مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

جواد یساری از ورشکستگی و ممنوع الصدایی اش میگوید

جواد یساری از ورشکستگی و ممنوع الصدایی اش میگوید

مصاحبه با جواد یساری خواننده کوچه بازاری

جواد یساری یکی از شمایل موسیقی کوچه بازاری ایران است. یساری که در دهه ۵۰ برای خود بروبیایی داشت در سالهای بعد از انقلاب هیچ گاه نتوانست به عنوان یک خواننده مجاز ظاهر شود.

سال هاست از جواد یساری تنها یک نام باقی مانده. به جز برخی اجراها در خارج از ایران، تصور همگانی درباره اش خیلی روشن و دقیق نیست. بسیاری فکر می کنند جلای وطن کرده؛ برخی هم به آهنگ هایی که سال ها پیش خوانده، دل خوش کرده اند. 

یساری اما همچنان نفس می کشد؛ در جوار بازار کهنسال تهران. او یک پدیده است؛ پدیده موسیقی «کوچه بازاری» یا «مردمی». یساری در یکی از نقاط مرکزی تهران، در مجاورت بازار، پذیرایمان می شود تا از حال وروز این روزها و گذشته اش بگوید. قبل از انجام گفت وگو صفحاتی از مجله ای خارجی را نشانمان می دهد که او را خواننده افسانه های بازار تهران معرفی کرده است.

همسر جواد یساری موسیقی کوچه بازاری زندگینامه جواد یساری خواننده قبل از انقلاب خانواده جواد یساری جواد یساری ترانه جدید جواد یساری بیوگرافی جواد یساری

جواد یساری خواننده قدیمی

به مناسبت سالروز تولد جواد یساری (۲۳ اسفند ۱۳۲۵)، گفت و گوی وی با روزنامه شرق انجام شد را برای شما در نظر گرفته ایم که متن کامل این مصاحبه را در ادامه می خوانید:

آهنگ های شما هنوز مخاطب دارد. این برایتان عجیب نیست؟

چرا باید عجیب باشد؟ 

از این نظر که بیش از سه دهه است آهنگی نخوانده و آلبومی منتشر نکرده اید…

من از همان اولین آهنگی که خواندم معروف شدم. اولین آهنگم «پول سیاه» نام داشت. شعر آن را «سعید مهناویان» سروده بود که استاد بزرگی است. داود مقامی و علی نظری را ایشان کشف کرد. آخرین آهنگم هم «سپیده دم» بود. آن زمان سالی یک کاست ضبط می کردم. یک آهنگم هم در قالب «صفحه» منتشر شد. من کلا پنج سال خواننده بودم و پنج کاست ضبط کردم که همه شان موردپسند واقع شد و بعد از انقلاب هم هرآهنگی که خواندم تکراری بود. بعد از انقلاب احساس می کردم فضا بهتر شده و می توانم کار کنم، اما این طور نشد. کارهایی هم ارایه کردم که مورد پسند من نبود اما به این دلیل این کارها را ارایه کردم تا نامم از یاد نرود. 

چه شد وارد عرصه خوانندگی شدید؟

من کشتی می گرفتم ولی چون پایم مشکل داشت این کار را ادامه ندادم؛ اگرچه در حد رزرو تیم ملی بودم. در باشگاه های فولاد، فردوسی، تهران میدان شاپور کشتی می گرفتم. بعد از آن غزل خوانی می کردم. همراه «حسن شهرستانی» هم در یک فیلم خوانده بودم. به این ترتیب وارد کار موسیقی شدم و «پول سیاه» را خواندم. چون از کشتی کناره گیری کرده بودم برای خوانندگی آمادگی داشتم. البته همه این قضایا با شوخی جدی شد. مثلا آن اوایل از من می خواستند ترانه های دیگران را بخوانم و مورد تشویق واقع می شدم. هیچ وقت خودم یا دیگران فکر نمی کردیم که روزی خواننده شوم. 

پس شما به طور حرفه ای فقط پنج سال خواننده بودید؟

بله، سالی یک کاست ضبط می کردم که آخرین آن «سپیده دم» بود که جاودانه شد و هنوز هم مردم این آهنگ را مانند دیگر آهنگ هایم از جمله صبر ایوب، بچه ها، مادر، مناجات، راه خطا و… گوش می کنند. 

قبل از خوانندگی چه می کردید؟

من طره بازی هم بلد بودم و در همان زمان یک نفر دنبالم آمد که خوانندگی کنم. اولین شان «علی نوع دوست» بود و بعد هم آقای بدر. البته آهنگ هایی هم بود که نشد بخوانم. بعد دوباره غزل خوانی کردم تا اینکه استاد مهناویان صدای من را پیدا کرد. استاد «امیر شاملو» هم کمک زیادی به من کرد و احمد معینی-که آهنگساز بسیار پرفکری است – از همان موقع هر آهنگی برای من ساخت معروف شد. 

آهنگ های شما مشکل خاصی ندارد. مانند بعضی از خواننده ها هم مهاجرت نکردید. چرا سکوت کرده اید و در عُزلت زندگی می کنید؟

چون عاشق ایرانم. با اینکه یکی از فرزندانم ۲۸ ساله است و در بلژیک زندگی می کند و به راحتی می توانم به آنجا بروم و زندگی کنم، اما من اهل تهران و ایرانم. 

چطور همچنان شغلتان را در محله شاپور حفظ کرده اید؟

من در بازارچه قوام به دنیا آمده ام و روحیه خاصی دارم. من یکه پرستی را خیلی دوست دارم. 

روزگار خیلی تغییر کرده. از آن زمان که آهنگ های شما دهان به دهان می چرخید زیاد گذشته. ذایقه های جدیدی در موسیقی به وجود آمده. با گذشت این همه سال چه تغییری در درونتان اتفاق افتاده است؟

شماری از شاعران ما که درددل مردم را می سرودند فوت کرده و یک عده هم دیگر کشش کار کردن ندارند. من هنوز همان یساری قدیمم؛ اما امکان خواندن نیست. اگر بخواهم یک CD ضبط و منتشر کنم حدود ۸۰ میلیون هزینه در بردارد که توان این کار را ندارم و برگشت مالی هم ندارد. 

بحث مسایل مالی یک جنبه قضیه است. مشکل دیگر دریافت مجوزهای لازم است.

اگر وزارت ارشاد به من اجازه می داد، ممکن بود فقط مخارج CDها پرداخت شود و به خود من پولی ندهند و نام من همچنان پررنگ بماند. قبلا خیلی سعی می کردم اشعار خانوادگی بخوانم تا همه بتوانند گوش کنند. در مواردی استاد مهناویان این کار را انجام می دادند و در مواردی هم خودم سوژه می دادم. 

مثلا در مورد صبر ایوب؟

اشعاری که من می خوانم خیلی شاد است؛ اما باید به محتوای شعر هم گوش کرد. 

در صدای شما همیشه حُزن وجود دارد…

این سبک متعلق به خودم است. 

این سبک را از کجا آورده اید؟

از خودم ساخته ام. آقای شهرستانی سبکی می خواند که شما در زمان گوش کردن بی اختیار سیگار می کشیدید، اما من خواستم سبکی بخوانم که به اینجاها نرسد. شعرهای پرمغز می خواندم. آن زمان موسیقی به این صورت نبود. همزمان با خواندن یک قناری، من هم می خواندم و خیلی هم استقبال می شد. 

قبل از غزل خوانی چه می کردید؟

قبل از موسیقی در بازار رویه کفش می دوختم. 

در خانواده تان کسی به حرفه موسیقی اشتغال نداشت؟

خیر. همه شان در هیات هستند و سبک خودشان را دارند. 

