حسین نورعلی در دوبله هم موفق است و علاوه بر دهها فیلم سینمایی در سریالهایی مانند جومونگ-گروه پلیس –حوادث دوبلر بوده است.
از جمله کارهای ماندگار او ایفای نقش محمدرضا شاه پهلوی در سریال معمای شاه میباشد
یکی از آرزوهای وی این است که روزی در سالن تئاتر خشکبیجار روی صحنه برود.
عاطفه رضوی بازیگر نقش مهتاب مادر آرش در سریال کیمیا (متولد ۱۵ اسفند ۱۳۴۷ در تهران) است. او درسال ۱۳۶۳ در دورهٔ دبیرستان موفق به کسب رتبهٔ اول در اجرای نمایش شد و به دنبال آن توسط آموزش و پرورش ناحیه به وزارت ارشاد معرفی گردید.
او دوره دو سالهٔ تئاتر را در تالار محراب گذراند و سال ۱۳۶۵ به عنوان هنرجوی گریم زیر نظر عبدالله اسکندری شروع به کار نمود.او با مهرداد شکرابی ازدواج کرد و بعد از مدتی رابطه آنها به طلاق انجامید و سپس با حسین پاکدل ازدواج کرد.
عاطفه رضوی و همسر سابق (مهرداد شکرآبی)
مهرداد شکرابی در سال ۱۳۳۹ در تهران متولد شد. وی در سال ۱۳۵۶دیپلم ریاضی را گرفت و از همان سال تا سال ۱۳۶۰ در کارگاهی به طور حرفه ای نقاشی روی چرم را تجربه کرد. از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ خدمت مقدس سربازی را به اتمام رسانید. وی همچنین در سال ۱۳۶۲ نزد استاد اسکندری در سریال «هزاردستان» همزمان با آموزش و کار پرداخت. سپس به عنوان مجری در کارهای ایشان تا سال ۷۶ مشغول بود. او از سال ۷۶ با توصیه ایشان مستقلاً به عنوان طراح و مجری کار خود را ادامه داد. از فعالیت های جشنواره ای وی: سال ۷۶ برای فیلم «ساغر» کاندید جشنواره فجر، سال ۸۰ برای فیلم «مزاحم» کاندید جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما، سال ۷۸ سیمرغ بلورین را برای فیلم «بوی کافور، عطر یاس» بوده است. از دیگر فعالیت های وی سریال های: وزیر مختار، امام علی (ع)، زیر بازارچه، نجات یافتگان، مشق عشق، شبی از شبها، بدون شرح، باغ مظفر، مرد هزار چهره، مرد دو هزار چهره و قهوه تلخ را می توان نام برد.
عاطفه رضوی
حسین پاکدل (متولد ۱۳۳۸ اصفهان) نویسنده، نمایشنامهنویس، مجری صدا و سیما و کارگردان ایرانی است. او در سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۳، مدیریت پخش شبکه اول سیما را بر عهده داشت. همچنین مدیر دورههای دهم و یازدهم جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان بود. او مدتی نیز مدیریت تئاتر شهر را بر عهده داشت. از کارهای او میتوان نویسندگی و کارگردانی نمایشهای حضرت والا و رقص زمین را نام برد.
وی برادر مهدی پاکدل و مسعود پاکدل است.
حسین پاکدل و عاطفه رضوی و دخترش
عاطفه رضوی و همسرش حسین پاکدل و برادر شوهرش مهدی پاکدل
عاطفه رضوی و همسر و دخترش
اگر شما هم عضو شبکه های اجتماعی هستید حتما این روزها تصویر ماه را که نام امام حسین روی آن حک شده است را دیده اید، از شایعه تا واقعیت این ماجرا را در ادامه خواهید دانست.
پاسخ :
– متاسفانه عکسی در فضای مجازی در حال انتشار است با عنوان « اسم یاحسین نوشته شده بر روی ماه » با توجه به اینکه این دست مطالب چند وقتی است در فضای مجازی زیاد در حال دست به دست شدن است لازم است به چند نکته دقت کنیم؛
1. اینکه بعضا روی برخی از سطوح یا اجسامی، نامی یا شکل معنا داری نقش می بندد – که یا حقیقتا نقش می بندد یا اینکه ما به تصور خودمان آنچه را میخواهیم از آن تصویر استخراج میکنیم – نه چیز تازه ای است و نه چیزی را ثابت میکند. (البته لازم بذکر است که نقش بستن بسیار از این نقوش با تلقین خود ما صورت می پذیرد.)
2. وجود ائمه معصومین علیهم و بزرگی و عظمتشان و همچنین نیاز جامعه بشری به آن بزرگواران هم از راه عقل و هم از راه نقل (تاریخ و روایات) اثبات شده و نیازی به این گونه امور برای اثبات آن نیست.
3. هدف از تولید و نشر این گونه مطالب، تنها از بین بردن تفکر و تعقل در افراد معتقد و کشاندن آنها به وادی خرافات و اموری از این دست است.
4. اگر چه ممکن است این تصویر و همانند این تصاویر بدون هیچ قصد و غرضی منتشر شود ولی باید توجه داشت این دست مطالب نه تنها چیزی را اثبات نمی کند بلکه با اثبات شدن خلاف آن موجب سست شدن اعتقادات مردم می گردد که هدف دشمنان اسلام نیز در فضای مجازی – با تولید این همه شبهات و شایعات – همین است.
یکی از مثال های جنجالی این پدیده، دیدن صورت یک انسان بر روی مریخ بود. در سال ۱۹۷۶، وقتی فضاپیمای وایکینگ ۶، اولین فضا پیمایی که ناسا به مریخ فرستاد، مشغول عکس برداری ازسطح مریخ بود، تصویری را ثبت کرد که شبیه صورت یک انسان بود و به نام صورت مریخ شناخته شد.
صورت مريخ
این تصویر بیش از ۵۵ سال به عنوان یک موضوع جنجالی در فیلم ها، مجلات و کتاب ها مطرح بود و حتی برخی آن را نشانه وجود حیات در مریخ می دانستند. در حقیقت این تصویر تنها و تنها یک صخره بزرگ در حال شکل گیری بود که با وجود سایه های اطرافش شبیه فرعون مصر به نظر می آمد.
پاریدولیا نه تنها فقط به صورت یک پدیده جنجالی و خرافی که گاه در اقتصاد نیز نمود پیدا کرده است.
در سال ۱۹۵۲، اسکناس های کانادایی به این علت که در میان موهای ملکه الیزابت شیطان خندانی دیده می شد، توسط بانک ها جمع آوری شدند.
در میان موهای ملکه الیزابت شیطان خندانی دیده می شد
منابع :
نمناك
khabaronline.ir
ويكيپديا
حسین عرفانی (متولد ۱۳۲۱ در تهران) از دوبلورهای مشهور ایران و همسر شهلا ناظریان است.
