جام جم سرا:
این قلعه یکی از جاذبههای گردشگری الموت به شمار میرود. درباره سازنده این قلعه میتوان با استناد به اسناد تاریخی گفت که حمدالله مستوفی دربارهٔ این قلعه گفته این بنا به دست «داعی الحق حسن بن زید الباقر» بنا شده است. حسن صباح در سال ۴۸۶هجری قمری این قلعه را تصرف کرد و اکنون دژ به نام دژ حسن صباح نیز نامیده میشود. عمده شهرت دژ به علت فعالیتهای نظامی-امنیتی حسن صباح در آن بوده است.
به گزارش حمایت، قلعه الموت را مردم محل «قلعه حسن» مینامند. این قلعه از دو بخش غربی و شرقی تشکیل شده است. قسمت باختری که دارای ارتفاع بیشتری است به نام جورقلا (یعنی قلعه بالا) و پیلاقلا (یعنی قلعه بزرگ) خوانده میشود. طول قلعه حدود صد و بیست متر و عرض آن در نقاط مختلف بین ۱۰ تا سی و پنج متر متغیر است. دیوار شرقی قلعه بالا یا قلعه بزرگ که از سنگ و ملاط گچ ساخته شده است، کمتر از سایر قسمتها آسیب دیده است. طول آن حدود ده متر و ارتفاع آن بین چهار تا پنج متر است. در طرف جنوب، در داخل صخره اتاقی کنده شده که محل نگهبانی بوده است. در جانب شرقی این اتاق، دیواری به ارتفاع دو متر وجود دارد که پی آن در سنگ کنده شده و پشت کار آن نیز از سنگ گچ بنا شده است و نمای آن از آجر است. در جانب شمال غربی قلعه بالا نیز دو اتاق در داخل سنگ کوه کندهاند. در اتاق اول، چاله آب کوچکی قرار دارد که اگر آب آن را به طور کامل تخلیله کنند، دوباره پرآب میشود. احتمال میدهند که این چاله با حوض جنوبی ارتباط داشته باشد. در پای این اتاق، دیوار شمالی قلعه به طول دوازده متر و پهنای یک متر قرار دارد که از سطح قلعه پایینتر واقع شده است و پرتگاه مخوفی دارد.
در جانب جنوب غربی این قسمت قلعه، حوضی به طول هشت متر و عرض پنج متر در سنگ کندهاند که هنوز هم در اثر بارندگیهای زمستان و بهار پر از آب میشود. در کنج جنوب غربی این حوض، درخت تاک کهن سالی که هم چنان سبز و شاداب است، جلب توجه میکند. اهالی محل معتقدند که آن را «حسن صباح» کاشته است. این قسمت از قلعه، به احتمال زیاد، همان محلی است که حسن صباح مدت سی و پنج سال در آن اقامت داشته و پیروان خود را رهبری میکرده است. در ضلع شرقی قلعه، پاسداران قلعه و خانوادههای آنان ساکن بودهاند. در حال حاضر، آثار کمی از دیوار جنوبی این قسمت باقی مانده است.
در جانب شمال این دیواره، ده آخور برای چهارپایان، در داخل سنگ کوه کنده شده است. گذشته از آثار دیوار جنوبی، دیوار غربی این قسمت به ارتفاع دو متر هم چنان پابرجاست؛ ولی از دیوار شرقی اثری دیده نمیشود. در این سمت، سه آب انبار کوچک در دل سنگ کندهاند و چند اتاق نیز در سنگ ساخته شده که در حال حاضر ویران شدهاند. بین دو قسمت قلعه، یعنی قلعه بالا و پایین، میدانگاهی قرار دارد که بر گرداگرد آن، دیواری محوطه قلعه را به دو قسمت تقسیم کرده است.
در حال حاضر، در میان میدان آثار فراوانی به صورت تودههای سنگ و خاک مشاهده میشود که بیشک باقیمانده بناها و ساختمانهای فراوانی است که در این محل وجود داشته و ویران شدهاند.
به طور کلی باید گفت، قلعه الموت که دو قلعه بالا و پایین را در بر میگیرد، به صورت بنای سترگی بر فراز صخرهای سنگی بنا شده و دیوارهای چهارگانه آن به تبعیت از شکل و وضع صخرهها ساخته شدهاند؛ از این رو عرض آن به خصوص در قسمتهای مختلف فرق میکند. از برجهای قلعه، سه برج گوشههای شمالی و جنوبی و شرقی هم چنان برپاهستند و برج گوشه شرقی آن سالمتر است. دروازه و تنها راه ورود به قلعه در انتهای ضلع شمال شرقی قرار دارد. مدخل راه منتهی به دروازه، از پای برج شرقی است و چند متر پایینتر از آن واقع شده است. در این محل، تونلی به موازات ضلع جنوب شرقی قلعه به طول شش متر و عرض دو متر و ارتفاع دو متر در دل سنگهای کوه کنده شده است. با گذشتن از این تونل، برج جنوبی قلعه و دیوار جنوب غربی آن، که روی شیب تخته سنگ ساخته شده است، نمایان میشود. این دیوار بر دشت وسیع گازرخان که در جنوب قلعه قرار دارد، مشرف است؛ به نحوی که دره الموت رود از آن دیده میشود. راه ورود به قلعه با گذشتن از کنار برج شرقی و پای ضلع جنوب شرقی، به طرف برج شمالی میرود. به دلیل اینکه راه ورود آن در امتداد دیوار، میان دو برج شمالی و شرقی، واقع شده است استحکام این قسمت، از سایر قسمتها بیشتر است و آثار برجهای کوچکتری در فاصله دو برج مزبور دیده میشود. دیوارهای اطراف قلعه و برجها، در همه جا، دارای یک دیوار پشت بندی است که هشت متر ارتفاع دارد و به موازات دیوار اصلی بنا شده است و ضخامت آن به دو متر میرسد. به دلیل اینکه در تمام سال، گروه زیادی در قلعه سکونت و به آب بسیار نیاز داشتهاند، سازندگان قلعه با هنرمندی خاصی اقدام به ساخت آب انبارهایی کردهاند و به کمک آب روهایی که در دل سنگ کندهاند، از فاصله دور، آب را بر این آب انبارها سوار میکردهاند.