حدود ۴۰سال از انتشار آخرین آهنگ شما گذشته، می خواهم اشاره ای کنم به صحنه ای از مستند «جواد» ساخته «بهمن کیارستمی» که در آن نشان داده می شود سالن اجرای شما در دوبی تقریبا خالی است. این نشان دهنده چیست؟ آیا موسیقی شما دیگر خریدار ندارد؟

خانمی اهل انگلیس که البته فارسی هم صحبت می کرد به من گفت که می خواهد از من فیلمی برای انگلستان بسازد. گفتم من در ایران زندگی می کنم و نمی توانم این کار را بکنم. اگر در ایران پخش می شود اشکال ندارد. پسر آقای کیارستمی به من گفتند می خواهیم داستان مستند و روزمره بسازیم. بعد چند نفر اینجا آمدند و از مردم درباره من سوال کردند. آن خانم چون دید من در وادی های دیگر نیستم رفت. بهمن کیارستمی از من خواست بقیه کار را در دوبی فیلمبرداری کند و این فیلم بین ۴۰، ۵۰ فیلم دیگر در جشنواره ای اول شد. موضوعی هم نداشت. مثلا از من پرسیده بودند که چطور روی سن می روی؟ من هم گفتم مانند وقتی که می خواستم روی تشک کشتی بروم، صلوات می فرستم که کار خوب پیش برود. از دور هم از من فیلم گرفت. 

سالن اجرایتان تماشاچی زیادی نداشت؟

سالن تاریک بود و من متوجه نشدم. اما صددرصد هم پر نبود. 

از یک طرف این ذهنیت از طرف عده ای مطرح می شود که دوره خوانندگانی چون «جواد یساری» سپری شده و از طرف دیگر می بینم آهنگ هایتان هنوز هم در اتومبیل ها و خانه ها شنیده می شود. این دو نوع نگاه متفاوت به موسیقی شما وجود دارد. در قبال این نگاه ها چه پاسخی دارید؟

می توانم از شما خواهش کنم زمانی که در جاهایی مانند دوبی برنامه داریم بیایید ببینید که پوسیده شده ام یا نه؟ آن فیلم، ربطی به اجرا نداشت. فقط یک فیلم بود. در آن جشنواره هم نظر دادند که این فیلم خیلی راحت کارگردانی شده است. 

به هرحال دیدگاه ما این است که این نوع موسیقی مردمی، مخاطب خود را دارد و از این نظر قابل احترام است… .

من کلا شرقی خوان هستم… 

آیا تلاش کرده اید خودتان را به روز کنید؟ چرا کار جدیدی ارایه نکردید؟

بیکار نبوده ام. دو سال قبل کار جدیدی به نام «بُت» ارایه کردم که خیلی هم هزینه برایم داشت. 

این CD در ایران مجوز داشت؟

خیر. آهنگش متعلق به «صمد نوریان» بود. دو شعر هم متعلق به آقای جویباری. CD حاوی هشت آهنگ بود که الان هم خریده می شود اما در حدی که من می خواستم نبود. 

به صورت رسمی ممنوع الصدا نشده اید؟

می گویند صبر کنید. می خواهند بعد از مردنم مانند آغاسی آهنگ هایم را بسازند. 

شما در ایران زندگی و کار می کنید. مشکل کار کجاست؟

خودم هم نمی دانم. صدبار گفته ام که به من بگویید مشکل کجاست که دولت اجازه اجرا به من نمی دهد؟ کسی به من نگفته تو سواد نداری و لیاقت موسیقی نداری. بیایند بگویند چرا فلان آهنگ را خوانده ای تا بگویم آهنگ «راه خطا» را با تاثیر از قرآن خواندم. «مناجات» را خواندم که بتوانم جواب بدهم. کسی به من توجه نکرده و من هم کسی نیستم که به ارشاد بروم. دولت حکم یک پدر را دارد و ما همه از دولت توقع داریم. به خصوص ما که اهل بازار هستیم و شیله پیله نداریم. درد من یکی، دو تا نیست… . شخصی به نام «ایرج حبیبی» ادای من را درآورد و از عکس من هم سوء استفاده کرد. من اعلام کردم که این، من نیستم. اصلا عکس من را استفاده می کردند که فروش داشته باشند. سال ۲۰۰۲ یک کاست قدیمی مربوط به قبل از انقلاب به نام «جواد یساری جدید» به بازار آمد. فحوای اشعار آن کاست این بود:من دزد نیستم، به نماز جمعه می روم. آن فرد، اینها را خوانده بود. صدای من را به خوبی تقلید کرده بود. کاملا می دانست چه کار کند. 

طبیعی است که وقتی کاری به نامتان با تیراژ بالا منتشر می شود آزرده خاطر شوید؛ کاری که متعلق به شما نیست و کیفیت هم ندارد… 

مخصوصا که اشعار ضعیفی دارد. من روی اشعار خیلی حساسم. البته آهنگ «سپیده دم» من را وزارت ارشاد اجازه انتشار داد و یکی از خواننده های پاپ، خیلی بد آن را اجرا کرد و در آخر هم نوشت:با تشکر از جواد یساری! 

از شما اجازه نگرفتند؟

خیر. اگر این کار ایراد دارد چرا ارشاد مجوز داده است؟ من که هنوز زنده ام. من در چنین شرایطی قرار دارم. زمانی که دولت به من اجازه خواندن ندهد چه کار دیگری می توانم بکنم؟ جوانی ام را در این کار گذاشته ام. به هرحال من هم انسانم. تهرانی اصیل هستم ولی اجازه نمی دهند کاری کنم. آن زمان موسیقی بلد نبودم؛ ولی وقتی یک بار خواندم دیگران خوششان آمد. اگر به من می گفتند تو سواد نداری و باید بروی یاد بگیری، قضیه فرق می کرد. 

مساله اینجاست که کار شما در چرخه رسمی ارایه نمی شود و عواید مادی برایتان ندارد. دیگر اینکه باعث می شود سوءاستفاده هایی از نام شما صورت گیرد…

بله همین طور است. نام این افراد را ببرید تا بدانند که حقیقت چیست. ارشاد به من می گوید چرا خوانده ای؟ باید من را بخواهند تا برایشان توضیح دهم که من بوده ام یا نه. در حالی که بدتر از اینها را می خوانند و ارشاد هم اجازه اش را صادر می کند. 

در حال حاضر خیلی از موسیقی ها و ترانه ها ارزش گوش کردن ندارند. خیلی هایشان تقلید محض است…

می خواهم بگویم در این مورد هم نمی توانند به من ایراد بگیرند و بگویند تو سواد نداری. اگر هم عیبی بوده از روی دشمنی روی من گذاشته شده است. خیلی چیزها را به دروغ شایعه کرده و درباره من گفته اند.آهنگ های من به لحاظ بافت خاص اجتماعی اثرگذار بوده است. آلبوم «بچه ها» که منتشر شد؛ مجله جوانان نوشت صدهزار نامه فرستاده شده که کسانی که طلاق گرفته بودند دوباره آشتی کردند. 

منظورتان این است که این آلبوم باعث جلوگیری از طلاق آنها شد؟

حداقل کمکی که این آلبوم کرد این بود که باعث شد عده ای بعد از شنیدن آن با هم آشتی کنند. من ضرر نکردم. سپیده دم را که در تئاتر پارس خواندم، آقای منظوری صدایم کرد و گفت موفق شدی. آن زمان سالن صدهزار نفری آزادی تازه افتتاح شده بود و این آهنگ را گذاشته بودند و مردم هم همراهی می کردند. از من پرسیدند پولی داده ای که آهنگ تو را پخش کنند! در حالی که من اصلا خبر نداشتم. این آهنگ ها همه مربوط به عواطف پاک است و در همه آنها نامی از خدا برده شده است. 

