مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

چشم‌های نامرئی عروسک

[ad_1]

چشم‌های نامرئی عروسک

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - داستان > صدیقه حسینی:
این‌بار که دست کشیدم روی صورت عروسک، خبری از چشم‌های دکمه‌ای نبود. حتماً باز یک ‌جا گمشان کرده! مثل دفعه‌ی آخر که انداخته بودشان توی کمد و برای اولین‌بار شده بود مثل من! دیگر نمی‌توانست چیزهایی را که آدم‌ها می‌بینند، ببیند.

من هم برایش تعریف کردم که دنیا خیلی دیدنی‌تر از این حرف‌هاست و بعد گفتم که می‌خواهی بدانی من از این خیابان چه می‌دانم؟!

عروسک همیشه از خیابان می‌ترسید. چون توی زندگی‌اش یک عالم ماشین دیده بود که با سرعت آمده و خورده بودند به در و دیوار و آدم‌ها و کلی تصادف‌های وحشتناک را هم از نزدیک با همان چشم‌های دکمه‌ای‌اش دیده بود و همیشه می‌ترسید که آدم‌ها درست  رانندگی نکنند.

آخر عروسک من چند سالی را جلوی شیشه‌ی ماشین بابا  بوده و خیلی خیابان‌ها را از نزدیکِ نزدیک دیده!
تا این‌که یک روز بابا چیزی داد دستم و گفت که بیا این مال تو...!

با دست‌هایم لمسش کردم. موهایش کاموایی و چشم‌هایش دکمه‌ای بود و لبش را هم با یک تکه نخ نازک دوخته بودند. آن‌روز خودش به من گفت خوشحال است که دیگر خیابان‌های شلوغ و پر از دود را نمی‌بیند و برای همیشه توی اتاق من و قاطی اسباب‌بازی‌هایم زندگی می‌کند.

اما امروز فرق دارد. حالا که چشم‌های دکمه‌ای اش را گم کرده می‌توانم ببرمش بیرون و برایش ماجرای خیابان و خانم چراغ‌راهنما را تعریف کنم. گفتم: «تو خیلی چراغ‌راهنما دیدی درست است؟ می‌توانی بگویی آن‌ها چه شکلی‌اند؟»

عروسک هنوز به‌خاطر گم کردن چشم‌هایش ناراحت بود و خیلی حوصله‌ی جواب دادن نداشت. برای همین فقط دستم را کمی فشار داد که یعنی: بله می‌توانم!

باید هرجور بود او را به حرف می‌آوردم. گفتم: «خب، برایم تعریف کن ...»

عروسک گفت که چراغ‌راهنماها یک پا و سه تا چشم دارند... با رنگ‌های قرمز، زرد و سبز! گفتم که می‌دانستم این را می‌گویی. مادرم هم همیشه همین را برایم تعریف کرده. اما بگذار برایت بگویم که ماجرا چیز دیگری‌ است...

گفت: «مگر تو می‌توانی ببینی؟»

گفتم: «بله! حالا می‌فهمی تمام چیزهایی را که برایت تعریف می‌کنم تو هم می توانی ببینی.»

گفت: «حتی بدون چشم‌های دکمه‌ای؟»

گفتم: «بله! فقط کافی‌ است هرچه را می‌گویم تصور کنی... تو می‌توانی مثل من همه‌چیز را توی فکرت هرجور که دلت می‌خواهد ببینی!»

عروسک خوشحال شد و منتظر شنیدن ادامه‌ی ماجرا ماند.

گفتم: «خیلی وقت پیش اولین چراغ‌راهنما را آوردند توی این خیابان. آن‌وقت‌ها همه‌چیز خیلی منظم بود. چراغ‌راهنما حواسش به همه بود. او دو تا پا داشت و سه تا چشم! مثل آدم‌ها کنار خیابان آرام‌آرام راه می‌رفت و مراقب ماشین‌ها بود.

