مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مدل “لباس مجلسی” دختر بچه ها | لباس شیک بچه گانه “پیراهن دخترانه”

مدل “لباس مجلسی” دختر بچه ها | لباس شیک بچه گانه “پیراهن دخترانه”

گلچینی از شیک ترین و جدیدترین مدل های پیراهن و لباس مجلسی دخترانه “بچگانه”

مدل پیراهن های دخترانه, پیراهن تابستانی دخترانه

مدل لباس مجلسی بچه گانه دخترانه،جدیدترین مدل پیراهن دخترانه

شیک ترین پیراهن های دخترانه,مدل پیراهن تابستان

مدل پیراهن تابستان،مدل لباس مجلسی بچه گانه دخترانه،جدیدترین مدل پیراهن دخترانه

مدل پیراهن تابستان, مدل پیراهن دختر بچه ها

مدل لباس مجلسی بچه گانه دخترانه،جدیدترین مدل پیراهن دخترانه

پیراهن تابستانی دخترانه,پیراهن های دخترانه

جدیدترین مدل پیراهن دخترانه

مدل لباس دخترانه,جدیدترین مدل پیراهن دخترانه

مدل لباس مجلسی بچه گانه دخترانه،جدیدترین مدل پیراهن دخترانه

مدل پیراهن تابستان,شیک ترین پیراهن های دخترانه

مدل پیراهن دختر بچه ها،مدل لباس مجلسی بچه گانه دخترانه،جدیدترین مدل پیراهن دخترانه

مدل پیراهن های دخترانه,پیراهن تابستانی دخترانه

مدل لباس مجلسی بچه گانه دخترانه،جدیدترین مدل پیراهن دخترانه

مدل پیراهن دختر بچه ها,مدل لباس دخترانه

شیک ترین پیراهن های دخترانه،مدل پیراهن تابستان

پیراهن های دخترانه, مدل پیراهن دخترانه

شیک ترین پیراهن های دخترانه،مدل پیراهن تابستان

شیک ترین پیراهن های دخترانه,مدل پیراهن تابستان

مدل پیراهن دختر بچه ها،شیک ترین پیراهن های دخترانه،مدل پیراهن تابستان

مدل پیراهن های دخترانه, پیراهن تابستانی دخترانه

مدل لباس مجلسی دخترانه،شیک ترین پیراهن های دخترانه،مدل پیراهن تابستان

شیک ترین پیراهن های دخترانه,مدل پیراهن تابستان

مدل پیراهن دختر بچه ها،شیک ترین پیراهن های دخترانه،مدل پیراهن تابستان

مدل پیراهن تابستان, مدل پیراهن دختر بچه ها

مدل پیراهن دختر بچه ها،شیک ترین پیراهن های دخترانه،مدل پیراهن تابستان

پیراهن تابستانی دخترانه,پیراهن های دخترانه

مدل پیراهن دختر بچه ها،شیک ترین پیراهن های دخترانه،مدل پیراهن تابستان

مدل لباس دخترانه,جدیدترین مدل پیراهن دخترانه

مدل پیراهن دختر بچه ها،شیک ترین پیراهن های دخترانه،مدل پیراهن تابستان

مدل پیراهن تابستان،شیک ترین پیراهن های دخترانه

مدل پیراهن دختر خانم ها،”مدل پیراهن دختر بچه” ها،شیک ترین پیراهن های دخترانه،مدل پیراهن تابستان

مدل پیراهن های دخترانه,پیراهن تابستانی دخترانه

مدل پیراهن دختر بچه ها،شیک ترین پیراهن های دخترانه،”مدل پیراهن” تابستان

منبع:بیتوته


ادامه مطلب ...

عکس دختر و داماد اکبر عبدی + عکس پدر و مادرش

عکس دختر و داماد اکبر عبدی + عکس پدر و مادرش

المیرا عبدی، دختر بازیگر محبوب ایران اکبر عبدی که ظاهرا در فیلم جدید مسعود ده نمکی به نام ”رسوایی” ایفای نقش کرده بود…

 

 

فرزندان اکبر عبدی دختر اکبر عبدی داماد اکبر عبدی خانواده اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی اکبر عبدی

اکبر عبدی از پدر و مادری اردبیلی در سال ۱۳۳۹ در محله نازی آباد تهران زاده شد و از سال ۱۳۵۸ با دریافت مدرک دیپلم با نمایش‌های آماتوری فعالیت هنری‌اش را آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۲ به تلویزیون رفت و تاکنون به نقش‌آفرینی در موضوعات مختلفی می‌پردازد. عبدی را بیشتر به خاطر بازی‌های کمدی و طنز می‌شناسند. وی اصالتاً اهل روستای آقاباقر اردبیل است؛ و در هشتم دی ماه ۱۳۹۴ کلید طلایی اردبیل به ایشان تقدیم شد.

از بازی‌های به یادماندنی او می‌توان به فیلم‌های هنرپیشه (محسن مخملباف) و آدم برفی(داود میرباقری) اشاره کرد. اکبر عبدی نیمه دوم دهه هفتاد را در سکوت سینمایی سپری کرد و تا حدودی از محبوبیت و شهرت او کاسته شد. بازی او در چند فیلم کمدی در اواخر دهه هفتاد هم خیلی مورد توجه واقع نشد و با وجود اینکه در سال ۱۳۸۰ و در جشنواره بیستم فیلم فجر برای بازی در فیلم نان و عشق و موتور هزار نامزد جایزه شد، اما بسیاری معتقدند که او از دوران اوج خود، یعنی زمانی که از مشهورترین و پولسازترین بازیگران ایران بود، فاصله گرفته است.

فرزندان اکبر عبدی دختر اکبر عبدی داماد اکبر عبدی خانواده اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی اکبر عبدی

پدر اکبر عبدی ، عباسعلی عبدی ، ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ شمسی درگذشت .

در پی درگذشت عباسعلی عبدی پدر شهید علی اصغر عبدی، احمدی نژاد رئیس جمهور سابق با صدور پیامی ، فقدان آن مرحوم مغفور را به آقای اکبر عبدی هنرمند برجسته کشور تسلیت گفت.

 

فرزندان اکبر عبدی دختر اکبر عبدی داماد اکبر عبدی خانواده اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی اکبر عبدی

این بازیگر درباره ماجرای شفا پیدا کردن همسرش هم گفت: همسرم سرطان سینه داشت اما خدا خواست و با یک عمل خوب شد. من هم دوست داشتم او را برای تشکر از خدا به مکه بفرستم. او بعدها بدون من هم به حج رفت. هر بار هم به من می‌گفت اکبر چند تا از سکه‌های مهریه را بفروش تا به من مکه بروم! به او می‌گفتم مگر چند تا سکه مهرت است؟ او هم پاسخ می‌داد ۱۱۰٫ وی که بین جدی و شوخی صحبت می‌کرد، یادآور شد: اما پدر من به محضردار پول داده بود و او به جای ۱۱۰ سکه در قباله ۱۱ سکه نوشته بود. برای همین به همسرم گفتم تو حالا یه چیزی هم بدهکار هستی! او قباله ازدواج را که دید آن را به برادرهایش نشان داد و بین آنها هم دعوا شد که چرا هیچ کدام متوجه این موضوع نشده بودند. خوشبختانه پدرم به داد من رسیده بود! عبدی درباره اهل خانواده بودن اظهار کرد: ما هنوز هم با هم زندگی می‌کنیم و خرجمان یک کاسه است. پدر و مادر و برادرها کنار همیم. همه کار می‌کنند و من و تو هم نداریم.
اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی خانواده اکبر عبدی داماد اکبر عبدی دختر اکبر عبدی فرزندان اکبر عبدی


ادامه مطلب ...

پسر ۳ متری دنبال دختر می گردد برای ازدواج عاشقانه + عکس

پسر ۳ متری دنبال دختر می گردد برای ازدواج عاشقانه + عکس

درمندرا تبعه مغرب میروت، اوتار پرادش هند است. قد درمندرا به علت نوعی بیماری نادر بیش از اندازه بلند شده است.

قد بلندترین انسان عامل قد بلندی پسر هندی اخبار هند

او به دنبال دختر رویاهای خود می گردد و می خواهد عاشق شود و به هر کس درخواست ازدواج می دهد کسی حاضر نیست با او ازدواج کند و او معتقد است دختران از او فرار می کنند و این شرایط ادامه زندگی را برای او دچار مشکل کرده است. این مرد حدود ۳ متری از کاهش قدرت عضلانی و نیز دردهای مختلف رنج می برد.

قد بلندترین انسان عامل قد بلندی پسر هندی اخبار هند
قد بلندترین انسان عامل قد بلندی پسر هندی اخبار هند
قد بلندترین انسان عامل قد بلندی پسر هندی اخبار هند
اخبار هند پسر هندی عامل قد بلندی قد بلندترین انسان


ادامه مطلب ...

همسر و دختر رضا رشید پور (مجری) + عکس

همسر و دختر رضا رشید پور (مجری) + عکس

رضا رشیدپور متولد هجدهم مرداد ماه ۱۳۵۴در خیابان سرسبیل تهران است، تنها یک خواهر کوچک‌تر از خودش دارد که مهندس معمار است، مادرش خانه‌دار و پدرش مهندس برق و الکترونیک بوده و زمانیکه برای جمع‌آوری تجهیزات لشکر عاشورا به دزفول اعزام شده بودند، حین انجام وظیفه قطع نخاع شده و در سال ۷۶ به شهادت رسیدند،

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

در دوران مدرسه بسیار درسخوان بوده به طوری که دیپلم ریاضی-فیزیک خود را با معدل ۸۶/۱۹ گرفته و همزمان در دو دانشگاه، در دو رشته عمران و کارگردانی فارغ‌التحصیل شده است،

در سال ۸۲ با خانم نغمه مهرپاک مجری برنامهٔ تصویر زندگی که فوق لیسانس روانشناسی دارد ازدواج کرده و در حال حاضر یک دختر ۵ ساله به نام هلن دارد،

به غیر از مجری گری به کار کارگردانی و ساخت و ساز نیز می‌پردازد، البته در فیلم سوپراستار نیز به عنوان بازیگر به ایفای نقش پرداخته است.

