پنج کار که بهعنوان پدر یا مادر هرگز نباید انجام دهید؛
اگر میخواهید برای فرزند خود بهترین پدر و مادر دنیا باشید بهتر است برخی از اشتباهات رایج والدین در تربیت فرزندان خود را انجام ندهید.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ همه ما ایدههایی درباره رفتار با نوزادان و کودکانمان داریم؛ اما وظیفه والدین، آموختن درباره شیوههای تربیت کودکان است. یکی از مشکلات در تربیت کودک، غلبه باور عمومی بر یافتههای تحقیقی روانشناسان در رفتار والدین است. والدین به این دلیل که سالیان سال اغلب مردم به یک ایده تربیتی در رفتار با کودک اعتقاد داشتهاند، خود را به آن متعهد میدانند؛ در حالی که یافتههای تحقیقی جدید روانشناسان ممکن است از بیاعتباری یا حتی پرهزینه بودن آن رفتار حکایت کند. این پنج کار، نمونههایی از این ایدهها هستند که والدین در اغلب کشورهای دنیا از آن بهعنوان رفتارهای رایج در تربیت کودک استفاده میکنند؛ پنج کاری که اغلب روانشناسان بهخصوص روانشناسان کودک بر انجام ندادن آنها تأکید کردهاند. البته یادتان باشد برای اینکه رفتار شما خالی از این پنج مورد شود، به زمان نیاز دارید.
این پنج مورد همهٔ رفتارهایی نیست که شما بهعنوان یک والد ممکن است به اشتباه انجام دهید. رفتارهای بسیار زیاد دیگری نیز در تربیت اغلب والدین وجود دارد که نیاز به اصلاح دارد؛ اما این پنج مورد مهمترین آنهاست که بیشتر والدین از آنها استفاده میکنند.
چند وقت پیش در خبری اعلام شد، مادری که فرزند ۳سالهاش را پیش خود خواباند، بر اثر افتادن روی کودک موجب خفگی او شد. این اتفاق وحشتناک است. اما توصیه اکید روانشناسان برای اجازه ندادن به کودک برای خوابیدن پیش والدینش تنها به دلیل این پیامدها نیست. دلایل روانشناختی و تربیتی بسیار زیادی نیز در این باره وجود دارد. یکی از مهمترین این دلایل، استقلال نیافتن کودک خواهد بود. البته یکی از مهمترین موارد که باید مورد توجه قرار دهید، این است که منظور از این بچهها، کودکان بالای دو سال هستند. کودکان زیر دوسال باید در تختی که کنار تخت والدینشان قرا دارد بخوابند تا در صورتی که خطری آنها را تهدید کرد، بتوانند سریع واکنش نشان دهند. بنابراین یادتان باشد که اگر فرزند بالاتر از دو سال شما تمایل به خوابیدن پیش شما را دارد، بعد از مدتی به تنها خوابیدن عادت خواهد کرد. فقط شما باید این مسئله را بخواهید.
دکتر مارتین سلیگمن، روانشناس مشهور معاصر، معتقد است غذا دادن به بچهای که خودش میتواند غذا بخورد، تنها موجب درمانده شدن او و زود جازدن و خستگی در برابر مشکلاتی میشود که در بزرگسالی تجربه میکند. این تنها ادعایی روانشناسانه نیست و نتیجه تحقیقات زیاد این روانشناس بزرگ آمریکایی است. وقتی شما به کودکتان غذا میدهید، به او این پیام را میدهید که خودش توان این کار را ندارد. برخی از والدین ادعا میکنند که اگر این کار را نکنند، فرزندشان غذا نمیخورد. پاسخ سلیگمن را بخوانیم: «این فقط یک پیشبینی از رفتاری است که ما تنها گوشهای از آن را دیدهایم. والدینی که معتقدند در صورتی که به بچهشان غذا ندهند او غذا نمیخورد، آیا تا به حال برای چند روز این کار را امتحان کردهاند؟ یا تنها در یک یا دو موقعیت که با این ادعای کودکشان مواجه شدهاند، جا زدهاند و دوباره خودشان وظیفه غذادادن را به عهده گرفتهاند؟» سلیگمن میگوید: «در این رابطه باید کمی سخاوتمند باشید و نگران هدررفتن غذا یا کثیف شدن میز یا فرشتان هم نباشید. این هزینه آموزش خودکنترلی به کودکان است.»
وقتی پدر و مادری از شیطنتهای کودکشان در خانه خسته میشوند، بهدنبال یک بچهخفهکن میگردند! در سالهای اخیر این بچهخفهکن، تماشای تلویزیون یا استفاده از بازیهای کامپیوتری است. این واکنش در برابر شیطنتهای کودک بههیچعنوان درست نیست. وقتی مدام این اتفاق رخ میدهد، کودکتان یاد میگیرد که هر وقت بخواهد تلویزیون تماشا کند یا بازی کند، باید شیطنت کند. بازیهای کامپیوتری و تماشای تلویزیون که به این صورت انجام میگیرد نیز معمولاً از کنترل لازم خارج شده و مسائلی پیش میآورد که روانشناسان بهعنوان خطرات استفاده زیاد از این وسایل ذکر کردهاند.
مادران و پدران بسیار زیادی وجود دارند که در موقع تربیت فرزندشان به او مدام یادآوری میکنند که مادربزرگ یا پدربزرگشان در تربیت آنها اعتقاد داشته که باید فلان کار را انجام داد یا اینکه عمو یا خاله او اعتقاد دارد که ما تو را زیادی لوس کردهایم و از این قبیل اظهارنظرها. طبیعتاً با تکرار چنین نقلقولهایی نهتنها به هدفتان که اصلاح رفتار کودک است نمیرسید، بلکه او را نسبت به خودتان بیاعتماد میکنید، زیرا به او یادآوری میکنید که نمیتوانید به صورتی مستقل رفتار کنید و او را هم نسبت به این افراد متنفر میکنید.
برخی اوقات که کودکتان اشتباهی انجام میدهد، واقعاً لازم است به جای تلاش برای کنترل بچهتان، خودتان را کنترل کنید. این بدان معناست که برای یک لحظه به خودتان القا کنید کودکتان متعلق به فرد دیگری است نه متعلق به شما. بنابراین گامی به عقب بردارید و واکنشی را که بیشتر مؤثر است در نظر بگیرید. راهحلهای زیادی وجود دارد. اما اگر خونسرد نباشید، هیچیک را نخواهید یافت.
اغلب والدین می دانند روش های کاربردی آنان چندان تاثیری ندارد ولی این آگاهی ، آنان را از به کارگیری روش هایشان بازنمی دارد. به همین علت در اینجا اشتباهات والدین در رفتار با فرزندشان را مورد بررسی قرار می دهیم.
