جام جم سرا: پدر و مادر تنها مکالمهشان به بعضی مسائل بچهها ختم میشود و بچهها هم که از وقتی چشم باز کردهاند این شکل از زندگی را دیدهاند، فکر میکنند دارای طبیعیترین شکل خانواده هستند و به دنبال آن، کمترین میزان وابستگی را نیز به خانواده دارند.
پدر و مادر از تهدل از شکل زندگی فرزندان راضی نیستند، اما وقتی خود این فرم از زندگی را یادشان دادهاند، نمیتوانند بر رفتار آنها خرده بگیرند؛ البته بماند که این شکل از زندگی اگر چه پدر و مادر را از جواب دادن به همدیگر و مسئولیت داشتن نسبت به یکدیگر آسوده کرده است، اما آنها وقتی این رویه را پیش گرفتند و به یک توافق نانوشته برای ادامه زندگیشان رسیدهاند، به این مساله فکر نکردند که این فرم از زندگی، در مورد زندگی فرزندانشان هم، از آنها سلب مسئولیت میکند.
گم شدن، کارکرد اصلی خانواده
وقتی بحث خانواده را مطرح میکنیم، منظور این است که افراد بر اساس نیازها ازدواج میکنند که مهمترین نیاز به همدم، آرامش و یک محبت دوطرفه است، اما وقتی افراد وارد زندگی میشوند و از آنجا که متاسفانه امروزه به دلایل مختلفی از جمله بالا رفتن سن ازدواج، انتخابها در بیشتر مواقع به دلیل ترس گذشتن از سن ازدواج، شتاب زده و بدون آگاهی کامل انجام میشود، بعضی این افراد بعد از ازدواج به یک سرخوردگی ناشی از مطابقت نداشتن زندگی مشترک فعلی با انتظارات و خواستههایشان میرسند و با یک درماندگی آموختهشده به جای یافتن راهحل، از چیزها و مسائل دیگری برای آرام کردن خود استفاده میکنند.
مهتاب بیات، مشاور و کارشناس مسائل خانواده در گفتوگو با جامجم، ضمن اشاره به گم شدن کارکرد اصلی خانواده، در بعضی از زندگیهای مشترک میگوید: یکی از مسائلی که ظاهرا افراد را در این مواقع آرام میکند، مسائل مادی است، به همین دلیل ما اطراف خود به طور فراوان افرادی را میبینیم که دائم به فکر بزرگتر کردن خانه، تعویض وسایل خانه یا بهتر کردن خودروی خود هستند و با این قبیل مسائل، سعی در آرامکردن و راضیکردن خود دارند، غافل از این که ممکن است این مسائل تا حدی برای زندگیای که از آن راضی نیستند و در آن احساس خوشبختی و آرامش نمیکنند، یک مسکن یا آرامبخش باشد، اما قطعا درمان نیست!
بیات با اشاره به تجربه کارش در این زمینه میگوید: بارها با مراجعانی برخورد کردهام که بیشتر از این که همسر و همراه باشند فقط همخانه هستند و هرکدام سعی در اثبات خود برای تواناییاش در مستقل زندگیکردن در کنار دیگری دارد. نکته مهم این است که هر چقدر هم زن و شوهرهای اینچنینی سعی در نشان دادن آرامش و تفاهم در زندگیشان داشته باشند، اما بوضوح سردی را در زندگی آنها میتوان مشاهده کرد.
این کارشناس خانواده میافزاید: اما بعضی از آنها هم با مراجعه به مشاور به طور علنی اعتراف میکنند همه چیز دارند، اما احساس راحتی و رضایت و خوشبختی و آرامش ندارند.
وی معتقد است: اینگونه افراد فراموش کرده اند اصل وجودی رابطه زناشویی چیست و نمیدانند واقعا از زندگی چه میخواهند، در حالی که برعکس در زمانهای قدیم تکلیف افراد حداقل در این زمینه با خودشان مشخص بود و هرکس میدانست دقیقا از زندگی مشترک و خانه و خانواده چه میخواهد و همین مساله باعث میشد طلاق کمتر اتفاق افتد و هرکس کم یا زیاد به نسبت خود از زندگیاش تا حدی راضی باشد؛ اما اکنون سردی ای که بر بعضی خانوادهها حاکم است و بیشتر از اعتماد به نفسهای کاذب ناشی میشود و این که بیشتر ما، نه تنها طرف مقابلمان را قبول نداریم، بلکه حتی خودمان را هم قبول نداریم و به طور کلی نمیدانیم از زندگی چه میخواهیم.
این مشاور با اشاره به این که ازدواجهای زمان حال به گونهای شده است که در بیشتر موارد افراد اول ازدواج میکنند و بعد انتخاب و قضاوت میکنند، میگوید: خیلی از افرادی که شاید در زندگی مشترک به مشکل اساسی بر نخورده باشند، اما زندگی آنچنان مشترکی را هم ندارند و به این نتیجه رسیدهاند که هرکدام کنار هم، اما برای خودشان زندگی کنند و مستقل از هم تصمیم بگیرند و تفریح کنند و خلأ وجودی خودشان و خلأ صمیمیت و همدلی با همسرشان را بیرون از خانه و میان دوستانشان پر کنند، بزرگترین مشکلشان در انتخاب همسر بوده است.
وی میافزاید: طرز تفکر خیلی از افراد این است که بعد از ازدواج طرف مقابل را تغییر دهند، در حالی که به طور معمول هیچکس نمیتواند دیگری را به طور کامل عوض کند، یعنی ما برای تغییر طرف مقابل فقط میتوانیم به او پیشنهادهایی بدهیم اما نه میتوانیم و نه حق تغییر او را داریم؛ اما وقتی هر کدام از طرفین میگوید من درست هستم و تو غلطی و هیچکس حاضر نیست از مواضع خود کوتاه بیاید، نتیجهاش این میشود که در بهترین شکل دو فرد کنار هم زندگی میکنند و در شکل خیلی عالی، کاملا به همدیگر احترام میگذارند، اما طی یک قانون نانوشته فاصله بین خود را حفظ میکنند و کنار هم، هرکدام مستقل از دیگری به زندگی خود ادامه میدهند.
