مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سلفی جدید نوادگان امام خمینی (ره) [عکس]

سه شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 10:10

جام جم سرا- در این روزهای بهاری، تصویر سلفی جدیدی از سید حسن خمینی نوه امام خمینی (ره) و فرزندانش در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که آن را در ادامه می‌بینید.


ادامه مطلب ...

شعرهای امام خمینی (ره) درمورد امام زمان و وصف حضرت مهدی (عج)

امام خمینی (ره) که در سرتاسر زندگی پیوسته یاد امام زمان (عج) با ایشان همراه بود، در اشعار خود نیز به این امر می پرداختند، از این رو شاید ذکر تعدادی از اشعار خالی از لطف نباشد.

شعر امام خمینی در مورد امام زمانشعر امام خمینی در مورد امام زمان

روز وصل

غم مخور، ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
پرده را از روی ماه خویش بالا می زند
غمزه را سَر می دهد، غم از دل و جان می رود
بلبل اندر شاخسار گُل هویدا می شود
زاغ با صد شرمساری از گلستان می رود
محفل از نور رخ او، نورافشان می شود
هر چه غیر از ذکر یار، از یاد رندان می رود
ابرها، از نور خورشید رُخَش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان می رود
وعده ی دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش می رسد، ایام هجران می رود

شمس کامل

صف بیارایید رندان! رهبر دل آمده
جان برای دیدنش، منزل به منزل آمده
بلبل از شوق لقایش، پَرزنان بر شاخ گُل
گل ز هجر روی ماهش، پای در گِل آمده
طور سینا را بگو: ایام «صَعق» آخر رسید
موسِی حق در پی فرعون باطل آمده
بانگ زن بر جمع خفاشان پَست کور دل
از ورای کوهساران، شمس کامل آمده
بازگو اهریمنان را فصل عشرت بار بست
زندگی بر کام تان، زهر هلاهل آمده
دلبر مشکل گشا از بام چرخ چارُمین
با دم عیسی برای حل مشکل آمده
غم مخور، ای غرق دریای مصیبت غم مخور
در نجاتت، نوحِ کشتی بان به ساحل آمده

قسمتی از قصیده ی بهاریه ی انتظار

شد موسم عیش و طرب، بگذشت هنگام کَرَب
جام میِ گلگون طلب، از گُل عذاری مه جبین
قدّش چو سرو بوستان، خدّش به رنگ ارغوان
بویش چو بوی ضِیمَران، جسمش چو برگ یاسمین
چشمش چو چشم آهوان، ابروش مانند کمان
آب بقایش در دهان، مهرش هویدا از جبین
رویش چو روز وصل او، گیتی فروز و دل گشا
مویش چو شام هجر من، آشفته و پُر تاب و چین
با این چنین زیبا صنم، باید به بُستان زد قدم
جان فارغ از هر رنج و غم، دل خالی از هر مهر و کین
خاصه کنون کاندر جهان، گردیده مولودی عیان
کز بهر ذات پاک آن، شد امتزاج ماء و طین
از بهر تکریمش میان، بربسته خیل انبیا
از بهر تعظیمش کمر، خم کرده چرخ هفتمین
مهدی امام منتظر، نوباوه ی خیرالبشر
خلق دو عالم سر به سر، بر خوان احسانش نگین
مهر از ضیائش ذره ای، بد از عطایش بدره ای
دریا ز جودش قطره ای، گردون ز کِشتش خوشه چین
مرآت ذات کبریا، مشکوه انوار هُدا
منظور بعثِ انبیا، مقصود خلق عالمین
امرش قضا، حکمش قدر، حُبّش جنان، بغضش سَقَر
خاک رهش زیبد اگر، بر طُرّه ساید حور عین
دانند قرآن سر به سر، بابی ز مدحش مختصر
اصحاب علم و معرفت، ارباب ایمان و یقین
سلطان دین، شاه زَمَن، مالک رقاب مرد و زن
دارد به امر ذوالمِنَن، روی زمین، زیر نگین
ذاتش به امر دادگر، شد منبع فیض بشر
خیل ملایک سر به سر، در بند الطافش، رهین
حُبّش سفینه نوح آمد در مَثَل، لیکن اگر
مهرش نبودی نوح را می بود با طوفان قرین
گرنه وجود اقدسش، ظاهر شدی اندر جهان
کامل نگشتی دین حق ز امروز تا روز پسین
ایزد به نامش زد رقم، منشور ختم الاوصیا
چونان که جدّ امجدش گردید ختم المرسلین
نوح و خلیل و بوالبشر، ادریس و داود و پسر
از ابر فیضش مُستَمِد، از کان علمش مُستعین
موسی به کف دارد عصا، دربانیش را منتظر
آماده بهر اقتدا، عیسی به چرخ چارمین
ای خسرو گردون فَرَم، لختی نظر کن از کَرَم
کفارِ مُستولی نگر، اسلام مستضعف ببین

قسمتی از یک مسمط در مدح امام زمان (عج)

مصطفی سیرت، علی فر، فاطمه عصمت، حسن خو
هم حسین قدرت، علی زهد و محمد علم مَه رو
شاه جعفر فیض و کاظم حلم و هشتم قبله گیسو
هم تقی تقوا، نقی بخشایش و هم عسکری مو
* * * مهدی قائم که در وی جمع، اوصاف شهان شد
پادشاه عسکری طلعت، نقی حشمت، تقی فر
بوالحسن فرمان و موسی قدرت و تقدیر جعفر
علم باقر، زهد سجاد و حسینی تاج و افسر
مجتبی حلم و رضیه عفّت و صولت چو حیدر
* * * مصطفی اوصاف و مجلای خداوند جهان شد


ادامه مطلب ...

نامه صدیقه پهلوی ، دختر رضاشاه به امام خمینی (ره) + عکس

نامه صدیقه پهلوی ، دختر رضاشاه به امام خمینی (ره) + عکس

گزارشی از نامه صدیقه سوادکوهی دختر رضاخان به امام خمینی (ره) در روزهای پس از پیروزی انقلاب.

در نامه صدیقه که روزنامه اطلاعات متن آن را منتشر کرده، آمده است: «اینجانب صدیقه دختر رضاخان (رضاشاه سابق) و زهرا سوادکوهی می باشم که با انگیزه تلفن مورخه سه شنبه اول اسفند ۵۷ خانمی که خود را از کمیته آن امام به من معرفی کرد و گویا من بی نام و نشان را که از مردم طبقه سوم اجتماع نیز محروم ترم با شاهزاده خانم‌های معروف پهلوی اشتباه گرفتند و به کمیته احضارم کردند لذا مصدع اوقات گرانبهای شما شدم در حالی که اکنون مجال رسیدگی به این امور نیست.»

عکس زن شاه عکس دختر شاه زندگینامه رضا شاه بیوگرافی صدیقه پهلوی

در ادامه این نامه آمده است: «اینجانب بنا به وظیفه شرعی خود در روز ششم تشریف فرمایی آن حضرت موفق به زیارت شدم ولی حال که احضار گردیدم چه بهتر که این سعادت از نزدیک دست دهد تا جریان ۲۰ سال مبارزه حق طلبانه از دستگاه بی عدالت دربار و طبقه حاکمه با نخست وزیری هویدا را به عرض برسانم. پرونده دادخواهی در مورد اثبات نسب و احقاق حق خود را که بنا بر امر مرجع تقلید شیعیان آن زمان مرحوم حضرت آیت الله بروجردی به جریان انداخته ام در تمام مراجع صلاحیت دار کشور نظیر اداره معاضدت قضایی شعبه اول دادگاه‌های شهرستان تهران، شعبه ۶ دادگاه استان مرکزی و شعبه هفتم دیوان عالی کشور و دادگاههای کرمانشاه، همدان، مازندران، وزارت دربار، کمیسیون عرایض دربار، سازمان امنیت و… سابقه طولانی دارد.

عکس زن شاه عکس دختر شاه زندگینامه رضا شاه بیوگرافی صدیقه پهلوی

ضمنا چون مرحوم آیت الله بروجردی به من فرمودند در نهایت سیدی شما را یاری خواهد کرد من ابتدا فکر کردم منظورشان امام جمعه سابق تهران است.

پس از ملاحظه منزل و دم و دستگاه درباری و بریز و بپاش ایشان متوجه شدم او نیست و با تلفن پریروز دستگیرم شد آن سید یاری کننده زعیم و مرجع عالیقدر شیعیان فعلی می‌باشد.

علی هذا من فاقد شناسنامه هستم به جهت اینکه وزارت دربار گفتند که شوهرش مصدقی است و اشرف پهلوی هم گفت ما این خواهر بیسواد که با لهجه صحبت می‌نماید را نمی توانیم شناسنامه پهلوی دهیم ناچار تقاضا کردم شناسنامه پهلوی نمی خواهم با شناسنامه مادرم که سوادکوه است به من شناسنامه بدهید آن هم پس از تشریفات اداری از دربار به وزارت دادگستری سپس به اداره ثبت احوال ارسال کردم که آنها هم اظهار داشتند باید یک مقام صلاحیت دار دستور بدهد.»

عکس زن شاه عکس دختر شاه زندگینامه رضا شاه بیوگرافی صدیقه پهلوی

در بخش پایانی از این نامه آمده است: «به علت پیگیری ۲۰ ساله نه تنها چیزی دست مرا نگرفت بلکه بیش از ۴۰ هزار تومان قرض و از دست دادن درآمد روزانه شوهرم نصیبم گردید و فقط نزدیک به ۷۰۰ متر زمین از ارثیه مادری که در مازندران است بنابراین پس از تحقیق کافی از ادارات فوق و محل های سکونت من استدعای رسیدگی و احضارم را می‌نمایم تا با مدارک موجود بتوان حق مظلومی را از ظالمان اخذ و ضمنا به وصیت مرحوم آیت الله بروجردی نیز عمل شود.»

صدیقه پهلوی متولد ۱۲۹۶ فرزند یکی از ۴ همسر رضاشاه یعنی زهرا سوادکوهی بود و مادرش را در شیرخوارگی به علت بیماری سل از دست داد.

صدیقه پهلوی تا زمان انقلاب ایران با نام خانوادگی پدرخوانده اش، کدویی، شناخته می شد و لذا هرگز به خاندان سلطنتی راه نیافت.

او در دی ماه ۱۳۶۸در سن ۷۲ سالگی در تهران درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

حلبی نشین های تهران پارس در باران می‌میرند

کیهان و اطلاعات در زمان بحبوحه انقلاب اسلامی به انتشار گزارش‌های خواندنی و جالب در کنار خبرهای مربوط به انقلاب و جنگ می پرداختند.

عکس زن شاه عکس دختر شاه زندگینامه رضا شاه بیوگرافی صدیقه پهلوی

یکی از گزارش های خواندنی این روزنامه ها درباره حلبی آباد تهرانپارس بود که در فروردین سال ۵۹ به بهانه دیدار رئیس جمهور وقت در صفحه ۵ روزنامه کیهان منتشر شد.

