همسرتان دروغ میگوید؟ این مقاله کمکتان میکند دروغش را فاش کنید
دروغ گفتن آن هم به شریک زندگی مشکلی است که این روزها به سرعت در حال رواج پیدا کردن است و باید هرچه زودتر راه حلی برای آن یافت.
به گزارش آلامتو و به نقل از مردمان؛ به نظر میرسد که به هیچ ترتیبی نمیتوانیم جلو دروغگفتنها را بگیریم. دیگر وقتش است که نظریات روانشناسان را وارد ماجرا کنیم. اینجا به شما کمک میکنیم رفتارهای فرد دروغگو را بشناسید و روشهایی هم برای کنار آمدن با دروغهایشان به شما پیشنهاد میکنیم.
تا بحال شده که احساس کنید همسرتان همه واقعیت را به شما نمیگوید؟ از دروغ بیلکلینتون که گفت «من با آن زن رابطهجنسی نداشتهام» تا قسم بردپیت و آنجلیناجولی که میگفتند هیچ برنامه غیرکاری سر فیلم آقا و خانم اسمیت نداشتهاند، افراد معروف زیادی هم در وارونه جلوه دادن واقعیت شناختهشده هستند. در یک نظرسنجی عمومی، ۹۶ درصد از امریکاییها اعتراف کردند که به نزدیکانشان دروغ میگویند. ولی شایانذکر است که ۵۰ درصد دروغها توسط ۵/۳ درصد از افراد گفته میشود.
در یک مقاله جدید چهار راه پیشنهاد شده است که کمکتان میکند بفهمید کسی دروغ میگوید:
دکتر آلن هیرش عضو بنیاد درمان بویایی و چشایی شیکاگو میگوید، وقتی فردی دروغ میگوید، بافتهای خاصی در بینیاش متوم میشود. این تورم بینی که هیرش آن را علامت پینوکیو مینامد، باعث میشود سلولها هیستامین ترشح کنند که موجب خارش بینی میشود.
به علامتهایی مثل گرفتن جلو دهان یا مالیدن چشمها یا پوشاندن آنها، همچنین گرفتن بینی یا گوشها یا دور کردن سر یا بدن هنگام گفتن یک جمله مهم میتواند از نشانههای دروغگویی باشد.
جملههایی مثل «به روح مادرم قسم» یا «خدا شاهده» یا امثال آن پرچمهای قرمز هشدار هستند.
عبارات انکاری مثل «به من اعتماد کن»، «صادقانه میگم»، «اگه بخوام راستش رو بگم» و … برای رد گم کردن هستند. یعنی او میخواهد دید شما را نسبت به حرفش تغییر دهد و وقتی کسی این عبارتها را پشت سر هم تکرار میکند، میتواند نشانه دروغگویی او باشد.
خوب حتماً دوست دارید بدانید وقتی دروغی او را تشخیص دادید چه باید بکنید؟
هاستون میگوید، «اول از همه کاری کنید که متوجه شوند دروغشان اثر نکرده است. مثلاً بگویید، ببین عزیزم گوش کن، باید اینو بهت بگم. من با اون حرفی که درمورد صورتحساب کارتاعتباریت زدی یکم مشکل دارم.» البته این کار را بسیار ملایم و محافظهکارانه انجام دهید تا فرد خونسردیاش را از دست ندهد.
رفتارشناسها میگویند هربار که دروغی را به زبان میآورید، بیشتر اسیر آن میشوید. به همین دلیل قدم دوم این است که شروع به حرف زدن کنید و دلایلی به آنها بدهید که باعث شود واقعیت داستان را به شما بگویند.
مشکل را توجیه عقلانی کنید یا بیاهمیت جلوهاش دهید تا خطرات گفتن حقیقت در نظر او کمتر شود. مثلاً بگویید، «ببین گوش کن، همه با صورتحسابهای کارت اعتباریشان مشکل دارند.» میتوانیم موضوع را به خودتان برگردانید تا فردی که دروغ گفته است تصور کند که هنوز متوجه دروغش نشدهاید.
وقتی حالت دفاعی او را کم کردیم، وقت آن است که یک سوال جسورانه مثل «واقعاً با کارت اعتباری چکار کردی؟» بپرسیم.
از شنیدن «سگ تکالیفم رو خورد» گرفته تا «اصلاً نمیدونم اینهمه کفش جدید از کجا اومده»، ما به گفتن دروغهای مصلحتی کوچک عادت کردهایم. دروغگویی بعنوان راهی برای جلوگیری از عواقب بد بین همه گروههای سنی رایج شده است. الان دیگر بهترین راه برای محافظت از خودمان درمقابل آنهایی که احساس میکنند نیاز به دروغگویی دارند را یاد گرفتهایم، اینکه با آن فریب روبهرو شویم و با رویکردی باز و صادقانه با آن برخورد کنیم.
این موقعیتی عالی برای نشان دادن معایب فریب و دروغگویی به فرزندانمان است، اینکه گفتن یک دروغ معمولاً باعث میشود دروغهای دیگری هم پشت سر آن گفته شود. اضطراب کوتاهمدت گفتن حقیقت همیشه بهتر از اضطراب طولانیمدت پنهان کردن آن است.
درمورد بزرگسالها هم همینطور است. وقتی دروغ طرفمقابلتان فاش میشود، دیگر وقتش است که به او بگویید که درصورتی میتوانید با او صادق باشید که او هم همین رفتار را با شما داشته باشد. اگر نتوانند با شما صادق باشند، آن رابطه تمامشده است.
و اگر همچنان بین افرادی هستید که تصور میکنند دروغ گفتن هیچ اشکالی ندارد، زمانش رسیده که این تکنیکها را وارد ماجرا کنید.
بهانه این گفتگو ماجرای پیمان قاسم خانی و همسرش بهاره رهنماست .
«بالاخره رسیدم میان خیمههایی که به تبرک نام حسین (ع) بر پاشده بود؛ دعوت بودم به عنوان سفیر انجمن حمایت از کودک به خوانش مقتلخوانی حضرت رقیه (س). تمام طول راه گفتم اگر نرسم لابد لیاقت نداشتم اما بالاخره شکر رسیدم.» منتشر شدن همین جملهها در صفحه فیسبوک بهاره رهنما به شکایت همسر او از یکی از خوانندگان این جملات منجر میشود.
خوانندهای که در صفحه مجازیاش رهنما را بهخاطر این عقاید به سخره میگیرد و جملات توهینآمیزی را در موردش مینویسد، از طرف پیمان قاسمخانی مورد شکایت قرار میگیرد.
همسر بهاره رهنما درحالی برای دفاع از او قدعلم میکند که خود او در یادداشتی به توهینها پاسخ داده بود اما انگار برای قاسمخانی تلاشهای همسرش کافی به نظر نمیرسد و پس از شکایت از فرد هتاک در یادداشتی که در اختیار رسانهها قرار میگیرد، از دلیل شکایتش مینویسد.
در فرهنگ ما تلاش یک مرد برای دفاع از همسرش نهتنها عجیب نیست،بلکه اغلب نشانه عشق و «غیرت» شناخته میشود. اما اینکه وارد شدن یک مرد به دعوای همسرش با دیگری میتواند خدمتی به زندگی مشترکشان باشد یا خیر را با هرایر دانلیان، روانشناس و مشاور خانواده در میان گذاشتیم. تحلیل او از ورود مردها به چنین موقعیتهایی را در ادامه خواهید خواند.
در خیابان
یک بوق اضافه پشت چراغ قرمز کافی است تا سر کسی از پنجره ماشین بیرون بیاید و دعوایی شروع شود. اگر در یکی از این لحظات کسی با شما درگیر شود، همسرتان چه برخوردی باید بکند؟ ساکت کنارتان بنشیند یا به ازای دشنامی که راننده بغلدستی به شما داده، از ماشین پیاده شود و حقش را کف دستش بگذارد؟
وقتی صحبت از زندگی مشترک به میان میآید، نمیتوانیم حکم صددرصدی در مورد رفتار درست یا نادرست صادر کنیم. ممکن است در رابطه با یک زوج دخالت همسر رفتاری درست و بجا باشد و در مورد زوج دیگر، چنین دخالتی یک رفتار اشتباه و بحرانآفرین به نظر برسد. رفتار درست در این شرایط به این برمیگردد که خانم چقدر به همسرش اجازه دخالت میدهد و اینکه آقا تا چه اندازه شجاعت دخالت کردن را دارد.
در بسیاری از کشورها قانونی وجود دارد که در صورت توهین به یک خانم، آقا میتواند برای دفاع از او به دادگاه شکایت کند. این یعنی در کشورهایی جز ایران هم پذیرفته شده است که مردی برای دفاع از یک خانم تلاش کند و حتی فیلم «متهم» (accused) که جوایزی را هم دریافت کرد، بر همین اساس ساخته شده است.
وقتی در فضای جمعی، خانمی مورد اهانت یا تهدید قرار میگیرد، بهترین و سالمترین رفتار این است که همسرش حتی در صورتی که نیاز به دخالت دید، از طریق قانون وارد عمل شود و با شکایت از فرد هتاک از همسرش دفاع کند اما اگر در همان لحظه نیاز به عمل احساس کرد، در صورتی که دخالت او همسرش را آزرده نکند، بهتر است برای دفاع از او بدون افزایش تنش و ایجاد درگیری وارد عمل شود. واقعیت این است که در کشور ما در بسیاری مواقع تلاش خود خانم برای پاسخ دادن به توهینها به درگیری بزرگتری تبدیل میشود و در صورتی که همسر فرد وارد عمل شود، فرد هتاک جنجال کمتری به پا میکند.
اما باز هم باید تکرار کنیم که درست بودن یا نبودن دخالت مرد، در رابطه دو نفرهشان تعریف میشود. اگر وارد شدن او به صحنه همسرش را ناراحت نکند یا اینکه همسرش از او تقاضای کمک کرده باشد، قطعا رفتار درست وارد شدن به ماجراست اما در صورتی که همسرش شخصیت مستقلی داشته باشد که دوست دارد همه بحرانهایش را خودش حل کند و از کمک او آشفته میشود، بهتر است کار را به خودش واگذار کند و به حمایت پنهان از او اکتفا کند.
در محیط کار
دعوای طولانی با رئیس اداره میتواند همه انرژیتان را بگیرد و حتی بر رابطههای دیگرتان هم تاثیر بگذارد. اگر رئیسی خودرای داشته باشید که با وارد کردن استرس بیش از اندازه به شما آرامشتان را از بین برده، آیا همسرتان باید برای گوشزد کردن برخی نکات به او وارد عمل شود؟ اصلا درست است که شریک زندگی شما پایش را از چارچوب خانه بیرون بگذارد و به محیط کارتان وارد شود و در مسائل شغلیتان دخالت کند؟
نمیتوانیم بگوییم همه آنچه در محیط کار میگذرد، تنها و تنها به خود فرد ارتباط دارد و در بحرانهای کاری هیچکس جز او نباید برای حل مسئله تلاش کند. حتی در یک دعوای کاری در صورتی که زن از همسرش تقاضای کمک کند، او وظیفه دارد برای دفاع وارد عمل شود. واقعیت این است که همه ما با هدف پوشاندن ضعفهایمان ازدواج میکنیم و شاید تصور شود مشابهت ما با دیگری اصلیترین دلیل انتخاب است اما در ناخودآگاه سراغ کسی میرویم که ضعفهایمان را بپوشاند.
البته هیچکدام از ما این موضوع را اعتراف نمیکنیم و حتی گاهی خودمان هم از آن بیخبریم اما در نهان کمبودهایمان است که به سمت کسی جذبمان میکند. پس در هر شرایطی، حتی در محیط شغلی ما میتوانیم از فرد مقابلمان انتظار داشته باشیم که کمبودهایمان را جبران کند اما مثل مورد قبل در صورتی که خانم میلی به گرفتن کمک از همسرش نداشته باشد، او نباید خودسرانه وارد عمل شود و با این رفتار بحران تازهای را برای زندگی مشترکش ایجاد کند.
در خانواده
وقتی رابطه میان شما و برادرتان شکرآب میشود، همسرتان چه نقشی را باید بازی کند؟ به خاطر هر توهین یا دلخوری که شما را آزار داده از اعضای خانوادهتان انتقام بگیرد یا بهخاطر توهینهایی که به شما شده، رابطهاش را با خانوادهتان قطع کند؟
بهترین حالت این است که وقتی خانمی با خانوادهاش مشکل دارد، همسرش را وارد این بازی نکند. عکس این موضوع هم صادق است؛ یعنی اگر خانوادهای با فرزندشان مشکل دارند، نباید پای این مشاجره را به رابطهای که با دامادشان دارند بکشانند و باید موضوع را در میان خودشان حل و فصل کنند. البته در رابطه عروس یا داماد با خانواده همسرشان، خود فرد نقش لولای رابطه را بازی میکند. اگر وظیفه میانجیگری را درست انجام دهد، ترکشهای مشکلات خانوادگیاش همسر او و زندگی مشترکش را تهدید نخواهد کرد اما در صورتی که این میانجی درست عمل نکند، وارد شدن همسرش به موضوعات خانوادگی او میتواند تبعات ناخوشایندی را همراه بیاورد.
از سوی دیگر، این وظیفه هر کسی است که احترام خودش را حفظ کند و دامادی که بهخاطر مشکلات همسرش با خانوادهاش به رابطه آنها ورود پیدا میکند، باید عواقب احتمالی این کار را هم بپذیرد. با تمام این اوصاف باید بگوییم در چنین رابطهای، بهتر است فرد وارد مشکلاتی که همسرش با خانوادهاش دارد نشود و حل آنها را مگر در موارد خاص برعهده خودش بگذارد.
در میان دوستان
وقتی رابطه شما و دوستانتان شکرآب میشود و کسی در گروه دوستی به شما توهین کرده یا آرامشتان را بر هم میزند، همسرتان چه وظیفهای دارد؟ آیا باید خارج از چارچوب روابط شخصی شما بایستد یا اینکه برای حل مشکلات میان شما و دوستانتان یا دفاع از شما در برابر توهینهای یک نفر وارد عمل شود؟
در رابطه فرد با دوستانش، نمیتوانیم باید و نباید خاصی را مطرح کنیم. شاید ترجیح بر این باشد که همسر فرد دخالتی در روابط شخصی و دوستانه او نداشته باشد اما باز هم درست یا غلط بودن دخالت او، بستگی به شرایط و جنس ارتباط دو نفر با هم دارد. ممکن است در یک رابطه، زن بخاطر ورود شوهرش به درگیریهایی که با دوستانش دارد احساس ضععف کند و از خود بهخاطر این ضعف خشمگین شود. پیامد این احساس این خواهد بود که او خشمش را به همسرش فرافکنی میکند و در واقع بهطور ناخودآگاه وانمود میکند که تنها از او و دخالتهایش دلخور است.
اما ممکن است خانمی از همسرش انتظار دخالت در این روابط را داشته باشد و در صورتی که چنین انتظاری وجود داشته باشد، وظیفه همسر است که با وارد شدن به موضوع او را همراهی کند. شاید بپرسید این انتظار چطور تشخیص داده میشود. منش افراد بهترین معیار تشخیص چنین موضوعی است. مرد با توجه به منش همسرش تا اندازهای میتواند تشخیص دهد که وارد شدنش به موضوع او را خوشحال میکند یا آشفته. گذشته از این، افراد میتوانند با اطلاع دادن در این مورد به یکدیگر، مشکل را حل کنند و به همسرشان بگویند اگر نیاز به کمک تو بود، حتما به تو اطلاع میدهم.
بهترین حالت برای دفاع کردن از همسر، این است که با تقاضای او دفاع انجام شود. با این وجود تعبیری که از این رفتارها میشود، حتی میتواند از خانهای به خانه دیگر و از شهری به شهر دیگر متفاوت باشد. زنی مستقل در تهران که همیشه خودش مشکلاتش را حل کرده، در صورتی که بعد از ازدواج چنین واکنشهایی از همسرش را ببیند، احتمالا آشفته میشود و او را محکوم میکند اما زنی در شهرستان کوچکی که همیشه مورد حمایت پدر یا برادرهایش قرار گرفته، در صورتی که شاهد حمایتهای همسرش نباشد از او ناامید میشود.
شاید در شرایطی که زن تمایلی به دخالت مستقیم همسرش ندارد، بهترین راه نظارت غیرمستقیم باشد. در این شرایط مرد میتواند تا زمانی که همسرش از پس حل مشکلات برمیآید استقلال او را حفظ کند و اگر احتمال آسیب رسیدن به او را دید، برای دفاع از او اقدام کند. گذشته از این، در صورتی که همسرش در برابر دخالتهای او مقاومت کرد اما خودش هم از پس حل مسئله برنیامد، میتواند نه به صورت تهدید بلکه به صورت هشدار به او بگوید «تلاشت را بکن اما در صورتی که عکسالعمل موثر و خوبی نداشتی، مجبور میشوم برای کمک به تو در این موضوع دخالت کنم.»(سیب سبز)
محسن آشوری استاد دانشگاه و روانپزشک با اشاره به «ناگفتهها و رازهایی که نباید به همسرمان بگوییم» میگوید: از جمله رازهایی که نباید به همسرمان بگوییم زندگی گذشتهمان و اتفاقهایی که در طول روز برایمان افتاده نباید گفت تا باعث تداوم زندگی گردد.
با شریک زندگیتان به تکامل برسید
محسن آشوری روانپزشک در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان، با اشاره به رازهایی که در زندگیمان است به همسرمان نگوییم، گفت: یکی از بحثهایی که همواره بین زن و شوهر حاکم است شادیها و غمها در خانواده است که بتوانند با یکدیگر آن را حل کنند و شریک یکدیگر باشند و با هم از زندگی لذت ببرند که ما باید این دو اصل را سرلوحه امور زندگی زناشویی خود قرار دهیم.
وی ادامه داد: به هر حال زن و شوهر باید از معضلات و موارد کل خانواده و مفاهیم آن آشنا باشند تا بتوانند در یک مسیر، با تکامل یکدیگر همه نا به سامانیها را سامان ببخشند و به اصل و امور زناشویی برسند.
مشکلات را پشت در خانه بگذارید و در را باز کنید
محسن آشوری با اشاره به اینکه باید مشکلات را پشت در خانه بگذارند، تصریح کرد: از قدیم مرد همواره خارج از خانه مشغول به کار بود و با مسائل متعددی مواجه بود و مسلماً مرد باید مشکلات را پشت در خانه میگذاشت و با روحیه شاد و لبخندی وارد خانه میشد اگر بخواهند اینها را به همسرانشان منتقل کنند و یا به خانواده ممکن است یک نوع نگرانی و استرس مضاعف به خانواده و یا همسر منتقل شود و در کل خانواده دچار استرس جمعی بشوند و در حال حاضر مضر نخواهند بود.
این روانپزشک بیان کرد: آنچه که مهم است مشکلاتی است که باید پشت در خانه بماند تا اصول و موانع نظام خانواده را بر هم نریزد و آن را باید خود فرد یک فرمول کلی برایش داشته باشد. آن فرمول کلی همان فرمول اساسی است که به فرمول صداقت حاکم بر خانواده معروف است و این صداقت مفهوم بر این است که باید کلیه امور چه خوب و چه ناشایست باید با یکدیگر مشترک باشند و فرمول دومی که در این مسیر میتوان نام برد این است که اگر مسئلهای، هر موضوعی و یا هر رازی که بخواهد بر طبق آن اصول، لطمهای وارد کند آن را باید پنهان نگه داشت.
اشتباهات گذشته را نبشقبر نکنید
محسن آشوری افزود: اگر در خارج از محل خانه دچار استرس شدهاید و مشکلاتی در خارج از خانه برایتان اتفاق افتاده باید بیرون از خانه بگذارید و یا اگر یک ازدواج ناموفق در گذشته هر یک از زوجین داشته حتماً لازم نیست که آن را دوباره در زندگی جدیدش مطرح کند و موشکافی و نبشقبر کند، زیرا برای هر دوی آنها نگرانی و اضطراب ایجاد میکند که نکند دوباره همان شرایط فراهم شود و بخواهند از یکدیگر جدا شوند.
وی بیان کرد: بنابراین با توجه به دو فرمول اساسی که گفته شد یکدیگر را در جریان مشکلات خود بگذارند، مثل حوزههای بیماری و حوزههای روابط خانوادگی طرفین که اگر این کار را انجام ندهند باعث دلسردی در بینشان میشود.
خانواده را درگیر مسائل خود نکنید
آشوری با بیان اینکه اتفاقهایی که در بین خانواده شوهرتان میافتد به او نگویید، تصریح کرد: در موقعی هست که خانواده خانم نمیتواند از خانواده شوهر حرفی را نادیده بگیرد و نمیخواهد ارتباطی با آنها داشته باشد. تنفر به وجود میآید و ممکن است ناراحتی بین آنها پیش بیاید لازم نیست که با خانواده شوهرش مطرح کند و مسائل را به رخ شوهر بکشد و شاید کدورتهایی در خانواده پیش بیاید و در این موارد است که باید گذشت را سر لوحه زندگی خود کنند.
وی گفت: در زمانی هم هست که ممکن است بیماری رخ دهد و رفتهرفته و آرام و آهسته وقتی نتیجه آزمایش مشخص شده به همسرش بگوید و همسر از این کار ناراحت شود در این مورد است که باید از همان اول این مسائل را با هم حل کنند و به نتیجه برسند.
انجمادی که ارمغانش جدایی است/جدایی تاوانی برای روابط یخ زده
این روانپزشک عنوان کرد: بنابراین مواردی که ممکن است موجب سرد شدن، منجمد شدن و فریز شدن شود را نباید به همسرمان بگوییم تا روابط گرم زوجین با این سردی تبدیل به جدایی نشود و لطمه نخورند و تغییر در زندگیشان ایجاد کند و حتی میتواند راز را با همسرش مطرح کند و لطمهای اساسی به موانع خانواده برخورد نکند و اینها همه بستگی به فرد دارد.
وی اظهار داشت: در یک خانواده ممکن است حتی همه اینها به صداقت هم بازگو شود یعنی مواردی را مطرح کنند و بگویند «من میخواهم صداقت باشد» و از این راه میتوانند رازهای خودشان را با هم در میان بگذارند و ظرفیت و گنجایش پذیرش مسائل ازدواج را در خود بالا ببرند.
آشوری با اشاره به حساسیتها و ظرافتهای مرد در رابطه به رازهای زندگی گفت: یکسری حساسیتها و ظرافتهایی در بین خانواده و زندگی وجود دارد. یعنی اگر یکی از زوجین این مسائل که گفته شد زیاد مطرح کند تار و پود خانواده از هم میپاشد پس بنابراین همه اینها را باید زوجین اول با هم تشخیص بدهند و بعد با هم حل کنند.
اونی که عوض داره بالاخره گله داره یا نه؟
آشوری روانپزشک خاطرنشان کرد: نکته آخری که میتوان به آن اشاره کرد اول باید خود افراد تفکر کنند و تا حد زیادی تحت تأثیر صحبتهای دیگران قرار نگیرند و بعضی از زوجین میگویند: «باید بری یه کاری کنی، برخوردهای ناشایستی دارند و بیایند و بزرگتری کنند» و ممکن است در نهایت بعدها مشکلاتی برایشان ایجاد شود و بهتر است که همیشه درددلشان نگه دارند و مسائل را برای خود مطرح کنند که ممکن است گفتن بعضی از رازها ساماندهی خانواده را به هم بزنند و تار و پود خانواده از هم گسسته شود و این همان اصل کلی است که باید رعایت شود.
بازگشت به زندگی با همسر سابق امری کاملا ممکن است
من و همسرم بعد از شش سال زندگی مشترک از هم جدا شدیم ولی بعد از یک ماه رابطه تلفنی را با هم شروع کردیم و هردو پشیمان هستیم و میخواهیم برگردیم، ولی چند تا مشکل پیش رویمان است. مشکل اصلی مخالفت خانواده هایمان است و در درجه بعد حرف مردم و ترس از آبرو. الان دلمان پیش هم است و از اینکه طلاق گرفته ایم خیلی پشیمانیم ولی نمی دانیم چه کنیم و مستاصل و ناامید شده ایم.
کم نیستند کسانی که بعد از طلاق متوجه میشوند که اشتباه بزرگی کرده اند، از طرفی با سختی های زندگی پس از طلاق مواجه میشوند و از طرف دیگر درمیابند که دلیلی که به خاطر آن جدا شده اند، آنقدرها هم بزرگ و آزار دهنده نبود. و خلاصه احساس پشیمانی به سراغشان می آید و دوست دارند که برگردند، اما برگشت به این آسانی ها نیست و اما و اگرهای زیادی با خود دارد.گاهی هم دیگر دیر شده است، یکی از زوجین تمایلی به برگشت ندارد یا قصد ازدواج با فرد دیگری را دارد.
چه باید کرد؟
کسانی میتوانند ازدواج موفقی پس از طلاق داشته باشند که در دوره پس از جدایی به نقش خود در رابطه با همسر سابق شان اندیشیدند و سهم تقصیر و مشکلات خود را پیدا کردند و دانستند همه عوامل و تقصیرها مربوط به همسرشان نبوده است بلکه خود آنان نیز سهم قابل تأملی در این ماجرا داشته اند و در ازدواج دوباره با همسر سابق مشکلات رفتاری خود را حل کردند.
مهمترین کاری که باید بکنید ادامه زندگی خودتان است. به خاطر این فرد نباید از تلاش هایی که برای ساختن دوباره زندگی تان کردهاید دست بکشید. صرف نظر از اینکه میخواهید دوباره با این فرد رابطه را شروع کنید (یا با هر کس دیگری) ابتدا باید ظرفیتهای روحی خودتان را بالاببرید و یادبگیرید زندگی مستقل خودتان را شکل بدهید. هیچ تلاشی برای طرد کردن او یا جذب او به خودتان انجام ندهید. پیش از شروع هر رابطهای ابتدا باید کمی زندگی مستقل و شخصی خودتان را داشته باشید؛ به کارهایی بپردازید که همیشه دوست داشتید انجامش بدهید، به سفر بروید، کار کنید تا درآمدی داشته باشید، یک زبان تازه یاد بگیرید، اگر لازم است درس بخوانید، ورزش کنید و از زندگی تان لذت ببرید. همه این کارها برای این است که ظرفیت روحی خودتان را برای یک تصمیم درست بیشتر کنید. برای برگشتن به رابطه (یا شروع هیچ رابطه تازهای) عجله نکنید. چون این کار عملاً راه تصمیم گیری درست و عاقلانه را میبندد. بسیاری از روابط گذشته فقط به این دلیل دوباره از سر گرفته میشوند که فرد نتوانسته از نظر عاطفی خود را مستقل احساس کند یا به خاطر نیاز مالی یا ترس از آینده این کار را کرده است. اینکه شما زندگی مستقل خودتان را ادامه بدهید از این نظر بسیار ارزشمند و مؤثر است. زمانی که حال بهتری دارید، وضعیت مالی خوبی پیدا کردهاید و توانسته اید به کار و فعالیت مورد علاقه تان بپردازید بهتر تصمیم میگیرید. اگر از نظر عاطفی و مالی قوی باشید احتمال شروع دوباره رابطه ای که پرمسأله بوده است بسیار کمتر خواهد بود.
زوج ها پس از جدایی خیلی سریع به ازدواج مجدد روی نیاورند و به خود فرصت بدهند
زندگی گذشته شما با وجود تنش ها و هزینه های دردناکی که برایتان داشته است یک تجربه عالی است برای اینکه اکنون درست تصمیم بگیرید. پس از عبور از آن دوران شما میتوانید مشکلات رابطه را بهتر بررسی کنید و مسیر آینده را بر مبنای آن مشخص کنید. حالا این فرصت برایتان وجود دارد که یک رابطه متعادل را با هشیاری و آگاهی بیشتری شروع کنید.
اگر فوراً به درخواست او جواب بدهید یا واکنش نشان بدهید و زندگیای که برای خودتان ساختهاید را متوقف کنید احتمال اینکه دوباره همان اشتباه را تکرار کنید بسیار زیاد است. صرف نظر از اینکه او چقدر برای بازگشت شما تلاش میکند در این موقعیت لازم است کمی بیتوجه باشید و آن را فرصتی برای ارزیابی او در نظر بگیرید. برای شروع یک رابطه دوباره باید مطمئن باشید که مشکلاتی که عامل جدایی تان بودهاند حل شدهاند. هر کسی باید اشتباه خودش را پذیرفته باشد. این رابطه باید صرف نظر از نیازهای شدید عاطفی یا مالی و ضعف روحی یکی از دو نفر از سر گرفته شود وگرنه هیچ بعید نیست که شما همان راه رفته را برگردید و اشتباهتان را دوباره تکرار کنید.
رمز موفقیت ازدواج پس از طلاق
اگر میخواهید دوباره با همسر قبلی تان رابطه را شروع کنید (یا با هر کس دیگری) ابتدا باید ظرفیتهای روحی خودتان را بالاببرید و یادبگیرید زندگی مستقل خودتان را شکل بدهید. هیچ تلاشی برای طرد کردن او یا جذب او به خودتان انجام ندهید. پیش از شروع هر رابطهای ابتدا باید کمی زندگی مستقل و شخصی خودتان را داشته باشید؛
بازگشت به زندگی با همسر سابق امری کاملا ممکن است و تنها در موارد معدودی که پس از تلاش های لازم و بررسی های حرفه ای و کارشناسانه لازم، مشخص می شود دو نفر واقعا برای زندگی مشترک با یکدیگر مناسب نیستند و از ابتدا انتخاب نادرستی انجام داده اند، بهتر است افراد، به زندگی مشترکشان بازنگردند.کسب دو ویژگی برای برپا کردن خیمه زندگی مشترک بسیار مهم است: کسانی که توانستند استقلال خود را دوباره به دست بیاورند، در دوره پس از جدایی به نقش خود در رابطه با همسر سابق شان اندیشیدند و سهم تقصیر و مشکلات خود را پیدا کردند و دانستند همه عوامل و تقصیرها مربوط به همسرشان نبوده است بلکه خود آنان نیز سهم قابل تأملی در این ماجرا داشته اند و در ازدواج دوباره با همسر سابق مشکلات رفتاری خود را حل کردند.
نکته قابل تامل دیگر این است که زوج ها پس از جدایی خیلی سریع به ازدواج مجدد روی نیاورند و به خود فرصت بررسی و ارزیابی بدهند. در عین حال ترک مقایسه های مردود همسر سابق با دیگران ضروری است.
ما برخلاف زوج هایی که گمان می کنند و اصرار دارند که به درد هم نمی خورند و باید جدا بشوند، معتقدیم که آن ها می توانند کنار هم زندگی کنند فقط راه درست را بلد نیستند، پس آن ها را به آموختن راه درست زندگی کردن و مهارت های مورد نیاز دعوت می کنیم.
منبع: تبیان
وقتی خیانت دیدید، منتظر واکنشهایی در روانتان مثل اندوه، خشم، تمرکز پایین و میل به کنجکاوی بیشتر در فضای شخصی همسرتان باشید. این احساسات و افکار را بشناسید اما براساس آنها عمل نکنید.
حرف بزنید؛ اما نه با همسرتان
بگردید و یک نفر در دوروبریهایتان پیدا کنید که مطمئنید همان اول کار نمیخواهد تقصیرها را گردن شما بیندازد یا همسرتان را هیولا جلوه دهد. کسی که از شما حمایت میکند و میگذارد حرف بزنید تا آرام شوید. اگر فوراً به همسرتان بگویید آنقدر تحتتأثیر احساستان هستید، بیشتر از اینکه مسئله حل شود، باعث بدترشدن ماجرا و آتشرویآتشریختنِ دعوا میشود. گفتن به همسر را بگذارید برای وقتی که آرامتر شدید.
لازم نیست حتماً طلاق بگیرید
یک باور غلط اما رایج دربارهٔ خیانت این است که بعد از آن حتماً باید طلاق گرفت، اما خیانت نشاندهندهٔ وجود یک مشکل در رابطه است و طلاق الزاماً آن مشکل را حل نمیکند. طلاق آخرین گزینه است، نه اولین گزینه. بگذارید اول از هیجانهای منفی خلاص شوید، بعد به راهحلهای منطقیتر فکر کنید.
با هم حرف بزنید
وقتی آرامتر شدید با همسرتان حرف بزنید. ببینید چه دلیلهایی باعث خیانتش شده است. سعی کنید با لحنی بدون سرزنش و بدون قصد مچگیری این کار را انجام دهید. ممکن است دلایل همسرتان شما را عصبانی کند، اما شما تا دربارهٔ دلایل و انگیزههای خیانت توافق نکنید، نمیتوانید کاری برای بهبود رابطه انجام دهید. یادتان باشد، این گفتوگو را برای این انجام میدهید که رابطه حفظ شود و نه اینکه رابطه را خرابتر کنید. اگر شما بخواهید در همسرتان احساس شرم، گناه یا خجالت ایجاد کنید، مطمئن باشید تلاشتان بینتیجه خواهد ماند. درست است که شمایید که از رفتار همسرتان آسیب دیدهاید، اما چیزی در رابطهٔ شما با همسرتان وجود داشته که او را به خیانت سوق داده است؛ چیزی که در رابطهٔ شما وجود دارد، نه در خود شما یا همسرتان؛ پس در گفتوگو دنبال مقصر نباشید.
دربارهٔ رابطه با نفر سوم، توافق کنید
همسر شما باید اعتماد از دسترفتهٔ شما را برگرداند. شما باید با هم توافق کنید که از این به بعد چه کارهایی انجام دهید و چه کارهایی انجام ندهید. قطعکردن تماس همسری که خیانتکرده با نفر سوم، اولین گام است. گاهی لازم است همسرتان محیط فیزیکیاش مثل محیط کار را تغییر دهد تا مطمئن باشید رابطهای وجود ندارد. گاهی هم لازم است این اتفاق در فضای مجازی بیفتد. یادتان باشد تا دوباره اعتماد نکنید، نمیتوانید ببخشید.
ریشهها را بیابید
گاهی اوقات خیانت به این دلیل صورت میگیرد که رابطهٔ همسران مشکلات مهم دیگری دارد. نداشتن مهارت در ارتباط مؤثر، مشکلات در رابطهٔ جنسی، بیاننکردن احساسات، هیجانها و نیازهای همسران به یکدیگر، مشکل در ارتباط با خانوادهٔ همسر و رابطهٔ سرد و خشک از جمله مشکلاتی است که ممکن است عاملی برای بروز خیانت باشد و بعد از حل مسئلهٔ خیانت، همچنان حلنشده باقی بماند و اجازه ندهد که زندگی مشترک دوباره احیا شود. پس اگر همسرتان را بخشیدید و به فکر بهبود رابطهتان هستید، برای حل مشکلات پیشین خود هم اقدامی صورت دهید.
کمکگرفتن از یک مشاور که بدون قضاوت و با تخصص خود بتواند از زاویهای دیگر به مسئلهٔ خیانت نگاه کند، ممکن است بسیار مؤثرتر باشد.
کمکگرفتن از یک مشاور که بدون قضاوت و با تخصص خود بتواند از زاویهای دیگر به مسئلهٔ خیانت نگاه کند، ممکن است بسیار مؤثرتر باشد.
رابطه را زنده نگه دارید
اگر در رابطهٔ زناشویی به رابطهٔ عاطفی و جنسی خوب بپردازید، رابطه زنده باقی میماند. برای رابطهٔ خوب عاطفی فقط گفتنِ حرفهای احساسی کافی نیست. شما باید با همسرتان خوب ارتباط برقرار کنید. یک ارتباط خوب نیاز به احترام، تأیید تواناییها، همدلیکردن در شرایط سخت، تقسیم کار عادلانه، مشارکتگرفتن در تصمیمگیریها، کمککردن به شکوفاشدن همسر، سرزنشکردن، توهیننکردن، برچسبنزدن، نادیدهنگرفتن و هزار و یک نکتهٔ باریکتر از موی دیگر دارد. برای آموختن این مهارتها یا شما باید تجربههای مثبتی در کودکی با خانوادهٔ خودتان داشته باشید و در واقع آنها را یاد گرفته باشید، یا، تعارف نداریم، باید آنها را از دیگران یا در کلاسهای آموزشی یاد بگیرید.
برای رابطهٔ جنسی خوب هم لازم است قبل از هر چیز دربارهٔ آن آگاهی داشته باشید. بدانید چه مردان و چه زنان به نوازش قبل از رابطهٔ جنسی احتیاج دارند. بدانید که باید دربارهٔ حالتهای مختلف رابطهٔ جنسی آگاهی داشته باشید. بدانید که اگر مشکلی در طرف مقابل وجود دارد، باید صبور باشید و سرزنشش نکنید و یا به دنبال راهحل آن مشکل باشید. بدانید که بعد از مدتی بدن شما برای طرف مقابل عادی میشود و باید هر دو تلاش کنید که با تنوعدادن به رابطهٔ جنسی آن را زنده نگه دارید. بدانید که مردان و زنان در رابطهٔ جنسی متفاوتاند و تا از این تفاوتها مطلع نباشید، نمیتوانید رابطهٔ جنسی خوبی داشته باشید. خیانت فقط یک نشانه از مشکلاتی است که در رابطهٔ شما و همسرتان وجود دارد. این نشانه میتوانست در شما هم اتفاق بیفتد یا به شکل دیگری مثل طلاق عاطفی، خشونت در خانه یا یارگیری از بقیهٔ اعضای خانواده خودش را نشان دهد.
از مشاور متخصص کمک بگیرید
در شرایطی که فردی با خیانت همسرش روبرو میشود، فکرکردن به جنبههای مثبت زندگیِ گذشته، بسیار سخت است. علاوهبرآن، همسری که خیانتدیده است برای تخلیهکردن هیجانات منفی و شوک ناشی از خیانت ممکن است از خانوادهٔ خود و یا خانوادهٔ همسر کمک بگیرد و اغلب در گفتوگو با آنها تمام تلخیها و سختیها رابطهٔ مشترکشان را بیان کند، نه لحظات خوب و شیرینی که با هم داشتهاند. خانوادهها نیز قضاوتگرایانه برای کمک به حل این مسئله و نجاتدادن فرد از این شرایط وحشتناک توصیههایی میکنند که گاهی مسئله را سختتر و پیچیدهتر میکند. پیش از اینکه خانوادهٔ خود یا همسرتان را در جریان بیوفایی او قرار دهید، به پیامدهای این کار فکر کنید. افراد خانواده میتوانند کینهها را برای مدت زمان بیشتری نگه دارند و شرایط را بدتر کنند. کمکگرفتن از یک مشاور که بدون قضاوت و با تخصص خود بتواند از زاویهای دیگر به مسئلهٔ خیانت نگاه کند، ممکن است بسیار مؤثرتر باشد. مشاوره برای زوجهایی که تردید دارند و نمیتوانند احساساتشان را درست بشناسند و نگران آیندهٔ رابطه هستند نیز بسیار ضروری و کمککننده است.
همسرتان دروغ میگوید؟ این مقاله کمکتان میکند دروغش را فاش کنید
دروغ گفتن آن هم به شریک زندگی مشکلی است که این روزها به سرعت در حال رواج پیدا کردن است و باید هرچه زودتر راه حلی برای آن یافت.
به گزارش آلامتو و به نقل از مردمان؛ به نظر میرسد که به هیچ ترتیبی نمیتوانیم جلو دروغگفتنها را بگیریم. دیگر وقتش است که نظریات روانشناسان را وارد ماجرا کنیم. اینجا به شما کمک میکنیم رفتارهای فرد دروغگو را بشناسید و روشهایی هم برای کنار آمدن با دروغهایشان به شما پیشنهاد میکنیم.
تا بحال شده که احساس کنید همسرتان همه واقعیت را به شما نمیگوید؟ از دروغ بیلکلینتون که گفت «من با آن زن رابطهجنسی نداشتهام» تا قسم بردپیت و آنجلیناجولی که میگفتند هیچ برنامه غیرکاری سر فیلم آقا و خانم اسمیت نداشتهاند، افراد معروف زیادی هم در وارونه جلوه دادن واقعیت شناختهشده هستند. در یک نظرسنجی عمومی، ۹۶ درصد از امریکاییها اعتراف کردند که به نزدیکانشان دروغ میگویند. ولی شایانذکر است که ۵۰ درصد دروغها توسط ۵/۳ درصد از افراد گفته میشود.
در یک مقاله جدید چهار راه پیشنهاد شده است که کمکتان میکند بفهمید کسی دروغ میگوید:
دکتر آلن هیرش عضو بنیاد درمان بویایی و چشایی شیکاگو میگوید، وقتی فردی دروغ میگوید، بافتهای خاصی در بینیاش متوم میشود. این تورم بینی که هیرش آن را علامت پینوکیو مینامد، باعث میشود سلولها هیستامین ترشح کنند که موجب خارش بینی میشود.
به علامتهایی مثل گرفتن جلو دهان یا مالیدن چشمها یا پوشاندن آنها، همچنین گرفتن بینی یا گوشها یا دور کردن سر یا بدن هنگام گفتن یک جمله مهم میتواند از نشانههای دروغگویی باشد.
جملههایی مثل «به روح مادرم قسم» یا «خدا شاهده» یا امثال آن پرچمهای قرمز هشدار هستند.
عبارات انکاری مثل «به من اعتماد کن»، «صادقانه میگم»، «اگه بخوام راستش رو بگم» و … برای رد گم کردن هستند. یعنی او میخواهد دید شما را نسبت به حرفش تغییر دهد و وقتی کسی این عبارتها را پشت سر هم تکرار میکند، میتواند نشانه دروغگویی او باشد.
خوب حتماً دوست دارید بدانید وقتی دروغی او را تشخیص دادید چه باید بکنید؟
هاستون میگوید، «اول از همه کاری کنید که متوجه شوند دروغشان اثر نکرده است. مثلاً بگویید، ببین عزیزم گوش کن، باید اینو بهت بگم. من با اون حرفی که درمورد صورتحساب کارتاعتباریت زدی یکم مشکل دارم.» البته این کار را بسیار ملایم و محافظهکارانه انجام دهید تا فرد خونسردیاش را از دست ندهد.
رفتارشناسها میگویند هربار که دروغی را به زبان میآورید، بیشتر اسیر آن میشوید. به همین دلیل قدم دوم این است که شروع به حرف زدن کنید و دلایلی به آنها بدهید که باعث شود واقعیت داستان را به شما بگویند.
مشکل را توجیه عقلانی کنید یا بیاهمیت جلوهاش دهید تا خطرات گفتن حقیقت در نظر او کمتر شود. مثلاً بگویید، «ببین گوش کن، همه با صورتحسابهای کارت اعتباریشان مشکل دارند.» میتوانیم موضوع را به خودتان برگردانید تا فردی که دروغ گفته است تصور کند که هنوز متوجه دروغش نشدهاید.
وقتی حالت دفاعی او را کم کردیم، وقت آن است که یک سوال جسورانه مثل «واقعاً با کارت اعتباری چکار کردی؟» بپرسیم.
از شنیدن «سگ تکالیفم رو خورد» گرفته تا «اصلاً نمیدونم اینهمه کفش جدید از کجا اومده»، ما به گفتن دروغهای مصلحتی کوچک عادت کردهایم. دروغگویی بعنوان راهی برای جلوگیری از عواقب بد بین همه گروههای سنی رایج شده است. الان دیگر بهترین راه برای محافظت از خودمان درمقابل آنهایی که احساس میکنند نیاز به دروغگویی دارند را یاد گرفتهایم، اینکه با آن فریب روبهرو شویم و با رویکردی باز و صادقانه با آن برخورد کنیم.
این موقعیتی عالی برای نشان دادن معایب فریب و دروغگویی به فرزندانمان است، اینکه گفتن یک دروغ معمولاً باعث میشود دروغهای دیگری هم پشت سر آن گفته شود. اضطراب کوتاهمدت گفتن حقیقت همیشه بهتر از اضطراب طولانیمدت پنهان کردن آن است.
درمورد بزرگسالها هم همینطور است. وقتی دروغ طرفمقابلتان فاش میشود، دیگر وقتش است که به او بگویید که درصورتی میتوانید با او صادق باشید که او هم همین رفتار را با شما داشته باشد. اگر نتوانند با شما صادق باشند، آن رابطه تمامشده است.
و اگر همچنان بین افرادی هستید که تصور میکنند دروغ گفتن هیچ اشکالی ندارد، زمانش رسیده که این تکنیکها را وارد ماجرا کنید.