مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سلفی‌گری اخوان المسلمین و تقریب

[ad_1]

چکیده

اخوان المسلمین مصر، که خود را سلفی معرفی می‌کند، جریانی است که در اصل سلفی‌گری با سایر سلفیه مشترک است، اما تفاوت‌های مهمی نیز با دیگر انواع آنها دارد. از آنجایی که ‌این جریان امروزه در بیش از هفتاد کشور طرفدار دارد، می‌تواند نقش مؤثری در موفقیت یا شکست تلاش‌های تقریبی داشته باشد. این گرایش از سلفیه در دفاع از وحدت اسلامی و تأسیس دار التقریب نقش اساسی داشته، برخلاف سلفیان وهابی تکفیری که بیشترین نقش را در ایجاد تفرقه دارند، تقریب مذاهب را در دستور کار خویش قرار داده ‌است. لذا می‌توان آنها را سلفیه تقریبی دانست. در مقاله حاضر، این گرایش فکری از سلفیه را تا حدودی معرفی کرده، اندیشه‌های آنها در خصوص برخی مباحث، از جمله بدعت، زیارت، و میزان هماهنگی آنها با اهداف تقریبی و مسئله تکفیر بررسی شده ‌است.
کلید واژه : سلفیه، تقریب، وحدت اسلامی، اخوان المسلمین، اهل سنت، تشیع، تکفیر.

مقدمه

یکی از جریان‌هایی که در سال‌های اخیر نقش بسزایی در سیاست‌های منطقه‌ای ایفا کرده و هر روز بر دامنه گسترش نفوذ آن افزوده می‌شود، جریان «سلفی» است. هرچند این اصطلاح با اهل حدیث از اهل سنت گره خورده‌ است، ولی با ظهور ابن تیمیه در قرن هفتم و اظهار این مطلب که «در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقه سلفیه باشد، وجود ندارد». (2) مکتب «سلفیه» به معنای خاصی تلقی شد. بعد از ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب (متوفی 1206 ه.ق.) در عربستان ظهور کرد و سلفی‌گری را با گرایش تکفیری تأسیس کرد. (3) امروزه سلفیه گرایش‌های فکری متعددی دارد که ‌البته در اصل سلفی‌گری مشترک‌اند. برخی از این گرایش‌ها عبارت‌اند از: سلفیه تکفیری وهابی عربستان، سلفیه ‌اعتدالی و افراطی دیوبندی شبه قاره هند، سلفیه‌ اعتدالی زیدیه یمن، سلفیه تقریبی اخوان المسلمین مصر و سلفیه جهادی سید قطبی. (4) سلفیت نزد هر یک از این گروه‌ها معنای خاصی دارد و به تبع آن عمل کرد متفاوتی هم در خصوص تقریب و تکفیر دارند. در این مقاله می‌کوشیم به دو پرسش پاسخ دهیم:
1. سلفیت نزد اخوان المسلمین چه معنا و معیاری دارد؟
2. نگاه‌اخوان المسلمین و معیار ایشان در بحث تقریب و تکفیر چیست؟

«سلفیه» در لغت و اصطلاح

«سلفی‌گری» در لغت به معنای تقلید از گذشتگان و در معنای اصطلاحی آن، نام فرقه‌ای است که تمسک به دین اسلام جسته، خود را پیرو سلف صالح می‌دانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ، صحابه و تابعین دارند. آنها معتقدند عقاید اسلامی باید به همان نحو بیان شود که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده‌ است؛ یعنی عقاید اسلامی را باید از کتاب و سنت فرا گرفت و علما نباید به طرح ادله‌ای غیر از آنچه قرآن در اختیار می‌گذارد، بپردازند. لذا در اندیشه سلفیون، اسلوب‌های عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برای آنها حجیت دارد.

تاریخچه سلفیه

سلفی‌ها خود را پیرو مکتب «اهل حدیث» می‌دانند؛ مکتبی که «احمد بن حنبل» در عصر عباسیان و پس از اختلاف با معتزله و اهل کلام و شیعیان پدید آورد. نقطه عطف تفکر سلف‌گرایی ظهور «ابن تیمیه حرانی» است. او بعد از آنکه به جای پدرش بر کرسی تدریس و افتاء نشست، عقایدی در مسائل توحیدی و جانبداری از اهل حدیث و پیروی از سلف بیان کرد که در میان مسلمانان اختلاف شدیدی درباره ‌افکار او پدید آمد تا جایی که برخی او را به عنوان رهبر فکری خویش پذیرفتند و برخی هم او را به شدت انکار کردند و عقاید او را بدعت دانستند و فتوا به قتل یا حبس او دادند.
پس از درگذشت ابن تیمیه و هجوم فقیهان همه مذاهب بر ضد او، شاگردان او، مانند ذهبی، ابن قیم و ابن کثیر نتوانستند شیوه ‌او را ترویج کنند تا اینکه چهارصد سال بعد از وی در اواسط قرن دوازدهم هجری «محمد بن عبدالوهاب»، ساکن نجد حجاز، مسائل ابن تیمیه و نظرات وی را پی گیری کرد. محمد بن عبدالوهاب چون از علم ابن تیمیه بهره وافری نبرد، راه عمل و اقدام را برگزید و رساله‌های کوچک پر از آیه و حدیث بدون اصطلاحات علمی برای تعلیم عوام به نگارش درآورد و به شمشیر متوسل شد و راه تندی و خشونت را در پیش گرفت. وی تابعین برنامه‌اش را مسلمان و موحد و مخالفانش را کافر و مشرک نامید.
سلفیان در نجد موجی از تندروی و سخت گیری به راه ‌انداختند و کم کم به تکفیر همه مسلمانان پرداختند و گاهی برای ساکت کردن مخالفان، شیعه را تکفیر کردند و اشاعره و صوفیه و مذاهب دیگر را اهل بدعت خواندند و مدعی شدند که‌ اسلام ناب محمدی در اختیار سلف بوده، فهم آنها از کتاب و سنت برای همگان حجت است و هر کس از این راه عدول کند، بدعت گذار یا خارج از اسلام است.

سلفی‌گری در مصر

حمله ناپلئون به عثمانی و تصرف مصر، ضعف امپراتوری عثمانی را آشکار و جنبش‌های اسلامی را فعال‌تر کرد. از اوایل قرن سیزدهم ه. ش. هرچه نفوذ عثمانی در مصر کم می‌شد، نفوذ اروپایی‌ها بیشتر شد تا جایی که حدود 1261 ه. ش. انگلیس کنترل همه‌ امور مالی و اداری مصر را در دست گرفت و آنجا را مستعمره خود کرد. در چنین دورانی سید جمال الدین اسدآبادی به مصر آمد و جوانان مصر را به مبارزه علیه‌ انگلیس دعوت کرد و سلطه ‌استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد. سید جمال مسلمانان را دعوت می‌کرد به ‌اسلام دوران پیامبر باز گردند.
شیخ محمد عبده، سعد زغلول، ابراهیم هبلاوی، فتحی زغلول و بسیاری دیگر از نویسندگان لبنانی، سوری و مصری دور سید جمال جمع شدند و با مقالاتشان به خصوص در مصر جنبش‌های اعتراضی علیه ‌استعمار انگلیس به راه‌ انداختند که مهم‌ترین آنها در تأسیس «انجمن وطنی» و قیام «اعرابی پاشا» نمود پیدا کرد. دولت مصر سید جمال را از این کشور اخراج کرد، ولی شاگردانش راهش را ادامه دادند. یکی از مهم‌ترین شاگردان سید جمال در مصر «محمد عبده» بود. او که سال‌ها با سید جمال همراه بود، وقتی به مصر بازگشت روش انقلابی و حماسی سید را کنار گذاشت و برای رسیدن به‌ آرمان‌های او روشی آرام در پیش گرفت. عبده راه نجات مسلمانان را بازگشت به ‌اسلام دوران پیامبر و اسلام سلف می‌دید، ولی بر عقل و آگاهی تأکید می‌کرد و ملاک شناخت دین را عقل می‌دانست. از نظر وی، ایمانی که بر عقل استوار نباشد، پذیرفته نبود؛ عبده با نص‌گرایی و تقدیرگرایی مخالف بود و تلاش می‌کرد دین را با دنیای جدید مطابقت دهد و نظام خلافت را نظام مطلوب سیاسی در اسلام می‌دانست. محمد عبده شاگردانی تربیت کرد که «رشید رضا» از مشهورترین آنها بود. وی اهل سوریه بود و در مدارس دینیِ مخالفان خلافت عثمانی درس خوانده بود. با خواندن عروة الوثقی با سید جمال و عبده‌ آشنا شد و به مصر رفت و شاگرد و همراه عبده شد.

رشید رضا و سلفیت

رشید رضا تفکر سلفیه را پذیرفت و در آثار خود، به ویژه در تفسیر و مجله المنار، از آن دفاع کرد. بدین ترتیب تفکر سلفیه در شمال آفریقا رواج یافت. رشید رضا ابتدا مدافع گرایش به سلف با رویکرد سید جمالی بود؛ اما با ظهور وهابیت در عربستان و مهاجرت دو تن از نوادگان محمد بن عبدالوهاب به مصر، تحت تأثیر افکار آنها با ابن تیمیه‌ آشنا شد و سلفیه ابن تیمیه‌ای را پذیرفت. رشید رضا خود در این باره می‌نویسد: «در اوایل طلبگی فکر می‌کردم که مذهب سلف، مذهب ضعیفی است؛ اما هنگامی که آثار ابن تیمیه و سفارینی را مطالعه کردم به ‌این نتیجه رسیدم که مذهب سلف، مذهب حقی است و مخالفان آن از افکار سلفیه‌ اطلاعی ندارند». (5)
رشید رضا از هواداران بازگشت به سلف ابن تیمیه‌ای شد و در مجله‌ المنار به تبلیغ این اندیشه پرداخت و آثار محمد بن عبدالوهاب را با عنوان مجموعة التوحید به چاپ رساند و خود نیز آثاری همچون الوهابیون و الحجاز تألیف کرد. رشید رضا می‌گفت که به خاطر خدا، یک ربع قرن از وهابیت دفاع کرده ‌است. او عبدالعزیز، پادشاه عربستان، را خلیفه عادل می‌دانست. (6)
رشید رضا، علی رغم حمایت از اندیشه سلفیه، در راه تقریب تلاش فراوانی کرد و قائل بود که در این زمینه تحت تأثیر سید جمال الدین اسدآبادی است. قاعده طلایی رشید رضا در باب تقریب این جمله بود: «نتعاون علی ما نتفق علیه و یعذر بعضنا فیما نختلف فیه»؛ ما در موارد مشترک به کمک همدیگر می‌شتابیم و در موارد اختلافی یکدیگر را معذور می‌دانیم». وی در این راه تلاش فراوانی کرد و به عنوان یک سلفی معتدل در پی نزدیکی قلوب مسلمانان بود، ولی گاه ‌از علمای شیعه هم انتقاد می‌کرد و می‌گفت: «اکثر علمای شیعه ‌از تقریب دوری می‌کنند و آن را دوست ندارند؛ زیرا معتقدند این مسئله با منافع شخصی آنها در تضاد است». در حالی که رشید رضا متوجه این مطلب نبود که مخالفت آنها به دلیل در خطر بودن منافع نیست، بلکه‌ آنها تقریب به معنای دست برداشتن از برخی عقاید یا حداقل سکوت در مقابل برخی دیگر را قبول ندارند، چرا که وظیفه ما حق گویی و حق طلبی است.

اخوان المسلمین و گسترش سلفی‌گری اعتدالی و افراطی در شمال آفریقا

بعد از رشید رضا گسترش تفکر سلفیه در مصر مدیون اخوان المسلمین است که پیرو معتدل تفکرات سلفیه است. در میان شاگردان وی، حسن البناء در 1927 در شهر اسماعیلیه، به دنبال بحران به وجود آمده در جهان اسلام (7) جمعیتی اسلام‌گرا را بنیان گذاشت که خیلی زود از تأثیرگذارترین گروه‌های اسلامی در آفریقا، اروپا، آسیا و حتی آمریکا شد. وی با تأسیس جنبش اخوان المسلمین، تفکر سلفیه‌ اعتدالی- تقریبی را در شمال آفریقا و کشورهای عربی پایه ریزی کرد و گسترش داد. عقاید حسن البناء، هرچند در شیوه بیان با سلفیه فرق‌هایی دارد، اما با اندیشه بازگشت به سلف پیوند می‌خورد. لذا در مجالس اخوان المسلمین تفسیر قرآن و حدیث بیش از هر چیز محل توجه بود؛ حسن البناء منابع اساسی تعالیم اسلامی را قرآن و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دانست و تأکید داشت که مردم با تکیه به ‌این دو به کامروایی دست می‌یابند و خواهان بازگشت به ‌اسلام اصیل بود، نه ‌اسلامی که به مرور زمان در جوامع مختلف بر اثر نفوذ صاحبان قدرت، ابزاری برای دستیابی به منافع آنها علیه مردم عامی شده بود؛ در حالی که‌ اسلام اصیل تمامی عرصه‌های زندگی انسان را در هر دو جهان محل توجه قرار می‌دهد که در این صورت آن را می‌توان «مکتب عبادت، وطن دوستی، تمدن، دین، حکومت، اخلاق و شمشیر» (8) نامید. وی برای ترویج ایدئولوژی اخوان، به قرآن و شش کتاب معتبر حدیثی اهل سنت (صحاح سته) و همچنین افکار و اقدامات دیگر شارحان پیشگام سلفی‌گری از جمله ‌احمد بن حنبل، ابن حزم، ابن تیمیه، نووی و دیگر نظریه پردازان تأسی می‌جست. (9)
محبوب‌ترین و زیباترین شعار ایشان، هنگامی که بسیاری از مردم برای پادشاهان و رؤسا زنده باد می‌گفتند، ندای «الله‌اکبر و لله‌الحمد» و بانگ و آوای بلندشان مدام «لا اله ‌الا الله محمد رسول الله» و «برای آنها خواهیم زیست، به خاطرشان خواهیم مرد و در راه‌ آنها تا رسیدن به ملاقات خداوند جهاد و تلاش خواهیم کرد» بوده و هست. (10) شعار معروف اخوان المسلمین، که بیانگر ایدئولوژی بنیادگرایانه‌ آنها نیز هست، عبارت است از: «خدا غایت ما، پیامبر رهبر ما، قرآن قانون ما، جهاد روش ما، کشته شدن در راه خدا بزرگ‌ترین آرزوی ماست». (11)
جنبش حسن البنّاء، فاقد عمق فلسفی جنبش سلفیه بود. چون شخصاً علاقه چندانی به مسائل پیچیده و غامض ایدئولوژیک نداشت. اما با این همه، موفق شد آنچنان حمایت توده‌ها را سازماندهی کند که هیچ جنبش اسلامی دیگری تا پیش از او قادر به‌ انجام آن نشده نبود؛ چرا که رویکرد ایشان سیاسی بود و به همین دلیل بعد سیاسی سلفیه شمال آفریقا بر تمام جریان‌هایی که تحت تأثیر این جنبش بودند، اثر گذاشت.

سلفیت اخوان المسلمین از دیدگاه سلفیان تندرو

با اینکه ‌اخوان خود را سلفی معرفی می‌کند و به‌ آن توجه ویژه دارد به گونه‌ای که سکولارها، اخوان المسلمین را متهم می‌کنند که در عقاید دینی خود مسلمانانی متعصب، در ایمان خویش انعطاف ناپذیر و در نگاهشان به مذاهب و افکار دیگر تندرو و سخت گیرند، سلفی‌ها و تحریری‌ها اخوان المسلمین را به سهل انگاری در خصوص امور عقیدتی همچون، مسئله‌ اولیا و قبور و توسل به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ملائک، دوستان خوب خداوند و آیات و احادیثی که‌ آنها را آیات و احادیث صفات می‌نامند، متهم می‌کنند. برخی از وهابی‌ها اطلاق سلفی بودن بر اخوان را قبول نداشته، معتقدند اخوان در این امور از اشعریه پیروی می‌کنند و از اهل سنت به شمار نمی‌آیند!
وهابی‌ها، همچنین اخوان را در مسئله «ولایت» و «برائت» به عدم برائت از کافران، اعم از کلیمیان و مسیحیان و دیگران متهم می‌کنند، چرا که‌ آنها را برادر خطاب می‌کنند، در حالی که میان مسلمان و کافر رابطه برادری وجود ندارد. علاوه بر این، اخوانی‌ها «نصوص قطعی» را تأویل می‌کنند، به ویژه نصوصی که مسلمانان را به جنگ با کافران و گرفتن جزیه‌ از آنها فرا می‌خواند. همچنین اخوان حکم کفر حکامی را که حکم به ما انزل الله نمی‌کنند و شریعت و دین خداوند را در بخش‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زندگی بشری به‌ اجرا نمی‌گذارند، صادر نمی‌کنند و با این روش خویش، راه مخالفت با قرآن در پیش گرفته‌اند. حتی آنها می‌گویند عقیده در اندیشه اخوان به‌ اندازه کافی محل توجه نیست و در فرهنگ ایشان منزلت مناسبی ندارد. وهابیان تهمت‌های فراوان دیگری نیز بر اخوان وارد می‌کنند که‌ اصول درستی ندارد و بر پایه دلیل واضح و معرفت صحیح واقع نشده ‌است.
البته در مقابل، برخی از محققان و پژوهش‌گران، سلفی نامیدن وهابیت را نمی‌پسندند و معتقدند افکار وهابیت، ارتباطی با آرا و افکار سلف ندارد، ولی وهابی‌ها با تبلیغات خود با کمک فراوان آل سعود، اسم سلف را دو قبضه کرده‌اند.

برخی از مسائل اعتقادی نزد اخوان

اخوان برخلاف وهابیان که‌ افراطی‌ترین گروه سلفیه و تکفیری‌اند و رویکرد مناسبی به تقریب ندارند و مفهوم بدعت را حربه‌ای برای تکفیر مخالفان تفکر خود قرار داده‌اند، در خصوص معنای بدعت و راه برخورد با آن، بحث زیارت، تکفیر و همچنین بحث تقریب نظری جدای از وهابیت دارند که به ‌اختصار به‌ آن اشاره می‌کنیم.

بدعت نزد اخوان

با اینکه‌ اخوان، با اعمال و گفتارهای شرک آلود، خرافات و امور باطل و بیهوده‌ای که حول عقیده توحید شکل گرفته، به شدت مخالف‌اند و استاد حسن البناء در رساله اصول عشرین می‌گوید: «هر گونه بدعتی در دین خداوند که دارای اصل و دلیلی نباشد و مردم از روی کشش‌های نفسانی آن را خوب و پسندیده بدانند- خواه ‌از طریق افزودن باشد یا کاستن- انحراف و گمراهی است و باید با در پیش گرفتن بهترین وسیله که منجر به بدتر از آن نشود، مقابله شود» اما معتقد است باید با روش حکیمانه و موعظه دلسوزانه مقابله شود.
حسن البناء، که روش خود را تربیتی و اصلاحی می‌دانست، نمی‌کوشید عقیده فاسدی را براندازد، مگر اینکه قبلاً به جای آن عقیده صالحی را بنیان کرده باشد. زیرا ویران کردن بعد از ساختن سهل و ساده می‌شود، ولی قبل از آن بسیار سخت است و این دیدگاه بسیار دقیقی است که متأسفانه مصلحان و واعظان معمولاً به‌ آن توجه نمی‌کنند.
قرضاوی، از اعضای اخوان المسلمین، هر چند خود متوسل نشدن به ذات پیامبر و صالحان را ترجیح می‌دهد، اما ذیل مسئله توسل، قاعده‌ای به دست می‌دهد و می‌گوید:
هیچ کس نگفته ‌است که هر کس قائل به توسل به پیامبر و اولیا باشد کافر می‌شود و هیچ دلیلی هم برای تکفیر او وجود ندارد؛ زیرا این مسئله‌ای است مخفی و دلایل آن معلوم و آشکار نیست. کفرورزی زمانی پیش می‌آید که یکی از ضروریات معلوم دین یا احکام متواتر و مورد اتفاق و ... انکار شود. حتی کسی که دیگران را به خاطر آنکه قائل به توسل هستند، کافر می‌نامد مستحق شدیدترین مجازات و تعزیر است. باید با چنین کسی که به دین خداوند تهمت و افترا می‌بندد برخورد شود؛ خصوصاً در ارتباط با این فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که می‌فرماید: «أَیُّمَا رَجُلٍ قَالَ لِأَخِیهِ یاَ کَافِرُ فَقَد بَاءَ بِهَا أَحَدُهُما»؛ هر انسانی برادر خود را کافر خواند، یکی از آن دو کافر است. (12) یعنی اگر کافر خوانده شده‌ از کفر بری باشد تکفیرکننده مشمول آن خواهد شد.
قرضاوی در ادامه به دلیل اهمیت و برای اثبات صحت و درستی این رأی محققان را به‌ احادیث موجود در کتاب التوسل؛ انواعه و احکامه‌ ارجاع می‌دهد. (13)

اخوان و زیارت قبور

در خصوص توجه به زیارت، حسن البناء در کتاب خاطرات خود، که در اواخر عمرش تألیف کرد، می‌گوید:
در روزهای جمعه به زیارت یکی از اولیای دمنهور و گاهی به دسوق و گاهی به منطقه عزبه‌ النوام می‌رفتیم. زیرا مقبره شیخ سید سنجر، که ‌از خواص رجال طریقه حصافیه به شمار می‌رفت و در صلاح و تقوا مشهور بود، در آنجا واقع بود و ما یک روز کامل را در آن منطقه به سر می‌بردیم و باز می‌گشتیم. (14)

تکفیر

حسن البناء در اصول العشرون به روشنی تکفیر افراد و جامعه را رد کرده، بر لزوم وحدت اسلامی تأکید می‌کند؛ وی معتقد است:
بدترین چیزی که مسلمانان بدان گرفتار آمده‌اند، تفرقه و اختلاف و بنیان پیروزی‌شان محبت و وحدت است... مگر از ما خواسته نشده برای برادران خویش چیزی را بخواهیم که برای خود می‌خواهیم؟ پس اختلاف برای چیست؟ چرا ما در جوی آکنده‌ از صفا و صمیمیت به تفاهم نرسیم، در حالی که عوامل تفاهم وجود دارد؟
حسن البناء در جایی دیگر وحدت امت را بنیان نظام اجتماعی اسلام دانسته، می‌نویسد:
مقصود از برادری این است که دل‌ها و جان‌ها را به وسیله عقیده با یکدیگر پیوند دهیم. عقیده محکم‌ترین و ارزشمندترین رابطه ‌است. برادری، یار ایمان و تفرقه، یاور کفر است. بنیاد اقتدار وحدت است و وحدت بدون دوست داشتن ممکن نیست.
شیخ حسن البناء مذهب شیعه‌ امامیه را به رسمیت شناخت و از علمای بزرگ الأزهر، مانند مرحوم شیخ محمود شلتوت، در به رسمیت شناختن مذهب شیعه جعفری به عنوان مذهب پنجم مسلمانان پیروی کرد.
اخوان معیارهایی دارند که بر اساس آن در مقابلشان موضع گیری می‌کنند و خود را به مراعات آن اصول پای بند می‌شمارند. یکی از آن اصول مسئله تکفیر است که‌ اهمیت، حساسیت و پیامدهای خاصی دارد؛ چرا که وقتی کسی را تکفیر می‌کنیم در واقع به‌ اخراج او از میان ملت مسلمان حکم صادر کرده‌ایم؛ او را از خانواده و زن و فرزندش جدا کرده، از دوستی و موالات اهل ایمان محرومش کرده‌ایم. مهم‌تر از آن موضوع این است که اکثر فقهای مسلمان رأیشان بر اجرای حکم قتل اوست و به عبارت دیگر، در مورد قتل شخصیتی و معنوی او اجماع وجود دارد، اکثریت نیز معتقدند باید اعدام شود.
به همین دلیل است که حسن البناء در آخرین اصل از اصول عشرین می‌گوید:
حکم کفر مسلمانی را که‌ اقرار به شهادتین کرده و به مقتضای آن عمل می‌کند به دلیل دیدگاهی که دارد یا معصیتی که مرتکب شده صادر نمی‌کنیم، مگر آنکه یکی از ضروریات معلوم دین را یا آیه صریحی را انکار کند، یا آن را به صورتی که به هیچ وجه در چارچوب لغت عرب قرار نگیرد تفسیر کند یا عملی را انجام دهد که به هیچ وجه ‌امکان تأویل و تفسیر دیگری نداشته باشد. (15)
قرضاوی می‌گوید:
دیدگاه عالمان محقق امت اسلامی بر پایه سخت گیری در خصوص صدور حکم کفر است؛ ما رساله کوتاهی را در این زمینه تحت عنوان «پدیده‌ افراط در تکفیر» نوشته‌ایم و به بیان حقایقی درباره ‌این مسئله مهم پرداخته‌ایم که برخی از آن جماعت‌های اسلامی در آن دچار افراط و تندروی شده‌اند و حکم کفر همه یا اکثریت امت مسلمان را صادر کرده، حکام را به دلیل اجرا نکردن شریعت خداوند و مردم را به دلیل سکوت در برابر حکام، کافر اعلام کرده‌اند؛ بر این اساس که «هرکس حکم کفر کافر را صادر نکند خود کافر می‌شود». آنها از این نکته غفلت ورزیده‌اند که ‌این موضوع درباره کافران اصلی است که ضروریات معلوم دین را انکار کنند؛ مانند ملحدان و بت پرستان و تحریف کنندگان اهل کتاب و غیره.
ابن قیم در کتاب مدارج السالکین می‌گوید:
کفر دو نوع است: کفر اکبر و کفر اصغر؛ کفر اکبر عامل ماندن ابدی در دوزخ است ولی کفر اصغر مشمول تهدید و وعید صاحب شریعت است، اما مشمول ماندگاری ابدی در دوزخ نمی‌شود. همچنان که در حدیثی از رسول خدا آمده ‌است: «اثنتان فی امتی هما بهم کفر: الطعن فی النسب و النیاحة»؛ دو چیز در میان امت من نشانه کفر است: زیر سؤال بردن اصل و نسب مردم و ضجه و زاری (برمیت) .
و در ادامه می‌گوید: «منظور این است که همه معاصی از نوع کفر اصغرند؛ زیرا بر خلاف شکر هستند، که به معنای اطاعت و فرمان برداری است؛ پس سعی و اقدام یا شکر است یا کفر و یا چیز سومی است که نه‌ آن است و نه‌ این؛ والله‌ اعلم». (16)
زینب غزالی، مسئول اخوات المسلمات، در کتاب روزهای خاطره می‌گوید:
ما اهل قبله را تکفیر نمی‌کنیم؛ اهل قبله‌ آنهایی‌اند که می‌گویند: لا اله‌الا الله، محمد رسول الله، و سپس به آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌از طرف پروردگارش آورده ملتزم می‌شوند. آنهایی که نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند و روزه ماه رمضان را می‌گیرند و حج خانه کعبه را اگر مستطیع شدند به جا می‌آورند و به ‌احکام قرآن و سنت پایبند هستند؛ از پیش خودشان حکم جعل نمی‌کنند و به غیر آنچه خداوند نازل کرده حکم نمی‌کنند. (17)

