مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

نواده معمار ویلای نمازی به تهران می‌آید؟

[ad_1]
تین‌نیوز| متیو لیچیترا، نوه دختری جوپونتی معمار ویلای نمازی در ایمیلی به کمیته مردم‌نهاد پیگیری حفاظت از خانه‌های تاریخی تهران خواستار کمک برای حفاظت از میراث پدربزرگش شد.

 پس از انتشار خبر خروج از ثبت ویلای نمازی اثر معمار شهیر ایتالیایی و ساخت هتل 20طبقه روی این بنا، نوه او طی ایمیلی اعلام کرده است: «من قصد دارم به تهران سفر کنم تا با کمک شما صاحب فعلی خانه را ملاقات و بتوانم دست‌کم برخی از دکوراسیون داخلی بنا را که کار پدر بزرگ من جوپونتی است، قبل از تخریب و تبدیل شدن به هتل خریداری کنم.»

متیو لیچیترا خاطرنشان کرده است: «این مساله می‌تواند یک فرصت باشد و اگر این امکان فراهم شود من و همسرم ماریا الساندریا که معمار و طراح منظر است به دانشگاه‌های ایران آمده و با استادان دانشگاه‌ها در این رابطه ملاقات می‌کنیم. من می‌توانم درباره پدربزرگم نیز کنفرانسی داشته باشم. همچنین همسرم نیز می‌تواند درباره تاریخچه معماری منظر و طبیعت سخنرانی ترتیب دهد.» خبر خروج ویلای نمازی از ثبت ملی، در روزهای اخیر انعکاس جهانی داشته است.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نواده معمار ویلای نمازی به تهران می‌آید؟ نواده معمار ویلای نمازی به تهران می‌آید؟


ادامه مطلب ...

گفت‌و‌گو با مهندس لیلا عراقیان؛ معمار جوان «پل طبیعت»

جام جم سرا: مهندس لیلا عراقیان، روبه‎رویمان نشسته است. طراح پل طبیعت. معماری جوان که در ۲۵ سالگی به تعبیر خودش «این هیولای هراس‌آور» را طراحی کرد. او فارغ‌التحصیل معماری از دانشگاه شهید بهشتی است و در ونکوور کانادا در حال ادامه تحصیل است.

  • چطور شد که گذرتان به اراضی عباس‌آباد افتاد؟

فکر می‌کنم سال ۸۵ بود که به خاطر تبلیغاتی که کرده بودیم برای کار در اراضی دعوت شدیم. کار آلاچیق‌های بوستان را به عهده گرفتیم. یک محوطه بود که سقف اسپیس فریم داشت. یک پوشش ساده و صاف بود و هفت‌صد مترمربع پارچه داشت. در بازار گل هم پلی بود که قرار بود دو طرف پارک را به هم وصل کند. کار ما درواقع طراحی پوشش پارچه‌ای بود که دو طرف قرار گیرد. هر قطعه آن هزار مترمربع بود. آب‌وآتش دارای یکپارچه یک‌تکه است ولی در بازار گل، هر یک از قسمت‌های پل با استفاده از سه‌تکه پارچه درست‌شده است.

  • پروژه پل طبیعت چطور به شما سپرده شد؟

بعد از اینکه پروژه‌های آمفی‌تئا‌تر آب‌وآتش، بازار گل و پل ابریشم دو را به عهده گرفتیم. در مرحله طراحی این پروژه‌ها بودیم که فراخوان طراحی پل طبیعت که آن زمان نامش پل پیاده شهید مدرس بود مطرح شد.

  • آنچه هم‌اکنون در پل طبیعت اجراشده است چقدر به طرح و نگاه اولیه شما نزدیک است؟

طرح چهارپایه طرح دوم من بود. طرح اول که در مسابقه هم شرکت کرد، قسمت روی اتوبانش از این‌که هست خیلی ساده‌تر بود. در مورد این پروژه پنج فکر اساسی وجود داشت. اولین ایده این بود که این پل قرار نیست فقط مکانی برای وصل کردن دونقطه به هم باشد بلکه قرار است ادامه دو پارک و فضایی برای ماندن باشد. نکته دوم این بود که بیاییم به‌جای این‌که دونقطه را در دو پارک به هم وصل کنیم، طوری طراحی کنیم که در هر دو طرف پخش شود و به همه نقاط کلیدی دو پارک هم متصل شود. این ایده تا حدی اتفاق افتاد. در درجه سوم می‌خواستیم نقاطی با کمترین درخت را پیدا کنیم و ستون‌ها را آن‎جا کار بگذاریم.

  • جالب است که اتفاقا سازه‌های پل طبیعت تصویر درخت را در ذهن تداعی می‌کند...

طرح اولیه هم بنابراین بود که فرم به شکل درخت باشد. البته تصور این نبود که یک ستون درختی داشته باشیم. تک‌ستون‌های پراکنده‌ای مدنظر بود. خود بدنه خرپا هم المان‌های نامنظمی داشت. ایده دیگر این بود که بررسی کردیم و دیدیم وقتی با یک دهانه بزرگ طرف هستیم بدون شک یک عمق سازه‌ای خواهیم داشت. درواقع ایده این بود که ابعاد را طوری کنیم که فضا و معماری تبدیل به المان‌های جدایی‌ناپذیر باشند. مسئله دیگری که مدنظرمان قرار گرفت این بود که معمولاً پل‌ها چون قرار است بهینه ساخته شوند، طراحی صاف دارند. این‌یک نوع پرسپکتیو یک نقطه‌ای ایجاد می‌کند که آدم را مجبور به رفتن می‌کند. ما پل را به‌صورت قوسی کشیدیم تا رهگذر انتهای مسیر را نبیند. این پیچ‌وخم سرعت آدم را کم می‌کند.

  • در مرحله دوم طراحی چه اتفاقی افتاد؟

در مرحله دوم قرار شد کار با‌‌ همان ایده اولیه کمی تحقیق شود؛ یعنی قرار شد طرحی بدهیم که تمرکز اولیه آن روی اتوبان باشد ولی زبانی داشته باشد که اگر لازم شد بعدا بتواند ادامه پیدا کند. مسئله دیگر این بود که قرار شد پل کمی نمادگرا‌تر باشد و خیلی ساده و معمولی نباشد. در مرحله دوم مسابقه تمرکز را روی بخش اتوبان گذاشتیم و مسیر‌ها خلاصه شد؛ اما الآن یک سری مسیرهایی داریم که روی خطوط توپوگرافی زمین حرکت می‌کند. در هر دو پارک پخش می‌شود. دوطبقه بودنش دو نوع دسترسی به پل را ایجاد می‌کند. در مرحله دوم چهارپایه بودن مطرح شد و آن چیزی که امروز می‌بینید درواقع پیشرفته شده‌‌ همان طرح مرحله دوم است.

  • در مراحل چهارگانه طراحی خودتان به‌تنهایی پیش رفتید؟

نه اصلاً. این فرمی نبود که من به‌تنهایی به آن رسیده باشم. یک کار تیمی بود. مهندس بهزادی و سحر یاسایی هم در زمینه همکار من بودند و فکر هر سه ما بود که برنده شد. وقتی با مهندس سازه صحبت کردیم گفت شاید به‌جای ۴ ستون با دو ستون هم بشود این کار را پیش برد. بعد بررسی کردیم و کار روی سه ستون نهایی شد. زمان بررسی، قوس‌ها هم تغییراتی ایجاد شد. همچنین رمپ‌ها بیرون فضای پارک بود که حس خطرناکی داشت؛ برای همین تغییر کرد. فرم سرستون‌ها هم که از اول سه‌طبقه و ویوپوینت بود، کمی تغییر کرد.

