به گزارش جام جم آنلاین ، موارد زیر از علائمی هستند که میگویند شما سلامت کامل ندارید و باید کاری در مورد آن انجام دهید:
پوست بد
کیفیت پوست راه مطمئنی برای آگاهی از سلامت کلی بدن است و کیفیت بد آن میتواند نشانه مشکلات سلامت باشد. یک رژیم غذایی ناسالم واقعا برکیفیت پوست تاثیر میگذارد. اگر شاهد لکههایی در سطح پوست هستید، این به شما میگوید مشکلی در بدنتان وجود دارد.
مشکلات خواب
اگر شبها نمیتوانید بخوبی بخوابید، شاید برخی جنبههای زندگیتان نیاز به اصلاح داشته باشند. تغذیه نامناسب، مصرف کافئین زیاد در اواخر روز یا نسوزاندن انرژی کافی در طول روز از عواملی هستند که پیش از آن که به مشکلات بزرگتری منجر شوند باید شناسایی و اصلاح شوند.
مشکلات دفعی
رنگ و بوی ادرار و تعداد دفعات رفتن به دستشویی از نشانههایی هستند که از درون بدن خبر میدهند. رنگ ادرار باید زرد کمرنگ و بدون بو باشد. برای تکرار ادرار دلایل زیادی وجود دارد و همیشه نشانه وجود مشکل نیست. در ابتدا باید به رژیم غذایی و سبک زندگی خود توجه کنید.
حالت لبها
اگر لبهایتان مدام خشک و ترک خورده هستند، بدنتان به شما میگوید مشکلی وجود دارد. شرایط لبها معمولا نشانهای از سطح ویتامینهای بدن است. اگر لبهایتان ترک خورده است در رژیم غذاییتان تنوع ایجاد کنید تا مواد مغذی مورد نیاز را دریافت کرده باشید.
ناخنهای ناجور
ناخنها چیزهای زیادی در مورد سلامت بدن به ما میگویند. بنابراین اگر چیز غیرمعمولی در آنها میبینید آن را نادیده نگیرید. تغییر رنگ، شیار شیار شدن و ایجاد برآمدگی یا فرورفتگی روی ناخن از مواردی هستند که باید به آنها توجه کنید.
نوسانات دمایی بدن
سرد بودن دستها و پاها نمیتواند طبیعی باشد. عوامل محیطی در این مورد نقش دارند، اما سرد بودن مستمر دست و پا احتمالا نشانهای از مشکلات قلبی- عروقی است. سرد بودن مداوم دست و پاها به این معناست که شما مشکلات گردش خون دارید و بدنتان نمیتواند خون را به جاهایی که به آن نیاز دارند، برساند.
به گزارش جام جم آنلاین ، موارد زیر از علائمی هستند که میگویند شما سلامت کامل ندارید و باید کاری در مورد آن انجام دهید:
پوست بد
کیفیت پوست راه مطمئنی برای آگاهی از سلامت کلی بدن است و کیفیت بد آن میتواند نشانه مشکلات سلامت باشد. یک رژیم غذایی ناسالم واقعا برکیفیت پوست تاثیر میگذارد. اگر شاهد لکههایی در سطح پوست هستید، این به شما میگوید مشکلی در بدنتان وجود دارد.
مشکلات خواب
اگر شبها نمیتوانید بخوبی بخوابید، شاید برخی جنبههای زندگیتان نیاز به اصلاح داشته باشند. تغذیه نامناسب، مصرف کافئین زیاد در اواخر روز یا نسوزاندن انرژی کافی در طول روز از عواملی هستند که پیش از آن که به مشکلات بزرگتری منجر شوند باید شناسایی و اصلاح شوند.
مشکلات دفعی
رنگ و بوی ادرار و تعداد دفعات رفتن به دستشویی از نشانههایی هستند که از درون بدن خبر میدهند. رنگ ادرار باید زرد کمرنگ و بدون بو باشد. برای تکرار ادرار دلایل زیادی وجود دارد و همیشه نشانه وجود مشکل نیست. در ابتدا باید به رژیم غذایی و سبک زندگی خود توجه کنید.
حالت لبها
اگر لبهایتان مدام خشک و ترک خورده هستند، بدنتان به شما میگوید مشکلی وجود دارد. شرایط لبها معمولا نشانهای از سطح ویتامینهای بدن است. اگر لبهایتان ترک خورده است در رژیم غذاییتان تنوع ایجاد کنید تا مواد مغذی مورد نیاز را دریافت کرده باشید.
ناخنهای ناجور
ناخنها چیزهای زیادی در مورد سلامت بدن به ما میگویند. بنابراین اگر چیز غیرمعمولی در آنها میبینید آن را نادیده نگیرید. تغییر رنگ، شیار شیار شدن و ایجاد برآمدگی یا فرورفتگی روی ناخن از مواردی هستند که باید به آنها توجه کنید.
نوسانات دمایی بدن
سرد بودن دستها و پاها نمیتواند طبیعی باشد. عوامل محیطی در این مورد نقش دارند، اما سرد بودن مستمر دست و پا احتمالا نشانهای از مشکلات قلبی- عروقی است. سرد بودن مداوم دست و پاها به این معناست که شما مشکلات گردش خون دارید و بدنتان نمیتواند خون را به جاهایی که به آن نیاز دارند، برساند.
احتمالاً شما نیز بهمانند بسیاری از کاربران تنها زمانی که برنامهای هنگ میکند به Task Manager ویندوز پناه میبرید. اما بایستی بدانید عملکرد تسک منیجر تنها به بستن برنامههای هنگکرده محدود نمیشود، بلکه تواناییهای عمیقی در آن نهفته شده است که شما را شگفتزده میکند. به ویژه در تسک منیجر ویندوز 10 که عملکرد آن بسیار حرفهایتر نیز شده است. هماکنون به معرفی این 10 نکته میپردازیم که کمتر کاربری از آنها باخبر است.