از خصوصیات این گوینده دامنه صدایی بسیار وسیع اوست که با صدایی بسیار بم یا بسیار زیر گویندگیهای بسیار خوبی کردهاست. قابلیت تیپ سازی بالایی دارد و در عین حال شخصیت گویی بسیار تواناست.
حسین عرفانی در کنار همسرش شهلا ناظریان و دخترش مهسا
وی به عنوان گوینده ثابت نقشهای آرنولد شوارتزنگر مشهور شدهاست.
برخی از نقش گوییهای این گوینده:
شهلا ناظریان (متولد ۱۳۲۹ خورشیدی ایران) بازیگر سینما و تلویزیون و دوبلور ایرانی است. او همسر حسین عرفانی و برادرزادهٔ ایرج ناظریان گویندهٔ نامدار ایرانی است.
شهلا ناظریان در سال ۱۳۲۹ خورشیدی به دنیا آمد. از سال ۱۳۴۱ وارد عرصهٔ دوبله شد(ورود حرفهای:۱۳۴۲). بازیگری در تئاتر را در سال ۱۳۶۸ تجربه کرد. او همچنین در سریال تلویزیونی «این خانه دور است» (ساختهٔ بیژن بیرنگ و مسعود رسام) و سریال داستان یک شهر (ساختۀ خسرو معصومی) و همچنین فیلمهای سینمایی «خوشخیال»، «پرِ پرواز» و «شب بخیر غریبه» به عنوان بازیگر به ایفای نقش پرداخته است.
برخی گویندگیهای ماندگار وی به شرح زیر است:
مصاحبه با یک خانواده باحال دوبلور،
حسین عرفانی، شهلا ناظریان و مهسا عرفانی
وقتی صدایش را تلفنی میشنوم، ناگهان بهسالهای دوری پرتاب میشوم که این صدا درچهرههای مختلف برایم حرف زده و بیاختیاریک شادی ناگفتنی در دلم شروع به موج زدنمیکند. شهلا ناظریان زن فعال و پرتلاش بخشدوبله ایران قرار مصاحبه خانوادگیاش را درشبکه دو با ما میگذارد.
باید اعتراف کنم هنگامی که وارد بخش دوبلهشبکه دوم میشوم، از دیدن این همه چهره آشناو ناآشنا در عین حال با صداهایی خاطرهانگیز و بهیادماندنی به راستی گیج میشوم وقتی با یکدیگرحرف میزنند، ناخودآگاه احساس میکنمآدمهای فیلمهای خارجی از درون فیلمهایشانبیرون آمدهاند و همین جا کنار من در ایران ماننداعضای یک خانواه مشغول گپ زدن با یکدیگرشدهاند.
عرفانی، مقامی، خسروشاهی، قنبری، شایگان،والی زاده، ناظریان، منانی، گرایی، قطایی و… بانگاه کردن به این پیشکسوتان و بزرگ مردان وزنان دوبله ایران با ظاهری متین، وزین، صمیمی وتواضعی ناگفتنی که همگی در یک جا جمعشدهاند، حسی از غرور در زیر پوستم میدود. درکمال خوشرویی و صمیمیتی دور از انتظار ما را درجمعشان میپذیرند.
شهلا ناظریان در سمت مدیر دوبلاژ مشغولدوبله فیلمی است. هنگام ناهار و استراحت استاما او با آنکه مشغله فراوانی دارد، همراه یک دنیاخنده و مهربانی و لطف در اتاق دوبلاژ، پذیرای مامیشود. بانویی که با مدیریت و جدیتی ستودنیاز پس وظایف خطیر دوبله، همسری و مادری بهخوبی برآمده است.
عرفانی همسر او با خوشرویی و تواضع دستیبرایمان بالا میبرد که یعنی بعدا برای مصاحبهمیآیم و ما را با خانم ناظریان تنها میگذارد.خانوادهای که آوازه سبز محفلشان، ما را برای آنداشت تا با آنها مصاحبهای داشته باشیم.
در منزل هم کار میکنم
_ از چه سالی وارد کار گویندگی فیلم شدید؟
ناظریان: از دی ماه سال ۱۳۴۱٫
_ چه سالی ازدواج کردید و چگونه با هم آشناشدید؟
ناظریان: در سال ۶۳ ازدواج کردیم و چون باهم همکار بودیم، به طبع در محیط دوبله با همآشنا شدیم.
_ حدودا چند فیلم را گویندگی کردهاید و درچند فیلم مدیر دوبلاژ بودهاید؟
ناظریان: نمیدانم، شاید واقعا قابل شمارشنباشد خیلی زیاد. اما در مورد مدیر دوبلاژی،حدود ۱۰ یا ۱۵ سال است که در کنار گویندگیفیلم، مدیر دوبلاژی هم میکنم اما دوسالی هستکه به طور مداوم مدیر دوبلاژ هستم. شاید ۶۰ یا۷۰ فیلم را مدیر دوبلاژی کردهام چه برایسازمان، چه برای رسانههای تصویری و چه برایموسسات خصوصی.
_ در چه فیلمهایی به جای شخصیتهاییصحبت کردهاید؟ (مکثی طولانی میکند.چشمانش را میبندد و با همان متانت و وقار فکرمیکند و میگوید:)
ناظریان: وا… از گذشتهها… به جای خیلی ازشخصیتهای بزرگ دنیا حرف زدهام مثل:سوفیالورن، راکوئل ولش، فی داناوی، کاتریناسپاک، کاترین راس، الیزابت تیلور و از کارهایجدید که هم مدیر دوبلاژ بودهام و هم گویندگیفیلم را برعهده داشتهام، «به خاطر عشق به آرون»و فیلم «بازگشت جوزی» و «دسته زنبورها» که شماالان شاهد دوبله آن هستید.
_ راست میگوید ما صحنههایی از فیلم رادیدیم و میدیدم که با چه وسواسی گویندگانفیلمش را انتخاب میکند و با صبر و حوصله نامتک تک گویندگان هر فیلمش را برایمان میگویدو انصافا در تمامی فیلمهایش از دوبلورهایپیشکسوت در کنار بعضی دوبلورهای جواناستفاده کرده است. لبخند از چهرهاش محونمیشود. برای همین میپرسم: شما بسیار خوشروو خوش اخلاق هستید. آیا همسرتان حسنعرفانی هم مانند شما خوشرو هستند؟ (با لبخند)
ناظریان: بله، ایشان هم خوشرو هستند اماخب، بعضی مواقع هم نیستند مانند خیلی ازآقایان
_ به چهره خستهاش نگاه میکنم و ناخودآگاهمیپرسم: هم شما کار میکنید هم آقای عرفانی.وقتی خسته هستید و از سرکار به منزل میروید،آیا همسرتان در کارهای منزل به شما کمکمیکند؟(خنده)
ناظریان: نه، ایشان اصلا در خانه کمکنمیکنند و تمامی کارهای خانه به دوش خودممیباشد.
