شاید خیانت از نظر شما دردناک ترین رفتاری است که در رابطه عاطفی ممکن است صورت گیرد
اما رفتارهای دیگری نیز وجود دارند که فرقی با خیانت نمی کنند و در دراز مدت همان احساس رانده شدنی را که هنگام خیانت به فرد دست می دهد،
منتقل می کند. اگر شما هم دوست دارید بدانید که مخرب ترین رفتارها در رابطه عاطفی کدامند، با ما همراه باشید.
بیرون رفتن مدام با دوستان
این یک واقعیت است که هر کسی به تنهایی احتیاج دارد. ازدواج به معنای کنار گذاشتن دوستان و رفت و آمد با آنها نیست.
حتی زوج های جوان هم باید هر از چند گاهی زمان خود را با دوستان خود بگذرانند اما افراط در این کار می تواند رابطه عاطفی را ویران کند.
به همین دلیل بهتر است که محدودیت ها را بشناسید و در مورد آنها با شریک زندگی تان گفتگو کنید و به یک نتیجه واحد برسید.
به عنوان مثال اگر شما احساس کردید که همسرتان بیش از حد با دوستانش به بیرون از خانه می رود و این موضوع حس بدی را به شما منتقل می کند،
بهتر است که صادقانه آن را با همسرتان در میان بگذارید.
شما باید از کارهایی که همسرتان در طول روز انجام می دهد، آگاه باشید.
البته هر فردی طرز فکر مخصوص به خود دارد. ممکن است شما از این که همسرتان کل هفته را با دوستانش بیرون از خانه بگذراند
و شب ها دیر به خانه بیاید، ناراحت نشوید اما ممکن است که این رفتار برای فرد دیگری فاجعه باشد.
به همین دلیل بهتر است که زاویه دیدتان را نسبت به این موضوع برای همسرتان توضیح دهید.
به علاوه بهتر است که خودتان نیز این موضوع را رعایت کنید. به عنوان مثال زمانی که بیرون از خانه هستید،
گوشی تان را در دسترس قرار دهید. طبیعی است که به مدت نیم ساعت دست تان بند باشد طوری که نتوانید با او در ارتباط باشید،
اما جواب ندادن در ساعت یک نصفه شب، همسرتان را عصبی و نگران خواهد کرد.
بنابراین هنگامی که با دوستان خود بیرون از خانه به سر می برید، ارتباط با همسرتان را نیز فراموش نکنید.
در لاک خود فرو رفتن
اگر چه دعوا و بگومگوهای مدام میان زوج ها دردساز است اما از طرف دیگر اگر زوجی هیچ بحث و مشاجره ای با یکدیگر نداشته باشند نیز عجیب و غیرعادی و نشانه ای از فاصله میان آنهاست.
برخی بگومگوها در رابطه عاطفی غیرقابل اجتناب اما سازنده است. بدین معنی که نشان می دهد دو طرف برای رابطه خود تلاش می کنند و دوست دارند که آن را بهبود بخشند.
بنابراین اگر شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که با همسرتان سر هیچ موضوعی بحث نمی کنید،
از خودتان سوال کنید که اشکال کار کجاست؟ آیا از بی اهمیتی شما سرچشمه می گیرید؟
یا این که فاصله تان با همسرتان آنقدر زیاد است که ترجیح می دهید در مقابل تمام رفتارهای او سکوت کنید؟
شاید هم یک حرف را هزار بار زده اید اما کو گوش شنوا؟ دلیل شما هر چه که باشد،
نشاندهنده مشکلی در رابطه شماست که باید هر چه زودتر حل شود. پیشنهاد ما به شما این است که بنشینید
و با همسرتان گفتگو و آنچه در ذهن و دلتان می گذرد را بیان کنید.
پنهان کردن مشکلات مالی
پنهان کردن مسائل مالی یکی از بزرگ ترین مشکلاتی است که اکثر زوج ها با آن دست و پنجه نرم می کنند.
شاید شما دوست نداشته باشید که با مطرح کردن این مسائل همسرتان را ناراحت کنید اما این مشکلی است که زندگی هر دوی شما را تحت تاثیر قرار می دهد و او هم حق دارد که واقعیت را بداند.
علاوه بر آن، پنهان کردن این موضوع موجب می شود که همسرتان اعتمادش را به شما از دست دهد.
پول یکی از مهمترین مسائل در زندگی مشترک است که استرس و تنش زیادی را موجب می شود،
اما نگرانی موقت بهتر از پنهان کردن آن و به تبع تباهی رابطه عاطفی است.
ارتباط با عشق قبلی
گاهی شما مجبورید که با عشق قبلی تان به دلایلی در ارتباط باشید.
به عنوان مثال دوستان مشترک دارید یا این که همکار هستید و نمی توانید ارتباط تان را به طور کامل با او قطع کنید،
اگر ارتباط شما پنهانی نباشد و همسرتان نیز بر آن کنترل داشته باشد، مشکلی بوجود نخواهد آمد
اما اگر دلیلی برای ادامه ارتباط تان وجود نداشته باشد اما شما همچنان با او در تماس باشید،
مطمئنا دیر یا زود رابطه عاطفی فعلی شما را تحت شعاع قرار خواهد داد.
در این شرایط بهتر است که با همسرتان گفتگو کنید. مهمترین عامل، صداقت و روراستی است.
اعتیاد به موبایل
اگر یکی از دو طرف رابطه، یا هر دوی آنها، مدام سرشان توی تلفن همراه شان باشد یا که هر کدام در اتاق جداگانه ای برنامه مورد علاقه شان
را در تلویزیون تماشا کنند، بدین معنی است که برای هم اهمیتی ندارند و هر کسی سرش در کار خودش است
یا حتی می توان گفت که آنها چیزی را از هم پنهان می کنند.
البته این رفتارها همیشه نشان دهنده وجود مشکل نیست. بلکه طبیعی است که افراد در انتهای روز،
زمانی که خسته به خانه می آیند و انرژی لازم را ندارند، سکوت کنند یا این که گوشی شان را به دست بگیرند
و از اخبار روز باخبر شوند اما اگر این رفتار تبدیل به عادت شود، رابطه عاطفی را تخریب خواهد کرد.
بنابراین پیشنهاد ما این است که گوشی یا تلویزیون را حداقل تا دو ساعت پس از این که به خانه آمدید، خاموش کنید
تا مانع از برقراری ارتباط با همسرتان نشود. روبه روی همسرتان بنشینید و به چشمهایش زل بزنید، با او صحبت کنید
و از اتفاق هایی که در طول روز برایش رخ داد باخبر شوید. این لحظات شاید کوتاه باشند اما تاثیر بلند مدت و مثبتی در رابطه عاطفی شما خواهند گذاشت.
اعتیاد به کار
در اکثر مواقع آقایان به دلیل سختی یا احتیاج به پول بیشتر تا دیر وقت سر کار می مانند اما دلیل برخی از مردان سنگینی بار زندگی نیست
بلکه آنها به دنبال راهی برای دور ماندن از خانه می گردند. در این شرایط باید به دنبال دلیل آن باشید. چه چیزی در خانه همسرتان را آزار می دهد؟
شاید غر زدن های مدام، عدم نزدیکی یا حتی نبودن آرامش در خانه دلایل این رفتار باشند.
شاید او با این کار می خواهد که انرژی های منفی را از خود دور کند. پس اگر خودتان نتوانستید دلیل این رفتار را بفهمید،
با همسرتان گفتگو کنید. سعی کنید که نیازهای او و نیازهای خودتان را بشناسید و برای برآورده کردن شان تلاش کنید.
باز هم تاکید می کنیم که صداقت و روراستی کلید موفقیت شما در برقراری یک رابطه سالم است.
پنهان کردن مشکلات روحی
اگر از مشکلات روحی و روانی مانند اختلالات دو قطبی رنج می برید یا این که افسردگی پس از زایمان گرفته اید و…
به هیچ عنوان این مسائل را از همسرتان پنهان نکنید. حل کردن این مشکلات به تنهایی ساده نیست،
بنابراین از همسرتان کمک بگیرید تا حامی و پشتیبان شما باشد. علاوه بر آن، پنهان کردن آن می تواند موجب از دست رفتن اعتماد همسرتان به شما شود. بنابراین بهتر است که در مورد احساسات خود با همسرتان صادقانه سخن بگویید. مهم نیست که مشکل شما چقدر حاد است، مطمئن باشید
که با به اشتراک گذاشتن آن هر چه سریع تر بر مشکل تان غلبه خواهید کرد.
منبع: برترین ها
چرا پیمان خود را شکستی؟
علل خیانت های زناشویی
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۳۲
خیانت در افرادی بیشتر دیده می شود که علایق جنسی شدیدتری دارند، ارزش های جنسی سهل گیرانه تری اتخاذ می کنند، رضایت کمتری از شریک زندگی خود دارند و روابط اجتماعی مشترک کمتری با همسر خود دارند.
خیانت به معنای شکسته شدن یک پیمان است. در اینجا منظور ما به طور خاص پیمان ازدواج است. خیانت در چارچوب پیمان زناشویی، وضعیتی است که به موجب آن، یکی از طرفین رابطه به شکل پنهانی قوانین و هنجارهایی را که ازدواج بر اساس آن بنا شده است، زیر پا می گذارد و با فردی جز همسر خود رابطه ای جنسی یا عاطفی بر قرار می کند.
در بسیاری مواقع هم فردی که خیانت می کند و هم فرد خیانت دیده دچار رنج روان شناختی شدیدی می شوند. این نشانه ها به ویژه برای فرد خیانت دیده شدیدتر است و تجربه اضطراب، خشم، کاهش احترام به خویشتن (حرمت نفس)، غم و افسردگی را در بر می گیرد.شیوع و میزان بروز خیانت به درستی مشخص نیست؛ اما پژوهشی در دانشگاه شیکاگوی آمریکا احتمال بروز خیانت را برای مردان 12 درصد و برای زنان 7 درصد برآورد کرده است؛ البته باید توجه داشته باشیم که میزان بروز خیانت در فرهنگ ها، برهه های تاریخی، گروه های اجتماعی- اقتصادی و سنین مختلف متفاوت است.
به طور کلی خیانت در افرادی بیشتر دیده می شود که علایق جنسی شدیدتری دارند، ارزش های جنسی سهل گیرانه تری اتخاذ می کنند، رضایت کمتری از شریک زندگی خود دارند و روابط اجتماعی مشترک کمتری با همسر خود دارند.خیانت انواع مختلفی دارد. بسیاری خیانت را در دو گروه کلی قرار می دهند. خیانت های عاطفی و خیانت های جنسی. خیانت عاطفی به معنی برقراری رابطه صمیمی احساسی با فردی جز شریک زندگی است. به همین ترتیب خیانت جنسی نیز به معنای برقراری روابط جنسی با فردی جز شریک زندگی خود است. ممکن است این دو شکل با هم ترکیب شوند و خیانت عاطفی و جنسی به طور همزمان رخ دهد.
معمولا گفته می شود وقوع خیانت های جنسی بیشتر برای مردان و وقوع خیانت های عاطفی بیشتر برای زنان رنج آور است؟از طرف دیگر می توان انواع خیانت را با توجه به شرایط فرد و میزان علاقه و تعهد موجود در رابطه نیز طبقه بندی کرد، به این ترتیب انواع خیانت ها را می توان در چند دسته قرار داد:
1-خیانت موقعیتیخیانت موقعیتی به معنای تسلیم شدن در مقابل میل جنسی است. در واقع در این نوع خیانت، فرد شریک زندگی خود را دوست دارد اما در موقعیتی خاص در برابر تکانه های جنسی خود تسلیم می شود.
2-خیانت تحت اجباردر این نوع خیانت نیز فرد به شریک زندگی خود علاقه مند است و سعی می کند به او متعهد بماند اما از ترس واکنش های فردی که نسبت به او ماجراجویی جنسی نشان می دهد، تسلیم می شود. این واکنش ها ممکن است دامنه ای از تهدیدهای عاطفی (مثل ترک کردن یا بی توجهی) تا تهدیدهای جسمی را در بر بگیرد.
3-خیانت عشقیزمانی رخ می دهد که فرد علاقه خود نسبت به شریک زندگی اش را از دست داده است و به فرد دیگری علاقه مند می شود.
4-خیانت عشقی متعارضاین نوع خیانت شکل پیچیده تری از خیانت عشقی است. در واقع در این حالت فرد به طور همزمان به چندین نفر علاقهمند است و ممکن است روابط پنهانی زیادی داشته باشد. اما گذشته از تعریف و انواع خیانت یک سوال بسیار رایج این است که چرا افراد خیانت می کنند؟
به عقیده برخی انسان شناسان مانند هلن فیشر عوامل روان شناختی متعددی موجب گرایش افراد به خیانت می شود. برخی افراد به دنبال حل مشکلات رابطه زناشویی و جنسی خود هستند، برخی نیز به دنبال کسب توجه بیشتر، گرفتن انتقام یا ایجاد هیجان در رابطه فعلی هستند. علاوه بر این، به عقیده فیشر گرایش به خیانت ریشه های زیستی هم دارد. ما همان طور که گرایش بسیار زیادی به روابط صمیمی داریم، گرایش مشابه و خالصی هم برای کسب لذت جنسی بیشتر داریم. به نظر می رسد خیانت با غلبه این تمایلات جنسی نیز مرتبط باشد.علل مسئله خیانت را می توان به شکل جداگانه در زنان و مردان بررسی کرد.
بیشتر مردانی که خیانت می کنند عمده ترین دلیل خود را نارضایتی جنسی از رابطه فعلی می دانند و بیشتر زنان دلیل اصلی خود را نارضایتی عاطفی می دانند. برخی پژوهش ها نشان داده است که مهم ترین دلیل زنان برای خیانت نارضایتی از رابطه فعلی است و مهم ترین دلیل مردان برای خیانت، نارضایتی های جنسی و همچنین نبود درک متقابل و مشکل در برقراری ارتباط با همسرشان است.
عوامل دیگری که با خیانت بیشترین همبستگی را دارد عبارت است از: ارزش های سهل گیرانه جنسی، اعتقاد به روابط بی قید، تعداد زیاد روابط جنسی پیش از ورود به رابطه متعهدانه، تحصیلات بالاتر و زندگی در مناطق شهری.اما اگر قرار باشد فقط و فقط به یک عامل مشترک میان زنان و مردان اشاره کنیم که بیشترین میزان خیانت را پیش بینی می کند، بی شک آن عامل نارضایتی زناشویی خواهد بود. رضایت زناشویی به معنی ارزیابی ذهنی زوج ها از رابطه خود است. به نظر می رسد تاثیر عوامل دیگر از گذرگاه این عامل می گذرد. به این معنا که عوامل دیگر به این دلیل باعث خیانت میشوند که موجبات نارضایتی زناشویی را فراهم میکنند.
مرجع : روزنامه خراسان
کشف اینکه یکی از والدینتان به دیگری خیانت کرده است یا میکند، کشف وحشتناکی است. این کشف حتی رابطه شما با آنها را هم برایتان زیر سوال میبرد و ممکن است احساس کنید صمیمیت چندانی با آنها ندارید یا حتی عصبانی شوید. بااینحال آنها هنوز والدین شما هستند و باز هم میتوانید رابطهتان را با آنها حفظ کنید. خیلی مهم است که با روشهایی درست احساساتتان را تطبیق دهید، با والدینتان صحبت کنید و مرز تعیین کنید. در آخر شاید بتوانید رابطهتان با آنها را ترمیم کنید.
قدم اول: کنار آمدن با احساساتتان
۱. با یک دوست قابلاعتماد صحبت کنید. کسی را پیدا کنید که مستقیماً با این جریان در ارتباط نباشد، به همین دلیل بهتر است آن فرد خواهر و برادر یا از اقوامتان نباشد. یک دوست خوب شما را بخاطر احساساتتان قضاوت نخواهد کرد و با اطلاعاتی که به او میدهید کمکتان میکند وضعیت را ارزیابی کنید.
۲. نزد مشاور بروید. در چنین شرایطی احساسات متفاوتی از خشم تا ناراحتی به سراغ شما خواهد آمد. حرف زدن با یک متخصص روانشناس که در زمینه مشاوره تجربه داشته باشد خیلی خوب است چون ممکن است موضوع را از دیدی به شما نشان دهد که خودتان متوجه آن نبودید. این فرد همچنین والدین شما را هم بخاطر رفتارشان قضاوت نمیکند و رویکردی منتقدانه خواهد داشت.
۳. احساساتتان را در دفتری یادداشت کنید. نوشتن راه بسیار خوبی برای کنار آمدن با احساسات و خالی کردن استرس است. قرار نیست نوشتههایتان را کسی ببیند یا بخواند چون اینها دغدغههای بسیار خصوصی شما هستند. با این روش میتوانید احساساتتان را ارزیابی کرده و خودتان را برای حرف زدن با والدینتان آماده کنید.
۴. زود نتیجهگیری نکنید. شما جای پدر یا مادرتان که خیانت کرده است نیستید و این احتمال وجود دارد که از کل ماجرا باخبر نباشید. ازدواج مسئلهای بسیار چالشانگیز است و هر دو طرف در موفقیت آن سهیم هستند. ممکن است مشکلی وجود داشته باشد که شما چیزی از آن نمیدانید. زود نتیجهگیری کردن درمورد اتفاقی که افتاده است کمکی به رابطه شما با والدینتان نمیکند.
۵. جاسوسی نکنید. ممکن است وسوسه شوید که شواهد و مدارکی علیه پدر یا مادرتان که خیانت میکند پیدا کنید ولی این کار هیچ ارتباطی به شما ندارد و وظیفه شما نیست. این ازدواج شما نیست که احساس کنید به شما خیانت شده است. شما فرزند آن خانواده هستید. با این وسوسه مقابله کنید و سعی نکنید موبایل یا ایمیل او را چک کنید.
