فریز کردن مواد غذایی یکی از بهترین راه ها برای نگهداری از مواد غذایی است. و میلیون ها نفر در سراسر جهان از این روش برای حفظ و نگهداری مواد غذایی خود استفاده می کنند. اما در این میان برخی از مواد غذایی را نباید فریز کرد زیرا غیرقابل استفاده خواهند شد.
«اختصاصی تابناک باتو» فریز کردن مواد غذایی یکی از بهترین راه ها برای نگهداری از مواد غذایی است. و میلیون ها نفر در سراسر جهان از این روش برای حفظ و نگهداری مواد غذایی خود استفاده می کنند. اما در این میان برخی از مواد غذایی را نباید فریز کرد زیرا غیرقابل استفاده خواهند شد. در این گزارش با این مواد غذایی آشنا خواهید شد.
لبنیات ها و فرآورده های شیری
سیب زمینی خام
تخم مرغ
غذاهای کنسروی
برخی سبزیجات
غذاهایی که خوب بسته بندی نشده اند
غذای داغ
غذاهایی که یخشان در حال ذوب شدن است
تکه های نان
برخی میوه ها
میوه های پرآب مثل هندوانه و طالبی را نباید درون فریزر قرار داد چون نرم و آبکی شده و حالت تردی آنها از بین رفته و خمیری می شوند.
کلاغ کاغذی
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - مانلی شیرگیری:
کلاغ کاغذی در این روزهای نارنجی پاییزی به سراغ «جعفر توزندهجانی» رفته است؛ نویسندهی باتجربهای که آثار بسیاری برای کودکان و نوجوانان نوشته است.
توزندهجانی نثری شیرین و روان دارد و بخش زیادی از آثارش از واقعیتها و افسانههای نیشابور، شهری که در آن بزرگ شده سرچشمه گرفته است. اخیراً هم مراسم نکوداشت او در کنار آرامگاه خیام نیشابوری در نیشابور برگزار شد و جوایز و لوحهای تقدیری به او اهدا شد.
«النگ و ملنگ» نام آخرین کتابی است که از توزندهجانی منتشر شده. این کتاب یکی از 110 کتابی است که انتشارات شکوفه در مجموعهکتابهای 1000 تومانی چاپ کرده و مخاطبان آن کودکان دبستانی هستند. این روزها هم مشغول نوشتن مجموعهرمانهای کوتاهی است برای کودکان.
نام این مجموعهی 10 جلدی «قصههای ننهسرما» است و داستان هرجلد آن با اینکه مستقل است، به دیگر داستانهای مجموعه هم ارتباط دارد. موضوع اصلی این رمانها آثار فولکلور (عامیانه) است و به مسائل محیطزیستی مانند آلودگی هوا و خشکسالی میپردازد. تاکنون شش جلد این کتابها نوشته شده است.
آخرین کتابی که خوانده «سایهی هیولا» (کانون پرورش فکری) است از «عباس جهانگیریان». توزندهجانی خودش هم در کتابهایش به محیطزیست و جلوگیری از آلودگی طبیعت توجه خاصی دارد و این موضوع کلاغ کاغذی را که از طرفداران محیطزیست است و نگران بقای همتیرههایش، امیدوار میکند.
به گفتهی آقای نویسنده، «سایهی هیولا» دربارهی حفاظت از یوزپلنگ ایرانی است و نگاه خوبی به طبیعت دارد و به انسانهایی که برای حفظ آن از جان خودشان مایه میگذارند.
توزندهجانی شغلهای بسیاری داشته، ولی تبحر اصلی او در مکانیک ماشینآلات سنگین بوده است. او میگوید اگر بخواهد به گذشته برگردد و دوباره شغلش را انتخاب کند باز هم نویسنده میشود؛ این بار جدیتر و حرفهایتر و در این فرصت دوباره سعی میکند برای نوشتن پشتوانهی بیشتری داشته باشد.
او کتاب و کتابخواندن را دوست دارد و به کلاغ کاغذی میگوید: خواندن هرکتاب دریچهای تازه از آدمها و سرزمینها بهروی آدم باز میکند. هرکتاب سفری به سرزمینهای دیگر و به درون آدمهای متفاوت است.
