مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

بازیگر و مجری طنز: ما آدمهایی متوقع و طلبکار هستیم!

جام جم سرا به نقل از شهروند: رامبد جوان، از همان ابتدا که در سریال «خانه سبز» ظاهر شد، توانست خودش را خوب نشان دهد. او با خسرو شکیبایی خوب اخت شده بود و توانست از آن‌جا خودش را در دل تماشاگرها جا کند. همان سریال رمز موفقیتش شد. رامبد جوان در کنار آن سریال نشان داد که استعداد خوبی برای اجرا هم دارد و می‌تواند یک ایده‌پرداز خوب باشد و مجموعه‌های تلویزیونی خوبی تولید کند، ضمن‌ این‌که آدم طنازی هم هست و بلد است دیگران را چطور بخنداند. او با ساخت فیلم سینمایی «ورود آقایان ممنوع» نشان داد که می‌تواند مخاطب‌های بسیاری را به سینماها بکشاند و یک کمدی سطح بالا تولید کند. او می‌گوید جامعه نیاز به خندیدن دارد و در این برنامه مدام به تماشاگرانش توصیه می‌کند که بخندند و با همان روحیه شاد و خوبی هم که دارد، می‌خواهد خندیدن را در جامعه نهادینه کند.


طبق آمار ایران، دومین کشور افسرده جهان است با این مقوله چطور کنار می‌آیید؟

آدم‌های زیادی را می‌بینیم که از نظر ما موفق هستند، مال و اموال زیاد و پست‌های خوبی دارند ولی افسرده هستند، شاد نیستند و احساس خوشبختی نمی‌کنند


ما بلد نیستیم چه کار کنیم. درست است که در مملکت ما گرانی هست اما سوال من این است که مگر در اروپا گرانی وجود ندارد؟ مگر خانه آدم‌ها در اروپا چند متر است؟ شهرهای مختلف اروپا را دیده‌ام. خانه طرف در حد یک تخت است، از صبح تا شب کار می‌کند بلکه بتواند روزمره‌اش را بگذراند. هم درس می‌خواند و هم کار می‌کند و در کنار اینها تفریحاتش را هم دارد، اما در تحصیل و کارش موفق می‌شود و رشد می‌کند. اصلا مگر همه آدم‌های موفق موفقیت را قلمبه جلوی‌شان گذاشته‌اند؟ ما از همه توقع داریم.

مدام به این فکر می‌کنیم که پدر و مادرمان برای ما کاری نکرده‌اند، مدرسه و دانشگاه هم همین‌طور یا دولت کاری برای‌مان نمی‌کند. همه‌اش توقع داریم و طلب‌کار هستیم. در صورتی که در مملکت خودمان این همه آدم موفق داریم. از دکتر حسابی تا یک عالمه آدم دیگر که همه‌شان در سخت‌ترین شرایط خانوادگی، عاطفی، مالی و آموزشی رشد کرده‌اند و برای خودشان کسی شده‌اند و به آن چه داشتند هم افتخار می‌کنند و ما می‌توانیم به آنها به صورت یک نمونه موفق نگاه کنیم. اما مشکل این‌جاست که ما بلد نیستیم چنین کارهایی را انجام بدهیم.


اما نکته مهم این است که ما باید یاد بگیریم و به این فکر کنیم که خودمان باید موفقیت و خوشبختی‌مان را رقم بزنیم. می‌توانیم به خودمان بگوییم موفقیت من در زندگی این است که روزها حالم خوب باشد، این اتفاق می‌افتد و همین کافی است. این به‌نظر من یعنی موفقیت. آدم‌های زیادی را می‌بینیم که از نظر ما موفق هستند، مال و اموال زیاد دارند، ملک زیاد و پست‌های خوبی دارند ولی افسرده هستند، شاد نیستند و احساس خوشبختی نمی‌کنند. اینها نمی‌تواند ملاک باشد چون درنهایت هرکسی مسئول موفقیت خودش است.


شما در آینده برای جوان‌های امروز نوستالژی می‌شوید، این چه حسی است؟
حس خوبی است وقتی در یک مسابقه خوب مخاطب دارید خوشایند است.


کارتون مورد علاقه‌تان چیست؟
خیلی کارها را دوست دارم. من عاشق «لئون کینگ»، «آیس ایج»، «تارزان» و... هستم. خیلی کارها هستند مثل «مری‌اند مکس» که آن را خیلی دوست دارم.

خیلی غذاها را بلد هستم. استیک را عالی درست می‌کنم یا اسپاگتی را خیلی خوب درست می‌کنم


شیرینی مورد علاقه‌تان چیست؟
سال‌هاست که علاقه‌ام به شیرینی کم شده، نه این‌که دوست نداشته باشم بلکه علاقه‌ام کم شده است. گاهی می‌خورم.


چه غذایی دوست دارید؟
اصولا کمتر هله‌هوله می‌خورم. وقتی گرسنه می‌شوم با شیرینی و خرده‌ریز خودم را سیر نمی‌کنم. دلم می‌خواهد غذا بخورم. همه‌جور غذایی را دوست دارم. عاشق سوپ و‌ آش هستم. متاسفانه گوشت خیلی دوست دارم. پلو مرغ و قرمه‌سبزی را هم دوست دارم. اصولا غذاهای ایرانی و البته غذاهای فرنگی را هم دوست دارم.


خودتان چه چیزهایی بلدید درست کنید؟
خیلی غذاها را بلد هستم. استیک را عالی درست می‌کنم یا اسپاگتی را خیلی خوب درست می‌کنم.


اسپاگتی در ٨ دقیقه؟
آره... خوراک خیلی خوب درست می‌کنم.


مثل اغلب آقایان اگر جایی تنها بمانید گرسنه نمی‌مانید؟
ابدا... ابدا...


خنده‌دارترن اتفاقی که در خندوانه افتاده و واقعا از ته دل خندیده‌اید کی بوده؟
همه‌اش ما در این برنامه داریم می‌خندیم.


