مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

بیوگرافی حسین عرفانی ،همسرش شهلا ناظریان و دخترش مهسا عرفانی +عکس

بیوگرافی حسین عرفانی ،همسرش شهلا ناظریان و دخترش مهسا عرفانی +عکس

حسین عرفانی (متولد ۱۳۲۱ در تهران) از دوبلورهای مشهور ایران و همسر شهلا ناظریان است.

از خصوصیات این گوینده دامنه صدایی بسیار وسیع اوست که با صدایی بسیار بم یا بسیار زیر گویندگی‌های بسیار خوبی کرده‌است. قابلیت تیپ سازی بالایی دارد و در عین حال شخصیت گویی بسیار تواناست.

همسر مهسا عرفانی همسر شهلا ناظریان همسر حسین عرفانیان همسر حسین عرفانی بیوگرافی مهسا عرفانیان بیوگرافی مهسا عرفانی بیوگرافی شهلا ناظریان بیوگرافی رستا عرفانیان بیوگرافی رستا عرفانی بیوگرافی حسین عرفانی

حسین عرفانی در کنار همسرش شهلا ناظریان و دخترش مهسا

وی به عنوان گوینده ثابت نقش‌های آرنولد شوارتزنگر مشهور شده‌است.

گوینده نقش‌ها

برخی از نقش گویی‌های این گوینده:

خارجی
  • هامفری بوگارت (کازابلانکا، شاهین مالت، داشتن و نداشتن، گذرگاه تاریک، دست چپ خدا، کی لارگو، گنج‌های سیرا مادره.
  • شان کانری (هایلندر، اژدهادل (قلب اژدها)، صخره، یافتن فارستر، گذرگاه مارسی هرچه سحت تر باشی زمین می‌خوری]])
  • توشیرو میفونه (ریش قرمز، هفت سامورایی، یوجیمبو)
  • پیتر اوتول (لورنس عربستان)
  • آنتونی کوئین (طوفان درجامایکا گاتی استرادیواری)
  • آخیم توپول (ویولون زن روی بام)
  • کلارک گیبل (بر باد رفته)
  • رابرت شاو (مردی برای تمام فصول، نیش)
  • ایان مک کالن (گاندولف) در سه‌گانه ارباب حلقه‌ها
  • اورسون ولز (اتللو بیگانه)
  • دیتر هالروردن (دیدی و ارثیه فامیلی (دوبله ۷ نقش همزمان) دیدی می‌تازد، دیدی مشابه آقای رئیس)
  • یان مک کلن (ارباب حلقه‌ها)
  • ساموئل ال. جکسون (پالپ فیکشن، پایگاه اصلی سه ایکس ۱ و۲ایالت ۵۱)
  • مورگان فریمن
  • دنی گلاور (اره غارتگر۲ قطار شب اسلحه مرگبار۱و۲و۳و۴ تک تیرانداز)
  • الیور رید (عمر مختار، شاهزاده وگدا)
  • آلن بیتس (هملت زفیرلی)
  • کلیفت رابرتسون (سه روز کندور)
  • آرنولد شوارتزنگر (انتقام منصفانه، روز ششم، داغ سرخ ترمیناتور ۱و۲و۳و ۵، نقشه فرار، سابوتاژ، آخرین ایستگاه، بی‌مصرف‌ها ۱و۲و۳، پاک کننده، غارتگر، خسارت جانبی، یادآوری مطلق، آخرین حرکت قهرمان، کماندو)
  • سیلوستر استالونه (قاضی درد تاکسی۳)
  • وینز ریمز (انیمال۲ مأموریت غیرممکن۳و۲ شمار کشتگان)
  • تامی لی جونز (جی اف کی، فراری مردان سیاهپوش۱و۲ از وهم تا وحشت)
  • چارلتون هستون (سرگرد دندی آلاسکا بولینگ برای کلمباین)
  • ویلیام هولدن (پل رود کووای، شبکه، آسمان خراش جهنمی)
  • آلبرت فینی (قتل در قطار سریع‌السیر شرق، ماهی بزرگ)
  • دونالد ساترلند (حالا نگاه نکن)
  • ریچارد آتن‌بورو (فرار بزرگ)
  • مارلون براندو (شورش در کشتی بونتی امتیاز)
  • جو دان بیکر (لبه تاریکی)
  • دواین جانسون (سریع و خشمگین ۶ ، سریع و خشمگین ۷ ، جی.آی.جو: تلافی)
ایرانی
  • کامران باختر (افعی)
  • بهمن مفید (داش آکل)
  • منوچهر اولیایی (سازمان۴)
  • فرامرز قریبیان (گوزنها)
  • محمدبانکی (شاهین طلایی)
  • جمشید هاشم‌پور (دشمن)
  • کاظم افرندنیا (پایگاه جهنمی)
  • محمد برسوزیان (چشم شیطان)
مسابقه
  • جادوی صدا

شهلا ناظریان (متولد ۱۳۲۹ خورشیدی ایران) بازیگر سینما و تلویزیون و دوبلور ایرانی است. او همسر حسین عرفانی و برادرزادهٔ ایرج ناظریان گویندهٔ نامدار ایرانی است.

زندگی هنری

شهلا ناظریان در سال ۱۳۲۹ خورشیدی به دنیا آمد. از سال ۱۳۴۱ وارد عرصهٔ دوبله شد(ورود حرفه‌ای:۱۳۴۲). بازیگری در تئاتر را در سال ۱۳۶۸ تجربه کرد. او همچنین در سریال تلویزیونی «این خانه دور است» (ساختهٔ بیژن بیرنگ و مسعود رسام) و سریال داستان یک شهر (ساختۀ خسرو معصومی) و همچنین فیلم‌های سینمایی «خوش‌خیال»، «پرِ پرواز» و «شب بخیر غریبه» به عنوان بازیگر به ایفای نقش پرداخته است.

برخی از فعالیت‌ها

برخی گویندگی‌های ماندگار وی به شرح زیر است:

  • گوگوش (در امتداد شب؛ ممل آمریکایی؛ احساس داغ)
  • لیلا فروهر (گل خشخاش)
  • مارال اورهونسای (یول‌راه ساختهٔ ییلماز گونی)
  • اینگرید برگمن (کازابلانکا؛ ژاندارک)
  • ناتالی وود (مسابقه بزرگ)
  • آن مارگریت (زمانی که دزد بودم)
  • کاترین دونوو (مایرلینگ)
  • مریل استریپ (کریمر علیه کریمر؛ اتاق ماروین؛ آوای قلب؛ ساعت‌ها؛ اقتباس؛ خانهٔ ارواح)
  • آنجلینا جولی (مهاجمین مقبره)
  • شارون استون (قهرمان)
  • مارشا میسون (دختر خداحافظی)
  • ماری استور (شاهین مالت)
  • لی رمیک (رودخانه وحشی)
  • جون فونتین (ربه کا)
  • جنیفر جونز (جدال در آفتاب)
  • سوزانا یورک (مردی برای تمام فصول)
  • ژاکلین بیسه (دزدی که برای شام امد، بولیت)
  • ماریزا برنسون (بری لیندون)
  • ایزابلا روسلینی (مرلین)

مصاحبه‌ با یک‌ خانواده‌ باحال دوبلور،
حسین‌ عرفانی‌، شهلا ناظریان‌ و مهسا عرفانی‌

همسر مهسا عرفانی همسر شهلا ناظریان همسر حسین عرفانیان همسر حسین عرفانی بیوگرافی مهسا عرفانیان بیوگرافی مهسا عرفانی بیوگرافی شهلا ناظریان بیوگرافی رستا عرفانیان بیوگرافی رستا عرفانی بیوگرافی حسین عرفانی
وقتی‌ صدایش‌ را تلفنی‌ می‌شنوم‌، ناگهان‌ به‌سال‌های‌ دوری‌ پرتاب‌ می‌شوم‌ که‌ این‌ صدا درچهره‌های‌ مختلف‌ برایم‌ حرف‌ زده‌ و بی‌اختیاریک‌ شادی‌ ناگفتنی‌ در دلم‌ شروع‌ به‌ موج‌ زدن‌می‌کند. شهلا ناظریان‌ زن‌ فعال‌ و پرتلاش‌ بخش‌دوبله‌ ایران‌ قرار مصاحبه‌ خانوادگی‌اش‌ را درشبکه‌ دو با ما می‌گذارد.
باید اعتراف‌ کنم‌ هنگامی‌ که‌ وارد بخش‌ دوبله‌شبکه‌ دوم‌ می‌شوم‌، از دیدن‌ این‌ همه‌ چهره‌ آشناو ناآشنا در عین‌ حال‌ با صداهایی‌ خاطره‌انگیز و به‌یادماندنی‌ به‌ راستی‌ گیج‌ می‌شوم‌ وقتی‌ با یکدیگرحرف‌ می‌زنند، ناخودآگاه‌ احساس‌ می‌کنم‌آدم‌های‌ فیلم‌های‌ خارجی‌ از درون‌ فیلم‌هایشان‌بیرون‌ آمده‌اند و همین‌ جا کنار من‌ در ایران‌ ماننداعضای‌ یک‌ خانواه‌ مشغول‌ گپ‌ زدن‌ با یکدیگرشده‌اند.
عرفانی‌، مقامی‌، خسروشاهی‌، قنبری‌، شایگان‌،والی‌ زاده‌، ناظریان‌، منانی‌، گرایی‌، قطایی‌ و… بانگاه‌ کردن‌ به‌ این‌ پیشکسوتان‌ و بزرگ‌ مردان‌ وزنان‌ دوبله‌ ایران‌ با ظاهری‌ متین‌، وزین‌، صمیمی‌ وتواضعی‌ ناگفتنی‌ که‌ همگی‌ در یک‌ جا جمع‌شده‌اند، حسی‌ از غرور در زیر پوستم‌ می‌دود. درکمال‌ خوشرویی‌ و صمیمیتی‌ دور از انتظار ما را درجمعشان‌ می‌پذیرند.
شهلا ناظریان‌ در سمت‌ مدیر دوبلاژ مشغول‌دوبله‌ فیلمی‌ است‌. هنگام‌ ناهار و استراحت‌ است‌اما او با آنکه‌ مشغله‌ فراوانی‌ دارد، همراه‌ یک‌ دنیاخنده‌ و مهربانی‌ و لطف‌ در اتاق‌ دوبلاژ، پذیرای‌ مامی‌شود. بانویی‌ که‌ با مدیریت‌ و جدیتی‌ ستودنی‌از پس‌ وظایف‌ خطیر دوبله‌، همسری‌ و مادری‌ به‌خوبی‌ برآمده‌ است‌.
عرفانی‌ همسر او با خوشرویی‌ و تواضع‌ دستی‌برایمان‌ بالا می‌برد که‌ یعنی‌ بعدا برای‌ مصاحبه‌می‌آیم‌ و ما را با خانم‌ ناظریان‌ تنها می‌گذارد.خانواده‌ای‌ که‌ آوازه‌ سبز محفلشان‌، ما را برای‌ آن‌داشت‌ تا با آنها مصاحبه‌ای‌ داشته‌ باشیم‌.

در منزل‌ هم‌ کار می‌کنم‌
_ از چه‌ سالی‌ وارد کار گویندگی‌ فیلم‌ شدید؟
ناظریان‌: از دی‌ ماه‌ سال‌ ۱۳۴۱٫
_ چه‌ سالی‌ ازدواج‌ کردید و چگونه‌ با هم‌ آشناشدید؟
ناظریان‌: در سال‌ ۶۳ ازدواج‌ کردیم‌ و چون‌ باهم‌ همکار بودیم‌، به‌ طبع‌ در محیط دوبله‌ با هم‌آشنا شدیم‌.
_ حدودا چند فیلم‌ را گویندگی‌ کرده‌اید و درچند فیلم‌ مدیر دوبلاژ بوده‌اید؟
ناظریان‌: نمی‌دانم‌، شاید واقعا قابل‌ شمارش‌نباشد خیلی‌ زیاد. اما در مورد مدیر دوبلاژی‌،حدود ۱۰ یا ۱۵ سال‌ است‌ که‌ در کنار گویندگی‌فیلم‌، مدیر دوبلاژی‌ هم‌ می‌کنم‌ اما دوسالی‌ هست‌که‌ به‌ طور مداوم‌ مدیر دوبلاژ هستم‌. شاید ۶۰ یا۷۰ فیلم‌ را مدیر دوبلاژی‌ کرده‌ام‌ چه‌ برای‌سازمان‌، چه‌ برای‌ رسانه‌های‌ تصویری‌ و چه‌ برای‌موسسات‌ خصوصی‌.
_ در چه‌ فیلم‌هایی‌ به‌ جای‌ شخصیت‌هایی‌صحبت‌ کرده‌اید؟ (مکثی‌ طولانی‌ می‌کند.چشمانش‌ را می‌بندد و با همان‌ متانت‌ و وقار فکرمی‌کند و می‌گوید:)
ناظریان‌: وا… از گذشته‌ها… به‌ جای‌ خیلی‌ ازشخصیت‌های‌ بزرگ‌ دنیا حرف‌ زده‌ام‌ مثل‌:سوفیالورن‌، راکوئل‌ ولش‌، فی‌ داناوی‌، کاترین‌اسپاک‌، کاترین‌ راس‌، الیزابت‌ تیلور و از کارهای‌جدید که‌ هم‌ مدیر دوبلاژ بوده‌ام‌ و هم‌ گویندگی‌فیلم‌ را برعهده‌ داشته‌ام‌، «به‌ خاطر عشق‌ به‌ آرون‌»و فیلم‌ «بازگشت‌ جوزی‌» و «دسته‌ زنبورها» که‌ شماالان‌ شاهد دوبله‌ آن‌ هستید.
_ راست‌ می‌گوید ما صحنه‌هایی‌ از فیلم‌ رادیدیم‌ و می‌دیدم‌ که‌ با چه‌ وسواسی‌ گویندگان‌فیلمش‌ را انتخاب‌ می‌کند و با صبر و حوصله‌ نام‌تک‌ تک‌ گویندگان‌ هر فیلمش‌ را برایمان‌ می‌گویدو انصافا در تمامی‌ فیلم‌هایش‌ از دوبلورهای‌پیشکسوت‌ در کنار بعضی‌ دوبلورهای‌ جوان‌استفاده‌ کرده‌ است‌. لبخند از چهره‌اش‌ محونمی‌شود. برای‌ همین‌ می‌پرسم‌: شما بسیار خوشروو خوش‌ اخلاق‌ هستید. آیا همسرتان‌ حسن‌عرفانی‌ هم‌ مانند شما خوشرو هستند؟ (با لبخند)
ناظریان‌: بله‌، ایشان‌ هم‌ خوشرو هستند اماخب‌، بعضی‌ مواقع‌ هم‌ نیستند مانند خیلی‌ ازآقایان‌
_ به‌ چهره‌ خسته‌اش‌ نگاه‌ می‌کنم‌ و ناخودآگاه‌می‌پرسم‌: هم‌ شما کار می‌کنید هم‌ آقای‌ عرفانی‌.وقتی‌ خسته‌ هستید و از سرکار به‌ منزل‌ می‌روید،آیا همسرتان‌ در کارهای‌ منزل‌ به‌ شما کمک‌می‌کند؟(خنده‌)
ناظریان‌: نه‌، ایشان‌ اصلا در خانه‌ کمک‌نمی‌کنند و تمامی‌ کارهای‌ خانه‌ به‌ دوش‌ خودم‌می‌باشد.
_ باورم‌ نمی‌شود ولی‌ از گرمی‌ صدایش‌می‌فهمم‌ از این‌ وضعیت‌ هم‌ راضی‌ است‌.می‌پرسم‌: آیا کارکردن‌ شما به‌ عنوان‌ یک‌ همسر یامادر در خارج‌ از خانه‌ به‌ زندگی‌تان‌ لطمه‌ای‌ واردکرده‌ است‌؟
ناظریان‌: نه‌، اصلا به‌ هیچ‌ عنوان‌. حتی‌ زمانی‌که‌ در منزل‌ فیلم‌هایم‌ را سینک‌ می‌زنم‌ و درحقیقت‌ کارهای‌ مدیر دوبلاژی‌ام‌ را انجام‌می‌دهم‌ و تمام‌ حواسم‌ به‌ این‌ کار است‌، در عین‌حال‌ سعی‌ می‌کنم‌ در کار منزل‌ و حتی‌ کارهای‌مربوط به‌ افراد منزل‌ هیچ‌ خدشه‌ای‌ وارد نشود وهر دو کارم‌ را (هم‌ کار دوبله‌ و هم‌ کار منزل‌) به‌طور کامل‌ انجام‌ دهم‌. مطمئنم‌ اگر از دخترم‌ یاهمسرم‌ هم‌ بپرسید، آنها نیز کاملا از من‌ راضی‌اند.
_ در مقام‌ یک‌ زن‌ می‌دانم‌ که‌ چقدر کارها وانجام‌ توامان‌ آنها سخت‌ است‌. وقتی‌ دخترتان‌کوچک‌ بود و شما هم‌ مجبور بودید کارتان‌ راانجام‌ دهید، چه‌ کسی‌ از او مراقبت‌ می‌کرد؟
ناظریان‌: دخترم‌ همیشه‌ همراه‌ ما بود، مهسا درهمه‌ جا در دوبله‌، چه‌ در تائتر و چه‌ در موقع‌فیلمبرداری‌ و حتی‌ زمانی‌ که‌ تیزرهای‌ تبلیغاتی‌ رامی‌گفتیم‌، همراه‌ ما بود چون‌ او از همان‌ کوچکی‌عاشق‌ این‌ کار بود.
_ از دخترانتان‌ بگویید؟
ناظریان‌: من‌ دو دختر دارم‌ رستا و مهسا. رستا به‌هیچ‌ عنوان‌ به‌ این‌ حرفه‌ علاقه‌ نداشت‌. الان‌ هم‌دکترای‌ تغذیه‌ دارد اما مهسا این‌ حرفه‌ و کلا هنر رادوست‌ دارد و رشته‌ دبیرستانی‌اش‌ هم‌ هنر بوده‌است‌. پیش‌ دانشگاهی‌ را تمام‌ کرده‌ و خود رابرای‌ کنکور آماده‌ می‌کند.
_ برای‌ آینده‌ آنها چه‌ تصمیمی‌ دارید؟
ناظریان‌: دختر بزرگم‌ سال‌هاست‌ ازدواج‌کرده‌ و از پیش‌ ما رفته‌ و مهسا هم‌ در ۱۷ سالگی‌عقد کرده‌ و الان‌ ۱۹ سالش‌ است‌ و دو ساله‌ عقدکرده‌ است‌ ولی‌ هنوز پیش‌ ما هستند.

همسر مهسا عرفانی همسر شهلا ناظریان همسر حسین عرفانیان همسر حسین عرفانی بیوگرافی مهسا عرفانیان بیوگرافی مهسا عرفانی بیوگرافی شهلا ناظریان بیوگرافی رستا عرفانیان بیوگرافی رستا عرفانی بیوگرافی حسین عرفانی
_ با تعجب‌ می‌گویم‌: باورم‌ نمی‌شود که‌ در این‌سن‌ کم‌ ازدواج‌ کرده‌ باشد فکر می‌کردم‌ هنوزدختر خانه‌ است‌ و فکر و ذکرش‌ کار و درس‌ است‌ولی‌ مطمئنا الان‌ دیگر خودش‌ باید برای‌زندگی‌اش‌ برنامه‌ریزی‌ کند.(می‌خندد)
ناظریان‌: بله‌، بسیار زود ازدواج‌ کرد. برای‌همین‌ آینده‌اش‌ نیز در دست‌ خودش‌ و همسرش‌می‌باشد و آنچه‌ دوست‌ دارند، انجام‌ خواهندداد.
_ آیا زن‌ و شوهر دو دبلور و دیگری‌ هم‌هستند که‌ مانند شما محفلی‌ سبز در کنار هم‌ داشته‌باشند؟
ناظریان‌: بله‌، خسرو خسروشاهی‌ و خانم‌ ایشان‌.خانم‌ کاتبی‌ که‌ ما از ابتدای‌ ورودمان‌ به‌ دوبله‌ باهم‌ دوستان‌ صمیمی‌ بودیم‌ و هستیم‌.
جلال‌ مقامی‌ و خانم‌ رفعت‌ هاشم‌پور، آقای‌علیرضا شایگان‌ و همسر ایشان‌ مریم‌ نوری‌درخشان‌، آقای‌ باشکندی‌ و همسرشان‌ خانم‌ رزیتایار احمدی‌.
_ به‌ غیر از دوبله‌ چه‌ کارهای‌ هنری‌ دیگری‌انجام‌ می‌دهید؟
ناظریان‌: از زمانی‌ که‌ با آقای‌ عرفانی‌ ازدواج‌کردم‌، کارهای‌ هنری‌ دیگری‌ غیر دوبله‌ هم‌ انجام‌می‌دهم‌ ولی‌ تا قبل‌ از آن‌ فقط کارم‌ گویندگی‌ درفیلم‌ بود. اما در مورد کارهای‌ هنری‌… وا…راستش‌ تقریبا همه‌ کارهای‌ اجرایی‌ را انجام‌می‌دهم‌. در فیلم‌ سینمایی‌ «پر پرواز» بازی‌ کردم‌.با همسرم‌ در سریال‌ هم‌ بازی‌ کرده‌ایم‌ که‌معروف‌ترین‌ آن‌ سریال‌ «این‌ خانه‌ دوراست‌»بود.باز هم‌ با هم‌ فیلم‌سینمایی‌ بازی‌ کرده‌ایم‌. درفیلم‌های‌ خوش‌ خیال‌ و شمارش‌ معکوس‌. تئاترهم‌ بازی‌ کرده‌ام‌. شاید حدود ۲۰ پیست‌داشته‌ام‌. مهسا هم‌ حدود ۵ یا ۶ پیست‌ داشته‌ وعرفانی‌ هم‌ که‌ زیاد تئاتر بازی‌ کرده‌ است‌.مجری‌گری‌ هم‌ کرده‌ام‌ و گوینده‌ رادیویی‌ نیزبوده‌ام‌.
_ آخرین‌ کار تئاتری‌ شما چی‌ بود؟
ناظریان‌: ازدواج‌ غیابی‌ که‌ من‌، عرفانی‌، مهسا وچند نفر دیگر در آن‌ حضور داشته‌اند. و یک‌ تئاتربا آقای‌ نوذری‌ داشتیم‌ به‌ اسم‌ «توی‌ این‌ خونه‌ چه‌خبره‌؟» که‌ برای‌ اولین‌ بار ۹ ماه‌ روی‌ صحنه‌ بسیارموفق‌ بود که‌ در آن‌ آقای‌ هرندی‌، جاویدنیا، من‌،عرفانی‌ و آقای‌ نوذری‌ بازی‌ کردیم‌.
_ از تیزرهای‌ تبلیغاتی‌ که‌ حرف‌ زده‌اید،تعدادی‌ را نام‌ ببرید.
ناظریان‌: تیرزهایم‌ زیاد است‌ که‌ گاهی‌ تنهابودم‌ و گاهی‌ با عرفانی‌. یکی‌ را در حال‌ حاضر به‌خاطردارم‌ و آن‌ هم‌ برای‌ بانک‌ مسکن‌ بود که‌ من‌و عرفانی‌ با هم‌ در آن‌ حرف‌ زده‌ایم‌.
_ کدام‌ یک‌ از نقش‌هایتان‌ را در گویندگی‌فیلم‌ها بیشتر دوست‌ دارید؟
ناظریان‌: اگر از هر دوبلور دیگری‌ هم‌ این‌سوال‌ را بکنید، حتما می‌گوید همه‌ نقش‌هایش‌ را.من‌ هم‌ همه‌ نقش‌هایم‌را دوست‌ دارم‌ حتی‌ درفیلم‌های‌ درجه‌ سه‌ سعی‌ کرده‌ام‌ به‌ بهترین‌ شکل‌ممکن‌ حسم‌ را بگیرم‌ و نقش‌ مورد نظر را خوب‌حرف‌ بزنم‌. و در این‌ راه‌ از جان‌ و دل‌ مایه‌می‌گذارم‌. حتی‌ در مقام‌ مدیر دوبلاژی‌ این‌ گونه‌فیلم‌هایم‌ تمام‌ تلاشم‌ را برای‌ عالی‌ بودن‌ نتیجه‌دوبله‌ به‌ کار می‌برم‌ زیرا انجام‌ هر کاری‌ در دوبله‌نشان‌ دهنده‌ نمودار کاری‌ من‌ است‌ و من‌ دوست‌دارم‌ تمام‌ کارهایم‌ از عالی‌ترین‌ نمودار برخوردارباشد.
_ در اوقات‌ فراغت‌تان‌ چه‌ کارهایی‌ می‌کنید؟
ناظریان‌: من‌ عاشق‌ فیلم‌ و عاشق‌ کارم‌ هستم‌. تاآنجا که‌ بتوانم‌، فیلم‌ می‌بینم‌ و تا آنجا که‌ بتوانم‌،کتاب‌ می‌خوانم‌.
_ کار شما در مقام‌ مدیر دوبلاژ تا چه‌ حدسخت‌ است‌؟
به‌ طور خیلی‌ خیلی‌ خلاصه‌ تعریفی‌ از کارم‌ بایدبدهم‌. مدیر دوبلاژ باید جملات‌ متن‌ ترجمه‌ شده‌را به‌ اندازه‌ لب‌ و دهان‌ هنرپیشه‌ فیلم‌، کوتاه‌ یا بلندبکند که‌ به‌ اصطلاح‌ به‌ آن‌ سینک‌ کردن‌ می‌گویندکه‌ نه‌ تنها من‌، همه‌ مدیر دوبلاژها این‌ کار را درمنزل‌ انجام‌ می‌دهند و بعد در محیط دوبلاژ بایدحدود ۲۰ الی‌ ۳۰ نفر را مدیریت‌ کنند. علاوه‌براینکه‌ باید شعور و فهم‌ و سواد و تخصص‌ در این‌کار داشته‌ باشد، باید مدیریت‌ هم‌ داشته‌ باشد و اگرمدیر دوبلاژی‌ در فیلم‌ خودش‌ گویندگی‌ هم‌بکند، دیگر کار واقعا مشکل‌ می‌شود. این‌ افرادعلاوه‌ بر خصوصیاتی‌ که‌ ذکر کردم‌، باید بسیار تیز وهوشیار هم‌ باشند که‌ هم‌ بتوانند نقش‌ خودشان‌ راخوب‌ ایفا، هم‌ بتوانند مدیریت‌ کنند و هم‌ متوجه‌نقش‌گویی‌ سایر همکاران‌ باشند و با توجه‌ به‌ تجربه‌من‌ در همه‌ امور اجرایی‌ هنر، باید بگویم‌ مدیردوبلاژی‌ از همه‌ سخت‌تر است‌ چون‌ هم‌ هنراست‌ و هم‌ یک‌ فن‌.
_ از مسئولین‌ چه‌ توقعی‌ دارید؟
ناظریان‌: گرچه‌ مسئولین‌ هم‌ حرف‌هایی‌ دارندکه‌ اگر پای‌ درد دل‌ آنها بنشینیم‌، می‌بینیم‌ که‌ واقعاحق‌ دارند. آنها هم‌ باید از جاهای‌ دیگر تامین‌شوند تا بتوانند رسیدگی‌ بیشتری‌ به‌ ما بکنند. ولی‌به‌ هر حال‌ ما هم‌ انتظار داریم‌ تا حدی‌ که‌ در توان‌آنهاست‌ به‌ ما رسیدگی‌ کنند. راه‌ را برای‌ ما بیشترباز کنند، امکانات‌ بیشتری‌ در اختیار ما بگذارند،کمی‌ هم‌ دست‌ مزدها را بالا ببرند. با توجه‌ به‌ تورم‌فعلی‌، باید آنقدر مقدار کارمان‌ را اضافه‌ کنیم‌ تابتوانیم‌ یک‌ زندگی‌ معمولی‌ را بچرخانیم‌. رسیدگی‌به‌ همه‌ این‌ امور، خواست‌ قلبی‌ همه‌دوبلورهاست‌ که‌ انشاءا… توجه‌ کنند.
_ کلام‌ آخری‌ که‌ دوست‌ دارید به‌ مردم‌بگویید؟
ناظریان‌: دعا می‌کنم‌ همه‌ مردم‌ موفق‌ باشندمخصوصا جوان‌ها. من‌ همیشه‌ حامی‌ جوان‌هاهستم‌. خودم‌ دوتا دختر جوان‌ دارم‌ و می‌دانم‌آینده‌ این‌ کشور متعلق‌ به‌ جوان‌هاست‌ و آنهاهستند که‌ باید درست‌ شکل‌ بگیرند، موفق‌ باشند،آینده‌ ساز ایران‌ باشند و… امیدوارم‌ راه‌های‌درست‌ را در پیش‌ بگیرند. درست‌ است‌ که‌ از پدرو مادرها سنی‌ گذشته‌ اما خواهش‌ می‌کنم‌،خواهش‌ می‌کنم‌ به‌ نصایح‌ پدر و مادرها گوش‌بدهند و از تجربه‌ آنها استفاده‌ کنند تا موفق‌ باشند.آرزوی‌ من‌ سلامتی‌ همه‌، موفقیت‌ و داشتن‌کانونی‌ سبز و گرم‌ برای‌ همه‌ است‌.

