جام جم سرا:در مجموع افراد چاق شادتر نیستند. عدم اعتماد به نفس در افراد چاق یکی دیگر از آثار روانی بد این پدیده است؛ یک مطالعه درسال ۲۰۰۳ نشان داد که بیش از ٥٠درصد افراد دارای اضافه وزن بهخصوص زنان جوان و بیشتر هنگام شنا، ورزش، تعطیلات یا در مکانهای تفریحی عمومی به دلیل وزنشان فاقد اعتمادبهنفس هستند.
در همان نظرخواهی ۴۱درصد اظهار داشتند که احساس میکنند آنها به دلیل وزنشان مورد قضاوت بیشتری هستند و ٢٥درصد توهینهایی را بهخصوص از بچهها تجربه کرده بودند؛ دکتر آلبرت استانکاد، که یک نویسنده مشهور افسردگی و چاقی است، در کتاب دردهای چاقی از زبان یکی از بیمارانش در توصیف خود مینویسد: «یک توده خاکستری سبز، یک ماده بیخاصیت و بیشکل و سپس در همان زمانها من احساس سستی و تنبلی کردم و همین حالا وقتی از روی میز معاینه برمیخیزم، احساس میکنم مانند یک فیل هستم!»
علت افسردگی در افراد چاق چیست؟
مدتهای مدیدی است که ارتباط بین افسردگی و چاقی ثابت شده است اما هیچوقت مدارکی مبنی بر میزان این ارتباط و تعریف مطلق آن داده نشده است. اغلب روشن نیست که چاقی یا افسردگی کدامیک در چرخه اضافه وزن و کمی اعتماد به نفس در ابتدا به وجود میآیند همینطور اثر روانی رژیم غذایی مشخص نیست.
افسردگی از اندوه فراوان ناشی از چاقی و عدم رضایت فرد از ظاهرش در آینه و از این که فرد نمیتواند مانند افراد لاغر، فعال و پیگیر باشد ایجاد میشود، اما این مشکل نمیتواند به این سادگی باشد تصور میشود که چرخه رژیم گیری به دنبال افزایش وزن که به وسیله رژیم سختتر دنبال شود حتی اثر بیشتری بر افسردگی که صرفا ناشی از اضافه وزن یا چاقی است دارد زیرا به آن احساس شکست هم اضافه میشود.
درحالی که نشان داده شده است که موفقیت در کاهش وزن عملکرد روانی را بهبود میبخشد ولی برعکس بعضی از مطالعات نشان دادهاند که رژیمهای کم کالری خودشان یک ارتباط خاص با افسردگی دارند، اگر چه سلامت جسمی هر فردی با کاهش وزن به میزان قابل توجهی بهبود مییابد، با این حال براساس یافتههای مطالعهای جدید از محققان کالج لندن، تاثیرات از دست دادن وزن بر سلامت روانی چندان واضح و روشن نیست.
این مطالعه، که در نشریه مجله ONE PLOS منتشر شده، یک هزارو ٩٧٩ نفر که دارای اضافه وزن و چاق هستند را در انگلیس مورد بررسی قرار داد و نشان داد افرادی که ٥درصد یا بیشتر از وزن اولیه خود را در طول فاصله زمانی بیش از ٤سال از دست میدهند، بهطور قابل توجهی در سلامت جسمی شان بهبود حاصل میشود.
با این حال، این افراد در مورد آثار روانی کاهش وزن خود اغلب از بدتر شدن خلق و خو پس از کاهش وزن گزارش دادند. ١٤درصد از شرکتکنندگان در این مطالعه دست کم ٥درصد از وزن بدن خود را از دست داده بودند؛ به این معنی که از دست دادن وزن بهطور میانگین ٨/٦ کیلوگرم برای هر نفر بود.
محققان این بررسی برای تنظیم نتایج خود و تحلیل مسائل جدی سلامت روانی و بررسی رویدادهای مهم زندگی که میتواند باعث از دست دادن وزن و بروز خلق و خوی افسرده شود، دریافتند که شرکتکنندگانی کهدرصدی از وزن خود را از دست دادهاند، ٥٢درصد بیشتر به علایم افسردگی نزدیک بودند.