وقتی آدم‌ها می‌خواستند از خیابان رد شوند چراغِ قرمزش را به ماشین‌ها نشان می‌داد و آن‌ها هم بدون هیچ اعتراضی می‌ایستادند تا آدم‌ها رد شوند. وقتی بچه‌ها می‌خواستند رد شوند چراغ‌راهنما دستشان را می‌گرفت و خودش آن‌ها را از خیابان رد می‌کرد.»

عروسک گفت: «واقعاً؟ چه‌قدر عالی!»

گفتم: «بله درست است... اما همه چیز همین‌طور باقی نماند. کم‌کم تعداد ماشین‌ها زیاد شد و آدم‌ها دیگر حوصله‌ی ماندن پشت چراغ قرمز را نداشتند و بالأخره یکی از همین آدم‌های بدون حوصله، درست وقتی خانم چراغ‌راهنما داشت از خیابان رد می‌شد با سرعت آمد و خورد به او! ...

مردم همه دور خانم چراغ‌راهنما جمع شدند و یکی هم آمبولانس را خبر کرد. وقتی خانم چراغ‌راهنما را به بیمارستان بردند، همه فکر می‌کردند که او دیگر زنده نمی‌ماند. اما او فقط یکی از پاهایش را از دست داد و دیگر مثل قبل نتوانست کنار خیابان راه برود یا بچه‌ها را از خیابان رد کند.

تمام چراغ‌راهنماهای دنیا هم بچه‌های همین چراغ‌راهنما هستند و تمام بچه‌های او حالا فقط یک پا دارند! خانم چراغ‌راهنما دیگر پیر شده، اما هنوز حواسش به بچه‌ها هست. او می‌داند که من ماشین‌ها را نمی‌بینم و وقتی می‌خواهم از خیابان رد شوم، به‌خاطر من تمام ماشین‌ها را با چراغ قرمزش نگه می‌دارد.

بعضی وقت‌ها همه صدایشان درمی‌آید و می‌خواهند که چراغ زودتر سبز شود. خانم چراغ‌راهنما می‌گوید آدم‌ها باید تحمل‌کردن را یاد بگیرند.»

عروسک چیزی نگفت و من گفتم: «حالا چرخ‌خیاطی‌های پرنده دارند توی آسمان پرواز می‌کنند و ابرهای پارچه‌ای را به هم کوک می‌زنند... شاید آن‌ها یکی دو تا دکمه‌ی اضافی داشته باشند که به تو بدهند...»

عروسک گفت: «مگر چرخ‌خیاطی‌ها پرواز می کنند؟ ‌من تا به حال چنین چیزی ندیده‌ام.»

خندیدم و گفتم: «خب معلوم است. آخر چشم‌های تو دکمه‌ای بوده... حالا با چشم‌های نامرئی‌ای که داری می‌توانی همه‌چیز را ببینی...»

یکی از چرخ‌خیاطی‌ها روی شاخه‌ی درخت نشسته بود و به نظر می‌رسید گرسنه است. چند تایی از آدم‌ها هم پایین درخت ایستاده بودند و روی زمین دانه‌های سوزنی می‌ریختند. کم‌کم چرخ‌خیاطی‌ها آمدند روی زمین و سوزن‌های ته گرد و صاف را از روی زمین جمع کردند و خوردند.

گفتم: «عروسک‌جان! اگر تحمل کنی چشم‌های دکمه‌ای‌ات را پیدا می‌کنی! اما اگر خدا نخواست و آن دکمه‌ها هیچ وقت پیدا نشد، باز هم تو چیزی را از دست نداده‌ای! تو می‌توانی داستان‌هایی را ببینی که آدم‌ها نمی‌بینند.

مثلاً همین قصه‌ی چراغ‌راهنما را جز من و تو دیگر هیچ کس نمی‌داند. حالا که این جایی، بیا برویم سراغ چرخ‌‌خیاطی‌های پرنده...»

این را که گفتم عروسک  بلندبلند همراه من خندید و از جایش بلند شد!


