مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارها

[ad_1]

چکیده

در تاریخ تحولات جهان اسلام، اهل سنت و شیعیان، سلفی‌گری را به عنوان جریانی ضد عقل و تعقل و متکی به ظواهر می‌شناسند. شکل گیری این جریان فکری از سده چهارم ه.ق، آغاز شد و بعدها ابن تیمیه و شاگردانش آن را مدون کردند و نهایتاً با محمد بن عبدالوهاب و از طریق حاکمان آل سعود در دوران معاصر تجدید حیات یافت. این جریان در عصر حاضر از مرزهای ملی عبور کرده، به صورت یک سازمان شبکه‌ای در سطح منطقه به فعالیت می‌پردازد. اهداف جهانی و منطقه‌ای این جریان با کمک برخی کشورهای عربی و قدرت‌های بزرگ در آسیا، اروپا، آفریقا و به خصوص در کشورهای خاورمیانه موجب ناامنی های زیادی برای برخی کشورهای اسلامی، نظام منطقه‌ای و نظام بین الملل شده ‌است. حتی هزینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی برای خود آنها ایجاد کرده و صلح و امنیت بشر را به مخاطره انداخته ‌است. پرسش بنیادین این مقاله ‌این است که‌ این جریان چگونه نظام بین الملل را با چالش مواجه کرده و راهکارهای برون رفت از آن چیست. لزوم ایجاد امنیت در سطح منطقه و نظام بین الملل حمایت نکردن از چنین جریان‌ها و آگاهی بخشی به ملت‌ها و دولت‌ها در این زمینه‌است. سلفی‌گری محصول شکل گیری ناآگاهی ملت‌های منطقه ‌از اسلام راستین و فرصت طلبی قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی است که ‌از این جریان‌ها برای اهداف جهانی و منطقه‌ای خود بهره می‌برند.
کلید واژه : سلفی‌گری، نظام بین الملل، نظم منطقه‌ای، سازمان غیردولتی.

مقدمه

سلفی‌گری تکفیری جریانی است که در حوزه جغرافیای جهان اسلام و خارج از آن در حال فعالیت است و منجر به ‌ایجاد درگیری شدید و بی ثباتی در بسیاری از کشورهای اسلامی‌ و غیراسلامی ‌شده ‌است؛ این جریان از سویی با ادعای اسلام خواهی و حاکمیت اسلام، به ترویج و گسترش آن با ابزار خشونت و نفی دیگر فرق اسلامی، به ویژه شیعیان، می‌پردازد و سبب ایجاد ناامنی و تفرقه در بین مسلمانان می‌شود؛ از سوی دیگر، موجب اسلام هراسی و حضور بیگانگان در کشورهای اسلامی ‌و مناطق دیگر جهان شده، عملاً به حضور آنها مشروعیت می‌بخشد. جریان سلفی‌گری تکفیری در همسویی با قدرت‌های بزرگ به خصوص آمریکا به تحقق اهداف آنها کمک کرده‌ است.
این نوشتار در صدد است با بررسی وضعیت فعلی نظام بین الملل و جایگاه منطقه خاورمیانه در نظام جدید، تأثیر سلفی‌گری را بر آن تبیین کند. مسئله ‌اصلی این است که آیا سلفی‌گری تهدیدی برای نظام بین الملل بوده‌ است یا فقط چالشی منطقه‌ای است. به ‌این منظور در ابتدا ضرورت دارد نظام بین الملل و دیدگاه‌های مورد نظر در این زمینه به ‌اجمال بررسی شود. سپس به بررسی اهمیت منطقه خاورمیانه و جایگاه آن در نظام بین الملل و چگونگی شکل گیری جریان تکفیری و تحولات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آن می‌پردازیم و در پایان به چالش‌ها و راهکارهای برون رفت از این بحران توجه می‌کنیم.

نظام بین الملل

نظام به مجموعه‌ای از مؤلفه‌های مختلف اطلاق می‌شود که برای رسیدن به یک هدف با هم تعامل می‌کنند. (2) مفهوم نظام بین الملل، در رشته روابط بین الملل، دو معنای کلی عینی و انتزاعی دارد. نظام بین الملل در معنای عینی آن عبارت است از مجموعه‌ای از دولت‌ها یا بازیگران بین المللی که به طور منظم در اندرکنش با یکدیگر هستند و در نتیجه تا حدی نسبت به یکدیگر وابستگی متقابل دارند. یعنی شرایط و فعالیت‌های هر بازیگر بر دیگران تأثیر می‌گذارد و از آنها تأثیر می‌پذیرد. بنابراین، ویژگی مهم اندرکنش این بازیگران این است که‌ آنها نسبت به یکدیگر توجه دارند و به هم پاسخ می‌دهند. بنابراین، نظام عبارت است از مجموعه‌ای عینی از بازیگران که پیوند درونی با یکدیگر دارند. این نظام تا زمانی که‌ این بازیگران وجود دارند، وجود دارد و فقط زمانی تغییر می‌کند که تعداد بازیگران تغییر کند یا هویت آنها دگرگون شود. در این مقاله به معنای عینی از نظام بین المللی توجه شده ‌است.
اما مفهوم نظام بین الملل در معنای انتزاعی آن عبارت است از مناسبات و فرآیندهایی که میان مجموعه‌ای از بازیگران درهم تنیده یجاد شده‌ است. این مفهوم به ویژه‌ اشاره دارد به‌ الگوهایی که ‌از دل این مناسبات و فرآیندها قابل تشخیص است. این الگوها شامل الگوی قدرت (قدرت واحد، دو قدرت، چند قدرت) الگوی سیاست‌ها (انقلابی یا معتدل) ، سطح و الگوی منازعه، سطح و الگوی دسته بندی (میزان قطبی شدن) ، و سطح همکاری یا میزان توسعه رژیم های بین المللی است. (3)

ویژگی های نظام بین الملل

1. مهم‌ترین عنصر و عامل اصلی تشکیل دهنده و به وجود آورنده‌ی نظام بین الملل کشور است؛ چرا که تصمیم گیرندگان و برگزیدگان سیاسی در پویش سیاستگذاری نقش تعیین کننده‌ای دارند.
2. گاهی محور و هسته ‌اصلی نظام مزبور فقط دو یا چند کشور خاص است، که روابط و اعمال متقابل سایر کشورها را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار می‌دهد و مرکز ثقل نظام و سیاست بین المللی به شمار می‌آید.
3. اثبات یا عدم ثبات، یا به تعبیر دیگر تغییرپذیری و تحول نظام ویژگی دیگر آن است. نظام بین المللی وقتی ثابت است که عاملان و اجزای متشکله نظام معلوم و مشخص باشد و رفتار و اعمال متقابل آنها پیش بینی پذیر، وقتی بعضی از شرکت کنندگان (کشورها) در نظام اهمیت خود را از دست داده‌اند و اعمال و کنش و واکنش آنها پیش بینی ناپذیر باشد، نظام بین المللی غیرثابت است. این وضع معمولاً وقتی روی می‌دهد که نظام بین المللی جدیدی در حال تکوین باشد. (4)
کاپلان شش نوع نظام بین المللی را مشخص کرده ‌است که عبارت‌اند از: 1. توازن قدرت؛2. دوقطبی نامستحکم؛ 3. دوقطبی مستحکم؛ 4. جهانی؛ 5. سلسله مراتبی؛ 6. با حق وتوی واحدها. (5) وی بر این نظر است که چهار نظام از نظام‌های موجود عملاً وجود ندارند و از دو نظام دیگر، یعنی موازنه‌ی قدرت و نظام دوقطبی انعطاف پذیر، می‌توان با بهره‌گیری از شواهد تاریخی نمونه‌هایی را ذکر کرد: نمونه‌ی کلاسیک موازنه‌ی قدرت، در اروپای قرن‌های هجدهم و نوزدهم وجود داشت و نظام دوقطبی انعطاف پذیر، در نتیجه دگرگونی در فرآیند توزیع قدرت پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. (6)
هالستی بر پایه توصیف‌های تاریخی، پنج نوع نظام بین المللی را برمی‌شمارد: 1. سلسله مراتبی؛ 2. پراکندگی قدرت؛ 3. بلوک و پراکندگی قدرت؛ 4. دوقطبی؛ 5. چندقطبی. (7)
درباره ماهیت و سطح و سنخ نظام بین الملل دیدگاه‌های متفاوتی مطرح است. برخی منطق حاکم بر نظام بین الملل و روابط بین الملل را منطق آنارشی (نظم هابزی) می‌دانند. در مقابل این دیدگاه، برخی نظریه پردازان با نگاهی خوش بینانه به ماهیت و سرشت انسان، نظام و روابط بین الملل و روابط میان کشورها را مبتنی بر همکاری (نظم کانتی) می‌دانند. برخی نیز معتقدند منطق حاکم بر نظام بین المللی و روابط میان واحدهای سیاسی مبتنی بر رقابت (نظم لاکی) است و این رقابت الزاماً منازعه‌آمیز نیست. آنچه آشکار است این است که نظم جدید همچنان آنارشیک است و در آینده تداوم خواهد داشت و تغییر در این منطق اتفاق نخواهد افتاد.
بیشتر صاحب نظران روابط بین الملل معتقدند جهان پس از فروپاشی شوروی در 1991 از حالت دوقطبی خارج شده، (8) و در حال گذار به نظم جدیدی است (9) و قواعد حاکم بر این نظم جدید تاکنون شکل نگرفته‌ است، ولی صحنه روابط بین الملل به تدریج در حال تغییر است. (10) آمریکا به عنوان یکی از بازیگران مهم بین المللی می‌کوشد در یک نظام تک قطبی در روابط بین الملل سیطره و سلطه خود را حفظ کند، (11) ولی شرایط بین المللی در این زمینه شکننده و بی ثبات است و سلطه آمریکا با وضعیت فعلی (بحران مالی، ناتوانی در حل بحران‌های بین المللی و منطقه‌ای، تروریسم و ...) نمی‌تواند چشم انداز مناسبی برای تأمین ثبات در نظام بین الملل فراهم کند، هرچند از لحاظ نظامی ‌پیشرو است ولی از لحاظ مالی و صنعتی رقبای جدی دارد که می‌توانند تشکیل دهنده یک نظام چندقطبی در عرصه روابط بین الملل باشند.
از سوی دیگر، مسئله سطح نظام بین الملل اهمیت فراوانی دارد که می‌توان آن را به نظام جهانی، نظام مسلط و نظام‌های منطقه‌ای تقسیم کرد؛ سطح نظام جهانی شامل کلیه‌ی دولت‌ها و بازیگران بین المللی شده، دربرگیرنده‌ی جامع‌ترین مجموعه‌ از مناسبات در سطح بین المللی است. مهم‌ترین بازیگران، زیرمجموعه جهانی قدرت‌های بزرگ هستند. فعالیت‌های قدرت‌های بزرگ و مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با متحدان آنها این سطح نظام مسلط را به وجود می‌آورد. در نهایت سطح نظام‌های منطقه‌ای است که بر اساس عرصه‌های موضوعی یا جغرافیا شکل می‌گیرد که هر نظام منطقه‌ای چند جنبه‌ی اساسی دارد:
1. نظام مداخله‌گر: که شامل الگوی فعالیت‌ها و مناسبات قدرت‌های بزرگ در یک منطقه می‌شود. به عبارت دیگر، این نظام همان نظام مسلط ولی در چارچوب یک منطقه خاص است.
2. نظام مرکزی: الگوی فعالیت‌ها و مناسبات دولت‌‍‌های عمده در منطقه (مثل دولت‌های عمده‌ی عرب در خاورمیانه) است.
3. نظام مرکز- پیرامون: شامل فعالیت‌ها و مناسبات کشورهای عمده‌ی مرکز با کشورهای عمده‌ی پیرامونشان در همان منطقه (مانند اعراب و اسرائیل) است. (12)
با توجه به ‌اهمیت برخی از مناطق جهان به دلیل ژئوپولیتیکی و استراتژیکی در این دوران گذار، بر نظام بین الملل آینده تأثیرگذار خواهند بود و بازیگران تأثیرگذار در نظم بین المللی جدید چاره‌ای جز حضور مستقیم یا غیرمستقیم در آن ندارند. یکی از این مناطق مهم و تأثیرگذار، بی هیچ تردیدی خاورمیانه ‌است. (13)