بی تاثیر بودن روش های به کار گرفته شده در شناخت اولین قدم در راه بهبود، بسیار حائز اهمیت است. به همین علت اشتباهات والدین در رفتار با فرزندشان را مورد بررسی قرار می دهیم.در این مقاله به 10 اشتباه رایج تربیتی که والدین آنها را به کارمی بندند اشاره کرده ایم.
سرزنش:
شما فرزند خود را بابت رفتارش سرزنش می کنید. مثلا «تو که هنوز اتاقت را مرتب نکرده ای!» یا «تو که دوباره خواهر کوچکت را اذیت کردی!» گاهی این سرزنش ها جای خود را به جمله های حقارت آمیز می دهند. مثلا «این رفتار تو واقعا دوستانه نیست!» آیا فرزند شما بعد از شنیدن چنین سرزنش هایی، رفتار خود را تغییر داده است؟ شما دقیقا همان کاری را به کودک خود می گویید که در آن لحظه انجام می دهد؛ در صورتی که فرزند شما کاملا به عمل خود واقف است.
تنبیه بدنی:
آیا شما هم تا به حال اختیار خود را از دست داده اید؟ آیا تا به حال اثر دست خود را روی صورت یا بدن فرزند خود دیده اید؟ آیا تا به حال فرزندتان را حسابی کتک زده اید؟ تقریبا همه ما حداقل یک بار، دانسته یا ندانسته، کودک خود را به گونه ای تنبیه بدنی کرده ایم. درک چگونگی اثر تنبیه بدنی روی کودکان، بسیار آسان است. کودکانی که مرتب از والدین خود کتک می خورند، بعد از مدتی حساسیت شان در برابر درد کاسته می شود.
کودکانی که کتک می خورند، همانند دیگر رفتارهای خصمانه والدین، اغلب حس انتقامجویی در آنان قوی می شود. در ضمن نباید فراموش کرد که کودکان هر آنچه از ما می آموزند، به فرزندان خود منتقل می کنند. هر ضربه ای که به فرزندتان وارد کنید، ضربه ای به ارتباط شما و فرزندتان وارد خواهد آمد. تنبیه بدنی تحقیرآمیز و به کارگیری آن در راه تربیت کودکان، کاملا نامناسب است.
نادیده گرفتن رفتارهای مطلوب: بعضی از کودکان مشکلات رفتاری زیادی دارند؛ زیرا والدینشان بسیار کم به رفتارهای خوب آنان توجه می کنند و آنان را مورد تشویق قرار می دهند؛ ولی هر بار کار اشتباهی از آنان سرمی زند، بشدت مورد مواخذه قرار می گیرند. اگر رفتار شایسته کودک مورد بی توجهی و بی مهری قرار گیرد، در آینده رفتارهای پسندیده کمتر از او سر می زند.
ترور شخصیت:
هنگامی که والدین روی فرزندان خود اسم می گذارند و آنان را با همان اسامی صدا می زنند، ممکن است مشکلات عاطفی و رفتاری در کودکان ایجاد کنند. کودکان نسبت به این مساله خیلی حساس هستند؛ مثلا هنگامی که والدینشان آنان را احمق، کودن، گیج، خرفت، خنگ، پروفسور، مزاحم و... صدا می زنند.
گاهی اوقات والدین از این القاب برای ترور شخصیت کودک استفاده می کنند، ولی ممکن است گهگاه بدون این که منظور خاصی داشته باشند، از این القاب استفاده کنند. این لغات ممکن است منعکس کننده خشم پدر یا مادر نسبت به کودک باشد، اما معمولا نه تنها باعث بهبود اوضاع نمی شود؛ بلکه آن را وخیم تر نیز می کند.
تسلیم:
والدین تسلیم را می توان والدین لوس کننده هم نامید. این دسته از والدین هیچ محدودیتی قائل نمی شوند و محدودیت هایی را که در نظر می گیرند غالبا لغو می کنند. فرزندان این گونه والدین بدون داشتن خطوط راهنمایی معین بزرگ می شوند. والدین به آنچه کودکان می خواهند، تسلیم می شوند.
ما اغلب این قبیل کودکان را با صفت لوس توصیف می کنیم. کودکانی که هیچ گونه محدودیتی برای آنها منظور نمی شود، ممکن است در برخورد با دیگران دچار مشکل شوند
بزرگنمایی:
یک امر عادی و ساده را به صورت مساله ای پیچیده در می آورید و فکر می کنید اگر فرزندتان این طور عمل نکند، آن غذا را نخورد، یا کمی تب داشته باشد، دیگر دنیا به آخر رسیده است. دائم دست و پایتان می لرزد. خودتان تمام کارهای بچه را انجام می دهید، به جزئیات کارش دخالت می کنید و دیگر فکر نمی کنید بچه باید مستقل بار بیاید.
فرزند انسان موجود عجیب و غریبی است. پدر و مادری که زیاده از حد از بچه ها حمایت می کنند، بیش از حد از آنها مواظبت می کنند و حاضر نیستند بچه شان به هیچ قیمتی طعم ناکامی و ناراحتی را بچشد و مرتب مثل یک نوزاد با او رفتار می کنند، فرزندشان برای رویارویی موفقیت آمیز با زندگی تجربه کسب نمی کند و بزرگ هم که شد، حاضر نیست کمترین مسوولیتی به عهده بگیرد.
انتظارات بیش از حد:داشتن انتظارات منطقی از کودکان بستگی به سن و میزان رشد آنان دارد. والدینی که از فرزندان خود خواسته های زیادی دارند که بیش از توان آنان است، با مقاومت و حتی گاهی با تنفر کودکانشان مواجه می شوند. به عنوان مثال اگر دنبال دردسر می گردید، از کودک 3 ساله ای بخواهید بدون کمک گرفتن از دیگران اتاق به هم ریخته ای را مرتب کند.
اگر چنین کنی، چنان خواهیم کرد! رشوه دادن نیز همانند روش های دیگر قطعا با شکست مواجه خواهد شد؛ روشی که در آن بوضوح به کودک گفته می شود که اگر کاری را بکند (یا نکند) پاداشی دریافت خواهد داشت.
«اگر با برادر کوچک خوب رفتار کنی، تو را می برم سینما.»
«اگر شعر را حفظ کنی، تو را می برم مسابقه فوتبال.»
این نوع برخوردهای شرطی ممکن است طفل را وادار کند برای به دست آوردن یک هدف آنی، کاری را انجام دهد، ولی بندرت باعث کوشش مداوم کودک خواهد شد. حرف های ما به او القاء می کند به قابلیت او شک داریم. اشکالات اخلاقی زیادی درباره پاداش هایی که به صورت رشوه استفاده شوند، وجود دارد.
