عقوق والدین امری خطرناک است که باید به شدت از آن پرهیز کرد؛ چرا که دارای آثار وضعی بر زندگی انسان است. البته پدر و مادری هم که موجب شوند فرزند سر بر طغیان بردارد و موجبات عقوق خویش را فراهم آورد، از گرفتاری در امان نیستند؛ چرا که آنان نیز وظیفهای خطیر در قبال فرزندان خویش دارند. ولی وقتی شرایط قابل تغییر نیست، فرزندان که نوعاً از اعصاب قوی تری برخوردارند، باید به گونهای رفتار نمایند که خدای ناکرده موجبات ناراحتی و نارضایتی واقعی والدین را فراهم نیاورند.
.
.
.
معنای عاق والدین
عاق والدین (خشم آوردن و دل شکستن و آزردن خاطر پدر و مادر) از گناهان کبیره و سبب بدبختی انسان در دنیا و آخرت است که موجب کوتاهی عمر و تلخ و سخت شدن زندگی بر انسان و فقر و پریشانی انسان میشود و در آیات و روایات از این کار مذمت شده و بدترین نوع قطع رحم است.
علامه مجلسی در شرح کتاب اصول کافی درباره معنای عاق والدین مینویسد: «عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آنها را رعایت نکند و بیادبی کند و آنها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آنها نافرمانی کند؛ چه اینکه در بیان امام صادق علیه السلام آمده است که کمترین ناسپاسی والدین، گفتن «اُف» است. نگاه تند به پدر و مادر، محزون ساختن آنها و ترک وظایف حتمی در قبال آنها مثل برآورده نساختن نیازهای مالی والدین در صورت نیاز نیز از موارد عاق شدن فرزندان معرفی شده است. به بیانی هر کاری که موجب ایذا و اذیت والدین گردد، به معنای عاقّ والدین است، مگر در مواردی که تکلیف واجب یا حرامی باشد و به انسان دستور مخالفت با آن را بدهند (اسفتائات از آیت الله مکارم شیرازی)
وظایف فرزندان نسبت به والدین
در نهج البلاغه تاکید شده است: همانا فرزند را به پدر و پدر را به فرزند حقّی است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت کند و حق فرزند بر پدر آنکه نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند و او را قرآن بیاموزد. (نهج البلاغة ترجمه دشتی، ص: ۷۲۷)
نیکی به والدین
در روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم: نیکی رساندن به پدر و مادر واجب است و هرگاه مشرک باشند نه ایشان را و نه دیگری را در معصیت خدا فرمان برداری مکن چون برای مردم در مورد گناهکاری خدا فرمان برداری نیست (خصال ترجمه مدرس گیلانی، ج۲، ص: ۲۳۴)
احسان به والدین
امام صادق (ع) فرمود: احسانِ به والدین این است که وقتی چیزی از تو میخواهند آنها را به زحمت نیندازی؛ گرچه بینیاز هستند، حاجت آنان را برآور.
احسان به والدین آثار متعددی داردکه ما در اینجا چند نمونه از احادیثی در این زمینه را ذکر میکنیم: احسان به والدین بالاترین مصداق صله رحم است و عمر را طولانی میکند. (بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۸۰)
در روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم: نیکی کنید با پدرانتان تا به شما نیکی کنند پسرانتان.
بعضیها فکر میکنند که عاق والدین یعنی اینکه حتما پدر و مادر نفرین بکنند تا مورد عاق والدین واقع بشوند ولی نمیدانند که بسیاری از مشکلات زندگیشان به خاطر عاق بودنشان است. امیرالمومنین (ع) میفرمایند: هرکس پدر و مادر خود را غمگین کند عاق والدین است.
عاق والدین قابل بخشش است
گناه عاق والدین مانند گناهان دیگر قابل بخشش است. اگر والدین زنده هستند، میتوان با عذرخواهی و احسان، گناه گذشته را جبران کرد و اگر از دنیا رفتهاند، با طلب مغفرت و دادن خیرات و صدقات میتوان رضایت آنها را جلب کرد. در این صورت اثر وضعی گناه از بین خواهد رفت. (آفتاب)
از آنجا که شرایط خانه و خانواده ویژه است، تقوا در خانه و خوشخویی در آن، بهترین ملاک در شناخت بهترین مردم است. کسی که بتواند در خانه، اهل تقوا باشد و خوشخویی را به نمایش بگذارد، بهترین مردمان است.
در این مطلب با بهره گیری از آیات و روایات، نقش اخلاق خوش در خانه و خوشخویی همسران را در سعادت و خوشبختی فردی و جمعی جامعه بررسی میکنیم.
