مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

راه های شناخت خدا

[ad_1]

در زمینه خداشناسی دیدگاههای متعدد و متفاوتی وجود دارد. دیدگاه معتدل می گوید خدا را تا حدی واجب اســت بشناسیم و تا حدی هم مستحب اســت. آن حدی که جایز نیست انسان وارد بشود جایی اســت که انسان بخواهد به کنه دات باریتعالی پی ببرد زیرا این شناخت محال اســت و امکان ندارد و نتیجه نمی دهد ، به همین دلیل هم در روایات نهی شده از این که انسان بخواهد وارد این قلمرو بشود.

فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان

دعا

سوالی که در اینجا قابل طرح اســت اینکه از چه راهی می توانیم خدا را بشناسیم؟ کدام راهها مناسبتر و بهتر اســت؟
بدون توجه به موضوع معرفت چهار راه برای کسب معرفت در برابر انسان وجود دارد. انسان هر چه را که بخواهد بشناسد از چهار راه می تواند شناخت پیدا کند.
یک راه که معمولی ترین ، معروف ترین و ساده ترین راه می باشد راه عقل اســت. انسان از طریق عقل خود خیلی از معرفت ها را می تواند پیدا بکند. آنچه که از طریق عقل حاصل می شود اصطلاحاً به آن حکمت و فلسفه می گوییم.
 راه دوم راه حس اســت یعنی انسان با حواس پنجگانه خود و بلکه بیشتر از حواس پنجگانه می تواند معرفت پیدا بکند و معلومی که از این طریق حاصل می شود را معمولاً علم یا همان علوم تجربی گفته می شود.

آن حدی که جایز نیست انسان وارد بشود جایی اســت که انسان بخواهد به کنه دات باریتعالی پی ببرد زیرا این شناخت محال اســت و امکان ندارد و نتیجه نمی دهد ، به همین دلیل هم در روایات نهی شده از این که انسان بخواهد وارد این قلمرو بشود

راه سوم راه دل یا راه فطرت اســت که انسان از طریق تزکیه نفس و از طریق پاک کردن درون و صاف کردن دل می تواند بسیاری از حقایق را حضوراً درک بکند. البته  بین راه فطرت و راه دل می توان تفاوت هایی هم قائل شد اما هر جا که راه دل می گوییم مراد ما هر دوی آنها اعم از فطرت و دل اســت. آنچه از طریق دل به دست می آید معمولاً عرفان گفته می شود که محصول این راه اســت.
 راه چهارم راه وحی اســت . انسان از این طریق از عالم بالا خبردار شده و حقایق را درک می کند. خواه این وحی قرآن باشد یا حدیث.
اینها هر کدام ویژگی ها و خصوصیاتی دارند و اینکه شناخت آنها چه محاسنی و چه محدودیت هایی دارند بحث های خوبی اســت اما ورود به  آن بحث ها ما را از مقصد اصلی که خداشناسی اســت باز می دارد.
اما سوال این اســت که ازکدام یک از این چهار، راه وارد بحث خداشناسی بشویم؟
پاسخ این اســت که از هر چهار راه می توانیم وارد بشویم. البته آن راهی که در واقع مدخل ورود به این بحث اســت راه عقل اســت و حس فقط می تواند بعضی از مقدمات را به ما بدهد. یعنی از کبری و صغرای برهان فقط گاهی صغرای آن را می تواند برای ما حاصل بکند. کبرای برهان را باید با عقل فهمید.

راه سوم راه دل یا راه فطرت اســت که انسان از طریق تزکیه نفس و از طریق پاک کردن درون و صاف کردن دل می تواند بسیاری از حقایق را حضوراً درک بکند

دل هم مقدمات بسیار پیچیده ای دارد. وحی هم اگر صحت و مشروعیتش از طریق عقل تأیید نشود نمی توان در آن وارد شد.
بنابراین راهی که مطرح می کنیم و در واقع بهترین راه و بلکه ناگزیریم که از این راه وارد بشویم راه عقل اســت. براهین عقلی فراوانی بر اثبات باریتعالی و اثبات صانع اقامه شده اســت. هر چند حقیقت این اســت که کسی نیست که خدا را باور نداشته باشد. حتی منکرین خدا هم به نوعی خدا را باور دارند منتها به زبانشان یا با تلاش های بی ثمرشان می خواهند وانمود کنند که خدا را قبول ندارند وگرنه اصل وجود باریتعالی تقریباً از بدیهیات اســت .
لذا قرآن هم با شدت می فرماید: " أفی الله شک فاطر السموات و الأرض " مگر می شود انسان در وجود خدا شک کند؟ امکان ندارد. مگر می شود انسان خدا را که مشهود بر همه مخلوق اســت و همه مخلوقات او را می بینند قبول نداشته باشد ؟
 براهین عقلی متعدد اســت. بعضی از براهین عقلی مقدمات حسی دارند مثل برهان نظم اگرچه خیلی سطحشان پایین تر ، محسوس تر و عامترهستند.

خلاصه:

 بطور کلی چهار راه برای شناخت خدا پیشنهاد می شود. راه عقل ، راه حس ، راه دل یا فطرت و راه وحی.


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

راه های شناخت خدا چرا خدا انسان را آفرید؟ عبادت در معنای عام خود هر نوع پرستش و خاکساری به درگاه الهی را راه های رسیدن و تقرب جویی به خدا سماموسبسم الله الرحمن الرحیم تقرب به خدا و وصول و رسیدن به او،‌ مهم ترین دغدغه مومن است راه های شناخت حق از باطل سماموساز آن جایی که در نظام موجود هستی، حق و باطل به هم آمیخته است تا جایی که باطل به سبب راه های شناخت خداوند کدام است ؟ مرکز ملی …خدا از راه های گوناگون و متفاوت قابل شناخت و اثبات است راه هایی که بعضی بسیار ساده و اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری راه …پرسش و پاسخ ، راه یا راه های رسیدن به خدا چیست؟پاسختلاشتان را ارج می نهیم و روحیه راه های پرهیز از خشونت نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند ورود دختران ممنوع راه و روش های جذب دختر – راز هایی که ورود دختران ممنوع راه و روش های جذب دختر – راز هایی که پسر ها نمی دانند محمد اهوازیراه زندگیترس از خدا عامل خودباوری و اعتماد به نفس امام علی علیه السلام در حکمت ترس از خدا را واقعیت های جالب در مورد کهکشان راه شیری واقعیت های جالب در مورد کهکشان راه شیری نوشته شده توسط سمیر الله وردی در تاریخ ۱۳۹۴ خدا کیست و چه دلیلی می‌توان برای اثبات او آورد؟ … ـ طه، ـ تفسر نمونه ج ، ص ـ شوری، تجربی نامیدن این راه به معنای


ادامه مطلب ...

حیاتی ترین جزء عقل بعد از ایمان به خدا

[ad_1]

مدارا نقش بسیار سازنده‌ای در زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان دارد. زنـدگـى پر از ناگواری‌هایى است که انسان با آن رو برو مى‌شود. اگر انسان بنا را بر مدارا کردن با مردم نگذارد و در مشکلات و ناهمواری‌ها، با دیگران به تندى و خشونت رفتار کند، هـم بـه اعـتـبـار اجـتـمـاعـى و هـم بـه سلامت دینى و اخلاقى خود لطمه خواهد زد.

فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

حدیث

یکی از اصولی که در بهبود و رشد روابط انسان با دیگران، تأثیر شگرفی دارد، مدارا و تحمل دیگران است. با این که به نظر برخی صاحب نظران، روابط اجتماعی همواره در حال تغییر و دگرگونی است و هر موقعیت اجتماعی، یک واکنشی ویژه طلب می کند اما می توان مدارا را یک روش عمومی پیشنهاد کرد که در هر حال، ایجاد روابط متعادل را آسان تر می کند. بعضی از جوانان در عین برخورداری از رشد جسمی و ذهنی، روحیه ی جنگندگی دارند و کمتر از خود مدارا و انعطاف و نرمش نشان می دهند ولی انتظار دارند دیگران با آنان با ملایمت برخورد کنند، در حالی که راه زندگی همیشه هموار نیست و سنگلاخ هایی نیز در آن وجود دارد که تنها با مدارا کردن می توان از آن ها عبور کرد.

معنای مدارا

مدارا در لغت به معنای ملاطفت و نرمی و ملایمت و احتیاط کردن آمده است. (مجمع البحرین، ماده ی دری)
در کتاب های اخلاقی می خوانیم: رفق، صفتی است پسندیده که در برابر عنف و شدت است و عنف نتیجه ی خشم و غضب است. رفق و لینت، از آثار خوش خلقی و سلامت جان می باشد. (المحجه البیضاء، ج5، ص 322)
در پاره ای از موارد، مدارا به معنای حلم و بردباری و تغافل است. مدارا 165507با افراد تندخو و بداخلاق یا تقیه در مقابل مخالفان و افراد زیان رسان، به این معناست. (محمدتقی فلسفی، شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج1، ص 372)

اهمیت رفق و مدارا در تعالیم اسلام

در دعوت به حق باید اصول و شیوه‏‌هاى درستى انتخاب شود و از همان آغاز با خشونت و سخت‌گیرى شروع نشود که طرف مقابل فرار مى‌‏کند و به سخن حق گوش نمى‌‏دهد، ولى اگر با نرمى و ملایمت باشد، طرف آمادگى مى‏‌یابد که مطالب را بشنود و درباره آن بیندیشد

در اهمیت رفق و مدارا همین بس که از صفات خدای بزرگ خوانده می‌شود: امام باقر (علیه السلام) فرمود: خداى عز و جل ملایم است و ملایمت را دوست دارد، و پاداشى که به ملایمت می‌دهد به خشونت و سخت‌گیرى نمی‌دهد. [3]
‏ امام علی (علیه السلام) خطاب به فرزندش محمد حنفیه می‌فرماید بدان‌که بعد از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم حیاتی‌ترین جزء عقل است. [4]
امام علی (علیه السلام) در بیان دیگر می‌فرماید: «ثَمَرَةُ الْعَقْلِ مُدَارَاةُ النَّاسِ»؛[5] نتیجه خردورزی مدارا کردن با مردم است.

آثار و برکات مدارا

مدارا نقش بسیار سازنده‌ای در زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان دارد. زنـدگـى پر از ناگواری‌هایى است که انسان با آن رو برو مى‌شود. اگر انسان بنا را بر مدارا کردن با مردم نگذارد و در مشکلات و ناهمواری‌ها، با دیگران به تندى و خشونت رفتار کند، هـم بـه اعـتـبـار اجـتـمـاعـى و هـم بـه سلامت دینى و اخلاقى خود لطمه خواهد زد.
این مسئله تا آن‌جا اهمیت دارد که خداوند به فرستادگانش حضرت موسی و هارون (علیهما السلام) در مواجهه با فرعون می‌فرماید با او از در مدارا و ملاطفت وارد شوید، شاید به خود آید و پند گیرد و یا بترسد؛ یعنى از ترس این‌که خطرى او را تهدید مى‌ کند مطلب را بپذیرد: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى».‏[6]
این‌که به موسى و هارون امر شدند تا با فرعون به نرمى سخن بگویند، براى آن است که در دعوت به حق باید اصول و شیوه‏‌هاى درستى انتخاب شود و از همان آغاز با خشونت و سخت‌گیرى شروع نشود که طرف مقابل فرار مى‌‏کند و به سخن حق گوش نمى‌‏دهد، ولى اگر با نرمى و ملایمت باشد، طرف آمادگى مى‏‌یابد که مطالب را بشنود و درباره آن بیندیشد.[7]
سخن نرم براى سرکشان و طاغیان درس عملى است. تا بداند که طغیان او عملى است نابجا. گاه همین سخن نرم اساس طغیان را منهدم مى‌‏سازد و طغیان‌گر درمى‌‏یابد که براى تحقق اهدافش راه دیگرى هم وجود دارد.[8]
در این قمست به برخی از آثار و برکات مدارا کردن با مردم می پردازیم: 
1ـ تقویت پیوندهای اجتماعی: یکی از آثار مدارا، رفع کدورت و اختلاف و تقویت انسجام و وحدت ملی است، زیرا ریشه ی بسیاری از کشمکش ها و درگیری ها را می توان در حساسیت های نابجا و عدم وجود روحیه ی رفق و مدارا در جامعه، جست. قوام بقای اجتماع به عواملی مانند میزان مدارای افراد در برابر خطاهای دیگران و روحیه ی همکاری، وابسته است.
2ـ ایمنی دین و دنیا: امام علی (علیه السلام) فرمود: «سَلامَةُ الدّینِ وَالدُّنْیا فى مُداراةِ النّاسِ»؛ [9] سلامت دین و دنیا در مداراى با مردم است.
2. برقراری صمیمیت و دوستى: علی (علیه السلام) صمیمیت و دوستى را از آثار رفق دانسته و فرمود: «بِالرِّفْقِ تَدُومُ الصُّحْبَهُ»؛[10] با رفق و مهربانى، دوستى پایدار خواهد شد.
3. خیر و برکت: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: در نرمى، زیادى و برکت است و هر کس از نرمى محروم شد از خیر محروم گشت. [11]

خوش خلقی و نرم‌خوئی از آن جهت حافظ ایمان است که هر کس در تعامل با مردم نرمى و ملاطفت را از دست دهد و تندی و خشونت در پیش گیرد، ناچار به اعمالى دست می‌زند که ایمانش از دست می‌رود.

4. از بین رفتن کینه و دشمنی: ‏ با مردم مدارا کن تا به برادری ایشان بهره‌یابى. و با مردم به گشاده‌رویی برخورد کن تا کینه‌‏هاى ایشان از بین برود. [12]
منظور روایت این است که هر گاه با مردم مدارا کنى آنان نیز با تو برادرى و دوستى برقرار می‌کنند، و تو از آن بهره‌مند می‌شوی، و هر گاه با آنان با حسن خلق رفتار کنی کینه‌‏هایشان از بین می‌رود و در پى آزار و اذیت تو برنمی‌آیند.
5. پوشیده ماندن عیوب: هر کس با مردم آشتى کند عیب‌هایش پوشیده شود. ‏[13]  منظور تشویق و ترغیب به این است که انسان با همه مردم آشتى باشد و با کسى نزاع و درگیری نداشته باشد، و این باعث مى‌‏شود که عیب‌هاى او پوشیده شود؛ زیرا کسى که چنین باشد، دیگران نیز با او کارى ندارند و در صدد افشای عیب‌هاى او برنمی‌آیند در نتیجه عیوب او پنهان می‌ماند، برخلاف کسى که با مردم عداوت و دشمنى کند، که دشمنان جویاى عیوب او می‌گردند و امکان ندارد که عیوب با تفحّص و تجسّس آنان ظاهر نگردد و انسان رسوا نشود.
6. تداوم حیات: امام صادق (علیه السلام) فرمود: گروهى از قریش نسبت به مردم کم لطف بودند و با آنها کم مدارا می‌کردند، نتیجه‌اش آن شد که از قریش رانده شدند، در صورتى که به خدا سوگند که از نظر خانوادگى عیبى نداشتند. و گروهى از غیر قریش با مردم خوش‌رفتارى نمودند و به خاندان عالى و بلند پیوستند. سپس فرمود: هر کس دستش را از مردم دریغ دارد، او از آنها یک دست دریغ داشته، ولى مردم از او دست‌ها دریغ دارند. [14]
7. مدار نصف ایمان و رفق نصف زندگی: امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نقل فرمود: مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى با آنها نصف زندگى است. [15]‏
8. حفظ ایمان: امام باقر (علیه السلام) فرمود: براى هر چیزى قفلى است (که حافظ آن باشد) و قفل ایمان نرمى و ملاطفت است. ‏[16] به هر حال خوش خلقی و نرم‌خوئی از آن جهت حافظ ایمان است که هر کس در تعامل با مردم نرمى و ملاطفت را از دست دهد و تندی و خشونت در پیش گیرد، ناچار به اعمالى دست می‌زند که ایمانش از دست می‌رود.

پی نوشتها: 
[1]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج ‏13، ص 16۷، واژه رفق
[2]. مجلسى، محمد باقر،‏ محقق، مصحح، رسولى محلاتى، هاشم، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‏8، ص 233
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 119
 [4]. احمدى میانجى، على،‏ مکاتیب الأئمة علیهم السلام، محقق، مصحح، فرجى، مجتبى،‏ ج ‏2، ص 208
[5]. لیثی واسطی، علی، محقق، مصحح، حسنی بیرجندی، حسین،  ص 209. قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[6] طه، ۴۴.
[7]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏6، ص 570، بی‌جا، بی‌تا.
[8]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج ‏7، ص 142
[9]. عیون الحکم و المواعظ، ص 285.‏
[10]. همان، ص 186.
[11]. همان.
[12]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 445
[13]. عیون الحکم و المواعظ، ص 445.
[14]. شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏1، ص 17
 [15]. کافی، ج ‏2، ص 117.
[16]. همان2، ص 118.


