مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مرد نابینا عامل کوری‌اش را بخشید

جام جم سرا: چهارسال قبل مردی به پلیس شکایت کرد و گفت: «صافکاری به نام سعید با واردآوردن ضربه‌ای به چشم من باعث شد کور شوم.»

شاکی توضیح داد: «ماشینم را برای صافکاری برده‌ بودم بعد از پایان کار بر سر دستمزد اختلاف پیدا کردیم و مرد صافکار و چندنفر دیگر مرا به‌شدت کتک زدند و ضربه‌ای که او به چشم من وارد کرد باعث شد چشمم را از دست بدهم.»

شکایت این مرد باعث بازداشت مرد صافکار شد. متهم ابتدا واردکردن ضربه‌ای که باعث کوری شاکی شده‌ بود را قبول نکرد و گفت به یاد ندارد چنین ضربه‌ای به او زده‌ باشد. پزشکی‌قانونی ازبین رفتن کامل بینایی مرد شاکی را بر اثر ازبین‌رفتن نسج چشم تایید کرد و کیفرخواست علیه متهم با توجه به مدارک موجود صادر شد و با توجه به اینکه شاکی نیز درخواست قصاص کرده ‌بود پرونده به شعبه71 دادگاه کیفری‌ استان تهران فرستاده ‌شد.

در جلسه اول رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان تهران کیفرخواست را خواند، شاکی در جایگاه قرار گرفت و گفت: وقتی ماشینم را برای صافکاری بردم سر مبلغی با هم توافق کردیم و کار آغاز شد اما سعید مرتب کارم را عقب می‌انداخت و هرروز بهانه می‌آورد. چون محل کارم دور بود و خیلی سختی می‌کشیدم مرتب سراغ ماشین را می‌گرفتم اما او امروز و فردا می‌کرد و بعد هم مساله پول را وسط کشید. با هم جروبحث کردیم البته بار اول همه‌چیز تمام شد اما چندروز بعد که برای بردن ماشین رفتم، او و چندنفر دیگر به سمت من حمله کردند. سعید از قبل با دوستانش هماهنگ شده‌ بود که وقتی به آنجا می‌رسم من را بزند. سعید خودش یک ضربه خیلی محکم به صورت من زد و باعث شد چشمم خونریزی شدیدی کند و تخلیه شود. حالا از یک چشم نابینا هستم و وضعیت خوبی ندارم و تنها خواسته‌ام هم قصاص است درخواست دیه هم ندارم و رضایت نمی‌دهم.»

در ادامه سعید- متهم پرونده - در جایگاه حاضر شد. او اتهامش را قبول کرد و گفت: «قصدم این نبود که شاکی را کور کنم. ما دعوا کردیم. او هم به ما ضربه می‌زد البته درگیری اصلی بین من و او بود و دوستانم برای جداکردن ما آمده‌ بودند. در این میان با چوب ضربه‌ای به شاکی زدم که به چشمش برخورد کرد. من واقعا متاسف هستم و او هرچقدر پول بخواهد خواهم داد.»

مرد شاکی همچنان بر خواسته خود مبنی بر قصاص پافشاری کرد و در نهایت هیات قضات برای صدور رای از پزشکی‌قانونی در این خصوص استعلام کردند و از متخصصان خواستند درباره امکان قصاص چشم متهم اظهارنظر کنند.
آنها اعلام کردند چنین حکمی قابل اجرا نیست و ممکن است قصاص و تخلیه چشم سالم متهم باعث واردآمدن آسیب به قسمت‌های دیگر صورت و بدن او شود. بنابراین اجرای حکم منتفی است.
پرونده با توجه به این اظهارنظر یک‌بار دیگر به دادگاه کیفری‌ استان تهران برگشت. روز گذشته بعد از اینکه نماینده دادستان تهران مجددا کیفرخواست را خواند و درخواست مجازات را مطرح کرد، مرد شاکی در جایگاه قرار گرفت و قاضی از او پرسید با توجه به اینکه اجرای حکم قصاص منتفی است چه خواسته‌ای داری؟ وی جواب داد: من بدون قید و شرط اعلام رضایت می‌کنم.