فشردن کلیدهای ترکیبی Ctrl+Alt+Delete و انتخاب Task Manager مرسومترین راه برای دسترسی به تسک منیجر است. اما جالب است بدانید برای باز کردن تسک منیجر راههای متنوع و گوناگونی وجود دارد که از فشردن Ctrl+Alt+Delete هم سریعتر هستند. در این ترفند به معرفی 7 راه مختلف برای باز کردن Task Manager پرداخته شده است:
7 راه برای باز نمودن Task Manager در ویندوز
همانطور که اشاره شد یکی از کاربردهای اصلی تسک منیجر در بستن برنامهها و اپهای هنگکرده است. اما این بار اگر برنامهای در محیط ویندوز هنگ کرد و از دسترس خارج شد، پیش از آن که عملیات End Task را روی آن انجام دهید، این موضوع را بررسی کنید که چرا این برنامه هنگ کرده است و شاید اصلاً نیازی به بستن آن نباشد و برنامه پس از چند ثانیه مجدد در دسترس قرار بگیرد. چرا که بستن برنامهها به این صورت ممکن است منجر به آسیبرسانی به اطلاعات آنها گردد.
برای این کار، بعد از باز کردن Task Manager (در حالت More details)، به تب Details بروید. سپس در میان پروسهها، پروسهی مورد نظر را یافته، روی آن راستکلیک کنید و Analyze Wait Chain را انتخاب کنید. اطلاعاتی که در این پنجره نمایش داده میشود به شما کمک میکند که پی ببرید این پروسه به چه دلیل متوقف شده است.
هنگامی که بخشی از ویندوز (همانند تسکبار، منوی استارت و...) دچار مشکل میشود، راهاندازی مجدد پروسهی Explorer.exe میتواند یک راه حل باشد. برای این کار نیز روشهای گوناگونی وجود دارد که یکی از سریعترین راهها استفاده از Task Manager است.
برای این کار (ترفندستان) کافی است در میان پروسهها، پروسهی Windows Explorer را یافته، روی آن راستکلیک کنید و سپس Restart را انتخاب کنید.
مطلب مرتبط:
تسک منیجر نهتنها اجازه مدیریت پروسهها را به شما میدهد، بلکه ابزارهای کاربردی مختلفی برای نظارت بر کارایی و تخصیص منابع سیستم در اختیارتان قرار میدهد. با مراجعه به تب Performance به موارد زیر دسترسی خواهید داشت:
اگر در لیست پروسههای موجود در تسک منیجر، یک پروسهی مشکوک یافتید که چیزی در خصوص آن نمیدانستید کافی است بر روی آن راستکلیک کنید و Search Online را انتخاب کنید. بلافاصله اطلاعات پروسه در موتور جستجوی بینگ جستجو شده و در مرورگر وب پیشفرض ویندوز نمایش داده میشود. اکنون میتوانید به آسانی به تحقیق در خصوص این پروسه بپردازید.
به طور پیشفرض تب Processes در تسک منیجر ویندوز 10 شامل 5 ستون است: Name ،CPU ،Memory ،Disk و Network. این ستونها مهمترین جزئیات و اطلاعات را در اختیار شما قرار میدهند اما اگر مایلید به جزئیات بیشتری دست پیدا کنید در محدودهی این سرستونها راستکلیک کنید. خواهید دید ستونهای دیگری هم وجود دارند که غیرفعال هستند. این ستونهای اضافی عبارتاند از:
همگی اینها میتوانند مفید باشند. به عنوان مثال فعال بودن Process Name که منجر به نمایش فایل اجرایی پروسه میشود میتواند در تشخیص پروسههای مشکوک بسیار به شما کمک کند. همچنین ستون Publisher که هویت ناشر یا سازندهی این برنامه را مشخص میکند.
علاوه بر این با مراجعه به تب Startup نیز میتوانید ستونهای اضافی کاربردی را در این تب اضافه کنید. ستونهایی با اهداف حل مشکل (نظیر CPU و Disk I/O at Startup) یا برای مشاهدهی پروسههای آغازین ویندوز که کماکان در حال اجرا هستند (ستون Running Now).
هنگامی که در حال مرور لیست پروسهها در تب Processes هستید، ستون CPU تنها به صورت درصدی قابل مشاهده است، اما سه ستون پیشفرض دیگر توانایی تغییر وضعیت بین مقدار و درصد را دارند. کافی است روی یک پروسه راستکلیک و از منوی Resource Values منبع را انتخاب کرده و گزینهی Values (مقادیر) یا Percents (درصدها) را انتخاب کنید. به عنوان مثال اگر یک پروسه به میزان 100 مگابایت از رم شما را مصرف میکند، هماکنون میتوانید پی ببرید این 100 مگابایت چند درصد از رم محسوب میشود.
با استفاده از تسک منیجر میتوانید پنجرههای ویندوز را نیز مدیریت کنید. برای این کار در تب Processes بر روی فلش سمت چپ پروسه راستکلیک کنید. سپس در زیرشاخهی آن بر روی پروسهی اصلی راستکلیک نمایید. این گزینهها موجود هستند:
اگر مایلید به طور سریع به محل نصب یک برنامه یا محل قرارگیری فایل اجرایی مراجعه کنید، سریعترین راه کمک گرفتن از تسک منیجر است. کافی است (ترفندستان) در تب Processes، بر روی پروسهی مورد نظر راستکلیک کنید و Open file location را انتخاب کنید. بلافاصله در محیط فایل اکسپلورر، پوشهای که فایل اجرایی در آن قرار دارد باز خواهد شد. بدین ترتیب میتوانید به هویت بسیاری از پروسههای مشکوک نیز پی ببرید.
شاید برایتان عجیب باشید که بدانید از طریق Task Manager میتوانید مستقیماً به Command Prompt ویندوز دسترسی پیدا کنید. آن هم با دسترسی Administrator. برای این کار ابتدا کلید Ctrl را نگه دارید. سپس از منوی File بر روی Run new task کلیک کنید. به جای باز شدن پنجرهی Run، پنجرهی Command Prompt باز میشود.
هنگامی که با جهان آشنا میشویم، بسیاری از ما برای جلب محبت و تایید دیگران، در تشخیص اینکه دیگران چه میخواهند و اولویت بخشیدن به خواستههای آنان متخصص میشویم. این عادتی نیست که بتواند شما را به شکوفایی شخصی رهنمون سازد. آموختن اینکه چگونه آنچه را حقیقتاً میخواهید را شناسایی کنید و همچنین جرات افتخار کردن به آن را داشته باشید، چیزی نیست که به ما یاد دهند، اما مسلماً برای رسیدن به موفقیت حیاتی اســت.