اشک از چشم‌تان هم می‌آید؟
جدیدا چند وقت است اشک از چشمم نمی‌آید. خسته شدیم ولی تا یک ماه پیش همه‌اش اشک از چشم‌مان می‌آمد. خنده ایجاد می‌شود ولی اشک از چشم درآمدن نداریم.


چه اتفاقی باید بیفتد که غش‌غش بخندید؟
به نظرم شوخی‌کردن هوشمندی می‌خواهد.


کمدین مورد علاقه‌تان کدام است؟
خیلی‌ها هستند. برادران مارکس، جری لوئیس، باستر کیتون،‌ هارولوید و جالب است که از همه کمتر چارلی‌ چاپلین را دوست دارم.


چرا؟
نمی‌دانم، ولی من با باستر کیتون بیشتر می‌خندم. مثلا کیتون در کشتی‌گیر کرده پایین می‌رود تا پره موتور را تعمیر کند. لباس غواصی می‌پوشد و بعد یک تابلو می‌زند که کارگران مشغول کارند و شروع می‌کند در اقیانوس زیر آب تعمیر کردن. این خنده‌دار است. ولی با چاپلین هیچ‌وقت نمی‌خندم. از چاپلین کمتر از بقیه خوشم می‌آید. برادران مارکس فوق‌العاده‌اند. نابغه‌های دنیای کمدی هستند، آنها درجه یک‌های جهان هستند.


یک عکس در اینترنت هست که نیما سر روی شانه شما گذاشته و مثل گنجشک روی شانه شماست درست عین همان عکس را شما با مرحوم خسرو شکیبایی دارید، شما هم گنجشک آقای شکیبایی بودید؟
من همه‌چیز شکیبایی بودم.


یک خاطره از ایشان می‌گویید؟
اولا آقای شکیبایی بی‌رحم بود. بی‌رحمی‌اش هم این بود که این‌قدر دوست داشتنی بود که امکان نداشت تو در برابرش قرار بگیری و عاشقش نشوی، اما، به تو معتقد نبود. مثل عشقی بود که نمی‌ماند، همین هم بود، نماند و رفت. از خودش مراقبت نکرد. خیلی خشم داشت و از خیلی چیزها غصه داشت. من برای از دست دادنش خیلی غصه خوردم، همه غصه خوردند. من خیلی به او نزدیک بودم ولی از یک سالی دیگر دلم نمی‌خواست او را ببینم. اصلا، اصلا دلم نمی‌خواست. به نظرم داشت از بین می‌رفت و من از بین رفتنش را می‌دیدم. دلم می‌خواست همان خسرویی که می‌شناختم باشد همان خسروی جذاب بماند. خاطراتش برایم شادتر بود تا دیدنش. متاسفم که او از پس زندگی بر نیامد. این اولین‌بار است این حرف را می‌زنم. من هیچ‌وقت درباره خسرو این‌طوری نگفته‌ام.


مثل محبوبی که آدم دوستش دارد اما از دستش ناراحت است؟
وقتی به کسی این‌قدر علاقه پیدا می‌کنی دلت می‌خواهد او از خودش مراقبت کند. خسرو از خودش مراقبت نمی‌کرد. انگار لج کرده بود. یک‌بار مهرانه مهین‌ترابی یک حرفی به خسرو زد و گفت «انگار تو تصمیم گرفته‌ای هیچ چیزت را سالم زیر خاک نبری.»


غر و گلایه و شکوه ندارید؟
نه چون می‌دانم اگر غر بزنم میزان آسیب‌هایم زیاد می‌شود.


یادم است در گفت‌وگوی قبلی‌تان غر و گلایه زیاد داشتید.
الان هم دارم اما در زندگی این کار را نمی‌کنم.


اما خیلی تلخ بودید.
ممکن است. زندگی کردن سخت است و واقعا مهارت می‌خواهد.

غصه می‌خورم از این‌که بچه‌ها نمی‌دانند موفقیت یعنی چه. غصه می‌خورم از این‌که این همه استعداد، هوش و قابلیت دارند ولی درایت برای موفقیت ندارند


الان این مهارت را به دست آوردید؟
قطعا نه. اگر مهارت زندگی کردن را داشتم که خوشبخت‌ترین آدم جهان می‌شدم ولی من خوشبخت‌ترین آدم جهان نیستم.


امید دارید خوشبخت‌ترین بشوید یا دوست دارید که این‌طور بشوید؟
تلاشم را می‌کنم. من همین الان هم احساس خوشبختی می‌کنم که یک فکر و ایده در من به وجود می‌آید و خندوانه شکل می‌گیرد و این همه تماشاگر با آن ارتباط برقرار می‌کنند، در مقابل آدم‌هایی که ممکن است در برابرش مقاومت کنند. آدم‌های زیادی اذعان می‌کنند که حال‌شان بهتر است. چند وقت پیش خانمی را دیدم در خیابان جلوی من نگه داشت و با من حرف زد، او می‌گفت دختری دارد که دیپلمش را گرفته و یک‌سال در خانه مانده و افسرده شده و در حدی این افسردگی زیاد است که از اتاقش بیرون نمی‌آید، می‌گفت من و شوهرم نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم ولی از وقتی برنامه شما شروع شده هر شب نگاه می‌کند و الان با دوستانش قرار گذاشته و با هم به کوه می‌روند. او از من تشکر کرد از این‌که دوباره خنده را به خانواده‌اش برگرداندم. او می‌گفت حالا که دوباره صدای خنده را در خانه‌مان می‌شنویم احساس می‌کنیم دخترمان دوباره دارد، زندگی می‌کند. به نظر من این خوشبختی بزرگی است.


آخرین فیلمی که دیدید چه بود؟
فکر کنم آمریکن‌هاستل بود.


آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
آخرین کتاب هم رمان «اسلپ استیک» نوشته کورت وونه گات بود.


آخرین تئاتری که دیدید؟
شاید مسخ بود.


نظرتان درباره نیما چیست؟
نیما خیلی خوب و جوان است. از آنهایی است که دوست دارد ره صد ساله را یک شبه برود. ولی خیلی با استعداد است.


