مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

دیدگاه مرجئه درباره‌ی ایمان

[ad_1]

مسئله‌ی اصلی و محوری مرجئه مسئله‌ی ایمان است که آنها متّفقاً عمل را از اجزاء و ارکان ایمان به شمار نیاوردند، امّا از این اصل مسایلی متفرّع شد از جمله:
1. ایمان زیاد و کم می‌شود یا نه؟
مرجئه نظر به تعریف ایمان به تصدیق قلبی یا تصدیق قلبی با اقرار زبانی و نفی عمل از رکنیّت، ایمان را بسیط دانسته و تأکید کردند که آن زیاد و کم نمی‌شود. زیرا تصدیق مقول به تشکیک نیست، اقرار زبانی هم یا هست و یا نیست. بنابراین برای زیادت و نقصان ایمان وجهی نیست. آنها در برابر کسانی که عمل را از ارکان ایمان قرار داده و آن را قابل زیادت و نقصان می‌دانستند و به آیات «وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ
، (1) «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ
» (2) و «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
» (3) استدلال می‌کردند، به تأویل این آیات پرداخته و گفتند: وقتی که این آیات نازل شد، تصدیق به چیزی که قبلاً در آنها نبود افزوده شد. بنابراین ایمانی که فزونی یافت ایمان به معنی تصدیق به خدا نیست، بلکه تصدیق به معنای آیه و چیزی است که آیه بدان خبر داده است.
2. مرتکب کبیره، مخلد در آتش نیست. زیرا طبق نظر مرجئه او به هر حال مؤمن است و مؤمن مخلّد در آتش نمی‌ماند. آنها در برابر مخالفان خود: معتزله و خوارج که می‌گفتند مرتکب کبیره برای همیشه در آتش می‌ماند و به آیاتی همچون «وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ
» (4) و «وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا
» (5) استشهاد می‌کردند، آیات مذکور را تأویل کردند. در مورد آیه‌ی اول گفتند آیا ناظر به کسانی است که به تمام احکام الهی بی‌اعتنا هستند و از همه‌ی حدود او تعدّی می‌کنند و اینها همان کافران هستند، بنابراین شامل کسانی نمی‌شود که به برخی از حدود الهی تجاوز می‌کنند نه به همه‌ی آنها. و در خصوص آیه‌ی دوم گفتند آیه در مورد کسانی است که مؤمن را به علت مؤمن بودنش به قتل می‌رسانند. بنابراین مخصوص کافران است که فقط کافران است که مؤمن را بدین وضع به قتل می‌رسانند.
3. تخلّف از وعد بر خداوند روا نیست ولی تخلف از وعید جایز است که آن نه تنها زشت و قبیح نیست بلکه فضل است. (6)

انعکاس مذهب ارجاء در ادبیات تازی

عدّه‌ای از شعرای معروف عرب افکار مرجئه را موافق طبع و مشرب و راه و روش خود یافتند و آن را در اشعار و سروده‌های خود به تصویر کشیدند که ابوالفرج اصفهانی در الأغانی و دیگران به نقل آنها پرداخته‌اند. از جمله این شاعران ثابت قطنه شاعر سرشناس عهد اموی و ابونُواس (ابوعلی حسن بن هانی، 136 یا 145-195 یا 196 یا 198 هـ) شاعر نامدار عصر عباسی است که مذهب فلسفی و دینی‌اش در زندگانی بر رأی مرجئه بوده است. (7) این شاعران که در دربارها و کاخ‌های خلفای اموی و عباسی در لهو و لعب و عیاشی و خوشگذرانی روزگار می‌گذرانیدند، مذهب ارجاء را در توجیه افعال و اعمال خود و ممدوحان و ولی نعمتان خود و نیز در امید به عفو و گذشت خداوندگار دستاویز خوبی شناختند، در تعریف و ترویج آن، اشعار و ابیاتی سرودند که ما در اینجا برای نمونه ابیاتی نقل می‌کنیم. ثابت قطنه سروده است:

یا هند فاستمعی لی إنّ سیرتنا *** أن نعبدالله لم نُشرک به أحداً
نُرجی الامور إذا کحانت مشَّبهة *** وَ نصدُقُ القولَ فیمن جار أو عَنَدا
ألمسلمون علی الإسلام کلّهم *** و المشرکون اَشتَوا فی دینهم قِددا
و أری أنّ ذنباً بالغٌ أحداً *** النّاس شرکاً إذا ما وحدّ و الصَّمَداً
لا نَسفِکُ الدّمَ إلّا أن یُراد بنا *** سفکُ الدّماء طریقا واحداً جَدَداً
مَن یتقّ اللهَ فی الدّنیا فإنّ له *** أجر التّقیُ اذا وفّی الحسابَ غَدَا
و ما قضی الله من أمر فلیس له *** ردٌّ و ما یقض من شیءٍ یکن رشداً
کلّ الخوارج مخطٍ فی مقالته *** و لو تعبّد فیما قالَ واجتَهدا
امّا علیٌّ و عثمانٌ فإنَّهما *** عبدان لم یُشرکاً بالله مذ عَبَدا
و کان بینهما شَغبٌ و قد شَهِدا *** شقَّ العصا و یعین الله ما شَهِدا
یُجزی علیٌّ و عثمان بسعیهما *** و لستُ أدری بحقّ أیةً وردا
الله یعلم ماذا یحضران به *** و کلّ عبدٍ سیلقی الله منفرداً. (8)

این ابیات معنی ارجاء را روشن می‌سازد. حاصل اینکه ما احدی از مسلمانان را به علت گناهی تکفیر نمی‌کنیم. گناه هر اندازه بزرگ باشد ایمان را از بین نمی‌برد. ما ریختن خون هیچ مسلمانی را روا نمی‌داریم، مگر اینکه او درصدد ریختن خون ما باشد. یعنی در مقام دفاع از خود. وقتی که امور مشتبه شد و هر طایفه‌ای دیگری را تکفیر کرد، ما هیچ یک را تکفیر نمی‌کنیم و امر همه را به حکم خدا تأخیر می‌اندازیم تا او خود در روز قیامت درباره‌ی آنها داوری و حکم کند. و امّا در مواردی که جور و ستم بیّن و اشتباه و خطا واضح باشد، دیگر از دادن حکم صریح درنگ نمی‌کنیم و رأی خود را درباره‌ی مخطی و مصیب آشکارا اظهار می‌کنیم. خوارج در تکفیر علی (علیه السلام) و عثمان راه خطا رفتند که آنها بندگان خدا بودند تا خدا را شناختند مرتکب شرک نشدند. البته میان آنها برخورد تندی اتفاق افتاد که باعث شرّ شد، امّا آنها بدین سبب از ایمان خارج نشدند. خداوند هر دو را به واسطه‌ی سعی و کارشان پاداش می‌دهد. بنابراین کار آنها را به خدا وا می‌گذاریم.
ابونراس هم سروده است:

دَع عنک لومی فانّ الّلوم إغرأ *** و داونی بالّتی کانت هی الدّاء
صفراء لا تَنزِل الأحزانُ ساحتها *** لومسّها حجر مسّته سرّاء
فقل لِمن یدعیّ فی العلم فلسفةً *** حفظتَ شیئا و غابت عنک اشیاء
لا تَحظُرِ العفو إن کنتَ امرَاً حَرِجاً *** فَإن حَظرَکَه فی الدّین إزراء (9)

ملاحظه می‌شود که شراب را می‌ستاید و نظّام معتزلی و معتزله را که می‌گویند خداوند مرتکب معصیت کبیره را بدون توجه نمی‌بخشد نکوهش می‌کند. باز می‌گوید:

یا ربّ إن عظُمت ذنوبی کثرةً *** فقد علمتُ بأنّ عفوک أعظمُ
إن کان لایرجوک إلّا محسنٌ *** فمن الّذی یرجو و یدعو المجرم
أدعوک ربِّ کما أمرتَ تضرّعاً *** فإذا رددتَ یَدیَّ فمن ذا یرحَم
مالی الیک وسیلةٌ إلّا الرّجا *** و جمیل عفوک ثم أنّی مسلم (10)

ابیات مذکور نیز صراحت دارد که او بر مذهب و یا فلسفه‌ی ارجاء بوده است.

تقسیمی دیگر از ارجاء

به نظر من مرجیان را باید در سه گروه قرار داد: شکّاکان، منحرفان و میانه روان.
شکّاکان همان مرجیان سیاسی‌اند که قبلاً درباره‌ی آنها سخن گفته شد. عدّه‌ای از این گروه به راستی مردمانی جاهل و نادان و از نظر فکری ضعیف و ناتوان و از قدرت تشخیص میان حق و باطل و نور و ظلمت بی‌بهره و در نهایت همچنان که ابن عساکر نوشت دچار سردرگمی، شک و حیرت بودند. تا آنجا که شکّاکان همان مرجیان سیاسی‌اند که قبلاً درباره‌ی آنها سخن گفته شد. عدّه‌ای از این گروه به راستی مردمانی جاهل و نادان و از نظر فکری ضعیف و ناتوان و از قدرت تشخیص میان حق و باطل و نور و ظلمت بی‌بهره و در نهایت همچنان که ابن عساکر نوشت دچار سردرگمی، شک و حیرت بودند. تا آنجا که نتوانستند حقانیت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را، که به اتفاق فریقین، خلیفه‌ی بر حق رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) است تشخیص دهند و در نتیجه آن حضرت را در ردیف مخالفانش، همچون صلحه و زبیر، معاویه و یا خوارج قرار دادند. امّا عدّه‌ای دیگر، مردمانی بسیار محافظه کار، گوشه نشین و ولنگار، نسبت به امور و شئون اجتماعی و دینی بی‌تفاوت و احیاناً دنیاپرست بودند که مصلحت خود را در گوشه نشینی و اعتزال می‌دیدند. طبق روایت نوبختی، احنف بن قیس تمیمی از این جماعت بود که به قوم خود گفت: «إعتزلوا الفتنة أصلحُ لکم». (11)
منحرفان یا مرجئه‌ی مبتدعه، منحرفه، غالی و به تعبیر برخی «مرجئه‌ی خبیثه» (12) عدّه‌ای هستند که برای عمل ارزشی قایل نیستند و قاطعانه می‌گویند، با بودن ایمان - به معنایی که از آن اراده می‌کنند - هیچ گناهی زیان نمی‌رساند. خداوند در روز رستاخیز از همه‌ی گناهان اهل کبائر ولو توبه نکنند در می‌گذرد و عفوشان می‌فرماید.
ملطی (ابوالحسین محمدبن احمدبن عبدالرّحمن شافعی، و: 377 هـ) در کتاب التنبیه و الرّد در باب ذکر مرجئه نوشته است: برخی از آنها می‌گویند کسی که لااله الا الله و محمد رسول الله گفت، حرام خدا را حرام و حلال خدا را حلال دانست، داخل بهشت می‌شود، اگرچه زنا کند، دزدی کند، آدم بکشد، می‌ بنوشد، به زنان شوهردار تهمت زنا زند، زکات ندهد، روزه نگیرد، البته به شرط اینکه مقرّ به آنها باشد، یعنی حلال را حرام و حرام را حلال نکند. (13)
ابوالقاسم اسحاق بن محمدبن اسماعیل بن ابراهیم بن زید معروف به حکیم سمرقندی در کتاب السواد الاعظم آورده است: «امّا مرجیان چند گروه‌اند، بعضی گفتند: بنده ایمان آورد بر وی امر و نهی نباشد، اگر طاعت کند نیکوست و اگر نکند بر وی هیچ چیز واجب نشود و بعضی گویند: چون بنده بگفت «لا اله إلا الله محمد رسول الله» هیچ گناه وی را زیان ندارد و بعضی اندر دین مسلمانی خویش به شک‌اند. گویند ندانیم که مؤمن هستیم یا نه؟ بعضی گویند ندانیم که ایمان حق است یا باطل و ما ندانیم که از جمله‌ی مؤمنانیم امروز نزد خدای عزّو جلّ یا از جمله‌ی کافران». (14)
ابن حزم نیز این منحرفان را دو طایفه می‌شناسد و می‌نویسد: طایفه‌ی اول می‌گویند: ایمان قول به زبان است، کسی که مقرّ به زبان است و اگرچه در قلب معتقد به کفر است، او مؤمن و اهل بهشت است. ابن حزم این قول را به محمدبن کرّام سیستانی (شیخ فرقه‌ی کرامیّه، و : 255 هـ) و اصحاب او در خراسان و بیت المقدس نسبت می‌دهد. طایفه‌ی دوم می‌گویند: ایمان اعتقاد به قلب است، کسی که قلباً معتقد است و اگر چه در زبان بدون تقیّه اظهار کفر کند و بت پرستد یا در دارالاسلام ملتزم به یهودیّت، و نصرانیّت شود، به عبادت صلیب پردازد و اظهار تثلیث کند و بر همین حالت بمیرد او نزد خداوند مؤمن کامل الایمان و اهل بهشت است. ابن حزم این قول را به ابومحرز جهم بن صفوان سمرقندی نسبت می‌دهد. (15) اشعری نیز قول اول را به مرجئه‌ی کرامیّه نسبت داده و قول دوم را با اندک تفاوت لفظی از جهمیّه حکایت کرده است. در مورد کرامیّه نوشته است: آنها چنین می‌انگارند که ایمان اقرار و تصدیق به زبان است، نه به قلب و انکار می‌کنند که معرفت قلبی یا هر چیزی جز تصدیق زبانی ایمان باشد. به زعم آنها منافقانی که در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله زندگی می‌کردند در حقیقت همه مؤمن بودند. به زعم آنها کفر به خدا همان جحود و انکار زبانی است. (16) در خصوص مرجئه‌ی جهمیّه هم نوشته است: آنها کفر به خدا را جهل به او می‌انگارند. به زعم آنها اگر انسان به خدا معرفت پیدا کند، پس از آن انکارش کند، با انکارش کافر نمی‌شود. ایمان متبعضّ نیست، اهل ایمان به یکدیگر برتری ندارند. ایمان و کفر فقط در قلب است نه در جوارح دیگر. (17)
ابوحامد غزالی هم با لحن نکوهش و مذمت نوشته است: مرجیان گویند که مؤمن در آتش نرود، اگرچه همه‌ی معصیت‌ها کرده باشد. (18)
مقدّسی (ابوعبدالله محمدبن احمد بناء بشاری مقدسی، 336-380هـ) در کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم که در سال 375 هـ نوشته نام مرجئه را به مسلمانانی اطلاق کرده که (به اصطلاح خود) در اقلیم دماوند دیده است که شریعت را تعطیل و فرایض را انکار می‌کرده و اسلامس را فقط در عقیده‌ی به توحید می‌دانستند. آنها در جنابتی غسل نمی‌کرده و در روستاهایشان مسجدی نبوده است. میان مقدسی و آنها مناظراتی رخ داده. مقدسی پرسیده شما که عقیده به این مذهب دارید مسلمانان شما را گمراه نمی‌دانند؟ آنها پاسخ دادند مگر ما موحّد نیستیم؟ مقدسی گفته شما چگونه موحّدید در حالی که فرایض را انکار و شریعت را تعطیل می‌کنید! آنها جواب دادند ما هر سال اموال زیادی به سلطان می‌دهیم: «و هم قوم مرجئه بلاخلاف، لایغتلسون من جنابة و لا رأیت فی قُراهم مساجد، و جرت بینی و بینهم مناظراتٌ، فقلت ألا یغووکم المسلمون و انتم تعتقدون هذا المذهب؟ قالوا: ألسنا موّحدین؟ قلت: کیف! و قد أنکرتم فرائض ربّکم، و عطّلتم الشّریعه! قالوا: إنا ندفع إلی السّطلان فی کلِّ سنة أموالاً جَمَة». (19)
این عدّه از مرجئه است که به حق مورد مذمت و نکوهش فرق مختلف و شخصیت‌های بزرگ اسلامی قرار گرفته‌اند. ابن عساکر حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که آن حضرت پس از توصیف این جماعت به اینکه: «به زعم آنها ایمان قول است و با وجود قول یعنی اقرار زبانی، کثرت معاصی به ایمان زیان نمی‌رساند، همچنان که کثرت اعمال صالح با وجود کفر و شرک سود نمی‌رساند» می‌فرماید: «خداوند آنها را به صورت خنازیر در آتش با هامان عذاب می‌کند. آنها آفت اهل اسلام، هلاک دین و مکذّبان احکامی هستند که من از جانب خداوند آورده‌ام». (20) ابن عساکر باز حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) می‌آورد، که آن حضرت مرجئه و قدریّه را مذمت می‌کند و می‌فرماید که آنها داخل بهشت نمی‌شوند: «ألا إنّ اللهَ عزّوجلّ قَد لَعن المرجئة و القدریّة علی لسان سبعین نبیّا. ألا وَ إنّ امّتی هذه لَاُمّة مرحومة لا عذاب علیها فی الاخرة و انّما عذابها فی الدنیا إلّا صنفَین من امتی لا یدخلون الجنّة المرجئة و القدریّة». (21)
ابن قتیبه دینوری (ابومحمدعبدالله بن مسلم، و: 276هـ) حدیثی از رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که آن حضرت فرموده است: «صنفان من امّتی لا تنالهم شفاعتی لُعنوا علی لسان سبعین نبیّا المرجئة و القدریّة». (22)

میانه‌روان یا مرجئة معتدله

این گروه برخلاف گروه‌های دیگر نه دچار شک و تردیدند و نه بی‌اعتنایی به عمل و قایل به اباحیگری، بلکه فقط با پذیرش اعمال، عمل را از ارکان اسلام و ایمان نمی‌دانند و برخلاف خوارج و معتزله مرتکب معصیت کبیره را که توبه نکرده مسلم و مؤمن می‌شناسند و چنان که گذشت معتقدند که احکام اسلام در این دنیا شامل حال او بوده و در آخرت نیز ممکن است خداوند او را ببخشد و از عذاب الهی رهایی یابد. خلاصه مرتکب معصیت کبیره‌ی غیرتائب برخلاف کفّار مخلّد در آتش نخواهد بود. تمام فرق مسلمین جز خوارج و معتزله به این نوع ارجاء که ارجای کلامی معتدل است قایل‌اند. ما ذیلاً عقیده‌ی اصحاب الحدیث، شعیه‌ی امامیّه، ابوحنیفه و پیروان او، ماتریدیّه و اشاعره را در این خصوص با استناد و استشهاد به مدارک معتبر به ایجاز و اختصار بیان می‌داریم.