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

همشهری آنلاین کودک و نوجواننگاهی به ظرایف مرزهای اخلاقی چگونه اخلاقی رفتار کنیم؟ فرهنگی اجتماعی پگاه سایت تفریحی و سرگرمی پارس ناز پارس نازعکسعکس های بازیگرانعکس های خنده دارعکس های عاشقانهاخبار سینمااس ام اس چه چیزهایی واقعاً چاق یا لاغر می کنند؟ ایران نازبرخی عوامل و اتفاقات به چاق کننده یا لاغرکننده بودن، معروف هستند مانند ورزش، مواد درباره ارائه آگهی‌ در همشهری‌آنلایناطلاعیه دفتر موسیقی ارشاد درباره انتشار آثار در فضای مجازی همشهری‌آنلاین دفتر وبلاگ تخصصی ناشنوایان کلاس ساکت …وبلاگ تخصصی ناشنوایان کلاس ساکت کاردستی ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا عاشقانــه هــا رامهـــرمـــز نامه هایی که پاره کردممریم عاشقانــه هــا رامهـــرمـــز نامه هایی که پاره کردممریم حیدرزاده کسی که عشق می اخبار،اخبار گوناگون،اخبار جالب،اخبار جدید،دانستنی …اخبار جالبجالب انگیزمطالب جالب عکس جالبرکورد گینس اخباردانستنی های جالباخبار ترجمه داستانهای بیان شفاهی دوترجمه داستانهای بیان شفاهی دو ترجمه داستانهای کتاب بیان شفاهی اخبار حوادثروزنامه حوادث،حوادثحوادث روز،حوادث اخبار قاتل نامرئی اصفهانی را به کام مرگ کشید عملکرد دستگاه ها در حوزه فضای مجازی رضایت بخش همشهری آنلاین کودک و نوجوان نگاهی به ظرایف مرزهای اخلاقی چگونه اخلاقی رفتار کنیم؟ فرهنگی اجتماعی پگاه شفتی سایت تفریحی و سرگرمی پارس ناز پارس نازعکسعکس های بازیگرانعکس های خنده دارعکس های عاشقانهاخبار سینمااس ام اس جدیدمدل چه چیزهایی واقعاً چاق یا لاغر می کنند؟ ایران ناز برخی عوامل و اتفاقات به چاق کننده یا لاغرکننده بودن، معروف هستند مانند ورزش، مواد غذایی وبلاگ تخصصی ناشنوایان کلاس ساکت کاردستی وبلاگ تخصصی ناشنوایان کلاس ساکت کاردستی ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما درباره ارائه آگهی‌ در همشهری‌آنلاین اطلاعیه دفتر موسیقی ارشاد درباره انتشار آثار در فضای مجازی همشهری‌آنلاین دفتر موسیقی عاشقانــه هــا رامهـــرمـــز نامه هایی که پاره کردممریم عاشقانــه هــا رامهـــرمـــز نامه هایی که پاره کردممریم حیدرزاده کسی که عشق می کارد ترجمه داستانهای بیان شفاهی دو ترجمه داستانهای بیان شفاهی دو ترجمه داستانهای کتاب بیان شفاهی اخبار،اخبار گوناگون،اخبار جالب،اخبار جدید،دانستنی های جالب اخبار جالبجالب انگیزمطالب جالب عکس جالبرکورد گینس اخباردانستنی های جالباخبار گوناگون اخبار حوادثروزنامه حوادث،حوادثحوادث روز،حوادث اخبار،آخرین قاتل نامرئی اصفهانی را به کام مرگ کشید عملکرد دستگاه ها در حوزه فضای مجازی رضایت بخش نیست


ادامه مطلب ...

