جام جم سرا: به طور طبیعی انسانها در بسیاری از جنبههای فردی و شخصیتی با یکدیگر تفاوت دارند و همین تفاوتها، باعث اختلاف در انگیزهها، سلایق و دیدگاههای آنان است؛ بنابراین وجود اختلاف در بین افراد و به ویژه زن و شوهرها یک امر طبیعی است و نباید انتظار داشته باشیم که یک زن و مرد در زندگی مشترک مثل هم فکر کنند و یا رفتارهای آنان کاملا شبیه به هم باشد چرا که این امر بسیار بعید و شاید غیر ممکن به نظر برسد. آنچه که مهم است و باید به آن توجه شود نوع و میزان این اختلافات است که با توجه به نسبی بودن آن در بین افراد و زوجهای مختلف، فرق میکند و به همین دلیل هم قطعا راهکارهای کاهش اختلافات و درگیریها نیز تفاوتهایی خواهد داشت و ما نمیتوانیم برای همه زوجها، نسخه واحدی ارائه دهیم.
آگاهی از تفاوتهای فردی، یک اصل غیرقابل انکار
معمولا دختر و پسرهایی که قبل از ازدواج این واقعیت را پذیرفته و با آگاهی از این تفاوتهای فردی، وارد یک زندگی مشترک شدهاند، چالشهای کمتری را در زندگی خود احساس میکنند زیرا سطح انتظارات خود را از طرف مقابل، بر این مبنا تنظیم میکنند. نکته اساسی در این تفاوتهای فردی، این است که اگر زن و شوهر این تفاوتهای فردی را به عنوان یک اصل غیر قابل انکار درک نکنند همواره جهان و پدیدههای گوناگون زندگی و حتی سطح انتظارات، آرزوها و توانمندیهای خود را از دیدگاه خودشان مورد بررسی قرار میدهند و این یعنی شروع اختلاف و هر قدر که تفاوت این متغیرها (انتظارات، آرزوها، توانمندیها و...) بیشتر باشد میزان درگیری و عمق مشکلات بیشتر خواهد بود.
زندگی فرد برون گرا در کنار فرد درون گرا، مشکلات زیادی به همراه خواهد داشت؛ زیرا در مسائلی مانند مسافرت، مهمانی، معاشرت، حضور در اجتماع و بسیاری از جنبههای دیگر به توافق نمیرسند |
در ادامه به چند مورد از علتهای عمده بروز اختلافات زوجین اشاره میکنیم که دختر و پسرها میتوانند با توجه به آنها، تصمیم دقیقتر و اصولی تری برای ازدواجشان بگیرند.
اختلاف در حوزه معنویت:
مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی هم کفو نیستند، زندگی بیدغدغهای نخواهند داشت؛ بنابراین در امر ازدواج، بعد اعتقادی به ویژه جنبههای معنوی آن باید به صورت خاص، مورد توجه قرار گیرد و زن و شوهر مطمئن شوند که در حوزه اعتقادی با هم اختلاف نظر ندارند.
اختلاف طبقاتی:
با آنکه زوجهای روشنفکر و خانوادههای میانه رو، معمولا به اختلاف طبقاتی زیاد اهمیت نمیدهند و تلاش میکنند تا خوشبختی خود را با تفاهم و همکاری تضمین کنند، گاهی سطح متفاوت قدرت اقتصادی و طبقه اجتماعی مشکل ساز میشود. اگر زن از قدرت اقتصادی بالاتری برخوردار و متعلق به خانواده متمولی باشد، این موضوع، ممکن است احساس ضعف و ناتوانی را به مرد منتقل کند که در نتیجه سبب عصبانیت و درگیری او با همسرش میشود و یا بر عکس.
اختلاف سنی:
میزان اختلاف سن زوجین یک امر نسبی است و نمیتوان عدد مشخص و قطعی در باره آن مشخص کرد ولی آنچه که با توجه به شرایط جامعه ما مورد توافق نسبی کارشناسان و صاحب نظران قرار دارد حدود ۳ تا ۵ سال است، ولی مسلم است اختلاف سنی بیش از یک دهه مشکلات زیادی را به همراه دارد چرا که در این صورت آقا و خانم در ۲ دوران متفاوتی از رشد سنی و روانی قرار دارند و بالطبع خواستهها و انتظاراتشان متفاوت است. به طور مثال، اگر خانم ۲۵ ساله باشد در صورت آماده بودن شرایط به فکر ادامه تحصیل و یافتن شغل خوب است، حال آنکه شوهر ۵۰ سالهاش قبلا به این اهداف رسیده و تمرکزش بر ثبات زندگی و آماده شدن تدریجی برای خانهنشینی است.
اختلاف در بهره هوشی و میزان تحصیلات:
اختلاف زیاد همسران در سطح هوشی و همچنین اختلاف زیاد در میزان تحصیلات، بعضی مواقع، میتواند زمینه ساز مشکل باشد؛ زیرا این ۲ نفر در بسیاری از موارد قادر به درک کامل یکدیگر نیستند و این امر سبب ایجاد سوءتفاهم و عدم درک احساسات، عواطف و افکار میان زوجین میشود.