بسیار مفیدتر و لذتبخش تر است که جایزه را بدون این که آن را از قبل اعلام کنیم و کاملا بدون انتظار کودک به او بدهیم. جایزه باید نشانگر شخصیت و قدردانی ما باشد.
تهدید:
«اگر یک بار دیگر دوستت را اذیت کنی، یک کتک مفصل می خوری.» «صد بار بهت گفتم سنگ پرت نکن، اگر یک بار دیگر این کار را تکرار کنی من می دانم با تو. دیگر کمربند را می آورم.»، «صبر کن تا بابا بیاید خانه.» هنگامی که کودک بارها تهدیداتی از والدین خود می شنود، ولی بندرت عواقب کار بد خود را می بیند، باید گفت تهدید به تنبیه کردن مبدل به روشی نامناسب و بی حاصل برای مهار رفتار کودک می شود.
گاهی اوقات این تهدیدها حتی به کودکان این جرات و شهامت را می دهد تا پدر و مادر خود را در آن محدوده امتحان کند و صبر و تحمل آنان را بسنجد.
مشاجره:
هر کودکی نیاز به امنیت روانی دارد و والدین موظف هستند این نیاز را برای کودک تامین کنند. روش هایی از قبیل عیبجویی، لجبازی، سرزنش، داد و فریاد، بددهنی و مشاجره با کودک موجب می شود کودک احساس ناامنی کند و دچار اضطراب شود. به کار بردن این روش ها موجب می شود احترام متقابل بین شما و فرزندتان از بین برود و والدین اقتدار خود را از دست بدهند
مرجع : تسنیم
با کودک بازی رازداری کنید
نقش
بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات بسیار مهم و جدی بدانید. در قالب بازی،
با آرامش، میتوانید به کودک اطلاعات بدهید و رازداری را به او بیاموزید،
مثلا چیزی را در مکانی پنهان کنید که فقط شما و کودک مطلع باشید، سپس از
کودک بخواهید در مورد آن به کسی چیزی نگوید چرا که این یک راز است. اگر
کودک توانست چند ساعت به کسی چیزی نگوید او را تشویق کنید و بگوئید: «آفرین
بر تو که توانستی این راز را به خوبی حفظ کنی، این هم جایزه شما (جایزه
میتواند تشویق کلامی، اسباب بازی، رفتن به پارک، خرید بستنی و تنقلات،
رفتن به یک مهمانی و ... باشد)»
سنجیدگی رفتار فرزندتان را باور کنید
به
فرزندتان اعتماد داشته باشید و به او گوشزد کنید که میدانید و یقین
دارید که او بسیار باهوش است و میتواند در مواقع اضطراری بسیار خوب رفتار
کند.
همواره به یاد داشته باشید، هرگز شایسته نیست از ترس این که کودکتان ممکن است اطلاعات خانوادگی را فاش کند، او را در فقر اطلاعاتی نگاه دارید بلکه همواره در نظر داشته باشید که شرایط غیر قابل پیش بینی و اضطراری وجود دارد که مدیریت آن از دستتان خارج است. بیتردید آموزش کارهایی که نباید انجام شوند، بسیار سخت است زیرا ضمیر ناخوداگاه کلمات منفی مانند «نکن و نگو» را به خوبی نمی تواند تجزیه و تحلیل کند، بنابراین برای آموزش هرگز نباید از افعال منفی استقاده کنید مثلا به جای کاربرد جملات منفی مانند «من مطمئنم که مثل همیشه این بار هم نمی توانی جلوی زبانت را نگه داری یا عادت به خبرچینی داری و همیشه حرف نسنجیده میزنی» و... بهتر است به کودکتان بگوئید:«من میدانم اگر کسی راجع به خانواده از تو سوال کند، به او خواهی گفت: من اطلاعات زیادی ندارم، بهتر است از مامان و بابام بپرسید».
نیاز به جلب توجه او را اقناع کنید
برخی
از کودکان برای جلب توجه دیگران بخصوص والدین شان اقدام به افشای راز
میکنند، در حالی که هرگز هدفشان آبروریزی و یا انتقام از پدر و مادرشان
نیست، درچنین شرایطی بهتر است برای کسب اعتماد به نفس و جلب توجه از طریق
مثبت این کودکان تلاش نمود. اگر به کودک هنرهای مثبت چون توانایی ورزش،
نقاشی، داستان گویی و... را یاد بدهید، هیچ گاه او این انگیزه را پیدا نمی
کند که از طریق منفی توجه دیگران را به خود جلب کند. از سوی دیگر توجه به
کودک در زمانها و مکانهای مختلف باعث خنثی شدن انگیزه منفی جلب توجه از
طریق افشای راز میشود.
کودک را تحقیر نکنید
مراقب
حفظ آبروی کودک هنگام خبر چینی باشید، هرگز کودک را بخاطر این رفتار
ناپسندش، تهدید، توبیخ، تحقیر و تنبیه فیزیکی نکنید. تمامی این حرکات باعث
میشود کودک کینهتان را به دل بگیرد و بخاطر انتقام هم شده، این رفتارش
را شدت دهد.
از دیگران کمک بخواهید
از
اطرافیان خود خواهش کرده و به آنها سفارش کنید وقتی کودکتان افشای راز
میکند، او را تحویل نگیرند و به حرفهایش گوش ندهند. اگر کودک جایی برای
این کار پیدا نکند، حتما برای ترک آن تشویق میشود.
با او صحبت کنید
اگر
پیش کودک خود اعتبار و ابهتی دارید، بهتر است بعد از ارتکاب این خطا، در
زمانی مناسب و در یک مکان خلوت، بدون عصبانیت و از سر دلسوزی و نصحیت، با
کمال احترام و صمیمیت در مورد احساسات و نگرش خود راجع به این رفتار کودک
صحبت کنید. مثلا به او بگوئید: از کار دیروزش بسیار دلخور و ناراحت هستید،
و در صورت تکرار آن ممکن است چند ساعتی با او حرف نزنید.
کودک را تنبیه کنید
حواس
تان باشد به هنگام ارتکاب خطا به کودک نگویید:«دیگه مامانت/بابات نیستم،
دیگه دوست ندارم، دیگه از چشمم افتادی و...» تمامی این جملات امنیت روانی
کودک را تهدید میکند.
شخصیت کودک را از رفتار کودک جدا کنید، هیچ گاه از خود کودک ابراز تنفر و ناراحتی نکنید بلکه بهتر است از کار زشت او ابراز انزجار و تنفر کرده و تنبیه و توبیخش کنید. مثلا بگویید:«من تو را خیلی دوست دارم ولی از این کارت خیلی ناراحت شدم چون راز خانه را پیش خالهات گفتی، بسیار دلگیر شدم».