زن ۷۰ ساله قاتل نامرئی را شکست داد

ساعت ۲۰ شب گذشته خبر احتمال مسمومیت با گاز منواکسید کربن به مرکز فوریت‌های اورژانس تهران اطلاع داده شد که بلافاصله یک گروه با آمبولانس برای بررسی صحنه و نجات مصدومین احتمالی به محل اعلام شده در تهران نو اعزام شدند.
به گفته مدیر روابط عمومی اورژانس تهران، پس از حضور تکنسین‌ها در محل آنان با خانم ٧٠ ساله‌ای روبرو شدند که به علت مسمومیت با گاز منواکسید کربن دچار حالت گیجی و تهوع شده بود.
حسن عباسی با اشاره به اقدامات درمانی برای نجات این زن ادامه داد: خوشبختانه دقایقی بعد وضعیت وی رو به بهبودی رفت و از مرگ نجات یافت اما وی برای ادامه درمان به بیمارستان بوعلی منتقل شد. (مرکز اورژانس تهران)


ادامه مطلب ...

آنتی اکسیدان های نامرئی

دوستان من که متخصص پوست هستند نیز مشتاق بودند بدانند که چرا من یک فصل از کتاب را به آلفا و بتاهیدروکسی اسیدها اختصاص داده ام و در آن چه مطالبی را گنجانده ام.

آنتی اکسیدان های نامرئی

جواب این است که هیدروکسی اسیدها آنتی اکسیدان هم هستند. آلفاهیدروکسی اسید نام مشخصه اسیدهایی است که از مواد غذایی به دست می آیند. گلیکولیک اسید یکی از رایج ترین آلفاهیدروکسی اسیدهاست که از نیشکر گرفته می شود و اسید لاکتیک، آلفاهیدروکسی اسید دیگری است که از شیر به دست می آید.

هنگامی که گلیکولیک اسید را به پوست می مالیم باعث پوست اندازی می شود که در این عمل سلول های مرده از روی پوست برداشته می شوند و پوست جوان تر به نظر می رسد.

آلفا و بتاهیدروکسی اسید به خیلی از محصولات آنتی اکسیدان قوی افزوده و باعث تقویت و افزایش تاثیر آنها می شوند (مثلا ترکیب آلفالیپوئیک اسید حاوی ماده DMAE)، چون آن ها همسو با سایر آنتی اکسیدان ها عمل می کنند و تاثیر ضد اکسید کنندگی آن ها را افزایش می دهند و از این بابت بسیار ارزشمند هستند.


ادامه مطلب ...

یخ‌شکن نامرئی این چکمه را ببینید

[ad_1]

یخ‌شکن نامرئی این چکمه را ببینید

دانش > فناوری‌ - استکهلم>‌ چکمه‌هایی که Gripforce نام دارند دارای یخ‌شکن‌های نامرئی هستند که فقط هنگام تردد روی مسیر‌های لغزنده می‌توان آنها را با یک سوئیچ به حالت بیرون‌زدگی در آورد.

این چکمه براساس 2 فاکتور وزن بدن فرد و همچنین میزان استحکام سطوح طراحی شده است. این چکمه هم‌اکنون برای جمع‌آوری منبع مالی در جهت تولید انبوه روی وب‌سایت Kickstarter قرار گرفته و تا اکتبر2017 روانه بازار خواهد شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


