بامداد – به گزارش بامداد به نقل از ایسنا/ محققان دانشگاه وین در جدیدترین یافتههای خود مدعی شدهاند که استفاده روزافزون از عمل سزارین بر روند تکامل انسان اثر گذاشته است.
این یافتهها نشان داده که اکنون مادران بیشتری برای زایمان به عمل جراحی نیاز دارند که به دلیل تنگتر شدن حفره لگن خاصره است.
محققان اتریشی تخمین میزنند که موارد تنگی مجاری زایمان از ۳۰ مورد در هر هزار زایمان در دهه ۱۹۶۰ اکنون به ۳۶ مورد در هر ۱۰۰۰ زایمان افزایش یافته است.
به گفته آنها، این روند احتمالا ادامه خواهد یافت اما نه در حدی که زایمانهای طبیعی(بدون جراحی) از اکثریت بیافتد.
میزان مشکلات زایمان به خصوص به دلیل جا نشدن نوزاد در مجاری زایمان بسیار زیاد است و بدون دخالت پزشکی مدرن اینگونه مشکلات اغلب مرگبار بود و از نقطه نظر تکاملی این بخشی از انتخاب طبیعی است.
زنانی که حفره لگن خاصره آنها خیلی تنگ است ۱۰۰ سال پیش هنگام زایمان از بین می رفتند. آنها اکنون زنده میمانند و ژن خود را به نسل بعد منتقل میکنند و در نتیجه حفره لگن خاصره فرزندان دختر آنها هم تنگ خواهد بود.
این سوال مطرح بوده که چرا لگن خاصره انسان در طول زمان پهنتر نشده است.
سر نوزاد انسان در مقایسه با سایر پستانداران عالی بزرگ است و در نتیجه حیواناتی مثل شامپانزه نسبتا راحت زایمان میکنند.
محققان یک مدل ریاضی را با استفاده از اطلاعات سازمان بهداشت جهانی و سایر مطالعات بزرگ زایمان طراحی کرده و متوجه تضادی تکاملی شدند.
از یک طرف آنها شاهد روند رو به رشد تولد نوزادان درشتتر و سالمتر هستند، اما این پدیده از نظر تکاملی تناقض ایجاد میکند، چون اگر نوزادان بیش از حد درشت باشند در جریان زایمان در رحم مادر گیر میکنند. این وضع در گذشته میتوانست برای مادر و فرزند مرگبار باشد و چنین وضعی مانع انتقال ژن مادر به فرزند میشد.
به گفته محققان، عملهای سزارین باعث شده روند طبیعی دایر بر تولد نوزادان کوچک از بین برود.
نتایج این پژوهش در مجله مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم آمریکا (PNAS) منتشر شده است.
نوشته اثزات عمل سزارین در روند تکامل انسان اولین بار در بامداد پدیدار شد.
ژان لوئیز کالمان تمام
زندگی دراز خود را در شهر آرل فرانسه گذراند. او در فوریۀ ۱۸۷۵ در آرل
متولد شد و در آگوست ۱۹۹۷ در همان شهر درگذشت. کالمان در هنگام مرگ پیرترین
انسانی بود که تا آن زمان گزارش شده بود و همچنان پیرترین انسان محسوب
میشود. شاید در آینده نیز هیچکس بهاندازۀ او عمر نکند.
مردم سالها میگفتند اولین انسانی که ۱۵۰ سال عمر خواهد کرد، اکنون متولد شده است. ژان ویژ، خیائو دانگ، و براندن میلهالند از کالج پزشکی آلبرت آینشتاین این نظریه را نامحتمل میدانند. آنها پس از بررسی اطلاعات جمعیتیِ قرن پیش به این نتیجه رسیدند که سقف طول عمر انسان چیزی حدود ۱۱۵ سال است. معدود افرادی همچون کالمان ممکن است اندکی از این حد بگذرند، اما بهطور متوسط نوع بشر بیشازاین عمر نخواهد کرد.
