مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

کلید افزایش لذت جنسی در روابط زناشویی

جام جم سرا به نقل از سلامت نیوز: در رابطه جنسی دوقطبی، دو قطب مخالف وجود دارد:‌ لذت بخشیدن و لذت بردن،. وقتی یکی لذت می‌بخشد و دیگری لذت می‌برد، لذت جنسی به سادگی ایجاد می‌شود اما در رابطه جنسی دو قطبی، طرفین به نوبت و به طور آگاهانه در قطب‌های مخالف جابه‌جا می‌شوند تا خواهش و لذت را به اوج برسانند. در حالی که یکی لذت می‌دهد، دیگری لذت می‌برد؛ و سپس چرخه‌ عوض می‌شود: اولی باز می‌ایستد تا دومی لذت ببرد.

این رابطه دو مرحله دارد:‌ ابتدا مرد دریافت می‌کند و زن می‌بخشد؛ سپس مرد به لذت دادن و برآوردن نیازهای زن می‌پردازد و زن توجهش را به بهره‌ بردن معطوف می‌کند.
در مرحلۀ اول رابطه جنسی دو قطبی،‌ مرد مقدم بر هر چیز در پی لذت خود است، مطمئناً دلش خواهان لذت بردن زن نیز هست، ‌ولی فعلاً به آن توجهی ندارد. در این حالت،‌ زن در قطب مخالف به سر برده،‌ به فکر تحریک مرد است و انتظار تحریک شدن ندارد. اما در مرحله‌ی دوم، نوبت به زن می‌رسد تا هر دو آنچه را که می‌خواهند به دست می‌آورند.

گاهی برخی همسران می‌گویند مرد علاقه‌ به پیشنوازش ندارد. این بی‌علاقگی به دلیل اهمیت ندان به لذت زن نیست،‌ بلکه بنا به شرایطی است که خود او دارد. تفاوتِ زمانی میان تحریک‌پذیریِ مرد با زن، در برخی موارد مسئله‌‌ساز است. مردی که بدون پیش‌نوازش همسرش به خود توجه می‌کند، باعث ایجاد مقاومت در زن می‌شود. انتظارهای طولانی نیز مرد را مستأصل می‌کند. اگر مرد ابتدا به اوج لذت برسد، انرژی کافی برای برآوردن نیاز زن نخواهد داشت. بنابراین، در فقدان مطلوبیت، چنین مردی علاقه به نزدیکی را از دست می‌دهد؛ و دیگر حاضر نیست آن زمان طولانی را صرف کند.


به او حق باید داد. در انتهای یک روز کاری پرمشغله، گاه واقعاً خسته و بی‌حوصله می‌شود. فکر این که باید تمام آن پیش‌نوازش‌ها را انجام دهد، به راستی مأیوس کننده و از تحرک اندازنده است اما آن طرف قضیه، برای زن نیز شرایط مشابهی وجود دارد. زن، سرد می‌شود زیرا وقتی مرد می‌کوشد سریع به او لذت (ارگاسم) دهد، مایل نیست با نداشتن واکنش مثبت، مرد را مستأصل کند. به این علت، لذت رابطه جنسی برایش کاهش می‌یابد و او دیگر علاقه‌اش را به رابطه از دست می‌دهد. در واقع، رابطه جنسی وقتی خوشایند است که زن خود را ناگزیر به برانگیخته شدن فوری نبیند. او هیچ گاه بدرستی نمی‌داند چقدر طول خواهد کشید و یا این بار رخ خواهد داد یا نه.

رابطه جنسی دو قطبی، راه حل مشکل را به دست می‌دهد. در این روش، مرد به جای انتظار کشیدن و احساس حرمان کردن، می‌تواند ابتدا به کار خود بپردازد و هرکاری که موجب برانگیختنش می‌شود انجام دهد. سپس وقتی به آستانۀ لذت رسید، باید متوقف شود و به جای توجه به تحریک خود، شروع به تحریک همسرش کند. در این مواقع،‌ همۀ پیش‌نوازش‌هایی که زن نیاز دارد را باید به او بدهد تا او لذت را تجربه کند. در این حالت، خود نیز به ارگاسم می‌رسد.

غالباً رابطه جنسی دو قطبی با تحریک مرد و رشد خواهش او برای رهایی شروع می‌شود و زن فقط از تحریک مرد و دیدن برانگیختگی او لذت می‌برد چراکه زن همانند مرد تحریک نمی‌شود. هدف هم این نیست. او صرفاً شوهر را تحریک می‌کند. برای این منظور نیز می‌تواند به نوازش یا در آغوش گرفتن مرد بپردازد یا از شیوه‌های دیگری استفاده کند. تمام کارها برای ایجاد برانگیختگی در مرد است. در این زمان، مرد در حال دریافت و لذت است و زن در حال لذت بخشیدن. بعد از حدود پنج دقیقه،‌ مرد که به اوج نزدیک شده و در مرزهای لذت به سر می‌برد، باید باز ایستد.
مرد آمادگی یافته تمام لذتی را که از زن برده به او بدهد. حالا همسرش می‌تواند بیاساید و به لذت بردن و احساس کردن بدن خویش بپردازد.
این را به یاد بسپارید، مرد دو تا سه دقیقه برای برانگیخته شدن نیاز دارد، اما زن ده برابر. مرد به بیشتر از دو تا سه دقیقه برای برانگیختگی و به لذت رسیدن نیاز ندارد، ولی باید به خود یادآور شود که زن به ده برابر آن، یعنی بیست تا سی‌ دقیقه وقت نیاز دارد.

بیولوژی متفاوت زنان و مردان باعث می‌شود بعد از ارگاسم تجارب متفاوتی داشته باشند. برانگیختگی زن بعد از ارگاسم حفظ می‌شود و حتی می‌تواند لذت بیشتری از مقاربت ببرد. در این حالت،‌ هورمون‌های لذت‌بخش زن در سطح بالایی باقی می‌مانند. مرد این گونه نیست. او بلافاصله بعد از ارگاسم برانگیختگی‌اش را از دست می‌دهد و هورمون‌های لذت‌بخشش بی‌درنگ پراکنده و ناپدید می‌شوند. به بیان دیگر، وقتی مرد کارش تمام شد،‌ تمام شده است.

اکنون بهتر می‌توانید بفهمید چرا تقدم لذت زن بر مرد اهمیت دارد. اگر مرد ابتدا به اوج لذت برسد، دیگر انرژی‌ای برایش باقی نمی‌ماند تا زن را سیراب کند؛ اما زن پس از ارگاسم، چون همچنان برانگیخته است،‌ هم به مرد لذت می‌دهد و هم خود لذت می‌برد. (تنظیم خانواده)


ادامه مطلب ...

مردانه: اختلالات جنسی در روابط زناشویی

جام جم سرا: هر نوع اختلال در مسیر عصبی باعث اختلالاتی در انزال خواهد شد. یکی از این اختلالات که در بین مردان هم شیوع زیادی دارد، انزال دیررس یا عدم انزال است.‌انزال دیررس به این معناست که باوجود انجام رابطه زناشویی طبیعی و موثر مرد نتواند حداکثر ظرف مدت 15 تا 20 دقیقه به انزال برسد، اما گاهی باوجود تحریکات مناسب جنسی مرد لذت جنسی را حس نمی‌کند و دچار عدم انزال می‌شود.

تفاوت انزال خشک با عدم انزال

عدم انزال با انزال خشک‌ تفاوت دارد. در عدم انزال مرد اصلا ارضای جنسی یا انزال را از نظر روانی تجربه نمی‌کند، ولی در انزال خشک مرد به طور کامل احساس می‌کند که دچار انزال شده، ولی هیچ مایع منی هنگام مقاربت دیده نمی‌شود. شاید این تصور ایجاد شود که انزال پسگرد رخ داده است و مایع منی وارد مثانه می‌شود، ولی در عدم انزال چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد.

انزال دیررس و عدم انزال علل مشترکی دارد

تعداد مبتلایان به انزال دیررس و عدم انزال نسبتا زیاد است و حدود 4 درصد از مردان به این دو اختلال مبتلا هستند.

علت‌ها متعدد است؛ یکی از علت‌ها فیزیولوژیک است؛ مانند کاهش حس دستگاه تناسلی یا کند شدن رفلکس‌های عصبی. این اتفاق در بعضی از مردانی که عادت دارند با تحریکات بخصوصی به انزال برسند، بیشتر دیده می‌شود؛ مثلا مردانی که به مدت زیاد خودارضایی کرده‌اند، به‌مرور در رابطه زناشویی دچار مشکل می‌شوند.

بعضی از بیماری‌های مادرزادی، اختلالات آناتومیک مانند جراحی پروستات یا جراحی گردن مثانه که به دستگاه عصبی صدمه می‌رساند یا در مجموع بیماری‌هایی که به دستگاه عصبی لگنی آسیب می‌زند.

افرادی که دیابت طول‌کشیده دارند (یکی از شایع‌ترین دلایل عدم انزال ابتلا به بیماری دیابت است)، بیمارانی که در اثر تصادف دچار صدمات نخاعی می‌شوند، بیماری سرطان پروستات پیشرفته که جراح مجبور به برداشتن کامل پروستات است، هر نوع عمل جراحی که زنجیره عصب سمپاتیک در آن صدمه ببیند (مثل بیماری سرطان روده بزرگ که جراح ناچار است تمام روده بزرگ را بردارد و این کار به عصب سمپاتیک آسیب می‌رساند)، عمل جراحی روی غدد لنفاوی شکم (در بیماری سرطان بیضه غدد لنفاوی شکمی خارج می‌شود)، هر نوع بیماری غدد درون‌ریز مثل کم‌کاری غده تیروئید، کم‌کاری غدد جنسی در بیماری هیپوگنادیسم یا کوچک ماندن غدد جنسی (بیضه‌ها)، استفاده از بعضی داروها مانند داروهایی که برای فشار خون بالا تجویز می‌شود، داروهای روانگردان مانند ‌ضد‌ افسردگی‌ها که برای بیماران افسرده تجویز می‌شود، مصرف هر نوع ماده مخدری نیز باعث عدم انزال یا انزال دیررس می‌شود و عواملی دیگر از این دست.