  • شما فقط ۳۱ سال دارید. طراحی این پل نقطه درخشانی در کارنامه شما است. فکر می‌کردید یک چنین کاری را در این سن انجام دهید؟

راستش آن اول که بحث مسابقه مطرح شد، یک‌طورهایی گفتم که دلت خوش است. این‌همه مهندس بزرگ. امکان ندارد طرح من برگزیده شود. مهندس بهزادی گفت که آن‌ها آدم‌های منصفی هستند و اگر کار خوب بدهیم می‌پذیرند. ولی ته دلم فکر می‌کردم که دارم طرحی را می‌کشم که قرار است روی کاغذ بماند. برای همین تصمیم گرفتم یک‌چیز هیجان‌انگیز و جالب طراحی کنم که چیز خوبی روی کاغذ باقی بماند. آن زمان ۲۵ سالم بود. وقتی‌که برنده شدیم ۲۶ ساله بودم و تا ۲۷ سالگی درگیر طرح بودم. می‌رفتم ایتالیا و کنار دست مهندسان سازه می‌نشستم تا کارشان را ببینم. وقتی برنده شدیم داشتم در کانادا فوق‌لیسانس می‌خواندم. مرخصی گرفتم و برگشتم ایران تا پای‌کار باشم. می‌دانستم دارم با یک گروه سازه‌ای حرفه‌ای کار می‌کنم که کارشان را بلدند و من فقط روی طراحی فرم تمرکز داشتم و نگران مسائل فنی نبودم. همیشه می‌گویم خوشمزه‌ترین قسمت و پز دادنش برای من است ولی حقیقت این است که زحمت و سختی کار بر عهده تعداد زیادی از دوستانم بود. هم حس می‌کنم که خیلی خوش‌شانس بودم و هم از آن‌ها خجالت می‌کشم که همه‌اش اسم مرا می‌برند.

  • وقتی پل ساخته شد، مثل یک غریبه از روی آن رد شده‌اید؟

بله. زیاد.

  • چه حسی داشتید؟

خوب. وقتی آدم‌ها را می‌بینم که روی آن قدم می‌زنند و عکس می‌گیرند حس خوشایندی دارم. رسالت ما معمار‌ها این است که فضاهایی بسازیم که مردم در آن حس بهتری داشته باشند. حتی چند بار مردم دوربین به دستم داده‌اند تا از آن‌ها عکس بگیرم. یک‌بار با همکارم رفته بودم برای عکاسی از پل. تنها کنار سه‌پایه ایستاده بودم. یک زوج رد می‌شدند. فکر کردند ما از آن‌هایی هستیم که از مردم عکس می‌گیرند و به آن‌ها می‌فروشند. از من خواستند از آن‌ها عکس بگیرم. من هم گرفتم و برایشان ایمیل کردم. (همشهری معماری)


ادامه مطلب ...

بیوگرافی نیما کیوانی معمار و کارآفرین برنامه پایش +سوابق

نیما کیوانی ،کارشناس ارشد معماری، کارشناس مرمت و احیا بناهای تاریخی، مدرس دانشگاه در رشته های معماری و مرمت ابنیه، مدیر دفتر معماری کیوانی و همکاران، رئیس هیئت مدیره شرکت ساختمانی “اهورا نقش آریا

کارآفرین برنامه پایش شاهکار معماری زیباترین طرح معماری زندگینامه کارآفرینان رازهای معماری بیوگرافی نیما کیوانی بیوگرافی سینا کیوانی ارسی خانه

سوابق کاری

۱- موسس استودیو معماری ، کیوانی و همکاران ، در ۱۳۸۸ – تهران

سوابق تحصیلی

۱- معماری ، معماری ، کارشناس ارشد – ۸۸

۲- معماری ، مرمت ، کارشناسی – ۸۳

در سال ۱۳۸۸ توسط دو برادر معمار، نیما کیوانی و سینا کیوانی تشکیل شد. پروژه های طراحی شده توسط آنها در طیف های متفاوت معماری از جمله ساختمانهای مسکونی و تجاری و مرمت آثار باستانی بوده است. توجه به زیبایی شناسی و عملکرد و حس فضای خلق شده همراه با در نظر گرفتن معماری بومی همواره اساس تفکر شکل گیری معماری این استودیو بوده است.

ساختمان مسکونی اُرسی‌ خانه اثر استودیوی معماری کیوانی

مسابقه‌ی A’ Design Award  یکی از معتبرترین مسابقات بین‌المللی طراحی دنیاست که هر ساله، طراحان خلاق بسیاری از کشورهای جهان را گرد هم می‌آورد تا برای کسب مقام در رشته‌های مختلف این چالش جهانی با هم رقابت کنند.

آنچه اعتبار این مسابقه را از سایر مسابقات بین‌المللی طراحی متمایز می‌کند، پروسه‌ی داوری آثار است؛ داوری این مسابقه در چندین مرحله و با مشارکت بیش از ۸۰ داور از میان کارشناسان حرفه‌ای سراسر جهان اعم از؛ چهره‌های آکادمیک، مدیران شرکت‌های بزرگ، مهندسین و تکنسین‌های اجرا، برندگان جوایز دوره‌های گذشته و مدیران برندهای معتبر جهان انجام می‌شود.

امسال(۲۰۱۶ میلادی) پروژه‌ی « ساختمان مسکونی اُرسی‌خانه » از ایران، کار مشترک دو برادر معمار به نام های « نیما کیوانی » و « سینا کیوانی » ، برنده‌ی مدال برنز این مسابقه در بخش معماری، ساختمان و سازه شده است.

و همچنین این پروژه امسال فینالیست و نامزد دریافت جایزه معمار در بخش ساختمان های مسکونی بود.

ساختمان مسکونی اُرسی خانه – استودیو معماری کیوانی و همکاران برنده مدال برنز جایزه بین المللی طراحی A Design Award

کارآفرین برنامه پایش شاهکار معماری زیباترین طرح معماری زندگینامه کارآفرینان رازهای معماری بیوگرافی نیما کیوانی بیوگرافی سینا کیوانی ارسی خانه

کارآفرین برنامه پایش شاهکار معماری زیباترین طرح معماری زندگینامه کارآفرینان رازهای معماری بیوگرافی نیما کیوانی بیوگرافی سینا کیوانی ارسی خانه

نیما کیوانی یاد گرفته است که زندگی‌اش را بر اساس پنل‌ها و برنامه‌های مشخصی که دارد، بگذراند. برادرش، سینا هم او را در این مسیر همراهی می ‌کند.

نیما کیوانی تلفن‌های مربوط به ساختمان «ارسی‌خانه» را که تازگی‌ها حسابی معروف شده، جواب می‌دهد و‌‌ همان اول کار در پاسخ می‌گوید: «من متولد سال ۶۰ هستم.

دیگر جوان نیستم اما برادرم که اتفاقا پسر آرام و ساکتی است، سال ۶۶ به دنیا آمده و ما کار را با هم انجام دادیم، دقیقا هشت سال پیش من به شوخی به دوستانم گفتم تا قبل از سی‌وپنج‌سالگی یک جایزه‌ی بین‌المللی می‌‌برم و همه به من خندیدند. حالا من برنده شده‌ام.

آن موقع‌ها واقعا جوان بودم. اگر تمام اینها را به جوانی قبول دارید، صحبت کنیم.» و همین‌جا بود که صحبت ما با نیما شروع شد.

او ماجرای کار‌ها و زندگی‌اش را از‌‌ همان کودکی تا امروز برایمان تعریف کرد تا بدانیم چطور می‌شود دو برادر دهه‌ی شصتی، به خاطر ساختمان «ارسی‌خانه» که در نزدیکی پل گیشاست

جایزه‌ی «آ دیزاین» (A Design Award) را که بزرگ‌ترین و مطرح‌ترین جایزه‌ی بین‌المللی طراحی در دنیاست، به دست بیاورندماجرای زندگی متفاوت نیما به‌‌ همان سال‌هایی برمی‌گردد که او در آستارا به دنیا آمده بود و تمام کودکی‌هایش در یک خانه‌باغ چندهزار متری سپری شده بود.

اصلا دویدن و بازی کردن و کلی کشف‌های مختلف در این باغ موجب شده بود، روحیات او با افرادی که در آپارتمان بزرگ شده‌اند، تفاوت اساسی پیدا کند.

او کم‌کم شیفته‌ی شعرهای سهراب سپهری می‌شود. همین بوده که گاهی کنار پدربزرگش می‌نشسته و با هم شعر می‌خوانده‌اند. وقتی درخت و چلچله و شعر هست، طبیعی است که نیما دستی هم به ساز ببرد و نوازندگی سنتی و خصوصا ضرب زدن را هم شروع ‌کند (حالا بماند که بعد‌ها آن را خیلی رسمی ادامه نمی‌دهد). راستی «نیما» بودنش هم در کل این ماجرا بی‌تأثیر نبوده است.

