زن عصبانی چینی , وقتی پی می برد همسرش به او خیانت می کند , او را سر قرار با معشوقه اش گیر انداخته و با سنگ شیشه های ماشین را خرد کرده و شوهرش را از ماشین بیرون می کشد.
[jwplayer player=”1″ mediaid=”66837″]
زن عصبانی چینی , وقتی پی می برد همسرش به او خیانت می کند , او را سر قرار با معشوقه اش گیر انداخته و با سنگ شیشه های ماشین را خرد کرده و شوهرش را از ماشین بیرون می کشد.
[jwplayer player=”1″ mediaid=”66837″]
اگر شما به عنوان همسری آسیب دیده از خیانت زناشویی، تصمیم به ادامه زندگی گرفته اید و می خواهید آینده را از نو بسازید، این راهکارها می تواند برای شما موثر باشد.
۱- برگرداندن اعتماد
نخستین گام و آسان ترین راه برای ایجاد اعتماد، اظهار پشیمانی و بیان عذرخواهی از سوی همسر پیمان شکن است. عذرخواهی صادقانه معجزه می کند، مخصوصا اگر همسر پیمان شکن فردی مغرور باشد که به سختی اشتباهش را قبول می کند اما برای ایجاد اعتماد، قوت قلب دادن زبانی و عذرخواهی به تنهایی کافی نیست بلکه باید با رفتارهای مشخص آن را نشان داد.
بخش رفتاری برای برقراری مجدد اعتماد این است که شما، همسر زخم خورده، دست از سرزنش بردارید و خیلی روشن به همسرتان بگویید که چه می خواهید و توضیح دهید که باید چه کار کند تا شما دوباره به او اعتماد کنید. ارتباط تلفنی در طول روز با یکدیگر، تبادل احساسات، ابراز علاقه و توجه، دادن اطلاعات دقیق و صادقانه درباره برنامه های کاری و تماس های تلفنی، می تواند نمونه ای از این درخواست ها باشد.
اجرای این درخواست های ساده می تواند موتور خاموش و سرد رابطه تان را گرم کند؛ اما شاید کافی نباشد و همسر پیمان شکن باید خود را برای فداکاری های بزرگتری آماده کند تا بتواند لطمه ای را که خود باعث شده، جبران کند.
برای نمونه گاهی همسر زخم خورده از همسر پیمان شکن درخواست های پرهزینه دارد، مثل کنترل کردن حساب بانکی، تغییر شغل، تغییر محل زندگی، انتقال دارایی ها و قطع رابطه با برخی از افراد… که اجرای آن دشوار است.
اگر تصور می کنید که نمی توانید با این درخواست ها موافقت کنید، به این نکته بیندیشید که همسرتان با این درخواست ها می خواهد به خود بقبولاند که دوباره خیانت نمی کنید تا بتواند به شما اعتماد کند. سعی کنید جبهه گیری را کنار بگذارید و دریابید که این خواسته ها برای همسرتان چه مفهومی دارد تا راحت تر از این مرحله گذر کنید.
۲- بازنگری در ازدواج
اعتمادسازی دوباره برای رهایی از آسیب های ناشی از خیانت زناشویی کافی نیست. بازنگری در ازدواج، فرآیندی است که به هر دو همسر کمک می کند تا بتوانند مهارت های تازه ای به دست بیاورند و این بحران را پشت سر بگذارند.
نارضایتی زناشویی، ناتوانی در گشودن گره مشکلات، ناتوانی در برقراری ارتباط و بیان عواطف را می توان از دلایل ایجاد رابطه های فرازناشویی دانست. پس نقاط ضعف رابطه تان را در طول زندگی مشترک شناسایی کنید و در راه به دست آوردن مهارت های لازم برای برداشتن موانع تلاش کنید. می توانید از کتاب، کارگاه های آموزش خانواده و روانشناس نیزکمک بگیرید.
۳- بازنگری در «خود»
گاه علت نارضایتی زناشویی و در پی آن، خیانت زناشویی همسر پیمان شکن و واکنش همسر زخم خورده به رابطه کنونی مربوط نیست بلکه به تعارضات شخصی، آسیب ها و تجربه های تلخ دوران کودکی برمی گردد. همه ما به این گرایش داریم که به طور ناهوشیار، کودک درون آسیب دیده مان را به صمیمی ترین روابط خود بکشانیم و تلافی کشمکش های دوران کودکی خود را بر سر همسرمان خالی کنیم.
اینکه دریابید چه اندازه از نارضایتی شما تقصیر همسرتان است (او طوری رفتار می کند که تجربه های ناگوار دوران کودکی برایتان تکرار می شود) و شما چه اندازه مقصرید (طوری سر به سر همسرتان می گذارید که با شما طوری رفتار کند که خاطره های تلخ کودکی را یادآوری کند) کار چندان ساده ای نیست.
برای شروع خوب است شکل روابط پدر و مادر، طرز تفکر آنها نسبت به عشق، اشکالات رفتار والدین تان نسبت به خودتان، احساسات دوران کودکی، نوع روابط با خواهر و برادرتان و کمبودها و نیازهای ارضا نشده را مرور کنید.
۴- بازنگری در وقایع سرنوشت ساز زندگی
وقایع سرنوشت ساز زندگی، شامل بحران های شخصی یا شرایط تنش زایی است که مستقیم یا غیرمستقیم در وقوع خیانت دخالت داشته اند؛ بحران هایی مانند مرگ یک عزیز تا تغییرات شرایط مالی یا جایگاه اجتماعی، ناکامی های شخصی، از دست دادن شغل، ورشکستگی، نازایی، تولد فرزند، مصرف الکل و مواد مخدر.
معمولا رابطه فرازناشویی حاصل یک عامل به تنهایی نیست، بلکه گاهی چندین رخداد همزمان و چندین عامل پیش بینی نشده پیدا و ناپیدا، همسران را در چنین موقعیت بحرانی قرار می دهند. شناسایی و سپس گفتگو درباره این وقایع، آن هم بدون متهم کردن یکدیگر، می تواند در بازسازی رابطه و اعتمادسازی دوباره نقش مهمی داشته باشد. البته شناسایی این وقایع دلیل موجهی برای خیانت نیست اما می تواند به درک این نکته کمک کند که نقش های روزمره زندگی تا چه اندازه در روابط زناشویی اثرگذار است.
۵- گفتگو درباره اتفاق پیش آمده
بسیاری از همسران به اشتباه فکر می کنند که تنها با داشتن تجربه های مثبت و لذتبخش در کنار یکدیگر، می توانند رابطه از هم گسیخته بعد از افشای خیانت را از نو ترمیم کنند. با اینکه اوقات خوش برای رهایی از رنج های روحی امری ضروری است اما به هیچ وجه جای درد دل کردن و گوش دادن به احساسات را نمی گیرد. پیش از گفتگو درباره رابطه فرازناشویی، همسر زخم خورده باید تصمیم بگیرد که چه چیزهایی را می خواهد بداند و همسر پیمان شکن باید خوب پاسخ های خود را سبک سنگین کند.
اگر همسر پیمان شکن در پاسخ به پرسش های همسر زخم خورده صادق نباشد و بخواهد حقایق را پنهان کند یا سرسری از آنها بگذرد، اوضاع بدتر شده و برقراری اعتماد غیرممکن خواهد شد.
گفتگو درباره اتفاق پیش آمده می تواند به برون ریزی اندوه و خشم کمک کند. برای اینکه گفتگو به پرخاش و تنش و جنجال نیانجامد، لازم است هر دو احساسات و باورهایتان را برای خودتان نگه دارید و به دنیای همسرتان قدم بگذارید. او را نه به عنوان دشمن، بلکه به عنوان کسی ببینید که مثل شما احساساتش جریحه دار شده و زجر کشیده است.
۶- شروع دوباره رابطه جنسی
همانگونه که ارتباط عاطفی و گفتگوی صریح برای بازسازی رابطه ضرورت دارد، رابطه جنسی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. بعد از افشای خیانت زناشویی، ترس از سرمایه گذاری دوباره و هراس از خودمانی شدن برای همسر زخم خورده وجود دارد.
این بدیهی است که همسر زخم خورده برای محافظت از خود از تماس فیزیکی و جنسی پرهیز کند و شاید گاهی در ذهن، خود را با معشوق مقایسه کند و احساس حقارت کند و همسر پیمان شکن نیز از نظر برانگیختگی جنسی در کنار همسر طردکننده، احساس فشار و عذاب می کند و دچار مشکل می شود.
اگر می خواهید رابطه تان را بازسازی کنید و بذر محبت در قلب یکدیگر بکارید، باید بتوانید نیازهای جنسی یکدیگر را به شیوه ای شایسته ارضا کنید.
