مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

آدم‌های خشمگین در فضای مجازی

جام جم سرا: مثلا اگر خدماتی که در اینترنت تبلیغ شده که درست انجام نمی‌شود، فضای ارتباطی مربوط به آن سایت ارائه دهنده خدمات به سرعت زننده می‌شود. در واقع مردم براحتی خشمگین شده و با الفاظ بد و نامطبوع به سرزنش سایت مربوط می‌پردازند.

شبکه‌های اجتماعی نیز به بهترین مکان برای داشتن رفتارهای ناپسند از سوی افرادی تبدیل شده که در بحث‌های مختلف شرکت می‌کنند. بسیاری حتی از ناسزا گفتن و استفاده از کلمات رکیک ابایی ندارند. اما چرا مخاطبان در فضای اینترنت تا این اندازه خشمگین هستند و عصبانیت‌شان را به این شکل بد بروز می‌دهند یا چرا برخی افراد رفتاری کاملا نامناسب در پیش می‌گیرند؟

گرچه تاکنون تحقیق جامعی در خصوص این رفتار مردم در فضای سایبری انجام نشده است، اما روان‌شناسان چند دلیل برای این موضوع آورده‌اند:

این رفتار حداقل در مدت زمان کوتاه آرامش دهنده است

در تحقیقی از تعدادی داوطلب که مدعی بودند در فضای اینترنتی معمولا از دیگران و هرچیزی بدگویی می‌کنند، مشخص شد که این افراد بعد از این‌که خشم‌شان را در قالب کلمات در فضای اینترنت بروز می‌دهند، احساس آرامش می‌کنند. گرچه این کار در کوتاه‌مدت فایده می‌رساند، اما تکرار آن در طولانی‌مدت عوارضی در پی دارد. در واقع کسانی که خشم خود را در اینترنت به این شکل بروز می‌دهند معمولا افرادی عصبانی و افسرده هستند. آنها نمی‌توانند احساسات منفی خود را به روش‌های صحیح نشان دهند و این ناتوانی آزارشان می‌دهد و به دنبال جایی برای تخلیه احساسات نامطبوع‌شان هستند و اینترنت را انتخاب می‌کنند. آنها باید بدانند حتی اگر این روش در کوتاه‌مدت آرامشان کند، اما در طولانی مدت نه‌تنها فایده‌ای برایشان نخواهد داشت، بلکه احساس‌شان را نیز بدتر می‌کند. بنابراین برای کنترل خشم‌شان باید راه‌حل‌های مناسب‌تری پیدا کنند.

پشت رایانه‌شان مخفی می‌شوند

یکی از بهترین توضیحات برای سطح بالای واکنش در فضای وب از طرف مخاطبان، حس ناشناس بودن است. آنها به دلیل ناشناس بودن، مسئولیت رفتارشان را به عهده نمی‌گیرند. گرچه برخی موارد بسیار تند و مخرب بدرفتاری تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و تبعاتی همراه دارد، اما بیشتر موارد بدون تنبیه باقی می‌مانند. این نوع رفتار معمولا میان جوان‌ترها بویژه دانش‌آموزان دبیرستانی دیده شده است. ناشناس بودن فرد را در بیان افکارش جسورتر می‌کند. وقتی ما تلفنی با کسی مشغول صحبت کردن هستیم به دلیل این‌که صدای فرد مقابل را می‌شنویم و آن فرد نیز در بیشتر موارد می‌داند با چه کسی در حال صحبت کردن است خیلی مراقب نحوه صحبت کردنمان هستیم، اما اگر این اشاره‌های اجتماعی ـ صدای فرد مقابل ـ حذف شوند خیلی راحت‌تر شده و ادب را ممکن است به کناری بگذاریم و جسورانه‌تر صحبت کنیم. از طرفی ما انسان‌ها موجوداتی اجتماعی هستیم و هر نوع شکل از عدم پذیرش را دردناک می‌دانیم و در برابر آن بشدت واکنش نشان می‌دهیم و این واکنش در فضای اینترنت به خشم و بدگویی بروز می‌کند و زمانی که از موضوعی ناراحت هستیم واکنش‌هایمان می‌تواند از نوشتن یک یادداشت دلخوری تا ناسزاگویی به کسی که آزارمان داده است، متفاوت باشد.

خشم مسری‌تر از احساسات دیگر است

در تحقیقات معلوم شده است که خشم بسیار سریع‌تر از هر احساس دیگر مانند اندوه یا غم گسترش می‌یابد. محققان متوجه شده‌اند شادی به اندازه عصبانیت به سرعت گسترش نمی‌یابد. اگر کسی نسبت به ما بی‌احترامی کند و پیغام‌هایی که دریافت می‌کنیم تهاجمی باشد، گاهی اوقات تلافی نکردن سخت به نظر می‌رسد. بنابراین مردم با خواندن متنی حاکی از خشم در فضای اینترنت عصبانی شده و واکنش تندی به آن نشان می‌دهد و چنین رفتاری بسرعت در اینترنت گسترده شده و افراد بسیاری را درگیر می‌کند.

منبع: http:‌/‌‌/‌thenextweb.com


ادامه مطلب ...

چرا گاهی آدم‌های خوب، بد می‌شوند؟

جام جم سرا: نظریه‌پرداز‌های اقتصادی درخصوص رفتار انسان گفته‌اند که بشر بسیار خودخواه است و همیشه روی نیازهای خودش تاکید دارد. برخی فلاسفه نیز معتقدند خوی حیوانی انسان، او را وادار می‌کند تا کاملا به نفع خودش رفتار کند و در حقیقت اگر جامعه‌ای، مقام صاحب نفوذ و قدرتمندی نداشته باشد، بین افراد جامعه جنگی دائمی وجود خواهد داشت. از طرفی، برخی فلاسفه عکس این عقیده را باور دارند و می‌گویند انسان طبیعتا خوب و شاد است و این جامعه و معیارهای آن است که انسان را به سمت نابودی شادی و سعادت و در نتیجه تخریب پیش می‌راند. آنها محیط تربیتی و فشارهای جامعه را روی ایجاد رفتارهای نادرست در انسان دخیل می‌دانند.

اما سوالی که مطرح است این که کدام یک صحت دارد، انسان طبیعتا بد است یا خوب؟ بنابر تحقیقات مشخص شده است انسان از همان ماه‌های اولیه زندگی می‌تواند تشخیص دهد چه چیزی خوب و چه چیزی مضر است و علاوه بر آن او همیشه تمایل دارد که خوب را انتخاب کند. اما پس چه اتفاقی می‌افتد که گاهی انسان‌های خوب تربیت شده نیز رفتار بدی از خود نشان می‌دهند؟

سال‌ها پیش در فیلمی علمی ـ تخیلی، دانشمند دیوانه‌ای وجود داشت که با تزریق دارویی شیمیایی به بدن فرد دیگری او را به انسانی بد و شیطانی تبدیل می‌کرد تا آنجا که اعمال شرورانه‌ای از او سر می‌زد. اما در دنیای واقعی بنا بر تحقیقات روان‌شناسان معلوم شده است که شرایط خاص اجتماعی کار همان ماده شیمیایی را کرده و موجب می‌شود افراد خوب معمولی نیز گاهی دست به اعمال بد و مجرمانه بزنند. در ادامه به ده مورد از این شرایط اشاره شده است:

رسیدن به اهداف

تحقیقات نشان داده است هدف گزینی، بویژه اهدافی که رسیدن به آنها تلاش می‌خواهد، اثر مثبتی روی انگیزه افراد برای ساختن زندگی محترم و آبرومندانه‌ای دارد اما این کار یک خطر پنهان نیز دارد و آن، این که وقتی فردی روی اهدافش متمرکز می‌شود، دیگر به چیزهای دیگر اهمیتی نمی‌دهد و او تنها نوری را که در انتهای تونل است، می‌بیند و می‌خواهد هر طور شده خود را به آن نور برساند. دیگر چشمانش جای دیگری را نمی‌بیند و هرچیز دیگر را فدای هدفش می‌کند. این نوع تفکر گاهی باعث می‌شود فرد رفتاری غیرمنطقی و غیراخلاقی انجام دهد؛ چراکه او فقط هدف را می‌بیند و به هر وسیله‌ای که شده می‌خواهد به آن دست یابد.

وسوسه در برابر پول و مایحتاج

اگرچه انسان همیشه تمایل دارد خوبی‌ها را انتخاب کند، اما وقتی پای نیازهایش به میان می‌آید، احتمال این‌که مقاومتش شکسته شود بسیار زیاد است. او بیشتر مواقع وقتی احساس می‌کند منافعش به خطر افتاده، ممکن است رفتارهای نادرستی از او سر بزند. حتی گاهی اوقات نمی‌تواند در برابر پیشنهادهای مالی بسیار خوب در برابر انجام دادن کاری نادرست و حتی خلاف مقاومت کند.

دیدگاه فرد به خود

همیشه گفته شده است وقتی فردی خود را انسانی موفق می‌داند، حتما در کارش موفق می‌شود. همان طور که هنری فورد، نظریه‌پرداز آمریکایی گفته بود: چه فکر کنید می‌توانید و چه فکر کنید نمی‌توانید، همیشه حق با شماست.

همین موضوع درباره مسائل اخلاقی نیز صدق می‌کند. افرادی که خودشان را بد و بدجنس و غیرقابل اعتماد می‌دانند درست همین طور رفتار می‌کنند و برعکس اگر اشخاص در خود احساس ارزش و شخصیت کنند، مسلما رفتار خوبی از خود بروز خواهند داد. بنابراین وقتی فردی تحت فشار دیگران احساس بدی نسبت به خود پیدا می‌کند احتمال این‌که رفتار نادرستی انجام دهد، بسیار بالا می‌رود.

تعصبات خودیاری

یکی از تعصباتی که در اکثر انسان‌ها دیده می‌شود «خودیاری» است. هروقت در کاری موفق می‌شویم، معتقدیم که به خاطر استعدادها و توانایی‌هایمان موفق شده‌ایم و همیشه شکست‌هایمان را به گردن شرایط می‌اندازیم. البته این تفکر باعث می‌شود اعتماد به نفس‌مان را از دست ندهیم و از ارزش و هویت خود در برابر اثرات منفی محافظت کنیم؛ زیرا تردید داشتن نسبت به وجود خود باعث تخریب زندگی‌مان می‌شود. اما زیاد دست بالا گرفتن خودمان گاهی باعث می‌شود دیگران را دست‌کم گرفته و تحقیر کنیم و مدام به انتقاد از آنها بپردازیم و خود را از همه بهتر بدانیم. این گونه احساس‌ها به رفتارهای بد و نادرست منجر می‌شود.

نام خوشایند روی اعمال بد

گاهی اوقات افراد به آزار دیگران می‌پردازند و اسم آن را شوخی می‌گذارند. در واقع استفاده از نام‌های خوشایند برای رفتارهای غلط موجب می‌شود مردم بدون احساس گناه مرتکب آن اعمال شوند. مثلا نام رشوه را هزینه‌های خدمات می‌گذارند. دزدی، فرار از تنگنا نام می‌گیرد. خوابیدن در محل کار اندکی آرامش یافتن و سرحال شدن نام می‌گیرد. در حقیقت با این کار افراد گویی به خود مجوز رفتارهای بد بدون احساس مسئولیت و گناه را می‌دهند.

تئوری مقاومت

روان‌شناسان از واکنشی می‌گویند که «تئوری مقاومت» نام دارد. در واقع وقتی افراد قوانینی می‌بینند، از محدود شدن آزادی‌هایشان ناراحت شده و سعی در نافرمانی دارند. در تحقیقی، تابلویی روی یکی از دیوارهای سرویس بهداشتی دانشکده‌ای نصب شد که با لحنی تند گفته بود: تحت هیچ شرایطی روی دیوار چیزی ننویسید.

