مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

آمیزش رنگ و سنت: بازار فروش پارچه در زاهدان [مجموعه عکس]

جمعه 15 اسفند 1393 ساعت 08:11

جام جم سرا: بازار فروش پارچه و پوشاک، این روزهای آخر سال که زمان زیادی به فرا رسیدن عید نوروز نمانده، رونقی بیشتر یافته است. تصاویری از بازار فروش پارچه در زاهدان را در ادامه پیش رویتان گذاشته‌آیم که نقش و رنگارنگی و سنتی و ایرانی بودن آن‌ها چشم را بیشتر می‌نوازد.


ادامه مطلب ...

گونه شناسی ادله روایی سماع موتی؛ با تأکید بر منابع اهل سنت

[ad_1]

چکیده

سماع موتی از همان ابتدای طرح در آموزه‌های اسلامی تعجب عده‌ای را برانگیخته و چیستی و چگونگی آن ابهام گروهی را در پی داشته است. این بحث از موضوعات برجسته و چالش برانگیز اندیشمندان در طی سال‌های مختلف و بستر طرح نظرگاه‌هایی متقارب و یا متقابل در مجامع علمی بوده است. آنچه از بررسی متون و مستندات اسلامی مستفاد می‌گردد این است که جز اندک مخالفانی که در برابر قاطبه موافقان سهم اندکی یافته‌اند، بیشتر مباحث به گونه‌هایی که ارتباط عالم پس از مرگ را با جهان مادی تبیین نموده و به سماع موتی پرداخته‌اند اختصاص یافته است. این نوشتار که با رویکرد ایجابی و با روش توصیفی تحلیلی نگارش یافته است از طریق بازوکاوی متون روایی در منابع اهل تسنن و دسته بندی جدید نظریات این حوزه، درصدد گونه شناسی ادله‌ای است که در نهایت به اثبات سماع موتی منتهی می‌گردد.
کلید واژه :سماع موتی، رد سلام، خطاب المیت، حیات الأنبیا، حیات برزخی

مقدمه

تفکر مبتنی بر عدم سماع موتی که
امروزه از سوی وهابیت تکفیری تبلیغ و ترویج می‌گردد و به دنبال آن مجموعه‌ای از آموزه‌های اصیل دینی نظیر توسل، زیارت و ... به حکم شرک و کفر از دایره اعتقادات مسلم مسلمانان طرد می‌شود، خاستگاهی تاریخی دارد که به امیران اموی و حاکمان شجره ملعونه (3) باز می‌گردد. (4) بطلان توسل و سایر مباحثی که مبنای نظری آن به شنیدن اموات مرتبط می‌شود، تنها در صورتی مجال عَرضه علمی می‌یابد که ادله نقلی (مستندات قرآنی و روایی) مخالفان در بررسی‌های دلالی و تحلیل سندی قابل قبول و کامل باشد؛ حال آن که نه تنها معتقدانِ اندک این اندیشه انحرافی، در اثبات فقدان ادراک اموات درباره‌ی دنیا و بی خبری محض آنان از عالم ماده هیچ توفیق نیافته‌اند ؛ بلکه جامعه اسلامی و از جمله اهل تسنن را به تقابل علمی با این پندار و اثبات عالمانه سماع موتی کشانده‌اند. به گونه‌ای که بازکاوی موضوع سماع موتی و طرح مستندات صحیح نقلی و تحلیل‌های علمی از دستاوردهای مثبت این مواجهه علمی است. هم چنین سیره رفتاری جامعه اسلامی امروز در زیارت و توسل به انبیا و اولیای الهی نشان دیگری در ناکامی تابعین ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب است. پژوهش «گونه شناسی ادله روایی سماع موتی» با هدف کلی اثبات سماع موتی در منابع اهل سنت تدوین شده است و به چگونگی طرح مستندات روایی آن در منابع مکتوب اهل تسنن می‌پردازد.

گفتار اول: کلیات پژوهش

1. تبیین مسئله

یکی از مسائل اخلاقی بین مذاهب اسلامی و وهابیان، حیات برزخی است. مسلمانان به حیات برزخی و زندگی مردگان اعتقاد دارند، به گونه‌ای که امکان ارتباط بین عالم برزخ و عالم ماده وجود دارد؛ بر خلاف وهابیان که میان عالم برزخ و دنیا هیچ ارتباطی قائل نیستند و معتقدند که انسان هنگامی که از دنیا می‌رود ارتباطش با عالم دنیا قطع می‌گردد؛ پیامد چنین نگرشی بی فایده بودن خواندن فاتحه برای اموات و به زیارت رفتن و طلب حاجت کردن از آن هاست، زیرا مردگان قادر به شنیدن نیستند. از همین رو وهابیت استعانت از اموات و توسل به آنان را جایز ندانسته‌اند ، بلکه از مظاهر شرک می‌دانند؛ به عبارت دیگر می‌توان گفت نگاه حسن گرایانه وهابیت تکفیری، علاوه بر آن که در حوزه‌ی خداشناسی نمود دارد، در حیطه‌ی فرجام شناسی و حیات برزخی نیز آشکار است. چنین رویکردی در هستی شناسی، یادآور اندیشه‌ی پوزیتیویسم یا اثبات گرایی در غرب است. اعتقاد به عدم سماع موتی با نگاه ظاهرگرایانه به برخی از آیات قرآن مستند شده است و حتی روایات مؤید سماع موتی نیز رد و در مقابل برای اثبات عدم سماع به سخنان برخی از عالمان استناد می‌شود؛ حال آن که با تدبر در آیات قرآن و به تصریح روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، نه تنها سخن گفتن با درگذشتگان شرک و ناپسند نیست، بلکه مطابق سنت نبوی و سیره مسلمانان از صدر اسلام تا کنون است. به ویژه بر اساس برخی روایات، آن‌ها علاوه بر شنیدن در عالم برزخ، قدرت دعا کردن برای زندگان را نیز دارند، همان طور که پاسخ سلام را می‌دهند و این نوعی دعا در حق سلام کننده است. در این مقاله دیدگاه موافقان سماع موتی و مستندات تحلیلی و روایی آنان بررسی می‌شود.

محدوده پژوهش

در رویکرد ایجابی به مسئله‌ی سماع موتی چندگونه ادله روایی می‌تواند در نظر قرار گیرد: نخست ادله‌ای که به صراحت بر سماع موتی تأکید کرده است و بر قدرت شنیدن مردگان دلالت روشن دارد؛ دوم دلایلی که به اثبات حیات پس از مرگ پرداخته است و در نتیجه‌ی آن، قدرت بر شنیدن که یکی از لوازم حیات است مستفاد می‌گردد؛ گونه سوم ادله‌ای است که حاکی از احاطه عالم برزخ نسبت به عالم ماده و تفوق رتبی مراتب حیات است که به تبع آن ادراک کلی نسبت به این عالم تا حد عرضه اعمال بر اموات و ... حاصل می‌شود؛ چهارمین دسته ادله‌ای است که به اثبات هوشمندی کل نظام هستی اعم از جماد و نبات و موجودات ذی شعور می‌پردازد. در این دسته، حتی به فرض پذیرش تفکر باطل وهابی مبنی بر جماد انگاشتن انسان پس از مرگ، می‌توان ادراک و حتی طبق برخی ادله روایی فریقین سماع را منتج دانست. این نوشتار در نگرش تحلیلی توصیفی خود، به طرح مهم ترین گونه‌های روایی ادله اول و دوم از میان محورهای یاد شده می‌پردازد که ارتباط صریح تری با بحث سماع موتی دارد.

3. مفهوم شناسی

الف) سماع

سماع از ریشه سمع است. لغت شناسان واژه سمع را در چهار معنا بررسی کرده‌اند :
1. گاهی واژه سمع به فعل شنیدن که همان سماع است اطلاق می‌شود، همچون آیه: «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ
) ؛ (5) «آن‌ها از شنیدن حقّ بی نصیبند.»
2. به عضو گوش تعبیر می‌شود، مثل آیه: (خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ) ؛ (6) «خدا بر دل ها و گوش‌های آنان مهر نهاده است».
3. همان فهم و ادراک است. مانند آیه شریفه: (إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ
) ؛ (7) أی لا تفهمهم، لکونهم کالموتی فی افتقادهم بسوء فعلهم القوّة العاقلة التی هی الحیاة المختصّة بالإنسانیّة؛‌ای پیامبر تو نمی‌توانی به آن‌ها سخن خود را بفهمانی؛ چون مانند مردگان قوه عاقله را که خاص حیات انسانی است، از دست داده‌اند .
4. به معنای طاعت و فرمانبری از حقّ است؛ خدای تعالی می‌فرماید: (وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا) ؛ (8) «زمانی که آیات ما بر ایشان خوانده می‌شود و می‌گویند شنیدیم و اگر بخواهیم ما هم مثل آن‌ها می‌گوئیم» و آیه: (سَمِعنا وَ عَصَینا) ؛ (9) «شنیدیم و نافرمانی کردیم و به کار نبستیم.» (10)

ب) موتی

واژه موتی به معنی اموات، (11) جمع «میت» و «میّت» است که هر دو به معنی مرده است؛ مثل (أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ (12) لِنُنِحیَ بِهِ بَلدَة مَیتاً) ؛ (13) که مرده‌ی انسان و غیر انسان را شامل می‌شود و (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ
) ، (14) (حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ) ؛ (15) که اولی درباره‌ی انسان و دومی برای غیر انسان آمده است.
در بررسی معجم‌های لغت و اصطلاح قرآنی «موتی» چند مفهوم دارد که دو معنا مورد توجه است:
1. مردگان؛ یعنی کسانی که جان خود را از دست داده و از دنیا رفته‌اند و غالباً بر جسد آن‌ها اطلاق می‌شود.
2. مردگان افراد گمراهی هستند که با اختیارِ خود از مسیر هدایت جدا شده و از قوه تعقل بی بهره‌اند ؛ مثل کافرهایی که مهر بر دل هایشان خورده است و دیگر هدایت نخواهند شد. (16)
پس مفهوم عدم سماع موتی را می‌توان هم برای کافرانی که سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک نمی‌کنند به کار برد و هم برای اجساد بی روحی که به خاک تبدیل شده‌اند .
مراد از «سماع الموتی» در این نوشتار، شنیدن اموات یا ادراک مردگان است.

4. سؤال‌های پژوهش

در رویکرد مسئله‌ی نوشتار حاضر، سؤال اصلی و سؤال‌های فرعی ذیل بررسی می‌گردد:

سؤال اصلی:

چگونه می‌توان سماع موتی را بر اساس ادله روایی ثابت کرد؟

سؤال‌های فرعی:

1. گونه‌های روایی که از طریق آن سماع موتی ثابت می‌شود، در منابع اهل سنت کدام است؟
2. ادله سماع موتی و استمرار حیات انبیا و اولیای الهی چیست؟
3. علمای اهل سنت که قائل به سماع موتی هستند در مواجهه با روایات مثبت سماع چه رویکردی از خود نشان داده‌اند ؟ (نگرش نقلی صرف یا رویکرد تحلیلی - استدلالی)

5. اهداف پژوهش

این پژوهش اهداف زیر را در نظر دارد:
اثبات روایی سماع موتی؛
تفکیک و تفصیل روایات دال بر سماع موتی و استمرار حیات پس از مرگ از منابع اهل سنت؛
تبیین نحوه مواجهه علمای اهل سنت با روایات سماع.

6. جامعه آماری

این مقاله در تحلیل مسئله سماع موتی در محورهای یاد شده، منابع حدیثی و کلامی مذاهب اهل سنّت را مدنظر قرار داده است و به ویژه بر منابع پیش از قرن دهم هجری تأکید می‌کند.

گفتار دوم: گونه‌های روایی دال بر سماع موتی و تحلیل اندیشوران اهل تسنن پیرامون آن

در اولین محور از بررسی گونه‌ای روایی سماع موتی، به طرح ادله سماع موتی پرداخته شده است و پس از آن دیدگاه تحلیلی علمای اهل سنت تبیین می‌گردد. لازم به ذکر است در نگرش اندیشوران به این مسئله، برخی رویکرد نقلی صرف اتخاذ کرده و بعضی علاوه بر آن، به طرح نظر و استدلال خود پیرامون مسئله پرداخته‌اند .

الف) اخبار دال بر سماع موتی

از میان روایت‌های متعددی که قدرت شنیدنِ مردگان را ثابت می‌کند، برخی اخبار به صراحت از سماع موتی سخن به میان آورده‌اند که با تکیه بر دلالت منطقی آن، می‌توان مخالفان را به شرط عدم تعصب در اعتقادات مجاب کرد، زیرا در فضای تعصب و جدال فکری، هر سخن روشن و نص صریحی قابل تأویل و توجیه است. اولین محور از مباحث به این دسته از روایات اختصاص دارد:

1. شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان

بسیاری از منابع اهل سنت روایاتی را ذکر کرده‌اند که: نبی مکرم اسلام در بیان رخدادهای پس از مرگ و مواجهه انسان با عالم برزخ از شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان خبر داده‌اند . این امر بر بطلان پندار کوتاه اندیشانی دلالت می‌کند که انسان را پس از مرگ چون جماد می‌دانند. رویکرد نویسندگان در این بحث، یا صرف نقل خبر و بیان روایات است، یا درصدد اثبات تحلیلی مدعای سماع خفق نعلین برآمده‌اند و یا متعرض حکم فقهی مرتبط با بحث شده‌اند . اولین محور به بیان برخی از روایات که از طریق محدثان و نویسندگان اهل سنت نقل شده است اختصاص می‌یابد:
1. قال رسول الله: انه لَیَسمَعُ خَفَقَ نِعَالِهم إذَا وَلَّوا مُدبِرِینَ ... (17)
2. قال رسول الله: إِنَّ المَیِّتَ إذا وُضِعَ فی قَبرِهِ إنه لَیَسمَعُ خَفقَ نِعَالِهم إذا انصَرَفُوا. (18)
3. عن أنسِ بن مَالِکٍ عَنِ النبی أنَّهُ قال: إِنَّ العَبدَ إذا وُضِعَ فی قَبرِهِ وَ تَوَلَّی عنه أصحَابُهُ أنه لَیَسمَعُ خَفقَ نِعَالِهم فَیَأتِیهِ مَلَکَانِ فَیَقُولآنِ له ما کُنتَ تَقُولُ فی هذا الرَّجُلِ یعنی مُحَمَّداً قال أما المُؤمِنُ فیقول أشهَدُ أنَّهُ عبد اللهِ وَ رَسُولُهُ فَیُقَالَ له انظَر إلی مَقعَدِکَ فی النَّارِ قد اَبدَلَکَ الله بِهِ مَقعَداً فی الجَنَّة فَیَرَاهُمَا جَمیِعاً. (19)
گروهی از اندیشمندان اهل تسنن، علاوه بر طرح روایات این باب، به تحلیل موضوع پرداخته‌اند ؛ مثلاً طبری در توجیه تعارض ظاهری روایات سماع از جمله روایات سماع خفق نعال با آیه (إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ) (20) بیان داشته است که مراد از آیه شریفه، عدم توانایی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر شنواندن مردگان است، زیرا تنها پروردگار متعال قادر بر این امر است؛ هم چنان که هدایت به ایمان و توفیقِ ارشاد نیز به دست اوست.
طبری در ادامه به تبیین توجیه دوم پرداخته است و می‌گوید:
مراد از عدم سماع موتی در آیت شریفه، صرف شنیدن نیست؛ بلکه مراد سماعی است که برای آن‌ها مفید واقع گردد، زیرا آنان از دار اعمال به سرای جزا منتقل شده‌اند و دیگر مجالی برای بهره مندی از هدایت ندارند.
او در نهایت با توجه به روایات وارده در این خصوص، تصریح می‌کند که اموات صدای زنده‌ها را می‌شنوند و هر باوری غیر از این، ظن نادرست است. (21)
مؤلف تفسیر اعراب القرآن که از دیگر موافقان سماع موتی است در رد تعارض ظاهری روایت سمع خفق نعال با آیه (إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ) (22) بیان داشته که سخن نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ، مبیّن کلام خداست و پیامبر می‌فرماید: «ان المیت لیسمع». (23)
ابن بطال استناد عایشه به آیاتی از قرآن را که به ظاهر بر عدم سماع اموات دلالت دارد بیان کرده است و قول درست را پذیرش اخبار صحیحی می‌داند که در آن نبی مکرم اسلام به صراحت بر سماع موتی خبر داده‌اند . از نظر این شارح صحیح بخاری، ایمان به سماع موتی واجب است و نهایت تأویل قابل پذیرش، در جمع بین اخبار دالِ بر سماع و آیاتی که به ظاهر بر عدمِ سماع دلالت دارند، این است که مراد، نفی قدرت استقلالی پیامبر بر سماع موتی است. (24) برخی اندیشوران با رویکرد فقهی در بیان جواز یا عدم جواز مشی بین قبور با کفش، به روایاتی در باب «سمع خفق نعال توسط مردگان» استناد نموده‌اند ؛ (25) این نحوه‌ی استدلال، به روشنی از پذیرش سماع موتی در به کارگیریِ مبنای نظری در استنباط‌های فقهی دلالت دارد.

2. شنیدن سلام

از جمله دلایل بدیهی در سماع موتی، سلام گفتن به شخص نبی مکرم اسلام در نماز می‌باشد که یکی از واجبات فقهی و بایدهای فکری اسلامی است. چنان که مسلمانان، با هر مذهب و مسلک فکری، سلام و صلوات به آخرین سفیر دین الهی را حداقل در پنج نوبت از نمازهای یومیه خود لازم دانسته‌اند و پس از حیات ظاهری حضرت نیز به همان منوال پیشین، به نبی مکرم اسلام، سلام و صلوات می‌فرستند. علاوه بر آن منابع اهل سنت به محورهای متعددی از روایات در باب سلام بر اموات و شنیدن آن اشاره کرده‌اند که به آن پرداخته می‌شود.

الف) اخبار سلام پیامبر به اموات

به گزارش تاریخ، زیارت مردگان، سلام کردن و گفت و گو با آن ها، از جمله سیره رفتاری پیامبر رحمت است. عنایت به این که در موارد نقل شده غالباً حضرت، ضمیرِ خطاب به کار می‌برده‌اند، در اثبات سماع موتی مفید فایده است، چون سخن گفتن به لحن خطابی در صورتی مفید است که مخاطب قادر بر شنیدن و ادراک گفت وگو باشد؛ در غیر این صورت بیهوده است. مخالفان می‌کوشند در توجیه این گونه روایات خطابی به مجاز، استعاره و تمثیل در سخن ادیبان و شاعران استناد نموده و مثال‌هایی را بر شمرند که شاعر یا سخنور اجسام بی جان را به مقاصد مختلف مورد خطاب قرار می‌دهد، اما روشن است که مقایسه کلام نبی مکرم اسلام با این سنخ سخن باطل است؛ کلام و سیره ایشان بنا بر آیات متعددی از کلام وحی حجیت داشته و لازم الاتباع است؛ (26) هم چنین باز نمودن باب تشکیک در دلالات سخن بزرگترین رهبر آسمانی، نمی‌تواند به حد خاصی محدود شود و در نهایت به عدم حجیت سنت نبوی منجر می‌شود که از دید هیچ مسلمانی پذیرش عقلی و نقلی ندارد. پس از این توضیح اجمالی، روایاتی در باب سلام رسول اعظم بیان می‌گردد. روایات زیر از جمله روایات متعددی است که سلام پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) به اهل قبور را بیان می‌دارد:
1. عن أبی هُرَیرَة أَنَّ رَسُولَ اللهِ خَرَجَ إلی المقبُرَة فقال السلام علیکم دار قوم مؤمنین و انّا ان شاء الله بکم لاحقون. (27)
2. عن عَائِشَة أنّها قالت کان رسول اللهِ کُلَّمَا کان لَیلَتُهَا من رسول اللهِ یَخرُجُ من آخِرِ اللَّیلِ إلی البَقِیعِ فیقول السَّلَامُ عَلَیکُم دَارَ قَومٍ مُؤمِنینَ وَ أتَاکُم ما تُوعَدُونَ غَدّا مُؤَجَّلُونَ وَ إِنَّا إن شاءَ الله بِکُم لَاحِقُونَ (28)
3. أن رسول الله کان إذا أتی علی المقابر قال السلام علیکم أهل الدار من المؤمنین و المسلمین و إنا إن شاء الله بکم لاحقون أنهم لنا فرط و نحن لکم تبع و أسأل الله العافیة لنا ولکم. (29)
علاوه بر نقل این گونه اخبار، برخی احادیث به بیان تعلیمی رسول اکرم در باب سلام گفتن بر اموات اختصاص یافته است. در اثری که ابوهریره به نقل آن مبادرت ورزیده، حضرت ختمی مرتبت، در پاسخ به این سؤال یکی از صحابه در مورد نحوه سخن گفتن با مُردگان، هم نحوه سلام و سخن گفتن را تعلیم می‌نمایند و هم شنیدن سخنان توسط مردگان را متذکر می‌گردند:
عن أبی هریرة رضی الله عنه قال قال أبو رزین یا رسول الله إن طریقی علی الموتی فهل من کلام أتکلم به إذا مررت علیهم قال: قل السلام علیکم یا أهل القبور من المسلمین و المؤمنین أنتم لنا سلف و نحن لکم تبع و إنا إن شاء الله بکم لاحقون. قال أبو رزین یا رسول الله یسمعون قال: یسمعون ولکن لا یستطیون أن یجیبوا. (30)
علاوه بر این، به اعتراف رهبر فکری وهابیت، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این نحوه گفت و گو با مردگان را به مسلمانان نیز تعلیم داده‌اند . ابن تیمیه که، تناقضات گفتاری وی در بحث سماع موتی مشهود است پس از بیان امر حضرت رسول به سلام دادن بر اموات می‌نویسد: «این خطاب به مردگان است و فقط کسانی که می‌شنوند مورد خطاب قرار می‌گیرند.» (31) هم چنین ابن کثیر سلفی نیز می‌نویسد: «خطاب با اهل قبور، گفت و گو با کسانی است که می‌شنوند و فهم دارند و سلف بر این مسئله اجماع نظر دارند.» (32)

ب) پاسخ مردگان به سلام زنده‌ها

گونه‌هایی از اخبار سلام بر اموات در منابع اهل سنت، به بیان احادیثی اختصاص دارد که پاسخ سلام از سوی مردگان است و از طریق اولویت بر سماع سلام دلالت دارد؛ احادیث زیر از این جمله است:
1. قال رسول الله: «ما من أحد مر بقبر أخیه المؤمن کان یعرفه فی الدنیا فیسلم علیه إلا عرفه ورد علیه السلام.» (33)
2. قال سلیمان بن سحیم رأیت رسول الله فی النوم فقلت یا رسول الله هؤالاه الذین یأتونک ویسلمون علیک أتفقه سلامهم قال: نعم و أرد علیهم. (34)
3. إذا مر الرجل بقبر لرجل یعرفه فسلم علیه رد علیه السلام و عرفه و إذا مر بقبر لا یعرفه وسلم علیه رد علیه السلام. (35)
هم چنین حضرت به زیارت قبر شهدای احد امر فرموده است و به صراحت از شنیدن سلام و پاسخ آن حکایت می‌فرمایند:
و کان رسول الله یقول: ... ثم یقبل علی أصحابه فیقول: ألا تسلمون علی قوم یردون علیکم السلام؟ لا یسلم علیهم أحدٌ إلا ردوا علیه السلام إلی یوم القیامة. و مر رسول ا لله علی مصعب بن عمیر فوقف علیه، ودعا، و قرأ: «رجالٌ صدقوا ما عاهدوا علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما یدلوا تبدیلاً»، أشهد أن هؤلاء شهداء عندالله یوم القیامة، فأتوهم و زوروهم وسلموا علیهم والذی نفسی بیده، لا یسلم علیهم أحدٌ إلی یوم القیامة إلا ردوا علیه. (36)
بیهقی از اندیشمندان برجسته اهل سنت می‌نویسد: «زائران قبول شهیدان احد، سلام آن‌ها را از درون قبر شنیدند».
قال العطاف وحدثتنی خالتی أنّها زارت قبول الشهداء قالت ولیس معی إلا غلامان یحفظان علی الدابة فسلمت علیهم فسمعت رد السلام و قالوا والله إنا نعرفکم کما یعرف بعضنا بعضا قالت فاقشعررت و قلت یا غلام أدننی بغلتی فرکبت. (37)
سیوطی نیز به ذکر روایت علمای اهل سنت تصریح کرده است:
و أخرج ابن جریر فی تهذیب الآثار و إبن أبی الدنیا فی کتاب من عاش بعد الموت و البیهقی فی الدلائل عن العطاف بن خالد قال حدثتنی ... (38)

