خصایص روانی در این دوره
- این مرحله از لحاظ تحول روانی بر روی هم و نسبت به مراحل قبل یا بعد دورهی ثبات و آرامش و سازگاری سهل به شمار میرود. در این سنین بحران عمیق شخصیت دیده نمی شود و تکامل آن منظماً انجام میگیرد. میتوان آن را با چند صفتی که به هم پیوستهاند دقیقاً تعریف کرد: این دوره، دورهی عقل و دانائی و میل به زندگانی اجتماعی و فعالیت اسـت.1- ظهور مفهوم اجمالی:
در این دوره، فکر هیأت جدیدی به خود میگیرد. «فکر مرکب از مناسبات» جانشین «فکر درهم آمیخته» دورهی پیشین میگردد و کودک به مدد آن از جهان خارج تعبیری میکند که به علم ما در بارهی جهان بسیار نزدیک تر اسـت. وی، علیت به معنی علمی آن را درمی یابد و درست تر از دوره قبل روابط منطقی را به کار میبرد. مقدمات فکر انتقادی نیز ظاهر میشود. پیاژه و والون و میشو اهمیت این پیشرفتها را نشان دادهاند. در حدود ده سالگی کودک به مرحلهای میرسد که من آن را دوره مفهوم اجمالی (1) مینامیم. حال ببینیم منظور از این دوره چیست؟ بر اثر رشد و محیط تربیتی، فکر کودک حول چند مفهوم اساسی یعنی مفهوم زمان و مکان و عدد و علت و حرکت و نظایر آن که معلومات محسوس را متحد میسازند، سازمان مییابد. نحلهی جامعه شناسی فرانسوی نیز برای این مفاهیم در فعالیت ذهنی روزانهی ما سهم بسزائی قائل اسـت. به عقیدهی این نحله، مفاهیم مذکور پایه و اساس فکر منطقی اسـت و به مدد آنها میتوان واقعیت قابل مشاهده را از خلال روابط درک کرد. در واقع، حیات انسان امروزی بدون دخالت دائم این مفاهیم قابل تصور نیست. کسی که اتفاقاً مفهوم زمان یا علت را از دست داده باشد در نظر ما از قهرمان شامیسو (2) یعنی مردی که سایهاش را گم کرده بود عجیب تر مینماید. این مفاهیم عمده مسلماً به مقولات تعقل یا فهم که مورد بحث فلاسفهی قدیم بود نزدیاک و به آن شبیه اسـت. اما در شاگرد مدرسه این مفهوم هنوز وسعت انتزاعی و خلوص مفهوم کلی را دارا نیست یعنی میان تجربهی حسی و تصور کلی قرار دارد. از این رو، اصطلاح فکر مبتنی بر مفهوم اجمالی (3) از اندیشهی مبتنی بر مفهوم کلی (4) یا اندیشهی مقولهای (5) برای نامگذاری این مرحله که رو به عینی شدن میرود مناسب تر به نظر میرسد.2- علاقه به کار:
در همین زمان تغییرات دیگری صورت میگیرد. گرایش نسبت به کار و علاقهی به آن پرورش مییابد. این وضع چنان که دیدیم مستلزم اتمام کار شروع شده و جستجوی نتیجه اسـت. اما تحول این امر ممکن اسـت بر اثر ناتندرستی یا بر اثر محیطی که بیشتر از حد کودک را تحت حمایت خود قرار دهد و موجب بقای رفتار کودکانه در او شود به عقب افتد.3- دورهی کمون:
اختلالات انفعالیی که در دوره قبلی به وفور دیده میشد در این دورہ کمیاب اسـت. بعد از مرحلهی فعالیت جنسی سالهای نخستین علائم کمون این حالت دیده میشود. به علاوه چنان که منحنیهای مرگ و میر (6) نشان میدهد امکان زنده ماندن نیز در این دوره به حد اعلای خود میرسد.4- سن دانائی:
سن عقل، سن دانائی نیز هست. قوهی حافظه مخصوصاً از 9 سالگی به سرعت توسعه مییابد. شاگرد مدرسه میتواند تقریباً همه چیز، حتی بی فایده ترین چیزها را در صورتی که مورد علاقهی او واقع گردد یاد بگیرد. همان طور که در دورهی قبل، از راه بازی راه رفتن را یاد میگرفت و در دورهی بعد از طریق بازی به استدلال آشنا خواهد شد، اینک از راه بازی برکردن را یاد میگیرد. این دوره، دوره فراگرفتن همه چیز (9) اسـت. بنا بر مقتضیاتی که گفته شد، این مرحله مخصوصاً برای یاد گرفتن زبان خارجی بسیار مناسب اسـت. از این پس انواع حافظه بصری و سمعی و حرکتی (10) پدیدار میشود. البته انواع حافظه بعداً صورت ثابتی به خود میگیرند اما از همین دوره باید روش مناسبی برای پرورش آنها پیدا کرد. خاطرات وقایع زندگی روزانه برعکس زود صورت اولیهی خود را از دست میدهد. حتی موقعی که شاگرد دبستان را در گزارش نویسی دقیق تمرین میدهیم باز این خاطرات اطمینان بخش نیست.5- ظهور استعدادها:
استعداد موسیقی معمولاً زودتر از سایر توانائیها پدیدار میشود و در حدود 9 تا 10 سالگی تشخیص آن میسر میگردد. پس از آن توانائی مکانیکی که کودک خردسال از آن بی خبر اسـت به صورت مهارت فنی ظاهر میشود. میل به زیر و روکردن ابزارها حتی ممکن اسـت کودک مخصوصاً پسران را از توجه به اسباب بازی منصرف کند. سپس در دورهی نوجوانی نوبت توانائی ریاضی و ادبی و سرانجام عملی فرا میرسد.6- میل به زندگانی اجتماعی:
میل به زندگانی اجتماعی در شاگرد دبستان بسیار شدید اسـت. برای پسران، این سنین دورهی رفاقت اسـت. دختران نیز احتیاج سیری ناپذیری به دوستان همجنسی خود دارند. البته این دوستی به هیچ رو با دوستی نوجوانی که با انتخاب همراه اسـت شبیه نیست. روابط اجتماعی مانند دورهی گذشته تنها صورت روابط میان دو فرد را دارا نیست: شاگرد دبستان احتیاج به زندگانی گروهی دارد و مایل اسـت در فعالیتهای مشترک شرکت کند. طفل در این دوره قادر به احساس عواطف جمعی اسـت. «ملت کودک»(13) که آلن (14) غالباً از آن سخن میگوید، ملت شاگرد دبستان اسـت. نقائص اخلاقی عادی شاگردان دبستان مانند خودستائی پسران و تکبر بی جای دختران نقائص اجتماعی اسـت از این رو، این دوره مخصوصاً برای کودکان هیجانی (15) و کمرو و کودکانی که برای زندگانی اجتماعی قدرت کافی ندارند، دورہی دشواری اسـت.7- میل به فعالیت:
شاگرد مدرسه شیفتهی فعالیت اسـت. فعالیت او نیز نشانهی نیروی فزاینده و شور و نشاط حیاتی شدید و سازگاری او با عالم اشیاء اسـت. این فعالیت که متنوع و عملی اسـت از فعالیت کودک کودکستانی که شبیه به بازی اسـت، به فعالیت ما بزرگسالان نزدیکتر اسـت و به صور گوناگون نمایان میشود. مثلاً یکی از آنها علاقههای عملی کودک مانند علاقهی او به شکار، به باغبانی، به جمع آوری و ساختن اشیاء خرد و ریز، به بازیهای فنی و کارهای دستی اسـت. دیگر احتیاج به حرکت اسـت که در پسران به صورت پیکارجوئی و میل به پیروزی در زورآزمائیها و بزودی حادثه جوئی در میآید. سوم دقت و مهارت در حرکات و سکنات اسـت. چهارم این که وقتی کودک خود با دستهای خود به فکری جامعه عمل میپوشد رضای خاطری در خود حس میکند. در واقع به گفتهی مشهور استانلیهال (19): «هیچ گاه بهاندازهی این دوره دست به مغز نزدیک نیست».مراحل تربیتی و صفات مربی در دورهی دبستانی
1- محیط تربیتی و مربی:
حال باید دید چه کسی باید به تربیت شاگرد دبستان بپردازد؟ ممکن اسـت در مرحلهی کودکی دوم هنوز بتوانیم دربارهی این که آیا باید کودک را علاوه بر محیط خانوادگی به محیط مدرسه نیز راهنمائی کرد، شک کنیم؛ اما بعد از هفت سالگی چنین تردیدی جایز نیست زیرا در این دوره به مدرسه رفتن از واجبات اسـت.2- تعلیم از راه عمل:
کلام دیوئی یعنی «Learningby doing» یا «تعلیم از راه عمل» مبین روشی اسـت که در دورهی دبستان بسیار مطلوب اسـت اما به شرط آن که معنی این جمله روشن باشد و بتوان حدود آن را تعیین کرد.پینوشتها:
1- Stade notionnel.