اعصاب دستگاه تناسلی از طریق شبکه هیپوگاستریک در داخل لگن تنظیم می‌شود. پس پرتودرمانی و رادیوتراپی لگن نیز ممکن است به این اعصاب صدمه بزند. بیماران مبتلا به ام‌.اس هم دچار این دو اختلال هستند، زیرا بیماری ام اس به نخاع شوکی و مغز آسیب می‌زند.

علت زمینه‌ای باید یافت شود

در واقع هر بیماری که با این دو شکایت به پزشک مراجعه می‌کند، حتما لازم است شرح حال و معاینه درستی از او انجام شود. برای همه بیماران آزمایش و عکس درخواست می‌کنیم تا علت اصلی پیدا شود. چون با از بین بردن علت زمینه‌ای می‌توان مشکل بیماران را تا حد زیادی برطرف کرد.

با آزمایش خون نیز اطلاعات خوبی از بیمار به دست می‌آید. معمولا در این آزمایش‌ها میزان هورمون‌های بدن مثل تیروئید یا هورمون‌های جنسی و میزان قند خون بیمار را ارزیابی می‌کنند. تصویربرداری از نظر وجود اختلالات مادرزادی و سیستوسکوپی نیز از دیگر کارهاست.

درمان انزال دیررس و عدم انزال

درمان به دو نوع تقسیم می‌شود؛ ابتدا باید علت زمینه‌ای برطرف شود. بیماری که چند سال مبتلا به بیماری ام.اس یا دیابت است یا فردی که به دلیل عمل جراحی اعصاب لگنی‌‌اش آسیب‌دیده باید درمان شود. درمان در این دسته از بیماران دارویی است.

گاهی هم مشکلات بیمار منشأ‌ روانی دارد و اصلا مشکل جسمی در کار نیست. این بیماران را اغلب به متخصصان روانپزشک ارجاع می‌دهیم، چون آنها به روان‌درمانی یا رفتاردرمانی ‌نیاز دارند.

بیمارانی که فقط با خودارضایی به انزال می‌رسند نیز باید با تمرین‌هایی خاص آموزش ببینند که از طریق روابط زناشویی به ارضای جنسی یا انزال برسند.

دکتر محمدرضا صفری‌نژاد

متخصص اورولوژی و فوق‌تخصص آندرولوژی

سیب (ضمیمه سه شنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

۸ نکته طلایی برای حل اختلافات زناشویی

جام جم سرا: اگر اختلافات بدرستی حل نشود می‌تواند زندگی زناشویی را دچار بحران‌های جدی کند. زوجین در مواجه با این اختلافات و تعارضات معمولا سه نوع برخورد دارند:

۱) از صحبت کردن در باره اختلافات اجتناب می‌کنند و معتقدند مشکل خود به خود حل خواهد شد.
۲) واکنش‌های هیجانی و افراطی بروز می‌دهند؛ برای مثال با یکدیگر دعوا می‌کنند و درگیری‌های مکرر ایجاد می‌شود.
۳) اختلافات و تعارضات بین خود رابه صورت اصولی ومنطقی حل می‌کنند.


حل اختلافات زناشویی قواعد واصولی دارد که در ادامه به مهم‌ترین آن اشاره می‌شود:

* زمان و مکان مناسبی را برای صحبت در باره اختلافتان در نظر بگیرید.
وقتی که خسته، گرسنه یا عصبانی هستید زمان مناسبی برای گفت‌و‌گو و حل مشکل نیست. همچنین در محیط‌های پر سر و صدا و یا در حضور دیگران به ویژه فرزندانتان از بحث کردن اجتناب کنید.

* احساس منفی خود را بیان کنید.
گاهی اوقات زوجین هنگام اختلاف و مشکل به جای بیان ناراحتی و خشم خود، آن احساس را به نمایش می‌گذارند. مثلا اخم می‌کنند، حرف نمی‌زنند، داد و فریاد می‌کنند و... نکته مهم این است که اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید، همسرتان متوجه نمی‌شود که شما چه احساسی دارید. به جای نمایش احساسات با رفتارهای ناسنجیده با کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید. با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را در شما به وجود آورده است، فراهم می‌کنید.

* مراقب کلام خود باشید.
تحقیر، توهین، تهدید، سرزنش و پرخاشگری نکنید. اگر صدایتان بلند‌تر شده یا تند و با پرخاشگری صحبت می‌کنید کمی مکث کنید تا آرام شوید و سپس به صحبت‌هایتان ادامه دهید.

* اختلافات گذشته را به میان نکشید.
آنچه که در شرایط معمول مانع از حل اختلاف می‌شود آن است که معمولا پس از بروز یک اختلاف، زوجین مشکلات قبلی و قدیمی را هم به میان می‌آورند. این موقعیت تنها باعث پیچیده‌تر شدن مشکلات می‌شود، طوری که دیگر هیچ راهی برای حل مشکل اصلی باقی نمی‌ماند. سعی کنید هر دفعه درباره یک موضوع بحث کنید و تنها روی آن موضوع تمرکز داشته باشید.

* مسئله‌ای که بر سر آن اختلاف نظر دارید را دقیقا مشخص کنید.
مشکل اصلی را پیدا کنید و دقیقا بدانید که در باره چه موضوعی با همسرتان بحث می‌کنید و اختلاف اصلی چیست. بازکردن و تشریح مشکل به شما و همسرتان یک نمای کلی از مسئله می‌دهد. تعریف دقیق و روشن مسئله گام مهمی برای حل آن است.

* به خواسته‌های خود و همسرتان توجه کنید.
دقت کنید هر دو چه می‌خواهید؟ هر دو نیاز‌ها و خواسته‌هایتان را بیان کنید. سعی کنید نظراتتان را به همسرتان تحمیل نکنید. مشکل را از زاویه دید همسرتان نیز ببینید و خواسته‌ها و نگرانی‌هایش را در باره مشکل موجود درک کنید.

* در باره اینکه چگونه هر یک از شما در ایجاد مشکل موجود سهیم هستید، صحبت کنید.
بسیاری از زوجین در هنگام بحث کردن، سعی می‌کنند ثابت کنند که مقصر نیستند و حق با آنان است و علت مشکلات ایجاد شده همسرشان است و او مقصر اصلی است. دقت کنید هیچ مشکلی با متهم شناختن همسرتان حل نخواهد شد و تنها با این عمل او را در موضع دفاع قرار می‌دهید و اختلافتان پیچیده‌تر می‌شود. صادقانه سهم خود را در ایجاد و تداوم مشکل بررسی کنید و در باره آن با همسرتان صحبت کنید، این رفتار شما باعث می‌شود او نیز اشتباه‌های خود را در ایجاد مشکل راحت تربیان کند.

* مشخص کنیدکه هر یک از شما برای حل مشکل چه اقداماتی را انجام می‌دهد.
به همسرتان نگویید او چه کار می‌تواند بکند، در عوض به او بگویید که چه کاری از دست خودتان ساخته است. سوالاتی مانند؛ «فکر می‌کنی چه کمکی از دست من بر می‌آید؟» و «دوست داری من چه کار کنم؟» کمک کننده است. بعد از آنکه برای مشکلاتتان راه حلی پیدا شد و هر دو با آن موافق بودید، ببینید چگونه توانستید به جای طفره رفتن و پرخاشگری علت اصلی مشکلتان را پیدا کنید و به راه حل مناسبی دست یابید. صحبت در باره این موضوع باعث می‌شود که هر دوی شما بیاموزید درزمان بروز مشکل چگونه با یکدیگر برخورد کنید و به نتیجه دلخواه دست یابید. (سارا هجری - روان‌شناس بالینی/خراسان)


ادامه مطلب ...

قرار فراموشی برای یک زندگی ۲۵ روزه زناشویی

جام جم سرا: یکی از مشکلات رایج بعد از طلاق و ازدواج دوم، ترس از شکست دوباره در ازدواج است. بسیاری از افراد برای فرار از تنهایی، فشارهای خانوادگی و اجتماعی یا رفع نیاز‌های عاطفی و مالی و... بدون درنظر گرفتن معیارهای مناسب فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می‌دهند. با این حال اگر به همسرتان در زندگی جدیدی که شروع کرده‌اید علاقه‌مند هستید و به حفظ آن تمایل دارید، پیشنهاد می‌کنم با توجه به مواردی که در ادامه مطرح می‌شود و تجدید نظر در قرارهایی که در گذشته با همسرتان گذاشته‌اید، به بهبود روابطتان کمک کنید.


دو راهی انتخاب بین فرزند و شوهر

زندگی با زنی که ۲ فرزند دارد و محبت مادری برایش مسئولیت‌هایی را به همراه آورده است، احتیاج به دقت و توجه خاصی دارد. منطقی نیست همسرتان را مجبور کنید که در زندگی خود، با وجود عشق و علاقه به همسرش، میان شما و فرزندانش یکی را انتخاب کند؛ چراکه این احتمال وجود دارد که به مرور زمان رابطه صمیمانه‌اش را با شما به خاطر علاقه به فرزندانش از دست بدهد.


تفاوت بین دوست داشتن و صمیمیت

زن و شوهر‌ها باید توجه داشته باشند که عشق و دوست داشتن به خصوص در افراد جوان، در ابتدای زندگی وجود دارد، اما احساس صمیمیت به تدریج ایجاد می‌شود. برای ایجاد این صمیمیت، دو طرف باید کاملا صادقانه و بدون احساس ناامنی و اضطراب زندگی را پیش ببرند. وقتی همسر شما، مدام از نظر ذهنی درگیر و نگران فرزندانش باشد و بخواهد به تنهایی این اندوه و غم را تجربه کند، شکل گرفتن صمیمیت بین شما و همسرتان بسیار سخت و زمان بر خواهد بود.