خودش که می‌گوید: «اسم من را به خاطر نیمایوشیج، نیما گذاشته‌اند چون زمانی نیمایوشیج در آستارا دبیر ادبیات بوده و اتفاقا مادرم هم به شعرهای نیما علاقه داشت. مادرم شیفته‌ی ادبیات است و بعد‌تر من هم این را به ارث بردم.» البته این علاقه در خانواده‌ی ما موروثی است.

نیما در مدرسه‌ی حکیم نظامی که دومین مدرسه‌ی ایران به سبک مدرن مانند دارالفنون است و در سال۱۲۸۷ ساخته شده، درس ‌خوانده. حرف به اینجا که می‌رسد، حسابی پز آستارا را می‌دهد و می‌گوید: «حتما می‌دانید که آستارا اولین شهری بوده که ریشه‌کن شدن بی‌سوادی در آن اعلام شده. از طرفی، آستارا یا اولین یا جزء اولین شهرهایی بوده که مدرسه‌ی دخترانه داشته اما بگذریم… اصلا همین اولین‌ها و‌‌ همان مدرسه‌ی حکیم نظامی، افتخار زادگاه من است.»

  • سردرگمی شیرین انتخاب

تمام کودکی‌های نیما که پر از هیجان و یادگرفتن‌های متنوع بود، سپری می‌شود تا وقتی که مثل خیلی‌های دیگر به آن دوران عجیب سردرگمی می‌رسد؛ روزگاری که سراغ استعداد‌هایش می‌رود تا بداند جواب آن موضوع انشای قدیمی «در آینده می‌خواهید چه کاره شوید؟» برای او چه می‌شود.

اتفاقا از همین‌جا هم یک‌سری از اختلاف‌ نظرهای او اطرافیانش شروع می‌شود. نیما شاگرد زرنگ و درسخوان مدرسه بوده که همه کلی آرزوی دکتری و مهندسی برایش داشته‌اند ولی او در کمال ناباوری همگان، رشته‌ی هنر را انتخاب می‌کند.

از‌‌ همان اول هم دور رشته‌های پزشکی را خط می‌کشد چون مطمئن بوده که نمی‌تواند با خون و خونریزی هیچ ارتباطی برقرار کند.

خلاصه، نیما سر حرفش می‌ایستد و جا خالی نمی‌کند و در دانشگاه سوره، لیسانس مرمت و احیای ابنیه‌ی تاریخی را می‌خواند.

بماند که از‌‌ همان موقع هم خودش خوب می‌دانسته که چقدر معماری را دوست دارد و بعد‌ها می‌خواهد طرحی نو در این رشته دراندازد. پس تمام زندگی‌اش را براساس همین اهداف می‌چیند و بعد از آن کار‌شناسی ارشد رشته‌ی معماری را می‌خواند.

برادرش سینا هم در همین گیرودار‌ به رشته‌ی او علاقه‌مند می‌شود و کم‌کم به همپای جدی او در تمام پروژه‌هایش تبدیل می‌شود. ‌

  • فیلم‌هایی که نیامده، رفتند

به لیست علاقه‌مندی‌های نیما باید کارتئا‌تر، سینما و کارگردانی را هم اضافه کرد. او وقتی هفده یا هجده ساله بوده، دوست داشته که در دانشگاه در یکی از رشته‌های مربوط به این حوزه، درس بخواند اما این کار را نکرده و امروز از تصمیمش خوشحال است چون معتقد است که می‌توان این حوزه را با مطالعات جانبی و کار تجربی هم امتحان کرد.

اتفاقا در‌‌ همان سال‌هایی هم که در دانشگاه سوره بوده، بیشتر اوقات کار تئا‌تر و فیلمسازی می‌کرده و در جشنواره‌ی بین‌المللی تهران حاضر می‌شود و «کانون فیلم و عکس آستارا» را راه‌اندازی می‌کند، البته چند NGOدیگر هم در همین حوزه‌ی فیلم و عکس و تئا‌تر تاسیس می‌کند که چون بیشترشان یا به نتیجه نمی‌‌رسند یا بعد از مدتی منحل می‌شوند، بی‌خیال توضیح دادن درباره‌شان می‌شود.

در کنار اینها، با صدا و سیمای استانی هم کار می‌کند و مدتی هم در رادیوی استانی کار گویندگی انجام می‌دهد اما بخش تلخ ماجرا اینجاست که آن‌قدر برای فیلمسازی سنگ جلوی پای او می‌اندازند که دیگر عطایش را به لقایش می‌بخشد و می‌چسبد به‌‌ همان کار معماری.

راستی در تمام فعالیت‌های هنری نیما، سینا، برادرش هم حضور داشته است. اصلا هر جا و در هر هنری که نیما وارد می‌شده، سینا هم همراه او بوده است. تنها تفاوتشان در این است که سینا کمی ساکت‌تر و آرام‌تر است.

  • تجربه‌ی مدیریت

اینها همه‌ی ماجرای‌‌ همان چند سال پرشور جوانی است که دانشگاه رفتن هم هیجان‌های فعالیت‌های متفاوت را زیاد‌تر می‌کند.

بعد از مدتی نیما کم‌کم سرش گرم حساب و کتاب زندگی می‌شود و با خودش می‌گوید زندگی هم خرج دارد و باید همه چیز را خیلی واقعی‌تر از گذشته ببینم.‌‌ همان موقع ابتدا در شهرداری آستارا مشغول کار می‌شود و سپس سربازی‌اش را در یک شرکت مشاور می‌گذراند.

سال۸۴ ستاد «بزرگداشت روز معماری و هفته‌ی معماری کشور» تشکیل می‌شود و نیما در سال۸۵ مشاور دبیرکل این ستاد و مدیر هماهنگی و پیگیری‌های ستاد می‌شود.

همین ماجرا، نقطه‌ی عطف زندگی او می‌شود که برای سخنرانی بین آن همه استاد معماری و هماهنگ کردن برنامه‌های سنگین ستاد، باید اعتماد به نفسش را بیشتر می‌کرده و اطلاعاتش را بالا‌تر می‌برده و خلاصه دنیای جدیدتری را تجربه می‌کرده است.

همان روز‌ها بود که دیگر آن سمت‌های پرطمطراق قبلی مثل «مسئول کانون‌های فرهنگی هنری دانشگاه سوره» یا «مسئول کانون نمایش سوره» چندان برایش رنگی نداشت و دلخوشی ایجاد نمی‌کرد ولی تجربه‌های خوبی در آن سال‌ها اندوخته بود

مثل اینکه دانشگاه جایی نیست که در آن فقط باید درس خواند؛ اتفاقا فضایی است که باید نحوه‌ی تعامل با دیگران و مدیریت کردن را در آن یاد گرفت.

بعد حضور در‌‌ همان ستاد، فرصتی شد تا تجربه‌های قبلی‌اش را عملی کند و حسابی از آنها یاد بگیرد.

  • زندگی بدون توهم

نیما کیوانی یاد گرفته است که زندگی‌اش را بر اساس پنل‌ها و برنامه‌های مشخصی که دارد، بگذراند؛ مثلا او شعر می‌گوید و داستان می‌نویسد و اتفاقا همیشه آنلاین است و سریع آنها را منتشر می‌کند ولی هنوز زمان چاپ نوشته‌هایش نرسیده است.

یکی از ریشه‌های این تجربه به روزهایی برمی‌گردد که او هم مثل خیلی از آدم‌های دیگر، کلی کلاس می‌رفته و دوره‌های آموزشی متفاوتی می‌دیده و بعد فهمیده، این همه یادگرفتن، قابلیت ایجاد توهم را هم دارد.

پس هیچ وقت به دست آوردن یک موفقیت او را بی‌‌‌نهایت خوشحال نمی‌کند.

شکست‌های مختلف هم موجب نمی‌شود که به شدت احساس خسران و زیان کند چون تمام آن کارهای گروهی یا شخصی به او ثابت کرده که همیشه وقتی در زندگی‌اش شکست‌های بزرگ رخ داده، بعد‌تر موفقیت‌های بزرگ‌تری نصیبش شده است.