2- Chamisso.
3- Pensée notionnelle.
4- Pensée conceptuelle.
5- Pensée catégorielle.
6- mortalité.
7- Jules Verne.
8- Perrault.
9- Mnémosyne.
10- Kinesthésique.
11- W. Stern.
12- Mécanisme.
13- Le people- enfant.
14- Alain.
15- Emotif.
16- Cousinet.
17- Sociométrie.
18- تحقیقاتی روان شناسان مانند Thrasher و Furfey و دورنمای مهیج L. pergaud به نام La guerre des boutons یا «نبرد غنچهها» ترکیب دستهی (باند) کودکان و روحیهی رهبران و پیشاهنگان « رقبای دسته و نیز مریدان آنان را خوب نشان داده اسـت.
19- Stanley Hall.
20- Homo Sapiens.
21- Autisme.
22- Dément précoce.
23- البته ذکر اهمیت جنگل نظر به موقع جغرافیائی و تمدن فرانسه بوده اسـت. مترجم
24- Education Nouvelle.
25- Travail de groupe.
26- Freinet.
27- Différentiel.
28- Ecole sur mesure.
اهمیت بوسیدن کودک و در آغوش گرفتن آنها
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله:
«اکثروا من قُبلة اولادکم فانّ لکم بکلّ قُبلة درجةً فی الجنة»چکیده
امروزه، در دنیای جدیدی که به «دنیای همراه» معروف اســت و تقریباً همه روز، شاخص های دانش و مهارت های زندگی در آن از نو تعریف می شود، یکی از مهم ترین مسائلی که توجه اغلب صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب نموده، رویکرد طرح نوین «تربیت دینی» در حوزه نظام آموزش و پرورش اســت. هر چند پس از پیروزی انقلاب اسلامی توجه به تربیت دینی دانش آموزان در صدر برنامه های وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت، تا آنان را برای زندگی کردن در یک جامعه الهی - آرمانی آماده کند، با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز تربیت دینی دانش آموزان ما با کاستی ها و متغیرهایی روبه روست، که از آنها به عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی یاد می شود.کلید واژگان:
تربیت، دین، حس مذهبی، دانش آموزان، کارکرد، آسیب شناسی.مقدمه
هر مکتبی برای سعادت و تکامل انسان برنامه ای عقیدتی، اخلاقی و عملی ارائه می دهد که به مجموعه آن، «دین» گفته می شود. این پدیده به بیان مسائل تغییر پذیری می پردازد که شامل پرسش های همیشگی در مورد حقیقت نهایی و هدف جهان طبیعی اســت (الیاده، 1374، ص5).مفهوم شناسی واژگان
آسیب شناسی: اصطلاح آسیب شناسی در همه رشته های علوم، به ویژه در روان شناسی و تعلیم و تربیت کاربرد خاص دارد. این اصطلاح امروزه معادل واژه «pathology» به کار می رود؛ و آن عبارت اســت از مطالعه و بررسی موقعیت ها و وضعیت های بیمارگونه و نابهنجار اجتماعی که متوجه یک نظام یا گروه و یا سازمان شود (ساروخانی، 1371، ص 716).بی توجهی به عنصر زمان
زمان از شرایط ضروری تربیت دینی اســت. آنچه امروزه نظاره گر آن هستیم، ناهنجاری های عمیق ارزشی و دینی در بین نوجوانان و جوانان اســت؛ در حالی که همین قشر، در سال های نه چندان دور، نقش بسیار چشمگیری در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند؛ و بسیاری از آنان در دوران هشت سال دفاع مقدس حماسه های پرشور و غیر قابل توصیفی را آفریدند. به واسطه وضعیت کنونی ای که برای نسل موجود حاصل شده، این نسل در گرایش به ارزش های اجتماعی و اعتقادی مطلوب تا حدود قابل ملاحظه ای با نسل قبل از خود، یعنی پدران و مادران متفاوت گردیده اســت. این امر ناشی از مسائل گوناگون، از جمله «حرکت زمان» اســت.بی توجهی خانواده ها به آموزه های دینی
دانش آموزان بیش از هر کسی دیگر، با والدین خویش تمام دارند، و مفاهیم مذهبی را از آنان یاد می گیرند؛ از این رو، تربیت دینی از وظایف اولیه پدر و مادر محسوب می شود.ناهماهنگی بین کارکردهای محیط اجتماعی و نظام آموزش و پرورش
محیط اجتماعی در مقایسه با نظام آموزش و پرورش، تاثیر وسیع و نامحدودی بر دانش آموز دارد؛ زیرا تربیت دینی، توسط نظام آموزش و پرورش با خودپرستی، آزادی عمل، سودجویی و بسیاری از خواسته های مورد علاقه دانش آموزان در تعارض اســت؛ حال آن که محیط اجتماعی با بسیاری از علایق فردی، هماهنگ اســت. حضرت علی (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: «شباهت اخلاقی مردم به محیط اجتماعی و مقتضیات زمان خودشان، بیشتر از شباهت به صفات خانوادگی و خلقیات پدران آنان اســت» (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1379، ص375).ناپختگی مربیان و معلمان
یکی دیگر از مولفه های مهم که مانع تربیت صحیح دانش آموزان در حوزه دین می شود، وجود مربیان و معلمان ناکارآمد اســت. در مکتب حیات بخش اسلام، نقش معلم در رفتار و تکوین شخصیت دانش آموزان، بسیار با اهمیت معرفی شده اســت؛ از این رو، اولین ویژگی ای که در دین، برای معلم و مربی آمده اســت، آغاز تربیت از خود معلم و مربی اســت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه می فرمایند: «خداوند مرا ادب آموخت» (پاینده، 1366، ص21).مشتبه شدن تربیت دینی با آموزش دینی