ج) جواب پیامبر در قبر به گفتار و سلام

برخی روایات این باب نیز حکایت از پاسخ دادن به سلام زائرانی است که تشرف حضور مرقد نبوی را داشته و یا خواهند داشت:
1. عن إبراهیم بن یسار قال: حججت فی بعض السنین فجئت المدینة قتقدمت إلی قبر رسول الله فسلمت علیه فسمعت من داخل الحجرة: و علیک السلام. (39)
2. ... أبَا هُرَیرَة، یَقُولُ: سَمِعتُ رَسُولَ الله یَقُولُ: "وَالَّذِی نَفسُ أبِی القَاسِمِ بَیَدِهِ، لَیَنزِلَنَّ عِیسَی ابن مَریَمَ إِمَامّا مَقسِطًا وَ حَکَمَا عَدلا، فَلَیَکسِرَنَّ الصَّلِیبَ، وَلَیَقتُلَنَّ الخِنزِیرَ، وَلَیُصلِحَنَّ ذَاتَ البَینِ، وَلَیُذهِبَنَّ الشَّحنَاءَ، وَلَیُعرَضَنَّ عَلَیهِ المالُ فَلا یَقبَلُهُ، ثم لئن قال علی قبری، فقال یا محمد لا جیبنه. (40)
3. أن رسول الله قال: إن عیسی ابن مریم یکون مارا بالمدینة حاجا أو معتمرا ولئن سلم علی لأردن علیه. (41)
4. عن رسول اللهِ قال: ما من أحَدٍ یُسَلِّمُ علی الا رَدَّ الله عزوجل إلی روحی حتی أرُدَّ علیه السلام. (42)
علاوه بر نقل روایت، برخی از بزرگان اهل سنت به تحلیل اخبار پرداخته و از آن حیات همیشگیِ نبی مکرم اسلام را نتیجه گرفته‌اند . نمونه‌ای از تبیین روایت به شرح زیر است:
در کتاب ترمذی روایت کردیم که پیامبر فرمودند: هر کس به من سلام می‌کند خداوند روحم را بر می‌گرداند تا جواب سلامش را بدهم. از این حدیث استفاده می‌شود که پیامبر همیشه زنده است، زیرا محال است که در شبانه روز کسی نباشد که برپیامبر سلام نفرستد. اگر گفته شود که این فرمایش حضرت، تناسبی با حیات دائمی ندارد، چون عالم خالی نمی‌شود از مسلمانی که بر پیامبر سلام می‌فرستد؛ بلکه در یک ساعت سلام‌های متعددی بر حضرت می‌شود کمو از این سخن تعدد حیات و وفات پیامبر در کمتر از یک ساعت لازم می‌آید؛ جواب این است که منظور از روح در این حدیث - رد الله الی روحی - مجازاً حرف زدن است پس گویا پیامبر فرموده باشند که خدا قدرت حرف زدن را به من باز می‌گرداند و حضرت همیشه زنده است. (43)

ب) تصریح روایات بر سماع اموات

علاوه بر روایاتی که به برخی مصداق‌های سمع از جمله شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان یا شنیدن سلامِ سلام کنندگان و پاسخ به آن اشاره نموده‌اند ؛ (44) اخباری نیز به طور کلی بر سماع مردگان تصریح کرده‌اند . از میان این آثار، منابع متعددی به ذکر حدیث قتیل بدر پرداخته‌اند . در این روایت صحیح، نبی مکرم اسلام مشرکان کشته شده در نبرد بدر را خطاب قرار داده است و از حق بودن وعده الهی سخن و پرسش می‌نمایند؛ این رفتار پیامبر اعظم، تعجب برخی را برانگیخت، (45) چه این که بر مبنای فرهنگ جاهلی که تا پیش از اسلام بر آن باور بودند انسان پس از مرگ نابود شده و وجودی ندارد. هم چنان که پروردگار متعال در توصیف منکرین معاد به این تفکر اشاره کرده است؛ (46) رسول اکرم در پاسخ به تبیینی روشن در باور اعتقادی معاد مبادرت فرموده و مرده را شنواتر از آن‌ها معرفی می‌کند. این خبر با طریق متعدد و مضامینی نزدیک به هم در منابع اسلامی یاد شده است:
حدثنا حمید، عن أنس، قال: سمع المسلمون مقال النبی من جوف اللیل و هو علی بئر بدر ینادی: «یا أبا جهل بن هشام، یا عتبة بن ربیعة، یا شیبة بن ربیعة، یا أمیة بن خلف، ألا هل وجدتم ما وعد ربکم حقا؟ فأنی قد وجدت ما وعدنی ربی حقا» فقال المسلمون: یا رسول الله، تنادی قوما قد جیفوا، فقال: «ما أنتم بأسمع لما أقول منهم إلا أنهم الا یستطیعون أیجیبونی». (47)
رویکرد تحلیلی اندیشوران اهل سنت در این خصوص قابل تأمل است و به واقع پاسخی روشن به معدود منکران سماع موتی است. ابن عربی بعد از ذکر خبر قتیل بدر بیان می‌دارد که مرگ، عدم محض و فنای صرف نیست و تبدل حال و انتقال از داری به دار دیگر است ... روح دارای قدرت سمع، هوشیاری و علم به حسب ادراکات خویش می‌باشد.
ابن بطال تحلیل قابل توجهی در بحث کرده است که گزیده‌ای از آن بیان می‌گردد:
با استناد به آیاتی از قرآن کریم که به عذاب‌های برزخی اشاره می‌کند بازگشت حیات صحیح بوده و اعتقاد به آن لازم است؛ در نتیجه اعتقاد سماع کلام توسط اموات صحیح است و توجیه مخالفان در استناد به آیات قرآن کامل نیست. (48)
نویسنده السیرة النبویة نیز قول عایشه در تعارض روایت قتیل بدر با آیات قرآن را رد نموده و می‌نویسد: «به خلاف آنچه وی معتقد است، قول درست بر اساس نصوص روشن، قول جمهور صحابه و بعد آنان - در سماع میت - است.» (49)
امام محمد غزالی در شرح کلمه الباعث، روایت قلیب را ذکر نموده و مضمون زیر را بیان کرده است:
پندار کسانی که مرگ را عدم می‌دانند باطل است؛ چه شهدایی که به فرمایش قرآن کریم زنده هستند و چه اشقیایی که پیامبر درواقعه بدر آن‌ها را مخاطب ساخت، حیات در همه استمرار دارد؛ ارباب بصیرت می‌دانند که انسان برای ابد خلق شده است و راهی به عدم و فنا ندارد؛ هر چند مدتی تصرف او در جسدش قطع می‌شود که در این هنگام به او مرده گفته می‌شود. (50)
هم چنین سهیلی بیان عایشه از روایت (51) و اشاره وی به تعارض آن با آیات قرآن را به سبب عدم حضور وی در ماجرای قلیب رد کرده و می‌گوید:
عایشه در جریان قلیب بدر حضور نداشته و حاضران نسبت به کلام حضرت احفظ هستند. به پیامبر گفته شد آیا با قومی سخن می‌گویید که مردار شده‌اند ؟ حضرت فرمود: شما نسبت به آنچه به آن‌ها می‌گویم شنواتر نیستید. درباره نحوه شنیدن می‌توان گفت: آنان با همین سرهای خود شنیدند، به این نحو که روح به جسد یا بعض جسد برگشت نموده است که این قول اکثریت اهل تسنن است؛ یا با گوش قلب یا روح شنیدند بنابر نظر کسانی که سؤال را متوجه روح می‌دانند. (52)
تحلیل جامع تر از شنقیطی در پاسخ کسانی که بر محوریت گفتار عایشه به انکار سماع موتی پرداخته‌اند قابل تأمل است:
تأویل عایشه در روایت که در نهایت با استناد به قرآن، عدم سماع را منتج شده است صحیح نمی‌باشد. سه نکته در رد تأویل ایشان قابل ذکر است:
1. روایت عدل با تأویل باطل نمی‌شود.
2. انکار سماع توسط عایشه تمام نیست، زیرا او ضمن نفی سماع، علم را در آنان ثابت نموده است؛ چنان که می‌گوید: «انهم لیعلمون الآن أن الذی کنت أقول لهم هوالحق؛ روشن است اثبات علم، به صحت سماع منتهی می‌شود و به عبارتی به دنبال علم، سماع نیز ثابت است.»
3. برای تأویل نیاز به روایات صحیحه است. (53)
هم چنین تحلیل نووی بر سماع اموات چنین است:
مذهب اهل سنت بر خلاف خوارج و معظم معتزله و بعض مرجئه، به عذاب قبر و سؤال دو مَلَک و نشستن مرده در قبر معتقدند. قول کسانی که بازگشت روح را شرط نمی‌دانند از دیدگاه ما فاسد است، چون الم و احساس از ویژگی‌های زنده است. (54)
یکی از اندیشمندان معاصر اهل سنت گفتار قتاده در روایت مبنی بر این که این گفت و گو، تخاطب حقیقی نبوده و از باب توبیخ و تصغیر است را رد کرده و می‌نویسد:
روایت نص صریح در سماع موتی است و پیامبر تخصیصی برای آن ذکر ننموده‌اند . قول قتاده که بخاری نیز به نقل آن مبادرت نموده است، اجتهاد و نظر شخصی وی می‌باشد. (55)
نویسنده در ادامه بیان داشته که دیگر روایات این باب، نص صریح در سماع موتی است و از ظاهر آن‌ها عمومیت سماع هر میت مستفاد می‌گردد. (56)

گفتار سوم: گونه‌های روایات دال بر استمرار حیات انبیا و اولیای الهی پس از مرگ و تحلیل علمای اهل تسنن

برخی از اندیشمندان نیز در اثبات سماع، به حیات انبیا پس از مرگ استناد کرده و البته رویکردهایی متقاربی را در اثبات امر اتخاذ نموده‌اند ؛ برخی تنها به ذکر ادله روایی بسنده کرده، بعضی علاوه بر آن، تحلیل و استدلال علمی خویش را بیان کرده‌اند، دیگر اندیشوران نیز یا به مسئله به عنوان اصل موضوعی نظر نموده و در بحث‌هایی چون آداب زیارت، فضیلت زیارت و ... از آن بهره جسته‌اند و جمعی نیز وجهه اهتمام خویش را بر پاسخ گویی به ادله مخالفان معطوف داشته‌اند . در این محور به تفکیک یاد شده، مباحث تبیین می‌گردد.

الف) ادله روایی دال بر حیات پس از مرگ

برخی مستندات خبری که بر استمرار حیات بعد از مرگ دلالت دارد،؛ از این میان روایاتی به طور صریح به حیات پس از مرگ دلالت نموده‌اند و برخی به طریق الزامی به اثبات مدعا می‌انجامد. اخبار زیر از مهم ترین ادله روایی در این خصوص است:

1. انبیا در قبرهایشان زنده هستند و نماز می‌خوانند

اخبار صحیحی که بر حیات انبیا در قبر دلالت می‌کند و حتی بالاتر از آن تصریح به اقامه نماز کرده، گواه روشنی بر استمرار حیات و لازم آن از جمله سمع و ادراک است. در این مجال اندک در پی تبیین ماهیت این اخبار و بررسی دلالی آن به طور تفصیلی نیستیم و این سؤال که آیا اقامه نماز به شکل ظاهری آن مدنظر می‌باشد؛ چنان که برخی از تحلیل گران روایی به آن قائل شده‌اند، و یا مراد دیگری از تعبیر اقامه نماز اراده شده، بحث تفصیلی دیگری است؛ آنچه در اثبات مدعای نوشتار در سماع موتی با استناد به این روایات حاصل می‌آید این است که جامعه روایی اهل تسنن به حیات پس از مرگ باورمند بوده و اخبار آن را قبول کرده‌اند . برخی از روایات این باب به اجمال، عبارتند از:
عن أنس بن مالک قال رسول الله الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلون. (57)
ابن حجر از اجماع علما و تواتر روایات دال بر حیات انبیا خبر داده و می‌نویسد: «الاجماع علی حیات الانبیاء کما تواترت به الاخبار». (58)
علاوه بر وجود اخبار عامی که بر حیات انبیا دلالت دارد، روایاتی نیز به حیات برخی انبیا به طور خاص اشاره دارد.
مسلم نیشابوری در کتاب صحیح خود روایت آورده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شب معراج حضرت موسی (علیه السلام) را دید که در قبر خود نماز می‌خواند: «مررت بموسی لیلة أسری بی عند الکتثیب الأحمر و هو قائم یصلی فی قبره». (59)
سیوطی درباره‌ی این روایات ادعای تواتر کرده (60) و سبکی از آن به عنوان عقیده قطعی یاد نموده و دیگر علمای اهل سنت نیز به آن بر اثبات حیات پس از مرگ استناد نموده‌اند .

2. شنیده شدن صدا از درون قبر

اخباری که به هر نحو دلالت بر شنیده شدن صدا از درون قبر که حاکی از حیات پس از مرگ می‌کند متعددند؛ برخی خبرها از شنیده شدن صدای عذاب خبر می‌دهند، برخی ناظر به شنیده شدن صدای قرآن از درون قبر است:

الف) شنیده شدن صدای عذاب از درون قبر

عن أبی أیُّوبَ رضی الله عَنهُم قال خَرَجَ النبی و قد وَجَبَت الشَّمس فسمع صوتا فقال یَهُودُ تَعَذَّبُ فی قُبُورِهَا (61)
هم چنین رسول مکرم اسلام علت عدم دعا کردن جهت شنیده شدن صدای عذاب قبر، که گویای امکان آن و نشان از حیات مردگان است را ترس از امتناع دفن بیان داشته و می‌فرماید:
لَو لَا أن لَا تَدَافَنُوا لَدَعوتُ اللهَ أن یُسمِعَکُم من عَذَابِ القَبرِ؛ (62)
اگر نمی‌ترسیدم که از دفن هم دیگر امتناع کنید دعا می‌کردم تا صدای عذاب شدن مردگان در قبر را می‌شنیدید.
ابن تیمیه پس از استناد به روایت مذکور، اخبار سماع موتی را متعدد دانسته و می‌نویسد:
ثبت عنه فی الصحیح أنه نادی المشرکین یوم بدر لما ألقاهم فی القلیب وقال ما أنتم بأسمع لما أقول منهم و الآثار فی هذا کثیرة منتشرة والله أعلم. (63)

ب) شنیده شدن صدای خواندن سوره تبارک میت از درون قبر

چنان که بیان شد برخی روایات به شنیده شدن صدای قرآن از قبر تصریح می‌کند. این اخبار دلیل واضحی بر استمرار حیات انسان پس از زندگی دنیوی است:
عن ابن عَبَّاسِ قال ضَرَبَ بَعضُ أصحَابِ النبی خِبَاءَهُ علی قَبرٍ و هو لَا یَحسِبُ ءنَّهُ قَبرٌ فإذا فیه إِنسَانٌ یَقرَأُ سُورَة تَبَارَکَ الذی بیده المُلکُ حتی خَتَمَهَا فَأتَی النبی فقال یا رسول الله إنی ضَرَبتُ خِبَائِی علی قَبرٍ وَ أنا لَا أحسِبُ أَنَّهُ قَبرٌ فَإذا فیه إِنسَانٌ یَقرَأ سُورَة تَبَارَکَ المُلکِ حتی خَتَمَها ... (64)

ب) ادله تحلیلی

برخی از اندیشوران اسلامی به ذکر روایات این باب اکتفا نکرده و به بیان تحلیلی در اثبات مدعای خویش دست یازیده‌اند ؛ در این رویکرد چند نظرگاه کلی است:

1. بیان اثباتی در سماع و ادراک موتی

برخی از تحلیل گران اسلامی نحوه استنتاج خویش از روایات سماع را به روش‌های گوناگون بیان داشته‌اند :
سهیلی (م 581ق.) پس از بیان روایت، آیه شریفه (وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
) (65) را ذکر کرده، سپس به معرفی نمونه‌هایی می‌پردازد که پس از سال‌های متمادی جسد سالم آن‌ها دیده شده است. هر چند این بخش از استنتاج وی، که بر مقدمه سلامت جسم استوار گشته در اثبات مدعا قاصر و قابل خدشه است، ولی در ادامه به اخبار صحیح در این باره استناد کرده و با بررسی سندی بحث اثباتی خویش در مسئله سماع موتی را اتقان بخشیده است. (66)
سبکی نیز ضمن پذیرش قطعی روایات حیات انبیا، علم و احاطه انبیا پس از مرگ را با طرح دو مقدمه تبیین می‌کند؛ مضمون استنباط وی چنین است:
مقدمه اول آن است که با اخبار صحیح ثابت شده که نبی ما زنده است دوم آن است که زنده یا جاهل است یا عالم، و در نهایت با توجه به حکم قرآن کریم که می‌فرماید: (ما ضَلَّ صاحِبُکُم وَ ما غَوی) (67) جهل بر پیامبر جایز نمی‌باشد و ایشان، پس از حیاتِ دنیوی نیز عالِم و دارای فهم است. (68)
ابن ملقن نیز بحث روایی خود را با بررسی دلالی همراه کرده و به عدم تعارض اخبار در این باب و صحت همه آن‌ها باورمند است. (69) هم چنین یکی از شارحان صحیح بخاری، اخبار این باب را به عنوان مؤید یکدیگر ذکر نموده است و در ادامه چنین نتیجه می‌گیرد که شهیدان به نص قرآن زنده هستند؛ از آن جا که برتریِ پیامبران بر شهدا ثابت است حیات انبیا نیز مستفاد می‌گردد. وی در نهایت در تحکیم بیان خویش، به دیگر اخبار در موضوع صلوات بر پیامبر و عرضه اعمال متمسک شده است. (70)
تحلیل یکی از اعلام قرن نهم هجری چنین است:
انبیا و از جمله پیامبر زنده‌اند و حیات ایشان تا قیامت استمرار دارد؛ چند دلیل بر این امر است:
1. خداوند در قرآن می‌فرماید: (وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
) (71) ، شهادت برای حضرت به اتم وجوه حاصل است، زیرا ایشان بنا بر قول پروردگار (وَ یَکُونَ الرَّسُولُ علَیکم شَهیداً) (72) شهید شهدا است. حتی اگر شهادت را مختص به قتل بدانیم برای حضرت نیز حاصل است به واسطه اکله خیبر؛ چنان که ابن مسعود و ابن عباس تصریح کرده‌اند که ایشان به شهادت از دنیا رفته‌اند .
2. حدیث مرفوع انس: «الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلون»؛ (73)
3. حدیث مسلم: «أتیت علی موسی لیلة أسری بی و هو قائم یصلی فی قبره»؛ (74)
4. حدیث إسراء پیامبر و رؤیت انبیا؛
5. حدیث أوس بن أوس «إن الله حرم علی الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء» (75)
و آخرین مطلب آن که بزرگانی چون إمام بیهقی و استاد ابوالقاسم قشیری، ابوحاتم بن حبان، ابوطاهر حسین بن علی اردستانی، محیی الدین نووی و محب الدین طبری و دیگران به ادله سماع موتی استناد کرده و بر آن تصریح داشته‌اند . (76)

2. تبیین اجمالی مراد از حیات و کیفیت سماع

برخی از نویسندگان نیز ضمن توجه کلی به اثبات حیات پس از مرگ، به بیانی اجمالی از کیفیت حیات و یا کیفیت سماع مردگان پرداخته‌اند ؛ خلاصه‌ای از تحلیل بحث در سیره حلبیه بدین صورت است:
پروردگار متعال در میت قدرت قرار نداده و مرده قادر به افعال اختیاری نیست، ولی پیامبران و شهدای معرکه دارای قدرت و افعال اختیاری‌اند . حلبی پس از طرح این ادعا به روایت «الانبیا احیاء فی قبورهم» استناد کرده و متذکر روایت ابویعلی می‌شود که: «لینزلن عیسی بن مریم (سلام الله علیها) ثم إن قال علی قبری و قال یا محمد لأجبته». (77)
وی در نهایت به این مطلب تصریح نموده که مراد از حیات، حیات حقیقی مانند زندگی دنیایی نیست که مرده نیاز به طعام و شراب داشته باشد، البته ادراکات؛ مثل علم و سمع برای آن‌ها و سایر اموات ثابت است. (78) کیفیت سمع بنا بر احتمالی از ابن جوزی در بیان کیفیت سماع قتیل بدر این است که پروردگار صدای پیامبر را به ارواح مردگان رسانده است. او در ادامه توضیح می‌دهد که بدن آلتی برای شنیدن و سایر ادراکات انسان است. پروردگار متعال می‌تواند بدون وسیله و یا با وسیله‌ای دیگر، ادراکات را به روح برساند. (79) هر چند برخی از علمای اهل تسنن به نامعلوم بودن کیفیت سمع اشاره داشته‌اند . (80)
شارح نسائی در باب رویت عرض صلات بر نبی مکرم اسلام (81) به طرح احتمالات پرداخته است و عنوان می‌کند برخی که مرگ را مانع از سماع می‌دانستند از کیفیت عرض صلات بعد از مرگ سؤال کرده و پیامبر در پاسخ، روایت «إنه الله حرم علی الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء» (82) را فرمودند. این خبر، کنایه‌ای از حیات انبیا در قبرهایشان است و یا بیانی از خرق عادت مستمره به طریق تمثیل می‌باشد. چه بسا نزد آنان، مانع عرض صلاة بر رسول اکرم و مانع سماع و ادراک حضرت، فنای بدن بوده نه مجرد مرگ و مفارقت روح، چرا که عود به بدن مادامی که جسد از تغییر زیاد به دور باشد ممکن است؛ بر این اساس پیامبر به بقای بدن انبیا اشاره کرده‌اند . نکته دیگر این است که آنها با تعجب از بعدِ وفات پیامبر سؤال می‌کردند، نمی‌فهمیدند که عرض صلوات و سماع آن، نیازی به جسم ندارد و بر روح عرضه می‌شود. (83)

3. تبیین آثار و لوازم سماع موتی

در برابر اندیشورانی که بدون شرح و بسط خاص، به استمرار حیات و یا به مطلق ادراک مردگان مانند سماع و علم که نمودی از استمرار حیات است اشاره نموده‌اند ؛ (84) برخی به اجمال یا تفصیل متذکر آثار و لوازم این باور دینی شده‌اند . این طیف از جامعه علمی اسلامی سماع مردگان را به عنوان اصل موضوعه در نظر گرفته و در بیان مشروعیت استغاثه و توسل، (85) آداب زیارت اعم از حضور قلب و رعایت ادب حضور به آن استناد جسته‌اند ؛ و یا در استنتاج فقهی چون جواز یا عدم جواز نماز در مقبره انبیاء و ...، (86) استحباب صلوات فرستادن بر نبی مکرم اسلام و عدم تفاوت حیات و ممات حضرت (87) و ... به آن متمسک شده‌اند . (88)

نتیجه بحث

از مجموع مباحث گذشته بدست می‌آید که مسئله سماع موتی به اعتراف علمای اهل تسنن، دیدگاه غالبی در جامعه اسلامی است. این نگرش با توجه به مبنای فکری مسلمانان در جاودانگی انسان و حیات برزخی وی از مسلمات اعتقادی است و نقطه‌ی مقابل تفکر ظاهرگرایانه وهابیت می‌باشد. تفکر سماع موتی را اندیشوران متعددی از اهل تسنن با طرح روایات ناظر به سماع موتی و یا اخبار دال بر استمرار حیات مطرح کرده و در مواردی با تصحیح سندی و اطلاق دلالی به نتیجه اثبات مطلق سماع رسیده‌اند . در رویکرد تحلیلی چند نکته کلی قابل ذکر است.
1.سخن منکرین سماع مخالف اخبار صحیحه است و قابل پذیرش نیست.
2. نهایت تأویل قابل پذیرش در جمع بین اخبار دال بر سماع و آیاتی که به ظاهر بر عدم سماع دلالت دارد این است که مراد نفی قدرت استقلالی پیامبر بر سماع موتی است.
3. صحت سماع موتی قطعی است و در احکام جنائز به آن استناد می‌شود.
4. استناد منکران سماع به برخی از آیات قرآن، کامل نبوده و حاکی از عدم تدبر در فهم آیات الهی است.
5. دیدگاه مخالفان سماع، اجتهاد شخصی است و با عنایت به نص صریح در موضوع، عمومیت سماع مردگان منتج می‌گردد.
6. مبنای تئوریک سماع موتی این است که مرگ عدم محض و فنای صرف نبوده و تبدل حال و انتقال از سرایی به سرای دیگر است.
7.مذهب اهل سنت، خلافِ خوارج و معظم معتزله و بعض مرجئه، به عذاب قبر و سؤال دو مَلَک و نشستن مرده در قبر معتقد است. قول کسانی که بازگشت روح را شرط نمی‌دانند از دیدگاه اهل سنت فاسد است؛ چرا که الم و احساس از ویژگی‌های زنده است.
8. با توجه به اصل سماع موتی، زیارت مُردگان و توسل به آن‌ها جایز است و به ویژه زیارت و توسل به انبیا و اولیای الهی دارای فضایل بی شمار می‌باشد که مستلزم توجه به آدابش است.
9. گفت و گوی پیامبر با قتیلِ بدر، حقیقی و دال بر سماع موتی است و هر گفتاری که این کلام را به توبیخی بودن یا تصغیر مشرکان تأویل نماید، باطل و توجیه بدون دلیل است.
10. اصل شنیدن مردگان قطعی و البته در کیفیت آن که آیا با آلت جسی و بر مبنای دیدگاه بازگشت روح به جسم صورت می‌گیرد و یا از طریق روح انسان است اختلاف می‌باشد و البته این اختلاف به اصل مسئله خللی وارد نمی‌کند.

