اصطلاح خبر واحد و اثبات حجیت آن با تلاش محمدبن ادریس شافعی، در میان اهل سنت تثبیت شد و بر پایهی آن جوامع ادامه ...
تا کنون شروح متعددی بر نهجالبلاغه نگاشته شده است. و هر یک تلاش داشتهاند تا از مناظر گوناگون به این ادامه ...
آرمان مهدوی همان آرمان و هدفی است که انبیای الهی - علیهم السلام- به خاطر آن مبعوث شده و بشریت را به سوی ادامه ...
دین مجموعهای از ارزشهای شایستهی زندگی انسان و نیز آموزههایی برای شأن و کرامت اوست. علی (علیه السلام) ادامه ...
عقلانیت، کرامت ذاتی و آزادی بشر در انسان شناسی ادیان الهی و مکاتب نوین غربی، پرهیز از اجبار و خشونت در ادامه ...
سنّت، راه و رسم و روشی است که استمرار داشته باشد. «سنّتی نبی» طریقت اوست. و «سنّت خدا» گاهی به طریقهی ادامه ...
یکی از شاخصههای مهم زندگی سالم در نهجالبلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. ادامه ...
«توحید» به معنای «واحد» دانستن خداوند است. «واحد» در زبان عرب متحمل معانی گوناگون میباشد. در کلمات امیرمؤمنان ادامه ...
هویج از انواع سبزیجات ریشهای بوده که معمولاً به رنگ نارنجی است. با این حال، برخی از گونههای آن به رنگ ادامه ...
نویسندگان: مصطفی اسفندیاری (فقیه)، (1)
حسن عبداللهی (2)
علیرضا نادریان لایین (3)
- فعقبی حلاوات الزمان مریرةٌ *** و إن عذُبت حیناً فحیناً خرابقُ (همان: 229). (11)
شواهد مثال در موارد بالا نمایانند و نیازی به بیان ندارند، امّا این نکته قابل ذکر است که در این صنعت بدیع، نوعی تشابه معنوی میان بندهای سخن وجود دارد و میان آغاز و پایان جمله ارتباط ایجاد میشود که با اندک دقتی در کلمههای آغازین و پایانی آشکار است. همین مسئله باعث زیبایی دوچندان کلام میشود. موضوع شایع در این آرایه، کاربرد آن در بازی با الفاظ است، به گونهای که زیبایی آن متأثر از تداعی و ارتباط خاصی است که میان کلمهها وجود دارد. در این مقطع، کلام امام سجاد (علیه السلام) صائبتر بوده، چراکه به نوعی، از صنعت بدیعی مذهب کلامی که نوعی صنعت بدیعی معنوی است، نیز بهره بردهاند، هرچند کلام امام رضا (علیه السلام) نیز بار معنایی کاملی را افاده میکند، امّا کلام امام سجاد (علیه السلام) صلابت بیشتری داشته و عقلانیتر است. همین عقلانیبودن یکی از امتیازهای این صنعت بلاغی بوده که باعث جذابیت بیشتر کلام امام سجاد (علیه السلام) شده است.
- وجدی رسول الله فی کلِّ مشهدٍ *** و شیخی أمیرالمؤمنین وزیره (عبداللهی، 1383: 207).
- و آلک أمسوا کالإماء بذلَّةٍ *** تشاعُ لهم بین الأنام فَجایعُ (همان: 209). (12)
در مثالهای بالا عبارت اول، اشاره به وصیتهای امام علی (علیه السلام) و عبارت دوم، اشاره به داستان اسرای کربلا و حرکت ایشان به سوی شام دارد. این صنعت بدیعی به خاطر تناسبی که میان موضوع اصلی و قصهی مورد استفاده و تداعی آن در ذهن مخاطب دارد، داستان را در ذهن شنونده زنده میکند، به خاطر تشبیه و بهرهگیری از داستان، مخاطب را جذب میکند و سخن نزد وی تصویر میشود. البته نوع ایجاز نیز دربردارد، از دیگر سو، با توجه به ابهامی که در برخی از تلمیحها نهفته است، مخاطب به فکر و دقتنظر نیاز دارد تا به مقصود برسد. این امر بر زیبایی کلام اثر میگذارد، برای فهم زیبایی سخن باید شنونده به داستان آگاه باشد، از اینروی تأثیر این آرایه را در کلام ایشان مشاهده میکنیم. در مقام موازنهی کلام، هر دو امام همام (علیه السلام) بار معنایی کاملی دارند، فقط امام سجاد (علیه السلام) بیشتر به یاد حوادث کربلا سخن میگویند و به همین علت اکثر تلمیحهای ایشان به واقعهی مذکور ارتباط پیدا میکند، حال آنکه امام رضا (علیه السلام) بیشتر در مقام اغنای مخاطب خویش هستند و بیشتر به مطالب کلی نظر دارند.
- بلی اوردته بعد عزِّ و منعةٍ *** مواردَ سوءٍ ما لهنَّ مصادر (عبداللهی، 1383: 193).
- والله یعلمُ انّا لا نُحبُّکُم *** ولا نَلومُکُم أن لا تُحِبُّونا (همان: 247).