عقیده‌ی اهل‌السّنة

اسفراینی در کتاب التبصیر فی الدین، در باب پانزدهم، فصل اول آنجا که درباره‌ی اعتقاد اهل السنّه و الجماعة سخن می‌گوید (23) می‌نویسد: «و اعلم أنّ المؤمن لا یصیر کافراً بالمعصیة و لا یخرج بها عن الإیمان لإنّ معصیته کائنة فی طرف من الأطراف لا تُنافی إیماناً فی القلب». (24)
در پایان فصل، آن را معتَقد مورد اتفاق اعلام دارالاسلام همچون شافعی و ابوحنیفه و جمیع اهل رأی و حدیث، مثل مالک بن انس (94-179هـ)، اوزاعی (ابوعمروبن عبدالرّحمن بن عمرو، 80-157هـ)، داود بن علی بن خلف اصفهانی، (200-270هـ)، زهری (ابوسلمة بن عبدالرّحمن بن عوف، و: 97-104هـ)، لیث بن سعد (94-175 هـ)، احمدبن حنبل (164-241 هـ)، سفیان ثوری (ابوعبدالله سفیان بن سعید، 95 هـ)، و بزرگانی دیگر قلمداد می‌کند. (25)

عقیده‌ی شیعه‌ی امامیّه درباره‌ی ایمان

اکثریت قاطع متکلّمان شیعه‌ی امامیه عمل را از ارکان ایمان نمی‌دانند و در این عقیده با مرجئه توافق دارند و حتی عدّه‌ای آن را فقط تصدیق قلبی تعریف می‌کنند و اقرار زبانی را هم از اجزاء و ارکان ایمان به شمار نمی‌آورند. برای مثال، ابواسحق ابراهیم نوبختی از اعلام قرن دوم هجری و از پیش کسوتان کلام امامیّه در کتاب الیاقوت که از کهن‌ترین کتب کلامی شیعه است تصریح می‌کنند: «وَ المؤمن إذا فَسَقَ یُسمّی مؤمناً، لأنّ الإیمان هو التّصدیق و هو مُصَّدِقٌ و لیست الطاعات جزءٌ من الإیمان و إلّا لکان قولُه تعالی «إنّ الّذین آمنوا و عملو الصالحات» (26) تکریراً». (27)
شیخ طائفه‌ی امامیّه ابوجعفر محمدبن حسن طوسی (و: 460هـ) در کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام به صراحت می‌نویسد: «و امّا الإیمان فهو التصدیق بالقلب و لا اعتبار بما یجری علی اللّسان و کلّ مَن کان عارفا بالله و نبیّه ما أوجَب معرفَته مُقرّا بذالک مصدّقا مفهو مؤمن». (28)
سدیدالدین محمود حِمصی رازی هم که از بزرگان متکلمان امامیّه در قرن ششم است در کتاب المنقذ خود تصریح می‌کند: «و امّا الایمان: فهو التّصدیق بالقلب بالله و توحیده و عدله و نبیّه و بکلّ ما تجب معرفته، و لا إعتبار بما یجری علی اللّسان فکلّ من کان مصدّقاً بقلبه بالله و توحیده و عدله و نبیّه و بکلّ ما یجب معرفته مُقرّابه بقلبه فهو مؤمن». (29)
ابن میثم (میثم بن علی بحرانی، 636-699 هـ) در قواعد المرام در این مقام چنین نظر داده است: «الإیمان عبارة عن التّصدیق القلبی بالله تعالی و بما جاء به رسوله من قول، او فعل و القول اللّسانی سبب ظهوره و سائر الطّاعات ثمرات مؤکّدة لَه»: (ایمان عبارت است از تصدیق قلبی به خدای تعالی و به آنچه رسول او از قول و فعل آورده است، قول زبانی سبب ظهور آن و طاعات ثمرات مُؤکّدِ آن است). (30)
امّا برخی دیگر ایمان را عبارت از تصدیق قلبی و اقرار زبانی می‌دانند ولی تأکید می‌کنند که عمل از ارکان ایمان نیست و فاسق، یعنی کسی که مرتکب معصیت کبیره شده و توبه نکرده مؤمن است.
خواجه نصیرالدین طوسی (و: 672 هـ) متکلّم نامدار شیعه‌ی امامیّه در کتاب تجرید الاعتقاد خود که از اسناد و مدارک معتبر کلام امامیّه است، در تعریف ایمان چنین نوشته است: «و الایمان التّصدیق بالقلب و اللّسان و لا یکفی الأول ... و الفاسق مؤمن لوجوده حدّه فیه»: (31) (ایمان تصدیق به قلب و زبان است. اولی (یعنی تصدیق به قلب) کافی نیست و فاسق مؤمن است، زیرا حد و تعریف ایمان که همان تصدیق قلبی و زبانی باشد، در وی موجود است). علامه حلّی متکلّم سرشناس امامی و شارح تجرید الاعتقاد نیز در شرح خود (کشف المراد) قول خواجه را پذیرفته و آن را مذهب امامیّه شناسانده و به موافقت امامیّه در این مسئله با مرجئه، اصحاب الحدیث و جماعتی از اشاعره تصریح کرده که پس از نقل اقوال مخالف یعنی قول معتزله، حسن بصری، زیدیّه و خوارج نوشته است: «و الحقُّ ما ذهب الیه المصنّف و هو مذهب الامامیّه و المرجئه و اصحاب الحدیث و جماعة الاشعریه»: (32) (قول حق همان است که مصنّف گفت و آن مذهب امامیّه، مرجئه، اصحاب الحدیث و جماعتی از اشاعره است).
شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات آورده است: «و اتّفقت الإمامیّة علی أن مرتکب الکبائر من اهل المعرفة و الإقرار لا یخرج بذالک عن الأسلام و إن کان فاسقاً بما فعله من الکبائر و الآثام»: (امامیّه اتفاق کردند که مرتکب کبائر از اهل معرفت و اقرار یعنی کسانی که از تصدیق قلبی و اقرار زبانی دارند، به واسطه‌ی ارتکاب معاصی کبیره فاسق و گناهکارند ولی از اسلام خارج نمی‌شوند). (33)
امّا گفتنی است که شیخ ابوجعفر طوسی به وی نسبت داده است که او ایمان را عبارت از تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل به جوارح می‌دانسته است. (34) شاید مقصود از آن ایمان کامل است.

عقیده‌ی ابوحنیفه و ماتریدیّه

قبلاً اشاره شد که برخی نسبت ارجاء به ابوحنیفه داده و حتی او را متهم به ارجای مذموم و افراطی کرده، امّا عدّه‌ای به حمایت از وی برخاسته با نسبت ارجای معتدل، در تبرئه‌ی وی از ارجای مذموم اصرار ورزیده‌اند. من هم پس از مطالعه‌ی آثار ابوحنیفه و اَحناف و ماتریدیان که اتباع وی هستند بر این عقیده هستم که این فقیه و متکلّم نامدار مسلمان و پیروانش مانند اکثر اعلام دارالاسلام و اتباع آنها به نوعی ارجاء که همان ارجای معتدل باشد سخت معتقدند و در عین حال ساحتشان از ارجای افراطی و مذموم مبرّا و پاک است. به عبارت دیگر چنان که گذشت ارجای ابوحنیفه ارجای اهل السّنه است که عمل را از ارکان ایمان به شمار نمی‌آورد. کسی را به علت گناهی ولو کبیره باشد و مرتکب آن توبه نکند کافر نمی‌داند. چنان که خود تصریح کرده است: «و لا نُکفّر احداً بذنب و لا ننفی احداً من الایمان». (35)
شیخ ابومنصور ماتریدی مؤسّس فرقه‌ی ماتریدیّه که یکی از فرق مهم و معتدل کلامی اهل سنّت و جماعت است در کتاب التوحید خود، عقاید ابوحنیفه را در خصوص ارجاء به صورت قبول آورده که مختصر و حاصلش این است: «از ابوحنیفه پرسیدند «ارجاء» را از چه گرفتی؟ پاسخ داد از فعل ملائکه، وقتی که به آنها گفته شد: «أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»: (36) (اگر راستگو هستید مرا به نام‌های این گروه خبر دهید) چون نمی‌دانستند امر را به خدا واگذار کردند و گفتند: «سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ
»: (37) (تو منزّهی ما را دانشی نیست، مگر آنچه تو به ما آموختی تو دانای درستکاری). درباره‌ی اهل کبائر یعنی مرتکبان گناهان بزرگ هم حق همین است کمه بگوییم ما نمی‌دانیم، زیرا آنها حسنات و خیراتی دارند که اگر یکی از آنها با جمیع سیئات و شررو، جز شرک به خدا مقابله شود همه‌ی آنها را زایل و باطل خواهد کرد. بنابراین احتمال نمی‌رود که مرتکب کبیره از رحمت حق محروم گردد و مخلّد در آتش باشد، بلکه کارش به خدا واگذار می‌شود، اگر بخواهد از گناهش می‌گذرد و اگر بخواهد آن گناه را با برخی از حسناتش می‌سنجد و حسنات را کفّاره‌ی آن قرار می‌دهد که خود فرموده است: «إنّ الحَسَناتِ یُذهبن السَیِّئاتِّ»: (38) (همانا خوبی ها بدی ها را می‌برند) و «نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیمًا
»: (39) (در می‌گذرانیم از شما گناهانتان را و شما را در محفلی گرامی داخل می‌کنیم). و اگر هم بخواهد او را به اندازه‌ی عملش کیفر و یا پاداش می‌دهد که «فَمَن یَعمل مِثقال ذرَّة خیراً یَرهُ»: (40) (پس کسی که به اندازه‌ی سنگینی ذرّه‌ای کار نیک کند آن را می‌بیند) و این است معنای عدل خداوند در مؤاخذه. ما تردیدی پس از نقل قول ابوحنیفه می‌نویسد: «و هذا النوع من الارجأ حقٌّ لزم القولُ به». (41)
نسفی (ابوحفص عمربن محمدنسفی، و: 537 هـ) هم که از اعلام ماتریدیّه است در عقائد النسفیّه خود نوشته است: «خداوند جز شرکِ به خود جمیع معاصی را از صغیر و کبیر با توبه و بدون توبه می‌بخشد و آیات و احادیث در این خصوص زیاد است». نسفی در ضمن خاطرنشان می‌سازد که عقیده‌ی معتزله در این مسئله برخلاف است. زیرا آنها آیات و احادیث وارده را مخصوص گناهان کوچک و یا گناهان بزرگ به شرط توبه می‌دانند. (42)
ما در این مقام شواهد و دلایل فراوان در اختیار داریم که استشهاد و استناد به آنها از حوصله‌ی مقاله‌ی ما خارج است. بنابراین تنها به نقل عباراتی از ترجمه‌ی کتاب السواد الاعظم تألیف حکیم سمرقندی (43) که خود از اعلام و اکابر احناف عصر خود و از اتباع ابومنصور ماتریدی است می‌پردازیم که ترجمه‌ی مزبور علاوه بر مطالب و معانی عالی و استوار، از نظر ادبی و نگارش پارسی در سطح بالایی است و به احتمال قوی خواننده از آن مستفید و بهره مند خواهد شد: «امّا طریق مذهب سنّت و جماعت آن است که فقهای ما گویند؛ ابوحنیفه و اصحاب وی رضی الله عنهم: که ایمان اقرار است بر زبان و شناختن به دل و پذیرفتن اعمال است نه کردن اعمال، و معرفت بی‌اقرار کافریست و اقرار بی‌معرفت منافقی است و اقرار با معرفت مؤمنی است... پس اقرار به زبان باید و تصدیق به دل تا مؤمن مخلص باشد. امّا عمل نه از ایمان است و عمل بر تن است. زیرا آنکه خدای تعالی گفت: «إنّ الّذین آمنوا»: (آن کسانی که آیمان آوردند)، پس: «و عملوا الصّالحات» (این آیه در قرآن مکرّر است، از آن جمله در سوره‌ی مریم (19)، آیه‌ی 96): (پس گفت عمل نیک کردند) دانستیم که ایمان بر دل است و بر زبان است و کردار بر تن باشد. پس گفتار زبانی بی‌شناختن دل منافقی است و شناختن دل بی‌اقرار زبان کافری و گفتاری زبان با شناختن دل مؤمنی است». (44)

عقیده‌ی اشاعره درباره‌ی ایمان

مؤسّسه کلام اشعری و شیخ اکبر اشاعره، ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (و: 324 هـ) در کتاب اللّمع فی الرّد علی أهل الزَّیغ و البدع که حاوی اصول عقائد کلام اشعری است و در انتسابش به وی تردیدی نیست، تصریح می‌کند که: «الأیمان هو التّصدیق بالله». زیرا اجماع اهل لغتی که قرآن بدان نازل شده، همین است. خدای تعالی فرموده است: «و ما انت بمؤمن (ای بمُصّدِقٍ) لَنا»: (45) (تو ما را باور نمی‌داری و اگرچه راستگو باشیم). اشعری پس از تحدید ایمان به تصدیق نظر می‌دهد که فاسق اهل قبله، مؤمن است به واسطه‌ی ایمانش و فاسق است به علت فسق و ارتکاب کبیره‌اش، (46) حاصل اینکه مرتکب معصیت کبیره کافر نیست، بلکه مسلمان است و احکام اسلام در این دنیا و همچنین در دنیای دیگر درباره‌ی وی جاری است. ابن عساکر از ابوعلی زاهربن احمد سرخسی نقل می‌کند: «وقتی که مرگ ابوالحسن اشعری در خانه‌ی من در بغداد فرا رسید مرا پیش خود خواند و گفت: بر من گواه باش من احدی از اهل این قبله را تکفیر نمی‌کنم زیرا همه به معبود واحدی اشاره می‌کنند و اختلاف تنها در عبارات است». (47) حاصل اینکه ایمان همان تصدیق است و عمل در مفهوم آن داخل نیست. ایضاً ابن عساکر می‌نویسد: «مرجئه گفتند کسی که یک بار در ایمانش خالص باشد دیگر با هیچ ارتداد و کفری کافر نمی‌شود و برای وی هرگز کبیره‌ای نوشته نمی‌شود. معتزله گفتند مرتکب معصیت کبیره با وجود ایمان و طاعات صد ساله هرگز از آتش خارج نمی‌شود. امّا او (اشعری) راه وسط پیمود و گفت امر مؤمن موحّد وابسته به مشیّت خداوند است، اگر بخواهد عفو می‌کند و وارد بهشت می‌گرداند و اگر مشیّتش قرار گیرد او را به واسطه‌ی فسقش کیفر می‌دهد سپس داخل بهشت می‌گرداند و امّا مخلّد در آتش نمی‌گرداند». (48)

نظر امامیّه درباره‌ی مرجئه

با اینکه گفته شد علما و بزرگان شیعه‌ی امامیّه خود به نوعی ارجاء قایل‌اند، امّا درباره‌ی فرقه‌ی مرجئه نظر خوبی ندارند چنان که کلینی روایاتی از امام صادق (علیه السلام) در ذم و لعن و حتی کفر و شرک مرجئه در اصول کافی آورده است. (49) مجلسی هم در کتاب بحارالانوار نوشته: «رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «صنفان من امّتی لیس لهما نصیبٌ المرجئة و القدریّه». (50) شیخ مفید نیز از آنها خرده گرفته و دچار عیبی در دین شناسانده و داستانی نقل کرده که حکایت از آن دارد که امام صادق (علیه السلام) نظر خوبی به آنها نداشته است. داستان از این قرار است. روزی امام صادق (علیه السلام) به اصحاب خود حدیث می‌فرمود. عبدالله پسر امام وارد شد. امام چون او را دید سکوت کرد. اصحاب علت سکوت را از امام جویا شدند. حضرت فرمود آیا نمی‌دانید که او از مرجئه است. (51) فضل بن شاذان در کتاب الایضاح خود حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که آن حضرت فرموده است: «صنفان من امّتی لیس لهما فی الاسلام نصیبٌ القدریة و المرجئة». او پس از نقل حدیث مذکور مرجئه را چنین شناسانده است: آنها می‌گویند ایمان قول بدون عمل است. اصل و اساس عقیده و باورشان این است که اگر کسی پدر، مادر، پسر، دختر، برادر و خواهرش را بکشد و در آتش بسوزاند، یا زنا کند یا سرقت کند، یا نفس محرمه‌ای را بکشد یا قرآن ها را بسوزاند، یا کعبه را ویران سازد یا نبش قبر کند و یا مرتکب هر معصیت کبیره‌ای شود که خدا از آن نهی کرده است، این اعمال ایمان او را تباه نمی‌کند و از ایمان خارج نمی‌سازد، و اینکه اگر او به شهادتین اقرار کند ایمانش مانند ایمان جبرئیل و میکائیل کامل و مستکمل است، اکرچه مرتکب معاصی و منهیّات باشد. احتجاج آنها به قول پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: «أمِرنا أن نُقاتل الناسَ حتی یقولوا: لا إله إلّا الله». فضل در پایان معرفی این جماعت و نقل احتجاجشان می‌گوید: «این قول پیامبر منسوخ است. پیش از آن بوده که سایر فرائض واجب گردد». (52)

جهت انتقاد امامیّه از مرجئه

چنان که ملاحظه شد متکلّمین امامیّه که گفته شد به یک معنی خود مرجئه هستند که عمل را از ارکان ایمان نمی‌دانند، از مرجئه شدیداً انتقاد کردند که در بادی نظر عجیب می‌نماید. امّا مطالعه و تأمّل در نوع انتقادات امامیّه این نکته را روشن می‌سازد که این انتقادات متوجه اصل مذهب ارجای کلامی یعنی نبودن عمل از ارکان ایمان نیست، بلکه اوّلاً: ناظر به بعد سیاسی ارجاء است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام و یاران او را در ردیف کسانی همچون طلحه و زبیر و معاویه و طرفداران آنها قرار می‌دهد و در حقانیّت آن حضرت نوعی شک و تردید به وجود می‌آورد که نه تنها هیچ شیعه‌ای آن را تحمل نمی‌کند، بلکه هیچ مسلمان روشن رأیی آن را نمی‌پذیرد. ثانیاً نظر به ارجای افراطی و انحرافی دارد که چنان که گذشت منجر به تحقیر اعمال و بی‌ارزشی عبادات و اهانت به تقوی و پارسایی می‌شود که حاصلش اباحیگری و بی‌بند و باری است که نه تنها هیچ مسلمانی آن را قبول نمی‌کند، بلکه هیچ دینداری ولو غیر مسلمان آن را نمی‌پسندد و حتی هیچ خردمند و دانایی ولو غیر متدیّن باشد آن را به صلاح و مصلحت جامعه نمی‌داند.

پی‌نوشت‌ها:

1. توبه (9)، آیه‌ی 124.
2. آل عمران (3)، آیه‌ی 173.
3. انفال (8)، آیه‌ی 2.
4. نساء (4) آیه‌ی 14.
5. نساء (4)، آیه‌ی 93.
6. امین، همان، ج 3، ص 320-319.
7. دهمان، شعر ابی نواس فی ضوءِ النقد القدیم و الحدیث منشورات، ص 499.
8. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج 14، ص 247.
9. ابونواس، دیوان، ص 756.
10. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 103.
11. نوبختی، همان، ص 5.
12. نسفی، ابومعین، تبصرة الأدلّه، ج 2، ص 774، 776؛ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النّحل، ج 4، ص 204.
13. ملطی شافعی، التنبیه و الرّد علی اهل أهواء و البدع، ص 47.
14. سمرقندی، السواد الاعظم، ص 179-178.
15. ابن حزم، همان جا.
16. اشعری، همان، ج 1، ص 223.
17. همان، ص 214.
18. غزالی، احیاء علوم الدین، ج 1، ص 141.
19. مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص 398.
20. ابن عساکر، همان، ج 32، ص 384.
21. همان، 1421، ج 65، ص 165.
22. ابن قتیبه دینوری، تأویل مختلف الحدیث، ص 97.
23. اسفراینی، همان، ص 153.
24. همان، ص 173.
25. همان، ص 183-182.
26. بقره (2)، آیه‌ی 277.
27. علامه حلی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص 179.
28. شیخ طوسی، تمهید الأصول، ص 293.
29. حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج 2، ص 162.
30. ابن میثم، قواعد المرام، ص 170.
31. علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 427-426.
32. همان، ص 427.
33. شیخ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص 54.
34. شیخ طوسی، همان، ص 293.
35. ابوحنیفه، الفقه الأکبر، ص 2.
36. بقره (2)، آیه‌ی 31.
37. بقره (2)، آیه‌ی 32.
38. هود (11)، آیه‌ی 114.
39. نساء (4)، آیه‌ی 31.
40. زلزله (99)، آیه‌ی 7.
41. ماتریدی، التوحید، ص 384.
42. نسفی، ابوحفض، عقائد النسفیّه، ص 144.
43. ابوالقاسم اسحاق بن محمدبن اسماعیل (و: 342هـ) معروف به حکیم سمرقندی، این کتاب را به امر اسماعیل بن احمد سامانی (295-279 هـ) در حدود سال 290 هـ به زبان تازی در بخارا نوشته است. مترجمی که شناخته نشده، به امر نوح دوم سامانی در حدود سال .370 هـ آن را به پارسی دری برگردانیده است.
44. سمرقندی، همان، ص 123-122.
45. یوسف (12)، آیه‌ی 17.
46. اشعری، اللّمع فی الرّد علی أهل الذّیغ و البدع، ص 75.
47. ابن عساکر، تبیین کذب المفتری، ص 149.
48. همان، ص 151.
49. کلینی، اصول کافی، ج 4، ص 135-133.
50. مجلسی، بحارالأنوار، ج 5، ص 118.
51. شیخ مفید، مجالس در مناظرات، ص 440-439.
52. فضل بن شاذان، الایضاح، ص 45.

منبع مقاله :
جهانگیری، محسن، (1390) مجموعه مقالات «1» کلام اسلامی، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان نزدیک‌ترین مکتب کلامی به شیعهیکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این مکتب کلامی، رویکرد آن‌ها نسبت به عقل در شناخت معارف حدیث تربیتی کودک کشکول راز حدیثتربیتیکودکسعی شده مطالب مستند ارائه گردد چهل حدیث تربیتی کودک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمدین و زندگی دبیرستان سئوالات امتحانی دین و …اسمه تعالی موضوع تطبیق آیات کتاب دین و زندگی با اقسام توحید و شرک جهت اطلاع به کیهان نهاوندای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی و مراجع تقلید در مورد …نظرقانوناساسیجمهورییکی از مهمترین زیارتگاه های اهل حق کرمانشاه مقبره سلطان سهاک مشکل بررسی عقاید اهل حقپایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذبشادی بی هدف دالای لاما گردآورندهمظاهری سیف سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به نزدیک‌ترین مکتب کلامی به شیعه نزدیک‌ترین مکتب کلامی به شیعه آشنایی با مکاتب مهم کلامی حدیث تربیتی کودک کشکول راز حدیثتربیتی سعی شده مطالب مستند ارائه گردد سید ایلیا متولد دهه ی پنجاه، روستای سادات شیخ شبان، استان دین و زندگی دبیرستان سئوالات امتحانی دین و زندگی اسمه تعالی موضوع تطبیق آیات کتاب دین و زندگی با اقسام توحید و شرک جهت اطلاع به داوطلبان کیهان نهاوند ای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا مکن نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی و مراجع تقلید در مورد اهل حق نظرقانوناساسی به حول و قوه الهی این وبلاگ در تاریخ با هدف معرفی اجمالی فرق اسلامی و دفع شبهات وارده پایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذب شادی بی هدف دالای لاما گردآورندهمظاهری سیف سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش های درباره ی ازدواج لی مین هو درباره ی شهید بهنام محمدی انشایی درباره ی پاییز انشا درباره ی صدای باران انشا درباره ی آسمان شب تحقیق درباره ی فردوسی نقاشی درباره ی امام حسین شعر درباره ی روز معلم


ادامه مطلب ...

