مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

وسایل و ابزار شناخت از دیدگاه قرآن

[ad_1]
مفیدستان:

از دیدگاه قرآن کریم انسان به مدد سه وسیله می‌تواند عالم آفاق و انفس را بشناسد. و به بیان دیگر تمام آگاه‌های انسان از راه‌های سه‌گانه زیر به دست می‌آید:
1- حواس
2- عقل
3- دل و قلب
ما در اینجا بررسی هر یک از این ابزارها یا وسایل شناخت می‌پردازیم:

1- حواس

نخستین وسیله ابزار شناخت انسان حواس پنج‌گانه اوست. یعنی حس بینایی- شنوایی- بویایی- چشایی و بساوایی که به آن‌ها حواس ظاهری نیز می‌گویند.
هر یک از این حواس موجب شناخت خاصی می‌شود. به طوری که فقدان آن موجب فقدان شناخت مربوط به آن حس می‌شود. از باب نمونه اگر کسی از آغاز تولد نابینا باشد قادر به درک رنگ‌ها و شکل‌ها نخواهد بود. از همین جاست که در فلسفه می‌گویند: «مَن فَقد حِسا فَقَدَ عِلما»؛ اگر کسی حسی را از دست بدهد، علم ناشی از آن حس را نیز از دست خواهد داد.
آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که به اهمیت حواس و ضرورت بهره‌گیری از آن‌ها اشاره می‌کند. «وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»؛ «اوست خدایی که برای شما گوش و چشم‌ها و دل به وجود آورده است، اندکی از شما سپاسگزارید» (مومنون 78).
ارزش و اهمیت قوای حسی تا به آنجاست که قرآن کریم به دیدنی‌ها که عظمت آن‌ها به وسیله دیدن روشن می‌شود سوگند یاد می‌کند. «فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ وَمَا لَا تُبْصِرُونَ»؛ «سوگند به آنچه که می‌بینید و آنچه که نمی‌بینید» (حاقه 38-39).
همچنین قرآن کریم تا به آنجا برای گوش و چشم و قلب اهمیت قایل است که آن‌ها را مسئول می‌داند. «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»؛ «همانا گوش و چشم و دل همگی مسئول هستند» (اسرا 36).
این نکته در بحث از حواس قابل ذکر است که آیات قرآنی سمع را بر بصر مقدم می‌دارد. گویی قرآن کریم نقش گوش را بر بینایی در کسب علوم و معارف بیشتر می‌داند. مطالعات تجربی نیز موید همین نظر است، چرا که نابینایان بیش از ناشنوایان می‌توانند از مراتب بالای علم و آگاهی برخوردار شوند.

2- عقل

دومین ابزار شناخت عقل است. به کمک عقل می‌توان آنچه را که با حواس از عالم خارج گرفته می‌شود تجزیه و تحلیل کرده و دلیل و برهان ارائه نمود. عموم فعالیت‌های ذهنی به مدد عقل انجام می‌گیرد. انتراع، تعمیم، استقرا و... همه به وسیله عقل انجام می‌پذیرند. اهمیت به کارگیری قوه عقل تا آنجاست که قرآن کسانی را که از آن استفاده نمی‌کنند از بدترین جنبندگان به حساب می‌آورد. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یعْقِلُونَ»؛ «بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و لال‌هایی هستند که تعقل نمی‌کنند» (انفال 22).
استدلال‌هایی را نیز که قرآن برای اثبات وجود خدا و یگانگی او مطرح می‌کند، نمایشگر اهمیت مسئله عقل در شناسایی حقایق و امور است. به طور نمونه قرآن کریم از عدم فساد در نظام طبیعت حکم به یگانگی وجود خدا می‌کند که این خود یک استدلال منطقی برخاسته از عقل است. «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»؛ «اگر در این دو (آسمان و زمین) خدایانی جز خدای یگانه می‌بود نظام جهان تباه می‌شد» (انبیاء 22).

3- دل

سومین ابزار شناخت از نظر قرآن کریم دل و قلب است که متأسفانه کمتر مورد توجه مکاتب بشری و حتی فیلسوفان قرار گرفته است.
کسانی هم که برای دل و قلب اهمیت قایل شده‌اند بیشتر به جنبه انسان‌سازی آن توجه کرده‌اند تا بعد ادراکی آن. متصوفه که به مسئله پاکسازی درون از آلایش‌های عالم برون سخت توجه دارند، از آنجا که به مسئله شناخت عنایت چندانی نشان نمی‌دهند به ناگزیر به نقشی که دل در ادراک حقایق و امور دارد کمتر توجه می‌کنند.
در حالی که قرآن کریم از یک سوی به ارزش و اهمیت آن از جنبه رستگاری انسان توجه دارد و از سوی دیگر به نقش آن در کسب آگاهی و به بیان بهتر روشن بینی. قرآن در مورد جنبه انسان‌سازی دل می‌گوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»؛ «کسی که (دل خود را) پاک نگهداشت رستگار شد. و کسی که آن را آلوده ساخت زیانکار گردید» (شمس 9-10).
در مورد جنبه ادراکی دل که همان «شهود عرفانی» باشد یعنی انسان به وسیله پاکسازی درون به مرحله‌ای برسد که حقایق را مشاهده کند چنین می‌گوید:
أَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلُونَ بِهَا؛ آیا آن‌ها در زمین سیر نکردند تا دل‌هایی داشته باشند که با آن درک کنند (حج 46). إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا؛ اگر تقوا پیشه کنید خداوند برای شما روشن‌بینی قرار خواهد داد (انفال 29).
بنابر آیه فوق تقوا که همان پاکسازی درون از زنگارها و هوا و هوس‌هاست عاملی برای روشن بینی به شمار آمده است. همچنین جهاد در راه خدا موجب می‌شود تا انسان از هدایت الهی برخوردار گردد.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا؛ آنان که در راه ما جهاد کردند، به راه خویش هدایتشان خواهیم کرد (عنکبوت 69). وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى؛ کسانی که هدایت شده‌اند بر هدایت آن‌ها می‌افزائیم (محمد 17).
علاوه بر آیات فوق که تقوا و حرکت در مسیر خدا را موجب علم و شناخت می‌داند آیاتی نیز در قرآن وجود دارد که می‌گوید خداوند به بندگان خاص خود علم خاصی را عنایت کرده است. علمی که از راه حس و عقل به دست نیامده است. بلکه به طور مستقیم و بی‌واسطه به درون انسان‌ها از طرف خداوند افاضه شده است. چنان که در مورد یکی از اولیای زمان حضرت موسی (علیه السّلام) چنین می‌گوید:
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا؛ (حضرت موسی و همراهش) بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که ما از نزد خود رحمتی به او داده و علمی از نزد خود به او تعلیم داده بودیم (کهف 65).
این نوع علم که قرآن کریم آن را «علم لدنی» نامیده است، تنها با عبودیت به دست می‌آید و بس. آیه فوق نیز از شخص نامبرده با تعبیر بنده‌ای از بندگان ما یاد می‌کند که نشانگر مراتب بالای عبودیت اوست.
پاکسازی درون نه تنها موجب می‌شود که انسان به شهود عرفانی دست یابد. یعنی بسیاری از حقایق را با علم حضوری که در آن خطایی نیست مشاهده کند، بلکه آن چیزهایی را هم که انسان به وسیله عقل می‌تواند درک کند، هرگاه دل صاف و خالص باشد بهتر درک خواهد کرد، چرا که در بسیاری از مواقع عواملی چون حسدها، کینه جویی‌ها، بدبینی‌ها، سوء ظن‌ها و خلاصه انواع و اقسام خودخواهی‌ها موجب می‌شود تا حجاب‌هایی در برابر نیروی اندیشه انسان قرار گرفته، و سد راه شناخت حقایق شود، در حالی که اگر انسان تقوا پیشه کند یعنی درون را از هوا و هوس‌ها پاک نگاه دارد این حجاب‌ها از میان رفته و آدمی به درک حقایق بهتر نایل خواهد آمد.
در میان متفکران فرهنگ بشری گروهی تنها حس را پذیرفته‌اند و سر از «اصالت حس» و «اصالت تجربه» درآوردند. گروهی نیز به طرفداری از عقل پرداخته‌اند و طرفدار «اصالت عقل» شده‌اند. گروهی نیز به حس و عقل با دیده بی‌اعتنایی نگریسته‌اند و تنها «دل» را معتبر شمرده‌اند و پای استدلالیان را چوبین دانسته‌اند. اما قرآن کریم هم حس و عقل را پذیرفته و هم دل و جان را. و هر سه را منبع شناخت به حساب آورده است.
برای آنکه فرق میان ادراک حصولی- که مبتنی بر حس و عقل است- و شهود عرفانی- که مبتنی بر دل و جان است- آشکار گردد، در اینجا مثالی را از مثنوی مولانا نقل می‌کنیم. مولانا می‌گوید میان نقاشان چینی و رومی نزاع درگرفت، به گونه‌ای که هر یک ادعا می‌کرد که در صورتگری ماهرتر و استادتر است. پادشاه برای قضاوت میان آن دو دستور به امتحان داد.

چینیان گفتند ما نقاش تر *** رومیان گفتند ما را کر و فر
گفت سلطان امتحان خواهم درین *** کز شماها کیست در دعوی گزین

چین‌ها پیشنهاد کردند که سلطان به هر کدام خانه‌ای بدهد تا هر یک در آن به هنرنمایی مشغول شود. به دستور سلطان به هریک خانه‌ای داده شد. این دو خانه به گونه‌ای بود که درهای آن مقابل یکدیگر قرار داشت.

چینیان گفتند یک خانه به ما *** خاصه بسپارید و یک آن شما
بود دو خانه مقابل در به در *** آن یکی چینی ستد رومی دگر

چین‌ها انواع رنگ‌ها را از سلطان خواستند و سلطان نیز از خزانه خود به آن‌ها هرآنچه را که می‌خواستند داد، اما رومیان از سلطان هیچ نخواستند و تنها به کار زدودن رنگ‌ها و صیقلی کردن دیوارها پرداختند.

چینیان صدرنگ از شه خواستند *** شه خزینه باز کرد آن تا ستند
هر صباحی از خزانه رنگ‌ها *** چینیان را راتبه بود و عطا
رومیان گفتند نی نقش و نه رنگ *** در خور آید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و صیقل می‌زدند*** همچو گردون ساده و صافی شدند

پس از آنکه کار تمام شد، پادشاه دستور داد تا درها را بگشایند. چون درها باز شد نقش و نگاری که در نگار خانه چینیان بود بهتر و روشن‌تر بر دیوارهای صیقلی شده رومیان افتاد و سرانجام آن‌ها پیروز شدند.

عکس آن تصویر و آن کردارها *** زد بر این صافی شده دیوارها
هرچه آنجا بود اینجا به نمونه *** دیده را از دیده‌خانه می‌ربود

در این داستان منظور از چینی‌ها، اهل علم‌اند و منظور از رومی‌ها، عرفان هستند.

رومیان آن صوفیانند ای پسر *** بی زتکرار و کتاب و بی هنر
لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها *** پاک ز آز و بخل و حرص و کینه‌ها
اهل صیقل رسته‌اند از بو و رنگ *** هر دمی بینند خوبی بی‌درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند *** رایت عین‌الیقین افراشتند

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

شناخت روح و نفس در قرآن و تأثیر آنها بر شخصیت …چکیده موضوع شخصیت از مهم‌ترین مباحث حوزة انسان‌شناسی است که در علوم مختلف انسانی و اصول تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری … اصل توازن امور ثابت و امور متغیر انسانها از اینکه در انسانیت واحد و مشترک هستند تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهریم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری مقدمه در تربیت اسلامی، هدف اساسی و غایی تربیت امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع دیگرانامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع چکیده امر به معروف و نهی از منکر رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکامسجود فرشتگان یکی از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده بادمجان از دیدگاه طب سنتی آکابادمجان از دیدگاه طب سنتی دارای خواص متعددی است که می توان به برخی از آن ها اشاره کردمطالب آموزش قرآن کریم روش تدریس و کلاسداری محورهای بحث در تدریس و روش‌های مربوط به آن، چون در یک طرف معلم نتایج جستجو برای جمله نرم افزار برنامه ای برای طراحی و ساخت طرح سه بعدی قطعات و ماشین آلات صنعتی تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش اضطراب در قرآن خوف و رجا نظر قرآن درباره قلب قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب می‏آید اساسا مخاطب بخش عمده‏ای از پیام شناخت روح و نفس در قرآن و تأثیر آنها بر شخصیت انسان چکیده موضوع شخصیت از مهم‌ترین مباحث حوزة انسان‌شناسی است که در علوم مختلف انسانی و تربیتی اصول تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری ره بخش دوم اصل توازن امور ثابت و امور متغیر انسانها از اینکه در انسانیت واحد و مشترک هستند، برخی تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری م و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری مقدمه در تربیت اسلامی، هدف اساسی و غایی تربیت، الهی امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع دیگران امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع چکیده «امر به معروف» و «نهی از منکر» دو نتایج جستجو برای جمله نرم افزار برنامه ای برای طراحی و ساخت طرح سه بعدی قطعات و ماشین آلات صنعتی می رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکا مسجود فرشتگان یکی از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده فرشتگان بر بادمجان از دیدگاه طب سنتی آکا بادمجان از دیدگاه طب سنتی دارای خواص متعددی است که می توان به برخی از آن ها اشاره کرد تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی امنیت و اعتماد در قرآن تعریف امنیت امنیت برگرفته مطالب آموزش قرآن کریم روش تدریس و کلاسداری محورهای بحث در تدریس و روش‌های مربوط به آن، چون در یک طرف معلم است و در نظر قرآن درباره قلب قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب می‏آید اساسا مخاطب بخش عمده‏ای از پیام قرآن، دل


ادامه مطلب ...

مرور دیدگاه شیخ فضل‌الله نوری در رساله‌ی حرمت مشروطه

[ad_1]

اولاً، تردیدی نیست که شیخ‌فضل‌الله نوری، نویسنده‌ی رساله‌ی حرمت مشروطه بوده است؛ (1) اما درباره‌ی رساله‌ی تذکرة‌الغافل و ارشاد الجاهل، این سؤال مطرح است که آیا نویسنده‌ی آن، شیخ فضل‌الله است یا عبدالحیّ نوری؟ ثانیاً، رساله‌ی حرمت مشروطه قبل از کتاب نائینی نوشته شده و با توجه به طرح برخی از شبهات در کتاب تنبیه‌الامة، این رساله احتمالاً در اختیار مرحوم نائینی بوده و ایشان در کتاب خود، به اشکالات مطرح شده در آن رساله، پاسخ داده است.
ثالثاً، این کتاب زمانی نوشته شد که شیخ، مخالف مشروطه بود و فاصله‌ی بین انتشار کتاب نائینی در بغداد تا شهادت شیخ نیز در حدود چهار ماه بوده است.
این کتاب در پاسخ به موافقت اولیه و مخالفت ثانویه با مشروطه نگاشته شده است. برخی از سؤال‌هایی که از شیخ پرسیده شده، از این قرار است: چرا علی‌رغم مساعدت‌های جدی اولیه حجة‌الاسلام، به مخالفت با مشروطیت و مهاجرت به حضرت عبدالعظیم پیوست؟ آیا این مخالفت موجب شرعی داشت و به این سبب بود که مشروطه را با قوانین شریعت آسمانی مخالف یافتند؟ اگر علت مخالفت با مشروطیت موجب شرعی نداشت، پس به چه دلیل با آن مخالفت کردید؟ (2)
شیخ در رساله‌ی حرمت مشروطه این طور پاسخ می‌گوید:
لکن اجابة للسؤال بعد مقدماتها... بقدر وسعت ورقه و مساعدت الوقت محض زیادی بصیرت و دانستن عموم مسلمین، حکم و فتوا را در این قضیه حادثه به وجه اقتصار اظهار می‌دارد که منشأ فتنه، فِرق جدیده و طبیعی مشرب‌ها بودند که از همسایه‌ها اکتساب نمودند و به صورت بسیار خوشی اظهار داشتند که قهراً هر کس فریفته این عنوان و طالب این مقصد باشد، مجذوب آن خواهد شد. به این سبب که در طلب عدل برآمدند و کلمه‌ی طیبه «العدل» را هر کس استماع نمود، بی‌اختیار در پی تحصیل آن کوشید و به اندازه‌ی وسعت، به بذال مال و جان خودداری نکرد؛ من جمله خود داعی هم اقدام به این امر نموده و متحمل زحمات سفر و حضر شدم و اصحاب هم مساعدت نمودند. (3)
وقتی که شروع به اجرای این مقصد شد، دیدیم دسته‌ای از مردم که همه وقت مَرمِیّ به بعضی از انحراف بودند، وارد برکار شدند. کم کم کلمات موهمه از اینها شنیده شد که حمل بر صحت می‌شد تا اینکه یک درجه پرده از آن برداشتند و بنای انتخاب وکلا و مبعوثین با اعتماد بر اکثریت آرا گذاردند، باز هم اغماض شد که اینها برای انتظام امور و بسط عدالت است تا رفته رفته، بنای نظام نامه و قانون‌نویسی شد. گاهی با بعضی مذاکره می‌شد که این دستگاه چه معنا دارد؟ چنین می‌نماید که جعل بدعتی و احداث ضلالتی می‌خواهند بکنند و الاّ وکالت چه معنا دارد؟ موکِّل کیست؟ و موکَّل فیه چیست؟ اگر مطالب امور عرفیه است، این ترتیبات دینیه لازم نیست و اگر مقصد امور شرعیه‌ی عامه است، این امر راجع به ولایت است، نه وکالت [شیخ قائل به ولایت عامه فقیه بود] و ولایت در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با فقهای مجتهدین است نه فلان بقال و بزاز، و اعتبار به اکثریت آرا در مذهب امامیه غلط است. قانون‌نویسی چه معنا دارد؟
قانون ما مسلمانان همان اسلام است که بحمدالله تعالی، طبقه بعد طبقه روات اخبار و محدثین و مجتهدین متحمل حفظ و ترتیب آن شدند و حال هم حفظه‌ی آن - بحمداله تعالی - بسیارند... .
(چون دیدم این طور است) با مساعدت جمعی ماده نظارت مجتهدین در هر عصر، برای تمییز آرای هیئت مشتمل اظهار شد و چون نتوانستند ظاهراً رد کنند، قبول کردند و فصلی با زحمات زیاد با توافق همه نوشته شد. بعد از تثبیت به اینکه رجوعی نشود علی حدّه به طبع رسانده و به همه‌ی ولایات انتشار داده شد. چون این را دیدند و فهمیدند که با این ترتیب، اگر بدون تغییر واقع شود، فی‌المره از مقاصد فاسده‌ی خود محروم‌اند، کردند آنچه کردند و دیدم آنچه دیدم و کشیدم آنچه کشیدم و متعقب به ناحیه زاویه مقدسه شدم و در ظرف 90 روز تمام، با جمعی کثیر از مجتهدین و اساطین و فقها آنچه گفتنی و نوشتنی بود، گفته شد و نوشته شد و به همه رسانده شد تا عاقبت آن ورقةالتزام به احکام اسلام و عدم تخطی از آن را دادند و داعی و علمای اعلام مراجعت کردیم. بعد تفریق و انکشاف ملحمه جَوّ را صافی و عرصه را خالی دیدند. قانون ملعون را بعد از تصحیح، تحریف و آن ماده نظارت را به امضای بعضی از خوارج نهروان تصرف نموده، بر وجهی که بالمرّه فایده‌ی مقصوده از آن را ببرند و صورتاً ساده‌لوحان تصدیق می‌کردند... بالجمله، این فتنه‌ی عظما از بدو بروز تا یوم انقراض سه مرحله را طی کرده است: مرحله‌ی تقریر و عنوان، مرحله‌ی تحریر و اعلام، و مرحله‌ی عمل و امتحان.
و اما مرحله‌ی اولی؛ و... یکی از مواد آن ضلالت نامه [قانون اساسی] این است که افراد مملکت متساوی الحقوق‌اند. در این طبع آخر این نوشته شد، اهالی مملکت در برابر قانون دولتی متساوی الحقوق‌اند (4) [نگفته است شاه و مردم در برابر قانون مساوی‌اند].
شیخ در ادامه درباره‌ی مساوات سخن گفته و در این خصوص، خاطره‌ای چنین نقل کرده است:
نظرم هست در وقت تصحیح در باب این ماده، یک نفر، که از اصول هیئت معدود بود، گفت به داعی که این ماده چنان اهمیت دارد که اگر این باشد و همه‌ی مواضع را تغییر بدهند، دوّل خارجه ما را به مشروطه می‌شناسند و اگر این ماده نباشد، لکن تمام مواد باقی باشد، ما را به مشروطگی نخواهند شناخت، و در جواب او گفتم: «فَعَلی الإسلام السلام». برخاستم و گفتم: حضرات جالسین بدانید مملکت اسلامیه، مشروطه نخواهد شد، زیرا که محال است با اسلام حکم مساوات. حال ای برادر دینی، تأمل کن به احکام اسلامی که چه مقدارتفاوت گذاشت بین موضوعات مکلفین در عبادات و معاملات و تجارات و سیاسات از بالغ و غیربالغ، ممیز و غیرممیز، عاقل و مجنون، صحیح و مریض، مختار و مضطر، راضی و مکره، اصل و وکیل و ولی، بنده و آزاد، پدر و پسر، زن و شوهر، غنی و فقیر، عالم و جاهل، شاک و متیقن، مقلد و مجتهد، سید و عامی، موسر و معسر، کافر ذمی و حربی، و کافر اصلی و مرتد، مرتد ملی و فطری، و غیرها ممالا یخفی علی الفقیه الماهر. (5)
شیخ فضل الله نوری در ادامه می‌‎گوید:
اگر این قانون دولتی مطابق اسلام است که ممکن نیست در آن مساوات، و اگر مخالف اسلام، است منافی است با آنچه در چند سطر قبل نوشته شده [در قانون اساسی] که آنچه که مخالف اسلام است، قانونیت پیدا نمی‌کند.... واعجب من الکُل اینکه می‌گوید مواد قانونیه قابل تغییر است. آیا این تغییر از اسلام به کفر است یا از کفر به اسلام است؟... . (6)
او سپس به ماده‌ای دیگر از قانون اساسی اشاره کرده، می‌گوید:
ماده‌ای دیگر که در این ضلالت‌نامه است، آزادی قلم و آزادی مطبوعات است. بعد از تغییرات و تبدیلات، عین عبارت این است: «عامه‌ی مطبوعات، غیر از کتب ضلال و مواد مضرّه به دین مبین، آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است. به موجب این ماده بسیاری از محرماتِ ضروری الحرمه، تحلیل شد، زیرا که مستثنا فقط دو امر شد: یکی کتب ضلال و دیگر مواد مضره به دین، و حال آنکه یکی از محرمات ضروریه، افترا است و یکی از محرمات مسلّمه، غیبت از مسلِم است و همچنین قذف مسلم و ایذا و سَبّ و فحش و توهین و تخویف و تهدید و نحو آن، از ممنوعات شرعیه و محرمات الهیه است. و مَن حلّل حراماً، حاله معلوم و حکم آن مبین است والعجب در غیر مورد مستثنا، منع از ممیزی شد و حال آنکه نهی از منکر، از اصول عملیات است و این نویسنده و رأی دهنده نهی از منکر کرده است و... .
ای برادر! تأمل کن، اگر مطلب خوب بود، چرا حامی او مردمان فاسد العقیده و فاسق‌العمل بودند؟ بلی، بعضی ظاهرالصلاح هم بودند که یا از سادهلوحی گول خورده‌اند یا آنکه از سنخ خوارج نهروان بودند. حقیقتاً، امتحان بزرگ الهی بود و به اندازه‌ای شیاطین به تردستی و تندی و چابکی حرکت می‌کردند که در احساس مشتبه به نظر می‌آمد. و العجب من الکل که این حادثه خبیثه را مستند می‌کردند به نصرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)و ... . (7)
شیخ در ادامه، دوباره نکته‌ای را بیان می‌کند:
از جمله‌ی آن مواد ضلالت نامه این است: حکم و اجرای هیچ مجازاتی نمی‌شود، مگر به موجب قانون [که به قانون اشکال می‌کند و می‌گوید:] این حکم مخالف مذهب جعفری (علیه السلام) است که در زمان غیبت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مرجع در حوادث، فقهای از شیعه هستند و مجاری امور به ید ایشان است. (8)
سرانجام، جمع‌بندی شیخ چنین است:
فذلکة الکلام و حاصل المرام این است که شبهه و ریبی نماند که قانون مشروطه با دین اسلام حضرت خیرالأنام (صلی الله علیه و آله و سلم) منافی است و ممکن نیست مملکت اسلامی در تحت قانون مشروطگی بیاید، مگر به رفع ید از اسلام، پس اگر کسی از مسلمین سعی در این باب نماید که ما مسلمانان مشروطه شویم، این سعی و اقدام در اضمحلال دین است و چنین آدمی مرتدّ است و... عندی لااظن مخالف فیه و علیه حَکَمتُ و الزمتُ و رَحمه‌الله من اَعان الاسلام و اهله و... (9)