اگر کودک همچنان به ارتکاب این عمل زشتش ادامه داد، تنبیه به شیوه محروم سازی را در مورد او اجرا کنید. به او بگویید:«چون دیروز این کار زشت را انجام دادی و راز خانه را برای دیگران تعریف کردی، تا دو روز حق نداری بازی رایانه کنی»؛ بدون پرخاش و عصبانیت بازیهای او را از مقابل چشمانش بردارید، سعی کنید مرعوب گریه و التماسهای بسیارش نشوید، با مهربانی با او مخالفت کنید و قاطعانه به او بگوئید:«قبلا به تو هشدار داده بودم، چون گوش به حرف ندادی، این محرومیت میشود نتیجه کارت!
حضور موثر و مشارکت پدر در امور تربیتی باعث میشود کودک پدر را صاحب قدرت بداند و به او تکیه کند. وقتی پدر کنار میکشد یا کنار گذاشته میشود، ناخودآگاه این تصور برای کودک ایجاد میشود که پدرش ضعیف است و از پس کارها برنمیآید.
مادر و پدر هیچیک نمیتوانند به تنهایی و بدون همکاری دیگری کودک سالمی را بار بیاورند. کیانینژاد، روانشناس میگوید: پدر و مادر هر کدام ویژگیهایی دارند که حذفشان باعث میشود همهچیز به خوبی پیش نرود و به اصطلاح یک جای کار بلنگد.
اگر شما هم تصور میکنید با تمام وقت مادری کردن و حذف پدر از گردونه تربیت و وقتگذرانی با کودک، همه دینتان را به کودک خود ادا کردهاید، بدانید با این تصور چقدر به فرزندتان آسیب میرسانید.
با هم هماهنگ باشید
مرد
و زنی که از یکدیگر جدا شدهاند و کودک یکی از آنها را هفتهای یکبار
میبیند، به مصلحت تربیت کودک باید در امور فرزندپروری با یکدیگر تعامل
صحیحی داشته باشند؛ مثلا اگر کودک پیش مادر زندگی میکند، از پدر خواسته
شود در همان یک روز که از کودک نگهداری میکند به اصول تربیتی مادر وفادار
باشد؛ یعنی اگر بچه عادت دارد هر شب ساعت 9 بخوابد، این نکته در آن یک شب
پیش پدر هم رعایت شود. در صورتی که کودک از حضور یکی از والدین محروم شده
است، ارتباط با بستگان نزدیک و همجنس کودک و بزرگسالان همجنس او، تاثیر
بسیار خوبی بر تربیت و رشد او میگذارد؛ مثلا برای یک پسر حضور دایی، عمو
و پسرهایشان و برای یک دختر معاشرت با خاله، عمه و دخترهایشان میتواند
از نظر احساسی تا حد کمی خلأهای او را جبران کند.
چرا پدرها در تربیت مشارکت نمیکنند؟
کودکانی
که همزمان نمیتوانند حمایت پدر و مادر را داشته باشند به دو گروه گفته
شده محدود نمیشوند. در حالت سوم هر دو والد زنده هستند و با هم زندگی
میکنند ولی یکی از آنها دخالتی در تربیت فرزند ندارد. معمولا این پدرها
هستند که به اجبار یا اختیار مشارکتی در فرزندپروری ندارند درحالیکه حضور
موثر پدر در فرزندپروری باعث میشود کودک تربیت سالمتری داشته باشد.
علاوه بر این حضور پدر در تربیت فایده مهم دیگری هم دارد؛ اینکه کودک به
این وسیله ارتباط بهتری با پدر برقرار کرده و به او تکیه میکند. مادرانی
که در مسیر سرنوشتساز تربیت کودک به هر دلیلی پدر را حذف میکنند،
ناخواسته به کودکشان آسیب میرسانند. پیش از هر چیز باید علت عقبنشینی
مشخص شود تا بر اساس آن راهکار متناسب با مشکل را بیابیم.
پدرهای بیمسوولیت
پدری
که وظایفش را بهدرستی انجام نمیدهد و نمیتواند آنطور که باید، از
کودک مراقبت کند، در این صورت مادر ترجیح میدهد فرزندش را دست چنین پدری
نسپارد تا کمتر آسیب ببیند. گاهی مساله چیزی بیش از بیمسوولیتی است و تنها
ماندن کودک پیش پدر برایش خطر دارد. پدرهایی که نمیتوانند خشمشان را
کنترل کنند و در حالت عصبانیت به اشیا و دیگران آسیب میزنند، قابل اعتماد
نیستند. علاوه بر این گاهی پدرهای ناسالمی هم هستند که کودک را آزار جنسی
میدهند. طبیعی است مادر برای حفظ جان و سلامت روح و تن کودک نهتنها
حاضر نیست پدر را وارد بازی کند بلکه ترجیح میدهد هرچه بیشتر از کودک
فاصله بگیرد.
چه باید کرد؟
اگر بیمسوولیتی شامل بیدقتی در یکی، دو مورد باشد، مادر میتواند در فضایی دوستانه، حساس بودن کودک را به پدر یادآوری کند و به اتفاق راهحلی برای این مشکل پیدا کنند اما اگر مادر میداند که پدر کودکآزاری میکند باید به نحوی او را راضی کند تا برای درمان به متخصص مراجعه کند. اگر هم راضی به درمان نشد، بهترین راه این است که کودک را با پدر تنها نگذارد.
مادرهای وسواسی
چه باید کرد؟
مادران
وسواسی باید بدانند هیچکس نمیتواند ادعا کند که دچار اشتباه نمیشود و
خود آنها هم ضعفهایی دارند و اشتباهاتی مرتکب میشوند. اولین اشتباه همین
نگاه غلط به تربیت فرزند است! راهکار ساده این است که مادر بدون اینکه به
همسرش انگ نابلدی بچسباند، با او صحبت و انتظاراتش را مطرح کند تا به یک
روش مشخص در تربیت فرزندشان برسند. همچنین بسیار مهم است که والدین همیشه
در پی مطالعه و کسب آگاهی در زمینه فرزندپروری باشند. کتابها و مقالات
بسیار زیادی در اینباره وجود دارد که بهراحتی قابل تهیه هستند. اگر کسی
نمیتواند مطالعه کند، در عوض میتواند از متخصص مشورت بگیرد یا در
دورههای فرزندپروری شرکت کند. نفس بالا بردن آگاهی میتواند این مشکل را
از بین ببرد.