بشارت های خداوند به اهل ایمان و استقامت!

[ad_1]

فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان

اهل ایمان

2 عامل برای رسیدن به خوشبختی

خداوند متعال به عاملی مهم اشاره می کند که در کنار ایمان و تقوا می تواند انسان را به اوج خوبی ها و خوشبختی ها برساند و در نتیجه انسان با تمام وجود طعم واقعی ایمان به خداوند متعال را درک کند :
«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: محقّقاً کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى کردند، بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.» [الأحقاف: 13]
افراد زیادی هستند که دم از ایمان و اعتقاد می زنند، ولی چون استقامت و پایداری ندارند وقتی در آزمایش های مختلف قرار می گیرند، با ایمان خداحافظی می کنند چنانچه خداوند متعال در داستان بلعم باعورا وی را شخصی معرفی می کند که توان پرواز تا عرش الهی را داشته است، اما به علت عواملی از جمله عدم پایداری و استقامت در دین به مرحله ای می رسد که خداوند متعال در مورد او این گونه می فرماید: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ : و اگر مى خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى بردیم، امّا او به زمین [=دنیا] گرائید و از هواى نَفْس خود پیروى کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله ور شوى زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنى [باز هم ] زبان از کام برآوَرَد...» [الأعراف: 176]

مراد از (استقاموا على الطریقة) استقامت در مسیر اهل بیت است. (مجمع البیان ذیل آیه شریفه) همچنین از امام صادق  علیه السلام روایتی پیرامون این آیه شریفه نقل شده است که حضرت منظور از آب گوارا در آیه را علم کثیر معنا می کنند و می فرمایند:
اگر مردم بر ولایت ما استقامت داشته باشند از علم کثیر کامیاب مى شوند.[تفسیر مجمع البیان ذیل آیه شریفه]

استقامت در ایمان بشارت آفرین می شود

خداوند متعال به همه کسانی که دو عامل ایمان و استقامت را در زندگی خود جاری و ساری کنند بشارت های زیبایی داده است که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می شود :
1) نزول فرشتگان بر مومنان
(إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَة: در حقیقت، کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ایستادگى کردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آیند.)[فصلت:30]
اثر مهم این بشارت ها که مومنین آنها را با گوش جان خود می شنوند در سختی ها و مشکلات زندگی آشکار می شود که سبب می شود در جان خود احساس آرامش کنند و بتوانند به راحتی بر مشکلات پیروز شوند .
2) هیچ ترس و اندوهی بر آنها نیست
«فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد) این افراد با تکیه بر دو عامل ایمان و پایداری نه از گذشته خود ترسی دارند و با بشارت هایی که در مورد آینده به آنها داده می شود دلهره ای از آینده نیز در زندگی آنها وجود نخواهد داشت و می توان گفت که آرامش سراسر زندگی آنها را فرا گرفته است، آرامشی که امروزه گم شده اصلی بشر است .
3) زندگی آنها پربرکت می شود
«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً و اگر [مردم ] در راه درست، پایدارى ورزند، قطعاً آب گوارایى بدیشان نوشانیم.»[الجن: 16]
قرآن کریم بارها به این حقیقت اشاره کرده است که ایمان و تقوا نه تنها موجب نزول برکات معنوی در زندگی افراد می شود بلکه منبعی مهم برای توسعه و آبادانی زمین و ازدیاد نعمت ها و رزق و روزی افراد است که در این آیه شریفه نیز خداوند متعال بار دیگر به این حقیقت اشاره می کند که ایمان و پایداری در آن می تواند سبب نزول باران بر زمین و در نتیجه افزایش نعمت ها شود .
امام باقر علیه السلام پیرامون این آیه شریفه مى فرماید:
مراد از (استقاموا على الطریقة) استقامت در مسیر اهل بیت است. (مجمع البیان ذیل آیه شریفه) همچنین از امام صادق  علیه السلام روایتی پیرامون این آیه شریفه نقل شده است که حضرت منظور از آب گوارا در آیه را علم کثیر معنا می کنند و می فرمایند:
اگر مردم بر ولایت ما استقامت داشته باشند از علم کثیر کامیاب مى شوند.[تفسیر مجمع البیان ذیل آیه شریفه]
به امید اینکه بتوانیم با ایمان و پایداری و استقامت در دین طعم واقعی ایمان را درک کنیم و از آن در تمام زندگی لذت ببریم.
4)آرامش و اطمینان
یکی از آرزوهای همیشگی بشر، رسیدن به آرامش و رهایی از اضطراب و نگرانی است. آری؛ در پرتو ایمان و استقامت، فرشتگان بر انسان فرود می ایند و بشارت می دهند که نه از حوادث بیمناک آینده ترس داشته باش و نه از حوادث ناگوار گذشته، اندوه. (در سوره احقاف، آیه 13 می فرماید: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لاهم یحزنون»)
5) مددکاری فرشتگان در دنیا و آخرت
انسان، در حال جنگ تمام عیاری با شیطان است، که دشمن قسم خورده انسان می باشد. از طرفی این جنگ، نابرابر است، زیرا شیاطین او را می بینند؛ ولی از دید انسان پنهان هستند: انه یریکم هو قبیله من حیث لاترونهم (سوره اعراف: 27) این جا است که انسان، پیوسته به یاری و امدادهای غیبی نیاز دارد. در پرتو استقامت و پایداری، فرشتگان الهی چنین مژده می دهند: نحن اولیاوکم فی الحیوة الدنیا و الاخرة.ما در زندگی دنیایی و آخرت، یاران و مددکاران شماییم. ]... در نیکی ها به شما کمک می  کنیم و در لغزش ها و برابر دشمنان، شما را حفظ می کنیم.]

افراد با تکیه بر دو عامل ایمان و پایداری نه از گذشته خود ترسی دارند و با بشارت هایی که در مورد آینده به آنها داده می شود دلهره ای از آینده نیز در زندگی آنها وجود نخواهد داشت و می توان گفت که آرامش سراسر زندگی آنها را فرا گرفته است، آرامشی که امروزه گم شده اصلی بشر است.

راه های تحصیل ثبات قدم و استقامت

1. سحرخیزی و قرائت قرآن
خداوند، در سوره مزمل، سنگینی وحی را بیان می کند («انا سَنُلقی علیک قولا ثقیلا») و برای تقویت و ایجاد آمادگی این رسالت الهى، خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا، نصفه او انقص منه قلیلا او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا با سحرخیزی و قرائت قرآن بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) دارای چنین ظرفیت وسیعی شد و توانست مخاطب فرمان سنگین «فاستقم کما امرت» شوند.
2. دعا
دومین گام برای به دست آوردن استقامت و ثبات قدم، درخواست از درگاه حضرت حق می باشد. همان گونه که در شماری از دعاهای قرآنی می خوانیم: «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین. (سوره بقره: 250. ثبات قدم، از لوازم یک رزمنده است؛ خواه در جهاد اصغر و خواه در جهاد اکبر، و در جهاد اکبر، ضروری تر است؛ چرا که در جهاد اصغر، ممکن است پیکار به صلح انجامد، ولی در جهاد اکبر، راه صلح، همیشه بسته است. (ک: تفسیر موضوعی قرآن، ج 11، ص 240)) برای این که این موضوع در وجود انسان نهادینه شود، مستحب است در وضو هنگام مسح پا زمزمه کنیم : «اللهم ثبت قَدَمَی علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام». ظهور این دعا درخواست ثبات قدم برای نجات از لغزش در روز قیامت است؛ ولی اطلاقش شامل دنیا نیز می شود. (تفسیر موضوعى قرآن، ج11، ص240) در زیارت عاشورا نیز چنین ترنم می کنیم: «اللهم ... وثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین»
3. دقت و تفکر در زندگی انبیا و اولیای الهی و مخالفان آن ها
قرآن کریم می فرماید: و کُلاًّ نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فوادک و جاءک فی هذه الحق وموعظة و ذکری للمومنین (سوره هود :120) خداوند متعال با بیان سرگذشت انبیاء و مخالفان آن ها همت و اراده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و پیروان آن حضرت را تقویت می کند (ر. ک: تفسیرالمیزان، ج11، ص 71)، تا بر اثر مخالفت ها و کارشکنی دشمنان، گرد و غبار ناامیدی بر قلب آن ها ننشیند و بدانند دشمنان آن ها به اندازه فرعون قوی نیستند و خود آن ها هم به اندازه  موسای در گهواره ضعیف نیستند. همان خدایی که موسی را بر فرعون پیروز نمود، پیروزی شما را هم تضمین می کند.


منابع:
پرسمان
نشریه خلق شماره 3

 

 

آرزو دارم یک دقیقه طعم ایمان را بچشم!!

آرزو دارم یک دقیقه طعم ایمان را بچشم!!

فرمولی برای دستیابی به بهترین مشاغل دنیا

فرمولی برای دستیابی به بهترین مشاغل دنیا

بلعم باعورا که بود ؟

بلعم باعورا که بود ؟

حکایت سه عابد بد نام

حکایت سه عابد بد نام


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چگونگی بهره مندی از فرشتگان و قدرت های شگفت …هر کسی دوست دارد که از قدرتهای ماورای طبیعی استفاده کند و از علوم غریبه و غیر عادی سود راه های ترغیب دانش آموزان به شرکت در نماز جماعت از …راه های ترغیب دانش آموزان به شرکت در نماز جماعت از نگاه یک مشاور مدرسهرابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآنمعنای لغوی عقل وتعقل بیشتر لغت شناسان لفظ عقل را در اصل از عقالکه به معنای ریسمان فیش‌های مرتبط با سوره مبارکه هود آیه در تعبیر قرآنی، پایبندی به ارزشها را استقامت نام نهاده‌اند اگر این پایبندی به شهادت در قرآن و احادیث خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضایع نشدن عمل شهید در قرآن اشاره فرموده است از جمله منبرک – صحبتهای کوتاهبه بهانه ۲۸ صفر سالروز شهادت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امام مجتبی علیه السلامراه‌های برقراری ارتباط با خدا از منظر نهج‌البلاغهایمان، راهنمای انسان در انجام عمل صالح است و بالعکس عمل صالح نیز در شکوفای ایمان نقش مشاهده و تدبر آیه سوره بقرة به همراه لیست …و کذلک جعلنا کم امه وسطا لتکونوا شهداءعلی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداو ما شما اهمیت و ضرورت تربیت اسلامینفس انسان، در آغاز سالم، صاف و بی آلایش است و می تواند تحت تعلیم و تربیت های گوناگون داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید حکایتها داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و دیدنی، زیبا و دلنشین، و آموزنده و مفید همه چیز از چگونگی بهره مندی از فرشتگان و قدرت های شگفت سماموس هر کسی دوست دارد که از قدرتهای ماورای طبیعی استفاده کند و از علوم غریبه و غیر عادی سود برد القرآن الکریم نگاه های حرام و آلوده به گناه نگاه‌های حرام و آلوده به گناه در آیات و روایات بسیاری به مردان و زنان مؤمن پیرامون نگاه به چگونه محبوب خداوند شویم در مطلب پیش رو راه‌های تحصیل محبت و موانع آن از منظر قرآن کریم با استناد به آیاتی از کلام فیش‌های مرتبط با سوره مبارکه هود آیه در تعبیر قرآنی، پایبندی به ارزشها را «استقامت» نام نهاده‌اند اگر این پایبندی به ارزشهای رابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآن معنای لغوی عقل وتعقل بیشتر لغت شناسان لفظ «عقل» را در اصل از «عقال»که به معنای ریسمان و مشاهده و تدبر آیه سوره بقرة به همراه لیست تفسیر ها آیه الی داستان تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه ذکر ویژگی های امت اسلام که امت وسط و پایگاه خبری تحلیلی فردا اخبار ایران و جهان شاه کلید اصلی پیشرفت کشور دل بستن به نیرو و توان داخلی و مقاومت در داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید حکایتها داستانهای داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و دیدنی، زیبا و دلنشین، و آموزنده و مفید همه چیز از سراسر وب عصر ظهور ۴۰ آیه قرآن در شأن حضرت علیع از دیدگاه اهل سنت سلام علیکم خدمت تمامی محبان اهل بیت ع اینم عکس جدیدم باتوجه به انتقاداتی که دوستان


ادامه مطلب ...

عقل، عین ایمان است

[ad_1]

بامداد – در نظر مولای متقیان، آدمی دوگونه بینایی دارد: یکی چشم سر که با آن امور مادی و محسوس عالم را مشاهده می کند، عبرت می گیرد و لذت می برد و دیگری چشم دل که با تفکر بینا می شود.

امیر مومنان علی علیه السّلام به وجود گوهر گران بهای عقل در انسان، آگاهی کامل داشته و در راه پرورش آن تلاش فراوان کرده و در بزرگداشت این نعمت بزرگ الهی کوشیده است؛ طوری که علم را با همه رفعت مقام اش، بر اساس تفکر بنا نهاده است و از نگاه ایشان، هیچ دانشی به پایه تفکر نمی رسد و همانند آن نیست.

104010242114157145136229192218391254517128

تکلیف هر کس بر اساس عقل اوست

تعقل به اندازه ای مهم است که تکلیف هر کسى بر حسب عقل و خرد شخص و مراتب درک اوست، پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرموده است: «بر انگیخته شده ام تا به اندازه عقل مردم با آنها صحبت کنم» هر عقلى فراخور توان خود از حجابهاى غیب را کنار مى زند و فراتر از آن ناتوان است و اعتراف به عجز دارد، تکلیف چنین کسى همان مقدارى است که بتواند رفع حجاب کند، و به همین نسبت از راسخین در علم به حساب مى آید.

سیر تفکر و تعقل در نهج البلاغه

امام علی علیه السّلام اولین کسی است که با منطق عقل، از اسلام دفاع کرده است و شهادت گم راهان و اقوال شکاکان را با این منطق رد نموده است. بهترین ویژگی در تفکر امیر مومنان علیه السّلام، پیوستگی و نظم منطقی است. این مطلب را به راحتی در نهج البلاغه مشاهده می کنیم.

شرافت عقل از آن جهت است که به فرموده پیامبر اسلام: «اول چیزی که خداوند آفرید، عقل بود… سپس فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند هیچ مخلوقی را از تو گرامی تر نسبت به خودم نیافریده ام.»

این نظم منطقی در تفکر، تا آن جاست که هر فکری نتیجه طبیعی فکر قبل و علت فکر بعد است. امام علیه السّلام هیچ لفظی را به کار نمی برد، مگر آن که در آن لفظ مطلبی است که ما را به تأمل می خواند و هیچ عبارتی را به کار نمی برد، مگر آن که بینش ما را توسعه می دهد.

نسبتی است بین عقل و دل و احساس

عقل در نظر امام علی علیه السّلام، از اهمیت بسیار والایی برخوردار است، امور گوناگون به دست عقل تدبیر می شود.نسبت بین عقل و دل و احساس و رفتارهای ظاهری، از نکات ظریفی است که حضرت به آن پرداخته است: «خرد رهبران اندیشه ها و اندیشه ها راهبران دل ها و دل ها راهبران حس ها و حس ها راهبران اندام هاست». آیا در اهمیت عقل، تعبیری زیباتر از این می توان آورد؟

بعضی انسان ها به تن حاضرند و به عقل غایب!

اگر وجود انسان را چند لایه تصور کنیم، لایه درونی همان عقل است که اگر خوب سامان یابد، قلب و احساس و عمل به خوبی تدبیر خواهد شد. به همین دلیل، در نظر امام علیه السّلام، اگر آدمی بی هدایت عقل رفتار کند، قابل نکوهش است: «ای مردم رنگارنگ، با دل های پریشان و ناهماهنگ، تنهایشان عیان، خردهاشان از آنان نهان»؛ «ای مردم که به تن حاضرید و به خرد ناپیدا». بر این اساس،در نظر امام علی علیه السّلام هیچ چیزی در عالم با خردمندی برابری نمی کند.

بی عقلی، بدبختی است

در نظر مولای متقیان، آدمی دوگونه بینایی دارد: یکی چشم سر که با آن امور مادی و محسوس عالم را مشاهده می کند، عبرت می گیرد و لذت می برد و دیگری چشم دل که با تفکر بینا می شود. کسی که اهل تفکر نیست، اهل بصیرت نیست و کسی که اهل بصیرت نباشد، بدبخت است. بدبختی را معمولا به گرفتارهای آشکار اطلاق می کنیم و کمتر کسی است که استفاده نکردن از عقل را نیز بدبختی بداند و یا بی ایمانی را شقاوت محسوب کند. امام علیه السّلام می فرماید: «بدبخت کسی است که از سود خرد و تجربه محروم بماند»؛ «و غنی کسی است که خرد دارد و درویش کسی است که نادان است».

تعقّل به اندازه ای مهم است که تکلیف هر کسی بر حسب عقل و خرد شخص و مراتب درک اوست. پیامبر اکرم فرمودند: «برانگیخته شده ام تا به اندازه عقل مردم با آنها صحبت کنم.»

عقل، عین ایمان است

در نظر امام علی علیه السّلام، ایمان عین عقل و عقل عین ایمان است: «مومن راسه زمان است: زمانی که در آن با پروردگارش به راز و نیاز است و زمانی که در آن زندگانی خود را کارساز است و زمانی که در حلال و نیکو با لذت نفس دمساز است و خردمند را نسزد که جز در پی سه چیز رود: زندگی را سر و سامان دادن، یا در کار معاد گام نهادن، یا از غیر حرام کام گرفتن»

ملاحظه می شود که حضرت همان صفاتی را که برای مومن برمی شمارد، برای عاقل نیز ذکر می کند. این نشان می دهد که بین عقل و ایمان، رابطه ذاتی وجود دارد.

کلام آخر

شرافت عقل از آن جهت است که به فرموده پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در توصیف عقل: «اوّل چیزى که خداوند آفرید عقل بود. و سپس به عقل فرمود روى آور، روى آورد، و فرمود بازگرد بازگشت. آن گاه حق تعالى فرمود: بعزّت و جلال خودم سوگند هیچ مخلوقى را از تو گرامى تر نسبت بخود نیافریده ام، بوسیله تو دیگران را مواخذه مى کنم بخشش مى نمایم و یا ثواب و کیفر مى دهم».

منابع:
– نهج البلاغه، خطبه ۹۷ ، ۲۳۹، ۳۱، حکمت ۵۴ ، ۳۹۰ ، ۱۱۳،نامه ۷۱
– مستدرک نهج البلاغه،ص ۱۷۶
-شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی، ج ۲، صص ۷۰۷ و۷۹۰

نوشته عقل، عین ایمان است اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نظریۀ ایمانِ اشاعره جایگاه ویژة ایمان در میان مفاهیم دینی، سبب شده است که هریک از سنت‌های دینی دیدگاهی دیدار جمعی از دانشجویان با رهبر انقلابرهبر انقلاب کسانی که معتقدند برای پیشرفت کشور باید به غرب پناه برد، عقل خود را باخته دانلود آهنگ جدید پرشین سانگدانلود آهنگ جدید ساسی مانکن به نام بد سلیقه دانلود آهنگ جدید پازل باند به نام نگم برات نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا …در سبک های کلاسیک بهتر است که این کوسنها از همان جنس و بافت روتختی باشند به هماهنگی متیس بلاگ مطالبی پیرامون اندیشۀ استاد الهیکتاب راه‌ کمال انسان ولو ایمان هم داشته باشد خدا را فراموش می‌کند، مگر در موارد بسم الله الرحمن الرحیم عقل و عشقکلمه اسم بار در قرآن آمده است کلمه الله بدون حساب الله که در بسم الله الرحمن الرحیم اسلام کوئست مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعیمتیس بلاگنور ایمان توضیحات متیس بلاگنورایمانتوضیحاتکسی می‌تواند در پرتو نور ایمان محفوظ بماند که در مقابل یکتا ۱ حالت انابه و توبه را القرآن الکریم پرسه در خیال یاحبیب الباکین سکوت سکوت عین سکوت است، بی همانند است که پیشوند ندارد، بدون پسوند است نظریۀ ایمانِ اشاعره جایگاه ویژة ایمان در میان مفاهیم دینی، سبب شده است که هریک از سنت‌های دینی دیدگاهی تفصیلی متیس بلاگنور ایمان توضیحات متیس بلاگ نورایمانتوضیحات کسی می‌تواند در پرتو نور ایمان محفوظ بماند که در مقابل یکتا ۱ حالت انابه و توبه را بیابد ۲ متیس بلاگ مطالبی پیرامون اندیشۀ استاد الهی کتاب راه‌ کمال انسان ولو ایمان هم داشته باشد خدا را فراموش می‌کند، مگر در موارد احتیاج یا بسم الله الرحمن الرحیم عقل و عشق کلمه اسم بار در قرآن آمده است کلمه الله بدون حساب الله که در بسم الله الرحمن الرحیم اول دیدار جمعی از دانشجویان با رهبر انقلاب رهبر انقلاب کسانی که معتقدند برای پیشرفت کشور باید به غرب پناه برد، عقل خود را باخته‌اند علی شریعتی عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت اسلام و مساله تعیین جنسیت جنین با سلام من دو فرزند پسر دارم الحمداللهوالان دو سه هفته ای است که باردارم دلم میخواد دختر شهید مطهری و دیدگاه های تربیتی قرآن قرآن مظهر رحمت و جلوه ربوبیت خداوند و کتاب شناخت و تربیت انسان است و به دلیل برخورداری از القرآن الکریم بهائیت ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد بهائیت بهائیت دینی است که میرزا حسین‌علی نوری ملقب به بهاءالله در قرن ۱۹ میلادی در ایران بنیان


ادامه مطلب ...