عکس: مرتضی امینالرعایایی
هفته نامه تجارت فردا - ترجمه جواد طهماسبی: بیشتر شرکتها نگران تبعیضهای نژادی یا جنسیتی در میان کارکنان خود هستند. اما آنها اغلب به وضعیت نامناسب افراد کمرو و درونگرا توجهی ندارند. کارل یونگ در سال 1921 تفاوت بین افراد درونگرا و برونگرا را کشف کرد. آزمونهای روانسنجی از قبیل آزمون «نشانگر نوعی میرز - بریگز (Meyers-Briggs)» نشان میدهند که بین یکسوم تا نیمی از افراد درونگرا هستند. کتاب خانم سوزان کین با عنوان «سکوت: قدرت درونگرایان در جهانی که گفتوگوها فراوانند» در مورد ویژگیهای این افراد به فروش دو میلیون نسخهای دست یافت و ویدئوی مصاحبه درباره کتاب در سایت تد (TED) بیش از 14 میلیون بار مشاهده شد. با وجود این رویکرد شرکتها در برابر افراد درونگرا هیچ یا بسیار ضعیف بوده است.
بزرگترین مقصر را میتوان ادارات دارای فضای باز و برنامههای «کار گروهی» دانست. شرکتها به درستی بر این باورند که در جهانی که رایانهها میتوانند اکثر کارها را انجام دهند نوآوری تنها اکسیر رشد است. اما آنها به اشتباه به این نتیجه میرسند که بهترین راه برای تشویق نوآوری آن است که دیوارهای ادارات را بردارند و پشت سرهم جلسه داشته باشند. این کار به چندین دلیل اشتباه است. اول، این کار بر اساس قیاس غلط بین موانع فکری و فیزیکی در میان افراد صورت میگیرد. دوم، این حقیقت را نادیده میگیرد که سر و صدا و قطع کار باعث دشواری در تمرکز میشود و سوم، شرکتها اغلب فراموش میکنند که برونگراها انرژی خود را از دیگران میگیرند در حالی که درونگرایان برای تجدید قوا به زمان نیاز دارند.
رواج روند برقراری ارتباطات بینفردی باعث میشود تعصب و یکسویهنگری علیه درونگرایان در زمان ارتقای رتبه سازمانی تشدید شود. بسیاری از شرکتها، مهارتهای مدیریتی را با برونگرایی (یعنی تمایل به خودنمایی، نشان دادن فرد و گفتوگوی زیاد در جمع) اشتباه میگیرند. این اشتباه باعث میشود دونالد ترامپ یک نمونه واقعی از مدیر بزرگ به نظر برسد. با این حال آقای جیم کالینز استاد مدیریت در کتاب خود با عنوان «خوبی بزرگ بودن» بیان میکند که مدیران عاملی که طولانیترین دوران مدیریت در سطوح عالی صنایع را دارند افرادی ساکت و متواضع هستند. آنها اغلب شرکتها را بالاتر از خود میدانند و در پشت صحنه حضور دارند.
بسیاری از بنیانگذاران و مدیران عامل موفق در صنعت فناوری از قبیل بیل گیتس از مایکروسافت و مارک زاکربرگ از فیسبوک افرادی درونگرا هستند که اگر در فرهنگ برونگرای IBM با تاکید زیاد بر ارتباطات تیمی قرار میگرفتند هیچگاه نمیتوانستند موفق شوند. بنگاهها افرادی با این ویژگی را با نادیده گرفتن یا به حاشیه راندن تنبیه میکنند و به این ترتیب رهبران بالقوهای را از دست میدهند. این کار در تمام سطوح سلسلهمراتب سازمان به معنای ناکامی در بهرهبرداری کامل از تواناییهای کارکنان است.