ازدواج؛ نه دیر، نه زود
جالب است بدانید در بیشتر موارد کسانی که خیلی زود ازدواج میکنند بعد از سالها به این نتیجه میرسند که به اندازه کافی به اصطلاح جوانی نکردهاند و زندگی مجردی را به اندازه کافی تجربه نکردهاند، در نتیجه چند سال بعد از ازدواج تازه تصمیم میگیرند وسط زندگی مشترک جزیرهای به نام زندگی مجردی برای خود بسازند تا خلأهای گذشته خود را جبران کنند.
معمولا هم برای این کار هزار دلیل و برهان دارند، ولی متاسفانه بعد از مدتی این شکل از زندگی عادت آنها میشود و در بیشتر موارد هم طرف مقابل آنها چارهای جز پذیرش و در بعضی مواقع در پیش گرفتن فرم زندگی آنها برای خود، ندارند و بعضی از آنها هم به دلیل تنهایی و خلأ وجود یک همدم دچار افسردگی و مشکلات روحی و روانی میشوند.
از طرفی دیگر، افرادی هم هستند که در سنین خیلی بالا ازدواج میکنند. بعضی از آنها هم مشکل دیگری به نام عادت به زندگی مجردی دارند و برایشان بسیار مشکل است بعد از سالیان سال تنهایی زندگی کردن، به یک زندگی به تمام معنا مشترک تن دهند و معمولا از قبول مسئولیت زندگی مشترک سر باز میزنند و در بیشتر موارد همان ابتدای زندگی، زندگی خود را از همسر به طور نا نوشته و نامحسوس جدا میکنند و آنها هم به زندگی مجردی در دل زندگی مشترک ادامه میدهد.
رفیق بازی و زندگیهای متاهلی ـ مجردی
بعضی از خانمها یا آقایان بعد از ازدواج نمیتوانند از تمام روابط دوستی قبل از ازدواجشان دست بکشند یا حداقل آن را محدود کنند و به اصطلاح زندگیشان به روابط با دوستانشان بند است. این رفتار را که همه با عنوان رفیق بازی میشناسند از مواردی است که میتواند زندگی مشترک را به یک زندگی سرد و مجردی تبدیل کند که در آن یکی از زوجین یا هر دو، تمام اوقات خوشی و تفریحشان را با دوستانشان سپری میکنند و خستگی و استراحت خود را به خانه مشترک میآورند.
البته نکته قابل توجه این است که بعضی تحقیقات و همینطور تجربههای مختلف ثابت کرده است اگر فقط یکی از زوجین عادت به رفیق بازی داشته باشد، دیگری با هوشیاری و درایت میتواند وی را به مرور به خانه و خانواده علاقهمند کرده و با خوشرویی و مهربانی ساعات گذراندن وقت او در بیرون از خانه و بدون خانواده را کاهش دهد.
انواع دیگر زندگیهای من جدا، تو جدا
عوامل خیلی زیادی باعث شکلگیری زندگیهای مستقل در دل زندگی مشترک آدمها میشود. چند مورد آن عبارت است از: نبود تفاهم و فاصله طبقاتی و فاصله تحصیلی، تفاوتهای خانوادگی و...
نبود تفاهم: آقای ح و خانم میم مدت خیلی کمی بعد از ازدواج متوجه شدند نمیتوانند مثل خیلی از زندگیها، هر دو با هم کاملا همدل و همقدم باشند. آنها برای همدیگر احترام زیادی قائل بودند و برای از بین نرفتن احترام بین خود کمکم و به شکل نامحسوسی تصمیم گرفتند هرکدام به زندگی خود برسد و تا جای ممکن کمترین دخالت را در زندگی دیگری داشته باشد؛ از آن به بعد اگرچه خلأ چیزی را در زندگی خود احساس میکردند، اما از فرو پاشیده نشدن زندگی خود و زندگی مسالمتآمیز کنار همدیگر اما بدون همدیگر، راضی و خشنود بودند.
به وجود آمدن فاصله طبقاتی و حتی اقتصادی: آقای «الف» و خانم «ر» تا 12 سال بعد از شروع زندگی مشترک خود غیر از مسائل پیش پا افتاده مساله خاص دیگری در زندگی خود نداشتند، اما همه چیز از زمانی شروع شد. که به خانم «ر» ارثیه قابل توجهی رسید که همین مساله باعث دور و دورترشدن هرچه بیشتر آنها از هم شد، خانم «ر» با وجود آن ارثیه زیاد، احساس عدم وابستگی شدیدی به همسرش میکرد و همین مساله باعث شد او اگرچه در ظاهر زندگی مشترک خود را حفظ کرد، اما در باطن با مسافرتها و تفریحهای مجردی و سرمایهگذاریهای شخصی، راه خود را از آقای «الف» جدا کند.
اختلاف در خلق و خوی: بعضی افراد عصبانی، خشن، متکبر، خودخواه، از خود راضی و بعضی دارای روحیهای گرم، خوش برخورد، متواضع و مردمدوست هستند؛ بنابراین توافق اخلاقی در صدر عوامل انتخاب همسر قرار دارد که بیتوجهی به آن در بهترین شکل حداقل، باعث تغییر شکل خانواده میشود.
اختلاف در میزان هوش: اختلاف سطح هوشی همسران نسبت به یکدیگر ممکن است در زندگی زناشویی آنان مشکلاتی به وجود آورد؛ بنابراین در نظر گرفتن بهره هوشی و اختلاف سطح معقول در این زمینه خالی از اهمیت نیست.
اختلاف در ابعاد معنوی: مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی اختلاف سطح دارند، زندگی بیدغدغهای نخواهند داشت. بنابراین در امر ازدواج بعد اعتقادی بویژه جنبههای معنوی آن باید مورد توجه خاص قرارگیرد.