او برای خودش قواعدی هم تنظیم کرده؛ قواعدی نظیر اینکه: «لذت بردن از زندگی، یکی از وظایف مهم ماست.» یا «موفقیت باید به صورت درونی به ما لذت بدهد.» خودش هم مثل عقیده‌هایش زندگی می‌کند و حتی به دوستانش هم می‌گوید: «باید به کارتان ایمان داشته باشید و تلاشتان را بکنید.‌‌

همان‌طور که من این کار را کردم. شاید برایتان جالب باشد بدانید، هشت سال پیش در جمعی دوستانه من به شوخی (البته در دلم جدی بودم) گفتم که من تا قبل از سی‌وپنج‌سالگی یک جایزه‌ی بین‌المللی می‌‌گیرم.

همه به من خندیدند ولی من به کارم ایمان داشتم و به نتیجه هم رسیدم. آرزویم هم این است که یک آرشیتکت بین‌المللی شوم».


ادامه مطلب ...

طراحی مینیمال و ساده‌ی خانه یک زوجِ جوان معمار

[ad_1]
مجله منزل: «کمتر بیشتر است، مینیمال، سادگی، تزیینات جنایت است...»

 

این عبارت‌ها چقدر به گوش‌تان آشنا هستند؟ اگر در زمینه‌ هنر، معماری و طراحی داخلی تحصیل کرده باشید، حتما در کتاب‌ها زیاد خوانده‌اید و اگر دستی در این حرفه‌ها نداشته باشید، احتمالش زیاد است که آنها را از گوشه و کنار شنیده باشید. با همه این اوصاف لمس این تعاریف و واژه‌ها از نزدیک و در دنیای واقعیت‌ حداقل برای ما ایرانی‌ها کمتر اتفاق افتاده است؛ ما مردمی هستیم که اکثرمان غرق در نمایش‌های پر زرق و برق خانه‌های پر از وسیله شده‌ایم که گاه حتی اصل «خانه، مأمن آرامش» را از یادمان برده‌اند. قرار بود وقتی از همهمه روزها و خیابان‌ها به خانه برمی‌گردیم، آرام بگیریم و خستگی از تن‌مان رخت ببندد ولی آنچه اکنون تجربه می‌کنیم چیزی نیست جز آمدن از یک شلوغی به شلوغی دیگر و گذر از یک نگرانی به نگرانی دیگر.


اما... در اینجا هم پیدا می‌شوند خانه‌هایی که سادگی را به زیبایی تمام به نمایش می‌گذارند و تعریف ساده مینیمال را بی‌کم و کاست تداعی می‌کنند. خانه این زوج جوان معمار مثال زنده‌ای است از هر آنچه تاکنون ادعا کردم.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 


وقتی آیدا و همسرش خانه خود را طراحی می‌کنند


آیدا، زن جوان معمار و خوش‌سلیقه‌ای است که از انگیزه طراحی داخلی خانه‌اش حرف می‌زند. او معتقد است: «نباید از همه انتظار داشت خانه‌های خود را مطابق با استانداردهای طراحی داخلی بچینند و در وهله اول این وظیفه جامعه حرفه‌ای است که اگر ادعای دانش در این مورد را دارند، آن را در زندگی خود بیاورند؛ اتفاقی که می‌تواند الهام‌بخش عموم مردم باشد و آنها را آگاه سازد.»

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 


هارمونی و  هماهنگی عناصر دکوراسیون در نگاه اول


به جرأت می‌توان گفت بارزترین ویژگی خانه آیدا این است که به هر بخش از قسمت‌های این خانه 95 متری که وارد می‌شوی همه‌چیز با هم هماهنگی دارد؛ نور و روشنایی، مبلمان، رنگ‌ها و لوازم دکوری هرکدام به اندازه خود در فضاها نقش بازی می‌کنند. رنگ زردی که پرچم‌دار خانه آیداست، بیش از حد اغراق نشده و به‌قدری هوشمندانه به فضا نفوذ کرده که نقش خود را به زیبایی تمام بازی می‌کند و در عین حال به حوزه عناصر دیگر تجاوز نکرده است. آیدا در کنار علاقه شخصی خود به رنگ زرد، دلیل انتخاب آن را پرنورتر نشان دادن خانه عنوان می‌کند.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»

اتفاقات زیبای سالن نشیمن خانه


آیدا می‌گوید: «رنگ سفید را به عنوان رنگ زمینه انتخاب کردم؛ زیرا سفید و رنگ‌های خنثی مثل خاکستری این خاصیت را دارند که همه‌چیز را می‌شود با آنها هماهنگ کرد و به‌راحتی با تغییر تابلوها، کوسن‌ها یا حتی رومبلی و روتختی‌ها دکوراسیون را هر از چندگاهی تغییر داد.

 

 خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»


رنگ زرد را نیز برای روشن‌تر نشان دادن خانه و در عین حال از جهت زیبایی‌شناسی برگزیدم. در گوشه‌ای از سالن شومینه‌ای قرار داشت که برای آپارتمان ما کاربردی نداشت؛ بنابراین آن را برداشتیم و چون بهترین نقطه‌ای بود که از همه طرف دید داشت، از دیوار آن برای تلویزیون استفاده کردیم.  


همچنین دو فرورفتگی این دیوار را به دلیل کنتراستی که می‌خواستیم در فضا ایجاد شود به رنگ سیاه درآوردیم.»

 

 خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»


تابلوهای کوچک و بزرگی که روی دیوار نشیمن خانه آیدا در آرایشی زیبا چیده شده‌اند، نقاشی‌های او هستند؛ نقاشی‌هایی که از ذهن مینیمال او زاییده شده و رنگ‌های‌شان با کل خانه هارمونی دارد. آیدا با خلاقیت و سلیقه ستودنی خود، دیوار را به گالری هنری چشم‌ نوازی تبدیل کرده است.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»

طعم دوست‌داشتنی غذاخوری


«سادگی سقف را حفظ کردیم و دیوار کنار غذاخوری را که با همسایه مشترک بود، هفت سانتی‌متر جلو کشیدیم تا عایق صوتی ایجاد شود. فضای غذاخوری را با لوسترهای آویزی که نور متمرکزی روی میز منتشر می‌کنند، از دیگر فضاهای سالن متمایز کردیم. رنگ سیاه در این فضا در تابلو و پرنده‌های تزیینی روی دیوار دنباله‌روی تعادل رنگ و کنتراستی است که قبلا در دیوار تلویزیون اتفاق افتاده بود.» سادگی ظروف، شمع‌ها، گلدان و کوچک‌ترین عناصر این فضا به ما خاطر نشان می‌کند آیدا نگاه مینیمال خود را از هیچ چیزی دریغ نکرده است.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»

اتاق خواب آبی و آرام خانه

 

آیدا با انتخاب رنگ آبی به عنوان رنگ غالب اتاق خواب، آرام بودن این فضا را به خوبی حفظ کرده است. گلدان‌های گلی که پشت پنجره اتاق خواب دیده می‌شوند نیز به همین منظور انتخاب شده‌اند. آیدا می‌گوید: «وقتی صبح بیدار می‌شوم با دیدن این گل‌ها انرژی می‌گیرم.» از دید او وقتی همه‌چیز سفید انتخاب می‌شود، بازی دادن رنگ‌ها در عناصری مانند چراغ خواب، کوسن و لوازم دیگر می‌تواند فضا را از بی‌روح بودن و کسل‌کنندگی نجات دهد.
خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 


کنج دنج اتاق کار آیدا


در اتاق کار او در کنار بالکن کوچکش میز و صندلی جمع و جور و زیبایی به چشم می‌خورد که جان می‌دهد برای نشستن و مطالعه کردن. آیدا می‌گوید: « روی این صندلی می‌نشینم چشم به بیرون می‌دوزم و در ورای فلاورباکس‌هایی که روی دیوار بالکن قرار داده‌ام، از چشم‌انداز رشته کوه البرز لذت می‌برم.» او معتقد است فردی برونگراست و به همین دلیل نتوانسته پنجره بالکن را با پرده پارچه‌ای ضخیم مسدود و خود را از دیدن آسمان زیبا محروم کند. برای حفظ حریم خانه نیز از گلدان‌ها کمک گرفته که در عین حال جلوه زیبایی را از درون و بیرون خانه او به نمایش گذاشته‌اند.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دکوراسیون پورتال خبری و سبک طراحی دکوراسیون و چیدمان خانه های کوچک برای برخی از افراد دشوار است برای طراحی دکوراسیون پورتال خبری و سبک زندگی جدیدترین و جذابترین تصاویر دکوراسیون به همراه آموزش دکوراسیون داخلی و طراحی منزل و محیط کار


ادامه مطلب ...

