آزمایشی کلاسیک در فیزیک کوانتوم وجود دارد که شاید در نهایت بتواند ما را در دستیابی به «تئوری همه چیز» یاری کند.
به تازگی یک آزمایش فیزیکی جالب برای نشان دادن خواص عجیب جهان کوانتومی انجام شده است. در حال حاضر برایمان مشخص شده که دنیای کوانتومی حتی عجیبتر از آن چیزی است که ما پیش از این میپنداشتیم. این امر نهتنها میتواند ما را مجبور به تجدید نظر در برخی از جنبههای بنیادین مکانیک کوانتومی کند، بلکه میتواند در نهایت بهعنوان کلیدی برای یکپارچه ساختن دو مورد از بزرگترین نظریههای فیزیک مدرن باشد.
فیزیکدانان به شواهدی دست یافتهاند که نشان میدهند یک بخش کلیدی از «آزمایش دو شکاف کلاسیک»، در واقع میتواند در دنیای واقعی مورد تست قرار بگیرد و پس از آن میتوانیم بررسی کنیم آیا از قوانین اخیر فیزیکی پیروی میکند یا خیر. تست کردن چنین آزمایشی میتواند روشی کاملا جدید برای تحقیق و پژوهش روی حفرههای فعلی موجود در مکانیک کوانتومی پیش روی ما بگذارد.
اجازه بدهید در ابتدا توضیح خود را با اشاره به آزمایش دو شکاف شروع کنیم. آزمایش یادشده یکی از عجیبترین نتایج تجربی به دست آمده در دنیای فیزیک مدرن را ارائه داد. مفهوم نسبتا ساده است: فرض کنید که شما یک تخته با یک شکاف در وسط آن دارید و توپهای پینگپنگ را از میان آن شکاف بهطور پیوسته شلیک میکنید! این توپها هنگامی که به قسمت پشتی تخته برسند، یک علامت ایجاد خواهند کرد؛ پس از آن نیز خیلی زود الگویی بر روی صفحه نمایش پدیدار خواهد شد؛ الگویی به شکل خطی مستقیم و عمودی که بازتابدهندهی شکل شکاف یادشده است.
اگر شما آزمایش فوق را با دو شکاف عمودی روی تخته تکرار کنید، این بار احتمالا با دو خط عمودی در پشت تخته در پایان آزمایش روبرو خواهید شد. در ادامه شما تخته با شکاف منفرد را برداشته و این بار یک موج (مانند موج آب یا صدا) به آن شلیک میکنید. موج از میان شکاف جریان خواهد یافت و روی صفحهای که این بار هم در پشت تخته واقع شده است و با نقطهای که با این شکاف در یک راستا قرار دارد، به بیشترین شدت برخورد خواهد داشت.
به عبارت دیگر نقطهی اوج موج همیشه در نقطهای درست در پشت این شکاف با صفحهی مذکور برخورد خواهد کرد. این در واقع همان اتفاقی است که در توپهای پینگپنگ هم رخ داده بود.
اما زمانی که شما امواج را از میان دو شکاف رها کنید، در این صورت آنها شروع به تصادم و مخلوط شدن با هم میکنند و درنهایت به ایجاد الگویی منتهی خواهند شد که بهعنوان الگوی تداخل شناخته شده است. گفتهی اخیر بدان معنا است که دیگر دو خط واضح و مشخص در پشت شکاف وجود نخواهد داشت، اما بهجای آن الگویی از خطوط مختلف با فضاهای خالی در میانشان ایجاد خواهد شد. شما میتوانید تصویر چنین الگویی را در تصویر بالای مقاله مشاهده کنید.
البته این اتفاق خیلی هم عجیب نیست. ما میدانیم که ماده (در مثال اولیهی ما به منزلهی همان توپ پینگپنگ فرض میشود) لزوما رفتاری مشابه رفتار امواج از خود نشان نمیدهد. اما زمانی که فیزیکدانان ذراتی مانند الکترونها و فوتونها را در دو شکاف شلیک میکنند، همواره انتظار دارند که آنها رفتاری همانند ماده از خود نشان دهند؛ اما آنها در عوض کنشی شبیه امواج از خود بروز میدهند و الگوهای تداخلی را به وجود میآوردند.
در ادامه خواهیم دید که ماجرا حتی عجیبتر از این نیز میشود. درست است که الکترونها و فوتونهایی که به آنها اشاره شد، همانند ماده رفتار نمیکنند، اما آنها بهطور کامل شبیه امواج هم رفتار نمیکنند. زیرا آنها برای شکل دادن الگوهای تداخلی با همدیگر آمیخته نمیشوند.
ما از برداشت فوق اطمینان داریم. زیرا وقتیکه الکترونها یا فوتونها به یک صفحهی دوشکافی بهصورت همزمان شلیک شوند، در آن صورت آنها همچنان در انتها الگوهای تداخلی را تشکیل خواهند داد.
به نظر میرسد که این امر غیرممکن باشد، چون واقعیت این است که ذرههای منفرد فوق احتمالا نمیتوانند تشخیص دهند که ذرهی بعدی خودش را بهطور دقیق در چه محلی جای خواهد داد. یا حتی میتوان چنین مطرح کرد که این ذرهها نمیتوانند تشخیص بدهند ذرهی پیش از خودشان بهطور دقیق در چه محلی جای گرفته است. حال پرسشی که پیش میآید این است که آنها واقعا چطور میتوانند بدون هیچ برهمکنشی این الگوها را شکل دهند؟
آزمایش فوق نمونهای کامل از چگونگی رفتار کاملا متفاوت جهان کوانتومی با ماده در مقیاس بزرگتر است، اما در عین حال نمونهای از وجود شکافهای جدی در درک ما از مکانیک کوانتومی را پیش رویمان میگذارد؛ چراکه ما بهسادگی نمیتوانیم آن را توضیح دهیم. در همین راستا فیزیکدان نظری ریچارد فاینمن گفته بود که این آزمایش ارائهدهندهی رمز و رازهای مرکزی دنیای کوانتومی است. در واقع فاینمن حتی تا آنجا پیش رفت که آن را «تنها رمز و راز» دنیای مکانیک کوانتومی قلمداد کرد که میتواند کلیدی برای پی بردن به پاسخ پرسشی کلیدی باشد: چرا دو نظریهی اساسی ما از فیزیک (مکانیک کوانتومی و نسبیت عام) بهسادگی با هم مطابقت ندارند؟
ما بهراحتی و به طور بسیار جالبی میتوانیم پیشبینی کنیم که یک الکترون یا فوتون در طول آزمایش دو شکاف در چه محلی روی صفحه جای خواهد گرفت؛ حتی اگر نتوانیم سازوکار و علت آن را بهخوبی درک کنیم. پیشبینیهای ما بر یک اصل به نام اصل برن استوار است، اما اصل برن مشکلات مختص به خود را دارد. در همین زمینه آنیل آنانتاسوارمی (Anil Ananthaswamy) برای نیوساینتیست چنین توضیح میدهد:
در اینجا هیچ دلیل اساسی برای این که چرا قانون برن باید برقرار باشد، وجود ندارد. به نظر میرسد که این قانون در تمام شرایطی که ما تست کردهایم، جواب میدهد؛ اما هیچکس بهطور دقیق نمیداند که به چه دلیل.