- من عرف الرَّبِّ فلم تُغنِه*** معرفةَ الرَّب فذاک الشَّقی (همان: 248). (15)
در «أورد و موارد»، «نحبکم و تحبونا» و «عرف و معرفة» این نوع جناس وجود دارد. برتری و ظرافت امام (علیه السلام) در کاربرد این آرایه در سخن نمایان است. کاربرد همگون ریشهها منجر شده است کلام نوعی آهنگ و ریتم به خود بگیرد و تلفظ آن روانتر و سلیستر شود. از رهگذر این موضوع، کلام گوینده در سیاق بهتری قرار گرفته، مطلوب طبع واقع شده است و تأثیر کاملتری بر مخاطب میگذارد.
هر دو امام (علیه السلام) نصیحتگونه عمل میکنند و صبغهی ارشاد بر کلامشان، غلبه تامی دارد، البته کلام امام رضا (علیه السلام) نوعی استیناس در بردارد، البته امام سجاد (علیه السلام) نیز از این مهم بیبهره نبودند بیشتر از اسلوب حکیم و مذهب کلامی و سایر صنایع بلاغی عقلانی و اثباتی مانند کیفیت شناخت خدا در مثال سوم استفاده کردهاند.
- و کُفِّن فی ثوبین واجتمعت له *** مُشیعةً إخوانه و العشائر (عبداللهی، 1383: 196).
- أکابر اولادٍ یهیجُ إکتئابُهُم *** إذا ما تناساه البنونُ الاصاغرُ (همان: 197).
- لنحن علی الحوض رُوادَهُ *** نَذُودُ وَ نَسقی ورّادَهُ (همان: 202). (16)
در کلمههای «مُشیعَةً و العشائر»، «أکابر و إکتئابُهُم» و «رُواد و ورّاد» این آرایه وجود دارد چراکه شنونده گمان میکند که از یک ریشهاند حال آنکه اینگونه نیست. پیبردن به همین خطای ذهنی باعث تلذذ مخاطب و توجه بیشتر به کلام شده است تا از خطای احتمالی مجدد در امان باشد، از دیگر سو، همین تشابه که در واقع عدم تشابه بوده، باعث جایگیری بهتر کلام در ذهن مخاطب شده است و پس از فهم تفاوت بین دو کلمه، مطلب برایش لذتبخشتر میشود.
این صنعت به خاطر فنیبودن، بیشتر در کلام بزرگان ادب و بلاغت عربی و موارد گوناگونی از آن در کلام هر دو امام (علیه السلام) وجود دارد، همین امر مهر تأییدی بر توان ادبی امامان همام (علیهم السلام) است. این شاهد مثال واضح نیاز چندانی به توضیح ندارد و در زیبایی آن همین بس که به مثابه ترازویی برای نمایاندن توان ادبی و بلاغی فرد است.
- و من ساءنا ساء میلاده *** فیوم القیامة میعاده (همان: 202). (18)
«قلم و قدم»، «غائرة و قاهره»، «المعاد و مهاد» و «میلاده و میعاده» نمونههایی از جناس لاحقاند که بر زیبایی کلام امام سجاد (علیه السلام) افزوده است، در اکثر موارد کلام امامان همام (علیه السلام) دربردارندهی موارد متنوعی از مثالها است.
- جزائی تُعذِّبُنی و لکن *** أعوذ بحُسن عفوکَ عن جزائی
رجائی کان مُنقطعاً بذنبی *** رجائی منک حقَّق رجائی (عبداللهی، 1383: 171).
- و یسنُجُ آمالاً طوالاً بعیدةً *** ویعلَمُ أنَّ الدهر للنَّسجِ خارقُ (همان: 221). (21)
این موارد شاهد فراوانی در کلام حضرت دارد و دلالت بر توان و آشنایی ایشان با ظرافتهای سخن و طاعت الفاظ از امامان همام (علیهم السلام) دارد. از دیگر سو، آنگاه که اینگونه اشعار را میخوانیم، احساس میکنیم الفاظ آن به نوعی با هم در ارتباطاند، گویا معنی فاصلهها یکسان است. به همین دلیل، مخاطب به محض شنیدن سرآغاز کلام میتواند جملههای پایانی را حدس بزند، همین امر باعث زیباتر شدن جمله و دلچسبتر شدن مطلوب و مقصود گوینده بر مخاطب شود. وجود این صنعت بدیعی در سخن فرد نشان از قدرت بیانی و تسلط وی بر شیوههای بدیعی دارد، البته این نکته دربارهی امامان معصوم (علیهم السلام) نیز مصداق دارد.
-ألا أیها المأمول فی کُلِّ حاجتی *** شَکَوتُ إلیک الضُرِّ فاسمع شکایتی
ألا یا رجائی أنت کاشفُ کُربتی *** فَهب لی ذُنوبی کلِّها واقضِ حاجتی (عبداللهی، 1383: 181).
- لیت شعری هل عاقلٌ فی الدیاجی *** بات من فجعة الزَّمان یناجی (همان: 182).