شرکتها برای بهبود زندگی درونگرایان چه کاری میتوانند انجام دهند؟ در کمترین حالت، مدیران باید فضای اداری خصوصی و مکانهای آرامی را به این افراد اختصاص دهند تا آنها بتوانند تجدید قوا کنند. بنگاهها باید درک کنند که افراد درونگرا مهارتهای منحصر به فردی را به شغل خود میآورند. شاید آنها در جلسات کمتر صحبت کنند اما صحبتهای آنها از روی تفکر و تامل است. رهبران باید از چشم افراد درونگرا به سازمان خود نگاه کنند. آیا شرکت جلسات بزرگی را برگزار میکند که در آن بلندترین صداها مسلط هستند؟ اگر چنین است افراد درونگرا به حاشیه رانده میشوند. آیا شرکتها صرفاً بر مبنای اینکه افراد چگونه خود را در مصاحبهها مطرح میکنند به جذب نیرو و استخدام میپردازند؟
در این حالت آنها چشم خود را بر روی کسانی که از نمایش در جمع خوششان نمیآید بستهاند. برخی شرکتهای زیرک به اینگونه مسائل میپردازند. شرکت آمازون نحوه برگزاری جلسات را بهطور کامل متحول و آنها را متمرکز و هدفمند کرده است. تمام جلسات با سکوت آغاز میشوند و حاضران باید قبل از آنکه دهان خود را باز کنند یک صورت جلسه ششصفحهای را مطالعه کنند. این کار باعث میشود توجهها از رفتار افراد در جلسه به بحثهای مرتبط با محتویات صورت جلسه معطوف شود. گوگل اهمیت مصاحبهها را در فرآیند استخدام پایین آورده و در مقابل بر توانایی متقاضیان در انجام کارهایی تاکید دارد که انتظار میرود در بنگاه انجام دهند. نوشتن کدها یا حل مسائل فنی از این دستهاند.
برونگرایی پنج بار در روز
علاوه براین درونگرایان باید سختتر کار کنند تا بتوانند خود را با زندگی شرکتی سازگار سازند چرا که کار ذاتاً موضوعی اجتماعی است. آنها میتوانند به جای حضور در جلسه از طریق رایانه مکاتبه کنند یا در گردهماییهای کوچکتر شرکت کنند. این کار برای ترقی آنها در سازمان مناسبتر است. اقای کارل مور از دانشگاه مک گیل در مونترال در برنامه رادیویی خود با 200 مدیرعامل درباره درونگرایی گفتوگو کرد. او میگوید درونگرایانی که راه ترقی را در سازمان میپیمایند اغلب یاد گرفتهاند چگونه در برخی مواقع همانند برونگرایان رفتار کنند. به عنوان مثال آقای کلود مونگ مدیرعامل سابق شرکت ملی راهآهن کانادا خود را وادار کرد روزی پنج بار همانند برونگرایان رفتار کند. در هر حال اکثر افراد در حال طی مسیر از درونگرایی به برونگرایی هستند.
آقای مور عقیده دارد اگر درونگرایان زمانی برای تجدید قوا به خود بدهند میتوانند همانند برونگرایان بر دیگر افراد تاثیر بگذارند. او دانشجویان خود را مکلف میکند همانند یک درونگرا یا همانند یک برونگرا رفتار اجتماعی داشته باشند تا بتوانند درک خود را گستردهتر سازند. خانم کین در کتاب سکوت خود نتیجه میگیرد که بهخاطر وجود موجی از رویکردهای شرکتی، بخش تجارت همواره تحت سلطه ایدهآلهای برونگرایی بوده است. در دهه 1950 الگوی «مرد سازمانی» مطرح شد که در آن فرد با ارائه خود در جلسات و تیمها ترقی میکرد و امروزه در سازمانها الگوی ارتباط مداوم اجرا میشود. خوشبختانه در حال حاضر برخی جریانها به سمت دیگر کشیده شدهاند. در حوزه فناوری که درونگرایان فراوان هستند این امکان وجود دارد که افراد از راه دور با یکدیگر ارتباط داشته باشند. هدف یک مدیر مدبر آن نیست که سازمان برونگرای خود را به سرعت به سمت درونگرایی بکشاند، بلکه باید نوعی جدید از بنگاه خلق کند که در آن درونگرایان، برونگرایان و همه افرادی که بین این دوطیف قرار دارند به اندازه مساوی از فرصت ترقی برخوردار شوند. چنین سازمانی را میتوان میانهگرا نامید.