خانواده، آشیانه عشق و محبت
هر چند که خانه محلی برای زندگی است، ولی هدف از آن سکونت و آرامش است. در آیات قرآنی همان طور که از واژههایی چون «بیت»، «دار»، «حجره»، «ذات العماد» و «اکنان» برای بیان خانه استفاده شده، واژه «مساکن» نیز به کار رفته است، چرا که هدف از خانه و خانواده، رسیدن به همان چیزی است که از آن به خوشبختی یاد میشود. خداوند پس از آفرینش حضرت آدم (ع) و همسرش، به آنان فرمان میدهد تا در بهشت نخستین، سکونت یابند. (بقره، آیه ۳۵، اعراف، آیه ۱۹)
پس انسان در خانه و در میان خانواده به سکونت و آرامش میرسد و مودت و دوستی و محبت، این آرامش را میان زن و شوهر پدید میآورد و سکونت واقعی را تحقق میبخشد. (روم، آیه ۲۱) در آیات قرآنی بارها واژه سکن و مشتقات آن برای سکونت انسانها در زمین و دست یابی به آرامش بیان شده است. (اعراف، آیه ۱۶۱، ابراهیم، آیه ۳۷، اسراء، آیه ۱۰۴، مومنون، آیه ۱۸، طلاق، آیه ۶)
پس خانه، محل آرامش از جانب خداوند است (نحل، آیه ۸۰) و بندگان باید بر این نعمت، خداوند را شکر و سپاس گویند. (نحل، آیات ۸۰ و ۸۱) همچنین خانواده محل احسان و عشق و مودت و محبت است و هر انسانی میبایست اوج عشق و محبت انسانی را در خانه و در میان خانواده جستوجو کند. (روم، آیه ۲۱)
ویژگیهای خانه خوب
در اسلام برای خانه خوب ویژگیهایی بیان شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود. از جمله این ویژگیها میتوان به وسعت خانه و همسایه خوب اشاره کرد. در حقیقت ویژگیهای مادی و فیزیکی و محیط زیستی، از جمله مهمترین ویژگیهای یک خانه مطلوب از نظر اسلام است. امیرمومنان علی (ع) در این باره میفرماید: خانه را شرافتی است. شرافت خانه به وسعت حیاط (قسمت جلوی خانه) و همنشینان خوب است. و خانه را برکتی است، برکت خانه، جایگاه خوب آن، وسعت محوطه آن و همسایگان خوب آن است. (مکارم الاخلاق، ص ۱۲۵)
البته پیش از اینکه خانهای خوب از نظر فیزیکی و محیط زیستی داشته باشیم باید نخست، خانواده خوبی داشته باشیم. همسر خوب و مهربان، نعمت بزرگی است که فراخی و بزرگی خانه در برابر آن هیچ است.
رسول اکرم (ص) نخستین شرط در خوشبختی را همسر خوب و صالح میداند و سپس به امور دیگر چون وسعت خانه برای سعادت اشاره میکند. آن حضرت (ص) درباره مولفههای سعادت میفرماید: از خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسر صالحه، خانه بزرگ، مرکب راحت برای سواری و فرزند صالح است. (بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۱۵۵، ح ۳۵)
همسر خوب داشتن از عوامل پیشرفت مرد است. رسول اکرم (ص) میفرماید: زن شایسته یکی از دو عامل پیشرفت خانواده است. (بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۸، ح ۳۹)
شاید برای همسران در آغاز زندگی حرارت عشق و محبت اجازه ندهد تا دیگری را در میان خود بپذیرند و میخواهند زمان بسیاری را تنها در کنار هم باشند، ولی به زودی خلأیی را در زندگی حس میکنند و میبینند که خانه به همان سادگی که روشن به عشق و محبت شده، کم سو و کم فروغ میشود، چرا که کودک و فرزندی که منبع انرژی عشق باشد نیست. از این رو در اسلام بر فرزند به عنوان عامل مهم در تحقق دوام سعادت و خوشبختی و ایجاد یک خانه خوب تاکید شده است. رسول اکرم (ص) درباره نقش کودک در برکت خانه میفرماید: خانهای که کودک در آن نباشد، برکت ندارد. (کنز العمال، ح ۴۴۴۲۵)
ازدیگر ویژگیهای خانه خوب و نیکو میتوان به پاکی و پاکیزگی آن اشاره کرد. از پیامبر (ص) و معصومان (ع) روایات چندی در این زمینه وارد شده و پاکیزگی و بهداشت محیط زیست به ویژه خانه در آموزههای اسلامی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است.
رسول اکرم (ص) درباره بهداشت محیط زیست میفرماید: زباله را شب در خانههای خود نگه ندارید و آن را در روز به بیرون از خانه منتقل کنید، زیرا زباله نشیمنگاه شیطان است. (من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۵، ح ۴۹۶۸)
امیر مومنان امام علی (ع) نیز در این باره میفرماید: خانههای خود را از تار عنکبوت پاک کنید، زیرا باقی گذاشتن آن در خانه، فقر میآورد. (وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۵۷۵، ح۲)
از نظر اسلام، اموری دیگر در تحقق خانه خوب نقش دارد که میتوان در این زمینه به مسایلی اشاره کرد که به عنوان آداب خانه داری از آن یاد کرد. رسول اکرم (ص) مهمان نوازی در خانه را از نشانههای خوب میداند و میفرماید: کل بیت لایدخل فیه الضیف لاتدخله الملائکه، هر خانهای که میهمان بر آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمیشوند. (جامع الاخبار، ص ۳۷۵)
البته در آداب حضور مهمان در خانه، امام باقر (ع) نکتهای را بیان میکند که برای رسیدن به یک خانه خوب میتواند تاثیرگذار باشد. آن حضرت (ع) میفرماید: هرگاه یکی از شما به خانه برادرش وارد شد، هر جا صاحب خانه گفت، همان جا بنشیند، زیرا صاحب خانه به وضع اتاق خود از میهمان آشناتر است. (قرب الاسناد، ص ۶۹، ح ۲۲۲)
برای دست یابی به یک خانه خوب و محیط آرام و مسکن مطلوب لازم است امور دیگری را مراعات کرد که شاید کوچک یا به نظر پیش پاافتاده باشد ولی تاثیرات شگرفی در محیط خانه و خانواده به جا میگذارد. رسول اکرم (ص) سلام کردن را عامل مهم در تحقق شرایط مطلوب زندگی در خانه میداند و میفرماید: هرگاه یکی از شما به خانه خود وارد میشود، سلام کند، چرا که سلام برکت میآورد و فرشتگان با سلام دهنده انس میگیرند. (علل الشرایع، ج۲، ص ۵۸۳، ح ۲۳)
بهترین خانواده
چنان که گفته شد خانه به عنوان یک مکان فیزیکی، محیطی برای سکونت و آرامش است ولی عنصر اصلی که این آرامش و سکونت را تحقق میبخشد، همسران هستند. همسران اگر بتوانند شرایط محیطی را به عنوان یک منبع الهام استفاده کنند، میتوانند سعادت و خوشبختی را در خانه و خانواده تحقق بخشند.