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

همچنین وی در دو فیلم شیش و بش و در امتداد شهر بازی کرده.

او سابقه مجری‌گری در چند برنامه تلویزیونی در شبکه تهران صدا و سیما را بر عهده داشت که بعضی از آن‌ها به نوعی توقیف شدند.

 در تاریخ اول تیر ۱۳۹۲ محمد رویانیان مدیرعامل پرسپولیس اعلام کرد تلویزیون جهانی پرسپولیس با مجری گری رضا رشیدپور افتتاح خواهد شد.

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

عکس رضا رشیدپور در کنار مادرش

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

عکس سحر قریشی و رضا رشیدپور

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

جشن تولد رضا رشیدپور

خلاصه گفتگو رضا رشیدپور مجری تلویزیون در برنامه «دورهمی» مهران مدیری

مهران مدیری با بیان اینکه بالاخره در مقام مهمان گیرت انداختم، سوالات خود را آغاز کرد.

اولین سوال مهران مدیری از رضا رشیدپور این بود که چرا تصور میکنی مجری خوبی هستی؟

رشیدپور در پاسخ به این سوال گفت: چه کسی گفته که من مجری خوبی هستم. به تازگی به این نتیجه رسیدم که اعتماد به نفس دارم اما اینکه مجری خوبی هستم را مردم باید بگویند. در این مدت مردم به من لطف دارند و از برخوردها متوجه شدم که من را به عنوان مجری خوب قبول دارند.

وی ادامه داد: من با دلیل از مهمان ها سوال میکنم اما شما آقای مدیری من را در دور باطل می اندازی. اما در کل مردم مجری که صادق باشد و فیلم بازی نکند را دوست دارند، صداقت بسیار با اهمیت است.

مهران مدیری از رشیدپور پرسید که چرا مجریان اجازه صحبت به مهمان برنامه را نمی‌دهند؟

رشید پور در این باره پاسخ داد: بیشتر ما دوست داریم به جای اینکه گوش دهیم، حرف بزنیم. مجری ها هم به همین شکل بیشتر در بین حرفهای مهمان صحبت می کنند.

مهران مدیری پرسید که چرا برخی مجریان لوس هستند؟

و رشید پور در پاسخ به این سوال بیان کرد: جلوی دوربین از حوزه ادب خارج شدن کار خوبی نیست و فکر میکنم من جزو این مجریان نیستم و سعی کردم همیشه ادب رسانه ای را رعایت کنم.

رشید پور با اشاره به مجریان خوبی چون شهیدی فرد و میرفخرایی افزود: من خودم را برای سوال‌های سخت تر آماده کرده بودم. این سوال ها هنوز من را تکان نداد. مدیری هم رشیدپور را به صبوری دعوت کرد.

رشید پور در ادامه در خصوص سابقه فعالیت کاری خود عنوان کرد: من از سال ۷۲ شروع کردم و ۲۳ سال است که در عرصه اجرا فعالیت می کنم و عشقم این است که ۲۳ سال برای مردم اجرا میکنم.

وی با اشاره به میزان مدرک تحصیلی خود بیان کرد: مهندس عمران هستم. کارگردانی و خلبانی را هم به صورت شخصی ادامه دادم.

مهران مدیری در برنامه دورهمی خطاب به رشید پور طعنه زد و گفت: در دولت قبل هم کلی فعال بودی بعد هم در دولت فعلی، ناگهان بنفش شدی و حتی تا مرحله سخنگویی رفتی!

رضا رشید پور در پاسخ به سوال مهران مدیری در خصوص کار نکردن در دولت قبل گفت: هیچ ارادتی به دولت قبل ندارم و نخواهم داشت اما افتخار میکنم بخشی از زندگی‌ام را در دولت فعلی فعالیت سیاسی کردم.

وی در ادامه در خصوص درآمد خود بیان کرد: درآمدم ماهی ٢٠ میلیون است و اکثر درآمدمم بابت کار در رشته سازه عمرانه نه مجری گری.

تک پسری لوس ،ماشین باز ، دارای مدارک متنوع و بی ربط، رکورد دار خوردن ۱۵ بلال در یک روز و عاشق خیار ! اینها صفاتی بود  که مهران مدیری درباره رضا رشید پور گفت .

مهران مدیری همچنین گفت: رشید پور ۵۰ دست لباس از تبریز آورده و بک اتاق ۲۴ متری پر از لباس دارد!

در ادامه رشید پور درباره دخترش هلن گفت: من عاشق دخترم هستم و همه ی زندگیم در محوریت دخترم می چرخد.

وی در پاسخ به اینکه بزرگترین شکست زندگیش چی بوده، عنوان کرد: وقتی میبینم مردم بدون آگاهی قضاوت می‌کنند، احساس شکست میکنم.

رشید پور در پاسخ به سوالی هم که آیا شکست عشقی خورده یا نه، جواب منفی داد.

سوال پایانی مهران مدیری از رشید پور این بود که آیا اکنون احساس خوشبختی میکنی؟

و رشیدپور گفت: من حالا میلیاردر هستم چراکه سرمایه‌هایی چون مردمم به من لبخند می‌زنند و به داشتن این مردم افتخار می‌کنم.

بیوگرافی رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک همسر رضا رشیدپور همسر مجری


ادامه مطلب ...

کریستینا پیمنووا ،زیباترین دختر جهان + عکس

کریستینا پیمنووا ،زیباترین دختر جهان + عکس

زیباترین دختر دنیا «کریستینا پیمنووا» Kristina Pimenova است. نام او از سن هشت سالگی در برخی رسانه‌ها مطرح شده است.

 عکس دختر زیبا دختر خوشگل بیوگرافی کریستینا پیمنووا supermodel Kristina Pimenova
او حالا ۱۰ ساله شده و عنوان زیباترین دختران جهان را یدک می‌کشد. بحث‌ها پیرامون او زیاد است، زیرا بسیاری معتقدند که نباید یک دختر بسیار کم سن و سال را تا این اندازه وارد دنیای بزرگترها کرد، چرا که می‌تواند عواقب بدی برای او داشته باشد.

کریستینا در دسامبر ۲۰۰۵ در مسکو به دنیا آمد. پدر کریستینا «گلیکریا پیمنووا» است که سابقه بازی در تیم ملی فوتبال روسیه را یدک می‌کشد. او حتی یک قرارداد با شرکت فعال در حوزه مدلینگ بسته تا فعالیت آینده خود در این حرفه را تضمین کند. او به همین منظور از مسکو به لس‌آنجلس رفته است.

عکس دختر زیبا دختر خوشگل بیوگرافی کریستینا پیمنووا supermodel Kristina Pimenova

زیباترین دختر جهان

کریستینا در چهار سالگی توانست در یکی از فشن شو های مهم شرکت کند و در سن هفت سالگی عکس او در جلد مجله Vogue چاپ شد و هم اکنون نیز یکی از چهره های شناخته شده برندهای بسیار برتر و لوکس دنیا از جمله روبروتو کاوالی، دولچه و گابانا، ارمانی و بنتون و… است.

این دختر کوچک حتی از هم اکنون طرفدارانی نیز برای خود دارد، از جمله آنکه صفحه فیس بوک او بیش از چهار میلیون و دویست هزار دنبال کننده دارد و در شبکه اجتماعی اینستاگرام نیز بسیار از او تعریف و تمجید می شود.

عکس دختر زیبا دختر خوشگل بیوگرافی کریستینا پیمنووا supermodel Kristina Pimenova

خوشگلترین دختر جهان

مادر او به نام گیلکریا شیروکوا قبلا مدل بوده و به نظر می رسد او حساب های کاربری دخترش در شبکه های اجتماعی را مدیریت می کند.

Kristina Pimenova ( born 27 December 2005 in Moscow) is a Russian supermodel. She has been dubbed “the most beautiful girl in the world“.

عکس دختر زیبا دختر خوشگل بیوگرافی کریستینا پیمنووا supermodel Kristina Pimenova

عکس دختر زیبا دختر خوشگل بیوگرافی کریستینا پیمنووا supermodel Kristina Pimenova

عکس دختر زیبا دختر خوشگل بیوگرافی کریستینا پیمنووا supermodel Kristina Pimenova

عکس دختر زیبا دختر خوشگل بیوگرافی کریستینا پیمنووا supermodel Kristina Pimenova

Kristina Pimenova supermodel بیوگرافی کریستینا پیمنووا دختر خوشگل عکس دختر زیبا


ادامه مطلب ...

بیوگرافی مجید قناد (عمو قناد)+عکس دختر و پسرش

بیوگرافی مجید قناد (عمو قناد)+عکس دختر و پسرش

مجید قناد Majid Ghanad (متود ۱۳۳۳، خرمشهر) تهیه کننده و کارگردان و مجری برنامه‌های کودک و نوجوان در تلویزیون ایران است. او به عنوان مجری برتر توسط مخاطبان خارج از کشور (شبکه جام جم) انتخاب شده‌است.