اما چنین چیزی ظاهراً برخلاف شهودهای ماست. میانگین امید به زندگی انسان در طول قرنهای اخیر همواره روبهرشد بوده است. حداکثر طول عمر انسان نیز همینطور: اگرچه صحتسنجی ادعای عمر بسیار طولانی شاید دشوار باشد، مجموعهای موثق از آمارها در سوئد نشان داده پیرترین افراد در دهۀ ۱۸۶۰ تنها ۱۰۱ سال عمر کردهاند، اما این عدد در دهۀ ۱۹۹۰ به ۱۰۸ سال رسیده است. ویژ، که مطالعات جدید را رهبری میکرد، میگوید: «جمعیتشناسان میگفتند اگر این چشمانداز نقطۀ پایانی هم داشته باشد، فعلاً نمیتوان این نقطه را دید.» «وقتی کالمان در ۱۲۲سالگی درگذشت، همه گفتند دیر یا زود کسی پیدا خواهد شد که ۱۲۵ یا ۱۳۰ سال عمر داشته باشد. اما بعد از کلمنت، کسی به سن او نرسید. حداکثر سن ۱۱۵، ۱۱۵ و ۱۱۵ سال بود.»
دانگ، میلهالند و ویژ برای اینکه ببینند این ثباتِ فرضیْ واقعی است یا خیر، بهسراغ دو بانک بینالمللی اطلاعات در زمینۀ طول عمر رفتند و افراد سالمندِ ازدنیارفته در هر سال را بررسی کردند. آنها بهطور مشخص سالمندان فرانسه، ژاپن، بریتانیا و ایالات متحده را مورد بررسی قرار دادند، چهار کشوری که بیشترین جمعیت بالای ۱۱۰ سال را دارا هستند.
دادههای بهدستآمده واضح بود. بین دهۀ ۱۹۷۰ تا اوایل دهۀ ۱۹۹۰، حداکثر طول عمر انسان از چیزی حدود ۱۱۰ سال به ۱۱۵ سال رسید و این رشد بعد از سال ۱۹۹۵، کمی پیش از مرگ ژان کالمان، متوقف شد. درواقع تیمِ ویژ برآورد کردند که، در هر سال، احتمال اینکه حداقل یک نفر در جهان بیش از ۱۲۵ سال عمر کند کمتر از یک در دههزار است.
باوجود بهداشت، آنتیبیوتیکها، واکسنها و دیگر پیشرفتهای پزشکی، باز هم پیرترین افرادِ زنده دیرتر از این نمیمیرند. صرفنظر از محدودکردن مصرف کالری، داروهایی مثل راپامیسین یا دیگر ترفندهایی که انسان برای کندکردن ساعت شنیِ عمرش به آنها متوسل میشود، بعید هم هست چنین شود. ویژ میگوید: «در علم هیچوقت نمیتوانیم مطمئن باشیم، اما من تابهحال چیزی ندیدهام که فکر کنم میتواند این سقف طول عمر را افزایش دهد.»
سقف طول عمر ما احتمالاً رابطۀ تنگاتنگی با بیولوژیمان دارد. همینطور که پیر میشویم، آرامآرام به دی.ان.ای و دیگر مولکولهای بدنمان آسیب میرسانیم و این باعث میشود سیستم پیچیدۀ سلولهایمان به تودهای پرسروصدا و ناکارآمد تبدیل شود. در بیشتر موارد، این فساد منجر به بیماریهای خاص کهنسالی، همچون سرطان، نارسایی قلبی یا آلزایمر میشود. اما اگر افراد بیشتر از ۸۰ یا ۹۰ سال عمر کنند، احتمال مبتلاشدن به چنین بیماریهایی عملاً در آنها رو به کاهش میگذارد، شاید چون این افراد ژنهای محافظ دارند. صدودهسالهها نوعاً بهخاطر بیماریهای حاد نمیمیرند: کالمان به مرگ طبیعی مرد و بسیاری از این افراد حتی در اواخر عمرشان هم از لحاظ فیزیکی به کسی وابسته نیستند. ویژ میگوید باوجوداین همچنان میمیرند، «صرفاً به این خاطر که بسیاری از کارکردهای جسمیشان مختل میشود. یعنی بیشازاین نمیتوانند به زندگی ادامه دهند.»