برخی تلاش کردهاند تفسیرهایی از خوانش «جهانهای بیشمار» از مکانیک کوانتومی استخراج کنند. تئوری جهانهای بیشمار پیشنهاد میکند که تمام حالتهای ممکن از یک سیستم کوانتومی میتواند در جهانهای مختلف و موازی وجود داشته باشد. اما چنین تلاشهای تاکنون بینتیجه بوده است.
از آنجا که اصل برن نمیتواند توسط هیچکدام از برداشتهای فعلی ما از فیزیک توضیح داده شود؛ شاید بتوان آن را بهعنوان کلیدی برای توضیح برخی از شکافهای اساسی در قوانین فعلی مکانیک کوانتومی به شمار آورد. این موضوع همچنین میتواند دلیلی را پیش رو بگذارد؛ برای اینکه هیچ فیزیکدانی تابهحال موفق به یکپارچهسازی این قوانین با نظریهی نسبیت عام اینشتین بهمنظور ایجاد یک «نظریهی همه چیز» (theory of everything) -که نظریهای پرطرفدار یکپارچهکننده تصور میشود- نشده است.
در واقع، اگر بتوانید پی ببرید به چه شکلی میتوانیم قانون برن را «بشکنیم» یا اینکه آن را نقض کنیم؛ در آن صورت شما بهطور بالقوه نقطهی دقیقی را پیدا خواهید کرد که در آن درک فعلی ما از مکانیک کوانتومی ناقص است. جیمز کواچ (James Quach) از انستیتوی علم و صنعت بارسلونِ اسپانیا در گفتگو با آنانتاسوارمی در این باره گفت:
در صورتی که قانون برن نقض شود؛ به این معنی خواهد بود که یک اصل بنیادین از مکانیک کوانتومی نقض میشود و این امر میتواند در ادامه ما را به جایی برساند که نیاز به یافتن برخی تئوریهای کوانتومی جدید در حوزهی گرانش داشته باشیم.
او در حال حاضر یک راه جدید را پیشنهاد کرده است که میتوانیم از طریق آن قانون برن را نقض کنیم و در واقع این نقض را در طی یک آزمایش مورد سنجش قرار دهیم.
کواچ در مقالهی علمی جدید خود توضیح میدهد که اگر شما تمامی احتمالات را برای محلهایی که در آن یک الکترون یا فوتون میتواند بر روی صفحهی مورد آزمایش در حین شلیک الکترونها یا فوتونها از میان تختهی دوشکافی جای گیرد، در نظر بگیرید؛ در آن صورت برخی از مسیرهای عجیب و «غیر کلاسیک» وجود خواهند داشت که منجر به الگوهای تداخلی گوناگونی شوند که حتی قانون برن هم نتواند آنها را پیشبینی کند.
این درواقع همان چیزی است که خود فاینمن در سال ۱۹۴۸ پیشنهاد کرده بود. به تعبیر کواچ، پیشنهاد وی به این صورت بود که تمامی مسیرهای بین نقاط دارای تابع موجی هستند. وی همچنین اضافه میکند که گفتهی فوق حتی شامل مسیرهایی میشود که ابتدا از میان یک شکاف و سپس شکاف دیگر شکل میگیرند؛ پیش از اینکه به صفحه برخورد کنند.
این برداشت بهجای دو مسیر، سه مسیر ممکن را برای ذرات پیش روی ما میگذارد: مسیر اول مسیری است که از میان شکاف A شکل میگیرد؛ مسیر دوم به سمت شکاف B میرود و مسیر سوم هم از میان شکاف B بهسوی صفحه میرود.
آنانتاسوارمی در این باره چنین توضیح داده است:
کواچ به ما نشان میدهد که اگر ما تداخلهای این سه مسیر را بهحساب آوریم، در آن صورت احتمالات بهدست آمده با پیشبینیهای حاصلشده بر پایهی قانون برن متفاوت خواهد بود.
کواچ پیشنهاد میدهد که میتوانیم حالت پیشنهادی وی را با جای دادن دو آشکارساز پس از تختهی دو شکافی تست کنیم. یکی از این تختهها برای آشکارسازی این امر به کار میرود که آیا ذرهای از میان شکافهای A یا B گذشته است یا خیر و آشکارساز دیگر هم برای این تعبیه شود که تشخیص دهیم آیا ذره از تنها یک شکاف عبور کرده یا اینکه از دو شکاف هم رد شده است، البته توانایی تشخیص اینکه از کدامیک عبور کرده را ندارد.
وی در این باره چنین نتیجهگیری میکند:
احاطه شدن این مسیرهای نامتداول که بهصورت کلاسیک نیستند، منجر به توسعهی تصحیحهایی با درجهی بالاتر روی الگوهای تداخلی خواهد شد.
اگر بخواهیم واضحتر بگوییم، پیشنهاد او باید بهطور رسمی مراحل بررسی اولیه از سوی داوران و متخصصان رو پشت سر بگذارد. پس باید در نظر داشته باشیم که این یافتهها صرفا بهمنزلهی آغاز یک ایده هستند و جامعهی فیزیک دنیا باید آنها را بهدقت مورد بررسی و سنجش قرار دهد و نظر خود را اعلام کند. نسخهی اولیه و پیش از انتشار مقالهی مرتبط با این ایده در حال حاضر منتشر شده است و شما میتوانید از این لینک به آن دسترسی داشته باشید.
اما نمیتوان منکر این حقیقت شد که یافتههای فوق، از مواردی هستند که ذهن فیزیکدانان را برای بیش از نیم قرن اخیر به خود مشغول کردهاند و ما هماکنون برای نخستین بار به سرنخها و نشانههایی از تئوریهایی رسیدهایم که شاید واقعا بتوانند برای توجیه ابهامات ما بهخوبی کار کنند.
بهطور امیدوارانهای افرادی پیدا شدهاند که پیشنهاد کواچ را کاملا جدی گرفتهاند و سعی دارند تا آن را در دنیای واقعی و بهصورت عملی امتحان کنند؛ زیرا این آزمایشها واقعا میتوانند برخی حفرههای موجود در برداشتهای بنیادی ما از حقیقت جهان هستی را پر کنند. همانطور که اشاره کردیم، مقالهی کواچ بهصورت آنلاین در دسترس است و علاوه بر آن در صورتی که علاقه داشته باشید دربارهی آزمایش دوشکاف و سایر موارد مشابه فیزیک کوانتوم بیشتر بدانید، میتوانید یک ویدیوی جالب را در انتهای این گزارش مشاهده کنید:
شهرکرد-ایرنا- عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد دانشگاه صنعتی شریف گفت:باید مقررات خشک و دست و پا گیر تولید علم در دانشگاههای کشور برداشته شود.
از جمله عجایب این نقطه، عدم کاربرد قوانین صدا و بازتاب در آن است که تاکنون کسی نتوانسته توضیحی برای آن پیدا کند.
"مرکز کیهان" شامل یک دایره کوچک از جنس بتون است که اطراف آن را دایره ای از 13 آجر پوشانده است. مساحت دایره بتونی 76 سانتیمتر بوده و با احتساب دایره آجری بیرونی، قطر آن به 2.5 متر میرسد.