پی‌نوشت‌ها

1. دکتری عرفان و تصوف، مدیر گروه اخلاق مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
2. دکتری تفسیر تطبیقی، محقق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، کارشناس شبکه ولایت.
3. محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج 5، ص 621؛ سمرقندی، تفسیرالسمرقندی المسمی بحرالعلوم، ج 2، ص 318؛ ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 3، ص 468؛ بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح الصحیح البخاری، ج 19، ص 30.
4. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 560؛ ابوعبدالله احمد شیبانی، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 422؛ سمهودی، خلاصة الوفا بأخبار دارالمصطفی، ج 1، ص 59؛ ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینة دمشق، ج 57، ص 249؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 15، ص 142.
5. شعراء، آیه 212.
6. بقره، آیه 7.
7. نمل، آیه 80.
8. انفال، آیه 31.
9. بقره، آیه 93.
10. فراهیدی، کتاب العین، ج 1، ص 348؛ راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ص 425 و فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 4، ص 347 ذیل ماده سمع.
11. (بِقادِرٍ عَلی أن یُحیِی الموتی) ؛ «می تواند مردگان را زنده کند؟» احقاف، آیه 33.
12. انعام، آیه 122.
13. فرقان، آیه 49.
14. زمر، آیه 30.
15. اعراف، آیه 57.
16. فراهیدی، کتاب العین، ج 8، ص 140؛ راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 781؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 11، ص 195؛ علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج 7، ص 303؛ نشوان حمیری، شمس العلوم، ج 9، ص 6409، ذیل ماده موت.
17. «مرده صدای کفش تشییع کنندگان را در بازگشت می‌شنود.» ابوعبدالله احمد شیبانی، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 2، ص 347؛ احمد بن حنبل در السنه خود، اسناد روایت را صحیح دانسته است: السنه، ج 2، ص 612؛ در جای دیگر این مضمون خبر به صورت مرفوع از ابی هریره یا با سندهای دیگر گزارش شده است: همان، ج 2، ص 445؛ ج 2، ص 596؛ ابوبکر عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج 3، ص 553 و 56؛ حنظلی، مسند إسحاق بن راهویه، ج 1، ص 314؛ هشام ابن عمار، حدیث هشام بن عمار، ج 1، ص 204؛ محمدبن جریر طبری، تهذیب الآثار و تفصیل الثابت عن رسول الله من الأخبار، ج 2، ص 492، 499، 498، 505؛ همو، جامع البیان عن تأویل أی القرآن، ج 13، ص 215؛ ابی داود سجستانی، البعث، ج 1، ص 7؛ طحاوی، شرح معانی الاثار، ج 1، ص 510؛ احمد دینوری، المجالسة و جواهر العلم، ج 1، ص 13؛ ابوحاتم تمیمی بستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج 7، ص 389؛ سلیمان طبرانی، معجم الاوسط، ج 3، ص 106؛ ابوعبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین ج 1، ص 536؛ احمد بیهقی، إثبات عذاب القبر، ج 1، ص 61؛ همو، الاعتقاد و الهدایة إلی سبیل الرشاد علی مذهب السلف و أصحاب الحدیث، ج 1، ص 221؛ ابن عبدالبر، الدرر، ج 1، ص 106؛ طیوری بن عبدالله صیرفی حنبلی، الطیوریات من انتخاب الشیخ أبی طاهر السلفی، ج 9، ص 820؛ شمس الدین محمد زرعی دمشقی، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج 1، ص 179؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 535.
18. مرده زمانی که در قبر قرار می‌گیرد صدای کفش تشییع کنندگان را در هنگام بازگشت می‌شنود. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج 4، ص 2201؛ محمد حمیدی، الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم، ج 2، ص 576؛ کمال الدین محمد سیواسی، شرح فتح القدیر، ج 5، ص 195؛ طحاوی حنفی، حاشیة علی مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، ج 1، ص 412.
19. مرده زمانی که در قبر قرار می‌گیرد و اصحابش از وی روی می‌گردانند صدای کفش آنها (مشایعین) را می‌شنود، پس آن هنگام دو ملک نزد او می‌آیند و به او می‌گویند درباره این مرد یعنی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چه می‌گویی، مؤمن شهادت به عبد و رسول بودن می‌کند و به او گفته می‌شود به جایگاهت در آتش نگاه کن، پروردگار جایگاهی در بهشت برای تو مهیا نم

عبارات مرتبط با این موضوع

گونه شناسی ادله روایی سماع موتی؛ با تأکید بر منابع اهل سنت گونه شناسی ادله روایی سماع موتی؛ با تأکید بر منابع اهل سنت


ادامه مطلب ...

ریشه‌های تاریخی حجیت سنت

[ad_1]

ــ سنت بی‌گمان در کنار قرآن مبدأ تشریع و معرفت بوده است و اغلب مسلمانان در حجیت سنت اختلافی ندارند.
ـــ حجیت سنت، صحت استناد به قول، فعل و تقریر معصوم علیه‌السلام در استنباط حکم شرعی است.

منظور از حجیت سنت

منظور از حجیت سنت، صحت تمسک به قول، فعل و تقریر معصوم علیه‌السلام در استنباط احکام شرعی و عمل به آن است، که لازمه آن منجّزیت در صورت مطابقت با واقع و معذّریت در صورت مخالفت با واقع است.

ریشه بحث حجیت سنت

عالمان و مؤلفان شیعه و سنّی در بازشناسی پیشینه بحث‌ها و جدال‌ها درباره حجیت سنت داوری‌هایی کرده‌اند.

شعار حسبنا کتاب‌الله

برخی ریشه آن را در شعار خلیفه دوم (حسبنا کتاب‌اللّه) و برخی در مواضع خلفا و منع آنان از روایت و کتاب و تدوین حدیث جستجو کرده‌اند.

کلام شافعی

در برابر، برخی آن مواضع را یکسر سیاسی دانسته‌اند، حال آن‌که محمد بن ادریس شافعی (متوفی ۲۰۴) (۱) از گروهی یاد کرده است که به نفی حجیت اخبار (سنت) قائل شده‌اند.
شافعی به این‌که این گروه چه کسانی هستند تصریح نکرده است و هیچ قرینه‌ای در کلام او وجود ندارد که منکران حجیت سنّت را بازشناساند.
در دوره اخیر، محمد خضری، (۲) مخاطب شافعی را یکی از معتزلیان دانسته‌است.

اتهام به شیعه

اما برخی، بدون توجه به کلام شافعی، شیعه را نیز از منکران حجیت سنت شمرده‌اند. (۳) (۴)
محمدمصطفی اعظمی (۵) این نسبت‌ها را، با استناد به منابع، نپذیرفته و حداکثر اختلاف فِرَق را نه در حجیت سنّت، بلکه در طرق اثبات سنّت دانسته است.
در میان معاصران سخن از لونی دیگر است.

قول مؤلف سنی در نفی حجیت سنت

یکی از مؤلفان اهل‌سنت، قول به نفی حجیت سنّت را در تاریخ اسلام، به‌ویژه در دوران معاصر، قطعی دانسته و قول به این موضوع را بدین‌سان طبقه‌بندی کرده است:
۱) انکار حجیت سنّت‌ به‌طور مطلق، ۲) انکار حجیت سنّت از راه خدشه در طرق اثبات آن، ۳) انکار حجیت سنّت از راه انکار حجیت اخبار آحاد. (۶)

نظر شیعه و سنی درباره حجیت سنت

اصولیون اهل سنت و امامیه معتقدند سنت (فعل، تقریر و قول) پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بدون شک حجت می‌باشد و برای اثبات آن، به ادله چهارگانه کتاب، سنت، اجماع و عقل تمسک نموده‌اند؛ اما درباره سنت ائمه اطهار علیهم‌السّلام و فاطمه زهرا علیهاالسّلام اصولیون امامیه، آن را حجت می‌دانند و برای اثبات آن، به ادله اربعه تمسک جسته‌اند، ولی اهل سنت آن را حجت نمی‌دانند. (۷) (۸) (۹)

نظر محققان سنی در حجیت سنت

پیش از گزارش آثار نگاشته شده در این زمینه در روزگار معاصر، باید یادآور شویم که بسیاری از محققان اهل‌سنّت به بی‌اعتقادی به حجیت سنّت متهم شده‌اند، اما درباره این موضوع نمی‌توان با قطعیت سخن گفت.
هر چند آثار برخی از ایشان، گاه به‌ صراحت و گاه به التزام، حاکی از چنین رأیی است، اما غالبآ این موضوع را به عدم امکان اثبات سنّت مستند کرده‌اند.
به تعبیر دیگر، مشکل در نگاه آنان به «سنّت مَحْکیه» است، نه «سنّت قطعیه».
برای نمونه، احمدزکی ابوشادی از کسانی معرفی شده است که حجیت سنّت را از اساس باور ندارد.
خادم حسین الهی‌بخش مؤلف القرآنیون، (۱۰) بر پایه ثورة الاسلام ابوشادی، ادعا کرده که وی منکر حجیت سنت است، اما مطالب آن کتاب این مدعا را اثبات نمی‌کند، حتی ابوشادی، در یک‌جا (۱۱) برای مجموعه احادیث نبوی و قرآن حکمی واحد صادر کرده است.

آثار درباره حجیت سنت

در هر صورت، با تذکار این نکته که فصول درخور توجهی از آثار معرفی شده در بخش «روایت و کتابت و تدوین حدیث» به حجیت آن نیز پرداخته‌اند، پژوهش‌های مرتبط با حجیت سنّت ذیلاً گزارش می‌شود:

حجیة‌ السنة

حجیة السنة، از عبدالغنی عبدالخالق (۱۳۲۱).

جای‌گاه کتاب

این کتاب گسترده‌ترین و متتبعانه‌ترین و دقیق‌ترین نگاشته درباره حجیت سنّت است با نگاه اهل‌سنت و باتوجه به نقدها، اشکال‌ها و پرسش‌ها درباره سنت و حجیت آن.

بحث عصمت انبیاء

مؤلف، سنّت را از نظر فقیهان و متکلمان و سپس اصولیان به‌تفصیل تعریف کرده و به بحث عصمت انبیا پرداخته و جنبه‌های گوناگون عصمت را بازگفته است.

اجتهاد پیامبران

بحث دیگر او درباره اجتهاد پیامبران است و پاسخ به این پرسش که اگر پیامبران اجتهاد می‌کردند، آیا ممکن بود در اجتهاد به خطا روند.
نویسنده خود قائل به اجتهاد پیامبران و نیز عصمت آنان در اجتهاد است و بنابراین، بخشی از سنّت را حاصل اجتهادات پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله دانسته است.

داوری درباره شیعیان

وی حجیت سنّت را ضرورتی دینی معرفی کرده است، اما داوری نادرست وی درباره شیعیان ــکه آنان را مخاطبان شافعی (سطور پیشین) دانسته شگفت‌انگیز است، هر چند اظهار کرده که این نفی حجیت، ناظر به طرق حجیت است، نه اصل آن.

دلائل حجیت

باب دوم و سوم به دلایل حجیت سنّت و پاسخ شبهات اختصاص دارد و مؤلف هفت دلیل در این‌باره اقامه کرده است.

کتابت حدیث

بحث کتابت حدیث، در این اثر نیز خواندنی و تأمل برانگیز است.
مؤلف اگر چه کتابت حدیث را در عصر پیامبر و صحابه نپذیرفته، اما با کوششی ستودنی در مقام اثبات این ادعا برآمده که کتابت نشدن هیچ خللی به سلامت نقل حدیث و انتقال آن به نسل‌های بعدی وارد نکرده است.

جای‌گاه سنت در معارف

در خاتمه کتاب، مؤلف به بحث از جای‌گاه سنّت در معارف و اعتقادات دینی در سنجش با آموزه‌های قرآن پرداخته و نکات سودمندی مطرح کرده است.

نقد کتاب

کتاب عبدالغنی عبدالخالق، در مواردی پذیرفتنی نیست و در مواردی بر پایه مبانی مؤلف بیان شده که آن مبانی محل مناقشه جدّی است.

السنة و مکانتها

السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، از مصطفی سباعی. (۱۲)

شخصیت مؤلف

مؤلف از نواندیشان و مصلحان اخیر اهل‌سنّت است با فرازها و فرودهای بسیار در زندگانی سیاسی، اجتماعی، فکری و کلامی (درباره او عدنان زرزور، مصطفی السباعی الداعیة المجدد، دمشق ۱۴۲۱).

متأثر از خاورشناسان

او این کتاب را باتوجه به نقدها، اشکالات و مواضع خاورشناسان و نیز محققان و متفکرانی از جهان اسلام ــبه تعبیر وی، متأثر از خاورشناسان نگاشته است.
سباعی به هنگام تحصیل در قاهره، در درس علی‌حسن عبدالقادر با آرای خاورشناسان آشنا شد.
به اعتقاد او، (۱۳) استادش که در آلمان درس خوانده بود، مباحث تاریخ تشریع اسلامی را یکسر بر پایه کتاب گولدتسیهر بنا نهاده بود.
مقدمه او درباره خاورشناسان و چگونگی اثرپذیری مؤلفان اسلامی از آنان خواندنی است. (۱۴)

کلیت کتاب

مؤلف ابتدا سنت را تعریف کرده و از موضع صحابیان در برابر سنّت سخن گفته، آنگاه به مسئله «وضع و جعل در حدیث» پرداخته و چگونگی آن را گزارش کرده و در ادامه، تلاش‌های عالمان را برای پیراستگی ساحتِ روایت حدیث از نقل‌های مجهول نمایانده است.
آن‌گاه بحث اصلی کتاب است با طرح «شبهات» درباره حجیت سنّت و پاسخ آن‌ها؛ از جمله در فصل ششم با عنوان «السنة مع المستشرقین» به نقد آرای گولدتسیهر پرداخته است.
سپس از زُهْری و جای‌گاه او در حدیث سخن گفته است.
بخش درخور توجهی از کتاب را نیز به بررسی احادیثی اختصاص داده که در نوشته‌های خاورشناسان و هم‌فکرانشان (مانند احمد امین و محمود ابوریه) با روش «نقد متن» مورد طعن قرار گرفته‌اند.

آرای امین و ابوریه

او در دو فصل از احمد امین و محمود ابوریه و آرای آنان سخن گفته است.

نقد کتاب

تلاش سباعی ارزشمند است، اما کاملا روشن است که برای اثبات و تثبیت آن‌چه آن را قطعی می‌داند، گاه به تکلیف بی‌ثمر افتاده است.
به علاوه، انگیزه‌خوانی نیز گاه او را به مجادلات غیرعلمی کشانده است.

حربه وی در برابر مخالفان

گرایش ابوریه به تشیع، اثرپذیری احمد امین از خاورشناسان، و امثال این تعبیرات، حربه‌هایی است که سباعی برضد مخالفانش به‌کار گرفته است.

دفاعٌ عن‌السنة

دفاع عن‌السنة و ردّ شُبَه‌المستشرقین و الکتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی السنة قدیماً و حدیثاً و ردُّها ردّاً علمیاً صحیحاً، از محمد ابوشَهبه (قاهره ۱۴۰۹).
مؤلف از شیوخ بلند آوازه الأزهر و استاد علوم قرآن و حدیث در آن دانشگاه و نیز در جامعة ام‌القری مکه است.
در این کتاب ابوشَهبه پس از بحثی کوتاه در حجیت سنّت، به پژوهش موردی روی آورده و کوشیده است درستیِ احادیثی را که مؤلفانی چون محمود ابوریه و احمد امین موضوع (مجعول) دانسته‌اند، اثبات کند؛ از جمله حدیت شق‌الصدر، حدیث ذباب، و حدیثی که ماه و آفتاب را در قیامت چونان دو گاو تصویر می‌کند.
او در این اثر تلاش بسیاری کرده و متون احادیث، نقل‌های گوناگون، شرح‌ها، حاشیه‌ها و تعلیقه‌های بسیاری را دیده است و این کتاب را حاصل عمر خود و نتیجه روزگاری دراز در بررسی سنت مطهره و دفاع از سلامت و قداست آن و نقد و رد باطل‌گرایان و شک‌آفرینان معرفی کرده است. (۱۵)
هر چند شور و انگیزه این افراد در دفاع از سنّت و حدیث ستودنی است، اما در نقد این دیدگاه گفته شده است که دفاع از سنّت و حدیث به معنای دفاع از تمام آن‌چه در منابع حدیثی آمده است نیست.
واقعِ صادقِ تاریخ اسلام حاکی از آن است که برخی از آن‌چه در کتب صحاح و غیر آن‌ها (و نیز در برخی منابع حدیثی شیعه) آمده است، به‌هیچ روی قابل دفاع نیست.

دفاعٌ عن الحدیث النبوی

دفاع عن الحدیث النبوی، از احمدعمر هاشم (قاهره ۱۴۲۱)، رئیس دانشگاه الأزهر و از متخصصان علوم قرآنی و حدیث در مصر.
او در این کتاب، ابتدا به کوشش‌های عالمان در حراست از ساحت سنّت اشاره کرده و آن‌گاه شبهه‌ها و پرسش‌های مرتبط با حجیت سنّت (و نیز برخی روایات مورد نقد) را آورده و به آن‌ها پاسخ گفته است.
مسئله وضع در حدیث و چگونگی آن در تاریخ اسلام از دیگر مباحث این کتاب است.

مکانة السنة

مکانة‌السنة فی التشریع الاسلامی و دَحضُ مَزاعم المنکرین، تألیف محمدلقمان سَلَفی (ریاض ۱۴۲۰).
نویسنده کتاب را در چهار باب سامان داده است: اثبات حجیت سنّت، جای‌گاه سنّت در مقابل قرآن، انواع حدیث، و پاسخ به منکران حجیت سنت.
در این باب، مؤلف به بحث کتابت حدیث نیز پرداخته و بر وجود کتابت در عصر پیامبر و صحابه و تابعین تأکید کرده و مخالفان کتابت را گروهی اندک دانسته و کوشیده است کار آنان را توجیه کند.
ادامه این باب یادکرد آرای خاورشناسان و برخی از مسلمانان است درباره حجیت سنّت و چگونگی روایت آن و پاسخ به آن مطالب، که جز برخی مستندات جدید، حاوی مطلب تازه‌ای نیست.

السنة النبویة فی کتابات اعداءِ الاسلام

السنة النبویة فی کتابات اعداء الاسلام : مناقشتها و الرّد علیها، از عماد سید شربینی (مصر ۱۴۲۳).
این کتاب را باید از آخرین تلاش‌های گسترده درباره سنّت و کتابت و حجیت آن و پاسخ به شبهه و اعتراض‌ها تلقی کرد.

موضوعات کتاب

کتاب در دو جلد سامان یافته است: جلد اول، پس از تعریف واژه‌های سنّت و حدیث و امثال آن، به جریان‌های رویارویی با سنّت و حجیت آن اختصاص دارد و آرای خوارج و معتزله و خاروشناسان و شیعه و نیز موضع جریان‌های عرفی‌گرا (سکولار) در برابر سنّت، در آن بررسی شده است.
باب دوم این جلد، مشتمل است بر شبهه‌ها و نقدها و پاسخ آن‌ها.

تردید در اصل منع کتابت

این نویسنده نیز موضوع منع کتابت حدیث را مطرح و ابتدا در اصل نهی تردید کرده است، سپس نهی‌های وارده در متون حدیثی را ناظر به نگارش حدیث همراهِ قرآن دانسته است.
آن‌چه در این باب جدید می‌نماید، افزون بر عدم پذیرش نهی عام از کتابت حدیث از سوی پیامبر اکرم، این ادعاست که نهی خلفا از کتابتِ حدیث هم عام نبوده، بلکه اولاً ناظر به زیاده‌روی (اکثار) در نقل و کتابت، ثانیاً مقطعی و ثالثاً ناظر به کتابت و نه نشر حدیث بوده است.
این ادعا محل تأمل است و قطعآ نهی، شامل نشر کتابت هم می‌شده، اما این‌که نهی عام نبوده به جهاتی پذیرفتنی است. (۱۶)

دلائل حجیت سنت

در ادامه بحث، مؤلف به دلایل حجیت سنّت پرداخته که به‌روشنی متأثر از بحث‌های عبدالغنی عبدالخالق است و مانند او اولین دلیل را عصمت پیامبر دانسته است.

خبرواحد و عدالت صحابه

جلد دوم با بحث از حجیت خبر واحد آغاز می‌شود و سپس با تأکید بر این‌که مخالفان حجیت سنت، به نااستواری طرق روایت استناد کرده‌اند، به بحث از عدالت صحابه پرداخته و همان سخنان رایج در این زمینه را مطرح کرده است.
آخرین بحث او دفاع از روایات مورد طعن برخی از نواندیشان اهل‌سنت است.

تحلیل و نقد کتاب

کتاب شربینی از برخی جهات یک گام به پیش است، از جمله این‌که به منابع معارضان و مخالفان آرای خود، و به‌ویژه به جدیدترین آثار عالمان شیعه، توجه کرده است.
در بحث منع از کتابت حدیث نیز کوشیده است راه جدیدی برای توجیه بگشاید.
شیخ‌ قیس بهجت عطار، از نویسندگان عراقی، در کتابی با عنوان کتابٌ و عِتابٌ : رسالةٌ مفتوحةٌ الی کلیةِ اصول‌الدین، جامعةالأزهر، من بغداد الی القاهرة، مطالب این کتاب را نقد کرده است.
بیشترین بخش نقد متوجه ناآگاهی مؤلف است از مبانی شیعه درباره سنت و صحابه و عدالت آنان.

