خبرگزاری آریا-محققان سوئدی در این مطالعه دریافتند زنانی که حداقل سه سال در دانشگاه تحصیل کرده اند، در مقایسه با زنانی که دانشگاه نرفته اند، احتمال ابتلا به گلیوم، یک نوع تومور سرطانی مغز، در آنها 23 درصد بیشتر است.
به گزارش خبرگزاری آریا ،یک مطالعه جدید نشان می دهد افرادی که سطح بالاتری از تحصیلات دارند، احتمال ابتلا به انواع خاصی از تومورهای مغزی در آنها بیشتر است.
محققان سوئدی در این مطالعه دریافتند زنانی که حداقل سه سال در دانشگاه تحصیل کرده اند، در مقایسه با زنانی که دانشگاه نرفته اند، احتمال ابتلا به گلیوم، یک نوع تومور سرطانی مغز، در آنها 23 درصد بیشتر است.
علاوه براین، مردانی که حداقل سه سال مشغول تحصیل در دانشگاه بودند، درمقایسه با مردانی که به دانشگاه نرفته اند، احتمال ابتلا به گلیوم در آنها بیشتر است.
امل خانلکار، عضو محقق در موسسه بهداشت کودکان در دانشگاه لندنویکی اذعان می دارد یکی از توجیهات احتمالی که افراد تحصیلکرده بیشتر مبتلا به تومور مغزی تشخیص داده می شوند این است که از علائم بیماری آگاهتر هستند و سریع تر دنبال مراقبت های پزشکی می روند. به عبارت دیگر، بیماری آنها به احتمال زیاد زودتر تشخیص داده می شود.
دانش > پزشکی - ایرنا نوشت: حوادث جاده ای در ایران آمار بالایی دارد و بیشتر این حوادث در نیمه دوم خواب شبانه (ساعت 4 تا 6) رخ می دهد که رانندگان خواب آلوده هستند؛ این درحالی است که به گفته متخصصان علوم اعصاب شناختی و روانپزشکان افراد باید بین 6 تا 8 ساعت خواب شبانه داشته باشند.
بر اساس آمار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سالانه 16 هزار مورد مرگ در اثر حوادث جاده ای در ایران رخ می دهد که همراه با آن 200 هزار نفر نیز مصدوم می شوند و هزینه های سنگین مالی و روانی بر افراد، خانواده ها و نظام سلامت کشور تحمیل می کند.
این درحالی است که با داشتن یک خواب کامل شبانه می توان از بروز بسیاری از این حوادث که عامل اصلی آن خواب آلودگی و اختلالات خواب رانندگان است، پیشگیری و به دنبال آن از صرف بسیاری از هزینه ها جلوگیری کرد.
دکتر محمد قدیری روانپزشک در این خصوص به خبرنگار علمی ایرنا گفت: با توجه به اینکه کشور ما بسیار حادثه خیز در سوانح رانندگی است، علل و عوامل بروز این حوادث بررسی شده و نتیجه این بررسی ها نشان می دهد که یکی از این عوامل بسیار مهم، بحث خواب آلودگی های روزانه رانندگان است.
وی افزود: اختلالات خواب یکی از عوامل مهم ایجاد حوادث در تمام دنیا است مثلا در حادثه چرنوبیل و انفجار اخیر در کارخانه مواد شیمیایی در هند عامل اصلی خواب آلودگی برخی عوامل مطرح شده است.
قدیری اظهار کرد: تحقیقات نشان می دهند که مدت طول خواب طی قرن اخیر حدود یک ساعت کاهش یافته است. از زمان صنعتی شدن جوامع، افراد کمتر می خوابند و مدت زمان خواب انسان ها نیز کمتر شده است.
وی ادامه داد: در گذشته یک تا دو ساعت بعد از تاریک شدن هوا افراد به خواب می رفتند و با روشن شدن هوا از خواب بیدار می شدند اما این نگرش در عصر حاضر تغییر یافته است.