_ باورم نمیشود ولی از گرمی صدایشمیفهمم از این وضعیت هم راضی است.میپرسم: آیا کارکردن شما به عنوان یک همسر یامادر در خارج از خانه به زندگیتان لطمهای واردکرده است؟
ناظریان: نه، اصلا به هیچ عنوان. حتی زمانیکه در منزل فیلمهایم را سینک میزنم و درحقیقت کارهای مدیر دوبلاژیام را انجاممیدهم و تمام حواسم به این کار است، در عینحال سعی میکنم در کار منزل و حتی کارهایمربوط به افراد منزل هیچ خدشهای وارد نشود وهر دو کارم را (هم کار دوبله و هم کار منزل) بهطور کامل انجام دهم. مطمئنم اگر از دخترم یاهمسرم هم بپرسید، آنها نیز کاملا از من راضیاند.
_ در مقام یک زن میدانم که چقدر کارها وانجام توامان آنها سخت است. وقتی دخترتانکوچک بود و شما هم مجبور بودید کارتان راانجام دهید، چه کسی از او مراقبت میکرد؟
ناظریان: دخترم همیشه همراه ما بود، مهسا درهمه جا در دوبله، چه در تائتر و چه در موقعفیلمبرداری و حتی زمانی که تیزرهای تبلیغاتی رامیگفتیم، همراه ما بود چون او از همان کوچکیعاشق این کار بود.
_ از دخترانتان بگویید؟
ناظریان: من دو دختر دارم رستا و مهسا. رستا بههیچ عنوان به این حرفه علاقه نداشت. الان همدکترای تغذیه دارد اما مهسا این حرفه و کلا هنر رادوست دارد و رشته دبیرستانیاش هم هنر بودهاست. پیش دانشگاهی را تمام کرده و خود رابرای کنکور آماده میکند.
_ برای آینده آنها چه تصمیمی دارید؟
ناظریان: دختر بزرگم سالهاست ازدواجکرده و از پیش ما رفته و مهسا هم در ۱۷ سالگیعقد کرده و الان ۱۹ سالش است و دو ساله عقدکرده است ولی هنوز پیش ما هستند.
_ با تعجب میگویم: باورم نمیشود که در اینسن کم ازدواج کرده باشد فکر میکردم هنوزدختر خانه است و فکر و ذکرش کار و درس استولی مطمئنا الان دیگر خودش باید برایزندگیاش برنامهریزی کند.(میخندد)
ناظریان: بله، بسیار زود ازدواج کرد. برایهمین آیندهاش نیز در دست خودش و همسرشمیباشد و آنچه دوست دارند، انجام خواهندداد.
_ آیا زن و شوهر دو دبلور و دیگری همهستند که مانند شما محفلی سبز در کنار هم داشتهباشند؟
ناظریان: بله، خسرو خسروشاهی و خانم ایشان.خانم کاتبی که ما از ابتدای ورودمان به دوبله باهم دوستان صمیمی بودیم و هستیم.
جلال مقامی و خانم رفعت هاشمپور، آقایعلیرضا شایگان و همسر ایشان مریم نوریدرخشان، آقای باشکندی و همسرشان خانم رزیتایار احمدی.
_ به غیر از دوبله چه کارهای هنری دیگریانجام میدهید؟
ناظریان: از زمانی که با آقای عرفانی ازدواجکردم، کارهای هنری دیگری غیر دوبله هم انجاممیدهم ولی تا قبل از آن فقط کارم گویندگی درفیلم بود. اما در مورد کارهای هنری… وا…راستش تقریبا همه کارهای اجرایی را انجاممیدهم. در فیلم سینمایی «پر پرواز» بازی کردم.با همسرم در سریال هم بازی کردهایم کهمعروفترین آن سریال «این خانه دوراست»بود.باز هم با هم فیلمسینمایی بازی کردهایم. درفیلمهای خوش خیال و شمارش معکوس. تئاترهم بازی کردهام. شاید حدود ۲۰ پیستداشتهام. مهسا هم حدود ۵ یا ۶ پیست داشته وعرفانی هم که زیاد تئاتر بازی کرده است.مجریگری هم کردهام و گوینده رادیویی نیزبودهام.
_ آخرین کار تئاتری شما چی بود؟
ناظریان: ازدواج غیابی که من، عرفانی، مهسا وچند نفر دیگر در آن حضور داشتهاند. و یک تئاتربا آقای نوذری داشتیم به اسم «توی این خونه چهخبره؟» که برای اولین بار ۹ ماه روی صحنه بسیارموفق بود که در آن آقای هرندی، جاویدنیا، من،عرفانی و آقای نوذری بازی کردیم.
_ از تیزرهای تبلیغاتی که حرف زدهاید،تعدادی را نام ببرید.
ناظریان: تیرزهایم زیاد است که گاهی تنهابودم و گاهی با عرفانی. یکی را در حال حاضر بهخاطردارم و آن هم برای بانک مسکن بود که منو عرفانی با هم در آن حرف زدهایم.
_ کدام یک از نقشهایتان را در گویندگیفیلمها بیشتر دوست دارید؟
ناظریان: اگر از هر دوبلور دیگری هم اینسوال را بکنید، حتما میگوید همه نقشهایش را.من هم همه نقشهایمرا دوست دارم حتی درفیلمهای درجه سه سعی کردهام به بهترین شکلممکن حسم را بگیرم و نقش مورد نظر را خوبحرف بزنم. و در این راه از جان و دل مایهمیگذارم. حتی در مقام مدیر دوبلاژی این گونهفیلمهایم تمام تلاشم را برای عالی بودن نتیجهدوبله به کار میبرم زیرا انجام هر کاری در دوبلهنشان دهنده نمودار کاری من است و من دوستدارم تمام کارهایم از عالیترین نمودار برخوردارباشد.
_ در اوقات فراغتتان چه کارهایی میکنید؟
ناظریان: من عاشق فیلم و عاشق کارم هستم. تاآنجا که بتوانم، فیلم میبینم و تا آنجا که بتوانم،کتاب میخوانم.
_ کار شما در مقام مدیر دوبلاژ تا چه حدسخت است؟
به طور خیلی خیلی خلاصه تعریفی از کارم بایدبدهم. مدیر دوبلاژ باید جملات متن ترجمه شدهرا به اندازه لب و دهان هنرپیشه فیلم، کوتاه یا بلندبکند که به اصطلاح به آن سینک کردن میگویندکه نه تنها من، همه مدیر دوبلاژها این کار را درمنزل انجام میدهند و بعد در محیط دوبلاژ بایدحدود ۲۰ الی ۳۰ نفر را مدیریت کنند. علاوهبراینکه باید شعور و فهم و سواد و تخصص در اینکار داشته باشد، باید مدیریت هم داشته باشد و اگرمدیر دوبلاژی در فیلم خودش گویندگی همبکند، دیگر کار واقعا مشکل میشود. این افرادعلاوه بر خصوصیاتی که ذکر کردم، باید بسیار تیز وهوشیار هم باشند که هم بتوانند نقش خودشان راخوب ایفا، هم بتوانند مدیریت کنند و هم متوجهنقشگویی سایر همکاران باشند و با توجه به تجربهمن در همه امور اجرایی هنر، باید بگویم مدیردوبلاژی از همه سختتر است چون هم هنراست و هم یک فن.
