4
اکنون سعی میکنم یکی یکی نکات اصلی نظریهی عرفانی وی در باب رسیدن به جذبه و الهام مکاشفهای را از چند منظر به طور مختصر توصیف کنم. (1) تمام عرفای قبالایی که در ابوالعافیه شخصیتی موافق و مطلوب یافتند، اصول اساسی این نظریه را با جرح و تعدیلهای مختلف، تأیید و بیان داشتهاند و بر شاخصهی احساسگرایی (2) و عقلگرایی (3) این نظریه که یکی از گرایشهای اصلی قبالاست، مهر تأیید زدهاند.5
دستنوشتههای بزرگ ابوالعافیه، نظیر: کتاب حیات اُخروی، (18) نور عقل، (19) گفتاری در باب زیبایی (20) و کتاب ترکیب حروف، (21) کتابهای راهنمای نظاممندی هستند هم برای این نظریه و هم برای عمل به این نظام ترکیب نغمههای عرفانی. (22) نفس با تمرین روشمند این نظام، به درک صورتهای برتری که به تدریج غرق در آنها شده است، عادت میکند. ابوالعافیه روشی را وضع میکند که با اوراد لفظی و جابهجایی و ترکیب حروف شروع میشود و به سمت نوشتن آنها و تأمل دربارهی صورت مکتوب آنها و سرانجام از نوشتن به اندیشه و مکاشفهی محض تمام این موضوعات یا همان «منطق عرفانی» (23) هدایت میشود. (24)6
به عقیدهی ابوالعافیه، نظریهاش دربارهی جذبهی مکاشفهای چیزی جز همان نظریهی نبوت نزد فلاسفهی یهودی به ویژه نظریهی ابن میمون نیست، که نبوت اتحاد لحظهای انسان و عقل الاهی تعریف میشود که پس از آمادگی نظاممند به صورت آگاهانه به وقوع میپیوندد. براساس این نظریه مقام و قوهی نبوت نشان میدهد که عقل انسان در عالیترین مرحلهی تکاملش با عقل فعال یا همان عامل مؤثر کیهانی که معمولاً در عالم عقلانی ساکن است، اتحاد یافتهاند. حضور عقل فعال در درون نفس سبب شهود مکاشفهای میشود. ابوالعافیه علاقهمند است نشان دهد که این نظریه دربارهی نبوت که در قرون وسطا کاملاً به رسمیت شناخته میشد، با نظریهی خودش ذاتاً یکی است. (41) اما این توجیهات عقلانی نمیتواند این واقعیت را بپوشاند که تعالیم او صرفاً روایتی یهودی از آن روش معنوی قدیمی است که بیانی سنتی یافته است، روشی که در اعمال عرفای هندی پیرو نظام یوگا معروف است. اگر بخواهیم یک نمونه از نمونههای بسیار ذکر کنیم، میتوان روش تنفس که در نظام ابوالعافیه نقش مهمی ایفا میکند را بیان کنیم؛ (42) اکنون در یوگای هندی این روش به عالیترین مرحلهی تکامل خود رسیده است، و معمولاً به عنوان مهمترین ابزار انضباط ذهنی تلقی میشود. علاوه بر این، ابوالعافیه قوانین خاصی را در خصوص حالت قرار گرفتن بدن، برخی ترکیبات متناظر حروف بیصدا و صدادار و برخی اشکال اوراد وضع میکند؛ (43) برخی از قطعات کتابش با نام نور عقل، به نظر میرسد رسالهای یهودی دربارهی یوگا است. این شباهت حتی به برخی از ابعاد نظریهی مکاشفهی جذبهآمیز، که مسبوق به این اعمال است و به واسطهی این اعمال پدید میآید گسترش یافته است.پینوشتها
1. دلیل درستی و دقت این توصیف را که اکنون در پی میآید باید در ترجمهی پیوسته به آن سخنرانی و در کتابهای تعلیمی ابوالعافیه به خصوص در ایمرِه شِفِر (سخنان نیکو) و نور عقل یافت.
2. Emotionalism
3. Rationalism & Book on Untyiny Knots???
4. او در صفحه 18 کتاب خزائن حکمت قبالا به کتاب فتح ختم مختوم اشاره میکند (این عبارت چندین بار در نوشتههای منتشر نشدهی او به چشم میخورد).
5. Ibid, p.20.
6. multiplicity
7.....
8.....
9. Samdhi-nirmocana Sutra, Ou Sutra Détachant les Noeuds, ed. Lamotte, Paris, 1935.
10. از این رو او معنای استعارهی «هنگامی که به اسماء رسیدم و ختم مختوم را مفتوح کردم» را مشابه آن میداند.
11. Hokhmath Ha-Tseruf
12. Tseruf
13. سِفِر گَن ناعون (کتاب باغ قفل شده)، (Ms. Munich, 58 f.322b) متن این عبارت در سِفِر هَپِلیئا (کتاب شگفتی)، (f.52b/53a) (1784)
14. Philosophie und Kabbula, p.15:
«حکمت «صروف» (علم ترکیبی حروف عبری)، همان حکمت اندیشهی متعالی درونی است».
15. بنگرید به: ایمرِه شِفِر (سخنان نیکو) (Ms. Munich, 285f,75b): «کلمهی «اُوتیوُت» (حروف یا نشانهها)، از لفظِ آرامی «بَیعت عینیان» که ترجمهی عبریاش «دربارهی جهان آتی» است، مشتق شده است، و تفسیر جهان آتی، اسرار عالم حروف (عبری) است».
16. در سِفِر مِلیص (کتاب شفیع)، او میگوید: «هر حروف نزد قبالا جهانی به شمار آید».
17. بنگرید به: کتاب نشانه، ص 71؛ Philosophie und Kabbala, p.20 که در آنجا این عبارت را به کار میبرد: «ضرورت دارد همهی زبانها به زبان مقدس بازگردند (عبری) تا هر عبارتی بر لبان جاری شود گمان شود که با حروف مقدس یعنی 22 حرف عبری وصل شده است». در کتابش نور عقل فصل 7، علم اعداد (Gematria) را با نام هفتاد زبان برای ترکیب حروف معرفی میکند.
18. The Book Eternal Life
19. The Light of Intellect
20. The Words of Beauty
21. The Book of Combination
22. زندگی در آخرت (سال تألیف 1280) من حدود 25 نسخه را میشناسم. برای جزئیات بیشتر به کتاب من دستنوشتههایی دربارهی قبالا، ص 24-30 مراجعه کنید.
23. کتاب نور عقل (سال تألیف 1285) در بیش از پانزده نسخه دستنویس موجود است. من نسخه Ms. Munich, 92 را استفاده کردم. قبلاً جیلینگ گفته بود این یک اثر فوقالعاده جالب است. بنگرید به:
Cf. Philosophy und Kabbala, p.39.