در بخشی از این گزارش با تیتر «حلبی نشین‌ها در باد می لرزند و در باران می‌میرند» آمده بود: «خیابانی در دل شهر حلبی‌ها، خیابانی در شهر فقر و ویرانی. خیابانی که از کوچه تنگ تر است از حیاط هم کوچکتر، عمر این خیابان و خیابان های دیگر حلبی آباد به بادی بند است. باد اگر تند بوزد، خانه های حلبی فرو می ریزد و آنگاه از کوچه و خیابان و حیاط حلبی نشین ها هم چیزی باقی نمی ماند.

همه چیز از زباله می روید اما بهداشت در زباله می میرد. در یک وجب جا می شویند، می پزند و می خورند. با گل استکان ها را می شویند، در زباله بچه ها ته مانده غذای دیگران را مزه مزه می کنند، در خاک آلوده بر سر آب و آبادانی با هم حرفشان می شود. حلبی آبادهای تهران حاصل رشد سرمایه داری وابسته در پی «رفرم» آمریکایی بهمن ماه سال ۴۱ هستند. در حلبی آبادها اعتیاد بیداد می کند و حتی خیلی از کودکان کم سن و سال هم معتاد هستند. یکی از ساکنان حلبی آباد می گوید برای معالجه بیماری های فراوان مردم فقیر و محروم منطقه حضور حتی یک پزشک می تواند کمک موثری باشد. سیم های برق درحلبی آباد تهرانپارس روی زمین طوری قرار دارد که هر لحظه احتمال برق گرفتگی ساکنین وجود دارد.»

عکس زن شاه عکس دختر شاه زندگینامه رضا شاه بیوگرافی صدیقه پهلوی

در روزهای آخر سال های ۵۷ و ۵۸ بیشتر گزارش‌ها حول و حوش اتفاقات مربوط به انقلاب، درگیری ها، حتی گزارش‌هایی از آوارگی شاه منتشر می شد. در فروردین سال ۵۹ کیهان گزارش های لحظه به لحظه از فرار شاه به مصر خبر می داد. حتی گزارشی از بازتاب و واکنش تند ایران نسبت به پناهندگی محمدرضا در مصر منتشر شد. در این اخبار حتی به جزئیات نیز پرداخته می شد مانند تلاش پزشکان آمریکایی و مصری برای خارج کردن طحال شاه!

در آن زمان همچنان روزنامه ها از حمله مهاجمان به پاسگاه‌های مرزی و درگیری هایی که در شهرها وجود داشت خبر می دادند. در بین همه این تیترها مقررات جدید هم مخاطب خود را داشت مانند ممنوعیت ورود اتومبیل و کالاهای لوکس به کشور آن هم بر اساس مقررات جدید واردات و صادرات، البته سود بازرگانی لوازم آرایش هم افزایش یافته بود.

کاخ های کیش مهر و موم شدند

در گزارش دیگری که ۲۶ اسفند ۵۷ نوشته شده بود از مهر و موم شدن کاخ های جزیره کیش خبر می داد.

در این گزارش آمده بود که استاندار استان ساحلی نماینده اعزامی امام خمینی در بندرعباس آیت الله امینی نجف آبادی و آیت الله مسعودی خمینی با یک فروند هواپیمای نیروی هوایی ملی به جزیره کیش رفتند.

عکس زن شاه عکس دختر شاه زندگینامه رضا شاه بیوگرافی صدیقه پهلوی

در کیش وسایل موجود در کاخ های چهارگانه شاه سابق، رضا پهلوی، نخست وزیر، وزیر دربار سابق صورت برداری و درهای کاخ ها مهر و موم شد. چند هتل بزرگ ۴۰۰ اتاقی، ۵۰۰ ویلای مدرن و کاخ ها و ساختمان های متعدد جانبی آن، قایق های متعدد فوق مدرن شاه سابق که با موتور جت کار می کند، وسایل کازینو که هر دستگاه از ماشین های قمار آن تا ۱۲ میلیون تومان ارزش دارد، همگی در اختیار نیروهای انقلاب اسلامی است.

نماینده امام پیشنهاد کرده بود که می توان با کسب اجازه از امام خمینی یک دانشگاه علوم دریایی در کیش تاسیس کرد و در هتل ها و ویلاها و خانه های سازمانی نیز دانشجویان و استادان اقامت کنند.

عکس زن شاه عکس دختر شاه زندگینامه رضا شاه بیوگرافی صدیقه پهلوی

در میان اخبار و گزارش‌های خبری رسانه‌ها در سال‌های انقلاب هم مطالبی ویژه تحویل سال و فرارسید نوروزی فراهم می‌آوردند. از این دست مطالبویژه می توان به مطلبی اشاره کرده که درباره علت نامیده شدن سال ۵۹ به سال میمون اشاره داشت. این گزارش در واقع یک رپورتاژ تحقیقی درباره تاریخچه تقویم و سنجش روز ماه وسال بوده است.

در بخش‌هایی از این گزارش آمده بود نوروز در فرهنگ ایرانی روز به بند کشیدن ضحاک است، یعنی روزی که مردم ایران به رهبری کاوه آهنگر قیام کردند و ضحاک شاه ستمگر را به بند کشیدند. امیدواریم سال جدید در یک جو آرامتری شروع شود، این چیزی است که امیدواریم مردم به عنوان عیدی از ما بپذیرند. این پژوهش کاری از تیمور گورگین بوده است.

دکتر صادق جلالی نیز به انتشار گزارشی در ویژه نامه نوروز کیهان که سال ۵۸ منتشر شد پرداخته بود و با عنوان «عروس نوروز بر جاده طلا می خرامد» نوشته بود.

عکس زن شاه عکس دختر شاه زندگینامه رضا شاه بیوگرافی صدیقه پهلوی

در بخش‌هایی از این متن نوروزی می‌خوانیم: «عمر بن عبدالعزیز خلیفه خوشنام اموی تازه چشم از جهان بسته بود. در دوره او مردم آزاد بودند که نوروز را جشن بگیرند، اما پس از او وضع عوض شده بود و حکام فارس مخصوصا حاکم استخر می ترسیدند این جشن میهنی ایرانیان که تنها اسلام را با خاندان پیامبر و علی(ع) می خواستند و اصالت این مذهب پاک را در وجود آنها می دیدند، به شورش و انقلاب علیه بنی امیه وا دارد…»

این یکی از داستان هایی بود که به تفصیل توسط صادق جلالی در این شماره از ویژه نامه کیهان منتشر شده بود. روزنامه کیهان در عید نوروزی که با زمزمه‌های آغاز جنگ تحمیلی همراه بود گزارش ویژه ای نوشت که در آن مردم را به تقسیم کردن عید خود با جنگ زدگان ترغیب می کرد. در این گزارش تصاویری از مردم جنگ زده خوزستان منتشر شده بود و از مردم می خواست تا شادی‌های خودشان را در عید نوروز با این افراد تقسیم کنند.(مهر)

بیوگرافی صدیقه پهلوی زندگینامه رضا شاه عکس دختر شاه عکس زن شاه


ادامه مطلب ...

تعبیر زیبای امام (ره) درباره اموال شبهه ناک

مطابق فرمایشات ائمه اگر کسی خواهان دوری از لقمه حرام است چاره ای ندارد جز اینکه تا می تواند از مال شبهه ناک پرهیز نماید…

شاید برای عده ای سوال شود که چرا اسلام اینقدر روی مال حلال و حرام و غذای حلال و حرام تاکید ویژه دارد؟ علتش این است که مال و لقمه حرام، قلب را تاریک می کند و بصیرتش را از بین می برد؛ ولی خوردن حلال سبب روشنایی و بینایی دل می شود و تاریکی یا روشنایی دل از اعتقاد قلبی پدید می آید نه از مالی که انسان به حرام یا حلال بودنش معتقد است.
در آیه ۱۲۰ از سوره انعام می خوانیم:
«وَ ذَرُواْ ظَاهِرَ الإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُواْ یَقْتَرِفُونَ.»
«و گناه را چه آشکار و چه پنهان ترک کنید [زیرا] آنها که گناه مى‏کنند، به زودى سزاى اعمالى را که مرتکب مى‏شدند خواهند دید.»
                                                                                                     ***
سه نکته:
* هشدار نسبت به گناهان پنهانی

طبیعت نفس بشر اینگونه است که چه در گذشته چه امروز تنها از گناه آشکار هراس داشته و دارند. اما خداوند در این آیه نسبت به گناهان پنهانی نیز هشدار جدی می دهد. بعضى گفته اند مراد از گناهان پنهان، گناهانى است که آثار آن پنهان است، مثل غذاهاى حرام که قساوت قلب مى آورد.

** خطر جدی در کمین همه کسب و کارها
از طرفی یکی از تعابیری که در زبان عربی برای گناه بکار می برند “کسب” است. در آیه هم می فرماید یکسبون الاثم یعنی کسب گناه می کنید. شاید این تعبیر نیز نشان دهنده این باشد که کسب و تجارت و درآوردن روزی حلال چقدر اهمیت دارد و چقدر سخت است زیرا با این تعبیر گویا بسیاری از گناهان در همین مسیر رزق حلال و حرام گریبان انسان را می گیرند! پس در کسب و کار و اداره و هرجا که هستیم خیلی زیاد روی درآمدمان حساس باشیم تا حرام در آن وارد نشود.

*** تعبیر زیبای امام (ره) درباره اموال شبهه ناک
مطابق فرمایشات ائمه اگر کسی خواهان دوری از لقمه حرام است چاره ای ندارد جز اینکه تا می تواند از مال شبهه ناک پرهیز نماید. زیرا اگر از مال شبهه ناک پرهیز نکنیم و محتاط نباشیم، شیطان به تدریج بر ما مسلط می شود. امام خمینی(ره) جمله بسیار زیبایی دارند که: “غذای شبهه ناک انسان را در محرمات جرات می دهد.” براستی هم چنین است و لقمه حرام انسان را به جایی می رساند که حتی در برابر امام حسین (ع) بایستد و ولی خدا را به شهادت برساند.


ادامه مطلب ...