منابع:
سایت راسخون
سایت اسلام کوئیست

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

چطور می توانید با روح خود ارتباط برقرار کنید؟ مردمانسلام دوست عزیز عقیده هر کسی قابل احترامه ولی از گفته های اقای ارش معلومه که به خدا و واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن و معجزات اسلام ……با عرض سلام و تشکر بابت آگاهیتان لطفا بفرمایید چرا در آیات الهی نسبت به زنها اجحاف شده وبلاگ تخصصی میکروبیولوژیبیوتکنولوژیشوهری بعد از سالیانی که از ازدواجشون می گذشت در حسرت داشتن فرزند به سر می بردندسوالات درس الی دینی همراه با جواب وپیام … حضرت علیعدرمورد سرشت خدا آشنایی انسان چه می فرماید؟ درهیچ چیزی ننگریستم، مگر این اصول سیاست خارجی در قانون اساسی دیگرانچکیده نوشتار حاضر پژوهشی است مختصر پیرامون اصول سیاست خارجی در قانون اساسی نگارنده انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟کلینیک ترک خود ارضائی اگر زن به اوج لذت جنسى برسد و در آن حال مایعى از او خارج شود جنابت محقق شده و غسل بر او شارنیوز اخبار سقز اخبار اخبار۲۸ام خرداد ۱۳۹۵ در مورد احتمال استفاده از اموال عمومی در جهت منافع شخصی رفع شبهه کنید ۲۴مشروب خواری،الکل خواری لامرد نوشتمقدمه ایران جزء کشورهایی قلمداد میشود که در آن مصرف مشروبات الکلی ممنوع است این قرآن و عوامل رویکرد به خشونتجدا افتادن از معنویت و باورهای مذهبی به مفهوم باور به آغاز هوشمندانه، حکیمانه، نظام چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوالعزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی حجاب زن مسلمان حجاب زن مسلمان نویسنده مفسر قرآن مولانا مفتی عبدالصمد غیاثی مقدمه شیخ الحدیث استاد زندگی نامه امام حسین عو حضرت ابوالفضل ع مسجد …خلاصه ای از زندگی نامه امام حسین عحضرت ابالفضل العباسع خاندان حضرت عباس ع در سال نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف گنجور حافظ غزلیات غزل شمارهٔ ۴۷۰بزرگمهر وزیری نوشته بیت چهارم اشاره دارد به داستان بیژن و منیژه در شاهنامۀ فردوسی که فرازهایی از کلام فرازهائی از کلام استاد قرآن حکیم را به هزار چشم نگریسته اند و همچنان به هزار چشم وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایپرسش های متداول سوال چرا ما دعا می کنیم ؟ خداوند از خواسته های ما مواد غذایی بی نظیر برای چربی سوزی سریعغذاهای چربی سوز غذاهایی هستند که بیشتر از محتوی کالری خود، کالری سوزی نموده و درنتیجه خیالِ خواب بایگانی حروف ابجد و کاربردهای آناساساً حروف ابجد بر دو نوع است که عبارتند از ابجد صغیر و ابجد کبیر ابجد صغیر به بارقه های امید محلی در دولت تدبیر امید سایت …بارقه های امید محلی در دولت تدبیر امید سایت استان بهزاد کاظمی با انتخاب معاونین


ادامه مطلب ...

راه های شناخت خدا

[ad_1]

در زمینه خداشناسی دیدگاههای متعدد و متفاوتی وجود دارد. دیدگاه معتدل می گوید خدا را تا حدی واجب اســت بشناسیم و تا حدی هم مستحب اســت. آن حدی که جایز نیست انسان وارد بشود جایی اســت که انسان بخواهد به کنه دات باریتعالی پی ببرد زیرا این شناخت محال اســت و امکان ندارد و نتیجه نمی دهد ، به همین دلیل هم در روایات نهی شده از این که انسان بخواهد وارد این قلمرو بشود.

فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان

دعا

سوالی که در اینجا قابل طرح اســت اینکه از چه راهی می توانیم خدا را بشناسیم؟ کدام راهها مناسبتر و بهتر اســت؟
بدون توجه به موضوع معرفت چهار راه برای کسب معرفت در برابر انسان وجود دارد. انسان هر چه را که بخواهد بشناسد از چهار راه می تواند شناخت پیدا کند.
یک راه که معمولی ترین ، معروف ترین و ساده ترین راه می باشد راه عقل اســت. انسان از طریق عقل خود خیلی از معرفت ها را می تواند پیدا بکند. آنچه که از طریق عقل حاصل می شود اصطلاحاً به آن حکمت و فلسفه می گوییم.
 راه دوم راه حس اســت یعنی انسان با حواس پنجگانه خود و بلکه بیشتر از حواس پنجگانه می تواند معرفت پیدا بکند و معلومی که از این طریق حاصل می شود را معمولاً علم یا همان علوم تجربی گفته می شود.

آن حدی که جایز نیست انسان وارد بشود جایی اســت که انسان بخواهد به کنه دات باریتعالی پی ببرد زیرا این شناخت محال اســت و امکان ندارد و نتیجه نمی دهد ، به همین دلیل هم در روایات نهی شده از این که انسان بخواهد وارد این قلمرو بشود

راه سوم راه دل یا راه فطرت اســت که انسان از طریق تزکیه نفس و از طریق پاک کردن درون و صاف کردن دل می تواند بسیاری از حقایق را حضوراً درک بکند. البته  بین راه فطرت و راه دل می توان تفاوت هایی هم قائل شد اما هر جا که راه دل می گوییم مراد ما هر دوی آنها اعم از فطرت و دل اســت. آنچه از طریق دل به دست می آید معمولاً عرفان گفته می شود که محصول این راه اســت.
 راه چهارم راه وحی اســت . انسان از این طریق از عالم بالا خبردار شده و حقایق را درک می کند. خواه این وحی قرآن باشد یا حدیث.
اینها هر کدام ویژگی ها و خصوصیاتی دارند و اینکه شناخت آنها چه محاسنی و چه محدودیت هایی دارند بحث های خوبی اســت اما ورود به  آن بحث ها ما را از مقصد اصلی که خداشناسی اســت باز می دارد.
اما سوال این اســت که ازکدام یک از این چهار، راه وارد بحث خداشناسی بشویم؟
پاسخ این اســت که از هر چهار راه می توانیم وارد بشویم. البته آن راهی که در واقع مدخل ورود به این بحث اســت راه عقل اســت و حس فقط می تواند بعضی از مقدمات را به ما بدهد. یعنی از کبری و صغرای برهان فقط گاهی صغرای آن را می تواند برای ما حاصل بکند. کبرای برهان را باید با عقل فهمید.

راه سوم راه دل یا راه فطرت اســت که انسان از طریق تزکیه نفس و از طریق پاک کردن درون و صاف کردن دل می تواند بسیاری از حقایق را حضوراً درک بکند

دل هم مقدمات بسیار پیچیده ای دارد. وحی هم اگر صحت و مشروعیتش از طریق عقل تأیید نشود نمی توان در آن وارد شد.
بنابراین راهی که مطرح می کنیم و در واقع بهترین راه و بلکه ناگزیریم که از این راه وارد بشویم راه عقل اســت. براهین عقلی فراوانی بر اثبات باریتعالی و اثبات صانع اقامه شده اســت. هر چند حقیقت این اســت که کسی نیست که خدا را باور نداشته باشد. حتی منکرین خدا هم به نوعی خدا را باور دارند منتها به زبانشان یا با تلاش های بی ثمرشان می خواهند وانمود کنند که خدا را قبول ندارند وگرنه اصل وجود باریتعالی تقریباً از بدیهیات اســت .
لذا قرآن هم با شدت می فرماید: " أفی الله شک فاطر السموات و الأرض " مگر می شود انسان در وجود خدا شک کند؟ امکان ندارد. مگر می شود انسان خدا را که مشهود بر همه مخلوق اســت و همه مخلوقات او را می بینند قبول نداشته باشد ؟
 براهین عقلی متعدد اســت. بعضی از براهین عقلی مقدمات حسی دارند مثل برهان نظم اگرچه خیلی سطحشان پایین تر ، محسوس تر و عامترهستند.

خلاصه:

 بطور کلی چهار راه برای شناخت خدا پیشنهاد می شود. راه عقل ، راه حس ، راه دل یا فطرت و راه وحی.


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

راه های شناخت خدا چرا خدا انسان را آفرید؟ عبادت در معنای عام خود هر نوع پرستش و خاکساری به درگاه الهی را راه های رسیدن و تقرب جویی به خدا سماموسبسم الله الرحمن الرحیم تقرب به خدا و وصول و رسیدن به او،‌ مهم ترین دغدغه مومن است راه های شناخت حق از باطل سماموساز آن جایی که در نظام موجود هستی، حق و باطل به هم آمیخته است تا جایی که باطل به سبب راه های شناخت خداوند کدام است ؟ مرکز ملی …خدا از راه های گوناگون و متفاوت قابل شناخت و اثبات است راه هایی که بعضی بسیار ساده و اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری راه …پرسش و پاسخ ، راه یا راه های رسیدن به خدا چیست؟پاسختلاشتان را ارج می نهیم و روحیه راه های پرهیز از خشونت نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند ورود دختران ممنوع راه و روش های جذب دختر – راز هایی که ورود دختران ممنوع راه و روش های جذب دختر – راز هایی که پسر ها نمی دانند محمد اهوازیراه زندگیترس از خدا عامل خودباوری و اعتماد به نفس امام علی علیه السلام در حکمت ترس از خدا را واقعیت های جالب در مورد کهکشان راه شیری واقعیت های جالب در مورد کهکشان راه شیری نوشته شده توسط سمیر الله وردی در تاریخ ۱۳۹۴ خدا کیست و چه دلیلی می‌توان برای اثبات او آورد؟ … ـ طه، ـ تفسر نمونه ج ، ص ـ شوری، تجربی نامیدن این راه به معنای


ادامه مطلب ...

برهان معقولیت (دفع خطر محتمل) در اثبات خدا

[ad_1]
دیدگاه‌های کلامی ابراهیم نظام

دیدگاه‌های-کلامی-ابراهیم-نظاماکثر دانشوران و متفلسفان مسلمان در قرون گذشته - که تخصص معمول نبوده - در مسایل متنوّع علمی و فرهنگی اعمّ ادامه ...

دیدگاه‌های کلامی ابوالهذیل علّاف

دیدگاه‌های-کلامی-ابوالهذیل-علّافابوالهذیل که متکلّم و متفکّری بسیار قوی و نیرومند بود، در مسایل مختلف کلامی و فلسفی به تفکّر و تأمّل ادامه ...

فیلسوف معتزله

فیلسوف-معتزلهابوالهذیل، محمدبن الهذیل بن عبدالله بن مکحول عبدی معروف به علّاف، یا حَمدان بن هذیل علّاف و یا محمدبن ادامه ...

دیدگاه‌های کلامی واصل بن عطا

دیدگاه‌های-کلامی-واصل-بن-عطاواصل، اصل در علم کلام، رأس اعتزال و بنیان گذار کلام معتزله و رییس اول آنهاست. بنابراین، در واقع و به ادامه ...

بنیان گذار کلام اعتزال

بنیان-گذار-کلام-اعتزالواصل در سال 80 هجری (699 یا 700 م) در مدینه‌ی طیّبه متولّد شد؛ به اتفاق آراء، او برده به دنیا آمد. برخی ادامه ...

دیدگاه مرجئه درباره‌ی ایمان

دیدگاه-مرجئه-درباره‌ی-ایمانمسئله‌ی اصلی و محوری مرجئه مسئله‌ی ایمان است که آنها متّفقاً عمل را از اجزاء و ارکان ایمان به شمار نیاوردند، ادامه ...

خاستگاه آموزه‌ی ارجاء در اسلام

خاستگاه-آموزه‌ی-ارجاء-در-اسلامارجاء در لغت به دو معنی آمده است: الف: امیدوار کردن؛ رجا، یرجو، رجاء و رَجوا، ضدِّ یَئس، بنابراین همزه‌ی ادامه ...

دلایل و شبهات ملحدان و نقد آنها در اثبات خدا (2)

دلایل-و-شبهات-ملحدان-و-نقد-آنها-در-اثبات-خدا-(2)گروهی از ملحدان می‌کوشند وجود خداوند را به زعم خود معلول و ساخته حالات ذهنی و روانی انسان وصف نمایند ادامه ...

دلایل و شبهات ملحدان و نقد آنها در اثبات خدا (1)

دلایل-و-شبهات-ملحدان-و-نقد-آنها-در-اثبات-خدا-(1)منکران و ملحدان علاوه بر تشکیک در براهین خداشناسی به گمان خویش می‌کوشند با دلایل و شبهات مختلف، مدعای ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...

برهان حرکت در اثبات خدا

[ad_1]
برهان فطرت در اثبات خدا (2)

برهان-فطرت-در-اثبات-خدا-(2)فطری و ذاتی بودن یک امر دارای پارامترها و خصوصیاتی است که آن را از غیرذاتی تفکیک می‌کند، مثلاً محبت به ادامه ...

برهان فطرت در اثبات خدا (1)

برهان-فطرت-در-اثبات-خدا-(1)فطرت از ماده «فطر» اشتقاق یافته که در لغت عرب در معانی مختلف مانند ابتدا، اختراع، پاره کردن از طول و ادامه ...

برهان نظم در اثبات خدا (2)

برهان-نظم-در-اثبات-خدا-(2)مخالفان در تضعیف برهان نظم می‌کوشند نشان دهند که احتمال تحقق نظم بدون ناظم هر چند صرف احتمال است، اما ادامه ...

برهان نظم در اثبات خدا (1)

برهان-نظم-در-اثبات-خدا-(1)این برهان به دلیل سادگی از براهین مردم‌پسند و مورد توجه پیامبران است. پیشینه آن به افلاطون و ارسطو می‌رسد. ادامه ...

برهان حرکت در اثبات خدا

برهان-حرکت-در-اثبات-خدادر نظر اولیه حرکت از مکانی به مکان دیگر در پاسخ سؤال فوق تعریف می‌شود. این پاسخ در تعریف حرکت درست اما ادامه ...

خورشید داغ

خورشید-داغلب تشنه است بچه و چشم «رباب»، تر اما دلش از این همه پر التهاب‌ تر لب تشنه است بچه و بیدار می‌شود چشمان ادامه ...

خواب خوب

خواب-خوبلای لای ای درد دل‌هایت به جانم لای لای ای کم بهار پر خزانم لای لای ای شب کنار گاهوارت آب و آتش آب و نانم ادامه ...

خم چارم

خم-چارمگاه می‌شد از لبم طوفان شروع گاه می‌بردم به گلبرگی کوع گاه می‎رفتم دو گام از خود برون گاه می‌کردم به اصل ادامه ...

خط خاطره و خون

خط-خاطره-و-خوننپرس حال دل داغدار و چشم ترم را شکسته صاعقه تازیانه بال و پرم را اگر فرات به دجله بریزد و بخروشد، نمی‌نشاند ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

برهان نظم در اثبات خدا معرفی برهان نظم این برهان مبتنی بر تجربه و نفیتصادف استممکن است کسی این برهان را خدا را چگونه بشناسیم خدا را چگونه بشناسیم نویسندهمحمدباقر شریعتى سبزوارى اعتقاد به خداى جهان و فطرت در آیات و روایات معرفتمعرفت سال بیست و دوم ـ شماره ـ تیر ، ـ نجمه درودى حسن ملکى چکیده فطرت امرى خدا را چگونه به بچه معرفی کنیم ؟ مرکز ملی …پرسشخدا را چگونه به بچه معرفی کنیم وقتی می پرسد خدا کجاست؟چگونه است؟ و لطفا با مثال دعا هنگام پناه بردن ‌به‌ خدادعا هنگام پناه بردن ‌به‌ خدا هرکس ‌با‌ توجه ‌به‌ شناختى ‌که‌ ‌از‌ حضرت ‌حق اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری …دلایل حقانیت شیعه چیست؟ براهین موجود درزمینه اثبات حقانیت شیعه در زمینه ولایت امیر اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری …راه یا راه های رسیدن به خدا چیست؟ تلاشتان را ارج می نهیم و روحیه معنوی و رو به کمال شما تفسیر قرآن کریم سوره بقره، آیات ـ مقاله حاضر تفسیر آیات تا سوره بقره است که در آنها ویژگی های بهشت، تمثیل به پشه منشأ مشروعیت در جمهوری اسلامی ایران معرفتمنشأ مشروعیت در جمهوری اسلامی ایران محمّدرضا باقرزاده مقدّمه مبحث مشروعیت از اساسی آیا آیه‌اى در شأن عائشه و حفصه نازل شده است؟سؤال کننده سلیمان امیری پاسخ آیات نازل شده در شأن عائشه همسر رسول خدا را مى‌توان به برهان نظم در اثبات خدا معرفی برهان نظم این برهان مبتنی بر تجربه و نفیتصادف استممکن است کسی این برهان را نپذیرد ولی خدا را چگونه بشناسیم خدا را چگونه بشناسیم نویسندهمحمدباقر شریعتى سبزوارى اعتقاد به خداى جهان و آفریدگار هستى فطرت در آیات و روایات معرفت توکّل؛ لوازم و موانع آن در روایات رازِ توصیف دوگانه انسان در قرآن خاستگاه، منشأ پیدایش و خدا را چگونه به بچه معرفی کنیم ؟ مرکز ملی پاسخگویی به پرسشخدا را چگونه به بچه معرفی کنیم وقتی می پرسد خدا کجاست؟چگونه است؟ و لطفا با مثال بیشتر دعا هنگام پناه بردن ‌به‌ خدا دعا هنگام پناه بردن ‌به‌ خدا هرکس ‌با‌ توجه ‌به‌ شناختى ‌که‌ ‌از‌ حضرت ‌حق‌ دارد تفسیر قرآن کریم سوره بقره، آیات ـ مقاله حاضر تفسیر آیات تا سوره بقره است که در آنها ویژگی های بهشت، تمثیل به پشه، ویژگی های اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری راه یا راه راه یا راه های رسیدن به خدا چیست؟ تلاشتان را ارج می نهیم و روحیه معنوی و رو به کمال شما را می حقوق و جزا حقوق کیفری سال متهمان در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده و طاهره و دو دخترش به قصاص محکوم شدند منشأ مشروعیت در جمهوری اسلامی ایران معرفت منشأ مشروعیت در جمهوری اسلامی ایران محمّدرضا باقرزاده مقدّمه مبحث مشروعیت از اساسی ترین یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب ختم های اکثراًمجرب یا خیر حبیب و محبوب با سلام دراین پست به اصرار دوستان یه ختم مجرب گذاشتم امیدوارم که نتیجه حرکت در معماری حرکت در فوتبال انواع حرکت در گیاهان مفهوم حرکت در معماری حرکت در فلسفه زندگی ایده حرکت در معماری حرکت در موزه ایران حرکت در انسان


ادامه مطلب ...