قدیری اظهار کرد: بیشترین سوانح در نیمه دوم خواب یعنی در ساعات بین 4 تا 7 رخ می دهد و این مساله به این دلیل است که فرد خواب کامل نداشته و ساعاتی را که باید به خوابیدن اختصاص می داده، بیدار بوده است.
وی با تاکید بر اینکه باید در این زمینه آموزش های لازم ارائه شود، افزود: باید آموزش داده شود که افراد برای حفظ سلامتی و هوشیاری خود به چند ساعت خواب نیاز دارند و چه ساعاتی را در طول شبانه روز باید بخوابند.
قدیری با بیان اینکه همه افراد به ویژه کودکان باید حدود 8 تا 9 ساعت خواب شبانه داشته باشند، ادامه داد: لازم است به رانندگان آموزش داده شود که خواب کافی داشته باشند و نیروی انتظامی نیز باید در ساعات 4 تا 7 که اوج بروز حوادث جاده ای است، مداخله و دقت بیشتری داشته باشند.
وی به خواب میان روز اشاره کرد و گفت: اگر افراد بتوانند بین ساعت 14 تا 16 نیم تا یک ساعت بخوابند، بازتوانی خوبی از لحاظ شناختی پیدا می کنند و هوشیاری بیشتری در ساعات باقی مانده روز خواهند داشت.
قدیری اظهار کرد: اختلالات خواب شبانه یکی از دلایل افت تحصیلی دانش آموزان نیز به شمار می رود؛ این مساله باعث می شود دانش آموزان به دلیل کم خوابی، صبح ها با خواب آلودگی سرکلاس درس حاضر شوند و همین موضوع بر رشد تحصیلی آنها تاثیر می گذارد.
وی توصیه کرد که افراد ساعات خواب خود را تغییر ندهند و الگوی ثابتی برای خواب داشته باشند؛ به عنوان مثال بین ساعات 22 تا 24 بخوابند و حدود 6 تا 8 ساعت خواب شبانه داشته باشند تا بتوانند از بازتوانی و هوشیاری خوبی در طول روز برخوردار باشند.
قدیری گفت: در واقع هر فرد باید یک برنامه بر اساس ساعات روز، برای خواب و امور زندگی خود داشته باشد زیرا با رعایت این برنامه، مغز به این الگو عادت می کند و خود به خود در ساعت مشخصی به خواب رفته و بیدار می شود.
۵۴۵۴
یک کارشناس طب سنتی عوامل بروز سردرد از منظر طب سنتی را تشریح کرد.
متخصص مغز و اعصاب با اشاره به اینکه اختلال ریتم قلب میتواند سبب بروز سکته مغزی شود، گفت: افرادی که دچار سکته مغزی شدهاند باید همزمان تحت نظر پزشکان متخصص مغز و اعصاب و قلب و عروق قرار گیرند.
وی افزود: همچنین بسیاری از بیماریهای مربوط به مغز و اعصاب عوارض بر روی قلب و عروق داشته لذا ارتباط تنگاتنگی میان متخصصان قلب و عروق و مغز و اعصاب وجود دارد بنابراین برگزاری کنگرههای مشترک در این زمینه میتواند جهت ارتقای دانش پزشکان و دست یافتن به آخرین روشهای تحقیقی و درمانی مؤثر واقع شود.
متخصص مغز و اعصاب از اختلال ریتم قلب به عنوان یک بیماری مشترک میان حوزه قلب و مغز یاد کرد و ادامه داد: این اختلال میتواند سبب بروز سکته مغزی شود لذا در بیمارانی که دچار سکته مغزی شدهاند قلب باید مداوم تحت کنترل باشد تا از بروز سکتههای بیشتر و عمیقتر جلوگیری کرد.
معتمد افزود: افرادی که دچار سکته مغزی شدهاند باید تحت جلسات مشترک میان پزشکان متخصص مغز و اعصاب و قلب و عروق قرار گیرند تا دچار مشکلات بیشتر نشده و از بروز بیماریهای دیگر در آنها جلوگیری کرد.