همسر مجید قناد همسر عمو قناد بیوگرافی ناصر­ آویژه بیوگرافی مجید قناد بیوگرافی گیتا داوودی بیوگرافی سمن قناد Majid Ghanad

خانواده مجید قناد

مجید قناد دارای لیسانس کارگردانی و بازیگری از دانشگاه هنرهای زیبای تهران است. او فعالیت خود را با تئاتر آغاز نمود و سپس درسال ۱۳۵۵ وارد برنامه‌های تلویزیونی در صدا و سیمای آبادان گردید؛ و پس از شروع جنگ ایران و عراق در صدا و سیمای مرکز اصفهان کار خود را در زمینه تهیه کنندگی و کارگردانی آغاز کرد و از سال ۱۳۶۱ به بعد در صدا و سیمای مرکز خرم‌آباد مشغول به کار شده و در سال ۱۳۶۲ همراه با ادامه تحصیل در تهران و به عنوان مجری و تهیه کننده، کارگردان در شبکه ۲ سیما تهران مشغول به کار شد و این فعالیت تاکنون ادامه دارد. برنامه‌های بسیاری از جمله مسابقات، نمایش، جنگ‌های مختلف، سریال، همکاری با تلویزیون جام جم و خانه سینما از فعالیتهای ایشان می‌باشد. فعالیتهای سینمائی از جمله «شهر در دست بچه‌ها» و «همه دختران من» به عنوان بازیگر ایفای نقش نموده و در طول سال‌های فوق به عنوان مجری و کارگردان برنامه‌های فرهنگی و هنری در مناسبات‌های مختلف در سازمان‌ها از جمله دانشگاه‌های شهید بهشتی، صنعتی شریف، دانشگاه اصفهان، و شرکت‌های برق، پتروشیمی و… فعالیت داشته و دارند. در حال حاضر به عنوان تهیه کننده، کارگردان و مجری برنامه‌های کودکان به صورت پخش زنده حضور دارند.[۱] یکی از این برنامه‌ها فیتیله نام داشت که به مدت هشت سال بدون وقفه در تمامی جمعه‌ها و اعیاد تعطیل از شبکه دو پخش می‌شد.[۲] قناد در دی ۱۳۸۹ بر خلاف میل شخصی‌اش از اجرای این برنامه کنار رفت ولی همچنان تهیه‌کنندگی این برنامه را بر عهده داشت و ابراز امیدواری کرد برنامه با مجری جدید همچنان موفق باشد. او هم اکنون برنامه دیگری را با گروهی جدید متشکل از ۵ بازیگر جوان در روزهای جمعه ساعت ۹:۳۰ صبح اجرا می‌نماید با نام جمعه به جمعه خونه به خونه.

همسر مجید قناد همسر عمو قناد بیوگرافی ناصر­ آویژه بیوگرافی مجید قناد بیوگرافی گیتا داوودی بیوگرافی سمن قناد Majid Ghanad

سوابق کاری مجید قناد

وی از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۹۳ برنامه‌های بسیاری را کارگردانی و تهیه نموده و در برخی کارها سمت مجری بازیگر نیز داشته است به شرح زیر:

«از مدرسه تا مدرسه»، ۱۲۰ اجرا به عنوان مجری بازیگر
«بازی شادی تماشا»، ۸۰ برنامه به عنوان مجری بازیگر
«نمایش هفته»، ۲۶ برنامه به عنوان تهیه کننده
«چرخونک»، ۵۲ برنامه به عنوان بازیگر و تهیه کننده و کارگردان
فیلم کوتاه «فاصله»، ۴۵ دقیقه به عنوان تهیه کننده
«گل و گلدون»، ۱۰۴ برنامه مسابقه‌ای به عنوان مجری کارگردان تهیه کننده
«مسابقه کوچک (ساعت شنی)»، ۱۰۴ برنامه به عنوان مجری طراح سؤال کارگردان و تهیه کننده
«ویژه دهه فجر»، به عنوان مجری
۷ قسمت «ویژه بازگشایی مدارس»، ترکیبی به عنوان تهیه کننده و اجرا
«نمایشی پسر عموها»، ۲۶ قسمت برای شبکه جهانی جام جم به عنوان تهیه کننده و کارگردان
«بازی شادی»، ۵۲ قسمت برای شبکه جهانی جام جم به عنوان کارگردان تهیه کننده و مجری
«آقا قور قور»، کار عروسکی ۲۶ قسمت به عنوان تهیه کننده
«آقا تقی»، زنده-عروسکی مجری و تهیه کننده و کارگردان
«پالام پولوم پیلیم»، ۲۶ قسمت نمایشی به عنوان تهیه کننده
«انیمیشن سنجاق قفلی»، به عنوان تهیه کننده
«ماهک و ماهور»، ویژه نوروز به عنوان مجری و تهیه کننده
«دوقلوها»، سریال ۲۶ قسمتی به عنوان تهیه کننده و بازیگر
همکاری در تهیه «محله برو بیا»
همکاری در تهیه و اجرای برنامه «هاچین واچین»
همکاری با سریال «همسران» در دوقسمت به عنوان بازیگر
فیلم سینمایی «همه دختران من»، به عنوان بازیگر
فیلم سینمایی «شهر در دست بچه‌ها»، به عنوان بازیگر
تهیه کننده و مجری برنامه «فیتیله جمعه تعطیله»، به مدت ۸ سال
برنامه «جمعه به جمعه خونه به خونه»، به عنوان تهیه کننده و مجری و کارگردان از سه سال پیش تا کنون
و…

همسر مجید قناد همسر عمو قناد بیوگرافی ناصر­ آویژه بیوگرافی مجید قناد بیوگرافی گیتا داوودی بیوگرافی سمن قناد Majid Ghanadinstagram Majid Ghanad

آشنایی من با مجید قناد یا همان عمو قناد، مثل اکثر کسانی که او را می­شناسند از برنامه کودک شبکه دو سیما بوده است. او یکی از شناخته­شده­ترین چهره­های برنامه کودک تلویزیون ایران است و نزدیک به ۳۰ سال است که هر جمعه به خانه­ های ما می­ آید. برنامه ­اش برنامه­ ای است با موزیک و نمایش. برنامه های زیادی را هم ساخته که خودش به عنوان مجری یا بازیگر در آن حضور نداشته است.

همیشه دوست داشتم اجرای زنده یکی از برنامه­ های کودک را از نزدیک ببینم و با عوامل آن ارتباط داشته باشم. این آرزوی من اولین بار با آشنایی با ناصر­ آویژه و همسر ایشان که هرکدام به طور تخصصی در حوزه تولیدات فرهنگی کودکان فعالیت می­کنند، محقق شد.

ناصر آویژه کارگردان هنری و بازیگر جدید­ترین برنامه زنده ­ای است که مجید قناد تهیه کننده و مجری آن است. همچنین همسر وی، خانم گیتا داوودی سرپرست تیم نویسندگان این برنامه است.

پس از هماهنگی اولیه­ای که توسط آقای آویژه انجام شد، از من دعوت شد تا در پشت صحنه یکی از برنامه های زنده صبح جمعه عموقناد و ناصر آویژه شرکت کنم.

روز موعود فرارسید. ازدحام کودکان و پدر و مادرها در جلوی پیشخوان حراست ساختمان شبکه دو در انتهای خیابان الوند اولین چیزی بود که توجه مرا جلب کرد. پدر و مادرها پس از راهی کردن فرزندانشان در اتاق دیگری کمی آن طرف­تر از ورودی شبکه دو، به انتظار فرزندانشان می نشستند و از تلویزیون ال سی دی بزرگی که آن جا کار گذاشته شده بود، برنامه را می­دیدند.

من به اتاق فرمان یکی از استودیوهای پخش زنده هدایت شدم. اتاق نیمه تاریک بود و حدود ۱۵ نفر در آن مشغول بودند. چند نفر صدا را کنترل می­کردند، چند نفر تصویر، یک خانم مسوول زیرنویس­ها بود و …

همه به شدت مشغول بودند. عمو قناد به اتاق فرمان آمد و پس از سلام و احوال پرسی به سرعت به چند کار رسیدگی کرد. عمو قناد تقریبا می­دوید. استرس برنامه زنده حتی برای من که با این نوع    برنامه سازی غریبه بودم کاملا مشهود بود.

دیدن عمو قنادی که ۳۰ سال است می­شناسم یا فکر می کنم که می­شناسم، در شرایطی غیر از شرایط مجری مهربان برنامه با لبخند همیشگی، تکیه کلام­ها و نصیحت­ها برایم بسیار جذاب بود.

او بال دقت و وسواس خاصی، ریزترین نکات را پیش از رفتن برنامه روی آنتن چک می­کرد. یکی از افرادی که در اتاق فرمان بود اعلام کرد که ۳۰ ثانیه تا شروع برنامه مانده. عمو قناد چند نکته دیگر را چک کرد و بدو بدو به استودیوی پخش زنده رفت. در استودیو بسته شد و شمارش معکوس در اتاق فرمان شنیده شد.

پس از اتمام برنامه همراه با ناصر آویژه و عمو قناد از ساختمان شبکه دو خارج شدم. تعدادی از     بچه­ها با پدر و مادرشان منتظر عمو قناد و بقیه بازیگران برنامه بودند. ناصر آویژه شروع کرد به خوش و بش کردن با بچه ها و والدینشان و آن جا بود که فهمیدم تعداد زیادی از این بچه ها از شهرهای دیگر آمده­اند.

بیش از ۳۰ سال است که برنامه­های مختلف عمو قناد روی آنتن می رود. اما از او چه می­دانیم؟ نام او را در گوگل جستجو می­کنم و بیوگرافی او را در ویکی پدیای فارسی می­خوانم. جالب است که با این همه سابقه، آن چه از او در ویکی پدیا موجود است، یک بیوگرافی ۹ سطری است. این بیوگرافی، عینا در دایره­المعارف هنرمندان ایران و چندین وبگاه دیگر هم تکرار شده است.

آن چه داخل گیومه آورده شده، بخشی از بیوگرافی کوچکی است که در ویکی پدیای فارسی و چند وبگاه دیگر در­باره مجید قناد آورده شده است: « مجید قناد ­متولد ۱۳۳۳ در خرمشهر، مجری برنامه‌های کودک و نوجوان در تلویزیون ایران است. او به عنوان مجری برتر توسط مخاطبان خارج از کشور (شبکه جام جم) انتخاب شده‌ است. مجید قناد دارای لیسانس کارگردانی و بازیگری از دانشگاه هنرهای زیبا است. او فعالیت خود را با تئاتر آغاز نمود و سپس درسال ۱۳۵۵ وارد برنامه‌های تلویزیونی در صدا و سیمای آبادان گردید. پس از شروع جنگ ایران و عراق در صدا و سیمای مرکز اصفهان کار خود را ادامه داد. در سال ۱۳۶۲ به عنوان مجری و تهیه‌کننده، کارگردان در شبکه دو سیما مشغول به کار شد.»

البته فقدان محتوا به زبان فارسی، یکی از بزرگ­ترین معضلات و چالش­های کاربرد اینترنت برای فارسی­زبانان است. مشابه همین مساله در مورد هزاران هنرمند ایرانی صدق می­کند.

