مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

از علیرضا عصار و محمد اصفهانی تا مانی رهنما ؛ حال و روز ۶ خواننده موسیقی پاپ ایران + عکس

از علیرضا عصار و محمد اصفهانی تا مانی رهنما ؛ حال و روز ۶ خواننده موسیقی پاپ ایران + عکس

پس از انقلاب سال ۵۷، موسیقی پاپ در کشور ما رو به افول رفت و در روزهای جنگ ایران و عراق چیزی به عنوان موسیقی پاپ (از لحاظ سبک شناسی و نه به لحاظ مخاطب شناسی) تقریبا وجود خارجی نداشت. با اتمام جنگ، آرام آرام سروکله خوانندگانی هم چون عباس بهادری، بیژن خاوری و مهدی سپهر از لا به لای بوته های استودیوهای خارجی صدا و سیما پیدا شد.

بیوگرافی محمد اصفهانی بیوگرافی مانی رهنما بیوگرافی قاسم افشار بیوگرافی علیرضا عصار بیوگرافی خشایار اعتمادی
علی معلم و فریدون شهبازیان، مسئول شورای نظارت بر احیای موسیقی پاپ در صدا و سیما شدند و پس از آن طی سال های ۷۶ و ۷۷ موسیقی پاپ با معرفی صدا و سیما، حیاتی دوباره یافت. البته معشوق اصلی ترانه ها هم چنان طبیعت بود و دیگر ترانه ها نیز به مضامین مذهبی اختصاص داشت، اما پس از چندی رابطه عاطفی انسانی این رابطه مهیب! نیز دست مایه ترانه سرایان قرار گرفت و موسیقی پاپ مخاطبان جدی و سپس هوادارانی پیدا کرد.
چند خواننده در شکل گیری این جریان نورسته موسیقی پاپ به مردم معرفی شدند که در صفحات پیش رو، به صورت مختصر، به زندگی هنری گذشته و شرح حال آن ها پرداخته ایم. خوانندگانی که خیلی از نسل چهارمی ها، شاید فقط اسمشان را شنیده باشند و نتوانند یکی دو تا از آهنگ هایشان را نام ببرند، شاید هم خیلی از این نخستین خواننده های نسل دوم موسیقی پاپ پس از انقلاب را کلا نشناسند.

بیوگرافی محمد اصفهانی بیوگرافی مانی رهنما بیوگرافی قاسم افشار بیوگرافی علیرضا عصار بیوگرافی خشایار اعتمادی

علیرضا عصار

این خواننده ۴۴ ساله با اجرای قطعه «عیدانه» برای نوروز ۱۳۷۷ در گروه نخستین خوانندگان موج دوم موسیق پاپ پس از انقلاب قرار گرفت. از نخستین اجراهای صحنه ای علیرضا عصار، حضور در تئاتر «پیروزی در شیکاگو» به کارگردانی داوود رشیدی و با حضور مهدی هاشمی و فریماه فرجامی در سال ۷۰ به عنوان نوازنده پیانو بود. او در فیلم سینمایی «مرد عوضی» نیز قطعه ای اجرا کرد و پس از آن قطعه «قدسیان آسمان» را با همراهی محمد اصفهانی اجرا کرد که با پخش از تلویزیون، مورد استقبال عام قرار گرفت.
طرفداران عصار معتقدند او موزیسین صاحب سبکی است که از صدایی حماسی برخوردار است و به خصوص اشعار مولانا را به خوبی تبدیل به آهنگ می کند. اما منتقدانش بر این باورند که او را نمی توان خواننده نامید، چون کاری که می کند، چیزی بین آوازخوانی و نریشن (دکلمه) است و این سبک از کار فقط در ایران تازگی دارد.
آخرین آثار او آلبوم های «محتسب» و «بازی عوض شده» با آهنگ سازی همکار دیرینه اش فواد حجازی بود که سال ۱۳۹۰ با بازار آمد. آخرین اجراهای او نیز سال ۱۳۸۹ روی صحنه رفت که یکی از آن ها در همایش ایرانیان خارج از کشور برگزار شد که به دعوت دولت قبل، در سالن مرکز همایش های بین المللی جمهوری اسلامی ایران در جریان بود. گفته می شود انتقاداتی که بابت حضور در این اجرا به او وارد شد، در غیبت چند سال اخیرش بی اثر نبوده است.

بیوگرافی محمد اصفهانی بیوگرافی مانی رهنما بیوگرافی قاسم افشار بیوگرافی علیرضا عصار بیوگرافی خشایار اعتمادی

محمد اصفهانی

محمدمهدی واعظی اصفهانی، پیش از آن که جزو نخستین خوانندگان نسل دوم موسیقی پاپ پس از انقلاب قرار گیرد، به عنوان یکی از استعدادهای قرائت قرآن و هم چنین تواشیح شناخته شده بود. او که برخلاف فامیلی اش در تهران متولد و سال ۷۶ با مدرک دکترا از دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران فارغ التحصیل شد، آخرین آلبومش با عنوان «شکوه» را خردادماه امسال روانه بازار کرد. این آلبوم توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر شد که شامل پنج قطعه آهنگ سازی شده براساس غزل های امام خمینی بود.
محمد اصفهانی جزو خوانندگان است که در اجراهای ارگانی بسیاری حاضر می شود. اجرای ارگانی به اجرایی گفته می شود که حین یک همایش یا جشن سفارشی یک ارگان یا نهاد برگزار می شود. اصفهانی جزو محبوب ترین خواننده های ارگانی است و تعداد این نوع اجراهایش بسیار بیشتر از کنسرت های عمومی اوست و بالطبع، درآمد اصلی اش نیز از همین راه حاصل می شود.
تصویری که چند ماه قبل، از یکی از اجراهای ارگانی او در یک مراسم دولتی منتشر شد، با نقدهای تندی در فضای مجازی مواجه شد. در آن تصویر محمد اصفهانی به تنهایی روی استیج مشغول خوانندگی بود، اما با کمی دقت می شد فهمید که نوازگان مانند موجوداتی ممنوعه پشت یک سری پاراول و پارتیشن قرار دارند و برای مسئولان می نوازند.
اصفهانی از خواننده های محبوب تیتراژهای صدا و سیما نیز هست. نخستین تیتراژخوانی اش به سال ۱۳۷۳ و سریال «آوای فاخته» به کارگردانی بهمن زرین پور بر می گردد. اما اولین تیتراژی از او که فراگیر شد، بر می گردد به سال ۱۳۷۶ و سریال «پهلوانان نمی میرند» به کارگردانی حسن فتحی که روی آهنگی از بابک بیات کار شد.
از نکات جالب توجه در مورد محمد اصفهانی که تا امروز ۱۶ آلبوم منتشر کرده، تلاوت قرآن توسط او در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در فرودگاه مهرآباد حین ورود امام خمینی به ایران است او آن زمان هشت سال داشت.

بیوگرافی محمد اصفهانی بیوگرافی مانی رهنما بیوگرافی قاسم افشار بیوگرافی علیرضا عصار بیوگرافی خشایار اعتمادی

قاسم افشار

افشار متولد سال ۱۳۴۴ در تهران است. او از کسانی است که در بازار آهن فعالیت داشت و در فاصله سال های ۷۷-۷۶ به عنوان یکی از خوانندگان جدید پاپ به مخاطبان معرفی شد. ترانه «وقف پرنده ها» یا همان «آی آدمای مهربون…» در تمجید از طبیعت، قطعه ای بود که او را مشهور کرد. این ترانه را محمدعلی شیرازی سروده، آهنگ سازش اکبر آزاد و تنظیم کننده آن بهروز صفاریان بود. او جزو دو خواننده موج جدید پاپ بود که انگ شباهت صدا به خوانندگان لس آنجلسی بهشان خورده بود. نکته ای که سال ها بعد با بازخوانی ترانه «خلیج» اثبات شد. او پنج آلبوم مستقل دارد و در دو آلبوم مشترک نیز حضور داشته است.
قاسم افشار مورد استقبال درازمدت مخاطبان موسیقی پاپ قرار نگرفت. خیلی ها دلیلش را همان شباهت به خواننده رژیم گذشته می دانند و برخی نیز محدودیت صدا و کم تنوع بودن آهنگ هایش را باعث این اتفاق می دانند. افشار هم از خوانندگان نسبتا پرکار اجراهای ارگانی محسوب می شود و کنسرت هایش در این سال ها بسیار کمتر از این دست اجراهایش بوده است.

بیوگرافی محمد اصفهانی بیوگرافی مانی رهنما بیوگرافی قاسم افشار بیوگرافی علیرضا عصار بیوگرافی خشایار اعتمادی

خشایار اعتمادی

خشایار اعتمادی متولد ۱۳۵۰ در تهران است و لیسانس اقتصاد بازرگانی دارد. او از کودکی فراگیری موسیقی را آغاز کرد و سال ۷۴ ترانه «از پنهان» را روی شعری از حافظ خواند. اما اقبال عام نسبت به اعتمادی، سال ۱۳۷۷ با خواندن ترانه «بارون» احمد شاملو و پخش آن از تلویزیون صورت گرفت. آهنگ ساز این ترانه ش. عقیلی بود که خود اونیز با خواندن ترانه «معبود» در همان سال به شهرت رسید. عقیلی که جوان ترین خواننده این نسل از موزیسین های پاپ بود، پس از مدتی محبوب ترین آن ها نیز شد. او در نهایت سال ۱۳۸۱ از ایران خارج شد و به حلقه موزیسین های لس آنجلسی پیوست.
خشایار اعتمادی تا امروز ۱۰ آلبوم منتشر کرده که آخرینش پاییز دو سال پیش با عنوان «تو محکومی به برگشتن» روانه بازار شد. اعتمادی هم مانند خیلی از هم دوره ای هایش، در این آلبوم سراغ آهنگ سازان مطرح پاپ روز هم چون سیروان خسروی و علیرضا افکاری رفت تا بلکه از قافله پرشتاب موسیقی پاپ ایران جا نماند.
اعتمادی نیز مانند افشار از رنگ صدایی برخوردار است که شباهت بسیاری به یکی از خوانندگان مشهور رژیم گذشته دارد. این نکته ای بود که در روزهای آغازین موج جدید موسیقی پاپ در نیمه دوم دهه ۷۰، با بازخوردهای بسیاری رو به رو شد و البته همین ماجرا، عامل جذابیت او نیز گشت. جذابیتی که رفته رفته و با ورود نسل بعدی موزیسین های پاپ که به جریانات روز موسیقی پاپ جهان نزدیک تر بودند، کمتر شد.

بیوگرافی محمد اصفهانی بیوگرافی مانی رهنما بیوگرافی قاسم افشار بیوگرافی علیرضا عصار بیوگرافی خشایار اعتمادی

مانی رهنما

مانی رهنما خواننده ۴۳ ساله ای از نسل دهه ۷۰ موسیقی پاپ است که هنوز هم طرفداران پر و پا قرص خودش را دارد. فراگیری موسیقی او از ۱۴ سالگی آغاز و در ۲۱ سالگی با حضور بابک بیات جدیت گرفت. رهنما فنون و تکنیک های خوانندگی پاپ را از بابک بیات فرا گرفت. او خواننده ای از آن دوره است که نخستین تجربه اش در جایی غیر از تلویزیون و در یک فیلم سینمایی اتفاق افتاد.
نام فیلم «مرسدس» و کارگردانش مسعود کیمیایی بود و او در این فیلم، قطعه ای را با همین نام به آهنگ سازی بابک بیات خواند که مورد استقبال مخاطبان جدیتر موسیقی پاپ قرار گرفت. مانی رهنما در سال ۱۳۷۷ و در جریان اولین جشنواره موسیقی پاپ (که البته جزو آخرین جشنواره های موسیقی پاپ هم بود!) موفق به دریافت جایزه بهترین خواننده شد.
او تا امروز ۱۰ آلبوم منتشر کرده است. آخرین آلبومش «من و تو» نام دارد که اردیبهشت ۱۳۹۱ به بازار آمد، اما محبوبیت آلبوم یکی مانده به آخرش یعنی «کجا به خنده می رسیم» را تکرار نکرد. «کجا به خنده می رسیم»، حاصل همکاری مانی رهنما به عنوان خواننده و آهنگ ساز با بابک صحرایی در نقش ترانه سرا و آندره آرزومانیان (نوازنده فقید قدرتمند پیانو) به عنوان تنها نوازنده و تنظیم کننده آلبوم بود که سال ۱۳۸۹ منتشر شد.
مانی راهنما از خوانندگانی است که به تدریس آواز پاپ نیز می پردازد. او از سال ۱۳۸۲ هنرجویان آواز پاپ را تعلیم می دهد و تا به حال دو آلبوم از حاصل کار شاگردانش نیز منتشر شده است. مانی رهنما را یکی از سه، چهار خواننده «بابک بیاتی» می دانند. بابک بیات آهنگ سازی بود که در تنظیم و نوشتن هارمونی برای موسیقی فیلم و موسیقی پاپ دارای امضا بود و خوانندگان که با نظارت و پشتیبانی او به دنیای موسیقی وارد شدند، نیز همواره آن جنس صدادهی رادر کارهای بعدی شان داشتند. از این جمله اند مانی رهنما، حمید حامی و نیما مسیحا.

بیوگرافی محمد اصفهانی بیوگرافی مانی رهنما بیوگرافی قاسم افشار بیوگرافی علیرضا عصار بیوگرافی خشایار اعتمادی

حسین زمان

زمان، مسن ترین و کم کارترین خواننده این نسل از موسیقی پاپ به حساب می آید. او متولد ۱۳۳۸ در تهران است و لیسانس الکترونیک و فوق لیسانس مهندسی مخابرات دارد. او که از دستگیرشدگان دانشجویی زمان شاه توسط ساواک است، پیش از انقلاب برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت، اما با آغاز جنگ ایران و عراق، درسش را که رو به اتمام بود، رها کرد و به ایران آمده و به جبهه ها پیوست. او نیز در نیمه دوم دهه ۷۰ به جرگه خوانندگان جدید موسیقی پاپ پیوست.
حسین زمان تا امروز هفت آلبوم داشته که شش تای آن مستقل و یکی با عنوان «فصل آشنایی» آلبومی گروهی است. او هم اکنون فعالیت چندانی در موسیقی ندارد که دلیل اصلی این اتفاق، غیرموسیقیایی است!
این خواننده ۵۵ ساله موسیقی پاپ که در زمان خودش مورد توجه عده ای از مخاطبان این جنس موسیقی قرار گرفت، از سال ۱۳۸۱ به همراه خانواده اش در جزیره کیش زندگی می کند و عضو هیئت علمی پردیس بین الملل دانشگاه صنعتی شریف در کیش است و آن جا به تدریس نیز مشغول است.

بیوگرافی خشایار اعتمادی بیوگرافی علیرضا عصار بیوگرافی قاسم افشار بیوگرافی مانی رهنما بیوگرافی محمد اصفهانی


ادامه مطلب ...