و روی دیواری دیگر تابلویی دیگر نصب شد که با لحنی ملایم‌تر خواسته بود که: لطفا روی دیوار چیزی ننویسید. نتیجه این‌که روی دیوار قبلی نوشته‌های بسیار بیشتری وجود داشت.

در حقیقت مردم احساس می‌کنند قوانین، آزادی‌هایشان را محدود می‌کند و این حس در آنها ایجاد مقاومت می‌کند. هرچقدر افراد بیشتر احساس کنند که می‌توانند برمبنای تصمیم‌های خودشان زندگی کنند، کمتر دست به رفتارهای نادرست می‌زنند و زمانی که آزادی‌هایشان محدود می‌شود، با مقاومت در برابر قوانین می‌خواهند آزادی‌شان را پس بگیرند و بیشتر کارشکنی می‌کنند.

فرضیه پنجره شکسته

دهه‌های 80 و 90 در نیویورک میزان دزدی، جرایم خشن و فروش مواد مخدر بشدت بالا رفته بود تا آنجا که پلیس مجبور شد برای کاستن این جرایم از جامعه‌شناسان کمک بگیرد و برنامه‌های کیفیت زندگی ترتیب دهد. بنا بر گفته محققان، وقتی در منطقه‌ای پنجره ساختمانی بشکند و تعمیر نشود، احتمال این‌که ساختمان‌های دیگر با پنجره‌های شکسته دیده شود، بسیار بالا خواهد رفت. به این منظور وقتی افراد جامعه شاهد بی‌نظمی در شهر باشند، با خود فکر می‌کنند هیچ مقام مسئولی نیست که کنترل شهر را به عهده بگیرد، پس هرکاری می‌خواهند، می‌توانند انجام دهند. حتی افراد خوب در نبود قانون می‌توانند دست به کارهای خلاف بزنند.

فشار وقت

در تحقیقی از دانشجویان الهیات خواسته شد درباره افراد نیکوکار سخنرانی کنند و از آنها خواستند بسرعت خودشان را به ساختمان دیگری که محل سخنرانی بود، برسانند. این درحالی بود که در بین راه‌ مردی قرار داشت که در شرایط بدی بود و از آنها کمک می‌خواست. 90 درصد دانشجویان به دلیل وقت کم‌شان به مرد توجهی نکرده و به راهشان ادامه دادند. این موضوع بین همه افراد جامعه صحت دارد. فشار زمان باعث می‌شود دیگران را نادیده بگیریم.

خستگی و تقلب

نتایج بعضی تحقیقات مشخص کرد افراد هنگام خستگی نمی‌توانند اعمال خود را بخوبی کنترل کنند؛ یعنی این‌که اگر کمتر بخوابند، احتمال این‌که بیشتر تقلب کنند، بسیار افزایش می‌یابد.

سازمان‌ها باید برای خواب کارمندان‌شان اهمیت بیشتری قائل شوند. مدیران باید بدانند هرقدر کارمندان‌شان را به کار بیشتر وادار کنند و آنها دیر خانه بروند و زود سرکار بیایند بالاخره رفتار غیراخلاقی در پیش خواهند گرفت.

احساس ناشناس بودن

وقتی افراد یونیفورم پوشیده و ماسک می‌زنند، به علت این‌که احساس ناشناس بودن می‌کنند، می‌توانند راحت‌تر ظلم کنند. در این گونه مواقع رفتار تهاجمی تری پیدا می‌کنند. وقتی هویت‌ها نامعلوم است، خشونت افزایش می‌یابد. از طرفی دیگران با دیدن ماسک روی چهره‌تان بیشتر می‌ترسند، زیرا نمی‌توانند چهره‌تان را ببینند و ترس آنها شما را جسورتر می‌کند تا آنجا که احتمال دارد انسانیت‌تان را نیز از دست بدهید.

ssrn‌ /‌ مترجم: نادیا زکالوند


ادامه مطلب ...

بازیگر طنز در جشن ۹۰ سالگی: آدم‌های عُنُق را دوست ندارم

جام جم سرا به نقل از ایران: مرتضی احمدی در گفتاری به مناسبت سالگرد تولدش نوشت: من در زندگی هرچه دارم، دستاورد توجه به دو نکته مهم بوده که پدرم به من آموزش داده است؛ یکی از آ‌ن‌ها ورزش بود که از ۱۶ سالگی تا امروز آن را انجام داده‌ام؛ از زورخانه و زمین فوتبال و دو و می‌دانی شروع کردم تا همین سال‌های اخیر که با عصا، روزی دو بار، هر بار ۳۰ دقیقه ورزش می‌کنم. دنبال چیزهایی هم نرفته‌ام که به سلامتی‌ام آسیب بزنند. به عنوان مثال، مدت‌ها است گوشت قرمز نخورده‌ام و غذا‌هایم در سال‌های اخیر بیشتر حاضری‌هایی مانند هندوانه، نان و پنیر و گرمک و طالبی بوده‌اند.


او به سخنانش اضافه کرده: اصل دومی که پدر به من آموزش داد، این بود که نه روی کسی دست بلند کنم نه دل کسی را بشکنم. این کار را انجام دادم به همین دلیل هم تا امروز نشنیدم که کسی پشت سرم بد بگوید. بچه‌هایم هم سالِمند. هیچ دغدغه‌ای هم در زندگی شخصی ندارم. باور کنید پس از درگذشت همسرم در سال ۱۳۵۰، خانواده همسرم هنوز مرا‌‌ رها نکرده‌اند. هیچ ناراحتی هم ندارم که غصه‌اش را بخورم.
احمدی توصیه کرده: ورزش را فراموش نکنید. سینه آدم‌ها باید پاک باشد. باور کنید اصلاً دوست ندارم آدم عنق ببینم و هیچ‌وقت هم با این گونه آدم‌ها دوستی نکرده‌ام. بزرگ‌ترین آرزویم هم در ۹۰ سالگی این است که بچه‌هایم خوشبخت باشند.

در همین حال، محمدعلیی کشاورز، بازیگر پیشکسوت نیز به مناسبت نودمین سالروز تولد مرتضی احمدی (10 آبان) در مطلبی با عنوان «نجابت، اصالت و شرافت» نوشت: نخستین آشنایی‌ام با جناب «مرتضی احمدی» چند دهه پیش در تئاتر پارس رخ داد و از آن زمان تا به امروز، این دوستی ادامه داشته است و من از آن زمان تا امروز، از ارادتمندان او هستم. وقتی به کارهای ایشان رجوع می‌کنید، درخواهید یافت که ایشان تا چه اندازه در تئاتر ایران، حتی در روحوضی، منشأ خدمات شده‌اند و تحقیقات‌شان، چه در جوانی و چه حالا که در آستانه 90 سالگی هستند، مثمرثمر بوده است.
کشاورز اضافه کرده: مرتضی احمدی سه ویژگی‌ای که هر هنرمند باید داشته باشد (نجابت، اصالت و شرافت) را توأمان و همیشه، همراه خود داشته و اگر به کارنامه کاری‌شان نگاه کنید، می‌بینید که حتی به لحاظ اخلاق اجتماعی و اخلاق حرفه‌ای، هیچ وصله‌ای به ایشان نمی‌چسبد. من این روز را به ایشان تبریک می گویم و آرزومندم که دوباره سلامتی خود را بازیافته تا دوباره هنر ایران شاهد هنرنمایی‌های ایشان، در هر عرصه و حوزه‌ای، باشد.


ادامه مطلب ...

شوی مد با آدم‌های شاخدار و لباس‌های عجیب و غریب [مجموعه عکس]

جام جم سرا: در شوهای مد لباس و پوشاک، بخصوص در جوامع غربی و اروپایی، گاهی آراستگی و زیبایی جای خود را به انحطاطی می‌دهد برای جلب توجه محض. آدمهای شاخدار با کلاههای عجیب، لباسهای غریب، موهای دست‌وپاگیر و...

* برای آن‌که امکان نمایش تصاویر مرتبط با موضوع مورد نظر فراهم شود، برخی عکس‌ها ویرایش و شطرنجی شده است.


ادامه مطلب ...

فرار از آدم‌های پژمرده و همیشه نالان

دومی: من هم دیشب به «م» داشتم می‌گفتم «چقدر همه جدی شده‌ایم! دوستانی که چندسال پیش درمهمانی‌ها از سر و کول هم بالا می‌رفتیم الان در فیس‌بوک، عکس‌های متفکرانه می‌گذارند و حرف‌های نقادانه و فیلسوفانه می‌زنند، بیرون از این‌جا هم که اصلا نمی‌شود پیدایشان کرد!»
اولی: «فیلم‌های خانوادگی قدیمی را که می‌بینم، می‌فهمم که این جدی شدن و نگرانِ سرنوشتِ جهان بودن، مختص من و دوستانم نیست، در تمام دورهمی‌های ٧-٨‌سال پیش، پدرم ضرب می‌گرفت و می‌خواند، عمویم تمپو می‌زد، پسرعمه‌ام لباس زنانه می‌پوشید، دایی‌ام می‌رقصید و خلاصه هرکس به نوعی هنرنمایی می‌کرد؛ یکی از دایی‌هایم رکوردِ دوساعت و نیم بی‌وقفه جوک تعریف کردن دارد! شوهرعمه‌ام به تنهایی می‌توانست چهل نفر آدم عاقل و بالغ را از خنده روده بُر کند!
دومی: حالا در مهمانی‌ها همه می‌نشینند و با چهره عبوس، حرف‌های مهم می‌زنند؛ شوهرعمه، کیسه دوا‌هایش در دست، ساکت به آن‌ها زل می‌زند؛ دایی با طمأنینه بقیه را نصیحت می‌کند؛ بابا زود خوابش می‌گیرد؛ و عمو، زیر یک قطعه سنگ سیاهِ حکاکی شده در بهشت زهرا، خوابیده است. چه بر سر آن آدم‌های خوش مشرب، طناز و دوست‌داشتنی که گل سرسبد مهمانی‌ها بودند آمد؟ چه شد که این‌قدر جدی شدیم؟!
اولی: آره واقعا... خیلی کم شدن این آدما... البته خودمون هم اون یه مقدار طنازی که داشتیم را داریم از دست می‌دیم. انگار مثل یک گیاهی که وقتی شرایط محیطی مناسب نیست داره پژمرده می‌شه... ما آدما هم داریم پژمرده می‌شیم... به طرز عجیبی و ناخودآگاه از آدم‌های نالان و پژمرده و از آدم‌های خیلی جدی دوری می‌کنیم... خیلی‌ها هم طناز نبودن رو مساوی با فیلسوف و متفکر بودن می‌دونن و چقدر این آدما زیاد دارن می‌شن و چقدر این آدما کسالت بارن... خدایا نذار ما‌ها هم آدمای کسالت‌باری بشیم... (احمدرضا دالوند گرافیست/شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

64


ادامه مطلب ...