در پای کوه الموت، در گوشه شمال شرقی، غار کوچکی که از آبرو مجراهای قلعه بوده، دیده میشود. آب قلعه از «چشمه کلدر» که در دامنه کوه شمال قلعه قرار دارد، تامین میشده است. مصالح قسمتهای مختلف قلعه، سنگ (از سنگ کوههای اطراف)، ملات گچ، آجر، کاشی و تنپوشههایی سفالی به قطر ۱۰ سانتی متر است. آجرهای بنا که مربع شکل و به ضلع بیست و یک سانتی متر و ضخامت پنج سانتی مترند، در روکار بنا به کار برده شدهاند. در ساختمان دیوارها، برای نگهداری دیوارها و متصل کردن قسمتهای جلوی برجها به قسمتهای عقب، در داخل کار، کلافهای چوبی به طور افقی به کار بردهاند.
از جمله قطعات کوچک کاشی که در ویرانههای قلعه به دست آمده، قطعهای است به رنگ آبی آسمانی با نقش صورت آدمی که قسمتی از چشم و ابرو و بینی آن کاملا واضح است.
امروزه در دامنه جنوبی کوه هودکان که در شمال کوه قلعه الموت واقع شده است، خرابههای بسیاری دیده میشود که نشان میدهد روزگاری به جای این خرابهها، ساختمانهای بسیاری وجود داشته است.
در حال حاضر، اهالی محل خرابههای این محوطه را دیلمان ده، اغوزبن، خرازرو و زهیرکلفی مینامند. همچنین در سمت غرب قلعه، قبرستانی قدیمی معروف به «اسبه کله چال» وجود دارد که در بالای تپه مجاور آن، بقایای چند کوره آجرپزی نمایان است. در قله کوه هودکان نیز پیه سوزهای سفالین کهن به دست آمده است. سال بنای قلعه الموت در کتاب نزهة القلوب حمدالله مستوفی، ۲۴۶ هجری قمری ذکر شده که هم زمان با خلافت المتوکل خلیفه عباسی است. این قلعه در شوال ۶۵۴ هجری قمری به دستور هلاکو به آتش کشیده و ویران شد.
جام جم سرا: روزنامه آفرینش در سرمقاله خود نوشت: نبود موقعیت های اجتماعی مناسب در جامعه و خانواده ها و عدم فراهم سازی شرایط لازم برای روابط سالم در محیط های آموزشی علت اصلی این امر است که امروز مشاهده می کنیم دوستی ها و ارتباط دخترو پسر به پایه مدارس راهنمایی و پایین تر کشیده شده است. اما اشکال اساسی ترعدم پذیرش این واقعیت در جامعه می باشد. جامعه باید این واقعیت را بفهمد و برای آن برنامه ریزی کند و به جای اینکه به فکر ازبین بردن این روابط و جدا کردن آن باشیم باید این ارتباط را سامان دهیم و برای آن برنامه ریزی کنیم.
سوال اینجاست که کدام نهاد یا سازمان وظیفه هدایت و الگوسازی برای ارتباط بین دختر و پسر را بر عهده دارد؟ کدام نهاد وسازمان باید بر نحوه ارتباط این جوانان نظارت داشته باشد؟ آیا وظیفه رسانه ملی ، سازمان ملی جوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد، نهادهای آموزشی و دانشگاهی است که این ارتباط را مدیریت کنند؟ آیا وظیفه نیروی انتظامی است که فرهنگ ارتباط و سطح دوستیهای جوانان را مشخص کند و برای آن خط قرمز بکشد؟!
خانواده ای که دختر و پسر خود را به بطن جامعه می فرستد، به امید نظارت و رسیدگی کدام نهاد و سازمان باید باشد تا جوانش از گزند انحرافات و مفسده های اجتماعی مصون بماند.
اگر وظیفه این نهادهاست باید اعلام کنند که چه اقدامی تاکنون برای بهبود وضعیت جوانان داشته اند تا دوستی های ناسالم خیابانی به مدارس راهنمایی و ابتدایی کشیده نشود! و یا اصلا توانایی و صلاحیت رسیدگی به ارتباطات و خواسته های جوانان را دارند.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان اجتماعی، راهکار جامعه شناسانه و منطقی برای کنترل روابط بین دختر و پسر در مدیریت دانشگاه ها و مراکز تربیتی و آموزشی به دست متخصصان و بر اساس اصول علمی می باشد که می تواند گره گشای این کلاف سردر گم باشد. اما متاسفانه ما در چندین سال گذشته فقط بیماری را تشخیص داده ایم و از شدت تخریب آن سخن گفته ایم، آیا اقدامی هم برای بهبود این وضعیت انجام داده ایم.
شانه خالی کردن از زیر بار مسولیتی که به علت عدم توجه کافی در سال های گذشته دچارپیچیدگی و سردرگمی شده، نمی تواند برآورده کننده انتظارات جامعه باشد. امروز بسیاری از جوانان به سبب عدم نظارت کافی و غیرکارشناسی در دام بسیاری از فسادهای اخلاقی و اجتماعی گرفتار شده اند که بسیاری از آنها حتی قادر به بازگشت در کانون خانواده نیستند. حال بیایید یک سوال از خودمان بپرسیم؛ مسول رسیدگی و نجات این جوانانی که به خطا و اشتباه طی مسیرکرده اند برعهده کیست؟ آیا با بی تفاوتی های ما محکوم به سرزنش و نابود شدن هستند.(خبرآنلاین)
جام جم سرا: ظاهرشان به مسافران شبیه است، اما آنها همراهان بیمارانی هستند که از مسافتهای دور به تهران آمدهاند و در این شهر بزرگ و پرهمهمه جایی برای ماندن ندارند. در تهران هتل بیشمار است، مسافرخانه فراوان است، هتل آپارتمان و اتاقهای اجارهای زیاد است، اما نه نزدیک بیمارستانهای دولتی پرمراجعه و نه نزدیک مرکز طبی کودکان پایتخت. در شعاع چند کیلومتری بیمارستان، اما اقامتگاه هست که پرداخت هزینههای آن از همه خانوادهها ساخته نیست، برای همین آنها چادر زده و کمپهای اقامتی راه انداختهاند که دیدنش در حاشیه خیابانهای پررفت و آمد شهر رقتآور است.
البته واحد مددکاری بیمارستان چند اقامتگاه را در مناطق جنوبی تهران برای همراهان بیمار در نظر گرفته که برای عدهای نیز رایگان است و از بستگان درجه اول پذیرایی میکند، اما مشکل این است که این اقامتگاهها دور است، خیلی دور و رسیدن به آن شبیه یک مسافرت، در شهری که رفتن از شرق به غرب و رسیدن از شمال به جنوبش به یک سفر میماند.