پی‌نوشت‌ها

1. اندیشه‌های شیخ و علمای مشروطیت را از کتاب رسائل مشروطیت بیان می‌کنیم. برای بررسی بحث مشروطیت از دیدگاه علما، علاوه بر کتاب تنبیه الامه، اثر آیة‌الله نائینی، مطالعه‌ی این کتاب ضروری است. در کتاب مذکور که به کوشش غلامحسین زرگری‌نژاد فراهم آمده، رساله‌های ذیل آمد. این رساله‌ها عبارت است از: «1. کشف المراد من المشروطة و الاستبداد؛ 2. حرمت مشروطه؛ 3. تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل؛ 4. دلایل براهین الفرقان فی بطلان قوانین النواسخ محکمات القرآن؛ 5. مقاله‌ی سؤال وجواب در فوائد مجلس؛ 6. احیاء الملّة؛ 7. بیان معنی سلطنت مشروطه و فواید آن؛ 8. سؤالهای دائر به مشروطیت؛ 9. کلمة حق یُراد بها الباطل؛ 10. قانون مشروطه مشروعه؛ 11. رساله‌ی قانون در اتحاد دولت و ملت؛ 12. مکالمات مقیم و مسافر؛ 13. مراد از سلطنت مشروطه؛ 14. مراد از مشروطیت در سایر ممالک؛ 15. مقصود از مشروطیت در ایران؛ 16. اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه؛ 17. رساله‌ی انصافیه؛ 18. کلمه‌ی جامعه‌ی شمس کاشمری؛ 19. رساله‌ی توضیح مرام».
2. ر. ک: رسائل مشروطیت، به کوشش غلامحسین زرگری‌نژاد، رساله شیخ فضل الله نوری با عنوان رساله‌ی حرمت مشروطه، در صفحات 151 تا 167 این کتاب آمده است. تمام این مطالب شیخ فضل الله نوری از همین قسمت نقل شده است.
3. همان، ص 153.
4. همان، ص 159.
5. همان، ص 160.
6. همان، ص 161.
7. همان، ص 166.
8. همان.
9. همان، ص 167.

منبع مقاله :
لک‌زایی، نجف، (1391)، تحولات سیاسی- اجتماعی ایران معاصر، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام …مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام پروپوزال سمینار مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری، گروه


ادامه مطلب ...

فطریات انسان از دیدگاه قرآن

[ad_1]

اینکه از نظر قرآن کریم آیا اساساً انسان دارای فطرت هست یا نسبت به شهادت یک سلسله آیات باید بگوییم که انسان دارای فطرت می‌باشد. ما مجموع این آیات را در بحث‌های بعد مطرح خواهیم کرد و در اینجا برای نمونه فقط به دو آیه زیر اشاره خواهیم کرد:
زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ؛ برای مردم علاقه به زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسب‌های ممتاز و چهار پایان و زراعت، زینت داده شده است. (آل عمران 14)
در این آیه لفظ حب که به معنای علاقه و گرایش است و هم‌چنین لفظ «زین» که به صورت مجهول آمده و به معنی «زینت داده شده» می‌باشد، نشانگر آن است که تمایل به زن و فرزند و مال و منال در نهاد انسان قرار دارد، یعنی این امور از جمله فطریات انسان به شمار می‌روند.
هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؛ آیا جزای احسان چیزی جز احسان است؟ (الرحمن- 60)
در این آیه نیز سئوال از فطرت و نهاد انسان شده است. یعنی اگر انسان به فطرت خود رجوع کند فطرت با زبان حال به او خواهد گفت که جزای احسان چیزی جز احسان نیست. به بیان دیگر اینکه انسان باید پاداش احسان دیگران را فقط با احسان بدهد از جمله فطریات اوست.
حال از اصل وجود فطرت که بگذریم این سئوال مطرح می‌شود که آیا انسان غیر از یک سلسله تمایلات مثبت درونی که از آن‌ها تعبیر به فطرت می‌کنیم دارای یک سلسله تمایلات منفی نیز می‌باشد یا نه؟ در جواب باید گفت از دیدگاه قرآن کریم انسان موجودی است دو بعدی، یعنی طبیعت انسانی هم دارای بعد مثبت است و هم دارای بعد منفی. انسان هم می‌تواند سیر صعودی پیدا کند و هم سیر نزولی. در نهاد او هم استعداد و گرایش به خیرها و نیکی‌ها وجود دارد و هم گرایش به شرور و زشتی‌ها. انسان هم نفس لوامه و سرزنشگر دارد که او را به سوی رذایل و زشتی‌ها سوق می‌دهد. نفس انسان هم دارای نیروی صلاح است و هم دارای نیروی فساد.
انسان در بعد مثبت طبیعت خود گرایش به خدا دارد، دارای وجدان است، استعداد آن را دارد که به سوی خدا سیر کند و موجودی متعالی شود؛ استعداد آن را دارد تا خود را به مقام نفس مطمئنه برساند. انسان در نهاد خود از چنان استعدادی برخوردار است که خدا به او اسماء را آموخته است. انسان دارای بهترین ساختمان وجودی است.
در بعد منفی نیز طبیعت انسانی بخیل و حریص است، مجادله‌گر و عجول است، دوستدار مال و طغیانگر است، فخور و کفور است.
طبیعت منفی انسان به گونه‌ای است که آدمی می‌تواند خود را به اسفل السافلین بکشاند.
ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُ مَمْنُونٍ؛ سپس او را به پست‌ترین منازل بازگردانیدیم، مگر آنانکه ایمان آوردند. و عمل صالح انجام دادند. پس برایشان مزدی بی‌منت است. (تین 5-6)
آیه فوق با صراحت می‌گوید که انسان می‌تواند پست‌تر از همه موجودات شود. یعنی این امکان برای طبیعت انسانی وجود دارد که از همه موجودات پست‌تر شود. اینکه آیه می‌گوید «پست‌تر از پست‌ها» به این خاطر است که انسان می‌تواند از همه حیوانات پست‌تر شود، چرا که هر حیوان درنده‌ای هرگونه وحشیگری که از خود نشان دهد لازمه ذاتش می‌باشد و به مقتضای طبیعتش عمل می‌کند، اما انسان می‌تواند تا بی‌نهایت کمال پیدا کند ولی در جهت طبیعت منفی خود گام برمی‌دارد و خود را به پست‌ترین منازل می‌رساند.
وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛ سوگند به عصر! همانا انسان در زیانکاری است، مگر آنانکه ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و یکدیگر را به حق و شکیبائی سفارش کردند. (عصر 1-3)
خداوند در آیه فوق به عصر سوگند می‌خورد که انسان در زیان است، مگر کسانی که ایمان داشته باشند و کارهای شایسته انجام دهند. طبق این آیه طبیعت اولیه انسان- منهای ایمان به خدا و عمل صالح- در مسیر خسران و زیانکاری است.

آدمیزاده طرفه معجونی است *** کز فرشته سرشته و ز حیوان
گر رود سوی این، شود کم از این *** ور کند میل آن، شود به از آن

قبل از آنکه به بحث پیرامون فطریات انسان بپردازیم، بار دیگر این نکته را خاطر نشان می‌سازیم که از ویژگی‌های مهم قرآن این است که در شناخت انسان و ترسیم سیمای واقعی وی، هم به ابعاد مثبت وجود او توجه کرده است، و هم به ابعاد منفی وجود وی، یعنی هم نقاط قوت طبیعت انسان را مطرح کرده است و هم نقاط ضعف طبیعت وی را، نه انکه مانند بسیاری از مکاتب بشری تک بعدی به انسان نگریسته باشد و طبیعت انسانی را مثبت دانسته و یا آن چنان طبیعت وی را منفی تلقی کرده باشد که انسان را گرگ انسان بداند.
توضیح بیشتر آنکه در این زمینه چند نظریه وجود دارد:
1. نظریه‌ای که می‌گوید طبیعت و فطرت انسان خوب است و نیک. انسان در ذات موجودی نیک سرشت است. ژان ژاک روسو از طرفداران این نظریه است. به نظر وی انسان آن هنگام که در دامان طبیعت زندگی می‌کرد، یعنی اثری از تمدن و نظامات گوناگون اجتماعی نبود اثری از زشتی‌ها و بدخویی‌ها در او نبود، اما همین که اسیر تمدن شد سرشت نیک خود را از دست داد و دچار فسادهای گوناگون شد. بنابراین برای رجوع به فطرت و اصلی خویش چاره‌ای جز آن نیست که انسان به طبیعت رجوع کند.
2. نظریه‌ای که می‌گوید طبیعت و فطرت انسان بد است و زشت. انسان از نظر ذات موجودی بد سرشت و پلید است. انسان موجودی شیطان صفت و فاسد است. ماکیاولی و توماس هابز از جمله طرفداران این نظریه هستند. توماس‌هابز می‌گوید: انسان گرگ انسان است.
به گمان طرفداران این نظریه اگر عمل مثبتی هم از انسان سر بزند به خاطر فشار عوامل خارجی است. به طور مثال اگر فردی در جامعه بر اساس عدل و داد رفتار می‌کنند به خاطر نفع فردی آن‌هاست نه آنکه حقیقتاً دوستدار عدالت باشند. به بیان دیگر چون آن‌ها مشاهده می‌کنند که بدون برخورداری از یک زندگی اجتماعی و روابط ظاهراً دوستانه نمی‌توان منافع شخصی خود را ارضاء نمود، به طور ظاهری تن به انجام برخی از تکالیف اجتماعی می‌دهند و هرگاه نیز که فرصت مناسب دست دهد شرارت نهفته درونی خود را ظاهر خواهند ساخت.
3. انسان نه خوب است و نه بد. نه دارای فضیلت است و نه رذیلت. نه پاک است و نه ناپاک. طبیعت انسان لاتعینی محض است. یعنی انسان هیچ چیزی را در ذات و نهاد خود ندارد. ژان پل سارتر از طرفداران این نظریه است.
4. انسان هم استعدادهای مثبت دارد و هم استعدادهای منفی. انسان هم دارای قوا و استعدادهای خیرخواهانه است و هم دارای قوا و استعدادهای شرورانه؛ هم زمینه‌های فضیلت در انسان وجود دارد و هم زمینه‌های رذیلت. انسان هم می‌تواند استعدادهای مثبت خود را به فعلیت برساند و هم استعدادهای منفی خود را. با بررسی آیات قرآنی می‌توان گفت که قرآن کریم دارای چنین نظری است.
استاد مطهری در بررسی «داستان آدم» در این‌باره چنین می‌گوید:
«از این داستان استفاده می‌شود که در طبیعت و سرشت انسان هم شر و فساد و جود دارد و هم استعداد و توانایی که او را می‌رساند به جایی مافوق فرشتگان که حتی خداوند به فرشتگان امر می‌کند که در مقابل و سجده کنند. این دو بعد در او به یکدیگر آمیخته‌اند، و تفکیک ناپذیرند. فرشتگان می‌دانستند که شر و فساد جزء لاینفک انسان است. یعنی اگر انسان آفریده شود با شر و فساد آفریده می‌شود.» (1)
استاد محمدتقی جعفری نیز قایل به دو بعدی بودن طبیعت انسان می‌باشند. چنان که می‌فرمایند:
«در طبیعت او [انسان] هر دو استعداد انسانی و اصلاح و خونریزی و احیا وجود دارد و در این طبیعت که دارای هر دو استعداد است، بعضی از افراد راه اصلاح و بعضی دیگر راه فساد را به جریان می‌اندازند.» (2)
ذکر این نکته در این جا ناگفته نماند که برخی از محققان نظری غیر از نظر فوق دارند. اینان می‌گویند که انسان آمیزه‌ای از خیر و شر نیست. در نهاد انسان هیچ چیز بد وجود ندارد. هرچه در انسان هست خوب و خیر است.
به بیان دیگر اثری از ابعاد منفی در وجود انسان یافت نمی‌شود و اگر هم از انسانی کار شرارت‌آمیزی سر بزند ناشی از تعدیل غرایز است. به طور مثال اگر انسانی دچار حرص و آز شود به خاطر وجود زمینه‌های منفی در او نیست، بله به خاطر طغیان غریزه «حب ذات» می‌باشد. یا حالت «مجادله‌گری» انسان ناشی از عدم رشد صحیح «حس کنجکاوی» می‌باشد. استاد جعفر سبحانی در این زمینه چنین می‌نویسد:
«انسانی که خدا در آفرینش او خود را با جمله «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ‌» (مؤمنون آیه 14) توصیف می‌کند نمی‌تواند آمیزه‌ای از خیر و شر، از خوبی و بدی باشد. چیزی که هست. این است که برخی از غرایز مانند شمشیر دولبه، یا سکه دو رویه است که اگر رهبری صحیح نشوند، اگر از طریق عقل و خرد مهار نگردند مایه تباهی او می‌شوند و آنچه که ابعاد منفی خوانده می‌شوند، و مظهر شر و بدی تلقی می‌گردند، همگی نتیجه غرایز رهبری و تعدیل نیافته است که زندگی و بقا انسان به آن‌ها بستگی دارد و این مسئله غیر این است که بگوییم در آفرینش او، خیر و شر، خوبی و بدی به هم آمیخته شده است. دقت درباره هریک از این ابعاد به اصطلاح منفی و شر، ثابت می‌کند که هرگز در نهاد انسان چنین ابعادی به صورت ابتدایی وجود ندارد، بلکه آنچه که بعد منفی و یا شر نامیده می‌شود همگی طغیان یافته یک رشته غرایز ضروری وجود انسان است که بر اثر فقدان رهبری صحیح، به چنین صورتی درمی‌آید.» (3)

پی‌نوشت‌ها

1- راه‌های اثبات وجود خدا، ص 227.
2- ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 16، ص 208.
3- منشور جاوید قرآن، ج 4، ص 276.

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مبانی و شیوه‌های تربیت اخلاقی در قرآن کریم از دیدگاه …چکیده این مقاله بارویکرد تحلیلی توصیفی به مبانی و شیوه‌های تربیت اخلاقی در قرآن، از شهید مطهری و دیدگاه های تربیتی قرآنقرآن مظهر رحمت و جلوه ربوبیت خداوند و کتاب شناخت و تربیت انسان است و به دلیل برخورداری تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهریم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری مقدمه در تربیت اسلامی، هدف اساسی و غایی تربیت اصول تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری …تذکر این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی فطرت ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادفطرتوجود روح پیش از تولّد فطرت غریزه عالم ذر در حین زندگی بازگشت روح حیات پس از مرگجهاد کبیر در قرآن سماموسجهاد دارای انواع و اقسام چندی است وهر یک نیازجامعه انسانی است و نمی توان از آن غفلت داشتمعیشت و آرامش خاطر آکا از امام باقر علیه السلام و احادیث بسیاری که اساساً در ادبیات اسلامی ، که به بسیاری از بازشناسی مفهوم تدبر در قرآن دیگرانبازشناسی مفهوم تدبر در قرآن چکیده تدبّر؛ اصطلاح ویژه‌ای است که وحی قرآنی، آن را برای خلاصه کتاب جامعه و تاریخ تاریخ فرهنگ و تمدن …نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند دیدگاهنمونه سوالات معارف اسلامی برای آزمون استخدامی …دانلود نمونه سوالات استخدامی شرکت گاز نمونه سوالات هوش نمونه سوالات زبان مبانی و شیوه‌های تربیت اخلاقی در قرآن کریم از دیدگاه علامه چکیده این مقاله بارویکرد تحلیلی توصیفی به مبانی و شیوه‌های تربیت اخلاقی در قرآن، از نظر شهید مطهری و دیدگاه های تربیتی قرآن قرآن مظهر رحمت و جلوه ربوبیت خداوند و کتاب شناخت و تربیت انسان است و به دلیل برخورداری از فطرت ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد فطرت وجود روح پیش از تولّد فطرت · غریزه · عالم ذر در حین زندگی بازگشت روح · حیات پس از مرگ تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری م و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری مقدمه در تربیت اسلامی، هدف اساسی و غایی تربیت، الهی اصول تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری ره بخش اول تذکر این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و جهاد کبیر در قرآن سماموس جهاد دارای انواع و اقسام چندی است وهر یک نیازجامعه انسانی است و نمی توان از آن غفلت داشت معیشت و آرامش خاطر آکا خوردن و آشامیدن که مربوط به امور دنیوی است اماقری عینا به معنی آرامش دل و خاطر انسان از بازشناسی مفهوم تدبر در قرآن دیگران بازشناسی مفهوم تدبر در قرآن چکیده تدبّر؛ اصطلاح ویژه‌ای است که وحی قرآنی، آن را برای ژرف خلاصه کتاب جامعه و تاریخ تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند دیدگاه مهدی قدیانی جرم شناسی بالینی جرمشناسی رشته معطوف به انسان است و جرم نیز از سوی هم او شکل می گیرد فلذا لاجرم، جرمشناس یک انسان از دیدگاه قرآن


ادامه مطلب ...