امام خمینی (ره) و محبت به خانواده

[ad_1]

پیامبر گونه رفتار می‌کردند

آقای سید رحیم میریان:

برخورد امام با خانواده‌شان پیامبر گونه بود. بعدازظهرها که می‌شد خانواده امام، نوه‌‌ها، دخترها و عروس می‌آمدند و دور ایشان می‌نشستند و چنان با امام گرم می‌گرفتند و شوخی و مزاح می‌کردند که تصور چنین حالتی برای یک رهبر سیاسی با آن همه مشغله شاید غیرممکن اســت.
من بعضی از روزها شاهد بودم که امام با این سن و سال و مشغله‌ی کاری با علی بازی می‌کرد. ایشان یک طرف اتاق می‌ایستاد و علی در طرف دیگر و با علی توپ بازی می‌کرد.(1)

توجهشان به خانواده بود

خانم فرشته اعرابی:

امام در تمام طول شبانه روز حتی یک دقیقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعیین شده نداشتند. ایشان با در توجه به شرایط سنی و میزان فعالیتی که داشتند باز هم ساعات خاصی را در سه نوبت (هر کدام بین نیم تا یک ساعت) به اهالی منزل اختصاص داده بودند که هر کدام از ما که مایل بودیم خدمت ایشان می‌رسیدیم و مسائلمان را مطرح می‌کردیم. امام در این ساعات معمولاً، فکراً و روحاً توجهشان به خانواده بود، هر سؤالی می‌کردیم بدون جواب نمی‌گذاشتند. حتی هیچگاه خودشان ابتدا مسائل را مطرح نمی‌کردند و می‌خواستند که از این وقت، اعضای خانواده استفاده کرده و برحسب ضرورت مسائلشان را عنوان کنند. اگر سؤالی را به دلیل کمبود وقت پاسخ نمی‌دادند، حتماً در خاطرشان بود که در فرصت مناسب دیگری پاسخ دهند.(2)

بسیار صمیمی‌ بودند

خانم فرشته اعرابی:

امام در برخوردهایشان با افراد آنچنان صمیمی‌ بودند که انسان فکر می‌کرد ایشان هیچ کار و مشغله‌ی دیگری ندارند جز اینکه با او صحبت کنند. گاهی از مسائل شخصی و مشکلات ما سؤال می‌کردند به گونه‌ای ‌که واقعاً انتظار نمی‌رفت امام با این همه مسئولیت‌هایی که بر دوش دارند و با این وقت اندک، این قدر نسبت به مسائل خانواده دقت داشته باشند.(3)

همیشه تبستم می‌کردند

خانم عاطفه‌ اشراقی (نوه امام):

معمولاً اوقات استراحت امام به آنجا می‌رفتیم. گاهی اوقات قبل از نماز مغرب و عشا و گاهی بعد از اخبار و گاهی هم صبح‌ها قبل از رفتن به مدرسه. وقتی وارد اتاق ایشان می‌شدم احساس می‌کردم امام سراپا غرق در شادی شده‌اند و با لبخندی جواب سلام مرا می‌دهند. هنوز هم وقتی به مرقد ایشان می‌روم و سلام می‌دهم، باز تبسم امام را می‌بینم. این لبخند شیرین آقا هیچ گاه فراموشم نخواهد شد. البته امام در هنگام دیدار با هریک از نزدیکان خویش، همین گونه عمل می‌کردند و هیچ تفاوتی در ابراز علاقه‌شان دیده نمی‌شد.(4)

چرا احمد بیمار اســت؟

حجت الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی:

امام علاقه‌ی عجیبی به همسر و فرزندان و نوه‌ها ‌و حتی وابستگان خود دارند. حتی اگر یکی از اعضاء دفتر ایشان بیماری پیدا کند، امام مرتب احوالپرسی می‌کنند. سفارش می‌کنند به مداوا و پزشک و مرتب از وضع آنان جستجو می‌کنند و امر به رفتن بیمارستان.
یک روز حاج احمد آقا برای خواندن پیام امام به جایی رفته بود. امام صحبت ایشان را از رادیو می‌شنیدند. ایشان قبل از پیام گفت که امروز حال من مساعد نبود. امام فوراً سراغ گرفتند که حال ایشان چطور اســت و چرا بیمارند؟(5)

برو ببین مصطفی کجاست؟

شیخ غلامرضا (خدمتکار منزل امام در نجف):

امام به حاج آقا مصطفی خیلی علاقه داشتند. منزل آقا مصطفی نزدیک مسجد ترک‌ها در نجف بود. اگر یک روز ایشان دیر می‌کرد یا نمی‌آمد، امام می‌گفتند: «شیخ غلامرضا برو ببین مصطفی کجاست.»(6)

هر وقت امام از او یاد می‌کند

آیت الله خاتم یزدی:

مرحوم حاج آقا مصطفی در رابطه با علاقه امام به فرزندانش می‌گفت: «امام بچه‌ای ‌داشت که فلج بود و چند سالی زنده بود و بعد وفات کرد. با اینکه آن بچه فلج بود و زود هم از دنیا رفت معذلک هر وقت امام از او یاد می‌کند خیلی متأثر و ناراحت می‌شود.(7)

تحمل دیدن لحظه خداحافظی را نداریم

حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی:

امام شدیداً عاطفی هستند. مثلاً وقتی نجف بودند و گاهی خواهرهایم می‌آمدند آنجا، و بعد می‌خواستند بروند طوری بود که من هیچ وقت موقع خداحافظی قدرت ایستادن توی حیاط و دیدن خداحافظی آن‌ها را با امام نداشتم، می‌گذاشتم و می‌رفتم. مرحوم برادرم هم همین را می‌گفتند که من آن لحظه خداحافظی را نمی‌توانم ببینم. چون امام تا آن حد با فرزندان خود عاطفی برخورد می‌کنند که انسان تحمّل دیدن آن را ندارد. اما یک ذره شما فکر کنید این مسایل روی تصمیم گیری‌هایشان و یا در آن کارهایی که می‌خواهند بکنند اثر دارد، ندارد.(8)

زهرا فوراً بیاید او را ببینم

خانم زهرا اشراقی (نوه امام):

وقتی که آیت الله خاتمی ‌پدر همسرم فوت کرد، من برای شرکت در مراسم سوگواری ایشان به یزد رفتم. مادرم دائماً می‌گفتند امام خیلی سراغت را می‌گیرد. آقا از دوری من ابراز ناراحتی کرده بودند. دلشان می‌خواست مرا ببینند و تسلیتی بگویند تا روحم آرام شود. وقتی به تهران رسیدم بلافاصله زنگ زدند و پیغام دادند که زهرا فوراً بیاید می‌خواهم ببینمش، و این برای من خیلی جالب بود که امام با وجود این همه مشکلات باز به فکر خانواده‌شان بودند و می‌خواستند از نوه‌شان دلجویی کنند. ایشان هیچگاه بی‌تفاوت از کنار مسئله‌ای ‌نمی‌گذاشتند.(9)

در گوشمان دعا می‌خواندند

خانم فریده مصطفوی:

امام خیلی صمیمی، خودمانی و مهربان هستند. مخصوصاً با مادرمان که از همه جهت احترام ایشان را دارند. رفتار ایشان از زمان طلبگی تاکنون هیچ فرقی نکرده اســت. از موقعی که به خاطر دارم همین برخوردها را با ما داشته‌اند. ما (فرزندانشان) از اول نسبت به ایشان احترام خاصی قائل بودیم و مقید بودیم که کاری خلاف میل ایشان انجام ندهیم. هم اکنون نیز امام با ما چنین رفتاری دارند و با این همه گرفتاری‌های سیاسی و اجتماعی، ایشان هیچ فاصله‌ای ‌با خانواده نگرفته‌اند. الان مثل گذشته به خدمتشان می‌رویم و در موقع خداحافظی، مثل اکثر پدرهای مقید، دعا به گوشمان می‌خوانند. (10)

به قم که رسیدی تلفن کن

خانم فریده مصطفوی:

من ساکن قم بودم. هر وقت که می‌رفتم با امام خداحافظی کنم به من می‌فرمودند: ((به مجرادی که به قم رسیدی تلفن کن».
«تلفن که می‌کنی به حاجی عیسی بگو که بیاید به من بگوید. همین طور تلفن نکن که من رسیده‌ام. این‌ها نمی‌آیند به من بگویند. فکر نمی‌کند که من دلواپسم. تو قید کن به حاج عیسی که برو به آقا بگو.»
من پیش خودم فکر می‌کردم که آقا چقدر دلواپس من هستند. در صورتی که خیلی‌ها هم بودند، ولی هیچکس به من چنین حرفی نمی‌زد و دیگر بعد از ایشان هم هیچکس به من چنین حرفی نزد. این سخن آقا باعث می‌شد که من فکر کنم لابد آقا خیلی نسبت به من علاقمند بودند.(11)

نگاهشان پر محبت بود

خانم فرشته اعرابی (نوه امام):

امام نگاهشان آن قدر پرمحبت و آن قدر تسلی دهنده بود که خدا شاهد اســت - گاهی اوقات، خوب، گرفتاری طبیعی اســت که برای هر کسی در زندگی هست؛ گرفتاری و ناراحتی فشارهای عصبی - هر وقت گرفتاری زیادی پیدا می‌کردیم بی‌اختیار پا می‌شدیم می‌آمدیم نزد ایشان. به محض اینکه ایشان جواب سلام ما را می‌گفتند و نگاهمان می‌کردند، واقعاً می‌توانم بگویم تمامش یادمان می‌رفت. یک ذره اغراق نمی‌کنم؛ واقعاً یادمان می‌رفت، تا وقتی پیش ایشان بودیم. وقتی جدا می‌شدیم دو مرتبه تمام ناراحتی‌ها هجوم می‌آوردند.(12)

بیا از این غذا بخور

آقای سید رضا مصطفوی (نوه امام):

هر وقت داداش من پیش امام می‌رفت و امام داشتند غذا می‌خوردند ایشان از غذای خودشان که مناسب با وضع مزاجی‌شان درست می‌شد و با غذای ما معمولاً فرق می‌کرد به ایشان می‌دادند. گاهی هم که من به ایشان وارد می‌شدم می‌گفتند: «رضا بیا از این غذا بخور» و این جوری به ما اظهار محبت می‌کردند.(13)

خودکار به چشمتان نرود

خانم زهرا اشراقی:

امام تا این حد مواظب ما بود که اگر ما مشغول نوشتن چیزی بودیم به ما می‌گفتند: «مواظب باشید خودکار در چشمتان نرود». من می‌گفتم خودکار چاه ربطی به چشممان دارد؟ ایشان می‌گفتند: «ممکن اســت یک وقت بچه روی شما بیفتد و خودکار در چشمتان برود».(14)

چیزی که مهم اســت دختر اســت

خانم فرشته اعرابی:

علاقه آقا به دختر خیلی زیاد بود؛ یعنی به کسانی که فرزند دختر داشتند می‌گفتند: «آن چیزی که مهم اســت، دختر اســت». همیشه می‌گفتند: «آن کسی که مورد علاقه می‌تواند قرار بگیرد دختر اســت». شاید به همین خاطر بود که عقیده داشتند از دامن زن مرد به معراج می‌رود.(15)

تمام اعیاد را عیدی می‌دادند

خانم زهرا مصطفوی:

امام تمام اعیاد را به ما عیدی می‌دادند از زمان بچگی، البته به مطابق زمان تغییر کرده و امروز رسیده به سیصد تومان. عیدها به ما سیصد تومان می‌دهند. نه ما، هر کسی توی خانه باشد، از خانم گرفته تا کارگر توی منزل. مهمان اگر باشد به همه می‌دهند؛ بچه‌ها ‌صد تومان بزرگترها سیصد تومان.
یادم اســت وقتی در نجف بودم امام آنجا دو دینار عیدی می‌دادند. یک روزی که صبح عید بود (یکی از این اعیاد حالا یا مذهبی یا عید بزرگ غیرمذهبی فرق نمی‌کرد) منتظر بودیم ایشان عیدی بدهند. اما امام گفتند: «من امروز عیدی ندارم». گفتیم که «چطور شما عیدی ندارید؟» گفتند: «من از پولی که مخصوص خودم باشد و پول شخصی‌ام اســت به شما عیدی می‌دهم، حالا پول شخصی ندارم، طبیعتاً نمی‌توانم عیدی بدهم». خوب ما که نمی‌توانستیم صرف نظر کنیم، قرار بر این شد همشیره‌ی بزرگم قرض بدهد به ایشان تا ایشان به ما عیدی بدهند، تا بعد اگر پولی پیدا کردند قرضشان را بدهند. امام گفتند: «شاید پولی پیدا نکردم، اگر پیدا نکردم قرضتان می‌ماند». ما هم گفتیم: «انشاءالله پیدا می‌کنید و خواهر بزرگم رفت پولی از خودش آورد به آقا قرض داد». ایشان آن را به ما عیدی دادند و بعد هم ایشان قرضشان را ادا کردند.(16)