تاریخ تولد پیامبر (ص) آخرین فرستاده خدا

[ad_1]

تاریخ تولد پیامبر (ص) بنا به روایت شیعیان مصادف با هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل و بنا به روایت اهل سنت مصادف با دوازدهم ربیع الاول است.

شاید یکى از پراختلاف‏ترین مسایل تاریخ زندگانى حضرت محمد اختلاف موجود در تاریخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسى بخواهد همه اقوال را در این باره جمع‏ آورى کند به بیش از 20 قول می ‏رسد.

تاریخ تولد پیامبر در تقویم قمری

همه مورخان و سیره نویسان اتفاق دارند که تولد حضرت محمد (ص) در عام الفیل (سال 570 میلادی) و در ماه ربیع الاول بوده است، اما اینکه تولد آن حضرت در چه روزی از ماه ربیع الاول بوده است، معروف در میان محدثان شیعه این است که تولد آن بزرگوار در صبح روز جمعه هفدهم ربیع الاول بوده است و مشهور در میان اهل سنت این است که آن حضرت در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول دیده به دنیا گشوده است.

تاریخ تولد پیامبر در تقویم میلادی

عموم سیره نویسان اتفاق نظر دارند که تاریخ تولد پیامبر گرامى در عام الفیل، در سال 570 میلادى بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع، در سال 632 میلادى درگذشته است و سن مبارک او 62 تا 63 بوده است. بنابراین، ولادت او در حدود 570 میلادى خواهد بود.

تاریخ تولد پیامبر. تاریخ تولد حضرت محمد. میلاد پیامبر اکرم

تاریخ تولد پیامبر به روایت شیعه و سنی

بسیارى جاى تاسف دارد که روز میلاد و وفات رهبر عالیقدر اسلام، بلکه موالید و وفیات بیشتر پیشوایان مذهبى ما به طور تحقیق معین نیست. این ابهام سبب شده که بسیارى از روزهاى جشن و سوگوارى ما از نظر تاریخ قطعى نباشد؛ در صورتى که دانشمندان اسلام، نوعا وقایع و حوادثى را که در طى قرون اسلامى رخ داده است با نظم مخصوصى ضبط کرده‏ اند، ولى معلوم نیست چه عواملى ‏در کار بوده که میلاد و وفات بسیارى از آنها به طور دقیق ضبط نگردیده است.

جعفر سبحانی در کتاب فروغ ابدیت می نویسد: فراموش نمی ‏کنم هنگامى که دست تقدیر، نگارنده را به سوى یکى از شهرهاى مرزى‏ کردستان‏ ایران کشانیده بود، یکى از دانشمندان آن محل این موضوع را با من در میان گذارد و بیش از حد اظهار تاسف نمود و از سهل انگارى نویسندگان اسلامى بسیار تعجب می ‏کرد و می ‏افزود: چطور آنان در یک چنین موضوع اختلاف نظر دارند. نگارنده به او گفت: این موضوع تا حدودى قابل حل است. اگر شما بخواهید بیوگرافى و شرح حال یکى از دانشمندان این شهر را بررسى کنید و فرض کنیم که این دانشمند پس از خود اولاد و کسان زیادى از خود به یادگار گذارده باشد، آیا به خود اجازه مى‏دهید که با بودن فرزندان مطلع و فامیل بزرگ آن شخص، که از خصوصیات زندگانى او طبعا آگاهند، بروید شرح زندگانى او را از اجانب و بیگانگان، یا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنید؟ به طور مسلم وجدان شما اجازه چنین کاری را نمی ‏دهد.

رسول گرامى اسلام از میان مردم رفت و فامیل و فرزندانى از خود به یادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت می ‏گویند: اگر رسول خدا پدر ارجمند ماست و ما در خانه او بزرگ و در دامن مهر او پرورش یافته‏ ایم، بزرگ خاندان ما، در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین، چشم از جهان بربسته است. آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دور افتادگان و همسایگان را بر قول آنان ترجیح دهیم؟!

دانشمند مزبور، پس از شنیدن سخنان نگارنده سر به زیر افکند و سپس گفت: گفتار شما مضمون مثل معروف است که: «اهل البیت ادرى بما فی البیت‏» و من نیز تصور می کنم که قول امامیه، در خصوصیات زندگى آن حضرت که ماخوذ از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست، به حقیقت نزدیکتر باشد.

تاریخ تولد حضرت محمد. تاریخ تولد پیامبر. میلاد پیامبر اکرم

تاریخ تولد پیامبر و ایام تشریق

معروف این است که نور وجود آن حضرت، در ایام تشریق (روزهای یازدهم الی سیزدهم از ماه حج) در رحم پاک ‏«آمنه‏» قرار گرفت.

ولى این مطلب با آنچه میان عموم مورخان مشهور است که تاریخ تولد پیامبر در ماه‏ «ربیع الاول‏» بوده است، سازگار نیست. زیرا در این صورت، باید دوران حمل‏«آمنه‏» را، سه ماه و یا یکسال و سه ماه بدانیم و این خود از موازین عادى بیرون است و کسى هم آن را از خصائص حضرت محمد (ص) نشمرده است.

محقق بزرگ، شهید ثانى (911-966) اشکال مزبور را چنین حل کرده است که: فرزندان اسماعیل به پیروى از نیاکان خود، مراسم حج را در «ذى الحجه‏» انجام می ‏دادند، ولى بعدا به عللى به این فکر افتادند که مراسم حج را هر دو سال در یک ماه انجام دهند؛ یعنى دو سال در «ذى الحجه‏» و دو سال در «محرم‏». بنابراین، با گذشتن 24 سال، دو مرتبه ایام حج ‏به جاى خود باز می ‏گردد و رسم اعراب بر همین جارى بود، تا این که در سال دهم هجرت که براى اولین بار، ایام حج ‏با ذى الحجه تصادف کرده بود، پیامبر گرامى با القاء خطبه ‏اى، از هر گونه تغییر، اکیدا جلوگیرى فرمود و ماه ذى الحجه را ماه حج معرفى نمود و این آیه در خصوص جلوگیرى از تاخیر ماه هاى حرام که رسم عرب جاهلى بود نازل گردیده است:

«انما النسی‏ء زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما»؛ «تغییر دادن ماه هاى حرام نشانه فزونى کفر است. کسانى که کافرند به وسیله آن گمراه مى‏شوند یک سال آن را حلال می شمارند و یک سال حرام‏».

تاریخ تولد پیامبر. میلاد پیامبر اکرم. تاریخ تولد حضرت محمد

روى این جریان، ایام تشریق در هر دو سال در گردش بوده است. اگر روایات می گوید که: نور آن حضرت در ایام‏ «تشریق‏»، در رحم مادر قرار گرفته و در هفدهم ربیع الاول از مادر متولد گردیده است، این دو مطلب با هم منافات ندارند؛ زیرا در صورتى منافات پیدا می کنند که منظور از ایام تشریق همان یازدهم و دوازدهم و سیزدهم‏ «ذى الحجه‏» باشد ولى همان طورى که توضیح داده شد، ایام تشریق پیوسته در تغییر و تبدیل بوده و ما با محاسبات به این مطلب رسیدیم که در سال حمل و ولادت آن حضرت، ایام حج مصادف با ماه جمادى الاولى بوده است و چون تاریخ تولد پیامبر در ربیع الاول بوده، در این صورت دوران حمل آمنه تقریبا ده ماه بوده است.

نظریه دیگر این است که اعراب در دو موقع ‏«حج‏» می کردند. یکى ذى الحجه و دیگر ماه رجب و تمام اعمال حج را در همین دو موقع انجام می دادند. در این صورت، ممکن است مقصود از این که: «آمنه‏» در ماه حج ‏یا در ایام تشریق، حامل نور رسول خدا شده، همان ماه رجب باشد و اگر تاریخ تولد پیامبر را در هفدهم ماه ربیع الاول بدانیم، در این صورت مدت حمل، هشت ماه و اندى خواهد بود.


گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

تاریخ تولد پیامبر ص آخرین فرستاده خداتاریخ تولد پیامبر ص بنا به روایت شیعیان مصادف با هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل و بنا تاریخ تولد پیامبر ص آخرین فرستاده خدا تاریخ تولدتاریخ تولد پیامبر ص بنا به روایت شیعیان مصادف با هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل و بنا ارهاصات اتفاقات شگفت انگیز و معجزات در تاریخ و تولد ارهاصاتاتفاقاتشگفتانگیز در تاریخ و تولد پیامبر آخرین فرستاده خدا ص به عنوان آخرین فرستاده پیامبر اسلام دانشنامه‌ی اسلامیپیامبراسلام ، آخرین و برترین فرستاده‌ی خدا پیامبر اکرم ص ↑ محمدابراهیم آیتی، تاریخ ادبیات عشق آخرین فرستاده ویژه نامه عید با سعادت …مبعث فرخنده آخرین فرستاده خدا ساله تاریخ شهادت گونه پیامبر اکرم ص تاریخ پیامبر اسلام ص پاتوق کتاب فرداتاریخ پیامبر اسلام ص زندگی پیامبر اسلام از تولد تا پایان زندگی رسول خداص محمد ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادمحمد آخرین پیامبر تاریخ دقیق تولد محمد نامعلوم است، ولی خدا به من فرمان داده‌است منابع برای نام‌ها و خاستگاهزندگیدانلود کتاب آخرین فرستادهاندیشه و مذهب پیامبر، آخرین فرستاده ، آخرین فرستاده خدا تاریخ آخرین فرستاده پیامبر مهر و رحمت در این خانه دیده به جهان گشود … آخرین فرستاده و محل تولد پیامبر ص ای را که آخرین نبی و رسول خدا در آن معجزات زمان ولادت پیامبر اکرممعجزاتکرامت های زمان ولادت حضرت محمد ص به خدا و فرستاده او و های تولد نور پیامبر تعداد همسران پیامبر اکرمص چندتا بوده؟ نام آنها چه بوده است پیامبرص تا ۲۵ سالگی مجرد بودند و بعد از آن با حضرت خدیجهس ازدواج کردند و تا حدود ۵۵ سالگی حضرت خدیجهس در چه سنی به همسری پیامبر اکرمص برگزیده شدند حضرت خدیجهس در چه سنی به همسری پیامبر اکرمص برگزیده شدند و چند سال بچه دار نشدند و در چند اسامی پیامبر اعظمص در کتاب‌های مقدس سایر ادیان به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، همزمان با ولادت پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمدص حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ولادت شجره‌نامه پیامبر سرپرست پیامبر دوران نوجوانی همسران و فرزندان علی در دامن پیامبر زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین زرتشت جانان با عرض سلام خدمت دوست عزیزم … متاسفانه بعضی از اطلاعاتی که در مورد زادگاه و محل تولد و تبلیغ بیست و سه سال ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد بیستوسهسال بیست و سه سال کتابی دربارهٔ زندگی محمد پیامبر اسلام نوشتهٔ علی دشتی نویسنده ایرانی است دایره المعارف اسلام پدیا » فقه اهل سنت فقهاهلسنت مفهوم شناسی فقه اهل سنت در حال تکمیل است مفهوم شناسی فقه فقه در لغت در مراجعه ابتدایى به فارسی العربیة معجزات حضرت محمدص معجزه دات کام آیا میدانید حضرت محمدصپیامبر ما هزار تا معجزه داشت زنانه زنان و حضرت فاطمه عملکرد سیاسی حضرت زهرا علیهاالسلام در دفاع از حریم ولایت، پس از دوران رحلت پیامبر اکرم صلی


ادامه مطلب ...

امکان شناخت خدا

[ad_1]

یکی از دغدغه‌های کهن انسان امکان معرفت و شناخت خداوند متعال است. پیش از پرداختن به این بحث لازم است نخست به حقیقت و چیستی علم و عالم و هم‌چنین متعلق شناخت اشاره شود تا اصل شناخت خداوند و زوایای آن روشن گردد.
ذهن و عقل انسان کرانمند و مبتلا به انواع کاستی‌ها و حجاب‌های مادی و نفسانی است که با این پیش‌فرض درصدد شناخت و شناسایی آفریدگار متعالی و نامتناهی و مجرد از عالم مادی است.
از سوی دیگر حقیقت خداوند، وجود منحصر به فردی است که هیچ شباهتی به سنخ عالم امکان و مادی ندارد و وجودش مستجمع تمامی کمالات متصور و غیرمتصور به نحو لایتناهی است.
برای تقریب به ذهن می‌توان انسانی را مثال زد که از کم و کیف ساخت یک سیستم مکانیکی مثل هواپیما سؤال می‌کند، یا از علم فلسفه و منطق جدید سؤالاتی را مطرح می‌کند. به مثال دقیق‌تر، از تجربه دینی و حقیقت وحی پرسش‌هایی را مدنظر دارد.
روشن است که پاسخ سؤالات فوق و تحصیل شناخت حقیقی برای انسان مبتدی امکان پذیر نخواهد بود، اما وی به ناچار می‌تواند شناختی بسیار اجمالی و کلی به دست آورد و شناخت او در مورد وحی و تجربه دینی که خود تجربه نکرده است، از نقصان و کاستی بیشتری برخوردار خواهد بود.
با این مثال‌ها روشن می‌شود که اصل شناخت خداوند و کمیت آن برای انسان چقدر محدود خواهد بود. به تعبیر فلسفی علم و معرفت معلول به علت خویش، علمی ناقص و کرانمند خواهد بود و انسان نیز به عنوان مخلوق و معلول الاهی از این قاعده مستثنا نیست.
حاصل آن که شناخت انسان نسبت به ذات و حقیقت الاهی- که در عرفان از آن به مقام احدیت تعبیر می‌شود- صفر است. (1)

مفهومه من اعرف الاشیاء *** و کنهه فی غایة الخفاء (2)
عنقا شکار کس نشود دام بازچین *** کانجا همیشه باد به دست است دام را (3)