وقتی که صحبت از ساختن یک زندگی موفق میشود، اغلب ما چند مهارت که به صورت متداول گفته میشود که شما را به این هدف میرساند در ذهن داریم. عاداتی چون مدیریت زمان، تفکر خلاق و انضباط فردی، بیش از همه به عنوان کلید موفقیت مطرح میشوند.
به گزارش هافینگتون پست، ما یاد گرفتهایم که قابل اتکا بودن و برقراری ارتباط به شکل موثر مهم هستند. و همه از اهمیت حیاتی مصمم بودن و مدیریت موثر پول مطلع هستند.
مسلماً اینها و دیگر عادات خوبی که به صورت معمول توصیه میشوند، همه در یافتن رسیدن به زندگی خوب به ما کمک میکنند. اما مهارتهای دیگری هم هست که به همین میزان در رسیدن به زندگی خوب و شیرین موثر اســت.
در زیر با 10 مهارت برای رسیدن به موفقیت آشنا میشوید که هر چند شاید خیلی به گوشتان نخورده باشند، اما بسیار در رسیدن به زندگی خوب موثر هستند.
چگونه "نه" گفتن
اکثر ما طوری تعلیم دیدهایم که بیش از آنکه به تمایلات شخصی خود اهمیت دهیم به سعی در راضی نگاه داشتن دیگران داشته باشیم. حتی وقتی که موفق میشویم خود را از انجام کاری که به آن تمایل نداریم خلاص کنیم، باز هم پیش میآید که نسبت به رد درخواست طرفمان احساس گناه میکنیم. اما اشتباه نکنید؛ آموختن نه گفتن و اینکه نسبت به نه گفتن احساس بدی نداشته باشیم، مهارتی ضروری برای داشتن یک زندگی موفق اســت.
چگونه پاسخ رد را بپذیریم
از همان آغاز کودکی که برای زندگی به دیگران وابسته بودیم، به ما یاد دادهاند تا مقبولیت در بین دیگران و تایید آنها برایمان ارزشمند باشد. این امر باعث میشود که زمانی که تایید دیگران را دریافت نمیکنیم، دچار ترس شدید شویم. از طرفی ترس از پاسخ رد شنیدن و پس زده شدن بسیاری از ما را از رفتن به دنبال بزرگترین رویاهایمان بازمیدارد. آموختن اینکه حتی اگر دیگران با ما موافق نباشند نیز مشکلی نیست، کلید خوشبختی اســت.
چگونگی فهمیدن اینکه چه میخواهید
هنگامی که با جهان آشنا میشویم، بسیاری از ما برای جلب محبت و تایید دیگران، در تشخیص اینکه دیگران چه میخواهند و اولویت بخشیدن به خواستههای آنان متخصص میشویم. این عادتی نیست که بتواند شما را به شکوفایی شخصی رهنمون سازد. آموختن اینکه چگونه آنچه را حقیقتاً میخواهید را شناسایی کنید و همچنین جرات افتخار کردن به آن را داشته باشید، چیزی نیست که به ما یاد دهند، اما مسلماً برای رسیدن به موفقیت حیاتی اســت.
چگونه به راهنماییهای درونی گوش کنید
به عنوان یک تکنیک متداول به ما یاد دادهاند که به حرف پدر و مادرها و سپس به حرف آموزگارانمان گوش کنیم و به خرد درونی خود وقعی نگذاریم. آموختن توجه کردن به راهنماییهای درونی میتواند نقش بزرگی در داشتن یک زندگی شاد ایفا کند. با آموختن اینکه خرد خود را به رسمیت بشناسید و از آن پیروی کند میتواند فواید بسیاری را برایتان به همراه بیاورد.
چگونه لذت خود را در اولویت قرار دهید
در اکثر فرهنگها، داستان این اســت که اول کار، بعداً پاداش؛ تازه اگر خوش شانس باشیم! ما پیش پیش زحمتمان را میکشیم و به امید پاداش مینشینیم. اما در اغلب موارد نتیجۀ این رویکرد به زندگی، استرس و بدبختی اســت. داشتن ارادۀ این که شادی و لذت را مستقلاً به زندگیتان بیافزاید، راه خردمندانهای برای رسیدن به موفقیت حقیقی اســت.
چگونه خود را در اولویت قرار دهید
معمولاً در جامعۀ ما، خودخواهی مورد سرزنش قرار میگیرد و بیتوجهی به خود مورد ستایش. با این وجود، اگر قبل از همه به فکر خودمان نباشیم به شخصی بیفایده در دنیا بدل خواهیم شد. آموختن اینکه به شکلی موثر به خود توجه کنیم، به ما امکان میدهد تا به بهترین شکل در خدمت اهدافی که مشتاقانه در قلبمان داریم باشیم و بدین ترتیب انسانهای بهتری برای دنیا باشیم.
چه وقت تسلیم شویم
به اکثر ما یاد دادهاند که فارغ از رنج و هزینهها همواره مقاومت و پایداری کنیم، چرا که هر چه بخواهیم ارزش سخت کار کردن را دارد. اما بعضی وقتها ایثار و مشقتهایمان به چیزی جز نتایج بیخاصیت نمیانجامد و نهایتاً خسته و درمانده میشویم. کسانی که تجربۀ این موارد را داشتهاند، درک میکنند که مسیرهای پررنج و غم، پایانهای شاد ندارند. این امر اهمیت اینکه بدانیم چه زمانی تسلیم شویم و چگونه، دو چندان میکند.
چگونه آنچه را که هست بپذیریم و از آن لذت ببریم
بیشتر، بزرگتر، بهتر و سریعتر، دغدغۀ بسیار از آدمهای در جستجوی خوشبختی اســت. اما اگر یاد نگیریم که لحظۀ اکنون را در آغوش گیریم و از آنچه که زندگی به اکنون به ما داده لذت ببریم، نباید امیدی داشته باشیم که در آینده نیز هر چه که رقم خورد ما را خوشحال کند.