استادانی چون حنانه، خالدی، ورزنده، و… که آن چه در موردشان یافت می­شود تنها چند پاراگراف کلی است. به هرحال محل طرح این مساله در این مطلب نیست، آن چه در این مصاحبه مد­نظر           مصاحبه­کنندگان بوده، آشنایی بیشتر با یکی از آشنا­ترین چهره­های تلویزیونی ایران است.

عمو قناد یکی از شناخته­شده­ترین چهره­های برنامه کودک ایرن است. قریب به ۳۰ سال که عمو قناد بچه­ها را سرگرم می­کند، چند نسل با او، چهره­اش، صدایش و نصیحت­هایش خو گرفته­اند. کودکی خود عمو قناد چگونه بوده؟

– من در ۷ سالگی پدرم را از دست دادم و مادرم برایم هم مادری کرد و هم پدری. با همه تلاشی که مادرم برایم انجام می­داد، وقتی       می­دیدم بچه­ها دست در دست پدرشان به گردش و تفریح می­روند، احساس کمبود         می­کردم. به همین دلایل همیشه دوست دارم بچه ها را خوشحال کنم. فکر می­کنم دلیل اصلی من برای شغلم این باشد. چون من عاشق      بچه­ها هستم و دلم نمی­خواهد بچه­ای تنها باشد و خود را تنها احساس کند و غمگین و ناراحت باشد.

از دوره دبستان و راهنمایی به کار تئاتر      علاقه­مند شدم. سال ۵۴ معلم ما به نام آقای محمد ایوبی که خدا رحمتشان کند و خودش اهل قلم بود ما را با کار هنری در تلویزیون آبادان آشنا کرد. از آن به بعد من به این کار علاقه­مند شدم. هر وقت معلم نبود یا حتی می­خواست برای مدت کوتاهی کلاس را ترک کند، از من     می­خواستند که بچه­ها را سرگرم کنم.

علاقه شما تنها به کار تلویزیونی معطوف بود؟ هیچ وقت دلتان نمی­خواست که مثل اکثر بچه­ها خلبان یا پزشک بشوید؟

– نه دلم می­خواست درسم را بخوانم و وارد کار هنر بشوم. ضمن این که کارهای مختلفی را هم انجام دادم. از آرایشگری گرفته تا نجاری و خیاطی. هر تابستان در دوره دبیرستان خودم را مشغول به یک کاری می­کردم. مادر من پرستار بود و دلم می­خواست از همان دوران نوجوانی بتوانم کمکی برای او باشم.

یک دوره­ای هم در چلوکبابی کار می­کردم. یادم می­آید که صبح به صبح یک دیگ بزرگ جلوی من می­گذاشتند که باید پیاز پوست می­کندم.

حقوق و دستمزدها آن زمان چطور بود؟ یادتان می­آید چه­قدر دستمزد می­گرفتید؟

– دایی من نجار بود و من دوره­ای پیش او کار می­کردم. یادم می­آید که حقوقم پیش دایی،    هفته­ای ۲۰ ریال بود. به خوبی یادم می­آید که این پول برای دو تا بلیط سینما کفایت می­کرد. بلیط سینما ۶ ریال بود و من بعضی وقت­ها با یکی از دوستانم به سینما می­رفتیم و ۱۲ ریال بابت بلیط سینما می­دادیم و با ۸ ریال بقیه ساندویچ می­خریدیم.

این تجربه­های مختلف آیا هیچ وقت به کار شما آمد؟

– در دانشگاه استادی داشتم که معتقد بود که آشنایی با هر کاری برای بازیگری مفید است. من خدا را از بابت موفقیتم و هر چه دارم شکر می­کنم. اگر یک بار دیگر به دنیا بیایم همین مسیر را در زندگی ادامه می­دهم منتها سعی    می­کنم این بار کامل­تر باشم.

من خیلی به یادگیری زبان علاقه داشتم اما هیچ وقت فرصت این کار برایم پیش نیامد. به نظر من یک مجری باید علاوه بر زبان مادری خودش به یک زبان دیگر هم مسلط باشد. من عربی بلدم اما خیلی دوست داشتم با زبان انگلیسی هم آشنایی داشتم.

وقتی بچه­ها یا بزرگ­ترهایی که زمانی مخاطبان برنامه­های شما بوده­اند شما را در خیابان می­بینند چه واکنشی نشان می­دهند؟

– هر وقت کسی من را در خیابان می­بیند و راجع به برنامه­های من صحبت می­کند، من از سوالاتی که می­کند متوجه می­شوم که بیننده چه برنامه­ای از من بوده. یعنی اگر می­پرسد قلقلی چطور است؟ می­فهمم که او بیننده برنامه­های سال­های ۶۴ و ۶۵ من است که حالا بزرگ شده، برنامه­ای به نام بازی شادی تماشا. تقریبا هر نسلی من را با برنامه دوران خود می­شناسد و وقتی من را می­بینند، تکیه کلام مخصوص آن برنامه را به من می­گویند. مثلا می­گویند: ۱۰ و ۱۰، و ۱۰ و ۱۰ که تکیه کلام برنامه از مدرسه تا مدرسه بوده. یادی هم می­کنم از زنده یاد سرکار خانم فریماه فرهی تهیه­کننده آن برنامه، روحشان شاد که خیلی به من کمک کردند.

من تهیه­کننده، کارگردان و مجری- بازیگر هستم. در برخی از کارها فقط کارگردانی کردم و در برخی بازی و مجری­گری ولی من همیشه دنبال ایده­گرفتن هستم. شاید باور نکنید ولی خیلی اتفاق افتاده که من از همین بچه­هایی که صبح­های جمعه در برنامه حضور پیدا می­کنند ایده می­گیرم.

یکی از مهم­ترین ویژگی بچه­ها، صداقتشان است. هرچه را که در دلشان است به زبان      می­آورند و اگر واقعا کسی را دوست نداشته باشند نشان می­دهند. اگر مثلا عمه و خاله یا هرکس دیگری را دوست نداشته باشند وآن شخص بخواهد آن کودک را ببوسد، می­گویند من را نبوس. بچه­ها در این حد صادق هستند.

اولین چیزی را که من همیشه در برنامه­سازی برای بچه­ها رعایت کردم، ادب، احترام و اخلاق است.­ یعنی تاکید بر این موارد همیشه در دستور کار من بوده. ضمن این­که من سعی کرده­ام بچه­های روستا را همیشه در         برنامه­هایم از قلم نیندازم. درست است که ما در تهران هستیم و این برنامه باید طوری باشد که کودکان شهرهای دیگر، روستا­ها از آن لذت ببرند.

آقای قناد شروع برنامه­های جمعه شما از چه زمانی بود؟

– من خوشحالم که ۳۰ سال است در صدا و سیما هستم و از این ۳۰ سال، ۲۸ سال است که جلوی دوربین هستم. من معتقدم محبوب شدن هنر است نه معروف شدن. برنامه­های        جمعه­های من از سال ۱۳۶۲ با از مدرسه تا مدرسه، کلید خورد.

سایر برنامه­های من، شامل چند تئاتر برای برنامه کودک بود. برنامه چاق و لاغر هم بود که در زمان خودش بین بچه­ها خیلی طرفدار داشت. برنامه­ای بود به نام هاچین و واچین، چرخونک، برنامه فیتیله جمعه تعطیله.

و اخیرا هم برنامه جمعه به جمعه و خونه به خونه. که جمعه به جمعه صبح­های جمعه و برنامه خونه به خونه در ایام تعطیلات رسمی مثل اعیاد پخش می­شود.

لطفا از همین برنامه جدیدتان بگویید. این برنامه چه تغیراتی نسبت به سایر         برنامه­های شما داشته است؟

– من همیشه گفتم که تهیه­کننده تنها نیست. بازوهایی در کنارش هستند که همه با کمک هم یک برنامه موفق را می­سازند و بدون هرکدام از این دوستان کار آن­طور که باید پیش نمی­رود. از فیلم­بردار، عکاس، کارگردان هنری، نویسنده، شاعر، آهنگ­ساز، دکور­ساز، عروسک­ساز، عروسک­گردان، بازیگر و عوامل فنی همه وهمه در کنار تهیه کننده در موفقیت یک برنامه سهم دارند.

در این برنام تیمی ۵۰ نفر به من کمک می­کنند که همه آنها زبده و متخصص این کار هستند. هدف ما هم این بوده که این برنامه از        برنامه­های قبلی بهتر باشد. آن­چه در ظاهر کار دیده می­شود، از نظر دکور کاملا تغییر        کرده­ایم. از نظر متون، برنامه تغییر کرده ایمن و سعی کردیم حرفه­ای­تر باشیم. متون برنامه جدید ما طوری نوشته می­شود که زیر پوست بچه­ها برویم. سعی کرده­ایم نکات روان­شناسی کودک را با همکاری اساتید روان­شناسی کودک در متون­مان و ارائه­هایمان وارد کنیم. یعنی کارشناسان امر در کنار نویسندگان و شاعران برنامه می­نشینند و متون حاصل این همکاری است.

از این ۵۰ نفری که خدمت­تان گفتم، ۲۵ نفر  مستقیما در این کار مشغول هستند و ۲۵ نفر عوامل تولید و فنی هستند.

هربرنامه صبح جمعه که روی آنتن می رود، حاصل چند روز است؟

– دقیقا حاصل همان یک هفته­ای که جمعه­اش برنامه پخش می­شود. باید در این یک هفته کار نوشته شده باشد، تمرین بشود، آهنگ­ها و شعرها ساخته شود. توسط بازیگران حفظ شود و در استودیو ارائه شود. یعنی سرپرست نویسندگان که در این برنامه سرکار خانم گیتا داوودی ، سرپرست شاعران که سرکار خانم رودابه حمزه­ای ، سرپرست ­آهنگ­سازان که آقای مهرداد یکتا و در راس آنها کارگردان هنری، که آقای ناصر آویژه هستند، تمام این یک هفته را مشغول به کار هستند.. شاید بد نباشد این توضیح را هم بدهم که این کار شب و روز ندارد. شما اگر بخواهید کار ما را از نزدیک پیگیری کنید، باید یک هفته از صبح تا شب وقت بگذارید و ببینید که روال کار چگونه است. کل یک هفته کاملا پر است. ۵ شنبه هر هفته هم باید کل برنامه را برای نهایی شدن، اجرا کنیم. در این مرحله تصمیم­گیری نهایی روی کل برنامه جمعه صورت می­گیرد.

