بر اساس پژوهش ها، ریشه این ولخرجی ها در پیوند میان احساسات و پول نهفته است. برای برخی افراد درک این رابطه و تاثیر احساسات روی تصمیمات بسیار دشوار است. آنها به این سطح از فهم مسئله نرسیده اند که نحوه تصمیم گیری درباره پول به صورت جدی با شیوه های مواجهه احساسی و عواطف پیرامون هر تصمیم مرتبط است. آنها ریشه های پنهان تصمیمات خود را نمی بینند و متاسفانه بهای این درک نادرست را می پردازند؛ بهایی که ممکن است بسیار گزاف باشد.
همین مسائل احساسی باعث می شود بسیاری افراد پول را به دلایل بیهوده ای به کار برند. این دلایل هر چند در ظاهر منطقی و معقول اند اما در واقع پوششی منطقی روی احساسات خاص اند و ناخودآگاه منابع مالی فرد را نابود می کنند.
اگر می خواهید از چند و چون این خطاهای احساسی و ارتباط آنها با پول مطلع شوید، ادامه این مطلب را از دست ندهید زیرا در موارد زیر، نمونه های برجسته ای از احساسات نادرست منتهی به ولخرجی را به شما معرفی کرده ایم. اگر این احساسات را بشناسید با اندکی کنترل و تلاش می توانید در زمان تصمیم گیری مانع تاثیر آنها شوید و پول خود را از هدر رفتن حفظ کنید.
بسیاری از ما زمانی که احساس افسردگی، نگرانی و تنهایی می کنیم، برای تغییر حال خود به اقدامات افراطی روی می آوریم. برای نمونه، برخی بیش از اندازه غذا می خورند یا مواد مخدر و الکل مصرف می کنند؛ اقداماتی که نه تنها به حل مسئله کمک نمی کند بلکه در نهایت مخرب از کار در می آید.
حال جالب است بدانید که یکی از مهم ترین نمونه های کنترل شرایط نامناسب روانی، روی آوردن به خرید پیوسته است. حتما افرادی را دیده اید که در وضعیت های سخت برای کنترل احساسات خود به خیابان می روند و هر چیزی را بی توجه به قیمت و کاربرد می خرند. این گونه خریدهای بیهوده، معمولا سراسر بی مصرف هستند و با دور ریختن پول فرقی ندارند.
فرد با خریدن یک لباس، کفش و حتی خریدهای گران قیمت تری چون خودرو سعی می کند افسردگی و اضطراب خود را کنترل کند، غافل از آن که این روش تنها چند دقیقه یا در نهایت چند ساعت موثر است و حالت روانی ناخوشایند، به سرعت باز خواهد گشت.
اگر شما نیز از جمله چنین افرادی هستید، باید در اولین فرصت این عادت را کنار بگذارید. سعی کنید روش های جایگزین برای تغییر حال روحی خود پیدا کنید و از هدر دادن پول برای شادمانی موقت دست بردارید. اگر نگرانی و افسردگی شما جدی است، بی شک نیازمند کمک تخصصی و پزشی خواهید بود؛ کمکی که با صرف مقدار کمی پول، مسئله را از اساس برطرف خواهد کرد.
در کنار این امر، استفاده از روابط و حلقه های حمایتی نیز در چنین لحظاتی موثر است. به یاد داشته باشید که ارتباط ساده با دوست یا فردی مناسب، صدها برابر بیشتر از این گونه خریدهای بیهوده تاثیر دارد.
ممکن است افراد با وضعیت های خاصی رشد کرده باشند و به دلایل مختلف به این باور برسند که همیشه موفق اند. در حالی که زندگی روندی چرخه ای دارد و دوره های سخت حتما فرا خواهند رسید. دوره هایی که اگر از پیش برای آنها آماده نشده باشید، بی شک تمام زندگی شما را نابود خواهد کرد.
افرادی که جهان را این گونه می نگرند، اغلب ولخرج هایی هستند که بدون توجه به بودجه و پس انداز اقدام به خرید و معامله می کنند. آنها هیچ تفاوتی میان نیاز و میل ناگهانی قائل نمی شوند و بدتر اینکه همین دیدگاه را به فرزندان خود نیز می آموزانند. به این ترتیب نه تنها خودشان را در برابر سختی ها ناتوان می سازند، بلکه با آموزش نامناسب، نسل های بعدی را نیز با خطراتی مشابه مواجه می کنند.
در صورتی که با چنین احساساتی مواجه اید باید به سرعت راهی برای کنترل آن بیابید. بودجه بندی فرآیندی است که می تواند این مشکل را درمان کند. راهنمایی های بی شماری در این زمینه ارائه شده است که با استفاده از آنها می توانید فرآیند بودجه بندی را با سهولت بیشتر به مقصد برسانید.
3. رقابت میان والدین
این مورد نیز از آن دست دشواری های احساسی است که در کنار تمام معایب، پول شما را نیز هدر خواهد داد. اگر پدر و مادر به لحاظ احساسی با یکدیگر هماهنگ نباشند، ممکن است پس از ورود فرزندان به خانه، شرایط بدتر شود. بدین معنا که هر یک از والدین برای جلب توجه بیشتر کودک تلاش کند و رقابتی بیهوده میان آنها شکل گیرد.
این رقابت بر تربیت کودک تاثیر بسیار نامناسبی می گذارد و در بزرگسالی او را با خطرات روانی مواجه می کند. به علاوه پول و منابع مالی خانواده نیز از چنین رقابتی تاثیر خواهد گرفت زیرا بخشی از پول خود را صرف خرید لوازم بیهوده برای کودک می کنند. پولی که اگر پس انداز شود، آینده کودک را تضمین خواهد کرد. این مشکل و ظهور آن در خانواده به معنای وجود ناهماهنگی جدی میان پدر و مادر است. از این رو به شما توصیه می کنیم که در این وضعیت ها از مشاوره متخصص روانشناسی بهره بگیرید و در کمترین زمان، راهی برای هماهنگی عاطفی با شریک زندگی خود بیابید.
4. کمک بیش از حد به دیگران
ثروت و پول بدون آن که در جهت خیر عمومی به کار گرفته شود، هیچ معنایی ندارد. اگر از پول و درآمد خود برای کمک به دیگران استفاده نکنید، ارزش واقعی انسانیت را نخواهید شناخت و احساس خوشبختی واقعی را نخواهید چشید اما همین اقدام مقدس و والا نیز اگر از احساسات نامطلوب سرچشمه گرفته باشد، در نهایت اثر معکوس خواهد داشت. برای نمونه بسیاری از افراد پس از موفقیت، دچار نوعی حس گناه می شوند و ناخودآگاه خود را مسئول ناکامی دیگران می دانند.
این برداشت نادرست ممکن است به صورت اقدامی جبرانی درآید و فرد بدون حساب و کتاب، درآمدها و منابع مالی خود را صرف کمک به دیگران کند؛ در حالی که برخی از آنها اساسا نیاز چندانی هم به این کمک ها ندارند.
احساس نادرست دیگری که ممکن است در برخی ظاهر شود، میل به خریدن همه چیز از جمله محبت است. ممکن است فردی که درآمد و ثروتی مناسب دارد، سعی کند محبت و علاقه دیگران را با ولخرجی به دست آورد. به طور مثال، هزینه های زیادی را صرف گروه های دوستی کند و یا برای جلب نظر مرد یا زن مورد علاقه خود، با هدایای گران قیمت او را غافلگیر کند. این در حالی است که چنین روشی در اغلب موارد نه تنها موثر نیست، بله به نتایج فاجعه باری برای فرد منتهی می شود.