مرگ و آخرت از دیدگاه حکیم شاه‌آبادی

[ad_1]

مقدمه

یکی از معماهای جاودانه زندگی بشر، مسئله مرگ است. کمتر انسانی است که توان اندیشیدن داشته باشد و به مرگ فکر نکرده باشد. تفسیرها و تحلیل‌های ارائه شده از مرگ بسیار متعارض و گوناگون است؛ به گونه‌ای که بعضی مرگ را مساوی با نابودی و عدم می‌دانند و عده‌ای دیگر، به نقطه مقابل آن را معتقدند؛ یعنی مرگ را نوعی حیات و تعالی می‌دانند. عرف جامعه بشری و غالب انسانها مرگ را نابودی می‌دانند و به همین دلیل از مرگ می‌گریزند. ولی متکلمان، فیلسوفان، عارفان و دانشمندان تفسیر دیگری از مرگ دارند.
البته فهم مرگ، مبتنی بر فهم حیات و زندگی است و زندگی در صورتی قابل فهم است که نفس آدمی شناخته شود؛ زیرا مرگ و زندگی اوصاف نفس یا حقیقت وجود آدمی است.

مرگ و حیات

انسانها از همان روزهای ابتدایی که به مطالعه احوال موجودات پرداختند، آنها را دو گونه یافتند: یک نوع موجوداتی که حالت و وضعیت ثابتی دارند و آدمی تغییری ناشی از مرور زمان در آنها احساس نمی‌کند مانند سنگ‌ها و سایر جمادات و قسم دیگر موجوداتی که گذشت زمان تغییراتی محسوس در قوا و افعال آنها پدید می‌آورد مانند انسان‌ها، حیوانات و همچنین نباتات که به مرور زمان قوا و مشاعر و کارهایشان یکی پس از دیگری تعطیل می‌شود و در آخر به تدریج دچار فساد و تباهی می‌گردند.
در نتیجه انسان‌ها این معنا را فهمیدند که در موجودات نوع دوم، علاوه بر اندام و هیکل محسوس و مادی، چیز دیگری هست که مسئله احساسات و ادراکات علمی و کارهایی که با علم و اراده صورت می‌گیرد همه از آن ناشی می‌شود و نام آن را «حیات» و بطلانش را «مرگ» نامیدند، پس حیات یک قسم وجودی است که علم و قدرت از آن ناشی می‌شود. (2)
خداوند سبحان هم در مواردی از کلام خود این تشخیص انسان‌ها را تأیید کرده است:
وَ مَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَ لاَ الْأَمْوَاتُ (3)
البته معارف بعدی که بشر از راه‌های مختلف به دست آورد معلوم ساخت که انسان نیز در آغاز جز یک جسم طبیعی نبوده است و از بدو پیدایش خود صورتهای گوناگونی به خود گرفت تا در نهایت خدای تعالی همین موجود جسمانی و جامد و خمود را خلقتی دیگر کرد که در آن خلقت؛ انسان دارای اراده و شعور شد و کارهایی کرد که کار جسم و ماده نیست؛ چون شعور و اراده و فکر و تصرف و تسخیر موجودات و تدبیر در امور عالم مانند جابه‌جایی و دگرگون کردن و امثال آن از جمله اموری است که از اجسام و جسمانیات سر نمی‌زد.
پس معلوم شد که روح جسمانی نیست؛ چون موضوع و مصدر افعالی است که فعل جسم نیست.
پس نفس نسبت به جسمی که در آغاز مبدأ وجود او بوده به منزله میوه از درخت و به وجهی به منزله روشنایی از نفت است.
با این بیان تا حدی کیفیت تعلق روح به بدن و پیدایش روح از بدن روشن می‌شود و آنگاه با فرارسیدن مرگ، این تعلق و ارتباط قطع می‌شود و دیگر روح با بدن همراه نیست. پس روح در آغاز پیدایش عین بدن است و سپس با اجازه خداوند از بدن متمایز می‌گردد و در پایان با مردن بدن به کلی از بدن جدا و مستقل می‌شود. (4)
فیلسوف و متکلم قطع پیوند نفس و بدن را «مرگ» می‌نامند. (5)
اما مرگ در اصطلاح عرفا به معنی خلع جامه مادی و طرد قیود و علایق دنیوی و توجه به عالم معنا و فناء در صفات و اسماء و ذات است؛ زیرا حجاب مؤمن از حق نفس او است و مرگ، برداشتن آن حجاب است و عارفان را هیچ عطا و تحفه‌ای به آنان نرسد که راه درست برایشان گشوده گردد و حجاب‌ها برداشته شود. (6)
بعضی حکیمان با تلفیق اندیشه فلسفی و عرفانی، تعریف عمیق‌تری از مرگ ارائه داده‌اند و مرگ را اعراض نفس از عالم حس و توجه به ملکوت و خداوند دانسته‌اند که موجب می‌شود آدمی از آنچه بیگانه از حقیقت اوست ‌رهایی یابد. (7)
مرگ، سرنوشت محتوم هر نفسی است؛ چنان که خدای تعالی فرمود:
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ (8)
هر موجودی که ذاتاً حیات ندارد و حیاتش را از غیر گرفته است؛ دستخوش مرگ خواهد شد.
گرچه تفسیر مرگ و زندگی به هم وابسته است و نوع تفسیری که از مرگ می‌شود به فهم ما از زندگی متکی است ولی فیلسوفان معتقدند که تعریف حدی از حیات ممکن نیست.
موجود زنده دارای دو عارضه و ویژگی مهم است: ادراک و فعل. اگر موجودی کار خود را بر اساس ادراک انجام داد دارای حیات است. چنین است که موجود زنده را به موجود دراک و فعال تعریف کرده‌اند و روشن است که درک و فعل مبتنی بر آن، باید مستمر و نحوه وجود او باشد؛ یعنی مناط حیات، درک و فعل است و البته فعل جایی امکان دارد که موجود دارای قدرت و توانایی انجام کار باشد. پس قدرت، مبنای وقوع فعل است. (9)
حال اگر موجودی زنده باشد و این زندگی را از غیر کسب کرده باشد دچار مرگ می‌شود. پس مرگ از دست دادن حیات در سطحی از هستی است.
از دیدگاه حکیم شاه‌آبادی، حیات ذاتی روح است؛ یعنی روح آدمی عین حیات و زندگی است و اگر تن آدمی هم دارای حیات است به تبع روح است. بر این اساس سریان روح در بدن موجب زندگی در بدن می‌شود و قبض روح از بدن موجب موت بدن می‌شود.
حکیم شاه‌آبادی در تعریف موت می‌نویسد:
موت بدن عبارت است از قبض روح که اشعه خود را از بدن یا از جهت شدت کمال روح مثل نفوس مطمئنه «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً» (فجر/27-28) یا از جهت روح فعاله قابض الارواح یا اعوان او از ارواح صاعده اهل ایمان وغیره و همین است مراد از خلق موت که مناط آن قبض آن است. پس حیات بدن بسط اشعه روح است در بدن و موت بدن، قبض آن است. (10)
حکیم شاه‌آبادی می‌نویسد:
بدن و روح از نظر مرگ و زندگی و بدن که به ذات خود میت است با تکیه بر روح، حیات می‌یابد. اگر روح شعاع خود را در همه بدن سرایت دهد، این اثر به شکل حس لامسه پدیدار می‌شود که سراپای بدن را فرا می‌گیرد.
اگر شعاع حیات در بخشهایی از بدن پدیدار شود، این اثر به شکل حس چشایی، بویائی، بینائی و شنوایی ظاهر می‌شود که فقط در بخشهایی از بدن پدیدار می‌شوند؛ پس منظور از خلق حیات همین حقیقت پدیدار شدن روح در بدن است و مرگ این است که روح ظهورات خود را از بدن محو کند تا بدن به حقیقت خود که «میت بودن» است برگردد و تقابل حیات و مرگ بدن، تقابل ملکه و عدم است؛ و درک حیات و مرگ از حقایقی نیست که کشف آن وظیفه انبیا باشد بلکه همه حیوانات آن را درک می‌کنند. آنچه انبیاء برای بشر آورده‌اند، ارتقا یافتن روح و بقای آن پس از مرگ ابدان است؛ زیرا روح از عالم امر است که نه فانی می‌شود و نه چیزی می‌تواند آن را فانی کند؛ زیرا مجرد از ماده است. (11)
پس به نظر حکیم ما، یکی از بزرگ‌ترین حقایقی که انبیاء به بشر تعلیم داده‌اند این است که حیات و زندگی، ناشی از روح آدمی است که از جنس عالم خاک نیست؛ یعنی حیات آدمی امری ماورائی و گوهری قدسی است.
به عبارت دیگر «موت» به معنای نداشتن حیات و آثار حیات از شعور و اراده است. البته نداشتن کسی و چیزی که می‌باید داشته باشد و قابلیت داشتن آن را دارا باشد. همچنان که خدای عزوجل فرموده: و کنتم امواتا فاحیاکم ثمّ یمیتکم (12)
آنچه مایه تشخص شخصی انسان است، علم و حیات و قدرت است که قائم به روح آدمی هستند پس همان‌طور که علم و حیات و قدرت و اراده در همه اشخاص انسانی (من جمیع الوجوه) شبیه هم نیست بلکه امری شخصی است، مرگ هم امری شخصی است. پس زندگی و مرگ هیچ دو انسانی شبیه عین هم نیست؛ چون ظرف ظهور حیات که بدن ملکی و برزخی آدمیان است منحصر به فرد است و نه تنها کل بدن که حتی سر انگشتان آنها نیز مشابه هم نمی‌باشد.

جسم و زندگی

در میان اجسام این جهان، جسم نباتی، حیوانی و انسانی به نحوی خلق شده‌اند که می‌توانند متصف به ملکه حیات و عدم آن (موت) شوند. «پس بدن حی دارای ملکه حیات است و بدن میت فاقد آن است». (13) البته همه اجسام، استعداد حیات را ندارند. به نظر حکیم شاه‌آبادی بدن انسان و حیوان استعداد حیات را دارد. (14) بدن به ذاته میت است و روح به ذاته حی است، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:
وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ (15)
وقتی اشعه‌های روح در بدن گسترش می‌یابد بدن دارای حیات می‌شود. اولین شعاع‌های روح در بدن همان حس لامسه است و حواس شنوایی، بینایی، چشایی و بویایی نمودهای دیگری از احاطه روح بر بدن است که در قسمت‌های خاصی از بدن نمودار می‌شوند. (16) پس منظور از خلق حیات، احاطه روح بر بدن و تدبیر آن است و منظور از مرگ بدن، گرفتن روح از بدن و عدم تدبیر بدن از سوی روح است. پس حیات و مرگ هر دو امر وجودی هستند و به همین دلیل است که خداوند می‌فرماید:
الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ (17)، (18) یعنی حیات و مرگ هر دو مخلوق خداوند هستند. پس جسم با افاضه روح حیات می‌یابد و با قبض روح دچار مرگ می‌شود. این جسم است که متصف به حیات و مرگ می‌شود وگرنه روح به ذات خود حی است و بدن به ذات خود میت. و این بدنی که به ذات خود میت است در پرتو روح، بالعرض دارای حیات می‌شود.
به نظر حکیم شاه‌آبادی، موت به این معنا، از امور واضح و روشنی است که نه تنها انسان که حتی حیوانات هم آن را درک می‌کنند و برای درک آن نیازی به کشف انبیاء نیست. (19)
البته گاهی ذهن میان عدمی بودن موت یا وجودی بودن آن مردد می‌شود اما این تردید ناشی از آن است که موت به دو معنای مختلف به کار می‌رود، گاهی موت به بدن نسبت داده می‌شود؛ یعنی از دست دادن حیات، و گاهی موت به روح نسبت داده می‌شود که همان انتقال روح از عالم دنیا به عالم آخرت است. اگر مرگ به جسم نسبت داده شود به عنوان یک امری عدمی معرفی می‌شود اما اگر به روح نسبت داده شود راهی جز تفسیر آن به عنوان یک امر وجودی و انتقال از مرحله‌ای به مرحله دیگر وجود ندارد. (20)

انواع بدن

حکیم ما معتقد است بدن بر دو قسم است: بدن مادی و بدن برزخی.
بدن مادی از امشاج و بسائطی تشکیل شده که به مقام خالقیت آفریده شده و به مقام بارئیت به تناسب ترکیب گردیده و به مقام مصوریت صورت خاص یافته است به گونه‌ای که هیچ دو نفری در جهت خلقت مطابق هم نیستند بلکه به اعتبار اختلاف در ترکیبات مقدار امشاج، صورت‌های مختلف پیدا کرده‌اند، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:
هو الله اخالق الباری المصوّر (همان، ص108)
بدن دوم بدن برزخی است که بعد از تمام شدن بدن مادی از حرکات طبیعیه همان امشاج حاصل می‌شود. بدن برزخی در تمام بدن مادی ساری است و آن را روح بخاری و سحابی گویند: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً (یس، 80)». و در آیه خلقت انسان بعد از فراغ از ساختمان بدن نباتی مادی «ثمّ قال تعالی ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ» (21)، اشاره به فصل طویلی شده مابین تمامیت بدن و انشاء روح و مقصود، ایجاد روح بخاری است در بدن تا بدن بتمامه- مادی و برزخی، برای حصول روح مستعد شود و از اینجا فهمیده می‌شود که بدن مادی و برزخی علت اعدادی روح هستند و بنابراین گفته‌اند نفس جسمانیه الحدوث است. (22)
پس گرچه تعلق روح به بدن موجب زنده شدن بدن می‌شود ولی چون میان روح و بدن دنیوی سنخیت نیست می‌باید پس از بدن ملکی و دنیوی، بدن برزخی یا مثالی در درون بدن ملکی پدید آید تا عالم جسم مستعد دریافت روح از عالم بالا شود.

مراتب حیات و تجرد

گفتیم که وجه تمایز حی از میت، علم و فعل است و اگر علم و فعلی را با هم مقایسه کنیم، فعل، خود مبتنی بر علم و قدرت است. پس بنیان حیات، علم است ولی علم، خود درجات و مراتبی دارد پس متناسب با درجات و مراتب علم، حیات هم درجات و مراتب مختلفی پیدا می‌کند و به تبع آن مرگ هم درجات و مراتب خواهد داشت.
به نظر حکیم شاه‌آبادی مناط علم، حضور است و ماده برای خود حضور ندارد، یعنی مناط علم تجرد از ماده است و بر همین اساس است که نفس ما خود را درک می‌کند و تعلق نفس به ماده موجب احتجاب و غیبت نفس می‌شود. به همین علت ما با بدن ملکی و حواس مقید به ماده نمی‌توانیم محسوسات برزخی را ادراک کنیم ولی با تجرد از این تعلقات، محسوسات برزخیه را ادراک می‌کنیم. البته تعلق نفس به ماده برزخیه، هم مانع ادراک ماوراء محسوسات برزخی می‌شود و تا نفس از تعلقات ماده برزخی مجرد نشود، نمی‌تواند عالم ملکوت مثالی را ادراک کند و همچنین چون عالم مثال دارای مقدار است، این مقدار حجاب نفس می‌شود تا نتواند عالم وهم را ادراک کند و وقتی نفس از مقدار مجرد شد، می‌تواند به واسطه وهم، مدرکات عقلی را به نحوه جزئی ادراک کند.
اما عالم عقول هم محدود به حدود عقلیه هستند و همین حدود موجب احتجاب عقل از مطلقی می‌شود که هیچ حدی ندارد. (23)
حال می‌توان از مجموع سخنان حکیم شاه‌آبادی دریافت که درجات حیات با درجات تجرد و حضور تلازم دارد. پس هر چه یک موجود از درجات بیشتری از تجرد برخوردار باشد زنده‌تر است و حیات گسترده‌تری دارد.
پیدایش حیات در عالم جسم به تدریج است؛ به گونه‌ای که مراتب پایین حیات، شرط پیدایش حیات مراتب بالاتر است. کاربردهای مختلف واژه حیات در قرآن کریم هم مؤید مطالب فوق است چنانکه حیات به معانی؛ قوه نامیه در ‌نبات، قوه حاسه در حیوان، قوه عامله عاقله در انسان، حیات اخروی ابدی و حیات باری تعالی به کار رفته است. البته از دیدگاه دیگر قرآن کریم حیات را به حیات دنیوی و حیات اخروی تقسیم کرده است. (24)
البته کل معارف دینی، اعم از عقاید و اخلاق و احکام به منزله چراغی است که راه ارتقاء در مراتب هستی و رسیدن به توحید را فراهم می‌کند و مادامی که نفس آدمی از علائق بدنیه و دنیویه مجرد نشود، به درجات قابل اعتنایی از معنویت نخواهد رسید. به نظر حکیمان، مسلمان کل اعمال ظاهریه و باطنیه، مقدمه حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید است؛ چنانکه امام خمینی (رحمه الله) می‌فرماید:
علم فقه مقدمه عمل است و اعمال عبادی، خود مقدمه حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید است اگر به آداب شرعیه قلبیه و قالبیه و ظاهریه و باطنیه آن قیام شود و نقض نتوان نمود که از عبادات چهل، پنجاه ساله ما هیچ معارف و حقایقی حاصل نیامده است؛ چه از علوم ما نیز هیچ کیفیت و حالی حاصل نشده و ما را سرو کاری با توحید و تجرید که قره العین اولیاء (علیه‌السلام) است نبوده و نیست. و آن شعبه از علم فقه که در سیاست مدن و تدبیر منزل و تعمیر بلاد و تنظیم عباد است نیز مقدمه آن اعمال است که آنها دخالت تام تمام در حصول توحید و معارف دارند. (25)

موت دنیوی و برزخی

گفتیم که موت، رهایی از تعلقات و رسیدن به درجات بالاتری از تجرد است. قرآن کریم برای انسان دو موت و سه حیات قائل است؛ یعنی زندگی دنیا و سپس مرگ و بعد از آن، زندگی برزخی و سپس مرگ و بعد زندگی آخرت و سپس بازگشت به خدا. (26) قرآن کریم می‌فرماید:
کَیفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یمِیتُکُمْ ثُمَّ یحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ (27) قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ (28)
آیات فوق نشانگر وجود عالمی میان عالم دنیا و عالم قیامت به نام برزخ است. برای اینکه در این آیات، دوبار مرگ برای انسانها بیان شده و اگر یکی از آن دو همان مرگی باشد که آدمی را از دنیا بیرون می‌کند، چاره‌ای جز این نیست که یک اماته دیگر را بعد از این مرگ تصویر کنیم و آن وقتی است که یک زندگی دیگر میان دو مرگ یعنی مردن در دنیا برای بیرون شدن از آن و مردن برای ورود به آخرت فرض کنیم و آن، همان زندگی برزخی است. (29)
البته حیات برزخی همان عالم قبر است؛ عالمی متوسط میان مرگ و قیامت که در آن عالم، افراد یا متنعم هستند و یا معذب تا آنکه قیامت برپا شود. پس آدمیان علاوه بر موت بدن دنیوی، مشمول موت بدن مثالی هم خواهند شد و پس از موت برزخی وارد حیات جاودانه‌ای خواهند شد که دیگر مرگ نخواهد داشت پس فقط یک حیات مرگ ناپذیر وجود دارد و آن حیات اخروی است.

