مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

آنچه از زندگی خصوصی مسعود فراستی نمیدانید +عکس همسرش

آنچه از زندگی خصوصی مسعود فراستی نمیدانید +عکس همسرش

مسعود فراستی از جمله منتقدانی است که نمی توان او را نادیده گرفت. تسلط و سوادش در سینما حتی برای کسانیکه لحنش را نمی پسندند نیز قابل احترام است اگرچه به خاطر همین لحن تند و تیزش که البته جذابیت های خاص خودش را هم دارد به او انتقادات زیادی می‌شود.

همسر مسعود فراستی منتقد سینما مجری برنامه هفت کافه مسعود فراستی فیلم های مورد علاقه مسعود فراستی پسر مسعود فراستی بیوگرافی مسعود فراستی بیوگرافی مرتضی آوینی

از سوی دیگر فراستی خود را از دوستداران شهید آوینی می داند و به گفته خودش به او عشق می ورزد، منتقد شکل حضور ما در جشنواره های خارجی است، روشنفکرها را بقول خودش می زند و…

پشت این صورت عبوس، این ریش های بلند و بور، پشت این عینک گرد و قیافه جدی، روحیه ای بازیگوش خوابیده. کسی که اگر به او میدان بدهید و ندهید، آتش می سوزاند. اگر «مسعود فراستی» را یک بار از نزدیک ببینید و مشغول گپ و گفت شوید، خیلی زود پی می برید او یک جور شیطنت تمام نشدنی دارد. یک جور شر بودن که از لابلای صحبت ها و شوخی هایش بیرون می زند. از خنده های پشت هم او که سرش را می گیرد رو به آسمان و بلند بلند می خندد؛ جوری که انگار این خوشی از ته دلش می آید. از همان جایی که وقتی تصمیم بگیرد جدی باشد، نمی توانید حریف او شوید چون او استاد مخالفت است. صریح است و با تمام قدرت از روی شما رد می شود و توانی برای مقابله باقی نمی گذارد. حاضر جواب است و با همین صراحتش زندگی می کند. حتی اگر عصبانی و ناراحت شوید و تصویر «آقای همیشه مخالف» از کاراکتر او در ذهن شما بماند. فراستی آدمی است با همین بی تعارفی ها|، پرشور بودن ها و شیطنت ها. با او در یکی از بعدازظهرهای شلوغ پاییزی گپ زدیم. وقتی کلاسش تازه تمام شده بود اما هنوز با انرژی بود. وقتی هنوز بعد از شنیدن هر سوال بلند بلند و رو به آسمان می خندید.

طولانی ترین روز زندگی تان کی بود؟

– روزهای مرگ پدرم و مرگ مرتضی [آوینی].

اگر آخرین بازمانده زمین باشید، چه کار می کنید؟

– اگر یک مخاطب هم داشته باشم، نقد می کنم و نقد می نویسم. اگر کسی نباشد، سعی می کنم فقط زنده بمانم و در جهت زنده ماندن کوشش کنم.
اگر امروز روز آخر زندگیتان باشد، از کی عذرخواهی می کنید؟ چرا؟

– از خیلی ها. از مادرم که این اواخر کم به او سر زده ام. از پدرم که در دو سه سال آخر کم به او سر زدم. و از خودم که کم دویدم و باید بیشتر می دویدم. باید بیشتر می خواندم، می دیدم و بیشتر زندگی می کردم.

همسر مسعود فراستی منتقد سینما مجری برنامه هفت کافه مسعود فراستی فیلم های مورد علاقه مسعود فراستی پسر مسعود فراستی بیوگرافی مسعود فراستی بیوگرافی مرتضی آوینی

هواپیمای شما دارد سقوط می کند. آخرین لحظه عمر چی از فکرتان می گذرد؟

– زندگی ام را یک دور کلی دوره می کنم. لبخند می زنم و می گویم «خوب بود دیگه!» زندگی کردم و چیزهایی هم فهمیدم، خیلی خوب بود.

اگر دوباره دنیا می آمدید همین مسیری را که الان طی کردید، انتخاب می کردید؟

– همین مسیر با دقت، شعور و سواد بیشتر و درصد خطای کمتر.

بزرگترین اشتباه زندگی شما چه بوده؟

– این اواخر، در سه چهار سال اخیر کم به خودم رسیده ام. باید بیشتر به خودم می رسیدم. بیشتر می فهمیدم که کمتر وقت تلفن کنم، بیشتر بفهمم، بیشتر محبت کنم و بیشتر نقد کنم.

