علت سوزش و خارش واژن پس از رابطه جنسی چیست؟
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۳۰
مشکلات مختلف واژن میتواند موجب سوزش و خارش آن شود، مخصوصاً بسیاری از عفونتها که البته همه آنها با رابطه جنسی در ارتباط نیستند. در این مطلب به برخی از این مشکلات که باعث سوزش و خارش واژن پس از رابطه جنسی می شوند، اشاره میکنیم.
خارش و سوزش دو نشانه از نشانه های بسیار زیاد عفونت قارچی هستند که کاندیدیاز نیز نامیده میشود و بسیار متداول اســت. علائم دیگر عبارتند از ترشحات غلیظ و سفید رنگ کشک مانند و تورم لبهای واژن.
عفونت قارچی گاهی ممکن اســت از طریق رابطه جنسی سرایت کند، اما نه همیشه، زیرا دخترهایی که رابطه جنسی ندارند هم ممکن اســت دچار عفونت قارچی شوند. اگر تصور میکنید دچار عفونت قارچی شدهاید اما تابحال این مشکل را نداشتهاید، حتماً به پزشک مراجعه کنید. آنهایی که مکرراً دچار عفونت قارچی میشوند از داروهای بدون نسخه موجود در داروخانهها که کرمهای ضدقارچ هستند یا از درمانهای شیاف واژن استفاده میکنند.
• تریکوموناسیس
یک انگل تکسلولی که میتواند در غده پروستات مردها نیز زندگی کند میتواند موجب بروز ترشحات کف مانند زرد-سبز رنگ و همچنین خارش شود. این مشکل با داروهای بدون نسخه قابل درمان نیست و نیاز اســت به پزشک مراجعه کنید.
• واژینیت
به معنای التهاب واژن اســت. واژینیت درنتیجه رابطه جنسی یا هر عامل دیگری که توازن عادی واژن را که حاوی باکتریهایی که به تمیز کردن واژن و حفظ رطوبت عادی آن کمک میکند، اختلال ایجاد میکند.
• عوامل مربوط به رابطه جنسی
عوامل مربوط به رابطه جنسی که ممکن اســت موجب سوزش و خارش واژن شوند شامل استفاده از کرمها و ژلهای اسپرمکش یا سایر وسایل جلوگیری از بارداری اســت. همچنین خانمهای یائسه، که سطح پایین استروژن در بدنشان گاهی موجب خشک شدن رطوبت واژنشان میشود، رابطه جنسی برایشان ناراحتکننده خواهد بود. کرمهای واژن که بدون نسخه از داروخانه قابل تهیه هستند و میتوانند رطوبت واژن را حین رابطه جنسی افزایش دهند، برای این مشکل مفید هستند.
• واکنشهای حساسیتی
این مشکل که نسبت به عفونت تداول کمتری دارد، نیز میتواند موجب خارش و سوزش واژن بعد از رابطه جنسی شود. خانمها ممکن اســت گاهی نسبت به مایع منی مرد آلرژی داشته باشند.
تشخیص آلرژیهای مایع منی بخاطر علائم بسیار شخصی که دارند و ممکن اســت خانمها با پزشک خود درمیان نگذارند، بسیار دشوار اســت. بعد از تشخیص عفونت، خانمهایی که متوجه میشوند دچار آلرژی به مایع منی هستند، ممکن اســت از همسر خود درخواست کنند که از کاندوم استفاده کند. اگر بعد از استفاده از کاندوم علائم قبلی از بین رفت، احتمالاً مشکل حساسیت بوده اســت.
خودِ کاندوم نیز ممکن اســت موجب خارش و سوزش واژن در خانمهایی شود که به لاتکس، پلاستیکی که برای ساخت کاندومها استفاده میشود، حساسیت داشته باشند. افرادیکه به لاتکس حساسیت دارند، معمولاً با قرار گرفتن در معرض آن پی به حساسیت خود میبرند. ازآنجاکه حساسیت به لاتکس مسئلهای کاملاً جدی اســت، که حتی ممکن اســت علائم کشنده و بسیار پرخطری مثل ایجاد مشکل تنفسی داشته باشد، به خانمهایی که این مشکل را دارند توصیه میشود از کاندومهای بدون لاتکس یا وسایل جلوگیری دیگر استفاده کنند.
مرجع : ممتاز نیوز
کلمات کلیدی: سوزش و خارش واژن پس از رابطه جنسی
مشکلات جنسی یکی از عوامل مهم اختلاف میان زوجین و گاه حتی طلاق آنهاست. تحقیقات نشان داده اســت که بیش از ۶۲ درصد همسران از مشکلات جنسی رنج می برند، زودانزالی بیماری شایع مردان و کاهش میل جنسی و سردمزاجی در زنان شیوع بیشتری دارد.
اختلالی مهمتر از طلاق عاطفی
طلاق جنسی، یکی از مهمترین مسائل حائز اهمیت در حوزه خانواده محسوب می شود تا بدان جا که روان شناسان و کارشناسان خانواده معتقدند، طلاق جنسی مقدمه ای بر طلاق عاطفی اســت. طلاق جنسی به معنای سرد شدن از روابط زناشویی اســت و مولفه های زیادی مخل بر این وضعیت هستند، اما ناهمخوانی جنسی زوجین نقش مبرهن و بسزایی در این امر دارد. ناهمخوانی جنسی زن و شوهر در طولانی مدت می تواند بنیان خانواده را با مشکلاتی که مهمترین آن طلاق قانونی اســت، مواجه کند.
در طلاق جنسی زن و شوهر به لحاظ عاطفه و صمیمیت، علاقه و عشق در یک راستا هستند، اما هم آغوش مناسبی برای یکدیگر نیستند، یا مرد نمی تواند روند یک رابطه جنسی را به خوبی پیش ببرد و یا زن قادر نیست خود را سازگار و منطبق بر این رابطه کند. شکل و شیوه رابطه جنسیمورد علاقه دو طرف، پیش نوازی و یا پس نوازی در رابطه، میل جنسی زیاد و یا میل جنسی کم هر یک از زوجین بر روند، کیفیت و کمیت رابطه جنسی تاثیرگذار اســت، بنابراین اگر زن و شوهر به لحاظ تمایلات جنسی متفاوت از هم باشند، بی تردید در رابطه جنسی و صد البته در دیگر ابعاد زندگی مشترک نیز دچار مشکل خواهند شد، چرا که رابطه جنسی خوب و مساعد، موتور حرکت یک زندگی زناشویی اســت و موجب تغییرات و تحولات شگرف می شود. حال اگر این رابطه موفقیت آمیز نباشد، ماحصلی جز دلسردی، دلخوری و دوری نخواهد داشت. دریک کلام می توان گفت، طلاق جنسی در طولانی مدت به طلاق عاطفی و طلاق عاطفی در بلند مدت به طلاق رسمی و قانونی منتهی می شود.
تامین آرامش وابسته به درک جنسی و عاطفی همسر اســت
اگر ارضای جنسی در زندگی زناشویی اصل بنیادین زندگی نباشد، حداقل چسب زندگی اســت که باعث لذت بردن، صمیمیت و آرامش و محبت زوجین به یکدیگر می شود. البته ارضای غرایز جنسی، تنها به سلامت اعضای جنسی بدن و رابطه جنسی زوج منوط نمی شود، چه بسا درک متقابل و همسویی عاطفی زن و شوهر با یکدیگر، گاه بیش از همسویی جسم ها باعث تسکین و آرامش می شود، مثلا بانویی که مورد توجه و محبت همسرش اســت، از نظر جنسی ارضا می شود، بدون آن که هیچ تماس بدنی صورت گرفته باشد.
رابطه بین غرایز جنسی و ارضای آن و درک متقابل و صمیمیت بین همسران، همچون کلاف در هم تنیده ای اســت که اثر مستقیم بر روی هم دارند، درک جنسی و عاطفی همسر، فرد را به آرامش می رساند، حال اگر در ارضای غرایز جنسی هر یک از زوجین مشکلی وجود داشته باشد، بی تردید کیفیت روابط زناشویی تحت تاثیر آن قرار خواهد گرفت، به دیگر سخن، اگر در ارضای غریزه جنسی همسران هماهنگی و همسانی وجود نداشته باشد به طوری که تنها نیاز یکی از همسران تامین شود، بی شک زندگی جنسی این زوج با مشکلاتی مواجه خواهد شد، چه بسا در تامین غرایز جنسی همسران، دو وضعیت موجود اســت یا برد – برد و یا باخت –باخت، به همین دلیل عدم تامین نیاز یکی از طرفین باعث می شود هر دو زوج به یک میزان احساس باخت و شکست کنند.
تفاوت جنسیتی
نحوه ارضای غرایز جنسی در زن و مرد کاملا متفاوت اســت، معمولا مردان سریعتر از زنان تحریک می شوند و تحریک جنسی شان نیز دوام زیادی ندارد، در حالی که شدت تحریک جنسی زن بسیار بیشتر از مرد اســت. از سوی دیگر، تفاوتهایی در فرایند ارضای جنسی و عاطفی زن و مرد قابل مشاهده اســت، معمولا ارضای زنان از بیرون اتاق خواب و حتی از روزها قبل شروع می شود، در صورتی که ارضای جنسی مردان از داخل اتاق خواب و از روی تختخواب آغاز می شود و این نکته بسیار مهمی اســت که بسیاری از مردان نسبت به آن بی اطلاع هستند.
متاسفانه زنان و مردان همدیگر را با معیارهای خودشان می شناسند و می سنجند، شناخت درستی از نیازهای یکدیگر ندارند و حتی تکالیف شان را در مقابل یکدیگر نمی دانند و خوب تعریف نمی کنند، معمولا مرد سعی می کند همسر خود را در رفتار و نیاز مانند یک مرد تصور کند و یا مورد قضاوت قرار دهد و زن نیز تلاش می کند شوهرش را بر اساس معیارهای زنانه، مورد ارزیابی و توجه قرار دهد و این عامل، یکی از مهمترین دلایل اختلافات زناشویی، سردی و بی میلی های جنسی در زندگی زوجین و یا حتی خیانت اســت.
اختلالات جنسی درمان دارد
اختلالات جنسی یا صددرصد ریشه روان شناختی دارند یا با منشا ارگانیک و عضوی با درصدی از ریشه های روان شناختی قابل تشخیص هستند. نگاه جامع و توجه همزمان به جنبه های پزشکی و روان شناختی اختلالات جنسی، امری الزامی اســت. معمولا شروع اختلالات جنسی همراه با مشکلات روان شناختی اســت، اگرچه گاهی نیز آغاز بیماری با برخی از بیماریهای پزشکی توام اســت و به تدریج، استرس ها و عوامل رفتاری نیز به آن اضافه می شوند.
روند درمان در هرزوجی بنا بر شرایط ویژه آنها قابل تعریف اســت، مثلا در نوعی از اختلال رابطه جنسی که به عنوان ازدواج به وصال نرسیده شناخته می شود، زن و شوهر پس از گذشت ماهها و گاه حتی چند سال، نمی توانند رابطه جنسی کاملی را تجربه کنند، درمانگر باید با بررسی علت های بیولوژیکی و روان شناختی به تشخیص درست برسد تا بتواند درمان مناسبی که نتایج قطعی نیز به همراه دارد، به زوج پیشنهاد دهد، مثلا اگر حجب و حیای ساختگی مانع این عمل اســت، باید علت روان شناختی این مطلب را کشف نمود تا از طریق روشهایی، عمل جنسی قبیح پنداشته شده در ذهن بیمار را موجه و مناسب متصور ساخت.
به طور قطع می توان گفت اختلال جنسی تثبیت شده غیرقابل درمانی وجود ندارد، بلکه فقط روشهای درمانی افراد گوناگون، متفاوت اســت، نحوه درمان، بسته به سن مراجعه کننده، مدت زمان ازدواج، وضعیت پزشکی، عوامل ایجاد کننده اختلال و آخرین وضعیت رفتاری زندگی زناشویی متفاوت اســت.