درست است که شما چند سال پیش برای گروه های تندرو خوانندگی کرده بودید؟

خیر، من با گروه هایی که خیلی معروف هستند کاری ندارم. نیمه شعبان بود و برنامه ای نزدیکی شاه عبدالعظیم برپا شد. خیلی از هنرپیشه ها و ورزشکاران حضور داشتند و من آنجا خوانندگی کردم، اما برایم مشکل ساز شد و احضارم کردند. البته این را هم باید بگویم که همیشه با من با احترام برخورد کردند. بعد از آن ماجرا گروهی تحت عنوان «تشکل و سازمان فرهنگی و تبلیغاتی اسلام گستر» با من تماس گرفتند و گفتند می خواهیم برای شما کنسرت بگذاریم. ما هم خوشحال شدیم که حقمان را به ما داده اند و می توانیم شروع به کار کنیم. بعد از آن هم سه کنسرت برای من در برج میلاد گذاشتند. 

سال ۸۱ بود؟

روز آزادی خرمشهر بود. سه کنسرت برای من ترتیب دادند که در پله ها هم جای تماشاچی نبود. بعد از سه روز، آقایی از طرف وزارت ارشاد با من تماس گرفت و از برنامه کنسرت سوال کرد و گفت باید به دفترشان بروم. من هم مراجعه کردم و گفتم تشکل مزبور گفته من از طرف مقامات بالا آمده ام و وزارت ارشاد هم از ما اجازه می گیرد. گفتند آنها کلاهبردار ند. گفتم با وجود اجرای سه کنسرت و این همه جمعیت یعنی یک نفر مامور نبوده که جلوی این کار را بگیرد؟ گفتند خیر سهل انگاری شده. خلاصه اینکه سابقه من خراب شد و پولم را هم پرداخت نکردند. احضار من، باعث نگرانی خودم و خانواده ام شد البته خیلی با احترام برخورد کردند و در نهایت گفتند بروید با شما تماس می گیریم. یک روز تماس گرفتند و مراجعه کردم. دیدم همان آقایی که در تشکل مذکور سمت داشت، حضور دارد. گویا خواسته بودند که با من رودررو شوند. من تمام ماجرا را توضیح دادم و ایشان هم تایید و تمام گفته ها را امضا کرد. به من گفتند دیگر لازم نیست شما به دادگاه مراجعه کنید. خبر ندارم که با آن آقا چه کردند. اما در واقع من آلت دست شدم. هم از گندم ری شدم هم از خرمای بغداد. هم آن موقع دشت نکردم و هم این موقع. نمی دانم چه اسمی روی خودم بگذارم. 

شما قبل از انقلاب به نوعی اجرای کوچه بازاری داشته اید و تا جایی که می دانم از شما استقبال فراوانی می کردند. الان برخورد مردم با شما چطور است؟

الان ۱۰برابر آن زمان است. آن موقع من با آهنگ «سپیده دم» شروع به کار کردم. کارم را هم دوست داشتم. 

همسر جواد یساری موسیقی کوچه بازاری زندگینامه جواد یساری خواننده قبل از انقلاب خانواده جواد یساری جواد یساری ترانه جدید جواد یساری بیوگرافی جواد یساری

اما آنقدر شناخته شده نبودید؟

چرا اتفاقا. همه این نام ها متعلق به همان دوره است. آن زمان افرادی مانند پدران شما ما را می شناختند. با آمدن تکنولوژی های جدید و پخش آهنگ های ما از آن طریق، جوانان هم ما را شناختند و علاقه شان دو برابر آن زمان شد. مردم آنقدر به من محبت دارند که با وجود ۶۸ سال سن احساس پیری نمی کنم. ۹۰درصد کسانی که به من محبت دارند از جوان ها هستند. این قضیه برای من معما شده است. 

اشعار ترانه هایتان را چه کسی می سرود؟

استاد سعید مهناویان و مرحوم جوزانی. البته خیلی های دیگر مرحوم شده اند. 

سازوکار انتخاب شعر بر عهده چه کسی بود؟

بر عهده استاد مهناویان. من هم سوژه می دادم. 

مثلا ترانه «من به غربت رفتم و دیدم به مانند وطن نیست» کار چه کسی بود؟

این شعر خودم بود. من شعر کسی را نمی خوانم، اما آدم بعضی اشعار را در جایی می بیند و به دلش می نشیند و همان را انتخاب می کند. 

مطالعه تان در زمینه موسیقی به چه صورت بود؟

من سه سال در امیریه به کلاس موسیقی آقای علی نوع دوست رفتم و تمرین کردم. 

یعنی با دستگاه های موسیقی آشنا هستید؟

تقریبا. تا اندازه ای که بتوانم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم. 

ساز هم نواخته اید؟

خیر. 

شما در کشورهای مختلفی کنسرت برپا کرده اید. این رفت وآمدتان به کشورهای مختلف باعث نشده که در ایران با مشکل ممیزی مواجه شوید؟

شاید هم ایراد کار همین باشد. مشکل را به من بگویند تا من هم جوابگو باشم. چه کار باید می کردم؟ این حرفه من بوده و زندگی ام را روی این کار گذاشته ام. وقتی در داخل، امکان اجرا ندارم چه کار باید کنم؟ خدا لطف کرده و چند نفر من را می شناسند. از کجا باید درآمد داشته باشم؟ قبلا مغازه ای داشتم که ورشکست شدم و تصمیم گرفتم از همان راه آواز خواندن امرار معاش کنم. 

به دلیل ورشکستگی به حرفه خوانندگی برگشتید؟

بله. اینها همه اتفاقاتی است که باعث می شود شما به سمتی کشیده شوید. من مجبور بودم به خارج از کشور بروم. مگر کسی به من گفته بود که نرو و داخل ایران بخوان؟ دو، سه بار من را بالا بردند و گفتند آنجا چه کار می کنی؟ گفتم خوانندگی می کنم. گفتند با کسی یا گروهی تماس نداری؟ گفتم من اصلا در این وادی ها نیستم. تا اینکه فرزندم در بلژیک فوت کرد. ۱۸میلیون تومان هزینه کردم تا جسدش را به ایران برگرداندم. چه باید می کردم؟ جمعیت زیادی برای مراسم آمدند و حدود ۲۰روز مراسم داشتیم. سال ۷۲، ۱۸میلیون مبلغ زیادی بود و دیگر به سیم آخر زدم. من سابقه قدیمی در کاسبی دارم. ورشکست شده بودم و یک مقدار هم از بانک وام گرفته و بدهکار بودم. مجبور بودم به سراغ خوانندگی بروم. اینها گفته های دلم است و شاید به شما مربوط نباشد. کسانی را سراغ دارم که کافه هم داشته اند ولی کاری به آنها نداشته اند. من که فقط آواز می خواندم تا مشکلاتم را حل کنم. مشکل اینجاست که کسی نمی خواهد به من بگوید ایراد کار کجا بوده. اصلا من را نخواستند که بگویند این آهنگ ها را چرا می خوانی تا جواب بدهم. 

اخیرا مجله بین المللی بیدون Bidoun که یک نشریه معتبر در حوزه فرهنگ و هنر است شما را خواننده ای معرفی کرده که همچنان افسانه های «بازار تهران» را روایت می کند. به نظر می رسد شما یک انزوا را انتخاب کرده اید. ارزش ندارد که از این خلوت و انزوا بیرون بیایید؟ چون افرادی به همین دلایل از نام شما سوءاستفاده می کنند و شما را خراب می کنند…

من اصلا در این وادی ها نیستم. به میهمانی هایی رفته ام ولی به محض اینکه متوجه شده ام نمی توانم جو آنها را قبول کنم – با اینکه نیاز مالی داشتم – از آن جمع خارج شده ام. امام حسین(ع) گفته اند اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. من قدم به جایی می گذارم که در آن راحت باشم و دردسر نداشته باشد. جایی غذا می خورم که می دانم در گلویم گیر نمی کند. من اخلاق بخصوصی دارم که الان در بازار رو به افول گذاشته شده. این روزها، سروقت حاضر شدن خریدار ندارد. اگر بخواهند کمی کلاس بگذارند نیم ساعت دیرتر حاضر می شوند. ولی همیشه کارم طبق مقررات بوده است. 