نصیحتش هم می‌کنید؟
او را دعوا هم می‌کنم.


کتکش هم می‌زنید؟
نه من هیچ‌وقت هیچ‌کسی را کتک نمی‌زنم. او را دعوا می‌کنم به‌خاطر این‌که غصه می‌خورم از این‌که بچه‌ها نمی‌دانند موفقیت یعنی چه. غصه می‌خورم از این‌که این همه استعداد، هوش و قابلیت دارند ولی درایت برای موفقیت ندارند. نیما هم متاسفانه دچار این مسأله است.


نمی‌خواهید برای جوان‌ها تدریس کنید؟
موفقیت درس‌دادنی نیست. موفقیت به‌دست آوردنی است. آدم برای موفقیت باید خیلی با حوصله باشد.


دوست دارید جای کدام کاراکتر در کدام فیلم بازی می‌کردید؟
در فیلم «بتمن» نقش جوکر آقای هیت لجر را دوست دارم. به نظرم او بی‌نظیر بود اما این‌که دوست داشتم جای او بازی کنم یا نه را نمی‌دانم. این نقش شاهکار است. البته فیلم اخیر آقای اسکورسیزی «گرگ وال‌استریت» است که دی‌کاپریو بازی می‌کند و به نظر من شاهکار است. اینها نمونه‌هایی است که شبیه‌اش را نداریم.


از برخوردهای مثبتی که مردم در کوچه و خیابان با شما دارند بگویید؟
همین انرژی مثبتی که مردم به من می‌دهند برای من خیلی لذت‌بخش است.


یکی از خنده‌دارترین چیزهایی که شنیده‌اید کدام است؟
من اصلا‌ترین دارم.


واقعا‌ترین ندارید؟
به نظرم یکی از رازهای خوشبختی همین است.


از واکنش‌های خنده‌داری که از سوی مردم دیدید بگویید؟
یک بار داشتم خیلی جدی و با التهاب در خیابان جلوی یک فروشگاه با تلفن حرف می‌زدم که یک آقایی آمد جفت من ایستاد و جفت دست‌های مرا گرفت و دست‌هایم را پایین آورد و بعد روبوسی کرد.


حتی همان دستی که گوشی دست‌تان بود؟
آره، خیلی هم قوی بود. روبوسی کرد و بعد هم گفت کار جدید چه خبر؟ گفتم آقا من دارم با تلفن حرف می‌زنم و نمی‌گذاشت با گوشی حرف بزنم. او خیلی راحت بود و اصلا انگار نه انگار با تلفن حرف می‌زنم و وسط یک مکالمه هستم.


عصبانی نشدید؟
نه از خنده روده‌بر شدم. او در آن لحظه با من احساس صمیمیت کرده بود و حق خودش می‌دید که با من روبوسی کند و از کار جدیدم بپرسد و هیچ‌چیز دیگری برایش مهم نباشد، این بامزه است.(آرزو حیدری)


ادامه مطلب ...

از بامشاد و قل مراد تا بهروز پیرپکاجکی، خانم شیرزاد همه کاراکترهای بامزه سریال‌های طنز

از بامشاد و قل مراد تا بهروز پیرپکاجکی، خانم شیرزاد/ همه کاراکترهای بامزه سریال‌های طنز

محبوبیت کاراکتر مالک بیمارستان با بازی جواد رضویان و همه گیر شدن تکیه کلام های او بهانه ای شد برای مرور ۲۰ شخصیت به یادماندنی کمدی های شبانه؛ از داود برره پاورچین تا زهتاب در حاشیه.
 همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

به بهانه گل کردن نقش زهتاب در در حاشیه، در پرونده ای تمام کاراکترهای مهم مجموعه های روتین کمدی را جمع آوری کردیم؛ کاراکترهای تاثیرگذاری که هنوز بعد از سالیان سال در ذهن هایمان مانده اند.

هنوز در مواقع مختلف، به یادشان می افتیم، از حرکاتشان تقلید می کنیم یا تکیه کلام هایی را از قول آنها می گوییم؛ کاراکترهایی که هنوز زنده اند و جان دارند.

در این پرونده روی ۲۰ شخصیت اصلی آثار کمدی که از ابتدای دهه هشتاد تا امسال در ذهن هایمان مانده اند دست گذاشته ایم؛ ۱۰ کاراکتر بسیار محبوب و ۱۰ کاراکتری که نه به اندازه قبلی ها اما همچنان برایمان زنده اند. البته کاراکتر سریال های کمدی از جنس آثار رضا عطاران، سعید آقاخانی یا … هم می توانستند در این بخش حضور داشته باشند؛ اما تصمیم گرفتیم فقط روی کاراکترهایی دست بگذاریم که در سریال های فانتزی و روتین نقش داشتند و وارد حیطه آن سریال ها نشدیم.

پاورچین

داود برره (جواد رضویان)

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

ویژگی بارز کاراکتر: داود در ظاهر یک جوان شهرستانی ساده بود که به خاطر وضعیت نامناسب مالی به تهران آمده و دنبال کار می گشت اما در واقعیت یکی از پیچیده ترین شخصیت های «پاورچین» را داشت.

برای رسیدن به منافعش از هیچ کاری فروگذار نمی کرد. همه را دور می زد. دروغ می گفت. زیرآب می‌زد و … اما دست آخر به خاطر موفقیت اش در مظلوم نمایی، کسی او را مقصر نمی دانست.
مهمترین ویژگی داود، تکیه کلام ها و صحبت با لهجه برره ای بود. در واقع بعد از آمدن داود بود که فرهنگی به نام برره در «پاورچین» شکل گرفت.

تکیه کلام: من چیکاره بیدم، منی ببر، نفس من بیده

مدت زمان پخش: «پاورچین» قرار بود سریالی ۹۰ قستی باشد اما نهایتا بالای ۱۰۰ قسمت روی آنتن رفت. البته رضویان از قسمت بیستم به بعد و تغییر ساختار سریال به عنوان یکی از شخصیت های جدید وارد شد و تا آخر ماند.