نکته مهم دیگر در درمان اختلالات جنسی آن اســت که زن و مرد هرگز در مسند قضاوت از یکدیگر قرار نگیرند و همدیگر را مقصر و متهم بر این مشکل ندانند، زن و شوهر مبتلا به اختلالات جنسی باید هر دو، برای حل مشکل مشترکشان تلاش کنند و با همدلی، همراهی و تشویق همدیگر تا زمان حصول نتیجه قطعی دست از تلاش برندارند، چه بسا شادابی و یا افسردگی و ناراحتی یکی از طرفین بر دیگری تاثیر گذار اســت و موجب پیامدهای مثبت و منفی بیشتری می شود.
مشاوره جنسی پیش از ازدواج الزامی اســت
بسیاری از جوانان، بنابر تابوهای اجتماعی، خانوادگی و شخصی، در دوران آشنایی و یا در مشاوره های پیش از ازدواج، هرگز به بررسی این مساله نمی پردازند، معمولا انتخاب همسر با بسنده کردن به اطلاعات عام و مطرح در میان اطرافیان و بدون توجه به میل و نیازهای جنسی انجام می پذیرد، در حالی که ضرورت و اهمیت سنجش و ارزیابی این عامل، بسیار مهمتر از بررسی های دیگر اســت.
در مشاوره های ازدواج، توجه به هم تایی جنسی زن و شوهر امری الزامی اســت، کسب اطلاعات از فیزیولوژی بدن، تشخیص گرم بودن و سرد بودن جنسی، آگاهی از رویاهای جنسی فرد از بلوغ تا کنون، ارزیابی و بررسی تصورات و فانتزی های جنسی، شناخت و آگاهی از تبعات ازدواج زوج های غیر همخوان جنسی با هم و... مولفه های مهم قابل دریافت در جلسات مشاوره پیش از ازدواج هستند که شناخت و سنجش آنها می تواند پیش بینی خوبی از آینده زندگی جنسی زوج در اختیارشان قرار دهد، بررسی مهمی که همیشه به دست فراموشی سپرده می شود.
این 6 افسانه جنسی در مورد خانمها را فراموش کنید؛
رسیدن به رضایت کامل از زندگی زناشویی از تمام جهات باید بررسی شود و رابطه جنسی نیز یکی از مهمترین قسمتهای زندگی زناشویی اســت که هردو زوج باید به آن توجه کنند در این میان برخی از تفکرات اشتباه در مورد خانمها میتواند مشکل ساز باشد که در این مقاله میخواهیم این طرز تفکرات اشتباه را اصلاح کنیم:
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ راضی کردن یک زن در تختخواب کار سختی خواهد بود اگر او رازهای لذتش را آشکار نکند. بدون راهنمایی واضح و مشخص، ممکن اســت زوج او سردرگم بماند. و افسانههای مرسوم درباره آنچه او را تحریک یا سرد میکند، میتواند منجر به ایجاد اضطرابی ناگفته شود. اینجا میتوانید چند مورد از این افسانهها و حقیقتشان را بخوانید.
اگر اندام مرد به اندازه کافی بزرگ یا برانگیخته باشد، زن به ارگاسم واژنی خواهد رسید.
حقیقت: فقط ۱۵٪ از خانمها با دخول واژنیِ صرف به ارگاسم میرسند؛ و آنها هم اغلب باید در سطح بسیار بالایی از برانگیختگی هستند که در ادامه پیشنوازش و تحریک زیاد اتفاق میافتد. برای بیشتر خانمها، سکس پیشنوازش اســت. در واقع پیشنوازش فرآیندی اســت که در آن آنها برانگیختگی را تجربه میکنند، و اغلب به ارگاسم میرسند؛ چون کلیتوریس، و نه واژن، جنسیترین و تحریکپذیرترین اندام بدن آنهاست.
اگر نعوظ مرد برای چند ساعت دوام بیاورد زن ارضا خواهد شد.
حقیقت: برخلاف آنچه فیلمهای پورن نشان میدهند، برای بیشتر خانمها حتی ۳۰ دقیقه ارتباط جنسی خیلی بیش از حد خواهد بود. تماس و اصطکاکی که در ابتدای کار حس خوبی ایجاد میکند کم کم باعث ایجاد احساس درد و آزار خواهد شد. وقتی ارتباط جنسی بیش از حد طولانی باشد، با جذب رطوبت و روانی طبیعی ایجاد شده، اندام جنسی زن خشک خواهد شد و این منجر به ناراحتی و احتمالا ایجاد زخم میشود. میانگین زمان دوام در ارتباط جنسی ۸ دقیقه اســت. باز تأکید میکنیم، تحریک کلیتوریس زن توسط مرد در حین ارتباط جنسی (با دست یا…) میتواند زن را به اوج برساند.
انزال نابهنگام مرد به شدت برای زن ناامید کننده خواهد بود.
حقیقت: ناامیدی شدیدی که بعد از انزال نابهنگام مرد در زن ایجاد میشود، اغلب بر اثر کنار کشیدن شرمگینانه مرد از فضای رابطه جنسی ایجاد میشود، و نه با این حقیقت که او زود به اوج رسیده. اگر او در رابطه بماند، و به تحریک جنسی زوجش ادامه داده و از نظر احساسی حاضر باشد، ۹۹٪ مواقع، زن همچنان راضی خواهد بود.
«اینکارهها» میدانند چطور با یک زن تماس بدنی داشته باشند.
حقیقت: کسانی رابطه جنسی خوبی دارند که از زن میپرسند چطور دوست دارد لمس شود. فشار فرهنگی روی مردان وجود دارد که باید بدانند زنان کی و چطور رابطه جنسی میخواهند. اغلب مردان به طور پیشفرض وظیفه شروع کردن رابطه و مدیریت تجربه جنسی را بر عهده دارند. اما حساسیتهای اندام جنسی زنان بر اساس اینکه در کدام مرحله از چرخه ماهانهشان باشند، چه زمانی از روز باشد یا حتی خود روز، متغیر اســت. هیچ راهی نیست که یک مرد از قبل بداند یک زن چه نوع تماسی را دوست دارد، جز اینکه زن بیپرده به او بگوید – مهم نیست که مرد از قبل چه تجربهها و شنیدههایی دارد.
تحریک سریع و شدید کلیتوریس زن را به اوج میرساند.
حقیقت: گاهی. اما متاسفانه، مردان فرض را بر همیشگی بودن این موضوع میگذارند. در واقع، زنان ترجیح میدهند اول ذهنشان تحریک شود، و این با اغواگریهای هوشمندانه، تحریکات کلامی و صرف زمانی برای صمیمیت با یکدیگر اتفاق میافتد. بعد از آن آنها مایل به تحریک تمام بدن هستند، همراه با آغوش، بوسه، و برهنه کنار هم خوابیدن. حدود ۲۰ دقیقه بعد از شروع رابطه اســت که زنان به حدی از برانگیختگی میرسند که تحریکات مستقیم بتواند احساس خوبی برایشان ایجاد کند. بعد از آن، زن ممکن اســت مایل به تماسهای فیزیکی از قبیل حرکات آرام و دایرهای شکل انگشت مرد روی بدنش، تماسهای کوچک و لحظهای نوک انگشت مرد، فشار بر روی اطرف واژن یا… باشد. بعضی وقتها زن لحظات نزدیک پایان رابطه را شدید و سریع میپسندد و گاهی فقط یک ریتم ثابت را ترجیح میدهد. از او بپرسید تا به شما بگوید.
بیشتر زنان از رابطه مقعدی لذت میبرند، فقط خودشان نمیدانند.
حقیقت: حدود ۲٪ از زنان واقعا به این شکل رابطه تمایل دارند. و اگر چنین باشد حتما خودشان خواهند دانست.
عملکرد جنسی توسط غدد درون ریز کنترل می شود. این غدد هورمون های خاصی ترشح می کنند. برای اینکه این غدد بتوانند درست عمل کنند، نیاز به مواد مغذی خاصی دارند. رژیم غذایی نامناسب می تواند باعث کاهش میل جنسی شود هرچه تغذیه فرد بهتر باشد، توانایی او در رابطه زناشویی بیشتر می شود؛ لذا در این مقاله سعی کرده ایم به تغذیه مناسب برای افزایش میل جنسی اشاره ای کنیم.
رژیم مدیترانه ای که شامل غلات، میوه جات، سبزیجات، گردو و روغن زیتون اســت و همچنین مصرف مقادیر کم شکر، غلات بدون سبوس و غذاهای آماده می تواند قوای جنسی را افزایش دهد.
آنتی اکسیدان ها
افزایش مصرف غذاهای سرشار از آنتی اکسیدان ها مانند بتاکاروتن، لیکوپن، سلنیوم و ویتامین های C، A و E با محافظت از سلول های خود از آسیب رادیکال های آزاد می تواند سلامت جنسی را تحت تاثیر قرار دهند. میوه ها و سبزیجات رنگ روشن حاوی بسیاری از آنتی اکسیدان ها هستند.
حذف چربی از غذا
مصرف بیش از حد چربی های اشباع شده باعث رسوب کلسترول در مویرگ های متعدد آلت می شود و جریان خون در آلت را با مشکل رو به رو می کند؛ در نتیجه فرد نمی تواند به محرک های جنسی صادره از مغز به درستی پاسخ دهد.
کاهش مصرف غذاهای آماده
مصرف بیش از حد غذاهای بسته بندی شده، فست فود و غذاهای آماده به علت سطح بالایی از چربی های اشباع شده کاهنده میل جنسی هستند.
مصرف روی
روی از آنتی اکسیدان هایی اســت که برای تولید تستوسترون و افزایش تعداد اسپرم لازم اســت؛ همچنین باعث افزایش استقامت در حین فعالیت زناشویی می شود و احساس خستگی را از بین می برد. در ضمن اسپرم را در برابر باکتری های واژن محافظت می کند. مقدار مورد نیاز روی 40 میلی گرم در روز اســت. روی در صدف خوراکی بخارپز، دانه های کدوتنبل، تخمه گل آفتابگردان، سیر و اسفناج یافت می شود.
منیزیم
منیزیم استقامت ماهیچه ها را افزایش می دهد و باعث افزایش تمدد اعصاب لازم برای فعالیت زناشویی می شود. منابع غنی از منیزیم آجیل و غلات سبوس دار می باشند.
اسیدهای چرب ضروری
اسیدهای چرب ضروری در تولید هورمون های جنسی نقش دارند و همچنین به ذخیره کردن ویتامین های محول در چربی مثل E، D و K کمک کرده و فرد را از نظر جنسی فعال نگه می دارند. اسیدهای چرب ضروری در گیاهان دریایی، دانه کتان، کنجد، بادام، جوانه گندم و کدو تنبل به وفور یافت می شود.
غذاهای حاوی فولات
براساس تحقیقات اگر سطح فولات خون شما پایین باشد، به طور حتم انرژی و تمایل شما هم به برقراری رابطه زناشویی کمتر خواهدبود. اسفناج، عدس، انواع گوشت ها، حبوبات و غیره غذاهای حاوی فولات هستند.
ویتامین های گروه B
تحقیقات جهانی نشان می دهند که خانم ها به طور معمول به اندازه کافی ویتامین های گروه B را دریافت نمی کنند و این مساله می تواند در کاهش میل جنسی آنها موثر باشد. کمبود آهن هم می تواند باعث بدخلق شدن خانم ها و پایین آمدن میل جنسی شود.
ویتامین E به تولید هورمون های جنسی کمک کرده و گردش آنها را بهتر می کند؛ همچنین اکسیژن لازم برای اندام های تناسلی را فراهم می کند و باعث بهبود استقامت جنسی و رسیدن به ارگاسم (اوج لذت جنسی) می شود. ویتامین E در مغزها، حبوبات، غلات سبوس دار، میوه ها و سبزی ها یافت می شود.
ورزش
ورزش باعث می شود که جریان هورمون ها در بدن به راحتی انجام گیرد. افرادی که ورزش می کنند، مقدار انرژی بیشتری داشته و در نتیجه از نظر جنسی فعال ترند. شاید بعضی ها فکر کنند که ورزش کردن قبل از ساعت خواب می تواند باعث به هم خوردن نظام و زمان خواب آنها شود. در صورتی که نظر دکتر ژانت هاید، روان شناس چیز دیگری اســت.