گفت‌و‌گوی آگاهانه لازمه صمیمیت

لازمه صداقت و صمیمیت میان همسران، گفت‌و‌گویی کاملا آگاهانه در یک محیط امن و همراه با اعتماد است؛ تا جایی که هرگاه یکی از طرفین احساس ناامنی کرد، موضوع را باز و تحلیل کند و درباره آن، با همسرش صحبت کند. وقتی همسرتان به خاطر این قول اشتباه که زندگی گذشته‌اش را فراموش می‌کند، نمی‌تواند احساسات و نیاز‌هایش را برایتان بازگو کند، اعتماد میان شما کم رنگ می‌شود و ظن و گمان به سلامت رابطه شما به مرور زمان آسیب می‌رساند.


خودتان را جای فرزندان همسرتان بگذارید

بد نیست که یک لحظه خود را جای فرزندان همسرتان بگذارید؛ چرا که به دلیل جدایی والدین خود اوقات بدی را سپری کرده‌اند و از طرفی با مشاهده حضور مرد جدید در زندگی مادرشان، دائما نگرانند و می‌اندیشند که به زودی فراموش می‌شوند. به نظر می‌رسد که شرایط حال حاضر برای همسرتان بسیار سخت است. فکر کنید که اگر شما در چنین شرایطی قرار داشتید، چه احساسی داشتید؟ لازم است صبور و فهمیده رفتار کنید. سعی کنید کاملا منطقی و با در نظر گرفتن عواطف انسانی، برای همسرتان شرایطی وضع کنید که اگر شما از زندگی اولتان فرزندی داشتید، انتظار داشتید برای شما در نظر بگیرد.


شانس توضیح دادن به همسرتان را بدهید

همسر شما لازم است مطمئن شود که در زندگی با شما، هنگامی که مجبور است با وجود قولی که به شما داده، به فرزندانش رسیدگی کند، او را درک می‌کنید. شرایطش را بپذیرید، او را ملامت و سرزنش نکنید و به او شانس توضیح دادن بدهید و بقیه جر و بحث‌ها را به آینده موکول کنید. توجه داشته باشید که تنها در این صورت است که پنهان کاری که مخل ایجاد اعتماد در زندگی مشترک است از بین خواهد رفت. اگر همسرتان را درک کنید، او هم حتما به خاطر اینکه شما حامی او بوده و شرایط او و فرزندانش را درک کرده‌اید قدردان شما خواهد بود و همه تلاش خود را برای حفظ شادابی زندگی مشترک با شما خواهد کرد. (منیژه مسگری - کار‌شناس و مشاور خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

جی‌.پی‌.اس‌ در زندگی زناشویی

جام جم سرا: این درست همان کاری است که بسیاری از ما در روزهای اول زندگی مشترک و حتی در طول سال‌های با هم بودن‌باید انجام دهیم اما متاسفانه به‌جای تعیین هدف و مقصد کلان و برنامه‌ریزی تا رسیدن به آن، خود را گرفتار حاشیه‌های کادوی عصر پاتختی می‌کنیم.

وقتی زندگی زناشویی را شروع می‌کنیم، یعنی از همان لحظه‌ای که تصمیم می‌گیریم‌ بله بگوییم، باید برای این شراکت دو نفره‌مان هدفی مشخص کنیم. در حقیقت با ازدواج، دو نفر یک مرکب انتخاب می‌کنند و هر دو سرنشین یک ماشین می‌شوند. مگر می‌شود در یک ماشین نشست اما هدف‌های مختلفی داشت؟ یا حتی مگر می‌شود برای رسیدن به یک هدف، هر کدام مسیر جداگانه‌ای را انتخاب کنند؟ البته گاهی ممکن است به طور موقت، مسیر‌ها و مرکب‌ها جداشود، اما وقتی هدف مشترک باشد، خیلی زود دوباره باهم یکی خواهد شد.

داستان تکراری زندگی بسیاری از ما، جدا کردن مسیر زندگی‌مان از یکدیگر است، درست زمانی که ظاهرا هدف مشترکی داریم. اصلا معنای طلاق عاطفی همین است. زندگی‌هایی که ظاهر باهم بودن در آن حفظ می‌شود اما هر کدام مسیر خود را می‌روند.

دوباره به زندگی مشترک خودم نگاه می‌کنم. به هدف‌های بزرگ و کوچکی که با همسرم داشتم. به برنامه‌ریزی‌هایی که برای رسیدن به هدف‌هایمان داشتیم. زمانی زندگی‌مان گرم و عاشقانه بود که می‌توانستیم با هم مسیری را انتخاب کنیم، در بین راه به یکدیگر کمک کنیم. اگر هرکدام خسته می‌شدیم، دیگری به او امید می‌داد و همین هم‌مسیری باعث می‌شد ‌ سختی راه را نفهمیم. مثل زمانی که باهم راهی سفر می‌شدیم. یکی رانندگی می‌کرد، یکی مراقب بود تا راننده خوابش نبرد. گاهی جایمان را عوض می‌کردیم. بین راه می‌ایستادیم تا نفسی تازه کنیم و مسیر هرقدر هم طولانی و سخت، این باهم بودن تحمل را راحت می‌کرد. شاید بهتر باشد بگویم حتی سختی‌ها هم دوست داشتنی می‌شد.

اما هر وقت هدف‌هایمان با هم متضاد شد‌ یا هر کدام تصمیم گرفتیم از مسیر جداگانه‌ای به آن هدف برسیم، از هم دور شدیم، سختی‌ها به توان رسید و لحظات خوشمان بر کسر زندگی تقسیم شد.

البته در جاده زندگی زناشویی، رانندگی کردن تفاوت‌هایی هم دارد. گاهی نمی‌توان در یک مرکب نشست. باید جداگانه برای رسیدن به هدف مشترک در تلاش بود، اما مهم این است که دقت کنیم مسیرهایمان موازی باشند. هدفی هم که تعیین کرده‌ایم را به‌خوبی برای هم توضیح دهیم. تصور کنید دو نفر را که هر دو می‌خواهند به میدان حسین‌آباد بروند و نمی‌توانند مسیر مشترکی داشته باشند اما قرارشان فلان ساعت نبش میدان است، حال یکی میدان حسین‌آباد شمال شهر را در نظر دارد و دیگری میدانی با همان نام، اما در غرب شهر را در نظر می‌گیرد. چند ساعت بعد، هر دو در نبش میدان منتظر می‌ایستند اما نفر دوم نمی‌آید. هر کدام فکر می‌کنند دیگری نیامده، تلاشی برای رسیدن به سر قرار نکرده است در حالی که چنین نیست. وضع زمانی بدتر می‌شود که باهم تماس نگیرند و توضیح ندهند و توضیح نخواهند.

بی‌تفاوتی وقتی هم‌مسیر‌ راهش را جدا می‌کند و سر قرار نمی‌آید، بدترین اتفاق در هر رابطه‌ای است.

به زندگی مشترکم که نگاه می‌کنم گاهی یک هدف مشخص تعیین کردیم، اما شاید به‌خاطر تفاوت‌های زنانه و مردانه یا تفاوت در تربیت و تجربه‌های قبل از ازدواج‌مان، هر کدام از هدف مشترک‌ تعریف جداگانه‌ای داشتیم و به راه افتادیم تا به آن برسیم.

در نهایت هر کدام‌‌ گمان کردیم‌ دیگری به برنامه‌های زندگی مشترکمان بی‌توجه بوده درحالی که واقعیت چنین نبوده است. هر وقت با هم گفت‌وگو کردیم، از سوءتفاهم‌ها گفتیم، احساس‌هایی را که تجربه کردیم برای هم شرح دادیم و کمک کردیم ‌ طرف مقابل بداند ماهم برای قرار دو نفره‌مان ارزش قائل هستیم، فقط نقشه راه را اشتباه خوانده‌ایم، مشکل چندانی در روابط‌مان ایجاد نشد.

اما وقتی سر قرار دو نفره، حاضر شدیم و جای دیگری را خالی دیدیم، سکوت کردیم و سر خودمان را با نگاه کردن به ویترین‌های جذاب دنیا مشغول کردیم، فاصله‌مان زیاد شد درست مثل شمال و جنوب کلانشهری چون تهران.

این روز‌ها با زیاد شدن اتوبان‌ها، زیرگذر‌ها، پل‌ها و کوچه پس‌کوچه‌ها لزوم شناسایی مسیرها برای هر راننده‌ای بیشتر احساس می‌شود. اصلا می‌توان یک جی.پی.اس روی تلفن همراه‌ها ماشین نصب کرد تا هر لحظه بدانیم کجا هستیم و به مقصد نزدیک می‌شویم یا دور.

در زندگی مشترکمان هم باید اگر مجبور هستیم ماشین‌هایمان را عوض کنیم و هرکدام از مسیری جداگانه به سمت هدف مشترکمان حرکت کنیم، باید مراقب جی.پی.اس خود‌ و همسرمان باشیم. در ابتدای راه مطمئن شویم منظورمان از هدف‌هایی چون‌ سطح رشد اقتصادی، رسیدن به آرامش و... باهم یکی است. وقتی هدف‌هایمان را کاملا یکی کردیم و مطمئن شدیم دچار سوءتفاهم نشده‌ایم، هر کدام با تمام قوا برای رسیدن به آن تلاش کنیم. اگر در یک مرکب هستیم که باعث دلخوشی هم باشیم و اگر از مسیرهای جداگانه می‌رویم، در بین راه تماس‌مان را باهم قطع نکنیم. نگذاریم خودمان یا شریکمان راه را اشتباه برود.

با خود‌ فکر می‌کنم چقدر رانندگی در جاده‌های زندگی مشترک سخت است. اینجا خطاها جریمه‌اش سنگین است مانند یک عمر محروم شدن از لذت داشتن یک همزبان همدل! خدا کند همه ما بتوانیم با کمترین خطا، مرکب زندگی مشترکان را به هدف نهایی‌مان که همان خوشبختی است برسانیم... .

ندا داوودی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

۹ اشتباه همسران بعد از بگومگوهای زناشویی

جام جم سرا: در این مطلب به تعدادی از رفتارهای اشتباهی اشاره خواهیم کرد که همسران معمولا بعد از دعوا و بگومگو مرتکب می‌شوند.