قاضی پرسید: «یعنی دیه هم نمی‌خواهی؟» مرد شاکی جواب داد: «زمانی که مساله قصاص را مطرح کردم می‌خواستم متهم بفهمد چه آسیب سنگینی به من وارد و زندگی‌ام را مختل کرده ‌است. قصدم این نبود که از او پول بگیرم. واقعا به‌خاطر اتفاقی که افتاده ‌است خیلی عذاب می‌کشم حالا که امکان اجرای مجازات نیست، گذشت می‌کنم اما یک‌بار دیگر می‌گویم او با کورکردن چشم من باعث شد زندگی‌ام تغییر کند.»

سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهامش را یک‌بار دیگر قبول کرد و گفت: «من به عمد این کار را نکردم و حالا هم خیلی متاسف و پشیمان هستم. چهارسال است که در زندان به‌سر می‌برم و خانواده‌ام خیلی اذیت شده‌اند همه آنها تحت‌تاثیر زندانی‌شدن من قرار گرفته‌اند. خودم هم روزهای سختی را گذرانده‌ام. حالا هم درخواست دارم با توجه به اینکه شاکی رضایت داده و من را بخشیده ‌است قضات هم مرا ببخشند تا بتوانم دوباره به زندگی عادی برگردم.»

هیات قضات بعد از پایان دفاعیات متهم و اخذ آخرین دفاع برای صدور رای وارد شور شدند و متهم را به چهارسال حبس محکوم کردند که با توجه به مدت بازداشت مرد صافکار، او‌ به‌زودی از زندان آزاد می‌شود(تابناک)


ادامه مطلب ...

پدر جاسکی، شب قبل از قصاص قاتل پسرش را بخشید

این درگیری مرگبار سال 85در محله غریب آباد جاسک رخ داد و در جریان آن جوان 22ساله‌ای به نام ایوب جوان دیگری به نام علی را با ضربات چاقو به قتل رساند.

به‌دنبال این جنایت دستگیری متهم به قتل در دستور کار پلیس قرار گرفت و در نهایت مأموران موفق شدند ایوب را دستگیر کنند. او در جریان بازجویی‌ها انگیزه‌ ناموسی را به‌عنوان دلیل ارتکاب قتل مطرح کرد و گفت مقتول به خواهرش نظر بدی داشت، به همین دلیل او را به قتل رسانده است.

در چنین شرایطی پرونده با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان هرمزگان فرستاده شد. در جلسه محاکمه پدر و مادر مقتول به‌عنوان اولیای‌ دم خواستار قصاص متهم شدند. او نیز بار دیگر انگیزه‌ ناموسی را مطرح کرد اما هیچ دلیلی برای اثبات ادعایش نداشت. قضات دادگاه بعد از شور، ایوب را مجرم تشخیص دادند و او را به قصاص محکوم کردند. این رأی در دیوان عالی کشور نیز تأیید و پرونده برای اجرای حکم به دادسرای جاسک فرستاده شد.