حسین‌ عرفانی‌: پاک‌ یادت‌ نره‌
حسین‌ عرفانی‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ دوست‌ ندارند به‌سوالات‌ به‌ قول‌ خودشان‌ کلیشه‌ای‌ پاسخ‌ دهند وهمین‌ تعداد سوال‌ را هم‌ که‌ پاسخ‌ دادند، با عجله‌و سریع‌ بود.
_ چند سالتونه‌؟
عرفانی‌: متولد ۱۳۲۱ و تحصیلاتم‌ دیپلم‌ است‌.از سال‌ ۴۰ وارد دوبله‌ شدم‌ و قبل‌ از آن‌ تئاتر کارمی‌کردم‌. اولین‌ جمله‌ام‌ در فیلم‌ «کاری‌» بود که‌لورانس‌ الویسه‌ بازی‌ می‌کرد. می‌زدم‌ به‌ در ومی‌گفتم‌: «خانم‌ نمایش‌ تا دو دقیقه‌ دیگر شروع‌می‌شود».
_ به‌ جای‌ چه‌ شخصیت‌های‌ معروفی‌گویندگی‌ کرده‌اید؟
عرفانی‌: سری‌ فیلم‌های‌ کمدی‌ به‌ جای‌«دی‌دی‌» حرف‌ زده‌ام‌. تقریبا به‌ جای‌ همه‌هنرپیشه‌ها حرف‌ زده‌ام‌ مثل‌ برباد رفته‌ به‌ جای‌«کلارک‌ گیبل‌»، تمام‌ فیلم‌های‌ آرنولد را حرف‌زده‌ام‌ و در فیلم‌ «انجمن‌ نجیب‌زادگان‌ عجیب‌» به‌جای‌ شون‌ کانری‌ حرف‌ زده‌ام‌.
_ آیا شخصیت‌ها برروی‌ رفتارتان‌ تاثیرگذاشته‌ است‌؟
عرفانی‌: نه‌، واقعا نه‌. وقتی‌ به‌ خانه‌ برمی‌گردم‌،شخصیت‌ها هم‌ برایم‌ تمام‌ می‌شوند.
_ به‌ غیر از دوبله‌، چه‌ کارهای‌ هنری‌ دیگری‌انجام‌ داده‌اید؟
عرفانی‌: همه‌ کار تئاتر، سینما، مجری‌گری‌ دربرنامه‌ مسابقه‌ تلاش‌ به‌ اتفاق‌ هسمرم‌ و تیزرهای‌تبلیغاتی‌ که‌ آخرینش‌ پاک‌ یادت‌ نره‌ بود.
_ آیا در سمت‌ مدیر دوبلاژی‌ هم‌ کارکرده‌اید؟
عرفانی‌: بله‌، چند تایی‌ بود.
_ در حال‌ حاضر، حرفه‌ اصلی‌ شما چیست‌؟
عرفانی‌: دوبلوری‌ حرفه‌ اصلی‌ من‌ است‌.
_ هنگام‌ فراغت‌ دوست‌ دارید چه‌ کارهایی‌انجام‌ دهید؟
عرفانی‌: بیشتر مطالعه‌ و ورزش‌ و مسافرت‌ هم‌،کمابیش‌.
_ رابطه‌ دخترانتان‌ با شما بهتر است‌ یا بامادرشان‌؟
عرفانی‌: با مادرشان‌ بسیار رابطه‌ خوبی‌ دارند.
_ برای‌ جوان‌ها چه‌ توصیه‌ای‌ دارید؟
عرفانی‌: بیشتر جوان‌ها دوست‌ دارند به‌کارهای‌ هنری‌ وارد شوند. حالا یا دوست‌ دارندهنرپیشه‌ با دوبلور یا مجری‌ شوند اما باید بسنجنداگر قرار است‌ در هر کاری‌ وارد شوند به‌ نظر من‌بهتر است‌ کمی‌ فکر و اندیشه‌ داشته‌ باشند و هر چه‌قدر آکادمیک‌تر و با سوادتر باشند، بهتر است‌ وترجیحا تحصیلات‌ دانشگاهی‌ داشته‌ باشند.

همسر مهسا عرفانی همسر شهلا ناظریان همسر حسین عرفانیان همسر حسین عرفانی بیوگرافی مهسا عرفانیان بیوگرافی مهسا عرفانی بیوگرافی شهلا ناظریان بیوگرافی رستا عرفانیان بیوگرافی رستا عرفانی بیوگرافی حسین عرفانی

مهسا عرفانی‌: صدای‌ پدر و مادرم‌ را دوست‌دارم‌
_ از بیوگرافی‌ خودتان‌ بگویید؟
مهسا: ۱۹ سال‌ دارم‌، دیپلمه‌ و متاهل‌ هستم‌.
_ با تعجب‌ می‌گویم‌: و وقتی‌ برای‌ مصاحبه‌آمدیم‌، فکر نمی‌کردیم‌ متاهل‌ باشید البته‌مادرتان‌ گفتند، ولی‌ دوست‌ داریم‌ از زبان‌خودتان‌ بشویم‌ چطور شد اینقدر زود ازدواج‌کردید؟ (با خنده‌ای‌ شیرین‌ می‌گوید).
مهسا: خب‌ فکر می‌کنم‌ همه‌ چیز خیلی‌ سریع‌پیش‌ آمد اما در کل‌ راضی‌ هستم‌.
_ همسرتان‌ هم‌ دوبلور هستند؟
مهسا: نه‌. شغل‌ آزاد دارد. در ارتباط با وسایل‌کامپیوتر.
_ وسایل‌ کامپیوتر و دوبلوری‌ خب‌ کمی‌ ازهم‌ دور هستند. حالا به‌ شغل‌ شما علاقه‌مند هست‌؟
مهسا: بله‌، خیلی‌ زیاد. حتی‌ در این‌ راه‌ مرا یاری‌می‌کند. می‌دانید، منتقد بسیار خوبی‌ برای‌کارهای‌ من‌ است‌. مثلا وقتی‌ کارهایم‌ را می‌بیند،می‌گوید اینجا را خیلی‌ خوب‌ گفتی‌ یا آنجا را بهتربود، این‌ جوری‌ می‌گفتی‌.
_ چه‌ سالی‌ ازدواج‌ کردید؟
مهسا: سال‌ ۸۱ یعنی‌ وقتی‌ دیپلمم‌ را گرفتم‌.شهریور عقد کردیم‌ اما خانه‌ مستقلی‌ نگرفتیم‌ و بامامان‌ و بابا زندگی‌ می‌کنیم‌.
_ چرا مستقل‌ نشدید؟
مهسا: بیشترین‌ مساله‌ای‌ که‌ باعث‌ شد ما با پدر ومادرم‌ زندگی‌ کنیم‌ وابستگی‌ شدید من‌ به‌ آنهاست‌.نمی‌توانم‌ یعنی‌ اصلا و ابدا نمی‌توانم‌ دوری‌مادرم‌ را تحمل‌ کنم‌. برای‌ همین‌ با همسرم‌ توافق‌کردیم‌ که‌ این‌کار را انجام‌ دهیم‌.
_ توافق‌ شما و همسرتان‌ و تواضع‌ و مهربانی‌ وسهل‌گیری‌ آقای‌ عرفانی‌ و خانم‌ ناظریان‌ در این‌رابطه‌ باعث‌ شده‌ که‌ هم‌ صاحب‌ یک‌ پسر خوب‌شدند (دامادش‌) و هم‌ الگو و سرمشقی‌ برای‌پدران‌ و مادران‌ دیگر باشند. تا در امر ازدواج‌دخترهایشان‌ این‌ همه‌ شرط و شروط نگذارند بااین‌ اتفاق‌ مطمئنم‌ محفل‌ شما سبزتر از همیشه‌ شده‌است‌.
مهسا: بله‌، دقیقا همین‌ طوره‌.
_ از چه‌ زمانی‌ کار دوبله‌ را آغاز کردید؟
مهسا: از بچگی‌ زمانی‌ که‌ من‌ سواد خواندن‌ ونوشتن‌ نداشتم‌، در گوش‌ من‌ جملات‌ رامی‌خواندند و من‌ می‌گفتم‌ اما به‌ طور جدی‌ ازسال‌ ۸۰٫ اما قبل‌ از آن‌، به‌ شکل‌ تفریحی‌گویندگی‌ می‌کردم‌.
_ یادتان‌ هست‌ اولین‌ گویندگی‌ که‌ انجام‌دادید، چه‌ فیلمی‌ بود؟
مهسا: بله‌، در فیلم‌ مستاجر. بچه‌ تهیه‌ کننده‌ درفیلم‌ بازی‌ کرده‌ بود اما نتواسنت‌ به‌ جای‌ خودش‌حرف‌ بزند. من‌ خیلی‌ کوچک‌ بودم‌ و داشتم‌ بازی‌می‌کردم‌. در آن‌ زمان‌ ایرج‌ طمهاسب‌ مدیردوبلاژ بود. برای‌ همین‌ گفت‌: به‌ مهسا بگویید بیایدو حرف‌ بزند. آنقدر کوچک‌ بودم‌ که‌ قدم‌ به‌ میزدوبلاژ نمی‌رسید. مرا روی‌ میز نشاندند و جملات‌را در گوشم‌ می‌گفتند و من‌ هم‌ تکرار می‌کردم‌ وضبط می‌شد.
از فیلم‌هایی‌ که‌ گویندگی‌ کرده‌اید برای‌ مردم‌آشناست‌، بگویید:
مهسا: در کارتون‌ دی‌ جوی‌ مون‌ به‌ جای‌ ریکا،در کارتون‌ فوتبالیست‌ها به‌ جای‌ ایزاوا، درفیلم‌های‌ سینمایی‌ دوست‌ من‌ خرس‌، تک‌ شاخ‌ وسریال‌ کبری‌ ۱۱ به‌ جای‌ بچه‌ها حرف‌ می‌زنم‌.
_ دوست‌ دارید ادامه‌ تحصیل‌ کنید یا فقط کار.
مهسا: هر دو با هم‌ هم‌ درس‌، هم‌ کار.
_ چرا دوبله‌ را انتخاب‌ کردید؟
مهسا: فقط به‌ خاطر علاقه‌ام‌.
_ به‌ غیر از گویندگی‌ در فیلم‌ها، چه‌ کار هنری‌دیگری‌ انجام‌ می‌دهید؟
مهسا: به‌ همراه‌ مامان‌ و بابا کار تئاتر انجام‌داده‌ام‌ و تیزرهای‌ تبلیغاتی‌ را هم‌ گویندگی‌ کردم‌که‌ معروف‌ترینش‌ برای‌ شیر میهن‌ بود که‌ می‌گفت‌:مامان‌، مامان‌ بستنی‌اش‌ خوشمزه‌ تره‌ که‌ آن‌ راوقتی‌ اول‌ دبستان‌ بودم‌ گفتم‌. و از دیگر تیرزهای‌که‌ گفته‌ام‌: امرسان‌، قالی‌شویی‌ جردن‌، ماکارونی‌سمیرا (که‌ از رادیو پخش‌ می‌شد و با پدرم‌گفته‌ام‌).
_ دوست‌ دارید به‌ جای‌ چه‌ شخصیت‌هایی‌حرف‌ بزنید؟
مهسا: دوست‌ دارم‌ به‌ جای‌ کسی‌ حرف‌ بزنم‌ که‌همسن‌ خودم‌ باشد یعنی‌ یک‌ دختر ۱۹ ساله‌.مانند فیلم‌ «پرستار جنایت‌کار» که‌ در آن‌ فیلم‌ به‌جای‌ دکتر صحبت‌ کرده‌ام‌.
_ از صدای‌ کدام‌ دوبلور خوشتون‌ می‌آید؟ باشیطنت‌ و خوشحالی‌ می‌گوید:
مهسا: از صدای‌ مامانم‌ خیلی‌ خوشم‌ می‌آید.گرچه‌ هیچ‌ وقت‌ به‌ پای‌ ایشان‌ نمی‌رسم‌ اما دوست‌دارم‌ در دوبله‌ مانند او بشوم‌. در بین‌ صدای‌آقایان‌ هم‌ صدای‌ پدرم‌ را خیلی‌ دوست‌ دارم‌.
_ رشته‌ دبیرستانی‌ شما چه‌ بود؟
مهسا: من‌ در هنرستان‌ سوره‌ درس‌ خواندم‌چون‌ به‌ غیر از دوبله‌ به‌ تئاتر نیز خیلی‌ علاقه‌مندم‌ ودوست‌ دارم‌ رشته‌ دانشگاهی‌ام‌ نیز تئاتر باشد.
_ آیا وقت‌ می‌کردید که‌ هم‌ درس‌ بخوانید وهم‌ کار گویندگی‌ فیلم‌ را داشته‌ باشید؟
مهسا: خیلی‌ خیلی‌ سخت‌ بود. چون‌ پس‌ ازمدرسه‌ به‌ استودیو می‌رفتم‌ و تکالیفم‌ را آنجا انجام‌می‌دادم‌. چون‌ دیر وقت‌ به‌ خانه‌ می‌رفتیم‌، دیگردر خانه‌ وقتی‌ برای‌ درس‌ خواندن‌ نداشتم‌. تازه‌ باهمه‌ این‌ مشکلات‌، شاگرد اول‌ هم‌ می‌شوم‌.
_ پدر و مادر شما افراد معروفی‌ هستند،عکس‌العمل‌ دوستان‌ شما یا همکلاسی‌هایتان‌ دراین‌ مورد چه‌ بود؟
مهسا: برایشان‌ جالب‌ بود و معمولا سوال‌می‌کردند، کار دوبله‌ چطوریه‌؟ ما هم‌ دوست‌داریم‌ دوبلور شویم‌، یا اینکه‌ چه‌ طوری‌ می‌شوددوبلور شد و از این‌ گونه‌ سوال‌ها. برای‌ همین‌ من‌تحقیقی‌ از دوبله‌ به‌ همراه‌ فیلم‌ و گزارش‌ تحقیقی‌تهیه‌ کردم‌ که‌ هم‌ برای‌ یکی‌ از درس‌هایم‌ استفاده‌شد و هم‌ دوستانم‌ چیزهای‌ زیادی‌ از دوبله‌ یادگرفتند.
_ اوقات‌ فراغت‌ را چه‌ کار می‌کنید؟
مهسا: معمولا ندارم‌. اما قراره‌ از فرصتی‌استفاده‌ کنم‌ تا خودم‌ را برای‌ کنکور آماده‌ کنم‌.

بیوگرافی حسین عرفانی بیوگرافی رستا عرفانی بیوگرافی رستا عرفانیان بیوگرافی شهلا ناظریان بیوگرافی مهسا عرفانی بیوگرافی مهسا عرفانیان همسر حسین عرفانی همسر حسین عرفانیان همسر شهلا ناظریان همسر مهسا عرفانی


ادامه مطلب ...

بیوگرافی محمود پاک نیت و همسرش مهوش صبرکن +مصاحبه با فرزندان

بیوگرافی محمود پاک نیت و همسرش مهوش صبرکن +مصاحبه با فرزندان

محمود پاک نیت و همسرش مهوش صبر کن دارای دو فرزند به نام های مسعود و مهرداد هستند.

محمود پاک نیت و مهوش صبر کن، از جمله زوج های هنری هستند که کارنامه خوبی در زمینه بازیگری دارند، اما مثل تمام زن و شوهرهای دیگر، دارای یک زندگی خانوادگی هم هستند، با دو فرزند پسر به نام های مسعود که متولد ۱۳۶۰ است و مهرداد که در سال ۱۳۶۳ به دنیا آمده است.

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

محمود پاک نیت (متولد ۱۰ دی ۱۳۳۱ در کازرون) بازیگر ایرانی است.

محمود پاک‌نیت، از سال ۱۳۴۸ در زمینهٔ تئاتر شروع به کار کرد و در ۵۲ نمایش حضور یافت. وی در سال ۱۳۵۲ به استخدام اداره کل فرهنگ و هنر درآمد. از سال ۱۳۶۷ به فعالیت در عرصه سینما و تلویزیون پرداخت و موفق به اخذ درجهٔ یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گردید. با مجموعه پرطرفدار روزی روزگاری به محبوبیت دست یافت. و محبوبیت او با مجموعه‌های پدرسالار و پس از باران ادامه یافت. او در سریال یوسف پیامبر در نقش یعقوب ایفای نقش کرده است. محمود همسر مهوش صبرکن (بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون) است.وی هم اکنون در سریال شهرزاد در نقش جمشید پدر شهرزاد ایفای نقش می کند.

فیلم‌شناسی

  • (۱۳۶۶) گشتی‌ها (جواد مرادی) بازیگر
  • (۱۳۶۷) شاخه‌های بید (امراله احمدجو) بازیگر
  • (۱۳۶۸) تابستان ۵۸ (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۷۲) جای امن (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۷۳) آرایش مرگ (افشین شرکت) بازیگر
  • (۱۳۷۴) قله دنیا (عزیزالله حمیدنژاد) بازیگر
  • (۱۳۷۵) لاک پشت (علی شاه‌حاتمی) بازیگر
  • (۱۳۷۵) سرزمین خورشید (احمدرضا درویش) بازیگر
  • (۱۳۷۶) دنیای وارونه (شهریار بحرانی) بازیگر
  • (۱۳۷۷) مرد عوضی (محمدرضا هنرمند) بازیگر
  • (۱۳۷۷) جنگجوی پیروز (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۷۷) سیب سرخ حوا (سعید اسدی) بازیگر
  • (۱۳۷۷) باشگاه سری (جمال شورجه) بازیگر
  • (۱۳۸۰) دعوت به شام (داود موثقی) بازیگر
  • (۱۳۸۱) صنوبر (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۸۱) بی تو تنهایم (قدرت‌الله صلح‌میرزایی) بازیگر
  • (۱۳۸۱) ایستگاه متروک (علیرضا رییسیان) بازیگر
  • (۱۳۸۲) عاشق مترسک (مهدی نوربخش) بازیگر
  • (۱۳۸۴) سفر به هیدالو (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۸۴) شهرآشوب (یدالله صمدی) بازیگر
  • (۱۳۸۷) دل شکسته (علی روئین‌تن) بازیگر
  • (۱۳۸۸) زمهریر (علی روئین‌تن) بازیگر

سریال های تلویزیونی

نام مجموعهسالکارگردانشبکه
سیم حوت۱۳۶۲
بهار بودی، تو بودی۱۳۶۴
روزی روزگاری۱۳۷۰امرالله احمدجو
پدرسالار۱۳۷۳اکبر خواجویی
شیخ مفید۱۳۷۴
کهنه‌سوار۱۳۷۶اکبر خواجویی
فکر پلید۱۳۷۷
چشم‌به‌راه۱۳۷۷
هتل پیاده‌رو۱۳۷۸بهمن زرین‌پور
روشن تر از خاموشی (در نقش شاه عباس)۱۳۷۹حسن فتحی (کارگردان)
پس از باران۱۳۷۹سعید سلطانی
شب دهم۱۳۸۰حسن فتحی (کارگردان)
راز شیوا۱۳۸۰پرویز حسن پور
وارث۱۳۸۲کاظم بلوچی
خانه ای در تاریکی۱۳۸۲سعید سلطانیسه
یوسف پیامبر۱۳۸۷فرج‌الله سلحشوریک
ساختمان ۸۵۱۳۸۹مهدی فخیم‌زادهدو
پشت کوه‌های بلند۱۳۹۱امرالله احمدجوسه
خاطرات مرد ناتمام۱۳۹۱صادق کرمیاریک
خط۱۳۹۳عباس رنجبرسه
هفت‌سنگ (بازیگر میهمان)۱۳۹۳علیرضا بذر افشانسه
پرده‌نشین۱۳۹۳بهروز شعیبییک
شهرزاد۱۳۹۴حسن فتحی (کارگردان)نمایش خانگی
نفس گرم۱۳۹۴محمد مهدی عسگرپوریک

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

مهوش صبرکن (زاده ۱۳۳۹ در شیراز) بازیگر اهل ایران است.

سینما

  • زیباتر از زندگی (۱۳۹۰)
  • زمهریر (۱۳۸۸)
  • جای او دیگر خالی نیست (۱۳۸۴)
  • صنوبر (فیلم) (۱۳۸۰)
  • غزال (فیلم) (۱۳۷۴)
  • در مسیر تندباد (۱۳۶۷)
  • گشتی‌ها (۱۳۶۵)
  • تشریفات (۱۳۶۴)

تلویزیون

  1. پس از باران
  2. پنجمین خورشید
  3. رسم شیدایی
  4. کهنه‌سوار
  5. بگذار آفتاب برآید
  6. یوسف پیامبر
  7. روشن‌تر از خاموشی
  8. پشت کوه‌های بلند
  9. خاطرات مرد ناتمام

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

سال های سال است که این زوج هنرمند را می شناسیم و کارهای زیادی را هم از آنها درعرصه های مختلف شاهد بوده ایم که شاید محبوب ترین آنها سریال پس از باران بوده باشد که در آن، مهوش صبر کن (همسر محمود پاک نیت) نقش مادرزن را ایفا می کرد. در این گفت و گو پای صحبت های شیرین این زوج هنرمند شیرازی نشسته ایم.

لطفا از آشنایی تان با همسرتان برایمان بگویید.

پاک نیت: سال ۵۶ در تئاتری به نام شاتره با خانمم آشنا شدم. شاتره گیاهی است که برای بیماران گرمازده بسیار مفید است و دمای بدن آنها را پایین می آورد. من و همسرم آنجا با هم، همبازی بودیم.

من نقش پسر کارگر را بازی می کردم و همسرم نقش شازده خانم را بازی می کرد که یکدل، نه صددل عاشقش شدم و بعد از ۲ سال هم ایشان جواب مثبت به من دادند و ما زندگی مشترک مان را شروع کردیم. من آن موقع ۲۷ ساله بودم و در حال حاضر هم ۳۶ بهار از زندگی مشترکمان می گذرد و صاحب ۲ فرزند پسر و نوه هستیم.

صبرکن: در زمان ازدواجمان من ۱۸ سال بیشتر نداشتم اما به عشق آقای پاک نیست نسبت به خودم ایمان داشتم.

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

اگر بی صداقتی و دروغ وارد زندگی شد زندگی دوامی نخواهدداشت

مراسم ازدواجتان را چگونه برگزار کردید؟

پاک نیت: شهریور سال۱۳۵۸ جشن عروسی مان را در خانه فرهنگ شماره یک شیراز برگزار کردیم. اقوام و بچه های تئاتر همه دعوت بودند. معمولا بچه های تئاتر شیراز در این مکان فرهنگی عروسی شان را برگزار می کردند. مراسم خوبی برگزار شد و همه بچه های تئاتر کمکمان کردند. مراسم عقدمان را در منزل مادر همسرم برپا کردیم و همان شب هم عروسی مان را گرفتیم.

صبرکن: من با دخترهای همسن و سالم فرق می کردم. به مادیات اهمیت نمی دادم. با اینکه در خانواده مرفهی بزرگ شده بودم، ساده فکر می کردم. همان زمان هم منزل پدری ام شیک و بزرگ بود. خیلی از اقوام در منزل ما مراسم عروسی شان را برگزار می کردند، اما ما فقط مراسم عقدمان را در منزل پدری گرفتیم.

و بعدش از شیراز به تهران مهاجرت کردید؟

پاک نیت: بله، آن زمان مشکلات زیادی در فرهنگ و هنر شیراز برای ما پیش آمد و کسی بود که مانع کار ما می شد. از طرفی، هم من و هم همسرم دوست داشتیم کنار تئاتر در کارهای سینمایی و تلویزیونی هم بازی کنیم. به همین دلیل از سال ۱۳۷۴ در تهران مستقر شدیم و شیراز را ترک کردیم. البته گاهی اوقات برای دیدن پسر، عروس و نوه ام به شیراز می رویم.

صبرکن: من ۷ تا خواهر دارم. مادرم ما را طوری تربیت کرد که احترام هم را نگه داریم و پسوند آقای یا خانم را کنار اسم هم به کار ببریم. مادرم گذشت را هم به ما آموخت.

بعد از ترک شیراز و مهاجرت به تهران، حدود ۲ سال خانه نشین بودم و فرصتی برای کار کردن پیش نیامد. به جایش تا دلتان بخواهد محمود من و بچه ها را رها می کرد و برای بازی به شهرستان می رفت. تا اینکه بعد از ۲ سال، بازی در «کهنه سوار» را شروع  کردم و بعد از آن هم در«فالگیر» و «پس از باران» بازی کردم

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

بعد از ترک شیراز و مهاجرت به تهران، حدود ۲ سال خانه نشین بودم

شما جزو آن گروه از هنرمندانی هستید که زندگی مشترکتان سال های سال ادامه پیدا کرده است. رمز خوشبختی تان را در چه چیزی می دانید؟

پاک نیت: من به این معتقدم که اگر در زندگی راستی، درستی و صداقت وجود داشته باشد زندگی هم دوام زیادی دارد و روز به روز مستحکم تر هم خواهدشد اما اگر بی صداقتی و دروغ وارد زندگی شد زندگی دوامی نخواهدداشت.

صبرکن: همین که زن و شوهر صبور و باگذشت باشند، ناخودآگاه تفاهم هم به وجودمی آید. تفاهم یعنی خوش بودن هم. اگر من در شرایط سختی که محمود ما را رها کرده بود و برای کار به شهرستان می رفت، از سر لج و لج بازی بچه ها را رها می کردم و دنبال علاقه های خودم یا تمرین تئاتر و سینما می رفتم، نمی توانستم از پس زندگی بربیایم.

تفاوت دنیای قبل و بعد از ازدواج تان در چیست؟

من قبل از ازدواج به خیلی چیزها اهمیت نمی دادم و شاید در زندگی نظم نداشت. یعنی آدم ها در دوران نوجوانی و جوانی نظم خاصی در زندگی شان ندارند و وقتی که تشکیل خانواده می دهند، کم کم قانونمند می شوند اما بعد از ازدواج فرد احساس می کند مسئولیتی در قبال یک خانواده دارد که او را قانونمند می کند.

زندگی یک زوج بازیگر چه مشکلاتی دارد:

پاک نیت: ما مشکلی با هم نداریم و خیلی راحت با هم کنار آمده ایم. مثلا من از انجام کار خانه و کمک به همسرم هیچ ابایی ندارم

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

پاک نیت: نه، خیلی با جایگاهی که در ذهنم است فاصله دارم

اوقات فراغت را کنار یکدیگر چطور می گذرانید؟

پاک نیت: سفر می رویم، کتاب می خوانیم، فیلم می بینیم. من عاشق سفر هستم و هر فرصتی که پیش بیاید به شهرهایی سفر می کنیم که تاکنون نرفته ایم. من اهل هواپیما نیستم و با خودروی خود سفر می کنم تا رانندگی کنم و از جاده لذت ببرم.

بهترین نقشی که تا به حال داشتید کدام نقش بوده است؟

صبرکن: من نقش هایی که در تئاتر ایفا کردم را به مراتب بیشتر از نقش های تلویزیونی ام دوست دارم چرا که در تئاتر با نقش یک بازیگر زندگی می کنم.

پاک نیت: من هم نقش هایی که تا به حال بازی کردم را واقعا دوست دارم و مثل بچه هایم برایم عزیز هستند اما گاهی وقت ها، بعضی از نقش ها شیرینی ویژه ای دارند و بیشتر در یاد آدم می ماند. مانند نقشی که روزی روزگاری، خانه ای در تاریکی، پس از باران و سریال حضرت یوسف (ع) داشتم.

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

پاک نیت: صدای گرم آقای اکبر مشکین که گوینده رادیو بودند بزرگ ترین انگیزه من برای ورودم به این عرصه بود

اصلا چه شد که بازیگر شدید؟

پاک نیت: صدای گرم آقای اکبر مشکین که گوینده رادیو بودند بزرگ ترین انگیزه من برای ورودم به این عرصه بود. من خیلی صدای ایشان را دوست داشتم و همیشه آرزو می کردم بازیگر رادیو شوم ولی این اتفاق در نهایت نیفتاد و بازیگر تئاتر شدم.