تفاوت در تیپ شخصیتی:
به طور قطع زندگی کردن یک فرد برون گرا در کنار یک فرد درون گرا و منزوی، مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت؛ زیرا این ۲ نفر هیچگاه در مسائلی مانند مسافرت، مهمانی رفتن و مهمانی دادن، معاشرت کردن، حضور در اجتماع و بسیاری از جنبههای دیگر به توافق نمیرسند.
اختلاف در خلق و خوی:
وجود فاصله زیاد در معیارهای اخلاقی پذیرفته شده زوجین، یکی دیگر از عوامل تنش زا در زندگی محسوب میشود.
دختر و پسرها، قبل از ازدواج، باید به این نکته توجه داشته باشند که دیدگاه طرف مقابلشان درباره زندگی و اتفاقات آن چگونه است |
بعضی افراد عصبانی، خشن، متکبر، خودخواه، از خود راضی و بعضی دارای روحیهای گرم، خوش برخورد، متواضع و مردم دوست هستند. بنابراین توافق اخلاقی یکی از معیارهای اصلی انتخاب همسر به شمار میرود.
اختلاف در دیدگاهها:
افرادی که به دنیای اطراف خود همیشه نظر منفی دارند و مدام نیمه خالی لیوان را میبینند، اگر قرار باشد با یک فرد مثبت نگر زندگی کنند به طور قطع مشکل پیدا میکنند، بنابراین دختر و پسرها، قبل از ازدواج، باید به این نکته توجه داشته باشند که دیدگاه طرف مقابلشان درباره زندگی و اتفاقات آن چگونه است.
اختلاف در علایق و سلیقهها:
اختلاف سلیقه یک امر طبیعی است ولی اگر این اختلاف، در راستای توافق و همسویی بین زن و شوهر تعدیل نشود، امکان بروز ناسازگاری افزایش مییابد؛ بنابراین جوانان قبل از ازدواج باید تا حدودی با علایق اصلی یکدیگر آشنا شوند و حداقل، مطمئن شوند که تضادی بین علایق آنها با علایق همسرشان وجود ندارد.
اختلاف در خواستهها و آرزوها:
یکی از مواردی که زمینه بروز درگیری در زندگی را فراهم میکند، همین سطح آرزوها و انتظارات است و بدیهی است که اگر خواستههای یکی از زوجین بسیار ایده آل و رویایی بوده و طرف مقابل دارای توقعات پایین و حداقلی باشد تا زمانی که تعدیل خواستههای رویایی و ارتقای انتظارات ناچیز و سطح پایین انجام نگیرد، همیشه در زندگی مشکل خواهند داشت و شایسته است که در گفتوگوهای قبل از ازدواج جوانان عزیز به این نکته توجه داشته باشند. (محرابی، - کارشناس و مشاور خانواده/خراسان)
این زوج جوان بعد از مدت کمی زندگی زیر یک سقف، کم کم با بروز اختلافات فرهنگیشان تصمیم به طلاق گرفتند.
زن جوان درباره علت درخواست طلاق به قاضی میگوید: «من و شوهرم با هم اختلاف فرهنگی داریم. وقتی پوریا به خواستگاریام آمد خانوادهام مخالف بودند و میگفتند ما اصلا شبیه هم نیستیم و اختلاف فرهنگی داریم.»
پا روی همه مخالفتها گذاشتم
زن جوان در ادامه اظهاراتش میگوید: من تحصیل کرده بودم و پدر و مادرم هم فوق لیسانس و دکتر بودند، اما پوریا از لحاظ تحصیلی یک خانواده معمولی با تحصیلات زیر دیپلم داشت و پدرش شغلی با جایگاه اجتماعی پایین داشت. هرچند مادرم میگفت که من نمیتوانم در این خانواده خوشبخت شوم، اما من واقعا عاشق پوریا بودم و نمیتوانستم بدون او زندگی کنم به همین دلیل پا روی همه چیز گذاشتم و به او جواب مثبت دادم، اما وقتی زیر یک سقف رفتیم، همه چیز تغییر کرد.
از حضور شوهرم در مهمانی خجالت میکشیدم
زن رو به قاضی، حرفهایش را این گونه ادامه میدهد: شوهرم هر وقت در میهمانیهای خانوادگی ما میآمد، آبروی مرا میبرد. حرفهای نامربوط میزد تا جایی که من از روی خجالت، رفت و آمد با فامیلم را قطع کردم. مدتی افسرده شده بودم، حتی خجالت میکشیدم به پدر و مادرم حرفی بزنم. در آن موقع به یاد حرفهای پدر و مادرم افتادم و فهمیدم که آنها دلسوز من بودند که از من میخواستند عاقلانه ازدواج کنم و از روی احساس تصمیم نگیرم.
از فحاشیهای پدر شوهرم میترسم
زن در بخش پایانی اظهاراتش در اولین جلسه دادگاهاش میگوید: اما من اشتباه کردم و خیلی پشیمانم. پوریا و خانوادهاش خیلی سطح پایین هستند.
