آنها آرد حاصل از فرآیند تفکیک غلات از پوسته را که به دو صورت دانه دانه و پودری درآمده بود با کمی آب یا شیر و تخممرغ مخلوط کرده و خمیر به دست آمده را پس از ورز دادن به اشکال مختلف اعم از قرص نان، انواع کوفته و پنکیک و نیز ورقههای نازک خمیر که به شکل رشتهرشته بریده و طبخ میشد مورد مصرف قرار میدادند.
بعدها با کمی طراحی هوشمندانه و اضافه کردن برخی مواد و چاشنیهای دیگر به خمیر و نیز به کارگیری فناوریهای مختلف آمادهسازی، آنها به ایجاد لولههای خمیری باریک و بلندی که هماکنون ماکارونی نامیده میشود روی آوردند.
در سالهای بعد، از برنج، ارزن و دیگر غلات نیز در تولید آرد ماکارونی استفاده میشد، در حالیکه موفقیتهای به دست آمده از تولید ماکارونی با آرد گندم بسیار عالی و غیرمنتظره بود. برخی کارشناسان تغذیه دلیل این امر را در طعم گندم میدانند که به خودی خود طعم خاصی ندارد اما با اضافه کردن کمی کره پنیر، چند قطره روغن یا کمی گرد سیر به غذایی باب طبع همگان تبدیل میشود. از آن زمان به بعد گندم به یکی از غلات پرطرفدار و نیز سطح بالا تبدیل شد و ماکارونی گندمی نیز در ردیف غذاهایی قرار گرفت که غالبا در شهرها طبخ و سرو میشد تا تبعیض میان شهر و روستا حتی در پخت ماکارونی نیز رعایت شده باشد.
ماکارونی یکی از فرآوردههای مهم گندم است که تولید آن را به چینیها نسبت دادهاند و مورخان عقیده دارند که این محصول در قرن 13 میلادی توسط مارکوپولو به اروپا و از آنجا به دیگر کشورها رفته است. در یک کتابچه منتشر شده از موسسه ملی ماکارونی آمریکا بنابر روایت یک داستان جذاب ایتالیایی، هنر ساخت ماکارونی متعلق به یک دوشیزه چینی است. روزی یک دوشیزه چینی طبق معمول که مشغول تهیه خمیر نان بود، حین کار با یک ملوان ایتالیایی مشغول گفتوگو شد و کارش را فراموش کرد. در این حین، خمیر از ظرف به روی میز ریخته و به صورت رشتهرشته از میز آویزان شد.
با تابش آفتاب روی رشتهها آنها بسرعت خشک شدند. ملوان ایتالیایی که نامش اسپاگتی بود، با دوشیزه چینی تصمیم گرفتند اطلاعات و نحوه به وجود آمدن رشتهها را نزد خود مخفی نگه دارند. آنها داخل کشتی، رشتهها را در آبگوشت جوشان پختند و با مصرف رشتههای پخته شده، دریافتند چقدر آنها خوردنی و خوشمزه شدهاند. به این ترتیب نحوه تولید ماکارونی، برحسب تصادف کشف شد. آقای اسپاگتی پس از بازگشت به سرزمین خویش (ایتالیا) به فکر خوشمزه و مغذیکردن این رشتهها افتاد و موجب شد ایتالیا به عنوان بزرگترین مصرفکننده این نوع غذای گندمی مطبوع تلقی شود.
اکنون ماکارونی یکی از فرآوردههای پرمصرف در بسیاری از کشورهای اروپایی است. مصرف سالانه مردم کشور ایتالیا سالانه 32 کیلوگرم، آلمان 12 کیلوگرم، آمریکا و فرانسه و پرتغال شش کیلوگرم است. (جام جم سرا)
به گزارش ساتین : بعضی وقتها، یک سری کارهای هنری رو میبینی که جزئیات زیادی دارن. با خودت فکر میکنی، کسی که داشته اینو درست میکرده توی چه حال و هوایی بوده که اثرش انقدر به دل میشینه؟ یه هنرمند جوون دیگه که میخوایم امروز معرفی کنیم، یکی از همین آدمها با حوصله است.
نام و نام خانوادگی: هنگامه میرباقری
برند: هندونه
زمینه فعالیت: زیورآلات دست ساز (نمد و…)
هنگامه میرباقری، صاحب برند هندونه است. اگه یه نگاه به کارهای هندونه بندازین، ظرافت و سلیقه ی خوبش رو میتونید به راحتی درک کنید. ناگفته نماند که تنوع کارهاش هم خیـــــلی زیاده. شاید بشه گفت یکی از ویژگی های اصلی کارهای هنگامه، اینه که به دل میشینن. به همین راحتی.
مصاحبه ی ما با هنگامه میرباقری، خالق برند هندونه رو دنبال کنید..
اول از همه چه مدتیه که این کارو انجام میدی؟
من یک ساله که دارم این کار رو انجام می دم.
این هنر رو از کجا یاد گرفتی؟ درسش رو خوندی؟ و فکر میکنی درس خوندن تو این رشته کمکی بهت میکرد؟(میکنه؟)
مطمئنا رشته ای که توش درس خوندم بی تاثیر نبوده ، من گرافیک خوندم و تو فضای کارای عملی بودم. این موضوع کمکم کرده ، اما احساسم اینه که هر کسی هر کاری رو که بخواد میتونه انجام بده و توش مهارت پیدا کنه، این هنر رو از جایی یاد نگرفتم چون معمولا اکثر خانوما دوختن رو بلدن. فقط تمرین لازم داره، اما الهامش رو از یک شو توی شهر پراگ گرفتم .
اولین چیزی که درست کردی یادته؟ چی شد که به سرت زد به این هنر به عنوان حرفه و شغل نگاه کنی؟
آره یادمه، یک گوشواره کاغذی که یک گل اوریگامی بود. البته فکر میکردم خیلی با استقبال مواجه بشه بخاطر اینکه از جنس کاغذه و جدیده اما خوب اینطوری نبود در کنارش کارای نمدی هم داشتم که اونا مورد استقبال بیشتری قرار گرفت و من اونارو گسترش دادم. علت نگاه کردنم به کارام به عنوان شغل این بوده که هیچ وقت دلم نمی خواسته که یک کار روتین داشته باشم که هر روز از یک ساعتی تا یک ساعتی کار کنم دوست داشتم وقت کاریم دست خودم باشه.
اولین کاری که فروختی رو یادته به کی و چند فروختی؟
بله یادمه اولیش رو به یکی از دوستای خودم فروختم. ۸۰۰۰ تومان.
مشتری های اولم دوستام و اطرافیان دوستام بودن، بعدش جمعه بازار بوده الان هم توی فیس بوک سفارش می گیرم هم با مغازه ها کار می کنم.
روزانه چقدر از وقتت رو صرف درست کردن کارهات میکنی؟
چونکه کارای طراحی هم انجام میدم هر روز نمیرسم کارای خودم رو انجام بدم،معمولا هفته ای ۳ روز کار میکنم.
همه ی طرح های کارهات مال خودته یا از جایی هم الگو برداری میکنی؟ اگه یه روزی یکی از کارها و طرح های شما تقلید کنه تشویقش میکنید یا جلوشو میگیرید؟
بعضی هاش رو از تصویر سازی هایی که متعلق به هنرمندای دیگه هست الهام میگیرم، مثلا از یک نقاشی خوشم می یاد و اون رو با پارچه هام درست میکنم، اما اکثرا طرح های خودمه از اونجایی که تقلید کردن اینجا یک کار عادی هست من کاری نمی تونم بکنم. اما مطمئنا تشویق هم نمی کنم، برای اینکه خودم اصلا تا حالا از کار کسی کپی و تقلید نکردم و وقتی خودم رو جای کسی میگذارم که کار هنری می کنه، میبینم که منم ناراحت میشم اگر کسی از من تقلید کنه به جای اینکه خودش خلاق باشه. بنابراین این کارو نمی کنم.