ماهنامه معیشت: درون گرایی و برون گرایی دو گروه از ویژگی های شخصیتی هستند که در کنار هم برای توصیف افراد به کار می روند. به طور معمول، درون گرایان را افرادی آرام، اندکی خجالتی و گوشه گیر می دانند که چندان در فعالیت های جمعی مشارکت ندارند و از برخورد مستقیم با مردم کناره می گیرند. اما این باور عمومی تا حدود زیادی نادرست است و تعداد اندکی از افراد درون گرا را با تمام آنها یکسان درنظر گرفته است. در حالی که واقعیت تفاوت بسیاری با این تلقی عمومی دارد.
از این رو، با آن که به نظر می رسد اغلب افراد مشهور جهان برون گرا هستند و شخصیتی بیانگر و گرم دارند، اما به باور بسیاری از روانشناسان، شخصیت های درون گرا نیز به همان میزان و حتی بیشتر، در دستیابی به ثروت موفق هستند. از دید برخی از این متخصصان، درون گرایان امکانات بیشتری برای دستیابی به ثروت افسانه ای دارند و از میان آنها می توان به افرادی چون بیل گیتس، میلیاردر آمریکایی و موسس شرکت مایکروسافت، اشاره کرد. وقتی چنین رهبران نیرومند و الهام بخشی در گروه درون گرایان جای می گیرند، بدون شک باید تعریف درون گرایی را تغییر داد و خجالتی بودن و گوشه گیری را از آن حذف کرد.
براساس آزمون های استاندارد روان شناسی، شخصیت درون گرا انرژی خود را از منابع درونی دریافت می کند. به این معنا که برای احساس رضایت به تایید دیگران، داشتن کالا و دارایی خاص و به طور خلاصه، عوامل بیرونی نیازی ندارد. او رضایت و اعتماد به نفس خود را از درونش به دست می آورد و همین امر باعث نام گذاری این گروه از افراد شده است. از همین رو است که درونگرایان خجالتی به نظر می رسند، در حالی که تنها تعداد کمی از آنها واقعا خجالتی هستند!
بسیاری از درون گرایان به سادگی در برابر جمع سخن می گویند، مدیران برجسته ای هستند و در مقام یک رهبر به خوبی نیروهای شان را هدایت می کنند. بنابراین یکسان دانستن درون گرایی و خجالتی بودن، تحلیل چندان درستی نیست. چنان که شمار زیادی از افراد درون گرا به عنوان بازیگر و یا استاد دانشگاه به کار مشغول هستند و به طور طبیعی، خجالتی بودن نمی تواند ویژگی آنها باشد.
البته ویژگی هایی چون منبع رضایت درونی و یا میزان تمایل به برقراری ارتباط جمعی تنها عواملی نیستند که میان درون گرایی و برون گرایی تفاوت ایجاد می کنند. به باور روان شناسان، تفاوت های بسیار عمیق تری میان این دو دسته وجود دارد و این تفاوت روان شناختی را به هیچ عنوان نمی توان ساده سازی کرد.
درون گرایان کمتر در معرض تصمیم گیری شتاب زده قرار دارند
بسیاری از افراد درون گرا مدت زیادی را صرف تامل بر موقعیت می کنند و زمانی تصمیم می گیرند که تصویر کاملی از آنچه باید انجام شود داشته باشند. به همین دلیل این گروه از افراد تصمیم گیرندگانی دقیق و مظنم هستند که مسیر دستیابی به ثروت را در بلندمدت به سرعت می پیمایند.
رابرت کیوساکی در کتابی نوشته است که «مهم نیست چقدر پول درآورده اید، مهم این است که چقدر آن را حفظ کرده اید». حال اگر تصمیم گیری دقیق و هوشمندانه را در افراد درون گرا به این توصیه کیوساکی بیفزاییم، نتیجه این خواهدبود که آنها با احتمال بیشتری ثروت خود را به خوبی مدیریت کرده و حفظ خواهندکرد.
این دقت عمل زیاد و تفکر عمیق تر باعث می شود درون گرایان کمتر تحت تاثیر احساسات قرار بگیرند و رفتارهای آنی و حساب نشده نزد آنها کمتر اتفاق بیافتد. این گروه از افراد بیشتر در فکر نتایج مناسب و نه احساس رضایت لحظه ای هستند و از این رو، رفتارهای درون گرایان بسیار منطقی تر است. در مقابل، شخصیت های برون گرا تمایل به کسب لذت آنی دارند و به همین دلیل، در مواقع حساس شتاب زده عمل می کنند. این گروه نمی توانند به نیاز خود برای کسب رضایت آنی غلبه کنند و فرصت های زیادی را در اثر همین نقطه ضعف از دست می دهند.
درون گرایان سرمایه گذاران موفق تری هستند
پیشرفت شغلی درون گرایان بیشتر است
در کنار موارد پیشین شخصیت خاص درون گرایان در محیط کار نیز به کمک آنها می آید. این افراد به خوبی توانایی کنترل احساسات خود را دارند و به نسبت افراد برون گرا شرایط را بهتر درک می کنند. هرچند گاهی اوقات این ویژگی های شخصیتی باعث اندکی ناهماهنگی و تطبیق کند با محیط می شود. با این حال پس از گذشت مدت زمانی کوتاه، سرعت پیشرفت آنها بیشتر خواهدشد. به علاوه، به سبب وجود منبع رضایت درونی در این گروه، وجدان کاری و تلاش برای بهبود شرایط نیز در درون گرایان به مراتب بیشتر است. آنها به خوبی قادر به درک موقعیت های دشوار هستند و درمواقع لزوم به کمک همکاران خود می شتابند.
در مجموع، هر دو گروه از این شخصیت های روانی ویژگی های مثبت و منفی خاص خود را دارند. لذا نمی توان یک گروه را بر دیگری برتری داد و امکان موفقیت آن را به طور مطلق بیشتر دانست. در اینجا صرفا از آن جهت به نکات اشاره شده که مانع تحلیل درون گرایی به عنوان شخصیت بازنده شود. براین اساس، نگاه کلیشه ای به افراد درون گرا کاملا بی اعتبار است؛ درون گرایان نیز از ویژگی های رهبری و هدایت اجتماعی سطح بالایی برخوردار هستند و حتی گاهی در موقعیت های مشابه بسیار بهتر از همکاران برون گرای خود عمل می کنند.
برترین ها: همان طور که تابستان به پایان می رسد و دمای هوا کاهش می یابد، صاحب خانه ها مجبورند راهی برای نجات باغشان از یخ زدن پیدا کنند. اما ایده هایی هم هست که بتوانید سبزی و طراوت را به خانه بیاورید. کشاورز و طراح رویاگرا «جوست باکر» اعتقاد دارد که گیاهان باید ما را در خانه و محل کارمان احاطه کنند. او فکری برای ما کرده و رویکرد مدرنی به باغبانی داخلی توسعه داده اســت.
آخرین محصول او در همکاری شرکت طراحی و مبلمان پایدار «Schiavello» باغ عمودی نام دارد. باغ عمودی یک ساختار مشبک اســت که به شکل یک قفسه کتاب داخل اتاق قرار می گیرد. این چارچوب فولادی دارای سوراخ هایی به اندازه گلدان اســت. آثار باکر همیشه درارتباط با طبیعت داخلی هستند. از آنجا که ما زمان زیادی را داخل خانه و محل کار و به دور از طبیعت می گذرانیم، اهمیت اتصال به طبیعت که ناخودآگاه به ما آرامش می دهد از هر زمان دیگری مهم تر اســت. این ایده با تقارن و نظم تکراری طراحی شده و محل هایی برای قرار دادن چیزهای اضافی هم دارد و می توانید از آن به عنوان یک قفسه کتاب-طبیعت، باغ گیاهی داخلی یا یک تقسیم کننده اتاق استفاده کنید. ایده باغ عمودی خانه را سبزتر می کند.
وب سایت دیجیاتو: فناوری تزریق آب کمپانی بوش که در M4 GTS مورد استفاده قرار گرفته، اولین سیستم در نوع خود می باشد که در یک اتومبیل تولید انبوه به کار گرفته شده اسـت.
بامداد – آژانس پروژههای تحقیقات پیشرفته دفاعی آمریکا در حال ساخت تراشه و اجرای برنامه ی جدیدی است که در بدن کاشته شده و ارتباط میان مغز و کامپیوتر را فراهم میکنند.
آژانس پروژههای تحقیقات پیشرفته دفاعی موسوم به دارپا(DARPA) برنامه تحقیقاتی جدیدی راه اندازی کرده است که هدف از آن توسعه و گسترش یک سطحمشترک عصبی قابل کاشت است. این ابزار کاشتی در بدن قادر به فراهم ساختن وضوح سیگنالی و پهنای باند انتقال اطلاعات بیسابقهای بین مغز انسان و دنیای دیجیتال شده است. سطح مشترک به عنوان یک مترجم، برای تبدیل زبان الکتروشیمیایی مورد استفاده توسط نورونها در مغز به صفر و یکهای تشکیل دهنده زبان فناوری اطلاعات عمل میکند.
هدف این پروژه دستیابی به این پل ارتباطی از طریق یک ابزار زیستتجزیه پذیر است که ابعاد آن از یک سانتیمتر بزرگتر نیست. این برنامه (طراحی سیستم مهندسی عصبی (NESD) تواناییهای تحقیقاتی در فناوری عصبی را تقویت میکند و یک بستری برای روشهای درمانی جدید فراهم میکند. آلولدا ، مدیر برنامه NESD میگوید:« امروزه سیستمهای سطحمشترک مغز-انسان مشابه با دو ابرکامپیوتر هستند که تلاش میکنند با استفاده از یک مودم ۳۰۰-باودی ( واحد انتقال اطلاعات) با یکدیگر صحبت کنند. تصور کنید اگر ما ابزارهایمان را آنقدر ارتقاء دهیم تا یک کانال بین مغز انسان و ابزارهای الکترونیکی باز شود، چه چیزهایی امکانپذیر خواهد شد.»
بهعنوان مثال میتوان به ابزارهایی اشاره کرد که میتوانند نقصهای دیداری یا شنیداری را از طریق احساس اطلاعات دیداری یا شنیداری دیجیتالی درون مغز با یک وضوح و کیفیت بسیار بالاتر از فناوریهای امروزی، برطرف کنند. سطحهای مشترک عصبی کنونی تایید شده برای استفاده انسان، حجم بسیار زیادی از اطلاعات را تنها در ۱۰۰ کانال ذخیرهسازی میکنند و در هر کانال در هر لحظه سیگنالهای ناشی از دهها هزار نورون متراکم و جمعآوری میشوند. نتایج چنین سیستمهایی نامرتب و غیردقیق هستند. از سوی دیگر، برنامه NESD ، گسترش سیستمهایی را دنبال میکند که قادر هستند آشکارا و با هر یک از نورونها در هر منطقه از مغز ارتباط برقرار کنند.
دستیابی به هدفهای جاهطلبانه این برنامه و اطمینان یافتن از اینکه ابزارهای مدنظر پتانسیل کاربردی شدن را خواهند داشت یا نه، نیازمند چندین نوآوری در زمینههای بینرشتهای همچون علوم عصبی، زیستشناسی سنتزی، ابزارهای الکترونیکی کم مصرف، فوتونیک، ابزارهای پزشکی و مهندسی سیستمها و تستهای بالینی است. علاوهبر چالشهای سختافزاری برنامه، محققان NESD نیازمند گسترش روشهای ریاضی و محاسبات عصبی پیشرفته به منظور انتقال اطلاعات بین ابزار الکترونیکی و نورونهای غشایی هستند.
برای سرعت بخشیدن به این فرایند، برنامه NESD در نظر دارد تا با چندین صنعت پیشرو همکاری و شراکت کند. در فازهای بعدی برنامه، این شرکا میتوانند در انتقال فناوریهای حاصل از بخش تحقیقاتی به کاربردهای تجاری کمک شایانی کنند. ضمن اینکه برای آشناسازی شرکای احتمالی با اهداف فنی NESD، یک جلسه یکروزه به میزبانی DAPA برگزار خواهد شد.
منبع:سایت علمی بیگ بنگ
نوشته از تئوری تا واقعیت کاشت تراشه درون مغز اولین بار در بامداد پدیدار شد.