کسانی که گرد چنین افرادی جمع می شوند، اغلب به دنبال استفاده از سفره گسترده او هستند و پس از پایان مهمانی، دیگر حتی او را به یاد نخواهند آورد. در خصوص ازدواج و ارتباط عاشقانه، وضعیت حتی از این نیز بدتر است. به راستی فردی که برای پول با شما ازدواج می کند، شریک زندگی مناسبی خواهد بود و سالیان سال در کنار شما باقی خواهد ماند؟
6. ورود در رقابت های پوچ و بیهوده
نبود اعتماد به نفس و شکنندگی درونی عامل بسیار مخربی است. بدون توازن روانی نمی توانید از زندگی لذت ببرید و البته پول خود را نیز قدر خواهید داد. چنین افرادی اغلب خود را درگیر رقابت های بیهوده، چشم و هم چشمی و تجملات می سازند و پول و حاصل دسترنج شان را بیهوده در امور پوچ هدر می دهند، در حالی که انتهای این گونه رقابت ها از همان ابتدا روشن است و هیچ نتیجه واقعی از آنها به دست نخواهد آمد. در رقابت های بیهوده همه افراد در نهایت بازنده اند و پول و انرژی خود را به باد می دهند.
سعی کنید با خود صادق باشید و ویژگی های درونی تان را بشناسید. آگاهی عمیق از نقاط قوت و ضعف به شما کمک خواهد کرد تا اعتماد به نفس از دست رفته را بازیابید. زمانی که دوباره به خودتان متکی شدید، نیاز به ظواهر پررنگ و تجملی را کمتر احساس خواهید کرد و از دام چشم و هم چشمی عاطفی دور خواهید شد. البته اگر این مسئله در شما ریشه دوانده است، چه بسا به کمک مشاوران تخصصی نیاز خواهید داشت.
، محققان دانشگاه نورثوسترن دریافتند که تنفس تنها دریافت اکسیژن از محیط نیست، بلکه این عمل حیاتی در حافظه، احساسات و رفتار انسان نیز موثر است.
در این مطالعه برای اولینبار مشخص شد که فعالیت مغزی انسان تابعی از شیوه دم و بازدم از طریق بینی یا دهان است.
پروفسور کریستانو زلانو، متخصص نورولوژی از دانشگاه نورثوسترن عنوان کرد: مهمترین یافته علمی این مطالعه، تفاوت فعالیت مغزی در ناحیه آمیگدال و هیپوکامپوس در هنگام دم و بازدم است.
وی در ادامه افزود: هنگامی که انسان نفس میکشد، اعصاب کورتکس بویایی نیز تحریک شده و به دنبال آن بخش آمیگدال و هیپوکامپ در سراسر سیستم لیمبیک فعال میشود.
نظریه تاثیر تنفس در فعالیتهای مغزی برای اولینبار هنگام مطالعه شرایط هفت بیمار مبتلا به بیماری صرع که در صف جراحی قرار داشتند مشخص شد.
جراحان مغز و اعصاب پس از نصب الکترود در قسمتهای مختلف مغز بیماران قبل از جراحی دریافتند که فعالیتهای مغزی همزمان با تنفس نوسان میکند.
جام جم سرا: همان طور که می دانید زایمان و تولد نوزاد یکی از حساس ترین مراحل زندگی زن است. در این مرحله مادر با تغییرات زیادی از لحاظ روحی، جسمی، هیجانی و... مواجه می شود که تمامی این ها گاه باعث بروز سردرگمی در وی خواهد شد. لازم است مادر پس از زایمان با نقش ها و الگوهای جدید ارتباطی آشنا و سازگار شود البته خستگی و آثار مصرف داروی ناشی از زایمان گاه این سازگاری را به تأخیر می اندازد. علاوه بر این نیاز به حمایت عاطفی و اجتماعی از طرف کسانی که مادر به آن ها علاقه مند است و یا برایشان ارزش قائل است، از بایدها و ضروریات این دوران است.
این که زنان پس از زایمان در کجا و به چه مدت سکونت داشته باشند یا چه کسی از آنان مراقبت کند یک مسئله کلی نیست که بتوان برای همه افراد درباره آن یک زمان و مکان مشخص تعیین کرد بلکه به شرایط و روحیات افراد بستگی دارد، آن چه در این میان مهم تر از محل و زمان سکونت مادر است، حمایت عاطفی و پشتیبانی از اوست. در واقع شما باید شرایطی را مهیا کنید که این مهم حاصل شود، هر چند درک می کنم که ممکن است تحمل شرایطی که به آن اشاره کردید چندان برایتان آسان نباشد و مشکلاتی برای شما ایجاد کرده باشد.
ولی به نظر می رسد مسئله اصلی شما صرفاً بحث سکونت همسرتان پس از زایمان در منزل مادرش یا طولانی شدن این موضوع نیست، بلکه مسائل حاشیه ای است که گرفتاری هایی برای شما ایجاد کرده است. بهترین راه برای حل این اختلافات هم گفت وگوی صمیمانه با همسرتان و بیان خواسته هایتان است ولی حتماً به این نکته توجه داشته باشید که شما به عنوان پدر و همسر نقش بسیار مهمی در ایجاد حمایت عاطفی و بازگشت دوباره همسرتان به روند عادی زندگی دارید.اگر هم پدر شدن و مسئولیت های ناشی از آن کمی شما را نگران کرده است، در ادامه توصیه هایی برای شما و دیگر افرادی که تازه پدر شده اند داریم که امیدواریم به شما در بهبود شرایطتان کمک کند.
احساسات یک بابا
مدتی پس از تولد کودک، به خصوص تولد اولین فرزند تقریبا هر پدری با شوک بزرگی مواجه خواهد شد: او پدر شده است، و باید با مسئولیت ها و انتظارات جدیدی کنار بیاید. گاهی اوقات این تغییرات ظریف و کوچک هستند و گاهی اوقات نه؛ اما در هر حال معمولا برای پدرها غافلگیر کننده خواهند بود.
برخی از این احساسات از این قرارند:
۱ - دوگانگی احساسات: در ماه های اول پس از تولد نوزاد، بروز احساسات متضاد در پدر، شایع است. از یک سو با احساس شیرین پدر شدن مواجه است و از سوی دیگر، هنگامی که نمی تواند نیازهای کودکش را برآورده سازد یا حتی گاهی اوقات از درک این نیازها عاجز است، احساس درماندگی به او فشار می آورد.
۲ - افسردگی: هرچند برخی فکر می کنند که افسردگی پس از زایمان صرفاً متعلق به زنان است، اما واقعیت این است که تعدادی از مردان نیز پس از تولد نوزاد، دچار افسردگی می شوند. برخلاف همسرتان، افسردگی شما ناشی از تغییرات هورمونی در بدن تان نیست، بلکه بیشتر ناشی از واقعیت ها و مسئولیت های جدید است.