او می گوید: «35 تا 40 دقیقه ورزش کردن با شدت متوسط، درست قبل از خوابیدن، جریان خون را در بدن شما منظم تر و کارکرد سیستم عصبی تان را هم بهتر می کند. با منظم شدن جریان خون و بهتر شدن کارکرد سیستم عصبی هم، تمایل شما به داشتن یک رابطه زناشویی لذت بخش پیش از خوابیدن دوچندان می شود».
داشتن اندام مناسب
تحقیقات نشان داده اند که هرچقدر خانم ها اندام متناسب تری داشته باشند، تمایل شان به داشتن رابطه زناشویی و رضایت پس از برقراری رابطه شان هم بیشتر می شود.
تاثیر منفی نوشیدنی های کافئین دار
مصرف بیش از حد نوشیدنی های کافئین دار باعث کاهش میل جنسی می گردد. الکل همانند استروژن در زنان عمل می کند و اثر مخربی بر توانایی جنسی مردان دارد و به ناتوانی جنسی و کوچک شدن بیضه ها در آنان منجر می شود. همچنین مصرف الکل، علایم افسردگی و در نتیجه کاهش میل جنسی را به همراه دارد.
بنابراین در بزرگسالی به سوی بی بند و باری جنسی کشیده می شوند. آنها ممکن اسـت با شریک جنسی خود بدرفتاری کنند، همیشه در پی علایق شخصی خود باشند و از انگیزه ها و علایق شریکشان بترسند. عده ای دیگر نیز، به دلیل تجربه ترس و وحشت همراه با سوءاستفاده جنسی، برای جلوگیری از بروز مجدد آن از هر نوع محرک جنسی دوری می کنند و در بزرگسالی عملکرد جنسی یا توانایی شان برای ایجاد ارتباط صمیمی با فردی دیگر آسیب می بیند.
بریر، از نظریه پردازان مهم در زمینه سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی، معتقد اسـت که سوءاستفاده جنسی، در میان تمام انواع خشونت بین فردی، پدیده ای منحصر به فرد اسـت. (زیرا در سوءاستفاده جنسی استثمار و تهاجم با چیزی ه ممکن اسـت به گونه ای گواه بر عشق یا مراقبت باشد، مثل تماس جسمی، در آغوش گرفتن، یا تمجید کردن، آمیخته می شود. بنابراین بازمانده ممکن اسـت «احساسات دوگانه ای در مورد روابط صمیمانه به ویژه روابط جنسی پیدا کند.»
در فرایند سوءاستفاده جنسی و تلاش های مکرر کودک برای پایان دادن به این سوءاستفاده، قدرت و کنترل کودک بریدن و زندگی اش به زور از او گرفته می شود. کودک در مقابله با سوءاستفاده گر و جلوگیری از به دام افتادن دوباره «احساس ناتوانی» می کند. ترس از عواقب افشاسازی یا ضعف در متقاعد کردن بزرگسالانی که حرف او را باور ندارند احساس ناتوانی کودک را تشدید می کند. درواقع، احساس ناتوانی در کودک اغلب بی آن که سوءاستفاده گر از زور و قدرتش استفاده کند به وجود می آید، زیرا کودک تحت فشار نامحسوسی ناشی از نابرابری قدرت میان خود و سوءاستفاده گر اسـت و بعضا خود را به سوءاستفاده گر وابسته می داند.
به عبارت دیگر، وجود تهدید برای احساس ناتوانی ضروری نیست و این احساس صرفا با تصور پیامدهای افشاسازی نیز می تواند رخ دهد. مثلا کودک ممکن اسـت تصور کند اگر به دیگران بگوید، پدرش به زندان خواهد افتاد. به این ترتیب، تحریفات شناختی در ذهن کودک قالب می بندد؛ تحریفات شناختی مثل «دنیا جای امنی نیست»، «من ضعیف تر از آن هستم که بتوانم از خودم دفاع کنم»، «من همواره احتیاج دارم در کنار یک مرجع قدرت باشم»، و «من برای بقا به حضور مردان قوی و حمایت گر در اطراف خود نیاز دارم».
بدین گونه، سوءاستفاده جنسی دنیای کودک را تغییر می دهد و قصه غالب زندگی کودک را سوءاستفاده گر می نویسد؛ شخصی که قدرت و دانش را در دنیای کودک در اختیار دارد، سوءاستفاده گر با کارها و حرف هایش قصه ای برای کودک می نویسد که او در آن از هیچ حقی برخوردار نیست و در برابر اتفاقاتی که افتاده مسئول اسـت. به علاوه، خواسته سوءاستفاده گر مبنی بر پنهانی بودن موضوع باعث می شود وی بر مسند قدرت باقی بماند. در نتیجه، معمولا کودک امکان آزمون و اصلاح این قصه را پیدا نمی کند. والدین، دوستان و دیگران نیز ممکن اسـت به طور غیرعمد این قصه را برای کودک تثبیت کنند. با این قصه غالب در زندگی، کودک تا سال ها بعد همچنان در روابط و موقعیت های دیگر قربانی می شود.
زن از 12 سالگی اش روایت می کند: «علنی تهدید می کرد که می گویم تقصیر تو بوده. می گویم تو کاری کردی. چشم هایش درشت بود. اصلا وقتی نگاه می کرد انگار با چشم هایش می خوردت. می گفت اگر به مامانت بگویی، من می دانم و تو. حق نداری به کسی بگویی. خیلی حالم بد می شد. از او می ترسیدم. قدش هم بلند بود. می ترسیدم که با او تنها باشم. خیلی سعی می کردم جایی با او تنها قرار نگیرم. این موضوع سه چهار بار اتفاق افتاد و من نتوانستم به هیچ کس بگویم. بیشتر از خودم عصبانی بودم چون نمی توانستم قوی باشم، نمی توانستم از خودم دفاع کنم. باید کاری را می کردم که دوست نداشتم. همیشه دلم می خواست زودتر بزرگ شوم، قوی باشم، اجازه ندهم هیچ کس باهام کاری بکند و بهم دست بزند.»
خودم را نگاه می کردم. احساس می کردم شکل اندام تناسلی ام آنرمال اسـت. نمی دانستم نرمالش چیست، ولی فکر می کردم این یک اشکالی دارد. فکر می کردم که یک ضایعه، یک بخش اضافه ای ایجاد شده اسـت.»
در طول زمان، بازماندگان دو واکنش کاملا متفاوت نسبت به بدن نشان می دهند: عده ای به بدن خود توجه افراطی نشان می دهند و برخی دیگر بدنشان را انکار می کنند و تا آنجا که ممکن اسـت آن را نادیده می گیرند، زیرا بدن محل وقوع جرم اسـت.
«هیچ وقت دوست نداشتم سینه داشته باشم، زن باشم. سعی می کردم سینه هایم را فشار بدهم که بزرگ نشوند. همیشه لباس های مردانه می پوشیدم.»
این احساس متفاوت بودن در حوزه روان نیز رخ می دهد. کودک حس می کند چیزهایی می داند که کودکان دیگر نمی دانند و تنها بچه ای اسـت که عمل جنسی انجام داده اسـت. چیزی که احساس متفاوت بودن را تا حد زیادی در کودک ترمیم می کند حرف زدن درباره تجربه خود و آگاهی از این موضوع اسـت که این اتفاق برای دیگران هم رخ می دهد.
«بدنامی» و «احساس گناهِ» ناشی از آن یکی دیگر از آثار مخرب سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی اسـت. کودک باور دارد اتفاقی که برایش افتاده از نظر اجتماع پذیرفتنی نیست و او آدم بدی اسـت، مخصوصا اگر به دلیل وقوع سوءاستفاده جنسی سرزنش شده باشد. حتی اگر یکی از والدین کودک را آگاه کند که در آن رخداد به هیچ وجه مقصر نبوده و نباید خود را سرزنش کند، باز کودک احساس گناه می کند زیرا در این عمل شریک بوده اسـت. عوامل متعددی در وسعت احساس گناه دخیل هستند، مثل وقتی که او را زیرکانه تهدید کرده یا به او اخطار داده اند که فاش کردن موضوع به از هم پاشیدگی خانواده منجر می شود کودک احساس گناه بیشتری می کند تا زمانی که به سادگی و چرب زبانی وادار به شرکت در فعالیت جنسی شده اسـت. معمولا کودک سال هایی را که با احساس گناه سپری کرده سال های از دست رفته زندگی اش می داند. به علاوه، احساس گناه باعث می شود کودک خشم خود را نسبت به سوءاستفاده گر سرکوب و در برابر او منفعلانه برخورد کند، یا خشم خود را به دیگران انتقال دهد.
«حرصم را سر پسرها خالی می کردم. مثلا وقتی بازی می کردیم، اگر من یا دختر دیگری را اذیت می کردند، کتکشان می زدم یا کورس می گذاشتم، رویشان را کم می کردم. یا سوسک می انداختم توی لباس هایشان که بگویم هیچی نیستند، هیچ ارزشی ندارند. همیشه این کار را می کردم. از جنس مرد متنفر شده بودم. هر چه می گذشت این تنفر بیشتر می شد.»
احساس گناه باعث می شود کودک سکوت کند و نتواند تجربه اش را با کسی در میان بگذارد. بنابراین امکان این که دیگران بتوانند برای توقف سوءاستفاده جنسی کاری انجام دهند، از دست می رود. همچنین این احساس موجب می شود کودک خود را سخت گیرانه مجازات کند. زن می گوید: «حس گناه داشتم. خودم را مقصر می دانستم. پس با خودم قهر کردم، خودم را مجازات کردم. فکر می کردم باید غصه بخورم، مثلا درد بکشم یا ناراحت باشم.»
زن که در چهار سالگی مورد سوءاستفاده قرار گرفته اسـت می گوید: «الان تازه می فهمم که این همه سال نه چیزی شنیدم و نه دیدم. همه صداها را انگار چند ولوم ضعیف تر می شنیدم. آدم های دور و برم را نمی دیدم. شوهرم را نمی دیدم. این همه سال انگار توی سیاهی زندگی می کردم...».
از دیگر عواقب کمای عاطفی این اسـت که گاهی بازمانده احساس می کند زندگی نمی کند و گویی در کنار زندگی اش ایستاده اسـت. زن که در 10 سالگی سوءاستفاده جنسی را تجربه کرده می گوید: «همیشه تنهایی، حتی وقتی کنار کسی هستی و خیلی هم به دیگری حس خوبی می دهی. نه تنهایی مثبت، یک جور تنهایی ای که انگار وجود نداری. اینجا نشسته ای، ولی وجود نداری. 10درصد از وجودت اینجاست، خودت جای دیگری هستی که اصلا هپروت اسـت. آنجا هیچ جا نیست.»
گاهی این سرکوب و انکار آن قدر جدی اسـت که کودک احساس می کند مرده اسـت، و حتی اگر نخواهد دقیقا بگوید که مرده اسـت، می گوید احساس پیری می کند، با این توضیح که پیری تخفیف مردن اسـت. کودک بعد از این تجربه حس می کند ناگهان تغییری اساسی در درونش رخ می دهد؛ گذاری سریع از کودکی به پیری یا شاید مرگ.
زن می گوید: «قبلش خیلی بچه موفق و شاد و سرحالی بودم. چهارم دبستان بود که این اتفاق برایم افتاد. یک دفعه تغییر کردم. البته باز هم خیلی بچه «نامبر وانی» بودم ولی انگار دیگر آن شیطنت تمام شد؛ آرام شدم. تغییری که در محیط اجتماعی برایم اتفاق افتاد این بود؛ خیلی خیلی آرام شدن، انگار احساس کنی پیر شدی...»
گاهی نیز شدت حادثه باعث می شود خاطره آن اتفاق از حافظه کودک پاک شود و او سال ها بعد چیزی جز یکی دو تصویر رنگ و رو رفته یا چند حس گنگ به یاد نداشته باشد. در این شرایط صِرف یادآوری آن اتفاق می تواند چنان آسیب زا باشد که کودک را به ورطه «مرگِ من» بکشاند.