تکرار نقش: رضویان بارها و بارها در نقش های مختلف کمدی ظاهر شد اما هیچ وقت مجددا داود برره را تکرار نکرد.

تاثیر موفقیت نقش روی بازیگر: بازی در نقش داود برره، بزرگترین اتفاق در زندگی جواد رضویان بود. با اینکه تا پیش از این سریال حضور در تلویزیون را تجربه کرده بود اما هیچ وقت به این اندازه نتوانسته بود مورد توجه قرار بگیرد. محبوبیت شخصیت داود یا همان «داوِنه» باعث شد تا بلافاصله برای کارهای کمدی بعدی پیشنهاد همکاری داشته باشد.


ساختمان پزشکان

خانم شیرزاد (شقایق دهقان)

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

ویژگی بارز کاراکتر: در تعریف کلی می شود خانم شیرزاد را یک منشی خنگ و اعصاب خرد معرفی کرد. منشی که آی کیوی به شدت پایینی داشت و کوچکترین مسائل را هم متوجه نمی شد. حماقت ها، سوال های ساده انگارانه، علاقه شدیدش به ازدواج و توهم اینکه همه دل شان می خواهد به او پیشنهاد ازدواج دهند و به طور کلی شیوه صحبت کردن و حرکات دست و سر و خلاصه تکیه کلام های جالب اش باعث شد تا بعد از مدت ها بتواند به عنوان یک بازیگر زن، مهر موفقیت یک سریال را به پیشانی بزند.

در واقع اگر خانم شیرزاد را از سریال «ساختمان پزشکان» بگیریم؛ بخش مهمی از جذابیتش را از دست می دهد. همین الان هم شبکه های مختلف برای میان برنامه هایشان سراغ سکانس هایی از این سریال می روند که حتما خانم شیرازد در آنها بازی کرده باشد.

تکیه کلام: واقعا؟

تاثیر موفقیت نقش روی بازیگر: شقایق دهقان خیلی پیش از اینکه به خاطر بازی در نقش خانم شیرزاد مورد توجه قرار بگیرد به عنوان بازیگر کمدی شناخته می شد. او در «پاورچین» با نقش یاسمن، بسیار مورد توجه قرار گرفت اما کاراکتر خانم شیرزاد برای او یک برچسب به همراه آورد؛ یعنی از آن به بعد خیلی ها هنوز با این لقب صدایش می کنند.

تکرار نقش: با وجود بازی در موقعیت های مشابه، هیچ وقت آن را تکرار نکرد.

مدت زمان پخش: «ساختمان پزشکان» ۵۷ قسمت روی آنتن رفت و قرار بود به فصل دوم برسد که امکانپذیر نشد.


بدون شرح

آقای کاووسی (فتحعلی اویسی)

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

ویژگی بارز کاراکتر: آقای کاووسی از آن دسته مدیرانی بود که زیاد از اتفاق های دور و برش سر در نمی آورد. بیشتر اطرافیان بودند که وضعیت را تحت کنترل داشتند و آنها هم آدم های چندان موجهی نبودند.

غرغرهای مداوم او در تحریریه، تهدیدهایش درباره اینکه کشتی دارد به گل می نشیند، خساست او در خرید وسایل دیجیتال، اطلاعات ناقصی که از شعرها، ضرب المثل ها و زبان های مختلف داشت و صحبت کردن نصفه و نیمه به زبان عربی، همگی از ویژگی های جذاب شخصیت او بود. با وجود شخصیت های جوانی که در این سریال حضور داشتند، بیشتر از همه بازی خود کاووسی به چشم آمد.

تکیه کلام: دیجیتالم کجا بود، نمی دونم چی چی حافظا و …

مدت زمان پخش: بیشتر از ۱۰۰ قسمت

تاثیر موفقیت نقش روی بازیگر: تجربه بازیگری فتحعلی اویسی به سال ها قبل از بازی در «بدون شرح» برمی گشت اما اهمیت نقش کاووسی به قدری بود که خیلی ها بعد از آن فامیلی اصلی او را از یاد بردند و صرفا با اسم کاووسی معرفی اش می کردند.

تکرار نقش: بعد از فصل اول و دوم «بدون شرح» و توجه فراوان مخاطبان به کاراکتر کاووسی، فتحعلی اویسی در سریال «کمربندها را ببندیم» هم همان کاراکتر را حفظ کرد. طرز صحبت کردن، خواندن شعرهای نصفه و نیمه، صحبت کردن به زبان عربی و خلاصه بی اطلاعی اش از اتفاقاتی که در اداره تحت مدیریتش می افتاد، همگی در این سریال هم تکرار شدند. او از این کاراکتر در سریال «بایرام» مسعود نوایی هم استفاده کرد.


زیر آسمان شهر

بهروز پیرپکاجکی (مهران غفوریان)

ویژگی بارز کاراکتر: مهران غفوریان پیش از ساخت و بازی در سریال زیر آسمان شهر، میان مردم چهره ای شناخته شده بود. به ویژه آن که با هژیر در این چند نفر نامش بیش از پیش سر زبان ها افتاد. با نقش بهروز پیرپکاجکی اما شهرتش همه گیر شد. به ویژه اینکه کارگردان سریال هم بود و این مجموعه جزو آثار پرمخاطب سال به شمار می رفت. در این سریال موفق، بهروز خیلی زود به چشم آمد. او جوانی خالی بند بود که در هر موضوعی ادعا داشت تبحر و تجربه دارد. نمونه عینی چنین آدمی در جامعه فراوان است و شکل طنزگونه اش در قالب بهروز پیرپکاجکی نمود یافت.

تکیه کلام: آنچه بهروز پیرپکاجکی را سر زبان ها انداخت، خالی بندی هایش بود. بعد از مدتی اگر کسی در بیان واقعیت اغراق می کرد یا ادعایی بی مورد به زبان می آورد، بهش می گفتند بهروز پیرپکاجکی.

مدت زمان پخش: ۹۰ قسمت

تاثیر موفقیت نقش روی بازیگر: همانطور که نوشتیم غفوریان با این نقش جایگاه خود را به عنوان بازیگر تثبیت کرد و میان مردم محبوب شد.

