مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

خانه مادرزن و احساسات بابایی

جام جم سرا: همان طور که می دانید زایمان و تولد نوزاد یکی از حساس ترین مراحل زندگی زن است. در این مرحله مادر با تغییرات زیادی از لحاظ روحی، جسمی، هیجانی و... مواجه می شود که تمامی این ها گاه باعث بروز سردرگمی در وی خواهد شد. لازم است مادر پس از زایمان با نقش ها و الگوهای جدید ارتباطی آشنا و سازگار شود البته خستگی و آثار مصرف داروی ناشی از زایمان گاه این سازگاری را به تأخیر می اندازد. علاوه بر این نیاز به حمایت عاطفی و اجتماعی از طرف کسانی که مادر به آن ها علاقه مند است و یا برایشان ارزش قائل است، از بایدها و ضروریات این دوران است.
این که زنان پس از زایمان در کجا و به چه مدت سکونت داشته باشند یا چه کسی از آنان مراقبت کند یک مسئله کلی نیست که بتوان برای همه افراد درباره آن یک زمان و مکان مشخص تعیین کرد بلکه به شرایط و روحیات افراد بستگی دارد، آن چه در این میان مهم تر از محل و زمان سکونت مادر است، حمایت عاطفی و پشتیبانی از اوست. در واقع شما باید شرایطی را مهیا کنید که این مهم حاصل شود، هر چند درک می کنم که ممکن است تحمل شرایطی که به آن اشاره کردید چندان برایتان آسان نباشد و مشکلاتی برای شما ایجاد کرده باشد.
ولی به نظر می رسد مسئله اصلی شما صرفاً بحث سکونت همسرتان پس از زایمان در منزل مادرش یا طولانی شدن این موضوع نیست، بلکه مسائل حاشیه ای است که گرفتاری هایی برای شما ایجاد کرده است. بهترین راه برای حل این اختلافات هم گفت وگوی صمیمانه با همسرتان و بیان خواسته هایتان است ولی حتماً به این نکته توجه داشته باشید که شما به عنوان پدر و همسر نقش بسیار مهمی در ایجاد حمایت عاطفی و بازگشت دوباره همسرتان به روند عادی زندگی دارید.اگر هم پدر شدن و مسئولیت های ناشی از آن کمی شما را نگران کرده است، در ادامه توصیه هایی برای شما و دیگر افرادی که تازه پدر شده اند داریم که امیدواریم به شما در بهبود شرایطتان کمک کند.


احساسات یک بابا
مدتی پس از تولد کودک، به خصوص تولد اولین فرزند تقریبا هر پدری با شوک بزرگی مواجه خواهد شد: او پدر شده است، و باید با مسئولیت ها و انتظارات جدیدی کنار بیاید. گاهی اوقات این تغییرات ظریف و کوچک هستند و گاهی اوقات نه؛ اما در هر حال معمولا برای پدرها غافلگیر کننده خواهند بود.


برخی از این احساسات از این قرارند:
۱ - دوگانگی احساسات: در ماه های اول پس از تولد نوزاد، بروز احساسات متضاد در پدر، شایع است. از یک سو با احساس شیرین پدر شدن مواجه است و از سوی دیگر، هنگامی که نمی تواند نیازهای کودکش را برآورده سازد یا حتی گاهی اوقات از درک این نیازها عاجز است، احساس درماندگی به او فشار می آورد.
۲ - افسردگی: هرچند برخی فکر می کنند که افسردگی پس از زایمان صرفاً متعلق به زنان است، اما واقعیت این است که تعدادی از مردان نیز پس از تولد نوزاد، دچار افسردگی می شوند. برخلاف همسرتان، افسردگی شما ناشی از تغییرات هورمونی در بدن تان نیست، بلکه بیشتر ناشی از واقعیت ها و مسئولیت های جدید است.
۳ - ترس: نگران هستید که شاید نتوانید انتظاراتی که از شما به عنوان یک پدر وجود دارد را برآورده کنید؛ دلهره دارید که شاید نتوانید از کودک یا خانواده خود در برابر مشکلات یا خطرها حفاظت کنید؛ از اینکه نمی دانید چگونه باید با کودک خود برخورد کنید نگرانید؛ این دغدغه ها و موارد دیگر، مرحله ای طبیعی از تبدیل شدن از یک مرد یا شوهر به یک پدر است.


چند توصیه به آن ها که تازه پدر شده اند
* از مادر یا پرستار کودک بخواهید تا نحوه تعویض پوشک، حمام کردن نوزاد و دیگر کارهایی را که در مراقبت از کودک لازم است به شما یاد بدهد. با این کار می توانید مسئولیت و کارهای نوزاد را بین خود و همسرتان تقسیم کنید.
پس از مدتی، شما در امور مربوط به نوزاد خود، متخصص خواهید شد. برخی از پدرها حتی از بغل کردن نوزادشان نیز می ترسند.
به هر حال باید با کودک خود ارتباط برقرار کنید و بخشی از کارهای او را بر عهده بگیرید: پوشک او را عوض کنید، کودک را بغل و آرام کنید، به غریزه خود اعتماد کنید مطمئن باشید در زمان کوتاهی به یک پدر خوب تبدیل خواهید شد!
* حمایت از همسرتان، کلید اصلی رابطه عاطفی شما در این دوران است. پدرها عمدتا می گویند که مهم ترین وظیفه ای که در هفته های اول بر عهده آنها بوده، صبوری کردن و مراقبت از همسرشان بوده است. معمولا توصیه می شود که به همسرتان سخت نگیرید و فرصت دهید که خودش را پیدا کند: همسر شما، یعنی مادر نوزاد، در حال تحمل مشکلات فیزیکی و روحی ناشی از زایمان است و تولد نوزاد همه زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است، تغییری که البته بسیار شیرین است. حتی اگر یک روز کاری سختی را پشت سر گذاشته اید، شاید برای همسرتان مانند این باشد که شما به مرخصی رفته اید، زیرا کار او در خانه بسیار سنگین تر بوده است. پس صبور و پشتیبان او باشید. در طول روز به همسرتان تلفن بزنید و احوال او را جویا شوید.
* پدران با تجربه همگی بر این عقیده اند که اگر مدت زمانی را با کودک تان به تنهایی سپری کنید، موجب می شود واقعا احساس "پدر بودن" به شما دست دهد. همچنین، این تنها راهی است که به شما کمک می کند تا پیشرفت کنید: مثلا یاد بگیرید هنگامی که کودک گریه می کند او را آرام کنید، نه اینکه یک نفر دیگر (مثلا همسرتان) را صدا کنید و کودک را به او بدهید تا آرام کند.
* سعی کنید مسائل مختلف را به صورت خانوادگی (فقط شما و همسرتان) یاد بگیرید و حل کنید.
اجازه ندهید کمک های دیگران، حالت دخالت در زندگی شما را پیدا کند. اقوام یا دوستانی که می خواهند به شما کمک کنند، ممکن است دردسرهایی هم درست کنند، طوری که نقش شما به عنوان «پدر» کمرنگ شود و در عمل به حاشیه رانده شوید.

* از وقت گذرانی با کودکتان لذت ببرید. بازی با نوزاد و آواز خواندن برایش را به بخشی از عادات روزانه خود تبدیل کنید. پدران باتجربه غالبا می گویند که هیچ چیز آرامش بخش تر از آن نیست که نوزاد، در آغوش و روی سینه شما به خواب رود.اما بیشتر پدران قدر این دوران را آنچنان که شایسته است نمی دانند، شاید با خودتان فکر کنید در شرایط فعلی باید بیش از گذشته کار کنید و بعدها این کمبود را جبران کنید، اما واقعیت این است که این روزهای شیرین تکرار نخواهد شد، پس حتماً زمانی را به کودک اختصاص دهید و از پدر بودن لذت ببرید.|خراسان|سیمین قربانی (کارشناس ارشد مشاوره خانواده)


ادامه مطلب ...

گرانترین هدیه عباس بابایی برای همسرش +عکس دختر و پسرش

گرانترین هدیه عباس بابایی برای همسرش +عکس دختر و پسرش

صدیقه (ملیحه) حکمت همسر شهید «عباس بابایی» متولد ۱۳۳۷ است. خانم حکمت، دختر دایی شهید بابایی بوده و در سال ۱۳۵۴ با وی ازدواج می‌کند.

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی

همسر و پسر شهید بابایی

* مادرم نمی‌خواست من با یک نظامی ازدواج کنم

وقتی که عباس از من خواستگاری کرد، ۱۵ ساله بودم و حتی به خانواده اعتراض کردم که آیا من اضافی و سر بار شما هستم که می‌خواهید مرا رد کنید؟! قلبم، عباس را با عنوان پسر عمه دوست داشت اما فکرش را نمی‌کردم که از من خواستگاری کند. بعد هم مادرم گفت: «من نمی‌خواهم دخترم را به نظامی بدهم آن هم شغل حساسی که عباس دارد، پرواز می‌کند و هر لحظه در خطر است». پدر و مادرم فرهنگی بودند. مادر می‌گفت: «حداقل دخترم باید درس را ادامه بدهد و از نظر تحصیلی بالاتر از ما باشد؛ الان برای ازدواج او زود است». تا اینکه، عباس توانست خانواده را راضی کند و به عقد هم درآمدیم. مهریه من ۱۰۰ هزار تومان بود. خود عباس برای من مهریه بود و هیچ وقت مهریه‌ دیگری طلب نکردم.

* گران‌ترین هدیه عباس را به خانواده فقیری بخشیدم

در دوره عقدمان در دانشسرای مقدماتی تحصیل می‌کردم. مدت کمی مانده بود تا ازدواجمان. عباس به من یک پالتو پوست هدیه داد که خیلی زیبا و گران‌قیمت بود. طبیعی بود که از این هدیه خوشحال شوم اما از این کارش تعجب کردم و به او گفتم: «عباس، این پالتو پوست خیلی زیبا و گران است. شما که به دنبال این چیزها نیستی، پس چرا برای من خریدی؟».

چند روزی گذشت. عباس مرا به خانواده‌ای فقیر معرفی کرد. وقتی با آن خانواده صحبت کردم، با خود گفتم باید این پالتو را به این خانواده بدهم. اما چون هدیه بود و برای من ارزشمند، با عباس مشورت کردم و گفتم: «عباس، یک چیزی بگم؟» او لبخندی ‌زد و گفت: «خب بگو چیه؟» گفتم: «من که می‌دانم تو متوجه شدی؛ اما چون احساس کردم هدیه‌ای که به من دادی خیلی ارزشمند است، می‌خواهم آن را به خانواده فقیری که معرفی کردی، بدهم». اشک از چشم‌های عباس جاری شد، خدا رو شکر کرد و گفت: «ممنونم از تو» به او گفتم: «من فکر کردم تو ناراحت می‌شوی؟ و فکر می‌کنی برای من بی‌ارزش بوده که می‌خواهم آن را ببخشم».

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی

* نمی‌توانستم لحظه‌ای بدون عباس روی زمین قدم بردارم

بعد از ازدواج‌مان، به دزفول رفتیم. منزل ما در پایگاه هوایی بود. خیلی نگران عباس بودم. هر وقت هواپیمایی از زمین بلند می‌شد، استرس و اضطراب من هم شروع می‌شد؛ اما سعی می‌کردم با خواندن دعا، او را بدرقه کنم و منتظر آمدنش باشم. وقتی هم که می‌آمد، یا دوبار زنگ می‌زد یا دوبار به در می‌زد و من می‌فهمیدم خودش است.

وقتی در کنارم بود، آرام بودم اما وقتی می‌رفت، هر صدای زنگ بی‌موقع یا تلفن غیر منتظره‌ای حالم را متلاشی می‌کرد. حرف‌های عباس در ایامی که در کنار هم بودیم، برای من هدیه بزرگی بود. در آن لحظات، عباس به جای اینکه از مسائل دنیوی حرف بزند، همیشه از رفتن و شهادتش و نگهداری من از فرزندان و خودم حرف می‌زد.

به موضوع سلامتی خیلی اهمیت می‌داد و همیشه تأکید می‌کرد باید مراقب خودم باشم. شفاعت دنیا و آخرت، قیامت، قرآن و شهادت. تمام مدت حرف‌هایمان این گونه بود. من هم از این حرف‌هایش لذت‌ می‌بردم. دراین مدت کوتاهی که در کنار هم زندگی می‌کردیم، همین حرف‌ها را می‌زدیم. همین‌ها بوده که مرا ساخت و آماده شهادت خودش کرد. چون نمی‌توانستم بپذیرم، لحظه‌ای بدون عباس روی زمین قدم از قدم بردارم. اما خانه خدا، صبری که خداوند داد، باعث شد تا بتوانم بعد از شهادت عباس طاقت بیاورم.

* به عباس می‌گفتم: چرا منو بدبخت کردی؟

عباس خود را خاک پای حضرت علی‌ (ع) هم نمی‌دانست اما او واقعاً علی‌وار بود. زندگی کردن با چنین شخصی واقعاً سخت بود. خودش هم می‌گفت: «زندگی کردن با من سخت است» به شوخی به عباس می‌گفتم: «پس چرا منو بدبخت کردی؟» او گفت: «به جز تو کسی رو پیدا نکردم که تحمل زندگی با من را داشته باشد».

* دست‌هایی که بسته بود 

خانه‌ای که در پایگاه هوایی به ما دادند، خانه درجه‌دارها بود نه یک فرمانده. بنده از بس که برای باز کردن لوله چاه فاضلاب آشپزخانه تلمبه زده بودم، دست‌هایم پینه بسته بود. در حالی که همسر فرماندهان دیگر، ماشین و راننده داشتند، خانم‌هایشان در ویلا زندگی می‌کردند و خریدهایشان را هم دیگران انجام می‌دادند با این وجود از زندگی با عباس با اینکه خیلی پایین‌تر از سطح حقیقی‌اش بود، راضی بودم و لذت می‌بردم.

* هیچ کاری را از عباس پنهان نمی‌کردم

ما در زندگی تفاهم داشتیم و همدیگر را درک می‌کردیم. چون من و همسرم خوب همدیگر را می‌شناختیم، از حرف‌های یکدیگر دلخور نمی‌شدیم. او صداقت داشت. به روح خودش قسم من در زندگی اختیار تام داشتم و حتی بدون اجازه‌اش می‌توانستم سفر خارج از کشور بروم اما آب خوردن را هم از او پنهان نمی‌کردم.

وقتی مسئله‌ای را به او می‌گفتم: «او می‌گفت خب خودت می‌دانی چه کار کنی» اما پاسخ می‌دادم «تو همسرم هستی و باید به همه مسائل آگاه باشی».

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی
 

* وقتی شهید بابایی احساس می‌کرد نورانی شده

عباس علاقه خاصی به امام خمینی(ره) داشت. روزی به دیدار امام رفته بود. وقتی آمد به من گفت: «ملیحه، نگاه کن چهره‌ام چقدر نورانی شده. صورتم می‌درخشه». به او ‌گفتم: «حالا این قدر از خودت تعریف نکن». عباس هم در ادامه می‌گفت: « آخه من از پیش امام ‌آمده‌ام».

یک بار توفیق داشتیم که رهبر معظم انقلاب به منزل ما تشریف آورده‌اند، ایشان در خاطره‌ای که از عباس روایت کردند، فرمودند در قضیه بمب‌گذاری مسجد ابوذر عباس هم در کنارشان بوده است.

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی
 

* عباس به آنچه اعتقاد داشت، عمل می‌کرد

همسرم، اعتقادات مذهبی بسیار قوی داشت. او اهل شعار نبود و به آن مسائلی که اعتقاد داشت، عمل می‌کرد. چون وقتی می‌خواست به من موردی را نصیحت کند، خودش عمل می‌کرد تا آن حرف روی من تأثیر داشته باشد.

وقتی هواپیما خراب می‌شد، عباس خودش سعی می‌کرد هدایت هواپیما را به دست بگیرد و می‌گفت: «اگر قرار است اتفاقی بیفتد، باید برای من که فرمانده هستم این اتفاق بیفتد نه خلبان».

* اسم‌هایی که برای بچه‌‌هایمان انتخاب کردیم

عباس علاقه عجیبی هم به اولاد داشت. فرزند اول‌مان دختر بود. عباس یک کتاب آورد و گفت: «یک اسم برای فرزندمان انتخاب کن!». اسم «سلما» را انتخاب کردم. سلما دختر عربی بسیار زیبایی بود که یزید ملعون عاشق او می‌شود و سلما هم داخل انگشترش سم می‌ریزد و او را می‌کشد. از طرفی سلما اسم قابله امام حسن(ع) هم بوده است. فرشته‌ای که بالای سر حضرت زهرا(س) حضور پیدا می‌کند هم نامش سلما بوده است. بعد از مشورت با عباس، اسم دخترمان را «سلما» گذاشتیم.

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی

سلما دختر شهید بابایی

وقتی که فرزند دوم‌مان را باردار بودم، به عباس گفتم: «اسم بچه‌مان را چی بگذاریم؟». گفت:‌ «حسین» به او گفتم: «این قدر مطمئنی که فرزندمان پسر است؟» او گفت: «آن قدر می‌دانم که چشم‌هایش زیبا و جذاب است و مژه‌های چشمش هم تا ابروهایش می‌رسد». فرزند دوم هم که به دنیا آمد، همین ویژگی‌ها را داشت و اسمش را حسین گذاشتیم.

برای فرزند سوم، با عباس صحبت کردم. او گفت: «اگر فرزندمان دختر بود اسمش را بگذاریم فاطمه؛ اگر پسر بود، بگذاریم حسن» به او گفتم: «متأسفم، اسمش را محمد انتخاب کردم». عباس گفت: «یعنی چی؟ اسم دایی و عموی بچه محمد است» گفتم: «چون بچه‌مان تولد حضرت رسول(ص) به دنیا می‌آید» عباس گفت: «یعنی این قدر مطمئن هستی؟» گفتم «آره».

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی

همین طور هم شد و فرزند سوممان ساعت ۳ بعد از ظهر روز میلاد حضرت رسول اکرم(ص) به دنیا آمد.

* شیطنت حسین در جبهه

پسرم حسین، از بس که بازیگوش بود، خیلی خسته‌ام می‌کرد. حتی در زمانی که عباس، بالای سر بچه‌ها بود. عباس دو ماه قبل از شهادتش، حسین را به منطقه برد. در آنجا چه بلاهایی که بر سر پدرش در نیاورده بود!

یکبار حسین، اسلحه عباس را برمی‌دارد. دو نفر از دوستان عباس وقتی متوجه کار او می‌شوند، حسین را از پاهایش، از طبقه دهم ساختمان پایگاه هوایی آویزان می‌کنند. یکی از دوستان به حسین می‌گوید: «حسین، اگر بابات بفهمه که اسلحه‌اش را برداشتی، تو را می‌کشد. بگذار خودمان تو را بکشیم. می‌خواهیم تو را الان پرت کنیم پایین». حسین که آن موقع ۹ ساله بود، به آنها می‌گوید: «مرا پرت کنید!» آنها می‌گویند: «پرت کنیم؛ نمی‌ترسی؟!» حسین می‌گوید: «اولاً که نمی‌ترسم؛ دوماً جرأت این کار را نداری اگر جرأت داری پای مرا رها کن، ببین بابای من چه کارت می‌کنه».

* آخرین هدیه تولد عباس

تولد من اول خرداد است. آخرین هدیه تولد عباس برای من خیلی خنده‌دار و ابتکاری بود. در آن روز سلما، حسین و محمد خیلی خوشحال بودند. کیک تولدی گرفته بودند. پیش خودم می‌گفتم: «آفتاب از کدوم طرف درآمده». پنج نفره جشن گرفتیم. عباس دور تا دور یک سیب به اندازه سن من چوب کبریت گذاشته بود و آن سیب مثل جوجه تیغی شده بود.

عباس کبریت‌ها را روشن کرد و گفت: «حالا فوت کن!». برای من خیلی عجیب و جذاب بود که عباس چنین ابتکاری را به خرج داده است.

* دلجویی عباس قبل از شهادتش

گاهی اوقات که عباس از رفتن و شهادت حرف می‌زد، دلتنگ می‌شدم و می‌گفتم: «آخه من با این سه تا بچه چه کار کنم؟» او می‌گفت: «ببین ملیحه، من فقط وسیله هستم. همسرتم. مرد خانه‌ام. امیدتم. سایه من بالای سرتان هست؛ اما سرپرست تو خداست، نه تو، سرپرست همه ما خداست».

او با این حرف‌ها مرا برای شهادتش آماده کرد. زمانی که شهید شد، من ۲۸ ساله بودم.

* با پای برهنه عباس را بدرقه کردم

۱۰ روز زودتر از سفر حج برگشتم، سفر حجی که خداوند توشه مرا صبر و طاقت شنیدن خبر شهادت عباس قرار داد. لحظه‌ای که از هلیکوپتر پیاده شدم، کفشم را کنار گذاشتم و با پای برهنه پیکر عباس را تشییع کردم.

دوستان عباس، بعد از شهادتش چند جا را برای دفنش پیشنهاد دادند. گلزار شهدای اصفهان، بهشت زهرا(س) کنار مزار شهید بهشتی و محل دیگر در جوار مزار شهدای امامزاده حسین(ع) قزوین.

پدر شوهرم اصرار داشت که شهید در قزوین به خاک سپرده شود و که خواست شهید هم این بود که در کنار همرزمانش در امامزاده حسین(ع) با همان لباس پروازش آرام بگیرد.

* اولین خنده بعد از شهادت عباس

بعد از خاکسپاری عباس، یکدفعه به ذهنم رسید که مبادا در کنار او یک زن را به خاک بسپارند. یک هفته از خاکسپاری عباس می‌گذشت و از درد دوری دائم گریه می‌کردم. در این احوالات بودم که یکدفعه خواهر شوهرم آمد و گفت: «ملیحه، یک خانم را کنار عباس دفن کردند» اطرافیان از تعجب و حیرت من به خنده افتادند و به دنبال آنها من هم بعد از یک هفته خیلی خندیدم. این اولین خنده من بعد از شهادت عباس بود.

*خوابی که آرامم کرد

من تا هشت روز بعد از شهادت عباس، نمی‌توانستم چیزی بخورم. حتی آب را به زور به خوردم می‌دادند. می‌گفتم: «اول باید خواب عباس را ببینم و بعد چیزی بخورم». همه می‌گفتند: «این طور که تو بی‌تابی می‌کنی، عباس به خوابت نمی‌آید» اما من قبول نمی‌کردم. بعد از هشت روز بالاخره خواب شهادت و دست کشیدن روی سر و بوسیدن پیشانی‌اش را دیدم و آرام شدم.

* عباس همیشه در کنار‌مان است

دیگر باید من و سه فرزندم بدون عباس زندگی را ادامه می‌دادیم، بچه‌ها را کنارم نشاندم و به آنها گفتم: «بچه‌ها شما پدرتان را از دست دادید و خلأ بزرگی برای شماست. اما لطف خدا شامل حالتان است که مادر در کنارتان است. شاید من نتوانم مثل بابا باشم اما به هر حال نقش نیمی از وجود بابا را می‌توانم برای شما ایفا کنم. پس بنابراین فکر من را هم بکنید که همسرم را از دست دادم. شما باید به من هم کمک کنید».

بعد از آن به همراه بچه‌ها عکس‌های عباس را روی در و دیوار خانه چسباندیم؛ لباس پرواز و کلاه یدک عباس را هم همینطور؛ گاهی صدای عباس و فیلمش را می‌گذاشتم و با بچه‌ها نگاه می‌کردیم و همیشه این احساس را داشتیم که عباس در کنارمان هست و لحظه‌ای ما را تنها نمی‌گذارد.

*رؤیاهایی که رنگ واقعیت دارد

عباس در رؤیاهای من به صورتی است که انگار در بیداری او را می‌بینم. خیلی وقت‌ها درباره مسائل مختلف با هم واضح صحبت می‌کنیم. وقتی هم که با مشکلاتی مواجه می‌شوم، در بیداری با عکسش حرف می‌زنم و به قدری اشک‌ می‌ریزم که قاب عکس‌اش خیس می‌شود.

عباس همیشه وقتی به خانه می‌آمد، گاهی دوبار با دست روی در می‌کوبید یا اینکه دو بار زنگ می‌زد. گاهی صدای در را در بیداری می‌شنوم و زمانی که می‌خواهم بروم در را باز کنم، یادم می‌افتد که عباس شهید شده است.

* نگذاشتم برادرم خلبان شود

بعد از شهادت عباس، برادر کوچکترم، رضا، در رشته‌های مهندسی الکترونیک و خلبانی قبول شد. بنده به صورت پنهانی با شهید اردستانی و یکی دیگر از همکارانش تماس گرفتم که در معاینه پزشکی برادرم را رد کنند. آنها در ابتدا قبول نمی‌کردند و گفتم: «هر مشکلی پیش آمد پای خودم؛ من جوابگو هستم».

برادرم هنوز هم گله می‌کند که چرا نگذاشتم خلبان شود در حالی که استعداد این کار را هم داشت. البته اینها همه‌اش حرف است، انسان روی زمین صاف که راه می‌رود، مرگ به سراغش می‌آید. اما من داغدیده بودم و می‌گفتم: «همسرم رفته، برادرم هم برود؟» در حالی که خیلی از خانواده شهدا، چند شهید دارند که من شرمنده رویشان هستم. اینها لیاقت می‌خواهد که من نداشتم.

همیشه انسان در معرض امتحان الهی است. چه غنی و چه فقیر. در عین حال که شهید بالای سر ما است و خداوند سرپرستی ما را بر عهده دارد، خب با مشکلاتی مواجه هستیم.

الان سه فرزندم متأهل هستند. دخترم سلما، در ابتدا با شهید «عباس داوری» ازدواج کرد. همسرم به خواب یکی از دوستانش آمده و گفته بود: «اسم داماد من هم عباس است». نوه‌ام، پسر داماد اولی است. دامادم عباس، برای مأموریت به زاهدان رفته بود. اشرار او را گروگان می‌گیرند و به پدرش می‌گویند که ۱۰۰ میلیون تومان بیاورید تا او را آزاد کنیم. پدر وی ۵۰ میلیون تومان تهیه می‌کند اما آنها همان روز عید سعید غدیرخم سال ۱۳۸۴ به صورت خیلی فجیعی او را به شهادت رسانده بودند.

بنده با شنیدن خبر شهادت دامادم، به قدری گریه کردم که از شدت فشار یکی از دندان‌هایم به خودی خود افتاد. اکنون دخترم یک پسر ۱۳ ساله دارد. خودش هم سه بار در دانشگاه در رشته‌های مدیریت بازرگانی و پرستاری قبول شد که به دلیل وجود مشکلات زندگی، تحصیل را رها کرد و اکنون کنار همسرش در مرکز پلیس+۱۰ پونک مشغول به کار است.

پسر بزرگم حسین، یک پسر ۹ ساله دارد. اسم او را «امیر عباس» گذاشته است. حسین الان در شرکت ساخت قطعات هواپیما کار می‌کند؛ در کنار دوستان پدرش.

پسر کوچکترم محمد، ۵ ساله بود که پدرش شهید شد. این بچه دست نوازش پدری را احساس نکرد یا اگر هم بوده محمد به یاد ندارد. محمد ۷ سال است که ازدواج کرده و کارمند یک شرکت خصوصی است.

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی
 

* عباس در آمریکا هم اعتقاداتش را حفظ کرد

جوان‌ها برای الگو قرار دادن تمام شهدا، باید شخصیت آنها را حتی قبل از انقلاب بررسی کنند. همسرم قبل از انقلاب در آمریکا هم پایبند به اعتقادات مذهبی‌ بود.

عباس قبل از رفتنش به آمریکا خودش را متعلق به من می‌دانست. یعنی برای اینکه خودش را مقید کند که به فکر نامحرم نباشد و نامحرمی در کشور اجنبی نظر او را جلب نکند، و درحقیقت برای دور ماندن از وسوسه شیطان، در ایران تصمیم ازدواج می‌گیرد و عکس مرا هم پنهانی از آلبوم برداشته بود و با خود به آمریکا برده بود. دوستانش تعریف می‌کردند که آن زمان دخترهای ایرانی مقیم در آمریکا و آمریکایی‌ها راحت بودند. عباس هم که خوش سیما بود. دخترهای زیادی تقاضای دوستی و صحبت با عباس می‌کردند اما او سرش را پایین می‌انداخت و عکس مرا به آنها نشان می‌داد و می‌گفت: «ایشون همسر من هستن».

* و حرف آخر

همه ما در هر قشر و مسئولیتی، در قبال خون شهدا مسئول هستیم.

منبع : فارس

بیوگرافی حسین بابایی بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت پسر شهید بابایی خانواده شهید بابایی دختر شهید بابایی همسر شهید بابایی


ادامه مطلب ...

باربد بابایی مجری آوانو ،شب کوک در کنار غزل حشمت +عکس

باربد بابایی مجری آوانو ،شب کوک در کنار غزل حشمت +عکس

باربد بابایی‌ barbod babaee متولد ۱۳۵۷ است‌، لیسانس‌ مترجمی‌ زبان‌ انگلیسی‌ دارد و مجری برنامه آوانو شبکه نسیم است.

سری جدید برنامه شب کوک با نام آوانو ، با اجرای باربد بابایی و داوری مهدی یغمایی و فریدون آسرایی و پوریا حیدری ، جمعه ها ساعت ۲۰ از شبکه نسیم پخش میشود.

طبق گفته های باربد بابایی این برنامه در چهار هفته ، کلیپ های ارسالی را مورد نقد و بررسی قرار میدهد.

سری قبل این برنامه با نام شب کوک مخاطبان زیادی را جذب کرد حال باید دید آیا آوانو هم مانند شب کوک عالی خواهد بود ؟

قبل‌ از اینکه‌ از رابطه‌ بازیگری‌ و مترجمی‌ بپرسم‌، می‌خندد و می‌گوید: «می‌دونم‌ رشته‌ام‌ هیچ‌ ربطی‌ به‌ بازیگری‌ نداره‌» قبل‌ از اینکه‌ وارد این‌ شبکه‌ شود کار بازیگری‌ تئاتر انجام‌ می‌داده‌، خودش‌ می‌گوید: «هفت‌ سال‌ برای‌ بازیگری‌ زحمت‌ کشیدم‌ نمی‌خوام‌ با انتخاب‌ نادرست‌ همه‌ چیز خراب‌ شود.»
اولین‌ کار بلند تلویزیونی‌اش‌ یعنی‌ «روزهای‌ به‌ یادماندنی‌» از شبکه‌های‌ داخلی‌ پخش‌ شد. او بازیگری‌ را هم‌ حرفه‌اش‌ می‌داند و هم‌ عشقش‌، اما از سر تفریح‌ در کنار غزل‌ حشمت‌ مجریگری‌ می‌کند. می‌گوید: «من‌ یک‌ بازیگرم‌ نه‌ مجری‌».

همسر فریدون آسرایی همسر باربد بابایی مجری شبکه نسیم مجری آوانو شب کوک بیوگرافی مهدی یغمایی بیوگرافی غزل‌ حشمت‌ بیوگرافی داریوش شهریاری بیوگرافی پوریا حیدری بیوگرافی باربد بابایی اینستاگرام فریدون آسرایی اینستاگرام باربد بابایی barbodbabaee