زنی که در شش سالگی این اتفاق برایش افتاده می گوید: «اولین بار مادرم این کار را کرد. تعریف کردنش خیلی سخت اسـت. اولین بار اسـت که می خواهم در مورش بگویم. خیلی خیلی سخت تر از آن اسـت که بشود فکرش را کرد، چون مهم ترین آدم بود، چون کسی بود که تو باید می توانستی به او اعتماد کنی، چون کسی بود که قاعدتا باید دوستت می داشت، چون اگر همه مردم دنیا از تو سوءاستفاده کنند احتمالا باید مادرت پشتت باشد. خیلی جالب اسـت که من این را فراموش کرده بودم، هیچ وقت یادم نبود، و یک دفعه به خاطرم آمد. وقتی یادم آمد دلم می خواست بمیرم.»
به علاوه، اگر هنگام افشاسازی سوءاستفاده جنسی، خانواده کودک واکنش منفی نشان دهند، مثلا کودک را سرزنش کنند یا موضوع را نادیده بگیرند، کودک بیشتر احساس می کند مورد خیانت قرار گرفته اسـت. در این حالت بازمانده به دلیل فوران احساسات منفی ترجیح می دهد از شر «من» نیز خلاص شود و این یعنی «مرگ احساسات»، که در موارد شدید به صورت اقدام به خودکشی بروز می کند. به این ترتیب، کودک با بحران دوست داشتن دیگری دست به گریبان می شود، زیرا بنای دوست داشتن دیگری اعتماد کردن اسـت؛ اعتمادی که والدین و سوءاستفاده گر آن را از بین برده اند.
کودک آرام آرام با دیگری سرد می شود، زیرا احساساتش در حال مرگ تدریجی هستند و دیگری نیز غیرقابل اعتماد و نامهربان اسـت. به تدریج کودک به دیگری پشت می کند، می کوشد دیگری را نبیند، فردیت خود را تقویت می کند و کم کم از دیگری بی نیاز می شود. در این شرایط گاه کودک به فردی خودمحور تبدیل می شود. او اشتباهات و امیال خود را، حتی اگر به دیگری آسیب بزند، به سادگی می پذیرد و به خود حق می دهد و به دنبال انتقام گرفتن از جامعه و دیگران اسـت. او، به جای ایجاد روابط متقابل صمیمانه با دیگران، با آدم ها بازی (با مفهوم برن از بازی) می کند.
بعضی اوقات بازمانده می تواند عدم حضور مامن را به فرصتی تبدیل کند و فردیت و توانمندی هایش را تقویت کند بی آن که به دیگری آسیبی بزند، او در می یابد که کسی حمایتش نمی کند و مامنی وجود ندارد. بنابراین تصمیم می گیرد خودش مامن خود یا حتی دیگری شود، یعنی از کسانی مثل خواهر یا برادر کوچک تر، والدین و غیره نیز حمایت می کند. گاهی نیز کودک، به رغم بی اعتمادی بنیادی به دیگران، ساده لوحانه به آنها اعتماد می کند و همه را به حریم شخصی خود راه می دهد و هر بار نیز به شکل های مختلف مورد سوءاستفاده دیگران قرار می گیرد، زیرا او به طور ناخودآگاه به دنبال تایید تصویری اسـت که از دیگری در ذهن خود ساخته اسـت؛ موجودی خطرناک، غیرقابل اعتماد و بی رحم.
«به یک کمای عاطفی رفتم که سال ها طول کشید، یعنی یکدفعه حس خیلی عجیبی پیدا کردم به همه آدم ها، از نزدیک ترین آنها تا بقیه. و این توی من ماند، و به نفرت و خشم و بی تفاوتی احساسی تبدبل شد. مثلا یادم اسـت مامانم آن سال ها میگرن داشت. من نه تنها ناراحت نبودم، بلکه همیشه می گفتم که چرا این نمی میرد، اعصاب ما را خُرد می کند! یعنی یک بی احساسی. در آن دوره کارهایی کردم که واقعا عجیب اسـت. بی رحم و خیلی خیلی سنگدل بودم. به دلیل نفرتی که در آن دوره داشتم هیچ کسی نبود که یک ذره احساس خوب به او داشته باشم. اصلا حسی نداشتم. نسبت به آدم ها عین سنگ بودم، از نزدیک ترینشان بگیر تا دورترین.»
«بعد از هفت هشت ماه یک روز دستم را گرفت. احساس کردم که دیگر آدم پاکی نیستم چون او دستم را گرفته و نمی توان با کس دیگری هم باشم، پس باید با او ازدواج کنم. از طرفی هم می دانستم که آن ازدواج غلط اسـت، ولی می گفتم باید بمانم، باید متعهد باشم، نباید بروم.»
آیا باید خودکشی کرد یا نه؟ آیا زنده ماندن اساسا خوب اسـت یا نه؟ چه کسی مقصر اسـت؟ آیا او در سوءاستفاده جنسی مشارکت داشته و مقصر اسـت؟ آیا گناهکار اسـت؟ آیا از نظر جسمی ناقص اسـت یا سالم؟ آیا بدنش کثیف اسـت؟ آیا او روسپی اسـت؟ آیا حق دارد با فردی سالم و پاک ازدواج کند؟ آیا حق دارد برای کسب رتبه های بالاتر اجتماعی تلاش کند یا باید منزوی شود؟ آیا باید درباره تجربه سوءاستفاده جنسی با کسی صحبت کند؟ چرا سوءاستفاده گر این کار را کرده اسـت؟ پس از سوءاستفاده جنسی، این پرسش ها کودک را رها نمی کند و او مدت زمانی بسیار طولانی یا شاید حتی تا آخر عمر از لحاظ ذهنی با سوءاستفاده گر درگیر اسـت. به شیوه های مختلف به ماجرا فکر می کند. بخش هایی از ماجرا را فراموش می کند و بخش های جدیدی به آن اضافه می کند.
به این ترتیب کسانی که مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند تا سال ها درگیر آثار مخرب آن خواهند بود، اما تعدادی از آنها موفق می شوند از این تجربه تلخ عبور کنند و بر آن فائق شوند. این افراد به مرور زمان درباره تجربه تلخ خود آگاهی صحیح به دست می آورند و با افزایش آگاهی درباره آن حادثه در می یابند که تنها نیستند و افراد دیگری نیز دارای تجربیاتی مشابه هستند. این آگاهی معمولا زمانی به دست می آید که فردی که این تجربه را داشته اسـت سکوت را می شکند، تجربه اش را با دیگری در میان می گذارد و او را در احساسات تلخ خود شریک می کند.
این فرد از طریق تخلیه هیجانی و به زبان آوردن تجربیات تلخ خود کم کم از احساسات منفی فاصله می گیرد و قدم اول را در «ترمیم دیگری» و احیای اعتماد به دیگری بر می دارد. او به تدریج قادر می شود از زاویه ای جدید به تجربه تلخ خود نگاه کند. این بینش تازه احساس گناه بازمانده را کاهش می دهد و به او کمک می کند آن تجربه تلخ را به عنوان قسمتی از زندگی اش بپذیرد. در نهایت، این پذیرش او را به سوی صلح و سازگاری با خود و دیگران هدایت می کند.
معمولا فرد تجربه اش را با یک دوست قابل اعتماد در میان می گذارد یا با متخصص آگاه. وقتی فرد یک بار تجربه اش را با دیگری در میان گذاشت بازتعریف ماجرا برایش راحت تر می شود و این خود بازمانده را از بن بست بیرون می آورد و به او کمک می کند تجربه اش را بهتر درک و تحلیل کند.
«شروع کردم به آدم های دیگر این اتفاق را گفتن. شروع کردم بدون ترس با دوستانم راجع به آن حرف زدن. اولش یعنی تا همین یکی دو سال پیش نمی توانستم بدون گریه آن را برای کسی تعریف کنم. ولی تعریف کردنش باعث شد یواش یواش از آن نفرت فاصله بگیرم، یک کم آن را بفهمم، آن اتفاق برایم ساده تر شود، تاثیراتش را کمی مستقیم تر ببینم. یادآوری آن اتفاق دو تاثیر مهم داشت؛ یکی این که بار سنگینش از رویم برداشته شد، چون واقعا تا بیست و چند سالگی سنگینی بار آن رویم بود و نمی دانستم چه حجم بزرگی از احساساتم را گرفته. دیگر این که نفرت و بی احساسی ام، مشخصا نفرتم از آدم ها، از بین رفت.»
یک راه دیگر برای «ترمیم احساسات» و «ترمیم دیگری» تجربه عشق و دوست داشتن اسـت. وقتی بازمانده کسی را می یابد که می تواند به او اعتماد کند و دوستش بدارد، فشار ناشی از احساس تنهایی مطلق به میزان زیادی کاهش پیدا می کند و پیش فرض غیرقابل اعتماد بودن همه افراد به چالش کشیده می شود. پس از تجربه عشق، او می تواند دنیا را به شکل دیگری نیز ببیند؛ جایی که کمتر خطرناک اسـت. به علاوه، این زمان برای بازمانده زمان بسیار مهمی اسـت زیرا او در حال کشف بخش هایی از خودش اسـت. او سال های زیادی را در کمای عاطفی به سر برده و اکنون می تواند از این کما بیرون بیاید و وارد دنیای زندگان شود. تجربه دوست داشتن دیگری به تدریج باعث می شود بازمانده با خودش و دیگری آشتی کند.
در نهایت، این افراد از طریق «کمک کردن به دیگران» می توانند درد و رنج خود را تسکین دهند. مثلا حمایت از کودکان، شرکت در تحقیقات، انتخاب حرفه ای که از طریق آن بتوان به دیگران کمک کرد، حرف زدن درباره تجربیات تلخ خود در محیط اجتماع، تشویق دیگر افراد آسیب دیده به حرف زدن، و گوش دادن به آنها همگی به بازماندگان کمک می کند بر داستان غالب زندگی شان که سوءاستفاده گر آن را نوشته اسـت فائق بیایند و داستان دیگری برای زندگی خود تعریف کنند.
درمان
در اینجا لازم اسـت از مراجعانی یاد کنم که روزهای اول آشفته و بی قرار به اتاق مشاوره و درمان پا می گذاشتند. آنها سال ها احساسات متعارضی را با خود حمل می کردند. از یک طرف، به دلیل ناتوانی از حرف زدن درباره اتفاقات وحشتناک گذشته، حتی ناتوانی در درک و فهم احساسات متناقض خود، با میل به انکار آن وقایع تلخ، احساس لال شدگی می کردند و نمی توانستند حرف بزنند، و از طرف دیگر میل شدیدی به جیغ کشیدن و فاش گفتن همه آن وقایع داشتند، آن چنان که گویی می خواستند همه ظلمی را که بر آنها وارد شده اسـت بیرون بریزند. سال ها ذهن آنها درگیر مرور حوادث تلخ گذشته بود. افکار، تصاویر یا احساسات تلخ گذشته در خواب یا بیداری به آنها هجوم می آورد، و هر چقدر تلاش می کردند آنها را از ذهن برانند یا به آنها فکر نکنند، موفق نمی شدند. آنها نه می توانستند فراموش کنند و نه آن وقایع تلخ را به زبان بیاورند.
وقتی در همان جلسه اول، با بهره گرفتن از روش «مواجهه درمانی روایی»، از آنها می خواستم همه حوادث تلخ و شیرین زندگی شان را کُل و سنگ هایی کوچک یا بزرگ در نظر بگیرند و آنها را به ترتیب زمان رخدادشان روی یک طناب- که نشان دهنده سال های عمرشان از تولد تا لحظه حاضر اسـت- بچینند، با آمیزه ای از شوق و نگرانی نگاه می کردند. بالاخره آن روز فرا رسیده بود؛ روزی که می توانستند با صدای بلند درباره آن اتفاقات تلخ حرف بزنند.
به این ترتیب، در هر جلسه درمان روی یکی از بزرگ ترین سنگ های زندگی مراجع کار می کردیم و او ترغیب می شد با جزئیات درباره آن روز تلخ حرف بزند، و در محیط امن اتاق درمان همه هیجانات منفی، احساسات بدنی و افکار و تصاویر مربوط به روز حادثه را به یاد آورد و آن روز را مثل یک فیلم بازسازی کند. هدف از این کار دو چیز بود: عادی سازی پاسخ های هیجانی از طریق رویارویی مجدد با خاطرات گذشته، و ساخت یک روایت روشن و منسجم از حادثه آسیب زا. معمولا، بعد از یک یا دو جلسه مواجهه با خاطره تلخ و بازسازی همراه با جزییات آن، هیجانات منفی مربوط به آن خاطره به شدت فروکش می کرد و مراجع می توانست روایت منسجمی از روز حادثه بسازد و شکاف های حافظه اش را با یادآوری جزییات مهم پر کند.