اگر شخصی در دایره مرکزی قرار گرفته و از خود صدایی ایجاد کند، بازتاب صدای خود را خواهد شنید اما بازتاب از صدای تولید شده اولیه بلندتر است.
اتفاق جالبتر دیگر این است که افراد خارج این دایره نمیتوانند چیزی بشنوند و تنها کسی که در درون دایره بتونی قرار دارد، قادر به شنیدن بازتاب صداست.
همچنین اگر فرد داخل دایره بتونی بخواهد با افراد بیرون آن صحبت کند، صدای وی به شکل غیرواضح شنیده خواهد شد.
این وجه از دایره توسط محققان زیادی مورد بررسی قرار گرفته و فرضیههای زیادی برای آن ارائه شده است. از آن جمله میتوان به این توضیح علمی اشاره کرد که تحریف صدا در اثر بازتاب سهموی(سهمیگون) دیوار مدور کاشته شده اطراف دایره بتونی ایجاد میشود. البته این نظریه هنوز تائید نشده است.
این دایرهها در دهه 1980 ساخته شدهاند و برخی بر این باورند که آنها در واقع گردابی هستند که تمام انرژیهای کیهانی در آنجا با هم ملاقات میکنند. البته این نظریه تایید نشده است.
۵۴۵۴
خبرگزاری آریا - کاهش وزن می تواند امری بسیار دشوار باشد. برنامه ریزی برای کاهش وزن یک بحث است و حفظ آن روتین و عادت های سلامتی سالم، بحثی دیگر؛ به همین جهت به راحتی پیش می آید که هر از چندگاهی به عادت های ناسالم خود بازگردید. این ذهنیت، دقیقاً همان چیزی بوده که ایده پشت Onitor Track، پوشیدنی جدیدی برای کاهش وزن از طریق شخصی سازی هوشمند را شکل داده است.
Onitor بندی شامل LED است و از سرامیک ضد آب و فلز ضد زنگ ساخته شده. این پوشیدنی می تواند به صورت همزمان، ضربان قلب را به کمک سنسور ECG اندازه گیری کند. به مرور زمان، الگوریتم این دستگاه به سنسور اجازه می دهد تا نقاط فعال بدن -یعنی بخش هایی که چربی سوزی می کنند- را تشخیص دهد. ضمناً باتری این دستگاه نیز می تواند به هنگام استفاده از بند مجدداً شارژ شود.
هنگامی که Onitor مشغول اندازه گیری ضربان قلب نباشد، به عنوان یاد آوری برای تعهدات کاربر نسبت به تناسب اندام عمل می کند. تجربه کاربری دستگاه با دریافت اپلیکیشن Onitor برای موبایل های هوشمند آغاز می شود که اطلاعات فیزیکی شما، شامل قد، وزن، تاریخ تولد و جنسیت را دریافت می کند.
سپس، اپلیکیشن مورد اشاره هدفی را برای کاهش وزنی به اندازه معین در زمان بندی مشخصی تعیین می کند. بعد از این نیز، برنامه تناسب اندامی در طولانی مدت از طریق اطلاعات به دست آمده تدارک دیده می شود.
طی چند هفته، اپلیکیشن Onitor به شما یادآوری می کند که باید فعالیت های خاصی را دنبال کنید و البته برای دستیابی به این قابلیت، لازم است که اشتراک ماهانه آن را تهیه کرده باشید. ضمناً از دیگر قابلیت های این اپ همراه می توان به افزایش یا کاهش فعالیت های ورزشی، بسته به وضعیت بدن اشاره کرد؛ به عنوان مثال ممکن است به شما گفته شود که فشار را روی بدن خود کاهش دهید یا بالعکس، تمرینات را به شکلی سختگیرانه تر دنبال نمایید.
پایشگر سلامتی Onitor Track هنوز تاریخ عرضه و قیمت دقیقی ندارد اما تا پیش از پایان سال جاری میلادی، در سه رنگ شکی، طلایی و سفید به دست کاربران خواهد رسید.
بامداد – شما احتمالاً می دانید که فیزیک چیست. علم فیزیک ، مطالعه ی جهان فیزیکی است، از سقوط سیب گرفته تا حرکت سیارات و ستارگان و رفتار ذرات بسیار ریز زیراتمی که جهان پیرامون ما را تشکیل می دهند.
علم فیزیک در همه جا هست؛ در دورترین فواصل کیهانی وجود دارد. آن را می توان در سیاهچاله های پرجرم در مرکز کهکشان ها و در بلوک های سازنده ریزی که حیات روی زمین را به وجود آورده اند، یافت. حتی در فضای به ظاهر خالی اطراف ما نیز وجود دارد. در گذشته و حال و همچنین آینده، فیزیکدانانی آمده و خواهند آمد که درک ما از جهان و هر آنچه که در آن است را متحول سازند. در این مقاله ۲۰ فیزیکدان که نظریات، ایده ها و اکتشافاتشان، دید ما را نسبت به جهان تغییر دادند، معرفی شده است:
۱- یکی از شناخته شده ترین دستاوردهای گالیلئو گالیله (۱۵۶۴-۱۶۴۲) در بررسی هایش، موضوع اجسام در حال حرکت است. در دهه ۱۶۳۰، او نشان داد که همه اجسام در حال سقوط آزاد، شتاب ثابت یکسانی دارند.
۲- براساس کار گالیله بر روی اجسام در حال حرکت، آیزاک نیوتن (۱۶۴۳-۱۷۲۷) قوانین حرکت و همچنین قانون جهانی گرانش را در سال ۱۶۸۷ ثابت کرد. یکی از متحول کننده ترین ایده ها این بود که قوانین حاکم بر حرکت اشیا در آسمان، شبیه به مجموعه قوانین فیزیکی حرکت اشیا بر روی زمین است.
۳- مایکل فارادی (۱۷۹۱- ۱۸۶۷) را به خاطر کارش بر روی مغناطیس و الکتریسیته می شناسند. در سال ۱۸۳۱، او القای مغناطیسی را کشف کرد و در سال ۱۸۳۹، او بیان کرد که بین الکتریسیته و مغناطیس رابطه ای بنیادین وجود دارد.
۴- در سال ۱۸۶۴، جیمز کلرک مکسول (۱۸۳۱- ۱۸۷۹) نظریه الکترومغناطیس را منتشر کرد. این نظریه بیان می کند که مغناطیس و نور، در همه جا، مظهر پدیده مشابهی به نام میدان الکترومغناطیسی هستند.
۵- در سال ۱۸۹۵، ویلهلم رونتگن (۱۸۴۵-۱۹۲۳) نخستین فیزیکدانی بود که تابش الکترومغناطیس را در محدوده ی طول موجی که ما امروزه به نام اشعه ایکس می شناسیم، تولید و شناسایی کرد.
۶- در سال ۱۸۹۶، ماری کوری (۱۸۶۷- ۱۹۳۴) به کشف رادیوکتیویته (که با بررسی خصوصیات اشعه ایکس کشف شد) کمک کرد و تکنیک هایی برای جداسازی ایزوتوپ ها معرفی کرد. او و همسرش، پیر کوری، عناصر رادیوم، رادیواکتیو و پلوتونیوم را کشف کردند.