خاورمیانه و خلیج فارس

منطقه خاورمیانه مهد تمدن‌های بزرگ و خاستگاه سه دین بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام است. خاورمیانه‌ از میانه قرن بیستم، مرکز توجه جهانی و شاید حساس‌ترین منطقه جهان از نظر استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده‌ است. این منطقه بزرگ‌ترین منابع نفتی را دارد و مکان کشمکش‌های دراز مدت اعراب و اسرائیل است. (14)
از 1948 که با توطئه مشترک صهیونیسم جهانی، انگلیس و آمریکا رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین ایجاد شد، مسئله فلسطین، مهم‌ترین مسئله خاورمیانه بوده و هست. از سوی دیگر، وقوع انقلاب اسلامی‌ در 1979 بازتاب گسترده‌ای بر مسائل منطقه‌ای و جهانی به جای گذاشت. این تأثیر در دولت‌ها، نخبگان سیاسی، جو عمومی‌ و چهره جوامع، حرکت‌های انقلابی و راهبرد قدرت‌های جهانی آشکار است. به طوری که‌ آمریکا پس از حمله به برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در 2001 و ساختمان وزارت دفاع آمریکا، به بهانه مبارزه با تروریسم با اعلام راهبرد حمله پیش دستانه به ‌اشغال کشورهای افغانستان و عراق مبادرت کرد و با اجرای طرحی تحت عنوان خاورمیانه بزرگ برای مبارزه با امواج انقلابی ناشی از انقلاب اسلامی ‌و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و کسب اطمینان از جریان نفت و منافع آن در تکاپو و تلاش است. (15) تداوم جریان صدور نفت از خلیج فارس برای آمریکا مسئله‌ای حیاتی به شمار می‌رود و در صورت تهدید قطع جریان نفت، احتمال مداخله آمریکا نسبت به سایر قدرت‌ها بیشتر است. (16)
آمریکا برای ایجاد نظام تک قطبی جهانی و سلطه بدون رقیب بر نفت منطقه خلیج فارس نیازمند جلوگیری از تشکیل هر گونه ‌اتحاد راهبردی ضد آمریکایی بین قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و قدرت‌های دیگر مانند چین، روسیه و هند است. به همین منظور با حضور در کشورهای منطقه و اشغال آنها مانع ایجاد آن می‌شود و از طرفی در فکر تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه و اجرای طرح خاورمیانه بزرگ خود است. (17)
بسیاری از نیروهای سیاسی منطقه، طرح خاورمیانه بزرگ را طرحی امپریالیستی با چهره‌ای دموکراتیک می‌دانند که هدف آن گسترش هژمونی آمریکا بر منطقه و دستیابی به ثروت نفت آن است. بسیاری دیگر آن را راه نجات خاورمیانه ‌از بنیادگرایی و حکومت‌های استبدادی می‌دانند. عده‌ای برای طرح خاورمیانه بزرگ اساساً ارزش استراتژیک قائل نیستند و آن را حرکتی تاکتیکی آمریکا برای منحرف ساختن افکار عمومی‌ جهان از عملکرد تمامیت خواهانه‌ آمریکا می‌دانند. برخی از منتقدان بر آنند که با توجه به تجربه عراق طرح خاورمیانه بزرگ اساساً منتفی و شکست خورده ‌است. از سوی دیگر، عده‌ای از سیاست گذاران آمریکا تأکید می‌کنند که طرح خاورمیانه بزرگ هنوز در آغاز راه‌ است و خواهان بودجه و پشتیبانی سیاسی بیشتر برای اجرای این طرح هستند. علی رغم اختلاف نظرهای فوق، غالبا بازیگران صحنه سیاست «خاورمیانه بزرگ» ضرورت انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در منطقه تحت پوشش طرح خاورمیانه بزرگ را می‌پذیرند و معتقدند خاورمیانه ‌از نظر ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی در دهه آینده نقشی کلیدی در صحنه سیاست جهان ایفا خواهد کرد.
طرح خاورمیانه بزرگ از یک سو با مخالفت شدید کشورهای عربی و از سوی دیگر با سوء ظن و تردید کشورهای اتحادیه ‌اروپا مواجه شد. کشورهای عربی هراسان از پیامدهای آن برای دولت‌هاى خود این طرح را دخالت در امور داخلی خود انگاشتند. کشورهای اروپایی در عین پشتیبانی از این طرح آن را غیرواقع بینانه و بلندپروازانه خواندند. ژیراک، رئیس جمهور فرانسه، هشدار داد که تحریک منطقه برای ایجاد تغییرات می‌تواند موجب تقویت بنیادگرایی و فرو افتادن به دام مهلک جنگ تمدن‌ها شود. تقاضا برای نفت در سطح کل جهان، به ویژه در کشورهای چین، هندوستان و آمریکا با سرعت در حال افزایش است. در حالی که ذخایر موجود نفت در خارج از منطقه خاورمیانه بزرگ با سرعت در حال اتمام است و نرخ اکتشاف میدان‌های جدید در این مناطق به شدت کاهش یافته‌ است. بنا بر یک نظریه متداول، هنگامی‌ که سطح نفت موجود در یک چاه نفتی به زیر نصف برسد، یعنی نصف کل ذخیره چاه برداشت شده باشد، هزینه استخراج نفت آن میدان با سرعت تصاعدی رو به ‌افزایش می‌گذارد. طبق برآوردهای موجود، اکثر میدان‌های خارج از خاورمیانه به زودی و خیلی پیش‌تر از میدان‌های خاورمیانه به‌این نقطه خواهند رسید. به‌ این ترتیب به نظر می‌رسد در آینده وابستگی جهان به نفت خاورمیانه‌ افزایش یابد. این امر اهمیت خاورمیانه را در معادلات سیاسی افزایش داده، آن را به‌ اولویت سیاست خارجی جهان غرب، به ویژه آمریکا، تبدیل کرده‌ است.
آمریکا تحکیم هژمونی خود بر منطقه خاورمیانه بزرگ را در صدر اولویت‌های سیاست خارجی خود قرار می‌دهد. برای اجرای موفقیت آمیز این برنامه، آمریکا به این نتیجه رسید که باید از یک سو به برنامه خود چهره‌ای ایدئولوژیک و آرمانی بدهد و از سوی دیگر شرایط ذهنی جامعه جهانی را به گونه‌ای تغییر دهد تا بتواند در صورت لزوم عامل نظامی ‌را که در آن از تفوق و برتری کامل برخوردار است با آزادی عمل و کارآیی بیشتری به کار بگیرد. بنابراین، بسیار بهتر است به صورت مستقیم در بسیاری از مناقشات خودساخته و خودبافته شرکت نکند. از این منظر، هدف کنونی آمریکا اشاعه و گسترش سیاست برخورد تمدن‌ها به عنوان جایگزینی برای جنگ سرد و در پیش گرفتن سیاست متشنج و بحرانی کردن منطقه ‌است تا بتواند از این طریق هژمونی خود را در منطقه گسترش دهد.
بسیاری از صاحب نظران سیاسی، حضور نظامی‌ آمریکا در منطقه و اشغال عراق را معلول چشم انداز تاریک انرژی در آمریکا و تلاش برای کنترل منابع نفت و گاز منطقه می‌دانند. به عبارت دیگر، ایجاد امنیت عرضه، آمریکا را به لشکرکشی به منطقه و تلاش برای ایجاد پایگاه نظامی‌ مستحکم در آن سوق داده ‌است.
پیش بینی‌ها گویای آن است که در سال 2020 افزایش نیاز به بیش از صد میلیون بشکه در روز خواهد رسید (هم اکنون و در سال 2011 میزان تقاضای نفت کمی‌ بیش از 88 میلیون بشکه در روز است) و با شروع منحنی کاهشی آینده تولید، فقط با افزایش تولید اوپک و به طور مشخص تولید پنج کشور ایران، عربستان سعودی، کویت، امارات و عراق امکان جبران ولو نسبی این کاهش امکان پذیر خواهد بود.
از آنچه گفته شد، به سهولت می‌توان به‌ اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه، که بزرگ‌ترین ذخایر نفتی و گازی جهان را در خود جای داده‌ است، پی برد. در چشم انداز بیست یا سی ساله کنترل خاورمیانه به معنای کنترل بهای مواد فسیلی در بازار جهانی است و این کنترل به معنای کنترل بیشتر بر متغیرهای کلان اقتصادی و سیاسی جهان خواهد بود.
در پنجاه تا صد سال آینده کشورهای وارد کننده به طور روزافزونی نفت خود را از تولید کنندگان عمده که در خلیج فارس هستند خواهند خرید. دو سوم مخازن نفت در خلیج فارس است که بین 50 تا 150 سال دوام خواهند آورد و کم هزینه‌ترین مخازن‌اند. وابستگی غرب به نفت منطقه دهه‌های طولانی ادامه می‌یابد و اقتصاد غرب در مقابل آشوب‌های منطقه آسیب پذیرتر خواهد شد. این مسائل نفت را به همان اندازه که کالایی تجاری است به کالایی سیاسی تبدیل می‌کند. منطقه خاورمیانه می‌تواند دو سوم صادرات جهانی نفت را به عهده بگیرد. هیچ جایگزینی برای نفت به عنوان سوخت غالب در آینده قابل تصور یافت نخواهد شد و هیچ منطقه‌ای به لحاظ هزینه تولید با منطقه خاورمیانه، که یک بشکه نفت خام را با کمتر از یک دلار هزینه تولید می‌کند، برابری نخواهد کرد. دسترسی به منابع مطمئن انرژی به عنوان یک استراتژی محل توجه قدرت‌های بزرگ است و رقابت میان آنها آشکار است. (18)
همین آمار و ارقام به روشنی نشان می‌دهد که نقش خاورمیانه در عرصه صنعت نفت جهان باز هم پررنگ‌تر می‌شود و کنترل این منطقه بر جهان افزایش می‌یابد. در چنین شرایطی، خاورمیانه می‌تواند سیاست‌های خود را به بازارهای جهانی دیکته کند و وابستگی بیش از حد صنایع به تولیدات این بخش از جهان، تمام کشورها را وامی‌دارد تا از این سیاست‌ها پیروی کنند. از سوی دیگر، کشورهای خاورمیانه با بهره گیری از درآمد نفتی، زیرساخت‌های اقتصاد و صنعت خود را اصلاح می‌کنند و ثبات بیشتری را برای کشورشان به ‌ارمغان می‌آورند. روشن است که ثبات زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی کشورهای خاورمیانه، این منطقه را نفوذناپذیر می‌کند و قدرت بیشتری به‌ آنها می‌بخشد. (19)
یوردیس فون لوهازن، نظریه پرداز نظامی‌ اروپایی، نیز در خصوص اهمیت استراتژیک منطقه خلیج فارس تعبیر جالبی دارد. وی در بخشی از کتابش با نام خلیج فارس؛ جنگی بر ضد اروپا نوشت:
خاورمیانه مرکز دنیای قدیم است؛ مرکزی که در دل آن منطقه خلیج فارس قرار دارد. هر گونه آشفتگی که بر اثر عوامل بیرونی در این منطقه پدید آید پیامدهایی برای دو قاره‌ اروپا و آفریقا خواهد داشت. هر قدرتی که در اینجا استقرار یابد به صرف همین واقعیت (موقعیت استراتژیک) می‌تواند به عنوان پشتیبان یا تهدیدی همه جانبه برای جناح‌ها یا خطوط جبهه خلفی نه فقط کشورهای خاورمیانه که ورای آن، جناح‌ها یا خطوط سومی ‌را در برابر قدرت نظامی ‌روسیه و حتی چین تشکیل دهد و خطوط جبهه خلفی کشور متحد آمریکا (ترکیه) را در برابر مسکو تقویت کند و بر کشورهای مصر، سوریه، ایران و نیز اروپا و ژاپن عمدتاً از طریق نفت فشار وارد سازد. حدود دو سوم انرژی جهان تا دست کم پنجاه سال آینده‌ از منطقه خلیج فارس عبور خواهد کرد. این در حالی است که ذخایر نفتی آمریکا به شکل فزاینده‌ای رو به‌ اتمام است. (20)
با بحث‌های مطرح شده، آمریکا چگونه می‌تواند نفت مطمئن را بدون هیچ گونه تقابل با دولت‌های منطقه یا نیروهای درون منطقه برای مدت طولانی در تصاحب خود داشته باشد، و از طرفی امنیت اسرائیل را تأمین کند و نظم جهانی مورد نظر خود را پس از فروپاشی نظام دوقطبی ایجاد کند؟ بسیاری معتقدند تنها ایدئولوژی‌ای که می‌تواند هژمونی و سلطه غرب را به چالش بکشد اسلام است و اکثر مردم منطقه خاورمیانه معتقد به دین اسلام اند. آمریکا در برابر ایدئولوژی اسلام و بیداری اسلامی ‌چه واکنشی خواهد داشت یا چه تاکتیکی در پیش خواهد گرفت. آیا با ایجاد تغییر بازیگران در منطقه‌ آمریکا می‌تواند اهداف استراتژیک خود را عملیاتی کند؟

خاورمیانه و بیداری اسلامی

‌در نگاهی دیگر، موضوع بیداری اسلامی‌ در جوامع اسلامی‌ و به خصوص خاورمیانه ترسی را بر غرب ایجاد کرده‌ است. عمده جنبش‌های اسلامی‌ سده‌ اخیر، با فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، تحت تأثیر گرایش‌های ناسیونالیستی و ضداستعماری نضج یافتند، اما پیروزی انقلاب اسلامی ‌ایران موجب دمیدن روح تازه‌ای در کالبد جنبش‌های اسلامی‌ دهه‌های گذشته شد. این ماهیت اصیل همان تجدید حیات اسلامی، اسلام سیاسی یا به تعبیر امام خمینی «بازگشت به مفاهیم اسلام ناب محمدی» در اداره جامعه‌ است. هرچند در برخی جنبش‌های قبل از انقلاب اسلامی‌ نیز برخی از مفاهیم اسلامی‌ نمود می‌یافت، اما باید اذعان کرد که ناسیونالیسم هم موتور محرک جنبش‌ها به حساب می‌آمد. اما بعد از انقلاب اسلامی‌ «گفتمان اسلام سیاسی» حاکم بر جنبش‌های مردمی‌ جهان اسلام شد.
در مقابل، جهان غرب نیز ناگزیر باید راه حلی برای مقابله با آن می‌یافت. دولت‌های غربی به منظور حذف دال برتر اسلام سیاسی در کشورهای اسلامی، راه‌های متفاوتی را تجربه می‌کردند. برای نمونه، مقابله مستقیم نظامی ‌با ایران برای فعال کردن جریان اسلام سیاسی، و خطرناک جلوه دادن انقلاب اسلامی‌ برای منطقه خاورمیانه، پروژه دموکراتیزاسیون در منطقه، تهاجم به کشورهای اسلامی‌ به بهانه مبارزه با تروریسم و ... که جملگی حاکی از برنتابیدن جریان اسلام سیاسی است. (21)
پس از حوادث 11 سپتامبر 2001، ضدیت با اسلام و اسلام هراسی در جوامع غربی به اوج خود رسید. آنها این حادثه را هشداری برای تمدن غرب پنداشتند و به مقابله با آن برخاستند. تحلیل محتوایی رسانه‌ها و اظهارات سیاست مداران غربی حاکی از آن است که دنیای غرب می‌کوشد با برجسته سازی اقدامات برخی افراط‌گرایان در کشورهای اسلامی، مذهب اسلام را به عنوان یک تهدید واقعی علیه تمدن غرب مطرح کند و از این طریق با غیریت سازی، هویت غربی خویش را بازسازی کند. هراس بنیادین غرب از جهان اسلام به دلیل رشد موج اسلام گرایی در غرب است که در قلب اروپا اسلام‌گرایی رو به‌ افزایش است. بنابراین، این نگرش به‌ اسلام موجب فعال سازی مجدد ذهن انسان مسلمان در دوره معاصر است که با توجه به دغدغه‌ اصالت و معاصرت در صدد حفظ هویت اسلامی‌ خویش است. (22)
باید این نکته را مد نظر داشت که بیداری اسلامی‌ در جهان اسلام موجب کاهش نفوذ قدرت‌های بین المللی در منطقه خاورمیانه شده، نظام منطقه‌ای مورد نظر غرب را با چالش مواجه می‌کند. غرب با توجه به تجربه تاریخی خود می‌کوشد با حربه‌های جدید در مقابل بیداری اسلامی، آن را به چالش بکشد. از این رو راه حل اخیر غرب برای این معادله دامن زدن به اختلافات مذهبی و فرقه‌ای است.

آمریکا و طرح خاورمیانه بزرگ (تقسیم کشورهای خاورمیانه)

دیوید بن گوریون، اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی، زمانی گفته بود: «ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما اندک است و باید این خلا را در برخورد خود با کشورهای عرب دشمن از طریق شناختن نقاط ضعف آنها، به ویژه در زمینه روابط موجود بین گروه‌های نژادی و اقلیت‌های طایفه‌ای، برطرف کنیم، به گونه‌ای که ما به آنها دامن بزنیم تا در نهایت به مشکلاتی تبدیل شود که حل یا مهار کردن آنها برای این کشورها دشوار شود»؛ آموزه‌ای که‌ امروز سرلوحه‌ی سیاست امنیتی تل آویو و واشنگتن قرار گرفته‌است.
بعد از آوریل 2003، دیک چنی، معاون بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا، به‌ آریل شارون، نخست وزیر وقت اسرائیل گفت که هدف آمریکا از حمله به عراق قبل از هر چیز دیگر دفاع از اسرائیل بود. (23) جوناتان کوک، روزنامه نگار انگلیسی، در کتاب خود اسرائیل و برخورد تمدن‌ها، که در 2008 منتشر شد، از نقش اسرائیل در شعله ور ساختن درگیری میان تمدن‌ها و تلاش برای تبدیل این مقوله به عنوان پایه و اساس نگاه جهانیان به عناصر اصلی آن به ویژه کشورهای اسلامی ‌با هدف تلاش برای اصلاح و نقشه جدید خاورمیانه در راستای منافع این رژیم، پرده برمی‌دارد. وی می‌گوید:
نومحافظه کاران اسرائیل را در دنبال کردن این استراتژی شرکت داده بودند تا هر گونه‌ ایفای نقش کشورهای خاورمیانه در سیاست‌های بین المللی از میان برود و این کشورها غرق در مشکلات داخلی شده، ضعف آنها تشدید شود؛ و مسکو و چین از هر گونه هم پیمانی با کشورهای عربی به منظور نفوذ به ‌آب‌های گرم جنوبی و کاستن از نقش سلطه غرب بر جهان و در رأس آن آمریکا محروم باشند. (24)
وی در ادامه می‌گوید:
هدف ایجاد موجی از درگیری‌های فرقه‌ای است که ‌از عراق شروع و دامنه‌ آن به کل منطقه کشیده می‌شود. عراق به دلایل متعددی مکان خوبی برای انتخاب این استراتژی بود. عراق در گذشته توانسته سازش و هماهنگی فرقه‌ای را تحقق بخشد و پرچم میهن را بالاتر از پرچم فرقه‌گرایی ببرد، این کشور رتبه‌اول دارا بودن طوایف و فرقه‌های مختلف در خاورمیانه را داشت و پر واضح است که ‌اگر این استراتژی در عراق موفق شود در مناطق دیگر نیز موفق خواهد شد. (25)
کوک می‌افزاید:
حوادث 11 سپتامبر 2001 فرصت طلایی برای طرفداران این دیدگاه فراهم کرد و باعث شد که نجواها و اظهارات غیرعلنی در مورد تقسیم خاورمیانه و درگیری تمدن‌ها آشکار و علنی شود. مفسران غربی در تکمیل اظهارات کوک عنوان می‌کنند که سیاست‌مداران غربی تلاش می‌کنند تا درگیری مذهبی را به داخل سوریه بکشانند تا هرج و مرج و تفرقه را در کل منطقه گسترش دهند. ناگفته نماند که پیش از این بخش جنوبی سودان از این کشور جدا شد و طرح دیگری نیز برای تقسیم آن وجود دارد، هرج و مرج حاکم در لیبی، یمن، مصر و حتی تونس و تمام شاخص‌ها نشان می‌دهد که ‌این کشورها در این راستا حرکت می‌کنند. (26)
آنچه می‌تواند این استراتژی و راهبرد آمریکا را در منطقه عملیاتی کند تقویت و حمایت از نیروهای گریز از مرکز- تروریسم- مانند القاعده، داعش، النصره، جیش محمد، نواه ‌الجیش اسلامی، و فتح الاسلام است که به دلایل مختلف قومی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی کوشیدند در برابر دولت مرکزی کشور خود سر به شورش بردارند. البته در برخی از این کشورها زمینه‌های لازم اجتماعی و سیاسی آن فراهم بوده ‌است. از طرف دیگر، برخی از کشورهای منطقه مانند عربستان، قطر و ترکیه، که وابستگی آنها به غرب واضح بوده و برای تداوم حکومت‌های خود به حمایت آمریکا محتاج هستند در نوعی رقابت مذهبی، قومی، ایدئولوژیک یا ژئوپولیتیکی با دیگر کشورهای منطقه قرار گرفتند. این کشورها با حمایت مالی و سیاسی از گروه‌های تروریستی موجب هرج و مرج و آشوب در منطقه و تشدید اختلافات کشورهای اسلامی‌ منطقه شدند.
جریان سلفی تکفیری و کشورهای حامی‌ منطقه‌ای آنها، از حمایت‌های لازم آمریکا برخوردار هستند و همسو با راهبرد آن کشور عمل می‌کنند. حمایت مالی، اطلاعاتی، نظامی‌ و بین المللی از این نیروها که با ادعای اسلام خواهی و انقلاب همراه ‌است موجب به هم ریختگی نظام منطقه‌ای و هرج و مرج در کشورهای درگیر شده، جهان اسلام را از مهم‌ترین مسئله خود، یعنی رژیم اشغال‌گر قدس، غافل کرده ‌است. جالب آنکه‌ آمریکا، در سال 2001، به بهانه تروریسم و برای مقابله با القاعده به افغانستان حمله کرد، ولی اکنون از این جریان فکری در کشورهایی نظیر سوریه، عراق و ... حمایت می‌کند. در واقع، آمریکا جریان تروریسم تکفیری را به عنوان یک بازیگر در منطقه خاورمیانه وارد کرده‌ است و از آن به شدت حمایت می‌کند.