4 ساعت قبل ... یخشکن نامرئی این چکمه را ببینید. دانش > فناوری - استکهلم> چکمههایی که Gripforce نام دارند دارای یخشکنهای نامرئی هستند که فقط هنگام تردد روی ...10 ساعت قبل ... یخشکن نامرئی این چکمه را ببینید تصاویر. gripforce-2.jpg. یک مخترع سوئدی سری جدید از چکمههای زمستانی را توسعه داده که دارای یخ شکنهای قابل ...9 ساعت قبل ... یخشکن نامرئی این چکمه را ببینید تصاویر. در حالت عادی، این یخ شکنها در داخل حفرههایی که در کفه کفش تعبیه شده قرار گرفته اند و این کفه ...1 ساعت قبل ... یخشکن نامرئی این چکمه را ببینید. دانش > فناوری - استکهلم> چکمههایی که Gripforce نام دارند دارای یخشکنهای نامرئی هستند که فقط هنگام تردد روی ...آفتاب نیوز : به گزارش ایسنا به نقل از گیزمگ این چکمه ها که Gripforce نام دارند، برای جلوگیری از سقوط بر روی یخ و برف و همچنین برای استفاده در محیط های مختلف ...2 ساعت قبل ... استکهلم> چکمه هایی که Gripforce نام دارند دارای یخ شکن های نامرئی هستند که فقط هنگام تردد روی مسیر های لغزنده می توان آنها را با یک سوئیچ به حالت ...یک مخترع سوئدی سری جدید از چکمههای زمستانی را توسعه داده که دارای یخ شکنهای قابل تغییر است. آفتابنیوز : به گزارش ایسنا به نقل از گیزمگ این چکمهها که ...8 ساعت قبل ... یک مخترع سوئدی سری جدید از چکمههای زمستانی را توسعه داده که دارای یخ شکنهای قابل تغییر است.10 ساعت قبل ... یک مخترع سوئدی سری جدید از چکمه های زمستانی را توسعه داده که دارای یخ شکن های قابل تغییر است.


کلماتی برای این موضوع

علم، مهارت و فن آوری این پسر جوان که برندان تان نام دارد می‌گوید در ابتدا بازی برایم فقط جنبه سرگرم ترامپ رئیس جمهور شد ترامپرئیسجمهورشداگر نفخ دارید این غذاها را بخورید استرس مهمترین فاکتور ناباروری در مردان آیفون جت


ادامه مطلب ...

گردشگری؛ صادرات نامرئی با ارزآوری بالا

[ad_1]
مفیدستان:
تین‌نیوز| یک کارشناس اقتصاد و مدرس دانشگاه پیام‌نور زنجان گفت: گردشگری صادرات نامرئی است که حتی در شرایط تحریم می‌تواند ارزآوری بالایی به کشور داشته باشد.
 
یاشا سلیمانی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، اظهار کرد: صنعت گردشگری به‌عنوان یکی از سودآورترین، پاک‌ترین صنایع در سال‌های اخیر جای خود را به صادرات غیرنفتی کشورها باز کرده و تبدیل به شاهرگ اصلی حیات اقتصادها شده است.
این کارشناس ادامه داد: صنعت گردشگری با ویژگی خاص خود صنعتی پویا با آینده‌ای روشن تلقی می‌شود و بر اساس آخرین گزارش سازمان جهانی سفر و گردشگری، ارزش صادرات گردشگری ایران یعنی درآمدهای حاصل از ورود گردشگران خارجی در سال ۲۰۱۵ تنها ۱.۷ درصد از کل صادرات کشور را تشکیل می‌دهد و این در حالی است که این نسبت در جهان، ۶.۱ درصد و برای خاورمیانه ۶.۳ درصد است و این در حالی است که کشور ترکیه ۱۷.۷ درصد و در لبنان ۵۱.۹ درصد است.
وی افزود: این وضعیت در شرایطی است که طی سال ۲۰۰۹ سهم صادرات گردشگری از صادرات کل کشور به حدود ۲.۴ درصد هم رسیده بود و با توجه به اهمیت صنعت گردشگری انتظار می‌رود تا سال ۲۰۲۶ رشد گردشگری در هر سال تقریبا ۳.۷ درصد افزایش یابد.

سلیمانی تصریح کرد: مورد توجه قرار گرفتن جایگاه گردشگری به‌عنوان صادرات نامرئی می‌تواند در دوران تحریم‌ها و شرایط بسته اقتصادی در ارزآوری به کشور کمک فراوانی داشته باشد.

وی تصریح کرد: گردشگری برای کشورهای دارای جاذبه‌های گردشگری نظیر ایران می‌تواند حتی جایگاه صادرات نفتی را بگیرد و تحقق این مهم مشروط به برنامه‌ریزی صحیح و همه‌جانبه توام با آینده‌نگری است.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

توسعه صنعت توریسم در ایران بعداز …توسعهصنعتتوریسمبسم الله الرحمن الرحیم توسعه صنعت توریسم در ایران توسعه صنعت توریسم در ایران بعداز انقلاب اسلامی توسعهصنعت بسم الله الرحمن الرحیم توسعه صنعت توریسم در ایران بعداز


ادامه مطلب ...