دکتر سارا جکسون، متخصص اپیدمیولوژی و بهداشت عمومی دپارتمان کالج لندن، میگوید: «ما نمیخواهیم کسی را نسبت به تلاش برای کاهش وزن و لاغری ناامید کنیم، زیرا کاهش وزن دارای مزایای فیزیکی فوقالعادهای است، اما مردم نباید انتظار داشته باشند کاهش وزن آنها سریعا به بهبود تمام جنبههای زندگیشان بیانجامد.»
او اضافه میکند که «تبلیغات آرمانی توسط شرکتهای معروف رژیم غذایی» با ارایه آنچه که به نظر میرسد بهبود فوری زندگی است، میتواند انتظارات غیرواقعی را در افراد در مورد کاهش وزن ایجاد کند.
دکتر جکسون توصیه میکند که مردم باید واقعبینانه به کاهش وزن بنگرند و برای چالشهای پیش روی این تصمیم آماده شوند؛ مقاومت در برابر وسوسه همیشگی مصرف غذاهای اشتهابرانگیز ناسالم در جامعه مدرن عواقب روانی زیادی به بار میآورد، گویی که این مقاومت نیاز به یک اراده قوی دارد که ممکن است شامل محرومیت از بسیاری از فعالیتهای لذتبخش برای فرد شود.
هر کسی که تا به حال یک رژیم غذایی سخت را تجربه کرده باشد، به خوبی میتواند درک کند که این کار چگونه میتواند آسایش روانی را به هم بزند. با این حال، خلق و خو ممکن است به واسطه کاهش وزن هم بهبود پیدا کند، ولی این در صورتی است که فرد بر حفظ وزن تمرکز داشته باشد.
اطلاعات ما تنها یک دوره ٤ ساله را تحت پوشش قرار میدهد؛ بنابراین بسیار جالب است بفهمیم که وقتی کسی بتواند وزن خود را پس از یک دوره رژیم تثبیت کند، میتواند تغییرات خلق و خوی خود را حلوفصل کند. او همچنین میگوید که متخصصان سلامت زمانی که به بیماران توصیه کاهش وزن میکنند باید هم بر سلامت جسمی و هم بر سلامت روانی آنها نظارت داشته باشند و بهطور مداوم آنها را حمایت کنند.
اگر چه محققان تلاش کردند تا بر عوامل اصلی موثر بر وقایع زندگی که میتوانست نتایج را تحتتأثیر قرار دهد، مانند سوگ که مشخص شده اغلب با کاهش وزن و افسردگی همراه است تمرکز کنند، با این وجود آنها اذعان دارند که دادههای مربوط به این موارد محدود بوده است. بهطوری که در این مطالعه تنها اطلاعات مربوط به غم از دست دادن پدر و مادر یا همسر در طول مدت ٤ ساله این پژوهش ثبت شده است و مرگومیر کودکان، اطرافیان، دوستان نزدیک یا والدین و همسر پیش از دوره مطالعه درنظر گرفته نشده است.
یکی دیگر از رویدادهای مهم زندگی که این پژوهش اطلاعاتی درمورد آن ندارد و میتواند عاملی برای کاهش وزن و افسردگی محسوب شود، از دست دادن شغل است. شرکتکنندگان در مطالعه عمدتا سفید پوست و بزرگسال بودند. بنابراین، این امکان وجود دارد که اثرات کاهش وزن در میان گروههای مختلف قومی یا افراد جوان تر متفاوت باشد.
محققان اذعان داشتند که مشکلاتی در چگونگی محاسبه رویدادهای دقیق زندگی که بر کاهش وزن و افسردگی تأثیر میگذارند وجود داشته است، آستانه خودسرانه و نامعتبر سطوح رفاه و آسایش افراد یکی از موضوعات مشکلساز در این پژوهش بوده است و در نتایج هنگامی که دادههای مربوط به میزان رفاه و آسایش شرکتکنندگان بهطور مداوم مورد بررسی قرار گرفت تا حدودی با موارد متفاوت و متناقض مواجه شدند، بهطوری که به گفته محققان این پژوهش باید این نتایج را با احتیاط تفسیر میکردند.
درسال ٢٠١٢ هم مطالعهای انجام شد که نشان میدهد یک ژن مرتبط با چاقی با کاهش ٨درصدی شانس افراد در ابتلا به افسردگی ارتباط دارد.(راضیه زرگری/شهروند)