پس زدن معرفت و گشودن راه ایمان از نظر مطهری

[ad_1]
فعالیت‌‌هایی برای کودکان مبتلا به فلج مغزی

فعالیت‌‌هایی-برای-کودکان-مبتلا-به-فلج-مغزیهر چه زودتر درمان و فعالیت‌های مناسب را برای فلج مغزی کودکتان شروع کنید، فرصت بهتری را برای او ایجاد ادامه ...

فرآیند پیری در انسان‌ها

فرآیند-پیری-در-انسان‌هافرآیند پیری در انسان‌ها فرآیندی پیچیده و طبیعی است که با تغییرات جسمی و روانشناختی همراه می‌باشد. در ادامه ...

غذاهای حاوی پروتئین بالا برای گیاه خواران

غذاهای-حاوی-پروتئین-بالا-برای-گیاه-خوارانبا توجه به این واقعیت که پروتئین‏ها برای بدن بسیار مهم می‏باشند، در این مقاله برخی مواد غذایی حاوی پروتئین ادامه ...

غدد بدن انسان

غدد-بدن-انسان. غدد در بدن انسان مایعات یا هورمون‌هایی را آزاد می‌کنند که نقش مهمی در حفظ سلامت بدن دارند. غدد به دو ادامه ...

عوامل محدودکننده در اکوسیستم بیابانی

عوامل-محدودکننده-در-اکوسیستم-بیابانیبیان منطقه‌ای را نشان می‌دهد که معمولاً باراش سالانه کمتر از 10 اینچ و دارای زندگی گیاهی پراکنده یا فاقد ادامه ...

عوارض جانبی مصرف سیر

عوارض-جانبی-مصرف-سیربوی بد دهان، سردرد و تهوع برخی از عوارض جانبی معمول سیر می‌باشند. به منظور کسب اطلاعات بیشتر در خصوص ادامه ...

عوارض جانبی دیورتیک‌ها

عوارض-جانبی-دیورتیک‌هادیورتیک‌ها به بدن برای دفع آب اضافی کمک می‌کنند. اگرچه این به عملکرد بهتر قلب کمک می‌کند چون، حجم خون ادامه ...

عوارض جانبی پتاسیم کلرید

عوارض-جانبی-پتاسیم-کلریدپتاسیم کلرید اگرچه عوارض جانبی نادری دارد ولی، نمی‌توان از آن‌ها صرف نظر کرد. این مقاله به بحث درباره ادامه ...

عوارض جانبی پاپائین

عوارض-جانبی-پاپائیناز سنین بسیار جوانی، ما تشویق به خوردن مقدار زیاد پاپایا شدیم، به این دلیل که این میوه‏ی گرمسیری از چندین ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نامه عبدالکریم سروش به رهبری سایت خبری …اخراج پانصد کارگر از سایت سه پتروشیمی بوشهر به جرم اعتراض صنفی عضو فراکسیون راه زندگیترس از خدا عامل خودباوری و اعتماد به نفس امام علی علیه السلام در حکمت ترس از خدا را چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ …سلام اظهار نظر شما درباره مقاله چندان معتبر نیست چون از نتیجه گیری تان گرفتن جان به آیا دعای دعا نویس ها درست است؟ منتظران و یاوران …آیادعایدعانویسهاآیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد از طرف ارتباط با ما – دکتر محمود احـمدی نژادارتباطبامامردم از وضع فعلی نا راضی هستند در سال ۹۰ انتخابات مجلس با وجود تحریم اصلاح طلبان و جکستان مطالب ابر استخر زنان استخر زنانجملات بزرگان، جملات فلسفی آنکه نگاه و سخنش لبریز از شادی ست در دوران سختی نیز ماهی سینمای هندسینمای هند سینمای هند و جهان عکس از بازیگران بالیوود و هالیوودعشق حسینیکسانی که پیامهای خدا را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز او نمیترسند، و خدا مقالات فرش و تابلوفرش منظور از گچبری، طرح گچبری است یا از نظر رنگی، فرش ملهم از گچبری است؟ استاد در طرح داستان من و خواهر زنم نرگس آبادههیجده ساله پدر پسر را خطاب کرد ای عزیز تر از جان قبل از رفتنت ، کمی مقابل پدر راه برو نامه عبدالکریم سروش به رهبری « سایت خبری تحلیلی کلمه چکیده حرٌزمانه وهنرمند دلیر و آزاده ، محمد نوری زاد ، باب نقد ناصحانه و نصح ناقدانه رهبری راه زندگی ترس از خدا عامل خودباوری و اعتماد به نفس امام علی علیه السلام در حکمت ترس از خدا را یکی از چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ شهر سوال سلام اظهار نظر شما درباره مقاله چندان معتبر نیست چون از نتیجه گیری تان گرفتن جان به خاطر آیا دعای دعا نویس ها درست است؟ منتظران و یاوران حضرت مهدی آیادعایدعا آیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد از طرف خدا است ارتباط با ما – دکتر محمود احـمدی نژاد ارتباطباما مردم از وضع فعلی نا راضی هستند در سال ۹۰ انتخابات مجلس با وجود تحریم اصلاح طلبان و اوضاع جکستان مطالب ابر استخر زنان استخر زنان جملات بزرگان، جملات فلسفی آنکه نگاه و سخنش لبریز از شادی ست در دوران سختی نیز ماهی های سینمای هند سینمای هند سینمای هند و جهان عکس از بازیگران بالیوود و هالیوود عشق حسینی کسانی که پیام­های خدا را می­رسانند و از او می­ترسند و از هیچ کس جز او نمی­ترسند، و خدا برای داستان من و خواهر زنم نرگس آباده هیجده ساله پدر پسر را خطاب کرد ای عزیز تر از جان قبل از رفتنت ، کمی مقابل پدر راه برو سیره علویبوستان نهج البلاغه قران چون شاخ گلی که خم شود پیش نسیم از دوست سلامی و ز ما تسلیمی مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست


ادامه مطلب ...

پس زدن معرفت و گشودن راه ایمان از نظر مطهری

[ad_1]
فعالیت‌‌هایی برای کودکان مبتلا به فلج مغزی

فعالیت‌‌هایی-برای-کودکان-مبتلا-به-فلج-مغزیهر چه زودتر درمان و فعالیت‌های مناسب را برای فلج مغزی کودکتان شروع کنید، فرصت بهتری را برای او ایجاد ادامه ...

فرآیند پیری در انسان‌ها

فرآیند-پیری-در-انسان‌هافرآیند پیری در انسان‌ها فرآیندی پیچیده و طبیعی است که با تغییرات جسمی و روانشناختی همراه می‌باشد. در ادامه ...

غذاهای حاوی پروتئین بالا برای گیاه خواران

غذاهای-حاوی-پروتئین-بالا-برای-گیاه-خوارانبا توجه به این واقعیت که پروتئین‏ها برای بدن بسیار مهم می‏باشند، در این مقاله برخی مواد غذایی حاوی پروتئین ادامه ...

غدد بدن انسان

غدد-بدن-انسان. غدد در بدن انسان مایعات یا هورمون‌هایی را آزاد می‌کنند که نقش مهمی در حفظ سلامت بدن دارند. غدد به دو ادامه ...

عوامل محدودکننده در اکوسیستم بیابانی

عوامل-محدودکننده-در-اکوسیستم-بیابانیبیان منطقه‌ای را نشان می‌دهد که معمولاً باراش سالانه کمتر از 10 اینچ و دارای زندگی گیاهی پراکنده یا فاقد ادامه ...

عوارض جانبی مصرف سیر

عوارض-جانبی-مصرف-سیربوی بد دهان، سردرد و تهوع برخی از عوارض جانبی معمول سیر می‌باشند. به منظور کسب اطلاعات بیشتر در خصوص ادامه ...

عوارض جانبی دیورتیک‌ها

عوارض-جانبی-دیورتیک‌هادیورتیک‌ها به بدن برای دفع آب اضافی کمک می‌کنند. اگرچه این به عملکرد بهتر قلب کمک می‌کند چون، حجم خون ادامه ...

عوارض جانبی پتاسیم کلرید

عوارض-جانبی-پتاسیم-کلریدپتاسیم کلرید اگرچه عوارض جانبی نادری دارد ولی، نمی‌توان از آن‌ها صرف نظر کرد. این مقاله به بحث درباره ادامه ...

عوارض جانبی پاپائین

عوارض-جانبی-پاپائیناز سنین بسیار جوانی، ما تشویق به خوردن مقدار زیاد پاپایا شدیم، به این دلیل که این میوه‏ی گرمسیری از چندین ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نامه عبدالکریم سروش به رهبری سایت خبری …اخراج پانصد کارگر از سایت سه پتروشیمی بوشهر به جرم اعتراض صنفی عضو فراکسیون راه زندگیترس از خدا عامل خودباوری و اعتماد به نفس امام علی علیه السلام در حکمت ترس از خدا را چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ …سلام اظهار نظر شما درباره مقاله چندان معتبر نیست چون از نتیجه گیری تان گرفتن جان به آیا دعای دعا نویس ها درست است؟ منتظران و یاوران …آیادعایدعانویسهاآیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد از طرف ارتباط با ما – دکتر محمود احـمدی نژادارتباطبامامردم از وضع فعلی نا راضی هستند در سال ۹۰ انتخابات مجلس با وجود تحریم اصلاح طلبان و جکستان مطالب ابر استخر زنان استخر زنانجملات بزرگان، جملات فلسفی آنکه نگاه و سخنش لبریز از شادی ست در دوران سختی نیز ماهی سینمای هندسینمای هند سینمای هند و جهان عکس از بازیگران بالیوود و هالیوودعشق حسینیکسانی که پیامهای خدا را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز او نمیترسند، و خدا مقالات فرش و تابلوفرش منظور از گچبری، طرح گچبری است یا از نظر رنگی، فرش ملهم از گچبری است؟ استاد در طرح داستان من و خواهر زنم نرگس آبادههیجده ساله پدر پسر را خطاب کرد ای عزیز تر از جان قبل از رفتنت ، کمی مقابل پدر راه برو نامه عبدالکریم سروش به رهبری « سایت خبری تحلیلی کلمه چکیده حرٌزمانه وهنرمند دلیر و آزاده ، محمد نوری زاد ، باب نقد ناصحانه و نصح ناقدانه رهبری راه زندگی ترس از خدا عامل خودباوری و اعتماد به نفس امام علی علیه السلام در حکمت ترس از خدا را یکی از چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ شهر سوال سلام اظهار نظر شما درباره مقاله چندان معتبر نیست چون از نتیجه گیری تان گرفتن جان به خاطر آیا دعای دعا نویس ها درست است؟ منتظران و یاوران حضرت مهدی آیادعایدعا آیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد از طرف خدا است ارتباط با ما – دکتر محمود احـمدی نژاد ارتباطباما مردم از وضع فعلی نا راضی هستند در سال ۹۰ انتخابات مجلس با وجود تحریم اصلاح طلبان و اوضاع جکستان مطالب ابر استخر زنان استخر زنان جملات بزرگان، جملات فلسفی آنکه نگاه و سخنش لبریز از شادی ست در دوران سختی نیز ماهی های سینمای هند سینمای هند سینمای هند و جهان عکس از بازیگران بالیوود و هالیوود عشق حسینی کسانی که پیام­های خدا را می­رسانند و از او می­ترسند و از هیچ کس جز او نمی­ترسند، و خدا برای داستان من و خواهر زنم نرگس آباده هیجده ساله پدر پسر را خطاب کرد ای عزیز تر از جان قبل از رفتنت ، کمی مقابل پدر راه برو سیره علویبوستان نهج البلاغه قران چون شاخ گلی که خم شود پیش نسیم از دوست سلامی و ز ما تسلیمی مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست


ادامه مطلب ...

بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیم!!

[ad_1]

اکنون در مناییم، ابراهیم هستیم و اسماعیل را به قربانگاه آورده ایم. وقت آن اســت که بیابیم تا اسماعیل ما چیست؟ آنچه ما را در راه ایمان ضعیف می کند و در «رفتن» به «ماندن» می خواند، و آنچه ما را به خود بسته و نگهداشته، کدام اســت؟ البته این را هر کسی خود می داند که چه چیزی را باید به منا آورد و برای قربانی، انتخاب کند. 

آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

عید قربان

دهم ذیحجه اســت. صدای پای عید می آید. عید سر سپردگی و بندگی. عیدی با پیام ایثار و فداکاری، عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش. 
عید قربان را عید اضحی نیز می گویند، چرا که اضحی جمع ماده ضحی به معنی ارتفاع روز و امتداد نور آفتاب اســت و هنگامی که خورشید بالا می آید (قبل از ظهر)، آن موقع را ضحی گویند، چنانچه در قرآن کریم آمده اســت: والشمس و ضحیها (قسم به خورشید و چاشتگاه آن) و چون حجاج موقع بالا آمدن آفتاب قربانی می کنند و قربانی را اضحیه یا ضحیه گویند به همین دلیل روز دهم ذی الحجه را که قبل از ظهر آن، عمل قربانی انجام می شود «عید اضحی» می گویند.
عید نیز در لغت از ماده عود؛ به معناى بازگشت اســت؛ لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف می شود عید گفته می ‏شود. 
همچنین واژه قربان از ماده قرب؛ به معنای نزدیک بودن اســت. بر این اساس با توجه به این که شخصی که قربانی می‌کند، در نظر دارد بدین وسیله به خداوند متعال تقرب بجوید، این عمل را قربانی می‌گویند. (لغتنامه دهخدا)
قربانی یکی از شعائر الهی اســت که اجرای آن تقوا ایجاد می‌کند و در صورتی که با خلوص نیت و برای رضای حق انجام پذیرد انسان را به قرب الهی نزدیک‏تر می‎کند. در فرهنگ دینی به هر چیزی که سبب قرب و نزدیکی انسان به خدا شود واژه قربان بر آن اطلاق می گردد. در روایت می خوانیم: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِی‏»؛ نماز نزدیک کننده متقیان به خداوند متعال اســت.(کافی3/265)

ذبح یک حیوان چگونه موجب قرب الهی می شود؟

چه عید باشکوهی ست قربان، ابراهیم (علیه السلام) نیت میکند و ارباب ما عمل! کاش خداوند در رستاخیز کربلا همه ی جن و انس را برای قربانی شدن عباس علیه السلام میفرستاد و ای کاش تمام دریاها زمزم علی اصغر میشدند

حیوان سمبل نفسانیات و حیوانیت انسان اســت. در واقع انسان حیوانی ناطق، عاقل و الهی اســت که با رسیدن به مرحلۀ انسانیت از حیوانیت فاصله می گیرد و اگر به مقام معرفت دست پیدا نکند در مقام حیوانیت باقی می ماند.
اگر انسان بتواند حیوانیت خود را ذبح کند به مقام انسانیت می رسد و آن ذبحی که حاجی در عید قربان می کند در واقع قربانی کردن نفسانیات خود اســت و به این ترتیب او برای معرفت الهی آماده می شود.
امام سجاد (علیه السلام) از شخصی به نام شبیلی سوال می کند آیا هنگام قربانی کردن، نیت کردی که با تمسک به حقیقت تقوا، حلقوم طمع را قطع کنی؟ یعنی در واقع تو فقط یک گوسفند را قربانی و ذبح  نمی کنی، این نمادی اســت برای اینکه تو ریشه طمع را بکنی و وابستگی را از خودت دور کنی.

از قربانگاه ابراهیمی چه درسهایی بگیریم؟ 

عید قربان درس‌های فراوانی دارد. ما به برخی از آنها که در این مجال می گنجد به اختصار می پردازیم: 
1ـ  عبودیت و تبعیت محض از پروردگار: در فلسفه قربانی کردن، یک نکته مهم و یک پیام معرفت‌شناسی وجود دارد و آن این‌که قلمرو معرفت انسان نسبت به مصالح امور محدود اســت. هنگامی که ابراهیم (علیه السلام) مورد خطاب قرار گرفت که برو فرزندت را بکش، از خدا نپرسید که به چه علت باید فرزندم را بکشم؟ بلکه هر چه خدا گفت همان را انجام داد. بنابراین وقتی انسان کاری را در راه خدا انجام می‌دهد ضرورتی ندارد فلسفه‌اش را بداند. اساسا عبادت روحش تسلیم اســت. به همین علت ابلیس با وجود شش هزار سال عبادت، وقتی خدا گفت: به آدم سجده کن، تسلیم نشد و چون تسلیم نشد. رانده شد. پس اگر انسان عمری عبادت کند، اما آنجا که باید، تسلیم نباشد، ابلیس می‌شود.
2ـ امتحان و ابتلای الهی: انسان از همان ابتدای خلقت با وسایل و ابزارهای گوناگون، آزمایش و امتحان شده اســت و این امتحان یک قانون کلی و سنت دائمی پروردگار اســت که برای پرورش بندگان صورت می گیرد. انسان چه بخواهد و چه نخواهد و چه صالح باشد و چه ناصالح، باید این امتحانات را پشت سر بگذارد و گریزی از آن نیست. حضرت ابراهیم از همه چیزش در راه خدا گذشت و از عهده امتحانی که باید برمی آمد، به خوبی برآمد. اما ما چه کردیم؟ لحظه ای تامل!! آیا اگر در معرض امتحان الهی قرار گرفتیم ابراهیم وار سربلند بیرون می آییم؟

عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانی و صدقات و احسانش، بستری برای جاری ساختن مفهوم عبودیت و بندگی اســت و فصلی اســت برای قرب یافتن مسلمانان به خداوند آن هم در سایه عبودیت و اطاعت

3ـ قربانی کردن نفس در برابر امر الهی: ابراهیم (علیه السلام) با پاهای لرزان اما قلبی مطمئن فرزندش اسماعیل را، به مذبح می‌برد، از تمام نفسانیات خود در پیشگاه خداوند می گذرد. ما نیز باید امیال و آرزوها و تعلقات دنیوی را قربانی کنیم. اگر ابراهیم (علیه السلام)، اسماعیل اش را قربانی می کند ما نیز باید ببینیم اسماعیل ما کیست؟ تعلق خاطر ما غیر از خدا کجاست تا او را به مسلخ ببریم. باید ببینیم در راه خدا چه چیزی را بایدذبح کنیم و بهترین پیش کشی که می توانیم به محضر خداوند داشته باشیم چیست و این موضوع دیگر منحصر در قربانی کردن یک گوسفند نیست. ما باید عقل، نفس، وقت، علم و... که ارزشمندترین متاع زندگی مان اســت را در محضر خداوند قربانی کنیم. اینکه آدم نفسش را در مقابل معبود قربانی کند و خاضع و فروتن در مقابل معبود باشد و فقط به دستورات او گوش کند این می تواند بزرگترین قربانی ما باشد.
بنابراین می توان گفت که اگر بتوانیم رضای خویش را فدای رضای حق کنیم؛ اگر بتوانیم از خواسته دل در راه خواسته دین چشم بپوشیم؛ و اگر بتوانیم از داشته ها و خواسته ها بگذریم، آنگاه به مرز عبودیت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده ایم.

یک نکتۀ حسینی!!

تقارن حرکت امام حسین (علیه السلام) از مکه به سمت کربلا با ایام عید سعید قربان، حاوی این نکته اســت که هر کسی می‌خواهد جزو اصحاب حسین (علیه السلام) باشد باید بتواند علایق خود را به مسلخ ببرد و قربانی رمز فداکاری و از خودگذشتگی و دادن جان در راه محبوب و حد نهایی تسلیم در برابر معبود اســت. به همین دلیل بود که امام حسین «علیه السلام» وقتی می‌خواستند از مکه حرکت کنند تنها کسانی را شایسته همراهی خود دانستند و دعوت کردند که آماده بودند از همه چیز خود و از همه دلبستگی‌ها و علایق خود به خاطر خدا و در راه رضای او بگذرند.
راستی که چه عید باشکوهی ست قربان، ابراهیم (علیه السلام) نیت میکند و ارباب ما عمل! کاش خداوند در رستاخیز کربلا همه ی جن و انس را برای قربانی شدن عباس علیه السلام میفرستاد و ای کاش تمام دریاها زمزم علی اصغر می شدند. چه زیبا می توان دریافت که عاشورا هر روز در وجود ما اتفاق می افتد!! نگذاریم که حسین دل به دست یزید نفس کشته شود!!! 