آقای قناد من سر ضبط برنامه شما و بعد از آن وقتی در خیابان الوند با پدر و مادرها صحبت می­کردید فهمیدم، بچه­ها برنامه شما را بیشتر دوست دارند تا کارتون­هایی را که میان برنامه پخش می­شود. آیا نمی­شود برنامه را یک­سره پخش کرد؟

– بله بخشی از حرف شما درست است. بعضی از بچه­ها برنامه را بیشتر از کارتون­های میان برنامه دوست دارند ولی همه بچه­ها که این­طور نیستند. اتفاقا من خودم معتقدم هرچه تنوع بیشتر باشد بهتر است. چون برنامه مستقیم و پخش زنده است بد نیست که زمانی بین برنامه باشد. هم تنوع برنامه را بیشتر می­کند و هم زمان کوچکی است که هم بچه­های داخل استودیو و هم ما یک استراحت ۱۰ دقیقه­ای داشته باشیم.

پشت صحنه وقتی کیف­تان را باز کردید، من پرینت بلندبالایی از نامه­های بچه­ها دیدم که زیر برخی از جمله­های آنها و برخی کلمات و نام و نشانی­ها خط کشیده بودید.

– بله. نامه­های ارسالی از طریق پست الکترونیکی برنامه و نامه­های پست معمولی را برای من همیشه کنار می­گذارند تا ببینم. بسیاری از این نامه­ها حرف­های بچه­ها با من است که از پدر و مادرشان خواسته­اند تا برایشان بنویسند یا بفرستند. تعداد از این     نامه­ها و پیام­ها همان­طور که در کیفم به صورت پرینت مشاهده کردید، کم هم نیست. من سعی می­کنم تا آن جایی که ممکن است به این نامه­ها پاسخ دهم.

تعدادی از آن نامه­ها درخواست بچه­ها است برای شرکت در برنامه. همان­طور که خودتان هم مشاهده کردید، بسیاری از این درخواست­ها از شهرهای دیگر است. ما سعی می­کنیم به نوبت تمام درخواست­ها را برای دعوت در برنامه رسیدگی کنیم.

بسیاری از پدران و مادران امروز، همان      بچه­های دیروز بوده­اند که حالا در کنار      بچه­هایشان برنامه شما را نگاه می­کنند.

– من واقعا لذت می­برم از این مساله و احساس غرور می­کنم. اتفاقا یکی از ویژگی­های برنمامه جدید ما، مربوط است به همین مطلب که شما اشاره کردید. هم­اکنون در این برنامه جدید ما یعنی در برنامه جمعه به جمعه، یک قسمت از برنامه سال ۱۳۶۲ پخش می­شود و تصویر روی یک یا چند کودک آن زمان متوقف         می­شود. ما می­خواهیم که آن کودک با برنامه تماس بگیرد یا این که دوستانش او را به برنامه معرفی کنند و ما او را به برنامه دعوت می­کنیم. در آن موقع اگر این کوردک ۸ ساله بوده الان که سال ۱۳۹۱ است، ۳۵ ساله شده. الان وقتی من آن مرد ۳۵ ساله را که زمانی در برنامه سال  ۱۳۶۲ ما شرکت کرده در آغوش می­گیرم احساسی دارم که فوق­العاده است. من به این فکر می­کنم که این مرد امروز، ۲۸ سال پیش    نیم­ساعت مهمان برنامه ما بود. امروز هم       نیم­ساعت مهمان برنامه ما است. اما معلم آن زمانش که یک سال تحصیلی با این کودک ۲۸ سال پیش بوده، الان چه­قدر لذت می­برد و قتی دوباره شاگرد ۲۸ سال پیش خودش را در برنامه می­بیند که حالا پدر شده.

موسیقی در برنامه شما چه جایگاهی دارد؟

– همه می­دانیم که بچه وقتی به دنیا می­آید، چند ماه با ریتم صدای قلب مادرش خو گرفته است. بچه با موسیقی در شکم مادرش انس می­گیرد. ما سعی کرده­ایم در کنار نمایش­هایمان همیشه موسیقی داشته باشیم. موسیقی برنامه ما عموما موسیقی شاد است. اتفاقا یکی از بخش­های مورد توجه بچه­ها هم همین اجرای موسیقی است.

آقای قناد شما خودتان چند تا بچه دارید؟

– من ۳ فرزند دارم. دو تا پسر که دوقلو هستند و یک دختر.

پدربزرگ شده­اید؟

– نه هنوز. هرسه فرزندانم الان دانشجو هستند.

آیا تابه­حال بچه­های خودتان را به برنامه آورده­اید؟

– بله زمانی که کوچک بودند به برنامه از مدرسه تا مدرسه آورده بودمشان.

شما ۲۸ سال است که بهترین روز هفته را که جمعه است و بهترین تعطیلات رسمی را، لا­اقل صبح­های این روز­ها را مشغول کار هستید و در کنار خانواده نیستید. تا به حال همسر یا فرزندان شما از این بابت از شما دلخور نشده­اند؟

– نه. دلخور نشده­اند. چون از قبل می­دانستند که این جزیی از کار من است. ولی برنامه­هایی هم بوده که از قبل ضبط می­کردیم و می­توانستیم در کنار خانواده باشیم مثل ایام نوروز. اما این مساله دلیل نمی­شود که چون من عاشق کارم هستم عاشق خانواده­ام نباشم. هر چیزی در زندگی من جایگاه خودش را دارد.

چه مقداری از آرزو های شما محقق شده است؟

– خدا را شکر. بیشتر چیزهایی که از خدا خواستم محقق شده. از این بابت از پروزدگار و از تمام کسانی که در این راه به من کمک     کرده­ و همین الان هم به من کمک می­کنند واقعا و صمیمانه تشکر می­کنم.

بزرگ­ترین آرزویی که دارم و محقق شدنش به شرایط زیادی از جمله خود پدر و مادرها بستگی دارد، این است که امیدوارم خانواده­ها هر چه مستحکم­تر و گرم­تر باشند و برای هر چیز کوچکی خانواده از هم نپاشد. بچه­ها به پدر و مادر و کانون گرم خانواده نیاز دارند.     جدایی­ها ممکن است آثار بسیار بدی روی فرزندانمان بگذارد. از شما هم بابت این مصاحبه متشکرم. همان­طور که آخر برنامه­ها می­گویم خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار.

Majid Ghanad بیوگرافی سمن قناد بیوگرافی گیتا داوودی بیوگرافی مجید قناد بیوگرافی ناصر­ آویژه همسر عمو قناد همسر مجید قناد


ادامه مطلب ...

ازدواج میثاق بهادران با زیباترین دختر فیلیپین + عکس

ازدواج میثاق بهادران با زیباترین دختر فیلیپین + عکس

میثاق بهادران Misagh Bahadoran (متولد۲۰ دی ۱۳۶۵) یک بازیکن فوتبال فیلیپینی-ایرانی است که برای تیم ملی فوتبال فیلیپین و باشگاه فوتبال گلوبال بازی می‌کند. بهادران پیش از این کاپیتان تیم ملی فوتسال فیلیپین و دروازه‌بان سوم فولام بوده‌است.

همسر میثاق بهادران دختر فیلیپینی بیوگرافی میثاق بهادران بیوگرافی سام پینتو Misagh Bahadoran

instagram Misagh Bahadoran

وی پس از گل زدن در مقابل بحرین در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ و پس‌از آن در مقابل یمن مورد توجه رسانه‌های ایرانی قرار گرفت.

زندگی شخصی میثاق بهادران

وی پدری ایرانی و مادری فیلیپینی دارد و در فیلیپین متولد شده‌است. بهادران از دو سالگی تا هجده سالگی در تهران زندگی کرد، سپس برای ادامه تحصیل به فیلیپین بازگشت و تحصیلات خود را تا دکترای دندان‌پزشکی پیش برد.

همسر میثاق بهادران دختر فیلیپینی بیوگرافی میثاق بهادران بیوگرافی سام پینتو Misagh Bahadoran

میثاق به فعالیت مدلینگ هم می‌پردازد و تاکنون با شرکت‌های معتبر ورزشی در شرق آسیا همکاری داشته است.

وی همچنین یک آژانس تاکسی در فیلیپین دارد و البته او با دوشیزه جهان ۲۰۱۵ در رابطه هستن.

سام پینتو مدل مشهور و بازیگر فیلیپینی سینمای جهان، با میثاق بهادران، بازیکن ایرانی تیم ملی فوتبال فیلیپین و باشگاه اف سی گلوبال این کشور ازدواج کرده است!

پیا آلونزو ورتزباخ Pia Alonzo Wurtzbach زیباترین دختر دنیا در سال ۲۰۱۵ با عنوان دختر شایسته جهان عاشق پسر ایرانی به ناممیثاق بهادران که بازیکن تیم ملی فوتبال فیلیپین است شده است .

همسر میثاق بهادران دختر فیلیپینی بیوگرافی میثاق بهادران بیوگرافی سام پینتو Misagh Bahadoran Reunited with my very good friend @misagh_9 ⚽️ Star player of Azkals (Uy, yayabang na sya hahaha)

Congrats P happy to see how far u gone u deserve it all my good friend, 😊

instagram Sam Pinto

همسر میثاق بهادران دختر فیلیپینی بیوگرافی میثاق بهادران بیوگرافی سام پینتو Misagh Bahadoran

instagram Misagh Bahadoran

Samuelle Lynne Acosta “Sam” Pinto (born December 11, 1989) is a Filipinoactress.

Misagh Bahadoran بیوگرافی سام پینتو بیوگرافی میثاق بهادران دختر فیلیپینی همسر میثاق بهادران


ادامه مطلب ...

تظاهرات در اعتراض به نبود دختر برای ازدواج + عکس

تظاهرات در اعتراض به نبود دختر برای ازدواج + عکس

مردان جوان مجرد در روستایی در استان مرسین ترکیه به دلیل آنچه مهاجرت دختران جوان به شهرها و ” عَزَب” ماندن شان خواندند، تظاهرات کردند و خواستار کمک مقامات دولتی به این روستا برای برقراری موازنه جمعیتی شدند.

