مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه

[ad_1]

تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۲

متن  گزارش

سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه

تین‌نیوز| در قرن و بیست و یکم و حکومت فضای مجازی بر دنیا؛ مردی ۶۲ ساله تصمیم می گیرد تمام زندگی اش را تبدیل به یک کوله پشتی کند و همپای سفرش هم دوچرخه ای باشد که او را به مکان های دور دنیا ببرد.

کم هستند آدم هایی که وارد دهه هفتم زندگی شان شوند و به فکر تغییر و تحول در خودشان بیافتد. نهایت حکایت ناصرخسرو را می توان به یاد آورد که او هم در سن چهل سالگی تصمیم گرفت تغییر کند. حالا در عصر تکنولوژی و قرن و بیست و یکم و حکومت فضای مجازی بر دنیا؛ مردی ۶۲ ساله تصمیم می گیرد تمام زندگی اش را تبدیل به یک کوله پشتی کند و همپای سفرش هم دوچرخه ای باشد که او را به مکان های دور دنیا ببرد.

او از حدود ۱۰ سال پیش تصمیم می گیرد تمام موانع نرفتن به سفر دور دنیا با دوچرخه را از سر راهش بردارد. با همین هدف تمرینات ورزشی خود را افزایش داد، تغذیه خود را به سمت گیاه خواری پیش برد، زبان انگلیسی اش را تقویت کرد و آرام آرام بار سفری که یک دوچرخه سوار جهانگرد نیاز دارد را جمع آوری کرد تا بشود ناصرخسروی ۶۲ ساله زمانه خودش. او با این کار نشان داد هیچ زمان برای تغییر و تحول دیر نیست و می شود بعد از بازنشستگی که همه الک خود را می آویزند باز هم دست به کار شد و زندگی را از نو شروع کرد.

حمیدرضا میرسعید قاضی بعد از آنکه تصمیم می گیرد نخستین مسیر سفر جهانگردی اش را از ترکیه شروع کند سعی کرد با زبان ترکی استانبولی هم آشنا شود تا در آن کشور به عنوان یک جهانگرد دچار مشکل نشود. ۲ و ماه نیم پیش نیز عزم سفر می کند و در این مدت کل ترکیه و قبرس را رکاب می زند.

چیزی حدود ۱۶۰۰ کیلومتر. حالا بعد از این مدت بازگشته تا هم تجربیات خود را در اختیار دیگران بگذارد و هم سفر بعدی خود به سمت قاره آفریقا و کشور سنگال را بعد از یک بازآفرینی مجدد آغاز کند. حتی تصمیم دارد کتابی در زمینه اینکه چگونه با هزینه کم سفر کنید را بنویسد تا از این طریق راهکارهای سفر ارزان را به دوست داران سفر کم هزینه نشان دهد.

حمیدرضا میرسعید قاضی‏، نظامی بازنشسته‌ای است که پس از ۲۷ سال خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران‏ و تجربه فعالیت در زمینه هنر و چاپ تصویر شهدا و چهره‌های مشهور روی کاشی و سرامیک‏، حالا هفتمین دهه زندگی‌اش را با دوچرخه سواری، گیاه‌خواری و حضور فعال در محیط زیست سپری می کند. خرسند است از بدن سالمی که با ورزش همچنان آن را حفظ کرده و حالا تصمیم دارد با انجام سفرهای جهانگردی به وسیله دوچرخه این شعار را به تمام دنیا برساند که ورزش را جایگزین سیگار و قلیان کنند

. همچنین قصد دارد در طول سفرهایش فرهنگ ایران را به دنیا معرفی کند. از او درباره نحوه تصمیم گیری اش برای دوچرخه سواری آن هم به شکل جهانگردی سوال می کنیم می گوید: «من ذاتا فرد پرجنب و جوشی هستم. باید انرژی ام را تخلیه کنم و چه روشی بهتر از ورزش کردن. فکر می کردم با توجه به توانایی بدنی ام می توانم کاری را انجام دهم که کس دیگری نمی تواند از پس آن بربیاید. انتخابم سفر با دوچرخه بود.

۱۰ سال پیش مقدمات این سفر را فراهم کردم و کتاب کیمیاگر پائولوکوئیلو به من در این تصمیم گیری خیلی کمک کرد. ایشان در کتاب خود نوشته است خداوند شما را با تاس ریختن به دنیا نیاورده و حتما یک هدفی برای شما گذاشته است. من هم چون دیدم در این سن دارای بدن سالم هستم با خود گفتم حداقل می توانم از این توانایی برای پیام آوری به مردم روی زمین استفاده کنم.»


 

دوچرخه سوار به سن من در جهان از انگشت های دست هم کمتر است
او معتقد است دوچرخه سواری اش در این سن و سال برای مردم جهان می تواند انگیزه امید به زندگی باشد: «کسی که می تواند در سن ۶۰ سالگی کار یک جوان ۲۵ ساله را انجام دهد به دیگران انگیزه می دهد. افرادی مانند سن و سال من در جهان شاید به انگشتان دست هم نرسد. اگر هم این کار را کرده باشند با پشتیبانی های مالی فدراسیون ها، انجمن ها و دولت این کار را می کنند تا پیام آور باشند و پرچم کشورشان را به نقاط مختلف دنیا ببرند.

در کشور ما اما چنین حمایت های صورت نمی گیرد و برای همین سفرم را با حداقل هزینه شروع کردم.» میرسعید قاضی درباره کول بار سفرش گفت: «وسایل سفر ما خیلی غیراستاندارد است. یادم می آید چند سال قبل میزبان دو جوان دوچرخه سوار، حدودا ۲۵ ساله بلژیکی بودم. من با آنها در جاده سمنان ملاقات و برای استراحت به خانه ام دعوت شان کردم. در آن زمان که مهمان من بودند متوجه شدم تمام وسایلی که با خود دارند از دوچرخه تا کفش، کوله پشتی و محتویات سفری شان تمامی برندهای مطرح دنیا هستند.

دوچرخه شان بالای ۱۵ میلیون تومان قیمت داشت. از آنها سوال کردم چطور توانسته اند این وسایل را تهیه کنند؟ گفتند با دو ماه حقوق شان تمام این وسایل را خریده اند. وقتی وسایل من را دید تعجب کردند و گفتند: «شما می خواهید با این وسایل دور دنیا بگردید؟ من با اینها از در خانه هم بیرون نمی آیم!» آنوقت امثال من بخواهند برای حمایت مالی به فدراسیون دوچرخه سواری برود پاسخ شان این است ما بودجه ای برای این کار نداریم...

جهانگردی با دوچرخه علی رغم ظاهر ارزانی که دارد فعالیت گرانی به حساب می آید. کسی که بخواهد وسایل مقدماتی ساده این سفر را تهیه کند به ۱۰ میلیون تومان می رسد. من به دلیل آنکه توان مالی آنچنانی نداشتم و با حقوق بازنشستگی ام امورات می گذرانم به مرور توانستم این وسایل را تهیه کنم. آنهم نه کامل و استاندارد. با این حال تلاش کردم وسایلم کامل باشد؛ چون کسی نیستم که در جاده برای کمک از مردم دست دراز کنم. من حامل پرچم کشورم هستم و این کار را دون از شان غرور کشورم می دانم.»


 

رسانه های ترکیه به من لقب «مرده خنده» دادند
قاضی از توجه رسانه های ترکیه ای به یک دوچرخه سوار ایرانی ۶۲ ساله می گوید که از او به عنوان مرد خنده یاد کرده و مصاحبه هایی نیز انجام داده اند: «در ترکیه چون سن من نسبت به جهانگردهای دوچرخه سوار بیشتر بود توجه مردم را جلب می کردم. اما رمز سلامت من در این است که ورزش یوگا در جوانی انجام دادم، نوع تغذیه ام را هم به سمت گیاه خواری بردم و دخانیات مصرف نمی کنم.

دلیل دوم توجه مردم به من به دلیل حمل دو پلاکاردی بود که با خود داشتم. روی یکی از آنها نوشته بودم «ورزش را جایگزین سیگار و دخانیات کنید» در میادین می ایستادم و به شکل فیکس پانتومیم پلاکارد را در دست می گرفتم تا توجه مردم جلب شود و متن را بخوانند.

همین کار من باعث شد مطبوعات ترکیه ای به سراغم بیایند و به من می گفتند شما یک کتاب مصور هستید و چون با این کوله بار این شعارها را حمل می کنید برای مردم ما جالب است و تاثیر مثبت خیلی خوبی دارد. همانجا با من مصاحبه مطبوعاتی انجام می دادند که در دو نشریه posta و kibris منتشر شد. چون در هر شرایط لبخند به لب داشتم به من لقب «آقای خنده» داده بودند.»


 

مردم کشورهای دیگر حق دارند بگویند ایرانی ها مهربان هستند
میرسعید قاضی، سفر جهانگردی اش را از مرز بازرگان شروع می کند که البته لب مرز با تجربه بدی روبرو می شود و بخشی از وسایل سفری اش همان زمان به سرقت می رود:‌ «من ابتدا از تهران تا مرز بازرگان را با اتوبوس رفتم و در شهری که ۴۰ کیلومتر تا مرز فاصله داشت پیاده شدم. کارهای گمرکی را انجام دادم و شب برای خواب چادر زدم. صبح که خواستم وسایلم را جمع کنم متوجه شدم از چادر من سرقت شده است.

نزدیک به ۱۰ قلم وسایل مانند شارژر موبایل، دوربین، کیف کمک های اولیه و... را برده بودند! اما این اتفاق تنها در مرز برای من رخ داد و بعد از آن هیچ وقت از من سرقتی نشد. بعد از مرز راهم را در جاده ای پیش رفتم که اولین شهرش به شهر دُغو بایَزید می رسید. در آنجا مردم برایشان جالب بود کسی مثل من با دوچرخه سفر می کند و با من خیلی مهربانی کردند.»