استقلال مادی زنان، مهمترین عامل زندگیهای مشترک از هم جدا
در گذشته زنان معمولا از نظر مسائل مالی کاملا به همسرانشان وابسته بودند. به طور معمول این وابستگی مالی و مادی وابستگیهای دیگری به همسر را نیز در زندگی زنان به وجود میآورد که البته خوب یا بد بودنش بحث جداگانهای میطلبد، اما امروزه با شاغلشدن تعداد زیادی از زنان یا شاهد تشکیل ندادن خانواده یا دیر تشکیل شدن آن هستیم و در بعضی موارد هم اشتغال بیش از حد زنان حتی در مشاغل مردانه باعث تغییرشکل یافتن خانواده شده است.
دکتر اصغر کیهاننیا، مشاور و کارشناس علوم رفتاری در گفتوگو با جامجم، به استقلال زنان طی سالیان گذشته اشاره میکند و میگوید: شاید مهمترین دلیل تغییر شکل بعضی خانوادهها از یک خانواده منسجم با شکل طبیعی به خانوادههایی که در آن زن و شوهر کنار هم، اما مستقل از هم زندگی میکنند وارد شدن زنان به بازار کار و استقلال مالی ناشی از اشتغال آنها باشد.
وی میافزاید: همچنین هر چقدر زنان بیشتر در درون اجتماع وقت میگذرانند، وقت کمتری را صرف خانه و خانواده میکنند، که این امر نیز به تغییر شکل خانواده کمک میکند.
مزایای زندگیهای مستقل
شاید وقتی اسم زندگیهای مستقل و مجردی در بطن خانواده را میشنویم هرگز فکر نکنیم این نوع از زندگی هم میتواند در کنار معایب خیلی زیادش محاسنی هم داشته باشد؛ البته مزایای آن فقط به از بین نرفتن احترامها و از هم پاشیده نشدن زندگی در ظاهر و به وجود آمدن یک آرامش ظاهری ختم میشود.
دکتر کیهاننیا، ضمن اشاره به شکل خانوادههای قدیمی میگوید: در گذشته که افراد به صورت خانواده گستر زندگی میکردند، یعنی چند خانواده در کنار هم بودند، مشکلات اینچنینی در میان آنها کمتر بود و همبستگی بیشتری داشتند. آنها برای حل مشکلات، با هم کمک میکردند؛ اما طی صد سال گذشته شکل خانوادهها گاه بتدریج و گاه بسرعت تغییر کرده است و بیشتر هم تحت تاثیر رسانهها نه تنها خانوادهها از هم فاصله گرفتند، بلکه در بعضی موارد اعضای یک خانواده نیز از یکدیگر دور و دورتر شدهاند.
این روانشناس به اندک مزایای این نوع از زندگی هم اشاره میکند و میگوید: در زندگیهای مستقل در درون زندگی مشترک، افراد اصطکاک کمتری با هم دارند. وقتی ارتباطها به حداقل میرسد در نتیجه اختلافها و تنشها هم به کمترین میزان ممکن کاهش پیدا میکند. زن و شوهر در این گونه زندگیها چون هر دو مشغول کار خود هستند، اوقات کمی را با هم میگذرانند. به طور طبیعی مشاجرات خیلی کمتری با هم دارند و احترامها نیز بیشتر رعایت میشود.
تاثیر خانواده مستقل روی فرزندان
باید به این موضوع توجه کنیم که هر چقدر هم تنش در خانوادههای مستقل، یعنی کسانی که زندگی مشترک اما مستقل از هم دارند، وجود نداشته باشد؛ اما یک جای کار درست نیست. یعنی با این که در ظاهر آنها با احترام با هم برخورد میکنند و شاید جنگ و دعوایی یا حتی کوچک ترین تنشی میانشان وجود نداشته باشد، اما به طور معمول سردی حاکم بر زندگی آنها و شکل غیرطبیعی خانواده، سلامت روان افراد آن خانواده را به مخاطره میاندازد و البته مهمتر از همه آسیبی است که به فرزندان این خانوادهها وارد میشود. این که آنها یاد میگیرند به جای همدلی و همفکری خانوادگی از سن کم به صورت انفرادی تصمیم بگیرند و زندگی کنند و بیشتر از همه آن سردی بین والدین به طور معمول آنها را افرادی سرد و بیروح و خالی از احساس بار میآورد.
مهتاب بیات، مشاور و کارشناس مسائل خانواده، در مورد فرزندان کسانی که در عین متاهل و صاحب خانواده بودن، زندگی مجردی را بر میگزینند، میگوید: فرزندان در این گونه خانوادهها، روابط عاشقانهای بین پدر و مادرشان نمیبینند. امنیت روانی و به طور کلی سلامت روانی در این بچهها به خطر میافتد و این بچهها وقتی بزرگ میشوند خانوادههایی به همین شکل تشکیل میدهند و این مساله یک دور باطل را به وجود میآورد و باعث میشود یک نسل دیگر نیز به همین منوال زندگی کنند و در بیشتر مواقع این رفتار آموخته شده به نسلهای بعدی هم انتقال مییابد.
دکتر کیهان نیا نیز در این باره معتقد است: بیشتر از همه، فرزندان این گونه خانوادهها آسیب میبینند، زیرا به اعتقاد وی وقتی روابط زن و شوهر کاملا طبیعی نیست، بچههای آنها غیر وابسته، مستقل ولی در عین حال مسئولیتناپذیر میشوند و فقط به منافع خودشان میاندیشند و از کودکی میآموزند مقابل فرد دیگری مسئولیت نپذیرند و در آینده، خانوادههایی به همین شکل تشکیل دهند که این مساله یک دور باطل را به وجود میآورد. (ضمیمه چاردیواری)
الهام طباطبایی
جام جم سرا: یکی از دلایل سردرگمی شما برای انتخاب همسر، بالا رفتن سن ازدواجتان است. بالا رفتن سن ازدواج، تصمیم گیری برای انتخاب همسر را سختتر میکند. با این حال در ادامه نکاتی درباره انتخاب همسر گفته خواهد شد که امیدوارم با رعایت این اصول، با یک انتخاب صحیح، زندگی مشترک خوبی را تشکیل دهید.