24. ایمرِه شِفِر (سخنان نیکو) (سال تألیف 1291) همچنین در حدود پانزده نسخه دستنویس موجود است. من نسخه Ms. Munich, 285 را استفاده کردم. کتاب سفر هَ صروف (Ms. Paris Bible, Nat, 774).
25. Mivta
26. Miktav
27. Mahshav
28. Cf. e.g., Philosophie und Kabbala, p. 18-20.
29. Gematria
30. Dillug
31. Kefitsah
32. من شرح کامل این روش تداعی را (از کتاب نردبان عروج) در Kirjath Sefer, vol.XXII (1945), p.161-171 منتشر کردهام.
33. همان منبع، ص 44-45، از کتاب زندگی در آخرت، من چندین قطعه را بر طبق قرائتهای بهتر نسخهی (Ms. 80, 540) کتابخانهی دانشگاه عبری ترجمه کردهام.
34. Tefillin
35. ابوالعافیه این هفت مرحله را در کتاب هفت طریق تورات Philosophie und Kabbala, p.1-4.
36. بنگرید به: دستنوشتههایی دربارهی قبالا، ص 25.
37. همان، ابوالعافیه در رسالهی ایمرِه شِفِر (سخنان نیکو) میگوید: «بدان که نور آتش بالا میرود در مقابل وی قرار میگیرد پس آن کس که ترکیب حروف میکند باید مواظب باشد و از خطرات آن برحذر و اسمای او را با احترام بشمارد که مبادا خونی بر گردنش افتد و خویش را هلاک سازد. اما اگر در قلب خود سیر کند آن را به جای خویش قرار میدهد زیرا مفتاح آن اسم به دست اوست».
38. سِفِر هاعِدوت (کتاب شهادتها)، (Ms. Munich, 285, f.37b):
همچنین با عبارت نقل شده در یادداشت 40 [متن انگلیسی] مقایسه شود.
39. کتاب سِفر حَبِه عَنِفِش (کتاب حیات نفس)، که در انتهای کتاب سِفِر هاعِدوت (کتاب شهادتها)، ص 85 چاپ شده است.
40. کتاب حیات نفس (Ms. Munich, 408, f.67a) عارفان قبالا از نسل انبیا و شاگردان آنانند.
41. به ویژه در تفسیر خود بر موره ابن میمون.
42. نمونههایی از این اعمال را میتوان در کیتوِه یاد بِقَبالا (دستنوشتهها در قبالا)، ص 27 و 29؛ (از ch.XXI, 1, باغ انار Philosophie und Kabbala, p.40-41; Moses-Cordover"s, ابوالعافیه به نام سفر هناقود).
43. بنگرید به منابع نقل شده در یادداشت قبلی.
44. مقایسه کنید با قطعهای که در کتاب من کیتوِه یاد بِقَبالا (دستنوشتهها در قبالا)، ص 27 منتشر شده است.
45. me"orer penimi
46. مفتاح سفیراها، (Ms. Ambrosiana (Milano), 53 f, 157b):
«و عقل وی نباید مانعی گردد تا اسرار تورات پذیرفته نشود و باطن را تحریک نکند تا ابواب بسته پیش روی او باز شود تا با معرفت به اسرار حقیقت سفیراها و اسامی آنها به آرامش و سلامت عقلی رسد و نیل به چنین درجهای از افتخارات آن است که لازمهی نبوت چنین مرتبهای است و تشویش و نقصان همانا فقدان چنین مقامی است».
47. بنگرید به: ایمرِه شِفِر (سخنان نیکو)، (Ms. Munich, 285 f.90a):
«فردی که چنین صفاتی دارد حقیقت قبالا لایق اوست. چنین فردی نیاز به استادی ندارد تا این حکمت را به او تعلیم دهد. تمام آنچه در این کتاب است برای او کافی است... ولی اگر استادی یافت چه بهتر و الا از آنچه در این کتاب آمده میتواند بهرهمند شود».
48. Guru
49. Shaddai
50. سِفِر هاعِدوت (کتاب شهادتها)، (Ms. Munich 285 f.39b)
ابوالعافیه مکاشفه خود یعنی ندای الاهی را نقل میکند که با او سخن میگوید، و تفسیر خود را ارائه میکند: «برخیز و رأسِ مسح شدهام را برپا کن»: او حیات نفسها است، «چون پادشاه مَسحش کن»: از قدرت تمام اسمها، «زیرا که من او را مسح کردهام برای پادشاهی بر اسرائیل و تمام جماعات اسرائیل»... «و نام او را به نام خودم شَدَای خواندم»: که اسرار ان شَدَایِ جسمانی است [SIC!] که هر نیت متمرکزی میفهمد، و چنین است گفتهی او «و او من هستم و من او هستم» و افشای این موضوع به طور مشروح بیش از این ناممکن است که شر آن نام «جسمانی» همان نام «ماشیح» (مسی) است.
51. Sanhedrin, 38a:
«نامش همانند نام استادش (اربابش) است». کلمات مِطَطُرون و شَدّای همان ارزش عددی 314 را دارند.
52. بنگرید به کتاب دستنوشتههایی دربارهی قبالا، ص 25؛ کتاب نشانه، ص 70-71.
53. The Knowledge of The Messiah and The Meaning of The Redeemer.
شناخت مسیح و معنای منجی.
54. شناخت مسیح و حکمت منجی (Ms. Munich 285 f.26b)
55. Mevin
56. Daatan
57. Sekhel
58. Maskil
59. Muskal
60. intellect
61. sayings of the fathers
62. کلید سفیراها، (Ma. Ambrosianu 53f, 164b): «آن را بجو و بررسی کن که همه چیز در آن است و همهی آن در توست و همهی تو در آن».
63. Sullam Ha-Aliyah
64. Rabbi Jehuda Albotaini
65. بنگرید به: کیتوِه یاد بِقبالا (دستنوشتهها در قبالا)، ص 225-230.
66. Cf. My Artical, Eine Kabbalistische, Deutung der Prophetie als Selbstbegeynug, in MGWJ, vol.74 (1930), p.285-290.
67. Gen. Rabba, ed. Theodor, p.256.
68. مقایسه کنید با متن کامل آن در مقالهی منقول در یادداشت 79.
69. این عبارت در تفسیر ابن عزرا بر (کتاب دانیال 10: 21) یافت میشود.
70. Mashiah
71. در باب احساس جذبه در هنگام تدهین مقایسه کنید با نقل قول ابوالعافیه در سِفِر شَعَر هَحِشِق (کتاب دروازههای شوق)، (ed. Halberstadt, 31a)؛ دستنوشتهها در قبالا، ص 228؛ در باب خزائن حکمت قبالا مقایسه کنید با قطعهی منقول در یادداشت 72.