فرح پهلوی کنار بازیگر فیلم محمد رسول‌الله + عکس

فرح پهلوی کنار بازیگر فیلم محمد رسول‌الله + عکس

عکس جالب آنتونی کویین بازیگر نقش حمزه در فیلم محمد رسول‌ الله در کنار فرح پهلوی

عکس لو رفته فرح دیبا عکس لو رفته فرح پهلوی عکس خصوصی فرح دیبا عکس خصوصی فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی رقص فرح پهلوی

معروف‌ترین فساد جنسی فرح، کشف رابطه او با فریدون جوادی بود. «فریدون جوادی از قدیمی‌ترین دوستان ایام تحصیل فرح در پاریس و در واقع اولین دوست او در فرانسه بود.»  به دنبال فرح، جوادی نیز به دربار راه یافت. جوادی دوست سفر و حضر فرح بود.

عکس لو رفته فرح دیبا عکس لو رفته فرح پهلوی عکس خصوصی فرح دیبا عکس خصوصی فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی رقص فرح پهلوی

فرح گاهی اوقات رعایت شأن و جایگاه ملکه را نمی‌کرد و با هر بی‌سر و پایی طرح مراوده می‌ریخت. از جمله با مربی اسکی‌اش که یک نجار سوئیسی بود، در حال معاشقه دیده شد.

عکس لو رفته فرح دیبا عکس لو رفته فرح پهلوی عکس خصوصی فرح دیبا عکس خصوصی فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی رقص فرح پهلوی

منبع:

(۱) ژان‌لو روریه یا ژان لوروریه و احمد فاروقی، ایران بر ضد شاه، ترجمه مهدی نراقی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۸، ص ۱۰۳.
(۲) خاطرات فریده دیبا، دخترم فرح صص ۲۰ـ۲۹.
(۳) خاطرات تاج‌الملوک، ص ۴۵۸.

رقص فرح پهلوی عاقبت فرح پهلوی عکس خصوصی فرح پهلوی عکس خصوصی فرح دیبا عکس لو رفته فرح پهلوی عکس لو رفته فرح دیبا


ادامه مطلب ...

محمد امیر عالم خان ،آخرین بازمانده از نسل چنگیز خان مغول + عکس

محمد امیر عالم خان ،آخرین بازمانده از نسل چنگیز خان مغول + عکس

یورش مغولان به ایران درسال ۶۱۶ق/۱۲۱۸م آغاز گردید. ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی می‌نویسد:

یک نمونه مهم در تاریخ، جنگهای چنگیزخان مغول، و بویژه تخریب سرزمین‌های پارسی است. بیش از نصف جمعیت سرزمین تسخیر شده نابود گردید، و پارس، که همان ایران امروزیست، هرگز جلال و ابهت پیشین خود را دیگر باز نیافت.»

حمله چنگیزخان مغول چنان دهشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سران مردان و زنان و کودکان هرمهایی ساخته شد، و حتی به سگ‌ها و گربه‌های شهر نیز رحم نکردند.» از اینروست که تاریخ نگار دیگری می‌نویسد:

شکی نیست که نابودی و ویرانی که در حین خیزش دولت مغول در ایران بوقوع پیوست، و قتل‌عام وسیعی که در آن زمان رخ داد، در هزار سال هم ترمیم نخواهد گشت، حتی اگر فاجعه دیگری نیز بوقوع نپیوندد.»

شاید هزار سال به طول نینجامید اما در اواسط قرن بیستم بود که جمعیت نیشابور به سطح دوران پیش از حمله مغول بازگشت.

محمد علیم خان آخرین فرد بازمانده از نسل چنگیز خان است. این عکس متعلق به ۱۴۰ سال پیش می باشد که بوسیله نرم افزار فتوشاپ بازسازی شده است.

قوم مغول قوم تاتار زندگینامه چنگیزخان مغول

محمد امیر عالم خان (۱۹۴۴ – ۱۸۸۰)، آخرین امیر بخارا پیش از چیرگی کامل حکومت اتحاد جماهیر شوروی بر منطقه ماوراءالنهر بود. با وجودی که از سال ۱۸۷۳ خانات بخارا تحت‌الحمایه امپراتوری روسیه قرار گرفته بود، امیر در اداره امور داخلی آزادی عمل داشت و نظام سلطنت مطلقه برقرار بود.

روز ۲ سپتامبر ۱۹۲۰ میلادی نیروهای ارتش سرخ شوروی به فرماندهی ژنرال میخائیل فرونزه به بخارا حمله کردند. پس از چهار روز نبرد ارک امیر ویران شد و پرچم سرخ برفراز مناره کلیان به اهتزاز در آمد. امیر ناچار به دوشنبه و از آنجا به کابل رفت و در همانجا درگذشت. او را در گورستان شهدای صالحین به خاک سپردند.

وی در سال‌های پناهندگی در افغانستان علاوه بر ارتباط با باسماچیان و رهبری صوری آن‌ها، خاطرات خود را به نام تاریخ حزن‌الملل بخارا به زبان فارسی نشر کرد که با کوشش محمد اکبر عشیق کابلی در سال ۱۹۹۰ در پیشاور به چاپ رسید.

روزنامهٔ فارسی زبان بخارای شریف در زمان زمامداری وی تعطیل شد.

قوم مغول قوم تاتار زندگینامه چنگیزخان مغول

چنگیزخان مغول در سال ۶۲۱ ه‍ ق با همه پسرانش بجز جوجی که به دشت قفچاق رفته بود به مغولستان رسید و پس از غلبه بر پادشاه تنگت واقع در شمال تبت در سال ۶۲۴ ه‍ ق به سن ۷۲ سالگی درگذشت. پس از مرگ چنگیز پسرش اوکتای قاآن به وصیت پدر جانشین وی گردید. پس از اوکتای قاآن پسرش گویوک خان (۶۳۹–۶۴۷ ه‍ ق) و پس از او منگو قاآن (۶۴۸–۶۵۷ ه‍ ق) به خانی نشستند. در دوره منگو قاآن٬ هولاکو مأمور تکمیل فتوحات مغول در ایران و سایر نواحی غربی آسیا شد. در فاصله میان تسلط مغول بر مشرق ایران و حمله هولاکو به ایران٬ سرزمین‌های فتح شده را حاکمان مغولی که از جانب خانان مغول تعیین می‌شدند با راهنمایی و مشاورت وزرای ایرانی، مانند شرف الدین خوارزمی و عطا ملک جوینی اداره می‌کردند.

هولاکو که برادر منگوقاآن و پسر تولی خان پسر چنگیز بود، در طی حملات مکرر خود اسماعیلیه را سرکوب و روستاهای آنان را ویران ساخت و سپس بغداد را فتح کرد و با کشتن خلیفه مستعصم عباسی به خلافت ۵۲۵ ساله عباسیان خاتمه داد و پس از فتح بغداد٬ شهرهای عراق و همچنین گرجستان و ارمنستان و شهرهای آسیای صغیر را تصرف کرد.

در سال ۶۶۱ه‍ ق قوبیلای قاآن که به‌جای منگو قاآن نشسته بود سلطنت تمام ایران و بین‌النهرین و شام و آسیای صغیر را به هولاکو واگذار کرد و بدین ترتیب جانشینان چنگیز سلسله‌ای در ایران تشکیل دادند که به ایلخانان مغول معروف است. هولاکو در سال ۶۶۳ ه‍ ق پس از آنکه در همه جنگ‌ها از جیحون تا مرز مصر پیروز شده بود و آن نواحی را تحت فرمان درآورده بود درگذشت.

زندگینامه چنگیزخان مغول قوم تاتار قوم مغول


ادامه مطلب ...

همسر اسپانیایی محمد بنا + ماجرای همسر سابق محمد بنا چه بود؟

همسر اسپانیایی محمد بنا + ماجرای همسر سابق محمد بنا چه بود؟

محمد بنا (متولد ۱۷ مرداد ۱۳۳۷ – در محله دولاب تهران) کشتی‌گیر و مربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران است. تیم ملی کشتی فرنگی ایران در مسابقات المپیک ۲۰۱۲ لندن با هدایت وی موفق به کسب ۳ مدال طلا و قهرمانی تیمی المپیک شد که در تاریخ ورزش ایران بی‌سابقه بود وِی همجنین از سوی فدراسیون جهانی عنوان بهترین مربی جهان شناخته شد.

همسر محمد بنا مادر محمد بنا تیم کشتی فرنگی بیوگرافی محمد بنا

محمد بنا که به خواست همسر سابقش، سال‌ها روی حس پدری خود پا گذاشته بود و اقدامی برای دیدار دخترش انجام نداده بود، بعد از بازی های المپیک و توافقی که با همسر سابقش داشت، برای دیدن دخترش به خارج از کشور سفر کرد اما این سفر برای سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی خالی از حاشیه و دردسر نبود.

او که بعد از ۱۶ سال موفق به دیدن دخترش شد، با همسر سابقش عکسی گرفت که این عکس روی شبکه اجتماعی منتشر شد و در نهایت به بعضی از سایت های داخلی رسید؛ آنهم با این عنوان« محمد بنا در کنار همسر اسپانیایی….»

این تیتر در حالی برای این خبر انتخاب شد که بیشتر از انتشار عکس، سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی را ناراحت کرد چون او تاکید دارد که این زن، همسر او نیست و مادر دخترش است . او و ماریا، سال هاست که از هم جدا شده اند بنابراین نباید در تصویر از او به عنوان همسر بنا یاد می شده است.

در حالی شنیده می شود این موضوع باعث ناراحتی محمد بنا شده است که شاید بی اطلاعی منتشرکنندگان عکس از زندگی شخصی بنا باعث این اشتباه شده است. به هر حال این اتفاق سفر بنا را که سالها انتظارش را می کشید، با حاشیه هایی همراه کرد و باعث شد، سرمربی تیم ملی نسبت به این موضوع گلایه هایی داشته باشد و از این موضوع ناراحت شود، تا جاییکه بعضی دوستانش می گویند شاید همین موضوع باعث شود تا سرمربی تیم ملی در تصمیمش برای ماندن در تیم ملی دچار تردیدهایی شود.

محمد بنا در سفر خود به اروپا طبق وعده ای که به تنها فرزندش داده بود تمام پاداش های المپیکی اش را به دخترش اهدا کرد.

همسر محمد بنا مادر محمد بنا تیم کشتی فرنگی بیوگرافی محمد بنا
اگر می‌شدم کف پای مادرم را هم می‌بوسیدم. تمام زندگی‌ام است، همین

وی تنها مدال جهانی ایران در وزن ۶۸ کیلوگرم کشتی فرنگی و اولین مدال جهانی کشتی فرنگی ایران پس از انقلاب را در سال ۱۹۸۳ به دست آورده است.

بناء پس از خداحافظی از کشتی به مربیگری رو آورد و در دو مقطع مربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران شد و موفقیت‌های قابل توجهی را با این تیم کسب کرد. وی که یکی از برجسته‌ترین مربیان کشتی جهان به شمار می‌آید، اول بار در سال ۲۰۰۵ هدایت تیم ملی کشتی فرنگی را بدست گرفت.

روش‌های کاری او به قدری مورد توجه کارشناسان قرار داشت که حتی گرم کردن ورزشکاران توسط او نیز مورد فیلمبرداری قرار می‌گرفت. با هدایت او تیم ملی کشتی فرنگی ایران ۳ سال پیاپی صاحب مدال طلا در رقابت‌های قهرمانی جهان شد.

بناء در سال ۲۰۰۷ در پی اختلافاتی با مسئولان فدراسیون کشتی از مربی‌گری تیم ملی کنار گذاشته شد اما پس از شکست سنگین تیم ملی کشتی ایران در المپیک پکن دوباره مربی این تیم شد.

وی پس از مراجعت دباره در کسوت مربی، توانست تیم ملی ایران را در مسابقات جهانی ۲۰۰۹ با یک مدال طلا و سه مدال برنز به مقام دوم جهان برساند.

این اولین بار بود که کشتی فرنگی ایران روی سکوی جهانی قرار می‌گرفت، در حالی‌که ۵ کشتی‌گیر این تیم برای اولین بار در مسابقات جهانی حاضر می‌شدند.

در سال ۲۰۱۰ در جام جهانی کشتی در ارمنستان، تیم ملی کشتی فرنگی ایران با هدایت بنا برای نخستین بار قهرمان جام جهانی شد.

در همین سال این تیم با ۴ مدال طلا و یک مدال برنز به مقام نخست بازی‌های آسیایی ۲۰۱۰ گوانگ‌جو رسید که بهترین نتیجه کشتی فرنگی ایران در بازی‌های آسیایی پس از بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران محسوب می‌شود.

تیم ملی کشتی فرنگی ایران در مسابقات جهانی سال ۲۰۱۱ در ترکیه با سرمربیگری محمد بناء علی رغم حضور نداشتن حمید سوریان با کسب دو طلا و یک برنز بر سکوی سوم جهان تکیه زد.

در المپیک ۲۰۱۲ لندن با مربیگری محمد بنا، تیم کشتی ایران برای اولین بار در تاریخ کشتی، قهرمان المپیک شد. در این المپیک ایران صاحب سه طلا توسط حمید سوریان ؛ امید نوروزی و قاسم رضایی شد.

در این المپیک سعید عبدولی با ناداوری توسط داور بلاروسی حذف شد تا ایران نتواند ۴ طلای المپیک را مال خود کند. ایران پیش از آن نتوانسته بود مدال طلا در رشته فرنگی از آن خود کند.

محمد بناء قبل از المپیک بارها گفته بود که تنها با قهرمانی المپیک راضی خواهد شد، که به این افتخار نائل شد.وی پس از پایان رقابت‌های کشتی فرنگی المپیک ۲۰۱۲ لندن و کسب عنوان قهرمانی، از سمت خود کناره‌گیری و از مربیگری خداحافظی کرد.

برخی از افتخارات محمد بناء:

-دارنده مدال نقره وزن ۶۸ کیلوگرم رقابت‌های جهانی ۱۹۸۳ کیف

-کسب عنوان نایب قهرمانی رقابت‌های جهانی سال ۲۰۰۹ دانمارک برای اولین بار

-کسب عنوان قهرمانی جام جهانی سال ۲۰۱۰ ارمنستان برای نخستین بار

-کسب دو مدال طلا در رقابت‌های جهانی سال ۲۰۱۰ مسکو برای نخستین بار و قهرمانی مدالی این مسابقات

-کسب دو مدال طلا و یک مدال برنز در رقابت‌های جهانی سال ۲۰۱۱ ترکیه که بهترین نتیجه مدالی تاریخ محسوب می‌شود.