شباهت در درک احساسی و عقلی
در مورد اختلاف سنی بین زوجین، بهترین حالت ممکن این است که مرد بین ۳ تا ۵ سال از زن بزرگتر باشد اما در صورتی که سن دختر یا پسر از زمان مناسب برای ازدواج بگذرد، این فاصله سنی میتواند متفاوت و حتی برعکس هم باشد. البته بحث اصلی در مورد سن، سن احساسی، عقلی و هوشی است که گاهی ربطی به سن شناسنامهای ندارد. بنابراین سعی کنید با شخصی ازدواج کنید که تا حدودی شبیه به خودتان باشد و از لحاظ درک احساسی و عقلی به شما شباهت داشته باشد.
با این حال، به شما توصیه میشود که به خواستگاری دخترهای خیلی جوان نروید. اینکه با یک دختر جوان که به اندازه شما تجربه ندارد و گاهی رفتارهای ناپختهای از خودش نشان میدهد، ازدواج کنید ممکن است برای شما مشکلاتی ایجاد کند.
مثبتگرا بودن و امید به آینده
مثبتگرا بودن طرف مقابل، اولین رمز یک ازدواج موفق است؛ بنابراین با فردی ازدواج کنید که امید به آینده داشته باشد؛ زیرا که امیدواری به آینده رکن اصلی موفقیت است و با انسان منفیگرا به جایی نخواهید رسید. برای ازدواج با دخترهایی که به دلیل بالارفتن سنشان دچار ناامیدی یا افسردگی شدهاند، باید تحقیق بیشتری کنید تا در آینده پشیمان نشوید.
خودتان را با تجربهتر ندانید
با توجه به سن بالای شما برای ازدواج، به احتمال زیاد همسرتان سن کمتری از شما خواهد داشت، ولی باید طرف مقابلتان را همان طور که هست بپذیرید و به هیچ وجه فکر نکنید که میتوانید بعد از ازدواج او را تغییر دهید. همچنین با دختری ازدواج کنید که به دلتان بنشیند و سعی کنید از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، علمی و مذهبی با طرف مقابل و خانوادهاش هم سطح باشید و یا تفاوت زیادی نداشته باشید؛ زیرا ازدواج دختر و پسرهای غیر هم کفو، باعث دردسرهایی در زندگی مشترک خواهد شد.
همچنین میتوانید از توصیههای پدر و مادرتان هم برای انتخاب یک همسر ایده آل استفاده کنید. (حسین محرابی - کارشناس و مشاور خانواده/خراسان)
همان گونه که افراط در ابراز وجود و برقراری ارتباط با دیگران همراه با جسارت، آسیبهایی را متوجه شما خواهد کرد، تفریط و آشنا نبودن با مهارتهای برقراری ارتباط صحیح نیز میتواند برای شما آسیبزا باشد. با این حال، امیدوارم این توصیهها به شما برای حل مشکلتان کمک کند:
توجه به شخصیت طرف مقابل
در قدم اول بررسی کنید که آیا فقط از صحبت کردن با خانمها خجالت میکشید یا اساسا روابط عمومیتان ضعیف است و حتی برای ارتباط با دوستان و همکاران هم جنستان هم مشکل دارید. توجه داشته باشید که برای ارتباط با هر فردی با توجه به جنس، سن و سطح فرهنگی و اجتماعی او، باید متفاوت عمل کنید تا طرف مقابلتان به راحتی منظور شما را متوجه شود و توقع نداشته باشید که بتوانید با همه به یک شکل رفتار کنید.
گفتوگو با خانمهایی که محرمتان هستند
برقراری ارتباط کلامی ضروری و مناسب با جنس مخالف، باید همراه با متانت و وقار باشد اما در صورت خجالت و گوشه گیری، افت روحی و انزوای اجتماعی را در پی خواهد داشت. بنابراین برای اینکه کمروییتان در جلسات خواستگاری مانع بیان صحبتها و نظراتتان نشود، توصیه میشود که در ابتدا برقراری ارتباط کلامی صحیح را در منزل با مادر و خواهر خود تمرین کنید چراکه در چنین ارتباطهایی با نقطه نظرات خانمها بیشتر آشنا خواهید شد.
همچنین شما میتوانید در مهمانیهای خانوادگی و فامیلی با خانمهایی که محرمتان هستند مانند خاله و عمههایتان درباره موضوعات مختلف بیشتر صحبت کنید تا کمروییهای بیدلیلتان کاهش یابد.
آمادگی پیش از جلسه خواستگاری
شما ۲۶ ساله هستید و نباید زمان ازدواج بموقع را از دست بدهید بنابراین فهرستی از همه ویژگیهای خوب خود تهیه کنید چراکه این کار به شما کمک میکند تا با عوامل تضعیف کننده روحیهتان مبارزه کنید. همچنین قبل از جلسات خواستگاری از قبل برنامه ریزی کنید که درباره چه موضوعاتی قرار است صحبت کنید. حتی پیشبینی خودتان از متن گفتوگوهایتان را بنویسید و تا قبل از شروع جلسه خواستگاری، آنها را مرور کنید.
خودپندارۀ مثبت
توجه داشته باشید که نکات یاد شده، تنها در صورتی اثربخش خواهد بود که شما در بحث خودشناسی به متغیرهایی مثل خودپنداره مثبت، یعنی برداشت مثبت داشتن از خود، اعتماد به نفس یا باور کردن تواناییهای خود و نیز عزت نفس یعنی ارزش و احترام قائل شدن برای خود اهتمام داشته باشید و با جرأتی متعادل در جمعهای دیگران حضور یابید. فراموش نکنید که هیچگاه نباید خودتان و توانمندیهایتان را دست کم بگیرید. (عباسعلی براتی - کارشناس ارشد روانشناسی/خراسان)
با توجه به اینکه فقط ۲ ماه از شروع زندگی مشترکتان گذشته، بهتر است کمی صبور باشید تا با شناخت بهتر شوهرتان بتوانید ارتباط موثرتری با او برقرار کنید. با این حال باید توجه داشته باشید که دلداری یا همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در شرایط آنان قرار ندارد، درک کند. همدلی با دیگران به افراد کمک میکند تا بتوانند نظرات انسانهای دیگر را حتی وقتی با نظرات آنها متفاوت است، بپذیرند و به آنها احترام بگذارند. بنابراین ما توانایی پاسخ دادن به عواطف دیگران با عواطفی شبیه به خود آنها را همدلی تعریف میکنیم.