اما نسبت به مقام اسماء و صفات الاهی و از آن پایین‌تر شناخت خداوند از طریق افعال، شناخت اجمالی می‌تواند باشد که کم و کیف آن نسبت به علم و معرفت خود انسان‌ها متفاوت خواهد بود.
این وجه یعنی عدم شناخت کنه و ذات الاهی و امکان شناخت اجمالی اسماء و صفات و افعال الاهی می‌توند بهترین راهکار جمع بین روایاتی باشد که برخی از فحص و شناخت خداوند منع (4) و برخی دیگر بدان تشویق می‌کنند. (5)
بر این اساس عدم شناخت کنه و ذات الاهی، از نقصان معرفت انسانی از یک سو و حقیقت و وجود محض بودن ذات الاهی و صفات لایتناهی آن از سوی دیگر، نشأت می‌گیرد. چنان که انسان نمی‌تواند به سرچشمه نور قوی مانند خورشید نگاه کند و نگاهش خیره می‌شود، «یا من هو اختفی لفرط نوره الظاهر الباطن فی ظهوره» (6). لذا عدم فهم و شناخت حقیقت الاهی هیچ نقصان و جرحی نسبت به وجود آن مقام متعالی وارد نمی‌کند.
باری چنان که انسان می‌تواند شعاع‌های پایین و نازله نور را مشاهده کند، می‌تواند اسماء و صفات فعل حقیقت الاهی را برحسب قوه شناخت و ایمان خود، ملاحظه نماید. از این جا روشن می‌شود که راز نهی از تأمل در ذات الاهی در احادیث اسلامی نه تشویق به تقلید چشم بسته از آموزه‌های دینی- چنان که برخی پنداشتند- بلکه عدم امکان آن برای ذهن کرانمند انسانی است. رهاورد نکته فوق این است که راه‌ها و دلایل اثبات خداوند تصویری از ذات و کنه الاهی به ما ارائه نمی‌دهند، بلکه مثبت اسماء و صفات فعل خداوند هستند (7)، مثلاً برهان امکان و وجوب و صدیقین، عنوان واجب الوجود؛ برهان حدوث، عنوان خالق و آفریدگار؛ برهان نظم، عنوان ناظم و مدیر و برهان حرکت، عنوان محرک را ثابت و تبیین می‌کنند. هر چند صدق و انطباق بعض عناوین فوق بر خداوند مانند محرک و مدبر خود محتاج دلیل دیگری است. ما می‌توانیم از تحلیل عقلی بعضی عناوین فلسفی مانند واجب الوجود، برخی صفات الاهی را کشف نماییم.
از مطالب پیشین ضعف قایلان به امکان شناخت ذات الاهی روشن می‌شود که جمعی از متکلمان اشاعره و معتزله برخلاف حکما و امامیه (8) بدان متمایل شدند. چنان که فخر رازی نوشته است:
«ذهب جمهور المتکلمین منا و من المعتزلة الی الها [ذات الله تعالی] معلومة لنا. » (9)
دلیل آنان عبارت از این است که چون ما به اصل وجود شناخت داریم و حقیقت ذات الاهی نیز همان وجود است، پس ما به حقیقت خداوند عالم هستیم.
در نقد این دلیل باید گفت: از آنجا که حقیقت ذات الاهی وجود محض و لایتناهی است، عقل و ذهن کرانمند انسان به دلیل محدودیت و آلودگی به مادیت، توانایی شناخت الاهی را ندارد و تنها می‌تواند بر بعض اسماء و صفات الاهی شناخت اجمالی پیدا کند. باری به جرأت می‌توان مدعی شد که از طریق شناخت اسماء و صفات الاهی، برای انسان‌ها (با توجه به مراتب مختلف شناخت انسان ها) مقام الوهی به صورت اجمالی قابل شناخت است.

عدم ضرورت اقامه برهان برای خداوند

اعتقاد به خداوند یک اعتقاد فطری، پایه و همگانی (اجماع عام) است. هر انسانی با تأمل در اندرون خود وجود خویش را ناقص و وابسته به وجود مطلق کامل حس می‌کند که آن همان اعتقاد به خدا یا ملازم با آن است. سؤال این است که آیا وجود خداوند علاوه بر وجود فطری و بدیهی و شهودی، به برهان استدلال عقلی و فلسفی نیز نیازمند است یا خیر؟
به نظر می‌رسد خود متألهان به دلیل اعتقاد به خداوند از راه شهود، فطرت و هم‌چنین بدیهی و پایه‌انگاری وجود خداوند، نیازی به اقامه استدلال‌های منطقی و فلسفی ندارند، به تعبیری وجود خداوند مستغنی از دلیل و برهان است، اما برای نشان دادن وجود خداوند و اثبات آن برای غیرمتألهان اعم از جاهل، شکاک و ملحد، خصوصاً در عصر کنونی که باور به خداوند و دین مورد آماج شبهات مختلف قرار گرفته است، اقامه برهان برای اثبات خداوند و پاسخ به شبهات امری ضروری می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: جوادی آملی، تفسیر موضوعی، توحید در قرآن، ج2، ص34؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج2، ص368.
2. شرح منظومه، ص9، قسم الحکمة.
3. دیوان حافظ، غزل هفت.
4. از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که: «تفکروا فی خلق الله و لا تفکروا فی الله فتهلکوا» (میزان الحکمة، ج3، ص1892؛ و نیز: الکافی، ج2، ص92).
5. «معرفة الله سبحانه اعلی المعارف»، (غررالحکم، 7999 و 9864)، «العلم بالله افضل العلمین»، (همان: 1674)، «اول الدین معرفته»، (نهج البلاغه، خطبه1)، «اول الدیانة به معرفته» (کافی، ج1، ص140)، «ان افضل الفرائض و اوجبها علی الانسان، معرفة الرب»، (کفایة الاثر، ص258).
6. شرح منظومه، ص5، قسم الحکمة.
7. برای توضیح بیشتر رک. جوادی آملی، تفسیر موضوعی، توحید در قرآن، ص33، 35 و 399.
8. ر. ک: قواعد المرام، ص75.
9. ر. ک: نقد المحصل، ص314؛ فخر رازی در المباحث المشرقیه، ج2، ص521/2 از دیدگاه نفی جانب‌داری کرده است.

منبع مقاله :
قدردان قراملکی، محمدحسن، (1393)، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر اول: خداشناسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چگونه از طریق خودشناسی به خدا شناسی پی می بریم؟چگونه از طریق خودشناسی به خدا شناسی پی می بریم؟ همان گونه که می دانید در روایات اسلامی راه یا راه های رسیدن به خدا چیست؟راه یا راه های رسیدن به خدا چیست؟ تلاشتان را ارج می نهیم و روحیه معنوی و رو به کمال شما خدا از رگ گردن نزدیکتر یعنی چهاکر شناخت خداوند میسر نبود که عقول باید تعطیل از تمام معرفت ها بود شناخت خداوند اولین امکان پریود در زمان بارداری؟ صفحه سلام من ماه و خورده ای پیش یک رابطه داشتم که به شدت میترسم باردار شده باشمالبته حجامت شناخت؛ مقاله نخست؛ سیر تاریخیبسم الله الرّحمن الرّحیم و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی دلایل از سوی خدا بودن درس هفتم دلایل از سوی خدا بودن قرآن دلیل عقلی دسته‌بندی آیات دال بر الهی بودن قرآنمن فقط از خدا زن میخوام دکتر محمد آذربایجانی …خدایا من زن میخوام دلم گرفته، بعضی وقتها آنقدر دلم میگره و تحت فشار می افتم که دلم می الف پنهان‌‌ترین نام خدا چیست؟به نام خدا البته من بخثی ندارم هرچند که احادیث فوق‌العاده زیبا بودند مثل برتری امام خدا را چگونه به بچه معرفی کنیم ؟ مرکز ملی …پرسشخدا را چگونه به بچه معرفی کنیم وقتی می پرسد خدا کجاست؟چگونه است؟ و لطفا با مثال پایگاه مقالات علمی مدیریتبا سلام خدمت مخاطبین فرهیخته پایگاه مقالات علمی مدیریت این پایگاه حاصل فعالیت های چگونه از طریق خودشناسی به خدا شناسی پی می بریم؟ چگونه از طریق خودشناسی به خدا شناسی پی می بریم؟ همان گونه که می دانید در روایات اسلامی خود راه یا راه های رسیدن به خدا چیست؟ راه یا راه های رسیدن به خدا چیست؟ تلاشتان را ارج می نهیم و روحیه معنوی و رو به کمال شما را می امکان پریود در زمان بارداری؟ صفحه سلام من ماه و خورده ای پیش یک رابطه داشتم که به شدت میترسم باردار شده باشمالبته پریودم خدا از رگ گردن نزدیکتر یعنی چه اکر شناخت خداوند میسر نبود که عقول باید تعطیل از تمام معرفت ها بود شناخت خداوند اولین شناخت حجامت شناخت؛ مقاله نخست؛ سیر تاریخی بسم الله الرّحمن الرّحیم و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین من فقط از خدا زن میخوام دکتر محمد آذربایجانی اعصاب ، روان خدایا من زن میخوام دلم گرفته، بعضی وقتها آنقدر دلم میگره و تحت فشار می افتم که دلم می خواد با دلایل از سوی خدا بودن قرآن درس هفتم دلایل از سوی خدا بودن قرآن دلیل عقلی دسته‌بندی آیات دال بر الهی بودن قرآن الف پنهان‌‌ترین نام خدا چیست؟ به نام خدا البته من بخثی ندارم هرچند که احادیث فوق‌العاده زیبا بودند مثل برتری امام حسین روش تهیه فرنی برای بچه شش ماهه صفحه مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و خدا را چگونه به بچه معرفی کنیم ؟ مرکز ملی پاسخگویی به خداجویی و خداشناسی یکی از مسایل فطری بشر است؛ یعنی کشش به سوی شناخت خداوند یکی از احساسات راه های شناخت خدا راز شناخت خدا شناخت خدا نقش خودشناسی در شناخت خدا شناخت خدا در احادیث شناخت خدا از راه علم شناخت خدا کلیپ راه عقلی شناخت خدا


ادامه مطلب ...

امکان اثبات خدا

[ad_1]
نقش روشنفکر در ....؟

نقش-روشنفکر-درآیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم‌اند یا دسته‌ای بی‌نهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...

معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعید

معرفیِ-کتاب-نقش-روشنفکر-اثر-ادوارد-سعیدریشه‌ی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...

جادوی کلام

جادوی-کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیله‌ی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...

زبان و مفهوم‌سازی

زبان-و-مفهوم‌سازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژه‌ی مفهوم دینی- اسطوره‌ای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...

جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشری

جای-زبان-و-اسطوره-در-الگوی-فرهنگ-بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامه‌ی فایدروس وصف می‌کند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس می‌گذارد ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (2)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(2)برخی از ماتریالیست‌ها مدعی‌اند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (1)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

برهان-صدیقین-در-اثبات-خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...

برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)

برهان-امکان-و-وجوب-در-اثبات-خدا-(2)شبهه پیشین می‌خواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیده‌های مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چگونه وجود خدا را برای یک کافر اثبات کنیم؟پرسش و پاسخ ، چگونه وجود خدا را برای یک کافر اثبات کنیم؟پاسخفرد کافر از آنجا که به برهان نظم در اثبات خدا معرفی برهان نظم این برهان مبتنی بر تجربه و نفیتصادف استممکن است کسی این برهان را برهان وجوب و امکان براهین وجود خدا برای مطالعه بیشتر عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا قم، اسراء، محمد دلایل از سوی خدا بودن درس هفتم دلایل از سوی خدا بودن قرآن دلیل عقلی دسته‌بندی آیات دال بر الهی بودن قرآنمشروعیت ازدواج موقت در کتاب های اهل سنتبسم اللّه الرحمن الرحیم مشروعیت ا زدواج موقت در کتاب های اهل سنت مشروعیت ا زدواج اثبات وجود امام زمانعج برای اهل سنّتپرسش چگونه می توان وجود مهدی موعود را برای برادران اهل سنّت اثبات نمود؟ پاسخ در این خدا از رگ گردن نزدیکتر یعنی چهباسلام به دوستان و کسب اجازه در اینجا نزدیک‏تر بودن از رگ گردن، تمثیلی است برای بیان خدا را چگونه به بچه معرفی کنیم ؟ مرکز ملی …پرسشخدا را چگونه به بچه معرفی کنیم وقتی می پرسد خدا کجاست؟چگونه است؟ و لطفا با مثال الف پنهان‌‌ترین نام خدا چیست؟به نام خدا البته من بخثی ندارم هرچند که احادیث فوق‌العاده زیبا بودند مثل برتری امام من فقط از خدا زن میخوام دکتر محمد آذربایجانی …خدایا من زن میخوام دلم گرفته، بعضی وقتها آنقدر دلم میگره و تحت فشار می افتم که دلم می چگونه وجود خدا را برای یک کافر اثبات کنیم؟ پرسش و پاسخ ، چگونه وجود خدا را برای یک کافر اثبات کنیم؟پاسخفرد کافر از آنجا که به وجود امری برهان نظم در اثبات خدا معرفی برهان نظم این برهان مبتنی بر تجربه و نفیتصادف استممکن است کسی این برهان را نپذیرد ولی دلایل از سوی خدا بودن قرآن درس هفتم دلایل از سوی خدا بودن قرآن دلیل عقلی دسته‌بندی آیات دال بر الهی بودن قرآن اثبات وجود امام زمانعج برای اهل سنّت پرسش چگونه می توان وجود مهدی موعود را برای برادران اهل سنّت اثبات نمود؟ پاسخ در این که مهدی مشروعیت ازدواج موقت در کتاب های اهل سنت بسم اللّه الرحمن الرحیم مشروعیت ا زدواج موقت در کتاب های اهل سنت مشروعیت ا زدواج موقت در من فقط از خدا زن میخوام دکتر محمد آذربایجانی اعصاب ، روان خدایا من زن میخوام دلم گرفته، بعضی وقتها آنقدر دلم میگره و تحت فشار می افتم که دلم می خواد با خدا از رگ گردن نزدیکتر یعنی چه باسلام به دوستان و کسب اجازه در اینجا نزدیک‏تر بودن از رگ گردن، تمثیلی است برای بیان استیلا خدا را چگونه به بچه معرفی کنیم ؟ مرکز ملی پاسخگویی به پرسشخدا را چگونه به بچه معرفی کنیم وقتی می پرسد خدا کجاست؟چگونه است؟ و لطفا با مثال بیشتر الف پنهان‌‌ترین نام خدا چیست؟ به نام خدا البته من بخثی ندارم هرچند که احادیث فوق‌العاده زیبا بودند مثل برتری امام حسین به سایت وکالت خوش آمدید قاعده لوث و قسامه نکته تطبیقی نکته تطبیقی قسامه مقاله حاضر، به بررسی معنای قسامه و قاعده لوث و موارد کاربرد آن و نظریاتی بیگ بنگ و اثبات خدا راههای اثبات خدا اثبات خدا تبیین براهین اثبات خدا اثبات خدا با ریاضی اثبات خدا در قرآن دلایل اثبات خدا اثبات خدا انیشتین


ادامه مطلب ...

مکاتب مختلف در اثبات وجود خدا

[ad_1]

مجموع اقسام و دلایل خداشناسی را می‌توان به صورت کلی در سه مکتب (1) جمع و شناسایی کرد که اشاره می‌شود:

1. مکتب عقلیون

یکی از راه‌های کهن خداشناسی راه عقل و براهین مختلفی است که عقل به منظور اثبات وجود خداوند اختراع و یا کشف می‌کند. این براهین عمدتاً ذهنی و نظری است و به کار بستن آنها برای همه مردم میسور نیست، بلکه نیازمند شناخت مفاهیم مختلف ذهنی و در رأس آنها مفاهیم فلسفی است.
پیشینه این مکتب به فلسفه یونان و روم باستان برمی‌‌گردد که فلاسفه‌ای مانند سقراط (2)، افلاطون (3) و ارسطو (4) با راه‌های مختلف عقلی به اثبات خداوند البته با عناوین متفاوت مثل واجب الوجود، علة العلل و محرک اولی پرداختند.
این مکتب مورد مخالفت مکاتب دیگری قرار گرفته است که در تحلیل مکتب حس‌گرایان و عارفان اشاره خواهد شد.

2. ظاهرگرایان

پیشینه این رهیافت به نیمه دوم سده اول هجری برمی‌گردد که اهل حدیث خصوصاً حنابله به ظواهر آیات و روایات بسنده می‌کردند و هر نوع سؤال و پژوهش از مضامین عقلی آموزه‌های دینی را منع و چه بسا بدعت می انگاشتند. به عنوان نمونه شخصی از مالک بن انس، یکی از فقهای نامی اهل سنت- و مؤسس فقه مالکی- درباره‌ی آیه‌ «الرّحْمنُ عَلی الْعَرْشِ اسْتَوی» سؤال کرد. وی که به عنوان عالم دینی موظف به روشنگری و پاسخ علمی بود، خشمناک شد و عرق بر چهره‌اش روان گشت و گفت چگونگی آن مجهول و این پرسش بدعت است. «الکیفیة مجهولة و السؤال بدعة».
مالک آن‌گاه دستور داد سؤال کننده را از مجلس اخراج کنند. (5)

ابن تیمیه

از متقدمان، ابن تیمیه (م726ق) به شدت از این رهیافت جانب‌داری کرده است. وی فلاسفه را جاهل‌ترین خلق به خداوند وصف می‌کند (6) و ادعا می‌کند که دأب قرآن مجید و همچنین پیامبران استدلال بر خداوند از طریق تذکر نشانه‌های طبیعی و نه برهان عقلی و منطقی است. (7)
وی تأکید می‌کند که بین اثبات خدا یا نشانه‌ها و یا براهین عقلی تفاوت عظیمی وجود دارد. (8)

3. حسیون و طبیعیون معاصر

برخی از علاقه‌مندان به علوم تجربی و طبیعی معتقدند خداشناسی حقیقی می‌بایست با مطالعه در طبیعت و علوم مختلف تجربی و حسی به دست آید، عقل و براهین فلسفی صرف مفاهیم انتزاعی و ذهنی است که توان نیل انسان به معرفت حقیقی خدا را ندارند. آنان بر این باورند که ایمان یک دانشمند تجربی که از اسرار و نظم عالم ماده باخبر است، از ایمان فقیه یا فیلسوف بیشتر است.
این رهیافت امروزه در اندیشه بعض معاصران اهل سنت مانند سیدقطب (9)، فرید وجدی (10)، طنطاوی (11) و دیگران (12) رواج دارد.