- فحسِّن الاعمال و جَمِّلِ الأفعال و قصِّرِ الآمال الطِّوال (همان: 213). (25)
در این صنعت و همهی محسنات لفظی، مهم، غیرعمدی بودن آن است. در این صنعت نباید اثری از تکلف و صنعتپردازی وجود داشته باشد، چراکه همین مسائل غیرلازم منجر به سنگینتر شدن مطلب و دیرفهمتر شدن مقصود میشود. کاربرد این صنعت لفظی شاهد مثالی است بر توان بیانی و بلاغی گوینده که البته امامان همام (علیهم السلام) در این زمینه از یکهتازان ادب عربی بودند و دعاها و گفتههایشان بر تارک ادبیات عربی میدرخشد.
باگذشت سالهای متوالی، بارها و بارها خانهی خدا رو به ویرانی نهاده و تجدید بنا شده اسـت، آن هم بر همان اساسی که حضرت ابراهیم آن را بنا کرده بود. این مسئله دو امر مهم را ثابت میکند: اول، الهی بود خانهی کعبه و دوم اینکه این خانه باید همانی باشد که ابراهیم (علیه السلام) ساخت، زیرا خانهی خدا باید با دیگر خانهها متفاوت باشد.
درست اسـت که برای ثمر رسیدن تلاش ابراهیم و اسماعیل به کمک تعدادی دیگر از مردان نیاز بوده اسـت، اما آن دو تمام مراحل انجام دادن کار؛ یعنی کندن پی زمین و تراشیدن سنگها و بردن آنها به پای بنا و سپس چیدن سنگها بر روی هم را به تنهایی بر عهده داشتند و این نشان میدهد که آن دو انسانهای معمولی نبودهاند و همان طور که گفتهاند «توفیق هر کس به قدر همّت اوست.» با چنین شرایطی معلوم نیست که بنای کعبه چقدر به درازا کشیده باشد. همانطور که هیچ کس نمیتواند حدس بزند که حضرت نوح (علیه السلام) چه مدتی را به ساختن کشتی مشغول بوده اسـت.بنابراین، هدف، بسیار بزرگ و متعالی اسـت و هیچ ربطی به هوای نفس ندارد، بلکه نویدی برای انسانها و تشویق آنها به گسترش عدل و محبت بر روی کل زمین اسـت. آرزوی قبلی حضرت ابراهیم (علیه السلام) تحقق یافته اسـت و هر زایری که از زیارت کعبه به خانهی خود باز میگردد، حالاتی به او دست میدهد که از قبل آنها را نمیشناخته اسـت؛ یعنی احساس تعالی انسانیت و میل به عالیترین الگوهای خوبی و نیکی. اگر شخصی در زیارت اول چنین توفیقی نیافت، در زیارت دوم به آن خواهد رسید. انسان در برابر کعبه میایستد و با آب مقدس زمزم خود را شستشو میدهد و بدنش را پاک میکند و از آن آب مینوشد. ناگاه تمام هواهای نفسانی او به کناری می رود و او آیندهی زندگی خود را با کرامت و در شأن خود میبیند و در آخرت نیز رستگار خواهد شد. کعبه، خانهی طهارت و صفاست. خداوند متعال میفرماید:
(و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانهی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان، پاکیزه کنید.) (6)نمیبینید خدای سبحان، پیشینیان از آدم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پسینیان از این عالم را آزمود-به حرمت نهادن- سنگهایی بیزبان و سود که نبیند و نتواند شنود. پس خدا آن را خانهی با حرمتِ خود ساخت و برای فراهم آمدن و عبادت مردمانش پرداخت. پس آن خانه را سنگلاخی نهاد از همهی سنگستانهای زمین دشوارتر و ریگزاری رویشِ آن از همه کمتر. به درّهای از دیگر درّهها تنگتر، میان کوههایی سخت و ریگهایی نرم دشوار گذر و چشمههایی زه آب آن کم و جدا از هم که شتر در آن فربه نشود و اسب و گاو و گوسفند علف نیابد. پس آدم و فرزندان او را فرمود تا روی بدان خانه دارند- و با حرمتش شمارند- پس خانه برای آنان جایگاهی گردید که سود سفرهای خود را در آن بردارند و مقصدی که بارهای خویش در آن فرود آرند. دلها در راهِ دیدار آن شیدا، از دشتهایی بیآب و گیاه و مغاکِ درههای ژرف و جزیرههای از یکدیگر جدا، در پهنهی دریا، تا از روی خواری شانههاشان را بجنبانند و گرداگرد خانه، کلمهی تهلیل بر زبان رانند و برگامها رَوَند دوان، خاک آلود و موپریشان. جامهها را به یک سو انداخته و با واگذاشتن موها خلقت نیکوی خود را زشت ساخته. آزمایشی بزرگ و امتحانی دشوار و آزمودنی آشکار برای پدید آمدن نافرمان از فرمانبردار. خدا زیارت خانه را موجب رحمت خود فرمود و وسیلت رسیدن به بهشت نمود.
