مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

۱۵سال است که از زنم کتک می‌خورم!

جام جم سرا: مرد که با سر و وضع آشفته وارد دادگاه خانواده شده بود، وقتی مقابل قاضی نشست، در تشریح علت درخواست جدایی‌اش گفت: دیگر خسته شده‌ام، شما را به خدا مرا از دست همسرم نجات دهید. قاضی که با شنیدن این حرف‌ها بسیار متعجب شده بود، همانطور که مرد را به آرامش دعوت می‌کرد، گفت: آرامش خود را حفظ کنید و بگویید چه اتفاقی افتاده که اینقدر پریشان احوال هستید.

مرد میانسال آهی کشید و در حالی که خود را روی صندلی جابه‌جا می‌کرد، گفت: «۱۵ سال قبل با دختر یکی از اقوام دور پدرم که ۹ سال از من کوچک‌تر بود و به تازگی در حوزه روان‌شناسی فارغ‌التحصیل شده بود، پیمان زناشویی بسته و او را با مهریه ۵۰۰ سکه طلا به عقد خود درآوردم. اما متاسفانه و برخلاف انتظارم، از‌‌ همان روزهای اول زندگی، متوجه تندخویی و عصبانیت همسرم شدم.

او ادامه داد: اوایل احساس می‌کردم، شاید به خاطر مشکلات کار و شروع زندگی مشترک به هم ریخته است، بنابراین به خود امید می‌دادم که به مرور زمان آرامش به زندگیمان بازمی‌گردد. اما حدود ۳ ماه بعد از ازدواج بر سر مسئله‌ای پیش پا افتاده بین من و همسرم جر و بحثی صورت گرفته که در کمال ناباوری او سیلی محکمی به صورتم زد که از تعجب خشکم زده بود!

به گزارش جام جم سرا، این مرد سپس به قاضی گفت: به قدری از این اتفاق شوکه بودم که قدرت انجام هیچ‌کاری را نداشتم. با این حال همسرم ضمن تهدید گفت که اگر بار دیگر فریادی سرش بکشم یا با او مخالفت کنم، باز هم کتکم خواهد زد. من که باز هم رفتار و حرف‌هایش را به حساب عصبانیت گذاشته بودم، سعی کردم ماجرای آن روز را برای همیشه فراموش کنم. اما چند روز بعد بر سر موضوع دیگری دوباره‌‌ همان رفتار خشن همسرم تکرار شد. در نتیجه تصمیم گرفتم تا از او جدا شوم و با سر و صورتی کبود به دادگاه رفته و دادخواست طلاق دادم. اما همسرم در دادگاه ابراز پشیمانی کرد و گفت سعی می‌کند این رفتار و حرکات ناپسندش را کنار بگذارد. بنابراین آشتی کرده به خانه برگشتم. غافل از اینکه چه سرنوشتی در انتظارم بود.

روز بعد وقتی از محل کارم به خانه برگشتم و از همسرم چای خواستم، ابتدا او را با سینی چای مقابلم دیدم، اما ناگهان و در کمال ناباوری استکان چای داغ را روی صورتم پاشید و با خونسردی گفت: این کار را کردم تا یاد بگیری دیگر برای فرار از زندگی و مشکلات به فکر طلاق و دادگاه نباشی! چند ماهی گذشت و همواره سعی کردم طوری رفتار کنم که عصبانی نشود تا اینکه متوجه شدم به زودی بچه‌دار می‌شویم، اما نه تنها از این موضوع خوشحال نشدم، بلکه دائم به این موضوع فکر می‌کردم که همسرم با این خلق و خو چگونه می‌خواهد فرزندمان را تربیت کند. از طرف دیگر با خود گفتم شاید با تولد فرزندمان خلق و خوی همسرم نیز عوض شود. اما سخت‌ در اشتباه بودم، چرا که همچنان رفتارهای پرخاشگرانه‌اش ادامه داشت. حالا هم حدود ۱۵ سال از زندگی مشترکمان گذشته، اما هیچ تغییری در او ایجاد نشده است. ضمن اینکه بر سر هر مسئله کوچکی که بر خلاف میلش باشد، مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرم. طوری که هیچ جای سالمی در بدنم ندارم و همه اعضای بدنم حداقل یک بار زیر ضربه‌های سنگین مشت و لگد همسرم شکسته و مدارکش هم موجود است!

مرد آه دیگری کشید و ادامه داد: «هفته گذشته به خاطر مشکلات کاری کمی دیر به خانه رسیدم، وقتی در را باز کردم، یک دفعه با چماق به طرفم حمله ور شد. من که دو پا داشتم، دو پای دیگر قرض کردم و به خانه مادرم پناه بردم. بالاخره پس از کلی فکر کردن تصمیم گرفتم تا تمام حق و حقوق او را یکجا و نقدی بپردازم و جانم را نجات دهم، بنابراین امروز به دادگاه آمدم تا دادخواست طلاق بدهم.»

قاضی پس از شنیدن اظهارات مرد میانسال به دلیل عدم حضور همسرش در دادگاه وقت دیگری را برای رسیدگی تعیین کرد تا پس از شنیدن حرف‌های زن در این باره تصمیم بگیرد. (آناج)


ادامه مطلب ...