-کسب ۴ مدال طلا و یک مدال برنز در بازی‌های آسیایی ۲۰۱۰ گوانگجو و بهترین نتیجه کسب شده در تاریخ این بازیها

-قهرمانی سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ رقابت‌های قهرمانی آسیا در ازبکستان و تایلند

-قهرمانی رقابتهای جام جهانی ۲۰۱۱ بلاروس

-کسب مقام قهرمانی در مسابقات المپیک ۲۰۱۲ لندن با ۳ مدال طلا

«تصاویری از محمد بنا»

همسر محمد بنا مادر محمد بنا تیم کشتی فرنگی بیوگرافی محمد بنا
این دختر برادرم است. مادرم هر روز هلیا را می‌برد پارک و در آنجا صورتش را نقاشی می‌کنند.

همسر محمد بنا مادر محمد بنا تیم کشتی فرنگی بیوگرافی محمد بنا
آخی خدا بیامرزد آقا رضا قلیچ‌خانی را. علی خانی و فریدون بهنام‌پور هم فوت کرده‌اند. تورانی هم در این عکس است. این مسابقات مصر باید باشد که من مدال طلا گرفتم. خانی، فریدون و تورانی هم نقره گرفتند.

همسر محمد بنا مادر محمد بنا تیم کشتی فرنگی بیوگرافی محمد بنا
این دختر کوچولو که هلیاست. مهدی و حسین هم که برادرهای من هستند.

همسر محمد بنا مادر محمد بنا تیم کشتی فرنگی بیوگرافی محمد بنا
مسابقاتی است که در تهران برگزار می‌شد، اما تمام بچه‌های که کنار من هستند همگی از تیم خوزستان هستند. حبیب و کریم کاکاحاجی کنار من ایستاده‌اند. یادم نیست دقیقا چه مسابقاتی بود.

بیوگرافی محمد بنا تیم کشتی فرنگی مادر محمد بنا همسر محمد بنا


ادامه مطلب ...

مصاحبه و راز موفقیت محمد حسن سید شجاع، میلیاردر جوان

ساتین : سید محمد حسن سید شجاع متولد1361 در تهران ، یکی از جوانترین کارآفرینان نمونه ملی است. سیدمحمدحسن سیدشجاع در خانواده ای پرجمعیت در جنوب تهران متولد شد. پدرش تولیدکننده پوشاک بچه گانه بود و همیشه فرزندانش را به کسب روزی حلال تشویق می کرد.

محمدحسن، بعد از گرفتن دیپلم، راه بازار را در پیش گرفت و بعد از ده سال فروشندگی پارچه در بازار تهران، در سال 85 با پس اندازهایش، یک فروشگاه کوچک راه انداخت و از سال88، خود، تولید پوشاک را شروع کرد و در این کار چنان نبوغ از خود نشان داد که طی کمتر از دوسال، یکی از برندهای معتبر در بازار پوشاک را عرضه کرد و در سال91، کارافرین نمونه کشور معرفی شد.

هم اکنون 200 نفر بطور مستقیم و 200 نفر بطور غیرمستقیم از محل کسب و کار سیدشجاع، درآمد دارند.

میلیاردرهای ایرانی میلیاردر جوان کارآفرینان موفق کارآفرین جوان صاحب برند اریکا سید محمد حسن سید شجاع زندگینامه کارآفرینان راز ثروتمندان درامدسید محمد حسن سید شجاع ثروت سید محمد حسن سید شجاع بیوگرافی محمد حسن سید شجاع بیوگرافی سید محمد حسن سید شجاع آموزش کسب درآمد

زندگینامه کارآفرینان موفق – جوانان کارآفرین ایرانی

اریکا در سال 88 برند سال ایران شد، بالاتر از‌هاکوپیان و گراد. انتخاب‌کننده هم در وزرات بازرگانی بود. این انتخاب در همه‌ي رشته‌ها انجام شده بود و برند‌هایی چون تولی‌پرس، فرش شفقی تبریز، و چندین برند‌ معتبر دیگر هم حضور داشتند. سال 88 اولین سال این انتخاب بود و قرار است هر پنج سال یک بار هم برگزار ‌شود، بنابراین اریکا هم اکنون برند برتر عرصه‌ی پوشاک است.

در سال 89 محمدحسن سیدشجاع مدیر برتر در عرصه‌ی پوشاک شد و در همان جشنواره تندیس‌ این عنوان و تندیس جوان‌ترین مدیر کشور را از دست معاون رئیس جمهور دریافت کرد. در سال 90 اریکا در کنار گروه خودروسازی سایپا،‌ ایرانول، مس سرچشمه، عظیم‌زاده، پاکنوش و .. . . به عنوان یکی از ده شرکت برتر توسعه ملی انتخاب شد.

در همین سال، در مسابقه جهانی پوشاک که در دبی برگزار شد، ایتالیا اول شد، فرانسه دوم، اسپانیا سوم و برای اولین بار در تاریخ ایران، ایران چهارم شد و این بالاترین مقام ایران در عرصه پوشاک را،  این جوان مدیر با برندش اریکا به دست آورد. هم اکنون ترکیه‌از آنها دعوت کرده که در کنار برند‌های بزرگی چون بری‌بری، شنل و برند‌های بزرگ دیگر، حضور داشته باشند. اولین برند ایران در زمینه لباس هستند که‌ایزو 9002 گرفته‌اند و خط تولید‌شان کاملا ایزوله‌است.

این‌ها همه بخشي از موفقیت‌های محمد حسن سید شجاع است. در سال 89 به عنوان يكي از سه مشتری برتر بانک ملی از نظر گردش حساب برگزیده شد و به تائید هیات امنای بازار رضا، بهترین مغازه‌دار بازار انتخاب شده‌است. بيش از هزار نفر در مجموعه تولید و صدها نفر در مجموعه بازاریابی، فروش، حقوق و طراحی شرکت او مشغول به کار هستند و اولین برند ایران است که سبک فروش‌شان به صورت همایش است. همه‌ی اقدامات لازم برای معرفی مدل‌های مختلف تولیداتش انجام می‌دهد و تنها برندی است که‌این کار را به دقت و جدیت پیگیری می‌کند.

اینها همه فاز اول طرح‌های این جوان موفق و مدیر است. وقتی می‌پرسم آیا این که‌الان به دست آورده‌ای رویایت بود؟ می‌گوید: «نه، فعلا رویایم این است که در ده شهر مهم اروپا، اريكا به عنوان نمایندگی كشورمان حضور داشته باشد. انشاءالله‌از سال ۹۱ این کار را خواهم کرد.»
محمد حسن سید شجاع متولد سال 13۶۱ است.

·اولین رویایت چه بود؟
در پاساژي كه کار می‌کردم، بتوانم مغازه‌اي اجاره كنم.
·در چه رشته‌ای تحصیل کرده‌ای؟
من در رشته رياضي تحصيل كردم اما  هرچه که یاد گرفته‌ام از بازار و در حین کار کردن بود. روزی که به بازار رفتم هنوز به مدرسه می‌رفتم، بنابراین مجبور شدم درسم را در دبیرستان شبانه مروی بخوانم تا به کارم لطمه نخورد. درسم خوب بود. وقتی در سال سوم دبیرستان بودم در المپیاد ریاضی نفر سوم کشور شده بودم.
·چه سالی بود؟
سال 68. پدرم در توليدي پوشاک کودکان مشغول به كار بود و من از شش- هفت سالگی با پدرم به محیط‌های تولیدی می‌رفتم و کار پوشاک برایم ملموس و آشنا بود. خلاصه آانکه وقتی بخاطر فشار اقتصادي قرار شد بین ادامه تحصيل دادن و کار در بازار یکی را انتخاب کنم، ‌ مردی که تاثیر مهمی‌در زندگی من داشت، گفت: بازار هم مثل دانشگاه ‌است. شما در اینجا درس زندگی را بصورت عملي یاد می‌گیرید و آنجا درس‌های تئوري را. خودت انتخاب کن و ببین می‌خواهی بروی زندگي را تئوري یاد بگیری یا زندگی رابصورت عملي. آن جمله که ‌ایشان به من گفت خط زندگی مرا عوض کرد، چون من تصمیم داشتم زندگی را عملا یاد بگیرم. بنابراین ترجيح دادم کار را ادامه بدهم. حقوق بسیار پایینی می‌گرفتم، خیلی سخت بود و اذیت می‌شدم اما شخصيت مرا ساخت.

·ایشان تولیدی داشت؟
نه. او از ترکیه جنس می‌آورد و من در آنجا با برندهای روز دنیا آشنا ‌شدم. شاگرد مغازه بودم اما این مارک‌های معروف برایم مثل اسم و فامیل دوستانم بود و همه را حفظ می‌کردم.
اتفاقا خوب بود که‌ آنجا کارگاه تولیدی نبود چون دراین صورت ذهنم بسته می‌ماند. مدل‌های مختلف لباس می‌آمد ودر آن سن بچگی همه‌ی آنها در ذهنم می‌نشست و به‌این ترتیب من با کیفیت آشنا شدم.

اولين رمز موفقيتم اين بود كه ده سال بدون آنکه جابجا شوم و از این شاخه به‌ان شاخه بپرم، پیش يك‌نفر کار کردم. مغازه دارهای دیگر می‌دیدند که من چقدر دلسوزانه کار می‌کنم، از من می‌پرسیدند چقدر حقوق می‌گیری؟ می‌گفتم صدوشصت‌هزارتومان. گاهي مي‌گفتند بیا پیش ما کار کن. به تو صدوهشتاد تا دویست‌هزارتومان حقوق می‌دهیم اما من همان‌جا ماندم.

شب‌هایی بود که من به خانه می‌آمدم، غرغر می‌کردم و می‌گفتم من دیگر سر کار نمی‌روم چون ساعت كارم واقعا زياد بود. آن موقع ساعت کار بازار تا پنج بود. پنج که تعطیل می‌شدم صاحب مغازه مرا به دنبال حساب و کتاب می‌فرستاد و به پاساژهاي مختلف تهران مثل  آ.‌اس‌.پ،میلاد نور و تیراژه . . .  بوستان و من هم مجبور بودم بروم.

درآن زمان صاحب‌كارم صد تا تک‌تومانی به من می‌داد تا مثلا به‌ا.‌اس.‌پ بروم. من می‌آمدم میدان توپخانه، بیست تومان می‌دادم کرایه‌اتوبوس و در ونک پیاده می‌شدم و سی تومان می‌دادم  و با سواری به ‌ا‌. ‌اس.‌پ می‌رفتم و سی تومان هم می‌دادم و برمی‌گشتم. وقتی به ونک می‌رسیدم پولم تمام می‌شد، بنابراین باید از ونک تا پیروزی كه محل زندگي‌ام بود، پیاده می‌رفتم.

·اولين بار كي به فكر توليد افتادي؟
یک روز که برای گرفتن حساب به پاساژ  ونک رفته بودم، دیدم مانتو‌هایی آورده‌اند که چروک است و مدل خاصی است. همان مانتو‌های لینن که سفید و صورتی آن مد شده بود. آنجا دیدم که خانم‌ها با علاقه فراوان مانتو‌ها را می‌خرند. کمربندش کنف بود و به آان مهره‌های رنگی آویزان کرده بودند و با شلوار‌های گشاد می‌پوشیدند. از آن آقایی که صاحب مغازه بود پرسیدم اینها چیست؟ ‌گفت: «این مانتو‌ها را تازه ‌از ترکیه آاورده‌ام و خیلی خوش فروشند. اشتباه کردم که کم آورده‌ام.» بازار رضا صبح‌ها ساعت 9 باز می‌شد.

من ساعت 7 آمدم و به بازار پارچه‌فروشها رفتم و پارچه‌اش را پیدا کردم و شب مجددا به‌ آن مغازه رفتم و از آن آقا یکی دوتا از آن مانتو‌ها را امانت گرفتم. گفتم برای خواهرم می‌خواهم. مانتو‌ها را به صاحب کارم نشان دادم و گفتم این مانتو فروش خوبي خواهد داشت. گفت: «نه بابا. ما تاپ و  تی‌شرت فروش هستیم». گفتم:«من دیدم این مانتو ‌فروش خوبي دارد.» گفت: نه. گفتم: «از حقوقم چقدر مانده؟» ‌گفت: «صد هزار تومان» اين پول را گرفتم و یک طاقه سفید از آن پارچه را خریدم و پنجاه هزار تومان دادم و از آن پارچه بیست مانتو و بیست شلوار دوختند. گفتم بعد از هفت، هشت سال کار کردن یک قفسه به من بدهید که خودم آن را بفروشم.

موافقت كرد و گفت: می‌د‌هم اما می‌دانم که ضرر مي‌كني. خلاصه‌ آنکه آوردم و دادم خیاط آن مانتو‌ها و شلوار را دوخت. به خیاط گفتم پولش را وقتی فروختم به شما می‌دهم. روزی که‌این مانتو و شلوار آماده شد و به مغازه آمد، ساعت 10 بود و تا ساعت یازده‌ونیم  همه 20 دست مانتو و شلوار تمام شده بود. صاحب‌کارم تا این را دید لامپ مغزش روشن شد وتصميم گرفت خودش اين مانتو‌ها را توليدكند.

·وقتی آن کار را کردی و مانتو‌ها را فروختی چرا دوباره  ادامه ندادی؟
من از نظر مالی و وضعیت خانوادگی به حقوقی که می‌گرفتم احتیاج داشتم و توان توليد نداشتم. ضمن آن مكاني هم براي عرضه نداشتم ولي ايشان بیست‌هزار‌دست از آن مانتوهارا فروخت و اساسا بعد از آن جرقه، خط فکری‌اش عوض و مانتو فروش شد ولي من هم‌چنان شاگرد مغازه بودم. البته دو سال آخر مثل سال‌ها‌ی اول کارم نبودم. به روز و شیک لباس می‌پوشیدم. یک موتور هم خریده بودم و بعد از ساعت کارم مسافر کشی می‌کردم.

·چه چيزي باعث ميشد تو از ديگران متمايز بشي؟
پشت‌كار. ساعت پنج صبح بلند می‌شدم و به چهارراه خاقانی می‌ر‌فتم و آنجا می‌ایستادم و تا هشت کار می‌کردم. کارمندان که دیرشان می‌شد و دانشجو‌ها را می‌رساندم. روزی دو، سه تا مسافر می‌بردم و تا ساعت هشت صبح هم به بازار می‌رفتم و عصر هم که تعطیل می‌شدم به مولوی می‌رفتم و آنجا هم مسافر می‌بردم. حقوق بازار را به مادرم می‌دادم و درآمد مسافرکشی را برای خودم برمی‌داشتم. با دوستان‌مان بیرون می‌رفتیم و خرج می‌کردیم.

همین‌طور یک مدت کار کردم و با آقایی آشنا شدم که گفت یک مقدار تی‌شرت را از چین آورده‌است. گفت من کاتالوگ آن را به تو می‌دهم و شما برو ویزیتوری کن. من عصر‌ها را به‌این کار اختصاص دادم. به جاها‌ی مردانه‌فروشی می‌بردم و می‌فروختم. حدود ده‌هزارتا تی‌شرت برای ایشان فروختم و پولی به دستم رسید که با آن یک خط ثابت موبایل خریدم.

