مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

ارائه مفهوم حمل و نقل اشتراکی در نمایشگاه فناوری CES 2017

[ad_1]

یک شرکت خودروسازی شرکت کننده در نمایشگاه فناوری در لاس وگاس برای اولین بار از مفهوم حمل و نقل اشتراکی رونمایی کرد.

به گزارش گروه اخبار علمی ایرنا از سی نت، خودرو NeuV ساخت شرکت هوندا یک وسیله نقلیه الکتریکی خودکار است که سیستم حمل و نقل اشتراکی را ممکن می کند.
خودروهای شخصی اغلب اوقات پارک شده و مورد استفاده قرار نمی گیرند؛ اما براساس مفهوم یاد شده، NeuV امکان استفاده از این ظرفیت خالی را فراهم می‌کند و زمانی که برای حمل و نقل مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، قادر است انرژی الکتریکی تولیدی را در ساعات اوج مصرف به شبکه برق وارد کند.
این خودرو مکعبی شکل ظرفیت دو سرنشین را دارد و یک صفحه کنترل لمسی در اختیار راننده می‌گذارد که امکان دسترسی به تمام تجهیزات را به سادگی در اختیار می‌گذارد. همچنین دارای یک محفظه بار و سقف شیشه‌ای است که امکان مشاهده مناظر اطراف را برای سرنشینان فراهم می‌کند.
هوندا با این دیدگاه که هوش مصنوعی نقش مهمی در سیستم حمل و نقل آینده خواهد داشت، یک مرکز تحقیق و توسعه نوآوری جدید در توکیو راه‌اندازی کرده است.
خودروی NeuV از فناوری Automated Network Assistant بهره می‌برد که قابلیت یادگیری دارد و می‌تواند احساسات منجر به تصمیم در انسان را تشخیص دهد و سپس با استفاده از این اطلاعات، تصمیمات جدید را اتخاذ کند.
قرار است هوندا با متخصصان و محققان خارج از شرکت همکاری کرده و توسعه فناوری های هوش مصنوعی را با هدف استفاده کاربردی از آنها تسریع کند.
این شرکت خودروسازی، در حوزه اطلاعات و روباتیک، از تمام محصولات و کسب و کارهای خود بهره می‌برد و از طریق ادغام این فناوری‌ها، فعالیت‌های تحقیق و توسعه خود را سرعت می‌بخشد.
علمی (6)**9259
مترجم: سپیده علی کاشانی*انتشار: زهره محتشمی پور

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

ارائه مفهوم حمل و نقل اشتراکی در نمایشگاه فناوری ارائه مفهوم حمل و نقل اشتراکی در نمایشگاه فناوری


ادامه مطلب ...

مفهوم تجلی الهی در نهج‌البلاغه

[ad_1]

چکیده

شناخت منحصر به دین نیست. شناخت حقیقی توسط عقل و اندیشه بدست می‌آید. شناخت خداوند نیز از راه عقل و اندیشه حاصل می‌شود، نه از راه دیدن؛ زیرا دیدن مخصوص اجسام و اشیاء بوده و خداوند جسم نیست. بحث‌های توحیدی نهج‌البلاغه افق نوینی را به روی انسان می‌گشاید. حصول شناخت و معرفت خداوند از راه تجلی او در قوه‌ی عاقله‌ی آدمی، در اینصورت راه جدیدی در شناخت فراروی آدمی باز می‌شود که در آن نه بر ابزار مادی و حسی تأکید شده است و نه بر بحث فلسفی و استدلالی. در این نوع شناخت گرچه از ابزار حسی که بر آثار صنع حضرت باری دلالت دارد و به کارگیری عقل که براساس برهان علی و معلولی به واکاوی و استنتاج دلیل وجود حضرت حق می‌پردازد، اما این شواهد هیچگونه اتحادی با ذات حضرت باری ندارد. در واقع ذات پروردگار را پیراسته از هرگونه اوهام و موهومات تصور می‌کند. در واقع آفرینش تجلّی پروردگار است در جان آدمی، که البته انسان این تجلّی را بدون واسطه می‌تواند مشاهده و درک کند. تجلی نوعی ارتباط معنوی و حضور عقلانی و عرفانی است که آدمی را به آستانه شناخت و حصول معرفت نزدیک می‌کند. آنگونه که آدمی می‌تواند جلوه‌های الهی را درک کند.

طرح مسئله

خداشناسی از مهمترین مسائل زندگی، و در حوزه دانش و فرهنگ هم از جدی‌ترین مباحث علمی و فلسفی است، عارفان و سالکان هم که در دریای عشق و معرفت و اشتیاق قرب الهی مستغرق‌اند.
اما گاهی «مهم‌ترین و جدی‌ترین» مسئله، «مخفی‌ترین و مغفول‌ترین» قرار می‌گیرد و گاه گرفتاری‌های روزمره به طور کلی انسان را غافل می‌سازد.
لذا ضروری است که انسان همواره رشته ارتباط خود را با پروردگار برقرار کرده و از راههای علم و عمل آن را تقویت نموده تا به افق‌های گسترده‌ای دست یابد. همانگونه که در مناجات شعبانیه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمده است.
«الهی اقمنی فی اهل ولایتک مقام من رجی الزّیادة من محبتک الهی و الهمنی ولها بذکرک الی ذکرک...؛ معبودا! از اهل دوستیت در مقام کسانی قرارم ده که امید افزونی از محبت تو را دارند و به من شیفتگی یادت را پیاپی الهام کن»؛ (قمی، مناجات شعبانیه).
«... و اسئلک ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تجعلنی ممن یدیم ذکرک و لا ینقض عهدک و لایغفل عن شکرک...؛ از تو می‌خواهم که بر محمد و آل محمد رحمت فرستی و مرا از آنانی قرار دهی که همیشه در ذکر تواند و عهد تو را نشکنند و از شکر تو غفلت نورزند...» (همان).
در این رابطه چه کسی می‌تواند جام عشق و اندیشه‌ی آدمی را لبالب و پر سازد؟
بدیهی است آنکه خود را در دریای معرفت و محبت الهی مستغرق بوده و به مقام عالی قرب و شهود رسیده و رسالت هدایت انسانها را به این چشمه‌سار نور و معرفت به عهده داشته باشد.
امام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در حوزه‌ی معرفت دست پرورد ممتاز پیامبر اکرم بود به گوشه‌ای از این سرچشمه عشق و معرفت اشاره دارد:
«لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لا یَرَاهُ غَیْرِی... أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمَّ رِیحَ النُّبُوَّة... إنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنّبِیٍّ وَلَکِنَّکَ لَوَز‌ِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَی خَیْر؛ پیامبر هر سال در «غار حراء» مدتی به خلوت می‌نشست و تنها من او را می‌دیدم و جز من دیگری به دیدار او توفیق نمی‌یافت... نور وحی و رسالت را می‌دیدم و شمیم پیامبری را می‌شنودم... پیامبر به من می‌فرمود [تو محرم اسرار ملکوتی] و آنچه من می‌شنوم تو نیز می‌شنوی و [چشم‌های تو ملکوت را شاهد است] و آنچه می‌بینم تو نیز می‌بینی، جز آنکه تو پیامبر نیستی اما تو وزیری و خیر با تو باد»؛ (شریف رضی، 1348، نهج‌البلاغه، خ: 234).
کوتاه سخن آنکه باید معرفت الهی در نهج‌البلاغه و حقایق و رموز آنرا از زبان و بیان امام عارفان (علیه‌السلام) دریافت.

تجلی الهی

امام امیرالمؤمنین - درود خدا بر او - در آغاز نهج‌البلاغه (خطبه 9) افق تازه‌ای از آسمان معرفت را می‌گشاید و ابرهای محدودیت‌نگری که زاییده‌ی افکار منحط و منحرف است را می‌زداید تا «بُرّاق» اندیشه به پرواز درآید و به فضای نامتناهی «کشف و شهود» دست یابد.
حصول معرفت محدود به حواس ظاهری نیست، بلکه باید از این گذرگاه عبور کرد و به گستره‌ی گسترده‌ی اندیشه و تعقل رسید و به کمک منطق و استدلال به حقایق دست یافت. به بیان دیگر باید گفت حواس ظاهری حتی در همان دایره‌ی «اجسام» و «اشیاء» هم کاربرد محدود دارد و مطلق نیست. به طور مثال چشم در موقعیت خاص، قدرت دیدن دارد و باید شرایط ویژه‌ای دست به دست هم دهد تا دیدن صورت گیرد که اگر یکی از آنها نباشد دیدن مقدور نخواهد بود. نیز توجه به این نکته مهم است که دیدن با چشم یکی از ضعیف‌ترین و آسیب‌پذیرترین ابزار شناخت می‌باشد، مانند نگاه از بالا و فاصله‌ی دور که اشیاء را کوچک نشان می‌دهد، و یا حرکت سریع بعضی از اجسام بر گرد یک محور که به شکل دایره در چشم منعکس می‌شود و...
امام (علیه‌السلام) در بیانی کوتاه، به فراتر بودن افق معرفت الهی از دایره‌ی تنگ حس آدمی اشاره دارند:
«الْحَمْدُ للهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَیْرِ رُؤْیَة؛ سپاس و ستایش خدای را که شناختش از راه دیدن نیست»؛ (همان، خ: 89).

یار بی‌پرده از در و دیوار *** در تجلی است یا اولی‌الابصار

خداوند حقیقتی فراتر از حس

خداوند از راه عقل، استدلال و کشف و شهود، شناخته شدنی است، نه با چشم سر و از راه دیدن که ویژه‌ی شناخت اجسام و اشیای مادی است. بنابراین علت اینکه چشم‌ها خدا را نمی‌بیند، نقص و محدودیت حواس است. مانند دوربینی که مثلاً تا هزار متر را می‌تواند نشان دهد. ولی بیش از آن را عاجز است. این محدودیت دوربین است که فضای بی‌نهایت را نمی‌تواند منعکس کند. گو اینکه در مورد خداوند عظمت او به معنای برتری‌اش از حدود مکانی، زمانی و حجمی است و به طور کلی ابزار مادی مانند چشم با درک ذات باری نسبتی ندارد. اما در عین حال نادیدنی بودن پروردگار، دست‌مایه‌ی ناشناخت بودن او نمی‌شود.
لذا امام - درود خدا بر او - در جمله‌ی دیگر فرمود:
«هُوَ اللهُ الْحَقُّ الْمُبینُ أَحَقُّ وَ أَبْیَنُ مِمَّا تَرَی الْعُیُون؛ او خدای بر حق و آشکار است که از هرچه دیده بیند حقیقتی‌تر و آشکارتر است» (همان، خ: 154).
گرچه دیده‌ها توان دیدن او را ندارند ولی او از هر چیز آشکارتر است. دو ویژگی «حق» و «مبین» بسیار جالب است.
اول آنکه او حقیقتی است که وجود دارد و دست‌خوش هیچ عارضه و حادثه‌ای نگردد و همواره دائم و ثابت است. دیگر آنکه روشن و روشنگر است، و همه به او دسترسی دارند و او را می‌شناسند و مخفی نیست و بالاتر آنکه روشنی و شناخت هرچیز هم بستگی به او دارد، زیرا اگر نور الهی در آفرینش شگفت انسان نباشد و ابزار لازم را در اختیار او قرار ندهد خود را هم نمی‌بیند و نمی‌شناسد همانطور که بعضی از افراد دچار فراموشی شده و حتی نام خود و خوردن و آشامیدن را هم از یاد می‌برند. پس شناخت الهی از راه دیگری شکل می‌گیرد.