چگونه تقاضای کمک کنیم
ترس از نه شنیدن و سربار دیگران شدن (یا شاید تمایل ما به مستقل بودن)، اغلب ما را از تقاضای کمکی که برای رسیدن به چیز دلخواهمان بدان نیازمندیم بازمیدارد. بهتر اســت این مسائل برای خودتان حل کنید، چرا که انجام بسیاری از کارهای بزرگ بدون همکاری دیگران ممکن نیست. تقاضای کمک و حمایت کردن، بیشک یکی از مهمترین مهارتهای رسیدن به موفقیت اســت.
چگونه بگیریم
ما معمولاً دادن را خوب یاد گرفتهایم، اما گرفتن را خوب بلد نیستیم. وقتی که دریافت کننده هستیم حس بدی به ما دست میدهد. از آنجایی که فرهنگ ما دادن و اهدا کردن را میستاید، به راحتی پیش میآید که دچار فقدان مهارت گرفتن شویم. این عادت برای موفقیت مهم اســت و باید آن را بیاموزیم.
کلمات کلیدی: مهارتهای زندگی،موفقیت،زندگی موفق
خبرگزاری آریا -
مهارتهای رسیدن به موفقیت را یاد بگیرید
هنگامی که با جهان آشنا میشویم، بسیاری از ما برای جلب محبت و تایید دیگران، در تشخیص اینکه دیگران چه میخواهند و اولویت بخشیدن به خواستههای آنان متخصص میشویم. این عادتی نیست که بتواند شما را به شکوفایی شخصی رهنمون سازد. آموختن اینکه چگونه آنچه را حقیقتاً میخواهید را شناسایی کنید و همچنین جرات افتخار کردن به آن را داشته باشید، چیزی نیست که به ما یاد دهند، اما مسلماً برای رسیدن به موفقیت حیاتی است.
وقتی که صحبت از ساختن یک زندگی موفق میشود، اغلب ما چند مهارت که به صورت متداول گفته میشود که شما را به این هدف میرساند در ذهن داریم. عاداتی چون مدیریت زمان، تفکر خلاق و انضباط فردی، بیش از همه به عنوان کلید موفقیت مطرح میشوند.
به گزارش هافینگتون پست، ما یاد گرفتهایم که قابل اتکا بودن و برقراری ارتباط به شکل موثر مهم هستند. و همه از اهمیت حیاتی مصمم بودن و مدیریت موثر پول مطلع هستند.
مسلماً اینها و دیگر عادات خوبی که به صورت معمول توصیه میشوند، همه در یافتن رسیدن به زندگی خوب به ما کمک میکنند. اما مهارتهای دیگری هم هست که به همین میزان در رسیدن به زندگی خوب و شیرین موثر است.
در زیر با 10 مهارت برای رسیدن به موفقیت آشنا میشوید که هر چند شاید خیلی به گوشتان نخورده باشند، اما بسیار در رسیدن به زندگی خوب موثر هستند.
چگونه "نه" گفتن
اکثر ما طوری تعلیم دیدهایم که بیش از آنکه به تمایلات شخصی خود اهمیت دهیم به سعی در راضی نگاه داشتن دیگران داشته باشیم. حتی وقتی که موفق میشویم خود را از انجام کاری که به آن تمایل نداریم خلاص کنیم، باز هم پیش میآید که نسبت به رد درخواست طرفمان احساس گناه میکنیم. اما اشتباه نکنید؛ آموختن نه گفتن و اینکه نسبت به نه گفتن احساس بدی نداشته باشیم، مهارتی ضروری برای داشتن یک زندگی موفق است.
چگونه پاسخ رد را بپذیریم
از همان آغاز کودکی که برای زندگی به دیگران وابسته بودیم، به ما یاد دادهاند تا مقبولیت در بین دیگران و تایید آنها برایمان ارزشمند باشد. این امر باعث میشود که زمانی که تایید دیگران را دریافت نمیکنیم، دچار ترس شدید شویم. از طرفی ترس از پاسخ رد شنیدن و پس زده شدن بسیاری از ما را از رفتن به دنبال بزرگترین رویاهایمان بازمیدارد. آموختن اینکه حتی اگر دیگران با ما موافق نباشند نیز مشکلی نیست، کلید خوشبختی است.
چگونگی فهمیدن اینکه چه میخواهید
هنگامی که با جهان آشنا میشویم، بسیاری از ما برای جلب محبت و تایید دیگران، در تشخیص اینکه دیگران چه میخواهند و اولویت بخشیدن به خواستههای آنان متخصص میشویم. این عادتی نیست که بتواند شما را به شکوفایی شخصی رهنمون سازد. آموختن اینکه چگونه آنچه را حقیقتاً میخواهید را شناسایی کنید و همچنین جرات افتخار کردن به آن را داشته باشید، چیزی نیست که به ما یاد دهند، اما مسلماً برای رسیدن به موفقیت حیاتی است.
چگونه به راهنماییهای درونی گوش کنید
به عنوان یک تکنیک متداول به ما یاد دادهاند که به حرف پدر و مادرها و سپس به حرف آموزگارانمان گوش کنیم و به خرد درونی خود وقعی نگذاریم. آموختن توجه کردن به راهنماییهای درونی میتواند نقش بزرگی در داشتن یک زندگی شاد ایفا کند. با آموختن اینکه خرد خود را به رسمیت بشناسید و از آن پیروی کند میتواند فواید بسیاری را برایتان به همراه بیاورد.
چگونه لذت خود را در اولویت قرار دهید
در اکثر فرهنگها، داستان این است که اول کار، بعداً پاداش؛ تازه اگر خوش شانس باشیم! ما پیش پیش زحمتمان را میکشیم و به امید پاداش مینشینیم. اما در اغلب موارد نتیجۀ این رویکرد به زندگی، استرس و بدبختی است. داشتن ارادۀ این که شادی و لذت را مستقلاً به زندگیتان بیافزاید، راه خردمندانهای برای رسیدن به موفقیت حقیقی است.
چگونه خود را در اولویت قرار دهید
معمولاً در جامعۀ ما، خودخواهی مورد سرزنش قرار میگیرد و بیتوجهی به خود مورد ستایش. با این وجود، اگر قبل از همه به فکر خودمان نباشیم به شخصی بیفایده در دنیا بدل خواهیم شد. آموختن اینکه به شکلی موثر به خود توجه کنیم، به ما امکان میدهد تا به بهترین شکل در خدمت اهدافی که مشتاقانه در قلبمان داریم باشیم و بدین ترتیب انسانهای بهتری برای دنیا باشیم.