4
اگر کسی از معیارهای صرفاً معناشناختی به سراغ معیارهای نقد ادبی برود، نتایج مذکور هیچ تفاوتی ندارد؛ خواه شکل ظاهر یا محتوا و مضمون زُهر در معرض تحلیل انتقادی قرار گیرد، نتیجهای که به دست مییابد همواره یکی است، یعنی، همهی آن بخشهایی که به نظر من میتواند جزء زُهر واقعی باشد، باید اثر یک مؤلف باشد و رَعیا مهمنا و تیقون را باید تقلیدی از زُهر دانست.پینوشتها
1. طَیَاعا (عرب، بدوی) «مسافر به الاغ سیخونک میزند» معادل الاغ را بار کرد. نویسنده مسلماً فکر میکرد که این واژه با واژهی بارکرد ارتباط داشت. نظر شیمعون پوشینسکی مبنی بر استعمال واقعی واژهی آرامی بار کردن در معنایی که زُهر آن را به کار میبرد معمول بود بیاساس است. مطالبی که او تحت عنوان نوشتهای در زُهر در Yavneh, vol.II, p.140-147, 1940 گردآوری کرده به روشنی عکس نظر او را اثبات میکند.
2. «ایسقوپا (کشتی) (در تلمود، «ایسقوپا» (دارایی)) (Cf.I, 67a) توضیحی که ر. مارگولیس در نیصوصه زُوهر (جزئیات زوهر) دربارهی I, 46b ارائه میکند، از لحاظ زبانشناسی تاریخی هیچ پایهای ندارد.
3. کلمهی نیرو مبتنی بر برداشتی غلط از باب 11، آیه 12 سفر اعداد «او را در آغوشت بگیر» در ترگم آنکلوس است «او را با نیروی خودت حمل کردی». نویسنده تفسیر میدراش را با ترجمهی تحتاللفظی اشتباه گرفته است.
4. او واژهی آرامی صَحوتا (عطش، خشکی) را که هرگز بر چیزی مگر تشنه دلالت نمیکند با واژهی عبری «صَحوت» (روشنی، وضوح) به خصوص به عنوان جانشینی در نقل قول تلمودی «هر شنیدهای نیازمند وضوح است» (Magillah, 26b) خلط میکند. که اینک به «عطش لازمهی شنیدن است» و «هر کلمهی تورات به عطش نیازمند است» آمده است.
5. بنگرید به یادداشت 45.
6. مثلاً فتیله، چراغی مخصوص (تحول بسیار شگفتانگیز!) و خزانه مزبور را خالی کردند از این نوعاند.
7. به عنوان مثال تضعیف تشریفات شاهی در معنای ساختن سکههای جعلی و عبارتی بسیار ناجور با «تاریخی» جالب.
8. قوزفیرا، قوزدیطا، قیرطا، قوسفیتا و غیره.
9. این نکته در مورد واژهی سوسفیتا یا تفاله که یونانی نیست، چنان که ر. آیسلر (R. Eisler) تصور میکرد (MGWJ, vol.69,p.364ff) و من مدتی با او هم عقیده بودم، بلکه تغییر شکل ظریف واژهی تلمودی سبوس است، صادق است. عبارات بند یا گروه، قلطوفا، مفتشها، طوقا و قروپینوس و غیره از این نوعاند.
10. Samekh
11. Teth
12. Koph
13. گرتس پیشتر در چاپ نخست (ج 7، ص 503) به آن اشاره کرده است، اما کل پاراگراف در چاپ سوم ناپدید شده است!
14. Midrash Ha-Neelam
15. Idroth
16. Sifra di-Tseniutha
17. مقایسه کنید با منابع نقل شده در یادداشت 10 [یادداشت انگلیسی].
18. بیش از 125 ترکیب از این نوع در بسیاری از جاها وجود دارد.
19. این اشارهای به تثلیثگرایی نیست، بلکه به آموزهی سه بخش روح اشاره میکند، که نویسنده در صفحات بعدی به شرح آن میپردازد.
20. به عنوان مثال، «مجازات به همین سبب صحیح است» (I, 39a)، «متن به صندوق یافت شد» (I, 33a)، «کیف آن نسخه در جعبه یافت شد» (I, 241a) و غیره. نویسنده تمایل دارد چنین «عباراتی» را با کلمهی یافت شد، خاتمه دهد.
21. epater le bourgeois
22. hendiadys
23. در صدها جا، فرجامی هست و آخرالزمانی هست و کوهی هست و کوهستانی.
24. Raya Mehemmna
25. Tikkunim
26. این فرض دکتر اچ. جی. انلوی فقید در مقدمهاش بر بخش سوم چاپ Israel Nakawa, S. Menorath Ha-Maor, p.34 (1931) بود.
27. مقایسه کنید با مقالهی من در باب این موضوع در سالنامهی Zion, vol.I, p.40-55 (1926) که میتوان مطالب تازهی فراوانی به آن افزود.
28. میگدَل دِصور (برج صخرهای)، (II, 94b)، آنگونه که همکار فقید من سموئیل کلاین به من گفته است، بر پایهی غلط خواندن قطعهای در (Megillah, 6a) که در En Yaakob یافت میشود، استوار است.
29. Kapotkia
30. در یادداشت (62, p.56) مقالهام ذکر شد. تحقیقات اخیر آر. مارگولیس (R. Margulies) برای تعیین هویت نویسندهی زُهر که نقل میکند عباراتی از تلمود را که واژههای لود و کاپوطکیا را با هم نقل کرده، صرفاً دفاعیهنویسی و جدلی است (بر طبق تفسیر نسخهی خطی معروف به «امکنهی مجاور»). به مقالهاش در (Sinai, vol.V (1941), p.237-240). کتاب زهر به روشنی از توسفتای نقل شده توسط مارگولیس برداشت نادرستی به همان روش که خود مارگولیس فهمیده بود، داشت.
31. در یادداشتی به مقالهی من که در یادداشت شماره 62، ص 56 ذکر شده کوشش اخیر ر. مارگولیس برای «تجربهی نویسندهی زُهر با اشاره به عبارت تلمودی که لود و کاپوطکیا را با هم ذکر میکند (و طبق تفسیر مارگولیس اماکن مجاور) مدافعهگری محض است.
32. Sepphoris
33. Castil
34. Phineas ben Yair
35. مقایسه کنید با رسالهی شبات در تلمود (Sabbath, 33b). هیچ نکتهی تازهای در «تفسیر دوباره» این عبارت توسط M. Munitz وجود ندارد. مقایسه کنید با کتاب بِن یوحای، (1815), §67.
36. Zohar, III, 144b, 200b, 240b.
37. Cf. Zohar Hadash, f.22c.
همچنین مقایسه کنید با منبع مزبور در: دربارهی موسی بن شیمعون بن لقونیا Pesahim, 86b و بنگرید به:
Bacher, Agada der Tannaiten, vol, I, p.448.
38. نمونهی بارز آن مورد ربی هگای(R. Haggai) در (Zohar, III, 185a) است که تجربهی عرفانی خودش را به عنوان اَمارهای بر آمورای (Amora) این اسم در، (Abodah Zarah 68a) آورده است.