تکرار نقش: غفوریان سری دوم و سوم زیر آسمان شهر را هم ساخت اما موفقیت قبل تکرار نشد. نقش بهروز هم جذابیت قبل را نداشت و شکستی تلخ برای او رقم زد.
این اتفاق تاثیر مستقیم روی مسیر حرفه ای غفوریان گذاشت و مدت ها طول کشید تا به مسیر اصلی بازگردد. دو سال پیش شوخی کردم و در حاشیه رمقی تازه به این بازیگر بخشیده و در اینده می توان شدهد موفقیت بیشترش بود.


نقطه چین

بامشاد (رضا شفیعی جم)

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

ویژگی بارز کاراکتر: مدیری «نقطه چین» را بعد از موفقیت «پاورچین» و در فضایی متفاوت آن کار را ساخت. حدود پانزده قسمت از این سریال روی آنتن رفت اما مورد استقبال قرار نگرفت و مدیری ناگزیر به تغییراتی در ساختار شد و همین تغییرات پای چند کاراکتر جدید را به مجموعه باز کرد.

یکی از آنها بامشاد با بازی رضا شفیعی جم بود. شکم برآمده بامشاد و نوع حرف زدنش از ویژگی های بارز کاراکتر شفیعی جم در این سریال بود. لباس های رنگ و وارنگ و اجق وجق بامشاد هم یکی دیگر از ویژگی های منحصر به فرد این کاراکتر بود.

تکیه کلام: بی وفایی بی وفایی دل من از غصه داغون شده

مدت زمان پخش: سریال ۹۰ قسمت بود و حدود ۳ ماه پخش آن از تلویزیون طول کشید.

تکرار نقش: شفیعی جم به شکل بارز مثلا مثل فتحعلی اویسی که کاراکتر «کاووسی» را عینا در چند فیلم وس ریال دیگر تکرار کرد، کاراکتر «بامشاد» را با وجود موفقیت زیادی که به دست آورده بود، تکرار نکرد اما از برخی تکیه کلام ها و ویژگی های شخصی او در خلق برخی دیگر از کاراکترهایش استفاده کرد.


در حاشیه

زهتاب (جواد رضویان)

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

ویژگی بارز کاراکتر: زهتاب در حاشیه، آدمی ملموس است. قابل لمس نه از این منظر که عین این شمایل را هر روز می بینیم بلکه رد پررنگش را در رفتار آدم های مثلا موجه جامعه پیدا کرد.

او آدمی است که بدون زحمت به مال و اموال رسیده و حالا خودش را محق می داند در جزیی ترین مسئله یک بیمارستان دخالت کند. در قسمت های اول، دوگانگی شخصیت، از زهتاب کاراکتری جذاب ساخته بود؛ جایی که تظاهر می کرد مایل به حفظ بیمارستان است و در عمل قصد فراری دادن دکترها و فروش آن را داشت. زهتاب در موقعیت جدید هم جذاب است.

تکیه کلام: پیش از شروع در حاشیه، خیلی ها منتظر جا افتادن تکیه کلام های مهران مدیری و حتی مهران غفوریان بودند. کمتر کسی فکر می کرد جواد رضویان به یکباره همه تصورات منفی چند سال اخیر را بشکند و ستاره سریال شود.

خیلی زود اصطلاحاتی مثل «واس ماس»، «آقایون و داداشام»، «داداشای گلم» و… سر زبان ها افتاد و کلمات شکسته اش مورد استقبال قرار گرفت: «اینجی به جای اینجا، رفتیتون به جای رفتید و دیگر اصطلاحات من درآوردی». همچنان می تواند منتظر تکیه کلام های جدید رضویان بود.

مدت زمان پخش: از ششم فروردین تا الان

تاثیر موفقیت نقش روی بازیگر: در حاشیه بیش از همه به کام رضویان است و احتمالا بعد از یک دوره فترت با رضویانی متفاوت در آینده روبرو هستیم. او موفقیتش را مدیون همکاری دوباره با مدیری است که دو سال پیش از شوخی کردمش روع شد و حالا به اوج رسیده.


قهوه تلخ

بابا شاه و بابا اتی (هادی کاظمی و جواد عزتی)

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

ویژگی بارز کاراکتر: در میان شخصیت های متععدد سریال قهوه تلخ، دو شخصیت رفتارهای اغراق آمیزی داشتند و جنس فانتزی شان بیش از دیگران بود. بابا شاه و بابا اتی قرار بود مدتی در سریال باشند و بعد از آن حذف شوند اما این دو کاراکتر خیلی زود جای خود را میان مخاطبان باز کردند و تکیه کلام شان ورد زبان شد. برای همین مهران مدیری ترجیح داد آنها را تا آخر نگه دارد.

دوئل این دو آدم بازمانده از عهد دور، لحظاتی جذاب رقم می زد و از مخاطب خنده می گرفت. گریم سنگین هادی کاظمی و جواد عزتی هم روی نقش سایه نینداخت و این دو بازیگر یکی از بهترین بازی هایشان را ارائه کردند. برگ برنده دیگر این دو، صداسازی و استفاده از لحنی جذاب بود که به مرور روی چگونگی صحبت کردن برخی مخاطبان اثر گذاشت.

تکیه کلام: بابا شاه بیشتر از «عزیزی ام» استفاده می کرد و بابا اتی «کیه؟ کی بود؟ چی می گه؟» هر دو شخصیت هم این تکیه کلام را با لحنی منحصر به فرد بیان می کردند.

تکرار نقش: این دو بازیگر در کارهای بعدی نقش قهوه تلخ را تکرار نکردند.

مدت زمان پخش: نزدیک به سه سال

تاثیر موفقیت نقش روی بازیگر: هادی کاظمی با این نقش جایگاه خودش را در سریال های کمدی یک بار دیگر تثبیت کرد و در بیشتر کارهای بعدی مدیری هم حضور داشت. جواد عزتی اما ترجیح داد در کنار کار کمدی در فیلم و سریال های جدی هم بازی کند. با این حال بابا شاه و بابا اتی از نقش های به یادماندنی این دو است.


