مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

۵ روزه ۹ طبقه آپارتمان بسازید و در آن ساکن شوید+عکس

جام جم سرا: شرکت استرالیایی هیکوری اخیرا موفق به انجام این ایده آن هم روی یک ساختمان ۹ طبقه با نام One۹ شده است.

این ساختمان که در عرض ۵ روز به اتمام رسید، از ۳۶ مدول پیش ساخته تشکیل شده که علاوه بر راحتی و سرعت در ساخت، ویژگی‌های پایدار (سازگار با محیط زیست و طبیعت دوست) هم دارد. از جمله آن‌ها می‌توان به سیستم بازیافت آب مصرفی و پنل‌های خورشیدی برای گرم کردن آب اشاره کرد.

به نقل از دیجیاتو در ساخت این آپارتمان از سیستمی موسوم به UB استفاده شده که یک روش صرفه جویانه از نظر زمانی در فرآیند‌های پیش ساخته است و توسط «نوندا کاتسالیدیس» معمار استرالیایی توسعه پیدا کرده. با این روش می‌توان آپارتمان‌هایی با ویژگی‌های پیچیده معماری مثل تراس‌های معلق را به راحتی و در سرعت بالا ساخت.

در حال حاضر وان ناین بلند‌ترین ساختمانی است که با این روش ساخته شده، اما طراحان گروه هیکوری می‌گویند این سیستم قابلیت ساخت خانه‌های ۷۰ طبقه را هم دارد. برج وان ناین ۳۴ واحد یک و دو خوابه را در خودش جای داده، –که هر کدام از این واحد‌ها دارای کفپوش‌هایی از چوب طبیعی، فرش‌های با کیفیت و بالکن‌های بزرگ هستند–.

این برج ۹ طبقه علاوه بر اینکه رتبه انرژی ۶ ستاره را از آن خود کرده، به امکانات رفاهی مخصوص وسایل حمل و نقل پایدار هم مجهز است. مثل ۳۴ پارکینگ امن برای دوچرخه و دسترسی به برنامهٔ اشتراک گذاری ماشین.

تصاویری از مراحل نصب و شکل نهایی این خانهٔ ۵ روزه را ببینید:

.

.

.

.

.

(نیویدار)


ادامه مطلب ...

خانم دکتر فلیپینی ساکن ایران: «اروینا» بودم، «فاطمه» شدم

«اروینا آلاس» با این سفر «فاطمه مسعودی» شد، پرواز کرد از نقطه‌ای دور در جنوب شرقی آسیا به خاورمیانه؛ ایران. شانه به شانه همسرش، درست زمانی که جنگ تحمیلی روزهای اوجش را می‌گذراند. روزهایی که خبر جنگ ایران و عراق در صدر اخبار دنیا قرار داشت؛ فاطمه تازه مسلمان شده همان روزها به میان مردمی آمد که حتی زبانشان را هم بلد نبود. حالا 30 سال از آن روزها می‌گذرد؛ او نصف بیشتر عمرش را در ایران گذرانده؛ همین جا بچه‌دار شده، بچه‌ها را بزرگ کرده و سروسامان داده؛ همین جا لباس سفید پزشکی پوشیده و آدم‌های بیمار زیادی را تیمار کرده. از دکتر فاطمه مسعودی از روزهای زندگی‌اش در فیلیپین می‌گوییم، تقویم زندگی‌اش را ورق می‌زنیم‌؛ از دریای چین می‌گذریم از مرز بین کشورها عبور می‌کنیم و به امروز می‌رسیم؛ امروز که آمدن بهار فقط چند نفس باقی است و خانم دکتر هم مثل ـ خیلی از ایرانی‌های دیگر خودش را برای نوروز آماده می‌کند.