بازار، عناصری در خود دارد. مثلا وقتی می گوییم بازار تهران یا اصفهان فقط نام دو قطب اقتصادی را بر زبان نمی آوریم. کسی که در بازار زندگی می کند خوش مشربی و سروقت بودن و نظم در کارش است. شما هم اصالتا چون بازاری بوده اید این روحیه را حفظ کرده اید. روحیه ای که الان دیگر وجود ندارد و تقریبا از بین رفته. الان زرق و برق هایی ما را مشغول خود می کند. کمتر به خودمان رجوع می کنیم. بیشتر مجذوب دنیای مُد و مظاهر زندگی مدرن هستیم. طبیعتا فردی مانند شما در این فضا، به خلوت و سکوت پناه می برد. اما این سکوت و انزوا تا کی ادامه خواهد داشت؟

به نظر شما چه باید کنم؟ با این موقعیت و وضع، هرجا می روم چند نفر دورم جمع می شوند. بعد به من می گویند چرا جمعیت را دورت جمع کرده ای؟ به من گفته می شود که ممنوع الصدا هستم و اجازه ارایه دادن کارت ویزیت ندارم. 

رسما اعلام شده که ممنوع الصدا هستید؟

خیر. 

یعنی به شما نامه ای در این زمینه داده نشده است؟

مگر این کار را می کنند؟ 

به بعضی ها رسما اعلام می کنند که ممنوع الصدا هستند…

خیر. من که واقعا خواهان هستم این کار را بکنند. فقط می گویند یک مقدار دست نگه دارید. باید بروم التماس کنم که بتوانم بخوانم؟ با اینکه مغازه ام خالی است اما برای روز مبادا پیش بینی کرده ام اگر نتوانستم خوانندگی را ادامه بدهم در همین مغازه شروع به کار کنم. من اهل این حر ف ها نیستم. اینها به من یاد دادند که چه کنم. موسیقی جدید موفق نبوده به این دلیل که من و امثال من در اصل بازنشسته هستیم. تمام دنیا به موسیقی مردمی بها می دهد. اینجا این نوع موسیقی را نداریم. اگر هم موسیقی مردمی داشتیم زمانی از ته دل خوانده می شد اما الان مدام با ممیزی روبه رو می شود و می گویند مفهوم ندارد. آهنگی خوانده ام به این عبارت:«تو مثل طلوع خورشید، گاهی سرخی گاهی زردی، تو مثل دوا می مونی که واسه شفای دردی. تو خودت زندگی هستی» این یک شعر کوچه بازاری است. یا:«تو مثل معبدهای قدیم چینی، منم اون عابد پیری/ که به عشق تو اسیرم/ مثل اهرام ثلاثه توی مصری/ که وجودم شده افسون/ تو بیا نذار بمیرم» این یک شعر کوچه بازاری است. آیا اجازه پخش این کارها را می دهند؟ همه اینها داستان دارد. داستان های جدید، خیلی مبتذل است. 

البته اشکالی ندارد. تا مردم نخواهند، خواننده نمی تواند بخواند؛ مردم می خواهند. من دستگاه ها را بلد نیستم اما هر سازی که نوازنده بزند، وفق آن می خوانم. نمی دانم این ابوعطاست، شور است یا… این به خاطر عشقاست. خیلی ها مانند اکبر عبدی دوره ای ندیده اند اما بهترین کارها را ارایه می کنند. در این کار باید عشق، حاکم باشد. موسیقی ما الان مرده و دیگر طوری نیست که یک کارگر شبکار، بتواند از آن لذت ببرد. در حالی که موسیقی جزیی از قانون زندگی است. نمی دانم چرا موسیقی فراموش شده است. سال ها پیش به مناسبت روز مادر، آهنگ من از رادیو پخش شد. مشغول رانندگی بودم که متوجه شدم رادیو در حال پخش آهنگم است. توقف کردم و کنار خیابان نشستم و گوش کردم. باور نمی کردم آهنگ من در حال پخش است. اگر بخواهی عشق را در بند کنی نمی توانی کار خوبی ارایه کنی. من به اینجا رسیده ام و نمی دانم شما ایده من را قبول دارید یا نه. 

نسل جوان، سادگی صدایتان را دوست دارد و مهم برایش این است که به مخاطب دروغ نمی گویید… 

روراستی دیگر خریدار ندارد. من دنبال چیزی که نمی فهمم و حس نمی کنم نمی روم. یکی از این موارد سیاست است. اما دردم را می گویم و می گویم من به تو شکوه نکنم چه کنم؟ در اوایل دوره دولت کنونی به من گفتند چه خواسته ای از این دولت داری؟ گفتم ایشان (رییس جمهور) آنقدر خودش گرفتاری دارد که به حل مشکلات من نمی رسد! من از پارتی بازی بدم می آید. کسی را جز خدا ندارم. خدا اگر صلاح می دانست من را به سمت خوانندگی می برد. همه چیزم را مدیون خدا می دانم. 

بعضی شب ها با خداوند درد دل می کردم و برای خدا می خواندم. صبح که بیدار می شدم می دیدم همان وامی را که با پرداختش موافقت نشده بود جور شده و آبرویم نمی رفت و می توانستم بدهکاری هایم را پرداخت کنم. منزلی در اکباتان داشتم که ۵/۲میلیون فروختم تا در زمان انقلاب مشکلم حل شود. بعد از انقلاب چون کار دیگری جز خوانندگی بلد نبودم بدهکار بودم. حاج آقایی بود که منزلی در سرچشمه به من کادو داد. فقط این دارایی را داشتم که فروختم و با قرار پرداخت اقساط یک منزل دیگر خریدم. بعد از انقلاب چون از نظر مالی در مضیقه بودم منزلم را فروختم و بدهی هایم را پرداخت کردم و با مابقی آن یک آپارتمان خریدم که بعد از آن هم فرزندم فوت کرد و مشکلات پشت سر هم آمدند. اگر من در خارج از کشور می خوانم به علت مشکلات مالی بوده است. 

پارتی همه چیز را حل می کند. من طرفداران جوان زیادی دارم اما هیچ گاه از آنها چیزی نخواسته ام. چون یک ایرانی ام و خواهان صلح و صفا. دو سال قبل تعدادی از جوان ها آمدند و برای من گل آوردند. وقتی از آنها تشکر کردم یک نفرشان بیرون ایستاده بود و سیگار می کشید. گفتند او دوست ماست و بعد از تمام شدن سیگار می آید و به من گفتند عمو جواد این آقا خیلی عاشق شماست. آن جوان آمد و دست من را بوسید. گفتم شنیده ام خیلی من را دوست داری. گفت بله اگر ناراحت نمی شوی از مادرم هم بیشتر! گفتم پس چرا سیگار می کشی؟ مگر من سیگار کشیده ام؟

چرا موهای سرت را این طور درست کرده ای؟ چند روز بعد خانمی با من تماس گرفت و گفت شما فرزند من را نصیحت کرده اید که سیگار نکشد و دیگر نکشید. فهمیدم مادر همان پسر بوده است. خلاصه اینکه خدا و جوان ها من را محبوب کرده اند. می خواهم همه اینها را بنویسید تا همه بدانند. اما خیلی ناراضی هستم چون خیلی در حق من کم لطفی کردند. کشاورزهایی در قم و کاشان بودند که به من می گفتند ضبط شراکتی خریده ایم و با آن آهنگ های شما را گوش می کنیم. شما در ابتدا به مستند پسر آقای کیارستمی اشاره کردید. سه سال پیش سناریویی پیشم آوردند تا طبق آن فیلمی از زندگی ام بسازند. این سناریو هنوز دست من مانده. این داستان زندگی من است که یساری می گوید:خداحافظ تهران.