سکوت کردن اشتباه است

موفقیت می‌نویسد: اگر بعد از دعوا به زمان نیاز دارید تا دوباره روحیه خود را به دست بیاورید، اشکالی ندارد؛ اما حتما این را به همسرتان بگویید.
راشل سوسمان، روانپزشک و متخصص روابط، معتقد است اگر بعد از دعوا همسرتان را از خود برانید، او احساس می‌کند می‌خواهید او را تنبیه کنید و به همین دلیل شاید نتواند به سمت شما بیاید و احساساتش را بازگو کند. به جای این کار به او بگویید: «احساسات من به سرعت احساسات تو به حالت قبلی برنمی گردند. به من فرصت بده. وقتی حالم خوب شد، در این مورد بیشتر صحبت می‌کنیم.»


نگه داشتن حرف‌های همسرتان در حافظه‌، اشتباه است

بگذارید هر چه همسرتان حین دعوا گفته است،‌‌ همان جا باقی بماند. به گفته دکتر «میشل گولاند» روان‌شناس، یکی از اشتباهات زوج‌ها این است که به همسر خود نمی‌گویند کدام یک از کلماتی که او در جر و بحث به زبان می‌آورد، آن‌ها را آزار می‌دهد. پس حتما در مورد کلماتی که برای شما آزاردهنده‌اند، با همسرتان صحبت کنید. اگر حتی تا روز بعد هم با یادآوری آن کلمات گفته شده عصبانی می‌شوید، به جای اینکه این کلمات را در ذهن خود نگه دارید و حرفی از آن به میان نیاورید، دوباره قدری به خودتان فرصت بدهید و نفسی تازه کنید؛ چون معمولا جر و بحث به یک چرخه معیوب از دعواهای بی‌حاصل منجر می‌شود؛ نه راه حل.


صرف بر زبان آوردن «ببخشید» اشتباه است

لوریا پون متخصص ارتباط درمانی می‌گوید: «وقتی همسرتان از شما می‌خواهد تنهایش بگذارید یا اینکه خسته شده است و دوست دارد کار دیگری انجام دهد، فقط گفتن «معذرت می‌خواهم» برای التیام احساسات او کافی نیست و باید بگویید که من به خاطر فلان چیز یا فلان حرف، از تو معذرت می‌خواهم و در آینده سعی می‌کنم که...


بهانه‌تراشی برای برخورد تندتان، اشتباه است

شما می‌توانید برای دعوایتان میلیون‌ها بهانه بیاورید؛ مثلا بگویید: «روز کاری بدی داشته‌ام، سردرد دارم یا شب قبل بد خوابیده‌ام»؛ اما این جملات، مشکل را حل نمی‌کنند. به گفته دکتر گولان: «اگر عصبانی یا خسته‌اید و یا از نظر روحی آسیب دیده‌اید، باید این را به طرف مقابلتان بگویید. اگر یک روز در محل کار یا هر جای دیگری شرایط بدی را گذرانده‌اید که موجب عصبانیت شما شده است، قبل از رسیدن به خانه همسرتان را از این موضوع مطلع کنید تا او بداند شما بیشتر از شرایط عادی حساس و شکننده‌اید.»


فرار از دعوا اشتباه است

به همسرتان بگویید هر حرف یا سوالی دارد، می‌تواند از شما بپرسد و در مورد چیزهایی که بعد از دعوا هنوز او را آزار می‌دهد، صحبت کند. هرگز به دلیل ترس از دعوای مجدد از این مرحله فرار نکنید. اگر با هم صحبت نکنید، مشکلتان حل نشده باقی می‌ماند و ناراحتی‌ها از بین نمی‌روند. به حرف‌های همسرتان عکس العمل نشان بدهید؛ مثلا به او بگویید: «بنابراین منظور تو این است که... درست است؟» و از او تایید بگیرید تا مطمئن شوید منظورش را خوب فهمیده‌اید.


آزار کلامی حین بگومگو اشتباه است

چه کار می‌کنید؟ دعوا؟! یادتان باشد در زمان دعوا حق داد زدن و برچسب زدن به همسرتان را ندارید؛ چون اثر آن بسادگی از بین نمی‌رود. به جای این کار، در زمان خونسردی درباره ناراحتیتان صحبت کنید.


به دنبال راه حل باشید، تمرکز بر دلیل دعوا اشتباه است

تفاوت دعوای بد و دعوای خوب، در این است که در دعوای خوب شما برای مسئله‌ای که بر سر آن جر و بحث کرده‌اید، راه حل پیدا می‌کنید؛ پس بهتر است روی عواملی که دعوا را به وجود آورده‌اند، متمرکز نشوید و انرژیتان را صرف پیدا کردن راه حل کنید. مثلا شوهرتان به شما گفته است از خانه پول بیاورید، اما شما فراموش کرده‌اید. بعد از یک جر و بحث بی‌اهمیت به دستگاه خود‌پرداز مراجعه می‌کنید و مشکل حل می‌شود. به جای اینکه تمام روز دعوایتان را به یاد بیاورید و به دنبال مقصر بگردید، سعی کنید از با هم بودنتان لذت ببرید.


نگویید: «منظورم این نبود!»

گفتن این جمله مثل این است که می‌خواهید صورت مسئله را پاک کنید این کار اوضاع را وخیم‌تر می‌کند؛ زیرا جوابی که همسرتان به شما می‌دهد، این است که «چرا منظورت همین بود!» بازگشت به گذشته و تاکید بر گفته‌های خود و طرف مقابلتان باعث می‌شود به جای راه حل، بر آنچه گذشته است، تمرکز کنید. اگر همسرتان بعد از دعوا می‌گوید: «منظورم این نبود». جواب بدهید: «درست است که چنین منظوری نداشتی، اما طوری رفتار کردی که من این طور احساس کنم. پس، از این به بعد این کار را انجام نده.»


سرزنش کردن خود بعد از دعوا اشتباه است

همه ما دوست داریم همسری داشته باشیم که برای رابطه‌مان زمان بگذارد و دعوا کردن نشاندهنده این است که هر دو طرف روی رابطه کار می‌کنند و این رابطه برایشان مهم است؛ بنابراین اگر با همسرتان جر و بحث می‌کنید، باید از این بابت خوشحال باشید که زندگیتان را به حال خودش‌‌ رها نکرده‌اید و هنوز این زندگی برایتان مهم است. به قول قدیمی‌ها، دعوا نمک زندگی است، فقط در مصرف این نمک زیاده روی نکنید. (خراسان)


ادامه مطلب ...

اجبار جنسی در روابط زناشویی

جام جم سرا: دکتر عفت‌السادات مرقاتی خوئی اظهار داشت: به طور کلی هنگام ورود افراد به روابط جنسی، باید رضایتمندی شریک جنسی از تمام ابعاد فرآیند تعامل جنسی را مد نظر قرارداد. طیف اجبار جنسی گسترده است (از فشار کلامی تا جسمی و جنسی) و رضایت کلامی کفایت نمی‌کند، حال آنکه به دنبال تعلیمات جنسی امکان دارد زن بدون هیچ گونه مشارکت و رضایت، خشونت و یا اجبار جنسی را تجربه کند.

به گفته وی اجبار جنسی در اشکال لفظی و روانی زیاد دیده می‌شود. شکل لفظی آن شاید به گونه‌ای باشد که فرد احساس فشار، گناه و یا خجالت کند و در ‌‌نهایت تن به رابطه دهد.

مدیرگروه سلامت جنسی ضایعات نخاعی بیمارستان امام خمینی (ره) خاطرنشان کرد: در واقع گاهی اجبار جنسی به عبارت فارسی به چانه‌زنی کشیده می‌شود. چانه‌زنی جنسی زمانی است که رضایت طرف مقابل جلب نشده باشد. متأسفانه بین مراجعین به کلینیک‌های جنسی، تعداد زنانی که سالیان طولانی اجبار در رابطه جنسی با همسرشان را تجربه کرده‌اند، کم نیستند.

مرقاتی خوئی تصریح کرد: در خوش بینانه‌ترین حالت احتمالا شماری از همسران از این عدم رضایت طرف مقابل بی‌اطلاعند اما در بدبینانه‌ترین حالت فرد متأسفانه هیچ توجهی به نارضایتی همسر خود ندارد و از این رو، به تحت فشار قرار دادن همسرش ادامه می‌دهد.

وی افزود: همچنین بعضا مرد، رابطه جنسی را به هر قیمتی حق خود می‌داند و همسرش را با این احساس که به وی بدهکار است، یا در مقابل حمایت‌هایی که از وی می‌کند و امکاناتی که برایش تأمین می‌کند به پاسخ گویی جنسی مجبور می‌کند. بعضی دیگر هم به این بهانه که باید به وسیله رابطه جنسی عشق خود را ثابت کنی، همسر خود را وادار به رابطه جنسی می‌کنند در حالی که او رضایت ندارد. متأسفانه گاهی فرد مقابل نیز از ترس عواقب «نه گفتن» به شریک جنسی خود و تهدیدهایی که می‌شود اجبار جنسی را تجربه می‌کند.

مرقاتی خوئی تأکید کرد: تعلیمات تربیت جنسی حاکم بر جوامع در شکل گیری اجبار جنسی مؤثر است. طبق این تعلیمات نگاه افراد به روابط و تعاملات جنسی یک نگاه اجتماعی نیست بلکه یک نگاه جسمی-تناسلی است. به عبارتی تعدادی برای رفع نیازهای بیولوژیکی خود دنبال وسیله هستند و استفاده ابزاری از همسر برای رفع عطش جنسی می‌تواند زمینه را برای معضل «اجبار جنسی» مهیا سازد.

متخصص رفتار‌شناسی جنسی بیان کرد: به نظر می‌رسد زنان بنا به دلایل متعددی به رابطه جنسی بدون رضایت تن می‌دهند که از تعلیمات و آموزه‌های دوران نوجوانی آن‌ها نشأت می‌گیرد؛ برای نمونه با خود می‌گوید «اگر الان به نیاز همسرم پاسخ مثبت ندهم؛ او برای رفع نیازهای جنسی‌اش به راه‌های غیر اخلاقی کشیده می‌شود». به عبارتی، این زنان به دلیل ترس و واهمه از عواقب نه گفتن تن به رابطه می‌دهند. البته من هیچ مخالفتی با آموزه‌ها ندارم اما معتقدم باید تعلیمات صحیح و اصولی باشند. چه دختران و حتی پسران به حقوق جنسی خود و دیگران آشنا باشند و به آن احترام بگذارند.