از طریق ساخت این روایت منسجم و تخلیه هیجانی، مراجع کم کم می توانست آن خاطرات تلخ را به عنوان بخشی از داستان زندگی اش بپذیرد، آنها را با دیگر حوادث زندگی اش تلفیق کند، معنایشان را دریابد و به سوال مهم «چرا آن اتفاق برای من رخ داد؟» پاسخ دهد.
حتی برای خودم هم این روش درمان از این نظر جالب بود که، علاوه بر پرداختن به بهبودی و شفای فرد، برای شفای جامعه و اصلاح نظم اجتماعی نیز اهمیت قائل اسـت. سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی یک مسئله و بحران اجتماعی اسـت و قربانیان معمولا به دلیل این که حرف زدن درباره این حوادث پیامدهای گسترده فرهنگی و اجتماعی در پی دارد، ترجیح می دهند سکوت کنند، اما روایت های روشن و منسجم مراجعان که در پایان درمان به دست می آید می تواند آگاهی عمومی را افزایش دهد و چشم های جامعه را باز کند و ضمن مقابله با فراموش کاری و انکار اجتماعی، موارد نقض حقوق بشر کودکان را ثبت کند تا در نهایت فرایند بهبودی فردی و اجتماعی هم زمان آغاز شود.
«پاسخ معمول به ظلم و ستم، بیرون راندن آن از هشیاری اسـت. انکار، سرکوب، و تجزیه به همان میزانی که در سطح فردی کارگر اسـت در سطح اجتماعی نیز عمل می کند. اغلب پنهان کاری بیش از حد غالب می شود، و حکایت حادثه تروماتیک نه به مثابه یک روایت شفاهی، بلکه به شکل علایم بیماری ظاهر می شود. پیش شرط های لازم برای اصلاح نظم اجتماعی و شفای فرد فرد قربانیان، یادآوری و گفتن حقیقت درباره وقایع وحشتناک اسـت.»
جِی، اِل، هرمان (1992)
بله اما این اختلال فقط متوجه مادر و پدر نیست، در بسیاری از مواقع کودکان هم زمانی که بزرگتر می شوند با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند. معمولا زن و شوهرها زمانی که ازدواج می کنند و تا وقتی که فرزندی ندارد با فراغ بال هر زمان که دوست داشته باشند رابطه جنسی برقرار می کنند و تولد فرزند آنها را دچار سردرگمی می کند و گاهی اوقات آنقدر دچار استرس می شوند که ممکن اسـت رابطه زناشوییشان به خطر بیفتد.
از چه زمانی باید اتاق خواب کودک را جدا کرد؟
بچه از حدود یک و نیم سالگی می تواند در اتاق خواب خودش بخوابد و این نه تنها باعث می شود پدر و مادر خلوت خودشان را داشته باشند بلکه تاثیرات خوبی روی رشد کودک دارد و به او احساس استقلال میدهد. اگر بچه به اتاق خودش عادت کند، پدر و مادر میتوانند در ساعات استراحتشان بدون وجود مشکلی در کنار هم وقت بگذرانند.
بعضی ها فکر میکنند نوزادان متوجه چیزی نمی شوند و به همین دلیل رابطه جنسی شان را جلوی چشم نوزاد انجام می دهند؟ نظرتان در این خصوص چیست؟
متاسفانه گاهی اوقات والدین با این تفکر که فرزندشان چیزی نمیفهمد و نوزاد اسـت جلوی چشمان او با هم رابطه جنسی برقرار میکنند در حالیکه نوزادان حتی وقتی نمیتوانند صحبت کنند، حافظه به شدت قوی ای دارند و همه تصاویر را در ذهنشان ضبط میکنند و حتی ممکن اسـت فکر کنند پدرشان در حال کتک زدن و ناراحت کردن مادرشان اسـت و این علاوه بر تاثیر رابطه جنسی بر روان کودک، باعث میشود او از پدر هم کینه به دل بگیرد.
والدین چطور باید برنامه رابطه جنسی شان را تنظیم کنند تا برای کودک مشکلی پیش نیاید؟
آنها باید ساعاتی که قرار اسـت رابطه داشته باشند را به وقتی موکول کنند که کودک خواب اسـت یا در خانه نیست. حتی می توان رابطهی جنسی را از شب به صبح و زمانی که کودک خواب اسـت موکول کرد. اگر سن بچه طوری باشد که بتوان آنرا به کسی سپرد بهتر اسـت در هفته برای یک ساعت این کار را انجام داد تا والدین بدون استرس از بیدار شدن بچه رابطه ی جنسیشان را برقرار کنند.
تولد فرزند در زندگی مشترک چیزی اسـت که باید زندگی را تکامل ببخشید اما رفتار ناآگاهانه پدر و مادر گاهی اوقات باعث میشود زندگی با مشکلات جدی روبرو شود. به طور مثال گاهی اوقات زوجین به دلیل همین هراس از دیده شدن در مقابل کودک مدام رابطه شان را به تعویق میاندازند و همین مسئله رفتهرفته باعث سردی جنسی می شود در حالیکه با یک برنامهریزی ساده می توان این مشکل بزرگ را حل کرد.
این روانشناس در ادامه توضیح میدهد: روانشناسان برجسته برای نوزادی که به دنیا میآید از لحظه تولد تا زمان بلوغ 5مرحله رشد روانی جنسی قائل شدهاند که اطلاع از آنها کمک بزرگی به والدین برای مواجهه درست با فرزندانشان اســت. این مراحل عبارتند از:
1. اولین مرحله را دهانی نامیدهاند که در واقع از بدو تولد تا 2سالگی اســت. مرحله لذت، تجربه، زنده ماندن، کنجکاوی و.. اســت. محبت و توجه به کودک، نوازش، تغذیه به موقع در آن بسیار مهم اســت. مکیدن سینه مادر و آرامش در زمان شیرخوردن در احساس امنیت کودک بسیار موثر اســت و اگر نیاز به محبت تامین نشود نوزاد در بزرگسالی آسیب دیده و شاید بیشتر به فکر خوردن یا مکیدن انگشت باشد.
3. مرحله سوم حدودا از 3سالگی شروع میشود که به آن مرحله تناسلی میگویند. در این مرحله معمولا کودکان به دنبال کنجکاوی در مورد جنسیت خود هستند بیشتر با خود بازی میکنند و این در واقع برای کسب ثبات جنسیت اســت اما متاسفانه والدین به دلیل عدم آگاهی با کودک برخورد میکنند؛ مثلا تهدید یا دعوا و در بسیاری از موارد حتی تنبیه بدنی.
گروهی فکر میکنند که کودکشان خودارضایی میکند ولی باید بدانیم که این مرحلهای از رشد اســت و با توجه و بازی با کودک و بیاعتنایی و حواس پرتی به رفتار کودک بعد از مدتی برطرف میشود.
4. مرحله چهارم مرحله نهفتگی اســت. در این مرحله به دلیل ورود کودک به مدرسه و علاقه به بازی و همچنین سرگرم شدن با دوستان و توجه به معلم و کتاب و یادگیری بحرانی از نوع جنسی به شرط مراقبت و کنترل کودک ایجاد نمیشود. به کودک خود آموزش دهید که بدن تو خصوصی اســت و مراقب بدن خودت باش. کنترل همبازیها و دوستان و تا حد مقدور اجازه ندادن برای رفتن به منزل دوست چرا که ما اطلاعات شاید کاملی نداریم وحتی اگر هم دوستان و خانواده را بشناسیم باز هم احتیاط شرط عقل اســت.
صحبت کردن در باره جنسیت برای اغلب والدین کاری دشوار اســت. والدین یا نگران زیاد گفتن هستند و یا کم گفتن ویا نگران گیج کردن بچه های خود. بسیاری از والدین هم فکر میکنند که اگر در باره مسائل جنسی با کودکان خود صحبت کنند افکار جنسی را در ذهن های کوچک آنها پرورش میدهند و با این کار بچه ها را به تجربه های جنسی تشویق میکنند.
بعضی از والدین دیگر نیز فکر میکنند که اگر کودکشان سوال نمی کند یا علاقه خاصی نسبت به موضوع نشان نمیدهد به این علت اســت که هنوز خیلی کوچک اســت یا اصلا به موضوع علاقه ندارد. والدین فکر میکنند که اگر کودکشان در ظاهر بیعلاقه اســت ،لابد هنوز آمادگی لازم را ندارد و یا بدتر از آن شاید نیازی به دانستن ندارد.
ولی بچه ها حتما سوال دارند . شاید نمی دانند که چگونه بپرسند و یا شاید بی میلی والدین خود را نسبت به پاسخ گفتن به چنین سوالاتی احساس میکنند. کودکان در چنین موقعیت هایی هنگام برخورد با موضوعات مربوط به جنسیت، از والدین خود رو میگردانند. بنابراین مسئولیت شما این اســت که حرف بزنید و اجازه ندهید که ناراحتی خودتان یا سکوت فرزندتان مانع باز کردن باب گفت و گو بشود.
نزد فرزندتان اعتراف کنید که سخن گفتن در باره جنسیت گاهی با شرم و حیا همراه اســت چون موضوع خیلی حساس و خصوصی اســت و همین میتواند زمینه مشترکی باشد تا گفت و گویتان را آغاز کنید. به یاد داشته باشید که لازم نیست همه اطلاعات را یکجا دراختیار او بگذارید. فراگیری آموزش جنسی نیز مانند دروس ریاضی و علوم باید به تدریج و در طی زمان صورت گیرد. از مفاهیم پایه ای شروع کنید و همگام با رشد کودکتان که قدرت درک او نیز برای دریافت جزئیات بیشتر میشود، بر میزان مفاهیم پایه بیفزائید.
شما چه به طور جدی در باره جنسیت با فرزندتان صحبت کرده باشید یا نه ، باید بدانید که روند غیر رسمی آموزش جنسی آنها از همان لحظه تولد آغاز شده اســت . شما والدین از همان موقع ، جنسیت آنها را با نحوه برخوردتان ، چگونگی پاسخگوئی به نیازهای آنها و با الگوی رفتاری خود پرورش داده اید. توجه به این نکنه مهم اســت که کودکانتان در تمام این مدت بدون کمک مستقیم شما چیزهائی در باره جنسیت آموخته اند و روند یادگیری آنها _ چه بخواهید در آن نقش فعالی داشته باشید و چه نخواهید _ در آینده ادامه خواهد یافت.
والدین مسئولیت آموزش جنسی فرزندان خود را بر عهده دارند و نخستین قدم برای آنها در انجام این امر، آموزش دادن به کودکان در زمینه اصول اولیه جنسیت اســت اما بسیاری از والدین از پیچیدگیهای واژه جنسیت درک روشنی ندارند و اغلب آن را با جنس اشتباه میگیرند.
جنسیت چیزی بیش از جنس یا هویت جنسی اســت و در رشد هر فرد نقشی حیاتی ایفا میکند. درک جنسیت شامل درک چگونگی کارکرد بدن انسان به ویژه چگونگی تولید مثل اســت .جنسیت علاوه بر آن شامل گستره ای از مفاهیم مربوط به روابط انسانی ،مهارت های زندگی فردی ، هویت جنسی و برخی از مسائل بهداشتی نیز هست .
جنسیت سالم همراه با مجموعه ای از ارزش ها و اخلاقیات به زندگی جهت و هدف میبخشد. بچه ها نیازمند موقعیتهائی هستند که در آن مهارتهای زندگی را بر اساس اصول اخلاقی خود بیاموزند و تمرین کنند. تصمیم گیری مسئولانه ، بیان احساسات و نیازها و مذاکره هنگام اختلاف نظر ، مهارت های ضروری زندگی موفق بزرگسالان اســت . این مهارتها اساس حفظ و افزایش عزت نفس را در کودکان به وجود میاورد و به تضمین زندگی سالم آنها کمک میکند.