منبع : برترین ها
بیوگرافی جواد یساری ترانه جدید جواد یساری جواد یساری خانواده جواد یساری خواننده قبل از انقلاب زندگینامه جواد یساری موسیقی کوچه بازاری همسر جواد یساری


ادامه مطلب ...

وقتی مردی به شما میگوید “دوستت دارم،” در اصل به چه فکر میکند؟

[ad_1]
وقتی مردی به شما میگوید "دوستت دارم،" در اصل به چه فکر میکند؟

واژه‌ی «عشق» شکل‌ها و مفهوم‌های مختلفی به خود می‌گیرد. از نوشتن عاشقتم‌های عادی در پیام‌هایی که به دوستانتان می‌دهید تا عشقی که به اعضای خانواده‌تان دارید، عشقی که بهترین دوستتان دارید و یک عشق بسیار بسیار عمیق‌تر و صمیمانه‌تر به ممکن اسـت به یک نفر از جنس مخالفمان داشته باشیم. نوع عشقی که از هیچ راهی به جز نگاه کردن در چشمان طرف مقابل و گفتن «دوستت دارم» نمی‌توانید ابرازش کنید.

وقتی مردی به نقطه‌ای می‌رسد که احساسش را برای دختر موردعلاقه‌اش ابراز می‌کند، معانی ضمنی متفاوتی با آن همراه خواهد بود. کلمات به تنهایی فقط کلمات هستند، چیزی که به آنها معنا و مفهوم می‌دهد، تعهدی اسـت که آن مرد بعد از گفتن آن کلمات می‌پذیرد.

شادی و خوشبختی تو خوشبختی من اسـت

دوست داشتن کسی یعنی احساساتتان را به او وصل کنید. یعنی در شادی‌اش سهیم باشید و برای اینکه بتواند با درد و غصه‌هایش کنار بیاید از قدرت خودتان به او بدهید. همانطور که رابرت ای. هایلاین می‌گوید، «عشق وضعیتی اسـت که در آن خوشبختی طر‌ف‌مقابل برایتان لازم و ضروری می‌شود.»

فکر می‌کنم کامل و ایدآلی، هرچند می‌دانم که نیستی

مطمئناً هیچکس کامل نیست. وقتی مردی زنی را واقعاً دوست داشته باشد، همه چیز درمورد آن زن برای او زیبا می‌شود. و نه فقط زیبایی ظاهری، حتی طریقه راه رفتن و حرف زدن او برایش جذاب می‌شود. این مرد می‌داند که این زن هم نقص‌هایی دارد ولی برایش مهم نیست چون عشق یعنی بدی‌های آن فرد را هم در کنار خوبی‌هایش بپذیرید.

حرف‌هایم را با عمل به تو ثابت می‌کنم

همانطور که «دوستت دارم» فقط کلمه هستند، قول‌ها و وعده‌ها هم اگر عملی نشوند چیزی جز کلماتی نیستند به زبانتان آمده‌اند. مرد عاقل می‌داند کسی که به وعده‌های خود عمل نمی‌کند شایسته احترام نیست، کسی شایسته احترام اسـت که به قول‌های خود وفا کند.

من به تو احترام می‌گذارم

هیچوقت نمی‌توانید عاشق کسی شوید که احترامی برای او قائل نیستید. وقتی کسی را واقعاً دوست دارید، احترام شما به او بیشتر و عمیق‌تر خواهد شد. شما به افکار، احساسات و نظرات او احترام می‌گذارید. در تصمیم‌گیری‌هایی که روی هر دو شما اثر دارد حتماً اینها را در نظر می‌گیرید. و مهمتر اینکه، هیچوقت طوری که اعتماد بینتان را خدشه‌دار کند رفتار نمی‌کنید.

من به تو اعتماد دارم

یک وجه بسیار مهم دیگر عشق اعتماد اسـت. نقل‌قولی وجود دارد که می‌گوید، «عشق یعنی به طرفتان قدرت از بین بردن خودتان را بدهید ولی اعتماد داشته باشید که او اینکار را نمی‌کند.» اعتمادی که همراه با عشق می‌آید فقط به این معنی نیست که اطمینان داشته باشید او به شما خیانت نمی‌کند. اعتماد به این اسـت که او هم همان تعهدات را نسبت به شما دارد.اعتمادی که باعث می‌شود بتوانید در روزهای سختی به او تکیه کنید و برعکس. اعتمادی که می‌گوید او با شما صادق اسـت و شما هم همینطور.

از هیچ تلاشی بخاطر تو فروگذار نمی‌کنم

عشق فقط یک کلمه نیست، فقط یک اسم نیست، یک فعل اسـت. برای اینکه واقعاً وجود داشته باشد باید عملی شود. نیاز به تلاش دارد. نیاز به پشتکار دارد. در نسل ما عشق ما را یاد آتش‌بازی می‌اندازد. تصویری بسیار زیبا و جذاب ولی غیرقابل پیش‌بینی و بسیار کوتاه در ذهنمان ایجاد می‌کند. چیزی که فقط خاطره‌اش در ذهن‌هایمان می‌ماند.

نسل قدیمی‌تر آتش روشن می‌کردند. آتش آنها با یک شعله بسیار کوچک شروع می‌شد و کم‌کم زبانه می‌کشید و بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد. انسان عاقل تلاشی که برای بزرگ کردن و نگه داشتن آن شعله لازم اسـت را درک می‌کند.

هر اتفاقی هم که بیفتد، من کنارت هستم

عاشق کسی بودن و به او تعهد داشتن به این معنی نیست که فقط در خوشی‌ها کنار او باشید. این یک کار پاره‌وقت نیست. یا هستید یا نیستید. این یعنی هم روزهای آفتابی کنارش باشید و هم در روزهای بارانی چتر روی سرش شوید. وقتی بیمار اسـت از او مراقبت کنید، وقتی نیاز دارد کمکش کنید و مشکلات زندگی را با هم و در کنار هم پیش ببرید.

تعهد اصلاً ساده نیست. تعهد یعنی روی تمام گفته‌هایتان بایستید، حتی اگر مدت زیادی از گفتن آنها گذشته باشد.

می‌توانم آینده‌ام را با تو تصور کنم

وقتی مردی عاشق زنی می‌شود، زندگی‌اش دیگر فقط برای خودش نیست. من و تو دیگر تبدیل به ما می‌شود و وقتی شروع به فکر کردن درمورد آینده‌اش می‌کند، او را کنار خود می‌بیند. عاشق یک زن شدن یعنی بتوانید زندگی‌تان را با تمان لذت‌هایش با او متصور شوید.

نمی‌دانم واقعاً زندگی بدون تو چطور خواهد بود

ممکن اسـت وقتی یک پیام محبت آمیز از طرف او دریافت می‌کنید این فکر به سراغتان بیاید یا وقتی دست در دست هم خیابان‌ها را طی می‌کنید. ممکن اسـت یکدفعه به ذهنتان خطور کند که واقعاً زندگی‌تان قبل از اینکه این زن وارد آن شود چطور بوده اسـت. البت خیلی خوب اسـت که هرازگاهی نگاهی به گذشته داشته باشیم و از تجربیاتمان درس بگیریم ولی با حضور این فرد در زندگی‌تان به یکباره تمام توجهتان فقط و فقط معطوف به آینده‌تان با او خواهد شد.

