مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

فصل چیدن یاقوت قرمز از زلف خار [مجموعه‌عکس]

جام جم سرا: چند روز است که از صبح زود می‌روند و سرکی لابلای درختان می‌کشند و با چوب و قیچی زرشک‌ها را می‌چینند؛ با احتیاط که مبادا زرشک رسیده و تازه، لِه و خراب شود. حالا دیگر تمام محصول چیده شده است و پهنش کرده‌اند مقابل آفتاب تا خشک شود.
آب چاه‌های زیرزمینی روستای آسین در منطقه زُهان، از توابع خراسان جنوبی، برخلاف بسیاری از روستاهای این استان که با بحران خشکسالی دست و پنجه نرم می‌کنند، محصول زرشک کشاورزان را به بار نشانده و حالا پیرمرد، چنگکش را در زرشک‌ها فرو می‌برد؛ با احتیاط آنها را در هوا پخش می‌کند تا باد از لابلایشان عبور کند و برگ و شاخه‌های جا مانده را با خود ببرد. کار جدا کردن برگ‌ها که به آخر می‌رسد، زمین سرخ می‌شود از زرشک‌های رسیده و خشک شده.


پاییز که می‌رسد سرشاخه‌های درختچه‌ها پُر می‌شود از دانه‌های قرمز با طعم ترش مایل به شیرین؛ و فضای باغ را بوی ترش و ملس پیچیده در هوا دربرمی‌گیرد. زرشک، به طور طبیعی و وحشی در مناطق مختلف ایران می‌روید اما تنها در استان خراسان است که به صورت کاشته شده و از نوع بی‌دانه آن کشت می‌شود و منبع درآمدی برای کشاورزان و باغداران است. عمر درخت زرشک نسبتاً زیاد است و گفته می‌شود در ناحیه بیرجند و قائن که محصول زرشکش معروف است درختانی وجود دارد که سن آنها به پنجاه یا شصت سال می‌رسد.
انتهای بهار و ابتدای تابستان، بوته زرشک شکوفه می‌دهد و غنچه‌های زرد رنگش در فصل پاییز، رنگ قرمز گیلاسی به خود می‌گیرند. در پاییز نیز زرشک قرمزرنگ می‌شود و کشاورزان محصول خود را برداشت می‌کنند. (متن: حمیده صفامنش/عکس: طاهره صلاحی مقدم/ایسنا)


ادامه مطلب ...

داستانک؛ دخترک و گردنبند یاقوت

[ad_1]

 

 

 

 

  برترین ها: دختر خردسالی وارد یک مغازه جواهر فروشی شد و به گردن بند یاقوت نشانی که در پشت ویترین بود اشاره کرد و به صاحب مغازه گفت: «این گردن بند را برای خواهر بزرگم می خواهم. ممکن اسـت آن را به زیباترین شکل ممکن بسته بندی کنید؟»

صاحب مغازه با کمی تردید به دخترک نگاهی کرده و پرسید: «چقدر پول همراه خود داری؟»

دختر، از جیب خود دستمال کوچکی را بیرون آورد و گره های آن را به دقت باز کرد. سپس در حالیکه محتویات آن را روی میز می ریخت با هیجان از جواهر فروش پرسید: «این کافی اسـت؟». پولی که او به همراه خود داشت، در واقع چند سکه پول خرد بود.

دخترک ادامه داد: «امروز روز تولد خواهر بزرگم اسـت. می خواهم این گردن بند یاقوت را به عنوان هدیه روز تولد، به او بدهم. پس از فوت مادرمان، خواهر بزرگم ، مثل مادر از ما مراقبت می کند. فکر می کنم او این گردن بند را دوست داشته باشد چون رنگ آن، درست همرنگ چشمان اوست.»

صاحب مغازه، گردن بند یاقوتی که دخترک می خواست را آورد و آن را در یک جعبه کوچک قرار داده و با کاغذ کادوی قرمز رنگی بسته بندی نمود. سپس بر روی آن یک روبان سبز چسباند و به دخترک داد و گفت: «وقتی می خواهی از خیابان رد شوی، دقت کن.» دختر کوچک شاد و خندان در حالیکه به بالا و پایین می پرید، به سمت خانه روان شد.

شب، هنگامی که جواهر فروش می خواست مغازه اش را تعطیل کند، دختری زیباروی با چشمانی آبی وارد مغازه شد. او یک جعبه کوچک جواهر که بسته بندی آن باز شده بود روی میز قرار داده و پرسید: «این گردن بند از مغازه شما خریداری شده اسـت؟ قیمت آن چقدر اسـت؟»

صاحب مغازه پاسخ داد که «قیمت کالاهای این مغازه، رازی اسـت بین من و خریدار.» دختر زیبا رو گفت: « خواهر کوچک من فقط مقداری پول خرد داشت. این گردن بند اصل اسـت و قیمت آن بالاست. پول خواهر من به این گردن بند یاقوت کبود نمی رسد.»

صاحب مغازه جعبه جواهر را مجدداً دوباره با دقت بسته بندی کرده و روبان آن را بر روی آن چسباند. سپس آن را به دختر زیبا داده و گفت: «خواهر کوچک شما، در مقایسه با تمامی انسان ها، قیمت بالاتری بابت این گردن بند پرداخته؛ چون او همه دار و ندار خود را برای خرید آن داده اسـت.»


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، …داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه …داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستانکداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه …بنز،هیونداو بخریداقساط بلند مدت علل خیانت های زناشویی مخصوص دختر و پسرهای خوش داستان کوتاه سایت تفریحی و کلیه حقوق مادی و معنوی و قالب این وب سایت متعلق به جذاب می باشد


ادامه مطلب ...