اقبال لاهوری

اقبال لاهوری از روشنفکران اهل سنت معاصر با تأثر از فلسفه حس‌گرایی غرب، منبع شناخت و معرفت را به سه منبع تجربه‌ی درونی، تاریخ و عالم طبیعت منحصر کرده و به ضرس قاطع به مخالفت با فلسفه یونانی و اسلامی پرداخته، و دلیل مخالفت خود را انتزاعی و عقلی بودن محض فلسفه و غفلت از امور حسی ذکر می‌کند.
«تجربه درونی تنها یک منبع معرفت بشری است، به مدلول قرآن، دو منبع دیگر معرفت نیز هست که یکی از آن دو تاریخ است و دیگری عالم طبیعت، با کاوش در این دو منبع معرفت است که روح اسلام به بهترین صورت آشکار می‌شود. » (13)
همو درباره‌ی ناسازگاری اسلام به خصوص قرآن با فلسفه می‌گوید:
«روح قرآن اصولاً ضد تعلیمات یونانی است... روح قرآن به امور عینی توجه داشت، و فلسفه یونانی به امور نظری می‌پرداخت و از حقایق عینی غفلت می‌ورزید.» (14)
اقبال با رویکرد تجربه‌گرا به تفسیر آیات قرآن و از جمله مسأله خداشناسی پرداخت و نوشت:
«قرآن انفس (خود) و آفاق (جهان) ‌را از منابع علم و معرفت می‌داند. خدا نشانه‌های خود را هم در تجربه درونی آشکار می‌سازد و هم در تجربه بیرونی، و وظیفه آدمی آن است که معرفت بخشی همه‌ی سیماهای تجربه را در معرض قضاوت قرار دهد.» (15)
«قرآن آیات و نشانه‌های حقیقت نمایی را در «خورشید» و «ماه» و «دراز شدن سایه» و «پی هم آمدن شب و روز» و «گوناگونی زبان‌ها و رنگ‌ها» و «جانشین شدن روزهای خوشبختی و بدبختی به جای یکدیگر در میان مردم»- یعنی سراسر طبیعت بدان صورت که به وسیله ادراک حسی بشری متجلی می‌شود- می‌داند». (16)
وی با اشاره به براهین عقلی فلسفه در اثبات خدا، آن‌ها را در معرض انتقادهای جدی وصف می‌کند و به تحلیل و نقد سه برهان جهان شناختی، هدف شناختی و وجودشناختی می‌پردازد (17) که در موضع خود بدان خواهیم پرداخت.
رهیافت پیشین نیز کم و بیش در بین محدثان و بعض مفسران امامیه در سده‌های اخیر طرفدار داشته است؛ به گونه‌ای که صدرالمتألهین در اول قرن یازدهم هجری آنان را به حنابله اهل حدیث تشبیه می‌کند که افق دیدشان به اجسام مادی منحصر شده و از عمق و ژرفای معانی آموزه‌های دینی بازماندند. (18) در دهه های اخیر با آشنایی دانشمندان اسلامی با علوم تجربی و فلسفه حسی غرب این دیدگاه رشد و نمو جدیدی به خود گرفته است.

مهدی بازرگان

او در این باره مانند اقبال به فلسفه می‌تازد که مسلمانان بیش از حد بر آن ارج نهادند.
«مسلمانان... اعتبار زائد از قاعده به قیاس کتب انبیاء و بر سبیل آیات خدا برای نظریات فلاسفه روحی یونان قایل شدند. عقاید آنها را جزو مسلمات و محکمات گرفته قرون متمادی خود را در زندان تقلید و تعصب علمی گرفتار کردند.» (19)
وی توجه عمده قرآن در خداشناسی را طبیعت ذکر می‌کند که مورد غفلت واقع شده است:
«برخلاف معمول پیروان و مخصوصاً روشی که در طی بیش از هزار سال اهل کلام، علمای فقه و حتی مفسرین به تبعیت از فلسفه یونان داشتند، قرآن توجه و تمسک فوق العاده به طبیعت کرده است. » (20)
وی درک و شناخت خداوند و صفات ثبوتیه را توسط دانشمندان تجربی بیشتر از فقها و مدرسین علوم نظری وصف می‌کند:
«پیشرفت علوم نه تنها عالم طبیعت شناس را به جایی آورده است که عملاً موحد می‌باشد، بلکه صفات ثبوتیه خدا را خیلی بهتر از فقها و مدرسین درک می‌کند... ماحصل آن که چون مصنوع را کامل‌تر و دقیق‌تر از ما شناخته‌اند، مسلماً بهتر از ما می‌توانند صانع را پرستش نمایند و به او نزدیک‌تر باشند.» (21)

4. مکتب شهود و عرفان

مکاتب پیشین در صدد شناخت خداوند از بیرون قلب و راه شهودی بودند، که عقلیون از مشرب به کار بستن عقل و مفاهیم ذهنی و حس‌گرایان نیز از طریق مطالعه در آثار طبیعت به معرفت آفریدگار متعالی نایل می‌آمدند.
اما این مکتب علاقه چندانی به دو مشرب حس و عقل ندارد و مدعی است که معرفت حقیقی خدا را نمی‌توان از طریق مفاهیم ذهنی یا مطالعه در امور حسی به دست آورد، بلکه بایستی دل به جانان سپرد، و از طریق تزکیه نفس و شهود- که امروزه تجربه دینی نامیده می‌شود- به معرفت حق نایل آمد.

بحث عقلی گر دُرّ و مرجان بود *** آن دگر باشد که بحث جان بود
بحث جان اندر مقامی دیگر است *** باده‌ی جان را قوامی دیگر است (22)

این مکتب هم در جهان اسلام و هم جهان غرب طرفدارانی مانند پاسگال (23)، برگسون (24) و ویلیام جیمز (25) دارد.
برخی از عرفای اسلامی به تحقیر عقل و استدلال‌های آن و لااقل عدم اهتمام به آن در مسایل فراطبیعی پرداختند و اعتبار آن را به حوزه زمان و مکان و جهان طبیعت اختصاص دادند.
عین القضاة همدانی نیز می‌گوید:
«انکار نمی‌کنم که عقل برای دریافت مسایل مهمی از غوامض آفریده شده، لکن دوست ندارم که در ادعایش از سرشت خود تجاوز کند و از مرتبه‌ی طبیعی فراتر رود.» (26)
مولوی که خود از عرفای نامی است در شعر معروفش می‌گوید:

پای استدلالیان چوبین بود *** پای چوبین سخت بی تمکین بود (27)

و در جای دیگر:

جز به مصنوعی ندیدی صانعی *** بر قیاس اقترانی قانعی
می‌فزاید در وسایط فلسفی *** از دلایل، باز برعکسش صفی
این گریزد از دلیل و از حجیب *** از پی مدلول، سر برده به جیب
گر دخان او را دلیل آتش است *** بی‌دخان ما را در آن آتش خوش است
خاصه این آتش که از قرب و ولا *** از دخان نزدیکتر آمد به ما (28)

عارف بزرگ شیخ محمود شبستری نیز می‌سراید:

حکیم فلسفی چون هست حیران *** نمی‌بیند ز اشیاء غیر امکان
ز امکان می‌کند اثبات واجب *** وزین حیران شده در ذات واجب
گهی از دور دارد سیر معکوس *** گهی اندر تسلسل گشته محبوس
چو عقلش کرد در هستی توغل *** فرو پیچد پایش در تسلسل (29)

تحلیل و بررسی دیدگاه عرفا

در تحلیل این دیدگاه باید به این نکته اشاره داشت که عرفا و یا اکثر آنان راه شهود و تهذیب را بهترین راه وصول به خدا- ولی نه یگانه راه می‌دانند؛ لذا آنان راه علم و استدلال عقلی را به عنوان مقدمه راه شهود و عرفان امر لازم وصف می‌کنند.
چنان که قیصری می‌گوید:
«ان الوصول الی الله سبحانه قسمان: علمی و عملی و العملی مشروط بالعلمی لیکون العامل علی بصیرة فی عمله» (30)
ابن فارض هشدار می‌دهد که عارف نباید به علوم نقلی بسنده کرده و از علوم عقلی غافل بماند. (31)
ابن ترکه از دیگر عرفای نامی برای کسب حقیقت در مسایل علمی و عرفانی، پرداختن به علوم فکری و نظری مانند علم منطق را امر لازم می‌داند. (32) مولوی که خود به انکار استدلال عقلی و قیاس منطقی تصریح دارد، منظور خود را در رتبه اول ذکر می‌کند. به این معنی که در صورت امکان استفاده از راه شهود و عرفان، نیازی به عقل نیست، اما در صورت عدم امکان آن، می‌توان از عقل به عنوان عصای کمکی استفاده نمود.

چشم اگر داری تو، کورانه میا *** ور نداری چشم، دست آور عصا
آن عصای حزم و استدلال را *** چون نداری دید، می‌کن پیشوا (33)

نکته قابل توجه دیگر این که راه شهود و عرفان مخاطبان خاص خود را می‌طلبد و همه توان طی طریق آن را ندارند، لذا اکثریت مردم برای خداشناسی از راه‌های دیگر مانند مطالعه در طبیعت و یا صاحبان علوم نظری و عقلی از استدلال‌های عقلی استفاده می‌نمایند. در واقع تکثر راه‌های خداشناسی خود لطف الاهی در حق بندگانش است که هر انسانی به تناسب استعداد و ذوق خود بتواند به معبود خود علم و ایمان پیدا کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. برخی مکتب چهارمی به نام مکتب اخلاقی کانت نیز ذکر کردند که به نظر می‌رسد مرجع آن همان برهان فطرت باشد.
2. ر. ک: کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج1، ص133؛ امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج1، ص119.
3. ر. ک: کاپلستون، همان، ص222؛ اتین ژیلسون، خدا و فلسفه، ص38.
4. ر. ک: ارسطو، متافیزیک، ترجمه دکتر شرف الدین، ص399؛ طبیعیات، ص273؛ الف. صغری، تفسیر مابعدالطبیعه ابن رشد، ص3؛ برای توضیح بیشتر ر. ک: رضا برنجکار، حکمت و اندیشه دینی، ص388؛ خدا و فلسفه، ص12 و41.
5. ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج1،‌ ص93؛ شبلی نعمانی، علم کلام جدید، ص11 و 12؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج6، ص885.
6. ر. ک: ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ج2،‌ ص131.
7. ر. ک: همان، ج1، ص158 و 161.
8. همان، ص160.
9. عدالت اجتماعی در اسلام، ص7-465؛ تفسیر فی ظلال القرآن، ج2، ص722 و 1097.
10. علی اطلال المذهب المادی.
11. ر. ک: جوهری طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج11، ص71؛ ج25، ص56 و ج17، ص16. از نظر او علم توحید آمیخته به فلسفه موجب دوری از خدا و پیشرفت و محبت به خدا و نزدیکی به آن تنها در پرتو علم حاصل می‌شود. ر. ک: همان، ج2، ص89 و 86 و ج25، ص57. وی یقین کامل به آخرت را نیز در سایه علم مانند علم احضار ارواح میسور می‌داند. ر. ک: همان، ج1،‌ ص84.
12. برای اطلاع بیشتر از آرای معاصران ر.ک. شادی نفیسی، عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، فصل دوم.
13. احیای فکر دینی در اسلام، ص147. نکته قابل ذکر این که وی به برهان عقل نیز اشاره دارد اما آن را با عقل استقرایی استعمال می‌کند که بیانگر رویکرد حسی اقبال به قلمرو عقل است. (ر. ک: همان، ص146).
14. ر. ک: همان، ص148.
15. ر. ک: همان، ص146.
16. ر. ک: همان، ص147.
17. ر. ک: همان، ص35.
18. ر. ک: مقدمه اسفار، ج1، ص5 و6.
19. ر. ک: راه طی شده، ص9.
20. ر. ک: مجموعه آثار، باد و باران در قرآن، ج7، ص404؛ راه طی شده، و نیز: محمد حنیف نژاد، راه انبیا و راه بشر، ص2.
21. همان، ص75 و74.
22. مثنوی معنوی، دفتر اول، باب اضافه کردن آدم آن ذلت را، ص70.
23. پاسگال می‌گوید: «به وجود خدا دل گواهی می‌دهد، نه عقل» (سیر حکمت در اروپا، ج2، ص14).
24. همان، ج3، ص322.
25. ر. ک: ویلیام جیمز، دین و روان، فصل4.
26. زبدة الحقایق، ص48 و 28.
27. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت: 2128، ص105.
28. مثنوی معنوی، دفتر پنجم، 568.
29. شرح گلشن راز، ص63، و در گلشن راز به تصحیح پرویز عباس داکانی، ص38.
30. ر.ک: رسائل قیصری، ص35.
31. ر.ک: فرغانی، مشارق الدراری، شرح قصیده تائیه ابن فارض، ص574.
32. ر.ک: تمهید القواعد، ص270، چاپ انجمن فلسفه ایران.
33. مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 276.

منبع مقاله :
قدردان قراملکی، محمدحسن، (1393)، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر اول: خداشناسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری …در مورد سوالات احکام، جهت اطلاع از آخرین استفتائات با دفتر مرجع تقلید خود در تماس باشیدبه سایت وکالت خوش آمدید قاعده لوث و قسامه … نکته تطبیقی قسامه مقاله حاضر، به بررسی معنای قسامه و قاعده لوث و موارد کاربرد آن و انسان در جست‏وجوى کمال معرفتانسان در جست‏وجوى کمال ابوالقاسم بشیرى چکیده انسان موجودى است کمال‏طلب و یکى از پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا معرفی اسفار اربعه کتاب اسفار اربعه، همان شاهکار ماندگار و ارزشمند حکیم جایگاه علم و آموزش در قرآن و روایاتخلافت و جانشینی خدا در بین خلق، صرفا یک مقام تشریفاتی نیست، بلکه خلیفه خدا کسی اولاً زبان و ادبیات فارسی مکتب های ادبی و هنریشماره ی نوشته ٦ ١٤ تدوین آریا ادیب مکتب های ادبی و هنری آنیمیسم جان گراییاصلا نگران نباشید، همه انسانها به بهشت می …آیا میدانید که در روز قیامت خداوند آنقدر میبخشد که شیطان هم وسوسه می شود که خداوند او در زیر پوست عرفان حلقه چه می گذرد؟‬ تصاویر …پس از مدتی با افزایش آسیب‏‌های روحی ـ روانی در اثر تلقینات عرفان حلقه و فروپاشی برخی قرآن و عوامل رویکرد به خشونتپی جویی عوامل و اسباب رویکردهای خشونت آمیز، بر اساس برخی از مکتب ها و نظریه های فلسفی فلسفه تعلیم و تربیت و آموزش و پرورشدر آمدی بر مدارس آینده مقدمه از زمانی که بشر برای ارتباط و انتقال اطلاعات از ایما و اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری مفاهیم مفاهیم اگزیستانسیالیسم و اومانیسم چیست و هدف اصلی این گونه مکاتب چیست؟ تفکرات آنها در چه به سایت وکالت خوش آمدید قاعده لوث و قسامه نکته تطبیقی نکته تطبیقی قسامه مقاله حاضر، به بررسی معنای قسامه و قاعده لوث و موارد کاربرد آن و نظریاتی انسان در جست‏وجوى کمال معرفت انسان در جست‏وجوى کمال ابوالقاسم بشیرى چکیده انسان موجودى است کمال‏طلب و یکى از انگیزه پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا معرفی اسفار اربعه کتاب اسفار اربعه، همان شاهکار ماندگار و ارزشمند حکیم صدرالمتألهین زبان و ادبیات فارسی مکتب های ادبی و هنری شماره ی نوشته ٦ ١٤ تدوین آریا ادیب مکتب های ادبی و هنری آنیمیسم جان گرایی جایگاه علم و آموزش در قرآن و روایات نکته ای که نباید از آن غفلت ورزید این است که تعریف علم در مکاتب مختلف متفاوت است هر چند که فلسفه تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش در آمدی بر مدارس آینده مقدمه از زمانی که بشر برای ارتباط و انتقال اطلاعات از ایما و اشاره و اخلاق در قران کریم ج فصل سوم مکتبهاى اخلاقى در علم اخلاق مکاتب فراوانى است که بسیارى از آنها انحرافى است و به ضد اصلا نگران نباشید، همه انسانها به بهشت می روندآقامیری عذاب آیا میدانید که در روز قیامت خداوند آنقدر میبخشد که شیطان هم وسوسه می شود که خداوند او را اثبات وجود خدا اثبات وجود خدا توسط انیشتین اثبات وجود خدا به زبان ساده نشا نه های اثبات وجود خدا دلایل اثبات وجود خدا براهین اثبات وجود خدا اثبات وجود خدا احمد آرام اثبات وجود خدا با ریاضیات