نظام تعلیم و تربیت کشور وظایف گسترده و چندبعدی ای در زمینه تربیت دینی فرزندان این سرزمین برعهده دارد. اشتباه یکی بودن تربیت دینی با آموزش دینی نباید بیشتر از این تکرار و تنها به تدریس یک سلسله از مطالب دینی اکتفا شود. برای یک تربیت صحیح دینی حتی اگر آموزش ها حذف شود، لطمه زیادی به آن نخواهد خورد؛ زیرا در یک تربیت صحیح، ایجاد زمینه برای رشد و شکوفایی ابعاد مختلف شخصیت مد نظر اســت که در نهایت، شکوفایی قلبی و تجلی ایمان، یکی از محصولات آن خواهد بود؛ در حالی که یکی از اشتباه های معلمان دینی این اســت که میان حس مذهبی و دانش مذهبی ملازمه ای قایل می شوند؛ و چنین می پندارند که شرط قطعی مذهبی شدن و مذهبی بودن، تراکم اطلاعات و اندوخته های حفظی و صوری دانش دینی اســت؛ در صورتی که اگر آموزش دینی به همراه پرورش حس دینی نباشد، نه تنها به تقویت تمایلات فطری کمک نمی کند، بلکه خود، می تواند مانع و حجاب بزرگی در برابر این تمایلات خودانگیخته شود. برای پی بردن به عدم وجود چنین ملازمه ای، توجه به این سوال کافی اســت که آیا فراوانی و تراکم مطالب دینی در کتب درسی توانسته اســت به تقویت حس مذهبی دانش آموزان منجر شود؟ و آیا بالا بودن نمره درس دینی، ارتباطی با کیفیت رغبت دینی دارد؟ دانش مذهبی بدون حس مذهبی پدیده بی حاصلی اســت؛ آن هم در عصری که بحران های تربیتی، تمام محیط را فرا گرفته و زمینه گمراهی بیشتر دانش آموزان را مهیا نموده اســت؛ و این واقعیتی اســت که هر کس با اندک تأملی می تواند به آن پی ببرد؛ چنان که مولوی، در بیت:بی توجهی به تفاوت های فردی و روحیه حقیقت جویی
انتظار یکسان از افراد متفاوت و به کارگیری روش های یکسان برای همه دانش آموزان، یکی دیگر از عوامل آسیب پذیری تربیت دینی اســت. یکی از بزرگ ترین خطاها در حیطه تربیت دینی، هم رنگ سازی اســت. یکسان دیدن جامعه ی دانش آموزان و یا یک دست کردن آنان، تفکری اســت که حتی اگر میسر هم باشد، مقبول نیست. عدم توجه به وسع دانش آموزان، چه در فهم تکلیف و چه در عمل به تکلیف، ضروری اســت که باعث دل زدگی و انزجار متربیان می شود؛ و روحیه حقیقت جویی را در نهاد آنان خاموش می کند. تربیت واقعی آن اســت که مربی روحیه نقادی را در ذهن متربی زنده کرده، سبب شود تا فراگیر به هرچیزی یقین نکند. کاربرد روش های سنتی، متربی را وادار می کند، قوانین سخت و تحمیلی را بی چون و چرا بپذیرد؛ در حالی که تعلیم و تربیت نمی تواند با آموزش یک سلسله نصایح اخلاقی قالبی و بی بنیاد به متربی، به سرمنزل مقصود برسد. اخلاق اسلامی و تربیت دینی مستلزم انتخاب و اختیار اســت. اخلاق و تربیت، به تنهایی و به طور انتزاعی به کار یادگیری و آموزش نمی آید؛ و موضوعی اســت که از شوق همکاری «من های» آزاد سر بر می آورد؛ از این رو، آموزش و پرورش باید امکانات کاملی برای زندگی آینده دانش آموزان و کسب تجربه های اجتماعی آنان فراهم آورد (سیدین، 1372، ص55-56).تعجیل در تربیت
از دیگر آفات و عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی دانش آموزان، تعجیل در عبور از مراحل تربیت اســت. مربیانی که قبل از زمان مقرر انتظاراتی از متربیان و دانش آموزان دارند، همچون کوردلانی هستند که در بهار، درخت را برای به دست آوردن میوه تکان می دهند؛ چنین افرادی، نه تنها در بهار میوه ای به دست نمی آورند، بلکه با اقدام عجولانه خود گذشته از اینکه سبب ریختن شکوفه های بهاری می شوند، خود را از میوه های تابستانی و پاییزی محروم می کنند.تربیت سطحی و زودگذر
از دیگر عوامل آسیب زا در تربیت دینی، اکتفا به تربیت سطحی و زودگذر اســت؛ حال آنکه برای رسیدن به هدف اصلی لازم اســت، تربیت تا آنجا استمرار یابد که در ذهن و ضمیر متربی نهادینه شود؛ و این امر همان راهکار نافذ در میدان تربیت اســت که از آن به درونی سازی آموزه های دینی یاد می شود؛ از این رو، این گام باید از دوران کودکی آغاز شده، با آموزش مناسب و نظارت مستمر، به ثمر نشیند.برداشت های غلط از دین
بعضی از مربیان و معلمان دینی نتوانسته اند واژه «دین» را به شکل صحیح و کارآمد به دانش آموزان تفهیم کنند؛ به طوری که وقتی فراگیران واژه دین را می شنوند، «معنویت» را در مقابل آن قرار داده، آن را یک نیاز معنوی قلمداد کرده، این گونه قضاوت می کنند که نیاز به معنویت، فقط در مواقع سختی ها و گرفتاری ها مفید اســت؛ و در سایر مواقع، نیازی به دین نیست. از این رو، برای دین، نقشی در زندگی روزمره خود قایل نیستند؛ در صورتی که دین، همان «زندگی» اســت؛ و تا دین نباشد، زندگی معنا و مفهوم ندارد. این برداشت غلط، موجب حذف دین از زندگی می شود؛ و وقتی آنان احساس کنند که دین در معنادهی به زندگی تأثیری ندارد، به تدریج آن را کنار می گذارند؛ و از این رهگذر، تربیت دینی شان با آسیب جدی روبه رو می شود.استفاده از روش های منفعلانه و ایستا
با آنکه آموزش و پرورش قرن بیست و یکم، در فرایند و تربیت تاکید زیادی بر روش های فعال و مشارکتی دارد، متأسفانه، هنوز بسیاری از دبیران و معلمان در آموزش معارف دینی، به جای استفاده از روش های فعال و پویا از روش های منفعلانه و ایستا استفاده می کنند. آن که فعال اســت. خلاق اســت؛ و آن که منفعل اســت مقلد. در روش فعال، نبض و مهار موقعیت ها به دست دانش آموزان اســت؛ و در روش منفعلانه دانش آموزان مقلدند. آن که منفعلانه عمل می کند، همیشه منتظر اســت ببیند که دیگران چه می کنند. انفعال کسالت و خستگی می آورد و روش فعال سرزندگی و پویایی.استفاده از روش های تزریقی و تلقینی محض
روش های تربیتی در آموزش و پرورش ما، هنوز القای یک سویه اســت. بسیاری از معلمان، هنوز دانش آموزان را گوش می پندارند و خویشتن را زبان؛ از این رو، به دانش آموزان هیچ گونه فرصتی نمی دهند که در ساختن خویش، اصلی ترین نقش را ایفا کنند؛ حال آنکه روش های نشئت گرفته از مکتب تربیتی دین مبین اسلام، بستر هدایت و شکوفایی اســت، تا متربی خود، بفهمد که چه باید بکند؛ و آنگاه، راه را به کمک پاهای خویش طی کند.کاستی در برنامه ریزی و محتوای آموزشی
