برترین ها: طبخ مرغ راه های متفاوتی دارد. در این ویدیو طرز تهیه مرغ خامه ای که با اسفناج و لیمو همراه است را برای شما آورده ایم.
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
برترین ها: با این ایده های خلاقانه میتوانید چراغ های تزئینی و رنگی بسازید و در دکوراسیون منزل به کار ببرید.
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
پژوهشگران MIT نوعی الگوریتم یادگیری ساخته اند که بر اساس پیش بینی های آینده از خودشان می توانند فیلم بسازند.
پژوهشگران MIT نوعی الگوریتم یادگیری ساخته اند که بر اساس پیش بینی های آینده از خودشان می توانند فیلم بسازند.
جوان؛ پژوهشگران MIT نوعی الگوریتم ایجاد کرده اند که با کمک آن می توانند ویدیویی از پیش بینی های آینده بسازند. نحوه کار این هوش مصنوعی به شکلی است که یکی از شبکه ها با مشخص کردن فریم های ثابت در عناصری که در تصویر در حال حرکت هستند، نقش ناظر کیفی را ایجاد می کند و تشخیص می دهد که کدام ویدیو واقعی و کدامیک شبیه سازی شده است.
این هوش مصنوعی محدودیت هایی دارد که نمیتواند بیشتر از 1.5 ثانیه به ویدئوی اصلی اضافه کند و محدودیت بعدی را میتوان به تشخیص ندادن اشیا بعد از حرکت اشاره کرد به طوری که اشیاعی که در تصویر حرکت می کنند همانجا باقی خواهند ماند. این فناوری در پیش بینی موقعیت هایی مانند امواج دریا و یا رفتار فردی که در حال راه رفتن است عملکرد مناسبی دارد. با این هوش ماشین های خودران می توانند حرکات خودرو های دیگر و حرکت انسان ها را پیشبینی کند و دوربین های امنیتی هم قادر هستندناهماهنگی های تصاویر را بر اساس انتظارات خود از میان بردارند
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از تبیان ، شما چند تا فرزند دارید؟ یکی؟ دو تا؟ سه تا؟ آیا اگر صد تا بچه هم داشته باشید، حاضر می شوید به یکی از آنها غذایی را بخورانید که مسموم است؟ یا او را به جایی ببرید که پر از مواد آلوده است؟ مسلماً نه. پس چطور است که بعضی از پدر و مادرها حواسشان به خوراک روانی فرزندشان نیست؟
باور کنید نمی خواهم شعار بدهم، اما تأثیر مسئله کم توجهی بعضی از والدین به کیفیت فیلم ها و موسیقی هایی که کودکشان را در معرض آنها قرار می دهند، کمتر از تأثیر یک وعده غذای مانده و مسموم یا نفس کشیدن در یک اتاق پر از مونوکسید کربن نیست. تأثیری که این رسانه ها روی روان کودک شما می گذارند، یک تأثیر چند جانبه است که حالا حالاها از ذهن فرزند شما پاک نخواهد شد.
چند کلام حرف تأسف بار اما ضروری
متأسفانه امروزه کار بعضی بی توجهی های بعضی از پدر و مادرها به جایی رسیده است که ناخواسته این جمله به ذهن متبادر می شود که «پدر و مادر هم، پدر و مادرهای قدیم». شرح حال نمونه ای از این پدر و مادرها را همین چند وقت پیش از زبان یکی از دوستان شنیدم: «میز شام که آماده شد، زن و شوهر جوان صاحبخانه که یک دختر شش ساله داشتند، از مهمان ها خواستند که سر میز بنشینند.
تلویزیون از قبل روشن بود و فیلمی پخش می شد که سانسور نشده بود. تقریباً حواس هیچ کدام از بزرگترها به آن فیلم نبود و وقتی هم که سر میز نشستیم، تمام حواس ها رفت به غذا و بگو و بخند. دخترک صاحبخانه با دو تا بچه دیگر که مهمان بودند، کنار هم سر میز نشسته بودند و غذا می خوردند. ناگهان بچه ها ساکت شدند. باز هم کسی حواسش نبود. من هم تصادفاً وقتی متوجه صحنه جنسی فیلم شدم که به نظرم چند ثانیه ای از تماشای آن صحنه توسط بچه ها گذشته بود.