چه وقت تسلیم شویم
به اکثر ما یاد دادهاند که فارغ از رنج و هزینهها همواره مقاومت و پایداری کنیم، چرا که هر چه بخواهیم ارزش سخت کار کردن را دارد. اما بعضی وقتها ایثار و مشقتهایمان به چیزی جز نتایج بیخاصیت نمیانجامد و نهایتاً خسته و درمانده میشویم. کسانی که تجربۀ این موارد را داشتهاند، درک میکنند که مسیرهای پررنج و غم، پایانهای شاد ندارند. این امر اهمیت اینکه بدانیم چه زمانی تسلیم شویم و چگونه، دو چندان میکند.
چگونه آنچه را که هست بپذیریم و از آن لذت ببریم
بیشتر، بزرگتر، بهتر و سریعتر، دغدغۀ بسیار از آدمهای در جستجوی خوشبختی است. اما اگر یاد نگیریم که لحظۀ اکنون را در آغوش گیریم و از آنچه که زندگی به اکنون به ما داده لذت ببریم، نباید امیدی داشته باشیم که در آینده نیز هر چه که رقم خورد ما را خوشحال کند.
چگونه تقاضای کمک کنیم
ترس از نه شنیدن و سربار دیگران شدن (یا شاید تمایل ما به مستقل بودن)، اغلب ما را از تقاضای کمکی که برای رسیدن به چیز دلخواهمان بدان نیازمندیم بازمیدارد. بهتر است این مسائل برای خودتان حل کنید، چرا که انجام بسیاری از کارهای بزرگ بدون همکاری دیگران ممکن نیست. تقاضای کمک و حمایت کردن، بیشک یکی از مهمترین مهارتهای رسیدن به موفقیت است.
چگونه بگیریم
ما معمولاً دادن را خوب یاد گرفتهایم، اما گرفتن را خوب بلد نیستیم. وقتی که دریافت کننده هستیم حس بدی به ما دست میدهد. از آنجایی که فرهنگ ما دادن و اهدا کردن را میستاید، به راحتی پیش میآید که دچار فقدان مهارت گرفتن شویم. این عادت برای موفقیت مهم است و باید آن را بیاموزیم.
منبع: سلامت نیوز
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
آیا ثروتمند شدن به بهره هوشی بالا نیاز دارد؟ با زندگی معامله کن تشخیص مردانی که پولدار می شوند! رابطه خوش بینی و موفقیت در زندگی شگردی برای جادو کردن دیگران موفقیت برای افراد کم رو و خجالتی
واقعیتی که امروزه در خانوادهها میبینیم حکایت از این دارند که اکثر والدین، آنچنان در نقش یک هلیکوپتر امدادگر تماموقت برای فرزندشان فرورفتهاند که یادشان رفته است قرار بوده با مراقبت از فرزند، موجبات رشد او را فراهم کنند، نه اینکه دست و پای او را برای زندگی کردن ببندند.
این پیچیدگیها دلایل زیادی دارند که از مهمترین آنها میشود به کاهش تعداد فرزندان و افزایش آگاهی و به دنبال آن افزایش حساسیت والدین نسبت به مسائل بهداشتی و تربیتی و تحصیلی فرزندان اشاره کرد. حساسشدن والدین نسبت به فرزندان به قدری دارد در بین ما جا میافتد که ایفای نقش هلیکوپتر امداد از سوی والدین، به یک انتظار بدیهی، هم از سوی فرزندان و هم از سوی جامعه تبدیل شده است؛ بدون اینکه به نتایج بلندمدت آن توجه کافی شود.
پدر و مادرهای هلیکوپتری
امیدوارم
بابت تشبیهکردن بعضی از پدر و مادرها به هلیکوپتر به شما بَر نخورده
باشد. اما شاید این اصطلاح در مورد پدر و مادرهایی که مدام و در هر جایی و
هر زمانی دور فرزندشان میچرخند و همه فکر و ذکرشان حل کردن مشکلات اوست،
تعبیر نادرستی نباشد. واقعیتی که امروزه در خانوادهها میبینیم حکایت از
این دارند که اکثر والدین، آنچنان در نقش یک هلیکوپتر امدادگر تماموقت
برای فرزندشان فرورفتهاند که یادشان رفته است قرار بوده با مراقبت از
فرزند، موجبات رشد او را فراهم کنند، نه اینکه دست و پای او را برای زندگی
کردن ببندند. به چند نمونه از شایعترین این مراقبتهای افراطی توجه
کنید:
۱. ماجراهای من و درسهایش. این گروه از والدین از روز اولی که بچه را به مدرسه میفرستند، آنچنان در زمان انجام تکالیف به او میچسبند که انگار این تکالیف در اصل مال آنها بوده است.
۲. بدون سرویس، هرگز. فرقی نمیکند که فاصله خانه تا مدرسه بچه، 2 تا کوچه باشد یا 2 فرسنگ. موضوع سرویس مدرسه گرفتن که این روزها از نان شب هم برای والدین واجبتر شده است، آنچنان ریشه دوانده که خیلی از والدین فکر میکنند اگر برای بچهشان سرویس مدرسه نگیرند، در حق او کمکاری کردهاند.
۳. لقمههایی برای دلبندم. این پدر و مادرها تا لقمه را دهان فرزندشان نگذارند و قورت دادن آنها را به چشم نبینند، خوابشان نمیبرد.
۴. من زبلخانَم. این پدر و مادرها اجازه بروز مشکل برای فرزندشان را نمیدهند؛ چون آنچنان مراقب او هستند که هر کجا کوچکترین مسألهای برای او پیش بیاید، در اسرع وقت خودشان را میرسانند و قائله را ختم میکنند.
مصائب بچههای لای پر قو
خیلی
از پدر و مادرهای این شکلی، با خودشان فکر میکنند که دارند پدری و مادری
را برای فرزندشان تمام میکنند اما واقعیت، خلاف این است و بچههایی که
با این سبک و سیاق بزرگ میشوند، در آینده شانس زیادی برای موفقیت نخواهند
داشت چون:
۱. آنها بار نیامدهاند. این به معنای آن نیست که آنها خداینکرده ناخلف میشوند، اما آنقدر که باید و شاید با زندگی واقعی آشنا نشدهاند که بتوانند از عهده مدیریت خودشان بربیایند.