۷- در سال ۱۸۹۷، جوزف جان تامپسون (۱۸۵۶-۱۹۴۰) الکترون را کشف کرد. به این ترتیب، اولین ذره زیراتمی کشف شد.
۸- نام ماکس پلانک (۱۸۵۸-۱۹۴۷) با تولد مکانیک کوانتومی اعتبار یافت. در سال ۱۹۰۰، او نظریه کوانتوم–بسته های مجزای انرژی ساطع شده توسط نور – را مطرح کرد، او همچنین، مقدار ثابت پلانک– که یکی از مفاهیم اساسی در مکانیک کوانتومی است- را معرفی کرده است.
۹- در سال ۱۹۰۵، آلبرت اینشتین (۱۸۷۹-۱۹۵۵) مقاله ای درباره نسبیت خاص -که بیان می کند، سرعت نور ثابت بوده و در سرعت نور، زمان متوقف شده و جرم بی نهایت می شود – منتشر کرد. در سال ۱۹۱۶، او نظریه نسبیت عام را منتشر کرد، یک نظریه بنیادی از ماهیت فضا- زمان و گرانش که می گوید گرانش در واقع، اثری از انحنای فضا و زمان است.
۱۰- در سال ۱۹۱۱، ارنست رادرفورد (۱۸۷۱-۱۹۳۷) نشان داد که بیشتر جرم اتم در هسته آن است. در سال ۱۹۲۰، او پروتون را کشف کرد.
۱۱- نیلز بور (۱۸۸۵-۱۹۶۲) به سبب فرمول بندی نظریه ساختار اتمی در سال ۱۹۱۳ مشهور شد. بور دریافت که هر اتم، دارای یک هسته در مرکز و الکترون هایی در مدار اطرافش است. او همچنین، نقش کلیدی در تولد مکانیک کوانتومی داشت.
۱۲- ولفگانگ پاولی (۱۹۰۰-۱۹۵۸) به سبب مطالعه اش بر روی نظریه اسپین و نظریه کوانتوم معروف شد، همچنین او در سال ۱۹۲۵، اصل طرد پاولی را –که کلید فهم ویژگی هایی ستارگان و سحابی ها است- کشف کرد. در سال ۱۹۳۱، او وجود نوترینوها–ذراتی با برهمکنش ضعیف که با سرعت و انرژی نزدیک به سرعت نور در جهان حرکت می کنند- را پیش بینی کرد.
۱۳- در سال ۱۹۲۶، اروین شرودینگر (۱۸۸۷-۱۹۶۱) آنچه که امروزه به عنوان معادله ی اصلی فیزیک کوانتوم شناخته می شود و مکانیک موجی را توصیف می کند، بیان کرد. در سال ۱۹۳۵، او با آزمایش “گربه شرودینگر“، یکی از معروف ترین آزمایشات در تاریخ- مشهور شد.
این آزمایش، گربه به دام افتاده در جعبه ای را نشان می دهد که دارای شانس ۵۰/۵۰ زنده یا مرده بودن است. شرودینگر نتیجه گرفت که تا زمانی که شما در ِ جعبه را برای اطمینان یافتن از مرده یا زنده بودن گربه باز نکنید، گربه می تواند هم زنده باشد و هم مرده، وجود چنین حالتی را اصل برهم نهی می نامند.
۱۴- در سال ۱۹۲۸، پل دیراک (۱۹۰۲-۱۹۸۴) وجود پاد ماده –ذراتی همسان ولی با بار الکتریکی مخالف همتایانش، مثل پوزیترون (یا آنتی الکترون)- را کشف کرد.
۱۵- ورنر هایزنبرگ (۱۹۰۱- ۱۹۷۶) در سال ۱۹۲۷، به سبب ارائه اصل عدم قطعیت مشهور شد. این اصل درباره محدودیت های اساسی اندازه گیری های آزمایشگاهی مکان و تکانه ی دقیق ذرات زیر اتمی در مکانیک کوانتوم بحث می کند.
۱۶- انریکو فرمی (۱۹۰۱-۱۹۵۴) به خاطر کارش بر روی اولین رآکتور اتمی، به عنوان بخشی از پروژه منهتن، شناخته شد. او همچنین، سهم مهمی در نظریه کوانتومی و همچنین علم فیزیک هسته ای و علم فیزیک ذرات دارد.
۱۷- جی رابرت اوپنهایمر (۱۹۰۴-۱۹۶۷) به سبب کارش بر روی پروژه منهتن معروف شد. از او به عنوان سازنده ی نخستین بمب اتمی یاد می کنند.
۱۸- ریچارد فاینمن (۱۹۱۸- ۱۹۸۸) را به سبب کارش بر روی نظریه الکترودینامیک کوانتومی می شناسند. این نظریه، درباره ترکیب نسبیت خاص و مکانیک کوانتومی به منظور درک بهتر جهان هستی، بحث می کند.
۱۹- در سال ۱۹۶۱، ماری گِل-مان (متولد ۱۹۲۹) روش هشتگانه ای برای طبقه بندی ذرات زیراتمی پیشنهاد کرد، و در سال ۱۹۶۴ او فرضیه کوارک را پیشنهاد کرد؛ این فرضیه بیان می کند که پروتون ها، نوترون ها و دیگر هادرون ها (ذرات زیر اتمی) از ذرات بسیار ریزتری به نام کوارک ساخته شده اند.
۲۰- اگرچه ورا روبین (متولد ۱۹۲۸) در واقع یک ستاره شناس است، ولی مطالعاتش بر روی چرخش کهکشان او را به نخستین شاهد واقعی از این واقعیت است که ۸۴ درصد جرم جهان از ماده مرموز و نامریی به نام ماده تاریک ساخته شده است. جستجو برای ذرات تشکیل دهنده ی این ماده ی مرموز که فقط از روی تاثیر گرانش اش قابل ردیابی است، علم فیزیک و اختر فیزیک را متحول کرده است.
سایت علمی بیگ بنگ
بامداد – دکتر شان کارول(Sean Carroll) یک فیزیکدان نظری در موسسه فناوری کالیفرنیا است و اعتقاد دارد هوش مصنوعی میتواند در آیندهای نه چندان دور، در فیزیک نظری نیز کاربرد داشته باشد. وی علاوه بر پژوهش در حوزه کیهان شناسی، به مباحث فسلفی و معنای زندگی نیز توجه داشته و به تازگی کتابی با عنوان «تصویر بزرگ» در مورد منشا زندگی، معنای زندگی و کیهان، نگاشته است. دکتر کارول در مصاحبهای با نشریه نیوساینتیست نظرات خود را در مورد برخی اکتشافات بزرگ در حوزه فیزیک، روند رشد این رشته، پیش بینی آینده فیزیک و نیز کاربردهای احتمالی هوش مصنوعی در این علم بیان کرده است.