زندگی در ترکیه دختر ترک ازدواج اخبار ترکیه اخبار ازدواج

به گزارش سی ان ان ترک مردان جوان مجرد روستایی در شهرستان ” اردملی” استان مرسین در جنوب ترکیه (در شرق آنتالیا) با برپایی تظاهرات و به دست گرفتن پلاکاردهایی خواستار کمک دولت به جوانان این روستا برای ازدواج شدند.

آنها با اشاره به اینکه جمعیت روستا در یک دهه گذشته به دلیل پدیده مهاجرت ها ، ترور و عدم ازدواج از ۴۰۰ نفر به ۲۰۰ نفر کاهش یافته است به وجود دستکم ۲۵ مرد جوان بین ۲۵ تا ۴۵ سال مجرد در این روستا اشاره کردند که آماده ازدواج و تشکیل خانواده هستند اما دختری برای ازدواج نمی یابند و از سوی دیگر حاضرو راضی نیستند روستای آبا و اجدادی خود را ترک کرده و به شهرها بروند.

آنها با اشاره به اینکه حاضرند در صورت ازدواج به فراخوان رجب طیب اردوغان و احمد داوود اوغلو رییس جمهور و نخست وزیرترکیه مبنی بر آوردن دستکم ۵ فرزند جامه عمل بپوشانند، از رییس جمهور و نخست وزیر ترکیه خواستند تا برای حل مشکل یافتن زوج هایی مناسب برای ازدواج این جوانان مشتاق به تشکیل خانواده اقدام کنند.

گفتنی است معترضان جوان و مجرد که غالب جمعیت روستا در این تظاهرات آنها را همراهی می کردند، تاکید کردند آخرین ازدواج صورت گرفته در این روستا ۹ سال پیش صورت گرفته است و از آن تاریخ به بعد این روستا شاهد هیچ ازدواجی نبوده است و بسیاری از دختران جوان این روستا با مهاجرت به شهرهای بزرگ تر دور و نزدیک از شمول قسمت آنها برای ازدواج خارج شده اند.

زندگی در ترکیه دختر ترک ازدواج اخبار ترکیه اخبار ازدواج

زندگی در ترکیه دختر ترک ازدواج اخبار ترکیه اخبار ازدواج

زندگی در ترکیه دختر ترک ازدواج اخبار ترکیه اخبار ازدواج

اخبار ازدواج اخبار ترکیه ازدواج دختر ترک زندگی در ترکیه


ادامه مطلب ...

مصاحبه با مریم امینی همسر شهید آوینی +عکس دختر و پسرش

مصاحبه با مریم امینی همسر شهید آوینی +عکس دختر و پسرش

خانم امینی! در ابتدای گفت وگو از خودتان بگویید. 

مریم امینی هستم. متولد سال ۱۳۳۶٫ تحصیلاتم لیسانس ریاضی و علوم کامپیوتر.

سید مرتضی آوینی در شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

مریم امینی همسر شهید آوینی

آشنایی تان با آقا مرتضی چگونه بود؟ 

قبل از ازدواج، آشنایی چند ساله با هم داشتیم. من ایشان را می شناختم. از سن ۱۵سالگی تا نوزده بیست سالگی که این آشنایی به ازدواج رسید.

خانواده ها با این ازدواج موافق بودند؟ 

خانواده من مخالف بودند، ولی برای من مشخص بود که این زندگی مشترک باید شروع شود. صورت دیگری برای ادامه زندگی نمی توانستم تصور کنم.

چرا؟ 

به خاطر این که از همان ابتدا مرتضی برای من حالت مراد بودن را داشت. رد و بدل کردن کتاب های خوب؛ شرکت در سخنرانی ها و کنسرت های موسیقی دانشکده هنرهای زیبا که ایشان آنجا درس می خواندند؛ در واقع ایشان راهنمای کاملی برای من بودند.

این موقعیت، یعنی مراد بودن، تا کدام مرحله از زندگی ادامه داشت؟ 

برای همیشه حفظ شد. این رابطه، شیرازه اصلی زندگی ما بود. البته گاهی چهر ه این موقعیت به خاطر تحولات فکری تغییر می کرد. گرایش های ایشان بعد از انقلاب کاملا تغییر کرد. به تبع ایشان، این تغییر در من هم اتفاق افتاد، ولی نسبت برقرار بین من و ایشان همواره ادامه پیدا کرد تا شهادتشان. تا بعد از آن بود که فرصتی پیدا کردم تا برگردم و به نسبت جدید نگاه کنم و ببینم درباره ی امروز چه می شود گفت.

خانم امینی! برای شروع زندگی مشترکتان چه کردید؟ 

خانه کوچکی در خیابان شریعتی، خیابان آمل اجاره کردیم. حدود یک سال آن جا مستاجر بودیم. اولین فرزندمان در همین خانه به دنیا آمد. چند سال بعد، چون توان پرداخت اجاره را نداشتیم، به منزل پدری آقا مرتضی در خیابان مطهری نقل مکان کردیم. سال ۱۳۵۸ بود. سه سال هم در همین خانه ماندیم. بعد یک آپارتمان ۷۵متری در قلهک خریدیم و کلی هم قرض بالا آوردیم. حالا صاحب سه فرزند شده بودیم. جایمان کوچک و تنگ بود. آقا مرتضی می خواست نزدیک پدر و مادرشان باشند و به آنان کمک کنند. به همین خاطر آپارتمان را فروختیم و دوباره به خانه ی پدری آقا مرتضی برگشتیم و طبقه اول این خانه را که دو دانگ آن می شد. خریدیم و ساکن شدیم که تا زمان شهادت آقا مرتضی آن جا بودیم.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

کوثر آوینی دختر شهید آوینی

 

از احساس آقا مرتضی بگویید؛ وقتی بچه اولتان به دنیا آمد. 

برخوردش خیلی روحانی بود. من ندیدم، ولی مادرشان برایم گفتند مرتضی توی اتاق تو، سجده شکر به جای آورد و پشت یک قرآن تاریخ تولد و نام بچه را یادداشت کرد. مرتضی خیلی به من و بچه ها علاقه مند بودند. به خصوص یکی دو سال آخر این علاقه را خیلی ابراز می کردند و به زبان می آوردند. این ها همه نتیجه تفکراتی بود که داشتند. روششان تغییر می کرد. هرچه به زمان شهادت نزدیک می شدیم، بدون هیچ اغراقی احساس می کردم داریم به سال های اول زندگی برمی گردیم. منتهی در این ابراز علاقه های آقا مرتضی مرتبا یک حالت ذکر و شکری وجود داشت. بیان ایشان از لطفی که خدا دارد جدا نبود، ولی بچه های روایت فتح می گفتند در لحظه های آخر هم ابراز علاقه می کردند.

از احوال آقا مرتضی در روزهای انقلاب بگویید.
یک خصوصیت واحدی است که دو مرحله ی زندگی آقا مرتضی، یعنی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تا شهادت را به هم وصل می کند. از وقتی من مرتضی را شناختم. دنبال حقیقت بود. تحولات کوچک و بزرگ سیاسی، اجتماعی، حتی هنری و ادبی قبل از انقلاب، جست وجوی او را بی جواب می گذاشت. خیلی هم سرش به سنگ خورد. خیلی چیزها را تجربه کرد. همین تجربه ها بود که وقتی با حضرت امام آشنا شد، ایشان را شناخت و به سرچشمه رسید. چیزی که سال ها به دنبالش بود، در وجود مبارک حضرت امام پیدا کرده بود. یک ذره هم کدورت در دلش نبود که بخواهد نفس خودش را با این یافتن مقدس قاطی کند. وقتی شناخت، دیگر فاصله ای نبود. به یک معنا به واقعیت رسیده بود. به همین خاطر و به خاطر این واقعیت، هرچه را که نشانی از نفس داشت، سوزاند.

آقا مرتضی این واقعیت را چگونه بروز می داد؟ 

تمام زندگیش وقف انقلاب شد. خودش هم می گوید از طرف جهاد رفتیم بیل بزنیم، دوربین به دستمان دادند. فرقی نمی کرد. باتمام وجود خودش را وقف انقلاب می کرد و آن چه از او انتظار می رفت انجام می داد. زمان جنگ ایشان را خیلی کم در خانه می دیدیم. هر چند شب یک بار. تمام دغدغه ذهنیش جنگ بود.

آشنایی آقا مرتضی با سینما از کجا شروع شد؟ 

قبل از انقلاب، مرتب فیلم های جشنواره ها را می دید و به مقوله ی سینما علاقه مند بود. وقتی وارد جهاد شد مستندهای زیادی ساخت، از جمله یک سریال یازده قسمتی به نام «حقیقت» ساخت و مستنددیگری به نام «شش روز در ترکمن صحرا» تهیه کرد که هر دو از مستندهای خوب آن روزها بود.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

Morteza Avini

درباره کارشان، در خانه چیزی می گفتند؟

نه! اما درباره بعضی فیلم ها اظهار نظر می کردند و نقدهای دقیقی داشتند.

بیشتر، حرف هایشان در جمع خانواده درباره چه بود؟ 

بیشتر، ما برای ایشان حرف می زدیم. از اتفاق های روز، حتی آمد و شد اقوام، و ایشان هم به این حرف ها دل می دادند. چه به حرف های من، چه به حرف های بچه ها. یادم می آید وقتی سمینار سینمای پس از انقلاب برگزار شد و ایشان هم یکی از سخن ران ها بودند، برخورد بدی در آن جلسه با ایشان شده بود. شما می دانید در سینمای ما مدعی زیاد است، اما آدم باسواد کم داریم. آن شب وقتی به خانه آمدند هیچ نگفتند. بعدها من در نوشته هایشان در مجله ی سوره ی سینما داستان آن شب را خواندم و اخیرا هم نوارش را از روایت فتح گرفتم و فیلمش را دیدم. ایشان در مقابل چه جو عجیبی ایستاده بود و در یک فضای مخالف، قدرتمندانه حرف های اصلی خودش را زده بود! حتی با سلامت نفس به همه اعتراضات بی پایه ی آنها که به نحو غیر محترمانه ای مطرح می شد گوش کرده بود. من وقتی فیلم را دیدم تازه متوجه شدم که چه قدر تحمل آن فضا مشکل بود و آقا مرتضی وقتی به خانه آمده بود اصلا مشخص نبود که ساعت ها در چنین فضایی حرف زده است. شما می دانید یکی از رنج های آقا مرتضی بی سوادی حاکم بر سینما بود و از طرف دیگر مدعیان زیادی که بودند و هستند.