حال فلانی چطور اســت؟

خانم زهرا اشراقی:

وقتی امام در بیمارستان بستری بودند، خواهرم مریض بود. ایشان در آن حال اغما و بیهوشی هر وقت چشمشان به یکی از ما می‌افتاد سراغ او را می‌گرفتند. یعنی وقتی چشم باز می‌کردند فقط می‌پرسیدند: «فلان کسی چطور اســت، حالش خوبه؟» همین نمونه کافی اســت تا بفهمیم امام تا چه حد به مسایل عاطفی اهمیت می‌دادند.(17)

مگر صندلی نیست که بنشینید؟

فرشته اعرابی:

امام در روزهایی که حالشان هیچ خوب نبود و ما به زیارتشان در بیمارستان می‌رفتیم همین که ما را کنار تخت‌شان می‌دیدند با محبت می‌فرمودند مگر صندلی نیست که بنشینید، می‌گفتیم آقا ما راحت هستیم می‌فرمودند نه، خسته می‌شوید. (18)

پی‌نوشت‌ها:

1- برداشت‌‌هایی از سیره‌ی امام خمینی، ج 1، ص 20.
2- همان، ص19.
3- همان، ص20.
4- همان.
5- همان، ص13.
6- همان، ج 2، ص 182.
7- همان.
8- همان، ص189.
9- همان، ج 1، ص 14.
10- همان، ص 88.
11- همان، ص 14.
12- همان، ص 17.
13- همان، ص 31.
14- همان، ص 32.
15- همان، ص 35.
16- همان، ص 36.
17- همان، ج 2، ص 190.
18- همان، ص 195.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‌هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

پایگاه خبری جماران امام خمینی انقلاب اسلامیامام خمینی روح الله خمینی خمینی سید حسن خمینی حاج احمد خمینی جمارانبیانات در بیست و دومین سالگرد امام خمینیرهماه رجب، ماه رحمت و برکت الهی است ارادت مردم به امام بزرگوار، به معنی پذیرش مکتب امام نقش امام خمینیره و مقام معظم رهبری در بیداری اسلامی و نقش امام خمینیره و مقام معظم رهبری در بیداری اسلامی و خیزش علیه نظام سلطه جهانیبسیج در گفتمان امام خمینی ـ بسیج عامل نجات کشور تأسیس بسیج با صدور فرمان امام خمینی ره ماه‌ها پیش از آغاز جنگ وصیت نامه امام خامنه ای روزنامه کیهان وصیتنامه رهبر معظم انقلاب در سال را به نقل از دفتر نشر آثار حضرت آیت یک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتاین ابزار به مدیران سایت ها و وبلاگ ها این امکان را می دهد که فایل های ویدیویی خود را پاسخ امام خامنه ای به افراط و تفریط صادق شیرازی و …کلیپ زیبایی از هوشمندی حضرت امام خامنه ای که اختلافات مذهبی را به بهترین شکل به نفع الف واکنش سیدحسن‌خمینی به انتشار فایل صوتی …واکنش سیدحسن‌خمینی به انتشار فایل صوتی منتظریبازگو کردن دروغها چه فایده ای دارد؟پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک حدیث امر به امر به معروف و نهی از منکر اینقدر مهم و ظریفه که گاهی دو امام دست در دست هم میدن تا وضوی صاحب نیوز پایگاه خبری، تحلیلی استان اصفهاناربعین حسینی در حریم حضرت عشق تصاویر حال و هوای این روز های حرم حضرت عباس علیه


ادامه مطلب ...

امام خمینی (ره) و رعایت آسایش و حقوق خانواده

[ad_1]

سعی داشتند مزاحم ما نباشند

مصطفی کفاش‌زاده:

خانم امام می‌گفتند بنده تا یاد دارم و با ایشان زندگی می‌کنم هر شب (همیشه) به نماز شب می‌ایستادند و سعی داشتند که مزاحم من یا بچه‌ها ‌نباشند. حتی یک شب هم ما به خاطر نماز شب آقا بیدار نشدیم، مگر اینکه مثلاً خودمان بیدار بودیم. مسافرت هم که می‌رفتیم آقا برای نماز شب که بیدار می‌شدند طوری حرکت می‌کردند و آهسته راه می‌رفتند و وضو می‌گرفتند که مزاحم دیگران نبودند.(1)

تنها جلوی پایشان روشن بود

آقای دکتر محمود بروجردی (داماد امام):

در دل شب هنگامی ‌که امام برای نماز شب برمی‌خاستند لامپ را روشن نمی‌کردند، بلکه از یک چراغ قوه بسیار کوچک استفاده می‌کردند که تنها جلوی پای ایشان را
روشن می‌کرد. امام به آرامی ‌راه می‌رفتند تا دیگران بیدار نشوند. (2)

دیگر پیش من نخواب!

خانم زهرا مصطفوی:

من مدت‌ها نزد امام می‌خوابیدم. مواقعی که مادرم سفر بود. ایشان می‌گفتند که تو نمی‌خواهد پیش من بخوابی، چون تو خوابت خیلی سبک اسـت و این برای من اشکال دارد. حتی ساعتی را که برای بیدار شدنشان بود یک وقتی لای یک چیزی پیچیدند و بردند دو اطاق آن طرف‌تر، که وقتی زنگ می‌زند من بیدار نشوم.
فردا صبح من بیدار شده بودم. بیدار بودم، اما به روی خودم نیاوردم که بیدار شده‌ام. چون ایشان می‌خواستند نماز شب بخوانند. فردا صبح برای اینکه ببینند من بیدار شدم یا نه، به من گفتند: «تو صدای زنگ را شنیدی؟» من می‌خواستم نه راست بگویم نه دروغ، گفتم مگر توی اطاق شما ساعت بود که من بیدار شوم؟ ایشان هم متوجه شدند که من دارم زرنگی می‌کنم. گفتند: «تو جواب مرا بده، تو از صدای ساعت بیدار شدی؟» ناچار بودم بگویم بله. لذا گفتم من احتمالاً بیدار بودم (برای اینکه واقعاً صدای ساعت خیلی دور بود و خیلی ضعیف). پس از این آقا گفتند: «دیگر تو نباید پیش من بخوابی، برای اینکه من همه‌اش ناراحت این هستم که تو بیدار می‌شوی». گفتم من مخصوصاً می‌خواهم که کسی پیش شما بخوابد (موقعی بود که ایشان ناراحتی قلبی داشتند و به تهران آمده بودند) که اگر شبی ناراحتی پیدا کردند، بیدار شود. گفتند: «نه، برو به دخترت لیلی بگو بیاید پیش من».
بعد از چند روزی که گذشت گفتند: «لیلی هم دیگر لازم نیست بیاید» (امام فرموده بودند لیلی هم به این دلیل نیاید که او مرتب پتویش را کنار می‌اندازد و من ناچار می‌شوم شبی چند بار پتو را روی او بیندازم!) (3)

کسانی را بیدار نمی‌کردند

خانم زهرا مصطفوی:

غیر از شب‌های ماه رمضان که قرار نبود کسی دیگر روزه بگیرد، ایشان هیچ کس را بیدار نمی‌کردند. خودشان سماور را روشن می‌کردند و چای درست می‌کردند و معمولاً یک تخم مرغ، سحری ایشان بود.(4)

مثل یک سایه بر می‌خاستند

حجت الاسلام والمسلمین حسن ثقفی:

یادم اسـت در پاریس، دو اتاق کوچک بود که من آنجا می‌خوابیدم، نیمه شب که می‌شد، می‌دیدم که آقای خیلی آهسته، واقعاً مثل یک سایه بر می‌خاستند بدون سروصدا وضو می‌گرفتند و نماز شب را برپا می‌داشتند. در پاریس هم مقید بودند که نماز شب را بخوانند.
بعضی از افراد خانواده و نزدیکان آقا می‌گفتند: ما در آنجا خواستیم ببینیم ایشان کی برای نماز شب برمی‌خیزند، لکن نتوانستیم زیرا بی سرو صدا مشغول نماز می‌شدند.(5)

پی‌نوشت‌ها:

1- همان، ج 1، ص 15.
2- همان.
3- همان.
4- همان، ص 62.
5- همان، ج 3، ص 117.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‌هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین و دیدگاه امام خمینی ره خبرگزاری فارس مدل مبارزاتی امام خمینی در قبال رژیم غاصب قدس بر چند محور استوار بوددوران تبعید امام خمینیره در ترکیه‏ پایگاه اطلاع …عبد الرضا آقایی پیروزی انقلاب اسلامی ایران به علل و عوامل متعددی وابسته بود اما سه بررسی تطبیقی نظریه‌های لیبرال دموکراسی و …بررسی تطبیقی نظریه‌های لیبرال دموکراسی و مردم‌سالاری دینی از منظر امام خمینیرهتاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی امنیت و اعتماد در قرآن تعریف امنیت امنیت اس ام اس برای همهروزانه با جدیدترین و برترین اس ام اس ها و مطالب و عکس های جالب و دیدنیوظایف متقابل زن و شوهر به یکدیگر از نظر اسلاموظایف متقابل همسران به یکدیگر در اسلام زن و مرد داراى حقوق و تکالیف متقابلى به عنوان داستانهایی از اصول کافی باب دعا تبیان مبلغیندرباره‌ی این وبلاگ این پایگاه توسط تبیان گیلان برای واحد مبلغین طراحی و راه اندازی نشانه های بسیار در نزدیک بودن ظهور امام زمان عج – …بر تمام ملتهایی که از دین خود برگشته و راه شیطان را در پیش گیرند به زودی سایه های عذاب بایسته‌های اخلاقی همسران و نقش آن در تربیت فرزندانچکیده این مقاله، با رویکرد تحلیلی و نظری به بررسی بایسته‌های اخلاقی همسران و آثار آن ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی …ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چه بوده است و


ادامه مطلب ...