آیا قرار گرفتن علم فیزیک در صدر اخبار و توجه مردم، آن هم به خاطر اکتشافاتی نظیر بوزون هیگز و یا امواج گرانشی برایتان لذت بخش است؟
بله. جالب است، زیرا فیزیکدانان با شاخههایی نظیر مکانیک کوانتوم و طراحی بمب اتمی و نیز فناوریهایی دیگر، به نوعی قدرت را در قرن بیستم در دست داشتند. بیشترین قدرت سیاسی و نیز دانش در فیزیک خلاصه میشد. با این وجود اکنون زمانه تغییر یافته و زیست شناسان در حال دزدیدن این قدرت از ما هستند. علم زیست شناسی با سرعت بسیار زیادی در حال پیشرفت است و تاثیر به مراتب بیشتر و مستقیمتری بر زندگی ما دارد. اما این پیشرفتها (برای نمونه ویرایش ژنی) میتواند شمشیری دو لبه باشد. البته این یافتهها در زیست شناسی از یک جهت در راستای فیزیک است، زیرا به نوعی کاربرد یافتههای فیزیک در زندگی روزمره به شمار میروند. با این احوال کسی نگران کاربردهای بوزون هیگز و یا امواج گرانشی نیست.
این یافتهها و اکتشافات در علم فیزیک ، نتیجه اثبات برخی قضایای ریاضیاتی هستند. آیا باید همچنان از ریاضی به عنوان راهنمایی در پژوهشهای فیزیکی استفاده کنیم؟
این طور نیست که ریاضی صرفا به عنوان راهنمایی برای درک طبیعت به کار رود، بلکه خودش یک نوع متدولوژی علمی نیز به شمار میرود. نکته بسیار مهم این است که همه اینها نشان میدهد که جهان اطراف را میتوان فهمید و ساز و کارش را کشف کرد. برخی بر این باورند که طبیعت اساسا رازآلود و غیرقابل شناسایی است و برخی دیگر نیز بر این باورند که طبیعت از نظمی مشخص پیروی میکند. این یافتههای مهم علمی به ما یادآوری میکند که مغز کوچک ما انسانها از توانایی بالایی برای پیشبینیهایی بسیار فراتر و پیچیدهتر از طبیعتی که در دسترسمان قرار دارد برخوردار است.
به نظر شما، در دهه آینده با چه اکتشافاتی روبرو خواهیم بود؟
پیشبینی آینده این دهه غیر ممکن است. شاید بتوانیم شواهدی در مورد انبساط کیهان در نخستین لحظات پس از بیگ بنگ بیابیم و یا ماده تاریک را کشف کرده و ذرات دیگری را که خارج از مدل استاندارد فیزیک هستند کشف کنیم. در دو سال آینده ممکن است با یک یا چند تا از این اکتشافات روبرو شویم. همچنین دادههای به دست آمده از شتاب دهنده سرن نشان میدهد که شاید در آستانه کشف ذرهای جدید باشیم. البته هنوز اطلاعات دقیقی در این زمینه ندارم.
کشف امواج گرانشی حدود یک قرن پس از معرفی اش در نظریه نسبیت روی داد. آیا نظریات جدید مطرح شده در فیزیک برای اثبات نیازمند چنین بازه زمانی هستند؟
دقیقا! بخش اندکی از سابقه دانش بشر به این پرسشهای عمیق و گسترده اختصاص دارد و به همین دلیل زمان زیادی برای اثبات آنها نیاز است. اکتشاف امواج گرانشی به دلایل بسیار، امری بسیار ارزشمند بود. از دهه ۱۹۸۰ بود که دانشمندان، توجه جدیتری به امواج گرانشی داشتند و پیش از ساخت نخستین مرکز شناسایی امواج گرانشی، میدانستند که شاید این مرکز از حساسیت لازم برای مشاهده این امواج برخوردار نباشد که البته این طور هم بود. این اکتشاف مهم فقط به خاطر پافشاری افرادی که به وجود این امواج باور داشتند روی نداد؛ بلکه کسانی که زندگی خود را وقف شناسایی آن کردند نیز نقش مهمی در آن داشتند.
با توجه به اینکه برای اثبات برخی ایدههای تئوریک عملا امکان آزمایش وجود ندارد، چطور میتوان از اتلاف وقت برای بررسی نظریههایی که در نهایت بیثمر هستند جلوگیری کرد؟
چنین امکانی وجود ندارد. تابستان امسال قرار است در اجلاسی شرکت کنم که در آن، بزرگان فیزیک قرار است در مورد این مساله صحبت کنند که آیا دانش کیهان شناسی مسیر درستی را در مورد شناسایی جهانهای چندگانه، ابطال پذیری نظریهها و مواردی از این دست در پیش گرفته است یا خیر. هم اکنون وقت زیادی را بر روی گرانش کوانتومی صرف میکنم. فکر میکنم بتوانیم به چیزهای جدیدی در مورد پیوند فضا-زمان دست یابیم. با این وجود شاید همه این تلاشهای ما در نهایت بی نتیجه و نادرست از آب درآید.
آیا این حس که ممکن است عمرتان را برای چیزی نادرست هدر دهید برایتان آزار دهنده نیست؟
شاید! ولی پژوهشهایی که تاکنون انجام دادهام برایم جذابتر است. در کیهان شناسی مدرن، به نقطهای میرسیم که تفسیری که از علم فیزیک کوانتوم داریم میتواند در نتیجه ی نهایی تاثیرگذار باشد. اگر بخواهیم مفاهیمی نظیر پیوند فضا-زمان را درک کنیم، دیدگاهی که نسبت به مکانیک کوانتومی داریم اهمیت زیادی دارد. بحثهایی که شاید مواردی فلسفی در مورد سرشت واقعیت به نظر برسد و قرنهاست که در میان انسانها جریان دارد، در تفسیر برخی پدیدههای فیزیکی اهمیت زیادی دارد. این دیدگاهها میتواند پاسخ پرسشها در مورد کیهانشناسی و نیز فیزیک ذرات را تغییر دهد. تجربه خودم نشان داده است که تفسیر جهانهای چندگانه یک تفسیر ساده، دقیق و نیز خلاصه برای این مسایل است.
آیا فکر میکنید هوش مصنوعی بهتر از انسان میتواند به گسترش علم فیزیک کمک کند؟
چرا که نه! مغز انسان تجمعی از اتمها و ذراتی است که بر اساس قانون فیزیک با هم برهمکنش دارند. به همین دلیل هیچ دلیلی وجود ندارد که تجمعی مشابه از اتمها و ذرات نتواند کارکردی مشابه و یا بهتر از مغز نداشته باشد. مدتهاست که از کامپیوتر برای حل معادلات مختلف استفاده میکنیم. اما حوزه علم فیزیک نظری پیچیدگیهایی دارد که دربردارنده سطحی بالاتر از خلاقیت و منطق است و هوش مصنوعی هنوز از این سطح از توانایی برخوردار نیست.
پس حرفه شما به عنوان یک فیزیکدان نظری فعلا از گزند هوش مصنوعی در امان است؟
بله. درست است. با این وجود مطمئن نیستم نسل بعدی فیزیکدانان نظری از این مصونیت برخوردار باشند.