شاید به همین خاطر است که سینمای امروز ما هنوز نتوانسته نسبت معقول خود را با جامعه برقرار کند.
همین طور است. مرتضی تلاش می کرد که سینما را به دامن ارزش ها و فرهنگ اصیل این سرزمین نزدیک کند. این کار ساده ای نبود. اگر امروز این تحول فکری در سینما اتفاق نیفتد. در آینده هم ساده نخواهد بود؛ که شاید مشکل تر هم باشد.
یکی از مواردی که خیلی به آن معترفند، ادب آقا مرتضی است.
این هم به مرور زمان، شکل های مختلفی پیدا کرد. همزمان با مسیر انقلاب و اقتضای روزگار، تغییر و تحول در زندگی ایشان در تمام زمینه ها پیش می آمد. منحصر به نحوه برخورد با خانواده و یا اطرافیان نمی شود. روششان تفاوت می کرد. شاید یک موقعی حاضر نمی شدند در سمیناری مثل همین که گفتم شرکت کنند. با این که خیلی دور از انتظار نبود که در برابر آن آدم ها برخورد خیلی تندی داشته باشند. اگر این اتفاق چند سال پیش از زمانی که واقع شد، پیش می آمد، روش ایشان غیراز این بود این را نمی شودگفت که پیش از این ادبشان کم تر بوده است. مثل این است که صورت ادبشان تغییر کرده است.

شما به قوام مذهبی آقا مرتضی اشاره کردید. چه زمانی احساس کردید که این قوام در ضمیر ایشان ته نشین شده و ثبات گرفته است؟ 

به نظر من، این کشش مذهبی از ابتدا با ایشان عجین بود و همین امر بود که او را به جست وجو برای یافتن حق و حقیقت وامی داشت. وقتی ایشان آن نقطه ی روشن و نورانی را دیدند، هیچ وقت تزلزلی از ایشان ندیدم. کاملاً این درک و دریافت را پیدا کرده بودند که وقتی حق را ببینند. آن را بشناسند. چون از اول نفس خودشان در میان نبود. وقتی شناختند، موضوع تمام شده بود. انگار مصداق درستش پیدا شده است. موضوعی را تعریف می کنم که به فهم این مطلب کمک می کند. چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چه طور می توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ این گونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم غیرسیگاری این احتمال، هرچند ناچیز وجود دارد که یک روزی سیگار بکشد. ولی در مورد آقا مرتضی این امر کاملا غیرممکن بود. چون اراده اش از اراده حق ناشی می شد. همان موقع باید می فهمیدم که شهید می شود.

باز هم از آقا مرتضی در خانه بگویید. 

به تدریج که به زمان شهادت ایشان نزدیک می شدیم و روزهای بعد از جنگ، ما بیش تر ایشان را می دیدیم، با این که تعداد مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود. ولی در خانه طوری بودند که ما کمبودی احساس نمی کردیم. با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعا گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده مان بود، وقتی من می گفتم فرصت ندارم. شما بچه را مثلا به دکتر ببرید. می بردند. من هیچ وقت درگیر مسائل بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثر مطالعاتشان را در این دوران در همین صف ها انجام دادند. تمام خرید خانه به عهده ی خودش بود و اصلا لب به گلایه باز نمی کرد. خلق خوشی در خانه داشتند. از من خیلی خوش خلق تر بودند.
آقا مرتضی آدم باسوادی بود. مطالعات ایشان از کجا شروع شد؟ چه چیزهایی را بیش تر می خواند؟
تقریبا تمام آثار فلسفی و هنری پیش از انقلاب را خوانده بودند. نام های داستایوفسکی و نیچه از آن روزها یادم هست که زیاد درباره اش حرف می زدند. راجع به کامو و داستایوفسکی در مقاله ای نوشته بود که آنان فلسفه را زیسته بودند؛ نه این که فقط مطالعه کرده و یا درباه ی آن سخن گفته باشند. فکر می کنم مرتضی هم دقیقاً این طور بود. به خیلی های دیگر هم می شد باسواد گفت، ولی مرتضی فضای آن روزها و آثار فلسفی و رمان هایش را زندگی کرده بود، و چون با جان و دلش آن فضا را احساس کرده بود، وقتی جواب سوالاتش پیداشد، دیگر درنگی اتفاق نیفتاد و تزلزلی پیش نیامد.

نثر آقا مرتضی خاص خودش بود. در این باره هم بگویید. 

به عنوان یک خواننده، حس می کنم نثر ایشان خیلی متفاوت است. مسائل سخت فلسفی را وقتی با نثر ایشان می خوانم، منظور را متوجه می شوم. در صورتی که همان مطلب با نثر یک فیلسوف برایم غیرقابل درک است. احساس می کنم باید خیلی چیزهای دیگر را بخوانم تا آن مطلب را بفهمم. نثر ایشان یک جور شیرینی و حلاوتی دارد. خیلی تاکید داشتند بر استفاده ی درست از کلمه ها. در بسیاری از مقالاتشان، از یک لفظ متداول آغاز می کنند و به معنای اصیل کلمه ی مورد نظرشان می رسند. مخزن کلماتشان غنی بود و به راحتی به آن ها دسترسی داشتند. این درباره ی دست داشتن ایشان در انواع هنرها هم صادق است. انگار به یک منبعی وصل بودند که جایگاه آن فراتر از هنرها بود؛ جایگاه حکمت، از آن جایگاه در مورد وجوه مختلف هنر، که در قالب رشته های مختلف هنری ظاهر می شود، نوشته و حرف دارند.

از احوال خودتان و آقا مرتضی در روزهای نزدیک شهادتشان بگویید. 

من هم ایشان را نمی شناختم. اصلا این تصور را نداشتم که وقتی برای فیلمبرداری به فکه می روند، شهید بشوند. من آثار شهادت را در ایشان کشف نمی کردم. روزهای آخر، وقتی به فکه رفتند و کار نیمه تمام ماند و برگشتند، گفتند “دو سه روز دیگر باید برگردم فکه.” در این چند روز ایشان را خیلی اندوهگین دیدم. مرتب سوال می کردم “چرا این قدر گرفته و ناراحتی؟” ولی در ذهنم هیچ ارتباطی برقرار نمی شد که اتفاقی افتاده که دوباره دارند برمی گردند. ولی الان که به آن چند روز نگاه می کنم، کاملا مطمئن می شوم که می دانستند. اخرین صحبتهای ما در آن یکی دو روز آخر درباره ی قراری برای روزهای بعد بود. من گفتم این کار را بعد از آمدن شما هم می شود انجام داد ان شاءالله. اما ایشان یک دفعه سرشان را برگداندند و دیگر حرفی بین ما رد و بدل نشد. الان که به آن تصاویر نگاه می کنم، می بینم بدون تردید از شهادت خودش اطلاع داشت. همان اواخر وقتی پیش نهادی به ایشان دادم، گفتند “فعالیت این کار صلاح نیست. الان این قدر برای من مشکل درست کرده اند که اگر آدمی پشت به کوه داشت، نمی توانست تحمل کند. من به جای دیگری تکیه داده ام که سرپا ایستاده ام.”

وقتی خبر شهادت آقا مرتضی را به شما دادند؟ 

حدود ظهر جمعه بیستم فروردین ماه، مرتضی در فکه رفت روی مین. صبح شنبه پدر و مادرم آمدند. صبح زود بود. به من گفتند «مرتضی زخمی شده است.» تاریک و روشن صبح بود؛ روزهای اول بهار که آرامش خاصی داشت. حالتی میان خواب و بیداری بود؛ مثل همان وقت طبیعت. بچه ها را با آرامش بیدار کردم و به مدرسه فرستادم. مثل این بود که اصلا چنین حرفی به گوشم نخورده که مرتضی زخمی شده است. بچه ها که رفتند، پدر و مادرم آرام آرام سرحرف را باز کردند و من باخبر شدم که دیگر مرتضی را ندارم. ولی نمی دانم چه حالتی بود. فقط این اتفاق را، در آن ساعت طبیعت، خیلی روحانی می دیدم. این وضع همیشه برایم عجیب بود که چه طور است عکس ها همیشه می مانند و انگار زمان بر آن ها نمی گذرد. در آن لحظه ها این توهم جاودانگی در عکس و تصویر برایم شکست. آن موقع یک دفعه حس کردم که این ها چه قدر واقعیت ندارند و مرتضی چه قدر «هست». جایی که در آن بودم انگار زیر و رو شد. گویی در دنیای دیگری بودم. چیزهایی که در اطرافم بود و به طور عینی میدیدم محو و ناپیدا می شد و انگار وجود خارجی نداشت. هیچ چیز نبود. ولی مرتضی بود. آن روز به دنبال تک تک بچه ها به مدرسه شان رفتم، چون خیلی زود پرچم ها و پلاکاردها جلو خانه نصب شد. صدای قرآن هم می آمد. نمی خواستم قبل از این که بچه ها باخبر بشوند. پایشان به خانه برسد. در راه با آنان حرف زدم. وجود مرتضی آن قدر برایم عینی و حقیقی بود که فکر می کردم همه ی چیزهای دیگر توهم است و اسیر آن توهم است. به بچه ها گفتم «بابا هست، ولی ما او را نمی بینیم.» سنگینی اش هست ولی شکرش بیشتر است،خیلی سنگین بود،ولی انگار چشمم فورا روی یک چیز دیگر باز شد که خیلی زیبا بود، سیال بود. مثل همان خواب و بیداری و مثل همان وقت طبیعت، خود مرتضی خیلی کمک کرد تا با این اتفاق برخورد درستی داشته باشم. تا الاآن هم وجود مرتضی را واقعی تر از وجود خودمان می بینیم.