خلاصه سخن اینکه: 

عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانی و صدقات و احسانش، بستری برای جاری ساختن مفهوم عبودیت و بندگی اســت و فصلی اســت برای قرب یافتن مسلمانان به خداوند آن هم در سایه عبودیت و اطاعت. عید قربان، فصل فدا کردن عزیزها در آستان عزیزترین اســت یعنی خدای متعال. پس در این عید عظیم الهی از خدا میخواهیم که رحمتی عنایت کند تا حج درونیمان را به قربانی کردن نفس پایان دهیم و از او یاری می طلبیم که ذبح عظیم ما را در این روز تمنیات نفسانی به پای ربوبیتش قرار دهد. آمین


منابع:
لغتنامه دهخدا
در این نوشتار از بیانات ارزشمند آیة الله ری شهری، دکتر دینانی، حجت الاسلام جواد محدثی استفاده شده اســت.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیمـ قربانی کردن نفس در برابر امر الهی ابراهیم علیه السلام با پاهای لرزان اما قلبی بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیم …بیاییدتانفسامارهرااکنون در مناییم، ابراهیم هستیم و اسماعیل را به قربانگاه آورده ایم وقت آن است که مقالات دینی و اخلاقی بیایید تا نفس اماره را در مسلخ تا نفس اماره را در مسلخ ایمان بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیم ذبحچگونه بیعت کنیم؟ عزت نفس وفای به عهد را در مسلخ ایمان ذبح کنیم و دوست خود را وارد نموده تا این ظلمی که ما می‌کنیم ظلمی که ما می‌کنیم حتی اگر شهره ایمان باشم در بیایید تا نفس اماره را در مسلخ اخلاق عبادی بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیم اکنون در مناییم، ابراهیم هستیم و عبادت اسلامی بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیمعید قربان و مفهوم قربانی کردن از نگاه شخصیت …تا او را قربانی کنیم در نهایت باید نفس اماره را در مسلخ ایمان و اطاعت خدا ذبح کرد امروز نفس اماره خود را قربانی کنیمامروز نفس اماره خود را و فقر در کشور باعث شده تا مردم ایمان و امتحان فلسفه قربانی کردن، بریدن از تعلقات دنیوی … دینی در زندگی فردی، سخنانی را ایراد کردند وی در خطبه دوم نماز ضمن گرامیداشت


ادامه مطلب ...

اصحاب کهف، جوانان ایمان پیشه در قرآن

[ad_1]

بررسی کوتاه داستان جوانان ایمان پیشه

این داستان، جنبه‌ای از زندگی بشری را تجسم بخشیده و قطعه‌ای را به نمایش گذارده اســت که به هنگام وجود عقیده و باوری درست در جامعه‌ای، تکرار می‌گردد؛ هر چند این عقیده، چنان توانمند باشد که توده‌ی فزون مردمان، خود را بدان می‌آرایند و یا چنان ناتوان که نمودها و جلوه‌هایی یافت نمی‌گردد تا دیدگان را به خود درکشد.
لیک به هنگام ناتوانی یاران این عقیده‌ی درست و کمی اینان، این گونه نمونه‌ها [مانند داستان یار غار] خود را باز می‌نمایانند و چه با، ساده‌ترین شکل این عقیده، همان باشد که در داستان این جوانمردان، آمده اســت.
- جامعه، جامعه‌ای اســت نادان و بت پرست؛ جز قدرت و ثروت و کامه و لذت چیزی نمی‌شناسد؛ فرمان ستم، چیره اســت و سنگینی‌اش را بر مردم افکنده اســت. مردم جز از دریچه آن نمی‌توانند نگریست و جز با نَفَس او نمی‌توانند نَفس کشید و جز از دست او، خوراک نمی‌توانند خورد.
ارمغانهای این نمودهای دروغین به ابهت و شکوه حکومت بند اســت، و دورویان و نفاق پیشگان با آراستن بدیهای فرمانروای خودکامه، در میان کامه‌ها و شهوتها می‌چرند.
بدین‌سان اســت که مادی‌گرایان، خداوندگاران کار و بارند و اصحاب سود و صلاح از درون واقعیت می‌نگرند و واقعیت اینان، به گونه‌ی زیر، رویارویشان به تصویر کشیده می‌شود:
- سیری جز به خوراک نیست و خوراک جز از مال و ثروت نیست، و مال و ثروتی نیست مگر در نزد حکومت.
- بزرگی و شایستگی و نیک نامی جز به خویشکاری و مقام نیست و هیچ مقام و جایگامی نیست مگر در نزد حکومت.
- هیچ آرامش و خوشی و سلامتی نیست مگر با مردمداری و همسازی با جامعه، و همسازی با جامعه مگر با پیروی از باور غالب و دیدگاه عمومی مسلط، نیست. (1)
این اســت رهیافتهای فلسفه‌ای که پایه بر اسباب و مسببات دارد؛ ارزشهایی که مادی‌گرایان بدان داوری می‌کنند.
لیک فروغ ایمان اســت که زمانی در جانها افروخته می‌آید، به نورانی ساختن دل و اندیشه و اعضا می‌آغازد، بندهای سنگین زمینی را می‌گسلد و روح را بالا می‌برد و مؤمن را به روشن‌بینی و شفاف نگری‌ای می‌رساند که فروغ ایزدی را در پس اسباب مادی می‌نگرد و درمی‌یابد که این اسباب را آفریدگار هستی و تدبیرگر آن، برنهاده اســت و سرنوشت موجودات به دست اوست و اوست که به چیزی گوید: باشد، پس در دم هستی می‌یابد.
ریشه‌ی چنین ایمانی، رهیافتهای ویژه‌ای دارد، و نتایج مستقل و پیش بینی‌های جداگانه‌ای دارد. چنین ایمانی از کامه‌های دنیا و لذتهای آن فراتر اســت و به دیده? بی اعتنایی و خواری، می‌بیندش. جان و روح خود را به آن سرای جاوید فراز می‌برد، پس نه خشنود به فروتنی و پذیرش و نه تسلیم در برابر ابهت حکومت می‌گردد، هر چند چیره باشد و بیدادگر؛ و نه تسلیم فشار جامعه و فلسفه‌ی آن می‌شود هر چند سنگینی خویش را بر همه جا افکنده باشد. چنین ایمانی رودرروی ستم می‌ایستد تا کلمه توحید و یکتاپرستی را بیان دارد و بانگ برآورد که خدایی جز الله که آسمانها و زمین را آفرید، نیست؛ اوست که به دستش امر هستی اســت و به سویش برگشت و فرجام. حکم و فرمانی نیست مگر برای تدبیرگر هستی و برنهاننده‌ی سنتها، روزیها و ویژگیهای آن، و هیچ فرمانبری و اطاعتی نیست برای آن کس که از شرع و آیین وی و از دستور و سامانه‌اش در زندگی، روی برمی‌تابد.
شخص مؤمن در ایستادگی‌اش در برابر بیداد، به خرد و حکمت پایبند اســت، از این رو، مردمان را به تدبر و اندیشه در موجودات پیرامونشان فرا می‌خواند تا به راستی، آفریدگار شایسته‌ی پرستش را بشناسند؛ و دشمنان و مخالفان را به نبرد دلیل با دلیل و داوری بر پایه‌ی برهان و خرد و منطق دعوت می‌کند؛ «این قوم ما جز او معبودانی اختیار کرده‌اند. چرا بر [حقانیت] آنها برهانی آشکار نمی‌آورند؟ پس کیست ستمکارتر از آن کسی که بر خدا دروغ بندد؟» (کهف/ 15).
راست آن اســت که اینان، [جوانان کهف] دارای بن مایه‌ها و عناصری سازنده بوده‌اند که پیروزی و کامیابی را بر ایشان فرود می‌آورد و فراخوانی اینان را با پذیرش، همراه می‌کرد «آنان جوانانی بودند که پروردگارشان ایمان آورده بودند (کهف / 13). جوانی و توانمندی جسمی در جنگ با باطل و نبرد با اهل آن، مطلوب و بایسته اســت، لیک ایمان اســت که همانا زین و سلاحی اســت بُران که دین گستر و مبلّغ به یاری آن، می‌تازد و جولان می‌دهد و بر باطلش فرود می‌آورد تا به ناگاه، باطل نابود گردد.
سنّت خداوند در پیروزی و ظفرمندی دین گستریها، نهفته در رهیافتها و نگرشهای درست مبلّغان و دین گستران اســت و این که گروهی باشند برجسته و متمایز که آرزوی رسیدن به کرانهای دین گستری و دعوت الهی را دارند و در راهش جانفشانی کنند، بی آن که دیده بر شمار و فزونی افراد خود داشته باشند.
این اســت ماجرای جوانان ایمان پیشه؛ پروردگار آسمانها و زمین، کردار و عمل اینان را با فضل و مهر فراوان خویش، دریافت، پس دلهای اینان را به هم استوار داشت و از آن، ترس و سرگردانی و پریشانی را به در کرد و آن را آکنده از دلیری و آرامش و توان و باور و تاب و شکیبایی و شادمانی ساخت و بر باورشان افزود و خشنودی و تسلیم به خواست خداوند را در ایشان فزون نمود؛ «آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و بر هدایتشان افزودیم. و دلهایشان را استوار گردانیدیم...» (کهف/ 14-13).
زمانی که این بن مایه‌ها و عناصر سازنده در آدمی فراهم آید: جوانی، باورمندی، دل استواری و قدرت تصمیم‌گیری، چنین آدمی را آرامشی نیست، بلکه چاره‌ای از نبرد و مبارزه با باطل و ایستادگی در برابر آن وجود ندارد؛ این اســت کار جوانان سوره‌ی کهف: «آنگاه که (به قصد مخالفت با شرک) برخاستند و گفتند: "پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین اســت. جز او هرگز معبودی را نخواهیم خواند، که در این صورت قطعاً ناصواب گفته‌ایم. این قوم ما جز او معبودانی اختیار کرده‌اند. چرا بر [حقانیت] آنها برهانی آشکار نمی‌آورند؟ پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد؟" (کهف 14-15).
جوانان سوره‌ی کهف، در پهنه‌ی گسترده‌ی این چنین احساسات والا و عواطف رخشان به فروغ ایمان، بدین رأی و بینش ره می‌یابند که با یکدیگر به سوی غار به در شوند تا پس از دوری روحی و معرفتی از جامعه‌ی نادان روزگار خود، به جسم و تن نیز از آن کناره گیرند، تا درباره‌ی شیوه‌ی مؤثر نبرد با باطل، اندیشه‌ای کنند. با وجود این، اگر ایشان را توان مبارزه‌ی روی در روی نیست، در توان ایشان هست که در زمین گسترده‌ی خداوند، ره پویند و در راه خدا، هجرت گزینند؛ و «هر که در راه خدا هجرت کند، در زمین اقامتگاههای فراوان و گشایشها خواهد یافت» (نساء/ 100).
پس دوری روحی و معرفتی، همیشه بایسته و ضروری اســت، چه به هیچ روی و رای، دوستی و مهرورزی با آن که با خدا و فرستاده‌ی او ستیزه‌گری کرده اســت، روا نباشد، هر چند خویش نزدیک یا جایگاه و پایگاهی داشته باشد.
لیک دوری جسمی، دارای شروطی اســت، و چه بسا مهمترین آن شروط آنچه باشد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یاد فرموده اســت که: آدمی، برای حق و راستی، یارانی نیابد، آن گاه که بیند آزمندی و مال پرستی، مورد فرمانبری و اطاعت اســت و هوی و هوس و کامه، مورد پیروی، و هر کسی به دیدگاه و بینش خویش فخر می‌فروشد (2)؛ و دیگر آن که مسلمانان را گروه و جماعتی نباشد که در این هنگام، کناره‌گیری و دوری جسمی و روی آوردن به کارهای شخصی و رها ساختن امر مردم، رواست.
بخاری از ابوسعید خدری - که خدایش از او خشنود باد! - روایت کرده اســت که گفت: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «چه بسا، بهترین دارایی مسلمان، گوسپندی باشد که در دره‌های کوهساران و محلهای باران خیز، بچراند تا بدین سان دین خویش را از آشوبها و فتنه‌ها بگریزاند (3)».
جوانان در حالی گام به سوی غار می‌نهادند که غرقه و شیفته‌ی حال خویش و فرجام کارشان بودند. توجه و عنایت پروردگار و خواست او، چیزی مهمتر از آن را برای ایشان فراهم آورده بود تا رنج و شکنج اینان را تاوان بخشد و بسنده گردد. همین که به غار رسیدند، سالیانی چند بر گوشهایشان پرده‌ای افکنده شد و اقامتگاهی برایشان مهیا گشت که در آن، شرایط بهداشتی و سازگاری، به فراوانی فراهم بود، از خورشید و تهویه و دوری از گرد و خاک؛ کژدمهای زمانه از درآمدن به غار اینان باز ایستادند، هر چند در برون بودند. گردونه‌ی زندگی به خواست خداوند، روان بود؛ پیروزی ایمان بود و در آمدن مردم به فرمان خدا. اوضاع، دیگر شده بود، امنیت و آرامش به جای ستم و سرکشی و بیداد جای گرفته بود، پس خداوند که بزرگ و باشکوه اســت، بار به انگیختگی اینان داد تا نشانه‌های بزرگواری‌اش به جوانان هویدا شود و در همان دم، حجت و برهانی استوار گردد برای آن که گمان برده اســت انگیختگی و رستاخیز به روز واپسین، رستاخیز جانهاست و نه تن‌ها. بدین سان خداوند پاک و والا این جوانان را از خواب به در کرد و از آنَش برانگیخت و ایشان را رها نمایاند تا نمونه‌ای باشند دیدنی و محسوس از توان و قدرت آفریدگار در زنده ساختن پس از مرگ. پس همان گونه که تنهای ایشان را از پوسیدگی حفظ کرد و جانشان را پس از گذشت سده‌های پی در پی، به تن‌هایشان برگرداند، توانا و قادرست که بخشهای پراکنده‌ی تن و پوسیده‌های آن را گرد آورد و در روز شمار، جان و روح را به آنها بازگرداند.

بیان تفصیلی و تحلیلی داستان

- سبک بیان داستان یاران غار، شیوه‌ای اســت در آغاز، چکیده و اجمال، و در پایان، بیانی دراز دامن و مفصل، بیان جنبه‌ها و قطعاتی از داستان و آن گاه برشهایی میان قطعه‌ها و بخشهای داستان که از بافت شناخته می‌گردد.
- نیز داستان، سویه‌ها و رویه‌هایی بنیادین را درباره‌ی قهرمانان داستان یادآور می‌شود و از جنبه‌های دیگر که بیهوده‌اند و بی حاصل، روی برتابیده اســت. بدین سان، اینان [قهرمانان داستان] جوانانی‌اند که ایمان آوردند و بر بیداد و خودکامگی شوریدند و پس از پناه جستن به آغوش پروردگارشان تا فرارویشان راهی نهاد، غار، اینان را پناه داد.
- سبک قرآنی، از یادکرد نام فرمانروایی که اینان از او سرپیچیدند و نپذیرفتن ظلم و ستمش را بانگ برآوردند، فروگذاری کرده اســت چه چنین کاری، دارای اهمیت نیست زیرا بیدادگران و ستمگران خداپنداشته و سرکشان و ظالمان حاکم، در هر زمان و مکان، فراوانند. از این اســت که پندگیری و عبرت به اشخاص نیست، بلکه، به کردار نادرست و زشتی اســت که اینان را به آن [یعنی خداپنداری و ستمکاری] کشانیده اســت و به اثری اســت که در میان مردمان، به جای می‌نهند.
- آیات ارجمند سوره‌ی کهف، متعرض طبقه‌ای که جوانان بدان منسوبند و این که چگونه بر این اندیشه خود گرد هم آمده‌اند، نمی‌شود.
- آیات سوره‌ی کهف بیان نمی‌کند که خارج شدن جوانان از چه راهی و با چه وضعیتی بوده اســت و شمار اینان چه اندازه بوده و ویژگی و حالت سگی که همراه اینان گشت، چه سان بوده اســت.
- به هنگام بیان تفصیلی و درازآهنگ داستان، می‌بینیم که به جنبه‌های عقیدتی و مفاهیم بنیادین پرداخته و جز آن را فرو نهاده اســت.
- بدین سان، اینان جوانانی‌اند که باور به خداوند پاک و والا ایشان را گرد هم آورده اســت: «آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند» (کهف /13).
- مهر و رحمت پروردگار پاک و والا و توجه او، اینان را آماده ساخت؛ «و بر هدایتشان افزودیم» (کهف/ 13).
- و از آنجا که این جوانان را آن تجربه‌ها و آموخته‌های ریشه دار در رویارویی با سختیها نبود، پس لطف و بزرگواری خداوند ایشان را مهیا ساخت؛ «و دلهایشان را استوار گردانیدیم» (کهف /14).
- پس در نتیجه‌ی این دل استواری بود، پایمردی و دلارامی و عزم درست و نازش و بالش به باور و ایمان به خدا؛ «آن گاه که [به قصد مخالفت با شرک] برخاستند و گفتند: «پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین اســت. جز او هرگز معبودی را نخواهیم خواند که در این صورت قطعاً ناصواب گفته‌ایم (کهف /14).
- سپس توجه و نگاهی اســت به آنچه پیرامون ایشان اســت و اینان به فروغِ بینش و تشخیص، آن تاری و تاریکی را که بر قومشان خیمه زده اســت، و آن نادانی و گمراهی را که قومشان در آن سرگردان بودند و بی پروا، می‌نگریستند؛ پس در این باره، اینان را می‌نکوهیدند که از چه روی، داوری خردی را نمی‌خواهند که آفریدگار اینان، به ایشان بخشیده اســت و برای چه به دنبال دلیل و برهانی نیستند برای آنچه برآنند؛ «این قوم ما جز او معبودانی اختیار کرده‌اند. چرا بر [حقانیت] آنها برهانی آشکار نمی‌آورند؟ پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد؟» (کهف /15).
فاصله‌ای در بیان داستان می‌افتد، گویی پرده‌ی نخست فرو افتاده اســت و جوانان روی به سوی غار نهادند.
آنگاه اســت که صحنه‌ی دوم آغاز می‌گیرد و در غار، بر گوشهای جوانان پرده‌ای افکنده می‌آید؛ زمان نسبت به اینان باز ایستاده اســت لیک چرخ هستی، آرام نگرفته اســت و بخشی از سامانه‌ی هستی، برای حفاظت و نگهداری از جوانان و غارشان، گماشته شده اســت. بدین‌سان، خورشید از تمام جهان، تنها به اینان مشغول اســت و تو گویی مدار فلک آن، تنها بر گرد این غار اســت، گویا خورشید برای جوانان مادری دلسوز اســت که بام و شام، ایشان را مواظبت می‌کند؛ «که چون برمی‌آید از غارشان به سمت راست مایل اســت، و چون فرو می‌شود از سمت چپ دامن برمی‌چیند. (کهف /17). لیک جای جوانان؛ «و آنان در جایی فراخ از آن غار قرار گرفته‌اند.» (کهف/17)؛ جای اینان، جایی اســت فراخ در درون غار که یاریگر حفظ اجسام اینان اســت، با شرایطی بهداشتی و به دور از گندیدگی و نمداری. این اســت نشانه‌های بزرگ پروردگاری که این جوانان ارجدار خداوند را در برگرفته و برای ایشان، اسباب را فراهم ساخته و سنتها و آیین هستی را برای اینان به کار گماشته اســت؛ «این از نشانه‌های [قدرت] خداست. خدا هر که را راهنمایی کند او راه یافته اســت، و هر که را بیراه گذارد، هرگز برای او یاری راهبر نخواهی یافت» (کهف /17). این نشانه‌های بزرگ، به نشانه‌ای بزرگتر آراسته شده‌اند، و آن، همانا بخشش حفاظتی معنوی اســت به ایشان، با درافکندن بیم و هراس در قلب هر آن کس که از حال اینان، پی جویی کند یا در نزدیک شدن به اینان، تلاش ورزد؛ «و می‌پنداری که ایشان بیدارند، در حالی که خفته‌اند و آنها را به پهلوی راست و چپ می‌گردانیم، و سگشان بر آستانه‌ی [غار] دو دست خود را دراز کرده [بود]. اگر بر حال آنان اطلاع می‌یافتی، گریزان روی از آنها برمی‌تافتی و از [مشاهده‌ی] آنها آکنده از بیم می‌شدی» (کهف /18).
- آیات گرانسنگ سوره‌ی کهف، از مدت زمانی که اینان در غار، پیش از به خواب رفتنشان گذرانیده‌اند، با ما گفتگو نکرده‌اند.
- درباره‌ی کارهایی که اینان انجام داده و چاره اندیشیهایی که داشته‌اند، سخن نرانده‌اند که آیا اینان به سوی مردمشان بازمی‌گردند تا راه را به ایشان نشان دهند یا به خاطر دینشان، گریزان در زمین ره می‌پیمایند.
- و آیا همراه اینان کتاب و نوشته‌ای بوده اســت که از آن بیاموزند و امور دینشان را فراگیرند. با وجود این، برخی تفسیرگویان برآنند که منظور از «رقیم» [آیه‌ی 9]، کتاب و نوشتاری اســت که اینان برای آموختن و آموزاندن، به همراه داشته‌اند؛ «کتابی اســت نوشته شده (4)» (مطففین/ 9و20)؛ و دیگران گفته‌اند: رقیم، تخته سنگی اســت که در زمانهای بعد، بر در غار اینان نهاده شد.
می بایست خورد و خوراک اینان که همراه داشته‌اند، پیش از به خواب رفتنشان، پایان یافته باشد، چه [پس از بیداری] از این که همراه اینان زاد و آذوقه‌ای نبود، به شگفت در نیامدند. به ناگاه، روند داستان، به پرده‌ی سوم کشیده می‌شود:
«وَ کَذلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ...» و این چنین بیدارشان کردیم، تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند. گوینده‌ای از آنان گفت: «چقدر مانده‌اید؟ گفتند: روزی یا پاره‌ای از روز را مانده‌ایم». [سرانجام] گفتند: «پروردگارتان به آنچه مانده‌اید داناتر اســت، اینک یکی از خودتان را [با این پول خود به شهر] بفرستید...» (کهف /19).
شیوه‌ی گفتگوی برخی از اینان با یکدیگر و گزینش واژگان بیان شده، در آدمی احساس سنگینی پس از خواب طولانی را در می‌افکند؛ «چقدر مانده‌اید؟»، گفتند: روزی یا پاره‌ای از روز را مانده‌ایم.» گفتند: «پروردگارتان به آنچه مانده‌اید داناتر اســت. اینک یکی از خودتان را با این پول خود به شهر بفرستید...».
تکرار حرف «ثاء» در این صحنه که بیداری اینان را به وصف کشیده اســت، دارای اشاراتی اســت گویای این سنگینی: «بَعَثناهم، کَم لَبِثتُم، لَبِثنا، بِمالَبِثتُم، فَابعَثوُا»؛ و سپس، درباره‌ی این که چه مدت خواب بوده‌اند، به درازآهنگی، درنگ نمی‌کنند، همان گونه که وضع و حال کسی که از خوابی سنگین بیدار شده چنین اســت؛ چنین کسی فکر خویش را نمی‌تواند بر موضوعی معین متمرکز سازد، بلکه ذهن او به چیزی ضروری روی می‌آورد که وی را سررسیده اســت و آن، همانا احساس گرسنگی و نیاز به خوردن غذایی اســت. لیک همراه اینان آذوقه‌ای نیست، پس باید که درباره‌ی رفتن یکی از ایشان به شهر برای خرید غذا، اندیشه‌ای کند.
پس، توصیه و سفارش اســت به آهسته کاری و هوشیاری تا مبادا کار اینان برملا شود و گرفتار غلامان حلقه به گوش فرمانروای بیداد گردند؛ «و باید زیرکی به خرج دهد و هیچ کس را از [حال] شما آگاه نگرداند. چرا که اگر آنان بر شما دست یابد، سنگسارتان می‌کند یا شما را به کیش خود بازمی‌گردانند و در آن صورت، هرگز روی رستگاری نخواهید دید» (کهف/20-19). پرده‌ی سوم فرو می‌افتد و تماشاگران نفس در سینه حبس کرده و چشم انتظار رخدادی ناگهانی‌اند تا بدین سان جوانی را بشناسند که آهنگ درآمدن به شهر را کرده اســت، بی آن که اهالی آنجا از آن باخبر باشند. شنونده و خواننده وانهاده شده‌اند تا تصویرها و شکلهایی را که بدان می‌توان مؤمنان شهر را شناخت و میزان شگفتی جوان و دوستانش را از این دیگرگونی بنیادین و شگفت دریافت، به دست خیال و پندار بسپارند. پاک اســت آن دیگر کننده‌ی حالها! حکومت ستم و خودکامگی، سر آمده اســت و سپاهیان و بزرگان خداستیزی و گمراهی، روی بر تافته‌اند و بر شهر، فروغ ایمان تابیده اســت.