_ از مسئولین چه توقعی دارید؟
ناظریان: گرچه مسئولین هم حرفهایی دارندکه اگر پای درد دل آنها بنشینیم، میبینیم که واقعاحق دارند. آنها هم باید از جاهای دیگر تامینشوند تا بتوانند رسیدگی بیشتری به ما بکنند. ولیبه هر حال ما هم انتظار داریم تا حدی که در توانآنهاست به ما رسیدگی کنند. راه را برای ما بیشترباز کنند، امکانات بیشتری در اختیار ما بگذارند،کمی هم دست مزدها را بالا ببرند. با توجه به تورمفعلی، باید آنقدر مقدار کارمان را اضافه کنیم تابتوانیم یک زندگی معمولی را بچرخانیم. رسیدگیبه همه این امور، خواست قلبی همهدوبلورهاست که انشاءا… توجه کنند.
_ کلام آخری که دوست دارید به مردمبگویید؟
ناظریان: دعا میکنم همه مردم موفق باشندمخصوصا جوانها. من همیشه حامی جوانهاهستم. خودم دوتا دختر جوان دارم و میدانمآینده این کشور متعلق به جوانهاست و آنهاهستند که باید درست شکل بگیرند، موفق باشند،آینده ساز ایران باشند و… امیدوارم راههایدرست را در پیش بگیرند. درست است که از پدرو مادرها سنی گذشته اما خواهش میکنم،خواهش میکنم به نصایح پدر و مادرها گوشبدهند و از تجربه آنها استفاده کنند تا موفق باشند.آرزوی من سلامتی همه، موفقیت و داشتنکانونی سبز و گرم برای همه است.
حسین عرفانی: پاک یادت نره
حسین عرفانی به هیچ عنوان دوست ندارند بهسوالات به قول خودشان کلیشهای پاسخ دهند وهمین تعداد سوال را هم که پاسخ دادند، با عجلهو سریع بود.
_ چند سالتونه؟
عرفانی: متولد ۱۳۲۱ و تحصیلاتم دیپلم است.از سال ۴۰ وارد دوبله شدم و قبل از آن تئاتر کارمیکردم. اولین جملهام در فیلم «کاری» بود کهلورانس الویسه بازی میکرد. میزدم به در ومیگفتم: «خانم نمایش تا دو دقیقه دیگر شروعمیشود».
_ به جای چه شخصیتهای معروفیگویندگی کردهاید؟
عرفانی: سری فیلمهای کمدی به جای«دیدی» حرف زدهام. تقریبا به جای همههنرپیشهها حرف زدهام مثل برباد رفته به جای«کلارک گیبل»، تمام فیلمهای آرنولد را حرفزدهام و در فیلم «انجمن نجیبزادگان عجیب» بهجای شون کانری حرف زدهام.
_ آیا شخصیتها برروی رفتارتان تاثیرگذاشته است؟
عرفانی: نه، واقعا نه. وقتی به خانه برمیگردم،شخصیتها هم برایم تمام میشوند.
_ به غیر از دوبله، چه کارهای هنری دیگریانجام دادهاید؟
عرفانی: همه کار تئاتر، سینما، مجریگری دربرنامه مسابقه تلاش به اتفاق هسمرم و تیزرهایتبلیغاتی که آخرینش پاک یادت نره بود.
_ آیا در سمت مدیر دوبلاژی هم کارکردهاید؟
عرفانی: بله، چند تایی بود.
_ در حال حاضر، حرفه اصلی شما چیست؟
عرفانی: دوبلوری حرفه اصلی من است.
_ هنگام فراغت دوست دارید چه کارهاییانجام دهید؟
عرفانی: بیشتر مطالعه و ورزش و مسافرت هم،کمابیش.
_ رابطه دخترانتان با شما بهتر است یا بامادرشان؟
عرفانی: با مادرشان بسیار رابطه خوبی دارند.
_ برای جوانها چه توصیهای دارید؟
عرفانی: بیشتر جوانها دوست دارند بهکارهای هنری وارد شوند. حالا یا دوست دارندهنرپیشه با دوبلور یا مجری شوند اما باید بسنجنداگر قرار است در هر کاری وارد شوند به نظر منبهتر است کمی فکر و اندیشه داشته باشند و هر چهقدر آکادمیکتر و با سوادتر باشند، بهتر است وترجیحا تحصیلات دانشگاهی داشته باشند.
مهسا عرفانی: صدای پدر و مادرم را دوستدارم
_ از بیوگرافی خودتان بگویید؟
مهسا: ۱۹ سال دارم، دیپلمه و متاهل هستم.
_ با تعجب میگویم: و وقتی برای مصاحبهآمدیم، فکر نمیکردیم متاهل باشید البتهمادرتان گفتند، ولی دوست داریم از زبانخودتان بشویم چطور شد اینقدر زود ازدواجکردید؟ (با خندهای شیرین میگوید).
مهسا: خب فکر میکنم همه چیز خیلی سریعپیش آمد اما در کل راضی هستم.
_ همسرتان هم دوبلور هستند؟
مهسا: نه. شغل آزاد دارد. در ارتباط با وسایلکامپیوتر.
_ وسایل کامپیوتر و دوبلوری خب کمی ازهم دور هستند. حالا به شغل شما علاقهمند هست؟
مهسا: بله، خیلی زیاد. حتی در این راه مرا یاریمیکند. میدانید، منتقد بسیار خوبی برایکارهای من است. مثلا وقتی کارهایم را میبیند،میگوید اینجا را خیلی خوب گفتی یا آنجا را بهتربود، این جوری میگفتی.
_ چه سالی ازدواج کردید؟
مهسا: سال ۸۱ یعنی وقتی دیپلمم را گرفتم.شهریور عقد کردیم اما خانه مستقلی نگرفتیم و بامامان و بابا زندگی میکنیم.
_ چرا مستقل نشدید؟
مهسا: بیشترین مسالهای که باعث شد ما با پدر ومادرم زندگی کنیم وابستگی شدید من به آنهاست.نمیتوانم یعنی اصلا و ابدا نمیتوانم دوریمادرم را تحمل کنم. برای همین با همسرم توافقکردیم که اینکار را انجام دهیم.
_ توافق شما و همسرتان و تواضع و مهربانی وسهلگیری آقای عرفانی و خانم ناظریان در اینرابطه باعث شده که هم صاحب یک پسر خوبشدند (دامادش) و هم الگو و سرمشقی برایپدران و مادران دیگر باشند. تا در امر ازدواجدخترهایشان این همه شرط و شروط نگذارند بااین اتفاق مطمئنم محفل شما سبزتر از همیشه شدهاست.