امام خمینی (ره) و اغتنام فرصت

[ad_1]

با تاکسی به مسجد اعظم می‌آمدند

در آن زمان که امام شخصیت و مرجع مطرح جامعه شده بودند. بعد از درس معمولاً جمعیت زیادی برای دستبوسی ایشان می‌آمدند و از این رو برای تلف نشدن وقت با تاکسی از منزل به مسجد اعظم رفت و آمد می‌کردند. (1)

نباید وی را تنها گذاشت

حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی:

امام در همان اولین ساعات ورود به ترکیه به آموزش زبان ترکی پرداختند. ایشان می‌خواستند با فراگیری زبان ترکی رسالت خود را در میان ترک زبانان دنبال کنند، به حدی که، اهتمام امام به فراگیری زبان ترکی، سرهنگ افضلی از مقامات ساواک را که در ترکیه مراقب ایشان بود سخت به وحشت انداخت که مبادا امام با آموختن زبان بتواند با مردم ترکیه ارتباط برقرار کند و مبارزه را در تبعیدگاه دنبال کند. لذا در گزارش خود به تهران نوشت: نباید وی را تنها گذاشت! از این رو در ترکیه هر روز امام را به جایی منتقل می‌کردند. (2)

نمی‌گذاشتند وقت تلف شود

خانم مرضیه حدیده‌چی؟

در پاریس موقعی که خبرنگارها برای مصاحبه می‌آمدند تا وسایلشان را بچینند، امام نمی‌گذاشتند وقتشان تلف شود. (3)

چرا قبل از وقت، مرا می‌خوانید؟

حجت الاسلام و المسلمین امام جمارانی:

در طول این نه الی ده سالی هم که امام در جماران تشریف داشتند، یکی از آقایانی که مأمور امور مالی ایشان بودند و باید هر روز صبح به این امر رسیدگی می‌کردند می‌گفتند: ایشان هر روز رأس ساعت مقرر آماده پذیرفتن ما بودند. چنانچه اگر روزی به خاطر عدم شرایط مساعد به موقع به حضور ایشان نمی‌رسیدیم، اما پنج دقیقه بعد از موعد مقرر زنگ اتاق مربوطه را به صدا در می‌آوردند و آنان را برای حضور دعوت می‌کردند.
در ملاقاتهای عمومی گاهی بعد از آماده شدن ایشان، به دلیل به حد نصاب نرسیدن تعداد ملاقات‌کنندگان مستلزم چند دقیقه انتظار برای به حد نصاب رسیدن بود که با فزونی یافتن مدت انتظار به ده دقیقه تبدیل می‌شد، امام نسبت به نامنظم بودن برنامه‌های ملاقات لب به اعتراض می‌گشودند و می‌فرمودند: چرا قبل از فراهم ساختن مقدمات ملاقات مرا به محل ملاقات فرا می‌خوانید؟ و یا اگر در ملاقاتهای خویشان، افراد در زمان معین بر نمی‌خواستند و وقت بیشتری را پر می‌کردند با اعتراض ایشان مبنی بر اینکه، باید مطابق ظرفیت زمانی افراد وقت صرف کنید نه بیشتر و نه کمتر، روبرو می‌شدند. (4)

لعن و سلام زیارت عاشورا را در حال قدم زدن می‌خواندند

حجت الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی:

امام از کمترین وقت خود برای مطالعه و نوشتن یا عبادات دیگری که ذکر شده استفاده می‌کردند. اگر کسی تنها همین آثاری را که از ایشان تألیف و به چاپ رسیده مطالعه کند و آن را بر عمر پر برکت ایشان تقسیم کند، به خوبی می‌فهمد که چگونه از ساعات و بلکه دقایق عمر خود استفاده کرده و بهره وافی برده‌اند، در صورتی که ایشان خیلی اهل نوشتن و قلم نبودند. و حتی از نیم ساعت قدم زدن صبح و عصر خود نیز، که بخصوص این اواخر به تجویز پزشکان انجام می‌دادند استفاده می‌کردند و معمولاً ادعیه و اذکاری را برای آن وقت اختصاص داده بودند که در حال قدم زدن نیز عبادتی و کاری را انجام دهند و اوقاتی که زیارت عاشورا می‌خواندند، صد لعن و صد سلام را، معمولاً، در حال قدم زدن می‌خواندند. (5)

اغتنام فرصت‌ها

حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:

امام در بسیاری از اوقات در آن واحد و همزمان به کارهای متعدد اشتغال داشتند. در یکی از روزهای اوایل فروردین 68 حدود ساعت هفت بعدازظهر حقیر را برای انجام کاری احضار فرمودند. وقتی مشرف شدم حدود یک ساعت از غروب گذشته بود. ایشان در حالی که هنوز مشغول تعقیبات نماز مغرب و عشا بودند، تسبیح در دستشان بود و ذکر می‌گفتند، به پشت خوابیده بودند و با بالا و پایین بردن پاهایشان نرمش مخصوصی را که پزشک توصیه کرده بود انجام می‌دادند، تصویر بدون صدای تلویزیون را مدنظر داشتند، به صدای رادیو گوش می‌دادند، علاوه بر این همه امور، علی نوه عزیزشان را در حالیکه در کنار ایشان دراز کشیده بود و سعی می‌کرد حرکتهای امام را تقلید کند مورد تفقد و نوازش پدرانه قرار می‌دادند و انجام نرمش مانع از ابراز عطوفت نسبت به نوه خردسالشان نمی‌شد. (6)

عمر با برکت امام

حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:

ما به طور مکرر شاهد بودیم که امام به هنگام قدم زدن عصرانه که به عنوان ورزش، کاری مهم و لازم برای تأمین سلامت ایشان بود در دستی تسبیح داشتند و به ذکر خدا مشغول و در دست دیگر رادیویی کوچک داشتند که با استماع آن در جریان مسایل داخل و خارج قرار می‌گرفتند.
بدین‌سان می‌توان گفت عمر واقعی امام نه هشتاد و هفت سال که از نظر کاربرد و به کارگیری دو چندان این مدت بود. (7)

می‌توانی خبر یک دقیقه‌ای تعریف کنی؟

حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی (نوه‌ی امام):

امام هیچ‌گاه نمی‌گذاشتند وقتشان به هدر برود. بارها می‌دیدیم که در دقایق قبل از آماده شدن سفره که معمولاً به بطالت می‌گذرد ایشان به مطالعه و تلاوت قرآن می‌پرداختند.
یک بار برای کاری خدمت ایشان بودم، صحبت که تمام شد نگاهی به ساعتشان کردند و گفتند، می‌توانی یک تعریف یک دقیقه‌ای بکنی؟ تا من خواستم به آن مسأله فکر کنم و ذهنم را بگردم یک دقیقه گذشت و امام رادیو را روشن کردند و من تازه متوجه شدم که ایشان می‌خواستند همین یک دقیقه از اخبار هم به بطالت نگذرد، چون عادت داشتند که خلاصه اخبار را سر وقت بشنوند. (8)

وقت تلف شده ندارند

خانم زهرا مصطفوی:

امام در منزل یا رادیو گوش می‌کنند یا تلویزیون نگاه می‌کنند یا نامه‌های رسیده را می‌خوانند یا اخبار رسیده را مطالعه می‌کنند. یک دقیقه ایشان بیکار نیستند. حتی در حمام هم، رادیو همراهشان اســت، یا هنگام وضو گرفتن رادیو روی دوششان اســت.
من می‌توانم با اطمینان بگویم که ایشان اصلاً وقت تلف شده ندارند. (9)

در کمتر از دو دقیقه هم قرآن می‌خواندند

خانم مرضیه حدیده‌چی:

امام در فاصله‌ای که بعد از نماز ظهر و عصر برای ناهار می‌آمدند، اگر در این مدت کوتاه چند دقیقه‌ای فرصت پیدا می‌شد، قرآن بر می‌داشتند و می‌خواندند که گاهی این اوقات کمتر از دو دقیقه بود. (10)

از همه وقت خودشان استفاده می‌کردند

دکتر حسن عارفی:

امام از همه وقتهای خودشان استفاده می‌کردند مثلاً اگر به عنوان دستور پزشک به ایشان عرض می‌شد که راه رفتن برای سلامتی شما مفید اســت ایشان ضمن انجام این دستور از این قدم زدن استفاده دیگری می‌کردند مثلاً در راه رفتن صبح با خودشان رادیوی کوچکی داشتند که مجلس را گوش می‌کردند و یا بعدازظهرها رادیوهای بیگانه را گوش می‌کردند و یا روزنامه‌های عصر را می‌خواندند. ایشان در یک وقت حداقل دو کار انجام می‌دادند هم دستور پزشک را اجرا می‌کردند و هم از اوضاع و اخبار باخبر می‌شدند. (11)

فرصت‌شناسی در اوج بیماری

حجت الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی:

امام حتی در شب قبل از عمل و روی تخت بیمارستان با وجود سرمهای غذایی و دارویی و ضعف مفرط از مطالعه و قرائت قرآن و تهجد و نماز شب غافل نمانده و حاضر نبودند لحظه‌ای هر چند کوتاه و گذرا از عمر خود را بیهوده بگذرانند. (12)

پی‌نوشت‌ها:

1. برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ج 5، ص 345.
2. همان.
3. همان، ص 345-346.
4. همان، ص 346.
5. همان، ص 346-347.
6. همان، ص 347.
7. همان.
8. همان، ص 348.
9. همان.
10. همان.
11. همان، ص 348-349.
12. همان، ص 349.
منبع‌مقاله: سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: نظم و قانون‌گرایی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم.
منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: نظم و قانون‌گرایی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

امام خمینی ره و اغتنام فرصت هاامام خمینی ره و اغتنام کتاب بانک جامع خاطرات امام خمینی ره اغتنام فرصت امام امام خمینی ره اسطوره قرن امام خمینی ره و اغتنام را ترسیم کرده و دقیقاً فرصت‌ها و تهدیدهای محیطی و نقاط اغتنام فرصت و اتقان کار، الگوی رفتاری امام راحل …اغتنامفرصتواتقانکار،الگویاغتنام فرصت و اتقان رنج می برد و حال آنکه امامره در زندگی امام خمینی ویژه نامه رحلت امام خمینی رهتصاویر ویژه رحلت امام خمینی ره قناعت و زهد امام خمینی ره ره اغتنام فرصت خط امام امام خمینیره هرکس با هر توانی باید از …امام خمینیره ضرورت به تاخیر نینداختن عبادات و اغتنام فرصت از امام خمینىره و مستضعفانامام خمینیره و نظام از افراد طبقات محروم انتخاب و گزینش شوند نفوذ فرصت ره توشه ماه مبارک رمضان نظم و وقت شناسیره توشه ماه مبارک در ادبیات دینی به اغتنام فرصت و فقهی امام خمینیس و دیگر هفته دفاع مقدس فرصت تجدید بیعت با آرمان‌های امام و …مدیر کمیته امداد امام خمینیره هفته دفاع مقدس فرصت تجدید های امام خمینی ره و ایجاد ۱۵۰ هزار فرصت شغلی ای استخدام ایجاد۱۵۰هزارفرصتشغلی کمیته امداد امام خمینیره و وزارت تعاون ره از طریق توسعه فرصت‌های شغلی و رییس کمیته امداد امام خمینیره بانک کشاورزی … مددجویان کمیته امداد امام خمینیره و ایجاد حدود هزار شغل فرصت امروز عضو


ادامه مطلب ...