مدیرگروه سلامت جنسی ضایعات نخاعی بیمارستان امام خمینی (ره) گفت: در حقیقت لحاظ کردن جنسیت به شکل متعصبانه در آموزش‌ها و تربیت کودکانمان باعث خواهد شد که مرد نقش فرادستی در ابراز و اظهارات جنسی پیدا کند. در حالی که زن هیچ گونه مهارت‌شناختی و رفتاری در حوزه تعاملات جنسی را فرا نمی‌گیرد و نقش غیرفعال را می‌پذیرد که همین موضوع می‌تواند راه را برای شکل‌گیری اجبارهای جنسی نیز مساعد کند.

وی اظهار داشت: بنابراین چنین زنی در زندگی زناشویی‌اش شاید قادر به درک اینکه رابطه جنسی خوشایند و رضایت بخش حق اوست، نباشد. شاید تنها این را می‌داند که هر وقت همسرش احساس نیاز کرد او باید پاسخ مثبت بدهد و هیچ‌گاه نیازهای جنسی بین دو نفر به مباحثه گذاشته نشود.

به گفته مرقاتی خوئی حال اگر این آموزه‌ها به دختر و پسر درست تعلیم داده شود، زمان ورود به تعامل جنسی بدون ایجاد هیچ گونه شبهه؛ عدم رضایت و سوء استفاده از رابطه اشان ‌‌نهایت لذت را می‌برند. در واقع فرد نیازمند به برقراری روابط جنسی توجهی ندارد که آیا شریک جنسی من برای برقراری رابطه آمادگی دارد؟ رضایت دارد؟ از نظر خلقی در شرایط مساعدی هست؟ او در آن لحظه دنبال این است که نیاز جنسی یا فشار جنسی‌اش را بر طرف نماید و عملأ هیچ توجهی به رضایت طرف مقابل خود نمی‌کند.

او اضافه کرد: اجبار جنسی در درصد بالایی (۷۰%) میان زوج‌های غیر عرفی و غیر قانونی (اصطلاحاً دوست دختر و دوست پسر) نیز بیشتر از رابطه عرفی و قانونی بین زن و شوهر دیده می‌شود.

وی با تأکید بر اینکه اگر نگاه زوجین به رابطه جنسی، «نگاهی اجتماعی» باشد به طور قطع موفق خواهند شد؛ خاطرنشان کرد: در چنین صورتی فرد دارای نیاز جنسی ابتدا با خود می‌گوید که آیا همسرم هم به برقراری رابطه با من نیازمند است؟ آیا به این رابطه رضایت دارد یا نه؟

مرقاتی خوئی توصیه کرد: توجه به این نکته که زوجین بر رفتار و تعاملات جنسیشان مقداری بازبینی و فکر کنند؛ بسیار حائز اهمیت است. در واقع باید رابطه جنسی را به یک رابطه اجتماعی مبدل نمایند و بدانند که تعاملات جنسی نباید برای دستیابی به اهداف شخصی رخ دهد. اگر به خانواده‌ها برگردیم چالش موجود این است که هر کدام از طرفین دنبال اهداف و کارهای خود است؛ و کمتر زمانی وجود دارد که به رابطه دو نفره توجه شود.

وی معضلات جنسی نظیر نارضایتی جنسی، ناکارآمدی جنسی و خیانت را از عواقب جدی اجبار جنسی برشمرد و تصریح کرد: بحث ما تنها در مورد زنان نیست، بلکه مردان هم در تمام دنیا اجبار جنسی را تجربه می‌کنند. بدین گونه، مرد به رابطه جنسی با همسرش حس خیلی خوبی ندارد اما به دلیل تعهد، سالیان سال با همسرش زندگی می‌کند. برای پیشگیری از بروز اجبار جنسی بین زوجین باید حداقل اقدامات زیر در نظر گرفته شود:


- شناسایی حریم جنسی و توجه به محدودیت‌های جنسی فرد و اظهار نارضایتی
- احترام به حقوق و سلامت خود با گفتن «نه» به هرگونه اجبار و چانه زنی جنسی
- افزایش اعتماد به نفس
- شناسایی علامت‌های اجبار جنسی (شفاآنلاین)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

پای صحبت زنانی که از رابطه زناشویی خود ایدز گرفته‌اند

بعضی از آن‌ها نگران زود رنج بودن فرزندشان به خاطر نبود پدری که با بیماری ایدز از دنیا رفته هستند، یا مادرانی که به خاطر ابتلا به این بیماری از دیدن فرزندانشان محروم شده‌اند یا سوگوار فرزندان مبتلایی که از دست داده‌اند.

این زنان هنوز نمی‌توانند راز بیماری خود را در خانواده و محل کار بازگو کنند؛ چراکه هنوز کسانی هستند که اگر متوجه بیماریشان شوند از آن‌ها فرار می‌کنند و می‌ترسند که مبتلا شوند. پوستر‌ها و مجله‌هایی برای اطلاع‌رسانی درباره ایدز و مبتلایان به این بیماری در کنار میز اعضای انجمن قرار گرفته است تا به رایگان توزیع شود. رو به روی من پوس‌تر کودکی است که می‌گوید مرا بغل کنید، من شما را بیمار نمی‌کنم.

1

شوهرم نگفت بیمار است

«م-ع» زنی ۴۱ ساله است که دو بار ازدواج کرده است. «م-ع» در ازدواج دومش هم با مشکلات بسیاری مواجه شد. شوهرش به خاطر این‌که او را از دست ندهد نگفته بود که مبتلا به ایدز است و حالا او هم ایدز دارد. او دارای یک دختر است، خوشبختانه دخترش به ایدز مبتلا نشده و سالم است. اما م-ع با توجه به بیماری ایدز، هپاتیتc و بیماری کبد مجبور است کار کند تا مخارج خود و دخترش را تأمین کند.

با یک عکس ازدواج کردم

۱۳ساله که بودم با یک عکس ازدواج کردم. زمانی که از مدرسه به خانه آمدم مادرم یک عکس به دست داشت و می‌گفت باید ازدواج کنی. بعد از ازدواج صاحب ۳ پسر شدیم اما شوهر و پدر شوهرم مدام در گوشم زمزمه می‌کردند که باید مهاجرت کنیم. من گفتم که اینجا کشور ماست و دلیلی نمی‌بینم که آن را ترک کنم، می‌گفتم که خانواده من اینجا هستند و من به آن‌ها وابسته‌ام. به خاطر علاقه شدیدی که به پدرم داشتم به هیچ وجه نمی‌توانستم ایران را ترک کنم.

شوهرم با بچه‌ها فرار کرد

یک روز که از خواب بیدار شدم دیگر نه توانستم بچه‌هایم را ببینم نه شوهرم را. خانواده شوهرم به همراه فرزند‌های من به استرالیا رفته بودند.

دوران سخت بارداری

۲۶ ساله بودم که از طریق رفت و آمد در محل کارم با همسر دومم آشنا شدم. ۷ ماهه باردار بودم که فهمیدم شوهرم معتاد است. تازه فهمیدم که او یک سابقه دار حرفه‌ای است. او حتی پس از ازدواج با من نیز اعتیاد و دزدی‌اش را ترک نکرده بود. باور این مسأله که او هم معتاد بوده و هم خلافکار، مرا بسیار آزرده خاطر می‌کرد. من که هنوز در غم از دست دادن پدر و مهاجرت شوهر و فرزندان خود بودم برایم سخت بود که باور کنم باز هم دچار یک تباهی جدید در زندگی شده‌ام. خیال می‌کردم که سختی‌های زندگی من به پایان رسیده اما مشکلات بزرگ تری سر راه من قرار گرفت.

هیچ‌کس مرا از بیماری شوهرم مطلع نکرد

پس از دوران بارداری ۳ ماه مداوم تب کردم. به آزمایشگاه رفتم و پس از چند روز متوجه شدم که به ایدز مبتلا شده‌ام. آن زمان که در آزمایشگاه متوجه بیماری خودم شدم از ته دل گریه کردم و جیغ کشیدم، ‌طوری که تمام پرسنل آزمایشگاه دیگر مرا می‌شناختند و به صورتی عجیب به من نگاه می‌کردند. چند روز بعد فهمیدم که این بیماری از طریق شوهرم به من منتقل شده و او و خانواده‌اش قبل از ازدواج در جریان بیماری او بودند اما به من چیزی نگفته بودند تا مرا به عقد او در بیاورند. خوشبختانه دخترم به این بیماری مبتلا نشده بود؛ چرا که شیر مرا نخورده بود. براساس آزمایش‌های دوباره‌ای که انجام دادم متوجه شدم شوهرم مرا علاوه بر ایدز به هپاتیت c نیز مبتلا کرده و من درگیر دو بیماری هستم.

شوهرم برای این‌که مرا از دست ندهد مرا نیز مبتلا به ایدز کرد

۶ ماه دچار افسردگی شدید شدم. در‌ها را به روی خودم می‌بستم و کمتر می‌شد که کسی را ملاقات کنم. نزد یک دکتر برای من پرونده تشکیل شده بود اما آنقدر از لحاظ روحی دچار افسردگی شده بودم که تا یک ماه آنجا نرفته بودم. بعد از یک ماه برای نخستین بار با شوهرم به آنجا رفتیم. زمانی که آن دکتر از شوهرم پرسید که چرا به همسرت نگفتی که ایدز داری، او جواب داد که من او را دوست داشتم و نمی‌خواستم او از من جدا شود. می‌ترسیدم که با من ازدواج نکند و او را از دست بدهم. گاهی اوقات آن دکتر برای روحیه دادن به من و مشاوره با خانه ما تماس می‌گرفت و حالم را می‌پرسید.