فقری که نمی‌بینیم؛ دخل و خرج ما آدم‌های طبقه متوسط‌ رو به پایین

هر بار که مسأله فقر و خط فقر مطرح می‌شود، بحث آمار و میزان درآمد به میان می‌آید. درآمدی که به‌گفته اقتصاددانان نباید برایش میزان واحدی را در نظر گرفت و برای هر شهری می‌توان عدد متفاوتی داد. ‌
سال گذشته آخرین میزان خط فقر تعیین شده از سوی اقتصاددانان برای یک خانواده ۵ نفره در کلانشهری مانند تهران زیر ٢‌میلیون و ۶٠٠‌هزار تومان بود. در حالی که در همین ‌سال معاونان وزیر اقتصاد اعلام کرده بودند خط فقر برای یک خانواده ۴ نفره یک‌میلیون و ٢۵٠‌هزار تومان است. تعریف فقر در چنین شرایطی سخت است و شاید آن چیزی که بهتر بتواند میزان فقر را مشخص کند، توصیف مردم است.
فقر از نظر مردم چیست؟ آیا آن‌ها خودشان را فقیر می‌دانند؟


«سید دلالت»، مردی ۵٠ ساله است و لباس فرم کار پوشیده. هر روز از شهرک بهارستان در جاده ساوه به غرب تهران می‌آید و آنجا کار می‌کند. کاری که می‌گوید تازه سه‌سال است آن را برای خودش دست‌وپا کرده.
او می‌گوید فقیر کسی است که نتواند پس‌انداز کند: «کسی که زندگی‌اش نچرخد، یعنی نتواند پس‌اندازی داشته باشد. خانه اجاره‌ای داشته باشد، آخر ماه پولی اضافه نیاورد و پایین شهر زندگی کند.»
بعد وقتی درباره خودش می‌پرسم، می‌گوید: «حقیقتش قبلا فقیر بودم، الان سه‌ سال است که سر کار آمده‌ام و می‌توانم کمی پس‌انداز کنم، به دست کسی نگاه نمی‌کنم. دو تا دختر داشتم که شوهر کردند، پسرم هم مجرد است و با ما زندگی می‌کند. یکی از داماد‌هایم معلم قراردادی است و آن یکی لباس‌فروش است. آن‌ها وضعشان زیاد خوب نیست، دو، سه ‌سال است زندگیشان را شروع کرده‌اند. اگر مردم را سه قسمت کنیم، فقط یک قسمتشان فقیر نیستند. بقیه بخورونمیر زندگی می‌کنند. در ماه نمی‌توانند ۵٠‌هزار تومان هم پس‌انداز کنند. با یک‌میلیون تومان زندگی نمی‌چرخد.»
او از بیکاری هم می‌گوید و شرایطی که خودش به سختی توانسته کار پیدا کند. قبلا یک بقالی کوچک را طبقه پایین محل زندگی‌اش اداره می‌کرده: «این کاری هم که پیدا کرده‌ام چون جانباز بودم، توانستم. کار پیدا نمی‌شود. تا به حال از امور ایثارگران هیچ چیزی نگرفته بودم فقط گفتم یک نامه به من بدهید که بتوانم کار کنم.»
صحبت‌هایش که تمام می‌شود می‌گوید: ان‌شاء‌الله که خیر است و با لبخند بدرقه‌ام می‌کند. بعد از او از زنی میانسال درباره فقر می‌پرسم، روی صندلی مترو کنار دخترش که موبایل به دست دارد، نشسته است و با دقت به حرف‌هایم گوش می‌دهد اما به‌ جای جواب، لبخند می‌زند. صحبت دختر با تلفن تمام می‌شود و مادر از او می‌خواهد که به جایش جواب بدهد.
«مریم» دیپلم دارد و ٣٠ ساله است و در تعریف فقر می‌گوید: «کسانی که رفاه و آسایش، لباس و غذای کافی نداشته باشند، فقیر هستند. کسی که دو دست لباس خوب نداشته باشد یا در حساب پس‌اندازش آن قدری پول ندارد که اگر خدای نکرده مریض شد، بتواند هزینه درمان را بدهد، فقیر است. بیشتر مردم ایران متوسط رو به پایین هستند، ما هم همین‌طور. در خانه‌های ٧٠-۶٠ متری با چند تا بچه زندگی می‌کنند. بچه‌هایشان اتاق ‌خواب کافی ندارند و شاید در ‌سال یک‌بار هم نتوانند به سفر بروند. پس آن‌ها فقیر هستند.»
پیرمردی در ایستگاه مترو به دیوار تکیه داده و چشم‌هایش را بسته است. چرت می‌زند. لباس‌هایش را که نگاه می‌کنم، توصیف مریم از فقیر را به یاد می‌آورم. همین‌طور دختر جوان دیگری که به من می‌گوید آنهایی را که پشت ویترین‌ها فقط اجناس را نگاه می‌کنند، فقیر می‌داند.
فهیمه ٢۶ساله است. هدفون توی گوشش دارد. موسیقی گوش می‌دهد که سراغش می‌روم. لیسانس دارد و در تعریف فقیر می‌گوید: «آنهایی که همیشه پشت ویترین‌ها می‌ایستند و نگاه می‌کنند یا جلوی میوه‌فروشی می‌ایستند و فقط قیمت می‌کنند فقیرند. کم می‌خرند، ظاهر خوبی ندارند یعنی لباس‌هایشان ارزان و کهنه است، مثلا کفش‌هایشان پاره است. به آن‌ها می‌گویم فقیر. من از طبقه متوسط هستم. بیشتر کسانی هم که می‌بینم و می‌شناسم متوسط هستند اما فقر خیلی پنهان است و کم‌کم رو می‌شود. خیلی‌ها محل زندگی ندارند، همین‌طور که آدم‌ها را در خیابان ببینی نمی‌توانی بفهمی، معلوم نیست محل کارش و جای خوابش کجاست. فکر کنم ٣٠‌درصد مردم مرفه باشند، بقیه فقیرند.»
«احمد» مرد میانسال دیگری است که از دور ما را نگاه می‌کند. بعد از فهیمه به طرفش می‌روم و سوال را از او می‌پرسم، حرفش را با این جمله شروع می‌کند که یک نفر زندگی می‌کند و یک نفر زنده است. این‌ها با هم فرق دارند. بعد هم به خصوصیت ایرانی‌ها اشاره می‌کند که فقرشان را بروز نمی‌دهند: «نمی‌توان فهمید فقر کجا هست و کجا نیست، چون مردم به هم نمی‌گویند و بروز نمی‌دهند. پس مسئولان چطور می‌توانند بفه‌مند که مردم فقیرند؟ باید اولویت‌بندی شود و اولویت را به برداشتن فقر بدهند. خیلی‌ها دارند به سختی زندگی می‌کنند. من خودم متوسط رو به پایین هستم اما خیلی‌ها را می‌شناسم که همسایه‌ام هستند و دخل‌وخرجشان با هم جور نیست.»


متوسط رو به پایین، اصطلاحی است که از چند نفر دیگر هم می‌شنوم. می‌توان آن را کنار این خصوصیت گذاشت که ما نداری را پنهان می‌کنیم اما بعضی‌ها نداری را وقتی دارند در مترو چیزی می‌فروشند بلند می‌گویند، آنهایی که به گفته خودشان مریض دارند، پیرزن‌هایی که با کمرهای خمیده آدامس می‌فروشند یا پیرمردهایی که روی پارچه کوچکی قیچی، تیغ و شانه پلاستیکی بساط کرده‌اند. آنهایی که مجبور به کار کردن تحت هر شرایطی هستند و ما می‌بینیم.
به یکی از فروشنده‌های مترو نگاه می‌کنم که روی صندلی نشسته و منتظر قطار است. سوالم را که می‌پرسم، زن دیگری با مانتو و مقنعه اداری کنارش خوب گوش می‌دهد.
فروشنده می‌گوید: یعنی چه؟ فقر؟ خب پول ندارند دیگر. زن کنارش انگار حرف‌هایم را برایش توضیح می‌دهد و می‌گوید تو خوب متوجه نشدی. قطار که می‌آید فروشنده به زن می‌گوید تو جوابش را بده و خودش می‌رود.
فرشته ٣۵ ساله است. میان صحبت‌هایش مثال می‌زند از همسایه‌ها و فامیل‌ها که شاید یکی دو کوچه آن طرف‌تر زندگی می‌کنند اما آدم از زندگیشان خبر ندارد: «اگر فقیر هم نباشیم، ثروتمند نیستیم. بیشتر افراد زیر خط فقرند، متوسط یا زیر متوسطند اما خیلی‌ها حفظ ظاهر می‌کنند، درحالی‌که وضعشان خوب نیست. برای این‌که فقرشان پوشیده شود. کسی را می‌شناسم که می‌گفت با درآمدمان و پول یارانه‌ای که می‌گیریم، اگر قبض‌ها را بتوانیم بدهیم و یک نان خالی بخوریم جای شکر دارد. محله خودمان خیلی‌ها هستند که به این شکل زندگی می‌کنند و ما اطلاعی نداریم. ما و امثال ما طعم فقر را نچشیده‌ایم چون هیچ‌وقت نبوده که گرسنه بخوابیم.»
صحبت‌هایش که تمام می‌شود، از قطار پیاده می‌شوم و بعد از او به زن دیگری می‌رسم که تند تند وسایلش را جمع می‌کند که ایستگاه را ترک کند.
تارا می‌گوید عجله دارد اما وقتی سوالم را می‌شنود، در یک جمله خلاصه می‌کند: «کسی که دخل و خرجش با هم نخواند، فقیر است.»
تارا ٣٢ ساله است. از نظر او هم پس‌انداز خیلی مهم است و «کسی که درآمد ماهیانه‌اش صرف خرج هم نمی‌شود، چه برسد به این‌که بتواند پس‌انداز کند. حتی مایحتاج اولیه زندگی‌اش را هم مثل خوراک و پوشاک نمی‌تواند تهیه کند. الان ٧٠‌درصد مردم فقیرند. من خودم وضع اسفباری ندارم اما در رفاه هم نیستم. البته جامعه دو قطبی شده، طبقه متوسط نداریم یا فقیرند که بیشتر مردم جزو این دسته‌اند یا مرفهند.»
بیرون مترو به جای خالی پیرزنی فکر می‌کنم که امروز با کمر خمیده برای فروش آدامس نایستاده است. لابد یک روز به خودش استراحت داده است. متوسط‌های رو به پایین، آن‌ها که فقیر نیستند اما سخت زندگی می‌کنند، ظاهرشان را حفظ می‌کنند و از کنار هم می‌گذرند. آن‌ها فقر را چطور تعریف می‌کنند و چقدر خودشان را فقیر می‌دانند؟ (شادی خوشکار/شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


طبق


ادامه مطلب ...

فرح پهلوی : شاه به آدم‌های عوضی اعتماد کرد،آنچه هم در زمان ما رخ داد بد بود + عکس

فرح پهلوی : شاه به آدم‌های عوضی اعتماد کرد،آنچه هم در زمان ما رخ داد بد بود + عکس

فرح دیبا (پهلوی) در گفت‌وگو با روزنامه آلمانی «دی‌ولت»، از شاه انتقاد کرده که «بیش از حد سرگرم سیاست خودش بود. او به آدم‌های عوضی اعتماد کرد. دست بسیاری از ژنرال‌ها و کارمندان بلندپایه را باز گذاشت» و درباره شکنجه در دوران پهلوی گفته است: «ما اشتباه کردیم. آنچه هم در زمان ما رخ داد بد بود.»

همسر شاه عکس همسر شاه عکس خصوصی فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی رقص فرح پهلوی تاج فرح پهلوی

فرح در پاسخ به سؤالی درباره انتقادهای شاه از غرب گفت: «ما خیلی زیاد حرف زدیم و خیلی طولانی. بهتر بود دهانمان را می‌بستیم. با توجه به قدرت و نقش قوی غرب ما می‌توانستیم بیشتر بی‌شهامتی یا واقع‌گرایی نشان بدهیم.»

این گفت‌وگو که «تاریخ ایرانی» ترجمه متن آن را (با اندکی حذفیات) منتشر کرده، درباره زندگی شاه و خانواده‌اش در ایران و خارج از کشور و دیدار فرح با ملکه ثریا، همسر سابق شاه است که درباره‌اش می‌گوید: «او بخش مهمی از تاریخ ما بود و بعد‌ها زندگی راحتی نداشت.»

“فرح پهلوی آخرین شهبانوی ایران بود. او از زمان سقوط شاه در مهاجرت زندگی می‌کند. این گفت‌وگویی است پیرامون گناه و از دست رفتن قدرت (حاکمیت) همسرش.”