چشم‌های نامرئی عروسک

[ad_1]

چشم‌های نامرئی عروسک

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - داستان > صدیقه حسینی:
این‌بار که دست کشیدم روی صورت عروسک، خبری از چشم‌های دکمه‌ای نبود. حتماً باز یک ‌جا گمشان کرده! مثل دفعه‌ی آخر که انداخته بودشان توی کمد و برای اولین‌بار شده بود مثل من! دیگر نمی‌توانست چیزهایی را که آدم‌ها می‌بینند، ببیند.

من هم برایش تعریف کردم که دنیا خیلی دیدنی‌تر از این حرف‌هاست و بعد گفتم که می‌خواهی بدانی من از این خیابان چه می‌دانم؟!

عروسک همیشه از خیابان می‌ترسید. چون توی زندگی‌اش یک عالم ماشین دیده بود که با سرعت آمده و خورده بودند به در و دیوار و آدم‌ها و کلی تصادف‌های وحشتناک را هم از نزدیک با همان چشم‌های دکمه‌ای‌اش دیده بود و همیشه می‌ترسید که آدم‌ها درست  رانندگی نکنند.

آخر عروسک من چند سالی را جلوی شیشه‌ی ماشین بابا  بوده و خیلی خیابان‌ها را از نزدیکِ نزدیک دیده!
تا این‌که یک روز بابا چیزی داد دستم و گفت که بیا این مال تو...!

با دست‌هایم لمسش کردم. موهایش کاموایی و چشم‌هایش دکمه‌ای بود و لبش را هم با یک تکه نخ نازک دوخته بودند. آن‌روز خودش به من گفت خوشحال است که دیگر خیابان‌های شلوغ و پر از دود را نمی‌بیند و برای همیشه توی اتاق من و قاطی اسباب‌بازی‌هایم زندگی می‌کند.

اما امروز فرق دارد. حالا که چشم‌های دکمه‌ای اش را گم کرده می‌توانم ببرمش بیرون و برایش ماجرای خیابان و خانم چراغ‌راهنما را تعریف کنم. گفتم: «تو خیلی چراغ‌راهنما دیدی درست است؟ می‌توانی بگویی آن‌ها چه شکلی‌اند؟»

عروسک هنوز به‌خاطر گم کردن چشم‌هایش ناراحت بود و خیلی حوصله‌ی جواب دادن نداشت. برای همین فقط دستم را کمی فشار داد که یعنی: بله می‌توانم!

باید هرجور بود او را به حرف می‌آوردم. گفتم: «خب، برایم تعریف کن ...»

عروسک گفت که چراغ‌راهنماها یک پا و سه تا چشم دارند... با رنگ‌های قرمز، زرد و سبز! گفتم که می‌دانستم این را می‌گویی. مادرم هم همیشه همین را برایم تعریف کرده. اما بگذار برایت بگویم که ماجرا چیز دیگری‌ است...

گفت: «مگر تو می‌توانی ببینی؟»

گفتم: «بله! حالا می‌فهمی تمام چیزهایی را که برایت تعریف می‌کنم تو هم می توانی ببینی.»

گفت: «حتی بدون چشم‌های دکمه‌ای؟»

گفتم: «بله! فقط کافی‌ است هرچه را می‌گویم تصور کنی... تو می‌توانی مثل من همه‌چیز را توی فکرت هرجور که دلت می‌خواهد ببینی!»

عروسک خوشحال شد و منتظر شنیدن ادامه‌ی ماجرا ماند.