راهکارهای زیر میتواند مهارت شما را در همدلی کردن با شوهرتان بالا ببرد؛ بویژه آنکه گفتهاید نمیدانم چطور با دلداری دادن باعث آرامش شوهرم شوم.
احساسات خودتان را بشناسید
چون همدلی بر پایه خودآگاهی است، باید هرچه بیشتر از احساسات خودتان آگاهی داشته باشید تا بهتر بتوانید احساسات دیگران را درک کنید. همچنین شما باید در زمان همدلی به حالات چهره و حرکات شوهرتان توجه کنید. چنین رفتارهایی باعث میشود که شوهرتان حس همدردی شما را باور کند.
خودتان را جای شوهرتان بگذارید
با درک احساسات شوهرتان به او بفهمانید که برایش اهمیت، ارزش و احترام قائل هستید. برای همدلی و همدردی موثر در ارتباط با شوهرتان یا دیگران قبل از اقدام به هر عملی، لحظهای هم که شده خود را به جای آنها قرار دهید تا واکنش شما منطقیتر باشد.
احساس همدلی را از بین نبرید
از رفتارهایی که احساس همدلی را در شوهرتان از بین میبرد و باعث میشود که شوهرتان تمایلی به همدردی و همدلی با شما نداشته باشد، پرهیز کنید. به طور مثال، دستور دادن، قضاوت کردن، نصیحت کردن و سرزنش کردن احساس همدلی را از بین میبرد که باید از این رفتارها پرهیز کنید. در همدلی با شوهرتان، هیچگاه او را مقصر ندانید و سرزنش نکنید. به طور مثال، گفتن جملاتی مانند تقصیر خودت است یا همیشه از این نوع مشکلها داری، به جای همدردی، آرامش شوهرتان را بر هم میزند.
احساسات خود را شمرده بیان کنید
هنگام همدلی و همدردی با شوهرتان، احساسات خود را شمرده بیان کنید تا او احساس آرامش بیشتری از ارتباط با شما داشته باشد. همچنین به سخنان شوهرتان کاملا گوش کنید و به او اطمینان دهید که سعی دارید مانند او به مشکل توجه کنید تا با کمک یکدیگر، بهترین راه حل را بیابید.
فقط راه حل ارائه ندهید
سعی کنید در همدلی، راه حل ارائه ندهید چون شوهرتان دلش میخواهد فقط ناراحتی خود را با شما در میان بگذارد و از جانب شما درک شود. همچنین در همدلی برای طرف مقابل دلسوزی یا ترحم بیجا نداشته باشید. برای مثال، نگویید «وای! بیچاره تو، که چقدر مصیبت کشیدی!» یا «فکر نمیکردم چنین مشکل بزرگی داشته باشی.»
مشکلات شوهرتان را کوچک نپندارید
برای اینکه شوهرتان با همدردی شما، احساس آرامش بیشتری پیدا کند، نباید مشکلات او را کوچک و بیارزش بپندارید. برای مثال، نگویید «ای بابا اینکه مشکلی نیست» یا «اگر جای من بودی، با این همه مشکل چه میکردی؟» چنین جملاتی باعث میشود که شوهرتان از درد دل با شما پرهیز کند و تلاش شما برای دلداری او بینتیجه شود. (نسیم احمدی - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
به هر دلیلی که بوده، باید قبول کنید که یک ناکامی را در زندگی برای خود و همسر قبلیتان رقم زدهاید. صرف نظر از اینکه هر کدام از شما چقدر در این باره نقش داشتهاید، در شرایط فعلی شایسته است که شما و خانوادهتان اشتباهات قبلیتان را به دقت مرور کنید و با تحلیل عوامل موثر در ناکامی قبلی، حداقل از تکرار آن اتفاق در آینده جلوگیری کنید.
آرامش و تمرکزتان را حفظ کنید
آنچه در شرایط فعلی برای شما اهمیت دارد، بازیابی اعتماد به نفس و کسب آرامش است. به شما توصیه میکنم تا زمانی که نتوانستهاید روحیه خود را بازیابی و ترمیم کنید، به ازدواج مجدد فکر نکنید. البته نگرانی شما راجع به آینده کاملا طبیعی است ولی این نگرانیها نباید موجب از بین رفتن آرامش و تمرکز شما شوند.
تفکرات منفیتان را کنترل کنید
نگفتهاید که چه مدت از جداییتان میگذرد ولی به هر حال شما باید این واقعیت را بپذیرید و بدانید که انکار و مخفی کردن طلاقتان هیچ کمکی به شما نمیکند و حتی ممکن است باعث مشکلات زیادی در آینده برای شما شود. توجه داشته باشید که گذشت زمان میتواند در تغییر وضعیت شما موثر باشد بنابراین فعلا سعی کنید روال طبیعی زندگی خود را ادامه دهید و با ایجاد سرگرمیهای جدید از تفکرات منفی خود بکاهید.
به هیچ عنوان دنبال مقصر نباشید و خودتان یا دیگران را سرزنش نکنید زیرا این کار حس سرخوردگی و ناامیدی را در شما تقویت و فاصله بین شما و خانوادهتان را زیادتر خواهد کرد. از عجله بپرهیزید و برای رهایی از این وضعیت، بدون بررسی دقیق وضعیت خواستگارتان به ازدواج دوم تن ندهید. همچنین به دنبال جبران کردن اشتباهات قبلی خود باشید و این کار فقط در سایه آرامش و تصمیم گیریهای عقلانی انجام میشود.
موضوع طلاقتان را حتما به خواستگارتان بگویید
درباره اینکه گفتهاید چگونه این موضوع را به خواستگارم بگویم، باید خدمتتان عرض کنم که این اتفاق جزئی از زندگی قبلی شماست و به طور قطع باید به خواستگار بعدی خود بگویید زیرا مطمئن باشید این مسئله دیر یا زود به گوش او خواهد رسید و اگر شما قبل از ازدواج آن را مطرح نکرده باشید، اعتماد او را از دست خواهید داد و این بیاعتمادی باعث ایجاد مشکلات عدیدهای در زندگی مشترکتان خواهد شد.
