مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

کاری را که صبح شروع می‌کنی تا شب ادامه بده

[ad_1]
نویسنده: یان نی یدره
مترجم: روحی اربابنویسنده: یان نی یدره
مترجم: روحی ارباب

 

داستانی از لتونی

دو برادر در همسایگی یکدیگر بودند: یکی مالدار و دیگری فقیر. یک شب پیرمرد فقیری نزد برادر مالدار رفت و از او خواست که شب را در آن جا بگذراند. برادر مالدار تقاضای او را رد کرد و گفت که چون او جا ندارد بهتر اســت نزد برادرش که در همسایگی او اســت برود. پیرمرد نزد برادر فقیر رفت و تقاضای خودش را تکرار کرد. برادر فقیر با شادی گفت:
- ای رهگذر، وارد شو. قدمت روی چشم. پیرمرد با اهل خانه شام خورد و رفت خوابید. سحرگاه که می‌خواست خداحافظی کند به صاحبخانه گفت:
- هر کاری را که صبح شروع کردی تا شب همان کار را ادامه بده. برادر فقیر در روی دستگاه پارچه بافی یک تکه ماهوت داشت. صبح آن را از روی دستگاه کشید، ولی اتفاق عجیبی روی داد. هر قدر ماهوت را می‌کشید انتهایی نداشت، تمام اتاق پر از ماهوت شد. تا شب این کار را ادامه داد. زن و بچه هایش تند و تند ماهوت را توپ توپ می‌بریدند و آماده‌ی فروش می‌کردند.
صبح روز بعد برادر فقیر پسرش را نزد برادر مالدار فرستاد تا «نیم ذرع» او را بگیرد و ماهوت‌ها را ذرع کند. برادر مالدار خودش ذرع را آورد و از سرمایه‌ای که برادرش از ماهوت‌ها کسب کرده بود متعجب شد. وقتی فهمید از قدرت پیرمرد رهگذر بوده اســت، خیلی متأثر و پشیمان شد که چرا پیرمرد را نپذیرفته. از آن پس همه روز غذای خوبی تهیه می‌کرد و منتظر ورود پیرمرد فقیر بود. بالاخره یک شب سر و کله‌ی پیرمرد فقیر پیدا شد. مرد مالدار از او پذیرایی گرم و شایانی کرد. شب او را در منزل خودش خواباند و منتظر ماند که صبح شود. صبح هم منتظر بود که پیرمرد خداحافظی کند و چیزی بگوید. موقعی که پیرمرد منزل مرد مالدار را ترک می‌کرد گفت:
- هر کاری را که صبح شروع کردی تا شب ادامه بده.
مرد مالدار فراموش کرد که از او تشکر نماید. دوید رفت توی اتاق و صندوق پولش را درآورد و خواست تا عصر پول بشمرد.
در این موقع پشت مرد مالدار خارید. رفت کنار در و پشتش را به در مالید و خاراند. خواست از کنار در دور شود ولی دید به هیچ وجه نمی‌تواند. هر کاری کرد نتوانست کنار برود. تا شب در آن جا خودش را به در مالید و خاراند، ولی بر مقدار پولش اضافه نشد.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

حقوق مدیران بانک مرکزی از رئیس کل تا پائین‌ترین رده را حقوق مدیران بانک مرکزی از رئیس کل تا پائین‌ترین رده را شفاف اعلام کنیدضوابط چیست که ا ز آسمون خونه که می باره پاییز ما پاییز خوبی نیست دیوونه ایم با اینکه می دونیم داستان شبواقعیتش اینه که حدوده یک ساله پیش یکی از پسرای دانشگاه ازم تقاضای دوستی کرد تا همدیگه شب عاشور وداع و مشق هیئتصبح تا عصر پیکر آورده چه قدر جسم بی سر آورده لیک با آنکه اصغر آورده خستگی را زپا مولانا شناسنامه مولاناتوکل باران که شدى مپرس ، این خانه ى کیست سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست باران که قرص دوفاستون در چه مواقعی تجویز می شود؟ عوارض …دوفاستون یک داروی پروژسترونی است که ترکیب قرص جلوگیری را ندارد و در شرایطی که این رازهایی که زنان متأهل باید آن را بدانندبرخی از کامنتهای دیروز مردان را بازنشر می کنم که قابل توجه و آسیب شناسی است ، اینها را ناگفته‌های مرد میلیون دلاری از نیروی هوایی و …ناگفته‌های مرد میلیون دلاری از نیروی هوایی و جنگنده بخش اول دستور امام برای زیباترین شعرهای عاشقانهشراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست چه غم که خلق به


ادامه مطلب ...