او از مهربانی ایرانی ها حتی در خارج از کشور می گوید و اینکه باید قدر مهربانی ایرانی ها دانست چون تجربه هم به او ثابت کرده است مهربان تر از ایرانی وجود ندارد: «در این شهر یک خانم و آقای ایرانی به استقبالم آمدند و از آنها پرسیدم شما از ایران خاطره خوبی دارید؟ خانم در جوابم گفت: «مردم ایران آنقدر مهربان هستند که در هیچ کجا اینقدر مهربانی ندیده ام. اگر بتوانم باز هم به ایران می روم.»

این حرف واقعا درست است. به من هم مهربانی مردم ایران ثابت شده است. به عنوان مثال تجربه ای که در ترکیه داشته ام این بود که هیچ ترکیه ای مسافر جهانگرد را به خانه اش راه نمی دهد. همچنین در اولین مسیری که می رفتم چون راه را بلد نبودم و ۵۰ کیلومتر باید طی می کردم دچار بی آب شدم. قوطی ام را در جاده برعکس گرفتم که نشان دهم آب ندارم. اما در جاده هیچ کس نیاستاد.

بالاخره یک کامیون در مقابل من توقف کرد و متوجه شدم آن فرد ایرانی است و بدون آنکه بداند من ایرانی هستم ایستاد تا به یک انسان بی آب کمک کند. یک ماه بعد بار دیگر هم این اتفاق برای من در جاده ای افتاد و باز هم بی آب شدم. ۴ ساعت برای آب ایستادم باز هزار کیلومتر دورتر از ایران برای من یک تریلی که صاحب آن ایرانی بود ایستاد. خیلی برایم این اتفاقات جالب بود. واقعا وقتی خارجی ها از مهربانی ما ایرانی ها صحبت می کنند حق دارند. در کنار انتقادهایی که از هم می کنیم نباید به این نقاط مثبت هم بی توجه بود و ساده از روی آن عبور کرد.»


 

کمک مالی یکی از شهرهای ترکیه را قبول نکردم
تسلط به زبان انگلیسی و ترکی استانبولی در سفر این جهانگرد ۶۲ ساله بسیار امتیاز مثبتی بود؛ به طوری که می گوید: «چون به زبان های ترکی استابولی، آذری و انگلیسی تسلط دارم و ترک ها به زبان انگلیسی تسلط ندارد برایشان جالب بود که من به عنوان یک غیر ترکی می توانم به زبان خودشان صحبت کنم. همین موضوع باعث شده بود اعتماد به نفس من بالا برود و به مقامات دولتی مخصوصا شهردارها مراجعه می کردم.

رزومه ای برای خودم درست کرده بودم و ابتدا به منشی شهردار می دادم و برخی از شهردارها می پذیرفتند با آنها ملاقات داشته باشم. یکی از شهردارها به من گفت شما که تسلط به زبان های مختلف دارید چطور وقت کردید این کار را انجام دهید؟ گفتم من مردم ترکیه را خیلی دوست دارم و وقتی تصمیم گرفتم سفر جهانگردی ام را شروع کنم و شروع سفرم هم از ترکیه باشد دو سال روی این زبان کار کردم. بعد از صحبت های من بار دیگر از جایش بلند شد و دوباره با من دست داد. از کار من خیلی خوشش آمد. برای همین به من پیشنهاد داد بخشی از هزینه های سفرم را تقبل کند؛ اما چون غرورم را ترجیح می دهم و به عنوان الگویی از کشورم هستم و پرچم ایران را در دست دارم قبول نکردم در صورتی که به من حداقل هزار دلار می داد.

او درباره کمک نگرفتن از مردم در سفرش خاطره دیگری را تعریف می کند: «شهر دیگری که رسیدم آن زمان عید قربان بود و برای نماز به روستایی رفتم. مسجد آنجا خیلی باشکوه و زیبا بود. هر کس هم وارد می شد حداقل برای کمک به مسجد ۲۰ لیر پرداخت می کرد. وقتی من را دیدند که توریست دوچرخه سوار مسلمان هستم به مناسبت آنکه مسلمانم از من خواستند اجازه دهم برایم عیدی جمع کنند. اما من باز هم قبول نکردم. با اینکه می گفتند عیدی است اما برایم سفر با صرفه جویی لذتبخش تر است تا اینکه کمک به هر شکل را قبول کنم.»


 

در کل سفر ۵ وعده غذای گرم نخوردم
قاضی درباره چگونگی و نحوه کمک های مردم اینطور توضیح می دهد: «تا جایی که می توانستم غذای کسی را نمی خوردم. چون وقتی در یک وعده غذایی با آنها می نشستم می دیدم معذب می شوند و فکر می کنند می خواهم وعده بعدی را هم بمانم. نخوردن غذا در بین راه از طرف کسانی که به من تعارف می کرند موجب می شد امکاناتی در اختیارم بگذارند که به هر حال برای من بهتر از غذایی بود که تصورشان را نسبت به من تغییر می داد. در این دو ماه نیم خیلی خیلی کم چایی خوردم.

چطور می شد که با اصرار زیاد کسانی که در بین راه می دیدم می ایستادم و دعوت چای شان را قبول می کردم. جالب است برایتان بگویم در این دو ماه و نیم شاید ۵ بار غذای گرم خورده باشم. دوچرخه سوار غذایی که آشپزی بخواهد را نمی تواند با خودش حمل کند چون نیاز به پیک نیک، وسایل شستشو، ظروف و... دارد که با دوچرخه امکان حمل این وسایل نیست. مجبور بودم غذای عمده ام نان، خرما، زیتون و ارده باشد.

یادم می آید یک زمانی هم که غذای گرم خوردم نتوانستم با دوچرخه راهم را ادامه دهم و سنگین شده بودم. با خودم می گفتم واقعا اگر توان خرید هر روز غذای گرم را هم داشتم نمی توانستم این کار را بکنم. چون دیگر توان رکاب زدن به من نمی داد. علی رغم تمام اتفاقاتی که به نوعی جبر بود و برایم رخ می داد؛ اما همه چیز به نفع من تمام می شد. زبانم را کامل کردم، بدنم را با ورزش آماده نگه داشتم و خودم را در مسیر زیبایی ها قرار دادم.

من با دوچرخه می توانستم بهترین مناظر را تماشا کنم کاری که شاید با اتومبیل امکان آن برایتان نیست. وقتی با دوچرخه سفر می کنید مانند آن است که یک ال سی دی ۵۰ اینچ در مقابل تان گذاشته باشد. شما تمام اعمال گذشته جلوی چشمتان ظاهر می شود. اگر اعمال تان خوب باشد تصویر زیباست اما اگر اعمال خوبی نداشته باشید ممکن است پای رکاب زدن را هم از شما بگیرد.»


 

تریلی ها به شوخی از کنارم رد می شدند که خطر مرگ برایم داشت
سفر در عین لذتبخش بودن آن هم با دوچرخه به هر حال خطراتی را هم به همراه دارد. او درباره این خطرات گفت: «دوچرخه سواری بی خطر نیست. مخصوصا که شما در یک جاده پرتردد باید حرکت کنید و حداقل با خودتان ۴۰ کیلو بار حمل می کنید. دفعتا پیش می آمد که تریلی ها برای شیرین کاری مویی از کنار من رد می شدند که باد این ماشین ها گردباد ایجاد می کرد و خطراتی که حتی مرگ آفرین بودند را به وجود می آوردند. چندبار این اتفاق برای من افتاد که خطر از بیخ گوشم رد شد.

علاوه بر آن شب هایی که طبعیت من را میهمان باران های مدیترانه ای می کرد کم نبود. شب هایی که من در چادر بودم و بارش باران امانم را می برید. کاری هم از دستم برنمی آمد و منتظر صبح می شدم. همچنین زمانی که دوچرخه در سرپاینی حرکت می کند دور می گیرد و باید خیلی مراقب باشید.

چون کافی است یک سنگ مانند گردو زیر چرخ دوچرخه بیافتد شما را پرت می کند. یک بار در سفر دیگری این اتفاق برایم افتاد و ۳۰۰ دلار برای ۳ بخیه پول دادم. با وجود تمام این سختی هایی که وجود دارد من همیشه با حمایت فرشته های خودم مسیر را طی کرده ام و آنها مراقب من هستند.»


 

به کسی که کمک کردم قطعا در آینده به یک ایرانی کمک خواهدکرد
میرسعیدقاضی با کمترین امکانات سفر با دوچرخه اش را انجام داد اما با این حال کمک به هم نوع خود را در طول سفر فراموش نکرد به این امید که نگاه ملیت های مختلف را نسبت به مردم کشورش هرچه بیشتر مثبت کند: «تاجایی که امکان داشت به مردم کمک می کردم.

در یک بیابان داشتم می رفتم به یک پاکستانی برخوردم که به دلیل نداشتن پول مجبور بود ۷۰۰ کیلومتر تا استابول را پیاده برود. به او تا جایی که در توانم بود کمک کردم و آب و غذا دادم. وقتی به من گفت اهل کجا هستم گفتم ایران بسیار خوشحال شد. همین برای من کافی است. اگر دور گردون بگردد و در جلوی راه این مرد پاکستانی در آینده یک ایرانی پیدا شود که نیاز به کمک دارد حتما به او کمک خواهدکرد و همین برای من کافی است.»

در تدارک سفر به آفریقا
این مرد بازنشسته در نهایت تصمیم دارد سفر خود را ادامه دهد و اینبار کشور انتخابی اش در قاره آفریقا و اول از همه کشور سنگال است. همچنین تصمیم دارد تجربیات سفرش را در یک کتاب با عنوان «چطور یک سفر ایمن با حداقل هزینه داشته باشیم»

منتشر کند: «از قبل برای این سفر خودم را خیلی آماده کرده بودم. در حال حاضر هم برای آنکه خودم را برای سفر بعدی آماده کنم به روستایی در دامغان آمدم تا در هوای تازه و تمییز به تمرین های خودم ادامه دهم. به هر حال این سفرها نیاز به هزینه دارد و من حامی ندارم برای همین باید آهسته و پیوسته پیش بروم و به آینده امیدوار باشم.» سفر به سلامت آقای جهانگرد...