اروینا آلاس، اسمی بود که سال 1959 بر شناسنامه خانم دکتر مسعودی نشست، روزهایی که اروینا همراه خانواده‌اش در فیلیپین زندگی می‌کرد. اروینا روزهای کودکی و جوانی‌اش را کنار بندر زیبای مانیل گذراند و همانجا کنار دریا یک رویا برای خودش ساخت؛ رویایی که در آن دخترکی با لباس سفید مثل فرشته‌ها این طرف و آن طرف می‌رفت و هرجا که پا می‌گذاشت دیگر اثری از درد و بیماری نبود. علاقه‌ای که او را به دانشگاه فیلیپین رساند: «هرکسی در زندگی‌اش یک رویا دارد، یک تصویر ذهنی از آنچه که می‌خواهد در آینده باشد، پزشکی هم واقعا همان چیزی بود که من از بچگی دوست داشتم، خوشبختانه خانواده‌ام هم موافق بودند و به خاطر همین با تشویق آنها و علاقه خودم این راه را انتخاب کردم.»

راهی که مسیر زندگی اروینای هجده ساله را برای همیشه عوض کرد: «در فیلیپین رسم بر این است که متقاضیان ورود به رشته پزشکی باید در یک رشته مرتبط دیگر لیسانس گرفته باشند، به خاطر همین من اول چهار سال در رشته پرستاری درس خواندم و بعد وارد رشته پزشکی شدم.»

از درس تا آشنایی

همین‌جا صبر کنید؛ درست دم در دانشکده پزشکی؛ جایی که دست سرنوشت غلامرضا مسعودی را سر راه اروینا آلاس قرار می‌دهد. بهتر است بقیه ماجرا را از زبان دکتر مسعودی بخوانید؛ جوانی ایرانی که حتی در دورترین رویاهایش هم نمی‌دید یک روز با یک غیرایرانی سر سفره عقد بنشیند: «من بچه اسدآباد همدانم؛ زمان ما شرایط دانشگاه‌ها مثل حالا نبود و انتخاب شدن برای پزشکی خیلی دشوار بود. من هم در دانشگاه در مقطع لیسانس قبول شده بودم، اما چون نیتم پزشکی بود برای ادامه تحصیل به اکلاهمای آمریکا رفتم؛ سال 1976 میلادی. اما بعد از دوسال تحصیل دستور جدیدی به دانشگاه ما ابلاغ شد که براساس آن دانشجویان ایرانی نمی‌توانستند پزشکی بخوانند و چون من واقعا به این رشته علاقه داشتم تصمیم گرفتم در جای دیگری ادامه تحصیل بدهم. نتیجه همه جستجوهایم به کشور فیلیپین رسید، چون تنها کشوری بود که واحدهای گذرانده من را قبول می‌کرد. اما چون قانون خاص خودش را داشت مجبور بودم اول یک لیسانس بگیرم بعد سراغ پزشکی بروم.»

داستان زندگی مشترک اروینا از همین جا شروع می‌شود. از روزهای سخت دوره پزشکی و صندلی‌های چوبی دانشگاه: «آقای دکتر را در همان روزهای اول دیدم، برای من یک همکلاسی بود مثل بقیه. البته او با لیسانس علوم آزمایشگاهی به رشته پزشکی وارد شده بود به خاطر همین نسبت به بقیه شناخت کمتری رویش داشتم. اما کم‌کم به عنوان دو همکلاسی بهانه‌های بیشتری برای صحبت پیدا کردیم.»

بهانه‌هایی کوچک که تقریبا در همه جای دنیا مشترکند؛ بهانه‌هایی مثل گرفتن جزوه و یادداشت‌های کلاسی: «من همیشه عادت داشتم از کلاس‌هایم جزوه برمی‌داشتم. خطم هم به نسبت بقیه همکلاسی‌ها خوب و خوانا بود. همین مساله باعث شد که آقای دکتر برای خیلی از دروس از جزوه‌های من استفاده کند.»

به این ترتیب بعد از گذشت چند ترم احساس جدیدی بین آنها به وجود آمد؛ علاقه‌ای که در روزهای اول زنگ هشدار را برای هر دوی آنها به صدا درآورد: «در ظاهر هیچ شباهتی به هم نداشتیم؛ نه دین مشترک، نه فرهنگ و آیین، نه حتی زبان مشترک. این انتخاب برای هر دو نفر ما سخت بود چون به هرحال هرکدام‌مان برای آن یکی خارجی بودیم؛ نمی‌دانستیم که اگر زیر یک سقف رفتیم با فرهنگ‌های متفاوتمان چه کار کنیم. اما به حرمت همان عشق و علاقه سعی کردیم این مسائل را حل کنیم.»