شوهرم نمی‌گذاشت که دارو مصرف کنم

به خاطر وضعیت روحی بدم و این‌که سیستم دفاعی بدنم کاهش پیدا کرده بود مجبور شدم که دارو مصرف کنم. شوهرم نمی‌گذاشت که من دارو مصرف کنم. می‌گفت که می‌خواهند با این دارو‌ها ما را بکشند اما او که به فکر سلامتی من نبود می‌خواست با پول دارو‌های من برای خودش شیشه بخرد و مصرف کند. او به خاطر مصرف شیشه بسیار شکاک شده بود، از آسمان و زمین مرد می‌تراشید و مرا متهم به خیانت می‌کرد. از یک طرف نه می‌توانستم با وجود شوهرم دارو مصرف کنم و نه می‌توانستم دارو‌هایم را قطع کنم. دکترم مجبور شد که دارو‌هایم را در سطل آشغال بگذارد و از من بخواهد که به بهانه بردن آشغال‌ها آن‌ها را بردارم.

شوهرم به زندان رفت

به خاطر یک سرقت شوهرم دستگیر شد و به زندان رفت. زمانی که برای طلاق به دادگاه رفتم و پرونده‌های سرقت او را از نزدیک دیدم واقعاً متعجب شدم. تعداد بی‌شماری از پرونده‌های سرقت او روی میز دادگاه وجود داشت.

یک وکیل خیر وکالت مرا به عهده گرفت و توانستم طلاق خودم را از او بگیرم. بعد از حکم دادگاه برای طلاق، قرار بر این شد که شوهرم هفته‌ای ۴ ساعت دخترش را ببیند. پس از این‌که از زندان آزاد شد با این‌که علاقه‌ای به دیدن فرزندش نداشت، برای آزار و اذیت من هم هفته‌ای یک بار دخترش را می‌ بیند. پس از مدتی برای درمان بیماری هپاتیت دارو مصرف کردم اما کبدم بعد از مدتی به دارو‌ها مقاوم و دچار مشکل شد. مدتی است که با انجمن احیا آشنا شده‌ام و در کلاس‌های مشاوره اینجا شرکت می‌کنم. آشنایی با این انجمن خیلی به روحیه‌ام کمک کرده است. پس از یک مدت فردی که از او نگهداری می‌کردم فوت شد و مجبور بودم که دنبال کار دیگری برای تأمین مخارج خودم و دخترم باشم. در حال حاضر مشغول به کار هستم و مخارج خودم و دخترم را تأمین می‌کنم. دلم خیلی برای پسرانم تنگ شده، در حال حاضر پسر بزرگم ۲۶ ساله، پسر بعدی‌ام ۱۷ و آخری ۱۲ ساله هستند، کاش سرنوشت برای من طور دیگری رقم می‌خورد و می‌توانستم در کنار آن‌ها باشم. می‌خواهم بدانند که همیشه به یادشان هستم و خیلی دوستشان دارم.

2

دلم برای پسرم تنگ شده است

س-ش، زنی ۲۵ ساله است که از طریق شوهرش به ایدز مبتلا شده. فرزند دخترش را در ۱۱ ماهگی از دست می‌دهد و پسرش را پس از مرگ شوهرش از او می‌گیرند. او ۲ سال است که فرزند خود را ندیده است و می‌گوید تنها هدف زندگی‌اش دیدن فرزندش است. او می‌گوید اگر پسرش روزی این گزارش را خواند باید بداند که مادرش او را‌‌ رها نکرده است و او را خیلی دوست دارد.

تلخی مرگ فرزند

یک پسر داشتم که دوباره حامله شدم اما دخترم در ۱۱ ماهگی به علت نارسایی کبد فوت شد و من را تنها گذاشت. شوهرم به خاطر مرگ دخترمان مریض شد و به بیمارستان منتقل شد. غم از دست دادن دخترم به یک طرف، شوهر مریضم هم یکی از دغدغه‌های آن روز‌هایم بود.

مرگ شوهرم

۲۵ روز پس از بستری شدن شوهرم فهمیدم که او به ایدز مبتلا شده. پس از مشاوره با دکتر قرار شد که من و پسرم هم آزمایش دهیم، تا مطمئن شویم که به این بیماری مبتلا نشده‌ایم. پس از آزمایش فهمیدیم که من نیز به ایدز مبتلا شدم اما خدا رو شکر جواب آزمایش پسرم منفی بود و او مبتلا نشده بود. پس از مدت کوتاهی شوهرم به خاطر این بیماری فوت کرد و مرا تنها گذاشت.

پسرم را از من گرفتند

پس از این جریان خانواده شوهرم به حکم دادگاه حضانت فرزندم را از من گرفتند و تصمیم بر این شد که بعد از ۱۸ سالگی پسرم تصمیم بگیرد که می‌خواهد پیش من بماند یا نه، چرا به جرم این‌که شوهرم مرا به ایدز مبتلا کرده حضانت فرزندم را به خانواده شوهرم دادند و پسرم را نیز از محبت مادری محروم کردند .

خودکشی کردم

چندین بار دست به خودکشی زدم. تحمل داغ‌هایی که در این مدت کوتاه به من وارد شده بود برای روح جوان من سخت بود. یک دختر ۲۳ ساله چطور می‌تواند مرگ و از هم پاشیدگی تمام خانواده‌اش را در یک مدت کوتاه تحمل کند و با یک بیماری به سمتی‌‌ رها شود. از طریق یک رهگذر متوجه شدم که مرکزی به نام بیماری‌های رفتاری در کرمانشاه وجود دارد. زمانی که به آنجا رفتم اطلاعاتی را درخصوص ایدز دریافت کردم و فهمیدم ایدز هم مانند تمام بیماری‌ها یک بیماری است. در آنجا به من دارو داده شد تا بیماری‌ام را در یک حالت ثابت نگه دارند و از گسترش بیماری جلوگیری کنند. در آن زمان سیستم مقاومتی بدنم در حالت ۳۰۰ بود و قادر نبودم که با این بیماری کنار بیایم. باید بگویم که سیستم مقاومتی بدن افراد هرچقدر کاهش پیدا کند، افراد بیشتر به مرگ نزدیک می‌شوند. پزشکان مرکز به من یادآور می‌شدند که تو هیچ بیماری خاصی نداری فقط روحیه خودت را از دست دادی و دیگر خودت را باور نداری. زادگاهم هر لحظه برای من یادآور خاطرات تلخ بود. پیشنهاد‌هایی برای ترک زادگاهم به من داده شد، ترک زادگاهم می‌توانست به من در کنار آمدن با بیماری‌ام کمک کند.

ترک زادگاهم

دکتر‌ها نیز به من پیشنهاد می‌دادند که اگر یک مدت کوتاه زادگاهت را ترک کنی بهتر می‌توانی روحیه‌ات را به دست آوری، پس برای بهتر شدن روحیه خودم و فراموش کردن اتفاق‌های گذشته زادگاهم را ترک کردم و به تهران آمدم. در تهران با یک انجمن مشاوره در شهریار آشنا شدم و مرتب برای مشاوره به آنجا می‌رفتم. روحیه‌ام را توانستم تا حدودی به دست آورم و سیستم مقاومتی بدنم از ۳۰۰ به ۱۰۴۸ رسید که این نشانه خوبی در وضعیت بیماری و روحی‌ام بود. به خاطر نداشتن دفترچه بیمه به کمیته امداد معرفی و از آنجا به بهزیستی منتقل شدم. بهزیستی نیز مرا به انجمن احیاء معرفی کرد و اکنون ۳ هفته است که در کلاس‌های مشاوره و آموزشی اینجا شرکت می‌کنم.

۲ سال است که پسرم را ندیدم و اکنون دیدن پسرم تنها هدف زندگی من است. می‌خواهم زمانی که بزرگ شد از مشکلاتم و رنج‌هایی که در نبودش کشیدم بگویم. می‌خواهم به او بگویم که چگونه خواهر و پدرش را از دست دادیم و چگونه مرا از محبت مادری محروم کردند. می‌خواهم بداند که مادرش را از ابراز محبت مادری محروم کردند و مادرش او را‌‌ رها نکرده است. پسرم اگر روزی این گزارش را می‌خوانی بدان که مادرت خیلی دوستت دارد.

3

هنوز دوستش دارم

سال ۸۷ با همسرم ازدواج کردم. شوهرم بیرون از خانه کار می‌کرد و من نیز خانه دار بودم. رابطه مون خیلی خوب بود و خیلی همدیگر را دوست داشتیم. ۲ سال بود که از ازدواجم می‌گذشت. یک شب که برای میهمانی به خانه مادرم رفته بودیم حال شوهرم بد شد. مجبور شدم که او را به اتاق ببرم تا استراحت کند زیرا که نمی‌توانست محیط شلوغ آنجا را تحمل کند.

باور واقعیت‌های تلخ زندگی

کمی که گذشت حال شوهرم بهتر نشد. او را به بیمارستان بردیم. دکتر پس از معاینه برای او یک آزمایش نوشت. پس از چند روز متوجه شدیم که به ایدز و هپاتیت cمبتلا شده است. هیچ وقت متوجه نشدیم که چگونه به این بیماری مبتلا شده است اما حدس‌هایی نیز می‌توان در مورد چگونگی ابتلا او زد. شوهرم ۱۰ سال قبل از ازدواج با من اعتیاد داشت و به زندان رفته بوده و حدس می‌زند که در زندان مبتلا شده است.

افسرده شدم

۱۰ سال پیش زمانی که شوهرم اعتیاد داشت با زنی ازدواج می‌کند، اما آن زن به خاطر اعتیاد او را ترک می‌کند و طلاق می‌گیرد. او پس از ۱۰ سال تصمیم می‌گیرد که ازدواج کند و اعتیاد را کنار بگذارد. بعد از آن اعتیاد را کنار می‌گذارد و با من ازدواج می‌کند. شوهرم حدس می‌زند که بیماری‌اش به خاطر زندان باشد اما در این مورد مطمئن نیست. دکتر به من توصیه کرد که برای اطمینان بیشتر آزمایش بدهم. پس از آزمایش متوجه شدم که من هم به ایدز مبتلا شدم. زمانی که متوجه بیماری خودم شدم تا یکی دو ساعت حالت عادی نداشتم و باور نمی‌کردم که مبتلا شده‌ام. پس از مدتی که بیماری خودم را باور کردم، دچار افسردگی شدم و نزد روانپزشک مراجعه کردم. شوهرم همیشه می‌گوید اگر می‌دانستم که بیمار هستم هیچ وقت تو را بیمار نمی‌کردم و در این مورد بسیار عذاب وجدان دارد.