همراهان کودکان بیمار میخواهند نزدیک طفل بستری خود باشند، آنها کودکند و وضعشان بسیار متغیر و این با دور بودن بستگان از بیمارستان جور درنمیآید. شهردار تهران قول داده است مشکل اقامت همراهان بیمار را تا پایان سال حل کند، او قول داده بیمارستانهای دولتی پایتخت تا پایان سال به مهمانسرا مجهز شود که اگر اینچنین شود بار اقامت از دوش همراهان بیماران برداشته میشود.
راهاندازی این اقامتگاهها به نفع شهر نیز هست. این که در گوشهای از خیابان عدهای چادر علم کنند و شبیه بیخانمانها در حاشیه پیادهرو اتراق کنند، چهره شهر را زشت میکند. این کار مشکل امنیتی هم دارد، چون عدهای از همراهان بیماران که چند متر آن سوی دیوارهای مرکز طبی کودکان رحل اقامت افکندهاند، خبر میدهند دزدها شبانه چادرشان را غارت کرده و پولهای نقد را با خود بردهاند.
گاهی معتادان ولگرد نیز میهمان ناخوانده این چادرها میشوند و در فضای خالی میان چادرها مواد دود میکنند و نشئه میشوند. این ملغمه اما دل آشوبکننده است که نه برازنده بیماراست، نه شایسته همراهان و نه متناسب با وجهه بیمارستانهایی که صفت دولتی را به دنبال میکشند.
جام جم سرا: تصمیم برای بچه دار شدن یکی از سختترین تصمیمهای زندگی است حالا چه برسد به این که پای دومی در میان باشد. البته تا دلتان بخواهد درخصوص زمان مناسب بچهدار شدن و تعداد مطلوب افراد خانواده اختلافنظر وجود دارد. به همین دلیل هم باید مزایا و مضرات بارداری مجدد را بسنجید و بعد تصمیمتان را بگیرید.
چرا دومی را می خواهید؟
یک خواهر و برادر برای فرزند اولتان یا فقط به این دلیل که شما یا همسرتان بچه دوست دارید؟! چرا میخواهید دوباره بچهدار شوید؟ برای پاسخ به این پرسش کافی است به تعهدتان در برابر فرزندی که به دنیا خواهد آمد فکر کنید.
آیا آمادگی روانی برای بزرگ کردن یک کودک دیگر را دارید؟ اوضاع مالیتان چطور است؟ از پس هزینههای دو بچه برمیآیید؟ لطفا فقط به دوران کودکیشان فکر نکنید. مسائل اقتصادی، فراتر از تامین هزینههای زندگی است. شما باید بتوانید راه را برای آینده بهتر بچهها فراهم کنید و این به معنی کار بیشتر، مسئولیت بیشتر، خستگی بیشتر و در نهایت درآمد بالاتر است.
فرزند اولتان آماده است؟
پیش از اقدام برای بارداری باید بدانید ورود نوزاد جدید چه تاثیری روی فرزند اولتان میگذارد؟ شاید شما فکر کنید داشتن خواهر یا برادر او را خوشحال میکند، اما شخصیت و ویژگیهای روانی فرزند اولتان نکته بسیار مهمی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
توافق فقط 2 نفره
شما و همسرتان باید درباره داشتن فرزند دوم به توافق برسید، اما با اصرارهای کلافهکننده، شریک زندگیتان را مجبور نکنید با تصمیمتان موافقت کند.
حرف زدن درباره ترسها، نگرانیها و البته نکات مثبت بارداری مجدد به شما کمک میکند تصمیم عاقلانهای بگیرید که به نفع خانواده باشد. متاسفانه بسیاری از زوجها تحت تاثیر اطرافیان بویژه خواهر، برادر یا افراد فامیل قرار میگیرند و تنها به این دلیل که آنها دو فرزند دارند، به فکر بچهدار شدن میافتند.
دختر یا پسر؛ مساله این است!
اگر دلیل اصلی بچهدارشدن مجددتان این است که حتما صاحب دختر یا حتما پسردار شوید سخت در اشتباه هستید چراکه نه رژیمهای غذایی، نه زمان نزدیکی و نه روشهای دیگری (بجز آی.وی.اف که نوعی درمان نازایی محسوب میشود) نمیتوانند به طور صددرصد جنسیت فرزندتان را مشخص کنند. با این حساب هیچ بعید نیست عضو جدید خانواده جنسیتی خلاف میلتان داشته باشد. مطالعات پزشکی نشان میدهد دستکم ۱۸ ماه فاصله بین تولد فرزند اول و بارداری دوم برای سلامت مادر در دوران بارداری و همچنین سلامت و رشد جنین ضروری است. از طرفی فاصله بیشتر از پنج سال هم توصیه نمیشود چراکه عادتها و روشهای زندگی خانوادگیتان بعد از سپری شدن چند سال الگوی ثابتی پیدا کرده؛ و ورود فرزند دوم این روال را دستخوش تغییر میکند.
جام جم سرا: هنوز تردید داشت. چند بار نقشهاش را در ذهن مرور کرد. ترس همه وجودش را گرفته بود. وقتی یاد کتکهای ناصر میافتاد برای اجرای نقشهاش مصممتر میشد. از جایش بلند شد. قرصهای خواب را داخل ظرف دوغ ریخته و منتظر همسرش شد. ساعت از ۱۲ گذشته بود که ناصر به خانه آمد. محکم بستن در خانه نشان میداد، باز هم عصبانی است. مثل همیشه مقابل تلویزیون نشست و از لیلا خواست شام او را بیاورد. بعد از خوردن شام، قرصهای خیلی زود اثر کرد و ناصر به خوابی عمیق رفت. لیلا روسری را به دور گردن همسرش گره زد و آن را محکم کشید...
زن جوان وقتی در مقابل افسر اداره آگاهی نشست گفت: ناصر مرد بداخلاقی بود و اگر کاری برخلاف میلش انجام میدادم مرا به باد کتک میگرفت. چند بار از او خواستم مهریهام را ببخشم و او هم با طلاق موافقت کند اما او از آزار من لذت میبرد. تنها راه خلاصی از دستش کشتن او بود.