گفتم: «خیلی وقت پیش اولین چراغ‌راهنما را آوردند توی این خیابان. آن‌وقت‌ها همه‌چیز خیلی منظم بود. چراغ‌راهنما حواسش به همه بود. او دو تا پا داشت و سه تا چشم! مثل آدم‌ها کنار خیابان آرام‌آرام راه می‌رفت و مراقب ماشین‌ها بود.

وقتی آدم‌ها می‌خواستند از خیابان رد شوند چراغِ قرمزش را به ماشین‌ها نشان می‌داد و آن‌ها هم بدون هیچ اعتراضی می‌ایستادند تا آدم‌ها رد شوند. وقتی بچه‌ها می‌خواستند رد شوند چراغ‌راهنما دستشان را می‌گرفت و خودش آن‌ها را از خیابان رد می‌کرد.»

عروسک گفت: «واقعاً؟ چه‌قدر عالی!»

گفتم: «بله درست است... اما همه چیز همین‌طور باقی نماند. کم‌کم تعداد ماشین‌ها زیاد شد و آدم‌ها دیگر حوصله‌ی ماندن پشت چراغ قرمز را نداشتند و بالأخره یکی از همین آدم‌های بدون حوصله، درست وقتی خانم چراغ‌راهنما داشت از خیابان رد می‌شد با سرعت آمد و خورد به او! ...

مردم همه دور خانم چراغ‌راهنما جمع شدند و یکی هم آمبولانس را خبر کرد. وقتی خانم چراغ‌راهنما را به بیمارستان بردند، همه فکر می‌کردند که او دیگر زنده نمی‌ماند. اما او فقط یکی از پاهایش را از دست داد و دیگر مثل قبل نتوانست کنار خیابان راه برود یا بچه‌ها را از خیابان رد کند.

تمام چراغ‌راهنماهای دنیا هم بچه‌های همین چراغ‌راهنما هستند و تمام بچه‌های او حالا فقط یک پا دارند! خانم چراغ‌راهنما دیگر پیر شده، اما هنوز حواسش به بچه‌ها هست. او می‌داند که من ماشین‌ها را نمی‌بینم و وقتی می‌خواهم از خیابان رد شوم، به‌خاطر من تمام ماشین‌ها را با چراغ قرمزش نگه می‌دارد.

بعضی وقت‌ها همه صدایشان درمی‌آید و می‌خواهند که چراغ زودتر سبز شود. خانم چراغ‌راهنما می‌گوید آدم‌ها باید تحمل‌کردن را یاد بگیرند.»

عروسک چیزی نگفت و من گفتم: «حالا چرخ‌خیاطی‌های پرنده دارند توی آسمان پرواز می‌کنند و ابرهای پارچه‌ای را به هم کوک می‌زنند... شاید آن‌ها یکی دو تا دکمه‌ی اضافی داشته باشند که به تو بدهند...»

عروسک گفت: «مگر چرخ‌خیاطی‌ها پرواز می کنند؟ ‌من تا به حال چنین چیزی ندیده‌ام.»

خندیدم و گفتم: «خب معلوم است. آخر چشم‌های تو دکمه‌ای بوده... حالا با چشم‌های نامرئی‌ای که داری می‌توانی همه‌چیز را ببینی...»

یکی از چرخ‌خیاطی‌ها روی شاخه‌ی درخت نشسته بود و به نظر می‌رسید گرسنه است. چند تایی از آدم‌ها هم پایین درخت ایستاده بودند و روی زمین دانه‌های سوزنی می‌ریختند. کم‌کم چرخ‌خیاطی‌ها آمدند روی زمین و سوزن‌های ته گرد و صاف را از روی زمین جمع کردند و خوردند.

گفتم: «عروسک‌جان! اگر تحمل کنی چشم‌های دکمه‌ای‌ات را پیدا می‌کنی! اما اگر خدا نخواست و آن دکمه‌ها هیچ وقت پیدا نشد، باز هم تو چیزی را از دست نداده‌ای! تو می‌توانی داستان‌هایی را ببینی که آدم‌ها نمی‌بینند.