اَمّا الدّیارُ فانّها کَدِیارهم *** و أری رجالَ الحَیِّ غیرَ رجاله (5)

بدین سان مردمان جز آن مردمان بودند و اوضاع و احوال جز آن، به گونه‌ای که مؤمنان و باورمندان در اعتقادها و زندگی‌شان در آرامش و آسایش بودند و گرایش به نیکی و خویی در میانشان فراگیر.
به سانِ چشم بر هم زدنی و به تندی و کوتاهی، پرده‌ی چهارم می‌گذرد و شناسایی این جوانان انجام می‌گیرد و ردیابی بقیه‌ی ایشان به فرجام می‌رسد، و مهر و رحمت خداوند پاک و والا دیگر باره برای ایشان فراهم می‌آید و اینان را به دوست برین می‌رساند، چه ماندن اینان بر زمین، دارای سود و منفعتی نیست و مردم جز آن کسانی‌اند که این را می‌شناختد؛ به هم وابستگیها و روابط نزدیک، از هم گسسته اســت و عادات و رسوم و شیوه‌های زندگی، دیگر گشته اســت؛ به گونه‌ای که اینان در چشم مردمان، ماننده‌تر به یادمانها و خاطرات زنده‌ی اینانند تا به اشخاصی واقعی و راستین؛ «و بدین گونه [مردم آن دیار را] بر حالشان آگاه ساختیم تا بدانند که وعده‌ی خدا راست اســت و [در فرا رسیدن] قیامت، هیچ شکی نیست» (کهف/ 21).
از بیدار گشتن اینان از خواب، پند و عبرتی گرفته می‌شود، مبنی بر این که اینان نمونه‌ای بودند محسوس بر رستاخیز پس از مرگ.
سپس پرده‌ی پنجم و آخر به نمایش گذارده می‌شود و مردم درباره‌ی دو امر که مربوط به اینان اســت، چند و چون می‌کنند: شمار اینان و مدت زمانی که در غار مانده‌اند.
گسستها و بریدگیهای میان رویدادهای داستان، به خواست و عامدانه اســت، چه این گسستها جوی را پیش می‌دارد که در آن، شنونده، شرکت می‌کند و خواستار آگاهی جوییهای بیشتر می‌گردد.
اگر رویدادهای جزیی و بی اهمیت یاد می‌شد، حس و حال شنونده، بی روح می‌گشت و رویدادها با خمودگی ذهن و سردی عواطف، دریافت می‌شد.
در پرده‌ی پنجم، داستان با بیان دو تصویر جدال آمیز، به پایان می‌رسد؛ سخن و رأی درست درباره‌ی این جوانان و درباره‌ی مدتی که اینان در غار گذرانیده‌اند.
این پرده، با این سخن و جهت دهی پروردگار به فرجام می‌رسد که بندگان به آفریدگار آسمانها و زمین پناه جویند، آن سان که باشندگان غار به سویش پناه بردند و وی ایشان را در پناه خود گرفت و راهنمایی و هدایت را از برای کارشان مهیا فرمود و یادمان ایشان را در میان پرهیزگاران نیکو کردار، جاودان ساخت.
این گونه اســت، ‌ای محمد! بخوان آنچه را از کتاب پروردگارت که به سویت وحی می‌گردد و بر پروردگارت استوار باش که اوست پناه و امان جای تو و جز او پناهگاهیت نیست.

بازکاوی، خروج موضوعی و دلیل آن

در سبب نزول آمده اســت که چون قریشیان سه پرسش از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند، ایشان به گروه قریش فرمود: فردا نزدم آید تا آگاهتان سازم. لیک وحی برای زمانی باز ایستاد تا این که مکّیان به شایعه پراکنی پرداختند.
در خلال سخن از چند و چون کنندگان درباره‌ی باشندگان غار- درباره‌ی شمار اینان و مدت زمان ماندن اینان در غار- آمده اســت: «و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد. مگر آن که خدا بخواهد، و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: «امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیکتر از این به صواب اســت، هدایت کند» (کهف/ 23-24).
بی گمان در این تأخیر در پاسخ - و در این وضعیت بحرانی - تنگنایی بوده اســت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را.
لیک آیا این تأخیر را حکمتی اســت؟
همانا بر این باوریم که تمامی حکمت و نیکی و خیر آدمی در آنچه اســت که پروردگار پاک و والا برای بندگان ایمان پیشه‌اش برگزیده اســت؛ و در رأس این نیک کاریها و خیرخواهیها، آنچه اســت که خداوند پاک و والا برای پیامبران و فرستادگانش گزین فرموده اســت. چه بسا دلیل و حکمت آن بر ما روشن شود و چه بسا پوشیده ماند، لیک خواست پروردگار و خیر او، در این باره، بهترین و ماندگارترین اســت.
شاید، حکمت و دلیل این تأخیر، سه مورد زیر باشد که دریافته‌ایم:
الف) بُعد و جنبه‌ی تربیتی امت اسلامی، از خلال چنین موضعگیری در برابر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ چه مؤمن را بایسته اســت هر چیزی را به خواست و اراده‌ی خداوند پاک و والا پیوند بخشد و از آن غفلت نورزد؛ و اگر از آن غافل گشت، می‌باید که در نخستین رخداد یا اولین نظر، او را یاد آورد؛ «و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن» (کهف/ 24).
ب) در این تأخیر - به گونه‌ای غیر مستقیم- برهان و دلیلی اســت برای قریشیان، که محمد را از امر وحی، چیزی جز دریافت و تبلیغ نیست و وی به این وظیفه و رسالت فرموده شده و در کوتاهی در آن، نکوهش می‌شود. او را نیست که از خود چیزی را بسازد یا دیگر کند یا پس و پیش نماید و یا پوشیده دارد. آیات بسیاری بر این جنبه، انگشت نهاده‌اند: «و اگر [او] پاره‌ای گفته‌ها بر ما بسته بود. دست راستش را سخت می‌گرفتیم. سپس رگ قلبش را پاره می‌کردیم.» (حاقه/ 44-46).
«... بگو: مرا نرسد که آن [قرآن] را از پیش خود عوض کنم. جز آنچه را که به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم. اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم» (یونس/ 15).
زمانی که یادآوریم، اصل استفسار و پرسشگری، برای دستیابی و رسیدن به راستی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادعای پیامبری بوده اســت، اهمیت این گونه برهان و دلیل را در رویارویی با رخدادها و اتفاقها، درمی‌یابیم؛ فضای حادثه، سوره و آیات، به تمامی، در جهت اثبات راستی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و نادرستی شیوه‌های قریشیان اســت و بیان دروغین بودن نگرشها و دیدگاههای اینان و تلاشهایشان در رسیدن به باطل انگاشتن دعوت پیامبری و توجیه و سودهی مواضع شرک آلودشان و بیان آگاهی و اشراف اینان بر حقیقت ارزشهایی که بدان باور دارند و پایه بر آن می‌نهند.
ج) اگر پاسخ، در همان زمانی داده می‌شد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای قریشیان تعیین فرموده بود، این رخداد مانند هر رخداد دیگری می‌شد که در روابط روزانه‌ی مردم قریش اتفاق می‌افتد.
لیک هنگامی که قریشیان آهنگ توجه به این گونه پرسشها را کردند؛ و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تعیین زمان پاسخ فرمود و آن گاه تأخیر بود و به پس افکندن پاسخ - چنان که روایت می‌گوید که حتّی مکیان، به شایعه پراکنی پرداختند - در چنین هنگامی اســت که جانها، جانهایی گشته‌اند چشم به راه و کنجکاو و مشتاق، در حالی که گفته‌ها و شایعه‌ها در میان مردم، فراوان شده اســت.
این شیوه از شیوه‌های تبلیغ، تأثیر و کارایی دارد و اذهان عمومی را به موضوع تبلیغ مشغول می‌سازد، و آن گاه که پاسخ به هنگام نیاز شدید به آن از راه می‌رسد، در آدمی تأثیرگذارتر و کاراتر اســت.
شاید این مطلب، همان مفهومی باشد که در آیه، به دنبال موضوع مشیت و خواست خداوندی بیان می‌شود؛ «... و بگو: «امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیکتر از این به صواب اســت، هدایت کند (کهف/ 24)».
بنابراین، نتایج و دستاوردهای مترتب بر این تأخیر در پاسخ، درست‌تر و به صواب، نزدیک‌تر اســت.
چه بسا همانند این مورد، رخداد «اِفک» باشد در آیات پس از آن [در سوره‌ی نور، آیه11]: «آن [تهمت] را شری برای خود تصور مکنید، بلکه برای شما در آن مصلحتی [بوده] اســت.» و آن مصلحتی که بر این رخداد، مترتب اســت، ابعاد تربیتی و بیان فضل و برتری خاندان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسران پاک ایشان اســت و بیان فضل خاندان ابوبکر (6) و آنچه از معادن ارزشمند یاران پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کشف می‌گردد.
برای بیان این مورد و نیز ارائه‌ی نکته‌های سودمند، به رخدادهای مشابهی می‌پردازیم که قرآن کریم یادآور شده اســت و در آنهاست تاخیر در پاسخ و به جا نیاوردن خواست پیامبر (علیه السلام) همانند آنچه براى یوسف (علیه السلام) رخ داد.
در داستان یوسف (علیه السلام) وی از آن شخص آزاد شده - یکی از دو دوست زندانش - درخواست که «مرا نزد آقای خود به یاد آور!» (یوسف/42)، چه این که مشتاق به در شدن از زندان بود، لیک هنوز روزهای نخست بود-یا بگو ماههای آغازین - از زندان شدنش، اینک باید اوضاع دربار پادشاه و ملازمان او را در این زمان، به تصویر کشیم:
1. شهر و درباریان، شایعه‌ها و سخنان پراکنده‌ای را درباره‌ی زن عزیز و جوان او [یوسف] در پیچانیده بودند؛ و آنچه پادشاه را وادار ساخت - با وجود تأکید او بر بی گناهی یوسف - که یوسف را به زندان درافکند، به درستی، قیل و قالها بود؛ با وجود این برگشت دوباره‌ی یوسف به صحنه، آتش را دیگر باره برمی افروخت و دوباره بر شایعه‌ها و ژاژگوییها دامن می‌زد.
2. زن عزیز که رسوای عشق یوسف بود، اگر چه به هنگام خودداری یوسف و تن در ندادن او به اشتیاق و هوس سرکشش، صدمه‌ای روحی خورده بود، لیک، دلبسته‌ی او بود و ممکن نبود که در این زمان کوتاه، این دلبستگی فرونشیند؛ بلکه چه بسا وی در آن هنگام که دلیل و برهان بر زنان همگن شهرش اقامه می‌کرد، چیزی از آن یادمانهای سرشار و فراوان خویش را دیگر باره تکرار کرده باشد؛ و ناگزیر از این اعتراف گرفت و به اعتراف وادارشان نمود که هر زنی، اگر به جای او بود، چنین کاری را می‌کرد و چنین تلاشی را می‌ورزید، او هم مانند دیگر زنان اســت که در این گونه روابط، در منطق زنان، معذور و بخشوده اســت. از این اســت که به در ساختن دوباره‌ی یوسف از زندان و در خلال این زمان کوتاه، زن عزیز را وامی‌داشت که در انتقام خویش، برای کرامت و بزرگواری‌اش، به هوش باشد و دیگر باره تلاشی کند و بر سر راه یوسف (علیه السلام) به دشواریهای نوی درافکند؛ یوسفی که پروردگارش با کمال میل وعده‌ای مهمتر از آن به او داده اســت، تا باب پیامبران باشد و ارج و ارز آن را بیاید که پدران نسلی را به گیتی پای نهد که از ایشان خواهند بود؛ اسباط بنی اسراییل.
3. اگر یوسف (علیه السلام) در این مرحله از زندان به در می‌شد، کسی او را احساس نمی‌کرد چه در آن شرایط نیازی به او نبود؛ بلکه او یکی از ملازمان می‌گشت که -چه بسیار هم بودند!-. سرزمین مصر در آن هنگام، در گشادگی و فراخی زندگی و در ناز و نعمت بود، لیک هنگامی که نشانه‌های بحرانهای سیاسی یا اقتصادی یا نظامی رخ می‌نماید، سرپرستان و کارآزمودگان این زمینه‌ها، دلهاشان به یکدیگر استوار می‌گردد و می‌توان بود که توده‌های مردم در راه پاسداشت زندگی خود و جای گرفتن در جایگاه برین و والای خویش، جان خویش ببخشند، زیرا اینان [سرپرستان و کارگزاران] را با این نگاه می‌نگرند که اینان رهانندگان آنها در این زمینه و مرحله هستند؛ در شب تار، ماه پُر، ناپدید می‌گردد و اینگونه اســت که خداوند پاک و والا شرایط را برای یوسف آماده می‌سازد. در چشم انداز آینده، نشانه‌های گرسنگی‌ای مرگ آور بود - هر چند پس از 7 سال پربار-چه هفت گاو لاغرى که هفت گاو فربه را می‌خورند [گزارنده‌ی] هنگامه‌ای وخیم خواهند بود؛ هر چند اینک آن زمان سر نرسیده اســت و کارکردها و تدابیر، حکیمانه نیست. سرزمین مصر در تنگناها و بحرانها گرفتار خواهد آمد و مردمان را به انقلاب و ویرانگری برمی آشوبد - و مردم عامه و توده‌ی فرودین اینان را جز شکمشان، راهبر نیست - پس، این گونه اســت که کار بالا می‌گیرد و گزیری از نیرویی توانمند و آماده نیست.
بدین سان، نقش یوسف (علیه السلام) برای قبولاندن دو شرطش انجام می‌گیرد، بی آن که به بزرگواری پادشاه معترف باشد به دلیل رها نمودنش از زندان - این از آن بود که یوسف نیز خود را چونان عددی بی معنا بر اعداد ملازمان و رهیان نیفزاید. پادشاه، در گشایش کار یوسف مصر اســت:

شرط نخست:

ارج و اعتبار یوسف به او برگردانده شود و بی گناهی وی از سوی تمامی مردمان هویدا و روشنتر از خورشید شود؛ و باید که آن زن لاف زن مدعی، نخستین اعتراف کنندگان باشد و حقیقت را به گونه‌ی کامل یاد آورد؛ همسر عزیز گفت: «اکنون حقیقت آشکار شد. من [بودم که] از او کام خواستم، و بی شک او از راستگویان اســت» (یوسف/51).

شرط دوم:

پادشاه و سران دربار، کسانی را که برانگیزاننده‌ی این ژاژ خواییها و
دروغها درباره‌ی یوسف بودند، نکوهش نمایند و سرزنش رو دارند؛ [پادشاه] گفت: "وقتی از یوسف کم می‌خواستید، چه منظور داشتید؟» زنان گفتند: «منزّه اســت خدا، ما گناهی بر او نمی‌دانیم"» (یوسف /51).
پس از آن که اعتماد پادشاه به یوسف (علیه السلام) فزون گشت و وی ارزش و دانایی و کارآزمودگی وی را فهمید و دریافت که او گنجی اســت که نه در اندازه‌ی ارزش مال و ثروت اســت و نه سپاهی از رَدان و بزرگان او را همتایند، جایگاهش نزد وی بلند گشت. این اعتماد و این جایگاه، مقدمه و زمینه‌ای گشت برای پدید آوردن پذیرش و گرایشی در پادشاه تا از پیروان دعوت یوسف (علیه السلام) گردد - و چگونه این نباشد- که او کانون راز و رای پادشاه اســت و ملازم ویژه‌ی اوست که بر او تکیه می‌کند؛ تو گویی که پادشاه پیامبری اســت فرستاده شده که یوسف (علیه السلام) رهنمودهای پروردگاری را به وی می‌آموزند. در شریعتهای پیشین، از اموری که مرسوم بوده اســت، آن بوده که پیامبری در میان امتی یافت می‌شده و پادشاهی پیرو آن پیامبر و شریعت وی پیدا می‌گشته اســت، به گونه‌ای که به دست آن پیامبر بوده اســت قدرت اجرایی؛ آن سان که در داستان طالوت آمده اســت! بی گمان، پیامبری و حکمفرمایی در دست یک کس، برای امر رسالت و پیامبری، کاراتر، و برای قدرت حکومت، تواناتر و برای دادگستری، فراخوان‌تر اســت. پس از آن که یوسف (علیه السلام) این جایگاه را نزد پادشاه و سران حکومت و در قالب توده‌ی مردم فراهم آورد چنان که در تعبیر پادشاه از او آمده: «تو امروز نزد ما با منزلت و امین هستی» (یوسف /54)، نقش سوم یوسف، برای قبولاندن و گفتن شرط سوم و پایانی‌اش، انجام می‌یابد. «[یوسف] گفت: "مرا بر خزانه‌های این سرزمین بگمار، که من نگهبانی دانا هستم"» (یوسف/ 55).
بنابراین، آیا تأخیر در آزادسازی یوسف بهتر نیست و آیا این گونه نیست که گزینش و انتخاب خداوند پاک و والا بهترین اســت و در آن اســت رستگاری و کامگاری؟
«و بدین گونه یوسف را در سرزمین [مصر] قدرت دادیم (7)، که در آن، هر جا که می‌خواست، سکونت می‌کرد. هر که را بخواهیم به رحمت خود می‌رسانیم و اجر نیکوکاران را تباه نمی‌سازیم. و البته اجر آخرت، برای کسانی که ایمان آورده و پرهیزگاری می‌نمودند، بهتر اســت» (یوسف/56-57).
4. از این نکته دیده بر هم نبندیم که در این تأخیر - به ویژه در داستان یوسف (علیه السلام) - گونه‌ای از انواع تربیت الهی وجود دارد و بیانی اســت از سنّت دعوتهای الهی، چه زندان اســت و رنج و شکنجهای آن، و بی اعتمادی به اسباب مادی و تقویت ارتباط و استحکام پیوند با خداوند پاک و والا و توکل بر او...
داستان یوسف، مکتبی اســت برای آنان که به سوی خداوند پاک و والا، دعوتگرند. این حکمت، از حکمتهای سه گانه‌ی نخست، کم ارزش‌تر نیست.