کد خبر : 112398

منبع : خبرگزاری مهر

برچسب ها : جهانگرد، مردی ۶۲ ساله، سفر با دوچرخه


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخهمولفه های اساسی دینداری سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه موسسه استاندارد سازمان سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه در قرن و …سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخهسفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه تصاویر آنا …سفرجهانگرددر قرن و بیست و یکم و حکومت فضای مجازی بر دنیا؛ مردی ساله تصمیم می‌گیرد تمام زندگی سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه در قرن و …در همین زمینه سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه دوچرخه سوار و دونده ایرانی با شعار سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه تصاویرسفرجهانگردایرنا مخالفت رئیس کمیسیون اروپا با تعلیق مذاکرات عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا ساعت خبر ایرانی سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخهسفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه سفر با دوچرخه سفر این جهانگرد ساله سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه واضحسفرجهانگرد۶۲سالهسفر جهانگرد ۶۲ ساله سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه دوچرخه سوار ایرانی تسنیم سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه …سفرجهانگرد۶۲سالهسفر جهانگرد ۶۲ ساله ساله ایرانی با دوچرخه در سفر این جهانگرد ساله سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه به مکان های دور …سفر جهانگرد ۶۲ ساله در سفر این جهانگرد ساله ساله ایرانی با دوچرخه سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه آکاسفر جهانگرد ۶۲ ساله ساله ایرانی با دوچرخه در سفر این جهانگرد ساله هزینه سفر به کربلا برابر شد فارس سرپرست حج و زیارت استان اصفهان از هزینه جدید سفر زمینی کربلا با نرخ نزدیک به یک میلیون ازدواج مرد ایرانی با زن در یک شب عکس همدردی برج ایفل پربازدیدترین بنای جهان با برج میلاد در تهران ۳ خورشید در آسمان سن اسامی کالاهای ایرانی مشمول طرح خرید کالای اعتباری با وام ۱۰ خبرگزاری مهر وزارت صنعت، فهرست کامل ۷ بخش کالاهای مشمول طرح خرید کالای ایرانی با کارت


ادامه مطلب ...

جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی

[ad_1]
وب سایت گردالی: جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به شهامت و اراده ی خیلی قوی داره. هر چقدر آرزوی سفر کردن و دیدن جاهای مختلف رو بکنیم، تا وقتی که دست به کار نشیم و از چیزهایی که به طور موقت دور و برمون رو پر کنند دل نکنیم، اتفاقی نمیفته.

 هر وقت حرف از سفر و گشتن دور دنیا میشه، خیلی ها با بهانه هایی مثل اینکه "نمیشه” یا "شرایطش نیست”، از رسیدن به آرزوهاشون فرار می کنند. اما باید بدونیم آدمهایی وجود دارند، در همین نزدیکی، که برای آرزوهاشون زندگی می کنند. شاید هم بهتر باشه که بگیم در آرزوهاشون زندگی می کنند.

جهانگردان ایرانی: مصاحبه با هانیه رشیدی

یکی از این افراد، هانیه رشیدی، یه دختر 34 ساله است که با یه سفر ساده شروع کرده و کم کم به آرزوی گشتن دور دنیا دست پیدا کرده. هانیه مدرک کارشناسی عکاسی رو از دانشکده خبر گرفته و حالا زندگی اش رو صرف گشت و گذار در شهرها و کشورهای مختلف می کنه. از دیدنی های سرتاسر ایران گرفته، تا جزایر مالدیو، آفریقا و… مصاحبه ای تهیه کردیم با این دختر فعال و ماجراجو تا ببینیم چطوری سفرهاش رو برنامه ریزی می کنه، و داشتن یه زندگی هیجانی که از روزمرگی به دور هست، چه چیزهای با ارزشی بهش داده.

در ادامه مصاحبه با هانیه رشیدی، جهانگرد جوان ایرانی رو می خونید.

جهانگردان ایرانی: مصاحبه با هانیه رشیدی

چی شد که به سفر کردن علاقه پیدا کردی؟

از اونجایی که یادم میاد من همیشه در سفر بودم، هیچ اردو و سفر تو دوران مدرسه و دانشگاه نبود که من نرفته باشم.این روند تا الان ادامه داشته.

از چه سنی سفر رو شروع کردی ؟

به طور جدی و سفرهای خارجی از سال ۹۰ ولی قبل از اون سفرهای داخلی می رفتم، یعنی حدود ۲۹ سالگی.

جهانگردان ایرانی: مصاحبه با هانیه رشیدی

در اولین سفرهات ، چه چیزهایی بیشتر از همه نگرانت می کرد؟

همیشه نگران این بودم که عمر سفر کوتاهه و دارم برمی گردم ولی بعدها خودم رو این طوری قانع کردم که بهتره این سفر تموم بشه تا من بتونم واسه سفرهای بعدی ام برنامه ریزی کنم. یعنی امید به سفرهای بعدی من رو از نگرانی در می آورد. همیشه تو همون پرواز برگشت داشتم به سفر بعدی ام فکر می کردم به طوری که همسفرهام شاکی می شدن که بذار این سفر تموم بشه، بعد فکر برنامه بعدی باش!

چقدر طول کشید تا به لذت سفر پی بردی؟

شروع سفرهای من با لذت بود و شور وشوق دیدن جاهای جدید لذتم رو دو چندان می کرد. برای لذت بردن از کاری که می دونی درسته و بهش ایمان داری نیازی به گذشت زمان نیست.

جهانگردان ایرانی: مصاحبه با هانیه رشیدی

توی زندگی الانت چه چیز مهمی هست که قبل از سفرهات نبود؟

باور به اینکه آدم به هر چیزی که بخواد می رسه. اما و اگر و چون وچرا هم نداره. شاید به تعویق بیفته، ولی حتما شدنیه.

از کار های خاصی که تو سفر هات انجام دادی و هیچوقت فکرش رو نمی کردی که یک روز این کار رو انجام بدی و حالا بهش افتخار می کنی بگو.

رفتینگ توی رودخروشان نیل و هیجانی که اون موقع به من دست داد واقعا غیر قابل توصیفه. همیشه دوست داشتم این فعالیت رو توی اوگاندا، اونم با گرید ۵ رفتینگ انجام بدم.

همه ی پیش آمدهای سفر برای من خوشایند بوده و هرچی غیر منتظره تر و غیر قابل پیش بینی تر،بهتر. همیشه دوست دارم خطر کنم و اتفاقاتی که فکرش رو نمی کنم برام پیش بیاد. به خاطر همین با هر پیش آمد جدیدی با آغوش باز استقبال می کنم.

جهانگردان ایرانی: مصاحبه با هانیه رشیدی

معمولا چطوری برای سفرهات برنامه ریزی می کنی؟ از قبل؟ یا با گذر زمان تصمیماتو میگیری؟

سفرهای من در بیشتر موارد با برنامه دقیقی پیش نمیره. کلیت کار مشخصه ولی خیلی اتفاقات می افته که برنامه ام رو تغییر میده، اصلا تمام هیجان سفر برای من اینه که برنامه ها تو یه چارچوب مشخص نباشه، یه جور نظم در عین بی نظمی. اینکه یه سری اتفاقات غیرقابل پیش بینی بیفته و بعد بتونی مدیریت اش بکنی لذت سفر رو بیشتر میکنه.

مثلا یک بار توی یه شهری گم شدیم و سر از جای دیگه در آوردیم و باعث شد جای دیگه که جزو برنامه نبود رو ببینیم و حتی یه روز سفر رو از دست بدیم.

یا به اتوبوس نرسیدیم و باز سر از جای دیگه در آوردیم. ساعت ها کنار جاده موندن تو تاریکی شب که یه ماشین بیاد و تو رو ببره، و خیلی اتفاقات دیگه…

جهانگردان ایرانی: مصاحبه با هانیه رشیدی

در ضمن همه سفر لذت و شیرینی نبوده سختی و تلخی های زیادی هم بوده که باز اونم برای خودم شیرینش کردم مثلا تو ابتدای سفر به کنیا، تمام مدارک و پول من ١٧٠٠ دلار دزدیده میشه. من حتی میرم زیر سُرم از حال بدی که داشتم ولی با کمک همسفرام به سفرم ادامه می دم و اون میشه یکی از بهترین سفرهام.

من توی سفرهام، بیشتر از اینکه خودم رو بشناسم، همسفرهام رو شناختم برای همین سفر شده یکی از معیارهای انتخاب دوستام، و واقعا هم جواب داده مخصوصا تو سفرهای چندین روزه این موضوع جواب میده.


جهانگردان ایرانی: مصاحبه با هانیه رشیدی

داشتن یه زندگی پر هیجان چه حسی داره؟

بعضی وقتها مجبور میشم که افسار این هیجان سرکش رو تو دستم بگیرم. با اینکه خیلی سخته، ولی خیلی وقت ها باید کنترلش کنم. با همه اینها هیچوقت تن به یکجا موندن و پوسیده شدن نمی دم. حرف های دیگران خیلی زیاده، ولی من کاری رو که روحم رو آروم میکنه انجام میدم. گاهی چشمم به آسمونه و پرواز هواپیماها رو نگاه می کنم، یا گوش به بوق اتوبوس های مسافربری می دم. شاید خنده دار باشه ولی اینا به من حس آرامش و شوق رفتن میده.

اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی.(دکتر شریعتی)

اما روحی مصمم مرا می کشاند…و شوق دیدار سرزمین های پر آوازه…در سینه ام می جوشد و من خانه ام را رها کردم، همچون پرنده ای که آشیانه اش را رها می کند.(ابن بطوطه)


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


6 ساعت قبل ... جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به شهامت و اراده ی خیلی قوی داره. هر چقدر آرزوی سفر کردن و دیدن ...6 ساعت قبل ... جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به شهامت و اراده ی خیلی قوی داره. هر چقدر آرزوی سفر کردن و دیدن ...در ادامه مصاحبه با هانیه رشیدی، جهانگرد جوان ایرانی رو می خونید. ... ۱ جهانگردی به سبک ... جهانگردی به سبک هانیه رشیدی / جهانگردی و شیوه ی … جهانگردی به سبک هانیه ...6 ساعت قبل ... در ادامه مصاحبه با هانیه رشیدی، جهانگرد جوان ایرانی رو می خونید. جهانگردان ایرانی: مصاحبه با هانیه رشیدی. چی شد که به سفر کردن علاقه پیدا کردی؟6 ساعت قبل ... در ادامه مصاحبه با هانیه رشیدی، جهانگرد جوان ایرانی رو می خونید. ... [ مشاهده متن کامل جهانگردی به سبک هانیه رشیدی در پورتال خبری و سبک زندگی ].22 ا کتبر 2016 ... دهمین قطار جهانگردان به ایران رسید ,همزمان با ورود دهمین قطار گردشگران خارجی به ... اروپایی از کهنسالی به میانسالی و جوانی تغییر وضعیت داده است.23 جولای 1977 ... كانون ايرانگردان و جهانگردان جوان (كاج) كانوني است كه به صورت عضوگيري از ... دادن نوجوانان وجوانان ايراني، جهت ارتقأ سطح آگاهي آنان در زمينههاي آشنايي با فرهنگ .... ضرورت توجه به سبک زندگی اسلامی در راستای تحکیم بنیان خانواده ...18 مه 2015 ... خانه برزگر در روستای بزم سالهاست که جهانگردان خارجی را به خود جلب کرده به همین دلیل در ... در این مقاله تلاش میشود زندگی جوانی روستایی که از 18 سال پیش برای نشان دادن سبک موفق زندگی ایرانی اسلامی به جهانیان تلاش کرده و با ...4 ساعت قبل ... جهانگردی به سبک هانیه رشیدی - وب سایت گردالی: جهانگردی و شیوه ی زندگی پر ... در ادامه مصاحبه با هانیه رشیدی، جهانگرد جوان ایرانی رو می خونید.


کلماتی برای این موضوع

جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیجهانگردیبهسبکجهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به شهامت و جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیگردشگریآداب معاشرت در هواپیما جهانگردی به سبک هانیه رشیدی به این مکان ها به تنهایی سفر کنید جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی محبوب هاجهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به شهامت و بلاغ مازندران جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی…جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به شهامت و جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیوب سایت گردالی جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیعکس بلاغ …جهانگردی و شیوه‌ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه‌های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیعکس جهانگردی …جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیعکس جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی – نیوزوی مجله …جهانگردیبهسبکجهانگردجوانسرویس جهانگردی نیوزوی وب سایت گردالی جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی سحرنیوزجهانگردیبهسبکجهانگردسحرنیوز وب سایت گردالی جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیگردشگریآداب معاشرت در هواپیما به این مکان ها به تنهایی سفر کنید جهانگردی به سبک هانیه رشیدیجهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی تصاویرجهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی تصاویر جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیجهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی وب سایت گردالی جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیوب سایت گردالی جهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی پرتال جامع تایاجهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به شهامت و هرلحظه، جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیاخبارخواندنیجهانگردیبهسبکجهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به شهامت و جهانگردی به سبک جهانگردان ایرانی دخترجهانگرد …در ادامه مصاحبه با هانیه رشیدی، جهانگرد جوان ایرانی رو جهانگردی به سبک جهانگردان جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانی جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیجهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیعکس اخبار …جهانگردیبهسبکجهانگردی و شیوه ی زندگی پر تحرک یکی از جنبه های لذت بخش زندگیه، که قطعا نیاز به شهامت و جهانگردی به سبک جهانگرد جوان ایرانیعکسگزارش تخصصی دبیر زبان انگلیسی برطرف کردن ضعف دانش آموزان بی علاقه به زبان انگلیسی و جهانگردی به سبک هندی تصاویرجهانگردیبهسبکهندیتصاویریک جوان ایرانی با موتورسیکلت هندی به جاده‌ها زده تا جهانگردی از نوع ارزان‌ را روی


ادامه مطلب ...

دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی

[ad_1]

روزنامه شهروند: دشت‌های آفتابگردانِ آریزونا. خاک‌های رس اُکلاهاما و طوفان‌هایی که بوته‌های خار را درجاده‌های بی‌رهگذرش جابه‌جا می‌کنند. مانند تصویری از فیلم‌های وسترن. پر از مه و گردوخاک. سرخپوستان نیومکزیکو که تعدادشان در این ایالت از همه جا بیشتر است و ساکن دشت‌هایی بی‌آبند و در آخر، شهر ممفیس در ایالت تِنِسی.

 

شهری درجوار رود می‌سی‌سی‌پی. رودی که مانند آینه تصویر شهر را درخود جا داده و تصویر شهر در آب تصویری جادویی است که ماهِ شب‌هایش آن را تکمیل می‌کند. ماهی درخشان چون نگین در روخانه. ماهی شبیه کارت پستال. شبیه نقاشی.


این تصاویر، به جا مانده از سفر زنی است که به تنهایی از غرب آمریکا به شرق آن رفته. آن هم در زمانی که تنها ١٩‌سال داشته. اینها، تصاویری است از نخستین سفرهایش با خود. سفری که در آن یک هفته رانندگی کرده و یاد گرفته چطور می‌شود زنی تنها دل به جاده بزند و دو‌هزارو٣٠٠ مایل طی کند. مهتاب میرطاهری حالا وقتی از آن روزها یاد می‌کند، صدایش جلا دارد. می‌درخشد «اون‌موقع به نظرم نمیومد کار بزرگی باشه ولی سال‌های بعد دیدم کمتر آدم‌هایی هستند که از یک سر آمریکا به سر دیگه‌اش را رانندگی کرده باشن و این خیلی باعث خوشحالیم شد.»

١٧سالگی برای درس خواندن راهی غربت می‌شود و ٢٠ سالگی دانشگاهش را از غرب به شرق آمریکا تغییر می‌دهد. برای رفتن به شرق، بلیت هواپیما نمی‌خرد یا به ایستگاه قطار نمی‌رود؛ دل به جاده می‌زند و از همانجا هم هیجان سفرکردن برایش شروع می‌شود.

 

هیجانی که سال‌های بعد، از او جهانگردی می‌سازد که بیش از ٥٠ کشور دنیا  را دیده. مردم برایش نه فقط آدم‌هایی عادی که نمونه‌ای جذابند بلکه سفر برای دیدن آنهاست. سفرهایی به قصد دیدن انسان‌ها و شناخت حال و هوای‌شان و آنطور که خودش می‌گوید، سفرهای اجتماعی. دشت آفتابگردان آریزونا حالا بعد از سال‌ها همان تصویر روشنی را دارد که داشته.

همان تصویری که می‌گوید: «با خودم گفتم باید بار دیگه به اونجا برگردی و با تمام وجود بهش خیره بشی» تصویر زندگی در آمریکا با درس خواندن در رشته معماری تمام می‌شود و مهتاب بعد از مدتی کارکردن تصمیم می‌گیرد تا این‌بار بارش را ببندد و رویای سفرکردنش را عملی کند.

 

مقصد نخستین سفرهایش هم می‌شود اروپای غربی. برای نخستین سفر چمدانش را آماده می‌کند با وسایل بسیار «نخستین‌بار که سفر رو شروع کردم، چمدان بردم و همون موقع فهمیدم نباید همچین چیزی می‌آوردم. برای هر سفر باید وسیله مخصوص برد. برای بعضی سفرها چمدون و برای بعضی کوله‌پشتی. در ایستگاه قطار مرکزی کلن کمدی اجاره کردم تا چمدون رو بذارم اونجا. با چمدون نمی‌شد سفر کرد.»

 

 دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی


شهرهای اروپای غربی را با کیف سبکی که با خودش برداشته، می‌گردد. «تو راه شلوارم پاره شد، انداختمش دور. لباس‌هامو می‌شستم و دوباره تنم می‌کردم. چاره‌ای نبود اما یاد گرفتم باید سبک سفر کرد. بدون بارِ اضافه» سبک. تنها.

 

بدون همراه و همسفر. سفرکردن به تنهایی اتفاقی است که او را با مردم پیوند داد. «وقتی آدم تنهاست فرصت‌های بیشتری پیش میاد تا با مردم محلی ارتباط بگیره. ارتباط انسانی مهم‌ترین بخش سفره. همچنین یک نفر راحت‌تر برای خودش جا پیدا می‌کنه. وقتی دونفری، سلیقه‌ها دو تا میشه ولی تنهایی مجبوری روی قابیلت‌های خودت حساب کنی. بیشتر حواست به خودت باشه. مراقب خودت باشی.»

آدم‌هایی که برای کشفشان و لحظه‌های همنشینی با آنها، راه‌های طولانی برایش شیرین و کوتاه شدند. آن‌قدر شیرین که از جنوب اسپانیا با کشتی راهی مراکش شد و بعد هم خودش را به الجزایر رساند. شمال آفریقا، با دیدن مراکش تمام شد چون الجزایر اجازه ورود به میرطاهری را نداد.

 

«بعد از حادثه ١١ سپتامبر به مرز الجزایر رسیدم. فضای متشنجی بود. اونجا متولد ایرانی   و داشتن پاسپورت آمریکایی درکنار هم عاملی شد تا اجازه ورود به الجزایر رو پیدا نکنم» برای همین هم به اروپای غربی بازگشت و به ایستگاه قطار کلن رفت تا چمدانش را پس بگیرد. چمدانی که به دلیل طولانی‌شدن روزهای سفرش هزینه هنگفتی برای پس گرفتنش داد. هزینه‌ای که به او یاد داد برای سفرکردن باید بار اضافه نداشته باشد، راه‌های ارزان را بشناسد و بداند چطور می‌شود با هزینه‌ای کم، سفری جذاب داشت.