۳ - ترس: نگران هستید که شاید نتوانید انتظاراتی که از شما به عنوان یک پدر وجود دارد را برآورده کنید؛ دلهره دارید که شاید نتوانید از کودک یا خانواده خود در برابر مشکلات یا خطرها حفاظت کنید؛ از اینکه نمی دانید چگونه باید با کودک خود برخورد کنید نگرانید؛ این دغدغه ها و موارد دیگر، مرحله ای طبیعی از تبدیل شدن از یک مرد یا شوهر به یک پدر است.
چند توصیه به آن ها که تازه پدر شده اند
* از مادر یا پرستار کودک بخواهید تا نحوه تعویض پوشک، حمام کردن نوزاد و دیگر کارهایی را که در مراقبت از کودک لازم است به شما یاد بدهد. با این کار می توانید مسئولیت و کارهای نوزاد را بین خود و همسرتان تقسیم کنید.
پس از مدتی، شما در امور مربوط به نوزاد خود، متخصص خواهید شد. برخی از پدرها حتی از بغل کردن نوزادشان نیز می ترسند.
به هر حال باید با کودک خود ارتباط برقرار کنید و بخشی از کارهای او را بر عهده بگیرید: پوشک او را عوض کنید، کودک را بغل و آرام کنید، به غریزه خود اعتماد کنید مطمئن باشید در زمان کوتاهی به یک پدر خوب تبدیل خواهید شد!
* حمایت از همسرتان، کلید اصلی رابطه عاطفی شما در این دوران است. پدرها عمدتا می گویند که مهم ترین وظیفه ای که در هفته های اول بر عهده آنها بوده، صبوری کردن و مراقبت از همسرشان بوده است. معمولا توصیه می شود که به همسرتان سخت نگیرید و فرصت دهید که خودش را پیدا کند: همسر شما، یعنی مادر نوزاد، در حال تحمل مشکلات فیزیکی و روحی ناشی از زایمان است و تولد نوزاد همه زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است، تغییری که البته بسیار شیرین است. حتی اگر یک روز کاری سختی را پشت سر گذاشته اید، شاید برای همسرتان مانند این باشد که شما به مرخصی رفته اید، زیرا کار او در خانه بسیار سنگین تر بوده است. پس صبور و پشتیبان او باشید. در طول روز به همسرتان تلفن بزنید و احوال او را جویا شوید.
* پدران با تجربه همگی بر این عقیده اند که اگر مدت زمانی را با کودک تان به تنهایی سپری کنید، موجب می شود واقعا احساس "پدر بودن" به شما دست دهد. همچنین، این تنها راهی است که به شما کمک می کند تا پیشرفت کنید: مثلا یاد بگیرید هنگامی که کودک گریه می کند او را آرام کنید، نه اینکه یک نفر دیگر (مثلا همسرتان) را صدا کنید و کودک را به او بدهید تا آرام کند.
* سعی کنید مسائل مختلف را به صورت خانوادگی (فقط شما و همسرتان) یاد بگیرید و حل کنید.
اجازه ندهید کمک های دیگران، حالت دخالت در زندگی شما را پیدا کند. اقوام یا دوستانی که می خواهند به شما کمک کنند، ممکن است دردسرهایی هم درست کنند، طوری که نقش شما به عنوان «پدر» کمرنگ شود و در عمل به حاشیه رانده شوید.
* از وقت گذرانی با کودکتان لذت ببرید. بازی با نوزاد و آواز خواندن برایش را به بخشی از عادات روزانه خود تبدیل کنید. پدران باتجربه غالبا می گویند که هیچ چیز آرامش بخش تر از آن نیست که نوزاد، در آغوش و روی سینه شما به خواب رود.اما بیشتر پدران قدر این دوران را آنچنان که شایسته است نمی دانند، شاید با خودتان فکر کنید در شرایط فعلی باید بیش از گذشته کار کنید و بعدها این کمبود را جبران کنید، اما واقعیت این است که این روزهای شیرین تکرار نخواهد شد، پس حتماً زمانی را به کودک اختصاص دهید و از پدر بودن لذت ببرید.|خراسان|سیمین قربانی (کارشناس ارشد مشاوره خانواده)
جام جم سرا به نقل از ایرنا: اگر فکر میکنید روانشناسان شیوهای ابداع کردهاند که طی یک جلسه و به محض خارج شدن از دفترشان بتوانید احساسات نامناسبتان را تغییر دهید، اگر فکر میکنید کتابی وجود دارد که بلافاصله پس از خواندن آن تغییر خواهید کرد، اگر فکر میکنید باید فرمولی وجود داشته باشد که به محض یادگیری آن قادر باشید خود را بسرعت تغییر دهید و اگر فکر میکنید باید راهی وجود داشته باشد تا شما بدون هیچ زحمتی و به آسانی خود را تغییر دهید، بدانید که این افکار از همان افکار نامعقولی هستند که ذهن ما انسانها را همواره مشغول کرده است!
تعجب نکنید! امید خود را هم از دست ندهید. گمان نکنید که به هیچ عنوان توانایی ایجاد تغییرات را در خود نداشته و تا آخر عمر همین گونه که هستید باقی خواهید ماند. ما انسانها قادر به ایجاد تغییراتی شگرف در خود هستیم و توانایی تغییر شدیدترین افکار، احساسات و کنشهای خود را داریم؛ البته اجازه دهید واقع بین باشیم و در مورد تغییرات خود اغراق نکنیم. به عبارت واضحتر هرچند که ظرفیت چنین تغییراتی را داریم ولی نمیتوانیم به طور کامل و نامحدود از این ظرفیت استفاده کنیم، چرا که بسیاری از تمایلات ما کاملا انتخابی نیستند و بسیاری از آنها محصول وراثت و شرطی شدن هستند، اما خوشبختانه درمان عقلانی_هیجانی به ما کمک میکند تا بتوانیم تفکر، احساس و عمل مضر خود را تغییر بدهیم.
ما تقریبا همیشه درحال انجام سه کار هستیم؛ فکرکردن، احساس کردن و عمل کردن.
نوع فکر و عقیده ما در موقعیتهای مختلف موجب احساسات مناسب و نامناسب در ما میگردد و این احساسات تعیین کننده نوع عملکرد و رفتار ما هستند.
ما در هر موقعیتی میتوانیم به چهار روش اصلی فکر کنیم که از این چهار روش، سه روش آن بسیار بد و نامناسب است؛ اولین نوع یا روش تفکر اصلی وحشتناک پنداری است؛ با این تفکر ما قادر هستیم از تمام انواع مسایل فاجعه ساخته و آنها را به مسالهای بزرگتر تبدیل کنیم.
دومین نوع تفکر اصلی الزام سازی یا باید انگاری است؛ برخی از ما تمام روز برای خود و دیگران باید سازی میکنیم.
سومین نوع تفکر اصلی توجیه است؛ ما قادر هستیم به شیوهای غیرقابل باور به توجیه پناه برده تا از رفتارهای نامناسب خود دفاع کنیم و اعمال خود را پذیرفتنی جلوه دهیم.
خوشبختانه چهارمین نوع تفکر ما مناسب و معقول است و ترجیحهای واقع بینانه نام دارد؛ این نوع تفکر برای رها شدن از احساسات نامناسب کارساز است اما به کارگیری عملی آن نیازمند تمرین، تمرین و تمرین است.