زیر آسمان شهر

خشایار مستوفی (حمید لولایی)

ویژگی بارز کاراکتر: رفتن حمید لولایی در قالب پیرمردی ۸۰ ساله، شیوه راه رفتن، حرف زدن، لرزیدن دست و پا و خلاصه تمام ویژگی های رفتاری او از جمله جذابیت های نقش خشایار بود. سرایداری سمج که خودش را یک پا مالک ساختمان می دانست و اجازه نمی داد کسی کاری را بدون اجازه او انجام دهد. مدام غر می زد، رفتاری تهاجمی داشت، با جارو دنبال ساکنان خانه می دوید و از همه مخصوصا پسر خودش گله و شکایت داشت.

تکیه کلام: بزنم تو مخت؟ نه! غلام و …

مدت زمان پخش: «زیر آسمان شهر» در سه فصل ادامه پیدا کرد و حمید لولایی با کاراکتر خشایار مستوفی بیشتر از ۲۰۰ قسمت روی آنتن بود.

تاثیر موفقیت نقش روی بازیگر: حمید لولایی با اینکه پیش از «زیر آسمان شهر» در «ساعت خوش» و بسیاری از آثار دیگر حضور پیدا کرده بود اما با نقش خشایار مستوفی وارد مرحله جدیدی از زندگی اش شد. او توانست کاراکتری کاملا متفاوت با خودش خلق کند و او را به حدی بالاتر از محبوبیت خودش به عنوان بازیگر برساند.

خشایار مستوفی حتی همین حالا هم فراتر از یک نقش، به عنوان یک اسم و فامیلی شناخته می شود. خیلی ها هنوز حمید لولایی را فراتر از نقش خشایار نمی شناسند.

تکرار نقش: او بعد از موفقیت نقش خشایار در «زیر آسمان شهر» همان کاراکتر را در سریال «زندگی به شرط خنده» هم عینا تکرار کرد.


ساختمان پزشکان

دکتر نیما افشار (بهنام تشکر)

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

ویژگی بارز کاراکتر: نیما افشار، روانشناسی بسیار قانونمند و مبادی آداب بود که خیلی بیشتر از آنچه در واقعیت بود، خودش را جدی می گرفت. مدام احساس می کرد که حقش را خورده اند اما حتی توانایی یک مشاوره دادن معمولی را هم نداشت. اتوکشیده بودن بیش از حد، سادگی و درستکاری او مقابل خانواده و همکارانی که همگی به فکر سوءاستفاده و کلاهبرداری و بهره کشی از دیگران بودند کاملا به چشم می آمد. در واقع بیشتر از اینکه خود شخصیت نیما افشار به چشم بیاید، این تضاد بود که مخاطب را به خنده وادار می کرد.

تکیه کلام: اساسا، من معتقدم

مدت زمان پخش: ۵۷ قسمت

تاثیر موفقیت نقش روی بازیگر: بهنام تشکر تا پیش از بازی در این نقش، بازیگر تئاتر بود. در واقع اولین مواجهه مخاطبان با او در همین نقش اتفاق افتاد. با اینکه در قسمت های اول به نظر می رسید نتواند توجه ها را به سمت خودش جلب کند اما خیلی زود توانست خودش را در قالب این نقش ثابت کند و آمادگی این را داشته باشد که مدام از این و آن توسری بخورد. بعد از بازی در این سریال بود که از او مدام برای کارهای مختلف دعوت به همکاری شد. در طول یکی دو سال در چند سریال بازی کرد.


مرد هزار چهره

مسعود شصتچی (مهران مدیری)

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

ویژگی بارز کاراکتر: پیمان قاسمخانی از روی شخصیت داستان «پخمه» عزیز نسین دست به طراحی یکی از شخصیت های جذاب تلویزیون زد و نامش را مسعود شصتچی گذاشت. این کاراکتر، با فاصله بهترین نقش مهران مدیری هم هست. مهمترین ویژگی آن، باورپذیر بودن شخصیت است که در عین بی دست و پایی، مخاطب با کم شانسی و بدشانسی اش همراه می شد و او را در موقعیت های مختلف می پذیرفت.

تکیه کلام: مهران مدیری پیشتاز استفاده از تکیه کلام هایی است که خیلی زود در جامعه رایج می شوند. هنوز می توان ردی از تکیه کلام هایش از جنگ ۷۷ (می شه بسه؟) را در ادبیات شفاهی پیدا کرد.در مرد هزار چهره هم دو تکیه کلام او خیلی زود جا افتاد: به به و خیلی ممنون که هر دو را با لحنی موکد و با حرکت خاص دست بیان می کرد. هنوز هم در جامعه این نوع بیان شنیده می شود. «من اشتباهی بودم» در قسمت آخر مورد استفاده قرار گرفت اما خیلی زود جایش را در جامعه پیدا کرد.

مدت زمان پخش: ۱۳ قسمت

تکرار نقش در مرد دو هزار چهره این شخصیت تکرار شد اما به موفقیت سری اول نرسید و بعد از آن مدیری دنبال خلق کاراکترهای متفاوت برای خود رفت.

تاثیر موفقیت نقش روی بازیگر: مهران مدیری پیش از این نقش، هم به عنوان بازیگر و هم کارگردان خودش را تثبیت کرده بود و محبوبیتی فراوان میان مردم داشت. با مرد هزار چهره و مسعود شصتچی دامنه این محبوبیت تداوم یافت و حتی منتقدان سختگیر هم او را ستودند.


نیمکت ذخیره

رضا شفیعی جم، قل مراد/ باغ مظفر

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

یکی از محبوب ترین شخصیت های کمدی تلویزیون با قل مراد رقم خورده. رضا شفیعی جم در این سریال به تنهایی بخش عمده ای از بار طنز را به دوش کشید و در پاییز سال ۸۵ لحظاتی مفرح برای بیننده های شبکه سه پدید آورد. حتما یادتان هست که قل مراد، پسرعموئی مظفر خان (خان قدیم قلهک با بازی مدیری) برعکس او، آدمی ابله و نابرخوردار از آداب مدنیت بود و حال و احساسش هیچ تغییری نمی کرد.