سایت علمی بیگ بنگ
نوشته آینده علم فیزیک چگونه رقم میخورد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد – اگر در تاریخ علم ریز شویم و دوران های شلوغ و ساکت فیزیک و پیشروی های بشر در درک طبیعت را بررسی کنیم، بی شک پی می بریم که اکتشفات بزرگ و سرنوشت ساز اغلب در ارتباط با هم رخ دادند. شاید اگر پیشگامان نیوتن در نظم حرکت اجسام آسمانی ریز نمی شدند، نیوتن به سادگی به فکر انسجام و وحدت بخشیدن قوانین حرکت با یک سری مفاهیم نسبتا ساده نمی افتاد؛ و یا اگر ماکسول و همکارانش قوانین الکترومغناطیس کلاسیک را آنطور فرمول بندی نمی کردند، آیا ایده نسبیت خاص به راحتی به ذهن اینشتین می آمد؟
بد نیست مثالی بزنیم تا سرنخ ارتباط جمله ی بالا با دنیای علم فیزیک دستمان بیاید. نسبیت را در نظر بگیرید. آلبرت اینشتین نسبیت خاص را در سال ۱۹۰۵ و نسبیت عام را در ۱۹۱۶ ارائه داد. اما آیا این شاهکار فکری تنها در قرن بیستم میلادی جا ماند و “زمان” دیگر کاری به کار آن نداشت؟ البته که پاسخ منفی است. نسبیت همواره مورد توجه واقع شد و حتی اکنون نیز سمینار های زیادی در ارتباط با نسبیت سالیانه برگزار می شوند. آیا این همه توجه و محاسباتی که دانشمندان بعدی در زمینه نسبیت انجام دادند بدلیل پتانسیل بالای “نسبیت” بود و آن ها می پنداشتند که نسبیت کلید حل بسیاری از معماهاست؟
نسبیت تا سالیان زیادی بعد از انتشار، همچنان حرف های زیادی برای گفتن داشت. به یاد داشته باشیم ایده سیاهچاله ها – که کمتر از چند دهه به یکی از موضوعات شگفت انگیز علم فیزیک تبدیل شد – نیز از نسبیت نشأت می گیرد. نسبیت به دانشمندان علاقه مند به این ایده جرئت داد. تا چندین دهه، اکتشافات کیهان شناسی زیر سایه ی نسبیت متولد شدند. از ایده ی گیتی گسترش یافته و بیگ بنگ گرفته تا سیاهچاله ها. جالب تر آنکه خود نسبیت نیز برای شکوفایی نیاز به مفاهیم و آویز هایی قبلی داست؛ همانطور که در ابتدا گفتیم مفاهیم فیزیک نیوتنی و نظریه الکترومغناطیس ماکسول نقش بسزایی در ظهور نسبیت داشتند. زیاد مایه ی شگفتی نیست که بگوییم نظریات و اکتشافات بزرگ در ارتباط با هم زنجیروار به وقوع می پیوندند.
اما تحولات دنیای علم پی در پی رخ نمی دهند. اگر به تحولات علم توجه کنیم، می بینیم که رشته دوره های تقریبا راکد و ساکتی در بین اکتشافات تکان دهنده وجود داشته است. شاید بتوان با اعتماد به نفس زیادی گفت همین دوره ها هستند که زمینه ساز تحولات بعدی در دنیای علم اند. نقل قول شیلر را به یاد آورید؛ از دو منظر می توان به این نقل قول نگریست: شاهان کاخ های مجلل و زیبایی می سازند که نسبت به کارهای فرعی ناوه کش ها بیشتر مورد توجه قرار می گیرد؛ یا به شکلی دیگر نیز می توانیم این ضرب المثل را بررسی کنیم که کار ناوه کش ها نه تنها فرعی نیست، بلکه آن قدر مهم است که منجر به ساخت کاخ های زیبا و با شکوه می شود. غیر قابل انکار است که امثال اینشتین، نیوتن، ماکس پلانک و … “پادشاهان” بسیار بزرگی بودند؛ اما باید از تمثیل شیلر به یاد داشته باشیم که “کاخ” های باشکوه آن ها تا حدی بدلیل “ناوه کش”هایی نیز بوده است.
اما اهمیت ناوه کشی در علم تا چه حد است؟ در علم (عمدتا علم فیزیک) گروهی هستند که به کار نوه کشی در علم بسنده می کنند و با غرق شدن در جزییات نظریات پیشین و ور رفتن با وسایل آزمایشگاهی زمینه ساز تحولات بعدی می شوند. این نقش ممکن است کوچک به نظر آید، اما بی اهمیت نیست. مثالی می زنیم. زمانی که نسبیت عام ارائه داده شد؛ روابط آن فورا قابل استفاده نبود. روابط نسبیت در قالب معادلات پیچیده ی دیفرانسیلی مطرح شد که حل آن ظرافت و مهارت زیادی می طلبید. کارل شوارتسشیلد، فیزیکدان آلمانی که در ارتش آلمان در جبهه روسیه خدمت می کرد، چندی بعد از انتشار نسبیت عام جواب دقیق معادلات اینشتین را برای ستاره غول پیکری یافت. حتی امروزه نیز راه حل شوارتسشیلد برای معادلات اینشتین ساده ترین و ظریف ترین جواب یافت شده محسوب می شود. اینشتین متحیر بود که چگونه شوارتسشیلد توانسته بود زیر حملات پی در پی توپخانه، پاسخی برای این معادلات پیچیده بیابد. ابتدا، اینشتین فورا از پاسخ وی برای محاسبه ی گرانش اطراف خورشید استفاده کرد که همین امر در آینده مهر پررنگی گواه بر مطابقت نسبیت با داده های تجربی بود. بدین دلیل انیشتین تا ابد مدیون شوارتسشیلد بود. کار شوارتسشیلد ممکن است کوچک به نظر آید، اما بسیار پر اهمیت بود.
نکته دیگری که در تحولات علمی نهفته است، “چگونگی شکل گیری تحولات” است. کوانتوم مثال خوبی است. می دانیم که ایده کوانتوم از حل مساله توزیع انرژی جسم سیاه به میان آمد (برای آشنایی قسمت دوم مقاله تاریخچه کوانتوم را مطالعه کنید). ماکس پلانک سعی کرد که مساله را با همان قوانین مسلم علم فیزیک کلاسیک حل کند و سال ها طول کشید تا دریافت این کار نشدنی است و مساله بزرگ تر از آن است که در چارچوب فیزیک کلاسیک بگنجد. با این حال همچنان تلاش کرد که رخنه ای در بدنه فیزیک کلاسیک ایجاد کند و مساله را حل کند، اما این کار شدنی نبود.
در نهایت، نتایج پلانک به بازسازی ریشه های فیزیک کلاسیک منجر شد و ساختمانی با پی ای کاملا متفاوت ساخته شد. اما این کار به فیزیک کلاسیک لطمه ای وارد نکرد، در واقع این کار باعث تعمیم مفاهیم کلاسیک شد و مانند دوربینی به ما کمک کرد تا بتوانیم افق های وسیع تری را مشاهده کنیم. به عبارت دیگر، در علم، انقلاب هایی پرثمر واقع می شوند که آغازکنندگان آن سعی داشته باشند هر چه کمتر تغییر ایجاد کنند و کار خود را در قلمروی مفاهیم قبلی به حل یک مساله خاص و مشخص محدود کنند. اینشتین نیز سعی در همین کار داشت که در نهایت پذیرفت مفهوم زمان مطلق فیزیک کلاسیک باید رها شود. به قول هایزنبرگ: «در علم تنها دیوانه های کله پوک – از آن نوع آدم هایی که مدعی ساختن ماشین با حرکت دائمی اند – سعی می کنند همه چیز را زیر و رو کنند و ناگفته پیداست که از این گونه اقدامات نتیجه ای به دست نمی آید.»