هیچ‌هایک، مناسب تمام کشورها نیست


آفریقا در مراکش برایش تمام شد تا سال‌های بعد بار دیگر به آن‌جا برگردد و این‌بار برای دیدن نیجریه بار سفر بست. کشوری که در نپال تصمیم گرفت تا آنجا را هم ببیند. «وقتی در نپال بودم، به خاطر این‌که دراین کشور آب گرم پیدا نمیشه، زندگی برام سخت شد.

 

باید با آب سرد حمام می‌کردم. ساکن مهمانپذیر بودم. درکشورهای مختلف یا به خونه محلی‌ها میرم یا مهمانپذیر که ارزون‌تره. اون‌ها برام روی هیزم آب گرم می‌کردن اما من واقعا دوش گرفتن با آب گرم رو می‌خواستم.»

آدرس ورزشگاهی را می‌گیرد که آنجا دوش آب گرم داشته و در زمین فوتبال ورزشگاه با فردی نیجریه‌ای آشنا می‌شود. کسی‌که با محبت به او می‌گوید، می‌تواند از اتاق هتلش که دوش آب گرم دارد، استفاده کند. «قبول نکردم. برام جالب بود که چطور به من اعتماد کرده اما من نپذیرفتم.» همین هم عاملی می‌شود برای دیدن نیجریه. همین دوستی‌های جدید و آدم‌های تازه از فرهنگ‌های مختلف.

 

اتفاقی که برای مهتاب جذاب است ولی برای بسیاری مثل خانواده‌اش موقعیتی سخت «خانواده و اطرافیانم همیشه میگن که نگران من هستن برای سفرهام. اما من آدم هوشیاری هستم و بی‌گدار به آب نمی‌زنم. حتما موقعیت‌های خطرناکی بوده که ازشون رد شدم اما در نهایت من اینطور سفرکردن رو دوست دارم».

سفرهایی که در آنها ترجیح می‌دهد تا به خانه آدم‌ها برود و با آنها زندگی کند. خانه‌هایی که از طریق وب‌سایت‌های مشخص برای میزبانان و میهمانان پیدا می‌کند. «استفاده از این سایت‌ها هم آداب و رسومی داره. می‌شه رفت و تجربیات رو دید.

 

این‌که افراد درباره خودشون چی نوشتن. این دیگران که نوشتن جهانگردان یا آدم‌های معمولی. همه با مشخصات کامل هستند. وقتی می‌بینی که کسی مشخصاتش واضح نیست، خب اعتماد هم نمی‌کنی» برای همین دل به راه زدن آسان‌تر می‌شود. آن هم با هر وسیله‌ای. قطار، اتوبوس، ماشین، هواپیما «دربعضی از مسیرها سفر هوایی ارزون‌تری داشتم.

 

مهم اینه که بدونی کدوم مسیر بهتره و باید درموردش اطلاعات جمع‌آوری کرد». مهتاب چند باری هم سفر هیچ‌هایکی داشته. زمانی که فکر می‌کرده مسیر کوتاه است و می‌شود پیاده رفت اما راه خیلی طولانی شده و در نتیجه از این مدل سفر استفاده کرده است.

 دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی
سفری که به نوعی سفری مجانی است و مسافر معمولا با ایستادن کنار جاده و نشان دادن انگشت شست یا اشارات مختلف خواهان آن می‌شود تا رانندگانی که مایل به سوارکردن او به صورت مجانی هستند، متوقف شوند. سفر مجانی اما برای او تعریف چندانی ندارد و می‌گوید: «باید هدف از سفر مشخص باشه.

 

من هیچ‌وقت یک هیچ‌هایکر نبودم. خصوصا تو کشورهایی که من سفر کردم، چون کشورهایی ارزون بودن که مردمش هم ثروتمند نیستن» به نظر میرطاهری وقتی فردی درکشوری چون نپال با درآمدی پایین زندگی می‌کند، همان مقدار اندک کرایه که به‌عنوان قدردانی به او می‌دهی هم، برایش ارزشمند است و هیچ‌هایک شاید برای تمام کشورها سفر مناسبی نباشد.

 

آن هم برای مسافری که دوست دارد از هرکجا که می‌گذرد و با هر که آشنا می‌شود، ردی از خودش در خاطر او به جا بگذارد و می‌داند اگر سخاوت مردم جهان نباشد، هیچ جهانگردی نمی‌تواند به سفرکردن ادامه بدهد. «دوست دارم چیزی، هرچند کوچک به‌عنوان یادگاری به کسی که سفره‌ای جلوم باز کرده یا من رو در خونه‌اش نگه داشته، بدم. یک گوشواره. یک دستبند یا هرچیز دیگه. باید ردی از آدم درخاطر آدم‌های دیگه باقی بمونه.»

هائیتی، مقصدی ترسناک


مهتاب علاوه برچند سالی که در آمریکا ساکن بود، چند‌ سال هم ساکن برلین شد. سال‌هایی که در آن همچنان سفر جزو جدایی‌ناپذیر زندگی‌اش بود و چون شغلش پروژه‌ای بود، این کار برایش آسان «بعد از اتمام هر پروژه معماری، سفر شروع می‌شد.» برلین اما با زمستان‌های سرد و تاریک و هوایی که باید روزها برای دیدن آفتاب لحظه‌شماری کرد، برای مهتاب که نور را دوست داشت، مکان مناسبی نبود و برای همین هم تصمیم گرفت راهی نیم‌کره جنوبی جهان شود. جایی که گرم است و آفتاب با قدرت خودش را به زمین می‌رساند.

 

جمهوری دومینیکن در دریای کارائیب مقصد سفر شد و در این سفر برخلاف باقی سفرها همسفر داشت. بعد از چند روز لذت از گرما و هوای دومینیکن، کشور همسایه یعنی ‌هائیتی جذب‌شان کرد و آنها هم راهی یکی از خطرناک‌ترین کشورهای دنیا شدند. کشوری که در آن دولت مشخصی وجود ندارد و زیرنظر نیروهای سازمان ملل کنترل می‌شود. ممکن است در آن دزدیده شوید و به‌عنوان گروگان از خانواده‌تان پول گرفته شود. داشتن اسلحه در آن آزاد است و شب‌ها صدای تیراندازی خواب را از چشم می‌گیرد.

 

 دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی

 

«درکنار همه چیز، مردم بسیار خونگرم و مهربانی داشت اما سفر سخت و خطرناکی بود. خصوصا با همسفری که آشنا به موقعیت اونجا نبود و باید هم مراقب او می‌بودم و هم حواسم به سفر می‌بود.» بعد از دور روز اما عطای هوای خوب و مردم خونگرم را به لقایش بخشیدند و به اروپا بازگشتند و مهتاب سفرهای تنهای خود را به اروپای شرقی آغاز کرد، «کشورهای اروپای شرقی رو کامل دیدم. تمامش رو. بخصوص بالکان»

 علاوه بر‌ هائیتی که تجربه عجیبی برایش بود. جاهایی بوده که ترسیده باشد و لذت سفر را ترس احاطه کرده باشد. مثل وقتی‌که در مرز مقدونیه و یونان، پلیس از بین مسافران فقط او را برای بازرسی از اتوبوس خارج کرد. شب بود و ترس از این‌که اجازه عبور ندهند، برایش وحشتناک بود یا زمانی که برای نخستین‌بار به کوزوو رسید.

 

چهار صبح بود و او چون عادت داشت همیشه روزها وارد منطقه جدید شود، ترسید «وقتی به شهر جدیدی میرسم در همان ساعات اول از خودم میپرسم اینجا میتونه شهر من باشه؟ چون من خودم رو توریست نمیدونم و دوست دارم سفرهام رو زندگی کنم. 

 

بعضی جاها اونقدر صمیمانه و آشنا هستن که احساس میکنم خونه ام، مثل ورشو که بوی ترکیبی از درختان چنار با دود ماشینها رو میداد درست مثل خیابونهای تهران. بعضی شهرها هم چهره زمخت و نچسبی دارند، مثل پودگوریتسا در مونته نگرو که کمتر از دو ساعت ترکش کردم و راهی سواحل خلیج کوتور و دریای آدریاتیک شدم.»

جهانگردی با دوربین موبایل


مهتاب برای گشتن جهان، آن را تکه‌تکه کرد و در این سال‌ها گاهی تمام وقت و گاهی چند ماهی از‌سال هر تکه از جهان را دید. تکه‌های دیده از آسیا هم تایلند، کامبوج، ویتنام، گرجستان، جمهوری آذربایجان، تاجیکستان، قطر، سوریه، لبنان، امارات و ترکیه بود. کشورهایی که هرکدامشان دنیایی جداگانه بودند. دنیایی که برای ورود به هرکدام‌شان باید حال و هوای آنجا را می‌گرفت. حتی نوع لباس پوشیدنش «سفرهای من با سفر فردی که می‌خواد بره طبیعت رو ببینه یا موزه رو فرق داره.

 

من می‌خوام با آدم‌ها تعامل کنم و برای همین هم باید شبیه اون‌ها بشم. اگر شبیه‌شون نباشی، اون‌ها تو رو به دنیاشون راه نمیدن. خیلی از افراد فکر می‌کردن من بومی هستم» و  وقتی با آنها صحبت می‌کرد، می‌فهمیدند که بومی نیست.

 

گاهی زبان انگلیسی هم به کار نمی‌آمد و مردم بعضی از نقاط جهان با آن آشنا نبودند. آنجا لبخند و اشاره کارگر بود و درواقع زبان بدن. زبانی مشترک میان تمام انسان‌ها که بعضی آن را فراموش کرده‌اند. همین نگاه به سفر هم عاملی بود که با وجود داشتن دوربین‌های حرفه‌ای، درهنگام معاشرت با مردم کمتر دوربین بیرون بیاورد.