مهسا: بله، دقیقا همین طوره.
_ از چه زمانی کار دوبله را آغاز کردید؟
مهسا: از بچگی زمانی که من سواد خواندن ونوشتن نداشتم، در گوش من جملات رامیخواندند و من میگفتم اما به طور جدی ازسال ۸۰٫ اما قبل از آن، به شکل تفریحیگویندگی میکردم.
_ یادتان هست اولین گویندگی که انجامدادید، چه فیلمی بود؟
مهسا: بله، در فیلم مستاجر. بچه تهیه کننده درفیلم بازی کرده بود اما نتواسنت به جای خودشحرف بزند. من خیلی کوچک بودم و داشتم بازیمیکردم. در آن زمان ایرج طمهاسب مدیردوبلاژ بود. برای همین گفت: به مهسا بگویید بیایدو حرف بزند. آنقدر کوچک بودم که قدم به میزدوبلاژ نمیرسید. مرا روی میز نشاندند و جملاترا در گوشم میگفتند و من هم تکرار میکردم وضبط میشد.
از فیلمهایی که گویندگی کردهاید برای مردمآشناست، بگویید:
مهسا: در کارتون دی جوی مون به جای ریکا،در کارتون فوتبالیستها به جای ایزاوا، درفیلمهای سینمایی دوست من خرس، تک شاخ وسریال کبری ۱۱ به جای بچهها حرف میزنم.
_ دوست دارید ادامه تحصیل کنید یا فقط کار.
مهسا: هر دو با هم هم درس، هم کار.
_ چرا دوبله را انتخاب کردید؟
مهسا: فقط به خاطر علاقهام.
_ به غیر از گویندگی در فیلمها، چه کار هنریدیگری انجام میدهید؟
مهسا: به همراه مامان و بابا کار تئاتر انجامدادهام و تیزرهای تبلیغاتی را هم گویندگی کردمکه معروفترینش برای شیر میهن بود که میگفت:مامان، مامان بستنیاش خوشمزه تره که آن راوقتی اول دبستان بودم گفتم. و از دیگر تیرزهایکه گفتهام: امرسان، قالیشویی جردن، ماکارونیسمیرا (که از رادیو پخش میشد و با پدرمگفتهام).
_ دوست دارید به جای چه شخصیتهاییحرف بزنید؟
مهسا: دوست دارم به جای کسی حرف بزنم کههمسن خودم باشد یعنی یک دختر ۱۹ ساله.مانند فیلم «پرستار جنایتکار» که در آن فیلم بهجای دکتر صحبت کردهام.
_ از صدای کدام دوبلور خوشتون میآید؟ باشیطنت و خوشحالی میگوید:
مهسا: از صدای مامانم خیلی خوشم میآید.گرچه هیچ وقت به پای ایشان نمیرسم اما دوستدارم در دوبله مانند او بشوم. در بین صدایآقایان هم صدای پدرم را خیلی دوست دارم.
_ رشته دبیرستانی شما چه بود؟
مهسا: من در هنرستان سوره درس خواندمچون به غیر از دوبله به تئاتر نیز خیلی علاقهمندم ودوست دارم رشته دانشگاهیام نیز تئاتر باشد.
_ آیا وقت میکردید که هم درس بخوانید وهم کار گویندگی فیلم را داشته باشید؟
مهسا: خیلی خیلی سخت بود. چون پس ازمدرسه به استودیو میرفتم و تکالیفم را آنجا انجاممیدادم. چون دیر وقت به خانه میرفتیم، دیگردر خانه وقتی برای درس خواندن نداشتم. تازه باهمه این مشکلات، شاگرد اول هم میشوم.
_ پدر و مادر شما افراد معروفی هستند،عکسالعمل دوستان شما یا همکلاسیهایتان دراین مورد چه بود؟
مهسا: برایشان جالب بود و معمولا سوالمیکردند، کار دوبله چطوریه؟ ما هم دوستداریم دوبلور شویم، یا اینکه چه طوری میشوددوبلور شد و از این گونه سوالها. برای همین منتحقیقی از دوبله به همراه فیلم و گزارش تحقیقیتهیه کردم که هم برای یکی از درسهایم استفادهشد و هم دوستانم چیزهای زیادی از دوبله یادگرفتند.
_ اوقات فراغت را چه کار میکنید؟
مهسا: معمولا ندارم. اما قراره از فرصتیاستفاده کنم تا خودم را برای کنکور آماده کنم.
حسین ماهینی Hossein Mahini (متولد ۲۵ شهریور ۱۳۶۵ – بوشهر قد : ۱۸۴) بازیکن فوتبال اهل ایران است.
وی سابقه عضویت در تیمهای استقلال اهواز و ذوبآهن را دارد، ماهینی در سال ۱۳۹۱ به تیم پرسپولیس تهران پیوست. مبلغ قرارداد حسین ماهینی با پرسپولیس ۷۰۰ میلیون تومان است.
کارت پایان خدمت وی در جریان جنجال کارت معافیت بازیکنان فوتبال باطل، و وی به تیم نظامی ملوان بندرانزلی منتقل شد. وی پس از طی دوره آموزشی در پادگان آموزشی نیروی دریایی انزلی وارد تیم فوتبال ملوان از فصل ۹۴/۹۵ شد.
حسین ماهینی درباره انتشار تصویری خانوادگی از خود در کنار همسرش عنوان کرد:آن عکس برای ۵،۶ ماه پیش بود.در انزلی بودیم و این عکس در پیچ همسرم بود.من واقعا نمی دانم چطور آن عکس را برداشتند و به یکباره در فضای مجازی منتشر شد.
وی ادامه داد:خانواده همسرم پرسپولیسی هستند و در این مدت خیلی به من کمک کردند و روحیه دادند تا به پرسپولیس برگردم.آن روزهایی که من ناراحت بودم،همسرم همیشه سر نماز برایم دعا می کرد و می گفت امیدت را قطع نکن و همه چیز درست می شود.خدا را شکر می کنم که الان در پرسپولیس حضور دارم و امیدوارم هر چه سریعتر بار دیگر در خدمت تیم ملی باشم.
ماهینی افزود:این مدت خیلی اذیت شدم.بیشتر هم ناراحتی ام به خاطر تیم ملی بود و اینکه اجازه ندادند در خدمت تیم ملی باشم.هر چند فکر نمی کنم به اردوی بعدی تیم ملی برسم اما به طور حتم برای اردوهای بعدی خودم را آماده می کنم که در خدمت تیم کشورم باشم.
instagram hossein_mahini_13
حضور در جام جهانی آرزوی همیشگیام بود/ خانوادهام همه چیز من است
حسین ماهینی که هماکنون در برزیل و در کنار دیگر ملیپوشان به سر میبرد، در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: استرس داشتم که به جام جهانی دعوت نشوم و زحمات چهار ساله ام را بی نتیجه ببینم اما خوشبختانه کیروش به بازی ام اعتقاد داشته و جز نفرات اعزامی تیم ملی به جام جهانی انتخاب شدم.