روایت مسلمانی

یک تصویر از روزهای درس و دانشگاه در خاطر فاطمه مانده است؛ پر‌رنگ‌تر از همه خاطره‌ها؛ تصویری که ما دوباره زنده‌اش می‌کنیم؛ روزی که دکتر مسعودی با دسته‌ای گل به رسمی کهن پشت در خانه اروینا ایستاده است: «من مسیحی بودم، آقای دکتر در جلسه خواستگاری اولین چیزی که از خواست این بود که مسلمان شوم. برای من و خانواده‌ام توضیح داد که مسلمانی چیست، یک مسلمان چطور رفتار می‌کند، چطور زندگی می‌کند و... من تا آن موقع درباره اسلام چیز زیادی نمی‌دانستم. به خاطر همین آقای دکتر با خودش چند کتاب به زبان انگلیسی آورده بود تا مطالعه کنم در بین آنها یک قرآن کوچک بود که هنوز هم دارم.

پدر و مادرم آن روزها خیلی نگران بودند و مخالفت می‌کردند. می‌ترسیدند دخترشان نتواند با یک نفر دیگر که دین و مذهب و زبان و ملیتش شبیه آنها نیست خوشبخت شود. آنها مشکلات را به من گفتند و تصمیم را به عهده خودم گذاشتند. من هم به خاطر شناختی که از ایشان پیدا کرده بودم به خواستگاری‌شان جواب مثبت دادم.»

اما خانواده دکتر مسعودی چطور راضی به این ازدواج شدند؟ جواب سوال را از زبان خود دکتر مسعودی بشنوید: «اروینا یکی از بهترین شاگردهای دانشگاه بود، در اخلاق و رفتار هم مثال‌زدنی بود.

وقتی ایشان را با افرادی که می‌شناختم مقایسه کردم دیدم واقعا گزینه خوبی برای ازدواج است. به خاطر همین موضوع را با خانواده‌ام مطرح کردم. آنها مخالفتی نکردند و فقط گفتند همسرت در وهله اول باید مسلمان باشد. پدرم هم وقتی شنید او هم پزشکی می‌خواند از این موضوع استقبال کرد، چون آن موقع پزشک زن در شهرستان‌ها خیلی کم بود و این یک امتیاز به شمار می‌آمد. بعد از رضایت خانواده من به خواستگاری رفتم و با گرفتن جواب مثبت در همان مانیل عقد کردیم.»

البته قبل از عقد اروینا باید مسلمان می‌شد و اسم دیگری را برای خودش انتخاب می‌کرد: «آن موقع سفارت ایران در فیلیپین هنوز سروسامان نگرفته بود به همین دلیل به سفارت اندونزی رفتیم و اروینا در حضور روحانی‌ای که در آنجا حضور داشت مسلمان شد و اسم فاطمه را برای خودش انتخاب کرد. بعد هم همان روحانی خطبه عقد ما را خواند. خوشبختانه از آن سال تا امروز هیچ‌وقت با هم سر هیچ موضوعی مشکل و اختلاف‌نظر نداشته‌ایم مگر اختلافاتی در تشخیص و تجویز دارو برای بیماران؛ که بعضی وقت‌ها در این زمینه با هم هم‌عقیده نیستیم.»

پرواز به سمت ایران

فاطمه و غلامرضا روزهای اول زندگی‌شان را در فیلیپین شروع کردند تا وقتی که درسشان تمام شد و راهی ایران شدند.

کشوری که هرچقدر برای غلامرضا پر بود از خاطره‌های دوست‌داشتنی و فراموش نشدنی، برای فاطمه ناشناخته بود: «هیچ ذهنیتی از زندگی در ایران نداشتم هرچه به روزهای سفر نزدیک‌تر می‌شدیم غلامرضا خوشحال‌تر می‌شد و من نگران‌تر. نگرانی‌ام به این دلیل بود که می‌دانستم جایی که می‌روم درگیر جنگی ناخواسته است و همه مردم با چنگ و دندان از خاکش دفاع می‌کنند. از آن طرف زبان فارسی را خوب یاد نگرفته بودم و می‌ترسیدم در ارتباط با آدم‌های دیگر به مشکل بخورم.»