متریال مورد استفاده کارت رو راحت پیدا میکنی؟
متریال کارم رو اول کار خیلی سخت پیدا کردم چون دیگران بهم میگفتن کسایی که با پارچه نمدی گل سر درست میکنن تمام پارچه نمدی های بازارو میخرن،شایعات همیشگی ما که وقتی میخوایم یک کاری رو شروع کنیم همه بهمون میگن. اما من تمام تلاشمو کردم و پیدا کردم چیزی رو که می خواستم. الانم خدارو شکر به راحتی تهیه می کنم.
فکر میکنی تهِ تهِ مسیرت کجاست؟ یعنی به کجا که برسی احساس موفقیت میکنی؟
دوست دارم کارام تو تمام ایران باشه اون موقع خیلی خوشحال و راضی میشم.
چی شد که اسم برندت رو گذاشتی هندونه؟
واسه این اسم برند رو هندونه گذاشتم چون اسمم هنگامه هست و تمام بچهگیام بهم میگفتن هندونه.
و اما چند تا سوال رنگی-شخصی:
طبق تعریف آدم رنگی چقدر خودتو آدم رنگی ای میدونی؟
اگه اینقدری که شما تعریفتون از رنگی رنگی هست بودم که از خوشحالی بال درمی اوردم، اما تمام سعیمو همیشه کردم که خودمو رنگی رنگی بدونم. دیگه نمیدونم موفق بودم یا نه، باید از دیگران پرسید.
رنگ مورد علاقه و تفریحت هم واسه خواننده هامون بگو.
همه ی رنگارو دووووست دارم اما اگه بخوام یه رنگ مجزا بگم بهتون میگم قرمز. خیلی قرمزو دوست دارم اما هیچ وقت اینجوری نبودم که همه چیزامو قرمز بخرم.
اون مدلی که یکی یه رنگی رو دوست داره و سعی میکنه همه ی لوازمش اون رنگی باشه رو دوست ندارم. قرمز رو یه مدل دیگه دوست دارم، مثلا این مدلی که یکی بگه چه رنگی رو دوست داری، بگم قرمز:دی
سوال های ما تموم شد ولی تو راجع به هر چیزی که دوست داری تو مصاحبه ات نوشته بشه بنویس برامون. هر چیزی که دونستنش خوبه و مفید. اینجوری به آدم های مثل خودت انگیزه میدی که برن دنبال راه خاص خودشون تو زندگی.
حرفم اینه که خیلی هارو میبینم که دوست دارن خیلی کارارو انجام بدن اما نمیرن سراغش به دلایل مختلف، یا فکر میکنن بلد نیستن یا فکر میکنن شکست میخورن.
خوده منم خیلی جاها اینجوری فکر کردم اما از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم که حداقل برای رسیدن بهشون تلاش کنم.
حتی اگر نرسم تلاش کردم
تو همه مسیرای زندگی هم شکست هست هم پیروزی. من امیدوارم همه کسایی که تلاش میکنند واسه خواسته هاشون پیروز بشن
خلاصه: هنگامه یه هنرمند رنگیه که یک ساله تونسته برند خودش رو راه بندازه. تنوع کارهاش خیلی زیاده و این کار رو برای این انتخاب کرده که دوست داره ساعت کاریش دست خودش باشه و از کار کردن روتین خوشش نمیاد. هنگامه دوست داره برندش توی سراسر ایران پخش بشه و بیزنس شخصی خودش رو گسترش بده. هنگامه برای چیزی که دوست داره به دست بیاره تلاش میکنه، چه شکست بخوره، چه پیروز بشه.
امیدواریم که همیشه پیروز باشه.
از هندونه اینها رو یاد بگیرید :
۱- آرزوهاتون ارزش دنبال کردن دارند.
۲- از شکست نترسید ! ترس نداره ! چیز بدی هم نیست ! بخش از راه موفقیته !
۳- به خلاقیت خودتون اعتماد کنید. سبک خاص خودتون رو داشته باشید.
شرکت پدیده نخستین طرح خود موسوم به “پدیدهی شاندیز” را با تبلیغات گستردهی رسانهای مصادف با تولد امام رضا در تاریخ ۱۳۸۸٫۰۸٫۰۸ افتتاح کرد.
پدیده شاندیز چگونه برند شد؟
شاید تا الان نام «محسن پهلوان» را نشنیده باشید؛ اما قطعا کارهایی که او کرده، شما را به تحسین واداشته است! او که پیش از این درکار ساخت و ساز بوده، درسالهای گذشته با راهاندازی رستورانهای زنجیرهای «شاندیز» درایران، امارات و افغانستان سروصدای زیادی راه انداخته. آخرین رستوران او «پدیده شاندیز» نام دارد که در ۶ ماه ابتدایی سال ۸۸ با مانور تبلیغاتی روی همزمانی تولد امام رضا(ع) با روز ۸/۸/۸۸، تیزرهای تلویزیونی گوناگونی را در صداوسیما روی آنتن فرستاد. او در گفتوگویی با ایدهآل، از ایدههایش حرف میزند و از اینکه چطور دست به هرکاری زده، اتفاقی ویژه در همان حوزه به حساب آمده.
در کار ساخت و ساز بودم
بچه خیابان تهران، مشهد هستم. نسل در نسل، ما در کارهای ساختمانی بودیم. کاشیکاریهای حرم امام رضا (ع) و بقعه خواجهربیع، کار پدربزرگ من بوده. برای همین ما هم درکار ساخت و ساز افتادیم. مجتمع سازی و ویلا سازی و… ؛ اما با این حال در تمام مدتی که در کار ساخت و ساز بودم، هرچند روز یک مرتبه به رستوران شاندیز سر میزدم. چون بهترین جایی بود که میتوانستیم در مشهد غذا بخوریم. این رفتو آمدها باعث شد ما یک کار مشارکتی را آغاز کنیم؛ سال ۱۳۷۶ بود که با همکاری یکی از رستورانهای زنجیرهای شاندیز، رستوران شاندیز خیابان جردن تهران را برپا کردیم. یک سال طول کشید آن را بسازیم تا در سال ۷۷ افتتاح شد. اگر هم یادتان باشد رستوران شاندیز جردن، اولین رستورانی بود که تبلیغات تلویزیونی داشت. درآن زمان به طور معمول، کسی برای رستوران، تبلیغات تلویزیونی نداشت باشد.
روزی که خیابان جردن قفل شد
روزی که میخواستیم رستوران شاندیز را در تهران افتتاح کنیم، ساعت ۵/۱۱ صبح، پلیس راهنمایی و رانندگی بلوار صبا را بست. آنقدر جمعیت آمده بود که تمام خیابان جردن قفل شده بود! تصور میکنم ۸-۷ هزار نفر، برای افتتاح رستوران آمده بودند. این در وضعیتی بود که ما در رستوران، فقط ۱۸۰ صندلی داشتیم. من در عمرم، اینقدر فحش نخورده بودم؛ یکی از کرج آمده بود، تا در روز افتتاح رستوران غذا بخورد! اما ساعت ۵/۱۱ که رسید، ناهار تمام شده بود.