همسران برای رسیدن به آرامش و سکونت و خوشبختی میبایست به سلوک و رفتار خودشان توجه داشته باشند؛ زیرا آنچه از کوزه باطن انسان بیرون میتراود اخلاق رفتاری اوست. هر گونه رفتار نیک در خانه میتواند خانه را به بهشت تبدیل کند و بسیاری از مشکلات بیرونی را حل و مرتفع سازد. رسول اکرم (ص) میفرماید: بهترین شما کسی است که برای خانوادهاش بهتر باشد و من از همه شما برای خانوادهام بهترم، زنان را گرامی نمیدارد مگر انسان بزرگوار و به آنان اهانت نمیکند مگر شخص پست و بیمقدار. (نهج الفصاحه، ح ۱۵۲۰)
در این میان مردان از زنان نقش مهم تری را ایفا میکنند؛ چرا که مسئولیت خانه و خانواده و قوام آن به مرد است و ستونهای خانه و خانواده را مردان تشکیل میدهند. (نساء، آیه ۳۴) رسول اکرم درباره نقش کلیدی مردان در تحقق خانواده مطلوب میفرماید: مرد، سرپرست خانواده است و درباره آنان از او سؤال میشود و زن، سرپرست خانه شوهرش و فرزندان اوست و درباره آنان از وی سؤال میشود. (صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۲۵)
زنان انسانهایی عاطفی و نیازمند مهر و محبت هستند. از این رو ابراز محبت شوهران به آنان، بسیار مهم است و از مردان خواسته شده تا محبت و عشق خود را به همسر ابراز و اعلان کنند؛ چرا که زنان به همان اندازه که نیازمند محبت هستند، حیا و عفت، ایشان را از ابراز علاقه باز میدارد و چنان که مردان میتوانند، زنان در بروز عشق خود به همسر، حیا میورزند ولی دوست دارند که شوهرانشان قربان صدقه آنها بروند و ابراز مهر و محبت کنند.
این ابراز علاقه و محبت به ویژه در زمانی که زنان از شوهران خود عصبانی یا دلگیر هستند باید بیشتر باشد. مردان لازم است از در احسان و عفو و گذشت وارد شوند و دل زنان خویش را به دست آورند. (نساء، آیه ۱۲) رسول اکرم (ص) درباره بهترین مردان امت خویش به مردانی اشاره میکند که در خانه، نرمترین و مهربانترین هستند. آن حضرت میفرماید: بهترین مردان امت من کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن نباشند و اهانت نکنند و دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نکنند. (مکارم الاخلاق، ص ۲۱۶).(آفتاب)
خداوند در آیه ۱۴۱ سوره انعام و ۳۱ سوره اعراف به صراحت بیان میدارد که خدا مسرفان در حوزه اقتصادی و مصرف را دوست نمیدارد.
برای کسانی که میخواهند محبوب خداوند باشند این مساله بسیار مهم است از این رو از هر کاری که آنان را از حوزه محبوبان خداوندی بیرون برد و یا در جرگه دشمنان خدا قرار دهد، پرهیز میکنند و میکوشند تا به هر شکلی شده با شناخت عوامل و علل دوری و یا دشمنی، از آن پرهیز کنند. به نظر میرسد که حتی برای کسانی که طالب دنیا و متاع دنیوی هستند نیز میبایست دوری از اسراف در دستور زندگی قرار گیرد؛ زیرا چنان که از آیات قرآنی به دست میآید اسراف نه تنها عامل مهم در دوری از محبت خداوند میشود بلکه موجب میشود خود و یا جامعه دچار نابودی گردد. (یس آیات ۱۳ و ۱۹)
با توجه به اینکه بحران غذایی در جهان و پیامدهای زیانبار آن دست کم یک میلیارد انسان را تهدید به مرگ و گرسنگی میکند، بازخوانی مساله اسراف و آثار و پیامدهای آن در حوزه مادی و معنوی و دنیوی و اخروی از نگاه قرآن مهم و اساسی است. هدف از این بازخوانی بیان نگرش قرآن نسبت به مساله زیاده روی و اسراف در حوزه اقتصادی و مصرف است تا با شناسایی آثار و پیامدهای آن در شیوه مصرف و بهرهمندی خود از مواهب خداوندی تجدیدنظر و بازنگری نماییم و راه را برای بهینه سازی مصرف هموار سازیم. براین اساس مطلب حاضر از نظر خوانندگان عزیز میگذرد.
آثار و عواقب اسراف
اسراف و ولخرجی و تبذیر (ریخت و پاش) نوعی تصرف در نعمتها و مواهب الهی بیرون از مرزها و چارچوبهای طبیعی و اخلاقی و عقلی و عقلایی آن است.
کسی که اسراف میکند بیتوجه به ارزشها و کارکردهای نعمتی، آن را به گونهای مصرف میکند که نه تنها خود از آن بهرهای نمیبرد بلکه موجب نابودی نعمت شده و دیگران را نیز از بهرهمندی آن محروم میسازد.
هر چند که کاربردهای قرآنی اسراف شامل حوزههای مهم اعتقادی و رفتاری و اجتماعی میشود ولی آنچه در اینجا مورد نظر و اهتمام است بازخوانی تحلیل قرآن از آثار و پیامدهای اسراف و تبذیر در حوزه اقتصادی و مصرف است که عامل مهمی در ایجاد قحطی و گرسنگی یک ششم از جمعیت جهان شده است.
اسراف، واقعیت امروز جوامع غربی
براساس گزارشهای مراکز معتبر و نهادهای جهانی چون فائو (سازمان کشاورزی و خواروبار جهانی) پیش از بحران کنونی، سیصد میلیون نفر از گرسنگی رنج میبردند و جمعیتی بزرگ تنها از یک وعده غذایی بهرهمند بودند. این در حالی است که در همان زمان بیشترین مصرف در کشورهای اروپای غربی چون انگلیس و آمریکا بوده است. مصرف در کشورهای توسعه یافته به شکل اسراف و تبذیر خودنمایی میکند به گونهای که دو سوم مواد غذایی دورریز میشود.