امام خمینی (ره) و محبت به خانواده

[ad_1]

پیامبر گونه رفتار می‌کردند

آقای سید رحیم میریان:

برخورد امام با خانواده‌شان پیامبر گونه بود. بعدازظهرها که می‌شد خانواده امام، نوه‌‌ها، دخترها و عروس می‌آمدند و دور ایشان می‌نشستند و چنان با امام گرم می‌گرفتند و شوخی و مزاح می‌کردند که تصور چنین حالتی برای یک رهبر سیاسی با آن همه مشغله شاید غیرممکن اســت.
من بعضی از روزها شاهد بودم که امام با این سن و سال و مشغله‌ی کاری با علی بازی می‌کرد. ایشان یک طرف اتاق می‌ایستاد و علی در طرف دیگر و با علی توپ بازی می‌کرد.(1)

توجهشان به خانواده بود

خانم فرشته اعرابی:

امام در تمام طول شبانه روز حتی یک دقیقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعیین شده نداشتند. ایشان با در توجه به شرایط سنی و میزان فعالیتی که داشتند باز هم ساعات خاصی را در سه نوبت (هر کدام بین نیم تا یک ساعت) به اهالی منزل اختصاص داده بودند که هر کدام از ما که مایل بودیم خدمت ایشان می‌رسیدیم و مسائلمان را مطرح می‌کردیم. امام در این ساعات معمولاً، فکراً و روحاً توجهشان به خانواده بود، هر سؤالی می‌کردیم بدون جواب نمی‌گذاشتند. حتی هیچگاه خودشان ابتدا مسائل را مطرح نمی‌کردند و می‌خواستند که از این وقت، اعضای خانواده استفاده کرده و برحسب ضرورت مسائلشان را عنوان کنند. اگر سؤالی را به دلیل کمبود وقت پاسخ نمی‌دادند، حتماً در خاطرشان بود که در فرصت مناسب دیگری پاسخ دهند.(2)

بسیار صمیمی‌ بودند

خانم فرشته اعرابی:

امام در برخوردهایشان با افراد آنچنان صمیمی‌ بودند که انسان فکر می‌کرد ایشان هیچ کار و مشغله‌ی دیگری ندارند جز اینکه با او صحبت کنند. گاهی از مسائل شخصی و مشکلات ما سؤال می‌کردند به گونه‌ای ‌که واقعاً انتظار نمی‌رفت امام با این همه مسئولیت‌هایی که بر دوش دارند و با این وقت اندک، این قدر نسبت به مسائل خانواده دقت داشته باشند.(3)

همیشه تبستم می‌کردند

خانم عاطفه‌ اشراقی (نوه امام):

معمولاً اوقات استراحت امام به آنجا می‌رفتیم. گاهی اوقات قبل از نماز مغرب و عشا و گاهی بعد از اخبار و گاهی هم صبح‌ها قبل از رفتن به مدرسه. وقتی وارد اتاق ایشان می‌شدم احساس می‌کردم امام سراپا غرق در شادی شده‌اند و با لبخندی جواب سلام مرا می‌دهند. هنوز هم وقتی به مرقد ایشان می‌روم و سلام می‌دهم، باز تبسم امام را می‌بینم. این لبخند شیرین آقا هیچ گاه فراموشم نخواهد شد. البته امام در هنگام دیدار با هریک از نزدیکان خویش، همین گونه عمل می‌کردند و هیچ تفاوتی در ابراز علاقه‌شان دیده نمی‌شد.(4)

چرا احمد بیمار اســت؟

حجت الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی:

امام علاقه‌ی عجیبی به همسر و فرزندان و نوه‌ها ‌و حتی وابستگان خود دارند. حتی اگر یکی از اعضاء دفتر ایشان بیماری پیدا کند، امام مرتب احوالپرسی می‌کنند. سفارش می‌کنند به مداوا و پزشک و مرتب از وضع آنان جستجو می‌کنند و امر به رفتن بیمارستان.
یک روز حاج احمد آقا برای خواندن پیام امام به جایی رفته بود. امام صحبت ایشان را از رادیو می‌شنیدند. ایشان قبل از پیام گفت که امروز حال من مساعد نبود. امام فوراً سراغ گرفتند که حال ایشان چطور اســت و چرا بیمارند؟(5)

برو ببین مصطفی کجاست؟

شیخ غلامرضا (خدمتکار منزل امام در نجف):

امام به حاج آقا مصطفی خیلی علاقه داشتند. منزل آقا مصطفی نزدیک مسجد ترک‌ها در نجف بود. اگر یک روز ایشان دیر می‌کرد یا نمی‌آمد، امام می‌گفتند: «شیخ غلامرضا برو ببین مصطفی کجاست.»(6)

هر وقت امام از او یاد می‌کند

آیت الله خاتم یزدی:

مرحوم حاج آقا مصطفی در رابطه با علاقه امام به فرزندانش می‌گفت: «امام بچه‌ای ‌داشت که فلج بود و چند سالی زنده بود و بعد وفات کرد. با اینکه آن بچه فلج بود و زود هم از دنیا رفت معذلک هر وقت امام از او یاد می‌کند خیلی متأثر و ناراحت می‌شود.(7)

تحمل دیدن لحظه خداحافظی را نداریم

حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی:

امام شدیداً عاطفی هستند. مثلاً وقتی نجف بودند و گاهی خواهرهایم می‌آمدند آنجا، و بعد می‌خواستند بروند طوری بود که من هیچ وقت موقع خداحافظی قدرت ایستادن توی حیاط و دیدن خداحافظی آن‌ها را با امام نداشتم، می‌گذاشتم و می‌رفتم. مرحوم برادرم هم همین را می‌گفتند که من آن لحظه خداحافظی را نمی‌توانم ببینم. چون امام تا آن حد با فرزندان خود عاطفی برخورد می‌کنند که انسان تحمّل دیدن آن را ندارد. اما یک ذره شما فکر کنید این مسایل روی تصمیم گیری‌هایشان و یا در آن کارهایی که می‌خواهند بکنند اثر دارد، ندارد.(8)

زهرا فوراً بیاید او را ببینم

خانم زهرا اشراقی (نوه امام):

وقتی که آیت الله خاتمی ‌پدر همسرم فوت کرد، من برای شرکت در مراسم سوگواری ایشان به یزد رفتم. مادرم دائماً می‌گفتند امام خیلی سراغت را می‌گیرد. آقا از دوری من ابراز ناراحتی کرده بودند. دلشان می‌خواست مرا ببینند و تسلیتی بگویند تا روحم آرام شود. وقتی به تهران رسیدم بلافاصله زنگ زدند و پیغام دادند که زهرا فوراً بیاید می‌خواهم ببینمش، و این برای من خیلی جالب بود که امام با وجود این همه مشکلات باز به فکر خانواده‌شان بودند و می‌خواستند از نوه‌شان دلجویی کنند. ایشان هیچگاه بی‌تفاوت از کنار مسئله‌ای ‌نمی‌گذاشتند.(9)

در گوشمان دعا می‌خواندند

خانم فریده مصطفوی:

امام خیلی صمیمی، خودمانی و مهربان هستند. مخصوصاً با مادرمان که از همه جهت احترام ایشان را دارند. رفتار ایشان از زمان طلبگی تاکنون هیچ فرقی نکرده اســت. از موقعی که به خاطر دارم همین برخوردها را با ما داشته‌اند. ما (فرزندانشان) از اول نسبت به ایشان احترام خاصی قائل بودیم و مقید بودیم که کاری خلاف میل ایشان انجام ندهیم. هم اکنون نیز امام با ما چنین رفتاری دارند و با این همه گرفتاری‌های سیاسی و اجتماعی، ایشان هیچ فاصله‌ای ‌با خانواده نگرفته‌اند. الان مثل گذشته به خدمتشان می‌رویم و در موقع خداحافظی، مثل اکثر پدرهای مقید، دعا به گوشمان می‌خوانند. (10)

به قم که رسیدی تلفن کن

خانم فریده مصطفوی:

من ساکن قم بودم. هر وقت که می‌رفتم با امام خداحافظی کنم به من می‌فرمودند: ((به مجرادی که به قم رسیدی تلفن کن».
«تلفن که می‌کنی به حاجی عیسی بگو که بیاید به من بگوید. همین طور تلفن نکن که من رسیده‌ام. این‌ها نمی‌آیند به من بگویند. فکر نمی‌کند که من دلواپسم. تو قید کن به حاج عیسی که برو به آقا بگو.»
من پیش خودم فکر می‌کردم که آقا چقدر دلواپس من هستند. در صورتی که خیلی‌ها هم بودند، ولی هیچکس به من چنین حرفی نمی‌زد و دیگر بعد از ایشان هم هیچکس به من چنین حرفی نزد. این سخن آقا باعث می‌شد که من فکر کنم لابد آقا خیلی نسبت به من علاقمند بودند.(11)

نگاهشان پر محبت بود

خانم فرشته اعرابی (نوه امام):

امام نگاهشان آن قدر پرمحبت و آن قدر تسلی دهنده بود که خدا شاهد اســت - گاهی اوقات، خوب، گرفتاری طبیعی اســت که برای هر کسی در زندگی هست؛ گرفتاری و ناراحتی فشارهای عصبی - هر وقت گرفتاری زیادی پیدا می‌کردیم بی‌اختیار پا می‌شدیم می‌آمدیم نزد ایشان. به محض اینکه ایشان جواب سلام ما را می‌گفتند و نگاهمان می‌کردند، واقعاً می‌توانم بگویم تمامش یادمان می‌رفت. یک ذره اغراق نمی‌کنم؛ واقعاً یادمان می‌رفت، تا وقتی پیش ایشان بودیم. وقتی جدا می‌شدیم دو مرتبه تمام ناراحتی‌ها هجوم می‌آوردند.(12)

بیا از این غذا بخور

آقای سید رضا مصطفوی (نوه امام):

هر وقت داداش من پیش امام می‌رفت و امام داشتند غذا می‌خوردند ایشان از غذای خودشان که مناسب با وضع مزاجی‌شان درست می‌شد و با غذای ما معمولاً فرق می‌کرد به ایشان می‌دادند. گاهی هم که من به ایشان وارد می‌شدم می‌گفتند: «رضا بیا از این غذا بخور» و این جوری به ما اظهار محبت می‌کردند.(13)

خودکار به چشمتان نرود

خانم زهرا اشراقی:

امام تا این حد مواظب ما بود که اگر ما مشغول نوشتن چیزی بودیم به ما می‌گفتند: «مواظب باشید خودکار در چشمتان نرود». من می‌گفتم خودکار چاه ربطی به چشممان دارد؟ ایشان می‌گفتند: «ممکن اســت یک وقت بچه روی شما بیفتد و خودکار در چشمتان برود».(14)

چیزی که مهم اســت دختر اســت

خانم فرشته اعرابی:

علاقه آقا به دختر خیلی زیاد بود؛ یعنی به کسانی که فرزند دختر داشتند می‌گفتند: «آن چیزی که مهم اســت، دختر اســت». همیشه می‌گفتند: «آن کسی که مورد علاقه می‌تواند قرار بگیرد دختر اســت». شاید به همین خاطر بود که عقیده داشتند از دامن زن مرد به معراج می‌رود.(15)

تمام اعیاد را عیدی می‌دادند

خانم زهرا مصطفوی:

امام تمام اعیاد را به ما عیدی می‌دادند از زمان بچگی، البته به مطابق زمان تغییر کرده و امروز رسیده به سیصد تومان. عیدها به ما سیصد تومان می‌دهند. نه ما، هر کسی توی خانه باشد، از خانم گرفته تا کارگر توی منزل. مهمان اگر باشد به همه می‌دهند؛ بچه‌ها ‌صد تومان بزرگترها سیصد تومان.
یادم اســت وقتی در نجف بودم امام آنجا دو دینار عیدی می‌دادند. یک روزی که صبح عید بود (یکی از این اعیاد حالا یا مذهبی یا عید بزرگ غیرمذهبی فرق نمی‌کرد) منتظر بودیم ایشان عیدی بدهند. اما امام گفتند: «من امروز عیدی ندارم». گفتیم که «چطور شما عیدی ندارید؟» گفتند: «من از پولی که مخصوص خودم باشد و پول شخصی‌ام اســت به شما عیدی می‌دهم، حالا پول شخصی ندارم، طبیعتاً نمی‌توانم عیدی بدهم». خوب ما که نمی‌توانستیم صرف نظر کنیم، قرار بر این شد همشیره‌ی بزرگم قرض بدهد به ایشان تا ایشان به ما عیدی بدهند، تا بعد اگر پولی پیدا کردند قرضشان را بدهند. امام گفتند: «شاید پولی پیدا نکردم، اگر پیدا نکردم قرضتان می‌ماند». ما هم گفتیم: «انشاءالله پیدا می‌کنید و خواهر بزرگم رفت پولی از خودش آورد به آقا قرض داد». ایشان آن را به ما عیدی دادند و بعد هم ایشان قرضشان را ادا کردند.(16)

حال فلانی چطور اســت؟

خانم زهرا اشراقی:

وقتی امام در بیمارستان بستری بودند، خواهرم مریض بود. ایشان در آن حال اغما و بیهوشی هر وقت چشمشان به یکی از ما می‌افتاد سراغ او را می‌گرفتند. یعنی وقتی چشم باز می‌کردند فقط می‌پرسیدند: «فلان کسی چطور اســت، حالش خوبه؟» همین نمونه کافی اســت تا بفهمیم امام تا چه حد به مسایل عاطفی اهمیت می‌دادند.(17)

مگر صندلی نیست که بنشینید؟

فرشته اعرابی:

امام در روزهایی که حالشان هیچ خوب نبود و ما به زیارتشان در بیمارستان می‌رفتیم همین که ما را کنار تخت‌شان می‌دیدند با محبت می‌فرمودند مگر صندلی نیست که بنشینید، می‌گفتیم آقا ما راحت هستیم می‌فرمودند نه، خسته می‌شوید. (18)

پی‌نوشت‌ها:

1- برداشت‌‌هایی از سیره‌ی امام خمینی، ج 1، ص 20.
2- همان، ص19.
3- همان، ص20.
4- همان.
5- همان، ص13.
6- همان، ج 2، ص 182.
7- همان.
8- همان، ص189.
9- همان، ج 1، ص 14.
10- همان، ص 88.
11- همان، ص 14.
12- همان، ص 17.
13- همان، ص 31.
14- همان، ص 32.
15- همان، ص 35.
16- همان، ص 36.
17- همان، ج 2، ص 190.
18- همان، ص 195.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‌هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

پایگاه خبری جماران امام خمینی انقلاب اسلامیامام خمینی روح الله خمینی خمینی سید حسن خمینی حاج احمد خمینی جمارانبیانات در بیست و دومین سالگرد امام خمینیرهماه رجب، ماه رحمت و برکت الهی است ارادت مردم به امام بزرگوار، به معنی پذیرش مکتب امام نقش امام خمینیره و مقام معظم رهبری در بیداری اسلامی و نقش امام خمینیره و مقام معظم رهبری در بیداری اسلامی و خیزش علیه نظام سلطه جهانیبسیج در گفتمان امام خمینی ـ بسیج عامل نجات کشور تأسیس بسیج با صدور فرمان امام خمینی ره ماه‌ها پیش از آغاز جنگ وصیت نامه امام خامنه ای روزنامه کیهان وصیتنامه رهبر معظم انقلاب در سال را به نقل از دفتر نشر آثار حضرت آیت یک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتاین ابزار به مدیران سایت ها و وبلاگ ها این امکان را می دهد که فایل های ویدیویی خود را پاسخ امام خامنه ای به افراط و تفریط صادق شیرازی و …کلیپ زیبایی از هوشمندی حضرت امام خامنه ای که اختلافات مذهبی را به بهترین شکل به نفع الف واکنش سیدحسن‌خمینی به انتشار فایل صوتی …واکنش سیدحسن‌خمینی به انتشار فایل صوتی منتظریبازگو کردن دروغها چه فایده ای دارد؟پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک حدیث امر به امر به معروف و نهی از منکر اینقدر مهم و ظریفه که گاهی دو امام دست در دست هم میدن تا وضوی صاحب نیوز پایگاه خبری، تحلیلی استان اصفهاناربعین حسینی در حریم حضرت عشق تصاویر حال و هوای این روز های حرم حضرت عباس علیه


ادامه مطلب ...

امام خمینی (ره) و رعایت آسایش و حقوق خانواده

[ad_1]

سعی داشتند مزاحم ما نباشند

مصطفی کفاش‌زاده:

خانم امام می‌گفتند بنده تا یاد دارم و با ایشان زندگی می‌کنم هر شب (همیشه) به نماز شب می‌ایستادند و سعی داشتند که مزاحم من یا بچه‌ها ‌نباشند. حتی یک شب هم ما به خاطر نماز شب آقا بیدار نشدیم، مگر اینکه مثلاً خودمان بیدار بودیم. مسافرت هم که می‌رفتیم آقا برای نماز شب که بیدار می‌شدند طوری حرکت می‌کردند و آهسته راه می‌رفتند و وضو می‌گرفتند که مزاحم دیگران نبودند.(1)

تنها جلوی پایشان روشن بود

آقای دکتر محمود بروجردی (داماد امام):

در دل شب هنگامی ‌که امام برای نماز شب برمی‌خاستند لامپ را روشن نمی‌کردند، بلکه از یک چراغ قوه بسیار کوچک استفاده می‌کردند که تنها جلوی پای ایشان را
روشن می‌کرد. امام به آرامی ‌راه می‌رفتند تا دیگران بیدار نشوند. (2)

دیگر پیش من نخواب!

خانم زهرا مصطفوی:

من مدت‌ها نزد امام می‌خوابیدم. مواقعی که مادرم سفر بود. ایشان می‌گفتند که تو نمی‌خواهد پیش من بخوابی، چون تو خوابت خیلی سبک اسـت و این برای من اشکال دارد. حتی ساعتی را که برای بیدار شدنشان بود یک وقتی لای یک چیزی پیچیدند و بردند دو اطاق آن طرف‌تر، که وقتی زنگ می‌زند من بیدار نشوم.
فردا صبح من بیدار شده بودم. بیدار بودم، اما به روی خودم نیاوردم که بیدار شده‌ام. چون ایشان می‌خواستند نماز شب بخوانند. فردا صبح برای اینکه ببینند من بیدار شدم یا نه، به من گفتند: «تو صدای زنگ را شنیدی؟» من می‌خواستم نه راست بگویم نه دروغ، گفتم مگر توی اطاق شما ساعت بود که من بیدار شوم؟ ایشان هم متوجه شدند که من دارم زرنگی می‌کنم. گفتند: «تو جواب مرا بده، تو از صدای ساعت بیدار شدی؟» ناچار بودم بگویم بله. لذا گفتم من احتمالاً بیدار بودم (برای اینکه واقعاً صدای ساعت خیلی دور بود و خیلی ضعیف). پس از این آقا گفتند: «دیگر تو نباید پیش من بخوابی، برای اینکه من همه‌اش ناراحت این هستم که تو بیدار می‌شوی». گفتم من مخصوصاً می‌خواهم که کسی پیش شما بخوابد (موقعی بود که ایشان ناراحتی قلبی داشتند و به تهران آمده بودند) که اگر شبی ناراحتی پیدا کردند، بیدار شود. گفتند: «نه، برو به دخترت لیلی بگو بیاید پیش من».
بعد از چند روزی که گذشت گفتند: «لیلی هم دیگر لازم نیست بیاید» (امام فرموده بودند لیلی هم به این دلیل نیاید که او مرتب پتویش را کنار می‌اندازد و من ناچار می‌شوم شبی چند بار پتو را روی او بیندازم!) (3)

کسانی را بیدار نمی‌کردند

خانم زهرا مصطفوی:

غیر از شب‌های ماه رمضان که قرار نبود کسی دیگر روزه بگیرد، ایشان هیچ کس را بیدار نمی‌کردند. خودشان سماور را روشن می‌کردند و چای درست می‌کردند و معمولاً یک تخم مرغ، سحری ایشان بود.(4)

مثل یک سایه بر می‌خاستند

حجت الاسلام والمسلمین حسن ثقفی:

یادم اسـت در پاریس، دو اتاق کوچک بود که من آنجا می‌خوابیدم، نیمه شب که می‌شد، می‌دیدم که آقای خیلی آهسته، واقعاً مثل یک سایه بر می‌خاستند بدون سروصدا وضو می‌گرفتند و نماز شب را برپا می‌داشتند. در پاریس هم مقید بودند که نماز شب را بخوانند.
بعضی از افراد خانواده و نزدیکان آقا می‌گفتند: ما در آنجا خواستیم ببینیم ایشان کی برای نماز شب برمی‌خیزند، لکن نتوانستیم زیرا بی سرو صدا مشغول نماز می‌شدند.(5)

پی‌نوشت‌ها:

1- همان، ج 1، ص 15.
2- همان.
3- همان.
4- همان، ص 62.
5- همان، ج 3، ص 117.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‌هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین و دیدگاه امام خمینی ره خبرگزاری فارس مدل مبارزاتی امام خمینی در قبال رژیم غاصب قدس بر چند محور استوار بوددوران تبعید امام خمینیره در ترکیه‏ پایگاه اطلاع …عبد الرضا آقایی پیروزی انقلاب اسلامی ایران به علل و عوامل متعددی وابسته بود اما سه بررسی تطبیقی نظریه‌های لیبرال دموکراسی و …بررسی تطبیقی نظریه‌های لیبرال دموکراسی و مردم‌سالاری دینی از منظر امام خمینیرهتاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی امنیت و اعتماد در قرآن تعریف امنیت امنیت اس ام اس برای همهروزانه با جدیدترین و برترین اس ام اس ها و مطالب و عکس های جالب و دیدنیوظایف متقابل زن و شوهر به یکدیگر از نظر اسلاموظایف متقابل همسران به یکدیگر در اسلام زن و مرد داراى حقوق و تکالیف متقابلى به عنوان داستانهایی از اصول کافی باب دعا تبیان مبلغیندرباره‌ی این وبلاگ این پایگاه توسط تبیان گیلان برای واحد مبلغین طراحی و راه اندازی نشانه های بسیار در نزدیک بودن ظهور امام زمان عج – …بر تمام ملتهایی که از دین خود برگشته و راه شیطان را در پیش گیرند به زودی سایه های عذاب بایسته‌های اخلاقی همسران و نقش آن در تربیت فرزندانچکیده این مقاله، با رویکرد تحلیلی و نظری به بررسی بایسته‌های اخلاقی همسران و آثار آن ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی …ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چه بوده است و


ادامه مطلب ...