ما برای روز افتتاحیه ۵۰۰ غذا آماده داشتیم.تصور نمیکردم اینقدر از رستوران استقبال کنند. تنها کاری که توانستیم انجام دهیم این بود که ۵۰۰ نفر از آن جمعیت را ثبتنام کردیم تا به ترتیب به سالن بیایند و غذا بخورند.
از دیگران هم عذرخواهیکردیم. به خاطر همین تبلیغات بود که رستوران شاندیز تا حالا هیچ وعده غذایی نبوده که میز خالی داشته باشد. ما فقط ۳ روز قبل و ۲ روز پس از افتتاح رستوران، تبلیغات داشتیم و هنوز هم از آن سود میبریم.
بازی تبلیغات را یاد گرفتم
من بازی تبلیغات را از یک گروه قدرتمند بهنام «ارمغان بهزیستی» یاد گرفتم؛ اگر یادتان باشد این گروه برگههایی را با ۲۰۰ تومان به مردم میفروختند تا در قرعهکشیجایزههای نقدی شرکت کنند. درواقع کاغذ میفروختند به مردم. یک تیم بازرگانی فرانسوی هم پشت ماجرا بود. شانسی که من آوردم، این بود که یکی از دوستان، من را با این تیم آشنا کرد. روزی که من با این تیم بازرگانی دیدار کردم، پیشنهاد کردند برای افتتاح رستوران شاندیز در جردن تبلیغ کنم. من هم قبول کردم. این اتفاق باعث شد، من بازی تبلیغات را آغاز کنم. آن زمان کل هزینهای که برای افتتاح رستوران شاندیز کردم، ۲۲ میلیون تومان بود. اما ۲۸ میلیون تومان برای تبلیغات خرج کردم. اولین کاری که با این تیم فرانسوی کردم، طراحی یک جدول تبلیغاتی بود. جدولی که در آن حتی شماره صفحه و روزی که تبلیغاتمان در روزنامهها چاپ میشد، آمده بود. در این جدول آمده بود که در فلان روز و فلان ساعت، چه اتفاق تبلیغاتی برای رستوران شاندیز میافتد. ما کاری کردیم که ۳ روز مانده به افتتاح رستوران، هرکسی از خواب بیدار میشد، نام رستوران «شاندیز جردن» را میشنید. به این ترتیب که اگرکسی روزنامه را باز میکرد، تبلیغ رستوران بود. در رادیو، تبلیغ رستوران را میشنید. درتلویزیون، تبلیغ رستوران را میدید. حتی اگر درمعرض هیچ یک از این تبلیغات هم نبود، وقتی به سمت محل کارش میرفت، تراکتهای رستوران شاندیز را روی شیشه ماشینش میدید. یک جور بمباران تبلیغاتی بود. ما حتی یک بیلبورد هم در مشهد زدیم که رستوران شاندیز در تهران افتتاح میشود. اتفاقاتی افتاد که در بازی تبلیغات جا افتادم و آن را یاد گرفتم.
دوم بهمن هر سال، یک افتتاح
رستوران شاندیز جردن، روز دوم بهمن ماه ۱۳۷۷ افتتاح شد. دوم بهمن ماه، روز تولد من است و برای همین هم برای افتتاح رستوران، این روز را انتخاب کردم. یک سال بعد در روز دوم بهمن ۱۳۷۸، دردبی رستوران افتتاح کردم. همین روز درسال ۱۳۷۹ خانه شاندیز بزرگراه صدر را افتتاح کردم. با خودم عهد کردم هر سال روز دوم بهمن ماه، یک رستوران افتتاح کنم! بعد از اینها رستوران «گراندهتل» در شهرک سینمایی غزالی و آشپزخانه مشهدیها در چهارراه استانبول را افتتاح کردم. بعد هم رستوران شاندیز در افغانستان را راهاندازی کردم و پشت سر آن در روز دوم بهمن ماه سال بعد، رستوران «پدیده شاندیز» آغاز به کار کرد.
تجارت درافغانستان
پیش از اینکه رستوران پدیده شاندیز را افتتاح کنم، برای مدت زیادی در افغانستان بودم. هنوز سر و صدای جنگ در افغانستان نخوابیده بود که سرمایهای زیاد را با خودم برداشتم و رفتم افغانستان. آن دورانی که من به افغانستان رفتم، از ساعت ۶ بعدازظهر در کابل حکومت نظامی بود و سروصدای درگیریهای پراکنده هم در حاشیه کابل شنیده میشد. برق و آب نبود. با سطل از چاه، آب میکشیدیم. هیچ امکاناتی نبود. درآن وضعیت، من با شهردار کابل مذاکراتی داشتم و توانستم ۴هزار متر زمین بگیرم. اصلا برایشان قابل باور نبود که یک خارجی، بخواهد در افغانستان جنگزده سرمایهگذاری کند. به آنها وعده دادم یک رستوران شیک در افغانستان بسازم. آنها هم، این ۴ هزار متر زمین را به من دادند. پس از اینکه رستوران را کلنگ زدم، فهمیدم درافغانستان، غیر از آجر و شن رودخانه، مصالح دیگری برای ساخت و ساز وجود ندارد. برای همین هم، چارهای نداشتم جز اینکه تمام مصالح را از مشهد بخرم و بار کامیون کنم و بیاورم کابل. رستورانی با هزار و ۸۰۰ متر زیر بنا را با این کمبودها ساختم. ۳ ماه و نیمه آن را افتتاح کردم. تمام کارهای ساختمانی آن رستوران هم، به زمستان خورده بود تا به روز دوم بهمن ماه برسد. پس از اینکه رستوران را افتتاح کردم، پاتوقی شد برای وزیران افغانستان. حتی حامد کرزای هم، برای یک وعده به رستوران ما آمد. از همه مهمتر چیزی که برای سفارت ایران هم غیرقابل پیشبینی بود، حضور زلمای خلیلزاد، سفیر وقت ایالات متحده آمریکا در رستوران ما بود.
خرید حق انحصاری بیلبورد از حامد کرزای
پس از افتتاح رستوران در افغانستان، من به فکر یک تجارت دیگر در افغانستان افتادم؛ برای همین هم، تمام حق انحصاری بیلبوردهای تبلیغاتی افغانستان را به مدت ۲۰ سال از حامد کرزای گرفتم. براساس قراردادی که با کرزای بستم، برای ۲۰ سال حق انحصاری بیلبوردها به من واگذار شد. دریک دیدار رسمی، حامد کرزای به همراه ۷ تن از وزیرانش پای این قرارداد را امضا کردند. البته اصلا نمیدانستند فضای شهر را میفروشند. برای همین هم، یک هواپیما گرفتم و چندنفر از وزرا را با خود به ایران آوردم تا در دیدار با شهرداری تهران، متوجه شدند بیلبوردهای تبلیغاتی، یکی از روشهای درآمدزایی شهری است. قرارداد بدی هم نبستم؛ سودی که از تبلیغات نصیبمان میشد، یک سوم به دولت افغانستان میرسید، دو سوم به من. تا الان ۴۵۰ بیلبورد تبلیغاتی در افغانستان نصب کردهایم. در این وضعیت، دیگر در افغانستان شروع کردم به ساختمان سازی. چند مجتمع را کلنگ زدم. البته دراین مدت، آستان قدس رضوی هم، در افغانستان سرمایهگذاری کرد و شریک ما شد. تا پیش از این، ما شرکت «ایران- افغان» بودیم. پس از آن شدیم، شرکت «ایران- افغان- رضوی.» ۴۰ درصد من،۳۰ درصد آستان قدس، ۳۰ درصد هم دولت افغانستان. من در این مدت، تجارت در ایران را ضعیف کرده بودم. مدیریت کارهای ایران را به یکی از دوستان سپرده بودم. ۲ هفته افغانستان بودم و یک هفته ایران.