و اگر خدای سبحان میخواست خانهی با حرمت و عبادتگاه با عظمت خود را میان باغستانها نهد و جویبار و در زمین نرم و هموار و در درختستانهای از هم ناگسسته و میوهها در دسترس و عمارتها در هم و دهستانها به یکدیگر پیوسته، میان گندمزارهای نیکو و باغهای سرسبز تازه رو و زمینهای پرگیاه گرداگرد او و بقعههای پرباران و باغستانهای خرم و راههای آبادان، پاداش کم بود و آزمایش ناچیز هم و اگر بنیادی که پایهی آن بناست و سنگهایی که خانه بدانها برپاست، از زمرد سبز بود و یاقوت سرخفام و با روشنی و درخشش تمام، از راه یافتن دو دلی در سینهها میکاست و کوشش شیطان را از دلها دور میکرد و شک و تردید از مردمان برمیخواست. لیکن خدا بندگانش را به گونهگون سختیها میآزماید و با مجاهدتها به بندگیشان وادار مینماید و به ناخوشایندها آزمایششان میکند تا خود پسندی را از دلهایشان بزداید و خواری و فروتنی را در جانهایشان جایگزین فرماید و آن را درهایی سازد گشاده به بخشش او و وسیلتهایی آماده برای آمرزش او.» (12)(و چون ابراهیم به [نا] پدری خود و قومش گفت: من واقعاً از آنچه میپرستید بیزارم، مگر [از] آن کس که مرا پدید آورد و البته او مرا راهنمایی خواهد کرد.)
ی) سورهی حجر، آیاتِ 51 تا 60پینوشتها:
1- قرآن، بقره/125.
2- قرآن، بقره/127.
3- قرآن، بقره/128.
4- قرآن، بقره/128.
5- قرآن، بقره/129.
6- قرآن، بقره/125.
7- قرآن، آل عمران96-97.
8- قرآن، بقره/125.
9- قرآن، حج/26.
10- قرآن، حج/27-30.
11- قرآن، مائده/97.
12- نهج البلاغه، خطبهی قاصعه.
13- قرآن، بقره/130-132.
مکارم الأخلاق- به نقل از ابو بصیر، از امام جعفر صادق علیهالسلام:
فواید پنج گانه عطسه
فراوانى عطسه، شخص را از پنج چیز، ایمن مىسازد:
نخستین آنها جذام اسـت.
دوم، بادهاى بدخیمى که در سر و صورت، جاى مىگیرد.
سوم آن که مایه ایمنى از جاى گرفتن آب در چشم مىشود.
چهارم آن که از سختى حفرههاى بینى، مصونیت مىدهد.
و پنجم آن که از بیرون آمدن مو از چشم، ایمنى مىدهد.
فرمود: “اگر دوست داشتى که عطسهات کم شود، با روغن مرزنجوش، انفیه کن”.
پرسیدم: چه مقدار؟
فرمود: “به اندازه یک دانگ* “.
راوى گوید: این کار را پنج روز انجام دادم و (عارضهام) از میان رفت.
متن حدیث:
مکارم الأخلاق عن أبی بصیر عن الإمام الصادق علیهالسلام:
کَثرَةُ العُطاسِ یَأمَنُ صاحِبهُ مِن خَمسَةِ أشیاءَ:
أوَّلُها: الجُذامُ.
وَالثّانِی: الرّیحُ الخَبیثَةُ الَّتی تَنزِلُ فِی الرَّأسِ وَالوَجهِ.
وَالثّالِثُ: یَأمَنُ نُزولَ الماءِ فِی العَین.
وَالرّابِعُ: یَأمَن مِن شِدَّةِ الخَیاشیمِ.
وَالخامِسُ: یَأمَنُ مِن خُروجِ الشَّعرِ فِی العَینِ.
قالَ: و إن أحبَبتَ أن یَقِلَّ عُطاسُک فَاسـتَعِط بِدُهنِ المَرزَنجوشِ.
قُلتُ: مِقدارُ کَم؟
قالَ: مِقدارُ دانِقٍ.
قالَ: فَفَعَلتُ ذلِکَ خَمسَةَ أیّامٍ فَذَهَبَ عَنّی.
پینوشت: «مکارم الأخلاق،2،ص165- بحارالأنوار،76،ص52- دانش نامه احادیث پزشکی:1/288»
مطالب مرتبط :
شخصیت شناسی از روی عطسه
مسایل جنسی با عطسه در ارتباط اسـت
عطسه با بینی مسدود و این پیامدها
آبریزش بینی دارید؟ مدام عطسه میکنید؟
عطسه دیگران واقعا باعث سرماخوردگی میشود؟
با درگذشت حضرت داوود (علیه السلام)، به فرمان خداوند متعال حضرت سلیمان (علیه السلام) به پیامبری مبعوث شد و در کنار آن، سلطنت و حکمفرمایی بر بنی اسرائیل را نیز از پدر ارجمندش به ارث برد تا چون پیامبران الهی پیشین مردم را به یکتاپرستی و شریعت راستین رهنمون باشد.