امام خمینی (ره) و اغتنام فرصت

[ad_1]

با تاکسی به مسجد اعظم می‌آمدند

در آن زمان که امام شخصیت و مرجع مطرح جامعه شده بودند. بعد از درس معمولاً جمعیت زیادی برای دستبوسی ایشان می‌آمدند و از این رو برای تلف نشدن وقت با تاکسی از منزل به مسجد اعظم رفت و آمد می‌کردند. (1)

نباید وی را تنها گذاشت

حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی:

امام در همان اولین ساعات ورود به ترکیه به آموزش زبان ترکی پرداختند. ایشان می‌خواستند با فراگیری زبان ترکی رسالت خود را در میان ترک زبانان دنبال کنند، به حدی که، اهتمام امام به فراگیری زبان ترکی، سرهنگ افضلی از مقامات ساواک را که در ترکیه مراقب ایشان بود سخت به وحشت انداخت که مبادا امام با آموختن زبان بتواند با مردم ترکیه ارتباط برقرار کند و مبارزه را در تبعیدگاه دنبال کند. لذا در گزارش خود به تهران نوشت: نباید وی را تنها گذاشت! از این رو در ترکیه هر روز امام را به جایی منتقل می‌کردند. (2)

نمی‌گذاشتند وقت تلف شود

خانم مرضیه حدیده‌چی؟

در پاریس موقعی که خبرنگارها برای مصاحبه می‌آمدند تا وسایلشان را بچینند، امام نمی‌گذاشتند وقتشان تلف شود. (3)

چرا قبل از وقت، مرا می‌خوانید؟

حجت الاسلام و المسلمین امام جمارانی:

در طول این نه الی ده سالی هم که امام در جماران تشریف داشتند، یکی از آقایانی که مأمور امور مالی ایشان بودند و باید هر روز صبح به این امر رسیدگی می‌کردند می‌گفتند: ایشان هر روز رأس ساعت مقرر آماده پذیرفتن ما بودند. چنانچه اگر روزی به خاطر عدم شرایط مساعد به موقع به حضور ایشان نمی‌رسیدیم، اما پنج دقیقه بعد از موعد مقرر زنگ اتاق مربوطه را به صدا در می‌آوردند و آنان را برای حضور دعوت می‌کردند.
در ملاقاتهای عمومی گاهی بعد از آماده شدن ایشان، به دلیل به حد نصاب نرسیدن تعداد ملاقات‌کنندگان مستلزم چند دقیقه انتظار برای به حد نصاب رسیدن بود که با فزونی یافتن مدت انتظار به ده دقیقه تبدیل می‌شد، امام نسبت به نامنظم بودن برنامه‌های ملاقات لب به اعتراض می‌گشودند و می‌فرمودند: چرا قبل از فراهم ساختن مقدمات ملاقات مرا به محل ملاقات فرا می‌خوانید؟ و یا اگر در ملاقاتهای خویشان، افراد در زمان معین بر نمی‌خواستند و وقت بیشتری را پر می‌کردند با اعتراض ایشان مبنی بر اینکه، باید مطابق ظرفیت زمانی افراد وقت صرف کنید نه بیشتر و نه کمتر، روبرو می‌شدند. (4)

لعن و سلام زیارت عاشورا را در حال قدم زدن می‌خواندند

حجت الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی:

امام از کمترین وقت خود برای مطالعه و نوشتن یا عبادات دیگری که ذکر شده استفاده می‌کردند. اگر کسی تنها همین آثاری را که از ایشان تألیف و به چاپ رسیده مطالعه کند و آن را بر عمر پر برکت ایشان تقسیم کند، به خوبی می‌فهمد که چگونه از ساعات و بلکه دقایق عمر خود استفاده کرده و بهره وافی برده‌اند، در صورتی که ایشان خیلی اهل نوشتن و قلم نبودند. و حتی از نیم ساعت قدم زدن صبح و عصر خود نیز، که بخصوص این اواخر به تجویز پزشکان انجام می‌دادند استفاده می‌کردند و معمولاً ادعیه و اذکاری را برای آن وقت اختصاص داده بودند که در حال قدم زدن نیز عبادتی و کاری را انجام دهند و اوقاتی که زیارت عاشورا می‌خواندند، صد لعن و صد سلام را، معمولاً، در حال قدم زدن می‌خواندند. (5)

اغتنام فرصت‌ها

حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:

امام در بسیاری از اوقات در آن واحد و همزمان به کارهای متعدد اشتغال داشتند. در یکی از روزهای اوایل فروردین 68 حدود ساعت هفت بعدازظهر حقیر را برای انجام کاری احضار فرمودند. وقتی مشرف شدم حدود یک ساعت از غروب گذشته بود. ایشان در حالی که هنوز مشغول تعقیبات نماز مغرب و عشا بودند، تسبیح در دستشان بود و ذکر می‌گفتند، به پشت خوابیده بودند و با بالا و پایین بردن پاهایشان نرمش مخصوصی را که پزشک توصیه کرده بود انجام می‌دادند، تصویر بدون صدای تلویزیون را مدنظر داشتند، به صدای رادیو گوش می‌دادند، علاوه بر این همه امور، علی نوه عزیزشان را در حالیکه در کنار ایشان دراز کشیده بود و سعی می‌کرد حرکتهای امام را تقلید کند مورد تفقد و نوازش پدرانه قرار می‌دادند و انجام نرمش مانع از ابراز عطوفت نسبت به نوه خردسالشان نمی‌شد. (6)

عمر با برکت امام

حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:

ما به طور مکرر شاهد بودیم که امام به هنگام قدم زدن عصرانه که به عنوان ورزش، کاری مهم و لازم برای تأمین سلامت ایشان بود در دستی تسبیح داشتند و به ذکر خدا مشغول و در دست دیگر رادیویی کوچک داشتند که با استماع آن در جریان مسایل داخل و خارج قرار می‌گرفتند.
بدین‌سان می‌توان گفت عمر واقعی امام نه هشتاد و هفت سال که از نظر کاربرد و به کارگیری دو چندان این مدت بود. (7)

می‌توانی خبر یک دقیقه‌ای تعریف کنی؟

حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی (نوه‌ی امام):

امام هیچ‌گاه نمی‌گذاشتند وقتشان به هدر برود. بارها می‌دیدیم که در دقایق قبل از آماده شدن سفره که معمولاً به بطالت می‌گذرد ایشان به مطالعه و تلاوت قرآن می‌پرداختند.
یک بار برای کاری خدمت ایشان بودم، صحبت که تمام شد نگاهی به ساعتشان کردند و گفتند، می‌توانی یک تعریف یک دقیقه‌ای بکنی؟ تا من خواستم به آن مسأله فکر کنم و ذهنم را بگردم یک دقیقه گذشت و امام رادیو را روشن کردند و من تازه متوجه شدم که ایشان می‌خواستند همین یک دقیقه از اخبار هم به بطالت نگذرد، چون عادت داشتند که خلاصه اخبار را سر وقت بشنوند. (8)

وقت تلف شده ندارند

خانم زهرا مصطفوی:

امام در منزل یا رادیو گوش می‌کنند یا تلویزیون نگاه می‌کنند یا نامه‌های رسیده را می‌خوانند یا اخبار رسیده را مطالعه می‌کنند. یک دقیقه ایشان بیکار نیستند. حتی در حمام هم، رادیو همراهشان اســت، یا هنگام وضو گرفتن رادیو روی دوششان اســت.
من می‌توانم با اطمینان بگویم که ایشان اصلاً وقت تلف شده ندارند. (9)

در کمتر از دو دقیقه هم قرآن می‌خواندند

خانم مرضیه حدیده‌چی:

امام در فاصله‌ای که بعد از نماز ظهر و عصر برای ناهار می‌آمدند، اگر در این مدت کوتاه چند دقیقه‌ای فرصت پیدا می‌شد، قرآن بر می‌داشتند و می‌خواندند که گاهی این اوقات کمتر از دو دقیقه بود. (10)

از همه وقت خودشان استفاده می‌کردند

دکتر حسن عارفی:

امام از همه وقتهای خودشان استفاده می‌کردند مثلاً اگر به عنوان دستور پزشک به ایشان عرض می‌شد که راه رفتن برای سلامتی شما مفید اســت ایشان ضمن انجام این دستور از این قدم زدن استفاده دیگری می‌کردند مثلاً در راه رفتن صبح با خودشان رادیوی کوچکی داشتند که مجلس را گوش می‌کردند و یا بعدازظهرها رادیوهای بیگانه را گوش می‌کردند و یا روزنامه‌های عصر را می‌خواندند. ایشان در یک وقت حداقل دو کار انجام می‌دادند هم دستور پزشک را اجرا می‌کردند و هم از اوضاع و اخبار باخبر می‌شدند. (11)

فرصت‌شناسی در اوج بیماری

حجت الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی:

امام حتی در شب قبل از عمل و روی تخت بیمارستان با وجود سرمهای غذایی و دارویی و ضعف مفرط از مطالعه و قرائت قرآن و تهجد و نماز شب غافل نمانده و حاضر نبودند لحظه‌ای هر چند کوتاه و گذرا از عمر خود را بیهوده بگذرانند. (12)

پی‌نوشت‌ها:

1. برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ج 5، ص 345.
2. همان.
3. همان، ص 345-346.
4. همان، ص 346.
5. همان، ص 346-347.
6. همان، ص 347.
7. همان.
8. همان، ص 348.
9. همان.
10. همان.
11. همان، ص 348-349.
12. همان، ص 349.
منبع‌مقاله: سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: نظم و قانون‌گرایی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم.
منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: نظم و قانون‌گرایی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

امام خمینی ره و اغتنام فرصت هاامام خمینی ره و اغتنام کتاب بانک جامع خاطرات امام خمینی ره اغتنام فرصت امام امام خمینی ره اسطوره قرن امام خمینی ره و اغتنام را ترسیم کرده و دقیقاً فرصت‌ها و تهدیدهای محیطی و نقاط اغتنام فرصت و اتقان کار، الگوی رفتاری امام راحل …اغتنامفرصتواتقانکار،الگویاغتنام فرصت و اتقان رنج می برد و حال آنکه امامره در زندگی امام خمینی ویژه نامه رحلت امام خمینی رهتصاویر ویژه رحلت امام خمینی ره قناعت و زهد امام خمینی ره ره اغتنام فرصت خط امام امام خمینیره هرکس با هر توانی باید از …امام خمینیره ضرورت به تاخیر نینداختن عبادات و اغتنام فرصت از امام خمینىره و مستضعفانامام خمینیره و نظام از افراد طبقات محروم انتخاب و گزینش شوند نفوذ فرصت ره توشه ماه مبارک رمضان نظم و وقت شناسیره توشه ماه مبارک در ادبیات دینی به اغتنام فرصت و فقهی امام خمینیس و دیگر هفته دفاع مقدس فرصت تجدید بیعت با آرمان‌های امام و …مدیر کمیته امداد امام خمینیره هفته دفاع مقدس فرصت تجدید های امام خمینی ره و ایجاد ۱۵۰ هزار فرصت شغلی ای استخدام ایجاد۱۵۰هزارفرصتشغلی کمیته امداد امام خمینیره و وزارت تعاون ره از طریق توسعه فرصت‌های شغلی و رییس کمیته امداد امام خمینیره بانک کشاورزی … مددجویان کمیته امداد امام خمینیره و ایجاد حدود هزار شغل فرصت امروز عضو


ادامه مطلب ...