تقسیم کشورهای خاورمیانه

به منظور اینکه کشورهای خاورمیانه با وسعت زیاد و منابع غنی انرژی در آینده نتوانند در برابر سلطه غرب مقاومت کنند یکی از راه‌های مورد نظر تقسیم و کوچک کردن این کشورهاست. با توجه به وجود قومیت‌های مختلف و مذاهب اسلامی ‌متعدد در این کشورها و وجود بحران‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمینه‌های لازم برای بی ثباتی در آنها مهیاست. تقسیم خاورمیانه به کشورهای کوچک‌تر موجب به وجود آمدن بازیگران جدید در منطقه شده، مستلزم ایجاد نظم امنیتی جدید است؛ و چون بازیگران جدید در روند دولت و ملت سازی هستند غالباً با مشکلات عدیده‌ای روبه رو بوده‌اند و چشم به حمایت کشورهای منطقه‌ای دارند. در نتیجه حضور و نفوذ این کشورها برای یک دوره زمانی طولانی مدت تضمین می‌شود.
روزنامه نیویورک تایمز آمریکا، در 28 سپتامبر 2013 نقشه تقسیم 5 کشور در خاورمیانه به 14 کشور را منتشر و تأکید کرد که ‌این منطقه ‌از محورهای سیاسی و اقتصادی است که‌ اهمیت بیشتری در نظام بین الملل دارد. طرح این تقسیم که رابرت رایت آن را عرضه کرد، سوریه را به 3 کشور کوچک تقسیم می‌کند: کشور علوی که بر گذرگاه ساحلی سلطه دارد؛ کشور کردستان سوریه که‌ امکان جدایی و ادغام با کردها را دارد؛ و کشور سنی نشین که ‌امکان جدایی و اتحاد با استان‌های مرکزی عراق را دارد. سپس عربستان را به عنوان کشور دوم، که ‌امکان تقسیم آن به 5 کشور کوچک وجود دارد، در کانون توجه خود قرار داد؛ این 5 کشور کوچک عبارت‌اند از: عربستان شمالی، شرقی، غربی، جنوبی و کشور وهابی نشین، اما سومین کشور لیبی است که به دو کشور کوچک طرابلس و برقه تقسیم می‌شود و البته‌ امکان تقسیم به سه کشور و تشکیل کشور فزان در جنوب غرب این کشور نیز وجود دارد. عراق چهارمین کشوری است که تقسیم می‌شود، به گونه‌ای که ممکن است کردهای شمال به کردهای سوریه بپیوندند و بخش‌هایی از مناطق مرکزی که سنی‌ها بر آن سلطه دارند به سنی‌های سوریه ملحق شود و جنوب نیز تحت کنترل شیعیان باشد. آخرین کشور یمن است که به دو کشور کوچک تقسیم می‌شود و این امکان نیز وجود دارد که بخشی از یمن به کشور عربستان جنوبی ملحق شود.
به نظر رابرت رایت، این تقسیم بندی ترسیم نقشه متفاوت یک تغییر استراتژیک برای همگان در این بازی خواهد بود. ممکن است تقسیم بندی جدید همان تجدید نظر در هم پیمانی و چالش‌های امنیتی و گسیل شدن تجارت و انرژی به بخش اعظم جهان باشد.
روزنامه نیویورک تایمز فقط از طرح تقسیم 5 کشور عربی به 14 کشور کوچک سخن گفت، و این بخشی از طرح خاورمیانه بزرگ است. در این طرح کشورهای خاورمیانه به 54 تا 56 کشور تقسیم می‌شوند. (27) برای عملیاتی کردن طرح تقسیم بندی کشورهای خاورمیانه، لازم است اختلافات قومی‌ و مذهبی در درون کشورهای منطقه تشدید و تحریک شود تا دولت‌ها تحت فشار افکار عمومی‌ داخل، منطقه و جهان استقلال و فعالیت بیشتر آنها را بپذیرند. از این رو آمریکا برای دستیابی به‌ اهداف راهبردی خود از وضعیت سیاسی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه ‌استفاده کرده، از جریان‌های سیاسی مخالف دولت‌های منطقه، از جمله گروه‌های سلفی و تکفیری، حمایت می‌کند.

سلفی‌گری

سلفیه مکتبی است که طرز فکر و عمل پاره‌ای از صحابه، تابعان و تابعان آنها را حجتی شرعی برای زندگی در عصر حاضر قلمداد می‌کند. پیروان این عقیده، از یک سو از موازین فقه مذاهب چهارگانه ‌اهل سنت خارج شده‌اند و از سوی دیگر، با باز کردن راه ‌اجتهاد بر اساس فهم صحابه، باب پیدایش برخی فتاوای افراطی نادرست و سلیقه‌ای را گشوده‌اند. شکل گیری چنین عقیده‌ای از سده چهارم ه.ق. آغاز شد، اما بعدها به دست ابن تیمیه و شاگردانش مدون شد و نهایتاً با محمد بن عبدالوهاب و از طریق حاکمان آل سعود در دوران معاصر تجدید حیات یافت. «تکفیری» عنوانی است که به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که غالباً برخاسته ‌از قرائت‌های مختلف سلفی وهابی، مسلمانان را به صرف آنکه با آنها هم عقیده نیستند، برخلاف معیارهای شرعی شناخته شده، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. کافر خواندن مسلمانان یا اصولاً مذاهب اسلامی، پیامدها و واکنش‌های عملی مهمی ‌در جوامع اسلامی‌ دارد. چنان که فتاوای تکفیری در پس بسیاری از اقدامات تروریستی پاکستان و عراق و اخیراً جنایت شهادت شیعیان مصر، قرار دارد. شیعه شناسیِ گروه‌های مختلف سلفی (وهابی) ، اعم از جهادی و تکفیری یا رسمی‌ و علمی، به رغم همه‌ اختلاف نظرهای درونی‌شان درباره دیگر مسائل، کمابیش شکلی یکسان و مشابه دارد و معمولاً متأثر از آثار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی است، که اثرگذارترین شخصیت‌ها بر سلفی‌های معاصر چون محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش بوده‌اند.
جریان سلفی، جریانی است که سه ویژگی دارد: مذهب ساده و روانی است که همه آن را می‌فهمند. ادعاهایی بسیار جذاب دارد؛ برای مثال، دنبال راه حل رادیکال برای جهان اسلام است، و جنبشی ضدغرب است؛ و ویژگی سوم این است که جریانی عمل گراست. این سه ویژگی باعث شده ‌است جریان‌های سلفی، جریان‌هایی قوی باشند. (28)
مهم‌ترین دلیلی که‌ آنها در توجیه تکفیر شیعیان ارائه داده‌اند، ادعای دروغینِ «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن» است. وقتی پیروان یک مذهب متهم به عدم اعتقاد به قرآن می‌شوند، به راحتی می‌توان سایر باورهای نادرست درباره‌ آنها را تبلیغ کرد و آنان را متهم به عقایدی غیرتوحیدی کرد.
بین سلفی‌گری و اهل سنت اختلافات اساسی وجود دارد و سلفی‌ها در حوزه روش شناسی نقل‌گرا، در حوزه معرفت شناسی حدیث‌گرا، در حوزه هستی شناسی حس‌گرا و در حوزه معناشناسی هم ظاهرگرا هستند. این چهار متغیر اگر در یک فرد شکل گرفته شود وی را می‌توان سلفی نامید. به عبارت دیگر، اندیشه سلفی همیشه عقل ستیز و کاملاً ارتجاعی است و در شمول مذاهب چهارگانه ‌اهل سنت نیست. واقعیت این است که‌ اندیشه سلفی طیف‌های مختلفی دارد و جریانی منسجم نیست و اندیشه‌های مختلف و گاه متضادی هم دارد. در این شرایط رابطه بین سلفیت و وهابیت رابطه عام و خاص مطلق است. به این معنا که سلفی‌گری مفهومی ‌عام است که مهم‌ترین مصداق آن وهابیت است، اما در کنار آن هم مکتب دیوبندی و اخوان المسلیمن (گرایش تند آن) وجود دارد. (29)
سلفی‌های تکفیری با توجه به قرائتی که ‌از دو محور ایمان و کفر یا توحید و شرک دارند تمامی‌ مسلمانان را کافر می‌دانند. زیرا ظاهرگرا هستند و عبادت را صرفاً به خضوع و خشوع معنا می‌کنند. به نظر آنها، کسی که مرتکب گناه کبیره می‌شود از اسلام خارج می‌شود. این رویکرد در اندیشه‌های سیاسی آنها تسری می‌یابد؛ لذا قائل به مرجعیت سیاسی سلف می‌شوند و می‌گویند که خلافت به شکل اولیه خود باید ایجاد شود. این در حالی است که‌ اندیشه سیاسی اهل سنت بیشتر شورامحوری است نه خلیفه محوری. (30)
نگاه سلفی‌ها به غرب کاملاً منفی بود، اما واقعیت آن است که سلفی‌گریِ تبلیغی بیشتر در جماعت تبلیغ، که در 104 کشور دنیا شعبه دارند، خلاصه می‌شود. ویژگی جریان تبلیغی بیشتر تبلیغی است و کار عملی چندانی ندارند. یعنی کمتر فعالیت تروریستی و ترور دارند. با این حال، امروزه بخشی از این جریان هم به عاملی در دست سلفی‌های تکفیری بدل شده ‌است و همین اندیشه را در جهان اسلام گسترش می‌دهند. (31)
غربی‌ها در حقیقت دو نگاه به سلفی‌ها دارند. مستشرقان نسبتاً منصف، نگاهی منفی به سلفی‌ها دارند و بر این نظرند که سلفی‌ها جهان اسلام را منشق و متفرق کرده‌اند و سلفی‌ها را بنیادگرا و در مقابل اسلام گراها می‌پندارند. اما واقعیت این است که جهان غرب (به ویژه در حوزه قدرت و دولت) نگاهی ابزاری به سلفی‌ها دارد و از سلفی‌ها به عنوان ابزاری برای پیش برد اهداف خود در کشورهای اسلامی‌ بهره می‌برد. ناآرامی‌های سلفی‌ها در عراق به حضور غرب مشروعیت داد. زرقاوی در ورود به عراق اعلام کرد که برای مبارزه با صلیبیون می‌آید، اما تمام کشتارها از مسلمانان بود. گذشته ‌از این، در پاکستان، یمن، عدن، سوریه، سودان و... هنگامی‌ که ناامنی‌های سلفی‌ها وجود داشته باشد آمریکا می‌تواند به حضور خود مشروعیت دهد. در سوریه سلفی‌ها ابزاری در دست غرب برای به زانو درآوردن دولت اسد و تأمین امنیت اسرائیل شده‌اند. در این حال غرب برای بحران زایی‌ها و نشان ندادن نقش خود بیشتر از سلفی‌ها برای مشروعیت بخشی به حضور خود و تغییر در وضعیت بازیگران منطقه بهره می‌برد. (32)
با وجود جریان سلفی تکفیری، اسلام به عنوان یک دین متحجر و خشونت‌گرا و غیردموکراتیک در عرصه ‌افکار عمومی‌ جهان و به خصوص مردم مسلمان منطقه به تصویر کشیده شده که توانایی اداره‌ امور اجتماعی و جامعه خود را به صورت مسالمت آمیز و هم گرایانه با دیگر کشورهای اسلامی ‌منطقه در قالب یک نظام امنیتی متکی به کشورهای منطقه ندارد. این وضعیت، برای غرب و نظام سلطه جهانی، مطلوب است و به حضور آنها در منطقه و تعیین نظام امنیت منطقه‌ای کمک می‌کند.
همه ‌این آشوب‌ها، درگیری‌ها و بحران‌های منطقه‌ای هر یک بخشی از استراتژی آمریکا در ایجاد نظم نوین جهانی با محوریت آمریکا (و نه لزوماً یک نظام تک قطبی) محسوب می‌شود که با فروپاشی نظام دوقطبی بعد از 1991 و حمله 11 سپتامبر در حال پی‌گیری است و بر اساس این نظم نوین جهانی، نظم منطقه‌ای خاورمیانه باید بازتعریف شود.

حضور نیروهایی از کشورهای مختلف در جنگ سوریه و عراق

امروزه بخش بسیار بزرگی از نیروهای حاضر در سوریه و عراق را نیروهای خارج از این کشورها تشکیل می‌دهند، به طوری که برخی از منابع خبری جنگجویان را از 87 ملیت دانسته‌اند (33) که در عراق و سوریه با دولت‌های آن در حال جنگ هستند. تعداد آنها به بیش از هشتاد هزار نفر می‌رسد (34) که بیشترین افراد از دو کشور چچن و عربستان سعودی هستند. با فرض پیروزی این نیروها و سرنگونی نظام سوریه و عراق، درگیری‌ها و آشوب‌های منطقه خاورمیانه به مراتب بیشتر می‌شود. زیرا به طور قطع این نیروها با ملت‌های منطقه دچار تعارض هستند. از طرفی با فرض عدم پیروزی جریان تکفیری و ایجاد یک ثبات نسبی در منطقه، جنگ‌جویان تکفیری یا به کشورهای خود برمی‌گردند، یا به کشورهای دیگر خواهند رفت. در هر دو صورت ناامنی و تهدید در منطقه و جهان افزایش خواهد یافت. در صورت بازگشت این جنگ‌جویان به کشورهای خود، در درون آن کشورها چه‌ اتفاقی خواهد افتاد؟ تصور این مسئله خود به حدی نگرانی و تهدید ایجاد می‌کند که مساوی با ناامنی است. در واقع، افراط‌گرایی که ‌امروزه در سوریه و عراق یا در برخی نقاط دیگر دنیا به کمک قدرت‌های بزرگ و برخی از متحدان منطقه‌ای و جهانی در حال وقوع است، از طرفی موجب کاهش امنیت کشورها شده و از طرف دیگر با به قدرت رسیدن این جریان در هر منطقه‌ای از جهان باید شاهد جنگ جهانی دیگری باشیم. زیرا مبانی و دیدگاه‌های این جریان تسلط بر کل جهان است نه بخشی از جهان؛ آیا این بی نظمی ‌هدفمند، خود نظم جدید را به چالش نمی‌طلبد؟
مجله فارین افراز، که‌ ارگان مطبوعاتی «شورای روابط خارجی» (CFR) است، گزارشی را با عنوان: «عصر بی نظمی» منتشر کرد. آیا این مسئله می‌تواند تصادفی باشد؟ این بی نظمی‌ در راستای تضعیف نظام بومی ‌است که ‌ایران و دیگر ملل مسلمان منطقه در حال پیش برد آن هستند؛ اینکه مدل به قدرت رسیدن مهره‌ها در منطقه چگونه باشد نه‌ اینکه مهره‌ها چه کسانی باشند. ما مدل به قدرت رسیدن مورد نظر آمریکا در منطقه را از 2006 به بازی گرفتیم و آن را از داخل تهیه کردیم، اما هنوز در کشاکش طراحی و تثبیت نظمی ‌هستیم که ‌اغلب سیاسیون بومی‌آن را عادلانه و مترفی بدانند.
گروه ترورریستی داعش، که مدعی دولت اسلامی‌ عراق و شام است، یکی از مهره‌های دولت آمریکا برای تغییر نظم موجود منطقه و ایجاد خاورمیانه جدید است. این سازمان وظیفه دارد رسیدن به‌ این نظام جدید را به یک رؤیا و افسانه سال‌های دور و یک طرح انتزاعی تبدیل کند. بنابراین، سازمان تروریستی تکفیری برای اینکه‌ از حیث ژئوپولیتیک در بن بست گرفتار نشود و بتواند به حیات خود ادامه دهد، احتیاج دارد که دامنه ‌استقرار نظامی- سیاسی خویش را تا نقطه‌ای که به شاخ آفریقا وصل شود امتداد دهد؛ زیرا این بهترین و سریع‌ترین راه برای جذب نیرو و لجستیک است.
و برای این تغییر در خاورمیانه از وقتی جنگ در سوریه شروع شد، علیرغم اینکه تروریست‌های مسلح در سوریه هر روز تلفات بیشتری دادند اما به حجم آنها افزوده شده‌ است. برخی از کارشناسان، مجموع کل تروریست‌های داعش، النصره، اخوانی‌های تکفیری، ارتش آزاد سوریه، بعث عراق و ... را، که در منطقه حاضرند از بیش از 86 کشور می‌دانند که مشغول جنگ هستند و تعداد آنها را بین 120 هزار تا 150 هزار نفر تخمین می‌زنند. (35)