چرا زندگی باید به چنین توقف یکبارهای برسد؟ تصور کنید حیوانی دارید که پیر نمیشود. هرچند نامیراست، همچنان ممکن است بر اثر گرسنگی، تصادف یا حملۀ حیوانات درنده بمیرد. بالاخره شانس این موجود تمام میشود. این موجود خیالی باید جمعیتی شبیه به ما داشته باشد: تعداد زیادی جوان و تعداد کمتری افراد سالخورده.
بهاینترتیب، تکامل احتمالاً به تغییرات ژنتیکیای یاری میرساند که مزایایی برای مراحل ابتدایی زندگی، همچون رشد یا تولیدمثل، ایجاد میکنند. در مقابل، تکامل آن دسته از تغییرات ژنتیکیای را که در اواخر زندگی منجر به صدمه دیدن بدن میشوند، نادیده میگیرد. وقتی تعداد کسانی که به این سن میرسند تا این حد کم است، این تغییرات خیلی کماهمیت پیدا میکنند. به همین خاطر است که موجودات پیر میشوند. تکامل طبیعتاً و بهشکل اجتنابناپذیریْ جوانی را بر پیری ارجح میداند.
اما اگر رشد اولیه و تجربیات کودکی نقش بسیار مهمی در سلامت بزرگسالی ما داشته باشند، باید توجه داشته باشیم که صدسالههای امروز در دهۀ ۱۹۰۰ به دنیا آمدهاند. هولی براون بورگ از دانشگاه داکوتای شمالی میگوید، شاید هنوز «تأثیر ارتقای بهداشت، مراقبتهای سلامت، واکسیناسیون و پیشرفتهای بهداشتیای که در دهههای سی بهبعد اتفاق افتادهاند» در بایگانیهای طول عمر ثبت نشده است. یا شاید، «رژیمهای نامناسب و ورزشنکردنْ آن دستاوردها را خنثی کرده است».
ویژ میگوید احتمال کمی هست که این موضوع اهمیت زیادی داشته باشد. «همین که شما در دوران کودکی جان سالم به در ببرید به این معناست که احتمال زندهماندنتان در طول دورههای بلند واقعاً بیشتر است. همچنین پیشرفتهای بسیاری صورت گرفته است که با استفاده از آنها میتوان افراد سالمند را مدت بسیار بیشتری زنده نگه داشت. ما به پیشرفت در مراقبتهای پزشکی و استانداردهای ایمنی ادامه دادهایم و روزبهروز به تعداد افرادی با عمر طولانی اضافه میشود. برای این واقعیت که هیچکسی کهنسالتر از ژان کالمان نیست هیچ تبیینی نداریم جز اینکه بگوییم به سقف طول عمر رسیدهایم.»
ما سقف طول عمر حیوانات آزمایشگاهی، مثل کرمها، حشرات و جوندگان را افزایش دادهایم. اما این موجودات را دانشمندان، بهطور ویژه، اصلاح نژاد کرده بودند تا سریع رشد کنند و بهسرعت به تولیدمثل برسند. بسیاری از تکنیکهای استفادهشده برای افزایش طول عمر آنها، از داروها گرفته تا محدودکردن کالری، احتمالاً تنها با کندکردن رشد کاذب و مصنوعیشان عمل میکنند.
ترفندهای مشابه ممکن است طول سلامت ما را افزایش داده و متوسط امید به زندگی را ارتقا دهد. اما ویژ معتقد است حداکثر چیزی که میتوانیم بدان امید داشته باشیم این است که تا حولوحوش ۱۱۵ سالگی بسیار سالم باشیم؛ بعد از این سن، جسم ما خیلی زود از کار میافتد.
«شکی نیست که ما روند پیری را به تعویق انداختهایم»، این را جودیت کمپیزی از مؤسسۀ تحقیقاتِ پیری باک میگوید. «اما برای بالابردن حداکثر طولِ عمر احتمالاً باید ژنهای بسیاری را اصلاح کنیم که در زمان حیات ما و حتی در زمان حیات نوههای ما نیز ممکن نیست.»
بعد از چاپ این مقاله، چند نفر از دانشمندان در توییتر آمار مورداستفاده در آن را زیر سؤال بردند. لئونید کروگلیاک، از دانشگاه کالیفرنیا، لوس انجلس، تصور میکند ثبات سنی اخیر باتوجهبه تعداد کمی از افراد استثنائی همچون کالمان برآورد شده است. او گفت اگر این معدود افراد را کنار بگذارید «مشخص نیست فراتر از نوسانات تصادفی، گسستی در این روند صعودی وجود داشته باشد». او همچنین انتخاب بازههای قبل و بعد از سال ۱۹۹۵ توسط ویژ بهمنظور تحلیل تغییرات در حداکثر طول عمر را زیر سؤال برد و آن را «نقطۀ انفصالِ مندرآوردی» نامید.
ویژ از تحقیقات تیم خود دفاع میکند. تیم او در ابتدا ژان کالمان را از تحلیل خود خارج کرد؛ چه با او و چه بدون او، نتایج یکسان هستند. بعد از سال ۱۹۹۵ افزایشی در حداکثر طول عمر وجود نداشته است. اینکه ویژ چه سالی را نقطۀ انفصال قرار داد نیز اهمیتی نداشت. او میگوید: «ابداً هیچ افزایش معناداری از دهۀ ۱۹۹۰ بهبعد وجود نداشته است.» «مطمئنم برخی از مردم خواهند گفت این روند صعودی بهزودی ادامه خواهد یافت. هرچند قبول داریم که دادهها مغشوش است، که انتظارش هم میرفت، ولی آمارها واضح و روشن هستند. خوشبختانه تمام بانکهای اطلاعاتیْ همگانی هستند، بنابراین هرکسی بخواهد میتواند عملیات ریاضی را انجام دهد و با ما مخالفت کند.»
بامداد – ممکن است تصویری که می بینید بشدت ناراحت کننده باشد، بخصوص اگر بدانید این فرد تا ۳ ماه در چنین حالتی زنده بوده است. تصویر کوچک بدن هیروشی اوچی (Hiroshi Ouchi) ژاپنی ۳۵ ساله را نشان می دهد که در حادثه مجتمع بازفرآوری اورانیوم در توکایمورا (Tokaimura) در شمال شرق توکیو در ۳۰ سپتامبر ۱۹۹۹ به چنین وضعی درآمد.
دلیل این حادثه ذخیره محلول اورانیل نیترات (Uranyl nitrate) در مخزن حاوی تنها ۱۶٫۶ کیلوگرم اورانیوم بود که از جرم بحرانیش تجاوز کرده بود. ۳ کارگر در معرض مقدار قابل توجه تشعشعی قدرتمند بشکل پرتوهای نوترونی قرار گرفتند. بر اساس کتابی با نام ‘مرگ تدریجی: ۸۳ روز بیماری تشعشع’ او پس از رسیدن به اورژانس بیمارستان دانشگاه توکیو بنظر سالم می آمد و حتی قادر به مکامله با پزشکان بود. اما این تا زمان شروع تیره شدن، تاول زدن، و نهایتاً جدا شدن پوست او از بدنش بود. با شروع شکستن کروموزوم های درون سلولی، وضعیت اوچی وخیم تر شد. اعضای داخلی او از کار افتادند و طی تنها یک روز ۲۰ لیتر مایعات بدنی او از دست رفت. البته خوشبختانه او در این زمان در کما بود.