با چشم و ابرو از صاحبخانه خواستم تلویزیون را خاموش کند اما او با بی تفاوتی نجوا کرد: «الآن تموم می شه». راست می گفت. فیلم همانجا تمام شد اما برای بچه ها تازه آغاز ماجرا بود چون شروع کردند به بوسه های آن مدلی و حرف زدن درباره آن. و متأسفانه باز هم پدر و مادرها با بی تفاوتی و حتی گهگاهی هم قربان صدقه ی تشویق آمیزشان با صحبت های بچه ها در این باره برخورد کردند».
متأسفانه امثال این قبیل پدر و مادرها زیاد شده اند. به عنوان یک مثال دیگر، چند وقت پیش کودک هفت ساله ای را دیدم که همزمان با صدای یکی از خواننده های زیر زمینی با گرفتن کنترل تلویزیون جلوی دهانش و ورجه وورجه کردن روی مبل، ادای او را در می آورد که گذشته از موسیقی جنون آمیزش، محتوای شعرش هم بیمارگونه بود. و متأسفانه این قبیل قصه ها ادامه دارند...
این فیلم ها و موسیقی ها با کودک شما چه می کنند؟
قبل از اینکه وارد این بحث شویم باز هم روی این نکته تأکید می کنم که تأثیر فیلم ها و موسیقی های نامناسب بر کودک شما، به دوران کودکی محدود نمی شود. با توجه به این مسئله به چند مورد از این آثارآسیب زا در کودکان می پردازیم:
یک ژست مادام العمر
شما به عنوان یک فرد بزرگسال، خاطرات کودکی تان را چگونه می بینید؟ مثلاً به صورت تصویر می بینید؟ یا به صورت یک مفهوم ذخیره شده در حافظه بلند مدت تان؟ آیا می دانید که بچه ها از هر چیزی که می بینند یا می شنوند و یا به هر نحوی با آن مواجه می شوند یک تصویری در ذهنشان درست می کنند؟ تصویری که هم خاطره آنها را می سازد و هم شکل و شمایل نگرش آنها را نسبت به خودشان، دنیا و آینده تعیین می کند؟ با این شرایء دیگر خودتان تأثیر فیلم ها و موسیقی های نامناسب بر فرزندتان را حساب کنید!
یک بلوغ نصفه نیمه و بدموقع
به طور کلی مراحل رشد انسان طوری برنامه ریزی شده است که در هر مرحله جنبه های مختلف وجودی فرد پا به پای هم بالا می آیند. مثلاً در نوجوانی هم جسم شروع به رشد می کند، هم فکر، هم روابط اجتماعی و هم دغدغه های جنسی. این هماهنگی بین جنبه های مختلف رشد، اهمیت خیلی خیلی زیادی دارد.
چون اگر این جنبه ها با هم هماهنگ نباشند و مثلاً یکی از جنبه ها حتی به شکل سطحی از بقیه جلو بزند، فرد دچار سردرگمی و اضطراب می شود. پس به همین دلیل مهم، باید کودکان را از دیدن فیلم ها و شنیدن آهنگ هایی که محتواهای نامناسب دارند، به شدت دور نگه داشت و از توجیهاتی مانند اینکه «بچه است»، «از این چیزها سر در نمی آورد» و... به شدت پرهیز کرد. چون دقیقاً به همین دلیل که او بچه است و از این مسائل سر در نمی آورد، این جور چیزها می توانند برای حال و آینده او حتی خطرناک باشند.
معصومیت از دست رفته
فرقی نمی کند فیلم باشد یا موسیقی، وقتی که کودک شما چیزی را می بیند یا می شنود که محتوای سالمی ندارد، در واقع دارد ذره ذره از معصومیتش دور می شود و آثار این دور شدن، در مراحل بعدی زندگی او مانند نوجوانی و جوانی خودش را نشان خواهد داد.
یک عامل خطر
در مباحث بهداشت روانی یک اصلی وجود دارد. این اصل می گوید وقتی یک فرد به بیماری روانی مبتلا می شود که زمینه جسمانیِ آن بیماری، در محیطی قرار بگیرد که احتمال بروز بیماری را افزایش می دهد. این اصل نشان می دهد که محیط چقدر می تواند در سلامت یا بیماری ما نقش داشته باشد. پس لطفاً این مسئله را به شکلی خاص جدی بگیرید. فیلم ها و موسیقی های نامناسب طوری هستند که حتی روان یک آدم عاقل و بالغ و سالم را هم دچار خمودگی و افسردگی می کنند چه برسد به روان دنیا ندیده و آسیب پذیر یک کودک!
اگر از قلم کمی تا قسمتی علمی بنده در این یادداشت، خسته شدید از شما عذرخواهی می کنم، اما به نظرم آمد که نوشتن به زبان علم شاید بتواند این یادداشت را از اتهام به شعارزدگی دور نگه دارد و ذهنیت های منصف را نسبت به واقعیت این مقولات بیدار کند.
برترین ها: دسر موز و کره بادام زمینی یک دسر فوق العاده خوشمزه است که بسیار سریع آماده میشود.
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
برترین ها: چیپس زوکینی (کدو سبز) یک پیش غذای خوشمزه و خوش خوراک هست که طرز تهیه آن را در این ویدیو آورده ایم.
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
اگر تا کنون تصور می کردید که ماشین های سنگین تنها برای کارهای خشن و بزرگ ساخته شده، شما را به دیدن این فیلم دعوت می کنیم تا از این پس نظرتان در مورد کارایی این وسایل نقلیه سنگین عوض شود.
اگر تا کنون تصور می کردید که ماشین های سنگین تنها برای کارهای خشن و بزرگ ساخته شده، شما را به دیدن این فیلم دعوت می کنیم تا از این پس نظرتان در مورد کارایی این وسایل نقلیه سنگین عوض شود.
تریلر Nerve یکی از فیلمهای مشکلدار اما سرگرمکنندهی هفتههای اخیر است.
در روزهایی که فقط چند هفته از انتشار فصل جدید سریال «آینهی سیاه» میگذرد و همه در تب و تاب داستانهای ترسناک و تکنولوژیکِ این سریال هستند، به سختی میتوان به تماشای «نِرو» نشست و یاد سریال چارلی بروکر نیافتاد. برای کسانی که با «آینهی سیاه» آشنا هستند، باید بگویم «نرو» مثل یکی از اپیزودهای ضعیف آن سریال میماند. بله، ضعیف اما مسئله این است که حتی ضعیفترین اپیزودهای «آینهی سیاه» هم درگیرکننده و جذاب هستند و چنین چیزی دربارهی «نرو» هم صدق میکند. این فیلم یکی دیگر از مثالهایی است که از جلو افتادن تلویزیون از سینما داریم. «نرو» در مقایسه با بهترین اپیزودهای «آینهی سیاه» حرفی برای گفتن ندارد و اگر به هوای فیلمی دربارهی بررسی عمیق جنبهی تاریک تکنولوژی به تماشای آن مینشینید، باید بدانید که نسخهی بسیار بسیار بهترش در قالب «آینهی سیاه» در تلویزیون وجود دارد، اما اگر بتوانید این سریال را از ذهنتان پاک کنید، راستش را بخواهید «نرو» یکی از معدود فیلمهای تابستان امسال بود که کاملا ناامیدم نکرد و واقعا موفق شد برای چند ساعتی سرگرمم کند.
فیلم مطمئنا بدون مشکل نیست و به آنها میرسیم، اما اولین چیزی که دربارهی «نرو» دوست داشتم و دوست دارم آن را همین ابتدا با خوشحالی با شما در میان بگذارم این است که این فیلم یک «پاکسازی» دیگر نیست. حتما میدانید من چه حسی دربارهی سهگانهی «پاکسازی» دارم. فیلمهایی که نه تنها اکشن خوبی ندارند، بلکه داستان قابلتحملی هم ندارند و آنقدر از لحاظ تصویری شلخته و کثیف هستند که تماشای آنها بدون صدا هم توصیه نمیشود. بعد از اینکه خلاصهی داستانی «نرو» را خواندم، انتظار داشتم که این فیلم هم به یک «پاکسازی» دیگر تبدیل شود، اما خدا را شکر اینطور نیست. در عوض با فیلمی طرفیم که به جای پرگویی، سعی میکند فقط یک سواری مفرح باشد و بس. البته حداقل قبل از اینکه به پایانبندیاش برسیم.
داستان «نرو» که براساس رمانی نوشتهی جنین رایان است، در سال ۲۰۲۰ جریان دارد. فیلم حول و حوش اپلیکیشنی به اسم نرو میچرخد که سازوکار نه چندان پیچیدهای دارد. نرو که توسط افراد ناشناسی کنترل میشود و ظاهرا بر روی دارکوب قرار دارد، به کاربرانش این اجازه را میدهد تا از بین دو گروه «بازیکننده» و «بیننده» یکی را انتخاب کنند. بینندهها برای تماشای بازیکنندگان پول میدهند، اما سوال این است که مگر بازیکنندگان چه کاری میکنند که ارزش دارد برای تماشای آنها پول پرداخت کنیم؟ بازی هردفعه ماموریتهای عجیب و غریبی که معمولا خجالتآور و خطرناک هستند را برای بازیکنندگان تعیین میکند و آنها باید در زمان تعیینشدهای آنها را انجام دهند. اگر بازیکنندگان موفق شوند، پول به حسابشان واریز میشود و اگر شکست بخورند یا از ترس کنار بکشند، میبازند و پولشان را از دست میدهند. طبقهبندی بازیکنندگان هم براساس تعداد بینندگانشان سنجیده میشود. از آنجایی که طبیعت بازی غیرقانونی است، همه باید قوانین را قبول کنند و دربارهی آن با پلیس حرف نزنند. وگرنه عواقب بدی انتظارشان را میکشد.
فیلم حول و حوش اپلیکیشنی به اسم نِرو میچرخد که به کاربرانش اجازه میدهد از بین دو گروه «بازیکننده» و «بیننده» یکی را انتخاب کنند
«نرو» از آن فیلمهایی است که قوی شروع میشود و به مرور از لحاظ کیفی سقوط میکند. بنابراین هیچ شکی نیست که پردهی اول فیلم شامل بهترین لحظاتش است. این بهترین بودن فقط به خاطر این است که سازندگان میدانند تنها یک ایدهی داستانی کنجکاویبرانگیز برای جذب تماشاگران کافی نیست، بنابراین سعی میکنند وقت نسبتا زیادی را به شخصیتها اختصاص بدهند و چنین حرکتی طبیعتا جواب هم میدهد. «نرو» حسوحال شاداب و خوشحال یک کمدی رومانتیک را دارد. شخصیت اصلی فیلم وی (اِما رابرتز)، دختری است که برخلاف همسن و سالهایش، وقتش را در مهمانیها و خوشگذرانیها نمیگذراند و بیشتر خانهنشین است. از آنهایی که علاقهای به بیرون آمدن از منطقهی آرامششان ندارند. اما او بعد از اتفاقاتی تصمیم میگیرد که در این بازی وایرال ثبتنام کند. اولین ماموریت او سبب دوستیاش با پسری به اسم ایان (دیو فرانکو) را فراهم میکند. از قضا ایان هم مشغول بازی کردن است. در نتیجه بینندهها از همراهی این دو نفر خوششان میآید و تصمیم میگیرند، با دادن ماموریتهای دونفره به آنها، این دو را در طول شب در کنار هم نگه دارند.
شاید بزرگترین جاذبهی فیلم رابرتز و فرانکو باشند. وقتی بینندهها تصمیم میگیرند این دو به بازی در کنار هم ادامه بدهند، آنها را درک میکنید. چون چیزی دربارهی بازی آنها در کنار هم وجود دارد که فیلم را وارد مرحلهی زیباتر و هیجانانگیزتری میکند. نکتهی تحسینبرانگیزی که باعث میشود چنین خصوصیتی نمایان شود این است که فیلم تصمیم نمیگیرد به سرعت به درون ماجرای اصلی وارد شود. اولین ماموریتهای دو نفرهی وی و ایان که آنها را مجبور میکند در شرایط بدی از فروشگاه فرار کنند یا بهطرز خطرناکی موتورسواری کنند، به عنوان وسیلهای برای پرداخت رابطهای این دو عمل میکنند و کاری میکند تا بعضیوقتها فراموش کنیم که در حال تماشای یک تریلر آیندهنگرانه دربارهی جنبهی تاریک تکنولوژی هستیم و در عوض با خودمان بگوییم این اپلیکیشن چندان بد هم به نظر نمیرسد. چون ما داریم میبینیم که چگونه این اپلیکیشن که خطرناک به نظر میرسید باعث بیرون آمدن یک دختر از لاکش و خلق خاطراتی بهیادماندنی برای او و دوست تازهاش شده است.
این بازی کاری کرده تا آنها به جای اینکه در یک کافی شاب قهوه بخورند و به جوکهای همدیگر لبخند بزنند، واقعا از همان لحظهی اول دیدار وارد ماجراجویی شوند و در همان شب اول، حسابی به یکدیگر نزدیک شوند و با اخلاق یکدیگر آشنا شوند. علاوهبر اینکه رابرتز و فرانکو آنقدر به هم میآیند که حتی تماشا کردنشان هم لذتبخش است، فیلم نیز متوجه است که فقط از زیبایی آنها سوءاستفاده نکرده و در زمینهی پرداخت رابطهشان کمکاری نکند. خوشبختانه این اتفاق نمیافتد و اگرچه وی و ایان به شخصیتهای فوقالعادهای تبدیل نمیشوند، اما ما میتوانیم الکتریسیتهای که در بین آنها جریان دارد را حس کنیم. این مهم است. چون وقتی داستان به جاهای باریک میکشد، ما باور میکنیم که ایان ممکن است برای نجات وی از خودش بگذرد و عواقب بدش را به خاطر علاقهای که به این دختر پیدا کرده، به جان بخرد.
رمان «نرو» اگرچه در سال ۲۰۱۲ نوشته شده، اما موقع تماشای فیلم امکان ندارد فکر کنید نویسندگان با الهام از پدیدهی «پوکمون گو» داستانشان را به نگارش درآوردهاند. گردهمایی بینندهها در خیابانها و خانههای مجردی برای دنبال کردن ماموریتهای بازیکنندهها یادآور گردهمایی مردم برای پیدا کردن پوکمون در پارکها است. این عنصر گردهمایی همان چیزی است که «پوکمون گو» را به بازی متفاوت و فراگیری تبدیل کرد. یکدفعه مردم میتوانستند از خانه بیرون آمده و در یک محیط با همسن و سالهای خودشان دیدار کنند و با آنها ارتباط برقرار کنند.