حقیقت برزخ

عالم ملک و عالم برزخ هر دو عالم حس و محسوس است؛ یعنی می‌توان مراتب آنها را با حواس پنجگانه ادراک نمود. ولی نسبت آنها نسبت ظهور و بطون است و تمام این فضا تا تحت مقعر عرش، مخصوص عالم ملک دنیا و عالم برزخ است. ولی آنچه با حس مقید به ماده ملکی ادراک شود، جزء عالم دنیا و عالم ملک است و آنچه با حس مطلق ادراک شود، جزء عالم برزخ است؛ یعنی اگر صوتی با باصره مقید به بصر یا سامعه مقید به صماخ و عصبه آن، یا با لامسه مقید به بدن ملکی یا با شامه مقیده به غددهای انفی، یا با ذائقه مقیده به اجزاء لسانی و غیره ادراک شود، جزء عالم دنیا و عالم ملک است.
و هر چه با قوای پنجگانه آزاد از ملک ادراک شود، جزء عالم برزخ است.
و این عالم مملو از هباء و اثیر است. و مراد از هیولای مجسمه به صورت جسمیه ملازمه با صورت نوعیه عرشیه همان عالم برزخ است. و جمیع ملائکه ساجده و ارواح جن و شیاطین و ارواح صاعده تماماً در این فضا می‌باشند. و از این جهت است که در موقع رؤیا که آزادی حواس است ملاقات پدر و مادر و برادر و دوستان را می‌نماید و مصافحه و معانقه می‌کند و رنگ و شکل و نورانیت آنها را مشاهده می‌کند و صداهای آنها و روایح طیبه آنها را می‌فهمد. چنانچه سؤالاتی از آنها می‌شود که موجب قطع به شهود آنهاست، بلکه استظهار از دفاتر و دفائن و محاسبات و بدهی و طلب آنها شده و گاهی امر کرده‌اند به تصفیه حساب فلان به همان ترتیبی که در دفتر اوست و گاهی کشف اسرار و علوم واجوبه، اشکالات راجع به دین یا دنیا نموده‌اند و گاهی در غیر رؤیا؛ یعنی تجرد اختیاری یا اضطراری ناشی از قواعد علمیه یا ریاضات عملیه این گونه مطالب ظاهر شود.
پس انسان دارای ماده ملکی و برزخی است و دارای صورت جسمیه و نوعیه انسانیه است که نفس و روح، ملازم با صورت جسمیه باشد؛ یعنی روح مجسم و جسم مروح چون از بدن مادی ارتقاء کند به واسطه اشتمال به ماده برزخی، متحول شود به برزخ عالم و بدن مادی در ملک بماند. (30)
نسبت حیات برزخی به قیامت همانند نسبت حیات دنیوی به حیات برزخی است. یعنی درجه آگاهی و خود شناسی نفس و حیات معنوی او به ترتیب از حیات دنیوی به طرف حیات اخروی افزایش می‌یابد. و می‌توان گفت حیات برزخی، باطن حیات دنیوی است. به تعبیر علامه طباطبائی نسبت حیات برزخی به قیامت، نسبت خواب است به بیداری. (31)
شیخ مفید در امالی خود از حضرت صادق (علیه‌السلام) نقل کرده است:
هنگامی که خدا روحی را قبض می‌نماید آن روح را به شکلی همانند آنچه که در دنیا داشته به بهشت می‌فرستد. این ارواح در آنجا می‌خورند و می‌نوشند و هنگامی که شخصی بر آنان وارد می‌گردد آنها را به همان شکلی که در دنیا داشته‌اند می‌شناسند. (32)
به نظر حکیم شاه‌آبادی حیات برزخی نوعی حیات انفرادی است؛ زیرا آدمی در حیات دنیوی از علم و عمل دیگران بهره می‌برد و به وسیله آنها حوائج خود را رفع می‌کند؛ یعنی از قوه عامله و عالمه دیگران استفاده می‌کند و زندگانی خود را نظم و ترتیب می‌دهد. اما در عالم برزخ و قیامت زندگانی هر فردی به علم و عمل خودش اداره می‌شود و کسی نمی‌تواند زیر سایه علم و عمل دیگری زندگانی خود را نظم و ترتیب دهد حتی باب شفاعت هم تنظیم زندگانی به علم و عمل دیگری نیست بلکه ظهور و بروز معنویت، مکنون در شخص شفاعت شده است. (33)
حکیم شاه‌آبادی معتقد است؛ همان‌طور که زندگی موقت دنیا بدون علم و عمل اداره نمی‌شود زندگانی عالم آخرت که حیات ابدی است هم بدون علم و عمل اداره نمی‌شود بنابراین خداوند می‌فرماید: «قد افلاح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون ای العالمون العالمون» (34)
البته عالم برزخ همان عالم قبر است. خروج انسان از این جهان به هر شکلی که باشد به معنای دخول او در عالم قبر است و عالم قبر همان عالم برزخ است. از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدند قبر چیست؟ فرمود: «القبر هو البرزخ...» و به طور خلاصه واضح است که در اکثر اخبار این گونه آمده: عالم برزخ در قبر متعین است و گفتیم که برزخ همان بقای انس به طبیعت است، وقتی این انس تمام شد و به خاطر بروز و ظهور و غلبه‌ای که عالم غیب دارد، توجهات به دار طبیعت قطع شده و تمام می‌گردد. تمام شدن انس؛ همان بعث و قیامت کبرا است.
پس برزخ هرکس با برزخ سایرین متفاوت است و توقف در عالم قبر نیز، به اندازه انس اشخاص به دار طبیعت مختلف است. (35)

بدن برزخی

ماده ملکی و برزخی بدن با صورت جسمیه ملازم است؛ زیرا محال است که ماده بدون صورت باشد و صورت جسمیه نیز با صورت نوعیه تلازم دارد. تلازم ماده با صورت تا زمان موت بدن باقی می‌ماند ولی بعد از موت، روح و بدن از هم جدا می‌شوند و تلازم میان صورت جسمیه و صورت نوعیه‌ی انسان باقی می‌ماند. این دو صورت خود حامل ماده برزخی هستند. روح در عالم برزخ با این صورت جسمیه و صورت نوعیه انسانی زندگی می‌کند و در عالم برزخ ماده ملکی وجود ندارد. و رهایی از ماده ملکی موجب ورود به عالم مثال یا برزخ می‌شود. (36)
عالم برزخ همانند عالم ملک، از عوالم محسوس است ولی حس برزخی مقید به ماده ملکی نیست؛ یعنی حواس آدمی در برزخ بدون نیاز به ابزارهای بدنی حسّی، محسوسات عالم برزخ را حس می‌کند. به عبارت دیگر رویت بدون چشم حاصل می‌شود و سمع بدون گوش اتفاق می‌افتد. بنابراین تمام صوری که در عالم محسوس دنیا بود، در عالم برزخ وجود دارد در حالی که ماده‌ی ملکی ندارند و روح در عالم برزخ نسبت تدبیر و اداره کردن بدن را ندارد؛ یعنی تعلق تدبیری ملکی خود را از دست می‌دهد. (37)
عالم برزخ برخلاف عالم دنیا، عالم اراده و خواست است. آدمی در دار دنیا نمی‌تواند به همه‌ی خواسته‌های خود برسد و هزاران مانع در برابر اراده‌ی وی وجود دارد ولی عالم برزخ عالم اراده است و به گفته حکیم شاه‌آبادی به طورکلی مشیت و اراده در برزخ نافذ و حکم فرما است و آنچه انسان بخواهد به مجرد خواستن، محقق می‌شود و ابداً اباء و امتناع از تحقق و تصرف ندارد. (38)
به نظر حکیم شاه‌آبادی اگر برزخ جزئیه نفس به برزخ عالم متصل شود و قادر بر تصرف در عالم برزخ باشد هرگونه که بخواهد در عالم برزخ تصرف می‌کند و می‌تواند به هر نحو که بخواهد ظاهر شود؛ یعنی برخلاف بدن دنیوی، بدن برزخی کاملاً تابع روح است و روح می‌تواند به هر نحو که بخواهد در آن تصرف کند. به نظر حکیم شاه‌آبادی قاطبه‌ی معجزات انبیاء در عالم برزخ روی داده است.
به نظر حکیم شاه‌آبادی روح می‌تواند در عالم برزخ، بدن خود را چنان متراکم کند که حتی در عالم ملک با حواس ظاهری دیده شود. (39)
به نظر حکیم ما، انسان در طول حیات خود بدن مشخص و معینی ندارد؛ زیرا بدن مدام در حال تحلیل و تبدیل است ولی هویت شخصی بدن به واسطه‌ی روح است؛ یعنی هر جسمی که مورد تدبیر و تصرف نفس ما واقع شود، بدن ما است پس بدن به واسطه‌ی هویت شخصی روح، بدن ما محسوب می‌شود. و این وحدت شخصیه روح در عالم برزخ هم باقی می‌ماند و به واسطه‌ی همین وحدت شخصیه است که ارواح در عالم برزخ همدیگر را می‌شناسند؛ گرچه ابدان آنها بارها مبدل شده باشد. (40)
البته درجات اقتدار ارواح در عالم برزخ مبتنی بر درجات علم و عمل آنها در حیات دنیا است؛ یعنی به مقداری که روح در عقل نظری و عملی کامل شود، قدرت، نفوذ و مراتب تصرف وی در جسم اثیری عالم برزخ بیشتر است. پس علم و عمل دنیا بدن برزخی را شکل می‌دهد.
تصرفات برزخی روح یا از قبیل خلع و لبس صور نوعیه است که به واسطه ملکات رذیله محقق می‌شود؛ مثلاً صورت نوعیه انسان خلع می‌شود و صورت حیوانی از حیوانات پدید می‌آید مانند بعضی از امتهای گذشته که در نتیجه‌ی طغیان در دنیا مسخ شدند و به صورت بعضی از حیوانات درآمدند. چنانکه خداوند می‌فرماید: «کونوا قرده خاسئین» و یا از قبیل قبض و بسط است که به اشکال مختلف پدیدار شود و یا از قبیل تکاتف و تخلخل در جسم برزخی است که ملاک رویت و عدم رویت است و یا از قبیل امتداد و افزایش در ماده است و یا از قبیل ظهور و خفای شخصی است که گاهی هویدا و آشکار و گاه مخفی و پنهان است و یا از قبیل اماته و احیاء اشیاء خارجی است؛ یعنی چیزی را در جایی نابود کند و در جای دیگری ایجاد نماید. و البته چنین کسی مظهر اسم محیی و ممیت است مانند تصرف اَصف بن برخیا در تخت پافیس چنانکه خدای تعالی فرمود: «انا اتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک».
و ممکن است گفته شود که این عمل از قبیل تصرف در جسم تعلیمی است که از آن به «طی الارض» تعبیر می‌کنند: زیرا حقیقت جسم مقید به مقدار معینی از امتداد جوهری نیست بلکه حقیقت جسم آن است که واجد مقداری از امتداد جوهری باشد پس بنابراین در جسم تعلیمی تصرف می‌کند و مکان تخت را متصل به مکان خود کند و تخت بلقیس را بگیرد و به حضرت سلیمان (علیه‌السلام) ارائه دهد. (41)

احتضار

احتضار، قبول حضور و اجابت دعوت حق و حال سوق الى الله است و در این حالت دنیا از دیده پنهان شود و عالم برزخ پدیدار گردد.
در این حالت، روح به نور معرفت خود حضرت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت ولی را می‌بیند و به لقاء آنها شادمان می‌شود و با آنها بیعت می‌کند تا ایمانش تکمیل شود و جان به جان آفرین تحویل دهد. یا آنکه خود را در آئینه نبوت و ولایت مشاهده کند و چون خود را در دنیا مفتخر به نور معرفت آنها نکرده است، پس صورت زشت و سیاه خود را بیند و گمان کند که صورت آنهاست و از آنها متنفر شود و با آنها بیعت نکند و از آنها روی گرداند و در این حال از ملک به برزخ وارد شود در نهایت سختی، چنان که خداوند می‌فرماید:
وَ لَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ‌ (42). (43)
بعد از ارتقاء روح با صورت جسمیه و داشتن بدن برزخی، روح در عالم مطلع واقع شود و آن محضر حق است که بنده مورد یکی از دو تجلی حق واقع می‌شود. بنابراین مطلع شود بر سریره‌ی مولی؛ زیرا که مورد تجلی به رحمت جمالیه شود یا مورد تجلی به نقمت جلالیه گردد، و از آنچه برای مقام حضور تهیه کرده است سوال شود و این حال اعظم احوال است. بنابراین در موقعی که خاتم انبیاء گریه می‌کند برای احوال بعد از موت، اصحاب عرض می‌کنند آیا گریه می‌کنید و حال آنکه خداوند گناهان قبل و بعد شما را آمرزیده است؟ جواب می‌فرماید: «فاین هول المطلع»، و این تجلی در برزخ عالم است. (44)

آخرت و کشف باطن آدمی

انسان به چهار چیز مفطور است: اول حس که به واسطه‌ی آن ملکی باشد. دوم، خیال که به واسطه آن انسان ملکوتی باشد. سوم عقل که به واسطه‌ی آن انسان جبروتی باشد. چهارم عشق که به واسطه‌ی آن انسان لاهوتی و فانی در حق گردد. (45)
یکی از حوادثی که برای روح بعد از موت روی می‌دهد مسئله امتحان و مورد سؤال واقع شدن وی است.
آدمی که در دار دنیا ترکیبی از اعمال، اخلاق و عقاید است، در دار آخرت بطون وجود خود را کشف خواهد کرد؛ یعنی امر ثواب و عقاب مخالف با اعمال نیست بلکه نسبت ما بین آنها نسبت میان ظهور و بطون است، یعنی جزاء ظهور ملکوت اعمال، در آخرت است و ظهور باطن اعمال به حسب عامل برزخ و ملکوت و جبروت مختلف می‌شود. به عنوان مثال احسان و اسائه به اهل دنیا در برزخ نمایش داده شود، مثل سرور و حزن که در قلب انسان ایجاد نماید ولی ظهور صفات و اخلاق و صفت پرستش که سرآمد همه‌ی صفات است و در ملکوت و جنت جسمانی ظاهر می‌شود؛ و معرفت و علم به حقایق در عالم جبروت و جنّت عقلانی ظاهر می‌شود. (46)
چون روح در عالم برزخ وارد شود در حالتی که مورد عطای قوه‌ی عقل، نفس و حس بوده است بنابراین تحت سلطه‌ی سلطان العقل که ملک بشیر و مبشّر و نکیر و منکر است و سلطان النفس که ملک فتّان است و سلطان الحس که ملک رومان است واقع شده و امتحان خواهد شد. (47)
به نظر حکیم شاه‌آبادی سلطان عقل که همان ملک بشیر و نکیر است از عقل آدمی و عقایدی که در دنیا تحصیل کرده است امتحان به عمل می‌آورد تا معلوم شود معرفت به مبدا و معاد و نبوت و ولایت، ملائکه و کتاب، چنانکه شایسته است حاصل شده است یا نه؟ ممتحن دوم، ملک فتّان است که ممتحن نفس است و اخلاق آدمی را مورد محاسبه قرار می‌دهد؛ زیرا وزن انسان در آخرت به کمالات و صفات روحی وی است و ممتحن سوم، ملک رومان است که سلطان الحس و کاشف افعال قوای عامله است. و نمی‌توان انکار نمود؛ زیرا صریحاً به اشاره نمایش دهد و از این جهت رومان گفته شود. (48)

حیات اخروی

قرآن کریم می‌فرماید:
وَ مَا هذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ‌ (49)
این آیه شریفه می‌خواهد حقیقت معنای زندگی یعنی کمال آن را از زندگی دنیا نفی نموده و آن حقیقت و کمال را برای زندگی آخرت اثبات کند؛ چون زندگی آخرت حیاتی است که بعد از آن مرگی نیست چنان که می‌فرماید:
لاَ یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولَى (50)
و می‌فرماید:
لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ (51)
پس اهل آخرت دیگر دچار مرگ نمی‌شوند و هیچ نقص و کدورتی عیش آنها را مکدر نمی‌کند لیکن صفت اول یعنی؛ ایمنی از آثار حقیقی، خاص زندگی آخرت و از ضروریات آن است. پس زندگی اخروی زندگی حقیقی و بر طبق حقیقت است؛ چون ممکن نیست مرگ بر آنها عارض شود پس حیات حقیقی حیاتی است که به ذات خود مرگ پذیر نباشد و عارض شدن مرگ بر آن محال باشد. (52)
پس دار آخرت دار غناء و سعادت است و زندگی آن جاودانه و بی‌مرگ است؛ زندگی که در آن نه فقری است و نه آفتی و نه نیاز و حاجتی و نفس هر به بخواهد برای او مهیاست. (53)
آدمی دارای سه مرتبه از حیات است که به ترتیب حیات دنیوی، حیات برزخی و حیات اخروی است. این حیات‌ها به درجات تجرد روح و بسط درجات احاطه و حضور نفس در مراتب هستی وابسته است. هر چه از عالم ظاهر به عالم باطن نزدیک‌تر می‌شویم، شدت و قوت حیات بیشتر می‌شود. این حیات‌های سه‌گانه در طول هم هستند و می‌توان آنها را حیات دنیوی، برزخی و اخروی نامید.
گفتیم که معیار حیات، فعل و ادراک است ولی این دوگانگی فعل و ادراک با ارتقاء حیات به هم نزدیک می‌شود به گونه‌ای که در عالم آخرت به اتحاد و یگانگی می‌رسند.
در عالم آخرت فعل و ادراک یک چیزند و یک نفس از نفوس انسانی به منزله یک جهان بزرگ نفسانی است که از این عالم و آنچه در آن است بزرگ‌تر می‌باشد. موجودات جهان بزرگ نفسانی به زنده بودن نفس زنده‌اند و نفس با ادراک خود آنها را ایجاد می‌نماید؛ چون‌که ادراک نفس بعینه نوعی ایجاد به شمار می‌آید. پس فعل و ادراک در آخرت یک چیزند و مغایرتی میان آنها دیده نمی‌شود. (54)
از طرف دیگر در حیات آخرت همه حجاب‌ها رفع می‌شود و در حقیقت همه چیز مکشوف می‌شود، زیرا در آن حیات نه تغییری است و نه مکانی و چون تغییر و کثرت نیست، حجابی هم نخواهد بود. چنان که خواجه طوسی می‌گوید:
زمان، علت تغیر است علی الاطلاق و مکان، علت تکثر است علی الاطلاق. و تغیر و تکثر علت محجوب شدن بعضی موجودات از بعضی، چون به قیامت زمان و مکان مرتفع شود حجاب‌ها برخیزد و خلق اولین و آخرین مجتمع شوند. پس قیامت روز جمع است. (55)

پی‌نوشت‌ها

1- استادیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی.
2- طباطبایی، محمدحسین: «المیزان»،ج2، ص501.
3- فاطر/22.
4- طباطبایی، محمدحسین: «المیزان»، ج1، ص530.
5- سمیح دغیم: «موسوعه مصطلحات علم الکلام الاسلامیه»، ج2، ص1374.
6- سجادی، سیدجعفر: «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی»، ص714.
7- ملاصدرا: «الشواهد الربوبیه»، ص334.
8- آل عمران/ 185.
9- شاه‌آبادی: «رشحات البحار»، کتاب الانسان و الفطره، ص50.
10- شذرات المعارف، ص11.
11- رشحات البحار، کتاب الایمان والراجعه، ص29-30.
12- طباطبایی، محمدحسین: «المیزان»، ج14، ص403.
13- شذرات، شاه‌آبادی، ص111.
14- همان، ص111.
15- بقره/ 28.
16- شاه‌آبادی، «شذرات المعارف»، ص111.
17- ملک/ 2.
18- همان، ص111.
19- شاه‌آبادی، شذرات، ص112.
20- سبحانی، جعفر، «معادشناسی، سنت و عقل در پرتو کتاب»، ص71.
21- مؤمنون/14.
22- شذرات، ص109.
23- شاه‌آبادی، رشحات البحار، ص3 و4.
24- الاصفهانی، الراغب: «مفردات الفاظ القرآن»، ماده حیی.
25- امام خمینی (رحمه الله)، «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، ص10.
26- المیزان، ج1، ص171.
28- بقره/ 28.
28- غافر/11.
29- المیزان، ص171.
30- شذرات المعارف، ص113 و 114، رشحات البحار، کتاب الایمان و الرجعه، ص32 و 33 و 34.
31- حیات پس از مرگ، ص41.
32- همان، ص44.
33- رشحات البحار، کتاب الایمان و الراجعه، ص14.
34- شذرات المعارف، ص21 و 22.
35- تقریرات فلسفه امام خمینی (رحمه‌الله‌)، اسفار، ص559 و 600.
36- رشحات البحار، کتاب الایمان و الرجعه، ص32 و 33.
37- همان، ص33.
38- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص125.
39- همان، ص123.
40- رشحات البحار، کتاب الایمان و الرجعه، ص34 و 35.
41- همان، ص37 و 38.
42- انفال/ 50.
43- شذرات المعارف، ص114 و 115.
44- همان، ص116.
45- شذرات المعارف، ص127.
46- همان، ص122 و 123.
47- همان، ص116.
48- همان، ص117 و 121 و 122.
49- عنکبوت/ 64.
50- دخان/ 56.
51- ق/35.
52- المیزان، ج2، ص503.
53- فیض کاشانی، ملامحسن: «المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء»، ج1، ص254.
54- ابراهیمی دینانی، غلامحسین، «معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی»، ص159.
55- طوسی، خواجه نصیرالدین: «آغاز و انجام»، ص23.