کاری را که صبح شروع می‌کنی تا شب ادامه بده

[ad_1]
نویسنده: یان نی یدره
مترجم: روحی اربابنویسنده: یان نی یدره
مترجم: روحی ارباب

 

داستانی از لتونی

دو برادر در همسایگی یکدیگر بودند: یکی مالدار و دیگری فقیر. یک شب پیرمرد فقیری نزد برادر مالدار رفت و از او خواست که شب را در آن جا بگذراند. برادر مالدار تقاضای او را رد کرد و گفت که چون او جا ندارد بهتر اســت نزد برادرش که در همسایگی او اســت برود. پیرمرد نزد برادر فقیر رفت و تقاضای خودش را تکرار کرد. برادر فقیر با شادی گفت:
- ای رهگذر، وارد شو. قدمت روی چشم. پیرمرد با اهل خانه شام خورد و رفت خوابید. سحرگاه که می‌خواست خداحافظی کند به صاحبخانه گفت:
- هر کاری را که صبح شروع کردی تا شب همان کار را ادامه بده. برادر فقیر در روی دستگاه پارچه بافی یک تکه ماهوت داشت. صبح آن را از روی دستگاه کشید، ولی اتفاق عجیبی روی داد. هر قدر ماهوت را می‌کشید انتهایی نداشت، تمام اتاق پر از ماهوت شد. تا شب این کار را ادامه داد. زن و بچه هایش تند و تند ماهوت را توپ توپ می‌بریدند و آماده‌ی فروش می‌کردند.
صبح روز بعد برادر فقیر پسرش را نزد برادر مالدار فرستاد تا «نیم ذرع» او را بگیرد و ماهوت‌ها را ذرع کند. برادر مالدار خودش ذرع را آورد و از سرمایه‌ای که برادرش از ماهوت‌ها کسب کرده بود متعجب شد. وقتی فهمید از قدرت پیرمرد رهگذر بوده اســت، خیلی متأثر و پشیمان شد که چرا پیرمرد را نپذیرفته. از آن پس همه روز غذای خوبی تهیه می‌کرد و منتظر ورود پیرمرد فقیر بود. بالاخره یک شب سر و کله‌ی پیرمرد فقیر پیدا شد. مرد مالدار از او پذیرایی گرم و شایانی کرد. شب او را در منزل خودش خواباند و منتظر ماند که صبح شود. صبح هم منتظر بود که پیرمرد خداحافظی کند و چیزی بگوید. موقعی که پیرمرد منزل مرد مالدار را ترک می‌کرد گفت:
- هر کاری را که صبح شروع کردی تا شب ادامه بده.
مرد مالدار فراموش کرد که از او تشکر نماید. دوید رفت توی اتاق و صندوق پولش را درآورد و خواست تا عصر پول بشمرد.
در این موقع پشت مرد مالدار خارید. رفت کنار در و پشتش را به در مالید و خاراند. خواست از کنار در دور شود ولی دید به هیچ وجه نمی‌تواند. هر کاری کرد نتوانست کنار برود. تا شب در آن جا خودش را به در مالید و خاراند، ولی بر مقدار پولش اضافه نشد.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

حقوق مدیران بانک مرکزی از رئیس کل تا پائین‌ترین رده را حقوق مدیران بانک مرکزی از رئیس کل تا پائین‌ترین رده را شفاف اعلام کنیدضوابط چیست که ا ز آسمون خونه که می باره پاییز ما پاییز خوبی نیست دیوونه ایم با اینکه می دونیم داستان شبواقعیتش اینه که حدوده یک ساله پیش یکی از پسرای دانشگاه ازم تقاضای دوستی کرد تا همدیگه شب عاشور وداع و مشق هیئتصبح تا عصر پیکر آورده چه قدر جسم بی سر آورده لیک با آنکه اصغر آورده خستگی را زپا مولانا شناسنامه مولاناتوکل باران که شدى مپرس ، این خانه ى کیست سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست باران که قرص دوفاستون در چه مواقعی تجویز می شود؟ عوارض …دوفاستون یک داروی پروژسترونی است که ترکیب قرص جلوگیری را ندارد و در شرایطی که این رازهایی که زنان متأهل باید آن را بدانندبرخی از کامنتهای دیروز مردان را بازنشر می کنم که قابل توجه و آسیب شناسی است ، اینها را ناگفته‌های مرد میلیون دلاری از نیروی هوایی و …ناگفته‌های مرد میلیون دلاری از نیروی هوایی و جنگنده بخش اول دستور امام برای زیباترین شعرهای عاشقانهشراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست چه غم که خلق به


ادامه مطلب ...