هنگامی که میخواهیم احساس بهتری داشته باشیم و خود را از چنگال خشم، افسردگی و اضطراب رها سازیم و یا روابط خود را بهبود ببخشیم و رفتار خود را تغییر بدهیم؛ دراغلب مواقع باید این کار را از افکارمان شروع کنیم.
افکار بر نحوه رفتار ما، کاری که تصمیم به انجام یا عدم انجام آن میگیریم و کیفیت عملکرد ما تاثیر میگذارد و تغییر افکار نیازمند آگاهی و تمرین است و آگاهی اولین گام به سوی تغییر عملی شیوه تفکر است.
هرگاه دچار احساسات نامناسبی نظیر خشم، افسردگی، اضطراب و احساس گناه میشویم درگام نخست باید از خود پرسید چگونه در این موقعیت به طور نامناسب احساس و رفتار میکنم؟
در این مرحله با شناسایی احساس نامناسب خود و معادل مناسب آن و به کمک گامهای بعدی باید احساس نامناسب را به احساس مناسب تغییر داد.
احساسات نامناسب محصول افکار دستوری و آمرانه هستند و احساسات مناسب محصول افکاری هستند که تمایل، خواست یا گرایش ما را نشان میدهند. پس هرگاه دچار احساسات منفی و نامناسب شدید، بدانید که این احساسات محصول ورود به محدوده بایدها، حتماها، قطعاها، توقعات، دستورها و الزامها میباشد.
در گام دوم باید از خود پرسید چگونه فکر میکنم که خود را دچار احساسات نامناسب مینمایم؟ در مورد خودم، دیگران و موقعیت چگونه فکر میکنم و به خصوص دنبال تفکرات نامعقول خود بگردید. در این مرحله باید باورهای نامعقولی که ما معمولا درباره آنها به وحشتناک پنداری، الزام سازی و توجیه میپردازیم را به خوبی شناسایی کنیم؛ تعداد این باورها زیاد است اما چهار باور نامعقول اول از بقیه مهمتر هستند و عبارتند از نگرانی بیش از اندازه در مورد طرز فکر دیگران درباره خود یا به عبارت دیگر ترس از طرد شدن، ترس از شکست، تحمل کم در برابر ناکامیها و مقصردانستن خود یا دیگران.
در گام سوم باید از خود پرسید چطور میتوانم تفکرات نامعقول خود را به چالش کشیده و زیر سوال ببرم؟ در این مرحله با چنین پرسشهایی میتوانید تفکر نامعقول خود را زیر سوال ببرید. پرسشهایی نظیر آیا باید... داشته باشم؟ آیا بایستی... باشم؟ آیا لازم است...؟ آیا نیازدارم که او...؟ آیا آنها باید...؟ چرا من باید...؟ چرا آنها باید...؟ آیا اگر طرد شوم وحشتناک، هولناک و افتضاح است؟ آیا حتما باید مورد علاقه و احترام دیگران باشم؟ آیا هرگز نباید شکست بخورم؟ آیا دیگران هرگز نباید با من غیر منصفانه رفتارکنند؟
در گام چهارم باید از خود پرسید کدام ترجیح واقع بینانه را میتوانم جایگزین تفکرات نامعقول خود نمایم؟ در این مرحله با جایگزین کردن تمایلات و خواستههای خود به جای تفکرات نامعقول خود را از احساسات نامناسب رها میسازید. خواستههایی نظیر میخواهم که...، دوست دارم که...، ترجیح میدهم که....، اگر.... بهتر خواهد بود، مایوسم که...، به طورجدی نگرانم... و متعهدم که...
فکر کردن برحسب ترجیحهای واقع بینانه به جای تفکر نامعقول ممکن است در ظاهر آسان به نظر بیاید اما در عمل و به ویژه زمانی که در موقعیت نامناسبی هستیم بسیار مشکل است؛ اما با تلاش و تمرین و از طریق ماندن در محدوده ترجیحهای واقع بینانه و دوری از وحشتناک پنداری، الزام سازی و توجیه میتوانید احساسات خود را تغییر دهید. (فائزه عطاریان - کارشناس ارشد روانشناسی)
جام جم سرا به نقل از ایرنا: همایون هاشمی، در هشتمین همایش علمی کاربردی معاونین پشتیبانی و منابع انسانی بهزیستی کشور در شیراز افزود: در بررسیهای انجام شده معلوم شد ۸۶ درصد کودکان خیابانی و متکدیان در کشور بومی نیستند و از کشورهای افغانستان و پاکستان به شهرهای مختلف ایران مهاجرت کردهاند.
وی با بیان اینکه ۸۰ درصد کودکان خیابانی و متکدیان در کشور دارای ولی قهری و غیر موثرند اضافه کرد: اعتیاد، طلاق، فقر و احساسی کار کردن مردم علت افزایش تکدیگری است که باید برای افزایش آگاهی جامعه در این زمینه فعالیتهای موثری انجام شود.
هاشمی اظهارداشت: در سال گذشته تعداد پنج هزار و ۱۰۰ نفر از کودکان کار و خیابانی را در کشور ساماندهی کردیم که پیش بینی میشود این میزان تا پایان امسال به ۱۵ هزار نفر برسد. بر این اساس در شش ماه اول امسال نیز در شهر تهران دو هزار و ۵۰۰ کارتنخواب، معتاد پر خطر و افراد بیخانمان ساماندهی شدند.
رییس سازمان بهزیستی کشور ادامه داد: برای جمع آوری و ساماندهی افراد پر خطر در جامعه کمکاری دستگاههای دیگر روی دوش سازمان بهزیستی قرار گرفته است که در این زمینه کمپی برای جمع آوری و آسیبشناسی کودکان خیابانی و متکدی گران راه اندازی شده است.
هاشمی همچنین گفت: استان فارس در بحث کودکان خیابانی جزو پنج استان برتر کشور است که پهناوری و گستردگی، توریست پذیر بودن و محور ارتباطی چند استان در جنوب کشور از دلایل وجود کودکان خیابانی و متکدیگران در این استان است.
جام جم سرا: اگر فکر میکنید روانشناسان شیوهای ابداع کردهاند که طی یک جلسه و به محض خروج از دفتر آنان میتوانید احساسات نامناسبتان را تغییر دهید، یا فکر میکنید کتابی وجود دارد که بلافاصله پس از خواندنش تغییر خواهید کرد، یا اینکه با آموختن و یادگیری فرمولی قادرید خود را بسرعت تغییر دهید و راهی وجود دارد که بدون هیچ زحمتی و بآسانی میتوانید خود را تغییر دهید، بدانید که این افکار از همان افکار نامعقولی هستند که ذهن ما انسانها را همواره مشغول کرده است.
البته با خواندن پاراگراف بالا امید خود را از دست ندهید و دچار وحشتناک پنداری نشوید و گمان نکنید که به هیچ عنوان توانایی ایجاد تغییرات را در خود نداشته و تا آخر عمر همین گونه که هستید باقی خواهید ماند.