به سبب رفتارهای نادرست بشر در محیط زیست چنان که خداوند به صراحت اعلام میدارد: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس؛ فساد و تباهی در محیط زیست دریایی و خشکی به سبب اعمال و تصرفات نادرست آدمی پدیدار شده است، اکنون جهان با بحران خشکسالی و سیل مواجه شده است. سیلها و توفانهای مخرب و زیانبار، محصولات کشاورزی را از میان میبرد و خشکسالی، طبیعت سبز را به نابودی میکشاند.
این همه جز به سبب تصرفات اسراف گونه بشر انجام نگرفته است. آدمی با تصرفات اسراف گونه خویش از حدود مرزهای طبیعی و قوانین و سنتهای الهی پا فراتر نهاده و نظام زیست محیطی جهان را به هم ریخته است. این درحالی است که در حوزه مصرف همان تولیدات کشاورزی و غذایی نیز راه اسراف و تبذیر در پیش گرفته و عدالت در توزیع و مصرف را مراعات نمیکند درحالی که تنها در هندوستان سیصدمیلیون نفر از یک وعده غذایی ناکافی برخوردار میباشند. در کشورهای توسعه یافته غربی و آمریکا، وعده غذایی پرچرب به بیش از پنج وعده میرسد.
ریشه اسرافگری
ریشه اسرافگری و طغیان ورزی بشر را میبایست افزون بر روحیه خودبزرگ بینی و تکبر، در حوزه رفتاری و نگرشی وی جست. تکبر و خودبزرگ بینی موجب میشود تا رفتارهای استکباری در پیش گیرد و بیتوجه به خدا و ماموریت خود در زمین در دامن رفاه و اتراف بلغزد و همین، عاملی برای اسراف و تجاوزهای دیگر او شود.
خداوند در آیه ۱۲ سوره یونس باتوجه به این علل و عوامل است که اتراف را عاملی در اسراف مردم میشمارد و میگوید که یکی از علل و عوامل اسرافگری و تجاوز از حدود در آدمی، رفاه و اتراف ایشان است.
کشورهای غربی به سبب رفاه بیرون از حد و اندازه و اتراف است که دچار رفتارهای استکباری و تجاوز از حدود و مرزهای عقلی و اخلاقی و عقلایی شده و در نهایت خود و دیگری را به فساد و نیستی سوق میدهند.
به نظر میرسد بشر برای رهایی از بحرانهای پیش آمده کنونی در جهان میبایست با پرهیز از علل و عوامل ایجادی و بازگشت به فطرت و طبیعت سالم و پیروی از آموزههای وحیانی، خود را در مسیر انسانی قرار داده و به جای افساد در زمین و محیط زیست آن را اصلاح کرده و به آبادانی زمین اقدام کند تا همگان از مواهب و نعمتهای الهی برخوردار شوند و در امنیت و آسایش و آرامش به سوی کمال لایق خویش حرکت کنند.(با تلخیص از سایت دانشنامه موضوعی قرآن)
رسول گرامی اسلام و ائمه اطهار، قرآن مجسم هستند. شخصی به نام «سعد بن هشام» روایت کرده است: به دیدار همسر پیامبر رفتم و از اخلاق رسول خدا (ص) پرسیدم او گفت: آیا تو قرآن نمیخوانی؟ گفتم چرا. گفت: اخلاق رسول خدا (ص)، قرآنی است.
نخستین سنگ بنای نهاد مقدس خانواده، با پیوند زن و مرد آغاز میشود و در نتیجه، اولین مسئولیت نیز از همین پیوند و رابطه شکل میگیرد. زن و شوهر به محض پیوند مشترک، مسوولیتهایی برایشان به وجود میآید که اگر به درستی عمل کنند، محیط خانواده و در نتیجه اجتماع، یکپارچه لبریز صفا و صمیمیت میشود و رنگ معنویت میگیرد.
تعریف همسرداری
مفهوم عام همسرداری یعنی زنداری و شوهرداری است، بنابراین محتوای این نوشتار، منشوری برای همه زن و شوهرها به ویژه برای زوجین جوانی است که تازه تشکیل خانواده داده و در این وادی، فاقد تجربه هستند.
قرآن کریم اصولی را بیان میکند که رعایت آن موجب تقویت و تحکیم پیوندهای خانوادگی و در نهایت کسب سعادت اخروی میشود.
همسرداری در قرآن کریم
قرآن کریم اصولی را بیان میکند که رعایت آن موجب تقویت و تحکیم پیوندهای خانوادگی و در نهایت کسب سعادت اخروی میشود. درست است که روانشناسان و مشاوران خانواده بر اساس مطالعات و تجربیات خود اصولی را به زوجین میآموزند که در جای خود باید مورد توجه قرار گیرد، بنابراین قصد داریم به طور اختصار اصول قرآنی را مورد توجه قرار دهیم:
اصل آرامش بخشی همسران
یکی از اصول مهم همسرداری در قرآن کریم، اصل آرامش بخشی همسران است. اصلی که اساساً علت آفرینش همسر بوده و فلسفه ازدواج نیز دستیابی به آن است. قرآن کریم رابطه و نقش تکمیلی زن و مرد در چارچوب نهاد خانواده را مایه سکون و آرامش طرفین در فضایی آکنده از مودت و مهربانی برمیشمارد:
و از نشانههای او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند. (روم/۲۱)
بعضی از اشخاص میپندارند که آرامش، تنها با آسایش به دست میآید، به همین دلیل از آرامش خود هزینه میکنند تا به آسایش برسند. غافل از اینکه گم شدهٔ بشر، آرامش است. هیچ کسی منکر نیاز انسان به آسایش نیست، اما:آسایش مقدمهای برای رسیدن به آرامش است.
قرآن کریم راههای رسیدن به آرامش را نشان داده که از جمله این راهها، یاد خداوند است. آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن و آرام است. آگاه باشید، با یاد خدا دلها آرامش مییابد. (الرعد/۲۸)
مفسران نوشتهاند، مقصود از اطمینان در آیهٔ فوق، همان سکون و آرامش است.
عجیب است که قرآن کریم افزون بر یاد خدا، همسر را نیز آرامشبخش نامیده است.
همچنین در سوره مبارکه اعراف، تعبیر دیگری از آرامشبخشی همسر ذکر شده و در آن آمده است:
او خدایی است که همهٔ شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. (اعراف/۱۸۹)
انسان نیازهای متنوعی دارد که برخی از آنها جسمی و بعضی دیگر روحی است. نیاز انسان به امنیت، امید، احترام، محبت و امور جنسی از این جملهاند. آرامش نیز یکی از مهمترین این نیازها به شمار میآید که نقش همسر در تأمین آنها چشمگیر و بینظیر است. بیپاسخ ماندن این نیازها اضطراب، ناامیدی و افسردگی را به دنبال دارد که در این خصوص به روایتی اشاره میشود. امام علی (ع) درباره حضرت زهرا (س) فرمودهاند: من هرگاه به فاطمه (س) نگاه میکردم، غم و غصههایم زائل میگردید.
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل کردهاند که فرمود:مرد مسلمان بعد از اسلام، از هیچ چیز بیش از همسر مسلمانی که وقتی به او نگاه میکند شاد شود، بهره نمیبرد.
انسان همواره بیقرار و ناآرام است و جز همسو شدن با قطبنمای الهی خداوند متعال، امکان درک آرامش را نخواهد داشت و خداوند زوجین را آفرید تا مایه آرامش یکدیگر باشند.
اگر زن و شوهر به یکدیگر مهر ورزند، خانه به محیطی امن، آرام و مناسب برای رشد و کمال خود و فرزندان تبدیل خواهد شد.
اصل مهرورزی همسران
مهرورزی در روابط میان همسران، یک اصل مهم و یک نیاز ضروری است. مقصود از مهرورزی، دوست داشتن و به طور خاص، آشکار سازی دوستیها است. خدای متعال میان زوجین محبت ایجاد کرده است. این مطلب در بخش پایانی سوره مبارکه روم ذکر شده است: و خداوند میان شما همسران، مودت و رحمت قرار داد. در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند.
مفسران درباره تفاوت مفهومی دو واژه «مودت» و «رحمت» نوشتهاند، مودت به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد و رحمت به معنای نوعی تأثر نفسانی است که از مشاهده محرومیتِ محرومی که کمالی را ندارد و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید میآید و صاحب دل را وادار میکند تا در مقام عمل برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند.
بدین ترتیب میتوان گفت:
رحمت، مهر، محبت و علاقه قلبی است و مودت، اثری است که در نتیجه آن بر زبان یا رفتار ظاهر میشود.
با توجه به مفهوم دو واژه یاد شده، مودت و رحمت، مجعول خداوند در روابط همسران است. نکته قابل توجه آن است که مطابق آنچه پیش از این ذکر شد:فلسفه آفرینش همسر برای انسان، نیل به آرامش است.
روشن است که آرامش در روابط همسران، بدون مودت و رحمت به دست نخواهد آمد. به همین دلیل خدای متعال نعمتش را کامل کرده و مودت و رحمت را نیز ایجاد کرده است. بنابراین، نیازی نیست همسران در ایجاد محبت بکوشند، بلکه آنان باید بیاموزند و بکوشند که این نعمت خدایی را حفظ نمایند و از هر چیزی که آن را کمرنگ و یا به نفرت تبدیل میکند، اجتناب نمایند.
اگر زن و شوهر به یکدیگر مهر ورزند، خانه به محیطی امن، آرام و مناسب برای رشد و کمال خود و فرزندان تبدیل خواهد شد.
همهٔ دستورهایی که اسلام درباره چگونگی صدا کردن یکدیگر، سلام کردن، پیشواز و بدرقه رفتن، خداحافظی کردن، غذای خوب پختن، ایراد نگرفتن از کارهای یکدیگر، تمیزی و نظافت، زینت و خودآرایی، سپاس و قدردانی از یکدیگر، عیب پوشی، تبسم و خوشرویی، خوشزبانی و مسائل دیگری از این قبیل به ما آموخته است، به منظور ایجاد محبت و تحکیم روابط خانوادگی است.
امام صادق (ع) در سخنی زیبا فرمودهاند:
کوشش در زیاد کردن محبت به همسر، در حقیقت، کوشش برای افزودن مراتب ایمانی است.
حتی تأکید شده است که این محبت را اظهار کنید و بر زبان آورید، در این صورت است که هرگز از یادشان نمیرود.(نیکو)
746
تدلیس، فاقد را واجد وانمود کردن است. بر سر کچل، زلف مصنوعی میگذارند، تا مودار نشان داده شود. چالههای آبله صورت را پر می کنند، تا عروس در نظر داماد، آبله رو دیده نشود. فریب در ازدواج (تدلیس)، به مفهوم اثبات صفات مطلوب یا رفع عیوب به صورت دروغین، از جمله عوامل فروپاشی نظام خانواده یا تیرگی روابط زوجین است. به این لحاظ زن و مرد از فریب یکدیگر نهی شدهاند، علاوه بر آن، فریب دارای پیامدهای حقوقی نیز میباشد.
راهی که شارع مقدس برای جبران این ضرر پیش بینی نموده، حق فسخ نکاح است. عدم صداقت هنگام انتخاب همسر که منجر به فریب طرف مقابل در ازدواج میشود، آثار و پیامدهای حقوقی ویژهای دارد که با عنوان قانون «تخلف از شرط صفت» در قانون مدنی مطرح است.
ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی بیـان میدارد: «هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا بر آن واقع شده باشد».
نمونههایی از تدلیس عبارتند از:
* مردی که سـواد انـدکی در حد خوانـدن و نوشتـن داشتـه و نیـز به واسـطه سـانحهای کـه در کـودکی بـرایش اتـفاق افتـاده، گردنـش کج بـوده اسـت، بـه خواستگاری دختـری میرود و در مراسـم خواستگاری خـود را دیپلمه معرفـی مینماید و گردن خود را بسته و وانمود میکند که موقتا دچار گردن درد شده است، پس از ازدواج همسر او متوجه فریب شوهر شده، به دادگاه مراجعه نموده و تقاضای فسخ نکاح میکند.
* زنی قبلا ازدواج کرده و شش ماه زندگی زناشوئی داشته است، پس از طلاق، شناسنامه المثنی گرفته و خود را دوشیزه معرفی مینماید، بعد از ازدواج، همسرش متوجه ازدواج قبلی زن میشود. اما به دلیل آنکه مهریه زن سنگین بوده و شوهر از نظر اقتصادی توان پرداخت آن را نداشته، از طلاق منصرف میشود. اما به دلیل برخورد غیر صادقانه همسرش، خشمگین بوده و بنای ناسازگاری با زن را گذاشته است، زن تحمل نکرده و از دادگاه تقاضای طلاق کرده است.
* دختـری پـس از ازدواج متوجه شـده که همسـرش او را فریـب داده و در خارج از کشور همسر دارد و اکنون مجهول المکان است و مدتی است که نفقه پرداخته نکرده است.
* دختر دارای لکهای قهوهای رنگ بر روی پوست پا در پشت زانو است، همسرش بعد از ازدواج از ادامه زندگی با زن منصرف شده است، اما به دلیل مهریه سنگین زن، توان طلاق و پرداخت مهریه را ندارد، به دادگاه مراجعه نموده و ادعای تدلیس زوجه را نموده و عنوان میکند، همسرش دارای نقص زیبایی میباشد و این مطلب را به او نگفته است، بنابراین تقاضای فسخ نکاح دارد.
* مردی که معتاد به مشروب و تریاک بوده، خود را سالم وانمود کرده؛ پس از ازدواج زن متوجه شده و تقاضای جدایی دارد.
*مردی به دادگاه مراجعه کرده و در تقاضای فسخ نکاح ادعا میکند، همسرش ازدواج قبلی خود را از او مخفی داشته است و در شناسنامه المثنی او نیز، اثری از این موضوع نبوده است، زن ادعا میکند که حقیقت را در گفتگوی خصوصی قبل از عقد با همسرش در میان گذارده و شوهر با علم به این موضوع اقدام به ازدواج با او نموده است، از زن دلیل این ادعا خواسته شده و زن قادر به اثبات آن نیست.
به هر حال تدلیس به چیزی اطلاق میشود که سبب ابهام امر بر فرد فریب خورده میگردد. ادیان الهی همواره بر لزوم رعایت مسائل اخلاقی در روابط افراد، تأکید ورزیده و مؤمنان را از تدلیس و نیرنگ بازداشتهاند. خداوند در قرآن کریم تدلیس را مورد مذمت و نکوهش قرار میدهد و چند نمونه از آن را ذکر میکند:
*حیله ورزی برادران حضرت یوسف (ع) در جدایی بین پدر و فرزند؛ خداوند برادران حضرت یوسف را مورد سرزنش قرار میدهد که به واسطه حیله، بین پدر و فرزند جدایی افکندند. (یوسف/ ۱۸-۷).
* نیرنگ همسر عزیز مصر؛ قرآن کریم نیرنگ همسر عزیز مصر را در مورد یوسف (ع) مورد نکوهش قرار میدهد. (یوسف/ ۳۴-۳۰).
* نـهی از طلاق مـکرر و رجـوع بـه زن با هدف زیـان رساندن؛ (بقره/ ۲۳۰-۲۲۹) اگر مردی نیرنگ به کار برده و همسر خود را مکرر طلاق دهد و بدون قصد زندگی با زن، به او رجوع کند، مورد نکوهش قرار گرفته است. البته این عمل را معمولا بدین منظور انجام میدهند تا از ازدواج زن با مرد دیگر جلوگیری نمایند.
* نهی از نیرنگ زنان مطلقه؛ حیله زنان مطلقه در کتمان بارداری نهی شده است. (بقره/ ۲۲۸) این امر توسط زنان چه بسا به این دلیل است که مدت عده کوتاه گردد و بدین وسیله حق زوج در رجوع به زن از بین برود. یا شوهر از حق پدری فرزندش محروم گردد.
در روایات نیز این مسئله مورد توجه قرار گرفته از جمله:
* پیامبر (ص) فرمودند: «ملعون من ضار مؤمنا او مکر به»؛ «کسی که به مؤمنی ضرر رساند یا به او مکر ورزد مورد لعنت قرار میگیرد». حضرت علی (ع) نیز فرمودهاند: «المکر بمن ائتمنک کفر»؛ «مکر ورزیدن به کسی که به تو اعتماد کرده است، کفر میباشد». آنچه در این نوشتار مورد نظر است، تمام موارد تدلیس اعم از اخلاقی، سیاسی، تجاری و... نیست، بلکه فقط تدلیس از نظر فقه و حقوق، آن هم موردی که موجب فسخ نکاح میشود، مطمح نظر میباشد.
روایات فسخ نکاح و تدلیس
یکی از موارد فسخ نکاح، بعضی از بیماریهای خاص است، این بیماریها به گونهای است که فرد بیمار از آن مطلع میباشد، به همین جهت در اکثر موارد، وجود عیب همراه با تدلیس بـوده است؛ بدین معنـا که فرد بیمـار یا بیمـاری خود را کتمان نموده یا خود را سالم معرفی کرده است. در هر دو صورت همسر او، به دو دلیل میتوانـد نـکاح را فسخ نمایـد و از همسر بیمـار خود جدا گردد که آنها عبارت است از:
۱- همسر در زندگی با بیمار دچار ضرر میشود، لذا سختی و دشواری زندگی مشترک با چنین فردی موجب حق فسخ برای همسر او خواهد شد.
۲- فرد بیمار با نیرنگ سبب فریب همسر خود گشته و با کسی که مقصود همسر نبوده ازدواج نموده است. پس برای جلوگیری از ادامه ضرر و فریب، حق فسخ نکاح از طرف شارع ایجاد شده است.
با کنکاشی در احادیث اهل البیت (ع) میتوان روایات فسخ نکاح را به چند دسته تقسیم نمود:
۱- روایاتی که به عیوب زن و مرد اشاره نموده و در آن سخنی از تدلیس به میان نیامده است.
۲- روایاتی که به تدلیس در عیوب خاص زن و مرد اشاره دارد، مانند:
* امام باقر (ع) فرمودند: «هرگاه زن مبتلا به جنون، عفل، برص، افضاء یا زمین گیری ظاهری، نیرنگ نماید و خود را سالم وانمود کند و بدینگونه مردی با او ازدواج کرد، مرد حق دارد، نکاح را بدون طلاق، فسخ نماید و اگر علت تدلیس و فریب، ولی دختر باشد، مهریه از او بازپس گرفته میشود».
* از امام صادق (ع) سئوال شد: مردی با دختری کور، لنگ یا دارای برص ازدواج میکند در حالی که ولی دختر بیماری را از خواستگار مخفی نگاه داشته است، حال مرد چه حقوقی دارد؟ حضرت فرمودند: میتواند نکاح را فسخ نماید و مهریه زن را باید پدر دختر بپردازد. (زیرا او باعث فریب شوهر شده است).
* مردی که به بیماری خصاء مبتلا بود، در خواستگاری به دروغ خود را سالم وانمود ساخت. دختر پس از ازدواج، متوجه بیماری شوهرش شد، حضرت فرمودند: «زن حق فسخ نکاح دارد و مهریهاش را نیز از شوهر میگیرد. مرد نیز به واسطه نیرنگی که به کار برده، تعزیر میشود».
* از امـام موسی کاظم (ع) سئـوال شـد، «مردی عنین که قصـد ازدواج داشـت، تدلیس کرد و بیماری خود را مخفی نمود، حال زن پس از ازدواج متوجه شده، این زن چه حقوقی دارد؟ حضرت فرمودند: باید مهریه به زن پرداخت شود و زن پس از آنکه دانست، شوهرش توانائی آمیزش جنسی ندارد، میتواند عقد ازدواج را فسخ نماید.
احادیثی که حکم تدلیس در غیر از عیوب مختص زن و مرد را بیان مینماید:
* از امام صادق (ع) سئوال شد، «زنی که دارای عیبی بوده، مسئولیت ازدواج خود را به مردی از بستگان یا مردی دیگر سپرده است و عیب خود را نیز از آن فرد مخفی داشته است، پس از ازدواج، شوهر متوجه میگردد، حال چه میتوان کـرد؟ حضـرت فرمودنـد: مهریهای که به زن پرداخت شده، از او باز پس گرفته میشود.
* از امام باقر (ع) سئوال شد، «زنی فرزند نامشروعی به دنیا میآورد و تنها پدر او از ایـن امـر مـطلع است، آیا پس از آنکه پدر مشاهده کرد دخترش اصلاح شده، میتواند او را به مردی شوهر دهد و این راز را فاش ننماید؟ حضرت فرمودند: در این صورت اگر شوهر بعد از ازدواج متوجه این امر شود، میتواند مهریهای که به همسرش پرداخته، از پدر همسرش باز پس گیرد، زیرا به مجرد آنکه ناموس دختر در اختیار شوهر قرار گرفت به او مهریه تعلق میگیرد، ولی به واسطه تدلیس پدر حقیقت از داماد مخفی شده، مرد میتواند مهریه را از پدر زن درخواست نماید. در ضمن اگر شوهر مایل باشد، میتواند به زندگی با همسر خود ادامه دهد».
در کتب فقهی پیرامون موضوع فسخ نکاح به واسطه تدلیس، مباحث متعددی مطرح شده است، از قبیل: شرائط تحقق تدلیس، تأثیر سکوت در تدلیس، تحقیق وضعیت مهریه زن در صورت فسخ نکاح و... |
* امام باقر (ع) فرمودند: «در کتاب امام علی (ع) آمده است، اگر کسی دختری را که دارای عیـب است، بـه عقـد ازدواج مردی درآورد و عیـب دختـر را از او مخفی کند، مهریه به واسطه حلال شدن آمیزش جنسی شوهر با زن، به وی تعلق میگیرد، ولی آن را باید فردی که واسطه در ازدواج بوده و عیب دختر را برای پسر بیان ننموده است، بپردازد».
* از امام باقر (ع) سئوال شد: «مردی با دختری ازدواج میکند، در شب زفاف عروس همراه با خواهر بزرگترش به منزل شوهر میرود، خواهر بزرگتر لباس عروس را گرفته و به تن میکند، سپس چراغ را خاموش نموده، به حجله وارد میگردد، عروس نیز از فرط خجالت سخنی نمیگوید، داماد به تصور آنکه همسرش در بستر است، با او آمیزش مینماید، صبح هنگام عروس نزد داماد آمده و اتفاق شب گذشته را برای او بیان میکند و داماد متوجه حقیقت میشود، حال داماد چه حقوقی دارد؟ حضرت فرمودند: بر خواهر فریبکار مطابق جزای زن زناکار غیر محصنه، حد جاری میشود و مهریهای نیز به او تعلق نمیگیرد و تا پایان عده خواهر بزرگتر، شوهر نباید با خواهر کوچکتر آمیزش نماید، (جمع بین دو خواهر جایز نیست) و پس از اتمام عده خواهر بزرگتر، داماد با خواهر کوچکتر زندگی مشترک خود را آغاز نماید».
* بردهای تدلیس نموده و خود را آزاد معرفی مینماید و زن به گمان آنکه او آزاد میباشد با او ازدواج میکند، وی پس از اطلاع از فریب مرد، نزد حضرت علی (ع) شکایت میکند، حضرت فرمودند: اگر زن مایل باشد، آن دو از یکدیگر جدا میشوند».
* مردی به دروغ خود را پسر مردی معرفی مینماید و با زنی ازدواج میکند، زن پس از اطلاع از وضعیت او، از امام (ع) در مورد حکم این ازدواج سئوال میکند، حضرت فرمودند: نکاح فسخ میشود».
* مردی از دختر قبیلهای خواستگاری نمود، به او گفتند: شغل تو چیست؟ گفت: خرید و فروش چهارپا، پس از ازدواج متوجه گردیدند که پیشه او خرید و فروش سنجاب است. بستگان دختر نزد حضرت علی (ع) رفته، از او شکایت نمودند که حقیقت را بیان نکرده است، حضرت فرمودند: ازدواج او صحیح بوده و فسخ نمیگردد؛ چرا که معامله سنجاب هم معامله چهارپا میباشد».
* روایت شده است، «در صورتی که مردی خود را متعلق به قبیلهای معرفی نماید و پس از ازدواج مشخص گردد که به قبیله دیگری اعم از پستتر یا برتر از آن تعلق داشته است، همسر وی حق فسخ نکاح خواهد داشت».
* از امام صادق (ع) سئوال شد: «مردی پس از ازدواج با زنی متوجه شد که وی در گذشته مرتکب زنا شده است، حقوق مرد چیست؟ حضرت فرمودند: مرد میتواند نکاح را فسخ نماید و نیز میتواند در صورت تمایل، به زندگی با زن ادامه دهد. مهریه نیز به زن تعلق میگیرد، به واسطه آنکه ناموس زن در اختیار مرد قرار گرفته است، ولی مرد میتواند مهریه را از کسی که سبب فریب او شده و زن را به عقد ازدواج او در آورده، باز پس گیرد».
با توجه به روایات و احادیث مصادیق تدلیس در نکاح عبارتند از:
۱-تدلیس در عیوب که موجب فسخ نکاح میشود.
۲- فریب در عیوب جسمی
۳- فریب در اوصاف
۴- فریب در عدم بیان نقص یا کتمان عیب
۵- فریب در عفت زوجه وکتمان رابطه نامشروع جنسی قبل از ازدواج
۶- فریب در موقعیت اجتماعی
۷- فریب در موقعیت خانوادگی
۸- اشتباه در موقعیت اجتماعی
موارد فسخ نکاح در فقه
در فقه فسخ نکاح شامل دو مورد میشود:
۱- برخی عیوب خاص در مردان و زنان، به شرطی که قبل از عقد وجود داشته باشد، به استثنای جنون و عنن مردان که اگر بعد از عقد نیز حادث شود، موجب حق فسخ برای زن میگردد. عیوب خاص مردان شامل عنن، خصاء، مقطوع بودن آلت تناسلی و جنون میباشد و عیوب زنان شامل افضاء، قرن، جذام، برص، زمین گیری، نابینایی از هر دو چشم و جنون است. عیوب مذکور گاهی تدلیس هم واقع میشود. حکم فسخ نکاح نسبت به علم و جهل زوجین متغیر میشود که در نمودار مشخص شده است.
۲- تدلیس در صفاتی غیر از عیوب مذکور ثابت شود، در چنین حالتی، فرد مغبون پس از آگاهی عیب همسرش، در صورت تمایل، میتواند اقدام به فسخ نکاح نماید. البته این حق فوری بوده و در صورت رضایت موقت به ادامه زندگی مشترک، دیگر نمیتوان نکاح را فسخ نمود. لازم به ذکر است، اگر آگاهی فرد مغبون بعد از رابطه زناشویی باشد، وی میتواند علاوه بر فسخ نکاح، از عامل فریب، مهریه را بازپس گیرد. با توجه به مطالب مذکور مشخص میشود، رابطه عیوب موجب فسخ نکاح و تدلیس عموم و خصوص من وجه میباشد.
حکم تدلیس در آرای فقیهان
در کتب فقهی پیرامون موضوع فسخ نکاح به واسطه تدلیس، مباحث متعددی مطرح شده است، از قبیل: شرائط تحقق تدلیس، تأثیر سکوت در تدلیس، تحقیق وضعیت مهریه زن در صورت فسخ نکاح پس از عقد یا بعد از ازدواج، حکم عامل تدلیس، تدلیس و حق خیار به صورت مطلق یا در صورت شرط کردن آن و بررسی تفاوت تدلیس با تخلف از شرط صفت.
بسیاری از فقها به استناد روایات، قائل به حق فسخ به واسطه تدلیس در عقد ازدواج شدهاند و از فسخ به دلیل تخلف صفت مشروط در نکاح نامی نبردهاند، برخی از آنان پس از ذکر موارد تدلیس، به صفاتی مانند بکارت اشاره نموده و نوشتهاند، اگر شروط مزبور در عقد به صورت شرط لحاظ شود، در صورت تخلف سبب حق فسخ میگردد، برخی از فقها نیز تدلیس را به طور مطلق موجب فسخ ندانستهاند، بلکه در صورت وجود اشتراط صفت قائل به حق فسخ شدهاند.
منابع:
زهرا آیت اللهی- آثار فقهی- حقوقی فریب در ازدواج
حر عاملی- وسائل الشیعه- ج۱۴
ابواب العیوب و التدلیس، باب اول، ح ۴-۱، ۱۴-۷ باب ۲، ح
(برگرفته از جام طهور)
1249