تقریب بین مذاهب اسلامی

در دوران معاصر، از زمانی که جماعت «تقریب بین مذاهب اسلامی»، به همت حسن البناء، آیت الله قمی و دیگران تشکیل شد، اجتناب از جدال‌های مذهبی و فرقه‌ای از جمله مهم‌ترین اصولی بود که حسن البناء بر آن اعتقاد داشت. اخوان المسلمین همکاری میان اخوان و شیعیان و اجتناب از جدال‌های مذهبی و فرقه‌ای را در دستور کار خود قرار داد که در نهایت به دیدار شهید نوّاب صفوی در 1954 از مصر منجر شد. (18)
«اتحاد و عدم تفرقه» اصلی بود که وی در مراحل مختلف تبلیغی از آن الهام می‌گرفت و تحت عناوینی همچون وحدت مسلمانان، برادری و اخوت اسلامی از آن دفاع می‌کرد، (19) و با مد نظر قرار دادن تشتت مذهبی جامعه مصر، سعی داشت بر مسائلی تأکید کند که جنبه‌ اختلافی نداشته باشند، و آنها را ضمن قرار دادن در جبهه‌ای واحد، علیه‌ استعمار بسیج کند. (20) حسن البناء در مراسم حج 1948 با آیت الله کاشانی دیدار کرد و میان آنها تفاهمی برقرار شد. به همین دلیل، برخی از دانشجویان شیعه که در مصر تحصیل می‌کردند به جنبش اخوان المسلمین پیوستند. (21)
استاد عمر تلمسانی، مرشد کل اخوان، در کتاب الملهم الموهوب؛ حسن البناء می‌نویسد:
دل سوزی حسن البناء برای اتحاد مسلمانان تا آن حد بود که وی قصد برگزاری کنفرانسی را داشت که رهبران همه مذاهب اسلامی را گرد هم آورد، شاید از این رهگذر خداوند آنها را به راهی هدایت کند که مانع از اتهام یکدیگر به کفر شوند، به ویژه‌ آنکه قرآن ما، دین ما، پیامبر ما و خدای همه ما یکی است. وی بدین منظور از حضرت شیخ محمد قمی، یکی از بزرگان علما و رهبران تشیع، به مدتی نه چندان کوتاه، پذیرایی کرد. (22)
و چنان که معروف است، امام البناء با آیت الله کاشانی نیز به هنگام حج (1948) دیدار کرد و تفاهمی میان آن دو پدید آمد که یکی از شخصیت‌های امروز اخوان المسلمین و از شاگردان امام شهید به نام استاد عبدالمتعال جبری در کتاب خود لماذا اغتیل حسن البناء؟ (چرا حسن البناء ترور شد؟) به نقل از روبیر جاکسون، درباره‌ اهمیت این دیدار می‌گوید: «اگر عمر این مرد- حسن البناء- طولانی می‌شد، کارهای بسیاری برای سرزمین‌های اسلامی انجام می‌گرفت، به ویژه‌ اگر حسن البناء و آیت الله کاشانی موفق می‌شدند اختلاف میان شیعه و سنی را از میان بردارند». (23)
استاد عمر تلمسانی در کتاب خاطرات خود، که ‌اخیراً منتشر شده، می‌نویسد:
تا آنجا که من به یاد دارم، آقای قمی- که شیعه مذهب است- در دهه چهل مهمان اخوان در کانون مرکزی بود. در آن زمان امام شهید مجدانه در جهت تقریب بین مذاهب اسلامی تلاش می‌کرد، تا دشمنان اسلام از پراکندگی بین مذاهب، به منظور نفوذ و تلاش برای تجزیه وحدت اسلامی سوء استفاده نکنند. روزی از وی درباره میزان اختلاف میان اهل تسنن و تشیع پرسیدیم. وی ما را از ورود به چنین مسائل پیچیده‌ای نهی کرد. زیرا سزاوار نمی‌دانست که مسلمانان خود را با این مسائل سرگرم کنند، در حالی که‌ آنها خود در حالت جدایی هستند! و دشمنان اسلام می‌کوشند آتش آن را شعله ور کنند! به‌ او گفتیم: ما به دلیل تعجب یا برای گسترش فاصله اختلاف میان مسلمانان، نمی‌پرسیم، بلکه برای آگاهی بیشتر می‌پرسیم. زیرا آنچه بین اهل تسنن و تشیع است، در تألیفات بی شمار آمده ‌است و ما وقت زیادی نداریم که بتوانیم در آن منابع تحقیق کنیم. امام شهید گفت: «بدانید که‌ اهل تسنن و تشیع جملگی مسلمان‌اند و کلمه لا اله ‌الا الله و محمد رسول الله‌ آنان را گرد هم می‌آورد و این اصل اعتقاد است که سنی‌ها و شیعیان در آن یکسان‌اند و توافق دارند و اختلاف در مواردی وجود دارد که تقریبا میان آنها، امکان پذیر است. (24)
شیخ محمد غزالی، در توضیح فتوای شیخ شلتوت درباره جواز تقلید از مذهب شیعه در مسائل فقهی مانند مذاهب اربعه، در کتاب دفاع عن العقیدة می‌نویسد:
یکی از مردم عوام نزد من آمد و با حالتی برافروخته گفت: چگونه شیخ الازهر فتوای خود را صادر کرد که شیعه یک مذهب اسلامی مانند سایر مذاهب شناخته شده‌است؟ به وی گفتم: برادر! من آنها را می‌شناسم و دیده‌ام که نماز می‌گزارند، روزه می‌گیرند، همان طوری که ما نماز می‌گزاریم و روزه می‌گیریم. وی با شگفتی گفت: چطور ممکن است؟ به وی گفتم: بلی! آنها مانند ما قرآن را می‌خوانند و پیامبر را بزرگ می‌دارند و به حج بیت الله‌ الحرام می‌روند... گفت: به من گفته‌اند که آنها قرآن دیگری دارند و به کعبه می‌روند تا آن را تحقیر کنند. با نگاهی از سر دل سوزی به وی گفتم: شما معذورید. بعضی از ما شایعاتی درباره بعضی دیگر رواج می‌دهد تا شخصیت او را تخریب کند و از جایگاه او بکاهد. یعنی ما هم درست همان کاری را می‌کنیم که روس‌ها با آمریکایی‌ها و آمریکایی‌ها با روس‌ها می‌کنند، گویی ما ملت‌هایی دشمن یکدیگریم نه ‌امتی واحده، وی سپس می‌گوید: بر ما، پرچمداران اسلام، است که ‌اوضاع را تصحیح کنیم و توهمات را از بین ببریم و گمان می‌کنیم فتوای استاد شیخ محمود شلتوت گامی بزرگ در این راه ‌است که می‌تواند از سرگیری تلاش‌های افراد با اخلاص از همه رهبران و اهل علم باشد که ‌این پیش بینی خاورشناسان را که «کینه‌ها پیش از آنکه صف‌های امت زیر یک پرچم گرد آید، آن را در کام خود فرو خواهد برد» نقش بر آب می‌سازد... به نظر من این فتوا آغاز راه و شروع کار است. (25)
غزالی می‌گوید: «سرانجام شکاف میان شیعه و سنی را به‌ اصول اعتقادی ربط دادند! تا دین یک پارچه دو پاره شود تا آنجا که هر یک در کمین دیگری نشسته ‌است، تا او را از پای درآورد». (26) وی معتقد است:
بی تردید هر کس با یک سخن، به‌ این پراکندگی کمک کند، جزء کسانی است که‌ آیه شریفه ‌آنها را معرفی می‌کند: (إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ ینَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یفْعَلُونَ) ، (27) و البته می‌دانیم که در مورد هر بحث، سریعاً و به آسانی می‌توان دیگری را به کفر متهم کرد! و ملزم کردن حریف به کفروزری، در نتیجه نظری که وی در گرماگرم بحث ابراز می‌کند، کار آسانی است. ... وقتی وارد عرصه فقه تطبیقی می‌شویم اختلاف فقهی میان نظرات گوناگون یا صحیح دانستن یک حدیث و تضعیف حدیث دیگر را از نزدیک لمس می‌کنیم، می‌بینیم که فاصله میان شیعه و سنی همانند فاصله میان مذهب فقهی ابوحنیفه و مذهب فقهی مالک یا شافعی است. (28)

افراطیان اخوان

در اینجا مناسب است که ‌اشاره شود با اینکه مشی کلی و اساس نامه‌ اخوان بر دوری از فضای جنجال و افراط بوده ‌است، اما از دل تفکرات اعتدالی و تقریبی اخوان المسلمین، گرایشِ افراطی هجرت و جهاد سید قطب بیرون آمد. سید قطب، رهبر معنوی اخوان المسلمین، در زندان تندرو شد و به حلقه ‌ارتباطی میان اخوان المسلمین و گرایش‌های افراطی بدل شد. در واقع، سید قطب به عنوان نظریه پردازی مبارز، هدایت تبدیل سلفی‌گری اعتدالی اخوان المسلمین به‌ افراط‌گرایی دهه 1970 را به عهده داشت. نقش محوری سید قطب در مبارزات جدید، سه ویژگی داشت: 1. سید قطب به عنوان یک نظریه پرداز تأثیر نیرومندی بر نوزایی و جهت گیری جدید ایدئولوژی اسلامی داشت؛ 2. سید قطب به عنوان عضو برجسته‌ اخوان المسلمین کهن، تداوم ارتباط سازمانی میان اخوان و شاخه‌های انقلابی آن را فراهم می‌ساخت؛ 3. سرپیچی سید قطب، به عنوان یک عنصر فعال از دولت و مرگ او باعث شد مبارزان جوان تر شیوه شهادت را از او بیاموزند.
سید قطب، به عنوان یکی از شارحان تفکر بنیادگرایانه، در زمینه مخالفت با موضوعات مطرح بود و شاگردان از او پیروی می‌کردند. در میان نویسندگان قرن بیستم، حسن البناء و ابوالاعلی مودودی تأثیر خاصی بر شکل گیری نظریه‌های سید قطب داشتند. (29)
در نگاه سید قطب، اسلام بیش از دو نوع جامعه نمی‌شناسد: جامعه جاهلی و جامعه‌اسلامی. سید قطب واقعیت اجتماعی را تضاد دائمی میان راه ‌اسلامی و جاهلیت می‌دانست. جامعه‌ اسلامی جامعه‌ای است که‌ اسلام را در تمامی ابعاد- عقیده، عبادت، شریعت، نظام سلوک، و اخلاق- تحقق بخشیده ‌است. جامعه جاهلی جامعه‌ای است که به‌ اسلام عمل نمی‌کند؛ نه‌ اعتقادات و تصوراتش از اسلام است و نه ‌ارزش‌ها و ضوابطش و نه نظام و قوانینش و نه سلوک و اخلاقش. جامعه ‌اسلامی جامعه شکل یافته‌ از افرادی که خود را «مسلمان» نامیده‌اند، نیست بلکه تا زمانی که شریعتِ قانون جامعه نباشد، آن جامعه ‌اسلامی نیست؛ حتی اگر افراد آن نماز بخوانند و روزه بگیرند و به حج بروند. جامعه‌ اسلامی جامعه‌ای نیست که‌ از نزد خود اسلامی جز آنچه خداوند مقرر فرموده و پیامبر تفسیر کرده ‌است، ابداع کند و آن را اسلام بنامد. (30) عموم منتقدان مسلمان از اینکه سید قطب جامعه مسلمانان را جامعه‌ای جاهلی نامیده و آن را همانند دارالحرب دانسته، انتقاد کرده‌اند. (31)
تفکرات سید قطب باعث پیدایش جریان سلفیه جهادی و تکفیری شد. صالح سریه، رهبر سازمان شباب محمد با تأثیرپذیری از سید قطب در رسالة الایمان نوشت که حکومت‌های تمامی کشورهای اسلامی کافرند و هیچ تردیدی در این نیست. وی می‌گفت به‌ اعتقاد فقها «دار الاسلام» جایی است که کلمة الله در آن بالاترین جایگاه را داشته باشد و بدانچه خدا نازل کرده، حکم شود و «دار الحرب» جایی است که کفر در بالاترین جایگاه باشد و حکم خدا اجرا نشود، اگرچه تمام سکنه‌ آن مسلمان باشند. وی جهاد را فقط برای تغییر حکومت‌های کافران می‌دانست و می‌گفت: «جهاد برای تغییر این حکومت‌ها و ایجاد حکومت اسلامی بر هر مرد و زنی واجب عینی است. حکم جهاد تا روز قیامت جریان دارد». (32)
گروه ‌الجهاد نیز از جمله گروه‌های تکفیری است که با الهام از اندیشه‌های سید قطب شکل گرفت. این تشکیلات در 1979 به وسیله محمد عبدالسلام فرج پایه گذاری شد. او با استناد به برخی فتاوای فقهی علمای گذشته‌ از جمله‌ ابن تیمیه، زبان به تکفیر حکومت گشود و بر ضرورت قیام علیه حاکم تأکید کرد. فتواهایی که‌ ابن تیمیه در هنگام یورش تاتارها به کشورهای اسلامی، صادر کرده بود از مهم‌ترین مبانی فقهی عبدالسلام فرج در نگارش الفریضة الغائبة است. وی این فتوای ابن تیمیه را که تاتارها، با وجود اینکه مسلمانی خود را اعلام کرده‌اند، مرتدند و قیام علیه آنها و کشتن آنها واجب است، بر اوضاع حاکم بر مصر و نظام حکومتی آن منطبق دانست. (33) لذا خالد اسلامبولی، از اعضای این گروه، با الهام از این تفکر طرح خود را مطرح کرد و با فتوای عمر عبدالرحمن، سادات را ترور کرد و فریاد زد: «من خالد اسلامبولی هستم، فرعون مصر را کشتم و از مرگ باکی ندارم». (34) البته باید اشاره داشت که‌ اندیشه سید قطب و محمد قطب، تأثیری عمیق بر جامعه عربستان نیز بر جای نهاد. تحت تأثیر اندیشه‌ ایشان بود که، وهابیان، که سال‌ها خودشان را با معنای ارائه شده‌ از جانب محمد بن عبدالوهاب درباره توحید سرگرم کرده و مراقب قبرها بودند و گمان نمی‌کردند مفهوم دیگری نیز در این باره وجود داشته باشد، به ناگاه با قرائت جدیدی رو به رو شدند که با فضای سیاسی و اعتقادی جامعه آنها هماهنگی داشت. از این رو، بسیاری از علمای وهابی تحت تأثیر اندیشه‌های سید قطب و محمد قطب، به توحید قبوری محمد بن عبدالوهاب و پیروان وی پشت کردند و حرکت دیگری را شکل دادند که به جریان نوسلفی مشهور شد. چهره‌هایی همانند مصعری، سلمان عوده، تویجری و ... کسانی هستند که تعالیم سید قطب و برادرش در مصر را سرلوحه عمل خود قرار دادند، و عَلَم مخالفت را برافراشتند.
جدای از اندیشه‌های سید قطب و برادرش، انتشار اندیشه‌های ضد وهابی محمد غزالی و محمد سعید رمضان البوطی، نیز تأثیر بسزایی در تقسیم وهابیت به دو شاخه درباری و انقلابی داشته ‌است. به ‌این صورت در درون اندیشه وهابیت طیف‌های مختلفی از تندروهای تکفیری جهادی تا جریان‌های معتدل و حتی سکولار شکل می‌گیرد.

نتیجه

بنا بر آنچه گذشت، می‌توان به‌ این نتیجه رسید که شکل یابی اخوان المسلمین بازتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود که بر جامعه مصر آن زمان حکم‌فرما بود. گسترش نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی، اوضاع نامساعد اقتصادی و تبعیض‌های موجود در جامعه، عوامل مهمی در جذب مردم به ‌این جنبش بود؛ در چنین شرایطی اخوان المسلمین به وسیله حسن البناء شکل گرفت که خواهان بازگشت به ‌اندیشه‌های قرآنی و پرهیز از جدال‌های فرقه‌ای و وحدت جامعه‌ اسلامی بود. آنها خواستار نهضتی برای بازگشت به‌ اسلام واقعی برای حل مشکلات جامعه و رها شدن از بحران‌ها بودند. حسن البناء سازمانی به وجود آورد که در نوع خود در میان کشورهای اسلامی بی نظیر بود.
هنر اخوان المسلمین این بود که‌ از میان مردم با گرایش‌ها، اهداف و آرمان‌های گوناگون در جهت اهداف خود استفاده کردند. از شعارهای اساسی اخوان المسلمین عدالت اجتماعی و برقراری حکومت اسلامی در جامعه بود که شعارهای جامعه پسند و آرمانی بود. از آنجایی که شعارهای آنها در خصوص جامعه ‌اسلامی بود فراتر از مصر رفت و توانست در کشورهای اسلامی دیگر هم پایگاه‌هایی پیدا کند.
حسن البناء در خصوص بحث‌های مورد توجه سلفیه ‌افراطی، خصوصاً در زمینه مسائلی همچون بدعت، زیارت، تکفیر و تقریبا مواضعی اعتدالی داشت و تقریبا را در دستور کار خود قرار داده بود، به طوری که می‌توان ادعا کرد موضع امام شهید حسن البناء به طور خلاصه چنین بود که هر فرد سنی یا شیعه، باید دیگری را برادر مسلمان خود بداند و تفاهم و وحدت بین آنها و رفع اختلافات، کاملاً مقدور و ممکن است و این وظیفه حرکت‌های اسلامی بیدار و آگاه معاصر است که در تحقق آن بکوشند. حسن البناء خود در این زمینه، به کوشش وسیعی دست زد. با این اوصاف، تصور اینکه همه سلفیان افراطی و مخالف تقریب‌اند، صحیح نبود، بلکه قریب به نیمی از آنها مدافعان تقریب و وحدت اسلامی‌اند. نکته مهم در مواجهه با سلفیت این است که نه تنها همه سلفی ها را یکی بدانیم بلکه در جریان شناسی اولاً، باید بین ایشان تفاوت قائل شد؛ ثانیاً، بعد از شناخت جریان‌ها، بدانیم که باید با هر کدام چگونه رفتار شود؛ مثلاً با گروه‌های اعتدالی یک نوع برخورد لازم است و با گروه‌های متأثر از اندیشه سید قطب به گونه‌ای دیگر باید برخورد کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانش آموخته و مدرس حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری کلام اسلامی.
2. احمد بن عبد الحلیم ابن تیمیه، الفتوی الحمویة الکبری، ص 46.
3. عبد الحی ندوی، نزهة الخواطر، ج 28، ص 7-23.
4. مهدی فرمانیان کاشانی، «سلفیه و تقریب»، در: هفت آسمان، ش47، پاییز 1389.
5. سید محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج 3، ص 197.
6. محمود متوالی، منهج الشیخ محمد رشید رضا فی العقیده، ص 193.
7. السید رفعت، سید قطب، ص 59.
8. اسحق موسی حسینی، اخوان المسلمین، ص 114.
9. همان، ص 59.
10. یوسف قرضاوی، اخوان المسلمین، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ص475-477.
11. مختار حسینی، برآورد استراتژیک مصر، ص 176.
12. ابن تیمیه، مجموع فتاوا، ج 1، ص 106، به نقل از: یوسف قرضاوی، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد.
13. یوسف قرضاوی، اخوان المسلمین، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ص 480-487.
14. حسن البناء، خاطرات زندگی.
15. جمعه‌ امین عبدالعزیز، فهم الاسلام فی ظلال الاصول العشرین للامام الشهید حسن البناء، ص 275-303.
16. ابن قیم، مدارج السالکین،ج1، ص 335-337.
17. زینب غزالی جبیلی، ایام من حیاتی (روزهای خاطره) ، ص 281-282.
18. صالح وردانی، شیعه در مصر از آغاز تا عصر امام خمینی، ص 152.
19. سید احمد موثقی، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، ج 2، ص 113.
20. حسن البناء، خاطرات زندگی حسن البناعء، ص 84.
21. فتحی شقاقی، جهاد اسلامی، ص 168.
22. عمر تلمسانی، الملهم الموهوب حسن البناء، ص 78.
23. عبد المتعال جبر، لماذا اغتیل حسن البناء، ص 32.
24. عمر تلمسانی، ذکریات لا مذاکرات، ص 249-250.
25. محمد غزالی، دفاع عن العقیدة و الشریعة ضد مطاعن المستشرقین، ص 256-257.
26. همو، کیف نفهم الاسلام، ص 142-143.
27. سوره ‌انعام (6) : آیه 159.
28. همان، ص 144.
29. حسن هضیبی، دعاة لا قضاة، ص 63-65.
30. سید قطب، معالم فی الطریق، ص 17-19.
31. محمد مسجد جامعی، زمینه‌های تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، ص 172.
32. صالح سریه، رسالة الایمان، ص 32.
33. هاله مصطفی، استراتزی دولت مصر در رویارویی با جنبش‌های اسلامی، ص 166.
34. هیکل حسنین، پاییز خشم، ص 361.

منابع تحقیق :
1. قرآن کریم.
2. ابن القیم، مدارج السالکین، [بی‌نا]، [بی‌جا]، [بی‌تا].
3. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، الفتوی الحمویة الکبری، دار الکتب العلمّیه، بیروت، [بی‌تا].
4. حسینی، اسحاق موسی، اخوان المسلمین، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، اطلاعات، تهران، 1375.
5. امین عبد العزیز، جمعه، فهم الاسلام فی ظلال الاصول العشرین للامام الشهید حسن البناء، دارالدعوه، اسکندریه، 1419.
6. البناء، حسن، خاطرات زندگی، ترجمه: ایرج کرمانی، چاپ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1374.
7. تلمسانی، عمر، الملهم الموهوب حسن البناء، [بی‌نا]، قاهره، [بی‌تا].
8. ____، ذکریات لا مذاکرات، دار الاعتصام، قاهره، 1985.
9. جبر، عبد المتعال، لماذا اغتیل حسن البناء، دار الاعتصام، قاهره، [بى‌تا].
10. حسنین، هیکل، پاییز خشم، ترجمه: محمدکاظم سیاسی، نشر ققنوس، تهران، 1383.
11. حسینی، مختار، برآورد استراتژیک مصر، چاپ اول، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین الملل ابرار معاصر، تهران، 1381.
12. رشید رضا، سید محمد، تفسیر المنار، دارالمعرفة، بیروت، 1394. 13. رفعت، السید، سید قطب، [بی‌نا]، قاهره، 1971.
14. سید قطب، معالم فی الطریق، دار الشروق، قاهره، 1410.
15. شقاقی، فتحی، جهاد اسلامی، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، اطلاعات، تهران، 1375.
16. ابن تیمیه، مجموع فتاوا، [بی‌نا]، [بی‌جا]، [بی‌تا].
17. سریّه، صالح، رسالة الایمان، دارالمعارف، مصر، 1402.
18. غزالی جبیلی، زینب، ایام من حیاتی (روزهای خاطره) ، ترجمه و نگارش: سید ضیاء مرتضوی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1379.
19. غزالی، محمد، دفاع عن العقیدة و الشریعة ضد مطاعن المستشرقین، [بی‌نا]، قاهره، [بی‌تا].
20. ____، کیف نفهم الاسلام، [بی‌نا]، قاهره، [بی‌تا].
21. فرمانیان کاشانی، مهدی، «سلفیه و تقریب»، در: هفت آسمان، ش47، پاییز 1389.
22. قرضاوی، یوسف، اخوان المسلمین، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ترجمه: عبدالعزیز سلیمی، چاپ اول، نشر احسان، تهران، 1381.
23. متولی، محمود، منهج الشیخ محمد رشید رضا فی العقیده، دار ماجد، جده، 1425.
24. مسجد جامعی، محمد، زمینه‌های تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، نشر ادیان، قم، 1385.
25. مصطفی، هاله، استراتژی دولت مصر در رویارویی با جنبش‌های اسلامی، اندیشه سازان نور، تهران، 1382. 26. موثقی، سید احمد، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، قم، 1371.
27. ندوی، عبد الحین، نزهة الخواطر، دائرة المعارف العثمانیه، هند، 1393.
28. وردانی، صالح، شیعه در مصر از آغاز تا عصر امام خمینی، ترجمه: عبدالحسین بینش، چاپ اول، مؤسسه دایرة المعارف فقه ‌اسلامی، [بی‌جا]، 1382.
29. هضیبی، حسن، دعاة لا قضاة، دار صادر، قاهره، 1413.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

سلفی‌گری اخوان المسلمین و تقریبچکیده اخوان المسلمین مصر، که خود را سلفی معرفی می‌کند، جریانی است که در اصل سلفی‌گری اخوان المسلمین؛ از تقریب گرایی تا تکفیری گری …اخوانالمسلمین جریان اخوان المسلمین را سلفی گری از اخوان بر تقریب بود و خبرگزاری رسا اخوان المسلمین؛ از تقریب …اخوان المسلمین؛ از تقریب سلفی گری تأکید اخوان بر تقریب بود و تعصب سلفیه و تقریب که باعث عدم تقریب و به نوعی اخوان‌المسلمین و گسترش سلفی‌گری اعتدالی و نگاهی به عقاید اخوان المسلمین درباره تقریب مذاهب …نگاهی به عقاید اخوان المسلمین درباره تقریب حسن البنا و اخوان المسلمین و تاکیدات سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارهادر تاریخ تحولات جهان اسلام، اهل سنت و شیعیان، سلفی‌گری و تقریب اخوان المسلمین سلفیه و تقریب پایگاه مجلات تخصصی نورسلفیهوتقریبسلفیه و تقریب سنت ، وهابیت ، تکفیر ، اخوان‌المسلمین مصر و سلفی‌گری یکی از جریان سلفی‌گری ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادسلفیتکفیری از سلفی‌گری اخوان و سلفی‌گری آنان مانند اخوان المسلمین از تقریب سلف صالحخاستگاه اولیهسلفی‌گری سلفی گری، و مختصری از ریشه های بنیادگرائی …سلفیگریسلفی گری، و مختصری از اما برخی از آنان مانند اخوان المسلمین از تقریب مذاهب خبرگزاری رسااخوان المسلمین؛ از تقریب گرایی تا … اخوان المسلمین را نمی توان تحلیل کرد، گفت اساس تفکر اخوان ارشاد، تبلیغ و سلفی‌گری ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد سلفی‌گری چهره‌های اصلی ابن تیمیه ابن قیم الجوزیه محمد بن عبدالوهاب ابن عثیمین نهادها سردردهای پشت سر سردردهای برجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی اربعین سید جمال‌الدین اسدآبادی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد گلدزیهر و جُمیِر می‌نویسند «بنابر گزارش خودش، او متولد اسعدآباد نزدیک کُنَر، در شرق ناحیه مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به اخوان المسلمین زواج اخوان المسلمین بالمغرب أخوان المسلمین الامارات أخوان المسلمین دکتور سعید سلمان وطن ع وتر اخوان المسلمین اخوان المسلمین در افغانستان إخوان المسلمین مع شاب صغیر


ادامه مطلب ...

سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارها

[ad_1]

چکیده

در تاریخ تحولات جهان اسلام، اهل سنت و شیعیان، سلفی‌گری را به عنوان جریانی ضد عقل و تعقل و متکی به ظواهر می‌شناسند. شکل گیری این جریان فکری از سده چهارم ه.ق، آغاز شد و بعدها ابن تیمیه و شاگردانش آن را مدون کردند و نهایتاً با محمد بن عبدالوهاب و از طریق حاکمان آل سعود در دوران معاصر تجدید حیات یافت. این جریان در عصر حاضر از مرزهای ملی عبور کرده، به صورت یک سازمان شبکه‌ای در سطح منطقه به فعالیت می‌پردازد. اهداف جهانی و منطقه‌ای این جریان با کمک برخی کشورهای عربی و قدرت‌های بزرگ در آسیا، اروپا، آفریقا و به خصوص در کشورهای خاورمیانه موجب ناامنی های زیادی برای برخی کشورهای اسلامی، نظام منطقه‌ای و نظام بین الملل شده ‌است. حتی هزینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی برای خود آنها ایجاد کرده و صلح و امنیت بشر را به مخاطره انداخته ‌است. پرسش بنیادین این مقاله ‌این است که‌ این جریان چگونه نظام بین الملل را با چالش مواجه کرده و راهکارهای برون رفت از آن چیست. لزوم ایجاد امنیت در سطح منطقه و نظام بین الملل حمایت نکردن از چنین جریان‌ها و آگاهی بخشی به ملت‌ها و دولت‌ها در این زمینه‌است. سلفی‌گری محصول شکل گیری ناآگاهی ملت‌های منطقه ‌از اسلام راستین و فرصت طلبی قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی است که ‌از این جریان‌ها برای اهداف جهانی و منطقه‌ای خود بهره می‌برند.
کلید واژه : سلفی‌گری، نظام بین الملل، نظم منطقه‌ای، سازمان غیردولتی.

مقدمه

سلفی‌گری تکفیری جریانی است که در حوزه جغرافیای جهان اسلام و خارج از آن در حال فعالیت است و منجر به ‌ایجاد درگیری شدید و بی ثباتی در بسیاری از کشورهای اسلامی‌ و غیراسلامی ‌شده ‌است؛ این جریان از سویی با ادعای اسلام خواهی و حاکمیت اسلام، به ترویج و گسترش آن با ابزار خشونت و نفی دیگر فرق اسلامی، به ویژه شیعیان، می‌پردازد و سبب ایجاد ناامنی و تفرقه در بین مسلمانان می‌شود؛ از سوی دیگر، موجب اسلام هراسی و حضور بیگانگان در کشورهای اسلامی ‌و مناطق دیگر جهان شده، عملاً به حضور آنها مشروعیت می‌بخشد. جریان سلفی‌گری تکفیری در همسویی با قدرت‌های بزرگ به خصوص آمریکا به تحقق اهداف آنها کمک کرده‌ است.
این نوشتار در صدد است با بررسی وضعیت فعلی نظام بین الملل و جایگاه منطقه خاورمیانه در نظام جدید، تأثیر سلفی‌گری را بر آن تبیین کند. مسئله ‌اصلی این است که آیا سلفی‌گری تهدیدی برای نظام بین الملل بوده‌ است یا فقط چالشی منطقه‌ای است. به ‌این منظور در ابتدا ضرورت دارد نظام بین الملل و دیدگاه‌های مورد نظر در این زمینه به ‌اجمال بررسی شود. سپس به بررسی اهمیت منطقه خاورمیانه و جایگاه آن در نظام بین الملل و چگونگی شکل گیری جریان تکفیری و تحولات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آن می‌پردازیم و در پایان به چالش‌ها و راهکارهای برون رفت از این بحران توجه می‌کنیم.

نظام بین الملل

نظام به مجموعه‌ای از مؤلفه‌های مختلف اطلاق می‌شود که برای رسیدن به یک هدف با هم تعامل می‌کنند. (2) مفهوم نظام بین الملل، در رشته روابط بین الملل، دو معنای کلی عینی و انتزاعی دارد. نظام بین الملل در معنای عینی آن عبارت است از مجموعه‌ای از دولت‌ها یا بازیگران بین المللی که به طور منظم در اندرکنش با یکدیگر هستند و در نتیجه تا حدی نسبت به یکدیگر وابستگی متقابل دارند. یعنی شرایط و فعالیت‌های هر بازیگر بر دیگران تأثیر می‌گذارد و از آنها تأثیر می‌پذیرد. بنابراین، ویژگی مهم اندرکنش این بازیگران این است که‌ آنها نسبت به یکدیگر توجه دارند و به هم پاسخ می‌دهند. بنابراین، نظام عبارت است از مجموعه‌ای عینی از بازیگران که پیوند درونی با یکدیگر دارند. این نظام تا زمانی که‌ این بازیگران وجود دارند، وجود دارد و فقط زمانی تغییر می‌کند که تعداد بازیگران تغییر کند یا هویت آنها دگرگون شود. در این مقاله به معنای عینی از نظام بین المللی توجه شده ‌است.
اما مفهوم نظام بین الملل در معنای انتزاعی آن عبارت است از مناسبات و فرآیندهایی که میان مجموعه‌ای از بازیگران درهم تنیده یجاد شده‌ است. این مفهوم به ویژه‌ اشاره دارد به‌ الگوهایی که ‌از دل این مناسبات و فرآیندها قابل تشخیص است. این الگوها شامل الگوی قدرت (قدرت واحد، دو قدرت، چند قدرت) الگوی سیاست‌ها (انقلابی یا معتدل) ، سطح و الگوی منازعه، سطح و الگوی دسته بندی (میزان قطبی شدن) ، و سطح همکاری یا میزان توسعه رژیم های بین المللی است. (3)

ویژگی های نظام بین الملل

1. مهم‌ترین عنصر و عامل اصلی تشکیل دهنده و به وجود آورنده‌ی نظام بین الملل کشور است؛ چرا که تصمیم گیرندگان و برگزیدگان سیاسی در پویش سیاستگذاری نقش تعیین کننده‌ای دارند.
2. گاهی محور و هسته ‌اصلی نظام مزبور فقط دو یا چند کشور خاص است، که روابط و اعمال متقابل سایر کشورها را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار می‌دهد و مرکز ثقل نظام و سیاست بین المللی به شمار می‌آید.
3. اثبات یا عدم ثبات، یا به تعبیر دیگر تغییرپذیری و تحول نظام ویژگی دیگر آن است. نظام بین المللی وقتی ثابت است که عاملان و اجزای متشکله نظام معلوم و مشخص باشد و رفتار و اعمال متقابل آنها پیش بینی پذیر، وقتی بعضی از شرکت کنندگان (کشورها) در نظام اهمیت خود را از دست داده‌اند و اعمال و کنش و واکنش آنها پیش بینی ناپذیر باشد، نظام بین المللی غیرثابت است. این وضع معمولاً وقتی روی می‌دهد که نظام بین المللی جدیدی در حال تکوین باشد. (4)
کاپلان شش نوع نظام بین المللی را مشخص کرده ‌است که عبارت‌اند از: 1. توازن قدرت؛2. دوقطبی نامستحکم؛ 3. دوقطبی مستحکم؛ 4. جهانی؛ 5. سلسله مراتبی؛ 6. با حق وتوی واحدها. (5) وی بر این نظر است که چهار نظام از نظام‌های موجود عملاً وجود ندارند و از دو نظام دیگر، یعنی موازنه‌ی قدرت و نظام دوقطبی انعطاف پذیر، می‌توان با بهره‌گیری از شواهد تاریخی نمونه‌هایی را ذکر کرد: نمونه‌ی کلاسیک موازنه‌ی قدرت، در اروپای قرن‌های هجدهم و نوزدهم وجود داشت و نظام دوقطبی انعطاف پذیر، در نتیجه دگرگونی در فرآیند توزیع قدرت پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. (6)
هالستی بر پایه توصیف‌های تاریخی، پنج نوع نظام بین المللی را برمی‌شمارد: 1. سلسله مراتبی؛ 2. پراکندگی قدرت؛ 3. بلوک و پراکندگی قدرت؛ 4. دوقطبی؛ 5. چندقطبی. (7)
درباره ماهیت و سطح و سنخ نظام بین الملل دیدگاه‌های متفاوتی مطرح است. برخی منطق حاکم بر نظام بین الملل و روابط بین الملل را منطق آنارشی (نظم هابزی) می‌دانند. در مقابل این دیدگاه، برخی نظریه پردازان با نگاهی خوش بینانه به ماهیت و سرشت انسان، نظام و روابط بین الملل و روابط میان کشورها را مبتنی بر همکاری (نظم کانتی) می‌دانند. برخی نیز معتقدند منطق حاکم بر نظام بین المللی و روابط میان واحدهای سیاسی مبتنی بر رقابت (نظم لاکی) است و این رقابت الزاماً منازعه‌آمیز نیست. آنچه آشکار است این است که نظم جدید همچنان آنارشیک است و در آینده تداوم خواهد داشت و تغییر در این منطق اتفاق نخواهد افتاد.
بیشتر صاحب نظران روابط بین الملل معتقدند جهان پس از فروپاشی شوروی در 1991 از حالت دوقطبی خارج شده، (8) و در حال گذار به نظم جدیدی است (9) و قواعد حاکم بر این نظم جدید تاکنون شکل نگرفته‌ است، ولی صحنه روابط بین الملل به تدریج در حال تغییر است. (10) آمریکا به عنوان یکی از بازیگران مهم بین المللی می‌کوشد در یک نظام تک قطبی در روابط بین الملل سیطره و سلطه خود را حفظ کند، (11) ولی شرایط بین المللی در این زمینه شکننده و بی ثبات است و سلطه آمریکا با وضعیت فعلی (بحران مالی، ناتوانی در حل بحران‌های بین المللی و منطقه‌ای، تروریسم و ...) نمی‌تواند چشم انداز مناسبی برای تأمین ثبات در نظام بین الملل فراهم کند، هرچند از لحاظ نظامی ‌پیشرو است ولی از لحاظ مالی و صنعتی رقبای جدی دارد که می‌توانند تشکیل دهنده یک نظام چندقطبی در عرصه روابط بین الملل باشند.
از سوی دیگر، مسئله سطح نظام بین الملل اهمیت فراوانی دارد که می‌توان آن را به نظام جهانی، نظام مسلط و نظام‌های منطقه‌ای تقسیم کرد؛ سطح نظام جهانی شامل کلیه‌ی دولت‌ها و بازیگران بین المللی شده، دربرگیرنده‌ی جامع‌ترین مجموعه‌ از مناسبات در سطح بین المللی است. مهم‌ترین بازیگران، زیرمجموعه جهانی قدرت‌های بزرگ هستند. فعالیت‌های قدرت‌های بزرگ و مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با متحدان آنها این سطح نظام مسلط را به وجود می‌آورد. در نهایت سطح نظام‌های منطقه‌ای است که بر اساس عرصه‌های موضوعی یا جغرافیا شکل می‌گیرد که هر نظام منطقه‌ای چند جنبه‌ی اساسی دارد:
1. نظام مداخله‌گر: که شامل الگوی فعالیت‌ها و مناسبات قدرت‌های بزرگ در یک منطقه می‌شود. به عبارت دیگر، این نظام همان نظام مسلط ولی در چارچوب یک منطقه خاص است.
2. نظام مرکزی: الگوی فعالیت‌ها و مناسبات دولت‌‍‌های عمده در منطقه (مثل دولت‌های عمده‌ی عرب در خاورمیانه) است.
3. نظام مرکز- پیرامون: شامل فعالیت‌ها و مناسبات کشورهای عمده‌ی مرکز با کشورهای عمده‌ی پیرامونشان در همان منطقه (مانند اعراب و اسرائیل) است. (12)
با توجه به ‌اهمیت برخی از مناطق جهان به دلیل ژئوپولیتیکی و استراتژیکی در این دوران گذار، بر نظام بین الملل آینده تأثیرگذار خواهند بود و بازیگران تأثیرگذار در نظم بین المللی جدید چاره‌ای جز حضور مستقیم یا غیرمستقیم در آن ندارند. یکی از این مناطق مهم و تأثیرگذار، بی هیچ تردیدی خاورمیانه ‌است. (13)

خاورمیانه و خلیج فارس

منطقه خاورمیانه مهد تمدن‌های بزرگ و خاستگاه سه دین بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام است. خاورمیانه‌ از میانه قرن بیستم، مرکز توجه جهانی و شاید حساس‌ترین منطقه جهان از نظر استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده‌ است. این منطقه بزرگ‌ترین منابع نفتی را دارد و مکان کشمکش‌های دراز مدت اعراب و اسرائیل است. (14)
از 1948 که با توطئه مشترک صهیونیسم جهانی، انگلیس و آمریکا رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین ایجاد شد، مسئله فلسطین، مهم‌ترین مسئله خاورمیانه بوده و هست. از سوی دیگر، وقوع انقلاب اسلامی‌ در 1979 بازتاب گسترده‌ای بر مسائل منطقه‌ای و جهانی به جای گذاشت. این تأثیر در دولت‌ها، نخبگان سیاسی، جو عمومی‌ و چهره جوامع، حرکت‌های انقلابی و راهبرد قدرت‌های جهانی آشکار است. به طوری که‌ آمریکا پس از حمله به برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در 2001 و ساختمان وزارت دفاع آمریکا، به بهانه مبارزه با تروریسم با اعلام راهبرد حمله پیش دستانه به ‌اشغال کشورهای افغانستان و عراق مبادرت کرد و با اجرای طرحی تحت عنوان خاورمیانه بزرگ برای مبارزه با امواج انقلابی ناشی از انقلاب اسلامی ‌و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و کسب اطمینان از جریان نفت و منافع آن در تکاپو و تلاش است. (15) تداوم جریان صدور نفت از خلیج فارس برای آمریکا مسئله‌ای حیاتی به شمار می‌رود و در صورت تهدید قطع جریان نفت، احتمال مداخله آمریکا نسبت به سایر قدرت‌ها بیشتر است. (16)
آمریکا برای ایجاد نظام تک قطبی جهانی و سلطه بدون رقیب بر نفت منطقه خلیج فارس نیازمند جلوگیری از تشکیل هر گونه ‌اتحاد راهبردی ضد آمریکایی بین قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و قدرت‌های دیگر مانند چین، روسیه و هند است. به همین منظور با حضور در کشورهای منطقه و اشغال آنها مانع ایجاد آن می‌شود و از طرفی در فکر تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه و اجرای طرح خاورمیانه بزرگ خود است. (17)
بسیاری از نیروهای سیاسی منطقه، طرح خاورمیانه بزرگ را طرحی امپریالیستی با چهره‌ای دموکراتیک می‌دانند که هدف آن گسترش هژمونی آمریکا بر منطقه و دستیابی به ثروت نفت آن است. بسیاری دیگر آن را راه نجات خاورمیانه ‌از بنیادگرایی و حکومت‌های استبدادی می‌دانند. عده‌ای برای طرح خاورمیانه بزرگ اساساً ارزش استراتژیک قائل نیستند و آن را حرکتی تاکتیکی آمریکا برای منحرف ساختن افکار عمومی‌ جهان از عملکرد تمامیت خواهانه‌ آمریکا می‌دانند. برخی از منتقدان بر آنند که با توجه به تجربه عراق طرح خاورمیانه بزرگ اساساً منتفی و شکست خورده ‌است. از سوی دیگر، عده‌ای از سیاست گذاران آمریکا تأکید می‌کنند که طرح خاورمیانه بزرگ هنوز در آغاز راه‌ است و خواهان بودجه و پشتیبانی سیاسی بیشتر برای اجرای این طرح هستند. علی رغم اختلاف نظرهای فوق، غالبا بازیگران صحنه سیاست «خاورمیانه بزرگ» ضرورت انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در منطقه تحت پوشش طرح خاورمیانه بزرگ را می‌پذیرند و معتقدند خاورمیانه ‌از نظر ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی در دهه آینده نقشی کلیدی در صحنه سیاست جهان ایفا خواهد کرد.
طرح خاورمیانه بزرگ از یک سو با مخالفت شدید کشورهای عربی و از سوی دیگر با سوء ظن و تردید کشورهای اتحادیه ‌اروپا مواجه شد. کشورهای عربی هراسان از پیامدهای آن برای دولت‌هاى خود این طرح را دخالت در امور داخلی خود انگاشتند. کشورهای اروپایی در عین پشتیبانی از این طرح آن را غیرواقع بینانه و بلندپروازانه خواندند. ژیراک، رئیس جمهور فرانسه، هشدار داد که تحریک منطقه برای ایجاد تغییرات می‌تواند موجب تقویت بنیادگرایی و فرو افتادن به دام مهلک جنگ تمدن‌ها شود. تقاضا برای نفت در سطح کل جهان، به ویژه در کشورهای چین، هندوستان و آمریکا با سرعت در حال افزایش است. در حالی که ذخایر موجود نفت در خارج از منطقه خاورمیانه بزرگ با سرعت در حال اتمام است و نرخ اکتشاف میدان‌های جدید در این مناطق به شدت کاهش یافته‌ است. بنا بر یک نظریه متداول، هنگامی‌ که سطح نفت موجود در یک چاه نفتی به زیر نصف برسد، یعنی نصف کل ذخیره چاه برداشت شده باشد، هزینه استخراج نفت آن میدان با سرعت تصاعدی رو به ‌افزایش می‌گذارد. طبق برآوردهای موجود، اکثر میدان‌های خارج از خاورمیانه به زودی و خیلی پیش‌تر از میدان‌های خاورمیانه به‌این نقطه خواهند رسید. به‌ این ترتیب به نظر می‌رسد در آینده وابستگی جهان به نفت خاورمیانه‌ افزایش یابد. این امر اهمیت خاورمیانه را در معادلات سیاسی افزایش داده، آن را به‌ اولویت سیاست خارجی جهان غرب، به ویژه آمریکا، تبدیل کرده‌ است.
آمریکا تحکیم هژمونی خود بر منطقه خاورمیانه بزرگ را در صدر اولویت‌های سیاست خارجی خود قرار می‌دهد. برای اجرای موفقیت آمیز این برنامه، آمریکا به این نتیجه رسید که باید از یک سو به برنامه خود چهره‌ای ایدئولوژیک و آرمانی بدهد و از سوی دیگر شرایط ذهنی جامعه جهانی را به گونه‌ای تغییر دهد تا بتواند در صورت لزوم عامل نظامی ‌را که در آن از تفوق و برتری کامل برخوردار است با آزادی عمل و کارآیی بیشتری به کار بگیرد. بنابراین، بسیار بهتر است به صورت مستقیم در بسیاری از مناقشات خودساخته و خودبافته شرکت نکند. از این منظر، هدف کنونی آمریکا اشاعه و گسترش سیاست برخورد تمدن‌ها به عنوان جایگزینی برای جنگ سرد و در پیش گرفتن سیاست متشنج و بحرانی کردن منطقه ‌است تا بتواند از این طریق هژمونی خود را در منطقه گسترش دهد.
بسیاری از صاحب نظران سیاسی، حضور نظامی‌ آمریکا در منطقه و اشغال عراق را معلول چشم انداز تاریک انرژی در آمریکا و تلاش برای کنترل منابع نفت و گاز منطقه می‌دانند. به عبارت دیگر، ایجاد امنیت عرضه، آمریکا را به لشکرکشی به منطقه و تلاش برای ایجاد پایگاه نظامی‌ مستحکم در آن سوق داده ‌است.
پیش بینی‌ها گویای آن است که در سال 2020 افزایش نیاز به بیش از صد میلیون بشکه در روز خواهد رسید (هم اکنون و در سال 2011 میزان تقاضای نفت کمی‌ بیش از 88 میلیون بشکه در روز است) و با شروع منحنی کاهشی آینده تولید، فقط با افزایش تولید اوپک و به طور مشخص تولید پنج کشور ایران، عربستان سعودی، کویت، امارات و عراق امکان جبران ولو نسبی این کاهش امکان پذیر خواهد بود.
از آنچه گفته شد، به سهولت می‌توان به‌ اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه، که بزرگ‌ترین ذخایر نفتی و گازی جهان را در خود جای داده‌ است، پی برد. در چشم انداز بیست یا سی ساله کنترل خاورمیانه به معنای کنترل بهای مواد فسیلی در بازار جهانی است و این کنترل به معنای کنترل بیشتر بر متغیرهای کلان اقتصادی و سیاسی جهان خواهد بود.
در پنجاه تا صد سال آینده کشورهای وارد کننده به طور روزافزونی نفت خود را از تولید کنندگان عمده که در خلیج فارس هستند خواهند خرید. دو سوم مخازن نفت در خلیج فارس است که بین 50 تا 150 سال دوام خواهند آورد و کم هزینه‌ترین مخازن‌اند. وابستگی غرب به نفت منطقه دهه‌های طولانی ادامه می‌یابد و اقتصاد غرب در مقابل آشوب‌های منطقه آسیب پذیرتر خواهد شد. این مسائل نفت را به همان اندازه که کالایی تجاری است به کالایی سیاسی تبدیل می‌کند. منطقه خاورمیانه می‌تواند دو سوم صادرات جهانی نفت را به عهده بگیرد. هیچ جایگزینی برای نفت به عنوان سوخت غالب در آینده قابل تصور یافت نخواهد شد و هیچ منطقه‌ای به لحاظ هزینه تولید با منطقه خاورمیانه، که یک بشکه نفت خام را با کمتر از یک دلار هزینه تولید می‌کند، برابری نخواهد کرد. دسترسی به منابع مطمئن انرژی به عنوان یک استراتژی محل توجه قدرت‌های بزرگ است و رقابت میان آنها آشکار است. (18)
همین آمار و ارقام به روشنی نشان می‌دهد که نقش خاورمیانه در عرصه صنعت نفت جهان باز هم پررنگ‌تر می‌شود و کنترل این منطقه بر جهان افزایش می‌یابد. در چنین شرایطی، خاورمیانه می‌تواند سیاست‌های خود را به بازارهای جهانی دیکته کند و وابستگی بیش از حد صنایع به تولیدات این بخش از جهان، تمام کشورها را وامی‌دارد تا از این سیاست‌ها پیروی کنند. از سوی دیگر، کشورهای خاورمیانه با بهره گیری از درآمد نفتی، زیرساخت‌های اقتصاد و صنعت خود را اصلاح می‌کنند و ثبات بیشتری را برای کشورشان به ‌ارمغان می‌آورند. روشن است که ثبات زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی کشورهای خاورمیانه، این منطقه را نفوذناپذیر می‌کند و قدرت بیشتری به‌ آنها می‌بخشد. (19)
یوردیس فون لوهازن، نظریه پرداز نظامی‌ اروپایی، نیز در خصوص اهمیت استراتژیک منطقه خلیج فارس تعبیر جالبی دارد. وی در بخشی از کتابش با نام خلیج فارس؛ جنگی بر ضد اروپا نوشت:
خاورمیانه مرکز دنیای قدیم است؛ مرکزی که در دل آن منطقه خلیج فارس قرار دارد. هر گونه آشفتگی که بر اثر عوامل بیرونی در این منطقه پدید آید پیامدهایی برای دو قاره‌ اروپا و آفریقا خواهد داشت. هر قدرتی که در اینجا استقرار یابد به صرف همین واقعیت (موقعیت استراتژیک) می‌تواند به عنوان پشتیبان یا تهدیدی همه جانبه برای جناح‌ها یا خطوط جبهه خلفی نه فقط کشورهای خاورمیانه که ورای آن، جناح‌ها یا خطوط سومی ‌را در برابر قدرت نظامی ‌روسیه و حتی چین تشکیل دهد و خطوط جبهه خلفی کشور متحد آمریکا (ترکیه) را در برابر مسکو تقویت کند و بر کشورهای مصر، سوریه، ایران و نیز اروپا و ژاپن عمدتاً از طریق نفت فشار وارد سازد. حدود دو سوم انرژی جهان تا دست کم پنجاه سال آینده‌ از منطقه خلیج فارس عبور خواهد کرد. این در حالی است که ذخایر نفتی آمریکا به شکل فزاینده‌ای رو به‌ اتمام است. (20)
با بحث‌های مطرح شده، آمریکا چگونه می‌تواند نفت مطمئن را بدون هیچ گونه تقابل با دولت‌های منطقه یا نیروهای درون منطقه برای مدت طولانی در تصاحب خود داشته باشد، و از طرفی امنیت اسرائیل را تأمین کند و نظم جهانی مورد نظر خود را پس از فروپاشی نظام دوقطبی ایجاد کند؟ بسیاری معتقدند تنها ایدئولوژی‌ای که می‌تواند هژمونی و سلطه غرب را به چالش بکشد اسلام است و اکثر مردم منطقه خاورمیانه معتقد به دین اسلام اند. آمریکا در برابر ایدئولوژی اسلام و بیداری اسلامی ‌چه واکنشی خواهد داشت یا چه تاکتیکی در پیش خواهد گرفت. آیا با ایجاد تغییر بازیگران در منطقه‌ آمریکا می‌تواند اهداف استراتژیک خود را عملیاتی کند؟

خاورمیانه و بیداری اسلامی

‌در نگاهی دیگر، موضوع بیداری اسلامی‌ در جوامع اسلامی‌ و به خصوص خاورمیانه ترسی را بر غرب ایجاد کرده‌ است. عمده جنبش‌های اسلامی‌ سده‌ اخیر، با فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، تحت تأثیر گرایش‌های ناسیونالیستی و ضداستعماری نضج یافتند، اما پیروزی انقلاب اسلامی ‌ایران موجب دمیدن روح تازه‌ای در کالبد جنبش‌های اسلامی‌ دهه‌های گذشته شد. این ماهیت اصیل همان تجدید حیات اسلامی، اسلام سیاسی یا به تعبیر امام خمینی «بازگشت به مفاهیم اسلام ناب محمدی» در اداره جامعه‌ است. هرچند در برخی جنبش‌های قبل از انقلاب اسلامی‌ نیز برخی از مفاهیم اسلامی‌ نمود می‌یافت، اما باید اذعان کرد که ناسیونالیسم هم موتور محرک جنبش‌ها به حساب می‌آمد. اما بعد از انقلاب اسلامی‌ «گفتمان اسلام سیاسی» حاکم بر جنبش‌های مردمی‌ جهان اسلام شد.
در مقابل، جهان غرب نیز ناگزیر باید راه حلی برای مقابله با آن می‌یافت. دولت‌های غربی به منظور حذف دال برتر اسلام سیاسی در کشورهای اسلامی، راه‌های متفاوتی را تجربه می‌کردند. برای نمونه، مقابله مستقیم نظامی ‌با ایران برای فعال کردن جریان اسلام سیاسی، و خطرناک جلوه دادن انقلاب اسلامی‌ برای منطقه خاورمیانه، پروژه دموکراتیزاسیون در منطقه، تهاجم به کشورهای اسلامی‌ به بهانه مبارزه با تروریسم و ... که جملگی حاکی از برنتابیدن جریان اسلام سیاسی است. (21)
پس از حوادث 11 سپتامبر 2001، ضدیت با اسلام و اسلام هراسی در جوامع غربی به اوج خود رسید. آنها این حادثه را هشداری برای تمدن غرب پنداشتند و به مقابله با آن برخاستند. تحلیل محتوایی رسانه‌ها و اظهارات سیاست مداران غربی حاکی از آن است که دنیای غرب می‌کوشد با برجسته سازی اقدامات برخی افراط‌گرایان در کشورهای اسلامی، مذهب اسلام را به عنوان یک تهدید واقعی علیه تمدن غرب مطرح کند و از این طریق با غیریت سازی، هویت غربی خویش را بازسازی کند. هراس بنیادین غرب از جهان اسلام به دلیل رشد موج اسلام گرایی در غرب است که در قلب اروپا اسلام‌گرایی رو به‌ افزایش است. بنابراین، این نگرش به‌ اسلام موجب فعال سازی مجدد ذهن انسان مسلمان در دوره معاصر است که با توجه به دغدغه‌ اصالت و معاصرت در صدد حفظ هویت اسلامی‌ خویش است. (22)
باید این نکته را مد نظر داشت که بیداری اسلامی‌ در جهان اسلام موجب کاهش نفوذ قدرت‌های بین المللی در منطقه خاورمیانه شده، نظام منطقه‌ای مورد نظر غرب را با چالش مواجه می‌کند. غرب با توجه به تجربه تاریخی خود می‌کوشد با حربه‌های جدید در مقابل بیداری اسلامی، آن را به چالش بکشد. از این رو راه حل اخیر غرب برای این معادله دامن زدن به اختلافات مذهبی و فرقه‌ای است.

آمریکا و طرح خاورمیانه بزرگ (تقسیم کشورهای خاورمیانه)

دیوید بن گوریون، اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی، زمانی گفته بود: «ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما اندک است و باید این خلا را در برخورد خود با کشورهای عرب دشمن از طریق شناختن نقاط ضعف آنها، به ویژه در زمینه روابط موجود بین گروه‌های نژادی و اقلیت‌های طایفه‌ای، برطرف کنیم، به گونه‌ای که ما به آنها دامن بزنیم تا در نهایت به مشکلاتی تبدیل شود که حل یا مهار کردن آنها برای این کشورها دشوار شود»؛ آموزه‌ای که‌ امروز سرلوحه‌ی سیاست امنیتی تل آویو و واشنگتن قرار گرفته‌است.
بعد از آوریل 2003، دیک چنی، معاون بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا، به‌ آریل شارون، نخست وزیر وقت اسرائیل گفت که هدف آمریکا از حمله به عراق قبل از هر چیز دیگر دفاع از اسرائیل بود. (23) جوناتان کوک، روزنامه نگار انگلیسی، در کتاب خود اسرائیل و برخورد تمدن‌ها، که در 2008 منتشر شد، از نقش اسرائیل در شعله ور ساختن درگیری میان تمدن‌ها و تلاش برای تبدیل این مقوله به عنوان پایه و اساس نگاه جهانیان به عناصر اصلی آن به ویژه کشورهای اسلامی ‌با هدف تلاش برای اصلاح و نقشه جدید خاورمیانه در راستای منافع این رژیم، پرده برمی‌دارد. وی می‌گوید:
نومحافظه کاران اسرائیل را در دنبال کردن این استراتژی شرکت داده بودند تا هر گونه‌ ایفای نقش کشورهای خاورمیانه در سیاست‌های بین المللی از میان برود و این کشورها غرق در مشکلات داخلی شده، ضعف آنها تشدید شود؛ و مسکو و چین از هر گونه هم پیمانی با کشورهای عربی به منظور نفوذ به ‌آب‌های گرم جنوبی و کاستن از نقش سلطه غرب بر جهان و در رأس آن آمریکا محروم باشند. (24)
وی در ادامه می‌گوید:
هدف ایجاد موجی از درگیری‌های فرقه‌ای است که ‌از عراق شروع و دامنه‌ آن به کل منطقه کشیده می‌شود. عراق به دلایل متعددی مکان خوبی برای انتخاب این استراتژی بود. عراق در گذشته توانسته سازش و هماهنگی فرقه‌ای را تحقق بخشد و پرچم میهن را بالاتر از پرچم فرقه‌گرایی ببرد، این کشور رتبه‌اول دارا بودن طوایف و فرقه‌های مختلف در خاورمیانه را داشت و پر واضح است که ‌اگر این استراتژی در عراق موفق شود در مناطق دیگر نیز موفق خواهد شد. (25)
کوک می‌افزاید:
حوادث 11 سپتامبر 2001 فرصت طلایی برای طرفداران این دیدگاه فراهم کرد و باعث شد که نجواها و اظهارات غیرعلنی در مورد تقسیم خاورمیانه و درگیری تمدن‌ها آشکار و علنی شود. مفسران غربی در تکمیل اظهارات کوک عنوان می‌کنند که سیاست‌مداران غربی تلاش می‌کنند تا درگیری مذهبی را به داخل سوریه بکشانند تا هرج و مرج و تفرقه را در کل منطقه گسترش دهند. ناگفته نماند که پیش از این بخش جنوبی سودان از این کشور جدا شد و طرح دیگری نیز برای تقسیم آن وجود دارد، هرج و مرج حاکم در لیبی، یمن، مصر و حتی تونس و تمام شاخص‌ها نشان می‌دهد که ‌این کشورها در این راستا حرکت می‌کنند. (26)
آنچه می‌تواند این استراتژی و راهبرد آمریکا را در منطقه عملیاتی کند تقویت و حمایت از نیروهای گریز از مرکز- تروریسم- مانند القاعده، داعش، النصره، جیش محمد، نواه ‌الجیش اسلامی، و فتح الاسلام است که به دلایل مختلف قومی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی کوشیدند در برابر دولت مرکزی کشور خود سر به شورش بردارند. البته در برخی از این کشورها زمینه‌های لازم اجتماعی و سیاسی آن فراهم بوده ‌است. از طرف دیگر، برخی از کشورهای منطقه مانند عربستان، قطر و ترکیه، که وابستگی آنها به غرب واضح بوده و برای تداوم حکومت‌های خود به حمایت آمریکا محتاج هستند در نوعی رقابت مذهبی، قومی، ایدئولوژیک یا ژئوپولیتیکی با دیگر کشورهای منطقه قرار گرفتند. این کشورها با حمایت مالی و سیاسی از گروه‌های تروریستی موجب هرج و مرج و آشوب در منطقه و تشدید اختلافات کشورهای اسلامی‌ منطقه شدند.
جریان سلفی تکفیری و کشورهای حامی‌ منطقه‌ای آنها، از حمایت‌های لازم آمریکا برخوردار هستند و همسو با راهبرد آن کشور عمل می‌کنند. حمایت مالی، اطلاعاتی، نظامی‌ و بین المللی از این نیروها که با ادعای اسلام خواهی و انقلاب همراه ‌است موجب به هم ریختگی نظام منطقه‌ای و هرج و مرج در کشورهای درگیر شده، جهان اسلام را از مهم‌ترین مسئله خود، یعنی رژیم اشغال‌گر قدس، غافل کرده ‌است. جالب آنکه‌ آمریکا، در سال 2001، به بهانه تروریسم و برای مقابله با القاعده به افغانستان حمله کرد، ولی اکنون از این جریان فکری در کشورهایی نظیر سوریه، عراق و ... حمایت می‌کند. در واقع، آمریکا جریان تروریسم تکفیری را به عنوان یک بازیگر در منطقه خاورمیانه وارد کرده‌ است و از آن به شدت حمایت می‌کند.

تقسیم کشورهای خاورمیانه

به منظور اینکه کشورهای خاورمیانه با وسعت زیاد و منابع غنی انرژی در آینده نتوانند در برابر سلطه غرب مقاومت کنند یکی از راه‌های مورد نظر تقسیم و کوچک کردن این کشورهاست. با توجه به وجود قومیت‌های مختلف و مذاهب اسلامی ‌متعدد در این کشورها و وجود بحران‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمینه‌های لازم برای بی ثباتی در آنها مهیاست. تقسیم خاورمیانه به کشورهای کوچک‌تر موجب به وجود آمدن بازیگران جدید در منطقه شده، مستلزم ایجاد نظم امنیتی جدید است؛ و چون بازیگران جدید در روند دولت و ملت سازی هستند غالباً با مشکلات عدیده‌ای روبه رو بوده‌اند و چشم به حمایت کشورهای منطقه‌ای دارند. در نتیجه حضور و نفوذ این کشورها برای یک دوره زمانی طولانی مدت تضمین می‌شود.
روزنامه نیویورک تایمز آمریکا، در 28 سپتامبر 2013 نقشه تقسیم 5 کشور در خاورمیانه به 14 کشور را منتشر و تأکید کرد که ‌این منطقه ‌از محورهای سیاسی و اقتصادی است که‌ اهمیت بیشتری در نظام بین الملل دارد. طرح این تقسیم که رابرت رایت آن را عرضه کرد، سوریه را به 3 کشور کوچک تقسیم می‌کند: کشور علوی که بر گذرگاه ساحلی سلطه دارد؛ کشور کردستان سوریه که‌ امکان جدایی و ادغام با کردها را دارد؛ و کشور سنی نشین که ‌امکان جدایی و اتحاد با استان‌های مرکزی عراق را دارد. سپس عربستان را به عنوان کشور دوم، که ‌امکان تقسیم آن به 5 کشور کوچک وجود دارد، در کانون توجه خود قرار داد؛ این 5 کشور کوچک عبارت‌اند از: عربستان شمالی، شرقی، غربی، جنوبی و کشور وهابی نشین، اما سومین کشور لیبی است که به دو کشور کوچک طرابلس و برقه تقسیم می‌شود و البته‌ امکان تقسیم به سه کشور و تشکیل کشور فزان در جنوب غرب این کشور نیز وجود دارد. عراق چهارمین کشوری است که تقسیم می‌شود، به گونه‌ای که ممکن است کردهای شمال به کردهای سوریه بپیوندند و بخش‌هایی از مناطق مرکزی که سنی‌ها بر آن سلطه دارند به سنی‌های سوریه ملحق شود و جنوب نیز تحت کنترل شیعیان باشد. آخرین کشور یمن است که به دو کشور کوچک تقسیم می‌شود و این امکان نیز وجود دارد که بخشی از یمن به کشور عربستان جنوبی ملحق شود.
به نظر رابرت رایت، این تقسیم بندی ترسیم نقشه متفاوت یک تغییر استراتژیک برای همگان در این بازی خواهد بود. ممکن است تقسیم بندی جدید همان تجدید نظر در هم پیمانی و چالش‌های امنیتی و گسیل شدن تجارت و انرژی به بخش اعظم جهان باشد.
روزنامه نیویورک تایمز فقط از طرح تقسیم 5 کشور عربی به 14 کشور کوچک سخن گفت، و این بخشی از طرح خاورمیانه بزرگ است. در این طرح کشورهای خاورمیانه به 54 تا 56 کشور تقسیم می‌شوند. (27) برای عملیاتی کردن طرح تقسیم بندی کشورهای خاورمیانه، لازم است اختلافات قومی‌ و مذهبی در درون کشورهای منطقه تشدید و تحریک شود تا دولت‌ها تحت فشار افکار عمومی‌ داخل، منطقه و جهان استقلال و فعالیت بیشتر آنها را بپذیرند. از این رو آمریکا برای دستیابی به‌ اهداف راهبردی خود از وضعیت سیاسی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه ‌استفاده کرده، از جریان‌های سیاسی مخالف دولت‌های منطقه، از جمله گروه‌های سلفی و تکفیری، حمایت می‌کند.

سلفی‌گری

سلفیه مکتبی است که طرز فکر و عمل پاره‌ای از صحابه، تابعان و تابعان آنها را حجتی شرعی برای زندگی در عصر حاضر قلمداد می‌کند. پیروان این عقیده، از یک سو از موازین فقه مذاهب چهارگانه ‌اهل سنت خارج شده‌اند و از سوی دیگر، با باز کردن راه ‌اجتهاد بر اساس فهم صحابه، باب پیدایش برخی فتاوای افراطی نادرست و سلیقه‌ای را گشوده‌اند. شکل گیری چنین عقیده‌ای از سده چهارم ه.ق. آغاز شد، اما بعدها به دست ابن تیمیه و شاگردانش مدون شد و نهایتاً با محمد بن عبدالوهاب و از طریق حاکمان آل سعود در دوران معاصر تجدید حیات یافت. «تکفیری» عنوانی است که به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که غالباً برخاسته ‌از قرائت‌های مختلف سلفی وهابی، مسلمانان را به صرف آنکه با آنها هم عقیده نیستند، برخلاف معیارهای شرعی شناخته شده، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. کافر خواندن مسلمانان یا اصولاً مذاهب اسلامی، پیامدها و واکنش‌های عملی مهمی ‌در جوامع اسلامی‌ دارد. چنان که فتاوای تکفیری در پس بسیاری از اقدامات تروریستی پاکستان و عراق و اخیراً جنایت شهادت شیعیان مصر، قرار دارد. شیعه شناسیِ گروه‌های مختلف سلفی (وهابی) ، اعم از جهادی و تکفیری یا رسمی‌ و علمی، به رغم همه‌ اختلاف نظرهای درونی‌شان درباره دیگر مسائل، کمابیش شکلی یکسان و مشابه دارد و معمولاً متأثر از آثار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی است، که اثرگذارترین شخصیت‌ها بر سلفی‌های معاصر چون محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش بوده‌اند.
جریان سلفی، جریانی است که سه ویژگی دارد: مذهب ساده و روانی است که همه آن را می‌فهمند. ادعاهایی بسیار جذاب دارد؛ برای مثال، دنبال راه حل رادیکال برای جهان اسلام است، و جنبشی ضدغرب است؛ و ویژگی سوم این است که جریانی عمل گراست. این سه ویژگی باعث شده ‌است جریان‌های سلفی، جریان‌هایی قوی باشند. (28)
مهم‌ترین دلیلی که‌ آنها در توجیه تکفیر شیعیان ارائه داده‌اند، ادعای دروغینِ «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن» است. وقتی پیروان یک مذهب متهم به عدم اعتقاد به قرآن می‌شوند، به راحتی می‌توان سایر باورهای نادرست درباره‌ آنها را تبلیغ کرد و آنان را متهم به عقایدی غیرتوحیدی کرد.
بین سلفی‌گری و اهل سنت اختلافات اساسی وجود دارد و سلفی‌ها در حوزه روش شناسی نقل‌گرا، در حوزه معرفت شناسی حدیث‌گرا، در حوزه هستی شناسی حس‌گرا و در حوزه معناشناسی هم ظاهرگرا هستند. این چهار متغیر اگر در یک فرد شکل گرفته شود وی را می‌توان سلفی نامید. به عبارت دیگر، اندیشه سلفی همیشه عقل ستیز و کاملاً ارتجاعی است و در شمول مذاهب چهارگانه ‌اهل سنت نیست. واقعیت این است که‌ اندیشه سلفی طیف‌های مختلفی دارد و جریانی منسجم نیست و اندیشه‌های مختلف و گاه متضادی هم دارد. در این شرایط رابطه بین سلفیت و وهابیت رابطه عام و خاص مطلق است. به این معنا که سلفی‌گری مفهومی ‌عام است که مهم‌ترین مصداق آن وهابیت است، اما در کنار آن هم مکتب دیوبندی و اخوان المسلیمن (گرایش تند آن) وجود دارد. (29)
سلفی‌های تکفیری با توجه به قرائتی که ‌از دو محور ایمان و کفر یا توحید و شرک دارند تمامی‌ مسلمانان را کافر می‌دانند. زیرا ظاهرگرا هستند و عبادت را صرفاً به خضوع و خشوع معنا می‌کنند. به نظر آنها، کسی که مرتکب گناه کبیره می‌شود از اسلام خارج می‌شود. این رویکرد در اندیشه‌های سیاسی آنها تسری می‌یابد؛ لذا قائل به مرجعیت سیاسی سلف می‌شوند و می‌گویند که خلافت به شکل اولیه خود باید ایجاد شود. این در حالی است که‌ اندیشه سیاسی اهل سنت بیشتر شورامحوری است نه خلیفه محوری. (30)
نگاه سلفی‌ها به غرب کاملاً منفی بود، اما واقعیت آن است که سلفی‌گریِ تبلیغی بیشتر در جماعت تبلیغ، که در 104 کشور دنیا شعبه دارند، خلاصه می‌شود. ویژگی جریان تبلیغی بیشتر تبلیغی است و کار عملی چندانی ندارند. یعنی کمتر فعالیت تروریستی و ترور دارند. با این حال، امروزه بخشی از این جریان هم به عاملی در دست سلفی‌های تکفیری بدل شده ‌است و همین اندیشه را در جهان اسلام گسترش می‌دهند. (31)
غربی‌ها در حقیقت دو نگاه به سلفی‌ها دارند. مستشرقان نسبتاً منصف، نگاهی منفی به سلفی‌ها دارند و بر این نظرند که سلفی‌ها جهان اسلام را منشق و متفرق کرده‌اند و سلفی‌ها را بنیادگرا و در مقابل اسلام گراها می‌پندارند. اما واقعیت این است که جهان غرب (به ویژه در حوزه قدرت و دولت) نگاهی ابزاری به سلفی‌ها دارد و از سلفی‌ها به عنوان ابزاری برای پیش برد اهداف خود در کشورهای اسلامی‌ بهره می‌برد. ناآرامی‌های سلفی‌ها در عراق به حضور غرب مشروعیت داد. زرقاوی در ورود به عراق اعلام کرد که برای مبارزه با صلیبیون می‌آید، اما تمام کشتارها از مسلمانان بود. گذشته ‌از این، در پاکستان، یمن، عدن، سوریه، سودان و... هنگامی‌ که ناامنی‌های سلفی‌ها وجود داشته باشد آمریکا می‌تواند به حضور خود مشروعیت دهد. در سوریه سلفی‌ها ابزاری در دست غرب برای به زانو درآوردن دولت اسد و تأمین امنیت اسرائیل شده‌اند. در این حال غرب برای بحران زایی‌ها و نشان ندادن نقش خود بیشتر از سلفی‌ها برای مشروعیت بخشی به حضور خود و تغییر در وضعیت بازیگران منطقه بهره می‌برد. (32)
با وجود جریان سلفی تکفیری، اسلام به عنوان یک دین متحجر و خشونت‌گرا و غیردموکراتیک در عرصه ‌افکار عمومی‌ جهان و به خصوص مردم مسلمان منطقه به تصویر کشیده شده که توانایی اداره‌ امور اجتماعی و جامعه خود را به صورت مسالمت آمیز و هم گرایانه با دیگر کشورهای اسلامی ‌منطقه در قالب یک نظام امنیتی متکی به کشورهای منطقه ندارد. این وضعیت، برای غرب و نظام سلطه جهانی، مطلوب است و به حضور آنها در منطقه و تعیین نظام امنیت منطقه‌ای کمک می‌کند.
همه ‌این آشوب‌ها، درگیری‌ها و بحران‌های منطقه‌ای هر یک بخشی از استراتژی آمریکا در ایجاد نظم نوین جهانی با محوریت آمریکا (و نه لزوماً یک نظام تک قطبی) محسوب می‌شود که با فروپاشی نظام دوقطبی بعد از 1991 و حمله 11 سپتامبر در حال پی‌گیری است و بر اساس این نظم نوین جهانی، نظم منطقه‌ای خاورمیانه باید بازتعریف شود.

حضور نیروهایی از کشورهای مختلف در جنگ سوریه و عراق

امروزه بخش بسیار بزرگی از نیروهای حاضر در سوریه و عراق را نیروهای خارج از این کشورها تشکیل می‌دهند، به طوری که برخی از منابع خبری جنگجویان را از 87 ملیت دانسته‌اند (33) که در عراق و سوریه با دولت‌های آن در حال جنگ هستند. تعداد آنها به بیش از هشتاد هزار نفر می‌رسد (34) که بیشترین افراد از دو کشور چچن و عربستان سعودی هستند. با فرض پیروزی این نیروها و سرنگونی نظام سوریه و عراق، درگیری‌ها و آشوب‌های منطقه خاورمیانه به مراتب بیشتر می‌شود. زیرا به طور قطع این نیروها با ملت‌های منطقه دچار تعارض هستند. از طرفی با فرض عدم پیروزی جریان تکفیری و ایجاد یک ثبات نسبی در منطقه، جنگ‌جویان تکفیری یا به کشورهای خود برمی‌گردند، یا به کشورهای دیگر خواهند رفت. در هر دو صورت ناامنی و تهدید در منطقه و جهان افزایش خواهد یافت. در صورت بازگشت این جنگ‌جویان به کشورهای خود، در درون آن کشورها چه‌ اتفاقی خواهد افتاد؟ تصور این مسئله خود به حدی نگرانی و تهدید ایجاد می‌کند که مساوی با ناامنی است. در واقع، افراط‌گرایی که ‌امروزه در سوریه و عراق یا در برخی نقاط دیگر دنیا به کمک قدرت‌های بزرگ و برخی از متحدان منطقه‌ای و جهانی در حال وقوع است، از طرفی موجب کاهش امنیت کشورها شده و از طرف دیگر با به قدرت رسیدن این جریان در هر منطقه‌ای از جهان باید شاهد جنگ جهانی دیگری باشیم. زیرا مبانی و دیدگاه‌های این جریان تسلط بر کل جهان است نه بخشی از جهان؛ آیا این بی نظمی ‌هدفمند، خود نظم جدید را به چالش نمی‌طلبد؟
مجله فارین افراز، که‌ ارگان مطبوعاتی «شورای روابط خارجی» (CFR) است، گزارشی را با عنوان: «عصر بی نظمی» منتشر کرد. آیا این مسئله می‌تواند تصادفی باشد؟ این بی نظمی‌ در راستای تضعیف نظام بومی ‌است که ‌ایران و دیگر ملل مسلمان منطقه در حال پیش برد آن هستند؛ اینکه مدل به قدرت رسیدن مهره‌ها در منطقه چگونه باشد نه‌ اینکه مهره‌ها چه کسانی باشند. ما مدل به قدرت رسیدن مورد نظر آمریکا در منطقه را از 2006 به بازی گرفتیم و آن را از داخل تهیه کردیم، اما هنوز در کشاکش طراحی و تثبیت نظمی ‌هستیم که ‌اغلب سیاسیون بومی‌آن را عادلانه و مترفی بدانند.
گروه ترورریستی داعش، که مدعی دولت اسلامی‌ عراق و شام است، یکی از مهره‌های دولت آمریکا برای تغییر نظم موجود منطقه و ایجاد خاورمیانه جدید است. این سازمان وظیفه دارد رسیدن به‌ این نظام جدید را به یک رؤیا و افسانه سال‌های دور و یک طرح انتزاعی تبدیل کند. بنابراین، سازمان تروریستی تکفیری برای اینکه‌ از حیث ژئوپولیتیک در بن بست گرفتار نشود و بتواند به حیات خود ادامه دهد، احتیاج دارد که دامنه ‌استقرار نظامی- سیاسی خویش را تا نقطه‌ای که به شاخ آفریقا وصل شود امتداد دهد؛ زیرا این بهترین و سریع‌ترین راه برای جذب نیرو و لجستیک است.
و برای این تغییر در خاورمیانه از وقتی جنگ در سوریه شروع شد، علیرغم اینکه تروریست‌های مسلح در سوریه هر روز تلفات بیشتری دادند اما به حجم آنها افزوده شده‌ است. برخی از کارشناسان، مجموع کل تروریست‌های داعش، النصره، اخوانی‌های تکفیری، ارتش آزاد سوریه، بعث عراق و ... را، که در منطقه حاضرند از بیش از 86 کشور می‌دانند که مشغول جنگ هستند و تعداد آنها را بین 120 هزار تا 150 هزار نفر تخمین می‌زنند. (35)

نتیجه

مهم‌ترین عامل تمایز دولت‌ها در نظام بین الملل قدرت است. نظام بین الملل از سلسله مراتب قدرت تشکیل شده ‌است. قدرت و مکانیسم توزیع آن، موجب تحول موقعیت بازیگران می‌شود که نتیجه‌ آن تحول در نظام بین الملل است. (36) از 1991 به بعد نظام بین المللی به یک وضعیت در حال گذار تغییر یافت. با این حال، برخی آن را نظام تک قطبی و برخی نیز قدرت را در سطوح اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چندگانه دانسته‌اند و فقط در بعد نظامی ‌آن را تک قطبی می‌دانند. بحران عراق و پیش از آن بحران کویت، کوزوو و افغانستان تا حدودی نشان داد که نظام بین الملل حداقل در سطح سیاست، نظامی ‌تک قطبی است. و آمریکا به عنوان مهم‌ترین قدرت بین المللی سعی در ایجاد نظام مطلوب خود در جهان دارد.
با توجه به‌ اهمیت استراتژیکی برخی از مناطق جهان، به خصوص خاورمیانه، که نظم در آنها مربوط به دوره نظام دوقطبی و جنگ سرد بوده ‌است، امروزه غرب می‌کوشد با توجه به دوران پس از نظام دوقطبی و گذار تغییراتی را با توجه به ساختار نظام بین المللی ایجاد کند. از جمله مناطق مهم استراتژیکی دنیا خاورمیانه بوده ‌است که هیچ قدرت بین المللی نمی‌تواند نسبت به آن بی توجه باشد.
از اهداف مهم آمریکا ایجاد نظم منطقه‌ای جدید در خاورمیانه، با توجه به تثبیت وضعیت نظام بین الملل در نظم نوین جهانی است. از طرف دیگر، مقابله با اسلام و بیداری اسلامی‌ است که با وقوع انقلاب اسلامی ‌ایران در 1979 گرایش به‌ اسلام و معنویت در جهان افزایش یافت و دشمنان اسلام، برای مقابله با گسترش اسلام سیاسی در جهان، توطئه‌ی پرورش گروه‌های تکفیری به ظاهر اسلامی ‌و قدرت بخشیدن به آنها را در دستور کار خود قرار دادند که در قالب اسلام هراسی و تروریسم ترسیم می‌شود. بدین منظور آمریکا سه هدف را در منطقه خاورمیانه دنبال می‌کند؛ یکی تأمین امنیت اسرائیل و دیگری تداوم مطمئن جریان انرژی از منطقه به جهان و در نهایت ایجاد و تشدید اختلافات مذهبی بین مسلمانان برای عدم وحدت اسلامی‌ و بیداری اسلامی، تحقق این اهداف بدون تغییرات محیطی و بازیگران موجود در منطقه خاورمیانه ‌امکان پذیر نخواهد بود.
طرح تقسیم کشورهای خاورمیانه قطعاً با حضور نیروهایی مثل جریان سلفی‌گری تکفیری و با حمایت غرب ایجاد می‌شود. زیرا اگر این جریان واقعاً اسلامی ‌بود نخستین تهدید در جهان اسلام اسرائیل و شکستن وحدت مسلمانان است، نه تکفیر کردن مذاهب اسلامی‌ دیگر و جنگ با آنها. جریان تکفیری نیرویی سازماندهی شده ‌از سوی غرب است که با حمایت مالی برخی کشورهای منطقه هم سو با منافع غرب حرکت می‌کند و در طرح تقسیم خاورمیانه جدید نقش کلیدی دارد. از سوی دیگر، این جریان موجب اسلام هراسی در دنیا شده‌ است و اسلام و مسلمانان به عنوان تهدیدی برای جهان مطرح شده‌اند. جهان به بیداری اسلامی‌ به چشم یک تهدید می‌نگرد و بدین وسیله حضور غرب برای رفع این تهدید و دخالت در امور کشورهای اسلامی ‌توجیه می‌شود.
با فرض ایجاد منطقه خاورمیانه جدید و تقسیم آن به کشورهای متعدد دیگر و حضور جریان تکفیری به عنوان یک کشور در منطقه و پذیرش این جریان از سوی کشورهای منطقه، استراتژی آمریکا برای ایجاد نظم نوین جهانی و تداوم مطمئن جریان انرژی ایجاد نخواهد شد. بلکه موجب به هم ریختگی نظام بین الملل خواهد شد. زیرا اگر نظام بین الملل نتواند امنیت جهانی را ایجاد و بحران‌های آن را حل کند خود از بین می‌رود و نیازمند یک نظام جدید بین المللی است.
با توجه به وجود نیروهای متکثر از کشورهای مختلف در جریان سلفی تکفیری و وجود اختلافات شدید در گروه‌های این جریان در منطقه- اگر نگوییم که شکست خواهند خورد- پیروز

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسربرجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی سردردهای پشت سر سردردهای برجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی اربعین


ادامه مطلب ...

سلفی‌گری اخوان المسلمین و تقریب

[ad_1]

چکیده

اخوان المسلمین مصر، که خود را سلفی معرفی می‌کند، جریانی است که در اصل سلفی‌گری با سایر سلفیه مشترک است، اما تفاوت‌های مهمی نیز با دیگر انواع آنها دارد. از آنجایی که ‌این جریان امروزه در بیش از هفتاد کشور طرفدار دارد، می‌تواند نقش مؤثری در موفقیت یا شکست تلاش‌های تقریبی داشته باشد. این گرایش از سلفیه در دفاع از وحدت اسلامی و تأسیس دار التقریب نقش اساسی داشته، برخلاف سلفیان وهابی تکفیری که بیشترین نقش را در ایجاد تفرقه دارند، تقریب مذاهب را در دستور کار خویش قرار داده ‌است. لذا می‌توان آنها را سلفیه تقریبی دانست. در مقاله حاضر، این گرایش فکری از سلفیه را تا حدودی معرفی کرده، اندیشه‌های آنها در خصوص برخی مباحث، از جمله بدعت، زیارت، و میزان هماهنگی آنها با اهداف تقریبی و مسئله تکفیر بررسی شده ‌است.
کلید واژه : سلفیه، تقریب، وحدت اسلامی، اخوان المسلمین، اهل سنت، تشیع، تکفیر.

مقدمه

یکی از جریان‌هایی که در سال‌های اخیر نقش بسزایی در سیاست‌های منطقه‌ای ایفا کرده و هر روز بر دامنه گسترش نفوذ آن افزوده می‌شود، جریان «سلفی» است. هرچند این اصطلاح با اهل حدیث از اهل سنت گره خورده‌ است، ولی با ظهور ابن تیمیه در قرن هفتم و اظهار این مطلب که «در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقه سلفیه باشد، وجود ندارد». (2) مکتب «سلفیه» به معنای خاصی تلقی شد. بعد از ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب (متوفی 1206 ه.ق.) در عربستان ظهور کرد و سلفی‌گری را با گرایش تکفیری تأسیس کرد. (3) امروزه سلفیه گرایش‌های فکری متعددی دارد که ‌البته در اصل سلفی‌گری مشترک‌اند. برخی از این گرایش‌ها عبارت‌اند از: سلفیه تکفیری وهابی عربستان، سلفیه ‌اعتدالی و افراطی دیوبندی شبه قاره هند، سلفیه‌ اعتدالی زیدیه یمن، سلفیه تقریبی اخوان المسلمین مصر و سلفیه جهادی سید قطبی. (4) سلفیت نزد هر یک از این گروه‌ها معنای خاصی دارد و به تبع آن عمل کرد متفاوتی هم در خصوص تقریب و تکفیر دارند. در این مقاله می‌کوشیم به دو پرسش پاسخ دهیم:
1. سلفیت نزد اخوان المسلمین چه معنا و معیاری دارد؟
2. نگاه‌اخوان المسلمین و معیار ایشان در بحث تقریب و تکفیر چیست؟

«سلفیه» در لغت و اصطلاح

«سلفی‌گری» در لغت به معنای تقلید از گذشتگان و در معنای اصطلاحی آن، نام فرقه‌ای است که تمسک به دین اسلام جسته، خود را پیرو سلف صالح می‌دانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ، صحابه و تابعین دارند. آنها معتقدند عقاید اسلامی باید به همان نحو بیان شود که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده‌ است؛ یعنی عقاید اسلامی را باید از کتاب و سنت فرا گرفت و علما نباید به طرح ادله‌ای غیر از آنچه قرآن در اختیار می‌گذارد، بپردازند. لذا در اندیشه سلفیون، اسلوب‌های عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برای آنها حجیت دارد.

تاریخچه سلفیه

سلفی‌ها خود را پیرو مکتب «اهل حدیث» می‌دانند؛ مکتبی که «احمد بن حنبل» در عصر عباسیان و پس از اختلاف با معتزله و اهل کلام و شیعیان پدید آورد. نقطه عطف تفکر سلف‌گرایی ظهور «ابن تیمیه حرانی» است. او بعد از آنکه به جای پدرش بر کرسی تدریس و افتاء نشست، عقایدی در مسائل توحیدی و جانبداری از اهل حدیث و پیروی از سلف بیان کرد که در میان مسلمانان اختلاف شدیدی درباره ‌افکار او پدید آمد تا جایی که برخی او را به عنوان رهبر فکری خویش پذیرفتند و برخی هم او را به شدت انکار کردند و عقاید او را بدعت دانستند و فتوا به قتل یا حبس او دادند.
پس از درگذشت ابن تیمیه و هجوم فقیهان همه مذاهب بر ضد او، شاگردان او، مانند ذهبی، ابن قیم و ابن کثیر نتوانستند شیوه ‌او را ترویج کنند تا اینکه چهارصد سال بعد از وی در اواسط قرن دوازدهم هجری «محمد بن عبدالوهاب»، ساکن نجد حجاز، مسائل ابن تیمیه و نظرات وی را پی گیری کرد. محمد بن عبدالوهاب چون از علم ابن تیمیه بهره وافری نبرد، راه عمل و اقدام را برگزید و رساله‌های کوچک پر از آیه و حدیث بدون اصطلاحات علمی برای تعلیم عوام به نگارش درآورد و به شمشیر متوسل شد و راه تندی و خشونت را در پیش گرفت. وی تابعین برنامه‌اش را مسلمان و موحد و مخالفانش را کافر و مشرک نامید.
سلفیان در نجد موجی از تندروی و سخت گیری به راه ‌انداختند و کم کم به تکفیر همه مسلمانان پرداختند و گاهی برای ساکت کردن مخالفان، شیعه را تکفیر کردند و اشاعره و صوفیه و مذاهب دیگر را اهل بدعت خواندند و مدعی شدند که‌ اسلام ناب محمدی در اختیار سلف بوده، فهم آنها از کتاب و سنت برای همگان حجت است و هر کس از این راه عدول کند، بدعت گذار یا خارج از اسلام است.

سلفی‌گری در مصر

حمله ناپلئون به عثمانی و تصرف مصر، ضعف امپراتوری عثمانی را آشکار و جنبش‌های اسلامی را فعال‌تر کرد. از اوایل قرن سیزدهم ه. ش. هرچه نفوذ عثمانی در مصر کم می‌شد، نفوذ اروپایی‌ها بیشتر شد تا جایی که حدود 1261 ه. ش. انگلیس کنترل همه‌ امور مالی و اداری مصر را در دست گرفت و آنجا را مستعمره خود کرد. در چنین دورانی سید جمال الدین اسدآبادی به مصر آمد و جوانان مصر را به مبارزه علیه‌ انگلیس دعوت کرد و سلطه ‌استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد. سید جمال مسلمانان را دعوت می‌کرد به ‌اسلام دوران پیامبر باز گردند.
شیخ محمد عبده، سعد زغلول، ابراهیم هبلاوی، فتحی زغلول و بسیاری دیگر از نویسندگان لبنانی، سوری و مصری دور سید جمال جمع شدند و با مقالاتشان به خصوص در مصر جنبش‌های اعتراضی علیه ‌استعمار انگلیس به راه‌ انداختند که مهم‌ترین آنها در تأسیس «انجمن وطنی» و قیام «اعرابی پاشا» نمود پیدا کرد. دولت مصر سید جمال را از این کشور اخراج کرد، ولی شاگردانش راهش را ادامه دادند. یکی از مهم‌ترین شاگردان سید جمال در مصر «محمد عبده» بود. او که سال‌ها با سید جمال همراه بود، وقتی به مصر بازگشت روش انقلابی و حماسی سید را کنار گذاشت و برای رسیدن به‌ آرمان‌های او روشی آرام در پیش گرفت. عبده راه نجات مسلمانان را بازگشت به ‌اسلام دوران پیامبر و اسلام سلف می‌دید، ولی بر عقل و آگاهی تأکید می‌کرد و ملاک شناخت دین را عقل می‌دانست. از نظر وی، ایمانی که بر عقل استوار نباشد، پذیرفته نبود؛ عبده با نص‌گرایی و تقدیرگرایی مخالف بود و تلاش می‌کرد دین را با دنیای جدید مطابقت دهد و نظام خلافت را نظام مطلوب سیاسی در اسلام می‌دانست. محمد عبده شاگردانی تربیت کرد که «رشید رضا» از مشهورترین آنها بود. وی اهل سوریه بود و در مدارس دینیِ مخالفان خلافت عثمانی درس خوانده بود. با خواندن عروة الوثقی با سید جمال و عبده‌ آشنا شد و به مصر رفت و شاگرد و همراه عبده شد.

رشید رضا و سلفیت

رشید رضا تفکر سلفیه را پذیرفت و در آثار خود، به ویژه در تفسیر و مجله المنار، از آن دفاع کرد. بدین ترتیب تفکر سلفیه در شمال آفریقا رواج یافت. رشید رضا ابتدا مدافع گرایش به سلف با رویکرد سید جمالی بود؛ اما با ظهور وهابیت در عربستان و مهاجرت دو تن از نوادگان محمد بن عبدالوهاب به مصر، تحت تأثیر افکار آنها با ابن تیمیه‌ آشنا شد و سلفیه ابن تیمیه‌ای را پذیرفت. رشید رضا خود در این باره می‌نویسد: «در اوایل طلبگی فکر می‌کردم که مذهب سلف، مذهب ضعیفی است؛ اما هنگامی که آثار ابن تیمیه و سفارینی را مطالعه کردم به ‌این نتیجه رسیدم که مذهب سلف، مذهب حقی است و مخالفان آن از افکار سلفیه‌ اطلاعی ندارند». (5)
رشید رضا از هواداران بازگشت به سلف ابن تیمیه‌ای شد و در مجله‌ المنار به تبلیغ این اندیشه پرداخت و آثار محمد بن عبدالوهاب را با عنوان مجموعة التوحید به چاپ رساند و خود نیز آثاری همچون الوهابیون و الحجاز تألیف کرد. رشید رضا می‌گفت که به خاطر خدا، یک ربع قرن از وهابیت دفاع کرده ‌است. او عبدالعزیز، پادشاه عربستان، را خلیفه عادل می‌دانست. (6)
رشید رضا، علی رغم حمایت از اندیشه سلفیه، در راه تقریب تلاش فراوانی کرد و قائل بود که در این زمینه تحت تأثیر سید جمال الدین اسدآبادی است. قاعده طلایی رشید رضا در باب تقریب این جمله بود: «نتعاون علی ما نتفق علیه و یعذر بعضنا فیما نختلف فیه»؛ ما در موارد مشترک به کمک همدیگر می‌شتابیم و در موارد اختلافی یکدیگر را معذور می‌دانیم». وی در این راه تلاش فراوانی کرد و به عنوان یک سلفی معتدل در پی نزدیکی قلوب مسلمانان بود، ولی گاه ‌از علمای شیعه هم انتقاد می‌کرد و می‌گفت: «اکثر علمای شیعه ‌از تقریب دوری می‌کنند و آن را دوست ندارند؛ زیرا معتقدند این مسئله با منافع شخصی آنها در تضاد است». در حالی که رشید رضا متوجه این مطلب نبود که مخالفت آنها به دلیل در خطر بودن منافع نیست، بلکه‌ آنها تقریب به معنای دست برداشتن از برخی عقاید یا حداقل سکوت در مقابل برخی دیگر را قبول ندارند، چرا که وظیفه ما حق گویی و حق طلبی است.

اخوان المسلمین و گسترش سلفی‌گری اعتدالی و افراطی در شمال آفریقا

بعد از رشید رضا گسترش تفکر سلفیه در مصر مدیون اخوان المسلمین است که پیرو معتدل تفکرات سلفیه است. در میان شاگردان وی، حسن البناء در 1927 در شهر اسماعیلیه، به دنبال بحران به وجود آمده در جهان اسلام (7) جمعیتی اسلام‌گرا را بنیان گذاشت که خیلی زود از تأثیرگذارترین گروه‌های اسلامی در آفریقا، اروپا، آسیا و حتی آمریکا شد. وی با تأسیس جنبش اخوان المسلمین، تفکر سلفیه‌ اعتدالی- تقریبی را در شمال آفریقا و کشورهای عربی پایه ریزی کرد و گسترش داد. عقاید حسن البناء، هرچند در شیوه بیان با سلفیه فرق‌هایی دارد، اما با اندیشه بازگشت به سلف پیوند می‌خورد. لذا در مجالس اخوان المسلمین تفسیر قرآن و حدیث بیش از هر چیز محل توجه بود؛ حسن البناء منابع اساسی تعالیم اسلامی را قرآن و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دانست و تأکید داشت که مردم با تکیه به ‌این دو به کامروایی دست می‌یابند و خواهان بازگشت به ‌اسلام اصیل بود، نه ‌اسلامی که به مرور زمان در جوامع مختلف بر اثر نفوذ صاحبان قدرت، ابزاری برای دستیابی به منافع آنها علیه مردم عامی شده بود؛ در حالی که‌ اسلام اصیل تمامی عرصه‌های زندگی انسان را در هر دو جهان محل توجه قرار می‌دهد که در این صورت آن را می‌توان «مکتب عبادت، وطن دوستی، تمدن، دین، حکومت، اخلاق و شمشیر» (8) نامید. وی برای ترویج ایدئولوژی اخوان، به قرآن و شش کتاب معتبر حدیثی اهل سنت (صحاح سته) و همچنین افکار و اقدامات دیگر شارحان پیشگام سلفی‌گری از جمله ‌احمد بن حنبل، ابن حزم، ابن تیمیه، نووی و دیگر نظریه پردازان تأسی می‌جست. (9)
محبوب‌ترین و زیباترین شعار ایشان، هنگامی که بسیاری از مردم برای پادشاهان و رؤسا زنده باد می‌گفتند، ندای «الله‌اکبر و لله‌الحمد» و بانگ و آوای بلندشان مدام «لا اله ‌الا الله محمد رسول الله» و «برای آنها خواهیم زیست، به خاطرشان خواهیم مرد و در راه‌ آنها تا رسیدن به ملاقات خداوند جهاد و تلاش خواهیم کرد» بوده و هست. (10) شعار معروف اخوان المسلمین، که بیانگر ایدئولوژی بنیادگرایانه‌ آنها نیز هست، عبارت است از: «خدا غایت ما، پیامبر رهبر ما، قرآن قانون ما، جهاد روش ما، کشته شدن در راه خدا بزرگ‌ترین آرزوی ماست». (11)
جنبش حسن البنّاء، فاقد عمق فلسفی جنبش سلفیه بود. چون شخصاً علاقه چندانی به مسائل پیچیده و غامض ایدئولوژیک نداشت. اما با این همه، موفق شد آنچنان حمایت توده‌ها را سازماندهی کند که هیچ جنبش اسلامی دیگری تا پیش از او قادر به‌ انجام آن نشده نبود؛ چرا که رویکرد ایشان سیاسی بود و به همین دلیل بعد سیاسی سلفیه شمال آفریقا بر تمام جریان‌هایی که تحت تأثیر این جنبش بودند، اثر گذاشت.

سلفیت اخوان المسلمین از دیدگاه سلفیان تندرو

با اینکه ‌اخوان خود را سلفی معرفی می‌کند و به‌ آن توجه ویژه دارد به گونه‌ای که سکولارها، اخوان المسلمین را متهم می‌کنند که در عقاید دینی خود مسلمانانی متعصب، در ایمان خویش انعطاف ناپذیر و در نگاهشان به مذاهب و افکار دیگر تندرو و سخت گیرند، سلفی‌ها و تحریری‌ها اخوان المسلمین را به سهل انگاری در خصوص امور عقیدتی همچون، مسئله‌ اولیا و قبور و توسل به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ملائک، دوستان خوب خداوند و آیات و احادیثی که‌ آنها را آیات و احادیث صفات می‌نامند، متهم می‌کنند. برخی از وهابی‌ها اطلاق سلفی بودن بر اخوان را قبول نداشته، معتقدند اخوان در این امور از اشعریه پیروی می‌کنند و از اهل سنت به شمار نمی‌آیند!
وهابی‌ها، همچنین اخوان را در مسئله «ولایت» و «برائت» به عدم برائت از کافران، اعم از کلیمیان و مسیحیان و دیگران متهم می‌کنند، چرا که‌ آنها را برادر خطاب می‌کنند، در حالی که میان مسلمان و کافر رابطه برادری وجود ندارد. علاوه بر این، اخوانی‌ها «نصوص قطعی» را تأویل می‌کنند، به ویژه نصوصی که مسلمانان را به جنگ با کافران و گرفتن جزیه‌ از آنها فرا می‌خواند. همچنین اخوان حکم کفر حکامی را که حکم به ما انزل الله نمی‌کنند و شریعت و دین خداوند را در بخش‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زندگی بشری به‌ اجرا نمی‌گذارند، صادر نمی‌کنند و با این روش خویش، راه مخالفت با قرآن در پیش گرفته‌اند. حتی آنها می‌گویند عقیده در اندیشه اخوان به‌ اندازه کافی محل توجه نیست و در فرهنگ ایشان منزلت مناسبی ندارد. وهابیان تهمت‌های فراوان دیگری نیز بر اخوان وارد می‌کنند که‌ اصول درستی ندارد و بر پایه دلیل واضح و معرفت صحیح واقع نشده ‌است.
البته در مقابل، برخی از محققان و پژوهش‌گران، سلفی نامیدن وهابیت را نمی‌پسندند و معتقدند افکار وهابیت، ارتباطی با آرا و افکار سلف ندارد، ولی وهابی‌ها با تبلیغات خود با کمک فراوان آل سعود، اسم سلف را دو قبضه کرده‌اند.

برخی از مسائل اعتقادی نزد اخوان

اخوان برخلاف وهابیان که‌ افراطی‌ترین گروه سلفیه و تکفیری‌اند و رویکرد مناسبی به تقریب ندارند و مفهوم بدعت را حربه‌ای برای تکفیر مخالفان تفکر خود قرار داده‌اند، در خصوص معنای بدعت و راه برخورد با آن، بحث زیارت، تکفیر و همچنین بحث تقریب نظری جدای از وهابیت دارند که به ‌اختصار به‌ آن اشاره می‌کنیم.

بدعت نزد اخوان

با اینکه‌ اخوان، با اعمال و گفتارهای شرک آلود، خرافات و امور باطل و بیهوده‌ای که حول عقیده توحید شکل گرفته، به شدت مخالف‌اند و استاد حسن البناء در رساله اصول عشرین می‌گوید: «هر گونه بدعتی در دین خداوند که دارای اصل و دلیلی نباشد و مردم از روی کشش‌های نفسانی آن را خوب و پسندیده بدانند- خواه ‌از طریق افزودن باشد یا کاستن- انحراف و گمراهی است و باید با در پیش گرفتن بهترین وسیله که منجر به بدتر از آن نشود، مقابله شود» اما معتقد است باید با روش حکیمانه و موعظه دلسوزانه مقابله شود.
حسن البناء، که روش خود را تربیتی و اصلاحی می‌دانست، نمی‌کوشید عقیده فاسدی را براندازد، مگر اینکه قبلاً به جای آن عقیده صالحی را بنیان کرده باشد. زیرا ویران کردن بعد از ساختن سهل و ساده می‌شود، ولی قبل از آن بسیار سخت است و این دیدگاه بسیار دقیقی است که متأسفانه مصلحان و واعظان معمولاً به‌ آن توجه نمی‌کنند.
قرضاوی، از اعضای اخوان المسلمین، هر چند خود متوسل نشدن به ذات پیامبر و صالحان را ترجیح می‌دهد، اما ذیل مسئله توسل، قاعده‌ای به دست می‌دهد و می‌گوید:
هیچ کس نگفته ‌است که هر کس قائل به توسل به پیامبر و اولیا باشد کافر می‌شود و هیچ دلیلی هم برای تکفیر او وجود ندارد؛ زیرا این مسئله‌ای است مخفی و دلایل آن معلوم و آشکار نیست. کفرورزی زمانی پیش می‌آید که یکی از ضروریات معلوم دین یا احکام متواتر و مورد اتفاق و ... انکار شود. حتی کسی که دیگران را به خاطر آنکه قائل به توسل هستند، کافر می‌نامد مستحق شدیدترین مجازات و تعزیر است. باید با چنین کسی که به دین خداوند تهمت و افترا می‌بندد برخورد شود؛ خصوصاً در ارتباط با این فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که می‌فرماید: «أَیُّمَا رَجُلٍ قَالَ لِأَخِیهِ یاَ کَافِرُ فَقَد بَاءَ بِهَا أَحَدُهُما»؛ هر انسانی برادر خود را کافر خواند، یکی از آن دو کافر است. (12) یعنی اگر کافر خوانده شده‌ از کفر بری باشد تکفیرکننده مشمول آن خواهد شد.
قرضاوی در ادامه به دلیل اهمیت و برای اثبات صحت و درستی این رأی محققان را به‌ احادیث موجود در کتاب التوسل؛ انواعه و احکامه‌ ارجاع می‌دهد. (13)

اخوان و زیارت قبور

در خصوص توجه به زیارت، حسن البناء در کتاب خاطرات خود، که در اواخر عمرش تألیف کرد، می‌گوید:
در روزهای جمعه به زیارت یکی از اولیای دمنهور و گاهی به دسوق و گاهی به منطقه عزبه‌ النوام می‌رفتیم. زیرا مقبره شیخ سید سنجر، که ‌از خواص رجال طریقه حصافیه به شمار می‌رفت و در صلاح و تقوا مشهور بود، در آنجا واقع بود و ما یک روز کامل را در آن منطقه به سر می‌بردیم و باز می‌گشتیم. (14)

تکفیر

حسن البناء در اصول العشرون به روشنی تکفیر افراد و جامعه را رد کرده، بر لزوم وحدت اسلامی تأکید می‌کند؛ وی معتقد است:
بدترین چیزی که مسلمانان بدان گرفتار آمده‌اند، تفرقه و اختلاف و بنیان پیروزی‌شان محبت و وحدت است... مگر از ما خواسته نشده برای برادران خویش چیزی را بخواهیم که برای خود می‌خواهیم؟ پس اختلاف برای چیست؟ چرا ما در جوی آکنده‌ از صفا و صمیمیت به تفاهم نرسیم، در حالی که عوامل تفاهم وجود دارد؟
حسن البناء در جایی دیگر وحدت امت را بنیان نظام اجتماعی اسلام دانسته، می‌نویسد:
مقصود از برادری این است که دل‌ها و جان‌ها را به وسیله عقیده با یکدیگر پیوند دهیم. عقیده محکم‌ترین و ارزشمندترین رابطه ‌است. برادری، یار ایمان و تفرقه، یاور کفر است. بنیاد اقتدار وحدت است و وحدت بدون دوست داشتن ممکن نیست.
شیخ حسن البناء مذهب شیعه‌ امامیه را به رسمیت شناخت و از علمای بزرگ الأزهر، مانند مرحوم شیخ محمود شلتوت، در به رسمیت شناختن مذهب شیعه جعفری به عنوان مذهب پنجم مسلمانان پیروی کرد.
اخوان معیارهایی دارند که بر اساس آن در مقابلشان موضع گیری می‌کنند و خود را به مراعات آن اصول پای بند می‌شمارند. یکی از آن اصول مسئله تکفیر است که‌ اهمیت، حساسیت و پیامدهای خاصی دارد؛ چرا که وقتی کسی را تکفیر می‌کنیم در واقع به‌ اخراج او از میان ملت مسلمان حکم صادر کرده‌ایم؛ او را از خانواده و زن و فرزندش جدا کرده، از دوستی و موالات اهل ایمان محرومش کرده‌ایم. مهم‌تر از آن موضوع این است که اکثر فقهای مسلمان رأیشان بر اجرای حکم قتل اوست و به عبارت دیگر، در مورد قتل شخصیتی و معنوی او اجماع وجود دارد، اکثریت نیز معتقدند باید اعدام شود.
به همین دلیل است که حسن البناء در آخرین اصل از اصول عشرین می‌گوید:
حکم کفر مسلمانی را که‌ اقرار به شهادتین کرده و به مقتضای آن عمل می‌کند به دلیل دیدگاهی که دارد یا معصیتی که مرتکب شده صادر نمی‌کنیم، مگر آنکه یکی از ضروریات معلوم دین را یا آیه صریحی را انکار کند، یا آن را به صورتی که به هیچ وجه در چارچوب لغت عرب قرار نگیرد تفسیر کند یا عملی را انجام دهد که به هیچ وجه ‌امکان تأویل و تفسیر دیگری نداشته باشد. (15)
قرضاوی می‌گوید:
دیدگاه عالمان محقق امت اسلامی بر پایه سخت گیری در خصوص صدور حکم کفر است؛ ما رساله کوتاهی را در این زمینه تحت عنوان «پدیده‌ افراط در تکفیر» نوشته‌ایم و به بیان حقایقی درباره ‌این مسئله مهم پرداخته‌ایم که برخی از آن جماعت‌های اسلامی در آن دچار افراط و تندروی شده‌اند و حکم کفر همه یا اکثریت امت مسلمان را صادر کرده، حکام را به دلیل اجرا نکردن شریعت خداوند و مردم را به دلیل سکوت در برابر حکام، کافر اعلام کرده‌اند؛ بر این اساس که «هرکس حکم کفر کافر را صادر نکند خود کافر می‌شود». آنها از این نکته غفلت ورزیده‌اند که ‌این موضوع درباره کافران اصلی است که ضروریات معلوم دین را انکار کنند؛ مانند ملحدان و بت پرستان و تحریف کنندگان اهل کتاب و غیره.
ابن قیم در کتاب مدارج السالکین می‌گوید:
کفر دو نوع است: کفر اکبر و کفر اصغر؛ کفر اکبر عامل ماندن ابدی در دوزخ است ولی کفر اصغر مشمول تهدید و وعید صاحب شریعت است، اما مشمول ماندگاری ابدی در دوزخ نمی‌شود. همچنان که در حدیثی از رسول خدا آمده ‌است: «اثنتان فی امتی هما بهم کفر: الطعن فی النسب و النیاحة»؛ دو چیز در میان امت من نشانه کفر است: زیر سؤال بردن اصل و نسب مردم و ضجه و زاری (برمیت) .
و در ادامه می‌گوید: «منظور این است که همه معاصی از نوع کفر اصغرند؛ زیرا بر خلاف شکر هستند، که به معنای اطاعت و فرمان برداری است؛ پس سعی و اقدام یا شکر است یا کفر و یا چیز سومی است که نه‌ آن است و نه‌ این؛ والله‌ اعلم». (16)
زینب غزالی، مسئول اخوات المسلمات، در کتاب روزهای خاطره می‌گوید:
ما اهل قبله را تکفیر نمی‌کنیم؛ اهل قبله‌ آنهایی‌اند که می‌گویند: لا اله‌الا الله، محمد رسول الله، و سپس به آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌از طرف پروردگارش آورده ملتزم می‌شوند. آنهایی که نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند و روزه ماه رمضان را می‌گیرند و حج خانه کعبه را اگر مستطیع شدند به جا می‌آورند و به ‌احکام قرآن و سنت پایبند هستند؛ از پیش خودشان حکم جعل نمی‌کنند و به غیر آنچه خداوند نازل کرده حکم نمی‌کنند. (17)