پندها و عبرتها

پیش از آن که داستان یاران غار را به پایان ببریم، بخشی از پندها و عبرتهایی را که در عبارتهای پیشین، مناسبتی برای یادکرد آن پیش نیامد، یاد می‌آوریم:
1. جوانان، در پاسخ به فراخوان حق، شتابان‌ترند و در جانفشانی در راه او، گام استوارتر و مصمم‌تر.
2. صداقت جوانان در توجه و روی آوردن به خداوند پاک و والا و پناه به سایه سار او و نیک گمانی به حضرتش، با مهر و رحمت گسترده و بی کران پروردگار پاک و والا مواجه می‌گردد که بندگان پاکباز و اخلاص پیشه‌اش را دربرگیرنده اســت.
الف) خداوند در قلبهای اینان آرامش نهاده و به آرامشی روحانی استوارشان داشته اســت و بدین سان گشاده‌دلی و شکیبایی و آرامش و امنیت را پیش از آن که در محیط برون یافته آید، در قلبهای اینان پدید آورده اســت.
ب) خداوند برای جوانان، اسباب حفاظت و دفاعی را فراهم آورده اســت که توانها و قدرتهای بشری در برابر آن ناتوانند؛ از برای اینان خورشید را به کار گماشته و مسخرشان ساخته اســت و تن‌های اینان را از آثار دیگرگونیهای روز و شب و تغییر آب و هوا برکنار داشته و آن را از بیماریها و پوسیدگی محافظت کرده اســت، همان گونه که از ریشخندها و نابخردیهای هرزه‌خویان و تفتیشهای کنجکاوان پاس داشته اســت و بر ایشان بیم و هراس را در افکنده: «و می‌پنداری که ایشان بیدارند، در حالی که خفته‌اند و آنها را به پهلوی راست و چپ می‌گردانیم و سگشان بر آستانه‌ی [غار] دو دست خود را دراز کرده [بود]. اگر بر حال آنان اطلاع می‌یافتی، گریزان از آنها برمی‌تافتی و از [مشاهده‌ی] آنها آکنده از بیم می‌شدی» (کهف/18).
3. توجه الهی با وضعیت جوانان همراهی کرده و خواست ایزد سرمدی اسباب و ساز و کارها را برای نمایاندن حکمت بلند دستیابی به اینان فراهم آورده اســت. بر این پایه، اگر اینان به هنگام خارج شدن از شهر مقداری پول همراه نمی‌داشتند، در اندیشه‌ی درآمدن به شهر برای خرید خوراک نمی‌افتادند و برای نشان اینان جستن، راهی نبود. اگر احساس گرسنگی ناگهانی و سخت اینان نبود، همانا در فرستادن کسی برای فراهم آوردن چیزی که گرسنگی ایشان را رفع کند شتاب نمی‌کردند، این در حالی اســت که اینان در مدت درازی که در غار مانده بودند، نشانی از گرسنگی در جسمهایشان نبود. همه‌ی اینها، تدبیرهای پیشین و پسین خداوندی اســت برای جاودانگی یادمان این رویداد؛ و برهانی اســت آشکار برای آن کس که بیندیشد و پند گیرد.
4. پایبندی به ارزشهای درست و راستین، خوی و منش دل انگیز و یاد و یادمان نیکی را در گیتی به ارث می‌نهد و پاداش و جاودانگی در بهشتهای خرم را به روز واپسین به ارمغان می‌آورد. لیک یاران ارزشهای نادرست و بی پایه، همراه با باورهای دروغینشان از میان می‌روند و یاد و خاطره‌ی اینان در گیتی فراموش می‌شود و اگر چیزی از آن می‌ماند، زشتی و سرزنش و بیزاری اســت و در جهان پسین، کیفری سخت.
به راستی ارزشهای دروغین و نادرست در نگاه طاغوت و فرایندگانی تجسم می‌یابد که لاف خدایی زده و مردمان را به پرستش خویش فرا خوانده‌اند. این ارزشها، در نگاه پیروان چنین فریفتاری شکل می‌گیرد که برای خداوند شریک گرفته و همراه او خدایان دیگری اختیار کرده‌اند.
ارزشهای درست و راستین در دیدگاه جوانانی تجسم می‌یابد که به پروردگار آسمانها و زمین باور داشته و فشار حکومت و محیط و جامعه را پس زده‌اند و به سایه‌سار خداوند پاک و والا و حمایت و پاسداری او، پناه جسته‌اند؛ پس خداوند آنان را از آشوب و بلوا پاس داشته و یاد و نامشان را جاوید ساخته و پاداش اینان را فراوان کرده اســت.
در قرآن کریم، به طور مشخص، یادی از سگ نرفته اســت، مگر سگ یاران غار و آن هم به دلیل همراهی کردن این بزرگواران.
چه زیبا گفته اســت [سعدی] شیرازی در گلستان، درباره‌ی همنشینی با ارجمندان و گرانمایگان که چگونه ارج و ارز و یاد و نام را بلند می‌دارد. برخی از معاصران پس از برگردان گفته‌ی سعدی به تازی، شعری با چنین مضمونی برساخته‌اند:
سعدی روزی به گرمابه در آمده، پس گروهی از مردمان را یافته که سر و تن خود را به گِل بیلون [سرشوی] می‌مالند؛ گل بیلون گونه‌ای گل کوزه گری و سفالین اســت که در گلاب خیسانده می‌شود و چونان پاک کننده‌ای همانند صابون و اُشنان (8) به شمار می‌آید.
سعدی با زبان حال، بیلون را رویاروی سخن می‌نهد و می‌گوید:

گلی خوشبوی در حمام، روزی *** رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که: مُشکی یا عبیری؟ *** که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا: من گلی ناچیز بودم *** ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد *** وگرنه من همان خاکم که هستم (9)

با بزرگان پیوند دوستی بستم و به دانش فزون گشتم؛
این گونه اســت که آن کس با دانشمندان نشیند، بزرگ گردد. (10)

پی‌نوشت‌ها:

1- نک: ابوالحسن ندوی، تأملات فی سورة الکهف، ص‌52، با تصرف و تلخیص.
2- از حدیثی که ترمذی بازگفته اســت. نک: الجامع الصحیح (سنن ترمذی)، ج4، ص 323، کتاب تفسیر؛ وی درباره‌ی این حدیث گفته اســت: حدیثی اســت حسن و غریب.
3- نک: بخاری، الصحیح، ج1، ص10، کتاب ایمان.
4- یادکرد آیه‌ی مطففین: «کتاب مرقوم» تنها اشارتی اســت واژه‌شناختی، بدین سان که رقیم، فعیل به معنای مفعول اســت. (م).
5- لیک سرزمین، همان سرزمین اینان بود، در حالی که مردان قبیله، جز آن مردان بودند. [نک: ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج3، می‌82 (م)].
6- [خواست از «افک» تهمتی نارواست که دامان عایشه را - بر پایه‌ی روایات اهل سنت - گرفت و بر پایه‌ی روایات شیعه، دامان ماریه‌ی قبطیه را - به هر روی دو دسته روایات، به تمامی پذیرفتنی نیست و بایسته‌ی بررسی و نقد حدیث پژوهان و مفسّران. نک: محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج15، ص 101 (نقد روایات عامه)، و ص 105 (نقد روایات شیعه) (م)].
7- [قدرت دادیم، برگردان مَکَّنّا در متن تازی اســت]، واژه‌ی تمکین در قرآن کریم، تنها برای چیزهایی می‌آید که اسباب مادی، بازدارنده‌ای در راه رسیدن به آنها درنمی‌افکند، بلکه رسیدن به آنها، و تمکین یافتن با اسباب و تدابیر خدایی غیرمعمولی اســت.
8-اُشنان، گیاهی اســت شور که در زمین شور روید و بدان جامه شویند. در شستشوی دست نیز به کار می‌آید. از آن قلیا گیرند. گیاه تازه و نرم آن، به دلیل شباهت به پیخال گنجشکان، کِرمَک نامیده شده اســت. به تازی‌اش غاسول خوانند و به رومی [لاتین] اذرقوس. (آنندراج، زیر واژه؛ ابوریحان بیرونی، الصیدنة فی الطب، چاپ عباس زریاب، ص 57) م.
9- سعدی، گلستان، دیباچه، ص 5، چاپ کمال اجتماعی جندقی.م.
10- اَلِفتُ اکابراً و ازددتُ علماً *** کذا مَن عاشَرَ العلماءَ یُکرَم
این بیت، از سوی مترجمان تازی، افزوده شده اســت. م.

منبع مقاله :
مسلم، مصطفی؛ (1390)، پژوهشی در تفسیر موضوعی، ‌ترجمه‌ی هادی بزدی ثانی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

خبرگزاری فارس آثار تربیتی اعتقاد به معادایمان به آخرت سبب بیداری، آگاهی، تقوا، تهذیب نفس و ترس از گناه و ظلم می‌شود و در مقابل مهارت تحملِ مرگ عزیزان در قرآنخبرگزاری فارس این نوشتار با رویکرد توصیفى ـ تحلیلى در پى ارائه مهارت‏هاى قرآنى در آیات قرآن که درباره امام زمانعج است، کدام هاست؟ …آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا ۲۵۰ آیه از آیات قرآن را معیشت و آرامش خاطر آکا گاهی ما در خانواد ه های خود این اشتباه را می کنیم، فکر می کنیم اگر امکانات و رفاه مناسب تصویری از عذاب های جهنم از زبان قرآن کریم قفسهزمانی که هنگام جان کندن افراد معاند فرا می رسد ، فرشته مرگ در زشت ترین و هراسناک ترین چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ …چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ القرآن الکریم ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی … روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ فراموش و به یاد آوری حقی٢ آسودگى سیره علویبوستان نهج البلاغه قراندر این که، سرآغاز نزول قرآن، کدام سوره و آیه و در چه زمانی بوده است با توجه به پیوند یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب اهل سنت اینجا را … حدیث از فضایل حضرت زهراء س در منابع أهل تسنّن قال رسول اللّه صلى الله علیه وآله


ادامه مطلب ...

حیاتی ترین جزء عقل بعد از ایمان به خدا

[ad_1]

مدارا نقش بسیار سازنده‌ای در زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان دارد. زنـدگـى پر از ناگواری‌هایى است که انسان با آن رو برو مى‌شود. اگر انسان بنا را بر مدارا کردن با مردم نگذارد و در مشکلات و ناهمواری‌ها، با دیگران به تندى و خشونت رفتار کند، هـم بـه اعـتـبـار اجـتـمـاعـى و هـم بـه سلامت دینى و اخلاقى خود لطمه خواهد زد.

فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

حدیث

یکی از اصولی که در بهبود و رشد روابط انسان با دیگران، تأثیر شگرفی دارد، مدارا و تحمل دیگران است. با این که به نظر برخی صاحب نظران، روابط اجتماعی همواره در حال تغییر و دگرگونی است و هر موقعیت اجتماعی، یک واکنشی ویژه طلب می کند اما می توان مدارا را یک روش عمومی پیشنهاد کرد که در هر حال، ایجاد روابط متعادل را آسان تر می کند. بعضی از جوانان در عین برخورداری از رشد جسمی و ذهنی، روحیه ی جنگندگی دارند و کمتر از خود مدارا و انعطاف و نرمش نشان می دهند ولی انتظار دارند دیگران با آنان با ملایمت برخورد کنند، در حالی که راه زندگی همیشه هموار نیست و سنگلاخ هایی نیز در آن وجود دارد که تنها با مدارا کردن می توان از آن ها عبور کرد.

معنای مدارا

مدارا در لغت به معنای ملاطفت و نرمی و ملایمت و احتیاط کردن آمده است. (مجمع البحرین، ماده ی دری)
در کتاب های اخلاقی می خوانیم: رفق، صفتی است پسندیده که در برابر عنف و شدت است و عنف نتیجه ی خشم و غضب است. رفق و لینت، از آثار خوش خلقی و سلامت جان می باشد. (المحجه البیضاء، ج5، ص 322)
در پاره ای از موارد، مدارا به معنای حلم و بردباری و تغافل است. مدارا 165507با افراد تندخو و بداخلاق یا تقیه در مقابل مخالفان و افراد زیان رسان، به این معناست. (محمدتقی فلسفی، شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج1، ص 372)

اهمیت رفق و مدارا در تعالیم اسلام

در دعوت به حق باید اصول و شیوه‏‌هاى درستى انتخاب شود و از همان آغاز با خشونت و سخت‌گیرى شروع نشود که طرف مقابل فرار مى‌‏کند و به سخن حق گوش نمى‌‏دهد، ولى اگر با نرمى و ملایمت باشد، طرف آمادگى مى‏‌یابد که مطالب را بشنود و درباره آن بیندیشد

در اهمیت رفق و مدارا همین بس که از صفات خدای بزرگ خوانده می‌شود: امام باقر (علیه السلام) فرمود: خداى عز و جل ملایم است و ملایمت را دوست دارد، و پاداشى که به ملایمت می‌دهد به خشونت و سخت‌گیرى نمی‌دهد. [3]
‏ امام علی (علیه السلام) خطاب به فرزندش محمد حنفیه می‌فرماید بدان‌که بعد از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم حیاتی‌ترین جزء عقل است. [4]
امام علی (علیه السلام) در بیان دیگر می‌فرماید: «ثَمَرَةُ الْعَقْلِ مُدَارَاةُ النَّاسِ»؛[5] نتیجه خردورزی مدارا کردن با مردم است.

آثار و برکات مدارا

مدارا نقش بسیار سازنده‌ای در زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان دارد. زنـدگـى پر از ناگواری‌هایى است که انسان با آن رو برو مى‌شود. اگر انسان بنا را بر مدارا کردن با مردم نگذارد و در مشکلات و ناهمواری‌ها، با دیگران به تندى و خشونت رفتار کند، هـم بـه اعـتـبـار اجـتـمـاعـى و هـم بـه سلامت دینى و اخلاقى خود لطمه خواهد زد.
این مسئله تا آن‌جا اهمیت دارد که خداوند به فرستادگانش حضرت موسی و هارون (علیهما السلام) در مواجهه با فرعون می‌فرماید با او از در مدارا و ملاطفت وارد شوید، شاید به خود آید و پند گیرد و یا بترسد؛ یعنى از ترس این‌که خطرى او را تهدید مى‌ کند مطلب را بپذیرد: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى».‏[6]
این‌که به موسى و هارون امر شدند تا با فرعون به نرمى سخن بگویند، براى آن است که در دعوت به حق باید اصول و شیوه‏‌هاى درستى انتخاب شود و از همان آغاز با خشونت و سخت‌گیرى شروع نشود که طرف مقابل فرار مى‌‏کند و به سخن حق گوش نمى‌‏دهد، ولى اگر با نرمى و ملایمت باشد، طرف آمادگى مى‏‌یابد که مطالب را بشنود و درباره آن بیندیشد.[7]
سخن نرم براى سرکشان و طاغیان درس عملى است. تا بداند که طغیان او عملى است نابجا. گاه همین سخن نرم اساس طغیان را منهدم مى‌‏سازد و طغیان‌گر درمى‌‏یابد که براى تحقق اهدافش راه دیگرى هم وجود دارد.[8]
در این قمست به برخی از آثار و برکات مدارا کردن با مردم می پردازیم: 
1ـ تقویت پیوندهای اجتماعی: یکی از آثار مدارا، رفع کدورت و اختلاف و تقویت انسجام و وحدت ملی است، زیرا ریشه ی بسیاری از کشمکش ها و درگیری ها را می توان در حساسیت های نابجا و عدم وجود روحیه ی رفق و مدارا در جامعه، جست. قوام بقای اجتماع به عواملی مانند میزان مدارای افراد در برابر خطاهای دیگران و روحیه ی همکاری، وابسته است.
2ـ ایمنی دین و دنیا: امام علی (علیه السلام) فرمود: «سَلامَةُ الدّینِ وَالدُّنْیا فى مُداراةِ النّاسِ»؛ [9] سلامت دین و دنیا در مداراى با مردم است.
2. برقراری صمیمیت و دوستى: علی (علیه السلام) صمیمیت و دوستى را از آثار رفق دانسته و فرمود: «بِالرِّفْقِ تَدُومُ الصُّحْبَهُ»؛[10] با رفق و مهربانى، دوستى پایدار خواهد شد.
3. خیر و برکت: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: در نرمى، زیادى و برکت است و هر کس از نرمى محروم شد از خیر محروم گشت. [11]

خوش خلقی و نرم‌خوئی از آن جهت حافظ ایمان است که هر کس در تعامل با مردم نرمى و ملاطفت را از دست دهد و تندی و خشونت در پیش گیرد، ناچار به اعمالى دست می‌زند که ایمانش از دست می‌رود.

4. از بین رفتن کینه و دشمنی: ‏ با مردم مدارا کن تا به برادری ایشان بهره‌یابى. و با مردم به گشاده‌رویی برخورد کن تا کینه‌‏هاى ایشان از بین برود. [12]
منظور روایت این است که هر گاه با مردم مدارا کنى آنان نیز با تو برادرى و دوستى برقرار می‌کنند، و تو از آن بهره‌مند می‌شوی، و هر گاه با آنان با حسن خلق رفتار کنی کینه‌‏هایشان از بین می‌رود و در پى آزار و اذیت تو برنمی‌آیند.
5. پوشیده ماندن عیوب: هر کس با مردم آشتى کند عیب‌هایش پوشیده شود. ‏[13]  منظور تشویق و ترغیب به این است که انسان با همه مردم آشتى باشد و با کسى نزاع و درگیری نداشته باشد، و این باعث مى‌‏شود که عیب‌هاى او پوشیده شود؛ زیرا کسى که چنین باشد، دیگران نیز با او کارى ندارند و در صدد افشای عیب‌هاى او برنمی‌آیند در نتیجه عیوب او پنهان می‌ماند، برخلاف کسى که با مردم عداوت و دشمنى کند، که دشمنان جویاى عیوب او می‌گردند و امکان ندارد که عیوب با تفحّص و تجسّس آنان ظاهر نگردد و انسان رسوا نشود.
6. تداوم حیات: امام صادق (علیه السلام) فرمود: گروهى از قریش نسبت به مردم کم لطف بودند و با آنها کم مدارا می‌کردند، نتیجه‌اش آن شد که از قریش رانده شدند، در صورتى که به خدا سوگند که از نظر خانوادگى عیبى نداشتند. و گروهى از غیر قریش با مردم خوش‌رفتارى نمودند و به خاندان عالى و بلند پیوستند. سپس فرمود: هر کس دستش را از مردم دریغ دارد، او از آنها یک دست دریغ داشته، ولى مردم از او دست‌ها دریغ دارند. [14]
7. مدار نصف ایمان و رفق نصف زندگی: امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نقل فرمود: مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى با آنها نصف زندگى است. [15]‏
8. حفظ ایمان: امام باقر (علیه السلام) فرمود: براى هر چیزى قفلى است (که حافظ آن باشد) و قفل ایمان نرمى و ملاطفت است. ‏[16] به هر حال خوش خلقی و نرم‌خوئی از آن جهت حافظ ایمان است که هر کس در تعامل با مردم نرمى و ملاطفت را از دست دهد و تندی و خشونت در پیش گیرد، ناچار به اعمالى دست می‌زند که ایمانش از دست می‌رود.

پی نوشتها: 
[1]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج ‏13، ص 16۷، واژه رفق
[2]. مجلسى، محمد باقر،‏ محقق، مصحح، رسولى محلاتى، هاشم، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‏8، ص 233
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 119
 [4]. احمدى میانجى، على،‏ مکاتیب الأئمة علیهم السلام، محقق، مصحح، فرجى، مجتبى،‏ ج ‏2، ص 208
[5]. لیثی واسطی، علی، محقق، مصحح، حسنی بیرجندی، حسین،  ص 209. قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[6] طه، ۴۴.
[7]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏6، ص 570، بی‌جا، بی‌تا.
[8]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج ‏7، ص 142
[9]. عیون الحکم و المواعظ، ص 285.‏
[10]. همان، ص 186.
[11]. همان.
[12]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 445
[13]. عیون الحکم و المواعظ، ص 445.
[14]. شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏1، ص 17
 [15]. کافی، ج ‏2، ص 117.
[16]. همان2، ص 118.