بياد مي‌آورم شب عید خیاطمان کار را اتو نکرده‌بود و می‌گفت فردا نمی‌رسم بدهم و پس‌فردا می‌دهم. من به کارگاه خیاطی می‌رفتم و تا صبح اتو می‌کردم. همان جنسی را که خودم اتوکرده بودم، صبح در مغازه می‌فروختم چون نمی‌دانم چرا یک عرقی به‌این کار داشتم. درصد نمی‌گرفتم اما دوست داشتم درآمد ما بیشتر از دیگر مغازه‌ها باشد و همه مرا به عنوان یک فروشنده سطح بالا به حساب بیاورند. من علاقه دارم هر کاری که می‌کنم باید اولین نفر باشم.

من آدم خيال‌پردازي هستم و در تخيلم یک حالت رقابتی برای خودم بوجود آورده‌ بودم و می‌گفتم باید بهترین فروشنده در این پاساژ باشم و این فرض را براي خودم گذاشته بودم که یک روز به‌ اینجا می‌آیند و وقتی می‌خواهند بهترین فروشنده بازار رضا را انتخاب کنند، من آنقدر فروشنده خوبی هستم که همه می‌گویند محمد حسن شجاعی بهترین است.

بعد از ده سال که پسر صاحب مغازه در ترکیه بود، دو مغازه در طبقه پایین خالی ماند و صاحب آن، آن را با قیمت بالاتری به ما اجاره داد. مغازه‌ای که‌اجاره‌اش دویست هزار تومان بود به ما داد پانصدهزارتومان.  گفت چقدر پول داری؟‌ گفتم سه‌میلیون. موتورم و موبایلم رافروختم و  شهریه دانشگاه خواهرم را قرض گرفتم  وبا يكي از دوستانم که ‌او هم شاگرد بود شريك شدم. یک میلیون‌ونیم من جور کردم و یک میلیون و نیم او و به ‌اميد خدا با هم شروع کردیم.

او هم مانتوفروش بود و از دوستانی بود که شب جمعه‌ها با هم بیرون می‌رفتیم و رفیق صمیمی‌بودیم. وقتی مغازه را باز کردیم، مغازه سرامیک بود و درست مثل حمام بود. دوستم گفت: «محمد حسن ما اینجا چه بفروشیم؟ همه پول‌مان را دادیم پول پیش مغازه.» گفتم: «خدا بزرگ است. چقدر پول داریم؟» گفت: «پنجاه هزار تومان.» رفتیم منیریه و با آن پنجاه هزار تومان هم کاغذ دیواری خریدیم تا مغازه شکل بوتیک پیدا کند.

رفتیم مولوی گونی خریدیم، از میدان محلاتی خاک‌رس خریدیم و گل درست کردیم، ویترین‌مان را گونی کشیدیم، با پوست تزیین‌اش کردیم و خلاصه آن ویترین خیلی خوشگل شد. خزخریدیم، تنه درخت گذاشتیم. پول نداشتیم مانکن بخریم، رفتیم مانکن شکسته‌های مغازه‌ها را گرفتیم. بالاتنه یا پایین تنه‌شان شکسته بود و آن را کنار گذاشته بودند. یا بعضی جاها شلوارفروش بودند و مانکن بالاتنه ‌اضافه داشتند، آنها را آوردیم، چسب زدیم، تعمیر کردیم و گذاشتیم در ویترین مغازه‌مان.

چون من ده سال پیش یک نفر کار کرده بودم، هرجا که رفتم و نسیه خواستم، دادند. گفتم پول ندارم،‌ جنس می‌برم و هفته به هفته می‌آیم حساب می‌کنم و پول‌تان را می‌دهم. یک میلیون، دو میلیون و پنج میلیون به ما اعتبار دادند و جنس گرفتیم. بازار این‌طوری است و آنجا بیشتر آدم را به آبرو می‌شناسند.

 مي‌دانيد مشكل جواناني كه در ابتداي راه هستند اين است كه سرمايه چند ميلياردي مرا مي‌بينند ولي زحمت‌هايي را كه من كشيده‌ام نمي‌بينند و خبر ندارند كه من يك كارگرزاده هستم كه تمام سرمايه‌ام در هنگام شروع كار همان موتور ويك خط موبايل بوده و البته‌ اعتبار و تجربه‌اي كه 10 سال زحمت پشت آن بوده.

·در آن ده سال که در مغازه آن آقا کار کرده بودی، درست است که برای او کار می‌کردی اما انگار این کار کردن برای خودت هم بود.

دقيقا. هرجا که رفتیم به خاطر سابقه خوبم اعتبار داشتم و خودم کار را شروع کرده‌ام و به من جنس نسیه دادند، چون عموما این استنباط را در ذهن‌شان داشتند که‌اگر قابل اعتماد نبودم صاحب مغازه ده سال در یک مغازه مرا نگه نمي‌داشت. آنها لطف کردند، به ما اعتماد کردند و به ما جنس امانی دادند و ما هم هر هفته می‌رفتیم دفتر فروش‌مان را باز می‌کردیم و فروش ما را می‌دیدند و پول‌شان را می‌دادیم.

شش ماه‌ اینطوری کارکردیم، پولی جمع کردیم، دکور شیکی زدیم و شروع کردیم به تولید. اول سه طاقه پارچه خریدیم و با این سه طاقه پارچه کار را شروع کردم. وقتی رفتم آن مغازه را زدم تمام مشتری‌های صاحب کار قبلی‌ام آمدند سراغ من. گفتند آقا مغازه‌تان عوض شده؟ کسی را غیر از من آنجا نمی‌دیدند و فکر می‌کردند من صاحب آن مغازه‌ام. لطف خدا شامل حال ما شد و با سه طاقه پارچه شروع کردیم، ‌مدل زدیم.

اول مدل‌هایی که می‌فروختند را بررسی می‌کردیم که کدام بیشتر ‌فروش مي‌رود و بعد رفتیم نظير آن مدل را می‌زدیم و دیگر از آنها نمی‌خریدیم. آنها هم فهمیدند و گفتند دیگر به تو مانتو ‌نمی‌دهیم، تومدل‌هایمان را کپی می‌کنی.  به هر حال من به آن کار نیاز داشتم و مجبور بودم خودم مدل‌هاي جديد طراحي كنم.
مدتي بعد شریکم از من جدا شد و من استقلال بيشتري درانتخاب طرح و مدل بدست آوردم و توانستم يك سال بعد یک مغازه در بازار بخرم و سال بعد بهترین مغازه پاساژ رضا را به عنوان کسی که كاسب موفق بازار اجاره كنم.

·چه سالی بود؟
سال 87.

·خودت تنها کار می‌کردی؟
بله، تنها. صبح‌ها پارچه را می‌خریدم و می‌فرستادم برای خیاطی و خودم می‌رفتم سر مغازه می‌ایستادم و ساعت 7 که تعطیل می‌شدم می‌رفتم به خیاطی سر می‌زدم تا ببینم چندتا دوخته و چکار کرده. در بازار یک مغازه بود که من همیشه چشمم دنبال آن بود. همیشه می‌گفتم خدایا چطور می‌شود این مغازه مال من باشد. آنجا دفتر و بهترین مغازه پاساژ بود.

صاحب پاساژ وقتی دید من این‌قدر خوب کار می‌کنم گفت همه برندها آن مغازه را می‌خواستند، به هیچ‌کس ندادم اما آن را به تو واگذار می‌کنم. خدا را شکر آن مغازه‌ الان چهار سال است که مال من است و به عنوان دومین مغازه‌ آن را خریدم. آن مغازه به نظرم بهترین مغازه تهران است، چون همه‌ی تهران است و بازارش، همه‌ی بازار است و پاساژ رضا، همه‌ی پاساژ رضا است و آن مغازه. بعد از آن دو مغازه دیگر خریدم و مغازه‌هایم شد چهار‌تا. آن موقع دیگر برای خودم کارخانه زده بودم.

*کی کارخانه زدی؟
سال 88 بود که به فکرم زد کارم را صنعتی کنم. طراح آوردم، در شیراز کارخانه زدم و الان هزاروصد نفر در کارخانه‌ی شیرازم کار می‌کنند. آنجا بزرگترین مجموعه تولیدی پوشاک کشور است. بعد دیدم مشتری‌ها می‌آیند تک‌تک می‌خرند و وقت مارا زياد مي‌گيرند، بنابراین تصمیم گرفتم همایش برگزار کنم. یک همایش در ساختمان جام جم برگزار کردم و افطاری دادم. تمام مشتری‌های عمده‌ام در شهرستان‌ها و تهران را دعوت کردم. آنجا برای اولین بار يكي از مجريان توامند صداوسيما را دعوت کردم که برنامه را اجرا کرد و مشتری‌های من خیلی از آن برنامه خوششان آمد و به فروش خوبي هم دست پيدا كردم.

·اسم اریکا را از کی روی تولیداتتان گذاشتید؟
مغازه ما سه ماه بدون اسم بود. یک بار توی یک گلفروشی بودم. یک خانم آمد آنجا و به گلفروش گفت چرا این گل باید در گلدان باشد؟ من وقتی آن را در باغچه می‌کارم خشک می‌شود. گلفروش گفت: این گل یک گل حساس است و فقط باید در گلدان باشد. اگر جلوی نور نباشد خشک می‌شود. این گل ‌ناز دارد. گفتم آقا اسم این گل چیست؟ گفت: اریکا. دلم گفت چه‌اسم جذاب و قشنگی است. تک هم هست.

برایم مهم بود که‌اسمی‌‌ را انتخاب کنم که در ایران تک باشد. در دوران شاگردی همه‌ی مغازه‌ها و اسم‌هایشان را هم دیده بودم و همه جای تهران را وجب به وجب بلد بودم و می‌دانستم این اسم در هیچ جا نیست. تا آن آقا گفت اریکا تصمیم گرفتم و فردا اسم مغازه‌ام را اریکا گذاشتم. گفتم با برچسب شبرنگ این اسم را در آوردند. براي خاص‌تر شدن  Iاریکا را کوچک کردم و نقطه پرچم ژاپن را روی آن گذاشتم. چون ژاپن براي من سمبل سخت‌كوشي، استقلال و اعتماد به خود بود.

·نکته دیگر اینکه ‌این اسم به نظر بین‌المللی می‌آید؟
بله، در حالی که یک کلمه‌ی کاملا ایرانی به معنی “با شکوه و با وقار”است و اسم یک گل هم هست كه در ساير نقاط جهان هم  به همين نام است و البته شركت‌هاي بسياري هم در جهان به‌اين نام وجود دارند. از اول دلم نمی‌خواست زارا یا منگو باشم و همیشه می‌خواستم خودم باشم بنابراین وقتی مانتو تولید می‌کردم با عشق روی آن مي نوشتم اریکا كه خداروشكر کم‌کم جا افتاد. خیلی مشتری داشتیم و برند را شناختند. محیط بازار یک محیط پرتردد بود و این به نفع ما بود كه  هم از تهران و هم شهرستان‌ها ما را می‌شناختند .

·لازم نبود این اسم را ثبت کنید؟
تا سال 88 ثبت نکرده بودیم وحتی پنج مغازه در تهران اسم‌شان را گذاشته بودند اریکا. جنس بی‌کیفیت تولید می‌کردند و به‌اسم اریکا می‌فروختند و این داشت اسم برند ما را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. اين باعث شد كه‌ اريكا را ثبت كرديم. البته براي ثبت اين نام هم وكيل شركت یک‌سال ‌رفت‌و‌آمد مي‌كرد تا ثابت کند این اسم فارسی است.

در نهايت حالا توانستيم از اين نام دفاع كنيم وتوليدي‌هايي كه‌اريكاهاي جعلي را توليد مي‌كردند طبق قانون كپي‌رايت به پاي ميز قانون بكشيم و طبق دستور قضايي علاوه بر اينكه تابلوهایشان  پایین كشيده مي‌شود، اقلام بی‌کیفیت‌شان هم توقیف و منهدم مي‌شود از 6 ماه تا 3 سال حبس نيز در انتظارشان است .

·اين يعني موفقيت‌هاي بيشتر؟
بله. امنيت در توليد باعث شد سال88 برند ملی شدیم و حالا در سال 90، در طی پنج سال به‌افتخارات بسياري رسیده‌ایم. اين تنديس‌هايي كه در اين قفسه مي‌بينيد يادگار اين افتخارات است.

·مشخصات و ویژگی‌های کار شما چیست؟
مانتوي اريكا از لحاظ کیفیت کاملا با کالاي خارجی رقابت مي‌كند اما از لحاظ قیمت رقيب  مانتوهای داخلي استو اين افتخار ماست كه تنها توليدكننده پوشاك ايراني هستيم كه موفق به كسب ايزو 9002 شده‌ايم.

·چطور كسي نمي‌تواند با شما رقابت كند؟
دليل رسيدن به‌اين مهم در جزء‌جزء سيستم اريكا نهفته ‌است. از خريد پارچه گرفته تا عرضه به مشتري. مثلا توليدي‌هاي مانتو در ايران پارچه خود را از پارچه‌فروشان بازار مي‌خرند كه در واقع واسطه‌اي هستند بين توليدكنندگان پارچه و توليدكنندگان مانتو در حاليكه ‌اريكا بخاطر تيراژ بالا مستقيما به توليدكننده پارچه در خارج سفارش مي‌دهد و طبيعتا نصف قيمت ديگران پارچه بدست ما مي‌رسد و همين مساله توان رقابت را در قيمت از رقباي ما مي‌گيرد.

·چگونه به‌اهداف خود مي‌رسيد؟
من یک عادت دارم که وقتي كاري را شروع مي‌كنم تا تمام نكنم آرام نمي‌گيرم و همانطور كه مي‌بينيد كه در دفترم يك وايت‌برد دارم كه ‌الان پشت سر شما قرار دارد و من اهدافم را روي آن مي‌نويسم كه هدفم همواره جلوي چشمم باشد تا لحظه‌اي از آن غافل نشوم.

·اين عدد “50 هزارتومان”روي وايت برد چيست؟
می‌خواهیم برای فصل بهار، صد و پنجاه هزار مانتو را در طول هفتاد روز تولید کنیم.
عظمت این كار را فقط یک تولیدکننده می‌تواند درك كند. من این صدوپنجاه‌هزار را تقسیم بر هفتاد روز، تقسیم بر قیمت، تقسیم بر پارچه کردم و همه را حساب کردم و پیش خودم حساب کردم در این هفتاد روز، اگر یک دقیقه بیکار باشم، پنجاه هزار تومان ضرر می‌کنم. اگر یک ساعت یک کار بی‌خود انجام بدهم، سه میلیون تومان ضرر می‌کنم. بعد رفتم زیر ساخت لازم را برای تولید این صد و پنجاه  هزار مانتو ایجاد کردم.  مطمئنا تا روز موعود به هدفم مي‌رسم.