زنگ خطر شوهرکشی به صدا درآمد
همسرکشی یکی از جرایم مهم و قابلتوجه جوامع مختلف است که کارشناسان همواره درباره علل بروز این معضل و راههای پیشگیری و کاهش این آسیب اجتماعی و تبعاتش که امنیت روحی، روانی جامعه را خدشهدار میکند هشدار میدهند. تا سالها قبل اگر در مورد همسرکشی بحث میشد موضوع قتل زنان به دست مردان بود اما طی سالهای گذشته با رشد چشمگیر قتل مردان به دست زنان رو به رو بودیم. شوهرکشی در حال حاضر به یک معضل تبدیل شده و وقوع قتل به روشهای خشن به دست زنان حکایت از عمق این فاجعه دارد.
به گزارش جام جم سرا، نتایج یک تحقیق بیانگر آن است که مردان بیشتر به دلایل ناموسی، حسادت شدید، سوءظن و یا تربیت در خانوادههای پدرسالار مرتکب قتل همسر شدهاند. زنان نیز به دلیل ازدواجهای تحمیلی و زودهنگام، کمسوادی و ناآگاهی، ناتوانی در طلاق، طولانی شدن رسیدگی به دادخواست و صدور حکم طلاق به درخواست زنان، ضعف مبانی اخلاقی و انسانی، خیانت به همسر به دلیل ناتوانی جنسی و موارد مشابه نقشه قتل همسر را کلید زدهاند.
طلاق مشکل اصلی زنان شوهر کش
۸۵ درصد زنان متهم به قتل همسر نیز پس از دستگیری اعلام کردهاند که قصد متارکه داشتهاند اما به دلایل مختلف چارهای جز کشتن شوهر ندیدهاند. همچنین زنان به ندرت، خود مرتکب قتل شده و بیشتر تحت تأثیر وسوسه فرد دیگری که اغلب مرد هستند به ارتکاب جنایت تشویق میشوند. در برخی موارد نیز زنان، مرد غریبهای را برای کشتن شوهر اجیر میکنند. پیش از این تصور میشد داشتن فرزند عامل بازدارندهای در وقوع جرم است، در حالی که واقعیت اینگونه نیست چرا که ۹۹ درصد زنان و ۸۹ درصد مردان همسرکش گفتهاند که هنگام ارتکاب جرم دارای فرزند یا در انتظار فرزند بودهاند.
۶۶ درصد زنانی که مرتکب قتل همسر شده یا در آن مشارکت یا معاونت داشتهاند، اظهار کردهاند در دوران زندگی مشترک، بارها مشاجره و قهر و آشتی داشتهاند. اما ۸۵درصد زنان متهم به قتل همسر که قصد متارکه داشته و به دلایلی از جمله مخالفت شوهر، والدین، وجود فرزندان و نیاز مالی، شرایط زندگی را تحمل کرده و در نهایت صبر و تحملشان به سرآمده، اقدام به از بین بردن همسر خود کردهاند.
به گفته جرمشناسان به طور معمول زنانی دست به قتل همسر میزنند که در کنار او احساس خوشبختی و رضایت نمیکنند. بنابراین در تداوم یک نارضایتی مزمن دست به جنایت زده یا دسیسه قتل میچینند.
نیاز به مقابله جدی
محمد صالح نیکبخت وکیل دادگستری در این خصوص میگوید: باید گفت تعداد پروندههای همسرکشی آنقدر زیاد شده که جامعهشناسان، روانشناسان و جرمشناسان همه در این موضوع اتفاق نظر دارند که یک عمل مجرمانه جدیدی در جامعه بروز یافته که نیاز به مقابله با آن وجود دارد.
وی میافزاید: ازدواجهای اجباری و مشکلات زنان برای طلاق از مهمترین دلایل شوهرکشی است. والدین باید قبل از موافقت با ازدواج دختران خود از رضایت وی اطمینان حاصل کنند و آنها را بنا به خواسته خود و به اجبار وادار به ازدواج نکنند.
پیش از این زنان برای قتل همسران خود از روشهایی مانند قتل در خواب و سم استفاده میکردند اما طی سالهای اخیر خشونت در پروندههای شوهرکشی افزایش یافته به طوری که شاهد قتل با ضربههای چاقو مثله کردن یا سوزاندن جسد مقتول هستیم.
نقشه ۹۵ درصد زنان برای قتل
دکتر مجید ابهری رفتارشناس میگوید ۹۵ درصد زنان شوهرکش با نقشه قبلی شوهران خود را به قتل میرسانند که این آمار تکان دهنده است. در تهران نسبت زنان زندانی متهم به همسر کشی به کل زندانیان آمار بالایی است که در این خصوص باید اقدامات موثری صورت گیرد.
همچنین نتایج یک تحقیق علمی نشان میدهد ۶۷ درصد مردان که قربانی شوهر کشی میشوند به علت خیانت همسرانشان و از سوی مرد بیگانه به قتل میرسند و تنها در ۳۳ درصد پروندههای همسرکشی زنان خود دست به قتل شوهرانشان میزنند.
بررسی پروندههای همسرکشی نشان میدهد بسیاری از این زنان ناتوانی در جدایی از همسر را علت اصلی میدانند و در یک رابطه نامشروع با وعده ازدواج بعد از مرگ همسر مرد دیگری را به این کار وادار میکنند. رسیدن به مرحلهای که جنایتی چون شوهرکشی رقم میخورد نیاز به بررسی روانشناسان و جامعهشناسان دارد اما عدم آگاهی به قوانین در جامعه به خصوص ناآگاهی زنان از حقوق قانونی خود نقش مهمی در تصمیم آنها برای قتل شوهران دارد. (مهر)
جام جم سرا: دکتر «پی گوهان» از بیمارستان «سری راماکریشنا» گفت: سرطان پستان همچنان شایعترین سرطان در میان زنان است اما اکنون این نگرانی وجود دارد که نرخ ابتلا به این سرطان در زنان زیر 40 سال نیز به طور دائمی رو به افزایش است و بررسیها نشان داده زنانی که در اواخر دهه 20 و 30 از عمرشان قرار دارند به دلیل ابتلا به سرطان پستان تحت درمان قرار میگیرند.
پزشکان معتقدند پیش از این به زنان بالای 40 سال توصیه میشد سالی یک بار تحت معاینه ماموگرافی قرار بگیرند اما اکنون لازم است زنان جوانتر نیز برای انجام ماموگرافی به پزشک مراجعه کنند.
