قیمت، بررسی و خرید انواع ابزار آلات صنعتی همراه با ارسال رایگان به سراسر کشور همراه با ضمانت اصالت کالا
جدیدترین اخبار در حوزه تکنولوژی را در اکستریم آی تی بخوانید
زندگی دانشجویی برای خیلی از ما به جهت های مختلفی هیجان انگیز است اما باید بدانید که این هیجان واقعاً آینده شما را می سازد و بسیار برایتان مفید خواهد بود.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ پس از روزها و ماهها چشمانتظاری بالاخره روزی فرا میرسد که بسیاری از دانشآموزان نام خود را در بین قبولشدگان میبینند و خوشحال و سرمست وارد محیط جدیدی به نام دانشگاه میشوند. ورود به دانشگاه همواره نیازمند تغییر در بسیاری از شیوههای رفتاری و عادتهای شخصی است؛ زیرا این محیطی است، با اقتضاهای خاص خودش. دانشجویانی هم که از شهرهای دیگر وارد یک دانشگاه میشوند، ممکن است با مشکلات بیشتری روبهرو شوند و با واقعیتهایی برخورد کنند که پیشتر از این کمتر به آن فکر کردهاند. درهرحال، زندگی دانشجویی و دانشگاه، در عین داشتن فشارهای روانی، بسیار لذتبخش و هیجانانگیز است. این محیط به ما تجربیات جدیدی میدهد که ممکن است در مراحل بعدی زندگی ما مؤثر باشند. اکنون برخی از این تجربهها را با هم مرور میکنیم.
یکی از مهمترین و ارزندهترین تجربههایی که دانشگاه در اختیار ما میگذارد، آن است که افرادی با زبانها، لهجهها، آداب و رسوم، مذاهب و فرهنگهای متفاوت در کنار یکدیگر برای مدت طولانی به تحصیل، معاشرت و زندگی میپردازند. این در حالی است که شاید بسیاری از دانشجویان فرصت آشنایی با افرادی غیر از همشهریان خود را پیش از ورود به دانشگاه، پیدا نکرده بودند. چنین تجربههایی در زندگی هر شخصی بسیار تأثیرگذار است و میتواند باعث پختگی و رشد بیشتر شما شود.
در سالهای جوانی، زندگی اجتماعی با همسالان، فرصتی برای اندوختن تجربههای اجتماعی است. چهبسا تجربهای که از تعامل با هماتاقی خود به دست میآورید، از تمامی آنچه در کلاسهای درس میآموزید، کاربردیتر باشد. آنچه در زندگی خوابگاهی اهمیت دارد این است که بیاموزیم چگونه با دیگران در صلح و آرامش زندگی کنیم. این امر، کار سادهای نیست؛ اما تجربههای باارزش همیشه مشکل به دست میآیند. با هوشیاری از تجربههای زندگی خوابگاهی برای شناخت خود استفاده کنید. الگوی رفتاری شما با هماتاقیتان ممکن است، گویای رفتار کلی شما باشد. انسانها با یکدیگر متفاوتاند. شما نمیتوانید دیگران را تغییر دهید؛ اما این قابلیت را دارید که خود را دگرگون سازید و آنچه را که مفید است، از این میان بهعنوان تجربهای خوب و بهیادماندنی از دوران زندگی دانشجویی برای زندگی آیندهتان برگیرید.
هنگامیکه در یک خانواده زندگی میکنیم، بسیاری از کارهای شخصیمان توسط پدر و مادر یا عضو دیگر خانواده انجام میشود و گاهی اصلاً متوجه نمیشویم که این کارها چقدر میتواند سخت باشد؛ اما در زمان جدایی از خانواده و ورود به دانشگاه، بهویژه برای دانشجویان خوابگاهی، همین فعالیتهای بهظاهر ساده موردتوجه قرار میگیرد. کارهایی مانند خرید، آشپزی، شستن لباس یا مدیریت مالی، ممکن است به ما کمک کنند تا تجربههای خوبی در راستای آمادهشدن برای زندگی مستقل به دست آوریم.
گذشتن از دوستان دوران دبیرستانی، گرچه سخت است، دانشگاه این فرصت را به شما میدهد تا با آدمهای تازهای آشنا شوید که ضمن استفاده از تجربیات آنها، دوستیهای خوب و ماندگاری را با آنان داشته باشید. بسیاری حتی پس از پایان یافتن دوران دانشجویی، دوستان خود را تا سالیان دراز حفظ میکنند. دوستانی که هر یک میتوانند منبع حمایتی خوبی برای شما در مراحل مختلف زندگی باشند.
فرایند هویتیابی بهعنوان دارا بودن یک احساس پایدار و منسجم از اینکه «من که هستم و که باید باشم»، تعریف شده است. به کمک هویت است که افراد به تعریفی از خویشتن میرسند و اگر این تعریف با واقعیت اجتماعی آنها در تعارض باشد، حالتهایی مانند فشار روانی و مشکلات رفتاری را تجربه میکنند. فرایند هویتیابی از همان نوجوانی شروع میشود و از نگاه روانشناسی مهمترین تکلیف رشدی یک نوجوان است. پژوهشها نیز نشان میدهد این فرایند در نوجوانی و بویژه با ورود به دانشگاه شدت بیشتری به خود میگیرد و درواقع به دلیل محیط غنی دانشگاه و گستردگی تجربههای این محیط، فرایند هویتیابی به طور فزایندهای تکمیل میگردد.
فراگیری مهارتهایی مانند خودآگاهی، ارتباط مؤثر، حل مسئله، تصمیمگیری، تفکر انتقادی، تفکر خلاق، شکیبایی و تابآوری لازمه رشد سالم هر انسانی است. برای آموختن این مهارتها ما نیازمند تکرار و تمرین آنها هستیم. محیط دانشگاه با گزینههای گوناگونی مانند کلاسهای آموزشی، فوقبرنامهها، امکان آشنایی با شخصیتهای مختلف، برخورد با ایدهها و نظرات گوناگون و همچنین مشکلات متنوع زندگی دانشجویی، این فرصت را به ما میدهد تا ضمن فراگیری این مهارتها، به تکرار و تمرین آنها در دوران دانشجویی بپردازیم و همزمان در آنها تواناتر شویم.
یکی از تفاوتهای دوران دبیرستان با دانشگاه این است که شما در دوران دبیرستان دانشهای گوناگونی را میخوانید؛ اما در دوران دانشگاه با انتخاب یک رشته تحصیلی، تنها دروس آن رشته را خواهید خواند. این دروس به شما کمک میکند بهعنوان یک کارشناس بتوانید در یک زمینه علمی، تربیت شوید و در مورد آن کارشناسانه سخن بگویید و حتی به کسانی که از شما دانش کمتری در آن زمینه دارند، آموزش دهید. این فرایند برای شما، یک جایگاه اجتماعی خاص تعریف میکند و از آن پس شما را بهعنوان کارشناس رشته خاصی خواهند شناخت.
در یک کلام، پس از پایان زندگی دانشجویی، شما و دیگران شاهد تغییرات زیادی در ابعاد مختلف زندگی خود خواهید بود.
جام جم سرا: اینها یک مشت از خروارها دلیلی است که دانشجویان برای کار پاره وقت میآورند؛ دانشجویانی که ترجیح میدهند فقط درس نخوانند و در حین تحصیل، کمی هم پول دربیاورند.
این روزها با نزدیک شدن به پایان امتحانات دانشگاهها، کار دانشجویی هم رونق میگیرد و در فصل تابستان هم به اوج خود میرسد. البته باید بگذریم از دانشجویانی که در تمام طول سال، کار میکنند و برایشان تابستان و غیرتابستان فرق چندانی ندارد. برای این گروه از دانشجویان که چهار فصل سال در حال کار هستند، تابستان فقط فصل کار است و بقیه فصلها، وقت کار و تحصیل همزمان. به همین دلیل شاید تابستان برای این دسته از دانشجویان، فرصتی است که بیشتر کار کنند یا دستکم دیگر بار درس خواندن را در تابستان به دوش نکشند. این کارهای دانشجویی هم تا دلتان بخواهد تنوع دارد حتی بیشتر از تعداد رشتههای دانشگاهی.
البته الزاما کار دانشجویی با رشته تحصیلی دانشجو تطابق ندارد و حتی بعضی وقتها کار و رشته دانشجویان از زمین تا آسمان با یکدیگر فرق دارد. معمولا هم انتظار نمیرود که از این کارهای پاره وقت دانشجویی، نان و آب چندانی دربیاید. همین که دانشجو بتواند کمک خرج تحصیلی به دست بیاورد، در اغلب اوقات باید خدا را شکر کند.
کارهای دانشجویی بیربط
خیلی سخت است که اسم کاری را صرفا بگذاریم کار دانشجویی؛ چون به احتمال خیلی زیاد در آن حرفه افرادی هم پیدا میشوند که دانشجو نیستند و از این راه نان درمیآورند.
مثلا حسین، دانشجوی زبان انگلیسی در دانشگاه پیامنور است که به صورت پاره وقت در گیم نت یکی از دوستانش کار میکند.
او به جامجم میگوید: من همه روزهای هفته، کلاس ندارم و وقت آزاد زیادی دارم. دنبال پسانداز هم نیستم. همین که روی پای خودم بایستم و از کسی پول نگیرم، برایم کافی است.
کار در منزل هم یکی دیگر از کارهای پرطرفدار دانشجویی در فصل تعطیلات است که معمولا دانشجویان دختر زیادی را به سمت خود میکشاند.
این شغلها هم معمولا هیچ ربطی به رشته تحصیلی دانشجو ندارد و صرفا هدف از این کار، پول درآوردن است.
کارهای صنایع دستی مثل ساخت انواع بدلیجات، زیورآلات و اشیای تزئینی، میتواند در شمار شغلهای دانشجویی باشد که خانمهای دانشجو و حتی آقایان دانشجو را حسابی به خود جذب کند.
کار در کارگاههای صنعتی، آشپزخانهها، قنادیها، هتل و رستوران هم شغلهای پرطرفدار دیگری است که خیلی از دانشجویان در فصل تعطیلات به سراغش میروند.
البته شاید یکی از پرطرفدارترین شغلهای دانشجویی در فصل تعطیلات و حتی در فصلهای دیگر، رانندگی و به قول خودمانیتر همان مسافرکشی باشد.
این شغل هم مثل شغلهایی که در بالا به آن اشاره کردیم، مهارت چندانی نمیخواهد و مثلا کافی است که دانشجو باشید، تابستان هم باشد و یک ماشین در اختیارتان باشد، در این صورت خیلی راحت میتوانید در طول سه ماه، کل مخارج تحصیل سال آیندهتان را پرداخت کنید.
معمولا این شغلهای دانشجویی که بیربط با رشته تحصیلی است، مختص دانشجویانی است که یا نمیتوانند در شغلی مرتبط با تحصیلشان کار کنند یا ویژه افرادی است که به طور کلی، آشنا و فرد معرفی برای انجام آن کار ندارند.
مثلا برای یک دانشجوی مهندسی کامپیوتر که هنوز به مبانی علمی رشتهاش مسلط نیست یا اگر هم مسلط است، رابطه چندانی در بازار کار ندارد، تعریف شغل دانشجویی یعنی هر شغل بیربط با رشته تحصیلیاش؛ البته آن هم به این شرط که بتواند در همان مشاغل بیربط، کاری دست و پا کند.
مشاغل دانشجویی مرتبط
همیشه هم اینطور نیست که دانشجو شانس نیاورد و از روی اختیار یا از روی اجبار به کارهای دانشجویی بیربط با رشته تحصیلیاش پناه بیاورد.
همین الان میتوان هزاران دانشجو را در کشور پیدا کرد که توانستهاند به هر طریق ممکن، کاری مرتبط با تحصیلشان دست و پا کنند. این شغلها هم معمولا یا به رشته تحصیلی مرتبط است یا به طور کلی به فضای علمی و فرهنگی دانشگاه ربط دارد. مثلا برای دانشجویی که به صورت پاره وقت در بخش اداری دانشگاهش کار میکند، شاید کارش خیلی به رشته تحصیلیاش ربط نداشته باشد، اما هر چه که باشد کارش را باید در زمره مشاغلی به حساب آورد که به فضای درس و دانشگاه مرتبط است.
اما برای تعداد زیادی از دانشجویان، کار دانشجویی فقط در همان کارهای مرتبط با رشته تحصیلیشان خلاصه میشود.
مثلا یک دانشجوی رشته زبانهای خارجی میتواند با ترجمه متنهای زبان در حال تحصیل، شغل دانشجویی مناسبی داشته باشد؛ شغلی که هم میتواند از آن کسب درآمد داشته باشد و هم به تقویت دانش رشته تحصیلیاش بپردازد.
تدریس و آموزش در دانشگاهها هم یکی دیگر از آن شغلهای مرتبط است که البته برای این کار باید بین دیگر دانشجویان، وضع علمی مناسبی داشته باشید.
معمولا دانشجویان سال اولی، گزینههای خوبی برای شروع تدریس شما هستند. بعضی از دانشجویان هم روش دیگری برای کار پیدا کردن دارند و با دریافت مبلغی کمتر از استادان، به عنوان مشاور یا کمک معلم در موسسات خصوصی کنکور کار میکنند.
کار در کتابخانه دانشگاه هم از آن شغلهایی است که اگر خوش شانس باشید، هم لذت مطالعه مداوم را به شما هدیه میدهد و هم میتواند عواید مالی از این کار داشته باشد.
اما یکی از بهترین کارهای دانشجویی که شاید بتوان آن را در شمار بهترین کارهای دانشجویی به حساب آورد، شرکت در طرحهای علمی و صنعتی دانشگاه محل تحصیل است. بسیاری از استادان دانشگاه ترجیح میدهند که در این طرحها با دانشجویانی کار کنند که نسبت به توانایی علمی آنها شناخت کافی دارند و به همین دلیل دانشجو میتواند با پیگیری مستمر، شانسش را برای کار در این طرحها آزمایش کند.
این کار نه تنها میتواند کمک مالی برای دانشجو به همراه داشته باشد، بلکه تجربه کار عملی را هم به دانشجو میدهد و او را برای ورود به بازار کار آماده میکند.
شرکت در بازار بورس و آشنایی با مهارتهای آن برای دانشجویان رشتههای مرتبط با اقتصاد، تاسیس شرکتهای فروش اینترنتی و کار نیمهوقت در پروژههای برنامهنویسی و شبکه برای دانشجویان مرتبط با رشته کامپیوتر، کار در موسسات مختلف حسابداری برای دانشجویان حسابداری و همچنین بازاریابی بیمه و آشنایی با مفاهیم این کار برای بیشتر دانشجویان رشتههای مختلف میتواند کار دانشجویی مفید و پردرآمدی را به دنبال داشته باشد. جدای از این کارها، در هر رشته تحصیلی هم که درس میخوانید، میتوانید با کمی فکر کردن، در شغلی مرتبط با رشته تحصیلیتان جذب شوید یا شرکتی کوچک و مرتبط با رشته تحصیلیتان تاسیس کنید؛ طوری که بشود در آینده هم به این کارهای دانشجویی به عنوان سابقه شغلی نگاه کرد.
مشکلات پیش روی کار دانشجویی
نمیشود گل و بلبل نگاه کرد و به همه شغلهای دانشجویی با دیده مثبت نگاه کرد. اگر بخواهیم بیتعارف حرف بزنیم خیلی پیش میآید که کارفرما از دانشجو سوءاستفاده میکند و رسما در محیط کار از دانشجو، بیگاری میکشد.
جدای از این، پیدا کردن شغل دانشجویی هم به این راحتیها نیست؛ تازه آن هم در شرایطی که وزیر کشور به صراحت میگوید تا سال 1400 تعداد تحصیلکردههای بیکار به 11 میلیون نفر میرسد. حالا در این وضع، خیلی خوش خیالی است که فکر کنیم یک دانشجو بتواند در رقابت با فارغالتحصیلان، بیدغدغه کار پیدا کند.
دکتر محمدقلی یوسفی، عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با جامجم معتقد است که یکی از مشکلات اصلی پیش روی کار دانشجویی، تقاضای زیاد بازار کار است.
به باور او، هماکنون تقاضای نیروی کار در بازار ایران بالاست ولی مشکل اینجاست که خیلی از دانشجویان و فارغالتحصیلان ما تخصص مطلوب و بازار پسند ندارند و در نتیجه نمیتوانند کار مناسبی را در بازار پیدا کنند.
این استاد دانشگاه تاکید میکند که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، شرایط کار برای دانشجویان و فارغالتحصیلان هموارتر است و آنها یاد گرفتهاند کار را در بخش خصوصی پیدا کنند، زیرا بخش خصوصی در بازار این کشورها قوی عمل میکند، اما در کشور ما نقش و سود واسطهها از تولیدکنندهها پررنگتر است و گاه دولت هم با تصمیمات غلط، بخش ضعیف خصوصی را ضعیفتر کرده و تولید را با رکود مواجه میکند.
اینها دلایلی است که به گفته یوسفی، بازار کار را برای جذب دانشجویان نامساعد کرده است؛ آن هم دانشجویانی که به قول این اقتصاددان بیشتر از آنکه کار بلد باشند، خیلی از آنها فقط به دنبال مدرک دانشگاهی هستند.
البته نباید فراموش کرد که با وجود تمام این ناملایمتها و مساعد نبودن بازار کار برای دانشجویان بسیاری از رشتهها، هنوز هم دهها هزار دانشجو داریم که با پشتکار و کوشش، هم درس میخوانند و هم در بازار کار، عرق میریزند و پا به پای بقیه همکارانشان کار میکنند.
درواقع، حضور این همه دانشجوی ایرانی در بازار کار، این امید را میدهد که همواره میتوان به نیمه پر لیوان هم نگاه کرد. یعنی اگرچه شاید رقابت برای به دست آوردن کار دانشجویی سخت است، اما همیشه میتوان با بالا بردن سطح دانش و تجربه، برگ برنده این رقابت را در دست داشت.
امین جلالوند / گروه جامعه
جام جم سرا: بر اساس گزارش روزنامه «دیلی میل»، او نخست در دانشگاهی در مادرید، و پیش از اینکه دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاهی در مکزیک بگذراند، خبرنگاری میخوانده است اما تصاویری از او به دست آمده که نشان میدهد او در آن جا سیگارفروشی میکرده است. این تصاویر در اواسط دهه نود، زمانی گرفته شده است که ملکه در دانشگاهی در مکزیک دانشجو بوده است.
در این مطلب آمده: «همسر پادشاه فیلیپ ششم که اکنون به عنوان ملکه لتیزیا شناخته میشود، در این تصاویر در بلوزی دیده میشود که نام برند سیگار بر روی آن نوشته شده، همراه با جین و یک شال قرمزرنگ. تصاویر نشان میدهد لتیزیا در حالی که لبخند بر لب دارد، در آن اطراف میچرخیده و اطلاعاتی درباره برند آن سیگار ارائه میکرده است تا با فروش آنها امرار معاش کند.»
جام جم سرا: محسن قرائتی با بیان اینکه نباید ازدواج را به تاخیر انداخت، اضافه کرد: مدرک تحصیلی، دلیل تفاهم زوجین نیست؛ قرآن میگوید همه باسوادها با هم بیش از ذرهای سواد ندارند. خود جوانان هم میگویند مگر با چهار سال درسخواندن میتوان فرهیخته شد.
رئیس ستاد اقامه نماز افزود: ما باید بدانیم انسانشناسی مهم است و نباید برای مسائلی چون مدرکگرایی در ازدواج تأخیر انداخت. مگر این مدارک چه قدر اهمیت دارد. یک شعار غلط در ایران داریم که میگوید «هرچه بدانی بهتر از آن است که ندانی»، این شعار باید حذف شود.
وی همچنین اظهار داشت: آدم هر کاری انجام میدهد چه واجب و چه مستحب باید حلال مشکل فرد یا جامعه باشد، در غیر این صورت بیهوده است. (خبرآنلاین)
جام جم سرا:
مواد لازم (برای ۶ نفر):
۳۰۰ تا ۴۰۰ گرم ژامبون گوشت
۶ تا ۷ عدد تخم مرغ
گوجه و خیار شور به مقدار دلخواه
روغن مایع به اندازه دلخواه
نمک و فلفل به اندازه دلخواه
طرز تهیه:
ژامبون گوشت را خرد کنید و کمی تفت دهید. دقت کنید که ژامبون جمع نشود.
تخم مرغها را داخل ظرفی شکسته، تا وقتی که سفیده و زرده بخوبی با هم مخلوط شوند هم بزنید. دقت کنید که هم زدن زرده و سفیده به اندازه مخلوط شدنشان کافی است و نباید زیاد به همشان بزنید
نمک وفلفل را به مواد اضافه کنید و همه را در ماهیتابه بریزید. چند دقیقه صبر کنید و وقتی ژامبون گوشت و تخم مرغتان آماده شد آن را تزئین کرده میل فرمایید.
جام جم سرا: ظهر وقتی همخانههایم را رساندم ترمینال تا سوار اتوبوس شوند و به خانههایشان سربزنند، همانجا ساندویچ فلافلی سق زدم و به بستههای لوبیایی که مادر برایم شسته و خردکرده و فرستاده بود فکر کردم و بس. توی فکرم رب لوبیاپلو را کمی بیشتر میزدم و روغنش را زیادتر میریختم تا تهدیگش خوشرنگتر شود. «آه روغن! یادم باشد روغن بخرم!» این را همه روز با خودم تکرار کرده بودم.
اما حالا درست روبه روی در خانه یادم افتاده بود که روغن نخریدهام. کلید را که توی قفل در میچرخانم سکوت خانه روی سرم آوار میشود. چراغها خاموشاند. هیچکس به استقبالم نمیآید. دلم میگیرد. از آن دلتنگیهایی که از بغض توی گلو شروع میشود. لوبیاپلو که هیچ، حتی عطر نیمرو هم از آشپزخانه نمیآید.
میروم توی آشپزخانه و کابینتها را زیرورو میکنم. شاید یکی از بچهها روغن خریده باشد. یخچال را زیرورو میکنم شاید تکهای کره پیدا کنم. آنوقت میتوانم قید تهدیگ خوشرنگ را بزنم و با همان تکه کره، لوبیاپلوی کمروغن بپزم.
شهرکی که در آن زندگی میکنیم، خیابان بلندی است که در دو سویش ساختمانهای نیمهساز سر به فلک کشیدهاند.
معدود ساختمانهای ساختهشده هم جمعیت چندانی ندارد که کسی بیاید ریسک زدن یک سوپر مارکت بزرگ را در آن به جان بخرد.
سر تا ته خیابان را که بگردی کلاً دو تا مغازه بیشتر ندارد. یک سوپرمارکت و یک نانوایی فانتزی؛ که هنوز خورشید غروب نکرده، صاحبان هر دو مغازه، کرکره مغازههایشان را پایین میکشند و میروند به شهر تا زودتر به خانه برسند. بنابراین زندگی در این شهرک با یک اصل خیلی مهم پیوند خورده است: «وقت خرید، پیش از غروب آفتاب است!» و هر کس این اصل را فراموش کند باید تا صبح انتظار بکشد. همینطور که مزه لوبیا و گوشت را زیر دندانم تصور میکنم به دنبال ظرف پنیر در یخچال میگردم. اثری از آن نیست.
تخممرغها کجا هستند؟ یادم میآید دو سه روز پیش یکی از همخانههایم گفته بود تخممرغ تمامشده است! اگر پنیر و تخممرغ نداریم، نان که هست! یکتکه نان برمیدارم و کف اتاق دراز میکشم. همانطور که نان میجوم، در خیالم یک قاشق بیشتر به لوبیا رب میزنم. حرارت شعله را کم میکنم و میروم تا برنجم را آبکش کنم... (ایران جوان)
ْآتش در طبقه منهای ۳ منفی این ساختمان و محل استقرار موتورخانه شروع شد و بسیاری از لوازم خواب مانند پتو و تشکهای انبار شده را در برگرفت و به دیگر طبقات رسید.
نیروهای آتش نشانی با حضور در محل، دانشجویان را از میان آتش خارج کردند و خوشبختانه این حادثه خسارت جانی نداشت و فقط چهار دانشجو که در سرویسهای بهداشتی و حمام خوابگاه گرفتار شده بودند، دجار دود گرفتگی شدند.
خوابگاه یادشده از خوابگاههای زیر مجموعه دانشگاه امیر کبیر بوده است.
میپرسید چرا؟ مگر نمیدانید که زندگی خرج دارد. دانشگاه خرج دارد. مخصوصا که دختر باشی. شهرستانی هم باشی. خانواده مرفه هم نداشته باشی و بخواهی سالم زندگی کنی! عزت نفس داشته باشی و دست آخر بخواهی مملکتت را هم بسازی. مادر نسلی باشی که آینده ساز باشد...
شاید این سوال برایتان به وجود آید دلیل انتخاب کلانشهری مثل تهران و شهرهای دیگر برای تحصیل چیست؟
بیراه نرویم و گزافه نگوییم. همه میدانیم. بیعدالتی آموزشی را میتوان در همین نقطه مشاهده کرد، تمرکز مراکز آموزشی معتبر یا بهعبارتی آپارتاید علمی و امکانات رفاهی، فرهنگی و اجتماعی در یک نقطه و دستیابی به این مدینه فاضله آرزوی هر محصلی است. بسیاری از پشت کنکوریهای شهرستانی برای ورود به آرمانشهر خیالی خود لحظه شماری میکنند و با بردن برگ برنده، با عزمی راسخ قدم در این کلانشهرها میگذارند، غافل از اینکه عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکلها...
هر دانشجوی مهاجر به دنبال ورودش به شهری دیگر با مسائلی حیاتی روبهرو میشود که شامل هزینههای زندگی و آسیبهای اجتماعی متاثر از غربت، مشکلات خانوادگی، محل اسکان و... است. عوارض و عواقب این مسائل را نمیتوان نادیده گرفت.
در این سوی نگاههای متأثر از تبعیض و مردسالاری، کلمه دختران شهرستانی و دختران خوابگاهی به خودی خود دارای بار ارزش منفی است. یادآور سادگی، کمتوانی وگاه عرصه تاختوتاز و تهمتها!
مگر دختر دانشجو بودن چه اشکالی دارد؟ این همه سوءظنها و سوءتعبیرها از کجا نشأت گرفته است؟ جز شنیدهها و تخیلات بخشی از دنه جامعه که همواره درصدد تخریب بخشی دیگر است؟ آیا واقعا از نزدیک دیدهایم آنها برای گذران زندگی خود چه میکنند؟
حتما میگویید خیلی کارها... بله دخترانی را میشناسم که خیلی کارها میکنند تا روزهایشان شب شود. نمونهاش همین فاطمه...
سال دوم کارشناسی است از شواهد ظاهریاش پیداست از طبقه متوسط رو به پایین جامعه به حساب میآید، مدام نیازمندیهای همشهری را ورق میزند و کاری درخور و متناسب با ساعات کلاسهایش پیدا نمیکند که هم وقتش خوب باشد هم پولش! یکی، همهجوره خوب است جز اینکه راهش دور است کارش چیست؟! خدمات منزل یا همان کلفتی...
تعجب کردهاید؟! خدمات منزل کاری است سنگین، چه به لحاظ جسمی و چه به لحاظ روانی و در قالب کلماتی موجه! کافی است مثل سالهای اول دبستان مبصر بیاید یا ناظم یا حتی مدیر و بگوید دستهایتان روی میز. دیدن دستهای فاطمه اما اشک را بر چشمانتان جاری خواهد کرد. زخم شده، چروکیده، ریش ریش و...
دیگر چه کارهایی را میتوان نام برد؟ از تراکت پخشکنی، فروشندگی در مغازه و مترو، خدمتکار رستورانها (و در خفا کافیشاپها که اگر بفهمند حسابت با کرام الکاتبین است)، دستفروشی، بورس لوازم بهداشتی و آرایشی در دالانهای خوابگاه و دانشکده، امتحان دادن به جای دیگران، خیاطی، نگهداری شیفتی چند نفره از سالمندان، تزریقات و...
بله! کار عار نیست. فاطمههای بسیاری هستند که برای خرج روزانه خود حاضر به کارهایی هستند که من و شماها حتی فکرش را نمیتوانیم بکنیم. امثال او برای تحصیل و معاش جان میکنند و کم هم نیستند. پس چرا در کوی و برزن و تاکسی و مترو و هر جای دیگر این شهر درندشت وقتی اسم دختر دانشجوی شهرستانی میآید نگاهها درهم میرود، حرفهای درگوشی شروع میشود و نیشها باز؟
حالا بعد از گذشت ترمها در این کلانشهرها و کوبیده شدن برچسب دختر خوابگاهی از هرکدامشان بپرسید انگیزه اولیهات برای تحمل سختیهای درس خواندن در غربت و خوابگاهی شدن چه بوده است؟ با لبخندی سرد یاد دوران کودکی و فانتزیهایشان میافتند و با ذوقی سرخورده از جودی آبوت میگویند؛ اما اسطوره کودکانههای دخترانه دیروز، زندگی جودی کجا و ما کجا؟ این کودکان بزرگتر شده، بیخبر از همه جا نمیدانند در انتظارشان دنیایی دیگر در قالب مسائل و مشکلاتی دیگر است که جنسش با دغدغههای جودی فرق دارد. آغاز هر روز برایشان آبستن مسألهای است از تهیه خوراک گرفته تا سرپناه در خیابانی که حتی یک لحظه نمیتوانی تنها بایستی. آخر گشتها به مردها کاری ندارند!
مسأله این است که قشر دانشجو مخصوصا دختر که جنسیتی آسیبپذیر و حساس محسوب میشود به دلیل کمبودهای اجتماعی و منابع آموزشی شهرش که وجود آن حق مسلم همه اعضای جامعه است، مجبور است که روند اجتماعی شدن خود را به گونهای متفاوت طی کند. اما پس از بازگشت به شهرهایشان مسأله همچنان ادامه دارد، آن لطافت شهرستانی فکر و اندیشه کجا و اینجان کندن و بغضهای فروخورده کجا؟
مسأله خوب و موجه نشان دادن این بخش جامعه نیست. مسأله عدم آگاهی ما از شرایط زیستی افرادی که آموزش رایگان حق آنان است. حالا اگر آنان با تلاش خود از بحران مالی هزینههای تحصیلی سربلند بیرون بیایند تازه اول مقابله با آسیبهای جدیتر در تعاملات درون خوابگاهی و گفتمانهای جدید هستیم... (شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
894
زندگی دانشجویی یا در بستر خوابگاه شکل میگیرد یا خانهای چند نفره موسوم به خانه دانشجویی؛ جایی که آنها احتمالا با چند دوست دانشجوی دیگر زیر یک سقف زندگی میکنند و از حالا به بعد لحظههایشان با آنها پیوند میخورد.
سبکی به نام دانشجویی
«بچهها چرا اینقدر سر و صدا میکنید، میخوام درس بخونم... چراغ رو خاموش کن، میخوام بخوابم... برو بیرون با تلفن حرف بزن، حوصله ندارم... امروز نوبت توئه غذا بگیری... ظرفها رو کی میشوره، دیگه هیچ ظرفی نداریم... پکیج رو روشن کن، سرده...»
اینها تنها بخشی از گفتوگوهای صورت گرفته در محیط خوابگاه است که میتواند در مواردی اندک در خانههای دانشجویی نیز رخ دهد. مطمئنا هر دانشجویی که تجربه زندگی در خوابگاه را داشته یا دارد با این بگو مگوها یا اصطلاحا گفتگوهای خوابگاهی کاملا آشناست و احساس غریبگی نمیکند. حالا عدهای این گفتوگوهای روزمره خوابگاهی را به هزار و یک دلیل درست یا نادرست تاب نمیآورند، عدهای اصلا با کل محیط خوابگاه حال نمیکنند و دیگرانی هستند که زندگی در یک اتاق با سه چهار نفر برایشان سخت است و یا در حالتی دیگر به عدهای اصلا خوابگاه تعلق نمیگیرد و دانشگاه هیچ مسئولیتی در قبال اسکان دانشجویان ندارد. پس تمام موارد دست به دست هم میدهند تا حالا که در شهری دیگر دانشگاه قبول شدهای در فکر یک سقفباشی، سقفی برای زندگی تنها یا در کنار دیگران. تا فرصتی باشد که همزمان با درس خواندن، به تحصیل در دانشگاه زندگی نیز بپردازی و مرحله جدیدی از زندگی با اسم دانشجویی برایت آغاز شود. زندگیای که خود دانشجویان سبک و سیاقش را تعریف کردند و بد و خوبش پای خودشان است.
سبکی از زندگی به نام «دانشجویی» به زمانی برمیگردد که دانشگاهها توسعه و ظرفیتها افزایش یافت. دانشجویانی که از شمالیترین نقطه ایران به جنوبیترین نقطه آن رفتند و از شرقیترین به غربیترین. شهرهای دانشجوخیز با وجود دانشگاههای متعدد دانشجویان زیادی را پذیرفتند و توسعه یافتند. دانشجویان با خودشان پول جابجا کردند و حتی فرهنگ خاص خودشان را به شهرهای دیگر انتقال دادند. آنها اقتصاد بخشی از این مناطق را متحول کردند و آن را به سمت رونق پیش بردند. چنانکه برخی شهرهای کوچک در نتیجه وجود دانشگاه و دانشجو دچار تحولات عظیم اقتصادی و عمرانی شدند.
در پی ورود دانشجویان به شهرهای مختلف و تحولات به وجود آمده فارغ از مشکلات و مسائل درون سبکی –منظور سبک زندگی دانشجویی- مسائل بیرونی نیز زندگی دانشجویی را تحت الشعاع قرار میدهد. به طور مثال دانشجویانی را تصور کنید که میخواهند به هر دلیلی خانه بگیرند. در این زمان پیگیری برای انتخاب خانه و البته همخانه آغاز میشود.
بهناز، شیما، پریسا، فاطمه، مریم، رها، مرجان و شبنم هشت نفری هستند که بعد از دو ترم استفاده از خوابگاه باید از خوابگاه بروند و برای خودشان خانه بگیرند، چراکه دانشگاه فقط برای دو ترم به دانشجویانش خوابگاه میدهد. هر هشت نفر با هم دوست هستند اما برای خانه گرفتن و جلوگیری از مشکلاتی که از کنارهم بودن در خوابگاه داشتند با هم مشورت میکنند که چه کسانی با هم یک خانه بگیرند. پس به دو گروه تقسیم میشوند. وقتی با این دو گروه صحبت میکنیم همهشان میگویند انتخاب همخانه از همه لحاظ خیلی مهم است. همخانهها باید از یک سطح فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی برخوردار باشند.
دکتر امیرمحمود حریرچی استاد دانشگاه علامه طباطبایی در این خصوص میگوید: «محیطی که دانشجو در آن زندگی میکند محیطی است که افراد با شرایط متفاوت در کنار هم هستند و میتوانند تاثیرات زیادی را بر هم بگذارند پس اگر دانشجویان قدرت انتخاب داشته باشند و همخانههایی هم سطح انتخاب کنند میتوانند از لحاظ روانی در آرامش بیشتری به سر ببرند و این آرامش به پیشرفت در زندگی و تحصیل آنها نیز کمک میکند. چه بسا ما افسردگیهایی که به لحاظ تفاوتهای اجتماعی در خوابگاه مشاهده میکنیم اما همینها در خانههای دانشجویی به حداقل میرسد و دانشجویان کمتر آسیب میبینند.»
خانهها و صاحبخانههای پر دردسر
از مرحله انتخاب هم خانه میرسیم به انتخاب خود خانه! امید، سینا، عرفان و محمد در بنگاه نشستهاند و دفترچه املاک را زیرو رو میکنند.
عرفان میگوید: «خانه باید نورگیر خوبی داشته و دلباز باشد، من در خانه تاریک دلم میگیرد.»
امید با خنده میگوید: «بیخیال مگه میخوایم چیکار کنیم سه روز که بیشتر نیستیم دیگه چه اهمیتی داره.» مشاور املاک چند مورد دیگر معرفی میکند و بچهها میروند تا خانه را ببینند شاید بپسندند. درمسیر وقتی با این گروه هم صحبت میشویم، از مشکلات
پیدا کردن خانه و اذیتهایی که برخی بنگاهیها دارند، میگویند. عرفان میگوید: «خیلیها در شهرستان نظر خوبی نسبت به دانشجویان مجرد پسر ندارند و پسرها خیلی سختتر از دخترها صاحب خانه میشوند. حتی بعضی اوقات قیمت را هم گرانتر میگیرند و این برای ما خیلی سخت است.»
محمد از گیردادنهای بعضی از صاحبخانهها میگوید که هر روز به بهانهای مزاحم آنها میشوند، رفت و آمدشان را کنترل میکنند، حتی به نوع لباس پوشیدن و مدل موهایشان ایراد میگیرند، مواردی که هیچ ربطی به صاحب خانه ندارد. بعضی اوقات حتی از رفت و آمد دوستانشان شکایت میکنند، در حالی که رفت و آمدها خیلی معمولی است و هیچ خطایی هم در میان نیست.
سینا که خیلی کم حرف است به نقض حریم خصوصی اشاره میکند و میگوید: «این مشکل فقط شامل حال ما نمیشود و خیلی از دانشجویان در شهرستان این مشکل را دارند و صاحب خانهها فکر میکنند خانه را که اجاره دادهاند میتوانند هر کاری دلشان خواست بکنند و انواع و اقسام اذیت و آزارها را روا میدارند. به طوریکه گویا تو را خریدهاند.»
امید که از همه شوخ طبعتر است میگوید: «من که دو روز در هفته بیشتر نیستم اما همین دو روز هم واقعا آسایش ندارم. من از محیط خوابگاه به خاطر مشکلاتی که داشت بیرون آمدم، اما برخی صاحبخانهها که تعدادشان هم کم نیست آرامش تو را از از بین میبرند.»
محمد در ادامه به خاطره یکی از دوستانش اشاره میکند که تا مرز دعوا و کتک کاری با صاحبخانهشان پیش رفته بودند و نهایتا از صاحب خانه شکایت کرده و او را محکوم کرده بودند. اما خیلی از دانشجوها با صاحب خانه کنار میآیند یا با بیتوجهی از کنار مسائل میگذرند و میگویند تمام میشود، مهم نیست.
محمد البته میگوید این دوستانش وکیل بودهاند و خوب توانستهاند از پس صاحب خانه بر بیایند.
وقتی از بچهها سوال میکنم چرا سعی دارند موضوعات را خودشان حل کنند و مشکلاتی مثل مواردی که نقض حریم خصوصی تلقی میشود را با خانواده یا قانون در میان نمیگذارند، میگویند: «ما چند سال بیشتر نیستیم، پس لزومی ندارد به کسی چیزی بگوییم. از طرفی خیلی دوست نداریم خانوادهها که قبول کردهاند ما در شهری غیر از شهر خودمان درس بخوانیم به زحمت دوباره ناشی از مشکلات دانشجویی بیفتند. دانشگاه هم که تکلیفش مشخص است و ما اصلا سمت اشاره به مشکلات آنهم در دانشگاه نمیرویم، چراکه امیدی به دانشگاه نداریم.»
اینکه دانشجویان نمیخواهند مشکلاتشان را با خانواده مطرح کنند، شاید به خاطر مراعات حال خانواده و موضوعاتی مثل سربار نبودن باشد. اما اینکه چرا دانشگاه از دانشجو آنقدر فاصله گرفته که دانشجویان نه تنها توقع حمایت ندارند که جرات بیان مشکلات را هم ندارند، بحثی است که باید از سوی دانشگاهیان پاسخ داده شود. دانشگاهیانی که بعضا برای جذب دانشجو به هر دری میزنند حالا چگونه است که برای رفاه و آرامش دانشجویان مجالی ندارند.
دکتر مرتضی موسی خانی رئیس دانشگاه آزاد واحد قزوین در خصوص قوانین حمایتی از دانشجویانی که برای خودشان مستقل خانه میگیرند، میگوید: «آموزش عالی قانون خاصی در این باره ندارد، در حالی که همواره تاکید میشود برای جلوگیری از تبعات احتمالی زندگی دانشجویی، دانشجویان مورد نظارت و حمایت قرار گیرند.»
وی ادامه میدهد: «هر چند دانشجویان احساس استقلال میکنند و شاید نظارت را تاب نیاورند و روی خوشی به نظارت و کنترل نشان ندهند، اما در پس وقوع حوادث غیر مترقبه حداقل نظارت توصیه میشود و ضروری است. به طور مثال پیشنهاد میکنیم اداره اماکن در این خصوص در همکاری با دانشگاهها به دریافت اطلاعات ساکنین دانشجو در خانههای استیجاری اقدام کند و دانشجویان از حمایتهای معنوی برخوردار باشند.»
موسی خانی معتقد است برای حفظ و حراست از دانشجویان غیر بومی که برای تحصیل به شهر دیگر میروند باید بستههای حمایتی- مادی و معنوی – ارائه شود.
وی میافزاید: «دانشجویان غیربومی تقریبا در شهر دانشگاه محل تحصیل خود غریب هستند و ممکن است با انواع و اقسام مسائل مثل زورگویی، کم لطفی برخی شهروندان و خواستههای نابجا درگیر شوند که نیاز است دانشگاه به عنوان تنها حامی مادی و معنوی دانشجویان ساز و کاری برای ورود به موضوعات و حمایت از آنها داشته باشد.»
رئیس دانشگاه آزاد واحد قزوین البته تاکید میکند: «دایره حقوقی دانشگاهها در صورت اعلام شکایت دانشجویان از مسائل پیرامون زندگی دانشجویی به بررسی و حمایت از دانشجو میپردازد. موضوعی که شاید خیلی از دانشجویان از آن بیخبر باشند. چه بسیار مواردی بوده است که دانشجویان به طور مثال با صاحب خانه خود به مشکل خوردهاند و پس از در میان گذاشتن موضوع با دایره حقوقی دانشگاه توانستهاند موضوع را حل کنند.»
موسی خانی با تاکید بر همکاری دانشجویان با دانشگاه میگوید: «دانشجویان باید بدانند دانشگاه حامی آنهاست و قصد تهدید استقلال و نقض حریم خصوصیشان را ندارد، بلکه هدف کمک به دانشجویان برای زندگی بهتر در شرایط دور از خانواده است.»
وی با توضیح اینکه برخی دانشجویان به دلیل مشکلات خوابگاه اعم از ترکیب بندی دانشجویان با فرهنگ و تربیت خانوادگی مختلف در یک اتاق و اختلافات به وجود آمده ترجیح میدهند محیط خوابگاه را با مزیتهایی که دارد ترک کنند و برای خودشان مستقل شوند میگوید: «لذا برای جلوگیری از حوادث احتمالی باید دانشجویان با دانشگاه تعامل داشته باشند تا دانشگاه نیز به بهترین شکل از آنها حمایت کند.» از تمام حرفها معلوم است که دانشجویان میخواهند همه چیز را یا فراموش کنند یا تحمل. حال آنکه اگر مشکلات و مسائل را با خانواده و یا دانشگاه مطرح کنند، شامل حمایتهایی خواهند شد تا هر کسی نتواند هر کار دلش خواست انجام دهد و دانشجویان در پس زندگی دانشجویی با مشکلات ریز و درشت ناشی از عدم حمایتهای سازمانی دست و پنجه نرم نکنند. (حمیرا علایی/ ایران جوان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.