ظاهرا هم اکنون فیزیک در همان “زمینه ای” به سر می برد که هایزنبرگ توضیح داده است (نقل قول بالا از کتاب جز و کل). یک قرن از ظهور نسبیت عام و حدود نود سال از مکانیک کوانتومی و اولین تفسیرهای آن می گذرد و فیزیکدانان همچنان غرق در تعبیر و تفسیر این دو نظریه بزرگ اند. گه گاهی هم با رویدادهای اعجاب انگیزی روبرو می شویم که اوضاع را پیچیده تر می کنند؛ مانند رصد ذره بوزون هیگز در چند سال پیش، داده های کیهان شناسی که در آغاز قرن بیست و یک بدست آمد و یا اتفاقات اخیری که در دستگاه شتاب دهنده ذرات (LHC) سویس افتاد. قرن بیستم نقطه عطفی در تاریخ علم فیزیک به شمار می رود. در طی تنها نیم قرن، تصور بشر از جهان و طبیعت پیرامون خود به قدری تغییر کرد که هیچکس در خواب هم نمی دید. شاید بی راه نباشد که وضعیت کنونی را با شرایط و وضعیتی که قبل از ایجاد تحولی در دنیای فیزیک حاکم بودند، مقایسه کنیم. در قرن کنونی، آزمایش های زیادی وجود دارند که هنوز تعبیر نشده اند؛ سرشت ماده تاریک، که شاید بتوان گفت هیجان انگیز ترین معمای حل نشده کیهان شناسی است، مشخص نیست؛ ناهمخوانی های نسبیت عام و کوانتوم هنوز در پشت پرده ای از ابهام قرار دارد؛ قدرت قضاوت در مورد بعضی از نظریه های پر رمز و راز مانند نظریه ریسمان را نداریم و حتی در فیزیک ذرات هنوز معما های زیاد چالش بر انگیزی در پیش رو داریم. امیدوارم مرتکب اشتباه بزرگی نشده باشیم که بگوییم علم فیزیک امروزی آتشی زیر خاکستر است و شاید انقلاب و یا تحولی جدید در راه باشد.
سایت علمی بیگ بنگ
به گزارش ایسنااین انتشارات که به موسسه فیزیک تعلق دارد، جایزه دستاورد 2016 خود را به تیم رصدخانه تداخلسنج لیزری امواج گرانشی(لیگو) برای کشف پدیدهای اعطا کرده که در سال 1915 در نظریه نسبیت عام آلبرت اینشتین پیشبینی شده بود.
اعضای این تیم در نوامبر 2016 اعلام کرده بودند که توانستهاند برای نخستین بار امواج فضا-زمان را که از برخورد سیاهچالهها نشات گرفته بودند، رصد کنند. رصد دوم این امواج نیز در ماه ژوئن اعلام شد.
علاوه بر آن، جایزه "متفکران جهانی" نیز که سالانه توسط مجله آمریکایی سیاست خارجی اعطا میشود نیز این دستاورد را در صدر فهرست برترینهای 2016 خود قرار داده است.
به گفته موسسه آلبرت اینشتین در آلمان که برخی از اعضای تیم لیگو در آنجا هستند، این فهرست به معرفی افراد یا گروههایی میپردازد که ایدههای آنها در سال گذشته به عمل تبدیل شده و جهان را تغییر دادهاند.
این تیم همچنین به تازگی جایزه کیهانشناسی گروبر 2016 را از بنیاد گروبر و جایزه ویژه دستاورد فیزیک پایه را نیز از بنیاد Breakthrough دریافت کرده که شامل مبلغ سه میلیون دلار است.
سایر ایدههای برتر مجله جهان فیزیک برای سال 2016 به این ترتیب هستند:
دستاورد جدید در نظریه گربه شرودینگر: بر اساس این فرضیه، یک گربه میتواند در دو حالت زنده یا مرده در داخل یک جعبه قرار گرفته باشد. این سناریو برای نمایش برخی از اصول جهان عجیب فیزیک کوانتوم طراحی شده بود و یکی از مثالهای برهمنهی کوانتومی است که بر اساس آن، ذرات میتوانند در یک زمان در دو حالت وجود داشته باشند. یک تیم فرانسوی-آمریکایی به ساخت دو گودال (جعبه) مایکروویو پرداخته و در عین حال، گربهها توسط مجموعه بزرگی از فوتونها ارائه شده بودند. محققان نشان دادند که گربه میتواند در یک زمان در دو مکان جداگانه وجود داشته باشد.
ثقل سنج کوچک: دانشمندان دانشگاه گلاسکو یک دستگاه ثقل سنج ارزان و کوچک ساختند که میتواند سنجشهای بسیار کوچک گرانش زمین را انجام دهد. این دستگاه در اکتشافات مواد معدنی، مهندسی عمران و نظارت بر آتشفشانها قابل استفاده است.
نزدیکترین همسایه زمین: ستارهشناسان در سال 2016 موفق به کشف شواهدی از یک سیاره فراخورشیدی صخرهای در منطقه قابل سکونت ستاره پروکسیما قنطورس شدند که نزدیکترین ستاره به منظومه شمسی است. این جهان بیگانه که پروکسیما-b نام دارد، حدود 1.3 برابر زمین بوده و ممکن است در سطح خود دارای آب مایع باشد.
درهمتنیدگی: تیمی بینالمللی از دانشمندان موفق به ساخت و سنجش پدیدهای موسوم به در همتنیدگی بین دو نوع مختلف یون شدند. این کشف میتواند به نمایش روشی برای ساخت رایانههای کوانتومی فوق سریع کمک کند.
ماده عجیب: دانشمندان یک ویژگی موسوم به شکست منفی را در ماده گرافن اندازهگیری کرهاند. شکست منفی میتواند در ساخت انواع جدید دستگاههای نوری مانند لنزهای بسیار قدرتمند مورد استفاده قرار بگیرد.
ساعت اتمی: فیزیکدانان آلمانی موفق به کشف یک انتقال گریزان در عنصر توریم 229 شدند که میتواند به ساخت یک ساعت اتمی کمک کند. چنین ساعتی احتمالا بسیار باثباتتر از ساعتهای اتمی مورد استفاده کنونی خواهد بود.
لنزهای خارقالعاده: تیمی از دانشگاه استراثکلاید اسکاتلند یک لنز میکروسکوپی جدید به نام "مزولنز" ساختهاند که به ارائه ترکیب منحصربفرد یک میدان دید بزرگ با وضوح بالا میپردازد.
محاسبه سریع: رایانههای کوانتومی میتوانند منادی یک انقلاب فناورانه باشد اما دانشمندان باید بر بسیاری از موانع پیش از تولید دستگاههای واقعی غلبه کنند. در سال 2016، محققان اتریشی یک رایانه کوانتومی را برای شبیهسازی فیزیک توصیف کننده تعاملات بنیادی بین ذرات زیراتمی ساختند که توسعه چشمگیری در این زمینه است.