به گزارش جام جم سرا، به نقل از روزنامه ایندین تایمز، تشخیص سرطان پستان در زنان جوانتر به دلیل تراکم بافتی بیشتر در این عضو در زنان کمسن مشکل است. زمانی که یک زن جوان متوجه وجود برآمدگی در سینهاش میشود اغلب سرطان به مرحله پیشرفته رسیده است. همچنین گاهی اوقات انجام ماموگرافی در تشخیص سرطان در زنان 30 ساله به دلیل تراکم بافتی در سینهها بینتیجه میماند. (ایسنا)
جام جم سرا: در این میان آلودگی هوای پایتخت یکی از مسائلی است که هرسال با نزدیک شدن به فصلهای سرد سال، رنگ و بوی جدیتری به خود میگیرد در حالی که کمتر از یک ماه به آغاز فصل پاییز و بازگشت روزهایی که در آن آلودگی هوا به مرحله هشدار میرسد باقی نمانده به سراغ محمدهادی حیدرزاده، مدیرکل سازمان حفاظت محیط زیست استان تهران رفتیم و با او درباره آلودگیهای پایتخت حرف زدیم.
با توجه به نزدیک شدن به فصلهای سرد سال که معمولا با اوج آلودگی هوا در کلانشهرها همراه است، وضع آلودگی هوای پایتخت را چطور پیشبینی میکنید؟
در این رابطه اخیرا دولت مصوبه خوبی داشته زیرا این مصوبه اختیارات سازمان حفاظت محیط زیست را خیلی افزایش داده و ایرادهای برنامه اول و دوم برنامه آلودگی هوا را نیز برطرف کرده است، افزون بر این لایحه هوای پاک نیز قرار است به مجلس فرستاده شود.
در لایحه هوای پاک چه نکاتی گنجانده شده است؟
چنانچه این لایحه به قانون تبدیل شود اختیارات سازمان حفاظت محیط زیست بیشتر خواهد شد به این شکل برخورد با مشکلات و تخلفات راحتتر میشود، برای نمونه اگر صنایع یا وزارت نفت استانداردها را رعایت نکنند، سازمان حفاظت محیط زیست اختیارات لازم برای برخورد با آنها را ندارد، اما در لایحه هوای پاک پیشبینی شده اختیارات سازمان افزایش پیدا کند،این لایحه حکم بارقه امیدی برای کاهش آلودگی هوا را دارد.
ایران اولین کشور دنیا در سرعت بیابانی شدن است، تا مدتی دیگر اکوسیستم ما بیابانی شده و با بحران جدی آب مواجه خواهیم شد که تبعات اجتماعی و امنیتی به همراه دارد |
به نظر میرسد اکنون آلودگیهای ناشی از بنزین بیکیفیت و ریزگردها، علت اصلی آلودگی هوای کلانشهرهاست.
با توجه به بحث بهبود کیفیت سوخت و توزیع سوخت یورو 4 در تهران، البرز و اراک به نوعی آلایندههای گازی و ذرات معلق کاهش پیدا کرده، زیرا یکی از دلایل آلودگی هوا وجود ذرات معلق بنزین پتروشیمی است، افزون بر این پدیده گرد و غبار نیز مشکل جدی تهران است؛ برای نمونه توفان اخیر امنیت اکولوژیک را در تهران به حداقل رساند، زیرا این توفان بافت خاک بیابانهای اطراف تهران را تخریب کرده، به همین دلیل با حداقل وزش باد نیز گرد و خاک به هوا بلند میشود، بافت خاک به دلیل خشکسالی سست شده بود، اما اکنون تخریب نیز شده است.
این وضع ناشی از مدیریت بد منابع آب در کشور است؟
بله، تمام این مشکل به همین دلیل است. ایران اولین کشور دنیا در سرعت بیابانی شدن است، تا مدتی دیگر اکوسیستم ما بیابانی شده و با بحران جدی آب مواجه خواهیم شد که تبعات اجتماعی و امنیتی به همراه دارد. مهمترین علت آن نیز ضعف مدیریت منابع آب در چند دهه گذشته است، چاههای غیرقانونی و سدهایی که زده شد سبب این مشکلات شده، این بحران بیشتر از آن که زیستمحیطی است میتواند امنیتی باشد.
بحران اجتماعی این مساله اکنون در کدام شهرها دیده شده است؟
اکنون مردم اصفهان از خشک شدن زایندهرود بشدت ناراحت و مردم اهواز از انتقال آب کارون نگران هستند و بتازگی نیز جنبش اجتماعی در کرج ایجاد شده و برخی میپرسند چرا آب رودخانه کرج باید به تهران برود، چون کرج مشکل قطعی آب دارد، به همین دلیل این محدودیت در منابع آب ممکن است امنیت داخلی کشور را تحت تاثیر قرار دهد.
شما سابقه فعالیت در شهرداری تهران را دارید، اکنون مسائل زیستمحیطی یا مدیریت آب در شهر درست صورت نمیگیرد، برای نمونه به ساخت دریاچه خلیج فارس میتوان اشاره کرد که در آن سالانه دو میلیون مترمکعب آب تبخیر میشود، آیا سازمان محیط زیست، برای برخورد با چنین عملکردهایی اهرمهای لازم را در اختیار دارد؟
ساخت دریاچه خلیج فارس ارزیابی محیط زیستی داشته است و این ارزیابی نیز جواب داده بوده، این دریاچه یک بار در سال آبگیری میشود، نکته اینجاست که خشکسالی و کمبود آب باعث شده پیشبینیهای گذشته تحت تاثیر قرار بگیرد.
بنابراین ساخت دریاچه را تائید میکنید.
از لحاظ ارزیابی زیستمحیطی توجیه داشته، طرح نیز قبل از پیروزی انقلاب مطرح شده، افزون بر این اکنون نمیتوان با دریاچه کار دیگری کرد.
بیشترین مقدار آب در کشورمان در کدام بخش هدر میرود؟
بیشترین هدررفت آب در کشور با 92 درصد در کشاورزی، 6 درصد آب آشامیدنی و حدود 2 درصد نیز در بخش صنعت است. ما باید بخش کشاورزی را مدیریت کنیم که بیشتر به علت روشهای نامناسب آبیاری و الگوی کشت اشتباه مشکلساز شده، کشاورزی اکنون آب کشور را هدر میدهد. برای نمونه گوجه فرنگی یا سیب جزو محصولات پرمصرف آب هستند، بیشتر کشورهای دنیا به علت میزان مصرف آب بالای این دو محصول، کاشت آنها را ممنوع کردهاند و چنانچه کشاورزی این محصولات را پرورش دهد، کارش تخلف محسوب میشود، اما در کشور ما مرتب گلخانههای گوجهفرنگی و توتفرنگی ساخته میشود، بنابراین باید به سمت کاشت محصولات کم مصرف آب و دیم برویم، علاوه بر این سیستم آبیاری کشور نیز باید مکانیزه و قطرهای شود تا هدررفت آب به حداقل برسد.