تقریب بین مذاهب اسلامی

در دوران معاصر، از زمانی که جماعت «تقریب بین مذاهب اسلامی»، به همت حسن البناء، آیت الله قمی و دیگران تشکیل شد، اجتناب از جدال‌های مذهبی و فرقه‌ای از جمله مهم‌ترین اصولی بود که حسن البناء بر آن اعتقاد داشت. اخوان المسلمین همکاری میان اخوان و شیعیان و اجتناب از جدال‌های مذهبی و فرقه‌ای را در دستور کار خود قرار داد که در نهایت به دیدار شهید نوّاب صفوی در 1954 از مصر منجر شد. (18)
«اتحاد و عدم تفرقه» اصلی بود که وی در مراحل مختلف تبلیغی از آن الهام می‌گرفت و تحت عناوینی همچون وحدت مسلمانان، برادری و اخوت اسلامی از آن دفاع می‌کرد، (19) و با مد نظر قرار دادن تشتت مذهبی جامعه مصر، سعی داشت بر مسائلی تأکید کند که جنبه‌ اختلافی نداشته باشند، و آنها را ضمن قرار دادن در جبهه‌ای واحد، علیه‌ استعمار بسیج کند. (20) حسن البناء در مراسم حج 1948 با آیت الله کاشانی دیدار کرد و میان آنها تفاهمی برقرار شد. به همین دلیل، برخی از دانشجویان شیعه که در مصر تحصیل می‌کردند به جنبش اخوان المسلمین پیوستند. (21)
استاد عمر تلمسانی، مرشد کل اخوان، در کتاب الملهم الموهوب؛ حسن البناء می‌نویسد:
دل سوزی حسن البناء برای اتحاد مسلمانان تا آن حد بود که وی قصد برگزاری کنفرانسی را داشت که رهبران همه مذاهب اسلامی را گرد هم آورد، شاید از این رهگذر خداوند آنها را به راهی هدایت کند که مانع از اتهام یکدیگر به کفر شوند، به ویژه‌ آنکه قرآن ما، دین ما، پیامبر ما و خدای همه ما یکی است. وی بدین منظور از حضرت شیخ محمد قمی، یکی از بزرگان علما و رهبران تشیع، به مدتی نه چندان کوتاه، پذیرایی کرد. (22)
و چنان که معروف است، امام البناء با آیت الله کاشانی نیز به هنگام حج (1948) دیدار کرد و تفاهمی میان آن دو پدید آمد که یکی از شخصیت‌های امروز اخوان المسلمین و از شاگردان امام شهید به نام استاد عبدالمتعال جبری در کتاب خود لماذا اغتیل حسن البناء؟ (چرا حسن البناء ترور شد؟) به نقل از روبیر جاکسون، درباره‌ اهمیت این دیدار می‌گوید: «اگر عمر این مرد- حسن البناء- طولانی می‌شد، کارهای بسیاری برای سرزمین‌های اسلامی انجام می‌گرفت، به ویژه‌ اگر حسن البناء و آیت الله کاشانی موفق می‌شدند اختلاف میان شیعه و سنی را از میان بردارند». (23)
استاد عمر تلمسانی در کتاب خاطرات خود، که ‌اخیراً منتشر شده، می‌نویسد:
تا آنجا که من به یاد دارم، آقای قمی- که شیعه مذهب است- در دهه چهل مهمان اخوان در کانون مرکزی بود. در آن زمان امام شهید مجدانه در جهت تقریب بین مذاهب اسلامی تلاش می‌کرد، تا دشمنان اسلام از پراکندگی بین مذاهب، به منظور نفوذ و تلاش برای تجزیه وحدت اسلامی سوء استفاده نکنند. روزی از وی درباره میزان اختلاف میان اهل تسنن و تشیع پرسیدیم. وی ما را از ورود به چنین مسائل پیچیده‌ای نهی کرد. زیرا سزاوار نمی‌دانست که مسلمانان خود را با این مسائل سرگرم کنند، در حالی که‌ آنها خود در حالت جدایی هستند! و دشمنان اسلام می‌کوشند آتش آن را شعله ور کنند! به‌ او گفتیم: ما به دلیل تعجب یا برای گسترش فاصله اختلاف میان مسلمانان، نمی‌پرسیم، بلکه برای آگاهی بیشتر می‌پرسیم. زیرا آنچه بین اهل تسنن و تشیع است، در تألیفات بی شمار آمده ‌است و ما وقت زیادی نداریم که بتوانیم در آن منابع تحقیق کنیم. امام شهید گفت: «بدانید که‌ اهل تسنن و تشیع جملگی مسلمان‌اند و کلمه لا اله ‌الا الله و محمد رسول الله‌ آنان را گرد هم می‌آورد و این اصل اعتقاد است که سنی‌ها و شیعیان در آن یکسان‌اند و توافق دارند و اختلاف در مواردی وجود دارد که تقریبا میان آنها، امکان پذیر است. (24)
شیخ محمد غزالی، در توضیح فتوای شیخ شلتوت درباره جواز تقلید از مذهب شیعه در مسائل فقهی مانند مذاهب اربعه، در کتاب دفاع عن العقیدة می‌نویسد:
یکی از مردم عوام نزد من آمد و با حالتی برافروخته گفت: چگونه شیخ الازهر فتوای خود را صادر کرد که شیعه یک مذهب اسلامی مانند سایر مذاهب شناخته شده‌است؟ به وی گفتم: برادر! من آنها را می‌شناسم و دیده‌ام که نماز می‌گزارند، روزه می‌گیرند، همان طوری که ما نماز می‌گزاریم و روزه می‌گیریم. وی با شگفتی گفت: چطور ممکن است؟ به وی گفتم: بلی! آنها مانند ما قرآن را می‌خوانند و پیامبر را بزرگ می‌دارند و به حج بیت الله‌ الحرام می‌روند... گفت: به من گفته‌اند که آنها قرآن دیگری دارند و به کعبه می‌روند تا آن را تحقیر کنند. با نگاهی از سر دل سوزی به وی گفتم: شما معذورید. بعضی از ما شایعاتی درباره بعضی دیگر رواج می‌دهد تا شخصیت او را تخریب کند و از جایگاه او بکاهد. یعنی ما هم درست همان کاری را می‌کنیم که روس‌ها با آمریکایی‌ها و آمریکایی‌ها با روس‌ها می‌کنند، گویی ما ملت‌هایی دشمن یکدیگریم نه ‌امتی واحده، وی سپس می‌گوید: بر ما، پرچمداران اسلام، است که ‌اوضاع را تصحیح کنیم و توهمات را از بین ببریم و گمان می‌کنیم فتوای استاد شیخ محمود شلتوت گامی بزرگ در این راه ‌است که می‌تواند از سرگیری تلاش‌های افراد با اخلاص از همه رهبران و اهل علم باشد که ‌این پیش بینی خاورشناسان را که «کینه‌ها پیش از آنکه صف‌های امت زیر یک پرچم گرد آید، آن را در کام خود فرو خواهد برد» نقش بر آب می‌سازد... به نظر من این فتوا آغاز راه و شروع کار است. (25)
غزالی می‌گوید: «سرانجام شکاف میان شیعه و سنی را به‌ اصول اعتقادی ربط دادند! تا دین یک پارچه دو پاره شود تا آنجا که هر یک در کمین دیگری نشسته ‌است، تا او را از پای درآورد». (26) وی معتقد است:
بی تردید هر کس با یک سخن، به‌ این پراکندگی کمک کند، جزء کسانی است که‌ آیه شریفه ‌آنها را معرفی می‌کند: (إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ ینَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یفْعَلُونَ) ، (27) و البته می‌دانیم که در مورد هر بحث، سریعاً و به آسانی می‌توان دیگری را به کفر متهم کرد! و ملزم کردن حریف به کفروزری، در نتیجه نظری که وی در گرماگرم بحث ابراز می‌کند، کار آسانی است. ... وقتی وارد عرصه فقه تطبیقی می‌شویم اختلاف فقهی میان نظرات گوناگون یا صحیح دانستن یک حدیث و تضعیف حدیث دیگر را از نزدیک لمس می‌کنیم، می‌بینیم که فاصله میان شیعه و سنی همانند فاصله میان مذهب فقهی ابوحنیفه و مذهب فقهی مالک یا شافعی است. (28)

افراطیان اخوان

در اینجا مناسب است که ‌اشاره شود با اینکه مشی کلی و اساس نامه‌ اخوان بر دوری از فضای جنجال و افراط بوده ‌است، اما از دل تفکرات اعتدالی و تقریبی اخوان المسلمین، گرایشِ افراطی هجرت و جهاد سید قطب بیرون آمد. سید قطب، رهبر معنوی اخوان المسلمین، در زندان تندرو شد و به حلقه ‌ارتباطی میان اخوان المسلمین و گرایش‌های افراطی بدل شد. در واقع، سید قطب به عنوان نظریه پردازی مبارز، هدایت تبدیل سلفی‌گری اعتدالی اخوان المسلمین به‌ افراط‌گرایی دهه 1970 را به عهده داشت. نقش محوری سید قطب در مبارزات جدید، سه ویژگی داشت: 1. سید قطب به عنوان یک نظریه پرداز تأثیر نیرومندی بر نوزایی و جهت گیری جدید ایدئولوژی اسلامی داشت؛ 2. سید قطب به عنوان عضو برجسته‌ اخوان المسلمین کهن، تداوم ارتباط سازمانی میان اخوان و شاخه‌های انقلابی آن را فراهم می‌ساخت؛ 3. سرپیچی سید قطب، به عنوان یک عنصر فعال از دولت و مرگ او باعث شد مبارزان جوان تر شیوه شهادت را از او بیاموزند.
سید قطب، به عنوان یکی از شارحان تفکر بنیادگرایانه، در زمینه مخالفت با موضوعات مطرح بود و شاگردان از او پیروی می‌کردند. در میان نویسندگان قرن بیستم، حسن البناء و ابوالاعلی مودودی تأثیر خاصی بر شکل گیری نظریه‌های سید قطب داشتند. (29)
در نگاه سید قطب، اسلام بیش از دو نوع جامعه نمی‌شناسد: جامعه جاهلی و جامعه‌اسلامی. سید قطب واقعیت اجتماعی را تضاد دائمی میان راه ‌اسلامی و جاهلیت می‌دانست. جامعه‌ اسلامی جامعه‌ای است که‌ اسلام را در تمامی ابعاد- عقیده، عبادت، شریعت، نظام سلوک، و اخلاق- تحقق بخشیده ‌است. جامعه جاهلی جامعه‌ای است که به‌ اسلام عمل نمی‌کند؛ نه‌ اعتقادات و تصوراتش از اسلام است و نه ‌ارزش‌ها و ضوابطش و نه نظام و قوانینش و نه سلوک و اخلاقش. جامعه ‌اسلامی جامعه شکل یافته‌ از افرادی که خود را «مسلمان» نامیده‌اند، نیست بلکه تا زمانی که شریعتِ قانون جامعه نباشد، آن جامعه ‌اسلامی نیست؛ حتی اگر افراد آن نماز بخوانند و روزه بگیرند و به حج بروند. جامعه‌ اسلامی جامعه‌ای نیست که‌ از نزد خود اسلامی جز آنچه خداوند مقرر فرموده و پیامبر تفسیر کرده ‌است، ابداع کند و آن را اسلام بنامد. (30) عموم منتقدان مسلمان از اینکه سید قطب جامعه مسلمانان را جامعه‌ای جاهلی نامیده و آن را همانند دارالحرب دانسته، انتقاد کرده‌اند. (31)
تفکرات سید قطب باعث پیدایش جریان سلفیه جهادی و تکفیری شد. صالح سریه، رهبر سازمان شباب محمد با تأثیرپذیری از سید قطب در رسالة الایمان نوشت که حکومت‌های تمامی کشورهای اسلامی کافرند و هیچ تردیدی در این نیست. وی می‌گفت به‌ اعتقاد فقها «دار الاسلام» جایی است که کلمة الله در آن بالاترین جایگاه را داشته باشد و بدانچه خدا نازل کرده، حکم شود و «دار الحرب» جایی است که کفر در بالاترین جایگاه باشد و حکم خدا اجرا نشود، اگرچه تمام سکنه‌ آن مسلمان باشند. وی جهاد را فقط برای تغییر حکومت‌های کافران می‌دانست و می‌گفت: «جهاد برای تغییر این حکومت‌ها و ایجاد حکومت اسلامی بر هر مرد و زنی واجب عینی است. حکم جهاد تا روز قیامت جریان دارد». (32)
گروه ‌الجهاد نیز از جمله گروه‌های تکفیری است که با الهام از اندیشه‌های سید قطب شکل گرفت. این تشکیلات در 1979 به وسیله محمد عبدالسلام فرج پایه گذاری شد. او با استناد به برخی فتاوای فقهی علمای گذشته‌ از جمله‌ ابن تیمیه، زبان به تکفیر حکومت گشود و بر ضرورت قیام علیه حاکم تأکید کرد. فتواهایی که‌ ابن تیمیه در هنگام یورش تاتارها به کشورهای اسلامی، صادر کرده بود از مهم‌ترین مبانی فقهی عبدالسلام فرج در نگارش الفریضة الغائبة است. وی این فتوای ابن تیمیه را که تاتارها، با وجود اینکه مسلمانی خود را اعلام کرده‌اند، مرتدند و قیام علیه آنها و کشتن آنها واجب است، بر اوضاع حاکم بر مصر و نظام حکومتی آن منطبق دانست. (33) لذا خالد اسلامبولی، از اعضای این گروه، با الهام از این تفکر طرح خود را مطرح کرد و با فتوای عمر عبدالرحمن، سادات را ترور کرد و فریاد زد: «من خالد اسلامبولی هستم، فرعون مصر را کشتم و از مرگ باکی ندارم». (34) البته باید اشاره داشت که‌ اندیشه سید قطب و محمد قطب، تأثیری عمیق بر جامعه عربستان نیز بر جای نهاد. تحت تأثیر اندیشه‌ ایشان بود که، وهابیان، که سال‌ها خودشان را با معنای ارائه شده‌ از جانب محمد بن عبدالوهاب درباره توحید سرگرم کرده و مراقب قبرها بودند و گمان نمی‌کردند مفهوم دیگری نیز در این باره وجود داشته باشد، به ناگاه با قرائت جدیدی رو به رو شدند که با فضای سیاسی و اعتقادی جامعه آنها هماهنگی داشت. از این رو، بسیاری از علمای وهابی تحت تأثیر اندیشه‌های سید قطب و محمد قطب، به توحید قبوری محمد بن عبدالوهاب و پیروان وی پشت کردند و حرکت دیگری را شکل دادند که به جریان نوسلفی مشهور شد. چهره‌هایی همانند مصعری، سلمان عوده، تویجری و ... کسانی هستند که تعالیم سید قطب و برادرش در مصر را سرلوحه عمل خود قرار دادند، و عَلَم مخالفت را برافراشتند.
جدای از اندیشه‌های سید قطب و برادرش، انتشار اندیشه‌های ضد وهابی محمد غزالی و محمد سعید رمضان البوطی، نیز تأثیر بسزایی در تقسیم وهابیت به دو شاخه درباری و انقلابی داشته ‌است. به ‌این صورت در درون اندیشه وهابیت طیف‌های مختلفی از تندروهای تکفیری جهادی تا جریان‌های معتدل و حتی سکولار شکل می‌گیرد.

نتیجه

بنا بر آنچه گذشت، می‌توان به‌ این نتیجه رسید که شکل یابی اخوان المسلمین بازتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود که بر جامعه مصر آن زمان حکم‌فرما بود. گسترش نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی، اوضاع نامساعد اقتصادی و تبعیض‌های موجود در جامعه، عوامل مهمی در جذب مردم به ‌این جنبش بود؛ در چنین شرایطی اخوان المسلمین به وسیله حسن البناء شکل گرفت که خواهان بازگشت به ‌اندیشه‌های قرآنی و پرهیز از جدال‌های فرقه‌ای و وحدت جامعه‌ اسلامی بود. آنها خواستار نهضتی برای بازگشت به‌ اسلام واقعی برای حل مشکلات جامعه و رها شدن از بحران‌ها بودند. حسن البناء سازمانی به وجود آورد که در نوع خود در میان کشورهای اسلامی بی نظیر بود.
هنر اخوان المسلمین این بود که‌ از میان مردم با گرایش‌ها، اهداف و آرمان‌های گوناگون در جهت اهداف خود استفاده کردند. از شعارهای اساسی اخوان المسلمین عدالت اجتماعی و برقراری حکومت اسلامی در جامعه بود که شعارهای جامعه پسند و آرمانی بود. از آنجایی که شعارهای آنها در خصوص جامعه ‌اسلامی بود فراتر از مصر رفت و توانست در کشورهای اسلامی دیگر هم پایگاه‌هایی پیدا کند.
حسن البناء در خصوص بحث‌های مورد توجه سلفیه ‌افراطی، خصوصاً در زمینه مسائلی همچون بدعت، زیارت، تکفیر و تقریبا مواضعی اعتدالی داشت و تقریبا را در دستور کار خود قرار داده بود، به طوری که می‌توان ادعا کرد موضع امام شهید حسن البناء به طور خلاصه چنین بود که هر فرد سنی یا شیعه، باید دیگری را برادر مسلمان خود بداند و تفاهم و وحدت بین آنها و رفع اختلافات، کاملاً مقدور و ممکن است و این وظیفه حرکت‌های اسلامی بیدار و آگاه معاصر است که در تحقق آن بکوشند. حسن البناء خود در این زمینه، به کوشش وسیعی دست زد. با این اوصاف، تصور اینکه همه سلفیان افراطی و مخالف تقریب‌اند، صحیح نبود، بلکه قریب به نیمی از آنها مدافعان تقریب و وحدت اسلامی‌اند. نکته مهم در مواجهه با سلفیت این است که نه تنها همه سلفی ها را یکی بدانیم بلکه در جریان شناسی اولاً، باید بین ایشان تفاوت قائل شد؛ ثانیاً، بعد از شناخت جریان‌ها، بدانیم که باید با هر کدام چگونه رفتار شود؛ مثلاً با گروه‌های اعتدالی یک نوع برخورد لازم است و با گروه‌های متأثر از اندیشه سید قطب به گونه‌ای دیگر باید برخورد کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانش آموخته و مدرس حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری کلام اسلامی.
2. احمد بن عبد الحلیم ابن تیمیه، الفتوی الحمویة الکبری، ص 46.
3. عبد الحی ندوی، نزهة الخواطر، ج 28، ص 7-23.
4. مهدی فرمانیان کاشانی، «سلفیه و تقریب»، در: هفت آسمان، ش47، پاییز 1389.
5. سید محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج 3، ص 197.
6. محمود متوالی، منهج الشیخ محمد رشید رضا فی العقیده، ص 193.
7. السید رفعت، سید قطب، ص 59.
8. اسحق موسی حسینی، اخوان المسلمین، ص 114.
9. همان، ص 59.
10. یوسف قرضاوی، اخوان المسلمین، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ص475-477.
11. مختار حسینی، برآورد استراتژیک مصر، ص 176.
12. ابن تیمیه، مجموع فتاوا، ج 1، ص 106، به نقل از: یوسف قرضاوی، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد.
13. یوسف قرضاوی، اخوان المسلمین، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ص 480-487.
14. حسن البناء، خاطرات زندگی.
15. جمعه‌ امین عبدالعزیز، فهم الاسلام فی ظلال الاصول العشرین للامام الشهید حسن البناء، ص 275-303.
16. ابن قیم، مدارج السالکین،ج1، ص 335-337.
17. زینب غزالی جبیلی، ایام من حیاتی (روزهای خاطره) ، ص 281-282.
18. صالح وردانی، شیعه در مصر از آغاز تا عصر امام خمینی، ص 152.
19. سید احمد موثقی، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، ج 2، ص 113.
20. حسن البناء، خاطرات زندگی حسن البناعء، ص 84.
21. فتحی شقاقی، جهاد اسلامی، ص 168.
22. عمر تلمسانی، الملهم الموهوب حسن البناء، ص 78.
23. عبد المتعال جبر، لماذا اغتیل حسن البناء، ص 32.
24. عمر تلمسانی، ذکریات لا مذاکرات، ص 249-250.
25. محمد غزالی، دفاع عن العقیدة و الشریعة ضد مطاعن المستشرقین، ص 256-257.
26. همو، کیف نفهم الاسلام، ص 142-143.
27. سوره ‌انعام (6) : آیه 159.
28. همان، ص 144.
29. حسن هضیبی، دعاة لا قضاة، ص 63-65.
30. سید قطب، معالم فی الطریق، ص 17-19.
31. محمد مسجد جامعی، زمینه‌های تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، ص 172.
32. صالح سریه، رسالة الایمان، ص 32.
33. هاله مصطفی، استراتزی دولت مصر در رویارویی با جنبش‌های اسلامی، ص 166.
34. هیکل حسنین، پاییز خشم، ص 361.

منابع تحقیق :
1. قرآن کریم.
2. ابن القیم، مدارج السالکین، [بی‌نا]، [بی‌جا]، [بی‌تا].
3. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، الفتوی الحمویة الکبری، دار الکتب العلمّیه، بیروت، [بی‌تا].
4. حسینی، اسحاق موسی، اخوان المسلمین، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، اطلاعات، تهران، 1375.
5. امین عبد العزیز، جمعه، فهم الاسلام فی ظلال الاصول العشرین للامام الشهید حسن البناء، دارالدعوه، اسکندریه، 1419.
6. البناء، حسن، خاطرات زندگی، ترجمه: ایرج کرمانی، چاپ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1374.
7. تلمسانی، عمر، الملهم الموهوب حسن البناء، [بی‌نا]، قاهره، [بی‌تا].
8. ____، ذکریات لا مذاکرات، دار الاعتصام، قاهره، 1985.
9. جبر، عبد المتعال، لماذا اغتیل حسن البناء، دار الاعتصام، قاهره، [بى‌تا].
10. حسنین، هیکل، پاییز خشم، ترجمه: محمدکاظم سیاسی، نشر ققنوس، تهران، 1383.
11. حسینی، مختار، برآورد استراتژیک مصر، چاپ اول، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین الملل ابرار معاصر، تهران، 1381.
12. رشید رضا، سید محمد، تفسیر المنار، دارالمعرفة، بیروت، 1394. 13. رفعت، السید، سید قطب، [بی‌نا]، قاهره، 1971.
14. سید قطب، معالم فی الطریق، دار الشروق، قاهره، 1410.
15. شقاقی، فتحی، جهاد اسلامی، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، اطلاعات، تهران، 1375.
16. ابن تیمیه، مجموع فتاوا، [بی‌نا]، [بی‌جا]، [بی‌تا].
17. سریّه، صالح، رسالة الایمان، دارالمعارف، مصر، 1402.
18. غزالی جبیلی، زینب، ایام من حیاتی (روزهای خاطره) ، ترجمه و نگارش: سید ضیاء مرتضوی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1379.
19. غزالی، محمد، دفاع عن العقیدة و الشریعة ضد مطاعن المستشرقین، [بی‌نا]، قاهره، [بی‌تا].
20. ____، کیف نفهم الاسلام، [بی‌نا]، قاهره، [بی‌تا].
21. فرمانیان کاشانی، مهدی، «سلفیه و تقریب»، در: هفت آسمان، ش47، پاییز 1389.
22. قرضاوی، یوسف، اخوان المسلمین، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ترجمه: عبدالعزیز سلیمی، چاپ اول، نشر احسان، تهران، 1381.
23. متولی، محمود، منهج الشیخ محمد رشید رضا فی العقیده، دار ماجد، جده، 1425.
24. مسجد جامعی، محمد، زمینه‌های تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، نشر ادیان، قم، 1385.
25. مصطفی، هاله، استراتژی دولت مصر در رویارویی با جنبش‌های اسلامی، اندیشه سازان نور، تهران، 1382. 26. موثقی، سید احمد، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، قم، 1371.
27. ندوی، عبد الحین، نزهة الخواطر، دائرة المعارف العثمانیه، هند، 1393.
28. وردانی، صالح، شیعه در مصر از آغاز تا عصر امام خمینی، ترجمه: عبدالحسین بینش، چاپ اول، مؤسسه دایرة المعارف فقه ‌اسلامی، [بی‌جا]، 1382.
29. هضیبی، حسن، دعاة لا قضاة، دار صادر، قاهره، 1413.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

سلفی‌گری اخوان المسلمین و تقریبچکیده اخوان المسلمین مصر، که خود را سلفی معرفی می‌کند، جریانی است که در اصل سلفی‌گری اخوان المسلمین؛ از تقریب گرایی تا تکفیری گری …اخوانالمسلمین جریان اخوان المسلمین را سلفی گری از اخوان بر تقریب بود و خبرگزاری رسا اخوان المسلمین؛ از تقریب …اخوان المسلمین؛ از تقریب سلفی گری تأکید اخوان بر تقریب بود و تعصب سلفیه و تقریب که باعث عدم تقریب و به نوعی اخوان‌المسلمین و گسترش سلفی‌گری اعتدالی و نگاهی به عقاید اخوان المسلمین درباره تقریب مذاهب …نگاهی به عقاید اخوان المسلمین درباره تقریب حسن البنا و اخوان المسلمین و تاکیدات سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارهادر تاریخ تحولات جهان اسلام، اهل سنت و شیعیان، سلفی‌گری و تقریب اخوان المسلمین سلفیه و تقریب پایگاه مجلات تخصصی نورسلفیهوتقریبسلفیه و تقریب سنت ، وهابیت ، تکفیر ، اخوان‌المسلمین مصر و سلفی‌گری یکی از جریان سلفی‌گری ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادسلفیتکفیری از سلفی‌گری اخوان و سلفی‌گری آنان مانند اخوان المسلمین از تقریب سلف صالحخاستگاه اولیهسلفی‌گری سلفی گری، و مختصری از ریشه های بنیادگرائی …سلفیگریسلفی گری، و مختصری از اما برخی از آنان مانند اخوان المسلمین از تقریب مذاهب خبرگزاری رسااخوان المسلمین؛ از تقریب گرایی تا … اخوان المسلمین را نمی توان تحلیل کرد، گفت اساس تفکر اخوان ارشاد، تبلیغ و سلفی‌گری ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد سلفی‌گری چهره‌های اصلی ابن تیمیه ابن قیم الجوزیه محمد بن عبدالوهاب ابن عثیمین نهادها سردردهای پشت سر سردردهای برجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی اربعین سید جمال‌الدین اسدآبادی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد گلدزیهر و جُمیِر می‌نویسند «بنابر گزارش خودش، او متولد اسعدآباد نزدیک کُنَر، در شرق ناحیه مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به اخوان المسلمین زواج اخوان المسلمین بالمغرب أخوان المسلمین الامارات أخوان المسلمین دکتور سعید سلمان وطن ع وتر اخوان المسلمین اخوان المسلمین در افغانستان إخوان المسلمین مع شاب صغیر


ادامه مطلب ...

سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارها

[ad_1]

چکیده

در تاریخ تحولات جهان اسلام، اهل سنت و شیعیان، سلفی‌گری را به عنوان جریانی ضد عقل و تعقل و متکی به ظواهر می‌شناسند. شکل گیری این جریان فکری از سده چهارم ه.ق، آغاز شد و بعدها ابن تیمیه و شاگردانش آن را مدون کردند و نهایتاً با محمد بن عبدالوهاب و از طریق حاکمان آل سعود در دوران معاصر تجدید حیات یافت. این جریان در عصر حاضر از مرزهای ملی عبور کرده، به صورت یک سازمان شبکه‌ای در سطح منطقه به فعالیت می‌پردازد. اهداف جهانی و منطقه‌ای این جریان با کمک برخی کشورهای عربی و قدرت‌های بزرگ در آسیا، اروپا، آفریقا و به خصوص در کشورهای خاورمیانه موجب ناامنی های زیادی برای برخی کشورهای اسلامی، نظام منطقه‌ای و نظام بین الملل شده ‌است. حتی هزینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی برای خود آنها ایجاد کرده و صلح و امنیت بشر را به مخاطره انداخته ‌است. پرسش بنیادین این مقاله ‌این است که‌ این جریان چگونه نظام بین الملل را با چالش مواجه کرده و راهکارهای برون رفت از آن چیست. لزوم ایجاد امنیت در سطح منطقه و نظام بین الملل حمایت نکردن از چنین جریان‌ها و آگاهی بخشی به ملت‌ها و دولت‌ها در این زمینه‌است. سلفی‌گری محصول شکل گیری ناآگاهی ملت‌های منطقه ‌از اسلام راستین و فرصت طلبی قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی است که ‌از این جریان‌ها برای اهداف جهانی و منطقه‌ای خود بهره می‌برند.
کلید واژه : سلفی‌گری، نظام بین الملل، نظم منطقه‌ای، سازمان غیردولتی.