۷- بخشیدن
مهمترین عامل برای بازسازی رابطه و شفای رنج های روحی، بخشیدن یکدیگر است. بسیاری بر این تصورند که بخشش به معنای چشمپوشی و فراموش کردن است و اینکه می تواند یکباره و به طور تمام و کمال اتفاق بیفتد و اگر همسر زخم خورده، همسر پیمان شکن را ببخشد، تمامی احساسات منفی ناپدید می شوند و احساسات مثبت جای آن را می گیرد. وقتی می بخشید، خاطرات دردناک و ضربه روحی ناشی از خیانت را فراموش نمی کنید، بلکه اظهار ندامت همسرتان را می پذیرید، در واقع پشیمانی او را پذیرفته اید.
از سویی دیگر، بخشش یک فرآیند است که یکباره اتفاق نمی افتد، بلکه با سیری بسیار آهسته و پیوسته در طول رابطه زناشویی شکل می گیرد. هیچ نقطه پایان یا زمان خاصی ندارد. شاید در لحظات اولیه برگشت به زندگی مشترک، ۱۰ درصد او را ببخشید و در طول مدتی که سرگرم بازسازی رابطه هستید و شاید سال های بعد، هفتاد درصد او را ببخشید و شاید هیچ گاه از این نسبت فراتر نروید.
شما صرفا در حد توان و لیاقت همسرتان می توانید او را ببخشید. بخشش یا گذشتی که از روی پختگی و کمال صورت می گیرد، باعث از بین رفتن احساسات منفی نمی شود، بلکه پیدا کردن دیدگاهی واقع بینانه و متعادل نسبت به خود و دیگری است؛ اینکه «نه او آنقدر بی عیب و نقص است و نه خودم».
بخشش به شما و همسرتان کمک می کند بیاموزید که انسان ها جایزالخطا هستند و گاهی آنقدر سردرگم و آشفته می شوند که کنترل زندگی را از دست می دهند. خیانت و بی وفایی زناشویی تجربه بسیار دردناک و آسیب زایی است اما اگر این تجربه به شما کمک کند تا از معایب رابطه زناشویی خود مطلع شوید و به عنوان یک فرد و همسر رشد پیدا کنید، شاید ظاهرا ارزش تحمل این همه سختی را داشته باشد.
ازدواج به ندرت بدون دردسر و پشت سر گذاشتن بحران به شکل یک رابطه مستقل پا می گیرد. گاهی لازم است چیزی که پیش تر ساخته بودید، ویران کنید تا آن را به شکل محکمتر و زیباتری بسازید. البته برگشت به یک رابطه از هم پاشیده شده و متلاشی کار آسانی نیست اما پیشینه مشترک شما و تلاشی که برای کنار آمدن با این فشار و مصیبت می کنید می تواند اکنون شما را به هم نزدیکتر کند. پس اگر بعد از افشای خیانت، تصمیم به حفظ زندگی مشترک گرفته اید، وقت آن است که انرژی خود را به سوی آفرینش چیزی نو – چیزی که بهتر از آنچه پیش تر داشته اید – هدایت کنید و درباره زندگی مشترک تان امیدوار و خوشبین باشید.
سپیده دانایی – آزاده امینی
کوروش محمدی رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی در خصوص کاهش میانگین سنی ارتکاب جرم در ایران که به گفته رئیس سازمان زندانهای کشور به سن سی سال رسیده است، گفت: میانگین سی سال میتواند؛ در برگیرنده بازههای سنی ۱۰ تا ۳۰ سال باشد، لذا نباید میانگین سنی با سن شروع جرم اشتباه گرفته شود.
وی خاطرنشان کرد: میانگین اعلام شده نسبت به سایر کشورها، میانگین بسیار خطرناکی بوده و خط قرمز تلقی میشود، زیرا میتواند؛ برای سیستم اجتماعی جامعه ما خطرناک باشد.
محمدی با اشاره به اینکه جرم براساس تعاریف قانونی به معنی انجام رفتارهایی است که به موجب قانون مستوجب مجازات است، اظهار کرد: نباید جرم را با آسیب اجتماعی اشتباه گرفت، زیرا آسیبهایی وجود دارند؛ که جرم محسوب نمیشوند؛ به عنوان مثال کودکان کار، دختران فراری، طلاق و حتی در نگاه جدید اعتیاد، جرم تلقی نمیشوند.
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران با تاکید براینکه نوع الگوهای خانوادگی و روشهای تربیتی خانوادهها در شکلگیری جرائم دخیل هستند، ادامه داد: رفتارهایی که کودکان را از فضای تعامل با والدین دور میکند و نیز وجود تبعیض، توزیع نابرابر فرصتها و بیعدالتی در توزیع منابع در جامعه از جمله عوامل تاثیرگذار در بروز جرائم است.
وی با بیان اینکه بخشی از جرائم نیز ریشه در آسیبهای اجتماعی دارند، بیان کرد: فقر و بیکاری در کنار هم مولد آسیبهای اجتماعی و بروز جرم هستند.
آموزش و پرورش هیچ اصولی را در اختیار دانشآموز قرار نمیدهد
محمدی با بیان اینکه مسئولیتپذیری آموزش و پرورش نسبت به تربیت فرزندان حلقه مفقوده نظام تربیتی کشور است، اظهار کرد: فرزندان ما در دامن آموزش و پرورش باید نکاتی را که در خانواده یاد نگرفتهاند یا آن بخش از جامعهپذیری یا فرآیند اجتماعی را که به طور ناقص دریافت کردهاند، فرابگیرند. آموزش و پرورش به عنوان خانه دوم یا خانه امن باید جامعهپذیری ناقص فرزندان در خانواده را جبران کنند.
این آسیبشناس اجتماعی تصریح کرد: متاسفانه آموزش و پرورش ما تبدیل به یک نظام رقابتی و آرمانگرایانه صرف شده که تنها مدرکگرایی را ترویج میکند، اما به لحاظ تربیتی و اخلاقی اصولی را در اختیار دانشآموزان ما قرار نمیدهد، لذا جوانانی که از این آموزش و پرورش فارغالتحصیل میشوند؛ فاقد دیدگاه هستند و به بیان دیگر دیدگاه خاصی نسبت به زندگی اجتماعی خود ندارند.
وی افزود: فردی که در خانواده به درستی اصول تربیتی را فرانگرفته و در آموزش و پرورش نیز به نتیجه لازم نرسیده است، جذب گروههای همسال میشوند که ممکن است؛ این گروهها در ترکیبهایی سازمان یافته به تدریج به سمت ارتکاب جرم هدایت میشوند، چنانکه ابتدا جذب آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد یا انجام بزههای کوچک میشوند و به تدریج به سمت ارتکاب جرائم بزرگتر میروند.
محمدی در ادامه تصریح کرد: کسب دیدگاه در زندگی اجتماعی از وظایف آموزش و پرورش نسبت به دانشآموزان است که به آن عمل نشده؛ بنابراین افراد فارغالتحصیل فاقد هدف برای زندگی میشوند و ممکن است به دلیل بیهدفی جذب برنامههایی شوند تا بتوانند برای خود دیدگاه ایجاد کنند که الزاما این دیدگاهها مثبت نخواهند بود و میتواند؛ در قالب رفتارهای بزهکارانه یا رفتارهای سازمانیافته مجرمانه خود را نشان دهند.
عدم وجود نشاط اجتماعی باعث بروز رفتارهای خطرناک میشود
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی با تاکید بر اینکه جامعه ما با نشاط نیست و هیچ برنامهای برای نشاط اجتماعی نداریم، گفت: ما امکانات لازم را برای ایجاد نشاط در اختیار جوانان قرار نمیدهیم که این موضوع باعث جذب جوانان به سوی رفتارهای پرخطر شده و حتی در مواردی باعث می شود که آنان ضد ارزشهای جامعه عمل کنند.
وی با تاکید براینکه فشار اجتماعی میتواند؛ باعث ا نجام جرم در میان جوانان باشد، ادامه داد: به عنوان مثال گاهی زنان جامعه ما به دلیل فشارهای خانواده و وجود نگاه مردسالارانه در جامعه، حالت تسلیم به خود میگیرند. به عبارت دیگر؛ زنانی که به دنبال نیازهای اقتصادی و رفاهی خود همچون کار هستند، ممکن است در مواردی تسلیم گروههای سازمانیافتهای شوند که دست به اعمال مجرمانه میزنند.
محمدی افزود: افرادی که به گروههای سازمانیافته مجرم ورود پیدا میکنند به یک سری رفاه و امکانات ناشی از انجام جرم میرسند و به همین دلیل احساس خوشایندی نسبت به رفتارهای مجرمانه خود پیدا می کنند که باعث تقویت این رفتارها در آنان میشود.
روشهای بازدارنده برای ممانعت از بروز جرم وجود ندارد
این آسیبشناس اجتماعی با تصریح براینکه در جامعه ما روشهای بازدارانده برای جلوگیری از رفتارهای مجرمانه وجود ندارد، گفت: متاسفانه در جامعه ما روشهای بازدارنده در رفتارهای پلیسی و انتظامی خلاصه شده است و ما تنها پلیس و سیستم قضایی را به عنوان عامل بازدارنده میشناسیم.
وی تاکید کرد: ما برای جوانان سیستم خودکنترلی و خودیابی را قائل نیستیم و اهرمهای خودکنترلی که در خانواده و آموزش و پرورش رشد پیدا میکنند و در جامعه تقویت میشوند در جامعه ما بسیار ضعیف هستند.
محمدی با بیان اینکه این اهرمها مبتنی براخلاق و الگوهای مثبت در جامعه هستند، اظهار کرد: امروزه این اخلاق و الگوها در خانواده، آموزش و پرورش و در سطح جامعه عملکرد بسیار ضعیفی دارند و به همین علت جوانان ما نمیتوانند بهره چندانی از این الگوها ببرند.
تغییر نگرش افراد در جامعه ناشی از سریالهای ماهوارهای
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی با اشاره به اینکه جامعه ما مملو از آسیبهای اجتماعی شده است و پدیدههای نوظهور در حوزه آسیبهای اجتماعی همچون فضای مجازی و آسیبهای ناشی از پیشرفت فنآوری تاثیر مستقیم بر اخلاق جامعه گذاشته است، عنوان کرد: امروز رسانهها عاملی شدهاند برای ارتکاب جرائم چنانکه براساس مشاهدات و تحقیقات انجام شده، آمار خیانتهای خانوادگی در جامعه ما بالار فته است که دلیل این رفتار تغییر نگرش افراد است که ناشی از برخی سریالهای ماهوارهای است.
وی آسیب دیدن شبکههای ارتباطی و اجتماعی جامعه را از دیگر دلایل بروز جرائم و آسیبهای اجتماعی دانست و ادامه داد: امروزه ارتباطات سالم و موثر میان اعضای خانواده و جامعه جای خود را به ریا، تزویر، ارتباطات ناسالم و روابط مبتنی بر منافع شخصی داده است که علت این موضوع ایجاد نگاه مادیگرایانهای است که ما طی سالهای اخیر و به دلیل گذری که به سمت مدرنیته داشتهایم، در جامعه ایجاد کردهایم.
در مسیر حرکت به سمت مدرنیته از ارزشهایمان گذشتهایم
محمدی اضافه کرد: ما جامعهای در حال گذار هستیم که به سمت صنعتی شدن حرکت کردیم، اما در اثنای این گذار از بسیاری از ارزشهای سنتیمان گذر کردهایم، لذا ارتباطات آسیب دید، تجملگرایی بر روابط برخی زوجین و خانوادههای ما حاکم شد و ارتباط میان والدین و فرزندان تبدیل به روابط دورادور و مبتنی بر شکاف بین نسلها شد، شبکههای مجازی جایگزین ارتباطات رودرو شد که مملو از مهر و محبت بود.
وی اظهار کرد: امروز ما شبکههای اجتماعی را تجربه میکنیم که در برخی مواقع باعث بروز رفتارهای جنونآمیز و معتادگونه در افراد میشود.
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی با بیان اینکه امروز شبکههای اجتماعی واقعی ما آسیب دیده و کمرنگ شدند و کارکرد و عملکرد مثبت خود را از دست دادهاند، گفت: این شبکهها جای خود را به شبکههای ارتباطی مجازی دادهاند که رفتارهای اعتیادآمیز را در افراد ایجاد کرده و عواطف تحت تاثیر آن قرار گرفتهاست.
محمدی با بیان اینکه افراد درگیر شبکههای مجازی پس از مدتی به دلیل غیرواقعی بودن این شبکهها افسرده میشوند، بیان کرد: این شبکهها توقعاتی در فرد ایجاد میکنند که مبتنی بر واقعیات جامعه نیستند، لذا احساس شکست و ناکامی در افراد ایجاد میشود و آستانه تحمل آنان پس از مدتی آسیب میبیند، چنانکه امروز در خیابان ها شاهد انجام رفتارهایی خشن و ناشی از بیحوصلگی در میان مردم هستیم و این بیحوصلگی یکی از عوامل بروز نزاعهای خیابانی، خانوادگی در جامعه میشود.
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی در پایان بر لزوم ایجاد نشاط در جامعه و پذیرش واقعیات جامعه از طرف مسئولان و پرهیز از انکار واقعیات تاکید کرد.
پس لطفا با دقت بخوانید و عمیقا فکر کنید
آیا شما فکر میکنید تمام خیانت کاران با هدف خیانت به همسرشان وارد رابطه ای دیگر شده اند؟ نه ابداً ،خیانت معمولا از جایی آغاز میشود که تصورش را هم نمی کنید:از یک درد دل ساده با همکارتان ،دوست دوران مدرسه ، همسر دوست صمیمی و…اول فکر میکنید چقدر خوب درکتان میکند ،بعد تصور میکنید به عنوان یک انسان با او نزدیکی فکری دارید ،به مرور دلتان می خواهد بیشتر با او صحبت کنید چون حرف های او روی شما تأثیر دیگری دارد ،کم کم فکر میکنید فقط وقتی با او صحبت میکنید برایتان همه چیز خوب است حتی گاهی هیچ گله و شکایتی از همسرتان ندارید ولی برای دردودل با او از همسرتان شکایت میسازید (همسرم زشته، اصلا نمی فهمه من چی میگم ،منو درک نمی کنه و…)بعد یواش یواش: مراحل بروز خیانت های زناشویی
خیانت یک شبه اتفاق نمی افتد بلکه طی مراحل و فرایند هایی روی می دهد که شناخت آن ها به پیشگیری به درمان خیانت کمک کند:
مرحله اول: مرحله ی اول آمادگی ذهنی شخص است. این آمادگی را شخص از محیط، همسالان، خانواده، رسانه ها و … کسب می نماید، به گونه ای که احساس و نگرشی مثبت نسبت به بی وفایی پیدا می کند.
مرحله ی دوم: در دومین مرحله ی حرکت به سوی بی وفایی، ممکن است شخص با فردی خاص اشتغال ذهنی داشته باشد. اگر از شما پرسیده شود «در صورت فوت همسرتان با چه کسی ازدواج خواهید کرد؟» نام اولین شخصی که به ذهن تان می آید نشان می دهد که شما ممکن است در مرحله ی دوم و پیشرفته تر بی وفایی قرار داشته باشید. بنابراین در این مرحله به شخص خاصی فکر می کنید و حضور فیزیکی در اطراف آن شخص برایتان هیجان انگیز است. این شخص خاص در رویای شما حاضر می شود و شما به دنبال بهانه برای بودن در کنار او می گردید. در این جا ممکن است بی وفایی عاطفی روی دهد و حتی هنگام عشق ورزی با همسرتان چهره ی شخص خاص را در ذهن خود داشته باشید.
“طبقه بندی” در موضوع خیانت:
پاتریک همسر چارلین بود و در محل کار خود با زنی بنام کنی آشنا شد و با او رابطه نامشروع برقرار کرد. او از این رابطه بسیار خوشحال بود چون هیجانی که در رابطه با چارلین از دست داده بود را دوباره بدست آورده بود. اما اگر کسی از او سوال میکرد میگفت هیچ ارتباطی بین این دو نمیبیند و از زندگی زناشویی خودش هم بسیار راضی است. پاتریک موقع کار نمیتوانست معشوقه اش را از ذهنش دور سازد و گاهی با همسرش ، چارلین به یک متل میرفتند و با هم از عشق میگفتند. او از این همه سرزندگی و شادابی که بدست آورده بود شگفت زده بود و مطلب عجیب این بود که پاتریک وقتی به خانه می آمد «کنی» را کاملا فراموش میکرد و میتوانست چارلین را دوست داشته باشد ، بدون اینکه احساس گناه کند. در ذهنش یک بخش را به “چارلین “و بخش دیگر را به “کنی” اختصاص داده بود. این دو بخش کاملا از هم مستقل و مجزا بودند. روانشناسان این پدیده را طبقه بندی مینامند. معمولا یک همسر بی وفا دروغگوی ماهری میشود. آسیب شناسی وفاداری در زندگی زناشویی(دکتر دان،دیوید لاست)ردلتان می خواهد او را بیشتر ببینید وطولانی تر ببینید و…. بعد کم کم ذهنتان درگیر مقایسه او با همسرتان میشود و در بیشتر اوقات همسرتان در این مقایسه بازنده است همین باعث میشود روابطتان سرد وسرد تر شود ،چون شما کسی را دارید که با او درد ودل کنید وبرایش ناز کنید دیگر حوصله همسرتان را نخواهید داشت ودیگر به آن راحتی که رابطه را آغاز کردید نمی توانید از آن خارج شوید.دیدید خیانت مثل جانوری خزنده بی صدا ، بی دعوت وارد زندگی تان میشود وهمه آن را به خطر می اندازد .مراقب مرزهایتان باشید ، این تصور واهی من با دیگران فرق دارم ودر دام خیانت نمیافتم را دور بریزید میلیون ها نفر با همین تصور اشتباه در همین دام افتاده اند .زندگی را خوب زندگی کنید.
ﻫﯿﭻ ﺯن یا مردی ذاتا خیانتکار نیست؛
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ اتهام زدن به طرف مقابل ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ جمله ﺧﻮﺏ ﻓﮑﺮ کنید:
ﺍﮔر ﺑﻪ همسرت ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
ﺍﮔر ﺑا همسرت ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯﺩ
ﺍﮔر ﺑا همسرت ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺩ
ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﻨﺴﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﮑﻨﯽ، ﺩﯾﮕﺮﯼ راضیاش ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ (ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ نمیکند ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺁﺑﺮﻭست ﻧﻪ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻮ)
ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ همسرت ﻫﺪﯾﻪ ﻧﺨﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﺮﯾﺪ
ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭﮐﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﻭﻝ ﮐﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭼﺴﺒﯿﺪ
ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
هیچ گاه خود را استثناء ندانید؛ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻝ تمام افراد ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ ﻧﻪ ﻣــــﺮﺩ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺯﻥ.
دکتر اساعیل غلامیپور؛ یافتههای پژوهشی در باره نگرش ها و رفتارهای جنسی در تهران نشان می دهد که سلامت جنسی خانواده و روابط جنسی- عاطفی با اختلال جدی مواجه است.
رضایت پایین از روابط جنسی- عاطفی زناشویی در بین زنان و مردان، میزان بالای خود ارضایی قبل و بعد از ازدواج به ویژه در بین مردان، افزایش روابط فرازناشویی(خیانت جنسی در بین مردان ٣٠% بیش از زنان ارزیابی شده است)، افزایش طلاق به دلیل نارضایتی جنسی، میزان بالای مصرف سایت های جنسی (۷۳%) و فیلم های پورنوگرافی (۷۶%)، در بین افراد متأهل، شاخص آسیب های جنسی زناشویی و ازدواج هستند؛ یافته های پژهش نشانگر فرسایش کارکرد جنسی عاطفی خانواده و ازدواج است.
طبق یافته های تبیینی پژوهش:
۱٫ اختلالات زناشویی و وجود یک رابطه پرستیز و بین زن و شوهر، یکی از عوامل اصلی در نارضایتی جنسی زوجین بوده است. ۴۵% از پاسخگویان رابطه با همسر را «پر تنش» ارزیابی کرده اند.
افرادی که روابط زناشویی خود را پرتنش ارزیابی کرده اند، رضایت جنسی- عاطفی پایینی داشته اند؛ رابطه زناشویی مناسب وکم تنش، باعث افزایش تعداد دفعات رابطه جنسی زوجین شده و لذت جنسی آنها را بالا می برد. اما رابطه پرتنش و دعواهای پیوسته زن و شوهر، عامل کم شدن کمیت و کیفیت رابطه جنسی زوجین بوده است.
٢. دو عامل سن و تأهل، تأثیر محسوسی بر رضایت از زندگی جنسی نداشته است. بدین معنی که متأهل ها و مجردها (که در سنین متفاوتی نیز هستند) تا حدود زیادی رفتارهای جنسی مشابهی داشته اند (در شاخص هایی مانند خود ارضایی، سر زدن به سایت های پورنو، تماشای فیلم های پورنو، سرکوب میل جنسی، برانگیختگی جنسی در مکان عمومی و…). این نشان می دهد که خانواده و ازدواج، کارکرد ایجاد رضایت جنسی- عاطفی مطلوبی ندارد یا اینکه این کارکرد را به علت اختلالات زناشویی کمتر پشتیبانی می کند.
٣. رابطه مخدوش و پرتنش بین زن و شوهر(نزاع های دامنه دار زناشویی)، رضایت جنسی را کاهش می دهد اما با وجود این زمینه پرتنش روابط بین زن و شوهر، فانتزی سازی جنسی در رسانه ها، عدم رضایت جنسی را به شدت تقویت می کنند.
بنابراین اختلال خانوادگی به عنوان عامل اولیه و فانتزی سازی رسانهای، به عنوان عامل تقویت کننده کاهش رضایت جنسی و کاهش سلامت جنسی قلمداد می شود. هر چند در موارد زیادی این رابطه می تواند بر عکس باشد، بدین معنی که فانتزی ها باعث اختلال در روابط زناشویی و سپس کاهش سلامت جنسی شوند. در واقع فانتزی جنسی، باعث شکاف بین واقعیت و خیال می شود و انتظارات از واقعیت ها فراتر می رود. در این صورت در افراد، «احساس محرومیت جنسی» رشد می کند.
در انتها چند نکته اساسی قابل ذکر است:
١. امروزه با “کاهش بهداشت جنسی” مواجه نیستیم. درگذشته لزوماً بهداشت جنسی بالا نبوده است که امروز کم شده باشد.
در واقع، امروز ما از وجود یک مسأله به نام “ضعف بهداشت جنسی” آگاهی پیدا کرده و آن را به عنوان یک مسأله اجتماعی به رسمیت شناخته ایم در حالی که در گذشته آگاهی از سلامت جنسی بسیار کمتر بوده است.
۲٫ با بالاتر رفتن سن ازدواج، افراد زیادی در جامعه (زن ومرد) وجود دارندکه به طور کلی «زیست جنسی مشترک» ندارند. یعنی نه با همسر و نه با شریک جنسی غیر از همسر رابطه ندارند. این افراد معمولاً زیست جنسی را انفرادی و با تخیل و فانتزی (خودارضایی) تجربه می کنند.
همین افراد در صورت ازدواج، با نارضایتی جنسی مواجه خواهند بود چرا که واقعیت، جای تخیل را می گیرد. واقعیتی که فانتزی فیلم های جنسی و بدن های همیشه سالم و تراشیده و جذاب را ندارد. بدن همسر مانند تخیلات جنسی بدن های ماهواره ای جذاب نیست.
٣. ضعف سلامت و بهداشت جنسی یک پدیده شهری و کلان شهری نیست. با توجه به مشاهدات و مطالعات انجام شده، در روستاها و شهرستان های کوچک نیز، پدیده ضعف سلامت جنسی و آگاهی از آن وجود دارد.
اختلالات خانوادگی وگسترش رسانه های فانتزی ساز جنسی در روستاها و شهرهای کوچک نیز وجود دارند. البته رسانه علاوه بر فانتزی سازی، آگاهی جنسی افراد را نیز افزایش می دهند. بنابراین مسأله جنسی دیگر یک مسأله شهری نیست.
۴. در ایران اخلاق جنسی جنبه سیاسی بیش از حدی دارد. سیاسی شدن ارزش ها و رفتارهای جنسی شهروندان باعث می شود که پژوهش و سیاست گذاری در مورد آن مشکل باشد. بهتر است از ابعاد سیاسی مسأله جنسی کاسته شده و از چشم انداز روانشناسی و اجتماعی- فرهنگی به آن نگریسته شود.
۵. بهداشت جنسی ابعاد فرهنگی و اجتماعی گسترده ای دارد. اما طی سال های گذشته بیشتر بر ابعاد پزشکی، روانپزشکی و روانشناختی آن بیشتر توجه شده است. یعنی پزشکان، روانپزشکان و روانشناسان و مشاوران در مورد مسأله جنسی سخن گفته اند و به همین دلیل مسأله جنسی بیشتر ابعاد روانی – تنی داشته است تا اجتماعی- فرهنگی.
نوبت آن است که علاوه بر ابعاد روانی- تنی مسأله جنسی، به ابعاد فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی مسأله جنسی توجه بیشتری شود.
۶٫ نهاد خانواده در انجام کارکرد ارضای عاطفی- جنسی همسران با مشکل مواجه شده است. نشانگرهای پروبلماتیک جنسی خانواده و ازدواج خود را نشان داده اند. بنابراین تشکیل خانواده لزوماً به افزایش رضایت جنسی نمیانجامد و در اکثر ازدواج هایی که «عقلانیت ازدواج» حاکم نیست، رضایت جنسی کاهش می یابد.
بنابراین صرف تشویق به ازدواج بدون عقلانیت ازدواج، نمیتواند بهداشت جنسی و روانی جامعه را افزایش دهد. افزایش عقلانیت ازدواج مقدمه افزایش سلامت جنسی خانواده است. نهادهای مشاوره ای، رسانه ها و خانواده باید در زمینه افزایش عقلانیت ازدواج فعال تر شوند.