انسان با تلاش و تمرین و از طریق ماندن درمحدوده ترجیحهای واقع بینانه و دوری از وحشتناک پنداری، الزام سازی و توجیه میتواند احساسات خود را تغییر دهد. ما انسانها قادر به ایجاد تغییراتی شگرف در خود هستیم و توانایی تغییر شدیدترین افکار، احساسات و کنشهای خود را داریم؛ البته اجازه دهید واقع بین باشیم و در مورد تغییرات خود اغراق نکنیم. هر چند که ظرفیت چنین تغییراتی را داریم ولی نمیتوانیم به طور کامل و نامحدود از این ظرفیت استفاده کنیم، چرا که بسیاری از تمایلات ما کاملا انتخابی نیستند و بسیاری از آنها محصول وراثت و شرطی شدن هستند، اما خوشبختانه درمان عقلانی_هیجانی به ما کمک میکند تا بتوانیم تفکر، احساس و عمل مضر خود را تغییر بدهیم.
به بیان واضحتر، ما تقریبا همیشه درحال انجام سه کار هستیم؛ فکرکردن، احساس کردن و عمل کردن. نوع فکر و عقیده ما در موقعیتهای مختلف موجب احساسات مناسب و نامناسب در ما میگردد و این احساسات تعیین کننده نوع عملکرد و رفتار ما هستند.
ما در هر موقعیتی میتوانیم به چهار روش اصلی فکر کنیم که از این چهار روش، سه روش آن بسیار بد و نامناسب است:
اولین نوع یا روش تفکر اصلی وحشتناک پنداری است؛ با این تفکر ما قادر هستیم از تمام انواع مسایل فاجعه ساخته و آنها را به مسالهای بزرگتر تبدیل کنیم.
دومین نوع تفکر اصلی الزام سازی یا باید انگاری است؛ برخی از ما تمام روز برای خود و دیگران باید سازی میکنیم.
سومین نوع تفکر اصلی توجیه است؛ ما قادر هستیم به شیوهای غیرقابل باور به توجیه پناه برده تا از رفتارهای نامناسب خود دفاع کنیم و اعمال خود را پذیرفتنی جلوه دهیم.
خوشبختانه چهارمین نوع تفکر ما مناسب و معقول است و ترجیحهای واقع بینانه نام دارد؛ این نوع تفکر برای رها شدن از احساسات نامناسب کارساز است اما به کارگیری عملی آن نیازمند تمرین، تمرین و تمرین است.
هنگامی که میخواهیم احساس بهتری داشته باشیم و خود را از چنگال خشم، افسردگی و اضطراب رها سازیم و یا روابط خود را بهبود ببخشیم و رفتار خود را تغییر بدهیم؛ دراغلب مواقع باید این کار را از افکارمان شروع کنیم.
افکار بر نحوه رفتارما، کاری که تصمیم به انجام یا عدم انجام آن میگیریم و کیفیت عملکرد ما تاثیر میگذارد و تغییر افکار نیازمند آگاهی و تمرین است و آگاهی اولین گام به سوی تغییر عملی شیوه تفکر است.
هرگاه دچار احساسات نامناسبی نظیر خشم، افسردگی، اضطراب و احساس گناه میشویم درگام نخست باید از خود پرسید چگونه در این موقعیت به طور نامناسب احساس و رفتار میکنم؟ در این مرحله با شناسایی احساس نامناسب خود و معادل مناسب آن و به کمک گامهای بعدی باید احساس نامناسب را به احساس مناسب تغییر داد.
احساسات نامناسب محصول افکار دستوری و آمرانه هستند و احساسات مناسب محصول افکاری هستند که تمایل، خواست یا گرایش ما را نشان میدهند. پس هرگاه دچار احساسات منفی و نامناسب شدید، بدانید که این احساسات محصول ورود به محدوده بایدها، حتماها، قطعاها، توقعات، دستورات و الزامها میباشد.
در گام دوم باید از خود پرسید چگونه فکر میکنم که خود را دچار احساسات نامناسب مینمایم؟ در مورد خودم، دیگران و موقعیت چگونه فکر میکنم و به خصوص دنبال تفکرات نامعقول خود بگردید.
در این مرحله باید باورهای نامعقولی که ما معمولا درباره آنها به وحشتناک پنداری، الزام سازی و توجیه میپردازیم را به خوبی شناسایی کنیم؛ تعداد این باورها زیاد است اما چهار باور نامعقول اول از بقیه مهمتر هستند و عبارتند از نگرانی بیش از اندازه در مورد طرز فکر دیگران درباره خود یا به عبارت دیگر ترس از طرد شدن، ترس از شکست، تحمل کم در برابر ناکامیها و مقصردانستن خود یا دیگران.
در گام سوم باید از خود پرسید چطور میتوانم تفکرات نامعقول خود را به چالش کشیده و زیر سوال ببرم؟ در این مرحله با چنین پرسشهایی میتوانید تفکر نامعقول خود را زیر سوال ببرید.
پرسشهایی نظیر آیا باید... داشته باشم؟ آیا بایستی... باشم؟ آیا لازم است...؟ آیا نیازدارم که او...؟ آیا آنها باید...؟ چرا من باید...؟ چرا آنها باید...؟ آیا اگر طرد شوم وحشتناک، هولناک و افتضاح است؟ آیا حتما باید مورد علاقه و احترام دیگران باشم؟ آیا هرگز نباید شکست بخورم؟ آیا دیگران هرگز نباید با من غیر منصفانه رفتارکنند؟
در گام چهارم باید از خود پرسید کدام ترجیح واقع بینانه را میتوانم جایگزین تفکرات نامعقول خود نمایم؟ در این مرحله با جایگزین کردن تمایلات و خواستههای خود به جای تفکرات نامعقول خود را از احساسات نامناسب رها میسازید. خواستههایی نظیر میخواهم که...، دوست دارم که...، ترجیح میدهم که....، اگر.... بهتر خواهد بود، مایوسم که...، به طورجدی نگرانم... و متعهدم که...
فکر کردن برحسب ترجیحهای واقع بینانه به جای تفکر نامعقول ممکن است در ظاهر آسان به نظر بیاید اما در عمل و به ویژه زمانی که در موقعیت نامناسبی هستیم بسیار مشکل است؛ اما با تلاش و تمرین و از طریق ماندن در محدوده ترجیحهای واقع بینانه و دوری از وحشتناک پنداری، الزام سازی و توجیه میتوانید احساسات خود را تغییر دهید. (فائزه عطاریان - کارشناس ارشد روانشناسی/ایرنا)
اگر حس میکنید یک جای رابطه عاطفیتان میلنگد، بهتر است تا دیر نشده برای متعادل کردن این رابطه اقدام کنید.
به طور کلی، زمانی که صحبت از روابط احساسی میشود، با ۳ نوع زوج مختلف در دوران نامزدی رو به رو میشویم:
۱- وقتی بار عاطفی رابطه تنها بر دوش یکی از طرفین است
در این نوع ارتباط یکی از طرفین بیش از دیگری خود را درگیر روابط میکند و انجام همه امور عاطفی بر دوش اوست. این شخص بیش از اندازه عاطفی، در حد افراطی نیازمند و دارای حس مالکیت نسبت به دیگری است؛ در حالی که طرف مقابل چندان درگیر روابط نیست و هیچ گونه نیاز عاطفی ندارد. فردی که بیـش از انـدازه خـود را درگیر رابطه کرده بیشترین بار عاطـفـی را بـه دوش میکشد و هیچ ترسی از این کار خود ندارد.