طلاق “سعید” مجری معروف از همسرش “سیما” بعد از ۱۵سال زندگی

طلاق “سعید” مجری معروف از همسرش “سیما” بعد از ۱۵سال زندگی

دردسرهای مجری معروف و تماس‌های همکاران زن با او باعث شد همسرش با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق بدهد.

 منشی شعبه ۲۴۴ دادگاه خانواده مجتمع قضایی صدر تهران، نام زن و شوهری به نام سعید و سیما را صدا زد و آنها وارد اتاق قاضی شدند.

همسر مجریان همسر مجری معروف طلاق هنرمندان طلاق مجری

زن مصمم به جدایی بود و شوهرش با اصرار می‌خواست به خاطر پسر هشت‌ساله‌شان که ثمره عشق و زندگی ۱۵ ساله آنهاست، کوتاه بیاید و از جدایی منصرف شود اما زن فقط طلاق می‌خواست.

قاضی بهروز مهاجری، دادرس شعبه ۲۴۴ دادگاه خانواده پس از مطالعه پرونده این زوج، از زن جوان خواست درباره علت دادخواست جدایی بگوید.

زن جوان پس از مکثی کوتاه گفت:‌ طاقت ادامه زندگی با یک شوهر مجری را ندارم. این جدایی به نفع هردویمان است. اگر بازگردم، همان زندگی و دردهای قدیمی دوباره سراغم می‌آید.

۱۵ سال قبل با همسرم از طریق اقوام آشنا شدم و ازدواج کردم. از این که شوهرم مجری تلویزیون بود، به خود می‌بالیدم و به او افتخار می‌کردم.

حتی خیلی به او کمک کردم در کارش موفق شود و همیشه آرامش را در خانه برایش فراهم می‌کردم. هر روز که می‌گذشت عشق من و همسرم نسبت به هم بیشتر می‌شد و با به دنیا آمدن پسرمان این شور و علاقه بیشتر شد.

زن جوان تصریح کرد: از چند سال قبل، شرایط کاری شوهرم فشرده‌تر و محبوبیت او در کارش باعث شد با افراد بسیاری همکاری داشته باشد و وقت و بی‌وقت با او تماس گرفته می‌شد.

دیگر زندگی و کارش یکی شده بود و فضای اجرا سایه سنگینی بر زندگی مشترکمان انداخته بود. خانم‌هایی که در پروژه‌های کاری با شوهرم همکاری داشتند، وقت و بی‌وقت به او تلفن می‌زدند و همین سوهان روحم شده بود.

سیما گفت: از شوهرم می‌خواستم، کمی از کارهایش کم کند و مسائل کاری را به داخل خانه نکشد، اما بی‌فایده بود. احساس می‌کردم کار اجرا میان ما و زندگی عاشقانه‌مان فاصله می‌اندازد.

هر روز این مشکلات بیشتر می‌شد و دیگر راهی برای از بین بردن آن نبود و شوهرم نیز به دلیل تعهداتی که دارد، نمی‌تواند دست از کارهایش بردارد.

دیگر نمی‌توانستم این وضع را تحمل کنم. بنابراین به خانه پدری‌ام رفتم و فرزندم را هرازگاهی می‌دیدم. اکنون هم دادخواست طلاق داده‌ام و مهریه ۳۱۵ سکه‌ای‌ام را می‌بخشم تا از این زندگی نجات پیدا کنم. دیگر نمی‌توانم با حرفه شوهرم رقابت کنم.

در ادامه مرد مجری به قاضی گفت: آقای قاضی من عاشق همسر و پسرم هستم و زندگی‌مان را دوست دارم. با توجه به شرایط کاری‌ام افراد و حتی خانم‌های مختلفی با من تماس می‌گیرند و من مجبور هستم پاسخ دهم، اما همسرم نمی‌خواهد با این قضیه کنار بیاید و به جای کمک کردن به حل مشکلات، تصمیم به جدایی گرفته است.

سعید اضافه کرد: همسرم پیش از این که درخواست طلاق بدهد، یک روز خانه را ترک کرد و به خانه پدری‌اش رفت و دیگر بازنگشت. هر چه در این مدت خانواده خودش و خانواده من با او حرف زدیم تا از تصمیمی که گرفته منصرف شود، بی‌فایده بود.

حتی به خاطر فرزندمان هم حاضر نیست از تصمیمش صرف‌نظر کند. عاجزانه از همسرم می‌خواهم به خاطر عشق ۱۵ ساله‌ و تنها پسرمان به زندگی بازگردد. سعی می‌کنم اوضاع زندگی‌مان را سر و سامان بدهم، اما انگار جدایی، همسرم را آرام‌تر می‌کند.

من عاشق او هستم و نمی‌توانم درد کشیدن او را تحمل کنم. اگر او با جدایی راحت می‌شود من هم راضی به این جدایی هستم، اما اگر روزی دوباره خواست به این زندگی بازگردد، بداند که همیشه من و پسرم چشم‌انتظارش هستیم.

بهروز مهاجری، دادرس شعبه ۲۴۴ دادگاه خانواده مجتمع قضایی صدر تهران با شنیدن گفته‌های مرد مجری و همسرش آنها را به مشاور خانواده معرفی کرد تا شاید این زوج از تصمیمی که برای جدایی گرفته‌اند، صرف‌نظر کنند و زندگی مشترک خود را از سر بگیرند.

طلاق مجری طلاق هنرمندان همسر مجری معروف همسر مجریان


ادامه مطلب ...