یک خصوصیت از میوه ی دل معمار انقلاب !

[ad_1]

یکی از خصوصیّات حاج آقا مصطفی خمینی (ره) که کمتر گفته شده ، این بود که ایشان به پیاده روی کربلا در تمام زیارتهای مخصوصه امام حسین علیه السلام مقیّد بود.

فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

حاح مصطفی خمینی

سید مصطفی خمینی، با نام شناسنامه ای سید مصطفی مصطفوی، فرزند بزرگ امام خمینی (ره) بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی و از فعالان سیاسی تا پیش از انقلاب ایران بود.
او در آذر 1309، در قم متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه های باقریه و سنایی به پایان رساند. در سال 1325 به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در سال 1330 سطح را به پایان رساند و در درس خارج میرزا حسن موسوی بجنوردی و سید حسین طباطبایی بروجردی حضور یافت. مصطفی علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و منقول نیز مهارت داشت.
او دو فرزند داشت که حاصل ازدواجش با دختر مرتضی حائری یزدی فرزند عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم بود فرزند دختر، سیده مریم نام داشت که پزشک شد و چندی در امارات متحده عربی (دوبی) و اکنون در سوئیس زندگی می کند و فرزند پسر، سید حسین خمینی است که طلبه و روحانی شد و در سال های اول انقلاب ایران وارد عرصه سیاست شد. سید حسین خمینی از مخالفان جمهوری اسلامی است.

شخصی بود بنام شیخ جعفر که همیشه پس از نماز امام خمینی (ره) در مسجد معروف به شیخ ، چند جمله ای ذکر مصیبت آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام می نمود و روضه می خواند. حاضران چندان اعتنایی نداشتند و کم کم متفرّق می شدند و می رفتند ولی تنها کسی که مقیّد بود تا آخر بنشیند و روضه او را گوش دهد مرحوم حاج آقا مصطفی بود.

فعالیت های سیاسی

او از همان روزهای نخستین فعالیت های سیاسی پدرش بر ضد حکومت پهلوی، در کنار او به فعالیت سیاسی پرداخت و در پیشبرد حرکت اسلامی نقش بسزایی داشت. روح الله خمینی در روز 4 آبان 1343 علیه لایحه کاپیتولاسیون و انقلاب سفید سخنرانی کرد و چند روز بعد در 13 آبان شبانه دستگیر و به ترکیه تبعید شد.
پس از این ماجراها، نیروهای امنیتی ایران، مصطفی خمینی را دستگیر و به ترکیه و سپس عراق تبعید کردند. او در نجف به مبارزه بر ضد حکومت پهلوی پرداخت و به ادعای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشاور برجسته ای برای سید روح الله خمینی بود.
ساواک که از سابقه مبارزاتی مصطفی خبر داشت در 15 خرداد 1342 دستور جلب او را به شهربانی قم صادر کرد. ماموران زمانی که مصطفی در خانه آیت الله مرعشی نجفی مشغول صحبت با او بود، به آن جا یورش بردند و او را دستگیر کردند و مدت 57 روز در زندان قزل قلعه و در سلول انفرادی زندانی کردند.

در 8 دی 1343 او را از زندان آزاد کرده و در 13 دی که تنها 5 روز از آزادی اش می گذشت به دنبال استقبال چشمگیر مردم، ماموران حکومتی به خانه او در قم حمله کردند و بار دیگر مصطفی را دستگیر و به تهران اعزام می کنند.
مصطفی خمینی یک سال در شهر بورسای ترکیه به حالت تبعید ماند اما باز سعی در بازگشت به ایران کرد و با رئیس سازمان امنیت بورسا در این زمینه اقدام به گفتگو کرد تا در مورد بازگشتش به ایران با نعمت الله نصیری گفتگو کند. نصیری شرط حضور مصطفی خمینی را ماندن در خانه ای روستایی و عدم ارتباط با انقلابیون اعلام کرد که با عدم موافقت مصطفی، وی به همراه پدرش در تبعید ماند.

تبعید به عراق

در 13 مهر 1344 سید مصطفی خمینی و پدرش از ترکیه به عراق برده شدند و در 23 مهر در نجف ساکن شده و با هم شروع به تدریس کردند.
مصطفی در عراق نیز از مبارزه دست نکشید و به دنبال اوج گیری نهضت رهایی بخش فلسطین، تلاش کرد که روحانیون خارج از کشور به پایگاه های فلسطین بروند و در آن جا دوره ببینند، وی حتی خود تحت آموزش های نظامی قرار گرفت. فعالیت های او سبب شد که در 21 خرداد 1348 رئیس جمهور وقت عراق، احمد حسن البکر، او را تهدید به برخورد کرد.
مرگ
سید مصطفی خمینی در 1 آبان 1356 در 47 سالگی طی حادثه ای که جزئیات آن همچنان مورد بحث است، در شهر نجف جان سپرد. او از آغاز فعالیت های سیاسی همواره مورد تهدید نیروهای امنیتی قرار داشت و با توجه به همراهی گسترده او در فعالیت های امام خمینی در ایران و عراق، از سوی مقامات ایرانی و عراقی شدیداً مورد تهدید قرار داشت، به همین دلیل هنگام انتشار مرگ او، برای بسیاری از انقلابیون قابل قبول نبود که مرگ وی به صورت طبیعی اتفاق افتاده باشد، علاوه بر اینکه تا آن زمان نشانی از بیماری جدی در او دیده نمی شد. امام خمینی در تشییع جنازه فرزندش همانند تشییع جنازه های دیگر فقط پنج دقیقه مانده به آغاز تشییع جنازه در محل حضور یافت و پس از حرکت دادن جنازه تا محل مشخصی جمع را همراهی کرد و سپس بازگشت.
بعضی براین باورند که مرگ مصطفی، سنگین ترین ضربه برای امام خمینی (ره) بود. این اتفاق به جهت پیامدهای آن در داخل ایران نیز قابل تامل است چرا که مراسمی که در عزای وی برگزار می شد، در تشدید مخالفت ها و فعالیت های ضد حکومت پهلوی موثر بود.

ایشان مقیّد بود که در مجالس عزاداری که دوستان در منازل یا مساجد برقرار می کردند شرکت کنند. خودشان هم هر صبح جمعه روضه ای داشتند و گاهی می شد روضه خوان تنها یک نفر مستمع داشت که او خود آن مرحوم بود.

از سویی عده ای معتقدند که با مرگ مصطفی، نهضت امام خمینی شتاب بیشتری یافت و او مبارزه را جدی تر دنبال کرد، بنظر می رسد از این جهت امام خمینی در سخنرانی اش به همین مناسبت مرگ مصطفی را از «الطاف خفیه? الهی» نامید.
نماز را سید ابوالقاسم خویی بر جسد مصطفی خمینی اقامه کرد و پس از تشییع، وی را در حرم علی ابن ابی طالب و در کنار قبر محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) دفن کردند.

با حسین (علیه السلام) در زندگی

یکی از خصوصیّات حاج آقا مصطفی خمینی (ره) که کمتر گفته شده ، این بود که ایشان به پیاده روی کربلا در تمام زیارتهای مخصوصه امام حسین علیه السلام مقیّد بود. در سال معمولاً چند مناسبت بود (15 شعبان ، عرفه ، اربعین ، اوّل رجب ، نیمه رجب) که مردم از نجف به کربلا پیاده می رفتند و ایشان هر سال در چند مناسبت پیاده به کربلا می رفتند. گاهی می شد که کف پای او تاوَل می زد و خونابه از آن راه می افتاد و کاملاً مجروح می شد ولی باز به راه رفتن ادامه می داد.

شخصی بود بنام شیخ جعفر که همیشه پس از نماز امام خمینی(ره) در مسجد معروف به شیخ ، چند جمله ای ذکر مصیبت آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام می نمود و روضه می خواند. حاضران چندان اعتنایی نداشتند و کم کم متفرّق می شدند و می رفتند ولی تنها کسی که مقیّد بود تا آخر بنشیند و روضه او را گوش دهد مرحوم حاج آقا مصطفی بود. حتّی گاهی می شد فقط ایشان در مسجد باقی می ماند و به روضه شیخ جعفر گوش می داد و اشک می ریخت .