گذشته‌ات هیچ اهمیتی برای من ندارد، فقط می‌خواهم آینده‌ات من باشم

بلوغ به ما می‌آموزد که همه ما گذشته‌ای داشته‌ایم که بخش‌هایی از آن ممکن اسـت بهتر از گذشته دیگران بوده باشد. نکته اینجاست که بااینکه ما همیشه گذشته‌مان را به دنبال خود می‌کشیم، قرار نیست آن گذشته تعریف‌کننده ما باشد. و وقتی کسی را دوست داریم، مطمئناً گذشته او هم تعریف‌کننده او نخواهد بود. ما شروع به ساختن دنیای خودمان با این فرد می‌کنیم. خاطرات خودمان، سنت‌های خودمان، زندگی خودمان با همدیگر.

متوجه می‌شویم که کسی که او بوده اسـت، کسی نیست که الان هست. البته اشکالی ندارد که هر ازگاهی نگاهی به پشت سر بکنیم ولی اگر قرار باشد برای مدتی طولانی روی آن متمرکز شوید، مطمئناً به هم خواهید ریخت.

عشق به هیچ سختی‌ و مشکلی فکر نمی‌کند، تا بالاتر از توان و قدرت خود تلاش می‌کند و هیچ بهانه‌ای برای غیرممکن‌ها نمی‌آورد چون همه چیز را برای خود قانونی و ممکن می‌داند. — توماس کمپیس

عضویت در کانال تلگرام مردمان

منبع مقاله : gulfelitemag.com

مترجم : زینب آرمند


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

تکنیکهای ارگاسم چندگانه در مردان مردمانارگاسم های چندگانه به دنبال هم اتفاق می افتند، بدون اینکه فرد در خلال آنها تحریک جنسی داستان های زیبا یک روز آفتابی، خرگوشی خارج از لانه خود به جدیت هرچه تمام در حال تایپ بود در همین حین راز در رابطه با مردان تا بتوانید مرد مورد علاقه خود را در این مقاله با شما از رازی که لازم است از آنها آگاهی یـابید تا بتوانید مرد مورد روش برای فتح کردن قلب یک مردپربیننده ترین خبرها دختر ساله زیبا که فکر می‌کند زشت است شما چه فکری می کنید عکسراه محبت کردن به همسر و محبت پذیری خانم ها و روابط …راه محبت کردن به همسر و محبت پذیری خانم ها و روابط عاطفی آیا اشکال دارد زن از شوهرش مردان جذب چه زنانی می شوند؟مردان جذب چه زنانی می شوند؟ تا به حال به این فکر کرده اید که کدام خصوصیات زنانه واقعا چگونه از دیگران تعریف کنیم ؟ آموزش سخنرانی و فن …چگونهازدیگرانتعریفکنیم؟چگونه از دیگران تعریف کنیم ؟ آیا اصلاً لازم است؟ لطفاً به یاد بیاورید که آخرین باری نکات بهداشتی در رابطه با آلت تناسلیآلت تناسلی قسمتی از بدن است که آقایان معمولاً حساسیت بیشتری برای محافظت از آن به خرج جملات زیبا،عارفانه رسول طالبیاگر کسی آمد و به شاخ و برگ باورهایت تبر زد نترس چون دستش به ریشه ات نمیرسه از همان جا زیباترین جملات و متن های کوتاه عاشقانهقطاری به مقصد خدا قطاری که به مقصد خدا می رفت، لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر


ادامه مطلب ...

چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟

[ad_1]
مفیدستان:
چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟

خبرگزاری آریا - همسر دروغگو
زندگی کردن با یک همسر دروغگو اصلا خوشایند نیست

هیچ‌چیز بدتر از این نیست که نتوان به نزدیک‌ترین فرد در زندگی یعنی همسر، اطمینان کرد. مسلما زندگی کردن با یک همسر دروغگو اصلا خوشایند نیست. ممکن است شما بارهای اول که دروغ می‌گوید چندان عکس‌العمل خاصی نشان ندهید اما بعد از مدتی، کم‌کم نسبت به او بی‌اعتماد می‌شوید یا گاهی با او به تندی و با عصبانیت برخورد کنید. بسیاری از زنان نمی‌توانند متوجه شوند چرا همسرشان به آن‌ها دروغ می‌گوید درحالی‌که آن‌ها با او با صداقت و درستی تمام رفتار می‌کنند و تمام زندگی‌شان را وقف او کرده‌اند. آن‌ها انتظار دارند که همسرشان فرد قابل اعتماد زندگی‌شان باشد. چند راه مختلف برای برخورد و رفتار کردن با همسری که راست نمی‌گوید وجود دارد . اگر می‌خواهید او را اصلاح کنید قبل از اینکه زندگی‌تان را تلخ کنید این چند مورد را درنظر بگیرید.

خانم‌های زیادی هستند که وقتی همسرشان مدام به آن‌ها دروغ می‌گوید احساس می‌کنند که دیگر در ذهن‌شان احترامی برای او قائل نیستند، اگر شما هم جزو همین افراد هستید می‌توانید قبل از اینکه تمام احترام خود را نسبت به او از دست بدهید با خود فکر کنید، «به راستی چرا بعضی افراد دروغ می‌گویند» تا بتوانید با واقع‌بینی بیشتری او را درک کنید. دروغ گفتن معمولا از سنین کم در کودکی آغاز می‌شود، حتی یک کودک 2 ساله نیز می‌تواند به راحتی دروغ بگوید اما زمانی که کودک به اهمیت حرف‌ها و لغات پی می‌برد و می‌فهمد که بعضی از حرف‌ها می‌توانند چه تاثیر خارق‌العاده‌ای داشته باشند به‌طور آگاهانه شروع به دروغ گفتن می‌کنند. دروغ گفتن همیشه به این معنا نیست که فرد می‌خواهد به کس دیگری آسیب برساند اما ممکن است گاهی این نتیجه نامطلوب پیش بیاید. بعضی از افراد دروغ می‌گویند چون می‌خواهند خودشان را ثابت کنند درواقع دروغ گفتن برای آن‌ها نوعی رفتار دفاعی است، کودک طی مراحل رشد، متوجه می‌شود که دروغ می‌تواند او را از بسیاری از عصبانیت‌هاو تنبیه‌های پدرو مادریا اطرافیان حفظ کند. به عبارتی دروغ راهی است که می‌تواند نظر مثبت اطرافیان را به‌دست بیاورد وعمل ناشایست و بد خود را پنهان کند.

همچنین اگر بخواهیم مثبت نگاه کنیم؛ با دروغ می‌توان دوستان را حفظ کرد یا حتی عزیزی را با هدیه غیرقابل پیش‌بینی غافلگیر کرد. همان‌طور که گفتیم دروغ گفتن از سنین خیلی کم شروع می‌شود و در همه ما وجود دارد، اینکه همه آدم‌بزرگ‌ها به نوعی دروغ می‌گویند چندان عجیب نیست و مهم است که این نکته را درنظر داشته باشیم بیشتر افراد وقتی دروغ می‌گویند به هیچ وجه دوست ندارند به فرد دیگری آسیبی برسانند. مثلا؛ ممکن است خیلی از ما درباره لباس دوست‌مان به دروغ بگوییم که زیباست درحالی‌که عقیده داریم آن لباس واقعا زشت است. همچنین خیلی ازما در مصاحبه‌های شغلی نیز برای بالا بردن شانس استخدام‌مان دروغ می‌گوییم. ما به فرزندان‌مان هم دروغ می‌گوییم به آن‌ها قول می‌دهیم که اگر شام‌شان را بخورند یک بستنی جایزه می‌گیرند اما سپس کاری می‌کنید که کودک‌مان بستنی را فراموش کند چون برای به مغازه رفتن خیلی خسته هستیم.

دروغ گفتن یاد گرفتنی است
چگونگی شرایط و موقعیت در سال‌های کودکی می‌تواند روی رفتار ما در کل زندگی تاثیر بگذارد. ما تمایل داریم تا حدی همانند دیگران رفتار کنیم و وقتی در خانواده‌ای دروغ پذیرفته شده‌باشد و حتی در بعضی موارد، پنهان کردن واقعیت با تشویق همراه شود، کودکان آن خانواده یاد می‌گیرند که دروغ خیلی هم کار بدی نیست یا حتی می‌تواند عملی پذیرفته شده باشد.

حتی ممکن است بعضی‌ها در طول زندگی این تجربه را به‌دست بیاورند که دروغ راهی برای بقا و صیانت از نفس است. مثلا گاهی بعضی از افراد برای پیدا کردن شغل یا حفظ آن مجبور می‌شوند حقیقت را به‌گونه‌ای مبهم یا آمیخته با دروغ بیان کنند و تا جایی که می‌توانند با لغات بازی کنند. بسیار از افراد مجبورند برای بالا بردن حقوق‌شان‌ پنهان‌کاری کنند و تا حد زیادی از لغات نادرست یا مبهم استفاده کنند. اگر بخواهیم واقع‌بین باشیم دنیای ما خیلی هم زیبا نیست و دروغ در واقع تبدیل شده ‌است به جزئی از کار و زندگی و گذشته ما.

هرچند این رفتار در نظر اکثر افراد اصلا خوشایند و قبول‌شده نیست اما در زندگی تعدادی از زن و شوهرها وجود دارد. اگر چه ناپسنداست اما هستند همسرانی که نه تنها در موضوعات مهم به هم دروغ می‌گویند، حتی در موضوعات کوچک و بی‌اهمیت نیز حقیقت را نمی‌گویند مثلا درباره مکانی که هستند یا عقیده‌ای که دارند دروغ می‌گویند. همه ما در زندگی خود حد و حدودهایی داریم و خودمان هستیم که بسیاری از مسائل زندگی‌مان را تعیین می‌کنیم.

شاید 2 طرف مقصر هستند
وابسته به ماست که مشخص کنیم در زندگی‌مان دروغ گفتن تا چه حد مجاز است و تا کجا نیست. مثلا یکی از حالت‌ها و اتفاق‌هایی که شاید در زندگی خیلی از زن و شوهرها پیش بیاید این است که مثلا شوهر می‌گوید تا یک ساعت دیگر خانه است ولی این یک ساعت کجا و خانه رسیدن او کجا! در این مواقع اگرچه همسر شما خودش متوجه می‌شود که زمان خانه ‌آمدن خود را خیلی درست نگفته اما از طرف دیگر او دوست دارد در همان زمانی که به شما گفته‌است به خانه برسد اما تلاش او برای عمل کردن به حرفش چندان کافی نیست و در نتیجه حرف و عمل او 2 تا می‌شود. در این حالت شما می‌توانید به این موضوع از 2 زاویه نگاه کنید و از یک نظر می‌توانید فکر کنید که همسر شما توانایی چندانی در برنامه‌ریزی ندارد و نمی‌تواند کارهای خود را به درستی تنظیم کند و از نظر دیگر می‌توانید این طور به موضوع نگاه کنید که همسرتان فردی دروغگو است که بیش از حد سرش به کار گرم است. شما کدام را بیشتر می‌پسندید ؟ به‌نظرتان کدام برخورد مناسب‌تر است؟ این امر بسیار مهم است که بدانید در به‌وجود آمدن رفتاری چون دروغ در یک زندگی زناشویی ممکن است 2 طرف مقصر باشند.

دروغ زندگی زناشویی
دروغ گفتن یاد گرفتنی است

بعضی‌دروغ ها را می‌شود زیر سبیلی رد کرد
اگر همسر شما تا به حال بیش از چندبار به شما گفته ‌باشد برای ورزش به باشگاه می‌رود ولی در واقع به جای رفتن به باشگاه به خانه یکی از دوستانش برود، این امر ممکن است شما را کمی ناراحت کند اما احتمالا مشکل خیلی بزرگی در زندگی ایجاد نمی‌کند. زن و شوهرها باید قبول کنند گاهی دروغ گفتن یک نفر و انعطاف پذیری طرف دیگر درباره آن دروغ می‌تواند تنش کمتری در زندگی آن‌ها ایجاد کند و در نتیجه خانه آن‌ها آرامش بیشتری داشته ‌باشد. البته گاهی نیز این دروغ‌ها می‌تواند آنقدر بزرگ باشد که یکی از طرفین طاقت تحمل آن‌ها را از دست بدهد. در بعضی موارد دروغ گفتن می‌تواند تبدیل به یک مشکل کاملا پیچیده شود و طرفین را کاملا درگیرخود کند، بعضی از افراد وقتی دروغ می‌شنوند احساس می‌کنند دیگر نمی‌توانند با آن دروغ کنار بیایند و اعتماد آن‌ها کاملا از بین می‌رود. اگر شما نیز جزو چنین افرادی هستید باید به‌دنبال یک راه‌حل برای دروغگویی باشید. اینگونه راه‌حل‌ها به شما یاد می‌دهند که بهترین رفتار و ابراز احساسات در این موارد باید چگونه باشد.

پیش‌بینی کنید، بعد شروع کنید
قبل از این که بخواهید درباره دروغگویی همسرتان با او حرف بزنید بسیار مهم است که حسابی فکر کنید و پاسخ‌های او را پیش‌بینی کنید. اگر به جواب‌های احتمالی او فکر نکنید به‌طور حتم نمی‌توانید به درستی با او صحبت کنید و گفت‌وگوی ثمربخشی نخواهید داشت. اول از همه سعی کنید، واکنش و تمام جواب‌های احتمالی او را با توجه به شرایط حدس بزنید، در این حالت وقتی با او شروع به صحبت می‌کنید و مثلا او در جواب شما می‌گوید الف، شما می‌دانید که در مقابل این جواب باید چه عکس‌العملی داشته‌باشید یا وقتی جواب او ب یا ج یا... است شما می‌دانید چه رفتاری باید نشان دهید و بهترین تصمیم چیست. خودتان را آماده کنید که حقیقتی را به شما بگوید که شما دوست ندارید بشنوید. او ممکن است چیزهایی به شما بگوید که برای‌تان سخت است. خودتان را آماده‌سازید که حتی بتوانید تصمیم‌های سخت نیز بگیرید. این را درنظر داشته‌باشید که یک همسر دروغگو می‌تواند چیزی به شما بگوید که غافلگیر شوید مثل این‌که او شغل دومی دارد که شما نمی‌دانید یا به خاطر انجام کاری از شما شرم دارد یا. . . در انتهای صحبت نیز باید کاملا تمام حدها را برای هم مشخص کنید و به او بگویید که در چه جاهایی اصلا مجاز نیست که دروغ بگوید. اگر بعضی از دلیل‌های همسرتان شما را قانع کرد، به‌طور روشن و واضح به او بگویید که‌حرف‌های او را قبول دارید. بهتر است چند بار به او فرصت دهید که خود را اصلاح کند.

آیا شما همسرتان را دروغگو می‌کنید؟
نمی‌توان گفت که یک شوهر دروغگو نسبت به احساسات همسرش بی‌اعتناست. در حقیقت ممکن است او به دلیل بعضی از رفتارهای همسرش تبدیل به یک فرد دروغگو شده. ممکن است برای یک مرد چند‌بار پیش بیاید که به خاطر گفتن یک جمله و کلمه یا به خاطر گفتن جایی که رفته یا به خاطر ملاقاتی که داشته مورد مواخذه قرار گرفته وکار به دعوا کشیده است. گاهی ممکن است وقتی مردی بعداز بیرون رفتن ـ با چند تا از دوستانش برای یک یا 2 ساعت ـ به خانه برگشته از طرف همسرش بسیارسرزنش شده است و زن گفته که چقدر از دوستان او بدش می‌آید. ابراز عقیده‌ای صادقانه و ساده درباره خانواده زن یا یکی از ایرادهای او می‌تواند باعث دعوا و گریه و گفتن کلمات تلخ شود و چند ساعت وقت 2 طرف را بگیرد و. . . .

در همین حالت‌هاست که دروغ گفتن برای مردان تبدیل می‌شود به راهی برای حفظ شخصیت، ایجاد آرامش و دوستی در خانواده. مرد می‌تواند اینگونه با خود فکر کند که من ترجیح می‌دهم، درباره کارهایم دروغ بگویم تا آنکه بخواهم کاری را که دوست دارم کنار بگذارم در همین حالت‌هاست که زن می‌تواند شوهرش را تبدیل به فردی دروغگو کند.

بنابراین بهترین راه‌حل برای اینکه شوهرتان دیگر دروغ نگوید این است که شرایطی را در خانه فراهم کنید که دیگر او مجبور به دروغ گفتن نشود. اگر زن و شوهر بتوانند کمی یکدیگر را آزاد بگذارند و هر کدام به دیگری اجازه دهد که آن‌طور زندگی کند که دوست دارد، به مرور تبدیل به 2 دوست می‌شوند و دیگر لزومی ندارد به هم دروغ بگویند. به‌طور کلی باید گفت، هر فردی احتیاج دارد تا فضایی برای نفس کشیدن داشته‌باشد و وقتی این فضا فراهم شود، دروغ گفتن متوقف می‌شود.

وقتی زنی به شوهرش اعتماد کامل دارد و مطمئن است که شوهر به او دروغ نمی‌گوید، مسلما رفتار دیگری خواهد داشت و در مقابل مردی هم که احساس کند همسرش به او اطمینان و اعتماد دارد از هر کاری که آرامش زندگی را به هم بزند، پرهیز می‌کند.

اگر می‌خواهید رفتارتان را تغییر دهید باید بدانید، تغییر رفتار زمان‌بر و سخت است و تاثیربخشی این تغییر رفتارها نیز مدتی طول می‌کشد، شما نمی‌توانید در یک شب شوهر دروغگوی‌تان را تغییر دهید.

منبع: برترینها

 مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
چگونه کمتر دروغ بگوییم؟ دروغ بگویید، اما نه این 8 تا را ! دروغ هایی که به خودمان می گوییم! دروغ هایی که شما را ضایع تر می کند دروغ هایی که هر روزه به خودمان می گوییم دروغتان فاش می شود


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط

چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟سایت بیتوته ۱۳۹۴۱۲۲۵  چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ فروش سمعک بیتوته صفحه اصلی اخبار داغ مطالب تازه تماس با ما تبلیغات در بیتوته زیباییپوستمو پنج شنبه آذر روانشناسیروانشناسی بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ ۱۳۹۵۱۱۳ تبلیغات در اینترنت چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ سیاست یعنی عشق صفحه اصلی آرشیو مطالب تماس با من قالب سایت چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟مجله اینترنتی راویــان چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبااوبرخورد ۱۳۹۵۸۲۹ صفحه اصلی روانشناسی روانشناسی زناشویی چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ آکاغذاها ۱۳۹۵۱۸ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ سایت خانواده ،مشاور خانوادهروانشناسی ازدواج روان شناسی زناشویی آکاایران چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ایران کلوب چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهباا ۱۳۹۵۳۸ کنم؟ مجموعه روانشناسی زناشویی چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ زندگی کردن با یک همسر دروغگو اصلا خوشایند نیست هیچ‌چیز بدتر از این نیست که نتوان به نزدیک‌ترین بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ گیگرمجتبی چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبااوبرخو ۱۳۹۵۱۱۶ میگوید چرا همسرم دروغ میگوید چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ مقدمهدوستان خوب و عزیز هیچ‌چیز بدتر از این نیست که نتوان به نزدیک‌ترین فرد در زندگی یعنی بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ آموزشگاه آنلاین چراهمسرمدروغمیگوید ۱۳۹۵۱۱۶ نت است چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ حسن محمدی فروردین ۱۵ ۱۳۹۵ متفرقه ارسال دیدگاه بازدید با دوستانتان به اشتراک بگذارید چرا همسرم دروغ بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبا ۱۳۹۵۹۱۰ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ دروغ گفتن یاد گرفتنی است بعضی‌دروغ ها را می‌شود زیر سبیلی رد کرد اگر همسر شما تا به حال بیش از چندبار به شما گفته بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟صبح بخیر چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبااوب ۱۳۹۵۹۴ خراب می کند چگونه بدن خود را برای ماه رمضان آماده کنیم؟ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ همسر دروغگو زندگی کردن با یک همسر دروغگو اصلا خوشایند نیست هیچ‌چیز بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبااو ۱۳۹۵۱۵ دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ پست شماره چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ موضوعات این مطلب زناشویی بعد از ازدواج هیچ‌چیز بدتر از این نیست بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟مجله اینترنتی راویــان چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبااوبرخورد ۱۳۹۵۸۲۹ صفحه اصلی روانشناسی روانشناسی زناشویی چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ آکاغذاها ۱۳۹۵۱۸ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ سایت خانواده ،مشاور خانوادهروانشناسی ازدواج روان شناسی زناشویی آکاایران چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ایران کلوب چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهباا ۱۳۹۵۳۸ کنم؟ مجموعه روانشناسی زناشویی چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ زندگی کردن با یک همسر دروغگو اصلا خوشایند نیست هیچ‌چیز بدتر از این نیست که نتوان به نزدیک‌ترین بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ گیگرمجتبی چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبااوبرخو ۱۳۹۵۱۱۶ میگوید چرا همسرم دروغ میگوید چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ مقدمهدوستان خوب و عزیز هیچ‌چیز بدتر از این نیست که نتوان به نزدیک‌ترین فرد در زندگی یعنی بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ آموزشگاه آنلاین چراهمسرمدروغمیگوید ۱۳۹۵۱۱۶ نت است چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ حسن محمدی فروردین ۱۵ ۱۳۹۵ متفرقه ارسال دیدگاه بازدید با دوستانتان به اشتراک بگذارید چرا همسرم دروغ بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبا ۱۳۹۵۹۱۰ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ دروغ گفتن یاد گرفتنی است بعضی‌دروغ ها را می‌شود زیر سبیلی رد کرد اگر همسر شما تا به حال بیش از چندبار به شما گفته بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟صبح بخیر چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبااوب ۱۳۹۵۹۴ خراب می کند چگونه بدن خود را برای ماه رمضان آماده کنیم؟ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ همسر دروغگو زندگی کردن با یک همسر دروغگو اصلا خوشایند نیست هیچ‌چیز بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ چراهمسرمدروغمیگویدوچگونهبااو ۱۳۹۵۱۵ دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ پست شماره چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ موضوعات این مطلب زناشویی بعد از ازدواج هیچ‌چیز بدتر از این نیست بیشتر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ سایت زرچوبه آگهی چراهم ۱۳۹۴۱۲۲۸ چگونه با او برخورد کنم؟ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ نظر شما درباره این مطلب نام و نام خانوادگی ایمیل شما تلفن تماس شما پیام شما نمایش نظرات شما درباره بیشتر مطالب ابر چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟سایت چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخور ۱۳۹۵۴۶ چرا همسرم دروغ میگوید و چگونه با او برخورد کنم؟ جمعه تیر قظ عرفان موسوی نظرات هیچ‌چیز بدتر از این نیست که نتوان به نزدیک‌ترین فرد در زندگی یعنی بیشتر


ادامه مطلب ...