الان می‌گویم در نیمه دوم سال 91 باید در رم، بارسلون، استانبول، دبی، مالزی، سنگاپور و فرانکفورت که سی و پنج هزار خانم ایرانی در آن زندگی می‌کنند باید شعبه داشته باشم. بحث مالی آن هم مهم نیست. مهم این است که هموطنان من در اين كشورها با افتخار تابلوی اریکا را به ديگران نشان بدهند. برایم مهم است که کاری را که می‌خواهم انجام بدهم، حتی با زحمت و شب نخوابیدن انجام بدهم. ساعت کاری من شش صبح است تا یازده شب. یازده می‌روم خانه، دوازده می‌خوابم و دوباره شش صبح در دفتر هستم.

·از كودكي مديريت را در خودم پرورش دادم
ما بچه جنوب شهر هستیم. همیشه تابستان‌ها مسابقات فوتبال را بین کوچه خودمان، کوچه روبه‌رویی و کوچه بالایی برگزار می‌کردیم. همه تيم‌ها جايزه‌اي به تیم برنده می‌دادیم. در این مسابقات من همیشه در تیم اجرایی بودم. از بچگی این حس در من وجود داشت که یک مجموعه را رهبری کنم که با هم رقابت کنند. يادم هست پسر بچه‌هایی که پنج شش سال از من بزرگ‌تر بودند از من می‌پرسیدند چکار کنند و بازی کی برگزار می‌شود و مرا به عنوان رئیس فدراسیون خودشان می‌شناختند. همیشه‌این حس مدیریت در من وجود داشت. هر وقت درس خواندم مبصر کلاس بودم.

·ماديات برایم مهم نیست
همواره به خودم مي‌گويم كه من يك كارگرزاده هستم، حتي اگر ميلياردر باشم و اين باعث شده با كمترين هزينه زندگي كنم. در عين حال بسيار آرمان‌گرا هستم. مثلا اگر به من بگویند همه ‌ایران تو را به عنوان بهترین تولید کننده مانتو بپذيرند و در عوض حقوقت ماهی پانصدهزارتومان باشد، قبول می‌کنم. ثروت برایم مهم نیست. وقتی این تندیس‌ها را می‌گیرم خستگی یک سال کار از تنم بیرون می‌رود. من عاشق كارم هستم  و با دل و روحم سعی می‌کنم مشتریان من راضی باشند.

·می‌خواهم اریکا را جهانی کنم
دوست دارم اریکا یک مارک جهانی باشد. اريكا برایم همه چیز است. من جوانی‌ و عمرم را گذاشته‌ام روی این برند و دوست دارم جهانی‌اش کنم. خیلی برایم مهم است که فردا یک نام نيك از من به یادگاری بماند. اميدوارم اريكا در تمام كشورهاي جهان شعبه داشته باشد.

·شعار اريكا
همواره‌اعتقاد داشتم كه ملت ايران با داشتن غناي فرهنگي شايسته ‌احترام است و به همين خاطر اريكا را نشان  احترام به مشتري مي‌دانم و همين را شعار اريكا كرده‌ام. به طور اكيد به  تمام فروشنده‌هاي يكصد شعبه‌اريكا در سراسر ايران توصيه كرده‌ام كه مشتري‌مداري را سر لوحه كار خود قرار دهند و شخصا به نظرات مصرف‌كنندگان محترم در خصوص جزء‌جزء كار از كيفيت دوخت و نوع پارچه گرفته تا نحوه برخورد فروشندگان با مشتري رسيدگي مي‌كنم. در اين خصوص از طريق ايميلم erikawomen@yahoo.com همواره آماده دريافت پيشنهادات و انتقادات تمام هموطنان عزيزم هستم.


ادامه مطلب ...

بیوگرافی محمد نقی سلیمی مدیرعامل کفش ملی

محمد نقی سلیمی  متولد : ۱۳۴۷/۰۲/۳۱ دارای لیسانس مهندسی نساجی از دانشگاه صنعتی امیر کبیر

کفش ملی شرکت کفش ملی سوابق محمدنقی سلیمی بیوگرافی محمدنقی سلیمی بیوگرافی محمدرحیم متقی ایروانی

تخصص :

–         دارنده ی گواهی صلاحیت کنترل کیفیت از انجمن مسئولین کنترل کیفیت استان تهران

–          سرارزیابی آزمایشگاه های همکار استاندارد استان تهران (نساجی، چرم و پوست و پای پوش)

–          سر ممیز سیستم مدیریت کیفیت  ISO  ۹۰۰۰:۲۰۰۸   از موسسه IMQ ایتالیا

–         مدیرگروه رشته ی دانشگاهی کفش و مدرس دانشگاه

–          باز مهندسی فرآیندها

–         تضمین وکنترل کیفیت   

–         استاندارد سازی

–         مشاور تولید و کاهش ضایعات

–         تاسیس اولین شرکت خدمات مهندسی  و آموزشی کفش در ایران

–          دارنده ی پروانه ی کارشناسی استاندارد (نظارت بر اجرای  استاندارد چرم، پوست ، پای پوش و انواع مصنوعات چرمی  و توپ ورزشی)

شغل و سمت های کنونی:

–          مدیر عامل شرکت خدمات مهندسی پویا راه پژوه

–          مدیر گروه رشته ی دانشگاهی کفش

–          کارشناس رسمی استاندارد(نظارت بر اجرای استاندارد در سه گرایش چرم، پای پوش، مصنوعات چرمی)

–          مشاور کیفی و مدیریتی شرکت ها وکارخانجات چرم  و کفش

–          عضو هئیت مدیره جامعه مدیران و متخصصین  صنعت کفش ایران

–          مسئول کار گروه آموزش و استاندارد هیئت مدیره جامعه مدیران و متخصصین صنعت کفش ایران

–          عضو هئیت تدوین استاندارد پای پوش و چرم و مصنوعات چرمی سازمان ملی  استاندارد ایران

–          مشاور آموزش و مدرس دوره های آموزشی  شرکت ها و کارخانجات چرم و پای و پوش

–          سر ارزیاب آزمایشگاه های همکار استاندارد (نساجی، چرم، پوست و پای پوش استان تهران، با حکم صادره از مدیریت پژوهشکده ی سیستم های مدیریت کیفیت سازمان ملی استاندارد ایران)

–          عضو هئیت تحریریه ما هنا مه ی صنعت کفش

      کفش ملی شرکت کفش ملی سوابق محمدنقی سلیمی بیوگرافی محمدنقی سلیمی بیوگرافی محمدرحیم متقی ایروانی

  • دوره های آموزشی گذرانده شده:

سر ممیزی سیستم مدیریت کیفیت بر مبنای استاندارد جهانی ISO 9001 ،  مدیریت استراتژیک ، مدیریت کیفیت فراگیر (TQM )   ،  مدیریت دانش ( K.M ) ،  اصول و مبانی مدیریت ،  پایش و اندازه گیری رضایت مشتری ،  رویکرد فرآیندی  ،  SPC (کنترل کیفیت آماری) ،  QFD (توسعه عملکرد کیفی) ،  EFQM(تعالی سازمانی)  ،  مدیریت ارتباطات ، مدیریت بازاریابی ، مدیریت فروش ،  روانشناسی فروش ،  طراحی و مدلسازی انواع پایپوش ، CRM ( مدیریت ارباط موثر با مشتری ) ،  مدیریت زمان ،  اسراتژی فروش ،  مدیریت تولید ،  پژوهش در عملیات  ،  IT  ،  مدیریت پروژه    ،  مدیریت ریسک ،  مهندسی ارزش  ،  قوانین و امور مالیه برای مدیران غیر مالی  ،  اقتصاد خردو کلان ،  مدیریت اجرایی ،  کالیبراسیون تجهیزات و ابزارهای پایش ،  هزینه های کیفیت ،  استاندارد جهانی ۱۷۰۲۵ آزمایشگاهی

–          مدیریت در صنعت خودرو ۱۳  سال

–          مدیریت در صنعت کفش ۱۵ سال

–         فعالیتها وتحقیقات :


     
استقرار سیستم مدیریت کیفیت بر مبنای استاندارد جهانی ISO9001 در شرکتها و کارخانجات پای پوش و گروه های صنعتی


تاسیس و راه اندازی آزمایشگاه فیزیک کفش در کارخانجات کفشی


ارائه ی مقالات تخصصی و مدیریتی در  صنعت کفش


تدوین دستورالعمل کنترل کیفیت و معیارهای پذیرش انواع پای پوش


برگزاری دوره های آموزشی فنی، تخصصی، بازرگانی و مدیریتی


تاسیس اولین شرکت خدمات مهندسی پای پوش در ایران

شرکت کفش ملی یکی از شرکت‌های تولید کننده کفش در ایران است که در سال ۱۳۳۶ توسط محمدرحیم متقی ایروانی تأسیس شد. شرکت کفش ملی پس از انقلاب مصادره و به سازمان صنایع ملی منتقل شد اما چندی بعد بابت رفع بدهی دولت به سازمان بازنشستگی کشوری واگذار شد.

این شرکت زمانی بیش از ۵۲ کارخانه در صنعت کفش و چرم و بیش از ۴۰۰ فروشگاه زنجیره‌ای کفش ملی در سطح ایران و بین ۹ تا ۱۱هزار کارگر داشت. تولیدات این شرکت به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، مجارستان، لهستان، رومانی و حتی اروپای غربی صادر می‌شد.

بنیان کفش ملی

رحیم ایروانی در یکی از سال‌های دهه ۱۳۳۰ پس از سفر به کشور چکسلواکی، دو کارشناس و یک دستگاه اتوکلاو با خود به ایران آورد و تولید کفش را تنها با ۳۵ نفر کارگر آغاز نمود. بهای این کفش تولیدی در ایران حدود نصف مشابه وارداتی آن بود. ایروانی بعدها زمینی به وسعت ۷۰۰ متر مربع در منطقه مهرآباد خرید که ۴۰۰ متر مربع بنای ساختمانی داشت. سپس با خرید ماشین دوخت، از پارچه‌های ایرانی استفاده کرد و شرکتی خارجی به نام ولکو نیز حاضر به سرمایه گذاری و انتقال فناوری به ایران شد. این کارخانه «کفش ملی» نام گرفت و در آغاز ۱۵۰ محصول مختلف تولید می‌کرد.

رحیم ایروانی با خرید زمین‌ها و املاک منطقه مهرآباد کارخانه خود را گسترش داد. علاوه بر گسترش ساختمان‌های کارخانه کفش ملی، او در یکی از زمین‌هایی که خریده بود مسجدی را نیز احداث کرد. تا سال ۱۳۳۷ در ایران کفش‌های چرمی تولید نمی‌شد، اما به دنبال تاسیس کارخانه‌های چرم و دباغی، تولید کفش چرم نیز در کفش ملی آغاز شد.

کفش ملی شرکت کفش ملی سوابق محمدنقی سلیمی بیوگرافی محمدنقی سلیمی بیوگرافی محمدرحیم متقی ایروانی

در این دوران رقبای عمده کفش ملی کفش‌هایی بودند که عمدتا از چکسلواکی وارد می‌شدند. از سال ۱۳۴۷ به بعد، کفش ملی در کنار تولید کفش محصولاتی مثل جوراب، توید آستر و بند کفش و محصولات دیگر را آغاز نمود. در همین سال، گسترش کارخانجات کفش ملی با ساخت و ساز در کیلومتر ۱۸ جاده قدیم کرج پی گرفته شد. ایروانی زمینی به مساحت ۴۰۰ هزار متر مربع خرید و پارک صنعتی کفش ملی فعالیت خود را رسما در سال‌های آغازین دهه ۱۳۵۰ آغاز نمود. در این زمین برای ساخت ۴۰۰ واحد خانه سازمانی برای کارگران برنامه‌ریزی شد تا با اسکان کارگران، هزینه رفت و آمد و ترابری را کاهش دهد.

در کارخانه کفش ملی تا سال ۱۳۵۰ گونه‌های مختلفی از کفش مثل کفش ورزشی، کفش برای روزهای بارانی، چکمه، پوتین، دمپایی، کفش کتانی، کفش‌های بچه‌گانه و کفش ایمنی تولید می‌شد. با افزایش تدریجی گنجایش کارخانه مهرآباد، روزانه ۱۲٬۵۰۰ جفت کفش در کارخانه کفش ملی توسط ۲۵۰۰ کارگر تولید می‌شد.

در سال ۱۳۵۷ سرمایه شرکت در مقایسه با سال ۱۳۵۵ به میزان ۷۴۱ میلیون ریال افزایش یافت. ایروانی علاوه بر تاسیس فروشگاه‌های زنجیره‌ای کفش ملی در سراسر کشور و یکسان‌سازی قیمت‌ها، توانست به کشورهای اروپای شرقی و شوروی نیز کفش صادر کند.

پس از انقلاب

شرکت کفش ملی با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ مصادره و به سازمان صنایع ملی منتقل گشت، اما چندی بعد بابت رفع بدهی دولت به سازمان بازنشستگی کشوری واگذار شد. تا به امروز ماشین‌آلات این کارخانه تماماً فروخته شده‌است و محل کارخانه‌ها (پارک صنعتی کفش ملی) به انبار تبدیل شده که بخشی از آن در اختیار شرکت خودروسازی سایپا است و بخش دیگر آن تبدیل به انبار کفش شده‌است. هم اکنون برخی تولیدکنندگان کفش در کشور محصولات خود را با نشان کفش ملی از طریق فروشگاه‌های کفش ملی به فروش می‌رسانند. دو دیگر شرکت بزرگ کفش‌سازی ایران یعنی کفش بلا و کفش وین هم همین فرجام را داشتند.

اکنون فروشگاه های کفش ملی به عرضه تولیدات صنایع کوچک و دیگر کارخانه ها تبدیل شده اند. هم اکنون بعد از ۳۲ سال، از پرسنل ۱۰ هزار نفری گروه کفش ملی تنها ۷۰۰ نفر باقی مانده اند که در کفش گنجه و بخش های بازرگانی مشغول به کار هستند.


ادامه مطلب ...

محمد علیمحمدی مالک آلومینیوم المهدی ،هرمزال و شرکت معادن فاریاب

مالک جدید آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال کیست؟

شرکت فروآلیاژ گنو (سهامی خاص) مالک یک درصد از سهام بانک تجارت است. ضمن اینکه علیمحمدی مالک شرکت معادن فاریاب از بزرگترین تولیدکنندگان سنگ کرومیت، فروکروم منگنز در خاورمیانه و ایران است. شرکت نوین آلیاژ سمنان که در زمینه تولید فروآلیاژهای کم کربن، متوسط کربن و پرکربن و انواع بوته‌های ریخته‌گری فعالیت می‌کند نیز متعلق به وی است.