فرض کنیم می خواهید به دوستتان پیامک بزنید «من به خسرو دروغ گفتم که پول ندارم» ولی پیامک را اشتباهی برای خسرو می فرستید. چه حسی پیدا می کنید؟

– می خندم! رفاقتم با خسرو نباید بهم بخورد چون اگر قرار است با یک اس ام اس این رفاقت بهم بخورد، همان بهتر که بهم بخورد!

تجربه اولین عشقتان چطور بود؟

– اولین عشقم در دوران دبیرستان بود. قلبم تند تند می زد! ولی فقط یک شوخی بود!

آخرین کسی که از شما انتقاد کرد؟

همسرم

قبول کردید؟

مگه می شه قبول نکرد و سریع چشم گفتم (خنده)

اولین کسی که از شما انتقاد کرد را به خاطر داری؟

اولین کسی که از من انتقاد کرد پدرم بود. پدر خدابیامرزم فردی بسیار قوی، معرکه و بی نظیر بود. از مرحوم خشونت ندیدم، اما قدرت زیادی داشت.

تا به حال شده از فیلمی هم تعریف کنید؟

فیلم خارجی «جاک» که هیچ جایزه ای نگرفت، اما فیلم خیلی خوبی بود که تعریف زیادی هم از فیلم کردم.

همسر مسعود فراستی منتقد سینما مجری برنامه هفت کافه مسعود فراستی فیلم های مورد علاقه مسعود فراستی پسر مسعود فراستی بیوگرافی مسعود فراستی بیوگرافی مرتضی آوینی

درباره کافی شاپی که دایر کردید برای مان بگویید.

در محدوده مهرشهر کرج کافی شاپی به نام«راندوو» دایر کردم و هفته ای دو جلسه، کلاس نقد کتاب و نقد فیلم داریم، این کافه درحقیقت در کنار محیطی دوستانه و صمیمی به یک محیط فرهنگی هم تبدیل شده است.

اهل فوتبال هم هستید؟

فوتبال ایرانی نمی بینم، اما والیبال ایرانی را دنبال می کنم.

نقد هم می کنید؟

پای تلویزیون بعضی وقت ها داد هم می زنم.

لطفا به این سوال پاسخ دهید و از بازیگر مورد علاقه تون نام ببرید.

فرهاد اصلانی منهای فیلم های پارسال و در بین بازیگران جوان تر هم بازی ترانه علیدوستی را قبول دارم.

از خانواده تان می گویید؟

دو تا پسر دارم به نام های ایلیا و دانیال که یکی ۱۴ ساله و دیگری ۲۴ ساله است که خوشبختانه هیچ کدام در رشته من نیستند و ترجیح هم می دهم که نباشند!!

آشپزی هم بلدید؟

بله خیلی خوب آشپزی می کنم. ماهی سفید و سبزی پلو و کوکو سبزی را خوب درست می کنم و تا به حال غذایی را نسوزوندم.

فرهادی گفت فیلم‌هایم شاد نیستند و این را با افتخار هم اعلام کرد.

اشکال ندارد. تا اینجا مشکل ندارم.

مشکلش از کجا شروع می‌شود؟

تو با تلخی چه طرفی می‌بندی و چه نسبتی برقراری می‌کنی؟

مثلاً راجع به «جدایی نادر از سیمین» صحبت کنیم که دیدیم.

دعوایی که با «جدایی نادر از سیمین» دارم این است که حرف اصلی فیلم چیست؟ خانم در دادگاه حاضر می‌شود و می‌گوید می‌خواهم طلاق بگیرم. صحنه اول فیلم. تا آخر هم همین‌ است. آخرش هم دو باره ادامه همین است. چرا می‌خواهی طلاق بگیری؟ می‌خواهم دخترم را نجات بدهم. از کجا و چه چیزی نجات بدهی؟ اینجا همه دروغ می‌گویند. می‌خواهم او را نجات بدهم. همه مردم ایران دروغگو هستند و تو می‌خواهی او را برداری و به ناکجاآباد ببری که دروغ نمی‌گویند؟ این چه تصوری از مملکت است؟ این نقد اجتماعی است؟

دوست دارید جای کدام کاراکتر داستان/ فیلم های عاشقانه باشید؟

– جای هیچ کاراکتری. در این دنیا فقط می توانم جای خودم بازی کنم.

دوست دارید کدام فیلم را دو نفره ببینید؟

– خیلی از فیلم های خوب عاشقانه را دو نفره می بینم. «سرگیجه» را اخیرا دو نفره دیدم. خیلی هم چسبید! «نامه ای از زن ناشناس»، فیلم اوفولس را هم همینطور.