داستان پدیده شاندیز
اما داستان «پدیده شاندیز». یک روز دریکی از باغهایم در شاندیز نشسته بودم. جمعی از دوستان بودیم و شهردار شاندیز هم بود. او من را دعوت کرد، فردای آن روز به دفتر شهردار بروم. روز بعد شهردار شاندیز به من گفت یکی از پارکهای شاندیز، تبدیل شده به پاتوق معتادان. از من خواهش کرد دراین پارک سرمایهگذاری کنم. من اصلا درآن موقعیت نمیخواستم در ایران تجارت کنم؛ اما همینطوری حرف زدیم و رسیدیم به جایی که ۲۰۰ میلیون تومان در این پارک سرمایهگذاری کنیم و بهمدت ۱۷ سال، از این فضا استفاده کنم، پس از ۱۷سال هم، همه چیز را به شهردار شاندیز تحویل بدهم. شوخی شوخی کار را آغاز کردم و یک دفعه تبدیل شد به جدیترین پروژهای که در دست دارم. آلوده کار شدم. کاری که بنا بود با ۲۰۰ میلیون تومان تمام شود، دیدم با ۲ میلیارد تومان هم جمع نمیشود. به هرحال، این پروژه و کاری که بهعنوان سرگرمی آغاز شده بود، شد آبروی من. پروژه با ۴ میلیارد تومان تمام شد. ۸ هزار متر زیربنا اینجا ساختم. برای همین هم شهرداری شاندیز، ۳ سال به زمان بهرهبرداری اضافه کرد و قراردادمان شد ۲۰ سال. از آن سو هم ۲ سال و نیم زمان برای ساخت و ساز گرفته بودم، ولی پروژه در۶ ماه تمام شد. اینجا هم ۲ سال دیگر جلو افتادم. رستوران که افتتاح شد برگشتم افغانستان تا به کارهای عقب افتاده بپردازم؛ تلفنی «پدیده شاندیز» را مدیریت میکردم؛ اما باز هم نشد و مجبور شدم دوباره به ایران برگردم.
نوروز رویایی شاندیز
زمانیکه برای مدیریت «پدیده شاندیز» به ایران برگشتم، ۲ هفته به عید نوروز مانده بود. بازهم بمباران تبلیغاتی را آغاز کردم. جوری شد که در نوروز آن سال، درحد انفجار فروختیم. اینجا ۳ هزار نفر ظرفیت داریم. یعنی اگر ۳ هزار نفر همزمان بیایند پدیده شاندیز، برای نشستن همه جا داریم.
درایران، رستورانی نداریم که با این ظرفیت رقابت کند. در دنیا هم فقط رستورانی در دمشق سوریه ساخته شده که ظرفیت آن ۶ هزار نفر است. البته ما در پدیده شاندیز در یک وعده، ۸ هزار غذا دادیم. درحالیکه در رستوران دمشق هر میز در هر وعده، یکبار استفاده میشود و بیش از ۶ هزار غذا سرو نمیکنند. این رکورد درهیچ جای دنیا ثبت نشده. هرچند شاید درآشپزخانههای بیرونبر رکورد بهتری داشته باشند، ولی ما این ۸ هزار غذا را داخل رستوران سرو کردیم.
پروژههای جدید من
جدیدترین پروژه من راهاندازی شعبه پدیده شاندیز در تهران است. فعلا به دنبال خرید زمین آن هستم و مذاکراتی را هم با ارتش داشتم تا زمینی را در اقدسیه تهران بخرم؛ اما یک پروژه بزرگ دیگر هم دارم. میخواهم کلنگ بزرگترین مجموعه تفریحی خاورمیانه را در شاندیز بزنم. در این پروژه تعهد میدهیم فاز اول آن را که ۲۱۰ هزار متر زیربنا دارد، در عرض یک سال بسازم. قرارداد ساخت آن را با یک شرکت آلمانی- اسپانیایی بستهام.
در این پروژه، بزرگترین شهربازی سرپوشیده خاورمیانه را تاسیس خواهم کرد. یک مرکز خرید بزرگ، یک مجموعه رستوران و تالارهای پذیرایی هم درنظر دارم.
گوگل یکی از ابرقدرت های جهان است. گوگل نه تنها پر بازدیدترین وبسایت جهان است، بلکه سیستم عامل اندروید گوگل محبوب ترین سیستم عامل در جهان است. این سیستم دست کم در ۱۴ دیتاسنتر عظیم در سرتاسر جهان در حال فعالیت است.
کمپانی گوگل دارای ۴۵۰ میلیارد دلار سرمایه است. اما این همه ماجرا نیست. در مقاله حاضر نگاهی داشته باشیم به تاریخچه شرکت گوگل، از خوابگاه استنفورد گرفته تا تلاش لری پیج و سرگی برین برای فروش کمپانی.
گوگل در سال ۱۹۹۶ پا به عرصه وجود گذاشت. دلیل شکل گیری آن به تلاش دو دانشجوی دوره دکترا در دانشگاه استنفورد به نامهای سرگی بین و لوری پیچ جهت ایجاد موتور جستجوی BaackRub بر می گردد . هدف آنها این بود که این موتور جستجو به کمک تکنولوژی PageRank اقدام به رتبه بندی و ردیف کردن صفحات اینترنتی بر اساس تعداد صفحاتی که به آنها پیوند داده شده اند، عمل کند.
اولین دفتر کار پیج و برین همان خوابگاه آنها در دانشگاه استنفورد بود. اصطلاح BackRub چندان اصطلاح قدیمی ای نیست، در واقع همان عدد googol یا هزاران صفری که بعد از آن قرار می گیرد، به خوبی نشان دهنده میزان داده هایی است که این موتور جستجو با آن سر و کار دارد.
با توجه به همین مسئله، عنوان گوگل برای این شرکت نوپا انتخاب شد.
به گزارش پچ پچ، اولین سرور گوگل به صورت سفارشی و بدون لوگو و به میزبانی دانشکده استنفورد ساخته شد. در ابتدا، از آن تخت عنوان google.stanford.edu یاد می شد، اما بعد ها دامنه google.com در ۱۵ سپتامبر ۱۹۹۷ ثبت شد.
عاقبت کار به جایی رسید که گوگل بخش عمده ای از پهنای باید استنفورد را به خود اختصاص داد و بخش فناوری اطلاعات آنها را از این سایت دانشگاه بیرون کرد. پیج و برین شرکت نوپای خود را در گاراژ یکی از کارمندان آتی گوگل و مدیر مسئول یوتیوب، به نام سوزان وجسیکی تاسیس کردند.
مصادف با اسباب کشی آنها به گاراژ، برین و پیج مبلغ ۱۰۰ هزار دلار از طرف موسس سان میکروسیستمس به نام اندی بچتولشیم دریافت کردند. با این کمک هزینه شرکت گوگل توانست در ۴ سپتامبر ۱۹۹۸ در گاراژ فوق الذکر فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز کند.