محمد مهدی التاجر شرکت فروآلیاژ گنو بیوگرافی میلیاردرهای ایران بیوگرافی محمد علیمحدی بیوگرافی ثروتمندان ایران اسامی ثروتمندان ایران آلومینیوم المهدی هرمزال

براساس این گزارش ، شرکت آلومینیوم المهدی در تیر ماه ۱۳۶۹ با برآورد اولیه هزینه سرمایه‌ ۱.۵ میلیارد دلار و با هدف تولید ۱۱۰ هزار تن آلومینیوم در سال، قابل افزایش به ۳۳۰ هزار تن در‌ بندرعباس‌، تاسیس شد. تا پایان سال ۱۳۸۱ تعداد ۱۲۰ دیگ ساخته و راه‌اندازی شد؛ به طوری که ظرفیت تولیدی مجتمع به ۵۵ هزار تن در سال رسید.

تعداد ۱۲۰ دیگ دوم فاز یک طی سال‌های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ ساخته و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۴ مجتمع به ظرفیت اسمی پیش‌بینی شده فاز یک (۱۱۰ هزار تن) دست یافت. در خرداد ماه سال ۱۳۸۵ عملیات اجرایی فاز دوم (هرمزال) با سرمایه‌گذاری اولیه ۸ هزار میلیارد ریال (متشکل از ۴۰۰ میلیون یورو ارزی و ۲۰۰ میلیارد تومان ریالی) و با هدف راه‌اندازی ۲۲۸ دیگ آغاز شد. با تلاش متخصصان داخلی و همکاری پیمانکار خارجی، طی مدت ۴۰ ماه در مهر ماه ۱۳۸۸ فاز دوم راه‌اندازی شد.

هرمزال به دلیل تامین نشدن برق مورد نیاز تاکنون نتوانسته به ظرفیت کامل تولید خود دست پیدا کند. شرکت آلومینیوم المهدی هرمزال در حال حاضر بزرگترین تولیدکننده شمش خالص آلومینیوم در کشور محسوب می‌شود و ظرفیت تولید آن حدود ۲۵۷ هزار تن در سال است.

شریک عرب شرکت آلومینیوم المهدی (محمد مهدی التجار وابسته به شرکت شرکت دوبی آلومینیوم (دوبال)) مالک کمتر از ۳۰ درصد سهام آن است.

اطلاعات بسیار کمی درباره شرکت فروآیاژ گنو در فضای مجازی قابل مشاهده است اما همان اطلاعات کم هم نشان می‌دهد که زمینه‌های فعالیت این شرکت شامل وسایل نقلیه زمینی، هوایی، آبی، ماشین‌آلات راهسازی و استخراج معدن و قطعات مربوطه، فلزات معمولی و مصنوعات وابسته می‌شوند.

مصاحبه روزنامه شرق با مهدی کرباسیان، رئیس هیات عامل سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) در فروردین ۹۵

ماجرای واگذاری آلومینیوم المهدی و هرمزال به کجا رسید؟ مشکل دقیقا کجا بود؟

مطلع هستید که شرکت آلومینیوم المهدی و هرمزال طبق بندهای اصل ۴۴ واگذاری امور مردم به مردم و خصوصی‌سازی، مانند شرکت‌های دیگر در دستور خصوصی‌سازی قرار گرفته بود و چندین بار آگهی زده بودند. در سال‌های گذشته و در آگهی‌ای که در سال ٩٣ زده شد، شرکت را به یک سازمان خصوصی واگذار کردند. طبق آیین‌نامه خصوصی‌سازی به محض اینکه هیأت واگذاری تصمیم می‌گیرد شرکتی خصوصی شود، اختیاراتش از وزارتخانه یا سازمان ذی‌ربط به سازمان خصوصی‌سازی یا وزارت اقتصاد و دارایی منتقل می‌شود. وزیر اقتصاد و دارایی می‌تواند اختیار اداره شرکت را تفویض ‌کند و می‌تواند این کار را هم نکند؛ بنابراین آلومینیوم المهدی و هرمزال را تا زمانی که واگذار شود، به نیابت از وزارت اقتصاد و سازمان خصوصی‌سازی اداره کردیم. خوشبختانه برای اولین سال در سال ٩٣ شرکت به سودآوری رسید و شرکت سودده را واگذار کردیم. در اسفند ٩٣ سازمان خصوصی‌سازی به ما ابلاغ کرد که شرکت را واگذار کنیم. در ابتدا دیوان محاسبات و بعد سازمان بازرسی کل کشور، ‌به سازمان خصوصی‌سازی و وزارت اقتصاد گلایه کردند. نمایندگان مجلس هم درباره قیمت‌گذاری، نحوه فروش و… انتقاد کردند. این بحث‌ها که انجام شد، در جلسه هیأت واگذاری طبق آخرین اطلاعات، در‌حال‌حاضر شرکت تحویل برند یک مناقصه شده و حدود هشت ماه است که شرکت در اختیار بخش خصوصی است و ما هیچ نقشی نداریم. نمایندگان مجلس و سازمان بازرسی کل کشور شکایتی کرده بودند که طبق مقررات باید به شورای داوری می‌رفت. اکنون شورای داوری، تصمیمش را به سازمان خصوصی‌سازی و وزارت اقتصاد ابلاغ کرده است. ما چون طرف قضیه نیستیم، رونوشتی برای ما ارائه نشده؛ اما اطلاع دارم که شرایطی را برای واگذاری اضافه کرده‌‌اند. امیدواریم سهامدار بخش خصوصی، هم تعهداتش را انجام دهد و هم طرح‌های توسعه را که نیاز دارد، انجام دهد.
‌ انتقادی که مطرح می‌شد، این بود که این مزایده رانتی بوده و ایمیدرو مخالف این واگذاری بوده است. فارغ از علت مخالفت شما با این موضوع، مشکل، مزایده بوده یا خریدار؟ خریدار واقعا مربوط به بخش خصوصی بوده است؟

تا امروز آن‌گونه که مشخص است، خریدار از سوی بخش خصوصی بوده و در حوزه صنایع معدنی فعال است. ما به‌عنوان ایمیدرو قطعا موافق خصوصی‌سازی بوده و هستیم. در دولت قبل، بیش از ٢١ هزار ‌میلیارد تومان در سال ٩٠ و ٩١ به نام خصوصی‌سازی ردِّ دیون شده و رفته. در دورانی هم که خود ما در مدیریت ایمیدرو هستیم، چهار، پنج مورد مزایده برگزار شده است. ما به قیمت‌گذاری اعتراض داشتیم که اعتراض ما به هیأت واگذاری رفت که پذیرفته شد و مجددا کارشناسان جدید آمدند که بررسی کردند حدود ۴٠٠ ‌میلیارد تومان کمتر محاسبه شده بود. در نتیجه حرف ایمیدرو درست بود و بخش خصوصی هم قبول کرد. اعتراضی بود که خوشبختانه هیأت واگذاری پذیرفت.

رانتی در کار بود؟

بعد از آن بازرسی و دیوان محاسبات بحث‌هایی داشتند که به شورای داوری رفت. ما از این روند اطلاع نداشتیم و چون حساسیت دخالت ایمیدرو مطرح می‌شد، در این زمینه دخالتی نداشتیم.

***

مصاحبه خبرنگار ماین نیوز با محمد علیمحمدی، خریدار و سهامدار عمده شرکت آلومینیوم المهدی هرمزال (اردیبهشت ۹۵)

به عنوان نخستین سرمایه‌گذار بخش خصوصی صنعت آلومینیوم کشور در بخش بالادستی و تولید شمش، از زمان خریداری آلومینیوم المهدی هرمزال تاکنون با چه مشکلاتی در این کارخانه مواجه بوده‌اید و راهکار شما برای بازگشت این شرکت به جایگاه اصلی‌اش چیست؟

زمانی که بانیان شرکت آلومینیوم المهدی فعالیت این کارخانه را آغاز کردند، این کارخانه شریک خارجی داشته است و به هر دلیل شریک خارجی صلاح ندانسته مشارکت خود را ادامه دهد و مدیریت ایمیدرو تصمیم گرفت که طرحی را به عنوان هرمزال در کنار المهدی قرار دهد. اما در زمانی که این تصمیم گرفته شد، متاسفانه زیرساخت‌های موازی با این هدف والا که بتوانند به تولید کارخانه کمک کنند، در کشور وجود نداشته است. از ابتدا اگر قرار بود آلومینیوم المهدی و هرمزال با حداکثر ظرفیت کامل کار کند، ۶۰۰ مگاوات برق نیاز بود در حالی که برق موجود المهدی که از وزارت نیرو خریداری شده، هم‌اکنون تنها ۱۳۳ مگاوات است. باقیمانده نیاز برق شرکت تا هر سقفی که استفاده کرده، به عنوان مشترک آزاد محسوب شده است. این نخستین مشکل ما در المهدی هرمزال است.

دومین مشکل این است که با توجه به سیاست‌های رانتی که در کشور بوده است، با وجود اینکه شرکت مدرن‌ترین خط تولید آند را در اختیار داشته اما از یک شرکت در طول چندین سال گذشته آند خریداری می‌کرد و رانتی که در این راستا ایجاد شده بود که فقط باید از این شرکت آند خریداری می‌شد، در حال حاضر تعطیل شده است و طبیعتا سیاست ما این است که حتی اگر کارخانه تعطیل شود، براساس فرمایشات مقام معظم رهبری و براساس اقتصاد مقاومتی باید آند استاندارد در داخل شرکت تولید شود و تا مادامی که بنده مسئولیت داشته باشم، نظر به اینکه امکان تولید آند استاندارد در شرکت وجود دارد، یک کیلو آند وارداتی وارد نخواهم کرد. تکنولوژی که هم‌اکنون آلومینیوم المهدی از آن استفاده می‌کند، ۱۷۵ کیلوآمپر است و از عمر آن ۳۰ تا ۴۰ سال می‌گذرد و تکنولوژی هم که هرمزال از آن بهره می‌برد، ۲۳۵ است که هم اکنون این تکنولوژی نیز قدیمی شده است. در مراسم افتتاحیه چهارمین کنفرانس بین‌المللی آلومینیوم ایران اعلام شد که در حال حاضر چین به عنوان بزرگترین تولیدکننده جهان به سمت تکنولوژی ۶۰۰ کیلوآمپر رفته است و طبیعتا تکنولوژی ما در بهترین حالت هنوز ۲۳۵ کیلوآمپر است که البته در زمان ورود بخش خصوصی به آلومینیوم المهدی هرمزال از همین تکنولوژی نیز به دلیل ضعف در زیرساخت‌ها با بهره‌وری ۵۵ درصد در حال استفاده بودیم هدف ما این است که در آینده نزدیک بهره‌وری موردنظر را به ۹۴ تا ۹۵ درصد استاندارد تعریف شده برسانیم.

درباره آخرین وضعیت احداث نیروگاه اختصاصی المهدی توضیح بفرمایید. گویا روند اجرایی آن کند شده است.

نیروگاه طراحی شده دارای تکنولوژی نسل E زیمنس است که از عمر تکنولوژی آن ۴۰ سال می‌گذرد و راندمان آن در بهترین حالت ۴۸ درصد است. ما اگر امروز بخواهیم نیروگاه بسازیم، دسترسی به راندمان ۶۴ درصد وجود دارد و به همین دلیل باید به نیروگاه با راندمان ۶۴ درصد فکر کنیم نه ۴۸ درصد. از طرفی وزارت نیرو و دولت در بخش پرمصرف بودن نیروگاه‌ها یارانه می‌دهند و ما نمی‌خواهیم بار مضاعفی را برای دولت ایجاد کنیم. ما می‌خواهیم با سوخت کمتر، بهره‌وری بالاتر و اگر قرار است امروز نیروگاه وارد کنیم، آن‌را با تکنولوژی برتر وارد می‌کنیم نه تکنولوژی قدیمی که بیش از ۴۰ سال از آن عمر آن گذشته است.
نظر شما درباره مشکلات کارگری به وجود آمده در آلومینیوم المهدی هرمزال و برخی اعتراضات رخ داده در این زمینه چیست؟

ما جهت استحضار شما اصلا مشکل کارگری نداریم. کارگرانی که معترض هستند، اصلا کارگر شرکت آلومینیوم المهدی نیستند. این افراد پیمانکارانی بودند که بعد از اتمام پیمانشان به صورت طبیعی دیگر شرکت قرارداد با آنها نداشته است. سازمان خصوصی‌سازی زمانی که واحد خود را فروخت، از مدیران بنگاه خود استعلام گرفت که چقدر کارگر دارند. تعداد کارگران را هم مدیران بنگاه اعلام کردند. در زمان واگذاری آلومینیوم المهدی تعداد کارگران آن را ۱۳۰۰ نفر آمار دادند. مدیرانی که بر بنگاه مدیریت می‌کردند در این زمینه آمار دادند و نامه‌های ثبت شده آنها نیز وجود دارد و سازمان خصوصی‌سازی نیز بررسی لازم را کرده است. از سوی دیگر هرمزال هم به صورت یک طرح بوده است یعنی هیچ اطلاعاتی در خصوص آن وجود ندارد. زمانی که طرحی شناسنامه می‌گیرد، وزارت صنعت، معدن و تجارت نسبت به پروانه بهره‌برداری آن اقدام می‌کند و در پروانه بهره‌برداری آن طرح درج می‌کند که چه مقدار نیروی اشتغال دارد و ظرفیت موردنیاز گاز، برق و آب آن چقدر است و این اطلاعات مبنای فعالیت آن طرح در قالب یک کارخانه می‌شود. این اطلاعات در مورد هرمزال وجود نداشت و هم‌اکنون هم وجود ندارد. ما در حال پیگیری هستیم تا طرح هرمزال که هم‌اکنون فاقد شناسنامه است، به زودی شناسنامه دارد شود.

محمد مهدی التاجر شرکت فروآلیاژ گنو بیوگرافی میلیاردرهای ایران بیوگرافی محمد علیمحدی بیوگرافی ثروتمندان ایران اسامی ثروتمندان ایران آلومینیوم المهدی هرمزال

پس با این حساب شما قصد جداسازی المهدی و هرمزال را از یکدیگر دارید؟

بله همین طور است و باید المهدی و هرمزال هر یک دو شرکت مستقل از هم باشند و ماهیت جدا از یکدیگر داشته باشند. من در هرمزال مالک ۱۰۰ درصد دارایی‌ها هستم و در المهدی مالک ۱۰۰ درصد دارایی‌ها نیستیم و شریک داخلی و خارجی دارم. برای اینکه حقوق صاحبان سهام را تضییع نکنیم، باید این دو شرکت که درصد سهم صاحبان سهام در آنها یکی نیست، از هم منفک شوند.

پرونده مهدی تاجر به عنوان یکی از سهامداران المهدی به کجا رسید؟

ما از ابتدا مشکلی در این زمینه نداشتیم. ایشان سهامدار شرکت هستند و نزدیک به ۱۴ درصد در المهدی سهام دارند. به عنوان یک سهامدار وقتی نمایندگانشان قبل از خصوصی‌سازی پای برگه سهمشان را امضا کردند و در مجامع شرکت کردند، دیگر سهامدار بودند و ما هم به آنها احترام می‌گذاریم و می‌توانند در مجامع شرکت کنند و اگر بخواهند می‌توانند در تصمیم‌سازی‌های شرکت حضور داشته باشند و اگر هم نخواهند به صورت طبیعی دیگران وظیفه‌شان را انجام می‌دهند.