نتیجه

مهم‌ترین عامل تمایز دولت‌ها در نظام بین الملل قدرت است. نظام بین الملل از سلسله مراتب قدرت تشکیل شده ‌است. قدرت و مکانیسم توزیع آن، موجب تحول موقعیت بازیگران می‌شود که نتیجه‌ آن تحول در نظام بین الملل است. (36) از 1991 به بعد نظام بین المللی به یک وضعیت در حال گذار تغییر یافت. با این حال، برخی آن را نظام تک قطبی و برخی نیز قدرت را در سطوح اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چندگانه دانسته‌اند و فقط در بعد نظامی ‌آن را تک قطبی می‌دانند. بحران عراق و پیش از آن بحران کویت، کوزوو و افغانستان تا حدودی نشان داد که نظام بین الملل حداقل در سطح سیاست، نظامی ‌تک قطبی است. و آمریکا به عنوان مهم‌ترین قدرت بین المللی سعی در ایجاد نظام مطلوب خود در جهان دارد.
با توجه به‌ اهمیت استراتژیکی برخی از مناطق جهان، به خصوص خاورمیانه، که نظم در آنها مربوط به دوره نظام دوقطبی و جنگ سرد بوده ‌است، امروزه غرب می‌کوشد با توجه به دوران پس از نظام دوقطبی و گذار تغییراتی را با توجه به ساختار نظام بین المللی ایجاد کند. از جمله مناطق مهم استراتژیکی دنیا خاورمیانه بوده ‌است که هیچ قدرت بین المللی نمی‌تواند نسبت به آن بی توجه باشد.
از اهداف مهم آمریکا ایجاد نظم منطقه‌ای جدید در خاورمیانه، با توجه به تثبیت وضعیت نظام بین الملل در نظم نوین جهانی است. از طرف دیگر، مقابله با اسلام و بیداری اسلامی‌ است که با وقوع انقلاب اسلامی ‌ایران در 1979 گرایش به‌ اسلام و معنویت در جهان افزایش یافت و دشمنان اسلام، برای مقابله با گسترش اسلام سیاسی در جهان، توطئه‌ی پرورش گروه‌های تکفیری به ظاهر اسلامی ‌و قدرت بخشیدن به آنها را در دستور کار خود قرار دادند که در قالب اسلام هراسی و تروریسم ترسیم می‌شود. بدین منظور آمریکا سه هدف را در منطقه خاورمیانه دنبال می‌کند؛ یکی تأمین امنیت اسرائیل و دیگری تداوم مطمئن جریان انرژی از منطقه به جهان و در نهایت ایجاد و تشدید اختلافات مذهبی بین مسلمانان برای عدم وحدت اسلامی‌ و بیداری اسلامی، تحقق این اهداف بدون تغییرات محیطی و بازیگران موجود در منطقه خاورمیانه ‌امکان پذیر نخواهد بود.
طرح تقسیم کشورهای خاورمیانه قطعاً با حضور نیروهایی مثل جریان سلفی‌گری تکفیری و با حمایت غرب ایجاد می‌شود. زیرا اگر این جریان واقعاً اسلامی ‌بود نخستین تهدید در جهان اسلام اسرائیل و شکستن وحدت مسلمانان است، نه تکفیر کردن مذاهب اسلامی‌ دیگر و جنگ با آنها. جریان تکفیری نیرویی سازماندهی شده ‌از سوی غرب است که با حمایت مالی برخی کشورهای منطقه هم سو با منافع غرب حرکت می‌کند و در طرح تقسیم خاورمیانه جدید نقش کلیدی دارد. از سوی دیگر، این جریان موجب اسلام هراسی در دنیا شده‌ است و اسلام و مسلمانان به عنوان تهدیدی برای جهان مطرح شده‌اند. جهان به بیداری اسلامی‌ به چشم یک تهدید می‌نگرد و بدین وسیله حضور غرب برای رفع این تهدید و دخالت در امور کشورهای اسلامی ‌توجیه می‌شود.
با فرض ایجاد منطقه خاورمیانه جدید و تقسیم آن به کشورهای متعدد دیگر و حضور جریان تکفیری به عنوان یک کشور در منطقه و پذیرش این جریان از سوی کشورهای منطقه، استراتژی آمریکا برای ایجاد نظم نوین جهانی و تداوم مطمئن جریان انرژی ایجاد نخواهد شد. بلکه موجب به هم ریختگی نظام بین الملل خواهد شد. زیرا اگر نظام بین الملل نتواند امنیت جهانی را ایجاد و بحران‌های آن را حل کند خود از بین می‌رود و نیازمند یک نظام جدید بین المللی است.
با توجه به وجود نیروهای متکثر از کشورهای مختلف در جریان سلفی تکفیری و وجود اختلافات شدید در گروه‌های این جریان در منطقه- اگر نگوییم که شکست خواهند خورد- پیروز

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسربرجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی سردردهای پشت سر سردردهای برجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی اربعین


ادامه مطلب ...

از علائم تا راهکارها: همه چیز درباره افسردگی

جام جم سرا: تلا ش در جهت رفع افسردگی،خود یکی از راههای اساسی درمان و پیشگیری از شدت بیماری و عوارض آن است.

برای افسرده نبودن کافی نیست که مشکلی نداشته باشیم بلکه باید شوروشوقی درسر باشد؛ باید دلیلی برای زندگی داشت.باید عشق ورزید تا افسرده نبود، پاد زهرافسردگی این نیست که خیالی درسرنداشته باشیم بلکه آن است که موضوعی سالم و مناسب برای دوست داشتن و شوری سازنده و مفید در سر داشته باشیم.

به نقل از سلامت نیوز، ما منکر مشکلات و حوادث غم انگیز نیستیم اما آنچه به حوادث معنای مایوس کننده می‌دهد بیش از خود حوادث تعبیر و تفسیر ماست. قدرت تعقل و توانایی سازگاری آسان در برابر مشکلات لا یتناهی است. توانایی اندیشه بشر و قدرت چاره جویی او خیلی بیش از آن است که قوی ترین حوادث تلخ هم بتواند او را برای همیشه افسرده نگهدارد. افسرده در زندگی روزمره معمولابه شخصی گفته می‌شود که غمگین و حالتی ناشاد داردکه در تعریف روانشناسانه شخص افسرده کسی است که غمگین و ناراحت می‌باشد.افسردگی یکی از شایع ترین بیماریهای نوع بشر است وعلانم مختلفی دارد مانند علایم جسمانی که موجب مراجعه به پزشک می شود. حدود 6در صد از افراد جامعه مبتلا به افسردگی هستند. احتمال اینکه هر کسی در طول عمر خود به افسردگی دچار شود به طور متوسط 15درصد است که ازاین 15درصد تعداد خانم‌های افسرده بیشتر از آقایان است.

افسردگی موجب افت عملکرد شغلی،تحصیلی،اجتماعی و خانوادگی می‌شود.احساس غم و اندوه گذرا به دنبال فقدان عزیزان یا شکست در یک تجربه معمول زندگی که با خود ملامتگری را به همراه ندارد و یا بطور قابل توجه نمی‌باشد یک اتفاق بسیار معمول روانی است و نام بیماری بر آن اطلاق نمی‌شود و اگر به خوبی و سازنده با آن برخورد شود می‌تواند به رشد و تعالی انسان نیز کمک کند.افسردگی اساسی یک اصطلاح تشخیصی است که دلالت بر وجود علایم بارز افسردگی می‌کند که موجب افت قابل توجه در عملکرد شغلی یا اجتماعی شخص شده است.

علایم:
علامت اصلی افسردگی اساسی یک دوره حداقل دو هفته ای است که در طی آن فرد افسرده علاقه و احساس لذت را تقریبآ در همه فعالیت‌ها از دست می‌دهد در کودکان و نوجوانان نیز به همین منوال است.فرد افسرده چهار علامت را تجربه می‌کند که عبارتند از: تغییردر اشتها یا وزن،خواب و فعالیت روانی- حرکتی، کاهش انرژی، احساس بی ا رزشی یا گناه، دشواری در اندیشیدن، تمرکز و یا تصمیم گیری با افکار تکرار شونده مرگ یا اندیشه پردازی،طرح و اقدام برای خودکشی. برای به حساب آوردن یک دوره افسردگی اساسی یک علامت باید نسبت به دوره قبل بدتر شده باشد یا یک علامت اخیراً بوجود آمده باشد. علایم برای بیشتر ساعات روز تقریبآ هر روز برای حداقل دو هفته پیوسته ادامه دارد. در بعضی افراد این دوره افسردگی حالت خفیف تری دارد و ممکن است فرد کارکردهای ظاهراً طبیعی داشته باشد اما نیازمند تلاش فزاینده بسیار زیاد است.در بعضی افراد که از احساس بی میلی شکوه می‌کنند،هیچ گونه احساسی ندارند یا ا حساس مضطرب بودن می‌کنند وجود یک خلق افسرده را می‌توان از حالت چهره طرز رفتارشان استنباط کرد.بعضی افراد بر شکایت جسمی‌به جای گزارش احساس غمگینی تاکید میکنند.
بیشتر افراد افزایش تحریک مثل خشم مستمر، تمایل به پاسخ دادن به وقایع به صورت طغیان، خشم یا سرزنش دیگران و یا احساس غلو یافته ناکامی‌بر سر موضوعات جزیی را گزارش می دهند. در کودکان و نوجوانان با از دست دادن علاقه یا احساس لذت تقریباًهمیشه تا حدی وجود دارد.اعضای خانواده غالباً متوجه کناره‌گیری اجتماعی و عدم علاقه به فعالیت‌های لذت بخش قبلی بیمار می‌شوند ( مثلاً کسی که قبلاً عاشق بازی گلف بود دیگر بازی نمی‌کند،کودکی که از بازی فوتبال لذت می‌برد بهانه‌هایی می‌آورد که بازی نکند). در بعضی افراد علاقه و یا میل جنسی نسبت به گذشته کاهش قابل توجهی پیدا می‌کند. اشتها معمولاً کاهش می‌یابد و بیشتر افراد احساس می‌کنند برای خوردن باید به خود فشار بیاورند دیگر افراد به ویژه آنهایی که با مراکز سرپایی سروکار دارند ممکن است افزایش اشتها پیدا کرده و غذاهای خاصی را دوست داشته باشند (مثلآ: شیرینی‌ها یا دیگر کربوهیدراتها ) تغییر اشتها در هر جهت ممکن است کاهش یا افزایش قابل توجه وزن را در پی داشته باشد در کودکان ناتوانی در به دست آوردن وزن موردانتظار ممکن است ذکر شود.

افراد نوعاًدچار بیخوابی در اواسط شب هستند (یعنی مشکلاتی در به خواب رفتن نیز وجود دارد که خوابشان به صورت دوره‌های دراز مدت در شب یا افزایش خواب در روز است) گاهی ا وقات دلیلی که افراد به خاطر آن در صدد درمان برمی آیند خواب آشفته است. - تغییرات روانی- حرکتی شامل بی قراری (مثلاً ناتوانی در نشستن، قدم زدن،فشار دادن دست یا فشار دادن یا مالش پوست، البسه و دیگر اشیا )یا تاخیر ( مثلاً تفکر و حرکات بدنی کند،افزایش مکثها قبل از جواب دادن) است.بی قراری یا تاخیر روانی – حرکتی باید به حدی برسد که توسط دیگران قابل مشاهده بوده و صرفاً نشان دهنده احساسات ذهنی نباشد.
کاهش انرژی، فرسودگی و خستگی مفرط شایع هستند. یک شخص ممکن است خستگی مداوم را بدون کار بدنی گزارش دهد. حتی به نظر می‌رسد که انجام کوچکترین وظایف نیازمند تلاش اساسی است. میزان کار آمدی در تکالیفی که انجام می‌شود ممکن است کاهش یابد.مثلاً فردی شکایت می‌کند که نظافت و لباس پوشیدن در صبح خسته کننده است و دو برابر زمان معمول طول می‌کشد.
احساس بی ارزش بودن یا گناه همراه با ارزیابی منفی غیر واقعی از ارزش خود یا اشتغال و نشخوار ذهنی همراه با گناه در مورد نقاط ضعف کوچک گذشته ممکن است وجود داشته باشد.
چنین افراد اغلب وقایع روزمره رفتاری یا جزیی را به عنوان شاهدی برای نقایص شخصی مورد سوء تعبیر قرار می‌دهند و یک احساس مسوولیت اغراق آمیز برای وقایع نامساعد دارند. برای مثال یک معامله گر ممکن است دچار اشتغال ذهنی همراه با سرزنش خود به خاطر شکست در فروش شود. حتی وقتی که بازار عموماً راکد است و دیگر معامله گران نیز تقریبآ نتوانسته اند فروشی داشته باشند احساس بی ارزش بودن یا گناه ممکن است تا حدی هذیانی باشد. (مثلآ فردی که اعتقاد دارد شخصاً مسوول فقر دنیا است و خودرا به خاطر بیمار بودن یا شکست در بر آورده ساختن مسوولیتهای شغلی یا بین شخصی به عنوان نتیجه ای از افسردگی سرزنش می کند) و اگر جنبه هذیانی نداشته باشد برای برآورده ساختن این ملاک کافی به نظر نمی‌رسد.
بسیاری از افراد آسیب در توانایی تفکر و اشکال در تمرکز حواس یا تصمیم گیری را گزارش می‌دهند. آنان به آسانی دچار حواس پرتی می‌شوند و یا از مشکلات حافظه شکایت می‌کنند. آنهایی که از نظر ذهنی خواستار کسب و کار یا تحصیلات هستند اغلب نمی‌توانند کارکرد مناسب حتی در زمانی که مشکلات تمرکز خفیفی دارند داشته باشند.
در کودکان افت ناگهانی در نمرات درسی ممکن است انعکاس تمرکز ضعیف باشد و یا با نشانه‌های اولیه زوال عقل اشتباه شود. وقتی که دوره افسردگی اساسی به گونه موفقیت آمیزی درمان می‌شود مشکلات حافظه ای اغلب کاملاً کاهش می‌یابند. با وجود این در بعضی افراد به ویژه اشخاص سالمند دوره افسردگی اساسی ممکن است تظاهر اولیه زوال عقل برگشت ناپذیر باشد.

غالباً افکار مرگ و اندیشه پردازی در مورد خود کشی یا اقدام به خودکشی وجود دارد. دامنه این افکار از این اعتقاد که آنان که مرده اند آسوده ترند تا افکار گذرا اما تکرار شونده در مورد عمل خودکشی و برنامه‌ریزیهای حساب شده برای چگونگی انجام خودکشی امتداد دارد. فراوانی شدت و درجه مهلک بودن این افکار کاملاً متغیر است. افرادی که احتمال کمتری برای انجام خود کشی دارند ممکن است افکار گذرا (یک تا دو دقیقه و تکرار شونده یک یا دو بار در هر هفته )را گزارش دهند.

گر چه این رفتارها از نظر آماری با اقدامات خودکشی همراهند و امکان دارد در شناسایی یک گروه در معرض خطر بالا مفید باشد اما بسیاری از مطالعات نشان داده اند که امکان پیش بینی دقیق مکان یا زمانی که یک فرد خاص مبتلا به افسردگی سعی می‌کند خودکشی کند وجود ندارد. انگیزه خودکشی ممکن است شامل تمایل به تسلیم شدن در مقابل موانع بر طرف نشدنی و یا اشتیاق شدید برای خاتمه دادن به یک حالت هیجانی به شدت دردناک که توسط شخص ادراک می‌شود باشد. تشخیص دوره افسردگی در صورتی که علایم واجد ملاک‌های یک دوره آمیخته باشد داده نمی‌شود. اگر آسیب شدید باشد شخص ممکن است کار کرد خود را در زمینه‌های اجتماعی یا شغلی از دست دهد در موارد افراطی شخص ممکن است قادر به انجام حداقل مراقبت از خود (مثلاً تغذیه یا لباس پوشیدن) نباشد و یا حداقل بهداشت شخصی را داشته باشد. اگر علایم افسردگی ظرف دو ماه بعد از فقدان فرد مورد علاقه شروع شوند و بیش از این دو ماه ادامه نیابند. عمومآ به عنوان نتیجه داغدیدگی به حساب می‌آیند مگر اینکه مشتمل بر اشتغال ذهنی بیمار گونه همراه با احساس بی ارزشی، اندیشه پردازی در مورد خودکشی، علایم روان پریشانه و یا تاخیر روانی - حرکتی باشد.

علائم و اختلالات همراه
علائم و اختلالات روانی همراه افراد مبتلا به دوره افسردگی غالباً با گریان بودن، تحریک پذیر بودن، حزن،نشخوار ذهنی داشتن، مضطرب بودن، وحشت زدگی و نگرانی شدید در مورد سلامت جسمانی و شکایت از درد (مثلاً: سر درد یا درد مفاصل شکم و یا دیگر اعضای بدن) شناخته می‌شود در طی دوره افسردگی بعضی افراد حمله‌های وحشت دارند به صورت الگویی رخ می‌دهد در کودکان اضطراب جدایی ممکن است روی دهد بعضی افراد داشتن مشکلاتی در روابط صمیمی، رضایت کم از تعاملات اجتماعی یا مشکلاتی در کار کرد جنسی (مثلاً فقدان اوج لذت جنسی در زنان و یا اختلال کارکرد نعوظی در مردان همراه است ) مشکلات زناشویی (مثلاً طلاق)، مسایل شغلی (مثلاً, از دست دادن شغل ) مسایل تحصیلی (مثلاً فرار از مدرسه، شکست در مدرسه ) الکل یا دیگر مواد قابل سوءمصرف و افزایش استفاده از خدمات پزشکی ممکن است و جود داشته باشد.
وخیم ترین پیامد دوره افسردگی احساس اقدام یا انجام خودکشی است. خطر خودکشی به ویژه برای افراد دارای علایم افسردگی سابقه اقدام خودکشی به سابقه خانوادگی انجام خودکشی و یا استفاده همزمان از مواد بالاست.

افزایش میزان مرگ زودرس ناشی از حالات طبی عمومی‌نیز ممکن است وجود داشته باشد دوره‌های افسردگی غالباً همراه با عوامل استرس زای روانی –اجتماعی (مثلاً: مرگ فرد مورد علاقه، جدایی زناشویی طلاق ) نمایان می‌شوند. زایمان ممکن است افسردگی را شدید کند که د ر این صورت شاخص شروع افسردگی پس از زایمان نمایان می‌شود.

سیر بیماری
علایم دوره افسردگی معمولاً در طی روزها یا هفته‌ها به وجود می‌آید. دوره‌های اولیه که با علایم اضطراب و افسردگی خفیف همراه است ممکن است هفته‌ها یا ماهها قبل از شروع دوره افسردگی اساسی کامل طول بکشد. دوره درمان نوعاً 6 ماه یا بیشتر صرف نظر از سن شروع طول می‌کشد. در اکثر موارد بهبودی کامل علایم وجود دارد و کارکرد فرد به سطح قبل از بیماری برمی‌گردد. در مواردی شاید 20 تا 30 در صد برخی علایم افسردگی که برای نشان دادن یک بیمار افسرده است کافی نیست. ممکن است ماهها یا سالها ادامه یابد و یا برخی ناتوانی‌ها یا اختلالات که در این موارد ممکن است بهبودی نسبی داشته باشد.

نشانه‌های دوره افسردگی
1- خلق افسرده در بیشتر اوقات روز،تقریباً هر روز، خواه از طریق گزارش ذهنی (مثلاً احساس غمگینی یا پوچی ) و خواه مشاهده دیگران (مثلاً غمگینی و اشکبار بودن )باشد.
2- کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به همه تقریباً همه فعالیت‌ها در بیشتر اوقات روز تقریباً هر روز (به طوری که شرح ذهنی بیمار یا مشاهدات دیگران نشان می‌دهد )
3- از دست دادن قابل ملاحظه وزن بدون رژیم غذایی یا افزایش وزن (مثلاً تغییر در بیش از 5 درصد وزن بدن در یک ماه )یاکاهش و یا افزایش اشتها تقریباً هر روز در کودکان ناتوانی در رسیدن یه وزن مورد انتظار را در نظر بگیرید.
4- بی خوابی و پرخوابی تقریباً هر روز
5- بی قراری یا تاخیر روانی –حرکتی تقریباً هر روز (قابل مشاهده توسط دیگران فقط به احساسهای ذهنی بیقراری یا کندی محدود نمی‌شود.)
6- خستگی شدید یا از دست دادن انرژی تقریباً هر روز.
7- احساس بی ارزشی یا گناه افراطی و نامناسب (که ممکن است هذیانی باشد )تقریباً هر روز (فقط شامل سرزنش خود و احساس گناه در مورد بیمار بودن نمی‌باشد )
8- کاهش توانایی تفکر یا تمرکز یا بلاتصمیمی ‌تقریباً هر روز (خواه به صورت شرح ذهنی بیمار و خواه قابل مشاهده توسط دیگران )
9- افکار تکرار شونده در مورد مرگ نه به صورت ترس از مرگ و فکر کردن مکرر در مورد خودکشی یا اقدام به آن.

چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد ؟
اگر افسردگی شدید باشد و یا بیش از چند هفته ادامه یابد همچنین اگر اندوه ناشی از فقدان شخص مورد علاقه بیش از چند ماه استمرار یابد به کودک باید توسط پزشک ویزیت شود.در این موارد کودک ممکن است به روان درمانی و یا درموارد شدیدتر داروهای ضد افسردگی نیاز داشته باشد.اغلب کودکان پس از شروع درمان به سرعت بهبود می‌یابند هر چند افسردگی در بعضی موارد تا چند ماه ادامه می‌یابد و سپس بتدریج بهبود می‌یابد. در عدة کمی‌از بیمارن افسردگی ادامه می‌یابد و یا عود می‌کند و گاهی حتی منجر به خودکشی فرد می‌شود.

فرهنگ و افسردگی
فرهنگ نه تنها بر بروز بیماری افسردگی اثر می‌گذارد بلکه ظهور علائم بیماری و پیشرفت آن را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. هنوز هم توصیف بیماریهای روانی در کتب مرجع بر اساس مشاهدات بالینی بیماران در ممالک غربی استوار است.

هر سال غریب به 100 میلیون نفر از مردم جهان به بیماری افسردگی مبتلا می‌شوند به احتمال زیاد علت این وفور افسردگی در بیشتر کشورها از یکسو بالارفتن طول عمر و از سوی دیگر بوجود آمدن دگرگونیهای اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی است که موجب تشدید فشارهای روانی و افزوده شدن بر تعداد بیماران مذکور می‌شود. شاید هم علت دیگر این باشد که بروز این بیماری در نسل جوان افزایش یافته است. از هم گسیختگی خانواده‌ها، انزوای اجتماعی، و پدیده‌های دیگری از این قبیل، می‌تواند منجر به پیدایش حالتهای افسردگی شود رواج برخی آسیب‌های جسمی‌نیز خطر ابتلا به افسردگی را بالا می‌برد، از آن جمله صدمات ناشی از مصرف مشروبات الکلی انواع مواد مخدر است که به بروز این حالات در شخص معتاد سرعت می‌بخشد مشکل افسردگی با ابعاد گسترده اش قطعاٌ یکی از مسائل مهم بهداشت عمومی‌در جهان امروز به شمار می‌آید و این در حالی است که درمانهای مؤثری نیز برایش وجود دارد. اما بیمارانی که مبتلا به افسردگی هستند، بخصوص در کشورهای در حال توسعه معمولاٌ از این درمانها بی نصیب می‌مانند و ناچار درد و رنج ناخواسته ای را تحمل می‌کنند که به نوبة خود محیط خانوادگی و اجتماعی آنها را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

تصور غلطی که از این بیماری در اذهان موجود است دسترسی به درمانهای مناسب را محدود کرده و باعث اشتباه در تشخیص و اقدام به معالجات نادرست شده است. داستان خانم ایکس نمونة بارزی از این نوع اشتباهات است: این خانم 48 سالة مراکشی پس از فوت ناگهانی پسرش بعلت تصادف به بیخوابی و خستگی و سر دردهای شدید مبتلا شد که داروهای مسکن معمولی نمی‌توانست به او کمک کند. خانم ایکس بعدازآنکه مدتها به پزشکان مختلف از قبیل متخصص اعصاب، چشم پزشک، و متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه کرد و نتیجه ای نگرفت. دست آخر یک دندانپزشک سردرد او را ناشی از خرابی دندانها تشخیص داد و تمام دندانهای اورا کشید و به جایش دندان مصنوعی گذاشت اما اینکار نیز نه فقط از سردرد او چیزی نکاست بلکه شدت آنرا هم افزون کرد. بالاخره همان دندانپزشک وی را به یک روانپزشک معرفی کرد. روانپزشک ناراحتی او را افسردگی تشخیص داد و سردردهای ناشناخته بیمار را ناشی از آن دانست. با شروع درمان ضد افسردگی، سردرد و سایر نشانه‌های بیماری برطرف شد و بیمار سلامتی کامل خود را بازیافت. نتیجه موفقیت آمیز درمان، صحت تشخیص روانپزشک را تأیید می‌کرد.

هنگامی‌که در مورد افسرگی بحث می‌شود سوالاتی در اذهان پیش می‌آید که بعنوان مثال: آیا افسردگی یک بیماری ارثی است؟ آیا فرزندان هم دچار این بیماری خواهند شد ؟
در جواب باید گفت: استعداد ارثی یکی از عوامل موثر در ابتلای به افسردگی است. زمینه ارثی موجب می‌شود تا فشارهای روانی و تجربیات سخت زندگی و یا ناملایمات ناشی از فقدانهای مکرر یا شدید باعث بروز علائم افسردگی بشود.
عوامل ارثی-اقتصادی-اجتماعی هر کدام در بروز بیماری افسردگی موثر هستند. کسیکه زمینه ارثی قوی افسردگی داشته باشد نیاز به استرس روانی یا فشار روانی اجتماعی کمتری دارد تا بیمار شود و همینطور بالعکس پس در نتیجه نباید نگران زمینه ارثی بودن بیماری باشیم تا فشار روحی بیش از معمول را به فرزند خود وارد نسازیم. وظیفه حکم می‌کند تا آرامش خود را حفظ کنیم. محیط آرام و مهربانی در خانه فراهم کنیم تا مسائل روزمره به نحو منطقی حل شود و این فضای آرام و حمایت گر خود موجب متوقف شدن زمینة ارثی شده و مانند پادزهر مانع بروز علائم افسردگی در فرد مستعد شویم.
گاهی اوقات ممکن است این سوال در ذهن اشخاص افسرده پیش بیاید که چرا من افسرده شده ام؟ افسردگی همانطور که در مباحث قبل گفته دلائل متعددی اجتماعی – اقتصادی ارثی را دارد که ممکن است اینها دست به دست هم بدهند و موجب افسردگی شود. نکتة قابل توجه اینکه چرا بعضی افراد در برابر شدید ترین حوادث غم انگیز هم از افسردگی به دور می‌مانند و بعضی‌ها در برابر حوادث بسیار کوچک محیطی یا هیجانی دچار اندوه شدید و یأس می‌شوند.
آنان که برای ابتلای به افسردگی به دلیل زمینه‌های ارثی یا تجربیات تلخ گذشته زندگی حساس تر هستند نسبت به حوادث جاری اجتماعی و اقتصادی شکننده تر بوده و زودتر به بیماری افسردگی مبتلا می‌شوند وبرعکس آنان که از ثبات بیشتری برخوردار هستند فقط در مقابل حوادث غم انگیز شدید ممکن است تسلیم افسردگی بشوند.
پس برای درک علت افسردگی باید به مجموعه علل در هم تنیده توجه داشت نه یک علت خاص.در نتیجه در درمان بیماران افسرده سه رکن اساسی زیر را در برنامه منسجم و حساب شده منظور کرد:

1)استفاده از درمانهای دارویی ضد افسردگی.

2)استفاده از روان درمانی به شکلهای مختلف و متناسب با هر کس مثلاً چاره جویی برای حل مشکلات جاری بیمار و افزودن بر قدرت مقابله با مسائل با کمک مشاور، با روان شناس یا روان پزشک.

3) تعدیل شرایط اجتماعی – اقتصادی زندگی به نحوی مناسب و مقدور، مثلاً کاستن از ساعات کار شبانه و تغییر لیست شغلی به محیطی که فشار روحی کمتر داشته باشد.

افراد افسرده گاهی برای فرار از دردهای درونی بوسیله ای پناه می‌برند که این وسیله ممکن است مصرف مواد مخدر یا مشغول شدن به یک پرنده باشد که اورا از پرداختن به روال رنج آور افسردگی فارغ سازد اما استفاده از تریاک برای درمان افسردگی هیچ گاه پذیرفته نشده است. گذشته از اینکه استفاده از تریاک در بعضی از افراد سبب افسردگی هم می‌شودو صرف نظر از مسائل قانونی – اخلاقی و اجتماعی، مشکل عمده طبی مصرف تریاک ایجاد وابستگی (اعتیاد) است به این معنی که تریاک ماده ای نیست که بتوان گهگاه و عشقی مصرف کرد زیرا بسرعت باعث عادت سلولهای مغز می‌شود که با چند بار مصرف شخصی مجبور است برای حفظ تعادل شیمیایی و معمول مغز خویش از این ماده استفاده کند، بعد بدن نسبت به تریاک تحمل پیدا می‌کند و هربار مصرف تریاک بیشتر می‌شود و قطع یا کم کردن آن از سوی دیگر خود موجب افسردگی می‌شود و تنها در وهلة اول ممکن است به طور آنی و خیلی زودگذر این افسردگی فروکش کند ولی بعداز آن وابستگی ایجاد شده و بقول معروف از چاله به چاه می‌افتد.

سوال دیگر اینکه آیا داروهای ضد افسردگی آدم را معتاد می‌کند ؟
داروهای ضد افسردگی معمولاً موجب وابستگی و اعتیاد نمی‌شوند.یکی از نشانه‌های مصرف مواد مخدر و سکر آور ولع مصرف آنها علی‌رغم منع آن از سوی پزشکان است. کسی داروی ضد افسردگی را با ولع مصرف نمیکند و به عکس همواره بیماران مشتاق هستند تا بتوانند این داروها را قطع کنند.
نشانة بارز دیگر اعتیاد به یک ماده شیمیایی مصرف آن ماده به خاطر خماری ناشی از قطع ماده و به عبارتی به خاطر خود آن ماده است نه برای رفع یک مشکل پزشکی دیگر،در حالی که هیچ کسی داروی ضد افسردگی را به خاطر رفع خماری ناشی از ترک آن و به خاطر خود این داروها مصرف نمی‌کند.
نشانة دیگر آن تحمل نسبت به تأثیر آن است. انسان اجبار پیدا می‌کند برای حفظ اثر دلخواه هر بار به مقدار ماده مورد استفاده بیفزاید که در مورد داروهای ضد افسردگی مصداق ندارد.البته به همراه داروهای ضد افسردگی برای کاستن از اضطراب و یا برای بهبود بی خوابی گاهی داروهای آرام بخش و خواب آور مثل دیازپام تجویز می‌شود که مصرف طولانی مدت و با مقدار زیاد این گروه داروها می‌تواند باعث وابستگی دارویی شود که باید احتیاط کرد. در مورد داروها باید توصیه‌های پزشکی معالج خود را جدی بگیریم و به میل خود از این داروها استفاده نکنیم.- والدین در قبال اینکه فرزندان خود دچار افسردگی شوند وظایفی دارند.گذشته از زمینه‌های ارثی افسردگی که نگرانی والدین نسبت به آن نه تنها کمکی نمی‌کند بلکه فشار روانی مضاعفی را به فرزندان وارد می‌آورد.
والدین باید وظایف خود را در قبال فرزندان بشناسند و به آن عمل کنند.وظیفة والدین حکم می‌کند که در برخورد با فرزندان حتی الامکان خونسردی خود را حفظ کنند باخوشرویی با آنها برخورد کنند،آنها را جدی بگیرند در عین حال به آنها اجازه بدهند که اظهار وجود مثبت داشته باشند،آنها را به فعالیتهای گروهی و سازندة اجتماعی تشویق کنند.
در قبال مشکلاتی که فرزندان آنها پیدا می‌کنند شتابزدگی نشان ندهند و با برخورد با متانت و خونسردی در عمل به بچه‌ها بیاموزند که همیشه راه حلی برای مشکلات وجود دارد در صورت بروز علایم رفتاری در فرزندان خود بدون دست پاچگی و تا حد امکان با خونسردی وخوشرویی به پزشک یا روان شناس بالینی مراجعه فرمایید وحتماً سعی کنید که این کار بدون شتابزدگی و با رضایت و توافق فرزند شما صورت پذیرد.

چگونه می‌توان از بروز افسردگی جلوگیری کرد؟
با توجه به اینکه عوامل مختلف ارثی،روانی و اجتماعی،اقتصادی در بروز افسردگی دخیل هستند در پیشگیری از این بیماری نیز باید به همة این عوامل توجه کرد که از جمله به موارد زیر اشاره می‌شود،
حتی الامکان از ازدواج فامیلی اجتناب شود.
به توصیه‌های بهداشتی مراقبین مادر و کودک از جمله واکسیناسیون،تغذیه صحیح مادر و کودک و کنترل جمعیت توجه جدی داشت.
حتی الامکان با رعایت نکات بهداشتی سعی نمود تا از ابتلای به بیماریهای جسمی‌مختلف به دور ماند.
در سال نخست عمر کودک والدین فقط توجه و محبت خود را نثار او سازند و انتظاری از کودک نداشته باشد.
در سالهای نوباوگی کودکان(یک تا سه ساله‌ها) به دور از خشونت و با تشویق و مراقبت به کودکان اجازه بدهید تا متکی به خود بودن را تجربه کنند.
از ملامت و سرزنش کودکان خود به خصوص در سالهای 5و6 سالگی بپرهیزید تا از احساس گناه بی مورد در آنها جلوگیری کنید و به شهامت آنها امکان رشد بدهید.
احساس گناه بی مورد که در سالهای کودکی در دل انسان خانه می‌کند موجب می‌شود تا بعدها هر حادثه تهدید کننده کوچکی باعث افسردگی شود.
کودکان دبستانی خود را تشویق کنید تا از فعالیتهای گروهی مناسب سن و سال خود بهره‌مند شوند تا برای ایفای نقش‌های اجتماعی در آینده آموزش ببینند.
به نوجوانان خود کمک کنید تا در کسب استقلال منطقی و هویت اقتصادی،اخلاقی و اجتماعی خود موفق شوند.
در سالهای جوانی سعی شود انگیزه و دلیلی برای عشق ورزیدن به زندگی داشته باشید و تلاش کنید تا از روابط گرم،صمیمی‌و حمایتگر،به ویژه کانون گرم خانوادگی بهره‌مند شوید.
در میانسالی انسان نیاز دارد تا نقش مثبت،سازنده و مولد در اجتماع داشته باشد و به سهم خود عنصر مفیدی در زندگی اجتماعی باشد تا از احساس باطل بودن رها باشد.


ادامه مطلب ...

تنبلی چشم کودکان، پیشگیری و راهکارها

تنبلی چشم در کودکان چگونه اتفاق می‌افتد؟

چشم کودکان در سنین پایین، رشد سریعی دارد تا به تکامل برسد و هر دو چشم باید همزمان کامل شوند. وقتی این اتفاق نمی‌افتد، یک چشم به طور طبیعی می‌بیند و چشم دیگر چند نمره با چشم سالم فاصله پیدا می‌کند و در واقع اختلالی به نام تنبلی چشم در کودک بروز می‌یابد. تنبلی چشم به خودی خود بیماری نیست، ولی عارضه‌ای تاسف‌بار برای خانواده‌ها محسوب می‌شود؛ زیرا تاکنون باوجود همه پیشرفت‌های علمی و فناورانه، درمانی برای این نارسایی و اختلال پیدا نشده است و اگر بموقع اقدام صحیحی صورت نگیرد آثار آن تا آخر عمر با فرد می‌ماند؛ بخصوص در تنبلی‌‌هایی که هیچ نشانه‌ای وجود ندارد.

تنبلی چشم عارضه‌ای دارد که قبل از بزرگسالی نمایان باشد؟

یک نوع از تنبلی، موذی و مخفی است و به‌طور اتفاقی و در معاینه کشف می‌شود و علامت آن هم اختلاف نمره بین دو چشم کودک است. این کودکان هیچ شکایتی ندارند و حتی علائم بالینی مشهودی در چشم‌هایشان دیده نمی‌شود. یک چشم کاملا دید دارد، ولی چشم دیگر بسیار ضعیف‌تر از چشم سالم است. متاسفانه موارد زیادی هم در جامعه دیده می‌شود که تا بزرگسالی تشخیص داده نمی‌شوند. این افراد در بزرگسالی و به‌طور اتفاقی، مثلا هنگام گرفتن گواهینامه رانندگی، برای اولین بار متوجه تنبلی چشم می‌شوند.

تشخیص تنبلی چشم در کودکان خیلی کم سن و حتی شیرخواره چگونه ممکن است؟

البته ارزیابی کودکان در سنین بسیار پایین کار راحتی نیست، ولی برخی کودکان از بدو تولد انحراف چشم مادرزادی دارند یا برخی هم بر اثر بیماری خاص دچار انحراف چشم می‌شوند. چشمی که منحرف می‌شود از دید خوب محروم می‌ماند و به‌مرور دچار تنبلی می‌شود؛ ولی چون انحراف چشم واضح است، پدر و مادر زودتر دست به کار می‌شوند.

چه عوامل دیگری بر تنبلی چشم کودکان موثر است؟

کودکانی هستند که نه انحراف چشم دارند و نه اختلاف نمره بین دو چشم. اینها معمولا کودکانی هستند که دچار بیماری‌هایی مانند تراخم، تبخال یا آبله شده‌اند. این بیماری‌ها به قرنیه آسیب می‌زند و چشم مصدوم از دید محروم می‌شود و دیگر تکامل پیدا نمی‌کند و دچار تنبلی می‌شود. البته شماری از این بیماری‌ها تقریبا ریشه‌کن شده‌اند و شاید به زمان پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های ما برگردند. ولی همچنان در برخی مناطق محروم بروز می‌کنند. مورد دیگر برخورد شیء به چشم کودک، مثلا در چهارشنبه‌سوری‌هاست که باعث محرومیت چشم از دید می‌شود و چشم سالم وظیفه دید را به عهده می‌گیرد و چشم مصدوم هم کم‌کم تنبل می‌شود.

درمان تنبلی چشم در این سنین چگونه است؟

دو راه درمانی شایع، همان بستن چشم سالم یا استفاده از عینک است. البته این در صورتی است که انحراف چشم وجود نداشته باشد. برای رفع انحراف از عمل جراحی کمک می‌گیریم. بستن چشم سالم به این دلیل است تا چشم تنبل فعالیت خود را از سر بگیرد. چون چشم کودک هنوز به شکل یک خمیر نرم در حال شکل‌گیری است و فشاری که برای دیدن به چشم وارد می‌کند کم‌کم دید را برمی‌گرداند. بستن چشم سالم در واقع یک نوع تمرین برای چشم تنبل است.

برای تشخیص زود هنگام تنبلی چشم کودک، پدرها و مادرها به چه نکاتی باید توجه کنند؟

بهترین راه برای تشخیص این است که چشم‌پزشک همه کودکان را در دو تا چهار سالگی معاینه کند. این مساله که تابه‌حال در خانواده شما تنبلی چشم دیده نشده، به این معنا نیست که کودک شما هم به تنبلی چشم دچار نشود.

معاینه زودهنگام چه کمکی به کودک می‌کند؟

اگر عارضه خیلی زود تشخیص داده شود تا هفت ـ هشت سالگی جواب خوبی به درمان خواهد داد، ولی تشخیص بعد از این سن و درمان آن تقریبا بی‌نتیجه است. ساختمان چشم کودک در سنین پایین قابل‌تغییر است. خانواده‌هایی که زود اقدام می‌کنند نتایج رضایت‌بخشی از درمان می‌گیرند و کودک کاملا بهبود می‌یابد. پس زمان طلایی را نباید از دست داد. بعد از این زمان دیگر نمی‌توان درمان موثری برای این عارضه پیدا کرد.

در تنبلی چشم معمولا چه نوعی از عیوب انکساری وجود دارد؟

معمولا ضعیفی از نوع دوربین است، ولی از جنس منفی نزدیک‌بین هم ممکن است باشد. به‌ هر حال نکته مهم اختلاف نمره دو چشم است که عامل ضعیفی است. در تنبلی چشم یکی از چشم‌ها دید کمی دارد و نمی‌توان نقصان و ضعف بینایی را در بزرگسالی با روش‌های لیزیک یا پی‌آرکی و... جبران کرد. لیزیک ضعف عینک را جبران می‌کند. لیزیک نمی‌تواند موتور چشم را قوی کند.

آیا بازی‌های رایانه‌ای در کودکان خردسال ممکن است باعث تنبلی چشم شود؟

اگر کودکی دارای دید خوبی است و به بازی‌های رایانه‌ای هم علاقه دارد، دچار تنبلی چشم نخواهد شد. ولی این بازی‌ها فشار زیادی به چشم وارد می‌کنند و باعث خستگی آن و در نهایت ضعیفی می‌شود. چنین کودکانی ممکن است هنگام نشستن مقابل تلویزیون مدام فاصله را کمتر کنند یا دچار قرمزی چشم باشند. اگر پدر و مادر به این موضوع دقت نکنند، احتمال پدیداری اختلاف نمره بین دو چشم وجود دارد که باعث تنبلی خفیف دو چشم خواهد شد، اما عمدتا ضعیفی‌های چشمی از نوع رایانه‌ای به استفاده از عینک می‌انجامد.

هنگام کار با رایانه به این نکات توجه کنید:

وقتی به نمایشگر رایانه نگاه می‌کنید صفحات آن بسرعت عوض می‌شود و شما هم مجبورید با همان سرعت چشم خود را حرکت دهید تا بتوانید مطالب بیشتری ببینید. در این هنگام کمتر پلک می‌زنید و این کار باعث می شود چشم خشک شود و اشک کمتری به سطح خارجی آن برسد. این وضع باعث خستگی چشم خواهد شد. سعی کنید حداقل ده بار در دقیقه پلک بزنید و هر ده دقیقه هم چشم‌تان را از روی صفحه بردارید و به نقطه دیگری نگاه کنید.

گاهی پلک‌هایتان را روی هم بگذارید و چشم‌ها را به حالت دورانی بچرخانید. این کار به رفع خستگی کمک می‌کند.

نور صفحه را تنظیم کنید. نور نباید زیاد روشن. یا زیاد تیره باشد. نور اتاق را هم متناسب با صفحه نمایشگر تنظیم کنید.

اختلال سندرم بینایی رایانه را جدی بگیرید. تعداد کثیری از کاربران رایانه بعد از مدتی دچار سوزش شدید چشم، آبریزش، تاری دید و حتی دوبینی می‌شوند. اگر دچار این عارضه شدید، دست از کار بکشید و چشم‌های خود را با آب سرد بشویید. می‌توانید از قطره‌های استریل چشمی هم استفاده کنید.

فاصله استاندارد چشم از رایانه باید 50 سانتی‌متر باشد. ضمن این که برای اطمینان از سلامت چشم هر سال برای معاینه به چشم‌پزشک مراجعه کنید. (ضمیمه سیب)

منبع: Mayoclinic


ادامه مطلب ...

خشکی لب‌ها؛ دلایل، راهکارها

جام جم سرا به نقل از مثلث: با دکتر منصور نصیری‌کاشانی، متخصص پوست و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، گفت‌وگویی کرده‌ایم تا از علل، راه‌های پیشگیری و درمان خشکی و پوسته‌ریزی لب آگاهیهای بیشتری به دست آوریم.

مهم‌ترین علل خشکی لب‌ چیست؟

خشکی و پوسته‌ریزی لب‌ها می‌تواند دلایل بسیار مختلفی مانند ابتلا به برخی بیماری‌ها یا مصرف برخی داروها داشته باشد. خشکی هوا و تماس مستقیم با نور آفتاب از مهم‌ترین علت‌های ابتلا به خشکی، پوسته‌ریزی و ترک خوردن لب‌هاست. از آنجا که افراد در فصل‌ها و روزهای مرطوب سال هم دچار خشکی لب می‌شوند، یعنی خشکی هوا در ایجاد این مشکل چندان دخیل نیست و تماس با نور آفتاب بیشتر مطرح است.

چرا معمولا لب پایین بیشتر از لب بالا خشک می‌شود؟

به‌دلیل تماس بیشتر لب پایین با نور آفتاب. درواقع، با اینکه به‌دلیل خشک‌شدن هوا در فصل پاییز، معمولا خشکی پوست صورت و لب‌ها هم تشدید می‌شود، تماس لب پایین با نور آفتاب می‌تواند شایع‌ترین دلیل خشکی و ترک لب در فصل‌های گرم‌تر و مرطوب‌تر سال هم باشد.

آیا علت خشک شدن لب در بچه‌ها و بزرگترها متفاوت است؟

معمولا بله. از آنجا که بچه‌ها کمتر از بزرگترها در معرض نور آفتاب هستند، خشکی لب در آنها می‌تواند به دلایل دیگری مانند حساسیت‌های ذاتی یا اگزمای سرشتی باشد. از طرف دیگر، سالمندان هم به‌دلیل ابتلا به بیماری‌های مختلف یا مصرف داروهای فراوان، ممکن است دچار خشکی‌ پوست و لب شوند. بچه‌ها هم بعد از سن مدرسه، بیشتر در تماس با نور آفتاب و برخی عوارض ناشی از آن مانند خشکی لب‌ها خواهندبود. نکته مهم این است که اگر خشکی لب، طولانی‌مدت و مزمن شود، باید برای درمان اصولی آن به متخصص پوست مراجعه کرد تا نسخه‌ای مناسب تجویز کند.

راه پیشگیری هم وجود دارد؟

بله، می‌توان برای پیشگیری از خشکی لب‌ها از کرم‌های ضدآفتاب مخصوص لب استفاده کرد. چرب کردن مداوم لب‌ها هم می‌تواند از خشک شدن لب‌ها پیشگیری کند. اگر نور منزلتان بیش از اندازه زیاد است یا پنجره دوجداره ندارید و خانه با نور آفتاب روشن می‌شود، بهتر است در منزل هم کرم ضدآفتاب مخصوص لب بزنید تا از خشکی لب پیشگیری شود.

اگر لب‌ها در اثر خشکی بیش از حد ترک بخورند باید چه کار کنیم؟

بهترین کار این است که به‌محض خشکی و پوسته‌ریزی لب‌ها،‌ چرب‌کردن شبانه‌روزی آنها را برای پیشگیری از ترک خوردنشان شروع کنید. اگر لب‌ها به خونریزی بیفتند، باید برای رفع آن به متخصص پوست مراجعه کنید.

بعضی‌ افراد برای درمان خشکی لب‌ از پمادهای ویتامین A یا A+D استفاده می‌کنند. این کار باعث تشدید مشکل آنها نمی‌شود؟

نه! البته مصرف فراوان ویتامین A به‌صورت خوراکی باعث ایجاد یا تشدید خشکی پوست می‌شود اما پایه و اساس تشکیل‌دهنده پمادهای ویتامین A یا A+D وازلین است و به همین دلیل چرب‌کردن موضعی لب‌ها با این پمادها مشکلی ایجاد نمی‌کند.

رژلب هم لب را خشک می‌کند؟

برخی از رژلب‌ها حاوی مواد قابضی هستند که باعث تشدید خشکی و ترک لب‌ها می‌شوند. از طرف دیگر، لب برخی افراد هم به مواد موجود در رژلب‌ها حساسیت دارد و همین حساسیت می‌تواند باعث تشدید خشکی و ترک آن شود. با این حال، اگر فردی به مواد موجود در رژلب‌ها حساسیت نداشته‌باشد، می‌تواند از رژهای حاوی مواد نرم‌ و مرطوب‌کننده برای پیشگیری از بدتر شدن خشکی لب‌های خود استفاده کند.


ادامه مطلب ...

بی‌میلی جنسی؛ دلایل و راهکارها

جام جم سرا به نقل از سلامت: به این نمونه توجه کنید:

«تقریبا 3 سال و نیم است که ازدواج‌ کرده‌ام. از نگاه دیگران زوج خوشبختی به نظر می‌رسیم، اما واقعیت این است که با همه عشق و علاقه‌ای که بین من و همسرم وجود دارد، روابطمان فقط محدود به گفتن، خندیدن، و بیرون رفتن است. روابط جنسی جایی در زندگی ما ندارد... همسرم در این‌ مورد اصلا حرف نمی‌زند و زمانی هم که راجع به این مساله با او صحبت می‌کنم درنهایت می‌گوید زندگی که فقط به این مساله خلاصه نمی‌شود».

این هم نمونه‌ای دیگر: «مدت یکسال است ازدواج کرده ام ولی هیچ علاقهای برای نزدیکی با همسرم ندارم. هرچه سعی می کنم، نمیتوانم از آن لذت ببرم، این مشکل را چطور باید حل کنم؟ چون زندگی ام دارد از هم می پاشد .»

دکتر غلامحسین قائدی، روان‌پزشک و عضو گروه پژوهشی خانواده و سلامت جنسی، درباره دلایل و درمان‌های کاهش میل جنسی مردان به پرسش های موجود در این حوزه پاسخ داده است.

چرا بعضی مردان تمایلی به برقراری رابطه زناشویی با همسرشان ندارند؟

اصولا داشتن فعالیت جنسی چه در زنان و چه در مردان امری چندبعدی است و عوامل مختلفی مانند همسر، شرایطی که رابطه در آن اتفاق می‌افتد و عوامل فردی در شکل‌گیری آن بستگی دارد، بنابراین این مساله باید از جنبه‌های مختلف که در ارتباط با آن است مانند میل جنسی، برانگیختگی، ارگاسم و... و از دیدگاه عوامل فردی، بین‌فردی، روان‌شناختی، پزشکی، محیطی و... بررسی شود. اینکه برخی مردان تمایلی به داشتن روابط زناشویی با همسرشان ندارند، امری است که ممکن است عوامل متعددی در آن نقش داشته باشند. مهم‌ترین نکته در تبیین چگونگی این مساله، دانستن این موضوع است که این اتفاق در چه شرایطی رخ داده است؟ آیا از همان سال‌های اولیه زندگی مشترک بی‌میلی وجود داشته است یا تحت شرایط زمانی و مکانی خاصی این مساله شکل می‌گیرد؟ آیا ممکن است بی‌میلی تحت‌تاثیر مسایل دیگر (مشاجره با همسر، استرس، مشکلات اقتصادی و...) باشد؟ و سوال‌های متعدد دیگری که لازم است پاسخ آنها به دقت بررسی شود.

یک فرد معمولی از کجا می‌تواند متوجه شود که احتمالا با کاهش میل جنسی مواجه شده است؟

اغلب افراد میل جنسی را شهوت و هوای نفسانی می دانند، اگرچه این اصطلاحات می‌تواند تاحدی احساسات مربوط به میل جنسی را توصیف کند، اما اصطلاح میل جنسی پیچیده‌تر از این مسایل است. میل جنسی، یک مرحله روان‌شناختی است که طی آن فرد تمایل به خیال‌پردازی و داشتن فعالیت جنسی دارد. مشکلات مرتبط با میل جنسی، زمانی مطرح می‌شود که افراد نداشتن میل‌جنسی یا میل‌جنسی پایین را تجربه کنند، درحالی که سایر افراد میل جنسی بالا یا دائمی دارند. میل جنسی بسیار بالا یا بسیار پایین می‌تواند برای افرادی که این مشکلات را تجربه می‌کنند، ناراحت‌کننده و آزاردهنده باشد و طبیعی است که طرف مقابل را هم ناراحت کند. میل جنسی پایین یک اختلال (بدکارکردی) محسوب می‌شود، درحالی که میل جنسی بسیار بالا، اغلب به عنوان اعتیاد جنسی تلقی می‌شود.

مشکلات مرتبط با میل جنسی چه در مردان و چه در زنان، با توجه به مسایلی مانند نبود رغبت، اشتیاق و میل (در ارتباط با شرایطی از قبیل خیال‌پردازی‌های جنسی، خودارضایی یا داشتن رابطه جنسی) تعریف می‌شود. بی‌میلی جنسی به 2 نوع بی‌میلی جنسی موقعیتی و بی‌میلی جنسی فراگیر تقسیم می‌شود. زمانی که فرد نسبت به همسرش در شرایط خاصی مثلا در محیط خانه بی‌میل است، ولی در مسافرت و خارج از خانه به برقراری رابطه زناشویی تمایل دارد میل جنسی از نوع موقعیتی است اما زمانی که در هر شرایط میلی به برقراری رابطه وجود نداشته باشد، از نوع فراگیر است.

چرا بعضی مردان میل جنسی خود را از دست می‌دهند؟ چه عواملی باعث می‌شود میل جنسی کاهش پیدا کند؟

بسیاری از زوج‌ها در شرایط نامناسب با هم رابطه برقرار می‌کنند؛ آنها اغلب به دلیل مشغله‌های کاری، خستگی جسمانی و روانی، نگرانی‌های خانوادگی و... آمادگی لازم را ندارند و بنابراین طبیعی است که چنین شرایطی عموما باعث کاهش میل جنسی در هر دو جنس شود

وجود مشکلات روان‌شناختی مانند اضطراب، بویژه افسردگی هم به دلیل بروز این اختلال و هم مصرف داروهای ضدافسردگی (به‌خصوص فلوکستین)، باعث کاهش میل جنسی شود. به‌علاوه طرز تفکر و نگرش‌های فرد تاثیر بسزایی در عدم تمایل به داشتن رابطه زناشویی دارد.

بسیاری از زنان و مردان رابطه را صرفا وسیله‌ای برای تداوم نسل می‌دانند و معتقدند داشتن رابطه رناشویی با هدفی غیر از این، گناه محسوب می‌شود، بنابراین طبیعی است که برای ایجاد رابطه در زمان‌های دیگر اقدام نکنند . ازطرفی نوع نگرش فرد نسبت به عملکردش نیز باعث کاهش میل جنسی او می‌شود ،مثلا مردانی که تصور می‌کنند در هرشرایطی باید آمادگی لازم برای برقراری رابطه زناشویی داشته باشند، وقتی در عمل با شکست مواجه می‌شوند ممکن است نسبت به توانمندی خود شک کنند و عزت‌نفس جنسی‌شان کاهش یابدو دیگر میلی به داشتن رابطه نداشته باشند. البته وجود مشکلات جنسی دیگر مانند اختلال در نعوظ، انزال زودرس در مردان و نگرش‌های منفی‌ای که فرد به عملکرد جنسی خود پیدا می‌کند و حتی مشکلات جنسی زن مانند خشکی واژن، درد و...، ترس از تکرار شکست و عدم موفقیت رابطه جنسی یا ارضانکردن همسر و آزار و اذیتاو حین برقراری رابطه زناشویی (به دلیل درد ناشی از مقاربت) همگی باعث می‌شود میل به رابطه زناشویی کاهش پیدا کند. علاوه بر مشکلات روان‌شناختی و جنسی، وجود مشکلات جسمانی مانند سرطان نیز باعث کاهش میل‌جنسی می‌شود و بیماری‌های قلبی‌-‌عروقی، فشارخون بالا، کلسترول بالا و دیابت هم با کاهش جریان خون به ناحیه تناسلی میل جنسی را کاهش می‌دهند.

داروها هم می‌توانند باعث کاهش میل جنسی مردان شود؟

بله، مصرف برخی داروها مانند داروهای ضدافسردگی (به‌خصوص فلوکستین) و ضدفشارخون یا ضدریزش مو باعث کاهش میل جنسی می‌شود.

آیا مشکلات هورمونی هم میل جنسی مردان را کاهش می‌دهد؟

اختلال‌های تیروییدی و تومورهای غده هیپوفیز، ممکن است باعث کاهش میل جنسی شود. افرادی که سطح تستوسترونشان پایین‌تر از سطح طبیعی است، کاهش میل جنسی را تجربه می‌کنند. چند دلیل احتمالی برای کاهش سطح تستوسترون وجود دارد که با آزمایش‌های پزشکی و تست‌های آزمایشگاهی مشخص می‌شود. هرچند هنوز تاثیر پایین‌بودن سطح هورمون بر کاهش میل جنسی چندان روشن نیست اما در مردان پایین بودن سطح هورمون تستوسترون همیشه با کاهش میل جنسی همراه است. افزایش پرولاکتین و مشکل‌های تیروییدی به‌خصوص کم‌کاری آن نیز در کاهش میل‌‌جنسی موثر است.

عده‌ای معتقدند گذراندن تمام زمانشان با همسر، میل جنسیشان را نسبت به او کم می‌کند. آیا علم این ادعا را می‌پذیرد یا تنها جنبه توجیهی دارد؟

کاهش میل جنسی به‌طور ناگهانی به‌وجود نمی‌آید و روندی تدریجی دارد؛ اگر فردی طی سال به مدت چند ماه، تمایلی به رابطه زناشویی نداشته دچار کاهش میل شده است. البته طبیعی است که به‌مرور حرارت رابطه همسران کاهش می‌یابد و برای جذاب ماندن در نظر یکدیگر باید تلاش بیشتری کنند. برای یافتن علایم هشداردهنده پاسخ به پرسش‌های زیر می‌تواند کمک‌کننده باشد؛

اگر کاهش میل‌جنسی به دلیل پایین بودن سطح تستوسترون است، باید در درمان به سن و وضعیت سلامت فرد توجه خاصی شود مثلا در مردان مبتلا به سرطان پروستات، مصرف تستوسترون باعث پیشرفت سرطان می‌شود

در خانه فقط هنگام خواب به فکر رابطه زناشویی می‌افتید؟ این رابطه، احساس ارتباط و اشتراک به شما نمی‌دهد؟ یکی از شما همیشه آغازگر و همیشه تحت فشار است؟ رابطه زناشویی یک فعالیت معمولی و مکانیکی شده است؟ هرگز در مورد همسرتان تفکرهای جنسی ندارید و نهایتا یکی، دو بار در ماه رابطه زناشویی دارید؟ اگر پاسخ به بیشتر این عبارت‌ها در مورد فرد مثبت باشد، احتمال دارد تا مدتی نه‌چندان دور دچار کاهش میل جنسی شود.

کیفیت رابطه یک مرد با همسرش می‌تواند بر میل جنسی او به همسرش موثر باشد؟

بسیاری از زوج‌ها در شرایط نامناسب با هم رابطه برقرار می‌کنند؛ آنها اغلب به دلیل مشغله‌های کاری، خستگی جسمانی و روانی، نگرانی‌های شغلی و خانوادگی آمادگی لازم برای داشتن رابطه ندارند ولی با توجه به دلایلی مانند فشار همسر و علاقه و احترام به او با این تصور که انجام وظیفه می‌کنند، این کار را انجام می‌دهند بنابراین طبیعی است رابطه موفقیت‌آمیزی نداشته باشند. چنین شرایطی عموما باعث کاهش میل جنسی در هر دو جنس می‌شود. این مساله زمانی حاد می‌شود که مدت زمان بیشتری از ازدواج گذشته باشد و مسایلی مانند نگهداری از فرزندان، عادی‌شدن روابط و الگوهای جنسی روزمره و تکراری نیز به آن اضافه شده باشد. حتی در مواردی مرد نسبت به همسرش احساس خاصی دارد، چون او را به یاد فرد مهمی در زندگی‌اش مانند مادر و... می‌اندازد. در این حالت میل جنسی‌اش را به همسرش از دست می‌دهد. در کنار عوامل روان‌شناختی، پزشکی و عوامل فردی، عوامل بین‌فردی و روابط عاطفی زوج نیز در این امر نقش بسیار مهمی دارد. نوع روابط حاکم در تعیین این مساله که زن و مرد چگونه با مشکلات مختلف خود کنار می‌آیند، تعیین‌کننده است. عشق و علاقه به یکدیگر، درک متقابل نیازها و خواسته‌های هم و درک شرایط خاص زمانی و مکانی که زوج در آن به سر می‌برد، عوامل موثری هستند که میل جنسی را تحت تاثیر قرار می‌دهند. البته صرفا عشق و علاقه برای داشتن میل جنسی کافی نیست و زن و مرد باید نسبت‌به یکدیگر جذابیت جنسی نیز داشته باشند، شرایط یکدیگر را درک کنند و مدام برای ایجاد رابطه زناشویی همدیگر را تحت‌فشار قرارندهند. هدف از داشتن رابطه زناشویی کسب لذت است.

بنابراین باید در این ارتباط با یکدیگر به توافق برسند. ممکن است با وجود علاقه بین زوج‌، یکی از آنها برای دیگری جذابیت جنسی نداشته باشد و همسرش نتواند با او ارتباط برقرار کند یا زوجی به دلیل فقدان مهارت‌های عاطفی و جنسی نتوانند به شکل مناسب نیازها و خواسته‌های یکدیگر را درک و ارضا کنند. تعارض‌های زناشویی، نداشتن توافق، ناسازگاری، عدم اعتماد و احترام، احساس خشم و نفرت، توجه‌نداشتن به نیازهای هم، نبود عشق و علاقه، روابط بین‌فردی آسیب‌دیده و... باعث کاهش میل و رضایتمندی جنسی می‌شود.

مهم‌ترین نکته‌ای که در درمان مشکلات جنسی باید در نظر داشت، چیست؟

مهم‌ترین نکته،‌ شناخت دقیق عوامل ایجادکننده مشکل و جوانب مختلف آن است تا بتوان برنامه‌ریزی درمانی و آموزشی لازم را ارائه داد. به همین دلیل توصیه می‌شود فرد برای ارزیابی‌ دقیق و درمان موثر به پزشک متخصص مراجعه کند. با توجه به نوع مشکلات ایجادکننده، درمان‌ها متفاوت است. درمان بی‌میلی جنسی یا هر نوع مشکل جنسی دیگر، تا زمانی که مشکلاتی مانند تعارض‌های زناشویی، مشکلات روان‌شناختی، ارتباطی، پزشکی و... حل نشده‌اند، کاری بی‌فایده است بنابراین باید ابتدا عوامل ایجادکننده جانبی درمان شوند و بعد به حل موثر مشکل‌های جنسی فرد پرداخت. زن و شوهری که مشکل جنسی‌شان به دلیل تعارض‌های زناشویی یا نبود عشق دوطرفه است، ممکن است بتوانند از زوج‌درمانی برای رفع مشکلشان بهره ببرند. معمولا زوج‌درمانی برای زوجی که حدودا ? سال از زمان شروع مشکلاتشان می‌گذرد، مفید است.

به‌طور کلی برای مواجهه با کاهش میل‌جنسی مردان چه توصیه‌هایی دارید؟

اگر بی‌میلی ناشی از فقدان جذابیت جنسی همسر است، باید رویکرد‌های مبتنی بر تغییرات امکان‌پذیر ظاهری همسر اتخاذ شود، در این‌مورد لازم است زن و شوهر با یکدیگر بر سر تغییرات ظاهری امکان‌پذیر که جذابیت جنسی ایجاد می‌کند، به توافق برسند. برای پیشگیری از هر نوع رنجش، این کار باید با دقت و نظارت متخصص انجام شود اما اگر مشکل روابط زناشویی زوجی برپایه الگوهای تکراری و بدون تغییر است، باید تغییری در الگوهای رفتار جنسی داده شود. البته این تغییرها، زمانی امکان‌پذیر هستند که زن و مرد میل بالایی به ایجاد بهبود روابط بین‌فردی خود داشته باشند. اگر کاهش میل‌جنسی به دلیل پایین بودن سطح تستوسترون است، باید در درمان به سن و وضعیت سلامت فرد توجه خاصی شود مثلا در مردان مبتلا به سرطان پروستات، مصرف تستوسترون باعث پیشرفت سرطان می‌شود اما در بیشتر مردان این روش، بی‌خطر است و معمولا افزایش میل‌جنسی را به دنبال دارد. با مشخص شدن علت می‌توان برنامه‌های درمانی را اجرا کرد.


ادامه مطلب ...

افسردگی کودکان؛نشانه ها و راهکارها

جام جم سرا به نقل از ایسنا:بر اساس آمارها 10 درصد از کودکان انگلیسی که در سنین 5 تا 16 سال قرار دارند از مشکلات روانی رنج می‌برند و 4 درصد از این کودکان نیز مشکلاتی مانند استرس و افسردگی دارند.

راه‌های متعددی برای تشخیص مشکلات روانی در کودکان وجود دارد که مهمترین آن‌ها ناراحتی مدام و نگرانی‌های بی‌دلیل کودک است که به موضوع خاصی مربوط نمی‌شود. همچنین والدین می‌توانند عکس‌العمل کودکشان را هنگامی‌ که مسأله ناراحت‌کننده‌ای روی می‌دهد ببینند. برای مثال زمانی که کسی می‌میرد طبیعی است که اقوام و اطرافیان او ناراحت می‌شوند اما اگر احساس کردید عکس‌العمل کودکتان به این اتفاق بسیار شدید و افراطی است و یا مدت زیادی طول کشیده است، این موضوع یکی از نشانه‌های افسردگی است.

به گزارش نشنال هلث سرویس، دکتر «دیوید کینگسلی» مشاور نوجوانان در یک موسسه انگلیسی معتقد است در صورتی که عواطف کودک بر عملکرد روزانه‌ او تأثیر گذاشت، نشانه‌ای از بیماری و مشکلات روانی است که باید پیگیری و درمان شود. همچنین به اعتقاد وی اگر نوجوانی قادر به انجام تکالیفش در مدرسه نبود و علاقه‌اش را به فعالیت‌هایی که در گذشته به آن‌ها علاقه داشت از دست داده بود؛ این تغییر نیز یکی از علائم اصلی ابتلا به افسردگی عنوان می‌شود. بنابراین با شناسایی این علائم می‌توانید افسردگی را در کودکتان تشخیص دهید.

اگر احساس کردید کودکتان از افسردگی رنج می‌برد شاید اندکی مقابله با آن سخت باشد اما در این زمینه اولین راه صحبت کردن با آن‌ها است. تلاش کنید تا مشکلاتشان را شناسایی کنید و این‌که چه چیزی علت بروز این مشکل است را بیابید. نسبت به مشکلات کودک بی‌توجه نباشید چرا که شاید برای شما موضوع بی‌اهمیتی باشد اما احتمالاً برای فرزندتان مشکل بزرگی است.

در صورتی که راه‌های فوق کارساز نبود از مشاوران خانواده، از اقوام و نیز از روش رفتار درمانی شناختی که نوعی از گفتار درمانی است زیر نظر یک متخصص کمک بگیرید. در صورت مراجعه به پزشک اگر این افسردگی حاد باشد داروهای شیمیایی و مناسب اطفال یا نوجوانان تجویز می‌شود.

همه کودکان و نوجوانان نیازمند دریافت حس احترام، ارزشمندی و دوست‌ داشته شدن از سوی دیگران هستند و نیاز شدیدی به برقراری ارتباط با والدینشان دارند.


ادامه مطلب ...

خون‌دماغ یا خونریزی بینی؛ دانستنی‌ها و راهکارها

خونریزی از بینی بویژه وقتی به مقدار زیاد باشد می‌تواند فرد را دچار ترس کند، وحشت از اینکه به چه دلیل بینی خونریزی می‌کند معمولاً استرس زیادی بخصوص در کودکان ایجاد می‌کند.
در زمینه دلایل گوناگون خونریزی بینی دکتر محمدحسن عامری، متخصص گوش، حلق و بینی می‌گوید: «معمولاً خونریزی از بینی خطرناک نیست بجز مواردی که میزان خونریزی زیاد باشد که در برخی مواقع حتی ممکن است باعث ایجاد شوک در افراد شود، در مواردی خاص هم که مقدار خونریزی بسیار بالا باشد ممکن است خون، از مجرای اشکی که گوشه چشم را به درون بینی متصل می‌کند به بیرون تراوش کند، احتمال دارد که خونریزی از بینی دلیل خاصی نداشته باشد، اما در برخی موارد بر اثر تورم در نواحی درون بینی که بر اثر سرماخوردگی یا خشک بودن هوا به وجود می‌آید یا حتی انحراف تیغه بینی بروز می‌کند.»
به گفته او مصرف بعضی داروها مانند آسپرین یا وارفارین سبب ایجاد اختلال در سیستم انعقاد خون شده و احتمال وقوع خون دماغ را بالا می‌برند، همچنین وارد شدن جسم خارجی به بینی و بیماری‌های خونی و اشکال در سیستم انعقاد خون و حتی مصرف الکل ممکن است موجب خونریزی از بینی شود.


در صورت خونریزی از بینی چه باید کرد؟

دکتر عامری با اشاره به اینکه در این گونه مواقع معمولاً سیستم انعقاد خون در بدن خود به خود فعال می‌شود و با ایجاد لخته خون سبب توقف خونریزی می‌شود، می‌گوید: «گرفتن محکم بینی با انگشت شست و اشاره به مدت 5 دقیقه سبب توقف خونریزی می‌شود ولی چنانچه خونریزی متوقف نشد می‌توان این کار را به مدت 10 دقیقه انجام داد و پس از خونریزی هم نباید بینی را دستکاری کرد یا حتی نباید فین کرد. گفتنی است قطره «فنیل افرین» یا «نفازولین» نیز برای بند آمدن خونریزی کمک‌کننده خواهند بود، در برخی مواقع هم میزان خونریزی به اندازه‌ای است که حتی ممکن است پشت حلق جمع شود، در این صورت برای به وجود نیامدن حالت تهوع و استفراغ بهتر است از دراز کشیدن خودداری کرده و در حالت نشسته کمی سر بیمار به جلو متمایل باشد.»


درمان‌های پزشکی خونریزی بینی

به گفته او اگر با انجام اقدامات گفته شده خونریزی بند نیامد، بیمار باید به پزشک مراجعه کند تا علت دقیق خونریزی مشخص و درمان لازم انجام شود.
گذاشتن تامپون در بینی به نحوی که کل سوراخ بینی را پر کند از درمان‌هایی است که معمولاً برای جلوگیری از خونریزی بینی انجام می‌شود، در این حالت پزشک باندی با طول بلند و آغشته به پماد را وارد سوراخ بینی می‌کند، وجود این باند سبب می‌شود به ناحیه خونریزی فشار وارد شده و خونریزی متوقف شود، معمولاً پزشکان این تامپون‌ها را بعد از 48 ساعت از بینی خارج می‌کنند.
این متخصص گوش، حلق و بینی در ادامه می‌افزاید: «چنانچه مویرگ‌های متعددی عامل خونریزی باشند باید از کوتر شیمیایی استفاده شود، با استفاده از این روش با کمک نیترات نقره حرارت بالایی در منطقه به وجود آمده و در نتیجه آن، منطقه مورد نظر دچار سوختگی شده و زخمی می‌شود، با گذشت زمان و صبوری بیمار، زخم بتدریج خوب شده و خونریزی کاملاً بند خواهد آمد. در صورتی که خونریزی به وسیله یک رگ بزرگ و مشخص ایجاد شده باشد باید از «کوتر الکتریکی» استفاده کرد که در بین عوام به سوزاندن رگ معروف بوده و از دستگاهی شبیه هویه استفاده می‌شود و در نتیجه این کار نیز زخمی ایجاد می‌شود که پس از 10 روز بهبود یافته و خونریزی کاملاً قطع می‌شود.»
او در پاسخ به این سؤال که چنانچه روش‌های گفته شده مؤثر نباشد چه باید کرد، می‌گوید: «اگر خونریزی از قسمت خلفی باشد، پزشکان از تامپون خلفی برای بندآمدن خونریزی استفاده می‌کنند؛ بدین صورت که تامپون را در عقب‌ترین قسمت بینی یعنی دقیقاً همان‌جایی که به حلق متصل می‌شود قرار می‌دهند. لازم به ذکر است قرار دادن تامپون خلفی ممکن است با عوارض قلبی یا ریوی همراه باشد و از آنجایی که معمولاً افراد مسن نیاز به این درمان دارند، باید حتماً درمان مذکور در مراکز درمانی مجهز انجام شود.» (ایران)


ادامه مطلب ...

با این راهکارها استرس را در مشتتان بگیرید

ممکن است به نظر که شما نمی‌توانید هیچ کاری در جهت کاهش میزان استرس خود انجام دهید و شما ساعات بیشتری در طی روز برای رسیدگی به همه وظایف و مسئولیت‌های شغلی‌تان در اختیار نخواهید داشت اما بیشتر از آن چیزی که فکر می‌کنید کنترل دارید.

مدیریت استرس همه چیز است درباره نظارت بر افکار، احساسات، حرفه‌، محیط و نیز نحوه برخورد شما با مشکلات.

مدیریت استرس با شناسایی منابع استرس در زندگی شروع می‌شود و این به راحتی نیست. همیشه منبع استرس آشکار نیست و نادیده گرفتن استرسی که بر افکار، احساسات و رفتارتان القا می‌شود بسیار آسان است.

چگونه می‌توان استرس را در زندگی خود حذف کرد؟

به گزارش باشگاه خبرنگاران، استرس مثبت بر تازگی زندگی می‌افزاید، همه ما با تحمل میزان معینی از استرس زندگی می‌کنیم سر رسیدن مهلت رقابت‌ها، برخوردها و حتی ناکامی‌ها و نگرانی‌ها به زندگی عمق می‌بخشد، هدف ما حذف استرس نیست بلکه فراگیری چگونگی استفاده از آن به منظور کمک به خود است استرس کمتر از حد، عامل خمودگی است و در ما احساس خستگی و رخوت بر جای می‌گذارد از سوی دیگر استرس مفرط تنش ایجاد می‌کند، آنچه به آن نیاز داریم یافتن سطح بهینه و مطلوبی از استرس است که ما را بر می‌انگیزد.

علی نقی فقیهی روانشناس گفت: استرس علل و عواملی است که روان انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و باعث ناراحتی و مشکل می شود، معمولا باید در ابتدا موقعیتی که فرد در آن قرار دارد، شناسایی شود و مشخص شود فرد در این موقعیت در چه جایگاهی قرار دارد و از کجا احساس ناراحتی می کند و چه عاملی باعث ناراحتی او شده است، معمولا نگرش فرد اگر مثبت باشد به آسانی می‌توان آن مسئله را مورد تحلیل قرار داد و از آن فشار و عواملی که بر او ایجاد می‌شود، خود را مصون نگه دارد و خود را به فضایی که برای آرامش ایجاد می‌کند هدایت کند.

وی افزود: معمولا شناخت‌های انسان اگر غلط باشد و یا شناخت‌های نادرستی باشد یا شناختی که با شناخت‌های دیگر همراه نباشد برای او استرس ایجاد می‌کند، به عبارتی از یک طرف یکسری از آگاهی‌ها باعث استرس می‌شود اما یکسری از آگاهی‌ها که باید باشد وجود ندارد.

شناخت را در مدیریت استرس مورد توجه قرار دهید

فقیهی با اشاره به شناخت یک مدیریت استرس صحیح خاطر نشان کرد: از عوامل مهم مدیریت استرس شناخت است، اگر بخواهیم یک شناخت درست داشته باشیم باید بررسی کنیم که آیا شناخت‌ آنها درست یا خیر، واقع بینانه هست یاخیر و ابعاد این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم .
وی می‌گوید: بنابراین نکته بسیار مهمی است که در رابطه با هر موضوعی انسان دریابد از کجا مشکل ایجاد شده و توجه داشته باشد که آیا واقعا عامل خطرناک و آسیب‌زایی است یا فکر می‌کند آسیب‌زا است.

وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه عواملی که استرس ایجاد می‌کنند می‌توانند آسیب‌زا باشند یا خیر، گفت: معمولا عواملی که استرس ایجاد می‌کنند این عوامل درواقع استرس زا نیستند بلکه نوع نگاهی که فرد به آن عامل دارد، می‌تواند خطرناک و منفی باشد و آسیب به فرد بزند و روان انسان را تحت تاثیر قرار دهد.

فقیهی افزود: پس مدیریت استرس این است که اگر استرسی وارد شده باشد با تحلیل و بررسی جایگاه این استرس را مشخص کنیم که چه پیامدهایی دارد پیامدهای مثبت آن را مورد توجه قرار دهند نه پیامدهای منفی را و چه بسا می‌توانند از پیامدهای منفی پیشگیری کنند.

بسیاری از مشکلات ناشی از فشارهای زمانی است

برخی از منابع استرس غیر قابل اجتناب هستند و شما قادر به پیشگیری و یا تغییر عوامل تنش زا نیستید. در این شرایط بهترین راه رویارویی با تنش پذیرفتن وقایع به همان صورتی است که پیش آمده است، پذیرش در ابتدا ممکن است سخت باشد اما در دراز مدت آسان می‌شود.

همچنین برای پیشگیری و کاهش استرس روش‌های مدیریتی را درک کرده و از آن‌ها استفاده نمایید به عنوان مثال مدیریت زمان و اعتماد به نفس دو مهارت مهم در کاهش استرس هستند، زیرا بسیاری از مشکلات ناشی از فشارهای زمانی یا روابطی هستند که از طریق اعتماد به نفس بیشتر و رفتارهای کنترل شده قابل حل هستند.


ادامه مطلب ...

ساده ترین راهکارها برای داشتن یک خواب آسوده

اختلالات خواب 3 دسته اند

اختلالات خواب به 3 دسته تقسیم می شود؛ دسته اول مشکلاتی است که فرد موقع ورود به خواب دارد، دسته دوم مشکلاتی که فرد حین خواب دارد و دسته سوم مشکلاتی است که مربوط به لحظه بیدار شدن فرد بعد از خواب است. برخی افراد به راحتی نمی توانند بخوابند و دیر به خواب می روند و برخی نیز به طور مکرر در حین شب از خواب بیدار می شوند. در مقابل برخی افراد به راحتی به خواب می روند، اما صبح زودتر از موعد از خواب بیدار می شوند و نمی توانند بخوابند که هریک مشکلاتی را برای فرد ایجاد می کند که به نوعی می توان آن را در زمره اختلالات خواب مطرح کرد. با این حال، در ادامه این مطلب، توضیحاتی درباره دسته اول این مشکلات ارائه می کنیم و توصیه هایی روان شناسی برای رفع این مشکلات خواهیم داشت.

شاید افسرده هستید

به گزارش سلامت نیوز، اگر شب ها مدت زیادی را در رختخواب هستید تا خواب تان ببرد یا حتی زود می خوابید، اما احساس داشتن خوابی دلنشین را ندارید، باید بدانید ممکن است فردی مشکلی در شروع و حین خواب و لحظه بیداری نداشته باشد اما به دلیل کابوس هایی که می بیند، کیفیت خواب خوبی نداشته باشد و سرحال از خواب بیدار نشود و از انرژی کمی برخوردار باشد. چنین مشکلاتی بیشتر در افراد مبتلا به افسردگی دیده می شود.

شاید استرس های شدیدی را تحمل می کنید

داشتن استرس های زیاد و نامعقول در روز، می تواند موجب بروز اختلالات خواب شود. نکته قابل توجه این است که برای حل مشکل این افراد، کشف منابع استرس به تنهایی مطرح نیست بلکه واکنش و نوع مقابله فرد با استرس نقش تعیین کننده ای در کیفیت خواب او خواهد داشت. برخی افراد نمی توانند استرس را به خوبی مدیریت کنند و طبیعتا یا دیر به خواب خواهند رفت یا خواب خوبی نخواهند داشت. درباره دلیل تاثیرگذاری استرس بر نحوه به خواب رفتن و کیفیت خواب 2 بحث مطرح است. اول این که منبع استرس را تهدیدآمیزتر از واقعیت ارزیابی می کنند و بحث دوم این است که فرد تصور می کند توان کافی برای مقابله با استرس ندارد، در نتیجه این نوع ارزیابی باعث می شود خواب خوبی نداشته باشد.

شاید پرونده های باز در ذهن تان دارید

کسب مهارت های مقابله با استرس و حل پرونده های باز در ذهن افراد نقش موثری در ساماندهی خواب آنها خواهد داشت. تا زمانی که فرد نتواند مسائلی که ذهن وی را درگیر کرده است حل کند همچنان ذهن به هنگام خواب این مسائل را پردازش می کند که انرژی وی را می گیرد و نمی گذارد انسان به خواب برود.

توصیه هایی برای پیشگیری از اختلالات خواب

اگر عامل به خواب نرفتن شما یا پایین بودن کیفیت آن، در نکات مطرح شده بوده است، از شما می خواهم که حتما به دنبال رفع آنها باشید. به گزارش جام جم آنلاین، در ادامه این مطلب راهکارهایی برای پیشگیری از بروز اختلالات خواب ارائه می شود.

داده های منفی نگیرید: گاهی مشکلات خواب افراد با تغییرات ساده ای قابل رفع است؛ به عنوان مثال با داشتن افکار منفی، مشاهده اخبار قبل از خواب، دیدن فیلم های نامناسب مانند فیلم های ترسناک و مطالعه کتاب هایی که باعث بروز هیجان های منفی می شود احتمال بیشتری دارد فرد دچار اختلال خواب شود بنابراین لازم است فرد در طول روز به ویژه قبل از خواب، از مواجهه با داده هایی که بار منفی ایجاد می کند، خودداری کند.

همیشه در ساعتی معین به رختخواب بروید: آنچه را که باید مد نظر داشت، به خصوص درباره افرادی که خواب سبکی دارند، داشتن یک برنامه زمانی ثابت برای خواب همه شب هاست یعنی، هر شب باید در ساعتی معین بخوابند و صبح ها هم در ساعتی معین بیدار شوند. به این ترتیب شما چرخه منظم خوابتان را بازخواهید یافت. البته واضح است که گاهی هم استثنایی پیش آید و برنامه تان اندکی جابه جا شود. اگر یک شب خیلی دیرتر به رختخواب رفتید، نگران نباشید، ساعت بیولوژیک بدن تان خودش را با این وضعیت تطبیق خواهد داد! ولی اگر این اتفاق چندین بار رخ دهد، دیگر سیستم بدنتان نمی تواند برنامه منظم سابقش را بیابد.

تا خوابتان نگرفته، به رختخواب نروید: گاهی علت مشکلات خواب، شرطی سازی هایی است که به هنگام خواب رخ می دهد یعنی به هنگام گذاشتن سر روی بالشت، افکار منفی به سراغ فرد می آید؛ بنابراین بهتر است تا زمانی که فرد احساس خواب آلودگی نمی کند به اتاق خواب نرود.

در رختخواب به مشکلات فکر نکنید: اگر می خواهید با آرامش بخوابید، قبل از رفتن به رختخواب باید تمامی افکار آزاردهنده، نگرانی ها و استرس ها را از خود دور کنید. همچنین تا جایی که ممکن است، شب ها از انجام فعالیت های فکری مانند تنظیم گزارش یا آماده کردن سخنرانی اجتناب کنید. در غیر این صورت، با استرس به رختخواب می روید و خواب نامطلوبی خواهید داشت. در ضمن عادت کنید که با مشکلات شبانه یا موضوعاتی که عصبانی تان می کنند، کنار بیایید. این تنها راه حل برای پشت سر گذاشتن شب های سخت است. همچنین در مواردی که با همسرتان بحث تان می شود، بهتر است زمانی را برای به توافق رسیدن اختصاص دهید و بعد بخوابید. این کار خیلی بهتر از آن است که بدون دست یابی به توافق به رختخواب بروید.

با یوگا خواب آرام را تجربه کنید: یکی از راهکارهای موثری که برای مقابله با اختلالات خواب مطرح است ورزش و آرام سازی است. ورزش در این حوزه چه از لحاظ فیزیولوژیکی و چه به لحاظ روانشناختی موثر واقع می شود. از میان ورزش ها می توان به یوگا اشاره کرد.

با خواب نجنگید: پلک هایتان سنگین شده است؟ مدام خمیازه می کشید؟ شک نکنید که این ها نشانه های خواب و علائمی برای اعلام زمان به رختخواب رفتن است. پس اگر این نشانه ها را مشاهده می کنید و به خاطر تماشای فیلمی که دارید می بینید با خود برای رفتن به رختخواب مبارزه می کنید، احتمال دارد که زمان خوابتان بگذرد و دیگر نتوانید بخوابید. در این مورد بهتر است بفهمید که به اندازه کافی خسته هستید یا نه. اگر خسته نبودید، یک سرگرمی 20-15 دقیقه ای برای خود بیابید و منتظر بمانید تا دوباره خسته شوید و بعد به رختخواب بروید. به طور اکید توصیه می شود که در رختخواب از انجام کارهایی از جمله تلویزیون تماشا کردن، غذا خوردن، چرت زدن های طولانی، کار کردن و ... اجتناب کنید.

قبل از خواب به دنبال آرامش باشید: حدود نیم ساعت قبل از به رختخواب رفتن را به انجام کاری آرام که به شما حس آسودگی می دهد، اختصاص دهید؛ یک حمام گرم، یک کتاب خوب، موزیکی ملایم یا نوشیدن یک جوشانده، خیلی مهم نیست که از چه روشی استفاده می کنید، مهم این است که آرام شوید و بتوانید به راحتی بخوابید. دعا خواندن هم قبل از رفتن به رختخواب می تواند به آرام شدن شماکمک بسیاری کند. در ضمن با این کارها، مغز شما یاد می گیرد که این رفتارها نشانۀ نزدیک شدن زمان خواب است.


ادامه مطلب ...

با این راهکارها به پوستی نرم، صاف و شفاف دست یابید

به گزارش جام جم سرا، دکتر سیدحسن اعتمادزاده متخصص پوست و مو در گفتگو با باشگاه خبرنگاران درخصوص راه‌های شفاف کردن پوست، اظهار کرد: این راه‌ها بستگی به ضایعه ایجاد شده در پوست دارد، اما استفاده از ترکیبات مونوبنزن که سمی و مسمومیت‌زا هستند، دارای ترکیبات بالای مواد رنگدار می‌باشند، باعث عدم بازگشت رنگ سابق پوست می‌شوندن و اصلا توصیه نمی‌شوند.

این متخصص پوست و مو با تاکید بر اینکه این روش برای افراد بسیار خطرناک است، گفت: این روش بر کبد فرد تاثیر می‌گذارد که موجب نارسایی کبد و مرگ زودرس در افراد می‌شود که خوشبختانه استفاده از آن بسیار محدود است.

وی با بیان اینکه پوست ما ایرانی‌ها سفید نیست و عمدتا دارای پوست سبزه هستیم، تصریح کرد: افرادی که سبزه هستند، اگر دچار ضایعه پوستی مانند جوش، بریدگی، زخم و دیگر آسیب‌های پوستی شدند نباید آنها را دستکاری کنند و تازه نگه‌دارند، زیرا دچار لک‌های پوستی می‌شوند.

اعتمادزاده با اظهار اینکه راه‌های رفع لک بستگی به علت ایجاد آنها دارد، بیان داشت: اولین و ساده‌ترین راه برای جلوگیری از لک‌های پوستی و شفاف کردن پوست استفاده از کرم ضدآفتاب است.

وی ادامه داد: برخی لک‌ها منشاء داخلی دارند، مانند لک‌های حاملگی در خانم‌ها و لک‌های ناشی از بیماری‌های بدن و هورمون‌ها و واکنش مواد موجود در خون در مقابل آفتاب است.

این متخصص پوست و مو در خصوص درمان این لک‌های پوستی اظهار کرد: استفاده از روشن‌کننده‌ها مانند داروی هیدروکسینون که روشن کننده شیمیایی است و دیگر روشن‌کننده‌های گیاهی برای شفاف‌سازی پوست توصیه می‌شود که باید زیرنظر پزشک متخصص و به اندازه و متناسب با ضایعه پوستی مصرف شود.

وی با تاکید بر اینکه هدف در پیشگیری از بروز لک‌های پوستی است، افزود: لک‌های پوستی که در اثر خال، هورمون‌ها، آفتاب و یا سوختگی ایجاد می‌شوند، درمان‌های طولانی‌مدتی دارند و بین 6 ماه تا 2 سال به درمان دارویی نیاز دارند.

اعتمادزاده با اشاره به کاربرد لیزر در درمان این لک‌ها نیز گفت: برخی مداخلات پزشکی مانند تراش پوست و از بین بردن یک لایه توسط ماده اسیدی توسط پزشک متخصص انجام می‌شود.

وی درباره عوامل کدر شدن مو نیز خاطرنشان کرد: تغذیه نادرست، شستن زیاد موها، استفاده مکرر از سشوار و اتوی مو، ژل و فر مود بعد از مدتی دچار موخوره، کرخوردن و پیچیده شدن مو می‌شود که مو را از حالت براقی در می‌آورد.

این متخصص پوست و مو با بیان اینکه مو نیز نیاز به تغذیه صحیح دارد، افزود: مصرف میوه، سبزیجات، شیر، لبنیات و خشکبار برای سلامت مو لازم است و برای جلوگیری از شکستگی آن و مقاوم شدن در برابر صدمات فیزیکی استفاده از کلسیم و ویتامین (ب) توصیه می‌شود.

وی با عنوان اینکه کمبود آهن موجب ریزش مو می‌شود، تاکید کرد: انجام رژیم‌های لاغری سریع و برخی بیماری‌ها نیز ریزش مو را برای فرد درپی دارند.


ادامه مطلب ...