برنامه ریزی درسی و محتوای آموزشی صحیح، یکی دیگر از مولفه های مهم در تربیت صحیح دانش آموزان، به شمارمی رود. با اینکه برنامه ریزی درسی به منزله یک فرایند و محتوای آموزشی به منزله یک سند، نقش موثری در تربیت دارند، آسیب ها و آفاتی آنها را تهدید می کند.نادیده گرفتن نیروی عشق در دانش آموزان
عشق، سازنده زندگی و معنادهنده جهان بیرون برای انسان اســت. بدون عشق رابطه استوار میان انسان و طبیعت و انسان و خدا، وجود نخواهد داشت. تربیت دینی، یعنی عشق به دین. تا زمانی که متربی از درون، عشق به دین را در خود نیابد، تشویق به دین و تبلیغ مفاهیم دینی از بیرون، نه تنها موثر واقع نمی شود، بلکه اثر معکوس دارد؛ بنابراین اساس تربیت دینی به زنده شدن قلب انسان بر می گردد. مرکز تغییر و تحول عواطف آدمی قلب اوست. در قلب اســت که نور حق می تابد؛ و خدا را یاد می کند؛ از این رو، برنامه های تربیتی باید مبتنی بر زنده کردن و مجذوب کردن دل ها باشد.عدم دستیابی به هویت دینی
دانش آموزان از نظر ذهنی، حداکثر کارایی هوشی را دارند؛ بنابراین گرایش به فلسفه زندگی، آنان را به سوی مسائل اخلاقی و مذهبی سوق می دهد؛ و سعی می کنند در این دوره، هویت مذهبی خو را شکل دهند؛ اما اگر سطح رشد شناختی آنان با سطح معارف دینی ای که ارائه می شود، همخوانی نداشته باشد، دچار نوعی سردرگمی و در نهایت، بی رغتبی نسبت به دین می شوند. نوجوان به علت توانمندی های ذهنی، باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی از خانواده و دیگران به او القا شده اســت، کنار می نهد و می خواهد معارفی را بپذیرد که متناسب با سطح تفکر او باشد، اما از یک سو، بسیاری از اوقات، آنچه به منزله دین به او عرضه می شود، برای وی قانع کننده نیست؛ و از سوی دیگر، در برخی موارد نوجوان می خواهد همه آموزه های دینی اعم از احکام و عقاید را با مقیاس عقل بسنجد و فکر می کند اگر آموزه های دینی در قالب های فکری او بگنجد، صحیح هستند؛ و در غیر این صورت، درست نیستند و باید کنار گذاشته شوند. همه این عوامل، دست به دست هم می دهند؛ و موجب می شوند، هویت دینی نوجوان به خوبی شکل نگیرد؛ و نوجوان نسبت به آموزه های دینی دچار بحران شده، نجات خود را از این بحران، در گریز از دین بداند.ایجاد تضاد بین مذهب و نیازهای طبیعی
از نظر روان شناسی مذهبی، یکی از علل عقب گرد دینی نوجوانان و جوانان این اســت که بعضی از مبلغان دین میان مذهب و نیازهای طبیعی، تضاد برقرار می کنند(مطهری، 1367، ص127)؛ مخصوصاً در جامعه ای که حکومت دینی حاکمیت داشته باشد، اگر حقوق تکوینی انسان عین حقوق خداوند اســت، جامعه و حکومت دینی باید تلاش زیادی در زمینه برآوردن خواسته های طبیعی افراد داشته باشد، در غیر این صورت، ناکامی جامعه از تامین نیازهای نسبی، به حساب دین گذاشته و مانع رویکرد دینی می شود. در جامعه کنونی، نسل جوان در پشت سد نیازهای گوناگون، زمین گیر شده اســت؛ در حالی که ناخواسته و نادرست، عامل این ناکامی ها را در حکومت دینی می پندارد. در عرصه تربیت دینی، نباید میان دین و حکومت دینی و خواسته های طبیعی بشر دیواری وجود داشته باشد؛ و نسل امروز آن را لمس کند؛ در غیر این صورت، دین گریزی حتمی خواهد شد.پدیده شکاف نسل ها
با وضعیتی که برای نسل موجود حاصل شده، این نسل در گرایش به ارزش های اجتماعی و اعتقادی مطلوب تا حدود قابل ملاحظه ای با نسل قبل از خود، یعنی پدران و مادران خویش، متفاوت گردیده اســت. این امر ناشی از مسائل گوناگونی از جمله، پدیده جهانی شدن، رشد خارق العاده ارتباطات ماهواره ای و رایانه ای، امکان دستیابی جوانان و نوجوانان در دهکده کوچک جهانی به همدیگر، آشنایی نسل حاضر با شیوه های جدید زندگی و تنوع تامین نیازهاست که پدیده ای به نام «شکاف نسل ها» را ایجاد کرده اســت. مسئله شکاف نسل ها، چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت، بلکه یک مشکل اجتماعی محسوب می شود؛ زیرا این پدیده زمانی اتفاق می افتد که ارزش ها و هنجارهای یک نسل، به نسل بعدی منتقل نشود؛ مسئله ای که کم و بیش، در جوامع امروزی مخصوصاً جامعه اسلامی و دینی اتفاق افتاده اســت؛ چرا که نسل امروزی ما، به طور مستقیم، بیشتر تحت نفوذ زمینه های اقتصادی اســت تا زمینه های عقیدتی و دینی. دانش آموزان نسل های قبلی، فرزندان قرآن، افکار و ارزش های دینی و الهی بودند، اما دانش آموزان امروز، فرزندان تصاویر، پیام های بازرگانی و ارزش های فردی و خصوصی هستند (ربانی، 1380، ص19).سیاست زدگی و گرایش ها
آخرین مولفه ای که در این نوشتار به منزله یکی دیگر از عوامل آسیب زا، در حوزه تربیت دینی از آن یاد می شود، «سیاست زدگی» اســت. متاسفانه، امروزه بعضی از افراد، از دریچه منابع سیاسی به مسائل دینی نگریسته، و آنها را تحلیل می کنند؛ و همچنین بعضی از سیاست مداران و سیاست زدگان با کاربرد شگردهایی که دارند، بر جامعه دینی و علمی تاثیر گذاشته؛ کارهای بسیار سستی را به نام دین منتشر می کنند؛ در صورتی که علمای سابق، همچون آیت الله مرتضی مطهری (ره) و مرحوم علامه طباطبایی (ره) به این گونه آسیب ها توجه داشتند؛ و جلوی آن را می گرفتند (صاحبی؛ 1381، ص4).راهکارهای و پیشنهادها
به منظور بهینه سازی وضعیت تربیت دینی دانش آموزان و رفع آسیب های آن از سطح جامعه، راهکارهایی که خود، می توانند موضوع یک پژوهش مستقل باشند، به صورت ذیل ارائه می گردند:پی نوشت :
1.کارشناس ادبیات عرب و دبیر ز بان عربی استان اصفهان، شهر زواره.
2.مثنوی معنوی.