مادرهای همهفن حریف
حتما
مادرانی را که بهتنهایی همه کارها را انجام میدهند، دیدهاید. اینها
مادرهایی هستند که دلشان میخواهد بهترین باشند و برای رسیدن به این هدف،
سخت تلاش میکنند. یک مادر کامل مرتب به خورد و خوراک کودک میرسد، او را
به مدرسه و کلاسهای مختلف میبرد و به خانه برش میگرداند، خریدها را
خودش انجام میدهد، برای اینکه کودک او را بهترین بداند وظایف طبیعی کودک
را انجام میدهد و اجازه نمیدهد خود کودک کمترین زحمتی بکشد حتی به جایش
فکر میکند و تصمیم میگیرد و خلاصه در رسیدگی به کارهای کودک و بهطور
کلی در فرزندپروری هیچ سهمی را برای پدر در نظر نمیگیرد؛ ضمن اینکه اگر
پدر هم اصرار به مشارکت داشته باشد، این اجازه را نمیدهد و سعی میکند او
را دور نگه دارد. این مادران چون میخواهند بهترین باشند (چه در نظر
دیگران و چه پیش کودک) حاضر نیستند مسوولیتها را با پدرها قسمت کنند.
چه باید کرد؟
لازم است مادران کامل بدانند این همه فشار آوردن به خود برای بهترین شدن، فایدهای ندارد. مادری برای کودکش بهترین است که در وهله اول حال خودش خوب باشد. مادری که همیشه به فرزندش رسیدگی میکند، برای او جذاب نخواهد بود. برای اینکه مادر جذاب و بهتری باشید، لازم است ساعاتی از روز را به امور شخصیتان اختصاص دهید. همسرتان را فراموش نکنید و برای با هم بودن زمان بگذارید. اگر همسرتان را در تربیت فرزند شریک کنید و مسوولیتهایی را هم به او بسپارید، برای انجام همه این کارها فرصت خواهید داشت.به بابای جدید سلام کن
بسیاری از افرادی که بعد از فوت همسر یا طلاق دوباره ازدواج میکنند، برای پر کردن خلأ عاطفی و تربیتی کودک حاضر به ازدواج میشوند. واقعیت این است که هیچکس نمیتواند نقش پدر یا مادر از دست رفته را بازی کند و این جای خالی هرگز قابل پر کردن نیست. در صورت ازدواج مجدد مادر، مردی که وارد زندگی میشود صرفا همسر اوست و وظیفه تربیت کودک را ندارد.
به گزارش مهر، متن بیانیه شورای عالی نظام پزشکی به شرح ذیل است:
١- مجرای دخالت در امور پزشکی، درمانی و سلامت جامعه از نقطه نظر قانونی کاملا مشخص است و وزارت بهداشت، متولی اصلی حفظ و حراست از سلامت جامعه بوده و فارغ التحصیلان رشته های زیرمجموعه وزارت علوم مانند تربیت بدنی خصوصا در مقاطع تحصیلات تکمیلی تربیت بدنی و علوم ورزشی، در صورتی که فاقد تحصیلات پایه پزشکی و حرف وابسته مانند فیزیوتراپی بوده و فاقد شماره نظام پزشکی نیز باشند و از آنجا که پروانه فعالیت خود را از وزارت بهداشت و یا نظام پزشکی نیز دریافت نمی کنند، لذا مجاز به هیچ گونه دخالت مستقل در امور درمانی و پزشکی، توانبخشی و تغذیه و انجام تبلیغات در حیطه سلامت جامعه و همچنین معاینه و پذیرش و درمان بیماران و پوشیدن روپوش سفید به عنوان خط قرمز فعالیت حرفه ای نبوده و صرفا تا حد پیشگیری از بروز بیماری و ناهنجاری های اسکلتی- عضلانی و در ارتباط با جمعیت سالم مجاز به فعالیت هستند.
۲- پذیرش دانشجو در برخی مقاطع تحصیلات تکمیلی تربیت بدنی و علوم ورزشی که در شرح درس و ماموریت های محوله دخالت های درمانی و سلامت محور و پزشکی دارند، مانند حرکات اصلاحی و آسیب شناسی ورزشی توسط وزارت علوم می بایست متوقف شده و تصمیم گیری در مورد لزوم ادامه و نحوه پذیرش دانشجو و شرح درس و سایر ضوابط آموزشی و حرفه ای و قانونی در اینگونه رشته ها توسط معاونت آموزشی وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی صورت گیرد.
۳- وظیفه نظارت بر هر گونه دخالت غیرمجاز در امور پزشکی و درمانی شامل مشاوره پزشکی و غذایی، معاینات پزشکی، ارایه خدمات درمانی در حیطه طب ورزشی، طب فیزیکی و فیزیوتراپی و سایر دخالت های درمانی خصوصا در مراکز تندرستی و حرکات اصلاحی و آسیب شناسی ورزشی و ارایه خدمات ماساژ بر عهده ادارات نظارت معاونت های درمان دانشگاه های علوم پزشکی سراسر کشور بوده و در صورت مشاهده هر گونه دخالت غیرمجاز در امور پزشکی و درمانی مستحق برخورد تعزیراتی و قضایی مناسب و پیشگیرانه است.
۴- وظیفه رصد هرگونه تبلیغات فاقد مجوز، غیرقانونی و گمراه کننده در حیطه سلامت توسط این گروه بر عهده سازمان نظام پزشکی است.
اگر میخواهید در آینده فرزند شما حس امیدواری را در تمام مراحل زندگیش داشته باشد باید همین امروز به فکر آن باشید و این حس را در او نهادینه کنید.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ شاید بسیاری از ما دوران جوانی را دورهای میدانیم که ارتباط تنگاتنگی با بحث «امید» دارد. چرا که این دوران، زمانی است که انتظار داریم تا افراد امیدوارانه پیگیر اهداف خود باشند. از سویی زمانی که جوانان یک جامعه امیدوار به آینده باشند، آیندهٔ آن جامعه نیز تضمین شده است اما واقعیت این است اگر میخواهیم در دوران جوانی، فرزندانی امیدوار داشته باشیم، باید بذر امید را سالها قبل و در دوران کودکی در دل آنها کاشته باشیم. اما چه طور میتوانیم کودکانی امیدوار تربیت کنیم تا خیالمان از آینده آنها نیز آسوده باشد؟
یکی از مهمترین نظریهپردازان روانشناسی امید، چارلز اسنایدر است. او امید را دارای سه سازه تعریف میکند؛ «اهداف» و «قدرت اراده» و «قدرت گزینهها». در واقع فرد امیدوار، کسی است که اهداف مشخصی دارد و با دقت اراده و در نظر داشتن قدرت گزینهها آن اهداف را دنبال میکند. اما منظور از این سه سازه چیست؟
اولین سازه امید «داشتن اهداف» است. البته افراد امیدوار و ناامید ممکن است در داشتن اهداف با هم تفاوت چندانی نداشته باشند، چرا که افراد ناامید نیز ممکن است به دنبال اهدافی در زندگی باشند، هر چند در بسیاری از واقع اهداف در این گروه از افراد مشخص و دقیق نیست. اما به هر صورت دو سازه بعدی میتواند تفاوت این دو گروه از افراد را به خوبی روشن کند. منظور از «قدرت اراده»، داشتن انرژی و توان برای پیگیری اهداف است. به صورتی که فرد به راحتی دست از اهداف خود برنداشته و زود دست از خواستههای خود برندارد. «قدرت گزینهها» نیز به این نکته اشاره دارد که برای رسیدن به یک هدف همیشه بیش از یک مسیر وجود دارد. اگر راهی را امتحان کرده و شکست خوردیم، اطمینان به اینکه هنوز راههای بسیار دیگری برای امتحان وجود دارد، میتواند نشان دهنده باور ما به قدرت گزینهها باشد.