با نظارت تمام وقت تیمی از پزشکان، معالجاتی چون کشت سلولهای بنیادین، پیوند پوست و تزریق خون جهت بهبود وضعیت او انجام گرفت. البته علیرغم عدم آگاهی پزشکان از درمان بیماران اینچنینی، میزان تشعشع دریافتی، بقای نامحتمل بیمار را به وضوح نشان می داد. اما آنچه پس از ۸۳ روز نامشخص ماند علت زنده نگهداشتن او بود؛ تلاشی برای نجاتش یا آزمایش جهت درمان آثار تشعشع. دلیل آن هر چه که بود بیرحمانه بنظر می رسد. مرگ اوچی را از ۱۰ مرگ بد در تاریخ می دانند.
سایت علمی بیگ بنگ
نوشته تاثیر تشعشعات بر روی بدن انسان اولین بار در بامداد پدیدار شد.
وب سایت گجت نیوز - مختار منوچهرآبادی: سوسکهای سایبورگی کنترل از راه دور، یکی دیگر از شگفتی های دنیای علم و فناوری هستند که خلق آنها می تواند بازتاب گسترده ای در زندگی انسانها در آینده ای نزدیک داشته باشد.
چندسال پیش شاهد دستاورد جدید پژوهشگران در زمینه سایبورگ بودیم. آنها موفق شدند سوسکی را با یک ریز کنترلگر مجهز کنند و به این ترتیب کنترل سوسک را در مسیرهای مختلف به دست آورند.
اما هم اکنون شگفتی دیگری در این زمینه رقم خورده است که بکارگیری فناوری در سوسک ها را یک گام جلوتر برده است. مهندسان سنگاپوری هم اکنون موفق به خلق سوسک سایبورگی شده اند، آنها با نصب دیوایسهای خاص به بدن سوسک قادر شدند تا شیوه راه رفتن، سرعت در حرکت، مسیر پرواز و دیگر حرکات این حشره را کنترل کنند.
سوسکهایی که گرفتار در این دیوایس شوند، دیگر قادر به کنترل کنش های خود نیستند، بلکه کنش های آنها توسط انسان مدیریت می شود.
نکته جالب اینکه، این حشره سایبورگ همچنان نیروی حرکتی خود را از طریق غذا تامین می کند، بدین معنا که در صورت گرسنه ماندن حشره نمی توان از آن انتظار داشت که حرکت کند و صرف اتصال دیوایس به آن به معنای تضمین کنش در حشره نخواهد بود.
پیش بینی می شود که سوسکهای سایبورگی کنترل از راه دور می توانند جایگزینی مناسب برای رباتها و یا پهبادهایی باشند که در زمینه های امنیتی و یا در جنگ قرار است از آنها استفاده شود، زیرا این سوسکها به خاطر جثه کوچکتر، کمترین توجه را به خود جلب می کنند.
پژوهشگران سعی کرده اند پاسخ های مناسبی نیز برای بازتابهای اخلاقی احتمالی در خصوص سوء استفاده از سوسکها ارائه دهند، آنان تاکید دارند که سایبورگی کردن سوسکها هیچ آسیبی به آنها وارد نخواهد کرد.
مهندسین این پروژه تحقیقاتی تاکید دارند که طول عمر سوسکها بطور متوسط بین 3 تا 6 ماه است و درگیر کردن آنها در فرایند تبدیل شدن به موجودات سایبورگ، تاثیری بر طول عمرشان نخواهد داشت.
تحقیقات پژوهشگران بلژیکی و انگلیسی نشان می دهد ارسال سیگنال های تهدیدکننده حیات انسان برای ابزار پزشکی کاشته شده در بدن بیماران حتی بدون داشتن آگاهی از نحوه عملکرد این دستگاه ها ممکن است.