39. (Zohar, I, 11a), و غالباً در میدراش روت هَنعِلام.
40. Gaster
41. مقایسه کنید با مقالهی گاستر در:
S. V. Zohar in Encyclopedia of Religions and Ethics, ed. Hastings, vol.XII, p.858-862 (1921).
گزارش خوبی در این مقاله است هر چند تحقیقی جدی و عمیق نیست.
42. Bahya Ibn Pakuda
43. مقایسه کنید با کتاب حُووُت هلِوا اووُت (وظایف القلوب)، باب تقوی.
44. Prophet Elijah
45. Tannaites and Amoraites
46. محفل دوستان قدیم اغلب در R. M. بر فصل پینحاس (فصلی از تورات، سفر اعداد).
47. Sidra
48. hagiographa
49. لیستی از این عبارات در اوایل 1635 توسط هارون سلیگ بن موسی اهل زولیکو، در فصل پنجم کتاب خود، تألیف عمدهی سوگند، Cracow, 1635، گردآوری شد.
وجه اول [در باب اینکه آنچه در کیفیت جمع و تدوین قرآن روایت شده] باطل است و تمسک به مانند آن در کمترین ادامه ...
شبهاتی دربارهی تحریف قرآن و پاسخ به آنها (1)یکی از مهمترین نوشتههای کوتاه حرّ عاملی که تاکنون چنان که باید به آن توجه نشده است رسالهی تواتر القرآن ادامه ...
اخباری که دلالت بر سلامت قرآن از تحریف داردشیخ بزرگ، حسن بن علی بن شعبه حلبی، از بزرگان علمای شیعه در کتاب تحف العقول عن آل الرسول از مولایمان علی ادامه ...
در اثبات تواتر قرآنیکی از مهمترین نوشتههای کوتاه حرّ عاملی که تاکنون چنان که باید به آن توجه نشده است رسالهی تواتر القرآن ادامه ...
معرفی رسالة فی اثبات تواتر القران اثر شیخ حرّ عاملییکی از مهمترین نوشتههای کوتاه حرّ عاملی که تاکنون چنان که باید به آن توجه نشده است رسالهی تواتر القرآن ادامه ...
زندگینامهی شیخ حرّ عاملیمحمد بن حسن بن علی بن محمد بن حسین حر مشغری، فقیه و محدث امامی مذهب قرن یازدهم در شب جمعه، هشتم رجب سال ادامه ...
تفاوت آموزههای حدیثی امام رضا (ع) در مدینه و مرودوره امامت امام رضا (علیه السلام)، بیست سال به طول انجامید. امام (علیه السلام)، ده سال از مدت یاد شده ادامه ...
بازشناسی مسئله امامت در تراث حدیثی امام رضا (ع)مسئله امامت در روایات امام رضا (علیه السلام)، بسیار زیاد به چشم میخورد و این حاکی از اهمیت موضوع، نزد ادامه ...
سیره عملی امام رضا (ع) در برخورد با غُلاتبحث غلو و غالیان از مباحث مهم و پرجنجالی است که همواره در میان مسلمانان، به خصوص شیعیان مطرح بوده است. ادامه ...
برترین ها: تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیریم «کباب غاز» به قلم محمدعلی جمالزاده دعوت میکنیم.
با حال استیصال پرسیدم پس چه خاکی به سرم بریزم؟ با همان صدا و همان اطوار، آب دهن را فرو برده گفت والله چه عرض کنم! مختارید؛ ولی خوب بود میهمانی را پس میخواندید. گفتم خدا عقلت بدهد یکساعت دیگر مهمانها وارد میشوند؛ چهطور پس بخوانم؟ گفت خودتان را بزنید به ناخوشی و بگویید طبیب قدغن کرده، از تختخواب پایین نیایید. گفتم همین امروز صبح به چند نفرشان تلفن کردهام چطور بگویم ناخوشم؟ گفت بگویید غاز خریده بودم سگ برده. گفتم تو رفقای مرا نمیشناسی، بچه قنداقی که نیستند بگویم ممه را لولو برد و آنها هم مثل بچهی آدم باور کنند. خواهند گفت جانت بالا بیاید میخواستی یک غاز دیگر بخری و اصلن پاپی میشوند که سگ را بیاور تا حسابش را دستش بدهیم. گفت بسپارید اصلن بگویند آقا منزل تشریف ندارند و به زیارت حضرت معصومه رفتهاند.
دیدم زیاد پرتوبلا میگوید؛ خواستم نوکش را چیده، دمش را روی کولش بگذارم و به امان خدا بسپارم. گفتم مصطفی میدانی چیست؟ عیدی تو را حاضر کردهام. این اسکناس را میگیری و زود میروی که میخواهم هر چه زودتر از قول من و خانم به زنعمو جانم سلام برسانی و بگویی انشاءالله این سال نو به شما مبارک باشد و هزارسال به این سالها برسید.
ولی معلوم بود که فکر و خیال مصطفی جای دیگر اســت. بدون آنکه اصلن به حرفهای من گوش داده باشد، دنبالهی افکار خود را گرفته، گفت اگر ممکن باشد شیوهای سوار کرد که امروز مهمانها دست به غاز نزنند، میشود همین غاز را فردا از نو گرم کرده دوباره سر سفره آورد.
این حرف که در بادی امر زیاد بیپا و بیمعنی بهنظر میآمد، کمکم وقتی درست آن را در زوایا و خفایای خاطر و مخیله نشخوار کردم، معلوم شد آنقدرها هم نامعقول نیست و نباید زیاد سرسری گرفت. هرچه بیشتر در این باب دقیق شدم یک نوع امیدواری در خود حس نمودم و ستارهی ضعیفی در شبستان تیره و تار درونم درخشیدن گرفت. رفتهرفته سر دماغ آمدم و خندان و شادمان رو به مصطفی نموده گفتم اولین بار اســت که از تو یک کلمه حرف حسابی میشنوم ولی بهنظرم این گره فقط به دست خودت گشوده خواهد شد. باید خودت مهارت به خرج بدهی که احدی از مهمانان درصدد دستزدن به این غاز برنیاید.
مصطفی هم جانی گرفت و گرچه هنوز درست دستگیرش نشده بود که مقصود من چیست و مهارش را به کدام جانب میخواهم بکشم، آثار شادی در وجناتش نمودار گردید. بر تعارف و خوشزبانی افزوده گفتم چرا نمیآیی بنشینی؟ نزدیکتر بیا. روی این صندلی مخملی پهلوی خودم بنشین. بگو ببینم حال و احوالت چهطور اســت؟ چهکار میکنی؟ میخواهی برایت شغل و زن مناسبی پیدا کنم؟ چرا گز نمیخوری؟ از این باقلا نوشجان کن که سوقات یزد اســت...