در حال حاضر بسیاری از دیگ‌های المهدی و هرمزال از مدار خارج شده اند. دلیل این وضعیت چیست و برای اصلاح این وضعیت چه برنامه‌ای دارید؟

سازمان خصوصی‌سازی از کارشناسانی که دعوت کرده بود، بنگاه را مورد کارشناسی قرار دهند، در همان زمان حدود ۱۲۰ دیگ در طول زمان از مدار تولید خارج شده بود، یعنی زمانی که آلومینیوم المهدی هرمزال را به ما تحویل دادند، ۱۲۰ دیگ دو خط هرمزال و المهدی عملا در خط تولید وجود نداشتند. عمر مفید دیگ‌ها حدود ۵ سال است و عمر مفید برخی از دیگ‌ها به سر رسیده بود و باید قطعات یدکی، نسوز، ریلاین و … وارد می‌کردیم تا می‌توانستیم دیگ‌ها را به شرط وجود برق در خط قرار دهیم و اگر هم فرضا مواد لازم موردنیاز این دیگ‌ها هم وارد می‌شد باز هم برقی وجود نداشت تا دیگ‌ها بتوانند به حداکثر تولید خود برسند. بنابراین با دو مشکل مواجهیم. یکی اینکه برق کافی وجود ندارد و دیگر اینکه این دیگ‌ها لوازم یدکی ندارند. پیرو برداشته شدن تحریم‌ها با شرکتSGL آلمان طرف قرارداد شدیم و اولین محموله را برای دیگ‌های المهدی و هرمزال آورده و پیشنهاد قیمت دادند و ما نیز پیش پرداخت را به آنها پرداخت کردیم. دو ماه زمان نیاز داشت تا محموله را بیاورند. به مرور هم خریدهایی که انجام شده به شرکت وارد می‌شود و در عین حال با برق جدیدی که برای شرکت خریداری کردیم، امکان تولید تا سقف ۲۴۰ هزار تن تا شش ماه آینده به مرور تامین می‌شود. بنابراین المهدی بعد از ۲۶ سال به همت بخش خصوصی خواهد توانست به تولید ۲۴۰ تا ۲۵۰ هزار تن برسد وگرنه توان دولت تولید در سطح ۱۵۰ تا ۱۶۰ هزار تن بوده است و دولت اگر این شرکت را هم به ما نمی‌فروخت، به مرور همین مقدار تولید اندک هم کمتر می‌شد چرا که دیگ‌های دیگری هم به دلیل انقضای عمر مفید آنها در حال خروج از مدار بودند. بنابراین فرقی نمی‌کرد که بنده مالک المهدی هرمزال بودم یا دولت. هم‌اکنون هم که ما مسئولیت داریم به مرور برخی از دیگ‌ها از مدار تولید خارج می‌شوند و منتظریم که لوازم یدکی موردنیاز برسند تا بتوانیم دیگ‌ها را دوباره به خط تولید بازگردانیم.

بنابراین اولویت امسال شما رسیدن به ظرفیت کامل تولید است؟

دقیقا.

اردیبهشت ۹۶ ؛ جواد کریمی قدوسی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در تالار حکمت دانشگاه شیراز گفت:

به اسم خصوصی‌سازی صنعت عظیم آلومینیوم المهدی که ۲ هزار میلیارد تومان قیمت داشت را با مبلغ ۲۰۰ میلیارد تومان به کسی دادند که اسپانسر روحانی در انتخابات بود.


ادامه مطلب ...

حضرت محمد (ص) کدام آیات را همیشه قبل از نماز می خواندند؟

در روایات متعددی به موضوع کار و تلاش و تجارت و کسب روزی حلال توصیه شده و آن را جزو عبادات برشمرده اند. اما کدام تجارت یا کار و تلاشی عبادت است؟ آیا همه کارها عبادت محسوب می شوند؟ کار و کوشش زمانی ارزش پیدا می کند که توأم با ایمان باشد. از آیات مختلف قرآن چنین می‌توان نتیجه گرفت که کار و تجارت و کسب باارزشی که عبادت است همانی است که با ایمان و اعتقاد و قصد قربت و رضای الهی باشد. لذا وقتی انسان مومن منشاء اثر و فاعل کار می شود ضروری است با قصد قربت و در جهت رضایت حضرت حق تعالی گام بردارد و در چنین شرایطی است که کار به عنوان عبادت تلقی می شود.
در آیه ۱۶۲ سوره انعام می خوانیم:
«قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.»
«بگو: نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای خدا آن پروردگار جهانیان است.»
                                                                                                                                 ***
سه نکته:
* پیامبر(ص) کدام آیه را همیشه قبل از نماز می خواندند؟

روایت شده که رسول اکرم صلى الله علیه و آله در آستانه نماز این آیه را مى خواندند که:

«قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ بِذَلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ.» (آیات ۱۶۲ و ۱۶۳ سوره انعام)

** هسته مرکزی عبادات چیست؟
مطابق آیه فوق، مرگ بر حیات احاطه دارد و حیات بر نُسُک (عبادت)، و عبادت بر نماز. بنابراین، نماز، هسته‏ مرکزى در درون عبادات است. با آنکه نماز، جزو عبادات است، ولى جدا ذکر شده تا اهمیّت آن را نشان دهد.

*** با این شرط تحت حمایت خدا هستیم
آنگونه که در نماز قصد قربت مى کنیم، در هر نفس کشیدن و زنده بودن و مردن هم مى توان قصد قربت کرد و همین قصد قربت است که به زندگی و مرگ ما ارزش و بها می دهد. کسب و تجارت نیز با همین شرط تبدیل به عبادت می شود. لذا گفته اند معامله و تجارت، تجربه و عقل را زیاد می کند و اگر با قصد قربت و برای خدا انجام شود، عبادت است. در حدیث قدسی خطاب به پیامبر اکرم (ص) آمده است:
«اى احمد همانا عبادت ده جزء است که نه جزء آن طلب ‏روزى حلال است، پس چون خوراکى و نوشیدنى خود را پاک کردى در پناه و حمایت من هستى.» (بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۲۷)


ادامه مطلب ...

جناب خان خندوانه ،مصاحبه با محمد بحرانی و همسرش +عکس

جناب خان خندوانه ،مصاحبه با محمد بحرانی و همسرش +عکس

محمد بحرانی صداپیشه جناب خان خندوانه و عاشق احلام علاقه زیادی به خواندن ترانه‌های محلی جنوب ایران دارد. ترانه‌هایی نظیر اشکله جونم، سلام ای ناخدا و… او لبو فروشی را از کودکی آغاز کرده و از بیست سالگی عاشق دختری به نام احلام شده است و طی این مدت هر هفته با خانواده به خواستگاری احلام می‌رود و هربار به دلیلی جواب منفی می‌گیرد.

جناب خان شخصیتی عروسکی است که ابتدا در مجموعه نمایش خانگی کوچه مروارید در نقش لبو فروش جنوبی و سپس در سری دوم مجموعه خندوانه به عنوان یک استندآپ کمدین ظاهر شد.

همسر محمد بحرانی همسر جناب خان خندوانه جناب خان بیوگرافی مهناز خطیبی بیوگرافی محمد بحرانی اینستاگرام خندوانه اینستاگرام جناب خان jenabkhaninstagram jenabkhan

صدا پیشگی این عروسک به عهدهٔ محمد بحرانی و عروسک گردانی بر عهدهٔ مهدی برقعی و حامد ذبیحی می‌باشد. او علاقه زیادی به خواندن ترانه‌های محلی جنوب ایران دارد. ترانه‌هایی نظیر اشکله جونم، سلام ای ناخدا و… او لبو فروشی را از کودکی آغاز کرده و از بیست سالگی عاشق دختری به نام احلام شده است و طی این مدت هر هفته با خانواده به خواستگاری احلام می‌رود و هربار به دلیلی جواب منفی می‌گیرد. او با فروش لبو توانسته ثروت زیادی به به دست آورد. بیش‌ترین فروش وی در نمایشگاه کتاب تهران بوده که مردم بیش تر از کتاب به لبوهای او علاقه داشته‌اند. او اصطلاحاتی برای خود دارد که بعضی از آنها عبارتند از: -میام براتا… -هه هه و… -یه همچین چیزایی برا خودم دارم.

همسر محمد بحرانی همسر جناب خان خندوانه جناب خان بیوگرافی مهناز خطیبی بیوگرافی محمد بحرانی اینستاگرام خندوانه اینستاگرام جناب خان jenabkhan

“جناب خان” نام شخصیت عروسکی برنامه طنز خندوانه است که در مدت زمان کوتاهی توانست به یکی از محبوب ترین کاراکترهای این شبهای تلویزیون تبدیل شود.

 

 شخصیت عروسکی جناب خان در خندوانه با صدا پیشگی محمد بحرانی این شبها طرفداران زیادی را به خود جلب کرده است، محمد بحرانی صداپیشه عروسک های محبوب و پرطرفداری مثل ببعی و آقوی همساده این بار با عروسک بنفش رنگی مهمانمان شد که این شبها با آوازهایش دل ملتی را شاد می کند.

همسر محمد بحرانی همسر جناب خان خندوانه جناب خان بیوگرافی مهناز خطیبی بیوگرافی محمد بحرانی اینستاگرام خندوانه اینستاگرام جناب خان jenabkhan

محمد بحرانی (متولد ۱۳۶۰ در شیراز) صدا پیشه و بازیگر ایرانی است و با مهناز خطیبی ازدواج کرده است.

بحرانی دارای مدرک لیسانس بازیگری از دانشگاه تهران و مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی از دانشگاه تربیت مدرس است. وی از سال ۱۳۸۰ وارد تلویزیون شد و اکثر کارهایش کودک و عروسکی بوده است. علاقهٔ بحرانی به نمایش عروسکی از جشنواره‌های تئاتر عروسکی دانشجویی آغاز شد. او که در آن دوران چند کار در این حیطه داشت، با گذر زمان به این موضوع علاقه‌مند شد. در سال ۱۳۸۰ در همین حین مریم سعادت که داور یکی از این جشنواره‌ها بود کارِ وی پسندید و از او برای کار در یک برنامهٔ تلویزیونی دعوت کرد. از همان‌جا بود که فعالیت او در این مسیر جدی شداکثر کارهای وی از سال ۱۳۸۰ که او وارد تلویزیون شده در ژانر کودک و کارهای عروسکی بوده است.

از جمله کارهای بحرانی پیش از ورود به مجموعهٔ کلاه‌قرمزی مجموعه‌های استاد همه‌چی‌دون، شهر کودکان بود. از دیگر کارهای او می‌توان به مجموعهٔ «با ما کاش باشی» اشاره کرد که وی در این مجموعه صداپیشهٔ عروسک آقاشجاع است.

آشنایی محمد بحرانی با گروه کلاه‌قرمزی در ابتدا به واسطهٔ همکاری مشترک وی با ایرج طهماسب و حمید جبلی در فیلم «رفیق بد» بود؛ ولی در اصل از طریق امیر سلطان‌احمدی، عروسک‌گردان پسرعمه زا، که در کلاه‌قرمزی ۸۸ حضور داشت و یکی از دوستان بحرانی بود به گروه معرفی شده است. این بازیگر در یکی از آخرین فعالیت‌های هنری خود صدا پیشهٔ عروسک جناب خان در برنامهٔ خندوانه به کارگردانی رامبد جوان حضور داشته است.

همسر محمد بحرانی همسر جناب خان خندوانه جناب خان بیوگرافی مهناز خطیبی بیوگرافی محمد بحرانی اینستاگرام خندوانه اینستاگرام جناب خان jenabkhan

گپ ما را با بحرانی بخوانید تا از جادوی جناب خان بیشتر بدانید.
چه اتفاقی افتاد که جناب خان وارد دنیای آدم ها شد؟
ماجرای جناب خان از کوچه مروارید شروع شد؛ یک سریال زنده عروسکی که برای شبکه نمایش خانگی تهیه و تولید شده. سعید سالارزهی هم تهیه کنندگی کل کار و کارگردانی سری اول را به عهده داشته.
جناب خان و رامبد جوان که در این سریال اسمش آقای محترم است، با هم بازی دارند. به همین دلیل هم جناب خان به خندوانه دعوت شد و این شد که می بینید.
ایده لحن جناب خان و لهجه آبادانی که برایش انتخاب شده از کجا شکل گرفت؟ اصلا چطور به این نتیجه رسیدید که این مدل حرف زدن به سروشکل جناب خان بیشتر می آید؟
در شروع کوچه مروارید یک اتاق فکر تشکیل شد و من هم یکی دو جلسه در آن حضور پیدا کردم. آنجا چند نفری به این نتیجه رسیدیم که جناب خان می تواند یک کاراکتر جنوبی باشد، چون جنوبی ها آدم های باحالی هستند و اتفاقاتی که کنارشان می افتد، خوش ریتم و جذاب است.
مدت زیادی از آن جلسات گذشت تا اینکه محمد نادری که در سریال شمعدونی هم بازی کرده (بازیگر نقش هوشنگ مظاهری)، سری دوم کوچه مروارید را کارگردانی کرد.
نوشتن عمده متن های سری اول و دوم هم به عهده خودش بود، اما در نتیجه همان اتاق فکر بود که در نهایت به یک شخصیت جنوبی لبوفروش به نام جناب خان رسیدند. هدیه هاشمی هم طراحی عروسک را به عهده داشته که حسابی از او ممنونیم.
بین جنوبی بودن و لبو فروش بودنش ارتباطی هست یا دلیل دیگری داشت که این شغل را برایش انتخاب کردید؟
نه، قرابت خاصی با هم ندارند. شاید اگر می خواستیم سراغ اولین پیشنهاد برویم یا سمبوسه فروش بود یا فلافل فروش، اما نمی خواستیم سراغ تصاویر تکراری از جنوب برویم.
تکیه کلام ها و دیالوگ های جناب خان چقدر حاصل متن است و چقدر نتیجه بداهه پردازی و خلاقیت فردی خودتان؟
طبیعتا کوچه مروارید یک متن از پیش نوشته داشت و قصه ها براساس متن پیش می رود. اما در خندوانه این شکلی نیست و محصول بداهه پردازی و ایده هایی کلی است که هر کدام از ما قبل از برنامه با خودمان سر برنامه می بریم.
خود من از بچگی در شیراز و با جنوبی ها بزرگ شدم و خانه مان در محله ای بود که خیلی از کسانی به خاطر جنگ از خوزستان و کلا جنوب مجبور به مهاجرت شده بودند در آنجا زندگی می کردند.
همه دوستان من در آن دوران، اکثرا خوزستانی و تک و توکی هم بوشهری یا از سایر شهرهای جنوب بودند. من اصولا با فرهنگ آنها بزرگ شدم، یعنی به نظر خودم همان قدر که شیرازی هستم همان قدر هم جنوبی هستم
در نتیجه بخشی از چیزهایی که الان می بینید از گذشته من به این کاراکتر اضافه شده.
چرا از بین عروسک ها یا به اصطلاح ماپت های کوچه مروارید، این جناب خان بود که برای ورود به «خندوانه» انتخاب شد؟
به نظرم خندوانه بیشتر برنامه بزرگسالان است. درست است که طیف سنی ندارد و بچه ها هم می بینند و با بعضی بخش هایش ارتباط برقرار می کنند، ولی عروسک بزرگسال در آن مجموعه، جناب خان بود.
هرچند، تعدادی عروسک بزرگسال دیگر هم وجود داشت، ولی نقششان کم بود. البته شاید رامبد بهتر بتواند به این سوال جواب بدهد. همان جا در پشت صحنه کوچه مروارید، شوخی هایی درآمد که الان جلو صحنه خندوانه استفاده می شود؛ مثلا شوخی با اسم رامبد و اینکه چقدر این اسم برای جناب خان عجیب است.
درواقع، تصمیم از پیش تعیین شده ای نبود. مجموعه این شوخی ها باعث شد گروه و خود رامبد به این نتیجه برسند که این عروسک در خندوانه جواب می دهد.
دلایل فرعی هم برای ورود جناب خان به خندوانه وجود داشت؟ مثلا اینکه با مطرح تر شدن این عروسک، به فروش کوچه مروارید در شبکه نمایش خانگی کمک شود.
نه، این حرکت برنامه ریزی شده نبود. به نظرم رامبد به قدری روی برنامه اش حساس هست که نخواهد به خاطر چنین چیزی، عروسکی را وارد خندوانه کند، ولی اگر به فروش کوچه مروارید هم کمک کند، اتفاق خوبی است.
واقعا خودمان هم از اول نمی دانستیم حضور جناب خان در خندوانه چه سرنوشتی خواهد داشت.
بچه ها (ذبیحی و برقعی) اینجا شاهد هستند که اول گفتیم با یک روز و یک برنامه شروع کنیم تا ببینیم اصولا عروسک در برنامه ای که اصلا برای عروسکی بودن طراحی نشده، جواب می دهد یا نه. ممکن بود جناب خان بیاید و خیلی زود هم مجبور شود از برنامه برود.
همسر محمد بحرانی همسر جناب خان خندوانه جناب خان بیوگرافی مهناز خطیبی بیوگرافی محمد بحرانی اینستاگرام خندوانه اینستاگرام جناب خان jenabkhan