او نامی بر خود دارد که مثل تمام دوران زندگی‌اش سبب قطب‌بندی می‌شود: فرح پهلوی، ۷۶ ساله که زندگی افسانه‌ای یک شهبانو را در کنار شاه از سر گذرانده است. سپس سقوط از تخت پادشاهی، از کف دادن قدرت و میهن، مطرود شدن و خودکشی دو فرزند. سلطنت‌طلبان پهلوی‌ها را چون یک زوج جذاب می‌ستودند. دیگران هزاران قربانی شکنجه در زندان‌های شاه را بخاطر می‌آورند. انقلابی‌ها در سال ۱۹۷۹ قدرت را به دست گرفتند و آن‌ها را از کشور بیرون راندند. نگاه یک شهبانوی سرنگون‌شده به امپراتوری از کف داده.

ما در لابی یک هتل سر چای کیسه‌ای (تی بگ) نشسته‌ایم. فرض کنیم مهمانی شام در کاخ بِلوو (کاخ ریاست جمهوری آلمان در برلن) است، بر کارت روی میز شما چه چیزی نوشته شده بود؟
 
علیاحضرت شهبانو. تا زمانی که زنده‌ام این عنوان رسمی من باقی خواهد ماند. بسیاری مرا فرح دیبا صدا می‌زنند، در حالی که دیبا نام‌خانوادگی‌ (دختری) من‌ است و نه اسم دوم. در گذرنامه‌ام فرح پهلوی قید شده، به همین نام هم امضا می‌کنم؛ نام‌خانوادگی شاه. عنوان علیاحضرت کافی است.

جای شما در سلسله‌ مراتب رسمی خانواده‌های پادشاهی در کجا است؟
در میان سابق‌ها! (و می‌خندد) در ردیف دوم، در کنار پادشاهان سابق. مگر اینکه دربارهای پادشاهی دوست مثل موناکو، مراکش و یا بلژیک باشند که فرق می‌کند. اخیرا در میان پادشاهان سر کار در کنار شهبانوی ژاپن نشسته بودم. در پشت سر ما بر حسب سلسله مراتب هر کس که مدت زمان طولانی‌تری حکومت کرده بود.

همسر شاه عکس همسر شاه عکس خصوصی فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی رقص فرح پهلوی تاج فرح پهلوی

جایی که شهبانو پیاده می‌رود.
بله، در مقایسه با یک پادشاهی ۲۵۰۰ ساله در ایران، حکومت پادشاهی در دبی هنوز در قنداق است (در آلمانی در کفش بچگی). برای من این عنوان نقش شفابخش دارد: تا هر زمان و تا حدی که در توان دارم برای هم‌میهنانم باشم. این تکلیفی است که به سبب آن هنوز زنده مانده‌ام. مابقی مثل گلی است که چون نقش بر یک کاغذ دیواری کهنه رنگ می‌بازد.

شما مجبور شدید در سال ۱۹۷۹ ایران را ترک کنید و از آن زمان در مهاجرت زندگی می‌کنید. آیا هنوز خاطراتی از دوران شهبانویی در تهران دارید؟
من کاخ کوچک خودمان را به یاد دارم. زمانی که با چهار بچه این کاخ دیگر برایمان کوچک شده بود، به کاخ نیاوران در شمال تهران که در واقع مهمان‌خانه دربار بود نقل‌ مکان کردیم. در مجاورت آن یک کتابخانهٔ بسیار زیبا برای کتاب‌هایم ساختم. بعضی اوقات صبح زود پیش از رفتن به دفتر، شاه و من در آنجا چای صرف می‌کردیم. این روز‌ها، وقتی که به تنهایی در سالن منزلم در پاریس با تمام آن عکس‌هایی که دور و برم دارم، این تصاویر خانواده برایم زنده می‌شود. من حتی صدایشان را هم می‌شنوم. چند هفته پیش از این، در روز ولنتاین، بعد از چهار سال توانستم شوهرم را ببینم. من به مقبرهٔ او در قاهره رفتم…

چه چیزی این همه مدت مانع شما شده بود؟
بعد از بهار عربی سفر به مصر برای من خطرناک بود. هنگامی که ما آنجا دوران تبعید خود را می‌گذراندیم حسنی مبارک دوست نزدیک ما بود. صرفنظر از اتهاماتی که به او می‌زنند، من همیشه مناسباتم را با این خانواده حفظ خواهم کرد. این بار پیامی تلفنی دریافت و بلافاصله به آنجا پرواز کردم، کاملا خصوصی. هیچ کس از این سفر خبر نداشت. جهان سادات (همسر انور سادات رئیس‌جمهور اسبق مصر) مرا همراهی می‌کرد؛ خواهر بیوهٔ من. فقط متاسفانه سوزان مبارک (همسر حسنی مبارک) را نتوانستم ملاقات کنم. من به دلایل امنیتی از این کار منع شدم. ما همراه جهان سادات بر سر مزار همسرش انور سادات هم رفتیم. من یک دسته گلایول سفید خریدم، در مسجد رفاعی دستم را روی سنگ همسرم گذاشتم و دعا کردم.

به خودتان بپردازیم. پدر شما در مدرسه نظامی معروف Ecole Saint Cyr فرانسه درس‌خوانده بود. او در ارتش ایران قاضی لشگر بود. مادرتان در تهران یک خانهٔ بزرگ را اداره می‌کرد. شما تنها فرزند آن‌ها بودید.
که می‌بایست به جای یادگرفتن آشپزی در دانشگاه تحصیل کند. بله، مادر من زن فعالی بود. ایران یک کشور مدرن غرب‌دوست بود. من در پاریس معماری تحصیل کردم. هنوز یادم هست که آدم با یک گذرنامه ایرانی برای اروپا نیازی به روادید نداشت. من آن زمان در کشور خودم با دامن کوتاه بسکتبال بازی می‌کردم. ما در کنار دریا بیکینی می‌پوشیدیم و در میهمانی‌ها لباس‌های آخرین مد. اما امروز باید زنان در ایران حجاب را رعایت کنند.

در سال ۱۹۶۷ تاجگذاری شما به عنوان نخستین شهبانو سمبل برابر حقوقی زنان بود. شما خودتان هم خود را در این نقش می‌دیدید؟ در نقش فمینیست در خاورنزدیک؟
وقتی من ۹ ساله بودم پدرم به خاطر سرطان مرد. من خیلی زود یاد گرفتم که مستقل باشم. با یک مادر قوی بزرگ شدم. به این دلیل خودم را فمینیست نمی‌دانم. یک مرد باید در را برای من نگه می‌داشت، اما من ترس را نمی‌شناختم و می‌توانستم اغلب دیدگاهی را با شاه در میان بگذارم که با دیدگاه مشاورانش تفاوت داشت. اینطور بگویم او تاج را به عنوان نماینده همه زنان کشور بر سر من گذاشت و من آستین‌هایم را بالا زدم. موزه‌ها را تاسیس کردم، یک فستیوال تئا‌تر به راه انداختم و افراد خلاقی مثل وارهول، رابرت ویلسون، والنتینو و پیر گاردن را وارد کشور کردم.

همسر شاه عکس همسر شاه عکس خصوصی فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی رقص فرح پهلوی تاج فرح پهلوی

شما در افکار عمومی غرب برای مدت طولانی وجهه کاملا متفاوت دیگری هم داشتید: شاه به شما مثل پول بادآورده طلا می‌داد و شما همه چیز را می‌خریدید. ملکه‌ای که ثروتش را به رخ می‌کشید. امروز می‌توانید این انتقاد را درک کنید؟
این نگاه خیلی منفی است. اما درباره ثروت خصوصی عظیم ما حرف‌های بی‌معنی زیادی زده می‌شد. بله. پس این ثروت کجا بود؟ جمهوری اسلامی می‌خواست شهرت ما را خراب کند. من امروز با کمک کسانی زندگی می‌کنم که به من نزدیک هستند. البته با بالا رفتن قیمت نفت بود که توانستیم کمک‌های دولتی برای اشاعهٔ هنر تخصیص دهیم. برای نمونه من یک کلکسیون جمع کردم و هنرمندان معاصری چون ماکس ارنست، کرونینگ، پیکاسو را وارد ایران کردم، البته آثار شگفت‌انگیز هنرمندان ایرانی را هم از خارج به ایران بازگرداندم؛ در آن زمان چیزی در حدود ۱۰۰ میلیون دلار بود. امروز ارزش این کلکسیون در حدود ۵ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود! پس از انقلاب در زیرزمین‌ها گم و گور شد. من ترس داشتم که نیست و نابود شوند.

چه بلایی سر این نقاشی‌ها آمده؟
یکی از پرتره‌هایی را که اندی وارهول از من کشیده با چاقو پاره پاره کرده‌اند. بقیه به لطف خدا دست‌نخورده باقی مانده ‌است. پس از این همه سال، دو سال پیش این مجموعه در تهران به نمایش درآمد. در این مورد به من احساس غرور دست می‌دهد. هنر ما همیشه نیرومند‌تر بوده است.

از هر پرتره‌ای که وارهول از شما و شاه کشیده دوتایشان امروز در اتاق نشیمن غول مستغلات فرانکفورتی آبی روزن میان پرتره‌های تولید‌کنندهٔ سریال تلویزیونی «داینستی»، داگلاس کرامر و رایمار کلائوسن، یکی از طراحان مُد دهه هشتاد که امروز در کنار دریاچه شویلوو (در شرق آلمان) زندگی می‌کند، آویزان است.
اسمش کلائوسن است؟ من او را نمی‌شناسم. اما عجیب است که وارهول ۱۲ پرتره از من و شاه کشیده است. در زمانی که هنوز وارهول در قید حیات بود هر کدام از این نقاشی‌ها، اولی‌اش ۲۵۰۰۰ دلار و مابقی ۱۵۰۰۰ دلار خرج برمی‌داشت. اما شاه هرگز این مبلغ را پرداخت نکرد، زیرا این پرتره‌ها مدت کوتاهی پیش از انقلاب تحویل داده شد.

همسر شاه عکس همسر شاه عکس خصوصی فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی رقص فرح پهلوی تاج فرح پهلوی

شما امروز شش ماه سال را در پاریس و شش ماه دیگر آن را نزد دو فرزند و نوه‌هایتان در آمریکا زندگی می‌کنید. بعد از این همه سال‌ حالا آنجا احساس بودن در خانه را دارید؟
من در بهترین جاهای دنیا جهان زندگی می‌کنم. اما آنجا وطن من نیست، احساسات یک تبعیدی را به سختی می‌توان در قالب کلام بیان کرد. از هم گسیختگی و احساس اینکه غربت هرگز وطن نمی‌شود و در وطن نیز احساس غربت می‌کنید در فرد ایجاد می‌شود. بسیاری بر اثر ضربه روحی مهاجرت اجباری در هم می‌شکنند. آیا شما تا حال خاک جمع کرده‌اید؟
 
منظورتان چیست؟
در اتاق نشیمن من در پاریس یک میز شیشه‌ای هست با یک جعبه خاک وطنم. من آن را نگه می‌دارم. جالب است که چنین چیزهایی چقدر می‌توانند اهمیت داشته باشند؛ یک مشت خاک. من متاسفانه تا امروز نمی‌دانم آدم چطور غذا می‌پزد. اما به یک غذای ایرانی خیلی علاقه دارم: آبگوشت. تنها عطر سوپ گوشت در حال پختن برای من وطن است.

تصاویر محو خاطره که آدم از آن تغذیه می‌کند.
آری، فرزندانم از بابت ترک میهن رنج بسیار کشیده‌اند.

دو تن از فرزندانتان خودکشی کرده‌اند. شاهزاده لیلا پهلوی در ماه ژوئن ۲۰۰۱ در هتلی در لندن بر اثر مصرف دارو و شاهزاده علیرضا پهلوی چهار سال پیش در بوستون با شلیک گلوله خودکشی کرد.
لیلا ۹ ساله بود که مجبور به ترک ایران شد. او وابستگی زیادی به پدرش داشت. او در این اواخر غمزده و مایوس شده بود. علیرضا کوچکترینشان بود. زمان هرگز زخم‌ها را التیام نبخشید. می‌دانید، برای درک بهتر کشور ما باید به خانه‌هایمان بروید. فرهنگ ما متاثر از احساس عمیق نسبت به خانواده و پیوند خانوادگی است. من دوستان زیادی در چهارگوشه جهان دارم، اما در غرب آدم در چهاردیواری خانه‌اش اغلب تنهاست.