وی مقیّد بود که در مجالس عزاداری که دوستان در منازل یا مساجد برقرار می کردند شرکت کنند. خودشان هم هر صبح جمعه روضه ای داشتند و گاهی می شد روضه خوان تنها یک نفر مستمع داشت که او خود آن مرحوم بود. آنچه برای او اهمیّت داشت عزاداری برای آقا ابی عبداللّه علیه السلام بود. اِذا جاءَ المَوتُ بِطالِبِ العِلمِ ماتَ وَ هُوَ شَهیدٌ: هرگاه مرگ جویای علم و دانش فرا رسید شهید می میرد. (حضرت محمد صلی الله علیه و آله: نهج الفصاحه)


منابع:
سایت اندیشه قم
داستانهایی از علما/علیرضا حاتمی
ویکی پدیا


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اداره اموربازنشستگان وموظفین آموزش وپرورش …برای استفاده از هر یک از خدمات به روی عکس مربوطه کلیک نماییدثواب زیارت امام حسین علیه السلاماز حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده مَنْ زَارَ قَبْرَ الحُسَیْنِ لِلّهِ وَ فِی وبلاگ یک مهندس نحوه طراحی ستون ها واستفاده از نور و ضدنور در چینش اجرام منجر به ایجاد پارادوکس دید صفحه اصلی اخلاق و عرفان اسلامیتشکر از خدا به سه مقدمه نیاز دارد شناخت نعمت دهنده خدا شناخت آنچه او در اختیار ما نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا …در سبک های کلاسیک بهتر است که این کوسنها از همان جنس و بافت روتختی باشند به هماهنگی سفر رویائی به سرزمین تزارها روسیه بخش …سفر رویائی به سرزمین تزارها تابستان، هم از نظر طولانی بودن طول روز و هم از نظراستفاده شهریور ۸٧ زیتونجملات بسیار زیباازدخترایرونی روی این جملات فکر کنیم دل تنها عضوی است برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناکنرگس آبادهاز همان سال که با نام حاج اسدالله لاجوردی و قاطعیت و شجاعتش در برابر عملیات وحشیانه اداره اموربازنشستگان وموظفین آموزش وپرورش استان فارس برای استفاده از هر یک از خدمات به روی عکس مربوطه کلیک نمایید وبلاگ یک مهندس نحوه طراحی ستون ها واستفاده از نور و ضدنور در چینش اجرام منجر به ایجاد پارادوکس دید شده است ثواب زیارت امام حسین علیه السلام ابوالحسن جمال الدین علی بن عبدالعزیز موصلی حلّی از ادیبان بزرگ و از مدیحه‌سرایان اهل بیت صفحه اصلی اخلاق و عرفان اسلامی در کودکى بسیار مشتاق زیارت امام زمان علیه السلام بودم و از این رو، تمامى اعمالى را که در نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا کاتالوگ بلکا در سبک های کلاسیک بهتر است که این کوسنها از همان جنس و بافت روتختی باشند به هماهنگی موجود شهریور ۸٧ زیتون جملات بسیار زیباازدخترایرونی روی این جملات فکر کنیم دل تنها عضوی است که با برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناک نرگس آباده خیلی عجولانه از حاجی بیرقیف آشنا، سیداحمد حسینی، رنگین و همه بچه های معراج شهدا تشکر می کنم ره ولاء فرهنگ و اجتماع قالَ الصادِقُ علیه السلام غیبت کردن بر هر مسلمانی حرام است و البته همانگونه که آتش هیزم


ادامه مطلب ...

حکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمار (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:
روایت شده است در حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی بزرگ می ساختند. (گویا مسجد شیخ لطف الله در میدان نقش جهان اصفهان بوده است) اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند.
پیرزنی از آنجا رد می شد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه! کارگرها خندیدند.
اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!
و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله، درست شد! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت.
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار با تجربه پرسیدند؟
معمار گفت: اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم. این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم!

نقل مطالب و داستانها با ذکر منبع ، رعایت اخلاق و امانتداری است.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

حکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمار داستانک حکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمار داستانک داستان های کوتاه و آموزنده حکایت جالبایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمار …داستانک حکایت جالبایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر پیرزن تدبیر معمار حکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمارحکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد و مناره مسجد و تدبیر معمار حکایت ایراد پیرزن به داستان های کوتاه پندآموز حکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد حکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمار اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این حکایت جالبایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمار …حکایتجالبایرادپیرزناما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و مسجد را دید به حکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمارحکایت ایراد پیرزن به پیرزن به مناره مسجد و به مناره مسجد و تدبیر معمار حکایت مناره مسجد داستان های کوتاهحکایت هاحکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد و به مناره تدبیر معمار حکایت ایراد پیرزن به داستان آموزنده ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمارداستان ایراد پیرزن به مناره آموزنده ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمار ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمارایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر مناره مسجد و تدبیر معمار ایراد پیرزن به مناره داستان های کوتاه جذاب و خواندنی حکایت ایراد پیرزن به حکایت ایراد پیرزن به مسجد و پیرزن به مسجد و تدبیر معمار را به مناره تکیه داستان های کوتاه پندآموز سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند الحمدلله، ده


ادامه مطلب ...

طراحی مینیمال و ساده‌ی خانه یک زوجِ جوان معمار

[ad_1]
مجله منزل: «کمتر بیشتر است، مینیمال، سادگی، تزیینات جنایت است...»

 

این عبارت‌ها چقدر به گوش‌تان آشنا هستند؟ اگر در زمینه‌ هنر، معماری و طراحی داخلی تحصیل کرده باشید، حتما در کتاب‌ها زیاد خوانده‌اید و اگر دستی در این حرفه‌ها نداشته باشید، احتمالش زیاد است که آنها را از گوشه و کنار شنیده باشید. با همه این اوصاف لمس این تعاریف و واژه‌ها از نزدیک و در دنیای واقعیت‌ حداقل برای ما ایرانی‌ها کمتر اتفاق افتاده است؛ ما مردمی هستیم که اکثرمان غرق در نمایش‌های پر زرق و برق خانه‌های پر از وسیله شده‌ایم که گاه حتی اصل «خانه، مأمن آرامش» را از یادمان برده‌اند. قرار بود وقتی از همهمه روزها و خیابان‌ها به خانه برمی‌گردیم، آرام بگیریم و خستگی از تن‌مان رخت ببندد ولی آنچه اکنون تجربه می‌کنیم چیزی نیست جز آمدن از یک شلوغی به شلوغی دیگر و گذر از یک نگرانی به نگرانی دیگر.


اما... در اینجا هم پیدا می‌شوند خانه‌هایی که سادگی را به زیبایی تمام به نمایش می‌گذارند و تعریف ساده مینیمال را بی‌کم و کاست تداعی می‌کنند. خانه این زوج جوان معمار مثال زنده‌ای است از هر آنچه تاکنون ادعا کردم.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 


وقتی آیدا و همسرش خانه خود را طراحی می‌کنند


آیدا، زن جوان معمار و خوش‌سلیقه‌ای است که از انگیزه طراحی داخلی خانه‌اش حرف می‌زند. او معتقد است: «نباید از همه انتظار داشت خانه‌های خود را مطابق با استانداردهای طراحی داخلی بچینند و در وهله اول این وظیفه جامعه حرفه‌ای است که اگر ادعای دانش در این مورد را دارند، آن را در زندگی خود بیاورند؛ اتفاقی که می‌تواند الهام‌بخش عموم مردم باشد و آنها را آگاه سازد.»