حضرت سلیمان (علیه السلام) مانند پدر بزرگوارش به رسیدگی کارها و رفع مشکلات مردم، قضاوت عادلانه و تدارک ارتشی قدرتمند پرداخت.پادشاه برای مشورت و رایزنی، تمام وزیران، فرماندهان و بزرگان مملکت را به حضور طلبید. پس از مطرح شدن موضوع، بعضی از فرماندهان با احساس غرور از قدرت و توان نظامی، نظر به رویارویی و جنگ میدهند، ولی در پایان، اتخاذ تصمیم نهایی را به ملکه واگذار میکنند.
در پایان مذاکرات، ملکه خود به تشریح پیامد جنگ و ستیز میپردازد و میگوید: «پادشاهان که به کشوری وارد میشوند، آبادیها را خراب، ساختمانها را ویران و مردمش را از هر گروه و طبقه و مقامی که باشند، ذلیل، خوار و اسیر میکنند. ما نیازی به این درگیری و عواقبش نداریم. اینک برای سلیمان هدیههایی ارزشمند میفرستیم و منتظر پاسخ میشویم.»پس دیری نپاید که [هدهد آمد و] گفت: «از چیزی آگاهی یافتم که از آن باخبر نشدهای و برای تو از سبا گزارشی درست آورده ام.
من [آنجا] زنی را یافتم که بر آنها سلطنت میکرد و از هر نعمتی برخوردار بود و تختی بزرگ داشت.گفت: «پروردگارا! مرا ببخش و ملکی ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت، تویی که بسیار بخشنده ای.»
پس باد را در اختیارش قرار دادیم که هرجا تصمیم میگرفت، به فرمان او نرم، روان میشد.پینوشتها:
1- در مورد این قضاوت، بیانهای مختلفی ذکر شده اســت و بعضی بدون توجه به مقام عصمت پیامبران گفتهاند که پدر و فرزند در حکم اختلاف کردند و... در حالی که به اعتقاد شیعه نظر همهی پیامبران برگرفته از وحی الهی بوه و میان آنها اختلافی وجود نداشته اســت.
2- قرآن، ص/35-38.
3- قرآن، نمل/19.
4- براساس اعتقاد شیعه، پیامبران (علیه السلام) همگی معصوم و از هرگونه خطا و لغزشی دورند و تمام آنان در دوران زندگی خود، اولین و برترین بندهی واقعی و عابد و زاهد بودهاند و در این راه هرچه در توان داشته، به کار بسته اند، چون درجات تقرب به درگاه خداوند متعال مانند صفاتش، پایان و حد و مرزی ندارد و پیمودن نردبان ترقی و تقرب به درگاه او جز به خضوع و خشوع و کوچکی و بندگی واقعی در برابر او و در نتیجه جلب رضایت بیشتر او، میسر و مقدور نیست. البته، آن گونه که خود دستور داده اســت و فرستادگان او بیان داشته اند.
مترجم
5- قران، نمل/20-26.
6- قرآن، نمل/31.
امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با مسواک مخصوص آن نماز، مسواک میزد.
برای مسواک فوائد بسیاری بیان شده است، از جمله؛ دهان را پاکیزه و خوشبو و لثه را محکم و چشم را روشنتر میکند، اما در کنار تمام آنها، چیزی که خوب است آدمی به آن توجه کند، این است که این امر مورد توجه اهلبیت (ع) است، به عبارت دیگر، صرف توجه و تأکید اهلبیت (ع) باید برایمان بسیار قیمتیتر فوائد آن باشد.
یکی از بزرگان میگفت: شبی با یکی از دوستانی که سالها با هم همکلاس و هم بحث بودیم، سخت مشغول کار بودیم و بسیار هم خسته، ساعت از نیمه هم گذشته بود که کمکم احساس خواب در ما ایجاد شده بود، دوستم به خواب رفت، کمی بعد او را صدا کردم تا در بستر خود بخوابد، او با تمام خستگی بلند شد و رفت تا مسواک بزند، تعجب کردم! به او گفتم حالا که این قدر خستهای، مسواک را صبح بزن، او با همان خستگی به من گفت: امام رضا (ع) مسواک زدن را بسیار دوست دارند و من تنها به خاطر اینکه امام این موضوع را دوست دارد، مسواک میزنم.
«کان للرضا (ع) خریطه فیها خمس مساویک، مکتوب علی کل واحد منها إسم صلاه من الصلوات الخمس، یستاک به عند تلک الصلاه.» (مکارمالاخلاق، ص50)
امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با مسواک مخصوص آن نماز، مسواک میزد.
شاید مسواک زدن موضوعی جزئی در سیره معصومین (ع) باشد، اما تا ما چه درسی از آن میتوانیم بگیریم؟ به یک نکته بسنده کنیم؛ امام (ع) مسواک زدن را دوست دارند، بیاییم میل اماممان را در تمام موضوعات از جمله این موضوع جویا شویم، امام دوست دارند، پس ما هم چون امام (ع) دوست دارند، مسواک بزنیم، در این صورت است که مسواک زدنمان نیز قیمت پیدا میکند.