همسر شاه عکس همسر شاه عکس خصوصی فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی رقص فرح پهلوی تاج فرح پهلوی

آیا تاکنون نسبت به خدا تردید به دل راه داده‌اید؟
یکی از دوستانم که بانوی مسیحی بسیار مومنی بود روزی در موقعیت بسیار سختی که داشتم به من گفت خدا تنها کسانی را که دوست دارد در چنین موقعیت‌های تنگی قرار می‌دهد. من بعضی وقت‌ها دلم می‌خواست بگویم: «ای خدا کمتر مرا دوست بدار». ورزش به من کمک کرد. موسیقی، من موسیقی را بسیار دوست دارم. هنر، نقاشی کردن. مدیتیشن، یوگا. من زیاد اهل آزمایش هستم. من واقعا هر چه را امتحان کرده‌ام تا بتوانم به زندگی ادامه دهم. فقط دو امکان وجود دارد: یا باید سعی کنم برخورد مثبتی به زندگی داشته باشم و یا خودم را بکشم. من اولی را ترجیح می‌دهم. من در برابر فرزندان و نوه‌هایم و تمام آن‌هایی که در این جهان مبارزه می‌کنند مدیونم. نه، چنین اتفاقی روی نمی‌دهد که بتواند مرا از پا درآورد. تا حال همیشه برپا ایستاده‌ام. شاید روزی من هم از پا بیافتم.

میهن شما اکنون مدت‌هاست که با تحریم زیر فشار قرار گرفته است. غرب می‌خواهد از این طریق مانع آن شود که ایران بمب اتمی بسازد. داوری شما درباره این سیاست چیست؟
تحریم‌ها طبعا به جمهوری اسلامی زیان می‌زنند، در عین حال ایرانی‌ها خیلی بیشتر از آن ضرر می‌بینند. شاه مناسبات خیلی خوبی با غرب داشت. به یقین جمهوری اسلامی حق دارد که انرژی هسته‌ای برای اهداف صلح‌آمیز در اختیار داشته باشد. فقط آدم هرگز نمی‌داند که آیا آن‌ها این را به صورت صلح‌آمیز به کار خواهند گرفت؟ غرب به حق از یک ایران اتمی ترس دارد. من هم می‌ترسم. با این همه آرزو می‌کنم که در مذاکرات اتمی فعلی با ایران تنها موضوع به انرژی هسته‌ای خلاصه نشود، بلکه همچنین بر سر حقوق بشر مذاکره شود.

از تلاش شما برای زنان چیزی باقی مانده؟
ما در آن دوران گام‌های اصلاحی برداشتیم از جمله حق حضانت فرزند در صورت طلاق و دستمزدهای عادلانه. این اصلاحات از بین نرفته است. حق رای زنان هنوز پابرجاست. منع چندهمسری متاسفانه دوباره لغو شد.
 
در سال ۲۰۱۳ حسن روحانی به صورت غافلگیرکننده‌ای انتخابات ریاست جمهوری را برد. احساس شما در این مورد چیست؟
وعده‌های توخالی. روحانی دوباره امید‌ها را بیدار کرد، اما نگه نداشت. ولی در ‌‌نهایت رئیس‌جمهور نمی‌تواند چیزی را تغییر بدهد.
 
تحت رژیم همسر شما هم آن زمان هزاران نفر شکنجه و تعقیب شدند.
بله. ما اشتباه کردیم. آنچه هم در زمان ما رخ داد بد بود. مشاوران همسر من، دولت و شخص شاه آلارم‌ها را ناشنیده گرفتند. شوهر من بیش از حد سرگرم سیاست خودش بود. او به آدم‌های عوضی اعتماد کرد. دست بسیاری از ژنرال‌ها و کارمندان بلندپایه را باز گذاشت.

ما در برلین هستیم. شهری که هنگام بازدید شاه در سال ۱۹۶۷ شاهد برخوردهای خشونت‌آمیز علیه او بود. شما امروز با چه احساسی اینجا نشسته‌اید؟
من اغلب به برلین می‌آیم. این شهر را دوست دارم. هرچند به خاطر مرد جوانی که در تظاهرات ضد شاه آن زمان به گلوله بسته شد، مدت‌ها سفر به این شهر برایم خوشایند نبود.

اسم او «بنو اونه زورگ» بود. یک دانشجو که در تظاهرات روز ۲ ژوئن سال ۱۹۶۷ مورد اصابت گلوله یک پلیس قرار گرفت.
من همواره در این مورد طوری مورد پرسش قرار گرفته‌ام که انگار من یا همسرم در این جنایت مقصر بوده‌ایم.

در این تظاهرات درگیری‌های خشونت‌باری میان مخالفان و هواداران شاه پیش آمد که اعضای ساواک خودشان را قاطی آن‌ها کرده بودند و با تخته و چماق به جان مخالفان افتادند، در حالی که پلیس ناظر خاموش صحنه بود.
اما مدت‌ها بعد شما در آلمان ناگهان کشف کردید که قاتل نه کمونیست، بلکه عضو سابق اشتازی (سازمان امنیت آلمان شرقی سابق) از برلین شرقی بوده که با بی‌رحمی مرتکب قتل شد تا بازدید شاه را خراب کند. او موفق به این کار شد.

همسر شما همچنان مثل گذشته به عنوان صاحب قدرتی مورد پشتیبانی واشنگتن دیده می‌شود که صرفنظر از همه تلاش‌هایش برای مدرنیزه کردن کشور پلیس مخفی خود، ساواک را علیه مردم به کار می‌گرفت. او خودش در فروریختن قدرت و تقویت [آیت‌الله] خمینی مقصر بود؟
بعد از انقلاب ما از خودمان می‌پرسیدیم ما چه اشتباهی کردیم. خیلی چیز‌ها مطرح می‌شد، فشاری که از طریق اصلاحات اجتماعی و اقتصادی شاه بر کشور وارد می‌شد. در کشور جریانات مختلفی وجود داشتند: کمونیست‌ها و روحانیت. فشار غرب هم بر این افزوده می‌شد. فشار آمریکایی‌ها، بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها. آن‌ها ما را در افزایش قیمت نفت مقصر می‌دانستند و اینکه شاه از اوپک پشتیبانی می‌کند. غرب به این دلیل گذاشت ایران سقوط کند. وقتی که من امروز انتقاد رسانه‌ها و سیاستمداران غربی علیه جمهوری اسلامی را می‌شنوم باید بگویم: طبعا ما بی‌خطا نبودیم، اما ما نیت خوبی داشتیم. همسر من می‌خواست اول ایران را به لحاظ اقتصادی توسعه بدهد تا بعد به آزادی سیاسی برسد. ما به زمان زیادی نیاز داشتیم و به اشتباه افتادیم. ما کور شده بودیم.

همسر شما یک بار یک مصاحبه پرادعا کرد.
منظورتان چیست؟

او با خودپسندی نه تنها آنجا، بلکه همواره روی پیست اسکی سن موریتس تکرار کرد که غرب تقریبا در همه موارد اشتباه کرده است.
بله. ما خیلی زیاد حرف زدیم و خیلی طولانی. بهتر بود دهانمان را می‌بستیم. من در این مورد با شما موافقم. با توجه به قدرت و نقش قوی غرب ما می‌توانستیم بیشتر بی‌شهامتی یا واقع‌گرایی نشان بدهیم.

ظاهرا برای شاه روشن نبود که چه سونامی مذهبی‌ای از ناآرامی‌های اجتماعی سر بر خواهد کشید.
کاملا حق دارید.
 
اما چه شد که به رغم پلیس مخفی آموزش یافته از سوی اسرائیل هیچ کس متوجه آنچه داشت می‌آمد نشد؟
می‌دانید؟ من‌‌ همان زمان گفتم که پلیس مخفی وظیفه خودش را خوب انجام نمی‌داد، زیرا خطر برایش روشن نبود. همانطور که پیش‌تر گفتم، ما بیش از مذهبیون متعصب نگران کمونیست‌ها بودیم. من نمی‌دانم آن زمان چه بلایی به سر ما آمد. دشمن یک گام پیش بود و ما یک قدم عقب.

اسلام به سختی میان شیعیان و سنی‌ها تجزیه شده است. ایران قدرت رهبری‌کننده شیعیان را کسب کرده و عربستان سعودی در کنار سنی‌ها ایستاده است. آیا این برخورد می‌تواند تمام خاورمیانه را ویران کند؟
من نمی‌توانم بپذیرم که مسلمانان متقابلا یکدیگر را نابود کنند. من تنها می‌توانم آرزو کنم که ما در قرن بیست و یکم مثل قرون وسطی به جنگ‌های عقیدتی بازنگردیم. تراژدی آنجا است که اسلام‌گرایان توانسته‌اند از طریق اینترنت برخی از اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها را به جنگ برای دولت اسلامی متقاعد کنند.

آیا دموکراسی پاسخ تنش‌های خاورمیانه است؟
دموکراسی پاسخ است. منظورم دموکراسی واقعی است. در عین حال مشکل هم هست: تمام کشورهای منطقه نمی‌توانند به سادگی از امروز به فردا دموکراتیک شوند. خیلی‌ها به دقت اصلا نمی‌دانند دموکراسی یعنی چه. و اینکه کار به کجا می‌کشد را، می‌شد در به قدرت رسیدن اخوان‌المسلمین در مصر دید.
 
گروه‌های اپوزیسیون ایرانی زیادی در داخل و خارج از کشور وجود دارند. چرا این‌ها علیه رژیم متحد نمی‌شوند؟
کاراکتر ایرانی؟ زمانی که ما سلطه داشتیم متحد شدند، علیه شاه.

شما هرگز با دومین همسر شاه، ثریا دیداری داشته‌اید؟
یکبار، بله. در یک آرایشگاه پاریس و در دیور. من شنیدم که یک فروشنده گفت یور هاینس! چرخی زدم و ملکه ثریا را دیدم. ما متاسفانه هرگز با هم صحبت نکردیم. این خیلی غم‌انگیز است. او خوشبختی خود را دیگر هرگز نیافت.

ازدواج (شاه و ثریا) به خاطر بچه‌دار نشدن به جدایی انجامید. شاه اگر مدرن بود می‌توانست قانون را عوض کند و دخترش را از نخستین ازدواج خود ولیعهد بنامد. شما هیچ وقت در این مورد بحث کردید؟
من چطور می‌توانم ماه باشم و به خورشید پیشنهاد بدهم که شب بتابد؟ در این صورت خانواده من وجود نمی‌داشت. اما حرف شما کاملا هم نادرست نیست. سال‌های دهه ۵۰ بود. میان خانواده‌ها مشکلاتی وجود داشت. خانواده‌های سلطنتی غرب هم در آن زمان با زنانی مثل کیت میدلتون اینقدر باز نبودند. رفتار با ملکه ثریا ناخوشایند بود. او بخش مهمی از تاریخ ما بود و بعد‌ها زندگی راحتی نداشت.
 
آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که یکبار دیگر از وطنتان دیدن کنید؟
به درد چه کسی می‌خورد؟ فقط برای اینکه بازگردم؟ این خوراک مفت و مجانی برای آن‌ها خواهد بود. حکومت می‌داند که من چه فکر می‌کنم. به جز آن تعریف می‌کنند که تهران دیگر قابل بازشناخت نیست. تهران امروزی شهری شلوغ و کثیف است. مردم تغییر کرده‌اند، البته نه همه. من همچنان با کشورم در ارتباطم. چند نفر از بستگانم که هنوز در قید حیات‌اند، در تهران زندگی می‌کنند. به جز آن جماعت جوانان مشتاق علم و دانشی وجود دارد که برای من از ایران نامه می‌نویسند. من در پاریس تمام روز اخبار ایران را دنبال می‌کنم. میز کار و تمام اتاق ناهارخوری‌ام پر از فکس و ایمیل است. خیلی کار دارم. اما این هم مرا به حرکت وامی‌دارد. نه برنمی‌گردم، حتما مرا دستگیر می‌کنند و می‌اندازند زندان! به جای آن جمعه جشن نوروز، جشن سال نو ایرانیان را در نیویورک به همراه فرزندان و نوه‌هایم جشن می‌گیرم. پیش از آن هم از روی آتش می‌پریم. آن هم چطور!

منبع : فرارو

تاج فرح پهلوی رقص فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی عکس خصوصی فرح پهلوی عکس همسر شاه همسر شاه


ادامه مطلب ...

خطراتی که در کمین آدم‌های بی اعصاب است +آمار

[ad_1]
به گزارش مشرق، شواهد و قرائن حاکی از افزایش خشونت اجتماعی در سنوات اخیر است،سیر صعودی خشم،آنچنان بر گوشه و کنار شهرهای کوچک و بزرگ خیمه زده که کمتر روزی شاهد عدم تجربه مستقیم و غیر مستقیم این پدیده نامیمون در جامعه هستیم.
 
مصادیق خشونت به انحای مختلف ظهور و بروز پیدا می کند،از مشت های گره کرده تا رگ های ملتهب و متورم شده بر گردن،از فریاد و توهین و دشنام تا رفتارهای پرخطر،همگی از یک ریشه ارتزاق می کند و آن خشم است.
 
بر اساس اظهارات محمود گلزاری،معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان پس از زندانیان مواد مخدر،بیشترین آمار زندانیان مشمول افرادی می شود که با خشونت همساز و هم راستا شده اند و نتیجه این هم افزایی چیزی جز درگیری ضرب و جرح و در نهایت شکایت و دادگاه کیفری نبوده است،در مواقعی یک خشونت ساده به بحرانی عظیم مبدل می شود که قربانی می دهد و قربانی می گیرد.
 
طبق آمار منتشر شده در رسانه ها در هر 9 ثانیه یک خشونت در کشور رخ می دهد و بر اساس آمار رسمی،قریب به 20 درصد از خشونت های خانگی را در پایتخت،خشونت های جسمی و بیش از 50 درصد از آن به خشونت های روانی معطوف می شود.
 
 *خشونت در جامعه از سیاه نمایی تا واقع گرایی
 
شاید در گذشته پرداختن و اشاره کردن به خشونت در جامعه به سیاه  نمایی تعبیر می شد،اما امروزه شاهد هستیم برخی از مسئولان نیز، از این پدیده به عنوان واقعیتی تلخ یاد می کنند که لزوم رفع و مهار آن احساس می شود،ضرورتی که در صورت عدم مهار آن،می تواند به مثابه اسبی سرکش و افسارگسیخته،تبعات غیر قابل جبرانی را ایجاد کند،آنچنان که در گذشته نیز شاهد تجربیات تلخی از چنین واقعیت اجتماعی بوده ایم.
 
سعید معید فر،جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی در این خصوص اظهار داشت:اگر در گذشته بحث در خصوص خشونت،سیاه نمایی تلقی می شد،اما امروزه با برگزاری همایش ها،نشست ها و جلسات متعدد،شاهد ارائه آمار و ارقام متعددی از سوی مسئولان هستیم.
 
این امر موید این موضوع است که مسئولان نیز با صراحت هر چه بیشتری بر نگران کننده بودن سیر و روند خشونت تاکید دارند و برگزاری جلسات متعدد در این خصوص،موید دغدغه هایی است که در این خصوص به درستی احساس می شود.
 
* 1049 قتل در شش ماهه نخست سال گذشته
 
بر اساس آمار منتشر شده از سوی نیروی انتظامی،در شش ماهه نخست سال 1049،94 فقره قتل حادث شده است، آماری که در مقایسه با سال ما قبل آن با کاهش همراه بوده اما همین عدد و رقم نیز به معنای وقوع قریب به بیش از 5 قتل در روز است.
 
عزیز محمدی،یکی از قضات مجرب که قاتل پدر خود را در مقام اولیای دم بخشید و سابقه 40 سال فعالیت را در امر قضا در پرونده کاری خود دارا است،معتقد است که 70 درصد قتل ها در اثر جنون آنی رخ می دهد و بر اساس آماری که وی ارائه می دهد بصورت روزانه بیش از دو و نیم قتل بواسطه سلاح سرد رخ می دهد و با احتساب سالیانه این میانگین عددی حدود 900 تا 950 قتل در سال،تنها بوسیله سلاح سرد حادث می شود.
 
* وقتی جنگ منافع به خشونت روزمره تبدیل می شود
 
خشم نوعی واکنش از سوی مغز است که در شرایط خاص،ظهور  وبروز پیدا می کند،در شرایطی که این فرآیند بصورت خود آگاهانه ایجاد می شود،می توان از آن به عنوان الگویی رفتاری یاد کرد که برای هشدار دادن به تعرض کنندگان بکار گرفته می شود،لذا در شرایطی که این امر با تکرر و تعدد روزمره روبرو می شود،این فرآیند خود آگاهانه به رفتاری ناخواسته و غیر قابل مهار تبدیل می شود که تبعات و عوارض آن می تواند مسبب حوادث بسیار تلخی برای فرد خشمگین و اطرافیان و محیط پیرامونی او شود.
 
جامعه شناسان با توجه به بررسی پرونده های قضایی،جامعه ایران را خشن تلقی می کنند و این در حالی است که برای بسیاری از خشونت ها،پرونده ای تشکیل نمی شود و به مراحل قضایی تسری پیدا نمی کند.
 
معید فر معتقد است در شرایطی که جامعه با بیکاری مواجه است و نمی تواند خواسته ها و نیازهای خود را آنچنان که باید تامین و فراهم کند،عصبیت و خشم بر آن غلبه می کند.
 
*  1600 نزاع منجر به جرح در روز!
 
بر مبنای آماری منتشر شده از سوی پزشکی قانونی کشور،بصورت میانگین،روزانه 1 هزار و 600 قتل و نزاع منجر به جرح در پزشکی قانونی ثبت می شود و تنها در طول یکسال،قریب به 590 هزار شهروند به دلیل ضرب و جرح روانه پزشکی قانونی می شوند.
 
* جامعه مدرن و خشونت
 
برخی از کارشناسان،همچون تقی آزاد برمکی معتقدند،خشونت از اقتضائات جامعه مدرن است و در شرایطی که جامعه به ساحتی تحت عنوان خطر پذیری ورود می کند،ظهور و بروز برخی رفتارهای خاص دور از ذهن نخواهد بود زیرا در جامعه مدرن،آدم ها و سازمان های اجتماعی مبتنی بر رسیک و اراده عمل می کنند.
 
اگر چه آمارهای دستگاه های قضایی و انتظامی موید کاهش میزان قتل به عنوان یکی از مصادیق و مظاهر خشونت در یکی دو سال اخیر است،اما در شرایط فعلی و با وجود کاهش مذکور،معضل خشونت،همچنان به عنوان چالش جدی در جامعه مطرح است،معضلی که باید برای مهار آن کاری کرد و تدبیری اندیشید.
 
روند مذکور نیازمند برنامه ریزی مدون و اصولی در سه مقطع کوتاه مدت،میان مدت و بلند مدت است،آستانه صبر و تحمل جامعه کاهش یافته و در این پدیده ناخوشایند،عوامل اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی بسیاری نقش دارند،در چنین وضعیتی تمامی دستگاه های ذیربط اعم از آموزشی،اقتصادی،امنیتی و انتظامی،فرهنگی و...باید با همیاری یکدیگر برای مهار و رفع این معضل اقدامات عاجل و تعیین کننده لازم را عملیاتی کنند.
 
مهار خشونت با قوه قهریه لازم است اما کافی نیست،باید دیگر نهادها نیز با اتکای به فعالیت ها و اقدامات نرم خود،نسبت به بهبود شرایط اقتصادی،رفاهی بکوشند و آموزش مهارت زندگی و کنترل خشم را به عنوان اولویتی جدی مد نظر قرار دهند،در غیر اینصورت طوفان ضرب،جرح دشنام و تعرض به حریم دیگران،جامعه را در شرایط نامطلوبی قرار می دهد .

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


30 مه 2016 ... آدمهای بیاعصاب همیشه در معرض خطری قرار دارند که خود و اطرافیانشان را تهدید میکند.به گزارش مشرق، شواهد و قرائن حاکی از افزایش خشونت اجتماعی در سنوات اخیر است،سیر صعودی خشم،آنچنان بر گوشه و کنار شهرهای کوچک و بزرگ خیمه زده که کمتر روزی ...به گزارش مشرق، شواهد و قرائن حاکی از افزایش خشونت اجتماعی در سنوات اخیر است،سیر صعودی خشم،آنچنان بر گوشه و کنار شهرهای کوچک و بزرگ خیمه زده که کمتر روزی ...30 مه 2016 ... جدول/ قیمت خانه در لویزان. خطراتی که در کمین آدمهای بی اعصاب است آمار. علمای الازهر: تظاهرات در حج شرعاً حرام است. حضور سه نفر از تهیه کنندگان ...آدمهای بیاعصاب همیشه در معرض خطری قرار دارند که خود و اطرافیانشان را تهدید میکند. منبع مشرق نیوز دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت 16:27. اشتراک Facebook Twitter ...30 مه 2016 ... به گزارش مشرق، شواهد و قرائن حاکی از افزایش خشونت اجتماعی در سنوات اخیر است،سیر صعودی خشم،آنچنان بر گوشه و کنار شهرهای کوچک و بزرگ خیمه ...به گزارش روز دوشنبه ایرنا، دکتر پیمان آسترکی در مراسم افتتاح بخش اورژانس بيمارستان اعصاب و روان امام رضا (ع) خرم آباد افزود: به رغم تمام کمبودها از لحاظ فضای ...وزیر بهداشت یکی از اقدامات موثر در جهت پیشگیری از بیماریهای اعصاب و روان را افزایش نشاط اجتماعی عنوان کرد و گفت: لازم است قوای سه گانه کشور مجموعهای از اقدامات ...سخنگوی فدراسیون کشتی: دغدغههای بنا دغدغه همه مربیان المپیکی است. 3 هفته قبل ورزش .... خطراتی که در کمین آدمهای بی اعصاب است آمار. 1 هفته قبل اخبار مشرق ...


کلماتی برای این موضوع

خطراتی که در کمین آدم‌های بی اعصاب است آمار


ادامه مطلب ...

چرا موفق نیستم؟ 7 عادت آدم‌های ناموفق

[ad_1]

هشدار: اگر می‌خواهید زندگی موفقی داشته باشید، هیچ‌وقت خودتان را درگیر 7 عادت آدم‌های ناموفق نکنید. کدام 7 عادت؟! با صفحه «موفقیت» این هفته، همراه شوید....

عادت اول: آنها منفی فکر می‌کنند، منفی حرف می‌زنند و منفی عمل می‌کنند  وای!
آنها در هر شرایطی فقط مشکلات را می‌بینند. همیشه شکایت می‌کنند که آفتاب خیلی داغ اســت، باران گل‌های باغچه‌شان را خراب کرده، باد موهای‌شان را به هم ریخته و ... خلاصه، فکر می‌کنند همه عالم برخلاف میل آنهاست. همیشه مشکل را می‌بینند و هیچ‌وقت راه‌حل را نمی‌بینند. یک ضربه کوچک مشکلات را آن‌چنان بزرگ می‌کنند که تبدیل به یک تراژدی اساسی می‌شود. آنها شکست را عاقبت هر کاری می‌دانند؛ همچون یک بلای آسمانی که یک دفعه نازل می‌شود. هیچ‌وقت به جلو حرکت نمی‌کنند و در زندگی‌شان تغییر زیادی نمی‌دهند، چرا که همیشه می‌ترسند حاشیه امنیت و راحتی خودشان را از دست بدهند.