یک چمدان کوچک؛ این همه چیزی بود که فاطمه با خودش برداشت تا فاصله زیاد فیلیپین تا ایران را طی کند؛ چمدانی که پر شده بود از سوغاتی‌های کوچک و بزرگ و چند قاب عکس؛ تصویر اعضای خانواده‌اش: «اولین روزهای حضورم در ایران را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم، برخورد همه اقوام و فامیل با من خوب بود، احساس غریبی نمی‌کردم و فقط مشکل ندانستن زبان فارسی اذیتم می‌کرد.»

حضور یک پزشک زن حتی خارجی در یک شهرستان آن روزها آن‌قدر اتفاق خوبی بود که می‌توانست دلیل دیگری برای دلبستگی بیشتر فاطمه مسعودی به ایران باشد: «از هر فرصتی برای یادگرفتن فارسی استفاده می‌کردم، اما با این حال باز هم عقب بودم. خیلی وقت‌ها وقتی مریض داشتم و آقای دکتر نبود از پزشک‌های دیگر که بیشترشان خارجی بودند و از سال‌ها پیش در نهاوند مشغول به کار بودند، استفاده می‌کردم. آنها حرف بیماران را ترجمه می‌کردند و من هم برایشان نسخه می‌نوشتم.»

خدمت پشت جبهه

حالا چند سطر به عقب برگردید، همان‌جا که اروینا بار سفر می‌بست که به دل حادثه بیاید: «مدت کوتاهی که از حضورمان در نهاوند گذشت غلامرضا تصمیم گرفت به جبهه برود. می‌گفت این‌طوری به کشورم خدمت می‌کنم. تا جایی که یادم است در یک دوره پزشک لشکر انصار‌الحسین بود. در عملیات‌ مختلفی در جبهه حضور داشت مثل مرصاد.»

دکتر مسعودی همان روزها راهی جبهه شد و همسر فیلیپینی‌اش را با یک پسربچه تازه به دنیا آمده تنها گذاشت: «مسعود که رفت تازه فهمیدم جنگ یعنی چه؛ تازه شدم شبیه زن‌های دیگر که مردشان جبهه بود. وقتی جنگنده‌های عراقی می‌آمدند و صدای آژیر قرمز توی شهر می‌پیچید من هم دست پسرم را می‌گرفتم و با بقیه مردم می‌رفتیم پناهگاه. می‌دانستم جنگ با هیچ‌کس شوخی ندارد، حتی یک‌بار وقتی در مطب مشغول معاینه یک مریض بودم یکدفعه صدای خیلی بلندی شنیدم؛ صدای انفجار. موج انفجار آن‌قدر زیاد بود که تمام شیشه‌های مطب را شکست. وقتی کنار پنجره رسیدم بیرون فقط دود بود. بعد فهمیدم که جنگنده‌ها خانه‌ای را در نزدیکی محل کارم بمباران کرده‌اند، خیلی‌ها آن روز شهید شدند.»

تنهایی یکی از مشکلات بزرگ آن روزها برای فاطمه تازه مسلمان شده بود؛ تنهایی که حضورش را خیلی وقت‌ها به او تحمیل می‌کرد: «وقتی در مطب با بیمارانم تنها می‌شدم و کسی نبود حرف‌های آنها را برایم ترجمه کند، خیلی ناراحت می‌شدم. خیلی وقت‌ها با اشاره درد آنها را تشخیص می‌دادم و نسخه می‌نوشتم. اما هروقت سرم خلوت می‌شد فکر می‌کردم غلامرضا الان کجاست و چه‌کار می‌کند؟ مدت‌ها بود‌ از هم خبر نداشتیم. به خاطر همین تصمیم گرفتم وقتم را بیشتر پر کنم.»