۲. خودشان را نشناختهاند. هویت، یک اصل مهم برای رسیدن به موفقیتهای بعدی است. پدر و مادرهایی که زیادی از فرزندشان مراقبت و حمایت میکنند، در واقع فرصت سبکسنگین کردن توانمندیها و ضعفها، و در نتیجه دستیابی به هویت فردی و اجتماعی و شغلی و... را از فرزند خود میگیرند.
۳. تعاملات اجتماعی را خوب بلد نیستند. چون پدر و مادر فرصت تعامل با همسالان و مردم را به آنها ندادهاند، در نتیجه پختگی کافی برای تعاملات اجتماعی پیچیدهتر در دوران بزرگسالی را ندارند.
۴. قدرت تصمیمگیری ندارند. وقتی همیشه پدر و مادر در حل مشکلات او یک قدم از خودش جلوتر بودهاند، نمیشود توقع داشت که او یک تصمیمگیرنده خوب از آب دربیاید.
لطفاً فقط والدین او باشید
همانطور
که گفتیم ارائه خدمات به فرزند بدون محدودیت زمانی و مکانی، به نفع آینده
او نیست؛ چراکه زندگیکردن کار سختی است و اگر شما با مراقبتهای
افراطیتان فرصت آموختن مهارتهای زندگی را از او بگیرید، حتماً در آینده
کلاهش پس معرکه خواهد بود. پس لطفاً فقط والدین او باشید، نه هلیکوپتر
امدادش. برای تسهیل این امر ما هم برای شما چند پیشنهاد داریم:
۱. اجازه بدهید زندگی کند. زندگیکردن با مشکلنداشتن جور درنمیآید. دور از جان شما تنها جای این دنیا که مشکلات یقه آدم را نمیگیرند، سینه قبرستان است. پس این تصور را که با فراهمکردن همه امکانات و ارائه همهجور مراقبت و حمایت، دارید طعم زندگی را به فرزندتان میچشانید، کنار بگذارید. وظیفه پدری و مادری شما ایجاب میکند که فرزندتان را برای شناسایی، کنار آمدن و حل مشکلات زندگی آماده کنید، نه اینکه با دور نگهداشتن افراطی او از مشکلات، مکانیسم دفاعی انکار را در او تقویت کنید.
۲. حلال تمام مشکلات او نباشید. شما موظف هستید مراقب جسم و روان فرزندتان باشید، اما این به معنای آن نیست که شما باید همه مشکلات ریز و درشت او را حل کنید. بایدی که در این مورد برای شما وجود دارد این است که از دور مراقب او باشید، راهنمایش باشید و در برخورد با مشکلاتی که اشتباهکردن در آنها تاوان سنگینی برای فرزندتان ندارد، به او فرصت انتخاب، تصمیمگیری و حتی اشتباهکردن بدهید.
۳. کیفیت رابطهتان را بالا ببرید. وقت بیشتری را با او بگذرانید. با او حرف بزنید، نظراتش را بپرسید، انتقاداتش را بشنوید و به شیوههای مختلف به او بفهمانید که میدانید خیلی توانمند است، میتواند بهترین انتخابها را داشته باشد هر چند که ممکن است مثل همه آدمها گاهی هم اشتباه کند، اما میتواند به اهدافش برسد.
۴. با مشاور صحبت کنید. خیلی از اوقات، این قبیل والدین به خاطر اضطراب درماننشده خودشان، هم حال خودشان را خراب میکنند و هم آینده فرزندشان را. پس اگر شما هم با این مسأله مواجهید، به خاطر خودتان و آینده فرزندتان، با یک مشاور صحبت کنید.
مهر خانه
واقعیتی که امروزه در خانوادهها میبینیم حکایت از این دارند که اکثر والدین، آنچنان در نقش یک هلیکوپتر امدادگر تماموقت برای فرزندشان فرورفتهاند که یادشان رفته است قرار بوده با مراقبت از فرزند، موجبات رشد او را فراهم کنند، نه اینکه دست و پای او را برای زندگی کردن ببندند.
این پیچیدگیها دلایل زیادی دارند که از مهمترین آنها میشود به کاهش تعداد فرزندان و افزایش آگاهی و به دنبال آن افزایش حساسیت والدین نسبت به مسائل بهداشتی و تربیتی و تحصیلی فرزندان اشاره کرد. حساسشدن والدین نسبت به فرزندان به قدری دارد در بین ما جا میافتد که ایفای نقش هلیکوپتر امداد از سوی والدین، به یک انتظار بدیهی، هم از سوی فرزندان و هم از سوی جامعه تبدیل شده است؛ بدون اینکه به نتایج بلندمدت آن توجه کافی شود.
پدر و مادرهای هلیکوپتری
امیدوارم
بابت تشبیهکردن بعضی از پدر و مادرها به هلیکوپتر به شما بَر نخورده
باشد. اما شاید این اصطلاح در مورد پدر و مادرهایی که مدام و در هر جایی و
هر زمانی دور فرزندشان میچرخند و همه فکر و ذکرشان حل کردن مشکلات اوست،
تعبیر نادرستی نباشد. واقعیتی که امروزه در خانوادهها میبینیم حکایت از
این دارند که اکثر والدین، آنچنان در نقش یک هلیکوپتر امدادگر تماموقت
برای فرزندشان فرورفتهاند که یادشان رفته است قرار بوده با مراقبت از
فرزند، موجبات رشد او را فراهم کنند، نه اینکه دست و پای او را برای زندگی
کردن ببندند. به چند نمونه از شایعترین این مراقبتهای افراطی توجه
کنید:
۱. ماجراهای من و درسهایش. این گروه از والدین از روز اولی که بچه را به مدرسه میفرستند، آنچنان در زمان انجام تکالیف به او میچسبند که انگار این تکالیف در اصل مال آنها بوده است.
۲. بدون سرویس، هرگز. فرقی نمیکند که فاصله خانه تا مدرسه بچه، 2 تا کوچه باشد یا 2 فرسنگ. موضوع سرویس مدرسه گرفتن که این روزها از نان شب هم برای والدین واجبتر شده است، آنچنان ریشه دوانده که خیلی از والدین فکر میکنند اگر برای بچهشان سرویس مدرسه نگیرند، در حق او کمکاری کردهاند.