دبیر بخش مغز و اعصاب همایش مشترک قلب، اعصاب و غدد گفت: فشار خون یکی از بیماریهای مشترک میان مغز و اعصاب و دستگاه قلب و عروق بوده که پیشگیری از آن در جلوگیری از مشکلات و بیماری جدی در فرد مؤثر است. لذا افراد نیز نباید به هیچ عنوان در پیشگیری یا درمان به موقع آن تعلل کنند.
این نورولوژیست خاطر نشان کرد: بیماریهای قلب و عروق و مغز و اعصاب همچون سکته مغزی و قلبی جزء سه علت اصلی مرگ و میر افراد در جامعه به شمار می رود که بخش اعظم آن از طریق پیشگیری قابل کنترل بوده و آگاه سازی مردم در این زمینه میتواند موثر واقع شود.
گفتنی است؛ ششمین همایش قلب و فناوریهای نوین و همایش مشترک قلب، اعصاب و غدد 14 و 15 بهمن در پژوهشگاه نیرو برگزار میشود
یک متخصص مغز و اعصاب عنوان کرد؛
تأثیر اختلال ریتم قلب در بروز سکته مغزی/ ضرورت کنترل فشارخون
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۱۴
سکته مغزی
یک متخصص مغز و اعصاب با اشاره به اینکه اختلال ریتم قلب میتواند سبب بروز سکته مغزی شود، گفت: افرادی که سکته مغزی کرده اند باید همزمان تحت نظر متخصص مغز و اعصاب و قلب و عروق قرار گیرند.
وی افزود: همچنین بسیاری از بیماریهای مربوط به مغز و اعصاب عوارض بر روی قلب و عروق داشته لذا ارتباط تنگاتنگی میان متخصصان قلب و عروق و مغز و اعصاب وجود دارد بنابراین برگزاری کنگره های مشترک در این زمینه میتواند جهت ارتقاء دانش پزشکان و دست یافتن به آخرین روشهای تحقیقی و درمانی مؤثر واقع شود.
این متخصص مغز و اعصاب از اختلال ریتم قلب به عنوان یک بیماری مشترک میان حوزه قلب و مغز یاد کرد و ادامه داد: این اختلال میتواند سبب بروز سکته مغزی شود لذا در بیمارانی که دچار سکته مغزی شدهاند قلب باید مداوم تحت کنترل باشد تا از بروز سکتههای بیشتر و عمیقتر جلوگیری کرد.
معتمد افزود:افرادی که دچار سکته مغزی شدهاند باید تحت جلسات مشترک میان پزشکان متخصص مغز و اعصاب و قلب و عروق قرار گیرند تا دچار مشکلات بیشتر نشده و از بروز بیماریهای دیگر در آنها جلوگیری کرد.
دبیر بخش مغز و اعصاب همایش مشترک قلب، اعصاب و غدد گفت: فشار خون یکی از بیماریهای مشترک میان مغز و اعصاب و دستگاه قلب و عروق بوده که پیشگیری از آن در جلوگیری از مشکلات و بیماری جدی در فرد مؤثر است. لذا افراد نیز نباید به هیچ عنوان در پیشگیری یا درمان به موقع آن تعلل کنند.
این نورولوژیست خاطر نشان کرد: بیماریهای قلب و عروق و مغز و اعصاب همچون سکته مغزی و قلبی جزء سه علت اصلی مرگ و میر افراد در جامعه به شمار می رود که بخش اعظم آن از طریق پیشگیری قابل کنترل بوده و آگاه سازی مردم در این زمینه میتواند موثر واقع شود.
ششمین همایش قلب و فناوریهای نوین و همایش مشترک قلب، اعصاب و غدد ۱۴ و ۱۵ بهمن ۹۵ در پژوهشگاه نیرو برگزار میشود.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۵۳
خال های درشت به دنبال مصرف دارو در دوران بارداری و افزایش رگ های خونی به وجود می آید.
و بروز چنین خال هایی ربطی به ویار مادر و میل او به خوردن غذائی خاص ندارد بلکه این مشکل تا حدودی به نوع داروهائی که مادر در دوران بارداری مصرف می کند و تاثیرات آن بر جنین بستگی دارد.