توصیه میشود که در اولین جلسه خواستگاری این موضوع را به صورت کلی با خواستگارتان در میان بگذارید و در صورت کنجکاوی بیشتر او، با توجه به اینکه شما فقط ۲ روز با شوهر قبلیتان زندگی کردهاید، دلایل طلاقتان را بیشتر برای او توضیح دهید. همچنین اگر مدت زیادی از طلاقتان میگذرد و شما هنوز نتوانستهاید از نظر روحی به ثبات برسید لازم است به یک روانشناس باتجربه مراجعه کنید. (حسین محرابی - کارشناس ارشد روانشناسی/خراسان)
633
پاسخ مشاور: یکی از عوامل اساسی انحرافات روان و شخصیت انسان، داشتن «عقده حقارت» یا خود کم بینی است. عقده حقارت، حالت سرکوفتگی و افسردگی همراه با کینه توزی است که به سبب ناکامی و تحمل رنج و خفت و حقارت پدید میآید. با توجه به متن پیامکتان که گفتهاید از هر نوع بیادبی و بدرفتاری ناراحت میشوید و احساس میکنید هیچ فردی شما را دوست ندارد، به نظر میرسد شما دچار خودکم بینی شدهاید.
احساس حقارت یعنی چه؟
احساس حقارت، همان طور که از کلمه دومش بر میآید؛ یعنی اینکه یک نفر حس کند در برابر دیگران کوچک است و خودش را دست کم بگیرد. البته همان طور که از کلمه اولش هم بر میآید نشان از این دارد که این «خودکم بینی» چندان ربطی به واقعیت ندارد و بیشتر باور و حس یک آدم نسبت به خودش است.
دلیل احساس خود کم بینی
در خور ذکر است که «خودکم بینی» دارای ماهیت فطری نیست و به طبقه یا قشر معینی اختصاص ندارد بلکه عارضهای است که علل پیدایش آن را باید در تربیت و پرورش اولیه فرد و روابط و مناسبات متقابل او با محیط در دوران کودکی تا بلوغ جستوجو کرد؛ به طور مثال تبعیض، نازپروردگی، نقص عضو، نداشتن معیارهای مناسب برای ارزش گذاری در خانواده برای شخص، نسپردن مسئولیت به فرد و... میتواند از دلایل دیگر به وجود آمدن این اختلال باشد. با این حال به نظر میرسد که راه حل مشکل شما به کار بستن نکاتی است که در ادامه مطرح میشود. شما باید سطح توقعتان را از دیگران کاهش دهید و از هر فردی به اندازه ظرفیتش توقع داشته باشید.
با توجه به اینکه ۱۸ سال از شروع زندگی مشترکتان گذشته است باید به شناخت خوبی نسبت به همسرتان دست یافته باشید و توقعات بیجا و خارج از توان شوهرتان از او نداشته باشید. داشتن چنین توقعهایی و نرسیدن به آنها، احساس حقارت و بیارزش بودن را به صورت غیر واقعی در شما افزایش میدهد. یادتان باشد که انسانها موجوداتی غیر قابل پیش بینی هستند بنابراین همواره از هر فردی انتظار هر رفتاری را داشته باشید.
اعضای خانواده شما و همکارانتان در شرایط مختلف، ممکن است واکنشهای عجیبی از خود بروز دهند. بنابراین آمادگی قبلی شما باعث میشود که از واکنشهای آنها ناراحت و حساس نشوید.
غنیمت شمردن زمان حال
قدر لحظههای زندگی را بدانید و از هر ثانیه آن برای زندگی با آرامش و خوشحالی استفاده کنید. دنیا و مدت زمان زندگی در آن اعتباری ندارد؛ بنابراین زمان حال را غنیمت شمارید و حسرت گذشته را نخورید. همچنین نگرانی بیش از حد برای آینده هم باعث اضطراب و حساس شدن شما نسبت به رفتارهای دیگران خواهد شد.
ملاک تشخیص اینکه یک طرز فکر یا روش در زندگی صحیح است یا خیر، توجه به نتایج اجرای آن روش یا طرز تفکر است. وقتی شما از وضعیت فعلیتان حاصلی جز رنج و ناراحتی نداشتهاید یعنی روش و منش زندگیتان مناسب نیست و باید تغییرش دهید. باتوجه به اینکه اطلاعات ما از زندگی شما کافی نیست به نظر میرسد که خودتان باید دست به کار شوید و شیوه زندگیتان را مورد بررسی جدی قرار دهید. (نسیم احمدی - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/روزنامه خراسان)
392
ترشکردن به نوبه خود بیماری محسوب نمیشود، ولی اگر نادیده گرفته شود و فرد نسبت به درمان آن اقدام نکند، میتواند در آینده به بیماری خطرناکی تبدیل شود. با دکتر «ایرج خسرونیا» متخصص بیماریهای داخلی و فوق تخصص بیماریهای گوارش و کبد و رئیس انجمن متخصصان داخلی ایران گفتوگویی را در این زمینه انجام دادهایم.
گرسنگی، احساسی روانی برای دریافت کالری، آب و نمک مورد نیاز بدن است و ممکن است به دلایل مختلفی بروز کند؛ از جمله: نوع رژیم غذایی شما، اختلال در هورمونهای اشتها و عواملی روحی نظیر استرس. بسیار مهم است که بتوانید علت گرسنگی خود را بیابید زیرا در غیر این صورت ممکن است دچار مشکلات روحی و جسمی شوید. در زیر به برخی از این علتها اشاره شده است:
گاهی کمبود مایعات در بدن احساس گرسنگی را ایجاد میکند. این در حالی است که بدن شما بهجای غذا به مایعات نیاز دارد. این اختلال در بخش هیپوتالاموس مغز اتفاق میافتد که وظیفه گرسنگی و تشنگی را بر عهده دارد. هنگامیکه بدن به میزان کافی مایعات نداشته باشد. پیامهای عصبی نیز بهدرستی منتقل نمیشوند. در این صورت اگر احساس گرسنگی میکنید و میدانید که آن روزبه میزان کافی آب صرف نکردهاید، بهتر است قبل از هر کاری آب بنوشید و 15 تا 20 دقیقه صبر کنید تا ببینید گرسنگی شما برطرف میشود. بهطورکلی بهتر است همیشه به میزان کافی آب بنوشید.