می‌خواهم بچه دار شوم

پس از مدتی حال روحی‌ام بهتر شد و باور کردم که ایدز نیز مانند بیماری‌های دیگر است. پس از ۲ سال بچه دار شدم اما متأسفانه فرزندم در ۵ ماهگی به خاطر بیماری‌ام فوت شد. در آن زمان شنیده بودم که فرزند از طریق سزارین به ایدز مبتلا نمی‌شود و من نیز می‌خواستم که طعم مادر بودن را حس کنم اما متاسفانه شانس با من یار نبود و ۲ بار سقط جنین داشتم و نتوانستم صاحب فرزند شوم. از‌‌ همان دوران ازدواج تحت نظر پزشک هستم تا باردار شوم و تمام تلاش خودم را برای بچه دار شدن می‌کنم. با این شرایط هیچ وقت ناشکری نکردم و تسلیم رضای خداوند بودم. بعد از این‌که فهمیدم که از طریق شوهرم مبتلا شدم هیچوقت علاقه‌ام را نسبت به او از دست ندادم زیرا که او از عمد مرا به این بیماری مبتلا نکرده بود و خودش هم نمی‌دانست که بیمار است.

خوشبختانه حالم بهتر است

از طریق یکی از دوستانم با انجمن احیا آشنا شدم. آشنایی با این انجمن تأثیر مهمی در زندگی و روحیه‌ام داشت. در حال حاضر ۳ سال است که با شوهرم دارو مصرف می‌کنیم و بهتر از قبل هستیم. مقاومت بدنی من در سال‌های اول ۱۰۰ بود و در حال حاضر خوشبختانه و به لطف خداوند به ۸۰۰ رسیده است. باید بگویم که مقاومت بدنی اگر زیر ۱۰۰ باشد بسیار خطرناک است.

نمی‌توانم بگویم که بیمارم

در انجمن احیا جلسه‌هایی برای تقویت اعتماد به نفس تشکیل می‌شود که این جلسه‌ها توانسته تا حدود زیادی روحیه‌ام را تقویت کند. در اینجا با اعضای انجمن به پارک و سفرهای زیارتی می‌رویم. برای تأمین داروهای خود و شوهرم و علاقه‌ای که به بچه‌ها دارم از فرزند یک خانم شاغل نگهداری می‌کنم. رابطه او با من خیلی خوب است و مرا خیلی دوست دارد اما متأسفانه هنوز نتوانستم به خاطر ضعف فرهنگ جامعه به آن‌ها بگویم که بیمار هستم. خوشبختانه از زمانی که کار می‌کنم روحیه‌ام خیلی بهتر شده است.(ایران/ یاســـمن صادق شیرازی)


ادامه مطلب ...

چگونه در میانسالی رابطه زناشویی خوبی داشته باشیم؟

جامعه معمولاً اهمیت بسیار زیادی برای جوانان قائل است و به همین دلیل خود به خود این تصور غلط که افراد مسن علاقه‌ای به برقراری رابطه جنسی ندارند، به وجود می‌آید. مردم هم که به طور طبیعی عادت دارند هر چیزی را که جامعه به خوردشان می‌دهد، بپذیرند، به همین دلیل در میانسالی از برقراری رابطه جنسی دست می‌کشند.

عوامل تاثیر گذار بر رابطه جنسی در میانسالی

همانطور که بدن انسان با افزایش سن تغییر می‌کند، تمایل جنسی فرد نیز تغییر می‌کند. این تغییرات فیزیکی معمولا در هر دو جنس مرد و زن به صورت کاهش سطح هورمون‌ها و همچنین تغییر در گردش خون و سیستم عصبی است. این تغییرات معمولا منجر به بروز مشکلات جنسی از جمله اختلال در نعوظ در مردان و خشکی واژن در زنان می‌شود. در حال حاضر برای این مشکلات جنسی و یا مشکلات جنسی مشابه درمان‌های متعددی وجود دارد. شواهد نشان داده است که گاهی اوقات افزایش سن با کاهش اعتماد به نفس در روابط جنسی همراه است. تقریبا تمام افراد، تغییراتی از این دست را تجربه می‌کنند. اما این قضیه در اغلب افراد مسن پایانی برای زندگی جنسی آن‌ها نخواهد بود.

هر دو عامل جسمی و روحی می‌توانند در زندگی جنسی افراد مسن تاثیر منفی بگذارد. گاهی اوقات این دو عامل با هم ترکیب شده و باعث از هم گسیختگی روابط زوجین می‌شود و همچنین موانعی را به وجود می‌آورند که می‌توانند باعث بروز اختلالات جنسی و روانی شود. اما این مشکلات، مشکلاتی قابل حل هستند و شما نباید بقیه زندگی خود را با آن‌ها سپری کنید. روش‌های درمانی زیادی وجود دارند که به شما در بهبود مشکلات جسمی و روحی و ارتقای زندگی جنسی کمک می‌کنند.

چه باید کرد؟

مشاوره و تکنیک‌های خود درمانی روانی می‌توانند در بهبود روابط به شما کمک کنند. با تغییر مسیر تفکر خود از معایب به محاسن، می‌توانید دوباره اعتماد به نفس و جذابیت سابق خود را به دست بیاورید. فکر کنید و ببینید چه چیزی در جوانی باعث جذابیت شما می‌شده است. صمیمی بودن چهره‌تان یا رنگ چشم‌ها و یا خنده‌های زیبایتان؟ به احتمال زیاد این ویژگی‌ها هنوز در شما وجود دارند و می‌توانند شما را جذاب کنند. هنگام رابطه جنسی سعی کنید تمرکز خود را بر روی لذت بردن معطوف کنید. این قضیه به شما کمک می‌کند که اعتماد به نفس خود را بازیابید. رابطه جنسی لذت بخش اغلب بر روی یک رابطه عاطفی مستحکم استوار است، لذا تنها داشتن یک اندام عالی و بدن کامل، نمی‌تواند تضمینی بر لذت بخش بودن رابطه جنسی باشد. داشتن یک تصویر ذهنی منفی از بدن و اندامتان اغلب در خود اندامتان ریشه نداشته و دارای ریشه‌های روانی است. شکست‌های شغلی و یا سایر شکست‌ها در زندگی می‌توانند به احساس ناامیدی و افسردگی منجر شوند که هر دو مورد می‌توانند منجر به کاهش میل جنسی شوند.

تاثیربیماری های جنسی مردانه

در مردان، حملات دوره‌ای ناتوانی جنسی می‌تواند باعث کاهش اعتماد به نفس آن‌ها شود. در واقع علت این قضیه مهم نیست. مهم این است که داشتن یک تصویر ذهنی ضعیف از خودتان می‌تواند اثرات مخربی بر روی زندگی جنسی شما داشته باشد. زمانی که اضطراب ناشی از تصور عدم توانایی عملکرد مناسب جنسی به وجود می‌آید می‌تواند مانند یک مارپیچ رو به پایین عمل کند و باعث بروز مشکلات جنسی شود که همین قضیه باعث کاهش اعتماد به نفس بیشتر شما شده و همین روند ادامه می‌یابد و شکست در رابطه جنسی و کاهش اعتماد به نفس همدیگر را تشدید می‌کنند. درمان این مشکل تا حد بسیار زیادی به شناسایی منشا آن بستگی دارد.

بسیاری از تغیرات جسمانی که با افزایش سن به وجود می‌آیند اثرات قابل توجهی را بر روی اندام‌های جنسی و سیکل‌های جنسی به وجود می‌آورد. به همین خاطر رابطه جنسی و رابطه عاشقانه یک زوج ۷۰ ساله قاعدتا با یک زوج ۲۰ ساله تفاوت‌های بسیاری دارد. این قضیه الزاما چیز بدی نیست. تجربه بیشتر، موانع کمتر و درک عمیق‌تر از نیازهای همسرتان در این سن می‌تواند کمبود‌های ناشی از افزایش سن را جبران کند. تغییرات جسمانی‌ای که با افزایش سن ایجاد می‌شوند می‌توانند باعث به وجود آمدن یک سبک جدید و رضایت بخش در رابطه جنسی و رابطه عاشقانه شما شود.

برخی تحقیقات نشان می‌دهد که وقتی تولید استروژن و تستوسترون در بدن زن پایین می‌آید، میل جنسی نیز کاهش پیدا می‌کند. اما حتی در این صورت هم هنوز می‌توانید روابط جنسی کاملاً رضایت بخشی داشته باشید. اگر مشکلتان فقدان یا کاهش میل جنسی است، حتی باوجود داشتن بهترین و جذاب‌ترین همسر برای خودتان، باید با پزشک خود درمورد هورمون درمانی مشورت کنید و درمورد فواید و خطرات احتمالی آن سؤال کنید.

ذهن؛ مهمترترین اندام جنسی

این مسئله را نیز به خاطر داشته باشید که ذهن مهم‌ترین و موثر‌ترین اندام جنسی شماست و به خصوص در سنین میانسالی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. خیلی از خانم‌های میانسال زندگی جنسی بسیار خوب و رضایت بخشی دارند و از آن لذت می‌برند. نگران حامله شدن یا داشتن فرزندان کوچک خود که نیاز به مراقبت دارند نیستند و این مسئله می‌تواند محرک خوبی برای میل جنسی باشد. وقتی از ذهنتان برای کمک به تقویت میل جنسی خود استفاده کنید، مطمئن باشید که معجزه می‌کند.