چند وقت پیش به خانه پدرشوهرم رفته بودیم که بر سر موضوعی با هم جرو بحث کردیم. او ناگهان شروع به فحاشی کرد و من واقعا ترسیده بودم. دیدن چنین برخوردهایی واقعا دور ازشان من و خانوادهام است. دیگر نمیتوانم در کنار این مرد زندگی کنم و میخواهم به خانه پدر و مادرم برگردم. دلم برای آرامش آن روزها تنگ شده است.
دوره شناخت را جدی بگیرید
هرچند پس از حرفهای این زن، قاضی این پرونده شوهر وی را به دادگاه احضار کرد، اما انتخاب همسر بدون بررسی معیارهای هم کفو بودن باعث شد تا این زن برای طلاق به دادگاه خانواده مراجعه کند.
عبدالحسین ترابیان، کارشناس و مشاور خانواده معتقد است که دختر و پسرها باید حداقل ۵ بار در مراسم خواستگاری با یکدیگر صحبت کنند تا به تفاوتها و شباهتهای شخصیتی و خانوادگی هم پی ببرند. در غیر این صورت اگر هیجانی تصمیم بگیرند، خیلی زود متوجه تفاوتها خواهند شد و تحمل زندگی برایشان غیر ممکن به نظر خواهد رسید. متاسفانه بعضی دختر و پسرها و خانوادهها، دوره شناخت را جدی نمیگیرند و به دلیل هم کفو نبودن، زندگی مشترک سختی را برای خودشان رقم میزنند.
زندگی مشترک را کم دردسرتر کنید
این مشاور خانواده افزود: هرچند نمیتوان ۲ خانواده را پیدا کرد که از همه نظر با یکدیگر هم کفو باشند، اما هرچه تشابهاتشان بیشتر باشد، به طور طبیعی زندگی مشترک کم دردسرتری خواهند داشت. در خور ذکر است که بعضی تفاوتها غیر قابل تحمل است و اگر دختر و پسری بدون بررسی آن تفاوتها، ازدواج کنند، به طور قطع در زمان کوتاهی با مشکلات جدی مواجه خواهند شد.
خانوادهها تناسبها را بررسی کنند
ترابیان افزود: علاوه بر دختر و پسر، خانوادهها هم باید به ارزیابی دقیق یکدیگر بپردازند، تا به شناختهای بهتری دست یابند. معمولا پدر و مادرها به دلیل تجربه بیشتر درگیر گرفتن تصمیمهای هیجانی نمیشوند و بهتر میتوانند به میزان متناسب یا هم کفو بودن ۲ خانواده برای وصلت جوانانشان پی ببرند. در ازدواجهای خودخواهانه، دختر و پسر مدعی میشوند که ما میخواهیم با یکدیگر زندگی کنیم و به خانوادهها کار نداریم در صورتی که هرچه تناسبهای خانوادههای طرفین بیشتر باشد، احتمال شکست در آن ازدواج کمتر میشود و حتی به صفر میرسد.
با ملاکهای تناسب فرهنگی آشنا شوید
وی میگوید: فرهنگ به معنای مجموعه رسم و رسوم، باورها و رفتارهایی است که افراد به آنها پایبند هستند. برای بررسی تناسب فرهنگی ۲ خانواده باید به چند شاخص بسیار مهم توجه کرد. میزان تحصیلات دختر و پسر و والدینشان برای داشتن تناسب فرهنگی بسیار مهم است. به طور طبیعی خانوادهای که همه اعضای آن تحصیل کرده هستند، در همه مراحل زندگیشان نسبت به خانوادهای که تحصیلات در آنجایگاهی نداشته است رفتارهای متفاوتی خواهند داشت.
شاید در نگاه اول، این مسئله مهم به نظر نرسد، اما به مرور زمان هر ۲ طرف احساس میکنند که وصله ناجوری برای همسر و خانواده همسرشان هستند. همچنین اشتراک در منطقه و شهر محل زندگی هم برای داشتن تناسب فرهنگی لازم به نظر میرسد. هر منطقه و هر شهر رسم و رسوم خاص خود را دارد که در صورت رعایت نشدن آنها از طرف مقابل، احساس میکنند به شخصیتشان توهین شده است.
مشکلات نداشتن تناسب فرهنگی قابل تحمل نیست
ترابیان در پایان میگوید: اگر تناسب فرهنگی بین ۲ خانواده زیاد باشد، به مرور زمان باعث دلگیری زن و شوهر از یکدیگر خواهد شد. چنین زوجینی به دلیل هم کفو نبودن به یکدیگر افتخار نمیکنند و تا حد امکان از معرفی طرف مقابل به عنوان همسرشان خودداری میکنند. چنین زن و شوهرهایی بعد از ازدواج تلاش میکنند تا همسرشان را به رنگ فرهنگ خود در بیاورند چراکه فرهنگ خود و خانوادهشان را مناسب میدانند. معمولا این تلاشها با مقابله و موضع گیری همسرشان مواجه خواهد شد و عاملی برای شروع جر و بحثها خواهد بود. بنابراین هم کفو بودن فرهنگی مسئلهای است که به هیچ وجه نباید نادیده گرفته شود. (خراسان)