۶. به خواهر یا برادرتان رسیدگی کنید. اگر خواهر یا برادرهایتان هم از موضوع باخبر هستند، از اوضاع و احوال آنها باخبر شوید. اگر از شما کوچکتر هستند، سعی کنید به آنها برسید. مثلاً او را برای پیادهروی بیرون ببرید تا بتوانید خصوصی با هم حرف بزنید. درمورد احساساتشان و کنار آمدن به آن با او صحبت کنید.
* اگر خواهر یا برادرتان چیزی درمورد این خیانت نمیداند، خوب فکر کنید که او را در جریان این مسئله قرار دهید یا خیر. البته انجام این کار وظیفه شما نیست و ممکن است موجب ناراحتی او شوید.
قدم دوم: ترمیم رابطه با والدینتان
۱. به خاطر آورید که چه محبتهایی در حقتان کرده است. اینکه متوجه شوید یکی از والدینتان در حال خیانت به دیگری است ممکن است اعتبار او را در نظر شما زیر سوال ببرد. احترام شما برای او خدشهدار خواهد شد و ممکن است احساس ناراحتی و عصبانیت کنید. ولی به خاطر بیاورید که در تمام این سالها چه محبتهایی در حق شما کرده است چون این محبتهاست که رابطه شما را با او تعریف میکند نه خیانت او.
۲. رابطه جدیدتان با هر کدام از والدینتان را به صورت جداگانه بسازید. در بسیاری از موارد خیانت یکی از والدین باعث از هم پاشیدن خانواده و طلاق والدین میشود. ایجاد رابطه با این وضعیت جدید والدینتان به شما کمک خواهد کرد وارد مرحله جدیدی شوید و به هر کدام از آنها به عنوان یک فرد نگاه کنید نه یک گروه یا خانواده.
* به هر دو آنها محبت کرده و از هر دو آنها حمایت کنید. این زمان برای هر دو نفر آنها بسیار سخت و سردرگمکننده است و اینکه بدانند شما همچنان دوستشان دارید، کمک میکند وضعیت بهتری داشته باشند.
۳. تصمیم بگیرید که با مسئله خیانت چطور رفتار کنید. اگر تصمیم دارید که پیش روید و رابطهتان را با والدینتان ترمیم کنید، به این فکر کنید که میخواهید چه رویکردی نسبت به این خیانت داشته باشید. ممکن است نخواهید یا نتوانید که او را ببخشید. ولی نباید از آن بعنوان سلاحی برعلیه او استفاده کنید و هربار که با او وارد مشاجره میشوید آن را به روی او بیاورید.
* البته هیچ نیازی نیست که روی آن خیانت سرپوش گذاشته شود اما نباید از آن بعنوان نقطهضعف پدر یا مادرتان استفاده کنید.
۴. مشخص کنید که میخواهید از این به بعد با کدامیک از والدینتان زندگی کنید. رابطه شما با یکی از آنها نباید روی رابطهتان با دیگری تاثیر بگذارد. ممکن است تصور کنند که میخواهید جانبگیری کنید یا اینکه اگر تصمیم بگیرید رابطهتان با آن یکی که خیانت کرده است را ترمیم کنید، دیگری ممکن است تصور کند که میخواهید او را ببخشید. با هر کدام از آنها تنها بنشینید و درمورد اینکه میخواهید از آن به بعد با کدامیک زندگی کنید، حرف بزنید.
* به آنها نشان دهید که رابطهتان با یکی از آنها تاثیری روی رابطهتان با دیگری نمیگذارد.
۵. زندگی خودتان را پیش ببرید. بااینکه خیانت یکی از والدین ممکن است تهدیدی برای آینده خانواده باشد ولی زندگی خودتان هنوز در جریان است. شما میتوانید کنترل بعضی مسائل در زندگی را به دست گیرید، مخصوصاً وقتی که احساس میکنید کنترلی روی بعضی دیگر از مسائل آن ندارید،
* از هر دو والدینتان راهنمایی بگیرید. آنها میتوانند به ترمیم رابطهتان با آنها کمک کنند.
قدم سوم: تعیین مرز
۱. به والدینتان بگویید که نمیتوانید مابین آنها قرار گیرید. در ازدواجی که خیانت اتفاق افتاده است، متاسفانه بعضی از والدین ممکن است از بچهها برعلیه طرفمقابل خود استفاده کنند. این مسئله مخصوصاً وقتی بچهها کوچکتر هستند و هنوز در خانه والدینشان هستند بیشتر اتفاق میافتد.
* به والدینتان توصیه کنید که پیش مشاور بروند. خودتان هم میتوانید برای آنها گوش شنوا باشید اما نباید به تکیهگاه آنها تبدیل شوید.
۲. خودتان را درگیر نکنید و جانبگیری هم نکنید. درست کردن اوضاع وظیفه شما نیست. بااینکه چنین اتفاقی مطمئناً روی شما هم تاثیر میگذارد ولی تصمیماتی که والدینتان میگیرند تصمیمات خودشان است، نه تصمیمات شما.
* کارهای یکی از آنها را به دیگری گزارش ندهید و رازهای آنها را برای همدیگر برملا نکنید. بااینکه ممکن است بعضی اوقات این کار بیضرر به نظر برسد، ولی درواقع سوءاستفاده والدینتان از شماست و ممکن است استرس زیادی برایتان به همراه داشته باشد.
۳. از همدردی با یکی از آنها جداً خودداری کنید. شاید خودداری از این کار بسیار سخت باشد چون ممکن است احساس کنید باید از پدر یا مادرتان که به او خیانت شده محافظت کنید. ولی ازدواج مسئلهای بین دو نفر است و آنها داستان به مراتب طولانیتر و پیچیدهتری از آنچه شما در جریان آن هستید با همدیگر دارند. سعی کنید تا میتوانید هیچ جانبگیری نداشته باشید.
قدم چهارم: مواجهه با والدینتان
۱. تصمیم بگیرید که دوست دارید نتیجه کار چه باشد. قبل از مواجهه با والدینتان، به این فکر کنید که امیدوارید گفتگویتان با آنها چه نتیجهای در بر داشته باشد. بیان این موضوع ممکن است عواقب جدی برای کل خانواده به دنبال داشته باشد، بنابراین قبل از هر اقدامی باید خیلی خوب فکر کنید. هدف شما از این گفتگو ممکن است موارد زیر باشد:
– جمعآوری اطلاعاتی که دوست دارید بدانید.
– ابراز احساساتتان به آنها
– ترمیم رابطهتان با آنها
– دانستن اینکه او به خیانت خود ادامه میدهد یا خیر
۲. زمانی مناسب برای حرف زدن پیدا کنید. از او بپرسید که چه زمانی برای حرف زدن راحتتر است. زمانی را انتخاب کنید که هیچکدامتان برای کاری عجله نداشته باشید و بتوانید به راحتی و ذهن باز با هم حرف بزنید.
۳. با حرف زدن درمورد ناراحتیتان شروع کنید نه عصبانیت. احساس ناراحتی و اندوهتان را برای او توضیح دهید. با متهم کردن او شروع نکنید. ممکن است او اصلاً از ناراحتی که ممکن است برای شما پیش بیاید آگاه نبوده باشد. وقتی با حرف زدن درمورد عصبانیتتان شروع کنید، متوجه خواهد شد که این عصبانیت از کجا آمده است.
* مثلاً میتوانید اینطور شروع کنید، «خیلی ناراحتم، شبها نمیتوانم درست بخوابم و مدام گریه میکنم. نگران آینده خانواده هستم.»
۴. فاعل جملههایتان «من» باشد نه «تو». تمرکزتان را به احساس خودتان درمورد وضعیت موجود قرار دهید و سعی نکنید او را قضاوت کنید. به جای متهم کردن او، برای او توضیح دهید که حال و روحیه خودتان چطور است. به جای اینکه بگویید، «تو خیلی آدم بدی هستید، چطور تونستی همچنین کاری انجام بدی؟» بگویید، «من واقعاً ناراحتم و غصه دارم.»
۵. سعی کنید آرامشتان را حفظ کنید. این زمان برای هر دو شما زمان بسیاری احساسی است و ممکن است حفظ آرامشتان سخت باشد. ولی اگر داد و بیداد نکنید و سعی نکنید با قضاوت و متهم کردن او صحبتتان را ادامه دهید، گفتگوی بسیار موثرتر و کارآمدتری خواهید داشت.
۶. گفتگو را مرحله به مرحله پیش ببرید. این گفتگو خیلی مفصل است و ممکن است پدر یا مادرتان کاملاً متعجب شود که شما از خیانت او باخبر هستید. ممکن است عصبی شود و حالت دفاعی بگیرد. احساس خودتان را به او بگویید و زمانی برای هر دوتان بگذارید تا بسنجید که در چه شرایطی هستید و چه حسی دارید.
* اگر او نمیخواهد با شما وارد صحبت شود و درمورد موضوع حرف بزند، به او نشان دهید که شما دوست دارید در این مورد حرف بزنید ولی میتوانید این کار را در زمانی که او هم آمادگی لازم را داشت انجام دهید.
۷. روی رفتار پدر یا مادرتان که خیانت کرده است متمرکز شوید. گفتگو را حول رفتار او و اینکه چطور این رفتار مطابق با نقش او بعنوان پدری یا مادر نبوده است، قرار دهید. نکته این است که به او حملهور نشوید ولی درمورد رفتار او با هم صحبت کنید.
۸. به تصمیم موردتوافق ووالدینتان احترام بگذارید. ممکن است پدر یا مادرتان که به او خیانت شده است بخواهد دیگری را ببخشد یا او را از خانه بیرون کند یا اصلاً این موضوع را نادیده بگیرد. ممکن است شما با تصمیم او موافق نباشید ولی باز به خاطر بیاورید که این ازدواج شما نیست. آنها خودشان بهترین تصمیم را برای ادامه رابطهشان خواهند گرفت.
* اگر همچنان با والدینتان زندگی میکنید یا خواهر و برادرهایی دارید که در خانه هستند، با والدینتان درمورد اینکه چطور این رفتار میتواند بر شما و خواهر و برادرهایتان تاثیر بگذارد صحبت کنید.
۹. اگر قصدتان آسیب زدن به او است، با او مواجه نشوید. رفتار پدر یا مادر شما ممکن است ناراحتکننده باشد و تاثیر بسیار بدی روی تکتک اعضای خانواده بگذارد ولی این مسئله تا حد زیادی فقط بین والدین شماست. نباید خودتان را بین آنها قرار دهید و در تصمیماتشان دخالت کنید.
تقریباً هیچکس مخالف این مسئله نیست که مواجهه با تجربه تلخ خیانت با چالشهای جدی همراه اسـت. روانشناسان معتقدند آنچه بیش از حد خیانت را پرتنش میکند، از دست رفتن “اعتماد” بین دو شخص اسـت.
این تجربه از لحاظ روحی و فیزیکی بسیار پرتنش محسوب میشود، به طوری که تحقیقات نشان داده اسـت افراد قربانی خیانت برای مدت بسیاری قادر به انجام درست امور عادی زندگی نیستند.
نکات زیر شامل بایدها و نبایدهایی اسـت که افراد برای مقابله با تنشهای روحی در پی خیانت باید مد نظر قرار دهند:
۱.برای اطمینان از سلامت فیزیکی خود به پزشک مراجعه کنید.
۲.حتی اگر در نظر دارید رابطه را ادامه دهید، با یک حقوقدان مشورت کنید.
۳.با یک مشاور یا فردی قابل اطمینان صحبت کنید.
فراموش نکنید هدف از این کار کسب آرامش و حمایت عاطفی اسـت. صحبت با اطرافیان فرد خیانتکننده به منظور بدنام کردن او کار چندان معقولی به نظر نمیرسد.
همچنین زمانی که قصد دارید موضوع را برای فرزندان خود روشن کنید، همواره به یاد داشته باشید حرفهایی که به آنان میزنید برگشتپذیر نیست. بنابراین پیش از اینکه به غیبت کردن در مورد همسرتان مبادرت کنید، لازم اسـت بیشتر فکر کنید.
۴.به احساسات و مشاهدات خود اعتماد کنید.
اگر کنار همسرتان احساس امنیت نمیکنید و اغلب با رفتارهای مشکوک همسرتان مواجه میشوید، به حس ششم خود اعتماد کنید.
۵.اگر میخواهید رابطه را احیا کنید، همراه با همسر خود در جلسات زوجدرمانی شرکت کنید.
در این جلسات معمولاً فرد خیانتکننده باید در مورد جزئیات و دلایل خیانت به تفصیل صحبت کند. افشای این اطلاعات، فرد قربانی را در وضعیت بهتری قرار داده و آسیب کمتری به وی وارد میکند.
۱.از گرفتن تصمیمات عجولانه خودداری کنید.
جدایی، ادامه دادن به رابطه، تشکیل پرونده طلاق، گرفتن حضانت فرزندان و غیره از جمله تصمیماتی اسـت که باید بیشتر مورد تأمل قرار گیرند.
بر اساس یک قاعده کلی، گرفتن تصمیمات کلی طی ۶ ماه اول چندان پیشنهاد نمیشود.
۲.از مهرورزی به عنوان وسیلهای برای رفع مشکلات استفاده نکنید.
این کار مثل پاک کردن صورت مسئله اسـت و کمکی به حل مشکل اصلی نمیکند.
۳.از تلافی کردن اکیداً خودداری کنید.
تلافی برای مدت کوتاهی به فرد آرامش میدهد. اما همین حس خوب در نهایت به یک فاجعه منجر شده و درگیریهای ذهنی بیشتری را برای فرد قربانی ایجاد میکند.
۴.همسرتان را در مورد کارهایی که نسبت به انجام آنها اطمینانی ندارید، تهدید نکنید.
به هیچ وجه چنین جملهای را به کار نبرید: «اگر یک بار دیگر خیانت کنی، برای همیشه از تو جدا میشوم». در صورتی این جمله معنا پیدا میکند که هنگام وقوع خیانت برای بار دوم بتوانید وسایل زندگیتان را جمع کنید و برای همیشه فرد را ترک کنید. در غیر این صورت، تنها به خدشهدار شدن اعتبار خود دامن زدهاید.
۵.سرتان را مثل کبک زیر برف نکنید.
وانمود کردن به اینکه مشکلتان به زودی حل میشود، کمکی به رفع مشکل نمیکند. از طرفی خود را مقصر ندانید و تصور نکنید اعمال و رفتار شما منجر به خیانت همسرتان شده اسـت.
به این فکر کنید که عمل خیانت اساساً اشتباه اسـت و عواملی مثل سن و سال، تناسب اندام، مسائل کاری و غیره دلیل موجهی برای خیانت همسرتان محسوب نمیشود.
همه چیز برای رفع نیازها
حجت ا... درویشپور، روانشناس به روابط فرازناشویی در غرب اشاره کرد و یادآور شد: در اروپا و آمریکا با توجه به ساختار خانوادگی شان واژه فرازناشویی باهدف برآورده کردن نیازهای جنسی و عاطفی به وفور مشاهده میشود. مرد و زن در کشورهای دیگر به دنبال روابط عاطفی بیرون از خانهاند و در این حالت به همسرشان غیرمتعهد هستند تا رضایت روان و احساس خود را فراهم کنند. آنها برای برطرف کردن نیازهایشان خود را در رابطهای غیر از زندگی مشترک میگذارند که همین رابطه غیر از زناشویی، بحرانهای اخلاقی، افسردگی، ناامنی روانی و پریشانی را در سطح جامعه پرورش میدهد.
حرکت جامعه ایران به سمت اماونیسم
وی در ادامه این موضوع به ایران پرداخت و گفت: ایران هم از این امر مستثنا نیست، در سالهای اخیر واژگانی همچون دوست اجتماعی، دوست خانوادگی و ارتباطات فرازناشویی در جامعه دیده میشود که از طریق ابزارهای مانند موبایلهای هوشمند، آرام آرام نگاه جامعه به سمت اومانتیسیسم کشیده شده اسـت، به این معنا که نگاه جامعه انسان گرا میشود و دیگر افراد برای تعالی و رشد جسم و روح شان تلاشی نمیکنند و فقط به دنبال این هستند که نیازهای عاطفی و جنسی و حتی در برخی موارد خواستههای اقتصادی خودشان را بیرون از محیط خانه جست وجو کنند.
تنها در پی لذت بردن
در این شرایط انسان تنها به لذت بردن و نداشتن تعهد به عهد و پیمانی که با همسر خود بسته می اندیشد و همزمان با این کار نقش زن و مرد در محیط خانواده نابود میشود چرا که در این شرایط مرد دیگر به فکر تامین نیازهای مادی و روحی همسر خود نیست بلکه در واقع برای زندگی پنهانی ای که برای زن دیگر مهیا کرده تلاش میکند. یعنی سعی میکند در زندگی غیرزناشویی خود با برآورده کردن نیاز زن، او را همواره راضی نگه دارد تا به نوعی زن هم خواستههای او را فراموش نکند. بنابراین در چنین خانواده ای نقش زن و مرد یا همان همسری روزبه روز کمرنگ میشود.
از آموزههای دینی غافل شدیم
این روانشناس با تاکید به اهمیت دین در حفظ خانواده تاکید کرد: نگاه دین در زمینه محرم بودن حائز اهمیت اسـت چرا که اگر برای آموزههای دینی مانند گذشته ارزش قائل میشدیم امروزه دچار بحرانهایی مانند از دست دادن کانون گرم خانواده نبودیم. دین تاکید میکند که مرد با خواهرهمسر خود محرم نیست یا حتی زن با برادر شوهر خود محرم نیست بنابراین در این زمینه مرزبندی مشخصی وجود دارد لذا طبق این مرزبندی دقیق دیگر مرد یا زن نمیتوانند با برادرشوهر یا خواهرزن خودشان وقت صرف کنند تا از طریق تبادل واژگان محبت آمیز به یکدیگر حسی را در وجودشان شکل دهند.