مصطفی قد دراز و کجومعوش را روی صندلی مخمل جا داد و خواست جویدهجویده از این بروز محبت و دلبستگی غیرمترقبهی هرگز ندیده و نشنیده سپاسگزاری کند، ولی مهلتش نداده گفتم استغفرالله، این حرفها چیست؟ تو برادر کوچک من هستی. اصلن امروز هم نمیگذارم از اینجا بروی. باید میهمان عزیز خودم باشی. یکسال تمام اســت اینطرفها نیامده بودی. ما را یکسره فراموش کردهای و انگار نه انگار که در این شهر پسرعموئی هم داری. معلوم میشود از مرگ ما بیزاری. الا و لله که امروز باید ناهار را با ما صرف کنی. همین الان هم به خانم میسپارم یکدست از لباسهای شیک خودم هم بدهد بپوشی و نونوار که شدی باید سر میز پهلوی خودم بنشینی. چیزی که هست ملتفت باش وقتی بعد از مقدمات آشجو و کباببره و برنج و خورش، غاز را روی میز آوردند، میگویی ایبابا دستم به دامنتان، دیگر شکم ما جا ندارد. اینقدر خوردهایم که نزدیک اســت بترکیم. کاه از خودمان نیست، کاهدان که از خودمان اســت. واقعن حیف اســت این غاز به این خوبی را سگخور کنیم. از طرف خود و این آقایان استدعای عاجزانه دارم بفرمایید همینطور این دوری را برگردانند به اندرون و اگر خیلی اصرار دارید، ممکن اســت باز یکی از ایام همین بهار، خدمت رسیده از نو دلی از عزا درآوریم. ولی خدا شاهد اســت اگر امروز بیشتر از این به ما بخورانید همینجا بستری شده وبال جانت میگردیم. مگر آنکه مرگ ما را خواسته باشید. ..
آنوقت من هرچه اصرار و تعارف میکنم تو بیشتر امتناع میورزی و به هر شیوهای هست مهمانان دیگر را هم با خودت همراه میکنی.
مصطفی که با دهان باز و گردن دراز حرفهای مرا گوش میداد، پوزخند نمکینی زد؛ یعنی که کشک و پس از مدتی کوککردن دستگاه صدا گفت: "خوب دستگیرم شد. خاطر جمع باشید که از عهده برخواهم آمد."
چندینبار درسش را تکرار کردم تا از بر شد. وقتی مطمئن شدم که خوب خرفهم شده برای تبدیل لباس و آراستن سر و وضع به اتاق دیگرش فرستادم و باز رفتم تو خط مطالعهی حکایات کتاب سایه روشن."
ادامه دارد ...
برترین ها: تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «پردیس» به قلم فرخنده آقایی دعوت میکنیم.
زن ها می گویند میکله عاشق ماریا اســت. و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند. یکی از روزها زن ها برایم معلم زبان پیدا کردند. معلم مدرسه فرزندانشان اســت و همه او را می شناسند. برادر کوچکتر میکله و همبازی کودکانشان اســت. اولین بار، میکله مرا با خود به شهر برده بود. با سگ بزرگش سوار کشتی شده بودیم. میکله تقریبا شصت ساله اســت. به یک گوشش گوشواره نقره کرده و در شهر به هر کس می رسید به عادت هندی ها دو کف دست را به نشانه سلام به هم می چسباند و روی بینی می گذاشت. هرجا چیزی جا می گذاشت و باید دنبالش می رفتم تا کلاه موتورسواری یا کیف کار چرمی کهنه و وسایل دیگرش را که جا گذاشته بود، به او بدهم. برای سوار شدن به کشتی مشکل داشتیم . سگ میکله از آب می ترسید و او مجبور شد سگ را کشان کشان سوار کشتی کند. در اداره پلیس، سگ را راه ندادند و میکله او را به نرده آهنی پیاده رو بست. سگ آن قدر پارس کرد و زوزه کشید که پلیس اجازه داد میکله، سگ را با خود بیاورد تو. در تمام مدتی که پیرمرد با مسوول اتباع خارجی حرف می زد، سگ از این اتاق به آن اتاق می رفت و به همه جا سرک میکشید. بالاخره از میکله خواستند قلاده سگ را به دست بگیرد. سگ همان جا کنار باجه، روی زمین ولو شد و خوابش برد و خرخرش بلند شد. انگار که خواب ببیند، پلک هایش تکان می خورد و از خودش صدا در می آورد.
موقع برگشتن هم در کشتی اجازه ندادند میکله در قسمت مسافران بنشیند و مجبور شد تمام مدت روی عرشه کنار سگش باشد. میکله به سگ پوزه بند زده بود و سگ کلافه بود و بی تابی می کرد. مردم موقع گذشتن از کنار سگ خم می شدند و نوازشش می کردند. میکله سیگار برگ بزرگش را می کشید و کاری به کار سگ نداشت. شاید اگر هر کس یک لگد به شکم سگ
می زد، خلاص می شد و دیگر خودش را با آن هیکل گنده آن قدر لوس نمی کرد. به ساحل که رسیدیم، میکله سگ را سوار موتور کرد و با خود برد.
وقتی به زن ها گفتم معلم مرد نمی خواهم، همگی گفتند که او هم مثل برادرش مرد عجیبی اســت و مشکلی ایجاد نمی کند. بعد در تایید حرفم گفتند که هیچ کدام حوصله معلم مرد مجرد را ندارند. هر چند به برادر میکله می شد اعتماد کرد. بعد هم آهسته نجوا کردند که نباید هیچ کدام به میکله بگوییم که به نظر آن ها او و برادرش عجیبند. اما من، به غیر از ساحل، میکله را فقط گاهی از دور می دیدم که سگش را سوار موتور می کرد و این طرف و آن طرف می برد و برایم دست تکان می داد.
چند راهبه موقع غروب به ساحل می آمدند و قدم میزدند. کلاه های بزرگ قایق مانند و لباس های پوشیده داشتند. یکی از آن ها که جوانتر بود، پابرهنه روی ماسه ها راه می رفت. با یک دست گوشه دامنش را بالا می گرفت و کفش هایش را با دست دیگر نگه می داشت و تا مچ پا به میان موج ها می رفت و بر می گشت. چند بار مواظب بودم ببینم لخت می شوند یا نه. چیزی ندیدم. شاید منتظر میماندند که همه بروند.