منابع تحقیق :
- طوسی، خواجه نصیرالدین، آغاز و انجام، شرح آیت الله حسن حسن‌زاده آملی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1366.
- طباطبایی، محمدحسین، حیات پس از مرگ، نورفاطمه، تهران، 1361.
- تقریرات فلسفه امام خمینی (رحمه الله)، اسفار، آیت الله سیدعبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر، تهران، 1381.
- شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1360.
- همان، شذرات المعارف، بنیاد علوم، تهران، 1380.
- امام خمینی (رحمه الله)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر، تهران، 1377.
- ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، بنیاد حکمت صدرا، تهران، 1382.
- سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، طهوری، تهران، 1375.
- سجادی، سیدجعفر، فرهنگ علوم عقلی، انجمن حکمت، تهران، 1361.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء، مؤسسه الاعلمی، بیروت،1403هـ.
- ابراهیمی دینانی، غلامحسین، معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی، حکمت، تهران، 1368.
- سبحانی، جعفر، معادشناسی در پرتو کتاب، سنت، عقل، تهران، الزهراء.
- اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، دارالقلم، بیروت، 1416هـ.
- سمیح دغیم، موسوعه مصطلحات علم الاسلام الاسلامیه، مکتبه لبنان ناشرون، 1988م.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1 و 2 و 14، جامعه مدرسین قم.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

معرفی‌ مفاخر و بزرگان شیعه علامه سید علی آقا قاضی و به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل شیخ بهایی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادشیخبهائیتولد و خانواده وی از نوادگان حارث همدانی یکی از یاران با وفای امیرالمؤمنین است که در آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام تسلیت در پی درگذشت حجت‌الاسلام زندگینامه آیت الله العظمی وحید خراسانی مؤسسه …از خداوند، سلامتی و طول عمر وحید عصر، فرید دهر، یگانه دوران و بزرگ زمان، حضرت آیت الله زندگینامه شیخ رجبعلی خیاط آکاایران حتما شما هم در زندگی خود آدمهای بااخلاص و باایمان را دیده اید ، آدمهایی که استعلام و پرداخت خلافی خودرو از طریق اینترنت، پیامک و …استعلاموپرداختاستعلام و پرداخت خلافی خودرو از طریق اینترنت ، پیامک و تلفننامه ها محسن کدیورنامه ها یک نامه به علما و مسئولین مملکتی دو نامه به رئیس جمهور در اعتراض شدید به حصر معرفی‌ مفاخر و بزرگان شیعه مولی حسینقلی …به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناک معرفی‌ مفاخر و بزرگان شیعه «علامه سید علی آقا قاضی» و به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در این شیخ بهایی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد شیخبهائی شیخ بهایی آثار برجسته‌ای به نثر و نظم پدید آورده‌است که علاوه بر فارسی و عربی، شامل ترکی هم آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام تسلیت در پی درگذشت حجت‌الاسلام محمّدعلی زندگینامه آیت الله العظمی وحید خراسانی مؤسسه جهانى سبطین ع از خداوند، سلامتی و طول عمر وحید عصر، فرید دهر، یگانه دوران و بزرگ زمان، حضرت آیت الله وحید زندگینامه شیخ رجبعلی خیاط آکاایران حتما شما هم در زندگی خود آدمهای بااخلاص و باایمان را دیده اید ، آدمهایی که با نامه ها محسن کدیور نامه ها یک نامه به علما و مسئولین مملکتی دو نامه به رئیس جمهور در اعتراض شدید به حصر معرفی‌ مفاخر و بزرگان شیعه «مولی حسینقلی همدانی» عالمی که به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در این استعلام و پرداخت خلافی خودرو از طریق اینترنت، پیامک و تلفن استعلامو استعلام و پرداخت خلافی خودرو از طریق اینترنت ، پیامک و تلفن برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناک


ادامه مطلب ...

علل شکل گیری تکفیری‌ها از دیدگاه جغرافیای سیاسی

[ad_1]
در سال‌های اخیر گروه‌ها و فرقه‌های تروریستی زیادی در سرزمین‌های اسلامی شکل گرفته‌اند. درباره ی عوامل مؤثر در شکل گیری آن‌ها مطالب زیادی نوشته شده، اما در این پژوهش با نگاهی جدید علل شکل گیری این گروه‌ها ...
[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه دولت اسلامی در عراق و شام شرق مدیترانه …اگر از جرم هزاران نفری که قتل و عام شده اند از گروههای کشتارگر مانند بوکو حرام و داعش اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …خوش بینی عربستان از آینده بازار نفت میرسلیم چاره آلودگى هوا فرافکنى نیست دستگیری خلیج فارس خلیج فارساولین مقاله که راهکارهای دفاع از نا نظر به اینکه بعضی افراد با استفاده از نفوذ چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوالعزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی دولت اسلامی در عراق و شام شرق مدیترانه محصول و تولید اگر از جرم هزاران نفری که قتل و عام شده اند از گروههای کشتارگر مانند بوکو حرام و داعش بپرسیم اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری خوش بینی عربستان از آینده بازار نفت میرسلیم چاره آلودگى هوا فرافکنى نیست دستگیری سارقان خلیج فارس خلیج فارس اولین مقاله که راهکارهای دفاع از نا نظر به اینکه بعضی افراد با استفاده از نفوذ رسانه ای چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوال عزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی اون


ادامه مطلب ...

دیدگاه: کتاب کاغذی یا کتاب الکترونیکی؛ کدام بهتر است؟!

[ad_1]

ابزارهای هوشمند روز به روز نقش بیشتری در زندگی انسان امروزی بر عهده می‌گیرند و ابزارهای سنتی انجام کارهای رایج را به حاشیه می‌رانند. هزاران سال است که مطالعه با خواندن کتاب‌هایی از جنس کاغذ و جوهر معنا پیدا می‌کند؛ اما در سالیان اخیر با رواج گجت‌هایی مانند تبلت، تلفن هوشمند و کتاب‌خوان‌ به همراه محتوای الکترونیکی با فرمت‌هایی از قبیل pdf و ePUB و اپلیکیشن‌های متنوع کتاب‌خوان، مطالعه شکل جدیدی به خود گرفته است؛ با این حال هنوز هم کتاب‌های کاغذی از جایگاه خوبی برخوردارند و نمی‌توان گفت کتاب الکترونیکی تهدیدی جدی برای شکل سنتی مطالعه به حساب می‌آید؛ از سوی دیگر هر کدام از این کتاب‌ها ویژگی‌های خاص خود را دارند. در ادامه مطلب با ما باشید تا مزایا و معایب کتاب‌های الکترونیکی را نسبت به کتاب‌های کاغذی مرور کنیم.

چرا کتاب کاغذی؟

حس خوب!

در یک بعد‌ازظهر زمستانی برای اهالی کتاب هیچ‌ وسیله‌ای نمی‌تواند جایگزین یک کتاب خوب شود؛ یک صندلی راحت، یک کتاب خوب و یک فنجان چای یا قهوه! برای یک فرد اهل مطالعه حتی بوی کتاب و کاغذ حس آرامش به همراه دارد، احساسی که یک کتاب الکترونیکی هرگز نمی‌تواند منتقل کند. حتی عموم مردم و کسانی که فقط کتاب‌های درسی را می‌خوانند تمایل بیشتری به استفاده از کتاب کاغذی دارند.

یادگیری بهتر

یک تحقیق نشان داده است که با خواندن کتاب‌های الکترونیکی میزان یادگیری کاهش می‌یابد، در این پژوهش از یک گروه ۲۵ نفری خواسته شد که یک کتاب ۲۸ صفحه‌ای را در کتاب‌خوان Kindle بخوانند و یک گروه ۲۵ نفری دیگر هم همان کتاب را از روی کتاب کاغذی مطالعه کردند؛ سپس از آنها خواسته شد که ۱۴رویداد از داستان را به ترتیب زمان وقوع بیان نمایند؛ در این بررسی عملکرد خوانندگان کتاب‌های کاغذی بسیار بهتر بود. یک بررسی دیگر هم در دانشگاه Stavanger نروژ بر روی گروهی از دانشجویان انجام گرفت و نشان داد که مطالعه از روی کاغذ یادگیری بهتری به دنبال دارد.

خستگی و آسیب جسمی کمتر

نگاه کردن به یک صفحه نمایش به مدت طولانی، عوارضی مانند خستگی و آسیب چشم، خستگی ذهنی و اختلالات خواب را به همراه دارد در حالی که مطالعه از روی کاغذ هیچکدام از مشکلات گفته شده را در پی ندارد، البته خستگی فیزیکی در نتیجه حالت نشستن هم ممکن است از عوارض مطالعه به مدت طولانی به شمار بیاید که ارتباطی با الکترونیکی یا کاغذی بودن کتاب ندارد! عوارض نگاه کردن طولانی مدت به صفحات نمایش در کودکان شدت و اهمیت بیشتری دارد.

 سادگی و همیشگی بودن

خواندن یک کتاب کاغذی نیاز به هیچ وسیله‌ای به جز خود کتاب ندارد؛ همچنین تمامی افراد به سادگی می‌توانند از آن استفاده کنند بدون آن که نگران تمام شدن شارژ باشند!

 حقوق نویسنده و ناشر

معمولا حقوق پدید آورندگان در کتاب‌های چاپی حفظ می‌شود و سود مالی حاصل از انتشار آنها به جز در موارد معدود، به نویسنده و ناشر بر می‌گردد در حالی که با فقدان قوانین کپی‌رایت یا اجرای ناقص آنها کتاب‌های الکترونیکی به راحتی کپی می‌شوند بدون آنکه نویسنده یا ناشر اطلاعی داشته باشد؛ البته استفاده از اپلیکیشن‌های کتاب‌خوان اندروید که اخیرا در کشور ما رایج شده‌اند و خرید کتاب الکترونیک از طریق آنها می‌تواند تا حدود زیادی باعث حفظ حقوق پدید آورندگان شود.

چرا کتاب الکترونیکی؟

نجات درختان

همان طور که می‌دانید کاغذ از درختان به دست می‌آید و انتشار محتوای الکترونیکی به جای چاپ آنها می‌تواند موجب صرفه‌جویی در مصرف کاغذ، جلوگیری از قطع بیشتر درختان و آسیب کمتر به محیط زیست شود. شاید در نگاه اول این موضوع کم‌اهمیت به نظر برسد اما یقینا در ابعاد و حجم گسترده چاپ کتاب‌ها و بخصوص روزنامه‌های پرتیراژ مصرف کاغذ بسیار زیاد خواهد بود.

قیمت کمتر

قیمت کتاب‌های الکترونیکی را در اپلیکیش‌های کتاب‌خوان بررسی کنید، این کتاب‌ها به دلیل حذف هزینه‌های کاغذ و چاپ قیمت پایین‌تری از کتاب‌های کاغذی دارند و بنابراین تعداد بیشتری از مردم می‌توانند از آنها استفاده کنند؛ همچنین بسیاری از کتاب‌های الکترونیکی به صورت رایگان منتشر می‌شوند (به صورت قانونی)، در حالی که این موضوع در مورد کتاب‌های چاپی امکان ندارد.

استفاده آسان

کتاب الکترونیک حجم و وزن فیزیکی ندارد، هزاران و حتی میلیون‌ها صفحه کتاب می‌توانند در یک دستگاه موبایل یا تبلت به صورت همیشگی به همراه ما باشند؛ حال آن که در بسیاری از موارد حتی نمی‌توانیم یک کتاب کوچک را به همراه داشته باشیم. همچنین استفاده از این نوع کتاب‌ها با توجه به امکانات متنوع اپلیکیشن‌های کتاب خوان بسیار آسان است. نشانه‌گذاری، حفظ کتاب در صفحه خوانده شده، امکان جستجوی کلمات و عناوین و…. از مزایایی هستند که در کتاب چاپی وجود ندارند.

آپدیت آسان

کتاب‌های الکترونیکی به آسانی آپدیت می‌شوند و نسخه‌های جدید آنها در اختیار کاربران قرار می‌گیرد و معمولا این کار هزینه‌ای هم ندارد درحالی که داشتن نسخه‌های جدید از یک کتاب مستلزم صرف هزینه و خرید دوباره آن است.

با توجه به آنچه گفتیم کتاب‌های کاغذی و الکترونیکی مزایا و معایب خود را دارند و نمی‌توان هیچکدام را بهتر دانست؛ شاید برتری هر کدام بستگی به شرایط زمانی و مکانی مطالعه و سلیقه فردی داشته باشد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بر بال‌های کتاب مرجع دانلود کتاب‌های الکترونیکی …مجموعه چهارم کتاب‌ها و مجلات هنر جواهرسازی مجموعه سوم کتاب‌ها و مجلات هنر جواهرسازیکتاب از شنبه آموزش سخنرانی و فن بیانخریدودانلودکتابازشنبهکتاب از شنبه به احتمال زیاد برای شما هم پیش آمده که تصمیم بگیرید در یک فرصت مناسب، کار آرشیو کتاب مدیریت پایگاه دانلود رایگان کتابدانلود کتاب ۹ مرد موفق ۹۰ رمز موفقیت این کتاب درس‌هایی است که ده نفر از بزرگ‌ ترین نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا …در سبک های کلاسیک بهتر است که این کوسنها از همان جنس و بافت روتختی باشند به هماهنگی به پروژه پاراگراف رنگی سلام کنید رنگی رنگی پاراگراف رنگییک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند، یا اینکه با آن‌ها تظاهر به انجام شاخص های اندازه گیری عملکرد بخش های بیمارستان …چک لیست هاشاخص های کیفی عملکرد میانگین زمان دسترسی بیمار به پزشک در اورژانس میانگین زمان کولیس فعال در بازارهای موبایل ساعت لباس عطر …شبکه فروشگاهی کولیس فعال در بازارهای لباس موبایل ساعت کتاب تبلت عطر دوربین سوالات و کلید آزمون نظام مهندسی برق هم بصورت …سوالات و کلید آزمون نظام مهندسی برق هم بصورت دانلود هم بصورت کتاببرق قدرت کنترل الکترونیک مخابرات تاسیسات …فرض کنید یک مدار میکروکنترلری طراحی کرده ایم که درآن قرار است میکروکنترلر یک رله با واژه نامه ادغام توسعه کسب و کار برای افزایش فروش و سود و بدست آوردن کنترل بیشتر است بر بال‌های کتاب مرجع دانلود کتاب‌های الکترونیکی مجموعه چهارم کتاب‌ها و مجلات هنر جواهرسازی مجموعه سوم کتاب‌ها و مجلات هنر جواهرسازی کتاب از شنبه آموزش سخنرانی و فن بیان خریدودانلودکتاب کتاب از شنبه به احتمال زیاد برای شما هم پیش آمده که تصمیم بگیرید در یک فرصت مناسب، کار مشخصی آرشیو کتاب مدیریت پایگاه دانلود رایگان کتاب دانلود کتاب ۹ مرد موفق ۹۰ رمز موفقیت این کتاب درس‌هایی است که ده نفر از بزرگ‌ ترین به پروژه پاراگراف رنگی سلام کنید رنگی رنگی پاراگراف رنگی یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند، یا اینکه با آن‌ها تظاهر به انجام کاری کند نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا کاتالوگ بلکا در سبک های کلاسیک بهتر است که این کوسنها از همان جنس و بافت روتختی باشند به هماهنگی موجود شاخص های اندازه گیری عملکرد بخش های بیمارستان پرستاران چک لیست ها شاخص های کیفی عملکرد میانگین زمان دسترسی بیمار به پزشک در اورژانس میانگین زمان دسترسی برق قدرت کنترل الکترونیک مخابرات تاسیسات سوالات و سوالات و کلید آزمون نظام مهندسی برق هم بصورت دانلود هم بصورت کتاب کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ویکی‌پدیا کتابخانه،موزه دربارهٔ کتابخانهٔ مجلس کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی که در حال حاضر ۵۳۳ هزار کتاب چاپی، ۲۵ کولیس فعال در بازارهای موبایل ساعت لباس عطر لپ تاپ شبکه فروشگاهی کولیس فعال در بازارهای لباس موبایل ساعت کتاب تبلت عطر دوربین دیجیتال


ادامه مطلب ...

نکات روانشناسی از دیدگاه قرآن

[ad_1]
بامداد – ۱ .   از دیدگاه قرآن ، سه نوع شخصیت اساسی وجود دارد; مؤمن،    کافر و منافق ; (آیات ۲ تا ۲۰ سوره بقره) .۲ . شخصیت‏های مؤمن ، خود دارای سه درجه شخصیتی می‏باشند ; آنان که به خود ظلم می‏کنند، آنان که میانه رو هستند و آنان که پیشتازانند; (فاطر/۳۲) .

۳ . مشخصه بارز شخصیت کافر آن است که دل و اندیشه‏اش را قفل کرده است و راهی برای نفوذ هیچ حرف تازه و اندیشه متفاوتی نگذاشته است و به همین دلیل، از درک حقایق عاجز است .

0-171956001307169520_parsnaz_ir

۴ . خصوصیت‏بارز شخصیت منافق از دیدگاه قرآن ، دوگانگی ریشه‏ای در ظاهر و باطن است; به همین دلیل، مبتلا به شک و تردید و عدم قدرت تصمیم‏گیری و ناتوانی در قضاوت می‏شود; (بقره/۸ تا ۲۰ و منافقون) .

۵ . در قرآن کریم، در آیات فراوانی از اندوه، علل ایجاد کننده آن و راه‏های برطرف ساختن آن سخن رفته است . گاهی اندوه فراق را با دیدار و گاهی اندوه فقر را با بشارت و گاهی اندوه رسول خدا (ص) را به دلداری حضرت حق، درمان نموده است .

۶ . در دیدگاه قرآن ، ترس دو نوع است ; ترس پسندیده و ترس ناپسند ; ترس پسندیده، همان ترس از خداوند و عدالت اوست که منجر به اصلاح رفتار می‏شود; (انفال/۲) و ترس ناپسند، اضطرابی شدید با علت مشخصی است که تسلط بر نفس را از بین می‏برد و باید با آن مبارزه شود; (احزاب/۱۰ و ۱۱) .

۷ . از دیدگاه قرآن دو نوع خشم وجود دارد; خشم مفید و متعادل و خشم مخرب و نابهنجار ; خشم متعادل، راهی برای رسیدن به هدف در مواقع لزوم است و خشم مخرب را باید درمان کرد . قرآن کریم با توصیه به صبر و پاسخ گویی با عمل نیک و با وعده بهشت و پاداش اخروی، به وسیله سفارش به بخشش و عفو، یادآوری قدرت و خشم خداوند و … به درمان بیماری سلامتی سوز خشم و عصبانیت پرداخته است .که به ترتیب در سوره شوری، آیه ۴۳، فصلت، آیه‏۳۴، آل عمران ، آیات ۱۳۳ و ۱۴۳، شوری، آیات ۳۶ و ۳۷ و نور، آیه ۲۲ بیان شده است .

۸ . در قرآن به سه نوع از مکانیسم‏های دفاعی – روانی اشاره شده است که عبارتند از: فرافکنی (منافقون/۴)، دلیل تراشی (بقره/۱۱ و ۱۲) و واکنش سازی (بقره/۲۰۴ و ۲۰۵ و منافقون/۴) .

۹ . از دیدگاه قرآن یکی از راه‏های مؤثر و اساسی روان درمانی، استفاده از مواعظ و اندرزهای قرآنی است; (یونس/۵۷) .

۱۰ . در روش روان درمانی قرآنی، ایمان، تولید امنیت درونی و آرامش می‏نماید; (انعام/۸۲ و رعد/۲۸) .

۱۱ . یاد خدا، آرام بخش دلهاست ; (رعد/۲۸) .