وی با بیان اینکه تمام تلاشش را برای سرافرازی مردم ایران و بوشهر به کار می بندد، تصریح کرد: دوست داشتم به آرزوی نوجوانی خود و همیشگی پدربزرگم تحقق ببخشم و و تمام تلاشم را به کار می بندم نماینده شایسته ای برای شهر محبوبم باشم.
بازیکن پرسپولیس در پایان با تشکر از پدر و مادرش اظهار داشت: خانواده ام تمام زندگی من بوده و هر چه دارم از دعای خیر آنها داشته و امیدوارم بتوانم قدردان زحماتشان باشم.
برای تکمیل گزارشم به منزل شخصی پدر حسین ماهینی رفته تا چند کلامی با پدر و مادر حسین، این جوان برومند بوشهری صحبت کنیم.
خاکی بودن محمد حسن ماهینی پدر ماهینی و همسرش خانم بوریال مادر ماهینی بر هیچ کس پوشیده نبوده و خیلی زود در فضایی صمیمی از حسین ماهینی پرسیدیم.
پدرم به حسین گفت که اگر به استقلال رفتی دیگر به خانه نیا
محمد حسن ماهینی پدر حسین ماهینی و بازیکن اسبق شاهین بوشهر در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه حسین علاقه وافری به مادرش دارد، تصریح کرد: حسین همیشه حرفها و تصمیماتش را با مادرش در میان گذاشته و رابطه ای بسیار صمیمی و دوستانه با مادرش دارد.
پدر حسین ماهینی با ابراز خوشحالی از اینکه پسرش به عنوان اولین بازیکن تاریخ بوشهر به جام جهانی رفته است اظهار داشت: از کودکی آرزو داشت بازیکن موفق و مفیدی واقع شده و به هدفش که حضور در جام جهانی است برسد.
محمد حسین ماهینی با بیان اینکه حسین علاقه وافری به پدبزرگ مرحومش داشت، افزود: پدربزرگش از هواداران دوآتشه پرسپولیس بوده و دوست داشت حسین لباس پرسپولیس را برتن کند.
وی ادامه داد: زمانی که امیر قلعه نوعی که از دوستان صمیمی ما می باشد از حسین برای حضور در استقلال دعوت گرفت پدربزرگش به حسین گفت اگر به استقلال رفتی دیگر به خانه نیا.
ماهینی افزود: حسین توانایی بازی دو پست دفاع راست و چپ را داشته و در تیم های ذوب آهن، استقلال اهواز این مورد را به خوبی نشان داده است.
هیچ وقت بازی های حسین را از تلویزیون نگاه نمی کنم
پس از پایان صحبت با پدر حسین ماهینی با مادر حسین هم کلام شده تا سوالاتی متفاوت تر از و خارج از ورزش بپرسیم.
خانم پوریال بازشسته آموزش و پرورش و معلمی فداکار و مادری مهربان…با ذوق و شوق از فرزندانش صحبت می کرد. مادر حسین ماهینی با بیان اینکه پسرش علاقه بسیاری به وی دارد گفت: حسین هر کاری می کند و تصمیمی می گیرد نظر من را پرسیده و روز به روز احترام، معرفت و وفاداری اش نسبت به خانواده و دوستانش بیشتر می شود.
خانم بوریال ادامه داد: هیچ وقت در انتخاب راهش اورا تحت فشار قرار نداده و خودش از همان ابتدا دوست داشت راه پدر و پدربزرگ مرحومش را ادامه دهد.
وی تصریح کرد: من و پدرش سعی کردیم همیشه در هر زمینه ای مشوق او بوده و اگر نیازی احساس شد در کارهای مختلف به او مشورت دهیم.
مادر حسین با بیان اینکه علاوه بر حسین دو فرزند دیگر نیز دارد، افزود: علیرضا پسر کوچکم نیز دانشجوی حسابداری و در دسته سه فوتیال بازی می کند و دخترم که یک سال از حسین بزرگتر است ازدواج کرده و پسری سه ساله به اسم رضا دارد که به شدت به دایی حسین علاقمند است.
مادر حسین ماهینی: بازیهای حسین را نمیبینم/ میترسم مصدوم شود
وی ادامه داد: حسین علاقه زیادی به بوشهر داشته و همیشه تاکید می کند با خواهر زاده اش به لهجه بوشهری صحبت کرده تا ملکه ذهنش شده و هیچ گاه زبان مادری اش را فراموش نکند.
مادر حسین ماهینی ادامه داد: حسین به آن هدفی که می خواست به لطف خدا رسیده و همیشه روی استراحت، تمرین و نظم زندگی اش حساس است.
مادر حسین با بیان اینکه هیچ وقت بازی های حسین را دنبال نمیکند اظهار داشت: همیشه زمان بازی حسین استرس داشته و می ترسم به طور ناگهانی مصدومیتی برایش به وجود بیاید به همین علت بازی هایش را دنبال نمی کنم و در آن زمان فقط برایش دعا می کنم.
این مادر مهربان با بیان اینکه هم اکنون از طریق تماس تصویری با حسین در ارتباط است تصریح کرد: هر وقت به بوشهر می آید تمام دوستانش را دعوت کرده و هیچ گاه خاکی بودن خود را فراموش نکرده و این برای من و پدرش مایه افتخار است.
حسین ماهینی، الگویی موفق برای نسل آینده بوشهر
همراه با پدر و مادر افتخار آفرین بوشهری بوشهری، قاب عکس، تقویم و لوح های نائب قهرمانی را ورق زده و سعی کردیم تماسی تصویری با حسین برقرار کنیم اما متاسفانه موفق نشدیم.
امید داریم حسین ماهینی آخرین بوشهری نباشد که قدم در راه افتخخار آفرینی برای این شهر نهاده و الگویی اخلاقی، فنی برای نسل های دیگر فوتبال بوشهر باشد.
کمتر از سه روز دیگر به شروع مسابقات جام جهانی در کشور برزیل باقی مانده که امید داریم حسین ماهینی از دیار دریا و آفتاب با دعای خیر مردم بتواند بازی های قابل قبولی ارائه داده و پاسخگوی محبت هواداران خود در ایران و بوشهر باشد.