اگر میخواهیم کودکی امیدوار داشته باشیم باید تلاش کنیم تا این سه سازه را همزمان در او توانا سازیم. اگر قرار به توجه یکی از آنها باشد به احتمال زیاد با کودکی ناامید اما پرتوقع و یا کودکی سرگردان مواجه خواهیم شد که در بزرگسالی نیز موفقیت چندانی در زندگی خود کسب نخواهد کرد. اما چه طور میتوانیم هر کدام از این سازهها را در کودک خود تقویت کنیم؟
یکی از مهمترین پیشدرآمدهای داشتن هدف روشن، شناخت خود و علائق خود است. پس اگر میخواهید فرزندتان بتواند اهداف مناسبی برای خود انتخاب کند، باید موقعیتهایی را برای او فراهم کنید که او بتواند خودش را بشناسد. داشتن تجربیات متعدد یکی از نکات مهم در این بین است.
یکی از اشتباهاتی که بسیاری از والدین این روزها مرتکب میشوند انجام این قدم بدون اجرایی کردن قدمهای بعدی است. در واقع ما با بسیاری از کودکان، نوجوانان و حتی جوانانی روبهرو هستیم که توانستهاند تا حدی علائق خود را بشناسند و اهدافی نیز برای خود تعریف کردهاند اما چون قدرت اراده و قدرت گزینهها در آنها پرورش نیافته است، آنها افرادی پرتوقع از والدین، اطرافیان و جامعه هستند و به دلیل آنکه بسیاری از آنها به اهداف خود نمیرسند دیگران را دائم سرزنش میکنند. پس یادتان باشد کشف استعدادها و علائق هر چند اهمیت بسیاری دارد و کمک خوبی برای تعریف اهداف است اما همهٔ کار نیست. اما در رابطه با شناخت استعدادها و یا علائق یادتان باشد که تنها راه برای این موضوع، فرستادن کودک به کلاسهای متعدد و البته گرانقیمت نیست. گاهی تنها همراه کردن کودک با خود در موقعیتهای مختلف اجتماعی و آشنایی با مشاغل و موقعیتهای مختلف میتواند به او کمک کند تا علائق خود را بشناسد.
برای داشتن قدرت ارادهای بالا چند عامل باید در کودکان ما تقویت شود. داشتن اعتماد به نفس و تابآوری دو مورد مهم و موثر در داشتن قدرت ارادهٔ بالاست. یادتان باشد داشتن اعتماد به نفس بالا بیش از این که نیازمند فعالیتهایی برای تقویت آن باشد، نیازمند خودداری از انجام کارهایی است که به اعتماد به نفس کودکان آسیب میزند. به زبان دیگر همهٔ کودکان ابتدا به ساکن اعتماد به نفس بالایی دارند، در غالب اوقات این ما به عنوان والدین و یا نظام آموزشی هستیم که با برخوردهایی نادرست، به اعتماد به نفس آنها آسیب میزنیم. کارهایی چون توهین، تمسخر، سرزنش و ایراد گرفتنهای افراطی، مقایسه آنها با دیگران، تاکید بر نقاط ضعف بچهها و به رخ کشیدن شکستهای آنها بخشی از این رفتارهای اشتباه است. پس اگر میخواهید کودکتان اعتماد به نفس خوبی داشته باشد، در قدم اول از رفتارهای اشتباهی که در بالا به آنها اشاره شد، دوری کنید.
اما جدای از اعتماد به نفس، کودکان برای داشتن ارادهای قوی برای پیگیری اهداف خود نیازمند تابآوری در مقابل مشکلات نیز هستند. تابآوری به آنها کمک میکند تا با تجربه اولین شکست دست از تلاش برندارند. اما چهطور میتوانیم این موضوع را در کودک خود تقویت کنیم. یکی از سادهترین، ارزانترین و البته موثرترین روشها در این زمینه برای کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان، خواندن کتاب است! در سنین پایینتر خواندن کتابهای تخیلی مناسب میتواندبه بچهها نشان دهد که شخصیتهای این کتاب-ها در زمان مواجه شدن با مشکلات به راحتی دست از کار نکشیده و به تلاش خود ادامه دادهاند تا به اهداف خود برسند. در سنین بالاتر نیز خواندن کتابهای سرگذشت و یا خاطرات افراد موفق یکی از منابع خوب برای تقویت این موضوع است. بسیاری از ما با خواندن سرگذشت دیگران و نوع برخورد آنها با شکستها متوجه میشویم که با یک شکست نه دنیا به آخر رسیده و نه انرژی ما تمام شده، تنها کافی است دوباره بر هدف خود متمرکز شویم و کار را دوباره آغاز کنیم. اما آغاز دوباره همواره نیازمند در نظر داشتن روشهایی جدید و گزینههایی نو است؛ این جاست که سازه سوم در امید یعنی قدرت گزینهها مطرح میشود. اما چهطور میتوانیم قدرت گزینهها را در کودکان خود تقویت کنیم؟
در نظر داشتن گزینههای متعدد برای رسیدن به هدف مشخص، ارتباط نزدیکی را خلاقیت دارد. اینکه کودکان بتوانند مسیرهای مختلفی را در نظر بگیرند و از این تصور اشتباه که تنها یک راه درست برای رسیدن به هدف وجود دارد، اجتناب کنند. اما چهطور میتوان تفکر خلاقانه را در کودکان پرورش داد. تقویت کنجکاوی در کودکان با ایجاد سوال در ذهن آنها و البته اجازه دادن به آنها برای طرح سوالات ذهنی، فراهم کردن موقعیتهایی که آنها بتوانند دست به آزمون و خطا بزنند و البته تمسخر نکردن بچهها بابت ایدههای متفاوتشان از جمله کارهایی است که ما به عنوان والدین برای تقویت خلاقیت آنها میتوانیم انجام دهیم.