هنگامیکه شب خوب نخوابیدهاید و در صبح از خواب برمیخیزید، دو هورمونی که اشتها را کنترل میکنند زودتر از شما فعالیت خود را علیهتان شروع کردهاند. کمخوابی باعث افزایش ترشح هورمون گرلین (که احساس گرسنگی را ایجاد میکند) و کاهش لیپتین (که سیری را اعلام میکند) میشود. همچنین پس از چند شب بیخوابی بهشدت احساس خستگی میکنید و ذهنتان درستکار نمیکند. بدنتان برای جبران این کمبود انرژی حتی اگر کاملاً سیر باشید، میزان بالایی از قند را طلب میکند. بهتر است سعی کنید 7 تا 8 ساعت هر شب بخوابید تا انرژی شما تنظیمشده و هورمونها بهدرستی عمل کنند.
۳-مصرف کربوهیدراتهای نشاستهای
کربوهیدرات سادهای که در شیرینیها و آردها یافت میشود بهسرعت میتواند سطح قند خون را بالا برده و سپس قند خون را بهشدت پایین بکشند که این مسئله گرسنگی بیش از اندازهای را در فرد ایجاد میکند. این نوسان در قند خون سبب میشود که دائماً احساس گرسنگی کنید. به همین دلیل وقتی یک قطعه شیرینی میخورید دیگر نمیتوانید جلوی خود را بگیرید. در مقابل خوردن کربوهیدراتهای مرکب و غنی از فیبر مانند سیب و پسته، قند را کمکم وارد خون میکنند و اجازه نمیدهند که شما مدام احساس گرسنگی کنید.
بالا بودن استرس سطح هورمونهای کورتیزول و آدرنالین را بالا میبرد و این کار سبب میشود که بدن تصور کند به آن حمله شده است و به انرژی نیاز دارد. استرس همچنین میزان سروتونین را کاهش میشود که این مسئله نیز میتواند سبب ایجاد احساس گرسنگی کاذب شود. بهتر است سعی کنید با کمک مدیتیشن و یوگا استرس خود را کاهش دهید.
شاید متناقض به نظر برسد اما استفاده از پروتئین و چربیهای سالم میتواند گرسنگی مداوم شما را از بین ببرد. نه تنها پروتئین میتواند در بدن شما باقی بماند و احساس سیری به شما بدهد بلکه تحقیقات نشان داده است که باعث کاهش اشتها نیز میشود. بهتر است روزانه 46 گرم پروتئین مصرف کنید.
همانند پروتئین، چربیهای اشباعنشده نیز میتواند احساس سیری را در شما تشدید کند. آوا کادو، تخمهها و مغزها همگی از چربیهای مفید هستند.
یکی دیگر از علل گرسنگی دائم حذف وعدههای غذایی است. هنگامیکه وعده غذایی را حذف میکنید و شکمتان برای مدت طولانی خالی می ماند، بدن گرلین ترشح میکند که سبب میشود شما مدام به دنبال غذا باشید. حتی اگر اصلاً اشتها ندارید و یا غذایی را دوست ندارید میزان کمی غذا بخورید تا معده شما کاملاً خالی نماند.
وقتیکه با سرعت غذا میخورید درحالیکه شکمتان پرشده است اما هنوز مغزتان فرصت این را نیافته است که اعلام سیری کند و به همین دلیل بازهم احساس گرسنگی میکنید. بهتر است سعی کنید آرام و شمرده غذا بخورید و در پایان کمی صبر کنید تا فرمان سیری از مغز صادر شود.
باید گفت برخی از داروهای ضدافسردگی مانند زلفت و پاکسیل و همچنین برخی دیگر از داروها نیز میتوانند احساس گرسنگی کاذب در شما ایجاد کنند. اگر این حالت برایتان آزاردهنده شده است حتماً با پرشک خود مشورت کنید. (روز نو)
پاسخ مشاور: عواملی که در زندگی انسان را تحت فشار و نگرانی قرار میدهد ممکن است، یک یا تعدادی از موارد زیرند:
1 - ناکامی:
همه انسانها در طول زندگی خود، ناکامی را تجربه میکنند. وقتی که راه رسیدن به یک هدف برای فرد بسته میشود یا دستیابی به آن به تأخیر میافتد ناکامی رخ میدهد. موانع گوناگونی بر سر راه کوششهای فرد برای رسیدن او به هدفش قرار دارد؛ بعضی از آنها بیرونی هستند مثل راهبندان در خیابانها، صفهای طولانی برای خرید یا دیگر محدودیتها. برخی موانع درونی هستند مثل نرسیدن به شغل دلخواه یا خجالتی بودن که باعث نرسیدن به همسر دلخواه میشود.
2 - احساس تحت فشار بودن:
این احساس، عبارت است از حالت هیجانی که وقتی به شخص مسئولیتی داده میشود که از توانایی او بیشتر است، به وجود میآید.
3 - تعارض:
تعارض یک حالت هیجانی منفی است که به علت ناتوانی فرد در انتخاب حداقل یکی از دو هدف مورد نظر او به وجود میآید. این نوع تعارض در زندگی بارها اتفاق میافتد و همه افراد فشار روانی حاصل از آن را تجربه میکنند. در مقابله با این فشار روانی، افرادی که در تصمیم گیری انعطاف پذیری بیشتری دارند نسبت به آنها که تنها به یک روش متکیاند موفق ترند.
توصیههایی برای کنترل فشارهای روانی
1 - استفاده از منبع کنترل درونی:
به این معنا که فرد شانس و تصادف را قبول نکند و معتقد باشد که سرنوشت انسان به دست خودش رقم میخورد. این عامل میتواند رویدادهای مؤثر بر زندگی را تحت کنترل در آورد و بهتر با فشار روانی مقابله کند.
2 - توکل به خدا:
این مورد، یک نوع کنترل بیرونی است که ریشه در کنترل درونی دارد؛ زیرا فرد میداند که برای توکل و توسل به خدا، باید خود تلاشی صادقانه داشته باشد.