روابط جنسی در سالمندان

امروزه دیگر سالمندان این باور نادرست را که «رابطه جنسی فقط برای جوانان است و افراد مسن به آن نیازی ندارند» باور ندارند. طی یک آمارگیری در آمریکا نتایج جالبی به دست آمد:

امروزه ۵ نفر از هر ۶ نفر مخالف این قضیه هستند که «رابطه جنسی فقط برای افراد جوان است». شش نفر از ۱۰ نفر نیز اعلام کردند که رابطه جنسی نقش مهمی در داشتن رابطه خوب بین زوجین بازی می‌کند. تنها ۱۰ درصد بزرگسالان اعلام کردند که از رابطه جنسی لذت نمی‌برند و تنها ۱۲ درصد آن‌ها عقیده داشتند که حتی اگر دیگر هیچگونه رابطه جنسی نداشته باشند باز می‌توانند یک زندگی کاملا شاد و خوب را داشته باشند.(روان)


ادامه مطلب ...

چگونه زناشویی جذاب‌تری داشته باشیم؟

من نیز بتازگی به این مساله پی برده‌ام که نسبت به حرکت‌های شوهرم، عکس‌العمل‌های نامناسبی نشان می‌دهم. آنچه انجام می‌دهد یا فراموش می‌کند که به انجام برساند مرا بیش از حد عصبانی و مالامال از خشم و یاس می‌کند. کافی است خبردار شوم گوشی‌اش را گم کرده یا سوئیچ ماشین را جا گذاشته، آن وقت است که چشمانم را با خشم و غضب به این سو و آن سو می‌گردانم، آنچه ناله و شکایت که بلدم را نثارش می‌کنم و در نهایت تا مدتی با او قهر می‌کنم تا حسابی ادب شود و بفهمد یک من ماست چقدر کره دارد.

گاهی هم به او می‌گویم سر راهش به منزل چیزی را تهیه کند و او هم که این روزها بشدت درگیر است، فراموش می‌کند و دست خالی کلید در را می‌اندازد. آن لحظه‌ای که دست‌های خالی‌اش را می‌بینم، انگار دنیا به آخر رسیده، چون این فراموشکاری او برای من به آن معناست که من را دوستم ندارد و جزو اولویت‌های زندگی‌اش نیستم.

بعضی وقت‌ها با هم بر سر موضوعی توافق نداریم و بحث‌مان بالا می‌گیرد و هر دویمان سعی می‌کنیم تا آنجا که برایمان مقدور است خود را محق نشان دهیم و دیگری را گناهکار. در آن لحظات حتی فراموش می‌کنیم که موضوع بحث چه بوده و آیا اصلا در این حد اهمیت دارد که ما دو نفر کام خود را تا این اندازه تلخ کنیم؟

بعضی وقت‌ها ‌دوی ما نسبت به این عوامل تشنج‌زا به مراتب آسیب‌پذیرتر و حساس‌تر می‌شویم. مانند زمان‌هایی که از شدت کار خسته و کوفته شده‌ایم یا برایمان مقدور نبوده که ساعاتی را در کنار هم بگذرانیم. در این گونه مواقع، یادمان می‌رود که هر یک از ما، صمیمی‌ترین دوست دیگری است.وای از زمانی که کمبود خواب هم به این فشارها اضافه شود. اضطراب‌ها و مسئولیت‌هایی که بر دوشمان سنگینی می‌کنند نیز ما را بیشتر به آزردن دیگری سوق می‌دهد. کارهایمان را انجام می‌دهیم، اما اصرارداریم که به دیگری بگوییم که ما شبانه‌روز در حال سختی کشیدنیم و در مقابل، او پایش را روی پایش انداخته و خودش را باد می‌زند.

براستی که زندگی گاهی دشوار می‌شود و شرایط، چهره دیگری از خود نشان می‌دهند.

من و همسرم چهار دهه پیش با هم ازدواج کردیم، صاحب پنج فرزند شدیم که همگی چند سال است ازدواج کرده و برای خود زندگی مستقل تشکیل داده‌اند و از آنها 12 نوه داریم. حتما به تصور شما، زندگی ما باید سراسر آرامش و خوشبختی باشد چون به هرچه می‌خواسته‌ایم رسیده‌ایم، اما این طور نیست. فشارهای زندگی همچنان وجود دارند و تا زمانی که ما نخواهیم یاد بگیریم چگونه از پس آنها بربیاییم، مشکلات برنده میدان خواهند بود و ما بازنده.

حال که به این سن و سال رسیده‌ام، از خود می‌پرسم آیا نوع رفتارهایی که در روزهای سختی، هنگامی که شرایط برعکس آن چیزی است که من از دنیا می‌خواهم از خود بروز داده‌ام درست بوده‌اند یا اشتباه؟ آیا شماتت کردن همسرم بر سر مسائل کوچک و بزرگ، فایده‌ای برای تصحیح او و زندگی زناشویی‌مان داشته یا نه؟

چرا در این سال‌ها سعی نکرده‌ام نوعی رفتار مشوقانه از خود نشان دهم؟ هرگاه چیزی را خلاف خواسته خود دیده‌ام، تلاش کرده‌ام که در اسرع وقت ناراحتی‌ام را بر سر او تخلیه کنم و به او بفهمانم که چقدر بی‌مسئولیت است، اما این گله‌گذاری‌های من تا چه حد توانسته شخصیت او را تغییر دهد و از او، انسان مسئولیت‌پذیرتری بسازد؟ چرا من هیچگاه سعی نکردم روشی برعکس را پیشه کنم و با تشویق او برای کارهای خوبی که هر روز انجام می‌داده و تشکر از او بابت ساده‌ترین عملکردهایش، وی را به سمت بهترشدن پیش ببرم؟ در هر صورت، این سال‌های زندگی برای هر دوی ما گذشتند، اما ای کاش نحوه عملکردم طوری بود که می‌توانستم تک‌تک دقیقه هایش را با چاشنی معطر عشق، دارای طعمی بی‌نظیر و فراموش ناشدنی کنم.

اکنون می‌خواهم نکاتی که در این زندگی مشترک آموختم‌ با شما در میان بگذارم و بگویم اگر به من فرصتی دوباره برای زندگی با همسرم داده می‌شد، سعی می‌کردم کدام اشتباهاتم را جبران کنم. از شما می‌خواهم به توصیه‌های من توجه کنید و زورق زندگی‌تان را در جهت صحیح هدایت کنید.

ـ در هر زندگی کم و کاستی و مشکلات هست. سعی کنید در مقابل سختی‌ها قوی باشید و به جای له شدن زیر فشار آنها، قد علم کنید و حتی به آنها بخندید. در دوران جوانی تا هنگامی که بچه به دنیا نیامده، مشکلات به یک شکل‌اند. با ورود کوچولوها و پیچیدن صدای گریه و خنده دوست‌داشتنی‌شان، سختی‌ها شکل دیگر می‌شوند. با بزرگ شدن آنها و رسیدن‌شان به سنین بحرانی بلوغ، شرایط پیچیده‌تر می‌شود. ادامه تحصیل، پیداکردن کار و تسلط بر وضعیت مالی و ازدواج آنها هم نوش و نیش‌های خود را خواهد داشت. پس مشکلات همیشه هستند. مهم این است که شما چگونه عکس‌العملی در مقابل شان نشان دهید. باورکنید در بسیاری از سختی‌ها، نکاتی مثبت وجود دارد، اما ما از سر راحت طلبی سعی داریم تنها نداشته‌هایمان را ببینیم. هیچ انسانی در این دنیا زندگی نمی‌کند که از بدو تولد زیبایی، سلامت، ثروت، والدین خوب و خانواده پرمهر، و هوش و نبوغ و موفقیت به طور کامل به او هدیه شده باشد. در این دنیا دارا یا ندار مطلق وجود ندارد.

کسی موفق می‌شود که به خاطر داشته‌هایش شکرگزار است و سعی کرده نداشته‌هایش را هم تا سرحد امکان با تلاش و کوشش به داشته تبدیل کند. حتی اگر بعضی چیزها برای او دست نیافتنی است، در محدوده‌ای که به او فرصت داده شده گام برمی دارد و کسب موفقیت می‌کند. فرد شکست خورده و بدبخت هم آن کسی است که اجازه می‌دهد یک مشکل برای او به کل زندگی تبدیل شود. گویی در این دنیا هیچ چیزی بجز آن غم داده نشده و تنها کار امکان‌پذیر برای او، آن است که دست روی دست بگذارد و در سوگ این مشکل گریه کند. این درست نیست. غم و شادی مولفه‌های زندگی هر انسانی است. بر شادی‌ها و داشته‌هایتان تمرکز کنید و خود را عادت به شکرگزاری دهید. ما انسانیم و اشرف مخلوقات. پس می‌توانیم از عهده ناراحتی‌ها برآییم و فضایی شاد و شیرین درست کنیم.

ـ توقع‌تان را از همسرتان پایین بیاورید و در عوض بر تشویق‌هایتان بیفزایید. سعی کنید به تمامی کارهایی که او از صبح تا شب انجام می‌دهد توجه کنید و گاهی اوقات او را به خاطر تک‌تک این کارها مورد تشویق و تمجید قرار بدهید. این که صبح زود از خواب بلند می‌شود، به شما صبح به خیر می‌گوید، همراه با شما صبحانه می‌خورد، به شغلش اهمیت می‌دهد، سعی می‌کند به فرزندانتان توجه کند، خرید می‌کند، در انجام کارهای خانه و بیرون شما را یاری می‌رساند، سریال مورد علاقه‌اش را نمی‌بیند تا شما بتوانید برنامه محبوب‌تان را تماشا کنید و دیگر کارهای ریز و درشتی که او از صبح تا شب انجام می‌دهد، همگی سزاوار ستایش‌اند. به او بگویید که به همه کارهای خوبی که انجام می‌دهد توجه دارید. آنها را نام ببرید و حتی در پیش‌پاافتاده‌ترین موارد هم سپاسگزارش باشید.

تشکر شما او را دلگرم می‌کند تا باز هم همان کار خوب را انجام دهد و به طور کلی در مسیری حرکت کند که موجب رضایتمندی شما خواهد بود. اگر هم کار اشتباهی انجام داده، به او مهلت جبران بدهید. با کمی خنده و شوخی، روزهای تلخ را بگذرانید و بدانید آن کسی که به خاطر انجام کارهای درست تشویق می‌شود، از آزاردادن‌ شما لذت نخواهد برد.(لیلارعیت/ چاردیواری/ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...