شب سرنوشت ساز

ایوب می‌دانست با قطعی شدن رای، فاصله چندانی تا طناب دار ندارد. به همین دلیل از خانواده‌اش خواست برای جلب رضایت اولیای‌دم دست‌به‌کار شوند. با وجود تلاش‌های اولیه، پدر و مادر مقتول حاضر به گذشت نبودند. به این ترتیب روز پنجشنبه برای اجرای حکم درنظر گرفته شد.
مقدمات اجرای حکم در حال انجام بود. ایوب به سلول انفرادی منتقل شده و قرار بود سحرگاه پنجشنبه، پیش از طلوع خورشید به دار مجازات آویخته شود. با وجود اینکه پدر علی گفته بود حاضر نیست قاتل پسرش را ببخشد اما شامگاه چهارشنبه، حسین حبیب‌زاده بیژنی، دادستان جاسک همراه با فرماندار و امام جمعه شهر راهی خانه مقتول شدند تا آخرین تلاش‌های‌شان را برای جلب رضایت آنها انجام دهند. صاحبخانه با آغوش باز از آنها استقبال کرد اما وقتی فهمید آنها برای پادرمیانی مهمانش شده‌اند به فکر فرو رفت.
او به روزی فکر کرد که پسرش بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشد، فقط به‌دلیل یک سوء ظن با ضربات چاقو به قتل رسید. مرد وقتی آن روز را در ذهنش مرور ‌کرد ناخودآگاه اشکش جاری شد. دادستان می‌دانست پدر علی مرد مهربان و دلرحمی است. به همین دلیل سر صحبت را با او بازکرد.
او به آیه‌های قرآن استناد کرد و از پدر داغدیده خواست برای رضای خدا قاتل را ببخشد. این جلسه تا پاسی از شب طول کشید. افراد زیادی پشت در خانه منتظر نتیجه بودند. دل توی دل هیچ کدام‌شان نبود اما وقتی صدای صلوات از داخل خانه شنیده شد همه فهمیدند پدر علی چه تصمیم بزرگی گرفته است. او قاتل پسرش را بخشیده بود.
همان شب خبر پایان خوش این پرونده در شهر کوچک جاسک پر شد و وقتی خبر به زندان شهر رسید جوان خطاکار به‌دلیل فرصت دوباره‌ای که برای زندگی به او داده شده بود در سلول انفرادی سجده شکر به جا آورد. حالا دیگر او کابوس هایش به پایان رسیده بود و می‌توانست بار دیگر طلوع خورشید را ببیند.


چرا بخشش‌؟

حسن بهره‌بر، پدر مقتول بعد از این تصمیم بزرگ، درباره دلیل کاری که کرده گفت: «من با خدا معامله کردم. همان طور که خدا حق قصاص را به من داده این حق را هم به من داده تا قاتل را ببخشم. من هم برای رضای خدا راه دوم را انتخاب کردم»
وی ادامه داد:« قاتل به پسرم تهمت زده بود اما از مسئولان قوه قضاییه تشکر می‌کنم که در این‌باره تحقیق کردند و بالاخره معلوم شد که پسرم بی‌گناه کشته شده است. این را دیوان عالی کشور هم تأیید کرد.»

وی درباره تلاش‌های مسئولان و اهالی شهر برای جلب رضایت او می‌گوید: «همه آنها از روی خیرخواهی به خانه‌ام می‌آمدند و می‌خواستند به‌خاطر جوانی قاتل به او رحم شود. من هم وقتی این رفت‌وآمد‌ها را دیدم شرمنده‌شان شدم و تصمیم گرفتم او را ببخشم.»
بخشش قاتل سبب‌شده این پدر داغدار حالا خوشحال‌تر از همیشه باشد. او درباره حس خوب بخشش می‌گوید:« من چون با خدا معامله کردم حالا هم حس خوبی دارم. مطمئنم پسرم هم از تصمیمی که گرفتم راضی است. امیدوارم قاتل پسرم از این به بعد در زندگی‌اش مرتکب خطایی نشود. من او را بخشیدم اما معلوم نیست اگر باز‌هم مرتکب خطایی شود این فرصت به او داده شود.»
در همین حال حسین حبیب‌زاده بیژنی، دادستان جاسک نیز در این‌باره گفت:« قاتل از کاری که کرده پشیمان است و همین پشیمانی باعث شد بزرگان شهر و مسئولان قضایی برای بخشش او تلاش کنند. او می‌گفت که تصمیم اشتباهی گرفته و ناخواسته مرتکب قتل شده است. امیدوارم او در ادامه این تصمیم اشتباه را جبران کند» (همشهری)


ادامه مطلب ...