الان پشیمان هستید؟

پاک نیت: به هیچ وجه، به خاطر دارم زمانی با یکی از دوستانم به نام محمود چوگانی راجع به این مساله که هرکسی می خواهد در آینده چه کاره شود بحث می کردیم نوبت که به من رسید، رسیده بودیم به یک سینما. وقتی محمود از من پرسید می خواهی چه کاری شوی؟ گفتم بازیگر. او شروع کرد به خندیدن اما پس از سال ها یک روز برای تماشای یکی از تئاترهایم به سالن تئاتر شهر آمد و شروع کرد به گریه کردن. متاسفانه دیگر ایشان را ندیدم. به هر حال از اینکه به آرزویم رسیده بودم خیلی خوشحال بودم و هستم.

می شود گفت امروز به جایگاهی که می خواستید رسیده اید؟

پاک نیت: نه، خیلی با جایگاهی که در ذهنم است فاصله دارم. می گویند هنر مانند یک اقیانوس است که هر چه به طرف ساحل حرکت کنی به آن نخواهید رسید و اگر روزی ادعا کنی که به ساحل رسیدی آن روز، روز مرگ هنری است.

به سلامت روان در خانواده تان چقدر اهمیت می دهید؟

پاک نیت: خیلی زیاد. اگر سلامت روان در خانه و خانواده وجود نداشته باشد آرامشی هم وجود ندارد. بنابراین سلامت روان مهم تر از هر چیز دیگری است.

صبرکن: من معتقدم اگر سلامت روان وجود نداشته باشد سلامت جسم هم وجود ندارد بنابراین من به عنوان یک زن و مادر همیشه سعی کرده ام آرامش و امنیت روانی را در خانه ام برقرار کنم.

آقای پاک نیت! تا چه حد به تغذیه تان اهمیت می دهید؟

پاک نیت: خیلی زیاد. من اصلا با خوردن غذاهای چرب و فست فود موافق نیستم و معتقدم هیچ غذایی نمی تواند جایگزین غذاهای ایرانی باشد.

معمولا برای عزیزترین مهمانتان چه غذایی درست می کنید؟

صبرکن: همه مهمان ها برای من عزیزند، تفاوتی نمی کند. اگر تازه با آنها آشنا شده باشم، معمولا غذای خاص شیرازی مثل کلم پلو درست می کنم یا ماهی های جنوب به صورت شکم پر یا شکرپلوی شیرازی تهیه می کنم. تا به حال یاد ندارم که برای مهمانم قورمه سبزی یا غذاهایی که در اغلب خانه ها پخته می شود تهیه کرده باشم. در قدیم رسم بود که در مجالس عروسی حتما شکرپلو سرو می شد و هنوز این رسم در خیلی از خانواده ها ادامه دارد.

پاک نیت: معمولا شیرازی ها لوبیاپلو یا همان «شوید لوبیا با مرغ یاماهی» درست می کنند.

درست کردن این غذاهایی که گفتید باید خیلی سخت باشد. فکر می کنید هر کسی می تواند با آموزش آن را درست کند یا بایدآشپزی در خون آدم باشد؟

صبرکن: مسلما آشپزی امری آموختنی است. ژن در امر آشپزی هیچ تاثیری ندارد. آشپزی استعداد و علاقه است. بچه ها از سن کم، بزرگ ترها خصوصا مادر را در حال آشپزی می بینند و می آموزند. همان طور که ما این تجربه را در خانواده داریم. پسرهای من چون همیشه در این مسائل دخیل بودند، خیلی خوب از پس آشپزی بر می آیند و حتی بعضی وقت ها غذاها را بهتر از خانم هایشان درست می کنند.

پاک نیت: به نظر من هم، همه جوره می تواند باشد. یکی آشپزی را دوست دارد. یکی آشپزی را با ظرافت انجام می دهد و یکی دیگر به صورت درهم هر کاری که بخواهد انجام می دهد و یکی هم به صورت آموزشی کار می کند. به هر حال هر ۳ نوع آن در آشپزی موثر است و روی آشپزی تاثیر می گذارد.

چقدر در مورد تربیت فرزندانتان از نظر فکری با یکدیگر همسو بودید؟

پاک نیت: خیلی زیاد، همیشه در این مورد با هم صحبت می کردیم و اگر مشکلی پیش می آمد سعی می کردیم با مشورت با یکدیگر و هم چنین کمک از اهالی فن مشکل را برطرف کنیم.

چرا آدم های امروز احساس تنهایی بیشتری نسبت به گذشته دارند؟

پاک نیت: چون زندگی ها دیگر مانند گذشته نیست و با ورود تکنولوژی خیلی چیزها عوض شده است.

صبرکن: دقیقا همین طور است. مثلا آدم ها امروزه به جای اینکه با هم رو در رو حرف بزنند پشت تلفن همراه و شبکه های اجتماعی خودشان را معرفی می کنند. به هر حال زندگی های امروز خیلی گرم و صمیمانه نیستند.

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

داوری هنردوستان در مورد این زن و شوهر محبوب و موفق مشخص است، اما خیلی ها دوست دارند محمود پاک نیت و مهوش صبرکن را از دیدگاه فرزندان آنها ببینند. به همین جهت در اینجا خبرنگارمان با فرزندان آنها گفت و شنودی انجام داده که می خوانید.

از چه زمانی احساس کردید پدر و مادرتان در عرصه بازیگری فعالیت دارند؟

مسعود: از کودکی. به دلیل اینکه من و برادرم، اغلب پشت صحنه تئاتر بازی می کردیم تا پدر و مادرمان تمرین یا اجرای خود را تمام کنند و با هم به خانه برگردیم.
مهرداد: از زمانی که من خیلی کوچک بودم و هنوز مدرسه هم نمی رفتم، می دانستم که بابا و مامان فرهنگی هستند. آن موقع، در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شیراز کار می کردند و من، اغلب روزها، وقتی برادرم به مدرسه می رفت و کسی در خانه نبود تا از من نگهداری کند، همراه مامان یا بابا به محل کارشان می رفتم. آن زمان مامان بیشتر تئاتر کار می کرد و بابا اگر کار سریال یا فیلم سینمایی داشت، به تهران می رفت.

پدر و مادرتان در خانه و در حضور شما تمرین می کردند؟

مسعود: بله. یکی از کارهای اصلی هر بازیگر، تمرین است.
مهرداد: بابا و مامان، همیشه و بدون استثنا، برای تمامی نقش هایی که می خواستند کار کنند، در خانه تمرین می کردند، یا مشغول حفظ کردن دیالوگ ها می شدند.

در مجالس میهمانی، که مامان یا بابا نمی توانستند شما را همراهی کنند، چه احساسی داشتید؟

مسعود: کمتر یاد دارم که چنین حادثه ای اتفاق افتاده باشد. این امر فقط در سال های اخیر که حجم کارشان زیاد شده، گاهی اتفاق افتاده است.
مهرداد: بازیگری کار واقعاً مشکلی است و ما خودمان را با وضعیت، بابا و مامان تطبیق داده ایم. به خصوص که مامان چون خودش همیشه همکار پدرمان بوده، ما را برای روزهای تنهایی آماده می کرد. به عنوان مثال یادم می آید موقع ساخت فیلم «سرزمین خورشید»، پدرم مدت هفت ماه نتوانست به خانه بیاید و ما موضوع را به راحتی هضم کردیم، اما وقتی کوچکتر بودیم، قضیه برایمان کمی بغرنج بود. مثلاً یادم می آید زمانی که کلاس اول یا دوم دبستان بودم، وقتی مامان و بابا هر دو برای اجرای تئاتر به تهران می رفتند، با وجودی که مرحومه مادربزرگ مان از من و برادرم نگهداری می کرد، همیشه دلتنگ مامان و بابا بودم.

شما هم به بازیگری علاقمند هستید؟

مسعود: به هیچ وجه، اما گاهی به شوخی به پدرم می گویم که اگر من بازیگر شده بودم، کارگردان ها مرا به جای شما انتخاب می کردند.
مهرداد: خیلی زیاد. یکی دو تا کار هم کرده ام. قبل از آن هم با دوستانم در فرهنگسرا کار تئاتر می کردم. البته بابا موافق نیست که من در این زمینه فعالیت کنم، اما مامان بدش نمی آید.

دل تان می خواست در فیلم یا سریالی با مامان و بابا همبازی باشید؟

مسعود: من وقتی سه سال داشتم، در فیلم «تشریفات» به کارگردانی مهدی فخیم زاده با مادرم همبازی شده ام.
مهرداد: در تئاتر قسمت نشده، اما چند سال پیش در یکی دو سکانس از سریال «خانه ای در تاریکی»، به کارگردانی سعید سلطانی نقش شاگرد یک دفتردار را بازی کردم. بلندترین نقشم در سریال «وارث» به کارگردانی کاظم بلوچی بود که با خود بابا بازی داشتم و نقش پدر و پسر را ایفا کردیم.

در تعلیم و تربیت شما، مامان بیشتر نقش داشته یا بابا؟

مهرداد: مهر دو برای ما زحمت کشیده اند. من همیشه به همسرم می گویم که قلباً دوست دارم بچه هایمان را به شیوه پدر و مادرم تربیت کنیم.

کدام صفت پدر یا مادرتان را بیشتر دوست دارید؟

مسعود: در مادر، صبوری را، که از مادرش به ارثبرده است.
مهرداد: مهمترین خصلت پدرم منطقی بودن و قاطعیت است، اما پشت قاطعیت و راسخ بودن او، قلبی شیشه ای و نازک قرار دارد که با تلنگری می شکند.

موقع نوجوانی، پدر و مادرتان چقدر به شما استقلال می دادند؟

مسعود: محدودیت خاصی نداشتیم، آنچه را که باید در یک خانواده طبیعی ایرانی باشد، ما نیز داشتیم.
مهرداد: زیاد اما کنترل شده. در هر خانه قواعد و دستوراتی هست که تمام افراد خانواده باید از آنها تبعیت کنند. در خانه ما هم از این نوع قوانین وجود داشت که اگر رعایت نمی کردیم، مواخذه می شدیم. اخلاق من و برادرم خیلی با هم فرق دارد، برادرم از بچگی آرام بود، در حالی که من خیلی شیطان بودم. به خاطر همین مامان و بابا روی اخلاق و رفتار من، بیشتر تمرکز می کردند، اما در کل مادرم بیشتر از پدر به من استقلال می داد.

هیچ وقت اتفاق افتاده که بر سر موضوعی از مامان یا بابا رنجیده شده باشید؟

مسعود: این کاملاً طبیعی است، بچه ها وقتی ببینند پدر یا مادرشان نظری مخالف آنها دارد، دلگیر می شوند، اما به طول کلی بعد از مدتی متوجه می شوند حق با پدر یا مادرشان بوده.
مهرداد: آره خب. مگر می شود فرزندی با پدر و مادرش بحثو جدل نداشته باشد؟

کدام نقش پدر یا مادرتان را بیشتر دوست دارید؟

مسعود: نقش مادرم را در مجموعه های «پس از باران» و «یوسف پیامبر(ع)» دوست دارم.
مهرداد: از کارهای پدرم، مجموعه «روشن تر از خاموشی» که زندگی ملاصدرا و شاه عباس صفوی را روایت می کرد و از بین کارهای مادر نیز مجموعه «پس از باران» را خیلی می پسندم.

خاطره ای از کارهای هنری مامان و بابا دارید؟

مسعود: موقع پخش «پس از باران» هر کس مامان را در کوچه و خیابان می دید از اینکه نقش مادرزن پدرم را به عهده گرفته بود تعجب می کرد و به او می گفتند شما جوان تر از آن هستی که مادرزن باشی.
مهرداد: در سریال «وارث» قسمتی بود که من باید در برابر پدرم می ایستادم و داد و بیداد می کردم که دوستم تیر خورده و باید برویم و او را پیدا کنیم و پدرم داد می زد که نباید چنین کاری بکنیم، چون خطر دارد و ممکن است پلیس ها ما را بگیرند. من آن قدر سماجت می کردم تا بالاخره پدر عصبانی می شد و یک سیلی محکم به من می زد. آن پلان بارها تکرار شد و من به همین دلیل بارها سیلی خوردم.

اینکه پدر و مادرتان در زمینه هنری فعال هستند، چه احساسی به شما می دهد؟

مسعود: برایم مایه افتخار است که در یک خانواده اهل هنر بزرگ شده ام.
مهرداد: خوشحالم که پدر و مادرم کاری انجام می دهند که بر ارتقاء سطح فرهنگ مردم و مملکت اثرگذار است.

نظر دوستان شما درباره پدر و مادرتان چیست؟

مسعود: دوستانم از مادر، به عنوان شخصی یاد می کنند که همیشه با انرژی است و بین دوستان و آشنایان به جنب و جوش زیاد معروف است.
مهرداد: دوستان همیشه نسبت به من و خانواده لطف داشته اند و همیشه با اظهار لطف خودشان مرا شرمنده کرده اند.

از اوقات فراغت دوران کودکی بگویید.

مسعود: مادرم هم ما را به سینما می برد، هم برایمان کتاب می خواند. از جمله کتاب هایی که مادرم برای ما می خواند مجموعه ۹ جلدی «به من بگو چرا» بود که مسائل علمی را به زبان ساده بیان می کرد.
مهرداد: بابا بیشتر ما را به سینمنا می برد و مامان بیشتر برایمان کتاب می خواند.

بهترین هدیه ای که در کودکی از پدر یا مادرتان گرفتید چه بود؟

مسعود: یک عدد شطرنج که مهره هایش حالت حلبی داشت.
مهرداد: یک دوچرخه شماره ۱۶ که با برادرم به صورت مشترک از آن استفاده می کردم و مجموعه کتاب های «به من بگو چرا؟»

بیوگرافی محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن فرزندان محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت همسر محمود پاک نیت همسر مهوش صبرکن


ادامه مطلب ...

بیوگرافی شهرام شکیبا +همسرش مهسا ملک مرزبان و ستاره قطبی

بیوگرافی شهرام شکیبا +همسرش مهسا ملک مرزبان و ستاره قطبی

شهرام شکیبا (متولد ۱۷ آبان ۱۳۵۱) فرزند حاج کریم دلنوا ، منتقد سینما، شاعر طنزپرداز و مجری تلویزیون اهل ایران است. وی تاکنون در جشنواره‌های ادبی و طنز مختلفی به عنوان داور یا ناظر شرکت داشته‌است.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبیجدایی شهرام شکیبا از همسرش مهسا ملک مرزبان

اقای شهرام شکیبا نه سال پیش از خانم مهسا ملک مرزبان  جدا شده است.

و در سال ۱۳۹۳ با خانم ستاره سادات قطبی ازدواج کرده، ایشون متولد ۳ اسفند ماه ۱۳۶۵ از اصفهان هستند و در دانشگاه، خبرنگاری خوندند و گرافیست شبکه آموزش بودند،مجری استیج هستند و چند اجرا هم در شبکه های مختلف انجام دادند.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبی

آخرین بار کی مهسا ملک مرزبان رادیدیم؟ مجری ۳۹ ساله شبکه چهار مدت هاست جلوی دوربین ظاهر نمی شود. آخرین بار در برنامه «زعفران» ویژه برنامه نوروزی شبکه چهار حاضر بود. گاهی هم در آیتم های «رادیو هفت» حضور پیدا می کندو متن می خواند.

الان کجاست؟ بیشتر پشت دوربین مشغول تهیه کنندگی است. ملک مرزبان قبل از اینکه مجری شود، او را با نویسندگی می شناسند. او از سال ۱۳۷۴ ترجمه را با همکاری با مطبوعات از جمله فیلم ویدئو، هفته نامه مهر و روزنامه زن شروع کرده و در ۱۳۷۶ اولین کتابش درباره سینما را چاپ کرده. به خاطر همین عادی است که دل مشغولی اصلی ملک مرزبان نویسندگی باشد نه اجرا در شبکه های تلویزیونی.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبیشهرام شکیبا و همسر دومش ستاره سادات قطبی

نویسندگی

وی علاوه بر نوشتن مطالب طنز برای سایت‌ها و مجلات گوناگون تاکنون چند کتاب مستقل نیز به چاپ رسانده‌است، از جمله:

  • دو تخم مرغ در مه (طنز سینمایی)
  • صفحهٔ آخر
  • در دوردست عقل
  • گردوی چهارگوش
  • شعر طنز امروز ایران (گزیده اشعار طنز معاصر ایران از شاعران مختلف، با همکاری ابراهیم نبوی)
همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبی

ستاره سادات قطبی و باران کوثری

مجری‌گری

  • قند پهلو (داور)
  • خوبی از خودتونه
  • چه خبر از جزیره؟
  • من و صبا یهویی (رادیو)
  • شبکه ما
  • مسابقه ثانیه‌ها

بازیگری

  • یک سطر واقعیت (به کارگردانی علی وزیریان)

نمونه ای از اشعار

لهی به چای و به قلیان قسم

به این حلقه و بزم رندان قسم

به این قهوه‌خانه که جای صفاست

حسابش ز دیگر مکان‌ها جداست

به خاگینه، املت به دیزی قسم

به انواع و اقسام تیزی قسم

به انگشتری با نگین درشت

که گویی به انگشت رفته است مشت

به آن چای پر رنگ و اعلا قسم

به کشکول درویش مولا قسم

به اُمبه نشستن روی صندلی

بفرما و هو گفتن و یاعلی

به قلیان خوانسار و کاشان و قسم

به مردان کار و صفاشان قسم

به گچ‌کار و لوله‌کش و جوشکار

به صبحانه خوردن به جای ناهار

به نان و پنیر و مربا قسم

به غم‌های آن مرد بنا قسم

به سوزی که او بر جگر داردش

همانی که قلیان به سر داردش

به مه دود خیلی غلیظ فضا

به بوی پیاز و به بوی غذا

به آن عکس مرحوم تختی قسم

به آن ناشناس در آن عکس هم

به آن عکس‌هایی که صاحب دکان

همیشه جوان است در قاب‌شان

به ابیات سست و خط‌های بد

پر از عیب وزن و غلط‌های بد

به آن عکس حین علامت‌کشی

به قاب طلسم پر از خط‌کشی

به حرف قوافی که بردم به کار

یکی نقطه‌دار و یکی دسته‌دار

به انواع تسبیح و چاقو قسم

به معتاد چرک و دماغو قسم

به آن جعبه آینه رنگ رنگ

به سرخی چشم از بخارات بنگ

به آرامش نشئه پیرمرد

که گویا زده پنج شش بسته گرد

به این چرت مرغوب و حالات او

به اعماق فهم و کمالات او

به چای پیاپی به قند زیاد

به جاساز و مامور کشف مواد

به آن پیرمردی که از ره رسید

به در خورد چون شیشه‌اش را ندید

به ساز عجیبی که در مشت اوست

به قوز نجیبی که بر پشت اوست

به آن ساز ناساز و یک تار او

به شان و اهمیت کار او

به مضراب سنگین سازش قسم

که وزنش بود یکصد و ده گرم

اگر قافیه عیب و ایراد داشت

به سرعت شده شعر من یادداشت

بله عرض کردم به آن پیرمرد

که یک عمر با ساز خود کار کرد

به آن ساز کج معوج غیر صاف

زده پنبه صدهزاران لحاف

به آن قهوه‌چی و صفای دلش

به آن لنگ روی شانه ولش

به لنگی که پاره ز صد جا شده

همانند قلب زلیخا شده

به دستان تردست این کاردان

که در دست دارد چهل استکان

به عمق نگاه پر اندیشه‌اش

به آن دقت و دست بر تیشه‌اش

که انگار فرهاد از بیستون

رسیده است در قهوه‌خانه کنون

بدان تیشه‌ای که بدان کوه کند

به سرعت شکست شش کله قند

در این بیت بالا و الفاظ آن

تامل نما و بعد حیران بمان

که من در کمال فصاحت چسان

بدان را دو دفعه نوشتم بدان

به آن پیر ساده دل گیوه‌ای

به قلیان بیهوده میوه‌ای

که این روزها بی‌خودی مد شده

که مد در همه شهر بی‌خود شده

الهی به این‌ها که گفتم قسم

به این طرفه درها که سفتم قسم

مددکن که این رند بی دست و پا

نگردد اقلا به تهران گدا

مدد کن اقلا یکی مشتری

که دارد عزیز دلی بستری

بیاید پی مشکلش پیش من

غنی سازد این جیب درویش من

مرا با بسی ناز و عزت برد

یکی از دو کلیه‌ام را خرد

مرا مشکلی هست و حلش محال

پس آن به که اینجا کنم عشق و حال

بده قهوه‌چی چای با حال را

که کوتاه سازم بدان قال را

بده چای دفع ملالی کنیم

که با دوستان عشق و حالی کنیم

بده چای تا ساز گردد سخن

بده چای پررنگ لطفا به من

بده چای حالی اساسی کنیم

فی‌الفور بحث سیاسی کنیم

بده چای عالم شده کاسه لیس

به روباه پیر جهان انگلیس

بده چای، از دست کاخ سفید

جهان لحظه‌ای رنگ راحت ندید

بده چای با سطل امشب که من

اسیر غم و دردم ای هموطن

نده چای دیگر که خونم مباح

شد از بس که رفتم …

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبیدوتا گل پسرای نازنینم… سمت راست علی اقای شکیباو سمت چپ امیرعلی جونم که پیشمون نیست!! گلای قشنگم دوستتون دارم…

شهرام شکیبا که گاه گاهی اجرای تلویزیونی هم می کند، خودش از تلویزیون رادیو و مظاهر تکنولوژی متنفر است. بیشتر طرفدار سنگفرش است تا آسفالت و همین علاقه به سنت است که تا می تواند از فضای مجازی هم فاصله می گیرد.

 چندسالی است که کم پیش می آید جشنواره ای، شب شعری، مراسم مهمی با موضوع طنزنوسی و شعر طنز برگزار شود و اسمی ازش در آن مراسم برده نشود یا حضور نداشته باشد. شهرام شکیبا که گاه گاهی اجرای تلویزیونی هم می کند، خودش از تلویزیون رادیو و مظاهر تکنولوژی متنفر است. بیشتر طرفدار سنگفرش است تا آسفالت و همین علاقه به سنت است که تا می تواند از فضای مجازی هم فاصله می گیرد.

بعید نیست تحصیل در رشته ادبیات فارسی در ایجاد طنز متفاوتش موثر بوده باشد، اما هرچه که هست، همیشه نوع  کمتر دیده و شنیده شده ای از طنز ارائه داده؛ طنزی که هم برای مردم باشد هم اخلاقی و عمیق. با چنین دیدگاهی هم به پاسخ صفحه آخر این هفته نشسته. حرف های جدی و تیز پیچیده شده در نرمی لفافه و شوخی.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبی

طولانی ترین روز زندگی تان کی بود؟ چرا به نظرتان این قدر طولانی آمد؟

–  روز اول خدمت سربازی، نقد من به آفرینش این است که روزهای سخت خیلی دیر تمام می شوند. روز اول آموزشی سختترین روز زندگی ام بودم.

اگر آخرین بازمانده زمین باشید چه کار می کنید؟

–    اگر هوا خیلی سرد نباشد با کمترین لباس می روم بیرون. در حوض یکی از میادین تهران شنا می کنم. در سینمای میدان ولیعصر فیلم می گذارم و می بینم. از همه بهتر اینکه موقع فیلم دیدن سیگار می کشم و کسی اعتراض نمی کند.

می خواهید به سیاره دیگری سفر کنید. فقط می توانید یک چیز با خودتان ببرید. چه چیزی را همراه تان بر می دارید؟ چرا؟

–    کتاب. اگر بخواهم یک کتاب را انتخاب کنم، آن قرآن است.

اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و بفهمید صندوق دریافت مسیج هایتان در فیس بوک یا وایبر و… به صورت عمومی درآمده، چه کار می کنید؟ چیزی هست که بابت آن خیلی نگران شوید؟

–    خیلی اهل شوخی در فضای مجازی نیستم و به همین خاطر مشکلی پیش نمی آید. اما حسی شبیه به عریان شدن به آدم دست می دهد. مثل وقتی که خواب می بینید لباس تنتان نیست و در خیابان گیر کرده اید.

اگر به خاطر اظهارنظر در فضای مجازی مورد هجوم کاربران قرار بگیرید چه کار می کنید؟

–    از مردم هیچ انتظاری ندارم. بابت همین حرف هم بهم فحش می دهند اما برایم مهم نیست. برای اینکه میزان بی ادبی از بسیاری مردم را بفهمید، وقتی چراغ قرمز سبز شد، برای یک پیرمرد عصازنان بایستید تا او با آرامش رد شود، ببینید مردم چه واکنشی نشان می دهند. برعکس چیزی که ادعای آن را داریم در زندگی اجتماعی به هیچ وجه با فرهنگ نیستیم.

در این خصوص کاملا با نظرات استاد درجه یک جامعه شناسی آقای اباذری هم عقیده هستم. ایشان مرد بزرگی هستند که خطر کرده و حرف شان را زده اند. مردم دوست دارند شما تاییدشان کنید. برای همین م جری ها همیشه می گویند: «قربون مردم فرهنگی مون برم.» اما اینها همش دروغ است.

در برابر آنهایی که در مهمانی ها با هیجان می گویند: «یه روز دو تا چینی می خوردن به هم می شکنن!» بعدشم بلند بلند می خندد، چه واکنشی نشان می دهید؟

–    دلم برای آدم هایی که شوخی نمی فهمند و درک درستی از شوخ طبعی و عمیق بودن ندارند، می سوزد.

یک جمله، شعر، ذکری هست که موقع نگرانی ها آرامتان کند؟ چه جمله ای است؟

–    معمولا صلوات می فرستم.

اگر بخواهید فیلم زندگی یک نفر را بسازید فیلم چه کسی را می سازید؟

–    نیما یوشیج. مدت ها به دوستان سینماگرم می گفتم تا زمانی که آقای کیومرث ملک مطیعی هستند، فیلم نیما را بسازید و از ایشان بخواهید نقش اش را بازی کنند. چون فوق العاده شباهت داشتند، اما نشد. می گویند نیما آدم دست و پاداری نبوده، وقتی گلایه های همسرش را از اطرافیان می شنیده با همکاران و هم محلی ها مسخره اش می کردند، به چندتا مگس نخ می بسته و می گفته این مثلا قصاب است. این آن نویسنده ای است که به من توهین کرد و… آدمی که واکنش های این چنینی دارد، خیلی بامزه است.

باید به شما و یک نفر دیگر برای مدت طولانی دستبند بزنند. دوست دارید آن یک نفر، چه کسی باشد؟

–    ناصر فیض. ناصر را می شود تحمل کرد!

به درد نخورترین اختراع بشر چه چیزی بوده است؟

–    احمقانه ترین اختراع انسان دموکراسی بود. احمقانه است که یک استاد خبره در علوم سیاسی، یک سیاستمدار، رای اش در مسائل سیاسی همان قدر ارزش داشته باشد که یک بی سواد که چیزی از سیاست نمی داند و مسائل کوچک تری برایش مهم است. نتیجه این نوع دموکراسی این است که اوضاع کلی مملکت می ریزد به هم. اختراع ورزش هم از به دردنخورهاست. وزنه برداری به دردنخوردترین ورزش است. حتی به لحاظ فیزیکی هم کاری را انجام نمی دهند و جسمی جا به جا نمی کنند. کار لیفتراک را انجام دادن که باعث افتخار نیست.

آخرین باری که بهت زده شدید کی بوده؟ چه اتفاقی افتاده؟

–    وقتی خبر این اختلاس های عجیب و غریب را شنیدم. آن قدر سریع هم پیش می آید که آخرینش یادم نیست. هر دو دوره ای هم که آقای احمدی نژاد رای آوردند، بهت زده شدم.

همسر مهسا ملک مرزبان همسر شهرام شکیبا طلاق بازیگران جدایی شهرام شکیبا و همسرش بیوگرافی مهسا ملک مرزبان بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی ستاره سادات قطبی

اگر مجبور باشید بین یک اسب آبی و زرافه یکی را به عنوان حیوان خانگی یک هفته نگه دارید، کدام را انتخاب می کنید؟

–    اسب آبی، زرافه را باید تا کرد. تاکردن حیوانات کار سختی است.