به گزارش سی اس او آنلاین، این محققان می گویند با نفوذ به سیگنال های رد و بدل شده میان دستگاه شوک برقی کاشته شده در قلب انسان و دستگاه برنامه ریزی آن و انجام مهندسی معکوس، محققان توانسته اند راهی برای سرقت اطلاعات بیمار مربوطه، خالی کردن باتری این دستگاه و ارسال پیام های آلوده به دستگاه مذکور بیابند.
این حملات از فاصله پنج متری و با استفاده از تجهیزات استاندارد قابل انجام است و با استفاده از آنتن های پیچیده تر می توان حمله هکری یاد شده را از فاصله دهها یا حتی صدها متری نیز انجام داد و جان انسان ها را به طور جدی به خطر انداخت.
از این طریق به راحتی می توان به بیماران شوک وارد کرد و جانشان را گرفت. زیرا هکرها می توانند با دریافت اطلاعات ضربان قلب بیماران آن را از حالت عادی خارج کنند. بررسی های دو دانشگاه Leuven و Gasthuisberg Leuven نشان داده که حداقل ده مدل مختلف از دستگاه های تنظیم کننده ضربان قلب در برابر این حملات آسیب پذیر هستند و لذا باید برای ارتقای امنیت آنها تصمیمات جدی گرفت.
محققان می گویند طراحی این دستگاه ها دچار ضعف های جدی است و داده های رد و بدل شده توسط آنها رمزگذاری نمی شوند و حریم شخصی و زندگی هزاران کاربر دستگاه های یاد شده در معرض خطر است.
منبع : فارس
جام جم سرا:
محققان امیدوارند این دستاورد بتواند به آنها در درک بهتر نواحی مغزی که برای بازیابی اطلاعات درباره مکانها به کار میرود، کمک کند.
این توهمات، زمانی که «پیر مگهوند» از «موسسه فاینستاین» در نیویورک الکترودهایی را در درون مغز یک مرد جوان با هدف جستجوی منشا صرع وی کاشت، ظاهر شدند. این امر شامل حفاری روزنههای ریز در جمجمه وی بود که از طریق آن، پزشکان دو الکترود پنج سانتیمتری را وارد کرده و آنها را به نقاط خاصی از بافت مغز هدایت کردند.
دکتر مگهوند نخست با استفاده از امآرآی کاربردی و زمانی که بیمار به تصاویری از اشیا و صحنههای مختلف نگاه میکرد، از مغز وی اسکن گرفت. سپس فعالیت الکترودهای کاشتشده زمانی که وی به مجموعهای مشابه از تصاویر نگاه میکرد، ضبط شد.
تیم علمی دریافت ناحیهای از قشر مغزی در اطراف هیپوکامپ زمانی که سوژه به تصاویری از مکانها نگاه میکرد، فعال میشد. این نقاط ریز بافتهایی بودند که به نظر میرسید به خانهها و مکانها بیش از دیگر اشیا اهمیت میدهند. الکترودهای کاشتهشده برای تحریک مغز در این ناحیه به کار رفتند و مجموعهای از توهمات بصری تولید شدند.
مرد جوان در ابتدا تماشای یک ایستگاه راهآهن آشنا و سپس بخشی از منزلش را گزارش کرد، اما هیچ بو یا صدایی با این صحنهها مرتبط نبود. زمانی که تحریک این نواحی مغزی تکرار شد، همان توهمات اتفاق افتاد. هنگامی که محققان الکترودها را در بخشی اندکی متفاوت و در شکنج گیجگاهی تحتانی تحریک کردند، داوطلب عنوان کرد که چهرهها به ناگاه از ریخت افتادند.
آشش مهتا، یکی از اعضای تیم علمی، در این باره گفت: شاید گروه خاصی از عصبها، خاطره فردی که پیشبند به تن دارد را کدبندی کرده و گروه دیگر اجاق یا یک خیابان را رمزگذاری میکنند و زمانی که آنها به همراه یکدیگر تحریک میشوند، خاطره آشنایی از آن مکان را به همراه تمامی اشیا در آنجا تداعی میکنند.