گفت‌وگو با مردی که قاتل برادرش را پای چوبه‌دار بخشید

سیدرضا سلامتی، بخشدار مرکزی نهاوند، که در هنگام بخشش برای جلب رضایت خانواده مقتول در زندان حضور داشت، درباره موضوع مذکور گفت: «پیش از این، ‌دو بار اجرای حکم قصاص این قاتل به تعویق افتاده بود اما ساعت ١٠ شب قبل از اجرای حکم، به من اطلاع دادند که ساعت پنج صبح قرار است حکم اجرا شود، به‌همین‌دلیل، من همراه چند نفر دیگر به زندان رفتم. مادر مقتول برای اجرای حکم اصرار داشت، اما در‌‌نهایت، لحظاتی قبل از اجرای قصاص، قاتل را بخشید. خانواده قاتل هم خودشان داوطلب شدند به ‌یاد آن مرحوم، سالن ورزشی بسازند که بخشی از پول را هم به حساب خیرین مدرسه‌ساز ریخته‌اند تا سالن ورزشی کنار یکی از دبیرستان‌های نهاوند ساخته شود».
این محکوم که در نهاوند مرتکب قتل شده و در زندان سنندج به‌سر می‌برد، قرار بود در آنجا به‌دار آویخته شود.
عزیز حیدری، رئیس زندان سنندج، درباره این پرونده توضیح داد: «تا پیش از اجرای حکم، به توصیه مددکاران، دو مرحله در سنندج و نهاوند جلسات صلح‌وسازش برگزار کردیم که نتیجه مثبتی حاصل نشد. در آخرین لحظات قبل از اجرای حکم هم در اتاق بنده جلسه‌ای برگزار شد که هیأتی هم از نهاوند در آن حضور داشت. در آنجا تأکید کردم قاتل سه جزء از قرآن را در دوران تحمل حبس حفظ کرده و در زندان هم برای اهل‌بیت مداحی می‌کرده. شاید از آنجایی که مادر مقتول در نهاوند هیأت دارد، این نکته در بخشش قاتل تأثیرگذار بود. هم‌زمان با این بخشش، گذشت دیگری اتفاق افتاد و اولیای‌دم آن پرونده با دریافت پول، راضی به بخشیدن قاتل شدند».


عباس مظفری، برادر جوان به قتل‌رسیده نهاوندی جزئیات واقعه و اعلام گذشت را شرح داده است:


*‌قتل چگونه اتفاق افتاد؟
قتل هشت سال پیش اتفاق افتاد. برادرم بهمن با رضا که او را کشت، در یک سوپرمارکت با هم شریک بودند. خانواده رضا خانواده اصیل، محترم و متشخصی هستند، اما بنا بر دلایل خانوادگی، با رضا اختلاف داشتند و او را از خانه بیرون کرده بودند. رضا مدت‌ها بود که در خانه ما زندگی می‌کرد و مادرم او را مثل پسر خودش می‌دانست. شب قتل، برادرم خانه پدرزنش مهمان بود. قاتل دنبال بهمن رفت و گفت باید با هم صحبت کنند. برای همین، سوار موتور برادرم شد. ظاهرا در مسیر، وقتی برادرم سرعت کمی داشت، رضا از پشت ضربه اول را زد و بعد ١۴ ضربه دیگر به کتف برادرم وارد و فرار کرد. بهمن آن زمان حدود یک سال می‌شد که عقد کرده بود و یک‌ماهی به جشن عروسی‌اش مانده بود.


*‌نامزد برادرت چه کرد؟
یکی، دو سال بعد از ماجرای قتل برادرم، ازدواج کرد و سر زندگی جدیدش رفت.