این پراشکالترین شکل رابطه دو طرف در دوران نامزدی است که فرقی با به بند کشیدن طرف مقابل ندارد و در حقیقت محکوم به شکست است. در یک رابطه عاطفی سالم تا آنجا که امکان دارد باید احساسات از طرف هر دو نفر به طور مساوی ابراز شود؛ در غیر این صورت یک رابطه نامتعادل به وجود میآید که هیچ کس از آن راضی نیست. نفر اول به این دلیل ناراحت است که همیشه باید بیش از اندازه برای رابطه تلاش کند و احساساتش را بروز دهد و نفر دوم از این ناراحت است که نمیتواند از شر نفر اول خلاص شود.
راه حل:
اگر شما بیشترین بار عاطفی را به دوش میکشید، همین حالا متوقف شوید و از تخته گاز رفتن دست بردارید. یادتان باشد این شکل رابطه نشان دهنده یک وابستگی بیمارگونه در شماست. شما با نشان دادن احساسات، بیش از اندازه معمول، فضای موجود برای بروز عواطف را از نامزدتان سلب میکنید و به او فرصت نمیدهید دلتنگتان شود یا به دوست داشتنتان فکر کند.
اندکی وقفه نیز برای زندگی لازم است. مثلا زمانی را به صحبت کردن با دوستان و افراد فامیل اختصاص دهید و یا روزنامه و مجله بخوانید و به کارهای خودتان برسید. به جای اینکه مکررا نیازهای عاطفی خود را به زبان بیاورید، میزان آنها را اندکی کاهش دهید و یا اینکه اصلا برای مدتی هیچ یک از نیازهایتان را مطرح نکنید تا تعادل برقرار شود.
فضایی هم ایجاد کنید که شریک زندگیتان جایی برای ورود داشته باشد. شاید ناراحت شوید و احساس عجیبی به شما دست بدهد اما باید آن را تحمل کنید. اگر اوضاعتان خیلی حاد است، به طوری که نمیتوانید تنهایی عواطفتان را کنترل کنید حتما از مشاوره با یک روانشناس مجرب استفاده کنید.
۲- وقتی هر دو هیچ نوع احساسی را بروز نمیدهند
در این نوع ارتباط افراد به یک شرایط کاملا سطحی دست پیدا میکنند و برای همیشه در آن باقی میمانند. این دو از حضور یکدیگر لذت میبرند و ارتباط بر اساس یک پایه متداول شکل میگیرد و ممکن است با هم روابط صمیمانه هم داشته باشند و این امکان وجود دارد که برای مدت زمان طولانی در کنار یکدیگر باقی بمانند اما به هیچ وجه به سمت فرو رفتن در عواطف عمیقتر حرکت نمیکنند.
برای بسیاری از افراد این نوع ارتباط یک رابطه ایده آل است و کلیه نیازهای آنها را برآورده میکند، اما برای دیگران تنها مقدمه مناسبی برای شروع رابطه یا همان آشنایی در دوران نامزدی است که هر زوجی میتواند به آن دست پیدا کند. اگر شما در این شرایط هستید و از ارتباط خود رضایت خاطر دارید، خوب است اما اگر در چنین رابطهای قرار گرفتهاید و دوست دارید به چیزهای ارزشمندتری در آن دست پیدا کنید، ما به شما راه حلی پیشنهاد میکنیم.
راه حل:
در روابطی که هیچ یک از طرفین مسؤلیت احساسی ندارد، هیچ هدف و مقصدی نیز دنبال نمیشود. اگر میخواهید رابطه خود را با نامزدتان حفظ کنید، باید خیلی بیشتر از اینها بر روی مسائل عاطفی سرمایه گذاری کنید و طرف مقابل را نیز به این کار دعوت کنید. البته دقت داشته باشید که به سمت ارتباط نوع اول سوق پیدا نکنید.
۳- وقتی هر دو به اندازه کافی احساسات خود را بروز میدهند
قطعا این نوع رابطه یک ارتباط سالم به شمار میرود. یکی از جنبههای ارتباط سالم این است که هر دو نفر بتوانند از نظر عاطفی در گیر روابط شوند و به فضای فکری و احساسی همدیگر راه پیدا کنند. البته ممکن است در برخی از دورههای زمانی خاص یکی از طرفین بار احساسی بیشتری را به دوش بکشد، اما به طور کلی در حالت تعادل به سر میبرند. حضور یکدیگر را حس میکنند و هیچ وقت بیش از اندازه به خارج از دایره احساسات منحرف نمیشوند. برای برقراری تعادل تلاش کنید و فضایی را به وجود آورید که در آن بتوانید خود واقعیتان را بروز دهید. (زوجها)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
263
توانایی کنترل این احساسات و جلوی بروز ناخواسته آنها را گرفتن، میتواند شما را فردی قوی و با اعتماد به نفس نشان دهد. روشهای زیر میتواند در این زمینه به شما کمک کند:
1ـ از بروز احساسات ناخواسته اجتناب کنید
از اوضاعی که موجب تحریک احساسات ناخواسته در شما میشود، پرهیز کنید. مثلا ممکن است وقتی عجله دارید، زود عصبانی شوید و با اطرافیانتان بدرفتاری کنید، پس بهتر است کارهایتان را به دقیقه آخر موکول نکنید.
همیشه به کارها بموقع رسیدگی کنید و حتی زمان بیشتری به آن اختصاص دهید یا اگر دیدن کسی مثلا همسایهای شما را عصبانی میکند، سعی کنید راهی بیابید که با آن فرد برخوردی نداشته باشید.
2ـ وضعیت موجود را تغییر دهید
شاید احساسی را که میخواهید از میان بردارید یا حداقل از شدتش بکاهید، دلسردی است. مثلا شما امیدوارید برای دوستان یا خانوادهتان بهترین غذا را درست کنید، اما همیشه یک بخش از کارتان اشتباه پیش میرود و به هدفتان نمیرسید و این مساله حسابی دلسردتان میکند.
راهحل ساده، پیدا کردن دستور غذاهای خوشمزه و چندبار تمرین کردن است. شما با بالا بردن مهارتتان در پخت و پز میتوانید از شر دلسردی و ناامیدی مورد نظر خلاص شوید. در مورد کارهای دیگرتان نیز میتوانید اینگونه عمل کنید تا موجب بروز احساسات ناخواسته در خود نشوید.
3ـ توجهتان را به چیزی دیگر معطوف کنید
ممکن است همیشه خود را از دیگران کماهمیتتر بدانید. مثلا وقتی در سالن ورزشی هستید، احساس کنید که افراد دیگر از تناسب اندام خوبی برخوردارند و از اضافه وزن خود خجالت بکشید و دچار حسادت شوید و تصور کنید هرگز نمیتوانید مانند آنها باشید. به جای توجه دائم به دیگران، به تواناییهای خود و راهحلهای مناسب برای برطرف کردن معضلات زندگیتان بیندیشید. با این رفتار، بهتر میتوانید به خودتان کمک کرده و دچار حسادتهای بیفایده نشوید. حتی بهتر از همه میتوانید روی تلاشها و عملکردهای خود متمرکز شده و پیگیر کارهایتان باشید تا سرانجام به برخی از آرزوهایتان جامه عمل بپوشانید.
4ـ افکارتان را تغییر دهید
در عمق تمام احساساتمان، باورهایی وجود دارد که موجب بروز احساسات منفی میشود. مثلا وقتی باور دارید چیزی را از دست دادهاید، غمگین میشوید یا وقتی هدفی برایتان مهم است و به آن نمیرسید، عصبانی میشوید و وقتی چیزی را خوب میدانید و به آن دست مییابید، شاد میشوید. با تغییر دادن افکارتان ممکن است نتوانید شرایط ناراحتکننده را تغییر دهید، اما میتوانید از اثرگذاری باورها روی احساساتتان بکاهید و خیلی زود به هر دلیلی احساسی ناراحتکننده بروز ندهید.
با این روش میتوانید باورهایی که در شما موجب احساسات خوب میشوند، جایگزین باورهای بد و نامطلوب کنید. افرادی که دچار اختلال نگرانی هستند، تصور میکنند در برابر دیگران کارهای احمقانه میکنند، اما اگر یاد بگیرند در مورد خودشان چنین قضاوتی نداشته باشند، هرگز به اضطراب مبتلا نخواهند شد.
5ـ واکنشتان را تغییر دهید
اگر تمام ترفندهای قبلی کارساز نشدند و نتوانستید جلوی بروز احساسات مخرب را بگیرید یا نحوه تفکر و باورهایتان را تغییر دهید یا به جای توجه به خودتان، مدام روی زندگی دیگران تمرکز دارید، پس آخرین گام برای مهار احساسات ناخواسته را که کنترل واکنشتان به موضوعات مختلف است، به کار بگیرند. وقتی عصبانی یا نگران میشوید، ممکن است تپش قلبتان بالا برود، پس در این مواقع پیدرپی چند نفس عمیق بکشید و چشمهایتان را لحظهای ببندید تا آرام شوید یا اگر در جایی که همه جدی یا حتی ناراحت هستند و شما اتفاقا نسبت به موضوعی خندهتان گرفت، تمام نیروی درونتان را جمع کرده و دستکم ظاهر چهرهتان را طوری حفظ کنید که درونتان هویدا نشود.
پنج روش اشاره شده سادهترین شیوههایی است که در هر لحظه میتوانید براحتی به کار ببرید و متوجه شوید چقدر خوب و آسان میتوانید جلوی بروز احساسات ناخواسته را بگیرید. با تمرین بیشتر در این کار موفقتر هم خواهید شد.
315
در واقع بیشتر مردم راحتتر هستند که جملات خود را به جای گفتن من احساس میکنم با من فکر میکنم... شروع کنند. بیشتر ما درباره احساسات، به اندازه کافی آموزش نمیبینیم و معمولا از رفتار دیگر افراد جامعه الگوبرداری کرده و آن نوع رفتارها را بروز میدهیم. اما حقیقت این است که بیشتر مردم نیز درباره احساسات از نمونههای صحیح الگوبرداری نکردهاند. معیارهای جوامع مختلف درباره گفتوگو در مورد احساسات بسیار متفاوت است و تفاوتهای فرهنگی بسیاری وجود دارد تا جایی که هنگام ترجمه یکسری لغات در مورد احساسات در زبانهای مختلف نمیتوانیم براحتی معادلهای مناسب پیدا کنیم. پس جای تعجبی ندارد که مردم نسبت به احساسات خود یا دیگران تا این اندازه گیج شوند و به نظرشان موضوعی بغرنج به حساب آید. در این مقاله به برخی از سوءتعبیرها و باورهای غلط درباره احساسات اشاره شده است:
1ـ باید احساس دیگری داشت
شنیدن این جملات که: «میدانم نباید درخصوص این موضوع کماهمیت اینقدر ناراحت باشم.» یا «باید بیش از این خوشحال میشدم.» و این دست جملات بین مردم بسیار رایج است. اما باید گفت هیچ قانونی در دنیا وجود ندارد که شما را ملزم کند واکنش احساسی خاصی بروز دهید و اینکه کدام واکنش عاطفیتان صحیح است و کدام غلط. به جای هدر دادن انرژیتان در کنترل احساسات، قبول کنید که در هر موقعیتی احتمال بروز احساس خاصی وجود دارد و شما هرگز نباید بابت انتخابتان نگران باشید.
2ـ بروز احساسات، حالم را خوب میکند
یک باور بسیار غلط این است که وقتی از موضوعی ناراحت هستید با دیگری در میان بگذارید و این کار به دلیل اینکه جلوی سرکوب احساسات شما را میگیرد و عواطفتان را خفه نمیکند موجب میشود احساس بهتری داشته باشید. اما تحقیقات عکس این موضوع را نشان داده است. حداقل اینکه درباره خشم و عصبانیت صدق نمیکند؛ زیرا اگر هنگام عصبانیت در مورد آن با کسی صحبت کنید، صرفا شدت خشم شما افزایش مییابد و هرگز اوضاع روحیتان بهتر نخواهد شد.
3ـ کنترل احساسات، ما را شبیه ربات میکند
برخی افراد تصور میکنند اگر عنان احساسات خود را به دست گیرند، درست مانند این است که تهی از احساسات هستند؛ اما حقیقت این است که انسانها میتوانند انواع بسیاری از احساسات و عواطف را تجربه کنند و نباید زیر سلطه و کنترل آن احساسات بروند. مثلا بعد از یک روز سخت و خستهکننده باید آنقدر مهارت داشته باشید که کاری انجام دهید احساس شما بهتر شده و از حال و هوای بد بیرون بیایید.
4ـ دیگران موجب میشوند در من احساسات خاصی بروز کند
بیشتر مردم چنین اعتقادی دارند. آنها ممکن است بگویند: «رئیسم مرا بشدت عصبانی میکند.» یا «مادرشوهرم کاری میکند که من نسبت به خودم احساس بدی داشته باشم.» اما باید گفت که هیچ کس نمیتواند کاری کند که شما احساس خاصی را تجربه کنید، در حقیقت این نوع احساسات در شما وجود دارد و آنها فقط روی نحوه بروز احساساتتان موثر هستند. به یاد داشته باشید که تنها خود شما مسئول بروز این نوع احساسات در وجودتان هستید.
5ـ نمیتوانم از پس احساسات ناخوشایند برآیم
وقتی مردم نسبت به تحمل برخی از احساسات خود تردید دارند ممکن است سعی کنند از آن احساس خاص دوری کنند. مثلا اگر بابت موضوعی به سرعت نگران میشوند ممکن است خود را در معرض آن موضوع نگرانکننده قرار ندهند و همین رفتار موجب میشود که بعضی از فرصتهای خوب را از دست بدهند. اگر چنین تفکری دارید باید روش تحمل کردن احساسات خاص را یاد بگیرید و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. در آن صورت میبینید که همه چیز آسانتر پیش خواهد رفت.
6ـ احساسات منفی بد هستند
احساسات فی نفسه نه بد هستند و نه خوب؛ در واقع نوع واکنش ما نسبت به آنها شرایط را به سمت خوب یا بد پیش میبرد. مثلا ممکن است ما عصبانیت را بسیار بد بدانیم، اما درحالی که برخی از افراد هنگام خشم، رفتارهای بسیار مخربی از خود بروز میدهند، شخصی از آن برای پیشبرد بعضی از اهداف خود استفاده میکند. مانند خشمی که فعالان اجتماعی در برابر بیعدالتیها و به منظور اصلاح شرایط نشان میدهند.