شیما بخشنده و محمد بحرانی

بده بستان هایی که بین جناب خان و سروش صحت در خندوانه وجود دارد، چقدر حاصل بداهه پردازی و واکنش هر دو طرف در لحظه است؟ خصوصا اینکه هر دو در کوچه مروارید با هم بازی داشته اند.
الان استندآپ کمدین هایی که به خندوانه می آیند، داستانشان را هم با خودشان می آورند؛ یعنی کسی پیش زمینه ای مشخص نمی کند و متنی برایشان نمی نویسد.
به جناب خان هم از ابتدا این جوری نگاه شد، یعنی استندآپ کمدینی که خودش از بیرون می آید و خودش هم قرار است یک کارهایی بکند. به جز اینکه استندآپ کمدین است، خب گاهی وقت ها بین تماشاگران هم می نشیند، ولی ما متنی نداریم.
گاهی که لازم باشد ما یک چیزهایی را با رامبد هماهنگ می کنیم. گاهی هم که دوست داریم رامبد واکنش آنی از خودش نشان بدهد، هماهنگ نمی کنیم. درواقع به او می گویم رامبد یک چیزهایی هست که می خواهم توی صحنه با آنها روبه رو بشوی.
این اتفاقات غیرمنتظره ای که می گویید دقیقا چیست؟ مثلا حرف زدن با مهمانان برنامه یا اظهارنظر کردن وسط حرف هایشان؟
طبیعتا معلوم نیست مهمانان چه خواهند گفت و ما نمی دانیم جریان چیست. واقعا می شود گفت آنچه برای جناب خان در خندوانه اتفاق می افتد در لحظه اتفاق می افتد. البته ممکن است ما یک خط کلی داشته باشیم؛ مثلا می گوییم که امروز جناب خان دماغش را عمل کرده است.
احتمالا جنس و تیپ شخصیتی مهمانان برنامه هم تاثیر خودش را دارد.
طبیعی است. اتفاقا شاید گاهی با مهمانانی که این قدر جدی هستند که ممکن است فضای برنامه را خیلی جدی کنند، حضور جناب خان بتواند کمک کند.
همسر محمد بحرانی همسر جناب خان خندوانه جناب خان بیوگرافی مهناز خطیبی بیوگرافی محمد بحرانی اینستاگرام خندوانه اینستاگرام جناب خان jenabkhan
رامبد جوان تا چه حد در مدیریت اتفاقاتی که جناب خان به آنها سمت و سو می دهد، نقش دارد؟
اولا که رامبد واقعا آدم باهوش و باحالی است و حسابی هم کارش را بلد است؛ یعنی یک فضای امن و دوست داشتنی را در پشت صحنه برنامه خندوانه برای ما ایجاد کرده.
خیلی راحت هستیم؛ فضا آرام و خوب است و در مورد ایده هایی که مطرح کرده ایم، هیچ وقت توی ذوق مان نخورده. حتی اگر موافق یک ایده ای نباشد، این قدر باحال نه می گوید که ما راحت قبول می کنیم از آن استفاده نکنیم.
خدا را شکر به ما اعتماد کرده و همان طور که گفتید چون برنامه زنده نیست، اگر هم اشکالاتی در اجرا وجود داشته باشد در تدوین درست می شود.
تا حالا پیش آمده خودتان از حرفی که جناب خان زده به خنده بیفتید؟
راستش زیاد سر ضبط خنده ام نمی گیرد، چون همزمان مجبورم روی چند چیز متمرکز باشم.
از طرفی دو تا ساز هست که خودم می زنم، بعد یک میکروفون روبه رویم هست که باید حواسم به آن هم باشد و باید عروسک را هم روی مونیتور ببینم، از طرف دیگر باید واکنش تماشاگران را جدا از قاب مونیتور ببینم و باید فکر کنم قصه چیست.
گاهی باید به حرکت های در لحظه بچه ها (ذبیحی و برقعی) هم یک صدایی اضافه بشود.
واقعا سخت است که بخواهید همزمان روی این همه موضوع متمرکز باشید.
البته امیر سلطان احمدی درواقع مشاور فکری جناب خان در برنامه خندوانه است و جزء بچه های اتاق فکر و نویسندگان کوچه مروارید هم بوده.
در خندوانه هم خیلی مواقع کنار من نشسته و یکدفعه یک چیزی توی گوشم گفته که این را بگو یا آن را بگو … جدا از این، خیلی وقت ها، اگر از روز قبل چیزی به ذهنم برسد، حتما با امیر مشورت می کنم.
کاراکترهای عروسکی محبوبی که تا امروز صداپیشگی شان را به عهده داشته اید اگر در تیم کسانی مثل ایرج طهماسب، حمید جبلی، مرضیه برومند یا رامبد جوان نبودند، به نظرتان باز هم همین قدر امکان دیده شدن داشتند و به قولی گل می کردند؟
به نظرم در مجموعه ای مثل کلاه قرمزی سابقه ای که پشت ساخت برنامه هست و حرفه ای بودن کسانی که در صدر این کار قرار دارند مثل آقایان طهماسب و جبلی و خانم محبوب، قطعا خیلی تاثیرگذار است.
هر عروسکی که به این مجموعه اضافه می شود درواقع یک شانس تازه است، ضمن اینکه یخ تماشاگر قبلا با این مجموعه آب شده و همه منتظر هستند اتفاق خوبی شکل بگیرد.
این موضوع در مورد کار با رامبد جوان و خندوانه هم به همین شکل است. اینکه مردم مجموعه ای را دوست داشته باشند، قطعا به عروسک های تازه وارد کمک می کند.
«محمد بحرانی و همسرشان مهناز خطیبی» میهمان رادیو ایران شدند و گفت و گوی صمیمانه ای در ویژه برنامه کوی نشاط داشتند…

محمد بحرانی در کنار همسرش مهناز خطیبی

همسر محمد بحرانی همسر جناب خان خندوانه جناب خان بیوگرافی مهناز خطیبی بیوگرافی محمد بحرانی اینستاگرام خندوانه اینستاگرام جناب خان jenabkhan

محمد بحرانی (صداپیشه ببعی و آقای همسایه):
زندگیمان پر از عروسک است…
ثمره ازدواج ما، خوشبختی و آرامش است. فرزندی نداریم ولی از ابتدای زندگی عروسک های زیادی همراهمان بودند….
بحرانی، از آقای همساده و ببعی می گوید…
شخصیت ببعی از سال ۹۰ و آقای همساده از سال ۹۱ به مجموعه کلاه قرمزی اضافه شد، معمولاً روند بوجود آمدن شخصیت ها ابتدا با شکل گیری آنها در ذهن آقای طهماسب صورت می گیرد و پس از آن توسط خانم محبوب ساخته می شود و بعد از آن مراسم جالب رونمایی از آن شخصیت برگزار می شود.
عروسک گردانی از بازیگری بسیار سختر است…
بحرانی می گوید: کار عروسک گردانی از بازیگری بسیار سختر است، و سختی آن در این است که بازیگر باید تمام بازی خود را تنها از طریق صدا به مخاطب منتقل کند.
مهناز خطیبی (عروسک گردان دیوی):
در کلاه قرمزی دیالوگ ها بداهه شکل می گیرد…
عروسک گردانی و صداپیشگی هر دو کار پیچیده و سختی است، مخصوصاً وقتی دیالوگ ها در لحظه گفته می شود، در کلاه قرمزی معمولاً همه چیز بداهه شکل می گیرد.
دیوی…
دیوی شخصیتی است که ذهن او با عروسک های دیگر فرق می کند، برعکس فکر می کند، می بیند، حرف می زند و معمولاً طول می کشد که با دیگر عروسک ها همگام شود.
می خواستیم دیو قصه ها شیرین شود…
تمرین عروسک گردان، در شکل گیری شخصیت عروسک بسیار تاثیرگذار است، در نظر اول دیوی شخصیت خشنی به نظر می آمد، اما سعی شد تا با راهنمایی های آقای طهماسب، دیو قصه ها شیرین شود…
jenabkhan اینستاگرام جناب خان اینستاگرام خندوانه بیوگرافی محمد بحرانی بیوگرافی مهناز خطیبی جناب خان خندوانه همسر جناب خان همسر محمد بحرانی


ادامه مطلب ...

شغل همسر محمد سلوکی مجری خوش تیپ تلویزیون +عکس

شغل همسر محمد سلوکی مجری خوش تیپ تلویزیون +عکس

محمد سلوکی مجری خوش نام صدا و سیما را همه می شناسیم. وی علاوه بر فن بیان خوب و قدرت عالی در اجرا یک مجری خوش تیپ نیز هست. در سال های اخیر نیز به عنوان خوش تیپ ترین مجری صدا و سیما انتخاب شد.

همسر مهدی سلوکی همسر محمد سلوکی همسر مجریان بیوگرافی مهدی سلوکی بیوگرافی محمد سلوکی اینستاگرام محمد سلوکی ازدواج محمد سلوكي mohammad Solouki

محمد متولد ۸ اسفند سال ۵۸ است. پدر او سرهنگ نیروی هوایی بوده است. مادرش خانه دار و اراکی است. محمد در حالی که بر سر فیلمبرداری یکی از کارهای برادرش مهدی سلوکی حاضر شده توسط یک نفر برای اجرا انتخاب می شود.  جالب است بدانید که محمد سلوکی ۷ بار در تست اجرا رد می شود تا اینکه بالاخره در این زمینه منتخب می شود.

در بیشتر مواقع ما محمد سلوکی را با تیپ رسمی جلوی دوربین می بینیم و اغلب کت و شلوار به تن می کند. در انتخاب کت و شلوار هم تمایلش به سمت کت و شلوار های سه تکه (به همراه جلیقه است). رنگ های مشکی و طوسی و خاکستری را روی تن او زیاد دیده ایم و این ها دقیقا همان رنگ هایی هستند که مناسب رنگ پوست و چهره زیبای او هستند.

محمد سلوکی در استفاده از اکسسوری ها مهارت خاصی دارد. شاید بیشتر از پایه های تیپ او، اکسسوری هایش توجه ما را جلب می کنند. فریم عینک های زیبایی که به چشم می گذارد با دقت خاصی انتخاب شده اند و مناسب فرم صورت او هستند. در انتخاب ساعت مچی نیز هوشمندانه عمل می کند. در برخی از اجراها ساعت جیبی بند دار نیز در تیپ او مشاهده شده است که کامل کننده تیپ او بوده است.

همسر مهدی سلوکی همسر محمد سلوکی همسر مجریان بیوگرافی مهدی سلوکی بیوگرافی محمد سلوکی اینستاگرام محمد سلوکی ازدواج محمد سلوكي mohammad Solouki
instagram mohammadsolouki
تیپ پشت دوربین او نیز زیبا و مثال زدنی است. او در عکس ها از اکسسوری های کلاه و عینک آفتابی در پشت دوربین استفاده می کند و همین قضیه باعث شده تا همیشه او را به عنوان فردی خوش تیپ چه در پشت دوربین و چه جلوی دوربین بشناسیم.

از نکات بارز دیگر تیپ محمد سلوکی می توان به مدل موهای مثال زدنیش اشاره کرد که در زمان خود تک و منحصر به فرد بوده اند. مدل ریش و سبیل او کاملا هوشمندانه انتخاب شده اند و نقصی در آن ها مشاهده نمی شود. به دلیل فرم صورتش اکثر مدل های ریش مثل ریش پروفسوری، ته ریش و ریش کوتاه به او می آید.

در انتخاب لباس ها سعی می کند لباس های اندازه تنش انتخاب کند و از رنگ های شاد برای ظاهر شدن جلوی دوربین استفاده می کند.

همسر مهدی سلوکی همسر محمد سلوکی همسر مجریان بیوگرافی مهدی سلوکی بیوگرافی محمد سلوکی اینستاگرام محمد سلوکی ازدواج محمد سلوكي mohammad Solouki

همسر محمد سلوکی صاحب و مدیر کافه است و چند سالی است که با هم ازدواج کرده اند.

mohammad Solouki ازدواج محمد سلوكي اینستاگرام محمد سلوکی بیوگرافی محمد سلوکی بیوگرافی مهدی سلوکی همسر مجریان همسر محمد سلوکی همسر مهدی سلوکی


ادامه مطلب ...