مهتا معتقد است این آزمایشها شاید در نهایت به افرادی کمک کند که از شرایطی مانند اوتیسم یا بیماری آلزایمر رنج میبرند.(ایسنا)
جام جم سرا: به گفته «جورج دی کامنوف»، این کشف میتواند به نیروهای پلیس در حل پروندهها کمک کند. به طور مثال، آزمایش سرب موجود در دندان یک جسد متلاشیشده غیرقابلشناسایی میتواند بلافاصله به متمرکزشدن تحقیقات روی یک منطقه جغرافیایی خاص کمک کند؛ بنابراین منابع قانونی از جستجوی افراد گمشده در مکانهای اشتباه اجتناب خواهند کرد.
سرب از چهار مولفه ایزوتوپی تشکیل شده و میزان این ایزوتوپها در صخرهها، خاکها و طلاها و بنابراین مناطق مختلف جهان متفاوت است. حفر معدن و دیگر فعالیتهای عامل آلودگی سرب را در محیط منتشر کرده و این ماده به هنگام رشد کودکان در بدنشان انباشت میشود زیرا آنها غبار را استنشاق میکنند و زمانی که دستانشان را دهان میبرند، خاک را هضم میکنند.
به نقل از ایسنا، سیگنالهای سرب در دندان که در طول دوران کودکی رشد میکند، گرفتار میشود و در آنجا حفظ میشوند. چنانچه شخصی اهل مکان دیگری باشد، ایزوتوپ وی از جمعیت محلی آن مکان متمایز خواهد بود. تحلیل سرب همچنین میتواند اطلاعاتی درباره این که بدن فرد متعلق به چه بازه زمانی است، در اختیار بگذارد.
بر اساس تحقیقی که در مجله Science of The Total Environment منتشر شده، دندانهای تاریخی و مدرن دارای سیگنالهای مختلفی هستند و ترکیب طبیعی سرب به دلیل حفر معدن و استفاده از بنزین سربدار دچار تغییر شد است بنابراین، تفاوت فاحشی بین قرارگرفتن انسانهای باستانی و مدرن در معرض این عنصر وجود دارد.
جام جم سرا: به گفته مقامات هندی، فرزندان و نوههای این پینه دوز از دنیا رفتهاند و به نظر میرسد او قدیمیترین انسان زنده در جهان است؛ اگرچه که جام جم سرا به طور مستقل نمیتواند درستی یا نادرستی این موضوع را تایید کند.
(داکارفلش)
اعمال خشونت چه روانی باشد و چه فیزیکی، چه دیده شود و چه به چشم نیاید، چه تقبیح شود و چه در مقابل آن سکوت به عمل آید، پدیدهای است که نمیتوان از کنار آن به آسانی گذشت. نتایج تحقیقاتی در فرانسه و روی کسانی که به زندان رفتهاند نشان میدهد، اکثر بزهکاران در کودکی از سوی پدر، مادر یا محیطهای آموزشی مورد تنبیه قرار گرفتهاند و با اشکالی از خشونت مانند تحقیر مواجه شدهاند و شاید به گفته دکتر موسویچلک، رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران، ساختار آموزش و پرورش جایگاه خود را در نظام سلامت اجتماعی باور نکرده است.
یکی از تعاریف مهم در سلامت اجتماعی، این است که فرد خود را جزیی از جامعه بداند و بر اهمیت مشارکتش در پیشبرد اهداف جامعه آگاه شود. تنبیه و تحقیر دانشآموزان میتواند موجبات طرد و انزوای اجتماعی آنان را فراهم کند.