کاری که می‌توانست تعامل را خدشه‌دار کند، «من عکاس نیستم و فقط با موبایل عکس می‌گیرم. از خیلی ازسفرها عکس ندارم حتی. چون به‌ نظرم از منظره عکس انداختن کار راحتیه، ولی من چون به زندگی اجتماعی علاقه دارم، جریان زندگی اجتماعی با حضور دوربین عوض می‌شه. وقتی دوربین درمیاری، جو عوض میشه.

 

به هم‌زدن اون حس و حال با دوربین کار سختیه برام. برای من گوشی‌های هوشمند تحولی بوده در سفرهام که بتونم تجربیاتم رو منتشر کنم و برای مردم هم ارتباط گرفتن با گوشی تا دوربین راحت‌تر بود» و برای همین هم مردم به راحتی با او ارتباط می‌گرفتند، اما جالب‌ترین نکته برای مهتاب که درمیان تمام مردم جهان مشترک است، روابط انسانی بود. همان مهر و عشقی که وجود دارد و نه رنگ می‌شناسد و نه زبان و نژاد. «جنس احساس همه آدم‌ها یکیه و این عجیب‌ترین و جالب‌ترین چیزیه که میشه باهاش مواجه شد. چیزی که ساده گرفته میشه.»

سفر باید هدف داشته باشد


آرزویش ایران‌گردی است. این‌که مانند باقی سفرهایش یک کوله بردارد و ماه‌ها میان مردم زندگی کند اما هنوز مطمئن نیست که چقدر چنین چیزی عملی باشد. علاوه بر ایران قطب جنوب و زندگی با اسکیموها هم برایش همانقدر جذاب است و دیدن باقی کشورهای جهان که هنوز سراغشان نرفته، اما میان کشورهای بسیاری که دیده و مردم بسیاری که با آنها زیسته، تاجیکستان برای میرطاهری جذابیت خاص خودش را دارد. با آن لهجه شیرین و نحوه خاص فارسی‌زدنشان.

 

«انگار از تاریخ بیرون اومده بودن. با آداب و رسوم خاص خودشون. خصوصا که من زمان عید نوروز اونجا بودم و خیلی حال و هوای خوبی داشت.» حال و هوای همدلی و گرم گرفتن میهمان که وقتی مهتاب دل درد گرفت، همه برای خوب شدنش شروع به دعا خواندن کردند و برایش تدارک دیدند.

با این‌که او موزه‌گرد نیست اما موزه مردم‌شناسی کشورها برایش جالب است و موزه مردم‌شناسی تاجیکستان هم برایش همین‌طور بود. «درتاجیکستان از حروف سریلیک استفاده می‌شه و من مجبور شدم سریلیک یاد بگیرم که بتونم بخونم و بنویسم که تجربه بی‌نظیری بود.» تجربه یادگیری زبان برای مهتاب مثل وقت‌هایی که به صورت داوطلبانه زبان آموزش داده، جالب بوده است.

 

 دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی

 

وقتی درکشورهای کامبوج، تایلند و جمهوری آذربایجان سفرهایی با عنوان «سفر کار داوطلبانه» رفت و به بچه‌های بی‌سرپرست آنجا زبان انگلیسی یاد داد. کاری که دوست دارد در اردن هم انجام دهد «این نوع از سفر روش خاص خودشو داره. سایت‌هایی هست که ثبت‌نام می‌کنی و انتخابت می‌کنن و تجربه بی‌نظیریه این نوع از سفر»

سفری که می‌گوید هرکس باید برای خودش از آن تعریف داشته باشد. هرکس باید بداند برای چه سفر می‌کند و آداب آن نوع از سفر را یاد بگیرد. «کسی‌که هیچ‌‌هایک می‌کنه با تفکرخاص خودش این‌کارو می‌کنه، کسانی هستند طبیعت‌گردند، عده‌ای هستن می‌رن استرالیا درفصلی که لاک‌‌پشت‌ها از تخم بیرون میان تا فقط اون‌ها رو بغل کنن و به دریا بندازن. سفر می‌تونه برای دیدن موزه و جاهای طبیعی باشه اما واقعیت این است که باید هدف مشخص بشه و برای اون هدف برنامه‌ریزی کرد.

 

سفر باید معنا داشته باشه و باید آداب هر مدل از سفر رو دونست تا اگر به کشوری دیگه میریم، نماینده خوبی باشیم. باید اخلاق سفر رو رعایت کرد.»  حالا مهتاب میرطاهری زنی است که سال‌ها تنها و بدون همسفر راهی جاده‌ها شده. سفرهایی که در آنها بارها مریض شده، پول از دست داده و سختی کشیده اما آموخته که باید برای شناخت آدم‌ها دل به جاده بزند. آموخته که باید راه‌های کم‌هزینه را امتحان کند و آغوش تمام نقاط جهان هم برایش باز بوده. حالا دوست دارد در ایران هم بیش ازپیش چنین روحیه‌ای ایجاد شود و احیانا کسی حتی زیرلب هم نگوید، «زن که نباید تنها سفر کند»*


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


22 ا کتبر 2016 ... دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی. مهتاب میرطاهری جهانگرد ایرانی است که زمانی که تنها ١٩سال داشته به تنهایی از غرب آمریکا به شرق آن رفته. امتیاز خبر: ...5 روز پیش ... دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی. کانال تلگرام دمادم. جهت خواندن و پیگیری اخبار منتخب روز ایران و جهان به کانال تلگرام دمادم بپیوندید. مهتاب میرطاهری ...هانیه رشیدی، یه دختر 32 ساله است که با یه سفر ساده شروع کرده و کم کم به آرزوی گشتن دور دنیا دست پیدا کرده. هانیه مدرک کارشناسی عکاسی رو از دانشکده خبر گرفته ...جامعه > میراث فرهنگی و گردشگری - بعد از 27 سال خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران، حالا می خواهد با دوچرخه سواری دور دنیا، پیام آور فرهنگ ایران باشد. به گزارش ...عزیززاده آن روز برای اخذ مجوز سفر به دور ایران با دوچرخه با شعار خلیج همیشه فارس آمده بود که مسئولان ... می شود تا آشنایی عزیززاده و مصباح عمیق تر شده و برنامه سفر با دوچرخه به دور دنیا جدی تر شود. .... زندگی یک زن آمریکایی با بیش از 24 هزار گربه!مهتاب میرطاهری جهانگرد ایرانی است که زمانی که تنها ١٩سال داشته به تنهایی از غرب ... مشاهده متن کامل خبر در پایگاه خبری بولتن نیوز: دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی.21 ا کتبر 2016 ... دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی. شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید. bultannews@gmail.com. شما می توانید مطالب و ...مهتاب میرطاهری جهانگرد ایرانی است که زمانی که تنها ١٩سال داشته به تنهایی از غرب آمریکا به شرق آن رفته.دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی · دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی. دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی مهتاب میرطاهری جهانگرد ایرانی است که زمانی که تنها ١٩سال ... منبع مشاهده مطلب ...


کلماتی برای این موضوع

دور دنیا با زن جهانگرد ایرانیدوردنیابازنمهتاب میرطاهری جهانگرد ایرانی است که زمانی که تنها ١٩‌سال داشته به تنهایی از غرب دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی واضحدوردنیابازنجهانگرددور دنیا با زن جهانگرد ایرانیروزنامه شهروند دشت‌های آفتابگردانِ آریزونا خاک‌های


ادامه مطلب ...

سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه

[ad_1]

تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۲

متن  گزارش

سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه

تین‌نیوز| در قرن و بیست و یکم و حکومت فضای مجازی بر دنیا؛ مردی ۶۲ ساله تصمیم می گیرد تمام زندگی اش را تبدیل به یک کوله پشتی کند و همپای سفرش هم دوچرخه ای باشد که او را به مکان های دور دنیا ببرد.

کم هستند آدم هایی که وارد دهه هفتم زندگی شان شوند و به فکر تغییر و تحول در خودشان بیافتد. نهایت حکایت ناصرخسرو را می توان به یاد آورد که او هم در سن چهل سالگی تصمیم گرفت تغییر کند. حالا در عصر تکنولوژی و قرن و بیست و یکم و حکومت فضای مجازی بر دنیا؛ مردی ۶۲ ساله تصمیم می گیرد تمام زندگی اش را تبدیل به یک کوله پشتی کند و همپای سفرش هم دوچرخه ای باشد که او را به مکان های دور دنیا ببرد.

او از حدود ۱۰ سال پیش تصمیم می گیرد تمام موانع نرفتن به سفر دور دنیا با دوچرخه را از سر راهش بردارد. با همین هدف تمرینات ورزشی خود را افزایش داد، تغذیه خود را به سمت گیاه خواری پیش برد، زبان انگلیسی اش را تقویت کرد و آرام آرام بار سفری که یک دوچرخه سوار جهانگرد نیاز دارد را جمع آوری کرد تا بشود ناصرخسروی ۶۲ ساله زمانه خودش. او با این کار نشان داد هیچ زمان برای تغییر و تحول دیر نیست و می شود بعد از بازنشستگی که همه الک خود را می آویزند باز هم دست به کار شد و زندگی را از نو شروع کرد.

حمیدرضا میرسعید قاضی بعد از آنکه تصمیم می گیرد نخستین مسیر سفر جهانگردی اش را از ترکیه شروع کند سعی کرد با زبان ترکی استانبولی هم آشنا شود تا در آن کشور به عنوان یک جهانگرد دچار مشکل نشود. ۲ و ماه نیم پیش نیز عزم سفر می کند و در این مدت کل ترکیه و قبرس را رکاب می زند.