دورهی نوجوانی و جوانی
- دوره نوجوانی و جوانی از 12 تا 18 یا 20 سالگی ادامه دارد و در دختر و پسر و افراد مختلف پایان آن فرق میکند. این دوره هم آخرین مرحلهی رشد و تربیت اســت و هم دورهای اســت که با مراحل گذشته که معمولاً آنها را بر رویهم دوره کودکی مینامند تفاوت فاحش دارد.خصائص بدنی و روانی در دورهی نوجوانی
- میدانیم که رشد طبیعی بدن به صورت سه رشته پدیدههائی جلوه میکند که بر اثر عمل غدههای درون ریز حاصل میشود: از جمله میتوان از آخرین رشد قد و وزن نام برد که در دختران زودتر از پسران صورت میگیرد. دیگر ظهور صفات جنسی فرعی یا ثانوی اســت که خود نشانهی پدیدهی عمدهای اســت. سوم رشد دستگاه تناسلی اســت که عادت ماهانه در دختران و نخستین احتلام در پسران از آثار آن به شمار میرود.اصول آموزش و پرورش در دورهی نوجوانی
با در نظر گرفتن این خصائص عمومی، ملاحظه میکنیم که وظایف مربی در طی این دوره به همان اندازه که تعریفش آسان اســت تحقیق در آن دشوار اســت.تربیت بدنی و جنسی
تربیت بدنی و جنسی و مخصوصا تربیت اخلاقی به پرورش شخصیت تازه بالغ مدد میکند. بیداری رشد به بهداشت بدن اهمیت روزافزونی میبخشد. نخستین سعی ما باید بر این باشد که غذای مقوی تر و بیشتری را برای نوجوانان فراهم کنم بتواند به رشد سریع بدنشان مدد کند و از عواقب لاغر شدن و خستگی مفرط جلوگیری نماید. هدف دوم این اســت که مواظب و مراقب اختلالات رشد باشیم تا نیرویی که هر روز رو به تزاید میرود، ورزیده شود. دورهی بلوغ، به حقیقت، دورهی ورزش نیست بلکه مرحلهای قبل از دورهی ورزش اســت؛ باید از راه تقلیل مدت مسابقات و تبدیل زمین ورزش وسیع به زمین ورزش کوچکتر، ورزشهای گروهی را به بازیهای جمعی مبدل ساخت و از میان ورزشهای پهلوانی آنهائی را انتخاب کرد که مستلزم کوشش و تلاش شدید و طولانی نباشد، باید پیوسته از ترتیب دادن «رکورد» و تشویق نوجوانان به شکستن آن اجتناب کرد.تربیت اخلاقی
دشوارترین قسمت تربیت شخصیت در دورهی بلوغ تربیت جنسى نیست؛ دشواری تربیت اخلاقی از این هم بیشتر اســت.تربیت عقلی
در دورهی بلوغ تربیت عقلی دارای هدفهای دوگانه زیر اســت:مسألهی راهنمائی
همین که بلوغ آغاز میشود، مسألهی راهنمائی شاگردان پیش میآید. لکن منظور از این راهنمائی نخستین ، تعیین راهی اســت که رفته رفته روشن تر خواهد شد. از این رو، باید آنقدر انعطاف پذیر باشد که بتوان در طی تحصیل نوجوان را از نو راهنمائی کرد. اطلاعاتی که بر اثر بررسیهای روانی دربارهی استعدادهای کودک 12 یا 13 ساله در دست اســت همیشه برای راهنمائی قطعی او کافی نیست. در عوض، به وسیلهی تستهای هوشی و از روی نتایج تحصیلی میتوان معمولاً بدون زحمت در پایان کودکی سوم کسانی را که مستعد تحصیلات طولانی نیستند و باید به طرف کارآموزی راهنمائی شوند تشخیص داد، بدین ترتیب باید مسائل نوجوانان محصل و مسائل نوجوانان کارآموز را جداگانه و یکی پس از دیگری در نظر گرفت.مشکلات اقتصادی و سختی تامین دخل و خرج و معیشت خانواده پدران را مجبور به کار طولانی مدت حتی شبانهروزی کرده است تا جایی که حتی فرصت کافی برای برقراری ارتباط لازم با فرزندان را از آنها سلب کرده است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، زمانای قدیم وقتی یک پدر خسته از سرکار می آمد با استقبال گرم خانواده و روی خوش آنها مواجه می شد و متعاقبا پدر هم خسته ولی با روی باز با آنها رفتار میکرد،ولی حالا تو این دوره زمونه بابا ها اینقدر خود را درگیر کار و گرفتاری کرده اند که نه فرصت بودن در کنار خانواده را دارند و نه وقتی به خانه برمیگردند حوصله سرو کله زدن و صحبت کردن را دارند و با پرتاب کردن کیف و کت خود به اطراف و نشستن پای تلویزیون و بالا و پایین کردن کانال ها زمانی که در خانه هستند را اینگونه سپری می کنند. حالا پاس کردن فلان چک، قرار دیدار با مدیرعامل یک شرکت خارجی هم مثل یک فیلم سینمایی جلوی چشم آنها رژه می رود.
امروزه متأسفانه فقدان پدر در جامعه ما یکی از غیرمنتظرهترین وقایع اجتماعی است. به نظر میرسد گرفتاریهای شغلی پدران امروزی در بیرون از منزل فرصت و حوصله ارتباط مناسب عاطفی را به فرزندان به حداقل میرساند، به خصوص وقتی بچهها به سن نوجوانی میرسند. نیاز به کمک فکری و کنترل مقتدرانه والدین دارند و انجام این کار به تنهایی از طرف ما در مسیر نیست، پدری که ساعتهای زیادی در خارج از خانه انرژی و وقتش را برای به دست آوردن درآمد بیشتر میگذراند یا مادر و پدری که بر سر خیلی از موارد زندگی با یکدیگر تفاهم و همدلی ندارند، به طور مسلم نمیتوانند الگوی رفتاری و اخلاقی مناسبی برای فرزندانشان باشند، پس در ایفای وظایف و مسئولیت خود هم موفق نیستند.
عاطفی کردن فضای زندگی وظیفه اصلی زنان شاغل
تهرانی روانشناس در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران گفت: مدیریت زندگی اگر از سوی خانمهایی که چه شاغل و چه خانهدار هستند، به زیبایی اتفاق بیفتد، مردها جذب زندگی زناشویی و خانوادگی خود میشوند. زمانهایی که مردان بیرون از خانه صرف میکنند به دلیل آن است که فضای خوشایندی در خانه وجود ندارد تا به خانه بازگردند و به اهل خانه رسیدگی کنند، اگر این فضا لذت بخش باشد، آقایان از هر جایی که مشغول به کار باشند به آن فضای لذت بخش برمیگردند. اگر آن منبع لذت بخش همسر و خانهی آن ها باشد، قطعاً مردها به خانه برمیگردند و زمان کافی با همسر و بچههایشان را صرف میکنند و قطعاً کیفیت مدیریت زندگی به دست خانمها است که باید به درستی اجرا شود.
پدر سرمشق زندگی فرزندان است
وی با اشاره به نقش پدر در خانواده بیان کرد: مسلماً پدر نقش بسیار مهمی در خانواده دارد، با این که مادر بیشتر وقت خود را صرف بچهها میکند اما رفتارهای پدر به عنوان یک الگو برای فرزندان شاخصتر و بارزتر است. مسلماً یک پدر باید به همسر و فرزندانش بپردازد و یک زمانی را با همسر و یک زمانی را با بچهها داشته باشد و حتماً بخشی از زمان خود را به تفریح با آنها اختصاص دهد و به مسائل و مشکلات آنها اهمیت بدهد ولی اگر یک آمار سرانگشتی داشته باشیم واقعاً تا چه اندازه به این مسائل در خانواده اهمیت میدهیم و تا چه حد آن را اجرا میکنیم.
تهرانی روانشناس تصریح کرد: اگر فرد مورد نظر (پدر خانواده) از سلامت روان برخوردار باشد، یعنی ما با یک فرد بیمار مواجه نباشیم قطعاً مدیریت بهترین ارتباط پدر با فرزند و همسر به دست خانم است، این که خانم چه فضایی را ایجاد کند که پدر ارتباط ها را به خوبی برقرار کند، که باز هم این مسئله بستگی به این دارد که پدر از سلامت روان برخوردار باشد و شرایط و امنیت مالی در حدی نباشد که خود آن باعث آسیب جدی به خانواده شود، در صورتی که سلامت روان وجود داشته باشد نقش پدر پررنگتر است.
وی تأکید کرد: اگر مدیریت زندگی به خوبی اجرا شود، حضور پدر و نقش آن پررنگتر خواهد بود و بسیار تأثیرگذار است زیرا نوع ارتباط پدر با همسر را بچهها میبینند و به شدت روی آن ها تأثیرگذار است و از پدر برای زندگی آتی خود الگو میگیرند.
جلوی ضرر را هرجا بگیریم منفعت است
این روانشناس در پاسخ به این سئوال در خصوص حضور کمرنگ پدران و تأثیر آن بر سلامتی فرزندان در آینده تصریح کرد: قطعاً هر فاکتوری را که فاقد آن باشیم، میتواند در آینده بر سلامتی فرزندان تأثیرگذار باشد ولی گاهی پدرها به قدری زیبا مدیریت میکنند و زمان باقیماندهای که میتوانند، باشند به قدری کیفیت آن را در ارتباط با فرزندانشان بالا میبرند که میتواند تا حدودی کمیت آن را نیز پوشش دهد.
پدران باید بدانند فرصتهای تعطیلی زمان خوبی است که در کنار خانواده به سفرهای کوتاه بروند، بدون صحبت کردن درباره کارشان یا بدون فکر کردن به مشکلات در خصوص کار، وقت و انرژی خود را برای خانوادهشان بگذارند و در کنار آن ها لحظات خوبی را سپری کنند.
تصویر آرمانی پدر برای فرزند
تردیدی نیست که مسئولیت عمده تربیت فرزندان در مراحل اولیه رشد و تحول به ویژه در دوران جنینی، شیرخوارگی و پیشدبستانی به عهده مادر است اما این امر بدون حمایت و کمکهای پدر میسر نیست.