*‌چطور از ماجرای قتل برادرت مطلع شدید؟
وقتی ما بالای سر برادرم رسیدیم، او هنوز زنده بود و خودمان او را به بیمارستان رساندیم. وقتی فهمیدم رضا این کار را با بهمن کرده، شوکه شدم.


*‌قاتل چطور دستگیر شد؟
سه، چهار روز بعد خودش را معرفی کرد.


*‌انگیزه قتل چه بود؟
قاتل توضیحی نداد، فقط گفت ضربه اول را از ترس و ضربات بعدی را هم برای اینکه بلند نشود، زدم.


*‌روند رسیدگی به پرونده چطور بود؟
ابتدا قاتل در دادگاه شهرستان محاکمه شد و بعد پرونده به استان همدان رفت. رضا به رأی صادره که حکم قصاص قاتل بود، اعتراض کرد و حکم نقض شد. به‌همین‌دلیل، پرونده باید در دادگاه هم‌عرض رسیدگی می‌شد، بنابراین به استان همجوار که کردستان بود، ارسال شد و در آنجا نیز پس از رسیدگی مجدد، حکم قصاص صادر و این‌دفعه تأیید شد.


*‌قاتل در روز اجرای حکم هم چیزی در مورد انگیزه‌اش از قتل نگفت؟
اصلا چیزی نگفت. فقط گفت نمی‌دانستم چه می‌کنم، اما در این هشت سال، هم نماز قضا و مستحب برادر شما و هم نمازهای خودم را خواندم.


*‌آیا قبل از فرارسیدن زمان اجرای حکم، در خانواده حرفی از بخشش می‌شد؟
نه، اصلا حرفی از بخشش نبود، حتی تا پای چوبه‌دار هم خانواده ما تصمیم بر اجرای قصاص داشت و اینکه قاتل نمی‌گفت چرا مرتکب قتل شده و نمی‌دانستیم چرا بهمن کشته شده است، ما را برای اجرای قصاص مصمم‌تر می‌کرد.


*‌آیا خانواده قاتل برای درخواست بخشش نزد شما آمدند؟
پدر قاتل تا وقتی زنده بود، چند بار رقم‌های میلیاردی به ما پیشنهاد داد، ولی قبول نکردیم. اگرچه قاتل مثل خودمان و انگار یکی از بچه‌های خانواده ما بود، اما به‌هرحال برادر ما را کشته بود.


*‌چه شد که تصمیم به بخشش قاتل گرفتید؟
شب قبل از اجرای حکم، به مادرم گفتم رضا خونش اندازه داداش ما نیست به‌هرحال، من خودم مدیر یک مرکز ترک اعتیاد هستم و کارم نجات انسان‌هاست و نمی‌توانستم شاهد این اتفاق باشم، اما تصمیم با مادرم بود. من خودم اعتیاد داشتم و هشت سال پاکی دارم که همین روز‌ها وارد ٩ سال شدم.


*‌چند برادر و خواهر هستید؟
سه برادر و سه خواهر هستیم. همه خواهرانم معلم و برادرانم هم در کارهای فرهنگی هستند و فقط بهمن بود که سوپرمارکت داشت. پدرم دو سال پیش فوت شد و از آن به بعد، ما خواهر و برادران هم ولی‌دم شدیم.


* ‌روز اجرای حکم در زندان چه گذشت؟
طناب‌دار را بر گردن قاتل انداختند و قرآن خواندند و قاتل هم در حالی که لکنت زبان گرفته بود، شهادتین خواند، اما قبل از اینکه بخواهند اهرم را بکشند، مادرم قاتل را بخشید و بعد هم به دفتر رئیس زندان رفتیم و صورت‌جلسه نوشتند.


*‌چه شد که مادرت تصمیم به بخشش گرفت؟
مادرم در نهاوند مجری کلاس‌های قرآن است. بعد از اینکه طناب را گردن قاتل انداختند، قبل از کشیدن اهرم گفت قاتل را بخشیدم و با خدا معامله کردم. او بدون هیچ چشمداشتی این کار را کرد. مادرم بعد به من گفت حق با تو است، خون رضا اندازه خون بهمن نیست.