چیزی حدود ۱۶۰۰ کیلومتر. حالا بعد از این مدت بازگشته تا هم تجربیات خود را در اختیار دیگران بگذارد و هم سفر بعدی خود به سمت قاره آفریقا و کشور سنگال را بعد از یک بازآفرینی مجدد آغاز کند. حتی تصمیم دارد کتابی در زمینه اینکه چگونه با هزینه کم سفر کنید را بنویسد تا از این طریق راهکارهای سفر ارزان را به دوست داران سفر کم هزینه نشان دهد.

حمیدرضا میرسعید قاضی‏، نظامی بازنشسته‌ای است که پس از ۲۷ سال خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران‏ و تجربه فعالیت در زمینه هنر و چاپ تصویر شهدا و چهره‌های مشهور روی کاشی و سرامیک‏، حالا هفتمین دهه زندگی‌اش را با دوچرخه سواری، گیاه‌خواری و حضور فعال در محیط زیست سپری می کند. خرسند است از بدن سالمی که با ورزش همچنان آن را حفظ کرده و حالا تصمیم دارد با انجام سفرهای جهانگردی به وسیله دوچرخه این شعار را به تمام دنیا برساند که ورزش را جایگزین سیگار و قلیان کنند

. همچنین قصد دارد در طول سفرهایش فرهنگ ایران را به دنیا معرفی کند. از او درباره نحوه تصمیم گیری اش برای دوچرخه سواری آن هم به شکل جهانگردی سوال می کنیم می گوید: «من ذاتا فرد پرجنب و جوشی هستم. باید انرژی ام را تخلیه کنم و چه روشی بهتر از ورزش کردن. فکر می کردم با توجه به توانایی بدنی ام می توانم کاری را انجام دهم که کس دیگری نمی تواند از پس آن بربیاید. انتخابم سفر با دوچرخه بود.

۱۰ سال پیش مقدمات این سفر را فراهم کردم و کتاب کیمیاگر پائولوکوئیلو به من در این تصمیم گیری خیلی کمک کرد. ایشان در کتاب خود نوشته است خداوند شما را با تاس ریختن به دنیا نیاورده و حتما یک هدفی برای شما گذاشته است. من هم چون دیدم در این سن دارای بدن سالم هستم با خود گفتم حداقل می توانم از این توانایی برای پیام آوری به مردم روی زمین استفاده کنم.»


 

دوچرخه سوار به سن من در جهان از انگشت های دست هم کمتر است
او معتقد است دوچرخه سواری اش در این سن و سال برای مردم جهان می تواند انگیزه امید به زندگی باشد: «کسی که می تواند در سن ۶۰ سالگی کار یک جوان ۲۵ ساله را انجام دهد به دیگران انگیزه می دهد. افرادی مانند سن و سال من در جهان شاید به انگشتان دست هم نرسد. اگر هم این کار را کرده باشند با پشتیبانی های مالی فدراسیون ها، انجمن ها و دولت این کار را می کنند تا پیام آور باشند و پرچم کشورشان را به نقاط مختلف دنیا ببرند.

در کشور ما اما چنین حمایت های صورت نمی گیرد و برای همین سفرم را با حداقل هزینه شروع کردم.» میرسعید قاضی درباره کول بار سفرش گفت: «وسایل سفر ما خیلی غیراستاندارد است. یادم می آید چند سال قبل میزبان دو جوان دوچرخه سوار، حدودا ۲۵ ساله بلژیکی بودم. من با آنها در جاده سمنان ملاقات و برای استراحت به خانه ام دعوت شان کردم. در آن زمان که مهمان من بودند متوجه شدم تمام وسایلی که با خود دارند از دوچرخه تا کفش، کوله پشتی و محتویات سفری شان تمامی برندهای مطرح دنیا هستند.

دوچرخه شان بالای ۱۵ میلیون تومان قیمت داشت. از آنها سوال کردم چطور توانسته اند این وسایل را تهیه کنند؟ گفتند با دو ماه حقوق شان تمام این وسایل را خریده اند. وقتی وسایل من را دید تعجب کردند و گفتند: «شما می خواهید با این وسایل دور دنیا بگردید؟ من با اینها از در خانه هم بیرون نمی آیم!» آنوقت امثال من بخواهند برای حمایت مالی به فدراسیون دوچرخه سواری برود پاسخ شان این است ما بودجه ای برای این کار نداریم...

جهانگردی با دوچرخه علی رغم ظاهر ارزانی که دارد فعالیت گرانی به حساب می آید. کسی که بخواهد وسایل مقدماتی ساده این سفر را تهیه کند به ۱۰ میلیون تومان می رسد. من به دلیل آنکه توان مالی آنچنانی نداشتم و با حقوق بازنشستگی ام امورات می گذرانم به مرور توانستم این وسایل را تهیه کنم. آنهم نه کامل و استاندارد. با این حال تلاش کردم وسایلم کامل باشد؛ چون کسی نیستم که در جاده برای کمک از مردم دست دراز کنم. من حامل پرچم کشورم هستم و این کار را دون از شان غرور کشورم می دانم.»


 

رسانه های ترکیه به من لقب «مرده خنده» دادند
قاضی از توجه رسانه های ترکیه ای به یک دوچرخه سوار ایرانی ۶۲ ساله می گوید که از او به عنوان مرد خنده یاد کرده و مصاحبه هایی نیز انجام داده اند: «در ترکیه چون سن من نسبت به جهانگردهای دوچرخه سوار بیشتر بود توجه مردم را جلب می کردم. اما رمز سلامت من در این است که ورزش یوگا در جوانی انجام دادم، نوع تغذیه ام را هم به سمت گیاه خواری بردم و دخانیات مصرف نمی کنم.

دلیل دوم توجه مردم به من به دلیل حمل دو پلاکاردی بود که با خود داشتم. روی یکی از آنها نوشته بودم «ورزش را جایگزین سیگار و دخانیات کنید» در میادین می ایستادم و به شکل فیکس پانتومیم پلاکارد را در دست می گرفتم تا توجه مردم جلب شود و متن را بخوانند.

همین کار من باعث شد مطبوعات ترکیه ای به سراغم بیایند و به من می گفتند شما یک کتاب مصور هستید و چون با این کوله بار این شعارها را حمل می کنید برای مردم ما جالب است و تاثیر مثبت خیلی خوبی دارد. همانجا با من مصاحبه مطبوعاتی انجام می دادند که در دو نشریه posta و kibris منتشر شد. چون در هر شرایط لبخند به لب داشتم به من لقب «آقای خنده» داده بودند.»


 

مردم کشورهای دیگر حق دارند بگویند ایرانی ها مهربان هستند
میرسعید قاضی، سفر جهانگردی اش را از مرز بازرگان شروع می کند که البته لب مرز با تجربه بدی روبرو می شود و بخشی از وسایل سفری اش همان زمان به سرقت می رود:‌ «من ابتدا از تهران تا مرز بازرگان را با اتوبوس رفتم و در شهری که ۴۰ کیلومتر تا مرز فاصله داشت پیاده شدم. کارهای گمرکی را انجام دادم و شب برای خواب چادر زدم. صبح که خواستم وسایلم را جمع کنم متوجه شدم از چادر من سرقت شده است.

نزدیک به ۱۰ قلم وسایل مانند شارژر موبایل، دوربین، کیف کمک های اولیه و... را برده بودند! اما این اتفاق تنها در مرز برای من رخ داد و بعد از آن هیچ وقت از من سرقتی نشد. بعد از مرز راهم را در جاده ای پیش رفتم که اولین شهرش به شهر دُغو بایَزید می رسید. در آنجا مردم برایشان جالب بود کسی مثل من با دوچرخه سفر می کند و با من خیلی مهربانی کردند.»

او از مهربانی ایرانی ها حتی در خارج از کشور می گوید و اینکه باید قدر مهربانی ایرانی ها دانست چون تجربه هم به او ثابت کرده است مهربان تر از ایرانی وجود ندارد: «در این شهر یک خانم و آقای ایرانی به استقبالم آمدند و از آنها پرسیدم شما از ایران خاطره خوبی دارید؟ خانم در جوابم گفت: «مردم ایران آنقدر مهربان هستند که در هیچ کجا اینقدر مهربانی ندیده ام. اگر بتوانم باز هم به ایران می روم.»

این حرف واقعا درست است. به من هم مهربانی مردم ایران ثابت شده است. به عنوان مثال تجربه ای که در ترکیه داشته ام این بود که هیچ ترکیه ای مسافر جهانگرد را به خانه اش راه نمی دهد. همچنین در اولین مسیری که می رفتم چون راه را بلد نبودم و ۵۰ کیلومتر باید طی می کردم دچار بی آب شدم. قوطی ام را در جاده برعکس گرفتم که نشان دهم آب ندارم. اما در جاده هیچ کس نیاستاد.

بالاخره یک کامیون در مقابل من توقف کرد و متوجه شدم آن فرد ایرانی است و بدون آنکه بداند من ایرانی هستم ایستاد تا به یک انسان بی آب کمک کند. یک ماه بعد بار دیگر هم این اتفاق برای من در جاده ای افتاد و باز هم بی آب شدم. ۴ ساعت برای آب ایستادم باز هزار کیلومتر دورتر از ایران برای من یک تریلی که صاحب آن ایرانی بود ایستاد. خیلی برایم این اتفاقات جالب بود. واقعا وقتی خارجی ها از مهربانی ما ایرانی ها صحبت می کنند حق دارند. در کنار انتقادهایی که از هم می کنیم نباید به این نقاط مثبت هم بی توجه بود و ساده از روی آن عبور کرد.»


 

کمک مالی یکی از شهرهای ترکیه را قبول نکردم
تسلط به زبان انگلیسی و ترکی استانبولی در سفر این جهانگرد ۶۲ ساله بسیار امتیاز مثبتی بود؛ به طوری که می گوید: «چون به زبان های ترکی استابولی، آذری و انگلیسی تسلط دارم و ترک ها به زبان انگلیسی تسلط ندارد برایشان جالب بود که من به عنوان یک غیر ترکی می توانم به زبان خودشان صحبت کنم. همین موضوع باعث شده بود اعتماد به نفس من بالا برود و به مقامات دولتی مخصوصا شهردارها مراجعه می کردم.