فرزادفر روانشناس کودکان در گفتوگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران عنوان کرد: نقش پدر از 2.5 تا 3 سالگی فرزند پررنگ میشود و از آن زمان پدر معنا پیدا میکند تا قبل از آن قاعدتاً نقش مادر پررنگتر است، ولی باز هم در آن زمان نقش پدر کمرنگ نیست، پدر با حمایتی که از مادر میکند تأثیر بسیار مهم بر شکلگیری شالوده شخصیتی فرزند میگذارد.
وی افزود: موضوع دیگر تصویر آرمانی است که پدر به نوعی برای فرزندان خود ارائه میکند، هرچه قدر پدر آن تأثیر آرمانی که از خودش دارد با آن واقعیتی که درحال حاضر با آن زندگی میکند، به هم نزدیکتر باشد اضطراب فرزند کمتر خواهد شد و این میتواند بسیار مفید و مؤثر باشد.
رفتار امروز پدر فردای فرزندان را رقم می زند
فرزادفر با اشاره به عامل دیگری که باعث پررنگ شدن نقش پدر میشود، خاطرنشان کرد: یک مسئلهی دیگر که نقش پدر را پررنگ میکند، ارتباطی است که برای هر دو جنس هم دخترها و هم پسرها اتفاق میافتد. پسر با پدر الگوهای مردانه را همانندسازی میکند و دختر که به نوعی باید در زندگی آینده خود با مردها یا مردهای زندگی نظیر همسر، همکار یا فرزند پسرش ارتباط بگیرد.
بنابراین آن چیزی که پدر از خود به جا میگذارد، بسیار در شکل گیری روابط عاطفی آینده فرزند مهم است. در پسرها این مسئله پررنگتر میشود، دلیل آن هم این است که پسرها باید با پدر همانندسازی کنند و الگوهای مردانه را از پدر یاد بگیرند و این مسئله اگر در پسرها به درستی اتفاق نیفتد از نوجوانی مشکلاتی را برای آنها به وجود میآورد.
زمان با فرزندان هزینهای که برای باباها ندارد
این روانشناس کودک تصریح کرد: هر چقدر تأثیرها و حمایتهایی که فرزندان از پدر میگیرند به درستی ایفا شود قاعدتاً در عزتنفس و اعتماد به نفس فرزند نسبت به توانمندی خود رنگ و بوی بیشتری پیدا میکند.
وی بیان کرد: پدر ناچار است، بخشی از وقت و انرژی خود را بیرون از خانه برای تأمین معیشت خانواده و نیازهای مالی و اقتصادی آن ها صرف کند اما یک بخش مهمتری که حضور پدر را برای فرزند پررنگ میکند، کوچکی از وقت اوست که برای بچهها می گذارند و به عنوان حمایت کننده و پشتیبان قدرت حل کردن مسائل کوچک و بزرگ زندگی فرزند خود را داشته باشد و این که پدر چقدر به فرزند خود احساس امنیت را فراهم میکند. هر اندازه که پدر بتواند در این مسئله به خوبی ایفای نقش کند قاعدتاً بسیار کمک حال فرزند خود خواهد بود.
معکوس عمل نکنید
وی در پایان تصریح کرد: یک نکتهی دیگری که نقش پدر را برای فرزندان پررنگ میکند نوع برخورد پدر با واقعیتها و قوانین اطراف او است اگر پدری بگوید این کار درست است، این کار غلط است و خودش به آن چیزی که میگوید، عمل نکند تقریباً میتوانیم فرزندش نیز به همان راهی خواهد رفت که خودش رفته است.
اگر پدران از روحیه فرزندان خودآگاه نباشند، توانمندیها کودکانشان را نشناسند و شرایط مناسبی برای خلوتهای دونفره پدر و فرزندی فراهم نکنند، بدون شک در آینده فرزندانشان تأثیرگذار است.
بدترین قسمت ماجرا این اسـت که همان مادری که خوب می داند عدم احترام از جانب دیگران چه تاثیر مخربی بر شخصیت خودش دارد و از این موضوع زجر می کشد، خودش پسری را بزرگ می کند و پرورش می دهد که دقیقا مانند پدرانش به همه زنان، از جمله مادر خودش توهین می کند. به همین دلیل هم این روزها رویکرد فمینیستی بسیار پرطرفدار و معروف اسـت. فمینیم به معنای نفرت از مردان نیست بلکه این رویکرد دربالره احترام به تمام زنان فارغ از سن، نژاد، ملیت و مذهبی اسـت که دارند.
اگر فرزند پسر دارید و می خواهید در آینده از او فردی با تربیت، معقول و اصیل بسازید، بهتر اسـت به نکات زیر نگاهی بیندازید زیرا این روش ها در تربیت فرزندی به شما کمک می کنند که احترام گذاشتن به دیگر بانوان را بلد باشد.
پسر شما حتما باید بداند که زنان هم درست همانند مردان حق دارند موفق باشند. او باید درک کند که زنان هم اهدافی دارند و برای رسیدن به آنها نیز قدرت کافی را دارند. حتما لازم نیست اهل کسب و کار باشید یا موفقیت های مالی را با فرزندتان در میان بگذارید. حتی همین الان هم شما یک مادر موفق هستید، پس تا آنجا که امکان پذیر اسـت اجازه دهید فرزندتان نیز این موضوع را بداند.
درباره زنان موفق دیگری که سرتاسر جهان زندگی می کنند و از بخش های مختلف این کره خاکی هستند هم با پسرتان حرف بزنید. به این ترتیب او به این درک هم می رسد که نژاد، ملیت یا حتی مذهب تفاوتی بین انسان ها به وجود نمی آورد. به پسرتان بیاموزید هر زنی حق انتخاب دارد. اینکه انتخاب کند شیوه زندگی اش چگونه باشد. برخی از زنان برای رسیدن به اهداف شغلی بالای خود تلاش و کوشش بسیار می کنند در حالی که برخی از آنها ترجیح می دهند در خانه بمانند و تمام تلاش شان را برای مادر بودن به کار گیرند.
از پدرشان بد نگویید
اگر با همسرتان زندگی می کنید یا حتی اگر از او جدا شده اید، هرگز درباره پدر فرزندتان در برابر او بدگویی نکنید. پسر شما باید بفهمد که زنان هم به مردان احترام می گذارند. سعی کنید تا آنجا که ممکن اسـت هنگامی که فرزندتان در خانه اسـت از دعواهای زناشویی اجتناب کنید. اگر همسر سابق تان برای شما احترامی قائل نیست و شما هم نمی توانید در این رابطه هیچ کاری انجام دهید، به این معنا نیست که شما هم باید از او متنفر باشید.
به یاد داشته باشید که شما نمونه و الگویی برای پسرتان هستید. پس بهتر اسـت حواس تان به این الگو باشد و آن را خراب نکنید. زمانی که پسرتان بزرگ شود، خواهد فهمید که همیشه حق با پدرش نبوده اسـت. هر چه الان به او بگویید بی فایده اسـت.
این موضوع مهمی اسـت که شما و پسرتان، نه همیشه و هر روز بلکه هر از گاهی، با ذهن باز درباره حقوق زنان با یکدیگر صحبت کنید. این موضوع را با تعریف تاریخ آغاز کنید. وی باید بداند که زنان در طول تاریخ چقدر برای برابری جنسیتی جنگیدند. اگ رپسرتان نوجوان اسـت باید بداند که چه تعداد از زنان در معرض تجاوز و آزار و اذیت جنسی قرار دارند. این موضوعات به هیچ وجه جالب نیستند اما اینکه مرتبا درباره آنها با پسرتان صحبت کنید به شما کمک می کند فرزندی را تربیت کنید که فارغ از هر موضوعی به زنان احترام می گذارد.