دوست دارید جای کدام کاراکتر داستان/ فیلم های عاشقانه باشید؟

–    رت باتلر در برباد رفته

آیا خوابی می بینید که چندین بار تکرارشده باشد؟ چه خوابی؟

–    من نزدیک ۸-۷ سال در کودکی، هرشب فقط یک خواب می دیدم. اینکه رو به روی یک گیشه سینما هستم، صدای جارو می آید، بر می گردم، می بینم یک آقایی که موهای فرفری خیلی بلندی دارد مشغول جارو کردن است و زمین تا بی نهایت شطرنجی است.

تا به حال اسمتان را در گوگل سرچ کرده اید؟ هر چند وقت یکبار این کار را می کنید؟

–    بله، مثل همه آدم های راستگو. چندسالی است این کار را نکردم چون دیگر برایم مهم نیست چه چیزی درباره ام نوشته می شود. اما اوایل ذوق زدگی دسترسی به اینترنت، خیلی این کار را می کردم.

می توانید جایی/ کسی/ چیزی را نام ببرید که زندگی تان را به دو قسمت قبل و بعد تقسیم کرده باشد؟

–    قبل از تولدم و بعد از آن. متاسفانه نمی دانم چرا قبلش خیلی یادم نمی آید.

اگر الان بفهمید سرطان دارید، چه حسی پیدا می کنید؟ اولین کاری که انجام می دهید چیست؟

–    استراحت، آن موقع دیگر کسی نمی تواند بگوید چرا آن قدر می خوابی. هرچقدر بخواهم می خوابم.

وقتی به مرگ و مردن فکر می کنید، از دست دادن چه چیزی/ کسی از همه بیشتر ناراحت تان می کند؟

–    طبیعتا همسر و فرزندم. البته من جزء آدم هایی هستم که یاد مرگ افتادن ذوق زده ام می کند. اینکه آدم می میرد، تمام می شود و حقیقت عالم را می بیند. امیرالمومنین فرمودند: «فمن یموت، یرنی». برای من هیچ مژده ای شیرین تر از این نیست.

به نظر شما آخرش چی می شه؟!

–    آخر مثل داستان فیلم ترومن شواست. همه می فهمیم داشتیم بازی می کردیم. یا آخرش مثل امتحان معرفی به راهنمایی و دبیرستان است. خیلی ما را می ترسانند که درسمان را بخوانیم اما نهایتا پشت شیشه می زدند که همه به امتحان نهایی معرفی شده اند. آخرش همه را معرفی می کنند، مگر جند نفر که خیلی کار خرابی کردند؛ کسانی که به بشریت ظلم کردند.

سوالی هست که بخواهید ازتان بپرسیم؟

–    من همیشه دوست دارم یکی ازم بپرسد از چی بدت می آید؟ از اخلاق آدم هایی که هیچ چیزی از ایران نمی دانند و به ایرانی بودن خودشان می بالند بدم می آید. از عرق ملی آدم هایی که ملیت خودشان را نمی شناسند. آنهایی که ادای آدم های فهمیده را در می آورند. از اینکه شکر روی زمین آشپزخانه ریخته باشد و رویش راه بروم و از اینکه نوشابه داخل سفره بریزد!

بیوگرافی ستاره سادات قطبی بیوگرافی شهرام شکیبا بیوگرافی مهسا ملک مرزبان جدایی شهرام شکیبا و همسرش طلاق بازیگران همسر شهرام شکیبا همسر مهسا ملک مرزبان


ادامه مطلب ...

بیوگرافی هانیه غلامی + عکس خانواده و اینستاگرام

بیوگرافی هانیه غلامی + عکس خانواده و اینستاگرام

هانیه غلامی hanieh gholami (متولد ۱۲ بهمن ۱۳۷۳) است. هانیه غلامی بازیگر نقش (الهه) در سریال آرام می گیریم ،دانشجوی رشته رواشناسی بالینی در دانشگاه تهران-مرکز بازیگری را با فیلم سینمایی “یکی میخواد باهات حرف بزنه” (۱۳۹۰) ساخته منوچهر هادی شروع کرد. او  مجرد است و همسری هم ندارد.

 همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholamiinstagram haniehgholami

سریال های تلویزیونی “زخم” به کارگردانی مسعود آبپرور و “همه چیز آنجاست” ساخته ی شهرام شاه حسینی از شبکه ۳ سیما از دیگر کارهای وی می باشد.

او از ابتدا تمایل زیادی به علاقه زیادی به رشته روانشناسی و بازیگری داشته و به گفته ی خودش بعد از چندین بار تست دادن برای نقش های متفاوت بالاخره در فیلم منوچهر هادی از بین چند صد نفر دختر هم سن و سال خودش پذیرفته شد و تنها مشکل آن زمان او اضافه وزنش بود که موفق شد در طی ۱ ماه ۱۰ کیلو وزن کم کند تا به نقشش نزدیک تر شود و به فیلمبرداری برسد.

همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholami

هانیه غلامی در توضیح نوشت : روز مادر دختری…وقتی مامانت ۱۶ سالگی تورو به دنیا میاره معلوم نمیکنه کی مادر کی دختر …

بعد از اکران فیلم “یکی میخواد باهات حرف بزنه” در جشنواره فیلم فجر سال ۹۰ و در اکران های عمومی نظرات بسیار خوبی از سوی منتقدانی نظیر خسرو نقیبی در برنامه ۷ شبکه ۳ سیما و نظرات عموم راجع به اولین بازی او داده شد ، وی بخاطر این فیلم از سوی خانه شهریاران جوان تندیس ارمغان اهدا را دریافت نمود.

 همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholami

او که به زبان های انگلیسی و هندی مسلط می باشد, تاکنون در هیچ کلاس بازیگری شرکت نکرده, و به گفته ی خودش فیلم بسیار می بیند و مطالعات زیادی حول محور بازیگری, فیلمنامه نویسی و کارگردانی دارد.

او همچنین به فعالیت در زمینه ی هنرهای رزمی علاقمند است, و در کودکی موفق به کسب مقام سوم استان تهران در رشته کاراته شده است.

همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholamiعکس های جدید هانیه غلامی

وی تجربه نمایشنامه خوانی اش را با نمایشنامه “رقص کاغذ پاره ها” اثر محمد یعقوبی شروع کرد و گویندگی نیز از دیگر علایق او به شمار می رود, و روایت فیلم کوتاه درخت زندگی به کارگردانی لادن سلیمانی و صداپیشگی فیلم “جواد و فرشته” به کارگردانی محسن افشانی را نیز در کارنامه کاری خود دارد.

همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholami

سریال های هانیه غلامی

سریال روبیک

سریال زخم

فیلم های سینمایی هانیه غلامی

فیلم یکی میخواد باهات حرف بزنه – منوچهرهادی ۱۳۹۰

فیلم اصلا جور در نمیاد

فیلم کوتاه درخت زندگی بعنوان راوی – لادن سلیمانی

فیلم جواد و فرشته بعنوان صدا پیشه – محسن افشانی ۱۳۹۳

همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholami

آدرس اینستاگرام هانیه غلامی

همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholami

عکس های زیبای هانیه غلامی ۲۰۱۶

همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholami

هانیه غلامی در شش سالگی

عکس های زیبای هانیه غلامی در صفحه شخصی

همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholami

هانیه غلامی و پدرش

عکس های شخصی هانیه غلامی در اینستاگرام

همسر هانیه غلامی بیوگرافی هانیه غلامی بیوگرافی بازیگران بازیگران همه چیز آنجاست بازیگران سریال آرام می گیریم اینستاگرام هانیه غلامی hanieh gholami

هانیه غلامی بازیگر سینما و تلویزیون

 

 

دانلود فیلم شخصی هانیه غلامی

hanieh gholami اینستاگرام هانیه غلامی بازیگران سریال آرام می گیریم بازیگران همه چیز آنجاست بیوگرافی بازیگران بیوگرافی هانیه غلامی همسر هانیه غلامی


ادامه مطلب ...

بیوگرافی سوگل طهماسبی +عکس خانواده و اینستاگرام

بیوگرافی سوگل طهماسبی +عکس خانواده و اینستاگرام

سوگل طهماسبی sogol tahmasebi بازیگر نقش مریم در سریال برادر و نقش نرگس در سریال کیمیا (متولد ۲۵ بهمن ۱۳۶۴ در اصفهان) بازیگر ایرانی تئاتر، سینما و تلویزیون است.

همسر سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران بیوگرافی سوگل طهماسبی بازیگران سریال کیمیا اینستاگرام بازیگرانinstagram sogoltahmasebii

بزرگ شده اهواز و فوق دیپلم گرافیک هستند. سال اول دبیرستان در اهواز موفق به دریافت جایزه از جشنواره تئاتر استان می شود. داور این جشنواره مریم معترف بودند و کیانوش عیاری نیز در این جشنواره حضور داشتند که سوگل طهماسبی برای بازی در سریال روزگار قریب انتخاب می شود. به این ترتیب اولین تجربه حرفه ای سوگل طهماسبی با سریال روزگار قریب آغاز می شود.

همسر سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران بیوگرافی سوگل طهماسبی بازیگران سریال کیمیا اینستاگرام بازیگران عکس های جدید بازیگران

همسر سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران بیوگرافی سوگل طهماسبی بازیگران سریال کیمیا اینستاگرام بازیگرانعکس های جدید سوگل طهماسبی

همسر سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران بیوگرافی سوگل طهماسبی بازیگران سریال کیمیا اینستاگرام بازیگران

سینما

  • ۱۳۹۱ – چارسو (فرهاد نجفی)
  • ۱۳۹۱ – بزرگ مرد کوچک (صادق دقیقی)
  • ۱۳۹۰ – زندگی خصوصی آقا و خانم میم (سید روح الله حجازی)
  • ۱۳۸۸ – دختران (قاسم جعفری)
  • ۱۳۸۶ – پرچم های قلعه کاوه (محمد نوری زاد)

همسر سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران بیوگرافی سوگل طهماسبی بازیگران سریال کیمیا اینستاگرام بازیگران

سریال

  • کیمیا (۱۳۹۴)
  • ۱۳۹۱ – ستاره حیات (جواد ارشاد)
  • ۱۳۹۱ – بال های خیس (مجموعه تلویزیونی) (عباس رنجبر)
  • ۱۳۹۰ – مهرآباد (مجموعه تلویزیونی) (سید فرید سجادی حسینی)
  • ۱۳۹۰ – ساعت فراموشی (عباس رنجبر)
  • ۱۳۸۹ – فاصله ها (حسین سهیلی زاده)
  • ۱۳۸۸ – خانه بی پرنده (کاظم معصومی)
  • ۱۳۸۷ – مثل هیچ‌کس (عبدالحسین برزیده)
  • ۱۳۸۳ – زائر سرای ممتاز (حمید بهمنی)
  • ۱۳۸۳ – یوسف پیامبر(ع) (فرج الله سلحشور)
  • ۱۳۸۱ – روزگار قریب (کیانوش عیاری)

همسر سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران بیوگرافی سوگل طهماسبی بازیگران سریال کیمیا اینستاگرام بازیگرانسوگل طهماسبی بر مزار پدرش

سوگل طهماسبی در اینستاگرامش نوشت :

❤️❤️❤️مامان عزیزم ،ما سه تا خواهر به داشتن تو می بالیم ،مرسی که جای خالی بابا رو برامون همیشه پر می کنیروز زن رو به تمام فرشته های سرزمینم تبریک می گم

همسر سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران بیوگرافی سوگل طهماسبی بازیگران سریال کیمیا اینستاگرام بازیگرانسوگل طهماسبی و مادر و خواهرانش

گفتگوی خواندنی با سوگل طهماسبی

گپ و گفت مفصلی داشتیم با سوگل طهماسبیبازیگر نقش نرگس در سریال کیمیا او در این گفتگو درباره ورودش به دنیایبازیگری، خاطرات دوران کودکی و بازیگری اش گفت.

طرفداران سریال محبوب «کیمیا» این سریال با اشتیاق ماجراها و فراز و نشیب های زندگی کیمیا و دوستانش را در دوران سخت و نوستالژیک دهه ۶۰ دنبال می کردند؛ دهه ای که برای همه جوانان دهه شصتی پر است از خاطرات تلخ و شیرین و حالا پخش این سریال گوشه ای از آن خاطرات را برای شان زنده می کند.

قرار در کافه بازیگری را از هشت سالگی شروع کردم

بازی در تئاتر را از هشت سالگی شروع کردم و تقریبا ۱۴ ساله بودم که برنده بهترین بازیگر جشنواره استانی شدم. در این جشنواره آقای کیانوش عیاری داور بود و به مادرم گفت: «سوگل استعداد خوبی برای بازیگری داره، اگر خواستید به تهران بیایید، به من خبر دهید. من در حال ساخت یک سریال به نام روزگار قریب هستم و می تونم در اون سریال به سوگل نقش کوچکی بدم .» به این ترتیب من در ۱۶ سالگی به تهران آمدم و در سریال «روزگار قریب» چند سکانس بازی کردم و بعد از آن هم بلافاصله در سریال «یوسف پیامبر(ع)» بازی داشتم. از همان جا استارت کارم در حوزه تصویر خورد و تا به حال در چند فیلم سینمایی، سریال های تلویزیونی و بیش از ۵۰ تله فیلم حضور داشتم؛ تا اینکه برای بازی در سریال «کیمیا» دعوت شدم.

همسر سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران بیوگرافی سوگل طهماسبی بازیگران سریال کیمیا اینستاگرام بازیگران

دنیای بازیگری با آنچه در ذهن داشتم، متفاوت بود

بازیگری با آنچه در خیالم و ذهنم داشتم خیلی فرق می کرد. من در شهرستان بزرگ شده بودم؛ البته جنوبی ها دارای قدمت هستند و شهری که من در آن زندگی می کردم یعنی اهواز به نسبت خیلی از شهرها دارای امکانات بیشتری است اما به هرحال اتفاقاتی که در پایتخت یک کشور می افتد مخصوصا در حوزه هنر با شهرستان ها کاملا متفاوت است؛ ضمن اینکه ما خیلی از امکانات را مثل جای تمرین یا اجرا نداشتیم و… .

من تنها دختری بودم که در گروه تئاترمان حضور داشتم و چون علاقه مند به فعالیت در زمینه بازیگری بودم مادرم مسوولیت کل گروه تئاتر را قبول کرد؛ به خاطر اینکه دوست داشت من در محیطی امن پیشرفت کنم. مادرم ۸ سال مرا هر روز ساعت ۴ بعدازظهر برای تمرین می برد و ساعت ۸ شب به خانه باز می گرداند و هرگز از رفت و آمد در این مسیر خسته نشد. وقتی به تهران آمدم و خواستم بازیگری را ادامه دهم متوجه شدم آرزوی آدم ها اینجا بزرگ تر است.

شاید بزرگ ترین آرزوی من وقتی در اهواز بودم این بود که به تهران بیایم و یک سریال با یک کارگردان خوب کار کنم اما وقتی در محیطی بازتر قرار می گیرید آرزوهای تان هم به همان نسبت بزرگ تر می شود . طبعا تطابق این دو دنیا برای من که در سن کمی بودم سخت بود و دنیای بازیگری به شکل حرفه ای اش با چیزی که در تصوراتم بود، فرق داشت.

همسر سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران بیوگرافی سوگل طهماسبی بازیگران سریال کیمیا اینستاگرام بازیگران

عکس جدید سوگل طهماسبی در اینستاگرام

ابتدای ورودم به تهران افسرده شدم

پنج، شش ماه اول ورودم به تهران به خاطر همین متفاوت بودن شرایط با چیزی که در ذهنم داشتم دچار افسردگی شده بودم و اصلا نمی توانستم با کسی ارتباط برقرار کنم. شاید تنها چیزی که باعث شد بتوانم در دنیای بازیگری دوام بیاورم این بود که فوق العاده آدم با انگیزه ای بودم. من یک دختر شهرستانی بودم که با هدف درس خواندن و پیشرفت در بازیگری به تهران آمده بودم و می دانستم برای رسیدن به این هدف باید تلاش کنم و می خواستم حتما به هدفم برسم. به خاطر انگیزه ام توانستم سریع خودم را با شرایط تطبیق دهم و برای پیشرفت تلاش کنم.

دوست داشتم خودم را روی پرده بزرگ سینما ببینم

من بازیگری را از تئاتر شروع کردم اما آرزو داشتم همه مدیوم های بازیگری را تجربه کنم و یک روز خودم را روی پرده بزرگ سینما ببینم یا اینکه در یک سریال ۳۰ قسمتی بازی کنم و هر شب مهمان خانه مردم باشم. خوشبختانه خانواده ام همیشه از من حمایت کردند و اگر حمایت ها و پشتیبانی های مادرم نبود شاید نمی توانستم به آرزویم برسم.

تصمیم به مهاجرت بزرگ ترین تصمیم زندگی ام بود

تنها۱۵ سال داشتم که تصمیم گرفتم برای زندگی از اهواز به تهران بیایم. درواقع مهاجرت به تهران شاید بزرگ ترین تصمیم زندگی ام بود. سال های اول در خانه خواهرم زندگی کردم و بعد از قبول شدن در کنکور و شروع دوران دانشجویی مستقل شدم تا اینکه پس از فوت پدرم، مادرم هم به تهران آمد و حالا با هم زندگی می کنیم.

سال های اول ورودم به تهران با اینکه سن کمی داشتم اما همه مسوولیت و بار زندگی و تصمیم گیری هایم بر دوش خودم بود. خواهرم از رشته تحصیلی من که گرافیک بود و دنیای بازیگری چندان سررشته ای نداشت و نمی توانست مرا راهنمایی کند. درواقع تا قبل از اینکه تنها و مستقل زندگی کنم هم با این شیوه از زندگی و سختی های آن آشنا بودم. اما خب، بالاخره زندگی مستقل به خاطر تنهایی سخت بود و من این سختی را چند سال تحمل کردم و خوشحالم الان مادرم کنارم است.

بازی در نقش دختری که ۱۲ سال از من کوچک تر بود

تقریبا ۹ سال پیش با آقای جواد افشار یک تله فیلم کار کرده بودیم و ایشان مرا می شناختند. قبلا هم با آقای شفیعی در سریال ها و فیلم ها همکاری داشتم. زمانی که نقش نرگس به من پیشنهاد شد چون حجم فیلمنامه خیلی زیاد بود، فرصت خواندن کل آن را نداشتم؛ بخشی را خواندم و بخشی را هم دوستان شفاهی تعریف کردند. آقای افشار گفت نقش نرگس جذاب و خوب است و من وقتی وارد جریان فیلمبرداری شدم فهمیدم شخصیت نرگس چقدر جای کار دارد. خدا را شکر می کنم وارد این پروژه شدم و خیلی راضی ام.

شخصیت نرگس در سریال حدود ۱۷ ساله است و من در آستانه ۳۰ سالگی قرار دارم و همین موضوع بازی در این نقش را سخت تر می کرد. اتفاقا اولین سکانسی که بازی داشتم، سکانسی در دبیرستان بود و من یک دفعه خودم را در لباس یک دختر نوجوان و پشت نیمکت مدرسه دیدم که خیلی برایم جالب بود و البته از اینکه باید نقش یک دختر مدرسه ای را بازی کنم، کُپ کرده بودم. (می خندد) ما روی تک تک دیالوگ ها و حالات صورت مان کار کردیم تا نقش باور پذیر شود. دختران آن دوره در ۱۷، ۱۸ سالگی ازدواج می کردند چون واقعا به یک پختگی و بلوغ می رسیدند. دختر ۱۷ ساله دهه ۶۰ با دختر ۱۷ساله امروز خیلی متفاوت است و ما این موضوع را مد نظر داشتیم.

مردم در دوران کودکی ما شاد تر بودند

دهه شصت و دورانی که داستان سریال «کیمیا» در آن می گذرد برای مردم ما خیلی نوستالژیک است. درست است که آن دوره کشور در جنگ بود و همه باید در صف نفت می ایستادند و زندگی به راحتی امروز نبود اما مردم شادتر بودند و اگر قرار بود دور هم جمع شوند این دور هم بودن ها واقعا به خاطر دل شان بود.

یک اهوازی خونگرم هستم

من هرگز ندیده ام یا نشنیده ام که کسی به اهواز یا کلا جنوب سفر کند و از مردم این خطه بد بگوید. مردم جنوب خیلی خونگرم، مهمان نواز و مهربان هستند و معروف است که خاک جنوب دامنگیر است. من هم خوشبختانه خصلت خونگرمی را از خانواده ام به ارث برده ام و از مردم خوبم یاد گرفته ام.

در جمعی دو نفر از دوستان مان تعریف می کردند برای تعطیلات عید کنار رود اروند رفته و برای اقامتی بهاری چادر زده بودند و از یک خانواده جنوبی و عرب آدرسی را می پرسند و خانواده جنوبی هم از آنها می پرسند:« مسافرید؟» و همین که می فهمند آنها در شهر غریب هستند به خانه شان دعوت شان کرده، یک هفته از آنها پذیرایی می کنند. دوست من با تعجب می گفت من باور نمی کنم چنین اتفاقی در این سال ها بیفتد و این قدر راحت کسی بتواند به یک غریبه اعتماد کند. یکی از خصلت های جنوبی ها همین اعتماد کردن است.

پدرم استاد مینیاتور بود

رشته ام گرافیک است اما فعالیت چندانی در این رشته ندارم؛ البته گاهی برای دوستانم آرم و لوگو و… طراحی می کنم ولی اینکه شغل ثابتی در این زمینه داشته باشم، نه. این روزها هرکسی کمی فتوشاپ بلد باشد فکر می کند گرافیست هم شده. (می خندد) من از بچگی در خانواده ای هنردوست بزرگ شدم که همگی با نقاشی، طراحی و … آشنا بودند. پدرم استاد نقاشی مینیاتور بود. برنامه روز جمعه ما این بود که همه خانواده در کنار پدر، مینیاتور می کشیدیم. من در هنرستان هم گرافیک خواندم و بعد هم همین رشته را در دانشگاه ادامه دادم. اتکای من روی دست هایم است و گرافیک دستی بلدم و خیلی با دنیای تکنولوژی امروز آشنا نیستم. (می خندد) فکر می کنم برای گرافیست بودن آشنایی با چند نرم افزار کامپیوتری کفایت نمی کند چون دنیای بسیار گسترده ای است. 

بعضی از انتقادها واقعا عجیب است!

به سریال «کیمیا» انتقادهای عجیبی می شود . ما دو سال کار شبانه روزی و سخت داشتیم و حالا واقعا عجیب است که به جزییات بسیارریزی مثل تصویر یک پراید در شیشه ماشین انتقاد می کنند. (می خندد) یا اینکه مثلا می گویند در دهه شصت تیرهای برق چوبی بوده است نه سیمانی. تمام تلاش گروه سازنده« کیمیا» این بوده بتوانند دهه شصت و پنجاه را با همه حال و هوایش به نوعی بازسازی کند ولی باید قبول کرد که کارخیلی سختی بوده و در یک جمع بندی کلی موفق عمل کرده اند.

به هرحال ما در ساخت سریال و فیلم محدودیت هایی داریم و نمی توانیم هر پوششی را نشان دهیم و فقط می توانیم به بعضی پوشش ها نزدیک شویم و اینکه عین واقعیت را به تصویر بکشیم امکان پذیر نیست. اینجاست که مخاطب می گوید:« نه بابا مگه خانم ها این طوری لباس می پوشیدن اون دوره؟»( می خندد)

کار فشرده و گریم های سنگین

بازیگری شغلی نامنظم و سخت است و یک بازیگر ممکن است با شرایط کار سنگین و بی خوابی های مکرر مواجه شود. به خاطر همین توجه به شیوه زندگی مانند تغذیه و ورزش خیلی مهم است. من ممکن است برای بازی در یک نقش تا روزی ۱۲ ساعت روی صورتم گریم داشته باشم؛ به همین خاطر سعی می کنم در زندگی شخصی ام کمتر آرایش کنم تا کمی به پوستم اکسیژن برسد.

در مورد تغذیه هم سعی می کنم بیشتر از سبزیجات استفاده کنم؛ البته اگر وقتی برای خوردن شام و ناهار پیدا کنم. تا یکی دو ماه قبل به شکل منظم ورزش می کردم ولی این مدت به خاطر مشغله های مختلف از ورزش غافل شدم که در اولین فرصت جبران خواهم کرد. البته من چون ماشین ندارم سعی می کنم خیلی از مسیرها را پیاده طی کنم تا به نوعی ورزش هم کرده باشم.

اینستاگرام بازیگران بازیگران سریال کیمیا بیوگرافی سوگل طهماسبی عکس جدید بازیگران همسر سوگل طهماسبی


ادامه مطلب ...

مژده خنجری در کنار همسرش +اینستاگرام و بیوگرافی

مژده خنجری در کنار همسرش +اینستاگرام و بیوگرافی

بیوگرافی مژده خنجری و همسرش ، عکس اینستاگرام ، مژده خنجری متولد (۲۳ مرداد ۱۳۷۲ در تهران)

مژده خنجری مجری برنامه های ویتامین ۳ و به روز در شبکه سه سیما و مجری شبکه سحر (سیمای فرانسه). مژده خنجری تحصیلات راهنمایی و دبیرستان خود را در فرانسه پشت سر گذرانده و مسلط به دو زبان انگلیسی و فرانسوی است. مجری محجبه سیما در کنکور سراسری رتبه ۱۴ را بدست آورد و هم اکنون دانشجوی ترم آخر روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی است.

همسر مژده خنجری همسر مجری ویتامین 3 همسر مجری مشهور بیوگرافی مژده خنجری اینستاگرام مژده خنجریinstagram mozhdeh_khanjari_tv

مجری با حجاب تلویزیون در کنکور سراسری رتبه ۱۴ را به دست آورد و هم اکنون دانشجوی ترم آخر روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی است.

همسر مژده خنجری همسر مجری ویتامین 3 همسر مجری مشهور بیوگرافی مژده خنجری اینستاگرام مژده خنجریعکس های جدید مجری ویتامین ۳ و همسرش

مژده خنجری تحصیلات راهنمایی و دبیرستان خود را در فرانسه پشت سر گذرانده و مسلط به دو زبان انگلیسی و فرانسوی است.

مژه خنجری با انتشار عکس زیر نوشت :

هسنا خانوم

همسر مژده خنجری همسر مجری ویتامین 3 همسر مجری مشهور بیوگرافی مژده خنجری اینستاگرام مژده خنجری

Hosna khanum az avalin barname ( ke 2mahe bud ta Emruz ke hodode 7 maheshe)
Mage Mishe adam in mojode shirino doost nadashte bashe???? Mishe???

 همسر مژده خنجری همسر مجری ویتامین 3 همسر مجری مشهور بیوگرافی مژده خنجری اینستاگرام مژده خنجری

 خانم مژده خنجری  و پدر جانبازشون

همسر مژده خنجری همسر مجری ویتامین 3 همسر مجری مشهور بیوگرافی مژده خنجری اینستاگرام مژده خنجریعکس های جدید مژده خنجری و همسرش

همسر مژده خنجری همسر مجری ویتامین 3 همسر مجری مشهور بیوگرافی مژده خنجری اینستاگرام مژده خنجریمصاحبه با مژده خنجری

همسر مژده خنجری همسر مجری ویتامین 3 همسر مجری مشهور بیوگرافی مژده خنجری اینستاگرام مژده خنجری

اینستاگرام مژده خنجری بیوگرافی مژده خنجری همسر مجری مشهور همسر مجری ویتامین 3 همسر مژده خنجری


ادامه مطلب ...

بیوگرافی مهرداد میناوند +ازدواج ،همسر و پسرش

بیوگرافی مهرداد میناوند +ازدواج ،همسر و پسرش

مهرداد میناوند Mehrdad Minavand (متولد ۹ آذر ۱۳۵۴ – تهران) بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران است.

وی برای باشگاه‌های مختلفی از جمله پرسپولیس، اشتورم گراتس، الشباب و سپاهان بازی کرده‌است. با پرسپولیس در سال ۱۳۷۶ قهرمان لیگ ایران شده‌است و با اشتروم گراتس ۲ بار قهرمان لیگ اتریش و ۲ سال حضور پیاپی در لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کرده‌است.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavandعکس های اینستاگرام مهرداد میناوند

مهرداد میناوند ملی پوش سابق فوتبال ایران به عنوان مهمان در برنامه دورهمی مهران مدیری حضور پیدا کرد و از ناگفته های زندگی خود گفت.