از سویی دیگر، نگاهها به سمت نظام آموزشوپرورش میرود و روندی که برای پذیرش معلمان در پیش گرفته است و دیگر نمیتوان با این دلایل که معلم قسط بانک و مشکلات اقتصادی دارد و مشکلات اقتصادی فشار روانی را برایش ایجاد میکند و... تنبیه دانشآموز ابتدایی روستای میرجاوه را با شلاق، تنبیه بدنی گروهی از دانشآموزان کلاس پنجم به وسیله مدیر را در بندرعباس، تنبیه دانشآموز سیرجانی از سوی سرایدار، تنبیه دانشآموزان گناوهای با لوله پولیکا و در آخرین خبر؛ تنبیه ٤ دانشآموز ٨ ساله افغان در مدرسهای در پاکدشت با بدترین وضع ممکن را توجیه کرد.
سوال اینجاست که چرا معاونت وزارت آموزشوپرورش اعلام میکند که خانوادههای دانشآموزان علاوه بر گزارش تنبیهبدنی به هیأت رسیدگی به تخلفات اداری، آن را بهعنوان جرم از طریق مراجع قضایی پیگیری کنند. آیا خود آموزشوپرورش نباید در این جریان حامی دانشآموزان باشد و این کار از طریق آنان پیگیری شود؟
نقش آموزشوپرورش و مدرسه در روند جامعهپذیری دانشآموزان فعلی و نیروهای اجتماعی آینده انکارناپذیر است، اگر خشونت را به دانشآموزان منتقل کنیم، در آینده خشونت را بازتولید خواهند کرد و اگر رقابت بر سر نمره را به آنان منتقل کنیم، در آینده رقابت بر سر موقعیتهای اجتماعی را بازتولید خواهند کرد و اگر مشارکت را به آنان منتقل کنیم، در آینده مشارکت اجتماعی را بازتولید خواهند کرد و پایههای اجتماع سالم و توسعهیافته بر مشارکت اجتماعی و سلامت اجتماعی اعضای جامعه استوار خواهد بود.
همانطور که در عکس میبینید نمونههایی از آموزش ارزشمند عشق و نوعدوستی نیز در آموزشوپرورش ما وجود دارد که آن هم البته مورد تقدیر قرار نمیگیرد. جواد رها، معلم دبستان پسرانهای در شهر تبریز به دانشآموزان خود درس «دوستی» و «عشق» به همنوع میدهد.
پینوشت:
طبق ماده ۷۷ آییننامه اجرایی مدارس، تنبیه بدنی مطلقا ممنوع است و اگر دانشآموزی مرتکب خطایی شود، باید ابتدا به او تذکر شفاهی فردی داد، سپس تذکر شفاهی جمعی، در مرحله بعد تذکر کتبی به خانواده و در آخرین مرحله تعویض مدرسه. (اسما روانخواه - پژوهشگر اجتماعی/شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
محققان دریافتهاند که پشههای ماده نیش میزنند و اینکه نژادهای مختلف آنها از سلیقههای متفاوتی برخوردارند. با این حال، یک پژوهشگر دیگر مدعی شده که مصرف نوشیدنیهای الکلی میتواند فرد را برای برخی نژادهای پشه جذابتر کند.
دکتر کامرون وب بر این تصور است که تیمش توانسته جواب علمیتری برای آنچه برخی افراد را برای پشهها وسوسهانگیزتر از سایرین میکند، شناسایی کند.
وی اظهار کرد: ما تصور میکنیم این امر به دیاکسید کربنی که ما بازدم میکنیم و همچنین ترکیب شیمیایی که آنها از پوست ما استنشاق میکنند، مرتبط است.
حدود ۵۰۰۰ استرالیایی در سال به بیماری عفونی منتقلشده از پشه موسوم به ویروس رودخانه رأس مبتلا میشوند. در حالی که افراد گاهی به روشهای گیاهی مانند خوردن سیر و اجتناب از خوردن قند زیاد متوسل میشوند.
متخصصان توصیه میکنند که از خالی بودن باغچههایشان از پشه با تخلیه گیاهان گلدانی و ظروف گیاهی اطمینان حاصل کنند. آنها همچنین توصیه میکنند که از مواد دافع پشه مانند دیایایتی استفاده کنند. (ایسنا)