8ـ نشان دادن احساسات علامت ضعف است
بروز احساسات زمانی که لازم است نه تنها ضعف محسوب نمیشود بلکه نوعی مهارت اجتماعی است که فرد میتواند با استفاده از آن با دیگر افراد جامعه ارتباط مناسبی برقرار کند. (جام جم سرا)
415
به گزارش جام جم سرا به نقل از تبیان، طبق یافته های محققان کیفیت روابط، رابطه مستقیمی با هوش هیجانی دارد. پس اگر روابط ما از تازگی و شادابی مطلوب برخوردار نیست، به این معناست که ما هوش هیجانی پایینی داریم. اما ناامید نشوید؛ زیرا خبر خوب این است که این توانایی، قابل یادگیری و پرورش است.
مهارتی که تحت عنوان هوش هیجانی تعریف می شود و وابسته به بیان احساسات است. به زبان ساده همین که شما بتوانید احساسات خوب و بد را درون خود تشخیص بدهید و راه های رسیدن از یک احساس بد به خوب را یاد بگیرید، درواقع هوش هیجانی خود را بکار گرفته اید.
بر همین اساس 10 پیشنهاد ساده اما کاربردی به شما داده می شود که با بکارگیری و تمرین مستمر تغییرات مثبتی را در روابط و زندگی تان تجربه خواهید کرد:
پذیرش
مهمترین ویژگی های یک رابطه صمیمی پذیرش همه جانبه است؛ به این معنا که احساسات واقعی به جای دفن شدن یا بیان غیرمستقیم در یک فضای امن بیان شوند. این احساسات شامل احساسات مثبت و منفی هر دو می شود بنابراین وقتی کسی احساس افسردگی، آزرده بودن، حسادت یا خشم می کند باز هم نیاز به پذیرش و توجه دارد، بنابراین همیشه به احساسات خود و فرد مقابلتان احترام بگذارید و آنها را بی ارزش ندانید. احترام گذاشتن به احساسات به این معناست که آنها را بپذیرید و به شیوه درست بیان کنید.
اگر بتوانید در میان مجادله ای داغ مکث کنید و کمی پذیرش و درک نشان دهید تا حد زیادی از شدت بحث می کاهید، دست کم احساس طرف مقابل را می دانید
احساسات همسرتان را شناسایی کنید
قبل از انجام دادن هر کاری یا گرفتن تصمیمات مهم از همسرتان بپرسید که چه احساسی نسبت به آن دارد. شاید تصور کنید با این کار کنترل زندگی مشترک و اختیار خودتان را به دیگری واگذار می کنید، اما در واقع با همین پرسش ساده و حساس بودن نسبت به احساسات طرف مقابل و گرفتن اطلاعات لازم در مورد تصمیماتی که زندگی او را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، شما می توانید از تنش ها و چالش های غیرضروری احتمالی پیشگیری کنید.
صادقانه رفتار کنید
احساسات خود را صادقانه بیان کنید و خطر روبرو شدن با واقعیتی که شاید مطابق میل شما نباشد را نیز بپذیرید. وقتی شما درباره مسایلی که برایتان مهم است با دیگری یا همسرتان صحبت می کنید و متوجه ی اختلاف فاحش بین رویکردهای خود می شوید، قطعا واقع بینانه تر می توانید درباره ی کنار آمدن با هم یا پایان دادن به رابطه تصمیم گیری کنید.
و کمی سکوت
هنگام مشاجره لحظه ای سکوت کنید و درباره ی احساسات صحبت کنید. اگر بتوانید در میان مجادله ای داغ مکث کنید و کمی پذیرش و درک نشان دهید تا حد زیادی از شدت بحث می کاهید، دست کم احساس طرف مقابل را می دانید و این برای مدیریت بحث کمک زیادی به شما خواهد کرد. فرض کنید حرفی زده اید و خلاف انتظار شما ناگهان طرف مقابل برآشفته شده است، بجای واکنش نشان دادن از او سوال کنید که چه حسی دارد و حرف شما چه احساسی به او داده است. شاید برداشت طرف مقابل از لحن یا مضمون حرفتان احساس نادیده گرفته شدن یا تحقیر باشد، درحالیکه ابدا چنین قصدی نداشتید. با همین اطلاعات بظاهر ساده می توانید برداشت او را تصحیح کنید و نه تنها مانع ادامه مشاجره شوید، بلکه بخاطر درک و توجه ای که نشان داده اید، صمیمیت بیشتری در رابطه ایجاد کنید.
برچسب نزنید
برای اینکه جوی از اعتماد و صمیمیت ایجاد کنید باید از انجام دادن کارهایی مثل حمله کردن، سرزنش کردن، تهدید کردن، قضاوت کردن، برچسب چسباندن، به نفع خود از چیزی استفاده کردن، موعظه و نصیحت کردن پرهیز کنید. جمله هایی که با "تو"شروع می شود نیز گفتگو را متوقف یا به بیراهه می کشاند. بنابراین از گفتن جمله هایی مانند: من فکر میکنم "تو نباید"، "تو بهتر بود"، " تو باید"، " تو لازم است که" خودداری کنید. بجای آن جمله هایتان را با "من" شروع کنید و درباره احساسات خودتان به طرف مقابل اطلاعات بدهید. مانند : "من احساس می کنم به توجه و محبت بیشتری نیاز دارم. "
احساسات همسرتان بی ارزش نیست
بخاطر داشته باشید، بیان احساسات در واقع همان انتقال اطلاعات است. بنابراین هر چه در یک رابطه بیشتر پذیرای احساسات یکدیگر باشید، اطلاعات بیشتری منتقل می کنید، پس اگر با احساسات همسرتان مخالفید، آنها را بی ارزش تلقی نکنید.
به احساسات خود و فرد مقابلتان احترام بگذارید و آنها را بی ارزش ندانید. احترام گذاشتن به احساسات به این معناست که آنها را بپذیرید و به شیوه درست بیان کنید
درک کنید
سعی کنید احساسات طرف مقابل یا همسرتان را درک کنید، بجای اینکه فقط دنبال به کرسی نشاندن حرف و احساس خود باشید. رابطه همیشه دوسویه است، پس احساسات هر دوی شما به یک اندازه مهم است.
هدف تان چیست؟
هدف اصلی شما از این ارتباط چیست؟ اگر هدفتان رسیدن به درک، ثبات، امنیت، صمیمیت عاطفی و نزدیکی بیشتر هست، پس کارهایی که نتیجه عکس میدهد، انجام ندهید.
از بعضی ها فاصله بگیرید
از مردمی که هوش هیجانی پایینی دارند، فاصله بگیرید. این افراد معمولا از گفتن جمله هایی که با " احساس می کنم" شروع می شود، عاجز هستند. اغلب احساس خستگی، یاس، نادیده گرفته شدن، حسادت، عدم پذیرش، کم اهمیت بودن، عجز، بی حمایتی، تلخی و نیاز می کنند. همه ی اینها نشانه های کمبود عزت نفس، ناخشنودی و انتظارات غیرواقعی است که دست به دست هم می دهند تا امکان ادامه و افزایش کیفیت یک رابطه را با مشکل مواجه کنند.
هشیار باشید
صمیمیت عاطفی سالم به دو فرد هشیار و حساس نیازمند است. شما نمی توانید به تنهایی آن را بوجود آورید، آنچه می توانید انجام دهید این است که روی خودتان کار کنید تا احتمال جذب و نگه داشتن همسر و دوستان شاد و سالم را افزایش دهید.