در این برنامه که اخیرا ضبط شد مهرداد میناوند به عنوان یکی از دو مهمان برنامه حضور پیدا کرد و در مدت زمان حضور خود به بیان نکات جالبی از زندگی اش پرداخت.
در این قسمت از دورهمی، میناوند در رابطه با ممنوع التصویر بودنش و جلوگیری از عدم ورود به برنامه ماه عسل سخن گفت. وی سپس در اقدامی جالب و در پاسخ به سوالات مهران مدیری به ایراد توضیحاتی درباره بیماری که چند سال با آن دست به گریان بود پرداخت.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand

قد۱۸۳ سانتی متر
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی
پُست
باشگاه‌های حرفه‌ای
سال‌هاباشگاه‌هابازی (گل)
۱۳۷۳-۱۳۷۴
۱۳۷۴-۱۳۷۷
۱۳۷۷-۱۳۸۰
۱۳۸۰-۱۳۸۱
۱۳۸۱-۱۳۸۲
۱۳۸۲-۱۳۸۳
۱۳۸۳-۱۳۸۴
۱۳۸۴-۱۳۸۴
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand کشاورز تهران
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand پرسپولیس تهران
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand اشتورم گراتس
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand شارلوا
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand الشباب
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand پرسپولیس تهران
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand سپاهان اصفهان
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand راه‌آهن
تیم ملی
۱۳۷۵-۱۳۸۲ایران
دوران مربیگری
۲۰۰۹
۲۰۱۴-۲۰۱۵
۲۰۱۶-
پرسپولیس ب
خوبه به خونه (دستیار)
خوبه به خونه (دستیار)

در نهم آذر ماه سال ۱۳۵۴ در منطقه جی تهران به دنیا آمد. از کودکی عاشق فوتبال بود و زمانی که در بیست‌سالگی به عضویت تیم ملی فوتبال ایران در‌آمد، همه کارشناسان بر این عقیده بودند که او حداقل تا ۳۴ سالگی در تیم ملی باقی خواهد ماند…

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand

۲۶ ساله بود که ۷۵ بازی ملی در کارنامه خود داشت و بیش از سی بازی به عنوان اولین بازیکن آسیا در لیگ باشگاه‌های اروپا به انجام رساند. بارها در مقابل تیم‌های بزرگ اروپا به مانند منچستر یونایتد، رئال مادرید، بایرن مونیخ، والنسیا، لیورپول، آرسنال، بارسلونا و دیگر تیم‌های بزرگ اروپا به میدان رفت. بارها مقابل زیدان و بکام بازی کرد. او یک پیستون چپ مهارنشدنی در فوتبال ایران بود، اما خیلی زود غروب کرد، روبه‌رویش که می‌نشینی، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، سال‌ها زندگی در اروپا باعث شد که او تجربیات فراوانی کسب کند، اما در گفتگو: گاهی اوقات یک اشتباه کوچک باعث می‌شود که بعضی از آرزوهای‌تان بر باد رود، می‌گوید شاید از فوتبال ارضا شدم که دیگر ادامه نمی‌دهم. او با خانواده سبز، حرف‌هایی بر زبان آورد که برای اولین بار شنیده می‌شد، می‌گفت: برای حرف‌هایم مدرک دارم، می‌گفت: ابایی از کسی ندارم، می‌گفت: به همه احترام می‌گذارد و می‌گفت: …بله، او حرف‌های زیادی بر زبان آورد. صحبت از (مهرداد میناوند) است، بازیکنی که از پاس، فوتبالش را در رده حرفه‌ای آغاز کرد و سپس به پرسپولیس پیوست، می‌گوید: عاشقانه پرسپولیس را دوست دارد.در ماه‌های اخیر، شایعات زیادی مبنی بر بیماری لاعلاج او بر سرزبان‌ها افتاد، چرا که او مدت زیادی در خارج از کشور بود، اما حالا که برگشته است، پاسخگوی این شایعات در گفتگو با ما بود… در بیست‌ و هفتم اسفند ماه در یک شب سرد، در رستوران سنتی شب‌های کاج، به همراه عارف محمدوند روبه‌روی‌مان نشست و حرف‌های زیادی بر زبان آورد. اگر می‌خواستیم تمام گفتگوهای او را روی کاغذ بیاوریم، باید شش صفحه از مجله را به او اختصاص می‌دادیم. پس سعی کردیم که حرف‌های مهرداد را خیلی خلاصه برای شما خوانندگان گرامی که از بازی‌های او خاطرات بسیاری دارید، به چاپ برسانیم.ورزشکاری که می گوید پول خرید وزنه نداشتم؛ با آجر وزنه می زدم، اما سعی و تلا‌ش می کرد.
_ به عنوان اولین پرسش، میناوند بین سال‌های ۷۵ تا ۸۱ روزهای بسیار خوبی را پشت سر گذاشت، اما یک‌باره چه اتفاقی برای او افتاد؟
میناوند: اولین مقصر خودم بودم، چرا که من خیلی زود به تیم ملی رسیدم؛ در ۱۹ سالگی، در ۲۲ سالگی در جام‌جهانی، فیکس بازی کردم، قهرمان باشگاه‌های ایران شدم، بازی‌های زیادی را در لیگ باشگاه‌های اروپا به همراه اشتورم‌گراتس بازی کردم و… راستش را بخواهید، من کمی ارضا شدم.
_ یعنی واقعا از فوتبال ارضا شدی؟

میناوند: نه، اما پس از اشتورم گراتس در انتخابات تیم‌هایم اشتباه کردم، در اوج بازی‌هایم در اتریش،‌ تیم‌های خوبی از اروپا به سراغم آمدند، اما من در مقدماتی جام‌جهانی ۲۰۰۲ به اردوی چند ماهه ایران ملحق شدم و پیشنهاداتم را از دست دادم، اما پشیمان نیستم… چرا که به هر جا رسیدم، از صدقه‌سری تیم ملی بود.
من پس از اشتورم گراتس، نباید به شارلوا بلژیک می‌رفتم، نباید به الشباب دبی می‌رفتم، پس از بازگشت، به دوران بحرانی پرسپولیس رفتم. به هر حال ابتدا انتخاب‌های بد من و سپس شانس، باعث شد که دیگر به رشد ادامه ندهم… همان شانسی که باعث شد من در یک مقطع از زندگی ورزشی خودم انتخاب‌های درستی کنم، اما انتخاب‌های اشتباه با بدشانسی، گریبان‌گیر من شد، ولی باید بگویم تمام بدشانسی‌ها و خوش‌شانسی‌های افراد به خودشان برمی‌گردد، یعنی من می‌توانستم با تمرین، ممارست و… خودم را حفظ کنم، اما خودم این کار را نکردم، اگر این مسائل را هم در حال حاضر بازگو می‌کنم، به این خاطر است که اگر چند تا جوان درحال خواندن این مطلب هستند، به تجربه‌ای دست یابند و زندگی مهرداد میناوند سرلوحه آنان قرار بگیرد. می‌خواهم بگویم اگر یک روز یک جوان به فوتبال روی آورد، بداند که فوتبال خیلی بی‌رحم است، می‌توانی یک روز در اوج اوج باشی، اما یک روز آنقدر ذلیل شوی که همان‌هایی که اطرافت بودند، یک دقیقه هم نگاهت نکنند.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavandآریا پسر مهرداد میناوند

_ یعنی شما الان تنهایی، کسی به شما توجه نمی‌کند؟
میناوند: در رابطه با من این مسئله صدق نمی‌کند، من در زمانی که مردم مرا می‌شناختند، سعی کردم که به همه احترام بگذارم، به بچه‌ دوساله تا پیرمرد نود ساله، به‌ فوتبالیستی که حتی یک دقیقه زودتر از من وارد میادین سبز شد، آنها می‌توانند شهادت بدهند، حالا هم هرگاه که مردم با من مواجه می‌شوند، خوشحالم که هنوز مرا به یاد دارند. خودتان می‌دانید، بودند فوتبالیست‌هایی که دیگر از آنان اصلا نامی به میان نمی‌آید… در فوتبال‌ ما اشخاصی چون محمدحسن انصاری‌فرد، محمد خاکپور یا مجتبی محرمی، افرادی بودند که با مردم خوب تا کردند و همین رفتار درست است که در ذهن مردم می‌ماند. من خدا را شکر می‌کنم که هنوز در ذهن مردم هستم… برای من این مهم است که وقتی پس از سه سال به استادیوم میروم، مردم مرا تشویق می‌کنند، این برای من بسیار مهم است، به خودم بالیدم که مردم هنوز مرا از یاد نبرده‌اند. این که پشت چهار راه با این‌که موهایم را کوتاه کردم، یک گل فروش مرا می‌شناسد و به نام مرا صدا می‌کند، احساس غرور می‌کنم، کنار من عارف محمدوند هم نشسته است، او به خوبی با خصوصیات من آشناست.
_ کمی بحث را عوض کنیم، خیلی‌ها بر این عقیده‌اند که فوتبال در ایران شاید از لحاظ حقوق به بازیکنان، حرفه‌ای شده، اما از دیگر جنبه‌ها به رشدی نرسیده است؟نظر شما چیست؟

میناوند: هر چقدر پول بیشتر وارد فوتبال شده، فوتبال ما کثیف‌تر شده است. اگر من یک روزی بخواهم دوباره به فوتبال برگردم، باز هم می‌توانم، اما پرسش این است که این فوتبال حالا می‌تواند به من چیزی اضافه کند و از من چیزی کم نکند، اگر روزی دوباره به فوتبال برگردم، سعی می‌کنم که نام مهرداد میناوند را کوچک و ذلیل و خوار نکنم. ببینید با (علی‌دایی) چه رفتاری داشته‌اند، اما دایی یک‌بار دیگر ثابت کرد که ورزشکار توانایی است.
_ شنیدیم باشگاه هم خریدید؟
میناوند: دو سال پیش یک تیم باشگاهی در دسته دوخریدم، این تیم را به دسته یک آوردم، ولی به خاطر بعضی از دلایل که هفت، ‌هشت ماهخارج از ایران بودم، این تیم را فروختم و خرج یک سری دیگر از کارها کردم… (میناوند در کارهای خیریه فعالیت ویژه‌ای‌ دارد، اما دوست ندارد بر زبان بیاورد)
_ و نظرت درباره حسادت و حاشیه‌های فراوان فوتبال چیست؟
میناوند: نمی‌خواهم زیاد وارد این بحث شوم، اما چند هفته پیش که جواد نکونام برای (اوساسونا) گل زد،خوشحال شدم. به او زنگ زدم و تبریک گفتم، چون می‌دانم در غربت، زمانی که کسی از ایران با شما تماس می‌گیرد، چه حالی خواهید داشت. شاید آن زمان که ما بازی می‌کردیم، این کار را تنها علی‌دایی برای من می کرد، اما در حال حاضر کمتر با چنین مسائلی مواجه هستیم، البته امید‌وارم فوتبال ایران هر چه بیشتر به جلو می‌رود، از این حالت مافیایی بیرون آید، افرادی که فوتبال را می‌شناسند وارد کارزار شوند، البته هستند افرادی مثل صفایی فراهانی که مدیر خوبی بود و فوتبال را خوب می‌شناخت، اما در حال حاضر کسانی وارد فوتبال شده‌اند که از قبال آن به خیلیچیزها رسیده‌اند، افرادی که بیهوده در حال بزرگ شدن هستند، از کسی هم ابایی ندارم، اگر بخواهید نام‌شان را هم می‌آورم، جز خدا از کسی نمی‌ترسم، اجازه بدهید برای‌تان مثالی بیاورم، اگر طلب ۳۵ میلیونی پنج ساله‌ام را هنوز از پرسپولیس نمی‌گیرم، تنها به این خاطر است که انصاری‌فرد یک فرد فوتبالی است ودلم نمی خواهد در این شرایط که پرسپولیس نیاز به کمک دارد، ما هم مشکلی برایش درست کنیم.
انصاری‌فرد کسی بود که در سال ۷۰ در فینال جام در جام آسیا در دیدار مقابل المحرق بحرین با یک شوت زیبا همه را شاد کرد. من خودم در آن بازی از روی سکوها در حال تماشا و تشویق بودم، به همین خاطر، خاطره خوبی از او به یاد دارم. دوست دارم افراد فوتبالی، فوتبال این کشور را اداره کنند، نه افرادی که تخصصی ندارند. نگاه کنید، استقلال به چه راحتی از لیگ باشگاه‌های آسیا حذف شد، چرا؟ به این خاطر که یک سری افراد نابلد بر مسند مدیریت تیم بودند. متاسفانه فوتبال ما در حال حاضر از این افراد ضربه می‌خورد.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand
_ چرا در دو سال اخیر، فوتبال را کنار گذاشتی؟ ۳۱ سال سن بیشتری نداری.
میناوند: من در سطح بالای فوتبال بازی می‌کردم. پس از سال‌ها که به ایران بازگشتم دیدم فوتبال، مافیا شده. تا دیروز یک‌سری افراد بودند که اصلا کاره‌ای در فوتبال نبودند، اما با چسباندن خودشان، شدند همه کاره فوتبال! اجازه بدهید رک صحبت کنم، متاسفانه دیدم که فوتبال ایران دست یک‌سری افراد نابلد افتاده است!
_ این را بنویسیم؟
میناوند: بنویسید، من در سپاهان بازی می‌کردم، به من پیشنهاد شد که چهل میلیون بده، جزء بیست بازیکن ملی‌پوش باش، حتی حاضرم سند و مدرک رو کنم. من تا حالا این مصاحبه را با کسی انجام ندادم، شاید اگر نام مجله شما نبود، این گفته‌ها را بر زبان نمی‌آوردم، اما چه کنم که دلم گرفته است. باورتان می‌شود، به خدا به من گفتند چهل میلیون بده، جزء مسافران جام‌جهانی باش، دو سه نفر هم رفتند، نمی‌خواهم بگویم تعداد بیشتر از این بود که گناه بشورم، اما دو، سه نفر را می‌شناسم، ادعایم را هم ثابت می‌کنم. برانکو مربی خوبی بود، اما برای فوتبال ایران کوچک بود. ما در حال حاضر داریم با دست خودمان فوتبال‌مان را بی‌هویت می‌کنیم، خوشحالم که خداداد از دایی حمایت می‌کند، ما از این افراد باید بیشتر استفاده کنیم و اجازه بدهیم که به راحتی به فعالیت خودشان ادامه بدهند، می‌خواهم بگویم که باید حرمت‌ها را حفظ کنیم، من هنوز مجید نامجومطلق را آقا مجید صدا می‌کنم، به علی دایی که خیلی هم با او صمیمی هستم، علی آقا می‌‌گویم و… احترام، احترام می‌آورد، به نظر شما درست است که بیاییم به دایی در ورزشگاه دشنام بدهیم.هر جای دنیا اگر غیر از ایران بود، در هر چهارراه مجسمه دایی را می‌ساختند. من در وین اتریش زندگی می‌کنم، همه جای اروپا را هم رفتم، هر جا می‌گویم که فوتبالیست ایرانی هستم، می‌گویند (علی دایی) این باعث افتخار ماست. متاسفانه در فرهنگ ما زیرآب‌زنی حرف اول را می‌زند. ما به فوتبال، پول تزریق کردیم، اما تفکر، اضافه نکردیم. ما به فوتبالیست‌های‌مان پول‌های میلیونی می‌دهیم که به نظر من حق‌شان است، اما آیا بجز امیر قلعه‌نوعی، مدیر باشگاه یا مربی سراغ دارید که به دنبال این باشد که این فوتبالیست جوان که مثلا سیصد میلیون پول گرفته، آن را چگونه خرج می‌کند، اصلا چگونه زندگی می‌کند… نصف تیم‌های ما دولتی است و پول‌های خوبی به بازیکنان می‌دهند، اما آیا آنان را کنترل می‌کنند، بگذریم، حرف زیاد است، بماند برای وقت دیگری…

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand
_ و از شایعاتی که درباره بیماری تو برایت درست کردند، بگو؟
میناوند: بله، من هم شنیدم که برایم شایعه درست کردند که میناوند سرطان خون و روده و… گرفته است. استرس‌هایی بر من وارد شد و باعث شد که قسمتی از موی سرم بریزد، از همین رو رفتم موهایم را از ته زدم و کلاه گذاشتم. به همین سادگی که می‌بینید و می‌شنوید. همچنین ورزش هم که کنار بگذاری، کمی چاق می‌شوی. از طرفی می‌خواستم در یک مجموعه ۱۴ قسمتی هم بازی کنم که باید موهایم را از ته می‌تراشیدم، اما چون به اتریش رفتم دیگر نتوانستم در آن مجموعه بازی کنم. حالا هم که می‌بینید، گذاشتم موهایم بلند شود، اما من از شما می‌پرسم، این درست است که عده‌ای بر فرض که من اصلا بیمار بودم، باید چنین واکنشی از خود نشان می‌دادند و از بیماری من خوشحال می‌شدند، متاسفم… به هر حال این مدت دوست و دشمن خود را شناختم. من این را عنایت خداوند می‌دانم که تلنگری بر من وارد شد تا بتوانم راحت‌تر دوست و دشمن خود را تشخیص دهم.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand
_ و حالا یک انسان خوشبخت هستی؟
میناوند: خیلی، شکر خداوند آن‌قدر خوشبختم که به خودم می‌بالم. پدر و مادر خوبی دارم، همسری مهربان دارم، بچه‌ای سالم، دستم به دهنم می‌رسد و از همه مهم‌تر در سلامت کامل به سر می‌برم و محتاج هیچ آدمی هم نیستم.
_ و آلبومت چه شد؟
میناوند: به لطف خدا صدای خوبی دارم، اگر سال ها پیش از بین فوتبال و موسیقی یکی را باید انتخاب می‌کردم، موسیقی را انتخاب می‌کردم. آلبومی جمع کردم که هزینه زیادی هم متحمل شدم اما کار بسیار خوبی از آب در آمد. این آلبوم آماده است، اما منتظر یک زمان خاص هستم تا آن را روانه بازار موسیقی کنم. فکر نکنید که کلاس آواز هم نرفتم، تمامی این کلاس‌ها را هم رفته‌ام.
_ و فصل بعد نمی‌خواهی بازی کنی؟
میناوند: من اگر برگردم، می‌خواهم زمانی باشد که همان مهرداد میناوند سابق باشم، زمانی بازی می‌کنم که اسمم را کوچک نکنم، با این حال برای من قشنگ است که هنوز خیلی‌ها از من می‌پرسند، میناوند چرا آن‌قدر فوتبال را زود کنار گذاشتی.
_ و از خانواده‌ات بیشتر بگو؟

میناوند: همسرم ایرانی است ولی در اتریش زندگی می‌کرد، با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم و ثمره این ازدواج هم یک پسر پنج ساله به نام (آریا) است که مثل باباش، چپ پاست.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavandمهرداد میناوند و همسرش

Mehrdad Minavand اینستاگرام مهرداد میناوند بیوگرافی مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی همسر مهرداد میناوند


ادامه مطلب ...

بیوگرافی شهاب مرادی جوانان ما شاید دختربازی بلد باشند، اما عشق بازی بلد نیستند

بیوگرافی شهاب مرادی /جوانان ما شاید دختربازی بلد باشند، اما عشق بازی بلد نیستند

دفتر مشاوره شهاب مرادی ، آدرس تلگرام و اینستاگرام و کلاس مجردها، هیچ بیوگرافی از شهاب مرادی در ویکی پدیا نیست ولی شهاب مرادی متولد ۲۲ اسفند ۱۳۵۰ است و دارای ۲ فرزند پسر به نام های حسین و هادی و یک دختر هدی می باشد.

شهاب مرادی در خندوانههمسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahabحجت الاسلام شهاب مرادی از جمله روحانیون  پر طرفدار دربین جوانان است، که در فصل اول و در شب عید غدیر مهمان خندوانه  بود و در این برنامه درباره لزوم ترویج مهربانی و آثار خنده در زندگی عمومی با رامبد جوان به گفت‌وگو پرداخت.
لازم به توضیح است که به مناسبت میلاد امام حسن(ع)  برنامه خندوانه امشب به صورت ویژه پخش خواهد شد.

telegram.me/moradishahab

حجت الاسلام شهاب مرادی، کارشناس خانواده، ازدواج و جوانان با اشاره به مشکلات دختران برای ازدواج در سن بالا، هشت راهکار را برای حل این مشکل ارائه کرد.
به گزارش مهر، چندی قبل دختر جوانی که به دلیل ازدواج نکردن تا سن ۳۷ سالگی با مشکلاتی رو به رو شده بود، با مطرح کردن مشکلاتش در سایت حجت الاسلام شهاب مرادی درخواست کرد او را برای حل مشکلش راهنمایی کند. جالب توجه است که این پیام ۱۱۸ هزار و هفتصد و بیست و نهمین پیامی است که این صاحبنظر مورد توجه جوانان دریافت کرده است.
همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab
instagram moradishahab
این دختر جوان در نامه خود اعلام کرده بود، دختری ۳۷ ساله و مجرد، دارای بالاترین مدرک تحصیلی از بهترین دانشگاه کشور، دارای یک شغل خیلی خوب دارم و استقلال مالی در زندگی هستم. با پدرو مادر پیرم زندگی میکنم و از نظر خانوادگی زندگی سطح متوسط رو به پایینی داریم. خانواده ای مذهبی و مقید دارم هیچگاه در رفتار و گفتار و ظاهر به طریقی عمل نکردم که جلوه گری باشد…
از زمان دبیرستان خواستگارانی داشتم ولی به دلایل زیر هنوز ازدواج نکردم:
*اوایل می گفتم می خوام برم دانشگاه و رد می کردم.
*کمی بعد تر به دلایل بچه گانه آنها را رد می کردم .
*چند سال بعد جدی تر به مساله ازدواج فکر کردم اما خیلی از آنها از نظر معیارهای اصلی و مهم با من همخوان نبودند.
* مواردی هم بودند که خودشان دیگر پیگیری نمی کردند.
*کمی که سنم بالاتر رفت تعداد خواستگارها کم شد.
الان خیلی احساس تنهایی می کنم و واقعا نیاز عاطفی دارم که ازدواج کنم اما نمی توانم از معیارهایم پایین بیایم که مهمترین آنها ایمان، شخصیت، اخلاق، تطابق فرهنگی، تناسب سنی و تا حدودی تحصیلی، مجرد بودن و خانواده خوب داشتن است.
شما راهنمایی کنید چه کنم. من که به عنوان یک خانم نمی توانم پا پیش بگذارم و خودم دنبال همسر بگردم حتی غرورم اجازه نمی دهد با کسی از اطرافیان مطرح کنم و مثلا بگویم مورد مناسب می شناسند یا خیر، عزت نفسم چه می شود؟ پس چه کنم؟
همسریابی اینترنتی را هم با توجه به پیامدهای احتمالی کار درست و معقولانه ای نمی دانم اگر چه از سر استیصال چند بار این فکر به ذهنم رسیده… نظر شما چیه؟ در هر حال بگویید چه کنم؟
۸ توصیه مرادی برای حل مشکل
شهاب مرادی نیز پس از بررسی مشکلات این دختر جوان و به دلیل اینکه افراد زیادی با مشکل او رو به رو هستند هشت راهکار را برای حل این مشکل پیشنهاد کرد. وی در بخشی از این توصیه‌ها با پیشنهاد چند دیالوگ، توصیه کاربردی خود را با سبکی ابتکاری تکمیل کرده است که خواندن آن خالی از لطف نیست.
۱ــ نگرانی شما در مورد تاخیر در ازدواج خردمندانه و منطقی است.
۲- بی تردید ازدواج مهم است اما مسلما همه زندگی نیست! اجازه ندهید نگرانی از این مسئله تمام زندگی شما را مختل کند. بین یک دختر خانم مجرد با مشکلات روحی و خُلقی و یک دخترخانم مجرد با روح و روان سالم حتما سلامت را انتخاب کنید و مراقب سلامت روح و جسم تان باشید. کم نیستند افرادی که در سنین بالا ازدواج می کنند و ازدواج موفقی هم دارند. اگر احساس ناخوشایند و یا افکار آزاردهندی دارید و ناامیدی یا حس افسردگی که در پیام قبلی بیشتر به آن اشاره کردید مانع انجام عملکردهای شماست و آرامش شما را مختل می کند حتما به مشاوری متدین مراجعه کنید.
۳ – شاید یکی از علل عدم حضور خواستگار با توجه به شرایطی که شما دارید سطح بالای تحصیلات و موقعیت اجتماعی خوب شما است و نگرانی آنها از بابت بالا بودن سطح توقعات شما که دور از ذهن نیست و حتی برخی از خواستگارهای بالقوه در چنین شرایطی در قبال دختر خانمی با شرایط تحصیلی و اجتماعی شما -شاید- احساس حقارت می کنند.
۴ – لازم است با توجه به سن و شرایطِ امروزتان، دوباره تمامی معیارها و ملاک ها و سلیقه های خود را بازبینی کنید و با حفظ مبانی ملاک ها و معیارها و حتی برخی سلیقه ها را تعدیل و به روز کنید.مثلا بر اساس معیارهای ۲۰ سال پیش شما خواستگار امروزتان با تفاوت سنی ۴-۳ سال، باید ۴۱-۴۰ ساله باشد و حتما مجرد. اما اولا این معیار امروز برای یک دوشیزه ۳۷ ساله، واقع بینانه نیست! ثانیا احتمال مشکلات شخصیتی برای پسر ۴۰ ساله مجرد به مراتب بیشتر از یک مرد ۴۰ ساله ایست که تجربه طلاق دارد.
۵ – نسخه ی به روز شده معیارها و ملاک هایتان را در خلال صحبت هایتان راحت با دوستان و نزدیکان و اطرافیان در میان بگذارید،نقش آنها را به عنوان معرف نادیده نگیرید. روشن است که منظورم درد دل با بدخواهان و دشمنان نیست!
۶- به صورت غیرمستقیم درصحبت هایتان عدم مخالفت تان را برای ازدواج ابرازکنید. مثلا در مورد خواستگاری که -مثل دشمن فرضی- به علت بی نماز بودن او را رد کردید صحبت کنید و با دیالوگی مانند این شماره ۵ را هم اجرایی کنید: «یکی دو جلسه صحبت کردم مرد محترمی بود و من مشکلی با شرایط سن و سالش نداشتم تقریبا از من ۱۳ سال بزرگتر بود اما خب متاسفانه نمازخون نبود و اظهار بی اعتقادی کرد. من هم ردش کردم» یا «خواستگار محترمی بود با اینکه تجربه یک عقد و طلاق داشت اما با این موضوع مشکل چندانی نداشتم ولی اصل موضوع این بود که در مورد شُربِ خَمر اظهارات مناسبی نداشت و گفت نمی تونه قول بده که هیچ وقت مشروب نخوره! خب شرب خمر هم می دونی یه خطِ قرمزِ جدی است. من هم ردش کردم» دو سه تا از این اظهارات را می توانید بیان کنید و اگر مصداق ندارد به نحوی بیان کنید که اصلا دروغ و کذب نباشد این طوری: « من که با ازدواج مشکلی ندارم اما از شما می پرسم به نظرت اگر دختری توی شرایط من خواستگاری داشته باشه که خدای ناکرده مشروب خور باشه و حاضر هم نیست توبه کنه اون دختر باید قبول کنه؟ ــ اگر طرف صحبت شما با پُر روی گفت: بله قبول کنه و دلیل و توجیه اورد، شما هم محکم بگید: نه رسول خدا صریحا نهی کرده از چنین ازدواجی» و …
۷- مراجعه به مشاور برای پاسخ نهایی مثبت یا منفی به خواستگار را برای خودت لازم و ضروری بدان. دقت بفرمایید حتی پاسخ منفی. و خیلی به صرفه است مشاورتان ثابت باشد. مومن و از لحاظ تاهل و خانوادگی موفق و شاداب.
۸- از دعا و توسل غافل نیستید خوب است. از خدا بخواهید که همسری مناسب و لایق نصیب کند که لیاقت شما را داشته باشد. برای امر ازدواج توسل و نذر به امام هادی علیه السلام مجرب است. نذر ایشان کنید.

حاج ابراهیم مرادی پدر حجت الاسلام شهاب مرادی در فروردین ۱۳۹۴ درگذشت.

همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab

همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab

پاسخ تند خسرو معتضد به شهاب مرادی

خسرو معتضد به انتقادات اخیر شهاب مرادی از سریال «معمای شاه» پاسخ‌های تندی داده است.

همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab

خسرو معتضد به انتقادات اخیر شهاب مرادی از سریال «معمای شاه» پاسخ‌های تندی داده است.

به گزارش ایسنا، «تماشاگران امروز» نوشت: این روز‌ها که سریال «شهرزاد» و «معمای شاه» به عنوان دو پروژه تاریخی موضوع صحبت محافل و سوژه مطبوعات شده و بازار مچ‌گیری از سریال‌های تاریخی داغ است‏، ما هم به دنبال گفت‌و‌گو با خسرو معتضد درباره سریال معمای شاه، خواستیم جانب انصاف را رعایت کنیم و درباره ایرادات تاریخی سریال شهرزاد اطلاعاتی کسب کنیم.