در ضمن حواس تان باشد با گفتن این حرف ها پسرتان از مرد بودن خود احساس گناه نکند. بگذارید او بداند که بسیاری از مردان نیز از عدم وجود برابری جنسیتی رنج می برند و رحم و شفقت زیادی نسبت به زنان دارند.
اجازه ندهید به دنبال هوا و هوس خود برود
حتما شما پسرتان را بسیار دوست دارید و می خواهید هر ثانیه او را خوشحال و شاد کنید اما اینکه اجازه دهید پسرتان دنبال هر هوا و هوسی برود به مثابه این اسـت که به او بیاموزید زن فقط برای راضی نگه داشتن مرد و برطرف کردن نیازهای او خلق شده و غیر از این کار دیگری ندارد. به عنوان مادر باید بدانید چه زمانی بدون توجه به اشک ها و خواسته های نا به جای فرزندتان به او «نه» بگویید.
شاید از پوشش همکار خانم تان در محل کار خوش تان نیاید یا شاید رفتار مادر، خواهر یا خاله و عمه شوهرتان را دوست نداشته باشید. این مشکل شماست. پسرتان نباید بشنود که شما چگونه آنها را قضاوت می کنید. به عبارت دیگر، با این رفتار شما، پسرتان فکر می کند برخی از زنان خوب هستند، در حالی که برخی دیگر نه تنها خوب نیستند بلکه حتی شایستگی محترم شمرده شدن را هم ندارند. تمام سعی خود را بکنید که مخصوصا هنگامی که پسرتان در نزدیکی شماست، احساس تان را کنترل کنید.
او را در انجام مسئولیت ها و کارهای خانه دخالت دهید
مادرها، مخصوصا زمانی که دختر دارند، به ندرت از پسرهای شان می خواهند در کارهای خانه مانند آشپزی، نظافت و سایر کارهای خانه به آنها کمک کنند. شمنا و همسرتان باید برای پسرتان مثال بزنید و به او نشان دهید که حتی زمانی که موضوع مربوط به مسئولیت ها و کارهای خانه باشد هم زنان و مردان برابرند.
اگر هم پسر و هم دختر دارید، حواس تان باشد و مطمئن شوید که در کارهای خانه فقط یکی از آنها را به کار نگیرید. هر دو آنها را با هم در کارهای خانه دخالت دهید.
اسلام در ارتباط با تربیت کودکان پیش از دبستان چه میگوید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ با مراجعه به احادیث میتوان به نکات عملی و جالبی در ارتباط با تربیت کودکان در سنین پیش از مدرسه دست یافت.
وقتی حضرت یوسف به برادرش بنیامین رسید، به وی گفت با اینکه برادر عزیزت را گم کرده بودی، چگونه توانستی ازدواج کرده و صاحب زن و فرزند شوی؟! بنیامین گفت من پدر بزرگواری دارم که به من فرمود: فرزندم! اگر میتوانی فرزندانی داشته باشی که زمین را با تسبیح و توحید خداوند گرانبها سازند، این کار را انجام بده! این روایت و روایات مشابه، یکی از پایههای نظری تشکیل خانواده را بیان میکنند. از دیدگاه اسلام، نظریه تشکیل خانواده دو پایه اساسی دارد که یکی مربوط به همسران و دیگری درباره فرزندان است. آنچه مربوط به فرزندان است، «تربیت نسل توحیدی» است. بر اساس این نظریه، یکی از اموری که فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده را تبیین میکند، تربیت فرزندان موحّد است. در این میان، مسئله این است که برای تحقق این امر چه باید کرد و چه اموری به موحّدشدن فرزندان کمک میکنند و وظایف والدین در این باره چیست؟ گاه دیده میشود که برخی والدین در این زمینه بیتفاوت هستند و کاری به این مسئله ندارند و گاه برخی چنان در این زمینه پافشاری کرده و سختگیری مینمایند که نتیجه عکس گرفته میشود.
در برخی متون دینی صحبت از آزادگذاشتن فرزندان در هفت سال نخست است که میتواند دستاویز عملکرد نخست نیز باشد و در برخی دیگر از متون به حساسیت تربیت در کودکی و مسئولیت والدین در باره آن پرداخته شده که میتواند پایه عملکرد دوم قرار گیرد. در این فرصت برآنیم تا این مسئله را از دیدگاه اسلام در مقطع تولد تا پیش از دبستان بررسی کنیم. در این باره مسائلی وجود دارد که در ادامه به آنها میپردازیم.
از این گذشته، امر دیگری که در تربیت توحیدی کودک تأثیر دارد، وفاکردن به وعده است. کودک در این سن، به ویژه پدر خود را «ربّ» خود میداند؛ بنابراین بدقولیکردن پدر میتواند در آینده، فرزند را نسبت به خداوند بیاعتماد کند و او را به سمت گناه بکشاند.
در برخی روایات آمده که این امر از سن تمیز و تشخیص کودک و با موضوع قبله و سجده آغاز میشود. در همان روایت پیشین آمده که پس از آموزش ولایت، کودک را باید رها کرد تا پنج سال او تمام شود. وقتی پنج سال او تمام شد، از او پرسیده شود که دست راست و چپش کدام است. اگر دانست، صورت او به سمت قبله برگردانید و از او بخواهید که سجده کند. سپس تا هفتسالگی به حال خود رها شود. وقتی هفتسال او تمام شد، یک مرحله بالاتر رفته و به صورت ابتدایی وضو به او آموزش داده شود و از او خواسته شود که دست و صورت خود را بشوید و نماز بخواند. این نمازخواندن بیش از یک سجده بهجایآوردن است و طبیعی است که باید در این بین مراحل نماز به او آموزش داده شده باشد. سپس رها شده تا نه سال او تمام شود. آنگاه به صورت کامل، وضو به او آموزش داده شده و خواسته شود به صورت منظم نماز بخواند و بر آن پافشاری شود.
وبسایت نینی یاری - سلطانی نژاد: در این مقاله سوالاتی مطرح شده که با پرسیدن این
سوالات از فرزندان می توانید حالت ذهنی آن ها را به حالت شاد تغییر دهید.
شاید شما به صورت طبیعی آدم شاد و راحتی هستید. این به دلیل انتخاب هایی
اسـت که در زندگی انجام می دهید و البته ژنتیک هم تاثیر دارد.
۱۱
سوالی که در این مقاله آمده اسـت روی این نکته تمرکز دارند که چگونه فرزندان
شما می توانند خودشان را شادتر کنند. این سوالات در نهایت در ذهن کودک
قرار می گیرند و خودشان به دنبال جواب این سوالات می گردند. با این کار شما
به آن ها هدیه بزرگی می دهید و این هدیه شادی اسـت.
۱- بهترین قسمت امروزت چی بود؟
این سوال خوبی قبل از خواب اسـت. با پرسیدن این سوال فرزند شما قبل از خواب احساس رضایت و شادی می کند. این سوال عادت تمرکز روی بهترین بخش روز را در فرزندان ایجاد می کند و اگر به صورت منظم پرسیده شود به بخشی از طبیعت آن ها تبدیل می شود.
۲- چه چیزهایی هستند که به خاطرشون شکرگزار هستی؟
۳- خودت چطوری می خوای این مسئله را حل کنی؟
وقتی
فرزندتان مشکلی را پیش شما مطرح کند، به نرمی و گرمی این سوال را از او
بپرسید. سعی نکنید مشکل او را حل کنید. در طولانی مدت این به ضرر آن ها
خواهد بود. به آن ها فرصت دهید خودشان مسائل خودشان را حل کنند و از تلاش
برای حل کردن مسائل و حل کردن آن ها حس اعتماد به نفس به دست بیاورند. این
هدیه ای ارزشمند اسـت که می توانید به آن ها بدهید. اگه فرزندتان به شما گفت
که نمی دانم چطور این مسئله را حل کنم، پاسخ دهید که من هم دقیقاً نمی
دانم چه کار باید کرد، بیا با هم مسئله را حل کنیم. آدم های شاد کسانی
هستند که مسائل پیش روی خود را حل شدنی می دانند و به توانایی خودشان در حل
مسائل اعتماد دارند.