جامعه و خانواده علاوه بر تاثیر بر رفتار کودکان ، به آنها در زمینه نقش جنسی نیز آموزش میدهد. نقش جنسی در برگیرنده حیطه تمام رفتارهائیست که به مرد بودن یا زن بدن فرد مربوط میشود. نقش جنسی دیکته شده از سوی جامعه میتوند بر تصمیم گیریهای کودکان درباره نحوه روابط وسلامت خود در آینده تاثیری عمده و جدی به جا بگذارد.
بچه ها در خصوص درک نگرش والدین و جامعه نسبت به ارزشها و عقاید مربوط به جنسیت بسیار تیزبین هستند. والدین هر چه نسبت به خود و هویت جنسی خود احساس بهتری داشته باشند راحت تر میتوانند جنسیت خود را فرافکنی کنند.
عامل دیگری که بر جنسیت کودکان تاثیر میگذارد ، وجود رسانه هاست . تلویزیون ، مجلات و بازیهای ویدئوئی همواره نگرش هایی را ارائه میکند که درون چارچوب ذهنی کودک جا میگیرد.به گزارش سلامت نیوز ممکن اســت این پیامها با ارزشهای خانوادگی افراد مختلف هماهنگ نباشد. والدین باید هم در خانه وهم در سطح اجتماع درباره کیفیت و محتوای رسانه هایی که بچه ها را تحت تاثیر قرار میدهند موضع گیری کنند.
برخی رسانه ها به طور کلی بیش از حد بر روابط جنسی تاکید دارند و پیامهای گیج کننده ، متضاد و گوناگونی به بچه ها ارائه میدهند ، لذا تاثیر رسانه ها بر ساختار شخصیتی کودکان بسیار شدید اســت.
کلیدهای جنسیت سالم عبارتند از :
- همه انسانها با ظرفیت تجربه احساسات جنسی به دنیا میایند.
- بچه ها از لحظه تولد موجوداتی جنسی اند.
- جنسیت سالم بخشی حیاتی از عزت نفس کودک را تشکیل میدهد.
- رفتار شما به عنوان پدر ومادر، الگوئی قابل توجه برای رشد جنسیت فرزندان اســت.
- ارائه دادن اطلاعات مناسب با مرحله رشد کودک ، برای درک جنسی او از دنیا ضروری اســت.
- جنسیت هم بر جنبه های جسمی تاثیر دارد و هم بر جنبه های عاطفی همچون روابط ، مهارتهای زندگی و مهارتهای تصمیم گیری.
- کودکان از رسانه ها همسالان خود و به طور کلی از جامعه در باره جنسیت اطلاعات کسب میکنند. اغلب والدین لزوماً با تمام این اطلاعات موافق نیستند اما باید کودکان را برای رویاروئی با این اطلاعات آماده کنند.
- والدین باید پیامهای روشنی در باره ارزشهای خانوادگی و نگرش های خود در باره جنسیت به فرزندان خویش ارائه دهند.
وقتی بچه ها دنیای بیرون از خود را کشف میکنند نسبت به اعضای خصوصی بدن هم جنس خود و جنس مخالف نیز به طور طبیعی کنجکاو میشوند.شکل اعضای تناسلی پسرها برای دخترها جالب اســت و برعکس.
بچه ها در بازی های عادی خود از فرصت استفاده میکنند و از نظر جسمی به بچه های جنس موافق یا مخالف خود نزدیک میشوند تا شکل بدن آنها را کشف کنند.معمولترین سناریو دکتربازی کردن بچههاست. بیشتر بچهها تجربه دارند که وقتی نزد پزشک میروند او بدن آنها را معاینه میکند ، پس دکتربازی میکنند تا بتوانند فرصت دیدن بدن دیگران را بدست آورند.
آگاه باشید که بچه ها از سر کنجکاوی بازیهای جنسی میکنند و این امری طبیعی اســت. اگر دیدید که فرزندتان در حضور بچه دیگر برهنه یا نیمه برهنه شده اســت عکس العمل شما بسیارمهم اســت و بر احساسی که فرزندتان در آینده نسبت به بدن خود و اعضای خصوصی آن پیدا خواهد کرد ،تاثیر بسیار مهمی خواهد گذاشت . هول نشوید ، نه او را سرزنش کنید نه تنبیه ، کاری که باید بکنید این اســت که برای رفتار جنسی مناسب آنها در آینده حد و مرزی تعیین کنید.
موضوع حساس تعیین حد و مرز جنسی
سناریوی یکم
پسر 5 ساله شما با همبازی خود در خانه مشغول بازی اســت و شما متوجه میشوید که بیش از حد ساکت هستند. شما داخل اتاق آنها میشوید تا ببینید چه میکنند و میبینید که از کمر به پایین برهنه شده اند.
برخورد شما چیست؟
بیشتر والدین در چنین مواقعی احساس تنش میکنند اما اگر از قبل خودتان را آماده کرده باشید حداقل میتوانید آرامش ظاهری خود را حفظ کنید. هرگز سر بچه ها داد نکشید و آنها را سرزنش نکنید ، بلکه برای بچه ها در خانه حد و مرزی تعیین کنید ، مثلا بگوئید :"هر دوی شما لباسهایتان را بپوشید.بدن شما خصوصی اســت و نباید در خانهُ کس دیگری لباست را در بیاوری. بیایید برای شما یک سرگرمی دیگر پیدا کنم."
این که در باره این موضوع به مادر همبازی پسرتان چیزی بگوئید یا نه بستگی به تصمیم شخصی شما دارد. البته توصیه میشود گزارش آنچه در خانهُ شما اتفاق افتاده اســت به مادر بچه های دیگر نیز بدهید.هر کدام از خانواده ها میتوانند از این موقعیت مناسب برای آموزش فرزند خود استفاده کنند.
حد و حدود مورد قبول جنسی فرزندتان را برایش توضیح دهید اما او را با توضیح اضافه گیج و متحیر نکنید تا دچار احساس گناه نشود و اعتماد خود را نسبت به شما از دست ندهد. اگر دیدید بچه ها بازهم به دکتربازی علاقه نشان میدهند ، شاید نشانه این باشد که کنجکاویشان هنوز ارضاء نشده اســت .
بنشینید و اطلاعات اساسی را با فرزند خود مرور کنید. با او در باره شکل بدن صحبت کنید و یکی یکی اعضای مختلف بدن را نام ببرید. اغلب بچه ها در این گروه سنی با این توضیحات راضی میشوند اما اگر فرزندتان سوالی داشت به او بی درنگ پاسخ بدهید. هرگز پاسخ کودکان را به تاخیر نیندازید. امید اســت پدرومادر آن کودک دیگر نیز همین کار را انجام دهد.
سناریوی دوم
بچه نوپایتان هنگام حمام کردن به آلت تناسلی خود دست میزند.
این سناریو بسیار رایج اســت ودر بیشتر خانه ها به طور مکرر اتفاق میافتد. اگر فرزندتان اینکار را کرد از فرصت استفاده کنید و نام اندامهای مختلف بدن را با او مرور کنید و با موضوع خیلی جدی رو به رو شوید. از اندامهای غیرجنسی شروع کنید و اندامهای جنسی را به طور پراکنده لابلای آنها نام ببرید. از همان ابتدا از نام های صحیح استفاده کنید.
برای پسرها این قسمت ها عبارتند از : آلت تناسلی ، بیضه ها و باسن و برای دخترها عبارتند از پستان ها ، واژن یا آلت تناسلی و باسن . به بچه ها بفهمانید که کسی اجازه ندارد به قسمت های خصوصی بدن آنها دست بزند و خودشان نیز نباید آنها را نشان کسی بدهند. البته استثناء وجود دارد مثلا وقتی پدر یا مادر بچه را حمام میکنند و یا پزشک او را معاینه میکند یا به علت بیماری یا جراحت تحت درمان قرار میدهد.
سری بودن و خصوصی بودن
وقتی با کودکان در باره جنسیت صحبت میکنیم واژه های "خصوصی" و "سری" معانی جدیدی می یابند. کودکان کم سن و سال ممکن اســت نتوانند تفاوتهای ظریف این دو کلمه را دریابند ، از این رو والدین باید سعی کنند که تفاوتهای بین این دو واژه را آشکارا برای کودکان بازگو کنند.
به مثالهای زیر توجه کنید:
خانه هرکس همراه با اشیای داخل آن خصوصی اســت . همه میدانند که تو خانه ؛ تلویزیون و اسباب و اثاثیه داری اما فقط تعداد کمی از افراد هستند که اجازه دسترسی به اموال تو را دارند. خانه تو واموال تو خصوصی هستند.بقیه هم تلویزیون دارند اما تو اجازه نداری سرت را پائین بیندازی و بروی در خانه کس دیگری تلویزیون نگاه کنی. آن تلویزیون مال خصوصی آنهاست . به آن دست نزن!
مثال دیگر مثال مهمانی اســت: بیشتر مهمانی ها خصوصی هستند.خیلی از مردم ممکن اســت بدانند که در فلان خانه مهمانی برگزار میشود ولی همه به آن دعوت ندارند.زیرا مهمانی خصوصی اســت . برای حضور در مهمانی باید دعوت داشت .
برای بچه های کوچکتر میتوان از مثال خصوصی بودن توالت استفاده کرد چون درک آن برای آنها راحت تر اســت. همه میدانند که ماهمه به توالت میرویم. این اطلاعات سری نیست اما قطعا خصوصی اســت. چطور اســت که دسترسی به آن محدود اســت؟ خوب ما وقتی به درون توالت میرویم در را میبندیم.
هیچ کس به کسی که توالت میرود نمیخندد و او را مسخره نمیکند چون همه ما این کار را میکنیم پس رفتن ما به توالت سری نیست اما این کار را باید تنهائی انجام بدهیم. پس این کار خصوصی اســت. همان طور که برای محدود کردن دسترسی دیگران به توالت در آن را می بندیم برای محدود کردن دسترسی دیگران به اعضای خصوصی بدن خود نیز از لباس استفاده میکنیم.
جنسیت موضوعی خصوصی اســت و ما خودمان تصمیم میگیریم که آن را با چه کسانی در میان بگذاریم. پس والدین باید به کودکان پیش دبستانی و دبستانی خود بگویند که گرچه موضوعات خصوصی خود را با خانواده در میان میگذارند اما نباید آنرا با دوستان کوچکترشان بگویند. شاید والدین دوستشان بخواهند خود، اولین کسی باشند که در باره اعضای خصوصی بدن و مسائل مربوط به جنسیت با فرزندانشان صحبت کنند.
بچه ها باید یاد بگیرند که ممکن اســت والدین دیگر نخواهند فرزندشان از غریبه ها اطلاعات بدست آورد.
شما به عنوان والدین کودک چند جمله ساده به فرزندتان یاد دهید تا اگر یک غریبه یا یک دوست خواست به مسائل خصوصی او دسترسی پیدا کند او بتواند آنها را به زبان بیاورد. مثلا :
- بدن من خصوصی اســت.
- در این باره از پدرومادرت سوال کن.
- این سوال خوبی اســت اما جوابش خیلی پیچیده اســت.
در باره تفاوت بین خصوصی و سری بودن یک نکته دیگر باقی که به یادگیری مربوط میشود.مهم ترین آموزگاران بچه ها والدین هستند اما غالب وقتی میخواهیم مسائل مربوط به جنسیت را با آنها در میان بگذاریم دستپاچه و نگران میشویم و احساس شرم میکنیم . ما میخندیم و فرزندانمان هم میخندند. ما دست و پایمان را گم میکنیم و نمیتوانیم به چشمان آنها نگاه کنیم و بچه ها هم همینطور .
سر انجام همه ما متوجه تمسخر امیز بودن موقعیتمان میشویم و همه با هم میخندیم. اوضاع خوب اســت . خنده و شرم و شوخی همراهان جدائی ناپذیر مسائل جنسی هستند. در وافع همین خجالت و خنده رفتاری طبیعی اســت و از تنش موجود میکاهد. در واقع این موقعیت باعث خنده ما میشود نه دانشی که میخواهیم منتقل کنیم.
نه ما و نه کودکان ما هیچگاه نباید از دانستن خجالت بکشیم زیرا همه ما حق داریم بدانیم. فقط باید سعی کنیم عبارات را در خور فهم کودکان ساده کنیم.