فرض کنیم نزدیکترین دوستتان تا فردا می میرد، چه کار می کنید؟

– سعی می کنم بروم ببینمش و بخندم و بگویم «سرپا باش، سرپا برو». می نشینم فیلم «ساراباند» برگمان را هم با او می بینم.

اگر می توانستید یک نفر را در تاریخ بکشید، آن یک نفر کی بود؟

– حتما از بین هیتلر و استالین یکی را می کشم.

به نظرتان در تاریخ به کدام شخصیت ظلم شده و کی را تحویل گرفته اند؟ چرا؟

– خیلی ها را در چند دهه اخیر زیادی تحویل گرفته اند. حتما به خیلی ها هم ظلم شده. در دوره قدیم این واقعه ظلم شدن به کسی، کمتر و برعکسش هم کمتر اتفاق افتاده. هر چه جلوتر می آییم این اتفاق بیشتر می شود. تحویل گرفتن ها خیلی قلابی تر، سطحی تر و دو روتر شده و حتما ظلم ها هم با همان درجه شدت بالاتر رفته. امروزمان عصری سطحی و کوتوله است.

همسر مسعود فراستی منتقد سینما مجری برنامه هفت کافه مسعود فراستی فیلم های مورد علاقه مسعود فراستی پسر مسعود فراستی بیوگرافی مسعود فراستی بیوگرافی مرتضی آوینی

آیا خوابی می بینید که چندین بار تکرار شده باشد؟ چه خوابی؟

– قدیم ها بیشتر خواب تکراری می دیدم. خوابی که همیشه از آن می ترسیدم. خواب ترس از سقوط بود چون من از ارتفاع می ترسم.

اگر حق داشتید از خدا یک سوال بپرسید، چی می پرسید؟

– خیلی مخلصیم ولی یک جاهایی خیلی صبر داری، ما نمی فهمیم!

یک اعتراف کنید.

– مسیحی نیستم و اعتراف نمی کنم!

یک بلک لیست ۵ نفره بنویسید.

– موشک سوارهایی که بمب می اندازند! یاد فیلم کوبریک افتادم. فیلم «چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم» با کلاه وسترن بالای موشک نشسته و نعره می زند و دارد پرتاب می شود!

چیزی که دکمه عشقتان را فشار می دهد چی است؟

– یک چهره است، دو چشم، یک لبخند و قطعا یک صدا.

می توانید جایی/ کسی/ چیزی را نام ببرید که زندگی تان را به دو قسمت قبل و بعد تقسیم کرده باشد؟

– یکی اش که خیلی شخصی است و اگر آدرس بدهم لو می رود! دومی اش اما ماجرای خارج رفتنم است. من بچه بودم که رفتم. فقط ۱۹ سالم بود. رفتم ایتالیا که درس بخوانم. آنجا هم خیلی سریع هر چی که پشت بود زد بیرون و سوپرسیاسی شدم!

دوست داشتید استعداد چه کاری را داشته باشید که الان ندارید؟

– استعداد موسیقی را. خوب موسیقی گوش می دهم ولی استعداد نواختنش را ندارم. با اینکه ویولن سل ساز خیلی جدی است ولی دوست داشتم پیانو زدن را بلد باشم.

گل وصیت نامه تان چی است؟

– شاداب زندگی کنید. پشیمان نشوید. به کسی ظلم نکنید. مزاحم کسی نباشید و مهمترین اش هم این است که به خودتان خیانت نکنید.

می خواهید روی سنگ قبرتان چی بنویسند؟

– مسعود فراستی، متولد سال ۱۳۳۰، وفات سال ؟ به اضافه یک شعر عاشقانه از حافظ.

دوست دارید چطوری بمیرید؟

– قبل از مردن عزیزی را که دوست دارم، خاک کنم، عزاداری کنم و بعد بمیرم. بدون مزاحمت و مریضی.

به نظر شما آخرش چی می شه؟!

– من مانده ام که اولش چی می شود! آخرش که قرار است برویم و بعد یک جور دیگر ادامه بدهیم. وگرنه خیلی بی خودی است. قطعا نیهلیستی نخواهد بود. قرار است که اینجا چیزکی بفهمیم و آن طرف ادامه اش بدهیم.

در این سی و اندی سال کدام فیلمها را میتوانید مثال بزنید که ویژگیهایی که از آنها حرف زدیم را داشتند؟
جالب است وقتی یک نفر فیلم خوب میسازد و من از او تعریف میکنم تنم میلرزد، چون مطمئنم دومی را خراب میکند. اما فیلمهایی که من در این مدت دوستشان داشتم «بچه های آسمان»، «دیده بان»، «مهاجر»، «هور در آتش»، «سفر به چذابه»، «نیاز»، «قصه های مجید»، «شبهای روشن» و «طلا و مس» است. هرچه جلوتر می رویم انتخابها سختتر میشود.