بچه ها چه می گویند؟ آیا آقا مرتضی را در خواب می بینند؟ 

گاهی چیزهایی می گویند.بخصوص پسرم آن هم مثل پدرش آدم توداری است. شاید عنوان بزرگمرد کوچک برای او عنوان مناسبی باشد. البته من هم خیلی پی گیر نمی شوم ولی می دانم ارتباط خودشان را داشته اند.

آثار منتشر نشده ای از آقا مرتضی در دست دارید؟ 

بله تعدادی داستان کوتاه است که به تحوی به موضوع اسارت آدمی که در خودش گرفتار است می پردازد. نوشته هایی هم بین شعر و نثر دارد. درگیری ذهنی مرتضی در آن نوشته ها اسارت و گمگشتگی انسان است. این موضوع را خیلی زیبا شاعرانه و عمیق بیان کرده است.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini
آقا مرتضی چه وقتهایی می نوشت؟ 
در همان آپارتمان هفتاد و پنج متری که در قلهک داشتیم دو اتاق بود و پنج نفر آدم. نمی دانم چطور می نو شت. برایم عجیب بود. هیچ وقت فکر نمی کرد باید اتاق دیگری داشته باشد. خودش را طوری تربیت کرده بود که می توانست در همان شلوغی و سر و صدا و بی جایی پشت میز غذا خوری بنشیند و بنویسد. حتی میز خاصی برای کار نداشت. شبها که از سر کار می آمد دو ساعتی می خوابید و بعد بلند می شد به نماز شب و مناجات و نوشتن. همه با هم بود تا صبح. صبح هم یک ساعتی می خوابید و بعد به سر کارمی رفت. یک دیگر از کلمه هایی ویژه آقا مرتضی «جاودانگی» است… در آثارش هر وقت درباره شهدا سخنی هست سخن از جاودانگی هم هست. شهدا را منشاء این حیات می دانست و با تکیه به آیات و روایات حیات جاودانه برای شهدا قایل بود.

از سفرهای آقا مرتضی بگویید. 

به غیر از دو سفر حج سفرهایی به پاکستان و باکو هم داشته اند.

قبل از انقلاب هم مسافرتی به خارج کشور داشت؟ 

بله بعد از ازدواجمان برای دیدار برادر های ایشان که در امریکا بودند به آنجا رفتیم.

و بعد از شهادت ایشان؟ 

بعد از شهادت ایشان نسبت جدیدی بین ما برقرار شد. مرتضی خودش در یکی از مقاله هایی که بعد از رحلت حضرت امام نوشت، جمله ای دارد نزدیک به این مضمون “ایشان از دنیا رفتند و حالا بار تکلیف بر شانه ی ما افتاده است”. دقیقا من چنین سنگینی ای را احساس می کنم. پیش از این دستم را گرفته بود و مرا به بهشت می برد؛ نه به زور، میل باطنی هم بود. من سنگینی بار را خیلی احساس نمی کردم. مثل یک تولد دوباره. خیلی خدا را شکر می کنم. چه موهبتی بالاتر از این برای انسان هست که هم فرصت زندگی عینی با انسانی که قبله ی همه ی خواسته هایش است و هرچه از زندگی می خواهد در او میبیند داشته باشد، و هم فرصت تامل و تفکر در وجود این انسان و زندگی را پیدا کند. مرتضی می گوید «شهدا از دست نمی روند. بلکه به دست می آیند.» برای همه این فرصت نیست که این به دست آمدن را تجربه و حس کنند. حالا من نمی دانم چه قدر در این مسیر هستم و آن را با این بار سنگین طی می کنم. یعنی من مرتضی را بار دیگر به دست آورده ام و خیلی شاکر هستم.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Aviniمرتضی آوینی روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان، بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده از جنگ ایران و عراق به شهادت رسید.

در مورد مساله خانوادگی‌شان ما زیاد تو زندگی خانوادگی‌شان نبودیم هر از گاهی می‌رفتیم و سلام وعلیکی داشتیم منتهی یادم می‌اید اگر ایشان یک غذای خوشمزه‌ای یا شیرینی یا شکلاتی به تناسبی، جشنی ، عروسی بود و چیزی به ایاشن می‌دادند شیرینی که برمی‌داشتند میل نمی‌کردند. به میزبان می‌گفتند که من می‌توانم یک دانه دیگر بردارم و آن شخص با کمال میل می‌گفت بردارید. می‌گفت من این برمی‌دارم که با خانمم و بچه‌هایم میل کنم. این خیلی عجیب بود که مثلا حتی یک شیرینی یا شکلاتی هم داشت می‌بردند تو خانه که در این شیرینی اندک و خوشمزگی اندک هم، خانواده‌اش سهیم باشند و به ما توصیه می‌کردند که این خیلی موثر است که آدم شیرینی‌های زندگی‌اش راشادیهای زندگی‌اش را سعی کند، باخانواده‌اش تقسیم کند، فقط فکر خودش نباشد. می‌گفت در ایجاد مودت بین زن و شوهر موثر است و یک چیز دیگر که میگفتند خیلی موثر است خواندن نماز جماعت با خانواده‌ است. می‌گفت خیلی در ایجاد الفت بین اعضای خانواده موثر است،غیر از آنکه روحیه عبادی هم حفظ می‌شود.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

سجاد آوینی پسر شهید آوینی

برای من خیلی جالب بود که بدانم رابطه آقا مرتضی با بچه‌هایش چگونه است. می‌گفت که بچه‌های من حرفم را نمی‌خوانند. می‌گفتم یعنی چه، اختلاف سنی آقامرتضی با بچه‌هایش زیاد بود.
می‌گفت وقتی من سجاد را دعوا می‌کنم و یک تشری می‌زنم خودم خنده‌ام می گیرد، بعد سجاد تحویل نمی‌گیرد. می‌گفت علت آن، رفتار خودم است. من خودم نمی‌توانم از خودم چنین تصویری بدهم که من یک چیزی می‌گویم حتما باید گوش کنید.
یک روز دیگر ما با هم در مجله قرار داشتیم مقداری دیر آمد. من پرسیدم چی شد؟ گفت که سجاد را تنهایی فرستادم مدرسه. خودم هم دنبالش رفتم ببینم چه طوری می‌رود و خیلی لذت برده بود که مردانه از خیابان گذر کرده و یا من یک بار سوال کردم که شما شبها اینقدر دیر به منزل می‌روید آیا اعتراضی به شما نمی‌شود گفت نه! خانمم عادت کرده و درجریان قضایاست و این طوری نیست که منفک باشد و هر کسی کار خودش راانجام بدهد.

برگرفته از کتاب: مرتضی آیینه زندگی ام بود

Morteza Avini بیوگرافی مرتضی آوینی بیوگرافی مریم امینی پسر شهید آوینی دختر مرتضی آوینی سجاد آوینی کوثر آوینی همسر شهید آوینی


ادامه مطلب ...

تنها دختر خانم بازیگر به سرطان سینه مبتلا شد +عکس

تنها دختر خانم بازیگر به سرطان سینه مبتلا شد +عکس

گیتی ساعتچی بازیگر نقش تاج‌الملوک (مادر شاه در سریال معمای شاه) گفت: بعد از اتمام کارم در سریال “معمای شاه” دیگر در هیچ پروژه ای به کار گرفته نشدم و پیشنهادی از جانب کارگردانان و تهیه کنندگان دریافت نکردم. بعد از پخش سریال” معمای شاه” که در آن نقش مادر شاه را ایفا می کردم، برخوردهای دیگران با من عوض شد؛ به طوری که رفتارهای خوشایندی چه از جانب مردم و چه ار جانب کارگردانان و تهیه کنندگان دریافت نکردم.

گیتی ساعتچی فرزند محمد (متولد ۱۳۳۷ تهران) بانوی هنرپیشه پیشکسوت سینما و تلویزیون ایران

گیتی ساعتچی با نقش پروانه در سریال به یاد ماندنی «تلخ و شیرین» شناخته شد. وی از هنرمندان با سابقه است که در سریال معمای شاه نقش ملکه را بازی می‌کند

همسر گیتی ساعتچی سرطان سینه خانواده بازیگران بیوگرافی گیتی ساعتچی

وی افزود: این روزها هیچ کدام از سینماگران ما را تحویل نمی گیرند، به نظرم همین مورد خودش نوعی بی احترامی است.

ساعتچی ادامه داد: بعد از اتمام کارم در “معمای شاه” به دلیل عارضه مغزی یک مدت در بیمارستان بستری بودم. آن زمان به پزشکم گفتم گویا “آب روغن” قاطی کردم! که او هم در پاسخ با خنده به من گفت تقریبا؛ آن زمان برخی در رسانه ها نوشتند که سکته مغزی کرده ام، همین مورد هم باعث شد که از پروژه های سینمایی و تلویزیونی فاصله بگیرم. این در حالی است که مدت هاست حالم خوب شده و صحیح و سالم  هستم.

همسر گیتی ساعتچی سرطان سینه خانواده بازیگران بیوگرافی گیتی ساعتچی

این بازیگر تصریح کرد: اوایل در کنار کار بازیگری، آرایشگری هم می کردم. اما در حال حاضر هیچ منبع درآمدی ندارم و برای گذران زندگی از خواهرانم کمک می گیرم.

وی با اشاره به بیماری دخترش گفت: تنها یک دختر دارم که او هم حدود یکسال است مبتلا به بیماری سرطان سینه شده و به دلیل این مشکلات شبیه کلافی سر در گم شده ام که مدام به خودم می پیچم.

ساعتچی ادامه داد: گویا برخی گمان می کنند که مرده ام. در حالی که ۴۰ سال در این کشور فعالیت کرده ام. اما فکر می کنم بود و نبودم برای کسی مهم نیست.

همسر گیتی ساعتچی سرطان سینه خانواده بازیگران بیوگرافی گیتی ساعتچی

وی خاطرنشان کرد: از همه هموطنانم می خواهم به حق همین روزهای عزیز برای تنها دخترم دعا کنند.

همسر گیتی ساعتچی سرطان سینه خانواده بازیگران بیوگرافی گیتی ساعتچی

بیوگرافی گیتی ساعتچی خانواده بازیگران سرطان سینه همسر گیتی ساعتچی


ادامه مطلب ...