1- شرائط همسفر
سفر کردن خوب اسـت،2- حقوق همسفران
وقتی چند نفر پذیرفتند که در یک سفر طولانی با هم باشند، از نظر اسلام حقوق متقابلی بر عهده ی همه خواهد بود، که حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:***
• رعایت حقّ همسفر ذِمّی(3)
امیرالمؤمنین (ع) در راه کوفه با یک نفر ذمّی همسفر گردید.***
«کمال رفاقت آن اسـت که شخص در وقت جدا شدن به احترام رفیق، مقداری او را مشایعت کند، پیامبر ما (ص) به ما چنین یاد داده اسـت.»***
مرد ذمّی گفت:***
3- مشکل گُم شدن
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:4- روش استفاده از حیوانات
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:پی نوشت ها :
1- حلیه المتقین، باب 14، فصل نهم و دهم
2- حلیه المتقین باب 14 فصل نهم و دهم
3- ذمی به یهودیان و مسیحیانی می گویند که در پناه اسلام زندگی می کنند.
4- کافی ج 2 ص 670 کتابُالعِشره بابُ حُسنِ الصَّحابِه
5- حلیله المتقین باب 14 فصل نهم و دهم
6- حلیله المتقین باب 13 فصل پنجم
تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد .
امام هادی(ع)
تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد .
نام آن حضرت - علی - کنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود .
در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدینه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمی آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت .
به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامه ای خصومت آمیز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند .
و نیز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمین ( = مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی اســت ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده اســت " . این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی اســت .
از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدین سان پایه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پیش نیامده بود ، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا می رسید ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد .
با این همه ، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر می رسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها ، بهره مند می شدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن ، نشان دهنده این هراس همیشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن اســت به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند .
بدین جهت پیک در پیک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را - بیست سال - نوشته اند .
پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص ) می باشد و می دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پیغمبر (ص ) در روز قیامت از تو بازخواست می کند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نیز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی . ا
و نیز به یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همین وصیف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده اســت درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار می گردد ، و نیز این مطالب دلیل اســت بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته اســت .
باری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از یحیی پرسید : علی بن محمد چگونه در مدینه می زیست ؟ یحیی گفت : جز حسن سیرت و سلامت نفس و طریقه ورع و پرهیزگاری و بی اعتنایی به دنیا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چیزی ندیدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم ، جز قرآن مجید و کتابهای علمی چیزی نیافتم . متوکل از شنیدن این خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند و زیارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع ) همیشه بیمناک و خاشع بود .
مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مریض شد و جراحتی پیدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خلیفه شفا یابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هدیه فرستد . در این میان به فتح بن خاقان که از نزدیکان متوکل بود گفت : یک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شاید بهبودی یابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذارید به اذن خدا بهبودی حاصل می شود .
چنین کردند ، آن جراحت بهبودی یافت . مادر متوکل هزار دینار در یک کیسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دینار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی دیده شده اســت . متوکل سعید حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بیاورند تا آسیبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گوید : دیدم حضرت هادی به نماز شب مشغول اســت و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختیار توست .
آن مرد خانه را تفتیش کرد . چیزی جز آن کیسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کیسه دیگری سر به مهر در خانه وی نیافت ، که مهر مادر خلیفه بر آن بود . امام فرمود : زیر حصیر شمشیری اســت آن را با این دو کیسه بردار و به نزد متوکل بر . این کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنیا و مال دنیا اعتنایی نداشت پیوسته با لباس پشمینه و کلاه پشمی روی حصیری که زیر آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی می کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق می فرمود .
با این همه ، متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود . بدخواهان و سخن چینان نیز در این امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسیار جمع کرده و کاغذهای زیاد اســت که شیعیان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از این خبر وحشت کرد و به سعید حاجب که از نزدیکان او بود دستور داد تا بی خبر وارد خانه امام شود و به تفتیش بپردازد .
این قبیل مراقبتها پیوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نیز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در میان بیابان وسیعی ، در موضعی روی هم بریزند . ایشان چنین کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالی " نهادند آنگاه خلیفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( علیه السلام ) را نیز به آنجا طلبید و گفت : شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنید سپاهیان من را . و از پیش امر کرده بود که لشکریان با آرایشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنمایاند ، تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خروج بر او نمایند " .
در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقیم و غیر مستقیم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که در اقامتگاه امام (ع ) می شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سید محمد - که حرم مطهر وی در نزدیکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار اســت - یاد شده اســت . این نکته نیز می رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر می زده اند . "
اصحاب و یاران امام دهم (ع )
در میان اصحاب امام دهم ، برمی خوریم به چهره هایی چون " علی بن جعفر میناوی " که متوکل او را به زندان انداخت و می خواست بکشد . دیگر ادیب معروف ، ابن سکیت که متوکل او را شهید کرد . و علت آن را چنین نوشته اند که دو فرزند متوکل خلیفه عباسی در نزد ابن سکیت درس می خواندند . متوکل از طریق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکیت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) اســت .
متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکیت را به حضور خود خواست و از وی پرسید : آیا فرزندان من شرف و فضیلت بیشتر دارند یا حسن و حسین فرزندان علی (ع ) ؟ ابن سکیت که از شیعیان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سید جنت ابدی الهی اند قابل قیاس و نسبت نیستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم دیده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمی توان سنجید . متوکل از این پاسخ گستاخانه سخت برآشفت .
در همان دم دستور داد زبان ابن سکیت را از پشت سر درآوردند و بدین صورت آن شیعی خالص و یار راستین امام دهم (ع ) را شهید کرد . دیگر از یاران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظیم حسنی اســت . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده اســت : " نسب شریفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام منتهی می شود ... " از اکابر محدثین و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده اســت و از اصحاب و یاران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته .
نوشته اند : " حضرت عبدالعظیم از خلیفه زمان خویش هراسید و در شهرها به عنوان قاصد و پیک گردش می کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شیعیان مخفی شد ... " . " حضرت عبدالعظیم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنین استنباط می شود که ترس این عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حدیث گفتن وی نبوده اســت ، بلکه به علت فرهنگ سیاسی او بوده اســت . او نیز مانند دیگر داعیان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سیاسی صحیح و تصحیح اصول رهبری در اجتماع اسلامی می کوشیده اســت ، و چه بسا از ناحیه امام ، به نوعی برای این کار مأموریت داشته اســت .
زیرا که نمی شود کسی با این قدر و منزلت و دیانت و تقوا ، کسی که حتی عقاید خود را بر امام عرضه می کند تا از درست بودن آن عقاید ، اطمینان حاصل کند - به طوری که حدیث آن معروف اســت - اعمال او ، به ویژه اعمال اجتماعی و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به این رضایت تصریح شده باشد ، یا خود حضرت عبدالعظیم با فرهنگ دینی و فقه سیاسی بدان رسیده باشد " .
صورت و سیرت حضرت امام هادی (ع )
حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هایش اندکی برآمده و سرخ و سفید بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسیار می کرد . امام آن چنان شکوه و هیبتی داشت که وقتی بر متوکل خلیفه جبار عباسی وارد می شد او و درباریانش بی درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمی خاستند .
خلفایی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعین ، معتز ، همه به جهت شیفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنیای فریبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی دیرینه داشتند و کم و بیش دشمنی خود را ظاهر می کردند ولی همه ، به خصال پسندیده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و این فضیلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نیاکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را دیده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پیوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نیاز با معبود می گذشت . لباس وی جبه ای بود خشن که بر تن می پوشید و زیر پای خود حصیری پهن می کرد . هر غمگینی که بر وی نظر می کرد شاد می شد . همه او را دوست داشتند . همیشه بر لبانش تبسم بود ، با این حال هیبتش در دلهای مردم بسیار بود .
شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالین او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسکری پیشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بیست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .
زن و فرزندان امام هادی (ع )
حضرت هادی (ع ) یک زن به نام سوسن یا سلیل و پنج فرزند داشته اســت . 1 - ابومحمد حسن علیه السلام ( امام عسکری (ع ) یازدهمین اختر تابناک ولایت و امامت اســت ) . 2 - حسین . 3 - سید محمد که یک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد ، جوانی بود آراسته و پرهیزگار که بسیاری گمان می کردند مقام ولایت به وی منتقل خواهد شد . قبر مطهرش که مزار شیعیان اســت در نزدیکی سامرا می باشد . 4 - جعفر . 5 - عایشه ، یا به نقل شادروان شیخ عباس قمی " علیه " .
مطالب مرتبط :
دعای مخصوص امام هادی(ع) برای حاجتمندان
فضیلت زیارت غدیریّه امام هادی(ع) از نگاه بزرگان
امام هادی علیه السلام و حلّ مشکلی علمی که دستاویز ظالمان بود
روایتی خواندنی درباره امام هادی علیه السلام
داستان زنی که ادعا میکرد حضرت زینب اســت
دعای لاغر شدن از راهکارهایی است که افراد چاق یا دارای اضافه وزن به دنبال آن می روند. دعای لاغر شدن نباید باعث بشود که این افراد فریب بخورند.
حتما شما هم به این نتیجه رسیده اید که بسیاری از رژیم های لاغری کارآیی چندانی نداشته و حتی بعضا عوارض ناگواری برای فرد به دنبال خواهند داشت. مطابق توصیه های پزشکی سنتی بهترین روش برای این کار کنترل تغذیه و استفاده از مواد مغذی مفید می باشد نه استفاده از دعای لاغر شدن !
امروزه برخی از کارشناسان برای کاهش وزن بدن، حذف وعده شام را توصیه می کنند؛ اما همچنان که در روایات نیز اشاره شده شام نخوردن خود باعث ضعف بدن شده و ضعف عصبی و عضلانی و حالت شبه افسردگی در افراد به وجود می آورد. از این رو توصیه امام رضا (ع) به عنوان یک روش اصولی برای کنترل وزن، کاستن از حجم غذای شام و نه ترک کامل آن است. آن حضرت می فرماید: کسی که می خواهد سالم و بدنی سبک و کم گوشت داشته باشد از شام اش بکاهد.