یکی از اساسی ترین بخش های شاد بودن، توانایی فهمیدن و بیان احساسات اسـت. اگر بتوانید احساسات خود را بیان کنید یعنی می توانید آن ها را درک کرده و از دیگران درخواست پشتیبانی کنید. وقتی فرزندتان مشکلی برایش پیش آمده و از چیزی ناراحت اسـت و پیش شما می آید از او در مورد چیزی که ناراحتش کرده سوال بپرسید و با بی توجهی نگویید که” این که چیزی نیست "یا "بیا این بستنی رو بخور”. صحبت کردن در مورد چیزهایی که فرزندتان را ناراحت کرده او را نسبت به احساساتش آگاه تر می کند و موجب می شود از دانسته هایش در مورد احساسات خود به شکل موثر استفاده کند.
۵- فکر می کنی او چه احساسی دارد؟
شما
می توانید در هر موقعیتی با پرسش سوال در مورد احساسات دیگران،شفقت و
دلسوزی فرزند خود را پرورش دهید. دلسوزی و همدلی موجب می شود فرزندان شادتر
داشته باشید. آنها روابط قوی تری با دیگران و احساس بهتری نسبت به خودشان
خواهند داشت و زندگی شان معنادار تر می شود.
ادامه دارد...
وبسایت نینی یاری: در این مقاله سوالاتی مطرح شده که با پرسیدن این سوالات از فرزندان می توانید حالت ذهنی آن ها را به حالت شاد تغییر دهید.
۶- چگونه می توانیم به نیمه پر لیوان نگاه کنیم؟
۷- از کدام قسمت آن می توانیم بیشتر یاد بگیریم؟
در هر موقعیتی، در هر برنامه تلویزیونی، کتاب یا مسافرت چیزی برای یاد گرفتن وجود دارد. افراد شاد، کنجکاو و دائماً در حال یادگیری هستند. می توانید با پرسیدن این سوال آن ها را به فرزندان شاد و کنجکاو تبدیل کنید.
۸- چه برنامه ای برای آخر هفته داری؟
تحقیقات نشان داده که انتظار تجربه های خوب، بیشتر از خود تجربه به ما شادی می دهد. سعی کنید عادت انتظار اتفاق های خوب هر چند کوچک را در فرزندان خود پرورش دهید. کودکی که تمام هفته به خاطر بستنی که قرار اسـت آخر هفته در خانه درست شود هیجان زده اسـت، کودک شادی خواهد شد.
۹- ما چه کار می توانیم کنیم تا کسی را شاد کنیم؟
با فرزند خود به عیادت یک بیمار بروید یا با او در یک کار خیرخواهانه شرکت کنید، این کار باعث می شود او به کارهایی که انجام داده افتخار کند. تحقیقات نشان داده اسـت که بخشیدن باعث ترشح اندروفین در مغز می شود و حال خوبی در فرد ایجاد می کند. فرزندان به این حالت عادت می کنند و می خواهند این حال خوب را دوباره دریابند. سخاوتمندی و بخشش را به زندگی روزمره فرزندان خود اضافه کنید. وقتی با هم بیرون از خانه هستید سعی کنید چیز کوچکی برای دیگران بخرید. برای دیگران نقاشی بکشید. مردم ازخرید برای دیگران بیشتر از خریدن برای خود، خوشحال می شوند و روابط بهتری با دیگران ایجاد می کنند.
بیرون رفتن و انجام فعالیت های بدنی با فرزندان باعث می شود آن ها بیشتر در فعالیت ها مشارکت کنند. ورزش کردن موجب ترشح اندورفین در مغز می شود که فرد را شاد می کند. بهترین راه آموزش ورزش کردن به فرزندان این اسـت که خودتان ورزش کنید. فرزندانی که پدر و مادر آن ها ورزش می کنند با احتمال بیشتری به فعالیت های بدنی روی می آورند. نور خورشید نیز به تقویت قوای ذهنی و خواب بهتر کمک می کند که تاثیر زیادی در شادی فرد دارند.
۱۱- شادترین لحظاتت چه زمانی هایی هستند؟
اگر توجه فرزندان خود را به تجربه هایی جلب کنید که بیشترین لذت را از آن ها برده اند، به آن ها کمک کرده اید که این توانایی را کسب کنند تا بتوانند موقعیت هایی را که از آن لذت می برند ایجاد کنند. محققان حالتی را در انسان کشف کرده اند که در این حالت فرد کاملاً در لحظه حال اسـت و متوجه گذشت زمان نمی شود. این حالت لذت بخش ترین حالت انسان هاست. به فرزندان خود کمک کنید به این حالت برسند. بعضی کودکان هنگام بازی کردن به این حالت می رسند. بهترین حالت وقتی اسـت که فرزندان شما شغلی را پیدا کرده اند که آن ها را در این حالت قرار می دهد. در این صورت آن ها در واقع هیچ وقت کار نمی کنند و از کار کردن لذت می برند.
وب سایت کودک آنلاین: اگر از مهارت های تربیتی مثل الگو بودن، آگاهی دادن، تشویق، گفتگو، حمایت به جا، تعیین چارچوب و پایبند بودن به آن استفاده کنید و یاد بگیرید خشم تان را به شکلی سالم تخلیه نمایید به خواسته ها و اهداف تان می رسید .
1 . در برخورد با فرزندتان و دیگران از لطفا و خیلی ممنون استفاده کنید.
2 . وقتی کسی صحبت می کند ، تفاوتی نمی کند بچه باشد یا بزرگسال ، وسط حرفش نپرید. اگر مجبور شدید حرف او را قطع کنید حتما کلمه ببخشید را به کار ببرید.
3 . در سال سینما ، هنگام پخش فیلم ، صحبت نکنید.
4 . موقع رانندگی به ماشین های مقابل راه بدهید ( وقتی دیگران به همین ترتیب به شما احترام می گذارند، از آنها تشکر کنید ).
5 . موقع عطسه یا سرفه کردن ، جلوی دهان و بینی خود را با دستمال بگیرید.
6 . غذا را با دهان بسته بجوید. با دهان پر صحبت نکنید . اول لقمه را قورت بدهید و بعد حرفتان را بزنید.
7 . تحت هیچ شرایطی روی زمین آشغال نریزید.
8 . وقتی به رستوران می روید پس از صرف غذا میزتان را مرتب کنید.
9 . قبل از وارد شدن به اتاقی که درش بسته اســت ، در بزنید.
10 . برای دعوت دیگران به نشستن ، از کلمه بفرمایید استفاده کنید.
11. در اتوبوس و مترو صندلی خود را به کسی که ایستادن برایش دشوار اســت بدهید.
12 . بابت محبت و هدیه ای که دیگران به شما می دهند ، از آنها تشکر کنید . بگذارید شخصی که به شما محبت کرده بداند که بابت لطفش از او ممنون هستید .
13 . آهسته و بدون ایجاد سر و صدا آدامس بجوید و موقعی که خواستید آدامستان را دور بیندازید ، آن را داخل یک تکه دستمال گذاشته و به سطل آشغال بیندازید.
14 . بسیاری از افراد به دود سیگار ، ادکلن ، نوع خاصی از غذا ، سر وصدا ، آلاینده های محیطی ، بوی رنگ ، دود ماشین یا کافئین حساسیت دارند. مراعات حال آنها را بکنید و حتی اگر این چیزها خودتان را اذیت نمیکند.
15. برای فرزندتان الگو باشید . اگر توقع دارید کاری را انجام دهد ، ابتدا خودتان را مقید به انجام آن بکنید تا هم تاثیر حرفتان بیشتر باشد و هم تقاضای تان از او ، منطقی تر به نظر برسد ( پدری که به فرزند خود می گوید دروغ گفتن کار بدی اســت ولی خودش دروغ می گوید نباید انتظار داشته باشد فرزندش فردی راستگو بار بیاید ) .