ادامه مطلب ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

[ad_1]

ادله خداشناسی و نقد شبهات منکران

طرح مسأله

صدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما این که چرا به این برهان، صدیقین اطلاق می‌شود دو وجه دارد:
الف) احتمال اول این که، اولین و بهترین راه معرفت واجب الوجود همین راه است و بقیه راه‌ها خالی از کذب و ضعف نیستند.
ب)احتمال دوم این‌که، صدیقین (راستگاران) که از عبید خاص مقام ربوبی هستند، برای شناخت خدا این راه را انتخاب کردند.
برهان صدیقین در اصطلاح به برهانی اطلاق می‌شود که بدون واسطه انسان را به سوی حق تعالی رهنمون سازد و استدلال از ذات باری به خود باری باشد نه از آثار حق مثل برهان حدوث متکلمان که حدوث اثر ماده است و هکذا برهان ارسطو «برهان حرکت» یا برهان امکان که امکان هم از آثار وجود ممکن است (1)، بلکه روح و جوهر برهان صدیقین استدلال از مطلق و صرف وجود است به وجود مطلق (واجب الوجود). (2)
برای این برهان تقریرهای متعددی ذکر کردند که نوزده تقریر را مرحوم حکیم آشتیانی (3) در حاشیه خود برای شرح منظومه مورد بحث و بررسی قرار داده و آخرین تقریر به علامه طباطبایی متعلق است که با آن شماره تقریرات برهان صدیقین به بیست می‌رسد که مجال بحث از تک تک آنها در این مقال نیست ولی به تقریرات مشهور و عمده آنها اشاره خواهیم کرد.
چون این برهان تقریباً بدیهی و فطری است به صورت دقیق نمی‌توان به مبتکر خاص آن اشاره کرد ولی مشهور این است که این برهان ابتدا توسط معلم ثانی یعنی ابونصر فارابی به صورت شکل برهانی و منطقی تنظیم شده و بعد در آثار شیخ الرئیس بوعلی سینا و امام فخر رازی و سپس در آثار ابن رشد ظاهر شد.
این برهان با ترجمه آثار ابن رشد به زبان لاتین وارد جهان غرب شد. از فلاسفه شهیر غرب می‌توان به توماس آکویناس اشاره کرد که از این برهان جانب‌داری کرده است که در آینده اشاره خواهد شد. در اینجا به تقریرات معروف برهان اشاره می‌شود:

1. تقریر بوعلی سینا

شیخ الرئیس در آثار خود مانند اشارات به این برهان اشاره می‌کند و برای اولین بار این برهان را به برهان صدیقین توصیف می‌نماید:
«کل موجود من حیث ذاته اما واجب الوجود و اما ممکن الوجود بحسب ذاته و ما حقه فی نفسه الامکان فلیس یصیر موجوداً من ذاته فوجود کل ممکن الوجود هو من غیره» (4).
«هر موجودی با توجه با ذاتش و قطع نظر از غیر یا واجب الوجود یا ممکن الوجود است. ممکن الوجود نمی‌تواند خودش محقق شود پس احتیاج به غیر به نام واجب الوجود دارد. »

استفاده از امکان در برهان شیخ؟

برخی معتقدند (5) که در تقریر شیخ از امکان استفاده شده پس نمی‌تواند برهان صدیقین باشد.
به نظر می‌رسد بعض شواهد و قراین حاکی از آن است که شیخ امکان را در صرف مفهوم ذهنی آن استعمال نکرده و بیشتر مراد او وجود خارجی امکان یعنی وجود ناقص و منسوب به عدم است که توضیح آن در دو نکته بیان می‌شود.
الف) مراد شیخ از ممکن و امکان در برهان، مجرد امکان ذهنی و ماهوی نیست بلکه ممکن یعنی وجود خارجی محتاج بالغیر که در تحققش موقوف بر غیر است. بر این مطلب فقراتی از استدلال خود شیخ شهادت می دهد مانند:
«کل موجود بعد ما فرضته موجوداً- وجود کل ممکن الوجود من غیره».
پس مقصود شیخ از امکان همان نقص وجودی ممکن است که قائم بالذات نیست نه امکان ذهنی و ماهوی. و اگر اصرار ورزیم که حتی این نوع از امکان و نقص وجودی مخل برهان صدیقین است، می‌گوییم در این صورت اشکال بر خود تقریر صدرالمتألهین هم وارد می شود، چون او هم استدلال خود را ابتدا از مشاهده وجود ناقص و ضعیف شروع کرده و به طریقه آن به وجود اتم و اکمل استدلال کرده است؛ شیخ به جای وجود ناقص وجود ممکن را به کار برده و صدرالمتألهین به جای امکان لفظ ناقص را استعمال کرده است. پس روح و جوهر هر دو تقریر یکی است، از این نکته اشکال دوم صدرالمتألهین نیز جواب داده می‌شود چون کما اینکه انسان به مجرد تصور وجود ناقص به وجود تام و کامل بدون تسلسل پی می‌برد، همان طور با تصور وجود ممکن که همان ناقص است به وجود مستقل پی می‌برد.
دلیل و شاهد دیگری بر این که مراد از امکان، امکان خارجی و نقص وجود مراد شیخ بوده نه صرف ماهیت، اعتقاد وی به اصالت وجود است. درست است که در زمان شیخ مسأله اصالت وجود و ماهیت مطرح نبوده ولی از بعضی ظواهر کلامش این قول استفاده می‌شود مثلاً در شفا می‌گوید:
«ذوات الماهیة یفیض علیها الوجود منه تعالی» (6).
علاوه این که خود صدرالمتألهین (7)‌ نقل می‌کند که از کتاب‌های المباحثات و التعلیقات شیخ برمی‌آید که وی از طرفداران جدی اصالت وجود بوده است. پس در استدلال شیخ هر کجا لفظ موجود به کار رفته ما نمی‌توانیم آن را بر ماهیت حمل بکنیم بلکه بنابر اصالت وجود، حمل بر وجود می‌شود.
ب) پاسخ دیگر را بعضی محققان عرضه داشتند که:
«ابن سینا مدعی است که برهان او متوقف بر پذیرش ممکن و طرح آن به عنوان مقدمه استدلال نیست، و اگر در جریان استدلال از ممکن الوجود سخن می‌رود، به عنوان یکی از طرفین قضیه منفصله است، به این صورت که اگر موجود مفروض ممکن باشد، باید منتهی به واجب شود. و از طرفی می‌دانیم که صدق جمله شرطی موقوف به صدق مقدمه آن نیست. » (8)
حاصل آنکه برهان صدیقین شیخ الرئیس منبع تکامل آن توسط صدرالمتألهین شد که اشاره خواهد شد.

2. تقریر صدرالمتألهین

دومین تقریر متعلق به حکیم فرزانه و مبتکر حکمت متعالیه است:
«ان الوجود حقیقة عینیة واحدة بسیطة لا اختلاف بین افرادها لذاتها الا بالکمال و النقص و الشدة و الضعف او بامور زائدة کما فی افراد ماهیة نوعیة و غایة کمالها مالا اتم منه و هو الذی لا یکون متعلقاً بغیره و لا یتصور ما هو اتم منه... فاذن الوجود اما مستغن عن غیره و اما مفتقر لذاته الی غیره و الاول هو واجب الوجود و هو صرف الوجود الذی لا اتم منه و لا یشوبه عدم و لا نقص. و الثانی هو ما سواه من افعاله و آثاره» (9).
«وجود اصیل و عین واقعیت است و خودش هم واحد و بسیط و غیرمرکب است و اختلاف افراد وجود در کمال و نقصان و امور زاید است و غایت کمال، وجود کمالی است که بالاتر از آن کمالی نباشد و آن وجودی است که متعلق به غیر نباشد و از آن کامل‌تر تصور نشود. پس در نتیجه وجود یا از غیر غنی است یا محتاج؛ اولی واجب الوجود است که صرف وجودی است که از آن وجود اتم یافت نشود و بر آن عدم و نقصی عارض نشود، دومی وجود غیر واجب الوجود است که همان افعال و آثار آن است. »
تقریر ملاصدرا بر پنج پایه استوار است:
1. اصالت وجود؛
2. بساطة الوجود؛
3. تشکیک الوجود؛
4. وجود کامل؛
5. تقدم کامل بر ناقص.
خلاصه برهان این است که ما انگشت روی هر موجودی بگذاریم آن موجود یا موجود تام و کامل است فثبت‌المطلوب و یا ناقص و ضعیف است و این ناقص باید به وجود کامل که قبل از اوست منتهی گردد.
و لکن فهمیدن این تقریر نیاز به شناخت قواعد فلسفی دارد، مانند قاعده‌ی اصالت و بساطت وجود و تشکیک الوجود که برای طی ان باید مراحلی را پیمود که مجال اشاره آن در این مقال نیست.

3. تقریر سبزواری

مرحوم حاجی به خاطر اطناب تقریر ملاصدرا خودش سه تقریر ارائه نموده که به هر سه آنها اشاره می‌کنیم:

الف) طریق خلف

حاجی در شرح منظومه می‌گوید:
«اذ الوجود کان واجباً فهو و مع‌الامکان قد استلزمه علی سبیل الخلف لان تلک الحقیقة لاثانی لها حتی تتعلق به و تفتقر الیه بل کلما فرضته ثانیاً لها فهو هی لاغیرها و العدم و الماهیة حالهما معلومة» (10).

ترجمه و توضیح:

مطلق وجود اگر واجب باشد این مطلوب است و اگر ممکن باشد، لازم می‌آید به دیگری متعلق گردد؛ در حالی که وجود واحد و بسیط است، و تعدد و کثرات معلول عوارض وجود است، برای وجود دومی نیست تا بدان مفتقر گردد، اگر متعلق به دیگری باشد خلف لازم می‌آید، پس برای عدم لزوم خلف وجود قائم بالذات است. بنابراین به مجرد قبول وجود و واقعیت به واجب الوجود اعتراف کردیم؛ چون شیء‌ای خارج از وجود نیست که به آن وجوب وجود ببخشد، اما ماهیت و عدم، امر عدمی هستند که به قول شاعر:

ذات نایافته از هستی بخش *** کی تواند شود هستی بخش

و به قول حکما فاقد الشیء نمی‌تواند معطی شیء باشد.
بعضی از محققین (11) بر این تقریر حاجی اشکال کردند که این مصادره به مطلوب است. برای اینکه نمی‌توان وجود صرف را مشاهده کرد. بلکه مشاهده ما وجود ذی الماهیة و منسوب به اعدام است و این تقریر متفرع بر ثبوت حقیقت صرفه است که نه بدیهی است و نه بر آن برهان آورده شده است.
ولکن به نظر می‌رسد تقریر حاجی نفس تقریر شیخ الرئیس است و از وجود ناقص به وجود تام استدلال شده نه این که فرض حاجی موجود مطلق و صرف تمام و خالی از اعدام است تا اشکال وارد بشود، باری خود این وجودات ناقصه و ممکنه با وجود صرف محض در اصل هستی وجود مساوی بلکه عین او هستند مگر این که این وجود ناقص ملبس به لباس نقص و محدودیت است و این مانع نمی‌شود که در اصل وجود با وجود صرف، مشترک باشند.

ب) طریق استقامت

«اذ الوجود کان واجباً فهو و مع‌الامکان قد استلزمه علی سبیل الاستقامة بانّ یکون المراد من الوجود مرتبة من تلک الحقیقة‌ فاذا کان هذه المرتبة مفتقرة الی الغیر استلزم الغنی بالذات دفعاً للدور و التسلسل». (12)
«اگر وجود واجب باشد این مطلوب و مدعاست، اما اگر ممکن الوجود باشد، آن مستلزم باشد، آن مستلزم واجب الوجود است که فرض این است آن وجود مرتبه‌ای از حقیقت وجود است. در این صورت اگر این مرتبه به وجود غیری نیازمند باشد، مستلزم وجود غنی بالذات [واجب الوجود] است، چون فرض این است که وجودی از حقیقت وجود خارج نیست. استلزام وجود ممکن وجود غنی بالذات را برای دفع دور و تسلسل است. »
این برهان بعینه برهان شیخ الرئیس است که گذشت.

ج) وجود حقیقت مرسله و مطلقه

تقریر سوم حاجی در پاورقه‌های اسفار است:
ان حقیقة الوجود- التی هی عین الاعیان و حاق الواقع- حقیقة مرسلة یمتنع علیها العدم اذ کل مقابل غیرقابل لمقابل و الحقیقة المرسلة التی تمتنع علیها العدم واجبة الوجود بالذات.
حقیقت وجود یک حقیقت مرسله و مطلق از تمام قیود و شروط است که بر آن عدم ممتنع است، چون وجود و عدم با هم متقابلند و دو متقابل هیچ‌وقت قابل جمع نیستند، پس حقیقت مرسله که بر آن عدم ممتنع است واجب الوجود است. » (13)
این تقریر مرحوم حاجی به تقریر اول (طریق خلف) برمی‌گردد جز این که در آنجا به جای کلمه ارسال و مطلق از کلمه صرافت استفاده کرده بود. (14)

4. تقریر علامه طباطبایی

«واقعیت هستی که در ثبوت وی شکی نداریم هرگز نفی نمی‌پذیرد و نابودی برنمی‌دارد، به عبارت دیگر: واقعیت هستی بی هیچ قید و شرط واقعیت هستی است و با هیچ قید و شرطی لاواقعیت نمی‌شود و چون جهان گذران و هر جزء از اجزای جهان نفی را می‌پذیرد، پس عین همان واقعیت نفی ناپذیر نیست. » (15)
این تقریر مرحوم علامه از بهترین (اسدّ و اخصر) تقریرات موجود است که استدلال از نفس وجود به سوی باری تعالی شده که مفید یقین و هم‌چنین بدون واسطه است، به خلاف تقریر صدرالمتألهین که به اصول متعدد متوقف بود، و به خلاف تقریر خلف مرحوم حاجی که باید از بحث اصالت وجود فارغ می‌شد.
ویژگی این تقریر سازگاری آن با اصالت ماهیت یا وجود است، چون موضوع آن الواقعیة و نه موجود است. علاوه این که با این تقریر با منکر واقعیت هم می‌توان احتجاج کرد بدین نحو که سوفسطی که تمام اشیاء را موهوم می‌انگارد، یا در واقعیت آن شک می‌کند، پس تمام اشیاء نزد سوفیست موهوم یا مشکوک است. پس منکر واقعیت به یک واقعیتی اعتراف می‌کند که آن همیشه ثابت است.
ایشان در پاورقه‌های اسفار نیز به تقریر مدعای خود پرداختند. (16)

توضیح این تقریر

شکی نیست که ما در خارج وجوداتی را بالعین می‌یابیم که از آن به واقعیت تعبیر می‌شود و این واقعیت همیشه بوده و خواهد بود و در آن هیچ‌گونه عدمی راه نخواهد یافت، حتی اگر با فرض بطلان واقعیت، به نوعی به واقعیت دیگر اعتراف کنیم. مثلاً این که بگوییم در جهان هیچ واقعیتی نیست. این کلام ما یا واقعاً صادق و یا غیرواقع و کاذب است. البته ادعای مخالف این است که واقعاً در خارج واقعیتی نیست و در این صورت خود مخالف در کلام خود به واقعاً اعتراف می‌کند. اما اگر شق دوم را انتخاب کند و بگوید من هیچ منظوری از این جمله و گزاره واقعاً نداشتم، دیگر نمی‌توان با او احتجاج کرد چون او جمله‌ای را از روی جدّ نگفته و شوخی کرده است، پس در خارج واقعیت‌ها هست که هیچ‌وقت زایل نمی‌شود و دیگر واقعیتی که زایل می‌شود به آن منتهی می‌گردد فهو المطلوب.
تا اینجا به چهار تقریر حکمای اسلامی از برهان صدیقین اشاره کردیم. این برهان مورد توجه غربیان نیز بوده است که اینجا به تقریر آکویناس اشاره می‌شود:
«اشیایی که در معرض تجربه ما هستند می‌توانند باشند یا نباشند (امکان). اگر در دار وجود همه چیز از این دست بود، چه بسا هیچ چیز در آغاز وجود پیدا نمی‌کرد، بنابراین، باید چیزی در کار باشد که وجودش لازم و ضروری باشد. » (17)

پاسخ چند شبهه

اشکالات و شبهات متوجه بر برهان صدیقین تا حدودی با اشکالات برهان امکان مشترک بود که نقل و نقد آنها در برهان امکان به تفصیل گذشت. اینجا ما به گزارش و نقد دو شبهه معروف می‌پردازیم:

شبهه اول: امتناع اقامه برهان بر وجود خدا به دلیل ماهیت نداشتن

برخی شبهه می‌کنند که چون خداوند ماهیت ندارد، به تبع آن فاقد عرض ذاتی نیز خواهد بود، و از آنجا که برهان از جنس و فصل و عرض تشکیل می‌شود، هر آنچه بر خداوند حمل شود، مانند «وجود»، نمی‌تواند در قالب برهان قرار گیرد، پس اثبات وجود برای خداوند برهان‌بردار نیست. بوعلی سینا از فلاسفه متقدم در این باره می‌نویسد:
«فان الاول لا جنس له و لاماهیة له... و انه لاحدله و لا برهان علیه» (18).
بعضی دیگر در تقریر شبهه نوشتند:
«گزاره‌های حاصل از قیاس برهانی، محمول منطقاً عرض ذاتی موضوع است، بنابراین برهان‌پذیری گزاره‌های ضروری ازلی مشروط بر آن است که محمول در این نوع گزاره‌ها عرض ذاتی موضوع باشد، اما از سوی دیگر، چون خداوند در نزد حکیمان مسلمان صرف الوجود (وجوب مطلق) است به همین دلیل، ماهیت ندارد و جنس و فصل و عرض ذاتی برای وی متصور نیست. » (19)

نقد و نظر

در نقد این شبهه باید به چند نکته ظریف اشاره کرد:

نکته اول:

این که برهان مطابق ذکر اهل منطق و فلسفه (20)، از جهت مواد از شش ماده یعنی اولیات، فطریات، مشاهدات، مجربات، حدسیات و متواترات تشکیل شده است که گزاره: «خدا وجود دارد»، از نوع قضیه اولیات و یا حداقل مشاهدات یا فطریات (قضایا قیاساتها معها) می‌باشد که انسان از صرف تصور حقیقت وجود و توجه به یک استدلال مرتکز در ذهن، (انقسام آن به وجود ممکن و واجب) به وجود خداوند علم حاصل می‌کند یا با مراجعه به وجدان و ضمیر خویش پی به خداوند می‌برد. تقریر و توضیح این نکته در تقریر برهان فطرت خواهد آمد. بنابراین به دلیل رجوع قضیه: «خدا موجود است» به اولیات، مشاهدات یا فطریات خود برهانی است و نمی‌توان مدعی شد که برهان‌پذیر نیست.