عادت دوم: آنها قبل از اینکه فکر کنند، عمل می‌کنند!
آنها براساس تصمیم‌های غریزی، آنی و تکانه‌ای عمل می‌کنند! مثلا اگر چیزی را ببینند که خوش‌شان بیاید و چشم‌شان را در نگاه اول بگیرد بدون لحظه‌ای درنگ آن را می‌خرند. حتی خیلی چیزهای به درد نخور و بی‌ربط با زندگی‌شان. بعد یک چیز بهتر را می‌بینند و شروع می‌کنند به ناله و نفرین و چانه زدن برای دست آوردن آن. اگر به دست‌اش بیاورند زود از یادش می‌برند و اگر به دست‌اش نیاورند زمان زیادی را صرف غم و اندوه ناشی از آن می‌‌کنند. اکثر وقت‌ها درباره‌ آینده فکر نمی‌کنند و با این حال فکر می‌‌کنند فردا موقعیت بهتری از امروز خواهند داشت. درباره نتایجی که به دست خواهد آمد، نظری ندارند. عمدتا از زندگی زناشویی‌شان لذت نمی‌برند. گاهی دست به اعمال خلاف – چه تخم‌مر‌غ‌دزدی و چه شترمرغ دزدی- می‌زنند و جالب اینکه همه این کارها را در تصورات‌شان، مطلوب می‌بینند.

عادت سوم:خیلی بیشتر از آنکه گوش بدهند، حرف می‌زنند!
انگار می‌خواهند یک «شومن» باشند و خودشان را مدام توی بحث‌هایی درباره قهرمانان زندگی‌شان و گروه‌ها و دسته‌هایی که دوست دارند، می‌اندازند و در این راه از دروغ گفتن هم ابایی ندارند اما اکثر مواقع حرف‌هایی که می‌زنند با توجه و استقبال دیگران روبه‌رو نمی‌شود. وقتی کسی به آنها نصیحتی می‌کند، گوش‌های‌شان را می‌بندند و چیزی نمی‌شنوند، چرا که آن‌قدر مغرورند که نمی‌خواهند اشتباه‌شان را قبول کنند. در تصور خودشان، خیلی هم با فهم و کمالات هستند. آنها توصیه‌های دیگران را رد می‌کنند چون احساس می‌کنند اگر به حرف دیگران گوش بدهند، رتبه و منزلت‌شان پایین می‌آید.

عادت چهارم: آنها راحت تسلیم می‌شوند
آدم‌های موفق از ناموفق‌ها و شکست‌خورده‌ها به عنوان پله‌هایی برای بالا رفتن استفاده می‌کنند. اما جواب اینکه چگونه این افراد را شناسایی می‌کنند و پل موفقیت‌شان را از ناکامی آنها می‌سازند این اســت که ناموفق‌ها اکثرا در کاری که انجام می‌دهند یا صلاحیت ندارند یا استعداد و چه نشانه‌ای واضح‌تر از نشان آدمی که چیزی در آستین برای رد کردن ندارد؟!
آدم‌های ناموفق در شروع هر کاری سعی و تلاش نشان می‌دهند اما چیزی نمی‌گذرد که همه شور و شوق‌شان را از دست می‌‌دهند. مخصوصا وقتی با اشتباهی از خودشان روبه‌رو می‌شوند. به محض این اتفاق، کارشان را ترک می‌کنند و دنبال کار دیگری می‌گردند. البته اتفاقی نمی‌افتد؛ چون باز همان داستان و همان نتیجه تکرار می‌شود. آدم‌های ناموفق پافشاری خاصی در دنبال کردن رویاها و کارهایی که دوست دارند انجام بدهند، ندارند.

عادت پنجم: آنها حسودند و سعی می‌کنند دیگران را پایین‌تر از خودشان نگه دارند
آنها حسودند! خودشان را در موفقیت‌های دیگران سهیم می‌بینند و دیگران را سهیم در شکست‌های‌شان و به جای اینکه کار و تلاش‌شان را بیشتر کنند شروع می‌کنند به شایعه‌سازی و زیر‌آب‌زنی دیگران و با این کار سعی می‌کنند دیگران را از معرکه به در کنند و جای آنها را بگیرند. هر چند گاهی آنها در این کار موفق به نظر می‌رسند اما چیزی که کاملا واضح اســت ناموفق بودن آنها اســت و احساس غرور کاذب‌شان! آنها حتی اگر در زمینه‌ای خوب باشند و صاحب استعداد و توانایی، به شما هیچ کمکی نمی‌کنند.

عادت ششم: آنها وقت‌شان را زیاد هدر می‌دهند
آنها نمی‌دانند فردا چه کاری باید انجام بدهند و گاهی فقط می‌خورند و مهمانی می‌روند و می‌گردند و تلویزیون نگاه می‌کنند و از آن بدتر، خیلی از آنها هیچ کاری نمی‌کنند و هیچ فکری هم برای آینده در سرشان ندارند. این شاید برای مدت‌زمان کوتاهی آزاردهنده نباشد و حتی یکی از روش‌های آرامش‌بخش (ریلکسیشن) به حساب بیاید اما اگر می‌خواهیم موفق باشیم، باید زمان‌مان را مدیریت کنیم و به نحو مطلوبی بین کار و سرگرمی‌های خودمان تعادل ایجاد کنیم.

عادت هفتم: آنها راحت‌ترین و بی‌دردسرترین راه را انتخاب می‌کنند
اگر دو راه برای انتخاب کردن وجود داشته باشد، آدم‌های ناموفق راهی را انتخاب می‌کنند که راحت‌تر اســت؛ حتی اگر این راه منفعت کمتری داشته باشد. آنها نمی‌خواهند به هیچ عنوان به خودشان کمی زحمت بدهند؛ در حالی که یک زندگی خوب می‌خواهند. نکته‌ای که این آدم‌ها نمی‌دانند این اســت که هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کِشت! و هیچ چیزی بدون تلاش به دست نمی‌آید (البته در 99 درصد موارد) و اگر همین آدم‌ها کمی، فقط کمی، برای خودشان و در راه خودشان فداکاری کنند زندگی‌شان خیلی‌بهتر می‌شود. در مقابل، زندگی خوب آدم‌های موفق بنا می‌شود بر استمرار و خطا! آنها ثابت‌قدم هستند و در راه رسیدن به هدف‌های‌شان تسلیم نمی‌شوند. آنها خطا می‌کنند اما آنها را تکرار نمی‌کنند و از میان خطاهای‌شان، نکته‌های مثبت را بیرون می‌آورند.

منبع: Qatarliving
منبع : هفته نامه سلامت


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


هشدار: اگر ميخواهيد زندگي موفقي داشته باشيد، هيچوقت خودتان را درگير 7 عادت آدمهاي ناموفق نکنيد.هشدار: اگر میخواهید زندگی موفقی داشته باشید، هیچوقت خودتان را درگیر 7 عادت آدمهای ناموفق...موفقی داشته باشید، هیچوقت خودتان را درگیر 7 عادت آدمهای ... چرا موفق ... salamat.ir ... Ravanpajoh - 7 عادت آدمهاي ناموفق ... سحر حبيبي/ چرا موفق نيستم؟ 7 عادت آدم .17 جولای 2010 ... 7 عادت آدم های ناموفق. هشدار: اگر می خواهید زندگی موفقی داشته باشید، هیچ وقت خودتان را درگیر 7 عادت آدم های ناموفق نکنید. کدام 7 عادت؟! با صفحه ...4 روز پیش ... سلام من احساس میکنم جزء آدم های ناموفق هستم واما من فکر میکنم باپذیرش خودم یعنی پذیرش ...زوجهای موفق در مسائل و مشکلاتی که پیش می آید با همدیگر همدلی داشته و آن را به صور مختلف ابراز می دارند. ... وارد زندگی مشترک شد چرا که شاید عشق لازم باشد اما کافی نیست ساده ترین مسائل . ..... چرا موفق نیستم؟ ... 7 عادت آدمهای ناموفق هشدار: اگر میخواهید زندگی موفقی داشته باشید، هیچوقت خودتان را درگیر 7 عادت آدمهای ناموفق نکنید.زوجهای موفق در مسائل و مشکلاتی که پیش می آید با همدیگر همدلی داشته و آن را به صور مختلف ابراز می دارند. ... وارد زندگی مشترک شد چرا که شاید عشق لازم باشد اما کافی نیست ساده ترین مسائل . .... چرا موفق نیستم؟ ... 7 عادت آدمهای ناموفق هشدار: اگر میخواهید زندگی موفقی داشته باشید، هیچوقت خودتان را درگیر 7 عادت آدمهای ناموفق نکنید.زوجهای موفق در مسائل و مشکلاتی که پیش می آید با همدیگر همدلی داشته و آن را به صور مختلف ابراز می دارند. .... چرا موفق نیستم؟ ... 7 عادت آدمهای ناموفق هشدار: اگر میخواهید زندگی موفقی داشته باشید، هیچوقت خودتان را درگیر 7 عادت آدمهای ناموفق نکنید.27 آگوست 2016 ... آدمهای موفق از ناموفقها و شکستخوردهها به عنوان پلههایی برای ... چرا ... میگنا - چرا موفق نيستم؟ 7 عادت آدمهاي ناموفق. چرا موفق نيستم؟ 7 عادت ... آدمهاي ...


کلماتی برای این موضوع

بازیگران ایرانیفارس شان کانری، بازیگر نامی هالیوود اعلام کرد که به خاطر خوشبخت شدن پسرش جیسون مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن صفحات اجتماعی ‌‌و …سخن ناشر امروزه در جامعه اى ما والدین نقش ویژه اى در آموزش فرزندان خود به عهده گرفته اند


ادامه مطلب ...

10 راز در مورد زبان بدن آدم‌های موفق

[ad_1]

وب‌سایت پنجره خلاقیت: گاهی اوقات حرکات شما از آن‌چه می‌گویید اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. نگاهی به این ده روش برای استفاده از زبان بدن به منظور کسب برتری بیندازید. شما بدن‌تان را کنترل می‌کنید، اما بدن‌تان نیز شما را کنترل می‌کند. ژست‌های ساده هر کدام تاثیر شگرفی بر نحوه تفکر، احساس یا عملکرد شما دارند. اما این موضوع بدان معنا نیست که شما برای سود بردن از زبان بدن باید ورزشکار یا بندباز باشید. شما کماکان می‌توانید خودتان باشید.


فقط با این تفاوت که الان می‌توانید خود بهتری از خود بسازید.در این‌جا ده روش خوب را به شما معرفی می‌کنیم:

۱-  دراز بکشید، خلاق‌تر باشید.

بر اساس گفته دکتر دارن لیپنیکی، استاد دانشگاه ملی استرالیا، درازکشیدن می‌تواند به خلاقیت بیشتر منجر شود.او میگوید: «ممکن اســت خلاقانه‌ترین افکار زمانی به ذهن ما برسد که به پشت دراز کشیده‌ایم. یکی از دلایل این موضوع این می‌تواند باشد که ماده شیمیایی نورآدرنالین در زمانی که ایستاده‌ایم بیشتر آزاد میشود و این ماده مانع توانایی ما در تفکر خلاقانه اســت.» اکنون شما بهانه بسیار خوبی برای درازکشیدن و تفکر دارید.

۲- دستان‌تان را به سینه بزنید، مصمم‌تر باشید.