3 -حمایت اجتماعی:
استفاده از حمایت دوستان، خانواده و سازمانهای اجتماعی و مذهبی برای روبه رو شدن با فشار روانی کمکهای خوبی هستند. به طور کلی، مورد پذیرش قرار گرفتن در جمعهای دوستانه، خانوادگی و یا در محل کار، باعث افزایش اعتماد به نفس میشود که خود عاملی مؤثر برای جلوگیری از فشارهای روانی است.
4 - تقویت در نگرش مذهبی و اعمال مذهبی:
مذهب و دین باوری نقش مهمی در سلامت روانی دارد همان طور که قرآن کریم، ذکر خداوند را بهترین وسیله برای آرامش بندگان دانسته است. (عباس علی براتی - کارشناس ارشد مشاوره/ خراسان)
کد مطلب: 431465
نمیدانم چرا مردم آیفون میخرند؟!
رییس انجمن فروشندگان سیم کارت، گوشی موبایل و تجهیزات جانبی با اشاره به شرایط بازار آیفون در ایران، گفت: در چنین شرایطی واقعا نمیدانم چرا مردم به جای برندهای مختلف از آیفون استفاده میکنند.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۶:۱۹
وی ادامه داد: البته اینکه گاهی به عنوان مثال از سوی برخی نمایندگان مجلس گفته میشود که جلوی واردات برند آمریکایی گرفته شود، موضوعی است که شاید جای تامل داشته باشد، زیرا به هر حال این برند در ایران مصرفکنندگان خاص خود را دارد و لازم است به نظر کاربران نیز احترام گذاشته شود.
رییس انجمن فروشندگان سیم کارت، گوشی موبایل و تجهیزات جانبی افزود: اکنون با وجود شرایط و مسائل مختلفی که در بازار آیفون وجود داشته و تقلبهایی که در این حوزه صورت میگیرد، از سوی دیگر مسائلی همچون واردات غیرقانونی، نداشتن نمایندگی مجاز و مسائلی از این دست جای سوال دارد که چرا همچنان کاربران ایرانی در موارد متعدد علاقهمند به استفاده از این گوشیها هستند.
فروتن عنوان کرد: لازم است علاوه بر شرکتهایی که برای انجام واردات قانونی در این حوزه مجوز گرفتهاند، یک عزم کلی از سوی تمام جامعه ایجاد شود تا با استقبال کمتر از این برند شرایط برای فعالیت افراد سودجو فراهم نباشد، اما اکنون با توجه به استقبالی که از این برند شده و همچنین مجموع شرایطی که در حوزه واردات و عرضه وجود دارد، عدهای به فرصتطلبی و سودجویی پرداخته و بازار را برای مشتریان اپل نامعتبر ساختهاند.
وی ادامه داد: به عنوان یک فعال بازار موبایل توصیه من آن است که خریداران گوشی به جای استفاده از برندی که در کشور خدمات پس از فروش نداشته و واردات آن هم در موارد متعدد به صورت غیرقانونی صورت میگیرد، به سراغ برندهایی بروند که قانونی عرضه شده و خدمات رسمی پس از فروش ارائه میکنند.
رییس انجمن فروشندگان سیم کارت، گوشی موبایل و تجهیزات جانبی همچنین عنوان کرد: اکنون در موارد متعدد شاهدیم که نمونههای استوک آیفون از همان مبدا با تعویض قطعات و قاب وارد ایران میشوند. از سوی دیگر در داخل کشور نیز هیچ خدمات پس از فروشی ارائه نشده و در نهایت تضمینی برای مصرفکننده نهایی وجود ندارد.
فروتن در ادامه در پاسخ به این سوال که با مجموع این شرایط آیا این اقدام درستی است که از سوی مراجع قانونی جلوی واردات گوشی اپل گرفته شود؟ گفت: چنین موضوعی به هیچ عنوان توجیهپذیر نیست، چرا که همانطور که گفته شد همچنان عدهای اصرار به استفاده از گوشی اپل دارند و حتی اگر بخواهیم واردات این برند را هم ممنوع کنیم، از طریق کشورهای دیگر کالای مورد نیاز خود را تامین میکنند. بر همین اساس شاید چنین برخوردهای سلبی نتیجه چندان مناسبی به دنبال نداشته باشد.
وی افزود: البته میتوان در این حوزه به آگاهسازی مردم پرداخته و با ارائه اطلاعات مناسب به آنها، خریداران بازار را قانع کرد که میتوان خریدهایی با شرایط بهتر نیز تجربه کرد که حداقل واردات آنها به صورت رسمی بوده و خدمات پس از فروش هم داشته باشند.
رییس انجمن فروشندگان سیم کارت، گوشی موبایل و تجهیزات جانبی در ارتباط با شرکتهایی که مجوز واردات قانونی آیفون را گرفتهاند و اینکه آیا از طریق آنها بحث ارائه خدمات پس از فروش به خوبی رعایت میشود، گفت: هنوز از سوی این شرکتها بازتاب محسوسی در بازار مشخص نیست، اما به هر صورت باید توجه داشت که این شرکتها تنها مجوز واردات قانونی آیفون را داشته و نماینده رسمی این برند در ایران محسوب نمیشوند. البته آنها تعهد دادهاند که خدمات پس از فروش را هم انجام دهند، اما با توجه به مدت کوتاهی که از عمر این شرکتها میگذرد هنوز نمیتوان در این زمینه با قطعیت نظر داد.
وی همچنین اظهار کرد: اکنون بخش عمده بازار اپل در دست فعالان غیرقانونی است و حتی شاید برای شرکتها نیز امکان رقابت وجود ندارد. در مجموع در چنین شرایطی به نظر میرسد حتی این شرکتها هم نتوانند عملکرد موفقی داشته باشند. بر این اساس شاید آگاهسازی مصرفکننده نهایی نسبت به مجموعه شرایطی که برند اپل در ایران دارد اقدامی اساسیتر به شمار رود.
کلمات کلیدی : آیفون+رییس انجمن فروشندگان سیم کارت، گوشی موبایل
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.