نکته دوم:

ناقد محترم بر این باور بوده که در گزاره های ازلی مانند، «خدا موجود است»، محمول به «عرض ذاتی» منحصر شده است، در حالی که در این نوع گزاره‌های محمول «موجود» نه عرض ذاتی بلکه ذات موضوع و به عبارتی عین و مساوق موضوع یعنی خداوند است (21)، و به اصطلاح منطقی محمول در گزاره فوق ذاتی باب برهان است که لحوقش بر موضوع به تعبیر محقق طوسی به حسب ذات موضوع است. به تعبیر دقیق فلسفی ناقد مفاهیمی نظیر ممکن (22) و واجب و وجود را از مقولات ثانی فلسفی می‌انگاشت که دارای ماهیت است و به همین دلیل خداوند فاقد آن خواهد بود، اما در حکمت متعالیه ثابت شده است که محمول در گزاره‌های ازلی و هنگام نسبت به خداوند عین وجود موضوع است و در واقع این نوع قضایا در اصطلاح فلسفه، قضیه هلیه بسیطه است.
به دیگر سخن گزاره «خدا موجود است» از نوع گزاره‌های تحلیلی (23) است که کانت آن را مطرح کرده است که محمول آن از تحلیل موضوع به دست می‌آید. اصطلاح قضیه تحلیلی در فلسفه اسلامی وجود ندارد، اما اصطلاح «محمول بالصمیمه» دقیق‌تر و فراگیرتر از آن است. (24)

نکته سوم:

در افاده معنای قضایای فلسفی این که در فلسفه بیان شده است که قضایایی که محمول آنها «وجود» است، قضیه عکس الحمل است (25)، به این معنی که اصل منطقی آن است که محمول موضوع و موضوع محمول واقع گردد، مثلاً «العلة موجودة»، باید «الموجود علة» باشد، در قضیه «الله موجود» نیز باید این گونه باشد: «بعض الموجود الله» در این فرض در گزاره ازلی «بعض الوجود الله» محمول دیگر از مقوله عرضی نخواهد بود تا اشکال برهان‌ناپذیری خدا به دلیل استفاده از عرض در گزاره «الله موجود» مطرح شود، بلکه محمول «الله» از تحلیل موضوع «الموجود»- با تقریر برهان صدیقین که گذشت- استنتاج می‌شود. هم‌چنین در این صورت با این که قضیه بسیطه و تحلیلیه است، اما یک معنایی را برای مخاطب می‌افزاید و آن این است که بعضی وجودها الله می‌باشد.

شبهه دوم: امتناع اقامه برهان لمی بر وجود خداوند

یکی از شبهات مطرح و متقدم در مسأله خداشناسی تفکیک برهان أنّی و لمی است (26)؛ فلاسفه معتقدند که براهین اقامه شده بر وجود خداوند انّی است، چرا که برهان لمّی- که اثبات مدعا از طریق علم به علت است- در وجود خداوند معنا ندارد، چون خداوند علة العلل و خودش علت بردار نیست و لذا علم به علت و اثبات آن معنایی ندارد.

بوعلی سینا:

«ان واجب الوجود لابرهان علیه و لا یعرف الا من ذاته... (27) لا برهان علیه لانه لاعلة له و لذلک لالمّ له» (28).
وی در جای دیگر بر وجود دلایل واضحه بر وجود خداوند تصریح می‌کند. (29)

صدرالمتألهین:

«الحق ان الواجب لابرهان علیه بالذات». (30)
اما اثبات وجود خداوند از نوع انّی- که از طریق اثبات معلول صورت می‌گیرد - در خداوند ممکن است و دلایل فلسفه از همین نوع خواهد بود. اما این قسم از دلیل نیز مفید علم نخواهد بود. (31)

نقد و نظر

1. خدا متعالی از علیت

نخست باید به این نکته اشاره کرد که اگر مقصود از برهان «لمّی» تنها علم به معلول از طریق علت آن باشد، باید به صورت شفاف گفت این معنا از علیت در وجود خداوند قابل تحقق نیست، چون در این معنا از برهان لمّ، دو وجود مستقل از یکدیگر به نام وجود معلول و علت فرض شده است که برای شناخت وجود معلول و اثبات آن، باید به وجود دیگری- که پیش از وجود معلول و از آن کامل‌تر باشد- علم حاصل کرد، روشن است که این معنا در وجود خداوند قابل تصور نیست، چرا که حقیقت وجود در وجود خداوند منحصر شده و وجود پیشین و کامل‌تر به عنوان علت خداوند، تحققی ندارد تا از طریق علم به آن وجود پیشین، وجود خداوند ثابت و مبرهن گردد.
بر این نکته برخی از فلاسفه تصریح داشتند آنجا که به صورت صریح از نفی امکان اقامه برهان بر وجود خداوند سخن گفتند:
«لا برهان علیه لانه لاعلة له و لذلک لالّم له» (32).
بعضی از معاصران نیز به این نکته تصریح دارند. (33)

2. امکان یقین در برهان انّی (علت انحصاری)

معروف است که تنها برهان لمی مفید قطع و یقین است، اما برهان انّی- که استدلال از معلول به علت است- یقین‌زا نیست، برهان انّی به دو قسم «دلیل» و «ان مطلق» تقسیم می شود، مدعا این است که قسم اول نیز می‌تواند مفید یقین باشد، توضیح این که: در تحلیل این نظر معروف باید تأمل کرد و نباید آن را به صورت کلی مطرح و پذیرفت، برای این که گاهی برای یک معلول می‌توان چند علت فرض و تصور کرد، مثلاً حرارت ممکن است معلول آتش، حرکت و اصطکاک، خورشید و جریان الکتریسیته باشد که با شناخت معلول یعنی حرارت نمی‌توان به علت آن پی برد. اما گاهی یک معلول یک علت منحصره دارد و آن انحصار با تحلیل عقلی وجود معلول ثابت می‌شود، در این صورت علم به علت از طریق معلول مفید جزم و یقین خواهد بود.
با این توضیح به سراغ دلایل انّی اثبات خداوند می‌رویم. به نظر می‌رسد عدم تفکیک دو قسم برهان انی (ان مطلق و دلیل) از یکدیگر در برخی عبارت‌های فلاسفه تأثیر سوئی در بحث خداشناسی و دلایل آن گذاشته است که ادعا می‌شود دلایل خداشناسی به دلیل «انّی» بودن فاقد ارزش معرفتی هستند، لکن چنان که بیان شد نوعی از برهان انّی «ان مطلق» می‌تواند مفید یقین باشد.
اینجا به عنوان مثال به برهان امکان و وجوب اشاره می‌شود.
برهان امکان و وجوب به صورت قیاس شکل اول چنین است:
جهان ممکن است.
هر ممکنی نیازمند علت یا واجب الوجود است.
پس جهان نیازمند علت و واجب الوجود است.
کبرای قیاس با تحلیل وجود ممکن مبرهن شده است، توضیح این که ما با مشاهده وجود ممکن- که معلول است- پی می‌بریم که وجود ممکن به دلیل ذات امکانیش که از خود وجود مستقلی ندارد و نیازمند غیر است- و این امکان، امکان فقری و ذاتی است- بالضرورة نیازمند وجود ماورای ممکن یعنی واجب الوجود است.
پس اثبات واجب الوجود در پرتو برهان امکان کاملاً عملی است. باری برهان امکان به صورت مستقیم تنها واجب الوجود را اثبات می‌کند، اما صفات دیگر خداوند، برخی از آنها مانند وحدت، بساطت، حیّ، قدرت از تحلیل خود واجب، برخی صفات دیگر، مانند رازقیت، هدایت از براهین دیگری قابل استنتاج است.
بر این اساس نمی‌توان دلایل انّی اثبات خدا را به بهانه انّی بودن رد و آنها را به عدم افاده یقین معرفتی متهم کرد و آن را به عدم مطلوبیت براهین فلاسفه وصف نمود. (34)
بعض خود فلاسفه متفطن نکته فوق شده و دلایل انّی را به برهان و چه بسا برهان لمّی- به جهت افاده یقین- متصف می‌کنند. مثلاً علامه حلی با تقریر برهان امکان و وجوب فلاسفه، آن را به «استدلال لمی» وصف می‌کند که برخلاف مسلک متکلمان است. (35)
بوعلی سینا از وجود «دلایل واضحه» بر خداوند سخن می‌گوید (36) و خود به اثبات خدا از طریق برهان امکان و وجوب می‌پردازد و آن را برهان صدیقین می‌نامد که اثبات خدا از این طریق به غیر وجود مانند خلق و افعال الاهی نیازمند نیست. (37)

3. امکان برهان شبه لمّی (استدلال از ملازمه)

چون وجود حقیقی در ذات الاهی منحصر شده، وجودی فراتر از آن وجود ندارد، تا آن نیز علت خدا فرض شود و از طریق علم به علت خداوند، برهان لمّی به وجود خدا ثابت شود، اما می‌توان نوعی از برهان را اقامه کرد که نه استدلال از معلول به علت باشد (برهان انّی قسم دلیل) و نه استدلال از علت به معلول (برهان لمّی) بلکه نوع سومی است. در این برهان معلول و علت متعلق علم و وجه استدلال قرار نمی‌گیرد، بلکه حد وسط در حقیقت یک وجود خاصی است که آن با وجود خداوند ملازمه دارد، که از طریق علم به یک ملازم به ملازم دیگری علم پیدا می‌کنیم. مثلاً ما به وجودهای خارجی قطع داریم (بنابر مکتب رئالیسم)، این وجودها یا خود واجب الوجود است یا ممکن الوجود، اگر واجب الوجود باشند، در واقع وجود حق متعالی برای ما منکشف است و به برهان نیازی نیست، اما اگر ممکن الوجود باشند، امکان ماهوی یا فقری یک حالت وجود است که آن با حالت دیگر وجود یعنی واجب الوجود ملازمه دارد، به این معنی که وجود ممکن الوجود بالضرورة با وجود واجب الوجود ملازمه دارد.
به عبارت دقیق‌تر، نفس وجود، وجود واحد و بسیطی است که حقیقت اعلی آن به واجب الوجود منحصر است، اما اصل وجود از مقوله مشکک است که از جهت قوه و شدت، کمال و ضعف مراتب مختلفی دارد مانند وجود نور، ما با علم به مرتبه رقیقه و ضعیف آن یعنی وجود ممکن به اصل وجود یعنی حقیقت اعلی آن علم پیدا می‌کنیم. پس واسطه اثبات همان وجود البته با وصف ضعیف است که آن وجود ضعیف نه معلول واجب الوجود و نه معلول علت دیگری است. بلکه مرتبه پایین وجود اعلی است که از آن می‌توان به ملازمه تعبیر کرد.

4. امکان برهان لمی به قرائت خاص (تعمیم علیت)

برهان لمی به یک معنی (علت داشتن خداوند) از خداوند نفی می‌شود، اما برهان لمی و نقش حد أوسط تنها به علیت خارجی اختصاص نیافته است، بلکه حد اوسط هم می‌تواند علت خارجی و وجودی ثبوت اکبر بر اصغر باشد و هم علت تحلیلی و عقلی، در هر دو صورت برهان لمی است. مثلاً در برهان امکان گفته می‌شود:
جهان ممکن است، ممکن نیازمند واجب الوجود است، پس جهان نیازمند واجب الوجود است. در این استدلال «اوسط» یعنی ممکن علت نیازمندی به واجب الوجود یعنی ثبوت اکبر بر اصغر است. و با این نگاه اوسط علت ثبوت اکبر بر اصغر و برهان نیز از سنخ لمی خواهد بود. بر این نکته بعضی فلاسفه مانند محقق طوسی تأکید داشتند. (38)
برخی از معاصران نیز در تبیین برهان لمّ نوشته‌اند:
«برهان لمی برهانی است که حد وسط آن، علت اتصاف موضوع نتیجه به محمول آن باشد، خواه علت برای خود محمول هم باشد یا نباشد، و خواه علت خارجی و حقیقی باشد یا علت تحلیلی و عقلی.
طبق این تعریف، اگر حد وسط برهان، مفهومی از قبیل امکان و فقر وجودی و مانند آن‌ها باشد می‌توان آن را برهان لمی تلقی کرد، زیرا به قول فلاسفه «علت احتیاج معلول به علت، امکان ماهوی یا فقر وجودی است»؛ پس اثبات واجب الوجود برای ممکنات، به وسیله چیزی انجام گرفته است که به حسب تحلیل عقلی، علت احتیاج آنها به واجب الوجود می‌باشد.
حاصل آنکه هر چند ذات واجب الوجود، معلول هیچ علتی نیست، اما اتصاف ممکنات به داشتن واجب الوجود، معلول امکان ماهوی یا فقر وجودی آنهاست. » (39)
ایشان در موضع دیگر برهان لمّ را به علیت حد اوسط یعنی علیت تکوینی و عقلی تعریف نموده است. (40)
این تعریف از برهان لمّ، تعریف خاصی از برهان لمی است که مفید یقین و قطع است و توضیح آن در شماره دوم گذشت. نکته قابل توجه در آن این است که آیا می‌توان اسم آن را برهان لم گذاشت یا این که آن به أن مطلق برمی‌گردد؟ البته چنان که پیش‌تر نیز گفته شد، مهم نه نام‌گذاری بلکه افاده یقین در برهان است که ثبوت آن به منصه ظهور رسید.

شبهه سوم: رجوع برهان شبه لمی به انّی

برخی در استدلال برهان شبه لمی اشکال کردند که استدلال آن به برهان انّی متکی است:
به نظر می‌رسد به لحاظ منطقی، اگر بنا باشد وجود خداوند توسط برهان شبه لمّ ثابت شود، باید پذیرفته شود وجود خداوند و یک امر دیگر، دو معلول یک علت ثالث هستند که ابتدا به وسیله‌ی آن امر دیگر، وجود آن علت ثالث ثابت می‌شود (برهان انّی) و سپس وجود آن علت ثالث بر وجود معلول دوم که همان وجود ذات حق باشد دلالت می‌کند (برهان لمی)» (41).
لکن این شبهه از عدم دقت در وجه استدلال برهان شبه لمی نشأت می‌گیرد، چرا که همان طوری که گفته شد در آن حد وسط برهان نه معلول است تا به برهان انّی ملحق شود و نه حد وسط علت خارجی است تا گفته شود که خداوند علت‌بردار نیست، بلکه حد وسط خود واجب الوجود اما مرتبه ضعیف آن است، (42) لذا صدرالمتألهین تأکید می‌کند که در این برهان استدلال از خود واجب الوجود است. (43) و در واقع طریق همان مقصود است. (44)
چنان که گفته شد این برهان- که در اصطلاح فلاسفه به برهان صدیقین نامیده می‌شود- نه برهان انّی به معنای اثبات مدعا از طریق معلول به علت «دلیل» و نه برهان لمّی است، اما با این وجود از جهت افاده یقین مشابه برهان لمی است که از این لحاظ به شبه لمی تعبیر می‌شود.
به نظر می‌رسد ابتکار استعمال این تعبیر به بوعلی سینا تعلق دارد. (45) آن جا که اثبات خداوند از طریق برهان محض (لمی) به دلیل نبود سبب برای خداوند را نفی می‌کند، اما استدلال از حالت وجود به واجب الوجود را شبه برهان وصف می‌کند. استعمال شبه لم در عبارت‌های صدرالمتألهین نیز دیده شده است. (46)
از اینجا روشن می‌شود که برهان شبه لمی با برهان انی قسم «دلیل» و «لمی» تفاوت دارد و داخل یکی از آن دو نیست.