مثلاً همین قصه‌ی چراغ‌راهنما را جز من و تو دیگر هیچ کس نمی‌داند. حالا که این جایی، بیا برویم سراغ چرخ‌‌خیاطی‌های پرنده...»

این را که گفتم عروسک  بلندبلند همراه من خندید و از جایش بلند شد!


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

همشهری آنلاین کودک و نوجواننگاهی به ظرایف مرزهای اخلاقی چگونه اخلاقی رفتار کنیم؟ فرهنگی اجتماعی پگاه سایت تفریحی و سرگرمی پارس ناز پارس نازعکسعکس های بازیگرانعکس های خنده دارعکس های عاشقانهاخبار سینمااس ام اس چه چیزهایی واقعاً چاق یا لاغر می کنند؟ ایران نازبرخی عوامل و اتفاقات به چاق کننده یا لاغرکننده بودن، معروف هستند مانند ورزش، مواد درباره ارائه آگهی‌ در همشهری‌آنلایناطلاعیه دفتر موسیقی ارشاد درباره انتشار آثار در فضای مجازی همشهری‌آنلاین دفتر وبلاگ تخصصی ناشنوایان کلاس ساکت …وبلاگ تخصصی ناشنوایان کلاس ساکت کاردستی ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا عاشقانــه هــا رامهـــرمـــز نامه هایی که پاره کردممریم عاشقانــه هــا رامهـــرمـــز نامه هایی که پاره کردممریم حیدرزاده کسی که عشق می اخبار،اخبار گوناگون،اخبار جالب،اخبار جدید،دانستنی …اخبار جالبجالب انگیزمطالب جالب عکس جالبرکورد گینس اخباردانستنی های جالباخبار ترجمه داستانهای بیان شفاهی دوترجمه داستانهای بیان شفاهی دو ترجمه داستانهای کتاب بیان شفاهی اخبار حوادثروزنامه حوادث،حوادثحوادث روز،حوادث اخبار قاتل نامرئی اصفهانی را به کام مرگ کشید عملکرد دستگاه ها در حوزه فضای مجازی رضایت بخش همشهری آنلاین کودک و نوجوان نگاهی به ظرایف مرزهای اخلاقی چگونه اخلاقی رفتار کنیم؟ فرهنگی اجتماعی پگاه شفتی سایت تفریحی و سرگرمی پارس ناز پارس نازعکسعکس های بازیگرانعکس های خنده دارعکس های عاشقانهاخبار سینمااس ام اس جدیدمدل چه چیزهایی واقعاً چاق یا لاغر می کنند؟ ایران ناز برخی عوامل و اتفاقات به چاق کننده یا لاغرکننده بودن، معروف هستند مانند ورزش، مواد غذایی وبلاگ تخصصی ناشنوایان کلاس ساکت کاردستی وبلاگ تخصصی ناشنوایان کلاس ساکت کاردستی ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما درباره ارائه آگهی‌ در همشهری‌آنلاین اطلاعیه دفتر موسیقی ارشاد درباره انتشار آثار در فضای مجازی همشهری‌آنلاین دفتر موسیقی عاشقانــه هــا رامهـــرمـــز نامه هایی که پاره کردممریم عاشقانــه هــا رامهـــرمـــز نامه هایی که پاره کردممریم حیدرزاده کسی که عشق می کارد ترجمه داستانهای بیان شفاهی دو ترجمه داستانهای بیان شفاهی دو ترجمه داستانهای کتاب بیان شفاهی اخبار،اخبار گوناگون،اخبار جالب،اخبار جدید،دانستنی های جالب اخبار جالبجالب انگیزمطالب جالب عکس جالبرکورد گینس اخباردانستنی های جالباخبار گوناگون اخبار حوادثروزنامه حوادث،حوادثحوادث روز،حوادث اخبار،آخرین قاتل نامرئی اصفهانی را به کام مرگ کشید عملکرد دستگاه ها در حوزه فضای مجازی رضایت بخش نیست


ادامه مطلب ...