مصداق این نکته که گفتید وقتی من از یک نفر تعریف میکنم فیلم دومش را خراب میکند، مسعود ده نمکی است؟
نه ، مصداقش خیلی های دیگر هم هستند، حاتمی کیا، مجیدی و خیلیهای دیگر هم هستند.

اما شما از «اخراجیهای ۱» حمایت کردید اما این اتفاق برای سری بعد فیلم نیفتاد…
بله، از سری اول آن حمایت کردم، هنوز هم میکنم. اصلا من حرفم را پس نمیگیرم. «اخراجیهای ۱» فیلم خوبی است.

مگر سری یک آن با دو و سه چه فرقی میکند؟
خیلی فرق میکند. در سینمای ایران من از فیلم به فیلمساز نمیرسم. یعنی نمیگویم چون این فیلم خوب است فیلمسازش هم درست و حسابی است. اگر سی تا فیلم بسازد میشود این حرف را زد، اما با یکی، دو فیلم نمیشود این نظر را داد. نکته دیگری که وجود دارد ما در این سینما مولف نداریم. اما مواردی از «اخراجیهای ۱» در سینمای ما بیسابقه است. کمدی جنگی این فیلم بیسابقه است، خیلی هم از کمدی «لیلی با من است» جلوتر است. دیالوگ نویسی کمیک آن عالی است، نکته سوم هم نگاه حاکم بر فیلم است که برای اولینبار میگوید ایران فقط برای کسانی نیست که جنگیدند. ایران برای همه است. این به نظرم خیلی حرف بزرگی است و من طرفدار این حرف هستم.

شما معمولا کجا فیلم میبینید؟
فیلم های جشنواره را که در سینما آفریقا دیدم. ولی معمولا به سینما فرهنگ که نزدیک خانه ام هست می روم.

مسعود فراستی (متولد ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در تهران) وی دانش‌آموخته فلسفه و نمایش از دانشگاه بولونیا، هنرهای تجسمی از دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس و جامعه‌شناسی اقتصاد سیاسی از دانشگاه پاریس فرانسه است.

در ۱۹ سالگی در امتحان اعزام محصل به خارج قبول شد وبه ایتالیا رفت و پس از یادگیری ایتالیایی در شهر “پرو جا” به “بولونیا” رفت و در رشته فلسفه و نمایش در دانشگاه بولونیا درس خواند. سپس به فرانسه رفت و در پاریس هنرهای تجسمی خواند و بعد به دانشگاه پاریس ۸ (ونسان) رفت جامعه شناسی و اقتصاد سیاسی خواند. لیسانس هنرهای تجسمی را از “بوزار” (هنرهای زیبا) گرفت. لیسانس جامعه شناسی و متریز اقتصاد سیاسی را با تز “سرمایه داری پیرامون در کشورهای جهان سوم” گرفت و در اسفند ۵۷ به ایران آمد.

از کارهای وی می‌توان به نگارش و تألیف آثار و مقالات هنری و سینمایی، تدریس در دانشکده‌های مختلف، تألیف و ترجمهٔ کتاب‌های گوناگون، مسئول بخش سینما و تلویزیون، عضو تحریریه مجلات سروش و سوره، سردبیری نقد سینما، دبیر هیئت تحریریه نقد سینما دوره تازه، عضو هیئت داوران سینمای دفاع مقدس، عضو هیئت مؤسس و رئیس دوره دوم انجمن منتقدان و سینماگران ایران، عضو هیئت رییسهٔ کانون منتقدان فیلم اشاره کرد. وی همچنین تهیه‌کنندهٔ برنامه‌های گفتگو با سینمای دفاع مقدس بود.

مسعود فراستی کارشناس و منتقد سینما با حضور در خبرگزاری فارس، به سوالات خبرنگاران این خبرگزاری پاسخ داد.

همسر مسعود فراستی منتقد سینما مجری برنامه هفت کافه مسعود فراستی فیلم های مورد علاقه مسعود فراستی پسر مسعود فراستی بیوگرافی مسعود فراستی بیوگرافی مرتضی آوینی

در این تصویر همسر فراستی نیز دیده می‌شود.

بیوگرافی مرتضی آوینی بیوگرافی مسعود فراستی پسر مسعود فراستی فیلم های مورد علاقه مسعود فراستی کافه مسعود فراستی مجری برنامه هفت منتقد سینما همسر مسعود فراستی


ادامه مطلب ...