گفت و گو در باره جنسیت
صحبت کردن با بچه ها در باره جنسیت برای غلب والدین کاری دشوار اســت . والدین یا نگران کم گفتن هستند و یا زیاد گفتن و یا نگران گیج کردن بچه های خود. بسیاری از والدین هم فکر میکنند اگر در باره مسائل جنسی به کودکان خود چیزی بگویند افکار جنسی را در ذهن کوچک آنها پرورش داده و آنان را به تجربه جنسی تشویق میکنند.
بعضی از والدین نیز فکر میکنند که اگر کودکشان سوال نمی کند یا علاقه خاصی نسبت به موضوع نشان نمیدهد به این علت اســت که خیلی کوچک اســت و یا اصلا به موضوع علاقه ای ندارد.
بچه ها حتما سوال دارند.شاید نمی دانند که چگونه بپرسند یا شاید بی میلی والدین خود را نسبت به پاسخ دادن به چنین سوالاتی احساس میکنند. بنابراین مسئولیت شما این اســت که حرف بزنید و اجازه ندهید که ناراحتی خودیا سکوت فرزندتان مانع از باز کردن باب گفتگو شود.
نزد فرزندتان اعتراف کنید که سخن گفتن در باره جنسیت گاهی با شرم وحیا همراه اســت چون موضوع خیلی حساس و خصوصی اســت و همین میتواند زمینه مشترکی باشد تا گفتگویتان را شروع کنید.
تمام عوامل موجود در محیط در پایه گذاری جنسیت کودکان نقش دارند و به سهم خود به برداشت بچه ها نسبت به خود میافزایند.
متاسفانه بسیاری از این پیامهای غیرکلامی که جامعه به بچه ها منتقل میکند بر ارزشها و عقایدی که جنسیت بالغ وسالم را پرورش میدهد ، پایه گذاری نشده اســت. به گزارش سلامت نیوز تردید نکنید ، پا پیش بگذارید و نقش خود را ایفاء کنید. هیچ وقت برای شروع دیر نیست.
همه روی فرزند شما تاثیر میگذارند، پس چرا شما نگذارید؟ شما تعهد دارید که احساسات و ارزش های خود را به کودکتان انتقال دهید. شما به عنوان پدرومادر هنوز مهم ترین معلم فرزند خود هستید.
پیدا کردن لحظه های مناسب آموزش
شما میتوانید هر یک از موقعیت های زیر را به یک موقعیت مناسب برای آموزش تبدیل کنید:
- معلم فرزندتان یا یکی از بستگان یا همسایه های شما باردار اســت.
- تلویزیون برنامه ای نشان میدهد که در آن ارزش های خانوادگی یا اختلاف اخلاقیات خانوادگی مطرح میشود.
- دیداری از باغ وحش دارید که شامل مشاهده رفتارهای جنسی حیوانات یا توضیح در باره چرخه حیاتی آنهاست.
- زائیدن یک حیوان خانگی
- هنگام رفتن به مطب پزشک برای معاینه
- وقتی کودک شما به بدنهای برهنه یا نیمه برهنه دیگران در خانه یا استخر زل میزند.
- وقتی دختر یا پسرتان سعی میکند کسی را که برهنه اســت را ببیند.
- نگاههای کنجکاو فرزندتان هنگامی که پوشک بچه ای را عوض میکنید.
- دیدن نوار بهداشتی در یک فروشگاه.
- هنگامیکه با فرزندتان ماشین سواری میکنید و با او تنها هستید و در عین حال ناگزیر هم نیستید که به روی هم نگاه کنید زمان خوبی برای آغاز گفتگو در باره جنسیت اســت.
چند نکته:
1- پدر و مادر نخستین آموزگاران کودک در زمینه جنسیت هستند.
2- هنگام شروع گفتگو در مورد جنسیت شرم و حیا تا حدودی طبیعی اســت.
3- کودکان به منابع اطلاعاتی قابل اعتماد نیاز دارند.
4- اگر احساس میکنید این کار برایتان دشوار اســت با والدین دیگر صحبت کنید و برای تمرین نظرات و پاسخ های خود را با صدای بلند بر زبان بیاورید.
5- در طول روز لحظه های بیشماری پیش میاید که برای آموزش مناسب اســت. از این لحظه ها استفاده کنید.
6- اگر فرزندتان شما را با سوالهای خود غافلگیر کرد، میتوانید پاسخ خود را به تعویق بیندازید اما حتما در اولین فرصت به سوال او جواب بدهید.
7- اطلاعات در مورد جنسیت مثل هر موضوع دیگری ، نیاز به بیان مکرر دارد. یکبار گفتن کافی نیست.
8- اگر احساس میکنید هنگام گفنگو با فرزندتان چیزی را اشتباه گفته اید به اشتباه خود اقرار کنید و آنرا اصلاح نمائید. مثلا میتوانید بگوئید که "یادت میاید داشتیم در باره نوزادان حرف میزدیم؟ همه اطلاعات من صحیح نیود.کمی در باره اش مطالعه کردمف واقعیت اینجوری اســت که ...".
تا سن 5 سالگی بیشتر بچه ها باید:
1- نام صحیح اعضای بدن از جمله اعضای تناسلی را بدانند.
2- درک کنند که نوزادان از رحم مادر متولد میشوند.
3- مفهوم فضای خصوصی را هنگام تعویض لباس و رفتن به توالت بدانند. به ویژه ضروری اســت کودکان 5 ساله تفاوت خصوصی و سری را بفهمند.
4- بتوانند براحتی با والدین یا فرد بزرگسال قابل اعتماد دیگری در باره جنسیت صحبت کنند.
5- نسبت به هویت مذکر یا مونث خود عزت نفس داشته باشند.
بین 6 تا 9 سالگی بیشتر بچه ها باید :
1- بتوانند تولید مثل حیوانات و گیاهان را به عنوان بخشی از چرخه حیات درک کنند.
2- در پاسخ به سوالاتی چون "نوزادان از کجا میایند؟"،"چطوری میروند تو دل مامان؟"،"چطوری میایند بیرون؟" چیزهائی شنیده باشند.
3- از تفاوت بین دو جنس آگاه باشندو بتوانند از واژگان صحیح برای اشاره به اندام تناسلی خود و جنس مخالف استفاده کنند.
4- مفاهیم مربوط به خانواده، یعنی پدر و مادر شدن ، طلاق و ازدواج مجدد را بفهمند.
5- درکی پایه ای از ایدز و عفونت های دیگری که از طریق جنسی منتقل میشود داشته باشند.
6- نسبت به سلامت کلی و نیازهای ایمنی بدن خود مسئولیت روزافزون پیدا کنند و بهداشت شخصی خود را با مسواک زدن ، دوش گرفتن ، رعایت تغذیه مناسب و غیره حفظ کنند.
7- مفاهیم دوستی و عدالت را بفهمند و بتوانند احساسات خود را با والدین یا افراد بزرگسال قابل اعتماد دیگری در میان بگذارند.
بین 9 تا 13 سالگی بیشتر بچه ها باید:
1- جنسیت را بعنوان بخشی طبیعی از زندگی درک کنند.
2- با تغییرات طبیعی دخترها و پسرها در دوران بلوغ (عادت ماهانه و احتلام) آشنا شوند.
3- بتوانند با دیگران دوست شوند و دوستی هایشان را حفظ کنند.(معمولا با هم جنس های خودشان)
4- روند تولید مثل ، از جمله مفاهیم آمیزش جنسی ، پدرو مادر شدن، سقط جنین و جلوگیری از بارداری را درک کنند.
5- در باره انتقال ایدز و بیماریهایی که از طریق جنسی منتقل میشوند اطلاعات بیشتری بدست بیاورند.
6- همچنان مفهوم خصوصی بودن برخی از اعضای بدن خود را حفظ کنند و بدانند که سوء استفاده جنسی چیست ، چگونه میتوان آنرا تشخیص داد، چگونه میتوان خود را از آن محافظت نمود و در موقعیتهای که بالقوه خطرناک هستند ، چگونه باید رفتار کرد.
نکته :
با توجه به مراحل رشد کودک ، به پرسشهای او پاسخ دهید. هر چه سن او کمتر اســت پاسخ ها را عینی تر و با لحن جدی بیان کنید.
جواب آنها را حداکثر در دو تا سه جمله بدهید. بچه های ده - دوازده ساله به اطلاعات بیشتری نیاز دارند که میتوان از طریق کتاب ها ، جزوه ها و کلاسهای آموزشی به آنها دست یافت.
بچه چگونه داخل شکم مادر میشود؟
کودکان وقتی بزرگتر میشوند ، یعنی بین 5 تا 8 سالگی ممکن اســت دیگر به دانستن محل رشد و نحوه بیرون آمدن نوزادان رضایت ندهند و نسبت به نحوه ورود نوزاد کنجکاوی کنند.
در این گروه سنی بچه های بزرگتر آگاهند که برای بوجود آمدن یک نوزاد یک مرد و یک زن لازم اســت اما ممکن اســت درک درستی از نقش پدر در مجموعه این فرآیند نداشته باشند. بچه های کوچک میتوانند بفهمند که برای بچه دار شدن یک مادر و یک پدر لازم اســت . این مفهوم را میتوان به گونه ای ساده با انها در میان گذاشت و گفت که سلول تخمک مادر و سلول اسپرم پدر در بدن مادر به هم میرسند و بچه شروع به رشد میکند.
خودتان امتحان کنید و از بچه ها بپرسید که نوزاد از کجا میاید. حتما از چوابهائی که میشنوید تعجب خواهید کرد ، اما این خود فرصتی به شما میدهد که برداشتهای آنها را اصلاح کنید.مثلا :
کودک :«مامانها چطوری بچه درست میکنند؟»
مادر :«چه سوال خوبی! میدانی خاله ات دارد بچه دار میشود؟»
وقتی این سوال را میپرسید هم فرصت پیدا میکنید که بر خود مسلط شوید و هم به فرزندتان این پیام را میدهید که برای گفتگو در باره این موضوع حساس آمادگی دارید. سپس میتوانید بپرسید:«به نظر تو بچه از کجا میاید؟» با پرسیدن این سوال به برداشتهای غلط احتمالی آنها پی میبرید و بعد میتوانید ادامه بدهید که:
"در بدن زن سلولهای مخصوصی برای درست کردن بچه وجود دارد . این سلولها تخمک نامیده میشود و به اندازه یک نقطه کوچک اســت. پدرها هم سلولهای مخصوصی دارند که برای درست کردن بچه اســت . این سلولها اسپرم نام دارد ، وقتی این سلولها در بدن مادر به هم میرسند ، بچه جدیدی شروع به رشد میکند."
اگر کودکتان از شما پرسید که بچه «چگونه» بوجود میاید میتوانید بگوئید:
«برای درست کردن یک بچه دو نفر لازم اســت ، یک مرد و یک زن _ یک مادر و یک پدر. پدر سلولهای اسپرم دارد و یکی از این سلولها با سلول تخمک مادر ترکیب میشود. وقتی این دو سلول در بدن مادر به هم میرسند بچه شروع به رشد میکند. حالا تو برایم تعریف کن که من چه گفتم.»
کودکتان ممکن اســت بعد از تکرار این مطلب بپرسد «سلول چیست؟»
شما در پاسخ میتوانید بگوئید:«سلول بخش خیلی کوچک و مخصوصی از بدن ماست که زنده اســت . آنقدر کوچک اســت که باید برای دیدنش از میکروسکوپ استفاده کرد. وقتی دو سلول کوچک بهم میرسند ، یعنی تخمک مادر و اسپرم پدر ، بچه در بدن مادر شروع به رشد میکند.»
در این حال باز ممکن اســت با این پرسش روبرو شوید که : «آخر این سلولها چه جوری وارد بدن مادر میشوند؟»
بسیاری از والدین با شنیدن این سوال نگران میشوند چون اکنون باید جزئیات نحوه رسیدن تخمک و اسپرم به هم را توضیح دهند.
اگر مطمئن هستید که کودکتان میخواهد از نحوه بوجود آمدن بچه و ساز و کار آمیزش جنسی بپرسد ، میتوانید توضیح ساده ای بدهید . بسیاری از والدین نگران این هستند که کودکشان بخواهد باز هم پشت سر هم از این سوالها بپرسد.