منبع:پارس ناز

نوشته نکات روانشناسی از دیدگاه قرآن اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی تطبیقی مفهوم شادی و نشاط از دیدگاه اسلام و روانشناسیبخش اول بررسی تطبیقی مفهوم شادی و نشاط از دیدگاه اسلام و روانشناسیخلاصه نکات کتاب دیدگاه های نو در جغرافیای شهری …خلاصه نکات کتاب دیدگاه های نو در جغرافیای شهری حسین شکوهی ، عصر آخرین میگنا عوامل جذب و دفع رزق و روزی از دیدگاه قرآنبسیار عالی بود رزق و روزی مادی لازوم همان رزق و روزی اعطایی از جانب خداوند نیست و بادمجان از دیدگاه طب سنتی آکااز دیدگاه طب سنتی طبیعت بادنجان گرم و خشک در درجه دوم یا سوم است و مصرف مداوم آن بدون روش های جلب محبت، روش های جلب محبت از دیدگاه امام …در این بخش از سایت آکاایران مطالبی درمورد روش های جلب محبت را برای شما آماده کرده ایم تعبیر خواب قرانابن سیرینسلمانحضرت یوسفروانشناسی…تعبیر خواب قرانابن سیرینسلمانحضرت یوسفروانشناسیزیست شناسیمعاصررویای صادقه تعبیر خواب قرانابن …تعبیر خواب قرانابن سیرینسلمانحضرت یوسفروانشناسیزیست شناسیمعاصررویای صادقه خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاعخانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع تشکیل خانواده در اسلام، مسئله ای عوامل ایجاد طلاق از نظر قرآن…خانه و خانوادهعوامل ایجاد طلاق از نظر قرآن این عوامل بسیار زیاد است که امور زیر از مهمترین آنها استدانلودرایگانپایان نامهپروژهمقالهمقالات تحقیق … روش تحقیق بررسی رابطه بین رشته تحصیلی دانشجویان و میزان بهره مندی آنان از اخبار بررسی تطبیقی مفهوم شادی و نشاط از دیدگاه اسلام و روانشناسی چکیده هدف پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی مفهوم شادی و نشاط از دیدگاه اسلام و روانشناسی میگنا عوامل جذب و دفع رزق و روزی از دیدگاه قرآن بسیار عالی بود رزق و روزی مادی لازوم همان رزق و روزی اعطایی از جانب خداوند نیست و موارد بی خلاصه نکات کتاب دیدگاه های نو در جغرافیای شهری حسین شکوهی خلاصه نکات کتاب دیدگاه های نو در جغرافیای شهری حسین شکوهی ، عصر آخرین ویرایش در بادمجان از دیدگاه طب سنتی آکا از دیدگاه طب سنتی طبیعت بادنجان گرم و خشک در درجه دوم یا سوم است و مصرف مداوم آن بدون به کار روش های جلب محبت، روش های جلب محبت از دیدگاه امام جوادع آکا روش های جلب محبتروش های جلب محبت مردانروش های جلب محبت همسرراه های جلب محبت از دیدگاه امام تعبیر خواب قرانابن سیرینسلمانحضرت یوسفروانشناسیزیست تعبیر خواب قرانابن سیرینسلمانحضرت یوسفروانشناسیزیست شناسیمعاصررویای صادقهبرحسب حروف تعبیر خواب قرانابن سیرینسلمانحضرت یوسف تعبیر خواب قرانابن سیرینسلمانحضرت یوسفروانشناسیزیست شناسیمعاصررویای صادقهبرحسب حروف عوامل ایجاد طلاق از نظر قرآن … خانه و خانواده عوامل ایجاد طلاق از نظر قرآن این عوامل بسیار زیاد است که امور زیر از مهمترین آنها است دانلودرایگانپایان نامهپروژهمقالهمقالات تحقیق آماده روش تحقیق بررسی رابطه بین رشته تحصیلی دانشجویان و میزان بهره مندی آنان از اخبار سیاسی روانشناسی از دیدگاه اسلام


ادامه مطلب ...

دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستان‌های کشور

[ad_1]

آیت الله مکارم شیرازی گفت: بیمارستان‌ها که می‌رویم با سابق فرق کرده و پول کمتری می‌گیرند و خدمات رسانی می‌کنند ولی یکی از مشکلات بیمه‌ها هستند که سر ماه که می‌شود پول بیمه را می‌گیرند اما خدماتشان آنچنان مطلوب نیست و به موقع مطالبات را نمی‌دهند.

به گزارش مشرق، آیت الله ناصر مکارم شیرازی در دیدار وزیر بهداشت با ایشان اظهار داشت: احداث بیمارستان فرقانی و تکمیل آن بسیار مهم بود و گره ای باز شد و از سوی دیگر از شما و رئیس جمهور که توجه ای به قم دارید تقدیر و تشکر می‌کنم.
 
وی گفت: قم مرکز جهان تشیع است و میلیون‌ها نفر به این شهر رفت و آمد دارند و خدمت به قم خدمت به جامعه تشیع است و به همین اندازه که قم به جامعه خدمت می‌کند باید به همان میزان هم خدمت شود.
 
آیت الله مکارم شیرازی تصریح کرد: امیدواریم که آن بیمارستان هزار تختخوابی نیز در این دولت ساخته شود و اینکه 800 تخت بیمارستانی تا پایان این دولت به قم اضافه می‌شود بسیار کار ارزشمندی است.
 
وی گفت: در مجموع مردم به مسائل پزشکی خوشبین هستند، بیمارستان‌ها که می‌رویم با سابق فرق کرده و پول کمتری می‌گیرند و خدمات رسانی می‌کنند.
 
این مرجع تقلید افزود: یکی از مشکلات بیمه‌هاست که سر ماه که می‌شود پول بیمه را می‌گیرند اما خدمات آن چنان مطلوب نیست، باید بیمه‌ها مطالبات را پرداخت کنند. اینکه بیمه‌ها پول را به موقع می‌گیرند چرا به موقع مطالبات را نمی‌دهند؟
 
آیت الله مکارم شیرازی تصریح کرد: باید این مشکلات و تنگناها حل شود، اولویت‌ها به عقیده من سر جای خودش نیست و اگر اولویت‌ها سر جای خودش باشد به این نتیجه می‌رسیم که موضوع پزشکی امر بسیار مهمی است.
 
وی با اشاره به برخی حرف‌ها در فضای مجازی گفت: این حرف‌ها نباید به گونه ای باشد که کار دولت را آهسته کند و نباید توجه به این حاشیه‌ها توجه کرد.
 
به گزارش وزارت بهداشت - این مرجع تقلید در خصوص بیمارستان جمکران گفت: در این خصوص نیز باید کارها به خوبی دنبال شود و آن بیمارستان ساخته شود.
 
ایشان خطاب به وزیر بهداشت گفت: نگران حرف‌ها نباشید و بدانید که در کنار کارهای بزرگ حرف‌ها هم زیاد است ولی توجه نکنید و به خدمات رسانی خود ادامه دهید.
 
آیت الله مکارم شیرازی با اشاره به حضور وزیر امور خارجه انگلیس در اجلاس شیوخ عرب گفت: این حرف‌ها برای این است که پول از عرب‌ها بگیرند و ایران نخستین کشوری بود که دم از مبارزه با تروریست زد.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستان‌های کشور …در همین زمینه دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستان های کشور دیدگاه یک مرجع تقلید دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستان های کشور …دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستان های کشور دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستان دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستانهای کشوردیدگاه یک مرجع تقلید درباره این مرجع تقلید از وضعیت اقتصادی کشور خبرگزاری تسنیم دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستانهای کشوردیدگاهدیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستانهای کشور این مرجع تقلید افزود دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستان‌های کشورآیت الله مکارم شیرازی گفت بیمارستان‌ها که می‌رویم با سابق فرق کرده و پول کمتری می خبرگزاری تسنیم تشریح کمبود تخت‌های بیمارستانی کشور به یک تشریح تشریح کمبود تخت‌های بیمارستانی کشور پرداخت و از کشور به یک مرجع تقلید توصیه‌یک مرجع‌تقلید درباره قیمت‌گذاری‌هاتوصیه‌یک مرجع‌تقلید درباره اجرایی ستاد زکات کشور بیمارستان‌های دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستانهای کشور …دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستانهای کشور دیدگاه یک مرجع تقلید درباره دیدگاه یک مرجع درباره بیمارستانهای کشوردیدگاه یک مرجع درباره بیمارستانهای کشور این مرجع تقلید دیدگاه یک مرجع درباره دیدگاه یک مرجع تقلید درباره بیمارستان‌های کشور …دیدگاهیکمرجعتقلیدبه گزارش سلام دلفان، آیت الله مکارم شیرازی گفت بیمارستان‌ها که می‌رویم با سابق فرق آنچه درباره سید مجتبی خامنه ای باید بدانیم ساندیس خور وقتی امام خمینی را از خود او بهتر می شناسیم فهرستی از دیدگاه های متفاوت شهید مطهری پیرامون فصل بخش طراحی هتلینگ بیمارستانی بستری ها کتاب طراحی بیمارستان فصل اول مبانی مطالعه برای طراحی بیمارستان فصل دوم شاخص های طراحی اخبار مسلمانان پخش روزانه برنامه های قرآنی ایران در سودان برنامه‌های تولیدی قرآنی ایران هر روز به مدت یک الف روزی که یک خانم بدحجاب مرا از خودم شرمنده کرد من به عنوان یک روحانی وقتی از مسجد خارج می‌شوم، اگر دختر بدحجابی را ببینم که همزمان از یک شهریور ۸٧ زیتون کشکول اسرار و اطلاعاتی درباره چاه زمزم یکی از خادمان مکه مکرمه، اسرار و اطلاعات بیشتری آخرین تغییرات خدمت سربازی و معافیت ها سال استخدام آخرینتغییراتخدمت آخرین خبر ها استخدام ۲ ردیف شغلی درپرداخت الکترونیک سامانقزوین،آبیک،تاکستان عیادت آیت الله خامنه ای از آیت الله موسوی اردبیلی عکس ساتین سیاسی زندگینامه آیت ‌ الله موسوی اردبیلی او در ۸ بهمن ۱۳۰۴ در شهر خلخال روستای گورانسراب به دنیا خبرهای سیاسی خبر فارسی ایسنا نوشت یک عضو فراکسیون امید تعامل قوا را برای پیشبرد امور کشور ضروری خواند و گفت لازم خبرگزاری اهل بیت علیهم‌السلام ابنا اخبار شیعیان و تشیع عبدالملک الحوثی نفع سعودی ها در متوقف کردن جنگ یمن است عربستان یک رژیم منافق است اخبار ایران و جهان خبرگزاری فارس چند سالی است در کوچه و خیابان پسرهایی را می‌بینیم با شکل و شمایل عجیب و غریب؛ ‌پسرهایی که


ادامه مطلب ...

دیدگاه مرجئه درباره‌ی ایمان

[ad_1]

مسئله‌ی اصلی و محوری مرجئه مسئله‌ی ایمان است که آنها متّفقاً عمل را از اجزاء و ارکان ایمان به شمار نیاوردند، امّا از این اصل مسایلی متفرّع شد از جمله:
1. ایمان زیاد و کم می‌شود یا نه؟
مرجئه نظر به تعریف ایمان به تصدیق قلبی یا تصدیق قلبی با اقرار زبانی و نفی عمل از رکنیّت، ایمان را بسیط دانسته و تأکید کردند که آن زیاد و کم نمی‌شود. زیرا تصدیق مقول به تشکیک نیست، اقرار زبانی هم یا هست و یا نیست. بنابراین برای زیادت و نقصان ایمان وجهی نیست. آنها در برابر کسانی که عمل را از ارکان ایمان قرار داده و آن را قابل زیادت و نقصان می‌دانستند و به آیات «وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ
، (1) «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ
» (2) و «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
» (3) استدلال می‌کردند، به تأویل این آیات پرداخته و گفتند: وقتی که این آیات نازل شد، تصدیق به چیزی که قبلاً در آنها نبود افزوده شد. بنابراین ایمانی که فزونی یافت ایمان به معنی تصدیق به خدا نیست، بلکه تصدیق به معنای آیه و چیزی است که آیه بدان خبر داده است.
2. مرتکب کبیره، مخلد در آتش نیست. زیرا طبق نظر مرجئه او به هر حال مؤمن است و مؤمن مخلّد در آتش نمی‌ماند. آنها در برابر مخالفان خود: معتزله و خوارج که می‌گفتند مرتکب کبیره برای همیشه در آتش می‌ماند و به آیاتی همچون «وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ
» (4) و «وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا
» (5) استشهاد می‌کردند، آیات مذکور را تأویل کردند. در مورد آیه‌ی اول گفتند آیا ناظر به کسانی است که به تمام احکام الهی بی‌اعتنا هستند و از همه‌ی حدود او تعدّی می‌کنند و اینها همان کافران هستند، بنابراین شامل کسانی نمی‌شود که به برخی از حدود الهی تجاوز می‌کنند نه به همه‌ی آنها. و در خصوص آیه‌ی دوم گفتند آیه در مورد کسانی است که مؤمن را به علت مؤمن بودنش به قتل می‌رسانند. بنابراین مخصوص کافران است که فقط کافران است که مؤمن را بدین وضع به قتل می‌رسانند.
3. تخلّف از وعد بر خداوند روا نیست ولی تخلف از وعید جایز است که آن نه تنها زشت و قبیح نیست بلکه فضل است. (6)

انعکاس مذهب ارجاء در ادبیات تازی

عدّه‌ای از شعرای معروف عرب افکار مرجئه را موافق طبع و مشرب و راه و روش خود یافتند و آن را در اشعار و سروده‌های خود به تصویر کشیدند که ابوالفرج اصفهانی در الأغانی و دیگران به نقل آنها پرداخته‌اند. از جمله این شاعران ثابت قطنه شاعر سرشناس عهد اموی و ابونُواس (ابوعلی حسن بن هانی، 136 یا 145-195 یا 196 یا 198 هـ) شاعر نامدار عصر عباسی است که مذهب فلسفی و دینی‌اش در زندگانی بر رأی مرجئه بوده است. (7) این شاعران که در دربارها و کاخ‌های خلفای اموی و عباسی در لهو و لعب و عیاشی و خوشگذرانی روزگار می‌گذرانیدند، مذهب ارجاء را در توجیه افعال و اعمال خود و ممدوحان و ولی نعمتان خود و نیز در امید به عفو و گذشت خداوندگار دستاویز خوبی شناختند، در تعریف و ترویج آن، اشعار و ابیاتی سرودند که ما در اینجا برای نمونه ابیاتی نقل می‌کنیم. ثابت قطنه سروده است:

یا هند فاستمعی لی إنّ سیرتنا *** أن نعبدالله لم نُشرک به أحداً
نُرجی الامور إذا کحانت مشَّبهة *** وَ نصدُقُ القولَ فیمن جار أو عَنَدا
ألمسلمون علی الإسلام کلّهم *** و المشرکون اَشتَوا فی دینهم قِددا
و أری أنّ ذنباً بالغٌ أحداً *** النّاس شرکاً إذا ما وحدّ و الصَّمَداً
لا نَسفِکُ الدّمَ إلّا أن یُراد بنا *** سفکُ الدّماء طریقا واحداً جَدَداً
مَن یتقّ اللهَ فی الدّنیا فإنّ له *** أجر التّقیُ اذا وفّی الحسابَ غَدَا
و ما قضی الله من أمر فلیس له *** ردٌّ و ما یقض من شیءٍ یکن رشداً
کلّ الخوارج مخطٍ فی مقالته *** و لو تعبّد فیما قالَ واجتَهدا
امّا علیٌّ و عثمانٌ فإنَّهما *** عبدان لم یُشرکاً بالله مذ عَبَدا
و کان بینهما شَغبٌ و قد شَهِدا *** شقَّ العصا و یعین الله ما شَهِدا
یُجزی علیٌّ و عثمان بسعیهما *** و لستُ أدری بحقّ أیةً وردا
الله یعلم ماذا یحضران به *** و کلّ عبدٍ سیلقی الله منفرداً. (8)

این ابیات معنی ارجاء را روشن می‌سازد. حاصل اینکه ما احدی از مسلمانان را به علت گناهی تکفیر نمی‌کنیم. گناه هر اندازه بزرگ باشد ایمان را از بین نمی‌برد. ما ریختن خون هیچ مسلمانی را روا نمی‌داریم، مگر اینکه او درصدد ریختن خون ما باشد. یعنی در مقام دفاع از خود. وقتی که امور مشتبه شد و هر طایفه‌ای دیگری را تکفیر کرد، ما هیچ یک را تکفیر نمی‌کنیم و امر همه را به حکم خدا تأخیر می‌اندازیم تا او خود در روز قیامت درباره‌ی آنها داوری و حکم کند. و امّا در مواردی که جور و ستم بیّن و اشتباه و خطا واضح باشد، دیگر از دادن حکم صریح درنگ نمی‌کنیم و رأی خود را درباره‌ی مخطی و مصیب آشکارا اظهار می‌کنیم. خوارج در تکفیر علی (علیه السلام) و عثمان راه خطا رفتند که آنها بندگان خدا بودند تا خدا را شناختند مرتکب شرک نشدند. البته میان آنها برخورد تندی اتفاق افتاد که باعث شرّ شد، امّا آنها بدین سبب از ایمان خارج نشدند. خداوند هر دو را به واسطه‌ی سعی و کارشان پاداش می‌دهد. بنابراین کار آنها را به خدا وا می‌گذاریم.
ابونراس هم سروده است:

دَع عنک لومی فانّ الّلوم إغرأ *** و داونی بالّتی کانت هی الدّاء
صفراء لا تَنزِل الأحزانُ ساحتها *** لومسّها حجر مسّته سرّاء
فقل لِمن یدعیّ فی العلم فلسفةً *** حفظتَ شیئا و غابت عنک اشیاء
لا تَحظُرِ العفو إن کنتَ امرَاً حَرِجاً *** فَإن حَظرَکَه فی الدّین إزراء (9)

ملاحظه می‌شود که شراب را می‌ستاید و نظّام معتزلی و معتزله را که می‌گویند خداوند مرتکب معصیت کبیره را بدون توجه نمی‌بخشد نکوهش می‌کند. باز می‌گوید:

یا ربّ إن عظُمت ذنوبی کثرةً *** فقد علمتُ بأنّ عفوک أعظمُ
إن کان لایرجوک إلّا محسنٌ *** فمن الّذی یرجو و یدعو المجرم
أدعوک ربِّ کما أمرتَ تضرّعاً *** فإذا رددتَ یَدیَّ فمن ذا یرحَم
مالی الیک وسیلةٌ إلّا الرّجا *** و جمیل عفوک ثم أنّی مسلم (10)

ابیات مذکور نیز صراحت دارد که او بر مذهب و یا فلسفه‌ی ارجاء بوده است.