علاوه بر مدیریت نادرست منابع آب در شهر تهران، مدتی است تغییر کاربریها سبب شده درختان کهنسال را نیز قطع کنند. در این باره چه کارهایی انجام دادهاید؟
این موضوع به کمیسیون ماده 5 در تغییر کاربریها مربوط میشود که سازمان حفاظت محیط زیست نیز در آن عضو است، اما متاسفانه ما فقط یک حق رای داریم، ولی شورای عالی شهرسازی نیز ورود جدی به مصوبات کمیسیون ماده 5 شهرداری تهران کرده و سعی دارد عبور از طرح جامع تفضیلی متوقف شود، نگاه جدید نیز در دولت این است که با ساخت و سازهای جدید و تغییر کاربری که مغایر با طرح جامع تفضیلی است به طور جدی برخورد شود.
مساله زیستمحیطی دیگری که در شهر تهران با آن روبهرو هستیم، خرید و فروش گونههای حیات وحش است. برای این مساله چه راهکاری دارید؟
فروش غیرقانونی و قاچاق حیات وحش در تهران بشدت توسعه پیدا کرده و انرژی زیادی از یگان حفاظت محیط زیست گرفته است، اکنون در فضای مجازی نیز بحث قاچاق و خرید و فروش حیات وحش مشکلساز شده، دلیل آن این است که جریمه با تخلف همخوانی ندارد، اکنون مجرمان با پرداخت جریمه دوباره کارشان را شروع میکنند، بنابراین باید قوانین سختگیرانهتری وضع شود.
مراکز نگهداری حیوانات نیز در استان وضع مناسبی ندارد.
نگهداری از حیوانات در برخی نقاط مخصوصا سیرکها بشدت غیراخلاقی است، بنابراین سازمان حفاظت محیطزیست در اعطای مجوز نگهداری از حیوانات حساسیت بیشتری نشان خواهد داد، در برههای از زمان مجوز نگهداری از حیوانات خیلی راحت داده میشد، اما سازمان حفاظت محیط زیست دستورالعمل جدیدی تدارک دیده که در آن شیوهنامه نظارت روی این مراکز و نحوه کار آنها بررسی شده است.
برنامهای برای توقف فعالیت سیرکها در تهران دارید؟
ما چنین برنامهای در سازمان حفاظت محیط زیست نداریم، هیچ جای دنیا سیرک متوقف نمیشود، بلکه سیرکها باید براساس استانداردها عمل کنند. نکته اینجاست که کاربری سیرک در ایران صرفا آزار حیوان است، اما دربسیاری از کشورها سیرک جنبه آموزشی دارد. هرچند سیرک کلا نمیتواند موضوع زیستمحیطی باشد، اما سازمان نیز این اختیار را ندارد که مانع فعالیت آنها شود.
برای تفکیک زباله از مبدأ در تهران چه برنامهای دارید؟
تفکیک زباله وظیفه شهرداری است.
درباره استفاده از کیسههای نایلونی تجزیهپذیر چه؟
در همه جای دنیا قوانین سختگیرانه برای توزیع کیسههای پلاستیکی وجود دارد، اما در کشورمان کیسههای پلاستیک در فروشگاهها رایگان توزیع میشود. سیستم خرید باید به سمت زنبیل برود و محدودیتهایی برای فروشگاهها ایجاد کر،د نکته اینجاست که مدیریت فروشگاههای خرد سخت است.
پرونده شلیک به گوزن زرد ایرانی در پارک پردیسان هنوز در جریان است؟
پلیس آگاهی از چند نفر در این باره بازجویی کرد، اما هنوز به شواهد کافی برای شناخت مجرم اصلی دست پیدا نکردهاند، ولی پرونده هنوز در جریان است.
امکانات یگان حفاظت محیط زیست برای برخورد با چنین مسائلی مناسب نیست، برای نمونه مدتی پیش محیطبانان استان تهران از نبود سلاح بیهوشی گلایه داشتند؟
محیطبانان درباره بهکارگیری سلاح بیهوشی آموزش ندیده بودند، اما آموزشهای لازم به آنها داده شد.
برنامهای برای افزایش تعداد محیطبان استان تهران دارید؟
بتازگی قرارداد 48 نفر از محیطبانان ما که قراردادی بودند، پیمانی شد و تلاش میکنیم به همین تعداد نیز دوباره نیروی قراردای استخدام کنیم.
پای موتورسیکلتهای برقی چه زمانی به تهران باز میشود؟
برای اجرایی شدن این طرح دو مشکل وجود دارد؛ اول عمر کوتاه باتریهای موتورسیکلتهای برقی است، بنابراین باید شارژرهایی در سطح شهر برای شارژ دوباره آنها ساخته شود، مساله دیگر شیب تهران است که محدودیت ایجا کرده، اما قرار است ورود موتورسیکلتهای بنزینی به محدوده طرح ترافیک ممنوع و ورود موتورسیکلتهای برقی به این محدوده آزاد شود.
امحای درست زبالههای بیمارستانی هنوز یکی از مشکلات تهران است. برای رفع این مشکل چه کارهایی انجام شده؟
براساس قانون، وزارت بهداشت متولی رسیدگی به این موضوع است، اما به نظر ما باید به جای اتوکلاو از زبالهسوز برای امحای زبالههای بیمارستانی استفاده کرد، به همین دلیل برای واردات چند زباله سوز با دولت ژاپن مذاکراتی شده که اکنون کارهای کارشناسی این طرح در حال پیگیری است.
قدردانی از آندرانیک تیموریان برای نجات جان سنجاقک در بازی فوتبال کار زیبایی بود، آیا برای گسترش کارهایی از این دست و مسائل فرهنگی برنامهای دارید؟
مدتی قبل نیز از بازیکنان فولاد خوزستان به دلیل جمعآوری زبالههای استادیوم قدردانی شد. این در حالی است که میخواهیم باشگاهی به نام ورزش و محیط زیست تاسیس کنیم تا ورزشکارانی که به محیط زیست علاقهمند هستند در آن عضو شوند و ارتباطی بین ورزش و محیط زیست ایجاد شود. یکی از محورهای کمیته بینالمللی المپیک نیز موضوع محیط زیست است. اکنون هنگام اعطای میزبانی جامهای جهانی یا المپیکها به موضوع محیط زیست نیز توجه میشود بنابراین باید به این مساله بیشتر توجه شود.