۳. لقمههایی برای دلبندم. این پدر و مادرها تا لقمه را دهان فرزندشان نگذارند و قورت دادن آنها را به چشم نبینند، خوابشان نمیبرد.
۴. من زبلخانَم. این پدر و مادرها اجازه بروز مشکل برای فرزندشان را نمیدهند؛ چون آنچنان مراقب او هستند که هر کجا کوچکترین مسألهای برای او پیش بیاید، در اسرع وقت خودشان را میرسانند و قائله را ختم میکنند.
مصائب بچههای لای پر قو
خیلی
از پدر و مادرهای این شکلی، با خودشان فکر میکنند که دارند پدری و مادری
را برای فرزندشان تمام میکنند اما واقعیت، خلاف این است و بچههایی که
با این سبک و سیاق بزرگ میشوند، در آینده شانس زیادی برای موفقیت نخواهند
داشت چون:
۱. آنها بار نیامدهاند. این به معنای آن نیست که آنها خداینکرده ناخلف میشوند، اما آنقدر که باید و شاید با زندگی واقعی آشنا نشدهاند که بتوانند از عهده مدیریت خودشان بربیایند.
۲. خودشان را نشناختهاند. هویت، یک اصل مهم برای رسیدن به موفقیتهای بعدی است. پدر و مادرهایی که زیادی از فرزندشان مراقبت و حمایت میکنند، در واقع فرصت سبکسنگین کردن توانمندیها و ضعفها، و در نتیجه دستیابی به هویت فردی و اجتماعی و شغلی و... را از فرزند خود میگیرند.
۳. تعاملات اجتماعی را خوب بلد نیستند. چون پدر و مادر فرصت تعامل با همسالان و مردم را به آنها ندادهاند، در نتیجه پختگی کافی برای تعاملات اجتماعی پیچیدهتر در دوران بزرگسالی را ندارند.
۴. قدرت تصمیمگیری ندارند. وقتی همیشه پدر و مادر در حل مشکلات او یک قدم از خودش جلوتر بودهاند، نمیشود توقع داشت که او یک تصمیمگیرنده خوب از آب دربیاید.
لطفاً فقط والدین او باشید
همانطور
که گفتیم ارائه خدمات به فرزند بدون محدودیت زمانی و مکانی، به نفع آینده
او نیست؛ چراکه زندگیکردن کار سختی است و اگر شما با مراقبتهای
افراطیتان فرصت آموختن مهارتهای زندگی را از او بگیرید، حتماً در آینده
کلاهش پس معرکه خواهد بود. پس لطفاً فقط والدین او باشید، نه هلیکوپتر
امدادش. برای تسهیل این امر ما هم برای شما چند پیشنهاد داریم:
۱. اجازه بدهید زندگی کند. زندگیکردن با مشکلنداشتن جور درنمیآید. دور از جان شما تنها جای این دنیا که مشکلات یقه آدم را نمیگیرند، سینه قبرستان است. پس این تصور را که با فراهمکردن همه امکانات و ارائه همهجور مراقبت و حمایت، دارید طعم زندگی را به فرزندتان میچشانید، کنار بگذارید. وظیفه پدری و مادری شما ایجاب میکند که فرزندتان را برای شناسایی، کنار آمدن و حل مشکلات زندگی آماده کنید، نه اینکه با دور نگهداشتن افراطی او از مشکلات، مکانیسم دفاعی انکار را در او تقویت کنید.
۲. حلال تمام مشکلات او نباشید. شما موظف هستید مراقب جسم و روان فرزندتان باشید، اما این به معنای آن نیست که شما باید همه مشکلات ریز و درشت او را حل کنید. بایدی که در این مورد برای شما وجود دارد این است که از دور مراقب او باشید، راهنمایش باشید و در برخورد با مشکلاتی که اشتباهکردن در آنها تاوان سنگینی برای فرزندتان ندارد، به او فرصت انتخاب، تصمیمگیری و حتی اشتباهکردن بدهید.
۳. کیفیت رابطهتان را بالا ببرید. وقت بیشتری را با او بگذرانید. با او حرف بزنید، نظراتش را بپرسید، انتقاداتش را بشنوید و به شیوههای مختلف به او بفهمانید که میدانید خیلی توانمند است، میتواند بهترین انتخابها را داشته باشد هر چند که ممکن است مثل همه آدمها گاهی هم اشتباه کند، اما میتواند به اهدافش برسد.
۴. با مشاور صحبت کنید. خیلی از اوقات، این قبیل والدین به خاطر اضطراب درماننشده خودشان، هم حال خودشان را خراب میکنند و هم آینده فرزندشان را. پس اگر شما هم با این مسأله مواجهید، به خاطر خودتان و آینده فرزندتان، با یک مشاور صحبت کنید.
مهر خانه
هنگامی که با جهان آشنا میشویم، بسیاری از ما برای جلب محبت و تایید دیگران، در تشخیص اینکه دیگران چه میخواهند و اولویت بخشیدن به خواستههای آنان متخصص میشویم. این عادتی نیست که بتواند شما را به شکوفایی شخصی رهنمون سازد. آموختن اینکه چگونه آنچه را حقیقتاً میخواهید را شناسایی کنید و همچنین جرات افتخار کردن به آن را داشته باشید، چیزی نیست که به ما یاد دهند، اما مسلماً برای رسیدن به موفقیت حیاتی اســت.
وقتی که صحبت از ساختن یک زندگی موفق میشود، اغلب ما چند مهارت که به صورت متداول گفته میشود که شما را به این هدف میرساند در ذهن داریم. عاداتی چون مدیریت زمان، تفکر خلاق و انضباط فردی، بیش از همه به عنوان کلید موفقیت مطرح میشوند.
به گزارش هافینگتون پست، ما یاد گرفتهایم که قابل اتکا بودن و برقراری ارتباط به شکل موثر مهم هستند. و همه از اهمیت حیاتی مصمم بودن و مدیریت موثر پول مطلع هستند.
مسلماً اینها و دیگر عادات خوبی که به صورت معمول توصیه میشوند، همه در یافتن رسیدن به زندگی خوب به ما کمک میکنند. اما مهارتهای دیگری هم هست که به همین میزان در رسیدن به زندگی خوب و شیرین موثر اســت.