منابع:
سایت راسخون
سایت اسلام کوئیست

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

چطور می توانید با روح خود ارتباط برقرار کنید؟ مردمانسلام دوست عزیز عقیده هر کسی قابل احترامه ولی از گفته های اقای ارش معلومه که به خدا و واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن و معجزات اسلام ……با عرض سلام و تشکر بابت آگاهیتان لطفا بفرمایید چرا در آیات الهی نسبت به زنها اجحاف شده وبلاگ تخصصی میکروبیولوژیبیوتکنولوژیشوهری بعد از سالیانی که از ازدواجشون می گذشت در حسرت داشتن فرزند به سر می بردندسوالات درس الی دینی همراه با جواب وپیام … حضرت علیعدرمورد سرشت خدا آشنایی انسان چه می فرماید؟ درهیچ چیزی ننگریستم، مگر این اصول سیاست خارجی در قانون اساسی دیگرانچکیده نوشتار حاضر پژوهشی است مختصر پیرامون اصول سیاست خارجی در قانون اساسی نگارنده انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟کلینیک ترک خود ارضائی اگر زن به اوج لذت جنسى برسد و در آن حال مایعى از او خارج شود جنابت محقق شده و غسل بر او شارنیوز اخبار سقز اخبار اخبار۲۸ام خرداد ۱۳۹۵ در مورد احتمال استفاده از اموال عمومی در جهت منافع شخصی رفع شبهه کنید ۲۴مشروب خواری،الکل خواری لامرد نوشتمقدمه ایران جزء کشورهایی قلمداد میشود که در آن مصرف مشروبات الکلی ممنوع است این قرآن و عوامل رویکرد به خشونتجدا افتادن از معنویت و باورهای مذهبی به مفهوم باور به آغاز هوشمندانه، حکیمانه، نظام چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوالعزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی حجاب زن مسلمان حجاب زن مسلمان نویسنده مفسر قرآن مولانا مفتی عبدالصمد غیاثی مقدمه شیخ الحدیث استاد زندگی نامه امام حسین عو حضرت ابوالفضل ع مسجد …خلاصه ای از زندگی نامه امام حسین عحضرت ابالفضل العباسع خاندان حضرت عباس ع در سال نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف گنجور حافظ غزلیات غزل شمارهٔ ۴۷۰بزرگمهر وزیری نوشته بیت چهارم اشاره دارد به داستان بیژن و منیژه در شاهنامۀ فردوسی که فرازهایی از کلام فرازهائی از کلام استاد قرآن حکیم را به هزار چشم نگریسته اند و همچنان به هزار چشم وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایپرسش های متداول سوال چرا ما دعا می کنیم ؟ خداوند از خواسته های ما مواد غذایی بی نظیر برای چربی سوزی سریعغذاهای چربی سوز غذاهایی هستند که بیشتر از محتوی کالری خود، کالری سوزی نموده و درنتیجه خیالِ خواب بایگانی حروف ابجد و کاربردهای آناساساً حروف ابجد بر دو نوع است که عبارتند از ابجد صغیر و ابجد کبیر ابجد صغیر به بارقه های امید محلی در دولت تدبیر امید سایت …بارقه های امید محلی در دولت تدبیر امید سایت استان بهزاد کاظمی با انتخاب معاونین


ادامه مطلب ...

بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیم!!

[ad_1]

اکنون در مناییم، ابراهیم هستیم و اسماعیل را به قربانگاه آورده ایم. وقت آن اســت که بیابیم تا اسماعیل ما چیست؟ آنچه ما را در راه ایمان ضعیف می کند و در «رفتن» به «ماندن» می خواند، و آنچه ما را به خود بسته و نگهداشته، کدام اســت؟ البته این را هر کسی خود می داند که چه چیزی را باید به منا آورد و برای قربانی، انتخاب کند. 

آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

عید قربان

دهم ذیحجه اســت. صدای پای عید می آید. عید سر سپردگی و بندگی. عیدی با پیام ایثار و فداکاری، عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش. 
عید قربان را عید اضحی نیز می گویند، چرا که اضحی جمع ماده ضحی به معنی ارتفاع روز و امتداد نور آفتاب اســت و هنگامی که خورشید بالا می آید (قبل از ظهر)، آن موقع را ضحی گویند، چنانچه در قرآن کریم آمده اســت: والشمس و ضحیها (قسم به خورشید و چاشتگاه آن) و چون حجاج موقع بالا آمدن آفتاب قربانی می کنند و قربانی را اضحیه یا ضحیه گویند به همین دلیل روز دهم ذی الحجه را که قبل از ظهر آن، عمل قربانی انجام می شود «عید اضحی» می گویند.
عید نیز در لغت از ماده عود؛ به معناى بازگشت اســت؛ لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف می شود عید گفته می ‏شود. 
همچنین واژه قربان از ماده قرب؛ به معنای نزدیک بودن اســت. بر این اساس با توجه به این که شخصی که قربانی می‌کند، در نظر دارد بدین وسیله به خداوند متعال تقرب بجوید، این عمل را قربانی می‌گویند. (لغتنامه دهخدا)
قربانی یکی از شعائر الهی اســت که اجرای آن تقوا ایجاد می‌کند و در صورتی که با خلوص نیت و برای رضای حق انجام پذیرد انسان را به قرب الهی نزدیک‏تر می‎کند. در فرهنگ دینی به هر چیزی که سبب قرب و نزدیکی انسان به خدا شود واژه قربان بر آن اطلاق می گردد. در روایت می خوانیم: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِی‏»؛ نماز نزدیک کننده متقیان به خداوند متعال اســت.(کافی3/265)

ذبح یک حیوان چگونه موجب قرب الهی می شود؟

چه عید باشکوهی ست قربان، ابراهیم (علیه السلام) نیت میکند و ارباب ما عمل! کاش خداوند در رستاخیز کربلا همه ی جن و انس را برای قربانی شدن عباس علیه السلام میفرستاد و ای کاش تمام دریاها زمزم علی اصغر میشدند

حیوان سمبل نفسانیات و حیوانیت انسان اســت. در واقع انسان حیوانی ناطق، عاقل و الهی اســت که با رسیدن به مرحلۀ انسانیت از حیوانیت فاصله می گیرد و اگر به مقام معرفت دست پیدا نکند در مقام حیوانیت باقی می ماند.
اگر انسان بتواند حیوانیت خود را ذبح کند به مقام انسانیت می رسد و آن ذبحی که حاجی در عید قربان می کند در واقع قربانی کردن نفسانیات خود اســت و به این ترتیب او برای معرفت الهی آماده می شود.
امام سجاد (علیه السلام) از شخصی به نام شبیلی سوال می کند آیا هنگام قربانی کردن، نیت کردی که با تمسک به حقیقت تقوا، حلقوم طمع را قطع کنی؟ یعنی در واقع تو فقط یک گوسفند را قربانی و ذبح  نمی کنی، این نمادی اســت برای اینکه تو ریشه طمع را بکنی و وابستگی را از خودت دور کنی.

از قربانگاه ابراهیمی چه درسهایی بگیریم؟ 

عید قربان درس‌های فراوانی دارد. ما به برخی از آنها که در این مجال می گنجد به اختصار می پردازیم: 
1ـ  عبودیت و تبعیت محض از پروردگار: در فلسفه قربانی کردن، یک نکته مهم و یک پیام معرفت‌شناسی وجود دارد و آن این‌که قلمرو معرفت انسان نسبت به مصالح امور محدود اســت. هنگامی که ابراهیم (علیه السلام) مورد خطاب قرار گرفت که برو فرزندت را بکش، از خدا نپرسید که به چه علت باید فرزندم را بکشم؟ بلکه هر چه خدا گفت همان را انجام داد. بنابراین وقتی انسان کاری را در راه خدا انجام می‌دهد ضرورتی ندارد فلسفه‌اش را بداند. اساسا عبادت روحش تسلیم اســت. به همین علت ابلیس با وجود شش هزار سال عبادت، وقتی خدا گفت: به آدم سجده کن، تسلیم نشد و چون تسلیم نشد. رانده شد. پس اگر انسان عمری عبادت کند، اما آنجا که باید، تسلیم نباشد، ابلیس می‌شود.
2ـ امتحان و ابتلای الهی: انسان از همان ابتدای خلقت با وسایل و ابزارهای گوناگون، آزمایش و امتحان شده اســت و این امتحان یک قانون کلی و سنت دائمی پروردگار اســت که برای پرورش بندگان صورت می گیرد. انسان چه بخواهد و چه نخواهد و چه صالح باشد و چه ناصالح، باید این امتحانات را پشت سر بگذارد و گریزی از آن نیست. حضرت ابراهیم از همه چیزش در راه خدا گذشت و از عهده امتحانی که باید برمی آمد، به خوبی برآمد. اما ما چه کردیم؟ لحظه ای تامل!! آیا اگر در معرض امتحان الهی قرار گرفتیم ابراهیم وار سربلند بیرون می آییم؟

عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانی و صدقات و احسانش، بستری برای جاری ساختن مفهوم عبودیت و بندگی اســت و فصلی اســت برای قرب یافتن مسلمانان به خداوند آن هم در سایه عبودیت و اطاعت

3ـ قربانی کردن نفس در برابر امر الهی: ابراهیم (علیه السلام) با پاهای لرزان اما قلبی مطمئن فرزندش اسماعیل را، به مذبح می‌برد، از تمام نفسانیات خود در پیشگاه خداوند می گذرد. ما نیز باید امیال و آرزوها و تعلقات دنیوی را قربانی کنیم. اگر ابراهیم (علیه السلام)، اسماعیل اش را قربانی می کند ما نیز باید ببینیم اسماعیل ما کیست؟ تعلق خاطر ما غیر از خدا کجاست تا او را به مسلخ ببریم. باید ببینیم در راه خدا چه چیزی را بایدذبح کنیم و بهترین پیش کشی که می توانیم به محضر خداوند داشته باشیم چیست و این موضوع دیگر منحصر در قربانی کردن یک گوسفند نیست. ما باید عقل، نفس، وقت، علم و... که ارزشمندترین متاع زندگی مان اســت را در محضر خداوند قربانی کنیم. اینکه آدم نفسش را در مقابل معبود قربانی کند و خاضع و فروتن در مقابل معبود باشد و فقط به دستورات او گوش کند این می تواند بزرگترین قربانی ما باشد.
بنابراین می توان گفت که اگر بتوانیم رضای خویش را فدای رضای حق کنیم؛ اگر بتوانیم از خواسته دل در راه خواسته دین چشم بپوشیم؛ و اگر بتوانیم از داشته ها و خواسته ها بگذریم، آنگاه به مرز عبودیت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده ایم.

یک نکتۀ حسینی!!

تقارن حرکت امام حسین (علیه السلام) از مکه به سمت کربلا با ایام عید سعید قربان، حاوی این نکته اســت که هر کسی می‌خواهد جزو اصحاب حسین (علیه السلام) باشد باید بتواند علایق خود را به مسلخ ببرد و قربانی رمز فداکاری و از خودگذشتگی و دادن جان در راه محبوب و حد نهایی تسلیم در برابر معبود اســت. به همین دلیل بود که امام حسین «علیه السلام» وقتی می‌خواستند از مکه حرکت کنند تنها کسانی را شایسته همراهی خود دانستند و دعوت کردند که آماده بودند از همه چیز خود و از همه دلبستگی‌ها و علایق خود به خاطر خدا و در راه رضای او بگذرند.
راستی که چه عید باشکوهی ست قربان، ابراهیم (علیه السلام) نیت میکند و ارباب ما عمل! کاش خداوند در رستاخیز کربلا همه ی جن و انس را برای قربانی شدن عباس علیه السلام میفرستاد و ای کاش تمام دریاها زمزم علی اصغر می شدند. چه زیبا می توان دریافت که عاشورا هر روز در وجود ما اتفاق می افتد!! نگذاریم که حسین دل به دست یزید نفس کشته شود!!! 

خلاصه سخن اینکه: 

عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانی و صدقات و احسانش، بستری برای جاری ساختن مفهوم عبودیت و بندگی اســت و فصلی اســت برای قرب یافتن مسلمانان به خداوند آن هم در سایه عبودیت و اطاعت. عید قربان، فصل فدا کردن عزیزها در آستان عزیزترین اســت یعنی خدای متعال. پس در این عید عظیم الهی از خدا میخواهیم که رحمتی عنایت کند تا حج درونیمان را به قربانی کردن نفس پایان دهیم و از او یاری می طلبیم که ذبح عظیم ما را در این روز تمنیات نفسانی به پای ربوبیتش قرار دهد. آمین


منابع:
لغتنامه دهخدا
در این نوشتار از بیانات ارزشمند آیة الله ری شهری، دکتر دینانی، حجت الاسلام جواد محدثی استفاده شده اســت.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیمـ قربانی کردن نفس در برابر امر الهی ابراهیم علیه السلام با پاهای لرزان اما قلبی بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیم …بیاییدتانفسامارهرااکنون در مناییم، ابراهیم هستیم و اسماعیل را به قربانگاه آورده ایم وقت آن است که مقالات دینی و اخلاقی بیایید تا نفس اماره را در مسلخ تا نفس اماره را در مسلخ ایمان بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیم ذبحچگونه بیعت کنیم؟ عزت نفس وفای به عهد را در مسلخ ایمان ذبح کنیم و دوست خود را وارد نموده تا این ظلمی که ما می‌کنیم ظلمی که ما می‌کنیم حتی اگر شهره ایمان باشم در بیایید تا نفس اماره را در مسلخ اخلاق عبادی بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیم اکنون در مناییم، ابراهیم هستیم و عبادت اسلامی بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان بیایید تا نفس اماره را در مسلخ ایمان ذبح کنیمعید قربان و مفهوم قربانی کردن از نگاه شخصیت …تا او را قربانی کنیم در نهایت باید نفس اماره را در مسلخ ایمان و اطاعت خدا ذبح کرد امروز نفس اماره خود را قربانی کنیمامروز نفس اماره خود را و فقر در کشور باعث شده تا مردم ایمان و امتحان فلسفه قربانی کردن، بریدن از تعلقات دنیوی … دینی در زندگی فردی، سخنانی را ایراد کردند وی در خطبه دوم نماز ضمن گرامیداشت


ادامه مطلب ...

نقش ایمان و هدف مندی در برنامه ریزی

[ad_1]

گامی به سوی موفقیت

صاحب ذوقی گفته اســت: «انسان باید عظمت را بجوید و گرنه از جویبار حقیری که به چاله ای می ریزد مرواریدی صید نخواهد شد»

شرط اساسی موفقیت

عصرامروز، عصر امپراتوری برنامه و اطلاعات به شمار می آید و همه چیز تجلی گاه اراده آدمی اســت. اگر با عنصر آگاهی و نظم و خدا محوری عمل کنیم و مایه تحول خود و پیرامون خود شویم، بی تردید به قله ها دست خواهیم یافت.

افق روشن

بهره مندی انسان از زاویه روشن و کم ابهام، با استفاده از دو افق قبلی میسر اســت. افق روشن محصول دو افق دور وباز اســت. افق روشن، میوه انسان در اصل برنامه ریزی بهینه و کارآمد برای آینده در حال اتفاق اســت. محصول این سه افق، بحث شناخت (Recognition) اســت. بنابراین سه افق، اساس برنامه ریزی عبارت اســت از:
1- خودشناسی.
2- جهت بخشی فعالیت ها.
3- بهبود کیفیت زندگی درظرف زمان.
تا شناخت موجود نباشد، ضمانتی برای آینده وجود ندارد.
می توان آینده را به زمان حال منتقل نمود، یعنی می توان زمینه ساختن پله های آینده را در زمان حال بررسی نمود و آن ها را شکل داد.
تعداد بسیار اندکی از مردم وقت کافی در اختیار دارند و همه از کمبود وقت می نالند. طبق تخمین ها و برآوردهای انجام شد، حدود 30 الی 40 درصد توان انسان ها به کار گرفته می شود. و محاسبات نشان می دهد که افراد 60 درصد از زندگی کاری خود را هدر می دهند. بیشتر وقت ها، انرژی ها، توانایی ها و استعدادها به هدر می روند، چون شناخت کافی وجود ندارد. هدف ها روشن نیست و برنامه ریزی ها و اولویت گذاری ها دقیق نمی باشد.
عمر ما محدود اســت و ما یک بار فرصت زندگی کردن داریم. امروزه طبق محاسبات انجام شده، یک انسان با امید به زندگی طولانی، حداکثر 200000 ساعت از زمان را، به عنوان وقت قابل استفاده، دراختیار دارد.
استفاده از سرمایه عمر: استفاده بهینه و بهتر از «زمان» محدود و ارزشمند، تنها از طریق برنامه ریزی و «مدیریت زمان» که هوشیارانه، مستمر و پایدار تدوین شده باشد، فراهم می شود. مدیریت زمان که در واقع، همان برنامه ریزی اســت، به معنای تسلط و کنترل بر فرصت ها و جهت دادن به فعالیت هاست.
برنامه ریزی فرصت ها: برای طراحی برنامه مناسب جهت استفاده از فرصت ها، لازم اســت که هرفرد شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم نماید:
بخش اول: صبح تا ظهر
بخش دوم: بعداز ظهر
بخش سوم: شب
باید هر کدام از این بخش ها را دو قسمت کرد و هر قسمت را به فعالیت های دو ساعته تقسیم کرد.
بهتر اســت فعالیت های علمی، اجرایی، شغلی و تفریحی خود را در قالب این زمان ها تعریف کنیم و هر قسمت را بین یک الی یک ونیم ساعت و حداکثر تمام شش قسمت را در 9 ساعت تقسیم نماییم. افراد شاغل یا در حال تحصیل ممکن اســت کل صبح یا بعداز ظهر یا صبح و بخشی از بعداز ظهر را به شغل و تحصیل خود اختصاص دهند. آن ها روی وقت باقیمانده می توانند برنامه ریزی نمایند.
با این تقسیم بندی، در هر هفته ما می توانیم 42 قالب زمان را احیاء کنیم وفعالیت های خود را در قاب آن تعریف کنیم و اگر این قاب ها یک ساعتی باشند؛ باز هم در هر شبانه روز 18 ساعت از 24 ساعت آزاد خواهد ماند؛ یعنی با احتساب این که 2 ساعت صبح، 2 ساعت عصر و 2 ساعت شب را برای فعالیت های علمی، پژوهشی و..خارج کرده باشیم، باقیمانده هر روز 18 ساعت و در هفته 126 ساعت آزاد خواهد ماند. لذا می بینیم که در هفته، چقدر ما زمان را قربانی و فدا کرده ایم. واین یعنی ذبح زمان! یعنی نابودی فرصت ها؟
سرمایه عمر آسان به کف نیامده اســت، که آسان از دست رود. برنامه ریزی کمک می کند که به فعالیت های خویش، نظام یافته بنگریم و این نکته را مد نظر داشته باشیم که:
«زمان در عصر ما، ساعت ها و روزها و هفته ها نیست، بلکه زمان، با دقیقه و ثانیه و لحظه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و فعالیت ها درقالب آن تعریف می شوند.»
باید در «امروز»، فرداها را دید و ماه های بعد را به تصویر کشید، حتی سال آینده را در قالب زمان حال به تماشا نشست.

منابعی برای مطالعه بیشتر

1-ستی، راجیر(1377)مدیریت برتر زمان، ترجمه نازلی سید گرگانی، تهران:نسل نواندیش.
2-کنان، کیت(1380)چگونه برنامه ریزی کنیم، ترجمه قاسم کریمی، تهران:بی جا.
3-جی.سی.ورت، لوتار(1377)، مدیریت زمان، ترجمه منصور توکلی نیا، تهران: نسل نواندیش.
منبع: حسین، خنیفر، (1348)، جوان در آینه جهان( مهارت های مدیریت بر خویشتن در عصر تغییر)،‌ تهران: موسسه نشر شهر، چاپ اول 1389.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

برنامه ریزی برای موفقیت در آزمون وکالت آزمون …درباره به نام عادل بی همتا که حکمش یا حکمت است یا مصلحت و در هر دو حالت سراسر عدل و رحمتبرنامه ریزی تحصیلی نمونه سوالفهرست منابع سئوالات عمومی و اختصاصی زیر گروه‌های علوم ریاضی، علوم تجربی و علوم تبیین نقش و جایگاه تعلیم و تعلم از دیدگاه امام …تبیین نقش و جایگاه تعلیم و تعلّم از دیدگاه امام علیع تاملی در فمنیسم یا مکتب اصالت زن و نقش آن در …تاملی در فمنیسم یا مکتب اصالت زن و نقش آن در گسترش فساد اجتماعی و فروپاشی خانوادهخبرگزاری فارس نقش رضا پهلوی در خودکشی …گفت‌وگوی خواندنی فارس با پسرخاله فرح پهلوی نقش رضا پهلوی در خودکشی برادرش معشوق فرح پژوهش حقوقی نقش امر به معروف و نهی از منکر در …این وبلاگ منعکس کننده افکار وعقایدحقوقی نویسنده می باشد از انعکاس و در یافت نظریات مدیریت کارآمدهیچ عقل سلیمی قبول نمیکند رستوران یا کافی شاپ هتل در اجاره غیر باشد و سرویس دهی مطلوبی ده مشکل و ده راهکار برای نظام سلامت ایران سایت …ده مشکل و ده راهکار برای نظام سلامت ایران عامل موفقیت اصلی اکثرسازمانهای برترجهان برنامه درسی، ابزاری برای نیل به تربیت اخلاقیالگوی مناسب در طراحی برنامة درسی تربیت اخلاقی،که با نظام تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی صفحه نخست اولدوز توریسمتمامی حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به وب سایت اولدوز توریسم می باشد


ادامه مطلب ...