هوا روز به روز خنک تر و روزها کوتاه تر می شد. زیر نم نم باران، باز کنار ساحل می نشستیم و حرف می زدیم. یک روز ماریا آمد. دختر لاغر و آفتاب سوخته ای بود. وقتی میکله از دور پیدایش شد، زن ها خندیدند و به هم تنه زدند و دست هایشان را روی زانوهایشان کوبیدند. هوا ابری بود. پیرمرد با سگ بی حس و حال و پرنده هایی که دور و برش می پریدند به ما نزدیک شد و حوله اش را پهن کرد و رویش گندم ریخت. پرنده ها به گندم ها هجوم آوردند. پیرمرد کنار ما نشست و با ماریا حرف زد. زن ها به پیرمرد گفتند که ماریا می خواهد شوهر کند و بعد باز با هم خندیدند و از پشت سر، موهای هم را کشیدند. ماریا تمام مدت با عصبانیت حرف می زد. پیرمرد لب ورچیده بود و زن ها می خندیدند. بعد ماریا بدون خداحافظی بلند شد برود. پیرمرد مشتی گندم به دنبالش ریخت. پرنده ها از روی حوله پر کشیدند و دنبال ماریا رفتند. پیرمرد بلند شد و مشت دیگری گندم به پشت سر ماریا پرتاب کرد. پرنده ها روی موهای بلند و سیاه ماریا می پریدند. ماریا با دست آن ها را می راند و به پیرمرد فحش می داد. پیرمرد با فاصله دنبال او می رفت و از کیسه پارچه ای گندم می ریخت. پرنده ها دور ماریا بق بقو می کردند و به موهای بلندش می پیچیدند. ماریا با هیکل لاغر و آفتاب سوخته اش، چون کابوسی در ساحل می دوید و پرنده ها به سر و صورتش می جهیدند و به او نوک می زدند.
ادامه دارد ...
مجله آشپزی مثبت: تابستان که می شود نه تنها سبد میوه و سبزی خانواده تغییری عمده می کند و ما با رنگین کمانی از طعم و مزه روبه رو می شویم، غذاها هم به خاطر همین تنوع، رنگ و مزه دیگری می گیرند؛ به عنوان مثال همین گوجه فرنگی را که در اغلب غذاهای مان مورد استفاده قرار می دهیم طعم و رنگ تابستانی اش با دیگر فصل ها زمین تا آسمان فرق می کند و طبیعی اســت که همین اندازه طعم و رنگ غذاها را هم تحت تاثیر قرار می دهد.پس تا تابستان تمام نشده گوجه فرنگی هایش را از دست ندهید.
11. گوجهفرنگی شکمپر
12. املت گوجهفرنگی با آویشن
یک
عدد پیاز کوچک یا چند ساقه پیازچه را ریز خرد کنید و درکمی روغن مایع یا
روغن زیتون تفت دهید. 6 عدد گوجه فرنگی متوسط را خرد کنید و در تابه
بریزید. کمی نمک و فلفل سیاه اضافه کنید و حرارت را کم کنید تا آب گوجهها
بخار شود و بپزند. میتوانید اگر گوجهها سفت هستند در تابه را ببندید یا
مقدار خیلی کمی آب جوش به آنها اضافه کنید. 5 عدد تخممرغ را در کاسهای
بشکنید و با چنگال هم بزنید. کمی هم به تخممرغها نمک و فلفل بیفزایید. آب
گوجه که کم شد، کمی برگ یا پودر آویشن روی آنها بپاشید و بعد تخممرغ را
در تابه بریزید. کمی هم بزنید تا همه تخممرغها سفت و پخته شوند.
14. خوراک سیبزمینی و گوجه تنوری
15. آش گوجهفرنگی
در
یک قابلمه مناسب پیازی متوسط را که ریز خرد کرده اید تفت دهید. پیاز که
سرخ شد، فلفل و زردچوبه بیفزایید و بعد یک و نیم پیمانه برنج، سه چهارم
پیمانه لپه و 3 پیمانه آب بریزید تا برنج و لپه بپزند. حالا یک کیلو سبزی
آش و 4 پیمانه آب گوجهفرنگی به همراه یک و نیم پیمانه پوره گوجه فرنگی
اضافه کنید. نمک هم یادتان نرود. در نهایت آش جاافتاده را با آبغوره یا آب
لیمو مزهدار و با پیازداغ تزئین کرده، سرو کنید. البته شما میتوانید
اگر مزه گلپر را میپسندید برای طعمدار شدن غذا از آن استفاده کنید.
16. سوپ خامهای گوجه با عطر ریحان
17. خورش بامیه با گوجه و سیر
یک
عدد پیاز متوسط نگینی خرد شده و 2 یا 3 حبه سیر له یا ورقه شده را در کمی
روغن تفت دهید و 10 تکه گوشت خورشی هم به آن بیفزایید. وقتی رنگ گوشت تغییر
کرد زردچوبه، نمک و فلفل هم اضافه کنید. بعد یک پیمانه پوره گوجهفرنگی و
یک پیمانه آب گوجهفرنگی بیفزایید. در این فاصله که گوشت میپزد، نیم کیلو
بامیه را در کمی روغن تفت دهید. وقتی از پخت گوشت مطمئن شدید بامیه را در
5 دقیقه آخر به گوشت اضافه کنید. برای طعمدار کردن خورش از 2 قاشق آبلیمو
استفاده کنید. این خورش را با پلو سر کنید.
18. اسموتی گوجهای رژیمی
دو
عدد گوجهفرنگی رسیده، یک عدد خیار متوسط پوست کنده، یک ساقه کرفس، یک مشت
برگ جعفری و چند تکه یخ را در مخلوطکن بریزید. کمی نمک و در صورت تمایل
مقداری فلفل به آنها اضافه کرده و مخلوطکن را روشن کنید. اگر گوجهها خیلی
آبدار نیستند 1 پیمانه هم آب گوجهفرنگی بیفزایید و مواد را خوب مخلوط
کنید تا یکدست شود. این اسموتی را برای سرو در لیوان مخصوص بریزید و با برگ
کرفس یا جعفری سرو کنید.
19. خوراک گوجه و بادمجان ورقهای
20. کاپریس گوجه و پنیر تازه
سالاد مرغ و بادام زمینی تایلندی
مواد لازم:
روش تهیه:
1. در یک تابه مقداری روغن بریزید و آن را روی حرارت قرار دهید تا داغ شود، سپس پیاز خرد شده را داخل آن تفت دهید. بعد از اینکه پیاز نرم و طلایی شد، مرغ چرخ شده را همراه با مقداری نمک و فلفل داخل تابه بریزید و به تفت دادن ادامه دهید.
2. فلفل
دلمهایها را که نگینی خرد کردهاید، بعد از حدود 5 دقیقه به مرغ اضافه
کرده و تفت دهید. حرارت را کم کرده و صبر کنید تا تکههای مرغ بپزند و
فلفلها نرم شوند.
3. در
این فاصله در یک کاسه سس سویا، کره بادام زمینی، سرکه سیب، روغن زیتون،
سیر له شده، آب و مقداری نمک و فلفل را با هم مخلوط کنید تا سس نرم و
یکدستی حاصل شود.
4. بعد
از اینکه مرغ و فلفلها سرخ شدند، سس را داخل تابه بریزید و خوب هم بزنید
تا سس به خورد مواد برود. در انتها پیازچه و سیر را هم اضافه کرده و تفت
دهید، سپس تابه را از روی حرارت بردارید و صبر کنید تا مواد خنک شوند.