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 


هارمونی و  هماهنگی عناصر دکوراسیون در نگاه اول


به جرأت می‌توان گفت بارزترین ویژگی خانه آیدا این است که به هر بخش از قسمت‌های این خانه 95 متری که وارد می‌شوی همه‌چیز با هم هماهنگی دارد؛ نور و روشنایی، مبلمان، رنگ‌ها و لوازم دکوری هرکدام به اندازه خود در فضاها نقش بازی می‌کنند. رنگ زردی که پرچم‌دار خانه آیداست، بیش از حد اغراق نشده و به‌قدری هوشمندانه به فضا نفوذ کرده که نقش خود را به زیبایی تمام بازی می‌کند و در عین حال به حوزه عناصر دیگر تجاوز نکرده است. آیدا در کنار علاقه شخصی خود به رنگ زرد، دلیل انتخاب آن را پرنورتر نشان دادن خانه عنوان می‌کند.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»

اتفاقات زیبای سالن نشیمن خانه


آیدا می‌گوید: «رنگ سفید را به عنوان رنگ زمینه انتخاب کردم؛ زیرا سفید و رنگ‌های خنثی مثل خاکستری این خاصیت را دارند که همه‌چیز را می‌شود با آنها هماهنگ کرد و به‌راحتی با تغییر تابلوها، کوسن‌ها یا حتی رومبلی و روتختی‌ها دکوراسیون را هر از چندگاهی تغییر داد.

 

 خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»


رنگ زرد را نیز برای روشن‌تر نشان دادن خانه و در عین حال از جهت زیبایی‌شناسی برگزیدم. در گوشه‌ای از سالن شومینه‌ای قرار داشت که برای آپارتمان ما کاربردی نداشت؛ بنابراین آن را برداشتیم و چون بهترین نقطه‌ای بود که از همه طرف دید داشت، از دیوار آن برای تلویزیون استفاده کردیم.  


همچنین دو فرورفتگی این دیوار را به دلیل کنتراستی که می‌خواستیم در فضا ایجاد شود به رنگ سیاه درآوردیم.»

 

 خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»


تابلوهای کوچک و بزرگی که روی دیوار نشیمن خانه آیدا در آرایشی زیبا چیده شده‌اند، نقاشی‌های او هستند؛ نقاشی‌هایی که از ذهن مینیمال او زاییده شده و رنگ‌های‌شان با کل خانه هارمونی دارد. آیدا با خلاقیت و سلیقه ستودنی خود، دیوار را به گالری هنری چشم‌ نوازی تبدیل کرده است.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»

طعم دوست‌داشتنی غذاخوری


«سادگی سقف را حفظ کردیم و دیوار کنار غذاخوری را که با همسایه مشترک بود، هفت سانتی‌متر جلو کشیدیم تا عایق صوتی ایجاد شود. فضای غذاخوری را با لوسترهای آویزی که نور متمرکزی روی میز منتشر می‌کنند، از دیگر فضاهای سالن متمایز کردیم. رنگ سیاه در این فضا در تابلو و پرنده‌های تزیینی روی دیوار دنباله‌روی تعادل رنگ و کنتراستی است که قبلا در دیوار تلویزیون اتفاق افتاده بود.» سادگی ظروف، شمع‌ها، گلدان و کوچک‌ترین عناصر این فضا به ما خاطر نشان می‌کند آیدا نگاه مینیمال خود را از هیچ چیزی دریغ نکرده است.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است»

اتاق خواب آبی و آرام خانه

 

آیدا با انتخاب رنگ آبی به عنوان رنگ غالب اتاق خواب، آرام بودن این فضا را به خوبی حفظ کرده است. گلدان‌های گلی که پشت پنجره اتاق خواب دیده می‌شوند نیز به همین منظور انتخاب شده‌اند. آیدا می‌گوید: «وقتی صبح بیدار می‌شوم با دیدن این گل‌ها انرژی می‌گیرم.» از دید او وقتی همه‌چیز سفید انتخاب می‌شود، بازی دادن رنگ‌ها در عناصری مانند چراغ خواب، کوسن و لوازم دیگر می‌تواند فضا را از بی‌روح بودن و کسل‌کنندگی نجات دهد.
خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 


کنج دنج اتاق کار آیدا


در اتاق کار او در کنار بالکن کوچکش میز و صندلی جمع و جور و زیبایی به چشم می‌خورد که جان می‌دهد برای نشستن و مطالعه کردن. آیدا می‌گوید: « روی این صندلی می‌نشینم چشم به بیرون می‌دوزم و در ورای فلاورباکس‌هایی که روی دیوار بالکن قرار داده‌ام، از چشم‌انداز رشته کوه البرز لذت می‌برم.» او معتقد است فردی برونگراست و به همین دلیل نتوانسته پنجره بالکن را با پرده پارچه‌ای ضخیم مسدود و خود را از دیدن آسمان زیبا محروم کند. برای حفظ حریم خانه نیز از گلدان‌ها کمک گرفته که در عین حال جلوه زیبایی را از درون و بیرون خانه او به نمایش گذاشته‌اند.

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 

 

خانه‌ای از جنس  «کمتر، بیشتر است» 

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دکوراسیون پورتال خبری و سبک طراحی دکوراسیون و چیدمان خانه های کوچک برای برخی از افراد دشوار است برای طراحی دکوراسیون پورتال خبری و سبک زندگی جدیدترین و جذابترین تصاویر دکوراسیون به همراه آموزش دکوراسیون داخلی و طراحی منزل و محیط کار


ادامه مطلب ...

یک خصوصیت از میوه ی دل معمار انقلاب !

[ad_1]

یکی از خصوصیّات حاج آقا مصطفی خمینی (ره) که کمتر گفته شده ، این بود که ایشان به پیاده روی کربلا در تمام زیارتهای مخصوصه امام حسین علیه السلام مقیّد بود.

فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

حاح مصطفی خمینی

سید مصطفی خمینی، با نام شناسنامه ای سید مصطفی مصطفوی، فرزند بزرگ امام خمینی (ره) بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی و از فعالان سیاسی تا پیش از انقلاب ایران بود.
او در آذر 1309، در قم متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه های باقریه و سنایی به پایان رساند. در سال 1325 به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در سال 1330 سطح را به پایان رساند و در درس خارج میرزا حسن موسوی بجنوردی و سید حسین طباطبایی بروجردی حضور یافت. مصطفی علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و منقول نیز مهارت داشت.
او دو فرزند داشت که حاصل ازدواجش با دختر مرتضی حائری یزدی فرزند عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم بود فرزند دختر، سیده مریم نام داشت که پزشک شد و چندی در امارات متحده عربی (دوبی) و اکنون در سوئیس زندگی می کند و فرزند پسر، سید حسین خمینی است که طلبه و روحانی شد و در سال های اول انقلاب ایران وارد عرصه سیاست شد. سید حسین خمینی از مخالفان جمهوری اسلامی است.

شخصی بود بنام شیخ جعفر که همیشه پس از نماز امام خمینی (ره) در مسجد معروف به شیخ ، چند جمله ای ذکر مصیبت آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام می نمود و روضه می خواند. حاضران چندان اعتنایی نداشتند و کم کم متفرّق می شدند و می رفتند ولی تنها کسی که مقیّد بود تا آخر بنشیند و روضه او را گوش دهد مرحوم حاج آقا مصطفی بود.

فعالیت های سیاسی

او از همان روزهای نخستین فعالیت های سیاسی پدرش بر ضد حکومت پهلوی، در کنار او به فعالیت سیاسی پرداخت و در پیشبرد حرکت اسلامی نقش بسزایی داشت. روح الله خمینی در روز 4 آبان 1343 علیه لایحه کاپیتولاسیون و انقلاب سفید سخنرانی کرد و چند روز بعد در 13 آبان شبانه دستگیر و به ترکیه تبعید شد.
پس از این ماجراها، نیروهای امنیتی ایران، مصطفی خمینی را دستگیر و به ترکیه و سپس عراق تبعید کردند. او در نجف به مبارزه بر ضد حکومت پهلوی پرداخت و به ادعای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشاور برجسته ای برای سید روح الله خمینی بود.
ساواک که از سابقه مبارزاتی مصطفی خبر داشت در 15 خرداد 1342 دستور جلب او را به شهربانی قم صادر کرد. ماموران زمانی که مصطفی در خانه آیت الله مرعشی نجفی مشغول صحبت با او بود، به آن جا یورش بردند و او را دستگیر کردند و مدت 57 روز در زندان قزل قلعه و در سلول انفرادی زندانی کردند.