*‌ماجرای ساخت سالن ورزشی چیست؟
بعد از اینکه مادرم قاتل را بخشید، خانواده او گفتند برای یادبود بهمن حاضر هستند یک سالن ورزشی بسازند مادرم گفت لازم نیست این کار را بکنید و من راضی نیستم برای فراهم‌شدن پول ساخت این سالن، زندگی خانواده‌ای از هم بپاشد، اما آن‌ها خودشان اصرار کردند برای یادبود برادرم یک سالن ورزشی بسازند و قرار شد این سالن، کنار یکی از دبیرستان‌های نهاوند ساخته شود تا دانش‌آموزان از آن استفاده کنند.


*‌اما شما یک شرط برای برادران قاتل گذاشته‌اید.
مادرم برای اینکه اگر خانواده‌ها چهره‌به‌چهره شوند خدای ناکرده اتفاقی نیفتد، شرط گذاشت که خانواده قاتل از شهر نهاوند بروند. هنگام صورت‌جلسه، رئیس دادگستری پرسید همه خانواده قاتل که شامل خواهران و برادران می‌شوند، باید شهر را ترک کنند، مادرم گفت نه دختران خانواده زن افراد دیگری هستند و ممکن است آن‌ها راضی نباشند. نمی‌خواهم زندگی آن‌ها از هم بپاشد. استدلال مادرم این بود که برادران قاتل با من و برادرانم چشم‌درچشم نشوند، چون نگران بود ماجرای جدیدی به‌وجود بیاید.


*‌توصیه‌ات به خانواده‌هایی که در شرایط شما هستند، چیست؟
این‌چیز‌ها نصیحت و ارشاد برنمی‌دارد. تا قبل از اینکه مادرم یک‌دفعه تصمیم به بخشش بگیرد، مقامات حقیقی و حقوقی و رجال سیاسی برای درخواست بخشش قاتل پیش ما آمدند، اما تأثیری نداشت تا اینکه ناگهان مادرم دل به خدا داد و با موضوع کنار آمد. در خانواده ما ارتباط معنوی حاکم است و من خودم به ٧٠ تا ٨٠ معتاد کمک می‌کنم که مواد را ترک کنند و از آنجایی که گرفتن جان انسان کار هر کسی نیست، فکر نمی‌کنم اگر به‌خاطر خدا ببخشند، جای دوری برود، ما هم بخشیدیم.


*‌الان که بخشیده‌اید، چه حسی دارید؟
انتقام حس قشنگی است، اما عواقب ذهنی زیادی دارد. من و مادرم هشت سال را با خیال انتقام، سپری کردیم و مادرم بینایی یکی از چشمانش را به‌خاطر گریه به‌طورکامل از دست داد، اما خودش فردای صبحی که قاتل را بخشیدیم، به من گفت دیشب راحت خوابیدم. بعد از کشته‌شدن بهمن این اولین شبی بود که راحت خوابیده بود. خدا نکند کسی شرایطی شبیه شرایط ما را تجربه کند. ما بخشیدیم و آرام شدیم در حالی که اگر اهرم را فشار می‌دادم، به‌راحتی می‌توانستیم انتقام برادرم را بگیریم. به داشتن چنین مادری افتخار می‌کنم که بعد از هشت سال توانست قاتل جگرگوشه‌اش را به خاطر خدا ببخشد.