مقدمه

سلفی‌گری تکفیری جریانی است که در حوزه جغرافیای جهان اسلام و خارج از آن در حال فعالیت است و منجر به ‌ایجاد درگیری شدید و بی ثباتی در بسیاری از کشورهای اسلامی‌ و غیراسلامی ‌شده ‌است؛ این جریان از سویی با ادعای اسلام خواهی و حاکمیت اسلام، به ترویج و گسترش آن با ابزار خشونت و نفی دیگر فرق اسلامی، به ویژه شیعیان، می‌پردازد و سبب ایجاد ناامنی و تفرقه در بین مسلمانان می‌شود؛ از سوی دیگر، موجب اسلام هراسی و حضور بیگانگان در کشورهای اسلامی ‌و مناطق دیگر جهان شده، عملاً به حضور آنها مشروعیت می‌بخشد. جریان سلفی‌گری تکفیری در همسویی با قدرت‌های بزرگ به خصوص آمریکا به تحقق اهداف آنها کمک کرده‌ است.
این نوشتار در صدد است با بررسی وضعیت فعلی نظام بین الملل و جایگاه منطقه خاورمیانه در نظام جدید، تأثیر سلفی‌گری را بر آن تبیین کند. مسئله ‌اصلی این است که آیا سلفی‌گری تهدیدی برای نظام بین الملل بوده‌ است یا فقط چالشی منطقه‌ای است. به ‌این منظور در ابتدا ضرورت دارد نظام بین الملل و دیدگاه‌های مورد نظر در این زمینه به ‌اجمال بررسی شود. سپس به بررسی اهمیت منطقه خاورمیانه و جایگاه آن در نظام بین الملل و چگونگی شکل گیری جریان تکفیری و تحولات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آن می‌پردازیم و در پایان به چالش‌ها و راهکارهای برون رفت از این بحران توجه می‌کنیم.

نظام بین الملل

نظام به مجموعه‌ای از مؤلفه‌های مختلف اطلاق می‌شود که برای رسیدن به یک هدف با هم تعامل می‌کنند. (2) مفهوم نظام بین الملل، در رشته روابط بین الملل، دو معنای کلی عینی و انتزاعی دارد. نظام بین الملل در معنای عینی آن عبارت است از مجموعه‌ای از دولت‌ها یا بازیگران بین المللی که به طور منظم در اندرکنش با یکدیگر هستند و در نتیجه تا حدی نسبت به یکدیگر وابستگی متقابل دارند. یعنی شرایط و فعالیت‌های هر بازیگر بر دیگران تأثیر می‌گذارد و از آنها تأثیر می‌پذیرد. بنابراین، ویژگی مهم اندرکنش این بازیگران این است که‌ آنها نسبت به یکدیگر توجه دارند و به هم پاسخ می‌دهند. بنابراین، نظام عبارت است از مجموعه‌ای عینی از بازیگران که پیوند درونی با یکدیگر دارند. این نظام تا زمانی که‌ این بازیگران وجود دارند، وجود دارد و فقط زمانی تغییر می‌کند که تعداد بازیگران تغییر کند یا هویت آنها دگرگون شود. در این مقاله به معنای عینی از نظام بین المللی توجه شده ‌است.
اما مفهوم نظام بین الملل در معنای انتزاعی آن عبارت است از مناسبات و فرآیندهایی که میان مجموعه‌ای از بازیگران درهم تنیده یجاد شده‌ است. این مفهوم به ویژه‌ اشاره دارد به‌ الگوهایی که ‌از دل این مناسبات و فرآیندها قابل تشخیص است. این الگوها شامل الگوی قدرت (قدرت واحد، دو قدرت، چند قدرت) الگوی سیاست‌ها (انقلابی یا معتدل) ، سطح و الگوی منازعه، سطح و الگوی دسته بندی (میزان قطبی شدن) ، و سطح همکاری یا میزان توسعه رژیم های بین المللی است. (3)

ویژگی های نظام بین الملل

1. مهم‌ترین عنصر و عامل اصلی تشکیل دهنده و به وجود آورنده‌ی نظام بین الملل کشور است؛ چرا که تصمیم گیرندگان و برگزیدگان سیاسی در پویش سیاستگذاری نقش تعیین کننده‌ای دارند.
2. گاهی محور و هسته ‌اصلی نظام مزبور فقط دو یا چند کشور خاص است، که روابط و اعمال متقابل سایر کشورها را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار می‌دهد و مرکز ثقل نظام و سیاست بین المللی به شمار می‌آید.
3. اثبات یا عدم ثبات، یا به تعبیر دیگر تغییرپذیری و تحول نظام ویژگی دیگر آن است. نظام بین المللی وقتی ثابت است که عاملان و اجزای متشکله نظام معلوم و مشخص باشد و رفتار و اعمال متقابل آنها پیش بینی پذیر، وقتی بعضی از شرکت کنندگان (کشورها) در نظام اهمیت خود را از دست داده‌اند و اعمال و کنش و واکنش آنها پیش بینی ناپذیر باشد، نظام بین المللی غیرثابت است. این وضع معمولاً وقتی روی می‌دهد که نظام بین المللی جدیدی در حال تکوین باشد. (4)
کاپلان شش نوع نظام بین المللی را مشخص کرده ‌است که عبارت‌اند از: 1. توازن قدرت؛2. دوقطبی نامستحکم؛ 3. دوقطبی مستحکم؛ 4. جهانی؛ 5. سلسله مراتبی؛ 6. با حق وتوی واحدها. (5) وی بر این نظر است که چهار نظام از نظام‌های موجود عملاً وجود ندارند و از دو نظام دیگر، یعنی موازنه‌ی قدرت و نظام دوقطبی انعطاف پذیر، می‌توان با بهره‌گیری از شواهد تاریخی نمونه‌هایی را ذکر کرد: نمونه‌ی کلاسیک موازنه‌ی قدرت، در اروپای قرن‌های هجدهم و نوزدهم وجود داشت و نظام دوقطبی انعطاف پذیر، در نتیجه دگرگونی در فرآیند توزیع قدرت پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. (6)
هالستی بر پایه توصیف‌های تاریخی، پنج نوع نظام بین المللی را برمی‌شمارد: 1. سلسله مراتبی؛ 2. پراکندگی قدرت؛ 3. بلوک و پراکندگی قدرت؛ 4. دوقطبی؛ 5. چندقطبی. (7)
درباره ماهیت و سطح و سنخ نظام بین الملل دیدگاه‌های متفاوتی مطرح است. برخی منطق حاکم بر نظام بین الملل و روابط بین الملل را منطق آنارشی (نظم هابزی) می‌دانند. در مقابل این دیدگاه، برخی نظریه پردازان با نگاهی خوش بینانه به ماهیت و سرشت انسان، نظام و روابط بین الملل و روابط میان کشورها را مبتنی بر همکاری (نظم کانتی) می‌دانند. برخی نیز معتقدند منطق حاکم بر نظام بین المللی و روابط میان واحدهای سیاسی مبتنی بر رقابت (نظم لاکی) است و این رقابت الزاماً منازعه‌آمیز نیست. آنچه آشکار است این است که نظم جدید همچنان آنارشیک است و در آینده تداوم خواهد داشت و تغییر در این منطق اتفاق نخواهد افتاد.
بیشتر صاحب نظران روابط بین الملل معتقدند جهان پس از فروپاشی شوروی در 1991 از حالت دوقطبی خارج شده، (8) و در حال گذار به نظم جدیدی است (9) و قواعد حاکم بر این نظم جدید تاکنون شکل نگرفته‌ است، ولی صحنه روابط بین الملل به تدریج در حال تغییر است. (10) آمریکا به عنوان یکی از بازیگران مهم بین المللی می‌کوشد در یک نظام تک قطبی در روابط بین الملل سیطره و سلطه خود را حفظ کند، (11) ولی شرایط بین المللی در این زمینه شکننده و بی ثبات است و سلطه آمریکا با وضعیت فعلی (بحران مالی، ناتوانی در حل بحران‌های بین المللی و منطقه‌ای، تروریسم و ...) نمی‌تواند چشم انداز مناسبی برای تأمین ثبات در نظام بین الملل فراهم کند، هرچند از لحاظ نظامی ‌پیشرو است ولی از لحاظ مالی و صنعتی رقبای جدی دارد که می‌توانند تشکیل دهنده یک نظام چندقطبی در عرصه روابط بین الملل باشند.
از سوی دیگر، مسئله سطح نظام بین الملل اهمیت فراوانی دارد که می‌توان آن را به نظام جهانی، نظام مسلط و نظام‌های منطقه‌ای تقسیم کرد؛ سطح نظام جهانی شامل کلیه‌ی دولت‌ها و بازیگران بین المللی شده، دربرگیرنده‌ی جامع‌ترین مجموعه‌ از مناسبات در سطح بین المللی است. مهم‌ترین بازیگران، زیرمجموعه جهانی قدرت‌های بزرگ هستند. فعالیت‌های قدرت‌های بزرگ و مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با متحدان آنها این سطح نظام مسلط را به وجود می‌آورد. در نهایت سطح نظام‌های منطقه‌ای است که بر اساس عرصه‌های موضوعی یا جغرافیا شکل می‌گیرد که هر نظام منطقه‌ای چند جنبه‌ی اساسی دارد:
1. نظام مداخله‌گر: که شامل الگوی فعالیت‌ها و مناسبات قدرت‌های بزرگ در یک منطقه می‌شود. به عبارت دیگر، این نظام همان نظام مسلط ولی در چارچوب یک منطقه خاص است.
2. نظام مرکزی: الگوی فعالیت‌ها و مناسبات دولت‌‍‌های عمده در منطقه (مثل دولت‌های عمده‌ی عرب در خاورمیانه) است.
3. نظام مرکز- پیرامون: شامل فعالیت‌ها و مناسبات کشورهای عمده‌ی مرکز با کشورهای عمده‌ی پیرامونشان در همان منطقه (مانند اعراب و اسرائیل) است. (12)
با توجه به ‌اهمیت برخی از مناطق جهان به دلیل ژئوپولیتیکی و استراتژیکی در این دوران گذار، بر نظام بین الملل آینده تأثیرگذار خواهند بود و بازیگران تأثیرگذار در نظم بین المللی جدید چاره‌ای جز حضور مستقیم یا غیرمستقیم در آن ندارند. یکی از این مناطق مهم و تأثیرگذار، بی هیچ تردیدی خاورمیانه ‌است. (13)

خاورمیانه و خلیج فارس

منطقه خاورمیانه مهد تمدن‌های بزرگ و خاستگاه سه دین بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام است. خاورمیانه‌ از میانه قرن بیستم، مرکز توجه جهانی و شاید حساس‌ترین منطقه جهان از نظر استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده‌ است. این منطقه بزرگ‌ترین منابع نفتی را دارد و مکان کشمکش‌های دراز مدت اعراب و اسرائیل است. (14)
از 1948 که با توطئه مشترک صهیونیسم جهانی، انگلیس و آمریکا رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین ایجاد شد، مسئله فلسطین، مهم‌ترین مسئله خاورمیانه بوده و هست. از سوی دیگر، وقوع انقلاب اسلامی‌ در 1979 بازتاب گسترده‌ای بر مسائل منطقه‌ای و جهانی به جای گذاشت. این تأثیر در دولت‌ها، نخبگان سیاسی، جو عمومی‌ و چهره جوامع، حرکت‌های انقلابی و راهبرد قدرت‌های جهانی آشکار است. به طوری که‌ آمریکا پس از حمله به برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در 2001 و ساختمان وزارت دفاع آمریکا، به بهانه مبارزه با تروریسم با اعلام راهبرد حمله پیش دستانه به ‌اشغال کشورهای افغانستان و عراق مبادرت کرد و با اجرای طرحی تحت عنوان خاورمیانه بزرگ برای مبارزه با امواج انقلابی ناشی از انقلاب اسلامی ‌و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و کسب اطمینان از جریان نفت و منافع آن در تکاپو و تلاش است. (15) تداوم جریان صدور نفت از خلیج فارس برای آمریکا مسئله‌ای حیاتی به شمار می‌رود و در صورت تهدید قطع جریان نفت، احتمال مداخله آمریکا نسبت به سایر قدرت‌ها بیشتر است. (16)
آمریکا برای ایجاد نظام تک قطبی جهانی و سلطه بدون رقیب بر نفت منطقه خلیج فارس نیازمند جلوگیری از تشکیل هر گونه ‌اتحاد راهبردی ضد آمریکایی بین قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و قدرت‌های دیگر مانند چین، روسیه و هند است. به همین منظور با حضور در کشورهای منطقه و اشغال آنها مانع ایجاد آن می‌شود و از طرفی در فکر تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه و اجرای طرح خاورمیانه بزرگ خود است. (17)
بسیاری از نیروهای سیاسی منطقه، طرح خاورمیانه بزرگ را طرحی امپریالیستی با چهره‌ای دموکراتیک می‌دانند که هدف آن گسترش هژمونی آمریکا بر منطقه و دستیابی به ثروت نفت آن است. بسیاری دیگر آن را راه نجات خاورمیانه ‌از بنیادگرایی و حکومت‌های استبدادی می‌دانند. عده‌ای برای طرح خاورمیانه بزرگ اساساً ارزش استراتژیک قائل نیستند و آن را حرکتی تاکتیکی آمریکا برای منحرف ساختن افکار عمومی‌ جهان از عملکرد تمامیت خواهانه‌ آمریکا می‌دانند. برخی از منتقدان بر آنند که با توجه به تجربه عراق طرح خاورمیانه بزرگ اساساً منتفی و شکست خورده ‌است. از سوی دیگر، عده‌ای از سیاست گذاران آمریکا تأکید می‌کنند که طرح خاورمیانه بزرگ هنوز در آغاز راه‌ است و خواهان بودجه و پشتیبانی سیاسی بیشتر برای اجرای این طرح هستند. علی رغم اختلاف نظرهای فوق، غالبا بازیگران صحنه سیاست «خاورمیانه بزرگ» ضرورت انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در منطقه تحت پوشش طرح خاورمیانه بزرگ را می‌پذیرند و معتقدند خاورمیانه ‌از نظر ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی در دهه آینده نقشی کلیدی در صحنه سیاست جهان ایفا خواهد کرد.
طرح خاورمیانه بزرگ از یک سو با مخالفت شدید کشورهای عربی و از سوی دیگر با سوء ظن و تردید کشورهای اتحادیه ‌اروپا مواجه شد. کشورهای عربی هراسان از پیامدهای آن برای دولت‌هاى خود این طرح را دخالت در امور داخلی خود انگاشتند. کشورهای اروپایی در عین پشتیبانی از این طرح آن را غیرواقع بینانه و بلندپروازانه خواندند. ژیراک، رئیس جمهور فرانسه، هشدار داد که تحریک منطقه برای ایجاد تغییرات می‌تواند موجب تقویت بنیادگرایی و فرو افتادن به دام مهلک جنگ تمدن‌ها شود. تقاضا برای نفت در سطح کل جهان، به ویژه در کشورهای چین، هندوستان و آمریکا با سرعت در حال افزایش است. در حالی که ذخایر موجود نفت در خارج از منطقه خاورمیانه بزرگ با سرعت در حال اتمام است و نرخ اکتشاف میدان‌های جدید در این مناطق به شدت کاهش یافته‌ است. بنا بر یک نظریه متداول، هنگامی‌ که سطح نفت موجود در یک چاه نفتی به زیر نصف برسد، یعنی نصف کل ذخیره چاه برداشت شده باشد، هزینه استخراج نفت آن میدان با سرعت تصاعدی رو به ‌افزایش می‌گذارد. طبق برآوردهای موجود، اکثر میدان‌های خارج از خاورمیانه به زودی و خیلی پیش‌تر از میدان‌های خاورمیانه به‌این نقطه خواهند رسید. به‌ این ترتیب به نظر می‌رسد در آینده وابستگی جهان به نفت خاورمیانه‌ افزایش یابد. این امر اهمیت خاورمیانه را در معادلات سیاسی افزایش داده، آن را به‌ اولویت سیاست خارجی جهان غرب، به ویژه آمریکا، تبدیل کرده‌ است.
آمریکا تحکیم هژمونی خود بر منطقه خاورمیانه بزرگ را در صدر اولویت‌های سیاست خارجی خود قرار می‌دهد. برای اجرای موفقیت آمیز این برنامه، آمریکا به این نتیجه رسید که باید از یک سو به برنامه خود چهره‌ای ایدئولوژیک و آرمانی بدهد و از سوی دیگر شرایط ذهنی جامعه جهانی را به گونه‌ای تغییر دهد تا بتواند در صورت لزوم عامل نظامی ‌را که در آن از تفوق و برتری کامل برخوردار است با آزادی عمل و کارآیی بیشتری به کار بگیرد. بنابراین، بسیار بهتر است به صورت مستقیم در بسیاری از مناقشات خودساخته و خودبافته شرکت نکند. از این منظر، هدف کنونی آمریکا اشاعه و گسترش سیاست برخورد تمدن‌ها به عنوان جایگزینی برای جنگ سرد و در پیش گرفتن سیاست متشنج و بحرانی کردن منطقه ‌است تا بتواند از این طریق هژمونی خود را در منطقه گسترش دهد.
بسیاری از صاحب نظران سیاسی، حضور نظامی‌ آمریکا در منطقه و اشغال عراق را معلول چشم انداز تاریک انرژی در آمریکا و تلاش برای کنترل منابع نفت و گاز منطقه می‌دانند. به عبارت دیگر، ایجاد امنیت عرضه، آمریکا را به لشکرکشی به منطقه و تلاش برای ایجاد پایگاه نظامی‌ مستحکم در آن سوق داده ‌است.
پیش بینی‌ها گویای آن است که در سال 2020 افزایش نیاز به بیش از صد میلیون بشکه در روز خواهد رسید (هم اکنون و در سال 2011 میزان تقاضای نفت کمی‌ بیش از 88 میلیون بشکه در روز است) و با شروع منحنی کاهشی آینده تولید، فقط با افزایش تولید اوپک و به طور مشخص تولید پنج کشور ایران، عربستان سعودی، کویت، امارات و عراق امکان جبران ولو نسبی این کاهش امکان پذیر خواهد بود.
از آنچه گفته شد، به سهولت می‌توان به‌ اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه، که بزرگ‌ترین ذخایر نفتی و گازی جهان را در خود جای داده‌ است، پی برد. در چشم انداز بیست یا سی ساله کنترل خاورمیانه به معنای کنترل بهای مواد فسیلی در بازار جهانی است و این کنترل به معنای کنترل بیشتر بر متغیرهای کلان اقتصادی و سیاسی جهان خواهد بود.
در پنجاه تا صد سال آینده کشورهای وارد کننده به طور روزافزونی نفت خود را از تولید کنندگان عمده که در خلیج فارس هستند خواهند خرید. دو سوم مخازن نفت در خلیج فارس است که بین 50 تا 150 سال دوام خواهند آورد و کم هزینه‌ترین مخازن‌اند. وابستگی غرب به نفت منطقه دهه‌های طولانی ادامه می‌یابد و اقتصاد غرب در مقابل آشوب‌های منطقه آسیب پذیرتر خواهد شد. این مسائل نفت را به همان اندازه که کالایی تجاری است به کالایی سیاسی تبدیل می‌کند. منطقه خاورمیانه می‌تواند دو سوم صادرات جهانی نفت را به عهده بگیرد. هیچ جایگزینی برای نفت به عنوان سوخت غالب در آینده قابل تصور یافت نخواهد شد و هیچ منطقه‌ای به لحاظ هزینه تولید با منطقه خاورمیانه، که یک بشکه نفت خام را با کمتر از یک دلار هزینه تولید می‌کند، برابری نخواهد کرد. دسترسی به منابع مطمئن انرژی به عنوان یک استراتژی محل توجه قدرت‌های بزرگ است و رقابت میان آنها آشکار است. (18)
همین آمار و ارقام به روشنی نشان می‌دهد که نقش خاورمیانه در عرصه صنعت نفت جهان باز هم پررنگ‌تر می‌شود و کنترل این منطقه بر جهان افزایش می‌یابد. در چنین شرایطی، خاورمیانه می‌تواند سیاست‌های خود را به بازارهای جهانی دیکته کند و وابستگی بیش از حد صنایع به تولیدات این بخش از جهان، تمام کشورها را وامی‌دارد تا از این سیاست‌ها پیروی کنند. از سوی دیگر، کشورهای خاورمیانه با بهره گیری از درآمد نفتی، زیرساخت‌های اقتصاد و صنعت خود را اصلاح می‌کنند و ثبات بیشتری را برای کشورشان به ‌ارمغان می‌آورند. روشن است که ثبات زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی کشورهای خاورمیانه، این منطقه را نفوذناپذیر می‌کند و قدرت بیشتری به‌ آنها می‌بخشد. (19)
یوردیس فون لوهازن، نظریه پرداز نظامی‌ اروپایی، نیز در خصوص اهمیت استراتژیک منطقه خلیج فارس تعبیر جالبی دارد. وی در بخشی از کتابش با نام خلیج فارس؛ جنگی بر ضد اروپا نوشت:
خاورمیانه مرکز دنیای قدیم است؛ مرکزی که در دل آن منطقه خلیج فارس قرار دارد. هر گونه آشفتگی که بر اثر عوامل بیرونی در این منطقه پدید آید پیامدهایی برای دو قاره‌ اروپا و آفریقا خواهد داشت. هر قدرتی که در اینجا استقرار یابد به صرف همین واقعیت (موقعیت استراتژیک) می‌تواند به عنوان پشتیبان یا تهدیدی همه جانبه برای جناح‌ها یا خطوط جبهه خلفی نه فقط کشورهای خاورمیانه که ورای آن، جناح‌ها یا خطوط سومی ‌را در برابر قدرت نظامی ‌روسیه و حتی چین تشکیل دهد و خطوط جبهه خلفی کشور متحد آمریکا (ترکیه) را در برابر مسکو تقویت کند و بر کشورهای مصر، سوریه، ایران و نیز اروپا و ژاپن عمدتاً از طریق نفت فشار وارد سازد. حدود دو سوم انرژی جهان تا دست کم پنجاه سال آینده‌ از منطقه خلیج فارس عبور خواهد کرد. این در حالی است که ذخایر نفتی آمریکا به شکل فزاینده‌ای رو به‌ اتمام است. (20)
با بحث‌های مطرح شده، آمریکا چگونه می‌تواند نفت مطمئن را بدون هیچ گونه تقابل با دولت‌های منطقه یا نیروهای درون منطقه برای مدت طولانی در تصاحب خود داشته باشد، و از طرفی امنیت اسرائیل را تأمین کند و نظم جهانی مورد نظر خود را پس از فروپاشی نظام دوقطبی ایجاد کند؟ بسیاری معتقدند تنها ایدئولوژی‌ای که می‌تواند هژمونی و سلطه غرب را به چالش بکشد اسلام است و اکثر مردم منطقه خاورمیانه معتقد به دین اسلام اند. آمریکا در برابر ایدئولوژی اسلام و بیداری اسلامی ‌چه واکنشی خواهد داشت یا چه تاکتیکی در پیش خواهد گرفت. آیا با ایجاد تغییر بازیگران در منطقه‌ آمریکا می‌تواند اهداف استراتژیک خود را عملیاتی کند؟

خاورمیانه و بیداری اسلامی

‌در نگاهی دیگر، موضوع بیداری اسلامی‌ در جوامع اسلامی‌ و به خصوص خاورمیانه ترسی را بر غرب ایجاد کرده‌ است. عمده جنبش‌های اسلامی‌ سده‌ اخیر، با فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، تحت تأثیر گرایش‌های ناسیونالیستی و ضداستعماری نضج یافتند، اما پیروزی انقلاب اسلامی ‌ایران موجب دمیدن روح تازه‌ای در کالبد جنبش‌های اسلامی‌ دهه‌های گذشته شد. این ماهیت اصیل همان تجدید حیات اسلامی، اسلام سیاسی یا به تعبیر امام خمینی «بازگشت به مفاهیم اسلام ناب محمدی» در اداره جامعه‌ است. هرچند در برخی جنبش‌های قبل از انقلاب اسلامی‌ نیز برخی از مفاهیم اسلامی‌ نمود می‌یافت، اما باید اذعان کرد که ناسیونالیسم هم موتور محرک جنبش‌ها به حساب می‌آمد. اما بعد از انقلاب اسلامی‌ «گفتمان اسلام سیاسی» حاکم بر جنبش‌های مردمی‌ جهان اسلام شد.
در مقابل، جهان غرب نیز ناگزیر باید راه حلی برای مقابله با آن می‌یافت. دولت‌های غربی به منظور حذف دال برتر اسلام سیاسی در کشورهای اسلامی، راه‌های متفاوتی را تجربه می‌کردند. برای نمونه، مقابله مستقیم نظامی ‌با ایران برای فعال کردن جریان اسلام سیاسی، و خطرناک جلوه دادن انقلاب اسلامی‌ برای منطقه خاورمیانه، پروژه دموکراتیزاسیون در منطقه، تهاجم به کشورهای اسلامی‌ به بهانه مبارزه با تروریسم و ... که جملگی حاکی از برنتابیدن جریان اسلام سیاسی است. (21)
پس از حوادث 11 سپتامبر 2001، ضدیت با اسلام و اسلام هراسی در جوامع غربی به اوج خود رسید. آنها این حادثه را هشداری برای تمدن غرب پنداشتند و به مقابله با آن برخاستند. تحلیل محتوایی رسانه‌ها و اظهارات سیاست مداران غربی حاکی از آن است که دنیای غرب می‌کوشد با برجسته سازی اقدامات برخی افراط‌گرایان در کشورهای اسلامی، مذهب اسلام را به عنوان یک تهدید واقعی علیه تمدن غرب مطرح کند و از این طریق با غیریت سازی، هویت غربی خویش را بازسازی کند. هراس بنیادین غرب از جهان اسلام به دلیل رشد موج اسلام گرایی در غرب است که در قلب اروپا اسلام‌گرایی رو به‌ افزایش است. بنابراین، این نگرش به‌ اسلام موجب فعال سازی مجدد ذهن انسان مسلمان در دوره معاصر است که با توجه به دغدغه‌ اصالت و معاصرت در صدد حفظ هویت اسلامی‌ خویش است. (22)
باید این نکته را مد نظر داشت که بیداری اسلامی‌ در جهان اسلام موجب کاهش نفوذ قدرت‌های بین المللی در منطقه خاورمیانه شده، نظام منطقه‌ای مورد نظر غرب را با چالش مواجه می‌کند. غرب با توجه به تجربه تاریخی خود می‌کوشد با حربه‌های جدید در مقابل بیداری اسلامی، آن را به چالش بکشد. از این رو راه حل اخیر غرب برای این معادله دامن زدن به اختلافات مذهبی و فرقه‌ای است.