تقسیمی دیگر از ارجاء

به نظر من مرجیان را باید در سه گروه قرار داد: شکّاکان، منحرفان و میانه روان.
شکّاکان همان مرجیان سیاسی‌اند که قبلاً درباره‌ی آنها سخن گفته شد. عدّه‌ای از این گروه به راستی مردمانی جاهل و نادان و از نظر فکری ضعیف و ناتوان و از قدرت تشخیص میان حق و باطل و نور و ظلمت بی‌بهره و در نهایت همچنان که ابن عساکر نوشت دچار سردرگمی، شک و حیرت بودند. تا آنجا که شکّاکان همان مرجیان سیاسی‌اند که قبلاً درباره‌ی آنها سخن گفته شد. عدّه‌ای از این گروه به راستی مردمانی جاهل و نادان و از نظر فکری ضعیف و ناتوان و از قدرت تشخیص میان حق و باطل و نور و ظلمت بی‌بهره و در نهایت همچنان که ابن عساکر نوشت دچار سردرگمی، شک و حیرت بودند. تا آنجا که نتوانستند حقانیت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را، که به اتفاق فریقین، خلیفه‌ی بر حق رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) است تشخیص دهند و در نتیجه آن حضرت را در ردیف مخالفانش، همچون صلحه و زبیر، معاویه و یا خوارج قرار دادند. امّا عدّه‌ای دیگر، مردمانی بسیار محافظه کار، گوشه نشین و ولنگار، نسبت به امور و شئون اجتماعی و دینی بی‌تفاوت و احیاناً دنیاپرست بودند که مصلحت خود را در گوشه نشینی و اعتزال می‌دیدند. طبق روایت نوبختی، احنف بن قیس تمیمی از این جماعت بود که به قوم خود گفت: «إعتزلوا الفتنة أصلحُ لکم». (11)
منحرفان یا مرجئه‌ی مبتدعه، منحرفه، غالی و به تعبیر برخی «مرجئه‌ی خبیثه» (12) عدّه‌ای هستند که برای عمل ارزشی قایل نیستند و قاطعانه می‌گویند، با بودن ایمان - به معنایی که از آن اراده می‌کنند - هیچ گناهی زیان نمی‌رساند. خداوند در روز رستاخیز از همه‌ی گناهان اهل کبائر ولو توبه نکنند در می‌گذرد و عفوشان می‌فرماید.
ملطی (ابوالحسین محمدبن احمدبن عبدالرّحمن شافعی، و: 377 هـ) در کتاب التنبیه و الرّد در باب ذکر مرجئه نوشته است: برخی از آنها می‌گویند کسی که لااله الا الله و محمد رسول الله گفت، حرام خدا را حرام و حلال خدا را حلال دانست، داخل بهشت می‌شود، اگرچه زنا کند، دزدی کند، آدم بکشد، می‌ بنوشد، به زنان شوهردار تهمت زنا زند، زکات ندهد، روزه نگیرد، البته به شرط اینکه مقرّ به آنها باشد، یعنی حلال را حرام و حرام را حلال نکند. (13)
ابوالقاسم اسحاق بن محمدبن اسماعیل بن ابراهیم بن زید معروف به حکیم سمرقندی در کتاب السواد الاعظم آورده است: «امّا مرجیان چند گروه‌اند، بعضی گفتند: بنده ایمان آورد بر وی امر و نهی نباشد، اگر طاعت کند نیکوست و اگر نکند بر وی هیچ چیز واجب نشود و بعضی گویند: چون بنده بگفت «لا اله إلا الله محمد رسول الله» هیچ گناه وی را زیان ندارد و بعضی اندر دین مسلمانی خویش به شک‌اند. گویند ندانیم که مؤمن هستیم یا نه؟ بعضی گویند ندانیم که ایمان حق است یا باطل و ما ندانیم که از جمله‌ی مؤمنانیم امروز نزد خدای عزّو جلّ یا از جمله‌ی کافران». (14)
ابن حزم نیز این منحرفان را دو طایفه می‌شناسد و می‌نویسد: طایفه‌ی اول می‌گویند: ایمان قول به زبان است، کسی که مقرّ به زبان است و اگرچه در قلب معتقد به کفر است، او مؤمن و اهل بهشت است. ابن حزم این قول را به محمدبن کرّام سیستانی (شیخ فرقه‌ی کرامیّه، و : 255 هـ) و اصحاب او در خراسان و بیت المقدس نسبت می‌دهد. طایفه‌ی دوم می‌گویند: ایمان اعتقاد به قلب است، کسی که قلباً معتقد است و اگر چه در زبان بدون تقیّه اظهار کفر کند و بت پرستد یا در دارالاسلام ملتزم به یهودیّت، و نصرانیّت شود، به عبادت صلیب پردازد و اظهار تثلیث کند و بر همین حالت بمیرد او نزد خداوند مؤمن کامل الایمان و اهل بهشت است. ابن حزم این قول را به ابومحرز جهم بن صفوان سمرقندی نسبت می‌دهد. (15) اشعری نیز قول اول را به مرجئه‌ی کرامیّه نسبت داده و قول دوم را با اندک تفاوت لفظی از جهمیّه حکایت کرده است. در مورد کرامیّه نوشته است: آنها چنین می‌انگارند که ایمان اقرار و تصدیق به زبان است، نه به قلب و انکار می‌کنند که معرفت قلبی یا هر چیزی جز تصدیق زبانی ایمان باشد. به زعم آنها منافقانی که در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله زندگی می‌کردند در حقیقت همه مؤمن بودند. به زعم آنها کفر به خدا همان جحود و انکار زبانی است. (16) در خصوص مرجئه‌ی جهمیّه هم نوشته است: آنها کفر به خدا را جهل به او می‌انگارند. به زعم آنها اگر انسان به خدا معرفت پیدا کند، پس از آن انکارش کند، با انکارش کافر نمی‌شود. ایمان متبعضّ نیست، اهل ایمان به یکدیگر برتری ندارند. ایمان و کفر فقط در قلب است نه در جوارح دیگر. (17)
ابوحامد غزالی هم با لحن نکوهش و مذمت نوشته است: مرجیان گویند که مؤمن در آتش نرود، اگرچه همه‌ی معصیت‌ها کرده باشد. (18)
مقدّسی (ابوعبدالله محمدبن احمد بناء بشاری مقدسی، 336-380هـ) در کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم که در سال 375 هـ نوشته نام مرجئه را به مسلمانانی اطلاق کرده که (به اصطلاح خود) در اقلیم دماوند دیده است که شریعت را تعطیل و فرایض را انکار می‌کرده و اسلامس را فقط در عقیده‌ی به توحید می‌دانستند. آنها در جنابتی غسل نمی‌کرده و در روستاهایشان مسجدی نبوده است. میان مقدسی و آنها مناظراتی رخ داده. مقدسی پرسیده شما که عقیده به این مذهب دارید مسلمانان شما را گمراه نمی‌دانند؟ آنها پاسخ دادند مگر ما موحّد نیستیم؟ مقدسی گفته شما چگونه موحّدید در حالی که فرایض را انکار و شریعت را تعطیل می‌کنید! آنها جواب دادند ما هر سال اموال زیادی به سلطان می‌دهیم: «و هم قوم مرجئه بلاخلاف، لایغتلسون من جنابة و لا رأیت فی قُراهم مساجد، و جرت بینی و بینهم مناظراتٌ، فقلت ألا یغووکم المسلمون و انتم تعتقدون هذا المذهب؟ قالوا: ألسنا موّحدین؟ قلت: کیف! و قد أنکرتم فرائض ربّکم، و عطّلتم الشّریعه! قالوا: إنا ندفع إلی السّطلان فی کلِّ سنة أموالاً جَمَة». (19)
این عدّه از مرجئه است که به حق مورد مذمت و نکوهش فرق مختلف و شخصیت‌های بزرگ اسلامی قرار گرفته‌اند. ابن عساکر حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که آن حضرت پس از توصیف این جماعت به اینکه: «به زعم آنها ایمان قول است و با وجود قول یعنی اقرار زبانی، کثرت معاصی به ایمان زیان نمی‌رساند، همچنان که کثرت اعمال صالح با وجود کفر و شرک سود نمی‌رساند» می‌فرماید: «خداوند آنها را به صورت خنازیر در آتش با هامان عذاب می‌کند. آنها آفت اهل اسلام، هلاک دین و مکذّبان احکامی هستند که من از جانب خداوند آورده‌ام». (20) ابن عساکر باز حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) می‌آورد، که آن حضرت مرجئه و قدریّه را مذمت می‌کند و می‌فرماید که آنها داخل بهشت نمی‌شوند: «ألا إنّ اللهَ عزّوجلّ قَد لَعن المرجئة و القدریّة علی لسان سبعین نبیّا. ألا وَ إنّ امّتی هذه لَاُمّة مرحومة لا عذاب علیها فی الاخرة و انّما عذابها فی الدنیا إلّا صنفَین من امتی لا یدخلون الجنّة المرجئة و القدریّة». (21)
ابن قتیبه دینوری (ابومحمدعبدالله بن مسلم، و: 276هـ) حدیثی از رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که آن حضرت فرموده است: «صنفان من امّتی لا تنالهم شفاعتی لُعنوا علی لسان سبعین نبیّا المرجئة و القدریّة». (22)

میانه‌روان یا مرجئة معتدله

این گروه برخلاف گروه‌های دیگر نه دچار شک و تردیدند و نه بی‌اعتنایی به عمل و قایل به اباحیگری، بلکه فقط با پذیرش اعمال، عمل را از ارکان اسلام و ایمان نمی‌دانند و برخلاف خوارج و معتزله مرتکب معصیت کبیره را که توبه نکرده مسلم و مؤمن می‌شناسند و چنان که گذشت معتقدند که احکام اسلام در این دنیا شامل حال او بوده و در آخرت نیز ممکن است خداوند او را ببخشد و از عذاب الهی رهایی یابد. خلاصه مرتکب معصیت کبیره‌ی غیرتائب برخلاف کفّار مخلّد در آتش نخواهد بود. تمام فرق مسلمین جز خوارج و معتزله به این نوع ارجاء که ارجای کلامی معتدل است قایل‌اند. ما ذیلاً عقیده‌ی اصحاب الحدیث، شعیه‌ی امامیّه، ابوحنیفه و پیروان او، ماتریدیّه و اشاعره را در این خصوص با استناد و استشهاد به مدارک معتبر به ایجاز و اختصار بیان می‌داریم.

عقیده‌ی اهل‌السّنة

اسفراینی در کتاب التبصیر فی الدین، در باب پانزدهم، فصل اول آنجا که درباره‌ی اعتقاد اهل السنّه و الجماعة سخن می‌گوید (23) می‌نویسد: «و اعلم أنّ المؤمن لا یصیر کافراً بالمعصیة و لا یخرج بها عن الإیمان لإنّ معصیته کائنة فی طرف من الأطراف لا تُنافی إیماناً فی القلب». (24)
در پایان فصل، آن را معتَقد مورد اتفاق اعلام دارالاسلام همچون شافعی و ابوحنیفه و جمیع اهل رأی و حدیث، مثل مالک بن انس (94-179هـ)، اوزاعی (ابوعمروبن عبدالرّحمن بن عمرو، 80-157هـ)، داود بن علی بن خلف اصفهانی، (200-270هـ)، زهری (ابوسلمة بن عبدالرّحمن بن عوف، و: 97-104هـ)، لیث بن سعد (94-175 هـ)، احمدبن حنبل (164-241 هـ)، سفیان ثوری (ابوعبدالله سفیان بن سعید، 95 هـ)، و بزرگانی دیگر قلمداد می‌کند. (25)

عقیده‌ی شیعه‌ی امامیّه درباره‌ی ایمان

اکثریت قاطع متکلّمان شیعه‌ی امامیه عمل را از ارکان ایمان نمی‌دانند و در این عقیده با مرجئه توافق دارند و حتی عدّه‌ای آن را فقط تصدیق قلبی تعریف می‌کنند و اقرار زبانی را هم از اجزاء و ارکان ایمان به شمار نمی‌آورند. برای مثال، ابواسحق ابراهیم نوبختی از اعلام قرن دوم هجری و از پیش کسوتان کلام امامیّه در کتاب الیاقوت که از کهن‌ترین کتب کلامی شیعه است تصریح می‌کنند: «وَ المؤمن إذا فَسَقَ یُسمّی مؤمناً، لأنّ الإیمان هو التّصدیق و هو مُصَّدِقٌ و لیست الطاعات جزءٌ من الإیمان و إلّا لکان قولُه تعالی «إنّ الّذین آمنوا و عملو الصالحات» (26) تکریراً». (27)
شیخ طائفه‌ی امامیّه ابوجعفر محمدبن حسن طوسی (و: 460هـ) در کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام به صراحت می‌نویسد: «و امّا الإیمان فهو التصدیق بالقلب و لا اعتبار بما یجری علی اللّسان و کلّ مَن کان عارفا بالله و نبیّه ما أوجَب معرفَته مُقرّا بذالک مصدّقا مفهو مؤمن». (28)
سدیدالدین محمود حِمصی رازی هم که از بزرگان متکلمان امامیّه در قرن ششم است در کتاب المنقذ خود تصریح می‌کند: «و امّا الایمان: فهو التّصدیق بالقلب بالله و توحیده و عدله و نبیّه و بکلّ ما تجب معرفته، و لا إعتبار بما یجری علی اللّسان فکلّ من کان مصدّقاً بقلبه بالله و توحیده و عدله و نبیّه و بکلّ ما یجب معرفته مُقرّابه بقلبه فهو مؤمن». (29)
ابن میثم (میثم بن علی بحرانی، 636-699 هـ) در قواعد المرام در این مقام چنین نظر داده است: «الإیمان عبارة عن التّصدیق القلبی بالله تعالی و بما جاء به رسوله من قول، او فعل و القول اللّسانی سبب ظهوره و سائر الطّاعات ثمرات مؤکّدة لَه»: (ایمان عبارت است از تصدیق قلبی به خدای تعالی و به آنچه رسول او از قول و فعل آورده است، قول زبانی سبب ظهور آن و طاعات ثمرات مُؤکّدِ آن است). (30)
امّا برخی دیگر ایمان را عبارت از تصدیق قلبی و اقرار زبانی می‌دانند ولی تأکید می‌کنند که عمل از ارکان ایمان نیست و فاسق، یعنی کسی که مرتکب معصیت کبیره شده و توبه نکرده مؤمن است.
خواجه نصیرالدین طوسی (و: 672 هـ) متکلّم نامدار شیعه‌ی امامیّه در کتاب تجرید الاعتقاد خود که از اسناد و مدارک معتبر کلام امامیّه است، در تعریف ایمان چنین نوشته است: «و الایمان التّصدیق بالقلب و اللّسان و لا یکفی الأول ... و الفاسق مؤمن لوجوده حدّه فیه»: (31) (ایمان تصدیق به قلب و زبان است. اولی (یعنی تصدیق به قلب) کافی نیست و فاسق مؤمن است، زیرا حد و تعریف ایمان که همان تصدیق قلبی و زبانی باشد، در وی موجود است). علامه حلّی متکلّم سرشناس امامی و شارح تجرید الاعتقاد نیز در شرح خود (کشف المراد) قول خواجه را پذیرفته و آن را مذهب امامیّه شناسانده و به موافقت امامیّه در این مسئله با مرجئه، اصحاب الحدیث و جماعتی از اشاعره تصریح کرده که پس از نقل اقوال مخالف یعنی قول معتزله، حسن بصری، زیدیّه و خوارج نوشته است: «و الحقُّ ما ذهب الیه المصنّف و هو مذهب الامامیّه و المرجئه و اصحاب الحدیث و جماعة الاشعریه»: (32) (قول حق همان است که مصنّف گفت و آن مذهب امامیّه، مرجئه، اصحاب الحدیث و جماعتی از اشاعره است).
شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات آورده است: «و اتّفقت الإمامیّة علی أن مرتکب الکبائر من اهل المعرفة و الإقرار لا یخرج بذالک عن الأسلام و إن کان فاسقاً بما فعله من الکبائر و الآثام»: (امامیّه اتفاق کردند که مرتکب کبائر از اهل معرفت و اقرار یعنی کسانی که از تصدیق قلبی و اقرار زبانی دارند، به واسطه‌ی ارتکاب معاصی کبیره فاسق و گناهکارند ولی از اسلام خارج نمی‌شوند). (33)
امّا گفتنی است که شیخ ابوجعفر طوسی به وی نسبت داده است که او ایمان را عبارت از تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل به جوارح می‌دانسته است. (34) شاید مقصود از آن ایمان کامل است.

عقیده‌ی ابوحنیفه و ماتریدیّه

قبلاً اشاره شد که برخی نسبت ارجاء به ابوحنیفه داده و حتی او را متهم به ارجای مذموم و افراطی کرده، امّا عدّه‌ای به حمایت از وی برخاسته با نسبت ارجای معتدل، در تبرئه‌ی وی از ارجای مذموم اصرار ورزیده‌اند. من هم پس از مطالعه‌ی آثار ابوحنیفه و اَحناف و ماتریدیان که اتباع وی هستند بر این عقیده هستم که این فقیه و متکلّم نامدار مسلمان و پیروانش مانند اکثر اعلام دارالاسلام و اتباع آنها به نوعی ارجاء که همان ارجای معتدل باشد سخت معتقدند و در عین حال ساحتشان از ارجای افراطی و مذموم مبرّا و پاک است. به عبارت دیگر چنان که گذشت ارجای ابوحنیفه ارجای اهل السّنه است که عمل را از ارکان ایمان به شمار نمی‌آورد. کسی را به علت گناهی ولو کبیره باشد و مرتکب آن توبه نکند کافر نمی‌داند. چنان که خود تصریح کرده است: «و لا نُکفّر احداً بذنب و لا ننفی احداً من الایمان». (35)
شیخ ابومنصور ماتریدی مؤسّس فرقه‌ی ماتریدیّه که یکی از فرق مهم و معتدل کلامی اهل سنّت و جماعت است در کتاب التوحید خود، عقاید ابوحنیفه را در خصوص ارجاء به صورت قبول آورده که مختصر و حاصلش این است: «از ابوحنیفه پرسیدند «ارجاء» را از چه گرفتی؟ پاسخ داد از فعل ملائکه، وقتی که به آنها گفته شد: «أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»: (36) (اگر راستگو هستید مرا به نام‌های این گروه خبر دهید) چون نمی‌دانستند امر را به خدا واگذار کردند و گفتند: «سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ
»: (37) (تو منزّهی ما را دانشی نیست، مگر آنچه تو به ما آموختی تو دانای درستکاری). درباره‌ی اهل کبائر یعنی مرتکبان گناهان بزرگ هم حق همین است کمه بگوییم ما نمی‌دانیم، زیرا آنها حسنات و خیراتی دارند که اگر یکی از آنها با جمیع سیئات و شررو، جز شرک به خدا مقابله شود همه‌ی آنها را زایل و باطل خواهد کرد. بنابراین احتمال نمی‌رود که مرتکب کبیره از رحمت حق محروم گردد و مخلّد در آتش باشد، بلکه کارش به خدا واگذار می‌شود، اگر بخواهد از گناهش می‌گذرد و اگر بخواهد آن گناه را با برخی از حسناتش می‌سنجد و حسنات را کفّاره‌ی آن قرار می‌دهد که خود فرموده است: «إنّ الحَسَناتِ یُذهبن السَیِّئاتِّ»: (38) (همانا خوبی ها بدی ها را می‌برند) و «نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیمًا
»: (39) (در می‌گذرانیم از شما گناهانتان را و شما را در محفلی گرامی داخل می‌کنیم). و اگر هم بخواهد او را به اندازه‌ی عملش کیفر و یا پاداش می‌دهد که «فَمَن یَعمل مِثقال ذرَّة خیراً یَرهُ»: (40) (پس کسی که به اندازه‌ی سنگینی ذرّه‌ای کار نیک کند آن را می‌بیند) و این است معنای عدل خداوند در مؤاخذه. ما تردیدی پس از نقل قول ابوحنیفه می‌نویسد: «و هذا النوع من الارجأ حقٌّ لزم القولُ به». (41)
نسفی (ابوحفص عمربن محمدنسفی، و: 537 هـ) هم که از اعلام ماتریدیّه است در عقائد النسفیّه خود نوشته است: «خداوند جز شرکِ به خود جمیع معاصی را از صغیر و کبیر با توبه و بدون توبه می‌بخشد و آیات و احادیث در این خصوص زیاد است». نسفی در ضمن خاطرنشان می‌سازد که عقیده‌ی معتزله در این مسئله برخلاف است. زیرا آنها آیات و احادیث وارده را مخصوص گناهان کوچک و یا گناهان بزرگ به شرط توبه می‌دانند. (42)
ما در این مقام شواهد و دلایل فراوان در اختیار داریم که استشهاد و استناد به آنها از حوصله‌ی مقاله‌ی ما خارج است. بنابراین تنها به نقل عباراتی از ترجمه‌ی کتاب السواد الاعظم تألیف حکیم سمرقندی (43) که خود از اعلام و اکابر احناف عصر خود و از اتباع ابومنصور ماتریدی است می‌پردازیم که ترجمه‌ی مزبور علاوه بر مطالب و معانی عالی و استوار، از نظر ادبی و نگارش پارسی در سطح بالایی است و به احتمال قوی خواننده از آن مستفید و بهره مند خواهد شد: «امّا طریق مذهب سنّت و جماعت آن است که فقهای ما گویند؛ ابوحنیفه و اصحاب وی رضی الله عنهم: که ایمان اقرار است بر زبان و شناختن به دل و پذیرفتن اعمال است نه کردن اعمال، و معرفت بی‌اقرار کافریست و اقرار بی‌معرفت منافقی است و اقرار با معرفت مؤمنی است... پس اقرار به زبان باید و تصدیق به دل تا مؤمن مخلص باشد. امّا عمل نه از ایمان است و عمل بر تن است. زیرا آنکه خدای تعالی گفت: «إنّ الّذین آمنوا»: (آن کسانی که آیمان آوردند)، پس: «و عملوا الصّالحات» (این آیه در قرآن مکرّر است، از آن جمله در سوره‌ی مریم (19)، آیه‌ی 96): (پس گفت عمل نیک کردند) دانستیم که ایمان بر دل است و بر زبان است و کردار بر تن باشد. پس گفتار زبانی بی‌شناختن دل منافقی است و شناختن دل بی‌اقرار زبان کافری و گفتاری زبان با شناختن دل مؤمنی است». (44)

عقیده‌ی اشاعره درباره‌ی ایمان

مؤسّسه کلام اشعری و شیخ اکبر اشاعره، ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (و: 324 هـ) در کتاب اللّمع فی الرّد علی أهل الزَّیغ و البدع که حاوی اصول عقائد کلام اشعری است و در انتسابش به وی تردیدی نیست، تصریح می‌کند که: «الأیمان هو التّصدیق بالله». زیرا اجماع اهل لغتی که قرآن بدان نازل شده، همین است. خدای تعالی فرموده است: «و ما انت بمؤمن (ای بمُصّدِقٍ) لَنا»: (45) (تو ما را باور نمی‌داری و اگرچه راستگو باشیم). اشعری پس از تحدید ایمان به تصدیق نظر می‌دهد که فاسق اهل قبله، مؤمن است به واسطه‌ی ایمانش و فاسق است به علت فسق و ارتکاب کبیره‌اش، (46) حاصل اینکه مرتکب معصیت کبیره کافر نیست، بلکه مسلمان است و احکام اسلام در این دنیا و همچنین در دنیای دیگر درباره‌ی وی جاری است. ابن عساکر از ابوعلی زاهربن احمد سرخسی نقل می‌کند: «وقتی که مرگ ابوالحسن اشعری در خانه‌ی من در بغداد فرا رسید مرا پیش خود خواند و گفت: بر من گواه باش من احدی از اهل این قبله را تکفیر نمی‌کنم زیرا همه به معبود واحدی اشاره می‌کنند و اختلاف تنها در عبارات است». (47) حاصل اینکه ایمان همان تصدیق است و عمل در مفهوم آن داخل نیست. ایضاً ابن عساکر می‌نویسد: «مرجئه گفتند کسی که یک بار در ایمانش خالص باشد دیگر با هیچ ارتداد و کفری کافر نمی‌شود و برای وی هرگز کبیره‌ای نوشته نمی‌شود. معتزله گفتند مرتکب معصیت کبیره با وجود ایمان و طاعات صد ساله هرگز از آتش خارج نمی‌شود. امّا او (اشعری) راه وسط پیمود و گفت امر مؤمن موحّد وابسته به مشیّت خداوند است، اگر بخواهد عفو می‌کند و وارد بهشت می‌گرداند و اگر مشیّتش قرار گیرد او را به واسطه‌ی فسقش کیفر می‌دهد سپس داخل بهشت می‌گرداند و امّا مخلّد در آتش نمی‌گرداند». (48)

نظر امامیّه درباره‌ی مرجئه

با اینکه گفته شد علما و بزرگان شیعه‌ی امامیّه خود به نوعی ارجاء قایل‌اند، امّا درباره‌ی فرقه‌ی مرجئه نظر خوبی ندارند چنان که کلینی روایاتی از امام صادق (علیه السلام) در ذم و لعن و حتی کفر و شرک مرجئه در اصول کافی آورده است. (49) مجلسی هم در کتاب بحارالانوار نوشته: «رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «صنفان من امّتی لیس لهما نصیبٌ المرجئة و القدریّه». (50) شیخ مفید نیز از آنها خرده گرفته و دچار عیبی در دین شناسانده و داستانی نقل کرده که حکایت از آن دارد که امام صادق (علیه السلام) نظر خوبی به آنها نداشته است. داستان از این قرار است. روزی امام صادق (علیه السلام) به اصحاب خود حدیث می‌فرمود. عبدالله پسر امام وارد شد. امام چون او را دید سکوت کرد. اصحاب علت سکوت را از امام جویا شدند. حضرت فرمود آیا نمی‌دانید که او از مرجئه است. (51) فضل بن شاذان در کتاب الایضاح خود حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که آن حضرت فرموده است: «صنفان من امّتی لیس لهما فی الاسلام نصیبٌ القدریة و المرجئة». او پس از نقل حدیث مذکور مرجئه را چنین شناسانده است: آنها می‌گویند ایمان قول بدون عمل است. اصل و اساس عقیده و باورشان این است که اگر کسی پدر، مادر، پسر، دختر، برادر و خواهرش را بکشد و در آتش بسوزاند، یا زنا کند یا سرقت کند، یا نفس محرمه‌ای را بکشد یا قرآن ها را بسوزاند، یا کعبه را ویران سازد یا نبش قبر کند و یا مرتکب هر معصیت کبیره‌ای شود که خدا از آن نهی کرده است، این اعمال ایمان او را تباه نمی‌کند و از ایمان خارج نمی‌سازد، و اینکه اگر او به شهادتین اقرار کند ایمانش مانند ایمان جبرئیل و میکائیل کامل و مستکمل است، اکرچه مرتکب معاصی و منهیّات باشد. احتجاج آنها به قول پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: «أمِرنا أن نُقاتل الناسَ حتی یقولوا: لا إله إلّا الله». فضل در پایان معرفی این جماعت و نقل احتجاجشان می‌گوید: «این قول پیامبر منسوخ است. پیش از آن بوده که سایر فرائض واجب گردد». (52)

جهت انتقاد امامیّه از مرجئه

چنان که ملاحظه شد متکلّمین امامیّه که گفته شد به یک معنی خود مرجئه هستند که عمل را از ارکان ایمان نمی‌دانند، از مرجئه شدیداً انتقاد کردند که در بادی نظر عجیب می‌نماید. امّا مطالعه و تأمّل در نوع انتقادات امامیّه این نکته را روشن می‌سازد که این انتقادات متوجه اصل مذهب ارجای کلامی یعنی نبودن عمل از ارکان ایمان نیست، بلکه اوّلاً: ناظر به بعد سیاسی ارجاء است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام و یاران او را در ردیف کسانی همچون طلحه و زبیر و معاویه و طرفداران آنها قرار می‌دهد و در حقانیّت آن حضرت نوعی شک و تردید به وجود می‌آورد که نه تنها هیچ شیعه‌ای آن را تحمل نمی‌کند، بلکه هیچ مسلمان روشن رأیی آن را نمی‌پذیرد. ثانیاً نظر به ارجای افراطی و انحرافی دارد که چنان که گذشت منجر به تحقیر اعمال و بی‌ارزشی عبادات و اهانت به تقوی و پارسایی می‌شود که حاصلش اباحیگری و بی‌بند و باری است که نه تنها هیچ مسلمانی آن را قبول نمی‌کند، بلکه هیچ دینداری ولو غیر مسلمان آن را نمی‌پسندد و حتی هیچ خردمند و دانایی ولو غیر متدیّن باشد آن را به صلاح و مصلحت جامعه نمی‌داند.

پی‌نوشت‌ها:

1. توبه (9)، آیه‌ی 124.
2. آل عمران (3)، آیه‌ی 173.
3. انفال (8)، آیه‌ی 2.
4. نساء (4) آیه‌ی 14.
5. نساء (4)، آیه‌ی 93.
6. امین، همان، ج 3، ص 320-319.
7. دهمان، شعر ابی نواس فی ضوءِ النقد القدیم و الحدیث منشورات، ص 499.
8. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج 14، ص 247.
9. ابونواس، دیوان، ص 756.
10. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 103.
11. نوبختی، همان، ص 5.
12. نسفی، ابومعین، تبصرة الأدلّه، ج 2، ص 774، 776؛ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النّحل، ج 4، ص 204.
13. ملطی شافعی، التنبیه و الرّد علی اهل أهواء و البدع، ص 47.
14. سمرقندی، السواد الاعظم، ص 179-178.
15. ابن حزم، همان جا.
16. اشعری، همان، ج 1، ص 223.
17. همان، ص 214.
18. غزالی، احیاء علوم الدین، ج 1، ص 141.
19. مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص 398.
20. ابن عساکر، همان، ج 32، ص 384.
21. همان، 1421، ج 65، ص 165.
22. ابن قتیبه دینوری، تأویل مختلف الحدیث، ص 97.
23. اسفراینی، همان، ص 153.
24. همان، ص 173.
25. همان، ص 183-182.
26. بقره (2)، آیه‌ی 277.
27. علامه حلی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص 179.
28. شیخ طوسی، تمهید الأصول، ص 293.
29. حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج 2، ص 162.
30. ابن میثم، قواعد المرام، ص 170.
31. علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 427-426.
32. همان، ص 427.
33. شیخ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص 54.
34. شیخ طوسی، همان، ص 293.
35. ابوحنیفه، الفقه الأکبر، ص 2.
36. بقره (2)، آیه‌ی 31.
37. بقره (2)، آیه‌ی 32.
38. هود (11)، آیه‌ی 114.
39. نساء (4)، آیه‌ی 31.
40. زلزله (99)، آیه‌ی 7.
41. ماتریدی، التوحید، ص 384.
42. نسفی، ابوحفض، عقائد النسفیّه، ص 144.
43. ابوالقاسم اسحاق بن محمدبن اسماعیل (و: 342هـ) معروف به حکیم سمرقندی، این کتاب را به امر اسماعیل بن احمد سامانی (295-279 هـ) در حدود سال 290 هـ به زبان تازی در بخارا نوشته است. مترجمی که شناخته نشده، به امر نوح دوم سامانی در حدود سال .370 هـ آن را به پارسی دری برگردانیده است.
44. سمرقندی، همان، ص 123-122.
45. یوسف (12)، آیه‌ی 17.
46. اشعری، اللّمع فی الرّد علی أهل الذّیغ و البدع، ص 75.
47. ابن عساکر، تبیین کذب المفتری، ص 149.
48. همان، ص 151.
49. کلینی، اصول کافی، ج 4، ص 135-133.
50. مجلسی، بحارالأنوار، ج 5، ص 118.
51. شیخ مفید، مجالس در مناظرات، ص 440-439.
52. فضل بن شاذان، الایضاح، ص 45.

منبع مقاله :
جهانگیری، محسن، (1390) مجموعه مقالات «1» کلام اسلامی، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان نزدیک‌ترین مکتب کلامی به شیعهیکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این مکتب کلامی، رویکرد آن‌ها نسبت به عقل در شناخت معارف حدیث تربیتی کودک کشکول راز حدیثتربیتیکودکسعی شده مطالب مستند ارائه گردد چهل حدیث تربیتی کودک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمدین و زندگی دبیرستان سئوالات امتحانی دین و …اسمه تعالی موضوع تطبیق آیات کتاب دین و زندگی با اقسام توحید و شرک جهت اطلاع به کیهان نهاوندای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی و مراجع تقلید در مورد …نظرقانوناساسیجمهورییکی از مهمترین زیارتگاه های اهل حق کرمانشاه مقبره سلطان سهاک مشکل بررسی عقاید اهل حقپایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذبشادی بی هدف دالای لاما گردآورندهمظاهری سیف سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به نزدیک‌ترین مکتب کلامی به شیعه نزدیک‌ترین مکتب کلامی به شیعه آشنایی با مکاتب مهم کلامی حدیث تربیتی کودک کشکول راز حدیثتربیتی سعی شده مطالب مستند ارائه گردد سید ایلیا متولد دهه ی پنجاه، روستای سادات شیخ شبان، استان دین و زندگی دبیرستان سئوالات امتحانی دین و زندگی اسمه تعالی موضوع تطبیق آیات کتاب دین و زندگی با اقسام توحید و شرک جهت اطلاع به داوطلبان کیهان نهاوند ای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا مکن نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی و مراجع تقلید در مورد اهل حق نظرقانوناساسی به حول و قوه الهی این وبلاگ در تاریخ با هدف معرفی اجمالی فرق اسلامی و دفع شبهات وارده پایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذب شادی بی هدف دالای لاما گردآورندهمظاهری سیف سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش های درباره ی ازدواج لی مین هو درباره ی شهید بهنام محمدی انشایی درباره ی پاییز انشا درباره ی صدای باران انشا درباره ی آسمان شب تحقیق درباره ی فردوسی نقاشی درباره ی امام حسین شعر درباره ی روز معلم


ادامه مطلب ...

دیدگاه: ابری با احتمال بارش صفر و یک!

[ad_1]

با شنیدن ابر و احتمال بارش به یاد چه چیزی می‌افتید؟ باران و برف یا کوفته قلقلی؟ اگر بیشتر علاقمند به تکنولوژی و مسایل مربوط به اینترنت باشید، حتما یکی از اولین چیزهایی که به ذهنتان می‌رسد فضای ذخیره ابری است؛ البته این روزها به اندازه‌ای از بارانش برخوردار می‌شویم و برایمان عادی شده که انگار نه انگار روزی بدون این ابر زندگی  در جریان بود. دقیقا به اندازه ابر واقعی که باران حیات را به دنیای واقعی می‌بخشد بدون حضور ابرهای مجازی رشد و نمو دنیای مجازی تا این اندازه امکان‌پذیر نبود.

فضای ذخیره‌سازی ابری (Cloud) که فضای ذخیره آنلاین هم نامیده می‌شود شامل شبکه بزرگی از سیستم‌های به هم مرتبط است، اما کسی به درستی دلیل اصلی انتخاب این نام را نمی‌‌داند؛ شاید به دلیل این باشد که از هرجای دنیا و با هر وسیله‌ای امکان ارتباط با این فضا وجود دارد و در ظاهر به نظر می‌رسد که اطلاعات ما روی هوا ذخیره می‌شوند! اما ممکن است انتخاب این نمام دلیل دیگری داشته باشد که به تاریخچه استفاده از آن بر می‌گردد.

استفاده از این سیستم سابقه‌ای طولانی دارد.  Joseph Carl در سال ۱۹۶۳ با اختراع شبکه آرپانت فضای ذخیره‌سازی ابری را اختراع کرد و در سال ۱۹۸۳ CompuServe به کاربرانش پیشنهاد کرد که اگر فضای ذخیره‌ کمی در کامپیوتر خود دارند، فایل‌هایشان را روی فضای این کمپانی آپلود نمایند؛ به دنبال آنها در سال ۱۹۹۴ اپراتور AT&T پس از تاسیس سرویس PersonaLink برای ارتباطات شخصی و کار آفرینی در تبلیغات بازرگانی سرویس خود این جمله را به کار برد:

you can think of our electronic meeting place as the cloud

شما می توانید فضای ملاقات الکترونیکی ما را مانند ابر در نظر بگیرید!

شاید نام “فضای ابری”  پس از تبلیغات AT&T رایج شده باشد.

ابزارهای ذخیره سازی رایج از جمله انواع دیسک‌های اپتیکال، دیسک های مغناطیسی و انواع حافظه‌های مبتنی بر فلش برای ما قابل رویت هستند و فضای محدودی دارند در حالی که حافظه ابری را نمی بینیم و محدودیت فضای آن را سرعت و کیفیت ارتباط اینترنتی خودمان تعیین می‌کند، یعنی اگر به یک شبکه پایدار و پر سرعت دسترسی دایمی داشته باشیم می‌توانیم تمامی ابزارهای ذخیره سازی خودمان را کنار بگذاریم. همچنین پایداری و عدم امکان از دست رفتن اتفاقی داده‌ها، دسترسی به فایل‌ها و تبادل آنها  از طریق ابزارهای مختلف مانند موبایل، لپ‌تاپ و …، هزینه بسیار کم از سایر مزایای این سیستم هستند؛ البته این فضا اشکالات خاص خود را دارد که می‌توانید با کلیک کردن بر روی لینک‌ مطلب مربوطه، از معایب استفاده از فضای ذخیره ابری آگاه شوید؛ همچنین فضاهای ذخیره ابری بسیار متنوع هستند و قابلیت‌های مختلفی دارند، اما قصد نداریم به شرح و توضیح در مورد هر کدام از آنها بپردازیم، در اینجا می توانید با تعدادی از کاربردهای این سرویس‌ها آشنا شوید.

data-sync

فضای ذخیره ابری دسته‌بندی‌های گوناگونی از لحاظ استقرار و سرویس‌ها دارد که در فرصتی دیگر آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم اما شاید گمان می کنید که چون هیچکدام از اکانت‌های کلاود را در اختیار ندارید از این فضاها استفاده نمی‌کنید در حالی‌ که  در واقع سرویس‌های ایمیل، اپلیکیشن‌های پیام‌رسانی و شبکه‌های اجتماعی بر اساس استفاده از فضای ذخیره آنلاین شکل گرفته‌اند؛ وقتی پس از گذشت سال‌ها از مکان های مختلف دنیا و توسط دستگاه‌های متعدد به ایمیل‌های مبادله شده و پیوست‌های آنها دسترسی دارید و یا تاریخچه گفتگوها و فایل‌های به اشتراک گذاشته شده در فیسبوک، اینستاگرام، تلگرام و اپلیکیشن‌های مشابه را فقط با دانستن نام کاربری و رمز عبور همیشه به همراه خود دارید در واقع در حال استفاده از فضای ذخیره ابری هستید. حتی در تلگرام می‌توانید برای خود پیام بفرستید و با این کار فایل‌ها و متن‌های مورد علاقه خود را همیشه در اختیار داشته باشید.

فضای ذخیره ابری روز به روز گسترش می‌یابد و ما هر چه بیشتر به آن وابسته می‌شویم اما این فضا فقط برای ذخیره‌سازی نیست، بلکه امروزه پردازش ابری هم رایج شده و در حال گسترش است؛ نرم افزارهای اینترنتی و کروم بوک‌ها نمونه‌ای از دستگاه‌های مبتنی بر پردازش و ذخیره ابری هستند و انتظار می‌رود در آینده سهم بیشتری از دنیای آی‌تی را به خود اختصاص دهند. در فرصتی دیگر در مورد رایانش ابری بیشتر خواهیم گفت.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اداره کل هواشناسی مازندران اعلام کرد بارش باران در …اداره کل هواشناسی مازندران اعلام کرد مازندران در روزهای شنبه و یکشنبه بارانی است به مدیرکل هواشناسی فارس خبر داد فردا آسمان فارس …خبرگزاری فارس مدیرکل سازمان هواشناسی استان فارس گفت فردا مردم اغلب مناطق استان فارس مجله اینترنتی برترین ها پورتال خبری و سبک …در روزگاری که جامعه مجازی و شبکه های اجتماعی یکی از ارکان اصلی ارتباط افراد با یکدیگر ارتباط ایثارگران با رییس جمهور ایثار خبربا سلام و احترام و تبریک انتخاب جنابعالی به راس قویه مجریهعرض کنم یکی از شعار و آخرین اطلاعیه و اخطاریه های سازمان هواشناسی آذر ماه ۹۵ با سلام خدمت همگی این روزها هواشناس ها میگن که بارش در ماه های آینده به ویژه بهمن و پیک آموزشی نگارش ودستور زبان …با سلام و تشکّر از حسن انتخاب شما کاربر گرامی ؛ این وبلاگ یک وبلاگ آموزشی است وسعی مکتب خونه فیلم‌های رایگان دروس دانشگاه‌های برتر …جمعی از اساتیداگر رمز خود را فراموش کردید با نوشتن آدرس پست الکترونیک خود در قسمت زیر رمز جدیدی را شعر نو شعر معاصر چیست؟ شاعر معاصر کیست؟درود بر شما به نظرم قدری سلیقه ای با موضوع برخورد می کنید تا شعر معاصر را چگونه تعبیر پرچم های سیاه آخرین اخبار ایران و جهانگلایه رئیس قوه‌ قضاییه از رؤسای جمهور و مجلس لغو سخنرانی یک نماینده مسأله است اما اداره کل هواشناسی مازندران اعلام کرد بارش باران در روزهای اداره کل هواشناسی مازندران اعلام کرد بارش باران در روزهای شنبه و یکشنبه در مازندران مدیرکل هواشناسی فارس خبر داد فردا آسمان فارس بارانی می‌شود خبرگزاری فارس مدیرکل سازمان هواشناسی استان فارس گفت فردا مردم اغلب مناطق استان فارس مجله اینترنتی برترین ها پورتال خبری و سبک زندگی در روزگاری که جامعه مجازی و شبکه های اجتماعی یکی از ارکان اصلی ارتباط افراد با یکدیگر شده ارتباط ایثارگران با رییس جمهور ایثار خبر با سلام و احترام و تبریک انتخاب جنابعالی به راس قویه مجریهعرض کنم یکی از شعار و برنامه ریس پیک آموزشی نگارش ودستور زبان فارسی با سلام و تشکّر از حسن انتخاب شما کاربر گرامی ؛ این وبلاگ یک وبلاگ آموزشی است وسعی دارد آخرین اطلاعیه و اخطاریه های سازمان هواشناسی آذر ماه ۹۵ با سلام خدمت همگی این روزها هواشناس ها میگن که بارش در ماه های آینده به ویژه بهمن و اسفند به مکتب خونه فیلم‌های رایگان دروس دانشگاه‌های برتر ایران جمعی از اساتید اگر رمز خود را فراموش کردید با نوشتن آدرس پست الکترونیک خود در قسمت زیر رمز جدیدی را دریافت شعر نو شعر معاصر چیست؟ شاعر معاصر کیست؟ درود بر شما به نظرم قدری سلیقه ای با موضوع برخورد می کنید تا شعر معاصر را چگونه تعبیر و پرچم های سیاه آخرین اخبار ایران و جهان گلایه رئیس قوه‌ قضاییه از رؤسای جمهور و مجلس لغو سخنرانی یک نماینده مسأله است اما مقابل


ادامه مطلب ...