قل مراد طعنه ای به جمود فکری هم تعبیر می شد اما برای مخاطب تلویزیونی فقط قل مراد به حساب می آمد. تکیه کلامش خیلی زود رایج شد: «ها؟ قل مراد داره می خنده، قل مراد داره گریه می کنه و …» طرز نگاه و سکناتش هم از او شخصیتی محبوب ساخت.

مدیری در گنج مظفر فضای باغ مظفر را ادامه داداما به دلیل پخش با تاخیر در شبکه نمایش خانگی موفق نبود.


هومن برق نورد، داود زییییی/ دزد و پلیس

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

هومن برق نورد پیش از «دزد و پلیس» نقش یک لمپن کوچه بازاری را در سریال «ساختمان پزشکان» بازی کرده بود و این بار قرار بود همان شخصیت را در قالب یک خرده قاچاقچی بی دست و پا در سریال «دزد و پلیس» بازی کند اما او کاراکتری کاملا متفاوت از شخصیت «ناصر» ساختمان پزشکان خلق کرد.

برق نورد در مجموعه «دزد و پلیس» برای داود صداسازی کرد، صدای ویژه ای که کاملا بلاهت و کودکی این کاراکتر را عیان می کرد و موجب شد تا مخاطبان از همان ابتدا با تیپ چدیدی که برق نورد خلق کرده بود ارتباط بگیرند.

موفقیت این تیپ آنقدر زیاد بود که این بازیگر در «روزهای بد به در» این تیپ را عینا تکرار کرد. در اینجا منتها کاراکتر جدید نه بلاهت داشت و نه آدم خلافکاری بود، منتها برق نورد آن را با همان لحن «داود زیییی» اجرا کرد و برای ایجاد تفاوت بین این دوتا تیپ، فقط یک حرکت گردن به کاراکترش در «روزهای بد به در» اضافه کرد.


مهران غفوریان، متهم/ شوخی کردم

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

مهران غفوریان با سریال شوخی کردم بازگشتی دوباره به بازیگری داشت و باعث شد ستاره این سریال لقب بگیرد. اگر شوخی کردم به جای شبکه خانگی از تلویزیون پخش می شد قطعا وضع برای این بازیگر بهتر هم می بود.

او در این سریال دو نقش بازی کرد که یکی از آن مربوط به آیتم آدم های اولیه بود و دیگری در نقش متهم. در اولی خوب بود و اما در نقش متهم توانست یکی از بهترین های کارنامه اش را ارائه دهد.
او در هر قسمت روبروی بازرس می نشست و به سوالات مختلف پاسخ می داد. اتهاماتش عجیب و غریب بود اما غفوریان با آرامشی خاص و انگار که اتفاق خاصی نیفتاده به یک یک آنها جواب می داد.

این گپ و گفت با بازی غفوریان به قدری دلچسب اجرا می شد که خیلی زود به عنوان یکی از برگ های برنده شوخی کردم لقب گرفت. نوع بیان و حرکات صورت این بازیگر در نهایت پختگی قرار داشت.


مهران مدیری، شیر فرهاد برره/ شب های برره

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

شیر فرهاد برره در میان شخصیت های متعددی که مارن مدیری بازی کرده، جایگاهی ویژه دارد. دلیل عمده آن به موفقیت سریال شب های برره برمی گردد که یک جامعه فرضی را به بهترین شکل پایه ریزی کرده بود. همه شخصیت ها به خاطر گویش برره ای محبوب بودند اما شیرفرهاد با تکیه کلام هایی مثل «ها… اییی که گفتی یعنی چه؟» نماینده شمال آدم های مدعی توخالی شد.

شیرفرهاد در آموزش زبان برره ای و برای سوم شخص جمع کلمه ای بسیار عجیب و غریب و منحصر به فرد استفاده کرد: «ووی گولنزجگ»، کلمه ای که هنوز هم در بعضی لطیفه ها و پیامک های طنز از آن استفاده می شود.

شیرفرهاد علاقه خاصی به درآوردن صداهای عجیب و غریب از گلو هم داشت و جالب آن که به ادبیات شفاهی هم راه یافت. به اینها لهجه برره ای را هم باید افزود که شیرفرهاد هم مثل دیگر شخصیت ها از آن استفاده می کرد.


رضا فیض نوروزی، کاپیتان اُف/ کمبرندها را ببندیم

با اینکه کاراکتر کاپیتان اُف به اندازه سایر کاراکترها نقش چندانی نداشت اما حضورش به همان اندازه هم آنقدر تاثیرگذار بود که هنوز به یادها مانده است. اُف یک خلبان روسی بود که از زمان جوانی با هواپیمایی روسی به اسم «وروشکا» پرواز می کرد. آنقدر به آن وفادار بود که حاضر نبود با هیچ هواپیمای دیگری پرواز کند.

یکی از ویژگی های بارز نقش کاپیتان، چشم های چپ او بود. اُف همه چیز را دوتا می دید و این مشکل بینایی آنقدر دراو نهادینه شده بود که حتی در دیالوگ هایش هم به آن اشاره می کرد. مثلا می گفت، هواپیما را از بین قله های دوقلوی دماوند رد کردم یا زیر لب شعر «دوتا چشم سیاه داری» را «چهارتا چشم سیاه داری» زمزمه می کرد و … در تمام طول مدت پخش سریال هیچ وقت نتوانست یک پرواز موفق داشته باشد. همیشه یا هواپیمایش خراب بود یا بنزین نداشت یا قبل از پرواز نقص فنی پیدا می کرد و … با وجود موفقیت این نقش، فیض نوروزی بعد از «کمربندها را ببندید» هیچ وقت آن را در جایی تکرار نکرد.