به اندازه کافی عجیب اســت که دست به سینه بودن باعث می‌شود که شما مدت بیشتری را برای یک مساله غیرقابل حل اختصاص دهید و عملکرد بهتری در زمینه مسائل قابل حل داشته باشید. این موضوع واقعا جالب اســت؛ چون مقاومت، همان ویژگی‌ست که بیشتر کارآفرینان موفق به شدت به آن احتیاج دارند.هر وقت که احساس گرفتاری کردید، دستان‌تان را به سینه بزنید. و سپس به حرکت رو به جلو ادامه دهید.

۳- مانند سوپرمن بایستید، اعتماد به نفس به دست آورید.

با توجه به گفته امی کادی، استاد دانشگاه هاروارد، دو دقیقه ایستادن در موضع قدرت –صاف ایستادن، دستان را به سمت آسمان گرفتن و یا مانند سوپرمن دست به کمر ایستادن- سطح اعتماد به نفس را به طور ویژه‌ای افزایش می‌دهد.این کار را قبل از ورود به جایی که می‌دانید در آن احساس اضطراب، ناامنی و ترس خواهید داشت، انجام دهید (فقط مطمئن شوید که کسی شما را نمی‌بیند.)من همیشه این کار را پیش از هر مصاحبه‌ای انجام می‌دهم؛ چون واقعا کارساز اســت.

۴- عضلات‌تان را سفت کنید، عزم راسخ به دست آورید

می‌دانید که چطور قبل از تزریق آمپول خودتان را سفت می‌کنید. این روش بدن شما برای کمترکردن درد اســت.فشردن عضلات همچنین به شما کمک می‌کند تا در هنگام شنیدن جواب منفی متمرکز‌تر شوید. این کار حتی می‌تواند توانایی شما در مقاومت در برابر خوردن غذاهای وسوسه‌کننده را نیز افزایش دهد. (به نظر می‌رسد که ما در طول روز همیشه باید به فشردن عضلات مشغول باشیم)

۵- لبخند بزنید، استرس را کاهش دهید

اخم‌کردن، شکلک‌درآوردن و دیگر نشانه‌های ظاهری منفی به مغز فرمان می‌دهند که هرکاری که مشغول انجام آن هستید دشوار اســت. بنابراین بدن شما با آزاد کردن کورتیزول واکنش نشان می‌دهد که باعث افزایش استرس شما می‌شود.استرس موجب استرس بیشتر می‌شود… موجب استرس بیشتر میشود…. و در زمان کوتاهی تبدیل به کوهی از آتش می‌شوید.

راه حل این‌جاست: خودتان را مجبور کنید که لبخند بزنید. حتی اگر هیچ چیز در آن شرایط تغییر نکند باز هم شما استرس کمتری خواهید داشت.

و پاداش‌تان در این اســت: زمانی که لبخند بزنید، دیگر مردم نیز استرس کمتری را احساس خواهند کرد که البته باعث کاهش سطح استرس شما می‌شود. بنابراین هر دو استرس را با یک لبخند از بین ببرید.

(به هرحال، لبخندزدن، ورزش‌کردن را نیز آسان‌تر می‌کند. به عنوان مثال شما دارید با وزنه‌های سنگین کار می‌کنید، به صورت طبیعی صورت‌تان را در هم می‌کشید. اما اگر خودتان را مجبور کنید که لبخند بزنید، می‌بینید که می‌توانید یک یا دو وزنه بیشتر بزنید. این کار را انجام دهید اما خود را برای نگاه‌های عجیب افراد حاضر در باشگاه آماده کنید!)

۶- به آرامی تعظیم کنید، خودتان را در آسایش قرار دهید

خم‌کردن آرام سرتان به سمت جلو در هنگام ملاقات با دیگران تفاوت و فروتنی را به رخ می‌کشد و به از بین‌بردن هرگونه تفاوت جایگاه پیش فرض کمک می‌کند.دفعه بعدی که شخصی را ملاقات کردید، به آرامی سرتان را به جلو خم کنید، لبخند بزنید، ارتباط چشمی برقرار کنید و نشان دهید که آن ملاقات موجب افتخار شما شده اســت.

همه ما افرادی را که دوست‌مان دارند، دوست داریم، بنابراین اگر من به شما نشان دهم که واقعا دوست‌تان دارم، به سرعت شروع به دوست‌داشتن من می‌کنید و نشان می‌دهید که مرا دوست دارید… و این موضوع به من کمک می‌کند تا اعصابم را آرام کنم و سعی کنم خودم باشم.

۷- از دیگران تقلید کنید، احساسات‌شان را درک کنید

به نظر عجیب می‌رسد اما تحقیقات نشان داده اســت که تقلید از اظهارات غیرکلامی دیگران می‌تواند به شما کمک کند تا احساساتی را که تجربه می‌کنند، درک کنید.از آن‌جایی که ما احساسات‌مان را به صورت غیرکلامی نشان می‌دهیم، تقلید از آن نشانه‌ها به دلیل یک «مکانیسم بازخورد تو بر» بر احساسات خودمان تاثیر می‌گذارد.

به طور خلاصه: از احساساتم تقلید کن تا بهتر درک کنی که چه احساسی دارم؛ یعنی بهتر می‌توانی به من کمک کنی تا از پس آن احساسات برآیم. علاوه بر این، تقلید از حالات صورت (کاری که معمولا آن را بدون فکر انجام می‌دهیم) به دیگران این حس را می‌دهد که انگار آن تعامل مثبت بوده اســت.

۸- در یک زاویه بایستید، دعوا را کاهش دهید

زمانی که تنش‌ها در اوج خود قرار دارند، ایستادن روبروی یکدیگر احساس مقابله به مثل می‌دهد.اگر چیزی که می‌خواهید بگویید ممکن اســت طرف دیگر را به چالش بکشد، به آرامی از جا برخیزید و در یک گوشه بایستید یا بنشینید و اگر با شما مقابله شد، عقب‌نشینی نکنید.تنها به آن گوشه تغییر مکان بدهید. شما به طور مشخصصی هرگونه مقابله پیش‌فرض را کاهش دهید و ممکن اســت مکالمه را کمتر خصمانه نشان دهید.

۹- از دستان‌تان استفاده کنید، حافظه را بهبود ببخشید

تحقیقات نشان داده اســت که به صحبت واداشتن کودکان حین یادگیری تاثیری بر افزایش یادگیری ندارد؛ بلکه به حرکت واداشتن آن‌ها کمک میکند تا اطلاعاتی را که کسب می‌کنند، در ذهن خود نگه دارند.اگر این موضوع برای کودکان اثبات شده، در مورد ما نیز صدق می‌کند. طبق گفته یک پژوهشگر «ادا در آوردن، نقش سببی در یادگیری دارد، شاید به دلیل این که راه جایگزین و مجسمی به یادگیرندگان می‌دهد تا ایده‌های جدید را ارائه دهند.»از نظر من شیوه خوبی‌ست.

۱۰- آدامس بجوید، هشیار‌تر باشید و در حالت بهتری قرار داشته باشید

درست اســت، شاید آدامس جویدن کاری حرفه‌ای به نظر نرسد. با این حال تعدادی از مطالعه‌ها نشان می‌دهد که جویدن آدامس می‌تواند به هشیاری بیشتر شما بینجامد.و زمان واکنش نشان‌دادن شما را ارتقا دهد.و توجه انتخابی و پایدارتان را بهبود بخشد.و مزاج‌تان را بهبود دهد.

یک راه حل: دفعه بعدی که خواستید مساله دشواری را حل کنید، دراز بکشید، دستانتان را به سینه بزنید و یک آدامس بجوید. شاید، تنها شاید، این ترکیب برنده‌ای باشد که برای رسیدن به موفقیت بعدی‌تان نیاز دارید.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


18 آگوست 2016 ... 10 راز در مورد زبان بدن آدمهای موفق. گاهی اوقات حرکات شما از آنچه میگویید اهمیت بیشتری پیدا میکند. نگاهی به این ده روش برای استفاده از زبان بدن به ...12 سپتامبر 2015 ... 10 راز در مورد زبان بدن آدم های موفق. گاهی اوقات حرکات شما از آن چه می گویید اهمیت بیشتری پیدا می کند. نگاهی به این ده روش برای استفاده از زبان بدن ...10 راز در مورد زبان بدن آدمهای موفق. گاهی اوقات حرکات شما از آنچه میگویید اهمیت بیشتری پیدا میکند. نگاهی به این ده روش برای استفاده از زبان بدن به منظور کسب ...28 آگوست 2016 ... 10 راز در مورد زبان بدن آدمهاي موفق - مجله پنجره خلاقیت ... ۱۰ راز در مورد زبان بدن آدمهای ... راز در مورد زبان بدن آدم ... راز زبان بدن افراد موفق.10 راز در مورد زبان بدن آدمهای موفق. گاهی اوقات حرکات شما از آنچه میگویید اهمیت بیشتری پیدا میکند. نگاهی به این ده روش برای استفاده از زبان بدن به منظور کسب ...17 آگوست 2016 ... گاهی اوقات حرکات شما از آنچه میگویید اهمیت بیشتری پیدا میکند. نگاهی به این ده روش برای استفاده از زبان بدن به منظور کسب برتری بیندازید.18 آگوست 2016 ... پنجره گاهی حرکات از میگویید بیشتری میکند. به ده برای از بدن منظور برتری شما را میکنید، بدنتان شما کنترل ژستهای هر تاثیر بر تفکر، یا شما ...دختری که می تواند با زبانش چشم، گوش، بینی، زیر چانه و گونه هایش را لمس کند ادعا میکند بزرگترین زبان دنیا را دارد. به گزارش خبرنگار شبکه مردمی اطلاع ...20 ا کتبر 2016 ... زبان بدن شما به احتمال زیاد بخش جداییناپذیر وجود شما است، تا جایی که ممکن است ... به طور متوسط بهتر است ارتباط چشمی بین 7 تا 10 ثانیه باشد و .... ماهنامه شبکه: دانلود اپلیکیشن بوتیک برای انتخاب و خرید لباس مورد علاقه شما ...


کلماتی برای این موضوع

حلقه گم شده ی راز رازی که در فیلم راز اگر فیلم راز را دیده اید اما نتوانسته اید که از ایده ی آن همیشه و همه جا نتیجه بگیرید راههای افزایش اعتماد به نفس ،زندگی بهتر ،روشهای …راه موفقیتموفقیت در زندگیعوامل موفقیتدران استرسروانشناسیآرامش روحآرامش اعصاب فروش ویژه پکیج لاغری توسط مهدی … راز مهم لاغری که متخصصین رژیم های غذایی از آن متنفرند ولی شما حتماً باید بدانید مردمان پورتال جوانان ایرانیپورتال جوانان ایرانی اینکه بدانید از چه راه‌هایی ممکن است به همسرتان خیانت کنید شخصیت شناسی از روی دست خط به زبان ساده …یادتان هست که در سریال های کارگاهی مثل شرلوک هلمز وقتی کارگاه نامه یا نوشته ای از متهم سایت فروش عطر و عطر فروشی یار ،مطالب جالب و عکس …عطر فروشی ، پخش و فروش عطر در ایران ، سایت فروش عطر ، آدرس عطر یار ، آدرس نمایندگی عطر وسایل مورد نیاز روابط جنسی آموزشی کامپیوتر …با توجه به اینکه بعضی از روابط جنسی بدون برنامه قبلی و ناگهانی می باشد لازم است که نتایج جستجو برای جمله نرم افزار برنامه ای برای طراحی و ساخت طرح سه بعدی قطعات و ماشین آلات صنعتی روانشناسی به زبان ساده تفسیر نقاشی کودکت خطوط در نقاشی کودک خطوط نازک و هماهنگ در نقاشی کودک نشان دهنده ی سازگاری کودک استالف کلاهی که در علا الدین بر سرم گذاشتندنتیجه این حرام خوری ها همین می شه که هر چند وقت یک بار یک نقطه از بازار تهران در آتش می


ادامه مطلب ...