اولین صفحه اصلی این وبسایت چندان خوش منظر نبود. زیرا نه پیج و نه برین هیچ اطلاعاتی در مورد زبان برنامه نویسی HTML نداشتند و تنها بر الگوریتم های ساده تمرکز کرده بودند.
بعدد از فعالیت رسمی شرکت گوگل، دیری نگذشت که اولین ترفند گوگل ظاهر شد. در این راستا پیج و برین جهت گرامیداشت فستیوال Burning Man در سال ۱۹۹۸، طرفداری خود را از این روز اعلام داشتند.
در سال ۱۹۹۸، پیج و برین توانستند کریج سیلورستین را به عنوان اولین کارمند رسمی که یکی از دانشجویان دوره دکترای استنفورد بود، به استخدام این شرکت درآورند.
در این مرحله، گوگل در مرکز داده مشترک در سانتا کلارای کالیفرنیا در حال فعالیت بود. لاری پیج از مدیر این مرکز داده درخواست کرد پهنای باند سایت گوگل را از این مرکز جدا کند، زیرا بخش عمده ترافیک وبسایت کمپانی با شکست مواجه شده و مشتریان این مرکز اطلاعاتی خود را به پهنای باند گوگل تحمیل می کردند.
در سال ۱۹۹۹، گوگل به زیر مجموعه Excite، یکی از موتورهای جستجوی پیشرفته در آن زمان پیوست. Excite توانسته بود گوگل را به قیمت ۷۵۰.۰۰۰ دلار خریداری نماید. اما بعدها بنا به دلایلی این قرارداد منحل شده و گوگل مثل قبل به صورت مستقل به فعالیت خود ادامه داد.
پیج و برین تصمیم گرفتند سایت خود را وارد دنیای تجارت کنند. در مارس ۱۹۹۹، گوگل به اولین دفتر کار رسمی خود در خیابان ۱۶۵ دانشگاه پالو آلتو منتقل شد. کمپانی های دیگری نظیر PayPal وLogitech نیز در این ساختمان اقامت داشتند.
دیری نگذشت که گوگل اولین سرمایه گذاری مخاطره آمیز خود را به مبلغی معادل با ۲۵ میلیون دلار و با کمک کلینر پرکینس ، بایرز و سکوآ انجام داد.
گوگل در اواخر سال ۲۰۰۰ محصول AdWords را تولید کرد که به سبب آن افراد فعال در حیطه تجارت می توانستند در ارتباط با اصطلاحات جستجو آگهی های تبلیغاتی خریداری نمایند. در این مرحله گوگل توانسته بود به عنوان یک موتور جستجوی بی نظیر شهره عام و خاص شود و با توجه به این مسئله درآمد بالا و ثابتی برای خود کسب کرد و بالتبع به فعالیت خود در حیطه dot-com و راه اندازی موارد مشابه افزود.
ستاره های بی بدیل شرکت گوگل، بدون شک برین و پیج هستند. در واقع آنها توانستند وقتی که رقیبان آنها شکست می خوردند، موفق شوند.
در حول و حوش سال ۲۰۰۰ که گوگل به مرحله سودآوری رسیده بود، فلسفه معروف اما غیر رسمی خود را ابلاغ کرد : تنگ نظر نباشید. ما ایمان داریم که در طولانی مدت خدمات بهتری ارائه خواهیم داد. حتی اگر ما از منافع کوتاه مدت خود چشم پوشی کنیم، شرکت گوگل خدمات بی نظیری برای کل جهان ارائه خواهد داد.
در سال ۲۰۰۱، برین و پیج توانستند اریک اشمیت را به عنوان اولین مدیر عامل شرکت دعوت به همکاری نمایند که ماحصل این انتصاب این بود که دیگر هیچ نگرانی و دغدغه ای از بابت تکنولوژی نداشته باشند.
در حال حاضر گوگل فعالیت خود را فراتر از دفتر کار خود در خیابان پالو آلتو ادامه می دهد.
در سال ۲۰۰۳، دفتر کار جدید خود را در مدرسه بین المللی گرافیک سیلیکون که امروزه تحت عنوان Googleplex مشهور است، اجاره کند. در سال ۲۰۰۶، گوگل توانست کل مجموعه Googleplex را خریداری نماید.
Googleplex نمادی از موفقیت سیلیکون ولی است. گوگل تمام تلاش خود را به کار گرفت تا این دفتر کار را به دفتر کاری بهتر و فراتر از معمول تبدیل نماید. ساختمان اصلی این دفتر کار به سبب وجود سرسره ای که طبقه اول را به طبقه دوم ربط می دهد، مشهور است.
افزون بر این، گوگل اولین کمپانی پیشرفته جهانی است که به کارمندان خود غذای رایگان می دهد. کافه تریای گوگل نمادی از داستان زندگی در سیلیکون ولی است.
در محوطه این ساختمان نیز مجسمه دایناسور وجود دارد که بر روی آن تعداد زیادی فلامینگو نشسته است. در میان کارکنان شرکت گوگل چنین شایعه شده است که این مجسمه یادآور این نکته است که نباید منقرض شوند!
در ۱۹ آگوست ۲۰۰۴، گوگل برای اولین بار در بازار سهام شرکت کرده و ارزش هر سهام خود را برابر با ۸۵ دلار عنوان کرد. امروزه قیمت هر سهام این شرکت معادل ۶۴۱.۳۰ دلار است.
به گزارش پچ پچ، در اول آوریل ۲۰۰۴، گوگل اولین نسخه بتای جی میل را، به عنوان خدمات پست الکترونیکی معرفی کرد. با توجه به اینکه اول آوریل روز دیوانگان است، رسانه ها و کاربران این حرکت را نوعی شوخی قلمداد کردند.
بعد از عرضه عمومی سهام در بورس، گوگل فعالیت های خود را به حیطه های فراتر از موتور جستجو گسترش داد. از ماه سپتامبر تا اکتبر، گوگل Heyhole, where۲, ZipDash را جهت اجرای Google Maps راه اندازی کرد.
در سال ۲۰۰۵، گوگل نوعی سیستم عامل ظریف برای دوربین های دیجیتالی راه اندازی کرد. این سیستم عامل تحت عنوان اندروید شناخته می شود و توسط اندی روبین طراحی شده است.
در سال ۲۰۰۶، گوگل شرکت Upstartle را خریداری نمود. این کمپانی، نوعی واژه پرداز مبتنی بر فضای وب است که تحت عنوان Writely شناخته می شود. این کمپانی به Google Docs تبدیل شد.
در سال ۲۰۰۶ همچنین شاهد خرید یوتیوب، یک سایت معروف برای به اشتراک گذاری فایل های ویدئویی که توسط کارمندان ex-Paypal طراحی شده است، توسط گوگل بودیم. گوگل برای خرید سهام این سایت مبلغ ۱.۶۵ میلیارد دلار پرداخت کرد.
گوگل روز به روز توسعه می یابد. در سال ۲۰۰۶، گوگل اولین دیتاسنتر خود را در دالس، اورگون، در بستر رودخانه کلمبیا تاسیس کرد که مالکیت آن تماما در اختیار گوگل است.
گوگل دارای تاریخچه بلند بالایی از دیتاسنترهای بسیار کارآمد و طرحهای ابتکاری است. تاریخچه ای که از منطقه اورگون آغاز شد.
به گزارش پچ پچ، میزان محبوبیت گوگل تا به جایی توسعه یافته است که امروزه واژه Googling معادل با جستجو در اینترنت به کار می رود. در ژانویه ۲۰۰۶، فعل Google وارد دیکشنری ماریام وبستر شد.