به این ترتیب خدمت در پشت جبهه به یکی از دغدغه‌های بزرگش تبدیل شد: «آن روزها تا ظهر مطب بودم و بعدازظهرها در خدمت درمانگاه سپاه، بهزیستی و کمیته امداد، مردم را به صورت رایگان درمان می‌کردم.»

اولین پزشک زن نهاوند بجز صدای آژیر و همهمه مردم در پناهگاه و روستاهای اطراف نهاوند، حرف‌های دیگری هم دارد: «یک‌بار در خیابان زن بارداری را دیدم که از درد به خودش می‌پیچید، معلوم بود موقع زایمانش رسیده، وقت کم بود و فرصت نبود تا زن را به یک مرکز پزشکی برسانیم به خاطر همین از مغازه‌دارهای همان اطراف خواستم کمک کنند. یکی از مغازه‌ها را خالی کردیم و من آن بچه عجول را همانجا به دنیا آوردم. بدون هیچ وسیله و امکانات اولیه‌ای.»

بچه‌ای که حالا 26 سال از عمرش می‌گذرد و شاید هیچ‌وقت خبردار نشده که یک روز وقتی جنگنده‌های دشمن آسمان کشورمان را پر از ترس و وحشت کرده بودند، خداوند یک فرشته سفیدپوش را برای کمک به او و مادرش به همان حوالی فرستاده بود؛ فرشته‌ای که کیلومترها راه را طی کرده بود تا به آنجا برسد؛ پزشک وظیفه‌شناسی که یک آرزو بیشتر ندارد: «کاش جنگ برای هیچ کشوری پیش نیاید!»

مینا مولایی ‌/ ‌جام‌جم


ادامه مطلب ...

افزایش بروز سرطان خون در کودکان ساکن حاشیه بزرگراه ها

به گزارش مهر، پژوهشگران در این مطالعات به بررسی شرایط محیطی و محل سکونت ۲۷۶۰ کودک مبتلا به سرطان خون پرداختند که در شهرهای بزرگ کشور فرانسه زندگی می کردند.

این اطلاعات مربوط به فاصله زمانی سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ میلادی بوده و نتایح این بخش از مطالعه با نمونه های ۳۰ هزار کودک دیگر که در این تحقیقات مورد مطالعه قرار گرفتند، مقایسه شد.

نتایج این تحقیقات نشان می دهد که شیوع ابتلا به نوعی خاص از سرطان خون با نام myeloblastic leukaemia، در بین کودکانی که منازل انها در فاصله ۱۵۰ متری بزرگراه ها و اتوبان های پرتردد قرار دارد، به میزان ۳۰ درصد بیشتر از سایر کودکان است. این احتمال خطر همچنین تا فاصله تقریبی شعاع ۲۶۰ متری اتوبان ها نیز قابل تعمیم است.

در عین حال باید توجه داشت که این موضوع در نوع سرطان خون lymphoblastic type of leukaemia قابل تعمیم نبوده و مشاهده نشد البته تاثیرات مخرب آلاینده های احتراق موتورهای بنزینی و خطر ایجاد سرطان خون در افراد بالغ، پیش از این شناخته شده بود.


ادامه مطلب ...

عاطفه نوری ،بازیگر ایرانی ساکن آمریکا شد! + عکس

عاطفه نوری ،بازیگر ایرانی ساکن آمریکا شد! + عکس

عاطفه نوری بازیگر ۳۱ ساله ایرانی است که با بازی در فیلم دوران سرکشی به شهرت زیادی رسید، او به آمریکا رفته است و در آنجا زندگی می کند, عکس هایی از خودش در امریکا را منتشر کرده است.

همسر عاطفه نوری عکس جدید بازیگران بیوگرافی عاطفه نوری?قرار بود با هم درس بخونیم
ریچل، من و مرسدس ؛ سه درس نخون !

عاطفه نوری که هنوز ازدواج نکرده (متولد ۱۳۶۳ تهران) از بازیگران سینما و تلویزیون ایران است. وی با شرکت در سریال دوران سرکشی که در آن نقش یک دختر فراری را داشت خود را در زمینه بازیگری مطرح ساخت. سریال دیگری که در سالهای اخیر موجب محبوبیت بیشتر وی شده است سریال نرگس است. وی دارای لیسانس سینما (فیلمنامه نویسی )است. عاطفه در این سریال نقش نسرین خواهر نرگس را بازی می‌کرد.