barbod babaee

غزل‌ حشمت‌ متولد ۱۳۶۳ و دانشجوی‌ مدیریت‌ گمرک‌ است‌. قبل‌ از اینکه‌ فعالیتش‌ را در این‌ شبکه‌ آغاز کند در یک‌ شرکت‌ بازرگانی‌ کاری‌ مرتبط‌ با رشته‌اش‌ انجام‌ می‌داده‌، اما این‌ روزها با وجود کارهای‌ زیاد وقتی‌ برای‌ ادامه‌ شغل‌ قبلی‌اش‌ باقی‌ نمانده‌ هرچند که‌ دوست‌ ندارد به‌ بازیگری‌ به‌ عنوان‌ یک‌ حرفه‌ نگاه‌ کند و می‌گوید: «بازیگری‌ رو حرفه‌ نمی‌دونم‌ چون‌ یه‌ عشقه‌، اگه‌ بخوام‌ به‌ عنوان‌ منبع‌ درآمد ثابت‌ بهش‌ نگاه‌ کنم‌ باید خیلی‌ کارها رو قبول‌ کنم‌ که‌ شاید دوستشون‌ نداشته‌ باشم‌ پس‌ ترجیح‌ می‌دم‌ بازیگری‌ عشقم‌ باشه‌ و شغلم‌ با رشته‌ تحصیلم‌ مرتبط‌ باشه‌».
غزل‌ حشمت‌ با اینکه‌ پنج‌ سال‌ قبل‌ در یکی‌ از کلیپ‌های‌ محمد اصفهانی‌ بازی‌ کرد و بعدها سریال‌ «عشق‌ گمشده‌» را از او دیدیم‌ اما شهرتش‌ را مدیون‌ اجرا و بازی‌ در کلیپ‌هاست‌، خودش‌ هم‌ این‌ را می‌داند و می‌گوید: «این‌ کلیپ‌ها برای‌ من‌ سکوی‌ پرتاب‌ بود».
باربد بابایی‌ هم‌ با چند پیشنهاد بازی‌ در سریال‌ و اجرا در برنامه‌های‌ شبکه‌ داخلی‌ روبرو شده‌ است‌. اما چیزی‌ که‌ بیشتر از همه‌ ذوق‌ زده‌اش‌ کرده‌ پیشنهاد اجرای‌ تئاتر در یکی‌ از سالن‌های‌ اصلی‌ تئاتر شهر است‌.
غزل‌ حشمت‌ تجربه‌ شرکت‌ در کلاس‌های‌ بازیگری‌ را ندارد و می‌گوید: «همه‌ آموزش‌های‌ اولیه‌ بازیگری‌ را از پدر و مادرم‌ گرفتم‌.» پدرش‌ «مسعود حشمت‌» نویسنده‌ و بازیگر تئاتر است‌ و مادرش‌ «فریبا حسینی‌» بازیگر تئاتر. پس‌ اگر به‌ ژنتیک‌ هم‌ فکر کنیم‌ به‌ نتایج‌ قابل‌ تاملی‌ می‌رسیم‌.
باربد بابایی‌ اما بازیگری‌ را در کلاس‌های‌ تئاتر تجربه‌ کرده‌، با اساتید تئاتر اما دوست‌ ندارد هنرش‌ را با بازی‌ در کلیپ‌ها نشان‌ دهد.

همسر فریدون آسرایی همسر باربد بابایی مجری شبکه نسیم مجری آوانو شب کوک بیوگرافی مهدی یغمایی بیوگرافی غزل‌ حشمت‌ بیوگرافی داریوش شهریاری بیوگرافی پوریا حیدری بیوگرافی باربد بابایی اینستاگرام فریدون آسرایی اینستاگرام باربد بابایی barbodbabaee
می‌گوید: «در بازی‌ کلیپ‌ باید در عرض‌ شش‌ یا هفت‌ دقیقه‌ هنرت‌ را نشان‌ دهی‌» البته‌ اینها بهانه‌ است‌. آخر سر می‌گوید: «بازی‌ در کلیپ‌ سبک‌ است‌».
شاید «غزل‌ حشمت‌» هم‌ تحت‌ تاثیر حرف‌های‌ باربد بابایی‌ قرار گرفته‌ که‌ می‌ گوید: «بیشتر دوست‌ دارم‌ کار اجرا را جدی‌ بگیرم‌ دیگر نمی‌خواهم‌ کلیپ‌ بازی‌ کنم‌».
در کلیپ‌هایی‌ که‌ «غزل‌ حشمت‌» بازی‌ کرده‌ نوعی‌ سنت‌شکنی‌ دیده‌ می‌شود. دختری‌ که‌ تصویرش‌ جای‌ تصویر خواننده‌ پخش‌ می‌شود و تمام‌ مدت‌ لب‌ می‌زند خودش‌ می‌گوید: «من‌ از استفاده‌ ابزاری‌ از خانم‌ها جلوگیری‌ کردم‌!

همسر فریدون آسرایی همسر باربد بابایی مجری شبکه نسیم مجری آوانو شب کوک بیوگرافی مهدی یغمایی بیوگرافی غزل‌ حشمت‌ بیوگرافی داریوش شهریاری بیوگرافی پوریا حیدری بیوگرافی باربد بابایی اینستاگرام فریدون آسرایی اینستاگرام باربد بابایی barbodbabaee
در کلیپ‌های‌ قبلی‌ همیشه‌ از خانم‌ها در حاشیه‌ استفاده‌ می‌شد و به‌ نظر من‌ این‌ نوعی‌ سوءاستفاده‌ بود» او بازی‌ خودش‌ در کلیپ‌ها را به‌ هیچ‌ وجه‌ استفاده‌ ابزاری‌ نمی‌داند و می‌ گوید: «من‌ فقط‌ نقش‌ بازیگران‌ زن‌ را در کلیپ‌ها پررنگ‌تر کرده‌ام‌.»
هر دو در آرزوهایشان‌ به‌ ستاره‌ ماندن‌ بیشتر از ستاره‌ شدن‌ فکر می‌کنند. آنها دوست‌ ندارند دوران‌ محبوبیت‌شان‌ به‌ این‌ زودی‌ها تمام‌ شود. دوست‌ دارند همچنان‌ محبوب‌ باشند و در یادها بمانند در این‌ کشاکش‌ به‌ دعواها اصلا فکر نمی‌کنند، آنها فقط‌ می‌خواهند ستاره‌ بمانند.

کارگردان و مجری برنامه «شب کوک» باربد بابایی است که سال‌ها پیش او را در شبکه‌ای به نام ایران موزیک و به عنوان یک مجری تخصصی موسیقی در ماهواره می‌شناختیم. داریوش شهریاری چهره شناخته شده موسیقی پاپ هم نویسنده این برنامه است و مدیریت تولید آن را نیز برعهده دارد.

همسر فریدون آسرایی همسر باربد بابایی مجری شبکه نسیم مجری آوانو شب کوک بیوگرافی مهدی یغمایی بیوگرافی غزل‌ حشمت‌ بیوگرافی داریوش شهریاری بیوگرافی پوریا حیدری بیوگرافی باربد بابایی اینستاگرام فریدون آسرایی اینستاگرام باربد بابایی barbodbabaee

ضمن اینکه هادی و مجبد دمیرچی هم تهیه کننده‌های «شب کوک» هستند.

حضور و معرفی خواننده‌های جوان و تازه نفس خط مشی اصلی برنامه شب کوک است. آن‌ها می‌توانند در این برنامه رسمی حاضر شوند و دو قطعه از آثارشان را ارائه کنند. البته یکی از این دو قطعه باید حاوی مضامین ارزشی، فرهنگی و اجتماعی باشد.

علاقمندان موسیقی نیز می‌توانند به سایت شبکه نسیم مراجعه کنند و اسامی خواننده‌های مورد قبول و مجوز دار این روزهای موسیقی‌ که از نظر سازمان مورد تأیید هستند را ببینند و از بین آن‌ها خواننده مورد نظرشان را انتخاب کنند و نام ترانه محبوبشان از آن خواننده را به شماره پیامک برنامه ۳۰۰۰۰۵۴ ارسال کنند تا در برنامه شب کوک پخش گردد.

در قسمتی دیگر از این برنامه که با نویسندگی داریوش شهریاری پایه‌ریزی شده مباحث چالشی، آنالیز و تحلیل پیرامون موسیقی پاپ و موسیقی سنتی‌ ایران است. شب کوک هر هفته به یک سوژه خاص خواهد پرداخت.

instagram barbodbabaee

همسر فریدون آسرایی همسر باربد بابایی مجری شبکه نسیم مجری آوانو شب کوک بیوگرافی مهدی یغمایی بیوگرافی غزل‌ حشمت‌ بیوگرافی داریوش شهریاری بیوگرافی پوریا حیدری بیوگرافی باربد بابایی اینستاگرام فریدون آسرایی اینستاگرام باربد بابایی barbodbabaee

این ٢ تا عکس و دوست هنرمندم نیوشا خطیب برام فرستاد برای خودم خیلی جالب بود فاصله این عکسها ١٠ ساله . پیش به سوی چهل چلی …١٣٨۴ تا ١٣٩٣😁

ماجرای ازدواج باربد بابایی

باربد بابایی ازدواج کرده و صاحب دو فرزند ۱۳ ساله که دوقلو هستند می باشد

 

البته همسر وی غزل حشمت نیست، باربد بابایی و غزل حشمت بعنوان همکار مدتی مجری گری برنامه کودک را برعهده داشتند و شایعه ازدواج این دو بر اساس اون برنامه شکل گرفته، که کذب است.

همسر فریدون آسرایی همسر باربد بابایی مجری شبکه نسیم مجری آوانو شب کوک بیوگرافی مهدی یغمایی بیوگرافی غزل‌ حشمت‌ بیوگرافی داریوش شهریاری بیوگرافی پوریا حیدری بیوگرافی باربد بابایی اینستاگرام فریدون آسرایی اینستاگرام باربد بابایی barbodbabaee

یکسال دیگر هم گذشت . خداروشکر که سلامتی برقراره مابقی اتفاقات با توکل به خدا ختم به خیر شد، از امروز با تمام قوا رو به جلو خواهم رفت ممنونم از همه عزیزانی که در یکسال گذشته کنارم بودن و قوت قلبم شدن ، ممنونم از کسانی که تلاش کردن مانع باشن چون باعث شدن به اراده و تواناییهام بیشتر ایمان بیارم ، خدایا شکرت راضیم به رضای تو هر انچه تو مقرر کنی من بنده حقیرت اطاعت میکنم چون تو برای بنده هات همیشه بهترین رو میخواهی .
پ.ن: آوانو کماکان رو به جلو حرکت میکنه و امیدوارم با عنایت خداوند و حمایت شما عزیزان به سرانجام درست و درمونی برسیم

barbodbabaee اینستاگرام باربد بابایی اینستاگرام فریدون آسرایی بیوگرافی باربد بابایی بیوگرافی پوریا حیدری بیوگرافی داریوش شهریاری بیوگرافی غزل‌ حشمت‌ بیوگرافی مهدی یغمایی شب کوک مجری آوانو مجری شبکه نسیم همسر باربد بابایی همسر فریدون آسرایی


ادامه مطلب ...