استفاده مکرر از واژگانی همچون جانم، عزیزم و... به مرور زمان در بیوشیمی مغز تاثیرمی گذارد و افراد را به همدیگر وابسته میکند یعنی در این حالت هورمونهای کورتیزول (عشق و عاطفه) که در بدن وجود دارد ترشح میکنند واین هورمونها با گذشت زمان و البته باسرعت آهسته باعث شرطی شدن مغز میشوند که در این صورت این واژگان را باید از فردی که همسر خود نیست، بشنود ودر این شرایط برای او وابستگی به ارمغان آورده اسـت، این مرحله که بیوشیمی مغز وابسته شنیدن الفاظ مهرآمیزشده مقدمهای برای خیانت زن به مرد یا برعکس اسـت.
طلاق عاطفی زمینه ساز روابط فرازناشویی
درویشپور در ادامه گفت: بنابراین یکی از اساسیترین دلایل شیوع چنین رفتارهایی در بنیان خانواده، کاهش روابط عاطفی، یا همان طلاق عاطفی اسـت که این روزها باعث افزایش آمار طلاق شده اسـت. طلاق عاطفی به این معناست که مرد و زن احساسات خود را در بیرون از خانه از طریق جنس مخالف خود دریافت و تامین کنند، به عنوان مثال زن هنگامی که در محیط کار یا پارک مردی را مشاهده کند که برای او از کلمات محبت آمیز استفاده میکند، خواسته یا ناخواسته ذهنش را درگیر میکند و حتی مرد هم برای تامین نیازهای حسی، خود را در آغوش زن دیگر به غیر از زن قانونی خود میبیند که در این شرایط پای هر دو در این زمینه میلغزد چرا که با وجود تعهدی که برای زندگی مشترک خود دادند و حتی عهد و پیمانی را که با عشق و محبت در روزهای اول زندگی با همدیگربستهاند به فراموشی سپرده و اکنون با آن مسیری که در ابتدای زندگی برای آینده خود ترسیم کردهاند، فاصله بسیار زیادی دارند.
اثرات افشای روابط فرازناشویی بر زن
درویش پور در ادامه به اثرات افشای روابط فرازناشویی پرداخت و تصریح کرد: هنگامی که زن از ارتباط پنهانی هسمر خود آگاه میشود، دچار افسردگی، تعارضات روحی و روانی، اختلال هورمونی، بیخوابی، پرخوری و استرس میشود. در این شرایط زن در خلوت خود به این نتیجه میرسد که با وجود اینکه سالها با همسر خود در زیر یک سقف مشترک زندگی کرده اما او را نمیشناسد و حس سرخوردگی و بیگانگی به او دست میدهد. حس بیگانگی او با محیطی که سالها با همسرش در آن زندگی کرده و حتی به نوعی به همسر خود هم بیگانه میشود چرا که تصور میکند او را با گذشت سالها نمیشناسد در این حالت زن دچارتعارض روانی شده که اگر در این محیط باقی بماند، افسردگی را در پی خواهد داشت.
درویشپور در ادامه بحث اثرات روابط فرازناشویی بر زوجین، نتیجه میگیردکه بنابراین ارتباطات فرازناشویی در گام نخست باعث آسیب روانشناختی میشود و بهداشت روانی افرادی که در محیط خانواده زندگی میکنند به ورطه نابودی میکشاند. در گام دوم سبب از هم پاشیدگی نقشهای تعریف شده در نظام خانواده میشود که این به مرور زمان برای جامعه به شدت بحران زاست چرا که ممکن اسـت کانون خانواده دچار از هم گسستگی شود.
تاثیر روابط فرازناشویی بر فرزندان
این رواشناس همچنین به تاثیر روابط فرازناشویی بر فرزندان نیز پرداخته و تاکید میکند: روابط فرازناشویی علاوه براینکه روی روان مرد و زن تاثیر میگذارد برای فرزندانی که در این محیط پرورش پیدا میکنند هم پیامدهای جبران ناپذیری دارد که این پیامدها به صورت مستقیم و غیرمستقیم در زندگی فرزندان اثرگذار اسـت به عنوان مثال در این خانه مرد و زن در حال پرخاشگری و توجیه روابط نادرست خود هستند در این شرایط کودکانی هم که در محیط حضور داشته باشند در رفتارهایشان پرخاشگری دیده میشود که میتوان گفت این پرخاشگری همان تاثیر مستقیم اینگونه روابط اسـت چرا که در خانهای بزرگ شدهاند که لحظه لحظه دوران کودکیشان را با تنش و دعوا گذراندهاند و این پرخاشگری و رفتارهای نادرست جزو وجودی آنها شده اسـت.
اما تاثیر غیر مستقیم و بلندمدت این گونه رفتارها در محیط خانه را میتوان به کرات در جامعه مشاهده کرد همین نزاعهای خیابانی که در سالهای اخیرافزایش یافته یکی از علتهایش می تواند نشأت گرفته از این روابط باشد به این معنا که فرد نزاع کننده به دلیل روحیه پرخاشگری ای که در محیط خانه توسط والدین خود دیده اسـت همان روحیه در وجود او هم نهفته و فقط منتظر فرصت مناسبی اسـت تا به گونه ای این حالت پرخاش را بروز دهد بنابراین محیطی بهتر از جامعه برای خود پیدا نمیکند. این یکی از اثرهای بلندمدت روابط غیراز همسری اسـت که نه تنها باعث نابسامانی خانه بلکه سبب نابسامانی جامعه هم میشود.
وی با بیان اینکه روابط فرازناشویی میتواند برای هر قشری رخ دهد، می گوید: این گونه روابط برای هر قشری از جامعه میتوانداتفاق بیفتد. اگر انسانی نتواند مهارتهای دینی و آموزههای فرهنگی را در زندگی خود به کار برد دچار چنین روابطی می شود . البته برخی زنان با توجیه اینکه از لحاظ مالی دارای ضعف هستند به این نوع روابط چراغ سبز نشان میدهند و مردان هم به دلیل اینکه روابط جنسیشان توسط همسران شان تامین نمیشود به روابط پنهانی روی میآورند در صورتی که این گونه توجیهات چه توسط مرد و چه زن صورت مسئله را پاک کردن اسـت در صورتی که باید نسبت به مسائل زندگی رویکرد مبتنی بر حل مسئله داشت نه اینکه صورت مسئله را پاک کرد.
رسانهها مقصرند
در زمینه شیوع روابط فرازناشویی و روحیه پرخاشگری در خانه و جامعه، رسانهها میتوانند ابزار موثری باشند در چند سال گذشته رویکرد رسانههایی همچون تلویزیون و رادیو به گونهای بوده اسـت که با ساخت برنامهها و فیلمها، نزاع، دعواو خیانت را در میان خانوادهها پررنگ کرده اسـت در صورتی که رسانه باید با سازوکارمناسب و برنامه ریزی بیشتر به ساخت فیلم بپردازد.
البته در زمینه ساخت برنامهها و فیلمها باید از کارشناسان و جامعهشناسان وروانشناسان راهنمایی بگیرند تا بتوانند هدفهای بهتری را در جامعه دنبال کنند. باید سریالهایی را متناسب با نیازهای جامعه بسازند تا مردم کمتر تحث تاثیر شبکههایی فارسی وان و جم قرار بگیرند.
وقتی خیانت دیدید، منتظر واکنشهایی در روانتان مثل اندوه، خشم، تمرکز پایین و میل به کنجکاوی بیشتر در فضای شخصی همسرتان باشید. این احساسات و افکار را بشناسید اما براساس آنها عمل نکنید.
حرف بزنید؛ اما نه با همسرتان
بگردید و یک نفر در دوروبریهایتان پیدا کنید که مطمئنید همان اول کار نمیخواهد تقصیرها را گردن شما بیندازد یا همسرتان را هیولا جلوه دهد. کسی که از شما حمایت میکند و میگذارد حرف بزنید تا آرام شوید. اگر فوراً به همسرتان بگویید آنقدر تحتتأثیر احساستان هستید، بیشتر از اینکه مسئله حل شود، باعث بدترشدن ماجرا و آتشرویآتشریختنِ دعوا میشود. گفتن به همسر را بگذارید برای وقتی که آرامتر شدید.
لازم نیست حتماً طلاق بگیرید
یک باور غلط اما رایج دربارهٔ خیانت این است که بعد از آن حتماً باید طلاق گرفت، اما خیانت نشاندهندهٔ وجود یک مشکل در رابطه است و طلاق الزاماً آن مشکل را حل نمیکند. طلاق آخرین گزینه است، نه اولین گزینه. بگذارید اول از هیجانهای منفی خلاص شوید، بعد به راهحلهای منطقیتر فکر کنید.
با هم حرف بزنید
وقتی آرامتر شدید با همسرتان حرف بزنید. ببینید چه دلیلهایی باعث خیانتش شده است. سعی کنید با لحنی بدون سرزنش و بدون قصد مچگیری این کار را انجام دهید. ممکن است دلایل همسرتان شما را عصبانی کند، اما شما تا دربارهٔ دلایل و انگیزههای خیانت توافق نکنید، نمیتوانید کاری برای بهبود رابطه انجام دهید. یادتان باشد، این گفتوگو را برای این انجام میدهید که رابطه حفظ شود و نه اینکه رابطه را خرابتر کنید. اگر شما بخواهید در همسرتان احساس شرم، گناه یا خجالت ایجاد کنید، مطمئن باشید تلاشتان بینتیجه خواهد ماند. درست است که شمایید که از رفتار همسرتان آسیب دیدهاید، اما چیزی در رابطهٔ شما با همسرتان وجود داشته که او را به خیانت سوق داده است؛ چیزی که در رابطهٔ شما وجود دارد، نه در خود شما یا همسرتان؛ پس در گفتوگو دنبال مقصر نباشید.
دربارهٔ رابطه با نفر سوم، توافق کنید
همسر شما باید اعتماد از دسترفتهٔ شما را برگرداند. شما باید با هم توافق کنید که از این به بعد چه کارهایی انجام دهید و چه کارهایی انجام ندهید. قطعکردن تماس همسری که خیانتکرده با نفر سوم، اولین گام است. گاهی لازم است همسرتان محیط فیزیکیاش مثل محیط کار را تغییر دهد تا مطمئن باشید رابطهای وجود ندارد. گاهی هم لازم است این اتفاق در فضای مجازی بیفتد. یادتان باشد تا دوباره اعتماد نکنید، نمیتوانید ببخشید.
ریشهها را بیابید
گاهی اوقات خیانت به این دلیل صورت میگیرد که رابطهٔ همسران مشکلات مهم دیگری دارد. نداشتن مهارت در ارتباط مؤثر، مشکلات در رابطهٔ جنسی، بیاننکردن احساسات، هیجانها و نیازهای همسران به یکدیگر، مشکل در ارتباط با خانوادهٔ همسر و رابطهٔ سرد و خشک از جمله مشکلاتی است که ممکن است عاملی برای بروز خیانت باشد و بعد از حل مسئلهٔ خیانت، همچنان حلنشده باقی بماند و اجازه ندهد که زندگی مشترک دوباره احیا شود. پس اگر همسرتان را بخشیدید و به فکر بهبود رابطهتان هستید، برای حل مشکلات پیشین خود هم اقدامی صورت دهید.
کمکگرفتن از یک مشاور که بدون قضاوت و با تخصص خود بتواند از زاویهای دیگر به مسئلهٔ خیانت نگاه کند، ممکن است بسیار مؤثرتر باشد.
کمکگرفتن از یک مشاور که بدون قضاوت و با تخصص خود بتواند از زاویهای دیگر به مسئلهٔ خیانت نگاه کند، ممکن است بسیار مؤثرتر باشد.
رابطه را زنده نگه دارید
اگر در رابطهٔ زناشویی به رابطهٔ عاطفی و جنسی خوب بپردازید، رابطه زنده باقی میماند. برای رابطهٔ خوب عاطفی فقط گفتنِ حرفهای احساسی کافی نیست. شما باید با همسرتان خوب ارتباط برقرار کنید. یک ارتباط خوب نیاز به احترام، تأیید تواناییها، همدلیکردن در شرایط سخت، تقسیم کار عادلانه، مشارکتگرفتن در تصمیمگیریها، کمککردن به شکوفاشدن همسر، سرزنشکردن، توهیننکردن، برچسبنزدن، نادیدهنگرفتن و هزار و یک نکتهٔ باریکتر از موی دیگر دارد. برای آموختن این مهارتها یا شما باید تجربههای مثبتی در کودکی با خانوادهٔ خودتان داشته باشید و در واقع آنها را یاد گرفته باشید، یا، تعارف نداریم، باید آنها را از دیگران یا در کلاسهای آموزشی یاد بگیرید.
برای رابطهٔ جنسی خوب هم لازم است قبل از هر چیز دربارهٔ آن آگاهی داشته باشید. بدانید چه مردان و چه زنان به نوازش قبل از رابطهٔ جنسی احتیاج دارند. بدانید که باید دربارهٔ حالتهای مختلف رابطهٔ جنسی آگاهی داشته باشید. بدانید که اگر مشکلی در طرف مقابل وجود دارد، باید صبور باشید و سرزنشش نکنید و یا به دنبال راهحل آن مشکل باشید. بدانید که بعد از مدتی بدن شما برای طرف مقابل عادی میشود و باید هر دو تلاش کنید که با تنوعدادن به رابطهٔ جنسی آن را زنده نگه دارید. بدانید که مردان و زنان در رابطهٔ جنسی متفاوتاند و تا از این تفاوتها مطلع نباشید، نمیتوانید رابطهٔ جنسی خوبی داشته باشید. خیانت فقط یک نشانه از مشکلاتی است که در رابطهٔ شما و همسرتان وجود دارد. این نشانه میتوانست در شما هم اتفاق بیفتد یا به شکل دیگری مثل طلاق عاطفی، خشونت در خانه یا یارگیری از بقیهٔ اعضای خانواده خودش را نشان دهد.
از مشاور متخصص کمک بگیرید
در شرایطی که فردی با خیانت همسرش روبرو میشود، فکرکردن به جنبههای مثبت زندگیِ گذشته، بسیار سخت است. علاوهبرآن، همسری که خیانتدیده است برای تخلیهکردن هیجانات منفی و شوک ناشی از خیانت ممکن است از خانوادهٔ خود و یا خانوادهٔ همسر کمک بگیرد و اغلب در گفتوگو با آنها تمام تلخیها و سختیها رابطهٔ مشترکشان را بیان کند، نه لحظات خوب و شیرینی که با هم داشتهاند. خانوادهها نیز قضاوتگرایانه برای کمک به حل این مسئله و نجاتدادن فرد از این شرایط وحشتناک توصیههایی میکنند که گاهی مسئله را سختتر و پیچیدهتر میکند. پیش از اینکه خانوادهٔ خود یا همسرتان را در جریان بیوفایی او قرار دهید، به پیامدهای این کار فکر کنید. افراد خانواده میتوانند کینهها را برای مدت زمان بیشتری نگه دارند و شرایط را بدتر کنند. کمکگرفتن از یک مشاور که بدون قضاوت و با تخصص خود بتواند از زاویهای دیگر به مسئلهٔ خیانت نگاه کند، ممکن است بسیار مؤثرتر باشد. مشاوره برای زوجهایی که تردید دارند و نمیتوانند احساساتشان را درست بشناسند و نگران آیندهٔ رابطه هستند نیز بسیار ضروری و کمککننده است.
خبرگزاری آریا -
واژهای که هیچ مرد یا زن متاهلی نه انتظار شنیدنش را دارد و نه دوست دارد به گوشش بخورد. بااینکه 90 درصد از افرادیکه در یک تحقیق شرکت کرده بودند اعتقاد داشتند که «خیانت» کار درستی نیست اما هر روز آمار خیانت در همه جای دنیا در حال افزایش است.
در زیر به پنج حقیقتی که همه افراد متاهل باید درمورد خیانت بدانند اشاره میکنیم:
1. آمار نشان میدهد که در آمریکا 40-25 درصد از زنان و 60-50 درصد از مردان طی دوران ازدواج خود مرتکب خیانت میشوند. خیانت به دلایل مختلف اتفاق میافتد که اینها مهمترین دلایلی هستند که میشنویم:
• نیازهای احساسی و جنسی من در زندگی زناشوییام برآورده نمیشود.
• از ازدواجم خسته شدم، احساس میکنم که زنم/شوهرم من را دوست ندارد.
• سعی کردم با او صحبت کنم اما هیچ تغییری در رابطهمان ایجاد نشد.
• احساس ناامیدی میکردم و از تلاش کردن خسته شده بودم.
• کار او برایش مهمتر از من بود.
• بچهها برای او مهمتر از من بودند.
• او به حرفهایم گوش نمیکرد؛ مهربان نبود.
• او تمایلی به رابطهجنسی نداشت. به زور با من رابطهجنسی برقرار میکرد؛ نمیتوانسم او را شاد کنم؛ هیچ کدام از کارهایم در نظر او خوب نبود.
بعد یک روز شروع به حرف زدن به کسی از جنس مخالف خودش میکند، چه سر کار، چه در محل، در رستوران یا حتی اینترنتی و برای او از نارضایتی که از زندگی زناشویی خود دارد صحبت میکند. آن فرد با همدردی به حرفهای او گوش میدهد و بعد پیوند احساسی صمیمیتری بین آنها ایجاد شده، از مرزها میگذرند و کمکم خیانت اتفاق میافتد.
2. در آمریکا 85 درصد از خیانتها در محیطکار آغاز میشوند. به مقدار زمانی که با همسرتان و مقدار زمانی که سر کار و با همکارانتان میگذرانید فکر کنید. بیشتر اوقات روز سر کار هستید، با همکارانتان فراز و نشیبهای پروژههای مختلف را پشت سر میگذارید. ارتباطات زیاد، مسافرت و نزدیکی غیرقابلاجتناب میتواند موجب بروز دوستی و وابستگیهای احساسی خارج از ازدواجتان شود. محلکار موقعیتهایی برای آشنا شدن با آدمهایی خارج از خانواده برای شما فراهم میکند. در جوامع غربی وارد شدن خانمها به بازار کار، یکی از دلایل بالا رفتن آمار خیانت از جانب زنان بوده است. جای تعجب نیست که چرا در غرب محلکار یکی از متداولترین محلها برای شروع خیانت است.
3. بیوفایی احساسی بسیار مخربتر از بیوفایی جسمی برای ازدواج است. طنازی ها سر کار کمکم تبدیل به قرارهای ناهار بیرون از شرکت، فرستادن پیامک و ایمیل و از این قبیل میشود. بهتدریج جزئیات ریز زندگیتان را برای او بازگو میکنید. پنهان کردن این راز از همسرتان بسیار هیجانانگیز میشود و با خودتان توجیه میکنید که این «خیانت» نیست چون هیچ ارتباط جنسی با آن فرد ندارید. اما وابستگی احساسی که با او پیدا کردهاید میتواند برای ازدواجتان بسیار مخرب باشد. هرچه صمیمیت شما با کسی خارج از ازدواجتان بیشتر شود، عمق ارتباط قلبی و فکریتان با همسرتان بیشتر به خطر میافتد. و طولی نمیکشد که خیانت جنسی هم به آن اضافه خواهد شد.
4. اینترنت، ایمیل، موبایل و فیسبوک خیانت کردن را برای افراد آسانتر کرده است. کنجکاوی که برای پیدا کردن دوستان بچگی یا دوران دانشگاه دارید میتواند برای زندگی زناشوییتان بسیار خطرناک باشد، مخصوصاً اگر در ازدواجتان احساس کمبود هم داشته باشید. خاطرات رمانتیک قبلی شما را به عواقبی غیرقابل پیشبینی میکشاند با یک کلیک موس و بدون هیچ نیت پلید به دنبال یک عشق گذشته میگردید. برداشتن قدم بعدی و ایمیل زدن یا درخواست دوستی دادن در فیسبوک هم به نظرتان هیچ صدمهای به زندگیتان نمیزند. اما همین کار کوچک میتواند منجر به پیش آمدن جریان غیرمنتظرهای از اتفاقاتی شود که برای ازدواجتان جالب نخواهد بود. در میان نگذاشتن این با همسرتان هم میتواند یک «خیانت اتفاقی» به شمار رود. و باید بدانید که طنازی کردن و صحبتهای جنسی در ایمیل و پیام و ویدئو و عکس هم خیانت به شمار میرود.
5. 65 درصد از ازدواجها بعد از خیانت متلاشی میشوند. 35 درصد از زوجها بعد از خیانت به زندگی خود ادامه میدهند. برای بعضی خیانت موجب برهم خوردن قرارداد بینشان میشود و طرفی که به او خیانت شده دیگر نمیتواند تحت هیچ شرایطی آن موقعیت را تحمل کند. برای خیلیها هم آن خیانت بلیط برندهای برای خارج شدن از آن ازدواج است. زوجهایی هم هستند که مطمئن نیستند و میخواهند بعد از خیانت هم ازدواجشان را حفظ کنند و به همین دلیل پیش مشاوران مختلف میروند.
همیشه جای امید هست. زوجهای زیادی بودهاند که توانستهاند بعد از خیانت زندگیشان را نجات دهند. با صرف وقت، مشاوره، صبر و تلاش زوجها میتوانند از این اتفاق بعنوان فرصتی برای عمیقتر کردن رابطهشان و ساختن زندگی بسیار قویتر و نزدیکتر از قبل استفاده کنند.
منبع:مردمان
خبرگزاری آریا -
بعد از اینکه خیانت همسر مشخص شد باید علت های آن را ریشه یابی کرد
دخترها و پسرهای زیادی وجود دارند که با هزار و یک امید و آرزو زیر یک سقف می روند و زندگی مشترک شان را شروع می کنند. اوایل هر زندگی مشترک معمولا خوب و شیرین است اما با گذشت زمان خیلی از زوج ها با مشکلاتی مواجه می شوند، مشکلاتی که با رفع نکردن آنها یک روز مثل غده چرکی سر باز می کنند و دردسرها از راه می رسند.
گاهی مشکلات آن قدر پیچیده می شوند که بقا و سلامت زندگی مشترک را به خطر می اندازند. شاید شنیدنش هم سخت باشد چه برسد به تصور آن. اما گاهی ممکن است این مشکلات باعث شوند که همسر خیانت کند.
بله، خیانت، واژه ای که ترس شدیدی در دل همه افراد ایجاد می کند و بار آن به قدری سنگین است که هیچ کس حاضر نیست سنگینی آن را تحمل کند. خیانت، زن و مرد نمی شناسد و وقتی سر و کله اش در زندگی مشترک پیدا می شود، تر و خشک را با هم می سوزاند و به شدت به بنیان خانواده آسیب وارد می کند.
«دکتر سید کاظم فروتن» رییس کلینیک سلامت خانواده و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شاهد، تمام دلایلی را که باعث خیانت مردانه می شود بررسی می کند و راهکارهایی را برای پیشگیری از خیانت و حتی کاهش آسیب های ناشی از آن برای افرادی که خیانت را در زندگی مشترک تجربه کرده اند، ارائه می دهد.
خیانت معنا دارد؟!
خیانت به معنای زیر پا گذاشتن قراردادی است که فرد بین خود و طرف مقابل منعقد می کند و این قرارداد بدون اطلاع طرف مقابل لغو می شود.
خیانت در روابط زناشویی عمدتا به رفتارهای خارج از چارچوب خانواده گفته می شود که برخلاف قراردادها و تعهدات همسران که در ابتدای ازدواج گذاشته شده، صورت می گیرد.
همسران در ابتدای زندگی مشترک به یکدیگر قول وفاداری می دهند که تا آخر عمر با یکدیگر بمانند و چنانچه این وفاداری بنا به هر دلیل بین زوج ها از بین برود، خیانت اتفاق افتاده است.
لغت خیانت در زندگی مشترک، ارتباط با جنس مخالف دیگر، در خارج از چارچوب خانواده تعریف می شود. خیانت استحکام خانواده را متزلزل می کند، حتی در شرایطی که همسر فرد متوجه خیانت او نشود باز هم این آسیب وجود دارد، زیرا خود فرد می داند قول و پیمان وفاداری را زیرپا گذاشته است.
البته بسیاری از افراد برای خیانت خود هزار و یک دلیل و بهانه می آورند، اما با این حال، دلایل و بهانه ها از آسیب ناشی از خیانت چیزی کم نمی کند.
شاید این سوال به ذهن خیلی از افراد برسد که خیانت مردانه است یا زنانه؟ برای پاسخ به این سوال باید فطرت و درون مایه خلق شده زن و مرد را مورد بررسی قرار بدهیم.
مردها تمایل دارند بیشتر حمایت کننده باشند در حالی که زن ها تمایل دارند حمایت شوند و مردها معمولا برای رسیدن به این منظور با بهانه های مختلف می خواهند زن های زیادی را حمایت کنند و این به غریزه مرد بر می گردد و می تواند ایجاد انحراف کند.
به دنبال محبت خارج از خانه
برخی از افراد به دلیل انحرافات جنسی که دارند به همسر خود خیانت می کنند که این افراد چندان مورد بحث نیستند و بیشتر افرادی که زن و مرد سالمی محسوب می شوند و بعد از ازدواج و شروع زندگی مشترک خیانت می کنند، مورد بحث قرار می گیرند، همه ما نیاز به ازدواج، داشتن یک همسر، همراز، همدم و مونس داریم ضمن اینکه برای ارضای غریزه های طبیعی خود ازدواج می کنیم.
هنگام ازدواج کسی به این فکر نمی کند که بعد از ازدواج با فرد دیگری به غیر از همسر خود ارتباط برقرار کند و عدم ارضای نیازهای 2 نفر باعث می شود که زن یا مرد خیانت کنند.
وقتی نیازهای افرادی که به عنوان همسر در کنار یکدیگر زندگی می کنند در خانه و در چارچوب روابط سالم زناشویی برطرف نشود، فرد این نیازها را در جای دیگری به غیر از خانه برطرف خواهدکرد.
البته برخی از زوج ها وجود دارند که با وجود عدم ارضای نیازهای خود، به دلیل داشتن ظرفیت وفاداری بالا، وفاداری و خویشتن داری به همسر خود خیانت نمی کنند.
پس مهم ترین دلیلی که برای خیانت می توان عنوان کرد عدم ارضای نیازها از سوی همسر است. گاهی ارضای نادرست و ناقص نیازها دلیل دیگر خیانت می تواند باشد؛ بنابراین توجه به نیازهای همسر بسیار مهم هستند.
وقتی زن بداند با مرد چگونه برخورد کند و در زمان تقاضای ارتباط زناشویی با همسرش به این شکل باید رفتار کند، مسلما در چنین شرایطی احتمال اینکه خیانت شکل بگیرد کمتر می شود.
برای اینکه همسرمان خیانت نکند چکار کنیم؟
خیلی از خانم ها درباره نیاز جنسی آقایان چیزی نمی دانند و همین مسئله باعث می شود که مرد بخواهد پاسخ به نیاز جنسی خود را در بیرون از خانه جست و جو کند. برخی از مردها تصور می کنند که همسر خود را از لحاظ عاطفی ارضا می کنند در حالی که چنین چیزی وجود نداشته است و همین مضوع باعث خراب شدن زندگی مشترک می شود.
بارها از زبان مردان می شنویم که می گویند: «من بهترین طلا را برای همسرم خریدم و تا جایی که در توانم بوده است برای همسرم خرج کرده ام ولی نمی دانم چرا به من خیانت کرد؟»، این دسته از مردها تصور می کنند انجام چنین کارهایی برای جلب محبت زن کافی است در حالی که ابعاد موضوع خیلی فراتر از این حرف هاست.
یه سوزن به خودت بزن...
وقتی که خیانت اتفاق می افتد، فردی که مورد خیانت قرار گرفته است طرف مقابل را محکوم می کند در حالی که هر 2 نفر باید در رابطه با رفتارهایی که در زندگی مشترک انجام داده اند، خوب فکر کنند.
فردی که مورد خیانت واقع شده است، باید از خود بپرسد: «من چه کارهایی در زندگی مشترک انجام داده ام که زمینه را برای خیانت همسرم ایجاد کرده است؟» مردی که همسرش خیانت کرده باید کارهایی را که در زندگی مشترک انجام نداده، جست و جو کند؛ مثلا وقتی که به همسرش حتی یک بار نمی گوید که دوستش دارد یا اینکه چه لباس قشنگی پوشیده و چه سفره قسنگی درست کرده است و... چه توقعی دارد؟
زن ها زمانی که از محبت همسرشان اشباع نمی شوند با 2 راه مواجه می شوند، راه اول اینکه نیازهای خود را سرکوب می کنند و افسرده می شوند یا اینکه راه دوم را انتخاب می کنند و در صورت نداشتن ظرفیت و وفاداری به سمت بیرون از خانه و مردهای دیگر گرایش پیدا می کنند.
نقطه مقابل خانم ها، آقایان قرار دارند؛ آن دسته از خانم هایی که با نیازهای همسرشان آشنایی ندارند، چه توقعی دارند که مرد زندگی شان سر از بیرون از خانه و روابط پنهانی در نیاورد؟ زمانی که مرد برای ارضای نیاز جنسی خود به سمت همسرش می رود و بارها طرد می شود و نیاز جنسی اش تنها به شهوانی بودن تغییر می شود، بدون اینکه شناخت یا مطالعه ای نسبت به نیاز جنسی مرد و جود داشته باشد، در چنین شرایطی احتمال اینکه مرد خیانت کند وجود دارد.
در زندگی مشترک خانم ها باید بدانند که مردها از نظر غریزی بصری هستند و هر تصویری در بیرون از خانه می تواند آنها را دچار هیجان کند و این هیجانات باید به صورت سالم در مرد توسط همسر ارضا شوند تا به انحرافات بیرون از خانه تبدیل نشوند.
مردها گاهی برای کاهش خستگی و فشار ناشی از کار، ارتباط جنسی برقرار می کنند و برخی خانم ها به دلیل نداشتن شناخت کافی از مرد، او را رد می کنند یا بدرفتاری می کنند، در چنین شرایطی احتمال اینکه مرد به فرد دیگری به غیر از همسرش گرایش پیدا کند، وجوددارد و این باعث خیانت می شود.
پس در مسئله خیانت باید زن و مرد به رفتارهای خود نگاه دقیق تری داشته باشند البته طرح این مسائل برای تایید خیانت نیست و خیانت رفتار اشتباه و نادرستی محسوب می شود ولی به طور کلی عدم شناخت نیازها و برطرف نکردن نیازها به شکل صحیح می توانند مهمترین دلایل خیانت باشند.
وقتی اعتقادات ضعیف و توان مقابله با وسوسه های شیطانی وجود نداشته باشد، افراد در صورت فراهم شدن زمینه، نیازهای عاطفی و جنسی خود را در جای دیگری خارج از خانه ارضا می کنند.
در زندگی مشترک خانم ها باید بدانند که مردها از نظر غریزی بصری هستند
اینها مستعدترند!
افرادی که قبل از ازدواج دوستی های بی بند و بار دارند و خارج از چارچوب اخلاقی رفتار می کنند و حتی رابطه جنسی هم دارند، بیش از بقیه افراد که به صورت سالم ازدواج می کنند و تجربه چنین دوستی هایی را ندارند، مستعد خیانت هستند. این افراد بعد از ازدواج دچار مشکل با درجات متفاوت می شوند درست مثل فردی که سال ها غذای ناسالم خورده و کبد او مشکل پیدا کرده است.
افرادی که رفتارهای لجام گسیخته پیش از ازدواج داشته اند، باید آن رفتارها را کنار بگذارند و درمان بشوند، زیرا همین رفتارها به شکل عادت در می آید و به صورت خیانت در زندگی مشترک ادامه پیدا می کند. اگر ظرفیت های کم و نواقص ناشی از روابط بی بند و بار قبل از ازدواج به کمک یک مشاور خوب درمان شوند. انتظار می رود که خاطرات روابط ناسالم پیش از ازدواج کمرنگ شود، در غیر این صورت مشکلات زیادی در ازدواج سالم این افراد وجود خواهدداشت.
افرادی که پیش از ازدواج با جنس مخالف رابطه دارند، کنترل کمتری بر وسوسه های درونی می توانند داشته باشند و احتمال خیانت در این افراد بالاتر می رود.
اول شناخت بعد ازدواج
یکی دیگر از مواردی که در بحث خیانت نباید از نظر دور بماند، مسئله شناخت پیش از ازدواج است و تا زمانی که 2 طرف به خوبی یکدیگر را نشاخته اند، نباید ازدواج کنند.
برخی از افراد صرفا برای ارضای نیازهای جنسی خود ازدواج می کنند که این مسئله می تواند بعد از گذشت مدت کوتاهی منجر به خیانت و گرایش به رفتارهای خارج از خانه شود. امروزه زمینه های وسوسه شیطانی زیاد شده است و به همین دلیل توجه بیشتر به همسر باید به وجود بیاید. البته شاید برخی از افراد توجه را با سوءظن اشتباه بگیرند، سوءظن یک رفتار بیمارگونه است که باید درمان شود و ارتباطی به توجه ندارد.
توجه کردن به این معنی می تواند باشد که زن و مرد نیازهای یکدیگر را به درستی برطرف کنند تا فرد برای ارضای نیازهای عاطفی یا جنسی خود احتیاجی به ارتباط بیرون از خانه نداشته باشد و در قالب یک زندگی مشترک سالم نیازهایش ارضا شود. زن و مرد باید به فکر افزایش جذابیت برای یکدیگر باشند و به صورت محترمانه با یکدیگر رفتار کنند.افراد باید به این فکر باشند که موارد تشدیدکننده وسوسه ار از زندگی حذف کنند. برای مثال رفتن به مهمانی های مختلط (پارتی) یکی از زمینه های ایجاد وسوسه و خیانت است.
متهم اصلی؛ ماهواره
ماهواره به راحتی می تواند باعث ایجاد وسوسه شود و بنیان خانواده را نشانه بگیرد. به همین دلیل برای کاهش زمینه های خیانت ماهواره را باید جمع آوری کرد. ماهواره می تواند باعث ایجاد سردی عاطفی در زندگی مشترک شود و تسریع کننده و تقویت کننده خیانت در زن و مرد است.
ماهواره و اینترنت کار خودشان را می کنند و برای کاهش آسیب های ناشی از آنها باید به مردم آگاهی بدهیم.مردم باید نسبت به هرنجارشکنی هایی که از طریق عوامل بیرونی می آید، واکسینه شوند و در کنار آن باید بحث اخلاق را جلو برد، به این شکل احتمال خیانت در خانواده ها کم می شود.
رسانه های داخلی باید یک چارچوب برای طرح مسائل جنسی درست کنند. البته به شکلی که این مسئله منجر به بیدارشدن غرایز جنسی در نوجوانان نشود. آموزش پیش از ازدواج، یکی دیگر از مواردی است که نباید از یاد برود. آموزش شناخت نیازهای عاطفی و جنسی در افرادی که در شرف ازدواج هستند، ضروری است و از زمانی که برای دخترها خواستگار می آید یا پسرها به خواستگاری می روند، این آموزش ها باید وجود داشته باشد. آموزش کپسول نیست که یک مرتبه به فرد بدهیم و انتظار داشته باشیم سریعا از آن نتیجه بگیرد. البته این آموزش ها نباید برای نوجوان ها باشد، زیرا باعث ایجاد فساد می شود و غریزه خفته را بیدار می کند.
زندگی پس از خیانت
اگر فردی متوجه خیانت همسر خود شد در صورت اطمینان از خیانت همسر، برای تصمیم گیری درست و منطقی برای ادامه دادن یا قطع ارتباط با او، باید به یک مشاور باتجربه، دلسوز و متعهد مراجعه کند و برای مدیریت خیانت مشاوره بگیرد، زیرا به تنهای نمی توان این مشکل را حل کرد و هرگونه اقدام به تنهایی شرایط را بدتر می کند.
اگر همسری از خیانت خود پشیمان است، چنانچه او بخشیده شده و همچنان زندگی مشترک با او ادامه می یابد، نباید مدام فرد را به دلیل اشتباهی که مرتکب شده، تحقیر کرد.
هر فردی دارای ویژگی های بد و خوب است و زمانی که خیانتی اتفاق می افتد، باید خیانت را یک رفتار بد و غلط دانست و نباید شخصیت فرد را خرد کرد و صرفا کار بد و اشتباه فرد مدنظر است.
بعد از اینکه خیانت همسر مشخص شد باید علت های آن را ریشه یابی کرد و به فکر برطرف کردن علت ها بود و تا زمانی که زن و مرد اصلاح نشوند، خیانت ادامه پیدا خواهدکرد.
وقتی خیانت اتفاق می افتد، یک زندگی مشترک فرو می ریزد و یک واحد از اجتماع فاسد می شود و این آسیب اجتماعی، متوجه کل جامعه خواهدبود. برای حل مشکل خیانت باید به فکر توسعه کلینیک های سلامت خانواده در سراسر کشور باشیم تا در صورتی که زن یا مرد متوجه خیانت همسرشان شدند، بتوانند به راحتی از مشاوران این مراکز کمک بگیرند. متاسفانه تعداد این کلینیک ها در سطح کشور بسیار کم است و مسئولان باید به صورت فوریتی به فکر گسترش این کلینیک ها باشند.
طلاق و خیانت:
برخی تصور می کنند طلاق بهترین کاری است که بعد از خیانت می توان انجام داد در حالی که شرایط را بدتر می کند و راه درمان خیانت نیست.
منبع:مجله همشهری تندرستی
خبرگزاری آریا -
در این مقاله ما اختصاصا روی قضیه افسردگی و رابطه آن با خیانت به همسر متمرکز شده ایم . برای اختصار در گفتار ، ما از بیان علائم دیگر مثل تشویش خاطر یا اختلالات استرسی آسیب رسان که ممکن است یک یا هردوشان در همراهی با افسردگی باشند ، عبور می کنیم و آنها را مطرح نمی کنیم. در این مقاله ما 3 مورد را پوشش می دهیم و راجع به آنها به نتیجه می رسیم : ما مروری بر تحقیقاتی که روی زوجین - افسردگی و ارتباط بین این دو هست ، می کنیم . به بررسی تاثیر درمان می پردازیم و برای تحقیقات آتی پیشنهاداتی چند ارائه می دهیم.
زوج درمانگر ها باید انتظار برخورد با زوجینی که یک یا هر دوی آنها پیوسته افسردگی و خیانت به رابطه زناشویی دارند - را داشته باشند .
از آنجایی که تحقیقات رابطه واضحی را بین خیانت به همسر و افسردگی نشان می دهد ، درمانگرها باید به رابطه ی پیچیده ی درمان خیانت به همسر - درمان افسردگی و زوج درمانی توجه داشته باشند. در این مقاله ما ابتدا مروری می کنیم بر تحقیقاتی که در حوزه افسردگی و خیانت به زناشویی وجود دارد و سپس به ارتباط بین این دو می پردازیم.
سپس به بررسی تاثیر درمان زوجین می پردازیم و نهایتا چالش های موجود پیش رو برای محققین و متخصصین این کار را وقتی که هر دو مشکل با هم رخ می دهند بررسی می کنیم .
افسردگی و خیانت به همسر :
زوج درمانگر ها می توانند اغلب انتظار برخورد با زوجینی که یک یا هر دوی آنها پیوسته افسردگی و خیانت به رابطه زناشویی دارند - را داشته باشند . آمار ها در مورد میزان شیوع خیانت به رابطه زناشویی متغیر است اما 25 درصد یا کمتر میزان تخمین جهانی آن در جمعیت عمومی زوجین است که در این بین مردان به نسبت بیشتری به این امر رو آورده اند. در رابطه با زوج درمانی گاتمن پیشنهاد می دهد که حدود 25 درصد دغدغه های حاضر به مسئله خیانت به همسر بر می گردد.
این درحالیست که ویکس ، گامبسیا ، و جنکین اظهار می دارند که بیش از نیمی از زوجین تحت درمان درجاتی از خیانت به همسر را چه در گذشته چه در زمان حال از خود بروز می دهند .
بطور خلاصه باید گفت که در امر زوج درمانی، مسئله خیانت به همسر و دغدغه های متعاقب آن به مشکل بزرگ بسیاری از مراجعه کنندگان تبدیل خواهد شد .
یک دسته شواهد موجود در حال گسترش وجود دارد که ارتباط می دهد مساله خیانت به زناشویی را با افسردگی - در بعضی مراجعین به عنوان حالت پیش گویی کننده خیانت به همسر(مرحله قبل خیانت به همسر) - در بعضی به عنوان پاسخی در برابر خیانت به همسر (مرحله بعد از خیانت به همسر ) - و در بعضی به عنوان نیرو محرکه ای برای به جنبش در آوردن افسردگی زمینه ای فرد که از قبل داشته . این امر باعث می شود که در حین کار کردن با زوجینی که الگوی خیانت به همسر دارند ، احتمال وجود افسردگی توأمان زیاد باشد.
مروری بر پژوهشی که روی زوجین درباره افسردگی و ارتباطش با خیانت به همسر انجام شده :
تحقیقات یک همبستگی بین افسردگی و خیانت به همسر را نشان می دهند . اولیری چنین نتیجه گیری کرد که 38 درصد از زنانی که متوجه خیانت همسرانشان نسبت به آنها شدند در عرض 1 ماه اول دچار افسردگی شدند . حتی با آن وجود که آن زنان هیچ سابقه افسردگی در گذشته نداشته بودند .
اعداد و ارقام برای خانمهایی که سابقه افسردگی در گذشته داشته اند بسیار بالاتر و وحشتناک تر است و در این میان 72 درصد آنها افسردگی خاموش شده در بدنشان بعد از پی بردن به خیانت همسرشان دوباره فعال شده است.(اولیری) این اعداد و ارقام رابطه مستقیم بین افسردگی و کشف خیانت به همسر را نشان می دهد .
الگوی ملی مرتبط با افسردگی :
الگوهای ملی درمان افسردگی در تحلیلی که توسط اولفسون - مارکوس - دروس و همکاران انجام شده ، آمده است . آنها داده هایی را که از تیم تحقیقات پزشکی ملی در سال 1987 و هیئت تحقیقات پزشکی ملی در سال 1997 گرد آمده بود را مورد استفاده قرار دادند.
آنها در دو مقطع زمانی مختلف الگوهای درمانی کشوری را در گروه های مختلف بیماران سرپایی بیمارستانی مورد بررسی قرار دادند . در کارازمایی بالینی مدل سال 1987 تعداد 15590 خانم خانه دار بود و در مدل سال 1997 تعداد 14147 نفر زن خانه دار حضور داشتند .
نکته مهم این بررسی آن بود که درمان کلی افسردگی از 0.73 افراد در گروه 100 نفره در سال 1987 به 2.33 نفر در 100 نفر در سال 1997 ارتقا یافته بود . بطور قابل ملاحظه ای بیشترین ارتقا سطح درمانی از سال 1987 تا 1997 در مورد بانوان طلاق گرفته یا جداشده بوده است . این گونه افراد شانس دو برابری نسبت به افراد متاهل برای دریافت درمان افسردگی داشتند .
درمان دارویی افسردگی از 44.6 درصد در سال 1987 به 79.4 درصد در سال 1997 ارتقا یافت . (اولفسون - مارکوس - دروس و همکاران ) داروهای ضد افسردگی معمولترین داروهای تجویز شده در بررسی های بعدی بود و دلیل آن افزایش وجود دسته خانواده داروی SSRIs بود که از بعد از سال 1987 تولید شد .
در سال 1997 این دسته دارویی به 58.3 درصد افرادیکه تحت درمان افسردگی قرار داشتند داده شد . در همان زمان درصد افراد نیازمند به روان درمانی برای درمان افسردگی از 71.1 درصد به 60.2 درصد کاهش یافت.
اولفسون - مارکوس - دوروس و همکاران - این سوال را مطرح کردند که آیا پزشکان با تجویز داروهای ضد افسردگی آستانه بروز علائم افسردگی را کاهش داده اند یا خیر ؟ - شرکت های داروسازی رقابتهای بینظیری به راه انداخته اند که هر دو دسته پزشکان و عموم مردم را مورد هدف قرار داده اند .
در سال 1987 دولت با هدف شناسایی و درمان افسردگی رقابت بهداشتی برای عموم به راه انداخت. تغییر در مزایای مراقبت های بهداشتی همچنین بر روند درمان افسردگی موثر بوده است . که در آن مسئولین ارائه خدمات بهداشتی ارجح شمردن دارو درمانی توسط پزشکان بر روش های دیگر را مطرح کرده اند .
علاوه بر الگوهای ملی در درمان افسردگی ، یک سری الگوهای جهانی وجود دارد که ضامن آگاهی انسان است . مطالعات جهانی سطح تحمل بیماریها که توسط موری و لوپز در 1996 انجام شد ، هدف ابتدایی اش ارتقأ دستیابی به تخمین 107 دلیل اصلی مرگ و میر بود . در این مطالعه از 20 کشور جهان و بالغ بر 100 دانشمند برای جمع آوری داده های خام 13.8 میلیون مرگ از 50.5 مرگ و میر کلی جهانی در سال 1990 استفاده شد .
برای مقایسه ی بین فاکتورهای خطر و شرایط مختلف ، ابزار ترکیبی مقیاس مشکلات پزشکی به نام دالی طراحی شد .(موری و لوپز - 1996) . نکته قابل توجه در این بررسی ، افسردگی تک قطبی ماژوری بود که چهارمین عامل اصلی دالی در 1990 را تشکیل می داد . موری و لوپز در 1996 پیش بینی کردند که تا سال 2020 افسردگی تک قطبی ماژور دومین عامل اصلی ناتوانی در کل جهان خواهد بود.
وقتی زوجین با مشکلات زناشویی آزار دهنده و شرم آوری چون خیانت به همسر یا نخستین گامهای از هم فروپاشی زندگی متاهلی مراجعه می کنند ، روان درمانگر باید متوجه این قضیه بوده و علائم احتمالی افسردگی را بررسی کند .
تیم دی - اس - ام آی - وی - تی - آر در سال 2000 معیارهای درمانی برای اختلالات افسردگی ماژور را خلاصه بندی کردند . پنج مورد از نه گزینه زیر باید در بیمار وجود داشته باشد که یکی از آنها خلق کسل و افسرده و از دست دادن شور و شوق و هیجان در فعالیت های مهیج است .
*خلق و خوی کسل و بیحال داشتن در بیشتر ساعات روز - که تقریبا هر روز تکرار شود .
*کاهش چشم گیر سطح علاقه و هیجان نسبت به فعالیت های مهیج.
* کاهش یا افزایش قابل توجه وزن که به رژِم غذایی ربطی نداشته باشد .
*بی خوابی یا تمایل شدید به خواب در کل روز .
* آشفتگی ذهنی - خستگی ذهنی - ناتوانی در تمرکز ذهنی و عقلایی
* احساس بی حالی - خستگی - جان نداشتن - از پا افتادگی ...
* احساس گناه کردن یا احساس بی ارزش بودن داشتن
* ناتوانی در تمرکز و تصمیم گیری
*فکر کردن به خودکشی یا تفکری مداوم درباره مرگ .
این علائم اگر در همراهی با یک داغ یا عزاداری باشند به عنوان اختلال افسردگی ماژور شناخته نمی شوند . این توجه به غم و عزاداری سوگ کسی کمی کنایه آمیز است دربرابر سایر تروماهایی که ممکن است شخص متحمل شود از جمله خیانت زناشویی - جدایی زوجین از یکدیگر - طلاق - قهر - که ممکن است برای سالها شخص را درگیر کند بخصوص اگر پای بچه ای در میان باشد .
در موارد خیانت به همسر ، مرد یا زنی که به او خیانت شده غم و دردش را طوری توصیف میکند که اگر همسرش مرده بود برایش قابل تحمل تر بود . بعضی علائم افسردگی شامل احساس بدبختی و ناراحتی کردن - احساس خستگی و جان نداشتن - دیگر از چیزهایی که قبلا لذت میبرده ، لذتی نمی برد و هیجانی ندارد - احساس تشویش خاطر و پریشان حالی - همگی بخاطر کاهش سطح رضایتمندی از رابطه زناشویی می باشند .
(ویسمن 2001) . علاوه بر آن از آنجایی که یکی از تاثیرات خاص داروهای ضد افسردگی کاهش میل جنسی است ، همین مسئله می تواند ناخواسته مشکلاتی را در رابطه ایجاد کند .
عوامل استرس زای نسبی پیش گویی کننده افسردگی :
بیشتر تحقیقاتی که روی موضوع افسردگی و خیانت به همسر تمرکز دارد به مطالعه ی رابطه ی بین افراد متاهل هتروسکشوال می پردازد . مطالعات نشان می دهد که در این روابط حس تحقیر یا بی ارزش شمرده شدن می تواند نهایتا منجر به اختلال افسردگی حاد شود .
( کانو و اولیری - 2000 ، گلاس و رایت - 1997 ) به عنوان مثال پی بردن زن به رابطه خارج زناشویی شوهرش - تهدیدهای او به طلاق - آزار و اذیت و خشونت جسمی از جمله دلایلی هستند که نهایتا به افسردگی کلینیکال منجر می شوند . ( اولیری - 2005) . کانو و اولیری در سال 2000 به مقایسه بین دو گروه ، که در یک دسته وقایع تحقیر آمیز و شرم آوری در زندگی زناشویی اشان رخ داده بود و در دسته دیگر دعوا و نزاع های زناشویی بدون وقایع شرم آمیز مثل خیانت جنسی و ... رخ داده بود ، پرداختند .
آنها مطالعه را از چندین حیث مثل سابقه افسردگی یا تاریخچه خانوادگی افسردگی تحت کنترل قرار دادند . مطالعه نشان داد که زنانی که در زندگی زناشویی شان وقایع تحقیر آمیز و شرم آور رخ داده بود علائم افسردگی را به مراتب بالاتری نسبت به گروه دیگر بروز دادند .
در حقیقت سه چهارم افرادی که با وقایع شرم آمیز در زندگی زناشویی شان مواجه شده بودند به افسردگی بالینی دچار شدند . یکی از توضیحات این نرخ بالای افسردگی در این افراد این بود که بعضی زنان میل دارند وقایع شرم آمیزی که در زندگی شان رخ داده را درونی کنند و در خودشان بریزند، خودشان را سرزنش کنند و مقصر بدانند و کارهای زشت همسرشان را مثل آتیشی به جان خودشان بیندازند و خود را بیشتر مستعد افسرده شدن کنند . ( اسپیرینگ - 1996) .
باورهای دوران تاهل هر کسی می تواند به سلامت روانی وی در مراحل انتقالی زندگی اش از یک بازه ی سنی به بازه ی دیگر خیلی کمک کند . (سیمون و مارکوسن - 1999) . سیمون و مارکوسن به مطالعه ازدواج - سلامت روانی و تصورات شخصی هر فرد درباره ی باورهایش از اهمیت و نقش ازدواج روی سلامت روانی فرد در هنگام مواجه با حوادث غیر قابل کنترل زندگی مثل طلاق و جدایی پرداختند .
آنها در مطالعه شان به این نتیجه رسیدند که در افرادی که به ازدواج به چشم یک تعهد و پایبندی مادام العمر نگاه می کنند، سطح آسیب پذیری و افسرده شدن در مقایسه با افرادی که چنین دیدگاهی ندارند بسیار بالاتر است. آنها نتیجه گرفتند که وقتی افکار با اعمال همخوانی دارند سلامت روانی در سطح بالاتری قرار خواهد داشت .
لیست در حال گسترشی از اعمال استرس زای زندگی که با شروع افسردگی در ارتباطند گرد آوری شده است. (کریستین هرمن - اولیری - آوری لیف 2001 ) چیزی که برای این گروه تحقیقاتی معما بود این بود که آیا مسائل و دغدغه های شدید زندگی متاهلی نیز می تواند به عنوان عاملی برای شروع افسردگی در زنانی که قبلا اصلا سابقه افسردگی را نداشته اند باشد یا خیر . 50 زن بین سنین 18 تا 44 سال در این کارازمایی گنجانده شدند .
نتیجه مطالعه شان نشان داد که 38 درصد شرکت کنندگان با شرایط روبرو برای اختلال افسردگی مواجه هستند . و از میان 11 نفری که جدایی و طلاق ذز همسر را بعنوان یک عامل استرس زا بیان کرده بودند 63 درصد آنها شرایط مواجه با افسردگی را داشتند .
این مطالعه برای 38 درصدی قابل اهمیت است که با فاصله کوتاهی از یک واقعه منفی از ازدواجشان دچار افسردگی می شوند با وجود آنکه پیشتر هیچ گونه سابقه افسردگی نداشته اند .
رابطه ی بین خیانت به همسر - طلاق و سلامت روانی بشدت پیچیده است . گزارش شده که روابط خارج زناشویی عامل 20-27 درصد طلاقها می باشند . ( گاتمن - 1999) . سوئینی و هورویتز در 2001 چنین مطالعه ای را ترتیب دادند تا رابطه ی بین خیانت زناشویی - همسری که به وی خیانت شده - شروع فرایند طلاق و سلامت روانی بعد از آن را مورد ارزیابی قرار دهند . آنها دادهی خام خود را از آنالیزگر ملی تحلیل مسائل خانوادگی گرفته و مورد بررسی قرار دادند . در سالهای 1987-1988 تعداد 13007 شرکت کننده و در بین سالهای 1992-1994 تعداد 10005 شرکت کننده در کارازایی حضور داشتند .
سوئینی و هورویتز در 2001 به بررسی اینکه کدامیک از زوجین آغازگر پروسه طلاق باشد در مواردی که خود فرد یا همسرش خیانت زناشویی افشا شده داشته اند و افسردگی متعاقب آن در آنها پرداختند . آنها فقط به بررسی زوجینی که طلاق گرفته بودند پرداختند ، بنابراین داده های تحلیلی آنها شامل وضعیت روانی افرادی که هنوز در رابطه ای که به آنها خیانت زناشویی شده یا بالعکس نیست .
نتایج کار آنها پیشنهاد داد که سلامت روانی فرد در رابطه ای که همسرش به وی خیانت کرده بیشتر و بالاتر است اگر خودش ابتدای امر پیشنهاد دهنده ی طلاق و جدایی باشد نه همسر خیانت کار درخواست کننده جدایی .
چنین به نظر می رسد که کنترل داشتن روی زندگی کسی فوایدی نیز دارد . علاوه بر آن تحقیقات آنها نشان داد که زنانی که بخاطر خیانت های همسرشان طلاق گرفته اند بیشتر از مردان در این قضیه در ریسک افسردگی قرار دارند . در این بانوان دو سال اول بعد از طلاق از حیث گرفتن افسردگی بسیار حائز اهمیت است.
سوئینی و هورویتز 2001 اذعان داشتند که مردان اگر مردد باشند که همسرشان به آنها خیانت کرده یا نه بیشتر در معرض افسردگی قرار میگیرند تا اینکه نسبت به این قضیه یقین پیدا کنند . در این رابطه به نظر می رسد مردان بویژه از احساس تشویش خاطر ناشی از نگرانی در مورد اعمال همسرانشان هراسانند .
همچنین به نظر می رسید که مردان در مقایسه با زنان بیشتر دربرابر افسردگی حساسیت نشان می دهند در مواردی که خودشان شروع کننده فرایند جدایی باشند. داشتن فرزند در خانواده در این شرایط به افسردگی مردان کمک می کند .
سوئینی و هورویتز چنین تخمین زدند که ممکن است علت آن کاهش تعداد دفعات ملاقات فرزندان بعد از جدایی باشد . عوامل ثانویه کمک کننده به کاهش سلامت روانی بعد از ازهم فروپاشی زندگی زناشویی به شرح زیر است : درامد کم خانواده - حضور بچه ها در خانه - کاهش حکایت اجتماعی - همگی این عوامل ممکن است در مراحل انتقالی زندگی نقش چشم گیری داشته باشد و استرس زیادی را در زندگی افراد ایجاد کند.
اولسون - روسن - هیگینز کسلر - و میلر در 2002 یک مطالعه کیفی برای بررسی عواقب بعدی خیانت به رابطه زناشویی ترتیب دادند. بعد از 13 مصاحبه تلفنی با افرادی که یک طرف خیانت به رابطه زناشویی بودند یا همسرشان به آنها خیانت کرده بود ، آنها چنین نتیجه گرفتند که این کار نهایتا ایجاد یک آشفتگی شدید روانی در فرد خواهد کرد .
مروری بر توجهات درمانی:
تحقیقاتی برای حمایت از زوج درمانی در موارد خیانت به همسر :
تحقیقات تجربی در زمینه خیانت به همسر محدود است . (بلو و هارتنت 2005) . خیانت زناشویی تنها به عنوان مشکلی که زوجین با آن به کلینیک ها مراجعه کنند نیست ، بلکه نحوه درمان روی نتیجه ی درمان بشدت تاثیر گذار است . (آتکینز - الدریج - بوکام - کریستنسن - 2005) . تحقیقی که آتکینز و همکاران در 2005 انجام دادند یکی از معدود تحقیقات تجربیست که برای ارزیابی کارایی زوج درمانی در افرادی که مورد خیانت زناشویی واقع شده اند ، انجام شده است .
فرضیه اولیه تحقیق بر آن بود که زوجینی که مورد خیانت زناشویی واقع شده اند در شروع کار درمانی بیشتر تشویش خاطر داشته و نسبت به زوجینی که این مشکل را ندارند سیر درمان آنها آهسته تر خواهد بود . مطالعه شامل 134 زوج با مشکل این چنینی بود که به طور تصادفی در دو گروه زوج درمانی به روش درمان سنتی یا در گروه درمان جمعی قرار داده شدند .
19 تا اززوجین زیرگروه مواردی بودند که دکتر درمانگر خیانت به همسر را در مورد آنها مشخص کرده بود . زوجین قبل از شروع به کار درمانی ، در هفته 13 روند درمان ، در هفته 26 درمان و در آخرین جلسه درمان مورد بررسی قرار گرفتند .
درمانگر اطلاعات مربوط به آنها را در پرسشنامه ی خیانت به همسر وارد کرد. (آتکینز و همکاران - 2005 - صفحه 145 ) . یک مورد محدود می شد به خیانت به احساسات همسر ، در حالیکه در 18 مورد دیگر برخوردهای فیزیکی صورت گرفته بود .
دو سوم زوجین زوج درمانی برخوردی به شیوه سنتی دریافت کردند در حالیکه باقی زوجین زوج درمانی گروهی دریافت کردند . مطلبی که قابل توجه است اینکه زوجینی که مورد خیانت به همسر داشتند در پیش آزمون روند درمان سطح استرس و تنش بالاتری نسبت به سایر زوجین داشتند .
یافته ها اذعان می دارد که زوج درمانی بشدت کمک کننده می باشد و زوجینی که به آنها خیانت شده بود و در پیش آزمون تنش بالایی را از خود نشان داده بودند به مرور در طی مراحل درمان بهبود یافتند و در پایان کار درمان دیگر قابل شناسایی نبودند از سایر افرادی که مورد خیانت به همسر واقع نشده بودند- مثل بقیه افراد دارای سلامت روانی شده بودند .
استثنای این قضیه زوجینی بوند که در کل دوره درمان خیانتشان را از همسرشان مخفی نگه داشته بودند . این مطالعه نشان می دهد که زوج درمانی روش مهمی برای درمان مستقیم تنش ها (بعلاوه علائم افسردگی) یی است که بدنبال آسیب هایی که زوجین در رابطه به هم می زنند به وجود می آید .
بیچ - جوریلز و اولیری در 1985 تحقیقی انجام دادند تا به بررسی نتیجه روابط جنسی خارج چارچوب زناشویی در زوجینی که موزد درمان قرار گرفته اند بپردازند . کارازمایی بالینی آنها نشان داد که زوج درمانی در افرادی که روابط جنسی خارج چارچوب زناشویی داشته اند به دو دسته تقسیم می شود : یا یکی از زوجین تمایلی به همکاری و کار روی رابطه اش ندارد یا یکی از آن دو علائمی همراه با افسردگی از خود بروز می دهد .
اگر هر یک از این دو مورد باشد روند زوج درمانی استاندارد را از پایه خراب می کند . یافته های آنها نشان داد که فردی که روابط خارج زناشویی داشته در معرض خطر بالاتری برای افسردگی قرار دارد . در شوهرانی که خیانت به همسر داشتند 89 درصد بیشتر از نمره میانه افسردگی به افسردگی مبتلا شدند که این امر قیاس و تضادی 46 درصدی در مقایسه با سایر مردان داشت .
در زنانی که خیانت به همسر داشتند 82 درصد بیشتر از نمره میانه افسردگی به افسردگی مبتلا شدند که این امر قیاس و تضادی 48 درصدی در مقایسه با سایر زنان داشت .
با وجود آنکه شوهرانی که در روابط خارج زناشویی شرکت داشتند در مقایسه با دیگر مردان مطالعه سطح افسردگی بالاتری داشتند - اما آنها الزاما شرایط و معیارهای علائم افسردگی را نداشتند . با این وجود وقتی زنان روابطی خارج چارجوب زناشویی داشتند ، 91 درصد آن خانواده ها در مقایسه با نرخ 43 درصدی گروه دیگر افسردگی داشتند .
گزینه های درمانی :
زوج درمانی در کل یک گزینه ی موثر درمانی برای درمان افسردگی است . در حالیکه درمان فرد به تنهایی برای درمان افسردگی تنها علائم افسردگی را تخفیف می دهد - حال آنکه زوج درمانی قادر است هم علائم را از بین برده هم رابطه زوجین را بهبود بخشد .
(پاترسون - ویلیامز - گراف گراندز - چاما - 1998 ) اگرچه در این رابطه هنوز مشکلاتی وجود دارد اما پلان درمانی مربوط به افسردگی و خیانت زناشویی توسط زوج درمانگر ها برآورد دقیق شده است . ما پیشنهاد می کنیم که درمانگرها با مکانیزم و روند تغییرات آشنا بوده و آگاه باشند که هر زوجی ممکن است شیوه ی درمانی متفاوتی داشته باشد . (بوکام - ابستین و لاتایلاده - 2002 ) .
گزینه های درمانی متعددی برای زوجینی که با دو ویژگی خیانت زناشویی و افسردگی مراجعه می کنند وجود دارد که متعاقبا خواهیم گفت . ما صحبتمان را محدود به روشهایی می کنیم که برای درمان همزمان افسردگی و خیانت به همسر مفید و موثر واقع شده اند . ( بیچ - 2003) .
مادامی که بیچ 2003 - کونگ 2000 - و مید 2002 ، همگی گزینه های درمانی موجود برای درمان همزمان خیانت زناشویی و افسردگی را مورد تحلیل قرار داده اند ، مرور و نقد ادبی هیچ مورد استرس زایی را در رابطه زناشویی به اندازه خیانت به همسر حاد نشمرده است .
تعیین اینکه کدام مددجو برای درمان افسردگی با روش زوج درمانی فرد خوبیست به این بستگی دارد که آیا او رابطه زناشویی شان را عامل اصلی افسردگی اش می داند یا خیر . ( بیچ 2003 - بیچ 2001 ) . اگر یکی از زوجین احساس مسئولیت و تعهد نسبت به زندگی زناشویی شان نمیکند زوج درمانی شیوه ی مناسبی برای درمان آنها نخواهد بود .
اگر فرد از قبل از اینکه همسرش انگیزه ی خیانت جنسی به وی داشته ، ایده های خودکشی در ذهن داشته باشد - باید پیگیری و بررسی های محتاطانه ای برای پیگیری سلامت وی صورت گیرد . (بیچ - ساندین - اولیری - 1990) .
پرینس و جاکوبسون در 1995 به مرور و بررسی زوج درمانی و خانواده درمانی در درمان اختلالات تاثیر پذیر پرداختند . در مقایسه با گروه کنترل ، آزمونهای بعد از درمان در درمانهای رفتاری زوجین و نیز درمانهای تحلیل شناختی روی خود فرد ، از ارجحیت برخوردار بودند .
البته درمان رفتاری زوجین به بهبود روابط زناشویی آنها نیز منجر شده که این امر در مورد افرادیکه فقط خود شخص تحت درمان روان شناختی بوده به مشابه گروه کنترل هیچ بهبودی در روابط زناشویی آنها حاصل نشده است. پرینس و جاکوبسون همچنین به کار تحقیقاتی ابستین اشاره کردند ( ابستین و همکاران 1988 ) که پیشنهاد به ترکیب دو سیستم روان درمانی و دارو درمانی می کرد .
اگر جلسات خانواده درمانی به شیوه دارو درمانی بیمار دارای افسردگی اضافه شود ، هم عملکرد خانواده افزایش می یابد هم علائم افسردگی بهبود می یابد . ( پرینس و جاکوبسون 1995) .
مداخلات گروهی :
گوردون - بوکام - و اسنیدر در 2004 یک پروتوکل درمانی سه مرحله ای برای درمان گروهی پیشنهاد دادند : فاز اول درمان تمرکزی بر تاثیر رابطه خارج چارچوب زناشویی دارد . این مرحله به مشخص کردن بحران آنی بین زوجین در برابر نقاط قوت آنها ، سپس تنظیم پلان درمانی آنها با ایفای وظیفه به هر یک از آنها تا پیاده شدن کامل روند درمان می پردازد .
در این مرحله از درمان است که درمانگر باید به بررسی علائم افسردگی یا ایده ای خودکشی در هریک از زوجین بپردازد و مشخص کند که آیا پای آن شخص سوم از رابطه ی این زوج بریده شده یا خیر . از آنجایی که افسردگی - تشویش خاطر و شرمندگی همگی ممکن است متعاقب یک رابطه ی خارج زناشویی رخ دهد ، در فاز اول درمانی لازم است تا از شخص آسیب دیده حمایت شود .
شدت احساسات در این مرحله بالاست و گوردون - بوکام و اسنیدر در 2004 به درمانگرها پیشنهاد می کنند که به هر دو زوجین در این مرحله اصول بیان احساسات ، برقراری ارتباطات ، درک بهتر آنچه رخ داده و چگونگی کنار آمدن با آنها را بیاموزند . مرحله دوم کار درمانی دربردارنده جست و جو درباره محتوای فعل و مفهوم انجام آن کارهاست. بعضی از اهداف این مرحله از درمان شامل موارد زیر است :
-ارزیابی محتوای کار
- یک احتمال واقع بینانه درباره پتانسیل انجام مجدد فعل
- ایجاد امنیت نسبی برای شخص آسیب دیده - توانایی آنها برای ارزیابی و ایجاد تغییراتی که به رابطه طولانی مدت آن ها جان می بخشد .
مرحله نهایی کار ادامه دادن است. زوجین میتوانند پس از اطلاع تصمیمی گرفته و به پیش روند که ممکن است بخشیدن جزئی از آن باشد . (گوردون و همکاران 2004 - اسپیرینگ 1996) . مدلی که گوردون و همکاران برای بخشیدن پیشنهاد دادند یک نمای واقعی از رابطه ی بین زوجین را به نمایش می گذارد که به موجب آن شخص آسیب دیده از تمامی احساست منفی ای که نسبت به همسر آسیب رسانش داشته خلاص می شود وانگیزه اش برای تنبیه همسرش کمتر می شود . ادامه دادن مسیر ممکن است به این معنی باشد که زوجین بخواهند از هم طلاق بگیرند و به این صورت به زندگیشون ادامه دهند .
رفتار درمانی زناشویی :
نشان داده شده که رفتار درمانی زناشویی نه تنها در ایالت متحده آمریکا بلکه در بسیاری کشورهای دیگر نیز بسیار موثر است . ( مید - 2002 ) . اگرچه همچنان سوالاتی درباره توانایی این روش برای حفظ تغییرات در طول زمان وجود دارد (جانسون 2002) . مدل اصلاح شده ی آن که در زوج درمانی رفتاری گروهی به کار برده می شود ممکن است کارایی آن خیلی بیشتر باشد .
( جاکوبسون و کریستین - 1996 ) . این روش در آشکار سازی وجود افسردگی و خیانت زناشویی همزمان با هم بسیار کاربرد دارد. (بیچ 2001 ) . در این شیوه درمانی وقتی یکی یا دو همسر افسرده هستند تمرکز اولیه بر روی رفع علائم افسردگی است .
مید پیشنهاد کرد که این روش ممکن است کارامد باشد برای مواقعی که مشکل زناشویی ایجاد افسردگی کرده و هر دوی زوجین تمایل به همکاری برای رفع مشکل داشته و تعهد بهم دارند . رفتارهایی توصیه می شود که توجه خاصی را معطوف هم کنند ، حمایت - نزدیکی و تعهد بیشتری نسبت به همسر افسرده داده شود. اجزای این روش که باید جزیی از درمان باشد باید شامل موارد زیر باشد :
-آموزش دادن به زوج درباره طبیعت تنش های دوران متاهلی و افسردگی این دوران
- افزایش ارتباطات مثبت با یکدیگر
- افزایش پذیرش تفاوتهای یکدیگر
- کاهش سرزنش و تهدید یکدیگر
- کاهش تحریکات آزار دهنده ( بویژه تحریکات آزار دهنده ای که به قصد عوض کردن برخوردهای دیگران انجام می شود ) -افزایش مهارتهای مکالمه و حل مشکل
- کاهش افکار منفی درباره خود ، همسر ، دنیا ، آینده و برنامه ریزی برای مشکلات ناگزیر تکرار شونده زناشویی و دوره های افسردگی . ( مید 2002 - صفحه 308 )
این روش شانس رد و بدل کردن رفتارهای مثبت را بالا می برد و شاید علائم افسردگی را تخفیف بخشد . این مدل مستقیما روی جنبه های خیانت به همسر مثل مکانیسم بخشیدن و تصدیق نیازهای امنیتی آینده تاثیری ندارد . (بلو - 2005) برای همین ممکن است از همین حیث در مواردی که تنش و افسردگی بهمراه یک خیانت زناشویی باشد محدود شونده باشد .
زوج درمانی رفتاری گروهی:
زوج درمانی رفتاری گروهی توسط جاکوبسون و کریستینسین طراحی شد و به منظور افزایش کار زوج درمانی رفتاری سنتی و افزایش کارایی آن طراحی آن صورت گرفت . (دیمی دیان - مارتل - کریستنسن - 2002 )
3 مداخله ی اصلی در متد فوق الذکر به کار رفته تا سطح تنبیهات کاهش یابد و برخوردهای مثبت ارتقا سطح یابند . ( کریستن سن و هیوی - 1999)
اینها تبادلات رفتاری - آموزش برخورد و مکالمات و آموزش حل مسئله می باشد . اگرچه این روش بر پایه مهارتها بنا گذاری شده و برای تغییر در رفتار برنامه ریزی شده ، یکی از اجزای آن افزایش تمرکز بر این قضیه است که رفتارهای همسر را به عنوان بخشی از روند تغییر کردن بپذیریم . ( دیمی دیان و همکاران - 2002)
روان درمانگر این کار از تکنیک هایی استفاده می کند که در 3 اصل گنجانده می شوند :
تحمل- پذیرش-تغییر
در مورد پذیرش حس همدلی در مورد مشکل بعنوان اولین رویکرد مداخله ای شمرده می شود . هدف درمانگر ایجاد حس صمیمیت و نزدیکی بین دو زوج است و اینکه در آنها برای مسائل دغدغه برانگیز ایجاد تحمل کند .
درمانگر ممکن است همچنین از تکنیکی به نام جداسازی یکپارچه برای کمک به زوجین در دور کردن خودشان از مشکل استفاده کند که به موجب آن کار آن مسئله با دیدی عقلی و نه احساسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد . درمانگر همچنین می تواند علائم افسردگی فرد را پس از بیرون آمدن از یک موقعیت آزار دهنده - تحقیر کننده بازچینی کند به جای آنکه شخص این انگیزه را داشته باشد که همسرش را بخاطر حس تشویش درونی خودش تنبیه و توبیخ کند.
روان درمانگران این زمینه از مداخله های تحمل برای درمان استفاده می کنند به این صورت که زوجین از تلاششان برای تغییر یکدیگر دست می کشند . برای زوجی که خیانت به همسر را در رابطه شان تجربه کرده اند این کار به منزله پاک کردن حرکت خارج از چارچوب زناشویی نیست اما به معنی پر رنگ کردن چیزهایی است که زوجین د این خصوص در مورد یکدیگر یاد گرفته اند .
زوج درمانی رفتاری گروهی:
زوج درمانی رفتاری گروهی بر پایه یکپارچه سازی مدل گروهی و سیستماتیک بنا شده است . (کونگ 2000 - تیشمن و تیشمن - سال 1990 )
کلید دستیابی به این هدف شناسایی این تفکر است که چگونه ایده های آنی و اعوجاجات جمعی به روند افسردگی کمک میک ند . (بک - 1991 - کونگ 2000)
درمانگران زوجی گروهی به افسردگی به عنوان سیکل میان فردی منفی در رابطه زوجین نگاه می کنند . درمانگران به بررسی واکنش های عاطفی - تفسیر برخوردها و ریز مفهوم و درون مایه ی رابطه ی زناشویی می پردازند . (بوکوم و ابستین - 1990 )
در این مداخلات از روشهای مستقیم برای دست و پنجه نرم کردن با انتظارات آسیب دیده بیمار استفاده می شود . با وجود اینکه هدف این روش افزایش حمایت دو طرفه بین زوجین است اما ممکن است اگر یکی از همسرها تمایلی به همکاری نداشته و بر این باور باشد که خیانت به همسر جنبه ی دفاع از خود را داشته ، روند انجام کار با محدودیت هایی مواجه می شود .
از طرف دیگر اگر شخص افسرده همان کسی باشد که به همسرش خیانت کرده سرزنش و نکوهش خود و مقصر شمردنش ممکن اسن جزو عوامل کمک کننده به عمیقتر شدن افسردگی وی باشند .
مدل سی سی تی توسط کونگ در 2000 تست شد و در کاهش علائم افسردگی بسیار سودمند واقع شد . درمان بازسازی هویت گروهی در درمان افرادی که دچار تشویش در زندگی زناشویی شده اند نیز همچنین کاربردی است . (کریستن سن و هیون - 1999) از آنجا که روش سی بی تی در درمان افسردگی و مشکلات زناشویی کارامد بوده است ، احتمال آن وجود دارد که مدل های ارتباطی مشابه آن نیز در درمان همزمان خیانت به همسر و افسردگی ایده آل باشند.
مادامی که مدل سی بی تی از ابتدای امر بر روی ادراک و رفتار برای رهایی از احساسات با الگوی ماکرو لول تمرکز دارد ( بوکام و همکاران - 2002 - صفحه 28 ) ، سی بی سی تی مرکز گراست و نقش احساسات و تاثیر عوامل محیطی را برروی درمان روابط صمیمی در طی گذر زمان می داند . (ابستین و بوکام - 2002 - بوکام و همکاران 2002)
وابستگی بالغینیکی از زیرپایه های بنیادی روش درمانی در زوج درمانی متمرکز بر احساسات است . علاوه بر آن الن و بوکام در 2004 به رابطه ای قوی بین نوع وابستگی و انگیزه ی خیانت به همسر و نوع آن اشاره کردند . ( بلو و هارتنت 2005 )
این مدل بیان می دارد که روش ای اف تی با تمرکزی که بر وابستگی دارد ممکن است یک روش ایده آل برای درمان خیانت به همسر و شیوه های بروز آن در روابط باشد .
ای اف تی روشی تجربیست برای زوج درمانی که شواهدی قوی مبنی بر این وجود دارد که در طی زمان می تواند بسیار کارامد واقع گردد. (جانسون - 2002) . علاوه بر آن این روش به خوبی برای جراحات وابستگی که در نتیجه وابستگی رابطه ای به یکی - متعاقب برخورد نسنجیده آنها رخ میدهد ، جواب میدهد . (جانسون - ماکینن و میلیکین - 2001)
جانسون در 2004 بیان می کند که تروماهای رابطه ای که در نتیجه وابستگی به کسی ایجاد شده باشند بدان معناست که : آسیب ناشی از جدا شدن و تنها شدن در برابر یک تجربه شکست آمیز و آسیب پذیر - (صفحه 267).
ارتباط این تئوری برای در نظر آوزدن گزینه های درمانی کارامد است وقتی هدف درمان زوجیست که به تازگی در آنها خیانت به همسر و افسردگی رخ داده است . اگرچه باید این قضیه روشن شود که نه همه ی کسانیکه مورد خیانت زناشویی واقع می شوند به آنها آسیبهای ناشی از وابستگی وارد شده یا افسرده می شوند، اما مدل ای اف تی هر دو این مسائل را مورد هدف قرار می دهد . ( جانسون و همکاران - 2001) "
وقتی همسری برای کمک گرفتن با تمام وجود فریاد می زند یا تا آن لحظه آسیب زیادی به وی وارد شده و از سمت همسرش هیچ توجهی دریافت نمی کند ، اولین ریشه های اطمینان در دل او می شکند . (جانسون - 2004 - صفحه 269) . در بیان این مورد که خیانت به همسر یک آسیب وابستگی مرتبط با ای اف تی است درمانگر:
1.همسر آسیب دیده را ترغیب می کند تا این حس آسیب پذیری رو که آن را به همسرش نسبت می دهد خطر کند و کنار بگذارد .
2. در بازسازی احساسات خدشه دار شده بیمار که شامل رنجیده شدن و ترس از ترک شدن است، به وی کمک کند .
3.به همسر وی کمک کند تا عبارات مربوط به خیانت به همسر را از حیث اهمیت آن در وابستگی رابطه اشان بشنود و درک کند نه بصورت بی عدالتی ای که در حق همسر آسیب دیده اش شده .
4.ببیند آیا شخص مجروح می تواند آسیبی که به وی وارد شده را بازسازی کند و غمش را بیان کند یا نه .
5. همسر خیانتکار را ترغیب کند تا به مسئولیت پذیریش - درکش از موضوع و غم و پشیمانیش را اعتراف کند .
6.همسر آسیب دیده را ترغیب کند تا از همسرش درباره ی راحتی و آرامش رابطه شان بپرسد .
7.مادامی که به زوجین کمک می شود تا تعریف جدیدی را برای عبارت خیانت به همسر جایگزین کنند ، به همسر خائن کمک شود تا حس مسئولیت پذیری اش نسبت به همسرش پررنگ تر شود . (جانسون - 2004)
اگر مداخله در مراحل اولیه خیانت های زناشویی صورت گیرد از عوامل استرس زای بعدی - افسردگی - و از هم پاشیدگی خانواده جلوگیری می کند . ( بیچ و همکاران - 1990) مارچنت و هوک در 2000 بیان داشتند که خاموش ماندن و به صورت برخوردهای زننده با یکدیگر واکنش و تعامل داشتن ممکن است به بروز علائم افسردگی در هر دو همسر منجر شود .
ما بر این باوریم که ابتدا علائم افسردگی شناسایی و درمان شوند سپس با الگوهای نحوه تعامل زوجین مواجه شد - بویژه در مواردی که افسردگی شدید است . اگر در شناسایی و درمان علائم افسردگی ناموفق بمانیم درمان دارویی افزایش تعاملات مثبت و کاهش تعاملات منفی بی نتیجه خواهد بود . (مرچنت و هوک - 2000)
زنانی که تجارب شرم آوری در زندگی زناشویی خود دارند باید به صورت بالینی به آنها کمک شود تا با احساسات مورد خیانت واقع شدن - تحقیر - و شرمندگی ناشی از افسردگی کنار آیند . (کانو و اولیری - 2000 - صفحه 780 )
با درمان بالینی کسی که تجربه شرم آوری در زندگی زناشویی اش داشته ، به آن شخص کمک می شود تا احساساتش به سمت خشم و کنترل داشتن روی پیرامونش و حتی احساس صمیمیت و نزدیکی با همسرش تغییر یابد . ( کانو - اولیری - هینز - 2004 )
درمانگر باید توجه داشته باشد که در موارد رابطه خارج چارچوب زناشویی و افسردگی شخص یا هر دوی زوجین ممکن است حمایت اجتماعی یا خانوادگی خود را از دست داده باشند .
افسردگی و تعاملات رابطه ای وابسته به آن با هم در ارتباطند . شخص افسرده و همسرش هر دو ممکن است برخوردهای یکدیگر را خشونت آمیز -بدون عاطفه - ناصادقانه ونامطبوع برداشت کنند .
هر دو همسر ممکن است وارد چرخه ی منفی ای شوند که در آن شخص افسرده منفعل تر - شخص غیر افسرده ابرازگر احساسات منفی بیشتر نسبت به همسرش و نهایتا در نتیجه آن شخص افسرده مجدد بیشتر افسرده شود . (کونگ 2000)
مسائل کلی:
زنان در رابطه زناشویی با مردان بیشتر آسیب می بینند تا مردان . زیرا نشان داده شده که مردان گرایش بیشتری به سمت برقراری رابطه خارج زناشویی دارند . ( بلو و هارتنت - 2005 ) . علاوه بر آن مطالعات ادبی نشان می دهد که زنان به نسبت یک یا دوبرابر بیشتر در مقایسه با مردان در ریسک ابتلا به افسردگی قرار دارند .
کونگ در 2000 چنین نتیجه گرفت که زنان بیشتر مستعد افسردگی در رابطه شان هستند و این بخاطر دید و باور ذهنی ای است که به رابطه شان دارند و خود را بدون قدرت و تنها یک زن تجسم می کنند . کونگ همچنین بیان کرد که زنان ممکن است در برابر نیازهایشان سکوت کرده تا به یک زن / همسر عالی و ایده آل با آن سطح توقعات ذهنی بدل شوند .
زنانیکه خود را نادیده میگیرند ممکن است تنها و منزوی شده - حس اعتماد به نفس خود را از دست دهند که این شرایط نهایتا به افسردگی منجر می شود . (کونگ 2000)
- اگرچه امروزه نسبت به گذشته زنان در عرصه کار و اشتغال فعالترند اما آنها همچنان خیلی با کارهای کلیشه ای و بی اهمین خانه خودشان را سرگرم نگه داشته و همه انرژی و قوت خود را تخلیه می کنند . این کار بشدت روی توانایی آنها در مراقبت از خودشان در مواقع آسیب های رابطه ای، تاثیر سو می گذارد .
در مواردی که زنان بیرون خانه کار نمی کنند و به همسر خود وابسته هستند ، در موارد خیانت شوهر به آنها ممکن است باعث شود آنها چشم خود را روی همه چیز بسته یا آن رفتارهای دردآور را تحمل کنند .
ترکیب زوج درمانی با دارو درمانی :
مطمئنا داروهای ضدافسردگی گزینه درمانی ایده آلی برای درمان طولانی مدت نیستند . بویژه آنکه افسردگی و حس غم واکنش هایی طبیعی به وقایع دردآور زندگی هستند . ترکیب دارودرمانی با زوج درمانی فعلا گزینه موجود درمان است چون هیچ تحقیق و کارازمایی که بیان کننده بهترین نوع درمان افسردگی و خیانت زناشویی همزمان باشد ، وجود ندارد .
حس عمیق مورد خیانت واقع شدن ممکن است آن همسر را نسبت به ازدواجش پریشان احوال ساخته ، حس اعتماد به نفسش را از دست بدهد ، نسبت به آینده مضطرب شود و به همین آسانی افسرده و دلسرد شود.
از طرف دیگر همسری که خیانت کرده ممکن است حس دوست داشتن معشوقه اش- رویاهای ناتمام را از دست بدهد . دچار احساس گناه و سردرگمی شود . همچنین ممکن است افسرده و ناامید شود . اگر علائم افسردگی یا پریشان احوالی هر یک از زوجین ارتقا نیافت برای درمان باید ارجاع داده شوند . ( گلاس - رایت - 1997 - صفحه 481 )
برای کسانی که چندین علامت افسردگی را دارند وقتی به دکتر مراجعه می کنند و طلب کمک می کنند ، نشان داده شده که درمان دارویی مثل داروهای ضد افسردگی موثرند . (اولفسون - مارکوس - دروس - و همکاران - 2002 )
درمان دارویی باعث کاهش علائم افسردگی شده تا زوجین بتوانند به زوج درمانی بپردازند . با این وجود این مرحله از کار باید به خوبی برنامه ریزی شده و پیش رود زیرا داروهای ضد افسردگی عوارض جانبی خاص خود را در ارتباط با رابطه ی زناشویی دارند .
به عنوان مثال سرکوب میل جنسی که یکی از عوارض جانبی های معمول داروهای ضدافسردگیست ممکن است با ایجاد رابطه ی عاطفی مجدد بین دو همسر در تناقض باشد .
توصیه هایی برای تحقیقات آینده:
تحقیقات تجربی در رابطه با خیانت زناشویی محدود است . (بلو و هارتنت - 2005 ) موارد خیانت زناشویی تنها یک مشکل نیست که زوجین با آن به کلینیک ها مراجعه می کنند ، بلکه آن چیزیست که روی هر درمانی اثر می گذارد . (آتکینز - الدیریج - بوکام - کریستنسن - 2005 )
چند پاسخ در تحقیقات یا تئوری ها وجود دارد که درمان مراجعه کنندگانی که هم افسردگی داشته و هم مورد خیانت زناشویی واقع شده اند را تسهیل می بخشد .
ما به پژوهشی جامع - از لحاظ کیفی و کمی فراگیر و آنکه مداخلات آن بر اساس شواهد تجربی باشد، برای زوج درمانی نیاز داریم . ( اپستین - 2005 ) علاوه بر آن ما بدنبال منابعی هستیم که تمایل به سرمایه گذاری مالی برای این موضوع مهم دارند .
مادامی که فاصله ی بین دانش و کارامدی درمان همزمان افسردگی و خیانت به همسر بسیار زیاد است ، استفاده از زوجینی با این شرایط برای مطالعات طولی مشکل خواهد بود .
مشکل ترین کار به کار گیری زوجین برای بررسی همزمان افسردگی - خیانت به همسر - و مشکلات زناشوییست . (بلو و هارتنت - 2005 - کوینه و بنازون - 2001 )
کوینه و بنازون همچنین قضیه به کارگیری علائم پیشین افسردگی مقدم بر مشکلات زناشویی را مورد بحث قرار دادند. بهنگام اداره کردن تحقیقات درباره افسردگی و خیانت زناشویی ، شخص باید واضحا علائم افسردگی پیش از وقوع رابطه زناشویی خارج چارچوب را مدنظر داشته باشد .
درک کردن رابطه زناشویی - اگر اصلا وجود داشته باشد - برای کسانیکه می خواهند وارد یک رابطه ی جنسی بجز رابطه ی زناشویی اصلی خودشان شوند - مهم است .
بر این اساس افسردگی می تواند یک پیش آهنگ مهم ، برای مثال در احتمال خطر یک رابطه زناشویی در چارچوب اصلی خود باشد .
همچنین در ارتباط با تجارب مردان در زمینه مورد خیانت زناشویی واقع شدن خلأ وجود دارد. زنان در برابر خیانت زناشویی شوهرشان خودشان را مقصر دانسته و افسرده می شوند حال آنکه در شرایط مشابه مردان عصبانی شده و عصبانیت خود را سر شخص سومی خالی می کنند . (اسپیرینگ - 1996 ) تحقیقات آینده باید دربردارنده درک همسران از مشکلات و ناسازگاری های زناشویی باشد .
خلأ قابل توجهی در تحقیقات مربوط به خیانت به همسر که در آنها اعمال جنسی رخ نداده وجود دارد. اصولا هیچ داده ای موجود نیست مبنی بر اینکه خیانت به احساسات همسر روی رابطه زوجین و سلامت روانی افراد بخصوص در ارزیابی افسردگی اثر دارد یا نه .
برای دستیابی به اصول زوج درمانی برای درمانگران و شخص سوم این ابطه ، درمانگران خانواده و مسائل ازدواجی باید مکانیسم تغییرات را تفسیر کنند . (بیچ - 2001 )
مزایای رضایت زناشویی و کاهش علائم افسردگی در بعضی زمینه ها باید توسط تیم تحقیقاتی ارزیابی شود . از آنجا که در امر ازدواج و خانواده درمانی خیلی مهم است ، همه موارد به تشخیص و روان درمانی این کار منجر نمی شود .این ممکن است باعث امتناع ایشان از شرکت در درمان افسردگی و خیانت به همسر شود .
مادامی که تحقیقات نشان می دهد که روان درمانی هر فرد و دارو درمانی می تواند برای درمان افسردگی موثر باشد ، به نظر می رسد زوج درمانی موثرترین متد برای درمان رابطه ی زوجین و رهایی از تنش های زندگی متاهلی می باشد . حداقل اینکه به عنوان یک گزینه ی همراه مهم برای درمان فردی و دارویی باید به آن نگریسته شود .به نظر می رسد که تحقیقات بیانگر این مطلب است که رابطه ی علت و معلولی بین عوامل تنش زای زندگی متاهلی مثل طلاق و جدایی و شروع افسردگی وجود داشته باشد .