*‌گفتی اعتیاد داشتی و درمان شدی. اعتیادت به خاطر کشته‌شدن برادرت بود؟
زمانی که برادرم به قتل رسید، سه ماه بود که پاک بودم، شاید اگر کس دیگری جای من بود، به‌خاطر فشار روحی، دوباره سراغ مواد می‌رفت، اما خودم را کنترل کردم و الان با افتخار وارد نهمین سال پاکی شده‌ام. (شاهد حلاج‌نیشابوری/ شرق)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

نوجوان 16 ساله در اصفهان به 3 بیمار، زندگی دوباره بخشید

[ad_1]

اصفهان- ایرنا- اهدای اعضای یک نوجوان 16 ساله اهل شهرستان شاهین شهر و میمه در استان اصفهان به سه بیمار نیازمند پیوند عضو، زندگی دوباره بخشید.

مسئول واحد فراهم آوری اعضای پیوند مرکز آموزشی، درمانی الزهرا(س) اصفهان روز سه شنبه به ایرنا گفت: این بیمار به نام بنیامین احمدی در هفتم دی امسال بدلیل آسیب مغزی در بیمارستان 'گلدیس' شاهین شهر بستری و سپس دچار مرگ مغزی شد.
مریم خلیفه سلطانی افزود: پس از تایید مرگ مغزی این دانش آموز و اخذ رضایت از خانواده اش، وی برای اهدای عضو به بیمارستان الزهرا(س) اصفهان منتقل شد.
وی اظهار کرد: عمل برداشت و پیوند عضو از این نوجوان، امروز سه شنبه در بیمارستان الزهرا(س) اصفهان صورت گرفت و دو کلیه و کبد وی به سه بیمار نیازمند، پیوند شد.
در سالجاری 25 اهدای عضو از افراد مرگ مغزی در استان اصفهان انجام شده است.
اعضای قابل اهدای از فرد مرگ مغزی شامل قلب، ریه ها، کبد، روده ها، لوزالمعده و کلیه هاست.
علاوه براین، برخی از بافت های بدن از جمله پوست، قرنیه، تاندون، غُضروف، استخوان و دریچه قلب نیز قابل پیوند است.
ت/3011/6027 خبرنگار: آسیه معینی* انتشار: شکراللهی
کانال اطلاع رسانی : https://telegram.me/esfahanirna

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان


ادامه مطلب ...

نوجوان 16 ساله در اصفهان به 3 بیمار، زندگی دوباره بخشید

[ad_1]

اصفهان- ایرنا- اهدای اعضای یک نوجوان 16 ساله اهل شهرستان شاهین شهر و میمه در استان اصفهان به سه بیمار نیازمند پیوند عضو، زندگی دوباره بخشید.

مسئول واحد فراهم آوری اعضای پیوند مرکز آموزشی، درمانی الزهرا(س) اصفهان روز سه شنبه به ایرنا گفت: این بیمار به نام بنیامین احمدی در هفتم دی امسال بدلیل آسیب مغزی در بیمارستان 'گلدیس' شاهین شهر بستری و سپس دچار مرگ مغزی شد.
مریم خلیفه سلطانی افزود: پس از تایید مرگ مغزی این دانش آموز و اخذ رضایت از خانواده اش، وی برای اهدای عضو به بیمارستان الزهرا(س) اصفهان منتقل شد.
وی اظهار کرد: عمل برداشت و پیوند عضو از این نوجوان، امروز سه شنبه در بیمارستان الزهرا(س) اصفهان صورت گرفت و دو کلیه و کبد وی به سه بیمار نیازمند، پیوند شد.
در سالجاری 25 اهدای عضو از افراد مرگ مغزی در استان اصفهان انجام شده است.
اعضای قابل اهدای از فرد مرگ مغزی شامل قلب، ریه ها، کبد، روده ها، لوزالمعده و کلیه هاست.
علاوه براین، برخی از بافت های بدن از جمله پوست، قرنیه، تاندون، غُضروف، استخوان و دریچه قلب نیز قابل پیوند است.
ت/3011/6027 خبرنگار: آسیه معینی* انتشار: شکراللهی
کانال اطلاع رسانی : https://telegram.me/esfahanirna

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان


ادامه مطلب ...