دیدن یا دریافت کردن

«تَتُلَقَّاهُ الأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَة؛ اندیشه‌ها او را دریابند؛ نه حواس ظاهری»؛ (همان، خ: 227).
در این جمله سه کلمه به کار رفته که هر یک پیام ویژه‌ای دارد:
1- به جای کلمه‌ی «رؤیت» (دیدن) از کلمه‌ی «تَتُلَقَّاهُ» (دریافت کرد) استفاده شده است. یعنی معرفت الهی از راه «دریافت» صورت می‌گیرد. دریافت نیز انفعال قوه‌ی تعقل در برابر پذیرش موهبت موقت است؛ از اینرو باید درون خود را آماده ساخت و شرایط دریافت موقت و پذیرش آن را به وجود آورد و موانع آن را برطرف ساخت که یکی از مبادی و مقدمات وصول به اندیشه‌ی صحیح و دانش راستین است.
امام (علیه‌السلام) در کلام دیگر به این نکته اشاره دارد که دیدن با چشم تنها راه دریافتن و معرفت نیست:
«لَیْسَتِ الرَّوِیَّةُ کَالْمُعَایَنَةِ مَعَ الْإبْصَارِ فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا وَ لَا یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَه؛ دیدن و دریافتن تنها با چشم نیست، چه بسا چشمها به صاحبش خیانت کند، اما عقل کسی را که از او نصحیت خواهد فریب ندهد»؛ (نهج‌البلاغه، ق: 273).

خاستگاه شناخت

برای معرفت و شناخت چهار خاستگاه وجود دارد:
الف- حسّ و تجربه
ب- عقل و استدلال
ج- شهود وجدانی
د- وحی

الف- حسّ و تجربه

ضعیف‌ترین منبع از منابع شناخت، حس و تجربه است که بیشتر در امور جزیی و مادی از آن استفاده می‌شود؛ گرچه درک همان هم نیاز به استدلال عقل دارد. لذا اسلام رسالت خود را منوط به تدبیر و تعقل کرده است:
«أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى‌ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ چرا در قرآن تدبر نمی‌کنند یا بر دلهایشان قفل‌هاست»؛ (محمد / 24).
و یا:
«وَکَذلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ وَلَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ این چنین آیات را بیان می‌کنیم باشد کوتاه سخن آنکه در هیچ شرایطی، چه غیر مادی و چه مادی، بی‌نیاز از عقل نیستیم و اگر آن نباشد به طور کلی باب علم و پیشرفتهای علمی حتّی در علوم طبیعی بسته خواهد شد. (بیضون، 1417، 386/4).

ب- عقل و استدلال

واژه‌ی «اذهان» در عبارت «تَتَلَقَّاهُ الْأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَة» همان قوه‌ی باطنی است که مطالب را به یاد نگاه می‌دارد همان عقل و نیروی درک و شعور آدمی است که منشأ و اصل همه‌ی حرکتها و فرهنگ‌ها، و سامان دهنده‌ی زندگی و سعادت انسان‌هاست. زیرا برای انجام هر کار ابتدا باید هدف و سپس راه‌های وصول به آن را شناخت و آنگاه موانع و مشکلات آن را بررسی و برطرف و سود و زیان و منافع و مضرات آن را ارزیابی و مقایسه کرد و در آخر اقدام نمود.
بدیهی است تمامی این مراحل نیاز به یک نیروی درّاکه و مدبّر دارد که راه صحیح را ارئه نماید که اگر آن نباشد کارها به سامان نرسیده و هرج و مرج و اختلال پیش آید، که منجر به سقوط جامعه خواهد شد.

هدایت اندیشه‌ها

«لا بمشاعرة» این کلمه به همراه دو کلمه‌ی سابق «تتلقاه الاذهان» یک مفهوم دقیق علمی و فلسفی را ارائه می‌کند و آن اشاره به این حقیقت است که ذهن‌ها و اندیشه‌ها خداوند را دریافت می‌کند، ولی این دریافت از راه حواس ظاهری نیست. برخلاف محسوسات و موجودات دیگر که فقط توسط ابزار حواس مانند چشم دریافت می‌شوند.
منظور از «لابمشاعرة» در اینجا درک مستقیم حسّی است. یعنی چشمها توان دیدن خدا را ندارند و این عضو محدود که در حصار عوامل و شرایط محدود است - که یکی از آنها رو در رو قرار گرفتن اجسام است - هرگز نمی‌تواند وجود بی‌نهایت و نامحدود و غیرمادی خداوند را در خود منعکس کند و نقش و صورتی از آن ذات بی‌مثال را به تماشا بگذارد، و از آنجا که ذات باری‌تعالی خارج از دایره‌ی اجسام و به طور کلی حقیقت دیگری است که با این ابزارها و معیارها قابل سنجش و محاسبه نیست، هرگز نباید چنین توقع داشت که مانند سایر ممکنات دیده شود و به چشم آید و اصولاً مفهوم «واجب الوجود» و هستی مطلق و بی‌نهایت مساوق با چنین علّو و تعالی از حس است.
بنابراین آنها که در پرده‌ی پندار تصور دیدار خداوند را با ابزار حس دارند، از مسیر صحیح منحرف شده و به جایی نمی‌رسند و یا اگر به هر جایی برسند گمراهی و دوری از حق و حقیقت است.
امام (علیه‌السلام) با ذکر کلمه‌ی «لابمشاعرة»، بین دو معنای مثبت و منفی، به همه‌ی این رازها اشاره دارد که افراد در مسیر اثبات خداوند - که از راه تعقل و تفکر صورت می‌گیرد - به راههای انحرافی کشیده نشوند، و هشدار می‌دهد که هرجا «رؤیت» و دیدن مستقیم الهی با چشم سر مطرح شود، بدانند که انحرافی در کار است.
در واقع کلمه‌ی «لابمشاعرة» تابلوی «ورود ممنوع» برای اندیشه‌گران و متفکران است تا از مرز اندیشه‌ی صحیح منحرف نشوند. در حوزه‌ی معارف دین مهم‌تر از بیان اصل توحید پیرایش آن از عقاید ناصواب است.
کوتاه سخن آنکه «عقل» وجود حضرت باری‌تعالی را از راه دیدن «آثار» دریافت می‌کند، به عنوان مثال زمانی که فرد، انسانی را مشاهده می‌کند که مشغول نویسندگی است، عقل او به وجود نویسنده حکم می‌کند و این حکم فقط بر دیدن با چشم تکیه دارد و دیگر نیازی به استفاده از قانون علیّت نیست. اما اگر نوشته‌ای را ببیند، به حکم عقل، متن باید نویسنده‌ای داشته باشد. این حکم عقل براساس مشاهده‌ی متن و بر مبنای «قانون علیّت» است و تنها بر پایه دیدن با چشم نیست. زیرا دیدن مقدمه‌ای برای حکم عقل است، همانطور که وقتی چشم انسان مخلوقات را می‌بیند عقل او حکم می‌کند که حتماً آفریدگاری داشته و خودبخود به وجود نیامده است، پس «چشم» مخلوق و آثار را می‌بیند و «عقل» از راه قانون «علیّت» به وجود خالق پی می‌برد و حکم می‌کند (بیضون 55/3).
در اینجا، آنچه معرفت‌زاست همان اندیشه است که با نابینایی ظاهری هم سازگاری دارد، اما کوردلی مانع حصول معرفت می‌شود.
«أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى‌ الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور؛ آیا در زمین سیر نمی‌کنند تا برای آنها قلوبی باشد که بیندیشند یا گوش‌هایی که به وسیله آن بشنوند زیرا چشمهای ظاهری نابینا نمی‌شود بلکه دلهایی که در سینه‌هاست کور می‌شود»؛ (حج / 46).
همانطور که امام (علیه‌السلام) فرمود:
«لیست الرویة مع العیون و انما الرویة الحقیقة مع العقول؛
به راستی که دیدن، با چشم نیست، بلکه دیدن حقیقی فقط با عقل است»؛ (حسینی خطیب، 1405، 223/4).
رابطه‌ی مخلوق و خالق (وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِی لَا بِمُحَاضَرَة) دیده‌شدنی‌ها (اجسام، اشیاء) بر وجود خداوند گواهی دهند، ولی نه از راه حضور فیزیکی و مشاهده.

دریافت پدیده‌ها راه حصول شناخت عقلی

رابطه‌ی مردم با خداوند چگونه است؟ یعنی مردم چگونه خدا را می‌شناسند و به صفات او پی می‌برند؟ امام (علیه‌السلام) به رابطه‌ی «علت و معلول» و گواهی معلول (پدیده) بر وجود علت (پدیدآورنده) اشاره دارد، که همان راه «اندیشه و تعقل» است. در واقع عقل آدمی است که پس از دیدن «آفریده» به «آفریدگار» آن پی می‌برد، زیرا نیک می‌داند که هیچ معلولی بدون علت پدید نمی‌آید.
امام (علیه‌السلام) این نکته‌ی فلسفی و علمی را در قالب این جمله بیان فرمود:
وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِی لَا بِمُحَاضَرَة؛ دیده‌شده‌ها - اجسام و اشیاء - بر وجود خداوند گواهی دهند؛ نکته‌ی مهمی که در این عبارت نهفته است، کلمه‌ی «لا بمحاضرة» می‌باشد که نشان می‌دهد، برخلاف آنچه پیروان بعضی از مکاتب فلسفی قائلند، اجسام و اشیاء هیچگونه اتحادی با ذات باری تعالی ندارند. بلکه او مستقل از همه کائنات و برتر از آن است. این گواهی از راه مشاهده‌ی عینی ممکن نیست و تنها از راه عقل میسر است.
پس باید گفت شناخت خداوند از راه عقل است نه از راه دیدن (بیضون 56/3).

سیمای معرفت الهی

امام (علیه‌السلام) درباره‌ی معرفت الهی دلیل و برهان جالب و دلارامی را مطرح کرده است. برهان امام بر دو محور تأکید دارد:
1- شهادت و گواهی دیدنی‌ها (پدیده‌ها) بر وجود آفریدگار (رابطه علت و معلول).
2- بی‌نیازی این گواهی به شهود عینی
درباره نکته اول باید گفت همه‌ی مخلوقات گواه بر وجود خالق‌اند و دلیل آن، قاعده‌ی عقلی مورد پذیرش همه، اعم از مادیون و خداپرستان است که هیچ پدیده‌ای بدون پدیدآورنده به وجود نمی‌آید. پس هر چیزی را که ببینیم بر وجود آفریدگار خود شهادت می‌دهد، یعنی وجود پدیده خود دلیل و شاهد وجود پدیدآورنده‌ی آن است.
به بیان دیگر «تشهد له المرائی» (دیده‌شده‌ها بر وجود خداوند شهادت می‌دهند) اشاره است به اینکه مجموعه اجسام و اشیاء و همچنین انسانها، راهکارهایی به سوی عقل‌اند تا از راه دیدن مخلوقات لطیف و بدیع به وجود باری تعالی شهادت دهند. در هر صورت به خاطر روشنی دانش خداشناسی و شهادت عقل بر وجود پروردگار از راه دیدن مخلوقات به مرحله‌ای می‌رسیم که گویا خدا را می‌بینیم و همان یقینی که از راه دیدن پیدا می‌شود، حاصل می‌گردد. گرچه چشم جایگاه حضور مستقیم پروردگار نیست و حقیقت ادراک ذات الهی مسیر دیگری دارد که بیان شد.
اما نکته دوم که امتیاز بیان امام و مکمّل نکته‌ی اول است آنکه شهادت ممکنات بر وجود خداوند بدون حضور و مشاهده فیزیکی است. یعنی عوالم و عوامل مادی، هیچگونه اتحادی با ذات باری‌تعالی ندارند. در واقع چشم به هدایت عقل آثار قدرت الهی و ساخته شده‌های لطیف و شگرف او را می‌بیند و بدون امکان اشراف بر ذات باری، به وجود خداوند پی می‌برد. این امر معنای شهادت مخلوقات بر وجود آفریدگار است؛ و از آنجا که «آفتاب آمد دلیل آفتاب» و عقل و اندیشه‌ی بشری آثار وجود خداوند را در مخلوقات می‌بیند، این مشاهده وسیله‌ای برای پی بردن به آفریدگار است. گویا به درک کاملی از وجود خداوند می‌رسیم، گرچه چشم ظاهر هرگز محل حضور خداوند نیست و ادراک او به طور مستقیم توسط این حس انجام نمی‌شود.
این شیوه‌ی بیان و استدلال از ویژگی‌های سخنان امام (علیه‌السلام) است که در یک «فراز و فرود» و ترکیب «نفی و اثبات»، از یک حقیقت بسیار ظریف علمی و فلسفی رمزگشایی می‌کند.