از آنجا که افسردگی چهارمین عامل ناتوانی در سطح جهان است ( موری و لوپز - 1996 - اولفسون - مارکوس - دروس و همکاران - 2002 ) ، خیلی نا امید کننده است که تحقیقات زوجین و خانواده یکی از کمرنگ ترین مباحثی است که در زمینه خانواده و زوج درمانی به آن پرداخته شده است ، با توجه به اینکه رابطه ای نزدیک بین عوامل استرس زای زندگی متاهلی مثل جدایی / طلاق و روابط خارج چارچوب زناشویی و شروع افسردگی وجود دارد.
یکی دیگر از مطالعاتی که ما باور به مهم بودن آن داریم ارتباط بین نسلی افسردگی با مسئله خیانت زناشویی است . ما باور داریم کلنجار زیادی وجو دارد بین فهم چگونگی انتقال این مفاهیم از نسلی به نسل دیگر از طریق ژنتیک / یادگیری یا هردو . یک خلأ بین تشخیص شروع افسردگی با خیانت به همسر ، و درمان افسردگی برای زوجینی که در حال درمان بر سر مسئله خیانت زناشویی هستند.
آیا این مطلب پیشنهاد دهنده این مسئله است که همسری که برای درمان افسردگی می رود- باید نزد پزشک خانوادگی اش برای دریافت دارو درمانی برای درمان همزمان خیانت به همسر باشد ؟ آیا این بدان معناست که درمان تنش و مشکلات زناشویی باعث کاهش علائم افسردگی می شود ؟چنین به نظر می رسد که هیچ شواهد تجربی در پژوهش حاضر روی زوج ه
عبارات مرتبط
افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسرسایت بیتوته ۱۳۹۳۱۰۱۴ همسر را بعنوان یک عامل استرس زا بیان کرده بو افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی و خیانت به همسرموارد خیانت به همسر افسردگی و خیانت درمان خیانت به همسر بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر پدیده کاشانعرقیات کاشان ۱۳۹۵۷۶ افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر برا کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید از کجا بفهمیم افسردگی داریم؟ در این مقاله ما اختصاصا روی قضیه افسردگی بیشتر افسردگی و رابطه آن با خیانت به همسرگروه اینترنتی نیک صالحی ۱۳۹۳۱۰۴ از آنجایی که تحقیقات رابطه واضحی را بین خیانت به همسر و افسردگی نشان می دهد ، درمانگرها باید به رابطه ی پیچیده ی درمان خیانت به همسر – درمان افسردگی و زوج درمانی بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسرسایت بیتوته ۱۳۹۴۱۲۱ نمی برد و هیجان� افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی و خیانت به همسرموارد خیانت به همسر افسردگی و خیانت درمان خیانت به همسر بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسرآخرین اخبار و مقالات مجله اینترنتی افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر ۱۳۹۵۱۰۱۴ این امر باعث می شود که در حین کار کردن با زوجینی که الگوی خیانت به همسر دارند ، احتمال وجود افسردگی توأمان زیاد باشد افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر مروری بر بیشتر خبرگزاری آریا افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر امروز افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر ۱۳۹۵۹۲۳ این امر باعث می شود که در حین کار کردن با زوجینی که الگوی خیانت به همسر دارند ، احتمال وجود افسردگی توأمان زیاد باشد افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر مروری بر بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر ۱۳۹۴۸۲۱ این امر باعث می شود که در حین کار کردن با زوجینی که الگوی خیانت به همسر دارند ، احتمال وجود افسردگی توأمان زیاد باشد افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر مروری بر بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسردلگرم افسردگیورابطهآنباخیانتبه ۱۳۹۴۳۷ برای تحقیقات آتی پیشنهاداتی چند ارائه می دهیم افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر زوج درمانگر ها باید انتظار برخورد با زوجینی که یک یا هر دوی آنها پیوسته افسردگی و خیانت بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر ۱۳۹۴۸۵ ازدواج روانشناسی زناشویی افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر خیانت بیشتر افسردگی و رابطه آن با خیانت به همسرگروه اینترنتی نیک صالحی ۱۳۹۳۱۰۴ از آنجایی که تحقیقات رابطه واضحی را بین خیانت به همسر و افسردگی نشان می دهد ، درمانگرها باید به رابطه ی پیچیده ی درمان خیانت به همسر – درمان افسردگی و زوج درمانی بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسرسایت بیتوته ۱۳۹۴۱۲۱ نمی برد و هیجان� افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی و خیانت به همسرموارد خیانت به همسر افسردگی و خیانت درمان خیانت به همسر بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسرآخرین اخبار و مقالات مجله اینترنتی افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر ۱۳۹۵۱۰۱۴ این امر باعث می شود که در حین کار کردن با زوجینی که الگوی خیانت به همسر دارند ، احتمال وجود افسردگی توأمان زیاد باشد افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر مروری بر بیشتر خبرگزاری آریا افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر امروز افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر ۱۳۹۵۹۲۳ این امر باعث می شود که در حین کار کردن با زوجینی که الگوی خیانت به همسر دارند ، احتمال وجود افسردگی توأمان زیاد باشد افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر مروری بر بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر ۱۳۹۴۸۲۱ این امر باعث می شود که در حین کار کردن با زوجینی که الگوی خیانت به همسر دارند ، احتمال وجود افسردگی توأمان زیاد باشد افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر مروری بر بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسردلگرم افسردگیورابطهآنباخیانتبه ۱۳۹۴۳۷ برای تحقیقات آتی پیشنهاداتی چند ارائه می دهیم افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر زوج درمانگر ها باید انتظار برخورد با زوجینی که یک یا هر دوی آنها پیوسته افسردگی و خیانت بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر ۱۳۹۴۸۵ ازدواج روانشناسی زناشویی افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر خیانت بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگیورابطهآنباخیانتبههمسر ۱۳۹۴۶۱۸ همسر که میگن یعنی چه؟ ازدواج روانشناسی زناشویی افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر ایران بانو دات بیشتر افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسرایران بانو افسردگیورابطهآنباخیانت ۱۳۹۵۱۶ خودکشی در ذهن داشته باشد باید پیگیری و بررسی های مح افسردگی ورابطه آن با خیانت به همسر افسردگی و خیانت به همسرموارد خیانت به همسر افسردگی و خیانت درمان خیانت به بیشتر
گاهی وقتها میبینید که برخی مردان با وجود داشتن زنی که از خودشان بسیار زیباتر و از همه نظر سرتر است ، باز هم خیانت کرده و به گزارش ایران ناز با زنانی که حتی در حد همسرشان نیز زیبا نیستند رابطه برقرار میکنند ! علت خیانت این مردان به زن زیبا و متعهدشان چیست ؟
چرا برخی از مردان با وجود داشتن زنی خوب ، متعهد و دوست داشتنی باز هم به او خیانت می کنند؟ دلایل تمایل این مرد جوان به زنانی پایین تر از سطح دوست عاطفی خود چیست؟ آیا چنین مردانی را می توان به مسیر صحیح عشق ورزی بازگرداند؟
چرا برخی از مردان با وجود داشتن زنی خوب ، متعهد و دوست داشتنی باز هم به او خیانت می کنند؟ دلایل تمایل این مرد جوان به زنانی پایین تر از سطح دوست عاطفی خود چیست؟ آیا چنین مردانی را می توان به مسیر صحیح عشق ورزی بازگرداند؟ از نظر علم مهارت های ارتباطی زنان در برابر اینگونه از مردان بهتر است چگونه عمل کنند؟ پاسخ این پرسش ها را در ماجرای جالبی که مهدی آریافر متخصص برجسته مسائل درون خانوادگی و خیانت های همسران در سایت خود نوشته است، خواهیم یافت.
این متخصص صاحب نام در بیان یکی از تجربیات مشاوره های واقعی اش در زمینه بهبود روابط ناشی از شکست عاطفی و با استفاده از اسامی مستعار خارجی به جای اسامی واقعی مراجعین خود نوشته است:
برندا ۲۷ ساله صاحب یک کسب و کار موفق در زمینه محصولات بهداشتی و زیبایی است. او دو روز بعد از آنکه به دوستش بیلی گفته بود، همه چیز میان ما برای همیشه به پایان رسیده است، برای مشاوره ترمیم و بازسازی روحیه ناشی از شکست عاطفی نزد من آمد. آنگونه که برندا برایم تعریف کرده بود، اولین باری که رابطه آنها دچار مشکل شده بود، زمانی بود که او دیده بود، دوست پسرش در جاده تندرستی باشگاه انقلاب، در حال صحبت کردن با دختر دیگری است و به گونه ای عاشقانه و رمانتیک در کنار او راه می رود.
رابطه میان آنها بارها بر اثر بی تعهدی مرد جوان به هم خورده بود اما بعد از مدتی و با اصرارهای فراوان بیلی و تأکید وی بر این نکته که او دیگر تغییر کرده و جز برندا به دختر دیگری فکر نمی کند، بار دیگر شکل می گرفت. اما گویا این جناب بیلی خان ما حاضر نبود دست از کارهای اشتباهش بردارد و بار دیگر با دختر دیگری دوست می شد. به همین علت، برندا مصمم شده بود تا به کمک من، نام را برای همیشه کنار بگذارد.
مهدی آریافر می گوید: از برندا پرسیدم، بیلی چه ویژگی های مثبتی دارد که علیرغم این رفتارهایش حاضر نشده ای او را برای همیشه کنار بگذاری؟
برندا پاسخ داد: ” آقای آریافر، بیلی پسر با اراده و سختکوشی است. او ۵ سال است که از اصفهان به تهران آمده و در حین تحصیل در رشته مهندسی کامپیوتر یکی از دانشگاههای معروف تهران، در یک شرکت خصوصی نیز کار می کند. بیلی متکی به خودش است و روی پای خودش ایستاده است. ما ۳ سال پیش و بطور اتفاقی در نمایشگاه کتاب با یکدیگر آشنا شدیم.
او به زبان های فرانسه و انگلیسی نیز مسلط است و به همین خاطر در کارهایم، کمک بسیاری به من کرده است. من حقیقتاً او را دوست دارم ، اما نمی توانم منظور او را از کارهایی که انجام می دهد درک کنم. اگر تعریف از خود نباشد، من دختر خوش اندام و زیبایی هستم. تحصیلاتم هم از بیلی بالاتر است و وضعیت مالی بسیار خوبی هم دارم، تصور نمی کنم این رفتارهای زشت و توهین آمیز حق من باشد. من از هیچ کوششی برای حفظ رابطه مان دریغ نکرده ام اما او همچنان به روابطش با دختران دیگر نیز ادامه می دهد. “
انصافاً برندا در مورد زیبایی چهره اش راست می گفت. او زنی زیبا بود.
به برندا گفتم : ” اگر درست حدس زده باشم بیلی پسر خوش قیافه ای نیست ؟ “
برندا جواب داد: ” بله آقای آریافر ،حدستان کاملاً درست است، اما شما از کجا فهمیدید که او خوش قیافه نیست؟ “
به برندا عرض کردم : « همین الان برای دقایقی خودتان را به جای بیلی بگذارید و تجسم کنید که بیلی چه احساسی در مقابل برندا دارد؟ او با زنی زیبا برخورد کرده که عاشق اوست. ناگهان هرچه خواسته بود به یکباره پیدا کرد، یعنی زنی خوش اندام، زیبا و تحصیلکرده به نام برندا . این دختر جوان همان زنی است که بیلی همیشه در رویاهایش او را مجسم می کرده است.
متأسفانه آن مرد خود را لایق این همه چیز خوب نمی داند. او احساس می کند که از برندا سوء استفاده می کند. او فکر می کند که یک شیاد است. این پسر ، ظاهر خوبی ندارد و مطمئن نیست که برندا تا آخر عمر با او زندگی کند. هرچه برندا و بیلی مدت بیشتری باهم باشند و از نظر احساسی به هم نزدیکتر بشوند، نگرانی بیلی درباره اینکه اگر برندا او را ترک کند چه اتفاقی رخ خواهد داد، بیشتر می شود.
بیلی از پایان این رابطه می ترسد و کسی را می خواهد که خیال او را راحت کند، اما او جرأت ندارد به برندا از ترس ها و نگرانی هایش سخن بگوید ، زیرا فکر می کند که اگر برندا احساس او را نسبت به خودش بفهمد، او را ترک خواهد کرد. حال روزی را تجسم کنید که این مرد، خانم جوانی را در جاده تندرستی باشگاه انقلاب دیده بود.»
مهدی آریافر در ادامه گفته است، از برندا پرسیدم: «شما آن خانم را در باشگاه انقلاب دیدید. اگر باز هم درست حدس زده باشم خانمی کوتاه قد و با چهره بسیار معمولی بوده . شما با دیدن آن خانم ، جمله ای نظیر این عبارت را نگفتید که : “بیلی خیلی از آن خانم سرتر است و احتمالاً بیلی در تور او افتاده است. آیا حدس من درست است؟
برندا که نشان می داد از حدس من جاخورده است، گفت: « وای خدای من ، شما چگونه توانستید با این دقت بالا بخوبی مشخصات آن خانم را حدس بزنید؟ باید اعتراف کنم که با دیدن آن دختر، من با خودم گفتم: این خانم که نه اندام مناسبی دارد و نه جذابیت و زیبایی ای . بیلی دلش را با چه چیز این خانم خوش کرده است؟ “
به برندا عرض کردم: ” حدس چندان سختی نبود، بیلی اعتماد به نفس لازم را ندارد و به همین خاطر به سوی افرادی گرایش پیدا می کند که از خودش پایینتر باشند. در واقع تمایل این مرد به گرایش به چنین افرادی به خاطر بی اخلاقی او نیست، بلکه او بخاطر فرار از واقعیت به سوی دخترهای دیگر متمایل می شود. او می ترسد تا این واقعیتهایی را که بدان اشاره کردم با شما در میان بگذارد. او فکر می کند اگر واقعیت ها را به شما بگوید، شما از او زده شده و برای همیشه او را ترک کنید. بیلی از اینکه احساساتش را با شما در میان بگذارد، حسابی وحشت دارد.
استرس او دائماً در حال افزایش است و هنگامی که سعی می کند به شما ثابت کند که به هیچ دختری به غیر از شما حتی نگاه هم نمی کند، این استرس بیشتر می شود و تنها زمانی استرس او فرو می نشیند که دختری پایینتر از خودش شروع به صحبت کردن با او کند. تنها در آن زمان است که جناب بیلی ، اعتماد به نفس خود را بدست می آورد زیرا نسبت به آن شخص احساس برتری می کند.»
این مشاور خانواده در ادامه گفته است؛ به برندا پیشنهاد کردم اگر موافق باشد، تصمیم گیری برای کنار گذاشتن بیلی را به جلسه بعدی موکول کند تا من بتوانم فضای مناسبی را فراهم سازم تا بیلی و وی بتوانند بصورت رو در رو ،احساسات واقعی خود را نسبت به یکدیگر بیان کنند. برندا نیز پیشنهاد مرا پذیرفت.
خوشبختانه در جلسه بعدی دقایقی را با بیلی و بدون حضور برندا در اتاق مشاوره، به بررسی شخصیت او پرداختم و متوجه شدم که انصافاً او پسر خوبی است و خصوصیات بسیار ممتازی دارد که برندا به برخی از آنها اشاره کرده بود. در آن جلسه مرد جوان را متقاعد کردم تا احساساتش را بدون ترس با برندا در میان بگذارد. سپس از برندا خواستم تا به اتاق مشاوره بازگردد و به همراه بیلی، بی پرده و بسیار رک و شفاف در خصوص احساسات واقعی شان با یکدیگر صحبت کنند. من هم از اتاق مشاوره بیرون رفته و آنها را تنها گذاشتم.
دقایقی بعد ،برندا از اتاق مشاوره بیرون آمد و در حالیکه اشک می ریخت ، گفت: « آقای آریافر! خیلی معرکه بود. بیلی تقریباً همان چیزهایی را گفت که شما به آنها اشاره کرده بودید و من هم علت علاقه ام را به او بازگو کردم و به وی اطمینان دادم که از انتخابی که کرده ام پشیمان نخواهم شد. من تازه فهمیدم که بیلی هم مرا خیلی دوست دارد و اشتباهات گذشته اش همانگونه که شما نیز گفته بودید به دلیل فرار از بیان واقعیات بوده است.»
از مرد جوان پرسیدم: خب چه حسی داری بیلی خان! بیلی پاسخ داد: خیلی سبک شدم. تقریباً سه سال است که می خواستم حرف دلم را به برندا بگویم اما هربار به بهانه های مختلف از گفتن آن طفره می رفتم.
به مرد جوان گفتم: من اطمینان دارم که تو دیگر دست از خیانت های عاطفی ات برخواهی داشت !بیلی با چهره ای خجالت زده گفت: همینجا به شما و برندا قول می دهم دیگر از این اشتباهات مسخره نکنم و به عشق خود پایبند باشم.
با توصیه برندا قرار شد بر روی اعتمادبه نفس آن مرد جوان، چند جلسه ای کار کنم. اکنون آقای بیلی اعتماد به نفس لازم را بدست آورده است و با همراهی همسرش شرکت مستقلی را در زمینه کامپیوتر تأسیس کرده است.
مهدی آریافر در انتها افزوده است: این دختر و پسر دوست داشتنی مدتی بعد با یکدیگر ازدواج کردند و تست های هر سه ماه یکباری که برای بررسی کیفیت زندگی مشترکشان انجام می دهند، حاکی از رضایت طرفین از زندگی زناشویی شان است. البته نمی خواهم بگویم هیچ مشکلی در زندگی آنها پیش نمی آید. قطعاً در همه زندگی ها، مشکلاتی وجود دارد اما این زوج جوان آموخته اند که چگونه در کمترین زمان ممکن به شناسایی مشکلات و رفع آن اقدام کنند و هرجا که لازم باشد از مشاور خود کمک می گیرند.
مطالب مرتبط:
این زن آلت تناسلی شوهرش را بخاطر خیانت برید +عکس
اس ام اس دردناک خیانت و بی وفایی