آمریکا و طرح خاورمیانه بزرگ (تقسیم کشورهای خاورمیانه)

دیوید بن گوریون، اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی، زمانی گفته بود: «ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما اندک است و باید این خلا را در برخورد خود با کشورهای عرب دشمن از طریق شناختن نقاط ضعف آنها، به ویژه در زمینه روابط موجود بین گروه‌های نژادی و اقلیت‌های طایفه‌ای، برطرف کنیم، به گونه‌ای که ما به آنها دامن بزنیم تا در نهایت به مشکلاتی تبدیل شود که حل یا مهار کردن آنها برای این کشورها دشوار شود»؛ آموزه‌ای که‌ امروز سرلوحه‌ی سیاست امنیتی تل آویو و واشنگتن قرار گرفته‌است.
بعد از آوریل 2003، دیک چنی، معاون بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا، به‌ آریل شارون، نخست وزیر وقت اسرائیل گفت که هدف آمریکا از حمله به عراق قبل از هر چیز دیگر دفاع از اسرائیل بود. (23) جوناتان کوک، روزنامه نگار انگلیسی، در کتاب خود اسرائیل و برخورد تمدن‌ها، که در 2008 منتشر شد، از نقش اسرائیل در شعله ور ساختن درگیری میان تمدن‌ها و تلاش برای تبدیل این مقوله به عنوان پایه و اساس نگاه جهانیان به عناصر اصلی آن به ویژه کشورهای اسلامی ‌با هدف تلاش برای اصلاح و نقشه جدید خاورمیانه در راستای منافع این رژیم، پرده برمی‌دارد. وی می‌گوید:
نومحافظه کاران اسرائیل را در دنبال کردن این استراتژی شرکت داده بودند تا هر گونه‌ ایفای نقش کشورهای خاورمیانه در سیاست‌های بین المللی از میان برود و این کشورها غرق در مشکلات داخلی شده، ضعف آنها تشدید شود؛ و مسکو و چین از هر گونه هم پیمانی با کشورهای عربی به منظور نفوذ به ‌آب‌های گرم جنوبی و کاستن از نقش سلطه غرب بر جهان و در رأس آن آمریکا محروم باشند. (24)
وی در ادامه می‌گوید:
هدف ایجاد موجی از درگیری‌های فرقه‌ای است که ‌از عراق شروع و دامنه‌ آن به کل منطقه کشیده می‌شود. عراق به دلایل متعددی مکان خوبی برای انتخاب این استراتژی بود. عراق در گذشته توانسته سازش و هماهنگی فرقه‌ای را تحقق بخشد و پرچم میهن را بالاتر از پرچم فرقه‌گرایی ببرد، این کشور رتبه‌اول دارا بودن طوایف و فرقه‌های مختلف در خاورمیانه را داشت و پر واضح است که ‌اگر این استراتژی در عراق موفق شود در مناطق دیگر نیز موفق خواهد شد. (25)
کوک می‌افزاید:
حوادث 11 سپتامبر 2001 فرصت طلایی برای طرفداران این دیدگاه فراهم کرد و باعث شد که نجواها و اظهارات غیرعلنی در مورد تقسیم خاورمیانه و درگیری تمدن‌ها آشکار و علنی شود. مفسران غربی در تکمیل اظهارات کوک عنوان می‌کنند که سیاست‌مداران غربی تلاش می‌کنند تا درگیری مذهبی را به داخل سوریه بکشانند تا هرج و مرج و تفرقه را در کل منطقه گسترش دهند. ناگفته نماند که پیش از این بخش جنوبی سودان از این کشور جدا شد و طرح دیگری نیز برای تقسیم آن وجود دارد، هرج و مرج حاکم در لیبی، یمن، مصر و حتی تونس و تمام شاخص‌ها نشان می‌دهد که ‌این کشورها در این راستا حرکت می‌کنند. (26)
آنچه می‌تواند این استراتژی و راهبرد آمریکا را در منطقه عملیاتی کند تقویت و حمایت از نیروهای گریز از مرکز- تروریسم- مانند القاعده، داعش، النصره، جیش محمد، نواه ‌الجیش اسلامی، و فتح الاسلام است که به دلایل مختلف قومی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی کوشیدند در برابر دولت مرکزی کشور خود سر به شورش بردارند. البته در برخی از این کشورها زمینه‌های لازم اجتماعی و سیاسی آن فراهم بوده ‌است. از طرف دیگر، برخی از کشورهای منطقه مانند عربستان، قطر و ترکیه، که وابستگی آنها به غرب واضح بوده و برای تداوم حکومت‌های خود به حمایت آمریکا محتاج هستند در نوعی رقابت مذهبی، قومی، ایدئولوژیک یا ژئوپولیتیکی با دیگر کشورهای منطقه قرار گرفتند. این کشورها با حمایت مالی و سیاسی از گروه‌های تروریستی موجب هرج و مرج و آشوب در منطقه و تشدید اختلافات کشورهای اسلامی‌ منطقه شدند.
جریان سلفی تکفیری و کشورهای حامی‌ منطقه‌ای آنها، از حمایت‌های لازم آمریکا برخوردار هستند و همسو با راهبرد آن کشور عمل می‌کنند. حمایت مالی، اطلاعاتی، نظامی‌ و بین المللی از این نیروها که با ادعای اسلام خواهی و انقلاب همراه ‌است موجب به هم ریختگی نظام منطقه‌ای و هرج و مرج در کشورهای درگیر شده، جهان اسلام را از مهم‌ترین مسئله خود، یعنی رژیم اشغال‌گر قدس، غافل کرده ‌است. جالب آنکه‌ آمریکا، در سال 2001، به بهانه تروریسم و برای مقابله با القاعده به افغانستان حمله کرد، ولی اکنون از این جریان فکری در کشورهایی نظیر سوریه، عراق و ... حمایت می‌کند. در واقع، آمریکا جریان تروریسم تکفیری را به عنوان یک بازیگر در منطقه خاورمیانه وارد کرده‌ است و از آن به شدت حمایت می‌کند.

تقسیم کشورهای خاورمیانه

به منظور اینکه کشورهای خاورمیانه با وسعت زیاد و منابع غنی انرژی در آینده نتوانند در برابر سلطه غرب مقاومت کنند یکی از راه‌های مورد نظر تقسیم و کوچک کردن این کشورهاست. با توجه به وجود قومیت‌های مختلف و مذاهب اسلامی ‌متعدد در این کشورها و وجود بحران‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمینه‌های لازم برای بی ثباتی در آنها مهیاست. تقسیم خاورمیانه به کشورهای کوچک‌تر موجب به وجود آمدن بازیگران جدید در منطقه شده، مستلزم ایجاد نظم امنیتی جدید است؛ و چون بازیگران جدید در روند دولت و ملت سازی هستند غالباً با مشکلات عدیده‌ای روبه رو بوده‌اند و چشم به حمایت کشورهای منطقه‌ای دارند. در نتیجه حضور و نفوذ این کشورها برای یک دوره زمانی طولانی مدت تضمین می‌شود.
روزنامه نیویورک تایمز آمریکا، در 28 سپتامبر 2013 نقشه تقسیم 5 کشور در خاورمیانه به 14 کشور را منتشر و تأکید کرد که ‌این منطقه ‌از محورهای سیاسی و اقتصادی است که‌ اهمیت بیشتری در نظام بین الملل دارد. طرح این تقسیم که رابرت رایت آن را عرضه کرد، سوریه را به 3 کشور کوچک تقسیم می‌کند: کشور علوی که بر گذرگاه ساحلی سلطه دارد؛ کشور کردستان سوریه که‌ امکان جدایی و ادغام با کردها را دارد؛ و کشور سنی نشین که ‌امکان جدایی و اتحاد با استان‌های مرکزی عراق را دارد. سپس عربستان را به عنوان کشور دوم، که ‌امکان تقسیم آن به 5 کشور کوچک وجود دارد، در کانون توجه خود قرار داد؛ این 5 کشور کوچک عبارت‌اند از: عربستان شمالی، شرقی، غربی، جنوبی و کشور وهابی نشین، اما سومین کشور لیبی است که به دو کشور کوچک طرابلس و برقه تقسیم می‌شود و البته‌ امکان تقسیم به سه کشور و تشکیل کشور فزان در جنوب غرب این کشور نیز وجود دارد. عراق چهارمین کشوری است که تقسیم می‌شود، به گونه‌ای که ممکن است کردهای شمال به کردهای سوریه بپیوندند و بخش‌هایی از مناطق مرکزی که سنی‌ها بر آن سلطه دارند به سنی‌های سوریه ملحق شود و جنوب نیز تحت کنترل شیعیان باشد. آخرین کشور یمن است که به دو کشور کوچک تقسیم می‌شود و این امکان نیز وجود دارد که بخشی از یمن به کشور عربستان جنوبی ملحق شود.
به نظر رابرت رایت، این تقسیم بندی ترسیم نقشه متفاوت یک تغییر استراتژیک برای همگان در این بازی خواهد بود. ممکن است تقسیم بندی جدید همان تجدید نظر در هم پیمانی و چالش‌های امنیتی و گسیل شدن تجارت و انرژی به بخش اعظم جهان باشد.
روزنامه نیویورک تایمز فقط از طرح تقسیم 5 کشور عربی به 14 کشور کوچک سخن گفت، و این بخشی از طرح خاورمیانه بزرگ است. در این طرح کشورهای خاورمیانه به 54 تا 56 کشور تقسیم می‌شوند. (27) برای عملیاتی کردن طرح تقسیم بندی کشورهای خاورمیانه، لازم است اختلافات قومی‌ و مذهبی در درون کشورهای منطقه تشدید و تحریک شود تا دولت‌ها تحت فشار افکار عمومی‌ داخل، منطقه و جهان استقلال و فعالیت بیشتر آنها را بپذیرند. از این رو آمریکا برای دستیابی به‌ اهداف راهبردی خود از وضعیت سیاسی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه ‌استفاده کرده، از جریان‌های سیاسی مخالف دولت‌های منطقه، از جمله گروه‌های سلفی و تکفیری، حمایت می‌کند.

سلفی‌گری

سلفیه مکتبی است که طرز فکر و عمل پاره‌ای از صحابه، تابعان و تابعان آنها را حجتی شرعی برای زندگی در عصر حاضر قلمداد می‌کند. پیروان این عقیده، از یک سو از موازین فقه مذاهب چهارگانه ‌اهل سنت خارج شده‌اند و از سوی دیگر، با باز کردن راه ‌اجتهاد بر اساس فهم صحابه، باب پیدایش برخی فتاوای افراطی نادرست و سلیقه‌ای را گشوده‌اند. شکل گیری چنین عقیده‌ای از سده چهارم ه.ق. آغاز شد، اما بعدها به دست ابن تیمیه و شاگردانش مدون شد و نهایتاً با محمد بن عبدالوهاب و از طریق حاکمان آل سعود در دوران معاصر تجدید حیات یافت. «تکفیری» عنوانی است که به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که غالباً برخاسته ‌از قرائت‌های مختلف سلفی وهابی، مسلمانان را به صرف آنکه با آنها هم عقیده نیستند، برخلاف معیارهای شرعی شناخته شده، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. کافر خواندن مسلمانان یا اصولاً مذاهب اسلامی، پیامدها و واکنش‌های عملی مهمی ‌در جوامع اسلامی‌ دارد. چنان که فتاوای تکفیری در پس بسیاری از اقدامات تروریستی پاکستان و عراق و اخیراً جنایت شهادت شیعیان مصر، قرار دارد. شیعه شناسیِ گروه‌های مختلف سلفی (وهابی) ، اعم از جهادی و تکفیری یا رسمی‌ و علمی، به رغم همه‌ اختلاف نظرهای درونی‌شان درباره دیگر مسائل، کمابیش شکلی یکسان و مشابه دارد و معمولاً متأثر از آثار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی است، که اثرگذارترین شخصیت‌ها بر سلفی‌های معاصر چون محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش بوده‌اند.
جریان سلفی، جریانی است که سه ویژگی دارد: مذهب ساده و روانی است که همه آن را می‌فهمند. ادعاهایی بسیار جذاب دارد؛ برای مثال، دنبال راه حل رادیکال برای جهان اسلام است، و جنبشی ضدغرب است؛ و ویژگی سوم این است که جریانی عمل گراست. این سه ویژگی باعث شده ‌است جریان‌های سلفی، جریان‌هایی قوی باشند. (28)
مهم‌ترین دلیلی که‌ آنها در توجیه تکفیر شیعیان ارائه داده‌اند، ادعای دروغینِ «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن» است. وقتی پیروان یک مذهب متهم به عدم اعتقاد به قرآن می‌شوند، به راحتی می‌توان سایر باورهای نادرست درباره‌ آنها را تبلیغ کرد و آنان را متهم به عقایدی غیرتوحیدی کرد.
بین سلفی‌گری و اهل سنت اختلافات اساسی وجود دارد و سلفی‌ها در حوزه روش شناسی نقل‌گرا، در حوزه معرفت شناسی حدیث‌گرا، در حوزه هستی شناسی حس‌گرا و در حوزه معناشناسی هم ظاهرگرا هستند. این چهار متغیر اگر در یک فرد شکل گرفته شود وی را می‌توان سلفی نامید. به عبارت دیگر، اندیشه سلفی همیشه عقل ستیز و کاملاً ارتجاعی است و در شمول مذاهب چهارگانه ‌اهل سنت نیست. واقعیت این است که‌ اندیشه سلفی طیف‌های مختلفی دارد و جریانی منسجم نیست و اندیشه‌های مختلف و گاه متضادی هم دارد. در این شرایط رابطه بین سلفیت و وهابیت رابطه عام و خاص مطلق است. به این معنا که سلفی‌گری مفهومی ‌عام است که مهم‌ترین مصداق آن وهابیت است، اما در کنار آن هم مکتب دیوبندی و اخوان المسلیمن (گرایش تند آن) وجود دارد. (29)
سلفی‌های تکفیری با توجه به قرائتی که ‌از دو محور ایمان و کفر یا توحید و شرک دارند تمامی‌ مسلمانان را کافر می‌دانند. زیرا ظاهرگرا هستند و عبادت را صرفاً به خضوع و خشوع معنا می‌کنند. به نظر آنها، کسی که مرتکب گناه کبیره می‌شود از اسلام خارج می‌شود. این رویکرد در اندیشه‌های سیاسی آنها تسری می‌یابد؛ لذا قائل به مرجعیت سیاسی سلف می‌شوند و می‌گویند که خلافت به شکل اولیه خود باید ایجاد شود. این در حالی است که‌ اندیشه سیاسی اهل سنت بیشتر شورامحوری است نه خلیفه محوری. (30)
نگاه سلفی‌ها به غرب کاملاً منفی بود، اما واقعیت آن است که سلفی‌گریِ تبلیغی بیشتر در جماعت تبلیغ، که در 104 کشور دنیا شعبه دارند، خلاصه می‌شود. ویژگی جریان تبلیغی بیشتر تبلیغی است و کار عملی چندانی ندارند. یعنی کمتر فعالیت تروریستی و ترور دارند. با این حال، امروزه بخشی از این جریان هم به عاملی در دست سلفی‌های تکفیری بدل شده ‌است و همین اندیشه را در جهان اسلام گسترش می‌دهند. (31)
غربی‌ها در حقیقت دو نگاه به سلفی‌ها دارند. مستشرقان نسبتاً منصف، نگاهی منفی به سلفی‌ها دارند و بر این نظرند که سلفی‌ها جهان اسلام را منشق و متفرق کرده‌اند و سلفی‌ها را بنیادگرا و در مقابل اسلام گراها می‌پندارند. اما واقعیت این است که جهان غرب (به ویژه در حوزه قدرت و دولت) نگاهی ابزاری به سلفی‌ها دارد و از سلفی‌ها به عنوان ابزاری برای پیش برد اهداف خود در کشورهای اسلامی‌ بهره می‌برد. ناآرامی‌های سلفی‌ها در عراق به حضور غرب مشروعیت داد. زرقاوی در ورود به عراق اعلام کرد که برای مبارزه با صلیبیون می‌آید، اما تمام کشتارها از مسلمانان بود. گذشته ‌از این، در پاکستان، یمن، عدن، سوریه، سودان و... هنگامی‌ که ناامنی‌های سلفی‌ها وجود داشته باشد آمریکا می‌تواند به حضور خود مشروعیت دهد. در سوریه سلفی‌ها ابزاری در دست غرب برای به زانو درآوردن دولت اسد و تأمین امنیت اسرائیل شده‌اند. در این حال غرب برای بحران زایی‌ها و نشان ندادن نقش خود بیشتر از سلفی‌ها برای مشروعیت بخشی به حضور خود و تغییر در وضعیت بازیگران منطقه بهره می‌برد. (32)
با وجود جریان سلفی تکفیری، اسلام به عنوان یک دین متحجر و خشونت‌گرا و غیردموکراتیک در عرصه ‌افکار عمومی‌ جهان و به خصوص مردم مسلمان منطقه به تصویر کشیده شده که توانایی اداره‌ امور اجتماعی و جامعه خود را به صورت مسالمت آمیز و هم گرایانه با دیگر کشورهای اسلامی ‌منطقه در قالب یک نظام امنیتی متکی به کشورهای منطقه ندارد. این وضعیت، برای غرب و نظام سلطه جهانی، مطلوب است و به حضور آنها در منطقه و تعیین نظام امنیت منطقه‌ای کمک می‌کند.
همه ‌این آشوب‌ها، درگیری‌ها و بحران‌های منطقه‌ای هر یک بخشی از استراتژی آمریکا در ایجاد نظم نوین جهانی با محوریت آمریکا (و نه لزوماً یک نظام تک قطبی) محسوب می‌شود که با فروپاشی نظام دوقطبی بعد از 1991 و حمله 11 سپتامبر در حال پی‌گیری است و بر اساس این نظم نوین جهانی، نظم منطقه‌ای خاورمیانه باید بازتعریف شود.

حضور نیروهایی از کشورهای مختلف در جنگ سوریه و عراق

امروزه بخش بسیار بزرگی از نیروهای حاضر در سوریه و عراق را نیروهای خارج از این کشورها تشکیل می‌دهند، به طوری که برخی از منابع خبری جنگجویان را از 87 ملیت دانسته‌اند (33) که در عراق و سوریه با دولت‌های آن در حال جنگ هستند. تعداد آنها به بیش از هشتاد هزار نفر می‌رسد (34) که بیشترین افراد از دو کشور چچن و عربستان سعودی هستند. با فرض پیروزی این نیروها و سرنگونی نظام سوریه و عراق، درگیری‌ها و آشوب‌های منطقه خاورمیانه به مراتب بیشتر می‌شود. زیرا به طور قطع این نیروها با ملت‌های منطقه دچار تعارض هستند. از طرفی با فرض عدم پیروزی جریان تکفیری و ایجاد یک ثبات نسبی در منطقه، جنگ‌جویان تکفیری یا به کشورهای خود برمی‌گردند، یا به کشورهای دیگر خواهند رفت. در هر دو صورت ناامنی و تهدید در منطقه و جهان افزایش خواهد یافت. در صورت بازگشت این جنگ‌جویان به کشورهای خود، در درون آن کشورها چه‌ اتفاقی خواهد افتاد؟ تصور این مسئله خود به حدی نگرانی و تهدید ایجاد می‌کند که مساوی با ناامنی است. در واقع، افراط‌گرایی که ‌امروزه در سوریه و عراق یا در برخی نقاط دیگر دنیا به کمک قدرت‌های بزرگ و برخی از متحدان منطقه‌ای و جهانی در حال وقوع است، از طرفی موجب کاهش امنیت کشورها شده و از طرف دیگر با به قدرت رسیدن این جریان در هر منطقه‌ای از جهان باید شاهد جنگ جهانی دیگری باشیم. زیرا مبانی و دیدگاه‌های این جریان تسلط بر کل جهان است نه بخشی از جهان؛ آیا این بی نظمی ‌هدفمند، خود نظم جدید را به چالش نمی‌طلبد؟
مجله فارین افراز، که‌ ارگان مطبوعاتی «شورای روابط خارجی» (CFR) است، گزارشی را با عنوان: «عصر بی نظمی» منتشر کرد. آیا این مسئله می‌تواند تصادفی باشد؟ این بی نظمی‌ در راستای تضعیف نظام بومی ‌است که ‌ایران و دیگر ملل مسلمان منطقه در حال پیش برد آن هستند؛ اینکه مدل به قدرت رسیدن مهره‌ها در منطقه چگونه باشد نه‌ اینکه مهره‌ها چه کسانی باشند. ما مدل به قدرت رسیدن مورد نظر آمریکا در منطقه را از 2006 به بازی گرفتیم و آن را از داخل تهیه کردیم، اما هنوز در کشاکش طراحی و تثبیت نظمی ‌هستیم که ‌اغلب سیاسیون بومی‌آن را عادلانه و مترفی بدانند.
گروه ترورریستی داعش، که مدعی دولت اسلامی‌ عراق و شام است، یکی از مهره‌های دولت آمریکا برای تغییر نظم موجود منطقه و ایجاد خاورمیانه جدید است. این سازمان وظیفه دارد رسیدن به‌ این نظام جدید را به یک رؤیا و افسانه سال‌های دور و یک طرح انتزاعی تبدیل کند. بنابراین، سازمان تروریستی تکفیری برای اینکه‌ از حیث ژئوپولیتیک در بن بست گرفتار نشود و بتواند به حیات خود ادامه دهد، احتیاج دارد که دامنه ‌استقرار نظامی- سیاسی خویش را تا نقطه‌ای که به شاخ آفریقا وصل شود امتداد دهد؛ زیرا این بهترین و سریع‌ترین راه برای جذب نیرو و لجستیک است.
و برای این تغییر در خاورمیانه از وقتی جنگ در سوریه شروع شد، علیرغم اینکه تروریست‌های مسلح در سوریه هر روز تلفات بیشتری دادند اما به حجم آنها افزوده شده‌ است. برخی از کارشناسان، مجموع کل تروریست‌های داعش، النصره، اخوانی‌های تکفیری، ارتش آزاد سوریه، بعث عراق و ... را، که در منطقه حاضرند از بیش از 86 کشور می‌دانند که مشغول جنگ هستند و تعداد آنها را بین 120 هزار تا 150 هزار نفر تخمین می‌زنند. (35)

نتیجه

مهم‌ترین عامل تمایز دولت‌ها در نظام بین الملل قدرت است. نظام بین الملل از سلسله مراتب قدرت تشکیل شده ‌است. قدرت و مکانیسم توزیع آن، موجب تحول موقعیت بازیگران می‌شود که نتیجه‌ آن تحول در نظام بین الملل است. (36) از 1991 به بعد نظام بین المللی به یک وضعیت در حال گذار تغییر یافت. با این حال، برخی آن را نظام تک قطبی و برخی نیز قدرت را در سطوح اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چندگانه دانسته‌اند و فقط در بعد نظامی ‌آن را تک قطبی می‌دانند. بحران عراق و پیش از آن بحران کویت، کوزوو و افغانستان تا حدودی نشان داد که نظام بین الملل حداقل در سطح سیاست، نظامی ‌تک قطبی است. و آمریکا به عنوان مهم‌ترین قدرت بین المللی سعی در ایجاد نظام مطلوب خود در جهان دارد.
با توجه به‌ اهمیت استراتژیکی برخی از مناطق جهان، به خصوص خاورمیانه، که نظم در آنها مربوط به دوره نظام دوقطبی و جنگ سرد بوده ‌است، امروزه غرب می‌کوشد با توجه به دوران پس از نظام دوقطبی و گذار تغییراتی را با توجه به ساختار نظام بین المللی ایجاد کند. از جمله مناطق مهم استراتژیکی دنیا خاورمیانه بوده ‌است که هیچ قدرت بین المللی نمی‌تواند نسبت به آن بی توجه باشد.
از اهداف مهم آمریکا ایجاد نظم منطقه‌ای جدید در خاورمیانه، با توجه به تثبیت وضعیت نظام بین الملل در نظم نوین جهانی است. از طرف دیگر، مقابله با اسلام و بیداری اسلامی‌ است که با وقوع انقلاب اسلامی ‌ایران در 1979 گرایش به‌ اسلام و معنویت در جهان افزایش یافت و دشمنان اسلام، برای مقابله با گسترش اسلام سیاسی در جهان، توطئه‌ی پرورش گروه‌های تکفیری به ظاهر اسلامی ‌و قدرت بخشیدن به آنها را در دستور کار خود قرار دادند که در قالب اسلام هراسی و تروریسم ترسیم می‌شود. بدین منظور آمریکا سه هدف را در منطقه خاورمیانه دنبال می‌کند؛ یکی تأمین امنیت اسرائیل و دیگری تداوم مطمئن جریان انرژی از منطقه به جهان و در نهایت ایجاد و تشدید اختلافات مذهبی بین مسلمانان برای عدم وحدت اسلامی‌ و بیداری اسلامی، تحقق این اهداف بدون تغییرات محیطی و بازیگران موجود در منطقه خاورمیانه ‌امکان پذیر نخواهد بود.
طرح تقسیم کشورهای خاورمیانه قطعاً با حضور نیروهایی مثل جریان سلفی‌گری تکفیری و با حمایت غرب ایجاد می‌شود. زیرا اگر این جریان واقعاً اسلامی ‌بود نخستین تهدید در جهان اسلام اسرائیل و شکستن وحدت مسلمانان است، نه تکفیر کردن مذاهب اسلامی‌ دیگر و جنگ با آنها. جریان تکفیری نیرویی سازماندهی شده ‌از سوی غرب است که با حمایت مالی برخی کشورهای منطقه هم سو با منافع غرب حرکت می‌کند و در طرح تقسیم خاورمیانه جدید نقش کلیدی دارد. از سوی دیگر، این جریان موجب اسلام هراسی در دنیا شده‌ است و اسلام و مسلمانان به عنوان تهدیدی برای جهان مطرح شده‌اند. جهان به بیداری اسلامی‌ به چشم یک تهدید می‌نگرد و بدین وسیله حضور غرب برای رفع این تهدید و دخالت در امور کشورهای اسلامی ‌توجیه می‌شود.
با فرض ایجاد منطقه خاورمیانه جدید و تقسیم آن به کشورهای متعدد دیگر و حضور جریان تکفیری به عنوان یک کشور در منطقه و پذیرش این جریان از سوی کشورهای منطقه، استراتژی آمریکا برای ایجاد نظم نوین جهانی و تداوم مطمئن جریان انرژی ایجاد نخواهد شد. بلکه موجب به هم ریختگی نظام بین الملل خواهد شد. زیرا اگر نظام بین الملل نتواند امنیت جهانی را ایجاد و بحران‌های آن را حل کند خود از بین می‌رود و نیازمند یک نظام جدید بین المللی است.
با توجه به وجود نیروهای متکثر از کشورهای مختلف در جریان سلفی تکفیری و وجود اختلافات شدید در گروه‌های این جریان در منطقه- اگر نگوییم که شکست خواهند خورد- پیروز

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسربرجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی سردردهای پشت سر سردردهای برجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی اربعین


ادامه مطلب ...

ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی ایران

[ad_1]
نقش روشنفکر در ....؟

نقش-روشنفکر-درآیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم‌اند یا دسته‌ای بی‌نهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...

معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعید

معرفیِ-کتاب-نقش-روشنفکر-اثر-ادوارد-سعیدریشه‌ی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...

جادوی کلام

جادوی-کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیله‌ی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...

زبان و مفهوم‌سازی

زبان-و-مفهوم‌سازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژه‌ی مفهوم دینی- اسطوره‌ای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...

جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشری

جای-زبان-و-اسطوره-در-الگوی-فرهنگ-بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامه‌ی فایدروس وصف می‌کند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس می‌گذارد ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (2)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(2)برخی از ماتریالیست‌ها مدعی‌اند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (1)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

برهان-صدیقین-در-اثبات-خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...

برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)

برهان-امکان-و-وجوب-در-اثبات-خدا-(2)شبهه پیشین می‌خواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیده‌های مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر با جمهوری اسلامی ایران و رودکی، ابداع کننده رباعیهنرشعروادبیاتماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و کمیته ملی موزه های ایران ایکوم از موزه سینما بازدید …فرهنگی و هنریبی باک نیوزماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری ایران بر عهده منبع خبر انتقاد تند لاوروف از آلمانی ها خبر فارسیماهیت و چیستی سلفی گری جدید و پی آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی ایران از نظر سلام سود منلسب برای خرید و فروش از نظر اسلام چند …سلامسودمنلسبماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی در منطقه و راسخون یار همیشه همراه وقفماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری جمهوری اسلامی در منطقه اخبار سیاسی جدیدترین و آخرین اخبار سیاسیاخبارسیاسیآخرین و جدیدترین اخبار سیاسی جمهوری اسلامی ایران و غیرنظامیان از آن گذار به جمهوری اسلامی پساخامنه ای؛ چرایی و چیستیگذار به جمهوری اسلامی پساخامنه ای؛ چرایی و چیستی خبرگزاری تسنیم چیستی دولت یازدهم بر اساس …چیستی هدف جمهوری اسلامی ایران و رجال سیاسی آن نبوده و ماهیت دولت جدید، معتدل و علت ها و پی آمدهای ترس از جرم در بین زنان مطالعه … جمهوری اسلامی ایران ماهیت و میزان ترس از جرم و پی آمدهای آن برای ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی ایران


ادامه مطلب ...