والدین از خودشان میپرسند :«اگر نگرانی ما معلوم باشد چه ؟اگر جواب سئوالات را ندانیم چه؟ » جواب بسیاری از سئوالات بچه ها به اخلاقیات و ارزشهای جنسیت انسانی مربوط میشود.
والدین باید تلاش کنند که برای انتقال این مفاهیم به فرزندان خود عبارات مناسبی بیابند. برای اینکار میتوان از کتابهای مناسب استفاده کرد اما بدانید که تعهد قلبی شما برای یادگرفتن و یاددادن به فرزندانتان کاری ارزشمند اســت.
بسیاری از والدین از اینکه در باره نحوه رسیدن اسپرم به تخمک و آمیزش جنسی به فرزندان خود چیزی بگویند احساس ناراحتی میکنند .
یکی از نگرشهای نویسنده این کتاب این اســت که برای حفظ سلامت جنسی بچه ها و ایجاد نگرش سالم در آنها بهتر اســت که بچه ها آموزش جنسی را نه از همسالان و رسانه ها و منابع دیگر ، بلکه از والدین و یا بزرگسالان مورد اعتماد والدین ببنند. کنجکاوی در مورد تولیدمثل و روابط جنسی در ذات هر کودکی نهفته اســت.
برای گفتگو در مورد مسائل مربوط به جنسیت تنها یک راه صحیح وجود ندارد. میتوانید از نسخه زیر استفاده کرده و یا آنرا مطابق سلیقه خود تغییر بدهید. با توجه به سن مرحله رشد و سوالات فرزندانتان میتوانید اطلاعاتی را اضافه و یا حذف کنید. (در زبان فارسی علاوه بر واژگان فارسی کلمه سکس نیز رایج اســت .) برخی معانی جنسیت عبارتند از :
- جنسیت میتواند به پسر یا دختر بودن شما اشاره داشته باشد و هم به آمیزش جنسی.
- آمیزش جنسی رفتاری اســت مخصوص بزرگسالان
- بزرگسالان از راه آمیزش جنسی بچه درست میکنند.
- پدر و مادر که همدیگر را دوست دارند علاوه بر آمیزش جنسی از راه های دیگری نیز با هم برخورد جنسی میکنند . آنها همدیگر را در آغوش میگیرند، میبوسند و لمس میکنند.
- پدر و مادر که همدیگر را خیلی دوست دارند هنگام آمیزش جنسی به روش مخصوصی شریک بدنهای همدیگر میشوند.
- فعالیت جنسی وقتی اســت که مرد و زن بخشهای خصوصی بدن خود را به اشتراک میگذارند.
- آمیزش جنسی برای دو فرد بزرگسال که به همدیگر علاقه جنسی دارند چیز خوشایندی اســت.
- برای سهیم شدن در بدن یکدیگر هر دو فرد بزرگسال باید پخته و مسئولیت پذیر باشند.
- آمیزش جنسی را هم بستر شدن یا عشق بازی کردن هم میگویند.
کودکان بین 8 تا 12 سال به سطح درک تازه ای میرسند و میتوانند درک کنند که برای بوجود آمدن یک بچه عوامل گوناگونی باید فراهم شود . این عوامل عبارتند از عشق و ارتباط ، آمیزش جنسی و به هم رسیدن تخمک و اسپرم که بچه ها مفهوم اولیه ای از آن را درک میکنند.
علاوه بر آن بچه ها میفهمند که زن و مرد هنگام آمیزش بدنهای خود را به اشتراک میگذارند. والدین باید در همین مرحله ، روش و سیستمهای ارزشی خود را برای بچه ها پایه گذاری کنند و با آنها در میان بگذارند و در سنین قبل از بلوغ که بچه ها هنوز به حرف والدین خود گوش میکنند و برای نظرات آنها ارزش قائل هستند ، میتوان از فرصت استفاده کرد.
مطالعات نشان می دهد زنانی که همسرشان مبتلا به انزال زودرس اسـت ،ابتدا از بیان کردن و یادآوری موضوع در گفتگوهای روزانه پرهیز می کنند زیرا می ترسند به احساسات همسرشان خدشه ای وارد کنند و یا موجب شوند که او احساس ناتوانی بیشتری را تجربه کند.سکوت و عدم بیان موضوع و نگفتن آنچه زن را آزار می دهد اغلب در طولانی مدت بر روابط روزانه او با همسرش اثر گذاشته و موجب دوری او از همسرش می شود.
اما در بعضی مواقع زن بی اختیار واکنشهایی نشان می دهد که توسط مرد به عنوان تاییدی بر ناتوانی او در روابط جنسی تعبیر می شود و به همین دلیل از در گیر شدن در روابط جنسی و پیشنهاد رابطه زناشویی خودداری می کند. مثلا وقتی همسرش در مورد مسائل مردانه و مردانگی صحبت می کند، شانه بالا می اندازد و با پرسشگری به او نگاهی می کند.با گذشت زمان، زن درون خود دچار احساسات منفی نسبت به همسرش می شود و نمی تواند بیش از این خشم و ناراحتی خود را از او که کلا از روابط زناشویی اجتناب می کند پنهان کند و واکنشهایی را نشان می دهد، مثلا در گفتگوهای روزانه با طعنه و کنایه موضوع را یاداوری می کند و یا طی دعواهایی که ظاهرا ربطی به موضوع زناشویی ندارد ، موضوع عدم توانایی مرد و یا بی علاقگی او به روابط زناشویی را یاداوری می کند.
این یاداوریها موجب پرهیز بیشتر مرد از موقعیتهای زناشویی و احساس ناتوانی بیشتر او می شود و بر روابط دو نفره تاثیری بسیار منفی می گذارد و می تواند موجب بروز مشکلات ارتباطی شود.
یافته های تحقیقات نشان دهنده آن اسـت که زنانی که همسرانشان مبتلا به اختلال جنسی نعوظ هستند معمولا خودشان را سرزنش می کنند، زیرا فکر می کنند به اندازه کافی برای همسرشان جذاب نیستند و یا عملکرد زناشویی خوبی ندارند. در حالی که همسران مردانی که دچار انزال زودرس هستند شوهرشان را برای این مساله سرزنش می کنند.
با گذشت زمان یادآوری موضوع موجب خشم و عصبانیت مرد شده و او از هر گونه فعالیتی که منجر به بروز تجربه منفی اختلال نعوظ و یا انزال زودرس شود امتناع می کند و یا به دنبال درمانی می گردد تا فقط از سرزنشهای همسرش خلاص شون.در این مرحله درمانهای مشاوره ورانی به همراه درمانهای دارویی بسیار موثر اسـت .
آیا این مشکل قابل درمان اسـت؟صبر داشته باشید و امیدوار باشید ، این وضعیت کاملا قابل درمان اسـت مدتی از نزدیکی بپرهیزید و بتدریج از معاشقه شروع کنید و به همسرتان نزدیک شوید. نگران از دست رفتن ازدواج و همسرتان نباشید در صورتی که از او بخواهید وضعیت شما را در ک کند و واکنشهای ملایمتری نشان دهد، بتدریج اضطراب شما کاهش خواهد یافت.
استفاده از تمرینهای شروع توقف برای انزال زودرس توسط خود و همسرتان در این مورد می تواند بسیار کمک کننده باشد. در اختلال نعوظ نیز استفاده از داروهای مانند تادالافیل همزمان با مشاوره روانی بسیار موثر خواهد بود. اگر مبتلا به این پدیده هستید پیشنهاد می کنم ابتدا این نوشتار را با همسرتان به اشتراک بگذارید و سپس برای درمان مشورت با یک مشاور ماهر در این زمینه بسیار کمک کننده خواهد بود.
وبسایت کودک آنلاین: تحقیقات نشان می دهد که پدران ممکن اسـت بیش از مادران در رشد هویت جنسی سالم دختران نقش داشته باشند. پدران تاثیر زیادی بر تقویت رفتار کودکانشان می گذارند. کودک می آموزد که رفتاری مورد تایید والدینش را تکرار کند و از بروز رفتارهایی که والدین آنها را تایید نمی کنند ، شرمنده باشد.
روش آرامتری که در بازی با دخترتان انتخاب می کنید به او می فهماند که در نظرتان انسانی حساس و ظریف اسـت ، و بهتر اسـت که ظریف باشد. همان طور که از این پس توضیح خواهم داد من معتقدم همان طور که یک پدر در ایجاد انگیزه در پسر یا دخترش نسبت به فعالیت هایی که بیشتر به جنسیت او تعلق دارد بر پایه منطق و ایجاد تعادل عمل میکند ، طبیعی و سالم تر اسـت که پسر یا دختر نیز اندکی در فعالیت هایی که به جنس مقابل مربوط میشود شرکت کند.
پدر به عنوان مربی :
یک پدر پرورش دهنده ، تاثیر مهمی بر رشد زنانگی دخترش دارد. تحقیقات نشان داده اسـت دخترانی که در خانه هایی رشد کرده اند که مادر مسلط و بدر منفعل بوده و در تصمیم گیری ها شرکت نداشته و نقش تربیتی به عهده نداشته اسـت ، در آینده با مردان دچار مشکل می شوند.
دخترها و زنان ، مهربانی و نقش پرورش دهندگی را در مرد به عنوان ضعف یا نقص خصوصیات مردانگی تلقی نمیکنند. این سوءتفاهمی مردانه اسـت که میخواهم به شدت آن را رد کنم. پدران دوست دارند که پسران و دخترانشان را متفاوت از یکدیگر تربیت کنند و این تفاوت تربیتی میتواند تاثیر مثبت یا منفی روی هویت جنسی کودکان داشته باشد.
پدران روش های تنبیهی متفاوتی برای پسران و دخترانشان داشته و تنبیه جسمی بیشتری در مورد پسرانشان اعمال میکنند. آیا این میتواند راهی برای تقویت روحیه ی تهاجمی در پسران باشد و یا ظرافت را در دختران تقویت کند؟ پدران اغلب در مقابل ناکامی های تحصیلی دخترشان ، بیش از پسران ، انعطاف نشان می دهند.
جنسیت نوزادتان مطابق میل شما نبوده اسـت :
بعضی پدرها ممکن اسـت به جای دختر ، پسر خواسته باشند. آنها هیچ وقت دخترشان را به دلیل پسر نشدنش نبخشیده و فعالیت های پسرانه را در او تقویت کرده ، و در خفا از این رفتارهای پسرانه در او احساس خشنودی میکنند و نارضایتی خود را از رفتار غریزی زنانه ابراز می نمایند.
پدران همچنین پسری با رفتار نامطلوب را راحت تر می پذیرند تا دختری با همان خلق و خوی را . رفتار خرابکارانه ی یک پسر ممکن اسـت فقط با این واکنش مواجه شود که (( خوب پسر اسـت دیگر )) در حالی که چنین رفتاری از دختران مورد قبول نیست.برای پدران بهتر اسـت که پذیرش بیشتری نسبت به آن دسته از کودکان خود که دارای مشکل رفتاری هستند ، یا به عنوان مثال کودکان ناآرام شمرده میشوند ، داشته باشند. تفاوت های اخلاقی نباید موجب تبعیضات جنسی شود.
در مورد نحوه رفتار با همسرتان دقت کنید :
کودکان در مورد چگونگی برخورد والدین با یکدیگر بسیار دقیق هستند. شما در ایفای نقش پدری همیشه در برابر دیدگان فرزندانتان قرار دارید. چگونگی برخورد پدر با مادر ، به خصوص روی رفتار زنانه ی دختران تاثیر میگذارد.
اگر مردی مسئولیت پذیر ، علاقه مند ، حمایتگر و تایید کننده رفتار مادری همسر خود باشید ، دخترتان نه تنها تعریف روشنتری از مردانگی و پدر بودن در ذهن خواهد داشت ، بلکه احترام بیشتری برای زنانگی خود قائل خواهد بود .
به کلی ، سالم ترین محیط خانوادگی محیطی اسـت که در آن پدر به عنوان فردی قوی ، پرورش دهنده و مردانه نسبت به فرزندان و مادر آنها عمل کند ، و مادر نیز به عنوان زنی با طبیعت زنانه نسبت به فرزند و پدر خانواده رفتار نماید. این هدفی اسـت که آرزو می کنم پدران برای تحقق آن در خانه هایشان کوشش کنند.