مکانة‌السنة فی الاسلام

مکانة‌السنة فی الاسلام، تألیف شیخ‌ محمد ابوزَهْو، (۱۷) از استادانِ بنام الأزهر و متخصص در علوم قرآنی و حدیث.
این کتاب، کم حجم اما حاوی نکات سودمندی است درباره نقش سنّت در تبیین و تفسیر قرآن، شبهات مرتبط با حجیت سنّت و پاسخ به آن‌ها، صحابه و جای‌گاه آنان در حراست از ساحت سنّت و انتقال آن به نسل‌های بعدی، و دفاع از صحابیان از جمله دفاع از ابوهریره.
این کتاب در ادامه پژوهش بسیار عالمانه و دقیق ابوزهو با عنوان الحدیث و المحدثون، اَوْ، عنایة‌الأمة الاسلامیة بالسنة‌ النبویة (قاهره ۱۳۷۸) نگاشته شده و با این‌که از کج‌اندیشی درباره شیعه پیراسته نیست، موضوعات و مطالب دیگر آن واقع‌بینانه و استوار است.
مؤلف به امر و ترغیب رسول‌اللّه به کتابت حدیث پرداخته و نشان داده است که هیچ حدیث استوار و صحیحی دالّ بر منع کتابت حدیث وجود ندارد و بنابراین، منع تدوین پس از پیامبر اکرم مستند شرعی نداشته و صرفآ رأی و فهم خلیفه، و ناظر به وضع خاص بوده است. (۱۸)

السنة النبویة و مطاعن

السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها، از مکی شامی (عمان ۱۴۲۰).
نویسنده با بحثی گذرا از وضع حدیث، سنّت و چگونگی ثبت و کتابت و سماع و نقل آن در روزگار رسول‌اللّه و صحابه و نگاهی اجمالی به جریان وضع و جعل در گذر زمان، و تأملی در چگونگی سنّت و حدیث در روزگار معاصر و پژوهش‌های خاورشناسان، درباره مواضع جریان‌های گوناگون در برابر سنّت بحث کرده و آن را در سه دیدگاه عرضه و نقد نموده (سطور پیشین) و به تأویل‌گرایان و چگونگی تأویل نصوص از دیدگاه آنان نیز پرداخته است.

القرآنیون و شبهاتهم حول‌السنة

القرآنیون و شبهاتهم حول‌السنة، از خادم حسین الهی‌بخش (طائف ۱۴۲۱).

قرآنیون

نویسنده با طرح این پرسش که قرآنیون کیستند، آرای آن‌ها چیست و به کدام مرحله از تاریخ و فرهنگ اسلامی تعلق دارند، کتاب خود را آغاز کرده است.
به باور او، قرآنیون کسانی هستند که می‌گویند در تشریع و هدایت و برنامه زندگی، قرآن برای مسلمانان، بسنده است و نیازی به سنّت ندارند.
این جریان، حرکت فکری و اعتقادی نیرومندی را در شبه‌ قاره هند تشکیل داده بود و در برخی بلاد اسلامی نیز باورمندانی داشت، اما نمی‌توان همه کسانی را که خادم حسین در کتابش نام‌برده است از این گروه دانست.

مستندات قرآنیون

مؤلف پس از گزارشی تاریخی، مستندات قرآنیون را درباره کافی بودن قرآن و بی‌نیازی از سنّت، بررسی کرده است.

تأثیر قرآنیون

این جریان و اثری که در جهان اسلام برجای نهاده، درخور تأمل است.
جز این کتاب، نگاشته شایان توجهی درباره آنان، دست‌کم در ادبیات عربی، در اختیار نیست.

کتب در جواب قرآنیون

محمود محمد مزروعه در کتابی مختصر با عنوان شبهات‌القرآنیین حول‌السنة النبویة، شبهه‌ها و پرسش‌های آنان را آورده و پاسخ گفته است.
او در این کتاب از کتاب خادم‌حسین اثر پذیرفته است.
بر همین سیاق است اثر کوچک دیگری با عنوان شبهات‌القرآنیین، از عثمان‌ بن معلم محمود بن شیخ‌علی.

نظریة‌السّنة فی الفکر الامامی‌

نظریة السنة فی الفکر الامامی‌الشیعی : التکون و الصیرورة، تألیف حیدر حب‌اللّه. (۱۹)
پژوهشی است مفصّل، متتبعانه، بنیادی درباره سنّت و حجیت آن از دیدگاه عالمان و فقیهان و اصولیان شیعه.

انواع سنت

نویسنده از دوگونه سنّت سخن گفته است: سنّت واقعیه و سنّت مَحْکیه.
وی به‌درستی بر این نکته تأکید کرده است که شیعه در حجیت سنت تردیدی ندارد و بنابراین، بحث از حجیت سنّت واقعیه زائد به نظر می‌رسد؛ یعنی آن‌چه از سنّت با نقل متواتر یا همراه با قرائن در اختیار عالمان قرار گیرد، حجیتش قطعی است.
اما سنّت محکیه، بحث اصلی این کتاب است و گزارش مواضع عالمان شیعه از آغاز غیبت صغری تاکنون، درباره سنّت محکیه یا خبر واحد.

مباحث فصول کتاب

فصل اول، به‌گونه‌ای گذرا این بحث را در دوره حضور مطرح می‌کند.
فصل دوم به فاصله سال‌های ۲۶۰ تا روزگار ابن‌طاووس حلی (متوفی ۶۶۴) و علامه حلّی (متوفی ۷۲۶) اختصاص دارد.
در این فصل، دیدگاه شیخ‌مفید، سیدمرتضی علم‌الهدی، شیخ‌طوسی، طبرسی، ابن‌ برّاج، ابن‌ ادریس حلّی، و محقق حلّی به بحث نهاده شده و با تحلیل دقیق، از وجوه افتراق و اتفاق دیدگاه سیدمرتضی و شیخ‌طوسی سخن رفته است.
در فصل سوم جای‌گاه «نقد سند» و «نقد متن» در ارزیابی روایات بررسی شده و با اشاره به اقسام حدیث، به تحولات روی‌کرد نقد سند پرداخته شده است.
فصل چهارم روی‌کرد اخباریان به سنت است با تحلیلی گسترده از چگونگی شکل‌گیری این جریان و موضع اخباریان در برابر گونه‌بندی حدیث و نیز رویارویی جریان اصولی با اخباری.
در این فصل چگونگی مرجعیت علمی قرآن در کنار «مرجعیت سنت» و بالعکس به بحث نهاده شده است.
سنّت در روزگار معاصر، موضوع فصل پنجم است، باتوجه به فرایند بحث‌های اصولی مدرسه‌های نجف و قم.
در فصل ششم سخن از نقد سنت است با توجه به بحث‌های خاورشناسان درباره حدیث و جریان قرآنیون و نقد آن‌ها.
گزارش آرای ناقدانِ سنت محکیه در این بخش شایان توجه است.
آخرین بحث، حد و حدود «حجیت خبر واحد» در غیر احکام و مسائل فقهی است که بحثی سودمند و درخور تأمل است.

منزلة‌السّنة

منزلة‌السنة من الکتاب و اثرها فی الفروع الفقهیة، از محمدسعید منصور (قاهره ۱۹۹۳).
موضوع اصلی کتاب، بررسی جای‌گاه سنّت در مقایسه با قرآن و آموزه‌های سنّت در سنجش با تعالیم قرآن کریم است، با عنوان‌هایی چون سنّت تأکید قرآن، سنّت بیان و تبیین قرآن، مرتبه و موضع سنّت در تشریع احکام در کنار قرآن.
مؤلف تمام این عناوین را بر پایه کتاب‌های فقهی پی‌گیری کرده است.

رابطه متقابل کتاب و سنّت

رابطه متقابل کتاب و سنت، از علی نصیری (تهران ۱۳۸۶ش).

ظواهر قرآن

مؤلف بحث را از قرآن آغاز کرده است با بررسی حجیت و اعتبار ظواهر قرآن، قرآن و تفسیر به رأی، ویژگی‌های بیانی قرآن، ظاهر و باطن در قرآن، چگونگی استعمال لفظ در بیش‌تر از یک معنی در قرآن، اجمال در بیان قرآن و غیره.

بحث سنت

آن‌گاه سخن از سنّت است با بحث درباره مفهوم سنّت، جای‌گاه سنّت، حجیت سنّت، چگونگی حجیتِ سنّتِ محکیه (خبر واحد) در فقه و معارف و عقاید.
رابطه کتاب و سنّت از منظر اندیشه‌وران فصل دراز دامن کتاب است که در ضمن آن سه جریان را بازمی‌شناساند: قرآن محوری، سنّت محوری، و قرآن محوری و سنّت‌مداری.

استقلال در حجیت

مؤلف، دیدگاه دوگانه محوری را مطرح می‌کند، یعنی استقلال قرآن و سنّت در حجیت.
بر پایه این دیدگاه، قرآن و سنّت دو کتاب‌اند که هر کدام جای‌گاه خود را دارند: قرآن به کلیات پرداخته و سنّت به جزئیات؛ قرآن اصول را بر نموده و سنّت آن را تبیین کرده و تفصیل داده است.
اما این دو کتاب در هدایت‌آفرینی و نقش‌آفرینی در حیات انسان مؤمن، جدایی‌ناپذیرند.

خدمات سنت به قرآن

فصل چهارم به‌ویژه به جای‌گاه آموزه‌های سنّت در سنجش با قرآن اختصاص دارد و به تعبیر نویسنده «خدمات سنّت به قرآن»، و تقریر و تأکید آیات الهی، تبیین و تفسیر آموزه‌های قرآنی و غیره.

خدمات قرآن به سنت

در فصل پنجم از خدمات قرآن به سنّت سخن رفته و آن‌گاه مؤخره و نتایج بحث ذکر شده است.

حجیت سنت در منابع اصول

بحث درباره حجیت سنّت، در منابع اصولی نیز به گستردگی مجال طرح یافته است.
به‌واقع، جای‌گاه این بحث در آثار اصولی است که مؤلفان آن‌ها از سنّت به مثابه یکی از مصادر و منابع استنباط به تفصیل سخن می‌گویند.
نمونه‌ای از آن، کتاب شایان توجه محمدسلام مدکور است با عنوان مناهج الاجتهاد فی الاسلام (کویت ۱۳۹۳) که حجیت سنّت را از دیدگاه تمام مذاهب و فرق اسلامی به بحث گذاشته است.
دیگر این‌که در برخی از آثاری که به انگیزه نقد برخی پژوهش‌های نونگاشته شده است نیز به اقتضای متن مورد نقد، از حجیت سنّت سخن رفته است. (۲۰) (۲۱) (۲۲)

پی‌نوشت‌ها:

۱. الاُمّ، محمد بن ادریس شافعی، ج۷، ص۲۸۷، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۲. تاریخ التشریع الاسلامی، محمد خضری، ج۱، ص۱۸۶، مصر ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
۳. مفتاح الجنة فی الاحتجاج بالسنة، عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، ج۳، ص۳، مدینه ۱۳۹۹.
۴. القرآنیون و شُبَهاتهم حول السنة، خادم حسین الهی‌بخش، ج۱، ص۷۸ـ ۸۱، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۵. دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، محمد مصطفی اعظمی، ج۱، ص۲۲ـ۲۵، ریاض (۱۳۹۶ (.
۶. السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها، مکی شامی، ج۱، ص۱۲۳ به بعد، عمان ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
۷. منابع اجتهاد (از دیدگاه مذاهب اسلامی)، جناتی، محمد ابراهیم، ص (۱۲۰-۷۶).
۸. مبادی فقه و اصول، فیض، علیرضا، ص (۳۱-۲۸).
۹. اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۲، ص (۷۰-۶۳).
۱۰. القرآنیون و شُبَهاتهم حول السنة، خادم حسین الهی‌بخش، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۱۱. ثورة الاسلام، احمد زکی ابوشادی، ج۱، ص۶۲ـ۶۳، بیروت: دار مکتبة الحیاة، (بی‌تا).
۱۲. ابن ‌سعد (بیروت).
۱۳. السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، مصطفی سباعی، ج۱، ص۳۳ـ۳۴، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۱۴. السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، مصطفی سباعی، ج۱، ص۲۶ـ۴۲، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۱۵. دفاعٌ عن السنة و ردّ شُبَه المستشرقین و الکُتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی السنة قدیماً و حدیثاً و ردّها ردّاً علمیاً صحیحاً، محمد ابوشهبه، ج۱، ص۳۲۹، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
۱۶. تدوین الحدیث عند الشیعة الامامیة: بدایته المبکّرفی عهدالرسول و مصیره حتی الکلینی، محمدعلی مهدوی‌راد، ج۱، ص۱۰۵ به بعد، بیروت ۱۴۲۷.
۱۷. ابن ‌سعد (بیروت).
۱۸. مکانةالسنة فی‌الاسلام، محمد محمد ابوزهو، ج۱، ص۲۶ـ۲۹، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۱۹. ابن ‌سعد (بیروت).
۲۰. التصنیف فی السنة النبویة و علومها، خلدون احدب، ج۱، ص۳۷ـ۵۴، من بدایة المنتصف الثانی للقرن الرابع عشر الهجری و الی نهایة الربع الاول من القرن الخامس عشر الهجری، بیروت ۱۴۲۷.
۲۱. المعجم المصنف لمؤلفات الحدیث الشریف، محمد خیر بن رمضان یوسف، ج۲، ص۵۶۹ـ ۵۸۵، ریاض ۱۴۲۳.
۲۲. مصادر الدراسات الاسلامیة و نظام المکتبات و المعلومات، جیوسف مرعشلی، ۱، ص۵۷۰ـ۵۷۹، ج۱، بیروت ۱۴۲۷/ ۲۰۰۶.

فهرست منابع:
(۱) ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
(۲) ابن ‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، تهران: انتشارات اسماعیلیان، (بی‌تا).
(۳) ابن ‌جوزی، کتاب الموضوعات، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۶ـ ۱۹۶۸.
(۴) ابن ‌حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست (بی‌تا).
(۵) ابن ‌حجر عسقلانی، کتاب تهذیب التهذیب، (بیروت) ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۶) ابن ‌سعد (بیروت).
(۷) ابن ‌شاذان، مختصر اثبات الرجعة، از باسم موسوی، در تراثنا، سال ۴، ش ۲ (ربیع‌الآخر جمادی‌الآخره ۱۴۰۹).
(۸) ابن ‌عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ما ینبغی فی روایته و حمله، قدم له و علق علیه محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۹) ابن ‌ودعان، الاربعون الودعانیة، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، در میراث حدیث شیعه، دفتر ۱۷، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم: دارالحدیث، ۱۳۸۶ش.
(۱۰) محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، قاهره (۱۹۸۰).
(۱۱) محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
(۱۲) محمد محمد ابوزهو، مکانةالسنة فی‌الاسلام، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۱۳) احمد زکی ابوشادی، ثورة الاسلام، بیروت: دار مکتبة الحیاة، (بی‌تا).
(۱۴) محمد ابوشهبه، دفاعٌ عن السنة و ردّ شُبَه المستشرقین و الکُتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی السنة قدیماً و حدیثاً و ردّها ردّاً علمیاً صحیحاً، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۱۵) خلدون احدب، التصنیف فی السنة النبویة و علومها، من بدایة المنتصف الثانی للقرن الرابع عشر الهجری و الی نهایة الربع الاول من القرن الخامس عشر الهجری، بیروت ۱۴۲۷.
(۱۶) احمد صبحی منصور، القرآن و کفی مصدرآ للتشریع الاسلامی، بیروت ۲۰۰۵.
(۱۷) محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض (۱۳۹۶ (.
(۱۸) خادم حسین الهی‌بخش، القرآنیون و شُبَهاتهم حول السنة، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۱۹) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۲۰) جمال بن ا، نحو فقه جدید، قاهره: دارالفکر الاسلامی، (بی‌تا).
(۲۱) هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث و المحدثین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، (بی‌تا).
(۲۲) هاشم معروف حسنی، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، بیروت ۱۹۷۳.
(۲۳) محمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفة، قم ۱۳۷۶ش.
(۲۴) علی حسن حلبی، ابراهیم طه قیسی، و حمدی محمد مراد، موسوعة الاحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة، ریاض ۱۴۱۹.
(۲۵) محمد حمزه، الحدیث النبوی و مکانته فی الفکر الاسلامی الحدیث، بیروت ۲۰۰۵.
(۲۶) محمد خضری، تاریخ التشریع الاسلامی، مصر ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
(۲۷) احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، (بیروت) ۱۹۷۴.
(۲۸) ذهبی.
(۲۹) محمد رشیدرضا، «الاحتجاج باحادیث الآحاد فی العقائد و تحقیق معنی الظن و الیقین و التواتر»، المنار، ج۱۹، ش۶ (محرّم ۱۳۳۵).
(۳۰) محمد رشیدرضا، «حقیقة الجن و الشیاطین»، همان، ج۷، ش۱۸ (رمضان ۱۳۲۲).
(۳۱) محمد رشیدرضا، «السنة و صحتها و الشریعة و متانتها: ردّ علی دعاة النصرانیة بمصر»، همان، ج ۱۹، ش ۲ (رمضان ۱۳۳۴)، همو، «النسخ و اخبار الآحاد»، همان، ج۱۲، ش ۹ (رمضان ۱۳۲۷).
(۳۲) رفعت فوزی عبدالمطلب، توثیق السنة فی القرن الثانی الهجری: اسسه و اتجاهاته، (قاهره) ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
(۳۳) مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
(۳۴) عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، مفتاح الجنة فی الاحتجاج بالسنة، مدینه ۱۳۹۹.
(۳۵) محمد بن ادریس شافعی، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۳۶) مکی شامی، السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها، عمان ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
(۳۷) محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیلة، علق علیه علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۹۰.
(۳۸) علی شهرستانی، منبع تدوین الحدیث: اسباب و نتائج، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۳۹) صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
(۴۰) محمد توفیق صدقی، «الاسلام هو القرآن وحده»، المنار، ج۹، ش ۷ (رجب ۱۳۲۴).
(۴۱) عبدالمنعم صالح العلی، دفاع عن ابی‌هریرة، بغداد ۱۹۸۱.
(۴۲) محمد عبده، الاعمال الکاملة للامام محمد عبده، چاپ محمد عماره، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۴.
(۴۳) نیازی عزالدین، دین السلطان، دمشق ۱۹۹۷.
(۴۴) محمد سعید عشماوی، اصول الشریعة، قاهره ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
(۴۵) محمد سعید عشماوی، حجیة الحدیث، قاهره ۱۴۱۵الف.
(۴۶) محمد سعید عشماوی، حقیقة الحجاب، قاهره ۱۴۱۵ب.
(۴۷) محمد سعید عشماوی، الربا و الفائدة فی الاسلام، بیروت.
(۴۸) محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
(۴۹) علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم (بی‌تا).
(۵۰) اکرم عمری، بحوث فی تاریخ السنة المشرفة، بغداد ۱۹۷۲.
(۵۱) محمد غزالی، السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث، قاهره ۱۴۱۰.
(۵۲) عمر فلّاته، الوضع فی الحدیث، دمشق ۱۴۰۱.
(۵۳) محمد جمال‌الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة بیطار، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷، چاپ افست ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.
(۵۴) اسماعیل کردی، نحو تفعیل قواعد نقد متن الحدیث: دراسة تطبیقیة علی بعض احادیث الصحیحین، دمشق ۲۰۰۲.
(۵۵) کلینی، اصول کافی.
(۵۶) یوسف مرعشلی، مصادر الدراسات الاسلامیة و نظام المکتبات و المعلومات، ج۱، بیروت ۱۴۲۷/ ۲۰۰۶.
(۵۷) ابوالاعلی مودودی، خلافت و ملوکیت، ترجمه خلیل احمد حامدی، (تهران) ۱۴۰۵.
(۵۸) محمدعلی مهدوی‌راد، تدوین الحدیث عند الشیعة الامامیة: بدایته المبکّرفی عهدالرسول و مصیره حتی الکلینی، بیروت ۱۴۲۷.
(۵۹) محمدعلی مهدوی‌راد، تدوین حدیث: منع تدوین حدیث.
(۶۰) توجیه‌ها، نقدها»، علوم حدیث، ش۵ (پاییز ۱۳۷۶)، ش۶ (زمستان ۱۳۷۶).
(۶۱) میرحامد حسین، استخراج المرام من استقصاء الافهام، قم ۱۳۸۳.
(۶۲) محمد خیر بن رمضان یوسف، المعجم المصنف لمؤلفات الحدیث الشریف، ریاض ۱۴۲۳.

منبع مقاله:
مجید معارف ... [و دیگران]، (1389) مجموعه کتابخانه‌ی دانشنامه‌ی جهان اسلام (10): حدیث و حدیث پژوهی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان آیا مردم زرتشتی ایران به زور مسلمان شدند؟ شهر سوالپاسخ با سلام و تشکر در این باره در ابتدا باید گفت نظام های اجتماعی در هر دوران موکبشهرداری قدس شهرداری قدس سازمانی غیردولتی‌است که درسال۱۳۶۸ تأسیس شد و اداره شهر قدس الف هخامنشی گرایی ضدیت با تاریخ کهن ایرانی استبه راحتی مورد پذیرش واقع شود اما این روایت در کتابهای تاریخی و درسی ما به راحتی تکرار عقلانیت و معنویتآثار خواجو متعدد و کلیان او مفصل و از هر حیث سزاوار دقت و شایان اهمیت است وى که سرودن آثار و فوائد ایمان مذهبی از نظر روان شناسان مسلم و قطعی است که اکثر بیماری های روانی ناشی از ناراحتی های روحی و زندگی نامه پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر …زندگی‌نامه حضرت آیت ‌الله سیدعلی حسینی سیستانی به قلم یکی از دانش‌ آموختگان معظم‌لهپایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذبشادی بی هدف دالای لاما گردآورندهمظاهری سیف سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش ره ولاء فرهنگ و اجتماعقالَ الصادِقُ علیه السلام غیبت کردن بر هر مسلمانی حرام است و البته همانگونه که آتش دانلود متن کامل مقالات در رشته های مختلف بصورت …دانلودمتنکاملمقالاتدربرای دانلود مقالات خود از پایگاه های علمی از سرویس دانلود مقالات علمی استفاده کنید مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به آیا مردم زرتشتی ایران به زور مسلمان شدند؟ شهر سوال پاسخ با سلام و تشکر در این باره در ابتدا باید گفت نظام های اجتماعی در هر دوران تابعی از موکب شهرداری قدس شهرداری قدس سازمانی غیردولتی‌است که درسال۱۳۶۸ تأسیس شد و اداره شهر قدس را به الف هخامنشی گرایی ضدیت با تاریخ کهن ایرانی است به راحتی مورد پذیرش واقع شود اما این روایت در کتابهای تاریخی و درسی ما به راحتی تکرار می شود عقلانیت و معنویت آثار خواجو متعدد و کلیان او مفصل و از هر حیث سزاوار دقت و شایان اهمیت است وى که سرودن شعر را زندگی نامه پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید زندگی‌نامه حضرت آیت ‌الله سیدعلی حسینی سیستانی به قلم یکی از دانش‌ آموختگان معظم‌له آثار و فوائد ایمان مذهبی از نظر روان شناسان مسلم و قطعی است که اکثر بیماری های روانی ناشی از ناراحتی های روحی و تلخی ره ولاء فرهنگ و اجتماع قالَ الصادِقُ علیه السلام غیبت کردن بر هر مسلمانی حرام است و البته همانگونه که آتش هیزم پایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذب شادی بی هدف دالای لاما گردآورندهمظاهری سیف سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش های دانلود متن کامل مقالات در رشته های مختلف بصورت رایگان از دانلودمتنکامل دانلود متن کامل مقالات در رشته های مختلف بصورت رایگان از دانشگاه فردوسی مشهد مکان های تاریخی اصفهان خانه های تاریخی کاشان داستان های تاریخی کوتاه مکان های تاریخی ایران دانلود کتاب های تاریخی عکس های تاریخی افغانستان عکس های تاریخی ایران فیلم های تاریخی


ادامه مطلب ...