…………………………………
گزارش: فریبا کرمی
مهدی پرهام، مشتری دستبه نقد استقلال را بیشتر بشناسید
مهدی پرهام، مالک باشگاه نساجی، عابربانک استقلالیها و حالا جدیترین مشتری برند استقلال. جوان ۴۰ ساله قمی که دوستی نزدیکی با امیدوار رضایی، برادر محسن رضایی و پای ثابت هیاتمدیره استقلال دارد. او یکبار در جریان انتخابات ۸۸ گفته بود: «برای یک تاجر تصمیم اشتباهی است که در یکی از دو سوی ماجرا قرار بگیرد. من نظرم روی محسن رضایی است. کسی که شرایط را برای فعالیتهای اقتصادی من آمادهتر میکند.» تاجر شناختهشده بازار آهن و مالک پروژههای ساختوساز در منطقه یک تهران؛ جوان متمولی که رابطه خوبی با واردکنندگان BMW، مدیران بعضی موسسات مطبوعاتی، امیر قلعهنویی و هادی ساعی دارد! مشاور اقتصادی سابق آبیها چطور وارد فوتبال شد و چطور به باشگاه استقلال رسید؟
پیشنهادی در یک صندوق قرضالحسنه
زمستان ۸۶٫ بعد از یکی از بازیهای استیلآذین در لیگ یک، هنگامی که حسین هدایتی، مالک استیلآذین سوار بر X6 و امیر مهریزی، مدیرعامل این باشگاه سوار بر BMW-730 خود میشدند تا ورزشگاه را ترک کنند، بازیکنان نساجی را دیدند که با سواریهای خط تهران-شمال، قصد بازگشت به قائمشهر را دارند. مهریزی با دیدن این صحنه یاد گفتههای نادر دستنشان، مربی قائمشهری استیلآذین شب قبل از بازی افتاد. «حیف از این تیم با این همه تماشاگر و هوادار که درگیر بیپولی است و حتی نمیتواند یک اتوبوس برای بازیکنانش بگیرد و آنها را برای بازی با تیم ما به تهران بیاورد.» دیدن تضاد مالی استیلآذین و نساجی، ذهن مهریزی را تا شب به خود مشغول کرد. شب، مهریزی به جلسه صندوق قرضالحسنهای که او و چند نفر از کاسبان بزرگ بازار آهن تهران آن را راه انداخته بودند، پا گذاشت و پیش از هر کاری سراغ تاجر ۳۳ ساله و قمی حاضر در جلسه رفت. مهدی پرهام جوان که با موفقیت در بازار آهن، حالا اعتبار خوبی برای خود دستوپا کرده بود. مهریزی ایده خرید یک باشگاه فوتبال در شمال کشور را با او در میان گذاشت و وقتی با گشادهرویی پرهام مواجه شد، قرار جلسهای در رستوران لوکس طلایی تهران را ترتیب داد؛ جلسهای با حضور حسین هدایتی، مهدی پرهام و نماینده تامالاختیارش، محمدحسن حیدرزاده و شمالیها.
اهل دودوتا چهارتا
با وعدههای مدیران شمالی، پرهام فهمید که باشگاه و بدهیهایش را یکجا میتواند با رقمی کمتر از ۸۰۰ میلیون تومان خریداری کند، باشگاهی که اگرچه توان درآمدزایی بالایی نداشت اما با توجه به قدرت اجتماعی بالا، در نگاه پرهام تاجر، یک موقعیت اوکازیون به نظر میرسید. لبخندهای یکی از نمایندگان مجلس حاضر در جلسه، غلامرضا بهروان، حسین هدایتی و مهریزی هم دلگرمی پرهام برای قدم گذاشتن در مسیر تازه را بیشتر میکرد. پرهام اما برای امضازدن زیر یکی از خبرسازترین قراردادهای زندگیاش به دلگرمی بیشتری نیاز داشت. او رو کرد به دستنشان و گفت: «فقط این را هم تو و هم بقیه دوستان بدانند که من از جیبم برای فوتبال خرج نمیکنم. باید از همینجا در بیاورم و همینجا خرج کنم.»
وسوسه محبوبیت و شهرت
پرهام در بازی نساجی برابر سپاهان نوین برای اولینبار پا به یک ورزشگاه فوتبال گذاشت. هواداران نساجی که پرهام را به چشم یک ناجی میدیدند، استقبال گرمی از او ترتیب دادند. هنوز ۴۰ کیلومتر تا قائمشهر مانده بود که پرهام با اولین موج از شمالیهایی که به استقبالش آمده بودند، مواجه و مجبور شد برای پاسخ به ابراز احساسات آنها از ماشین خود پیاده شود. ۴۰ کیلومتر منتهی به قائمشهر به همین ترتیب گذشت تا «سلطان» قائمشهریها به شهر رسید. در شهر اما پای او هرگز به زمین نرسید. پرهام مسیر میدان مرکزی تا ورزشگاه را روی دوش هواداران نساجی طی کرد. چند وجب بالاتر از همراهان نامدارش؛ امیدوار رضایی، مهریزی، یکی از واردکنندگان سرشناس خودرو و یکی از مدیران موسسه همشهری. پرهام جوان که در آسمانها سیر میکرد، در میان تشویق و هورای استقبالکنندگان و بعد از قربانیکردن چندین گوسفند به ورزشگاه رسید. پیش از ورود به ورزشگاه یکی از لیدرهای باشگاه شمالی به سمت او دوید، زانو زد و پایش را بوسید. ورود پرهام به ورزشگاه و دور افتخار او در زمین وطنی، همزمان شد با طنینانداز شدن صدای دهها هزار تماشاگر که نام «سلطان پرهام» را فریاد میزدند. پاگشای پرهام به زمین فوتبال با برد ۳ بر یک نساجی غرق در سرور شد تا جوان پولدار قمی بعد از بازی به خبرنگاران تلویزیونی بگوید: «اگر تا حالا ذرهای برای خرید باشگاه فوتبال شک داشتم، حالا دیگر تحت هر شرایطی نساجی را میخرم.»
به خاطر چند هکتار زمین!
بعد از چند ماه هزینهکردن در باشگاه نساجی، زمان بهرهبرداری رسیده بود. او ابتدا با کمک یکی از نمایندگان قائمشهر در مجلس، کارخانه کندلوس را با یک وام بانکی مناسب خرید، خریدی که سروصدای زیادی به پا کرد و حواشی فراوانی درباره آن به وجود آمد. به این ترتیب، نام کندلوس به عنوان اسپانسر روی پیراهن باشگاه حک شد و در بازیهای خانگی، محصولات غذایی این کارخانه میان تماشاگران پخش میشد. سپس نوبت به احداث یک پروژه عظیم و سودآور رسید، کارخانه صنایع چوب و کاغذ با استفاده از فضولات کشاورزی نظیر ساقه و برگ زائد و پوسته برنج؛ ماده اولیه ارزان در شمال. پرهام با یک شرکت چینی برای احداث این کارخانه به توافق رسید. بخشی از این توافق، احداث یک ورزشگاه مجهز ۵۰ هزار نفری توسط همان شرکت چینی در زمینهای اطراف قائمشهر بود. پرهام برای احداث این دو پروژه روی همراهی مسئولان شمالی برای واگذاری زمینهای چندهکتاری در بشل و ماهفروجک حساب کرده بود، اولی برای کارخانه و دومی برای مجتمع ورزشی. وعده ساخت یک ورزشگاه ۵۰ هزار نفری، محبوبیت پرهام در قائمشهر را به اوج رسانده بود اما همهچیز مطابق انتظار پیش نمیرفت. واگذاری زمین ۶ هکتاری ماهفروجک با همراهی مسئولان شمالی مواجه نشد. پرهام زمین را تقریبا رایگان میخواست و وقتی به خواستهاش نرسید دلسرد شد. جنگ فرسایشی او با مسئولان شمالی، طی یک سال منجر به پشیمانی او از حضور در فوتبال شد. «از این به بعد در ورزش نه سرمایهگذاری میکنم و نه اصلا در بحثهایش وارد میشوم. میروم و پشت سرم را هم نگاه نمیکنم.» با گفتن این جملهها به همشهری در شانزدهم بهمن ۸۹، ماه عسل پرهام و شمالیها به پایان رسید.