موتور بسیار کوچک: تیمی از محققان دانشگاه ماینز آلمان یک موتور حرارتی را بر پایه یک اتم ساختند. این موتور با محدود کردن یک یون کلسیم در تلهای به شکل قیف، به تبدیل تفاوت دما به انرژی مکانیکی میپردازد.
5454
بامداد – علم دیلی/ دانشمندان آنها را اشباح مینامند، ذراتی که تقریبا هیچ جرمی ندارند، در سرعتی نزدیک به سرعت نور حرکت میکنند و طی سه دهه گذشته از زیر بار تلاشهای دانشمندان برای اثبات وجودشان گریختهاند.
نوترینوهای گریزپا همان اشباحی هستند که دانشمندان امیدوارند بتوانند به دهها پرسش کلیدی درباره جهان هستی، و اینکه چرا مملو از ماده است، پاسخ دهند.
نوترینوها در حین تجزیه عناصر رادیواکتیو ایجاد میشوند. این ذرات از خورشید و دیگر ستارهها و حتی از بدن انسان به بیرون فوران میکنند. همچنین این ذرات میتوانند بدون کوچکترین مشکلی به راحتی از میان حجم انبوهی از ماده عبور کنند.
اکنون این پرسش پیش میآید که چگونه میتوان ذرهای را مطالعه کرد که میتواند بدون توقف از میان تکهای از سرب به بزرگی یک سال نوری عبور کند؟ دانشمندان برای انجام اینکار آزمایشگاههایی عظیم و عجیب در گوشه و کنار جهان ساختهاند.
آزمایشگاه GERDA
آزمایشگاه ردیاب GERmanium،به اختصار GERDA، به واسطه کنترل فعالیتهای الکتریکی درون بلورهای خالص ژرمانیوم که در اعماق کوهی در ایتالیا محبوس شدهاند، به جستجوی نوترینوها میپردازد. دانشمندان امیدوارند بتوانند در این آزمایشگاه زیرزمینی بزرگ تجزیه رادیواکتیوی بسیار کمیابی را شاهد باشند.
دانشمندان میگویند زمانی که انفجار بزرگ رخ داده و جهان درحدود ۱۳٫۷ میلیارد سال پیش متولد شد، باید حجم برابری از ماده و ضد ماده ایجاد میشد و زمانی که ماده و ضد ماده با هم برخورد میکنند، یکدیگر را نابود کرده و چیزی به جز انرژی از خود به جا نمیگذارند. اما اوضاع به این شکل پیش نرفت زیرا در این صورت اکنون درحال خواندن این مطلب نبودید.
درصورتی که دانشمندان بتوانند فرایند تجزیهای که درجستجویش هستند را بیابند، این به آن معنی خواهد بود که نوترینو میتواند همزمان ذره و ضد ذره باشد و این توضیح میدهد که چرا جهان ماده را بر ضد ماده ترجیح داده و ما امروز اینجا حضور داریم.
رصدخانه نوترینوی سادبری
رصدخانه کانادایی نوترینوی سادبری (SNO) تقریبا در عمق ۱٫۶ کیلومتری از زمین دفن شدهاست. این رصدخانه در دهه ۱۹۸۰ساخته شد اما به تازگی با تغییر کاربری به مرکزی برای شکار نوترینو تبدیل شد. این رصدخانه در زمین، خورشید و حتی ابرنواخترها به دنبال نوترینو میگردد. در قلب این مرکز حباب پلاستیکی بزرگی قرار دارد که با ۸۰۰ تن مایع درخشنده پر شدهاست. این حباب توسط لایه ای از آب احاطه شده و توسط طناب در جایی ثابت شدهاست و مجموعهای از ۱۰ هزار ردیاب نوری حساس تحت نظر قرار گرفتهاست.
زمانی که نوترینوها با دیگر ذرات تعامل برقرار میکنند،درون مایع درخشان نور ایجاد میشود و ردیابها این نور را ردیابی میکنند. به لطف این رصدخانه اکنون دانشمندان میدانند که دستکم سه نوع مختلف یا سه طعم مختلف از نوترینوها وجود دارد که با حرکت در فضا به یکدیگر تبدیل میشوند.
بزرگترین ردیاب نوترینو در جهان در قطب جنوب واقع شدهاست که در آن ۵۱۶۰ حسگر درون یک میلیارد تن یخ پخش شدهاند تا نوترینوهای پرانرژی که از منابع قدرتمند کیهانی مانند ستارههای درحال انفجار، سیاهچالهها و ستارههای نوترونی ایجاد شدهاند را ردیابی کنند.
زمانی که نوترینو با مولکولهای آب موجود در یخ برخورد میکند،انفجارهایی پرانرژی از ذرات زیراتمی ایجاد میشود که میتوانند تا وسعت زیادی پراکنده شوند. این ذرات به اندازهای سریع حرکت میکنند که مقدار ناچیز نوری مخروطی شکل از خود متصاعد میکنند که به تابش چرنکوف شهرت دارد و این همان چیزی است که IceCube آن را ردیابی میکند. دانشمندان امیدوارند با استفاده از اطلاعات این مرکز بتوانند مسیر حرکت نوترینوها را بازسازی کرده و منبع آنها را شناسایی کنند
این آزمایشگاه که به سه راهروی آزمایشی مجهز است، زیر تپههای دایا بی مدفون شدهاست. ۶ ردیاب استوانهای که هریک حاوی ۲۰ تن مایع درخشنده است، درون راهروهای این مرکز قرار دارند و توسط بیش از هزار ردیاب نوری محاصره شدهاند. کل این سیستم درون استخرهایی از آب زلال قرار گرفتهاند تا هیچنوع تشعشعات اضافی به آنها نرسد.
گروهی ۶ تایی از رآکتورهای هستهای نزدیک به این سازه، در ثانیه میلیونها کوادریلیون الکترون ضد نوترینویی بیخطر را از خود منتشر میکند. این جریان ضدنوترینویی با مایع درخشنده واکنش داده و فلشهای درخشانی از نور ایجاد میشود که این نور را ردیابها شناسایی میکنند.
رصدخانه کامیوکاند در عمق ۹۱۴ کیلومتری کوهستانهای غرب ژاپن واقع شدهاست. این ردیاب بزرگ حاوی ۵۰ هزار تن آب خالص است که نزدیک به ۱۱۲۰۰ ردیاب نوری آن را احاطه کردهاست، که در صورت خرابی مهندسان باید این ردیابها را با کمک قایق تعمیر کنند.
مشابه IceCube، این رصدخانه از تابش چرنکوف استفاده میکند. Super K اولین رصدخانهای است که توانست شواهدی مستحکم از نوسانات نوترینویی و وجود جرم در این ذرات به دست آورد.
نوشته آشنایی با بزرگترین آزمایشگاه های فیزیک دنیا اولین بار در بامداد پدیدار شد.
تهران -ایرنا - پروفسور 'کامران وفا' دانشمند ایرانی به همراه دو تن دیگر یکی از جوایز « موفقیت های علمی »در بخش فیزیک را از آن خود کردند.