اما شاید مهمتر از همهٔ این فعالیتها لازم باشد خود ما تغییر کنیم. چرا که در بسیاری از مواقع خود ما نیز دچار این تفکر اشتباه هستیم که تنها یک راه درست برای رسیدن به هدفی وجود دارد. در واقع اگر ما تغییر کنیم، غیرمستقیم به فرزندمان نیز اجازه دادهایم که قدرت گزینهها را در نظر داشته باشد. اگر ما به چنین نقطهای رسیده باشیم آن وقت در زمانی که کودکمان در انجام فعالیتی شکست میخورد، در عوض گفتن اینکه «واقعاً بیعرضهای!»، «بهت گفتم این راه درست نیست!»، «وقتی توان انجام کاری رو نداری چه اصراری داری این قدر خودت رو اذیت کنی؟» به احتمال زیاد خواهیم گفت «به نظرت چه کارهای دیگهای میتونی انجام بدی که به خواستهات برسی؟» و این سوالی است که کودکان امیدوار همیشه برای آن پاسخهای خوبی دارند!
فارس: امیر آرام اظهار داشت: بر اساس تحقیقات میدانی "واشنگتن پست" از هر 200 نفر که از طریق قرص و رژیم های سخت غذایی تصمیم به لاغری می گیرند، تنها 10 نفر موفق به کاهش وزن می شوند و از این تعداد فقط یک نفر به لاغری پایدار می رسد، درحالی که روشهای نوین کاهش وزن بر تربیت ذهن تاکید می کنند.
وی تصریح کرد: چربی اندوزی نتیجه جنگ با طبیعت بدن و بی توجهی به سیگنال های گرسنگی جسمی است، بدین ترتیب که اگر به جای پاسخگویی به نیازهای غذایی به آن بی توجه باشیم، طبیعت هوشمند بدن آن را به عنوان یک تهدید قلمداد می کند و برای بقاء به شدت به دنبال جذب انرژی است و با اولین غذای هرچند کم، اقدام به جذب کالری بصورت سلول های چربی کلیگوژن می کند.
این روانشناس ادامه داد: ذهن انسان میتواند، منشا رقمخوردن اتفاقات عظیمی باشد که قابلیت تغییر در برخی عادت های غلط را دارد؛ از آنجایی که بدن از طریق ذهن انسان قابل کنترل است می توان با تربیت ذهن بر تغذیه و عادت های غلط غذایی فائق آمد.
وی با اشاره به اینکه بسیاری اضافه وزن ها ریشه در پرخوری هیجانی دارد، افزود: پرخوری هیجانی به دلیل گرسنگی و نیاز بدن به انرژی نیست بلکه این پدیده نوعی پناه آوردن به غذا برای کسب آرامش است به همین دلیل هنگام احساس خستگی، تنهایی، خشم، ناامیدی، افسردگی، عصبانیت و یا ناآرامی نباید به غذا خوردن پناه آورد.
وی که در طول پنج سال اخیر تحقیقات میدانی را پیرامون رابطه روحیات افراد در تغذیه مورد مطالعه قرار داده است افزود: بر اساس تحقیقات صورت گرفته، 75 درصد از پرخوری های خارج از کنترل، نوعی پاسخ به واکنش های هیجانی روان انسان است.
آرام ادامه داد: پیش از هر کاری باید ذهن خود را برای لاغر شدن و کاهش وزن آموزش داد، اگر ذهن، سالم زیستن و سالم غذا خوردن را بیاموزد و سلامتی به ملکه ذهن تبدیل شود، آنگاه محال است که ذهن دربرابر خوشمزهترین غذاها نیز وسوسه شود، زیرا جنبه عقلانی مغز مانع از آن میشود که فرد به خود آسیب برساند همانطور که اکنون مغز و ذهن به طور ناخودآگاه مانع از آن میشود فرد، یک وعده غذایی که از فاسد بودن آن آگاه هستید را بخورد.
وی در پایان تأکید کرد: در واقع کاهش وزن و لاغر شدن با تغییر روانی شروع میشود، تغییری که سپس دامنهاش به ایجاد تغییر در عادات غذایی و سبک زندگی هم کشانده میشود و این درحالی است که قرص های لاغری و رژیم های سخت نه تنها کمکی به کاهش وزن نمی کند بلکه باعث بروز مشکلات متعددی در بدن می شود.
اگر از نظر کودک آن کار ارزش داشته باشد، او آن را انجام خواهد داد ولو اینکه میداند تنبیه بدنی خواهد شد. اما اگر به جای تنبیه بدنی، شما یکی از مزایا را از فرزندتان بگیرید، او به بالا رفتن هزینه اعمالش پی خواهد برد و از انجام دوباره آن عمل پرهیز خواهد کرد. به فرزندتان بگویید که اگر او رفتار خود را اصلاح کند، مزایا دوباره به او باز خواهند گشت.
نادیده گرفتن
گاه
علت کتک زدن از سوی والدین، اذیت و عصبانی شدن آنها از رفتار فرزندشان
است. اما توجه داشته باشید که در چنین مواقعی، نادیده گرفتن موثرتر از
عکسالعمل نشان دادن است. نادیده گرفتن برخی رفتارهای غلط کوچک اشکالی
ندارد.گاه واکنش در برابر این رفتارها موجب تشدید آنها خواهد شد. البته این
بدین معنا نیست که شما نباید در قبال رفتارهای خطرناک فرزندتان
عکسالعملی نشان دهید. اما لازم نیست که به هر رفتاری که فرزندتان برای
جلب توجه انجام میدهد توجه کنید.
اگر کودک تلاش میکند با بهانه گیری و جیغ و فریاد توجه شما را به خود جلب کند، به او توجه نکنید. در عوض بعد از چند دقیقه به او توضیح دهید که او میتواند خواستههای خود را به شما بگوید و شما حرفهای او را میشنوید.
آموزش مهارتهای جدید
یکی
از مشکلات کتک زدن این است که مهارتهای جدیدی به کودک آموزش نمیدهد.
برای مثال اگر فرزند شما خواهر یا برادر کوچکش را کتک زد و شما نیز متعاقبا
او را کتک زدید، مهارت حل مسئله را به او یاد ندادهاید.
کودکان باید از همان دوران کودکی برخی مهارتهای پایه نظیر مهارت حل مسئله و کنترل احساسات را فرا بگیرند. اگر این مهارتها از جانب والدین به کودک آموزش داده شود، بسیاری از سوء رفتارها از بین خواهد رفت.