همچنین میل زن باردار به خوردن غذائی خاص، به دلیل تمام شدن این ماده غذائی در بدن اوست؛ زیرا جنین بدون توجه به وجود یا کمبود ماده ای در بدن مادر از آن در جهت تکمیل بافت قلب، ریه، کلیه، کبد وسایر اندام های بدن استفاده می کند. به همین دلیل مادر احساس نیاز شدید به آن ماده می کند و وقتی غذائی را چند بار در طول هفته مصرف می کنیم دیگر علاقه ای به خوردن آن نداریم.
متخصص قلب و عروق گفت: درد آنژینی که با عصبانیت ایجاد می شود ممکن است به گلو، فک تحتانی و بین دو کتف انتشار یابد.این دردها با کاهش خون رسانی به عضله قلب اتفاق می افتد و اگر این حالت تکرار و یا مدت آن طولانی باشد، منحر به سکته قلبی می شود.
وی افزود: دردهایی که در زمان استراحت احساس می شوند که خالت تیر کشیدن یا سوزن سوزن شدن دارد، اسپاسم های عضلانی -عصبی هستند. البته تشخیص نوع درد فقط بر عهده پزشک است.
مرادمند در رادیو سلامت، در پاسخ به سوالی مبنی بر این که آیا همه دردهای قلبی منشا کرونری دارد، بیان کرد: خیر؛ به عنوان مثال، شلی مادرزادی دریچه میترال (پرولاپس میترال) هم دردهای غیر آنژینی ایجاد می کند. دردهای پرولاپس میترال آزار دهنده است، اما خطرناک نیست.
وی با بیان اینکه دردهای گوارشی هم ممکن است پشت جناغ احساس شود، اظهارداشت: لازم به ذکر است اگر یک نقطه از قلب درد بگیرد و به دست چپ برسد که با نفس کشیدن تشدید شود، از خصوصیات درد قلبی نیست.
وی با تاکید بر این که درد یک نشانه است و بیماری تلقی نمی شود، گفت: فردی که دچار درد قلبی شده باید به پزشک مراجعه نماید تا پس از تشخیص قطعی برای درمان اقدام شود.
وی در پایان گفت: این متخصص قلب و عروق در پایان این برنامه رادیویی خاطرنشان کرد: نمی توان نظر خاصی در مورد تاثیر داروهای گیاهی برای درمان ناراحتی های قلبی ارائه داد. معتقد نیستم که برای درد قلبی دمنوش خوب است؛ درد یک علامت است و حتما باید به پزشک مراجعه کرد. گاهی عنوان می شود که افراد دچار خستگی صبحگاهی قلب هستند که علمی نیست؛ این حالت ناشی از خستگی روحی است و فردی که صبح دچار بی خالی و ضعف است، علائم افسردگی را دارد.
اختلالات خوردن، دسته ای از اختلالات رواشناختی است که در آنها به نوعی مسئله خوردن مطرح می شود؛ زیاد خوردن، کم خوردن، کنترل نکردن و ... اما در اصل مشکل اصلی خوردن نیست که در این نوشته به چند مورد پرداخته می شود.
بی اشتهایی عصبی
برخلاف نام این اختلال، مشکل واقعی مبتلایان به آن، بی اشتهایی نیست بلکه آنها به شدت از افزایش وزن یا چاق شدن می ترسند. تصویری که این افراد از شکل و اندازه بدن خود دارند بسیار غیرواقعی است. به عنوان مثال ابا وجود لاغری شدید، همواره ترس زیادی از افزایش وزن یا چاق شدن دارند. ممکن است برای اندازه گیری وزن بدن شان از فنون مختلفی از جمله وزن کردن مکرر خود، اندازه گیری وسواسی اندام ها و استفاده مستمر از آینه برای بازبینی قسمت هایی که چاق تصور می شود، استفاده کنند.
بسیاری از بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی با این که ممکن است به شدت لاغر و ضعیف شوند، انکار می کنند در رابطه با وزن خود مشکل دارند. در واقع به وزن کم خود افتخار می کنند. برای مخفی کردن لاغری خود دست به هر کاری می زنند. لباس گشاد می پوشند یا گاهی با حمل کردن اجسام بزرگ قصد دارند خود را سنگین تر از آنچه هستند نشان دهند یا اگر قرار باشد در محیطی مانند بیمارستان وزن شوند، امکان دارد مقدار زیادی آب بنوشند تا به صورت موقت وزن خود را بالا ببرند.
دو نوع بی اشتهایی عصبی وجود دارد: نوع محدود کننده و نوع پرخوری/تخلیه کننده. تفاوت اصلی بین این دو نوع مربوط به تفاوت در شگردهایی است که بیماران برای کاهش وزن خود از آنها استفاده می کنند. در نوع محدود کننده، برای کم کردن مقدار غذایی که خورده می شود، تلاش زیادی صورت می گیرد و مصرف کالری ها به دقت کنترل می شود یا با اعمال فعالیت های ورزشی شدید خود را لاغر نگه می دارند. مبتلایان به این نوع بی اشتهایی عصبی اغلب سعی می کنند از خوردن در حضور دیگران خودداری کنند. وقتی آنها پشت میز غذاخوری هستند، بیش از حد آهسته می خورند. غذای خود را به قطعه های بسیار کوچک تقسیم می کنند و مخفیانه غذا را دور می ریزند.
در نوع پرخوری/تخلیه کننده، بیمار ابتدا پرخوری می کند (یعنی بدون کنترل از غذایی بیش از آنچه افراد در زمان یکسان و تحت شرایط یکسان می خورند، استفاده می کند. برای مثال امکان دارد فرد چند عدد بستنی، یک پاکت شیرینی خشک و کیک شکلاتی کاملی را در یک وعده پرخوری بخورد.) سپس برای از بین بردن کالری های مصرف شده به رفتارهای نامناسبی دست می زند (برای مثال خود را وادار به استفراغ می کند یا از داروهای ملین یا مدر استفاده می کند.) البته بسیاری از افراد طی دوره بیماری خود هر دو روش شرح داده شده را تجربه می کنند.
پرخوری عصبی
این اختلال با پرخوری و انجام اقداماتی مانند استفراغ عمدی و تمرین های ورزشی شدید و افراطی برای جلوگیری از افزایش وزن مشخص می شود. این اختلال، شباهت زیادی با نوع پرخوری/تخلیه کننده بی اشتهایی عصبی دارد.
اما آنچه نشانه تشخیص و متمایز کردن این دو اختلال از یکدیگر است، وزن فرد است. فرد مبتلا به بی اشتهایی عصبی به شدت لاغر است، در صورتی که درباره فرد مبتلا به پرخوری صدق نمی کند. با این که هر دو گروه افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، ترس شدیدی از چاق شدن دارند، برخلاف بیماران مبتلا به پرخوری عصبی معمولا وزن طبیعی دارند یا گاهی اندکی اضافه وزن خواهند داشت.
پرخوری عصبی معمولا با ایجاد رژیم غذایی که انگیزه آن میل به ترکه ای بودن است، آغاز می شود. فرد در مراحل اولیه، غذاهای کم کالری می خورد اما به مرور زمان، محدود کردن رژیم غذایی به تدریج از بین می رود و فرد خوردن غذاهای ممنوع شده را آ؛از می کند. این غذاها معمولا غذاهای سبک و دسرهایی مانند چیپس سیب زمینی، پیتزا، کیک، بستنی و شکلات را شامل می شود.
کسی که به پرخوری عصبی مبتلاست، ممکن است در یک روز تا 4800 کالری مصرف کند! فرد بعد از پرخوری، برای این که شکست خویشتنداری خود را مدیریت کند، استفراغ کردن، روزه گرفتن، ورزش کردن افراطی یا سوءاستفاده از ملین ها را آغاز می کند. پرخوری عصبی برای خیلی از بیماران به علت پرداخت صورتحساب های سنگین برای غذا، ایجاد مشکلات اقتصادی را نیز به همراه دارد. بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی معمولا جدی بودن مشکل خود را انکار می کنند، در مقابل، تنها چیزی که در ذهن بیمار مبتلا به پرخوری عصبی وجود ندارد، آسودگی خیال است. آنها به دلیل نداشتن کنترل بر رفتار پرخوری خود، احساس شرم، گناه، خود کم بینی و تلاش برای پنهانکاری دارند.
این اختلال نیز شامل دو نوع تخلیه کننده و غیر تخلیه کننده است. در نوع تخلیه کننده، فرد از روش هایی مانند استفراغ کردن و استفاده از ملین ها برای جلوگیری از افزایش وزن و خنثی کردن اثر پرخوری استفاده می کند اما در نوع غیر تخلیه کننده، امکان دارد فرد روزه بگیرد یا ورزش کند اما استفراغ نمی کند و از ملین ها و مدرها استفاده نمی کند.
بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، معمولا پیش از نوجوانی روی نمی دهد. با این حال در برخی موارد اختلالات خوردن، به خصوص بی اشتهایی عصبی را حتی در کودکان هفت ساله نیز شناسایی کرده اند. بی اشتهایی عصبی به احتمال زیاد در پانزده تا نوزده سالگی ایجاد می شود. پرخوری عصبی اغلب اواخر نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می شود. برخلاف این تصور اشتباه که اختلال خوردن، مختص سنین جوانی است، این اختلالات حتی در سنین سالخوردگی نیز مشاهده شده است. میزان شیوع بی اشتهایی عصبی د رمیان زنان تقریبا 0.5 درصد و در مردان تقریبا یک دهم زنان است. بروز بی اشتهایی عصبی ظاهرا در دهه های اخیر افزایش یافته است.
شیوع پرخوری عصبی در میان زنان تقریبا یک تا 3 درصد است و در مردان تقریبا یک دهم زن است. در واقع میزان شیوع این اختلال ها بسیار کم است. همان گونه که از آمارها پیداست، با این که اختلال های خوردن در مردان نیز روی می دهد، در زنان بسیار شایع تر است. به طوری که اشاره شد، در ازای هر مرد مبتلا به اختلال خوردن، ده زن به آن مبتلا هستند.
آسیب های جسمانی و روانی مبتلایان
در افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی، موی سر و همچنین ناخن ها، نازک و شکننده و پوست بسیار خشک می شود و موهای کرک مانند روی صورت، گردن، بازها، پشت و پاها شروع به رشد کردن می کند. پوست خیلی از بیماران مخصوصا روی کف دست آنها به زردی متمایل می شود. با سرما مشکل دارند و دست ها و پاهای آنها اغلب سدر و کبود است.
پوکی استخوان در بیماران مبتلا به بی اشتهایی روانی بسیار شایع است. به همین دلیل بیماران مدام دچار شکستگی و بد شکلی استخوان می شوند. به علت فشار خون پایین، احساس خستگی، ضعف و سرگیجه دارند. کمبود ویتامین نیز ممکن است وجود داشته باشد. حتی ممکن است افراد مبتلا به این اختلال از بی نظمی های قلبی بمیرند.
سایر آسیب های روانی که ممکن است با این اختلال مشاهده شوند: افسردگی و همچنین وسواس فکری – عملی از مشکلات شایع افرادی است که به اختلال بی اشتهایی و پرخوری عصبی دچار هستند. ترس از موقعیت های اجتماعی (برای مثال خوردن در جمع) نیز در این افراد وجود دارد.
همچنین در افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی و نوع پرخوری/تخلیه کننده اختلال بی اشتهایی عصبی، سوء مصرف مواد و الکل مشاهده شده است. در ضمن برخی از افراد مبتلا به این اختلالات دارای سابقه اقدام به خودکشی و مشکلات شخصیتی عمیق (مانند شخصیت دوری جو یا مردم گریز و کمالگرا) هستند.
علت چیست؟
1. وراثت و عوامل زیستی: گرایش مبتلا شدن به اختلال خوردن در خانواده های این افراد جریان دارد. خویشاوندان تنی افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی یا پرخوری عصبی، خودشان به میزان بالایی دچار این اختلال هستند. همچنین وجود بی نظمی در نوعی انتقال دهنده عصبی به نام سروتونین که اشتها و رفتار تغذیه را تنظیم می کند، در بروز این اختلال نقش دارد.
3. خانواده: انعطاف ناپذیری، محافظت بیش از حد والدین، کمالگرایی، کنترل افراطی و اختلاف زناشویی بین والدین، نمونه هایی از رفتارهای نابهنجار رایج در خانواده های افراد مبتلا به این مشکلات است. به علاوه، بسیاری از والدین بیماران مبتلا به اختلال های خوردن در رابطه با رژیم گرفتن، تاکید بیش از اندازه بر لاغری و ظاهر جسمانی خوب دارند.
4. عوامل فردی: به همان میزان که فرد لاغر بودن را معیار جذاب، محبوب و شاد بودن بداند، احساس بسیار بدی از اضافه وزن خود دارد و در نتیجه سعی در کاهش وزن خواهد کرد. یکی دیگر از عوامل فردی دخیل در اختلال خوردن، نارضایتی از بدن است. به زبان ساده تر، اگر آن طور که به نظر می رسیم را دوست نداشته باشیم، در این صورت احساس بدی درباره خودمان خواهیم داشت و سعی می کنیم وزن خود را پایین بیاوریم تا بهتر به نظر برسیم.
از نظر تئوری های عمیق روانشناختی، این نارضایتی از خود (که معمولا فقط هم درباره وزن نیست و این افراد در سایر بخش های خود نیز احساس نارضایتی دارند)، نشانه احساس یک خلأ درونی توسط آنهاست که به نوعی فرد، به واسطه خوردن یا اشتغال ذهنی با خوردن و مقاومت در برابر خوردن، سعی در پر کردن آن خلأ دارد.
کمالگرایی (نیاز به این که اوضاع بی عیب و نقص باشد) عامل خطر مهم دیگری در بروز این اختلال است و افراد کمالگرا معیارهای سرسختانه و دقیقی برای لاغری خود دارند که باید بر اساس آن عمل کنند.
درمان
در کنار منشأ زیستی و ژنتیکی به نظر می رسد مسئله اصلی درباره مشکلات خوردن، احتمالا موضوعات زیربنایی تری مثل نارضایتی از خود است که باید به بررسی علل و منشأ آن پرداخت. مشکل در ارتباط با افراد مهم زندگی، انتظارات کمالگرایانه آنها و حالا خود فرد و بسیاری فرضیه های دیگر از جمله این احتمالات هستند.
درمان اختلال های خوردن در موارد شدید بسیار دشوار است و میزان بازگشت علائم بیماری بالاست اما در دوره بسیار طولانی، بهبودی امکانپذیر است. با توجه به آنچه گفته شد، طیفی از روش های درمانی بر حسب سبب شناسی برای این بیماران به کار می رود که عبارتند از:
دارودرمانی: معمولا برخی داروها از جمله داروهای ضد افسردگی در درمان بیماران مبتلا به اختلال خوردن مفید تشخیص داده شده است. به نظر می رسد داروهای ضد افسردگی، خلق بیماران را بهبود می بخشد، حساسیت آنها را به شکل و وزن بدن کاهش می دهد و موجب تعدیل مشکلات خوردن خواهد شد.
درمان شناختی – رفتاری: در این درمان بیشتر روی عقاید غیر واقعی و تحریف شده ای که در ذهن بیمار نقش بسته است تمرکز می شود. این عقاید بیشتر حول محور وزن، غذا و همچنین خود فرد می گرددم. (عقاید نادرستی از قبیل این که در صورتی که لاغر نشوم، افراد مرا طرد خواهند کرد.)
خانواده درمانی: درباره نوجوانان مبتلا به بی اشتهایی عصبی، اکنون خانواده درمانی، به میزان بسیاری مورد استفاده قرار می گیرد. در خانواده درمانی، درمانگر با والدین کار می کند تا آنها کمک کنند بیمار دوباره خوردن را آغاز کند.
درمانگر وعده های غذای خانواده را مشاهده و والدین را ترغیب می کند درباره خوردن فرزندشان به صورت یک تیم عمل کنند. بعد از این که بیمار افزایش وزن را آغاز کرد، به سایر مسائل و مشکلات خانواده پرداخته می شود و در نهایت درمانگر به بیمار کمک می کند روابط مستقل تر و سالم تری را با پدر و مادرش برقرار کند.
برخی نکاتی که اجرای آنها توسط خود فرد و خانواده در پیشگیری و درمان اختلال خوردن در کودکان موثر تشخیص داده شده است، عبارتند از:
- فرزند تان را به خاطر آنچه هست بپذیرد و تحسین و تایید کنید.
- ملاک شما برای تحسین فرزندتان همه نقاط قوت شخصیتش باشد، نه فقط تاکید بر ظاهر و زیبایی او.
- غذا خوردن مناسب را تشویق کنید، نه رژیم گرفتن را.
- ظاهر و اندازه بدن فرزندتان را با دیگر همسالانش مقایسه نکنید.
- نقایص ظاهری فرزندتان را به سخره نگیرید و در او احساس شرم و گناه ایجاد نکنید.
- بیش از حد حمایتگر و سختگیر نباشید و اجازه دهید حس استقلال و تصمیم گیری در فرزندتان رشد کند.
- فرزندتان را به خاطر رفتارهای نامناسب غذا خوردنش سرزنش نکنید و به تهدید و تنبیه متوسل نشوید. به جای آن سعی کنید نگرانی های خود را به او ابراز کنید (مثلا به جای ضمیر تو از ضمیر من استفاده کنید. برای مثال به جای این که به او بگویید: «تو خیلی بدغذا هستی»، بگویید: «من از این که به مقدار کافی غذا نمی خوری نگران سلامتی ات هستم.»)
- کمی دقت نشان می دهد مشکلات خوردن با استرس ها و مسائل روانشناختی ارتباط تنگاتنگی دارد. کنترل و پرداختن به آنها باید در خط اصلی درمان قرار گیرد.
*عضو هیئت علمی و استادیار گروه روانشناسی دانشگاه تربیت مدرس
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۰۳:۵۵
طبق نتایج دو مطالعه مقدماتی، استرس و عادات بد مرتبط با سلامت قلب به شکل قابل توجهی ریسک اختلال شایع تپش قلب موسوم به فیبریلاسیون دهلیزی را افزایش می دهند.
یک مطالعه شامل بیش از ۶۵۰۰ فرد بزرگسال بدون بیماری قلبی بود. هفت فاکتور مرتبط با سلامت قلب در این افراد اندازه گیری شد: سیگار کشیدن، شاخص توده بدنی، فعالیت فیزیکی، رژیم غذایی، کلسترول کل، فشارخون و قندخون. انجمن قلب به این فاکتورها « Life's Simple ۷» می گوید.
افرادی که بالاترین امتیاز را از این فاکتورها گرفتند ۴۱ درصد کمتر در معرض ابتلا به فیبریلاسیون دهلیزی قرار داشتند. افراد با میانگین امتیازات ۸ درصد کمتر در معرض ابتلا به تپش قلب غیرعادی قرار داشتند.
محققان دریافتند افزایش سلامت قلب می تواند از بروز فیبریلاسیون دهلیزی پیشگیری کند.
در مطالعه ای دیگر، ارتباط بین استرس و فیبریلاسیون دهلیزی در بیش از ۲۶۲۰۰ زن بررسی شد. منابع استرس شامل شغل، خانواده، وضعیت مالی، حوادث آسیب زا نظیر مرگ فرزند، و مسائل مربوط به همسایگی بود.
محققان دریافتند زنان مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی دارای نمرات بیشتری در مسائل مالی، حوادث آسیب زا زندگی و استرس های ناشی از همسایه بودند.مرجع : خبرگزاری مهر