در 8 دی 1343 او را از زندان آزاد کرده و در 13 دی که تنها 5 روز از آزادی اش می گذشت به دنبال استقبال چشمگیر مردم، ماموران حکومتی به خانه او در قم حمله کردند و بار دیگر مصطفی را دستگیر و به تهران اعزام می کنند.
مصطفی خمینی یک سال در شهر بورسای ترکیه به حالت تبعید ماند اما باز سعی در بازگشت به ایران کرد و با رئیس سازمان امنیت بورسا در این زمینه اقدام به گفتگو کرد تا در مورد بازگشتش به ایران با نعمت الله نصیری گفتگو کند. نصیری شرط حضور مصطفی خمینی را ماندن در خانه ای روستایی و عدم ارتباط با انقلابیون اعلام کرد که با عدم موافقت مصطفی، وی به همراه پدرش در تبعید ماند.

تبعید به عراق

در 13 مهر 1344 سید مصطفی خمینی و پدرش از ترکیه به عراق برده شدند و در 23 مهر در نجف ساکن شده و با هم شروع به تدریس کردند.
مصطفی در عراق نیز از مبارزه دست نکشید و به دنبال اوج گیری نهضت رهایی بخش فلسطین، تلاش کرد که روحانیون خارج از کشور به پایگاه های فلسطین بروند و در آن جا دوره ببینند، وی حتی خود تحت آموزش های نظامی قرار گرفت. فعالیت های او سبب شد که در 21 خرداد 1348 رئیس جمهور وقت عراق، احمد حسن البکر، او را تهدید به برخورد کرد.
مرگ
سید مصطفی خمینی در 1 آبان 1356 در 47 سالگی طی حادثه ای که جزئیات آن همچنان مورد بحث است، در شهر نجف جان سپرد. او از آغاز فعالیت های سیاسی همواره مورد تهدید نیروهای امنیتی قرار داشت و با توجه به همراهی گسترده او در فعالیت های امام خمینی در ایران و عراق، از سوی مقامات ایرانی و عراقی شدیداً مورد تهدید قرار داشت، به همین دلیل هنگام انتشار مرگ او، برای بسیاری از انقلابیون قابل قبول نبود که مرگ وی به صورت طبیعی اتفاق افتاده باشد، علاوه بر اینکه تا آن زمان نشانی از بیماری جدی در او دیده نمی شد. امام خمینی در تشییع جنازه فرزندش همانند تشییع جنازه های دیگر فقط پنج دقیقه مانده به آغاز تشییع جنازه در محل حضور یافت و پس از حرکت دادن جنازه تا محل مشخصی جمع را همراهی کرد و سپس بازگشت.
بعضی براین باورند که مرگ مصطفی، سنگین ترین ضربه برای امام خمینی (ره) بود. این اتفاق به جهت پیامدهای آن در داخل ایران نیز قابل تامل است چرا که مراسمی که در عزای وی برگزار می شد، در تشدید مخالفت ها و فعالیت های ضد حکومت پهلوی موثر بود.

ایشان مقیّد بود که در مجالس عزاداری که دوستان در منازل یا مساجد برقرار می کردند شرکت کنند. خودشان هم هر صبح جمعه روضه ای داشتند و گاهی می شد روضه خوان تنها یک نفر مستمع داشت که او خود آن مرحوم بود.

از سویی عده ای معتقدند که با مرگ مصطفی، نهضت امام خمینی شتاب بیشتری یافت و او مبارزه را جدی تر دنبال کرد، بنظر می رسد از این جهت امام خمینی در سخنرانی اش به همین مناسبت مرگ مصطفی را از «الطاف خفیه? الهی» نامید.
نماز را سید ابوالقاسم خویی بر جسد مصطفی خمینی اقامه کرد و پس از تشییع، وی را در حرم علی ابن ابی طالب و در کنار قبر محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) دفن کردند.

با حسین (علیه السلام) در زندگی

یکی از خصوصیّات حاج آقا مصطفی خمینی (ره) که کمتر گفته شده ، این بود که ایشان به پیاده روی کربلا در تمام زیارتهای مخصوصه امام حسین علیه السلام مقیّد بود. در سال معمولاً چند مناسبت بود (15 شعبان ، عرفه ، اربعین ، اوّل رجب ، نیمه رجب) که مردم از نجف به کربلا پیاده می رفتند و ایشان هر سال در چند مناسبت پیاده به کربلا می رفتند. گاهی می شد که کف پای او تاوَل می زد و خونابه از آن راه می افتاد و کاملاً مجروح می شد ولی باز به راه رفتن ادامه می داد.

شخصی بود بنام شیخ جعفر که همیشه پس از نماز امام خمینی(ره) در مسجد معروف به شیخ ، چند جمله ای ذکر مصیبت آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام می نمود و روضه می خواند. حاضران چندان اعتنایی نداشتند و کم کم متفرّق می شدند و می رفتند ولی تنها کسی که مقیّد بود تا آخر بنشیند و روضه او را گوش دهد مرحوم حاج آقا مصطفی بود. حتّی گاهی می شد فقط ایشان در مسجد باقی می ماند و به روضه شیخ جعفر گوش می داد و اشک می ریخت .

وی مقیّد بود که در مجالس عزاداری که دوستان در منازل یا مساجد برقرار می کردند شرکت کنند. خودشان هم هر صبح جمعه روضه ای داشتند و گاهی می شد روضه خوان تنها یک نفر مستمع داشت که او خود آن مرحوم بود. آنچه برای او اهمیّت داشت عزاداری برای آقا ابی عبداللّه علیه السلام بود. اِذا جاءَ المَوتُ بِطالِبِ العِلمِ ماتَ وَ هُوَ شَهیدٌ: هرگاه مرگ جویای علم و دانش فرا رسید شهید می میرد. (حضرت محمد صلی الله علیه و آله: نهج الفصاحه)


منابع:
سایت اندیشه قم
داستانهایی از علما/علیرضا حاتمی
ویکی پدیا


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اداره اموربازنشستگان وموظفین آموزش وپرورش …برای استفاده از هر یک از خدمات به روی عکس مربوطه کلیک نماییدثواب زیارت امام حسین علیه السلاماز حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده مَنْ زَارَ قَبْرَ الحُسَیْنِ لِلّهِ وَ فِی وبلاگ یک مهندس نحوه طراحی ستون ها واستفاده از نور و ضدنور در چینش اجرام منجر به ایجاد پارادوکس دید صفحه اصلی اخلاق و عرفان اسلامیتشکر از خدا به سه مقدمه نیاز دارد شناخت نعمت دهنده خدا شناخت آنچه او در اختیار ما نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا …در سبک های کلاسیک بهتر است که این کوسنها از همان جنس و بافت روتختی باشند به هماهنگی سفر رویائی به سرزمین تزارها روسیه بخش …سفر رویائی به سرزمین تزارها تابستان، هم از نظر طولانی بودن طول روز و هم از نظراستفاده شهریور ۸٧ زیتونجملات بسیار زیباازدخترایرونی روی این جملات فکر کنیم دل تنها عضوی است برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناکنرگس آبادهاز همان سال که با نام حاج اسدالله لاجوردی و قاطعیت و شجاعتش در برابر عملیات وحشیانه اداره اموربازنشستگان وموظفین آموزش وپرورش استان فارس برای استفاده از هر یک از خدمات به روی عکس مربوطه کلیک نمایید وبلاگ یک مهندس نحوه طراحی ستون ها واستفاده از نور و ضدنور در چینش اجرام منجر به ایجاد پارادوکس دید شده است ثواب زیارت امام حسین علیه السلام ابوالحسن جمال الدین علی بن عبدالعزیز موصلی حلّی از ادیبان بزرگ و از مدیحه‌سرایان اهل بیت صفحه اصلی اخلاق و عرفان اسلامی در کودکى بسیار مشتاق زیارت امام زمان علیه السلام بودم و از این رو، تمامى اعمالى را که در نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا کاتالوگ بلکا در سبک های کلاسیک بهتر است که این کوسنها از همان جنس و بافت روتختی باشند به هماهنگی موجود شهریور ۸٧ زیتون جملات بسیار زیباازدخترایرونی روی این جملات فکر کنیم دل تنها عضوی است که با برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناک نرگس آباده خیلی عجولانه از حاجی بیرقیف آشنا، سیداحمد حسینی، رنگین و همه بچه های معراج شهدا تشکر می کنم ره ولاء فرهنگ و اجتماع قالَ الصادِقُ علیه السلام غیبت کردن بر هر مسلمانی حرام است و البته همانگونه که آتش هیزم


ادامه مطلب ...