تجلی الهی در اندیشه‌ها

نکته‌ی مهم در مباحث خداشناسی، پیرایش ذات الهی از اوهام و افکار باطل است. عقل بشر با همه عظمت و کارآیی، اما کوچک‌تر و ناتوان‌تر از آن است که حقیقت نامتناهی وجود باری را درک کند. آنچه به کمک عقل بدست می‌آید آثار و جلوه‌های فعلی اوست که دلیل‌های روشن الهی است. بنابراین بخش مهمی از مباحث توحیدی و معرفتی از راه «نفی» پندارهای نادرست و عقاید ناصحیح بدست می‌آید.
امام (علیه‌السلام) در بیان معارف توحیدی از همین راه وارد شده و محور و زیربنای اصلی استدلال خود را بر پیرایش ذات الهی از افکار باطل قرار داده است: عبارات ذیل بر این مطلب دلالت دارند: «تتلقاه الاذهان لا بمشاعرة؛ عقلها او را در می‌یابند ولی نه از راه حواس»، و همچنین عبارت «و تشهد له المرائی لا بمحاضرة؛ همه‌ی دیدنی‌ها بر وجود او گواهی دهند اما نه با رویارویی با او»، همچنین عبارت «لم تحط به الأوهام، بل تجلّی لهابها؛ عقل‌ها بر ذات الهی احاطه نکنند، بلکه خداست که به وسیله‌ی آثار در عقل‌ها تجلی می‌کند».
در واقع اگر ما موانع را از سر راه اندیشه‌ها برداریم و حجابها را مرتفع سازیم زمینه‌ی تجلّی و ظهور معرفت الهی را در اندیشه‌ها فراهم آورده‌ایم:

به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی *** که سودها کنی از این سفر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون *** کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی *** غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
(حافظ)

بدیهی است وقتی راه‌های انحرافی بسته و موهومات برملا شد، شناخت آن حقیقت متعالی در مسیر صحیح قرار گرفته و در افق اندیشه، طلوع خواهد کرد که از آن به «تجلی» تعبیر شده است.
تجلی غیر از حضور فیزیکی است، و در حقیقت نوعی ارتباط ویژه معنوی و حضور عقلانی و عرفانی است که ما را به آستان معرفت نزدیک می‌کند به طوری که جلوه‌های الهی را دریافت می‌کنیم:

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود *** یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد (حافظ)

البته تجلّی الهی در اندیشه‌ها به وسیله‌ی آثار او تحقق می‌یابد، یعنی این آثار و مخلوقات هستند که زمینه‌ی آن تجلی را فراهم می‌کنند. مانند آینه که هرچه صاف‌تر باشد چهره‌ی انسان در آن شفاف‌تر خواهد بود. هرگاه رابطه‌ی عمیق و حقیقی از سوی «آفریده» نسبت به «آفریدگار» صورت گیرد او حضور الهی را در عالم هستی احساس می‌کند و جلوه‌های او را می‌بیند:

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر *** وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد

در هر صورت، کلمه‌ی «تجلی» که در متن کلام امام - درود خدا بر او باد - آمده است، فصل جدید و جالبی در مباحث خداشناسی باز کرده که در جای جای نهج‌البلاغه به چشم می‌خورد.

ابعاد تجلی الهی

«بِهَا تَجَلَّی صَانِعُهَا لِلْعُقُولِ وَ بِهَا امْتَنَعَ عَنْ نَظَرِ الْعُیُونِ لَا یَجْری عَلَیْهِ السَّکُونُ وَ الْحَرَکَةُ وَ کَیْفَ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا هُوَ أجْرَاهُ وَ یَعُودُ فِیهِ مَا هُوَ أبْدَاه»؛ (شریف رضی، همان، خ: 228)
برای توضیح و ترجمه‌ی این فراز، اندکی بیشتر بیاندیشیم و مقدمات بحث را در کلمات امام مطالعه کنیم: پدید آوردن «نیروی شعور» در انسان، گواه بر آن است که خود از چنین مرکز و ابزاری بی‌نیاز است، و با آفرینش «اضداد» نشان داد که هیچ چیز نتواند ضد او باشد، و با ایجاد سازواری و هماهنگی بین اشیاء روشن شد که او خود همسانی ندارد.
نهادهای طبیعت را در حوزه‌ی اضداد بر نهاد؛ یعنی نور را ضد تاریکی، سیاهی را ضد سپیدی، رطوبت را ضد خشکی، و سرما را ضد گرما مقرر فرمود و نزدیک‌ها را دور کرد. هیچ محدوده‌ای او را تنگ نگیرد و هیچ شمارگانی او را محاسبه نکند، زیرا جز این نیست که ابزار، چارچوب اجسامند و آنها را نشان می‌دهند... آفریدگار هستی در اندیشه‌ی آفریدگان تجلی کند و همین آفریدگان خود دلیل ناپیدایی او از دیدگانند.
واژه‌ی «سکون» و «حرکت» وصف آفریدگار نتواند شد و چگونه این دو بر آن ذات برتر صادق باشد در حالیکه خداوند آن دو را در بستر آفرینش روان ساخته است و چگونه بدانچه خود پدید آورده روی نیاز آورد و محکوم آن گردد.
بحث اصلی «تجلی» در موارد متعدد نهج‌البلاغه در واقع مفسر جمله فوق است:
«الْحَمْدُللهِ المُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِه؛ سپاس خدای را که به آفریدگانش بر آنان جلوه کرد و با برهانش در دلهای آنان آشکار گشت»؛ (همان، خ: 107).
خدا همواره بر مخلوقات جلوه می‌کند و آنان جلوه‌ی پروردگار و نشانه‌ی وجود الهی‌اند چون نفس وجود هر «پدیده» فریادی بر وجود «پدیدآورنده» است.
در واقع عقل انسان این حضور و تجلی را بدون واسطه مشاهده می‌کند و دیگر نیازی به واسطه و ابزار ندارد. گرچه هر واسطه و ابزاری هم تصور شود خود جلوه‌ای دیگر از جمال ذات الهی به حساب می‌آید. بنابراین جلوه و تجلی ویژه‌ی الهی، بالاتر و برتر از آن است که به چشم آید، بلکه در اندیشه‌ی آدمی ظاهر است و این اندیشه خود برهان الهی است.
در هر صورت «تجلی»، مافوق دیدن و استدلال است. زیرا دیدن، محدودیت‌ها و محدوده‌هایی دارد، و استدلال نیز در گیرودار «صغری» و «کبری» است؛ ولی تجلی فارغ از محدودیت‌های دیدن و پیچیدگی‌های استدلال، همه روشنی و معرفت است و هیچگونه ابهامی در آن راه ندارد؛ زیرا حتی خود پدیده هم واسطه‌ی آن نیست. تجلی به عنوان جلوه‌ای از حقیقت است، نه رابط و وسیله آن. مانند اشعه خورشید که گرچه خورشید نیست ولی نشانه‌ی مستقیم اوست.

عکس روی تو چو در آینه جام افتاد *** عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد *** این همه نقش در آئینه اوهام افتاد

امام (علیه‌السلام) در فرازی دیگر از نهج‌البلاغه درباره «تجلّی» توضیحات بیشتری را بیان می‌فرماید:
«فَبَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلم) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ، وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَیَّنَهُ وَ أَحْکَمَهُ لِیَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ، وَ لِیُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ، وَ لِیُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْکَرُوهُ؛ خداوند پیامبرش را به راستی فرستاد تا بندگانش را از ذلت بت‌پرستی به عزت خداپرستی مشرف گرداند... به قرآنی که آن را روشن و استوار داشت تا بندگان، پروردگار خویش را بازشناسند و از تاریکی جهل به درآیند... آنگاه خدای سبحان در کتابش جلوه کرد و با نمایش قدرت... کتاب معرفت بگشاد»؛ (همان، خ: 147).
آنچه که از این جملات نورانی به ویژه فراز آخر - فتجلی لهم سبحانه فی کتابه... بما اراهم من قدرته - استفاده می‌شود آن است که خداوند متعال در قرآن تجلی کرده است. تجلی خدا در قرآن یعنی بدون اینکه خدا با چشم دیده شود ظهور و بروز دارد بدین طریق که داستان پیامبران را بیان کرده و عذاب و نقمتی که بر مخالفان آنان نازل شده یادآور گردیده است (شرح نهج‌البلاغه 103/9).

نتیجه‌گیری

- انسان وجود باری‌تعالی را از راه دیدن «آثار» او دریافت می‌کند. (علت و معلول)
- پس آنچه معرفت‌زاست همان اندیشه است که با نابینایی ظاهری هم سازگاری دارد. اما کوردلی مانع حصول معرفت است.
- مردم چگونه خدا را می‌شناسند. امام (علیه‌السلام) به رابطه علت و معلول اشاره دارند که همان راه اندیشه و عقل است، یعنی این عقل است که پس از دیدن آفریده به آفریدگار پی می‌برد. زیرا می‌داند که هیچ معلولی بدون علت پدید نمی‌آید.
- انسان وجود خداوند را در مخلوقات می‌بیند و این دیدن وسیله‌ای است برای پی بردن به آفریدگار آنها گویا خداوند را می‌بینیم. گرچه چشم هرگز محل حضور الهی نیست، بلکه عقل است که از این مقدمات به حقیقت معرفت الهی می‌رسد.
- تجلی الهی نوعی ارتباط ویژه معنوی و حضور عقلانی و عرفانی است که ما را به آستان معرفت نزدیک می‌کند بطوری که جلوه‌های الهی را دریافت می‌کنیم.
- تجلی مافوق دیدن و استدلال است زیرا دیدن محدودیت‌هایی دارد و استدلال هم درگیر صغری و کبری است ولی تجلی همه روشنی و معرفت است و ابهامی در آن نیست.
- توجه به قدرت الهی زمینه‌ساز ظهور و تجلی ذات باری‌تعالی است.

پی‌نوشت‌:

1. رئیس بنیاد نهج‌البلاغه

منابع تحقیق :
- قرآن کریم
- شریف رضی، نهج‌البلاغه، گردآورنده: محمد بن الحسین الموسوی (شریف رضی)؛ تهران: بنیاد نهج‌البلاغه، (1384).
- ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج‌البلاغه؛ بیروت: دار احیاء الکتب العربیة، (1387 ق).
- بیضون، لبیب؛ تصنیف نهج‌البلاغه؛ قم: مکتبة الاعلام الاسلامی، (1417 ق).
- حسینی خطیب، عبدالزهراء؛ مصادر نهج‌البلاغه و اسانیده؛ بیروت: دارالاضواء، (1405).
- خواجه شمس‌الدین محمد (حافظ)؛ دیوان حافظ؛ تصحیح براساس نسخه قزوینی؛ انتشارات انجمن خوشنویسان، (1373).
- مغنیه، محمدجواد؛ فی ظلال نهج‌البلاغه؛ بیروت: دارالعلم للملائین، (1973 م).