از آنجایی که به جز خسرو معتضد «کار‌شناس فنی تاریخ»(!) دیگری وجود نداشت باز هم سراغ او رفتیم. اما معتضد گفت که به خاطر کمبود وقت نه‌تنها این سریال را نمی‌بیند، بلکه سریال‌هایی را که از تلویزیون پخش می‌شوند هم نمی‌بیند. پس موضوع گپمان شد آخرین خبر داغ این روزها یعنی انتقاد تند و تیز و دور از انتظار شهاب مرادی از سریال محبوب معتضد. جواب‌های او ما را شوکه کرد.

صحبت‌های شهاب مرادی درباره سریال معمای شاه را شنیده‌اید؟

بله! اتفاقا ایشان با من هم دوست است. هفته پیش آمده در تلویزیون گفته سریال معمای شاه ایراداتی دارد. ایشان که اطلاعات تاریخی ندارد، برای چه درباره سریال تاریخی اظهارنظر کرده است؟ من شنیده‌ام که گفته در این سریال روابط زن‌ها و مرد‌ها نشان داده می‌شود. خب این واقعیت است! در تاریخ آمده … اینها مطالبی است که ملکه ثریا در کتاب «کاخ تنهایی» که «لویی والنتین» نوشته، گفته است. خب آقای شهاب مرادی که تاریخ نمی‌خواند برای چه این حرف را زده و ایراد گرفته است.

پس انتقاد‌های ایشان را اساساً وارد نمی‌دانید؟

او فقط کتاب‌های خودش را می‌خواند. گفته من به بچه‌هایم گفته‌ام این فیلم را نگاه نکنند. خب بچه‌های شما این سریال را نگاه نکنند‏، در فضای مجازی که مطالب خیلی بد‌تر و کثیف‌تری هست. او گفته این فیلم اخلاق مردم را فاسد می‌کند. خب آقای ورزی که معلم اخلاق نیست‏، فقیه نیست‏، ‌عالم نیست. ورزی یک فیلمساز است. به او گفته‌اند این فیلم را بساز، او هم ساخته است. اگر بخواهد فیلم تاریخی محض بسازد که کسی نگاه نمی‌کند! برای همین یک داستان ملودرام هم در کنارش روایت می‌کند.

کسی با درام سریال مشکلی ندارد، ‌ به بخش‌های تاریخی ایراد وارد می‌کنند…

بخش‌های تاریخی این سریال واقعیت است و اتفاق افتاده. آقای مرادی قبول ندارد، برود کتاب تاریخ بخواند. اسدالله علم در شش جلد کتابش می‌گوید،‌ شاهنشاه امروز اراده فرمودند فلان دوشیزه از سوئد آمد، ‏فلان دوشیزه از نروژ آمد. شاه که امام معصوم نبوده استغفرالله! خب همین کار‌ها را کرده که حکومتش از بین رفته است. اغلب کسانی که به قدرت می‌رسند این کار‌ها را می‌کنند. الان هم همین آقازاده‌ها و میلیونر‌ها این کار‌ها را می‌کنند. نمی‌شود زن را از تلویزیون حذف کرد. نمی‌شود بگوییم چهره زن را نشان ندهند.

ایشان ایرادهایی به باورناپذیری سریال گرفته‌اند؛ یک بخشش هم اطلاعات تاریخی است.

اطلاع نداشتن از یک موضوع نباید باعث نفی آن بشود. خب من هم اطلاعات فقهی ندارم. سوالاتم را از عالمان فقهی می‌رسم. آقای عزیز! شما در تلویزیون می‌گویید من این برنامه را نمی‌بینم، شما هم نبینید. خب این برنامه با سرمایه این مملکت ساخته شده و تاریخ این مملکت را روایت می‌کند. وظیفه ندارد که از شاه تعریف کند.

بد مطلق هم باورپذیر نیست. به نظر شما نمی‌شود سفید و سیاه را با هم گفت تا اثر باورپذیر شود؟

بله! آنها خوبی‌هایی هم داشته‌اند، اما در زمان خودشان به اندازه کافی گفته شده است… هر جا شاه می‌رفت به دست و پایش می‌افتادند. اما اینها را شما نمی‌توانید در تلویزیون بگویید. چون مردم می‌گویند پس چرا انقلاب کردید؟ شاه اگر خوب بود که سقوط نمی‌کرد. در آن زمان مردم از رفتن شاه گریه خوشحالی کردند.

دقیقا بگویید کدام حرف آقای مرادی اشتباه بوده؟

این آقا گفته سفیر آمریکا به رضا شاه دستور داده. آقای مرادی! شما هنوز نمی‌دانی در زمان رضاشاه سفیر آمریکا عددی نبوده. اصل، سفیر انگلیس بوده است و او دستور داده. تو اگر می‌توانی سفیران انگلیس در ایران را نام ببر! من بگویم؟ سِر هرمان نورمن، سر رابرت کلایو، ریدر ویلیام بولارد، سر هوراس سی‌مور، نیکلاس جان برینگتون و… (و همچنان ادامه می‌دهد) تازه الان هیچ کتابی هم جلوی من نیست! تو که درباره سریال تاریخی اظهار نظر می‌کنی، باید اطلاعات اولیه داشته باشی. شما برو حرف خودت را بزن. شما ۱۰ سال است برنامه اخلاق در خانواده و آیینه‌خانه را اجرا می‌کنی اما چقدر در این سال‌ها آمار طلاق پایین آمده؟ چقدر جنایات کمتر شده؟ خوش‌صحبتی، خوش‌قیافه هم هستی، باید حرف‌هایت روی مردم اثر گذاشته باشد، پس چرا هنوز در صفحه حوادث روزنامه‌ها پر از خبرهای جنایت‌های فجیع‏ همسرکشی‏ و خیانت است؟ به اینها پاسخ بده.

 همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab

شهاب مرادی: جوانان ما عشق ورزی بلد نیستند

هفته نامه تماشاگران امروز: روحانی به روز می خواهید؟ شهاب مرادی. خوش رو و جوان پسند می خواهید؟ شهاب مرادی. آشنا به رسانه و رگ خواب مخاطب می خواهید؟ شهاب مرادی. این خصوصیات و خیلی ویژگی های دیگر، از حجت الاسلام شهاب مرادی چهره و شخصیتی خاص ساخته است. کسی که با فالوئرهای بسیار در فضای مجازی، فرد محبوب رسانه های رسمی هم هست. یک روحانی به شدت رسمی که خوب بلد است مفاهیم عمیق سنتی و انتقادبرانگیز را در یک بسته بندی فوق العاده شیک، جوری ارائه کند که حتی مخالفانش هم مرعوب شوند.

شهاب مرادی که حتی اسمش هم جذابیت لازم را برای تبدیل شدن به سلبریتی طیف های مختلف و متضاد دارد اما، می گوید آنچه او ارائه می دهد شائبه ای نباید برانگیزد. نه علاقه اش به پیگیری سینمای هالیوود و موسیقی و انتقاداتی که به محدودیت ها و فیلترینگ و پارازیت وارد می کند و نه اصرارش بر شکل سنتی ازدواج و فرزندآوری و رعایت شعائری که دگراندیش ها و نواندیشان دینی بر نمی تابند.

شهاب مرادی که علاقه اش را به تکنولوژی و مظاهر یک زندگی مرفه و شیک پنهان نمی کند و در عین حال همان نگاه بدبینانه و سختی را به آمریکا و غرب دارد که میان جدی ترین اصولگرایان می توان سراغ کرد. اما هرچه هست، او امروز چهره ای مطلوب و کاملا قابل اعتماد برای همه ارکان و نهادهای کشور است و چنان اعتماد به نفسی دارد که می گوید اگر نامزد حضور در مجلس شورای اسلامی شده بود هر دو جناح او را در فهرست های شان می گذاشتند. ادعایی که البته معلوم نیست چقدر به واقعیت نزدیک است.

چیزی که در دو سال گذشته شهاب مرادی را در راس خبرها نگه داشته، فعالیت های اینستاگرامی یا حرف های جوان پسندش در تلویزیون نبوده؛ حضورش در راس زمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران بوده که رسانه ها و کاربران فضای مجازی مهم ترین خروجی و دستاورد آن را تعطیلی آموزش موسیقی در فرهنگسرا دانستند. تصمیماتی تندروانه که در زمان وقوع، منتقدانش را واداشت تا بگویند، بفرمایید! این هم از آقای مرادی.  مرد خوش صحبت تلویزیون که موقع تصمیم گیری که شد، ماهیت و افکار بسته اش را به نمایش گذاشت.

همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab

خود شهاب مرادی اما در این زمینه حرف های متفاوتی دارد. بخش بیشتر توضیحاتش درباره مشکلاتی که در زمان حضور در شهرداری داشته، آ، د رکورد است و غیرقابل چاپ. اما بخشی از آن را برای اولین بار در این مصاحبه می خوانید؛ همان طور که صحبت هایش را درباره فرهادی و شجریان و صدا و سیما و خیلی چیزهای دیگر اینجا می خوانید. صبحت های یک روحانی را که سابقه حضور در وزارت کشور دوران مصطفی پورمحمدی، معاونت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، هیات منصفه دادگاه مطبوعات را، در کنار کارهای فرهنگی و برگزاری کلاس های خانواده و ازدواج امروزش، یکجا دارد. حرف هایش ممکن است او را به آنها که کمتر می شناسندش و درباره اش پیش داوری دارند، بیشتر معرفی کند. شاید هم ابهاماتی را که این آخوند خوش خلق و صمیمی و مطلقا حکومتی بر می انگیزد، بیشتر کند.

دستاویز ما برای این گفت و گو پرده برداری از راز و رمز محبوبیت شهاب مرادی بود. اصرار ما بر اینکه او به هر حال سلبریتی است و البته مصائب و البته امتیازات- شهرت را تجربه کرده است، و ناخرسندی خودش از لفظ سلبریتی. اگرچه تایید می کند که محبوبیت اش پیر و جوان و مسجد و خیابان نمی شناسد. این را سر همان قرارمان برای مصاحبه می شد به خوبی لمس کرد. وقتی که عکاسی از او در یک خیابان نسبتا خلوت، به جمع شدن عابران منجر شد و ماشین های عبوری هرکدام بوقی برایش زدند و جمله گفتند و خلاصه برای بیرون کشیدنش از این معرکه مشقتی کشیدیم!

همین چند دقیقه ای که در خیابان رو به روی دفتر ما بودید تا به اینجا آمدید، هرکس نمی دانست هم می فهمید که شما چه اوضاعی دارید. به نظر می رسد با این تنوع طرفدار و مخاطب کلا زندگی اجتماعی سختی دارید؟

من این مساله را پذیرفته ام. بیشتر از اینکه بخواهم ارزیابی کنم شهرت سخت است یا آسان، دلپذیر است یا دل آزار، آن را پذیرفته ام.

تاحالا پیش آمده که حوصله نداشته باشید و بخواهید از این مساله فرار کنید؟

گاهی آدم یک کار اورژانس دارد. مثلا بچه بغل آدم است، حالش بد شده، روی لباسش بالا آورده… اتفاق افتاده در این حالت داشتم به اورژانس بیمارستان می رفتم، طرف آمده سوال می پرسد. می گویم بچه! می گوید خب حاج آقا ما هم سهم داریم!

الان این خاطره واقعی بود؟

بله. بدترش هم پیش آمده. در تشییع جنازه مادربزرگم در خیابان که به دنبال جنازه می رفتیم، چند بار من را نگه داشتند که سوال بپرسند. یا در روضه یا در زیارت و… هستی، می آیند سوال می پرسند. مثلا یک بار می خواستم به تاجیکستان بروم. دو ساعت بین دو پرواز تهران مشهد، مشهد دوشنبه فرصت داشتم تا به حرم بروم. همان جا سوال می پرسند. گاهی سوال های مهم و حیاتی و گاهی هم سوال های غیرضروری می پرسند.

پس حسابی شاکی هستید!

نه اصلا. گفتم که پذیرفته ام. البته بعضی ها هم برای اینکه بگویند ما خیلی مهم هستیم مدام بهانه می آورند که «سخت است»، می گویند «ما خیلی معروف هستیم و مردم مدام می خواهند سوال بپرسند و عکس بگیرند» و «از زندگی افتادیم، این خیلی سخت است»، «با بچه های مان پارک هم نمی توانیم برویم» و… ولی من از آن دسته نیستم. قبول دارم که این شرایط سخت است اما خودمان این شکل از زندگی را انتخاب کردیم. مثلا در بعضی سفرهای هوایی داخل و خارج تمام مدت مشغول جواب دادن به دیگران هستم ولی وقتی با ماشین با خانواده به جایی می رویم، خودمان پنج نفر داخل ماشین هستیم و خیلی هم به ما خوش می گذرد.

کسانی که از شما سوال می پرسند چطور افرادی هستند؟ شما را اذیت می کنند؟

تقریبا از تمام اقشار. تفاوتی که وجود دارد به چهره ها مردم صرفا ابراز علاقه می کنند اما شرایطی که من دارم در کنار ابراز لطف، خصوصی ترین هیجانات و مسائل درونی خودشان رادر کمترین زمان و بیشترین هیجان بیان می کنند و انتظار وقت گذاشتن دارند، شاید در کنارش عکس هم بگیرند و یادگاری بخواهند اما اصل قصه درددل یا مشاوره و مطالبه راهکار است.

تصوری که قبل از معمم شدن این بود که ارتباطات سطحی یا گاهی توهین و سرکار گذاشتن باشد. در ابتدا گمان نمی کردم ارتباطات انقدر جدی و عمیق باشد. مثلا یک مرد ۶۰ ساله شخصی ترین نگرانی ها یا مهم ترین راز زندگی اش را ظرف چند ثانیه به آدم می گوید؛ مثلا اقرار به دزدی، ظلم به اطرافیان و… و این بیشتر از هر چیز نیازمند دوست داشتن قلبی مردم، حوصله و احترام گذاشتن به هیجانات هرچند نابجای آنهاست.

چه زمانی توهین ها بیشتر بود؟

بعد از فیلم مارمولک جوی وجود داشت اما دیگر دوره اش تمام شده.

یعنی شما به آن فیلم گلایه داشتید؟

خود فیلم مارمولک در این که فحش بدهند یا اهانت کنند تاثیر داشت.

شما جزو منتقدان آن فیلم بودید؟

نکته ای هم که به آقای تبریزی و هم به آقایان محمدی و پرستویی عزیز گفتم این بود که اگر اسم فیلم، مارمولک نبود، مثلا رضا یا توبه بود، اصلا حاشیه ای ایجاد نمی کرد. از نظر محتوایی هم خود رضا کاش در آخر فیلم باز به فکر رفتن از ایران نبود و اگر توبه می کرد و برمی گشت خیلی بهتر بود. و یا در رفتار آن خانم که توبه می کند هم یک نوع آشفتگی روانی می بینیم. به نظرم نمی رسید که متحول شده.

همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab


در نهایت شما می گویید بازتاب خوبی برای روحانیت نداشت؟

اساس پرداختن به روحانیت و نقد آن امر مثبتی است اما این فیلم به صورت مقطعی بله. واکنش خوبی را به دنبال نداشت.

این ارتباط مردمی که می گویید جایی که روحانیت به سمت مسوولیت می رود، سخت می شود.

مگر مدرس نبود. هم، شانی مثل شورای نگهبان داشت، هم شان نمایندگی داشت و هم در پایین تر از مجلس در مدرسه سپهسالار درس می داد. امام (ره) در آن زمان به کلاسش رفته بودند و می فرمودند وقتی درس می داد اصلا به نظر نمی رسید مسوولیتی دارد. با مردم ارتباط داشت.

الان یک روحانی که باید با چهارتا محافظ این طرف و آن طرف برود چطور می تواند با مردم ارتباط داشته باشد؟

پاسخ به این پرسش نیازمند تحلیل است. بعضی هایش تحلیل های امنیتی دارد. ببینید وقتی دانشمند هسته ای را ترور می کنند، آن وقت در هر سطحی، آدمی که در سیستم کلی ترقی هسته ای برای ما نقشی ایفا می کند باید از او محافظت شود. موضوعی که در بادیگارد نقد می شود. به همان میزان که فرد، محدود شود و نتواند عادی زندگی کند، در نشاط و کارایی او تاثیر می گذارد.

الان حرف من را تایید می کنید؟

بله. تایید می کنم و می گویم از اهداف این ترورها فقط حذف فیزیکی نبوده است. می خواهند هزار نفر دیگر را هم بترسانند و طبیعتا در فاز بعدی، بخشی از کارایی اجتماعی آن هزار نفر از بین می رود.

می خواهیم برگردیم به فضایی که دور یک روحانی به وجود می آید. شما گفتید تعبیر سلبریتی را دوست ندارید. ولی این یک واقعیت است. سلبریتی هم باید مصائب شهرت را بکشد. شما خودتان به پارک و سینما می روید؟

با خانواده و دوستانم سینما می روم. بعضی وقت ها که یک فیلم را خیلی دوست داشته باشم، شده که سینما را دربست کردیم و رفتیم فیلم را دیده ایم.

یک دوره ای (شهرداری) دست تان باز بوده؛ هر وقت می خواستید به سینما بروید سالن دربست می گرفتید.

همان زمان هم بلیت می خریدیم و می رفتیم.

مثلا کدام فیلم را خیلی دوست داشتید؟

شیار ۱۴۳٫ یک بار رد کارپت را هفت، هشت نفری با دوستانم رفتیم و دیدیم. خیلی هم همه خسته بودیم ولی گفتم من این فیلم را ندیده ام و باید ببینم.

همه فیلم ها برای تان این طور است که باید حتما ببینید؟

اغلب فیلم ها را می بینم. الان بیشتر فیلم های اسکاری ۲۰۱۵ را دیده ام.

این ارتباط با مردم را شما در دنیای حقیقی و مجازی دارید. سایت تان هم خیلی پربازدید و فعال است. گرچه اخیرا کمتر فعالیت دارید. سایت و اینستاگرام تان را که می بینیم گاهی به نظر می رسد از بعضی مسائل و سوال های تکراری و بعضی رفتارها دلزده می شوید.

بعضی مخاطبان من در اینستاگرام می گفتند ما اینجا اعصاب مان خرد می شود، نمی آییم.

اینستاگرام فضای نامطلوبی دارد. قبول دارید؟

زمانی که من با اینستاگرام آشنا شدم، تعداد کمی در دنیا آن را می شناختند و در ایران که خیلی کمتر. بعضی ایرانی ها که عکس از نیمرو، کله پاچه و جوجه  کباب می گذاشتند. آن طرفی ها هم جوراب شان را با لباس های دیگرشان می گذاشتند و عکس می گرفتند که این لباس های من است. من جزو اولین آخوندهایی بودم که به اینستاگرام آمدم. با یک آزمون و خطا آن را شروع کردم. اینستاگرام در ایران خیلی گرفت.

برای اینکه فیلتر نبود.

حضور اقشار مختلف خودش موجب کنترل اجتماعی می شود و فرهنگ آن محیط را می سازد.

حضور امثال شما هم در فیلتر نشدن اینستاگرام موثر بود؟

رد نمی کنم.

وارد اینستاگرام شدید و…

کاربرد اینستاگرام برای کاربر خیلی راحت است. شما ببینید من برای ساختن سایتم چقدر وقت و هزینه گذاشتم. چقدر حرص خوردم. چقدر اذیت شدم. شاد تعجب کنید که پولم را هم خوردند (خنده). سال ۸۶ طرف ۵۰۰ هزار تومان از من گرفت که یک کاری انجام بدهد. رفت و تلفنش را هم خاموش کرد. چون  من همه کارهایم را هم خودم انجام می دهم.

ادمین ندارید؟

نه.

اعتماد ندارید؟

من می گویم وبسایت، شخصی است و من باید خودم کارهایم را انجام بدهم. بعضی ها می نویسند وبسایت شخصی حجه الاسلام استاد فلانی! اینکه دیگر وبسایت شخصی نیست. کسی که به خودش نمی گوید حجه الاسلام. مثل اینکه پیغامگیر تلفن خانه شما این باشد که منزل صاحب قلم نامدار، سردبیرمجله تماشاگران… اینکه درست نیست. وبسایت مثل ایمیل می ماند. مگر ایمیل شما را شخص دیگری چک می کند؟ هیچ کس به مدیریت سایت و اینستاگرام من دسترسی ندارد.

سخت می شود. زمان زیادی می خواهد.

مدیریت زمان مهم است.

این را یکی از وظایف خودتان می دنید.

بله. بالاخره این هم نوعی ارتباط است.

مدیریت کامنت های اینستاگرام خیلی سخت است.

همه را می خوانم و هرکس به من یا به دیگران بی ادبی کند، بلافاصله بلاکش می کنم.

همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab


پست هایی هم داشته اید که خیلی واکنش منفی داشته و حذف شان کرده باشید؟

ببخشید، اینجا پلیس فتاست؟ (خنده)

یک پست درباره «فرزند بیشتر» گذاشت که خیلی بازخورد منفی داشت.

قبول ندارم، آن پست هنوز هست. آن چه شما بازخورد منفی برداشت می کنید، مشارکت و اظهارنظر واقعی مخاطب است که اتفاقا بسیار برایم ارزشمند است. هیچ وقت انتظار ندارم همه با من موافق باشند و این اظهارنظرها ذات یک رسانه واقعی است. ما باید به انتقاد گوش بدهیم یا نه؟ کسانی که توهین را می پذیرند کسانی هستند که گدایی توجه می کنند. مخاطب من در فضای مجازی باید ادب را رعایت کند و نظرش را هم واضح بگوید.

خب یک وقت بازخورد اجتماعی منفی دارد و مردم با نظر شما موافق نیستند.

هدفم همراهی گرفتن نیست. گاهی هدفم فقط این است که از مردم نظر بگیرم.

وقتی اینقدر نظر منفی می گیرید برای تان تامل برانگیز نمی شود که شاید دارید اشتباه می کنید؟

در مسیر نسل و نسل آوری، جمهوری اسلامی خطا کرده.

خطایش چه بوده؟

فرزند کمتر زندگی بهتر. یک زمانی مخالفت با این حرف، سخن ضدانقلابی تلقی می شود. ما در کلاس مجردها درباره این موضوع صحبت کردیم. سال بعدش آقا در این باره صحبت کردند ولی هنوز هم فرمان کلی کشور در دستگاه های اجرایی، قانون گذاری و فرهنگی به سمت فرزند بیشتر نرفته.

دلیلش این نیست که از نظر ظرفیت کشور…

آن ظرفیت را باید ایجاد کنند. آگاهی مردم نسبت به این موضوع باید افزایش پیدا کند. بخشی هم راست می گویند. مشکلاتی وجود دارد که وزارت بهداشت و مجلس باید آنها را برطرف کنند. ما می گوییم که الان در نقطه طلایی جمعیت هستیم، اگر ضریب زاد و ولد بالاتر نرود، حتما با یک حالت سینوسی پایین می آید. در نتیجه جوان در کشور خیلی کم می شود و در نهایت ما یک کشور پیر و فرتوت می شویم. آیا من باید درباره این موضوع حرف بزنم یا نه؟ حتما باید به این فکر  کنم که وقتی حرف می زنم همه برایم کف بزنند؟

چرا اینقدر برای فضای مجازی وقت می گذارید؟

شاید همین میزان وقت را خیلی ها بی هدف به وبگردی یا در شبکه های اجتماعی یا دیدن سریال های تکراری بگذرانند. من فضای مجازی را دنیای حقیقی می دانم. گذشت آن زمان که مردم خودشان را در فضای مجازی پنهان می کردند. هر کس باید با اسم و فامیل خوش در فضای مجازی باشد. بعد هم ادمین یعنی چی؟ یک وزیر یا باید صفحه داشته باشد یا نه. اگر صفحه دارد خوش باید پست بگذارد و خوش هم نگاه کند. فوقش بدهد به بغل دستی اش بگوید اگر دیدی کسی فحش داد بلاکش کن.

شهاب مرادی که همیشه بازخورد مثبت می گیرد و اغلب با قربانت بروم و فدایت شوم و یک ماچ بده رو به رو می شود…

من در سایتم ۱۶۰ هزار ایمیل داشتم، به اندازه انگشتان دست هم فحش در آنها نبوده. این با تصور روز اول من در سال ۸۵ و یا تصور دیگران خیلی متفاوت است. پیام های اغواگرانه هم شاید دو سه پایم بیشتر نبوده.

در این فضای مثبت وقتی یک پست می گذارید و مردم بازخورد منفی نشان می دهند، همیشه از قبل انتظارش را دارید یا شگفت زده هم می شوید؟

بعضی اوقات هم واقعا شگفت زده می شوم و به آن فکر می کنم. مثلا ظهر جمع یک پست گذاشتم که الان آیینه خانه پخش می شود. یک ساعت هم کامنت ها را جواب دادم و بعد رفتم وضو گرفتم. آمدم گوشی را نگاه کردم دیدم یک نفر ۱۰۶ بار زنگ زده. یک بار دیگر زنگ زد. گوشی را برداشتم. یک آقای گفت حاج آقا سلام، خیلی برنامه خوبی بود، فلان موضوع و فلان موضوع را به مسوولان بگو و… خیلی برایم جالب بود.

از لیست تماس های اسکرین شات گرفتم. این هم برایم جالب بود که با پیش شماره های مختلف در یک بازه زمانی با من تماس گرفته بودند و این ۹۱۳ هم ۱۰۶ بار تماس گرفته بود. این اسکرین شات را در اینستاگرام گذاشتم. برای خودم جالب بود که چطور توانسته در نیم ساعت ۱۰۶ بار تماس بگیرید؟ نرم افزاری روی گوشی اش داشته؟ انتظار هر چیزی داشتم جز اینکه کل موضوع بشود اعتراض به اسکرین شات و اینکه «چرا اپل داری»؟! یک نفر نگفت چه جالب در این لیست، هم ۹۱۱ هست، هم ۹۱۳، هم ۹۱۴ و…

شما یک جا گفته بودید جامعه ما معنوی است ولی به نظر ما غیرمعنوی است. جامعه خشن و بی اخلاقی است.

بعضا افراد متدین مانند شما ممکن است با دیدن برخی مظاهر بی اخلاقی و بی دینی در جامعه، تحت تاثیر خشمی بسیار درونی و با مکانیزم تعمیم، از این برداشت ها داشته باشد که با واقعیت و آمار فاصله دارد، اما حاکی از خوب بودن خودشان است. اما اگر خالی از خشم و نگرانی و به دور از ترس نگاه کنیم همچنان موارد بسیاری برای ستایش این مردم از جنبه دین و اخلاق وجود دارد. بحث مفصلی می شود.

در صفحه تان بین مخاطبان بگومگو هم دارید؟

به نسبت دیگر صفحات بگومگو در صفحه ام خیلی کم است اما نباید فراموش کرد که اصل این بگومگوها چه در حالت شدید آن در برخی صفحات که باعث می شود فرد صفحه خود را ببندد و از اینستاگرام خداحافظی کند، یا مثل صفحه من که رنگ غالبش سلام و صلوات والتماس دعا و… است، ارتباط مستقیم با طلاق ها و قهرها دارد. تازه طلاق در جامعه ما به نسبت بهم خوردن دوستی ها و شراکت های کاری و قهرهای فامیلی کمتر است اما رسمی است و آمار دارد چون طلاق ثبت می شود و همه می فهمند. اگر آما طلاق اینقدر بحرانی و نگران کننده است در سایر حوزه های ارتباطی دیگر وضع نگران کننده تر است و نقش بگومگوها را نباید دست کم گرفت. باید مهارت گذر از بگومگوهای بی حاصل را همه بیاموزیم.

و نمود آن هم در فضای مجازی است.

بله. که سر یک کلمه این طور به هم می ریزند. اصلا گوشی من اپل است. نمره ام در این درس ۱۹ است. دیگر چرا فحش می دهید؟ اگر لازم باشد گوشی هوشمند ایران داشته باشیم این کوتاهی از وزارت صنایع و گمرک است که گوشی خوب ایرانی نداریم.

جی ال ایکس هست.

آیا جی ال ایکس صددرصد ایرانی است؟ یا مثل هاوایی.

هوآوی. معلوم است که اصلا با اینها سر و کار نداشته اید.

اصلا دوست ندارم ایرانی جنس ضعیف دستش بگیرد. بعضی چیزها فریبکاری است و من این توفیق را داشته ام که در این باره موارد زیادی را مشاهده کنم. زمانی که وزارت شکور بودم در یک سال مشاور چهار وزیر بودم. شاید چنین چیزی صد سال یک بار اتفاق نیفتد. استاندار داشتیم که می خواسته برود به خانه شهید سر بزند، سر کوچه از زانتیا پیاده می شده، سوار پیکان می شده می رفته.

شما هیچ وقت از این کارها نکرده اید؟

اینها باعث می شود که از این کارها استفراغم بگیرد. که مثلا در یک جیبم نوکیا ۱۱۰۰ باشد و در جیب دیگرم اپل. روی آنتن تلویزیون هم گوشی ام روی میز است.

ماشین تان چی؟

ماشین را که مردم می بینند.

ماشین تان چیست؟

پژو ۲۰۶ اما مناسب جاده نیست.

برای جاده چه چیزی مناسب است؟

حداقل زیر ۳۰۰۰ سی سی نباشد.

و ایتالیایی هم باشد…

نه ژاپنی بهتره. (خنده)

ایرادی ندارد بگوییم، دوست دارید همه چیز در زندگی تان ایده آل باشد؟

دوست داشتن نیست، نیاز است. این گوشی مدام جلوی چشم من است. روزی یک ساعت کامنت های اینستاگرام را چک می کنم. ایمیلم را با گوشی چک می کنم. ای کاش دیگران مثل من از گوشی استفاده کنند. (گوشی اش را نشان می دهد بخش برنامه ها مفصل و منظم پر است. در قسمت نوت هم قدیمی ترین یادداشت مربوطه به ۲۰۱۱٫۸٫۱۹ با سرفصل های «فیلترینگ معنا ندارد، محدودسازی درست نیست» و… است)

اینکه فیلترینگ معنا ندارد را جایی نگفته اید؟

چرا. در جمع حزب ا… سایبر.

در تلویزیون نگفته اید.

گفته ام.

درباره پارازیت هم در تلویزیون صحبت کرده اید؟

بله در برنامه این شب ها گفتم تلویزیون یک بار برای همیشه کارشناس ها را بیاورد درباره پارازیت صحبت کنند که آیا ضرر دارد یا نه. تکلیف مردم را روشن کنید. نمی شود استخوان لای زخم جامعه بگذارید. باید بیایید خیال مردم را راحت کنید. درباره فیلترینگ هم دیدگاهم این بود که فیلترینگ باید طوری باشد که دولت اول به مردم احترام بگذارد. مصرف کننده ایرانی باید محترم باشد. ما وقتی از تلگرام استفاده می کنیم این برای تلگرام منافع دارد، تلگرام وظیفه دارد به ما به زبان فارسی خدمات بدهد. دیگر اینکه تلگرام وظیفه دارد به ما به زبان فارسی خدمات بدهد. دیگر اینکه تلگرام وظیفه دارد مطابق فرهنگ ایرانی ها به ما خدمات بدهد و صفحه ای که کاربر ایرانی تلگرام نمی خواهد را براساس ریپورت آنها ببندد.

شما قبلا فیلم و سریال ها را خیلی حرفه ای دنبال می کردید. الان که می گویید فیلم های اسکار ۲۱۵ را هم دیده اید.

از فیلم های ۲۰۱۶ هم یکی دو تا دیده ام.

پشیمان نمی شوید؟

مثلا تعبیر وارونه یک رویا را با وجودی که خیلی خسته شدم و خیلی حرص خوردم تا انتها دیدم.

شهرزاد را دیدید؟

بله کامل دیدم.

دوست داشتید؟

کارهایی مثل شهرزاد را از این حیث که خیلی خوش ساخت است و بازی ها عالی است، همه می پسندند. بازی آقای نصیریان فوق العاده بود. یک ماه قبل از شروع این سریال با ایشان سفری به شیراز داشتیم و تقریبا یک روز را از صبح تا شب با هم بودیم. خیلی مرد نجیب، دوست داشتنی و محترمی هستند و من خیلی دوست داشتم در این سال ها یک یازی به یادماندنی داشته باشند. خودم اقرار می کنم که فکر نمی کردم نقش ایشان به این خوبی دربیاید.

آقای حسینی (قباد) به من گفت که: «آقای فتحی یک بار به من گفت دیالوگ را چرا نمی گویی؟ گفتم من محو تماشای بازی آقای نصیریان شده ام!» بازی و کارگردانی این سریال عالی بود. البته یکسری انتقادها هم به آن هست که می گویند یک مقدار به عشق مثلثی نزدیک می شود. من به آقای امامی (تهیه کننده) هم اینها را گفتم- هیچ وقت نشده در رسانه ها به کسی انتقاد کنم که قبل به خودش نگفته باشم، حتی اگر سریال معماگونه ای(!) باشد-.

یعنی آقای ورزی (کارگردان سریال معمای شاه) هم انتقادات شما را از قبل می دانست؟

آقای حقانی می دانست. در مورد شهرزاد بعضی ها این نقد را داشتند که یک جاهایی عشق مثلثی می شود. یک مرد و دو زن یا یک زن و دو مرد؛ این کشمکش ها در سریال هست و این نقدها به آن وارد است. ولی خوبی های این سریال و خوش ساختی اش و خانواده های خوبی که در این سریال می بینیم شاید این عیب را تا حدودی پوشانده باشد. یعنی حتی شخصیت های بزن بهادری که دست شان به خون آلوده است، خانواده های سالمی دارند.

این خطای تکراری که اگر یک آدمی آدم می کشد، هرزه و بد است و جوراب هایش را نمی شوید و… در این سریال نبود. ما به آثار عاشقانه خیلی احتیاج داریم و این نیاز مثل روز روشن است. وقتی ۵۰ درصد طلاق ها در پنج سال اول ازدواج است یعنی بچه های ما عشق ورزی بلد نیستند. شاید دختربازی بلد باشند یا خدای نکرده بی پروایی در روابط را بلد باشند ولی اینکه عشق بازی بلد باشند را کجا باید یاد بگیرند؟ یا باید رمان عاشقانه ای بخوانند یا فیلمی باشد و… هنر باید بتواند این موضوع را پشتیبانی کند.

این ایراد را در تلویزیون نمی بینید که اصلا به این موضوع نمی پردازد؟

بله.

این مساله را در سینمای آمریکا خیلی قوی نمی بینید.؟

عشق به میهن و عشق به خانواده در محصولات آنجا خیلی پررنگ است. منطق دفاع از خانواده برای طرفین دعوا همیشه یک منطق مقبول و درست است. بعد هم عشق به کشور در همه فیلم ها و سریال های شان هست. ولی در جامعه ما و در بین هنرمندان شاید چون احساس می کنند اگر اپوزیسیون باشند بهتر و بیشتر دیده می شوند، کمتر شاهد چنین ابراز علاقه و عشق هستیم. البته وقتی درباره هنر حرف می زنیم باید همیشه در ذهن مان باشد که «آسمان، کشتی ارباب هنر می شکند». باید هوای هنرمندان را داشت. هم امثال ما که مسوولیتی نداریم و نگاه نقاد یا طرفدارانه داریم و هم کسانی که مدیریت دارند باید هوای اهالی هنر را داشته باشند.

سلیقه و ذائقه شما در دنبال کردن آثار هنری چیست؟

دنبال دغدغه هایم می گردم البته بازی و ساخت خوب در انتخاب اثر برایم اهمیت بسیار دارد. مثلا فیلم The Room را دیدم، از وسط های داستان، فیلم می افتد و آن جذابیت لازم را ندارد ولی مثلا بخشی از فیلم Gravity (جاذبه) را ایستاده می دیدم. من دوست دارم خودم را به فیلم بسپارم. اینکه مدام دنبال این باشم که این بخش کروماکی است و آن بخش جلوه های کامپیوتری را نرمال نمی دانم. واقعا فیلم ها را انگار سه بعدی می بینم. سه چهار بار در طی دیدن فصل اول سریال شهرزاد گریه کردم، یکی دو بارش برای قباد بود (خنده). نکته دیگری که سریال شهرزاد داشت به نظرم این بود که شاید جنبه تحریک کنندگی داشت.

اینکه تاریخ آن مقطع را خیلی صرفا سیاسی و در جهت مصدق و فاطمی نشان می داد. به نظرم الان برای مخاطب، مصدق و کاشانی و فداییان اسلام خیلی فرق ندارد و حساسیت هایی که در گذشته بوده الان زیاد وجود ندارد. خود این هم رعایت انصاف در حق تاریخ نیست. البته من اشتباهات تقویمی را نمی گویم، این دست اشتباهات در همه سریال ها قابل اغماض است.

می گویید کارگردان و نویسنده نسبت به مصدق سمپاتی دارند؟

نه. به نظرم یک جوری اغراق آمیز می خواهد بگوید این سمپاتی وجود دارد. من از افراد غریبه ای که اتفاقی با آنها در جمع های گوناگونی در روز برخورد دارم می پیرم که آیا کسی تا به حال درگیر این جنبه از سریال شده یا خیر، کمتر کسی درگیر این بخش شده و حتی شاید اکثر از سیاسی بودن این فرد لج شان گرفته و شاید دوست داشته اند یک عاشقانه ای می دیدند که این قدر سیاسی نبود.

شاید هم یک مقدار خواسته قضیه عاطفی و خانوادگی ماجرا را ارتقا بدهد.

بله. و ایراد دیگر اینکه کاراکتر شهرزاد خیلی امروزی تر از دیروز است. این نقدی است که نویسنده تفکرات فمنیستی داشته است.

نویسنده می گوید این به دلیل این است که قابل درک تر باشد.

به هر حال توصیفی از دیروز که نیست هیچ، از امروز هم خیلی امروزی تر شده. این یک مقدار موضوع را نچسب می کرد، ولی به نظرم یک نکته خوب سریال شهرزاد این است که داستان دارد و خیلی قصه گو است. ولی اینکه چرا حشمت را کشتند و برادرش به جایش آمد، نمی دانم. سریال تعلیق های خوشمزه ای داشت. قسمت آخر خیلی زود جمع شد. به نظرم اگر یک مقدار فرهادی طورتر بود بهتر بود. اگر یک مقدار پایان بازداشت خوب بود.

سلیقه شما اصغر فرهادی را می پسندد؟

اینجا نباید اینقدر جمع می شد.

در یک برنامه به جایزه اسکار فرهادی نقدی داشتید و حمل بر این شد که نسبت به خود کارگردان و خود فیلم هم موضع دارید.

گفتم نسبت به آقای فرهادی مساله ای ندارم ولی این موضوع نباید من را از اظهارنظر بازدارد. نباید بگویم حالا که تب اسکار است پس من هم تبریک بگویم و بگویم «البته یکسری ملاحظاتی هم هست که بعدا می گویم» و آن «بعدا» هم هیچ وقت پیش نیاید. من چیزی را که دشمن ما، آمریکا، بابت آن منت سرم بگذارد مایه مباهات نمی دانم، ولی اگر مردم فقط در یک سینما بعد از فیلم برای فیلمساز دست بزنند آن موفقیت را به او تبریک می گویم.

من فیلم ملکه را در سینما ندیده بودم. تلویزیون آن را پخش کرد. وقتی تمام شد، ساعت یک و نیم شب به میلاد کی مرام زنگ زدم و گفتم واقعا کیف کردم. بازی تو عالی بود. در آن لحظه دیدم باید به او تبریک بگویم. معمولا هم آن ساعت ها بیدار هستند. کی مرام هم گفت تبریک تو برای من از هزار سیمرغ ارزشمندتر بود.

همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab


شما هم جزو کسانی هستید که می گویید درباره الی بهتر از جدایی بود؟

بله. درباره الی بهتر بود.

جدایی را سیاه تر می بینید؟

کمی.

شما با این فرضیه که می گویند سیاه نمایی می کنند تا جایزه بگیرند موافقید؟

این طور نیست که به هر فیلمی که سیاه نمایی کند جایزه بدهند.

بادیگارد را دوست داشتید؟

من حاتمی کیا را دوست دارم.

از کی تا حالا کارهایش را دوست ندارید؟

خودش را خیلی بیشتر دوست دارم و چ بهتر از بادیگارد بود.

آژانس؟

آژانس از همه فیلم هایش بهتر است.

از فیلم های امسال «ابد و یک روز» را دیده اید؟

هنوز ندیده ام ولی باید حتما آن را در سینما ببینم.

آخرین فیلمی که در سینما دیده اید کدام بوده؟

«یتیم خانه» آقای طالبی بود. به نظرم این موضوع ارزشش را دارد که چند فیلم در مورد آن ساخته شود.

پرداختش مناسب بود؟

هنوز اکران نشده. نظر نمی دهم.

آقای جیرانی گفته بودند دیالوگ های این فیلم خوب نبود.

دیالوگ بعضی جاها خوب نبود ولی به نظرم این فیلم همین قدر که بتواند این موضوع یک خطی را در ذهن جا بیندازد که نیمی از جمعیت ایران در یک قحطی از ابین رفته اند و این از تاریخ ما پاک شده، کافی است. این همه یک خطی را جا می اندازد و موفق است. برای فیلم زحمت کشیده شده و قاب هایش قشنگ است.

فارغ از مسائل سیاسی می دانیم که به آثار شجریان علاقه مند هستید.

ان شاءالله خدا شفایش بدهد و بهبودی کامل پیدا کند. آن زمان که ما شجریان گوش می کردیم خیلی ها که الان از او طرفداری می کنند، می گفتند اینها چیست گوش می کنید؟ یاد بدهکاری ها و بدبختی های مان می افتیم و… ولی استاد با سلیقه شنونده کاری کرده که کسانی که شجریان گوش می کردند، دیگر هیچ چیزی به گوش شان این جور دلنشین نمی آید.

ربنا را بچه های تو و نسل تو هر سالی گوش کنند لذت می برند. شما چهارگاهش را گوش کن، لذت می بری. من ابوعطایش را دوست دارم و واقعا به نظرم شجریان یک اتفاق بی تکرار است. آواز را در نقطه ای قرار داده که دیگر دست کسی به آن نیم رسد. سال های متمادی طلبگی در موسیقی داشته. من یک بار شنیدم که ایشان گفت من بخشی از آوازم را از ساز آقای شهناز یاد گرفته ام. این یعنی طلبگی، که تو دنبال آموزه باشی و از هر جایی که بتوانی آن را به دست بیاوری. نفس این تلاش ستودنی است.

از ارتباطات تان استفاده نکرده اید که مشکل او حل شود؟

ابتدای بروز مسائل تلاش کردم و می دانم افراد دیگری هم سعی خود را کرده اند اما احساس می کنم طرفین خودشان هم باید بخواهند.

شما آقای علی عسگری (مدیر جدید صدا و سیما) را می شناسید؟

نه.

خودتان نسبت به تلویزیون نقدی دارید؟

خودم نقد ندارم. بچه هایم هم نقد ندارند. نوه هایم هم در آینده نقد نخواهند داشت. (خنده)

جدای از تدریس که می دانیم دوستش دارید، بین منبر، تلویزیون و فضای مجازی کدام را ترجیح می دهید؟

منبر را بیشتر دوست دارم.

آیا در جلسات ختم هم منبر می روید؟

گاهی.

از افراد مشهور در ختم چه کسانی منبر رفته اید؟

خیلی یادم نیست. خسرو شکیبایی، چهلم قربانیان زلزله بم در این شهر، آیدین نیکخواه بهرامی، مرتضی پاشایی، محمدعلی اینانلو و…

با زوج های جوان و مجردها زیاد در ارتباط هستید. اگر توصیه ای بخواهید به آنها بکنید چه خواهدبود؟

خوبی های خودتان و بدی های همسرتان را فراموش کنید.

فکر می کنید اصلی ترین مشکل جوان ها در راه ازدواج چیست؟

آرزوهای والدین، چشم و هم چشمی و کاهش مسوولیت پذیری پسران.

فکر می کنید بزرگ ترین مشکل زوج ها که به طلاق منجر می شود چیست؟

خطا در مرحله انتخاب همسر، نداشتن مهارت زندگی مشترک و نادیده گرفتن ضعف های خلقی و شخصیت خود.

چرا آموزش موسیقی در فرهنگسراها در زمان ریاست شما تعطیل شد؟

آموزش تعطیل نشد. مدیریت آموزش سازمان دغدغه هایی داشت که درست بود؛ می گفتند آموزش ما در رشته های مختلف هنری باید اصطلاحا تحصیلات تکمیلی باشد در حد فوق لیسانس و دکترا نه پیش دبستانی و دبستان، چرا که آموزش های ابتدایی از ماموریت های ما خارج است در حالی که مربیان برای همین کلاس های ابتدایی هم از تخصص لازم برخوردار نبودند و همان موقع سازمان مورد نقد موسیقی دانان مسوول هم بود که معلم آشپزی در فرهنگسرا موسیقی درس می دهد اما چون محل درآمدی بود برای فرهنگسرا، احتمال نمی دادند آن روش نادرست اصلاح شود. مقرر کردیم آموزش های تخصصی هنر از جمله موسیقی را برنامه ریزی و اجرا کنند با نگاه حمایتی و بدون درآمدزایی مانند مکتب آواز تهران که مقدمات آن انجام شده بود.

نکته دیگری که به آن به عنوان یک اصل معتقد هستم عدم رقابت با بخش خصوصی است که باید همیشه و همه جا جدی گرفته شود و مورد مطالبه همه باشد. خیلی از آموزشگاه داران اعتراض می کردند و این اعتراض آنها به حق بود که سازمان فرهنگی هنری با فضای رایگان و کلاس های ارزان تر عرصه را بر ۳۰۰ آموزشگاه موسیقی خصوصی تهران که از ارشاد مجوز دارند تنگ کرده است. دغدغه دیگر ما هم حمایت از آثار فاخر بود که از توان بخش خصوصی خارج بود.

همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab


پس چرا اینقدر موضوع داغ شد؟

این موارد را قبل از اجرا در نشستی مشترک با رییس خانه موسیقی و معاون هنری وزارت ارشاد در دفتر ما طرح و توافق کردیم اما مدتی پس از اجرا، شاید مشکلات و فشارهای دیگر از جمله مطالبات صنفی و انتقادهای آشکار آنها به خانه موسیقی و نارضایتی هایشان که هنوز هم ادامه دارد باعث شد موضوع داغ شود. عدم صدور مجوز یا لغو پی در پی کنسرت ها که هیچ ربط و ارتباطی با سازمان ما نداشت و ارشاد و سایر نهادها باید پاسخگو می بودند و چند موضوع دیگر که نیاز به پاسخگویی افراد دیگری داشت با طرح خبر تعطیلی کلاس های موسیقی در فرهنگسراها به حاشیه رفت و این خبر به دلایل مختلف از جمله حساسیت خود موضوع موسیقی و شهرت رییس سازمان و رسانه ای بودنم میدانی شد برای قهرمان بازی و بازی رسانه ای دو سه نفر برای فرار از پاسخ گویی.

حرف های نگفته بسیار است که از بیان آنها صرف نظر می کنم در روایات ما آمده مومن بگومگو نمی کند و لو کانَ مُحقّا. به آن جوسازی های رسانه ای، از جمله حمله VOA و غیره، واکنشی نشان ندادم و تمام شد. البته بعد از دوره مدیریت من، بر اثر همان فشارهای رسانه ای کلاس های آموزش موسیقی به همان شیوه نامطلوب و غیرتخصصی بازگشت. هرچند بعد از مدتی با مخالفت صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی مواجه شد که آقای مجتبی شاکری از اعضای شورای شهر تهران، آن را در صحن علنی شورا بیان کرد و رسانه ای شد.

شما با همه این صحبت هایی که می کنید اصولگرا شناخته می شوید.

من خودم هستم؛ یعنی شهاب مرادی و البته حزب اللهی.

خودتان را جناحی نمی دانید؟ مردم شما را اصولگرا می دانند.

مردم هم من را جناحی نمی دانند.

به طور مشخص اگر در تهران شما کاندیدا بودید…

حتما در دو لیست بودم.

امسال قراربود در دو لیست کسی نباشد. برای مجلس خبرگان ممکن بود.

آنجا هم خیلی ها گفتند بیایم.

با این جمله به ملت بدهکار هستید.

هیچ وقت مجلس در اهدافم نبوده.

چرا؟

مفصل است بگذریم.

اگر در مجلس بودید به برجام رای می دادید.

اگر در مجلس بودم به برجام رای می دادم.

شما جزو دلواپس ها نیستید؟

من از آمریکا بدم می آید و به آمریکا بدبینم، ولی به بچه های انقلاب و کسانی که رهبر انقلاب بارها آنها را متدین خوانده بدبین نیستم.

اگر می خواستید درباره تلویزیون تصمیمی بگیرید، چه تصمیمی می گرفتید؟

تلویزیون باید مسائل امروز را ببیند. فضای مجازی، مساله امروز ماست و مهم ترین چیز در فضای مجازی مخاطب و کاربر است. زمانی آنهایی که در حوزه ارتباطات کار می کردند در همین دو نظریه کاشت و دریافت حرف می زدند. امروز بحث این است که تو نه می کار و نه می توانی ارسال کنی، تا او هرجور می خواهد دریافت کند. خود این آدمی که الان کف خیابان است تولیدکننده محتوا است. خودش رسانه است. این آدم ها همه رسانه هستند. تلویزیون در درجه اول باید فضای مجازی را بپذیرد و بعد همتش را بگذارد تا هم به مردم کاربری یاد بدهد و هم از دولت مطالبه کند که سرویس دهنده ها به مخاطبان ایرانی خدمات فارسی بدهند. ما خیلی باید روی اینها حساس باشیم که مخاطب یاد بگیرد چطور از دستگاه و اپلیکیشن هایش استفاده کند. اما نکته مهم این است که خیلی از این افراد خودشان بلد نیستند از فضای مجازی استفاده کنند.

مشکل دیگر تلویزیون، در بخش خبر و فضای سیاسی است. مثلا رییس سازمان صدا و سیما دارد عوض می شود صغیر و کبیر هم می دانند، روزنامه جام جم نمی نویسد و تلویزیون هم نمی گوید. در صورتی که باید این خبر را مطرح کنند. این باعث جلب اعتماد مردم می شود. خبر ما بسیار راستگوتر از شبکه های خبری دیگر است. به طور خاص از جرثومه فساد بی بی سی. بی بی سی بلد است با مخاطب چطور رفتار کند. کاری می کند که شما به او اعتماد کنید.

مساله سوم در عرصه نمایش هم تلویزیون باید قصه گو باشد. سریال قصه گو مردم را جذب می کند. سریال های الان ضعیف هستند و مردم را جذب نمی کنند. من سریال پایتخت را خیلی دوست داشتم. مردم انعکاس زندگی خودشان را در آن می دیدند. دیگر اینکه نوجوان و جوان در تلویزیون ما برنامه ندارد. آدم امروز با آدم دیروز دویست سال فرق کرده. اینها امروز باید در برنامه خودشان حضور داشته باشند. ما هنوز متوجه نشده ایم که مسائل اجتماعی مهم تر از مسائل اقتصادی و مسائل اقتصادی مهم تر از مسائل سیاسی هستند. در اخبار ما این موضوع برعکس است. وقتی هم به مسائل اجتماعی می رسد، کسانی که در این حوزه ها کار می کنند هم جهت گیری و سوگیری سیاسی دارند.

به این بخش که می گویید رسانه خودمان از بی بی سی راستگوتر است می شود انتقاد کرد. اصلا یکی از مشکلات رسانه ما همین است.

بی بی سی واقعا راستگو نیست. دروغ می گوید و حرفه ای هم دروغ می گوید. آدم خوشش می آید.

همسر شهاب مرادی مهمانان خندوانه کلاس مجردها تلگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی اینستاگرام شهاب مرادی moradi shahab


تلویزیون با بخش بزرگی از جامعه مشکل دارد و آنها را به رسمیت نمی شناسد.

شاه کلید تمام این حرف ها همین است که موضوعات فرهنگی اجتماعی مهم تر از سیاسی و اقتصادی است. اگر تلویزیون های ما کابلی بود شما می توانستید ببینید واقعا مردم چی می بینند.

خود شما چقدر تلویزیون را دنبال می کنید، چه برنامه هایی را به صورت روتین می بینید؟

برنامه های غیرتکراری شبکه مستند را می بینم و برنامه های گفت و گومحور. الان بچه هایم نوجوان هستند اما در مورد خردسالی و کودکی آنها، یکی از برنامه های روزانه ام دیدن برنامه های کودک سیما بود که بچه هایم تماشا می کردند.

گفت گو: سیامک رحمانی – فرهاد عشوندی – فاطمه پاقلعه نژاد

با تشکر از مهدی زرافشان و علی جورابچی

moradi shahab اینستاگرام شهاب مرادی بیوگرافی شهاب مرادی تلگرام شهاب مرادی کلاس مجردها مهمانان خندوانه همسر شهاب مرادی


ادامه مطلب ...

بیوگرافی علی سرابی و همسرش مارال بنی آدم +عکس

بیوگرافی علی سرابی و همسرش مارال بنی آدم +عکس

علی سرابی (متولد ۱۳۵۷ در تهران) فارغ‌التحصیل رشتهٔ بازیگری از دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد تهران؛ فعالیت کاری خود را در سال ۱۳۷۹ با بازی در تئاتر آغاز کرد.

همسر مارال بنی آدم همسر علی سرابی همسر بازیگران بیوگرافی مارال بنی آدم بیوگرافی علی سرابی

instagram alisarabi

عکس های جدید علی سرابی و همسرش مارال بنی آدم در اینستاگرام

همسر مارال بنی آدم همسر علی سرابی همسر بازیگران بیوگرافی مارال بنی آدم بیوگرافی علی سرابی

علی سرابی با مارال بنی آدم ازدواج کرده است، همسرش نیز بازیگر بوده و در کارهای تئاتری حضور فعالانه ای دارد

همسر مارال بنی آدم همسر علی سرابی همسر بازیگران بیوگرافی مارال بنی آدم بیوگرافی علی سرابیwith my sweetheart❤️ and my friends in Bali

اجراها

بازی:

  • هشتمین سفر سندباد (کیومرث مرادی) تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۷۹
  • اتاقک زیرشیروانی (ایرج کله‌جاهی‌اصل) تهران، تئاترشهر، تالار شماره ۲؛ ۱۳۸۰
  • کفتر به توان دو (نیما دهقان) تهران، تئاترشهر، تالار شماره ۲؛ ۱۳۸۰
  • آرش (علی سرابی) تهران، تالار تجربه، دانشکده سینما تئاتر، ۱۳۸۱
  • ملاقات شبانه (نیما دهقان) تهران، تالار شماره ۲؛ ۱۳۸۱
  • ماه در آب (محمد یعقوبی) تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۵
  • مهمانسرای دو دنیا (سهراب سلیمی) تهران، تالاراصلی؛ ۱۳۸۷
  • غولتشن‌ها (حمید پورآذری) تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۷
  • ماچیسمو (محمد یعقوبی) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۷
  • کابوس‌های یک پیرمرد بازنشسته خائن ترسو (نادر برهانی) تهران، تالار قشقایی؛ ۱۳۸۷
  • پیچ تند (کتایون فیض‌مرندی) تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۸
  • خنکای ختم خاطره(نیما دهقان) تهران، ۱۳۸۸
  • خشکسالی و دروغ (محمد یعقوبی) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۸
  • زمستان ۶۶ (محمد یعقوبی) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۹۰
  • ۳۳ درصد نیل سایمون (محمد یعقوبی) تهران، ایرانشهر،۱۳۹۱
  • برهان (محمد یعقوبی) تهران، فرهنگسرای نیاوران، ۱۳۹۱
  • مرد بالشی (آیدا کیخایی و محمد یعقوبی)، تهران، ایرانشهر و ارسباران؛ ۱۳۹۲
  • نمایشنامه خوانی شب سال نو(محمد رحمانیان) تهران، فرهنگسرای اندیشه؛ ۱۳۹۲
  • ترانه‌های محلی (محمد رحمانیان) تهران، تالار شمس؛ ۱۳۹۲
  • روایت ناتمام یک فصل معلق (هومن سیدی) تهران، حافظ؛ ۱۳۹۲
  • قرار(سیامک احصایی) تهران، حافظ؛ ۱۳۹۲
  • نمایشنامه خوانی ماه در آب (بهاره مشیری) تهران، فرهنگسرای اندیشه؛ ۱۳۹۲
  • نمایشنامه خوانی دو دلقک و نصفی (مسعود کیمیایی) تهران، تئاتر شهر، تالار اصلی؛ ۱۳۹۲
  • در انتظار گودو (همایون غنی زاده) تهران، تئاتر شهر، تالار اصلی؛ ۱۳۹۲
  • نمایشنامه خوانی یک دقیقه سکوت(آیدا کیخایی) تهران، فرهنگسرای نیاوران، سالن خلیج فارس؛ ۱۳۹۲
  • خشکسالی و دروغ (محمد یعقوبی) تهران، فرهنگسرای نیاوران، سالن خلیج فارس؛ ۱۳۹۳
  • نمایشنامه خوانی نمایشی برای تو(احسان کرمی) تهران، کانون پرورش فکری کودک و نوجوان؛۱۳۹۳
  • هیولاخوانی (محمد یعقوبی) تهران، تئاتر شهر، تالار چهار سو؛۱۳۹۳
  • نمایشنامه خوانی مجلس ضربت زدن (محمد رحمانیان) تهران، تئاتر شهر، تالار اصلی؛۱۳۹۳
  • ترانه‌های محلی(محمد رحمانیان) تهران، تئاتر شهر، تالار اصلی؛۱۳۹۳
  • ترانه‌های قدیمی (محمد رحمانیان) مشهد، تئاتر شهر، تالار اصلی؛۱۳۹۳
  • ترانه‌های قدیمی (محمد رحمانیان) تهران،برج میلاد و تالار وحدت؛۱۳۹۳
  • خشکسالی و دروغ (محمد یعقوبی) رشت،مجتمع فرهنگی و هنری خاتم الانبیاء (ص) ، سالن شهید انصاری؛

۱۳۹۳

  • خشکسالی و دروغ (محمد یعقوبی) ونکوور و چند شهر کانادایی دیگر؛۱۳۹۳

و…

کارگردان

  • “آرش”(بهرام بیضایی) تهران، تالار تجربه، دانشکدهسینما تئاتر؛ ۱۳۸۱
  • “لوله”(نیما دهقان) تهران، تالار شماره ۲؛ ۱۳۸۲
  • “آندارنیک”(حمید پورآذری) تهران، تالار شماره ۲؛ ۱۳۸۲
  • “هرچی دلت بخواد”(حمید پورآذری) تهران، تالار سنگلج؛ ۱۳۸۲
  • “خانم سرگرد باربارا”(مهرداد رایانی‌مخصوص) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ ۱۳۸۴
  • “دفتر یادداشت”(کتایون فیض‌مرندی) تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۴
  • تله تاتر”هویت”(مشهود محسنیان) تهران؛۱۳۸۹
  • چند تله تاتر کوتاه زنده در برنامه نوروزی “بهارستان”(امید سهرابی) تهران؛۱۳۹۳

و…

صدا پیشگی

  • سمیر(گذشته)(اصغر فرهادی)؛ ۱۳۹۲
  • ( نمایش عروسکی د، اول دارکوب )(سروناز نانکلی) تهران ،فرهنگسرای نیاوران، سالن گوشه؛۱۳۹۳
  • گابی و قوچ (مجموعه کلاه قرمزی)(ایرج طهماسب و حمید جبلی)؛۱۳۹۲و۱۳۹۳و۱۳۹۴و…

همسر مارال بنی آدم همسر علی سرابی همسر بازیگران بیوگرافی مارال بنی آدم بیوگرافی علی سرابی

سریال

  • سهمی برای دوست (مسعود اطیابی)۱۳۹۱
  • مهرآباد (سید فرید سجادی حسینی)۱۳۹۲
بیوگرافی علی سرابی بیوگرافی مارال بنی آدم همسر بازیگران همسر علی سرابی همسر مارال بنی آدم


ادامه مطلب ...

بیوگرافی آتیلا حجازی + عکس همسر و دخترش

بیوگرافی آتیلا حجازی + عکس همسر و دخترش

آتیلا حجازی Attila Hejazi (متولد ۱۲ خرداد ۱۳۵۵ قد : ۱۷۹ ) بازیکن بازنشسته و مربی فوتبال است. وی پسر ناصر حجازی می‌باشد. آتیلا خواهری به نام آتوسا دارد و در سال ۱۳۷۴ در دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد.

آتیلا از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ برای استقلال بازی کرد و سپس به استقلال رشت پیوست که پدرش ناصر سرمربی وقت آن بود.

همسر ناصر حجازی همسر آتیلا حجازی همسر آتوسا حجازی دختر ناصر حجازی خانواده ناصر حجازی پسر ناصر حجازی بیوگرافی ناصر حجازی بیوگرافی آتیلا حجازی Attila Hejazi

پس از آن که مظلومی سرمربی استیل‌آذین زاگرس در فصل ۱۳۹۰-۹۱ لیگ برتر شد، آتیلا در ۱۹ مهر ۱۳۹۱ به عنوان دستیار به این تیم پیوست.

آتیلا حجازی پسر مرحوم ناصر حجازی مهمان برنامه دورهمی بود و از خاطرات دوران فعالیت پدرش در فوتبال ایران و تیم استقلال گفت.

آتیلا حجازی عنوان کرد: در حال حاضر ایران زندگی نمی‌کنم و این چند روز را در ایران هستم و سه روز آینده پیش خانواده‌ام برمی‌گردم.

وی در خصوص حضورش در فوتبال و نبودن در پست دروازه‌بانی گفت: من عاشق دروازه‌بانی بودم، اما پدرم همیشه می‌گفت: دروازه بان ها در تیررس خبرنگارها و فشارهای مردم هستند و اگر یک گل را خراب کنی و نگیری، فشار روحی و روانی زیادی را باید محتمل شوی و از مخالفان دروازه‌بانی من بود.

همسر ناصر حجازی همسر آتیلا حجازی همسر آتوسا حجازی دختر ناصر حجازی خانواده ناصر حجازی پسر ناصر حجازی بیوگرافی ناصر حجازی بیوگرافی آتیلا حجازی Attila Hejazi
حجازی در ادامه به حضور خواهرش در تیم فوتبال بانوان اشاره کرد و درخصوص آن بیان کرد: خواهرم قبلا فوتسالیست بود و بعد ها به فوتبال راه پیدا کرد.

وی در ادامه از خاطرات دوران کودکی و همراهی پدر بر روی نیمکت استقلال گفت و با اشاره به اینکه گاهی قرمزها بیشتر هوادار خانواده ما بودند تا آبی ها، از هر دو تیم و همه مردم تشکر کرد.

در پایان حجازی به دنیای آلوده فوتبال اشاره کرد و در خصوص گفته پدرش درباره فوتبال پاک توضیح داد: پدرم سالها پیش می دانست که اگر بازیکنی برای رسیدن به تیم هر کاری را انجام دهد، یعنی آلوده شدن دنیای فوتبال و ورود ناپاکی ها به ورزش، به همین خاطر بود که دوران گذشته فوتبال را فوتبال پاک اسم گذاشت.

همچنین در این سری از برنامه، آتیلا حجازی پسر مرحوم ناصر حجازی، پیراهن بازی پدرش را در سال ۱۳۶۵ به موزه «دورهمی» برای مزایده و فروش به نفع خیریه اهدا کرد.

همسر ناصر حجازی همسر آتیلا حجازی همسر آتوسا حجازی دختر ناصر حجازی خانواده ناصر حجازی پسر ناصر حجازی بیوگرافی ناصر حجازی بیوگرافی آتیلا حجازی Attila Hejazi

آتوسا حجازی و همسرش

*۸ ماهه به دنیا آمد

آتیلا زودتر از موعد به دنیا آمد. او ۸ ماهه به دنیا آمد و فقط یک کیلو و نهصد گرم وزن داشت. از این رو پزشکان اعلام کرده بودند که ممکن است نماند. با این حال خدا به دل ناصر و نازی نگاه کرد و او را سالم نگه داشت.

*امیرارسلانی که آتیلا شد

ناصر همراه تیم‌ملی به سفر رفت و در غیاب او نازی شناسنامه‌اش را گرفت. نازی نام امیر ارسلان را برای آتیلا انتخاب کرد و در شناسنامه به ثبت رساند. ناصر که از سفر برگشت از این که نازی نام امیرارسلان را برای آتیلا انتخاب کرده بود ناراحت شد. او گفت: من از نوجوانی دوست داشتم نام فرزندم را آتیلا بگذارم و باید الان هم نام او را آتیلا بگذاریم. در نهایت پس از کش و قوس فراوان و رفت و آمدهای مداوم به ثبت احوال نام امیرارسلان به آتیلا تغییر کرد.

*پسر شیطونی که آرام نمی‌نشست

شیطون بود و بازیگوش تا جایی که این شیطنت‌های او نازی را مجبور به استعفا از کارش کند. نازی آن روزها مترجم گروه‌های سیاسی خارجی بود که به ایران می‌آمدند. شغل خوب و پردر‌آمدی داشت، اما آتیلای او چنان شیطون و بازیگوش بود که هیچ مهد کودکی او را قبول نمی‌کرد. نامش را در سه،  چهار مهدکودک معتبر و خوب تهران نوشته بود، اما دو، سه روز که نمی‌گذشت با او تماس می‌گرفتند و می‌گفتند: خانم به دلیل شیطنت‌های بیش از اندازه فرزندتان ما نمی‌توانیم از او نگهداری کنیم. در نهایت نازی وقتی دید پسر نا‌آرامش آرام نمی‌نشیند از کار خود استعفا داد تا خود او را نگهداری کند.

*ساکت و مظلوم در مدرسه

شیطنت‌های آتیلا به یک‌باره در ۷ سالگی فروکش کرد. آن پسر شیطون و بازیگوش به بچه‌ای آرام و مظلوم تبدیل شد که این‌بار مدرسه نازی را به دلیل سکوت بیش از اندازه آتیلا می‌خواستند و به او می‌گفتند: آتیلا چه مشکلی دارد که این قدر ساکت است.

همسر ناصر حجازی همسر آتیلا حجازی همسر آتوسا حجازی دختر ناصر حجازی خانواده ناصر حجازی پسر ناصر حجازی بیوگرافی ناصر حجازی بیوگرافی آتیلا حجازی Attila Hejazi

همسر و فرزندان ناصر حجازی

*بچه زرنگ

در درس و تحصیل موفق بود. آتیلا هر سال تحصیلی خود را با معدل بالا قبول شد. دلیل اصلی درس خواندن او این بود که بچه با آبرویی بود و از این که بلد نباشد درسی را جواب دهد می‌ترسید و می‌گفت اگر درس بلد نباشم،  آبرویم می‌رود. او پسر ناصر حجازی بود و به همین دلیل باید از اعتبار پدرش هم در مدرسه دفاع می‌کرد. مخصوصا این که مسئولان و معلمان مدرسه او را به این واسطه خیلی دوست داشتند.

*شروع فوتبال از دو سالگی

آتیلا خیلی زود فوتبال خود را شروع کرد. پدر شوق فوتبالی‌اش باعث شده بود تا از همان کودکی و در حالی که تازه راه افتاده بود با او فوتبال بازی کند. ناصر شوق فوتبالیست شدن آتیلا را داشت و به همین دلیل او را حمایت می‌کرد، با او بازی می‌کرد تا پسر کوچکش از کودکی استعداد خود را برای فوتبالیست شدن نشان دهد. آتیلا فقط یک سال و نیم سن داشت که فوتبال خود را آغاز کرد.

*۲سال حضور در استقلال

آتیلا سابقه دو سال حضور در استقلال را دارد. او از سال ۷۶ تا ۷۸ را به عنوان بازیکن در استقلال به میدان رفت. شاگرد پدرش بود و زیر نظر او در استقلال به میدان می‌رفت. آتیلا پنالتی زن اول استقلال هم بود و همیشه پنالتی‌های خود را به گل تبدیل می‌کرد. با جدایی ناصر حجازی از استقلال او به همراه پدرش به ذوب‌آهن و استقلال رشت رفت.

*مربیگری

آتیلا بعد از پایان فوتبالش رو به مربیگری آورد. او به عنوان مربی در تیم‌های استقلال،  مس،  گسترش فولاد تبریز و استیل‌آذین فعالیت کرد. در ابتدای فصل هم با پیشنهاد مربیگری در استقلال از سوی پرویز مظلومی مواجه شد، اما به دلیل سفر به ترکیه نتوانست این درخواست را بپذیرد.

همسر ناصر حجازی همسر آتیلا حجازی همسر آتوسا حجازی دختر ناصر حجازی خانواده ناصر حجازی پسر ناصر حجازی بیوگرافی ناصر حجازی بیوگرافی آتیلا حجازی Attila Hejazi

*ازدواج با هم‌کلاسی

آتیلا در سال ۸۶ با همکلاسی‌اش در دانشگاه یعنی نسترن ناصری ازدواج کرد. آنها در دانشگاه آزاد تهران شمال با هم درس می‌خواندند و علاقه آتیلا به نسترن باعث شد تا از او خواستگاری کرده و پیوند فرخنده‌شان رقم بخورد.

*مهریه ۱۴ سکه

مهریه آتیلا و همسرش ۱۴ سکه طلا است. ناصر و نازی برای آتوسا هم همین رقم مهریه را تعیین کرده بودند. آنها اعتقاد داشتند مهریه بالا دلیلی بر خوشبختی آدم‌ها نیست. مهریه نازی و ناصر هم یک سکه طلا بوده است.

*جانان،  جان بابا

ماحصل ازدواج آتیلا و نسترن یک دختر ۵ ساله به نام جانان است. نام جانان با پیشنهاد آتوسا صورت گرفت که همه اهل خانه هم از آن استقبال کردند. جانان همه جان بابا آتیلا است و او وابستگی خاصی به دخترش دارد و این وابستگی را در جانان هم می‌توان دید. البته ناصر خان هم قبل از فوتش جانان کوچولوی خود را دید و علاقه خیلی زیادی به نوه خود داشت، اما این دیدار فقط چند ماهه بود تا ناصر حجازی خیلی زود آنها را تنها بگذارد. نکته قابل توجه بعد از فوت ناصر این بود که جانان در حالی که هنوز یک سالش نشده بود به محض دیدن عکس ناصر از خود شور و شوق نشان می‌داد.

*خوب و بد آتیلا

از مهم‌ترین خصوصیت اخلاقی آتیلا می‌توان به صداقت او اشاره کرد. او آدم صادق و رکی است و این صداقت و راستگویی را از پدرش به ارث برده تا نقطه قوت اخلاقی او باشد. نقطه ضعفش هم به عجول بودنش بر‌می‌گردد. وقتی او در به دنیا آمدن هم عجله داشته و ۸ ماهه به دنیا آمده، الان هم باید عجول باشد.

*مهاجرت به ترکیه

دو،  سه ماهی از مهاجرت آتیلا به ترکیه گذشته است. او ترجیح داد زندگی خود را در کشور ترکیه دنبال کند. آتیلا در نظر دارد در این کشور کمپ بزرگی از ناصر حجازی را احداث کند تا بتواند فعالیت فوتبالی خود را در ترکیه دنبال کند.

*مطالعه نمی‌کند

اگر چه آدم تحصیلکرده‌ای است اما علاقه‌ای به مطالعه ندارد. آتیلا کم‌تر رغبت به کتاب خواندن دارد، اما با این حال تماشای فیلم و سریال از علایق او است. او وقت زیادی را برای تماشای فیلم می‌گذارد.

*تلخ و شیرین

بدترین اتفاق زندگی‌اش به فوت بابا ناصر برمی‌گردد. پدری که آتیلا وابستگی خیلی زیادی به او داشت و رفتنش کمر او را خم کرد تا بدترین اتفاق زندگی‌اش در ۲ خرداد سال ۹۰ رقم بخورد. شیرین‌ترین روز زندگی‌اش هم وقتی بود که جانان کوچولوی او به دنیا آمد.

همسر ناصر حجازی همسر آتیلا حجازی همسر آتوسا حجازی دختر ناصر حجازی خانواده ناصر حجازی پسر ناصر حجازی بیوگرافی ناصر حجازی بیوگرافی آتیلا حجازی Attila Hejazi

*بارسایی

آتیلا از بین تیم‌های خارجی بیشتر طرفدار بارسلونا است. او بارسایی بودن را از پدرش به ارث برده و به همین دلیل همیشه بازی‌های این تیم را تعقیب کرده و دوست دارد بارسلونا برنده بازی‌ها باشد.

*مارک‌باز و خوش‌تیپ

به تیپ و لباسش اهمیت زیادی می‌دهد. به هر حال او پسر ناصر حجازی است و خوش‌تیپی را از پدرش یاد گرفته است. همیشه هم از یک برند معروف در لباس و کفش‌هایش استفاده می‌کند و بیشتر لباس‌هایش را به رنگ‌های سورمه‌ای، قهوه‌ای و مشکی انتخاب می‌کند.

*با‌وجدان

آتیلا در زندگی‌اش فقط از خدا ترس دارد. این که کاری نکند، حرفی نزند که خدا از او ناراحت شود. همیشه تلاش می‌کند رابطه‌ای دوستانه با خدای مهربانی‌ها داشته باشد. آدم با‌وجدانی هم است و اعتقاد دارد آدم هر کاری که می‌کند، باید وجدان خود را هم در نظر بگیرد.

*غذاهای مورد علاقه

حتی در انتخاب غذا هم به پدرش رفته و ذائقه‌اش کاملاً مثل ناصر خان است. آتیلا آدم خوش‌خوراکی است. علاقه زیادی به خوردن کله‌پاچه دارد و اصولاً هفته‌ای یک بار کله‌پاچه را می‌خورد. خورشت قیمه بادمجان و قورمه سبزی هم از دیگر غذاهای مورد علاقه او هستند.

*علاقه به مسی

لیونل مسی از جمله چهره‌های مورد علاقه فوتبالی آتیلا است. او علاقه زیادی به مسی دارد. هر چند که این علاقه را می‌توان نسبت به رونالدوی رئالی هم دید. در کل آتیلا علاقه‌مند به فوتبال خوب و ناب است.

*صدای مرتضی پاشایی

علاقه زیادی به صدای مرتضی پاشایی داشت. مخصوصا این که این خواننده با صدای خوب خود برای پدرش خواند تا بیشتر برای آتیلا و خانواده‌اش خاطره‌ساز شود. طی مدت حیات پاشایی آتیلا و خانواده‌اش با او دوستی و رفاقت داشتند و از این رو فوت این خواننده محبوب برای آنها تلخ بود و تحت تأثیر این پرواز غم انگیز قرار گرفتند.

*کار در خانه

زمانی که در تهران سکونت داشتند، آتیلا کم‌تر در خانه کار می‌کرد، اما الان با سکونت در ترکیه به دلیل تنهایی همسرش در خانه، آتیلا هم در کارهای خانه به او کمک می‌کند. بخش مهمی از روز آتیلا و همسرش با سپری کردن کلاس‌های زبان در ترکیه و ورزش سپری می‌شود.

آتیلا حجازی در یک فیلم سینمایی شیفت شب در نقش همسر نیکی کریمی به ایفای نقش پرداخت.

پسر مرحوم حجازی درباره حضور در شفیت شب گفت: «من در این سال ها ۴ پیشنهاد برای بازیگری در سینما داشتم. حالا نمی خواهم اسم کارگردان ها را ببرم ولی در سالیان نسبتا دور، دو پیشنهاد داشتم که آن موقع در استقلال بازی می کردم ولی هر دو پیشنهاد را همان موقع رد کردم. ۵،۶ سال بعد هم یک پیشنهاد دیگر رسید.»

آتیلا حجازی در پاسخ به این سوال که چه زمانی با خانم کریمی کار را شروع کردید و چه شد این پیشنهاد را قبول کردید، گفت: «راستش نزدیک به سه سال قبل بود که خانم کریمی به من پیشنهاد دادند. ایشان با من تماس گرفتند و خواستند که چند سکانس کوتاه در فیلم شان حضور داشته باشم.»

گفتنی است کارگردانان بسیاری قبل و بعد از انقلاب نتوانستند ناصر حجازی را برای حضور در یک فیلم سینمایی قانع کنند اما آتیلا سرانجام به جمع سینمایی ها ملحق شد.

همسر ناصر حجازی همسر آتیلا حجازی همسر آتوسا حجازی دختر ناصر حجازی خانواده ناصر حجازی پسر ناصر حجازی بیوگرافی ناصر حجازی بیوگرافی آتیلا حجازی Attila Hejazi

زندگی آتیلا حجازی در ترکیه

آتیلا حجازی دیگر در انظار عمومی دیده نمی شود. می گویند برای همیشه به ترکیه مهاجرت کرده است؛ یکی از بیزینسی که آنجا به راه انداخته، صحبت می کند و یکی از راه اندازی مدرسه فوتبال حجازی در یکی از شهرهای این کشور خبر می دهد.

بعد از مرگ ناصر حجازی، آتیلا روی نیمکت استقلال نشست. می گویند این خواست علی فتح الله زاده بوده که یادگار ناصرخان را نادیده نگیرند و به خاطر همین از اعضای هیات مدیره و کادر فنی خواسته که حتما پستی را برای او در نظر بگیرند.

آنالیزوری، مسئولیتی بود که به او سپرده شد. قلعه نویی که آمد، آتیلا از استقلال رفت. او در بازگشت مظلومی به استقلال بنا بر دلایلی با این تیم به توافق نرسید و بعدش از ایران رفت.

چند ماه قبل بود که آتیلا تصمیم گرفت به ترکیه برود. می گویند او با کمک مالی مادر، راهی آنتالیا شد تا در این شهر بیزینسی را برای خودش راه بیاندازد. امیر رفیعی، کسی که مستند حجازی را ساخته است، یکی از کسانی است که از آتیلا خبر دارد. او به «تماشاگران امروز» می گوید:«آتیلا یک مرکز خرید و فروش آپارتمان را مدیریت می کند. یکی از برنامه هایش هم این است که مدرسه فوتبال حجازی را در ترکیه هم بسط و گسترش دهد. البته هنوز برای راه اندازی این مدرسه کاری انجام نداده است.» حالا آتیلا از این می گوید که در ترکیه چه می کند:

زندگی جدید خوش می گذرد؟ زندگی کنار دریا!

– اینجا واقعا بهشت است؛ آرامش که داشته باشی دیگر برای زندگی چیزی کم نداری.

الان چه می کنی؟

– من دنبال آرامش بودم. در ایران یکسری تنش هایی داشتم، از این فوتبال و از حرف هایی که زده می شد، خسته شده بودم. متاسفانه مردم ما جوری هستند که دوست دارند پشت سر هم و راجع به هم حرف بزنند و اظهارنظر کنند. یکسری حسادت هایی وجود دارد که … ولی اینجا از این خبرها نیست و جز آرامش، من چیزی ندارم و هیچ چیزی من را ناراحت نمی کند. محیط خیلی خوبی است و زن و بچه ام راحت هستند و بچه ام مدرسه خوبی می رود.

چیزهایی که در تهران نمی توانست استفاده کند اینجا به راحتی استفاده می کند. همین هم برای من بس است چون خانواده برایم در درجه اول اهمیت هستند و وقتی دیدم آن محیط را دوست ندارند، گفتم برویم هر جا دوست دارید. چون قبلا به اینجا آمده بودیم و دیده بودیم. وقتی دیدم چقدر آدم ها با هم مهربان هستند و به هم احترام می گذارند، اینجا را انتخاب کردیم.

آلانیا هستید؟

– بله، ۱۳۰ کیلومتری آنتالیاست.

دقیقا چه کاری می کنی؟

– دنبال این هستم که مدرسه فوتبال تهرانم را اینجا به همان نام مدرسه فوتبال ناصر حجازی تاسیس کنم و الان دنبال کارهایش هستم. اینجا اینطور نیست که شب بخوابی صبح بیدار شوی یک مدرسه فوتبال دارا و سارا تاسیس کنی، قانون دارد و بی قانونی نیست. باید یکسری آیتم ها داشته باشی. باید مدرک مربیگری آ داشته باشیو زیر نظر یک باشگاه باشی. شهری که من در آن زندگی می کنم یک تیم لیگ یکی دارد که فصل گذشته در پلی آف نتوانست به سوپرلیگ بیاید.

رفتم و با آنها صحبت کردم. خیلی هم استقبال کردند و احترام گذاشتند و همین خیلی برای من اهمیت داشت. جایی که نه من را می شناسند و نه چیزی می دانند، همین که ما رفتیم صحبت کردیم و از رزومه مان گفتیم برخورد خوبی کردند. البته چون زبان انگلیسی ام خوب است و فوتبالیست بوده ام و مدرک آ مربیگری دارم و … خیلی راحت تر می توانم جذب کار شوم. یکسری صحبت ها انجام شده و امیدوارم بتوانم این مدرسه فوتبال را اینجا دایر کنم.

اینکه می گویند در کار مسکن هستی…

– بله، در یکی از پروژه هیا ساختمانی اینجا یک سرمایه گذاری کوچکی کرده ام و در کار خرید و فروش و ساخت ملک و آپارتمان و … هستم.

به نظر می رسد کار معاملات مسکن یک مقدار از روحیات ژنتیک شما دور است. خاندان حجازی، هم خودت، هم خدابیامرز ناصرخان یک مقدار از این کارها…

– وقتی فضای کار دیگری برای من وجود ندارد، نمی توانم بیکار بمانم. به من گفتند باید حقت را بگیری و مثل پدرت باشی. پدر من یک دونه بوده و دیگر تکرار نمی شود. از طرفی هم من نه دلال دارم، نه منیجر، نه مدیربرنامه، نه ایجنت، نه خبرنگار و … دوست خبرنگار زیاد دارم ولی هیچ وقت دنبال این نبوده ام که مثلا بگویم می شود برای من یک تیم درست کنی! الان واقعا به حرف پدرم رسیده ام که می گفت اگر می خواهی در فوتبال ایران موفق شوی، اگر آن راهی که من رفتم را بروی هیچ وقت موفق نمی شوی. راست می گفت. همیشه می گفت فوتبال ما ناپاک کاست، الان بعد از چند سال همه به این نتیجه رسیده اند که فوتبال ما پاک نیست.

به سعید رمضانی (همسر آتوسا دختر ناصر حجازی) گفتم تو در این فوتبال به هیچ جا نمی رسی، برای اینکه کسی فضایی به تو نمی دهد. دیدید که سه هفته هم تیم سیاه جامگان را به او ندادند. یک روز شخصی زنگ زد گفت آقای حجازی اگر می خواهی تیم داشته باشی باید به فلان جا برویم، من هم برای اولین بار در عمرم گفتم بروم ببینم چه خبر است. باورتان نمی شود، سه مربی آنجا دیدم، یک نفر با تلفن می گفت آقا فلانی خوب است برایت می فرستم ۷۰۰ تومان را بنویس ۹۰۰ تومان یا فلانی کم گرفته یا … فوتبال ما این مدلی است و این چیزی است که به چشم دیدم و کسی برایم تعریف نکرده. بعد اگر شما با این گروه گره نخوری هیچ کاری نمی توانی بکنی. آتیلا حجازی حالا مدرک مربیگری را بگذار در کوزه آبش را بخور.

فوتبالیست بودن را هم همینطور. چهل سال با کسی زندگی کردی یا بالاخره کمک بودی و … هم مهم نیست، تیم محلات را هم به شما نمی دهند. برای اینکه ارتباط نداری. والا چه کسی گفته من سواد ندارم؟ شما با سوادترین مربی ایران را بیاور، یک مناظره با او می گذارم ببین من کجا کم می آورم. ولی کسی این چیزها را نمی بیند. خدای معلومات باشی ولی ارتباط نداشته باشی، کاری نمی توانی بکنی. کسی نمی آید به ما میدان بدهد که اگر نتیجه نگرفتیم ردمان کند. اینطوری شد که تصمیم گرفتم بروم.

یک نگاه منفی درباره اینکه در آنجا وارد کار مسکن شده ای و … هست. اینکه می خواهند یک رؤیایی را به جوان های ایرانی بفروشند؛ مثل اتفاقاتی که در امارات افتاد.

– نه من ایرانی های بسیاری را می بینم که به اینجا می آیند و همه از زندگی راضی هستند. در همه جای دنیا خوب و بد وجود دارد. اینجا هم همینطور. ایران هم همینطور. اقلا خودم آدمی نیستم که بگذارم حق هموطنم را بخورند.

پس هیچ رؤیایی را به کسی نمی فروشی؟

– نه به هیچ وجه! من دنبال یک کار و سرمایه گذاری بودم و به نظرم این زندگی و این کار در این بازه زمانی که می خواستم در آرامش باشم، برایم بهترین کار بود.

Attila Hejazi بیوگرافی آتیلا حجازی بیوگرافی ناصر حجازی پسر ناصر حجازی خانواده ناصر حجازی دختر ناصر حجازی همسر آتوسا حجازی همسر آتیلا حجازی همسر ناصر حجازی


ادامه مطلب ...