مجموعه‌های تلویزیونی

  • دوران سرکشی (۱۳۸۱)
  • نرگس (۱۳۸۵)
  • آشفتگی (۱۳۸۸)
  • شهردقیانوس (۱۳۸۸)
  • رستگاران (۱۳۸۸)

سینمایی

  • کوچولوی خوش شانس (۱۳۸۳)
  • تکمچی (۱۳۸۷)

همسر عاطفه نوری عکس جدید بازیگران بیوگرافی عاطفه نوریایستگاه مترو/ لس آنجلس
دارم میرم خونه، خسته ی خسته.
اینجا هم هوا خنک شده.
شماها خوابین، مگه نه؟

بیوگرافی عاطفه نوری عکس جدید بازیگران همسر عاطفه نوری


ادامه مطلب ...

یک میلیون انسان تا ۱۰۰ سال آینده ساکن مریخ می‌شوند

[ad_1]

برنامه جدید سفر به مریخ؛

یک میلیون انسان تا ۱۰۰ سال آینده ساکن مریخ می‌شوند

دانش > فضا - همشهری آنلاین:
ایلان ماسک کارآفرین مشهور آمریکایی دیدگاه خود را درباره سکونت دادن انسان در مریخ برای افرادی که توان مالی پرداخت ۲۰۰ هزار دلاری بلیط سفر را داشته‌باشند، تشریح کرد.

براساس گزارش BBC، ماسک بنیانگذار شرکت فضایی خصوصی اسپیس‌ایکس، در کنگره بین‌المللی نجومی در مکزیک اعلام کرد برنامه او برای سکونت‌دادن انسان در مریخ از سیستم حمل و نقل تجدید‌پذیری بهره خواهد برد که در هر سفر 80 روزه‌اش به سوی مریخ 100 مسافر را به همراه خواهد برد. طول این سفرها به تدریج به 30 روز کاهش پیدا خواهد‌کرد.

این سیستم حمل و نقل شامل فضاپیماهایی قابل استفاده مجدد اســت که در مدار زمین از اکسیژن و متان سوخت‌گیری خواهند کرد و پس از فرود در مریخ نیز امکان سوختگیری مجدد وجود دارد.

ماسک می‌گوید برای اینکه بتواند در این برنامه هزینه سفر را به 200 هزار دلار برساند باید از سیستم حمل و نقل قابل استفاده مجدد بهره ببرد. هدف وی سکونت دادن جامعه‌ای یک میلیون نفری روی مریخ اســت که بتوانند به تدریج به خوداتکایی برسند، هدفی که از نظر ماسک تا 100 سال دیگر محقق خواهد‌شد.

ماسک می‌گوید برای اینکه بتواند مریخ را به مقصدی قابل دسترس تبدیل کند قصد دارد یک میلیون انسان را به این سیاره انتقال دهد. براساس زمانبندی برنامه اسپیس‌ایکس،‌اولین پرواز به مریخ در سال 2022 رخ خواهد‌داد از این رو ماسک معتقد اســت سکونت‌پذیری یک میلیون انسان در مریخ هدفی اســت که می‌توان در طول زندگی به آن دست یافت و هرکسی می‌تواند در صورت توانایی تامین هزینه، به مریخ سفر کند.

ماسک نام اولین فضاپیمایی که راهی مریخ خواهد شد را قلب طلا نامگذاری خواهد کرد،‌نامی برگرفته از کتاب "دستورالعمل مسافرت مجانی به کهکشان"، نوشته داگلاس آدام. محل پرتاب این فضاپیما پایگاه فضایی کندی خواهد بود،‌ درست از همان سکویی که ماموریت آپولو به سوی ماه آغاز شد.