در اینکه از کنترل خارج شدن «پوکمون گو» برای خیلی از ما پدیدهی تنفربرانگیزی است شکی نیست، اما فیلم فراموش نمیکند تا جنبهی لذتبخش آن را هم به تصویر بکشد که شامل بهترین لحظات فیلم هم میشود. اما طبیعتا فیلم تا پایان در قالب یک کمدی رومانتیک باقی نمیماند و بالاخره حالوهوای بازیگوشانهاش جای خودش را به لحظات تاریکتری میدهد. به مرور زمان ماموریتها خطرناکتر میشوند و وی هم از کسی که فقط این بازی را برای خارج شدن از روتین تکراری زندگیاش شروع کرده بود، به کسی تبدیل میشود که زنده یا مُرده باید بازی را با پیروزی به اتمام برساند. در این میان، این معما هم وجود دارد که ایان برای چه بازی میکند؟ و اینکه آیا او یک بازیکنندهی معمولی است یا رازی پنهان دارد؟
«نرو» اما اگر به عنوان همان کمدی رومانتیک به پایان میرسید یا تصمیم نمیگرفت یکدفعه پایش را از گلیمش درازتر کند و دربارهی بدیهای شبکههای اجتماعی گندهگویی کند، مطمئنا جایگاه قابلستایشتری داشت. ولی اینطور نمیشود. بگذارید اینطوری بگویم که «نرو» در سکانس پایانیاش ناگهان از یک فیلم به یک سخنرانی علیه کاربران شبکههای اجتماعی تغییر میکند. منظورم از سخنرانی واقعا سخنرانی است. یعنی واقعا یک نفر وسط یک جمعیت میایستد و سعی میکند با لیست کردن نکات بد اینترنت، آنها را سرعقل بیاورد! وقتی محصولات بهتری مثل همین سریال «آینهی سیاه» بهطرز بسیار بسیار هوشمندانهتر و نامحسوستری نحوهی استفاده از شبکههای اجتماعی را نقد میکنند، «نرو» این کار را به شکلی انجام میدهد که انگار در حال تماشا کردن یک مستند خبری در شبکهی پنج تلویزیون کشور خودمان هستید.
«نرو» حسوحال شاداب و خوشحال یک کمدی رومانتیک را دارد
جدا از این، کلا نقشهای که وی و دوستانش برای مجبور کردن مردم به ساین آوت کردن از بازی هم کشیدهاند خیلی احمقانه و سطحی است. پایانبندی فیلم که به نقطهی اوجی «هانگر گیمز»وار میرسد خیلی شتابزده است و انگار در دنیای دیگری اتفاق میافتد و با چیزی که قبل از آن دیدهایم جفتوجور نیست. بماند که طبق معمول، هالیوود باز نشان میدهد که هیچ درکی از هک و علم کامپیوتر ندارد و همهچیز در حد فشردن سریع کلیدهای کیبورد لپتابها توسط چندتا هکر جوان خلاصه شده است. این وسط، برای لذتبردن از فیلم باید عدم جواب دادن به برخی از سوالهای منطقیتان را هم قبول کنید. مثلا چرا با اینکه این بازی اینقدر پرطرفدار است، پلیس کماکان هیچ اهمیتی به آن نمیدهد و گزارشها و شکایتها را جدی نمیگیرد. یا چرا وقتی سیدنی (دوست وی) در حال راه رفتن بر روی نردبان است، حتما باید خودش از خودش فیلمبرداری کند. در حالی که ما دو بار در اوایل فیلم میبینیم که فیلمِ بازیکنندگان در حال انجام ماموریت میتواند توسط دوستانشان هم ضبط شود.
«نرو» فیلم بد و غیرقابلتماشایی نیست. یکی از بهترین ویژگیهای فیلم بافت تصویری زیبا و یکدستش است و کارگردانان سعی کردهاند نورپردازی نئونی و تصویر پرزرقوبرقی که از نیویورک میدهند را در طول فیلم حفظ کنند. سکانسهای پرجنبوجوش فیلم مثل صحنهی موتورسواری تدوین دیدنیای دارند و انتخاب موسیقیها هم شما را همراه کاراکترها وارد این شب پرهیجان میکند و همچنین فیلم از نظر داستانگویی در دو پردهی اول در حد دهانش حرف میزند و سازندگان در این لحظات سعی نمیکنند تعاملات دنیای دیجیتال را مورد انتقاد قرار دهند یا جشن بگیرند، اما متاسفانه فیلم یکدفعه در پردهی آخر تصمیم میگیرد که به بیانهای در خصوص فرهنگ فضای مجازی تبدیل شود و اینطوری تمام لذتی که تاکنون تجربه کرده بودیم را خراب میکند. اما خب، صرفا به خاطر پایانبندی نارضایتبخش فیلم، آن را از دست ندهید.