جواد رضویان، شنبه/ چارخونه

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

بعد از جدایی جواد رضویان از مهران مدیری، شنبه در چارخونه، جزو معدود نقش هایی است که باعث شد طیف گسترده مخاطبان او را دوست داشته باشند و با رفتار و گفتارش سرگرم شوند. ویژگی بارز نقش، فرو رفتن رضویان در کاراکتری افغانی است. او مظلوم نمایی را از داود سریال پاورچین وام گرفت و با لعاب گویش افغانی سعی کرد شخصیتی متفاوت عرضه کند. در نظر مخاطبان تلویزیون موفق هم بود چرا که تا مدت ها تکیه کلام هایش رد و بدل می شد.

حتما نوع واکنش شنبه بعد از اینکه «چهارشنبه» از او نیشگون می گرفت، یادتان هست که با داد و هوار می گفت: «قلوه قلوه» و یا زمانی که با سوز و گداز عشق خود «هینگامه» را مورد خطاب قرار داد.

دیالوگ های دیگر او مثل «چی کار می کنی؟» هم خیلی زود سر زبان ها افتاد. در مجموع موفقیت قالب شنبه مدیون لهجه افغانی او است.


هادی کاظمی، زهره/ شاهگوش

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

سریال خانگی شاهگوش چند شخصیت جذاب داشت که خیلی زود جای خود را میان مخاطبان باز کردند. یکی از آنها زهره خان با بازی هادی کاظمی است. این کاراکتر یک ویژگی منحصر به فرد داشت که باعث می شد در موقعیت های جدی از مخاطبان خنده گرفته شود و آن هم بیماری سلسله بولش بود.

زهره با فاصله کم به توالت احتیاج داشت و کارش برای انجام وظیفه و رساندن متهمان به کلانتری را سخت تر می کرد. زهره از ناحیه چشم هم دچار ضعف بود؛ شخصیتی صاف و ساده داشت و سعی می کرد هر آنچه در پایتخت یاد گرفته در حین انجام وظیفه به کار ببرد. «حرکت کن، حرکت کن…» ممحبوب ترین تکلیه کلامش بود که خیلی زود سر زبان ها هم افتاد. جذاب ترین بازی او در بده بستان هایش با صولت (احمد مهران فر) رقم می خورد.


امیر جعفری، فرید/ بدون شرح

یکی از بازیگران مطرح تئاتری بود که سال ۸۰ برای اولین بار با نقش فرید در سریال «بدون شرح» به تلویزیون آمد. بازی در همان یک اثر کافی بود تا برای همه شناخته شود و پشت سر هم در فیلم ها و سریال های مختلف بازی کند.

فرید سردبیر هفته نامه شهر قشنگ بود اما عملا از خودش اختیار چندانی نداشت. مدام تلاش می کرد، ایده های مختلف می داد و دلش می خواست از سواد ارتباطاتی اش برای بالا بردن سطح هفته نامه استفاده کند اما نهایتا از همه توسری می خورد و کاری از پیش نمی برد.

حتی خودشیرینی هایش برای جلب توجه آقای کاووسی هم جواب نمی داد و همیشه با تمسخر او روبرو می شد. او از طرف دیگر با خواهرزاده زن آقای کاووسی هم ازدواج کرده بود و حتی در خانه هم چندان جدی گرفته نمی شد.

امیر جعفری چند وقت بعد از بازی در «بدون شرح» آن را تا حدی در «کمربندها را ببندیم» تکرار کرد اما بعد از آن به طور کلی از این شخصیت دور شد.


حسن معجونی، بهرام/ مسافران

همسر رضا شفیعی جم همسر جواد رضویان قل مراد سریال شب های برره سریال باغ مظفر سانسور سریال در حاشیه

سریال «مسافران» رامبد جوان در بدترین زمان ممکن یعنی تابستان سال ۸۸ پخش شد و به خاطر همزمانی با حوادث انتخابات، آنطور که باید دیده نشد اما با این حال حسن معجونی با نقش بهرام، بسیار مورد توجه قرار گرفت.

بهرام یکی از چهار آدم فضایی بود که به زمین آمد تا درباره وضعیت این کره، اخباری به سیاره اش مخابره کند. سادگی، تعجب های گاه و بی گاه و شیوه قرار گرفتن او در قالب انسان های زمینی و سوال های جالبی که برایش پیش می آمد باعث۸ شد تا بیشتر از سایرین مورد توجه قرار بگیرد؛ مخصوصا اینکه حسن معجونی بازیگری تئاتری بود و تا پیش از «مسافران»، چهره اش برای بسیاری از مخاطبان آشنا نبود.

نقش بهرام برای معجونی اتفاق مهمی بود اما باعث نشد که او بازیگری در تلویزیون و سینما را ادامه دهد. معجونی بعد از «مسافران» در چند تله فیلم و فیلم سینمایی «خیابان های آرام» بازی کرد اما باز هم فعالیتش را در تئاتر ادامه داد.


رضا شفیعی جم، کامبیز باغی/ جایزه بزرگ

نام یکی دیگر از شخصیت های محبوب تلویزیون در کارنامه رضا شفیعی جم دیده می شود. کامبیز باغی نماینده اغراق شده لات های محل بود که با پشت مو و زنجیر چرخاندن و یکسری ادا و اصول برای خودشان اسم و رسمی به دست آورده بودند.

مهران مدیری این شخصیت را پروراند و در جایزه بزرگ به عنوان برگ برنده سریال رو کرد. خیلی هم محبوب شد و گفتارش به ادبیات عامه راه یافت.

شخصیت کامبیز باغی و آن لحن خاصش در بین شهرستانی ها خیلی محبوب شد؛ دلیلش هم این بود که این شخصیت در تمام برخوردهایش سعی می کرد با اصطلاح معروف «بچه تهرون» شوخی کند. مثلا با گفتن: «داداش بچه تهرونی؟؟ سوسولی که».

لحن لات گونه کامبیز باغی در معرفی خودش: «به من می گن کامبیز، کامبیز چی داداش؟؟ باغی» این شخصیت را بین مردم عادی حسابی محبوب کرد.

سانسور سریال در حاشیه سریال باغ مظفر سریال شب های برره قل مراد همسر جواد رضویان همسر رضا شفیعی جم


ادامه مطلب ...