نمونه آزمایشی این فضاپیما طی چهار سال آینده پروازهایی آزمایشی به سوی فضا انجام خواهد داد اما تمامی این پروازها زیر ارتفاع مداری خواهند بود. ماسک به تازگی از انجام موفقیت‌آمیز اولین آزمایش موتور راکت رپتور شرکت اسپیس‌ایکس خبر داد،‌موتوری که قرار اســت انرژی مورد نیاز فضاپیما و بوستری که فضاپیما را در مدار قرار می‌دهد را تامین کند.

ترکیب این بوستر و فضاپیما سیستم حمل و نقل بین‌المللی یا ITS نام دارد که در کنار هم ارتفاعی برابر 122 متر دارند، یعنی بزرگتر از راکت V پروژه آپولو. بوستر به 42 موتور رپتور مجهز خواهد بودکه در حلقه‌هایی متمرکز قرار گرفته‌اند: حلقه بیرونی حاوی 24 متور،‌حلقه میانی حاوی 14 موتور و حلقه مرکزی حاوی هفت موتور خواهد‌بود. فضاپیما نیز به 9 موتور مجهز خواهد‌بود و می‌تواند باری به وزن 450 تن را به مریخ حمل کند.

ماسک می‌گوید مسافران این فضاپیما در این سفر 80 روزه خود را با تماشای فیلم‌ها، آموزش و بازی‌های بی‌وزنی سرگرم خواهند‌کرد. فضاپیما هر دو سال یکبار، زمانی که فاصله مریخ و زمین به کمترین حد خود خواهد رسید،‌به مریخ سفر خواهد‌کرد. این فاصله در سال 2018 به 57.6 میلیون کیلومتر خواهد رسید. دورترین فاصله ممکن این دو سیاره از هم 400 میلیون کیلومتر اســت.

زمانی که فضاپیما به مریخ می‌رسد،‌ به تدریج کاهش ارتفاع یافته و از اتمسفر عبور می‌کند. پس از آن موتورهای روشن می‌شوند تا سرعت آن کاسته شود و فضاپیما بتواند به صورت عمودی روی پایه‌هایش فرود بیاید.

ماسک آینده‌ای را متصور می‌شود که هزار نمونه از این فضاپیماها در مدار قرار می‌گیرند. هزینه این سفر به تدریج به 100 تا 140 هزار دلار کاهش پیدا خواهد‌کرد اما سفر بازگشت به زمین برای مسافران رایگان خواهد‌بود.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

فان وسرگرمیفان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران سیارۀ ناهید یک قدم تا جهنم سیارۀناهیدیکقدمسیارۀ ناهید یک قدم تا جهنم نوشته شده توسط تحریریه‌ی بیگ بنگ در تاریخ ۱۳۹۴۰۳۱۲زمین کجای کهکشان راه شیری است؟ زمین کجای کهکشان راه شیری است؟ نوشته شده توسط تحریریه‌ی بیگ بنگ در تاریخ ۱۳۹۵۰۴۲۸داستان انقراض دایناسور ها داستان انقراض دایناسور ها بر خلاف آنچه تا کنون تصور می رفته است عامل اصلی انقراض چرا باید ساعت‌هایمان را یک ساعت به جلو بکشیم؟چرا باید ساعت‌هایمان را یک ساعت به جلو بکشیم؟ کشور ایران در عرض‌های جغرافیایی میانی عصر ایران اگر بخواهید دائم درمورد انسان ها قضاوت کنید، هرگز فرصت دوست داشتن آن ها را نخواهید داشتمجله اینترنتی برترین ها پورتال خبری و سبک …چرا طلاق برای مردان سخت تر است؟ تا به حال کسی به قضیه جدایی از این حیث فکر کرده است؟نیوزهاب نشریه روزانه گروه مپنابه گزارش خبرنگار حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان، حائری‌یزدی مشکلات‌ خود را با رئیس جمهور در میان بگذاریددیدار بعیدی‌نژاد با ملکه انگلیسعکس فقط یک گام دیگر تا نقص برجام دهن کجی اوکراین به لیست جدیدترین قیمت مسکن در تهرانروند معاملات واحدهای مسکونی نوساز در شهر تهران در مقایسه با هفته‌های پایانی سال


ادامه مطلب ...