سالاد پاستا به سبک آمریکایی
روش تهیه:
1. لوبیاها
را بشویید و از چند ساعت قبل آنها را خیس کنید سپس همراه با مقداری آب
بگذارید بپزد. بعد از اینکه لوبیاها پخت، آنها را در یک کاسه مناسب بریزید و
کنار بگذارید.
2. در
قابلمه مقداری آب بریزید و آن را روی حرارت قرار دهید تا جوش بیاید، سپس
پاستا را همراه با مقداری نمک داخل قابلمه بریزید. صبر کنید تا پاستا کاملا
نرم شده و بپزد، سپس آن را در سبد بریزید تا آب اضافیاش گرفته شود.
3. حالاسس
سالاد را آماده کنید. در یک کاسه سس ماست، سس سالسا، نمک و فلفل را
بریزید و با هم مخلوط کنید، سپس آن را داخل یخچال قرار دهید تا کاملا خنک
شود.
4. گوجهفرنگیها
را بعد از شست وشو از وسط نصف کنید و داخل یک ظرف مناسب بریزید. پیازچه را
هم بعد از شست و شو ریز خرد کنید. حالا لوبیا و پاستای پخته را به مواد
اضافه کنید. مواد را به آرامی هم بزنید تا با هم مخلوط شوند.
ساندویچ سالاد با تن ماهی
روش تهیه:
1. کنسروها
را داخل یک قابلمه حاوی آب بریزید؛ طوری که آب روی آنها قرار گیرد سپس آن
را روی حرارت قرار دهید تا جوش بیاید. بیست دقیقه صبر کنید، بعد کنسروها را
از داخل قابلمه درآورده و با آب سرد بشویید تا خنک شوند. حالا درِ کنسرو
ها را باز کرده و تن ماهی را داخل یک کاسه بریزید.
2. در
این میان سبزیجات را آماده کنید. هویج ها را بشویید و پوست بگیرید، سپس
آنها را رنده کنید. فلفل دلمه ای را بشویید و سپس آن را به صورت نواری خرد
کنید. خیار را هم بعد از شست و شو مانند فلفل دلمه ای خرد کنید. انبه را از
وسط نصف کرده و هسته اش را جدا کنید، سپس آن را هم خرد کنید.
3. کاغذها
ی روغنی را به صورت مربع های 10 سانتی متری برش بزنید. مقداری از برگ های
ریحان را وسط مربع ها قرار دهید؛ طوری که تا لبه کاغذها برسند. بقیه سبزی
ها را هم به صورت لایه لایه روی هم قرار دهید. درانتها تن ماهی را روی مواد
قرار دهید.
4. قسمت
پایین کاغذ را روی مواد بیاورید تا دولبه به هم برسند. دو طرف دیگر کاغذ
را هم روی هم بیاورید، سپس کاغذ را محکم دور مواد بپیچید. ساندویچ ها را
تا موقع سرو داخل یخچال قرار دهید.
سالاد نخود فلفلی
مواد لازم:
روش تهیه:
1. نخودها
را از شب قبل خیس کرده، سپس آنها را آبکشی کنید. فر را با دمای 200 درجه
سانتیگراد روشن کنید. نخودها را داخل یک کاسه بریزید. روغن زیتون، زیره،
فلفل پاپریکا، پودر زنجبیل و مقداری نمک، پودر دارچین، زردچوبه و فلفل هم
اضافه کرده و هم بزنید تا مواد به خورد نخودها برود.
2. سینی
فر را با کاغذ روغنی بپوشانید، سپس نخودها را روی آن بریزید. سینی را به
مدت 25-20 دقیقه داخل فر قرار دهید تا نخودها برشته شوند، سپس آنها را داخل
ظرفی بریزید.
3. در
یک ظرف مناسب کاهوی خرد شده، جعفری، برگ کلم خرد شده و پیاز خرد شده را
بریزید. گوجهها را از وسط نصف کنید. آنها را هم داخل ظرف بریزید. در انتها
نخودهای برشته شده را به مواد داخل ظرف اضافه کنید.
4. در یک کاسه مواد لازم برای تهیه سس را بریزید و با هم مخلوط کنید، سپس سس را روی سالاد بریزید و سرو کنید.
این ساحل بکر واقع در جمهوری سیشل، جزیره ای در اقیانوس هند، به خاطر ماسه های سفیدش بسیار معروف اسـت. اگر تجربه سفری آرامش بخش با مناظر دیدنی را دوست داشته باشید، این ساحل انتخاب مناسبی خواهد بود.
این ساحل کوچک محصور با صخره های دیدنی، یکی از زیباترین سواحل پرتقال اسـت.
این جزیره در اقیانوس آرام جنوبی واقع شده و متعلق به کشور شیلی اسـت. این ساحل نیز از نوع ماسه ای سفید اسـت.
این ساحل به دلیل ظاهر خاصش به شاخ طلایی نیز مشهور شده اسـت.
این ساحل در ایالت پنجاهم کشور آمریکا واقع شده اسـت و برای آن هایی که به دنبال سفری آرام و تجدید قوا هستند، مقصد خوبی خواهد بود.
اگر چه ممکن اسـت سواحل مدیترانه ای بی نظیر دیگری برای یک سفر رویایی وجود داشته باشد، تجربه سفر به این ساحل زیبا و دلنشین به شدت توصیه می شوید.
این ساحل در جمهوری وانواتو؛ کشوری جزیره ای در جنوب اقیانوس آرام واقع شده اسـت. رنگ آبی فیروزه ای در این منطقه هر کسی را مجذوب خود می کند.
این کشور در آمریکای مرکزی واقع شده اسـت و بیش از 750 مایل خط ساحلی دارد و ساحل Playa Manuel Antonio محبوب ترین ساحل آن اسـت.
اگر چه ممکن اسـت ایسلند به خاطر ساحل های دیدنی مشهور نباشد، اما با ماسه های سیاه ساحل های خود به راستی دل هر توریستی را خواهد برد.
اگر سواحل دور افتاده و بکر را ترجیح می دهید، این ساحل مورد قبولتان واقع خواهد شد.
اگر قصد سفر به این ساحل را داشته باشید، در کنار زیبایی های بی نظیر آن می توانید از جنگل های انبوه این منطقه نیز لذت ببرید.
این ساحل در نیوزیلند به راستی می تواند تجربه سفری رویایی به یک ساحل رویایی را برایتان به ارمغان بیاورد.
در بخش اول مقالهی حاضر چندین طرح از ۵۷ طرح چشمگیر حمام خانههای مختلف را با شما به اشتراک گذاشتیم و حالا در ادامه طراحیهای زیبای دیگری را نیز با یکدیگر مرور خواهیم کرد.