٧. آگاهی و آموزش جنسی نباید فقط بر محور امور جنسی و رابطه جنسی باشد بلکه امور فرهنگی و اجتماعی که مسائل جنسی را تحت تأثیر قرار می دهند نیز جز حوزه آگاهی جنسی است.
فانتزی جنسی امری است که بسیاری از افراد بدون آگاهی از آن، و تحت تأثیر آن رفتار هستند. واسازی فانتزی جنسی و آگاهی رسانی به زوجین و همه مردم در این زمینه می تواند اثرات مثبتی در واقع بینی داشته باشد.
منبع : فرارو
یک رفتار شناس جنسی با اشاره به اینکه خیانت جنسی را نمی توان با آموزه های دینی توجیه کرد گفت: کسی که تعاملی را با یک نامحرم با انگیزه غیر مشروع آغاز می کند بدون شک اولین قدم را برداشته و تضمینی برای آنکه مکالمه و تعامل جنسی میان آنها برقرار نشود وجود ندارد.
دکتر عفت السادات مرقاتی خویی در گفت و گو با سایت شفقنا زندگی بر خلط آموزه های دین و مساله خیانت های زناشویی اشاره و تصریح کرد: در جامعه دینی ما افراد بسیار راحت با تفسیر به رای آموزه های دینی شان به هم خیانت می کنند. بطور مثال مرد با پیش کشیدن بحث عدم تمکین، نارضایتی خود را عنوان و کژکاری اجتماعی را توجیه می کند. هملانطور که بین زنان شاهدیم که به دلایل مختلف مانند عدم ارضاء نیاز جنسی، دلزدگی جنسی، افسردگی جنسی، بی حوصلگی و خستگی جنسی را بهانه و برای روی برگرداندن از کانون زناشویی مسیرهای ناهنجار را انتخاب میکنند.
مساله “خیانت جنسی” هیچ ارتباطی به بحث تمکین یا عدم تمکین جنسی ندارد
وی افزود: در حوزه علم سکسولوژی چنین چیزی وجود ندارد به این معنی که چون زن تمکین (همسر را ارضاء نمی کند و یا خدمات جنسی متناسب با تمایل شوهر نمی دهد ) ندارد بنابراین مرد می تواند دست به خیانت جنسی بزند. . ما معتقدیم این فرد در هر شرایطی امکان دارد که به روابط عدم ارضاء نیازهای جنسی خطا کاری و گناه جنسی در قالب خیانت را به هیج وجه توجیه نمی کند. به اعتقاد بنده، اینکه همسری به علت مشکل و یا محرومیت جنسی در زندگی زناشویی طرف مقابل را مقصر جلوه دهد تا بر رفتار غیر اجتماعی و غیر شرعی خود سر پوش بگذارد، نادرست است و باور ندارم در هیچ متن علمی شما سند و ادله ایی برای آن پیدا کنید. نمی توان از آموزه های دینی دستاویزی درست کرد و امر خیانت را موجه نمود. متاسفانه امروزه برخی از افراد که در جهت ارتقاء سطح آگاهی دینی مردم تلاش می کنند دانسته و یا ندانسته به این موضوع دامن می زنند و توصیه هایی غیر علمی را بالاخص به زنان می کنند که حتما و در هر شرایطی همسرانشان را از نظر جنسی تطمیع کنند و اگر نکنند اتفاقات بدی منتظر آنان است، و آسیبهای جدی به زندگی زناشویی و استحکام خانواده خواهد خورد مانند لغزش مردان و گرایش آنها به محرک های جنسی خارج از خانه! اما واقعیت از دید بنده این است که مساله “خیانت جنسی” هیچ ارتباطی به بحث تمکین یا عدم تمکین جنسی ندارد. مضافا، بنده این نوع تفکر که “عدم تمکین زن، مرد را به خیانت می کشد”، مستقیما اهانت جنسی به مردان می دانم؛ چون مردان را موجودات جنسی غیر قابل کنترل و بدون قدرت مدیریت جنسی نمیدانم. آیا مردان موجودات صرفا تناسلی هستند؟ آیا آنها قادر نیستند تمایلات، علایق و نیازهای جنسی خود را مدیریت و در حریم خانواده کانالیزه کنند؟!
این استاد دانشگاه ادامه داد: یک مرد دین مدار وفردی که بر اخلاق و کدهای دینی اشراف دارد باید علت عدم تمکین جنسی همسر خود ر ا جویا شود و سوالات پاسخ داده نشده جنسی در طول زندگی زناشویی را پاسخ دهد؛ تا اینکه سریعا با سوء استفاده از مجوز دینی همسر خود را با دیگری جایگزین کند! مسلما قبل از هر گونه اقدامی همگان باید سوالات محتمل را از خود بپرسند که شاید در ده سال گذشته به دلیل استفاده ابزاری که از زن شده است زن دچار سرخوردگی جنسی شده؟ آیا می توان به راحتی اسم سرد مزاج جنسی، ناشزه و غیره رابر روی این زن گذاشت و از مجوزهای مختلف مبتنی بر سناریو های فرهنگی را استفاده کرد و نام خیانت را به آسانی به ازدواج مجدد و یا ازدواج موقت متصل کرد؟!
مساله خیانت در مورد زنان هم هشدار دهنده شده است
وی افزود: متاسفانه ما در حال حاضر تنها با مساله خیانت توسط مردان رو به رو نیستیم بلکه این مساله در مورد زنان هم هشدار دهنده شده است و ما با زنانی مواجه ایم که به همسرانشان خیانت می کنند صرفا به این دلیل که شوهر نیاز جنسی زن را برآورده نمی کند!
زن و مرد با هیچ توجیهی نمی توانند از حریم های اخلاقی خود صرف نیاز جنسی خارج شوند
مرقاتی خویی با تاکید بر اینکه زن و مرد با هیچ توجیهی نمی توانند از حریم های اخلاقی خود صرف نیاز جنسی خارج شوند و تعهد خود را بشکنند در پاسخ به این سوال که گاهی از زبان برخی درمانگران هم این موضوع شنیده می شود و زنان متهمان اصلی روابط زناشویی به حساب می آیند گفت: من هم این موضوع را شنیده ام البته باید به این مساله تاکید کنم که این مساله در لایه لایه های سناریوهای فرهنگی ما وجود دارد ومی توانم به جرات بگویم درمانگری که این توصیه را می کند در حوزه جنسی اطلاعات کافی را ندارد. مایلم به دو بحث در این زمینه اشاره کنم. اول این سوال مطرح است که آیا این دو نفر واقعا محرک همدیگر هستند؟ آیا به همدیگر کشش جنسی دارند؟ آیا از نظر جذابیت های جنسی همدیگر را قبول دارند؟ اگر جواب این سوالات مثبت باشد مطمئن باشید این زوج تا حد قابل قبول از کنار هم بودن آرامش پیدا می کنند و راضی هستند و هیچ گاه به جدایی فکر نمی کنند چون تعاملات جنسی آنها (نه صرفا روابط تناسلی) خوشایند و رضایت بخش خواهد بود؛ در این شرایط ما بقی شرایط آنها شاید خیلی اثر گذار نباشند اینکه آنها از نظر اقتصادی در چه سطحی هستند و یا خانواده های آنها با هم سازگار هستند یا نه؟ بهر حال این دو نفر به عنوان زوج عامل آرامش، شادی و لذت همدیگر در زندگی هستند.
وی ادامه داد: درست است که این مولفه ها در روابط زناشویی افراد تاثیرگذار است ولی تاثیر آن به اندازه پاسخ سه سوال بالا نیست . ما زن و شوهر های زیادی داریم که یکی از آنها به بیماری اعتیاد مبتلاست اما این افراد در کنار هم زندگی می کنند و هیچ گاه به جدایی و یا خیانت فکر نمی کنند دلیلش هم این است که می گویند ما از نظر زندگی زناشویی شریک هم هستیم و در کنار همدیگر آرامش داریم و مشکل اعتیاد را هم حل خواهیم کرد.
نگاه اهانت آمیزی که در مسایل جنسی به مردان می شود
این رفتار شناس جنسی با اشاره به اینکه از نظر من دلیل این سناریوی فرهنگی نگاه ابزاری به زن است ادامه داد: دومین بحث همانطور که اشاره کردم نگاه جنسی تناسلی صرف به مرد است. به این معنی که اگر مردی با همسر خودش نتواند امیال جنسی خود را پاسخ دهد و هیجانات جنسی خود را ارضاء کند بالاخره باید کسی و یا شرایطی را داشته باشد تا این هیجانات تخلیه شود! این یک کچ فهمی است و فقط هم در فرهنگ ما پررنگتر هست. این باور که مرد نیازهای غیر قابل کنترل جنسی دارد و به همین دلیل هم باید ازدواج کند که هر وقت نیازی داشت به سراغ زن خود برود و زن هم مجبور است که پاسخ دهد یک نگاه اهانت آمیز به مردان است.
مرقاتی خویی با اشاره به اینکه هر اطلاعاتی می تواند با سوء تعبیرات نادرست تفسیر شود تصریح کرد: به طور نمونه ما در کشور خودمان حتی از متخصصین می شنویم که اگر مردان به نیازهای جنسی خود پاسخ ندهند؛ بیماری هایی در حوزه جنسی آنها را تهدید کند. ولی در علم رفتارهای جنسی براین موضوع تآکید نشده است و مستند قابل اعتمادی وجود ندارد مبنی بر اینکه اگر مردی نیازهای جنسی خود را به موقع و سریع پاسخ نداد به بیماری های متعددی در ارگان های باروری-جنسی و یا روانی-روحی مبتلا می شود. بر اینکه روابط جنسی سالم، خوشایند و لذت بخش بین زوجین از بروز برخی بیماری ها پیشگیری میکند؛ مکانیسم دفاعی بدن را تقویت میکند و حتی لانگویتی یعنی به طول عمر کمک میکند مستند وجود دارد اما اینکه فقدان رابطه جنسی بیماری تولید کند، حداقل من نمیدانم! در کشور ما نگاه مردم به مسایل زناشویی نگاه تناسلی است من به عنوان یک رفتار شناس جنسی این نگاه را ندارم و معتقدم یک مرد می تواند با معاشقه با همسرش همان لذتی را تجربه کند که از روابط تناسلی محض می برد.
افرادی که به همسرانشان خیانت می کنند به اخلاق جنسی اشراف و باور ندارند
وی نگاه تناسلی به مردان را توهین به آنان دانست و افزود: مردان هم موجودات جنسی هستند که فکر می کنند موضوعات جنسی خودشان رامدیریت، کنترل وکانالیزه می کنند. آنها بر روی همسرشان تمرکز می کنند هر آنچه از نظر عشق جنسی دارند را به همسرشان می دهند و از همسرشان پاداش عاشقانه و مهرآمیز دریافت میکنند. افرادی که به همسرانشان خیانت می کنند به اخلاق جنسی اشراف و باور ندارند و از اخلاق یا کدهای دینی برای سلامت و خوشایندی زندگی زناشویی شان استفاده نمی کنند.این افراد در هر شرایط دیگری و با هر فرد دیگری هم ازدواج کنند دور از ذهن نیست که خیانت کار باشند. به عبارت دیگر فرد خیانت کار، در ابعاد دیگر عملکرد اجتماعی و یا فردی خود نیز خطاهایی را مرتکب شده است.
چه زن و چه مرد وقتی مکالمه ممنوعه ای را آغاز می کند نشانگر بی تعهدی به رابطه زندگی زناشویی است
این رفتار شناس جنسی تاکید کرد: افرادی که با دیدن یک خانم شروع به صحبت های حاشیه ای غیر ضروری و نهایتا خیانت می کنند اگر به حریم جنسی خود آگاه بودند و احترام به حریم دیگران و خطوط قرمزها را می شناختند اصلا در مسیر خیانت زناشویی شاید قرار نمی گرفتند. فرقی نمی کند چه زن و چه مرد وقتی مکالمه ممنوعه ای را آغاز می کند نشانگر بی تعهدی به رابطه زندگی زناشویی خودش و هجوم و اهانت به کدهای ارزشی است. فردی که اولین قدم تعهد را شکسته قطعا مکالمات دو نفر به سمت مکالمات محرک آسیب زا کشیده می شود؛ اگر چه در ابتدای امر صحبت ها عادی به نظر می رسد و گفته می شود دوستی معمولی است اما خیانت می تواند نتیجه همان قدم و شروع اولیه باشد و حریم و احترام جنسی شکسته می شود. با طرح این موضوع اینگونه تعبیر نشود که انسان در خیانت اراده ایی ندارد و با آغاز یک تعامل ممنوعه خود را در مسیر خیانت و در مقابل عملی انجام شده میبیند!خیر هر فردی با انگیزه مشخص وارد تعامل با جنس مقابل می شود و با آگاهی از پیامد رفتارش رابطه را ادامه می دهد؛ و این دلیل من آن فرد را خیانتکار می نامم چون به با آگاهی مرتکب این خطا می شود. مردی که برای آغاز صحبت با زنی در همان اول پیشنهاد صیغه محرمیت می کند تا مکالمه آنها صورت شرعی پیدا کند آیا نمیداند پیامد این تعامل چیست و چه خواهد شد؟ آیا دو همکار که برای موضوع کاری با همدیگر تعامل دارند هم صیغه محرمیت می خوانند؟!
خیانت به همسر نه توجیه دینی دارد و نه علمی
وی تصریح کرد: بنابراین بسیاری از افراد با شکستن حریم ها و عدم توجه به کدهای اخلاقی و دینی و سوء استفاده از آموزه های دینی به زندگی زناشویی خود خیانت می کنند. همان دین که مجوز ازدواج موقت و یا مجدد را صادر کرده است اولین توصیه ها در پیوند زناشویی را صداقت، اعتماد دوطرفه، مودت، احترام به کرامت انسانی، رعایت حقوق همسر و فرزندان، و …. قرار داده است. اولین علامت خیانت به زندگی زناشویی پنهانکاری، دروغگویی، پرخاشگری و خشونت، طرد همسر و فرزند، نادیده گرفتن حقوق جنسی همسر…است. پس خیانت به همسر نه توجیه دینی و نه علمی دارد.
منبع : فرارو
دادسرا محلی است که افراد مختلف شکایت هایشان را مطرح می کنند و دنبال احقاق حق خود هستند. معمولا دادسراها پر از آدم هایی است که مشکلات مختلفی داشته و می خواهند به هر طریقی شده به حقی که فکر می کنند درست است، برسند!
صدای خانمی توجه همه را جلب کرد. او چند صندلی آن طرف تر نشسته و می خواست به داخل اتاق برود. وقتی وکیل همسرش را دید از کوره در رفته و با صدای بلند شروع به اعتراض کرد. او که بسیار عصبانی به نظر می رسید می گفت: «این آقا چه فکر می کند؟ فکر می کند چون آدم سرشناسی است هر کاری می تواند انجام دهد؟
تا حالا دو بار به دادگاه نیامده است. فکر می کند به دادگاه نیاید رای به نفع او صادر می شود؟ از این خبرها نیست. این جا دیگر قانون حرف اول و آخر را می زند. اگر نیاید حکم جلبش را می گیرم!»
خانم و آقایی که همراه وی بودند سعی در آرام کردنش داشتند اما فایده ای نداشت. او با گریه خودش را در آغوش خواهرش انداخت: «با چرب زبانی فریبم داد. من نمی دانستم تمام حرف هایش دروغ است.»
او در حال صحبت بود که صدایشان زدند و به داخل اتاق رفتند. زمان زیادی طول نکشید تا برگشتند. قاضی برای بار سوم تاریخی را تعیین کرد تا به شکایت خانم مورد نظر از همسر فوتبالیستش رسیدگی کند.
خانم در حال پایین رفتن از پله ها بود که با وکیل فوتبالیست معروف اتمام حجت کرد: «اگر بخواهد به رفتارش ادامه دهد آبرویش را می برم. به روزنامه ها می گویم. من حاضر نیستم یک دقیقه دیگر هم با او زندگی کنم. مهریه ام را هم می گیرم!»
وکیل خانم مورد نظر وکیل فوتبالیست را صدا زد: «آقای … شما می دانید این ماجرا آنقدر ادامه پیدا کرده به صلاح هیچ کس نیست. موکل من از پزشک قانونی طول درمان گرفته است. او متاسفانه خیانت هم کرده است و تحت هیچ شرایطی دیگر زندگی نمی کند. این موضوع را شما حل کنید.» آقای X با گفتن «سعی خودم را می کنم» از همکارش خداحافظی کرد و به سرعت از پله ها پایین رفت.
مردی که واقعا همسرش را دوست داشته باشد، بدون هیچ شکی وفادار خواهد ماند اما از آنجا که خانم ها روحیه حساسی دارند، گاهی به همسرشان شک می کنند. اگر شما هم دوست دارید بدانید که آیا همسرتان به شما وفادار است یا خیر، به دنبال نشانه هایی که در اینجا برایتان آورده ایم در رفتار همسرتان بگردید تا مطمئن شوید که انتخاب شما اشتباه نبوده است.
او سپاسگزار شماست
اگر همسرتان شکرگزار شما باشد، نشان دهنده آن است که او از رابطه عاطفی خود رضایت و اعتماد به نفس کافی را دارد. اگر او نسبت به جایگاه شما و خودش در این رابطه احساس خوبی نداشته باشد، هیچگاه از شما بابت حضوری که در این رابطه دارید، تشکر نخواهد کرد و این نشانه ای از عشقی است که نسبت به شما دارد.
او صادق است
اگر همسرتان فرد صادقی است که تمام حرف هایش را با شما در میان می گذارد، از اعتماد خود به او شک نکنید. اعتماد و معاشرت اساس و بنیان روابط سالم و پایدار است.
راز نگفته ای میان شما وجود ندارد
مشکلات کوچک اگر حل نشوند، به مرور زمان تبدیل به مشکلات بزرگ تر و پیچیده تری خواهند شد. در واقع، رازهایی که زوجین از هم پنهان می کنند، می تواند یکی از همین دلایل باشد. زمانی که همسرتان با شما سر مسائلی چون پول، بدهی یا حتی مشکلاتی که با پدر و مادرش دارد صحبت می کند، در واقع به شما نشان می دهد که نه تنها دوست تان دارد بلکه در مورد مسائلی که ممکن است شما را ناراحت و عصبانی کند نیز سخن می گوید. بنابراین مطمئن باشید که او هیچ چیز را از شما پنهان نخواهد کرد.
از کل زندگی او باخبرید
زمانی که همسرتان تمام لحظه هایش را با شما سپری می کند، بدین معنی است که شما را در اولویت زندگی اش قرار داده است. بنابراین چرا او باید رابطه با فرد دیگری را آغاز کند وقتی که شما او را بهتر از هر فرد دیگری می شناسید؟ مردی که به جای واژه «من» یا «تو» از «ما» استفاده کند، فردی است که برای رابطه با شما ارزش زیادی قائل است و تحت هیچ شرایطی شما را از دست نخواهد داد.
اگر دوست دارید که همسرتان با شما احساس راحتی کند، نسبت به گذشته اش جبهه نگیرید و اجازه دهید که او آزادانه در مورد آن حرف بزند. اگر مرد شما وفادار باشد، به اشتباهات گذشته اش پی برده و از انجام آنها پشیمان است. بنابراین با حرف زدن در مورد گذشته خود در واقع می خواهد که از اشتباهاتش درس بگیرد. پس به او این آزادی عمل را دهید تا نه چیزی از گذشته او برای شما مبهم باشد و نه حرفی در دل او نگفته.
هیچ علائم غیرطبیعی در رفتار او وجود ندارد
اگر همسر شما هیچ رفتار غیر طبیعی از خود نشان نمی دهد، به عنوان مثال کاملا عشق قدیمی اش را کنار گذاشته و کوچیک ترین ارتباطی نیز با او ندارد یا که تمام وقت اش را با شما سپری می کند و دوست ندارد که تنهایی جایی برود، در این صورت دلیلی برای شک کردن به او نیز وجود ندارد.
او دوست شماست
نزدیکی زوجین فقط فیزیکی نیست. مهم نیست که شما صبح تا شب در یک خانه با همسرتان زندگی می کنید، مهم صمیمیتی است که میان رابطه شما برقرار است. او نه تنها باید برای شما یک همسر بلکه باید یک دوست صمیمی باشد. آنچه میان دو دوست حاکم است احترام، اعتماد و علاقه ای است که هیچ گاه از بین نمی رود.
او به راحتی اعتراف می کند
اگر همسر شما فردی قابل اعتماد باشد، هر آنچه از او بخواهید را به سادگی بیان می کند. در واقع محدودیتی برای موضوعاتی که در مورد آنها با هم سخن می گویید، وجود ندارد. مردی که احساسات و نگرانی هایش را به راحتی با شما در میان می گذارد، همسری قابل اعتماد است.
در نهایت، قبل از این که ذهن تان به سمت این که همسرتان در حال خیانت به شماست، برود، بهتر است به نشانه هایی که در بالا به آنها اشاره کرده ایم، دقت کنید. اگر باز هم احساس کردید که به او شک دارید، نگرانی های خود را با او در میان بگذارید. اما این را هم از یاد نبرید که او بنا به دلایلی شما را انتخاب کرده است، پس نگرانی بی جا نداشته باشید و از تک تک لحظه های زندگی خود نهایت لذت را ببرید.
منبع:برترین ها
در زمان کشف خیانت یکی از والدین باز هم میتوانید رابطهتان را با آنها حفظ کنید
کشف اینکه یکی از والدینتان به دیگری خیانت کرده است یا میکند، کشف وحشتناکی است. این کشف حتی رابطه شما با آنها را هم برایتان زیر سوال میبرد و ممکن است احساس کنید صمیمیت چندانی با آنها ندارید یا حتی عصبانی شوید. بااین حال آنها هنوز والدین شما هستند و باز هم میتوانید رابطهتان را با آنها حفظ کنید. خیلی مهم است که با روشهایی درست احساساتتان را تطبیق دهید، با والدینتان صحبت کنید و مرز تعیین کنید. در آخر شاید بتوانید رابطهتان با آنها را ترمیم کنید.
قدم اول: کنار آمدن با احساساتتان
۱. با یک دوست قابلاعتماد صحبت کنید. کسی را پیدا کنید که مستقیماً با این جریان در ارتباط نباشد، به همین دلیل بهتر است آن فرد خواهر و برادر یا از اقوامتان نباشد. یک دوست خوب شما را بخاطر احساساتتان قضاوت نخواهد کرد و با اطلاعاتی که به او میدهید کمکتان میکند وضعیت را ارزیابی کنید.
۲. نزد مشاور بروید. در چنین شرایطی احساسات متفاوتی از خشم تا ناراحتی به سراغ شما خواهد آمد. حرف زدن با یک متخصص روانشناس که در زمینه مشاوره تجربه داشته باشد خیلی خوب است چون ممکن است موضوع را از دیدی به شما نشان دهد که خودتان متوجه آن نبودید. این فرد همچنین والدین شما را هم بخاطر رفتارشان قضاوت نمیکند و رویکردی منتقدانه خواهد داشت.
۳. احساساتتان را در دفتری یادداشت کنید. نوشتن راه بسیار خوبی برای کنار آمدن با احساسات و خالی کردن استرس است. قرار نیست نوشتههایتان را کسی ببیند یا بخواند چون اینها دغدغههای بسیار خصوصی شما هستند. با این روش میتوانید احساساتتان را ارزیابی کرده و خودتان را برای حرف زدن با والدینتان آماده کنید.
۴. زود نتیجهگیری نکنید. شما جای پدر یا مادرتان که خیانت کرده است نیستید و این احتمال وجود دارد که از کل ماجرا باخبر نباشید. ازدواج مسئلهای بسیار چالشانگیز است و هر دو طرف در موفقیت آن سهیم هستند. ممکن است مشکلی وجود داشته باشد که شما چیزی از آن نمیدانید. زود نتیجهگیری کردن درمورد اتفاقی که افتاده است کمکی به رابطه شما با والدینتان نمیکند.
۵. جاسوسی نکنید. ممکن است وسوسه شوید که شواهد و مدارکی علیه پدر یا مادرتان که خیانت میکند پیدا کنید ولی این کار هیچ ارتباطی به شما ندارد و وظیفه شما نیست. این ازدواج شما نیست که احساس کنید به شما خیانت شده است. شما فرزند آن خانواده هستید. با این وسوسه مقابله کنید و سعی نکنید موبایل یا ایمیل او را چک کنید.
۶. به خواهر یا برادرتان رسیدگی کنید. اگر خواهر یا برادرهایتان هم از موضوع باخبر هستند، از اوضاع و احوال آنها باخبر شوید. اگر از شما کوچکتر هستند، سعی کنید به آنها برسید. مثلاً او را برای پیادهروی بیرون ببرید تا بتوانید خصوصی با هم حرف بزنید. درمورد احساساتشان و کنار آمدن به آن با او صحبت کنید.
* اگر خواهر یا برادرتان چیزی درمورد این خیانت نمیداند، خوب فکر کنید که او را در جریان این مسئله قرار دهید یا خیر. البته انجام این کار وظیفه شما نیست و ممکن است موجب ناراحتی او شوید.
قدم دوم: ترمیم رابطه با والدینتان
۱. به خاطر آورید که چه محبتهایی در حقتان کرده است. اینکه متوجه شوید یکی از والدینتان در حال خیانت به دیگری است ممکن است اعتبار او را در نظر شما زیر سوال ببرد. احترام شما برای او خدشهدار خواهد شد و ممکن است احساس ناراحتی و عصبانیت کنید. ولی به خاطر بیاورید که در تمام این سالها چه محبتهایی در حق شما کرده است چون این محبتهاست که رابطه شما را با او تعریف میکند نه خیانت او.
۲. رابطه جدیدتان با هر کدام از والدینتان را به صورت جداگانه بسازید. در بسیاری از موارد خیانت یکی از والدین باعث از هم پاشیدن خانواده و طلاق والدین میشود. ایجاد رابطه با این وضعیت جدید والدینتان به شما کمک خواهد کرد وارد مرحله جدیدی شوید و به هر کدام از آنها به عنوان یک فرد نگاه کنید نه یک گروه یا خانواده.
* به هر دو آنها محبت کرده و از هر دو آنها حمایت کنید. این زمان برای هر دو نفر آنها بسیار سخت و سردرگمکننده است و اینکه بدانند شما همچنان دوستشان دارید، کمک میکند وضعیت بهتری داشته باشند.
۳. تصمیم بگیرید که با مسئله خیانت چطور رفتار کنید. اگر تصمیم دارید که پیش روید و رابطهتان را با والدینتان ترمیم کنید، به این فکر کنید که میخواهید چه رویکردی نسبت به این خیانت داشته باشید. ممکن است نخواهید یا نتوانید که او را ببخشید. ولی نباید از آن بعنوان سلاحی برعلیه او استفاده کنید و هربار که با او وارد مشاجره میشوید آن را به روی او بیاورید.
* البته هیچ نیازی نیست که روی آن خیانت سرپوش گذاشته شود اما نباید از آن بعنوان نقطهضعف پدر یا مادرتان استفاده کنید.
۴. مشخص کنید که میخواهید از این به بعد با کدامیک از والدینتان زندگی کنید. رابطه شما با یکی از آنها نباید روی رابطهتان با دیگری تاثیر بگذارد. ممکن است تصور کنند که میخواهید جانبگیری کنید یا اینکه اگر تصمیم بگیرید رابطهتان با آن یکی که خیانت کرده است را ترمیم کنید، دیگری ممکن است تصور کند که میخواهید او را ببخشید. با هر کدام از آنها تنها بنشینید و درمورد اینکه میخواهید از آن به بعد با کدامیک زندگی کنید، حرف بزنید.
* به آنها نشان دهید که رابطهتان با یکی از آنها تاثیری روی رابطهتان با دیگری نمیگذارد.
۵. زندگی خودتان را پیش ببرید. بااینکه خیانت یکی از والدین ممکن است تهدیدی برای آینده خانواده باشد ولی زندگی خودتان هنوز در جریان است. شما میتوانید کنترل بعضی مسائل در زندگی را به دست گیرید، مخصوصاً وقتی که احساس میکنید کنترلی روی بعضی دیگر از مسائل آن ندارید،
* از هر دو والدینتان راهنمایی بگیرید. آنها میتوانند به ترمیم رابطهتان با آنها کمک کنند.
قدم سوم: تعیین مرز
۱. به والدینتان بگویید که نمیتوانید مابین آنها قرار گیرید. در ازدواجی که خیانت اتفاق افتاده است، متاسفانه بعضی از والدین ممکن است از بچهها برعلیه طرفمقابل خود استفاده کنند. این مسئله مخصوصاً وقتی بچهها کوچکتر هستند و هنوز در خانه والدینشان هستند بیشتر اتفاق میافتد.
* به والدینتان توصیه کنید که پیش مشاور بروند. خودتان هم میتوانید برای آنها گوش شنوا باشید اما نباید به تکیهگاه آنها تبدیل شوید.
۲. خودتان را درگیر نکنید و جانبگیری هم نکنید. درست کردن اوضاع وظیفه شما نیست. بااینکه چنین اتفاقی مطمئناً روی شما هم تاثیر میگذارد ولی تصمیماتی که والدینتان میگیرند تصمیمات خودشان است، نه تصمیمات شما.
* کارهای یکی از آنها را به دیگری گزارش ندهید و رازهای آنها را برای همدیگر برملا نکنید. با اینکه ممکن است بعضی اوقات این کار بیضرر به نظر برسد، ولی درواقع سوءاستفاده والدینتان از شماست و ممکن است استرس زیادی برایتان به همراه داشته باشد.
۳. از همدردی با یکی از آنها جداً خودداری کنید. شاید خودداری از این کار بسیار سخت باشد چون ممکن است احساس کنید باید از پدر یا مادرتان که به او خیانت شده محافظت کنید. ولی ازدواج مسئلهای بین دو نفر است و آنها داستان به مراتب طولانیتر و پیچیدهتری از آنچه شما در جریان آن هستید با همدیگر دارند. سعی کنید تا میتوانید هیچ جانبگیری نداشته باشید.
قدم چهارم: مواجهه با والدینتان
۱. تصمیم بگیرید که دوست دارید نتیجه کار چه باشد. قبل از مواجهه با والدینتان، به این فکر کنید که امیدوارید گفتگویتان با آنها چه نتیجهای در بر داشته باشد. بیان این موضوع ممکن است عواقب جدی برای کل خانواده به دنبال داشته باشد، بنابراین قبل از هر اقدامی باید خیلی خوب فکر کنید. هدف شما از این گفتگو ممکن است موارد زیر باشد:
– جمعآوری اطلاعاتی که دوست دارید بدانید.
– ابراز احساساتتان به آنها
– ترمیم رابطهتان با آنها
– دانستن اینکه او به خیانت خود ادامه میدهد یا خیر
۲. زمانی مناسب برای حرف زدن پیدا کنید. از او بپرسید که چه زمانی برای حرف زدن راحتتر است. زمانی را انتخاب کنید که هیچکدامتان برای کاری عجله نداشته باشید و بتوانید به راحتی و ذهن باز با هم حرف بزنید.
۳. با حرف زدن درمورد ناراحتیتان شروع کنید نه عصبانیت. احساس ناراحتی و اندوهتان را برای او توضیح دهید. با متهم کردن او شروع نکنید. ممکن است او اصلاً از ناراحتی که ممکن است برای شما پیش بیاید آگاه نبوده باشد. وقتی با حرف زدن درمورد عصبانیتتان شروع کنید، متوجه خواهد شد که این عصبانیت از کجا آمده است.
* مثلاً میتوانید اینطور شروع کنید، «خیلی ناراحتم، شبها نمیتوانم درست بخوابم و مدام گریه میکنم. نگران آینده خانواده هستم.»
۴. فاعل جملههایتان «من» باشد نه «تو». تمرکزتان را به احساس خودتان درمورد وضعیت موجود قرار دهید و سعی نکنید او را قضاوت کنید. به جای متهم کردن او، برای او توضیح دهید که حال و روحیه خودتان چطور است. به جای اینکه بگویید، «تو خیلی آدم بدی هستید، چطور تونستی همچنین کاری انجام بدی؟» بگویید، «من واقعاً ناراحتم و غصه دارم.»
۵. سعی کنید آرامشتان را حفظ کنید. این زمان برای هر دو شما زمان بسیاری احساسی است و ممکن است حفظ آرامشتان سخت باشد. ولی اگر داد و بیداد نکنید و سعی نکنید با قضاوت و متهم کردن او صحبتتان را ادامه دهید، گفتگوی بسیار موثرتر و کارآمدتری خواهید داشت.
۶. گفتگو را مرحله به مرحله پیش ببرید. این گفتگو خیلی مفصل است و ممکن است پدر یا مادرتان کاملاً متعجب شود که شما از خیانت او باخبر هستید. ممکن است عصبی شود و حالت دفاعی بگیرد. احساس خودتان را به او بگویید و زمانی برای هر دوتان بگذارید تا بسنجید که در چه شرایطی هستید و چه حسی دارید.
* اگر او نمیخواهد با شما وارد صحبت شود و درمورد موضوع حرف بزند، به او نشان دهید که شما دوست دارید در این مورد حرف بزنید ولی میتوانید این کار را در زمانی که او هم آمادگی لازم را داشت انجام دهید.
۷. روی رفتار پدر یا مادرتان که خیانت کرده است متمرکز شوید. گفتگو را حول رفتار او و اینکه چطور این رفتار مطابق با نقش او بعنوان پدری یا مادر نبوده است، قرار دهید. نکته این است که به او حملهور نشوید ولی درمورد رفتار او با هم صحبت کنید.
۸. به تصمیم مورد توافق والدینتان احترام بگذارید. ممکن است پدر یا مادرتان که به او خیانت شده است بخواهد دیگری را ببخشد یا او را از خانه بیرون کند یا اصلاً این موضوع را نادیده بگیرد. ممکن است شما با تصمیم او موافق نباشید ولی باز به خاطر بیاورید که این ازدواج شما نیست. آنها خودشان بهترین تصمیم را برای ادامه رابطهشان خواهند گرفت.
* اگر همچنان با والدینتان زندگی میکنید یا خواهر و برادرهایی دارید که در خانه هستند، با والدینتان درمورد اینکه چطور این رفتار میتواند بر شما و خواهر و برادرهایتان تاثیر بگذارد صحبت کنید.
۹. اگر قصدتان آسیب زدن به او است، با او مواجه نشوید. رفتار پدر یا مادر شما ممکن است ناراحتکننده باشد و تاثیر بسیار بدی روی تکتک اعضای خانواده بگذارد ولی این مسئله تا حد زیادی فقط بین والدین شماست. نباید خودتان را بین آنها قرار دهید و در تصمیماتشان دخالت کنید.
منبع: مردمان