رزومه ای برای خودم درست کرده بودم و ابتدا به منشی شهردار می دادم و برخی از شهردارها می پذیرفتند با آنها ملاقات داشته باشم. یکی از شهردارها به من گفت شما که تسلط به زبان های مختلف دارید چطور وقت کردید این کار را انجام دهید؟ گفتم من مردم ترکیه را خیلی دوست دارم و وقتی تصمیم گرفتم سفر جهانگردی ام را شروع کنم و شروع سفرم هم از ترکیه باشد دو سال روی این زبان کار کردم. بعد از صحبت های من بار دیگر از جایش بلند شد و دوباره با من دست داد. از کار من خیلی خوشش آمد. برای همین به من پیشنهاد داد بخشی از هزینه های سفرم را تقبل کند؛ اما چون غرورم را ترجیح می دهم و به عنوان الگویی از کشورم هستم و پرچم ایران را در دست دارم قبول نکردم در صورتی که به من حداقل هزار دلار می داد.

او درباره کمک نگرفتن از مردم در سفرش خاطره دیگری را تعریف می کند: «شهر دیگری که رسیدم آن زمان عید قربان بود و برای نماز به روستایی رفتم. مسجد آنجا خیلی باشکوه و زیبا بود. هر کس هم وارد می شد حداقل برای کمک به مسجد ۲۰ لیر پرداخت می کرد. وقتی من را دیدند که توریست دوچرخه سوار مسلمان هستم به مناسبت آنکه مسلمانم از من خواستند اجازه دهم برایم عیدی جمع کنند. اما من باز هم قبول نکردم. با اینکه می گفتند عیدی است اما برایم سفر با صرفه جویی لذتبخش تر است تا اینکه کمک به هر شکل را قبول کنم.»


 

در کل سفر ۵ وعده غذای گرم نخوردم
قاضی درباره چگونگی و نحوه کمک های مردم اینطور توضیح می دهد: «تا جایی که می توانستم غذای کسی را نمی خوردم. چون وقتی در یک وعده غذایی با آنها می نشستم می دیدم معذب می شوند و فکر می کنند می خواهم وعده بعدی را هم بمانم. نخوردن غذا در بین راه از طرف کسانی که به من تعارف می کرند موجب می شد امکاناتی در اختیارم بگذارند که به هر حال برای من بهتر از غذایی بود که تصورشان را نسبت به من تغییر می داد. در این دو ماه نیم خیلی خیلی کم چایی خوردم.

چطور می شد که با اصرار زیاد کسانی که در بین راه می دیدم می ایستادم و دعوت چای شان را قبول می کردم. جالب است برایتان بگویم در این دو ماه و نیم شاید ۵ بار غذای گرم خورده باشم. دوچرخه سوار غذایی که آشپزی بخواهد را نمی تواند با خودش حمل کند چون نیاز به پیک نیک، وسایل شستشو، ظروف و... دارد که با دوچرخه امکان حمل این وسایل نیست. مجبور بودم غذای عمده ام نان، خرما، زیتون و ارده باشد.

یادم می آید یک زمانی هم که غذای گرم خوردم نتوانستم با دوچرخه راهم را ادامه دهم و سنگین شده بودم. با خودم می گفتم واقعا اگر توان خرید هر روز غذای گرم را هم داشتم نمی توانستم این کار را بکنم. چون دیگر توان رکاب زدن به من نمی داد. علی رغم تمام اتفاقاتی که به نوعی جبر بود و برایم رخ می داد؛ اما همه چیز به نفع من تمام می شد. زبانم را کامل کردم، بدنم را با ورزش آماده نگه داشتم و خودم را در مسیر زیبایی ها قرار دادم.

من با دوچرخه می توانستم بهترین مناظر را تماشا کنم کاری که شاید با اتومبیل امکان آن برایتان نیست. وقتی با دوچرخه سفر می کنید مانند آن است که یک ال سی دی ۵۰ اینچ در مقابل تان گذاشته باشد. شما تمام اعمال گذشته جلوی چشمتان ظاهر می شود. اگر اعمال تان خوب باشد تصویر زیباست اما اگر اعمال خوبی نداشته باشید ممکن است پای رکاب زدن را هم از شما بگیرد.»


 

تریلی ها به شوخی از کنارم رد می شدند که خطر مرگ برایم داشت
سفر در عین لذتبخش بودن آن هم با دوچرخه به هر حال خطراتی را هم به همراه دارد. او درباره این خطرات گفت: «دوچرخه سواری بی خطر نیست. مخصوصا که شما در یک جاده پرتردد باید حرکت کنید و حداقل با خودتان ۴۰ کیلو بار حمل می کنید. دفعتا پیش می آمد که تریلی ها برای شیرین کاری مویی از کنار من رد می شدند که باد این ماشین ها گردباد ایجاد می کرد و خطراتی که حتی مرگ آفرین بودند را به وجود می آوردند. چندبار این اتفاق برای من افتاد که خطر از بیخ گوشم رد شد.

علاوه بر آن شب هایی که طبعیت من را میهمان باران های مدیترانه ای می کرد کم نبود. شب هایی که من در چادر بودم و بارش باران امانم را می برید. کاری هم از دستم برنمی آمد و منتظر صبح می شدم. همچنین زمانی که دوچرخه در سرپاینی حرکت می کند دور می گیرد و باید خیلی مراقب باشید.

چون کافی است یک سنگ مانند گردو زیر چرخ دوچرخه بیافتد شما را پرت می کند. یک بار در سفر دیگری این اتفاق برایم افتاد و ۳۰۰ دلار برای ۳ بخیه پول دادم. با وجود تمام این سختی هایی که وجود دارد من همیشه با حمایت فرشته های خودم مسیر را طی کرده ام و آنها مراقب من هستند.»


 

به کسی که کمک کردم قطعا در آینده به یک ایرانی کمک خواهدکرد
میرسعیدقاضی با کمترین امکانات سفر با دوچرخه اش را انجام داد اما با این حال کمک به هم نوع خود را در طول سفر فراموش نکرد به این امید که نگاه ملیت های مختلف را نسبت به مردم کشورش هرچه بیشتر مثبت کند: «تاجایی که امکان داشت به مردم کمک می کردم.

در یک بیابان داشتم می رفتم به یک پاکستانی برخوردم که به دلیل نداشتن پول مجبور بود ۷۰۰ کیلومتر تا استابول را پیاده برود. به او تا جایی که در توانم بود کمک کردم و آب و غذا دادم. وقتی به من گفت اهل کجا هستم گفتم ایران بسیار خوشحال شد. همین برای من کافی است. اگر دور گردون بگردد و در جلوی راه این مرد پاکستانی در آینده یک ایرانی پیدا شود که نیاز به کمک دارد حتما به او کمک خواهدکرد و همین برای من کافی است.»

در تدارک سفر به آفریقا
این مرد بازنشسته در نهایت تصمیم دارد سفر خود را ادامه دهد و اینبار کشور انتخابی اش در قاره آفریقا و اول از همه کشور سنگال است. همچنین تصمیم دارد تجربیات سفرش را در یک کتاب با عنوان «چطور یک سفر ایمن با حداقل هزینه داشته باشیم»

منتشر کند: «از قبل برای این سفر خودم را خیلی آماده کرده بودم. در حال حاضر هم برای آنکه خودم را برای سفر بعدی آماده کنم به روستایی در دامغان آمدم تا در هوای تازه و تمییز به تمرین های خودم ادامه دهم. به هر حال این سفرها نیاز به هزینه دارد و من حامی ندارم برای همین باید آهسته و پیوسته پیش بروم و به آینده امیدوار باشم.» سفر به سلامت آقای جهانگرد...

کد خبر : 112398

منبع : خبرگزاری مهر

برچسب ها : جهانگرد، مردی ۶۲ ساله، سفر با دوچرخه


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخهمولفه های اساسی دینداری سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه موسسه استاندارد سازمان سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه در قرن و …سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخهسفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه تصاویر آنا …سفرجهانگرددر قرن و بیست و یکم و حکومت فضای مجازی بر دنیا؛ مردی ساله تصمیم می‌گیرد تمام زندگی سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه در قرن و …در همین زمینه سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه دوچرخه سوار و دونده ایرانی با شعار سفر جهانگرد ساله ایرانی با دوچرخه تصاویرسفرجهانگردایرنا مخالفت رئیس کمیسیون اروپا با تعلیق مذاکرات عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا ساعت خبر ایرانی سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخهسفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه سفر با دوچرخه سفر این جهانگرد ساله سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه واضحسفرجهانگرد۶۲سالهسفر جهانگرد ۶۲ ساله سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه دوچرخه سوار ایرانی تسنیم سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه …سفرجهانگرد۶۲سالهسفر جهانگرد ۶۲ ساله ساله ایرانی با دوچرخه در سفر این جهانگرد ساله سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه به مکان های دور …سفر جهانگرد ۶۲ ساله در سفر این جهانگرد ساله ساله ایرانی با دوچرخه سفر جهانگرد ۶۲ ساله ایرانی با دوچرخه آکاسفر جهانگرد ۶۲ ساله ساله ایرانی با دوچرخه در سفر این جهانگرد ساله هزینه سفر به کربلا برابر شد فارس سرپرست حج و زیارت استان اصفهان از هزینه جدید سفر زمینی کربلا با نرخ نزدیک به یک میلیون ازدواج مرد ایرانی با زن در یک شب عکس همدردی برج ایفل پربازدیدترین بنای جهان با برج میلاد در تهران ۳ خورشید در آسمان سن اسامی کالاهای ایرانی مشمول طرح خرید کالای اعتباری با وام ۱۰ خبرگزاری مهر وزارت صنعت، فهرست کامل ۷ بخش کالاهای مشمول طرح خرید کالای ایرانی با کارت


ادامه مطلب ...