در سال ۲۰۰۸، HTC Dream وارد بازار شد. این گوشی اولین گوشی هوشمند با سیستم عامل اندروید بود که کاربران می توانستند آنها را تهیه کنند. امروزه گوگل اندروید یکی از محبوب ترین و معروف ترین سیستم عامل های فعال در این کره خاکی است.
سال ۲۰۰۸ مصادف با معرفی مرورگری به نام Google Chrome بود که می توان گفت چکیده ای از خدمات اینترنتی در حال توسعه گوگل است. با معرفی این مرورگر گوگل میخواست از این موضوع اطمینان حاصل کند که در هر دستگاه الکترونیکی امکان استفاده از گوگل و مشاهده تبلیغات گوگل وجود دارد.
در سال ۲۰۱۱، اشمیت از سمت مدیر عاملی گوگل کناره گیری کرده و با حفظ عنوان در نقش مدیر اجرایی مشغول فعالیت شد و همچنان مربی و راهنمای پیج و برین بود. در این مرحله لوری پیج به سمت مدیر عامل جدید شرکت گوگل منتصب شد.
در خلال سالهای اخیر، علاوه بر تمرکز بر امر جستجو، لوری پیج علاقه فزاینده ای به ایده های جدید و نسل جدید از خود نشان داد. در سال ۲۰۱۰، گوگل ادعا کرد در حال طراحی یک اتومبیل بدون راننده است که برای حرکت هیچ نیازی به رانندگی انسان ندارد.
به گزارش پچ پچ، در سال ۲۰۱۲، گوگل عینک گوگل را وارد بازار کرد که به وسیله این کامپیوتر کوچک می توان اطلاعات مورد نیاز را در دایره دید خود مشاهده کرد. این عینک اگرچه آنطور که انتظار می رفت توجه مردم را چندان به خود جلب نکرد، اما قطعا تاثیرگذار بود.
شایان ذکر است گوگل دارای یک سری لابراتوار های مخفی است که در آن بر روی پروژه های زیرکانه و هوشمندانه فعالیت می کنند. لنز های تماسی که قادر به اندازه گیری سطوح گلوکز خون افراد دیابتی هستند، نمونه ای از این پروژه ها هستند.
اخیرا گوگل با ساختار سازمانی خود جهان را شگفت زده کرد. برین، پیج و اشمیت گوگل را به شرکت تابعه Alphabet، یک شرکت والد جدید، تبدیل کردند. لوری پیج اکنون مدیر عامل شرکت Alphabet است.
با توجه به مسائل فوق، سوندار پیچای، مدیر عامل Google Chrome، مسئولیت مدیریت کل سازمان و هدایت امور تجاری و پر بازده شرکت نوپای Alphabet را عهده دار شد.
منبع :
خالق پوکمون گو خود این بازی را تا آخر نرفته و از بسیاری از عاشقان این بازی عقب تر است ، مردی که در سال های نه چندان دور در گوگل کار میکرد و این غول فناوری را برای رسیدن به آرزوهایش رها کرد، چنانکه حالا گوگل به سراغش آمده تا با سرمایه گذاری بر روی بازی پوکمان گو درآمد ها را با او سهیم شود.
“جان هانکه” John Hanke نام خالق پوکمان گو است . کار آفرینی آمریکایی که ۴۹ سال سن دارد و تحصیل کرده دانشگاه برکلی در رشته MBA بوده و اکنون مدیر عامل شرکت نیانتیک “Niantic” است. این شرکت پیش از پوکمان گو بازی به نسبت پرطرفدار دیگری هم به نام “Ingress” را هم در کارنامه دارد که اواخر سال ۲۰۱۳ ارائه شده بود. اما مسلما شهرت و درآمدی که پوکمون گو برای هانکه و شرکتش آورده است بسیار بیشتر از تولیدات دیگر شرکت نیانتیک است. بازی که هر روز در حال خبرسازی و رکوردشکنی بوده و مخاطبنیش به سرعت در حال افزایش است.
از بازی با آتاری تا هیجان زده شدن هنگام صحبت با استیو جابز
یان هانکه در مصاحبه با مجله فوربس خاطرات جالبی از زندگی خود بیان می کند.
وی میگوید با یک رایانه خانگی ۸ بیت بزرگ شده و اولین بازی رایانه ای که خریده است بازی “Climber” در سال ۱۹۸۳ بوده و یک بار نیز با با کارکردن بسیار توانسته یک دستگاه آتاری ۴۰۰ بخرد. او از کودکی علاقه شدیدی به بازی داشته است و حتی در آستانه ۵۰ سالگی هم این علاقه وجود دارد.
هانکه میگوید: “من به خواندن مجله ” Byte ” علاقه بسیاری داشتم و در مورد ” استیو جابز” و ” استیو وُزنیاک” میخواندم اما فکر نمیکردم روزی در رده آنها قرار بگیرم ، اما من خواستم ، و حالا به آن رسیده ام.
هانکه کار خودرا در شرکت ” Keyhole” آغاز کرد. در این شرکت بر روی نرم افزاری کار میکرد که به تصاویر باکیفیت بالای ماهواره ای مربوط میشد و “space to face” نام داشت . اما با خریداری شرکت ” Keyhole” توسط گوگل در سال ۲۰۰۴ ، این نرم افزار با کمی تغییر و توسعه تبدیل به نرم افزار معروف “Google earth ” شد.
وی در ادامه همکاری با گوگل به عنوان مدیر تیم “Geo” انتخاب شد، قسمتی که توسعه نرم افزار های گوگل مپ ، گوگل ارث، استریت ویو یا نمای خیابان و… را به عهده دارد.
جان هانکه یکی از خاطرات خوبش را تماس استیو جابز به منظور میانجیگری وی برای استفاده از گوگل مپ در آیفون میداند، کسی که روزی در رویا هایش بود با او تماس گرفته بود.
نیانتیک استارت آپی که قدم هایش را محکم برداشت
خالق پوکمان گو در سال ۲۰۱۰ تصمیم به ترک گوگل گرفت و شرکت نیانتیک را ایجاد کرد.
این شرکت در اولین پروژه نرم افزار “Field Trip” را ارائه کرد که مبتنی بر GPS بود و اطلاعات مهم اطراف را زمان حرکت در شهر به کاربران می داد.
همچنین به طور همزمان وی در پروژه کار بر فناری واقعیت افزوده “AR” و واقعیت مجازی “VR” همکاری می کرد.
شرکت نیانتیک در سال ۲۰۱۳ بازی “Ingress” را ارائه کرد و به گفته هانکه با ایده برداری و استفاده از تجربیات این بازی ، پوکمان گو ساخته شد .
هانکه در مصاحبه با مجله فوربس گفته است که در نسخه آزمایشی پوکمان گو تا سطح ۱۱ پیش رفته است . این بازی در نسخه آزمایشی ۱۶ سطح داشته است .
اما در نسخه رسمی به دلیل عدم امکان انتقال حساب کاربری اش اکنون در سطح ۵ است ، البته وی مشغله زیاد را دلیل این امر دانسته است. او همچنین سطح ۱۴ ، ۱۵ و ۱۶ این بازی را بسیار سخت توصیف کرده است .
جان هانکه میگوید فرزندانش در سطح ۱۲ یا ۱۴ بازی قرار دارند و همسرش نیز این بازی را خیلی دوست دارد اما دلیلش از این امر بیشتر برای جنب و جوش و بیرون رفتن فرزندان از خانه است.
شرکت در جلسات Cia و سازمان های جاسوسی
با این وجود برخی از منتقدین این بازی با توجه به پیشینه “جان هانکه ” و ارتباط این فرد با سازمان هایی مانند CIA و NSA در پروژه گوگل ارث و برخی حمایت های مالی خاص و همینطور استفاده از دوربین و GPS در بازی پوکمان گو این بازی را هم همانند گوگل ارث پروژه مورد حمایت این سازمان ها برای جاسوسی میدانند . که البته نیاز به ارائه دلایل مستند تر دارد.
با تمام این تفاسیر شناخت افراد پشت صحنه بازی ها و نرم افزار های مختلف که تحول خاصی را ایجاد میکنند میتواند بسیار جذاب باشد و یا حتی به روش منتقدین رمز و رازهایی را هم افشا کند.
سلطان الذاکرین استاد سلیم موذن زاده اردبیلی صبح امروز در سن 80 سالگی دار فانی را وداع کرد. سلیم موذن زاده اردبیلی که به زبانهای ترکی، فارسی و عربی نوحه سرایی می کرد در سال 1315 خورشیدی در شهر اردبیل زاده شد.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
وی بیشتر نوحه هایش را به زبان ترکی آذربایجانی سروده، به زبان های فارسی و عربی نیز تسلط داشت, پدرش شیخ عبدالکریم موذن زاده اردبیلی نخستین موذن رادیوی ایران است و برادرش رحیم موذن زاده اردبیلی نیز از موذنان اسلامی بود.
مرحوم موذن زاده به طور متوسط روزانه 5 ساعت از عمر خود را صرف مداحی کرده و بیش از دو هزار عنوان نوار کاست مربوط به برنامه های وی از زمان پیدایش ضبط صوت تاکنون به زبان های ترکی، فارسی و عربی موجود است.
ودود موذن زاده فرزند مرحوم سلیم موذن زاده اردبیلی گفت: پدرش بعد از اقامه نماز صبح به دلیل ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.
مراسم تشییع مرحوم موذن زاده اردبیلی چهارشنبه 3 اذر ماه 95 در شهر زادگاهش برگزار خواهد شد.
مراسم سینه زنی توسط مداح اهل بیت حاج سلیم موذن زاده، نوحه مشهور زینب زینب
«پالمر فریمن لاکی» در ۱۹ سپتامبر ۱۹۹۲ در «لانگ بیچِ» کالیفرنیای آمریکا به دنیا آمد. پدرش در یک فروشگاه وسایل نقلیه کار میکرد. بهجای مدرسه، در خانه و تحت نظر مادرش مقدمات تحصیلی خود را گذراند، آموزش دریانوردی دید و در این مدت به الکترونیک علاقه پیدا کرد.
پالمر از ۱۱ تا ۱۶ سالگی پروژههای مختلفی برای خود تعریف میکرد و مدتها با آنها سرگرم بود؛ از تفنگهای سیمپیچی و سیمپیچ تسلا گرفته تا لیزر. در همین دوره یک رایانهی شخصی با ۶ مانیتور ساخت که دهها هزار دلار میارزید.
عشق او به سختافزار در وبگاه ModRetro نمود کرد. پالمر در ۲۰۰۹ این تالار گفتوگو را برای بحث دربارهی ایجاد تغییر در سختافزار دستگاههای قدیمی مثل کنسولهای بازی و رایانههای شخصی درست کرد. در دانشگاه که بود شغل پارهوقت هم داشت و همین شغل پارهوقت، آیندهی او و آیندهی یک صنعت جدید را رقم زد.
او به عنوان مهندس در آزمایشگاه واقعیت ترکیبی (ترکیب واقعیتهای مجازی و افزوده) دانشگاه کالیفرنیای جنوبی کار میکرد. تیم آنها وظیفهی طراحی واقعیت مجازی مقرونبهصرفه را برعهده داشت.
خیلی وقت بود که لاکی از بابت ضعفهای مختلف نمایشگرهایی که روی سر قرار میگرفتند به تنگ آمده بود؛ هرچه از این نوع نمایشگرها داشت یا کنتراستشان پایین بود، یا پاسخدهی نامناسبی داشت یا زاویهی دید کم لذت تماشا و بازی کردن را بهشدت تحت تاثیر قرار میداد. اینها همه باعث شدند که دستبهکار شود و اولین نمونه از دستگاه واقعیت مجازیاش را در ۱۸ سالگی بسازد.
«جان کارمک» (John Carmack) یکی از توسعهدهندگان مطرح بازیهای رایانهای که از قضا او هم عضو وبگاه MTBS3D بود یکی از نمونههای اولیهی هدست آکیولس را سفارش داد؛ کارمک بهبودهایی در این دستگاه ایجاد کرد و روی آن دموی نسخهای تغییریافته از Doom 3 BFG Edition، یکی از بازیهای ساختهی خودش را در نمایشگاه E3 2012 به نمایش گذاشت.
با این اتفاق یکباره توجه هزاران نفر معطوف هدست واقعیت مجازی پالمر شد و او که داشت روزنامهنگاری میخواند تصمیم گرفت دانشگاه را رها کند و روی دستگاهش متمرکز شود. خود جان کارمک افسانهای هم کمی بعد به تیم «آکیولس ریفت» پیوست.
لاکی از «برندن آیریب» (Brendan Iribe)، مدیر سابق شرکتهای GaiKai و Scaleform دعوت کرد تا یکی از نمونههای اولیهاش را ببیند. آیریب حالوهوای آن ملاقات را اینطور توصیف کرده: «سیمها آویزان، بردهای الکترونیک این ور و آن ور، نوار چسب و چسب داغ هم که همهجای اتاق بود».
لاکی در راستای قویکردن کارزار آکیولس ریفت، دموی دستگاهش را در شرکت «ولو» (Valve) (فعال در زمینهی بازی) نمایش داد و از مدیر آنجا، «گیب نیوول» و یکی از بزرگان صنعت بازی به نام «مایکل آبراش» تاییدیه گرفت. آبراش بعدا مدیر علمی آکیولس شد. همچنین درحالیکه کارزار کیکاستارتر در جریان بود لاکی یک دموی دیگر از ریفت را در QuakeCon 2012 برد تا هر چه بیشتر بر سر و صداهای حول آن اضافه کند.
بالاخره کارزار کیکاستارتر آکیولس موفق شد و توانست ۲٬۴ میلیون دلار و ۹۷۴ درصد بیشتر از عدد اولیهی هدف، پول جمع کند. به این ترتیب سطح کاری آکیولس بزرگتر شد، کارمندان بیشتری به خدمت گرفتند و در یک فضای دفتری مستقر شدند؛ با این حال لاکی روند روزانه را «بدون کوچکترین تغییری» مثل سابق «آهسته و پیوسته در جهت تحقق ایدهها» توصیف میکرد.
با بلند شدن صداها، گوشهای بزرگان درهی سیلیکون تیز شد. «مارک زاکربرگ» (Mark Zuckerberg)، موسس فیسبوک، مدتها بود که فکر میکرد واقعیت مجازی بخشی از واقعیت آیندهی بشر و ارتباطات بشری است و «ارتباط» حوزهی نفوذ و عامل قدرت فیسبوک بود. با موفقیتهای مداوم آکیولس، فیسبوک با این شرکت وارد مذاکره شد و نهایتا توانست در مارس ۲۰۱۴ با مبلغ ۲ میلیارد دلار آکیولس ریفت را به تملک خود در آورد.
«مارک زاکربرگ»، موسس فیسبوک، آینده را در واقعیت مجازی میبیند.
پالمر لاکی طی این سالها و با شرکت در کنفرانسها و جشنوارههای مختلف به «چهرهی واقعیت مجازی در حوزهی بازی» تبدیل شده. پالمر اکثرا ساده و معمولی لباس میپوشد، زیاد پا برهنه راه میرود و دمپایی را به کفش ترجیح میدهد، حتی در مراسم رسمی! او در یک خانهی مشترک با چند نفر دیگر زندگی میکند. بیشتر وقت آنها در خانه صرف بازیهای رایانهای چندنفره میشود.
پالمر لاکی در رسانهها اعلام کرده که از حامیان حزب «لیبرتین» آمریکا است و کاندیدای آنها را در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ این کشور حمایت میکند؛ اما چندی پیش با کمک مالیای که به یکی از موسسات حامی «دانلد ترامپ» کرد انتقادات زیادی روانهاش شد؛ حتی تعدادی از توسعهدهندگان، دست از حمایت آکیولس کشیدند.
تیم کوک، مدیر عامل اپل، «واقعیت افزوده» را کاربردیتر از «واقعیت مجازی» میداند و معتقد است فعلا فناوری لازم برای ساخت یک واقعیت مجازی در خور وجود ندارد؛ شما چه فکر میکنید؟ در دنیای نوین بعضی معتقدند مدارس با توجه به مشکلات و فسادهایی که هر روز بیشتر هم میشوند دیگر جای مناسبی برای تحصیل کودکان نیستند؛ آنها مدرسه در خانه (HomeSchooling) را بهترین جایگزین میدانند.به گزارش جامجم آنلاین به نقل از تک شات، در پروانه کسبی که این شرکت در ایالت کالیفرنیا کسب کرده آمده که تبلت ها، گوشی های هوشمند و نرم افزارهای موبایل از جمله محصولاتش خواهند بود، اما به گزارش بلومبرگ، نخستین محصول این شرکت بخشی از یک مجموعه محصولات مرتبط باهم خواهد بود.
اعضای چهل نفره این شرکت عمدتأ از کارکنان سابق شرکت های گوگل و اپل هستند، در نتیجه انتظار می رود این گوشی به طور مستقیم با گوشی های آیفون و پیکسل رقابت کند. تاکنون در گزارش های تاییدنشده ای که درباره این گوشی منتشر شده آمده که دارای نمایشگری بزرگ و بدون حاشیه بزرگتر از آیفون 7، و قاب پشتی از جنس سرامیک که در ساخت آن ظرافت خاصی بکار رفته خواهد بود. این شرکت همچنین در حال توسعه فناوری شبیه به لمس سه بعدی اپل است و قرار است دارای قابلیت شارژ مغناطیسی نیز باشد.
بلومبرگ گفته هنوز مشخص نیست این گوشی برپایه سیستم عامل اندروید ساخته می شود یا نه. گفته شده فاکس کان به عنوان شریک Essential Products در ساخت این گوشی انتخاب شده است.
خبرگزاری آریا - «اندی رابین» که حدود چهار سال قبل از مدیریت تیم اندروید گوگل استعفا داد و دو سال پس از آن نیز به طور کامل این کمپانی را ترک کرد، حالا آماده است تا شخصاً موبایلی حرفه ای را وارد بازار سازد. به گزارش بلومبرگ، این اسمارت فون از سوی کمپانی Essential Products عرضه می شود.
در حال حاضر، Essential یک شرکت کوچک است که حدود 40 نفر کارمند دارد و برخی از آنها کارکنان سابق گوگل، اپل یا سامسونگ هستند. رابین که در نقش مدیرعامل این کمپانی ایفای نقش می کند، اوایل این ماه در نمایشگاه CES 2017 حضور یافت تا در مورد تلفن همراه مورد بحث با اپراتورهای مخابراتی آمریکا از جمله اسپرینت مذاکره نماید.
طبق اخبار موجود، نمایشگر این موبایل تمام پنل جلویی را پوشانده و از بدنه ای فوق العاده با کیفیت برخوردار است، و هدف اصلی آن رقابت با پرچمدارانی همچون آیفون، پیکسل و گلکسی های سامسونگ خواهد بود. حداقل یکی از نمونه های اولیه دستگاه مذکور نمایشگری 5.5 اینچی دارد و ابعاد کلی آن کوچکتر از آیفون 7 پلاس است.
نمایشگر این موبایل به درجات مختلف فشار حساس بوده و احتمالاً عملکردی شبیه به تاچ سه بعدی اپل دارد، ضمن اینکه تمامی لبه های دستگاه از فلز ساخته شده و پنل پشتی آن سرامیکی است.
نکته جالب دیگر در مورد تلفن همراه پرچمدار Essential، پشتیبانی از تجهیزات جانبی عنوان شده، چیزی شبیه به خانواده «موتو زی» موتورولا که از مادها پشتیبانی می کند. بلومبرگ اشاره می کند این شرکت در حال توسعه نوعی درگاه اختصاصی برای پشتیبانی همزمان از شارژ و اتصال لوازم جانبی است، که یکی از آنها دوربین 360 درجه خواهد بود.
گفتنیست اولین اسمارت فون اسنشل اواسط سال جاری میلادی وارد بازار خواهد شد و قیمت آن نزدیک به آیفون 7 است، و احتمالاً شرکت فاکسکان سازنده آن خواهد بود. در حال حاضر مشخص نیست که این موبایل به سیستم عامل اندروید مجهز است یا خیر، اما رابین چندی پیش در مورد پلتفرمی جدید مبتنی بر داده ها و آموزش سیستم های هوش مصنوعی توسط کاربر خبر داده بود.
لازم به ذکر است اندی رابین که از او به عنوان خالق اندروید نام برده می شود، در سال 2003 توسعه اندروید را در شرکت Android Inc آغاز نمود. دو سال بعد، گوگل این سیستم عامل را خرید و او را به عنوان مدیر این بخش محسوب کرد. حال با توجه به تجربه و دانش فنی گسترده رابین می توان امیدوار بود قطب جدیدی در بازار تلفن همراه ایجاد شود.
به گزارش جامجم آنلاین به نقل از تک شات، در پروانه کسبی که این شرکت در ایالت کالیفرنیا کسب کرده آمده که تبلت ها، گوشی های هوشمند و نرم افزارهای موبایل از جمله محصولاتش خواهند بود، اما به گزارش بلومبرگ، نخستین محصول این شرکت بخشی از یک مجموعه محصولات مرتبط باهم خواهد بود.
اعضای چهل نفره این شرکت عمدتأ از کارکنان سابق شرکت های گوگل و اپل هستند، در نتیجه انتظار می رود این گوشی به طور مستقیم با گوشی های آیفون و پیکسل رقابت کند. تاکنون در گزارش های تاییدنشده ای که درباره این گوشی منتشر شده آمده که دارای نمایشگری بزرگ و بدون حاشیه بزرگتر از آیفون 7، و قاب پشتی از جنس سرامیک که در ساخت آن ظرافت خاصی بکار رفته خواهد بود. این شرکت همچنین در حال توسعه فناوری شبیه به لمس سه بعدی اپل است و قرار است دارای قابلیت شارژ مغناطیسی نیز باشد.
بلومبرگ گفته هنوز مشخص نیست این گوشی برپایه سیستم عامل اندروید ساخته می شود یا نه. گفته شده فاکس کان به عنوان شریک Essential Products در ساخت این گوشی انتخاب شده است.