گونه شناسی ادله روایی سماع موتی؛ با تأکید بر منابع اهل سنت

[ad_1]

چکیده

سماع موتی از همان ابتدای طرح در آموزه‌های اسلامی تعجب عده‌ای را برانگیخته و چیستی و چگونگی آن ابهام گروهی را در پی داشته است. این بحث از موضوعات برجسته و چالش برانگیز اندیشمندان در طی سال‌های مختلف و بستر طرح نظرگاه‌هایی متقارب و یا متقابل در مجامع علمی بوده است. آنچه از بررسی متون و مستندات اسلامی مستفاد می‌گردد این است که جز اندک مخالفانی که در برابر قاطبه موافقان سهم اندکی یافته‌اند، بیشتر مباحث به گونه‌هایی که ارتباط عالم پس از مرگ را با جهان مادی تبیین نموده و به سماع موتی پرداخته‌اند اختصاص یافته است. این نوشتار که با رویکرد ایجابی و با روش توصیفی تحلیلی نگارش یافته است از طریق بازوکاوی متون روایی در منابع اهل تسنن و دسته بندی جدید نظریات این حوزه، درصدد گونه شناسی ادله‌ای است که در نهایت به اثبات سماع موتی منتهی می‌گردد.
کلید واژه :سماع موتی، رد سلام، خطاب المیت، حیات الأنبیا، حیات برزخی

مقدمه

تفکر مبتنی بر عدم سماع موتی که
امروزه از سوی وهابیت تکفیری تبلیغ و ترویج می‌گردد و به دنبال آن مجموعه‌ای از آموزه‌های اصیل دینی نظیر توسل، زیارت و ... به حکم شرک و کفر از دایره اعتقادات مسلم مسلمانان طرد می‌شود، خاستگاهی تاریخی دارد که به امیران اموی و حاکمان شجره ملعونه (3) باز می‌گردد. (4) بطلان توسل و سایر مباحثی که مبنای نظری آن به شنیدن اموات مرتبط می‌شود، تنها در صورتی مجال عَرضه علمی می‌یابد که ادله نقلی (مستندات قرآنی و روایی) مخالفان در بررسی‌های دلالی و تحلیل سندی قابل قبول و کامل باشد؛ حال آن که نه تنها معتقدانِ اندک این اندیشه انحرافی، در اثبات فقدان ادراک اموات درباره‌ی دنیا و بی خبری محض آنان از عالم ماده هیچ توفیق نیافته‌اند ؛ بلکه جامعه اسلامی و از جمله اهل تسنن را به تقابل علمی با این پندار و اثبات عالمانه سماع موتی کشانده‌اند. به گونه‌ای که بازکاوی موضوع سماع موتی و طرح مستندات صحیح نقلی و تحلیل‌های علمی از دستاوردهای مثبت این مواجهه علمی است. هم چنین سیره رفتاری جامعه اسلامی امروز در زیارت و توسل به انبیا و اولیای الهی نشان دیگری در ناکامی تابعین ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب است. پژوهش «گونه شناسی ادله روایی سماع موتی» با هدف کلی اثبات سماع موتی در منابع اهل سنت تدوین شده است و به چگونگی طرح مستندات روایی آن در منابع مکتوب اهل تسنن می‌پردازد.

گفتار اول: کلیات پژوهش

1. تبیین مسئله

یکی از مسائل اخلاقی بین مذاهب اسلامی و وهابیان، حیات برزخی است. مسلمانان به حیات برزخی و زندگی مردگان اعتقاد دارند، به گونه‌ای که امکان ارتباط بین عالم برزخ و عالم ماده وجود دارد؛ بر خلاف وهابیان که میان عالم برزخ و دنیا هیچ ارتباطی قائل نیستند و معتقدند که انسان هنگامی که از دنیا می‌رود ارتباطش با عالم دنیا قطع می‌گردد؛ پیامد چنین نگرشی بی فایده بودن خواندن فاتحه برای اموات و به زیارت رفتن و طلب حاجت کردن از آن هاست، زیرا مردگان قادر به شنیدن نیستند. از همین رو وهابیت استعانت از اموات و توسل به آنان را جایز ندانسته‌اند ، بلکه از مظاهر شرک می‌دانند؛ به عبارت دیگر می‌توان گفت نگاه حسن گرایانه وهابیت تکفیری، علاوه بر آن که در حوزه‌ی خداشناسی نمود دارد، در حیطه‌ی فرجام شناسی و حیات برزخی نیز آشکار است. چنین رویکردی در هستی شناسی، یادآور اندیشه‌ی پوزیتیویسم یا اثبات گرایی در غرب است. اعتقاد به عدم سماع موتی با نگاه ظاهرگرایانه به برخی از آیات قرآن مستند شده است و حتی روایات مؤید سماع موتی نیز رد و در مقابل برای اثبات عدم سماع به سخنان برخی از عالمان استناد می‌شود؛ حال آن که با تدبر در آیات قرآن و به تصریح روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، نه تنها سخن گفتن با درگذشتگان شرک و ناپسند نیست، بلکه مطابق سنت نبوی و سیره مسلمانان از صدر اسلام تا کنون است. به ویژه بر اساس برخی روایات، آن‌ها علاوه بر شنیدن در عالم برزخ، قدرت دعا کردن برای زندگان را نیز دارند، همان طور که پاسخ سلام را می‌دهند و این نوعی دعا در حق سلام کننده است. در این مقاله دیدگاه موافقان سماع موتی و مستندات تحلیلی و روایی آنان بررسی می‌شود.

محدوده پژوهش

در رویکرد ایجابی به مسئله‌ی سماع موتی چندگونه ادله روایی می‌تواند در نظر قرار گیرد: نخست ادله‌ای که به صراحت بر سماع موتی تأکید کرده است و بر قدرت شنیدن مردگان دلالت روشن دارد؛ دوم دلایلی که به اثبات حیات پس از مرگ پرداخته است و در نتیجه‌ی آن، قدرت بر شنیدن که یکی از لوازم حیات است مستفاد می‌گردد؛ گونه سوم ادله‌ای است که حاکی از احاطه عالم برزخ نسبت به عالم ماده و تفوق رتبی مراتب حیات است که به تبع آن ادراک کلی نسبت به این عالم تا حد عرضه اعمال بر اموات و ... حاصل می‌شود؛ چهارمین دسته ادله‌ای است که به اثبات هوشمندی کل نظام هستی اعم از جماد و نبات و موجودات ذی شعور می‌پردازد. در این دسته، حتی به فرض پذیرش تفکر باطل وهابی مبنی بر جماد انگاشتن انسان پس از مرگ، می‌توان ادراک و حتی طبق برخی ادله روایی فریقین سماع را منتج دانست. این نوشتار در نگرش تحلیلی توصیفی خود، به طرح مهم ترین گونه‌های روایی ادله اول و دوم از میان محورهای یاد شده می‌پردازد که ارتباط صریح تری با بحث سماع موتی دارد.

3. مفهوم شناسی

الف) سماع

سماع از ریشه سمع است. لغت شناسان واژه سمع را در چهار معنا بررسی کرده‌اند :
1. گاهی واژه سمع به فعل شنیدن که همان سماع است اطلاق می‌شود، همچون آیه: «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ
) ؛ (5) «آن‌ها از شنیدن حقّ بی نصیبند.»
2. به عضو گوش تعبیر می‌شود، مثل آیه: (خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ) ؛ (6) «خدا بر دل ها و گوش‌های آنان مهر نهاده است».
3. همان فهم و ادراک است. مانند آیه شریفه: (إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ
) ؛ (7) أی لا تفهمهم، لکونهم کالموتی فی افتقادهم بسوء فعلهم القوّة العاقلة التی هی الحیاة المختصّة بالإنسانیّة؛‌ای پیامبر تو نمی‌توانی به آن‌ها سخن خود را بفهمانی؛ چون مانند مردگان قوه عاقله را که خاص حیات انسانی است، از دست داده‌اند .
4. به معنای طاعت و فرمانبری از حقّ است؛ خدای تعالی می‌فرماید: (وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا) ؛ (8) «زمانی که آیات ما بر ایشان خوانده می‌شود و می‌گویند شنیدیم و اگر بخواهیم ما هم مثل آن‌ها می‌گوئیم» و آیه: (سَمِعنا وَ عَصَینا) ؛ (9) «شنیدیم و نافرمانی کردیم و به کار نبستیم.» (10)

ب) موتی

واژه موتی به معنی اموات، (11) جمع «میت» و «میّت» است که هر دو به معنی مرده است؛ مثل (أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ (12) لِنُنِحیَ بِهِ بَلدَة مَیتاً) ؛ (13) که مرده‌ی انسان و غیر انسان را شامل می‌شود و (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ
) ، (14) (حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ) ؛ (15) که اولی درباره‌ی انسان و دومی برای غیر انسان آمده است.
در بررسی معجم‌های لغت و اصطلاح قرآنی «موتی» چند مفهوم دارد که دو معنا مورد توجه است:
1. مردگان؛ یعنی کسانی که جان خود را از دست داده و از دنیا رفته‌اند و غالباً بر جسد آن‌ها اطلاق می‌شود.
2. مردگان افراد گمراهی هستند که با اختیارِ خود از مسیر هدایت جدا شده و از قوه تعقل بی بهره‌اند ؛ مثل کافرهایی که مهر بر دل هایشان خورده است و دیگر هدایت نخواهند شد. (16)
پس مفهوم عدم سماع موتی را می‌توان هم برای کافرانی که سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک نمی‌کنند به کار برد و هم برای اجساد بی روحی که به خاک تبدیل شده‌اند .
مراد از «سماع الموتی» در این نوشتار، شنیدن اموات یا ادراک مردگان است.

4. سؤال‌های پژوهش

در رویکرد مسئله‌ی نوشتار حاضر، سؤال اصلی و سؤال‌های فرعی ذیل بررسی می‌گردد:

سؤال اصلی:

چگونه می‌توان سماع موتی را بر اساس ادله روایی ثابت کرد؟

سؤال‌های فرعی:

1. گونه‌های روایی که از طریق آن سماع موتی ثابت می‌شود، در منابع اهل سنت کدام است؟
2. ادله سماع موتی و استمرار حیات انبیا و اولیای الهی چیست؟
3. علمای اهل سنت که قائل به سماع موتی هستند در مواجهه با روایات مثبت سماع چه رویکردی از خود نشان داده‌اند ؟ (نگرش نقلی صرف یا رویکرد تحلیلی - استدلالی)

5. اهداف پژوهش

این پژوهش اهداف زیر را در نظر دارد:
اثبات روایی سماع موتی؛
تفکیک و تفصیل روایات دال بر سماع موتی و استمرار حیات پس از مرگ از منابع اهل سنت؛
تبیین نحوه مواجهه علمای اهل سنت با روایات سماع.

6. جامعه آماری

این مقاله در تحلیل مسئله سماع موتی در محورهای یاد شده، منابع حدیثی و کلامی مذاهب اهل سنّت را مدنظر قرار داده است و به ویژه بر منابع پیش از قرن دهم هجری تأکید می‌کند.

گفتار دوم: گونه‌های روایی دال بر سماع موتی و تحلیل اندیشوران اهل تسنن پیرامون آن

در اولین محور از بررسی گونه‌ای روایی سماع موتی، به طرح ادله سماع موتی پرداخته شده است و پس از آن دیدگاه تحلیلی علمای اهل سنت تبیین می‌گردد. لازم به ذکر است در نگرش اندیشوران به این مسئله، برخی رویکرد نقلی صرف اتخاذ کرده و بعضی علاوه بر آن، به طرح نظر و استدلال خود پیرامون مسئله پرداخته‌اند .

الف) اخبار دال بر سماع موتی

از میان روایت‌های متعددی که قدرت شنیدنِ مردگان را ثابت می‌کند، برخی اخبار به صراحت از سماع موتی سخن به میان آورده‌اند که با تکیه بر دلالت منطقی آن، می‌توان مخالفان را به شرط عدم تعصب در اعتقادات مجاب کرد، زیرا در فضای تعصب و جدال فکری، هر سخن روشن و نص صریحی قابل تأویل و توجیه است. اولین محور از مباحث به این دسته از روایات اختصاص دارد:

1. شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان

بسیاری از منابع اهل سنت روایاتی را ذکر کرده‌اند که: نبی مکرم اسلام در بیان رخدادهای پس از مرگ و مواجهه انسان با عالم برزخ از شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان خبر داده‌اند . این امر بر بطلان پندار کوتاه اندیشانی دلالت می‌کند که انسان را پس از مرگ چون جماد می‌دانند. رویکرد نویسندگان در این بحث، یا صرف نقل خبر و بیان روایات است، یا درصدد اثبات تحلیلی مدعای سماع خفق نعلین برآمده‌اند و یا متعرض حکم فقهی مرتبط با بحث شده‌اند . اولین محور به بیان برخی از روایات که از طریق محدثان و نویسندگان اهل سنت نقل شده است اختصاص می‌یابد:
1. قال رسول الله: انه لَیَسمَعُ خَفَقَ نِعَالِهم إذَا وَلَّوا مُدبِرِینَ ... (17)
2. قال رسول الله: إِنَّ المَیِّتَ إذا وُضِعَ فی قَبرِهِ إنه لَیَسمَعُ خَفقَ نِعَالِهم إذا انصَرَفُوا. (18)
3. عن أنسِ بن مَالِکٍ عَنِ النبی أنَّهُ قال: إِنَّ العَبدَ إذا وُضِعَ فی قَبرِهِ وَ تَوَلَّی عنه أصحَابُهُ أنه لَیَسمَعُ خَفقَ نِعَالِهم فَیَأتِیهِ مَلَکَانِ فَیَقُولآنِ له ما کُنتَ تَقُولُ فی هذا الرَّجُلِ یعنی مُحَمَّداً قال أما المُؤمِنُ فیقول أشهَدُ أنَّهُ عبد اللهِ وَ رَسُولُهُ فَیُقَالَ له انظَر إلی مَقعَدِکَ فی النَّارِ قد اَبدَلَکَ الله بِهِ مَقعَداً فی الجَنَّة فَیَرَاهُمَا جَمیِعاً. (19)
گروهی از اندیشمندان اهل تسنن، علاوه بر طرح روایات این باب، به تحلیل موضوع پرداخته‌اند ؛ مثلاً طبری در توجیه تعارض ظاهری روایات سماع از جمله روایات سماع خفق نعال با آیه (إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ) (20) بیان داشته است که مراد از آیه شریفه، عدم توانایی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر شنواندن مردگان است، زیرا تنها پروردگار متعال قادر بر این امر است؛ هم چنان که هدایت به ایمان و توفیقِ ارشاد نیز به دست اوست.
طبری در ادامه به تبیین توجیه دوم پرداخته است و می‌گوید:
مراد از عدم سماع موتی در آیت شریفه، صرف شنیدن نیست؛ بلکه مراد سماعی است که برای آن‌ها مفید واقع گردد، زیرا آنان از دار اعمال به سرای جزا منتقل شده‌اند و دیگر مجالی برای بهره مندی از هدایت ندارند.
او در نهایت با توجه به روایات وارده در این خصوص، تصریح می‌کند که اموات صدای زنده‌ها را می‌شنوند و هر باوری غیر از این، ظن نادرست است. (21)
مؤلف تفسیر اعراب القرآن که از دیگر موافقان سماع موتی است در رد تعارض ظاهری روایت سمع خفق نعال با آیه (إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ) (22) بیان داشته که سخن نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ، مبیّن کلام خداست و پیامبر می‌فرماید: «ان المیت لیسمع». (23)
ابن بطال استناد عایشه به آیاتی از قرآن را که به ظاهر بر عدم سماع اموات دلالت دارد بیان کرده است و قول درست را پذیرش اخبار صحیحی می‌داند که در آن نبی مکرم اسلام به صراحت بر سماع موتی خبر داده‌اند . از نظر این شارح صحیح بخاری، ایمان به سماع موتی واجب است و نهایت تأویل قابل پذیرش، در جمع بین اخبار دالِ بر سماع و آیاتی که به ظاهر بر عدمِ سماع دلالت دارند، این است که مراد، نفی قدرت استقلالی پیامبر بر سماع موتی است. (24) برخی اندیشوران با رویکرد فقهی در بیان جواز یا عدم جواز مشی بین قبور با کفش، به روایاتی در باب «سمع خفق نعال توسط مردگان» استناد نموده‌اند ؛ (25) این نحوه‌ی استدلال، به روشنی از پذیرش سماع موتی در به کارگیریِ مبنای نظری در استنباط‌های فقهی دلالت دارد.

2. شنیدن سلام

از جمله دلایل بدیهی در سماع موتی، سلام گفتن به شخص نبی مکرم اسلام در نماز می‌باشد که یکی از واجبات فقهی و بایدهای فکری اسلامی است. چنان که مسلمانان، با هر مذهب و مسلک فکری، سلام و صلوات به آخرین سفیر دین الهی را حداقل در پنج نوبت از نمازهای یومیه خود لازم دانسته‌اند و پس از حیات ظاهری حضرت نیز به همان منوال پیشین، به نبی مکرم اسلام، سلام و صلوات می‌فرستند. علاوه بر آن منابع اهل سنت به محورهای متعددی از روایات در باب سلام بر اموات و شنیدن آن اشاره کرده‌اند که به آن پرداخته می‌شود.

الف) اخبار سلام پیامبر به اموات

به گزارش تاریخ، زیارت مردگان، سلام کردن و گفت و گو با آن ها، از جمله سیره رفتاری پیامبر رحمت است. عنایت به این که در موارد نقل شده غالباً حضرت، ضمیرِ خطاب به کار می‌برده‌اند، در اثبات سماع موتی مفید فایده است، چون سخن گفتن به لحن خطابی در صورتی مفید است که مخاطب قادر بر شنیدن و ادراک گفت وگو باشد؛ در غیر این صورت بیهوده است. مخالفان می‌کوشند در توجیه این گونه روایات خطابی به مجاز، استعاره و تمثیل در سخن ادیبان و شاعران استناد نموده و مثال‌هایی را بر شمرند که شاعر یا سخنور اجسام بی جان را به مقاصد مختلف مورد خطاب قرار می‌دهد، اما روشن است که مقایسه کلام نبی مکرم اسلام با این سنخ سخن باطل است؛ کلام و سیره ایشان بنا بر آیات متعددی از کلام وحی حجیت داشته و لازم الاتباع است؛ (26) هم چنین باز نمودن باب تشکیک در دلالات سخن بزرگترین رهبر آسمانی، نمی‌تواند به حد خاصی محدود شود و در نهایت به عدم حجیت سنت نبوی منجر می‌شود که از دید هیچ مسلمانی پذیرش عقلی و نقلی ندارد. پس از این توضیح اجمالی، روایاتی در باب سلام رسول اعظم بیان می‌گردد. روایات زیر از جمله روایات متعددی است که سلام پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) به اهل قبور را بیان می‌دارد:
1. عن أبی هُرَیرَة أَنَّ رَسُولَ اللهِ خَرَجَ إلی المقبُرَة فقال السلام علیکم دار قوم مؤمنین و انّا ان شاء الله بکم لاحقون. (27)
2. عن عَائِشَة أنّها قالت کان رسول اللهِ کُلَّمَا کان لَیلَتُهَا من رسول اللهِ یَخرُجُ من آخِرِ اللَّیلِ إلی البَقِیعِ فیقول السَّلَامُ عَلَیکُم دَارَ قَومٍ مُؤمِنینَ وَ أتَاکُم ما تُوعَدُونَ غَدّا مُؤَجَّلُونَ وَ إِنَّا إن شاءَ الله بِکُم لَاحِقُونَ (28)
3. أن رسول الله کان إذا أتی علی المقابر قال السلام علیکم أهل الدار من المؤمنین و المسلمین و إنا إن شاء الله بکم لاحقون أنهم لنا فرط و نحن لکم تبع و أسأل الله العافیة لنا ولکم. (29)
علاوه بر نقل این گونه اخبار، برخی احادیث به بیان تعلیمی رسول اکرم در باب سلام گفتن بر اموات اختصاص یافته است. در اثری که ابوهریره به نقل آن مبادرت ورزیده، حضرت ختمی مرتبت، در پاسخ به این سؤال یکی از صحابه در مورد نحوه سخن گفتن با مُردگان، هم نحوه سلام و سخن گفتن را تعلیم می‌نمایند و هم شنیدن سخنان توسط مردگان را متذکر می‌گردند:
عن أبی هریرة رضی الله عنه قال قال أبو رزین یا رسول الله إن طریقی علی الموتی فهل من کلام أتکلم به إذا مررت علیهم قال: قل السلام علیکم یا أهل القبور من المسلمین و المؤمنین أنتم لنا سلف و نحن لکم تبع و إنا إن شاء الله بکم لاحقون. قال أبو رزین یا رسول الله یسمعون قال: یسمعون ولکن لا یستطیون أن یجیبوا. (30)
علاوه بر این، به اعتراف رهبر فکری وهابیت، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این نحوه گفت و گو با مردگان را به مسلمانان نیز تعلیم داده‌اند . ابن تیمیه که، تناقضات گفتاری وی در بحث سماع موتی مشهود است پس از بیان امر حضرت رسول به سلام دادن بر اموات می‌نویسد: «این خطاب به مردگان است و فقط کسانی که می‌شنوند مورد خطاب قرار می‌گیرند.» (31) هم چنین ابن کثیر سلفی نیز می‌نویسد: «خطاب با اهل قبور، گفت و گو با کسانی است که می‌شنوند و فهم دارند و سلف بر این مسئله اجماع نظر دارند.» (32)

ب) پاسخ مردگان به سلام زنده‌ها

گونه‌هایی از اخبار سلام بر اموات در منابع اهل سنت، به بیان احادیثی اختصاص دارد که پاسخ سلام از سوی مردگان است و از طریق اولویت بر سماع سلام دلالت دارد؛ احادیث زیر از این جمله است:
1. قال رسول الله: «ما من أحد مر بقبر أخیه المؤمن کان یعرفه فی الدنیا فیسلم علیه إلا عرفه ورد علیه السلام.» (33)
2. قال سلیمان بن سحیم رأیت رسول الله فی النوم فقلت یا رسول الله هؤالاه الذین یأتونک ویسلمون علیک أتفقه سلامهم قال: نعم و أرد علیهم. (34)
3. إذا مر الرجل بقبر لرجل یعرفه فسلم علیه رد علیه السلام و عرفه و إذا مر بقبر لا یعرفه وسلم علیه رد علیه السلام. (35)
هم چنین حضرت به زیارت قبر شهدای احد امر فرموده است و به صراحت از شنیدن سلام و پاسخ آن حکایت می‌فرمایند:
و کان رسول الله یقول: ... ثم یقبل علی أصحابه فیقول: ألا تسلمون علی قوم یردون علیکم السلام؟ لا یسلم علیهم أحدٌ إلا ردوا علیه السلام إلی یوم القیامة. و مر رسول ا لله علی مصعب بن عمیر فوقف علیه، ودعا، و قرأ: «رجالٌ صدقوا ما عاهدوا علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما یدلوا تبدیلاً»، أشهد أن هؤلاء شهداء عندالله یوم القیامة، فأتوهم و زوروهم وسلموا علیهم والذی نفسی بیده، لا یسلم علیهم أحدٌ إلی یوم القیامة إلا ردوا علیه. (36)
بیهقی از اندیشمندان برجسته اهل سنت می‌نویسد: «زائران قبول شهیدان احد، سلام آن‌ها را از درون قبر شنیدند».
قال العطاف وحدثتنی خالتی أنّها زارت قبول الشهداء قالت ولیس معی إلا غلامان یحفظان علی الدابة فسلمت علیهم فسمعت رد السلام و قالوا والله إنا نعرفکم کما یعرف بعضنا بعضا قالت فاقشعررت و قلت یا غلام أدننی بغلتی فرکبت. (37)
سیوطی نیز به ذکر روایت علمای اهل سنت تصریح کرده است:
و أخرج ابن جریر فی تهذیب الآثار و إبن أبی الدنیا فی کتاب من عاش بعد الموت و البیهقی فی الدلائل عن العطاف بن خالد قال حدثتنی ... (38)

ج) جواب پیامبر در قبر به گفتار و سلام

برخی روایات این باب نیز حکایت از پاسخ دادن به سلام زائرانی است که تشرف حضور مرقد نبوی را داشته و یا خواهند داشت:
1. عن إبراهیم بن یسار قال: حججت فی بعض السنین فجئت المدینة قتقدمت إلی قبر رسول الله فسلمت علیه فسمعت من داخل الحجرة: و علیک السلام. (39)
2. ... أبَا هُرَیرَة، یَقُولُ: سَمِعتُ رَسُولَ الله یَقُولُ: "وَالَّذِی نَفسُ أبِی القَاسِمِ بَیَدِهِ، لَیَنزِلَنَّ عِیسَی ابن مَریَمَ إِمَامّا مَقسِطًا وَ حَکَمَا عَدلا، فَلَیَکسِرَنَّ الصَّلِیبَ، وَلَیَقتُلَنَّ الخِنزِیرَ، وَلَیُصلِحَنَّ ذَاتَ البَینِ، وَلَیُذهِبَنَّ الشَّحنَاءَ، وَلَیُعرَضَنَّ عَلَیهِ المالُ فَلا یَقبَلُهُ، ثم لئن قال علی قبری، فقال یا محمد لا جیبنه. (40)
3. أن رسول الله قال: إن عیسی ابن مریم یکون مارا بالمدینة حاجا أو معتمرا ولئن سلم علی لأردن علیه. (41)
4. عن رسول اللهِ قال: ما من أحَدٍ یُسَلِّمُ علی الا رَدَّ الله عزوجل إلی روحی حتی أرُدَّ علیه السلام. (42)
علاوه بر نقل روایت، برخی از بزرگان اهل سنت به تحلیل اخبار پرداخته و از آن حیات همیشگیِ نبی مکرم اسلام را نتیجه گرفته‌اند . نمونه‌ای از تبیین روایت به شرح زیر است:
در کتاب ترمذی روایت کردیم که پیامبر فرمودند: هر کس به من سلام می‌کند خداوند روحم را بر می‌گرداند تا جواب سلامش را بدهم. از این حدیث استفاده می‌شود که پیامبر همیشه زنده است، زیرا محال است که در شبانه روز کسی نباشد که برپیامبر سلام نفرستد. اگر گفته شود که این فرمایش حضرت، تناسبی با حیات دائمی ندارد، چون عالم خالی نمی‌شود از مسلمانی که بر پیامبر سلام می‌فرستد؛ بلکه در یک ساعت سلام‌های متعددی بر حضرت می‌شود کمو از این سخن تعدد حیات و وفات پیامبر در کمتر از یک ساعت لازم می‌آید؛ جواب این است که منظور از روح در این حدیث - رد الله الی روحی - مجازاً حرف زدن است پس گویا پیامبر فرموده باشند که خدا قدرت حرف زدن را به من باز می‌گرداند و حضرت همیشه زنده است. (43)

ب) تصریح روایات بر سماع اموات

علاوه بر روایاتی که به برخی مصداق‌های سمع از جمله شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان یا شنیدن سلامِ سلام کنندگان و پاسخ به آن اشاره نموده‌اند ؛ (44) اخباری نیز به طور کلی بر سماع مردگان تصریح کرده‌اند . از میان این آثار، منابع متعددی به ذکر حدیث قتیل بدر پرداخته‌اند . در این روایت صحیح، نبی مکرم اسلام مشرکان کشته شده در نبرد بدر را خطاب قرار داده است و از حق بودن وعده الهی سخن و پرسش می‌نمایند؛ این رفتار پیامبر اعظم، تعجب برخی را برانگیخت، (45) چه این که بر مبنای فرهنگ جاهلی که تا پیش از اسلام بر آن باور بودند انسان پس از مرگ نابود شده و وجودی ندارد. هم چنان که پروردگار متعال در توصیف منکرین معاد به این تفکر اشاره کرده است؛ (46) رسول اکرم در پاسخ به تبیینی روشن در باور اعتقادی معاد مبادرت فرموده و مرده را شنواتر از آن‌ها معرفی می‌کند. این خبر با طریق متعدد و مضامینی نزدیک به هم در منابع اسلامی یاد شده است:
حدثنا حمید، عن أنس، قال: سمع المسلمون مقال النبی من جوف اللیل و هو علی بئر بدر ینادی: «یا أبا جهل بن هشام، یا عتبة بن ربیعة، یا شیبة بن ربیعة، یا أمیة بن خلف، ألا هل وجدتم ما وعد ربکم حقا؟ فأنی قد وجدت ما وعدنی ربی حقا» فقال المسلمون: یا رسول الله، تنادی قوما قد جیفوا، فقال: «ما أنتم بأسمع لما أقول منهم إلا أنهم الا یستطیعون أیجیبونی». (47)
رویکرد تحلیلی اندیشوران اهل سنت در این خصوص قابل تأمل است و به واقع پاسخی روشن به معدود منکران سماع موتی است. ابن عربی بعد از ذکر خبر قتیل بدر بیان می‌دارد که مرگ، عدم محض و فنای صرف نیست و تبدل حال و انتقال از داری به دار دیگر است ... روح دارای قدرت سمع، هوشیاری و علم به حسب ادراکات خویش می‌باشد.
ابن بطال تحلیل قابل توجهی در بحث کرده است که گزیده‌ای از آن بیان می‌گردد:
با استناد به آیاتی از قرآن کریم که به عذاب‌های برزخی اشاره می‌کند بازگشت حیات صحیح بوده و اعتقاد به آن لازم است؛ در نتیجه اعتقاد سماع کلام توسط اموات صحیح است و توجیه مخالفان در استناد به آیات قرآن کامل نیست. (48)
نویسنده السیرة النبویة نیز قول عایشه در تعارض روایت قتیل بدر با آیات قرآن را رد نموده و می‌نویسد: «به خلاف آنچه وی معتقد است، قول درست بر اساس نصوص روشن، قول جمهور صحابه و بعد آنان - در سماع میت - است.» (49)
امام محمد غزالی در شرح کلمه الباعث، روایت قلیب را ذکر نموده و مضمون زیر را بیان کرده است:
پندار کسانی که مرگ را عدم می‌دانند باطل است؛ چه شهدایی که به فرمایش قرآن کریم زنده هستند و چه اشقیایی که پیامبر درواقعه بدر آن‌ها را مخاطب ساخت، حیات در همه استمرار دارد؛ ارباب بصیرت می‌دانند که انسان برای ابد خلق شده است و راهی به عدم و فنا ندارد؛ هر چند مدتی تصرف او در جسدش قطع می‌شود که در این هنگام به او مرده گفته می‌شود. (50)
هم چنین سهیلی بیان عایشه از روایت (51) و اشاره وی به تعارض آن با آیات قرآن را به سبب عدم حضور وی در ماجرای قلیب رد کرده و می‌گوید:
عایشه در جریان قلیب بدر حضور نداشته و حاضران نسبت به کلام حضرت احفظ هستند. به پیامبر گفته شد آیا با قومی سخن می‌گویید که مردار شده‌اند ؟ حضرت فرمود: شما نسبت به آنچه به آن‌ها می‌گویم شنواتر نیستید. درباره نحوه شنیدن می‌توان گفت: آنان با همین سرهای خود شنیدند، به این نحو که روح به جسد یا بعض جسد برگشت نموده است که این قول اکثریت اهل تسنن است؛ یا با گوش قلب یا روح شنیدند بنابر نظر کسانی که سؤال را متوجه روح می‌دانند. (52)
تحلیل جامع تر از شنقیطی در پاسخ کسانی که بر محوریت گفتار عایشه به انکار سماع موتی پرداخته‌اند قابل تأمل است:
تأویل عایشه در روایت که در نهایت با استناد به قرآن، عدم سماع را منتج شده است صحیح نمی‌باشد. سه نکته در رد تأویل ایشان قابل ذکر است:
1. روایت عدل با تأویل باطل نمی‌شود.
2. انکار سماع توسط عایشه تمام نیست، زیرا او ضمن نفی سماع، علم را در آنان ثابت نموده است؛ چنان که می‌گوید: «انهم لیعلمون الآن أن الذی کنت أقول لهم هوالحق؛ روشن است اثبات علم، به صحت سماع منتهی می‌شود و به عبارتی به دنبال علم، سماع نیز ثابت است.»
3. برای تأویل نیاز به روایات صحیحه است. (53)
هم چنین تحلیل نووی بر سماع اموات چنین است:
مذهب اهل سنت بر خلاف خوارج و معظم معتزله و بعض مرجئه، به عذاب قبر و سؤال دو مَلَک و نشستن مرده در قبر معتقدند. قول کسانی که بازگشت روح را شرط نمی‌دانند از دیدگاه ما فاسد است، چون الم و احساس از ویژگی‌های زنده است. (54)
یکی از اندیشمندان معاصر اهل سنت گفتار قتاده در روایت مبنی بر این که این گفت و گو، تخاطب حقیقی نبوده و از باب توبیخ و تصغیر است را رد کرده و می‌نویسد:
روایت نص صریح در سماع موتی است و پیامبر تخصیصی برای آن ذکر ننموده‌اند . قول قتاده که بخاری نیز به نقل آن مبادرت نموده است، اجتهاد و نظر شخصی وی می‌باشد. (55)
نویسنده در ادامه بیان داشته که دیگر روایات این باب، نص صریح در سماع موتی است و از ظاهر آن‌ها عمومیت سماع هر میت مستفاد می‌گردد. (56)

گفتار سوم: گونه‌های روایات دال بر استمرار حیات انبیا و اولیای الهی پس از مرگ و تحلیل علمای اهل تسنن

برخی از اندیشمندان نیز در اثبات سماع، به حیات انبیا پس از مرگ استناد کرده و البته رویکردهایی متقاربی را در اثبات امر اتخاذ نموده‌اند ؛ برخی تنها به ذکر ادله روایی بسنده کرده، بعضی علاوه بر آن، تحلیل و استدلال علمی خویش را بیان کرده‌اند، دیگر اندیشوران نیز یا به مسئله به عنوان اصل موضوعی نظر نموده و در بحث‌هایی چون آداب زیارت، فضیلت زیارت و ... از آن بهره جسته‌اند و جمعی نیز وجهه اهتمام خویش را بر پاسخ گویی به ادله مخالفان معطوف داشته‌اند . در این محور به تفکیک یاد شده، مباحث تبیین می‌گردد.

الف) ادله روایی دال بر حیات پس از مرگ

برخی مستندات خبری که بر استمرار حیات بعد از مرگ دلالت دارد،؛ از این میان روایاتی به طور صریح به حیات پس از مرگ دلالت نموده‌اند و برخی به طریق الزامی به اثبات مدعا می‌انجامد. اخبار زیر از مهم ترین ادله روایی در این خصوص است:

1. انبیا در قبرهایشان زنده هستند و نماز می‌خوانند

اخبار صحیحی که بر حیات انبیا در قبر دلالت می‌کند و حتی بالاتر از آن تصریح به اقامه نماز کرده، گواه روشنی بر استمرار حیات و لازم آن از جمله سمع و ادراک است. در این مجال اندک در پی تبیین ماهیت این اخبار و بررسی دلالی آن به طور تفصیلی نیستیم و این سؤال که آیا اقامه نماز به شکل ظاهری آن مدنظر می‌باشد؛ چنان که برخی از تحلیل گران روایی به آن قائل شده‌اند، و یا مراد دیگری از تعبیر اقامه نماز اراده شده، بحث تفصیلی دیگری است؛ آنچه در اثبات مدعای نوشتار در سماع موتی با استناد به این روایات حاصل می‌آید این است که جامعه روایی اهل تسنن به حیات پس از مرگ باورمند بوده و اخبار آن را قبول کرده‌اند . برخی از روایات این باب به اجمال، عبارتند از:
عن أنس بن مالک قال رسول الله الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلون. (57)
ابن حجر از اجماع علما و تواتر روایات دال بر حیات انبیا خبر داده و می‌نویسد: «الاجماع علی حیات الانبیاء کما تواترت به الاخبار». (58)
علاوه بر وجود اخبار عامی که بر حیات انبیا دلالت دارد، روایاتی نیز به حیات برخی انبیا به طور خاص اشاره دارد.
مسلم نیشابوری در کتاب صحیح خود روایت آورده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شب معراج حضرت موسی (علیه السلام) را دید که در قبر خود نماز می‌خواند: «مررت بموسی لیلة أسری بی عند الکتثیب الأحمر و هو قائم یصلی فی قبره». (59)
سیوطی درباره‌ی این روایات ادعای تواتر کرده (60) و سبکی از آن به عنوان عقیده قطعی یاد نموده و دیگر علمای اهل سنت نیز به آن بر اثبات حیات پس از مرگ استناد نموده‌اند .

2. شنیده شدن صدا از درون قبر

اخباری که به هر نحو دلالت بر شنیده شدن صدا از درون قبر که حاکی از حیات پس از مرگ می‌کند متعددند؛ برخی خبرها از شنیده شدن صدای عذاب خبر می‌دهند، برخی ناظر به شنیده شدن صدای قرآن از درون قبر است:

الف) شنیده شدن صدای عذاب از درون قبر

عن أبی أیُّوبَ رضی الله عَنهُم قال خَرَجَ النبی و قد وَجَبَت الشَّمس فسمع صوتا فقال یَهُودُ تَعَذَّبُ فی قُبُورِهَا (61)
هم چنین رسول مکرم اسلام علت عدم دعا کردن جهت شنیده شدن صدای عذاب قبر، که گویای امکان آن و نشان از حیات مردگان است را ترس از امتناع دفن بیان داشته و می‌فرماید:
لَو لَا أن لَا تَدَافَنُوا لَدَعوتُ اللهَ أن یُسمِعَکُم من عَذَابِ القَبرِ؛ (62)
اگر نمی‌ترسیدم که از دفن هم دیگر امتناع کنید دعا می‌کردم تا صدای عذاب شدن مردگان در قبر را می‌شنیدید.
ابن تیمیه پس از استناد به روایت مذکور، اخبار سماع موتی را متعدد دانسته و می‌نویسد:
ثبت عنه فی الصحیح أنه نادی المشرکین یوم بدر لما ألقاهم فی القلیب وقال ما أنتم بأسمع لما أقول منهم و الآثار فی هذا کثیرة منتشرة والله أعلم. (63)

ب) شنیده شدن صدای خواندن سوره تبارک میت از درون قبر

چنان که بیان شد برخی روایات به شنیده شدن صدای قرآن از قبر تصریح می‌کند. این اخبار دلیل واضحی بر استمرار حیات انسان پس از زندگی دنیوی است:
عن ابن عَبَّاسِ قال ضَرَبَ بَعضُ أصحَابِ النبی خِبَاءَهُ علی قَبرٍ و هو لَا یَحسِبُ ءنَّهُ قَبرٌ فإذا فیه إِنسَانٌ یَقرَأُ سُورَة تَبَارَکَ الذی بیده المُلکُ حتی خَتَمَهَا فَأتَی النبی فقال یا رسول الله إنی ضَرَبتُ خِبَائِی علی قَبرٍ وَ أنا لَا أحسِبُ أَنَّهُ قَبرٌ فَإذا فیه إِنسَانٌ یَقرَأ سُورَة تَبَارَکَ المُلکِ حتی خَتَمَها ... (64)

ب) ادله تحلیلی

برخی از اندیشوران اسلامی به ذکر روایات این باب اکتفا نکرده و به بیان تحلیلی در اثبات مدعای خویش دست یازیده‌اند ؛ در این رویکرد چند نظرگاه کلی است:

1. بیان اثباتی در سماع و ادراک موتی

برخی از تحلیل گران اسلامی نحوه استنتاج خویش از روایات سماع را به روش‌های گوناگون بیان داشته‌اند :
سهیلی (م 581ق.) پس از بیان روایت، آیه شریفه (وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
) (65) را ذکر کرده، سپس به معرفی نمونه‌هایی می‌پردازد که پس از سال‌های متمادی جسد سالم آن‌ها دیده شده است. هر چند این بخش از استنتاج وی، که بر مقدمه سلامت جسم استوار گشته در اثبات مدعا قاصر و قابل خدشه است، ولی در ادامه به اخبار صحیح در این باره استناد کرده و با بررسی سندی بحث اثباتی خویش در مسئله سماع موتی را اتقان بخشیده است. (66)
سبکی نیز ضمن پذیرش قطعی روایات حیات انبیا، علم و احاطه انبیا پس از مرگ را با طرح دو مقدمه تبیین می‌کند؛ مضمون استنباط وی چنین است:
مقدمه اول آن است که با اخبار صحیح ثابت شده که نبی ما زنده است دوم آن است که زنده یا جاهل است یا عالم، و در نهایت با توجه به حکم قرآن کریم که می‌فرماید: (ما ضَلَّ صاحِبُکُم وَ ما غَوی) (67) جهل بر پیامبر جایز نمی‌باشد و ایشان، پس از حیاتِ دنیوی نیز عالِم و دارای فهم است. (68)
ابن ملقن نیز بحث روایی خود را با بررسی دلالی همراه کرده و به عدم تعارض اخبار در این باب و صحت همه آن‌ها باورمند است. (69) هم چنین یکی از شارحان صحیح بخاری، اخبار این باب را به عنوان مؤید یکدیگر ذکر نموده است و در ادامه چنین نتیجه می‌گیرد که شهیدان به نص قرآن زنده هستند؛ از آن جا که برتریِ پیامبران بر شهدا ثابت است حیات انبیا نیز مستفاد می‌گردد. وی در نهایت در تحکیم بیان خویش، به دیگر اخبار در موضوع صلوات بر پیامبر و عرضه اعمال متمسک شده است. (70)
تحلیل یکی از اعلام قرن نهم هجری چنین است:
انبیا و از جمله پیامبر زنده‌اند و حیات ایشان تا قیامت استمرار دارد؛ چند دلیل بر این امر است:
1. خداوند در قرآن می‌فرماید: (وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
) (71) ، شهادت برای حضرت به اتم وجوه حاصل است، زیرا ایشان بنا بر قول پروردگار (وَ یَکُونَ الرَّسُولُ علَیکم شَهیداً) (72) شهید شهدا است. حتی اگر شهادت را مختص به قتل بدانیم برای حضرت نیز حاصل است به واسطه اکله خیبر؛ چنان که ابن مسعود و ابن عباس تصریح کرده‌اند که ایشان به شهادت از دنیا رفته‌اند .
2. حدیث مرفوع انس: «الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلون»؛ (73)
3. حدیث مسلم: «أتیت علی موسی لیلة أسری بی و هو قائم یصلی فی قبره»؛ (74)
4. حدیث إسراء پیامبر و رؤیت انبیا؛
5. حدیث أوس بن أوس «إن الله حرم علی الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء» (75)
و آخرین مطلب آن که بزرگانی چون إمام بیهقی و استاد ابوالقاسم قشیری، ابوحاتم بن حبان، ابوطاهر حسین بن علی اردستانی، محیی الدین نووی و محب الدین طبری و دیگران به ادله سماع موتی استناد کرده و بر آن تصریح داشته‌اند . (76)

2. تبیین اجمالی مراد از حیات و کیفیت سماع

برخی از نویسندگان نیز ضمن توجه کلی به اثبات حیات پس از مرگ، به بیانی اجمالی از کیفیت حیات و یا کیفیت سماع مردگان پرداخته‌اند ؛ خلاصه‌ای از تحلیل بحث در سیره حلبیه بدین صورت است:
پروردگار متعال در میت قدرت قرار نداده و مرده قادر به افعال اختیاری نیست، ولی پیامبران و شهدای معرکه دارای قدرت و افعال اختیاری‌اند . حلبی پس از طرح این ادعا به روایت «الانبیا احیاء فی قبورهم» استناد کرده و متذکر روایت ابویعلی می‌شود که: «لینزلن عیسی بن مریم (سلام الله علیها) ثم إن قال علی قبری و قال یا محمد لأجبته». (77)
وی در نهایت به این مطلب تصریح نموده که مراد از حیات، حیات حقیقی مانند زندگی دنیایی نیست که مرده نیاز به طعام و شراب داشته باشد، البته ادراکات؛ مثل علم و سمع برای آن‌ها و سایر اموات ثابت است. (78) کیفیت سمع بنا بر احتمالی از ابن جوزی در بیان کیفیت سماع قتیل بدر این است که پروردگار صدای پیامبر را به ارواح مردگان رسانده است. او در ادامه توضیح می‌دهد که بدن آلتی برای شنیدن و سایر ادراکات انسان است. پروردگار متعال می‌تواند بدون وسیله و یا با وسیله‌ای دیگر، ادراکات را به روح برساند. (79) هر چند برخی از علمای اهل تسنن به نامعلوم بودن کیفیت سمع اشاره داشته‌اند . (80)
شارح نسائی در باب رویت عرض صلات بر نبی مکرم اسلام (81) به طرح احتمالات پرداخته است و عنوان می‌کند برخی که مرگ را مانع از سماع می‌دانستند از کیفیت عرض صلات بعد از مرگ سؤال کرده و پیامبر در پاسخ، روایت «إنه الله حرم علی الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء» (82) را فرمودند. این خبر، کنایه‌ای از حیات انبیا در قبرهایشان است و یا بیانی از خرق عادت مستمره به طریق تمثیل می‌باشد. چه بسا نزد آنان، مانع عرض صلاة بر رسول اکرم و مانع سماع و ادراک حضرت، فنای بدن بوده نه مجرد مرگ و مفارقت روح، چرا که عود به بدن مادامی که جسد از تغییر زیاد به دور باشد ممکن است؛ بر این اساس پیامبر به بقای بدن انبیا اشاره کرده‌اند . نکته دیگر این است که آنها با تعجب از بعدِ وفات پیامبر سؤال می‌کردند، نمی‌فهمیدند که عرض صلوات و سماع آن، نیازی به جسم ندارد و بر روح عرضه می‌شود. (83)

3. تبیین آثار و لوازم سماع موتی

در برابر اندیشورانی که بدون شرح و بسط خاص، به استمرار حیات و یا به مطلق ادراک مردگان مانند سماع و علم که نمودی از استمرار حیات است اشاره نموده‌اند ؛ (84) برخی به اجمال یا تفصیل متذکر آثار و لوازم این باور دینی شده‌اند . این طیف از جامعه علمی اسلامی سماع مردگان را به عنوان اصل موضوعه در نظر گرفته و در بیان مشروعیت استغاثه و توسل، (85) آداب زیارت اعم از حضور قلب و رعایت ادب حضور به آن استناد جسته‌اند ؛ و یا در استنتاج فقهی چون جواز یا عدم جواز نماز در مقبره انبیاء و ...، (86) استحباب صلوات فرستادن بر نبی مکرم اسلام و عدم تفاوت حیات و ممات حضرت (87) و ... به آن متمسک شده‌اند . (88)

نتیجه بحث

از مجموع مباحث گذشته بدست می‌آید که مسئله سماع موتی به اعتراف علمای اهل تسنن، دیدگاه غالبی در جامعه اسلامی است. این نگرش با توجه به مبنای فکری مسلمانان در جاودانگی انسان و حیات برزخی وی از مسلمات اعتقادی است و نقطه‌ی مقابل تفکر ظاهرگرایانه وهابیت می‌باشد. تفکر سماع موتی را اندیشوران متعددی از اهل تسنن با طرح روایات ناظر به سماع موتی و یا اخبار دال بر استمرار حیات مطرح کرده و در مواردی با تصحیح سندی و اطلاق دلالی به نتیجه اثبات مطلق سماع رسیده‌اند . در رویکرد تحلیلی چند نکته کلی قابل ذکر است.
1.سخن منکرین سماع مخالف اخبار صحیحه است و قابل پذیرش نیست.
2. نهایت تأویل قابل پذیرش در جمع بین اخبار دال بر سماع و آیاتی که به ظاهر بر عدم سماع دلالت دارد این است که مراد نفی قدرت استقلالی پیامبر بر سماع موتی است.
3. صحت سماع موتی قطعی است و در احکام جنائز به آن استناد می‌شود.
4. استناد منکران سماع به برخی از آیات قرآن، کامل نبوده و حاکی از عدم تدبر در فهم آیات الهی است.
5. دیدگاه مخالفان سماع، اجتهاد شخصی است و با عنایت به نص صریح در موضوع، عمومیت سماع مردگان منتج می‌گردد.
6. مبنای تئوریک سماع موتی این است که مرگ عدم محض و فنای صرف نبوده و تبدل حال و انتقال از سرایی به سرای دیگر است.
7.مذهب اهل سنت، خلافِ خوارج و معظم معتزله و بعض مرجئه، به عذاب قبر و سؤال دو مَلَک و نشستن مرده در قبر معتقد است. قول کسانی که بازگشت روح را شرط نمی‌دانند از دیدگاه اهل سنت فاسد است؛ چرا که الم و احساس از ویژگی‌های زنده است.
8. با توجه به اصل سماع موتی، زیارت مُردگان و توسل به آن‌ها جایز است و به ویژه زیارت و توسل به انبیا و اولیای الهی دارای فضایل بی شمار می‌باشد که مستلزم توجه به آدابش است.
9. گفت و گوی پیامبر با قتیلِ بدر، حقیقی و دال بر سماع موتی است و هر گفتاری که این کلام را به توبیخی بودن یا تصغیر مشرکان تأویل نماید، باطل و توجیه بدون دلیل است.
10. اصل شنیدن مردگان قطعی و البته در کیفیت آن که آیا با آلت جسی و بر مبنای دیدگاه بازگشت روح به جسم صورت می‌گیرد و یا از طریق روح انسان است اختلاف می‌باشد و البته این اختلاف به اصل مسئله خللی وارد نمی‌کند.

پی‌نوشت‌ها

1. دکتری عرفان و تصوف، مدیر گروه اخلاق مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
2. دکتری تفسیر تطبیقی، محقق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، کارشناس شبکه ولایت.
3. محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج 5، ص 621؛ سمرقندی، تفسیرالسمرقندی المسمی بحرالعلوم، ج 2، ص 318؛ ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 3، ص 468؛ بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح الصحیح البخاری، ج 19، ص 30.
4. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 560؛ ابوعبدالله احمد شیبانی، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 422؛ سمهودی، خلاصة الوفا بأخبار دارالمصطفی، ج 1، ص 59؛ ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینة دمشق، ج 57، ص 249؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 15، ص 142.
5. شعراء، آیه 212.
6. بقره، آیه 7.
7. نمل، آیه 80.
8. انفال، آیه 31.
9. بقره، آیه 93.
10. فراهیدی، کتاب العین، ج 1، ص 348؛ راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ص 425 و فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 4، ص 347 ذیل ماده سمع.
11. (بِقادِرٍ عَلی أن یُحیِی الموتی) ؛ «می تواند مردگان را زنده کند؟» احقاف، آیه 33.
12. انعام، آیه 122.
13. فرقان، آیه 49.
14. زمر، آیه 30.
15. اعراف، آیه 57.
16. فراهیدی، کتاب العین، ج 8، ص 140؛ راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 781؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 11، ص 195؛ علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج 7، ص 303؛ نشوان حمیری، شمس العلوم، ج 9، ص 6409، ذیل ماده موت.
17. «مرده صدای کفش تشییع کنندگان را در بازگشت می‌شنود.» ابوعبدالله احمد شیبانی، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 2، ص 347؛ احمد بن حنبل در السنه خود، اسناد روایت را صحیح دانسته است: السنه، ج 2، ص 612؛ در جای دیگر این مضمون خبر به صورت مرفوع از ابی هریره یا با سندهای دیگر گزارش شده است: همان، ج 2، ص 445؛ ج 2، ص 596؛ ابوبکر عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج 3، ص 553 و 56؛ حنظلی، مسند إسحاق بن راهویه، ج 1، ص 314؛ هشام ابن عمار، حدیث هشام بن عمار، ج 1، ص 204؛ محمدبن جریر طبری، تهذیب الآثار و تفصیل الثابت عن رسول الله من الأخبار، ج 2، ص 492، 499، 498، 505؛ همو، جامع البیان عن تأویل أی القرآن، ج 13، ص 215؛ ابی داود سجستانی، البعث، ج 1، ص 7؛ طحاوی، شرح معانی الاثار، ج 1، ص 510؛ احمد دینوری، المجالسة و جواهر العلم، ج 1، ص 13؛ ابوحاتم تمیمی بستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج 7، ص 389؛ سلیمان طبرانی، معجم الاوسط، ج 3، ص 106؛ ابوعبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین ج 1، ص 536؛ احمد بیهقی، إثبات عذاب القبر، ج 1، ص 61؛ همو، الاعتقاد و الهدایة إلی سبیل الرشاد علی مذهب السلف و أصحاب الحدیث، ج 1، ص 221؛ ابن عبدالبر، الدرر، ج 1، ص 106؛ طیوری بن عبدالله صیرفی حنبلی، الطیوریات من انتخاب الشیخ أبی طاهر السلفی، ج 9، ص 820؛ شمس الدین محمد زرعی دمشقی، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج 1، ص 179؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 535.
18. مرده زمانی که در قبر قرار می‌گیرد صدای کفش تشییع کنندگان را در هنگام بازگشت می‌شنود. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج 4، ص 2201؛ محمد حمیدی، الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم، ج 2، ص 576؛ کمال الدین محمد سیواسی، شرح فتح القدیر، ج 5، ص 195؛ طحاوی حنفی، حاشیة علی مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، ج 1، ص 412.
19. مرده زمانی که در قبر قرار می‌گیرد و اصحابش از وی روی می‌گردانند صدای کفش آنها (مشایعین) را می‌شنود، پس آن هنگام دو ملک نزد او می‌آیند و به او می‌گویند درباره این مرد یعنی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چه می‌گویی، مؤمن شهادت به عبد و رسول بودن می‌کند و به او گفته می‌شود به جایگاهت در آتش نگاه کن، پروردگار جایگاهی در بهشت برای تو مهیا نم

عبارات مرتبط با این موضوع

گونه شناسی ادله روایی سماع موتی؛ با تأکید بر منابع اهل سنت گونه شناسی ادله روایی سماع موتی؛ با تأکید بر منابع اهل سنت


ادامه مطلب ...

ریشه‌های تاریخی حجیت سنت

[ad_1]

ــ سنت بی‌گمان در کنار قرآن مبدأ تشریع و معرفت بوده است و اغلب مسلمانان در حجیت سنت اختلافی ندارند.
ـــ حجیت سنت، صحت استناد به قول، فعل و تقریر معصوم علیه‌السلام در استنباط حکم شرعی است.

منظور از حجیت سنت

منظور از حجیت سنت، صحت تمسک به قول، فعل و تقریر معصوم علیه‌السلام در استنباط احکام شرعی و عمل به آن است، که لازمه آن منجّزیت در صورت مطابقت با واقع و معذّریت در صورت مخالفت با واقع است.

ریشه بحث حجیت سنت

عالمان و مؤلفان شیعه و سنّی در بازشناسی پیشینه بحث‌ها و جدال‌ها درباره حجیت سنت داوری‌هایی کرده‌اند.

شعار حسبنا کتاب‌الله

برخی ریشه آن را در شعار خلیفه دوم (حسبنا کتاب‌اللّه) و برخی در مواضع خلفا و منع آنان از روایت و کتاب و تدوین حدیث جستجو کرده‌اند.

کلام شافعی

در برابر، برخی آن مواضع را یکسر سیاسی دانسته‌اند، حال آن‌که محمد بن ادریس شافعی (متوفی ۲۰۴) (۱) از گروهی یاد کرده است که به نفی حجیت اخبار (سنت) قائل شده‌اند.
شافعی به این‌که این گروه چه کسانی هستند تصریح نکرده است و هیچ قرینه‌ای در کلام او وجود ندارد که منکران حجیت سنّت را بازشناساند.
در دوره اخیر، محمد خضری، (۲) مخاطب شافعی را یکی از معتزلیان دانسته‌است.

اتهام به شیعه

اما برخی، بدون توجه به کلام شافعی، شیعه را نیز از منکران حجیت سنت شمرده‌اند. (۳) (۴)
محمدمصطفی اعظمی (۵) این نسبت‌ها را، با استناد به منابع، نپذیرفته و حداکثر اختلاف فِرَق را نه در حجیت سنّت، بلکه در طرق اثبات سنّت دانسته است.
در میان معاصران سخن از لونی دیگر است.

قول مؤلف سنی در نفی حجیت سنت

یکی از مؤلفان اهل‌سنت، قول به نفی حجیت سنّت را در تاریخ اسلام، به‌ویژه در دوران معاصر، قطعی دانسته و قول به این موضوع را بدین‌سان طبقه‌بندی کرده است:
۱) انکار حجیت سنّت‌ به‌طور مطلق، ۲) انکار حجیت سنّت از راه خدشه در طرق اثبات آن، ۳) انکار حجیت سنّت از راه انکار حجیت اخبار آحاد. (۶)

نظر شیعه و سنی درباره حجیت سنت

اصولیون اهل سنت و امامیه معتقدند سنت (فعل، تقریر و قول) پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بدون شک حجت می‌باشد و برای اثبات آن، به ادله چهارگانه کتاب، سنت، اجماع و عقل تمسک نموده‌اند؛ اما درباره سنت ائمه اطهار علیهم‌السّلام و فاطمه زهرا علیهاالسّلام اصولیون امامیه، آن را حجت می‌دانند و برای اثبات آن، به ادله اربعه تمسک جسته‌اند، ولی اهل سنت آن را حجت نمی‌دانند. (۷) (۸) (۹)

نظر محققان سنی در حجیت سنت

پیش از گزارش آثار نگاشته شده در این زمینه در روزگار معاصر، باید یادآور شویم که بسیاری از محققان اهل‌سنّت به بی‌اعتقادی به حجیت سنّت متهم شده‌اند، اما درباره این موضوع نمی‌توان با قطعیت سخن گفت.
هر چند آثار برخی از ایشان، گاه به‌ صراحت و گاه به التزام، حاکی از چنین رأیی است، اما غالبآ این موضوع را به عدم امکان اثبات سنّت مستند کرده‌اند.
به تعبیر دیگر، مشکل در نگاه آنان به «سنّت مَحْکیه» است، نه «سنّت قطعیه».
برای نمونه، احمدزکی ابوشادی از کسانی معرفی شده است که حجیت سنّت را از اساس باور ندارد.
خادم حسین الهی‌بخش مؤلف القرآنیون، (۱۰) بر پایه ثورة الاسلام ابوشادی، ادعا کرده که وی منکر حجیت سنت است، اما مطالب آن کتاب این مدعا را اثبات نمی‌کند، حتی ابوشادی، در یک‌جا (۱۱) برای مجموعه احادیث نبوی و قرآن حکمی واحد صادر کرده است.

آثار درباره حجیت سنت

در هر صورت، با تذکار این نکته که فصول درخور توجهی از آثار معرفی شده در بخش «روایت و کتابت و تدوین حدیث» به حجیت آن نیز پرداخته‌اند، پژوهش‌های مرتبط با حجیت سنّت ذیلاً گزارش می‌شود:

حجیة‌ السنة

حجیة السنة، از عبدالغنی عبدالخالق (۱۳۲۱).

جای‌گاه کتاب

این کتاب گسترده‌ترین و متتبعانه‌ترین و دقیق‌ترین نگاشته درباره حجیت سنّت است با نگاه اهل‌سنت و باتوجه به نقدها، اشکال‌ها و پرسش‌ها درباره سنت و حجیت آن.

بحث عصمت انبیاء

مؤلف، سنّت را از نظر فقیهان و متکلمان و سپس اصولیان به‌تفصیل تعریف کرده و به بحث عصمت انبیا پرداخته و جنبه‌های گوناگون عصمت را بازگفته است.

اجتهاد پیامبران

بحث دیگر او درباره اجتهاد پیامبران است و پاسخ به این پرسش که اگر پیامبران اجتهاد می‌کردند، آیا ممکن بود در اجتهاد به خطا روند.
نویسنده خود قائل به اجتهاد پیامبران و نیز عصمت آنان در اجتهاد است و بنابراین، بخشی از سنّت را حاصل اجتهادات پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله دانسته است.

داوری درباره شیعیان

وی حجیت سنّت را ضرورتی دینی معرفی کرده است، اما داوری نادرست وی درباره شیعیان ــکه آنان را مخاطبان شافعی (سطور پیشین) دانسته شگفت‌انگیز است، هر چند اظهار کرده که این نفی حجیت، ناظر به طرق حجیت است، نه اصل آن.

دلائل حجیت

باب دوم و سوم به دلایل حجیت سنّت و پاسخ شبهات اختصاص دارد و مؤلف هفت دلیل در این‌باره اقامه کرده است.

کتابت حدیث

بحث کتابت حدیث، در این اثر نیز خواندنی و تأمل برانگیز است.
مؤلف اگر چه کتابت حدیث را در عصر پیامبر و صحابه نپذیرفته، اما با کوششی ستودنی در مقام اثبات این ادعا برآمده که کتابت نشدن هیچ خللی به سلامت نقل حدیث و انتقال آن به نسل‌های بعدی وارد نکرده است.

جای‌گاه سنت در معارف

در خاتمه کتاب، مؤلف به بحث از جای‌گاه سنّت در معارف و اعتقادات دینی در سنجش با آموزه‌های قرآن پرداخته و نکات سودمندی مطرح کرده است.

نقد کتاب

کتاب عبدالغنی عبدالخالق، در مواردی پذیرفتنی نیست و در مواردی بر پایه مبانی مؤلف بیان شده که آن مبانی محل مناقشه جدّی است.

السنة و مکانتها

السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، از مصطفی سباعی. (۱۲)

شخصیت مؤلف

مؤلف از نواندیشان و مصلحان اخیر اهل‌سنّت است با فرازها و فرودهای بسیار در زندگانی سیاسی، اجتماعی، فکری و کلامی (درباره او عدنان زرزور، مصطفی السباعی الداعیة المجدد، دمشق ۱۴۲۱).

متأثر از خاورشناسان

او این کتاب را باتوجه به نقدها، اشکالات و مواضع خاورشناسان و نیز محققان و متفکرانی از جهان اسلام ــبه تعبیر وی، متأثر از خاورشناسان نگاشته است.
سباعی به هنگام تحصیل در قاهره، در درس علی‌حسن عبدالقادر با آرای خاورشناسان آشنا شد.
به اعتقاد او، (۱۳) استادش که در آلمان درس خوانده بود، مباحث تاریخ تشریع اسلامی را یکسر بر پایه کتاب گولدتسیهر بنا نهاده بود.
مقدمه او درباره خاورشناسان و چگونگی اثرپذیری مؤلفان اسلامی از آنان خواندنی است. (۱۴)

کلیت کتاب

مؤلف ابتدا سنت را تعریف کرده و از موضع صحابیان در برابر سنّت سخن گفته، آنگاه به مسئله «وضع و جعل در حدیث» پرداخته و چگونگی آن را گزارش کرده و در ادامه، تلاش‌های عالمان را برای پیراستگی ساحتِ روایت حدیث از نقل‌های مجهول نمایانده است.
آن‌گاه بحث اصلی کتاب است با طرح «شبهات» درباره حجیت سنّت و پاسخ آن‌ها؛ از جمله در فصل ششم با عنوان «السنة مع المستشرقین» به نقد آرای گولدتسیهر پرداخته است.
سپس از زُهْری و جای‌گاه او در حدیث سخن گفته است.
بخش درخور توجهی از کتاب را نیز به بررسی احادیثی اختصاص داده که در نوشته‌های خاورشناسان و هم‌فکرانشان (مانند احمد امین و محمود ابوریه) با روش «نقد متن» مورد طعن قرار گرفته‌اند.

آرای امین و ابوریه

او در دو فصل از احمد امین و محمود ابوریه و آرای آنان سخن گفته است.

نقد کتاب

تلاش سباعی ارزشمند است، اما کاملا روشن است که برای اثبات و تثبیت آن‌چه آن را قطعی می‌داند، گاه به تکلیف بی‌ثمر افتاده است.
به علاوه، انگیزه‌خوانی نیز گاه او را به مجادلات غیرعلمی کشانده است.

حربه وی در برابر مخالفان

گرایش ابوریه به تشیع، اثرپذیری احمد امین از خاورشناسان، و امثال این تعبیرات، حربه‌هایی است که سباعی برضد مخالفانش به‌کار گرفته است.

دفاعٌ عن‌السنة

دفاع عن‌السنة و ردّ شُبَه‌المستشرقین و الکتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی السنة قدیماً و حدیثاً و ردُّها ردّاً علمیاً صحیحاً، از محمد ابوشَهبه (قاهره ۱۴۰۹).
مؤلف از شیوخ بلند آوازه الأزهر و استاد علوم قرآن و حدیث در آن دانشگاه و نیز در جامعة ام‌القری مکه است.
در این کتاب ابوشَهبه پس از بحثی کوتاه در حجیت سنّت، به پژوهش موردی روی آورده و کوشیده است درستیِ احادیثی را که مؤلفانی چون محمود ابوریه و احمد امین موضوع (مجعول) دانسته‌اند، اثبات کند؛ از جمله حدیت شق‌الصدر، حدیث ذباب، و حدیثی که ماه و آفتاب را در قیامت چونان دو گاو تصویر می‌کند.
او در این اثر تلاش بسیاری کرده و متون احادیث، نقل‌های گوناگون، شرح‌ها، حاشیه‌ها و تعلیقه‌های بسیاری را دیده است و این کتاب را حاصل عمر خود و نتیجه روزگاری دراز در بررسی سنت مطهره و دفاع از سلامت و قداست آن و نقد و رد باطل‌گرایان و شک‌آفرینان معرفی کرده است. (۱۵)
هر چند شور و انگیزه این افراد در دفاع از سنّت و حدیث ستودنی است، اما در نقد این دیدگاه گفته شده است که دفاع از سنّت و حدیث به معنای دفاع از تمام آن‌چه در منابع حدیثی آمده است نیست.
واقعِ صادقِ تاریخ اسلام حاکی از آن است که برخی از آن‌چه در کتب صحاح و غیر آن‌ها (و نیز در برخی منابع حدیثی شیعه) آمده است، به‌هیچ روی قابل دفاع نیست.

دفاعٌ عن الحدیث النبوی

دفاع عن الحدیث النبوی، از احمدعمر هاشم (قاهره ۱۴۲۱)، رئیس دانشگاه الأزهر و از متخصصان علوم قرآنی و حدیث در مصر.
او در این کتاب، ابتدا به کوشش‌های عالمان در حراست از ساحت سنّت اشاره کرده و آن‌گاه شبهه‌ها و پرسش‌های مرتبط با حجیت سنّت (و نیز برخی روایات مورد نقد) را آورده و به آن‌ها پاسخ گفته است.
مسئله وضع در حدیث و چگونگی آن در تاریخ اسلام از دیگر مباحث این کتاب است.

مکانة السنة

مکانة‌السنة فی التشریع الاسلامی و دَحضُ مَزاعم المنکرین، تألیف محمدلقمان سَلَفی (ریاض ۱۴۲۰).
نویسنده کتاب را در چهار باب سامان داده است: اثبات حجیت سنّت، جای‌گاه سنّت در مقابل قرآن، انواع حدیث، و پاسخ به منکران حجیت سنت.
در این باب، مؤلف به بحث کتابت حدیث نیز پرداخته و بر وجود کتابت در عصر پیامبر و صحابه و تابعین تأکید کرده و مخالفان کتابت را گروهی اندک دانسته و کوشیده است کار آنان را توجیه کند.
ادامه این باب یادکرد آرای خاورشناسان و برخی از مسلمانان است درباره حجیت سنّت و چگونگی روایت آن و پاسخ به آن مطالب، که جز برخی مستندات جدید، حاوی مطلب تازه‌ای نیست.

السنة النبویة فی کتابات اعداءِ الاسلام

السنة النبویة فی کتابات اعداء الاسلام : مناقشتها و الرّد علیها، از عماد سید شربینی (مصر ۱۴۲۳).
این کتاب را باید از آخرین تلاش‌های گسترده درباره سنّت و کتابت و حجیت آن و پاسخ به شبهه و اعتراض‌ها تلقی کرد.

موضوعات کتاب

کتاب در دو جلد سامان یافته است: جلد اول، پس از تعریف واژه‌های سنّت و حدیث و امثال آن، به جریان‌های رویارویی با سنّت و حجیت آن اختصاص دارد و آرای خوارج و معتزله و خاروشناسان و شیعه و نیز موضع جریان‌های عرفی‌گرا (سکولار) در برابر سنّت، در آن بررسی شده است.
باب دوم این جلد، مشتمل است بر شبهه‌ها و نقدها و پاسخ آن‌ها.

تردید در اصل منع کتابت

این نویسنده نیز موضوع منع کتابت حدیث را مطرح و ابتدا در اصل نهی تردید کرده است، سپس نهی‌های وارده در متون حدیثی را ناظر به نگارش حدیث همراهِ قرآن دانسته است.
آن‌چه در این باب جدید می‌نماید، افزون بر عدم پذیرش نهی عام از کتابت حدیث از سوی پیامبر اکرم، این ادعاست که نهی خلفا از کتابتِ حدیث هم عام نبوده، بلکه اولاً ناظر به زیاده‌روی (اکثار) در نقل و کتابت، ثانیاً مقطعی و ثالثاً ناظر به کتابت و نه نشر حدیث بوده است.
این ادعا محل تأمل است و قطعآ نهی، شامل نشر کتابت هم می‌شده، اما این‌که نهی عام نبوده به جهاتی پذیرفتنی است. (۱۶)

دلائل حجیت سنت

در ادامه بحث، مؤلف به دلایل حجیت سنّت پرداخته که به‌روشنی متأثر از بحث‌های عبدالغنی عبدالخالق است و مانند او اولین دلیل را عصمت پیامبر دانسته است.

خبرواحد و عدالت صحابه

جلد دوم با بحث از حجیت خبر واحد آغاز می‌شود و سپس با تأکید بر این‌که مخالفان حجیت سنت، به نااستواری طرق روایت استناد کرده‌اند، به بحث از عدالت صحابه پرداخته و همان سخنان رایج در این زمینه را مطرح کرده است.
آخرین بحث او دفاع از روایات مورد طعن برخی از نواندیشان اهل‌سنت است.

تحلیل و نقد کتاب

کتاب شربینی از برخی جهات یک گام به پیش است، از جمله این‌که به منابع معارضان و مخالفان آرای خود، و به‌ویژه به جدیدترین آثار عالمان شیعه، توجه کرده است.
در بحث منع از کتابت حدیث نیز کوشیده است راه جدیدی برای توجیه بگشاید.
شیخ‌ قیس بهجت عطار، از نویسندگان عراقی، در کتابی با عنوان کتابٌ و عِتابٌ : رسالةٌ مفتوحةٌ الی کلیةِ اصول‌الدین، جامعةالأزهر، من بغداد الی القاهرة، مطالب این کتاب را نقد کرده است.
بیشترین بخش نقد متوجه ناآگاهی مؤلف است از مبانی شیعه درباره سنت و صحابه و عدالت آنان.

مکانة‌السنة فی الاسلام

مکانة‌السنة فی الاسلام، تألیف شیخ‌ محمد ابوزَهْو، (۱۷) از استادانِ بنام الأزهر و متخصص در علوم قرآنی و حدیث.
این کتاب، کم حجم اما حاوی نکات سودمندی است درباره نقش سنّت در تبیین و تفسیر قرآن، شبهات مرتبط با حجیت سنّت و پاسخ به آن‌ها، صحابه و جای‌گاه آنان در حراست از ساحت سنّت و انتقال آن به نسل‌های بعدی، و دفاع از صحابیان از جمله دفاع از ابوهریره.
این کتاب در ادامه پژوهش بسیار عالمانه و دقیق ابوزهو با عنوان الحدیث و المحدثون، اَوْ، عنایة‌الأمة الاسلامیة بالسنة‌ النبویة (قاهره ۱۳۷۸) نگاشته شده و با این‌که از کج‌اندیشی درباره شیعه پیراسته نیست، موضوعات و مطالب دیگر آن واقع‌بینانه و استوار است.
مؤلف به امر و ترغیب رسول‌اللّه به کتابت حدیث پرداخته و نشان داده است که هیچ حدیث استوار و صحیحی دالّ بر منع کتابت حدیث وجود ندارد و بنابراین، منع تدوین پس از پیامبر اکرم مستند شرعی نداشته و صرفآ رأی و فهم خلیفه، و ناظر به وضع خاص بوده است. (۱۸)

السنة النبویة و مطاعن

السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها، از مکی شامی (عمان ۱۴۲۰).
نویسنده با بحثی گذرا از وضع حدیث، سنّت و چگونگی ثبت و کتابت و سماع و نقل آن در روزگار رسول‌اللّه و صحابه و نگاهی اجمالی به جریان وضع و جعل در گذر زمان، و تأملی در چگونگی سنّت و حدیث در روزگار معاصر و پژوهش‌های خاورشناسان، درباره مواضع جریان‌های گوناگون در برابر سنّت بحث کرده و آن را در سه دیدگاه عرضه و نقد نموده (سطور پیشین) و به تأویل‌گرایان و چگونگی تأویل نصوص از دیدگاه آنان نیز پرداخته است.

القرآنیون و شبهاتهم حول‌السنة

القرآنیون و شبهاتهم حول‌السنة، از خادم حسین الهی‌بخش (طائف ۱۴۲۱).

قرآنیون

نویسنده با طرح این پرسش که قرآنیون کیستند، آرای آن‌ها چیست و به کدام مرحله از تاریخ و فرهنگ اسلامی تعلق دارند، کتاب خود را آغاز کرده است.
به باور او، قرآنیون کسانی هستند که می‌گویند در تشریع و هدایت و برنامه زندگی، قرآن برای مسلمانان، بسنده است و نیازی به سنّت ندارند.
این جریان، حرکت فکری و اعتقادی نیرومندی را در شبه‌ قاره هند تشکیل داده بود و در برخی بلاد اسلامی نیز باورمندانی داشت، اما نمی‌توان همه کسانی را که خادم حسین در کتابش نام‌برده است از این گروه دانست.

مستندات قرآنیون

مؤلف پس از گزارشی تاریخی، مستندات قرآنیون را درباره کافی بودن قرآن و بی‌نیازی از سنّت، بررسی کرده است.

تأثیر قرآنیون

این جریان و اثری که در جهان اسلام برجای نهاده، درخور تأمل است.
جز این کتاب، نگاشته شایان توجهی درباره آنان، دست‌کم در ادبیات عربی، در اختیار نیست.

کتب در جواب قرآنیون

محمود محمد مزروعه در کتابی مختصر با عنوان شبهات‌القرآنیین حول‌السنة النبویة، شبهه‌ها و پرسش‌های آنان را آورده و پاسخ گفته است.
او در این کتاب از کتاب خادم‌حسین اثر پذیرفته است.
بر همین سیاق است اثر کوچک دیگری با عنوان شبهات‌القرآنیین، از عثمان‌ بن معلم محمود بن شیخ‌علی.

نظریة‌السّنة فی الفکر الامامی‌

نظریة السنة فی الفکر الامامی‌الشیعی : التکون و الصیرورة، تألیف حیدر حب‌اللّه. (۱۹)
پژوهشی است مفصّل، متتبعانه، بنیادی درباره سنّت و حجیت آن از دیدگاه عالمان و فقیهان و اصولیان شیعه.

انواع سنت

نویسنده از دوگونه سنّت سخن گفته است: سنّت واقعیه و سنّت مَحْکیه.
وی به‌درستی بر این نکته تأکید کرده است که شیعه در حجیت سنت تردیدی ندارد و بنابراین، بحث از حجیت سنّت واقعیه زائد به نظر می‌رسد؛ یعنی آن‌چه از سنّت با نقل متواتر یا همراه با قرائن در اختیار عالمان قرار گیرد، حجیتش قطعی است.
اما سنّت محکیه، بحث اصلی این کتاب است و گزارش مواضع عالمان شیعه از آغاز غیبت صغری تاکنون، درباره سنّت محکیه یا خبر واحد.

مباحث فصول کتاب

فصل اول، به‌گونه‌ای گذرا این بحث را در دوره حضور مطرح می‌کند.
فصل دوم به فاصله سال‌های ۲۶۰ تا روزگار ابن‌طاووس حلی (متوفی ۶۶۴) و علامه حلّی (متوفی ۷۲۶) اختصاص دارد.
در این فصل، دیدگاه شیخ‌مفید، سیدمرتضی علم‌الهدی، شیخ‌طوسی، طبرسی، ابن‌ برّاج، ابن‌ ادریس حلّی، و محقق حلّی به بحث نهاده شده و با تحلیل دقیق، از وجوه افتراق و اتفاق دیدگاه سیدمرتضی و شیخ‌طوسی سخن رفته است.
در فصل سوم جای‌گاه «نقد سند» و «نقد متن» در ارزیابی روایات بررسی شده و با اشاره به اقسام حدیث، به تحولات روی‌کرد نقد سند پرداخته شده است.
فصل چهارم روی‌کرد اخباریان به سنت است با تحلیلی گسترده از چگونگی شکل‌گیری این جریان و موضع اخباریان در برابر گونه‌بندی حدیث و نیز رویارویی جریان اصولی با اخباری.
در این فصل چگونگی مرجعیت علمی قرآن در کنار «مرجعیت سنت» و بالعکس به بحث نهاده شده است.
سنّت در روزگار معاصر، موضوع فصل پنجم است، باتوجه به فرایند بحث‌های اصولی مدرسه‌های نجف و قم.
در فصل ششم سخن از نقد سنت است با توجه به بحث‌های خاورشناسان درباره حدیث و جریان قرآنیون و نقد آن‌ها.
گزارش آرای ناقدانِ سنت محکیه در این بخش شایان توجه است.
آخرین بحث، حد و حدود «حجیت خبر واحد» در غیر احکام و مسائل فقهی است که بحثی سودمند و درخور تأمل است.

منزلة‌السّنة

منزلة‌السنة من الکتاب و اثرها فی الفروع الفقهیة، از محمدسعید منصور (قاهره ۱۹۹۳).
موضوع اصلی کتاب، بررسی جای‌گاه سنّت در مقایسه با قرآن و آموزه‌های سنّت در سنجش با تعالیم قرآن کریم است، با عنوان‌هایی چون سنّت تأکید قرآن، سنّت بیان و تبیین قرآن، مرتبه و موضع سنّت در تشریع احکام در کنار قرآن.
مؤلف تمام این عناوین را بر پایه کتاب‌های فقهی پی‌گیری کرده است.

رابطه متقابل کتاب و سنّت

رابطه متقابل کتاب و سنت، از علی نصیری (تهران ۱۳۸۶ش).

ظواهر قرآن

مؤلف بحث را از قرآن آغاز کرده است با بررسی حجیت و اعتبار ظواهر قرآن، قرآن و تفسیر به رأی، ویژگی‌های بیانی قرآن، ظاهر و باطن در قرآن، چگونگی استعمال لفظ در بیش‌تر از یک معنی در قرآن، اجمال در بیان قرآن و غیره.

بحث سنت

آن‌گاه سخن از سنّت است با بحث درباره مفهوم سنّت، جای‌گاه سنّت، حجیت سنّت، چگونگی حجیتِ سنّتِ محکیه (خبر واحد) در فقه و معارف و عقاید.
رابطه کتاب و سنّت از منظر اندیشه‌وران فصل دراز دامن کتاب است که در ضمن آن سه جریان را بازمی‌شناساند: قرآن محوری، سنّت محوری، و قرآن محوری و سنّت‌مداری.

استقلال در حجیت

مؤلف، دیدگاه دوگانه محوری را مطرح می‌کند، یعنی استقلال قرآن و سنّت در حجیت.
بر پایه این دیدگاه، قرآن و سنّت دو کتاب‌اند که هر کدام جای‌گاه خود را دارند: قرآن به کلیات پرداخته و سنّت به جزئیات؛ قرآن اصول را بر نموده و سنّت آن را تبیین کرده و تفصیل داده است.
اما این دو کتاب در هدایت‌آفرینی و نقش‌آفرینی در حیات انسان مؤمن، جدایی‌ناپذیرند.

خدمات سنت به قرآن

فصل چهارم به‌ویژه به جای‌گاه آموزه‌های سنّت در سنجش با قرآن اختصاص دارد و به تعبیر نویسنده «خدمات سنّت به قرآن»، و تقریر و تأکید آیات الهی، تبیین و تفسیر آموزه‌های قرآنی و غیره.

خدمات قرآن به سنت

در فصل پنجم از خدمات قرآن به سنّت سخن رفته و آن‌گاه مؤخره و نتایج بحث ذکر شده است.

حجیت سنت در منابع اصول

بحث درباره حجیت سنّت، در منابع اصولی نیز به گستردگی مجال طرح یافته است.
به‌واقع، جای‌گاه این بحث در آثار اصولی است که مؤلفان آن‌ها از سنّت به مثابه یکی از مصادر و منابع استنباط به تفصیل سخن می‌گویند.
نمونه‌ای از آن، کتاب شایان توجه محمدسلام مدکور است با عنوان مناهج الاجتهاد فی الاسلام (کویت ۱۳۹۳) که حجیت سنّت را از دیدگاه تمام مذاهب و فرق اسلامی به بحث گذاشته است.
دیگر این‌که در برخی از آثاری که به انگیزه نقد برخی پژوهش‌های نونگاشته شده است نیز به اقتضای متن مورد نقد، از حجیت سنّت سخن رفته است. (۲۰) (۲۱) (۲۲)

پی‌نوشت‌ها:

۱. الاُمّ، محمد بن ادریس شافعی، ج۷، ص۲۸۷، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۲. تاریخ التشریع الاسلامی، محمد خضری، ج۱، ص۱۸۶، مصر ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
۳. مفتاح الجنة فی الاحتجاج بالسنة، عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، ج۳، ص۳، مدینه ۱۳۹۹.
۴. القرآنیون و شُبَهاتهم حول السنة، خادم حسین الهی‌بخش، ج۱، ص۷۸ـ ۸۱، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۵. دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، محمد مصطفی اعظمی، ج۱، ص۲۲ـ۲۵، ریاض (۱۳۹۶ (.
۶. السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها، مکی شامی، ج۱، ص۱۲۳ به بعد، عمان ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
۷. منابع اجتهاد (از دیدگاه مذاهب اسلامی)، جناتی، محمد ابراهیم، ص (۱۲۰-۷۶).
۸. مبادی فقه و اصول، فیض، علیرضا، ص (۳۱-۲۸).
۹. اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۲، ص (۷۰-۶۳).
۱۰. القرآنیون و شُبَهاتهم حول السنة، خادم حسین الهی‌بخش، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۱۱. ثورة الاسلام، احمد زکی ابوشادی، ج۱، ص۶۲ـ۶۳، بیروت: دار مکتبة الحیاة، (بی‌تا).
۱۲. ابن ‌سعد (بیروت).
۱۳. السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، مصطفی سباعی، ج۱، ص۳۳ـ۳۴، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۱۴. السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، مصطفی سباعی، ج۱، ص۲۶ـ۴۲، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۱۵. دفاعٌ عن السنة و ردّ شُبَه المستشرقین و الکُتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی السنة قدیماً و حدیثاً و ردّها ردّاً علمیاً صحیحاً، محمد ابوشهبه، ج۱، ص۳۲۹، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
۱۶. تدوین الحدیث عند الشیعة الامامیة: بدایته المبکّرفی عهدالرسول و مصیره حتی الکلینی، محمدعلی مهدوی‌راد، ج۱، ص۱۰۵ به بعد، بیروت ۱۴۲۷.
۱۷. ابن ‌سعد (بیروت).
۱۸. مکانةالسنة فی‌الاسلام، محمد محمد ابوزهو، ج۱، ص۲۶ـ۲۹، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۱۹. ابن ‌سعد (بیروت).
۲۰. التصنیف فی السنة النبویة و علومها، خلدون احدب، ج۱، ص۳۷ـ۵۴، من بدایة المنتصف الثانی للقرن الرابع عشر الهجری و الی نهایة الربع الاول من القرن الخامس عشر الهجری، بیروت ۱۴۲۷.
۲۱. المعجم المصنف لمؤلفات الحدیث الشریف، محمد خیر بن رمضان یوسف، ج۲، ص۵۶۹ـ ۵۸۵، ریاض ۱۴۲۳.
۲۲. مصادر الدراسات الاسلامیة و نظام المکتبات و المعلومات، جیوسف مرعشلی، ۱، ص۵۷۰ـ۵۷۹، ج۱، بیروت ۱۴۲۷/ ۲۰۰۶.

فهرست منابع:
(۱) ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
(۲) ابن ‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، تهران: انتشارات اسماعیلیان، (بی‌تا).
(۳) ابن ‌جوزی، کتاب الموضوعات، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۶ـ ۱۹۶۸.
(۴) ابن ‌حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست (بی‌تا).
(۵) ابن ‌حجر عسقلانی، کتاب تهذیب التهذیب، (بیروت) ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۶) ابن ‌سعد (بیروت).
(۷) ابن ‌شاذان، مختصر اثبات الرجعة، از باسم موسوی، در تراثنا، سال ۴، ش ۲ (ربیع‌الآخر جمادی‌الآخره ۱۴۰۹).
(۸) ابن ‌عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ما ینبغی فی روایته و حمله، قدم له و علق علیه محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۹) ابن ‌ودعان، الاربعون الودعانیة، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، در میراث حدیث شیعه، دفتر ۱۷، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم: دارالحدیث، ۱۳۸۶ش.
(۱۰) محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، قاهره (۱۹۸۰).
(۱۱) محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
(۱۲) محمد محمد ابوزهو، مکانةالسنة فی‌الاسلام، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۱۳) احمد زکی ابوشادی، ثورة الاسلام، بیروت: دار مکتبة الحیاة، (بی‌تا).
(۱۴) محمد ابوشهبه، دفاعٌ عن السنة و ردّ شُبَه المستشرقین و الکُتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی السنة قدیماً و حدیثاً و ردّها ردّاً علمیاً صحیحاً، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۱۵) خلدون احدب، التصنیف فی السنة النبویة و علومها، من بدایة المنتصف الثانی للقرن الرابع عشر الهجری و الی نهایة الربع الاول من القرن الخامس عشر الهجری، بیروت ۱۴۲۷.
(۱۶) احمد صبحی منصور، القرآن و کفی مصدرآ للتشریع الاسلامی، بیروت ۲۰۰۵.
(۱۷) محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض (۱۳۹۶ (.
(۱۸) خادم حسین الهی‌بخش، القرآنیون و شُبَهاتهم حول السنة، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۱۹) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۲۰) جمال بن ا، نحو فقه جدید، قاهره: دارالفکر الاسلامی، (بی‌تا).
(۲۱) هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث و المحدثین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، (بی‌تا).
(۲۲) هاشم معروف حسنی، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، بیروت ۱۹۷۳.
(۲۳) محمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفة، قم ۱۳۷۶ش.
(۲۴) علی حسن حلبی، ابراهیم طه قیسی، و حمدی محمد مراد، موسوعة الاحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة، ریاض ۱۴۱۹.
(۲۵) محمد حمزه، الحدیث النبوی و مکانته فی الفکر الاسلامی الحدیث، بیروت ۲۰۰۵.
(۲۶) محمد خضری، تاریخ التشریع الاسلامی، مصر ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
(۲۷) احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، (بیروت) ۱۹۷۴.
(۲۸) ذهبی.
(۲۹) محمد رشیدرضا، «الاحتجاج باحادیث الآحاد فی العقائد و تحقیق معنی الظن و الیقین و التواتر»، المنار، ج۱۹، ش۶ (محرّم ۱۳۳۵).
(۳۰) محمد رشیدرضا، «حقیقة الجن و الشیاطین»، همان، ج۷، ش۱۸ (رمضان ۱۳۲۲).
(۳۱) محمد رشیدرضا، «السنة و صحتها و الشریعة و متانتها: ردّ علی دعاة النصرانیة بمصر»، همان، ج ۱۹، ش ۲ (رمضان ۱۳۳۴)، همو، «النسخ و اخبار الآحاد»، همان، ج۱۲، ش ۹ (رمضان ۱۳۲۷).
(۳۲) رفعت فوزی عبدالمطلب، توثیق السنة فی القرن الثانی الهجری: اسسه و اتجاهاته، (قاهره) ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
(۳۳) مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
(۳۴) عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، مفتاح الجنة فی الاحتجاج بالسنة، مدینه ۱۳۹۹.
(۳۵) محمد بن ادریس شافعی، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۳۶) مکی شامی، السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها، عمان ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
(۳۷) محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیلة، علق علیه علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۹۰.
(۳۸) علی شهرستانی، منبع تدوین الحدیث: اسباب و نتائج، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۳۹) صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
(۴۰) محمد توفیق صدقی، «الاسلام هو القرآن وحده»، المنار، ج۹، ش ۷ (رجب ۱۳۲۴).
(۴۱) عبدالمنعم صالح العلی، دفاع عن ابی‌هریرة، بغداد ۱۹۸۱.
(۴۲) محمد عبده، الاعمال الکاملة للامام محمد عبده، چاپ محمد عماره، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۴.
(۴۳) نیازی عزالدین، دین السلطان، دمشق ۱۹۹۷.
(۴۴) محمد سعید عشماوی، اصول الشریعة، قاهره ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
(۴۵) محمد سعید عشماوی، حجیة الحدیث، قاهره ۱۴۱۵الف.
(۴۶) محمد سعید عشماوی، حقیقة الحجاب، قاهره ۱۴۱۵ب.
(۴۷) محمد سعید عشماوی، الربا و الفائدة فی الاسلام، بیروت.
(۴۸) محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
(۴۹) علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم (بی‌تا).
(۵۰) اکرم عمری، بحوث فی تاریخ السنة المشرفة، بغداد ۱۹۷۲.
(۵۱) محمد غزالی، السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث، قاهره ۱۴۱۰.
(۵۲) عمر فلّاته، الوضع فی الحدیث، دمشق ۱۴۰۱.
(۵۳) محمد جمال‌الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة بیطار، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷، چاپ افست ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.
(۵۴) اسماعیل کردی، نحو تفعیل قواعد نقد متن الحدیث: دراسة تطبیقیة علی بعض احادیث الصحیحین، دمشق ۲۰۰۲.
(۵۵) کلینی، اصول کافی.
(۵۶) یوسف مرعشلی، مصادر الدراسات الاسلامیة و نظام المکتبات و المعلومات، ج۱، بیروت ۱۴۲۷/ ۲۰۰۶.
(۵۷) ابوالاعلی مودودی، خلافت و ملوکیت، ترجمه خلیل احمد حامدی، (تهران) ۱۴۰۵.
(۵۸) محمدعلی مهدوی‌راد، تدوین الحدیث عند الشیعة الامامیة: بدایته المبکّرفی عهدالرسول و مصیره حتی الکلینی، بیروت ۱۴۲۷.
(۵۹) محمدعلی مهدوی‌راد، تدوین حدیث: منع تدوین حدیث.
(۶۰) توجیه‌ها، نقدها»، علوم حدیث، ش۵ (پاییز ۱۳۷۶)، ش۶ (زمستان ۱۳۷۶).
(۶۱) میرحامد حسین، استخراج المرام من استقصاء الافهام، قم ۱۳۸۳.
(۶۲) محمد خیر بن رمضان یوسف، المعجم المصنف لمؤلفات الحدیث الشریف، ریاض ۱۴۲۳.

منبع مقاله:
مجید معارف ... [و دیگران]، (1389) مجموعه کتابخانه‌ی دانشنامه‌ی جهان اسلام (10): حدیث و حدیث پژوهی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان آیا مردم زرتشتی ایران به زور مسلمان شدند؟ شهر سوالپاسخ با سلام و تشکر در این باره در ابتدا باید گفت نظام های اجتماعی در هر دوران موکبشهرداری قدس شهرداری قدس سازمانی غیردولتی‌است که درسال۱۳۶۸ تأسیس شد و اداره شهر قدس الف هخامنشی گرایی ضدیت با تاریخ کهن ایرانی استبه راحتی مورد پذیرش واقع شود اما این روایت در کتابهای تاریخی و درسی ما به راحتی تکرار عقلانیت و معنویتآثار خواجو متعدد و کلیان او مفصل و از هر حیث سزاوار دقت و شایان اهمیت است وى که سرودن آثار و فوائد ایمان مذهبی از نظر روان شناسان مسلم و قطعی است که اکثر بیماری های روانی ناشی از ناراحتی های روحی و زندگی نامه پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر …زندگی‌نامه حضرت آیت ‌الله سیدعلی حسینی سیستانی به قلم یکی از دانش‌ آموختگان معظم‌لهپایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذبشادی بی هدف دالای لاما گردآورندهمظاهری سیف سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش ره ولاء فرهنگ و اجتماعقالَ الصادِقُ علیه السلام غیبت کردن بر هر مسلمانی حرام است و البته همانگونه که آتش دانلود متن کامل مقالات در رشته های مختلف بصورت …دانلودمتنکاملمقالاتدربرای دانلود مقالات خود از پایگاه های علمی از سرویس دانلود مقالات علمی استفاده کنید مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به آیا مردم زرتشتی ایران به زور مسلمان شدند؟ شهر سوال پاسخ با سلام و تشکر در این باره در ابتدا باید گفت نظام های اجتماعی در هر دوران تابعی از موکب شهرداری قدس شهرداری قدس سازمانی غیردولتی‌است که درسال۱۳۶۸ تأسیس شد و اداره شهر قدس را به الف هخامنشی گرایی ضدیت با تاریخ کهن ایرانی است به راحتی مورد پذیرش واقع شود اما این روایت در کتابهای تاریخی و درسی ما به راحتی تکرار می شود عقلانیت و معنویت آثار خواجو متعدد و کلیان او مفصل و از هر حیث سزاوار دقت و شایان اهمیت است وى که سرودن شعر را زندگی نامه پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید زندگی‌نامه حضرت آیت ‌الله سیدعلی حسینی سیستانی به قلم یکی از دانش‌ آموختگان معظم‌له آثار و فوائد ایمان مذهبی از نظر روان شناسان مسلم و قطعی است که اکثر بیماری های روانی ناشی از ناراحتی های روحی و تلخی ره ولاء فرهنگ و اجتماع قالَ الصادِقُ علیه السلام غیبت کردن بر هر مسلمانی حرام است و البته همانگونه که آتش هیزم پایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذب شادی بی هدف دالای لاما گردآورندهمظاهری سیف سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش های دانلود متن کامل مقالات در رشته های مختلف بصورت رایگان از دانلودمتنکامل دانلود متن کامل مقالات در رشته های مختلف بصورت رایگان از دانشگاه فردوسی مشهد مکان های تاریخی اصفهان خانه های تاریخی کاشان داستان های تاریخی کوتاه مکان های تاریخی ایران دانلود کتاب های تاریخی عکس های تاریخی افغانستان عکس های تاریخی ایران فیلم های تاریخی


ادامه مطلب ...