در این حمام از چوب ماهونی تیره در کمد و وسایل چوبی استفاده شده اسـت. بقیه قسمتهای حمام در رنگهای روشنتر هستند. دیوارها با رنگ بژ روشن و با گچبری سفید رنگ پوشیده شدهاند. در کف از سنگ مرمر سفید با رگههای طوسی استفاده شده اسـت. بخش رویه روشویی هم از بقیه قسمتها روشنتر اسـت و به جای سنگ گرانیت تیرهتر، سنگ سفید در آن کار شدهاسـت.
حمامی با کانتری از جنس گرانیت قهوهای بالتیک و کابینتهای ساخته شده از چوب افرا
یک حمام عالی با استفاده از کاشیهای مرمر و به سبک معماری کلاسیک روم و وانی به سبک ایتالیایی
یک طراحی حمام عالی که بر روی استفاده از مواد ساده ولی لوکس تمرکز کرده اسـت
حمامی بزرگ با کاشیهای از جنس آهک سفید و دیوارهایی به رنگ سفید
یک حمام زیبا با فضایی بزرگ و سقفی بلند با نورگیر
یک حمام عالی با سرامیکهایی از سنگ طبیعی و با ابعاد ۳۰ در ۳۰
یک حمام شیک با سنگهایی طبیعی و باکیفیت و ترکیب رنگ گرم بژ در دیوارها
یک حمام زیبا با استفاده از سنگهای سرامیک طبیعی و بژ در کف
یک حمام بسیار جذاب با سرامیکهایی از جنس سنگ طبیعی و حاشیههایی از سنگ موزاییک قهوهای تیره
یک حمام با سرامیکهای سفید و موزاییکهایی به رنگ طوسی تیره به همراه یک لوستر شیشهای زیبا
یک حمام مدرن با دیوارهایی سیاه و روشویهایی سفید به شکل کاسه
حمامی شیک با سرامیک هایی با ابعاد متفاوت در کف
یک حمام زیبا با موزاییکهایی سفید و حاشیهای به رنگ قهوهای تیره
یک حمام لوکس با سرامیکهایی کرم و لبههایی با طرح موج
یک حمام زیبا با دیوارهایی به رنگ قهوهای گرم همراه با گچبری و کف پوشیده از سرامیک
حمامی زیبا با سرامیکهایی به رنگ قهوهای مکا
حمامی با استفاده از سنگهای طبیعی
حمامی بزرگ با ترکیبی از چوب، شیشه و سرامیک
یک حمام بزرگ با سرامیکهایی به ابعاد ۳۰ در ۳۰ و با طرح مورب
وبسایت آی بازاریابی: در مجموع درسهای مختلفی وجود دارند که در زمینهٔ بازاریابی و مدیریت کسبوکار میتوان از مکدونالد آموخت. برخی از آنها در زمینهٔ مدیریت انبار، مدیریت جریان نقدی یا پیشبینی تقاضا اسـت.
اما درسهایی که در این مطلب به آنها اشاره میکنیم (4 مورد در بخش اول و ادامه 4 مورد دیگر در این بخش پایانی) . . . کلیدهایی برای نگاه کردن به یک تصویر بزرگتر و شکل دادن به یک شرکت بزرگ همراه با دسترسی به مشتریان در گوشه و کنار دنیاست.
کسبوکار تنها شامل بازده و نرخ بازگشت سرمایه و میزان فروش نمیشود، بلکه شامل نوعی کشش و جذابیت برای مشتری هم میشود. این درواقع همانجایی اسـت که هسته اصلی یک کسبوکار تقویتشده و رشد میکند.
درس حقیقی از مکدونالد که در اینجا آموخته میشود این اسـت شما نیاز به ساخت ارزش برند خود در هر بازاری که وارد آن میشوید، دارید و ارزش برند با استفاده صحیح از ارتباطات بازاریابی میسر میشود. در همین زمان، نقطه تماس نیز نقشی اصلی را بازی میکند. به هر یک از شعب مختلف مکدونالد در این رابطه توجه کنید و میبینید که در این شعبهها از رنگهای زنده و روشن و همچنین جوی لذتبخش استفادهشده اسـت.
6- بستهبندی محصولات
تاکنون هیچ برندی راندیدم که بهتر از مکدونالد از مفهوم بستهبندی در بازاریابی استفاده کند. مثلاً بستهبندی غذای کودکان در مکدونالد با عنوان "هَپی میل” شامل یک همبرگر، یک نوشابه و سیبزمینی سرخشده میشود. چه راه بهتری برای فروش سه قلم از محصولات خود باهم و بهصورت همزمان سراغ دارید؟ چرا تنها یک همبرگر به مشتری خود بدهید، درحالیکه وی با اندک هزینهای بیشتر قادر به تهیه یک همبرگر، یک نوشابه و یک بسته سیبزمینی سرخکرده دارد؟
7- قد علم کردن در برابر رقابت
کی اِف سی، برگر کینگ و سابوِی برخی از رقبایی هستند که گوشهای سهم بازار مکدونالد را از آن خودکردهاند. ازآنجاییکه مردم کشورهای توسعهیافته توجه بیشتری بهسلامتی روزمره خوددارند، و تعداد بیشتری از آنها از این برند خسته و درمانده شدهاند، مجموع فروش این برند در حال کاهش پیدا کردن اسـت.
اما مکدونالد هم آرام نشسته و شروع به توسعه کسبوکار خود به کشورهای درحالتوسعه کرده و همچنین برخی از اقلام غیر محبوب یا با طرفدار کمتر را از لیست غذایی خود حذف کرده یا آنها را با انواع غذاهای سلامت و مفیدتر جایگزین کرده اسـت.
8- هدف قرار دادن چرخه زندگی خانواده
یک درس مهم و باارزش از مکدونالد درزمینهٔ توسعه کسبوکار این اسـت که شما نیاز به اندیشیدن به کل چرخه زندگی خانواده و پیشنهاد دادن محصولاتی بر اساس مشتریان خودتان دارید. مکدونالد وعده غذایی "هَپی میل” را برای ارائه به کودکان طراحی کرده اسـت و به همین ترتیب گزینههایی هم برای بزرگترها و . . . داشته و در تنظیم منو خود به تمام اعضای خانواده توجه خاصی دارد.
ارتباطات بازاریابی از طرف شرکت نیز در تلاش برای هدف قرار دادن افراد مختلف در هر خانواده به شیوههای مختلفی با آنها ارتباط برقرار میکند. مثلاً اگر از یکی از شعب مکدونالد بازدید کرده باشید، حتماً دیدهاید که هر یک از اعضای خانواده بر اساس نیازهای وی جای خاصی برای استفاده از غذاها در اختیار دارد که بر این اساس به بخشهایی برای مراجعه همراه با خانواده، برای مراجعه درزمانی که کاری دفتری یا . . . داشته و نیاز به انجام دادن آن دارید و همچنین جایی برای مراجعه درزمانی که بازنشست شدهاید. بنابراین همه اعضای مختلف یک خانواده رو هدف قرار دهید تا از هر دسته از مشتریان به سمت شما مراجعه کنند.