مهمترین بحران شهر تهران نبود شبکه فاضلاب است که باید هر چه سریعتر برطرف شود. تهران جزو ده کلانشهر آخر دنیاست که شبکه فاضلاب ندارد |
وضع حیات وحش استان تهران چگونه است؟
محدویتهای حیات وحش زیاده شده اکنون به دلیل ساخت و ساز در محل گذار حیات وحش گونههای جانوری برای حیات با مشکل روبهرو شدهاند؛ برای نمونه طرح مسکن مهر پردیس سبب شده گلههای کل، بز و قوچ دیگر نتوانند با یکدیگر قاطی شوند، به همین علت درونآمیزی در گلهها زیاد شده به این شکل مشکلات ژنتیکی در گلهها به وجود آمده و آمار حیات وحش کاهش پیدا میکند. این در حالی است که آمار تخلفات زیستمحیطی در تهران نیز بیشتر از شهرهای دیگر است، زیرا مناطق مسکونی فاصله کمی با زیستگاهها دارند.
با چه کمبودهایی در استان تهران روبهرو هستید؟
استان تهران معادل چند استان است، برای نمونه اسلامشهر حدود 700 هزار نفر، شهر تهران حدود 9 میلیون و شهر ملارد 400 هزار نفر جمعیت دارد، اما ادارات استان تهران زیر سایه وزارتخانه و سازمانها قرار گرفته و در توزیع امکانات مشکل دارند، برای نمونه اکنون بودجه کلان استان تهران با حدود 13 میلیون جمعیت در رده استانهای هفتم و هشتم کشور است، زیرا توزیع اعتبار با توجه به وسعت جغرافیایی استانها انجام میشود، به همین دلیل اعتبار استانهایی مانند کرمان و یزد از تهران بیشتر است، نکته اینجاست در توزیع اعتبار باید به پارامترهایی مانند ظرفیتهای اکولوژیک منطقه و مقدار تخریب زیستمحیطی به ازای هر نفر توجه کرد.
آبیاری مزارع اطراف تهران با فاضلاب نیز مساله دیگری است که تاکنون برطرف نشده، چرا؟
مهمترین بحران شهر تهران نبود شبکه فاضلاب است که باید هر چه سریعتر برطرف شود. تهران جزو ده کلانشهر آخر دنیاست که شبکه فاضلاب ندارد، ابتدا باید این مشکل برطرف شود تا این آلودگیها که عمده آنها از مصارف خانگی است وارد کانال و مسیلها نشود. هنوز بسیاری از جاها از گرفتن انشعاب فاضلاب قصور میکنند.
برای حل این مشکل چه تصمیمهایی گرفته شده؟
کارگروهی در استانداری تشکیل شده که آبیاری زمینهای کشاورزی به وسیله فاضلاب را ممنوع کرده، سازمان حفاظت محیط زیست نیز عضو این کارگروه است. وظیفه ما برخورد با آلایندههای صنعتی مانند قالیشویی و کارواش هاست، زیرا پسابهای این کارگاهها حاوی فلزات سنگین است و با وارد شدن به رودها و کانالها مشکلساز میشود، ریشه اصلی همه مشکلات نبود شبکه کامل فاضلاب در شهر تهران است.
سلامت آب تهران را تائید میکنید؟ آیا شهروندان راحت میتوانند آب لولهکشی را به عنوان آب شرب مصرف کنند؟
در جلسهای که شورای عالی امنیت ملی داشت، وجود نیترات در آب تهران تائید شد، اما نمیتوان گفت آب صددرصد آلوده است. به دلیل این که آبهای سطحی ما کاهش پیدا کرده و نمیتواند به طور کامل مصرف آب شرب را پوشش دهد، بنابراین باید از منابع زیرزمینی استفاده کرد، این در حالی است که تهران روی دریاچه فاضلاب قرار دارد، به همین علت قطعا سفرههای آب زیر زمینی به نیترات آلوده شده است.
در این شرایط میتوان نسبت به سلامت آبهای بستهبندی اطمینان داشت؟
این پرسش را باید وزارت بهداشت پاسخ دهد.
مهدی آیینی / گروه جامعه
برای دقایقی که به طور کل از نظرها پنهان بوده و حالا هم که در تیررس دید مسافران است، بیخیال با همکارانش گپ و گفت میکند. بالاخره زنی که با بچه کوچکش عرصه را بر خود تنگ دیده و از بیتفاوتی آقایان به ستوه آمده، زبان به شکوه میگشاید. واکنش راننده اما خونسردانه است و در یک جمله خلاصه میشود: « اگر ناراحتی پیاده شو و با تاکسی برو» و چون یکی دو مرد را در اعتراض با زن همراه میبیند، از اساس، تاقچه بالا میگذارد و با عصبانیت تهدید میکند که اصلا حرکت نخواهد کرد.
* * *
دو جوان از اتوبوس پیاده میشوند و کرایه نمیدهند. راننده که پیرمردی است پا به سن گذاشته و مو سپید کرده، اعتراض میکند. جوانان اعتنا نمیکنند که بماند، زبان به هتاکی هم میگشایند و پیرمرد را به سخره میگیرند. راننده که در خود یارای مقابله با این دو جوان را نمیبیند، بغض میکند، صدایش میلرزد و زانوانش خم میشود. یکی دو مسافر پادرمیانی میکنند. دو جوان بیاعتنا و خندهکنان راه خود را میگیرند و میروند و حالا پیرمرد است که به زمین و زمان و بیشتر به خودش بد و بیراه میگوید. شکایت میکند از بخت و اقبالش که پیرانهسر مجبور است تحمل کند تمام دشواریها را برای به دست آوردن نانی و سیر کردن شکم زن و فرزندانش. میگوید پسر دانشجو دارد و دختر دمبخت. صلوات فرستادن مسافران هم داغ دلش را خنک نمیکند. پیرمردی با بغض فروخورده و چشمان به اشک نشسته که پدربزرگ است و طالب بازی با نوههایش، اما غم نان پشت فرمانش قرار داده و میان گرمای کشنده و ترافیک سرسامآور باید بر سر کرایه با مسافران سر و کله بزند و اعصاب و روانش را به حراج بگذارد.