در زیر با 10 مهارت برای رسیدن به موفقیت آشنا میشوید که هر چند شاید خیلی به گوشتان نخورده باشند، اما بسیار در رسیدن به زندگی خوب موثر هستند.
چگونه "نه" گفتن
اکثر ما طوری تعلیم دیدهایم که بیش از آنکه به تمایلات شخصی خود اهمیت دهیم به سعی در راضی نگاه داشتن دیگران داشته باشیم. حتی وقتی که موفق میشویم خود را از انجام کاری که به آن تمایل نداریم خلاص کنیم، باز هم پیش میآید که نسبت به رد درخواست طرفمان احساس گناه میکنیم. اما اشتباه نکنید؛ آموختن نه گفتن و اینکه نسبت به نه گفتن احساس بدی نداشته باشیم، مهارتی ضروری برای داشتن یک زندگی موفق اســت.
چگونه پاسخ رد را بپذیریم
از همان آغاز کودکی که برای زندگی به دیگران وابسته بودیم، به ما یاد دادهاند تا مقبولیت در بین دیگران و تایید آنها برایمان ارزشمند باشد. این امر باعث میشود که زمانی که تایید دیگران را دریافت نمیکنیم، دچار ترس شدید شویم. از طرفی ترس از پاسخ رد شنیدن و پس زده شدن بسیاری از ما را از رفتن به دنبال بزرگترین رویاهایمان بازمیدارد. آموختن اینکه حتی اگر دیگران با ما موافق نباشند نیز مشکلی نیست، کلید خوشبختی اســت.
چگونگی فهمیدن اینکه چه میخواهید
هنگامی که با جهان آشنا میشویم، بسیاری از ما برای جلب محبت و تایید دیگران، در تشخیص اینکه دیگران چه میخواهند و اولویت بخشیدن به خواستههای آنان متخصص میشویم. این عادتی نیست که بتواند شما را به شکوفایی شخصی رهنمون سازد. آموختن اینکه چگونه آنچه را حقیقتاً میخواهید را شناسایی کنید و همچنین جرات افتخار کردن به آن را داشته باشید، چیزی نیست که به ما یاد دهند، اما مسلماً برای رسیدن به موفقیت حیاتی اســت.
چگونه به راهنماییهای درونی گوش کنید
به عنوان یک تکنیک متداول به ما یاد دادهاند که به حرف پدر و مادرها و سپس به حرف آموزگارانمان گوش کنیم و به خرد درونی خود وقعی نگذاریم. آموختن توجه کردن به راهنماییهای درونی میتواند نقش بزرگی در داشتن یک زندگی شاد ایفا کند. با آموختن اینکه خرد خود را به رسمیت بشناسید و از آن پیروی کند میتواند فواید بسیاری را برایتان به همراه بیاورد.
چگونه لذت خود را در اولویت قرار دهید
در اکثر فرهنگها، داستان این اســت که اول کار، بعداً پاداش؛ تازه اگر خوش شانس باشیم! ما پیش پیش زحمتمان را میکشیم و به امید پاداش مینشینیم. اما در اغلب موارد نتیجۀ این رویکرد به زندگی، استرس و بدبختی اســت. داشتن ارادۀ این که شادی و لذت را مستقلاً به زندگیتان بیافزاید، راه خردمندانهای برای رسیدن به موفقیت حقیقی اســت.
چگونه خود را در اولویت قرار دهید
معمولاً در جامعۀ ما، خودخواهی مورد سرزنش قرار میگیرد و بیتوجهی به خود مورد ستایش. با این وجود، اگر قبل از همه به فکر خودمان نباشیم به شخصی بیفایده در دنیا بدل خواهیم شد. آموختن اینکه به شکلی موثر به خود توجه کنیم، به ما امکان میدهد تا به بهترین شکل در خدمت اهدافی که مشتاقانه در قلبمان داریم باشیم و بدین ترتیب انسانهای بهتری برای دنیا باشیم.
چه وقت تسلیم شویم
به اکثر ما یاد دادهاند که فارغ از رنج و هزینهها همواره مقاومت و پایداری کنیم، چرا که هر چه بخواهیم ارزش سخت کار کردن را دارد. اما بعضی وقتها ایثار و مشقتهایمان به چیزی جز نتایج بیخاصیت نمیانجامد و نهایتاً خسته و درمانده میشویم. کسانی که تجربۀ این موارد را داشتهاند، درک میکنند که مسیرهای پررنج و غم، پایانهای شاد ندارند. این امر اهمیت اینکه بدانیم چه زمانی تسلیم شویم و چگونه، دو چندان میکند.
چگونه آنچه را که هست بپذیریم و از آن لذت ببریم
بیشتر، بزرگتر، بهتر و سریعتر، دغدغۀ بسیار از آدمهای در جستجوی خوشبختی اســت. اما اگر یاد نگیریم که لحظۀ اکنون را در آغوش گیریم و از آنچه که زندگی به اکنون به ما داده لذت ببریم، نباید امیدی داشته باشیم که در آینده نیز هر چه که رقم خورد ما را خوشحال کند.
چگونه تقاضای کمک کنیم
ترس از نه شنیدن و سربار دیگران شدن (یا شاید تمایل ما به مستقل بودن)، اغلب ما را از تقاضای کمکی که برای رسیدن به چیز دلخواهمان بدان نیازمندیم بازمیدارد. بهتر اســت این مسائل برای خودتان حل کنید، چرا که انجام بسیاری از کارهای بزرگ بدون همکاری دیگران ممکن نیست. تقاضای کمک و حمایت کردن، بیشک یکی از مهمترین مهارتهای رسیدن به موفقیت اســت.
چگونه بگیریم
ما معمولاً دادن را خوب یاد گرفتهایم، اما گرفتن را خوب بلد نیستیم. وقتی که دریافت کننده هستیم حس بدی به ما دست میدهد. از آنجایی که فرهنگ ما دادن و اهدا کردن را میستاید، به راحتی پیش میآید که دچار فقدان مهارت گرفتن شویم. این عادت برای موفقیت مهم اســت و باید آن را بیاموزیم.
کلمات کلیدی: مهارتهای زندگی،موفقیت،زندگی موفق