منبع مقاله :
فصلنامه پژوهش‌های نهج البلاغه 33، سال دهم، بهار 1391

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

همبستگی قناعت و آرامش روان از منظر امام علی ع در نهج‌البلاغهبر اساس آموزه‌های علوی به‌ویژه در نهج‌البلاغه بین قناعت و آرامش همبستگی وجود دارد چیستی و اهداف تربیت تربیت در لغت از گفته‌های زبان‌شناسان و فرهنگ واژه‌ها چنین برمی‌آید که تربیت مصدر وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایپرسش های متداول سوال چرا ما دعا می کنیم ؟ خداوند از خواسته های ما علی نامه نامها و القاب امام علی علیه السلامترکیب سه حرف ع ل ی، برسازنده نام نخستین امام شیعیان علیع، در لغت صفت مشبهه از ماده مبانی مصرف‌گرایی در دنیای جدید و اصول مصرف در …مبانی مصرف‌گرایی در دنیای جدید و اصول مصرف در اسلام با تأکید بر رسانه ملی چکیدهرابطه قرآن و انسان انسان کامل در دیدگاه فلاسفه کسی است که حق را در تمام شئون و به وسیله همه راهها چه شهود دکتر قاسم کاکایی نخستین همایش اهل بیت علیهم السلام و عرفان شیعی با تاکید بر سیره رضوی در تاریخ دوشنبه درس اخلاق آیت‌الله قرهی حالتی که شیطان دیگر کاری …درس اخلاق آیت‌الله قرهی حالتی که شیطان دیگر کاری به انسان ندارد عالمی که دروازه غار حماسه حسینی در یک نگاهشهید مرتضی مطهری قدس سره که با دغدغه خاص به بررسی موضوعات اسلامی می پرداخت، نسبت به انجمن عرفان اسلامی ایراندکتر فاطمه طباطبایی جایگاه نور در عرفان و فلسفه اسلامیبا تکیه بر آراء امام همبستگی قناعت و آرامش روان از منظر امام علی ع در نهج‌البلاغه بر اساس آموزه‌های علوی به‌ویژه در نهج‌البلاغه بین قناعت و آرامش همبستگی وجود دارد؛ به این علی نامه نامها و القاب امام علی علیه السلام ترکیب سه حرف ع ل ی، برسازنده نام نخستین امام شیعیان علیع، در لغت صفت مشبهه از ماده علوّ، به چیستی و اهداف تربیت «تربیت»، مفهوم بی‌پایان و بی‌کرانه‌ای است که تمامی شئون و ساحت‌های حیات انسانی را در بر مبانی مصرف‌گرایی در دنیای جدید و اصول مصرف در اسلام با تأکید مبانی مصرف‌گرایی در دنیای جدید و اصول مصرف در اسلام با تأکید بر رسانه ملی چکیده رابطه قرآن و انسان انسان کامل در دیدگاه فلاسفه کسی است که حق را در تمام شئون و به وسیله همه راهها چه شهود و چه وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ای پرسش های متداول سوال چرا ما دعا می کنیم ؟ خداوند از خواسته های ما آگاه است و دکتر قاسم کاکایی نخستین همایش اهل بیت علیهم السلام و عرفان شیعی با تاکید بر سیره رضوی در تاریخ دوشنبه ۲۲ آذر دین وزندگی تایباد باسمه‌تعالی این پست به درخواست یکی از عزیزان برای شرکت در مصاحبه دانشگاه فرهنگیان قرار درس اخلاق آیت‌الله قرهی حالتی که شیطان دیگر کاری به انسان درس اخلاق آیت‌الله قرهی حالتی که شیطان دیگر کاری به انسان ندارد عالمی که دروازه غار را به تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی امنیت و اعتماد در قرآن تعریف امنیت امنیت برگرفته سخنان امام علی در نهج البلاغه خطبه متقین در نهج البلاغه عدالت در نهج البلاغه تولید مثل طاووس در نهج البلاغه نماز در نهج البلاغه انسان شناسی در نهج البلاغه عالم ذر در نهج البلاغه امر به معروف در نهج البلاغه


ادامه مطلب ...

تست خودشناسی، مفهوم زندگی مشترک

[ad_1]
تاکنون از خود پرسیده اید که معنای زندگی مشترک چیست؟ آیا می دانید که پایه یک زندگی مشترک بر اعتقادات و باورهای بنیادی شما استوار اســت؟ زندگی مشترک، مفهومی بسیار وسیع دارد که شاید در یک جمله نتوان بیان کرد. آزمون زیر به شما کمک می کند که دریابید اعتقادات و باورهای بنیادی تان در رابطه با یک ارتباط عمیق و ریشه دار چیست:
تذکر: هنگام پاسخ دادن به این سؤالات، نخستین فکری که به ذهن تان می رسد را در نظر بگیرید و براساس آن به سؤالات پاسخ دهید.
1- به نظر شما بهترین شیوه برای این که اطمینان یابید طرف مقابل تان کاملاً برازنده و مناسب شماست، چیست؟
الف- خواسته ها و سلایق تان در زندگی عیناً مثل هم باشد.
ب- در این ارتباط همیشه شاد و راضی باشید و هیچ اختلاف و مشکلی بین تان وجود نداشته باشد.
ج- به اتفاق هم با مشکلات مواجه شوید و مبارزه کنید و روز به روز بیشتر به یکدیگر نزدیک شوید.
د- والدین و خانواده تان او را تأیید کنند.
2- به نظر شما زوج ها از چه طریق قادرند به بهترین نحو، مشکلات و مسایل مهم زندگی مشترک شان را حل و برطرف کنند؟
الف- ابتدا مشخص کنند که چه کسی در اشتباه و حق با کدام اســت.
ب- حتی در صورت ناراحتی و نارضایتی شدید، باید مدام با یکدیگر صحبت و تبادل نظر کنند.
ج- مشکلات را به حال خود رها کنند و منتظر بمانند تا اوضاع خود به خود بهبود یابد.
د- تمام حواس خود را روی آن متمرکز کنند و با دل و جان به حرف ها و پیشنهادهای یکدیگر گوش دهند.
3- در زندگی مشترک زوج ها، ممکن اســت تفاوت ها، اختلاف نظرها و مشکلاتی قد علم کنند اینها:
الف- نمایانگر این حقیقت هستند که لازم اســت تغییر و تحولی در همسرتان به وجود آید.
ب- دلایلی هستند که باعث می شوند گذشت و سازش خود را به یکدیگر نشان دهید و بیشتر در جهت بهبود ارتباط تان بکوشید.
ج- علایم هشداردهنده ای هستند که ثابت می کنند همسرتان مناسب حال و برازنده شما نیست و به دردتان نمی خورد.
د- نشانه هایی هستند که به ما می گویند زمان آن فرا رسیده تا چیزهای جدیدی یاد بگیریم و به مرحله رشد و شکوفایی برسیم.
4- زوج هایی که همیشه رضایت خاطر و شادمانی شان را با یکدیگر تقسیم می کنند، با زوج هایی که مدام ابراز نارضایتی و ناراحتی می کنند، تفاوت دارند. به نظر شما تفاوت آنها در چیست؟
الف- زوج های گروه اول هرگز عصبانی نمی شوند، جر و بحث راه نمی اندازند و سعی می کنند آرامش و خونسردی خود را حفظ کنند.
ب- زوج های گروه اول هیچ گاه وضع را از آنچه هست، بدتر نمی کنند.
ج- زوج های گروه اول مسایل و مشکلات کمتری دارند، در نتیجه بیشتر از زندگی خود لذت می برند.
د- زوج های گروه اول برای حل مسایل و مشکلات موجود، از راهکارهای مدبرانه تری استفاده می کنند.

بین 4 تا 8 امتیاز
 

ابتدا به این سؤال پاسخ دهید: آیا معنا و مفهوم زندگی مشترک را به درستی درک کرده اید؟ چنانچه پاسخ تان به این سؤال منفی اســت( که حتماً با توجه با امتیازات تان همین طور اســت) قبل از تصمیم گیری برای ازدواج، باید به زندگی مشترک آرام و پر از تفاهم زوج های اطراف تان دقیق شوید و راهکارهای مدبرانه آنها را فراگیرید. متأسفانه از قدرت تصمیم گیری بالایی برخوردار نیستید و حرف های دیگران به سرعت و سهولت روی تان اثر می گذارد، بدون این که پیرامون آنها بیندیشید. این را بدانید که زندگی مشترک همانند خیابان دوطرفه ای اســت که باید حق و حقوق طرفین در آن به طور یکسان و مساوی رعایت شود وگرنه موانعی بر سر راه تان قد علم می کند که حل و فصل آنها غیرممکن می شود.

بین 9 تا 12 امتیاز
 

سر سخت و خودرأی هستید و بر اعتقادات و باورهای ریشه دار و عمیق خود به شدت اصرار ورزیده و مایلید همان ها را در زندگی مشترک تان نیز اعمال کنید. این به شرطی خوب اســت که ابتدا بتوانید با همسرتان در این زمینه به تفاهم برسید و پس از گذشت چند سال از زندگی مشترک تان و شناخت هرچه بیشتر یکدیگر، با همفکری با او آنها را به کار گیرید. متأسفانه هنگام رویارویی با مشکلات، به سرعت دست و پای تان را گم کرده و قادر نیستید بدون کمک فکری دیگران، مسایل را حل و فصل کنید. بهتر اســت کمی صبورانه تر با مسایل برخورد کنید.

بین 13 تا 16 امتیاز
 

شما از روحیه ای ایثارگرانه برخوردارید، ولی درعین حال مایلید همسرتان نیز به موقع شما را درک کند و از خودگذشتگی نشان دهد. ممکن اســت هنگام رویارویی با مشکلات ابتدا خود را ببازید، اما خیلی زود به خود آمده و اوضاع را به بهترین نحو سر و سامان می دهید. متأسفانه هنگام پذیرفتن اشتباهات، کمی سرسخت و لجوجانه عمل میکنید، اما با کمی تأمل، راهکارهایی مناسب می یابید و می توانید بر مشکلات پیروز شوید.

نحوه امتیازدهی

د

ج

ب

الف

سؤال

1

4

2

3

1

4

1

2

3

2

4

1

3

2

3

4

1

3

2

4


منبع: کوچه ما، شماره 10.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

کودکان با نیاز های خاص کودکان استثناییبرای دریافت فایل کامل هر یک از آزمون های زیر به همراه روش نمره گزاری ،میزان روایی و پروژه و مقالات روانشناسیپروژه و مقالات روانشناسی و دانلود رایگان پروژه و مقاله و ترجمه مقالات و رشته فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو …فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو آشنائی با فن خطابه ، اصول مخاطب شناسی


ادامه مطلب ...

مفهوم مزیت رقابتی چیست و چگونه آنرا پیدا کنیم؟

[ad_1]
مفیدستان:

business-competitive-advantage

مزیت رقابتی به ویژگی شاخصی از کسب و کار شما گفته می شود که میتواند شما را از رقیبانتان متمایز کند البته آن دسته از ویژگی هایی که از دید مشتری مثبت و مفید هستند.

به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ خودتان می‌دانید که چه چیزی موجب تمایز کسب‌وکار شما از دیگر رقبا می‌شود؟ در ادامه این مطلب به بررسی دلیل تعریف و مشخص کردن مزیت رقابتی کسب‌وکار خودتان می‌پردازم.

در دوران دانشجویی یکی از اساتید ما همیشه بر این نکته تأکید داشت که هر صاحب کسب‌وکاری همواره باید قادر به پاسخگویی به یک سؤال خیلی ساده و اساسی باشد و آن‌هم اینکه: “چرا یک مشتری بالقوه باید بجای رقیب من از من خرید کند؟” اگر این فرد قادر به پاسخگویی به این سؤال نباشد، بهتر است هر چه سریع‌تر جریان ضررهای خود را متوقف کرده و به دنبال شغل و سرگرمی دیگری باشد. البته نکته جالب و مهم‌تر این است که پاسخ به این سؤال هم خیلی پیچیده نیست و در بطن آن تنها دو دلیل شناخته‌شده است؛ یا محصول یا خدمت ارائه‌شده از قیمت پایین‌تری نسبت به رقبا برخوردار است یا اینکه وجه تمایزی نسبت به محصولات رقبا ارائه می‌کند.

مثلاً شرکت‌هایی از قبیل وال مارت یک استراتژی تحت عنوان استراتژی هزینه کمتر را دنبال می‌کنند، به این‌گونه چون حجم سفارش‌های آن‌ها برای محصولات مختلف زیاد است، بنابراین از قدرت زیادی برای چانه‌زنی در رابطه با قیمت خرید برخوردارند و محصولات را قیمت پایینی تهیه‌کرده و با اندکی سود و کمتر از قیمت‌های درخواست شده توسط دیگر فروشگاه‌ها به مصرف‌کننده عرضه می‌کنند. این در حالی است که شرکت‌های دیگر به دلیل عدم فروش زیاد قدرت خرید کالاها با این قیمت رقابتی و ارائه آن مصرف‌کننده را ندارند.

اما برخی از این فروشگاه‌ها یا شرکت‌های کوچک هم می‌توانند برخی از کالاها را به قیمتی حتی پایین‌تر از فروشگاه وال مارت عرضه کنند، چراکه دارای هزینه‌های سربار بسیار پایین‌تری هستند. یکی از عوامل ایجادکننده هزینه سربار تعداد کارکنان بیشتر و لزوم تأمین منابع لازم برای پرداخت حقوق و … به آن‌هاست. درعین‌حالی که این موضوع در شرکت‌های بزرگ ممکن نیست، اما توجه به این نکته هم حائز اهمیت است که این استراتژی در نوع خود بسیار محدودکننده است، چراکه امکان رشد و توسعه و استخدام نیروهای بیشتر برای کسب‌وکار را از آن می‌گیرد؛ بنابراین کسب‌وکارهای این‌چنینی باید همواره دلیلی غیر وابسته به قیمت برای خریداری شدن محصول خود نسبت به شرکت‌های بزرگ به مشتری ارائه کنند. یعنی باید به روشی غیرمادی محصول خود را متمایز کنید.

اما باید توجه داشت که این موضوع در عین خوب بودن، کافی نیست. یعنی این محصول متمایز باید در نظر بخش خاصی از بازار جالب باشد تا نسبت به آن توجه و اقبال نشان داده و آن را بخرند، اما این بخش خاص از بازار باید آن‌قدر بزرگ باشد که جذابیت قابل‌توجهی برای شرکت تولیدکننده هم برخوردار شود. مثلاً فرض کنید محصولی تحت عنوان چای دم‌کرده با عطر و … را به‌صورت آماده، اما سرد و به‌صورت کنسرو عرضه می‌کنید. این محصول با ویژگی‌های خاص برای عده‌ای خاص جذابیت دارد، اما مطمئناً این تعداد زیاد نیستند. اگر تعداد افرادی که این محصول را خریداری می‌کنند، زیاد نباشد؛ طبیعتاً تعداد نفراتی که آن را می‌خرند کم می‌شود و همین موضوع موجب بالاتر رفتن قیمت و کم شدن از ارزش و تمایز ایجادشده می‌شود.

پس چه چیزهایی موجب می‌شود که شرکت‌ها محصول خود را به یک بخش از بازار ارائه کنند که حاضر به پرداخت مبلغ قابل‌توجهی برای محصول باشند؟ به عبارتی می‌توان گفت که به این منظور دو معیار شناخته‌شده است: اول اینکه اعضای تشکیل‌دهنده یک بخش از بازار باید به‌طور مشابه باهم و متفاوت از دیگر افرادی تصمیم‌گیری کنند که در خارج از آن گروه قرار دارند. دوم اینکه این مجموعه از افراد باید از بیرون از گروه یا آن بخش از بازار قابل‌شناسایی باشند.

کلید اصلی در تقسیم بازار به‌صورت مؤثر و اثربخش درک چگونگی اتخاذ تصمیم خرید توسط مشتریان است. چه ویژگی‌هایی از محصول یا خدمت برای مشتریان ما دارای بیشترین میزان اهمیت است؟ به‌عنوان‌مثال، مثلاً در خرید خودرو برخی از مردم فقط یک حمل‌ونقل ساده و با هزینه کم را مدنظر دارند(هزینه نگهداری کم و مصرف پایین سوخت). برخی دیگر دنبال به دنبال خودرویی اسپرت و عملکرد بالا هستند. برخی دیگر در پی یک خرید لوکس هستند. برخی دیگر دنبال خودرویی دوستدار محیط‌زیست هستند که البته به‌تازگی در بازار خودرو واردشده‌اند. توجه به این نکته ضروری است که یک محصول قادر به برآوردن نیازها و خواسته‌های تمام گروه‌های مشتریان نیست و فعالیت‌های تبلیغاتی و بازاریابی هم باید با هدف نمایاندن و معرفی یک محصول و ایجاد جایگاه در بخش مشخصی از بازار تنظیم شوند.

پس‌ازاینکه مشخص شد که محصول قادر به برآوردن نیازهای یک گروه خاص از بازار که دارای اندازه اقتصادی لازم هست، می‌باشد؛ باید توجه داشت که مشتریان موجود در هر بخش از بازار به‌خوبی قابل‌شناسایی باشند؛ چراکه بازاریابان نیاز به دانستن این موضوع دارند که چگونه و با استفاده از چه رسانه‌ای می‌توانند به مشتریان این بخش از بازار دسترسی داشته باشند.

خلاصه:

به‌منظور موفق شدن هر مالک کسب‌وکاری باید قادر به توضیح این موضوع باشد که چرا یک مشتری بالقوه محصول یا خدمت وی را در برابر محصول یا خدمت عرضه‌شده از طرف یک رقیب انتخاب کرده می‌خرد. پاسخ به این سؤال جز دو مورد نمی‌تواند باشد و آن‌هم یا قیمت پایین‌تر نسبت به رقبا است یا تمایز و تفاوتی که نسبت به محصول یا خدمت رقیب دارد. اگر پاسخ به این سؤال تمایز و تفاوت در ویژگی‌های باشد، آن محصول یا خدمت جذاب‌ترین جایگزین برای یک بخش از بازار است که البته به‌اندازه کافی برای سرپا نگاه‌داشتن یک کسب‌وکار هم بزرگ است. باوجوداینکه این نکته ممکن است خیلی ساده و معمولی به نظر برسد، تجربه ما چنین می‌گوید که تعیین کردن این موضوع و تصمیم‌گیری در مورد آن بسیار پیچیده است و مالک کسب‌وکار ممکن است در رابطه با آن نیاز به استفاده از علم و تجربه یک کارشناس بازاریابی داشته باشد؛ اما طبیعی است که مزایای حاصل از آن ارزش تلاش‌های انجام‌شده را دارد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مفهوم مزیت رقابتی چیست و چگونه آنرا پیدا کنیم؟مفهوم مزیت رقابتی چیست و چگونه آنرا پیدا کنیم؟مزیت رقابتی به ویژگی شاخصی از کسب و کار مزیت رقابتی چیست؟ مزیترقابتیچیستمزیت رقابتی مجموعه کسب و کارمزیت رقابتی چیست مختصر، مفهوم مزیت رقابتی در چرا با وجود دویدن زیاد لاغر نمیشوم؟ اشتباه رایج دویدنمفهوم مزیت رقابتی چیست و چگونه آنرا پیدا کنیم؟ مزیت برندسازی عاطفی چیست و چگونه رابط کاربردی برنامه نویسی چیست و چگونه … چیست و چگونه می یک قوی و موثر، یک مزیت مهم رقابتی نو اختراع کنیم سرویس ها و نگاهی به تئوری مزیت رقابتی مایکل پورتر شرکت … که مزیت رقابتی توسط شرکت و یا که او مفهوم استراتژی و صنعت چیست؟ چگونه با تحلیل استراتژیک منابع – درس بارنی چه می‌گوید؟ …تحلیلاستراتژیکمنابع انسان صحبت می‌کنیم منظور از مفهوم مزیت رقابتی مزیت رقابتی داستان کسب و استراتژی به روایت مایکل پورتر یا هنری مینتزبرگ؟ …استراتژیبهروایتمایکلپورتر ما تلاش می‌کنیم حالت حدی و شدید هر هنری مینتزبرگ پیدا مفهوم مزیت رقابتیدانلود جزوه کامل مزیت رقابتیمفهوم مزیت رقابتی تجارت و مزیت رقابتی از دانلود خلاصه کتاب چگونه چون دنیای تغییر مدیریت استراتژیک چیست؟ این که مزیت رقابتی چیست و بر مفهوم استراتژی و توسعه پیدا کرد و با مزیت نسبی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادمزیتنسبی قرار می‌دهند و چگونه این تصمیم مزیت نسبی توجه کنیم و مزیت نسبی پیشدرآمدحکایتی در اصل مزیت نسبی سیستم های خبره و مهندسی دانش داده کاوی در مدیریت ارتباط توصیف داده‏ها در داده کاوی الف خلاصه‏سازی و به تصویر درآوردن داده‏ها ب خوشه‏بندی مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایرانآموزش مالیآموزش مدیریت محتوای دوره های دیماه مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران محتوای دوره تحقیق و توسعـه و نقش برنامه ریزی فرهنگی جامعه شناسی فرهنگی فصل اول کلیات و مبانی جامعه شناسی فرهنگی کتاب محسنی تبریزی پیش زمینه های جامعه شناسی مهندسی مجدد ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد مهندسیمجدد پیشنهاد شده است که این مقاله در بازمهندسی فرایند کسب و کار ادغام شود بازاریابی سبز در ایران پتانسیل ها و چالش ها مقاله در عنوان مقاله بازاریابی سبز در ایران پتانسیل ها و چالش ها نویسنده شهروز صبوری زبان بازاریابی شبکه ای آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، مربوط به همان زمان است و اگر کسی در گذشته سرمایه گذاری سیستم های خبره و مهندسی دانش کلی خلاصه از هنگامی که رایانه در تحلیل و ذخیره‏سازی داده‏ها به کار رفت پس از حدود سال، حجم تفاوت زنان و مردان در تئوری اتاق عشق باربارا دی آنجلیس در کتاب رازهایی درباره زنان، تفاوت عشق در زنان و مردان را اینگونه توضیح مهندسی مکانیک ساخت و تولید پس از انتخاب لقی میبایستی آنرا به دورتادور ماتریس و یا سنبه افزوده و یا کم کنیم که به دو حالت حقوق خصوصی حقوق تجارت و حقوق بین الملل قابل استفاده دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد حقوق خصوصی و حقوق تجارت بین الملل و بین الملل


ادامه مطلب ...

ارائه مفهوم حمل و نقل اشتراکی در نمایشگاه فناوری CES 2017

[ad_1]

یک شرکت خودروسازی شرکت کننده در نمایشگاه فناوری در لاس وگاس برای اولین بار از مفهوم حمل و نقل اشتراکی رونمایی کرد.

به گزارش گروه اخبار علمی ایرنا از سی نت، خودرو NeuV ساخت شرکت هوندا یک وسیله نقلیه الکتریکی خودکار است که سیستم حمل و نقل اشتراکی را ممکن می کند.
خودروهای شخصی اغلب اوقات پارک شده و مورد استفاده قرار نمی گیرند؛ اما براساس مفهوم یاد شده، NeuV امکان استفاده از این ظرفیت خالی را فراهم می‌کند و زمانی که برای حمل و نقل مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، قادر است انرژی الکتریکی تولیدی را در ساعات اوج مصرف به شبکه برق وارد کند.
این خودرو مکعبی شکل ظرفیت دو سرنشین را دارد و یک صفحه کنترل لمسی در اختیار راننده می‌گذارد که امکان دسترسی به تمام تجهیزات را به سادگی در اختیار می‌گذارد. همچنین دارای یک محفظه بار و سقف شیشه‌ای است که امکان مشاهده مناظر اطراف را برای سرنشینان فراهم می‌کند.
هوندا با این دیدگاه که هوش مصنوعی نقش مهمی در سیستم حمل و نقل آینده خواهد داشت، یک مرکز تحقیق و توسعه نوآوری جدید در توکیو راه‌اندازی کرده است.
خودروی NeuV از فناوری Automated Network Assistant بهره می‌برد که قابلیت یادگیری دارد و می‌تواند احساسات منجر به تصمیم در انسان را تشخیص دهد و سپس با استفاده از این اطلاعات، تصمیمات جدید را اتخاذ کند.
قرار است هوندا با متخصصان و محققان خارج از شرکت همکاری کرده و توسعه فناوری های هوش مصنوعی را با هدف استفاده کاربردی از آنها تسریع کند.
این شرکت خودروسازی، در حوزه اطلاعات و روباتیک، از تمام محصولات و کسب و کارهای خود بهره می‌برد و از طریق ادغام این فناوری‌ها، فعالیت‌های تحقیق و توسعه خود را سرعت می‌بخشد.
علمی (6)**9259
مترجم: سپیده علی کاشانی*انتشار: زهره محتشمی پور

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

ارائه مفهوم حمل و نقل اشتراکی در نمایشگاه فناوری ارائه مفهوم حمل و نقل اشتراکی در نمایشگاه فناوری


ادامه مطلب ...

مفهوم تجلی الهی در نهج‌البلاغه

[ad_1]

چکیده

شناخت منحصر به دین نیست. شناخت حقیقی توسط عقل و اندیشه بدست می‌آید. شناخت خداوند نیز از راه عقل و اندیشه حاصل می‌شود، نه از راه دیدن؛ زیرا دیدن مخصوص اجسام و اشیاء بوده و خداوند جسم نیست. بحث‌های توحیدی نهج‌البلاغه افق نوینی را به روی انسان می‌گشاید. حصول شناخت و معرفت خداوند از راه تجلی او در قوه‌ی عاقله‌ی آدمی، در اینصورت راه جدیدی در شناخت فراروی آدمی باز می‌شود که در آن نه بر ابزار مادی و حسی تأکید شده است و نه بر بحث فلسفی و استدلالی. در این نوع شناخت گرچه از ابزار حسی که بر آثار صنع حضرت باری دلالت دارد و به کارگیری عقل که براساس برهان علی و معلولی به واکاوی و استنتاج دلیل وجود حضرت حق می‌پردازد، اما این شواهد هیچگونه اتحادی با ذات حضرت باری ندارد. در واقع ذات پروردگار را پیراسته از هرگونه اوهام و موهومات تصور می‌کند. در واقع آفرینش تجلّی پروردگار است در جان آدمی، که البته انسان این تجلّی را بدون واسطه می‌تواند مشاهده و درک کند. تجلی نوعی ارتباط معنوی و حضور عقلانی و عرفانی است که آدمی را به آستانه شناخت و حصول معرفت نزدیک می‌کند. آنگونه که آدمی می‌تواند جلوه‌های الهی را درک کند.

طرح مسئله

خداشناسی از مهمترین مسائل زندگی، و در حوزه دانش و فرهنگ هم از جدی‌ترین مباحث علمی و فلسفی است، عارفان و سالکان هم که در دریای عشق و معرفت و اشتیاق قرب الهی مستغرق‌اند.
اما گاهی «مهم‌ترین و جدی‌ترین» مسئله، «مخفی‌ترین و مغفول‌ترین» قرار می‌گیرد و گاه گرفتاری‌های روزمره به طور کلی انسان را غافل می‌سازد.
لذا ضروری است که انسان همواره رشته ارتباط خود را با پروردگار برقرار کرده و از راههای علم و عمل آن را تقویت نموده تا به افق‌های گسترده‌ای دست یابد. همانگونه که در مناجات شعبانیه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمده است.
«الهی اقمنی فی اهل ولایتک مقام من رجی الزّیادة من محبتک الهی و الهمنی ولها بذکرک الی ذکرک...؛ معبودا! از اهل دوستیت در مقام کسانی قرارم ده که امید افزونی از محبت تو را دارند و به من شیفتگی یادت را پیاپی الهام کن»؛ (قمی، مناجات شعبانیه).
«... و اسئلک ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تجعلنی ممن یدیم ذکرک و لا ینقض عهدک و لایغفل عن شکرک...؛ از تو می‌خواهم که بر محمد و آل محمد رحمت فرستی و مرا از آنانی قرار دهی که همیشه در ذکر تواند و عهد تو را نشکنند و از شکر تو غفلت نورزند...» (همان).
در این رابطه چه کسی می‌تواند جام عشق و اندیشه‌ی آدمی را لبالب و پر سازد؟
بدیهی است آنکه خود را در دریای معرفت و محبت الهی مستغرق بوده و به مقام عالی قرب و شهود رسیده و رسالت هدایت انسانها را به این چشمه‌سار نور و معرفت به عهده داشته باشد.
امام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در حوزه‌ی معرفت دست پرورد ممتاز پیامبر اکرم بود به گوشه‌ای از این سرچشمه عشق و معرفت اشاره دارد:
«لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لا یَرَاهُ غَیْرِی... أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمَّ رِیحَ النُّبُوَّة... إنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنّبِیٍّ وَلَکِنَّکَ لَوَز‌ِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَی خَیْر؛ پیامبر هر سال در «غار حراء» مدتی به خلوت می‌نشست و تنها من او را می‌دیدم و جز من دیگری به دیدار او توفیق نمی‌یافت... نور وحی و رسالت را می‌دیدم و شمیم پیامبری را می‌شنودم... پیامبر به من می‌فرمود [تو محرم اسرار ملکوتی] و آنچه من می‌شنوم تو نیز می‌شنوی و [چشم‌های تو ملکوت را شاهد است] و آنچه می‌بینم تو نیز می‌بینی، جز آنکه تو پیامبر نیستی اما تو وزیری و خیر با تو باد»؛ (شریف رضی، 1348، نهج‌البلاغه، خ: 234).
کوتاه سخن آنکه باید معرفت الهی در نهج‌البلاغه و حقایق و رموز آنرا از زبان و بیان امام عارفان (علیه‌السلام) دریافت.

تجلی الهی

امام امیرالمؤمنین - درود خدا بر او - در آغاز نهج‌البلاغه (خطبه 9) افق تازه‌ای از آسمان معرفت را می‌گشاید و ابرهای محدودیت‌نگری که زاییده‌ی افکار منحط و منحرف است را می‌زداید تا «بُرّاق» اندیشه به پرواز درآید و به فضای نامتناهی «کشف و شهود» دست یابد.
حصول معرفت محدود به حواس ظاهری نیست، بلکه باید از این گذرگاه عبور کرد و به گستره‌ی گسترده‌ی اندیشه و تعقل رسید و به کمک منطق و استدلال به حقایق دست یافت. به بیان دیگر باید گفت حواس ظاهری حتی در همان دایره‌ی «اجسام» و «اشیاء» هم کاربرد محدود دارد و مطلق نیست. به طور مثال چشم در موقعیت خاص، قدرت دیدن دارد و باید شرایط ویژه‌ای دست به دست هم دهد تا دیدن صورت گیرد که اگر یکی از آنها نباشد دیدن مقدور نخواهد بود. نیز توجه به این نکته مهم است که دیدن با چشم یکی از ضعیف‌ترین و آسیب‌پذیرترین ابزار شناخت می‌باشد، مانند نگاه از بالا و فاصله‌ی دور که اشیاء را کوچک نشان می‌دهد، و یا حرکت سریع بعضی از اجسام بر گرد یک محور که به شکل دایره در چشم منعکس می‌شود و...
امام (علیه‌السلام) در بیانی کوتاه، به فراتر بودن افق معرفت الهی از دایره‌ی تنگ حس آدمی اشاره دارند:
«الْحَمْدُ للهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَیْرِ رُؤْیَة؛ سپاس و ستایش خدای را که شناختش از راه دیدن نیست»؛ (همان، خ: 89).

یار بی‌پرده از در و دیوار *** در تجلی است یا اولی‌الابصار

خداوند حقیقتی فراتر از حس

خداوند از راه عقل، استدلال و کشف و شهود، شناخته شدنی است، نه با چشم سر و از راه دیدن که ویژه‌ی شناخت اجسام و اشیای مادی است. بنابراین علت اینکه چشم‌ها خدا را نمی‌بیند، نقص و محدودیت حواس است. مانند دوربینی که مثلاً تا هزار متر را می‌تواند نشان دهد. ولی بیش از آن را عاجز است. این محدودیت دوربین است که فضای بی‌نهایت را نمی‌تواند منعکس کند. گو اینکه در مورد خداوند عظمت او به معنای برتری‌اش از حدود مکانی، زمانی و حجمی است و به طور کلی ابزار مادی مانند چشم با درک ذات باری نسبتی ندارد. اما در عین حال نادیدنی بودن پروردگار، دست‌مایه‌ی ناشناخت بودن او نمی‌شود.
لذا امام - درود خدا بر او - در جمله‌ی دیگر فرمود:
«هُوَ اللهُ الْحَقُّ الْمُبینُ أَحَقُّ وَ أَبْیَنُ مِمَّا تَرَی الْعُیُون؛ او خدای بر حق و آشکار است که از هرچه دیده بیند حقیقتی‌تر و آشکارتر است» (همان، خ: 154).
گرچه دیده‌ها توان دیدن او را ندارند ولی او از هر چیز آشکارتر است. دو ویژگی «حق» و «مبین» بسیار جالب است.
اول آنکه او حقیقتی است که وجود دارد و دست‌خوش هیچ عارضه و حادثه‌ای نگردد و همواره دائم و ثابت است. دیگر آنکه روشن و روشنگر است، و همه به او دسترسی دارند و او را می‌شناسند و مخفی نیست و بالاتر آنکه روشنی و شناخت هرچیز هم بستگی به او دارد، زیرا اگر نور الهی در آفرینش شگفت انسان نباشد و ابزار لازم را در اختیار او قرار ندهد خود را هم نمی‌بیند و نمی‌شناسد همانطور که بعضی از افراد دچار فراموشی شده و حتی نام خود و خوردن و آشامیدن را هم از یاد می‌برند. پس شناخت الهی از راه دیگری شکل می‌گیرد.

دیدن یا دریافت کردن

«تَتُلَقَّاهُ الأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَة؛ اندیشه‌ها او را دریابند؛ نه حواس ظاهری»؛ (همان، خ: 227).
در این جمله سه کلمه به کار رفته که هر یک پیام ویژه‌ای دارد:
1- به جای کلمه‌ی «رؤیت» (دیدن) از کلمه‌ی «تَتُلَقَّاهُ» (دریافت کرد) استفاده شده است. یعنی معرفت الهی از راه «دریافت» صورت می‌گیرد. دریافت نیز انفعال قوه‌ی تعقل در برابر پذیرش موهبت موقت است؛ از اینرو باید درون خود را آماده ساخت و شرایط دریافت موقت و پذیرش آن را به وجود آورد و موانع آن را برطرف ساخت که یکی از مبادی و مقدمات وصول به اندیشه‌ی صحیح و دانش راستین است.
امام (علیه‌السلام) در کلام دیگر به این نکته اشاره دارد که دیدن با چشم تنها راه دریافتن و معرفت نیست:
«لَیْسَتِ الرَّوِیَّةُ کَالْمُعَایَنَةِ مَعَ الْإبْصَارِ فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا وَ لَا یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَه؛ دیدن و دریافتن تنها با چشم نیست، چه بسا چشمها به صاحبش خیانت کند، اما عقل کسی را که از او نصحیت خواهد فریب ندهد»؛ (نهج‌البلاغه، ق: 273).

خاستگاه شناخت

برای معرفت و شناخت چهار خاستگاه وجود دارد:
الف- حسّ و تجربه
ب- عقل و استدلال
ج- شهود وجدانی
د- وحی

الف- حسّ و تجربه

ضعیف‌ترین منبع از منابع شناخت، حس و تجربه است که بیشتر در امور جزیی و مادی از آن استفاده می‌شود؛ گرچه درک همان هم نیاز به استدلال عقل دارد. لذا اسلام رسالت خود را منوط به تدبیر و تعقل کرده است:
«أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى‌ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ چرا در قرآن تدبر نمی‌کنند یا بر دلهایشان قفل‌هاست»؛ (محمد / 24).
و یا:
«وَکَذلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ وَلَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ این چنین آیات را بیان می‌کنیم باشد کوتاه سخن آنکه در هیچ شرایطی، چه غیر مادی و چه مادی، بی‌نیاز از عقل نیستیم و اگر آن نباشد به طور کلی باب علم و پیشرفتهای علمی حتّی در علوم طبیعی بسته خواهد شد. (بیضون، 1417، 386/4).

ب- عقل و استدلال

واژه‌ی «اذهان» در عبارت «تَتَلَقَّاهُ الْأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَة» همان قوه‌ی باطنی است که مطالب را به یاد نگاه می‌دارد همان عقل و نیروی درک و شعور آدمی است که منشأ و اصل همه‌ی حرکتها و فرهنگ‌ها، و سامان دهنده‌ی زندگی و سعادت انسان‌هاست. زیرا برای انجام هر کار ابتدا باید هدف و سپس راه‌های وصول به آن را شناخت و آنگاه موانع و مشکلات آن را بررسی و برطرف و سود و زیان و منافع و مضرات آن را ارزیابی و مقایسه کرد و در آخر اقدام نمود.
بدیهی است تمامی این مراحل نیاز به یک نیروی درّاکه و مدبّر دارد که راه صحیح را ارئه نماید که اگر آن نباشد کارها به سامان نرسیده و هرج و مرج و اختلال پیش آید، که منجر به سقوط جامعه خواهد شد.

هدایت اندیشه‌ها

«لا بمشاعرة» این کلمه به همراه دو کلمه‌ی سابق «تتلقاه الاذهان» یک مفهوم دقیق علمی و فلسفی را ارائه می‌کند و آن اشاره به این حقیقت است که ذهن‌ها و اندیشه‌ها خداوند را دریافت می‌کند، ولی این دریافت از راه حواس ظاهری نیست. برخلاف محسوسات و موجودات دیگر که فقط توسط ابزار حواس مانند چشم دریافت می‌شوند.
منظور از «لابمشاعرة» در اینجا درک مستقیم حسّی است. یعنی چشمها توان دیدن خدا را ندارند و این عضو محدود که در حصار عوامل و شرایط محدود است - که یکی از آنها رو در رو قرار گرفتن اجسام است - هرگز نمی‌تواند وجود بی‌نهایت و نامحدود و غیرمادی خداوند را در خود منعکس کند و نقش و صورتی از آن ذات بی‌مثال را به تماشا بگذارد، و از آنجا که ذات باری‌تعالی خارج از دایره‌ی اجسام و به طور کلی حقیقت دیگری است که با این ابزارها و معیارها قابل سنجش و محاسبه نیست، هرگز نباید چنین توقع داشت که مانند سایر ممکنات دیده شود و به چشم آید و اصولاً مفهوم «واجب الوجود» و هستی مطلق و بی‌نهایت مساوق با چنین علّو و تعالی از حس است.
بنابراین آنها که در پرده‌ی پندار تصور دیدار خداوند را با ابزار حس دارند، از مسیر صحیح منحرف شده و به جایی نمی‌رسند و یا اگر به هر جایی برسند گمراهی و دوری از حق و حقیقت است.
امام (علیه‌السلام) با ذکر کلمه‌ی «لابمشاعرة»، بین دو معنای مثبت و منفی، به همه‌ی این رازها اشاره دارد که افراد در مسیر اثبات خداوند - که از راه تعقل و تفکر صورت می‌گیرد - به راههای انحرافی کشیده نشوند، و هشدار می‌دهد که هرجا «رؤیت» و دیدن مستقیم الهی با چشم سر مطرح شود، بدانند که انحرافی در کار است.
در واقع کلمه‌ی «لابمشاعرة» تابلوی «ورود ممنوع» برای اندیشه‌گران و متفکران است تا از مرز اندیشه‌ی صحیح منحرف نشوند. در حوزه‌ی معارف دین مهم‌تر از بیان اصل توحید پیرایش آن از عقاید ناصواب است.
کوتاه سخن آنکه «عقل» وجود حضرت باری‌تعالی را از راه دیدن «آثار» دریافت می‌کند، به عنوان مثال زمانی که فرد، انسانی را مشاهده می‌کند که مشغول نویسندگی است، عقل او به وجود نویسنده حکم می‌کند و این حکم فقط بر دیدن با چشم تکیه دارد و دیگر نیازی به استفاده از قانون علیّت نیست. اما اگر نوشته‌ای را ببیند، به حکم عقل، متن باید نویسنده‌ای داشته باشد. این حکم عقل براساس مشاهده‌ی متن و بر مبنای «قانون علیّت» است و تنها بر پایه دیدن با چشم نیست. زیرا دیدن مقدمه‌ای برای حکم عقل است، همانطور که وقتی چشم انسان مخلوقات را می‌بیند عقل او حکم می‌کند که حتماً آفریدگاری داشته و خودبخود به وجود نیامده است، پس «چشم» مخلوق و آثار را می‌بیند و «عقل» از راه قانون «علیّت» به وجود خالق پی می‌برد و حکم می‌کند (بیضون 55/3).
در اینجا، آنچه معرفت‌زاست همان اندیشه است که با نابینایی ظاهری هم سازگاری دارد، اما کوردلی مانع حصول معرفت می‌شود.
«أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى‌ الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور؛ آیا در زمین سیر نمی‌کنند تا برای آنها قلوبی باشد که بیندیشند یا گوش‌هایی که به وسیله آن بشنوند زیرا چشمهای ظاهری نابینا نمی‌شود بلکه دلهایی که در سینه‌هاست کور می‌شود»؛ (حج / 46).
همانطور که امام (علیه‌السلام) فرمود:
«لیست الرویة مع العیون و انما الرویة الحقیقة مع العقول؛
به راستی که دیدن، با چشم نیست، بلکه دیدن حقیقی فقط با عقل است»؛ (حسینی خطیب، 1405، 223/4).
رابطه‌ی مخلوق و خالق (وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِی لَا بِمُحَاضَرَة) دیده‌شدنی‌ها (اجسام، اشیاء) بر وجود خداوند گواهی دهند، ولی نه از راه حضور فیزیکی و مشاهده.

دریافت پدیده‌ها راه حصول شناخت عقلی

رابطه‌ی مردم با خداوند چگونه است؟ یعنی مردم چگونه خدا را می‌شناسند و به صفات او پی می‌برند؟ امام (علیه‌السلام) به رابطه‌ی «علت و معلول» و گواهی معلول (پدیده) بر وجود علت (پدیدآورنده) اشاره دارد، که همان راه «اندیشه و تعقل» است. در واقع عقل آدمی است که پس از دیدن «آفریده» به «آفریدگار» آن پی می‌برد، زیرا نیک می‌داند که هیچ معلولی بدون علت پدید نمی‌آید.
امام (علیه‌السلام) این نکته‌ی فلسفی و علمی را در قالب این جمله بیان فرمود:
وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِی لَا بِمُحَاضَرَة؛ دیده‌شده‌ها - اجسام و اشیاء - بر وجود خداوند گواهی دهند؛ نکته‌ی مهمی که در این عبارت نهفته است، کلمه‌ی «لا بمحاضرة» می‌باشد که نشان می‌دهد، برخلاف آنچه پیروان بعضی از مکاتب فلسفی قائلند، اجسام و اشیاء هیچگونه اتحادی با ذات باری تعالی ندارند. بلکه او مستقل از همه کائنات و برتر از آن است. این گواهی از راه مشاهده‌ی عینی ممکن نیست و تنها از راه عقل میسر است.
پس باید گفت شناخت خداوند از راه عقل است نه از راه دیدن (بیضون 56/3).

سیمای معرفت الهی

امام (علیه‌السلام) درباره‌ی معرفت الهی دلیل و برهان جالب و دلارامی را مطرح کرده است. برهان امام بر دو محور تأکید دارد:
1- شهادت و گواهی دیدنی‌ها (پدیده‌ها) بر وجود آفریدگار (رابطه علت و معلول).
2- بی‌نیازی این گواهی به شهود عینی
درباره نکته اول باید گفت همه‌ی مخلوقات گواه بر وجود خالق‌اند و دلیل آن، قاعده‌ی عقلی مورد پذیرش همه، اعم از مادیون و خداپرستان است که هیچ پدیده‌ای بدون پدیدآورنده به وجود نمی‌آید. پس هر چیزی را که ببینیم بر وجود آفریدگار خود شهادت می‌دهد، یعنی وجود پدیده خود دلیل و شاهد وجود پدیدآورنده‌ی آن است.
به بیان دیگر «تشهد له المرائی» (دیده‌شده‌ها بر وجود خداوند شهادت می‌دهند) اشاره است به اینکه مجموعه اجسام و اشیاء و همچنین انسانها، راهکارهایی به سوی عقل‌اند تا از راه دیدن مخلوقات لطیف و بدیع به وجود باری تعالی شهادت دهند. در هر صورت به خاطر روشنی دانش خداشناسی و شهادت عقل بر وجود پروردگار از راه دیدن مخلوقات به مرحله‌ای می‌رسیم که گویا خدا را می‌بینیم و همان یقینی که از راه دیدن پیدا می‌شود، حاصل می‌گردد. گرچه چشم جایگاه حضور مستقیم پروردگار نیست و حقیقت ادراک ذات الهی مسیر دیگری دارد که بیان شد.
اما نکته دوم که امتیاز بیان امام و مکمّل نکته‌ی اول است آنکه شهادت ممکنات بر وجود خداوند بدون حضور و مشاهده فیزیکی است. یعنی عوالم و عوامل مادی، هیچگونه اتحادی با ذات باری‌تعالی ندارند. در واقع چشم به هدایت عقل آثار قدرت الهی و ساخته شده‌های لطیف و شگرف او را می‌بیند و بدون امکان اشراف بر ذات باری، به وجود خداوند پی می‌برد. این امر معنای شهادت مخلوقات بر وجود آفریدگار است؛ و از آنجا که «آفتاب آمد دلیل آفتاب» و عقل و اندیشه‌ی بشری آثار وجود خداوند را در مخلوقات می‌بیند، این مشاهده وسیله‌ای برای پی بردن به آفریدگار است. گویا به درک کاملی از وجود خداوند می‌رسیم، گرچه چشم ظاهر هرگز محل حضور خداوند نیست و ادراک او به طور مستقیم توسط این حس انجام نمی‌شود.
این شیوه‌ی بیان و استدلال از ویژگی‌های سخنان امام (علیه‌السلام) است که در یک «فراز و فرود» و ترکیب «نفی و اثبات»، از یک حقیقت بسیار ظریف علمی و فلسفی رمزگشایی می‌کند.

تجلی الهی در اندیشه‌ها

نکته‌ی مهم در مباحث خداشناسی، پیرایش ذات الهی از اوهام و افکار باطل است. عقل بشر با همه عظمت و کارآیی، اما کوچک‌تر و ناتوان‌تر از آن است که حقیقت نامتناهی وجود باری را درک کند. آنچه به کمک عقل بدست می‌آید آثار و جلوه‌های فعلی اوست که دلیل‌های روشن الهی است. بنابراین بخش مهمی از مباحث توحیدی و معرفتی از راه «نفی» پندارهای نادرست و عقاید ناصحیح بدست می‌آید.
امام (علیه‌السلام) در بیان معارف توحیدی از همین راه وارد شده و محور و زیربنای اصلی استدلال خود را بر پیرایش ذات الهی از افکار باطل قرار داده است: عبارات ذیل بر این مطلب دلالت دارند: «تتلقاه الاذهان لا بمشاعرة؛ عقلها او را در می‌یابند ولی نه از راه حواس»، و همچنین عبارت «و تشهد له المرائی لا بمحاضرة؛ همه‌ی دیدنی‌ها بر وجود او گواهی دهند اما نه با رویارویی با او»، همچنین عبارت «لم تحط به الأوهام، بل تجلّی لهابها؛ عقل‌ها بر ذات الهی احاطه نکنند، بلکه خداست که به وسیله‌ی آثار در عقل‌ها تجلی می‌کند».
در واقع اگر ما موانع را از سر راه اندیشه‌ها برداریم و حجابها را مرتفع سازیم زمینه‌ی تجلّی و ظهور معرفت الهی را در اندیشه‌ها فراهم آورده‌ایم:

به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی *** که سودها کنی از این سفر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون *** کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی *** غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
(حافظ)

بدیهی است وقتی راه‌های انحرافی بسته و موهومات برملا شد، شناخت آن حقیقت متعالی در مسیر صحیح قرار گرفته و در افق اندیشه، طلوع خواهد کرد که از آن به «تجلی» تعبیر شده است.
تجلی غیر از حضور فیزیکی است، و در حقیقت نوعی ارتباط ویژه معنوی و حضور عقلانی و عرفانی است که ما را به آستان معرفت نزدیک می‌کند به طوری که جلوه‌های الهی را دریافت می‌کنیم:

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود *** یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد (حافظ)

البته تجلّی الهی در اندیشه‌ها به وسیله‌ی آثار او تحقق می‌یابد، یعنی این آثار و مخلوقات هستند که زمینه‌ی آن تجلی را فراهم می‌کنند. مانند آینه که هرچه صاف‌تر باشد چهره‌ی انسان در آن شفاف‌تر خواهد بود. هرگاه رابطه‌ی عمیق و حقیقی از سوی «آفریده» نسبت به «آفریدگار» صورت گیرد او حضور الهی را در عالم هستی احساس می‌کند و جلوه‌های او را می‌بیند:

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر *** وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد

در هر صورت، کلمه‌ی «تجلی» که در متن کلام امام - درود خدا بر او باد - آمده است، فصل جدید و جالبی در مباحث خداشناسی باز کرده که در جای جای نهج‌البلاغه به چشم می‌خورد.

ابعاد تجلی الهی

«بِهَا تَجَلَّی صَانِعُهَا لِلْعُقُولِ وَ بِهَا امْتَنَعَ عَنْ نَظَرِ الْعُیُونِ لَا یَجْری عَلَیْهِ السَّکُونُ وَ الْحَرَکَةُ وَ کَیْفَ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا هُوَ أجْرَاهُ وَ یَعُودُ فِیهِ مَا هُوَ أبْدَاه»؛ (شریف رضی، همان، خ: 228)
برای توضیح و ترجمه‌ی این فراز، اندکی بیشتر بیاندیشیم و مقدمات بحث را در کلمات امام مطالعه کنیم: پدید آوردن «نیروی شعور» در انسان، گواه بر آن است که خود از چنین مرکز و ابزاری بی‌نیاز است، و با آفرینش «اضداد» نشان داد که هیچ چیز نتواند ضد او باشد، و با ایجاد سازواری و هماهنگی بین اشیاء روشن شد که او خود همسانی ندارد.
نهادهای طبیعت را در حوزه‌ی اضداد بر نهاد؛ یعنی نور را ضد تاریکی، سیاهی را ضد سپیدی، رطوبت را ضد خشکی، و سرما را ضد گرما مقرر فرمود و نزدیک‌ها را دور کرد. هیچ محدوده‌ای او را تنگ نگیرد و هیچ شمارگانی او را محاسبه نکند، زیرا جز این نیست که ابزار، چارچوب اجسامند و آنها را نشان می‌دهند... آفریدگار هستی در اندیشه‌ی آفریدگان تجلی کند و همین آفریدگان خود دلیل ناپیدایی او از دیدگانند.
واژه‌ی «سکون» و «حرکت» وصف آفریدگار نتواند شد و چگونه این دو بر آن ذات برتر صادق باشد در حالیکه خداوند آن دو را در بستر آفرینش روان ساخته است و چگونه بدانچه خود پدید آورده روی نیاز آورد و محکوم آن گردد.
بحث اصلی «تجلی» در موارد متعدد نهج‌البلاغه در واقع مفسر جمله فوق است:
«الْحَمْدُللهِ المُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِه؛ سپاس خدای را که به آفریدگانش بر آنان جلوه کرد و با برهانش در دلهای آنان آشکار گشت»؛ (همان، خ: 107).
خدا همواره بر مخلوقات جلوه می‌کند و آنان جلوه‌ی پروردگار و نشانه‌ی وجود الهی‌اند چون نفس وجود هر «پدیده» فریادی بر وجود «پدیدآورنده» است.
در واقع عقل انسان این حضور و تجلی را بدون واسطه مشاهده می‌کند و دیگر نیازی به واسطه و ابزار ندارد. گرچه هر واسطه و ابزاری هم تصور شود خود جلوه‌ای دیگر از جمال ذات الهی به حساب می‌آید. بنابراین جلوه و تجلی ویژه‌ی الهی، بالاتر و برتر از آن است که به چشم آید، بلکه در اندیشه‌ی آدمی ظاهر است و این اندیشه خود برهان الهی است.
در هر صورت «تجلی»، مافوق دیدن و استدلال است. زیرا دیدن، محدودیت‌ها و محدوده‌هایی دارد، و استدلال نیز در گیرودار «صغری» و «کبری» است؛ ولی تجلی فارغ از محدودیت‌های دیدن و پیچیدگی‌های استدلال، همه روشنی و معرفت است و هیچگونه ابهامی در آن راه ندارد؛ زیرا حتی خود پدیده هم واسطه‌ی آن نیست. تجلی به عنوان جلوه‌ای از حقیقت است، نه رابط و وسیله آن. مانند اشعه خورشید که گرچه خورشید نیست ولی نشانه‌ی مستقیم اوست.

عکس روی تو چو در آینه جام افتاد *** عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد *** این همه نقش در آئینه اوهام افتاد

امام (علیه‌السلام) در فرازی دیگر از نهج‌البلاغه درباره «تجلّی» توضیحات بیشتری را بیان می‌فرماید:
«فَبَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلم) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ، وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَیَّنَهُ وَ أَحْکَمَهُ لِیَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ، وَ لِیُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ، وَ لِیُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْکَرُوهُ؛ خداوند پیامبرش را به راستی فرستاد تا بندگانش را از ذلت بت‌پرستی به عزت خداپرستی مشرف گرداند... به قرآنی که آن را روشن و استوار داشت تا بندگان، پروردگار خویش را بازشناسند و از تاریکی جهل به درآیند... آنگاه خدای سبحان در کتابش جلوه کرد و با نمایش قدرت... کتاب معرفت بگشاد»؛ (همان، خ: 147).
آنچه که از این جملات نورانی به ویژه فراز آخر - فتجلی لهم سبحانه فی کتابه... بما اراهم من قدرته - استفاده می‌شود آن است که خداوند متعال در قرآن تجلی کرده است. تجلی خدا در قرآن یعنی بدون اینکه خدا با چشم دیده شود ظهور و بروز دارد بدین طریق که داستان پیامبران را بیان کرده و عذاب و نقمتی که بر مخالفان آنان نازل شده یادآور گردیده است (شرح نهج‌البلاغه 103/9).

نتیجه‌گیری

- انسان وجود باری‌تعالی را از راه دیدن «آثار» او دریافت می‌کند. (علت و معلول)
- پس آنچه معرفت‌زاست همان اندیشه است که با نابینایی ظاهری هم سازگاری دارد. اما کوردلی مانع حصول معرفت است.
- مردم چگونه خدا را می‌شناسند. امام (علیه‌السلام) به رابطه علت و معلول اشاره دارند که همان راه اندیشه و عقل است، یعنی این عقل است که پس از دیدن آفریده به آفریدگار پی می‌برد. زیرا می‌داند که هیچ معلولی بدون علت پدید نمی‌آید.
- انسان وجود خداوند را در مخلوقات می‌بیند و این دیدن وسیله‌ای است برای پی بردن به آفریدگار آنها گویا خداوند را می‌بینیم. گرچه چشم هرگز محل حضور الهی نیست، بلکه عقل است که از این مقدمات به حقیقت معرفت الهی می‌رسد.
- تجلی الهی نوعی ارتباط ویژه معنوی و حضور عقلانی و عرفانی است که ما را به آستان معرفت نزدیک می‌کند بطوری که جلوه‌های الهی را دریافت می‌کنیم.
- تجلی مافوق دیدن و استدلال است زیرا دیدن محدودیت‌هایی دارد و استدلال هم درگیر صغری و کبری است ولی تجلی همه روشنی و معرفت است و ابهامی در آن نیست.
- توجه به قدرت الهی زمینه‌ساز ظهور و تجلی ذات باری‌تعالی است.

پی‌نوشت‌:

1. رئیس بنیاد نهج‌البلاغه

منابع تحقیق :
- قرآن کریم
- شریف رضی، نهج‌البلاغه، گردآورنده: محمد بن الحسین الموسوی (شریف رضی)؛ تهران: بنیاد نهج‌البلاغه، (1384).
- ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج‌البلاغه؛ بیروت: دار احیاء الکتب العربیة، (1387 ق).
- بیضون، لبیب؛ تصنیف نهج‌البلاغه؛ قم: مکتبة الاعلام الاسلامی، (1417 ق).
- حسینی خطیب، عبدالزهراء؛ مصادر نهج‌البلاغه و اسانیده؛ بیروت: دارالاضواء، (1405).
- خواجه شمس‌الدین محمد (حافظ)؛ دیوان حافظ؛ تصحیح براساس نسخه قزوینی؛ انتشارات انجمن خوشنویسان، (1373).
- مغنیه، محمدجواد؛ فی ظلال نهج‌البلاغه؛ بیروت: دارالعلم للملائین، (1973 م).

منبع مقاله :
فصلنامه پژوهش‌های نهج البلاغه 33، سال دهم، بهار 1391

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

همبستگی قناعت و آرامش روان از منظر امام علی ع در نهج‌البلاغهبر اساس آموزه‌های علوی به‌ویژه در نهج‌البلاغه بین قناعت و آرامش همبستگی وجود دارد چیستی و اهداف تربیت تربیت در لغت از گفته‌های زبان‌شناسان و فرهنگ واژه‌ها چنین برمی‌آید که تربیت مصدر وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایپرسش های متداول سوال چرا ما دعا می کنیم ؟ خداوند از خواسته های ما علی نامه نامها و القاب امام علی علیه السلامترکیب سه حرف ع ل ی، برسازنده نام نخستین امام شیعیان علیع، در لغت صفت مشبهه از ماده مبانی مصرف‌گرایی در دنیای جدید و اصول مصرف در …مبانی مصرف‌گرایی در دنیای جدید و اصول مصرف در اسلام با تأکید بر رسانه ملی چکیدهرابطه قرآن و انسان انسان کامل در دیدگاه فلاسفه کسی است که حق را در تمام شئون و به وسیله همه راهها چه شهود دکتر قاسم کاکایی نخستین همایش اهل بیت علیهم السلام و عرفان شیعی با تاکید بر سیره رضوی در تاریخ دوشنبه درس اخلاق آیت‌الله قرهی حالتی که شیطان دیگر کاری …درس اخلاق آیت‌الله قرهی حالتی که شیطان دیگر کاری به انسان ندارد عالمی که دروازه غار حماسه حسینی در یک نگاهشهید مرتضی مطهری قدس سره که با دغدغه خاص به بررسی موضوعات اسلامی می پرداخت، نسبت به انجمن عرفان اسلامی ایراندکتر فاطمه طباطبایی جایگاه نور در عرفان و فلسفه اسلامیبا تکیه بر آراء امام همبستگی قناعت و آرامش روان از منظر امام علی ع در نهج‌البلاغه بر اساس آموزه‌های علوی به‌ویژه در نهج‌البلاغه بین قناعت و آرامش همبستگی وجود دارد؛ به این علی نامه نامها و القاب امام علی علیه السلام ترکیب سه حرف ع ل ی، برسازنده نام نخستین امام شیعیان علیع، در لغت صفت مشبهه از ماده علوّ، به چیستی و اهداف تربیت «تربیت»، مفهوم بی‌پایان و بی‌کرانه‌ای است که تمامی شئون و ساحت‌های حیات انسانی را در بر مبانی مصرف‌گرایی در دنیای جدید و اصول مصرف در اسلام با تأکید مبانی مصرف‌گرایی در دنیای جدید و اصول مصرف در اسلام با تأکید بر رسانه ملی چکیده رابطه قرآن و انسان انسان کامل در دیدگاه فلاسفه کسی است که حق را در تمام شئون و به وسیله همه راهها چه شهود و چه وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ای پرسش های متداول سوال چرا ما دعا می کنیم ؟ خداوند از خواسته های ما آگاه است و دکتر قاسم کاکایی نخستین همایش اهل بیت علیهم السلام و عرفان شیعی با تاکید بر سیره رضوی در تاریخ دوشنبه ۲۲ آذر دین وزندگی تایباد باسمه‌تعالی این پست به درخواست یکی از عزیزان برای شرکت در مصاحبه دانشگاه فرهنگیان قرار درس اخلاق آیت‌الله قرهی حالتی که شیطان دیگر کاری به انسان درس اخلاق آیت‌الله قرهی حالتی که شیطان دیگر کاری به انسان ندارد عالمی که دروازه غار را به تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی امنیت و اعتماد در قرآن تعریف امنیت امنیت برگرفته سخنان امام علی در نهج البلاغه خطبه متقین در نهج البلاغه عدالت در نهج البلاغه تولید مثل طاووس در نهج البلاغه نماز در نهج البلاغه انسان شناسی در نهج البلاغه عالم ذر در نهج البلاغه امر به معروف در نهج البلاغه


ادامه مطلب ...