* * *
از کولر و وسیله خنککننده در تاکسی خبری نیست. راننده لنگ خیسی را به پنجره آویزان کرده تا نم بادی که به داخل میآید قدری خنکی به خود بگیرد و جانش را از گرمای وحشتناک در امان بدارد. مسافران اما از همین اندک نسیم خنک هم بیبهرهاند. گرمای زیاد، صبوریها را به پایینترین حد خود رسانده است و اختلاف بر سر کرایه جرقهای میشود و بهانهای برای تخلیه روانی. گاهی کار آنچنان بالا میگیرد که برای صد تومان دستها به یقهها میرود و گریبانها چاک میخورد و پاره میشود. برای لحظاتی همه فراموش میکنند انسانند و همشهری و ساکن در یک شهر و دیار.
خشونت شهری در جامعه مدرن
این یک گزارش صنفی نیست. قرار نیست درباره مشکلات و گرفتاریهای رانندگان ناوگان شهری قلمفرسایی شود که درباره کمبودها و کاستیهایی که این قشر زحمتکش با آن دست و پنجه نرم میکنند، زیاد سخن گفته شده است. مقصود از نگارش این نوشتار، ناهنجاریهای رفتاری و اخلاقی است که میان رانندگان و مسافران به وفور رخ میدهد. رانندگان مراعات حال مسافران را نمیکنند و مسافران هم. مسافر کرایه را به سمت راننده پرت میکند و راننده هم باقیمانده پول را همچنین. معمولا ادبیات محترمانه و مودبانهای بین آنها برقرار نیست. گویا هر دو از هم طلبکارند و حقوقشان را ضایع شده میپندارند.
یک جامعهشناس، ناهنجاریهای رفتاری و ایجاد درگیری میان مسافران و رانندگان را در قالب خشونت شهری در جامعه مدرن تعریف میکند و میگوید: برخی شهروندان از وظایف خود آگاهی ندارند یا اصولا نمیخواهند درکی از آن داشته باشند. دکتر سعید معدنی در گفتوگو با جامجم اظهار میکند: در کشورهای جهان سوم شهرنشینی به صورت متمدنانه تعریف نشده است و به علت فقدان مدنیت در جامعه و نبود درک متقابل، گاه ناهنجاریها حتی به خشونت کشیده میشود.
همدلی تمرین میخواهد
وی نهادینه شدن و گسترش حس همدلی را در جامعه مورد تاکید قرار میدهد و بیان میکند: همدلی تمرین میخواهد و زمانی در جامعه رخ میدهد که افراد خودشان را متعلق به آن جامعه میدانند. حتی ممکن است یک فرد در خانواده خود حس همدلی و درک متقابل داشته باشد، اما در سطح شهر چنین احساسی را در خود نبیند.
معدنی، فقدان حس تعلق خاطر ساکنان تهران به شهرشان را از دلایل عمده کمتر دیده شدن حس همدلی ذکر میکند و میافزاید: پایتخت ایران یک شهر مدرن است که بسیار سریع رشد کرده، بدون آنکه فرهنگ شهروندی در آن شکل گرفته باشد. اگر نزد یکی از ساکنان دیگر شهرهای ایران از آن شهر انتقاد شود ممکن است اعتراض او را به همراه داشته باشد، اما تهرانیها نه تنها از خردهگیریها به شهر خود ناراحت نمیشوند که حتی در اکثر مواقع با منتقد همراهی میکنند.
این جامعهشناس در پاسخ به این پرسش که چرا نمیتوانیم به یکدیگر احترام بگذاریم و محترمانه صحبت کنیم، میگوید: در شهرهای کوچک که همچنان یک فرهنگ سنتی برقرار و برخوردها نزدیکتر است، مردم بیشتر رعایت حال هم را میکنند، اما در شهر بزرگی مثل تهران باید قانون حاکم باشد و همه به آن احترام بگذارند.
وظیفهای که نسل ما انجام نداده
دکتر معدنی با تاکید بر اینکه قانونمداری باید از کودکی به افراد آموزش داده شود، اظهار میکند: فرآیند احترام به قانون در کوتاهمدت حاصل نمیشود و یک آموزش پیوسته را میطلبد. متاسفانه در شهر تهران، کنشها نه سنتی است و نه قانونی و همین دوگانگی است که باعث بروز ضدرفتارها و ناهنجاریها در سطح جامعه شده است.
وی سهم مشکلات اقتصادی و تنگناهای مالی را در پدید آمدن معضلات اخلاقی میان مسافران و رانندگان اندک نمیداند، اما یادآور میشود: در شهرهای کوچک و جوامع سنتی هم فقر کم نیست، اما از آنجا که به افراد یاد دادهاند به یکدیگر احترام بگذارند، حس همدلی شکل گرفته است. متاسفانه در جوامع مدرن با وجود بهتر بودن شرایط اقتصادی خلأ همبستگی کاملا احساس میشود. آموزش احترام به حقوق دیگران یک فرآیند طولانی است که نسل ما این وظیفه را انجام نداده است.
وی به مسئولان توصیه میکند بیشتر به مردم اعتماد کنند و میافزاید: گاهی تصمیمهای غیرکارشناسانه و ناپختهای گرفته میشود که حس اعتماد را در مردم از بین میبرد. باید در بعضی قوانین، بازنگری جدی صورت گیرد و با کمک گرفتن از جامعهشناسان، روانشناسان و متخصصان ارتباطات قانونهای جدیدی وضع شود.
محسن محمدی / جامجم
شنبه 19 مهر 1393 ساعت 07:59
اجرای مراسم و آئینهای محلی و سنتی، بویژه آیین عروسی هنوز هم به همان شکل و شمایل کهن خود در میان بخشی از مردم زنده است. هرچند این میراث به شیوه کهن خود در بخشهای زیادی از ایران دارد فراموش میشود اما عشایر قشقایی از آن دست مردمانند که همچنان به مراسم و آئینهایی از این دست همانند میراثی گرانبها مینگرند و آن را زنده و پابرجا نگاه داشتهاند. تصاویری از مراسم عروسی در این ایل معروف ایرانی را در ادامه پیش رویتان نهادهایم.
جمعه 25 مهر 1393 ساعت 10:04
جشن عروسی در میان ترکمنها آداب و رسوم ویژهای دارد که از گذشتههای دور به یادگار مانده است. یکی از این آداب، به عنوان مثال، پرت کردن پارچهای از سوی خانواده داماد و عروس به سمت یکدیگر است که همین پارچه هنگام عروسی روی سرعروس قرار میگیرد.