دارچین
در این میان گیاهان خوراکی و چاشنیها که حفظ سلامت اعضای مختلف بدن را به عهده دارند می توانند در کنترل وزن نیز بسیار موثر باشند؛ یکی از این گیاهان مفید دارچین است.
کارشناسان تغذیه معتقدند مواد طبیعی بسیاری برای کاهش وزن در دسترس قرار دارند اما دارچین به دلیل کمک به کنترل قند خون، مفیدترین گیاه برای کمک به کاهش وزن است. مطابق نظرات پزشکی امام رضا (ع) و ابن سینا دارچین کلیه را گرم می کند، نیرو را افزایش و ضعف پاها و کمر و کم خونی را هم از بین می برد. آرامش بخش و شاداب کننده است و گیاهی است که هم انسان ها و هم حیوانات را آرام می کند. تب بر است. رگ ها را باز می کند و اثر خوبی بر گردش خون دارد.
امروزه متخصصین به این نتیجه رسیده اند که چای حاوی عسل و دارچین یکی از دلپذیرترین مواد طبیعی برای کاهش وزن باشد.
زنجبیل
یکی دیگر از گیاهان کنترل کننده وزن، زنجبیل است. زنجبیل علاوه بر آن که یکی از مؤثرترین مواد طبیعی در برقراری جریان خون و جلوگیری از لخته شدن آن است با پاکسازی سیستم گوارشی از ذخیره چربیهای اضافی در بدن جلوگیری میکند. |
امام رضا (ع) برای حفظ چابکی و انجام بهتر کارهای روزانه زنجبیل را توصیه کرده می فرماید: اگر مایل هستید فراموشی و نسیان شما کم شود و کارهای روزانه را به خوبی انجام دهید، زنجبیل و عسل بخورید .
مصرف جو در صبحانه
متخصصین می گویند یکی از راه های کاهش اشتهای کاذب و کمک به کاهش وزن بدن، خوردن جو پخته شده در ابتدای صبح و قبل از صبحانه می باشد. جو تاثیر بسزایی در کاهش کلسترول، فشار خون، چربی و کاهش خطر ابتلا به سرطان دارد. فیبر موجود در جو باعث می شود که این غذا به آهستگی در بدن هضم شود و در نتیجه فرد برای مدت طولانی تری سیر می ماند.
امام رضا (ع) در تعریف از این ماده شگفت انگیز می فرماید: برتری نان جو بر گندم، همانند برتری ما بر دیگر مردمان است. هیچ پیامبری نیست که برای خورنده نان جو دعا نکرده و برای او برکت نخواسته باشد و هیچ درونی نیست که جو، بدان در آمده و همه دردها از آن بیرون نرفته باشد. جو، خوراک پیامبران و غذای نیکان است.
مرکبات
متخصصین تغذیه همچنین توصیه می کنند برای اینکه سریعتر به وزن ایدهآل خود برسید بهتر است قبل از خوردن صبحانه، آب با لیمو ترش بنوشید. مطابق این نظر نوشیدن آب همراه با لیموترش نه تنها به روند کاهش وزن شما سرعت میبخشد، بلکه بدن شما را از سموم پاک کرده و باعث افزایش انرژی در شما میشود.
مرکبات در طب الأئمّه (ع) هم از ارزش و اهمّیت ویژه ای برخوردار است. پیشوایان دین با بهره گیری از الهامات ربّانی جوامع بشری را به ارزش دقیق علمی میوه ها و فرآورده های طبیعی آگاه نموده اند. در توصیه های پزشکی ائمه (ع) خوردن مرکبات قبل از غذا خوب و بعد از غذا بسیار پسندیده دانسته شده است. امام رضا (ع) هم مصرف این میوه با ارزش را برای هضم و جذب غذا و کمک به رسوب زدایی از خون بدن و بهبود سوخت و ساز و پیشگیری از غلظت خون مفید شمرده اند.
در طب سنتی اسلامی از گیاهانی مثل هل، زرچوبه، گزنه، زیره و هلیله هم به عنوان کاهنده وزن بدن و پاکسازی خون و چربیسوزی و لاغر کننده یاد شده است که به سوخت و ساز بهتر چربیها کمک می کنند. یکی دیگر از گیاهان مفید برای درمان بیماریها که خاصیت لاغر کنندگی داشته و نام آن به همراه چند گیاه دیگر در زمره مواد چربی سوز و ضد چاقی مطرح است هلیله است و از دیگر مواد خوراکی موثر در کاهش وزن میتوان به فلفل سیاه، کاسنی زرد و دانه کتان اشاره کرد. همچنان که کرفس نیز به کاهش وزن کمک میکند و با مصرف روزانه آب کرفس، ولع خوردن شیرینیجات، از بین میرود.
امام رضا (ع) در بیانی دیگر نحوه حمام کردن را در چاقی و لاغری دخیل دانسته اند. سلیمان جعفرى می گوید حضرت رضا (ع) فرمود: حمام یک روز در میان گوشت بدن را زیاد می کند و هر روز حمام رفتن پیههاى کلیه را آب می سازد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره