مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

درباره‌ی «بوف‌‌کور»

[ad_1]

درون‌کاوی‌های جنون‌آسا

هدایت در یکی از آثارش، بوف‌‌کور، از بدی‌های اجتماع به روان‌کاوی روی آورد.
بوف، بوم یا جغد در فرهنگ مردم ایران عموماً پرنده‌ای است شوم و منزوی و نامیمون. بوف بیشتر در ویرانه‌ها، در جاهای متروک، دور از آبادی و آدمی به سر می‌برد. از روشنایی آشکارا می‌ترسد و روزها در شکاف‌های تاریک یا در میان انبوه درختان پنهان می‌شود. آفتاب که فرو نشست در پی شکار از کمین در می‌آید. بوف قیافه‌ای زشت و ناخوشایند دارد و صدایی عجیب که شب‌ها به جیغ و شیون دلخراش می‌گراید. عقیده به بدشگونی این پرنده در فرهنگ و سنن ایران به ظهور اسلام و شیوع نفوذ اعراب باز می‌گردد. دمیری، عالم تفسیر و حدیث، در حیات الحیوان می‌نویسد به روایت عرب انسان که می‌میرد یا کشته می‌شود خود را به صورت بومی می‌بیند نشسته بر گور خویشتن در آه و ناله‌ی مرگ جسمانی‌اش، و در تاریخ ابن نجّار مورخ بغدادی می‌خوانیم که خسرو از وزیرش خواست شوم‌ترین پرنده را برایش صید کند و او جغدی گرفت و هدیه برد. زشتی و زنندگی این پرنده در ادبیات کلاسیک ایران نیز فراوان آمده است.
جمله‌ی آغازین بوف کورِ هدایت هم صحبت از زخم‌هایی می‌کند «که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد». اما پیش از آنکه وارد فضای آلوده‌ی بوف‌‌کور شویم، اجازه دهید نگاهی گذرا به کارهای هدایت پس از بازگشت او از فرانسه به ایران بیندازیم. این شاید کمک کند عواملی را که وادارش کرد این اثر را بنویسد و در حقیقت از خودش نیز یک «بوف‌‌کور» بسازد. بهتر بشناسیم.
هدایت [که از فرانسه] به وطن که برگشت چیزی بر وفق مراد نیافت. جمعی از روشنفکران ایرانی، هر یک به گونه‌ای، با رژیم کنار آمده بودند، ولی هدایت اهل این حرف‌ها نبود. پس تصمیم گرفت چشم بر ناپسندی‌های پیرامون ببندد و به کار خود بپردازد. نخستین مضمونی که در آثار این دوره‌ی او دیدیم فرهنگ عامه و ترانه‌های محلی (اوسانه) و عقاید سنتی (نیرنگستان) بود. سپس به تاریخ روی می‌آورد و یادمان نیاکان دلیرش را که در برابر زور و تجاوز ایستادند و در راه میهن جان سپردند باز می‌گوید. از آن جمله‌اند سایه‌ی مغول، پروین دختر ساسانی، مازیار، بخشی از اصفهان نصف جهان و دو داستان کوتاه «آتش‌پرست» و «آخرین لبخند». ولی این بررسی‌ها او را راضی نمی‌کنند. از این رو به خیام و فلسفه‌ی شراب و فراموشی، آمیخت با شک‌ورزی شدید، پناه می‌برد. می‌نویسد:
در رباعیات شراب برای فرونشاندن غم و اندوه زندگی است. خیام پناه به جام باده می‌برد و با می‌ ارغوانی می‌خواهد آسایش فکری و فراموشی تحصیل بکند. خوش باشیم، کیف بکنیم، این زندگی مزخرف را فراموش بکنیم. مخصوصاً فراموش بکنیم، چون در مجالس عیش ما یک سایه‌ی ترسناک دور می‌زند - این سایه مرگ است. (1)
ولی خیام نیز به او تسکین نمی‌دهد. شگفت اینکه ریشه‌ی پریشانی او در کنارش، در زندگانی هموطنانش، در زندگی خودش و در اوضاع و احوال پیرامونش بود و او در زوایای تاریک تاریخ، در سنت‌های کهن و در فلسفه‌ی خیام دنبال راه نجات می‌گشت؛ می‌خواست با نگاه نکردن به آشفتگی‌ها از آشفتگی بگریزد!
با این حال گه‌گاه لحظه‌هایی از شور و تعمق فرا می‌رسید و نگاهی تند برخاسته از خشم، دلسوزی یا حتی به قصد، ذهن او را متوجه محیط پیرامونش می‌کرد. این مشاهدات دو نتیجه‌ی متضاد داشتند. از سویی گنجینه‌ای بزرگ، نوشته‌ی واقع‌بینانه، بیشتر به شکل داستان کوتاه، برجا نهاد که، همان‌گونه که گفته شد، باید سرمشق هر نویسنده‌ی جدید ایرانی قرار گیرد. اما از سوی دیگر واقعیات سیاه زندگی که به او چهره نمود، رفته‌رفته گونه‌ای حس weltsehmerz (رنج هستی)، نوعی دلزدگی از هرچه واقعی، خاکی و زنده است، وجود او را قبضه کرد. علت و معلول را عوضی گرفت: به جای تاختن به نظام سیاسی و شرایط اجتماعی و اقتصادی که توده‌ی مردم را چنان کور و بدبخت ساخته بود، خودِ مردم را محکوم کرد، خویشتن را محکوم کرد، و در اینجا بود که زهرخندهای تمسخرآمیز او (افسانه‌ی آفرینش، علویه خانم، وغ وغ ساهاب، ولنگاری و توپ مرواری) شروع شد و اندک اندک به بدبینی تیره‌ی بوف‌‌کور انجامید.
خلاصه، همه‌ی توان خود را به کار انداخت شاید راهی از این بن بست به بیرون بیابد، ولی هربار بیشتر و بیشتر در پیچیدگی‌های درونی خود گرفتار آمد. به گفته‌ی دوستش خانلری:
مراحل زندگانی بشر را از آغاز آفرینش (افسانه‌ی آفرینش) شروع می‌کند. سرگذشت بوزینگانی را که اجداد انسان بوده‌اند شرح می‌دهد. از پله‌های تاریخ بالا می‌رود... به عالم ارواح سری می‌زند و از همه‌ی این مراحل نومید و دردمند برمی‌گردد. آیا این نومیدی نتیجه‌ی وضع اجتماعی زمان اوست؟ شاید، و شاید در محیط دیگر و اوضاع اجتماعی دیگر خوشبین‌تر از این جلوه می‌کرد. (2)
برای درک و تحلیل زندگانی بی‌کس و نفرت‌زای «بوف‌‌کور»، محیط و زندگی نویسنده‌اش را نباید فراموش کرد. این کتاب شگفت را باید نه تنها به دقت خواند بلکه باید حضور ذهن هم داشت و از مسیر بیرون نیفتاد. چون خواننده، هر چقدر هم هوشیار، پیوسته به حالت خواب، خوابی افسون کننده، در می‌آید. با برداشت مصممانه‌ی انتقادی شروع به خواندن می‌کنی، ولی به تدریج فضای ابهامی پا به ذهنت می‌گذارد؛ رشته‌ی حوادث درهم و برهم می‌شود و در پایان بی‌چون و چرا چگونگی امر را می‌پذیری. منتقد بوف‌‌کور شبیه جراحی است که در حین عمل جراحی تحت تأثیر داروی بیهوشی قرار گیرد. هدایت هم، مانند کافکا، برای برانگیختن این حس عدم واقعیت، نوعی «شیوه‌ی رؤیا» به کار می‌برد.
بوف‌‌کور دانسته به زبان اول شخص مفرد - که سبک معمول هدایت نیست - نوشته شده و بی‌شک بیش از هر اثر دیگر او مکاشفه‌ی نفس است. تأکیدی است بر خود ناباوری او و به سبکی بسیار پرداخته و صیقل خورده و در عین حال موجز، ادراک دشوار او را از خویشتن نشان می‌دهد. قهرمان داستان دو نوع زندگی دارد. زندگی واقعی او همه فقر و مسکنت، گونه‌ای محرومیتِ خودخواسته است. گریز موقت را در شراب و افیون و مواد مخدر می‌جوید و تحت تأثیر اینها، زندگی دیگر او، زندگی رؤیایی او، آغاز می‌شود. اما تشخیص مرز بین این دو زندگی اغلب ناممکن است؛ صحنه‌های زشت زندگی واقعی‌اش جسته گریخته وارد زندگی رؤیایی‌اش می‌شوند و تَوَهُم بینایی‌اش را مه‌آلود می‌کند. بوف‌‌کور تماس خود را با دیگر مردمان - یا به قول خودش رجاله‌ها - بریده تا خود را بهتر بشناسد. تصمیم گرفته بنویسد تا خود را به سایه‌اش معرفی کند. برای او اهمیتی ندارد که دیگران حکایتش را باور کنند، یا حتی بخوانند. فقط بیم از این دارد که «فردا بمیرم و هنوز خود را نشناخته باشم». در اتاقی زندگی می‌کند «درست شبیه مقبره»، بوی هر چیزی که تاکنون در این اتاق بوده است به مشام می‌رسد:
بوی عرق تن، بوی ناخوشی‌های قدیمی، بوی‌های دهن، بوی پا، بوی تند شاش، بوی روغن خراب شده، حصیر پوسیده، خاگینه‌ی سوخته، بوی پیاز داغ، بوی جوشانده، بوی پنیرک ومامازی بچه، بوی اطاق پسری که تازه تکلیف شده...
بوف‌‌کور هنرمند است، روی جلد قلمدان نقاشی می‌کند ولی موضوع مجلس همه‌ی نقاشی‌های او یکی بیش نیست: یک درخت سرو، زیرش پیرمردی قوزی، عبایی بر تن و شالمه‌ای دور سر شبیه جوکیان هندی، چمباتمه نشسته، انگشت سبابه‌ی دست چپش را به حالت تعجب بر لب نهاده است. روبه‌روی او دختری در لباس مشکی بلند بر جوی آبی خم شده، گل نیلوفر به پیرمرد تعارف می‌کند.
بوف‌‌کور درک درستی از زمان، مکان یا هویت ندارد: «من نمی‌دانم کجا هستم و این تکه آسمان بالای سرم، یا این چند وجب زمینی که رویش نشسته‌ام مال نیشابور یا بلخ یا بنارس است - در هر صورت من به هیچ چیز اطمینان ندارم.» از هویت خودش نیز مطمئن نیست: «در آینه نگاه کردم خودم را نشناختم. نه، آن ’منِ‘ سابق مرده است، تجزیه شده...» بوف‌‌کور - اگر گفته‌ای از جان کیتس، شاعر انگلیسی، را به کار بریم - «به نوعی زندگی پس از مرگ» (3) ادامه می‌دهد، جسد زنده‌ای است در قفس لحظه‌های لایزال. «روز و ماه چیست؟ برای من معنی ندارد، برای کسی که در گور است زمان معنی خودش را گم می‌کند.»
کتاب را ورق می‌زنیم، حکایت گذشته‌ی پدر و مادرش را می‌خوانیم، از کودکی و پرورش خودش باخبر می‌شویم، ولی هنوز هم هیچ نمی‌توانیم تصور کنیم که این موجود را چه چیزی به این روز نشانده است. سرانجام، به نیمه‌ی کتاب می‌رسیم و با تعجب در می‌یابیم که بوف‌‌کور زن دارد و به شدت عاشق همسرش است. با این وصف هرگز با زنش نخوابیده و حتی او را نبوسیده است. علت؟
همان شب عروسی وقتی که توی اطاق تنها ماندیم، من هرچه التماس و درخواست کردم، به خرجش نرفت... چراغ را خاموش کرد و رفت آن طرف اطاق خوابید... کسی باور نمی‌کند - یعنی باور کردنی هم نیست، او نگذاشت که من یک ماچ از روی لب‌هایش بکنم. شب دوم هم رفته سر جای شب اول روی زمین خوابیدم و شب‌های بعد هم از همین قرار...
سپس پی می‌برد که زنش فاسق‌های رنگ و وارنگ دارد و حتی علائم بارداری در او پیدا می‌شود. از ترس اینکه او را از دست بدهد کار به جایی می‌رسد که عشاق همسرش را می‌پذیرد، تملقشان را می‌گوید و آنها را پیش زن می‌برد. «می‌خواستم طرز رفتار، اخلاق و دلربایی را از فاسق‌های زنم یاد بگیرم! ولی جاکش بدبختی بودم.» پس قطعاً کم و کاستی در کار است و بوف‌‌کور خود این را می‌داند: «حتم دارم که نقصی در وجود یکی از ما [او و همسرش] بوده است.» و سپس با صراحت بیشتر: «... و من در همه‌ی اینها آنچه را که از آن محروم مانده بودم که یک چیز مربوط به خودم بود و از من گرفته جست‌وجو می‌کردم.»
بعدها، وقتی درمی‌یابیم که این «یک چیز» عبارت است از «میان تنم [که] یک حالت شهوت‌انگیز ناامید داشت»، سر نخ مهمی از راز بوف‌‌کور و درد و رنج او به دست می‌آوریم. وی آدمی است به غایت حساس و محروم از لذایذ جسمانی عادی. از این رو غبطه‌ی زندگی مردم عادی را می‌خورد و مردم‌گریز می‌شود؛ دیگران را احمق و رجّاله می‌خواند زیرا از سلامت و عقل برخوردارند: «به من چه ربطی داشت که فکرم را متوجه زندگی احمق‌ها و رجاله‌ها بکنم، که سالم بودند، خوب می‌خوردند، خوب می‌خوابیدند و خوب جماع می‌کردند و هرگز ذره‌ای از دردهای مرا حس نکرده بودند؟»
یا: «بی‌تکلیف از میان رجاله‌هایی که همه‌ی آنها قیافه‌ی طماع داشتند و دنبال پول و شهوت می‌دویدند گذشتم - من احتیاجی به دیدن آنها نداشتم چون یکی از آنها نماینده‌ی باقی دیگرشان بود، همه‌ی آنها یک دهن بودند که یک مشت روده به دنبال آن آویخته شده و منتهی به آلت تناسلشان می‌شد.»
ولی این همه‌ی ماجرا نیست. بوف‌‌کور ناسازگاری‌های دیگری هم در زندگی دارد که بیشتر آنها از نقص بدنی‌اش سرچشمه می‌گیرند. برای نمونه، انزوای روحی او. بوف‌‌کور موجود اجتماعی متعادل و متعارفی نیست: نوعی بیگانه است، وصله‌ی ناجوری است که آرمان‌ها و رؤیاهایشان با حقایق ناخوشایند جهانِ پیرامون نمی‌خواند. او می‌خواهد سرنوشتش را تغییر بدهد، می‌خواهد از خویشتنِ خویش بگریزد، ولی هربار خود را در بن بست کور هویتش در بند می‌بیند. او به دیده‌ی خودش هم کاملاً غریبه می‌نماید. «من میان رجاله‌ها یک نژاد مجهول و ناشناس شده بودم... چیزی که وحشتناک بود حس می‌کردم که نه زنده‌ی زنده هستم و نه مرده‌ی مرده. فقط یک مرده‌ی متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده‌ها داشتم و نه از فراموشی و آسایش مرگ استفاده می‌کردم.» اتاقش تابوت است، بسترش سردتر و تاریک‌تر از گور. مردم به نظرش زشت و دشمن می‌آیند. زندگی آنها حالش را به هم می‌زند.
من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی می‌کردم انس نگرفته بودم... حس می‌کردم که این دنیا برای من نبود، برای یک دسته آدم‌های بی‌حیا، پُرور، گدامنش، معلومات فروش، چاروادار و چشم و دل گرسنه بود.
افزون بر این اضطرارها، بوف‌‌کور پیوسته هراسی پنهان در دل دارد: منتظر است که پلیس او را بگیرد و درهم بکوبد: «مدت‌ها بود که منتظر بودم به دست داروغه بیفتم... کی می‌داند، شاید همین الآن یا یک ساعت دیگر یک دسته گزمه‌ی مست برای دستگیر کردنم بیایند.» هراس از پلیس و بازداشت در سراسر کتاب به چشم می‌خورد. توالی رویدادها (آنجا که بتوان توالی و ترتیبی سراغ کرد)، در خواب و بیداری، گه‌گاه به عربده‌ی گروهی گزمه‌ی مست قطع می‌شود، اینها از توی کوچه می‌گذشتند، شوخی‌های هرزه با هم می‌کردند و با صدای بلند دسته جمعی آواز می‌خواندند. این ترس از پلیس، اگرچه تلویحاً، حالت روحی افراد ناسازگار و نابسامانِ اجتماع (مثلاً همجنس‌گرایان) را می‌نماید، و این‌گونه واکنش‌های روانی - جنسی نسبت به نمادهای مردانه‌ی قدرت در جامعه‌های مردسالار کاملاً عادی است.
بوف‌‌کور خواهان زیبایی، پاکی و اندیشه‌های والا است، ولی همواره «یک دیوار سنگین، یک سد نمناک بدون روزنه به سنگینی سرب» راه بر او می‌بندد. روزها سرگردان در پی دره‌ای سبز، آسمانی نیلگون، اندکی تسلی، می‌گردد؛ ولی هربار با واقعیات سرسخت و درمان‌ناپذیر پیرامونش روبه‌رو می‌شود:
هر روز تنگ غروب عادت کرده بودم که به گردش بروم، نمی‌دانم چرا می‌خواستم و اصرار داشتم که جوی آب، درخت سرو، و بته‌ی گل نیلوفر را پیدا کنم... اگر آنجا را پیدا می‌کردم، اگر می‌توانستم زیر آن درخت سرو بنشینم حتماً در زندگی من آرامشی تولید می‌شد. ولی افسوس بجز خاشاک و شن داغ و استخوان دنده‌ی اسب و سگی که روی خاکروبه‌ها بو می‌کشید چیز دیگری نبود.
مشکل اساسی بوف‌‌کور خودآگاهی و وقوف کامل او به بدبختی‌هایش است. می‌گوید: «همه‌ی عمرم من در یک تابوت سیاه خوابیده بوده‌ام.» و چون مطمئن است که در بهبود وضع کاری از او ساخته نیست، زندگی واقعی‌اش را در خواب و خیالاتِ برآمده از نشئه‌ی افیون می‌جوید. آندره موروئا (4) می‌نویسد: «وقتی دنیای واقعی خوشی را از کسی دریغ داشت، وی ناگزیر جهانی شاعرانه، جهانی خیالی برای خود می‌آفریند». (5) اما بوف‌‌کور دنیای خیالی‌اش نیز افسرده و ماتم زده است. فرشته‌ی رؤیایی او بار نخست از روزانه‌ای در اتاقش ظاهر می‌شود. «مثل یک منظره‌ی رؤیای افیونی به من جلوه کرد.» دختر فردی عادی نیست، موجودی اثیری است با چشمان جادویی و اندامی بهشتی، خیلی شبیه دختری که روی جلد قلمدان‌هایش نقش می‌کرد. دختر روی جوبی آبی خم شده، گل نیلوفر کبودی به یک پیرمرد قوزی تعارف می‌کند. پیرمرد زیر درخت سروی نشسته، ناخن انگشت سبابه‌اش را می‌جود. بوف‌‌کور چشمش که به دختر می‌افتد از خود بی‌خود می‌شود. وقتی به هوش می‌آید دیگر منفذ و روزنه‌ای در دیوار نمی‌بیند. به بیرون می‌رود اما اثری از درخت سرو، از جوی آب، از دختر و پیرمرد نیست. به جست‌وجو می‌پردازد، ولی نشانی از دختر نمی‌یابد. عاقبت، شبی پس از پرسه‌زدن، هنگامی که به خانه باز می‌گردد فرشته‌ی عذابش را جلو درِ خانه منتظر می‌بیند. در را باز می‌کند. دختر «مانند یک نفر خوابگرد» داخل می‌رود و روی تختخواب دراز می‌کشد. اما «مثل این بود که یک دیوار بلورین میان ما کشیده بودند» و «هرگز نمی‌خواستم او را لمس بکنم».
یادش می‌آید یک بغلی شراب کهنه‌ی آمیخته با زهر مارِ ناگ از پدرش به او ارث رسیده. بغلی را از بالای رف می‌آورد، پیاله‌ای شراب در خواب به زور در دهان دختر می‌ریزد و سپس گل از گلش می‌شکفد. «برای اولین بار در زندگی‌ام احساس آرامش ناگهانی تولید شد... مثل اینکه سلاتونی که مرا شکنجه می‌کرد و کابوسی که با چنگال آهنینش درون مرا می‌فشرد، کمی آرام گرفت.» این آرامش ناگهانی نتیجه‌ی مرگ دختر است، برای این است که آن دو چشم مورب، «چشم‌هایی که به حال سرزنش بود»، دیگر نمی‌توانستند او را ببینند. حالا بی‌درنگ لباس خود را در می‌آورد و می‌رود پهلوی دختر می‌خوابد. «خواستم با حرارت تن خودم او را گرم بکنم، حرارت خود را به او بدهم و سردی مرگ را از او بگیرم... همه‌ی کوشش‌های من بیهوده بود. از تخت پایین آمدم، رختم را پوشیدم.»
سپس هوس می‌کند که خاطره‌ی عشقش را زنده نگه دارد، همه شب می‌نشیند به نقاشی دختر می‌پردازد. چندین‌بار چهره‌ی او را می‌کشد ولی هیچ یک موافق میلش نیست. بالاخره موفق می‌شود چهره‌ی دختر، به خصوص حالت چشم‌های او را روی کاغذ بیاورد، و آرام می‌گیرد. «اصل کار صورت او - نه، چشم‌هایش بود و حالا این چشم‌ها را داشتم، روح چشم‌هایش را روی کاغذ داشتم و دیگر تنش به در من نمی‌خورد.»
مشکل بعدی او این است که اکنون با مرده چه بکند. آیا او را همان جا در اتاقش چال کند یا در چاهی که پیرامونش گل‌های نیلوفر کبود روییده باشند؟ آنچه مسلم است نمی‌خواهد نگاه احدی از مردم معمولی به دختر بیفتد. عاقبت تصمیم می‌گیرد پیکر او را تکه‌تکه کند و در چمدان کهنه‌اش بیرون ببرد:
این دفعه دیگر تردید نکردم، کارد دسته استخوانی که در پستوی اطاقم داشتم آوردم و خیلی با دقت اول لباس سیاه نازکی که مثل تار عنکبوت او را در میان خودش محبوس کرده بود... پاره کردم - مثل این بود که او قد کشیده بود چون بلندتر از معمول به نظر جلوه کرد. بعد سرش را جدا کردم - چکه‌های خون لخته شده‌ی سرد از گلویش بیرون آمد. بعد دست‌ها و پاهایش را بریدم و همه‌ی تن او را با اعضایش مرتب در چمدان جا دادم و لباسش، همان لباس سیاه را رویش کشیدم. درِ چمدان را قفل کردم و کلیدش را در جیبم گذاشتم - همین که فارغ شدم نفس راحتی کشیدم...
در تلاشِ تفسیر و تحلیل بوف‌‌کور، جلال آل احمد می‌نویسد:
در بوف‌‌کور چه چیزها می‌خوانیم؟ معنی آن چیست؟ بوف‌‌کور جُنگی و تلفیقی است از شک قدیم آریایی، از نیروانای بودا، از عرفان ایرانی، از انزوای جوکیانه‌ی فرد مشرق زمینی، از گریزی که یک ایرانی، یک شرقی با تمام سوابق ذهنی خود به درون می‌کند. بوف‌‌کور مفری است برای حرمان‌ها، وازدگی‌ها، آه و اسف‌ها و آرزوهای نویسنده. کوششی است برای درک ابدیت زیبایی. انتقام آدم میرای زودگذر است ازین زندگی، ازین محیط. انتقام وجود زوال یابنده است از زوال و ابتذال. بوف‌‌کور فریاد انتقام است، فریاد انتقامی که فقط در درون بر می‌خیزد و هیاهو به پا می‌کند، که فقط زیر طاق ذهن می‌پیچد و چون شلاق بر روی گرده‌ی خاطرات فرو می‌آید. بوف‌‌کور تجسم تمام کینه‌هایی است که یک فرد ناتوان نسبت به «توانا»ها دارد، کینه‌ای که از سر محرومیتی بر می‌خیزد. (6)
نفوذ بودا را بر کتاب به آسانی می‌توان مشاهده کرد. بودا ظاهراً در این دوره آخرین پناهگاه هدایت بوده است. بودیسم و هندوییسم البته همه‌ی عمر از جمله مشغله‌های ذهنی او باقی ماندند. افکار بودایی در بوف‌‌کور اکثراً با دید بدبینانه‌ی نویسنده درآمیخته‌اند. داستان کتاب سراسر گرد مراقبه و مکاشفه‌ی درونی بودا، یعنی دستورِ «به درون بنگر»، دور می‌زند. اندیشه‌ی زندگی گذشته، وحدت وجود، تحقیر حیات خاکی، تولد دوباره و ترک نفس آشکارا در آن دیده می‌شود.
در ابتدای داستان، همین که چشم بوف‌‌کور به دختر اثیری می‌افتد، می‌گوید:
مثل اینکه من اسم او را قبلاً می‌دانسته‌ام. شراره‌ی چشم‌هایش، رنگش، بویش، حرکاتش همه به نظر من آشنا می‌آمد، مثل اینکه روان من در زندگی پیشین در عالم مثال با روان او همجوار بوده از یک اصل و یک ماده بوده... می‌بایستی در این زندگی نزدیک او بوده باشم.
فلسفه‌ی بوداییِ رنج و مرگ بر همه‌ی کتاب حاکم است. بودا عقیده داشت که:
تولد رنج است، زوال رنج است، بیماری رنج است، برخورد با ناملایمات رنج است، ‌دوری از لذت رنج است، به دست نیاوردن آنچه می‌خواهیم رنج است... آیین بودا، بدین قرار، تا اندازه‌ای فلسفه‌ی رنج است. اگر زندگی آکنده از رنج است، و اگر رنج به ما می‌آموزد که چگونه به رنج پایان دهیم، احمقانه نیست که از مکتب بگریزیم؟ (7)
و بوف‌‌کور شاگرد کوشای این مکتب است.
درباره‌ی مسئله‌ی اساسی مرگ - مشغولیت فکری همه‌ی عمر هدایت - بوف‌‌کور مردد می‌نماید. پس از ابراز بی‌اعتقادی به دین و وجود قادری متعال، می‌گوید: «در مقابل حقیقت وحشتناک مرگ و حالات جانگدازی که طی می‌کردم، آنچه راجع به کیفر و پاداش روح و روز رستاخیز به من تلقین کرده بودند یک فریب بی‌مزه شده بود و دعاهایی که به من یاد داده بودند، در مقابل ترس از مرگ هیچ تأثیری نداشت.»
چند صفحه بعد ضد این را می‌گوید:
بارها به فکر مرگ و تجزیه‌ی ذرات تنم افتاده بودم، به طوری که این فکر مرا نمی‌ترساند. برعکس آرزوی حقیقی می‌کردم که نیست و نابود بشوم.
بودیسم مرگ را «راه ورود به زندگی دیگر» می‌داند، حال آنکه تصور تولد دوباره و حیات مجدد برای بوف‌‌کور غالباً غیرقابل تحمل است: «تنها چیزی که از من دلجویی می‌کرد امید نیستی پس از مرگ بود. فکر زندگی دوباره مرا می‌ترساند و خسته می‌کرد.» و با این همه به قطعاتی در کتاب برمی‌خوریم که دریافت بودایی مرگ و نیروانا یکسره پذیرفته و ستوده شده است. برای نمونه بنگرید به این جمله‌های پُر تب و تاب:
تنها مرگ است که دروغ نمی‌گوید. حضور مرگ همه‌ی موهومات را نیست و نابود می‌کند. ما بچه‌ی مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب‌های زندگی نجات می‌دهد و در ته زندگی اوست که ما را صدا می‌زند و به سوی خودش می‌خواند.
شفقت بودا در حق حیوانات و تحریم کشتن حیوان برای خوراک در آن آیین نیز به روشنی در بوف‌‌کور بازتاب یافته است. قصابی که روبه‌روی خانه‌ی او دکان دارد مظهر بی‌رحمی و پلیدی است (هدایت خودش هم گیاهخوار بود). (8)
تمام طرح داستان، به ویژه نقطه‌ی اوج آن، ظاهراً از افکار بودایی سرچشمه می‌گیرد. در حالی که لکاته (نامی که به همسرش داده است) نماد موجودی پلید در اختیار همگان است، دختر اثیری تجسم زیبایی و پاکی دور از دسترس رجاله‌ها، همتای غیرخاکی لکاته، است. لکاته را بوف‌‌کور در پایان کتاب می‌کُشد و با وجود همه‌ی عشق و ستایش او برای دختر اثیری، همتا نیز باید کشته شود. مرگ، به اعتقاد بوداییان، «نیستی جسم و همتای نامرئی‌اش است». (9)
گذشته از آیین بودا و پاره‌ای معتقدات شرقی دیگر، تأثیر پاره‌ای نویسندگان غربی، به ویژه ادگار الن پو، داستایفسکی و کافکا نیز در کتاب دیده می‌شود. قهرمان داستان نیز به شماری قهرمانانِ بیزار از زندگی در ادبیات غرب شباهت‌هایی دارد. مثلاً قهرمان باربوس در دوزخ که «خود را به دور از جهان در اتاق خواب هتلش محبوس می‌کند و سرگرمی زندگی عاریتی او پاییدن دیگران از روزنی در دیوار است». یا الستور قهرمان شِلی «که دق می‌کند و از غصه می‌میرد چون نمی‌تواند در زمین همتای دختر زیبایی را که در خواب دیده و در آغوش کشیده بیابد». و قهرمان داستایفسکی، راسکولنیکف را هم از یاد نبریم که عبوس، عصبی، هراسان از فکر بازداشت و دلزده از وضع و ضعف بشر، خود را در اتاقی زندانی کرده است. از این بیشتر، بوف‌‌کور بی‌شباهت نیست به ضد قهرمان دیگری از داستایفسکی، موجود عجیب و غریبی که در یادداشت‌های زیرزمینی توصیف شده است. هر دو زیر فشار عشق ناکام به خود می‌پیچند، هر دو رنج را به جان می‌خرند، از بشر بیزارند، از اجتماع می‌گریزند و به انزوا پناه می‌برند. یکی به صورت سوسک تصویر شده است، دیگری به صورت بوف‌‌کور.
قرابتی هم می‌توان میان بوف کورِ افیونی و حالت‌هایی که دکوئینسی (10) در اعترافات یک تریاکی انگلیسی (11) به قلم آورده است یافت. نویسنده‌ی انگلیسی می‌گوید در یک شب احساس می‌کرد هفتاد یا صد سال زیسته است:
هر شب، نه مجازی که گویی راستی راستی، به اعماق ورطه‌های تاریک، گودتر گودتر، فرو می‌رفتم، و امیدی به چشم نمی‌آمد که دیگر هیچ‌گاه بتوانم از قعر برخیزم.
این را مقایسه کنید با حالت بوف‌‌کور:
کم‌کم حالت خمودی و کرختی به من دست داد، مثل یک نوع خستگی گوارا و یا امواج لطیفی بود که از تنم به بیرون تراوش می‌کرد - بعد حس کردم که زندگی من رو به قهقرا می‌رفت. متدرجاً حالات و وقایع گذشته و یادگارهای پاک شده، فراموش شده‌ی زمان بچگی خودم را می‌دیدم. نه تنها می‌دیدم بلکه در این گیرودارها شرکت داشتم و آنها را حس می‌کردم. لحظه به لحظه کوچک‌تر و بچه‌تر می‌شدم. بعد ناگهان افکارم محو و تاریک شد، به نظرم آمد که تمام هست من سر یک چنگک باریک آویخته شده و در ته چاه عمیق و تاریکی آویزان بودم. بعد از سر چنگک رها شدم، می‌لغزیدم و دور می‌شدم ولی به هیچ مانعی بر نمی‌خوردم - یک پرتگاه بی‌پایان در یک شب جاودانی بود. (12)
بوف‌‌کور در اوج قدرت رضاشاه نگاشته شد. انتشارش در آن هنگام ناممکن بود. در 1315 وقتی نویسنده به هند رفت دست‌نوشته‌اش را با خود برد و در آنجا به چاپ رساند. کتاب کوچکی شصت صفحه‌ای با مُهرِ «طبع و فروش در ایران ممنوع» در نسخه‌های محدودی در بمبئی چاپ دستی شد. می‌گویند هدف سفر هدایت به هند صرفاً چاپ بوف‌‌کور بود و این تصور را بعضی از دوستان او هم تأیید کرده‌اند. ولی همان‌گونه که در بخش بعدی خواهیم دید سفر هدایت دلایلی عمیق‌تر داشت. به هر تقدیر، تا سال‌ها پس از انتشار کتاب فقط دوستان نزدیک او از وجود این اثر خبر داشتند. پس از کناره‌گیری رضاشاه از سلطنت در 1320 و پیدایش دوران سیاسی جدید، بوف‌‌کور نخستین بار در تهران منتشر شد (ابتدا به صورت پاورقی در روزنامه‌ی ایران). تأثیر آن برق‌آسا و نیرومند بود و جروبحثی که برانگیخت محدود به محافل ادبی نبود: تقریباً همه‌ی جامعه‌ی کتاب‌خوان کشور را در بر می‌گرفت.
سبک بوف‌‌کور، با وجود ماهیت غیرعادی محتوا، ساده است. باز از آل احمد شاهد آوریم:
بوف‌‌کور نمونه‌ای است برای اثبات این مطلب که زبان فارسی - فارسی ساده - قادر به بیان بدیع‌ترین حالات نفسانی یک نویسنده است؛ که ممکن است این زبان را نیز به درون‌نگری واداشت. حتی در تعبیرهای سوررئالیست این زبان ساده حفظ شده است: «ناگهان دیدم در کوچه‌های شهر ناشناسی که خانه‌های عجیب و غریب به اشکال هندسی، منشور، مخروطی، مکعب، با دریچه‌های کوتاه و تاریک داشت و به در و دیوار آنها بته‌ی نیلوفر پیچیده بود، آزادانه گردش می‌کردم و به راحتی نفس می‌کشیدم. ولی مردم این شهر به مرگ غریبی مرده بودند: همه سر جای خودشان خشک شده بودند، دو چکه خون از دهنشان تا روی لباسشان پایین آمده بود. به هر کسی دست می‌زدم، سرش کنده می‌شد می‌افتاد...» این کابوس عجیب [آل احمد ادامه می‌دهد] که خواننده را به یاد نقاشی‌های عجیب سالوادور دالی (13) می‌اندازد و نتیجه‌ی کاوش عمیق در نفسانیات است تاکنون در آثار ادبی زبان ما سابقه‌ی نداشته. (14)
زبان دقیق، شیوه‌ی بیان و جامعیت شگفت نویسنده کافی است که بوف‌‌کور را یکی از آثار برجسته‌ی ادبیات فارسی سازد. در پاره‌ای جاها ترکیب و موسیقی واژه‌ها کم‌نظیر است: برای نمونه، جمله‌های آغازین کتاب، توصیف‌های دل‌انگیز هندوستان و صحنه‌های رقص بوگام داسی (مادر بوف‌‌کور). قطعه‌ی زیر در وصف سپیده دم مشهور است:
شب پاورچین پاورچین می‌رفت گویا به اندازه‌ی کافی خستگی درکرده بود. صداهای دوردست خفیف به گوش می‌رسید، شاید یک مرغ یا پرنده‌ی رهگذری خواب می‌دید، شاید گیاه‌ها می‌روییدند. در این وقت ستاره‌های رنگ پریده پشت توده‌های ابر ناپدید می‌شدند. روی صورتم نفس ملایم صبح را حس کردم و در همین وقت بانگ خروس از دور بلند شد.
بوف‌‌کور در دو بخش است. در بخش نخست خوابیده به دنیای خیالیِ راوی گام می‌نهد. به بخش دوم (داستان زندگی واقعی او) که می‌رسیم کیفیت اندوهبار و احساسات خلسه‌آمیز بخش نخست چنان تأثیری بر ما گذاشته است که، همانند قصه‌ی پریان، حتی واقعیات سهمگینْ رنگ نوعی توهم جذاب به خود می‌گیرند. از این رو برای فهم و تحلیل کتاب شاید بخش دوم را باید اول «هضم» کرد و پس از آشنایی یافتن با سابقه‌ی خانوادگی و تربیت و پرورش بوف‌‌کور، آنگاه وارد دنیای رؤیایی او شد.
یکی از ویژگی‌های بوف‌‌کور یکسانی، حتی این همانیِ چهره‌های داستان است. گذشته از دختر اثیری که همزاد لکاته است و بنابراین به او شباهت دارد، تقریباً همه‌ی افراد دیگر، چه در رخدادهای رؤیایی و چه در زندگی واقعی او، همشکل‌اند. مثلاً، پیرمرد قوزی با شال‌گردن پهنی که دور صورت خود پیچده، تجسم شرارت است، عفریتی است که از گوشه و کنار سر در می‌آورد و آرام و آسایش بوف‌‌کور را برهم می‌زند. در فصل اول او را در هیئت پیرمرد خمیده در کنار نهر و سپس به شکل گورکن می‌بینیم. عموی بوف‌‌کور، پدرش، پدر زنش، پیرمرد خنزر پنزری، فاسق زنش، همه قیافه‌ی این پیرمرد را دارند. نقاشی او روی جلد قلمدان‌ها، حتی نقش روی پرده‌ی اتاق او نیز تصویر همین پیرمرد است، و سرانجام، وقتی بوف‌‌کور زنش را می‌کُشد و در آینه نگاه می‌کند می‌بیند خودش هم به شکل پیرمرد درآمده است. این بازگشت همان چهره در موقعیت‌های گوناگون، تکرار حوادث و مناظر و تناوب مضمون و نقش و نگارهای آشنا - بته‌های نیلوفر کبود، درخت سرو، خانه‌های هندسی، مگس‌های زنبور طلایی، گزمه‌های مست و ترانه‌ای که می‌خوانند - همه و همه برای بیانِ روان آشفتگی قهرمان داستان‌اند. (15)

بوف‌‌کور از دید منتقدان غربی

روژه لسکو (16) در جنگ جهانی دوم بوف‌‌کور را به فرانسه ترجمه کرد ولی تا 1953 نتوانست آن را به چاپ برساند؛ می‌گویند ترجمه‌ی او (La Chouette Aveugle) را صادق هدایت دیده و پسندیده بود. به هر حال، شکل و محتوای غیرعادی کتاب تأثیری شگرف بر محافل ادبی فرانسه گذاشت. جامع‌ترین و مطلع‌ترین نقد فرانسوی را پاستور والری رادو (17)، عضو آکادمی فرانسه، در ماهنامه‌ی Hommes et Monde (مارس 1954) نوشت. دکتر رادو، پس از مقایسه‌ی هدایت با ژرار دو نروال (18)، به شرح زندگی و آثار و عقاید هدایت می‌پردازد، قطعات جالبی از نوشته‌های او را نقل می‌کند و دنیای بوف‌‌کور را همسان تصویر سارتر از دوزخ در بن بست (19) می‌شمارد. نویسنده به خوانندگانش یادآور می‌شود که فلسفه‌ی هدایت بازتابی است از فلسفه‌ی خیام، «بدبین دیگر ایرانی»، و در خاتمه از جایگاه والای هدایت در ادبیات معاصر جهان سخن می‌گوید.
مقاله‌ی دیگری در Les Lettres Française (شماره‌ی 503) به قلم ژیلبر لازار (20) است، که برخلاف دیگر منتقدان فرانسوی ابتدا اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران را در زمان نگارش بوف‌‌کور شرح می‌دهد. بقیه‌ی مقاله بیشتر کلی‌گویی‌هایی درباره‌ی کارهای هدایت و مضمون‌ها و قهرمان‌های اوست. آقای لازار درباره‌ی خود بوف‌‌کور مطلب چندانی نمی‌گوید ولی آن را «برترین درجه‌ی یأس هدایت» می‌داند و مقاله‌اش را با این سخن به پایان می‌رساند که «رئالیسم ایرانی در اوج پیشرفتش است و صادق هدایت پیوسته افتخار پیش‌کسوت خلاق و آموزگار راستین این نهضت را خواهد داشت».
منتقد نامور فرانسوی آندره روسو (21) مقاله‌ای با عنوان «هدایت و شاهکارش» در هفته نامه‌ی Le Figaro Littéraire (18 ژوئیه‌ی 1953) نوشت. مقاله‌ی روسو، به غیر از مقدمه‌ای درباره‌ی زندگی و سوابق هدایت، بررسی و تفسیر دقیقی از داستان بوف‌‌کور است و کتاب را بدون قید و شرط می‌پسندد:
به عقیده‌ی من اثر الهام‌بخش بوف‌‌کور، شاهکار هدایت، کافی است که او را در نظر اول جزء گویاترین و شیواترین نویسندگان زمان حاضر قرار دهد... به گمان من این رُمان تأثیر ویژه‌ای بر تاریخ ادبی قرن ما خواهد گذاشت.
رهبر سوررئالیست‌های فرانسه، آندره برتون (22)، درباره‌ی بوف‌‌کور در Le Médium (ژوئیه‌ی 1953) می‌نویسد: «اگر چیزی را توان شاهکار نامید این همان است.» سپس بوف‌‌کور را در ردیف آثاری چون اُرلیای ژرار دو نروال (23)، گرادیوا ی ینسن (24) و رازها ی کنوت هامسون (25) قرار می‌دهد.
مقاله‌ی دیگری به قلم پ. سوپر (26)، نویسنده‌ای فرانسوی که هدایت را در تهران دیده بود، در Journal de Genéve (6 سپتامبر 1953) منتشر شد. نوشته‌ی او بیشتر ژورنالیستی است و داوری‌اش درباره‌ی بوف‌‌کور قدری گزاف‌آمیز: «این رُمان شاهکار ادبیات تخیلی قرن بیستم است.» و سپس با آهنگی شاعرانه می‌افزاید: «من خوب می‌دانم که این رُمان بی‌مانند را نمی‌توان ’خلاصه‘ کرد چون خود خلاصه‌ی سرنوشت بشر است.»
ر. لالو (27) در Les Nouvelles Littéraires (20 اوت 1953) برداشت احتیاط‌آمیزتری دارد: «آیا این کتاب یک شاهکار است؟ من بیشتر مایلم آن را اثری استثنایی و هیجان‌انگیز بخوانم.»
در مقاله‌ی دیگری در La Table Ronde (اوت 1953)، نویسنده می‌گوید: «به سبب واژگانی که در آن به کار رفته است، تغییر ناگهانی که در رشته‌ی افکار [خواننده] به وجود می‌آورد و حوادثی ورای عقل که در داستان روی می‌دهد، این کتاب اثری شگفت، سحرآسا و حیرت‌انگیز است.» و در شماره‌ی نخست مجله‌ی جدیدی به نام Bizarre (که ترجمه‌ای از «طلب آمرزش»، داستان کوتاه هدایت را هم چاپ می‌کند) نوشته‌ی کوتاهی در معرفی او، با عنوان «کشف جدید، بوف‌‌کور هدایت و سینما»، به شرح زمینه‌ی اکسپرسیونیستی و نمادهای کتاب می‌پردازد. نویسنده در تلاش برای نشان دادن نفوذ پاره‌ای از اکسپرسیونیست‌های اروپایی و به ویژه فیلم کابینه‌ی دکتر کالیگاری (28) بر اثر هدایت می‌نویسد:
عرصه‌ی بصری بوف‌‌کور را می‌توان به فیلم‌های اکسپرسیونیستی آلمانی که هدایت هنگام اقامت در فرانسه دید ارتباط داد - پیکرهای خون‌آلود و کرم‌های کوچکی که روی گندیدگی آنها درهم می‌لولند، تابوت‌ها، رهسپاری در «کالسکه‌ی نعش‌کش کهنه و اسقاط» که به آن دو اسب سیاه نزار پوست و استخوان بسته شده، پیرمرد کالسکه‌چی، صورتش پیچیده در شال‌گردنی پهن، قوز کرده روی نشیمن، یک شلاق بلند در دست، و کالسکه‌ای که از کوه و دشت و رود با سرعت راحت و بی‌صدا می‌گذرد - اینها همه می‌تواند از نوسفراتوی مارنائو (29) برآید. پس‌زمینه‌ی این داستان همسان کالیگاری و دیگر آثار اکسپرسیونیست‌هاست. به این عبارات بنگرید: «کوه‌های بریده بریده، درخت‌های عجیب و غریب توسری‌خورده، نفرین‌زده از دوجانب جاده پیدا بود که از لابه‌لای آن خانه‌های خاکستری رنگ به اشکال سه گوشه، مکعب و منشور با پنجره‌های کوتاه و تاریک بدون شیشه دیده می‌شد.» هدایت همچنین از رسم شرقیِ تکرار استعاره بهره می‌گیرد: مثلاً، دو چشم مورب دختر، چشم‌هایی که حتی بر گلدان‌های قدیمیِ نقاشی شده‌ی قرن‌ها پیش با فروغ زندگی می‌درخشند، و این چقدر تناظر دارد با دهان «خون‌آلود شاعر» که ژان کوکتو (30) خود از فرهنگ عامه گرفت.
یک مقاله‌ی قابل توجه دیگر در میان بررسی‌های فرانسوی نوشته‌ی ریبمون دِسِنی (31) با عنوان «چیزهایی که بوف‌‌کور می‌بیند» است که در Arts et Spectacles منتشر شد. این نویسنده، پس از تمسخر «فرهنگ و تمدن» غربی، تأسف می‌خورد که بوف‌‌کور به ناحق سهم خود را از جوایز ادبی نداشته است و سپس می‌کوشد جهان قهرمان کتاب را با استنباط آینشتاین از زمان و مکان در نظریه‌ی نسبیت او مقایسه کند!
در آلمان، به پیروی از دوپارگی کشور، دو ترجمه از بوف‌‌کور در داو سوی «مرز» انتشار یافت. اولی توسط حشمت مؤید و Otto H. Hegel و Ulrich Riemerschmidt در 1960 از فارسی ترجمه شد. (32) دومی را در آلمان شرقی، Gerd Henniger از فرانسه ترجمه کرده و بزرگ علوی، دوست هدایت، مؤخره‌ی روشنگری بر آن نوشته؛ و ضمن آن از اعتیاد هدایت به تریاک سخن رفته است.
کارل بگنر (33) در بررسی خود («ترانه‌ی محزونی از ایران») از ترجمه‌ی دوم، در Buecher Kommentare (شماره‌ی 3، 1961) نوشت:
این دنیای رؤیایی هولناک [بوف‌‌کور] را فقط در صورتی می‌توان دریافت که آن را بیشتر آفریده‌ی اثر تریاک بدانیم تا قوه‌ی تخیل نویسنده. چون عمق و پیچ در پیچی توهمات و استنتاج‌های وحشت‌زای حاصل از آنها ماورای قدرت تصور است. در واقع اینها تجربه‌های درون‌کاوانه‌ی نویسنده‌اند که به نام «بوف‌‌کور» تحقق می‌پذیرند و بر صفحه‌ی کاغذ می‌آیند. این کتاب به درد روان‌شناسان می‌خورد و نیز کسانی که بخواهند حدود و ثغور علوم را بررسی کنند.
ترجمه‌ی انگلیسی بوف‌‌کور به قلم د. پ. کاستلو (34) در 1958 انتشار یافت. این برگردانی تحت اللفظی است - حتی عبارات و اصطلاحات فارسی اغلب کلمه به کلمه ترجمه شده‌اند - و معرفی نامه‌ی پشت جلد کتاب هم (که مترجم در آن دخالتی نداشته) گمراه کننده است و هدایت را «شاگرد ایرانی سارتر» می‌خواند. از این رو موفقیت کتاب در انگلستان کمتر از فرانسه و شاید آلمان بود. برای نمونه‌ی نشریه‌ی Sunday Times (16 فوریه‌ی 1958) در نقد کوتاهش می‌نویسد: «این داستان مجموعه‌ای درهم و برهم و ناپخته، گونه‌ای آتش درهم‌جوش لفظی است. کابوس‌های غربی در مقایسه با این افسانه‌ی شرقی اعجاز شفافیت‌اند. استعمالِ مِسکالین پیش از خواندن، شاید کارساز باشد، ولی امتحان نکنید.» به نظر منتقدِ Time and Tide (22 فوریه‌ی 1958)، کتاب «آمیزه‌ای از رؤیای افیونی و قدری مشربی» است، که در آن جمله‌ها «مانند مارپیچ تکرار می‌شوند و با هر پیچ اندکی بیشتر از گذشته، حال و آینده را به ما می‌گویند... قرائت این توهمات و واهمه‌ها مانند نوشیدن از بطری شراب زهرناک است»، و می‌افزاید، هدایت ممکن است باب طبع هر کسی نباشد، ولی خواندن این اثر به آنهایی که خواستار تغییر ذائقه‌ی ادبی‌اند و نیز به منزله‌ی گونه‌ای «تمرین مهیج برای عضلات شاعرانه» توصیه می‌شود.
نشریه‌ی The Twentieth Century (مه‌ی 1958) درباره‌ی سبک نثر انگلیسی کتاب نوشت: «نثر پر زرق و برق و پریشان ترجمه‌ی انگلیسی نمایانگر حالت درونی بسیار دردمندی است، حالتی که دشوار بتوان به ادبیات عادی تجربیات بشری ارتباط داد.»
از چاپِ امریکایی ترجمه‌ی انگلیسی، به هنگام نگارش این شرح، تنها یک نقد در دسترس بود. بر پایه‌ی داوری این نویسنده، کتاب در آن دیار توجه و تأمل قابل ملاحظه‌ای برانگیخته و موفقیت بیشتری داشته است. ویلیام کِی آرچر (35)، استاد کالج هانتر، در Saturday Review (27 دسامبر 1958)، مقاله‌ی جالبی نوشته و با این گمانِ هوشمندانه بررسی‌اش را آغاز کرده است که «شاید با خواندن بوف‌‌کور بتوان تفاهمی از نیروهای تغییر و تحول در آسیا به دست آورد». کتاب را «اثر هنری تکان‌دهنده‌» ای می‌شمارد و می‌ترسد به سرنوشت دکتر ژیواگو گرفتار شود و همان بلاها سر آن آید، و در بسط و تفصیل نظرش می‌نویسد:
سر بوف‌‌کور در خطر است، چرا که مستعد جلب خیل خوانندگانی است که از ویوالدی خسته شده‌اند، از خوش‌بینی بکت می‌هراسند، از ذِن فرسوده‌اند، بنابراین چه بسا به سهولت تازه‌ترین رعشه‌ی خود را در این قریحه‌ی هولناک ایرانی بجویند، به ویژه آنکه نویسنده‌اش هم خودکشی کرده است... در تسخیر این حکایت بیمارگونه، جانفرسا، ملالت‌بار، دردآور و هراسان، احیاناً بوی چراغ نفتیِ [ادگار الن] پو و بودلر را بشنوند، و در ملیله‌دوزی، طرح اسلیمی و خاتم‌کاری نثر کتاب به سراغ شهرزاد مشرق زمین بروند.
گفته‌ی زیرکانه‌ی آقای آرچر درباره‌ی خود هدایت نیز درخور نقل است: «... وی از بی‌کرانگی عظیمی که پشت سر داشت آگاه بود. هوشیاری هراسناک ایرانی از زمان، از گذشته، و از بار سنگین فرهنگی بزرگ و یکتا، با همه‌ی معایب و محاسن آن، جزء استعدادش بود.»
بیجا نیست که این مقاله را درباره‌ی بوف‌‌کور با سخن فرجامین آقای آرچر به پایان رسانیم:
به نظر من هیچ خواننده‌ای نیست که از بوف‌‌کور خسته شود و یا از پایان آن به وحشت نیفتد، هرچه هم داوری ادبی او محتاط‌تر از من باشد. ولی ضرورت خواندن آن صرفاً ادبی نیست، بلکه تأکید مجددی است بر باور هموطن قرن هفدهم هدایت، صائب اصفهانی [تبریزی] در بیت لطیفش:

گفت و گوی کفر و دین آخر به یکجا می‌کشد *** خواب یک خواب است اما مختلف تعبیرها

پی‌نوشت‌ها

1. ترانه‌های خیام، ص ص 49-50.
2. نخستین کنگره، ص 159.
3. «معمولاً احساس می‌کنم که زندگی واقعی‌ام گذشته است، و من دارم به نوعی زندگی پس از مرگ ادامه می‌دهم.» The Letters of John Keats, p. 529.
4. Andrè Maurois
5. Introduction to Letters of Byron, p. V.
6. مجله‌ی علم و زندگی، همان.
7. Chrismas Humphreys, Buddhism, p. 84.
8. انزجار هدایت از کشتن حیوانات با تأکید هرچه بیشتر در فواید گیاهخواری و انسان و حیوان نشان داده شده است. همچنین ن.ک.: «مردی که نفسش را کشت».
9. Humphreys, ibid, p. 105.
10. De Quincy
11. Confessions of an English Opium Eater (London, 1901), p. 224.
12. چند دهه پس از مرگ صادق هدایت، مقایسه‌ی جالبی هم میان بوف‌‌کور و یکی از آثار راینر ماریا ریلکه، شاعر آلمانی، به نام دفتر خاطرات مالته لاوریس بریگه (Die Aufzeichungen des Malte Laurids Brigge) به عمل آمد. ن.ک.: M. Mohandesi, Harvard"s Comparative Literature, no. 3 (Summer 1992). برای تفصیل بیشتر ن.ک.: هوشنگ اتحادیه، پژوهشگران معاصر ایران (صادق هدایت)، 1382.
13. Salvador Dali
14. مجله‌ی علم و زندگی، همان.
15. تمهید تقریباً مشابهی در تکرار روایت، تناوب چهره‌ها و تداوم محیط داستان در سال‌های اخیر در تریلوژیِ جاستین، بالتازار و ماونت اولیو نوشته‌ی لارنس دارل (Lawrence Durrell) به کار رفته است.
16. Roger Lescot
17. Pasteur Vallery Radot
18. Gerard de Nerval
19. Huis Clos
20. Gilbert Lazard
21. André Rousseaux
22. André Breton
23. G. de Nerval, Aurelia.
24. Jenson, Gradiva.
25. Knut Hamsun, Les Mystéres.
26. P. Souppault
27. R. Lalou
28. The Cabinet of Dr. Caligari,
«فیلم مشهوری که بر بسیاری کارهای سینمایی اثر نهاد. فیلم متعلق به مرحله‌ی نخست دوره‌ی معروف به ’روان‘ است که فیلم‌ها به بیان دگرگونی سریع روحیه‌ی مردم پرداختند. کالیگاری شرح جنایت‌های هولناک خوابگردی است در قرن یازدهم که اختیار او در دست یک راهب شیاد است و فیلم را باید نماد تسلط ترس و وحشت بر ذهن همگان شمرد.»
Huntly Carter, The New Spirit in the Cinema (p. 244).
29. Marnau, Nosferatu.
30. Jean Cocteau
31. Ribemont Dessaigne
32. Die Blinde Eule (Humburg, 1960).
33. Kark Begner
34. D.P. Costello, The Blind Owl.
35. William Kay Archer

منبع مقاله :
میرجلیلی، حسین... [و دیگران]، (1389)، توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی در جهان اسلام، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

درباره ی لرستان ســــــــــــــى لــــــــــــــــــر درباره ی لرستان کُلّ دُنیان وِم بئی قَدّ دانلود کتابهای هادی صداقتصادق هدایتهادیصداقتصادقهدایتدانلود رایگان مجموعه کتابهای الکترونیکی هادی صداقتصادق هدایتســــــــــــــى لــــــــــــــــــرترفند امشب درباره ی کشیدن کلمات در برنامه ی است که زیبایی خاصی به متن شما می بخشدمتن نو مونولوگ درونی دکتر بیژن بارانستیز من تنها با تاریکی است و برای ستیز با تاریکی شمشیر به روی تاریکی نمی کشم؛ فانوس زبان و ادبیات فارسی تاریخ ادبیات معاصرزبان و ادبیات فارسی تاریخ ادبیات معاصر آریا ادیب سایت سارا شعر نگاهی به ادبیات داستانی در ایراننگاهی به ادبیات‌ داستانی در ایران غلام رضا مرادی صومعه سرایی‌ تاریخ‌ داستان قـقـنـوس خاکستری مکتب های ادبی جهان مدرنیسمقـقـنـوس خاکستری مکتب های ادبی جهان مدرنیسم وبلاگ نویسندگان آزاد داستان کوتاه در سایت سارا شعر تاریخ ادبیات معاصر تحولات …تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ١ شُمال از شُمالِ غربی شمال از شمالِ غربی سینما و ادبیات ــ نوشته‌ها و ترجمه‌های نویسنده‌ی این وبلاگ را بی شعر و دنیایی که می سازمش یغما گلروییدرباره‌ی بلاگ به امید روزی که لذت لمس دفتر شعر شاعران احساس مان، دست یافتنی تر از یک درباره ی لرستان ســــــــــــــى لــــــــــــــــــر درباره ی لرستان کُلّ دُنیان وِم بئی قَدّ هزارئ ســــــــــــــى لــــــــــــــــــر ترفند امشب درباره ی کشیدن کلمات در برنامه ی است که زیبایی خاصی به متن شما می بخشد دانلود کتابهای هادی صداقتصادق هدایت هادیصداقتصادق معرفی صادق هدایت متولد ۲ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران، مرگ خودکشی با گاز ۱۹ متن نو » مونولوگ درونی دکتر بیژن باران ستیز من تنها با تاریکی است و برای ستیز با تاریکی شمشیر به روی تاریکی نمی کشم؛ فانوس می زبان و ادبیات فارسی تاریخ ادبیات معاصر زبان و ادبیات فارسی تاریخ ادبیات معاصر آریا ادیب سایت سارا شعر نگاهی به ادبیات داستانی در ایران نگاهی به ادبیات‌ داستانی در ایران غلام رضا مرادی صومعه سرایی‌ تاریخ‌ داستان‌نویسی‌ در قـقـنـوس خاکستری مکتب های ادبی جهان مدرنیسم قـقـنـوس خاکستری مکتب های ادبی جهان مدرنیسم وبلاگ نویسندگان آزاد داستان کوتاه در ایران سایت سارا شعر تاریخ ادبیات معاصر تحولات ادبیات فارسی از تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ١ دوره پیش دنیای سخن مقالات متنوع در حوزه ادبیات فارسی دنیای سخن مقالات متنوع در حوزه ادبیات فارسی یادداشت های یک معلم زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها شماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات دانلود کتاب بوف کور بوف کور بوف کور صادق هدایت بوف کور بوف کور پرویز فنی زاده نقد کتاب بوف کور نقدی بر بوف کور دانلود بوف کور صادق هدایت


ادامه مطلب ...

نظر برخی دانشمندان درباره‌ی ترجمه‌ی قرآن

[ad_1]

بد نیست نظر چند تن از دانشمندان را درباره‌ی ترجمه‌ی قرآن بدانیم. شافعی می‌گوید (1): اگر پیش نمازی به هنگام نماز در تلفظ قرآن دچار اشتباه یا لحنی شد یا کلمه‌ای غیرعربی به زبان آورد، اگر منظورش قرائت بوده نماز او و نمازگزاران پشت سر او کافی ولی اگر مقصود کلامی غیرقرائت باشد نمازش باطل می‌شود.
شاطبی از بزرگان مالکی گوید (2): دلالت کلمات عربی بر معانی خود از دو جهت است. یا دلالت اصلی است و الفاظ و عبارات مطلقه بر معانی مطلقه دلالت می‌کند، و یا دلالت تبعی است و الفاظ و عبارات مقیده بر معانی خادمه دلالت می‌کنند. از جهت اول به هیچ وجه اختصاصی به ملت خاصی نیست اما از جهت دوم مختص زبان عرب است. خلاصه اینکه شاطبی ترجمه‌ی قرآن را جایز می‌شمارد.
حجةالاسلام غزالی می‌گوید: روایت معنی حدیث برای دانشمندان جایز است زیرا بیان شرع برای غیر عرب به زبان خودشان اجماعاً جایز می‌باشد، در این مورد تا جائی که مقدور است باید مترادفات عربی را بکار برد. سفرای رسول خدا نیز اوامر او را به زبان آنها ابلاغ می‌کردند. ما می‌دانیم که در لفظ تعبدی نیست. منظور فهم معنی و رساندن آن به خلق خداست. این مانند تشهد و تکبیر از موارد تعبد در لفظ نیست. (3) جای دیگر می‌گوید: به جای فاتحه نمی‌توان ترجمه آن را خواند و کسی که نمی‌تواند عربی را تلفظ کند نمی‌تواند به ترجمه‌ی تنها کفایت کند. (4)
ابن حجر از ائمه‌ی محدّثین درباره‌ی وجوب ترجمه‌ی قرآن می‌گوید: «وحی به زبان عرب و بعثت بر همه مردم اعم از عرب یا غیر عرب بوده و برای اینکه وحی عربی به همه ابلاغ شده باشد باید ترجمه شود.
امام جارالله زمخشری در تفسیر آیه‌ی 4 از سوره‌ی ابراهیم می‌گوید: حاجتی نبوده که وحی به همه‌ی زبان‌ها نازل شود زیرا ترجمه می‌تواند جانشین آن شود. پس کافی است که وحی به یک زبان نازل شود و از آن زبان به زبان‌های دیگر ترجمه شود.
یکی از مواردی که قرائت سوره‌ای از قرآن واجب است نماز می‌باشد. حال این پرسش پیش می‌آید: کسی که نمی‌تواند عربی را تلفظ کند آیا می‌تواند نماز را به زبانی جز عربی بگزارد؟
در مذهب شافعی قرائت جز به عربی روا نیست و نماز به غیر از عربی درست نیست. (5) حتی گفته‌اند: الفاظ قرآن تعبدی است و کسی که فاتحه را نداند نباید برای او ترجمه شود. (6)
در مذهب مالکی هم قرائت قرآن به غیر عربی جایز نیست. اگر کسی از تلفظ فاتحه عاجز باشد باید به دیگری که خوب می‌تواند تلفظ کند اقتدا نماید. فاتحه به عربی فرستاده شده و هر مکلفی باید آن را بیاموزد. (7)
در میان حنبلی‌ها هم قرائت به غیرعربی جایز نیست اگر کسی بتواند بیاموزد و کوتاهی کند نمازش درست نیست. (8)
ابن حزم، حنبلی است و می‌گوید: کسی که فاتحه یا آیاتی از قرآن را عامداً در نمازش به غیرعربی و یا به عربی ولی به الفاظی جز آنچه در کتاب خدا آمده بخواند و یا کلمات را پس و پیش بگوید نمازش باطل است. پس و پیش کردن کلمات هم تحریف کلام خداست. (9)
قول حنفی گرچه کمی درهم نقل شده ولی گفته‌اند: پیشوایان فقه همه اجماع دارند که قرائت قرآن به غیرعربی در نماز جایز نیست زیرا تصرفی در قرائت خروج از اعجاز است. در قرائت نماز هم به غیرعربی اجماعاً حرام شده است. گویا ابوحنیفه در اول گفته بود قرائت به غیرعربی هم رواست، ولی بعد گفته بود اگر قادر بر تلفظ عربی باشد باید به عربی بخواند و اگر به غیرعربی باشد نمازش باطل است. (10)

پی‌نوشت‌ها

1.شافعی کتاب الام تحت عنوان امامة الاعجمی1: 147. به نقل از مناهل العرفان 2: 56 به بعد.
2.کتاب الموافقات تحت عنوان: منع ترجمة القرآن2: 44، 45، 63.
3.کتاب المستصفی1: 169.
4.الوجیز: 26، 27، الجامع العوام 14-17.
5.مجموع 3: 379.
6.ترشیح المستفیدین 1: 52.
7.حاشیه‌ی دسوقی بر شرح الدردیرمالکیه 1: 232-236، مدونة 1: 62.
8.مغنی1: 526.
9.ابن حزم: المحلی31: 254.
10.مجله‌ی الازهر مجلد 3: 32، 33، 66، 67 رجوع کنید مناهل العرفان جلد دوم.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


1 ساعت قبل ... نظر برخی دانشمندان دربارهی ترجمهی قرآن - نویسنده: محمود رامیار بد نیست نظر چند تن از د-دانشمندان-ترجمه-قرآن.1 ساعت قبل ... بد نیست نظر چند تن از دانشمندان را دربارهی ترجمهی قرآن بدانیم. شافعی میگوید: اگر پیش نمازی به هنگام نماز در تلفظ قرآن دچار اشتباه یا لحنی شد یا ...بد نیست نظر چند تن از دانشمندان را دربارهی ترجمهی قرآن بدانیم. شافعی میگوید: اگر پیش نمازی به هنگام نماز در تلفظ قرآن دچار اشتباه یا لحنی شد یا كلمهای غیرعربی ...تاكنون بيش از دويست و نود و پنج ترجمه كامل و يکصد و سي و يک ترجمه ناقص يا برگزيده ... در اين بخش نظر برخي انديشمندان بزرگ غربي را، درباره ماهيت قرآن بيان و ...نظر برخی دانشمندان دربارهی ترجمهی قرآن ... از تصانیف قدیمهای دربارهی سبب نزول ذكر كرده اند پیش از همه از علی بن مدینّی، شیخ بخاری است (ابوالحسن علی بن عبدالله ...29 آوريل 2015 ... نخستین ترجمه ناقص در سال 1515 م و اولین ترجمه کامل انگلیسی توسط ... در این بخش نظر برخی اندیشمندان بزرگ غربی را، درباره ماهیت قرآن بیان و ...از نظر تاریخی، دیدگاه غالب آن است که قرآن در زمان عثمان، خلیفهٔ سوم، تحت نظارت جمعی .... عدهای از دانشمندان مسلمان معتقدند که برخی آیات نظیر آیهٔ اکمال دین (مائده، ۳) به ..... داود، مترجم عرب قرآن در مقدمه ترجمه خود از قرآن مینویسد: با توجه به اینکه قرآن در ...... اسلامگرایی • اسلامهراسی • اسلامستیزی • دیدگاه اسلام درباره معجزه • آزار مسلمانان ...سخنان برخی دانشمندان و اندیشمندان غربی در مورد قرآن ... به نظر می رسد عقل گرایی قرآنی همچون سنگ، سخت، مستحکم و اصلی بنیادی است. ... قرآن مانند انجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره ی عقاید دینی، عبادت و عمل پیروان آن ... آربری (دانشمند و خاورشناس انگلیسی) : هنگامی که به پایان ترجمه قرآن رسیدم موضوعی (مربوط به ...قرآن کتاب آسمانی مسلمانان ، در نظر اندیشمندان دیگر ادیان بارها مورد ستایش قرار گرفته ... ما در این پست تعدادی از نظرات دانشمندان غیر مسلمان را درباره ی حقانیت و عظمت ... به پایان ترجمه قرآن نزدیک مى شدم، سخت در پریشانى به سر مى بردم؛ اما قرآن آنچنان ...در طول این ده سان و بویژه در سال 2014 منتظر اطلاعات تازه و مؤید نظر، از راه ... ترجمه: چه کسی ستمگر از کسی است که آیه ها و نشانیهای پروردگارش به او یاداوری میشود. پس از این ..... در این بخش به نظرات برخی دانشمندان در مورد معجزات علمی قرآن کریم میپردازیم. ... When he was asked about the scientific miracles in the Quran which he has ...


کلماتی برای این موضوع

نظر برخی دانشمندان درباره‌ی ترجمه‌ی قرآندانشمندانترجمهقرآننظر برخی دانشمندان درباره‌ی ترجمه‌ی قرآن نویسنده محمود رامیار بد نیست نظر چند تن نظر برخی دانشمندان درباره‌ی ترجمه‌ی قرآننظر برخیبد نیست نظر چند تن از دانشمندان را درباره‌ی ترجمه‌ی قرآن بدانیم شافعی می‌گوید اگر مطالب قرآنی نظر دانشمندان درباره قرآننظردانشمندان نظر دانشمندان درباره قرآن نظر ناپلئون درباره ی قرآنترجمه قرآن به زبان های قرآن از دیدگاه دانشمندان غربیسخنان برخی دانشمندان و به نظر می رسد عقل و شاخصی درباره ی عقاید دینی راسخون یار همیشه همراه قرآن شناسینظر برخی دانشمندان درباره‌ی ترجمه‌ی قرآن بد نیست نظر چند تن از دانشمندان را نظر دانشمندان درباره ی قرآننظر دانشمندان درباره ی قرآن امروزه مسلمانان به علت دوری نظر دانشمندان درباره ی قرآناسلام و قرآن از دیدگاه دانشمندان و متفکران غرب نوگرانکته سخن نیکو زمانی که به پایان ترجمه ی قرآن نزدیک ص و نظر دانشمندان برخی پیامدهای نظر دانشمندان و اندیشمندان غیر مسلمان درباره قرآن …نظردانشمندانواندیشمنداندر بعضی از موارد عظمت قرآن نظر دانشمندان اسناد علی اکبر رائفی پور درباره ی قرآن از نظر دانشمندانقرآنازنظردانشمندانقرآن از نظر دانشمندان پایان ترجمه ی قرآن نزدیک می دانشمندان درباره ی قرآن در جست و جوی حق و حقیقت نظر دانشمندان درباره قرآن نظر دانشمندان درباره می نمایند که این نشان حضور زنده و شاداب قرآن در دنیای نظر دانشمندان درباره قرآن جستجو و دانلود کتابنظردانشمنداندرباره نظر دانشمندان درباره قرآن دانشمندان بر این نظر بودند هایی جالب درباره ی سخنان بزرگان و دانشمندان درباره ی قرآنسخنان بزرگان و دانشمندان درباره ی قرآن به آنکه وحی آسمانی است از نظر کلمات و ترکیب معنی ترجمه معنی ترجمه نویسنده محمود رامیار ترجمه‌ی قرآن درباره‌ی رمعنی نظر آلبرت اینشتین درباره قرآننظرآلبرتاینشتیندربارهقرآن از نظر دانشمندان قرآن از نظر دانشمندان دانشمندان و متفکران امروز برخی از اشارات علمی قرآن به ده پدیده نجومیبرخی دانشمندان ترجیح می دهند قرآن در بیان نظر کنونی دانشمندان این است که نظر دانشمندان غیر مسلمان راجع به قران نظر دانشمندان غیر توجه به قرآن و تحقیق در میزان وشاخصی درباره ی عقاید دینی قرآن کریم از زبان جمعی از دانشمندان غیر مسلمان …قرآنکریماززبانقرآن کریم از زبان جمعی از دانشمندان غیر مسلمان قرآن در جان‏هاى احادیثی درباره ی قرآن کریماحادیثی درباره ی قرآن ترجمه ی احمد آرام زندگینامه شعرا و دانشمندانقرآن در نگاه دانشمندان جستجو وبلاگ اطلاعاتقرآندرنگاهدانشمندانگفته برخی دانشمندان در نظر دانشمندان درباره ی قرآن نظر دانشمندان درباره ی قرآنچهل حدیث درباره قرآن قرآن را به صدا و آهنگ نظر من درباره این فایل عالی است و به دیگران پیشنهاد می


ادامه مطلب ...

دیدگاه‌های نظری درباره‌ی مصرف الکل و مواد در نوجوانان

[ad_1]

در حال حاضر، به طور کامل اثبات شده که فرآیندهای روانی مختلفی، مراحل مختلف رفتار اعتیاد به داروها و مواد مخدر را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند. در این نوشته دو مرحله‌ی زیر برای مصرف داروها و مواد مخدر مورد بحث قرار می‌گیرند؛ شروع مصرف دارو و ادامه‌ی مصرف دارو.

شروع مصرف دارو و مواد

در این قسمت، مطالعات تحقیقی‌ای مطرح می‌شوند که فرآیند شروع مصرف مواد را در نوجوانان بررسی کرده‌اند. این تحقیقات را می‌توان به دو گروه اصلی تقسیم کرد: یکی عوامل ژنتیکی و دیگری عوامل روانی اجتماعی خاص.

زمینه‌های ژنتیکی

بحث اصلی در این مورد این اسـت که بعضی نوجوانان زمینه‌های ژنتیکی برای مصرف مواد دارند، با این حال، بعضی صاحب‌نظران معتقدند وراثت و ویژگی‌های ژنتیکی با عوامل محیطی خاصی در تعامل قرار می‌گیرند و منجر به مصرف مواد می‌شوند. محققان به منظور بررسی این علل مختلف به مطالعه‌ی دوقلوهای همسان، خواهر و برادرهای ناتنی و فرزندخوانده‌ها می‌پردازند.
بیشتر پژوهش‌های انجام‌شده بر روی دوقلوهای همسان و غیرهمسان، نشان‌دهنده‌ی تأثیر قدرتمند عوامل ژنتیکی بر الکلیسم‌اند. مروری بر تحقیقات انجام‌شده طی سال‌های 1960 تا 1987، نشان می‌دهد که هماهنگی در مصرف الکل در دوقلوهای همسان، بسیار بیشتر از دوقلوهای ناهمسان اسـت (هیون، 1996).
در مرور دیگری که بر ادبیات صورت گرفت، نتایج پژوهش‌های انجام‌شده بر روی 16.000 دوقلوی پسر که از نظر میزان شیوع و هماهنگی در الکلیسم، روان‌پریشی ناشی از الکل، سیروز کبدی و مشکلات لوزالمعده، طبقه‌بندی‌شده بودند، بررسی شد. میزان هماهنگی در تمام اختلالات مذکور به غیر از مشکلات لوزالمعده‌ای در تمام دوقلوهای یکسان دوبرابر دوقلوهای ناهمسان بود. این یافته‌ها نشان‌دهنده‌ی تأثیر قدرتمند عوامل ژنتیکی اسـت. تحقیقات انجام‌شده روی خواهر و برادرهای ناتنی و فرزندخوانده‌ها که روش خوبی برای جداکردن تأثیرات ژنتیکی و محیطی اسـت، نیز نشان‌دهنده‌ی نقش مهم عوامل ژنتیکی در مصرف الکل و الکلیسم اسـت (ادیتیان ‌جی و مورای (1)، 1999).
به نظر می‌رسد بین افراد الکلی و غیرالکلی تفاوت‌های فیزیولوژیکی وجود داشته باشد. برای مثال، بعضی محققان گزارش کرده‌اند کودکان والدین الکلی در مقایسه با کودکان گروه کنترل، دارای سطح تحمل اولیه‌ای برای اتانول هستند و ریتم آلفای آنها در EEG (2) کمتر اسـت. پسران پدران الکلی نیز عملکرد کلامی و ذهنی کمتری را نشان می‌دهند و تفاوت‌های عصب روان‌شناختی دیگری با پسران پدران غیرالکلی دارند. به طور خلاصه، شواهد نشان می‌دهد که ممکن اسـت عوامل ژنتیکی و فیزیولوژیکی (وراثت) زمینه‌ساز مصرف مواد در بعضی از نوجوانان باشند (هیون، 1996).

پیش‌بینی‌کننده‌های روانی اجتماعی

عوامل روانی اجتماعی مختلفی در شروع مصرف مواد مخدر و داروها نقش دارند. این عوامل عبارتند از: مصرف مواد توسط همسالان و والدین، آسیب‌های اجتماعی والدین، عزت‌نفس ضعیف، تنیدگی‌ها و فقدان تأیید اجتماعی (گرین، 1979؛ مارلات (3) و همکاران، 1988).
پژوهش‌های بسیاری تأثیر مصرف مواد توسط والدین و همسالان را در نوجوانان بررسی کرده‌اند. کندل (1990)، دریافت که نقش مصرف مواد توسط دوستان نوجوان بسته به این اسـت که نوجوان عضو فعالی از گروه همسالان خود باشد یا نه. نوجوانانی که دوستانشان سیگار نمی‌کشند یا ماری‌جوانا مصرف نمی‌کنند، باورها و نگرش‌های مشابهی در مورد استفاده از مواد و داروها و کیفیت تعامل با والدین دارند. در هر حال، نوجوانانی که فعالانه با گروه همسالان در تعامل‌اند و دوستانی دارند که ماری‌جوانا می‌کشند، از ماری‌جوانا و دیگر داروهای تحریک‌کننده بیشتر استفاده می‌کنند تا نوجوانانی که دوستانشان کمتر ماری‌جوانا مصرف می‌کنند. پسران نوجوانی که دوستان آنها ماری‌جوانا می‌کشند، خطرهای سلامتی مرتبط با مصرف ماری‌جوانا را بسیار ناچیز می‌دانند و به آن توجهی نمی‌کنند و این کار را به منزله‌ی نوعی سازوکار مقابله‌ای به کار می‌گیرند. در حالی‌که مصرف ماری‌جوانا در دختران نوجوان، نشانه‌ی استقلال، بلوغ و خودمختاری اسـت. اگر والدین نوجوانان از مواد مخدر و داروها استفاده کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که آنها نیز این کار را انجام دهند، این مواد عبارتند از: سیگار، باربیتورات‌ها و الکل، نظریه‌پردازان یادگیری معتقدند ابن کار از طریق الگودهی یا سرمشق‌گیری از والدین آموخته می‌شود. از طرفی مشاهده‌شده اختلالات روانی والدینی که مواد مخدر مصرف می‌کنند، قابل انتقال به کودکان آنان اسـت. کلارک (4) و همکاران (2004) خطر انتقال آسیب‌های روانی والدین مبتلا به اختلال مصرف مواد به کودکان آنها را بررسی کردند. آنان بدین‌منظور 1167 کودک و نوجوان 14 تا 17 ساله‌ی (62 درصد پسر و 38 درصد دختر) متعلق به 613 خانواده را انتخاب و بررسی کردند. شایان ذکر اسـت که والدین 294 خانواده کاملاً معتاد و دارای اختلالات روانی و 319 خانواده فاقد اعتیاد و اختلالات روانی بودند. نتایج نشان داد که کودکان و نوجوانان متعلق به خانواده‌های معتاد به مواد مخدر، در سطح بالایی مبتلا به اختلالات سلوکی، اختلال بیش‌فعالی همراه با نقص توجه، افسردگی و اضطراب بودند. این محققان نتیجه گرفتند که این نتایج نشان‌دهنده‌ی قابلیت انتقال اختلالات روانی از والدین معتاد به کودکان آنهاست.
یافته‌های پژوهشی منتشر شده در گزارش معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی (1375) نشان می‌دهند که 72 درصد از معتادان استان مرکزی متولد شهر و 28 درصد آنان متولد روستا بوده‌اند، در حالی‌که 83 درصد این معتادان در شهر سکونت داشته‌اند. از نظر میزان تحصیلات نیز 8 درصد آنان بی‌سواد، 38 درصد آنان در مقطع ابتدایی، 25 درصد در مقطع راهنمایی و 28 درصد در مقطع متوسطه و 2 درصد در مقطع تحصیلات عالی بوده‌اند. همچنین مشاهده شد که 28 درصد این معتادان، در خانواده‌هایی زندگی می‌کردند که لااقل یکی از اعضای خانواده‌ی آنان معتاد بوده اسـت.
در گزارش فیروزآبادی (1375) نیز سنین افراد معتاد چنین آمده اسـت: 33/8 درصد بین 20 تا 30 سال، 37/5 درصد بین 31 تا 40 سال، 17/5 درصد بین 41 تا 50 سال و 2/5 درصد 60 سال و بالاتر گزارش شده اسـت. همچنین بر اساس این بررسی 76/25 درصد متأهل و 21/25 درصد مجرد بودند و 2/5 درصد آنها از همسر خود جدا شده بودند. در این گزارش سن شروع مصرف نیز قابل توجه اسـت، 40 درصد معتادان، سن آغاز مصرف را بین 31 تا 40 سالگی و مابقی سن شروع مصرف مواد را در دوران نوجوانی و جوانی گزارش کرده‌اند.
بنابر گزارش رفیعیان (1375) که 400 معتاد بستری در مرکز بازپروری یزد را مورد بررسی جمعیت‌شناختی قرار داده اسـت، 57/4 درصد از این افراد، حداقل یک معتاد در خانواده‌ی خود داشته‌اند. نکته‌‎ی مهم‌تر اینکه 82 درصد معتادان درباره‌ی مضرات اعتیاد و مصرف مواد بی‌اطلاع بوده‌اند. با این حال هنوز تحقیق جامعی در خصوص بررسی همه‌گیرشناسی اعتیاد در کشور ما انجام نشده اسـت (بهرامی احسان، 1383).
ستاری و اعظمی (1383) در پژوهشی میزان گرایش به مصرف مواد مخدر را در افراد بالای 10 سال در استان اردبیل مورد بررسی قرار دادند. آزمودنی‌ها شامل 598 نفر از افراد 10 سال به بالای این استان بودند که در قالب 150 خانوار برآورد شدند. نتایج این پزوهش نشان داد که میزان گرایش به اعتیاد در گروه‌هایی مانند بیکاران، بیسوادان، روستاییان، حاشیه‌نشینان شهرها و خانواده‌های دارای مصرف مواد زیاد اسـت.
آمار و ارقام گزارش‌شده توسط معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی استان مرکزی (1375) در مورد معتادان اعزام‌شده یا خودمعرف به مراکز بازپروری ایران، نشان می‌دهد که بیش از 80 درصد معتادان در بخش خصوصی و فقط 8/6 درصد آنان در بخش دولتی شاغل بوده‌اند و از آنجا که رقابت در بخش خصوصی شدیدتر بوده و متعاقب آن موفقیت و دستاوردها نیز بیشتر اسـت، چه بسا افرادی که از صحنه‌ی رقابت حذف شده‌اند، به مواد مخدر گرایش یافته‌اند.
در تحقیق صدیق سروستانی (1375) مشاهده شد که بیشتر نمونه‌های مورد بررسی، قبل از مصرف تریاک یا هروئین سیگاری بوده‌اند. زرگر (1378) مشاهده کرد که مصرف سیگار بین تمام معتادان زندانی رایج اسـت. براتوند (1378) با بررسی کودکان خیابانی شهرستانی اهواز دریافت که 90 درصد یک نمونه‌ی 43 نفره از این کودکان سیگاری بودند. شایان ذکر اسـت که میانگین سن این کودکان 12/5 سال بود و هیچ‌کدام از آنها به دلیل اعتیاد زندانی نشده بودند.
بشارت (1379) به بررسی نقش متغیرهای خانوادگی در پدیدآیی اختلالات مصرف مواد پرداخته اسـت. یافته‌های او نشان می‌دهد که بین فزون حمایت‌گری مادران و حرمت خود فرزندان آنان رابطه‌ی مثبت و معنادار و بین فزون حمایت‌گری مادران و سن اختلال مصرف مواد فرزندان آنان (سن شروع و سن معتادشدن) همبستگی منفی و معناداری وجود دارد. همچنین مشاهده شد فراتر از آنچه به عنوان نقش مؤثر متغیرهای خانوادگی اعم از جنبه‌های مربوط به مواد در رفتار والدین (نوع مصرف مواد در والدین، نگرش والدین در مورد مواد و غیره) و جنبه‌های غیرمرتبط با مواد در رفتار والدین و خانواده (مدیریت ضعیف، تعارض خانوادگی، پیوندهای ناپایدار و غیره) بر اختلالات مصرف مواد مطرح شده اسـت، این متغیرها از زاویه‌های دیگر نیز بر پدیدآیی و شکل‌گیری اختلالات مصرف مواد تأثیر می‌گذارند. عزت‌نفس کاذب و خودبزرگ‌پنداری، خواه محصول فزون حمایت‌گری مادر باشد، خواه نتیجه‌ی نگرش‌ها و انتظارات خانوادگی و اجتماعی برخاسته از توانمندی‌های اقتصادی و موقعیت‌های اجتماعی خانواده، یکی از سازوکارهای اصلی پدیدآیی اختلالات مصرف مواد محسوب می‌شود.
بروک (5) و بروک (1990)، متغیرهای تعیین‌کننده‌ی مصرف مواد و داروها را مطرح کرده‌اند که عبارتند از:
عوامل کودکی
شخصیت کودکی و
عوامل خانوادگی.
شخصیت والدین و مصرف مواد توسط آنها
متعارف بودن؛
کنترل هیجانات؛
مصرف مواد توسط والدین؛
عملکردهای درون‌روانی.
هماهنگی زوجین
شخصیت نوجوان
متعارف بودن؛
کنترل هیجانات؛
روابط خواهر و برادرها؛
روابط درون‌شخصی؛
عملکردهای درون‌روانی؛
روابط والد- نوجوان؛
دلبستگی دوجانبه.
نتایج پژوهش موسوی (1383) در مورد ویژگی‌های کمی و کیفی عملکرد خانواده در نوجوانان معتاد نشان داد که حضور پدر در خانواده‌های دارای نوجوان معتاد از نظر فیزیکی و عاطفی بسیار کمرنگ و قوانین انضباطی نامناسب و کنترل نامطلوب اسـت. میزان همبستگی در این خانواده‌ها ضعیف و درگیری بین پدر و مادر و نوجوان معتاد زیاد اسـت.
در پژوهشی حیدرنیا و چرخیان (1385) کیفیت رابطه‌ی والد- فرزندی را در نوجوانان معتاد و عادی شهر تهران مقایسه کردند. آنان بدین‌منظور 30 نوجوان معتاد مراجعه‌کننده به مراکز ترک اعتیاد تهران و 30 نوجوان غیرمعتاد را با رعایت همتاسازی از بین دانش‌آموزان مدارس راهنمایی شهر تهران انتخاب و بررسی کردند. آنها دریافتند که کیفیت رابطه‌ی والد- فرزندی (پدر- فرزند و مادر- فرزند) در نوجوانان عادی در کلیه‌ی ابعاد بهتر از نوجوانان معتاد بود. همچنین مشاهده شد که در نوجوانان معتاد کیفیت رابطه با مادر به گونه‌ی معناداری بهتر از کیفیت رابطه با پدران بود.
صولتی، نیک‌فرجام و دریس (1383) 724 نفر از بیماران مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره و خدمات روانی کلینیک ویژه بیمارستان آیت‌الله کاشانی شهرکرد را به صورت تصادفی در طول یک سال انتخاب و مورد مطالعه قرار دادند که 49/4 درصد از این افراد اظهار کردند که لااقل یکی از اعضای خانواده‌ی آنان دارای سوء مصرف یا وابستگی به مواد بوده و این مسئله در بروز یا عود بیماری آنها نقش اساسی داشته اسـت. از این گروه 66/5 درصد زنان و 32/2 درصد مردان وجود سوءمصرف یا وابستگی به مواد را در همسر و فرزند خود و 33/5 درصد زنان و 27/7 درصد مردان چنین مسئله‌ای را در خانواده‌ی خود گزارش کردند. همچنین رابطه‌ی معناداری میان سوءمصرف و وابستگی به مواد در همسر و فرزند و خانواده‌ی بیمار با متغیرهای جنسیت، وضعیت تأهل و شغل به دست آمد. نتایج پژوهش دیگری نشان داد که احتمال اینکه همسر، فرزند یا خانواده‌ی فرد مبتلا به افسردگی، دارای سوءمصرف یا وابستگی به مواد باشند، دو برابر فردی اسـت که مبتلا به سایر اختلالات روانی اسـت. بیشتر این بیماران اشاره کردندکه اختلال روانی آنها منبعث از درگیری اعضای خانواده (همسر، فرزند، پدر، مادر و خواهر و برادر) با مواد مخدر اسـت.

نظام همسالان

همان‌طور که مشاهده می‌شود، عوامل روانی اجتماعی مختلفی مانند عوامل بیولوژیکی، بین فردی، درون‌فردی و فرهنگی اجتماعی در مصرف مواد نقش دارند. با این حال، در مورد یک فرد خاص، برخی عوامل تأثیر بیشتری از سایر عوامل دارند و ممکن اسـت برخی از حوزه‌ها در برخی از مراحل مصرف مواد مهم‌تر باشند.
بروک و بروک (1990)، نشان دادند همسالان تأثیر زیادی در تعداد دفعات مصرف داروها و مواد مخدر دارند، اما به احتمال زیاد خانواده و عوامل شخصیتی، مرحله‌ی استفاده از مواد مخدر را توسط فرد تعیین می‌کند. بنابراین عوامل خانوادگی و عامل همسالان، اثر متقابلی در تعیین مصرف مواد توسط نوجوان دارند.
پیل‌گریم، آبی و کرشاو (6) (2004)، تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم میزان پیوستگی خانوادگی را در مادران و نوجوانان بر نگرش نوجوانان نسبت به مصرف مواد مخدر بررسی کردند. 225 نوجوان و مادران آنها، آزمودنی‌های این پژوهش را تشکیل می‌دادند. نتایج نشان داد که پیوستگی خانوادگی بیشتر در دوره‌ی راهنمایی و دبیرستان به طور مستقیم با دارابودن نگرش منفی در مورد مصرف مواد مخدر در نوجوانان مرتبط اسـت. عواملی که اثر پیوستگی خانوادگی را بر نگرش منفی نسبت به مصرف مواد واسطه‌گری می‌کردند، شامل دلبستگی به همسالان و آموزشگاه، انجام فعالیت‌های مذهبی توسط افراد خانواده و نگرش مادران به مصرف مواد توسط کودکان بود.
روابط بین خواهران و برادران، بویژه با خواهر و برادرهای بزرگ‌تر، نقش مهمی در مصرف مواد مخدر توسط فرد دارد. برای مثال، برادرهای کوچک‌تر ممکن اسـت در رفتار خود از برادران بزرگ‌تر الگو و سرمشق بگیرند.
آیا نقش عوامل درون‌فردی در تعیین مصرف مواد توسط فرد بیشتر از نقش عوامل بین‌فردی اسـت؟ فلانری (7) و همکاران (1994) دریافتند که هم در دختران و هم در پسران اسپانیایی و روسی، عوامل بین‌فردی در مقایسه با عوامل درون‌فردی پیش‌بینی‌کننده‌ی مهم‌تری برای مصرف مواد و داروها به شمار می‌روند. داشتن دوستان بیشتر و صمیمی‌تر و نداشتن دوستان صمیمی که مواد مخدر مصرف کنند و تأثیرپذیری از همسالان، از عوامل بسیار مهم و کلیدی در این زمینه‌اند.
باید توجه داشت که استفاده‌ی افراطی نوجوانان از مواد مخدر، اثرهای منفی شدیدی بر سلامت آنان به جای می‌گذارد. نتایج پژوهش‌ها نشان داده اسـت که تعداد بسیار کمی از نوجوانان به طرف استفاده از مواد خطرناکی چون کوکائین و هروئین می‌روند، زیرا این مواد خطرناک آثار جدی و شدیدی بر سلامت نوجوانان داشته و با بزهکاری، قتل، فحشا و تجاوز جنسی در نوجوانان رابطه‎‌ی قدرتمندی دارند. همچنین دیده شده که استفاده از ماری‌جوانا، زمینه را برای استفاده از کوکائین و هروئین فراهم می‌کند و یکی از پیش‌بینی‌کننده‌های مهم برای مصرف هروئین به شمار می‌رود. با این‌حال، عوامل روانی- اجتماعی و بیولوژیکی زیادی در استفاده و روی‌آوردن به مواد مخدر نقش دارند، از جمله عوامل شخصیتی مانند عزت‌نفس، عوامل خانوادگی و عوامل اجتماعی مانند فقر.

عوامل زیست‌شناختی و شخصیتی

در سال‌های اخیر موضوعی که بسیار مورد توجه قرار گرفته این اسـت که آیا نشانه‌های زیست‌شناختی‌ای وجود دارند که بتوانند افراد الکلی را از افراد غیرالکلی جدا کنند. بعضی معتقدند افراد الکلی در مقایسه با افراد غیرالکلی فعالیت پلاکت کمتری در مونوامین اکسیداز (8) خود دارند (مزیچ (9) و همکاران، 1994). در واقع، فعالیت مونوامین اکسیداز با صفات شخصیتی خاصی مرتبط اسـت (مانند هیجان‌طلبی) که ممکن اسـت نشان‌دهنده‌ی این واقعیت باشد که عوامل زیست‌شناختی در رابطه‌ی بین مصرف الکل و شخصیت نقش دارند.
طی پژوهش‌هایی، فعالیت MAO در دختران مصرف‌کننده‌ی الکل و گروه کنترل مقایسه شد. در این تحقیقات، تفاوت در صفات شخصیتی مانند خوش‌بینی، صمیمیت و نزدیکی اجتماعی، واکنش به تنش، اجتناب از آزار و اذیت، عاطفه‌ی مثبت، عاطفه‌ی منفی، پرخاشگری و انزوا نیز بررسی شد. نتایج این پژوهش‌ها نشان داد تفاوت معناداری بین دو گروه نوجوان از نظر فعالیت MAO وجود نداشت. اگرچه فعالیت MAO به خودی خود نمی‌تواند مصرف الکل را در این نمونه تبیین کند، با این حال، فعالیت MAO می‌تواند در ترکیب با صفات شخصیتی خاصی منجر به مصرف الکل شود، صفاتی چون خلق و خوی عاطفی پیچیده (مزیچ و همکاران، 1994).
در پژوهشی قریشی‌زاده و ترابی (1381) عوامل مؤثر در وابستگی به مواد مخدر را در 200 نفر از معتادان مرد مراجعه‌کننده به مرکز خود معرفی شهر تبریز بررسی کردند. یافته‌ها نشان داد که 46 درصد مراجعه‌کنندگان در گروه سنی 25 تا 34 سال، 65 درصد در سطح زیر دیپلم و 78 درصد متأهل بودند. رایج‌ترین ماده‌ی مصرفی، تریاک (در 80 درصد موارد) بود. در مورد علل گرایش و شروع مصرف، شایع‌ترین علت، فشار دوستان و معاشرت با دوستان ناباب (28 درصد)، پس از آن به ترتیب لذت‌جویی و مصرف تفننی (26 درصد)، فرار از درد و ناراحتی جسمی (19 درصد) و فشار روانی و مشکلات زندگی (13 درصد) گزارش شد. عوامل مؤثر در تداوم سوءمصرف عبارت بودند از احساس وابستگی (20 درصد)، ناتوانی در تحمل علایم ترک (28 درصد)، آثار نشئگی (15/5 درصد)، رفع اضطراب و ناراحتی (12/5 درصد)، ایجاد اعتماد به نفس (11 درصد) و ایجاد تمرکز، توانایی فکر و کارکردن (13 درصد). عوامل مؤثر در مصرف دوباره پس از دوره‌های قطع شامل ناراحتی روانی ناشی از ترک (45 درصد)، طردشدگی از سوی خانواده (10 درصد)، نقش دوستان در مصرف مجدد (22 درصد)، احساس تنهایی و طردشدگی از سوی اجتماع (8/5 درصد)، بیکاری (6 درصد) و افسردگی (8/5 درصد) بود. این پژوهش نشان می‌دهد که عوامل گوناگون زیستی، روانی و اجتماعی در شکل‌گیری مراحل مختلف پدیده‌ی اعتیاد از جمله شروع و تداوم مصرف مواد دخالت دارند.

ادامه‌یافتن مصرف مواد

در این بخش به طور مختصر به تحقیقاتی اشاره می‌شود که رابطه‌ی بین مصرف مواد و عوامل اجتماعی روانی خاصی را ارزیابی کرده‌اند. همپوشی‌های زیادی بین نظریه‌های شروع مصرف مواد و ادامه‌ی مصرف مواد وجود دارد.

تأثیر مواد مخدر و داروهای روان‌گردان

می‌دانیم که افراد نسبت به یک داروی خاص تحمل دارویی پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر، سلول‌های عصبی درون مغز، به مرور زمان به حضور یک دارو سازگار می‌شوند و در نتیجه اجازه‌ی عملکرد طبیعی را می‌دهند. به این موضوع تحمل دارویی گفته می‌شود. با کنارگذاشتن مصرف دارو یا کاهش آن، عملکرد و کارکرد مغز تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد و به نیاز به مصرف دارو می‌انجامد. برای مثال، کوکائین بسرعت توسط کبد سوخت و ساز شده و به کاهش افسردگی منجر می‌شود و این با افت سطح کوکائین خون رابطه دارد. در نتیجه، مصرف‌کننده برای اینکه باز هم افسردگی خود را تسکین دهد، به طرف کوکائین کشیده می‌شود.
بعضی نوجوانان مواد را به دلیل ویژگی‌های بهبوددهنده‌ی خلق مصرف می‌‌کنند و ادامه می‌دهند. داروهای توهم‌زایی چون LSD، اثرهای هیجانی و روان‌شناختی شگفت‌انگیز و مخصوص به خود دارند که ممکن اسـت تداوم مصرف این داروها را تبیین کند. LSD منجر به توهم‌های دیداری و شنیداری و تحریف‌های زمانی می‌شود. بعضی از این حالت‌ها به صورت «افزایش هشیاری» تجربه می‌‎شوند و ممکن اسـت فرد را برای ادامه‌ی مصرف دارو تشوق کنند. LSD ممکن اسـت سبب تغییرهای خلقی نیز بشود که فرد را به وجد می‌آورد و شاد می‌کند، اگرچه ممکن اسـت تأثیرهای بسیار ترسناکی هم داشته باشد و منجر به افسردگی شود. بنابراین در بسیاری از موارد وقتی داروها اثری «مثبت» یا پاداش‌دهنده برای مصرف‌کننده دارند، رفتار مصرف دارو از طریق فرآیندهای شرطی‌سازی کلاسیک تداوم می‌یابد. در واقع، حالت وجدآور و شادی‌انگیز یا بهبود در خلق به منزله‌ی محرکی عمل می‌کند که نوجوان را همچنان به طرف مصرف مواد می‌کشاند (پیام مشاور، 1385).

عوامل روانی اجتماعی

عوامل شخصیتی و نگرشی نیز با مصرف مواد رابطه دارند. این عوامل شامل انگیزه‌های شخصی، عزت‌نفس اندک، تکانشی‌بودن، هیجان‌طلبی، نگرش‌های منفی نسبت به نمادهای قدرت، افسردگی زیاد، تعهد و مسئولیت‌پذیری کم و نافرمانی هستند.
انگیزه‌های شخصی برای تبیین اینکه چرا بعضی به مصرف مواد ادامه می‌دهند، بسیار مهم‌اند. برای مثال نوجوانانی که سیگار می‌کشند، دلایل روشنی برای این کار دارند. در پژوهشی مشاهده شد نوجوانانی که سیگار می‌کشند، تمایل دارند از نظر اجتماعی پذیرفته شوند (من احساس اطمینان می‌کنم؛ دوستانم سیگار می‌کشند، این کار به من اجازه می‌دهد احساس کنم جزئی از گروه آنان هستم) یا این کار سبب شادی و خوشحالی آنان می‌شود (این کار مرا آرام می‌کند) یا اعتیاد پیدا کرده‌اند و این کار برای آنها به صورت نیاز و عادت درآمده اسـت (فهمیدم که ترک‌کردن بسیار سخت اسـت) (هو (10)، 1994).
این انگیزه‌ها برای کشیدن سیگار همان‌گونه که هو عنوان می‌کند، رابطه‌ی نزدیکی با عوامل انتظاری تعریف‌شده توسط مارلات (11) و همکاران (1988) دارند. نویسندگان اخیر معتقدند افراد باورها یا انتظارهایی دارند مبنی بر اینکه داروهای خاص اثرهای رفتاری و خلقی خاصی دارند که سبب مطلوب‌بودن آنها می‌شوند. صاحب‌نظران مذکور دو نوع از انتظارها را مشخص کرده‌اند؛ یکی انتظارهای پیامد و دیگری باور به خود- کارآمدی. بنابراین ممکن اسـت نوجوانی مشروب‌خواری کند، زیرا اعتقاد دارد این کار به او کمک می‌کند تا احساس اطمینان بیشتری کند.
نوجوانان انتظارهای خاصی درباره‌ی اثرهای نوشیدن مشروب و الکل دارند و به نظر می‌رسد چنین انتظارهایی مرتبط با رفتار آنان اسـت. انتظارهای پیامد در مورد الکل عبارتند از:
• تغییر مثبت؛
• بهبود رفتار اجتماعی یا بازداری از رفتار اجتماعی؛
• اصلاح توانش‌های شناختی یا حرکتی فرد؛
• بهبود و افزایش میل جنسی؛
• وخیم‌ترشدن کارکردهای شناختی و رفتاری؛
• افزایش سطح برانگیختگی؛
• کاهش تنیدگی و افزایش آرامش.
بعضی پژوهش‌ها به بررسی نقش خانواده در تداوم مصرف مواد در نوجوانان پرداخته‌اند. برای مثال مشاهده شده ویژگی‌های پدر همراه با شخصیت نوجوانان نقش زیادی در پیش‌بینی مصرف مواد توسط نوجوان دارد. شیوه‌های فرزندپروری در شکل‌دهی رفتار مصرف مواد در نوجوانان اهمیت دارند. در این مورد ماهیت التزام و تعهد بین والدین و نوجوان و همچنین صمیمیت عاطفی و هیجانی و تعهد والدین نقش بسزایی دارند. سبک دلبستگی نیز در پیش‌بینی رفتار مصرف مواد مهم‌تر از عواملی مانند کنترل والدین اسـت (سیرایت (12) و همکاران، 1991؛ به نقل از هو، 1994).
نوجوانان مصرف‌کننده‌ی مواد که برای ترک اعتیاد خود تحت درمان هستند، به طور معناداری در زمینه‌ی تصورات و ادراکاتشان از خانواده‌ی اصلی خود با دیگران تفاوت دارند. آنها به خانواده‌ی خود به عنوان خانواده‌ای می‌نگرند که مهارت‌های ارتباطی ضعیفی دارند و برای مرزبندی‌های شخصی ارزش زیادی قائل‌اند. از این‌رو، به نظر می‌رسد درون این خانواده‌ها درگیری زیادی وجود داشته باشد. نوجوان در این خانواده‌ها، مورد محافظت شدید و افراطی قرار می‌گیرد. این خانواده‌ها نمی‌توانند هیجانات خود را به صورت رضایت‌بخشی بیان کنند و فاقد گرمی و صمیمیت عاطفی‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Adityanjee & Murray
2. Electroence phalography (EEG)
3. Marlatt
4. Clarck
5. Brook
6. Pilgrim, Abbey & Kershaw
7. Flannery
8. Monoamine Oxidase (MAO)
9. Mezzich
10. Ho
11. Marlatt
12. Searight

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

تغییر الگوی مصرف الکل و دخانیات در زنان؛ نظرات …مشاهده شما در مورد مصرف الکل و با این روند استعمال مواد و نوجوانان آغاز شود و الگوهای مصرف مواد مخدر و الکل در نوجوانانالگوهای مصرف مواد در نقد چنین نظری و الکل در نوجوانان درباره‌ی مصرف مواد مخدر و چگونه با فرزندان درباره مواد مخدر و الکل حرف بزنیم؟ …چگونهبافرزنداندربارهمواداگر فکر میکنید فرزندان‌تان حتی درصدی در خطر نزدیک شدن به مواد مواد مخدر و الکل رفتارهای پرخطر بین دانش‌آموزان نوجوان ایران؛ مشاهدات و سوء مصرف الکل و مواد و آن را در میان نوجوانان دیدگاه‌های خود را در مصرف الکل خوب است یا بد ؟ سایت پزشکان بدون مرز درگوشی یا نوجوانان و و عاطفی و خودکشی و استعمال مواد در هر بار مصرف الکل جامعه نظریات جامعه‌شناسان درباره‌ اعتیاد و نوجوانان با مواد دیدگاه‌های نظری، مصرف فوق در مورد مواد و مصرف آن مصرف الکل، پنجمین جرم کودکان و نوجوانانآمارهای یک مسئول قضائی نشان می‌دهد مصرف الکل پنجمین جرم کودکان و نوجوانان و حمل آن سوء مصرف مواد در نوجوانان باعث ایجاد چه مشکلاتی …مجلهروانپزشکیاعتیاد نظرات و امتیازدهی به مطالب و نیز به‌صورت مستقیم و از طریق ایمیل با من در تماس دانلود مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی …Œ††…‡�جامعه امروز، نوجوانان و مصرف مواد مخدر و الکل و و مبانی نظری در دانلود مبانی نظری در مورد اعتیادŒ††…‡�دانلود مبانی نظری در مصرف کننده مواد افیونی و الکل و کوکائین نیز در


ادامه مطلب ...

تئوری‌هایی درباره‌ی بازی‌های کودکان

[ad_1]

درک مفهوم بازی و ارائه تعریفی منسجم از آن بسیار مشکل اســت. بازی در اعمال و رفتار بزرگسالان، کودکان و حتی جانوران ظاهر می‌شود. تلاشهایی که برای تعریف بازی به عمل آمده به پراکندگی تعاریف منجر شده اســت، در حالیکه معمولاً هنگامی می‌توانیم از بازی تعریفی ساده بدهیم که آن را از نزدیک ببینیم. میشل و می‌سَن تعریفهای متعددی از بازی گرد آورده‌اند که نسل به نسل بر جای مانده‌اند. این تعریفها عبارتند از:
شیلر: صرف بی‌هدف نیروی بی‌حد و حصر.
فروبل: شکوفایی طبیعی جوانه برگهای کودکی.
اسپنسر: رخداد غریزی اعمال زائد بجای اعمال واقعی ... فعّالیّتی برای لذت آنی، بی‌توجه به بهره آجل آن.
لازاروس: فعّالیّتی فی نفسه آزاد، بی‌هدف، سرگرم کننده یا تفریحی.
هال: عادات حرکتی و تداوم روحیات گذشته در زمان حال.
گروس: تمرینی غریزی و بی‌هدف از اعمالی که در زندگی آینده نقش اساسی دارند.
سی شور: آزادانه ابراز وجود کردن برای کسب لذت مترتب بر آن.
دیوئی: فعّالیّتهائی که آگاهانه و قصد حصول نتیجه انجام نمی‌شود.
شاند: فعّالیّتی در جهت تداوم شادمانی.
دالس: شکلی غریزی از اظهار وجود و روزهای برای گریز هیجانها.(1)
نیومن در تلاش خود برای ارائه تعریفی از بازی، ترکیبی از عناصر تعریفهای مختلف ساخته اســت که به کار تعریف مفهوم بازی در هر مکانی می‌آید. این تعریف شامل نکات زیر اســت: معیارهای بازی - یعنی ویژگیهائی که بازی را از غیر بازی متمایز می‌سازد؛ فرایندهای بازی - یعنی شکل و روش بازیها؛ و اهداف بازی - یعنی عناصری که بازی در - جهت آنها هدایت می‌شود.
معیارهای بازی از کنترل درونی، واقعیت درونی و انگیزه باطنی تشکیل می‌شوند. فعّالیّتی را بازی گویند که این خصوصیات بر آن حاکم باشند و در مقابل کنترل خارجی، واقعیت برونی و انگیزه عارضی قرار گیرد. فرایندهای بازی شامل عملیاتی چون تکرار پاسخ و انتقال همراه حالتهائی به شکل حسی-حرکتی، عاطفی، گفتاری یا شناختی اســت.
اهداف بازی را افراد، اعمال و محل بازی تشکیل می‌دهند. افراد ممکن اســت شخص بازیکن، سایر کودکان یا بزرگسالان باشند. اشیاء گاهی واقعی، گاه اسباب بازی با وسائل آموزشی، و گاه اشیاء چند جنبه‌ای هستند. اعمال بازی را می‌توان به شکل کسب معلومات، آموزش اجتماعی، فعّالیّت حسی - حرکتی، بیان عاطفی یا بیان حسی - حرکتی انجام داد. محل بازی ممکن اســت درونی (در درون شخص) یا بیرون (داخل محیط) باشد.(2)
«میشل» (Mitchell) و «می سن» (Mason) برای تئوریهای بازی شش طبقه قائل شده‌اند: تئوری انرژی مازاد، تئوری تنش زدائی، تئوری پیش تمرینی، تئوری تجدید تکامل، تئوری تخلیه‌ای و تئوری بیان خود. (3) گیلمُر (Gilmore)، بر اساس این طبقه بندی، تئوریهای بازی را به دو دسته تقسیم کرده اســت: تئوریهای کلاسیک و تئوریهای دینامیک. تئوریهای کلاسیک علل بازی کودکان را بیان می‌کند و تئوریهای دینامیک محتوای بازی را به بحث می‌گذارد.(4)

تئوریهای کلاسیک

تئوری انرژی مازاد (SURPLUS ENERGY THEORIES) –
طبق این نظریه جای تردید نیست که بدن مقداری انرژی در اختیار دارد که آن را بشکل فعّالیّتهای هدف دار(کار) با اعمال بی‌هدف (بازی) به مصرف می‌رساند. آنگاه که انرژی موجود در بدن بیش از حد لازم برای کار باشد زمان بازی فرا می‌رسد. در این نظریه محتوای بازی مطرح نیست و هر بازی را می‌توان جایگزین بازی دیگر کرد.
تئوری تنش زدایی(RELAXATION THEORY) - این نظریه می‌گوید بازی انرژی مصرف شده را بار دیگر تأمین می‌کند. بدن بعد از مدتی فعّالیّت خستگی آور (کار) نیاز به فعّالیّتی تنش زا (بازی) دارد. بر اساس این تئوری زمان بازی هنگامی فرا می‌رسد که انرژی بدن به حداقل برسد، نه زمانی که انرژی بیش از حد درخور داشته باشد. در این تئوری نیز می‌توان نوعی بازی را به قصد تأمین انرژی جانشین بازی دیگر کرد.
تئوری پیش تمرین (PRE-EXERCISE THEORY) - بر اساس این نظریه، بازی رفتار غریزی اســت. سرگرم شدن کودک به بازی بطور غریزی اســت، و در اصل شکلی از رفتار رشد یافته‌تری اســت که او در آینده باید به کار بندد. از این رو محتوای بازی را محتوای نوع فعّالیّتی تشکیل می‌دهد که کودک باید در دوران بلوغ و بزرگسالی داشته باشد. در این تئوری فرض بر آن اســت که بازی کودک نوعی آماده سازی او برای آینده اســت.
تئوری جدید تکاملی (RECAPITULATION THEORY) - از دید این تئوری بازی را نمی‌توان بر اساس فعّالیّتهایی که بدن انسان باید در آینده داشته باشد بررسی کرد بلکه باید آن را در ارتباط با اعمال گذشته قومی دانست. بازی راهی اســت فطری برای رهانیدن انسان از مهارتهای غریزی و غیر ضروری بدوی، یعنی مهارتهایی که از طریق وراثت به او رسیده‌اند. طبق این نظریه، مراحل بازی همان مراحل رشد نژاد انسان اســت که از بدوی‌ترین مرحله آغاز می‌شود و به مرحله نسبتاً آگاهانه می‌رسد. بازی فرد را از اعمال ابتدایی خود رها می‌کند و برای فعّالیّتهای نو آماده می‌سازد.
نکته جالب توجه اینجاست که فعّالیّتی بنام بازی در مجموعه‌ای از تئوریهای متضاد شکل می‌گیرد. بازی از یک سو به کار انرژی مازاد و از سوی دیگر برای جبران کمبود انرژی می‌آید. گاه پیش تمرینی برای عملی آگاهانه اســت و گاه انسان را از اعمال بدوی درونش می‌رهاند. هر تئوری حاوی جوانبی پذیرفتنی و قابل آزمودن اســت.

تئوریهای دینامیک

در تئوریهای دینامیک از درک علت بازی کودکان بحث نمی‌شود زیرا بازی را به عنوان واقعیتی پذیرفته‌اند. محور بحث بر توضیح برای محتوای بازی اســت. دقیقترین تئوریهای دینامیک در مورد بازی کودک تئوری پیاژه و تئوری فروید اســت.
تئوری پیاژه - به نظر پیاژه رشد هوش انسان به کمک دو فرایند مربوط به هم، یعنی درون سازی (assimilation) و برون سازی (accommodation) صورت می‌گیرد. در فرایند درون سازی، انسان بطور مدام اطلاعاتی را از جهان خارج می‌گیرد و آن را با آنچه از گذشته در ذهن خود تنظیم کرده اســت تطبیق می‌دهد. علاوه بر آن، هرگاه اطلاعات تنظیم شده، بطور کامل با دانش در حال رشد او تطبیق نکند، به اصلاح آنها دست می‌زند. این فرایند را برون سازی می‌نامند. از نظر پیاژه، بازی راهی اســت برای دسترسی به جهان برون و لمس آن به گونه‌ای که با وضع کنونی فرد مطابقت کند. با این تعبیر بازی در رشد هوشی کودک نقشی حیاتی دارد و تا حدودی حضور آن در رفتار آدمی همواره مشهود اســت.
پیاژه برای بازی سه مرحله قائل اســت. اول مرحله حسّی - حرکتی دوران طفولیت مبتنی بر الگوهای موجود در حرکات بدنی اســت. دوم مرحله بازی سمبلیک نام دارد که در بازی نمایشی خردسالان بچشم می‌خورد. سوم مرحله اجرای بازیهای دارای مقرّرات اســت که توسط کودکان سنین بالاتر انجام می‌گیرد.
تئوری فروید - فروید بازی را فعّالیّتی تخلیه‌ای (eathurtic) می‌خواند، فعّالیّتی که کودکان را با موقعیتهای دشوار آشنا می‌کند. کودک با موقعیتی خیالی که در بازی دارد به قالب بزرگسالان درمی‌آید، به تجربه‌هایی دست می‌یابد و از آن طریق می‌تواند در برابر واقعیتهای حیات مقاومت کند. او خود را در بازی با رویدادهای آزاردهنده درگیر می‌کند تا در موقعیت خیالی بازی با رنج نبردی رویاروی داشته باشد. این نوع آشنایی تخیلی سبب می‌شود کودکان از عهده آن عناصر عاطفی حیات که بیشتر جنبه مثبت دارند نیز برآیند. «لوئیس مرفی» (Lois Murphy) در کتاب خود بنام «دنیای گسترده طفولیت» درباره بازی و فعّالیّتهایی که کودک خردسال را برای مقابله با مسائل حیات آماده می‌کند به تفصیل و بطور روشن بحث کرده اســت.(7)
اگر تئوریهای دینامیک یاد شده را درست بشناسیم و در بازیها به کار گیریم، می‌توانیم به قدرتی که بازی در رشد انسان دارد پی ببریم، قدرتی که استفاده از آن در طرح برنامه‌های آموزشی در جهت رشد کودکان سودمند اســت. توجّه ما معلّمان باید به محتوای بازی و چگونگی پیشبرد آن در جهات مطلوب باشد. آنچه از فروید می‌آموزیم وجود مایه عاطفی (7) قوی در بازی اســت. پیاژه مایه شناختی(8) بازی را قوی می‌داند. آموزش را می‌توان در این دو گستره توسعه داد. نقش اجتماعی کردن بازی نیز مهم اســت، که بطور مشخص گستره سوم را تشکیل می‌دهد.
به نظر «مید» (Mead) کودکان بازی را به عنوان راهی برای رشد شخصیت کنونی خود به کار می‌گیرند. آنها این کار را در بازیهای نمایشی دوران اولیه کودکی بطور عملی با اجرای نقش اطرافیان خود می‌آموزند. مفهوم «تعمیم شخصیت دیگران» generalized other که اجتماعی شدن دوران بلوغ بر پایه آن بنا می‌شود، ضمن آن که کودکان بازی می‌کنند در مرحله بعد رشد می‌کند. اساس بازیها را مقرّرات تشکیل می‌دهد که کودک باید آنها را بطور دقیق اجرا کند و الگوهایی از رفتار دیگران را همراه رفتار خود در بازی به کار بندد. (9)
آخرین توضیح در زمینه بازی و آموزش به پژوهش خانم لیبرمن مربوط می‌شود. او در بررسی کودکان کودکستان به ارتباط میان حالت بازی گونه رفتار آنها با پراکندگی تفکر یا قدرت ابتکارشان پی برد. بر اساس این تحقیق با ایجاد فعّالیّتهای توأم با بازی می‌توان خلاقیت را در کودک رشد داد.(10)

کاربردهای بازی در آموزش

تئوریهای بازی تئوریهای توصیفی نام دارند یعنی بازی را آنگونه که هست تشریح می‌کنند بی‌آنکه راهی برای اجرای آنها ارائه دهند. آنقدر که معلّمان خواستار آشنایی با نحوه تعدیل بازی کودک برای نیل به اهدافی خاصی هستند به چگونگی انجام آن بصورت طبیعی توجهی ندارند. درک این تئوریها راه را برای پیش بینی رهنمودهایی مفید در موقعیتهای آموزشی مناسب هموار می‌سازد.
بازی در زندگی کودکان خردسال زمانی مطرح می‌شود که، تنها یا در گروه، حالتی فعال داشته و تا حدی آزاد باشند. اِوِلین اُمویک (EveLyn Omwake) بازیهای کودکان را به دو دسته متمایز تقسیم کرده اســت: بازی خودانگیخته (spontaneous ) و بازی برنامه ریزی شده (structured ).
"بازی خودانگیخته را کودکان خردسال در هرجا که باشند اجرا می‌کنند. زیرزمین خالی خانه، زباله دانی شهر اتاق نشیمن با مبلمان زیبا، مرغزاری بس زیبا و پرشکوه، با مهد کودکی مجهز به وسائل بازی، نقاطی هستند که کودکان را به بازی فرامی‌خوانند. وجه ممیزه بازی خودانگیخته ارتباط ظریف و غالباً غیرکلامی موجود بین بازیکنان یک گروه و تعیین نقشها و مقررات اســت. هرچند حضور شخصی بالغ به عنوان دستیار، سخنران، تماشاگر یا ناظر ممکن اســت ضروری باشد اما در حقیقت بازیها از خواسته‌ها و تجربه‌های خود کودکان الهام می‌گیرد. ویژگی دیگر این نوع بازی آن اســت که کودکان توانایی آن را خواهند داشت به همه چیزهایی که در دسترسشان اســت هرگونه شخصیت و نقشی را که مایلند نسبت دهند.
با آنکه محیط سازمان یافته مهد کودک برای بازیهای خودانگیخته مناسب اســت، بازی برنامه ریزی شده، منطبق با نیاز خردسالان نیز در برنامه آموزشی آن منظور می‌شود. این قبیل بازیها با توجه به ظرفیت رشد، علاقه و تجربه کودکان بطور خاصی طرح و ارائه می‌شود. در عین حال طرح مذکور به تفاوت میزان رشد بین کودکان نیز توجه دارد. تفاوت بازیهای فوق به اندازه و ماهیت شرکت بزرگسالان بستگی دارد. در بازی برنامه ریزی شده، معلّمان تعیین کننده زمان، مکان و تهیه وسائل بازی و زمان لازم برای استفاده از آن وسائل هستند.(11)"
تمایزی که «اُمویک» بین بازی خودانگیخته و بازی برنامه ریزی شده قائل شده بسیار جالب توجه اســت. در هر حال، از تحلیل انواع بازیها بازیهای عنوان خودانگیخته یا برنامه ریزی شده، چنین برمی‌آید که او این تمایز را بین بازی نمایشی (که کودک در موقعیتی خاص ایفاگر نقشی می‌شود) و تمام فعّالیّتهای دیگری که در برنامه مهد کودک و کودکستان مطرح می‌شود قائل شده اســت. بازی نمایشی را بازی خودانگیخته و سایر بازیها را برنامه ریزی شده می‌خواند. بر بسیاری از بازیهای برنامه ریزی شده «اُمویک» نظیر پروژه‌های علوم یا داستان نمی‌توان به هیچ عنوان نام بازی نهاد در حالی که بازیهای دیگر چون بازی با مکعّب با خودانگیختگی زیادی توأم اســت. علاوه بر آن، هرگاه بازی نمایشی در محیطی آموزشی به اجرا درآید فاقد خودانگیختگی می‌شود زیرا تعیین زمان و مکان آن، تهیه وسائل مناسب و وضع مقرراتی برای آن بر عهده معلّم اســت. راهنماییهای معلّم نیز بیش از پیش از خودانگیختگی بازی می‌کاهد. بسیار بجاست که بگوییم دو مفهوم خودانگیخته و برنامه ریزی شده از نظر معلّم کاربرد لازم را ندارد.
دو مفهوم آموزشی و غیر آموزشی، برای متمایز ساختن بازیها، سازنده‌تر به نظر می‌رسد. تفاوت میان این دو نوع بازی را نمی‌توان در نوع فعّالیّتها یا میزان لذتی که کودک می‌برد دانست بلکه باید در هدفهائی جستجو کرد که مسؤولان صاحب نظر برای بازی قائل شده‌اند. آموزش کودک، نخستین هدف بازی آموزشی به شمار می‌آید. جنبه سرگرمی کودک نیز در این نوع بازیها مطرح اســت زیرا اگر فعّالیّتی رضایت خاطر لازم را برای کودک فراهم نیاورد بازی محسوب نمی‌شود. در عین حال، بازیهای آموزشی در درجه اول به دلیل داشتن هدف آموزشی، و نه به سیب ارضاء خاطر کودک، مورد توجه قرار می‌گیرند. بنابر این کودک، حین بازی در بخشی از کلاس که به تمرینهای خانه دارای اختصاصی دارد، از اجرای نقشهایی که به خود نسبت می‌دهد به رضایت خاطر می‌رسد؛ در نقشهای دیگر با سایر کودکان ارتباط متقابل پیدا می‌کند و وسایل بازی را در ایجاد ابتکار به کار می‌برد. ارزش بازی آموزشی در آن اســت که کودک را به کندوکاو و درک نقش خود و الگوهای تعامل وامی‌دارد تا بتواند از خود معنایی واقعی بسازد.
بازی آموزشی انواع بسیار دارد. در اینجا نقش کلیدی معلّم آن اســت که با بهره گیری و تعدیل بازیهای خود انگیخته و معمول کودکان به آن ارزش آموزشی بخشد و از بازیهای آموزشی خودانگیخته کمتر بهره گیرد. در ارزیابی این قبیل بازیها باید میزان سرگرم شدن کودک از یک سو و ارزش حاصل از رسانیدن او به اهداف آموزشی از سوی دیگر مورد توجه قرار گیرد.
در غالب کلاسهای مهد کودک و کودکستان چهار نوع بازی آموزشی معمول اســت: بازی دستی (manipulative play)، بازی بدنی، بازی نمایشی و بازیهای سرگرم کننده (games). در بازی دستی، کودک با وسائل کوچکی چون انواع پازل، چوبهای اندازه گیری و مجموعه‌ای میخ چوبی سر و کار دارد. بازیهای دستی تا حدی خود شمول اســت؛ یعنی به رابطه آنها با سایر بازیها نیازی نیست و جنبه نمایشی ندارد. هرگاه وسائل لازم را در اختیار کودک قرار دهیم می‌توانیم مستقیماً به اهداف مورد نظر دست یابیم. استفاده از وسائل آموزشی مونته سوری نمونه مناسبی از این نوع بازیهاست. به کودک چند استوانه چوبی و یک جا استوانه یا غلاف می‌دهیم، او باید استوانه مناسب غلاف را مشخص کند. از این طریق آموزش مقایسه اندازه‌ها و دسته بندی اشیاء آغاز می‌شود. اهداف آموزشی بازیهای دستی معمولاً تا حدّی محدود اســت.
در بازی بدنی کودکان اعمال متعددی نظیر دویدن، پریدن یا سه چرخه سواری را انجام می‌دهند. اهداف این بازی افزایش مهارتهای بدنی کودکان و آشنایی آنها با چگونگی استفاده از این مهارتها در موقعیتهای جدید اســت. به بازی بدنی می‌توان محتوای نمایشی داد یا با چالش بیشتر بخشیدن به آن و اجتماعی کردن محتوای آن راهی برای رشد فعّالیّتهای کودک گشود.
در بازی نمایشی، کودک نقشی فرضی را همراه با سایر کودکان بازی می‌کند. موفقیتهایی که در بازی آنها مطرح می‌شود همانهایی اســت که اغلب در زندگی واقعی پیش می‌آید. بخش خانه داری کلاس (یا بخش عروسکها) مناسبترین جا برای اجرای این بازی اســت. در این بخش کودکان با اجرای نقشی اعضای خانواده بطور نمایشی وضعیت معمول خانه را نشان می‌دهند. معلّم می‌تواند موقعیتهای دیگری را نیز در این بازی به نمایش درآورد و کودکان را برای ایفای نقشهای مختلف آماده سازد.
گاه کودک مایل اســت خود اجرای نقش در بازی نمایشی را بر عهده نگیرد و از وسائلی که می‌سازد به جای افراد نمایش استفاده کند. نمایش عروسکی معمولاً غالباً چنین موقعیتی را برای او فراهم می‌کند. اگر معلّم وسائل لازم و زمان کافی در اختیار کودکان قرار دهد و از ایده‌های مختلف بهره گیرد، کودکان با استفاده از مکتب سازی بازی نمایشی را در مقیاسی کوچک اجرا می‌کنند.
هرچند بازیهای سرگرم کننده نوعی فعّالیّت تفریحی محسوب می‌شوند اما با سایر بازیهایی که مورد بحث قرار گرفت تفاوت دارند. بطور کامل پیش ساخته‌اند، با مقرّرات خاصی که باید اجرا شوند. از آنجا که این نوع بازیها برای دوران اولیه کودکی مناسب نیست اغلب از برنامه این مقطع از آموزش حذف می‌شوند. آغاز این بازیها در حقیقت از بین چهار و پنج سالگی معمول اســت. در این سن بازیهای گروهی ساده با آهنگین که عناصر بازیهای سرگرم کننده را دارند برای کودکان بسیار مناسب هستند. هنگامی که این بازیها برای کودکان خردسال اجرا می‌شود لازم اســت عناصر خاصی را در آن بگنجانیم تا به هدف مورد نظر دست یابیم و جنبه آموزشی آن را حفظ کنیم. آموزش راهبرد بازیهای تیمی (نظارت) نیز لازم اســت و معلّم باید پیوسته هدایت بازی را بر عهده داشته باشد زیرا او تنها فرد کار آشنایی اســت که مقررات بازی را می‌داند و کودکان را با حفظ مقررات در رفتار آشنا می‌کند.
گرچه بسیاری از پرورشکاران بازی را بخشی از فعّالیّتهای کلاسی مهد کودک یا کودکستان می‌دانند، در توصیه آن برای مقطع دبستان، به استثنای بازیهای ورزشی، تردید دارند. در هر حال، بازی برای کودکان دبستان یا سنین پایینتر دارای فوائدی یکسان اســت. در درس علوم «اکتشاف آزاد در کلاسی» و در درس ریاضیات، استفاده از بسیاری وسائل جدید، نوعی بازی محسوب می‌شود. در آموزش مطالعات اجتماعی یا در کمک به آموزش زبان غالباً بازی نمایشی سودمند اســت. در دبستان می‌توان از تلفیق بازیهای مناسب تقریباً بر‌ای همه زمینه‌های آموزش بهره جست.

پی‌نوشت‌ها:

1- Elmer Mitchell and Bernard S. Mason, The Theory of Play, rev. ed. (New York: A. S. Barnes, 1948), pp. 103-104.
2- Neumann, "The Elements of Play."
3- Mitchell and Mason. The Theory of Play, pp. 48-85.
4- J. Barnard Gilmore, "Play: A Special Behavior,” in R. N. Haber, ed., Current Research in Motivation (New York: Holt, Rinehart & Winston, 1965).
5- The Widening world of childhood
6-Murphy, Widening World of Childhood (New York: Basic Books, 1962).
7- Affective tone
8- Cognitive tone
9-George Herbert Mead, Mind, Self and Society (Chicago: University of Chicago Press, 1934), pp. 152-73.
10-Lieberinan, “Playfulness and Divergent Thinking," pp. 219-24.
11-Omwake, “The Child"s Estate,” in Albert J. Solnit and Sally A. Provence, eds., Modem Perspectives in Child Development (New York: International Universities Press, 1963), pp. 581-82.

منبع مقاله :
اسپادک، برنارد؛ (1379)، آموزش در دوران کودکی، ترجمه محمّدحسین نظری نژاد، مشهد: شرکت به نشر، چاپ نهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

چهار ستاره مانده به صبحهزار کتاب؛ قبل‌تر درباره‌ی ‌جکلین ویلسون‌ و لیزیِ دهن زیپی‌اش در هزار کتاب خوانده امیدودوازده امیدوار به دوازدهدانستنیها پزشکان مسلمان چگونه بیماری ها را تشخیص می دادند؟ پسری که بار مرگ را مقالات علمی ریاضی آرشیو انجمن …سال ها پیش در یکی از کلاس های ریاضیات مدارس آلمان، آموزگار برای اینکه مدتی بچه ها را


ادامه مطلب ...

نکات مهم درباره‌ی بزهکاری در نوجوانان

[ad_1]

بزهکاری (1)، اصطلاحی اســت که به دامنه‌ای از اعمال ضداجتماعی که توسط نوجوانان انجام می‌گیرد، اطلاق می‌شود. بزهکاری شامل اعمال مختلفی اســت که در نوجوانی صورت می‌گیرد، از جمله سرقت، دزدی، تجاوز جنسی، مصرف داروها و مواد، تخریب اموال عمومی و مشروب‌خواری. بسیاری از اعمال بزهکارانه‌ای که نوجوانان انجام می‌دهند، غیرقانونی‌اند. قانون‌شکنی‌ها و تجاوز به حقوق دیگران، اعمالی‌اند که برای جوانان غیرقانونی اعلام شده‌اند. مشروب‌خواری، فرار از مدرسه و خانه، جزء این اعمال به شمار می‌روند. از نظر و دیدگاه رفتاری، اگر به بزهکاری به منزله‌ی ویژگی کلی که جوانان کم و بیش در آن درگیر می‌شوند نگریسته شود، قابل درک‌تر خواهد بود. افرادی که بشدت بزهکار محسوب می‌شوند، دست به جرایم و قانون‌شکنی‌های مختلفی می‌زنند. در این بخش، به طور خلاصه به شرح ماهیت، شیوع، درمان و پیشگیری از رفتار بزهکاری پرداخته خواهد شد.

خطرهای بزهکاری

بزهکاری، هم برای جامعه و هم برای افرادی که درگیر آن می‌شوند، خطرهایی را به دنبال دارد. یکی از این خطرها، پناهگاهی‌شدن به اشکال مختلف در نهادها و سازمان‌های امن و تسهیلات اجتماعی مانند مراکز بازداشتگاهی، مدارس کارآموزی و آموزشی، پناهگاه‌ها، خوابگاه‌ها و مراکز تشخیصی و زندان‌هاست. بعضی جوانان به این دلیل ساکن پناهگاه‌ها می‌شوند که قبلاً مورد سوء استفاده قرار گرفته‌اند یا با دیگران درگیر شده‌اند، اما بیشتر آنها به دلیل جرایم و قانون‌شکنی‌های مختلف دستگیر و نگهداری می‌شوند. هزینه‌ی این تسهیلات، به طور کلی در حدود 2/8 بیلیون دلار در سال 1989 برآورد شده اســت. به این هزینه‌ها باید هزینه‌ی زندان‌ها و هزینه‌هایی را که صرف نگهداری نوجوانان و جوانان بزهکار در کانون‌های اصلاح و تربیت می‌شود نیز افزود.
هزینه‌هایی که نیروی انتظامی و پلیس متحمل می‌شود نیز چشمگیر اســت، البته تمام هزینه‌های پلیس صرف جرایم مربوط به نوجوانان نمی‌شود، بلکه نوجوانان بیشتر از سایر اقشار جامعه دست به قانون‌شکنی می‌زنند. از این‌رو بخش اعظم هزینه‌های نیروی پلیس صرف آنان می‌شود.
هزینه‌های مالی ناشی از خشونت‌ها، هزینه‌های دارویی و پزشکی مربوط به صدمات و آسیب‌های جسمی و ابتلا به آسیب‌های روانی که کیفیت زندگی این نوجوانان بزهکار را کاهش می‌دهد و از مولدبودن آنان می‌کاهد بسیار چشمگیر اســت (ماجیور (2) و همکاران 1993). لیندگرن (3) (1988) معتقد اســت افرادی که در محله‌هایی زندگی می‌کنند که جرم و جنایت زیاد اســت، به طور مستقیم مورد آزار و اذیت قرار نمی‌گیرند، بلکه به طور غیرمستقیم تحت آزار و اذیت قرار می‌گیرند. به علاوه بزهکاری، سلامت روانی و جسمانی افراد بزهکار را به مخاطره می‌اندازد، زیرا این افراد علاوه بر اینکه در خلاف و قانون‌شکنی درگیر می‌شوند، به خشونت‌های جرم‌انگیز نیز دست می‌زنند. به طور کلی، جوانان 12 تا 19 ساله در معرض خشونت‌های شخصی بیشتری قرار دارند تا جوانان 20 تا 24 ساله، پژوهش‌های جرم‌شناسی نیز نشان داده‌اند افرادی که در سبک‌های زندگی توأم با خلاف درگیر می‌شوند، احتمال بیشتی وجود دارد که در جرایمی مانند قتل و آدم‌کشی و تجاوزات درگیر شوند (کندی و بارون (4)، 1993). صدمه، آسیب و آدم‌کشی، از عواقب قطعی بزهکاری هستند و سلامت افراد را بشدت به مخاطره می‌اندازند. جوانان بزهکار در معرض خطر دستگیری، توقیف و زندانی‌شدن قرار دارند و ممکن اســت دچار دامنه‌ای از مشکلات همچون شرمساری، طرد یا مورد تبعیض واقع‌شدن از طرف والدین، معلمان، دوستان و کارفرمایان شوند و این منجر به کاهش پیشرفت و دستاوردهای زندگی آنان می‌شود.

شیوع و میزان بروز بزهکاری

شیوع بزهکرای برابر اســت با تعدادی از نوجوانان جامعه که طی دوره‌ی زمانی خاصی در رفتارهای بزهکارانه درگیر می‌شوند (در طول دوران زندگی، یک سال، یک ماه و غیره).
میزان بروز بزهکاری عبارت اســت از تعداد قانون‌شکنی‌های انجام‌شده توسط نوجوانان طی دوره‌ی زمانی خاص. اغلب قانون‌شکنی‌های جدی‌تر، شیوع کمتری از قانون‌شکنی‌های جزئی دارند. پژوهش‌های انجام‌شده با استفاده از خود گزارش‌دهی نیز نشان داده‌اند که جرایم جدی‌تر شیوع کمتری دارند. تحقیقی که در سال 1976 در مورد نمونه‌ای تصادفی از نوجوانان 11 تا 17 ساله انجام شد، نشان داد 76 درصد پسران نوجوان طی یک سال گذشته در بعضی از بزهکاری‌های کلی درگیر بوده‌اند، در حالی که فقط 29 درصد پسران نوجوان گزارش کردند که دست به اعمال بزهکارانه‌ی فهرست‌شده در پرسشنامه نزده‌اند (الیوت، هایزینگا و منارد (5)، 1989).
در ایران آمار محکومان قضایی در سال 1326 نشان می‌دهد که از مجموع 33508 مورد، 13652 مورد آن یعنی بیش از یک‌سوم در سنین 15 سالگی تا 24 سالگی بوده‌اند. گزارش اداره‌ی بهداشت مدارس از دانش‌آموزانی که اختلالات عاطفی و روانی داشته‌اند، حاکی از این اســت که بزهکاری‌ها رقم بیشتری را به خود اختصاص داده اســت (مرکز آمار ایران، 1362).

بزهکاری‌ و ویژگی‌های جمعیت‌شناخت اجتماعی

سن و جنسیت، از همبسته‌های مهم قانون‌شکنی و بزهکاری به شمار می‌روند. اگرچه ممکن اســت روابط بین این عوامل و خلافکاری تا حدودی وابسته به نوع قانون‌شکنی باشد، اما واقعیت این اســت که نوجوانان، بویژه پسران، بشدت در جرایم درگیر می‌شوند. میزان قانون‌شکنی تا حدودی در افراد ساکن در شهرها و نواحی صنعتی بیشتر اســت.

سن

آمار ملی آمریکا در سال 1992، نشان می‌دهد که میزان توقیف‌شدن به دلیل قانون‌شکنی در افراد 15 تا 18 ساله در بالاترین سطح اســت و در 16 سالگی به اوج خود می‌رسد (اداره‌ی فدرال مطالعات و بررسی‌ها، 1993). آمارهای مربوط به قانون‌شکنی‌های توأم با جرایم نشان می‌دهد که میزان قانون‌شکنی در سال‌های اول نوجوانی افزایش می‌یابد (15 تا 17 سالگی)، در سال‌های آخر نوجوانی در سطح متوسطی باقی می‌ماند و پس از آن کاهش می‌یابد، این پدیده هم در مورد دختران و هم در مورد پسران صدق می‌کند (فارینگتون (6)، 1987).

جنسیت

پسران گروه‌های سنی مختلف قانون‌شکنی می‌کنند و بیشتر این قانون‌شکنی‌ها همراه با جرایم‌اند. تحقیقی که روی پسران و دخترانی که در سال 1985 در فیلادلفیا به دنیا آمده بودند انجام گرفت، نشان داد 33 درصد پسران و 14 درصد دختران قبل از 18 سالگی حداقل یک‌بار توسط پلیس دستگیر می‌شوند (ترسی، ولفگانگ و فیجلو (7)، 1985). میزان تفاوت‌های جنسی تاحدودی وابسته به عواملی مانند قانون‌شکنی، سن و نژاد اســت. احتمالاً میزان بروز جرایم جدی‌تری مانند دزدی و سرقت در پسران در بیشترین حد خود اســت. از این‌رو میزان توقیف دختران برابر با 24 درصد کل توقیف‌هاست و میزان دستگیری به دلیل قانون‌شکنی‌هایی مانند سرقت، جعل اسناد و مدارک، خیلی کمتر و برابر با 7 درصد از کل توقیف‌هاست. به نظر می‌رسد میزان این جرایم در پسران در سال‌های نوجوانی و سال‌های اولیه‌ی بزرگسالی در بیشترین حد اســت (اداره‌ی فدرال مطالعات (8)، 1993).
پژوهش جعفری و همکاران (1385) از جمله پژوهش‌های داخلی اســت که به بررسی عوامل جمعیت‌شناختی مرتبط با بزهکاری پرداخته اســت. محققان با استفاده از یک طرح مقطعی 50 دختر بزهکار محکوم‌شده در دادگاه‌های ویژه‌ی اطفال و نوجوانان را بررسی کردند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که سن متوسط این دختران 16/2 سال بوده و 91/8 درصد آنان مجرد بودند، سطح سواد 60 درصد از آنان در مقطع راهنمایی بوده، 2 درصد از آنان بیسواد بودند، 24 درصد از پدران آنها و 22 درصد از مادران آنها بی‌سواد بودند. 58 درصد این نوجوانان دختر از خانواده‌ی خود جدا زندگی می‌کردند که شایع‌ترین علل این موضوع طلاق و جدایی والدین (30 درصد) و ترک خانواده (14 درصد) بود. ‌شایع‌ترین نوع بزهکاری در این نوجوانان به ترتیب عبارت بود از: منکرات (64 درصد)، سرقت (10 درصد)، مواد مخدر (10 درصد)، قتل (2 درصد) و جرایم متعدد (8 درصد). 83/5 درصد این دختران سیگار می‌کشیدند، 53 درصدشان سابقه‌دار بوده و 36 درصدشان در خانواده‌شان سابقه‌ی بزهکاری وجود داشته اســت که در 55/5 درصد موارد پدر، 11/1 درصد موارد مادر و 33/3 درصد موارد برادر یا خواهر فرد سابقه‌ی بزهکاری داشته اســت. همچنین در 36 درصد موارد یکی از افراد خانواده اعتیاد داشته اســت و در 26 درصد موارد افراد خانواده از بیماری جسمانی رنج می‌بردند. این دختران نوجوان بزهکار در 42 درصد موارد داشتن دوستان ناباب و در 38 درصد موارد خانواده را علت اصلی انحراف خود ذکر کردند.

سکونت در شهرهای بزرگ و صنعتی

محل اقامت، یکی از همبسته‌های مهم دیگر بزهکاری اســت. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که میزان قربانی‌های ناشی از قتل و خودکشی ناشی از جرایم مختلف در شهرهای بزرگ، بویژه در پایتخت، بیشتر از حومه‌ی شهرها و شهرهای کوچک اســت (باستیان (9)، 1993). مطالعه‌ی ملی جوانان نشان می‌دهد که ساکنان شهرها بیشتر دست به جرایم می‌زنند. در سال 1976، نمونه‌ای متشکل از 26/4 درصد جوانان شهری و 15/9 درصد جوانان روستایی پرسشنامه‌هایی را در مورد قانون‌شکنی‌هایی که طی سال قبل داشتند، پرکردند. نتایج نشان داد که میزان قانون‌شکنی در نوجوانان شهری سالیانه 6/9 درصد و در نوجوانان روستایی 3/2 درصد بود. رابطه‌ی بین سکونت در شهر و بزهکاری توسط داده‌هایی که از اداره‌ی پلیس به دست می‌آیند نیز تأیید شده اســت.

روندهای زمانی

در سال‌های جنگ جهانی دوم، میزان جرایم در بیشتر کشورها افزایش چشمگیری داشت که داده‌های آن قابل دسترس‌اند. بررسی و مطالعه‌ی تاریخچه‌ی روندهای جرایم نشان می‌دهد که میزان جرایم در کشورهای صنعتی به صورت منحنی U شکل اســت که در سال‌های دهه‌ی 1800 و اوایل دهه‌ی 1900 کاهش و در سال‌های بعد افزایش یافته اســت (لان (10)، 1992). آمارهای اداری و داده‌های مربوط به قربانی‌ها، نشان می‌دهد که سطح جرایم در سال‌های دهه‌ی 1970 و اوایل دهه‌ی 1980 به اوج خود رسیده اســت. افزایش کلی میزان جرایم از اواسط قرن نوزدهم به بعد تا حد زیادی به تغییر ساختار سنتی جامعه نسبت داده می‌شود.

پیشگیری

از نظر سنتی، پیشگیری به صورت فعالیت‌هایی تعریف می‌شود که منجر به توقف، کاهش یا ثابت‌ماندن میزان ارتکاب به جرم و رفتارهای بزهکارانه می‌شود. درمان نیز عبارت اســت از فعالیت‌هایی که به کاهش فراوانی و شدت رفتارهای بزهکارانه‌ای که تاکنون انجام می‌گرفته اســت، کمک می‌کند. تمایز قائل‌شدن بین پیشگیری از بزهکارشدن فرد و کاهش رفتارهای بزهکارانه در میان بزهکاران به صورت ایده‌آل بسیار ظریف، دقیق و مشکل اســت. از این‌رو بهتر اســت هر تلاشی را که برای جلوگیری از ازدیاد و فراوانی و شدت بزهکاری در طول پیوستار بزهکاری صورت می‌گیرد، پیشگیری از بزهکاری بنامیم. در ادامه، عوامل زمینه‌ساز بزهکاری و راهبردهایی که به کاهش آن کمک می‌کنند، بررسی می‌شوند.

پی‌نوشت‌ها:

1. deliquency
2. Maguire
3. Lindgren
4. Kennedy & Baron
5. Elliot, Huizinga & Menard
6. Farrington
7. Tracy, Wolfgang & Figlio
8. Federal Bureau of Investigation
9. Bastian
10. Lane

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


14 ژانويه 2016 ... بزهکاری، اصطلاحی است که به دامنهای از اعمال ضداجتماعی که توسط نوجوانان انجام میگیرد، اطلاق میشود. بزهکاری شامل اعمال مختلفی است که در نوجوانی ...کتاب بزهکاری کودکان و نوجوانان دکتر شهلا معظمی با نثری بسیار شیوا و روان به بررسی بزهکاری اطفال از منظر حقوقی، جرم شناختی، روان شناسی و جامعه شناختی ...17 ژانويه 2013 ... اصلاح بزهکاری نوجوانان نخستین بار در انگلستان و در قرن نوزدهم ( سال 1815 میلادی ) مطرح شد . ... همچنین در سال 1909 در شیکاگو سازمان بسیار مهم و ارزنده ای به نام موسسه ی ... سازمان ملل متحد درباره مدیریت و اعمال عدالت کیفری اطفال و همچنین قواعد .... تجارت استاد قربانی | نکات آزمون های آزمایشی کانون وکلای دادگستری ...23 آوريل 2008 ... بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار، ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیر وابسته باشد. ... برای کودک در این مرحله زیاد مهم نیست که این امر دارای نتایج مثبت و یا منفی .... نکات مهم برای اخذ پذیرش از دانشگاه های خارج از کشور ... جهت مشاوره رایگان درباره تبلیغات، با ما تماس بگیرید:.18 جولای 2011 ... بزهکاری پدیده یی طبیعی و ذاتی نیست و هیچ نوجوان و جوان بزهکاری، از هنگام تولد مجرم به دنیا نمی ... در مورد اطفالی که مرتکب جرائم گوناگون می شوند ، باید به این نکته مهم توجه داشت که بدلیل شرایط ..... و مشاهده مکرر بزهکاری همراه است و نیز تحت تأثیر توجیه بزهکاران در باره بزهکاری قرار گرفتن و ... نکات کنکوری.بزهکاری پدیده اجتماعی جهانی است که معمولابه جرائم رخ داده توسط نوجوانان زیر ۱۸ سال ... نکاتی مهم و ضروری در رابطه با بهداشت جنسی نوجوانان درباره کمبودهای عاطفی ...از نظر تاریخی بنظر می رسد که اقدامات مقابله ای با بزهکاری اطفال و نوجوانان و در عین حال ... سازمان ملل متحد درباره مدیریت و اعمال عدالت کیفری اطفال و همچنین قواعد ملل متحد .... 12-8- عوامل تربيتي : پس از خانواده ،مدرسه از عوامل مهم براي باور ارزشها و معيارهاي ..... ذيلاً نكاتي به عنوان راهكارهاي پيشگيري و مقابله با زمينههاي بروز ارتكاب جرم و ...نوجوانی دوره ی جالبی است ، زیرا برای هر عبارتی که درباره ی نوجوان بکار رود مفهوم مقابل و ضد .... همگی از عوامل مهم بزهکاری نوجوانان و اطفال محسوب می شوند . .... ذیلاً نکاتی به عنوان راهکارهای پیشگیری و مقابله با زمینه های بروز ارتکاب جرم و بزه از طریق ...ﮐﺜﺮت ﻓﺮزﻧﺪ و ﺳﻮء ﺗﺮﺑﯿﺖ و ﺗﺎﺛﯿﺮ آن در ﺑﺮوز ﺑﺰﻫﮑﺎري.. - ... ﺑﻪ ﻣﺮﺑﯿﺎن و واﻟﺪﯾﻦ در زﻣﯿﻨﮥ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻮدﮐﺎن ، ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن و ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن رﻫﻨﻤﻮدﻫﺎي ﻻزم را در اﺧﺘﯿﺎر. اﯾﺸﺎن ﻗﺮار داده ..... ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺮ ﻧﮑﺎت ﻣﻬﻢ ﺗﮑﺎﻟﯿﻒ ﻣﺪرﺳﻪ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﮐﻨﻨﺪ .... ﻣﺮﺑﯽ ﺑﻬﺪاﺷﺖ ﻣﺪرﺳﻪ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻓﺮد ﺑﺮاي ﮐﺴﺐ اﻃﻼع درﺑﺎره رﻓﺘﺎر ﮐﻮدﮐﺎن در ﻣﺤﯿﻂ ﻣﺪرﺳﻪ اﺳﺖ.بررسی و شناسایی عوامل موثر بر نوع بزهکاری نوجوانان وجوانان است که به روش ... اهمیت دادن به مسئله ی بزهکاری به قدری مهم است که همه ی کشورهای جهان به آن توج ..... یکی از نکاتی که به خصوص مورد تأکید روان شناسان است، وجود رابطه عاطفی بین .... طبق نتایج اکثر پژوهش های که درباره ی بزهکاری صورت گرفته نشان می دهند که اکثر ...


کلماتی برای این موضوع

بزهکاری در نوجوانان بزهکاریبزهکاری در نوجوانان جامعه نکته مهم دیگر اینکه درمان نوجوانان بزهکار درباره‌‌ی بزهکاری در نوجوانان و عوامل موثر بر آن ازعوامل مهم بزهکاری به ترین علل بزهکاری نوجوانان وجوانان خودبه نکات نکاتی بسیار مهم درباره تغذیه کودکان ایران نازسنی که در آن کودک این مواد در کودکان و نوجوانان نکات بسیار مهم درباره ی نکات مهم در مورد بهداشت روانی نوجوانان نوجوانان در دوره بحران بلوغ بهداشت روانی کودکان نکات مهم در رابطه با میگنا بررسی علل و راههای پیشگیری از بزهکاری در … مساله رواج بزهکاری در بین نوجوانان و بزهکاری بسیار مهم است و نکات کنکوری رشته نکات مهم در تغذیه دوران بلوغ تغذیه دوران بلوغنکات مهم در بسیاری از نوجوانان در سنین بلوغ به مصرف روان شناسی بزهکاری نوجوانان هر عبارتی که درباره ی نوجوان در بزهکاری مهم بزهکاری نوجوانان و مددکاری علل بزهکاری جوانان و نوجوانانبزهکاری ها در نوجوانان از این جهت ، همگی از عوامل مهم بزهکاری نوجوانان و بزهکاری نوجوانان و جوانان و راه های پیشگیری از آننوع جرم و بزهکاری در میان نوجوانان ۱۴ تا ۱۵ سال با بزرگسالان بسیار متفاوت استکودکان روانشناسی کودکان،کودکان و والدین،سرگرمی …نکات مهم آشپزی هنر در نکات مهم


ادامه مطلب ...

دیدگاه قرآن درباره‌ی نظریه‌ی تکامل انواع

[ad_1]
مفیدستان:

ذهن کنجکاو بشر می‌خواهد بداند که مبداً خلقتش چیست؟ چگونه پا به عرصه هستی گذارده است؟ از نسل کیست؟ فردی که در آغاز خلقت بوده نام و نشانش چیست و از کجا آمده است؟ آیا او نیز مانند همه انسان‌ها پدر و مادری داشته است یا نه و اگر داشته پدر و مادرش چه کسی بوده است؟ و اگر نداشته پس چگونه به وجود آمده است؟ آیا آن موجود خلق‌الساعه به وجود آمده و یا وجود او تدریجی بوده است؟ آیا از نسل حیوان و جانداری بوده و یا از وجودی مستقل برخوردار بوده است؟
اگر چه درباره این مسایل از قدیم‌الایام بشر به تفکر پرداخته و متناسب با فکر و اندیشه و سطح معلومات و ادراکات خود سخن‌هایی بر زبان جاری ساخته است، اما تحقیق علمی و تجربی آن مربوط به قرون اخیر می‌باشد. در این دو سه قرن اخیر است که دانشمندانی چند به تحقیق جدی پیرامون این مسایل پرداخته و نظریاتی را ارائه نموده‌اند. دانشمندان علوم طبیعی در مورد منشأ و مبدأ خلقت موجودات دو نظریه ارائه داده‌اند:

1- نظریه ثبوت انواع Fixisme:

براساس این نظریه خلقت همه موجودات از آغاز مستقل بوده است. یعنی هر گیاه و جانوری از ابتدا همان بوده که اکنون هست و از هیچ گیاه یا حیوانی مشتق نشده است. طرفداران این نظریه می‌گویند: طرح کلی خلقت به گونه‌ای است که هر گیاه و یا جانوری باید از گیاه و یا جانور همنوع خود به وجود آمده باشد، نه گیاه و جانوری مغایر با خود.
بر مبنای این نظریه، انسان نیز طرح مستقلی دارد. یعنی از هیچ موجود دیگری مشتق نشده است.

2- نظریه تحول انواع Transformisme :

طبق این نظریه هر گیاه و یا جانوری از گیاه و یا جانور دیگری به دست آمده است. داروین که از طرفداران این نظریه است چنین می‌گوید:
«به نظر من تمام جانوران حداکثر از چهار یا پنج جانور نخستین اشتقاق یافته‌اند و کلیه گیاهان نیز از همین مقدار یا کمتر نتیجه شده‌اند. شباهت موجود میان سلسله گیاهان و سلسله جانوران مرا به این استنباط هدایت می‌کند که قدمی فراتر نهم. یعنی چنین پندارم که تمام جانوران و گیاهان روی زمین از یک منشأ اولیه اشتقاق یافته‌اند.» (1)
بنابراین نظریه نه تنها هریک از انواع موجودات، خلقت مستقل ندارند، بلکه همه آن‌ها با یکدیگر رابطه خویشاوندی دارند و از جد و یا اجداد مشترکی برخوردارند.
آنچه که در این نظریه بیشتر قابل توجه است، مسئله انسان است. داروین پس از مطالعه و تحقیق پیرامون اصل انواع به بررسی پیرامون منشأ انسان پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که انسان اصل حیوانی دارد. یعنی با انسان ریخت‌ها از اجداد مشترکی نتیجه شده‌اند. اما اینکه اجداد مشترک میان انسان و انسان ریخت‌ها چه کسانی بوده‌اند، نه تنها بر داروین، که امروزه نیز مشخص نشده است و به همین جهت آن را حلقه مفقوده نام نهاده‌اند.
حال ببینیم داروین چه می‌گفت؟
داروین معتقد بود که گیاهان و جانوران تولید مثل بسیار دارند و اگر بنا باشد که همه آن‌ها زنده باقی بمانند و به تولید مثل خود ادامه دهند، دیری نخواهد پایید که آن‌ها سطح زمین را اشغال کنند. اما از آنجا که غذا و مسکن به اندازه کافی برای موجودات وجود ندارد، در نتیجه هر موجودی برای بقای خود باید در کوشش باشد تا به وسیله مقابله با رقبای خود، حیاتش را حفظ کند. داروین این کوشش مستمر را تنازع بقا نام نهاده است. از نظر داروین در این رهگذر افرادی می‌توانند زنده بمانند که دارای صفت مفیدی باشند و آنهایی که از این صفت مفید برخوردار نباشند از میان خواهند رفت. داروین به این اصل که نتیجه تنازع بقاست انتخاب اصلح نام نهاده است. بنابر این طبیعت آنهایی را برای بقا انتخاب می‌کند که واجد صفت ممتاز و مفیدی باشند.
پس از آنکه صفتی باعث بقای یک فرد شد، این صفت از طریق وراثت به افراد دیگر منتقل می‌شود و به این ترتیب نسل موجودات ادامه می‌یابد.
نظریه داروین را می‌توان در چهار اصل زیر خلاصه نمود:
1- اصل قابلیت تغییرپذیری ارگانیسم موجود زنده در برابر عوامل محیطی.
2- اصل تنازع بقاء و کوشش مستمر برای ادامه حیات.
3- اصل بقای اصلح در میدان تنازع بقا و انتخاب طبیعی
4- اصل انتقال صفات اکتسابی به نسل‌های آینده.
نظریه داروین اگرچه در زمان خود بسیار مشهور بود، ولی پس از وی زیست شناسان برخی از قسمت‌های نظریه وی را رد کردند و به جای آن نظریه دیگری به نام جهش یا MUTATION را پذیرفتند. طبق این نظریه گاهی صفات جدیدی به طور ناگهانی در موجودی پیدا می‌شود، بدون آنکه رابطه‌ای با محیط و تنازع بقا و انتخاب طبیعی داروین داشته باشد.
بر طبق این نظریه اگر صفتی به طور ناگهانی در موجودی ظاهر شود و آن صفت در تنازع با همنوعان به کار آید، آن جاندار می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. تجمع جهش‌های مساعد در طول زمان موجب می‌شود تا گروهی از یک نوع جاندار از گروه دیگر جدا شوند و به صورت نوع جدید به حیات خود ادامه دهند.
این نظریه نیز با مشکلات بزرگی روبرو است. از جمله:
«اینکه چگونه عضو جدیدی به وجود می‌آید یا بعضی سازش‌های عجیب حاصل می‌گردد یا چگونه شاخه‌های بزرگ جانوران و گیاهان تشکیل شده‌اند، امری است که گرچه طرح‌هایی برای آن‌ها ریخته شده است، معهذا هنوز بر جهان دانش روشن نیست.» (2)
طرفداران تحول انواع برای اثبات نظریه خود به چند دلیل تمسک جسته‌اند که به اختصار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1- تحقیقات به دست آمده از «دیرینه‌شناسی» یعنی مطالعه روی اسکلت‌هایی که از میلیون‌ها سال پیش به دست آمده نشان می‌دهد که موجودات زنده از صورت‌های ساده به صورت‌های پیچیده‌تر و کامل‌تری تغییر شکل داده‌اند. و توجیه این مسئله یعنی عبور از سادگی به پیچیدگی جز به وسیله نظریه تحول انواع امکان‌پذیر نیست.
2- مطالعاتی که در زمینه «تشریح مقایسه‌ای» انجام شده است، نشان می‌دهد که میان موجودات شباهت‌های زیادی به چشم می‌خورد که نشان دهنده رابطه نزدیکی و خویشاوندی میان گروه‌های مختلف موجودات است. طرفداران نظریه تحول انواع روی دستگاه گردش خون، دستگاه تنفس و دستگاه عصبی بسیاری از موجودات مطالعه کرده‌اند و شباهت‌های میان آن‌ها را به دست آورده‌اند. مطالعه دستگاه‌های فوق نشان می‌دهد که این دستگاه‌ها از سادگی رو به پیچیدگی می‌روند.
3- مدارک مربوط به «جنین‌شناسی» نیز نشان می‌دهد که حالت جنینی بسیاری از موجودات شباهت‌هایی با هم دارند. جنین بسیاری از موجودات در مراحل اولیه رشد آن چنان با یکدیگر شباهت دارند که تشخیص آن‌ها مشکل است و همین امر مؤید آن است که موجودات از اصل واحد، ریشه گرفته‌اند.
صرفنظر از نقد و انتقادهایی که بر نظریه تحول انواع شده، این نکته قابل ذکر است که وجود نوع پیچیده پس از نوع ساده و تشابه بعضی از موجودات با یکدیگر دلیل بر آن نیست که نوعی از نوع دیگر مشتق شده باشد.
دانش زیست‌شناسی فقط توانسته موجودات مشابه با یکدیگر را نشان دهد، نه آنکه با آگاهی صددرصد پیدایش نوعی از نوع دیگر را نشان دهد.
به بیان دیگر نظریه تحول انواع تاکنون با دلایل قطعی و غیر قابل خدشه به اثبات نرسیده است و طرفداران این نظریه نیز نتوانسته‌اند حیوانی را که بر اثر انتخاب طبیعی و با جهش به حیوانی دیگر یا انسان تبدیل شده باشد نشان دهند. زیست شناسان توانسته‌اند که دگرگونی و تحول در صفات و عوارض یک نوع را نشان دهند، نه آن که تبدیل نوعی به نوع دیگر را. (3)

قرآن چه می‌گوید؟

از آنجا که قرآن کتاب انسان سازی است نه کتاب طبیعی و زیست‌شناسی، آیه صریحی وجود ندارد که بگوید نظریه ثبوت انواع صحیح است و یا تحول انواع. اما از ظاهر آیات قرآنی می‌توان در این زمینه به نکاتی دست یافت. همان‌گونه که برخی از پژوهشگران به نکاتی چند در این زمینه دست یافته‌اند.
صرفنظر از تحقیقات دانشمندان عرب زبان در این زمینه، در کشور خودمان آقای دکتر یدالله سحابی برای نخستین بار به جمع‌آوری آیات قرآن و بحث پیرامون «خلقت انسان» پرداختند. ایشان در کتابی که به همین نام منتشر ساخته‌اند کوشیده‌اند تا اثبات کنند که قرآن طرفدار نظریه تحول انواع است. البته ایشان هیچ‌گاه نگفته‌اند که انسان از نسل میمون است، آن‌گونه که بسیاری از طرفداران نظریه تحول انواع به آن معتقدند. ایشان در این زمینه چنین می‌نویسند:
«اتصال مستقیم نسلی انسان به بوزینگان فرضیه‌ای بیش نیست و هرگز به ثبوت علمی نرسیده است و ما هم به چین نظریات اعتقادی نداریم.» (4)
ایشان کوشیده‌اند تا نشان دهند که آیات قرآنی دو مسئله زیر را تأیید می‌کند:
1- میان تمام سلسله موجودات پیوستگی و اتصال وجود دارد و «نتایجی که از مطالعات علوم زیست حاصل شده، جز بر قبول پیوستگی نسلی همه جانداران و وجود قوانین کلی و عمومی در ساختمان جسمی آن‌ها تکیه و قرار ندارد.» (5)
2- حضرت آدم نخستین انسان نبوده، یعنی خلقت او مستقل نبوده است، بلکه تدریجی بوده و از میان افراد هم عصر خود برگزیده شده است.
آیاتی را که ایشان برای اثبات دو مسئله فوق مورد تفسیر و تأویل قرار داده‌اند، به اعتقاد برخی از اندیشمندان اسلامی به هیچ وجه مؤید نظریات ایشان نیست. بررسی‌های بزرگ مفسر قرآن یعنی علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان نشانگر این معناست. طبق نظریات تفسیری علامه طباطبایی ظاهر آیات قرآنی اثبات می‌کند که خلقت انسان مستقل بوده است، نه تدریجی و برخاسته از موجودی دیگر. ایشان در این باره چنین می‌گوید:
«آیات کریمه قرآن ظاهر قریب به صریح است در اینکه بشر موجود در امروز که ما افرادی از ایشانیم، از طریق تناسل منتهی می‌شوند به یک زن و شوهر معین که قرآن نام آن شوهر را آدم معرفی کرده، و نیز صریح است در اینکه این اولین فرد بشر و همسرش از هیچ پدر و مادری متولد نشده‌اند، بلکه از خاک یا گل یا لایه یا زمین به اختلاف تعبیرات قرآن خلق شده‌اند.» (6)
نظر دیگری که در بحث‌های قرآنی قابل ذکر است نظر آیه‌الله مشکینی است. ایشان جمع میان دو نظر فوق را مطرح ساخته‌اند. به این وجه که می‌گویند آیات قرآنی را در مورد خلقت انسان می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:
1- آیاتی که «می‌توان از آن‌ها تأیید عقیده به تکامل و منتهی شدن سلسله انواع موجودات زنده تکامل یافته به انسان را برداشت کرد.»
2- آیاتی که می‌توان از آن‌ها استنباط کرد که: «آدم نخستین انسانی است که خداوند او را آفریده و او اوّلین و حواء دومین فرد از افراد نوع انسان می‌باشد و خداوند، سایر افراد انسان را از نسل این دو فرد انسانی به وجود آورده است.»
3- آیاتی که هیچ یک از دو نظریه فوق را نمی‌توان از آن‌ها برداشت کرد، یعنی نه بر خلقت تدریجی انسان می‌توان آن‌ها را حمل کرد و نه بر خلقت مستقل آدم.
4- آیاتی وجود دارند که کیفیت خلقت و آغاز پیدایش انسان را مطرح نمی‌سازند، بلکه فقط سخن از بقای نسل و چگونگی توالد و تناسل به میان آورده‌اند. (7)
چهارمین نظری که در اینجا قابل طرح است نظریه استاد جعفر سبحانی می‌باشد. ایشان معتقدند که اعتقاد به آدم به عنوان «ابوالبشر» به معنای آن نیست که وی نخستین انسانی بوده که گام بر روی کره خاکی نهاده است، چرا که طبق برخی از روایات پیش از آدم ابوالبشر نیز انسان‌های دیگری در روی زمین می‌زیستند و به عللی منقرض شده‌اند.
اِنَ اللهَ لَم یَخلُق بَشَرا غَیرَکُم، بَلی والله لَقَد خَلَقَ اللهَ الفَ ألفِ عالمٍ، و ألفَ أَلفِ آدَمَ انتَ فی آخِرِ تِلکَ اَلعَوالِم وَ اُولئکَ الاَدمِیینَ؛ امام باقر (علیه السّلام) به جابرین یزید می‌گوید: گویا تو گمان می‌کنی که خداوند فقط این عالم را آفرید و بس، و همچنین گمان می‌کنی که خداوند بشری غیر از شما نیافریده است؟ آری به خدا قسم، خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید و تو در آخر این عالم‌ها و آدم‌ها هستی. (8)
با این بیان، میان تحقیقات دانشمندان زیست شناس پیرامون سنگواره‌ها و فسیل‌های متعلق به انسان‌های گذشته و وجود آدم ابوالبشر هیچ تضاد و تناقضی نیست، چرا که این فسیل‌ها مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر می‌باشد و اشکالی هم پیش نمی‌آید که فرض کنیم آن‌ها خلقت مستقل نداشته‌اند. داستان آدم را هم که قرآن کریم به عنوان موجودی که طرح مستقل داشته است مطرح می‌کند مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد نه میلیون‌ها سال پیش که مربوط به فسیل‌ها و سنگواره‌ها می‌باشد. بیان استاد چنین است:
«مجموع مطالعات دانشمندان درباره فسیل و سنگواره‌های انسان‌ها می‌تواند مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر باشد و بر فرض صحت آن نظریات و برداشت‌ها نمی‌تواند مایه قضاوت درباره انسان‌های کنونی گردد و خود این سنگواره‌های انسانی برای اثبات یک مطلب خوب است و آن این که موجود زنده‌ای به صورت انسان در زمان‌های بسی دیرینه در این کره خاکی زندگی می‌کرده، و این موجود صدها هزار سال پیش در این پهنه، دارای حیات بوده است، و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» نظر بر اینکه قبل از آدم و حوا انسانی در روی زمین نبوده است به کلی محکوم می‌گردد، بالاخص که تاریخچه آدم و حوا از چند هزار سال پیش تجاوز نمی‌کند.» (9)
خلاصه طبق این نظریه اولاً طبق نصوص و ظواهر آیات قرآنی آدم حقیقت مستقل داشته و از هیچ موجودی بر نیامده است و ثانیاً انسان‌هایی قبل از آدم وجود داشته‌اند که تحقیقات زیست شناسان- به فرض صحت- مربوط به آن‌ها می‌شود و هیچ اشکالی هم ندارد که بگوییم آن‌ها طرح مستقلی نداشته‌اند، چرا که قرآن کریم فقط درباره آدم که مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد سخن گفته است.
اما نظری که در این گفتار مورد پذیرش قرار گرفته به طور خلاصه چنین است: آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که خلقت آدم مستقل بوده، یعنی حضرت آدم از موجود دیگری مشتق نشده است و این سخن نیز منافاتی با آن ندارد که بگوییم خلقت آدم تدریجی بوده است. البته تدریجی بودن نه به این معنا که از نوع دیگری منشأ گرفته باشد.
این اشتباه است که گمان کنیم اگر خلقت آدم مستقل باشد، دیگر تدریجی بودن پیدایش او را نمی‌توانیم بپذیریم. و در واقع این اشتباه از اینجا ریشه می‌گیرد که «پیوستگی تمام سلسله موجودات» را مسلم فرض کرده و گمان کنیم که «هر خلقتی در زمینه موجود قبل آفریده شده» (10) است. یعنی از آن‌ها مشتق شده است.
اساساً تدریجی بودن وجود آدم دو معنا می‌تواند داشته باشد: یکی اینکه حضرت آدم با موجودات دیگر پیوستگی و اتصال داشته و در زمینه موجود قبل از خود آفریده شده، یعنی از آن‌ها برآمده است و دیگر اینکه وجود آدم پیوسته با موجودات دیگر نبوده تا به تدریج از آن‌ها ایجاد شده باشد، بلکه او خلقت مستقل داشته، اما همین خلقت مستقل به طور تدریجی بوده است.
ما در اینجا ابتدا مجموع آیات قرآنی را که پیرامون آفرینش انسان است دسته‌بندی کرده و سپس به جمع آن‌ها می‌پردازیم.
1- دسته‌ای از آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که همه انسان‌ها از نسل یک جفت انسان هستند. خداوند در ابتدا موجودی به نام آدم را خلق کرده و سپس از جنس او همسرش حوا را آفریده است و از ازدواج میان آن دو، نسل انسان‌ها جریان پیدا کرده است.
یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً؛ (نسا 1) اى مردم از پروردگارتان بپرهیزید. خدایی که همه شما را از یک تن آفرید، و همسرش را نیز از او به وجود آورد، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت.
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیسْکُنَ إِلَیهَا (اعراف 189) او کسی است که شما را از یک تن آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا نزد او آرام گیرد.
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا؛ (زمر 6) شما را از یک فرد آفرید و سپس همسرش را از جنس او قرار داد.
وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ. (انعام 98) او کسی است که شما را از یک نفس آفرید، در حالی که بعضی از (انسان‌ها) پایدارند و بعضی ناپایدار.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا (حجرات 13)‌ ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت اقوام و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید.
آیات فوق خلقت همه انسان‌ها را از موجودی به نام آدم می‌داند، یعنی در ابتداء نفس واحده‌ای به نام آدم آفریده شده و سپس از جنس او همسرش به وجود آمده و از ازدواج میان آن دو نسل بشر تحقق پیدا کرده است.
2- در یک دسته از آیات آفرینش نوع انسان از نطفه دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (نحل 4) انسان را از نطفه آفرید و او سرکشی آشکار است.
أَوَلَمْ یرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (یس 77) آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفه آفریدیم، در حالی که او آشکارا سرکشی می‌کند.
اِنّا خَلَقنَا الاِنسانَ مِن نُطفَةٍ اَمشاجٍ نَبتَلیهِ؛ (دهر2) ما انسان را از نطقه‌ای آمیخته آفریدیم.
اَلَم یَکُ نُطفَةٌ مِن مَنِی ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوّی؛ (قیامت: 37-38) آیا (انسان) نطفه‌ای از منی که ریخته می‌شود نبود؟ و سپس به صورت علقه در آمد و آن گاه او را آفرید و تسویه نمود.
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا؛ (فرقان 54) او (خدایی است) که از آب بشری را آفرید.
أَلَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (مرسلات 20) آیا شما را از آبی پست نیافریدیم؟
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ؛ (علق 2) انسان را از علق (خون بسته) آفرید.
3- در یک دسته آیات نیز آفرینش نوع انسان از خاک دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن طینٍ، (انعام) او کسی است که شما را از گل آفرید. وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ثُمَّ یعِیدُکُمْ فِیهَا وَیخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا؛ (نوح 17-18) و خدا شما را از زمین رویاند و سپس شما را به آن (زمین) باز می‌گرداند و پس از آن شما را از آن بیرون می‌آورد. وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید و سپس شما را به صورت بشر (در زمین) پراکنده ساخت.
4 -در یک دسته از آیات نیز می‌گوید که آفرینش انسان در ابتدا از خاک بوده است و سپس نطفه و علقه و دیگر مراحل جنینی.
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ مِن عَلَقَة ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً، (مومن 67) او کسی است که شما را از خاک آفرید و سپس از نطفه و از علقه و آن‌گاه شما را به صورت طفل (از رحم مادرتان) خارج ساخت.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ؛ (مؤمنون 12-14) ما انسان را از قسمتی از خاک آفریدیم، سپس آن را به صورت نطفه در جایگاه استواری قرار دادیم، سپس نطفه را علقه و علقه را مضغه و مضغه را استخوان کرده و استخوان را با گوشت پوشاندیم. سپس به او آفرینش دیگری دادیم.
فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَینَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ما شما را از خاک آفریدیم، آن گاه از نطفه و سپس از علقه و پس از آن از مضغه‌ای که بعضی دارای شکل است و بعضی بدون شکل تا برای شما آشکار سازیم (که ما بر هر چیزی قادریم) و در رحم‌ها هرچه بخواهیم تا مدتی معین مستقر می‌کنیم. آن گاه شما را از (رحم‌ها) به صورت طفلی خارج می‌سازیم و سپس به دوران رشد می‌رسید.
5- در یک دسته از آیات نیز آفرینش شخص آدم از خاک دانسته شده است.
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ؛ (ص: 71) هنگامی که پروردگارت به ملائکه گفت، می‌خواهم بشری از خاک بیافرینم. قَالَ أَنَا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ؛ (اعراف 12) (شیطان) گفت من بهتر از او (آدم) هستم، (چون) مرا از آتش آفریدی و او را از خاک. قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا؛ (اسرا 61) (شیطان) گفت آیا بر کسی که او را از خاک آفریدی سجده کنم.
یکی از نکات مهمی که در بحث از آیات فوق باید روشن شود این است که آیا هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده است و هم آفرینش انسان‌های بعدی از خاک یا اینکه تنها آفرینش آدم از خاک بوده و نسل او از نطفه؟ در اینجا دو نظریه مطرح شده است.
یک نظریه این است که بگوییم اشکالی ندارد که هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده باشد و هم آفرینش فرد فرد انسان‌ها از آن. به این معنا که چون آفرینش تک تک انسان‌ها از نطفه است و مواد موجود در نطفه نیز از خاک گرفته شده پس صحیح است که بگوییم هر انسانی از خاک آفریده شده است.
نظریه دوم این است که تنها شخص آدم از خاک آفریده شده است و آفرینش سایر انسان‌ها از استقرار نطفه در رحم مادرانشان می‌باشد. و چون سر سلسله همه موجودات آدم است و آدم هم از خاک آفریده شده، پس صحیح است که بگوییم تک تک انسان‌ها نیز از خاک آفریده شده‌اند.
در میان این دو نظریه، نظریه دوم را به دو دلیل می‌توان ترجیح داد:
دلیل اول اینکه طبق آیه زیر آدم از خاک آفریده شده است، ولی نسل او از نطفه: بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده: 7-8) و خلقت انسان را از گلی آغاز کرد و سپس او را از چکیده‌ای از آب پست قرارداد.
هرچند در آیه فوق لفظ انسان به کار رفته است، نه لفظ آدم ولی در آیات دیگر در مورد شخص «آدم» هم لفظ «انسان» به کار رفته است و هم لفظ «بشر».
چنان که در سوره حجر (آیات 29 و 26) وقتی خداوند از آفرینش آدم با ملائکه سخن می‌گوید لفظ انسان را به کار می‌برد. همچنین در آیه زیر لفظ «بشر» را در مورد آدم به کار برده است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بی بوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم.
دلیل دوم این است که اگر منظور از آفرینش انسان از خاک آفرینش تک تک آن‌ها از خاک می‌بود دیگر نمی‌باییست که می‌گفت ما انسان را از چکیده‌ای از گل آفریدیم. «زیرا آنچه از زمین به عمل می‌آید از خود خاک است نه خاکی که سرسبز شده و با آب مخلوط شده و تبدیل به گل شده» (11) است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) ما انسان را از گلی که از خاک (سرند شده درست شده است) آفریدیم.
با این بیان می‌توان آیات دسته سوم و چهارم را که آفرینش انسان را از خاک و خاک و نطفه دانسته است جزو آیات دسته پنجم که آفرینش خود آدم را از خاک می‌داند- به حساب آورد.
اما اینکه آدم چگونه خلق شده است، آیا خلقت او به طور دفعی بوده یا بر اثر طی مراتب و تکامل تدریجی به وجود آمده است؟ و اگر بر اثر تکامل به وجود آمده، آیا از نوع دیگر به وجود آمده است، مثلاً از تحول یکی از حیوانات به وجود آمده و یا آنکه خلقت مستقلی داشته است؟ این‌ها مسایلی است قابل بحث. از میان فرض‌های فوق می‌توان گفت که آیات قرآنی خلقت مستقل آدم را می‌پذیرد. اما نه به این معنا که آدم به صورت دفعی و یکباره به وجود آمده باشد، بلکه مراحل و مراتبی را از آغاز خلقت تا دمیده شدن روح انسانی گذرانده است.
آیاتی از قرآن می‌گوید که انسان را از خاک آفریدیم:
وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس که بشری شدید (بر روی زمین) منتشر گشتید. إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ؛ (آل عمرآن 59) همانا مثل (خلقت) عیسى نزد خداوند، مانند خلقت آدم است که او را از خاک آفرید.
آیه فوق بر این موضوع دلالت دارد که خلقت آدم از خاک بوده است.
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده7-8) آنکه هر چیز را نیکو آفریده است. و خلقت انسان را از «گلی» آغاز کرد، سپس نسل او را «از چکیده‌ای از آب بست» قرار داد.
آیه فوق خلقت آدم را از خاک دانسته است ولی پیدایش نسل او را از چکیده‌ای از آبی پست که همان نطفه باشد می‌داند.
در آیه‌ای دیگر نیز می‌گوید که خداوند آدم را از سلاله‌ای از طین آفریده است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) «انسان را از چکیده‌ای از گلی (که سرند شده درست شده است) خلق کردیم».
آیه فوق مبدأ پیدایش نوع انسان را از سلاله‌ای از طین می‌داند، اما در آیه‌ای دیگر خداوند می‌گوید که انسان را از گل چسبیده‌ای آفریدیم. «إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ»؛ (صافات 11) «ما آن‌ها را از گل چسبنده‌ای آفریدیم».
می‌توان گفت که آیه فوق درباره آدم ابوالبشر است نه نوع انسان- آن گونه که طرفداران تحول انواع پنداشته‌اند- و از این نظر آیه ضمیر جمع را آورده و گفته که خلقت شما از گل چسبنده است، که جد انسان یعنی منشأ و سر سلسله همه انسان‌ها از گل چسبنده آفریده شده است. به بیان دیگر چون آدم از گل چسبنده آفریده شده و آدم نیز سرسلسله همه انسان‌هاست، پس گویی همه افراد از گلی چسبنده آفریده شده‌اند.
در آیات دیگری خداوند خلقت آدم را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است می‌داند. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر 26) «و ما انسان را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی و تیره رنگ گرفته شده بود آفریدیم».
مراد از انسان در آیه فوق همان حضرت آدم است، چرا که قرآن در دنباله این آیه می‌گوید: «فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»؛ (حجر 29) «پس هنگامی که کار آن را به پایان رسانیده و از روح خود در او دمیدم همگی برای او سجده کنید».
و شکی نیست که فرشتگان بر آدم سجده کردند نه نوع انسان.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم. قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 33) (ابلیس) گفت من بر بشری که از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است سجده نمی‌کنم.
اما اینکه صلصال چیست، قرآن خود آن را معنا کرده است: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ»؛ (الرحمن 14) «انسان را از گلی خشکیده که شبیه سفال است بیافرید».
آیه فوق گل خشکیده را مانند سفال می‌داند.
شاید بتوان گفت که مجموع آیات فوق عبارت است از مراحل وجودی خلقت آدم. یعنی او ابتدا از خاک آفریده شده (طین و تراب) و سپس به صورت گل چسبنده (طین لازب) در آمده است و سپس تبدیل به چکیده‌ای از گل (سلالة من طین) شده و پس از آن به صورت گل خشکیده شبیه سفال (صلصال کالفخار) در آمده است.
«از آنچه تاکنون گفتیم معلوم شد: آفرینش انسان، دارای مراحلی چند بوده تا از صورت «خاک» و «طین» و «طین لازب» به صورت «سلاله»‌ای از «طین» و «صلصال» «کالفخار» و خشکیده‌ای چون «سفال» تبدیل شده است.» (12)
و در واقع پس از طی مراتب فوق و تکمیل اندام او و دمیده شدن روح انسانی در آدم، خداوند به فرشتگان دستور می‌دهد تا بر آدم سجده کنند: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»؛ (أعراف 11) «و به تحقیق ما شما را آفریدیم. سپس تصویرتان کردیم. سپس به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنید».
با این بیان می‌توان مراحل تدریجی خلقت آدم را به صورت زیر خلاصه کرد:
(سلالة من طین) چکیده‌ای از گل (طین لازب) گل چسبنده (طین و تراب) خاک و گل آدم (و نفخت فیه من روحی) دمیده شدن روح (صلصال کالفخار) گل خشکیده شبیه سفال

دلایل طرفداران نظریه تحول انواع

در اینجا لازم است که به بررسی برخی از آیاتی که طرفداران نظریه تحول انواع به آن استشهاد کرده‌اند بپردازیم.
1- یکی از این آیات، آیه زیر است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ (آل عمران 33) «همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند: همان گونه که نوح و ابراهیم و آل عمران در میان امتی زندگی می‌کردند و از میان آن‌ها برگزیده شده بودند، پس آدم نیز باید در میان امتی زندگی می‌کرده است و از میان آن‌ها برگزیده شده باشد.
و این مطلب نشانگر آن است که آدم اولین انسان بر روی کره زمین نبوده است، بلکه قبل از او انسان‌های دیگری بوده‌اند. و او به این دلیل از میان آن‌ها برگزیده شد که از نظر فکر و اندیشه بر آن‌ها برتری داشت.
به بیان دیگر طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که انسان در اصطلاح قرآن دو معنا دارد: یکی به معنای انسان‌های قبل از حضرت آدم مانند انسان‌های نئاندرتال و کرومانیون و... و دیگری به معنای انسان‌های بعد از حضرت آدم. به گمان اینان انسان‌های قبل از آدم دارای اراده، اختیار و علم و دانش نبوده‌اند و مدت زمانی طولانی می‌گذشت تا خداوند از میان این انسان‌های غیر مکلف، انسانی به نام «آدم» را که از استعداد و لیاقت بیشتری برخوردار بود، برمی‌گزیند.
«اصطفی به معنای برگزیدن و انتخاب کردن است و چون از باب افتعال است، مفهوم کوشش و دقت هم از آن حاصل می‌شود. برگزیدن هر فرد از میان جمع و جمعیت‌های همسان و همنوع او صورت می‌گیرد. نوح و هریک از برگزیدگان آل ابراهیم و آل عمران، پس از آمادگی‌های روحی و معنوی که در زمینه‌های مساعد نسلی و تربیتی پیدا کردند، از میان قوم خود یعنی مردمی که با آن‌ها زندگی می‌کردند انتخاب شده‌اند. وقتی به نص آیه، نوح (علیه السّلام) و پیغمبران آل ابراهیم (علیه السّلام) از میان مردم زمان خود برگزیده شده‌اند، قطعاً همین وضع برای آدم (علیه السّلام) که شرایط دیگر و مخصوصی برای او در آیه ذکر نشده، فراهم بوده است. او هم از میان همنوعان خویش که از نظر جسمی و وضع زندگی مثل او بودند، برخاسته و برگزیده شده است.» (13)
در پاسخ استنباط فوق از آیه شریفه باید گفت که آیه صراحتی بر این معنا ندارد که نوح و خاندان ابراهیم و عمران از میان امت زمان خود برگزیده شده باشند، بلکه ممکن است خداوند اینان را به جهت عظمت و مقام معنویشان بر همه افراد انسانی تا روز رستاخیز برگزیده باشد. در واقع این آیه می‌خواهد مقام تنی چند از افراد برگزیده بشر را مطرح سازد.
از این گذشته اگر آیه برگزیدگی آدم را در زمان خود مطرح کرده باشد، چه دلیلی وجود دارد که بگوییم وی از میان افراد قبل از خود برگزیده شده باشد نه از میان فرزندان و نوادگانش؟! به ویژه با در نظر گرفتن اینکه حضرت آدم (علیه السّلام) عمر طولانی داشته است، هیچ اشکالی ندارد اگر بخواهیم برگزیدگی او را در زمان حیاتش در نظر بگیریم و در واقع او را برگزیده از میان فرزندان و نوادگان و نسلی که در آن زمان از وی به وجود آمده است بدانیم.
انتقاد دیگری که بر طرفداران نظریه تحول انواع مطرح است این است که کلمه اصطفی را که به معنای برگزیده شدن است بدون قرینه به معنای برآمدن گرفته‌اند؟ مگر می‌توان با انتخاب آدم بر عالمیان به این نتیجه رسید که آدم از نسل موجودات پایین‌تر از خود (از نظر عقل و اراده) بر آمده باشد؟ به بیان دیگر به فرض آنکه بپذیریم که آدم از میان امت خود انتخاب شده است، انتخاب او به هیچ قرینه‌ای دال بر برآمدن او از موجودات پایین‌تر از خود نیست.
2- آیه دیگری که مورد استناد طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته عبارت است از:
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ «(حجر: 28-29) «و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت که من بشری را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده خلق می‌کنم. پس هنگامی که او را ساخته و پرداختم و از روح خود در او دمیدم همگی بر او سجده کنید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که مراد از بشر در آیه فوق نوع انسان است، نه یک فرد خاص از انسان‌ها به نام آدم.
در پاسخ طرفداران نظریه تحول انواع باید گفت که آیه فوق درباره خلقت حضرت آدم است که سر سلسله نوع انسان‌هاست و خداوند که دستور سجده به ملائکه داده، سجده بر آدم بوده است، نه نوع انسان.
این نظر طرفداران تحول انواع که می‌گویند خلقت نوع انسان از صلصال و حماء مسنون بوده است، صحیح به نظر نمی‌رسد، چرا که قرآن خلقت خود آدم را نیز از صلصال و حماء مسنون می‌داند. وقتی خداوند به ابلیس می‌گوید که چرا بر آدم سجده نکردی می‌گوید: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ (حجر 33) «من هرگز برای بشری که او را از خاک خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده است آفریده‌ای سجده نمی‌کنم».
خلاصه آنکه ظاهر آیات فوق مؤید این معناست که آدم از گل تیره رنگی آفریده شده است و پس از تکمیل اندام، روح الهی در آن دمیده شده و سرانجام خداوند به فرشتگان دستور داده است تا در برابر او سجده کنند.
3- آیه دیگری که مورد استنباط طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته، آیه زیر است:
وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ؛ (اعراف 11) و به تحقیق ما شما را آفریدیم، سپس تصویرتان کردیم، پس از آن به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنند. و همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که آیه فوق چند مرحله را برای خلقت انسان ذکر می‌کند:
1- آغاز خلقت
2- شکل گرفتن انسان (پیش از انتخاب آدم)
3- انتخاب آدم از میان آن انسان‌ها
4- دستور سجده بر آدم
به گمان اینان آیه فوق در شأن حضرت آدم نازل نشده، بلکه درباره نوع انسانی است. و پیش از انتخاب «آدم» انسان‌هایی بوده‌اند و آدم از میان آن‌ها انتخاب شده است. از کلمه «ثم» که در مراحل سه گانه فوق آمده است می‌توان نتیجه گرفت که میان این مراحل فاصله بوده و کلمه «صور ناکم» نیز دلالت بر آن دارد که صورت انسانی به تدریج برای انسان حاصل شده است.
آیه فوق، از جمله بهترین آیات قابل استفاده، برای اثبات این نظریه (تحول انواع) است، زیرا خداوند در این آیه، بیان می‌کند که ابتدا او قبل از شکل دادن به انسان، او را آفریده و بعد از مدت زمان نامعلوم (به قرینه کلمه «ثم»)، او را به شکل انسان فعلی درآورده است، سپس بعد از مدت‌ها، فرشتگان را امر به سجود در برابر یکی از افراد نوع انسان کرده است. بنابراین، «خلق» یا آفرینش نخستین، همان تکوین او از آب و خاک و زندگی دادن (دمیدن روح) به اوست که جز در ضمن وجود به عنوان یک «نوع» یا «انواع»، امکان نمی‌یابد و از این آیه، چنین برمی‌آید که انسان، دوره‌ها و مراحل خاصی را گذرانده است: اول- مرحله بعد از خلقت و پیش از شکل گرفتن به صورت انسان. دوم- مرحله بعد از پیدا کردن شکل «انسان» و پیش از انتخاب آدم از بین افراد نوع. سوم- مرحله انتخاب آدم از بین آن‌ها و بعد از آن، امر کردن فرشتگان به سجود بر آدم.» (14)
آیه فوق نیز نمی‌تواند نظریه تحول انواع را اثبات کند، چرا که اولاً کلمه «ثم» اگرچه دلالت بر ترتیب زمانی دارد، ولی فاصله مشخصی را نمی‌رساند، در حالی که طرفداران تحول انواع میان مراحل مختلف فاصله بسیاری را- گاه چند میلیون سال- ذکر می‌کنند.
در آیه زیر کلمه «ثم» به کار برده شده است، بدون آنکه فاصله زمانی طولانی از ان مراد شود.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ … ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ‌ای مردم اگر در وجود رستاخیز شک و تردیدی دارید (به آفرینش الهی بیاندیشید) که شما را از خاک آفریدیم، سپس نطفه شدید و پس از آن خون بسته شده و به دنبال آن پاره‌ای گوشت... سپس شما را به صورت طفلی خارج می‌سازیم و پس از آن به مرحله بلوغ می‌رسید.
در آیه فوق کلمه «ثم» برای یک فاصله کوتاه به کار آمده است، و هیچ دلیلی ندارد که از آن فاصله طولانی چون چند میلیون سال را مراد کنیم.
صورتگری انسان نیز که در این آیه آمده، دلیل بر آن نیست که فاصله‌ای طولانی در مراحل تکاملی انسان وجود داشته است. چنان که در سوره آل عمران خداوند صورتگری در رحم را مطرح می‌کند و می‌دانیم که صورتگری در رحم یک سال هم طول نمی‌کشد تا چه رسد به فاصله طولانی. «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیفَ یشَاءُ»؛ (آل عمران 6) «او کسی است که شما را هرگونه که بخواهد در رحم‌ها صورتگری می‌کند».
ثانیاً سجده ملائکه بر آدم نیز قبل از آفرینش نوع انسان بوده است.
خلاصه آنکه از این آیه نمی‌توان چنین استنباط کرد که نوع انسان از نوع دیگری چون حیوان مشتق شده، بلکه می‌توان گفت که پیدایش منشأ او که آدم باشد- تدریجی بوده است.

نتیجه بحث

مجموع آیاتی را که طرفداران تحول انواع برای مدعای خود آورده‌اند حداکثر چیزی را که اثبات می‌کند این است که انسان مراحلی را پشت سر گذاشته تا به صورت کامل انسانی درآمده است. به گونه‌ای که آفرینش اصل و منشاءِ انسان از گل و مراحل بعدی آن بوده است. و بقای نسل او به وسیله انعقاد نطفه.
اما این مسئله را که انسان برخاسته از موجود دیگری مثلاً حیوان است، آن گونه که طرفداران تحول انواع ادعا می‌کنند ثابت نمی‌کند. بنابراین اگر تحول و تکاملی هم در کار بوده با تحول انواع داروینیسم که می‌گوید نوعی از نوع دیگر مشتق شده است، فرق‌های بسیار دارد. این تحول را می‌توان در مراتب وجودی یک موجود فرض کرد، یعنی موجودی به نام آدم مراحل تکاملی را طی کرده است، نه آنکه از موجود دیگری مشتق شده باشد.
به بیان دیگر می‌توان از مجموع بحث‌های فوق به این نتیجه رسید که سرسلسله افراد انسانی موجودی به نام حضرت آدم (علیه السّلام) بوده است و افراد نسل او نیز بر اثر نطفه‌هایی که در رحم مادرانشان انعقاد پیدا می‌کنند، ایجاد می‌شوند، اما اینکه خود آدم چگونه پیدا شده، از جمع آیات به این نتیجه می‌رسیم که او از خاک آفریده شده است و پس از طی مراتبی چون گل چسبنده و چکیده‌ای از گل و تبدیل آن به گل خشکیده و تکمیل اندام (و صورناکم) شایستگی دمیده شدن روح را پیدا کرده، به صورت موجودی کامل در آمده است.
از این‌ها گذشته وقتی مجموع آیاتی را که در رابطه با ارزش و مقام انسان مطرح شده بررسی می‌کنیم می‌بینیم که قرآن کریم انسان را یک نوع مجزا از حیوان مطرح می‌کند، به عنوان موجودی که اختلاف ذاتی و ماهوی یا موجودات دیگر دارد، در حالی که در نظریه تحول انواع مسئله اختلاف ذاتی و ماهوی بین انسان و حیوان مطرح نیست، بلکه انسان هم حیوانی است که نظام فیزیولوژی پیچیده‌تری دارد، نه این که نوعی مجزای از حیوان باشد.

پی‌نوشت‌ها

1- آیا به راستی انسان زاده میمون است؟ صص 117-118.
2- همان، ص 129.
3- خواننده گرامی باید توجه داشته باشد که چون بحث ما قرآنی است نه علمی، برای نقد و را بررسی آرای طرفداران نظریه تحول انواع باید به کتاب‌هایی که صاحبنظران علم زیست‌شناسی را در این زمینه نگاشته‌اند رجوع کند.
4- خلقت انسان، صص 182 و 188.
5- خلقت انسان، صص 182 و 188.
6- تفسیرالمیزان، ج 32، صص 92-91. همچنین برای بررسی کتاب خلفت انسان نگاه کنید به: محمدتقی مصباح: خلقت انسان از نظر قرآن/ مرتضی رضوی سلدوزی: خلقت آدم و بحثی در تکامل / میرابوالفتح دعوتی: قرآن و خلقت انسان / مسیح مهاجری، نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
7- برای مطالعه بیشتر بنگرید بر کتاب تکامل در قرآن.
8- توحید صدوق، ص 277، خصال، ج 2، ص 450.
9- منشور جاوید، ج 4، ص 94.
10- خلقت انسانی، ص 188.
11- نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، ص 27.
12- قرآن و خلقت انسان، ص 51.
13- خلقت انسان، ص 108.
14- تکامل در قرآن صص 6-25.

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هاشماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و …مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلامانسانازکجاآمدهچند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا جان دیویی دست نوشته هاجان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام …مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصرنقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین …سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش کیهان نهاوندای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا فرهنگستان نگاهی به روش تدریس مبتنی بر بیان فکر رو ش تدریس مبتنی بر بیان فکر ازدهه ۱۹۷۰ به این سو مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها شماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم خاطر خود جان دیویی دست نوشته ها جان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می توان انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلام انسانازکجا چند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا اومدن؟ نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصر نقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی نوزدهم مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام پروپوزال سمینار مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری، گروه سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین و زندگی سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش وپرورش کیهان نهاوند ای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا مکن فرهنگستان با سلام و عرض خیر مقدم به وبسایت فرهنگستان خوش آمدید از بادید شما متشکریمعلی ابراهیم


ادامه مطلب ...

دیدگاه‌های نظری درباره‌ی مصرف الکل و مواد در نوجوانان

[ad_1]

در حال حاضر، به طور کامل اثبات شده که فرآیندهای روانی مختلفی، مراحل مختلف رفتار اعتیاد به داروها و مواد مخدر را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند. در این نوشته دو مرحله‌ی زیر برای مصرف داروها و مواد مخدر مورد بحث قرار می‌گیرند؛ شروع مصرف دارو و ادامه‌ی مصرف دارو.

شروع مصرف دارو و مواد

در این قسمت، مطالعات تحقیقی‌ای مطرح می‌شوند که فرآیند شروع مصرف مواد را در نوجوانان بررسی کرده‌اند. این تحقیقات را می‌توان به دو گروه اصلی تقسیم کرد: یکی عوامل ژنتیکی و دیگری عوامل روانی اجتماعی خاص.

زمینه‌های ژنتیکی

بحث اصلی در این مورد این اسـت که بعضی نوجوانان زمینه‌های ژنتیکی برای مصرف مواد دارند، با این حال، بعضی صاحب‌نظران معتقدند وراثت و ویژگی‌های ژنتیکی با عوامل محیطی خاصی در تعامل قرار می‌گیرند و منجر به مصرف مواد می‌شوند. محققان به منظور بررسی این علل مختلف به مطالعه‌ی دوقلوهای همسان، خواهر و برادرهای ناتنی و فرزندخوانده‌ها می‌پردازند.
بیشتر پژوهش‌های انجام‌شده بر روی دوقلوهای همسان و غیرهمسان، نشان‌دهنده‌ی تأثیر قدرتمند عوامل ژنتیکی بر الکلیسم‌اند. مروری بر تحقیقات انجام‌شده طی سال‌های 1960 تا 1987، نشان می‌دهد که هماهنگی در مصرف الکل در دوقلوهای همسان، بسیار بیشتر از دوقلوهای ناهمسان اسـت (هیون، 1996).
در مرور دیگری که بر ادبیات صورت گرفت، نتایج پژوهش‌های انجام‌شده بر روی 16.000 دوقلوی پسر که از نظر میزان شیوع و هماهنگی در الکلیسم، روان‌پریشی ناشی از الکل، سیروز کبدی و مشکلات لوزالمعده، طبقه‌بندی‌شده بودند، بررسی شد. میزان هماهنگی در تمام اختلالات مذکور به غیر از مشکلات لوزالمعده‌ای در تمام دوقلوهای یکسان دوبرابر دوقلوهای ناهمسان بود. این یافته‌ها نشان‌دهنده‌ی تأثیر قدرتمند عوامل ژنتیکی اسـت. تحقیقات انجام‌شده روی خواهر و برادرهای ناتنی و فرزندخوانده‌ها که روش خوبی برای جداکردن تأثیرات ژنتیکی و محیطی اسـت، نیز نشان‌دهنده‌ی نقش مهم عوامل ژنتیکی در مصرف الکل و الکلیسم اسـت (ادیتیان ‌جی و مورای (1)، 1999).
به نظر می‌رسد بین افراد الکلی و غیرالکلی تفاوت‌های فیزیولوژیکی وجود داشته باشد. برای مثال، بعضی محققان گزارش کرده‌اند کودکان والدین الکلی در مقایسه با کودکان گروه کنترل، دارای سطح تحمل اولیه‌ای برای اتانول هستند و ریتم آلفای آنها در EEG (2) کمتر اسـت. پسران پدران الکلی نیز عملکرد کلامی و ذهنی کمتری را نشان می‌دهند و تفاوت‌های عصب روان‌شناختی دیگری با پسران پدران غیرالکلی دارند. به طور خلاصه، شواهد نشان می‌دهد که ممکن اسـت عوامل ژنتیکی و فیزیولوژیکی (وراثت) زمینه‌ساز مصرف مواد در بعضی از نوجوانان باشند (هیون، 1996).

پیش‌بینی‌کننده‌های روانی اجتماعی

عوامل روانی اجتماعی مختلفی در شروع مصرف مواد مخدر و داروها نقش دارند. این عوامل عبارتند از: مصرف مواد توسط همسالان و والدین، آسیب‌های اجتماعی والدین، عزت‌نفس ضعیف، تنیدگی‌ها و فقدان تأیید اجتماعی (گرین، 1979؛ مارلات (3) و همکاران، 1988).
پژوهش‌های بسیاری تأثیر مصرف مواد توسط والدین و همسالان را در نوجوانان بررسی کرده‌اند. کندل (1990)، دریافت که نقش مصرف مواد توسط دوستان نوجوان بسته به این اسـت که نوجوان عضو فعالی از گروه همسالان خود باشد یا نه. نوجوانانی که دوستانشان سیگار نمی‌کشند یا ماری‌جوانا مصرف نمی‌کنند، باورها و نگرش‌های مشابهی در مورد استفاده از مواد و داروها و کیفیت تعامل با والدین دارند. در هر حال، نوجوانانی که فعالانه با گروه همسالان در تعامل‌اند و دوستانی دارند که ماری‌جوانا می‌کشند، از ماری‌جوانا و دیگر داروهای تحریک‌کننده بیشتر استفاده می‌کنند تا نوجوانانی که دوستانشان کمتر ماری‌جوانا مصرف می‌کنند. پسران نوجوانی که دوستان آنها ماری‌جوانا می‌کشند، خطرهای سلامتی مرتبط با مصرف ماری‌جوانا را بسیار ناچیز می‌دانند و به آن توجهی نمی‌کنند و این کار را به منزله‌ی نوعی سازوکار مقابله‌ای به کار می‌گیرند. در حالی‌که مصرف ماری‌جوانا در دختران نوجوان، نشانه‌ی استقلال، بلوغ و خودمختاری اسـت. اگر والدین نوجوانان از مواد مخدر و داروها استفاده کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که آنها نیز این کار را انجام دهند، این مواد عبارتند از: سیگار، باربیتورات‌ها و الکل، نظریه‌پردازان یادگیری معتقدند ابن کار از طریق الگودهی یا سرمشق‌گیری از والدین آموخته می‌شود. از طرفی مشاهده‌شده اختلالات روانی والدینی که مواد مخدر مصرف می‌کنند، قابل انتقال به کودکان آنان اسـت. کلارک (4) و همکاران (2004) خطر انتقال آسیب‌های روانی والدین مبتلا به اختلال مصرف مواد به کودکان آنها را بررسی کردند. آنان بدین‌منظور 1167 کودک و نوجوان 14 تا 17 ساله‌ی (62 درصد پسر و 38 درصد دختر) متعلق به 613 خانواده را انتخاب و بررسی کردند. شایان ذکر اسـت که والدین 294 خانواده کاملاً معتاد و دارای اختلالات روانی و 319 خانواده فاقد اعتیاد و اختلالات روانی بودند. نتایج نشان داد که کودکان و نوجوانان متعلق به خانواده‌های معتاد به مواد مخدر، در سطح بالایی مبتلا به اختلالات سلوکی، اختلال بیش‌فعالی همراه با نقص توجه، افسردگی و اضطراب بودند. این محققان نتیجه گرفتند که این نتایج نشان‌دهنده‌ی قابلیت انتقال اختلالات روانی از والدین معتاد به کودکان آنهاست.
یافته‌های پژوهشی منتشر شده در گزارش معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی (1375) نشان می‌دهند که 72 درصد از معتادان استان مرکزی متولد شهر و 28 درصد آنان متولد روستا بوده‌اند، در حالی‌که 83 درصد این معتادان در شهر سکونت داشته‌اند. از نظر میزان تحصیلات نیز 8 درصد آنان بی‌سواد، 38 درصد آنان در مقطع ابتدایی، 25 درصد در مقطع راهنمایی و 28 درصد در مقطع متوسطه و 2 درصد در مقطع تحصیلات عالی بوده‌اند. همچنین مشاهده شد که 28 درصد این معتادان، در خانواده‌هایی زندگی می‌کردند که لااقل یکی از اعضای خانواده‌ی آنان معتاد بوده اسـت.
در گزارش فیروزآبادی (1375) نیز سنین افراد معتاد چنین آمده اسـت: 33/8 درصد بین 20 تا 30 سال، 37/5 درصد بین 31 تا 40 سال، 17/5 درصد بین 41 تا 50 سال و 2/5 درصد 60 سال و بالاتر گزارش شده اسـت. همچنین بر اساس این بررسی 76/25 درصد متأهل و 21/25 درصد مجرد بودند و 2/5 درصد آنها از همسر خود جدا شده بودند. در این گزارش سن شروع مصرف نیز قابل توجه اسـت، 40 درصد معتادان، سن آغاز مصرف را بین 31 تا 40 سالگی و مابقی سن شروع مصرف مواد را در دوران نوجوانی و جوانی گزارش کرده‌اند.
بنابر گزارش رفیعیان (1375) که 400 معتاد بستری در مرکز بازپروری یزد را مورد بررسی جمعیت‌شناختی قرار داده اسـت، 57/4 درصد از این افراد، حداقل یک معتاد در خانواده‌ی خود داشته‌اند. نکته‌‎ی مهم‌تر اینکه 82 درصد معتادان درباره‌ی مضرات اعتیاد و مصرف مواد بی‌اطلاع بوده‌اند. با این حال هنوز تحقیق جامعی در خصوص بررسی همه‌گیرشناسی اعتیاد در کشور ما انجام نشده اسـت (بهرامی احسان، 1383).
ستاری و اعظمی (1383) در پژوهشی میزان گرایش به مصرف مواد مخدر را در افراد بالای 10 سال در استان اردبیل مورد بررسی قرار دادند. آزمودنی‌ها شامل 598 نفر از افراد 10 سال به بالای این استان بودند که در قالب 150 خانوار برآورد شدند. نتایج این پزوهش نشان داد که میزان گرایش به اعتیاد در گروه‌هایی مانند بیکاران، بیسوادان، روستاییان، حاشیه‌نشینان شهرها و خانواده‌های دارای مصرف مواد زیاد اسـت.
آمار و ارقام گزارش‌شده توسط معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی استان مرکزی (1375) در مورد معتادان اعزام‌شده یا خودمعرف به مراکز بازپروری ایران، نشان می‌دهد که بیش از 80 درصد معتادان در بخش خصوصی و فقط 8/6 درصد آنان در بخش دولتی شاغل بوده‌اند و از آنجا که رقابت در بخش خصوصی شدیدتر بوده و متعاقب آن موفقیت و دستاوردها نیز بیشتر اسـت، چه بسا افرادی که از صحنه‌ی رقابت حذف شده‌اند، به مواد مخدر گرایش یافته‌اند.
در تحقیق صدیق سروستانی (1375) مشاهده شد که بیشتر نمونه‌های مورد بررسی، قبل از مصرف تریاک یا هروئین سیگاری بوده‌اند. زرگر (1378) مشاهده کرد که مصرف سیگار بین تمام معتادان زندانی رایج اسـت. براتوند (1378) با بررسی کودکان خیابانی شهرستانی اهواز دریافت که 90 درصد یک نمونه‌ی 43 نفره از این کودکان سیگاری بودند. شایان ذکر اسـت که میانگین سن این کودکان 12/5 سال بود و هیچ‌کدام از آنها به دلیل اعتیاد زندانی نشده بودند.
بشارت (1379) به بررسی نقش متغیرهای خانوادگی در پدیدآیی اختلالات مصرف مواد پرداخته اسـت. یافته‌های او نشان می‌دهد که بین فزون حمایت‌گری مادران و حرمت خود فرزندان آنان رابطه‌ی مثبت و معنادار و بین فزون حمایت‌گری مادران و سن اختلال مصرف مواد فرزندان آنان (سن شروع و سن معتادشدن) همبستگی منفی و معناداری وجود دارد. همچنین مشاهده شد فراتر از آنچه به عنوان نقش مؤثر متغیرهای خانوادگی اعم از جنبه‌های مربوط به مواد در رفتار والدین (نوع مصرف مواد در والدین، نگرش والدین در مورد مواد و غیره) و جنبه‌های غیرمرتبط با مواد در رفتار والدین و خانواده (مدیریت ضعیف، تعارض خانوادگی، پیوندهای ناپایدار و غیره) بر اختلالات مصرف مواد مطرح شده اسـت، این متغیرها از زاویه‌های دیگر نیز بر پدیدآیی و شکل‌گیری اختلالات مصرف مواد تأثیر می‌گذارند. عزت‌نفس کاذب و خودبزرگ‌پنداری، خواه محصول فزون حمایت‌گری مادر باشد، خواه نتیجه‌ی نگرش‌ها و انتظارات خانوادگی و اجتماعی برخاسته از توانمندی‌های اقتصادی و موقعیت‌های اجتماعی خانواده، یکی از سازوکارهای اصلی پدیدآیی اختلالات مصرف مواد محسوب می‌شود.
بروک (5) و بروک (1990)، متغیرهای تعیین‌کننده‌ی مصرف مواد و داروها را مطرح کرده‌اند که عبارتند از:
عوامل کودکی
شخصیت کودکی و
عوامل خانوادگی.
شخصیت والدین و مصرف مواد توسط آنها
متعارف بودن؛
کنترل هیجانات؛
مصرف مواد توسط والدین؛
عملکردهای درون‌روانی.
هماهنگی زوجین
شخصیت نوجوان
متعارف بودن؛
کنترل هیجانات؛
روابط خواهر و برادرها؛
روابط درون‌شخصی؛
عملکردهای درون‌روانی؛
روابط والد- نوجوان؛
دلبستگی دوجانبه.
نتایج پژوهش موسوی (1383) در مورد ویژگی‌های کمی و کیفی عملکرد خانواده در نوجوانان معتاد نشان داد که حضور پدر در خانواده‌های دارای نوجوان معتاد از نظر فیزیکی و عاطفی بسیار کمرنگ و قوانین انضباطی نامناسب و کنترل نامطلوب اسـت. میزان همبستگی در این خانواده‌ها ضعیف و درگیری بین پدر و مادر و نوجوان معتاد زیاد اسـت.
در پژوهشی حیدرنیا و چرخیان (1385) کیفیت رابطه‌ی والد- فرزندی را در نوجوانان معتاد و عادی شهر تهران مقایسه کردند. آنان بدین‌منظور 30 نوجوان معتاد مراجعه‌کننده به مراکز ترک اعتیاد تهران و 30 نوجوان غیرمعتاد را با رعایت همتاسازی از بین دانش‌آموزان مدارس راهنمایی شهر تهران انتخاب و بررسی کردند. آنها دریافتند که کیفیت رابطه‌ی والد- فرزندی (پدر- فرزند و مادر- فرزند) در نوجوانان عادی در کلیه‌ی ابعاد بهتر از نوجوانان معتاد بود. همچنین مشاهده شد که در نوجوانان معتاد کیفیت رابطه با مادر به گونه‌ی معناداری بهتر از کیفیت رابطه با پدران بود.
صولتی، نیک‌فرجام و دریس (1383) 724 نفر از بیماران مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره و خدمات روانی کلینیک ویژه بیمارستان آیت‌الله کاشانی شهرکرد را به صورت تصادفی در طول یک سال انتخاب و مورد مطالعه قرار دادند که 49/4 درصد از این افراد اظهار کردند که لااقل یکی از اعضای خانواده‌ی آنان دارای سوء مصرف یا وابستگی به مواد بوده و این مسئله در بروز یا عود بیماری آنها نقش اساسی داشته اسـت. از این گروه 66/5 درصد زنان و 32/2 درصد مردان وجود سوءمصرف یا وابستگی به مواد را در همسر و فرزند خود و 33/5 درصد زنان و 27/7 درصد مردان چنین مسئله‌ای را در خانواده‌ی خود گزارش کردند. همچنین رابطه‌ی معناداری میان سوءمصرف و وابستگی به مواد در همسر و فرزند و خانواده‌ی بیمار با متغیرهای جنسیت، وضعیت تأهل و شغل به دست آمد. نتایج پژوهش دیگری نشان داد که احتمال اینکه همسر، فرزند یا خانواده‌ی فرد مبتلا به افسردگی، دارای سوءمصرف یا وابستگی به مواد باشند، دو برابر فردی اسـت که مبتلا به سایر اختلالات روانی اسـت. بیشتر این بیماران اشاره کردندکه اختلال روانی آنها منبعث از درگیری اعضای خانواده (همسر، فرزند، پدر، مادر و خواهر و برادر) با مواد مخدر اسـت.

نظام همسالان

همان‌طور که مشاهده می‌شود، عوامل روانی اجتماعی مختلفی مانند عوامل بیولوژیکی، بین فردی، درون‌فردی و فرهنگی اجتماعی در مصرف مواد نقش دارند. با این حال، در مورد یک فرد خاص، برخی عوامل تأثیر بیشتری از سایر عوامل دارند و ممکن اسـت برخی از حوزه‌ها در برخی از مراحل مصرف مواد مهم‌تر باشند.
بروک و بروک (1990)، نشان دادند همسالان تأثیر زیادی در تعداد دفعات مصرف داروها و مواد مخدر دارند، اما به احتمال زیاد خانواده و عوامل شخصیتی، مرحله‌ی استفاده از مواد مخدر را توسط فرد تعیین می‌کند. بنابراین عوامل خانوادگی و عامل همسالان، اثر متقابلی در تعیین مصرف مواد توسط نوجوان دارند.
پیل‌گریم، آبی و کرشاو (6) (2004)، تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم میزان پیوستگی خانوادگی را در مادران و نوجوانان بر نگرش نوجوانان نسبت به مصرف مواد مخدر بررسی کردند. 225 نوجوان و مادران آنها، آزمودنی‌های این پژوهش را تشکیل می‌دادند. نتایج نشان داد که پیوستگی خانوادگی بیشتر در دوره‌ی راهنمایی و دبیرستان به طور مستقیم با دارابودن نگرش منفی در مورد مصرف مواد مخدر در نوجوانان مرتبط اسـت. عواملی که اثر پیوستگی خانوادگی را بر نگرش منفی نسبت به مصرف مواد واسطه‌گری می‌کردند، شامل دلبستگی به همسالان و آموزشگاه، انجام فعالیت‌های مذهبی توسط افراد خانواده و نگرش مادران به مصرف مواد توسط کودکان بود.
روابط بین خواهران و برادران، بویژه با خواهر و برادرهای بزرگ‌تر، نقش مهمی در مصرف مواد مخدر توسط فرد دارد. برای مثال، برادرهای کوچک‌تر ممکن اسـت در رفتار خود از برادران بزرگ‌تر الگو و سرمشق بگیرند.
آیا نقش عوامل درون‌فردی در تعیین مصرف مواد توسط فرد بیشتر از نقش عوامل بین‌فردی اسـت؟ فلانری (7) و همکاران (1994) دریافتند که هم در دختران و هم در پسران اسپانیایی و روسی، عوامل بین‌فردی در مقایسه با عوامل درون‌فردی پیش‌بینی‌کننده‌ی مهم‌تری برای مصرف مواد و داروها به شمار می‌روند. داشتن دوستان بیشتر و صمیمی‌تر و نداشتن دوستان صمیمی که مواد مخدر مصرف کنند و تأثیرپذیری از همسالان، از عوامل بسیار مهم و کلیدی در این زمینه‌اند.
باید توجه داشت که استفاده‌ی افراطی نوجوانان از مواد مخدر، اثرهای منفی شدیدی بر سلامت آنان به جای می‌گذارد. نتایج پژوهش‌ها نشان داده اسـت که تعداد بسیار کمی از نوجوانان به طرف استفاده از مواد خطرناکی چون کوکائین و هروئین می‌روند، زیرا این مواد خطرناک آثار جدی و شدیدی بر سلامت نوجوانان داشته و با بزهکاری، قتل، فحشا و تجاوز جنسی در نوجوانان رابطه‎‌ی قدرتمندی دارند. همچنین دیده شده که استفاده از ماری‌جوانا، زمینه را برای استفاده از کوکائین و هروئین فراهم می‌کند و یکی از پیش‌بینی‌کننده‌های مهم برای مصرف هروئین به شمار می‌رود. با این‌حال، عوامل روانی- اجتماعی و بیولوژیکی زیادی در استفاده و روی‌آوردن به مواد مخدر نقش دارند، از جمله عوامل شخصیتی مانند عزت‌نفس، عوامل خانوادگی و عوامل اجتماعی مانند فقر.

عوامل زیست‌شناختی و شخصیتی

در سال‌های اخیر موضوعی که بسیار مورد توجه قرار گرفته این اسـت که آیا نشانه‌های زیست‌شناختی‌ای وجود دارند که بتوانند افراد الکلی را از افراد غیرالکلی جدا کنند. بعضی معتقدند افراد الکلی در مقایسه با افراد غیرالکلی فعالیت پلاکت کمتری در مونوامین اکسیداز (8) خود دارند (مزیچ (9) و همکاران، 1994). در واقع، فعالیت مونوامین اکسیداز با صفات شخصیتی خاصی مرتبط اسـت (مانند هیجان‌طلبی) که ممکن اسـت نشان‌دهنده‌ی این واقعیت باشد که عوامل زیست‌شناختی در رابطه‌ی بین مصرف الکل و شخصیت نقش دارند.
طی پژوهش‌هایی، فعالیت MAO در دختران مصرف‌کننده‌ی الکل و گروه کنترل مقایسه شد. در این تحقیقات، تفاوت در صفات شخصیتی مانند خوش‌بینی، صمیمیت و نزدیکی اجتماعی، واکنش به تنش، اجتناب از آزار و اذیت، عاطفه‌ی مثبت، عاطفه‌ی منفی، پرخاشگری و انزوا نیز بررسی شد. نتایج این پژوهش‌ها نشان داد تفاوت معناداری بین دو گروه نوجوان از نظر فعالیت MAO وجود نداشت. اگرچه فعالیت MAO به خودی خود نمی‌تواند مصرف الکل را در این نمونه تبیین کند، با این حال، فعالیت MAO می‌تواند در ترکیب با صفات شخصیتی خاصی منجر به مصرف الکل شود، صفاتی چون خلق و خوی عاطفی پیچیده (مزیچ و همکاران، 1994).
در پژوهشی قریشی‌زاده و ترابی (1381) عوامل مؤثر در وابستگی به مواد مخدر را در 200 نفر از معتادان مرد مراجعه‌کننده به مرکز خود معرفی شهر تبریز بررسی کردند. یافته‌ها نشان داد که 46 درصد مراجعه‌کنندگان در گروه سنی 25 تا 34 سال، 65 درصد در سطح زیر دیپلم و 78 درصد متأهل بودند. رایج‌ترین ماده‌ی مصرفی، تریاک (در 80 درصد موارد) بود. در مورد علل گرایش و شروع مصرف، شایع‌ترین علت، فشار دوستان و معاشرت با دوستان ناباب (28 درصد)، پس از آن به ترتیب لذت‌جویی و مصرف تفننی (26 درصد)، فرار از درد و ناراحتی جسمی (19 درصد) و فشار روانی و مشکلات زندگی (13 درصد) گزارش شد. عوامل مؤثر در تداوم سوءمصرف عبارت بودند از احساس وابستگی (20 درصد)، ناتوانی در تحمل علایم ترک (28 درصد)، آثار نشئگی (15/5 درصد)، رفع اضطراب و ناراحتی (12/5 درصد)، ایجاد اعتماد به نفس (11 درصد) و ایجاد تمرکز، توانایی فکر و کارکردن (13 درصد). عوامل مؤثر در مصرف دوباره پس از دوره‌های قطع شامل ناراحتی روانی ناشی از ترک (45 درصد)، طردشدگی از سوی خانواده (10 درصد)، نقش دوستان در مصرف مجدد (22 درصد)، احساس تنهایی و طردشدگی از سوی اجتماع (8/5 درصد)، بیکاری (6 درصد) و افسردگی (8/5 درصد) بود. این پژوهش نشان می‌دهد که عوامل گوناگون زیستی، روانی و اجتماعی در شکل‌گیری مراحل مختلف پدیده‌ی اعتیاد از جمله شروع و تداوم مصرف مواد دخالت دارند.

ادامه‌یافتن مصرف مواد

در این بخش به طور مختصر به تحقیقاتی اشاره می‌شود که رابطه‌ی بین مصرف مواد و عوامل اجتماعی روانی خاصی را ارزیابی کرده‌اند. همپوشی‌های زیادی بین نظریه‌های شروع مصرف مواد و ادامه‌ی مصرف مواد وجود دارد.

تأثیر مواد مخدر و داروهای روان‌گردان

می‌دانیم که افراد نسبت به یک داروی خاص تحمل دارویی پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر، سلول‌های عصبی درون مغز، به مرور زمان به حضور یک دارو سازگار می‌شوند و در نتیجه اجازه‌ی عملکرد طبیعی را می‌دهند. به این موضوع تحمل دارویی گفته می‌شود. با کنارگذاشتن مصرف دارو یا کاهش آن، عملکرد و کارکرد مغز تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد و به نیاز به مصرف دارو می‌انجامد. برای مثال، کوکائین بسرعت توسط کبد سوخت و ساز شده و به کاهش افسردگی منجر می‌شود و این با افت سطح کوکائین خون رابطه دارد. در نتیجه، مصرف‌کننده برای اینکه باز هم افسردگی خود را تسکین دهد، به طرف کوکائین کشیده می‌شود.
بعضی نوجوانان مواد را به دلیل ویژگی‌های بهبوددهنده‌ی خلق مصرف می‌‌کنند و ادامه می‌دهند. داروهای توهم‌زایی چون LSD، اثرهای هیجانی و روان‌شناختی شگفت‌انگیز و مخصوص به خود دارند که ممکن اسـت تداوم مصرف این داروها را تبیین کند. LSD منجر به توهم‌های دیداری و شنیداری و تحریف‌های زمانی می‌شود. بعضی از این حالت‌ها به صورت «افزایش هشیاری» تجربه می‌‎شوند و ممکن اسـت فرد را برای ادامه‌ی مصرف دارو تشوق کنند. LSD ممکن اسـت سبب تغییرهای خلقی نیز بشود که فرد را به وجد می‌آورد و شاد می‌کند، اگرچه ممکن اسـت تأثیرهای بسیار ترسناکی هم داشته باشد و منجر به افسردگی شود. بنابراین در بسیاری از موارد وقتی داروها اثری «مثبت» یا پاداش‌دهنده برای مصرف‌کننده دارند، رفتار مصرف دارو از طریق فرآیندهای شرطی‌سازی کلاسیک تداوم می‌یابد. در واقع، حالت وجدآور و شادی‌انگیز یا بهبود در خلق به منزله‌ی محرکی عمل می‌کند که نوجوان را همچنان به طرف مصرف مواد می‌کشاند (پیام مشاور، 1385).

عوامل روانی اجتماعی

عوامل شخصیتی و نگرشی نیز با مصرف مواد رابطه دارند. این عوامل شامل انگیزه‌های شخصی، عزت‌نفس اندک، تکانشی‌بودن، هیجان‌طلبی، نگرش‌های منفی نسبت به نمادهای قدرت، افسردگی زیاد، تعهد و مسئولیت‌پذیری کم و نافرمانی هستند.
انگیزه‌های شخصی برای تبیین اینکه چرا بعضی به مصرف مواد ادامه می‌دهند، بسیار مهم‌اند. برای مثال نوجوانانی که سیگار می‌کشند، دلایل روشنی برای این کار دارند. در پژوهشی مشاهده شد نوجوانانی که سیگار می‌کشند، تمایل دارند از نظر اجتماعی پذیرفته شوند (من احساس اطمینان می‌کنم؛ دوستانم سیگار می‌کشند، این کار به من اجازه می‌دهد احساس کنم جزئی از گروه آنان هستم) یا این کار سبب شادی و خوشحالی آنان می‌شود (این کار مرا آرام می‌کند) یا اعتیاد پیدا کرده‌اند و این کار برای آنها به صورت نیاز و عادت درآمده اسـت (فهمیدم که ترک‌کردن بسیار سخت اسـت) (هو (10)، 1994).
این انگیزه‌ها برای کشیدن سیگار همان‌گونه که هو عنوان می‌کند، رابطه‌ی نزدیکی با عوامل انتظاری تعریف‌شده توسط مارلات (11) و همکاران (1988) دارند. نویسندگان اخیر معتقدند افراد باورها یا انتظارهایی دارند مبنی بر اینکه داروهای خاص اثرهای رفتاری و خلقی خاصی دارند که سبب مطلوب‌بودن آنها می‌شوند. صاحب‌نظران مذکور دو نوع از انتظارها را مشخص کرده‌اند؛ یکی انتظارهای پیامد و دیگری باور به خود- کارآمدی. بنابراین ممکن اسـت نوجوانی مشروب‌خواری کند، زیرا اعتقاد دارد این کار به او کمک می‌کند تا احساس اطمینان بیشتری کند.
نوجوانان انتظارهای خاصی درباره‌ی اثرهای نوشیدن مشروب و الکل دارند و به نظر می‌رسد چنین انتظارهایی مرتبط با رفتار آنان اسـت. انتظارهای پیامد در مورد الکل عبارتند از:
• تغییر مثبت؛
• بهبود رفتار اجتماعی یا بازداری از رفتار اجتماعی؛
• اصلاح توانش‌های شناختی یا حرکتی فرد؛
• بهبود و افزایش میل جنسی؛
• وخیم‌ترشدن کارکردهای شناختی و رفتاری؛
• افزایش سطح برانگیختگی؛
• کاهش تنیدگی و افزایش آرامش.
بعضی پژوهش‌ها به بررسی نقش خانواده در تداوم مصرف مواد در نوجوانان پرداخته‌اند. برای مثال مشاهده شده ویژگی‌های پدر همراه با شخصیت نوجوانان نقش زیادی در پیش‌بینی مصرف مواد توسط نوجوان دارد. شیوه‌های فرزندپروری در شکل‌دهی رفتار مصرف مواد در نوجوانان اهمیت دارند. در این مورد ماهیت التزام و تعهد بین والدین و نوجوان و همچنین صمیمیت عاطفی و هیجانی و تعهد والدین نقش بسزایی دارند. سبک دلبستگی نیز در پیش‌بینی رفتار مصرف مواد مهم‌تر از عواملی مانند کنترل والدین اسـت (سیرایت (12) و همکاران، 1991؛ به نقل از هو، 1994).
نوجوانان مصرف‌کننده‌ی مواد که برای ترک اعتیاد خود تحت درمان هستند، به طور معناداری در زمینه‌ی تصورات و ادراکاتشان از خانواده‌ی اصلی خود با دیگران تفاوت دارند. آنها به خانواده‌ی خود به عنوان خانواده‌ای می‌نگرند که مهارت‌های ارتباطی ضعیفی دارند و برای مرزبندی‌های شخصی ارزش زیادی قائل‌اند. از این‌رو، به نظر می‌رسد درون این خانواده‌ها درگیری زیادی وجود داشته باشد. نوجوان در این خانواده‌ها، مورد محافظت شدید و افراطی قرار می‌گیرد. این خانواده‌ها نمی‌توانند هیجانات خود را به صورت رضایت‌بخشی بیان کنند و فاقد گرمی و صمیمیت عاطفی‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Adityanjee & Murray
2. Electroence phalography (EEG)
3. Marlatt
4. Clarck
5. Brook
6. Pilgrim, Abbey & Kershaw
7. Flannery
8. Monoamine Oxidase (MAO)
9. Mezzich
10. Ho
11. Marlatt
12. Searight

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

تغییر الگوی مصرف الکل و دخانیات در زنان؛ نظرات …مشاهده شما در مورد مصرف الکل و با این روند استعمال مواد و نوجوانان آغاز شود و الگوهای مصرف مواد مخدر و الکل در نوجوانانالگوهای مصرف مواد در نقد چنین نظری و الکل در نوجوانان درباره‌ی مصرف مواد مخدر و چگونه با فرزندان درباره مواد مخدر و الکل حرف بزنیم؟ …چگونهبافرزنداندربارهمواداگر فکر میکنید فرزندان‌تان حتی درصدی در خطر نزدیک شدن به مواد مواد مخدر و الکل رفتارهای پرخطر بین دانش‌آموزان نوجوان ایران؛ مشاهدات و سوء مصرف الکل و مواد و آن را در میان نوجوانان دیدگاه‌های خود را در مصرف الکل خوب است یا بد ؟ سایت پزشکان بدون مرز درگوشی یا نوجوانان و و عاطفی و خودکشی و استعمال مواد در هر بار مصرف الکل جامعه نظریات جامعه‌شناسان درباره‌ اعتیاد و نوجوانان با مواد دیدگاه‌های نظری، مصرف فوق در مورد مواد و مصرف آن مصرف الکل، پنجمین جرم کودکان و نوجوانانآمارهای یک مسئول قضائی نشان می‌دهد مصرف الکل پنجمین جرم کودکان و نوجوانان و حمل آن سوء مصرف مواد در نوجوانان باعث ایجاد چه مشکلاتی …مجلهروانپزشکیاعتیاد نظرات و امتیازدهی به مطالب و نیز به‌صورت مستقیم و از طریق ایمیل با من در تماس دانلود مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی …Œ††…‡�جامعه امروز، نوجوانان و مصرف مواد مخدر و الکل و و مبانی نظری در دانلود مبانی نظری در مورد اعتیادŒ††…‡�دانلود مبانی نظری در مصرف کننده مواد افیونی و الکل و کوکائین نیز در


ادامه مطلب ...

تئوری‌هایی درباره‌ی بازی‌های کودکان

[ad_1]

درک مفهوم بازی و ارائه تعریفی منسجم از آن بسیار مشکل اســت. بازی در اعمال و رفتار بزرگسالان، کودکان و حتی جانوران ظاهر می‌شود. تلاشهایی که برای تعریف بازی به عمل آمده به پراکندگی تعاریف منجر شده اســت، در حالیکه معمولاً هنگامی می‌توانیم از بازی تعریفی ساده بدهیم که آن را از نزدیک ببینیم. میشل و می‌سَن تعریفهای متعددی از بازی گرد آورده‌اند که نسل به نسل بر جای مانده‌اند. این تعریفها عبارتند از:
شیلر: صرف بی‌هدف نیروی بی‌حد و حصر.
فروبل: شکوفایی طبیعی جوانه برگهای کودکی.
اسپنسر: رخداد غریزی اعمال زائد بجای اعمال واقعی ... فعّالیّتی برای لذت آنی، بی‌توجه به بهره آجل آن.
لازاروس: فعّالیّتی فی نفسه آزاد، بی‌هدف، سرگرم کننده یا تفریحی.
هال: عادات حرکتی و تداوم روحیات گذشته در زمان حال.
گروس: تمرینی غریزی و بی‌هدف از اعمالی که در زندگی آینده نقش اساسی دارند.
سی شور: آزادانه ابراز وجود کردن برای کسب لذت مترتب بر آن.
دیوئی: فعّالیّتهائی که آگاهانه و قصد حصول نتیجه انجام نمی‌شود.
شاند: فعّالیّتی در جهت تداوم شادمانی.
دالس: شکلی غریزی از اظهار وجود و روزهای برای گریز هیجانها.(1)
نیومن در تلاش خود برای ارائه تعریفی از بازی، ترکیبی از عناصر تعریفهای مختلف ساخته اســت که به کار تعریف مفهوم بازی در هر مکانی می‌آید. این تعریف شامل نکات زیر اســت: معیارهای بازی - یعنی ویژگیهائی که بازی را از غیر بازی متمایز می‌سازد؛ فرایندهای بازی - یعنی شکل و روش بازیها؛ و اهداف بازی - یعنی عناصری که بازی در - جهت آنها هدایت می‌شود.
معیارهای بازی از کنترل درونی، واقعیت درونی و انگیزه باطنی تشکیل می‌شوند. فعّالیّتی را بازی گویند که این خصوصیات بر آن حاکم باشند و در مقابل کنترل خارجی، واقعیت برونی و انگیزه عارضی قرار گیرد. فرایندهای بازی شامل عملیاتی چون تکرار پاسخ و انتقال همراه حالتهائی به شکل حسی-حرکتی، عاطفی، گفتاری یا شناختی اســت.
اهداف بازی را افراد، اعمال و محل بازی تشکیل می‌دهند. افراد ممکن اســت شخص بازیکن، سایر کودکان یا بزرگسالان باشند. اشیاء گاهی واقعی، گاه اسباب بازی با وسائل آموزشی، و گاه اشیاء چند جنبه‌ای هستند. اعمال بازی را می‌توان به شکل کسب معلومات، آموزش اجتماعی، فعّالیّت حسی - حرکتی، بیان عاطفی یا بیان حسی - حرکتی انجام داد. محل بازی ممکن اســت درونی (در درون شخص) یا بیرون (داخل محیط) باشد.(2)
«میشل» (Mitchell) و «می سن» (Mason) برای تئوریهای بازی شش طبقه قائل شده‌اند: تئوری انرژی مازاد، تئوری تنش زدائی، تئوری پیش تمرینی، تئوری تجدید تکامل، تئوری تخلیه‌ای و تئوری بیان خود. (3) گیلمُر (Gilmore)، بر اساس این طبقه بندی، تئوریهای بازی را به دو دسته تقسیم کرده اســت: تئوریهای کلاسیک و تئوریهای دینامیک. تئوریهای کلاسیک علل بازی کودکان را بیان می‌کند و تئوریهای دینامیک محتوای بازی را به بحث می‌گذارد.(4)

تئوریهای کلاسیک

تئوری انرژی مازاد (SURPLUS ENERGY THEORIES) –
طبق این نظریه جای تردید نیست که بدن مقداری انرژی در اختیار دارد که آن را بشکل فعّالیّتهای هدف دار(کار) با اعمال بی‌هدف (بازی) به مصرف می‌رساند. آنگاه که انرژی موجود در بدن بیش از حد لازم برای کار باشد زمان بازی فرا می‌رسد. در این نظریه محتوای بازی مطرح نیست و هر بازی را می‌توان جایگزین بازی دیگر کرد.
تئوری تنش زدایی(RELAXATION THEORY) - این نظریه می‌گوید بازی انرژی مصرف شده را بار دیگر تأمین می‌کند. بدن بعد از مدتی فعّالیّت خستگی آور (کار) نیاز به فعّالیّتی تنش زا (بازی) دارد. بر اساس این تئوری زمان بازی هنگامی فرا می‌رسد که انرژی بدن به حداقل برسد، نه زمانی که انرژی بیش از حد درخور داشته باشد. در این تئوری نیز می‌توان نوعی بازی را به قصد تأمین انرژی جانشین بازی دیگر کرد.
تئوری پیش تمرین (PRE-EXERCISE THEORY) - بر اساس این نظریه، بازی رفتار غریزی اســت. سرگرم شدن کودک به بازی بطور غریزی اســت، و در اصل شکلی از رفتار رشد یافته‌تری اســت که او در آینده باید به کار بندد. از این رو محتوای بازی را محتوای نوع فعّالیّتی تشکیل می‌دهد که کودک باید در دوران بلوغ و بزرگسالی داشته باشد. در این تئوری فرض بر آن اســت که بازی کودک نوعی آماده سازی او برای آینده اســت.
تئوری جدید تکاملی (RECAPITULATION THEORY) - از دید این تئوری بازی را نمی‌توان بر اساس فعّالیّتهایی که بدن انسان باید در آینده داشته باشد بررسی کرد بلکه باید آن را در ارتباط با اعمال گذشته قومی دانست. بازی راهی اســت فطری برای رهانیدن انسان از مهارتهای غریزی و غیر ضروری بدوی، یعنی مهارتهایی که از طریق وراثت به او رسیده‌اند. طبق این نظریه، مراحل بازی همان مراحل رشد نژاد انسان اســت که از بدوی‌ترین مرحله آغاز می‌شود و به مرحله نسبتاً آگاهانه می‌رسد. بازی فرد را از اعمال ابتدایی خود رها می‌کند و برای فعّالیّتهای نو آماده می‌سازد.
نکته جالب توجه اینجاست که فعّالیّتی بنام بازی در مجموعه‌ای از تئوریهای متضاد شکل می‌گیرد. بازی از یک سو به کار انرژی مازاد و از سوی دیگر برای جبران کمبود انرژی می‌آید. گاه پیش تمرینی برای عملی آگاهانه اســت و گاه انسان را از اعمال بدوی درونش می‌رهاند. هر تئوری حاوی جوانبی پذیرفتنی و قابل آزمودن اســت.

تئوریهای دینامیک

در تئوریهای دینامیک از درک علت بازی کودکان بحث نمی‌شود زیرا بازی را به عنوان واقعیتی پذیرفته‌اند. محور بحث بر توضیح برای محتوای بازی اســت. دقیقترین تئوریهای دینامیک در مورد بازی کودک تئوری پیاژه و تئوری فروید اســت.
تئوری پیاژه - به نظر پیاژه رشد هوش انسان به کمک دو فرایند مربوط به هم، یعنی درون سازی (assimilation) و برون سازی (accommodation) صورت می‌گیرد. در فرایند درون سازی، انسان بطور مدام اطلاعاتی را از جهان خارج می‌گیرد و آن را با آنچه از گذشته در ذهن خود تنظیم کرده اســت تطبیق می‌دهد. علاوه بر آن، هرگاه اطلاعات تنظیم شده، بطور کامل با دانش در حال رشد او تطبیق نکند، به اصلاح آنها دست می‌زند. این فرایند را برون سازی می‌نامند. از نظر پیاژه، بازی راهی اســت برای دسترسی به جهان برون و لمس آن به گونه‌ای که با وضع کنونی فرد مطابقت کند. با این تعبیر بازی در رشد هوشی کودک نقشی حیاتی دارد و تا حدودی حضور آن در رفتار آدمی همواره مشهود اســت.
پیاژه برای بازی سه مرحله قائل اســت. اول مرحله حسّی - حرکتی دوران طفولیت مبتنی بر الگوهای موجود در حرکات بدنی اســت. دوم مرحله بازی سمبلیک نام دارد که در بازی نمایشی خردسالان بچشم می‌خورد. سوم مرحله اجرای بازیهای دارای مقرّرات اســت که توسط کودکان سنین بالاتر انجام می‌گیرد.
تئوری فروید - فروید بازی را فعّالیّتی تخلیه‌ای (eathurtic) می‌خواند، فعّالیّتی که کودکان را با موقعیتهای دشوار آشنا می‌کند. کودک با موقعیتی خیالی که در بازی دارد به قالب بزرگسالان درمی‌آید، به تجربه‌هایی دست می‌یابد و از آن طریق می‌تواند در برابر واقعیتهای حیات مقاومت کند. او خود را در بازی با رویدادهای آزاردهنده درگیر می‌کند تا در موقعیت خیالی بازی با رنج نبردی رویاروی داشته باشد. این نوع آشنایی تخیلی سبب می‌شود کودکان از عهده آن عناصر عاطفی حیات که بیشتر جنبه مثبت دارند نیز برآیند. «لوئیس مرفی» (Lois Murphy) در کتاب خود بنام «دنیای گسترده طفولیت» درباره بازی و فعّالیّتهایی که کودک خردسال را برای مقابله با مسائل حیات آماده می‌کند به تفصیل و بطور روشن بحث کرده اســت.(7)
اگر تئوریهای دینامیک یاد شده را درست بشناسیم و در بازیها به کار گیریم، می‌توانیم به قدرتی که بازی در رشد انسان دارد پی ببریم، قدرتی که استفاده از آن در طرح برنامه‌های آموزشی در جهت رشد کودکان سودمند اســت. توجّه ما معلّمان باید به محتوای بازی و چگونگی پیشبرد آن در جهات مطلوب باشد. آنچه از فروید می‌آموزیم وجود مایه عاطفی (7) قوی در بازی اســت. پیاژه مایه شناختی(8) بازی را قوی می‌داند. آموزش را می‌توان در این دو گستره توسعه داد. نقش اجتماعی کردن بازی نیز مهم اســت، که بطور مشخص گستره سوم را تشکیل می‌دهد.
به نظر «مید» (Mead) کودکان بازی را به عنوان راهی برای رشد شخصیت کنونی خود به کار می‌گیرند. آنها این کار را در بازیهای نمایشی دوران اولیه کودکی بطور عملی با اجرای نقش اطرافیان خود می‌آموزند. مفهوم «تعمیم شخصیت دیگران» generalized other که اجتماعی شدن دوران بلوغ بر پایه آن بنا می‌شود، ضمن آن که کودکان بازی می‌کنند در مرحله بعد رشد می‌کند. اساس بازیها را مقرّرات تشکیل می‌دهد که کودک باید آنها را بطور دقیق اجرا کند و الگوهایی از رفتار دیگران را همراه رفتار خود در بازی به کار بندد. (9)
آخرین توضیح در زمینه بازی و آموزش به پژوهش خانم لیبرمن مربوط می‌شود. او در بررسی کودکان کودکستان به ارتباط میان حالت بازی گونه رفتار آنها با پراکندگی تفکر یا قدرت ابتکارشان پی برد. بر اساس این تحقیق با ایجاد فعّالیّتهای توأم با بازی می‌توان خلاقیت را در کودک رشد داد.(10)

کاربردهای بازی در آموزش

تئوریهای بازی تئوریهای توصیفی نام دارند یعنی بازی را آنگونه که هست تشریح می‌کنند بی‌آنکه راهی برای اجرای آنها ارائه دهند. آنقدر که معلّمان خواستار آشنایی با نحوه تعدیل بازی کودک برای نیل به اهدافی خاصی هستند به چگونگی انجام آن بصورت طبیعی توجهی ندارند. درک این تئوریها راه را برای پیش بینی رهنمودهایی مفید در موقعیتهای آموزشی مناسب هموار می‌سازد.
بازی در زندگی کودکان خردسال زمانی مطرح می‌شود که، تنها یا در گروه، حالتی فعال داشته و تا حدی آزاد باشند. اِوِلین اُمویک (EveLyn Omwake) بازیهای کودکان را به دو دسته متمایز تقسیم کرده اســت: بازی خودانگیخته (spontaneous ) و بازی برنامه ریزی شده (structured ).
"بازی خودانگیخته را کودکان خردسال در هرجا که باشند اجرا می‌کنند. زیرزمین خالی خانه، زباله دانی شهر اتاق نشیمن با مبلمان زیبا، مرغزاری بس زیبا و پرشکوه، با مهد کودکی مجهز به وسائل بازی، نقاطی هستند که کودکان را به بازی فرامی‌خوانند. وجه ممیزه بازی خودانگیخته ارتباط ظریف و غالباً غیرکلامی موجود بین بازیکنان یک گروه و تعیین نقشها و مقررات اســت. هرچند حضور شخصی بالغ به عنوان دستیار، سخنران، تماشاگر یا ناظر ممکن اســت ضروری باشد اما در حقیقت بازیها از خواسته‌ها و تجربه‌های خود کودکان الهام می‌گیرد. ویژگی دیگر این نوع بازی آن اســت که کودکان توانایی آن را خواهند داشت به همه چیزهایی که در دسترسشان اســت هرگونه شخصیت و نقشی را که مایلند نسبت دهند.
با آنکه محیط سازمان یافته مهد کودک برای بازیهای خودانگیخته مناسب اســت، بازی برنامه ریزی شده، منطبق با نیاز خردسالان نیز در برنامه آموزشی آن منظور می‌شود. این قبیل بازیها با توجه به ظرفیت رشد، علاقه و تجربه کودکان بطور خاصی طرح و ارائه می‌شود. در عین حال طرح مذکور به تفاوت میزان رشد بین کودکان نیز توجه دارد. تفاوت بازیهای فوق به اندازه و ماهیت شرکت بزرگسالان بستگی دارد. در بازی برنامه ریزی شده، معلّمان تعیین کننده زمان، مکان و تهیه وسائل بازی و زمان لازم برای استفاده از آن وسائل هستند.(11)"
تمایزی که «اُمویک» بین بازی خودانگیخته و بازی برنامه ریزی شده قائل شده بسیار جالب توجه اســت. در هر حال، از تحلیل انواع بازیها بازیهای عنوان خودانگیخته یا برنامه ریزی شده، چنین برمی‌آید که او این تمایز را بین بازی نمایشی (که کودک در موقعیتی خاص ایفاگر نقشی می‌شود) و تمام فعّالیّتهای دیگری که در برنامه مهد کودک و کودکستان مطرح می‌شود قائل شده اســت. بازی نمایشی را بازی خودانگیخته و سایر بازیها را برنامه ریزی شده می‌خواند. بر بسیاری از بازیهای برنامه ریزی شده «اُمویک» نظیر پروژه‌های علوم یا داستان نمی‌توان به هیچ عنوان نام بازی نهاد در حالی که بازیهای دیگر چون بازی با مکعّب با خودانگیختگی زیادی توأم اســت. علاوه بر آن، هرگاه بازی نمایشی در محیطی آموزشی به اجرا درآید فاقد خودانگیختگی می‌شود زیرا تعیین زمان و مکان آن، تهیه وسائل مناسب و وضع مقرراتی برای آن بر عهده معلّم اســت. راهنماییهای معلّم نیز بیش از پیش از خودانگیختگی بازی می‌کاهد. بسیار بجاست که بگوییم دو مفهوم خودانگیخته و برنامه ریزی شده از نظر معلّم کاربرد لازم را ندارد.
دو مفهوم آموزشی و غیر آموزشی، برای متمایز ساختن بازیها، سازنده‌تر به نظر می‌رسد. تفاوت میان این دو نوع بازی را نمی‌توان در نوع فعّالیّتها یا میزان لذتی که کودک می‌برد دانست بلکه باید در هدفهائی جستجو کرد که مسؤولان صاحب نظر برای بازی قائل شده‌اند. آموزش کودک، نخستین هدف بازی آموزشی به شمار می‌آید. جنبه سرگرمی کودک نیز در این نوع بازیها مطرح اســت زیرا اگر فعّالیّتی رضایت خاطر لازم را برای کودک فراهم نیاورد بازی محسوب نمی‌شود. در عین حال، بازیهای آموزشی در درجه اول به دلیل داشتن هدف آموزشی، و نه به سیب ارضاء خاطر کودک، مورد توجه قرار می‌گیرند. بنابر این کودک، حین بازی در بخشی از کلاس که به تمرینهای خانه دارای اختصاصی دارد، از اجرای نقشهایی که به خود نسبت می‌دهد به رضایت خاطر می‌رسد؛ در نقشهای دیگر با سایر کودکان ارتباط متقابل پیدا می‌کند و وسایل بازی را در ایجاد ابتکار به کار می‌برد. ارزش بازی آموزشی در آن اســت که کودک را به کندوکاو و درک نقش خود و الگوهای تعامل وامی‌دارد تا بتواند از خود معنایی واقعی بسازد.
بازی آموزشی انواع بسیار دارد. در اینجا نقش کلیدی معلّم آن اســت که با بهره گیری و تعدیل بازیهای خود انگیخته و معمول کودکان به آن ارزش آموزشی بخشد و از بازیهای آموزشی خودانگیخته کمتر بهره گیرد. در ارزیابی این قبیل بازیها باید میزان سرگرم شدن کودک از یک سو و ارزش حاصل از رسانیدن او به اهداف آموزشی از سوی دیگر مورد توجه قرار گیرد.
در غالب کلاسهای مهد کودک و کودکستان چهار نوع بازی آموزشی معمول اســت: بازی دستی (manipulative play)، بازی بدنی، بازی نمایشی و بازیهای سرگرم کننده (games). در بازی دستی، کودک با وسائل کوچکی چون انواع پازل، چوبهای اندازه گیری و مجموعه‌ای میخ چوبی سر و کار دارد. بازیهای دستی تا حدی خود شمول اســت؛ یعنی به رابطه آنها با سایر بازیها نیازی نیست و جنبه نمایشی ندارد. هرگاه وسائل لازم را در اختیار کودک قرار دهیم می‌توانیم مستقیماً به اهداف مورد نظر دست یابیم. استفاده از وسائل آموزشی مونته سوری نمونه مناسبی از این نوع بازیهاست. به کودک چند استوانه چوبی و یک جا استوانه یا غلاف می‌دهیم، او باید استوانه مناسب غلاف را مشخص کند. از این طریق آموزش مقایسه اندازه‌ها و دسته بندی اشیاء آغاز می‌شود. اهداف آموزشی بازیهای دستی معمولاً تا حدّی محدود اســت.
در بازی بدنی کودکان اعمال متعددی نظیر دویدن، پریدن یا سه چرخه سواری را انجام می‌دهند. اهداف این بازی افزایش مهارتهای بدنی کودکان و آشنایی آنها با چگونگی استفاده از این مهارتها در موقعیتهای جدید اســت. به بازی بدنی می‌توان محتوای نمایشی داد یا با چالش بیشتر بخشیدن به آن و اجتماعی کردن محتوای آن راهی برای رشد فعّالیّتهای کودک گشود.
در بازی نمایشی، کودک نقشی فرضی را همراه با سایر کودکان بازی می‌کند. موفقیتهایی که در بازی آنها مطرح می‌شود همانهایی اســت که اغلب در زندگی واقعی پیش می‌آید. بخش خانه داری کلاس (یا بخش عروسکها) مناسبترین جا برای اجرای این بازی اســت. در این بخش کودکان با اجرای نقشی اعضای خانواده بطور نمایشی وضعیت معمول خانه را نشان می‌دهند. معلّم می‌تواند موقعیتهای دیگری را نیز در این بازی به نمایش درآورد و کودکان را برای ایفای نقشهای مختلف آماده سازد.
گاه کودک مایل اســت خود اجرای نقش در بازی نمایشی را بر عهده نگیرد و از وسائلی که می‌سازد به جای افراد نمایش استفاده کند. نمایش عروسکی معمولاً غالباً چنین موقعیتی را برای او فراهم می‌کند. اگر معلّم وسائل لازم و زمان کافی در اختیار کودکان قرار دهد و از ایده‌های مختلف بهره گیرد، کودکان با استفاده از مکتب سازی بازی نمایشی را در مقیاسی کوچک اجرا می‌کنند.
هرچند بازیهای سرگرم کننده نوعی فعّالیّت تفریحی محسوب می‌شوند اما با سایر بازیهایی که مورد بحث قرار گرفت تفاوت دارند. بطور کامل پیش ساخته‌اند، با مقرّرات خاصی که باید اجرا شوند. از آنجا که این نوع بازیها برای دوران اولیه کودکی مناسب نیست اغلب از برنامه این مقطع از آموزش حذف می‌شوند. آغاز این بازیها در حقیقت از بین چهار و پنج سالگی معمول اســت. در این سن بازیهای گروهی ساده با آهنگین که عناصر بازیهای سرگرم کننده را دارند برای کودکان بسیار مناسب هستند. هنگامی که این بازیها برای کودکان خردسال اجرا می‌شود لازم اســت عناصر خاصی را در آن بگنجانیم تا به هدف مورد نظر دست یابیم و جنبه آموزشی آن را حفظ کنیم. آموزش راهبرد بازیهای تیمی (نظارت) نیز لازم اســت و معلّم باید پیوسته هدایت بازی را بر عهده داشته باشد زیرا او تنها فرد کار آشنایی اســت که مقررات بازی را می‌داند و کودکان را با حفظ مقررات در رفتار آشنا می‌کند.
گرچه بسیاری از پرورشکاران بازی را بخشی از فعّالیّتهای کلاسی مهد کودک یا کودکستان می‌دانند، در توصیه آن برای مقطع دبستان، به استثنای بازیهای ورزشی، تردید دارند. در هر حال، بازی برای کودکان دبستان یا سنین پایینتر دارای فوائدی یکسان اســت. در درس علوم «اکتشاف آزاد در کلاسی» و در درس ریاضیات، استفاده از بسیاری وسائل جدید، نوعی بازی محسوب می‌شود. در آموزش مطالعات اجتماعی یا در کمک به آموزش زبان غالباً بازی نمایشی سودمند اســت. در دبستان می‌توان از تلفیق بازیهای مناسب تقریباً بر‌ای همه زمینه‌های آموزش بهره جست.

پی‌نوشت‌ها:

1- Elmer Mitchell and Bernard S. Mason, The Theory of Play, rev. ed. (New York: A. S. Barnes, 1948), pp. 103-104.
2- Neumann, "The Elements of Play."
3- Mitchell and Mason. The Theory of Play, pp. 48-85.
4- J. Barnard Gilmore, "Play: A Special Behavior,” in R. N. Haber, ed., Current Research in Motivation (New York: Holt, Rinehart & Winston, 1965).
5- The Widening world of childhood
6-Murphy, Widening World of Childhood (New York: Basic Books, 1962).
7- Affective tone
8- Cognitive tone
9-George Herbert Mead, Mind, Self and Society (Chicago: University of Chicago Press, 1934), pp. 152-73.
10-Lieberinan, “Playfulness and Divergent Thinking," pp. 219-24.
11-Omwake, “The Child"s Estate,” in Albert J. Solnit and Sally A. Provence, eds., Modem Perspectives in Child Development (New York: International Universities Press, 1963), pp. 581-82.

منبع مقاله :
اسپادک، برنارد؛ (1379)، آموزش در دوران کودکی، ترجمه محمّدحسین نظری نژاد، مشهد: شرکت به نشر، چاپ نهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

چهار ستاره مانده به صبحهزار کتاب؛ قبل‌تر درباره‌ی ‌جکلین ویلسون‌ و لیزیِ دهن زیپی‌اش در هزار کتاب خوانده امیدودوازده امیدوار به دوازدهدانستنیها پزشکان مسلمان چگونه بیماری ها را تشخیص می دادند؟ پسری که بار مرگ را مقالات علمی ریاضی آرشیو انجمن …سال ها پیش در یکی از کلاس های ریاضیات مدارس آلمان، آموزگار برای اینکه مدتی بچه ها را


ادامه مطلب ...

نکات مهم درباره‌ی بزهکاری در نوجوانان

[ad_1]

بزهکاری (1)، اصطلاحی اســت که به دامنه‌ای از اعمال ضداجتماعی که توسط نوجوانان انجام می‌گیرد، اطلاق می‌شود. بزهکاری شامل اعمال مختلفی اســت که در نوجوانی صورت می‌گیرد، از جمله سرقت، دزدی، تجاوز جنسی، مصرف داروها و مواد، تخریب اموال عمومی و مشروب‌خواری. بسیاری از اعمال بزهکارانه‌ای که نوجوانان انجام می‌دهند، غیرقانونی‌اند. قانون‌شکنی‌ها و تجاوز به حقوق دیگران، اعمالی‌اند که برای جوانان غیرقانونی اعلام شده‌اند. مشروب‌خواری، فرار از مدرسه و خانه، جزء این اعمال به شمار می‌روند. از نظر و دیدگاه رفتاری، اگر به بزهکاری به منزله‌ی ویژگی کلی که جوانان کم و بیش در آن درگیر می‌شوند نگریسته شود، قابل درک‌تر خواهد بود. افرادی که بشدت بزهکار محسوب می‌شوند، دست به جرایم و قانون‌شکنی‌های مختلفی می‌زنند. در این بخش، به طور خلاصه به شرح ماهیت، شیوع، درمان و پیشگیری از رفتار بزهکاری پرداخته خواهد شد.

خطرهای بزهکاری

بزهکاری، هم برای جامعه و هم برای افرادی که درگیر آن می‌شوند، خطرهایی را به دنبال دارد. یکی از این خطرها، پناهگاهی‌شدن به اشکال مختلف در نهادها و سازمان‌های امن و تسهیلات اجتماعی مانند مراکز بازداشتگاهی، مدارس کارآموزی و آموزشی، پناهگاه‌ها، خوابگاه‌ها و مراکز تشخیصی و زندان‌هاست. بعضی جوانان به این دلیل ساکن پناهگاه‌ها می‌شوند که قبلاً مورد سوء استفاده قرار گرفته‌اند یا با دیگران درگیر شده‌اند، اما بیشتر آنها به دلیل جرایم و قانون‌شکنی‌های مختلف دستگیر و نگهداری می‌شوند. هزینه‌ی این تسهیلات، به طور کلی در حدود 2/8 بیلیون دلار در سال 1989 برآورد شده اســت. به این هزینه‌ها باید هزینه‌ی زندان‌ها و هزینه‌هایی را که صرف نگهداری نوجوانان و جوانان بزهکار در کانون‌های اصلاح و تربیت می‌شود نیز افزود.
هزینه‌هایی که نیروی انتظامی و پلیس متحمل می‌شود نیز چشمگیر اســت، البته تمام هزینه‌های پلیس صرف جرایم مربوط به نوجوانان نمی‌شود، بلکه نوجوانان بیشتر از سایر اقشار جامعه دست به قانون‌شکنی می‌زنند. از این‌رو بخش اعظم هزینه‌های نیروی پلیس صرف آنان می‌شود.
هزینه‌های مالی ناشی از خشونت‌ها، هزینه‌های دارویی و پزشکی مربوط به صدمات و آسیب‌های جسمی و ابتلا به آسیب‌های روانی که کیفیت زندگی این نوجوانان بزهکار را کاهش می‌دهد و از مولدبودن آنان می‌کاهد بسیار چشمگیر اســت (ماجیور (2) و همکاران 1993). لیندگرن (3) (1988) معتقد اســت افرادی که در محله‌هایی زندگی می‌کنند که جرم و جنایت زیاد اســت، به طور مستقیم مورد آزار و اذیت قرار نمی‌گیرند، بلکه به طور غیرمستقیم تحت آزار و اذیت قرار می‌گیرند. به علاوه بزهکاری، سلامت روانی و جسمانی افراد بزهکار را به مخاطره می‌اندازد، زیرا این افراد علاوه بر اینکه در خلاف و قانون‌شکنی درگیر می‌شوند، به خشونت‌های جرم‌انگیز نیز دست می‌زنند. به طور کلی، جوانان 12 تا 19 ساله در معرض خشونت‌های شخصی بیشتری قرار دارند تا جوانان 20 تا 24 ساله، پژوهش‌های جرم‌شناسی نیز نشان داده‌اند افرادی که در سبک‌های زندگی توأم با خلاف درگیر می‌شوند، احتمال بیشتی وجود دارد که در جرایمی مانند قتل و آدم‌کشی و تجاوزات درگیر شوند (کندی و بارون (4)، 1993). صدمه، آسیب و آدم‌کشی، از عواقب قطعی بزهکاری هستند و سلامت افراد را بشدت به مخاطره می‌اندازند. جوانان بزهکار در معرض خطر دستگیری، توقیف و زندانی‌شدن قرار دارند و ممکن اســت دچار دامنه‌ای از مشکلات همچون شرمساری، طرد یا مورد تبعیض واقع‌شدن از طرف والدین، معلمان، دوستان و کارفرمایان شوند و این منجر به کاهش پیشرفت و دستاوردهای زندگی آنان می‌شود.

شیوع و میزان بروز بزهکاری

شیوع بزهکرای برابر اســت با تعدادی از نوجوانان جامعه که طی دوره‌ی زمانی خاصی در رفتارهای بزهکارانه درگیر می‌شوند (در طول دوران زندگی، یک سال، یک ماه و غیره).
میزان بروز بزهکاری عبارت اســت از تعداد قانون‌شکنی‌های انجام‌شده توسط نوجوانان طی دوره‌ی زمانی خاص. اغلب قانون‌شکنی‌های جدی‌تر، شیوع کمتری از قانون‌شکنی‌های جزئی دارند. پژوهش‌های انجام‌شده با استفاده از خود گزارش‌دهی نیز نشان داده‌اند که جرایم جدی‌تر شیوع کمتری دارند. تحقیقی که در سال 1976 در مورد نمونه‌ای تصادفی از نوجوانان 11 تا 17 ساله انجام شد، نشان داد 76 درصد پسران نوجوان طی یک سال گذشته در بعضی از بزهکاری‌های کلی درگیر بوده‌اند، در حالی که فقط 29 درصد پسران نوجوان گزارش کردند که دست به اعمال بزهکارانه‌ی فهرست‌شده در پرسشنامه نزده‌اند (الیوت، هایزینگا و منارد (5)، 1989).
در ایران آمار محکومان قضایی در سال 1326 نشان می‌دهد که از مجموع 33508 مورد، 13652 مورد آن یعنی بیش از یک‌سوم در سنین 15 سالگی تا 24 سالگی بوده‌اند. گزارش اداره‌ی بهداشت مدارس از دانش‌آموزانی که اختلالات عاطفی و روانی داشته‌اند، حاکی از این اســت که بزهکاری‌ها رقم بیشتری را به خود اختصاص داده اســت (مرکز آمار ایران، 1362).

بزهکاری‌ و ویژگی‌های جمعیت‌شناخت اجتماعی

سن و جنسیت، از همبسته‌های مهم قانون‌شکنی و بزهکاری به شمار می‌روند. اگرچه ممکن اســت روابط بین این عوامل و خلافکاری تا حدودی وابسته به نوع قانون‌شکنی باشد، اما واقعیت این اســت که نوجوانان، بویژه پسران، بشدت در جرایم درگیر می‌شوند. میزان قانون‌شکنی تا حدودی در افراد ساکن در شهرها و نواحی صنعتی بیشتر اســت.

سن

آمار ملی آمریکا در سال 1992، نشان می‌دهد که میزان توقیف‌شدن به دلیل قانون‌شکنی در افراد 15 تا 18 ساله در بالاترین سطح اســت و در 16 سالگی به اوج خود می‌رسد (اداره‌ی فدرال مطالعات و بررسی‌ها، 1993). آمارهای مربوط به قانون‌شکنی‌های توأم با جرایم نشان می‌دهد که میزان قانون‌شکنی در سال‌های اول نوجوانی افزایش می‌یابد (15 تا 17 سالگی)، در سال‌های آخر نوجوانی در سطح متوسطی باقی می‌ماند و پس از آن کاهش می‌یابد، این پدیده هم در مورد دختران و هم در مورد پسران صدق می‌کند (فارینگتون (6)، 1987).

جنسیت

پسران گروه‌های سنی مختلف قانون‌شکنی می‌کنند و بیشتر این قانون‌شکنی‌ها همراه با جرایم‌اند. تحقیقی که روی پسران و دخترانی که در سال 1985 در فیلادلفیا به دنیا آمده بودند انجام گرفت، نشان داد 33 درصد پسران و 14 درصد دختران قبل از 18 سالگی حداقل یک‌بار توسط پلیس دستگیر می‌شوند (ترسی، ولفگانگ و فیجلو (7)، 1985). میزان تفاوت‌های جنسی تاحدودی وابسته به عواملی مانند قانون‌شکنی، سن و نژاد اســت. احتمالاً میزان بروز جرایم جدی‌تری مانند دزدی و سرقت در پسران در بیشترین حد خود اســت. از این‌رو میزان توقیف دختران برابر با 24 درصد کل توقیف‌هاست و میزان دستگیری به دلیل قانون‌شکنی‌هایی مانند سرقت، جعل اسناد و مدارک، خیلی کمتر و برابر با 7 درصد از کل توقیف‌هاست. به نظر می‌رسد میزان این جرایم در پسران در سال‌های نوجوانی و سال‌های اولیه‌ی بزرگسالی در بیشترین حد اســت (اداره‌ی فدرال مطالعات (8)، 1993).
پژوهش جعفری و همکاران (1385) از جمله پژوهش‌های داخلی اســت که به بررسی عوامل جمعیت‌شناختی مرتبط با بزهکاری پرداخته اســت. محققان با استفاده از یک طرح مقطعی 50 دختر بزهکار محکوم‌شده در دادگاه‌های ویژه‌ی اطفال و نوجوانان را بررسی کردند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که سن متوسط این دختران 16/2 سال بوده و 91/8 درصد آنان مجرد بودند، سطح سواد 60 درصد از آنان در مقطع راهنمایی بوده، 2 درصد از آنان بیسواد بودند، 24 درصد از پدران آنها و 22 درصد از مادران آنها بی‌سواد بودند. 58 درصد این نوجوانان دختر از خانواده‌ی خود جدا زندگی می‌کردند که شایع‌ترین علل این موضوع طلاق و جدایی والدین (30 درصد) و ترک خانواده (14 درصد) بود. ‌شایع‌ترین نوع بزهکاری در این نوجوانان به ترتیب عبارت بود از: منکرات (64 درصد)، سرقت (10 درصد)، مواد مخدر (10 درصد)، قتل (2 درصد) و جرایم متعدد (8 درصد). 83/5 درصد این دختران سیگار می‌کشیدند، 53 درصدشان سابقه‌دار بوده و 36 درصدشان در خانواده‌شان سابقه‌ی بزهکاری وجود داشته اســت که در 55/5 درصد موارد پدر، 11/1 درصد موارد مادر و 33/3 درصد موارد برادر یا خواهر فرد سابقه‌ی بزهکاری داشته اســت. همچنین در 36 درصد موارد یکی از افراد خانواده اعتیاد داشته اســت و در 26 درصد موارد افراد خانواده از بیماری جسمانی رنج می‌بردند. این دختران نوجوان بزهکار در 42 درصد موارد داشتن دوستان ناباب و در 38 درصد موارد خانواده را علت اصلی انحراف خود ذکر کردند.

سکونت در شهرهای بزرگ و صنعتی

محل اقامت، یکی از همبسته‌های مهم دیگر بزهکاری اســت. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که میزان قربانی‌های ناشی از قتل و خودکشی ناشی از جرایم مختلف در شهرهای بزرگ، بویژه در پایتخت، بیشتر از حومه‌ی شهرها و شهرهای کوچک اســت (باستیان (9)، 1993). مطالعه‌ی ملی جوانان نشان می‌دهد که ساکنان شهرها بیشتر دست به جرایم می‌زنند. در سال 1976، نمونه‌ای متشکل از 26/4 درصد جوانان شهری و 15/9 درصد جوانان روستایی پرسشنامه‌هایی را در مورد قانون‌شکنی‌هایی که طی سال قبل داشتند، پرکردند. نتایج نشان داد که میزان قانون‌شکنی در نوجوانان شهری سالیانه 6/9 درصد و در نوجوانان روستایی 3/2 درصد بود. رابطه‌ی بین سکونت در شهر و بزهکاری توسط داده‌هایی که از اداره‌ی پلیس به دست می‌آیند نیز تأیید شده اســت.

روندهای زمانی

در سال‌های جنگ جهانی دوم، میزان جرایم در بیشتر کشورها افزایش چشمگیری داشت که داده‌های آن قابل دسترس‌اند. بررسی و مطالعه‌ی تاریخچه‌ی روندهای جرایم نشان می‌دهد که میزان جرایم در کشورهای صنعتی به صورت منحنی U شکل اســت که در سال‌های دهه‌ی 1800 و اوایل دهه‌ی 1900 کاهش و در سال‌های بعد افزایش یافته اســت (لان (10)، 1992). آمارهای اداری و داده‌های مربوط به قربانی‌ها، نشان می‌دهد که سطح جرایم در سال‌های دهه‌ی 1970 و اوایل دهه‌ی 1980 به اوج خود رسیده اســت. افزایش کلی میزان جرایم از اواسط قرن نوزدهم به بعد تا حد زیادی به تغییر ساختار سنتی جامعه نسبت داده می‌شود.

پیشگیری

از نظر سنتی، پیشگیری به صورت فعالیت‌هایی تعریف می‌شود که منجر به توقف، کاهش یا ثابت‌ماندن میزان ارتکاب به جرم و رفتارهای بزهکارانه می‌شود. درمان نیز عبارت اســت از فعالیت‌هایی که به کاهش فراوانی و شدت رفتارهای بزهکارانه‌ای که تاکنون انجام می‌گرفته اســت، کمک می‌کند. تمایز قائل‌شدن بین پیشگیری از بزهکارشدن فرد و کاهش رفتارهای بزهکارانه در میان بزهکاران به صورت ایده‌آل بسیار ظریف، دقیق و مشکل اســت. از این‌رو بهتر اســت هر تلاشی را که برای جلوگیری از ازدیاد و فراوانی و شدت بزهکاری در طول پیوستار بزهکاری صورت می‌گیرد، پیشگیری از بزهکاری بنامیم. در ادامه، عوامل زمینه‌ساز بزهکاری و راهبردهایی که به کاهش آن کمک می‌کنند، بررسی می‌شوند.

پی‌نوشت‌ها:

1. deliquency
2. Maguire
3. Lindgren
4. Kennedy & Baron
5. Elliot, Huizinga & Menard
6. Farrington
7. Tracy, Wolfgang & Figlio
8. Federal Bureau of Investigation
9. Bastian
10. Lane

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


14 ژانويه 2016 ... بزهکاری، اصطلاحی است که به دامنهای از اعمال ضداجتماعی که توسط نوجوانان انجام میگیرد، اطلاق میشود. بزهکاری شامل اعمال مختلفی است که در نوجوانی ...کتاب بزهکاری کودکان و نوجوانان دکتر شهلا معظمی با نثری بسیار شیوا و روان به بررسی بزهکاری اطفال از منظر حقوقی، جرم شناختی، روان شناسی و جامعه شناختی ...17 ژانويه 2013 ... اصلاح بزهکاری نوجوانان نخستین بار در انگلستان و در قرن نوزدهم ( سال 1815 میلادی ) مطرح شد . ... همچنین در سال 1909 در شیکاگو سازمان بسیار مهم و ارزنده ای به نام موسسه ی ... سازمان ملل متحد درباره مدیریت و اعمال عدالت کیفری اطفال و همچنین قواعد .... تجارت استاد قربانی | نکات آزمون های آزمایشی کانون وکلای دادگستری ...23 آوريل 2008 ... بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار، ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیر وابسته باشد. ... برای کودک در این مرحله زیاد مهم نیست که این امر دارای نتایج مثبت و یا منفی .... نکات مهم برای اخذ پذیرش از دانشگاه های خارج از کشور ... جهت مشاوره رایگان درباره تبلیغات، با ما تماس بگیرید:.18 جولای 2011 ... بزهکاری پدیده یی طبیعی و ذاتی نیست و هیچ نوجوان و جوان بزهکاری، از هنگام تولد مجرم به دنیا نمی ... در مورد اطفالی که مرتکب جرائم گوناگون می شوند ، باید به این نکته مهم توجه داشت که بدلیل شرایط ..... و مشاهده مکرر بزهکاری همراه است و نیز تحت تأثیر توجیه بزهکاران در باره بزهکاری قرار گرفتن و ... نکات کنکوری.بزهکاری پدیده اجتماعی جهانی است که معمولابه جرائم رخ داده توسط نوجوانان زیر ۱۸ سال ... نکاتی مهم و ضروری در رابطه با بهداشت جنسی نوجوانان درباره کمبودهای عاطفی ...از نظر تاریخی بنظر می رسد که اقدامات مقابله ای با بزهکاری اطفال و نوجوانان و در عین حال ... سازمان ملل متحد درباره مدیریت و اعمال عدالت کیفری اطفال و همچنین قواعد ملل متحد .... 12-8- عوامل تربيتي : پس از خانواده ،مدرسه از عوامل مهم براي باور ارزشها و معيارهاي ..... ذيلاً نكاتي به عنوان راهكارهاي پيشگيري و مقابله با زمينههاي بروز ارتكاب جرم و ...نوجوانی دوره ی جالبی است ، زیرا برای هر عبارتی که درباره ی نوجوان بکار رود مفهوم مقابل و ضد .... همگی از عوامل مهم بزهکاری نوجوانان و اطفال محسوب می شوند . .... ذیلاً نکاتی به عنوان راهکارهای پیشگیری و مقابله با زمینه های بروز ارتکاب جرم و بزه از طریق ...ﮐﺜﺮت ﻓﺮزﻧﺪ و ﺳﻮء ﺗﺮﺑﯿﺖ و ﺗﺎﺛﯿﺮ آن در ﺑﺮوز ﺑﺰﻫﮑﺎري.. - ... ﺑﻪ ﻣﺮﺑﯿﺎن و واﻟﺪﯾﻦ در زﻣﯿﻨﮥ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻮدﮐﺎن ، ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن و ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن رﻫﻨﻤﻮدﻫﺎي ﻻزم را در اﺧﺘﯿﺎر. اﯾﺸﺎن ﻗﺮار داده ..... ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺮ ﻧﮑﺎت ﻣﻬﻢ ﺗﮑﺎﻟﯿﻒ ﻣﺪرﺳﻪ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﮐﻨﻨﺪ .... ﻣﺮﺑﯽ ﺑﻬﺪاﺷﺖ ﻣﺪرﺳﻪ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻓﺮد ﺑﺮاي ﮐﺴﺐ اﻃﻼع درﺑﺎره رﻓﺘﺎر ﮐﻮدﮐﺎن در ﻣﺤﯿﻂ ﻣﺪرﺳﻪ اﺳﺖ.بررسی و شناسایی عوامل موثر بر نوع بزهکاری نوجوانان وجوانان است که به روش ... اهمیت دادن به مسئله ی بزهکاری به قدری مهم است که همه ی کشورهای جهان به آن توج ..... یکی از نکاتی که به خصوص مورد تأکید روان شناسان است، وجود رابطه عاطفی بین .... طبق نتایج اکثر پژوهش های که درباره ی بزهکاری صورت گرفته نشان می دهند که اکثر ...


کلماتی برای این موضوع

بزهکاری در نوجوانان بزهکاریبزهکاری در نوجوانان جامعه نکته مهم دیگر اینکه درمان نوجوانان بزهکار درباره‌‌ی بزهکاری در نوجوانان و عوامل موثر بر آن ازعوامل مهم بزهکاری به ترین علل بزهکاری نوجوانان وجوانان خودبه نکات نکاتی بسیار مهم درباره تغذیه کودکان ایران نازسنی که در آن کودک این مواد در کودکان و نوجوانان نکات بسیار مهم درباره ی نکات مهم در مورد بهداشت روانی نوجوانان نوجوانان در دوره بحران بلوغ بهداشت روانی کودکان نکات مهم در رابطه با میگنا بررسی علل و راههای پیشگیری از بزهکاری در … مساله رواج بزهکاری در بین نوجوانان و بزهکاری بسیار مهم است و نکات کنکوری رشته نکات مهم در تغذیه دوران بلوغ تغذیه دوران بلوغنکات مهم در بسیاری از نوجوانان در سنین بلوغ به مصرف روان شناسی بزهکاری نوجوانان هر عبارتی که درباره ی نوجوان در بزهکاری مهم بزهکاری نوجوانان و مددکاری علل بزهکاری جوانان و نوجوانانبزهکاری ها در نوجوانان از این جهت ، همگی از عوامل مهم بزهکاری نوجوانان و بزهکاری نوجوانان و جوانان و راه های پیشگیری از آننوع جرم و بزهکاری در میان نوجوانان ۱۴ تا ۱۵ سال با بزرگسالان بسیار متفاوت استکودکان روانشناسی کودکان،کودکان و والدین،سرگرمی …نکات مهم آشپزی هنر در نکات مهم


ادامه مطلب ...

دیدگاه قرآن درباره‌ی نظریه‌ی تکامل انواع

[ad_1]
مفیدستان:

ذهن کنجکاو بشر می‌خواهد بداند که مبداً خلقتش چیست؟ چگونه پا به عرصه هستی گذارده است؟ از نسل کیست؟ فردی که در آغاز خلقت بوده نام و نشانش چیست و از کجا آمده است؟ آیا او نیز مانند همه انسان‌ها پدر و مادری داشته است یا نه و اگر داشته پدر و مادرش چه کسی بوده است؟ و اگر نداشته پس چگونه به وجود آمده است؟ آیا آن موجود خلق‌الساعه به وجود آمده و یا وجود او تدریجی بوده است؟ آیا از نسل حیوان و جانداری بوده و یا از وجودی مستقل برخوردار بوده است؟
اگر چه درباره این مسایل از قدیم‌الایام بشر به تفکر پرداخته و متناسب با فکر و اندیشه و سطح معلومات و ادراکات خود سخن‌هایی بر زبان جاری ساخته است، اما تحقیق علمی و تجربی آن مربوط به قرون اخیر می‌باشد. در این دو سه قرن اخیر است که دانشمندانی چند به تحقیق جدی پیرامون این مسایل پرداخته و نظریاتی را ارائه نموده‌اند. دانشمندان علوم طبیعی در مورد منشأ و مبدأ خلقت موجودات دو نظریه ارائه داده‌اند:

1- نظریه ثبوت انواع Fixisme:

براساس این نظریه خلقت همه موجودات از آغاز مستقل بوده است. یعنی هر گیاه و جانوری از ابتدا همان بوده که اکنون هست و از هیچ گیاه یا حیوانی مشتق نشده است. طرفداران این نظریه می‌گویند: طرح کلی خلقت به گونه‌ای است که هر گیاه و یا جانوری باید از گیاه و یا جانور همنوع خود به وجود آمده باشد، نه گیاه و جانوری مغایر با خود.
بر مبنای این نظریه، انسان نیز طرح مستقلی دارد. یعنی از هیچ موجود دیگری مشتق نشده است.

2- نظریه تحول انواع Transformisme :

طبق این نظریه هر گیاه و یا جانوری از گیاه و یا جانور دیگری به دست آمده است. داروین که از طرفداران این نظریه است چنین می‌گوید:
«به نظر من تمام جانوران حداکثر از چهار یا پنج جانور نخستین اشتقاق یافته‌اند و کلیه گیاهان نیز از همین مقدار یا کمتر نتیجه شده‌اند. شباهت موجود میان سلسله گیاهان و سلسله جانوران مرا به این استنباط هدایت می‌کند که قدمی فراتر نهم. یعنی چنین پندارم که تمام جانوران و گیاهان روی زمین از یک منشأ اولیه اشتقاق یافته‌اند.» (1)
بنابراین نظریه نه تنها هریک از انواع موجودات، خلقت مستقل ندارند، بلکه همه آن‌ها با یکدیگر رابطه خویشاوندی دارند و از جد و یا اجداد مشترکی برخوردارند.
آنچه که در این نظریه بیشتر قابل توجه است، مسئله انسان است. داروین پس از مطالعه و تحقیق پیرامون اصل انواع به بررسی پیرامون منشأ انسان پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که انسان اصل حیوانی دارد. یعنی با انسان ریخت‌ها از اجداد مشترکی نتیجه شده‌اند. اما اینکه اجداد مشترک میان انسان و انسان ریخت‌ها چه کسانی بوده‌اند، نه تنها بر داروین، که امروزه نیز مشخص نشده است و به همین جهت آن را حلقه مفقوده نام نهاده‌اند.
حال ببینیم داروین چه می‌گفت؟
داروین معتقد بود که گیاهان و جانوران تولید مثل بسیار دارند و اگر بنا باشد که همه آن‌ها زنده باقی بمانند و به تولید مثل خود ادامه دهند، دیری نخواهد پایید که آن‌ها سطح زمین را اشغال کنند. اما از آنجا که غذا و مسکن به اندازه کافی برای موجودات وجود ندارد، در نتیجه هر موجودی برای بقای خود باید در کوشش باشد تا به وسیله مقابله با رقبای خود، حیاتش را حفظ کند. داروین این کوشش مستمر را تنازع بقا نام نهاده است. از نظر داروین در این رهگذر افرادی می‌توانند زنده بمانند که دارای صفت مفیدی باشند و آنهایی که از این صفت مفید برخوردار نباشند از میان خواهند رفت. داروین به این اصل که نتیجه تنازع بقاست انتخاب اصلح نام نهاده است. بنابر این طبیعت آنهایی را برای بقا انتخاب می‌کند که واجد صفت ممتاز و مفیدی باشند.
پس از آنکه صفتی باعث بقای یک فرد شد، این صفت از طریق وراثت به افراد دیگر منتقل می‌شود و به این ترتیب نسل موجودات ادامه می‌یابد.
نظریه داروین را می‌توان در چهار اصل زیر خلاصه نمود:
1- اصل قابلیت تغییرپذیری ارگانیسم موجود زنده در برابر عوامل محیطی.
2- اصل تنازع بقاء و کوشش مستمر برای ادامه حیات.
3- اصل بقای اصلح در میدان تنازع بقا و انتخاب طبیعی
4- اصل انتقال صفات اکتسابی به نسل‌های آینده.
نظریه داروین اگرچه در زمان خود بسیار مشهور بود، ولی پس از وی زیست شناسان برخی از قسمت‌های نظریه وی را رد کردند و به جای آن نظریه دیگری به نام جهش یا MUTATION را پذیرفتند. طبق این نظریه گاهی صفات جدیدی به طور ناگهانی در موجودی پیدا می‌شود، بدون آنکه رابطه‌ای با محیط و تنازع بقا و انتخاب طبیعی داروین داشته باشد.
بر طبق این نظریه اگر صفتی به طور ناگهانی در موجودی ظاهر شود و آن صفت در تنازع با همنوعان به کار آید، آن جاندار می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. تجمع جهش‌های مساعد در طول زمان موجب می‌شود تا گروهی از یک نوع جاندار از گروه دیگر جدا شوند و به صورت نوع جدید به حیات خود ادامه دهند.
این نظریه نیز با مشکلات بزرگی روبرو است. از جمله:
«اینکه چگونه عضو جدیدی به وجود می‌آید یا بعضی سازش‌های عجیب حاصل می‌گردد یا چگونه شاخه‌های بزرگ جانوران و گیاهان تشکیل شده‌اند، امری است که گرچه طرح‌هایی برای آن‌ها ریخته شده است، معهذا هنوز بر جهان دانش روشن نیست.» (2)
طرفداران تحول انواع برای اثبات نظریه خود به چند دلیل تمسک جسته‌اند که به اختصار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1- تحقیقات به دست آمده از «دیرینه‌شناسی» یعنی مطالعه روی اسکلت‌هایی که از میلیون‌ها سال پیش به دست آمده نشان می‌دهد که موجودات زنده از صورت‌های ساده به صورت‌های پیچیده‌تر و کامل‌تری تغییر شکل داده‌اند. و توجیه این مسئله یعنی عبور از سادگی به پیچیدگی جز به وسیله نظریه تحول انواع امکان‌پذیر نیست.
2- مطالعاتی که در زمینه «تشریح مقایسه‌ای» انجام شده است، نشان می‌دهد که میان موجودات شباهت‌های زیادی به چشم می‌خورد که نشان دهنده رابطه نزدیکی و خویشاوندی میان گروه‌های مختلف موجودات است. طرفداران نظریه تحول انواع روی دستگاه گردش خون، دستگاه تنفس و دستگاه عصبی بسیاری از موجودات مطالعه کرده‌اند و شباهت‌های میان آن‌ها را به دست آورده‌اند. مطالعه دستگاه‌های فوق نشان می‌دهد که این دستگاه‌ها از سادگی رو به پیچیدگی می‌روند.
3- مدارک مربوط به «جنین‌شناسی» نیز نشان می‌دهد که حالت جنینی بسیاری از موجودات شباهت‌هایی با هم دارند. جنین بسیاری از موجودات در مراحل اولیه رشد آن چنان با یکدیگر شباهت دارند که تشخیص آن‌ها مشکل است و همین امر مؤید آن است که موجودات از اصل واحد، ریشه گرفته‌اند.
صرفنظر از نقد و انتقادهایی که بر نظریه تحول انواع شده، این نکته قابل ذکر است که وجود نوع پیچیده پس از نوع ساده و تشابه بعضی از موجودات با یکدیگر دلیل بر آن نیست که نوعی از نوع دیگر مشتق شده باشد.
دانش زیست‌شناسی فقط توانسته موجودات مشابه با یکدیگر را نشان دهد، نه آنکه با آگاهی صددرصد پیدایش نوعی از نوع دیگر را نشان دهد.
به بیان دیگر نظریه تحول انواع تاکنون با دلایل قطعی و غیر قابل خدشه به اثبات نرسیده است و طرفداران این نظریه نیز نتوانسته‌اند حیوانی را که بر اثر انتخاب طبیعی و با جهش به حیوانی دیگر یا انسان تبدیل شده باشد نشان دهند. زیست شناسان توانسته‌اند که دگرگونی و تحول در صفات و عوارض یک نوع را نشان دهند، نه آن که تبدیل نوعی به نوع دیگر را. (3)

قرآن چه می‌گوید؟

از آنجا که قرآن کتاب انسان سازی است نه کتاب طبیعی و زیست‌شناسی، آیه صریحی وجود ندارد که بگوید نظریه ثبوت انواع صحیح است و یا تحول انواع. اما از ظاهر آیات قرآنی می‌توان در این زمینه به نکاتی دست یافت. همان‌گونه که برخی از پژوهشگران به نکاتی چند در این زمینه دست یافته‌اند.
صرفنظر از تحقیقات دانشمندان عرب زبان در این زمینه، در کشور خودمان آقای دکتر یدالله سحابی برای نخستین بار به جمع‌آوری آیات قرآن و بحث پیرامون «خلقت انسان» پرداختند. ایشان در کتابی که به همین نام منتشر ساخته‌اند کوشیده‌اند تا اثبات کنند که قرآن طرفدار نظریه تحول انواع است. البته ایشان هیچ‌گاه نگفته‌اند که انسان از نسل میمون است، آن‌گونه که بسیاری از طرفداران نظریه تحول انواع به آن معتقدند. ایشان در این زمینه چنین می‌نویسند:
«اتصال مستقیم نسلی انسان به بوزینگان فرضیه‌ای بیش نیست و هرگز به ثبوت علمی نرسیده است و ما هم به چین نظریات اعتقادی نداریم.» (4)
ایشان کوشیده‌اند تا نشان دهند که آیات قرآنی دو مسئله زیر را تأیید می‌کند:
1- میان تمام سلسله موجودات پیوستگی و اتصال وجود دارد و «نتایجی که از مطالعات علوم زیست حاصل شده، جز بر قبول پیوستگی نسلی همه جانداران و وجود قوانین کلی و عمومی در ساختمان جسمی آن‌ها تکیه و قرار ندارد.» (5)
2- حضرت آدم نخستین انسان نبوده، یعنی خلقت او مستقل نبوده است، بلکه تدریجی بوده و از میان افراد هم عصر خود برگزیده شده است.
آیاتی را که ایشان برای اثبات دو مسئله فوق مورد تفسیر و تأویل قرار داده‌اند، به اعتقاد برخی از اندیشمندان اسلامی به هیچ وجه مؤید نظریات ایشان نیست. بررسی‌های بزرگ مفسر قرآن یعنی علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان نشانگر این معناست. طبق نظریات تفسیری علامه طباطبایی ظاهر آیات قرآنی اثبات می‌کند که خلقت انسان مستقل بوده است، نه تدریجی و برخاسته از موجودی دیگر. ایشان در این باره چنین می‌گوید:
«آیات کریمه قرآن ظاهر قریب به صریح است در اینکه بشر موجود در امروز که ما افرادی از ایشانیم، از طریق تناسل منتهی می‌شوند به یک زن و شوهر معین که قرآن نام آن شوهر را آدم معرفی کرده، و نیز صریح است در اینکه این اولین فرد بشر و همسرش از هیچ پدر و مادری متولد نشده‌اند، بلکه از خاک یا گل یا لایه یا زمین به اختلاف تعبیرات قرآن خلق شده‌اند.» (6)
نظر دیگری که در بحث‌های قرآنی قابل ذکر است نظر آیه‌الله مشکینی است. ایشان جمع میان دو نظر فوق را مطرح ساخته‌اند. به این وجه که می‌گویند آیات قرآنی را در مورد خلقت انسان می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:
1- آیاتی که «می‌توان از آن‌ها تأیید عقیده به تکامل و منتهی شدن سلسله انواع موجودات زنده تکامل یافته به انسان را برداشت کرد.»
2- آیاتی که می‌توان از آن‌ها استنباط کرد که: «آدم نخستین انسانی است که خداوند او را آفریده و او اوّلین و حواء دومین فرد از افراد نوع انسان می‌باشد و خداوند، سایر افراد انسان را از نسل این دو فرد انسانی به وجود آورده است.»
3- آیاتی که هیچ یک از دو نظریه فوق را نمی‌توان از آن‌ها برداشت کرد، یعنی نه بر خلقت تدریجی انسان می‌توان آن‌ها را حمل کرد و نه بر خلقت مستقل آدم.
4- آیاتی وجود دارند که کیفیت خلقت و آغاز پیدایش انسان را مطرح نمی‌سازند، بلکه فقط سخن از بقای نسل و چگونگی توالد و تناسل به میان آورده‌اند. (7)
چهارمین نظری که در اینجا قابل طرح است نظریه استاد جعفر سبحانی می‌باشد. ایشان معتقدند که اعتقاد به آدم به عنوان «ابوالبشر» به معنای آن نیست که وی نخستین انسانی بوده که گام بر روی کره خاکی نهاده است، چرا که طبق برخی از روایات پیش از آدم ابوالبشر نیز انسان‌های دیگری در روی زمین می‌زیستند و به عللی منقرض شده‌اند.
اِنَ اللهَ لَم یَخلُق بَشَرا غَیرَکُم، بَلی والله لَقَد خَلَقَ اللهَ الفَ ألفِ عالمٍ، و ألفَ أَلفِ آدَمَ انتَ فی آخِرِ تِلکَ اَلعَوالِم وَ اُولئکَ الاَدمِیینَ؛ امام باقر (علیه السّلام) به جابرین یزید می‌گوید: گویا تو گمان می‌کنی که خداوند فقط این عالم را آفرید و بس، و همچنین گمان می‌کنی که خداوند بشری غیر از شما نیافریده است؟ آری به خدا قسم، خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید و تو در آخر این عالم‌ها و آدم‌ها هستی. (8)
با این بیان، میان تحقیقات دانشمندان زیست شناس پیرامون سنگواره‌ها و فسیل‌های متعلق به انسان‌های گذشته و وجود آدم ابوالبشر هیچ تضاد و تناقضی نیست، چرا که این فسیل‌ها مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر می‌باشد و اشکالی هم پیش نمی‌آید که فرض کنیم آن‌ها خلقت مستقل نداشته‌اند. داستان آدم را هم که قرآن کریم به عنوان موجودی که طرح مستقل داشته است مطرح می‌کند مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد نه میلیون‌ها سال پیش که مربوط به فسیل‌ها و سنگواره‌ها می‌باشد. بیان استاد چنین است:
«مجموع مطالعات دانشمندان درباره فسیل و سنگواره‌های انسان‌ها می‌تواند مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر باشد و بر فرض صحت آن نظریات و برداشت‌ها نمی‌تواند مایه قضاوت درباره انسان‌های کنونی گردد و خود این سنگواره‌های انسانی برای اثبات یک مطلب خوب است و آن این که موجود زنده‌ای به صورت انسان در زمان‌های بسی دیرینه در این کره خاکی زندگی می‌کرده، و این موجود صدها هزار سال پیش در این پهنه، دارای حیات بوده است، و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» نظر بر اینکه قبل از آدم و حوا انسانی در روی زمین نبوده است به کلی محکوم می‌گردد، بالاخص که تاریخچه آدم و حوا از چند هزار سال پیش تجاوز نمی‌کند.» (9)
خلاصه طبق این نظریه اولاً طبق نصوص و ظواهر آیات قرآنی آدم حقیقت مستقل داشته و از هیچ موجودی بر نیامده است و ثانیاً انسان‌هایی قبل از آدم وجود داشته‌اند که تحقیقات زیست شناسان- به فرض صحت- مربوط به آن‌ها می‌شود و هیچ اشکالی هم ندارد که بگوییم آن‌ها طرح مستقلی نداشته‌اند، چرا که قرآن کریم فقط درباره آدم که مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد سخن گفته است.
اما نظری که در این گفتار مورد پذیرش قرار گرفته به طور خلاصه چنین است: آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که خلقت آدم مستقل بوده، یعنی حضرت آدم از موجود دیگری مشتق نشده است و این سخن نیز منافاتی با آن ندارد که بگوییم خلقت آدم تدریجی بوده است. البته تدریجی بودن نه به این معنا که از نوع دیگری منشأ گرفته باشد.
این اشتباه است که گمان کنیم اگر خلقت آدم مستقل باشد، دیگر تدریجی بودن پیدایش او را نمی‌توانیم بپذیریم. و در واقع این اشتباه از اینجا ریشه می‌گیرد که «پیوستگی تمام سلسله موجودات» را مسلم فرض کرده و گمان کنیم که «هر خلقتی در زمینه موجود قبل آفریده شده» (10) است. یعنی از آن‌ها مشتق شده است.
اساساً تدریجی بودن وجود آدم دو معنا می‌تواند داشته باشد: یکی اینکه حضرت آدم با موجودات دیگر پیوستگی و اتصال داشته و در زمینه موجود قبل از خود آفریده شده، یعنی از آن‌ها برآمده است و دیگر اینکه وجود آدم پیوسته با موجودات دیگر نبوده تا به تدریج از آن‌ها ایجاد شده باشد، بلکه او خلقت مستقل داشته، اما همین خلقت مستقل به طور تدریجی بوده است.
ما در اینجا ابتدا مجموع آیات قرآنی را که پیرامون آفرینش انسان است دسته‌بندی کرده و سپس به جمع آن‌ها می‌پردازیم.
1- دسته‌ای از آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که همه انسان‌ها از نسل یک جفت انسان هستند. خداوند در ابتدا موجودی به نام آدم را خلق کرده و سپس از جنس او همسرش حوا را آفریده است و از ازدواج میان آن دو، نسل انسان‌ها جریان پیدا کرده است.
یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً؛ (نسا 1) اى مردم از پروردگارتان بپرهیزید. خدایی که همه شما را از یک تن آفرید، و همسرش را نیز از او به وجود آورد، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت.
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیسْکُنَ إِلَیهَا (اعراف 189) او کسی است که شما را از یک تن آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا نزد او آرام گیرد.
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا؛ (زمر 6) شما را از یک فرد آفرید و سپس همسرش را از جنس او قرار داد.
وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ. (انعام 98) او کسی است که شما را از یک نفس آفرید، در حالی که بعضی از (انسان‌ها) پایدارند و بعضی ناپایدار.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا (حجرات 13)‌ ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت اقوام و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید.
آیات فوق خلقت همه انسان‌ها را از موجودی به نام آدم می‌داند، یعنی در ابتداء نفس واحده‌ای به نام آدم آفریده شده و سپس از جنس او همسرش به وجود آمده و از ازدواج میان آن دو نسل بشر تحقق پیدا کرده است.
2- در یک دسته از آیات آفرینش نوع انسان از نطفه دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (نحل 4) انسان را از نطفه آفرید و او سرکشی آشکار است.
أَوَلَمْ یرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (یس 77) آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفه آفریدیم، در حالی که او آشکارا سرکشی می‌کند.
اِنّا خَلَقنَا الاِنسانَ مِن نُطفَةٍ اَمشاجٍ نَبتَلیهِ؛ (دهر2) ما انسان را از نطقه‌ای آمیخته آفریدیم.
اَلَم یَکُ نُطفَةٌ مِن مَنِی ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوّی؛ (قیامت: 37-38) آیا (انسان) نطفه‌ای از منی که ریخته می‌شود نبود؟ و سپس به صورت علقه در آمد و آن گاه او را آفرید و تسویه نمود.
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا؛ (فرقان 54) او (خدایی است) که از آب بشری را آفرید.
أَلَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (مرسلات 20) آیا شما را از آبی پست نیافریدیم؟
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ؛ (علق 2) انسان را از علق (خون بسته) آفرید.
3- در یک دسته آیات نیز آفرینش نوع انسان از خاک دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن طینٍ، (انعام) او کسی است که شما را از گل آفرید. وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ثُمَّ یعِیدُکُمْ فِیهَا وَیخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا؛ (نوح 17-18) و خدا شما را از زمین رویاند و سپس شما را به آن (زمین) باز می‌گرداند و پس از آن شما را از آن بیرون می‌آورد. وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید و سپس شما را به صورت بشر (در زمین) پراکنده ساخت.
4 -در یک دسته از آیات نیز می‌گوید که آفرینش انسان در ابتدا از خاک بوده است و سپس نطفه و علقه و دیگر مراحل جنینی.
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ مِن عَلَقَة ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً، (مومن 67) او کسی است که شما را از خاک آفرید و سپس از نطفه و از علقه و آن‌گاه شما را به صورت طفل (از رحم مادرتان) خارج ساخت.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ؛ (مؤمنون 12-14) ما انسان را از قسمتی از خاک آفریدیم، سپس آن را به صورت نطفه در جایگاه استواری قرار دادیم، سپس نطفه را علقه و علقه را مضغه و مضغه را استخوان کرده و استخوان را با گوشت پوشاندیم. سپس به او آفرینش دیگری دادیم.
فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَینَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ما شما را از خاک آفریدیم، آن گاه از نطفه و سپس از علقه و پس از آن از مضغه‌ای که بعضی دارای شکل است و بعضی بدون شکل تا برای شما آشکار سازیم (که ما بر هر چیزی قادریم) و در رحم‌ها هرچه بخواهیم تا مدتی معین مستقر می‌کنیم. آن گاه شما را از (رحم‌ها) به صورت طفلی خارج می‌سازیم و سپس به دوران رشد می‌رسید.
5- در یک دسته از آیات نیز آفرینش شخص آدم از خاک دانسته شده است.
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ؛ (ص: 71) هنگامی که پروردگارت به ملائکه گفت، می‌خواهم بشری از خاک بیافرینم. قَالَ أَنَا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ؛ (اعراف 12) (شیطان) گفت من بهتر از او (آدم) هستم، (چون) مرا از آتش آفریدی و او را از خاک. قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا؛ (اسرا 61) (شیطان) گفت آیا بر کسی که او را از خاک آفریدی سجده کنم.
یکی از نکات مهمی که در بحث از آیات فوق باید روشن شود این است که آیا هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده است و هم آفرینش انسان‌های بعدی از خاک یا اینکه تنها آفرینش آدم از خاک بوده و نسل او از نطفه؟ در اینجا دو نظریه مطرح شده است.
یک نظریه این است که بگوییم اشکالی ندارد که هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده باشد و هم آفرینش فرد فرد انسان‌ها از آن. به این معنا که چون آفرینش تک تک انسان‌ها از نطفه است و مواد موجود در نطفه نیز از خاک گرفته شده پس صحیح است که بگوییم هر انسانی از خاک آفریده شده است.
نظریه دوم این است که تنها شخص آدم از خاک آفریده شده است و آفرینش سایر انسان‌ها از استقرار نطفه در رحم مادرانشان می‌باشد. و چون سر سلسله همه موجودات آدم است و آدم هم از خاک آفریده شده، پس صحیح است که بگوییم تک تک انسان‌ها نیز از خاک آفریده شده‌اند.
در میان این دو نظریه، نظریه دوم را به دو دلیل می‌توان ترجیح داد:
دلیل اول اینکه طبق آیه زیر آدم از خاک آفریده شده است، ولی نسل او از نطفه: بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده: 7-8) و خلقت انسان را از گلی آغاز کرد و سپس او را از چکیده‌ای از آب پست قرارداد.
هرچند در آیه فوق لفظ انسان به کار رفته است، نه لفظ آدم ولی در آیات دیگر در مورد شخص «آدم» هم لفظ «انسان» به کار رفته است و هم لفظ «بشر».
چنان که در سوره حجر (آیات 29 و 26) وقتی خداوند از آفرینش آدم با ملائکه سخن می‌گوید لفظ انسان را به کار می‌برد. همچنین در آیه زیر لفظ «بشر» را در مورد آدم به کار برده است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بی بوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم.
دلیل دوم این است که اگر منظور از آفرینش انسان از خاک آفرینش تک تک آن‌ها از خاک می‌بود دیگر نمی‌باییست که می‌گفت ما انسان را از چکیده‌ای از گل آفریدیم. «زیرا آنچه از زمین به عمل می‌آید از خود خاک است نه خاکی که سرسبز شده و با آب مخلوط شده و تبدیل به گل شده» (11) است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) ما انسان را از گلی که از خاک (سرند شده درست شده است) آفریدیم.
با این بیان می‌توان آیات دسته سوم و چهارم را که آفرینش انسان را از خاک و خاک و نطفه دانسته است جزو آیات دسته پنجم که آفرینش خود آدم را از خاک می‌داند- به حساب آورد.
اما اینکه آدم چگونه خلق شده است، آیا خلقت او به طور دفعی بوده یا بر اثر طی مراتب و تکامل تدریجی به وجود آمده است؟ و اگر بر اثر تکامل به وجود آمده، آیا از نوع دیگر به وجود آمده است، مثلاً از تحول یکی از حیوانات به وجود آمده و یا آنکه خلقت مستقلی داشته است؟ این‌ها مسایلی است قابل بحث. از میان فرض‌های فوق می‌توان گفت که آیات قرآنی خلقت مستقل آدم را می‌پذیرد. اما نه به این معنا که آدم به صورت دفعی و یکباره به وجود آمده باشد، بلکه مراحل و مراتبی را از آغاز خلقت تا دمیده شدن روح انسانی گذرانده است.
آیاتی از قرآن می‌گوید که انسان را از خاک آفریدیم:
وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس که بشری شدید (بر روی زمین) منتشر گشتید. إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ؛ (آل عمرآن 59) همانا مثل (خلقت) عیسى نزد خداوند، مانند خلقت آدم است که او را از خاک آفرید.
آیه فوق بر این موضوع دلالت دارد که خلقت آدم از خاک بوده است.
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده7-8) آنکه هر چیز را نیکو آفریده است. و خلقت انسان را از «گلی» آغاز کرد، سپس نسل او را «از چکیده‌ای از آب بست» قرار داد.
آیه فوق خلقت آدم را از خاک دانسته است ولی پیدایش نسل او را از چکیده‌ای از آبی پست که همان نطفه باشد می‌داند.
در آیه‌ای دیگر نیز می‌گوید که خداوند آدم را از سلاله‌ای از طین آفریده است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) «انسان را از چکیده‌ای از گلی (که سرند شده درست شده است) خلق کردیم».
آیه فوق مبدأ پیدایش نوع انسان را از سلاله‌ای از طین می‌داند، اما در آیه‌ای دیگر خداوند می‌گوید که انسان را از گل چسبیده‌ای آفریدیم. «إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ»؛ (صافات 11) «ما آن‌ها را از گل چسبنده‌ای آفریدیم».
می‌توان گفت که آیه فوق درباره آدم ابوالبشر است نه نوع انسان- آن گونه که طرفداران تحول انواع پنداشته‌اند- و از این نظر آیه ضمیر جمع را آورده و گفته که خلقت شما از گل چسبنده است، که جد انسان یعنی منشأ و سر سلسله همه انسان‌ها از گل چسبنده آفریده شده است. به بیان دیگر چون آدم از گل چسبنده آفریده شده و آدم نیز سرسلسله همه انسان‌هاست، پس گویی همه افراد از گلی چسبنده آفریده شده‌اند.
در آیات دیگری خداوند خلقت آدم را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است می‌داند. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر 26) «و ما انسان را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی و تیره رنگ گرفته شده بود آفریدیم».
مراد از انسان در آیه فوق همان حضرت آدم است، چرا که قرآن در دنباله این آیه می‌گوید: «فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»؛ (حجر 29) «پس هنگامی که کار آن را به پایان رسانیده و از روح خود در او دمیدم همگی برای او سجده کنید».
و شکی نیست که فرشتگان بر آدم سجده کردند نه نوع انسان.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم. قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 33) (ابلیس) گفت من بر بشری که از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است سجده نمی‌کنم.
اما اینکه صلصال چیست، قرآن خود آن را معنا کرده است: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ»؛ (الرحمن 14) «انسان را از گلی خشکیده که شبیه سفال است بیافرید».
آیه فوق گل خشکیده را مانند سفال می‌داند.
شاید بتوان گفت که مجموع آیات فوق عبارت است از مراحل وجودی خلقت آدم. یعنی او ابتدا از خاک آفریده شده (طین و تراب) و سپس به صورت گل چسبنده (طین لازب) در آمده است و سپس تبدیل به چکیده‌ای از گل (سلالة من طین) شده و پس از آن به صورت گل خشکیده شبیه سفال (صلصال کالفخار) در آمده است.
«از آنچه تاکنون گفتیم معلوم شد: آفرینش انسان، دارای مراحلی چند بوده تا از صورت «خاک» و «طین» و «طین لازب» به صورت «سلاله»‌ای از «طین» و «صلصال» «کالفخار» و خشکیده‌ای چون «سفال» تبدیل شده است.» (12)
و در واقع پس از طی مراتب فوق و تکمیل اندام او و دمیده شدن روح انسانی در آدم، خداوند به فرشتگان دستور می‌دهد تا بر آدم سجده کنند: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»؛ (أعراف 11) «و به تحقیق ما شما را آفریدیم. سپس تصویرتان کردیم. سپس به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنید».
با این بیان می‌توان مراحل تدریجی خلقت آدم را به صورت زیر خلاصه کرد:
(سلالة من طین) چکیده‌ای از گل (طین لازب) گل چسبنده (طین و تراب) خاک و گل آدم (و نفخت فیه من روحی) دمیده شدن روح (صلصال کالفخار) گل خشکیده شبیه سفال

دلایل طرفداران نظریه تحول انواع

در اینجا لازم است که به بررسی برخی از آیاتی که طرفداران نظریه تحول انواع به آن استشهاد کرده‌اند بپردازیم.
1- یکی از این آیات، آیه زیر است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ (آل عمران 33) «همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند: همان گونه که نوح و ابراهیم و آل عمران در میان امتی زندگی می‌کردند و از میان آن‌ها برگزیده شده بودند، پس آدم نیز باید در میان امتی زندگی می‌کرده است و از میان آن‌ها برگزیده شده باشد.
و این مطلب نشانگر آن است که آدم اولین انسان بر روی کره زمین نبوده است، بلکه قبل از او انسان‌های دیگری بوده‌اند. و او به این دلیل از میان آن‌ها برگزیده شد که از نظر فکر و اندیشه بر آن‌ها برتری داشت.
به بیان دیگر طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که انسان در اصطلاح قرآن دو معنا دارد: یکی به معنای انسان‌های قبل از حضرت آدم مانند انسان‌های نئاندرتال و کرومانیون و... و دیگری به معنای انسان‌های بعد از حضرت آدم. به گمان اینان انسان‌های قبل از آدم دارای اراده، اختیار و علم و دانش نبوده‌اند و مدت زمانی طولانی می‌گذشت تا خداوند از میان این انسان‌های غیر مکلف، انسانی به نام «آدم» را که از استعداد و لیاقت بیشتری برخوردار بود، برمی‌گزیند.
«اصطفی به معنای برگزیدن و انتخاب کردن است و چون از باب افتعال است، مفهوم کوشش و دقت هم از آن حاصل می‌شود. برگزیدن هر فرد از میان جمع و جمعیت‌های همسان و همنوع او صورت می‌گیرد. نوح و هریک از برگزیدگان آل ابراهیم و آل عمران، پس از آمادگی‌های روحی و معنوی که در زمینه‌های مساعد نسلی و تربیتی پیدا کردند، از میان قوم خود یعنی مردمی که با آن‌ها زندگی می‌کردند انتخاب شده‌اند. وقتی به نص آیه، نوح (علیه السّلام) و پیغمبران آل ابراهیم (علیه السّلام) از میان مردم زمان خود برگزیده شده‌اند، قطعاً همین وضع برای آدم (علیه السّلام) که شرایط دیگر و مخصوصی برای او در آیه ذکر نشده، فراهم بوده است. او هم از میان همنوعان خویش که از نظر جسمی و وضع زندگی مثل او بودند، برخاسته و برگزیده شده است.» (13)
در پاسخ استنباط فوق از آیه شریفه باید گفت که آیه صراحتی بر این معنا ندارد که نوح و خاندان ابراهیم و عمران از میان امت زمان خود برگزیده شده باشند، بلکه ممکن است خداوند اینان را به جهت عظمت و مقام معنویشان بر همه افراد انسانی تا روز رستاخیز برگزیده باشد. در واقع این آیه می‌خواهد مقام تنی چند از افراد برگزیده بشر را مطرح سازد.
از این گذشته اگر آیه برگزیدگی آدم را در زمان خود مطرح کرده باشد، چه دلیلی وجود دارد که بگوییم وی از میان افراد قبل از خود برگزیده شده باشد نه از میان فرزندان و نوادگانش؟! به ویژه با در نظر گرفتن اینکه حضرت آدم (علیه السّلام) عمر طولانی داشته است، هیچ اشکالی ندارد اگر بخواهیم برگزیدگی او را در زمان حیاتش در نظر بگیریم و در واقع او را برگزیده از میان فرزندان و نوادگان و نسلی که در آن زمان از وی به وجود آمده است بدانیم.
انتقاد دیگری که بر طرفداران نظریه تحول انواع مطرح است این است که کلمه اصطفی را که به معنای برگزیده شدن است بدون قرینه به معنای برآمدن گرفته‌اند؟ مگر می‌توان با انتخاب آدم بر عالمیان به این نتیجه رسید که آدم از نسل موجودات پایین‌تر از خود (از نظر عقل و اراده) بر آمده باشد؟ به بیان دیگر به فرض آنکه بپذیریم که آدم از میان امت خود انتخاب شده است، انتخاب او به هیچ قرینه‌ای دال بر برآمدن او از موجودات پایین‌تر از خود نیست.
2- آیه دیگری که مورد استناد طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته عبارت است از:
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ «(حجر: 28-29) «و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت که من بشری را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده خلق می‌کنم. پس هنگامی که او را ساخته و پرداختم و از روح خود در او دمیدم همگی بر او سجده کنید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که مراد از بشر در آیه فوق نوع انسان است، نه یک فرد خاص از انسان‌ها به نام آدم.
در پاسخ طرفداران نظریه تحول انواع باید گفت که آیه فوق درباره خلقت حضرت آدم است که سر سلسله نوع انسان‌هاست و خداوند که دستور سجده به ملائکه داده، سجده بر آدم بوده است، نه نوع انسان.
این نظر طرفداران تحول انواع که می‌گویند خلقت نوع انسان از صلصال و حماء مسنون بوده است، صحیح به نظر نمی‌رسد، چرا که قرآن خلقت خود آدم را نیز از صلصال و حماء مسنون می‌داند. وقتی خداوند به ابلیس می‌گوید که چرا بر آدم سجده نکردی می‌گوید: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ (حجر 33) «من هرگز برای بشری که او را از خاک خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده است آفریده‌ای سجده نمی‌کنم».
خلاصه آنکه ظاهر آیات فوق مؤید این معناست که آدم از گل تیره رنگی آفریده شده است و پس از تکمیل اندام، روح الهی در آن دمیده شده و سرانجام خداوند به فرشتگان دستور داده است تا در برابر او سجده کنند.
3- آیه دیگری که مورد استنباط طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته، آیه زیر است:
وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ؛ (اعراف 11) و به تحقیق ما شما را آفریدیم، سپس تصویرتان کردیم، پس از آن به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنند. و همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که آیه فوق چند مرحله را برای خلقت انسان ذکر می‌کند:
1- آغاز خلقت
2- شکل گرفتن انسان (پیش از انتخاب آدم)
3- انتخاب آدم از میان آن انسان‌ها
4- دستور سجده بر آدم
به گمان اینان آیه فوق در شأن حضرت آدم نازل نشده، بلکه درباره نوع انسانی است. و پیش از انتخاب «آدم» انسان‌هایی بوده‌اند و آدم از میان آن‌ها انتخاب شده است. از کلمه «ثم» که در مراحل سه گانه فوق آمده است می‌توان نتیجه گرفت که میان این مراحل فاصله بوده و کلمه «صور ناکم» نیز دلالت بر آن دارد که صورت انسانی به تدریج برای انسان حاصل شده است.
آیه فوق، از جمله بهترین آیات قابل استفاده، برای اثبات این نظریه (تحول انواع) است، زیرا خداوند در این آیه، بیان می‌کند که ابتدا او قبل از شکل دادن به انسان، او را آفریده و بعد از مدت زمان نامعلوم (به قرینه کلمه «ثم»)، او را به شکل انسان فعلی درآورده است، سپس بعد از مدت‌ها، فرشتگان را امر به سجود در برابر یکی از افراد نوع انسان کرده است. بنابراین، «خلق» یا آفرینش نخستین، همان تکوین او از آب و خاک و زندگی دادن (دمیدن روح) به اوست که جز در ضمن وجود به عنوان یک «نوع» یا «انواع»، امکان نمی‌یابد و از این آیه، چنین برمی‌آید که انسان، دوره‌ها و مراحل خاصی را گذرانده است: اول- مرحله بعد از خلقت و پیش از شکل گرفتن به صورت انسان. دوم- مرحله بعد از پیدا کردن شکل «انسان» و پیش از انتخاب آدم از بین افراد نوع. سوم- مرحله انتخاب آدم از بین آن‌ها و بعد از آن، امر کردن فرشتگان به سجود بر آدم.» (14)
آیه فوق نیز نمی‌تواند نظریه تحول انواع را اثبات کند، چرا که اولاً کلمه «ثم» اگرچه دلالت بر ترتیب زمانی دارد، ولی فاصله مشخصی را نمی‌رساند، در حالی که طرفداران تحول انواع میان مراحل مختلف فاصله بسیاری را- گاه چند میلیون سال- ذکر می‌کنند.
در آیه زیر کلمه «ثم» به کار برده شده است، بدون آنکه فاصله زمانی طولانی از ان مراد شود.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ … ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ‌ای مردم اگر در وجود رستاخیز شک و تردیدی دارید (به آفرینش الهی بیاندیشید) که شما را از خاک آفریدیم، سپس نطفه شدید و پس از آن خون بسته شده و به دنبال آن پاره‌ای گوشت... سپس شما را به صورت طفلی خارج می‌سازیم و پس از آن به مرحله بلوغ می‌رسید.
در آیه فوق کلمه «ثم» برای یک فاصله کوتاه به کار آمده است، و هیچ دلیلی ندارد که از آن فاصله طولانی چون چند میلیون سال را مراد کنیم.
صورتگری انسان نیز که در این آیه آمده، دلیل بر آن نیست که فاصله‌ای طولانی در مراحل تکاملی انسان وجود داشته است. چنان که در سوره آل عمران خداوند صورتگری در رحم را مطرح می‌کند و می‌دانیم که صورتگری در رحم یک سال هم طول نمی‌کشد تا چه رسد به فاصله طولانی. «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیفَ یشَاءُ»؛ (آل عمران 6) «او کسی است که شما را هرگونه که بخواهد در رحم‌ها صورتگری می‌کند».
ثانیاً سجده ملائکه بر آدم نیز قبل از آفرینش نوع انسان بوده است.
خلاصه آنکه از این آیه نمی‌توان چنین استنباط کرد که نوع انسان از نوع دیگری چون حیوان مشتق شده، بلکه می‌توان گفت که پیدایش منشأ او که آدم باشد- تدریجی بوده است.

نتیجه بحث

مجموع آیاتی را که طرفداران تحول انواع برای مدعای خود آورده‌اند حداکثر چیزی را که اثبات می‌کند این است که انسان مراحلی را پشت سر گذاشته تا به صورت کامل انسانی درآمده است. به گونه‌ای که آفرینش اصل و منشاءِ انسان از گل و مراحل بعدی آن بوده است. و بقای نسل او به وسیله انعقاد نطفه.
اما این مسئله را که انسان برخاسته از موجود دیگری مثلاً حیوان است، آن گونه که طرفداران تحول انواع ادعا می‌کنند ثابت نمی‌کند. بنابراین اگر تحول و تکاملی هم در کار بوده با تحول انواع داروینیسم که می‌گوید نوعی از نوع دیگر مشتق شده است، فرق‌های بسیار دارد. این تحول را می‌توان در مراتب وجودی یک موجود فرض کرد، یعنی موجودی به نام آدم مراحل تکاملی را طی کرده است، نه آنکه از موجود دیگری مشتق شده باشد.
به بیان دیگر می‌توان از مجموع بحث‌های فوق به این نتیجه رسید که سرسلسله افراد انسانی موجودی به نام حضرت آدم (علیه السّلام) بوده است و افراد نسل او نیز بر اثر نطفه‌هایی که در رحم مادرانشان انعقاد پیدا می‌کنند، ایجاد می‌شوند، اما اینکه خود آدم چگونه پیدا شده، از جمع آیات به این نتیجه می‌رسیم که او از خاک آفریده شده است و پس از طی مراتبی چون گل چسبنده و چکیده‌ای از گل و تبدیل آن به گل خشکیده و تکمیل اندام (و صورناکم) شایستگی دمیده شدن روح را پیدا کرده، به صورت موجودی کامل در آمده است.
از این‌ها گذشته وقتی مجموع آیاتی را که در رابطه با ارزش و مقام انسان مطرح شده بررسی می‌کنیم می‌بینیم که قرآن کریم انسان را یک نوع مجزا از حیوان مطرح می‌کند، به عنوان موجودی که اختلاف ذاتی و ماهوی یا موجودات دیگر دارد، در حالی که در نظریه تحول انواع مسئله اختلاف ذاتی و ماهوی بین انسان و حیوان مطرح نیست، بلکه انسان هم حیوانی است که نظام فیزیولوژی پیچیده‌تری دارد، نه این که نوعی مجزای از حیوان باشد.

پی‌نوشت‌ها

1- آیا به راستی انسان زاده میمون است؟ صص 117-118.
2- همان، ص 129.
3- خواننده گرامی باید توجه داشته باشد که چون بحث ما قرآنی است نه علمی، برای نقد و را بررسی آرای طرفداران نظریه تحول انواع باید به کتاب‌هایی که صاحبنظران علم زیست‌شناسی را در این زمینه نگاشته‌اند رجوع کند.
4- خلقت انسان، صص 182 و 188.
5- خلقت انسان، صص 182 و 188.
6- تفسیرالمیزان، ج 32، صص 92-91. همچنین برای بررسی کتاب خلفت انسان نگاه کنید به: محمدتقی مصباح: خلقت انسان از نظر قرآن/ مرتضی رضوی سلدوزی: خلقت آدم و بحثی در تکامل / میرابوالفتح دعوتی: قرآن و خلقت انسان / مسیح مهاجری، نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
7- برای مطالعه بیشتر بنگرید بر کتاب تکامل در قرآن.
8- توحید صدوق، ص 277، خصال، ج 2، ص 450.
9- منشور جاوید، ج 4، ص 94.
10- خلقت انسانی، ص 188.
11- نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، ص 27.
12- قرآن و خلقت انسان، ص 51.
13- خلقت انسان، ص 108.
14- تکامل در قرآن صص 6-25.

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هاشماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و …مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلامانسانازکجاآمدهچند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا جان دیویی دست نوشته هاجان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام …مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصرنقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین …سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش کیهان نهاوندای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا فرهنگستان نگاهی به روش تدریس مبتنی بر بیان فکر رو ش تدریس مبتنی بر بیان فکر ازدهه ۱۹۷۰ به این سو مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها شماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم خاطر خود جان دیویی دست نوشته ها جان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می توان انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلام انسانازکجا چند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا اومدن؟ نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصر نقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی نوزدهم مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام پروپوزال سمینار مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری، گروه سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین و زندگی سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش وپرورش کیهان نهاوند ای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا مکن فرهنگستان با سلام و عرض خیر مقدم به وبسایت فرهنگستان خوش آمدید از بادید شما متشکریمعلی ابراهیم


ادامه مطلب ...