پاداش
به
جای اینکه فرزندتان را به خاطر یک رفتار بد کتک بزنید، به او برای
رفتارهای خوبش پاداش دهید. تقویت رفتارهای خوب، رفتارهای بد را سریعتر از
بین میبرد.
میتوانید هرازگاهی فرزندتان را با پاداشی غافلگیر کنید تا بدین وسیله انگیزه او در اصلاح رفتارهایش افزایش یابد. پاداش باعث میشود کودک بر رفتارهایی که باید انجام دهد تمرکز کند نه رفتاری که موجب کتک خوردن او میشود.
تعریف و تمجید
به
رفتارهای مثبت فرزندتان در طول روز دقت کنید. با دیدن هر یک از آنها، از
فرزندتان تعریف و تمجید کنید. برای مثال اگر او در حال بازی مسالمتآمیز
با خواهر یا برادرش است، این نکته را به او بگویید و از او تشکر کنید.
توجه خود را بر رفتارهای مثبت او متمرکز کنید. بدین ترتیب رابطهای مثبت
بین شما و فرزندتان شکل خواهد گرفت و کودک نیز برای تکرار رفتارهای خوبش
تلاش بیشتری خواهد کرد.
بیتوته
پینوشتها:
1- یا به تعبیر قدیم آن، دوره غذا دادن یا Nourriture.
2- Infans.
3- Placentaire.
4- Virchow.
5- Spinal.
6- G.Duhamel.
7- Gesell.
8- Lallation.
9- Watson.
10- Sympathie.
11- H. Wallon.
12- Sigismund.
13- Individualité.
14- Phonème.
15- Onomatopée.
16- H.Delacroix.
17- Lucrèce.
18- Fauré.
19- Liliput.
20- Régulation.
21- Maturation.
22- Pichon.
23- Spitz.
24- Hospitalisme.
25- دستم بگرفت و پا به پا برد *** تا شیوهی راه رفتن آموخت
«ایرج میرزا».
26- Péguy.
27- Ombredane.
28- Intelligence verbale.
29- Système.
30- Gesell.
31- Ch. Buhler.
32- Baby test.
33- Learning.
34- .Biotype.
پینوشتها:
1- Affirmation de soi.
2- Bernfeld.
3- Médici.
4- Homburger.
5- Guillaume.
6- Interjection.
7- Identifcation affective.
8- Inconscience.
9- J.piaget.
10-Global.
11- Anthropomorphisme.
12- ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تونانی به کف آری و به غفلت نخوری.
13- Syncrétisme.
14- Egocentrisme . اما در ترجمهی این کلمه خودمداری را بیش از خودبینی یا خویشتن بینی میپسندیم زیرا خودبینی مفهومی اخلاقی اســت و بهتر اســت در ترجمه Egoisme به کار رود. پیاژه اصرار دارد که این دو مفهوم را به هم نیامیزند زیرا در این مرحله هنوز کودک به آنچه میکند خودآگاه نیست تا خودبینی که مستلزم تمیز خویشتن از دیگران و ترجیح خود بر ایشان اســت در مورد او به کار رود. مترجم.
15- Précatégoriel.
16- A.Rey.
17- Structure.
18- Chateau.
19- Omnimum.
20- Pan.
21- Faune.
22- Animiste.
23- مرحلهی دوم تربیت درست همان اســت که من پیشنهاد کرده ام آن را چنان که در داستان آمده اســت سن بزغاله پا (Chevre-Pied) بنامند.
24- Egocentrisme.
25- Empathie.
26- Borst.
27- Stern.
28- میدانم که من اعتراض خواهند کرد که شما برای پرورش کودک یا برای انتقال ذهن او از وضع فعلی به وضع عالیتر، به ما سفارش میکنید که تمرین را با شیوهی فکر او سازگار کنیم؛ غافل از این که با این کار به جای این که او را از این مرحله خارج کنید، در آن ثابت نگاه میدارید. چون ممکن اســت به تمام مراحل تربیت تکوینی چنین انتقادی بشود پس باید یک باره نظر خود را روشن کنیم و به این انتقاد پاسخ دهیم. این انتقاد به دو دلیل وارد نیست. یکی این که اعتراض کنندگان تصور میکنند تمرین هر عمل روانی در مرحلهی معینی از تحول روانی به امکانات فعلی شاگرد محدود میشود و این حقیقت را از یاد میبرند که رشد، پیوسته شاگرد را به مرحلهای برتر از وضع کنونی تعالی میبخشد و امکانات بیشتری در اختیار او میگذارد. فعالیت «فونکسیونی» به صورت منحنی محدودی صورت نمیگیرد بلکه با دخالت رشد، این فعالیت زمینه را برای فعالیت های جدید آماده میکند. وانگهی، هرچه بکوشیم روشها و مواد تربیتی را با فلان سن منطبق سازیم، نمیتوانیم آنها را درست با میزان فکر کودک برابر کنیم؛ به عبارت دیگر، وقتی طفل به توضیح واضح میپردازد و خود به جای جامعه سخن میگوید هیچ کس در فکر آن نیست که این حالات را آن طور که هست در او تمرین دهد. زیرا این کار بی معنی و بیهوده خواهد بود، همیشه میان فعالیت طبیعی کودک و فعالیتی که ما به او پیشنهاد میکنیم، فاصلهای وجود دارد و این فاصله در پیشرفت طفل مؤثر اســت، یعنی این پیشرفت از راه حرکتی حاصل میشود که کودک را به نوع فعالیت ما سوق میدهد. بدین نحو، ما به کودک یاری میکنیم تا از بازی به سوی کار و از مشاهدهی خود که گاهی کل مانند و زمانی بیش اندازه جزئی و دقیق اســت، به تحلیل نایل گردد. اما این فاصله که لازم و در عین حال اجتناب ناپذیر اســت نباید زیاده از حد باشد؛ برعکس باید طوری باشد که اسباب زحمت شاگرد نشود: آهن ربا در صورتی برادهی آهن را به خود جذب میکند که بیش از اندازه از براده دور نباشد؛ در آموزش و پرورش نیز تقریباً همین طور اســت. بدیهی اســت وقتی ندائی در کار نباشد که کودک را دائما به تعالی دعوت کند، تربیت از میان میرود. اما برای این که این دعوت مفید و مؤثر باشد، باید آن را از نزدیک به گوش شخص فرو خواند. تنها در دورهی نوجوانی اســت که صلاتی که از دور و در خلاء در داده میشود، سودمند و ثمربخش خواهد بود.
29- Loto.
30- Casi di Bambini.
31- منظور کودکستانهای امروز فرانسه اســت که به شهادت اکثر مربیان جهان از بهترین کودکستانهای
دنیاست . مترجم
32- Froebel.
33- Kindergarden.
34- Forcerie.