توجیه انکار برهان ناپذیری وجود خدا توسط فلاسفه

به عبارت‌های چند فیلسوف اشاره شد که آنان به طور صریح وجود برهان بر اثبات وجود خداوند را نفی می‌کردند، لکن آنان در مواضع دیگر به صورت برهانی و قیاسی به اثبات وجود خداوند پرداختند. برای توجیه این تهافت ظاهری وجوه ذیل قابل ذکر است. (47)

1. نفی برهان لمی

ممکن بل قطعی است که یکی از مقاصد انکارکنندگان برهان بر وجود خداوند برهان لمی به معنای علت بیرونی از وجود خداوند باشد که چون خداوند علتی ندارد این مسأله نیز از باب انتفای قضیه سالبه به انتفاع موضوع منتفی است که توضیحش گذشت. بر این توجیه علامه طباطبایی تصریح کرده است. (48)

2. نفی ایصال به وجود شخصی خداوند

ممکن است مقصود منکران این باشد که هیچ برهانی وجود ندارد که ما را به خدای ادیان با صفات کمالی خاص- که در متون دینی مذکور است- برساند. نهایت کارکرد براهین فلسفی، اثبات عناوین کلی مانند واجب الوجود و علة العلل است.
لکن این وجه جمع بعید به نظر می‌رسد، چرا که تحلیل واجب الوجود- چنان که فلاسفه مانند شیخ الرئیس ذکر کردند- (49) ما را به خدای واحد بسیط و دارای کمالات ذاتی رهنمون می‌کند.
باری اگر مقصود از نفی ایصال به خداوند، خداوندی باشد که در ادیان با صفات متکثر مانند هزار اسم در دعای جوشن کبیر معرفی شده است، جمع و توجیه فوق صحیح به نظر می‌رسد.

3. اثبات نیازمندی به علة العلل نه اثبات مستقیم خداوند

براهین فلسفی که نوعاً برهان انّی و استدلال از معلول به علت هستند، در صورت پذیرفتن اتقان آنها، نهایت نیازمندی عالم امکان به علة العلل و واجب الوجود، محرک نخستین و آفریدگار را اثبات می‌کنند که این عناوین نخست و بالذات محمول مخلوقات از حیث‌های مختلف مانند امکان، معلولیت و حرکت است. آنگاه با استدلال دیگر این عناوین کلی یعنی واجب الوجود، علة العلل و خالق را بر خداوند تطبیق می‌دهیم. پس اثبات خداوند نه بالذات بل بالعرض در فلسفه صورت می‌گیرد. عبارت صدرا «الواجب الوجود لابرهان علیه بالذات بل بالعرض» (50) بر این توجیه ناظر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. البته این نوع براهین نیز با تعریف خاص از برهان «لم» ذیل برهان لمی قرار خواهد گرفت.
2. «ان الربانیین ینظرون الی الوجود و یحقّقونه و یعلمون انه اصل کل شیء ثم یصلون بالنظر الیه الی انه بحسب اصل حقیقته واجب الوجود» (اسفار، ج6، ص14).
3. ر. ک: تعلیقه بر شرح منظومه، ص449.
4. ر. ک: اشارات، ج3، ص66؛ النجاة، ص566.
5. «قیل علیهم الستم قد أخذتم فی الدلیل وجود الممکن لما یشاهد من عدمه بعد وجوده او قبله». (اسفار، ج6، ص27).
6. الهیات شفا، ص305.
7. اسفار، ج1، ص46-49.
8. محسن جوادی، درآمدی بر خداشناسی فلسفی، ص108.
9. اسفار، ج6، ص14؛ اسرارالآیات، ص57.
10. شرح المنظومه، الهیات فریده اول، غرر اول، ص146.
11. استاد مصباح یزدی، تعلیقه بر النهایة، ص411، شماره 397.
12. شرح المنظومه، ص146.
13. اسفار، ج6، ص16 و17، پاورقی.
14. ر. ک: تعلیقة‌ علی نهایة الحکمة، رقم 398، ص412.
15. اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج5، ص116، با پاورقه‌های استاد مطهری.
16. «الواقعیة لا تقبل البطلان و الرفع لذاتها حتی ان فرض بطلانها مستلزم لثبوتها و وضعتها فلو فرضنا بطلان کل واقعیة فی وقت او مطلقا کانت حینئذ کل واقعیة باطلة واقعاً (ای الواقعیة ثابتة) و کذا السوفسطی او رأی الاشیاء موهومة او شک فی واقعیتها فعنده الأشیاء موهومة واقعاً و الواقعیة مشکوکة واقعاً ‌ای ثابتة من حیث مرفوعة. و لازمه الواقعیة المطلقه ثابتة و اذ کانت اصل الواقعیة لا تقبل العدم و البطلان لذاتها فهی واجبة بالذات فهناک واقعیة واجبة بالذات و الاشیاء التی لها واقعیة مفتقرة الیها فی واقعیتها قائمة الوجود بها» (اسفار، ج6، ص16 و 17، پاورقی).
17. خدا در فلسفه، ص61.
18. الهیات شفا، ص348 و 354.
19. احد فرامرز قراملکی، نامه حکمت، شماره2، ص105.
20. «البرهان قیاس مؤلف من یقینیات لنتاج یقین»، (البصائر النصیریة، ص233).
21. بوعلی سینا درباره‌ی این نوع محمولات می‌گوید: «قد یکون من المحمولات ذاتیة... من المحمولات محمولات مقومة لموضوعاتها»، ‌(اشارات، ‌ج1، ص38).
22. در قیاس: العالم ممکن و کل ممکن یحتاج الی العلة فالعالم یحتاج الی العلة. امکان- که حد وسط است- نه امکان ماهوی بل امکان فقری است که امکان نه ماهیت و ذات مستقل از وجود ممکن بلکه ذات و عین آن است. برای توضیح بیشتر ر. ک: جوادی آملی، رحیق مختوم، بخش4، ج اول، ص483.
23. کانت گزاره را به حسب محمول به دو نوع تقسیم می‌کرد، «تحلیلی و تألیفی». قسم اول محمولی است که از تحلیل و تجزیه مفهوم موضوع استخراج و به دست می‌آید، اما قسم دوم یعنی تألیفی نیازمند قید خارجی است. (ر. ک: سنجش خرد ناب، ص661 به بعد).
24. آیت الله جوادی آملی با اشاره به تقسیم کانت قضیه را به تحلیلی و تألیفی می‌گوید:
«حکمای اسلامی تقسیم دیگری را درباره‌ی قضایا دارند که مغایر با تقسیم فوق بوده و نباید بین این دو تقسیم خلط شود، آن‌ها قضایا را به لحاظ محمول به اقسامی و از جمله به دو قسم تحلیلی و انضمامی تقسیم می‌نمایند. محمول قضایای تحلیلی را خارج محمول و یا محمول من صمیمه می‌نامند و مراد این است که محمول از صمیم و حاق موضوع مستخرج و انتزاع می‌شود و این گونه از محمول غیر از محمول بالضمیمه است، ‌زیرا محمول بالضمیمه محمولی است که انتزاع آن از موضوع نیازمند به انضمام یک ماهیت و واقعیت خارجی به ماهیت و واقعیت موضوع دارد.
خارج محمول در معنای فوق اعم از عوارض تحلیلی «کانت» است، زیرا علاوه بر آن که ذات و ذاتیات موضوع را شامل می‌شود، مفاهیمی را نیز که از نظر به ماهیت و یا از نظر به واقعیت موضوع انتزاع می‌شوند، در برمی‌گیرد؛ ویژگی اصلی این دسته از عوارض این است که مصداقی جدا از مصداق موضوع خود ندارند، مانند مفهوم وحدت، تشخص، وجود علیت» (تبیین براهین اثبات خدا، ص202 و 203).
25. نهایة الحکمة، مدخل.
26. در کتب منطقی و فلسفی برهان به دو قسم «لمی» و «انی» تقسیم شده است. برهان لمی اثبات مدعا از اثبات علت است، برهان انی خود به دو قسم منشعب می‌شود، قسم اول «دلیل» نام دارد که در آن مدعا از طریق اثبات معلول ثابت می‌شود، قسم دوم «ان مطلق» نام دارد که در آن مدعا از طریق علم یا اثبات یک حالت ثابت می‌شود که وجود آن حالت با وجود مدعا ملازمه دارد. برهان «شبه لم» معادل «ان مطلق» است. شیخ الرئیس درباره اقسام برهان «ان» می نویسد: «و برهان الأن فقد یتفق فیه ان یکون الحد الأوسط فی الوجود لا علة لوجود الأکبر فی الأصغر و لا معلولا له بل امر مضایفا له او مساویا له فی النسبة الی علته عارضا معه او غیر ذلک ما هو معه فی الطبع معا. و قد یتفق ان یکون فی الوجود معلولا بوجود الاکبر فی الأصغر. فالاول یسمی برهان الأن علی الاطلاق و الثانی یسمی دلیلا» (برهان شفا، ص63؛ اشارات، ج1، ص 306).
27. التعلیقات، ص70.
28. الهیات شفا، ص348؛ المبدأ و المعاد، ص33.
29. همان، ص 354.
30. اسفار، ج6، ص28 و 29.
31. صدرالمتألهین اشکال فوق را بدون ذکر قابل گزارش می‌کند. (اسفار، ج6، ص27).
32. الهیات شفا، ص348؛ التعلیقات، ص70.
33. «و چون چیزی علت ثبوت هستی و یا کمالات ذاتی آن برای واجب تعالی نیست، بنابراین، برهان لمی در آنجا راه ندارد»، (ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، ص 130).
34. ر. ک. سیدعلی علم الهدی و احد فرامرز قراملکی، نامه حکمت، شماره دوم، ص123.
35. کشف المراد، ص 217.
36. الهیات شفا، ص354.
37. اشارات، ج3، ص66.
38. رک: شرح اشارات، ج1، ص 308؛ تعلیقة علی نهایة الحکمة، ش8.
39. آموزش فلسفه، ج2، ص332، درس61.
40. «در علیت، نسبت بین حد وسط و ثبوت اکبر برای اصغر- وجود رابط اکبر- در نظر گرفته می‌شود نه نسبت بین حد وسط و خود اکبر- وجود نفسی اکبر. بنابراین اگر حد وسط در خارج معلول خود اکبر باشد و در عین حال علت ثبوت اکبر برای اصغر باشد، باز برهان لمّ است نه انّ، مانند: «عالم ممکن است و هر ممکن ذو علت است، پس عالم ذو علت است»، هر چند در این برهان، «علت» که اکبر است، نسبت به «ممکن» که حد وسط است، علیت دارد، به لحاظ این که «ممکن» علت وجود رابط «علت» یعنی در ثبوت «العلة للعالم» است، برهان لمی است... مقصود از علیت تنها علیت خارجی نیست بلکه اعم است از علیت خارجی و عقلی، مقصود از علیت عقلی علیتی است که عقل بین مراتب انتزاعی یک شیء واجد اعتبار می‌کند. » (شرح نهایة الحکمة، ج1، ص71).
41. احد فرامرز قراملکی، نامه حکمت، شماره‌ی 2، ص123.
42. نکته قابل اشاره این که اصل وجود ممکن و مادی با وجود واجب الوجود تفاوتی ندارد که در فلسفه از آن به اشتراک معنوی و اصل تشکیک وجود تعبیر می‌شود، اما آنچه موجب تفاوت وجود ممکن با واجب می‌شود نه در حقیقت وجود آن دو، بلکه از حدود و محدودیت‌های وجود ممکن نشأت می‌گیرد که آن نیز امر عدمی است که موجب می‌شود مرتبه وجود از مرتبه واجب به مراتب ضعیف و مادون تنزل یابد.
43. ر. ک: اسرار الآیات، ص57.
44. ر. ک: اسفار، ج6، ص13.
45. «فالاول لیس علیه برهان محض لانه لا سبب له بل کان قیاساً شبیهاً بالبرهان لانه استدلال من حال الوجود انه یقتضی واجباً»، (المبدأ و المعاد، ص33) محقق لاهیجی نیز به شبه لم تعبیر می‌کند و می‌افزاید چون این برهان از جهت آثار نیست، پس مشابه لمّ است، اما چون از علت به معلول نیست، لمی نیست. (ر. ک: شوارق الالهام، اول بحث الهیات).
46. ر. ک: اسفار، ج6، ص28 و 29.
47. ر. ک: آموزش فلسفه، ج2، درس61.
48. ر. ک: اسفار، ج6، ص29، پاورقی.
49. ر. ک: المبدأ و المعاد، ص31.
50. ر. ک: اسفار، ج6، ص28 و 29.

منبع مقاله :
قدردان قراملکی، محمدحسن، (1393)، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر اول: خداشناسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اثبات وجود خدا با برهان نظمبراهین وجود خدااثبات وجود خدا با برهان نظم برهان وجود خدا برهان نظمدکتر سید حمیدرضا طالقانی اثبات وجود خدا و یگانگی او در دکتر سید حمیدرضا طالقانی اثبات وجود خدا و یگانگی او در قرآن کریم کتابها مقالات برهان علّی براهین وجود خدا یکی از راه های اثبات وجود خدا برهان علّی است که از راه معلول بودن عالم به اثبات خالق وجود خدا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادوجودخدابرهان امکان و وجوب از استوارترین برهان‌های اثبات وجود خدا است و در میان فلاسفهٔ آفریدگار هستی خدا کیست یا چیست؟ نحوه اثبات خدا …وقتی دلت شکست ولی فکر می کنی خیلی تنهایی وقتی فقط اشکات همدمته یاد خدا بیفت که از رگ برهان علیت ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادبرهانعلیتبرهان علیت به انگلیسی که به نام‌های برهان علت اول، برهان سببیت حکمتانه استیون هاوکینگ، فیزیکدان و فضا شناس سرشناس بریتانیایی در یک مصاحبه اختصاصی با این‌که خداوند نور آسمان‌ها و زمین است، آیا منظور نور … مراد از نور در آیه کریمه اللَّه نور السموات و الارضمسلماً نور حسى و محسوس، نیستحکم زنا با زن شوهردار چیست؟ گنجینه پاسخ‌ها …زنا و رابطه نا مشروع با زنان یکی از مفاسد بزرگ اجتماعی است که باعث خسارت های جبران تغذیه کودکان سال تغذیهکودکانسالبرجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی دکتر سید حمیدرضا طالقانی اثبات وجود خدا و یگانگی او در قرآن دکتر سید حمیدرضا طالقانی اثبات وجود خدا و یگانگی او در قرآن کریم کتابها مقالات مصاحبه اثبات وجود خدا با برهان نظمبراهین وجود خدا اثبات وجود خدا با برهان نظم برهان وجود خدا برهان نظم وجود خدا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد وجودخدا برهان امکان و وجوب از استوارترین برهان‌های اثبات وجود خدا است و در میان فلاسفهٔ اسلامی برهان علّی براهین وجود خدا یکی از راه های اثبات وجود خدا برهان علّی است که از راه معلول بودن عالم به اثبات خالق عالم آفریدگار هستی خدا کیست یا چیست؟ نحوه اثبات خدا چگونه است؟ وقتی دلت شکست ولی فکر می کنی خیلی تنهایی وقتی فقط اشکات همدمته یاد خدا بیفت که از رگ گردن بهت برهان علیت ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد برهانعلیت تاریخچه نخستین کسانی که به‌طور گسترده مفهوم علیت را در نوشته‌های خود مطرح کردند؛ افلاطون حکمتانه استیون هاوکینگ، فیزیکدان و فضا شناس سرشناس بریتانیایی در یک مصاحبه اختصاصی با روزنامه این‌که خداوند نور آسمان‌ها و زمین است، آیا منظور نور محسوس مراد از نور در آیه کریمه اللَّه نور السموات و الارضمسلماً نور حسى و محسوس، نیست زیرا زودگذر بودن دنیا و بی‌‌ارزش‌بودن آن، که بارها در قرآن بدان در ارتباط با بی‌ارزشی و ناچیز بودن دنیا در مقابل آخرت تعابیری؛ مانند دنیا متاع زودگذر و تغذیه کودکان سال تغذیهکودکان برجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی اربعین قرائن در اثبات جرم


ادامه مطلب ...