بنزی که به مراسم ختم مادر قلعهنویی آمد
مانند همه پولدارهای دیگر فوتبال (هدایتی، محجوب و …) رابطه پرهام با علی دایی و امیر قلعهنویی هم همیشه دوستانه بوده. پرهام پس از اخراج نادر دستنشان از نساجی، به پیشنهاد شهریار، زوج محمد دایی-رضا فروزانی را روی نیمکت تیمش نشاند. رابطه او با قلعهنویی اما همیشه بهتر از این بوده. دوست مشترک بانفوذی به نام امیدوار رضایی، از همان ابتدای ورود پرهام به فوتبال، جوان پولدار را به ژنرال نزدیک کرد. پرهام و قلعهنویی شامهای مشترک زیادی با هم داشتند و سرمربی وقت تراکتورسازی، همیشه در مصاحبههایش از نبودن نساجی در لیگ برتر اظهار تاسف میکرد! پرهام هم همیشه از مشورتهای بیدریغ قلعهنویی استفاده میکرد و حتی در دورهای او را بر صندلی مدیریت فنی باشگاه نساجی نشاند. جوان تازهوارد وقتی با این انتقاد مواجه شد که چطور میتواند سرمربی یک تیم دیگر را مدیر فنی تیمش کند، پاسخ عجیبی داد: «قلعهنویی مدیر فنی خودم است، نه باشگاه!» اظهارنظری که به گفتههای نزدیکان باشگاه شمالی رنگ واقعیت میداد: «پرهام هیچ چیز از فوتبال نمیداند.» چند روز بعد، امید طیری، همنشین همیشگی قلعهنویی به عنوان سرمربی نساجی معرفی شد. انتخابی که با شورش هواداران نساجی در اولین جلسه تمرین، خیلی زود بیاثر شد. رابطه پرهام-نساجی از آن پس، رفتهرفته تیرهتر شد و رابطه پرهام-قلعهنویی پررنگتر تا جایی که حاضران در مراسم ختم مادر ژنرال، یک بار پرهام را دیدند که با بنز FL500 خود لوازم پذیرایی از میمهانان را برای دوست سوگوارش آورده است.
مرد تصمیمهای بهاری
نزدیکان پرهام او را فردی دمدمیمزاج و دهنبین در مدیریت ورزشی میدانند. کادر فنی نساجی بارها از تاثیرپذیری پرهام از قلعهنویی گلایه کرده بودند. یک بار حتی چیزی نمانده بود، در میانههای فصل، محمود فکری و امید طیری در اثر همین روحیات پرهام به کادر فنی تحمیل شوند. نمود بزرگ این روحیه اما در بهار ۸۹ اتفاق افتاد. سه روز بعد از آن که حسینهدایتی از بودن در فوتبال خسته شد و استیلآذین را منحل اعلام کرد، پرهام هم انحلال نساجی را اعلام کرد. خبری که قائمشهر را در شوک فرو برد. در همان هفته عادل فردوسیپور، پرهام را روی خط برنامه ۹۰ آورد و با تندی به او گفت: «دیدی هدایتی استیل را منحل کرد، سریع تو هم همین کار را کردی.»
پولدارتر از هدایتی؟
جدیترین مشتری استقلال، دفتر شیک و بزرگی کنار بزرگراه صدر دارد و گفته میشود متمولتر از حسین هدایتی است. روایتهای زیادی از حمایتهای مالی گاهوبیگاه پرهام از هدایتی وجود دارد و البته چکهایی که هدایتی به کمک پرهام پاس کرده است. پرهام اصالتی قمی دارد و کار خود را از جوانی در بازار آهن تهران شروع کرد. بازاری که او را متمول کرد. تیزبینی این تاجر باهوش، او را در جوانی به یکی از نامدارترین چهرههای بازار آهن بدل کرد. فعالیتهای اقتصادی پرهام البته به همین بازار محدود نماند. ساختوساز در منطقه یک تهران و خریدوفروش املاک و مستغلات، فعالیتهای دیگری بودند که به رشد داراییهای پرهام کمک کردند. اوضاع البته همیشه بر وفق مراد نبود. یک بار در جریان خریدوفروش یک قطعه زمین نزدیکی نارنجستان از یک مالک مشهدی شایعاتی درباره او و نماینده تامالاختیارش، محمدحسن حیدرزاده مطرح شد. برای ۲ هفته خبری از پرهام و حیدرزاده نشد اما بعد از آن، تمام شایعات توسط حیدرزاده تکذیب شد. پرهام که بسیاری از معاملات صنفی و بیزنسهای خود را به نام یکی از نزدیکانش انجام میدهد، با یکی از خانوادههای متمول اصفهانی که در صنعت نقره دستی بر آتش دارند، وصلت کرده است.
سفر به قطر هدیه به آبیها
واسطه ورود پرهام به استقلال، امیدوار رضایی و امیر قلعهنویی بودند. پرهام پیش از ورود به استقلال، یک بار چک ۳۰۰ میلیونی وحید طالبلو را برای آبیها پاس کرد. او ابتدای لیگ دوازدهم به عنوان مشاور اقتصادی به عضویت باشگاه در آمد و در اولین گام، یک حواله ۸۰۰ میلیون تومانی برای سفر استقلال به قطر را تحویل فتحاللهزاده داد و در همین سفر همراه باشگاه شد و شیرجههای دیدنی مدیرعامل استقلال را تماشا کرد! او البته ابتدای لیگ سیزدهم از باشگاه استقلال جدا شد اما در اردوی این تیم در زمستان ۹۲ در کیش دیده شد. گفته میشود او همراه علی فتحاللهزاده، امیر قلعهنویی و مقداد نجفنژاد، عضو شمالی هیاتمدیره استقلال اقداماتی را برای تاسیس شرکتی با نام استقلال آغاز کردهاند.
منبع : تماشاگران
برای دانلود این سخنرانی روی لینک زیر کلیک کنید: