قفل کردن جداگانه اپلیکیشن های موجود در دستگاه اندرویدی شما، یک لایه امنیتی بیشتر را جهت حفظ حریم خصوصی در مقابل اشخاص دیگر فراهم می کند. برای مثال فرض کنید که گوشی خود را به دست فرزندتان می دهید تا با آن بازی کند یا اینکه آن را به دوستانتان می دهید تا به تماس، عکس گرفتن یا هر کار دیگری بپردازند. اما اگر می خواهید در اینگونه مواقع خیالتان از بابت ورود آنها به سایر قسمت ها راحت باشد، بهترین کار قفل کردن جداگانه اپلیکیشن ها است. بدین منظور احتمالاً با اپلیکیشن های قفل کننده مختلفی که بر اساس پین، پسوورد یا اثر انگشت طراحی شده اند کار کرده اید اما اینبار قصد داریم یک قفل کننده با استفاده از تشخیص چهره را به شما معرفی کرده و بصورت کامل نحوه کار با آن را برایتان شرح دهیم. با ما همراه باشید.
اپلیکیشنی که از آن صحبت کردیم IObit Applock – Face Lock نام دارد. پس پیش از هر چیزی آن را بصورت رایگان از فروشگاه گوگل پلی دریافت کرده و بر روی اسمارت فون خود نصب نمایید.
دانلود برنامه IObit Applock – Face Lock از فروشگاه گوگل پلی
وقتیکه برای نخستین بار برنامه را اجرا می کنید از شما خواسته می شود تا یک پترن برای ورود به این اپلیکیشن انتخاب نمایید. بعد از آن نیز می توانید یک ایمیل را جهت استفاده در مواقع ضروری همچون هنگام فراموشی رمز عبور، وارد نمایید. اگر از اندروید ۵٫۰ آب نبات چوبی یا بالاتر استفاده می کنید همچنین نیاز است تا با ضربه زدن روی دکمه Allow در پنجره هایی که ظاهر می شود، دسترسی های لازم جهت اجرای برنامه را صادر نمایید.
اینبار نیاز است گزینه سرپرستی دستگاه را فعال نمایید تا مطمئن شوید که کسی نمی تواند برنامه را از روی گوشی حذف کرده و به راحتی به اپلیکیشن هایی که قفل شده بودند دسترسی پیدا کند. بدین منظور منوی برنامه را باز کرده و وارد بخش Security Center شوید. بر روی دکمه Avoid Being Uninstalled ضربه زده و در صفحه ای که از شما خواسته می شود این کار را تایید کنید کافیست روی Activate ضربه بزنید.
به صفحه اصلی برنامه باز گشته و با یک ضربه، اپلیکیشنی که قصد قفل کردن آن دارید را انتخاب نمایید. بعد از آن صفحه را به سمت پایین کشیده تا لیست رفرش شود. هم اکنون شما سه آیکون را در کنار هر کدام از اپلیکیشن های قفل شده مشاهده می کنید. جهت فعالسازی فیس آنلایک برای هر اپلیکیشن، کافیست بر روی آیکون سمت چپی ضربه بزنید. بعد از اینکه چهره شما توسط برنامه تشخیص داده شد می توانید به همان صفحه برگشته و قفل بر اساس تشخیص چهره را فعال نمایید.
از این پس هربار که بر روی اپلیکیشن قفل شده ضربه بزنید صفحه تشخیص چهره را مشاهده خواهید کرد. در این موقع تنها کاری که نیاز است انجام دهید قرار دادن صورت در داخل لایه ی دایره ای شکلی است که روی صفحه نمایش داده می شود. سپس بعد از یک یا دو ثانیه مشاهده می کنید که برنامه آنلاک شده و می توانید به کار با آن بپردازید. با این حال اگر شخص دیگری تلاش کند که برنامه اصلی مان یعنی IObit را باز کند و تشخیص داده شود که آن شخص شما نیستید، صفحه رمز اصلی برنامه برای وی نمایش داده خواهد شد. در صورت وارد کردن اشتباه رمز، یک ایمیل حاوی تصویر شخصی که قصد ورود به برنامه را داشته برایتان ارسال خواهد شد و می توانید به راحتی مچ او را بگیرید!
نیاز است که بگوییم IObit Applock با بیش از ۱۰۰ هزار دانلود و کسب امتیاز ۴٫۵ در فروشگاه گوگل پلی به عنوان یکی از بهترین و کاربردی ترین اپلیکیشن ها در این زمینه شناخته می شود. امیدوارم که از این آموزش بسیار جالب نهایت استفاده را برده باشید.
یکی از موارد مهم در خرید ماشین دست دوم این است که تشخیص دهیم ماشین قبلا چپی و رنگ شده بوده و یا خیر. در این مطلب با ما همراه باشید تا روش های تشخیص را ارئه دهیم.
تشخیص ماشین چپی
خرید اتومبیل های دست دوم در جهان یک اقدام معمول است و بسیاری از افرادی که از لحاظ مالی توانایی خرید خودروی صفر کیلومتر را ندارند اقدام به خرید خودروی دسته دوم می کنند،که این خرید و فروش هوش زکاوت بالایی می طلبد چرا که زمانی تشخیص خودروی واژگون شده با کمی توجه امکان پذیر بود اما امروزه به مدد پیشرفت روش های ترمیم و بازسازی، تشخیص خودروی نو و سالم از خودروی ترمیم شده به سختی امکانپذیر است.
توجه به رنگ خودرو
اولین مورد برای شناسایی یک خودروی واژگون شده ایراد در رنگ خودرو است.
خودروی واژگون شده حتما نیازمند رنگ شدن است و رنگ کارخانه با رنگ تعمیرگاه متفاوت است. مراحل رنگ آمیزی خودرو در کارخانه بسیار متفاوت از مراحل رنگ کردن خودرو در تعمیرگاه است.
به عنوان مثال در کارخانه، رنگ خودرو در دمای بالای 150 درجه خشک میشود اما در تعمیرگاه خودرو را درون اتاقی با دما 50 تا 60 درجه قرار می دهند تا رنگ آن خشک شود بنابراین کیفیت رنگ بدست آمده هرگز با کیفیت رنگ کارخانه یکی نخواهد بود. این مسئله اگر با چشم هم قابل تشخیص نباشد با استفاده از دستگاه های تست رنگ دیجیتال قابل شناسایی است.
توجه به سقف خودرو
سقف خودرو یکی از مواردی است که در واژگونی های خودرو دچار آسیب جدی می شود. با توجه به حساس بودن سقف خودرو، کوچکترین ضربه ای می تواند سقف را از حالت اصلی خود خارج کند بنابراین در صورتی که به سقف ضربه ای وارد شود شکل و زاویه ستون ها و شیب سقف تغییر می کند که میتوان آن را تشخیص داد. تعویض کامل سقف هم از طریق ستون ها امکانپذیر است. که البته نیازمند یک کارشناس و فرد با تجربه است.
در زمان واژگونی خودرو و تعمیر توسط تعمیرکار، پرس های موجود در زیر نوارهای دور درهای خودرو از بین می رود. اثر پرس هایی که توسط کارخانه ایجاد می شود به راحتی قابل تشخیص است. گاهی اوقات تعمیرکاران هم این نوع پرس ها را ایجاد می کنند اما هرگز مشابه یا پرس کارخانه نمی شود.
توجه به فاصله سر شاسی ها
یکی دیگر از نقاط مهمی که می تواند به تشخیص واژگونی خودرو کمک کند فاصله سر شاسی هاست. یک کارشناس در صورت قرارگرفتن خودرو روی چاله مخصوص می تواند متوجه بازسازی شاسی خودرو شود. علاوه بر تمام مواردی که گفته شد خودروهای واژگون شده در نحوه حرکت هم مشکلاتی دارند که قابل تشخیص هستند.
در خودروهایی که از جلو تصادف شدید داشته اند تنظیم فرمان به هم خورده و شاسی خودرو از تنظیمات اولیه خود خارج می شود. اگرچه برخی از تعمیرکاران سعی می کنند با کشیدن شاسی و تنظیم آن این نقص را پنهان کنند اما به مرور زمان این نقص به خوبی خود را در خودرو نشان می دهد.
وجود صدای اضافی
عدم تنظیم جلوبندی در خودروهای واژگون شده منجر به لاستیک سایی خودرو نیز می شود که در آن به دلیل خارج شدن لاستیک ها از زوایای استاندارد، از یک سمت ساییده می شوند. علاوه بر این وجود انواع صداهای اضافی در خودرو می-تواند دلیلی برای واژگونی خودرو باشد.
خبرگزاری آریا -
راههای زیادی برای غلبه بر شکست و رسیدن به اهدافمان وجود دارد
شکست «درد» دارد. دستکم تجربهی آزاردهندهای است؛ چیزی که بسیاری از ما تمام تلاشمان را میکنیم تا با آن روبهرو نشویم. گاهی تأثیرات یک شکست میتواند تا مدتهای طولانی باقی بماند و در ذهن ما، رد پایش را به جا بگذارد و یک مانع ذهنی ایجاد کند که باعث شود در سالهای بعدی زندگی، به سختی بتوانیم بر آن غلبه کنیم. اما باید راههایی را نیز برای غلبه بر شکست یاد بگیریم. پس با ما همراه باشید.
یک ضربالمثل ژاپنی میگوید: «اگر هفت بار زمین خوردی، برای هشتمین بار برخیز.»
اما شکست هم لازم است!
برای غلبه بر شکست باید اهمیت شکست را درک کنید
وقتی شکست میخوریم، معمولا به فکر فرو میرویم، به دنبال معنای جدیدی برای زندگیمان میگردیم و جوابها و راهحلهای ممکن و بالقوه را برای رسیدن به اهدافمان بررسی و کشف میکنیم. در حقیقت، شکست بخشی ضروری از مسیر رسیدن به اهدافمان است. شکست، به عنوان نوری هدایتکننده در زندگی عمل میکند و مانند آب و خاک که فرسایندههای مهربان طبیعت هستند، آبدیدهمان میکند و نقش مهمی در بهبود تکتک فعل و انفعالات بعدی و جریان زندگیمان دارد.
اما هر چقدر هم که در مورد اهمیت شکست در زندگی دلیل و برهان بیاوریم، در مواجهه با آن، آنقدر درگیر ناراحتیهایش هستیم که به سختی میتوانیم منفعتی در آن ببینیم. وقتی تمام آن چیزی که از شکست میبینیم و درک میکنیم، درد و شکنجه است، غلبه بر شکست برای رسیدن به اهداف و آرزوها دشوار میشود.
من هم شکستهای بسیار بدی را تجربه کردهام و میدانم تا چه اندازه دردناک و آزاردهنده است و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد. مطمئنا شکست، ردپاهایش را در زندگیام به جا گذاشت، و این به سادگی ماندن اثر یک زخم عمیق نبود. التیام آثار شکستهایم خیلی طول کشید، اما در آن میان، به فهم و درک مهمی رسیدم، تقریبا همان چیزی که سایر افراد هم بعد از شکست به آن پی میبرند.
این را هم فهمیدم که راههای زیادی برای غلبه بر شکست و رسیدن به اهدافمان وجود دارد. اما همهی این راهها نیازمند ایجاد یک تحول اساسی در طرزفکر هستند. لازم است به زندگی با نگاه خاصی بنگرید و افکارتان را در جهت درستی هدایت کنید و بذر موفقیت را بکارید تا در آینده محصولش را برداشت کنید.
در اینجا 5 راهکار به شما توصیه میکنیم که میتوانید با کمک آنها بر شکست غلبه کنید و به اهدافتان برسید.
1. باور کنید که هیچچیز ارزشمندی، آسان به دست نمیآید
ما آدمها در دنیای امروز دوست داریم فورا به نتیجه برسیم و راضی شویم؛ چیزهایی را میخواهیم و فورا هم میخواهیم! وقتی میتوانیم هر چیزی را که میطلبیم بدون معطلی به دست بیاوریم، چرا باید صبر کنیم؟ از فستفودها گرفته تا دسترسی به اینترنت پرسرعت، باعث شده ناشکیبایی و عدم تحمل ما برای هر چیزی روز به روز بیشتر شود، بنابراین عجیب نیست که شکست تا این اندازه آزارمان دهد.
ما آنقدر به گرفتن نتایج فوری عادت کردهایم که درک نمیکنیم برای رسیدن به هدفی قابل توجه و چشمگیر، تا چه حد کار و تلاش و پشتکار لازم است. به مقصد رسیدن زمانبَر است، اما طی این زمان و همانطور که مسیر رسیدن به هدف را طی میکنیم، شخصیتمان ساخته میشود و به شناختهای جدید دست مییابیم، حتی شاید معنای عمیقتری در زندگیمان کشف کنیم.
2. از آدمهای منفیباف دوری کنید، زیرا آنها با تمام توانشان آمادهی سرزنش شما هستند
ذهن انسان برای دور ماندن از درد و ناراحتی، بیوقفه کار میکند و خستگیناپذیر است و در واقع هر کاری میکند تا از هر نوع دردی در هر اندازهای که هست جلوگیری کند. بخشی از رنج و عذاب شکست، مربوط به افراد دیگری است که به شما میگویند: «من به تو میگویم که چنین است» یا «تو باید به حرف من گوش میدادی» و «وقتی در اوج موفقیت بودی، بهترین کار این بود که کنار بکشی».
منفیبافها همیشه با تمام توانشان در اطرافتان هستند تا از دید خودشان از شما انتقاد کنند. اما شما به آنها گوش ندهید. حرفها و غُر زدنهایشان را نشنیده بگیرید تا بتوانید به شکستتان به چشم یک تجربهی ارزشمند نگاه کنید. سرتان گرم خودتان باشد و از تماس با این افراد دوری کنید. فقط این را بدانید که همیشه کسانی هستند که از شکستها و عدم موفقیت شما خوشحال شوند، اما دوستان واقعی هم دارید که پیروزیهایتان را جشن میگیرند و با تشویقهایشان به شما انگیزه میدهند تا به هدفهایتان برسید. بهتر است روی تکنیکهای مثبت اندیشی بیشتر کار کنید.
باید راههایی غلبه بر شکست یاد بگیریم
3. موفقیت نشانههایی دارد؛ در هر فراز و نشیبی دنبال این نشانهها بگردید
هرچند شکست میتواند دشوار باشد، اما زمان خوبی برای جستوجوی نشانههاست، زیرا موفقیت سرنخهایی دارد. دنبالشان بگردید تا پیدایشان کنید. در هر زمینهای که تلاش میکنید و هر هدفی که دارید، دنبال کسانی بگردید که موفقیتهایشان، الگوی شماست. سپس جستوجو کنید تا کلیدها را پیدا کنید. این افراد موفق چه کردهاند؟ چقدر طول کشیده است تا به مقصدشان برسند؟ چند بار شکست خوردهاند؟
مردم معمولا باور نمیکنند که بیشتر افراد موفق، بارها و بارها شکست خوردهاند، اما قابل توجهترین وجه تمایزشان این است که هرگز دست از تلاش برنداشتهاند. این، بزرگترین تفاوت افراد موفق با افراد ناموفق است. موفقترینها، روحیهی سرسختی در تسلیمناپذیری و پشتکار دارند.
4. به شکست مانند یک فرصت نگاه کنید تا بر ترسهایتان غلبه کنید
گاهی وقتها، شکست به خودی خود دلیل ترس افراد نیست؛ بلکه این ترس از شکست است که آنها را از اقدام باز میدارد. غلبه بر شکست، فرصتی است تا ترسهایتان را کنار بزنید؛ فرصتی برای چیره شدن بر میل درونی که میگوید: فرار کن و در گوشهای با خودت تنها باش.
الگوی درد – لذت (pain-pleasure paradigm)، کاملا واقعیت دارد. ما همیشه برای اجتناب از ناراحتی و درد، بیشتر تلاش میکنیم تا برای به دست آوردن خوشی و لذت. اما اگر بتوانیم این درک و تمایل را تعدیل کنیم و برای رسیدن به اهداف خود بر ترسهایمان غلبه کنیم، یک دگرگونی و تحول روی خواهد داد؛ یک احساس شگفتانگیز و باورنکردنی که نتیجهی این تغییر بوده و تجربهای است پرارزش که مسیر رسیدن به اهداف را برای تمام عمر، هموار میکند.
5. از شکست به عنوان تجربهای آموزنده استفاده کنید
شکست باید فرصتی باشد تا از اشتباهاتمان درس بگیریم و تجربه کسب کنیم. اگر بتوانیم از این دانش و تجربه بهره ببریم، مهارت کسب کنیم و رو به جلو حرکت کنیم، اتفاقات شگرفی روی خواهند داد. ما از راههای مختلفی میتوانیم از شکستهایمان درس بگیریم، اما لازمهاش این است که به شکست و عدم پیروزیمان بیطرفانه و واقعبینانه بنگریم؛ درست مانند کسی که از بیرون به ماجرا نگاه میکند.
از خودتان بپرسید چرا شکست خوردید؟ کجای کارتان اشتباه بود؟ چه اقدام متفاوت دیگری میتوانستید انجام دهید؟ آیا ایراد از برنامهتان بوده است؟ آیا به این دلیل شکست خوردهاید که از مورد مهمی غفلت کردهاید؟ آیا عادت بدی دارید که ممکن است باعث شکستتان شده باشد؟ نگاهتان کاملا واقعبینانه باشد تا از اتفاقی که افتاده است درس بگیرید و از این عبرت و آگاهی برای ارتقای خودتان و تلاش دوباره استفاده کنید. مطمئن باشید تا زمانی که دست از کار و تلاش برندارید، میتوانید بر شکست غلبه کنید و به آرمانتان برسید.
منبع: huffingtonpost
یکی از مسائلی که اکثر کاربران اندرویدی با آن رو به رو هستند نیاز برای چرخاندن ویدیوهای ضبط شده می باشد. فرض کنید که در هنگام ضبط ویدیو، گوشی را با یک زاویه نامناسب نگه داشته اید و هم اکنون قصد دارید تا با چندین چرخش ۹۰ درجه ای آن را به حالت مورد نظر خود در بیاورید. از آنجایی که بر خلاف انتظار در سایت ها و مقالات، کمتر درباره نحوه و امکانات تعبیه شده توسط اندروید برای این کار صحبت شده است ممکن است شما نیز تصور کنید چرخش یک ویدیو در اندروید کاری دشوار باشد و شاید نیاز به نصب برنامه های جانبی داشته باشید. اما به شما این مژده را می دهیم که قادر خواهید بود از طریق اپلیکیشن پیش فرض گوگل برای مشاهده تصاویر و ویدیوها، به ویرایش و چرخاندن ویدیوهای خود بپردازید. با ما همراه باشید تا شما را با کاملاً با روش این کار آشنا کنیم.
راستش را بخواهید، با استفاده از روشی که قصد شرح آن را داریم چرخش یک ویدیو در اندروید از این ساده تر نمی شود. ما از اپلیکیشن Google’s Photos که بصورت پیش فرض بر روی بسیاری از اسمارت فون ها نصب است استفاده می کنیم. بنابراین اگر این اپلیکیشن بر روی دستگاه اندرویدی شما نصب نیست، می توانید بصورت رایگان آن را از فروشگاه گوگل پلی دریافت کنید.
اگر اولین بار است که به کار با اپلیکیشن گوگل فوتو می پردازید نیاز به تعیین تنظیمات مربوط به بک آپ و همگام سازی دارید. شما می توانید به راحتی به تغییر تنظیمات آن بپردازید اما به نظر ما حالت پیش فرض تعیین شده برای اکثر کاربران مناسب می باشد. البته اگر نگران حریم خصوصی خود یا حجم مصرفی اینترنت برای آپلود تصاویر هستید کافیست گزینه Back up & Sync را خاموش کنید. در آخر کافیست بر روی دکمه Done ضربه بزنید.
بعد از اعمال تنظیمات، وارد برنامه شده و با ضربه زدن روی ویدیوی مورد نظر خود، آن را باز کنید.
بعد از باز شدن ویدیو بصورت خودکار شروع به پخش می کند اما می توانید آن را متوقف کنید. با یک ضربه روی صفحه دکمه های کنترلی را مشاهده خواهید کرد. جهت ویرایش ویدیو کافیست روی علامت قلم در پایین صفحه ضربه بزنید.
منوی ویرایش اپلیکیشن باز خواهد شد و اگر قصد بریدن ویدیو را دارید می توانید به راحتی دو اسلایدر ابتدایی و انتهایی را بر روی اسکرین شات هایی از ویدیو حرکت دهید.
اما بحث ما درباره چرخش ویدیو است بنابراین بر روی دکمه Rotate در پایین صفحه ضربه بزنید.
خُب، همانطور که مشاهده می کنید ویدیوی شما سریعاً ۹۰ درجه چرخیده خواهد شد. اگر قصد دارید تا دوباره به چرخاندن آن بپردازید کافیست بار دیگر بر روی این دکمه ضربه بزنید. در آخر وقتی حالت موردنظر خود را پیدا کردید کافیست روی دکمه Save در گوشه بالا و سمت راست صفحه ضربه بزنید تا ویدیوی ویرایش شده ذخیره گردد.
در کمتر از چند ثانیه ویدیوی شما به عنوان یک نسخه کپی ذخیره خواهد شد و ویدیوی اصلی بازنویسی نمی شود. امیدوارم که از این آموزش راحت اما کاربردی نهایت استفاده را برده باشید.
برای بهبود بخشیدن به اوضاع چهار اصل کلیدی وجود دارد که می توانید به کار ببندید:
- ریشۀ درگیری را پیدا کنید.
- احساسات فرزندان را درک کنید.
- فرزندانتان را تشویق کنید که احساسات خود را به شکلی سازنده ابراز کنند.
- برای هر یک از فرزندانتان به خاطر ویژگی های خودش ارزش قائل باشید.
ریشۀ درگیری را پیدا کنید
اگر می خواهید ریشۀ درگیری ها را پیدا کنید، اولین کاری که باید انجام دهید، گوش دادن اســت. به گفته های آنها با دقت گوش کنید؛ با این کار نسبت به چیزی که آنها را رنج می دهد بصیرت پیدا می کنید.
به کلمات کلیدی همیشه و هرگز توجه کنید. بچه ها همیشه همین طور صحبت می کنند، این طور نیست؟ بله، همین طور اســت ... . آیا این کلمات را زیاد به کار می برد؟ در چنین موقعیت هایی مهم این اســت که از خودتان بپرسید آیا در صحبت بچه ها حقیقتی وجود دارد یا خیر؟ ایا واقعاً در طرفداری از یکی از بچه ها، از عدالت خارج می شوید؟ آیا واقعاً یکی از آنها را بیش از حد مقصر می شمارید؟
گاهی برای ما وسوسه انگیز اســت که فرض کنیم می دانیم موضوع چیست، اما سعی کنید که از این وسوسه بپرهیزید. خانواده شامل گروهی از افراد اســت که با هم رابطۀ نزدیکی دارند و ما به طور طبیعی فکر می کنیم که می دانیم چه چیزهایی فرزندانمان را ناراحت می کند.
شاید پیش خودتان می گویید: این فرزندم عادت دارد به دیگران دستور دهد و آن یکی زود تسلیم می شود و ... . سپس براساس همین دانسته های خود قضاوت می کنید. شاید فکر می کنید که می دانید در ذهن فرزندتان چه می گذرد یا چه باید بگذرد. اما ممکن اســت اطلاعات مهمی را در نیافته باشید.
دختری تعریف می کرد:
"وقتی بچه بودم، خواهر بزرگترم همیشه سر به سرم می گذاشت و مرا اذیت می کرد. در خانوادۀ ما رسم بود که بچه ها سر به سر هم بگذارند و یکدیگر را اذیت کنند و من که از همه کوچک تر بودم بیشتر از بقیه هدف شوخی ها قرار می گرفتم. هر چقدر هم که شوخی ناراحت کننده بود، از ما انتظار می رفت به آن بخندیم.
من واقعاً از این موضوع ناراحت بودم و گاهی خواهرم مرا به شکلی بی رحمانه آزار میداد. اما اعضای خانواده ام فکر می کردند که من خودم را لوس می کنم و واکنشم به شوخی افراطی اســت. آنها به من می گفتند: مگر نمیبینی که شوخی اســت؟
وقتی می گفتم: به او بگویید بس کند، می گفتند: اینقدر حساس نباش، او فقط دارد شوخی می کند. اما ای کاش به حرف من گوش می کردند".
در آن زمان این دختر دوست داشت به او فرصتی بدهند تا به آنها بگوید که گرچه ممکن اســت این شوخی ها از نظر دیگران خنده دار باشد، اما اغلب برای او آزار دهنده اســت و او دوست داشت که دست از شوخی بکشند.
اما چون خانواده جلوی شوخی کردن ها را نمی گرفت و به نوعی حتی این کار را تشویق نیز می کرد، باعث شد که اعتماد به نفس این دختر ضعیف شود و در عین حال زورگویی های زیرکانۀ خواهر بزرگتر نیز تشدید گردد.
احساسات بچه ها را درک کنید
فرزندانتان به صورت روزمره بر سر مسائلی مانند اینکه چه کسی اول با کامپیوتر بازی کند یا ماهی بیشتر نصیب چه کسی شده اســت، بگومگو می کنند، اما اگر احساس کردید که دعواها بر سر موارد عمیق تری اســت، چه؟
باز هم تاکید می کنیم: گوش دادن به حرف آنها ضروری اســت. به آنها بگویید که منظورشان را درک می کنید و نام احساس آنها را به زبان بیاورید. به نکات زیر توجه کنید:
- نظر شخصی خود را نسبت به موضوع دعوا بیان نکنید (نگویید: فکر نمی کنم واقعاً منظوری داشته باشد)
- راه حل شخصی ارائه ندهید (نگویید: خوب تو هم می توانی صحنه را ترک کنی و از او دور شوی)
- انتقاد شخصی خود را بیان نکنید (نگویید: آنقدر حساس نباش)
نام احساس آنها را به زبان بیاورید
گوش کردن به حرف بچه ها و درک احساس آنها، برای حل مشکلاتشان ابزار بسیار مؤثری اســت. شاید هنگامی که می خواهید نام احساسی را که فرزندتان تجربه می کند به زبان بیاورید، از اینکه چنین احساسی دارد تعجب کنید.
اگر والدین آن دختری که خواهر بزرگترش او را اذیت می کرد نیز احساس او را درک می کردند و به زبان می آوردند، احتمالاً احساس او را نادیده نمی گرفتند.
مثلاً اگر می گفتند: به نظر می رسد از حرف های خواهرت ناراحت شده ای، احتمالاً خودشان نیز تصمیم می گرفتند که مانع آزارهای دختر بزرگترشان شوند، چون این رفتار را ناراحت کننده می دیدند، نه خنده دار.
ممکن اســت فکر کنید نام بردن از احساس فرزندتان آن را تشدید می کند، اما در واقع عکس این موضوع صدق می کند. اگر به فرزندتان بگویید که احساس او را درک می کنید، به ویژه وقتی احساس او مانند حسادت، خشم یا تنفر، منفی اســت؛ این پیام را به فرزندتان می دهید که داشتن چنین احساس هایی اِشکال ندارد. لزومی ندارد احساسش را پنهان کند؛ بلکه می تواند آن را ابراز کند تا آن را برطرف سازید.
فرزندان خود را تشویق کنید که رفتار سازنده ای داشته باشند
وقتی به حرف های فرزندانتان به دقت گوش می کنید، در واقع آنها را تشویق می کنید که با نگرانی ها و احساسات خود رو به رو شوند. این کار به آنها کمک می کند تا عواطف خود را درک کنند. بدین ترتیب هوش عاطفی آنها رشد می یابد و به عبارت دیگر خودشان نیز بزرگ می شوند.
نکته: اولین قدم برای رویارویی با یک نگرانی، آشکار کردن آن اســت.
از حالا به بعد می توانیدبه فرزندتان کمک کنید که با مشکل رو به رو شود و احتمالاً برای آن یک راه حل پیدا کند.
تشخیص و ابراز کلامی احساس ها کار خوبی اســت و به کاهش تنش ناشی از آنها کمک می کند. احساس فرزند خود را نمی توانید تغییر دهید اما برایش روشن کنید که برای ابراز احساسش نمی تواند از هر روشی که دلش خواست استفاده کند.
مثلاً اشکالی ندارد که فرزندتان از دست خواهر کوچکترش که دفتر تکالیف او را پاره کرده اســت عصبانی شود، اما اجازه ندارد او را کتک بزند.
ابراز وجود خوب اســت، پرخاشگری نه
به فرزندانتان مهارت هایی را بیاموزید تا در درگیری با هم شیرهای خود از آنها استفاده کنند و خودتان نیز در رفتاری که با فرزندانتان دارید، الگویی از همین مهارت ها را ارائه دهید. بچه ها می توانند بیاموزند که چگونه، بدون اینکه کسی را کتک بزنند یا به او ناسزا بگویند، از حق خود دفاع کنند و خشم خود را ابراز نمایند.
به فرزندانتان بیاموزید که به جای ناسزا گفتن به دیگران، ناراحتی خود را با لحنی محکم و مؤثر ابراز کنند. مثلاً به آنها بیاموزید که وقتی از دست هم شیر خود ناراحت می شوند، به جای اینکه بگویند: چقدر لوس و بچه ننه هستی، تازه هر شب هم رختخوابت را خیس می کنی، بگویند: هر وقت که اوضاع مطابق میل تو نیست می روی و پیش مامان گریه می کنی، از این کار تو خوشم نمی آید.
نکته: شما خواهی نخواهی الگوی رفتاری فرزندانتان هستید، چه در هنگام حل درگیری و چه در هنگام بروز مشکلات دیگر.
به جای درگیر شدن راه حل پیدا کنید
هنگامی که می خواهید به فرزندان خود بیاموزید که رفتار سازنده ای داشته باشند، بسیار مهم اســت که تاکید کنید هر دو طرف دعوا باید خود را کنترل کنند و از خودگذشتگی نشان بدهند.
کسی که خشمگین اســت باید خشم خود را کنترل کند و رفتار آرامی داشته باشد و کسی که اشتباه کرده اســت باید رفتار سازنده ای از خود نشان دهد و مسئولیت حل مشکلی را که به وجود آورده اســت، برعهده بگیرد. احتمالاً باید تلاش زیادی کنید تا هر دو طرف متقاعد شوند که مسئولیت خود را بپذیرند.
اگر مشکل بچه ها تکراری اســت، بعد از فرو کش کردن دعوا، آنها را به کناری بکشید و از آنها بخواهید که برای آن مشکل یک راه حل دائمی پیدا کنند.
برای اینکه فکرهایشان را روی هم بگذارند و برای پیدا کردن راه حل با هم همکاری کنند، معمولاً کافی اســت آنها را تهدید کنید که اگر چنین نکنند، از چیزی که دوست دارند محروم یا به انجام کاری جریمه خواهند شد. اگر همکاری کردند و راه حلی برای مشکل خود یافتند، آنها را تحسین کنید.
جلسۀ خانوادگی
اگر مشکلات عمده ای وجود دارد که باعث نگرانی شماست و در کل خانواده اختلال ایجاد کرده اســت، شاید تشکیل یک جلسۀ خانوادگی برای گفت و گو دربارۀ مشکلات به حل آنها کمک کند. اکثر خانواده ها معتقدند که رعایت اصول زیر به برگزاری جلسات خانوادگی کمک می کند.
- ابتدا بر سر مجموعه ای از قوانین توافق کنید: به هم ناسزا نگویید، بر سر هم فریاد نزنید و در حرف هم نپرید.
- مشکل را به شکلی بیان کنید که مورد توافق همه باشد.
- راه حل هایی را که اعضای خانواده پیشنهاد می کنند یادداشت کنید و نظر شخصی خود را دربارۀ آنها به زبان نیاورید.
- دربارۀ هر یک از گزینه ها گفت و گو کنید.
- دربارۀ اجرای راه حل گفت و گو کنید.
هرگاه مادر یا پدری به ویژگی های یکی از فرزندانش بیش از حد افتخار کند، باعث شعله ور شدن آتش حسد در فرزندان دیگرش می شود. همۀ بچه ها و همۀ بزرگسالان می خواهند که به خاطر شخص خودشان مورد علاقه باشند و ارزشمند شمرده شوند.هیچ کس دوست ندارد که در مقایسه با خواهر یا برادرش احساس کند در درجۀ دوم قرار دارد یا برای او ارزش کمتری قائلند.
بسیار اهمیت دارد که به فرزندانمان به خاطر ویژگی های خاص خودشان علاقه داشته باشیم؛ ارزش تفاوت های آنها را بدانیم، اما محبت مان را به شکلی برابر نشان دهیم.
آنچه هر فرزندی می خواهد
بچه ها نیز مانند بزرگسالان می خواهند برای ویژگی های خودشان برایشان ارزش قائل شویم و ویژگی های منحصر به فرد آنها را بشناسیم و قدرشان را بدانیم. از خودتان بپرسید: فرزند من چه ویژگی هایی دارد؟
شاید ویژگی های او را امری طبیعی می دانید، مثلاً شوخ طبع بودن یا توانایی دوست شدن. مهارت های عملی مانند آشپزی، توانایی سازمان دهی، توانایی گوش کردن به درد دل دیگران و دلسوزی برای آنها یا توانایی سرگرم کردن افراد، همه استعدادهایی هستند که باید پرورش یابند تا بخشی از شخصیت کودک را شکل دهند.یک مادر یا پدر خوب به فرزند خودش تصویری ارائه می دهد که نشان دهندۀ ویژگی های منحصر به فرد اوست. وقتی که هر یک از کودکان احساس کند که به خاطر ویژگی های منحصر به فردش ارزشمند محسوب می شود، لزومی نمی بیند که از توانایی های هم شیرهای خود احساس ناراحتی کند یا به آنها رشک بورزد.
خبرگزاری آریا -
ما میتوانیم شخصیتمان را، یا حداقل بخشی از شخصیت و رفتارهایمان را، تغییر بدهیم
کارشناسان بعد از بیش از یک قرن کشف کردهاند که میتوانیم اگر بخواهیم شخصیتمان را، یا حداقل بخشی از شخصیت و رفتارهایمان را، تغییر بدهیم...
احتمالا شنیدهاید که میگویند شخصیت ما از اوایل کودکی شکل میگیرد و بعد از آن دیگر قابل تغییر نیست. اما مثل همیشه کارشناسان بعد از بیش از یک قرن کشف کردهاند که اینطور هم نیست و خوشبختانه میتوانیم اگر بخواهیم شخصیتمان را، یا حداقل بخشی از شخصیت و رفتارهایمان را، تغییر بدهیم.
اما اصلا شخصیت چیست؟ شخصیت، الگوهای کلی برای فکر کردن، احساس کردن و رفتارهاست که هر کس را به شخصی منحصربهفرد تبدیل میکند. وقتی میگوییم کسی «شخصیت خوبی» دارد، منظورمان این است که بودن در کنار او دوست داشتنی، جالب و دلپذیر است. همهی ما میخواهیم برای بقیه جذاب باشیم، پس باید علاوه بر ظاهر به فکر شخصیتمان هم باشیم. در واقع قسمت زیادی از موفقیت و خوشحالی ما به ارتباط ما با دیگران وابسته است و شخصیت ما تعیین میکند که آدمها را به خودمان جذب کنیم یا فراری دهیم. پس یک کاغذ و قلم بردارید و شروع کنید.
بخش اول: شناسایی صفات
1. بنشینید و یک لیست از صفتهای مثبتتان تهیه کنید. سعی کنید آنها را به ترتیبی شمارهگذاری کنید که مطمئنید بیشتر از همه این صفات را دارید. مثلا شنوندهی خوبی بودن، دوستانه و راحت بودن، درونگرا بودن، متفکر و هوشمند بودن.
2. یک لیست از صفات منفیتان تهیه کنید. اینها همان چیزهایی هستند که بقیه به آنها عکسالعمل نشان میدهند، یا چیزهایی که فکر میکنید سر راه شما قرار دارند، مثلا خجالتی بودن، عصبی بودن، یا پرحرف بودن. فقط یادتان باشد که صفات مثبت و منفی در موقعیتهای مختلف متفاوت هستند. مثلا دوستانه یا پرحرف بودن از نظر من ممکن است مثبت باشد ولی به شدت روی اعصاب شما باشد.
تغییرات شخصیتی باید بر اساس نظرات و خواستههای خود شما باشند. مطمئنا درست کردن این لیست از لیست صفات مثبت سختتر است. پس عجله نکنید و سر فرصت ویژگیهای رفتاریتان را وقتی که تنها هستید یا وقتی که با دیگران هستید در نظر بیاورید و چیزهایی را که فکر میکنید بد هستند، لیست کنید.
3. دور چیزهایی که اصلا یا حداقل فعلا نمیخواهید تغییر دهید خط بکشید. همه چیز را که نمیخواهید یا نمیتوانید با هم تغییر دهید، پس فعلا آنهایی را که اولویت کمتری دارند بیخیال شوید.
4. کنار چیزهایی که میخواهید تغییر دهید یا بهتر کنید ستاره بگذارید. مثلا ممکن است شخص باهوشی باشید، اما بخواهید باهوشتر شوید، پس کنار باهوش ستاره یا قلب بگذارید.
5. موارد ستارهدار را اولویتبندی کنید. بهتر است که تغییرات را آرام آرام انجام دهید، مثلا هر بار یکی از موارد را انتخاب کنید و به خودتان قول بدهید با تکرار و تمرین روی همان یک مورد کار کنید.
تغییرات شخصیتی باید بر اساس نظرات و خواستههای خود شما باشند
بخش دوم: تغییر رفتارها
1. صفتی را که میخواهید تغییر دهید، انتخاب کنید. مثلا فرض کنید که خجالتی هستید و اول از همه میخواهید کمتر خجالتی باشید.
2. لیستی از رفتارهایی تهیه کنید که نشاندهندهی خجالتی بودن شما هستند. مثلا خیلی زود از مهمانیها پا میشوید، سر صحبت را با کسی باز نمیکنید، نظر نمیدهید، از آدمهای جدید دوری میکنید یا برای هیچ کاری داوطلب نمیشوید.
3. رفتارهایی متضاد با لیست قبلی انتخاب کنید و پیش بگیرید. مثلا برای یک نقش جدید سرِ کارتان داوطلب شوید یا به مهمانیهای بیشتری بروید.
4. از کسی که تحسین میکنید و این ویژگی شخصیتی را دارد، الگوبرداری کنید. بهتر است که این کار را برای یک ویژگی انجام دهید، نه برای همهی ویژگیها. یعنی یک نفر را برای همهی ویژگیهای شخصیتی انتخاب نکنید، چون قرار است منحصربهفرد باشید نه اینکه خودتان را به شکل یک نفر دیگر دربیاورید. هر چند همیشه میتوانید از آدمهایی که شخصیت خوبی دارند، چیزهای خوب یاد بگیرید.
5. مدام به خودتان یادآوری کنید که رفتارهای جدید را ادامه دهید. برای خودتان یک شعار جدید اختراع کنید، مثلا «اجتماعی خواهم شد». روی موبایلتان هم یادآورهایی بگذارید که بیشتر با مردم ارتباط برقرار کنید.
بخش سوم: خودتان را بهتر کنید
1. مثبت فکر کنید و مثبت رفتار کنید. رفتار منفی اطمینان و تعهد شما به بهتر شدن را کم میکند.
2. چیزهای جدید یاد بگیرید. به یک سازمان، کلاس، کلوپ، تیم یا گروه جدید بپیوندید. اگر همان کارهای قبلی را بکنید، احتمال اینکه به رفتارهای قبلی هم برگردید زیاد است. اما چون آدمهای جدید از شما انتظار هیچ رفتار خاصی ندارند، احتمال اینکه در عادت کردن به یک رفتار جدید موفق باشید بیشتر میشود.
3. به خودتان سخت نگیرید. شخصیت آدم یک شبه عوض نمیشود. به خودتان کُلی وقت و فضا بدهید تا یک رفتار را به بخشی از شخصیتتان تبدیل کنید.
4. تظاهر کنید. احتمالا شنیدهاید که به هر چیزی خیلی تظاهر کنید به واقعیت بدل میشود. در واقع یک ضربالمثل انگلیسی هست که میگوید "!Fake it till make it” یعنی آنقدر تظاهر کنید تا بالاخره آن رفتار واقعی شود. بعضی وقتها که ادای کسی را در میآورید که با شما تفاوت زیادی دارد، دوستان، موقعیتها و موفقیتهای جدیدی هم به وجود خواهند آمد. اما یادتان باشد ویژگیای که به داشتنش تظاهر میکنید با اهدافتان همراستا باشد، جوری نشود که آخرش عادت بدِ ادا درآوردن را هم به عادات بدتان اضافه کرده باشید.
این کار به خیلی از افراد کمک میکند. اگر شخصی با ویژگی مثبتی که میخواهید نمیشناسید، فیلمی تماشا کنید که چنین شخصیتی داشته باشد. بعد از مدتی که ادای خجالتی نبودن یا آرام بودن را دربیاورید، کاملا برایتان طبیعی میشود.
5. بعد از یک ماه دوباره بنشینید و ببینید چقدر موفق بودهاید. وقتی که حس کردید در یکی از ویژگیها استاد شدهاید، ویژگی دیگری انتخاب کنید و از نو شروع کنید. مثلا اگر چند دوست جدید پیدا کردهاید و حالا دیگر سرِ کار نظراتتان را ابراز میکنید، تبریک میگوییم، شما موفق بودهاید. وقت را از دست ندهید، این بار یک ویژگی منفیِ بزرگتر را انتخاب کنید و دست به کار شوید.
منبع: چطور/برترینها
VO2max یا بالاترین درجهای که در آن بدن یک ورزشکار میتواند در طول ورزش اکسیژن مصرف کند، معمولترین و مشهورترین اندازه گیری ظرفیت هوازی است. گرچه توانایی استقامتی بیشتر به ژنتیک ربط داده میشود، حداکثر اکسیژن مصرفی میتواند توسط تمرینات هدفدار توسعه و بهبود یابد. تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) توانایی افزایش VO2max را دارد.
قطعه دیگر از پازل استقامت، آستانه تحمل لاکتات است. lactate threshold سطحی از فعالیت است که در آن لاکتات شروع به تجمع در عضلات ورزشکار میکند. خوشبختانه برای هر ورزشکاری توسعه و ارتقای این شاخصها امکان پذیر است. برای بهبود آستانه تحمل لاکتات و متعاقب آن، توانایی تمرین سختتر برای زمان طولانیتر، روش tempo runs روشی مؤثر است.
ورزشکاران استقامتی غالباً درصد بیشتری از تارهای کند انقباض در عضلات خود دارند که فعالیتهایی با سطح ثابت فشار مثل دویدن و مصرف کارآمد اکسیژن برای تولید انرژی بیشتر را تقویت میکند.
دویدن طولانی ممکن است بتواند عضلات کند انقباض را تمرین داده تا به طور کامل و کافی از مواد مغذی پر شوند و به طور مؤثری با خستگی مبارزه کنند. تمرینات طولانی مدت با شدت یکنواخت میتوانند عضلات تند انقباض را به کند انقباض تبدیل کنند که خود موجب ارتقای استقامت میشود. برای بهبود استقامت از نکات تمرینی و تغذیهیی که در ادامه خواهند آمد استفاده کنید.
برای دویدن طولانی و سخت، ورزشکاران به عضلات سرحال و پر انرژی نیاز دارند. در روزهای تمرین، سخت تمرین کنید و در روزهای استراحت، به خوبی استراحت کنید. هیچ وقت روزهای سخت تمرین را به هم گره نزنید. سعی کنید بین جلسات تمرینی استراحت کافی داشته باشید.
رژیم غذایی صحیح داشته باشید
در ورزشهای استقامتی کربوهیدرات کلید اصلی است. وقتی بدن در شرایط بحرانی قرار میگیرد از گلیکوژن برای سوخت استفاده میکند. زمانی که گلیوکوژن تمام شود بدن از منابع انرژی دیگری استفاده میکند و شروع به سوزاندن چربی میکند.
برای جلسات هوازی طولانی، ۳۰ تا ۶۰ گرم کربوهیدرات بر اساس وزن بدن به ازای هر ساعت تمرین مصرف میشود. مطالعات نشان میدهند ترکیبی از کراتین و پروتئین می تواند استقامت بدن را افزایش داده و آسیبهای عضلانی را کاهش دهد. اما باید توجه کرد که بهترین ترکیب کربوهیدرات، پروتئین و چربی بین ورزشکاران متفاوت است. تجربه، تجربه و تجربه زیاد برای یافتن بهترین و درستترین ترکیب نیاز است.
تمرینات HIIT را بیشتر انجام دهید
ممکن است احمقانه به نظر برسد اما اکثر اوقات تمرینات کم در واقع نتیجه زیادی در پی دارند. تمرینات تناوبی با شدت بالا در ترکیب با تمرینات سنتی میتواند به کسب و توسعه استقامت کمک کند. تمرینات پله، تمرینات انفجاری و دویدنهای سرعتی کوتاه مدت، بورپی، پرشهای قدرتی و غیره از نمونه این تمرینات هستند. فقط به خاطر داشته باشید بعد از این تمرینات شدید نیاز به زمان بیشتری برای ریکاوری دارید.
تمرینات قدرتی و ترکیبی را به برنامه خود اضافه کنید
در برنامه تمرینی استقامتی، تنوع بسیار مهم است. تمرینات قدرتی و ترکیبی میتوانند استخوانها، لیگامنتها، تاندونها و عضلات را تقویت کنند، به بهبود آمادگی کلی بدن و در نهایت به توسعه سرعت پایانی دویدن برای اتمام مسابقه کمک خواهند کرد.
جلسات تمرینی خود را با تمرینات قدرتی و هوازی به اوج برسانید. تمرینات هوازی را با تمرینات کتل بل، دمبل و وزن بدن برای توسعه استقامت ترکیب کنید. اسکوات پرشی، لانگز با جلو بازو نمونهای از تمرینات ترکیبی هستند. برخی افراد یک جلسه تمرینی را به قدرتی و جلسه بعدی را به تمرینات استقامتی اختصاص میدهند اما شما در هر جلسه هم قدرتی تمرین کنید هم استقامتی.
برای مثال پرس سینه، بارفیکس و یک مایل دویدن را با هم انجام دهید. بعد از استراحت کافی دوباره این تمرینات را تکرار کنید یا یک دقیقه طناب بزنید، اسکوات را انجام دهید و پرس شانه و دراز و نشست را در ادامه انجام دهید تا یک ست را کامل کنید. بعد از استراحت کافی دوباره تمرینات را تکرار کنید.
از موسیقی استفاده کنید
نتیجه مطالعات مختلف نشان میدهند گوش دادن به موسیقی موجب افزایش عملکرد استقامتی بدن حین پیادهروی میشود. ارتباط بدن و مغز میان ورزشکاران استقامتی قوی است. در شرایط سخت موسیقی باعث تسهیل شرایط شده و کمک کننده خواهد بود.
بر روی نقاط ضعف تمرین کنید
هر ورزشکاری در هر رشتهای به خوبی نقاط مثبت خود را میشناسد اما چند درصد ورزشکاران بر نقاط منفی خود اشراف کامل دارند و برای رفع آن ها تلاش میکنند. بنابراین نقاط منفی خود را شناسایی کنید و آن ها را برطرف کنید. به طور مثال دوندگان ماراتون باید بر سرعت خود تمرکز کنند و آن را ارتقا دهند.
آب چغندر بنوشید
بله، علم این را ثابت کرده است. نتیجه یک تحقیق ثابت کرد چغندر غنی از نیترات به افزایش ۱۶ درصدی استقامت از طریق کاهش مصرف اکسیژن کمک خواهد کرد اما مشخص نیست مابقی مواد غذایی که منبع نیترات هستند همین اثر را دارند یا خیر. پس شب قبل از مسابقه یا تمرین، آب چغندر همراه با یک ظرف پاستا میل کنید. به خاطر داشته باشید آب چغندر چون دارای قند است باید در حد متوسط استفاده شود و نباید زیادهروی کنید.
هوشمندانه تمرین کنید
اصل سازگاری تدریجی -آهسته و پیوسته مسافت و سرعت را افزایش دهید- بهترین روش برای ساخت استقامت است. روشهای متعددی برای اجرای این اصل وجود دارد که از آسیبدیدگی دور باشید.
برنامه تمرینی خود را تغییر دهید
تغییر دادن منظم برنامه تمرینی برای ساخت و توسعه استقامت ضروری است. بدن انسان بعد از دو هفته به یک نوع تمرین سازگار میشود.اگر دونده یا دوچرخهسوار هستید تمرینات هوازی خود را تغییر دهید به طور مثال از تمرینات پله استفاده کنید. باید عضلات را به روشهای مختلفی به چالش بکشید، با این روش دچار عارضه استفاده بیش از حد (Overuse) نخواهید شد.
اگر میخواهید احساس عشق را بهتر و بیشتر لمس کنید بهتر است اکسی توسین را در بدنتان افزایش دهید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ اکسیتوسین هورمونی است که اساسا در هیپوتالاموس ترشح میشود و در مغز به عنوان یک انتقالدهندهی عصبی عمل میکند. این هورمون هنگام زایمان و شیردهی نقش بزرگی درسیستم تولیدمثل زنان ایفا میکند. اما این هورمون به خاطر نحوهی افزایشاش هنگام تماس و تحریک بیشتر به عنوان “هورمون عشق“ شناخته میشود. این هورمون قوی در روابط و این که چگونه با دیگران همراه میشویم، نقش بزرگی بازی میکند. افزایش اکسی توسین در بدن منجر به اتفاقات خوب و خوشایندی در کل سیستم فیزیکی و روانی شما می شود.
در اینجا به ۱۰ روش برای افزایش اکسی توسین در بدنتان اشاره میکنیم:
آغوش، بوسه، و بغل کردن به سرعت منجر به افزایش اکسی توسین می شود. به گفتهی وبامدی پژوهشی بر روی اکسیتوسین و چگونگی واکنش مردان به رابطهی جنسی نشان داد که تحت تاثیر اکسیتوسین، هنگامیکه مردان چهرهی شریکشان را دیدند، دو ناحیهی مسئول احساسات پاداش و لذت در مغز روشن شد. اما دیدن زنان دیگر تاثیر عکس داشت، و احساس لذت را سرکوب میکرد. اکسیتوسین یک سیستم پاداش را به راه میاندازد که وقتی در روابط عاشقانه هستیم فعال و ترشح میشود. تماس جسمی تحریککننده است. اکسیتوسین هنگام ارگاسم ترشح میشود و برای مردان فقط زمانی ترشح میشود که با کسی که عاشقش هستند رخ دهد.
وقتی تعریفی میشنویم دربارهی خودمان احساس خوبی میکنیم. باور میکنیم که عاشقمان هستند و مورد احترام قرار داریم. اکسیتوسین در این سطح نیز عمل میکند. وقتی به شخص دیگری اهمیت میدهیم و با او مهربانیم یا بالعکس، هورمون ” احساس خوب “ افزایش مییابد. کلمات بسامدی قوی دارند. وقتی احساس کنیم عاشقام هستند و با آن ارتباط برقرا میکنیم اکسیتوسین افزایش مییابد. همین اتفاق هنگام تعریف کردن از دیگران نیز رخ میدهد. مهربانی که به دنیا میبخشید اکسیتوسین را افزایش میدهد.
هرکسی میخواهد احساس پذیرفته شدن کند. همهی ما میخواهیم بدانیم شنیده و پذیرفته میشویم. گوش کردن راه فوق العادهای برای افزایش اکسی توسین است. وقتی در حضور کسی دیگر هستید میتوانید ارتباط را حس کنید. با دقت گوش کنید. گوشی را زمین بگذارید. کامپیوترتان را ببندید. زمان بگذارید که با دیگری ارتباط چهره به چهره داشته باشید. احساس پاداشی خواهید کرد که بینهایت ارزشمند است. هم چنین گوش دادن به موسیقی یا چیزیکه از آن لذت میبریم نیز مقادیر این هورمون کوچک را افزایش میدهد.
تا بهحال کودکان را دیدهاید که چگونه بازی میکنند؟ آنها خیلی میخندند و لبخند میزنند. هرزمان در آن لحظه، اکسیتوسین ترشح میکنند. لبخند زدن مسری است. یکی از آن چیزهایی است که وقتی به سمتتان نشانه رود جز بازگرداندنش به دیگری نمیتوانید کار دیگری کنید. تحقیقات نشان داده است که خنده و لبخند از طریق تغییرات فیزیولوژیک بسیاری سلامتی را بهبود میبخشد. بیشتر اوقات ناخودآگاه اتفاق میافتد. آدمهای خوشحال، برای لحظات شادیآور زندگی میکنند. اکسیتوسین آنها دائما در حال افزایش است. خنده احساس شادی ایجاد میکند که بزرگترین بدهبستان زندگی است.
وقتی ذهنتان خالی است و آرامش دارید هورمونهایتان در عادل هستند. اکسیتوسین هنگامیکه در حالت ستیز و گریز نیستید افزایش مییابد. دعا و مراقبه به ذهن اجازه میدهد از استرس رها شود. فشار خون را پایین میآورد و به بدن اجازه میدهد احساس تعادل کند. ذهن، جسم و روح راهی برای ارتباط مییابند. در زمانی از روز برای آن وقت بگذارید. میتوانید آن را هرجایی در پنج دقیقه انجام دهید.
هنگامی که ورزش میکنیم اندورفینها و اکسیتوسین افزایش مییابند. اکسیژن به مغز و سایر بخشهای بدنمان میرود. ورزش فقط برای سالم ماندن و عملکرد صحیح بدنتان نیست. مقدار هورمونهای ترشح شده در مغز نیز سودمند است. لازم نیست به باشگاه بروید. پیاده روی اطراف خانه یا انجام یوگای سبک نیز میتواند این فواید را به همراه داشته باشد.
مطالعات نشان داده است سرکوب عواطف سطح اکسیتوسین را پایین میآورد. نگه داشتن احساساتتان و مواجه نشدن با آنها سبب استرس و مسائل جسمی دیگر در بدن میشود. وضعیت عاطفیتان با اجسام فیزیکی و روحیتان در تعادل نیست. برخلاف نگه داشتن خشم و ناامیدی، آزاد کردن اشکها به بدن اجازه میدهد به وضعیت آرامش بازگردد.
وقتی میبخشیم، داوطلب میشویم و برای دیگران کاری میکنیم احساس خوبی میکنیم. هدیه بدهید، زمانتان را ببخشید، به خیریهها اهدا کنید و تشکر کنید. بخشندگی عامل بزرگی در چگونگی احساسمان است. از خودتان ببخشید و ببینید چه حس فوقالعادهای خواهید داشت. اکسیتوسین احساس پیوند با دیگران را ایجاد میکند. بخشیدن شکلی از پیوند انسانی است. این کار راهی ساده و طبیعی برای افزایش سطح اکسیتوسین است در حالیکه به دیگران نیز کمک میکنید.
خلاقیت کمک میکند ذهن روانیتان را از استرسزدایی کنید. وقتی در حال خلق کردن هستند نگران چیزی نیستید یا از چیزی نمیهراسید. وقتی رنگ میزنید، نقاشی میکشید، میدوزید، مینویسید، سازی مینوازید، یا هر کار دیگری که شما را از روال عادی خارج میکند، به هورمونهای خوب اجازه میدهید مغزتان را در کنترل بگیرند. اندورفینها ترشح میشوند و اکسیتوسین شارژ میشود. زمان گذاشتن برای استفاده از استعدادهایتان برای ایجاد شادی ضروری است.
حیوانات روشی برای آرامش بخشیدن به ما دارند. وارد خانه میشوید و گربه و سگتان با بیقراری منتظر است تا به او عشق بورزید. همان تاثیری که اکسیتوسین روی لمس فردی دیگر دارد، در نوازش حیواناتتان نیز عمل میکند. تحقیقات نشان میدهد فقط لمس کردن حیوانات خانگی فشار خون تان را پایین میآورد و سطح اکسیتوسین را افزایش میدهد.
از یک مربیبپرسید که تیمش آخرین ثانیههای بازی را میگذراند. از کنترلرهای برج مراقبت فرودگاههای بزرگی بپرسید که مسوول برنامهریزی پرواز و فرود هواپیماها هستند. از گوینده خبری بپرسید که همین الان خبر تازه و مهمی به دستش رسیده است. از بیمار سرطانی بپرسید که تازه فهمیده فقط دو ماه دیگر زنده است.
مدیریت زمان موضوع بسیار مهمیست. زمان فرای کنترل ماست و ساعت بدون توجه به نحوه زندگی ما به تیکتاک خود ادامه میدهد. مدیریت اولویتها راه حل به حداکثر رساندن زمانیست که داریم.
روزهای ما مانند چمدانهایی مشابه و به یک اندازه هستند، اما برخی از افراد میتوانند بیش از دیگران آن را پر کنند. هیچ کس توانایی جادویی ایجاد زمان بیشتر را ندارد، اما اگر زندگیهایمان سمت و سویی داشته باشد، میتوانیم بیشترین استفاده را از دقایق زندگیمان داشته باشیم.
ما چگونه زمانی را که هر روز در اختیار داریم، به حداکثر میرسانیم؟ ویژگیهای افرادی را که به طور هوشمندانهای از زمانشان استفاده میکنند، بخوانید و برای کسب آنها تلاش کنید.
1. آنها هدفمند هستند
افرادی که به طور هوشمندانهای از زمانشان استفاده میکنند، بیشتر وقت خود را برای فعالیتهای صرف میکنند که باعث پیشرفت هدف نهاییشان در زندگی شود. با استفاده مداوم از وقت و انرژی برای هدف نهایی زندگی میتوان به احتمال زیاد به آنها دست پیدا کرد.
ما نمیتوانیم بدون داشتن یک هدف عالی به یک عملکرد عالی دست پیدا کنیم. هدف به هر کاری که انجام میدهیم، جان میبخشد. در حقیقت، من معتقدم که دو روز بزرگ در زندگی همه وجود دارد: روزی که متولد میشوند و روزی که دلیل به وجود آمدنشان را درک میکنند.
2. آنها به ارزشها پایبند هستند
افرادی که از زمان خود به درستی استفاده میکنند، به ارزشهایشان احترام گذاشتهاند. آنها به شکل هماهنگی با اعتقاداتشان عمل میکنند و اینگونه رضایتمند میشوند. عدم موفقیت در شناسایی ارزشها به بی هدفی در زندگی افراد و عدم اطمینان نسبت به آنچه عزیز میپندارند میشود. شفافیت ارزشها مانند پرتوی نوریست که پیچ و خمهای زندگی را مشخص میکند.
زمانی که پای یک سازمان در میان باشد، ارزشها حس هدف گستردهتری را القا میکنند. آنها کار را ارزشمند میسازند. اگر نوع نگرش در یک سازمان مانند سر و ماموریتها مانند قلب باشند، آنگاه ارزشها مانند روح آنجا خواهند بود. آنها باعث میشوند که عملکردها و تراکنشهای روزانه دارای معنا باشند.
3. آنها با تواناییهای خود هماهنگ هستند
افرادی که به درستی از زمان استفاده میکنند، با توجه به تواناییهایشان عمل میکنند. آنها بدین شکل عملکرد خود را به حداکثر میرسانند. مردم برای کار معمولی پول نمیدهند. اگر سطح مهارت شما ۲ باشد، زمان خود را برای بهبود آن هدر ندهید؛ چون فراتر از چهار نخواهید رفت. اما اگر سطح مهارتتان در حیطه خاصی ۷ بود، همان مهارت را دنبال کنید؛ چون وقتی به سطح ۹ برسید، سطح کمیابی از تخصص را خواهید داشت.
همانطور که جیم ساندبرگ میگوید: «نکته منحصر به فرد خود را پیدا کنید؛ برای خود برنامه منظمی بچینید تا آن را ارتقا دهید.» به شما مجموعه مهارتها و استعدادهای منحصر به فردی اعطا شده است. آنها را کشف کنید، بهبود ببخشید و اجازه دهید که شما را به سوی موفقیت رهسپار کنند.
4. آنها شادی را انتخاب میکنند.
افرادی که به شیوه صحیحی از زمان استفاده میکنند، با اولویتبندی روابط و تفریحاتشان در واقع شادی را انتخاب کردهاند. در حالی که انتخابکردن شادی ممکن است به نظر ساده و مشخص بیاید، بسیاری از مردم سعی میکنند خود را ثابت کنند و ارزش معتبری به دست آورند.
خانواده و دوستان دو عامل بزرگ تسهیلکننده شادی هستند. اولویتبندی زمان برای ایجاد ارتباطاتیکی از معیارهای مدیر خوب است. همچنین برنامهریزی برای تفریح با استرس مبارزه میکند و به ما اجازه میدهد تا از تفریحات شاد لذت ببریم. در نهایت، شادی یک شغل درونیست. ما آنقدر دانا هستیم که خانواده، دوست و تفریح داشته باشیم؛ اما در نهایت ما آن پاسخ درونی را نسبت به افراد و شرایط زندگیمان مشخص میکنیم.
5. آنها تامینکننده هستند.
افرادی که به خوبی از زمان استفاده میکنند، برای مرکبکردن کاراییشان به دیگران آگاهی میبخشند. آنها به محدودیت دستاوردهای فردی توجه دارند و برای تاثیرگذاری بیشتر تیم ایجاد میکنند. آنها با افزایش عملکرد مدیران داخلی سازمانشان باعث افزایش تاثیر خود میشوند.
این افراد معتقدند که میراث توسط افراد منتقل میشود، نه موفقیتها. آنها خود را وارد زندگی دیگران میکنند و تاثیر ناشی از آموختهها و مشاورههای خود را مشاهده میکنند. آنها دنبال معنای طولانی مدت هستند؛ چیزی که باعث شده آنها به موفقیت جانشینان خود نیز اهمیت دهند.
ما هرچقدر هم که دوست داشته باشیم، نمیتوانیم زمان بیشتری به دست آوریم. زمان یک منبع محدود و همواره در حال کاهش است. اما ما میتوانیم به درستی از این زمان استفاده کنیم.
پرورش کودکانی منضبط مهارت مهمی اسـت که تمام والدین باید آن را فرابگیرند. انضباط مترادف با مجازات نیست برعکس انضباط یعنی نشان دادن راه درست، احترام به حقوق دیگران اسـت.
شخصیت و قدرت یادگیری کودکان با یکدیگر تفاوت دارد و باید در مقابل هر کدام از آنها به روش خاصی متوسل شد. باید بدانید طریقه رفتار شما بر رفتار کودکتان تأثیر زیادی دارد. اگر در مقابل رفتار پرخاشگرانه فرزند خود تسلیم شوید او دست از رفتارش برنمی دارد؛ زیرا می داند شما سرانجام تسلیم او خواهید شد (حتی اگر به ندرت تسلیم شده باشید) در عوض اگر قاطعیت و ثبات داشته باشید کودکتان متوجه می شود که مقاومت فایده ای ندارد؛ زیرا سرانجام باید کار مورد نظر را انجام دهد. هر چند برخی از کودکان در صورت طفره رفتن از انجام دستورات- حتی برای چند دقیقه هم که شده- احساس پیروزی می کنند.
▪ ثبات داشته باشید
در رفتارخود ثابت قدم باشید. تمام کسانی که به نحوی با کودکان سروکار دارند باید این نکته را رعایت کنند.
کاملا طبیعی اسـت که کودکان در برابر محدودیت ها مقاومت به خرج دهند ولی اگر شما ثبات نداشته باشید آنها برای ادامه رفتارهای ناهنجار خود ترغیب می شوند.
▪ آرامش خود را حفظ کنید
آرامش خود را حفظ کرده و در برابر رفتار ناهنجار کودک خود از کوره در نروید. از فریاد کشیدن خودداری کنید؛ زیرا با این کار کودک یاد می گیرد که در صورت نرسیدن به اهداف خود به این شیوه متوسل شود.
اگر احساس کردید که مشکل پیش آمده بسیار ناراحت کننده اسـت برای بازیافتن آرامش خود چند نفس عمیق بکشید و مدتی صبر کنید.
▪ از انتقاد بیش از حد بپرهیزید
طوری رفتار کنید که کودکتان بفهمد هر چند از رفتار بد او ناراحت هستید ولی همچنان به وی علاقه زیادی دارید.
لزومی ندارد کودک خود را مدام مورد تحسین قرار دهید به خصوص برای انجام کارهای روزانه؛ زیرا این کار از تأثیر حرف های شما می کاهد.
▪ بر روی نکات منفی تمرکز نکنید
بر روی نکات منفی تأکید نداشته باشید. به عنوان مثال به جای گفتن: «دلم می خواهد برای یک بار هم که شده بدون اینکه من حرفی بزنم لباس هایت را مرتب کنی» خیلی بهتر اسـت که از این جمله استفاده کنید: «دلم می خواهد تمام لباس های خودت را مرتب کنی.»
▪ تنبیه بدنی هرگز
یادمان باشد کتک زدن هرگز نتیجه مثبتی نداشته و موجب عصبانیت و پرخاشگری کودکتان می شود.
▪ جایزه فراموش نشود
فراموش نکنید به خاطر رفتار خوب فرزندتان او را مورد تمجید قرار داده و به وی جایزه بدهید.
▪ جایزه بله، رشوه هرگز
جایزه هدیه ای اسـت که کودک شما پس از انجام کار خوب می گیرد، درحالی که رشوه قبل از انجام کار داده می شود تا او انگیزه لازم را به دست آورد.
از دادن رشوه به کودکتان جدا خودداری کنید.
▪ الگو
برای فرزند خود الگوی مناسبی باشید و با رفتار خود به او درس های لازم را بیاموزید.
و مهمتر از همه اینکه محیطی فراهم کنید که کودکتان در آن احساس امنیت و محبوب بودن کند.
منبع:روزنامه کیهان